جمع بندی تحقیر شخصیت زن در اسلام و ادعای اسلام بر دادن شخصیت به زن!!!!

تب‌های اولیه

199 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

eslamic110;399013 نوشت:
اسلام اینو اجازه داده؟

سلام
مطمئنا اسلام در صدد تعالی انسانها است تا جایی که مومنان از هرچیزی بنحو صحیح و لازم استفاده کنند
اما اگر بخواهد دایره امور مباح را تنگ کند و آنرا ممنوع سازد ( به معنای حرمت فقهی ) هم با آسان بودن دین مخالف است هم بیشتر افراد عنوان گناهکار را یدک خواهند کشید .
لذا بجای هدایت فقهی به هدایت اخلاقی روی آورد و اینگونه امور را منافی اصول اخلاقی معرفی کرد تا هم امر هدایت الهی محقق باشد هم شعار دین آسان ( که خود دلیلی برای جذب افراد است ) دچار خدشه نگردد
والله الموفق

سپاسگزارم از توضیح خوبتون
خب الان بحث خوبی تازه داره شکل می گیره.
سوال بعدی من برای شفاف تر شدن موضوع اینجاس:
کسی که به هدایت اخلاقی خدا گردن نذاره، عقوبتی داره یا نه؟

eslamic110;399039 نوشت:
کسی که به هدایت اخلاقی خدا گردن نذاره، عقوبتی داره یا نه؟

سلام
وقتی بحث به دایره اخلاق کشیده شد دیگر آن عقوبتهای وعده داده شده منتفی است ولی فرد از مضار تکوینی دنیوی و در نتیجه اخروی آن که همان بازماندن از مراتب بالاتر کمال و ترقی است مصون نیست چه اینکه اگر این امور هیچ جهت ضرر و آسیبی نداشتند دلیلی برای منع اخلاقی نبود چون معتقدیم تمام تعالیم دین بر اساس مفاسد و مصالح واقعی است اما این مفاسد و مصالح در یک درجه و رتبه نیستند لذا از یک عده در مرتبه ای و از عده ای دیگر در رتبه بالاتر منع یا بدان امر میشود
والله الموفق

[="Tahoma"][="#4169e1"]تا پیش از این من فرض رو بر این گرفتم که اسلام عقوبتایی رو برای چنین افرادی در نظر گرفته و حالا صحبت شما پیشفرض رو تغییر داد.
پس اینجا شبهه دوباره برمیگرده
اگه بنا باشه مردی از سر هوس زندگی مجدد تشکیل بده و فقط تو این دنیا تکویناً مجازات بشه یا صرفاً یکسری مقامات اخروی رو از رسیدن بهش جا بمونه؛ خب این سوال برای مخاطبین این دین آسمانی پیش میاره!
چرا خدا از کسی که اینقدر آشکار داره ظلم می کنه در حق زندگی خود و همسرش، و با وجود زندگی خوب و سالم اولش اقدام به تشکیل زندگی دوباره با دختری شاداب تر می کنه، چرا خدا این ظلمی که شما میفرمائین فقط اخلاقی است رو بی جواب بذاره و فقط سیر تکوینی مجازات دنیایی کافیش باشه؟

سوال بعد اینکه در این زمینه آیا میشه اشاراتی به نوع مجازات بکنین؟
نوعاً در تکوین این دنیا این مردها چگونه مجازات میشن؟
:Gol:[/]

eslamic110;399061 نوشت:
تا پیش از این من فرض رو بر این گرفتم که اسلام عقوبتایی رو برای چنین افرادی در نظر گرفته و حالا صحبت شما پیشفرض رو تغییر داد.
پس اینجا شبهه دوباره برمیگرده
اگه بنا باشه مردی از سر هوس زندگی مجدد تشکیل بده و فقط تو این دنیا تکویناً مجازات بشه یا صرفاً یکسری مقامات اخروی رو از رسیدن بهش جا بمونه؛ خب این سوال برای مخاطبین این دین آسمانی پیش میاره!
چرا خدا از کسی که اینقدر آشکار داره ظلم می کنه در حق زندگی خود و همسرش، و با وجود زندگی خوب و سالم اولش اقدام به تشکیل زندگی دوباره با دختری شاداب تر می کنه، چرا خدا این ظلمی که شما میفرمائین فقط اخلاقی است رو بی جواب بذاره و فقط سیر تکوینی مجازات دنیایی کافیش باشه؟

سلام
ظاهرا قرار نیست تعیین مصادیق ظلم را بر اساس عرف بکنیم بلکه بر اساس عقل و شرع این کار انجام میشه هرچند عرف هم میتونه مورد ملاحظه قرار بگیرد
بله مثلا چنین اقایی که شما فرمودید به :
1- بحثهای مکرر با همسر اول
2- مشغولیتهای بیشتر بخاطر تشکیل زندگی مشترک دوم
و همه آنچه که ناشی از این دو میتواند باشد مبتلا میشود
انوقت کی وقت فکر دارد کی وقت ذکر دارد کی وقت .....
و اینگونه است که از کمالاتی باز می ماند
البته این قطعی نیست بلکه بطور معمول این اثار را دارد اما چه بسا فرد قوی باشد و چنین ابتلائاتی هم نداشته باشد
نخوانده اید : رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکرالله
والله الموفق

[="Tahoma"][="#4169e1"]

حامد;399074 نوشت:
سلام
ظاهرا قرار نیست تعیین مصادیق ظلم را بر اساس عرف بکنیم بلکه بر اساس عقل و شرع این کار انجام میشه هرچند عرف هم میتونه مورد ملاحظه قرار بگیرد
بله مثلا چنین اقایی که شما فرمودید به :
1- بحثهای مکرر با همسر اول
2- مشغولیتهای بیشتر بخاطر تشکیل زندگی مشترک دوم
و همه آنچه که ناشی از این دو میتواند باشد مبتلا میشود
انوقت کی وقت فکر دارد کی وقت ذکر دارد کی وقت .....
و اینگونه است که از کمالاتی باز می ماند
البته این قطعی نیست بلکه بطور معمول این اثار را دارد اما چه بسا فرد قوی باشد و چنین ابتلائاتی هم نداشته باشد
نخوانده اید : رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکرالله
والله الموفق

خودتان بحث را به جایی می رسانید که اتفاقاً می فهمم چقدر هم نظریم! نمیدانم مشکل ازبیان من است یا ایراد بحث در فضای مجازی است که گویی از دوموضع صحبت میشود اما صحبت ها فقط مکمل هم هستند. بگذریم.

بگذارید مصداق مشخصی را بگویم: سریال مادرانه را دیدید؟ بازیگر نقش اصلی مرد، نامزد مهربانش را که همه جوره با او میساخت، بعد از آنکه به عقد خود درآورده بود، رها کرد فقط بخاطر ثروت زیاد همسر دومش.
این با هر تعریفی که شما می پذیرید در اسلام ظلم هست و عقوبت دارد یا خیر؟
منظورم عقوبت آن دنیا هم لزوماً نیس(چون بحث از آخرت سخت تر است؛ نیت ها کاملاً باید تفکیک شود و ارزش نیت ها را خدا بهتر از هرکس میداند). در همین دنیا، فرد باید جواب این بی انصافی اش را با ناکامی های بعدی در زندگی اش ببیند یاخیر؟
اگر موافقید که پس یعنی هم نظریم و آن مواردی که گفتید از مجازات های تکوینی در برابر این عقوبتی که خداوند کاملاً حکیمانه در زندگی فرد قرار میدهد شاید چندان هم به چشم نیاید. حداقل در نگاه اول عقوبتی که خدا در دنیا تعیین میکند(هرچند نمیدانیم چه عقوبتی برای چه ظلمی است) سنگین تر از مجازات تکوینی که مثال زدید به نظر می آید.

اگر مخالفید، که نشان از تفاوت دیدگاهی دارد و بحث، کمی مشکل میشود.

و آیه ی زیبایی که شاهد مثال آوردید موید صحبت های من و سرکار Rain هم هست، چون ما هم قائلیم ممکن است اشخاصی کاملاض از سر تقوا و درست از راه صحیح اسلامی اش، چنین کارهایی را بکنند که اصلاً توهینی به شخصیت زن نیست.

بحث فقط بر سر مردان هوسباز بود و اینکه آیا خدا عقوبتی برایشان درنظر می گیرد یا خیر؟
موید باشید:Gol:[/]

[="Tahoma"][="#4169e1"]

asal;399073 نوشت:
یعنی من که با این قضیه چهار همسری مرد مخالفم ضد دینم؟؟؟؟ اگه اینطور باشه همه اطرافیان و اصلا همه زنان ضد دین میشن

اصلا مگه زنی پیدا میشه که با این قضیه کنار بیاد :please:

متاسفانه پیدامیشود سرکار خانوم. روبرویتان کمی مایل به چپ را نگاه کنید درست همانجا ایستاده:khandeh!:[/]

حقیر با نفس قانون مشکلی ندارم
اصلاً ورودم به این بحث بخاطر دفاع از نفس این قانون بود
منتها با شکل مردسالارانه ی اون که رایج شده و بهونه ایه دست مردان هوسباز با این مخالفم
به عقیده ی من اینها روح قضیه رو نفهمیدن و فقط مستمسکی پیدا کردن که به هوسای اضافشون وجهه ی دینی بدن.
ولو اینکه فقه ما چنین عقدی رو جایز بدونه اما من بعید نمیدونم که خدا چنین مردی رو دچار عقوبت کنه چون به نفسش بها داده و اینو خودش خوب می فهمه! و دیگه نیاز به حکم فقهی نیس که تصور کنه چون مباحه پس میتونه!
توضیح بیشتر اینکه آدمها اگه در معرض هوا و هوس قرار بگیرن عقلشون حکم میکنه که بخاطر دچار نشدن به عقوبت های بعدی از اون مباح چشم بپوشن و اگه چشم نپوشیدن، خربزه ای خوردن که پای لرزش باید بشینن.

