مطالب خواندنی
تبهای اولیه
سلام :Gol:
گاهی مطلبی ارزشمند به ذهنتان می رسد اما طوری نیست که بخواهید آنرا موضوع یک تاپیک قرار دهید
اگر چنین مطالبی دارید از این به بعد در همین تاپیک بنویسید
تاپیک محدودیت موضوعی ندارد
والله الموفق
خواندنی اول
سفیدچاله های آسمانی
نام سیاهچاله را حتما شنیده اید . سیاه چاله ها اجرام فضایی هستند که دارای جرم بسیار بسیار زیادی اند . جرم آنها آنقدر زیاد است که حتی نور نمی تواند از دایره جاذبه شان خارج شود . سیاهچاله ها بخاطر جاذبه بسیار شدیدی که دارند همه چیز را به درون خود جذب می کنند .
نحوه تشکیل سیاه چاله ها هم بسیار جالب است . سیاه چاله ها اول یک ستاره بزرگ مانند خورشید یا اغلب بزرگتر بوده اند که بواسطه تمام شدن انرژی کم کم در هم فرو ریخته اند . فروریختگی ساختار سیاهچاله ها که تحت تاثیر جرم زیاد آنها صورت می گیرد آنقدر ادامه می یابد که حتی تا دایره فروریختگی هسته های عناصرش ادامه می یابد . این مثل آنستکه شما یک منظومه شمسی را در یک نقطه کوچک جمع کنید . پس حجم آنها بسیار کوچک و جرم و جاذبه شان بسیار بزرگ خواهد بود .
و اما سفید چاله های آسمانی
برروی کره زمین انسانهایی وجود داشته و دارند به عظمت تمام عالم . اما بواسطه متابعت از فرمان الهی همگی خرد شده اند . این خرد شدگی در بعضی موارد چنان شدید است که باورش برای هر انسانی مشکل است . انسانی با توانایی های فوق تصور در مقابل ناچیزترین و پست ترین انسانها مجبور به سر خم کردن می شوند یعنی اینکه در حد نازلترین مراتب وجودی خود فرو می ریزند .
اما این فروریختگی نه تنها از ارزش و مقام آنها نمی کاهد بلکه آنها را بر عرصه زمین خاکی به سفیدچاله ای آسمانی تبدیل می کند که نور هر دل پاک و تن هر انسان شایسته ای را به خود جذب می کنند .
وقتی در دایره جذبه چنین وجودات باعظمتی قرار میگیری دیگر راهی برای گریز نداری بلکه بی اختیار تا فنای در او پیش می روی و از هیچ چیزی هم ابا نداری
آری اگر خدای تعالی در آسمان سیاهچاله های خاکی دارد بر کره ارض هم سفید چاله های آسمانی دارد که بسی پر جاذبه تر از همگنان خاکی خویش اند
والله الموفق
سلام
جواب اشکال
اگر کسی اشکال کند که :
قرآن می فرماید : و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا ( هر کس از ذکر من اعراض کند پس زندگی تنگ و سختی خواهد داشت )
پس چرا بسیاری از کفار و مشرکین زندگی مرفه و آسوده ای دارند ؟
جواب بده : ذکر خدای متعال موخر از ایمان است لذا کسی که خدا را باور ندارد ذکر خدا برایش موضوعیت ندارد لذا آیه مختص اهل ایمان است و دیگر اینکه زندگی بدون یاد خدا به حقیقت زندگی دشوار و سختی است هرچند غافلان آنرا درک نمی کنند
والله الموفق
سلام
حکمتی از بداء
گاهی اوقات حکمت بدا حفظ جان شخصیت مهمی است . این بدا در مورد ائمه واقع شده است یعنی به حسب ظاهر فردی غیر از امام حقیقی بعنوان امام مطرح بوده است اما در نهایت اوست که بعنوان امام معرفی می شود این بدا برای ناشناخته ماندن و حفظ امام حقیقی بوده است
والله العالم الموفق
سلام
اشاره ای به امکان سخن گفتن مردگان با زندگان
[سوره الأنعام (6): آيه 111]
وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلاً ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ (111)
ترجمه:
111- و اگر ما فرشتگان را بر آنها نازل مى كرديم، و مردگان با آنها سخن مى گفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مى نموديم هرگز ايمان نمى آوردند، مگر آنكه خدا بخواهد ولى بيشتر آنها نمى دانند
والله الموفق
سلام
سوره حمد کلام ره یافتگان به بهشت حضور
نماز را با سوره حمد آغاز می کنیم ( بعد از نیت و تکبیر که به مثابه گذر از درب ورودی است )و و این مثل آنستکه به باغی از نور وارد شده باشی
اولین کلامی که با دیدن یک باغ بسیار زیبا می گویی چیست ؟
به! چقدر زیبا ! چه هوایی ! چه درختانی ! چه ...
