جمع بندی کسی که به خدا اعتقاد ندارد، چه انگیزه ای برای زندگی دارد؟

تب‌های اولیه

153 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

حامد;392797 نوشت:
چهارم اینکه یک بعد تقویت کفر افزایش افراد معتقد به ان است پس چطور کمک به منکران خدا تقویت کفر نیست

همان مثال روانشناس را برای شما میزنم. شما اگر روانشناس بودید و یک کافر پیش شما میامد و میگفت افسرده هست و از عقیده خود برنمیگشت شما به او کمک نمیکردید؟! تعریف انسانیت از نظر شما فقط کمک به مومنین هست؟! یاد حرف استاد جنتی افتادم که میگفت بشر غیر از مسلمانان حیواناتی هستند که میچرند!

[=Palatino Linotype]

ABCDEFG;392725 نوشت:
مرحوم نیچه می فرمایند:

میخواهم اندیشه ای را بیان کنم که میتواند دلیل ضمانت و شیرینی تمام زندگیم باشد. این اندیشه آن است که باید بیش از پیش بیاموزم که ضرورت چیزها عین زیبایی ذاتی است. بدینسان،‌من در شمار کسانی خواهم بود که چیزها را زیبا میسازند. از این پس عشق من عبارت خواهد بود از (عشق به سرنوشت). من نمیخواهم با زشتی ها سر جنگ داشته باشم. از این پس، دیده برتافتن تنها انکار من خواهد بود. خلاصه،

از این پس فقط میخواهم به زندگی آری گویم.

جکمت شادان، کتاب چهارم بند۲۷۶، ترجمه ی آقایان جمال آل احمد،‌سعید کامران، حامد فولادوند


جناب مرحوم نیچه چه زیبا فرمودند!
زمانی که زشتی های دنیا تمام زندگی را تحت الشعاع خود قرار می دهد و زمانی که زشتی های دنیا دست انسان را از رسیدن به آمال کوتاه می کند و زمانی که زشتی های دنیا تمام زندگی انسان را به لجن می کشد، "عشق به سرنوشت" توجیه بسیار زیبایی است برای عدم مبارزه با زشتی ها!

[="Palatino Linotype"][="Black"]

غلام ملی نوری;392734 نوشت:
دستبرد ها و چاپیدن های ( اختلاس های ) میلیاردی پایان ناپذیری که در این کشور اسلامی هر از چند گاهی می بینیم در کجای زمین می بینید ؟

پرونده های ناموسی و چون اینها

پرونده های اتیاد و متادان

آدم کشی های زنجیره ای

بهره کشی ( سوء استفاده ) مغامات از پست و جایگاه فرمانروایی


واقعاً از اسناد معتبری که ذکر فرمودید سپاسگزارم، ای کاش کمی مختصر تر بیان می کردید تا ملال خواندن تمام وجودم را فرا نمی گرفت!
غلام ملی نوری;392734 نوشت:
پس با این همه گذشت سالها کجاست آن کسی که دست نیاز مسلمانان را می گیرد ؟

شما نگران آمدن منجی نباش!
وقتش که رسد چشمانمان روشن خواهد شد.[/]

1az313;392800 نوشت:
نمی دانم شما واقعاً متوجه منظور بنده نمی شوید و یا به عمد می خواهید بحث را به حاشیه بکشانید؟!
بارها گفتم باز هم تکرار می کنم، من در اینجا در پی اثبات وجود خداوند نیستم، بلکه هدف این است که خداناباوران را در راه رسیدن به آرزوها و لذات محدود دنیایشان کمک کنیم.
اگر شما واقعاً باورمند هستید این همه سنگ بی خدایان را چرا به سینه می زنید؟؟؟

در پی اثبات وجود خدا نیستید بنده هم خوب میدانم در پی چه هستید در پی تحقیر خداناباوران هستید و هرچه آنها بگویند را میخواهید زیر سوال ببرید و بگویید ما به زندگی جاودانه اعتقاد داریم و چون عقیده ما لذت بخش تر هست پس ما درست فکر میکنیم بنده هم گفتم که یک دیوانه با iq پایین بیشتر از من و شمای خداباور لذت میبرد چرا که فقط معنای رنج فیزیکی را میفهمد نه رنج روانی پس اگر ملاکتان لذت بردن هست باید در دیدگاه شما دیوانگان بهترین زندگی را داشته باشند! بنده هم سنگ کسی را به سینه نمیزنم بلکه میخواهم حرف نامربوط شما را زیر سوال ببرم.

ماتریکس 1=فرد خائن (اسمش یادم نیست) : من این گوشت رو میخورم و دنیای ماتریکس به من میگه که این گوشت خوشمزه هست و من احساس لذت میکنم در حالی که این گوشت وجود خارجی نداره! میدونی چیه اسمیت؟ نادونی یه نعمته!

1az313;392800 نوشت:
من نظرات خودم را بر اساس مشاهداتم در اجتماع بیان کردم، اگر کسی می تواند این نظر مرا با استناد به واقعیات امروز دنیا رد کند، یک بار دیگر نظرم را می گویم:
یک خداناباور دارای عمر محدود، حدوداً 70-80 سال باید در فکر لذت بردن از همین فرصت کوتاه باشد و من عقیده دارم هرگز نمی تواند به همه ایده آل های خودش دست پیدا کند، بنا بر این در خسران است.

بله به همه ایده آل های خود نمیرسد اما عقیده اش این است که حقیقت این است که خدا نیست. شما خیلی به فکر این افراد هستید بیاید یک تاپیک بزنید و به آنها بفهمانید که خدا هست. بهترین راه کمک این هست اما شما میگویید دنبال این نیستید و دنبال این هستید که دیگران نظراتشان را در مورد لذات مادی در دنیا بگویند که بنده با آوردن مثالی به شما گفتم که این لدات شامل چه چیز هایی میشود اما شما باز هم بحث را منحرف کردید و حرف خودتان را تکرار کردید.

1az313;392800 نوشت:
ردیف کردن اسامی افراد مشهور دردی را دوا نمی کند، اینها فقط انسان های معروفی هستند که ما هرگز از مشکلات درونیشان اطلاعی نداریم.
مطمعناً افراد مشهور، ثروتمند، سالم (فیزیکی) و خوش گذران زیادی را دیده اید که با وجود این همه نعمت باز در رنج و عذاب هستند و به جرأت می گویم حتی یک نفر در این دنیا پیدا نمی شود که هیچ مشکلی در زندگی نداشته باشد، اساساً خاصیت این دنیای خاکی همین است.

بله هرکسی مشکلات خاص خودش را دارد شاید یک خداباور در زندگی دنیوی خود از یک خداناباور مشکلاتش بیشتر باشد. بنده فقط با دادن لینک به شما خواستم بگویم که خداناباوری مساوی احمقی نیست همانطور که خداباوری مساوی احمقی نیست مگر اینکه بگویید این افراد همگی احمق هستند!

1az313;392800 نوشت:
من هیچ انتظاری از کسی ندارم
چرا متوجه نیستید من واقعاً برای این افراد نگرانم
عمرشان رو به پایان است ولی نمی توانند از زندگی لذت کافی ببرند..

در صداقت شما شک وجود دارد چرا که در پست هایتان نشانی از نگرانی نیست فقط حرف های خودتان را تکرار میکنید و عقیده تان را به رخ آنها میکشید و میگویید من زندگی جاودانه دارم و خوشحالم تو زندگی محدود داری و ناراحتی حالا دیدی عقیده من بهتره! این وسط هم حقیقت را کشک میپندارید!

[="Palatino Linotype"][="Black"]با سلام خدمت شما بزرگوار
از این دغدقه بجایتان سپاسگزارم
خواهش می کنم این نقد های حقیر را با دیده خوشبینانه بنگرید، خدای من شاهد است نیتم خیر خواهانه است.

حامد;392797 نوشت:
اول اینکه ضروری حیات چیزی است که بدون ان زندگی غیر ممکن شود مثل غذا یا مسکن

نظر من در مورد ضروریات حیات همان است که قبلاً عرض کردم.
حامد;392797 نوشت:
دوم اینکه اینها به یک حساب از اهل دین هم بیشتر از زندگی خود لذت می برند چون تقیدی ندارند و هرنوع لذتی را طلب می کنند

طلب کردن با بدست آوردن دو مسأله جداگانه است.
حامد;392797 نوشت:
سوم اینکه اگر می خواهیم به آنها یک کمک واقعی بکنیم بهتر است زحمتمان را صرف ایجاد باور به خدا در انها بکنیم تا لذت که امر زودگذر است

تنها کسی را می توان مؤمن به خداوند کرد که خودش بخواهد
در ثانی شاید روبرو شدن با واقعیت تلخ باعث تغییر عقیده شود.
حامد;392797 نوشت:
چهارم اینکه یک بعد تقویت کفر افزایش افراد معتقد به ان است پس چطور کمک به منکران خدا تقویت کفر نیست

هدف بنده چیزی غیر از این است که فرمودید.
حامد;392797 نوشت:
پنجم اینکه در دین اسلام ما از دوستی و ولایت کفار منع شده ایم

!!!
حامد;392797 نوشت:
ششم اینکه در میان اهل دین بسیار افرادی هستند که به کمکهای ما نیاز دارند و ما وظیفه داریم به آنها کمک کنیم پس بهتر است به وظیفه واقعی خود برسیم

انشاءالله خداوند توفیق عنایت بفرماید تا در انجام وظیفه اصلی نیز موفق شویم
ما مکلف به وظیفه ایم...
حامد;392797 نوشت:
هفتم اینکه دوستی و محبت به کفار بدون انگیزه دینی ( یعنی نداشتن انگیزه متمایل کردن آنها به دین و باورهای دینی ) موجب جریان سنت انتقام الهی است

خداوند از نیت قلبی من آگاه است پس نگران این انتقام نیستم.[/]

[="Palatino Linotype"][="Black"]

m@hdi;392829 نوشت:
در پی اثبات وجود خدا نیستید بنده هم خوب میدانم در پی چه هستید در پی تحقیر خداناباوران هستید و هرچه آنها بگویند را میخواهید زیر سوال ببرید و بگویید ما به زندگی جاودانه اعتقاد داریم و چون عقیده ما لذت بخش تر هست پس ما درست فکر میکنیم

اگر بنده عقاید کسی را تحقیر کرده ام همین جا عذر خواهی می کنم ولی مطمعن باشید چنین قصدی نداشتم.
هرگز قصد القای عقادم به کسی را ندارم بلکه تنها عقایدم را عرضه می کنم و هر کس با توجه به ظرفیت فکری خودش تصمیم می گیرد.
m@hdi;392829 نوشت:
بنده هم گفتم که یک دیوانه با iq پایین بیشتر از من و شمای خداباور لذت میبرد چرا که فقط معنای رنج فیزیکی را میفهمد نه رنج روانی پس اگر ملاکتان لذت بردن هست باید در دیدگاه شما دیوانگان بهترین زندگی را داشته باشند!

زنگ تفریح!!!
راه پنجم کشف شد:
می توانند خود را به دیوانگی بزنند!
m@hdi;392829 نوشت:
بنده هم سنگ کسی را به سینه نمیزنم بلکه میخواهم حرف نامربوط شما را زیر سوال ببرم.

اگر طالب ادامه بحث هستید در ادبیات خود تجدید نظر بفرمایید.
اثبات حرف نا مربوط من احتیاج به نقل واقعیات دارد نه موضع گیری.
m@hdi;392829 نوشت:
ماتریکس 1=فرد خائن (اسمش یادم نیست) : من این گوشت رو میخورم و دنیای ماتریکس به من میگه که این گوشت خوشمزه هست و من احساس لذت میکنم در حالی که این گوشت وجود خارجی نداره! میدونی چیه اسمیت؟ نادونی یه نعمته!

احتمالاً این آقای ماتریکس هم جزو iq پایین ها بوده!
m@hdi;392829 نوشت:
بله به همه ایده آل های خود نمیرسد اما عقیده اش این است که حقیقت این است که خدا نیست.

آیا قبول اینکه خدایی نیست کمبود های زندگی را جبران می کند؟
اما من با قاطعیت می گویم قبول اینکه خدایی هست کمبود های زندگی را جبران می کند.
m@hdi;392829 نوشت:
شما خیلی به فکر این افراد هستید بیاید یک تاپیک بزنید و به آنها بفهمانید که خدا هست.

بنده قدرت اثبات خدا را برای کسی که نمی خواهد بپذیرد ندارم.
m@hdi;392829 نوشت:
بنده با آوردن مثالی به شما گفتم که این لذات شامل چه چیز هایی میشود اما شما باز هم بحث را منحرف کردید و حرف خودتان را تکرار کردید.

ذکر کلیات، حقایق واقعی و تلخ زندگی را بیان نمی کند، اگر مثال هایتان را جزئی تر و ملموس بفرمایید، روی آنها بحث می کنیم.
m@hdi;392829 نوشت:
بله هرکسی مشکلات خاص خودش را دارد شاید یک خداباور در زندگی دنیوی خود از یک خداناباور مشکلاتش بیشتر باشد.

برای بار چندم عرض می کنم، یک انسان مؤمن به خدا با امید به آینده ای روشن در دنیایی دیگر تمامی مشکلاتش را تحمل می کند و در واقع همین تحمل مشکلات، خودش لذت بخش است.
m@hdi;392829 نوشت:
بنده فقط با دادن لینک به شما خواستم بگویم که خداناباوری مساوی احمقی نیست همانطور که خداباوری مساوی احمقی نیست مگر اینکه بگویید این افراد همگی احمق هستند!

یادم نمی آید گفته باشم فرد خداناباور احمق است!!!
m@hdi;392829 نوشت:
در صداقت شما شک وجود دارد چرا که در پست هایتان نشانی از نگرانی نیست فقط حرف های خودتان را تکرار میکنید و عقیده تان را به رخ آنها میکشید و میگویید من زندگی جاودانه دارم و خوشحالم تو زندگی محدود داری و ناراحتی حالا دیدی عقیده من بهتره! این وسط هم حقیقت را کشک میپندارید!

اگر نوشته هایم این برداشت شما را منجر شده باید عرض کنم واقعیت این است که من یک انسان هستم و نسبت به هم نوع خودم احساس تکلیف می کنم و برایم عقاید مختلف فرقی ندارد، بلکه تفاوت در نوع برخورد و نوع تکلیف است.[/]

وایسلی گوجا;392503 نوشت:
ولی اون آگاهی مورد نیاز برای خداناباور بودن که سطح بالایی از تفکر و عقلانیت رو نیاز داره باعث میشه شخص به آگاهی کافی برسه تا سراغ کارهای غیراخلاقی و جرم و جنایت نره و این سطح آگاهی در اکثر خداباورها وجود نداره که صرفا دینشون رو هم همراه لوازم خونه از والدینشون به ارث بردند.

یک بیان صریح در روایت فوق:
هرچه بیشتر متفکر و عاقل تر باشی , به خداوند کافرتری!
و یک نتیجه اخلاقی و منطقی از آن :
هرچه بیفکر تر و بی عقلتر باشی , ایمانت به خداوند بیشتر می شود.
کلیک
موفق باشید

[="Palatino Linotype"][="Black"]

hamid40;392902 نوشت:
یک بیان صریح در روایت فوق:
هرچه بیشتر متفکر و عاقل تر باشی , به خداوند کافرتری!
و یک نتیجه اخلاقی و منطقی از آن :
هرچه بیفکر تر و بی عقلتر باشی , ایمانت به خداوند بیشتر می شود.
کلیک
موفق باشید

جناب hamid40 خیلی زیبا بود استفاده کردم
به همه کسانی که طالب حقیقت هستند توصیه می کنم در پست جناب hamid40 بر روی کلیک، کلیک کنند.