البته موکد میگم فقط درباره مرد هوسباز نمی پذیرم
والا مردی که با همسرش اختلافاتی داره
یا زنی که امید به ازدواج نداره
اونها از طریق این قانون زندگیشونو سروسامون بدن، با این موافقم

eslamic110;399013 نوشت:
اشتباه من و شما اینه که با واژه های مشترک که معانی مختلفی براشون متصور هستیم بحث می کنیم بعدش می بینیم هردو یک حرف رو زدیم!
هوس از نظر شما یعنی لذت بردن
از نظر من اون نیازه
هوس یعنی پارو از نیاز فراتر گذاشتن
یعنی خدابهت حق داده در چارچوب قوانینش نیازتو رفع کنی و تو داری این نیازو رفع می کنی و حالا شدی زیاده خواه
من این زیاده خواهی رو میگم هوس.
اسلام اینو اجازه داده؟

البته من نمیخوام وارد این بحث بشم ولی چون دیدم در یه jتاپیک اینو فقهی پرسیده بودید که آیا مردی که زن داره بره ازدواج دوم(دائم یا موقت) انجام بده حرامه؟ خیر حرام نیست.
این که نوشتید اگه برای هوس باشه چی؟ غیر از هوس یعنی چی، یعنی بخواد مثلا نیاز جنسی یه بیوه رو تامین کنه یا کمک مالی کنه خب میتونه هم کمک ماله کنه هم به یه جوان مجرد معرفی کنه
فرقی ندارد ازدواج بعدی به خاطر لذت جنسی باشه یا به خاطر مصلحت (که در این صورت کم مصلحت واقعی پیش میاد و بسیاری از ازدواج های مردم قدیم باطل حساب میشه)
اجازه دادن شرع به مرد برای ازدواج های اول یا دوم منوط به عدم قصد لذت نیست.
اگه فرض میگیرید که زنهای امروزه با این موضوع مشکل دارند مثل تاپیک همون دخترخانومی که باباش میخواست یک بیوه ای رو صیغه کنه. این مشکل داشتن زن ها برای ازدواج مجدد مرداشون در قدیم هم بوده ولی اونا تسلیم حکم شرع و عرف بودن. مگه نه هر زنی به واسطه طبعش از این موضوع ناراحت میشه و اون وقت باید کلا این امر حرام میشده
-------------------------------------------------------------------
فکر کنم تنها مرجعی که بگه برای ازدواج مجدد مرد همسر دار اجازه همسرش لازمه صانعی باشه این استفتاشون:
نظر حضرتعالى درباره تعدد زوجات چیست؟
به طور كلى باید دانست كه تعدد زوجات، استحباب ندارد و دلیلى بر استحبابش نداریم و تنها جایز و مباح و مشروع است آن هم به شرطى كه باعث صدمه و اذیت و ظلم و فشار روحى و جسمى و غیر آن ها براى زن قبلى نشود، و خلاصه آن كه ازدواج بعدى وقتى مشروع و جایز است كه نسبت به زن قبل منكر ناپسند و ظلم نباشد، بلكه باید ازدواج بعدى معروف و پسندیده شده باشد; و چگونه مى توان گفت ازدواج بعدى و تعدد زوجات با فرض معروف نبودن نسبت به زن قبلى جائز باشد در حالتى كه قرآن رسماً و به طور روشن دستور به معاشرت به معروف با زنان را داده (وعاشروهن بالمعروف) (آیه 19 سوره نساء) و به قول علامه طباطبائى ـ صاحب تفسیر قیّم المیزان ـ در رابطه با حقوق زنان، قرآن و وحى آسمانى كلمه «معروف» را دوازده مرتبه تكرار نموده است. 15-12-83
http://saanei.org/?view=01,05,13,446,0

در قسمت های دیگه از استفتائاتشون هم نوشتند که ازدواج دوم مرد بدون رضایت داشتن همسر اول خلاف شرع گناه و معصیت میباشد. و اگر زن اول بعد از عقد زن دوم رضایت ندهد عقد باطل است
-------------------------------------------------------------------

این فتوا نادر است و اکثریت بالای مراجع شیعه یا حتی شاید تمام آنها چنین نظری ندارند. بری مثال این هم واکنش یکی از فقها به نظر آقای صانعی:(طولانیه ولی همه‌اش را بخوانید جوابتان را میگیرید)

------------------------------------------------------------------

اما آنچه امروز وادار به گفتن حرفهای نگفتنی می نماید این است که بعضی برای هماهنگی با قوانین حقوق بشر و تفکراتی که در جوامع غربی وجود دارد، آیه های قرآن را طوری معنا می کنند که با گفتار و اندیشۀ آنان موافق باشد تا مبادا به قرآن و دین خدا ایرادی گرفته شود. البته این جریان فکری از روز نزول قرآن شروع شده و افرادی پیدا شده اند که قرآن را با دید خود و موافق با هوای نفس خویش معنی کرده اند و روایات در این باب آمده و از تفسیر به رأی نهی شده و آیۀ مذکور از سورۀ مبارکۀ آل عمران هم ناظر بر اینگونه افراد است.

امروز کار به جایی رسیده که می بینیم آیۀ قصاص را طوری معنا می کنند که از آن استفاده کنند (الأنثی بالأنثی) دلالت دارد بر اینکه مرد و زن با هم در قصاص مساوی هستند و مرد در مقابل زن کشته میشود، اسم این کار را هم می گذارند فقه پویا... غافل از این که آیه دلالت دارد بر این که زن در مقابل زن کشته می شود نه این که مرد در مقابل زن، بالأخره این که نفرموده (المرء بالمرءه) مشعر و دال است که هم مثل لازم است و مرد در مقابل زن کشته نمی شود، روایاتی هم که در این باب آمده این مطلب را ثابت می کند.
اخیرا در نوشته ای دیدم به سید طباطبایی یزدی قدس سره خرده گرفته و چنین گفته است: ((... در قرآن دوازده بار واژۀ (معروف) تکرار شده است (عاشروهن بالمعروف أو سرحوهن بالمعروف). معروف در مقابل منکر است. معروف باشد یعنی بد، ظلم و زشت نباشد. اما با این حال، کسی مثل سید یزدی بیاید در عروه بنویسد (یستحب تعدد الزوجات) کاری ندارد که زن قبلی خوشش می آید یا نه، زن قبلی خودکشی می کند یا نه!...)) و بعد مطالبی می آورد که قلم حیا می کند آن را نقل کند.
سپس ادامه می دهد: ((آیا این با (عاشروهن بالمعروف) می سازد؟! اگر دلیلی با اطلاق و عموم دلالت کند مرد، می تواند بدون رضایت زنش چنین رفتاری کند و ازدواج های متعدد داشته باشد، آیا این (عاشروهن بالمعروف) نمی تواند آن را قید بزند و محدود سازد؟! اصلا یکی از بزرگان می گفت برای جواز مطلق – ازدواج مجدد چه رسد به استحباب – هم دلیل نداریم بلکه جواز آن، مقید به معروف بودن است.))

رجوع کنید به نشریۀ کرامت انسان، شماره چهارم، خرداد 86 صفحه8

این سخنان، سخنان فردی است که خود را فقیه می داند و اینگونه فکر می کند. آیا این حرف را می شود تصحیح کرد و این حرف قابل تصدیق است؟ در جواب این سخنان، حرف زیاد است، ولی آنچه در اینجا به آن بسنده می کنم این است که ایشان در تفسیر آیه مرتکب اشتباه بزرگی شده اند، زیرا معنای (عاشروهن بالمعروف) این نیست که در زندگی کاری نکند که همسرش ناراحت شود، بلکه آیه دلالت دارد بر این که در محیط خانه نباید به همسر زور گفت و ظلم کرد و او را از حقوقش مثل کسوه و نفقه و مهر محروم نمود. همچنین در جواب این که گفته: (بله اگر زن خودش رضایت دارد، امر دیگری است. برخی از خانم ها، خود برای شوهرشان زن می گیرند و مدت طولانی با هم زندگی می کنند...) باید بگوییم: این حرفها تخیلی است، کدام زن است که برای شوهر خود زن بگیرد و اگر هم باشد نادر مثل معدوم و در حال ضرورت است.
آیا می شود گفت آیۀ شریفۀ (فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع) سوره نساء، آیۀ 3، چنین اتفاقات نادری را گفته؟ آیا عیب نیست کسی که ادعای فقاهت می کند این طور فکر کند؟
آیا سیرۀ عملی از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله تا امروز دلالت بر جواز آن ندارد چه زن راضی باشد و چه راضی نباشد؟
آیا پیامبر و امیرالمؤمنین و اولاد طاهرینش علیهم السلام که با چنان وضعیت اقتصادی زنان متعددی می گرفتند، زنان قبلی اجازه می دادند و راضی بودند؟
آیا داستان پیامبر صلی الله علیه و آله را با همسرانش ندیده اید یا فراموش کرده اید؟
از معروف ترین وقایع قضیۀ امام صادق علیه السلام در سفر حج است که با کنیزش هم بستر می شود و همسر آن حضرت (ام اسماعیل) سر کنیز را می تراشد و او را می زند، بعد امام علیه السلام به ام اسماعیل می فرماید: (هذا المکان الذی احبط الله فیه حجکِ)

رجوع کنید به وسائل الشیعه، جلد 1، کتاب الطهاره، باب 29، ح1

آیا می توان گفت این عمل امام علیه السلام با رضایت همسرش بوده؟
آیا سنت نبوی و علوی برای ما حجت نیست؟
من به آقایان نصیحت می کنم تحت تأثیر افکار روز نباشند، محکمات را با متشابهات تفسیر نکنند، چرا که قرآن می فرماید: (( فأما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأویله...)) خدا نکند از مصادیق این آیه باشیم و واجب است به فرمایشات و عمل ائمۀ هدی علیهم السلام که راسخون در علم می باشند رجوع کنیم.


منبع: http://duzduzani.com/index.php?com=content&id=114

eslamic110;399083 نوشت:
خودتان بحث را به جایی می رسانید که اتفاقاً می فهمم چقدر هم نظریم! نمیدانم مشکل ازبیان من است یا ایراد بحث در فضای مجازی است که گویی از دوموضع صحبت میشود اما صحبت ها فقط مکمل هم هستند. بگذریم.

بگذارید مصداق مشخصی را بگویم: سریال مادرانه را دیدید؟ بازیگر نقش اصلی مرد، نامزد مهربانش را که همه جوره با او میساخت، بعد از آنکه به عقد خود درآورده بود، رها کرد فقط بخاطر ثروت زیاد همسر دومش.
این با هر تعریفی که شما می پذیرید در اسلام ظلم هست و عقوبت دارد یا خیر؟
منظورم عقوبت آن دنیا هم لزوماً نیس(چون بحث از آخرت سخت تر است؛ نیت ها کاملاً باید تفکیک شود و ارزش نیت ها را خدا بهتر از هرکس میداند). در همین دنیا، فرد باید جواب این بی انصافی اش را با ناکامی های بعدی در زندگی اش ببیند یاخیر؟
اگر موافقید که پس یعنی هم نظریم و آن مواردی که گفتید از مجازات های تکوینی در برابر این عقوبتی که خداوند کاملاً حکیمانه در زندگی فرد قرار میدهد شاید چندان هم به چشم نیاید. حداقل در نگاه اول عقوبتی که خدا در دنیا تعیین میکند(هرچند نمیدانیم چه عقوبتی برای چه ظلمی است) سنگین تر از مجازات تکوینی که مثال زدید به نظر می آید.