الحمد لله رب العالمین
یعنی همان حمد و ستایشی که از دیدن آن باغ بسیار زیبا به جان و فکرت می رسد از آن خدایی است که این باغ را پروردگار است
تصریح به ربوبیت در حمد از آن جهت است که این زیبایی و عظمت ناشی از ربوبیت تام و بی عیب و نقص خدای متعال است
از اینکه ربوبیت را به عالمین تعلق بخشید معلوم می شود در باغ حضور همه شوون هستی در تحت ربوبیت بی عیب و نقص هستند حتی دنیایی که ما پر از نقصش می دانیم
پس معلوم است چیز دیگری برای اهل حضور آشکار می شود
رحمانیت و رحیمیت را در این بهشت حضور متجلی می یابد و پایان کار را هم مشاهده می کند
آنگاه برای تمام حقایق هستی که در حضور می یابد زبان می شود و اعتراف به عبودیت و استعانت مطلق می کند
و سپس از زبان آنها که حضورشان بر صراط مستقیم تام نشده طلب هدایت بدان را می نماید و از طریق دیگران معافی می طلبد
و شاید شما سوره حمد را جور دیگری بیابید
والله الموفق
عید در فرهنگ قرآن
ربنا اللهم انزل علینا مائده من السماء تکون لنا عیدا لاولناو آخرنا و آیه منک و ارزقنا و انت خیر الرازقین ( مائده 114)
پروردگارا خدایا بر ما سفره آسمانی نازل فرما تا عیدی برای اولین و آخرین ما و نشانه ای از سوی تو باشد و ما روزی ده که تو بهترین روزی دهندگانی
در فرهنگ قرآن کریم عید آن هنگام است که انسان میهمان سفره آسمانی شود لذاست که صادق آل محمد ص فرمود روز عید نوروز روزه بگیرید
و اگر مولای عارفان فرمود عید روزی است که انسان گناه نکند نشان دادن طریق عیدی شدن است یعنی تو پاک باشد دلت پاک باشد تو میهمان سفره آسمانی و عیدی خواهی شد
والله الموفق
سلام
در پاسخ پرسش یکی از عزیزان در خصوص تقدیر و آزمایش الهی عرض شد :
تصور نوشتن تقادیر گیج کننده و هراسناکه[="]
شما تصور کنید یکی بخواد یک فرمول صد میلیارد مجهولی رو حل کنه
اون هم بطور شبکه ای
یعنی هرکدوم با لحاظ بقیه باید حل بشه
حالا اگه درباره یک موجود بطور مستقل بخواهیم حرف بزنیم تو این سیستم اصلا درست درنمیاد یعنی شبکه است
یعنی شما به خانوادتون و خانوادتون به دیگران ادما به هوا و هوا به زمین زمین به آسمان ووووو بسته است
این پیچیدگی و عظمته که وقتی به اهل شهود نشون میدن به سجده میفتن
میگن سبحان الله
گیج کننده است
ولی یک مثال ساده میزنم
الان هواشناسها وضعیت هوارو پیش بینی میکنن
اگه میشه یک مقاله در این مورد پیدا کن بخون
اونا بر اساس معیارهای چندگانه ای که در طول دهها سال شناختن و با استفاده از ابرکامپیوترها الگوی تغییرات رو پیش بینی میکنن
خوب خدایی که خودش جهان رو آفریده و اداره میکنه که بهتر این الگوها رو میشناسه
تازه هواشناسا قدرت تغییر ندارن خدای قادر متعال داره
در مورد ازمایش هم عرض میشه خدا فرصتی پیش میاره تا ما افزایش ظرفیت بدیم تا مشمول رحمت واسعتری بشیم اما چه بسا از اونور بام میفتیم
اینطوری دیگه کسی نمیتونه به خدا بگه تو زندگی برای من فرصت پیش نیاوردی که من رشد کنم
نه او برای همه داره
والله الموفق
[/]
سلام
و این هم در پاسخ سوالی از ایشان در خصوص هدف خلقت و علت بی حالی در نماز تقدیم به دوستان :
درباره هدف خلقت حرف سر راست اینه که خدا برای رحمت بندگان رو خلق کرد [="]
همه این بایدها رو هم که گفتید ( نماز و روزه و بایدها و نبایدهای دین ) مجموعه کارهایی است که برای بزرگتر کردن ظرف دریافت رحمت الهی انجام میدیم هرکه ظرفش بیش بهره ش بیشتر
درباره نماز هم یک نکته ویژه است
تو دعا ما خدا رو پسند میکنیم
اما تو نماز خدا مارو میپسنده
ما کوچکیم و او بزرگ ما زشتیم و او زیبا لذا خیلی زود پسندمون میشه
اما او والاست او بالاست باید والا شد و بالا رفت تا ما رو بپسنده
طول میکشه اما بالاخره میپسنده انشاء الله بالاخره بخاطر محبت علی و زهرا هم که شده میپسنده
نشد بخاطر دوستی سیدالشهداء میپسنده
در نماز تمام سعیت بر ادب باشه تمام سعیت بر تواضع باشه و البته حب و دوستی هم
ببین بعضی ها چقدر میرن و میان تا اونی که دوستش دارن پسندشون کنه
یعنی اینقدر خدا زبانم لال پیش ما بی قدره که چند روز عمر برای اینکه پسندمون کنه چهار رکعت نماز نخونیم ؟
یک کمی جای خودمون و جای خدا رو بیشتر بشناسیم
بابا او خداست او والاست او گوهر یکدانه هستی است پیامبران و رسولان و اولیاء براش سر وتن و جان دادن
ما کی هستیم ؟ گردی ناچیز در فضای بیکران لطف او و همین گرد بودن هم از عنایت او که اگر نبود در کتم عدم نبود بودیم
با اینحال چقدر دوستمون داره
پیغام فرستاده بیایین من دوستتون دارم مشتاق اومدن شما هستم شما یک قدم بیایید من ده قدم تا بفهمی اون یک قدم هم لطف من بوده
وقتی آدم این قضیه رو با دل و جان دریافت حرفش حرف ملای رومی میشه :
بیخود شده آنم سرگشته و حیرانم گاهیم بسوزد پر گاهی سر و پر سازد
او اله است یعنی کسی که عاقلان جهان در پیش حقیقتش عقل می بازند و واله و شیدا و مست می شوند
والله الموفق
[/]
انسان مسجود ملائک شد چون مظهر الله است و الله همان معبودی است که معبودی جز او نیست و الله اسم جامعی است که تمام اسماء در او به یک نحو ظهور دارند یعنی الله همان مقدار سمیع است که بصیر است و همان اندازه رحیم است که منتقم است فلذا انسان باید در صفات جامع و متعادل باشد
و چه بسا از اینجا وجود بسیاری پدیده های مرتبط با انسان دانسته می شود . این تکثر و جامعیت پدیده ها در ارتباط با او برای ظهور جامع و مظهریت تام از الله است
[="]والله الموفق
[/]
- ادراک قلبی و شهودی مسئلهٔ توحیدی «وحدت وجود» به قدری ثقیل است که هر نفسی لیاقت و تحمل کشش این فیض عظیم را ندارد.