[/]

hamid40;392902 نوشت:

یک بیان صریح در روایت فوق:
هرچه بیشتر متفکر و عاقل تر باشی , به خداوند کافرتری!
و یک نتیجه اخلاقی و منطقی از آن :
هرچه بیفکر تر و بی عقلتر باشی , ایمانت به خداوند بیشتر می شود.
کلیک
موفق باشید

1az313;393040 نوشت:
[=Palatino Linotype]
جناب hamid40 خیلی زیبا بود استفاده کردم
به همه کسانی که طالب حقیقت هستند توصیه می کنم در پست جناب hamid40 بر روی کلیک، کلیک کنند.

یک تعداد حرف از چند نفر که نظرشون رو گفتند و البته شما باید دانشمندان و متفکران روز رو نگاه کنید. بیخود نیست که بیشتر از 90 درصد اعضای National Academy of Science یا Royal Society of Science بیخدا هستند. تحقیق های روانشناسی همیشه ارتباط های قوی بین سطح تحصیل و عدم اعتقاد به خدا، میزان هوش و عدم اعتقاد به خدا و همینطور سطح نادانی، بی سوادی و فقر و اعتقاد به خدا رو نشون میدن. با چند سخن از چند نفر نمیشه حقایق علمی جهان رو ماله کشی کرد. در همه جوامعی که به جایی رسیدند بیخدایان باهوش ترین ها، با سواد ترین ها، تاثیر گذار ترین ها و متفکر ترین انسان ها هستند.

کافی است کمی جست و جو کنید برای حقیقت نه هر چیزی شنیدید که منصفانه بود یا نبود یا تاییدی بر ادعا بود یا نبود و فقط چون صرفا دیدگاهتون رو تایید می کرد به سایرین توصیه کنید. همین چیزهاست که گفته بی خدایی سطح بالاتری از عقلانیت رو می طلبه و همین رفتار شما هم مثال زیبایی است.

موفق باشید در آنالیز تفکرات بی خدایان اون هم به شیوه پر از تعصب، اطلاعات غلط و جهالت.

1az313;392898 نوشت:
زنگ تفریح!!!
راه پنجم کشف شد:
می توانند خود را به دیوانگی بزنند!

خود را به دیوانگی زدن با دیوانه بودن فرق میکند. دیوانه ای که من مثال زدم دیوانه با iq پایین بود که فقط رنجش های فیزیکی را درک میکند و رنجش های روانی برایش بی اهمیت است. خب نظرتان چیست؟ شما که انقدر لذت برایتان مهم است اگر بدانید دیوانه باشید هیچ رنجش فیزیکی به شما وارد نمیشود و رنجش های روانی هم که برایتان بی معنی هست آیا حاضرید که دیوانه باشید؟ نگویید نه چون در دیدگاه شما چیزی که مهم است لذت هست نه حقیقت!

1az313;392898 نوشت:
اگر طالب ادامه بحث هستید در ادبیات خود تجدید نظر بفرمایید.
اثبات حرف نا مربوط من احتیاج به نقل واقعیات دارد نه موضع گیری.

اینکه من گفتم حرف شما نامربوط هست توهینه که به من میگید در ادبیاتم تجدید نظر کنم؟! نامربوط یعنی بی ربط و این تا جایی که من میدانم توهین نیست.

1az313;392898 نوشت:
احتمالاً این آقای ماتریکس هم جزو iq پایین ها بوده!

بحث سر iq نیست منظور گوینده این بوده که از نقطه نظر لذت گرایانه که در آن فقط لذت مهم است خیانت زشت نیست و نادانی یک نعمته.

1az313;392898 نوشت:
آیا قبول اینکه خدایی نیست کمبود های زندگی را جبران می کند؟
اما من با قاطعیت می گویم قبول اینکه خدایی هست کمبود های زندگی را جبران می کند.

خب شما ملاکتان لذت است حقیقت نیست.

1az313;392898 نوشت:
بنده قدرت اثبات خدا را برای کسی که نمی خواهد بپذیرد ندارم.

نمیخواهند بپذیرند؟! مثلا از نپذیرفتن وجود خدا چه چیزی عایدشان میشود؟! غیر از این است که ترس از مرگ بعضا برایشان مشکل ساز میشود؟! برعکس خیلی دوست دارند بهشت و حوری و از اینجور حرف ها باشد چرا که عمدتا انسان های کثیفی نیستند که اگر معادی باشد به جهنم بروند اما فکر میکنند حقیقت چیز دیگری هست.

1az313;392898 نوشت:
ذکر کلیات، حقایق واقعی و تلخ زندگی را بیان نمی کند، اگر مثال هایتان را جزئی تر و ملموس بفرمایید، روی آنها بحث می کنیم.

از گفتن کلیات به جزییات هم میرسید وقتی من میگویم بازی و فیلم و کتاب حتما نباید اسم یک بازی یا فیلم یا کتاب خاص را بیاورم! حقایق میتوانند تلخ نباشند اگر دیدشان را عوض کنند ولی من هرگز برای آنها اینطور استدلال نمیکنم که من به حوری میرسم تو نمیرسی پس عقیده من بهتره! چون میدانم سطح فکریشان آنقدر پایین نیست. شما به یک روستایی شاید یک خوشه گندم را نشان بدهید و بگویید منظم هست و این نظم ناظم میخواد که خداست شاید باور کنه که خدا هست اما یک خداناباور معمولا سطح فکریش انقدر پایین نیست!

1az313;392898 نوشت:
برای بار چندم عرض می کنم، یک انسان مؤمن به خدا با امید به آینده ای روشن در دنیایی دیگر تمامی مشکلاتش را تحمل می کند و در واقع همین تحمل مشکلات، خودش لذت بخش است.

هرچقدر هم که به آخرت باور داشته باشد باعث نمیشود که از زجر کشیدن لذت ببرد! به هر حال این برای خداناباور دلیل نمیشود تا خداباور شود.

1az313;392898 نوشت:
یادم نمی آید گفته باشم فرد خداناباور احمق است!!!

نگفته اید اما وقتی یک شبه استدلال را به خورد یک خداناباور میدهد کارتان دست کمی از احمق فرض کردن یک خداناباور نیست!

1az313;392898 نوشت:
اگر نوشته هایم این برداشت شما را منجر شده باید عرض کنم واقعیت این است که من یک انسان هستم و نسبت به هم نوع خودم احساس تکلیف می کنم و برایم عقاید مختلف فرقی ندارد، بلکه تفاوت در نوع برخورد و نوع تکلیف است.

امیدوارم که اینطور باشه.

[="Palatino Linotype"][="Black"]

شاندی گوجا;393067 نوشت:
یک تعداد حرف از چند نفر که نظرشون رو گفتند و البته شما باید دانشمندان و متفکران روز رو نگاه کنید.

این چند نفری که به قول شما نظرشون رو گفتند عبارتند از:
گوستاو لوبون، دانشمند فرانسوی
كارل ماركس، فيلسوف، سياستمدار و انقلابي آلماني الاصل
برنارد شاو، نویسنده ایرلندی
ماکس سایکس نویسنده انگلیسی
ولفگانگ گوته، شاعر پرآوازه آلماني
تولستوي نويسنده وفيلسوف اخلاق گراي معروف روسيه
مهاتما گاندي
پير سيمون لاپلاس ،منجم , رياضيدان بسيار معروف فرانسوي
پرفسور ويل دورانت مورخ و نويسنده آمريكايي
کارن آرمسترانگ، نویسنده و محقق آمریکایی
امیل درمنگهام، اسلام شناس فرانسوی
جواهر لعل نهرو، نخست وزیر استقلال طلب هند
ادوارد دومیلی، دانشمند ایتالیایی
کنستان ویرژیل گئورگیو، نویسنده ایتالیایی
ماریا ریکله، شاعر معروف آلمانی
توماس کارلایل، اندیشمند معروف انگلیسی
ادوارد لین، خاورشناس انگلیسی
هنری بولینگ بروک، دانشمند آلمانی
آنه ماری شیمل، خاورشناس و اسلام شناس آلمانی
واکستون کوستا، دانشمند ایتالیایی
کلود اتین ساواری، اسلام شناس فرانسوی
فرانسوا ولتر، اندیشمند فرانسوی
جان بروا، روزنامه نگار فرانسوی
آل.آ. سیدیو، خاورشناس فرانسوی
مونتگمری وات، اندیشمند اسکاتلندی
فونس اتین دینیته، اندیشمند اسپانیایی
آندره دیسون، اسلام شناس فرانسوی
یولیوس ولهائوزن، خاورشناس مشهور آلمانی
رنه دکارت، فیلسوف معروف فرانسوی
گلدزیهره خاورشناس مجارستانی
آلن دوسیله، اسلام شناس فرانسوی
پیتر لامارتین، شاعر بزرگ فرانسوی

آیا این افراد را از نظر علم، سطح تحصیلات و هوش پایین می دانید؟

شاندی گوجا;393067 نوشت:
بیخود نیست که بیشتر از 90 درصد اعضای National Academy of Science یا Royal Society of Science بیخدا هستند.

علت بیخدایی افراد عدم پذیرش واقعییت است وگر نه نشانه های وجود خداوند بیشتر از آن است که کسی بتواند منکرش شود مخصوصاً در وادی علم و دانش.
به هر حال چون موضوع تاپیک ما اثبات وجود خداوند نیست، بحث پیرامون این مسأله در اینجا جایز نمی باشد.
شاندی گوجا;393067 نوشت:
تحقیق های روانشناسی همیشه ارتباط های قوی بین سطح تحصیل و عدم اعتقاد به خدا، میزان هوش و عدم اعتقاد به خدا و همینطور سطح نادانی، بی سوادی و فقر و اعتقاد به خدا رو نشون میدن.

صرف گفتن چنین نظریه ای سخن شما اثبات نمی شود، لطفاً مستند بفرمایید.
شاندی گوجا;393067 نوشت:
با چند سخن از چند نفر نمیشه حقایق علمی جهان رو ماله کشی کرد.

از دید شما، این چند نفر (که در بالا اشاره ای به برخی از آنها نمودم) حقایق علمی جهان را درک نکرده بودند؟
چرا مستقیماً نمی فرمایید من این چند نفر را قبول ندارم؟
شاندی گوجا;393067 نوشت:
در همه جوامعی که به جایی رسیدند بیخدایان باهوش ترین ها، با سواد ترین ها، تاثیر گذار ترین ها و متفکر ترین انسان ها هستند.

آیا در جوامعی که به قول شما به جایی رسیدند انسان های خداباور باهوش، با سواد و متفکر نقشی نداشته اند؟
به نظر من نقش آنها بسیار پر رنگ تر بوده.
شاندی گوجا;393067 نوشت:
کافی است کمی جست و جو کنید برای حقیقت نه هر چیزی شنیدید که منصفانه بود یا نبود یا تاییدی بر ادعا بود یا نبود و فقط چون صرفا دیدگاهتون رو تایید می کرد به سایرین توصیه کنید. همین چیزهاست که گفته بی خدایی سطح بالاتری از عقلانیت رو می طلبه و همین رفتار شما هم مثال زیبایی است.

مسأله قبول واقعیات است نه قبول تأییدات ادعای ما.
شما اگر می توانید این واقعیات را به صورت علمی و مستند رد کنید نه اینکه ارجاع دهید به جست و جو
شاندی گوجا;393067 نوشت:
موفق باشید در آنالیز تفکرات بی خدایان اون هم به شیوه پر از تعصب، اطلاعات غلط و جهالت.

قصد آنالیز تفکرات کسی را نداریم، سؤال بنده کاملاً واضح و روشن است، نمی دانم چرا متوجه نمی شوید.
شاید شما با دید تعصب و جهالت می نگرید![/]

[="Palatino Linotype"][="Black"]

m@hdi;393068 نوشت:
خود را به دیوانگی زدن با دیوانه بودن فرق میکند. دیوانه ای که من مثال زدم دیوانه با iq پایین بود که فقط رنجش های فیزیکی را درک میکند و رنجش های روانی برایش بی اهمیت است. خب نظرتان چیست؟ شما که انقدر لذت برایتان مهم است اگر بدانید دیوانه باشید هیچ رنجش فیزیکی به شما وارد نمیشود و رنجش های روانی هم که برایتان بی معنی هست آیا حاضرید که دیوانه باشید؟ نگویید نه چون در دیدگاه شما چیزی که مهم است لذت هست نه حقیقت!

عرض کردم زنگ تفریح!!!
چرا مسأله به این سادگی را که چیزی غیر از یک شوخی نیست اینقدر جدی می گیرید؟
m@hdi;393068 نوشت:
اینکه من گفتم حرف شما نامربوط هست توهینه که به من میگید در ادبیاتم تجدید نظر کنم؟! نامربوط یعنی بی ربط و این تا جایی که من میدانم توهین نیست.

منظورم از تجدید نظر در ادبیات این است که به جای موضع گیری، نظریات مرا عقلاً رد کنید و تنها به ذکر این جمله که نظر تو درست نیست بسنده نکنید.
شاید در جمله قبلی نتوانستم منظورم را برسانم، عذر خواهی می کنم.
m@hdi;393068 نوشت:
خب شما ملاکتان لذت است حقیقت نیست.

ملاک من حقیقت لذت است.
به عقیده من لذت واقعی و حقیقی در دنیایی دیگر حاصل می شود و چون فرد خداناباور به دنیای دیگر اعتقاد ندارد، ناچاراً باید لذت حقیقی را در همین دنیا تجربه کند، که به عقیده من این دنیای کوچک ظرفیت حد اکثری و لذت حقیقی را ندارد.
m@hdi;393068 نوشت:
نمیخواهند بپذیرند؟! مثلا از نپذیرفتن وجود خدا چه چیزی عایدشان میشود؟! غیر از این است که ترس از مرگ بعضا برایشان مشکل ساز میشود؟! برعکس خیلی دوست دارند بهشت و حوری و از اینجور حرف ها باشد چرا که عمدتا انسان های کثیفی نیستند که اگر معادی باشد به جهنم بروند اما فکر میکنند حقیقت چیز دیگری هست.

اینکه چه چیزی عایدشان می شود را باید از خودشان سؤال کرد، اما اینکه حقیقت را در جای دیگری جست و جو می کنند جای تأمل دارد!
m@hdi;393068 نوشت:
حقایق میتوانند تلخ نباشند اگر دیدشان را عوض کنند

من چند نمونه از این حقایق تلخ زندگی دنیایی را بیان میکنم شما بفرمایید چگونه می شود با تغییر دیدگاه آنها را تحمل کرد و در مرحله بعد از آنها لذت برد:
در سطح اجتماع:
بی عدالتی
فاصله طبقاتی
فساد مالی
فساد جنسی و ...

و در زندگی شخصی:
بی پولی
نقص عضو
عدم دستیابی به آرزوها
عدم درک از جانب معاشران و...

البته فراموش نشود از دید یک خداناباور بررسی شود.

m@hdi;393068 نوشت:
ولی من هرگز برای آنها اینطور استدلال نمیکنم که من به حوری میرسم تو نمیرسی پس عقیده من بهتره! چون میدانم سطح فکریشان آنقدر پایین نیست. شما به یک روستایی شاید یک خوشه گندم را نشان بدهید و بگویید منظم هست و این نظم ناظم میخواد که خداست شاید باور کنه که خدا هست اما یک خداناباور معمولا سطح فکریش انقدر پایین نیست!