اگر مخالفید، که نشان از تفاوت دیدگاهی دارد و بحث، کمی مشکل میشود.

و آیه ی زیبایی که شاهد مثال آوردید موید صحبت های من و سرکار Rain هم هست، چون ما هم قائلیم ممکن است اشخاصی کاملاض از سر تقوا و درست از راه صحیح اسلامی اش، چنین کارهایی را بکنند که اصلاً توهینی به شخصیت زن نیست.

بحث فقط بر سر مردان هوسباز بود و اینکه آیا خدا عقوبتی برایشان درنظر می گیرد یا خیر؟


سلام
عقوبت فقط در دایره بیان صورت می گیرد
به نظر بنده کار این فرد مورد هیچیک از وعیدهای الهی نیست
مگر اینکه بتوان عنوان ظلم را برایش ثابت کرد و ظاهرا این کار مشکل است چون ازدواج و طلاق حق مرد و زن است و به هر انگیزه ای میتوانند این حق را اعمال کنند مثلا با کسی بسیار دوستشان دارد ازدواج نکنند یا از کسی که دوستشان دارد جداشوند
اما مطمئنا بی توجهی به این امور که جنبه اخلاقی دارند عقوبتهای متناسبی بدنبال خواهد داشت که توضیح داده شد . این عقوبتها هرچند جنبه سلبی ( محرومیتها ) دارند اما کم هم نیستند
والله الموفق

خب شما چه عنوانی به کار ایشان میدهید؟
ظلم نیست چیست؟
یه بی اخلاقی ساده؟ که خدا هیچ ازش بازخواست نمیکنه؟

ببینین عنوان ظلم به همچه چیزی تعلق نگیره به چی تعلق می گیره؟
اینکه من در حق نامزدم فقط خوبی کنم و با نداریش بسازم و اون منو طلاق بده تا با دختر ثروتمندی ازدواج کنه و خودشم اقرار کنه نیتش این بوده، این ظلم نیست؟؟

اگه معتقدین خیر، پس یکی دومورد از ظلم رو مثال بزنین.

[="Tahoma"][="#4169e1"]

dinshenasii;399111 نوشت:
البته من نمیخوام وارد این بحث بشم ولی چون دیدم در یه jتاپیک اینو فقهی پرسیده بودید که آیا مردی که زن داره بره ازدواج دوم(دائم یا موقت) انجام بده حرامه؟ خیر حرام نیست.
این که نوشتید اگه برای هوس باشه چی؟ غیر از هوس یعنی چی، یعنی بخواد مثلا نیاز جنسی یه بیوه رو تامین کنه یا کمک مالی کنه خب میتونه هم کمک ماله کنه هم به یه جوان مجرد معرفی کنه
فرقی ندارد ازدواج بعدی به خاطر لذت جنسی باشه یا به خاطر مصلحت (که در این صورت کم مصلحت واقعی پیش میاد و بسیاری از ازدواج های مردم قدیم باطل حساب میشه)
اجازه دادن شرع به مرد برای ازدواج های اول یا دوم منوط به عدم قصد لذت نیست.
اگه فرض میگیرید که زنهای امروزه با این موضوع مشکل دارند مثل تاپیک همون دخترخانومی که باباش میخواست یک بیوه ای رو صیغه کنه. این مشکل داشتن زن ها برای ازدواج مجدد مرداشون در قدیم هم بوده ولی اونا تسلیم حکم شرع و عرف بودن. مگه نه هر زنی به واسطه طبعش از این موضوع ناراحت میشه و اون وقت باید کلا این امر حرام میشده

فکر کنم تنها مرجعی که بگه برای ازدواج مجدد مرد همسر دار اجازه همسرش لازمه صانعی باشه این استفتاشون:
نظر حضرتعالى درباره تعدد زوجات چیست؟
به طور كلى باید دانست كه تعدد زوجات، استحباب ندارد و دلیلى بر استحبابش نداریم و تنها جایز و مباح و مشروع است آن هم به شرطى كه باعث صدمه و اذیت و ظلم و فشار روحى و جسمى و غیر آن ها براى زن قبلى نشود، و خلاصه آن كه ازدواج بعدى وقتى مشروع و جایز است كه نسبت به زن قبل منكر ناپسند و ظلم نباشد، بلكه باید ازدواج بعدى معروف و پسندیده شده باشد; و چگونه مى توان گفت ازدواج بعدى و تعدد زوجات با فرض معروف نبودن نسبت به زن قبلى جائز باشد در حالتى كه قرآن رسماً و به طور روشن دستور به معاشرت به معروف با زنان را داده (وعاشروهن بالمعروف) (آیه 19 سوره نساء) و به قول علامه طباطبائى ـ صاحب تفسیر قیّم المیزان ـ در رابطه با حقوق زنان، قرآن و وحى آسمانى كلمه «معروف» را دوازده مرتبه تكرار نموده است. 15-12-83
http://saanei.org/?view=01,05,13,446,0

در قسمت های دیگه از استفتائاتشون هم نوشتند که ازدواج دوم مرد بدون رضایت داشتن همسر اول خلاف شرع گناه و معصیت میباشد. و اگر زن اول بعد از عقد زن دوم رضایت ندهد عقد باطل است

این فتوا نادر است و اکثریت بالای مراجع شیعه یا حتی شاید تمام آنها چنین نظری ندارند. بری مثال این هم واکنش یکی از فقها به نظر آقای صانعی:(طولانیه ولی همه‌اش را بخوانید جوابتان را میگیرید)

اما آنچه امروز وادار به گفتن حرفهای نگفتنی می نماید این است که بعضی برای هماهنگی با قوانین حقوق بشر و تفکراتی که در جوامع غربی وجود دارد، آیه های قرآن را طوری معنا می کنند که با گفتار و اندیشۀ آنان موافق باشد تا مبادا به قرآن و دین خدا ایرادی گرفته شود. البته این جریان فکری از روز نزول قرآن شروع شده و افرادی پیدا شده اند که قرآن را با دید خود و موافق با هوای نفس خویش معنی کرده اند و روایات در این باب آمده و از تفسیر به رأی نهی شده و آیۀ مذکور از سورۀ مبارکۀ آل عمران هم ناظر بر اینگونه افراد است.

امروز کار به جایی رسیده که می بینیم آیۀ قصاص را طوری معنا می کنند که از آن استفاده کنند (الأنثی بالأنثی) دلالت دارد بر اینکه مرد و زن با هم در قصاص مساوی هستند و مرد در مقابل زن کشته میشود، اسم این کار را هم می گذارند فقه پویا... غافل از این که آیه دلالت دارد بر این که زن در مقابل زن کشته می شود نه این که مرد در مقابل زن، بالأخره این که نفرموده (المرء بالمرءه) مشعر و دال است که هم مثل لازم است و مرد در مقابل زن کشته نمی شود، روایاتی هم که در این باب آمده این مطلب را ثابت می کند.
اخیرا در نوشته ای دیدم به سید طباطبایی یزدی قدس سره خرده گرفته و چنین گفته است: ((... در قرآن دوازده بار واژۀ (معروف) تکرار شده است (عاشروهن بالمعروف أو سرحوهن بالمعروف). معروف در مقابل منکر است. معروف باشد یعنی بد، ظلم و زشت نباشد. اما با این حال، کسی مثل سید یزدی بیاید در عروه بنویسد (یستحب تعدد الزوجات) کاری ندارد که زن قبلی خوشش می آید یا نه، زن قبلی خودکشی می کند یا نه!...)) و بعد مطالبی می آورد که قلم حیا می کند آن را نقل کند.
سپس ادامه می دهد: ((آیا این با (عاشروهن بالمعروف) می سازد؟! اگر دلیلی با اطلاق و عموم دلالت کند مرد، می تواند بدون رضایت زنش چنین رفتاری کند و ازدواج های متعدد داشته باشد، آیا این (عاشروهن بالمعروف) نمی تواند آن را قید بزند و محدود سازد؟! اصلا یکی از بزرگان می گفت برای جواز مطلق – ازدواج مجدد چه رسد به استحباب – هم دلیل نداریم بلکه جواز آن، مقید به معروف بودن است.))

رجوع کنید به نشریۀ کرامت انسان، شماره چهارم، خرداد 86 صفحه8

این سخنان، سخنان فردی است که خود را فقیه می داند و اینگونه فکر می کند. آیا این حرف را می شود تصحیح کرد و این حرف قابل تصدیق است؟ در جواب این سخنان، حرف زیاد است، ولی آنچه در اینجا به آن بسنده می کنم این است که ایشان در تفسیر آیه مرتکب اشتباه بزرگی شده اند، زیرا معنای (عاشروهن بالمعروف) این نیست که در زندگی کاری نکند که همسرش ناراحت شود، بلکه آیه دلالت دارد بر این که در محیط خانه نباید به همسر زور گفت و ظلم کرد و او را از حقوقش مثل کسوه و نفقه و مهر محروم نمود. همچنین در جواب این که گفته: (بله اگر زن خودش رضایت دارد، امر دیگری است. برخی از خانم ها، خود برای شوهرشان زن می گیرند و مدت طولانی با هم زندگی می کنند...) باید بگوییم: این حرفها تخیلی است، کدام زن است که برای شوهر خود زن بگیرد و اگر هم باشد نادر مثل معدوم و در حال ضرورت است.
آیا می شود گفت آیۀ شریفۀ (فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع) سوره نساء، آیۀ 3، چنین اتفاقات نادری را گفته؟ آیا عیب نیست کسی که ادعای فقاهت می کند این طور فکر کند؟
آیا سیرۀ عملی از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله تا امروز دلالت بر جواز آن ندارد چه زن راضی باشد و چه راضی نباشد؟
آیا پیامبر و امیرالمؤمنین و اولاد طاهرینش علیهم السلام که با چنان وضعیت اقتصادی زنان متعددی می گرفتند، زنان قبلی اجازه می دادند و راضی بودند؟
آیا داستان پیامبر صلی الله علیه و آله را با همسرانش ندیده اید یا فراموش کرده اید؟
از معروف ترین وقایع قضیۀ امام صادق علیه السلام در سفر حج است که با کنیزش هم بستر می شود و همسر آن حضرت (ام اسماعیل) سر کنیز را می تراشد و او را می زند، بعد امام علیه السلام به ام اسماعیل می فرماید: (هذا المکان الذی احبط الله فیه حجکِ)

رجوع کنید به وسائل الشیعه، جلد 1، کتاب الطهاره، باب 29، ح1

آیا می توان گفت این عمل امام علیه السلام با رضایت همسرش بوده؟
آیا سنت نبوی و علوی برای ما حجت نیست؟
من به آقایان نصیحت می کنم تحت تأثیر افکار روز نباشند، محکمات را با متشابهات تفسیر نکنند، چرا که قرآن می فرماید: (( فأما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأویله...)) خدا نکند از مصادیق این آیه باشیم و واجب است به فرمایشات و عمل ائمۀ هدی علیهم السلام که راسخون در علم می باشند رجوع کنیم.