- اکثر انسانها خداوند را به تشبیه میشناسند نه تنزیه چون گرفتار خیال منتشر هستند و هر چه به محسوسات نزدیکتر باشد بهتر آنرا درک میکنند.
- خدایا خوشا به حال آنان که محو جمال و جلال تو هستند طوریکه ذات خود را هم از یاد میبرند یعنی به مقام بقاء بعد از فناء که عالیترین مرتبهٔ بندگی توست رسیدهاند.
[="times new roman"]یکی از ابعاد والای اخلاقی و اجتماعی ، تشکر و سپاسگزاری از کسی است که از جانب او لطف و نعمتی به ما رسیده است . در روایت آمده است که قدردانی و شکر از مخلوق ، به منزله شکر از خالق است .
راغب دركتاب مفردات می گوید: شكر همان تصور نعمت و اظهار آن است و نقطه مقابل آن كفر است كه فراموشی نعمت و پوشاندن آن می باشد .1 ایشان شكر را به شكر قلب، یعنی اندیشه درباره نعمت و شكر زبان یعنی ثنا گفتن بر نعمت دهنده و شكر سایر اعضا، یعنی قدردانی و پاسخ گویی در برابر نعمت تقسیم كرده است .2
البته باید اعتراف كرد كه حق شكر الهی را كسی نمی تواند ادا كند همان گونه كه امام سجاد(ع) در مناجات خود می گوید: چگونه می توانم حق شكر تو را به جا آورم در حالی كه همین شكر من نیاز به شكری دارد و هر زمان كه می گویم الحمدلله بر من لازم است كه به خاطر همین توفیق شكر گزاری بگویم لك الحمد .3
بنده همان به كه زتقصیر خویش
عذر به درگاه خدا آورد
ورنــه ســـزاوار خــداونــدیـــش
كس نتواند كه بجا آورد
از دســت و زبــان كـــه بر آیدكز
عهده شكرش بدر آید
در بعضی از روایات آمده است كه شكر هر نعمتی حتی اگر بزرگ باشد این است كه حمد خدای را به جا آوریم .4
امام صادق(ع) از مسجد بیرون آمد دید مركبش گم شده است . حضرت فرمود: اگر خدا آن را به من برگرداند حق شكرش را می گزارم چیزی نگذشت كه آن را آوردند. ایشان فرمود: الحمد لله . شخصی عرض كرد: مگر نفرمودی حق شكر خدا را می گذارم ؟ فرمود: مگر نشنیدی گفتم الحمدلله .5 (یعنی با گفتن همین كلمه حق شكر بجا آورده می شود.)
شكر عملی در برابر افراد متفاوت است. امام علی (ع) می فرماید: شكر پروردگارتان است كه او را ثنا گویی و شكر كسی كه بالا دست توست به این است كه در پیروی از او صادق باشی
مرتبه عالی شکر
البته شكر در مرتبه عالی، به كارگیری نعمت در جهت مشروع است از این رو امام صادق(ع) می فرماید: "شكر نعمت ها پرهیز از گناهان است " .6
امام علی (ع ) می فرماید: " شكر المومن یظهر فی عمله و شكر المنافق لا یتجاوز لسانه ؛ تشكر و قدردانی مؤمن ، در عمل او آشكار می شود ، اما قدردانی منافق از زبانش تجاوز نمی كند و به مرحله عمل نمی رسد ."7
دعا
بهترین شیوه تشکر چیست؟
بهترین شیوه تشكر از الطاف و نعم الهی این است كه با قلب خود اعتراف كند و بفهمد كه این نعمت از جانب خدا به او داده شده است .
از امام صادق (ع) روایت شده است كه : خداوند در پاسخ حضرت موسی (ع) كه سؤال می كند :خدایا چگونه حق شكر تو را به جا آورم می گوید: "یا موسی شكرتنی حق شكری حین علمت ان ذلك منی ؛ ای موسی تو آنگاه كه دانستی نعمتی كه در دست توست از من به تو اعطا شده حق شكر مرا به جا آوردی ."8 و نیز امام صادق (ع) می فرماید: من انعم الله علیه بنعمة فعرفها بقلبه فقد ادی شكرها؛ هر كس كه خداوند به او نعمتی عطا كرد و او با قلب خود فهمید كه از جانب خداست شكر آن نعمت را بجا آورده است ." 9
شکر عملی ، مهمترین بعد شکر است
مهم ترین بخش شكر گزاری همان شكر عملی است. كسانی كه اسراف می كنند و یا بخل می ورزند واز چشم و گوش و زبان خود در مسیر گناه استفاده می كنند همه آن ها نا سپاس اند. از این رو شكر گزار واقعی در میان انسان ها كم هستند. قرآن مجید می فرماید كمی از بندگان من شكر گزارند .10
شكر عملی در برابر افراد متفاوت است. امام علی (ع) می فرماید: شكر پروردگارتان است كه او را ثنا گویی و شكر كسی كه بالا دست توست به این است كه در پیروی از او صادق باشی .