نمی دانم چرا می خواهید به ما القا کنید عدم ایمان به وجود خدا احتیاج به سطح فکری بالا دارد.
ضمیر انسان به دنبال بهترین هاست و کسی که بگوید از جایگاهی که دارم راضیم و بالاترش را نمی خواهم مطمعناً اشکالی در ضمیرش وجود دارد.
یک فرد خداناباور نیز از این قاعده مستثناء نیست، پس چگونه است که به جای رفتن به دنبال بهترین هایش به امکانات اولیه زندگی آن هم به صورت ناقص بسنده می کند؟ این واقعاً برای من سؤال برانگیز است.
m@hdi;393068 نوشت:
هرچقدر هم که به آخرت باور داشته باشد باعث نمیشود که از زجر کشیدن لذت ببرد! به هر حال این برای خداناباور دلیل نمیشود تا خداباور شود.

دقت بفرمایید غیر از بیماران روانی کسی از زجر کشیدن لذت نمی برد، صحبت سر این است که اعتقاد داشتن به معاد تحمل رنج ها را آسان می کند نه اینکه خود رنج را لذت بخش نماید.
m@hdi;393068 نوشت:
نگفته اید اما وقتی یک شبه استدلال را به خورد یک خداناباور میدهد کارتان دست کمی از احمق فرض کردن یک خداناباور نیست!

توجه بفرمایید که این جمله "احمق فرض کردن خداناباوران" را شما به نظریات بنده می چسبانید در صورتی که من هرگز چنین نظری ندارم.
m@hdi;393068 نوشت:
امیدوارم که اینطور باشه.

من به شما اطمینان می دهم همینطور است.[/]

من فقط پستهای انتهایی را خواندم امیدوارم تکراری صحبت نکنم.

دوست عزیز 1az313 (اسمشان را میگذارم -عزیز- چون از ایدیشان نفهمیدم) سوال خوبی مطرح کردند و چون من شخصا با نظریات هم اسم خودم جناب [=Palatino Linotype]m@hdi هم عقیده ام اما از این فرمایش 1az313 هم لذت بردم و هم از شما -عزیز-خواهش میکنم به حرف خودتان با همان دیدگاه حقیقت جویانه دقت کنید:

1az313;393150 نوشت:
ضمیر انسان به دنبال بهترین هاست و کسی که بگوید از جایگاهی که دارم راضیم و بالاترش را نمی خواهم مطمعناً اشکالی در ضمیرش وجود دارد.
یک فرد خداناباور نیز از این قاعده مستثناء نیست، پس چگونه است که به جای رفتن به دنبال بهترین هایش به امکانات اولیه زندگی آن هم به صورت ناقص بسنده می کند؟ این واقعاً برای من سؤال برانگیز است.

فکر میکنم برای یافتن جواب سوالتان باید به آن بخش از صحبتهای آقا مهدی که در مورد اهمیت حقیقت گفتند دقت کنید. اشکال اساسی اینجاست که شما در عین حال که میفرمایید ، مساله شما اثبات یا عدم اثبات خداباوری یا خداناباوری نیست و فعلا نمیخواهید بگویید خداباوری حقیقت است یا خداناباوری و فقط آثار اعتقاد به یکی از این دو برایتان مهم است ولی متاسفانه در ادامه به شکل ناخودآگاه خداباوری را حقیقت فرض میکنید . آنگاه به تناقض میرسید و سوال تامل برانگیز برایتان ایجاد میشود.

بنابراین اگر واقعا خداباوری را مفروض نمیدانید ، پس بیاید و اینبار خداناباوری را به شکل مفروض حقیقت بدانید تا مساله روشن شود. یعنی فرض کنید که بعد از تحقیقات و استدلالات و تعقلات و ........به این حقیقت خداناباوری رسیدید . اگر بتوانید به شکل ذهنی این فرض را تصور کنید شاید به نتیجه برسید . البته برای شما که باور مذهبی دارید و خداباور هستید اینگونه فرض شاید بسیار بسیار بسیار سخت باشد ولی ناچارم بگویم که سعی کنید. البته در واقعیت امر نمیتوان برخلاف باور حقیقی ذهنی چیزی را تصور کرد. دست کم اگر همچنان اثبات خدا مدنظرتان نیست پس در این فرمایشتان تجدید نظر کنید و سعی کنید در طول بحث واقعا به آن پایبند باشید:


1az313;393132 نوشت:
علت بیخدایی افراد عدم پذیرش واقعییت است وگر نه نشانه های وجود خداوند بیشتر از آن است که کسی بتواند منکرش شود مخصوصاً در وادی علم و دانش.
به هر حال چون موضوع تاپیک ما اثبات وجود خداوند نیست، بحث پیرامون این مسأله در اینجا جایز نمی باشد.

شما سوال میکنید انسان غیر مذهبی چون امید به زندگی جاوادانه ندارد چون در اثر خداناباوری حوادث آتی مطلوب او نیست چون با نداشتن باور دینی هزاران هزار سوال بی جواب ایجاد میشود و این حالت لذت بخش که نیست بماند بسیار هم دردناک است پس چرا او همچنان این خداناباور میماند!!!
از طرف دیگر میگویید انسان متدین برای همه سوالهایش جوابی دارد (فارغ از درستی یا اشتباهی آن) برای بعد از مرگ ، و برای همه مساله های لاینجل زندگی مثل عدالت و فساد و نقص عضو و ........بالاخره جوابی دارد و داشتن جواب مطلوب است و امیدبخش است و آرامش بخش است و این عالی است! پس باور مذهبی به صرف داشتن جواب(فارغ از صحت و سقم آن) خیلی عالی است و خوب است .

درست عرض کردم؟؟
همین را میگویید؟؟
فرمایش شما برای من قابل درک است ولی بزرگوار:
اینکه نتیجه یک حقیقت تلخ باشد یا مطلوب ما نباشد دلیلی بر غیر حقیقی بودن آن نیست. اینکه ما نمیدانیم مثلا بعد از مرگ چه خواهد شد و اصلا بعد از مرگ چه دنیایی و چه فضای ذهنی و چه چیزی در انتظار ما هست . و اینکه اگر معتقد باشیم بعد از مرگ هیچ چیز در انتظار ما نیست و زندگی فقط محدود به این دنیاست و .... و این باور را عمیقا درک و باور داشته باشیم آنگاه این حقیقت مطلوب ما نباشد و چه بسا بسیار دردناک و دهشتناک باشد و .....نامطلوب بدون این حقیقت دلیل و برهانی بر رد آن نمیتواند باشد.

در این سطح که شما میگویید، باور مذهبی صرفا مثل یک مسکن بی حس کننده عمل میکند . مثل مواد مخدر عمل میکند که جهان را و واقعیات جهان را حس و احساس نکنیم.

شخصی مریض و فقیر و سالمند را فرض کنید که شخص دومی به او بگوید در طول یک ماه اگر مثلا هر روز از یک تا 100بشمارد و فلان کند و فلان باشد ، آخر ماه به یکباره قرار است سالم شود و جوان شود و چند میلیارد به حسابش واریز شود....و این آدم حقیقتا باور کند. بدیهی است چنین شخصی تا آخر ماه شاد و شنگول است و لحظه شماری میکند که کی آخر ماه میرسد!
به نظر شما چنین انسانی خوشبخت زندگی میکند یا نمیکند؟ لذت میبرد یا نمیبرد؟

حال شما به عنوان ناظر بیرونی چه احساسی نسبت به این شخص و آن شخص که وعده داده است دارید؟ به نظر شما این شخص باهوش است ؟احمق است یا دارد از زندگی لذت میبرد؟ یا علم کافی ندارد؟ شخص دوم که وعده و وعید داده دروغگوی دجال پست بوده یا به این آدم لطف کرده ؟؟؟ اگر این شخص به نوبه خود به شما بگوید که چرا هر روز از یک تا 100نمیشمرید که آخر ماه جوان و ثروتمند شوید!؟ و شما بیهودگی این کار را به او یادآور شوید و درجوابتان بگوید حداقل به امید جوانی و سلامتی تا فرارسیدن آخر ماه که شنگول و شاد هستیم! چه جوابی به او میدهید؟
اگر جوابی برای این شخص پیدا کردید بفرمایید تا من درجواب شما همان را عرض کنم!

بخش دیگری از سخنان دوستان که جالب بود اشاره ای که کردند به اینکه: خودش را به دیوانگی بزند!

دوست عزیز تنها با دیوانه شدن حقیقی آن امر مطلوب میسر میشود!‌ و نه با خود را به دیوانگی زدن. این راه تغلب بردار نیست ! کسی که خودرا به دیوانگی بزند هیچ تغییری در او حاصل نشده...هیچچچچچ. چرا که همین که بخواهد دوباره عاقل است و نه دیوانه. آن امر مطلوب تنها با دیوانگی حقیقی که غیر قابل بازگشت باشد به دست میآید

خلاصه ا ینکه جریان آگاهی و درک حقیقتی که این باور مبتنی بر خرد و تعقل فهمیده شده باشد ، یک جریان یک سویه است. یعنی وقتی که کسی چیزی را فهمید دیگر نمیتواند که نفهمد! این همان دلیلی است که مثلا وقتی انسان خداناباوری به حقیقت این اعتقاد پی برد دیگر نمیتواند به حقیقت این امر پی نبرد! حال چه دردناک باشد چه بی انگیزه زندگی کند چه ...هرچه......

پس فهمیدن یک جریان یک سویه و یک طرفه بی بازگشت است!

m@hdi;392822 نوشت:
همان مثال روانشناس را برای شما میزنم. شما اگر روانشناس بودید و یک کافر پیش شما میامد و میگفت افسرده هست و از عقیده خود برنمیگشت شما به او کمک نمیکردید؟! تعریف انسانیت از نظر شما فقط کمک به مومنین هست؟! یاد حرف استاد جنتی افتادم که میگفت بشر غیر از مسلمانان حیواناتی هستند که میچرند!

سلام
وظیفه پزشک با وظیفه عموم مردم فرق می کند
او بنابر سوگند پزشکی خود می بایست به جنایتکارترین افراد هم خدمات پزشکی بدهد
بحث ما این نیست
این برادر ما می گوید بیایید کمک کنیم انها از زندگی لذت ببرند
بنده عرض می کنم ما چه وظیفه ای داریم که به منکران خدا کمک کنیم که از دنیا لذت ببرند ؟
اساسا وظایف مسلمان را از کجا باید تعیین کنیم؟
مگر غیر از دین است
ایا دین به ما چنین فرمانی داده است ؟
و اما جناب جنتی بی راه نگفته است چه اینکه این سخن قرآن است :
اولئک کالانعام بل هم اضل
والله الموفق

وایسلی گوجا;392653 نوشت:
اشتباه شما این است که فکر می کنید لذت هایی که افراد خداباور و خداناباور از زندگی می برند با هم فرق دارند و انسان ها به دو دسته خداباور و خداناباور تقسیم میشن و این دو دسته مثل سگ و گربه که شباهتی با هم ندارند، قرار نیست مثل هم باشند و گویی یک گونه دیگر هستند.

اکثر چیزهایی که باعث لذت بردن انسان میشن در همه انسان ها یکسان هستند (مثلا لذت از غذای خوب، لذت از کمک به دیگران، لذت از هیجان و تحرک و ...). احساسی که باعث پدید اومدن حس رضایت در انسان میشه هم احساسی است که در همه وجود داره و یک سری کارها در همه احساس رضایت پدید میاره (مثل کمک به دیگران) و یک سری کارها بر اساس چیزی که انسان از کودکی یاد می گیره این حس رضایت رو میده (مثلا عمل کردن به دستورات دینی برای شما، طواف کردن دور قبر چنگیز خان برای مغول ها و کشتن مسلمانان برای اسرائیلی ها). به تحقیقات روانشناسی و نوروساینس مراجعه کنید اگه دنبال اطلاعات علمی بیشتر در این رابطه هستید.

قرار نیست کسی به خدا باور داشته باشه تا از لذت های فیزیکی و طبیعی دنیا برخوردار بشه.


با سلام خدمت جناب وایلسی گوجای عزیز
مطالبتان را قبول دارم اما واقعا این سوال جناب یک از 13 مطرح است که اعتقاد به خدا سختی ها را آسان می کند کما اینکه می گویند:
1az313;392816 نوشت:
تفاوت در اینجاست که اگر هر دو از زندگی دنیا لذت نبرند، یکی از این دو امیدی به زندگی راحت و ابدی دارد و این خود باعث جبران سختی های دنیا خواهد شد.

یعنی متدینان وجود سختی را در عالم پذیرفته اند و از طرفی خود را با این مسئله تلائم می دهند که در این سختی مصلحتی است و از طرف دیگر با این مطلب که در آخرت این سختی ها جبران خواهد شد.
درست است شاید بگویید خدایی که واقعیت ندارد چه فایده ای دارد که به او تکیه کرده و سختی ها را مبدل به راحتی کنیم؟
اما قبول کنید که مردم با تصورات خود از عالم زندگی می کنند نه با واقعیات عالم!
هر چه این تصور بیشتر به زندگی آنها کمک کند بیشتر به دردشان می خورد!

ولی به هر حال در پاسخ می توان گفت این لذت متدینان لذتی کاذب است مانند لذت حاصل از موسیقی که ارزشی ندارد!
نظر شما چیست؟

باتشـــــــــــــــــــــــــکر:Bye:

[="Palatino Linotype"][="Black"]سلام

manmehdiam;393262 نوشت:
من فقط پستهای انتهایی را خواندم امیدوارم تکراری صحبت نکنم.

از اینکه در بحث شرکت می فرمایید سپاسگزارم
manmehdiam;393262 نوشت:
دوست عزیز 1az313 (اسمشان را میگذارم -عزیز- چون از ایدیشان نفهمیدم) سوال خوبی مطرح کردند و چون من شخصا با نظریات هم اسم خودم جناب m@hdi هم عقیده ام اما از این فرمایش 1az313 هم لذت بردم و هم از شما -عزیز-خواهش میکنم به حرف خودتان با همان دیدگاه حقیقت جویانه دقت کنید:

نوشته اصلی توسط 1az313
ضمیر انسان به دنبال بهترین هاست و کسی که بگوید از جایگاهی که دارم راضیم و بالاترش را نمی خواهم مطمعناً اشکالی در ضمیرش وجود دارد.
یک فرد خداناباور نیز از این قاعده مستثناء نیست، پس چگونه است که به جای رفتن به دنبال بهترین هایش به امکانات اولیه زندگی آن هم به صورت ناقص بسنده می کند؟ این واقعاً برای من سؤال برانگیز است.


من امیر هستم
بنده چون طرز زندگی عده ای از این افراد را در جامعه دیده ام به این نتیجه رسیده ام.
manmehdiam;393262 نوشت:
فکر میکنم برای یافتن جواب سوالتان باید به آن بخش از صحبتهای آقا مهدی که در مورد اهمیت حقیقت گفتند دقت کنید. اشکال اساسی اینجاست که شما در عین حال که میفرمایید ، مساله شما اثبات یا عدم اثبات خداباوری یا خداناباوری نیست و فعلا نمیخواهید بگویید خداباوری حقیقت است یا خداناباوری و فقط آثار اعتقاد به یکی از این دو برایتان مهم است ولی متاسفانه در ادامه به شکل ناخودآگاه خداباوری را حقیقت فرض میکنید . آنگاه به تناقض میرسید و سوال تامل برانگیز برایتان ایجاد میشود.