منبع: http://duzduzani.com/index.php?com=content&id=114

الان جواب کدوم سوال منو دادین؟
برگشتین به اول بحث من و جناب حامد که!
من موکداً نظراتمو نوشتم فک نمی کنم الان جوابتون خیلی پاسخ به نظرات من بود.[/]

eslamic110;399120 نوشت:
الان جواب کدوم سوال منو دادین؟
برگشتین به اول بحث من و جناب حامد که!
من موکداً نظراتمو نوشتم فک نمی کنم الان جوابتون خیلی پاسخ به نظرات من بود.

طولانیه ولی کامل بخونید

نقل قول:
بالاخره یکی از کارشناسان در تاپیک دیگری جواب دادن:
نقل از آقای روحبخش
هوسبازی لزوما سبب حرمت عملی نمی شود. مثل این که شما بخاطر هوس غذا بخورید و یا بخوابید. بله برای رسیدن به سقف ایمان فرد باید مواظب حتی هوسهای حلال خود هم باشد.
همیشه حلالها عناوین اولیه و بدون رعایت تبعات منفی کارها است. تبعات منفی می تواند عنوان اولیه را از بین ببرد. مثلا کسی که زندگی خوبی دارد و با ازدواج موقت سبب ستم و بی عدالتی نسبت به خانواده خود می شود قطعا این ازدواج موقت کار حرامی است اما این حرمت یک حکم تکلیفی است و هر حکم تکلیفی موجب حکم وضعی نمی شود یعنی حرمت یک عمل لزوما موجب بطلان آن نیست. لذا هوسبازی حتی اگر منجر به ستم به خانواده شود موجب بطلان عقد موقت نمی شود.

پس این هوسبازی ها منجر به ستم میشود. و ستم عقوبت دارد. حالا شما تعبیر به اخلاقی می کنید و عقوبت ها را همان مجازات تکوینی تلقی می کنید. من تعبیر دیگری دارم.
تفاوت تعبیرها مهم نیست
مهم مفهوم است که هردو یک چیز رو میگیم
موید باشید:Gol:

[="Tahoma"][="#4169e1"]

asal;399127 نوشت:
خوب اگه زن اول راضی نباشه به نظر شما در این دوره چی میشه ؟؟ به راحتی جدا میشه و خانواده از هم پاشیده میشه. در این دوره با این طرز تفکر و تحصیلات خانم ها کدوم زنی حاضر میشه با سه زن دیگه بسازه؟؟ شما میگی باید تسلیم محض بود با این حساب همه ما ضد دینیم و دنیا فقط واسه مردها آفریده شده

یعنی اسلام به تعدد زوجات توجه کرده به از هم پاشیدن خانواده هیچ اهمیتی نداره


چرا از من نقل قول زدین؟
این پست جناب دین شناسی بود:Gig:[/]

eslamic110;399116 نوشت:
خب شما چه عنوانی به کار ایشان میدهید؟
ظلم نیست چیست؟
یه بی اخلاقی ساده؟ که خدا هیچ ازش بازخواست نمیکنه؟

ببینین عنوان ظلم به همچه چیزی تعلق نگیره به چی تعلق می گیره؟
اینکه من در حق نامزدم فقط خوبی کنم و با نداریش بسازم و اون منو طلاق بده تا با دختر ثروتمندی ازدواج کنه و خودشم اقرار کنه نیتش این بوده، این ظلم نیست؟؟

اگه معتقدین خیر، پس یکی دومورد از ظلم رو مثال بزنین.


سلام
شما و جناب روح بخش گرامی اگر دلیلی از قوانین شرع مبنی بر حرمت این امور دارید که می فرمایید ظلم است بیاورید
مثلابیاورید که صیغه حرام است یا طلاق نامزد حرام است
خوب ما که در امور عملی صدتا مرجع نداریم مرجع ما فقه و قوانین اسلامی است
حکم حرمت بیاورید ما تسلیم میشویم
طوری مطالب را مطرح می فرمایید که انگار عنان پاداش و عقاب الهی دست ماست
خوب اگر خدا نمیخواهد عقاب کند من و شما چکاره ایم ؟
از کجا بدانیم عقاب می کنید ؟ از غیر قوانین شرع ؟
والله الموفق

[="Tahoma"][="#4169e1"]

نقل قول:
سلام
شما و جناب روح بخش گرامی اگر دلیلی از قوانین شرع مبنی بر حرمت این امور دارید که می فرمایید ظلم است بیاورید
مثلابیاورید که صیغه حرام است یا طلاق نامزد حرام است
خوب ما که در امور عملی صدتا مرجع نداریم مرجع ما فقه و قوانین اسلامی است
حکم حرمت بیاورید ما تسلیم میشویم
طوری مطالب را مطرح می فرمایید که انگار عنان پاداش و عقاب الهی دست ماست
خوب اگر خدا نمیخواهد عقاب کند من و شما چکاره ایم ؟
از کجا بدانیم عقاب می کنید ؟ از غیر قوانین شرع ؟
والله الموفق

سیستمم خیلی خسته شده اما این بحث رو رها نمی کنم الان چون یه قدمی رسیدن به نتیجه اس اگه خدا بخواد.

تموم شد دیگه. شما حرف اول رو مث نظر ما می گین بعد در ادامه بحث رو متفاوت می کنید که میگم به نظرمن چیزی فراتر از تفاوت تعبیرها نیست.

تو نقل قول از جناب روحبخش ایشون خیلی واضح نوشتند که عقد، باطل نیست
اما ستمی کرده که فعل حرامه!

مگه مشابه این فتوا رو نداریم؟
اثر وضعی صیغه و عمل باقی می مونه اما فرد معصیتی هم کرده.

بحث من و جناب روحبخش در اینجا دقیقاً همینه
مث اینکه من چیزی که خوردنش حرومه بخورم!
خوردنم که باطل نیست؟ نیازم رو رفع کرده منتها فعل حرومم تبعه داره برام.

بحثی ندارم از اینکه لزوماً باید عقد باطل باشه؛ نه. من گفتم فقه ما مباح میدونه.
پس عقد صحیحه. اما فرد از اون نظر که ستمی در حق انسان مظلومی روا کرده، بخاطر بی انصافی که کرده، که شما تعبیر به بی اخلاقی نمودین، خب این فرد تبعاتی رو در زندگیش میچشه.
شاید اصلاً تبعات به همین دنیا خلاصه بشه اما بی تبعه هم نمی مونه اون عمل.

تنها تفاوت فکری من و شما در اینه که شما این تبعات رو فقط منحصر در مجازات تکوینی میدونین که مثال های کمی ازش زدین
اما من دایره عقوبت ها رو گسترده تر دیدم.
اینکه فرد بعدها از طرف زن دومش بی انصافی ببینه؛ خیانتی از طرف دوستش بهش بشه یا هرچیز دیگه ای که تناسب با ظلم قبلی خودش داشته باشه

والسلام[/]

eslamic110;399142 نوشت:
سیستمم خیلی خسته شده اما این بحث رو رها نمی کنم الان چون یه قدمی رسیدن به نتیجه اس اگه خدا بخواد.

تموم شد دیگه. شما حرف اول رو مث نظر ما می گین بعد در ادامه بحث رو متفاوت می کنید که میگم به نظرمن چیزی فراتر از تفاوت تعبیرها نیست.

تو نقل قول از جناب روحبخش ایشون خیلی واضح نوشتند که عقد، باطل نیست
اما ستمی کرده که فعل حرامه!

مگه مشابه این فتوا رو نداریم؟
اثر وضعی صیغه و عمل باقی می مونه اما فرد معصیتی هم کرده.

بحث من و جناب روحبخش در اینجا دقیقاً همینه
مث اینکه من چیزی که خوردنش حرومه بخورم!
خوردنم که باطل نیست؟ نیازم رو رفع کرده منتها فعل حرومم تبعه داره برام.

بحثی ندارم از اینکه لزوماً باید عقد باطل باشه؛ نه. من گفتم فقه ما مباح میدونه.
پس عقد صحیحه. اما فرد از اون نظر که ستمی در حق انسان مظلومی روا کرده، بخاطر بی انصافی که کرده، که شما تعبیر به بی اخلاقی نمودین، خب این فرد تبعاتی رو در زندگیش میچشه.
شاید اصلاً تبعات به همین دنیا خلاصه بشه اما بی تبعه هم نمی مونه اون عمل.

تنها تفاوت فکری من و شما در اینه که شما این تبعات رو فقط منحصر در مجازات تکوینی میدونین که مثال های کمی ازش زدین
اما من دایره عقوبت ها رو گسترده تر دیدم.
اینکه فرد بعدها از طرف زن دومش بی انصافی ببینه؛ خیانتی از طرف دوستش بهش بشه یا هرچیز دیگه ای که تناسب با ظلم قبلی خودش داشته باشه

ببخشید میشه لینک جایی که میگید کارشناس به شما گفته عقد صحیح است ولی به واسطه راضی نبودن زن وستم شدن به وی حرام است لینکشو بدین

eslamic110;399142 نوشت:
تو نقل قول از جناب روحبخش ایشون خیلی واضح نوشتند که عقد، باطل نیست
اما ستمی کرده که فعل حرامه!

مگه مشابه این فتوا رو نداریم؟
اثر وضعی صیغه و عمل باقی می مونه اما فرد معصیتی هم کرده.