شكر هم ردیفت آن است كه مراتب اخوت را به خوبی انجام دهی و شكر نسبت به زیر دستان به این است كه از بخشش به آنها مضایقه نكنی. 11
نكته دیگر آن است كه شكر باید از خالق و مخلوق باشد.تشكر از مردم در واقع تشكر از خدا است.
امام رضا(ع)می فر ماید:كسی كه ازبخشنده از مخلوقین تشكر نكند شكر خدا را بجا نیاورده است .12
__________________
1.مفردات ، ماده شكر
2.همان
3.مفاتیح الجنان ، مناجات شاكرین
4.اصول كافی ، ج 3 ، ص 151
5.همان ، ص 153
6.همان ، ص 150
7.میزان الحكمه ، ج 5 ، ص 146
8.بحارالانوار ، ج 13 ، ص 351
9.اصول كافی ، ج 2 ، ص 96
10. سبا ، آیه13
11. غرر الحكم ،ج4 ، ص 158
12. عیون اخبارالرضا ، ج2 ،ص24
[/]
سلام، بهترين هديه اسلامى
پيامآور سلامت و امنيت و آشتى و دوستى و محبت است؛ سلام نشانه آسودگى از خطرها و كدورتها است. و در يك كلام: سلام، سلامت مىآورد.
به گزارش شفقنا، فرجاللّه فرجاللهى در شماره ی 6 ماهنامه ی مکتب اسلام در سال 84 نوشت: در ميان همه امتها و اقوام و طوايف، چه گذشتگان و چه معاصرين؛ چه زمان جاهليت يا چه عصر الكترونيك و ارتباطات، به هنگام برخورد با يكديگر براى خود تحيّت و تعارف و احترامى داشته و دارند. منتها خود در گفتار و عمل، انواع و اقسام گوناگون دارد مانند: برداشتن كلاه، دست بلند كردن، سر فرود آوردن، زانو زدن، (مخصوصاً در برابر بزرگان و شاهان و....) و يا گفتن كلماتى به فراخور آداب و رسوم هر قوم و طايفهاى كه حاكى از خضوع و خشوع و احترام اشخاص در برابر يكديگر و كوچكترها در مقابل بزرگترها و... كه رائج بين مردم در اعصار گوناگون بوده و هست با آداب و سنن گوناگون و ملتهاى مختلف اعم از سياه و سفيد و سرخ و زرد و...
اسلام كه خود دين صلح و آشتى و محبت و مودّت بوده و هميشه پيروان خود را به اين امر مهم دعوت كرده، طرز برخورد با اشخاص را به بهترين وجه بيان كرده و روشن ساخته است كه جايگاه تحيت در اسلام چيست، و چه كسانى بايد آغازگر اين مهم باشند؟ و آيا مانند زمان جاهليت (جاهليت قرون وسطائى يا عصر ارتباطاتى)، بايد هميشه ضعفا و كوچكترها و بىپولها و... به بزرگان و قدرتمندان و پولداران و صاحبان اسم و رسم احترام بكنند يا اسلام در اين مورد تعريف ديگرى دارد؟
سلام، تحيت اسلامى
برخلاف آداب و رسوم اكثر مردم جهان در گذشته و حال كه احترامشان بر همديگر، بيشتر احترام و تحيت ارباب رعيتى يا نوكر و آقائى و يا شاه و گدائى مىباشد، تحيّت و احترام در اديان الهى بالاخص اسلام، در سطح عالى روحى و روانى و روانشناسى طراحى شده و حاكى از سلامت و ايجاد آرامش و امنيت مىباشد چرا كه دستور اسلام هنگام ملاقات و برخورد انسانها با همنوعان خود، لفظ «تحيت» و «سلام» است. وقتى كسى به ديگرى سلام مىكند، در واقع به طرف مقابل مىفهماند كه از طرف من در امانى و يا خدا تو را از تمام بليات و زشتيها حفظ كند و آرزوى سلامت تو را دارم و زنده باشى.
راستى غير از اسلام در كدام مكتب اعم از مادى و معنوى ديده شده كه احترام انسانها هنگام برخورد با يكديگر تا ا ين اندازه با الفاظ لطيف و روحبخش و محبتآميز و مايه صلح و دوستى آغاز شده باشد؟ اسلام در اين مورد آنقدر پيش مىرود كه اگر كسى بدون اينكه سلام بگويد، شروع به سخن گفتن كند، جواب ندهيد چنانكه پيشواى اسلام مىفرمايد:
«فَمَن بدأ بِالكلامِ قبلَ السَّلام فَلا تُجيبُوهُ».
«هركس پيش از سلام، سخن گفتن آغاز نمايد، پاسخ ندهيد»(1).