دقت بفرمایید آقا مهدی بنده عرض کردم در پی اثبات وجود خدا نیستم اما این دلیل نمی شود که در بحث عقاید خودم را در نظر نگیرم.
همانطور که می دانید در بحث بین دو عقیده متفاوت، هر طرف از عقاید خودش دفاع می کند.
یک بار دیگر موضوع بحث را توضیح می دهم:
یک انسان خداباور با اعتقاد به معاد و زندگی راحت، مشکلاتش را تحمل می کند.
یک فرد خداناباور تمام امیدش همین دنیای کوچک و محدود است و تحمل مشکلات برایش بسیار سخت است.
حال سؤال این است فرد خداناباور چگونه از این داشته اش استفاده حد اکثری می برد؟
و تا کنون جواب معقولی به این سؤال داده نشده!
manmehdiam;393262 نوشت:
بنابراین اگر واقعا خداباوری را مفروض نمیدانید ، پس بیاید و اینبار خداناباوری را به شکل مفروض حقیقت بدانید تا مساله روشن شود. یعنی فرض کنید که بعد از تحقیقات و استدلالات و تعقلات و ........به این حقیقت خداناباوری رسیدید . اگر بتوانید به شکل ذهنی این فرض را تصور کنید شاید به نتیجه برسید . البته برای شما که باور مذهبی دارید و خداباور هستید اینگونه فرض شاید بسیار بسیار بسیار سخت باشد ولی ناچارم بگویم که سعی کنید. البته در واقعیت امر نمیتوان برخلاف باور حقیقی ذهنی چیزی را تصور کرد. دست کم اگر همچنان اثبات خدا مدنظرتان نیست پس در این فرمایشتان تجدید نظر کنید و سعی کنید در طول بحث واقعا به آن پایبند باشید:

نوشته اصلی توسط 1az313
علت بیخدایی افراد عدم پذیرش واقعییت است وگر نه نشانه های وجود خداوند بیشتر از آن است که کسی بتواند منکرش شود مخصوصاً در وادی علم و دانش.
به هر حال چون موضوع تاپیک ما اثبات وجود خداوند نیست، بحث پیرامون این مسأله در اینجا جایز نمی باشد.


همانطور که خودتان فرمودید حقیقت دانستن عدم وجود خداوند برای مؤمن به خدا غیر ممکن است.
بنده هم با توجه به پیش زمینه فکری خودم، به اظهار نظر غیر معقول یک فرد چنین پاسخ دادم.
manmehdiam;393262 نوشت:
شما سوال میکنید انسان غیر مذهبی چون امید به زندگی جاوادانه ندارد چون در اثر خداناباوری حوادث آتی مطلوب او نیست چون با نداشتن باور دینی هزاران هزار سوال بی جواب ایجاد میشود و این حالت لذت بخش که نیست بماند بسیار هم دردناک است پس چرا او همچنان این خداناباور میماند!!!

خیر
من سؤال می کنم چطور از زندگی کوتاهش استفاده لذت بخش می کند؟
حرف بنده این است: عقاید شما (خداناباوران) محترم، حال با این عقیده چطور به ایده آل هایتان می رسید؟
بنده رسیدن به ایده آل های خودم را توضیح دادم، نوبت شماست!
و البته همانطور که عقاید بنده توسط برخی از دوستان نقد شد، به حقیر نیز این حق را بدهید تا عقاید خداناباوران را نقد کنم.
manmehdiam;393262 نوشت:
از طرف دیگر میگویید انسان متدین برای همه سوالهایش جوابی دارد (فارغ از درستی یا اشتباهی آن) برای بعد از مرگ ، و برای همه مساله های لاینجل زندگی مثل عدالت و فساد و نقص عضو و ........بالاخره جوابی دارد و داشتن جواب مطلوب است و امیدبخش است و آرامش بخش است و این عالی است! پس باور مذهبی به صرف داشتن جواب(فارغ از صحت و سقم آن) خیلی عالی است و خوب است .

درست عرض کردم؟؟
همین را میگویید؟؟


خیر
بنده می گویم باور خداوند تنها با داشتن جواب صحیح برای سؤالات، لذت بخش خواهد بود.
چه بسا خداباورانی که با ایمان ضعیف پاسخی در برابر سؤال های مذکور پیدا نمی کنند و این مسأله آنان را نیز می آزارد.
پس بدانید هر کجا نامی از خداباور می آورم، منظور مؤمن حقیقی است نه ظاهری.
manmehdiam;393262 نوشت:
فرمایش شما برای من قابل درک است ولی بزرگوار:
اینکه نتیجه یک حقیقت تلخ باشد یا مطلوب ما نباشد دلیلی بر غیر حقیقی بودن آن نیست. اینکه ما نمیدانیم مثلا بعد از مرگ چه خواهد شد و اصلا بعد از مرگ چه دنیایی و چه فضای ذهنی و چه چیزی در انتظار ما هست . و اینکه اگر معتقد باشیم بعد از مرگ هیچ چیز در انتظار ما نیست و زندگی فقط محدود به این دنیاست و .... و این باور را عمیقا درک و باور داشته باشیم آنگاه این حقیقت مطلوب ما نباشد و چه بسا بسیار دردناک و دهشتناک باشد و .....نامطلوب بدون این حقیقت دلیل و برهانی بر رد آن نمیتواند باشد.

در این سطح که شما میگویید، باور مذهبی صرفا مثل یک مسکن بی حس کننده عمل میکند . مثل مواد مخدر عمل میکند که جهان را و واقعیات جهان را حس و احساس نکنیم.


بنده نمی گویم نا مطلوب بودن این حقیقت دلیلی برای رد آن است، حرف من فقط این است که نا مطلوب بودن این حقیقت غیر قابل تحمل است.
و البته مؤمن به خداوند اگر چه زندگی در این دنیا برایش نا مطلوب باشد، به دلیل امید به زندگی بهتر تحمل این دردها برایش ممکن می شود.
صحبت بنده کاملاً واضح و روشن است، نمی دانم چرا آن را پیچیده و غیر قابل فهم می پندارید؟
manmehdiam;393262 نوشت:
اگر جوابی برای این شخص پیدا کردید بفرمایید تا من درجواب شما همان را عرض کنم!

به عقیده من شخص اول (در صورت داشتن ایمان قلبی به وعده داده شده) یک انسان عاقل است، چرا که عقل حکم می کند به آنچه که می داند و ایمان دارد عمل کند.
اما در مورد شخص دوم دو حالت مفروض است:
1. سخنش حقیقت دارد (یا خودش و یا دیگری قدرت عمل به وعدهی داده شده را دارد و در صورت اطاعت از دستور او، وعده داده شده عملی می شود) چنین شخصی عادل، مهربان و عالم است.
2. سخنش دروغ است، در این صورت ظالم است؛ چرا که پس از سپری شدن مدت تعیین شده، عامل به دستور، امیدش را برای همیشه از دست خواهد داد.
manmehdiam;393263 نوشت:
بخش دیگری از سخنان دوستان که جالب بود اشاره ای که کردند به اینکه: خودش را به دیوانگی بزند!

آقا مهدی لطفاً پست حقیر را مجدداً ملاحظه بفرمایید، جمله زنگ تفریح!!!
باور بفرمایید فقط یک شوخی بود، نیاز به این همه تفسیر ندارد.
manmehdiam;393263 نوشت:
پس فهمیدن یک جریان یک سویه و یک طرفه بی بازگشت است!

در تاریخ بسیاری از این بازگشت ها به وقوع پیوستند![/]

سلام ...
پارک روبروی خونمون دفترچه منطق زندگی من هست ... هر روز داستان جدیدی توش رقم میخوره ... هر روز اتفاق جدیدی رو توش تجربه میکنم ...
چند وقت پیش که از آسمون و زمین دلم گرفته بود ... رفتم و رو نیمکت پارک نشستم ... و تو افکارم خودم غوطه ور شدم ... تقریبا ساعت 12 نیمه شب بود ...
یه خانواده خوشبخت با یه بچه کوچولو از ماشین پیاده شدن ... تو یه دسته بچه هه یه جوجه اردک بود ... که زیبایی . معصومیت و ناز بودنش توجه همه رو به خودش جلب میکرد ...

پدر و مادر بچه کوچولو داشتن کارهای خودشون رو میکردن ... و بچه هه داشت با بچه اردک بازی میکرد ... بچه هه راه میرفت و جوجه اردک دنبال بچه کوچولو به راه میوفتاد ...
بعدش پسره گردنه جوجه اردک رو میگرفت و هی فشار میداد ... هی گردنش رو بالا و پایین میداد ... ولی باز هم جوجه اردک دنبال بچه کوچولو تو پارک راه میوفتاد و اونو دنبال میکرد ...

همینجوری که تو خیالات خودم بودم ... با خودم گفتم چرا این جوجه اردک ... بچه کوچولو رو تو پارک دنبال میکنه ...
اشک تو چشمام جمع شد ... آخه اون جوجه اردک هیچ کسی رو تو دنیا نداشت ... هر چقدر هم که اون بچه کوچولو سرش بلا در میاورد بازم مجبور بود دنبالش بره ... چون جوجه اردک از تنهایی میترسید ...

بعدش با خودم گفتم ... ذکر حاله این جوجه اردک ذکر حاله خیلی از ماهاست ...
هر روز و هر شب دستامون رو میگیریم بالا و ازش کمک میخوایم ... باز هم پدرمون رو در میاره ...
علتش تنهاییه ...
علتش اینه که از تنهایی میترسیم ...
و با اینکه به رحمتش هیچ امیدی نداریم باز هم دنبالش میریم ..

وگرنه خیلی وقت پیش بهش پشت کرده بودیم و ....

[="Palatino Linotype"][="Black"]سلام و عرض ادب

velayat;393359 نوشت:
ولی به هر حال در پاسخ می توان گفت این لذت متدینان لذتی کاذب است مانند لذت حاصل از موسیقی که ارزشی ندارد!
نظر شما چیست؟

جناب ولایت، چگونه لذت امید واقعی به زندگی راحت را با لذت حاصل از موسیقی قیاس می کنید، در حالی که یکی ابدی و دیگری زود گذر است؟
لذت واقعی امید به زندگی ایده آل را تنها مؤمنین حقیقی می چشند.[/]

1az313;393132 نوشت:
آیا این افراد را از نظر علم، سطح تحصیلات و هوش پایین می دانید؟

خب یک نفر الان پیش شمای مسلمان بیاد و بگه نظرتان راجع به بودا چیست شما چه میگویید؟ با توجه به سخنانی که از او باقی مانده ایشان فرد عوضیی نیستند پس شما از او تعریف میکنید اما هیچوقت به آیینش ایمان نمیاورید پس این تعریف کردن به معنای این نیست که آنها قبول کنند پیامبر اسلام واقعا از طرف خدا مبعوث شده باشه که اگر اینطور فکر میکردند مسلمان میشدند. البته این را در نظر نمیگیرم که در مورد اسلام تعریف کردن از پیامبر میتواند از روی ترس هم باشد چرا که فقط کافیست یکی از اینها از پیامبر بد بگوید آنگاه باید منتظر افراطیونی باشد که قصد جانش را میکنند!

1az313;393132 نوشت:
علت بیخدایی افراد عدم پذیرش واقعییت است

از قبول نکردن واقعیت چه سودی میبرند؟!

1az313;393132 نوشت:
از دید شما، این چند نفر (که در بالا اشاره ای به برخی از آنها نمودم) حقایق علمی جهان را درک نکرده بودند؟
چرا مستقیماً نمی فرمایید من این چند نفر را قبول ندارم؟

نظرتان راجع به آن بیش از 400 خداناباوری که گفتم چیست؟!

1az313;393150 نوشت:
عرض کردم زنگ تفریح!!!
چرا مسأله به این سادگی را که چیزی غیر از یک شوخی نیست اینقدر جدی می گیرید؟

خب از نظر جدی چه ایرادی دارد؟! آیا دیدگاه لذت گرایانه افراطی شما به این ختم نمیشود که دیوانگی بهترین وضعیت است؟!

1az313;393150 نوشت:
ملاک من حقیقت لذت است.

یاد حرف اون آقایی افتادم که میگفت من اصولگرای اصلاح طلب هستم! یا حقیقت یا لذت نمیشود هر دو را همزمان انتخاب کرد!

1az313;393150 نوشت:
اینکه چه چیزی عایدشان می شود را باید از خودشان سؤال کرد، اما اینکه حقیقت را در جای دیگری جست و جو می کنند جای تأمل دارد!

شما دارید ادعا میکنید آنها باید جواب بدهند؟! از خود خداناباوران بپرسید حرف شما را نمیزنند شما حرف در دهان آنها میگذارید!

1az313;393150 نوشت:
من چند نمونه از این حقایق تلخ زندگی دنیایی را بیان میکنم شما بفرمایید چگونه می شود با تغییر دیدگاه آنها را تحمل کرد و در مرحله بعد از آنها لذت برد:
در سطح اجتماع:
بی عدالتی
فاصله طبقاتی
فساد مالی
فساد جنسی و ...

و در زندگی شخصی:
بی پولی
نقص عضو
عدم دستیابی به آرزوها
عدم درک از جانب معاشران و...

البته فراموش نشود از دید یک خداناباور بررسی شود.

منظور من از تغییر دید این بود که اگر نوع نگاهشان را عوض کنند از طریق نشانه ها میتوانند به خدا برسند و زندگیشان تلخ نباشد پس از دید یک خداناباور نگفتم چرا که تغییر دید باعث تغییر حقیقت نمیشود (اگر حقیقت را عدم وجود خدا در نظر بگیریم)

1az313;393150 نوشت:
نمی دانم چرا می خواهید به ما القا کنید عدم ایمان به وجود خدا احتیاج به سطح فکری بالا دارد.
ضمیر انسان به دنبال بهترین هاست و کسی که بگوید از جایگاهی که دارم راضیم و بالاترش را نمی خواهم مطمعناً اشکالی در ضمیرش وجود دارد.
یک فرد خداناباور نیز از این قاعده مستثناء نیست، پس چگونه است که به جای رفتن به دنبال بهترین هایش به امکانات اولیه زندگی آن هم به صورت ناقص بسنده می کند؟ این واقعاً برای من سؤال برانگیز است.

برای من هم سوال برانگیز میشود اگر خودم را جای شما بگذارم که ملاکتان لذت است نه حقیقت!

1az313;393150 نوشت:
دقت بفرمایید غیر از بیماران روانی کسی از زجر کشیدن لذت نمی برد، صحبت سر این است که اعتقاد داشتن به معاد تحمل رنج ها را آسان می کند نه اینکه خود رنج را لذت بخش نماید.

دیدگاه لذت گرایانه در سخنان شما موج میزند! اینکه اعتقاد به معاد تحمل سختی را راحت تر میکند صحیح است اما باعث نمیشود که یک انسان صرفا بواسطه آن باور کند که معادی هست مگر یک انسان با سطح فکری پایین چرا که احساسات صرفا حقایق نیستند.

حامد;393271 نوشت:
وظیفه پزشک با وظیفه عموم مردم فرق می کند
او بنابر سوگند پزشکی خود می بایست به جنایتکارترین افراد هم خدمات پزشکی بدهد

به سخن خودتان رجوع میکنم که گفتید فقط در امور ضروری حیات میشود کمک کرد. خب یک روانشناس (که پزشک نیست) وقتی طرف مقابلش یک خداناباور باشد و از زندگی لذت نبرد چطور میتواند به او کمک کند؟ از نظر شما دین او را منع کرده اما انسانیت چطور؟ از نظر من که دین هم او را منع نکرده.