سلام
مبنای این حرمت تکلیفی چیه ؟
کدام فتوا
کدام مرجع تقلید
خوب آدرس بدهید ماهم از جهالت دربیاییم
بله ما هم می دانیم در مواردی حرمت تکلیفی حرمت وضعی نمیاره
اما کی گفته مصداقش مساله صیغه است ؟
مستند این حرف چیه ؟
والله الموفق

[="Tahoma"][="#4169e1"]جناب روحبخش پاسخ یار انجمن کلام و عقاید در تاپیک
http://www.askdin.com/thread17071-3.html
توضیحاتی نوشتند که عیناً در چندپست قبلم آوردم.
فرمودند اثر وضعی عقد سرجاشه و عقد صحیحه اما ظلمی که انجام شده فعل حرومه.
کسی از راضی بودن یا نبودن زن صحبت کرد؟ بحث سر بی انصافی یه مرده که خوبی می بینه و میره سر زنش هوو میاره! این ستم نیست؛ به تعبیر شما پس چیست؟
زبانم لال در زندگی یکی از عزیزانتان چنین مساله ای پیش بیاد به آن مرد چه می گید؟ نمیگید ظالم؟

البته من تو اون تاپیک هنوز منتظر نظر کارشناس برای اصل فتوا هستم اما ایشونو هم دعوت کردم چون تاحالا از نظراتشون بسیار استفاده کردم. الانم چون بحث در این تاپیک و پاسخ ایشون به اون تاپیک مقارن شد؛ از این نکته شون استفاده کردم.[/]

eslamic110;399155 نوشت:
جناب روحبخش پاسخ یار انجمن کلام و عقاید در تاپیک
چه جاهایی صیغه مجازه ؟
توضیحاتی نوشتند که عیناً در چندپست قبلم آوردم.
فرمودند اثر وضعی عقد سرجاشه و عقد صحیحه اما ظلمی که انجام شده فعل حرومه.
کسی از راضی بودن یا نبودن زن صحبت کرد؟ بحث سر بی انصافی یه مرده که خوبی می بینه و میره سر زنش هوو میاره! این ستم نیست؛ به تعبیر شما پس چیست؟
زبانم لال در زندگی یکی از عزیزانتان چنین مساله ای پیش بیاد به آن مرد چه می گید؟ نمیگید ظالم؟

البته من تو اون تاپیک هنوز منتظر نظر کارشناس برای اصل فتوا هستم اما ایشونو هم دعوت کردم چون تاحالا از نظراتشون بسیار استفاده کردم. الانم چون بحث در این تاپیک و پاسخ ایشون به اون تاپیک مقارن شد؛ از این نکته شون استفاده کردم.


سلام
بحث عرفی نفرمایید
که شما چی می گید من چی میگم
ما چکاره ایم
باید ببینیم دین خدا چه میگوید
عرض کردم اگر سیئه هم باشد اخلاقی است و نه فقهی
و عقوبت مصطلح شامل امور اخلاقی نمیشه
دلیلش رو هم گفتم
اگر از فتاوای مراجع دلیل دارید بیاورید
هرچند فتوای مرجع هم برای مقلدینش ضروری است نه برای همگان
والله الموفق

[="Tahoma"][="#4169e1"]از اونجایی که منو شما بحثمون سر اصطلاحاته بیشتر تا مفاهیم، پس فک کنم بهتره اول منظورتونو از عقوبت مصطلح بدونم؟

دقیقاً من کار به بحث عرف ندارم! خیلی هم عالی؛ زدید وسط خال!

خدا به چنین عملی چه می گوید؟
جواب خوبی های همسر اول را با همسر دوم آوردن دادن، آنهم از سر تفنن و زیاده خواهی، نه نیاز، نه حس وظیفه، خدا این را فقط یک بی اخلاقی ساده می داند که مجازاتش بحث با همسر اول و مشغولیت با همسر دوم است؟

ظلم در دین خدا به چه اطلاق میشود؟
آیا همسر اول برای آن همه لطف و وظیفه ای که به طور صحیح انجام داده حقی به گردن این مرد ندارد که او وفا پیشه کند؟ اگر ندارد که من بحث را همینجا به اتمام می رسانم چون در بیان منظورم به شما عاجزم یا مشکل دیگر است که عرایض شما را نمی فهمم.
اگر هم دارد آیا کسی که این حق را ادا نکند چون حقی را جابجا کرده خلاف عدالت عمل نکرده؟ ظلم نکرده؟[/]

eslamic110;399155 نوشت:
جناب روحبخش پاسخ یار انجمن کلام و عقاید در تاپیک
چه جاهایی صیغه مجازه ؟
توضیحاتی نوشتند که عیناً در چندپست قبلم آوردم.
فرمودند اثر وضعی عقد سرجاشه و عقد صحیحه اما ظلمی که انجام شده فعل حرومه.
کسی از راضی بودن یا نبودن زن صحبت کرد؟ بحث سر بی انصافی یه مرده که خوبی می بینه و میره سر زنش هوو میاره! این ستم نیست؛ به تعبیر شما پس چیست؟
زبانم لال در زندگی یکی از عزیزانتان چنین مساله ای پیش بیاد به آن مرد چه می گید؟ نمیگید ظالم؟

البته من تو اون تاپیک هنوز منتظر نظر کارشناس برای اصل فتوا هستم اما ایشونو هم دعوت کردم چون تاحالا از نظراتشون بسیار استفاده کردم. الانم چون بحث در این تاپیک و پاسخ ایشون به اون تاپیک مقارن شد؛ از این نکته شون استفاده کردم.

ممنون این پاسخ درسته ولی با مفهومی که شما در ذهن دارید متفاوته
"اگر مرد ازدواج مجدد انجام دهد ولی عدالت را رعایت نکند ازدواج صحیح است ولی به واسطه عدم رعایت عدالت گناه کرده است"(جناب پاسخ یار اومده یه ستمم گذاشته کنار عدالت)
معنای عدالت ( و تعبیری که ایشون کنارش گذاشتن ستم) در تعدد زوجات چیه؟
عدالت یعنی چی؟ آیا عدالت رو به این معنا بگیریم که بعضی از مردم میگویند قرآن میگوید چون نمیتوانید عدالت را رعایت کنید پس ازدواج مجدد و یا صیغه در قرآن حرام است.
یا این که روشن است هیچ فردی نمیتواند در علاقه خود به همسران تفاوت نگذارد
اما باید در حق همخوابگی خوراک پوشاک مسکن و اینها، بین آنها تبعیض و ستمی قائل نشود.

eslamic110;399162 نوشت:
از اونجایی که منو شما بحثمون سر اصطلاحاته بیشتر تا مفاهیم، پس فک کنم بهتره اول منظورتونو از عقوبت مصطلح بدونم؟

دقیقاً من کار به بحث عرف ندارم! خیلی هم عالی؛ زدید وسط خال!

خدا به چنین عملی چه می گوید؟
جواب خوبی های همسر اول را با همسر دوم آوردن دادن، آنهم از سر تفنن و زیاده خواهی، نه نیاز، نه حس وظیفه، خدا این را فقط یک بی اخلاقی ساده می داند که مجازاتش بحث با همسر اول و مشغولیت با همسر دوم است؟

ظلم در دین خدا به چه اطلاق میشود؟
آیا همسر اول برای آن همه لطف و وظیفه ای که به طور صحیح انجام داده حقی به گردن این مرد ندارد که او وفا پیشه کند؟ اگر ندارد که من بحث را همینجا به اتمام می رسانم چون در بیان منظورم به شما عاجزم یا مشکل دیگر است که عرایض شما را نمی فهمم.
اگر هم دارد آیا کسی که این حق را ادا نکند چون حقی را جابجا کرده خلاف عدالت عمل نکرده؟ ظلم نکرده؟


سلام
ببین خواهر ذهنت رو از عرف پاک کن تا درست متوجه مطلب بشی
هی حرف اهل عرف را تکرار نکن
ببین خدای متعال برای دلبستگیها قیمتی نگذاشت تا بخاطر بی توجهی به اون عقوبتی هم در ظاهر شرع تعیین کنه
ثانیا بر عهده زن تکلیفی جز تمکین از شوهر نگذاشت تا اجری جز مهریه داشته باشد
از نظر دین زناشویی یک ماهیت عقدگونه دارد مثل سایر عقود و معاملات هرچند در بعد اخلاقی توصیه های زیادی برای تامین بعد عاطفی هم دارد
اما عرض شد که ملاک عقوبت مصطلح در دین که می گوییم آتش جهنم شامل کسی که بر میزان احکام ظاهری شرعی اقدام می کند نمیشود
بلکه اساسا این خلاف عدالت است که خداوند بنده اش را بخاطر چنین عملی عقاب کند این عقاب بلا بیان است
والله الموفق

[="Tahoma"][="#4169e1"]ممنون جناب حامد من از ادامه ی بحث منصرف شدم!
چندبار تکرار کردم منظورم لزوماً آتش جهنم و عقوبت اون دنیا نیست و باز شما نوشتین نه عقوبت شامل حالش نمیشه! حالا میگین منظورتون همون آتیش جهنمه!

از همه دوستان و جناب حامد که بحث با من خستشون کرد عذرخواهم
یاعلی[/]

eslamic110;399182 نوشت:
ممنون جناب حامد من از ادامه ی بحث منصرف شدم!
چندبار تکرار کردم منظورم لزوماً آتش جهنم و عقوبت اون دنیا نیست و باز شما نوشتین نه عقوبت شامل حالش نمیشه! حالا میگین منظورتون همون آتیش جهنمه!

از همه دوستان و جناب حامد که بحث با من خستشون کرد عذرخواهم
یاعلی

خب شما اول سوالتون در مورد شرعی بودن وگناه داشتن یا نداشتن این کار بود اون جور که در تاپیک دیگه ای پرسیده بودید.
اما اگه بخوایم وارد بحث های دیگه بشیم(البته من وارد نمیشم) ممکنه بگن نتایج تحقیقات امروزی نشون میده مجازات اعدام کارساز نیست و باید منسوخ بشه. یا از این دست مثال ها که فراوان هستند.
ما لزوما دلیل احکام شرع رو درک نمیکنیم یعنی به عنوان یک اصل حتی دلیل یکی از احکام شرعی هم روشن نیست مگه این که حکمت ذکر بشه که در موارد زیادی نقیض دارند.
اگه با دید دینی نگاه کنیم خدا در قرآن به حضرت ابراهیم دستور میده فرزندتو قربانی کن ابراهیم نمیاد بگه این کار انسانی نیست یا عاقلانه نیست و ...
یا در داستان خضر میبینیم خضر میزنه بچه یکی رو میکشه یا کلی کارهای عجیب دیگه میکنه که هر بار موسی نمیتونه صبر کنه اعتراض میکنه و آخر داستان معلوم میشه دلیل اون کارا چی بوده
دیدن داستان خضر در قرآن نشون میده که خدا حق داره چیزایی رو بگه که دلیلشو ندونیم

[="Tahoma"][="#4169e1"]نه عزیزم اون ضرب المثل یه بند اصلاحی داشت توجه ننموئیدی!