همچنين فرمود: نزديكترين مردم به خدا و پيامبر كسى است كه سخن خود را با سلام شروع نمايد: «إِنَّ اَولىَ النّاسِ بِاللَّهِ و بِرَسُوله مَن بدءَ بِالسّلام»(2).
«نزديكترين مردم به خدا و پيامبرش، كسى است كه سخن خود را با سلام آغاز نمايد».
باز نقل شده است كه رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله به انس فرمود:
«يا أنس سَلِّم على مَن لقَيتَ يزيد اللّه فِى حسناتِكَ و سلَّمْ فى بيتِكَ يزيد اللّه فى بركتك»(3).
«اى انس هركس را ملاقات كردى سلام كن كه خدا بر حسنات تو مىافزايد و [هروقت]به خانه خود وارد شدى سلام كن كه خدا بركت خانهات را زياد مىكند».
چنانكه از فرمايش رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله استفاده مىشود، بايد به همه سلام كرد مگر جاهائى كه استثناء شده كه انشااللّه در شماره آينده تحت عنوان «سلام از ديدگاه اهل بيتعليهم السلام» خواهد آمد.
مىبينيم حتى انسان هنگام ورود به خانه خود هم بهتر است سلام كند. در مقابل، توصيه شده است كه جواب سلام را به بهتر از الفاظى كه طرف سلام كرده يا حداقل مثل آن لفظ بدهد. چنانكه در آيه شريفه 86 سوره نساء مىخوانيم: «و إِذا حُيِّيْتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسنَ مِنْها أوْ رُدُّوها...»(4).
«هرگاه به شما تحيت گويند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهيد؛ يا(لااقل) به همانگونه پاسخ گوئيد....».
تحيّت چيست؟
تحيت در لغت از ماده «حيات» و به معنى دعا براى حيات ديگرى كردن است خواه اين دعا به صورت «سلام عليك»(خدا تو را به سلامت دارد) و يا «حيّاك اللّه»(خدا تو را زنده بدارد) و يا مانند آن باشد ولى معمولاً اين كلمه هر نوع اظهار محبتى را كه افراد به وسيله سخن با يكديگر مىكنند، شامل مىشود كه روشنترين مصداق آن همان موضوع سلام كردن است.
همچنين از تفاسير استفاده مىشود اظهار محبتهاى عملى نيز در مفهوم (تحيت) داخل است چنانكه در تفسير على بن ابراهيم از امام باقرعليه السلام نقل شده «المرادُ بالتحيّة فى الآية السّلام و غيره من البِرّ»: منظور از تحيت در آيه(5)، سلام و هرگونه نيكى كردن است.
يكى از كنيزان امام حسن مجتبىعليه السلام به آن حضرت گلى اهدا كرد، امام در برابر آن گل، كنيز را آزاد كرد. عرض كردند: ارزش يك شاخه گل آزادى كنيز بود؟ آن حضرت با استناد به آيه شريفه فرمود: ادب ما ايجاب مىكند كه پاسخ محبت را به بهترين وجه بدهيم(6).
سلام و تحيت از ديدگاه قرآن
در قرآن مجيد به مناسبتهاى گوناگون آياتى در اين زمينه وارد شده و با الفاظى همچون «تحيت» و «سلام» آمده و وظائف اشخاص را نسبت به همديگر درباره سلام و اينكه چگونه سلام كنند و به چه كسانى سلام كنند و طرز پاسخ سلام ديگران چيست، ياد داده و به بهترين وجه بيان كرده است.
آيه فوق همانطور كه اشاره شد، گرچه معنى وسيعى دارد، اما يك مصداق روشن آن سلام كردن است بنابر طبق اين آيه همه مسلمانان موظّفند كه سلام را بهطور عاليتر و يا لااقل مساوى جواب گويند چرا كه سلام كردن مستحب و جواب آن واجب است(7).
اينك آيات:
«و إذا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بأَحسنَ مِنها أَوْ رُدُّوها...»(8)
«هرگاه به شما تحيت گويند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهيد؛ يا(لااقل) به همانگونه پاسخ گوئيد....».
«..و َتَحِيَّتُهُم فِيها سِلامٌ...»(9).
«گفتار(و دعاى) آنها(بهشتيان) در بهشت اين است كه: «خداوندا، منزّهى تو»! و تحيت آنها در آنجا سلام؛ و آخرين سخنشان اين است كه: «حمد، مخصوص پروردگار عالميان است!».
«وَلَقَدْ جاءَتْ رُسُلنا بِابراهِيمَ بِالبُشْرى قالُوا سلاماً قال سلامٌ...»(10).
«فرستادگان ما[= فرشتگان] براى ابراهيم بشارت آوردند، گفتند: «سلام!» (او نيز) گفت: «سلام» و..».
و نَبِّئْهُمْ عَن ضَيفِ ابراهيمَ* إِذْ دَخلُوا عليهِ فقالُوا سلاماً...»(11).
و به آنها(مردم) از مهمانهاى ابراهيم خبر ده! هنگامى كه بر او وارد شدند، گفتند: سلام».
«...يَقُولُون سلامٌ عليكُمْ ادْخُلُوا الجَنَّةَ بِما كُنتُم تَعْمَلُون»(12).
«همانها كه فرشتگان(مرگ) روحشان را مىگيرند در حالى كه پاك و پاكيزهاند؛ به آنها مىگويند: «سلام بر شما!» وارد بهشت شويد...».
«قال سلامٌ عليكَ سَأَسْتَغْفِرُ لكَ رَبِّى»(13).