حامد;393271 نوشت:
ایا دین به ما چنین فرمانی داده است ؟

به فرض که دین فرمانی نداده اما مگر ما قبل از دیندار بودن انسان نیستیم؟! مگر با عقلمان دین را انتخاب نمیکنیم؟! خب عقلی که بر دین تقدم دارد چگونه باید استدلال کند تا به این نتیجه برسد که مریضی روانی یک فرد (که او را نمیکشد) شایسته این نیست که توسط من مومن درمان شود؟!

حامد;393271 نوشت:
و اما جناب جنتی بی راه نگفته است چه اینکه این سخن قرآن است :
اولئک کالانعام بل هم اضل

سخن قرآن در رابطه با کسانی هست که مثل ما فکر نمیکنند؟! شما چطور به این نتیجه رسیدید؟! آیا زندگی یک پاکستانی مسلمان که کسی را که مثل او فکر نمیکند را میکشد بیشتر شبیه حیوانات است یا زندگی آن اروپایی که ناهمفکرانش را مثل خودش انسان میداند؟! این همان چیزی هست که من تفکر افراطی میدانم. این تفکرات شاید شما را الان به جایی نرسانده باشد که قصد جان کافران را بکنید اما شرایط ایجاب کند شاید اینطور بشوید! اصلا ما چطور میخواهیم با بیش از 150 کشور غیر اسلامی دنیا رابطه داشته باشیم حال آنکه طرف مقابلمان را حیوان میدانیم؟! یک مقدار راجع به عواقب دیدگاهتان فکر کنید راه اعتدال را پیدا میکنید.

1az313;393391 نوشت:
همانطور که خودتان فرمودید حقیقت دانستن عدم وجود خداوند برای مؤمن به خدا غیر ممکن است.

خب این را اگر زودتر میفرمودید در این تاپیک بحثی نمیشد و در همان صفحه اول خلاصه میشد! شما وقتی خودتان را نمیتوانید جای طرف مقابل بگذارید هر حرفی که طرف مقابلتان بزند را هرگز قبول نخواهید کرد و برمیگردید سر خانه اول و حرف خودتان را تکرار میکنید! پس بحث با شما بی نتیجه است!

عنکبوت سرخ;393400 نوشت:
بعدش با خودم گفتم ... ذکر حاله این جوجه اردک ذکر حاله خیلی از ماهاست ...
هر روز و هر شب دستامون رو میگیریم بالا و ازش کمک میخوایم ... باز هم پدرمون رو در میاره ...
علتش تنهاییه ...
علتش اینه که از تنهایی میترسیم ...
و با اینکه به رحمتش هیچ امیدی نداریم باز هم دنبالش میریم ..

وگرنه خیلی وقت پیش بهش پشت کرده بودیم و ....

دقیقا ذکر حال منه!

وایسلی گوجا;392653 نوشت:
کافی است در گوگل اسکالر سرچ کنید "Life satisfaction and religion" یا "Life satistaction and belief in god" ، براتون مقاله های معتبر علمی رو میاره:

http://scholar.google.com/scholar?q=...n+and+religion
http://scholar.google.com/scholar?q=...e+satisfaction


با سلام و عرض ادب خدمت جناب وایسلی گوجا

البته در مقالاتی که معرفی فرمودید نظرات متناقضی وجود دارد و به نظر می رسد جمع بندی روشنی از ارتباط بین خداباوری و رضایت از زندگی به دست نمی دهند. هرچند کفه ارزیابی آنها به سمت رابطه مثبت بین این دو سنگین تر است که به قول خودشان هنوز جای تحقیق و بررسی دقیق تر دارد چرا که مثلاً رفتن به کلیسا را به عنوان نشانه مذهبی بودن گرفته اند که می تواند از منظر مشارکت های اجتماعی به رضایتمندی از زندگی بینجامد و نه لزوماً اعتقاد به خدا و دینداری.

اما در پست زیر از منظری کل نگر اشاره شده است که معمولاً جوامعی که اهمیت کمتری برای دین و مذهب قائل اند رضایتمندی و شادی بیشتری در زندگی دارند و این همبستگی در آنها معنادار است.
http://www.askdin.com/thread30774-15.html#post393385

موفق باشید. :Hedye:

1az313;391485 نوشت:
اما کسی که به خدا و دنیای دیگه اعتقاد نداره، چطوری می تونه ایده آل های خودش رو تو همین دنیا به دست بیاره؟؟؟

به نظر من 4 راه بیشتر جلوی پاش نداره!
1. قبول کنه که این دنیا جای لذت بردن نیست.
ولی با آدم هایی که از مال دنیا چیزی کم ندارن و به قول معروف عشق دنیارو می کنن چه کار کنه؟ چطوری می تونه با این مسأله کنار بیاد؟
2. همه سعی و تلاشش رو برای رسیدن به بهترین زندگی انجام بده.
در این راه دو حالت وجود داره:
الف. اگه آدم قانونمندی باشه مجبوره از راه درست به خواسته هاش برسه، که با شرایط موجود، غیر ممکن به نظر می رسه
ب. و اگه احترامی برای قانون قائل نباشه دست به کار های خطا می زنه، که باید همیشه در استرس و نگرانی باشه و این کار لذت بردن از زندگی رو براش سخت می کنه
3. سطح توقعاتش رو پایین بیاره (به قول معروف از داشته هاش لذت ببره و افسوس نداشته هاش رو نخوره)
این راه هم که به نظر خیلی سخت میاد، چون لازمش مبارزه با هوای نفسه و از کمتر کسی بر میاد
4. به زندگی خودش خاتمه بده!
شاید این راه آخر معقول تر به نظر بیاد، ولی جواب سؤال اصلی ما این نیست...


با سلام.

افرادی که به خدا اعتقاد ندارند با خیال آسوده تری از لذت های به اصطلاح حرام استفاده می کنند و چون منتظر شام چرب و چیلی دیگری نیستند از همان پیش غذای خود نهایت لذت ممکن را می برند. شاید باورتان نشود اما گاهی از خوردن یک قهوه با دوستان لذتی می برند که ما در جمکران و ... نمی بریم. رمز آن نیز همان مهارت واقع بینی و قناعت است.

موفق باشید.

حامد;392797 نوشت:
پنجم اینکه در دین اسلام ما از دوستی و ولایت کفار منع شده ایم

سلام.

آیا این کفار شامل اهل کتاب هم می شوند؟

با تشکر.

m@hdi;393411 نوشت:
یا حقیقت یا لذت نمیشود هر دو را همزمان انتخاب کرد!

سلام.

به نکته جالبی اشاره فرمودید.
به نظر می رسد احساس لذت محصول هماهنگی بین تصور ما از حقیقت با جریان واقعی عالم است. هرچه این هماهنگی بیشتر باشد لذت و آرامش هم بیشتر است. چه از نادانی به دست آید و چه از باورهای عقل مدار. همین طور هرچه هماهنگی بین این دو کمتر باشد احساس لذت و آرامش نیز کمتر است.

موفق باشید.

همه ی اتفاقاتی که به سرمان میاد یا تخصیر خودمون هست یا اینکه که امتحان الهی هست و به بهشت رفتن به این سادگیام نیست که فکر می کنی نیست و باید از این امتحانات با سربلندی به بیرون بیای . ما ها آدت کردیم هر بلایی یا مشکلاتی که سرمون میاد بندازیم گردن دیگری و بگیم که تخصیر اونه. و فکر نمی کنیم که من چه اشتباهی کردم که اینجوری شد اگه فکر کنی می بینی خیلی هم بی گناه نیستی ما هر کوچکترین اشتباهی که می کنیم باید بها شو بدیم پس مواظب باش که گناه نکنی مگرنم تغازشو پس می دی .

انگیزه من از زندگی لذت بردن و شاد بودنه. از اون موقع که به ندانم گرایی رسیدم و بعد عطای وجود خدا رو به لقاش بخشیدم حس بهتری دارم...

زمانی که مسلمون بودم چیزهایی در اسلام بود که با شخصیت من سازگار نبود؛ هر وقت خلاف اونها رفتار میکردم عذاب وجدان میگرفتم... الان فقط وقتی عذاب وجدان میگیرم که کار غیر اخلاقی کنم.. نتیجه اینکه خیلی شاد ترم.

البته قبلا تو سختی های زندگی با خدا خدا کردن یه آرامش سطحی میگرفتم! مثلن موقع کنکور.... اما خنده دار اینجا بود که میدونستم اگه قرار بود خدا بهم کمک کنه،چرا خدا به بغلدستیم کمک نکنه؟؟ خدا تو امتحانای حذفی(مثل کنکور) بی استفاده میشه!

نهایت اینکه الان که فهیدم کسی موفق و شاده که به خودش تکیه کنه ، و نه به توهماتش احساس بهتری دارم.

شاد باشید.:lol:

[=Palatino Linotype]

m@hdi;393411 نوشت:
خب یک نفر الان پیش شمای مسلمان بیاد و بگه نظرتان راجع به بودا چیست شما چه میگویید؟ با توجه به سخنانی که از او باقی مانده ایشان فرد عوضیی نیستند پس شما از او تعریف میکنید اما هیچوقت به آیینش ایمان نمیاورید پس این تعریف کردن به معنای این نیست که آنها قبول کنند پیامبر اسلام واقعا از طرف خدا مبعوث شده باشه که اگر اینطور فکر میکردند مسلمان میشدند.

اول یک مسأله را توضیح دهم: بحث ما فقط دو طرفه است، "خداباوری و خداناباوری" و راجع به ادیان مختلف صحبتی نداریم، پس لطفاً در حال حاضر بنده را یک مؤمن به خدا بدانید نه یک مسلمان.
فکر می کنم شما اصلاً سخنان آنها را مطالعه نکردید، چرا که اکثر آنها صراحتاً به پیامبر بودن ایشان گواهی داده اند.
و البته این صحبت ها به مبحث ما مربوط نمی شود، اما بنده از این نظر که سخنان آنها نشانگر این است که ایشان را به عنوان فرستاده خداوند می دانند استفاده می کنم (یعنی همه آنها به وجود خداوند معتقد بودند).
اما اینکه چرا مسلمان نشدند، بحثی مفصل دارد که از موضوع این تاپیک خارج است.
m@hdi;393411 نوشت:
البته این را در نظر نمیگیرم که در مورد اسلام تعریف کردن از پیامبر میتواند از روی ترس هم باشد چرا که فقط کافیست یکی از اینها از پیامبر بد بگوید آنگاه باید منتظر افراطیونی باشد که قصد جانش را میکنند!

این حرف شما را می گذارم به حساب همان شوخی که بنده داشتم.
m@hdi;393411 نوشت:
از قبول نکردن واقعیت چه سودی میبرند؟!

اگر می دانستم بیشتر آنها را درک میکردم، چه کنم هرچه می اندیشم به نتیجه نمی رسم.
m@hdi;393411 نوشت:
نظرتان راجع به آن بیش از 400 خداناباوری که گفتم چیست؟!

قبلاً پاسخ این سؤالتان را داده بودم.
m@hdi;393411 نوشت:
خب از نظر جدی چه ایرادی دارد؟! آیا دیدگاه لذت گرایانه افراطی شما به این ختم نمیشود که دیوانگی بهترین وضعیت است؟!

آقا مهدی من چیکار کنم دست از سر من برداری؟ باور کن شوخی بود، من معذرت میخوام، قبوله؟
m@hdi;393411 نوشت:
یاد حرف اون آقایی افتادم که میگفت من اصولگرای اصلاح طلب هستم! یا حقیقت یا لذت نمیشود هر دو را همزمان انتخاب کرد!

بنده توضیح ساده ای در این باره داده بودم، نمی دانم چرا متوجه نشدید!
اگر بخواهم ساده تر بیان کنم، باید بگویم: در این دنیا دو نوع لذت وجود دارد، لذت حقیقی و لذت کاذب.
به عقیده بنده یک انسان خداباور از امید به زندگی راحت و ابدی لذت حقیقی می برد و یک خداناباور از زندگی محدود لذت کاذب.
امیدوارم مسأله لذت حقیقی و حقیقت لذت حل شده باشد.
m@hdi;393411 نوشت:
شما دارید ادعا میکنید آنها باید جواب بدهند؟! از خود خداناباوران بپرسید حرف شما را نمیزنند شما حرف در دهان آنها میگذارید!

ممکن است بفرمایید بنده چه حرفی را در دهان آنها گذاشته ام؟
شما پرسیدید از نپذیرفتن وجود خدا چه چیزی عایدشان می شود، بنده گفتم از خودشان بپرسید.
و اگر منظورتان این است که گفتم حقیقت را جای دیگری جست و جو می کنند، باید عرض کنم منظور این است که اگر زندگی را همین دنیای محدود می دانند پس به دنبال چه می گردند.
m@hdi;393411 نوشت:
منظور من از تغییر دید این بود که اگر نوع نگاهشان را عوض کنند از طریق نشانه ها میتوانند به خدا برسند و زندگیشان تلخ نباشد پس از دید یک خداناباور نگفتم چرا که تغییر دید باعث تغییر حقیقت نمیشود (اگر حقیقت را عدم وجود خدا در نظر بگیریم)

پس قبول دارید که خداناباور با تغییر دیدگاه نمی تواند حقیقت را تغییر دهد.
بالاخره به یک وجه مشترک رسیدیم، حرف من هم همین است.
m@hdi;393411 نوشت:
برای من هم سوال برانگیز میشود اگر خودم را جای شما بگذارم که ملاکتان لذت است نه حقیقت!

احتیاجی نیست خودتان را جای من بگذارید، خودم دیدگاهم را توضیح می دهم!
به عنوان یک مؤمن به خداوند از اینکه آینده ای روشن در انتظار من است احساس لذت می کنم و این همان حقیقت لذت بردن از لذت حقیقی است.
m@hdi;393411 نوشت:
دیدگاه لذت گرایانه در سخنان شما موج میزند! اینکه اعتقاد به معاد تحمل سختی را راحت تر میکند صحیح است اما باعث نمیشود که یک انسان صرفا بواسطه آن باور کند که معادی هست مگر یک انسان با سطح فکری پایین چرا که احساسات صرفا حقایق نیستند.

شاید به خاطر اینکه از کلمه لذت زیاد استفاده کردم اینطور برداشت کردید!
پس شما هم قبول دارید که اعتقاد به معاد تحمل سختی ها را راحت تر می کند.
حال با این پیش زمینه فکری جمله زیر را بخوانید.

یک مؤمن به خداوند با هر سطح فکری که داشته باشد، معاد را قلباً باور کرده است و این باور او از سر احساس نیست، نتیجه اینکه سختی های دنیا را تحمل می کند.

m@hdi;393419 نوشت:
خب این را اگر زودتر میفرمودید در این تاپیک بحثی نمیشد و در همان صفحه اول خلاصه میشد! شما وقتی خودتان را نمیتوانید جای طرف مقابل بگذارید هر حرفی که طرف مقابلتان بزند را هرگز قبول نخواهید کرد و برمیگردید سر خانه اول و حرف خودتان را تکرار میکنید! پس بحث با شما بی نتیجه است!

اینکه گفتم نمی توانم عدم وجود خداوند را قبول کنم دلیل نمی شود که نتوانم دنیای بدون معاد را تصور کنم و رنج حاصل از این تصور را درک نمایم.
دقیقاً به همین دلیل که چنین دنیایی را متصور شدم و نتوانستم عذابش را تحمل کنم این سؤال به ذهنم خطور کرد که خداناباوران چگونه این رنج را متحمل می شوند.
من فقط چنین دنیایی را متصور می شوم، اما آنها حقیقت می دانند!
این بود که به فکر افتادم تا این سؤال را از خودشان بپرسم؛ و متأسفانه تا کنون پاسخی داده نشده.