خدا یکی
عشق هم
یکی
یکی
یکی
...
:khandeh!:[/]

خدا به زن شخصیت داد همانطور که حضرت مریم را بدون شوهر, بچه دار کرد.
اما او را برای قضاوت انتخاب نکرد همچنان که هیچ پیامبر زنی نیافرید.
,,,,,
در مورد ریاست جمهوری زنان هم , همین رییس جمهور برزیل مصداق ناکارامدیشه.

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;398728 نوشت:
چرا همه میگن وضیفه س؟ خدا گفته وظیفه نیست، ای بابا اینو به کی بگیم ؟
وحتی زن میتونه در ازای کار خونه و شیر دادن پول بگیره تا منبع درامدش باشه ، ولی بازم میتونه انجامش نده .

سلام
البته درست می فرمایید. منظورمو بد رسوندم. منظورم نقش زن بود نه وظیفه. یعنی نقش اصلی مرد کارکردن در بیرون از خونه است و نقش اصلی زن، رسیدگی به امور خانه و تربیت فرزند. پوزش:Gol:
منظورم از تحقیر هم این بود که این نقش اصلی زن، شده یک کار سطحی و پیش پا افتاده، درحالی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: هر زنی که در خانه شوهرش به قصد مرتب کردن، چیزی جابه جا کند خدا به او نظر افکند و هرکه خداوند به او نظر کند عذابش نکند. یا چه بسیار احادیث در فضیلت خدمت زن به شوهر. اصلا همین قضیه رو طرفداران حقوق زنان علم کردند که چرا زن باید به مرد خدمت کنه؟ بابا جان یکی نیست به اینا بفهمونه این چه اشکالی داره؟ اینکه نقش زن و مرد از طرف خداوند به این شکل تعیین شده نه برتری مرد رو میرسونه و نه حقارتی برای زن محسوب میشه. البته قبول دارم که همه اینها در صورتیه که مردان مسلمان ما هم به وظایف خود در قبال همسرشون عمل کنن نه اینکه زورگویی و قلدری رو نقش خودشون فرض کنن!:Narahat:

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;398728 نوشت:
تا یکی میاد و میخواد بگه زن هم حقوقی داره که از دست رفته س ، زودی میگن فمینیسته و انجمن زنان راه افتاده و ...

منظورم این نبود بزرگوار! اینکه حقوق زنان در اسلام مورد تحقیر قرار بگیره، همونطور که قصد شروع کننده تاپیک این بوده، این مد نظر من بود. وگرنه همین حقوق زنان در اسلام تا به حال چقدر رعایت شده؟ واقعا درست فرمودید. اینکه یک زن بخواد مهریه یا اجرت المثل کارهای خونه رو طلب کنه آیا در عرف ما قابل قبوله؟ متاسفانه نه! اصلا فرض هم نمی کنند که مهریه، دینی بر گردن مرد هست و همه از زن انتظار دارند که این قرض رو ببخشه:Moteajeb!: در حالی که بخشیدن مهریه واقعا یک لطف بزرگ در حق مرد هست و بسیار مورد رضایت خداست، اما در فرهنگ ما یک وظیفه به حساب میاد!!

من خیلی در مورد این موضوع چهار همسری مرد دچار شک شدم به همین خاطر در چند سایت دیگه هم سوالم رو مطرح کردم که به نظرم این نظر زیباترین جوابی بود که به سوالم داده شده


ᕘᕚRaiNᕘᕚ;398095 نوشت:
سلام . برای من همیشه این جمله جای سوال بوده . چرا که مردها 4 زن و بی نهایت زن صیغه ای با مدت صیغه 100 ساله میتونن داشته باشند ! پس حرمسرا به چی میگن دیگه

با سلام و درود

ازدواج دائم را اسلام محدود کرده است، در صورتی که قبل از آن محدودیتی نداشت.

کسی که به دنبال شهوت‏رانی و حرمسرا است، دنبال همسر دائم نمی رود که مسئولیت و وظایفی هم بر عهده اش بیاید، بلکه به دنبال موقت می رود، و اسلام تشویق به ازدواج موقت نکرده بلکه آن را برای موارد خاص قرار داده است.

این تعابیری هم که در روایات است، بیشتر برای مقابله با آن ممنوعیت و تعطیل کردن حکم الهی توسط خلیفه دوم، بوده است.

از نظر اسلام کسی که همسر دائم دارد، اگر به جای ازدواج مجدد و همسر دائم، متعه کند بهتر است زیرا او در رتبه دوم محسوب می شود و برتری زن دائم سر جای خودش باقی است. وجه این ترجیح هم این است که بین همسر دائم و همسر موقت، رعایت عدالت لازم و شرط نیست، لذا از این جهت به بی عدالتی در حق همسر مبتلا نمی شود.

eslamic110;399162 نوشت:

خدا به چنین عملی چه می گوید؟
جواب خوبی های همسر اول را با همسر دوم آوردن دادن، آنهم از سر تفنن و زیاده خواهی، نه نیاز، نه حس وظیفه، خدا این را فقط یک بی اخلاقی ساده می داند که مجازاتش بحث با همسر اول و مشغولیت با همسر دوم است؟

ظلم در دین خدا به چه اطلاق میشود؟
آیا همسر اول برای آن همه لطف و وظیفه ای که به طور صحیح انجام داده حقی به گردن این مرد ندارد که او وفا پیشه کند؟ اگر ندارد که من بحث را همینجا به اتمام می رسانم چون در بیان منظورم به شما عاجزم یا مشکل دیگر است که عرایض شما را نمی فهمم.
اگر هم دارد آیا کسی که این حق را ادا نکند چون حقی را جابجا کرده خلاف عدالت عمل نکرده؟ ظلم نکرده؟

با سلام و درود

مرد از نظر وضعی این حق را دارد که ازدواج دیگر داشته باشد ولی از نظر تکلیفی باید حقوقی را رعایت کند؛ لذا علاوه بر گناه اخلاقی، می تواند گناه فقهی هم داشته باشد.

«وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»؛ و با آنان (زنان)، بطور شايسته رفتار كنيد. (نساء، 19)

توصیه قرآن، معاشرت نمودن به معروف و نکویی با همسر است. لذا مرد در ازدواج موقت یا دائم نیز باید با این جنبه توجه داشته و حق همسر را رعایت کند.

از طرفی، ایذاء مؤمن حرام است. افزون بر این که ایذاء غریبه ممنوع و حرام است چه برسد همسر انسان که نسبت به او حقوق مختلفی بر عهده مرد است.

از نظر وضعی، ازدواج مجدد برای مرد مشروع و صحیح است، ولی این اجازه وضعی نباید موجب رعایت نکردن و بی توجهی به حیث تکلیفی شود، یعنی جواز وضعی، وظایف تکلیفی را ساقط نمی کند. رعایت عدالت، عدم ایذاء مؤمن و ...، از وظایف تکلیفی هستند.

لذا اگر مردی بدون توجه به وظایف و احکام تکلیفی، اقدام به ازدواج مجدد نموده و موجبات ایذاء و تضییع حقوق همسرش را فراهم آورده، در درگاه الهی گناهکار است و عقاب دارد.

بنابر این، ازدواج مجدد مرد، فقط به گناه اخلاقی ختم نمی شود بلکه می توان با گناه فقهی همراه باشد.

میقات;400301 نوشت:
لذا علاوه بر گناه اخلاقی، می تواند گناه فقهی هم داشته باشد.

من تاکنون فکرنمیکردم ما به جز گناهان فقهی، گناهان دیگری داشته باشیم؟! گناه اخلاقی چیست؟ لطفا با استناد شرح دهید.

میقات;400301 نوشت:
با سلام و درود

مرد از نظر وضعی این حق را دارد که ازدواج دیگر داشته باشد ولی از نظر تکلیفی باید حقوقی را رعایت کند؛ لذا علاوه بر گناه اخلاقی، می تواند گناه فقهی هم داشته باشد.

«وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»؛ و با آنان (زنان)، بطور شايسته رفتار كنيد. (نساء، 19)

توصیه قرآن، معاشرت نمودن به معروف و نکویی با همسر است. لذا مرد در ازدواج موقت یا دائم نیز باید با این جنبه توجه داشته و حق همسر را رعایت کند.

از طرفی، ایذاء مؤمن حرام است. افزون بر این که ایذاء غریبه ممنوع و حرام است چه برسد همسر انسان که نسبت به او حقوق مختلفی بر عهده مرد است.

اگر مردی معذور نباشد یعنی بتواند خودش را از گناه ایمن نگهدارد، و با این حال اقدام به ازدواج مجدد نموده و موجبات ایذاء همسرش را فراهم آورد، در درگاه الهی گناهکار است و عقاب دارد.

بنابر این، ازدواج مجدد مرد، فقط به گناه اخلاقی ختم نمی شود بلکه می توان با گناه فقهی همراه باشد.

شما استدلال آقای صانعی رو نوشتید آیا شما مقلد ایشان هستید؟ یا مرجع دیگری به جز ایشان چنین فتوایی داده؟( در هر صورت اکثریت بالای مراجع و بلکه بالاتر شاید همه آنها به جز صانعی چنین نظری ندارند.