«ابراهيم(به پدرش) گفت: «سلام بر تو! من به زودى از پروردگارم برايت تقاضاى عفو مىكنم....».
«لا يسْمَعُونَ فِيها لغواً الاّ سلاماً....»(14).
[بهشتيان] در آنجا هرگز گفتار لغو و بيهودهاى نمىشنوند؛ و جز سلام در آنجا سخنى نيست...».
«....فإذا دَخَلْتُمْ بُيوتاً فَسَلِّمُوا على أَنْفُسِكُمْ تَحيَّةً مِن عند اللّه مُباركاً طيَّبةً...»(15).
«..و هنگامى كه داخل خانهاى شديد، بر خويشتن سلام كنيد، سلام و تحيتى از سوى خداوند، سلامى پر بركت و پاكيزه!».
«... و إذا خاطَبَهُمُ الجاهِلُونَ قالُوا سلاماً*.... و يُلّقُونَ فِيها تحيَّةً و سلاماً»(16).
«.. و هنگامى كه جاهلان آنها(بندگان خداى رحمان) را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مىگويند(و با بىاعتنايى و بزرگوارى مىگذرند. آرى آنها(بندگان خدا) هستند كه درجات عالى بهشت در برابر شكيباييشان به آنان پاداش داده مىشود، و در آن، با تحيت و سلام روبهرو مىشوند».
«تحِيَّتُهُم يَومَ يَلقَونَهُ سلامٌ»(17)
«تحيت آنان(مؤمنان) در روزى كه او(خدا) را ديدار مىكنند، سلام است؛... و براى آنها پاداش پرارزشى فراهم ساخته است».
«اِلاّ قيلاً سلاماً سلاماً»(18). «تنها چيزى كه(بهشتيان) مىشنوند، سلام است».
چنانكه از اين آيات استفاده مىشود سلام؛ نه تنها تحيّت و هديه و شعار مؤمنان و خوبان در دنيا مىباشد، بلكه تحيت و هديه اهل بهشت هم مىباشد. متأسفانه در جامعه اسلامى ما گرچه بعضيها آن را به فراموشى سپردهاند.
رهبر بزرگ اسلام، حضرت محمد مصطفىصلى الله عليه وآله به همه سلام مىكرد حتى به كودكان و بردگان. و در سلام كردن سبقت مىجست بهطورى كه اگر كسى مىخواست پيشدستى كند و به پيامبر زودتر از آن حضرت سلام دهد، مشكل بود.
پى نوشت :
1) اصول كافى، ج2، ص 469، باب التسليم.
2) بحارالأنوار، ج76، ص 12.
3) همان، ص 3.
4) نساء: 86.
5) 86 نساء.
6) تفسير نمونه، ج4، ذيل آيه 86 سوره نساء.
7) تفسير نمونه، ذيل آيه 86 سوره نساء.
نساء: 86.
9) يونس: 10.
10) هود: 68 و 73.
11) حجر، 51 و 52.
12) نحل: 32.
13) مريم: 47.
14) مريم: 62.
15) نور: 61.
16) فرقان: 63 و 75.
17) احزاب: 44.
18) واقعه: 26.
- اشکال عارف بر حکیم این است که اینطور نیست خدا سرسلسه جنبان باشد بلکه هر حلقهای سر سلسله است طبق برهان حکیم در امکان ماهوی میشود در پاسخ سؤال الف را چه خلق کرده بشود گفت ب تا بی نهایت و تسلسل ایجاد شود و با ابطال تسلسل و دور واجب ثابت شود اما در امکان فقری نمیشود در پاسخ سؤال اینکه الف در فقر و حاجتش به چه تکیه کرده گفت به ب خوب خود ب هم که حاجت و فقر است و نمیشود حاجت به حاجت تکیه کند لذا پاسخ سؤال داده نمیشود تا مسئلهٔ تسلسل مطرح شود لذا در پاسخ سؤال اینکه الف در وجود که فقیر است به چه تکیه کرده باید گفت به غنی مطلق بنابراین در امکان فقری اول واجب ثابت میشود بعد تسلسل ابطال.
[="times new roman"]تنها خطی که همیشه آزاد است و به هیچ وجه اشغال نمی شود، خط ارتباطی با خداست. طرف دیگر این خط، همیشه یکی، چشم براه ماست. او همیشه گوش به زنگ است، مشکل از ماست که گاهی کد تماس با خدا را از یاد می بریم، و گرنه این کد همیشه آزاد است.
آنچه می آیدکوتاه نوشتی نغز و دلپسند است با عنوان "اخلاق مخابراتی" به خامه استاد ارجمند، حجت السلام جواد محدثی.
در عصر ارتباطات، «انزوا» پذیرفتنی نیست و زندگی بی رابطه، مرگ روح است.
عرش الهی، مرکز بی نهایت شمارهای اتصال با آفریدههاست. هر کس از هر جا و هر زمان و به هر زبان میتواند با این مرکز، گفتگو کند. بی آنکه خطی روی خطی بیفتد.
خدا در مرکز ملکوتی دعا، هر لحظه آماده دریافت پیام «نیاز» است. هفده رکعت نماز در پنج نوبت، کد تماس با خداست که در عدد «17 – 24434 » خلاصه میشود.
کسی که روزی پنج بار با او تکلم میکند، از تنهائی در میآید، کلیم خدا میشود و احساس بی پناهی نمیکند.