مؤمن;393512 نوشت:

آیا این کفار شامل اهل کتاب هم می شوند؟

جناب مومن به این ایات قران توجه فرمایید:

وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ۖ ذَٰلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ ۖ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَبْلُ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۚ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ
و یهود گفتند: عُزیر، پسر خداست. و نصاری گفتند: مسیح، پسر خداست. این گفتاری [بی دلیل و برهان] است که به زبان می آورند، و به گفتار کسانی که پیش از این کفر ورزیدند، شباهت دارد؛ خدا آنان را نابود کند، چگونه [از حق به باطل] منحرف می شوند.

لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا إِنْ أَرَادَ أَنْ یُهْلِکَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا یخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
کسانی که گفتند الله تعالی همان عیسی پسر مریم است به تحقیق کافر شدند بگو اگر خداوند بخواهد عیسی پسر مریم و مادرش و همه ساکنان زمین را نابود کند چه کسی مالک و قادر بر انجام کاری است، ملک آسمان ها و زمین و هر آن چه ما بین آن هاست از آن خداست، هر چیزی را بخواهد می آفریند و الله تعالی بر هر کاری قادر است

لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ ۖ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ ۖ إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ ۖ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ
آنان که گفتند: خدا همان مسیح، فرزند مریم است، بی تردید کافر شدند؛ و حال آنکه مسیح گفت: ای بنی اسرائیل! خدای یکتا را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید، مسلماً هر کس به خدا شرک ورزد، بی تردید خدا بهشت را بر او حرام کند، و جایگاهش آتش است، و برای ستمکاران هیچ یاوری نیست

لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ ۘ وَمَا مِنْ إِلَٰهٍ إِلَّا إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۚ وَإِن لَّمْ يَنتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
آنان که گفتند: خدا یکی از سه تاست [پدر، پسر، روح] یقیناً کافر شدند، و حال آنکه هیچ معبودی جز خدای یکتا نیست. و اگر از آنچه می گویند بازنایستند، قطعاً به کسانی از آنان که [به سبب چنین اعتقادی] کافر شدند، عذابی دردناک خواهد رسید.

الحمد لله رب العالمین

m@hdi;393416 نوشت:
به سخن خودتان رجوع میکنم که گفتید فقط در امور ضروری حیات میشود کمک کرد. خب یک روانشناس (که پزشک نیست) وقتی طرف مقابلش یک خداناباور باشد و از زندگی لذت نبرد چطور میتواند به او کمک کند؟ از نظر شما دین او را منع کرده اما انسانیت چطور؟ از نظر من که دین هم او را منع نکرده.

سلام
اولا پزشک پزشک است چه پزشک جسم چه پزشک روان و باید به وظیفه اش عمل کند
ثانیا پزشک موظف نیست از دین کسی بپرسد
ثالثا ما که موارد منعش را آوردیم و بیشتر هم می توانیم بیاوریم شما که می فرمایید منع نکرده مدرکتان چیست ؟


m@hdi;393416 نوشت:
به فرض که دین فرمانی نداده اما مگر ما قبل از دیندار بودن انسان نیستیم؟! مگر با عقلمان دین را انتخاب نمیکنیم؟! خب عقلی که بر دین تقدم دارد چگونه باید استدلال کند تا به این نتیجه برسد که مریضی روانی یک فرد (که او را نمیکشد) شایسته این نیست که توسط من مومن درمان شود؟!

اولا عقل پذیرفت که تابع دین باشد لذا تجاوز از حدود آن برایش جایز نیست
ثانیا گفتیم وظیفه پزشک که متعهد شده با عموم فرق دارد
بله یکوقت انسان در کشور غیر متدینین است باید و لازم است که تعامل کند که اقتضای عقل و مجاز دینی است بلکه در تعامل کشورهای اسلامی هم با سایر کشورها چنین است .
اما چرا باید برای مسلمانی که در کشور اسلامی است وظیفه کمک به کفار بتراشیم در حالی که هزاران مومن نیازمند هست

m@hdi;393416 نوشت:
سخن قرآن در رابطه با کسانی هست که مثل ما فکر نمیکنند؟! شما چطور به این نتیجه رسیدید؟! آیا زندگی یک پاکستانی مسلمان که کسی را که مثل او فکر نمیکند را میکشد بیشتر شبیه حیوانات است یا زندگی آن اروپایی که ناهمفکرانش را مثل خودش انسان میداند؟! این همان چیزی هست که من تفکر افراطی میدانم. این تفکرات شاید شما را الان به جایی نرسانده باشد که قصد جان کافران را بکنید اما شرایط ایجاب کند شاید اینطور بشوید! اصلا ما چطور میخواهیم با بیش از 150 کشور غیر اسلامی دنیا رابطه داشته باشیم حال آنکه طرف مقابلمان را حیوان میدانیم؟! یک مقدار راجع به عواقب دیدگاهتان فکر کنید راه اعتدال را پیدا میکنید.

آیات 41 تا 44 سوره فرقان درباره کافران و منکران نبی اکرم ص است .
و اما عملکرد پاکستانی یک عملکرد خودسرانه شخصی است مثل اینکه کسی بخاطر اختلاف مالی دیگری را بکشد همچنانکه در غرب می کشند
او از نظر ما هرچند معتقد به اسلام است اما تابع فرامین اسلام نیست لذا جزء منحرفین در اسلام محسوب می شود و ارزش والایی ندارد و چه بسا امثال او مشمول آیه :
[سوره الأعراف 179 ]
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ (179)
ترجمه:
179- به طور مسلم گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم، آنها دلها (عقلها) يى دارند كه با آن (انديشه نمى‏كنند و) نمى‏فهمند و چشمانى دارند كه با آن نمى‏بينند و گوشهايى دارند كه با آن نمى‏شنوند، آنها همچون چهار پايانند، بلكه گمراه‏تر اينان همانا غافلانند (زيرا با اينكه همه گونه امكانات هدايت دارند باز هم گمراهند)
باشد . لذا او هم از این جهت در تحت حکم انعام است .
حالا شما زیاد جوش نزنید
در فرهنگ لادینی انسان چیزی جز یک حیوان تکامل یافته نیست
والله الموفق

حامد;393706 نوشت:
لذا او هم از این جهت در تحت حکم انعام است .
حالا شما زیاد جوش نزنید در فرهنگ لادینی انسان چیزی جز یک حیوان تکامل یافته نیست

البته اگر بخواهی ببینی حیوان حقیقی کیست یک نگاهی به سوریه بندازید که سلفی سر شیعیان را می برد و شیعیان سر سلفی ها را و آنوقت قضاوت را به وجدان های انسانی می سپارم که حیوان بلکه بدتر از حیوان کیست.

بیخدا;393742 نوشت:
البته اگر بخواهی ببینی حیوان حقیقی کیست یک نگاهی به سوریه بندازید که سلفی سر شیعیان را می برد و شیعیان سر سلفی ها را و آنوقت قضاوت را به وجدان های انسانی می سپارم که حیوان بلکه بدتر از حیوان کیست.


سلفی همان حیوان بی خردی است که ابزار دست بی خرد تر از خودش یعنی کفار صهیونیست شده است
و اما شیعیان سر کسی را نبریده و نمی برند

خادم الیمانی;393620 نوشت:
جناب مومن به این ایات قران توجه فرمایید:

وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ۖ ذَٰلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ ۖ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَبْلُ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۚ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ
و یهود گفتند: عُزیر، پسر خداست. و نصاری گفتند: مسیح، پسر خداست. این گفتاری [بی دلیل و برهان] است که به زبان می آورند، و به گفتار کسانی که پیش از این کفر ورزیدند، شباهت دارد؛ خدا آنان را نابود کند، چگونه [از حق به باطل] منحرف می شوند.

لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا إِنْ أَرَادَ أَنْ یُهْلِکَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا یخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
کسانی که گفتند الله تعالی همان عیسی پسر مریم است به تحقیق کافر شدند بگو اگر خداوند بخواهد عیسی پسر مریم و مادرش و همه ساکنان زمین را نابود کند چه کسی مالک و قادر بر انجام کاری است، ملک آسمان ها و زمین و هر آن چه ما بین آن هاست از آن خداست، هر چیزی را بخواهد می آفریند و الله تعالی بر هر کاری قادر است

لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ ۖ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ ۖ إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ ۖ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ
آنان که گفتند: خدا همان مسیح، فرزند مریم است، بی تردید کافر شدند؛ و حال آنکه مسیح گفت: ای بنی اسرائیل! خدای یکتا را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید، مسلماً هر کس به خدا شرک ورزد، بی تردید خدا بهشت را بر او حرام کند، و جایگاهش آتش است، و برای ستمکاران هیچ یاوری نیست

لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ ۘ وَمَا مِنْ إِلَٰهٍ إِلَّا إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۚ وَإِن لَّمْ يَنتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
آنان که گفتند: خدا یکی از سه تاست [پدر، پسر، روح] یقیناً کافر شدند، و حال آنکه هیچ معبودی جز خدای یکتا نیست. و اگر از آنچه می گویند بازنایستند، قطعاً به کسانی از آنان که [به سبب چنین اعتقادی] کافر شدند، عذابی دردناک خواهد رسید.

الحمد لله رب العالمین

اعوذ بالله من الشّیطان الرجیم و شیعته.

بسم الله الرّحمن الرحیم

اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد

اهل بدعت، هرگز آیات خدا را به درستی درک نمی کنند، و عجیب اینجاست که بر علیه یکدیگر سوء برداشتهای خویش را مطرح می کنند. گویا جناب الاحمد، این افراد نگفته است، شاید هم نمیدانسته که بگوید، آیات را به نفع خود، تفسیر به رأی نکنید.

هیچیک از دو آیه فوق، راستکیشی و قاطبه اندیشه مسیحی را زیر سؤال نمی برد.

آیه اوّل چه کسانی را کافر خوانده است؟ «کسانی که می گویند خدا همان مسیح است!» این اندیشه بدعت آلود، در همان اوایل مسیحیت، به شدّت محکوم و توسط پدران کلیسا تکفیر شده است! مسیحیت امروزی، در هیچ فرقه ای، حتی در فرقه "نام عیسی" نمی گویند که خدا همان مسیح است! بلکه راستکیشی مسیحی می گوید که عیسی دارای دو بُعد الهی و انسانی است، عیسی به طور کامل خدا و به طور کامل انسان است. مسیحیت حتی این باور که عیسی فقط خداست و نه انسان، را در همان ابتدا تکفیر کرده است، چه برسد که خدا را عیسی بداند! حتی مسیحیت لیبرال و عرفان مسیحی، بر الوهیت مسیح تعابیری را وارد می کند که از همذاتی او با خدا به دور است.

آیه دوم چه کسانی را کافر خوانده است؟ «کسانی که می گویند خدا(الله) سومین(ثالث) از سه(ثلاثة) است.» این باور نیز یک بدعت ابتدایی، برای شرح چگونگی خدا بودن سه اقنوم است، که حالت معکوس آن، بدعت مدالیستی است. این بدعت نیز، از همان ابتدای مسیحیت، به طور مطلق رد شده است. تثلیث مسیحی، نمی گوید خدا یکی از پدر، پسر و روح القدس است! راستکیشی مسیحی، می گوید پدر، پسر و روح القدس، سه شخصیت از یک خدا هستند. به تعبیری سه خودِ متمایز، در یک خدا. بدعت مدالیسم، سه اقنوم را به صورت سه نقش یا حالت در خدا تعریف می کند.

قرآن در این آیات، مسیحیت را رد نکرده است. تنها آیه ضدّتثلیث راستکیشی مسیحی، آیه معروف سورۀ توحید است: «لم یلد و لم یولد». در تثلیث، اقنوم پسر، از اقنوم پدر، مولود می شود، ولی این آیه از قرآن، مولود شدن و هم مولود کردن را از خدا نفی می کند، که آشکارا باور تثلیث را رد کرده است.

جهت توضیحات بیشتر، در پیام خصوصی می توانم دوستان را راهنمایی کنم.

[="Palatino Linotype"][="Black"]

مؤمن;393511 نوشت:
با سلام.

افرادی که به خدا اعتقاد ندارند با خیال آسوده تری از لذت های به اصطلاح حرام استفاده می کنند


علیک سلام
جناب مؤمن از اینکه در بحث شرکت می فرمایید خرسندم.
و اگر لذتی در دسترس نباشد و یا دلخواه نباشد، آن وقت حسرت تنها چیزی است که از آن استفاده می کنند.
مؤمن;393511 نوشت:
و چون منتظر شام چرب و چیلی دیگری نیستند از همان پیش غذای خود نهایت لذت ممکن را می برند.

و اگر پیش غذا تنها پیاز باشد، از گرسنگی نهایت لذت را می برند!
مؤمن;393511 نوشت:
شاید باورتان نشود اما گاهی از خوردن یک قهوه با دوستان لذتی می برند که ما در جمکران و ... نمی بریم.

لذت بردن از نوشیدن فنجانی قهوه در کنار دوستان، از آنجایی که زود گذر است با فطرت آدمیزاد در تناقض است.
همانطور که می دانید فطرت انسان به دنبال زندگی ابدی بوده و هست، حتی اگر انسانی از داشتن امکانات اولیه زندگی احساس رضایت نماید، هرگز راضی به فنا شدن نیست، کما اینکه در تاریخ فراوان داشته ایم افرادی را که به دنبال آب حیات بوده اند.[/]

[=Palatino Linotype]

B-neshan;393607 نوشت:
انگیزه من از زندگی لذت بردن و شاد بودنه. از اون موقع که به ندانم گرایی رسیدم و بعد عطای وجود خدا رو به لقاش بخشیدم حس بهتری دارم...

زمانی که مسلمون بودم چیزهایی در اسلام بود که با شخصیت من سازگار نبود؛ هر وقت خلاف اونها رفتار میکردم عذاب وجدان میگرفتم... الان فقط وقتی عذاب وجدان میگیرم که کار غیر اخلاقی کنم.. نتیجه اینکه خیلی شاد ترم.

البته قبلا تو سختی های زندگی با خدا خدا کردن یه آرامش سطحی میگرفتم! مثلن موقع کنکور.... اما خنده دار اینجا بود که میدونستم اگه قرار بود خدا بهم کمک کنه،چرا خدا به بغلدستیم کمک نکنه؟؟ خدا تو امتحانای حذفی(مثل کنکور) بی استفاده میشه!

نهایت اینکه الان که فهیدم کسی موفق و شاده که به خودش تکیه کنه ، و نه به توهماتش احساس بهتری دارم.


مَثَل شما مَثَل شاگردیست که وقتی معلمش تکالیف سختی را بر عهده اش می گذارد، در پاسخ به معلم می گوید: اگر استاد خوبی بودی نمره پایان سالم را 20 می دادی نه اینکه تکلیف سخت بخواهی!

بیخدا;393767 نوشت:

اگر شیعه سر کسی را نبرد اصلا مسلمان نیست چون به قرآن عمل نکرده:
فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ
این آیه آیه ایست که سلفی ها عمل خود را با آن توجیه می کنند!
شیعه اگر هم به قرآن عمل کند ....

اگر دین ندارید لااقل آزادمرد باشید

جناب بیخدا تقطیع در هر زمینه ایی بسیار کار بیخردانه ایی است
تقطیع یعنی مثلا شما قسمتی از آیه ایی را برای بیان مقصود خود بیاورید و قسمتی را حذف کنید در حالیکه مقصود گوینده با آنچیزی که شما آورده ایید متفاوت است

شما این آیه را تقطیع کردید و شاهد مثالتان را از آیه ایی آوردید که اصلا ربطی به مسئله مطروحه ندارد

و اما ..........