استدلال آقای صانعی:(که شما آوردید)
http://saanei.org/?view=01,05,13,446,0

پاسخ به استدلال آقای صانعی:
http://duzduzani.com/index.php?com=content&id=114

[="Tahoma"][="#4169e1"]سلام و با عرض پوزش از دوستان، چون این بحث رو من خیلی سروشکل دادم فک کردم شاید بهتره الان نظری که چندروزه بهش رسیدم و از عمق وجود باور کردم بنویسم.
حقیقتش تعریف من از وفای یک مرد یک تعریفی بود که نمی دونستم تعریف حقیقی و برخاسته از فطرت انسانی نیست . با پاسخ کاملی که از پاسخ یار گرانقدر روحبخش در تاپیک
http://www.askdin.com/thread17071-3.html
گرفتم، قانع شدم که وفا اون تعریفی که من داشتم نیست
و یک مرد عادی در شرایطی می تونه دوزنه باشه و هنوز به هردو زن وفادار بمونه.
دوستانی که با من همراهی کردن تو صحبت هام رو ارجاع میدم به توضیحات ایشون:
http://www.askdin.com/thread17071-3.html#post399391
پست26
[/]

[="Tahoma"]

dinshenasii;400308 نوشت:
من تاکنون فکرنمیکردم ما به جز گناهان فقهی، گناهان دیگری داشته باشیم؟! گناه اخلاقی چیست؟ لطفا با استناد شرح دهید.

با سلام و درود

این موضوع را باید درجای خودش پیگیری فرمایید.

توضیح مختصر: فرق این دو در عقاب داشتن و نداشتن است. گناه فقهی، عقاب دارد، ولی اخلاقی عقاب ندارد. البته کسانی که به مراتب کمال بیشتری رسیده اند، از گناه اخلاقی هم اجتناب می کنند زیرا آن را با سیر تکامل، منافی می دانند.

[="Tahoma"]

dinshenasii;400351 نوشت:
شما استدلال آقای صانعی رو نوشتید آیا شما مقلد ایشان هستید؟ یا مرجع دیگری به جز ایشان چنین فتوایی داده؟( در هر صورت اکثریت بالای مراجع و بلکه بالاتر شاید همه آنها به جز صانعی چنین نظری ندارند.

استدلال آقای صانعی:(که شما آوردید)
http://saanei.org/?view=01,05,13,446,0

پاسخ به استدلال آقای صانعی:
http://duzduzani.com/index.php?com=content&id=114

با سلام و درود

1. استدلال به آیات قرآن، اختصاص به فرد خاصی ندارد.

2. قبل از این ایشان به این آیه استدلال کنند، یکی از پیام های این آیه شریفه، همین مطلبی است که عرض کردم.

3. تفاوت مهم فتوایی ایشان با مشهور، این است که مشهور عقد مجدد را صحیح می دانند ولی ایشان باطل می دانند.

4. اگر در عرایض بنده بیشتر دقت می فرمودید، گفتم عقد از نظر وضعی صحیح است.

5. این که مرجع تقلید دیگری مانند ایشان چنین نظری دارد یا نه؟ اطلاعی ندارم.

میقات;400300 نوشت:
از نظر اسلام اگر کسی برود به جای همسر دائم، کنیز بگیرد یا متعه کند بهتر است زیرا این دو، رتبه دوم محسوب می شوند و برتری زن دائم سر جای خودش باقی است.

با عرض سلام و ادب

میشه بفرمایید به چه دلیل فقهی ای ، اسلام ، زن دائم رو بر متعه برتری داده؟!

میقات;400925 نوشت:
توضیح مختصر: فرق این دو در عقاب داشتن و نداشتن است. گناه فقهی، عقاب دارد، ولی اخلاقی عقاب ندارد. البته کسانی که به مراتب کمال بیشتری رسیده اند، از گناه اخلاقی هم اجتناب می کنند زیرا آن را با سیر تکامل، منافی می دانند.

با سلام هدف من از پرسش دانستن است چون میخوام بدونم آیا چیزی که دین از ما میخواد رعایت کنیم به جز فقه هم هست؟ کاری به عرف یا علم یا عقل و ... ندارم که اون ها هم منابع کارهای خوب دیگه ای هستند.
یه نکته ای که شنیده ام اینه که فقه فقط واجبات و محرماته. و مستحبات و مکروهات در حوزه اخلاقه. خب منظور شما از گناهان اخلاقی که عقاب ندارند اینه؟ در این صورت باید در مورد مستحبات و مکروهات حدیث بگیم. درسته؟ منظور شما اینه؟ یاگناهان اخلاقی چیزه دیگه ای هستند؟

dinshenasii;401264 نوشت:
با سلام هدف من از پرسش دانستن است چون میخوام بدونم آیا چیزی که دین از ما میخواد رعایت کنیم به جز فقه هم هست؟ کاری به عرف یا علم یا عقل و ... ندارم که اون ها هم منابع کارهای خوب دیگه ای هستند.
یه نکته ای که شنیده ام اینه که فقه فقط واجبات و محرماته. و مستحبات و مکروهات در حوزه اخلاقه. خب منظور شما از گناهان اخلاقی که عقاب ندارند اینه؟ در این صورت باید در مورد مستحبات و مکروهات حدیث بگیم. درسته؟ منظور شما اینه؟ یاگناهان اخلاقی چیزه دیگه ای هستند؟

/////////////////////////////////////


فرقی بین گناهان اخلاقی و غیر اخلاقی نیست گناهان اخلاقی هم جزای خاص خودش را دارد

اتفاقا رذایل اخلاقی چون عموما شامل حق الناس هم می شود جزای سنگین تری دارد

yanoor;401415 نوشت:
فرقی بین گناهان اخلاقی و غیر اخلاقی نیست گناهان اخلاقی هم جزای خاص خودش را دارد

اتفاقا رذایل اخلاقی چون عموما شامل حق الناس هم می شود جزای سنگین تری دارد

دوست عزیز منظور مواردی مثل دروغ و غیبت و امثال اینها نیست. اینها حکم فقهی دارند برای مثال دروغ حرام است ولی دروغ یا توریه کجا جایز یا واجب است موارد استثنا از دروغ چیست و ...

محمد صادق;401099 نوشت:
با عرض سلام و ادب

میشه بفرمایید به چه دلیل فقهی ای ، اسلام ، زن دائم رو بر متعه برتری داده؟!

با سلام و درود

لطفا کمی بیشتر منظورتان را بیان فرمایید تا بدانم ناظر به کدام قسمت از عرایض بنده است که ازدواج دائم را برتری داده ام.

اما در مورد متنی که اشاره فرموده اید توضیحی عرض می کنم:

از نظر اسلام کسی که همسر دائم دارد، اگر به جای ازدواج مجدد و همسر دائم، متعه کند بهتر است زیرا او در رتبه دوم محسوب می شود و برتری زن دائم سر جای خودش باقی است.

البته این مطلب کلیت ندارد که بگوییم در همه موراد چنین است، بلکه عمومیت دارد، لذا می تواند در مواردی و به حسب شرائطی، غیر از این باشد.

وجه این ترجیح هم این است که بین همسر دائم و همسر موقت، رعایت عدالت لازم و شرط نیست، لذا از این جهت به بی عدالتی در حق همسر مبتلا نمی شود.

[="Tahoma"]

dinshenasii;401264 نوشت:
با سلام هدف من از پرسش دانستن است چون میخوام بدونم آیا چیزی که دین از ما میخواد رعایت کنیم به جز فقه هم هست؟ کاری به عرف یا علم یا عقل و ... ندارم که اون ها هم منابع کارهای خوب دیگه ای هستند.
یه نکته ای که شنیده ام اینه که فقه فقط واجبات و محرماته. و مستحبات و مکروهات در حوزه اخلاقه. خب منظور شما از گناهان اخلاقی که عقاب ندارند اینه؟ در این صورت باید در مورد مستحبات و مکروهات حدیث بگیم. درسته؟ منظور شما اینه؟ یاگناهان اخلاقی چیزه دیگه ای هستند؟

با سلام و درود

برای این که خروج از موضوع تاپیک نباشد، خیلی مختصر اشاره می کنم لذا لطف نموده و ادامه آن را در جای خودش دنبال فرمایید.

گناه فقهی مربوط به فعل و عمل است؛ ولی مراد از گناه اخلاقی، رذائل اخلاقی است که فعل بیرونی ندارد بلکه خصائص نفسانی است، مثل این که کسی در باطن مبتلا به حسادت است البته خودش را کنترل می کند تا فعل گناهی مرتکب نشود.

manmehdiam;395203 نوشت:
در اموری مثل شهادت دادن یک زن که ارزش مساوی مرد ندارد هر دلیلی و توجیهی ارائه شود در نهایت جز به معنی عدم توانایی اخذ تصمیم صحیح نیست. به یک معنا توجیهات دوستان که اصرار بر غلبه احساسات بر منطق از سوی زنان میکنند ، مفهومی جز ناتوانی زنان در تحلیل درست یک واقعه نمیتواند داشته باشد.

عزیزان در صحیح بودن برخی دستورات دینی همانند تمکین زن یا اجازه گرفتن از شوهر و ... رعایت این دستورات را به نفع زن میدانند. در صورتی که اصلا مساله ما انتفاع یا عدم انتفاع نیست. مسئله این است که تشخیص این امر به عهده خود زن باید باشد همانگونه که در مورد مرد این تشخیص به عهده خودمرد واگذار شده ولی در مورد زنان اینگونه نیست.