خدا که آن سوی خط تماس است، دوست دارد در خوشیها هم سراغ از او بگیریم، نه فقط وقتی که گرفتار میشویم و به دردسر میافتیم. بی معرفتی است که وقتی «مضطر» میشویم از اورژانس «دعا» استمداد کنیم و انتظار کمک فوری داشته باشیم.
نماز
او همیشه گوش به زنگ ماست. مائیم که گاهی حوصله حرف زدن با او را نداریم. یا تماس و دعوت او را بی جواب میگذاریم. شیطان سعی میکند در جبهه معنوی، رابطه ما با خدا را قیچی کند، یا روی خط نیایش.
«پارازیت ریا» بیندازد. مکالمه ما با مرکز، نباید قطع و وصل شود، یا صدایش خش خش داشته باشد.
باید «دیش» رحمت گیر را بر بام بلند نیایش نصب کنیم و دریافت کننده دل را روی طول موج «اجابت» تنظیم کنیم، تا صدای استجابت دعا به گوش دلمان برسد. اگر «امن یجیب» که رمز اجابت است نتوانست خط ما را با خدا مرتبط سازد، باید دید کدام گناه و غفلت موجب قطع تماس شده است؟ گاهی قساوت دل و غذاهای حرام و دوستان بد، در سیستم ارتباطی ما با خدا اختلال ایجاد میکنند و خطوط تماس را میپوسانند و صدایمان به خدا نمیرسد.
برای وصل مجدد خط، هم پرداخت هزینه لازم است و هم تعهد.
هزینهاش، توبه و استغفار و اصلاح و عمل صالح است، تعهدش هم آن است که قول بدهیم از حلم صبر و ستاریت خدا سوء استفاده نکنیم، والا همیشه در معرض خطر اختلال و قطع ارتباطیم.
گاهی تنها یک «یا رب» خالصانه، یک آه برخاسته از دل، یک قطره اشک ندامت، یک دل شکسته و یک توسل بی ریا، ما را به خدا وصل میکند.
پیش شماره ارتباط با خدا، حمد و ثناء و صلوات است. اگر محبت و معرفت «اهل بیت» را داشته باشیم «آل محمد» به ما خط میدهند، آنگاه میتوانیم یا چهارده خط مستقیم با خدا مرتبط شویم. «ولایت» تلفن همراه ما برای تماس با شبکه ملکوتی خداست.
حیف است که در عصر ارتباطات، با خدا و رسول و اهل بیت، رابطه نداشته باشیم![/]
من بزرگ ترین آیه ی علمی که در قرآن می شناسم و خودم آن را کشف کردم ،آیه ی 97 سوره ی مائده است.ضمن دعوت شما به خواندن این آیه لطفا در مورد عجایب علمی سه مورد نام برده شده در آیه مخصوصا سجده تحقیق کنید و بدانید ... سپس در باره آخر آیه خوب تامل کنید.امیدوارم به نتیجه برسید....البته ممکن است زیاد متوجه نشوید بخاطر همین من کتاب سجده را در کتابخانه قرار میدهم .استفاده کنید....
[="red"][="red"]سلام دوست عزیز میشه بیشتر توضیح بدی[/][/]
[="times new roman"] بدترین توشه برای آخرت ستم بر بندگان خداست." (حکمت 221)
سعادت اخروی و حیات جاودانی بهشت را بدون زاد و توشه نمیتوانبدست آورد .
این دعوت و دستور صریح خداوند است كه : « برای خود توشهبرگیرید ، كه بهترین توشهها تقوی است . »
همانطور كه زاد و توشه آخرت را باید از راه های مختلف كسب كرد ،برخی امور هم « توشه منفی » تلقی میشوند و به عنوان باری سنگین بر دوشانسان قرار میگیرند كه ملازم و همراه با انسان ، تا عالم محشر و رسیدگی نهاییبه پرونده اعمال ، موجب خسران و بدبختی انسان میگردند .
از طرفی یكی از بهترین زاد و توشه های آخرت ، خدمت به خلق خدا البته درراه خدا است . اگرچه ، غیر از خدمت به خلق ، عبادتهای بزرگ و مؤثردیگری هم وجود دارد و عبادت، منحصر در خدمت به خلق نمیشود ، ولیقطعاً یكی از بهترین عبادات ، برآوردن حاجتها و نیازهای مردمان و حلمشكلات آنان ، بخصوص مؤمنان و محرومان است ، خدمتی كه در راه خداباشد و انگیزههای دنیوی آن را آلوده نكرده باشد .
از طرف دیگر دشمنی با بندگان خدا ، زیان وارد كردن به آنان ، اذیت وآزار مردم ، شكستن دل بی گناه ، مشكلتراشی برای جامعه ، ایجاد انحراففكری و اخلاقی ، اشاعه و ترویج فساد و فحشاء و هر آنچه برای سعادت مردمدر زندگی مادی و حیات اخروی زیان و ضرر دارد ، از بدترین توشههایآخرت است .
به همین جهت برعهده داشتن « حقالناس » و عدم ادای آن ،مشكلتر از عدم ادای « حقالله » شمرده شده است .
از نظر اسلام ، علّت عمدهگرفتاریِ خلایق در عالَم محشر و عرصه حسابرسیِ نهایی ، ناشی از حقوقمردمان است كه به خوبی اداء نشده است .
دشمنی و ظلم به بندگانِ خدا هیچ جایی در نگرش اسلام به فرد وجامعه ندارد و به عنوان گناهی بزرگ شمرده میشود كه حتی مانع استجابتدعا و قبول اعمال عبادی فرد میگردد .