جناب بیخدا حساب سلفیون ملعون را که دستشان تا مرفق به خون هزاران انسان بی گناه از بدو تولدشان تا به امروز آلوده است را از شیعیان جدا کنید
جناب بیخدا به شما توصیه میکنم بینش دینی و مذهبی نداشته تان را حداقل در مورد شیعیان بالا ببرید
شیعیان مدال افتخار همراهی و همیاری با مولایشان علی بن ابیطالب را به سینه چسباند نه مانند سلفیون ملعونی که همواره به فکر نابودی دین و دیانت در کل جهانند
جناب بیخدا به شما توصیه میکنم به زندگی نامه ننگین و سراسر نحس محمد بن عبد الوهاب رجوع کنید ببینید دین وهابی از کجا نشأت گرفت آنوقت شیعه را متهم به
افراطی گری کنید
شیعه کسی است که به تاسی از پیامبرش که مدال افتخار انک لعلی خلق عظیم را گرفت در طول تاریخ و قرون و اعصار و امصار همیشه مدافع ملتهای مظلوم جهان از هر طایفه و گروهی بوده است
متاسفانه افرادی مانند شما که کم هم نیستید همیشه و همه جا بفکر مخدوش کردن نظام مقدس شیعه هستند و متاسفانه با القائات افکار شیطانی هم ملتها را دچار
شک و تردید و هم خود را دچار گمراهی آشکار میکنند
اما جهت اطلاع حضرتعالی باید بگویم يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ‏
جناب بیخدا به شما توصیه میکنم چون دانشی در مورد قرآن و اهل بیت ندارید لطفا نمیخواهد آیات را تفسیر به رأی کنید که دچار عذاب اخرویش شوید البته اگر عذابی و آخرتی را قبول داشته باشید

بیخدا;393742 نوشت:

البته اگر بخواهی ببینی حیوان حقیقی کیست یک نگاهی به سوریه بندازید که سلفی سر شیعیان را می برد و شیعیان سر سلفی ها را و آنوقت قضاوت را به وجدان های انسانی می سپارم که حیوان بلکه بدتر از حیوان کیست.

جناب بیخدا میخواهید حیوانات و بلکه بدتر از حیوانات را به شما معرفی کنم

پس گوش هوش خود را باز کنید اگر گوشی داشته باشید

وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ"

ما بسيارى از جن و انس را براى جهنم آماده كرده ‏ايم، اينها كسانى هستند كه دل دارند اما با دل خود كه بايد حق را از باطل تميز دهند تميز نمى‏ دهند، و چشم دارند كه بايد با آن حق و باطل را ببينند نمى‏ بينند، و گوش دارند كه بايد با آن حق را حق بشنوند و باطل را باطل، اما نمى‏ شنوند، آنان مثل چهار پايانند، بلكه وضع آنها بدتر است، و گمراه‏ ترند، و غافلان همين طائفه‏ اند." سوره اعراف، آيه 179".


در اين آيه اعلام داشته اگر اين طائفه را غافل خوانديم براى اين است كه اينها از حقائق معارف خاص بشر غافلند، پس دلها و چشمها و گوشهايشان از رسيدن به آنچه يك انسان سعيد و انسان برخوردار از انسانيت به آن مى‏ رسد بدور است، و به جاى رسيدن به اين نعمت بزرگ به آن چيزهايى مى‏ رسد كه چهار پايان مى‏ رسند، بلكه اينها بدبخت‏ تر از چهار پايان وحشى هستند زيرا چهار پايان وحشى و درندگان براى رسيدن به آنچه دوست دارند و سازگار با خلقتشان هست افكارى دارند، چيزهايى براى خود تصويب مى‏ كنند و چيزهايى را تصويب نمى‏ كنند، ولى اين بينوايان اين مقدار فكر را هم ندارند.

پس از آنچه گذشت روشن شد كه قرآن كريم تقوا را شرط در تفكر و تذكر و تعقل دانسته و براى رسيدن به استقامت فكر و اصابه علم و رهايى آن از شوائب اوهام حيوانى و القائات شيطانى شرط كرده كه علم همدوش عمل باشد.

بله در اين ميان يك حقيقت ديگر قرآنى هست كه نمى‏ توان انكارش كرد و آن اين است كه داخل شدن انسان در تحت ولايت الهى و تقربش به ساحت قدس و كبريايى خداى تعالى انسان را به آگاهي هايى موفق مى‏ كند كه آن آگاهيها را با منطق و فلسفه نمى‏ توان به دست آورد، درى به روى انسان از ملكوت آسمانها و زمين باز مى‏ كند كه از آن در، حقائقى را مى‏ بيند، كه ديگران نمى‏ توانند آنها را ببينند، و آن حقائق نمونه‏ هايى از آيات كبراى خدا، و انوار جبروت او است، أنوارى كه خاموشى ندارد.

امام صادق (ع) فرموده: اگر نبود كه شيطان‏ها پيرامون دلهاى بنى آدم دور مى‏زنند، هر آينه انسانها مى‏ توانستند ملكوت آسمانها و زمين را ببينند، و نيز در ميان رواياتى كه بيشتر راويان آن را از رسول خدا (ص) روايت كرده ‏اند اين حديث است كه آن جناب فرمود: اگر زياده روى شما انسانها در سخن گفتن نبود، و اگر پريشانى و آشفتگى‏ دلهاتان نبود، هر آينه شما هم مى‏ ديديد آنچه را كه من مى‏ بينم، و مى‏ شنيديد آنچه را كه من مى‏ شنوم

نقل از ترجمه الميزان، ج‏5، ص: 442

جناب بیخدا توصیه میکنم بیشتر روی کلمات رنگی شده بیشتر دقت کنید :Cheshmak:

1az313;393608 نوشت:
اول یک مسأله را توضیح دهم: بحث ما فقط دو طرفه است، "خداباوری و خداناباوری" و راجع به ادیان مختلف صحبتی نداریم، پس لطفاً در حال حاضر بنده را یک مؤمن به خدا بدانید نه یک مسلمان.
فکر می کنم شما اصلاً سخنان آنها را مطالعه نکردید، چرا که اکثر آنها صراحتاً به پیامبر بودن ایشان گواهی داده اند.
و البته این صحبت ها به مبحث ما مربوط نمی شود، اما بنده از این نظر که سخنان آنها نشانگر این است که ایشان را به عنوان فرستاده خداوند می دانند استفاده می کنم (یعنی همه آنها به وجود خداوند معتقد بودند).
اما اینکه چرا مسلمان نشدند، بحثی مفصل دارد که از موضوع این تاپیک خارج است.

ببینید مغلطه نکنید طرف مقابل برای خشنود کردن شما یا در برخی موارد ترسیدن از شما گفته که محمد پیامبر است وگرنه اگر واقعا به رسالت محمد اعتقاد داشت مسلمان میشد مگر اینکه احمق باشد!

1az313;393608 نوشت:
این حرف شما را می گذارم به حساب همان شوخی که بنده داشتم.

چرا شوخی؟! استیون هاوکینگ یا ریچارد داوکینز را ببرید پاکستان و در آنجا از او درباره محمد بپرسید ببینید چگونه از محمد برایتان تعریف میکنند!

1az313;393608 نوشت:
اگر می دانستم بیشتر آنها را درک میکردم، چه کنم هرچه می اندیشم به نتیجه نمی رسم.

چون دیدتان غلط است استدلالتان به نتیجه نمیرسد!

1az313;393608 نوشت:
قبلاً پاسخ این سؤالتان را داده بودم.

نیازی نیست پاسخی بدهید شما مغلطه رجوع به مرجعیت کردید بنده هم مثل شما استدلال کردم که نشان بدهم این مغلطه هست نه جواب.

1az313;393608 نوشت:
آقا مهدی من چیکار کنم دست از سر من برداری؟ باور کن شوخی بود، من معذرت میخوام، قبوله؟

باشه اما در خلوت به سخنانم در مورد دیوانگی و لذت فکر کنید میفهمید که استدلالتان غلط است.

1az313;393608 نوشت:
بنده توضیح ساده ای در این باره داده بودم، نمی دانم چرا متوجه نشدید!
اگر بخواهم ساده تر بیان کنم، باید بگویم: در این دنیا دو نوع لذت وجود دارد، لذت حقیقی و لذت کاذب.
به عقیده بنده یک انسان خداباور از امید به زندگی راحت و ابدی لذت حقیقی می برد و یک خداناباور از زندگی محدود لذت کاذب.
امیدوارم مسأله لذت حقیقی و حقیقت لذت حل شده باشد.

خب شما ظاهرا معنای لذت حقیقی و لذت کاذب را نمیدانید. لذت حقیقی یعنی واقعا خدا وجود دارد و من به بهشت میروم. لذت کاذب یعنی خدا و بهشتی در کار نیست و من با این توهمم که خدا و بهشتی هست لذت میبرم. دید یک خداناباور به شما حالت دوم هست.

1az313;393608 نوشت:
ممکن است بفرمایید بنده چه حرفی را در دهان آنها گذاشته ام؟
شما پرسیدید از نپذیرفتن وجود خدا چه چیزی عایدشان می شود، بنده گفتم از خودشان بپرسید.
و اگر منظورتان این است که گفتم حقیقت را جای دیگری جست و جو می کنند، باید عرض کنم منظور این است که اگر زندگی را همین دنیای محدود می دانند پس به دنبال چه می گردند.

ببینید وقتی شما میگویید آنها وجود خدا را نمیپذیرند یعنی اینکه خدایی هست و آنها میدانند که هست و قبول نمیکنند حال آنکه آنها چنین ادعایی ندارند آنها میگویند واقعا خدایی نیست وگرنه بحث سر لج و لجبازی نیست! پس شما حرف دهان آنها میگذارید پس خودتان باید پاسخگوی ادعایتان باشید.

1az313;393608 نوشت:
پس قبول دارید که خداناباور با تغییر دیدگاه نمی تواند حقیقت را تغییر دهد.
بالاخره به یک وجه مشترک رسیدیم، حرف من هم همین است.

مشکل اینجاست که آنها هم همین حرف را در مورد من و شما میزنند!

1az313;393608 نوشت:
احتیاجی نیست خودتان را جای من بگذارید، خودم دیدگاهم را توضیح می دهم!
به عنوان یک مؤمن به خداوند از اینکه آینده ای روشن در انتظار من است احساس لذت می کنم و این همان حقیقت لذت بردن از لذت حقیقی است.

آنها هم به عنوان یک خداناباور میگویند شما متوهم هستید و لذتتان کاذب است چرا که خدایی وجود ندارد!

1az313;393608 نوشت:
شاید به خاطر اینکه از کلمه لذت زیاد استفاده کردم اینطور برداشت کردید!
پس شما هم قبول دارید که اعتقاد به معاد تحمل سختی ها را راحت تر می کند.
حال با این پیش زمینه فکری جمله زیر را بخوانید.

یک مؤمن به خداوند با هر سطح فکری که داشته باشد، معاد را قلباً باور کرده است و این باور او از سر احساس نیست، نتیجه اینکه سختی های دنیا را تحمل می کند.

بله وقتی که از روی منطق فهمید خدا هست و دینش گفته بود که معاد هست (چرا که برخی هستند که به خدا اعتقاد دارند اما به معاد نه) به معاد باور پیدا میکند اما کسی که خداناباور هست به معاد هم اعتقادی ندارد.

1az313;393608 نوشت:
اینکه گفتم نمی توانم عدم وجود خداوند را قبول کنم دلیل نمی شود که نتوانم دنیای بدون معاد را تصور کنم و رنج حاصل از این تصور را درک نمایم.
دقیقاً به همین دلیل که چنین دنیایی را متصور شدم و نتوانستم عذابش را تحمل کنم این سؤال به ذهنم خطور کرد که خداناباوران چگونه این رنج را متحمل می شوند.
من فقط چنین دنیایی را متصور می شوم، اما آنها حقیقت می دانند!
این بود که به فکر افتادم تا این سؤال را از خودشان بپرسم؛ و متأسفانه تا کنون پاسخی داده نشده.

پاسخی ندادند چون با این مسئله کنار آمده اند.

1az313;393788 نوشت:
مثل شما مثل شاگردیست که وقتی معلمش تکالیف سختی را بر عهده اش می گذارد، در پاسخ به معلم می گوید: اگر استاد خوبی بودی نمره پایان سالم را 20 می دادی نه اینکه تکلیف سخت بخواهی!

اگر منظور شما اینه که انجام احکام اسلام برام سخت بوده، باید بگم چیزی که خیلی بیشتر از سختیش منو اذیت میکرد غیر منطقی و غیر عقلانی بودنش بود، نه سختی های فیزیکی و جسمی.

نمیخوام مصادیقش رو بیارم که تاپیک منحرف میشه، دوست داشتید میشه بطور خصوصی صحبت کرد

شاد باشید

حامد;393706 نوشت:
اولا پزشک پزشک است چه پزشک جسم چه پزشک روان و باید به وظیفه اش عمل کند
ثانیا پزشک موظف نیست از دین کسی بپرسد
ثالثا ما که موارد منعش را آوردیم و بیشتر هم می توانیم بیاوریم شما که می فرمایید منع نکرده مدرکتان چیست ؟

روانشناس پزشک نیست و سوگند بقراط ندارد. مدرک من بسم الله الرحمن الرحیم هست و کسی که بخشنده و مهربان هست انقدر تنگ نظر نیست.

حامد;393706 نوشت:
اولا عقل پذیرفت که تابع دین باشد لذا تجاوز از حدود آن برایش جایز نیست
ثانیا گفتیم وظیفه پزشک که متعهد شده با عموم فرق دارد
بله یکوقت انسان در کشور غیر متدینین است باید و لازم است که تعامل کند که اقتضای عقل و مجاز دینی است بلکه در تعامل کشورهای اسلامی هم با سایر کشورها چنین است .
اما چرا باید برای مسلمانی که در کشور اسلامی است وظیفه کمک به کفار بتراشیم در حالی که هزاران مومن نیازمند هست

خب اگر در کشور غیر متدینین بگویند تو مسلمانی و ما فلان دین را داریم و از نظر ما تو کافری پس بیماری روانیی که داری به درک ما درمانش نمیکنیم شما چگونه راجع به آن افراد فکر میکنید؟! چرا نگوییم هم به مومنین کمک میکنیم هم به کفار؟!

به فرض اینکه شما پزشک هستید و یک کافر پیش شما می آید و مثلا بدنش زخم شده ولی شما مطمئن هستید این زخم ها عفونت نمیکند و بعد از چند ساعت درد کشیدن خشک میشوند آیا شما در این مورد (که زخم ها فرد را نمیکشد) فرد را پانسمان نمیکنید؟! اگر نمیکنید به انسانیتتان باید شک کرد!

حامد;393706 نوشت:
و اما عملکرد پاکستانی یک عملکرد خودسرانه شخصی است مثل اینکه کسی بخاطر اختلاف مالی دیگری را بکشد همچنانکه در غرب می کشند

در اینجا نمیکشند؟! حالا خوبه چند وقت پیش فیلم کسی را که چنین کاری را کرد دیدیم! حتما طرف یا غربی بوده یا کافر؟! واقعا چقدر انسان های پست فطرتی هستند کسانی که چنین دیدگاه های توهمیی را بین مردم جا می اندازند!