به عنوان مثال والدین یک کودک خردسال مثلا برای بازی کردن در محیطی خاص او را مقید میکنند که از ایشان اجازه بگیرد. زیرا برای تامین امنیت کودک و جلوگیری از صدمه دیدنش این کسب اجازه به نفع اوست و برایش لازم است. ولی کسی نمیگوید اجازه گرفتن کودک به دلیل آن است که این کار به نفع اوست ! بلکه دلیل اجازه گرفتن کودک را نادانی و عدم توانایی او در تحلیل صحیح یک واقعه (که ممکن است در اثر آن صدمه ببیند ) میدانند.
اینکه زن اجازه بگیرد به نفع او هست یا نیست مشکلی را از ما حل نمیکند



آیا اگر اختیار اموری همانند تمکین زن به عهده خود زن میبود فسادی رخ میداد؟
آیا اگر دیه زن یا شهادت زن یا ......همانند و هم ارزش مرد میشد لازمه اش فساد در حقوق اجتماعی انسانها بود یا اگر زن نیز همانند و هم ارز مرد بود؟

ضمنا کارشناسان محترم تعریف انسانیت را چه میدانندکه مثلا در مورد زن یا در مورد کنیز میفرمایند در انسانیت مساوی هستند ولی در حقوق نه؟؟!!مگر میشود بین انسانیت و حقوق انسانی تفکیک قائل شد؟!

manmehdiam;402393 نوشت:
آیا اگر اختیار اموری همانند تمکین زن به عهده خود زن میبود فسادی رخ میداد؟

سلام علیکم
اسلام ضمن اینکه به مهربانی و احترام متقابل بین زن و شوهر سفارش کرده است . لازم دانسته که یک نفر حرف آخر را بزند و این مسئولیت را به مرد داده.
مشکل اول شما این است که اصلا چرا یک نفر باید حرف آخر را بزند و چرا هر دونفر حقوق برابر در این خصوص نداشته باشند؟
به نظرم در اینصورت خیل یمواقع ادامه زندگی ممکن نخواهد بود. و حتما یک نفر باید تمام کننده اختلاف نظرها باشد.
مشکل دوم شما این است که چرا این حق به مرد داده شده است؟
به نظرم معنای این حکم اسلام این نیست که تمام مردان از تمام زنان مدیریت بهتری دارند . ولی همچنانکه جهان امروز نشان می دهد در برخی موارد مردان عهده دار بهتری هستند و در برخی دیگر زنان.
در ثانی آنطور نیست که همه چیز به نفع مردان باشد. مثلا زن در انجام امور منزل هیچ اجباری ندارد و اگر کاری می کند دارد به مرد و خانواده لطف می کند در حالیکه این وظیفه مرد است. چه بسا که خیلی از مردان اگر این قانون بالعکس بود خوشحالتر می شدند و از خدا خواسته صبح تا شب هیچ کاری نمی کردند.

manmehdiam;402393 نوشت:
آیا اگر دیه زن یا شهادت زن یا ......همانند و هم ارزش مرد میشد لازمه اش فساد در حقوق اجتماعی انسانها بود

دیه مرد بیش از زن است و این به نفع کیست؟ مرد یا زن؟
شاید در نظر اول بگید مرد . یعنی حتما ارزش مرد بیشتره که دیه آن بیشتره ولی واقعیت برعکسه. زیرا دیه مرد به زن میرسه و اینجا به نفع زنهاست و خداوندی که با این ظرافت و دقت حق زن را با توجه به ویژگیهای جسمس و روحیش ادا کرده با همان حکمت هم شهدت 2 زن را برابر شهادت یک مرد می داند.

manmehdiam;402393 نوشت:
ضمنا کارشناسان محترم تعریف انسانیت را چه میدانندکه مثلا در مورد زن یا در مورد کنیز میفرمایند در انسانیت مساوی هستند ولی در حقوق نه؟؟!!مگر میشود بین انسانیت و حقوق انسانی تفکیک قائل شد؟!

مثلا در یک اداره دو کارمند وجود دارد و تعریف ما از کارمند کسی است که طبق یک قرارداد معین و مشخص با شرکت همکاری کند. آیا این تعریف الزام می دارد که همه کارمندان حقوق برابر داشته باشند؟
اگر کنیز با زن به تناسب وظائف و مسئولیتهایشان از حقوق متقابلی برخوردار هستند , این موضوع انسانیت آنها را زیر سوال نمی برد.پر مسلم است که هر دو از حقوق انسانی برابر ولی از حقوق خانوادگی متناسب با آنچه عرض شد برخوردارند.

[="Tahoma"]

manmehdiam;402393 نوشت:

ضمنا کارشناسان محترم تعریف انسانیت را چه میدانندکه مثلا در مورد زن یا در مورد کنیز میفرمایند در انسانیت مساوی هستند ولی در حقوق نه؟؟!!مگر میشود بین انسانیت و حقوق انسانی تفکیک قائل شد؟!

با سلام و درود

فارق از تعریف و معنای انسانیت و ...، قرآن تصریح دارد که زن و مرد از حیث قابلیت برای رسیدن به کمال انسانی، تفاوت ندارند و معیار در برتری انسان ها (زن و مرد)، با تقواتر بودن آن ها است:

«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ»؛ اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست خداوند دانا و آگاه است! (حجرات، 13)

مطلب دیگر، احکام و حقوق مرد و زن است که به حسب تفاوت در ویژگی های جسمی و روحی و نیز تفاوت نقش زن و مرد در جامعه و موقعیت اجتماعی، متفاوت است؛ و این کاملا معقول و منطقی است.

پرسش:
همواره گفته می شود زن در اسلام ارزش و اعتبار خود را یافته است و هیچ تفکری مثل اسلام به زن ارزش نداده است.ارزشی که اسلام به زن داده چه بوده؟!

پاسخ:
با سلام و درود
اگر به تاریخ و ارزش و جایگاه زن در قبل از اسلام و در شبهه جزیره مراجعه کنیم، به وضوح در می یابیم که اسلام به زن جایگاه و ارزش والایی داده است.
از جمله این که اسلام به شدت با سنت و رسم جاهلیت زنده به گور کردن دختران به مقابله برآمد: «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»؛ و در آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود: به كدامين گناه كشته شدند؟(1)
اسلام، ازدواج های افسار گسیخته را محدود کرد و برای آن ها احکام و ضوابط خاصی قرار داد: «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى‏ فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى‏ أَلاَّ تَعُولُوا»؛ و اگر مى‏ترسيد كه (بهنگام ازدواج با دختران يتيم،) عدالت را رعايت نكنيد، (از ازدواج با آنان، چشم‏پوشى كنيد و) با زنان پاك (ديگر) ازدواج نمائيد، دو يا سه يا چهار همسر و اگر مى‏ترسيد عدالت را (درباره همسران متعدد) رعايت نكنيد، تنها يك همسر بگيريد، و يا از زنانى كه مالك آنهائيد استفاده كنيد، اين كار، از ظلم و ستم بهتر جلوگيرى مى‏كند.(2)
اسلام برای زن هم مانند مرد، حق مالکیت قائل است: «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْن‏»؛ مردان نصيبى از آنچه به دست مى‏آورند دارند، و زنان نيز نصيبى (و نبايد حقوق هيچ يك پايمال گردد).(3)
زنان و مردان هر دو، قابلیت و زمینه رسیدن به کمالات معنوی را دارا هستند: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»؛ گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست‏.(4)
و .... .
این ها و بسیاری دیگر، مورادی هستند که اشاره به حقوق زن دارند و این که زن در نگاه اسلام، از منزلت و جایگاه ویژه برخوردار است.
همان طور که عرض شد، با مطالعه تاریخ و سرگذشت زن در قبل از اسلام، و مقایسه آن با موقعیت و جایگاه او در اسلام، روشن می شود که اسلام توجه ویژه ای به زن و جایگاه او دارد.
البته اهمیت دادن به زن این نیست که او در همه چیز، همطراز مرد بوده و هر دو احکام مساوی داشته باشند؛ بلکه توجه به ویژگی های جسمی و روحی زن و مرد، و تشریع قوانین بر اساس آن ویژگی ها، کاملا معقول و منطقی است.
آن چه نقض حقوق و بی عدالتی محسوب می شود، آن است که بدون توجه به تفاوت ها و ویژگی های زن و مرد، برای آن ها احکام و حقوق یکسان و مساوی تعیین شود.

1. نمی توان تفاوت های حقوقی و احکام متفاوت زن و مرد را مطرح کرد ولی توجهی به تفاوت های شخصیتی و ویژگی های روحی و جسمی آن ها نداشت.
اسلام، احکام و حقوقی را که برای زن و مرد تعیین کرده است، با توجه به تفاوت های شخصیتی و ویژگی های روحی و جسمی آن ها، و نیز با توجه به مصالح و مفاسد بوده است؛ و این مطابق با اصول منطق و عقل است.
2. تفاوت داشتن، کاملا طبیعی است. آن تبعیض است که اشکال دارد و بی عدالتی محسوب می شود.
3. اسلام قوانینش را بر اساس نگاه به نوع زن و مرد، تشریع فرموده است، نه بر اساس تک تک افراد و نگاه شخصی.
این که یک زن بتواند بهتر از مردان مدیریت کند و ...، دلیل بر این نیست که همه همین گونه هستند.
4. بالاخره یک اجتماع ـ ولو اجتماع کوچکی مانند خانواده ـ نیاز به یک مدیر دارد؛ حال آن مدیر باید زن باشد یا مرد؟
با توجه به روحیه مرد و قوه جسمانی و روحی او، قوه تصمیم گیری و غلبه بر عواطف و احساسات، قوه تحلیل و داشتن طرح و نقشه برای مدیریت، و نیز قوت جسمانی برای دفاع از خانواده، و ... از دیگر ویژگی های مرد است که برای إعمال مدیریت به آن ها نیاز دارد؛ لذا سپردن مدیریت خانواده به مرد، منطقی و معقول است.

توجه به این ویژگی های جسمی و روحی مردان، همان است که قرآن می فرماید: «بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْض‏»(5)
علاوه بر این که تعهد مرد در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزينه ‏هاى زندگى، و پرداخت مهر و تامين زندگى آبرومندانه همسر و فرزند، اين حق را به او مى ‏دهد كه وظيفه سرپرستى به عهده او باشد.
این همان است که قرآن با تعبیر «وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِم‏»(6) بدان اشاره فرموده است.
5. البته همان طور که بیان شد، جنس و نوع مرد ملاک است، لذا این که زنانی هستند که بهتر از مردان، خانواده را مدیریت می کنند، قابل انکار نیست و دلیل بر نقض این حکم هم نیست.
هم چنین، مدیریت به معنای هماهنگی بین نیروهای زیرمجموعه است، نه تک روی و تک محوری و خود رأی بودن. لذا اگر مردانی چنین می کنند و سوء مدیریت دارند، دلیل بر نقص حکم اسلام نیست.
ضمنا مدیر بودن مرد برای خانه، به این معنا نیست که نظر مرد در همه چیز، معیار است.

6. افزون بر این که موفقیت کنونی کشوری مثل آلمان، به خاطر مدیریت چند ساله یک زن نیست، بلکه یک رئیس جمهور فقط برای چند سال، مدیریت اجرایی را دارد؛ تازه اگر از مشکلات و معضلاتی که آن کشور با آن مواجه است چشم پوشی کنیم.
البته صحبت در این زمینه باعث خروج از موضوع تاپیک می شود و این عرض بنده فقط برای این بود که بدانیم نگاهی همه جانبه و عمیق باید داشت.
بنابر این، توجه به ویژگی ها و تفاوت های زن و مرد، علاوه بر این که تحقیرانه نیست، بلکه کاملا منطقی و معقول است.

__

  1. تکویر، 8 و 9.
  2. نساء، 3.
  3. نساء، 32.
  4. حجرات، 13.
  5. نساء، 34.

موضوع قفل شده است