حامد;393706 نوشت:
حالا شما زیاد جوش نزنید در فرهنگ لادینی انسان چیزی جز یک حیوان تکامل یافته نیست

شما فرهنگتان لادینی هست یا بنده؟! بنده که اینطور نیستم شما را نمیدانم! اما جواب من را ندادید! مثلا صحیح است که مثلا رییس جمهور ما سفیر کره شمالی را که بی دین هست دعوت کند و به او بگوید "حیوون بیا کارت دارم"؟! آنوقت باید منتظر یکی از بمب های اتمیشان باشیم که بر سرمان فرود آید!

B-neshan;393818 نوشت:
اگر منظور شما اینه که انجام احکام اسلام برام سخت بوده، باید بگم چیزی که خیلی بیشتر از سختیش منو اذیت میکرد غیر منطقی و غیر عقلانی بودنش بود، نه سختی های فیزیکی و جسمی.

نمیخوام مصادیقش رو بیارم که تاپیک منحرف میشه، دوست داشتید میشه بطور خصوصی صحبت کرد

شاد باشید


یعنی چون احکام اسلام سخ بود یا از نظر شما منطقی نبود پس غلطن؟
من خودم کلا با مسئله ای به اسم دین مشکل دارم ولی نگاه شمام منطقی نیس.
کسایی که دینو قبول دارن میگن دین قراره چیزایی رو که عقل نمیفهمه درستیشو به ادم بگه
این ینی قابل انتظاره یه سری احکامو عقل ما درس تشخیص نده
اگر بشه اصول دینو ثابت کرد نمیشه به فروعش این ایرادارو گرفت!

mona690;393836 نوشت:
یعنی چون احکام اسلام سخ بود یا از نظر شما منطقی نبود پس غلطن؟
من خودم کلا با مسئله ای به اسم دین مشکل دارم ولی نگاه شمام منطقی نیس.
کسایی که دینو قبول دارن میگن دین قراره چیزایی رو که عقل نمیفهمه درستیشو به ادم بگه
این ینی قابل انتظاره یه سری احکامو عقل ما درس تشخیص نده
اگر بشه اصول دینو ثابت کرد نمیشه به فروعش این ایرادارو گرفت!

سلام

نقل قول:
کسایی که دینو قبول دارن میگن دین قراره چیزایی رو که عقل نمیفهمه درستیشو به ادم بگه
این ینی قابل انتظاره یه سری احکامو عقل ما درس تشخیص نده

"نفهمیدن" یک چیزه و "رای به باطل بودن دادن" ، یک چیز دیگه.

این نتیجه گیری درست نیست.

اگر من به شما بگم تو اتاقی که الان نشستید سه تا جن وجود داره، عقل شما نمیتونه تائید یا تکذیب کنه، چون ابزار لازم رو در اختیار نداره.

اما اگه به شما بگم 2+2=7. عقل شما میتونه در باره این گزاره تصمیم بگیره و بگه که بدون شک استباست.

پس؛
از اینکه عقل آدم یک سری چیزها رو نمیفهمه، نتیجه نمیشه که زمینه هایی رو که عقل میفهمه هم بیخیال بشیم. چیزی که عقل بگه اشتباست، پس اشتباست.

امیدوارم منظورم رو رسونده باشم.

==========================

نقل قول:
اگر بشه اصول دینو ثابت کرد نمیشه به فروعش این ایرادارو گرفت!

اگر :Nishkhand:

[="Palatino Linotype"][="Black"]سلام به همه دوستان
خواهش می کنم بر اساس موضوع تاپیک بحث بفرمایید، تا انشاءالله به نتیجه برسیم.
از همه دوستانی که همکاری می کنند سپاسگزارم.
جناب بی نشان شما هم اگر زحمتی نیست چند نمونه از احکام غیر منطقی مد نظرتان را به صورت خصوصی برایم ارسال بفرمایید.
[/]

رو به تاپیک، حد اقل انگیزه آن کسان اینست که از ارتکاب هیچ جرمی برای رسیدن به لذت دریغ نمیکنند، چون فقط همین دنیاست همه ی چیزشان، میکشند، تجاوز میکنند و... همانطور که در قلب اروپا و کشور های امریکای شمالی موجود است.

رحیق مختوم;393805 نوشت:
جناب بیخدا میخواهید حیوانات و بلکه بدتر از حیوانات را به شما معرفی کنم

پس گوش هوش خود را باز کنید اگر گوشی داشته باشید

وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ"

ما بسيارى از جن و انس را براى جهنم آماده كرده ‏ايم، اينها كسانى هستند كه دل دارند اما با دل خود كه بايد حق را از باطل تميز دهند تميز نمى‏ دهند، و چشم دارند كه بايد با آن حق و باطل را ببينند نمى‏ بينند، و گوش دارند كه بايد با آن حق را حق بشنوند و باطل را باطل، اما نمى‏ شنوند، آنان مثل چهار پايانند، بلكه وضع آنها بدتر است، و گمراه‏ ترند، و غافلان همين طائفه‏ اند." سوره اعراف، آيه 179".


در اين آيه اعلام داشته اگر اين طائفه را غافل خوانديم براى اين است كه اينها از حقائق معارف خاص بشر غافلند، پس دلها و چشمها و گوشهايشان از رسيدن به آنچه يك انسان سعيد و انسان برخوردار از انسانيت به آن مى‏ رسد بدور است، و به جاى رسيدن به اين نعمت بزرگ به آن چيزهايى مى‏ رسد كه چهار پايان مى‏ رسند، بلكه اينها بدبخت‏ تر از چهار پايان وحشى هستند زيرا چهار پايان وحشى و درندگان براى رسيدن به آنچه دوست دارند و سازگار با خلقتشان هست افكارى دارند، چيزهايى براى خود تصويب مى‏ كنند و چيزهايى را تصويب نمى‏ كنند، ولى اين بينوايان اين مقدار فكر را هم ندارند.

پس از آنچه گذشت روشن شد كه قرآن كريم تقوا را شرط در تفكر و تذكر و تعقل دانسته و براى رسيدن به استقامت فكر و اصابه علم و رهايى آن از شوائب اوهام حيوانى و القائات شيطانى شرط كرده كه علم همدوش عمل باشد.

بله در اين ميان يك حقيقت ديگر قرآنى هست كه نمى‏ توان انكارش كرد و آن اين است كه داخل شدن انسان در تحت ولايت الهى و تقربش به ساحت قدس و كبريايى خداى تعالى انسان را به آگاهي هايى موفق مى‏ كند كه آن آگاهيها را با منطق و فلسفه نمى‏ توان به دست آورد، درى به روى انسان از ملكوت آسمانها و زمين باز مى‏ كند كه از آن در، حقائقى را مى‏ بيند، كه ديگران نمى‏ توانند آنها را ببينند، و آن حقائق نمونه‏ هايى از آيات كبراى خدا، و انوار جبروت او است، أنوارى كه خاموشى ندارد.

امام صادق (ع) فرموده: اگر نبود كه شيطان‏ها پيرامون دلهاى بنى آدم دور مى‏زنند، هر آينه انسانها مى‏ توانستند ملكوت آسمانها و زمين را ببينند، و نيز در ميان رواياتى كه بيشتر راويان آن را از رسول خدا (ص) روايت كرده ‏اند اين حديث است كه آن جناب فرمود: اگر زياده روى شما انسانها در سخن گفتن نبود، و اگر پريشانى و آشفتگى‏ دلهاتان نبود، هر آينه شما هم مى‏ ديديد آنچه را كه من مى‏ بينم، و مى‏ شنيديد آنچه را كه من مى‏ شنوم

نقل از ترجمه الميزان، ج‏5، ص: 442

جناب بیخدا توصیه میکنم بیشتر روی کلمات رنگی شده بیشتر دقت کنید :Cheshmak:

سلام جناب رحیق مختوم ...
جناب بیخدا بحثشون برون دینی است بعدش شما از قرآن آیه میارین که هر کس منو قبول نداشته باشه به سمت من نیاد ... از حیوون پست تره ...

من هم با شما موافق هستم ... به خاطر اینکه واقعا بفهمیم چه اقوامی از حیوان پست تر هستند ... باید راهکار داشته باشیم ... راهکاری هم که دادین راهکار بدی نیست ... ببینین چه قومی برای سعادت خودش زحمت میکشه ...

شما یه بار برین یه کشور اروپایی مثلا انگلیس ... مثلا برین اونجا پناهنده بشین ...

روز اول که پناهنده بشین ... بهتون موبایل مجانی. خونه مجانی. خرج زندگی (حدود 3 میلیون تومن در ماه ). وسایل زندگی مجانی. کالج رایگان به مدت 3 سال برای یادگیری زبان بهتون میدن ... اینها حقوق زندگی یه اجنبی در کشور انگلیس هست ...
حالا اینو مقایسه کنید با کشور خودمون با ایدیولوژی های حاکمه که بعد از 40 سال هم آدم نمیتونه صاحب خونه بشه ...

کی حیوون تره ؟؟؟

شبکه امام حسین ع;393898 نوشت:
رو به تاپیک، حد اقل انگیزه آن کسان اینست که از ارتکاب هیچ جرمی برای رسیدن به لذت دریغ نمیکنند، چون فقط همین دنیاست همه ی چیزشان، میکشند، تجاوز میکنند و... همانطور که در قلب اروپا و کشور های امریکای شمالی موجود است.

با حرفتون مخالفم !!!
ظلم . ستم . حق کشی و .... در دنیا عقیم هست و خاصیت پیش روندگی نداره ... اگر انسانی ... با خصوصیات و روحیه انسانی مدتی دست به این اعمال بزنه ... خودش رو نابود میکنه ... مثلا عقلش رو از دست میده .... بنابراین ظلم . ستم . حق کشی نیاز به یه بستری برای پیشترفت داره ... ظلم و ستم و حق کشی باید بتونه سوار برچیزی بشه و روی اون حرکت کنه .... و چه چیزی بهتر از دین .

[="Palatino Linotype"][="Black"]سلام آقا مهدی
احساس می کنم داریم به نتایج خوبی می رسیم
قبل از شروع این را عرض کنم که بعضی از مطالبتان را به دلیل بی ارتباط بودن با موضوع بحث پاسخ ندادم، اگر اسرار دارید می توانیم در تاپیکی دیگر و یا به صورت خصوصی ادامه دهیم.

m@hdi;393814 نوشت:
ببینید مغلطه نکنید طرف مقابل برای خشنود کردن شما یا در برخی موارد ترسیدن از شما گفته که محمد پیامبر است وگرنه اگر واقعا به رسالت محمد اعتقاد داشت مسلمان میشد مگر اینکه احمق باشد!

قبلاً عرض کردم، تنها استفاده ای که می توانیم از آن مطالب ببریم این است که اشخاص معرفی شده که همگی اهل علم و دانش هستند به وجود خداوند معتقدند و این را از آنجایی می توان فهمید که حضرت محمد (ص) را فرستاده ای از سوی خداوند می دانند.
m@hdi;393814 نوشت:
چون دیدتان غلط است استدلالتان به نتیجه نمیرسد!

از شما بزرگوار می خواهم که اشتباه حقیر را گوشزد بفرمایید تا رفع نمایم.
m@hdi;393814 نوشت:
خب شما ظاهرا معنای لذت حقیقی و لذت کاذب را نمیدانید. لذت حقیقی یعنی واقعا خدا وجود دارد و من به بهشت میروم. لذت کاذب یعنی خدا و بهشتی در کار نیست و من با این توهمم که خدا و بهشتی هست لذت میبرم. دید یک خداناباور به شما حالت دوم هست.

این حق را به خداناباوران می دهم که نتوانند این باور قلبی را درک نمایند و بر این اساس که معاد را غیر حقیقی می دانند، لذت مؤمن را لذتی کاذب ببینند، اما اگر با فرض وجود خدا به مسأله نگاه کنند دیگر چنین چیزی نمی گویند؛ و اینکه خداباوران، لذت منکرین خدا را کاذب می دانند از این جهت است که با فطرت و ضمیر آدمیزاد در تناقض است.
توضیح:
فطرت بشر به دنبال لذات دائمی است، لذات مادی دنیوی همگی مقطعی و زود گذر است، پس لذات مادی موجود در دنیا جواب گوی فطرت انسان نیست.
نتیجه:
کسی که می گوید همین دنیا و همین دارایی هایم مرا بس است، در واقع ضمیر و فطرت انسانی خودش را زیر سؤال برده است.
m@hdi;393814 نوشت:
ببینید وقتی شما میگویید آنها وجود خدا را نمیپذیرند یعنی اینکه خدایی هست و آنها میدانند که هست و قبول نمیکنند حال آنکه آنها چنین ادعایی ندارند آنها میگویند واقعا خدایی نیست وگرنه بحث سر لج و لجبازی نیست! پس شما حرف دهان آنها میگذارید پس خودتان باید پاسخگوی ادعایتان باشید.

تازه متوجه شدم منظورتان از حرف در دهان گذاشتن چیست.
بنده برای اینکه توهینی به عقیده کسی نکرده باشم کمی سربسته گفتم.
به قول یکی از کاربران! روشنگری:
بنده گفته بودم اگر زندگی را محدود به همین دنیا می دانند پس چرا حقیقت را جای دیگر جست و جو می کنند.
منظورم این نبود که آنها از سر لجبازی وجود خدا را انکار می کنند، بلکه در این موضوع روی سخن من با کسانی است که حقیقتاً عدم وجود خداوند را باور دارند.
m@hdi;393814 نوشت:
مشکل اینجاست که آنها هم همین حرف را در مورد من و شما میزنند!

کاملاً درست است، با این تفاوت که مؤمن به خدا با تغییر دیدگاه به دنبال این است که رنج حاصل از واقعیات تلخ را تحمل کند به امید آینده ای روشن ولی فرد خداناباور که تمام داراییش محدود به همین دنیاست رنج حاصل از واقعیات تلخ را تحمل می کند تا آنها را نادیده بگیرد.
توجه بفرمایید که همیشه تحمل سختی ها همراه با رنج و عذاب است.
m@hdi;393814 نوشت:
آنها هم به عنوان یک خداناباور میگویند شما متوهم هستید و لذتتان کاذب است چرا که خدایی وجود ندارد!

دقت بفرمایید در این بحث ها هر گروه با فرض درست بودن عقیده گروه مقابل صحبت می کند، پس یک فرد خداناباور می بایست با فرض وجود خدا کاذب بودن لذت مؤمن را ثابت نماید، همانطور که بنده با فرض عدم وجود خدا کاذب بودن لذت خداناباوران را اثبات کردم.
m@hdi;393814 نوشت:
بله وقتی که از روی منطق فهمید خدا هست و دینش گفته بود که معاد هست (چرا که برخی هستند که به خدا اعتقاد دارند اما به معاد نه) به معاد باور پیدا میکند اما کسی که خداناباور هست به معاد هم اعتقادی ندارد.

بنده در جواب دوست عزیزمون اون یکی آقا مهدی گفته بودم هر کجا کلمه خداباور و یا مؤمن به خدا می آوریم منظور مؤمنین حقیقی هستند.
پس کسی که به خدا اعتقاد دارد ولی به معاد نه، از دایره بحث ما خارج است.
محدوده بحث ما: "مؤمنین حقیقی و راستین به خداوند" و "منکرین واقعی وجود خداوند"
m@hdi;393814 نوشت:
پاسخی ندادند چون با این مسئله کنار آمده اند.

به نظر من پاسخی ندارند![/]

[="Palatino Linotype"][="Black"]

بیخدا;393962 نوشت:
ایران از کشور های دیگر چیزی کم ندارد!!

جناب بیخدا به جای پر کردن صفحات تاپیک به نقل قول های بنده جواب بدهید.[/]

موضوع قفل شده است