در تعالم دینی، بعد از کفر و شرک، مردم را از هیچ چیزی به اندازه ظلم به بندگان برحذر نکرده اند .
در گفتار پیشوایان دینی آمده است که عقوبت ستم به مردم ، پیش از عقوبت هر کار ناشایست دیگر ،دامنگیر فرد ظالم می شود ؛ به این معنا که هر نوع ستم و ظلم از سوی ستمگران، برای آنان اثر وضعی به جای خواهد گذاشت.
اثر وضعی ظلم در دنیا این است که بالأخره انسان ستمگر، قوم ستمگر، در دنیا به نابودی و بدبختی خواهد رسید و در آخرت هرگز روی سعادت و رستگاری را نخواهد دید . بلکه او در دوزخ ابدی گرفتار خواهد شد ؛ خداوند می چنانچه
فرماید :« مسلماً ظالمان ، رستگار نخواهند شد .» (انعام ،21)
بدترین توشه چیست ؟
بدترین توشه بی تقوایی و خداوند را در امور و کارها در نظر نداشتن و حدود الهی را مراعات ننمودن است که این نیز دارای دامنه گستردهای است .
در روایتی از حضرت علی(ع) صریحاً از ظلم ، به عنوان توشه نامناسب و بد ، نام برده شده که آن نیز خود فرعی و شاخهای از بی تقوایی است و چنین می فرماید : می فرماید : « بئس الزاد الی المعاد ، العدوان علیالعباد ؛ ظلم به بندگان خدا ، توشه بدی برای آخرت است .( میزانالحکمه، ج 5 ، ص 596).
ظلم چیست ؟
ظلم به معنای ستم (آزار) بیان شده است . اصل آن به معنای ناقص کردن و کم کردن حق و یا گذاشتن شئ در غیرموضوع خویش است .
بنابراین آزار رساندن به دیگران و حق دیگران را پایمال کردن از مصادیق آشکار ظلم به حساب می آید وبه تعبیر قرآن معنای ظلم عبارت است از خروج از عدالت و حد وسط. ( انعام ، 135؛ قصص ، 37)
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود : « الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم ؛ یک ملک ، یک دولت ، یک نظام با کفر قابل بقا هست ولی با ظلم قابل بقا نیست»
ظالم کیست ؟
از نظر قرآن هر کسی که به نفس خود یا به غیر ظلم کند ظالم است .
در عرف همیشه ظالم را کسی می دانند که به غیرظلم کرده ویا به حقوق مردم تجاوز میکند . اما معنای ظالم در دنیای قرآن ، اعم است از کسی که به غیر تجاوز کند یا به خود .در اصطلاح قرآن کسی که به غیر تجاوز کند ، درحقیقت به خود ظلم کرده است .
چه قومی هلاک نمی شوند ؟
خداوند می فرماید : « و ما کان ربک لیهلک القری بظلم و اهلها مصلحون ؛ پروردگار تو هرگز چنین نیست که مردمی را به موجب ظلمی هلاک کند در حالی که آنها مصلح و اصلاح کنندهاند .»(هود ، 117 )
ظلم
هم ظالمند و هم اصلاح کننده ، یعنی چه ؟
مقصود از ظلم در اینجا آن ظلم عظیم است که شرک نام دارد ، و مقصود از مصلح ، یعنی در میان خودشان مصلحند . پس ظلمشان در حق الله است ، اصلاحشان در حق الناس .
بنابراین قرآن می گوید : اگر مردمی خودشان برای خودشان در دنیا خوب و مصلح باشند اما کافر و مشرک هستند ، به عبارتی عدالت در میانشان برقرار است ولی مشرک هستند ، در این دنیا خدا آنها را معذب نمیکند .
هر گناهی اثر خود را دارد !
پس معلوم میشود هر گناهی یک اثری دارد . این است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود : « الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم ؛ یک ملک ، یک دولت ، یک نظام با کفر قابل بقا هست ولی با ظلم قابل بقا نیست .»
هم کفر گناه است و هم ظلم ، اما هر گناهی در یک جهت تأثیر دارد .
پس اگر دو جمعیت داشته باشیم ، یک جمعیت مسلمان باشند ولی در میان خودشان ظلم برقرار باشد وخودشان به یکدیگر ظلم کنند ، و جمعیت دیگر کافر باشند اما نسبت به خودشان عدالت و انصاف داشته باشند از نظر دنیوی جامعه کافرانی که اهل عدالتند ، پایدارترخواهند بود .
اقسام ظلم چیست ؟
ظلم به خدا
ظلم به خدا اشكال و اقسام مختلف و متنوعی دارد كه از جمله آن ها شریك قایل شدن برای خدا است كه در آیه 14 سوره كهف از آن به ظلم به خدا و بیرون رفتن از راه راست یاد شده است.
امام باقر(ع) در تفسیر این آیه می فرماید : منظور از آن قایل شدن شریك برای خداست كه آن را به عنوان ظلم برشمرده است . (تفسیر قمی ، ج 2 ، ص 34 و نیزتفسیر نورالثقلین ج 3 ، ص 251 )
ظلم به خویشتن
ظلم به خویش آن است كه شخص جایگاه خود را نشناسد و خود را برتر از آن چیزی كه هست قرار دهد و به تبع این خودبرتربینی ، تن به اطاعت خدا نسپارد و این گونه است كه گرفتار غم و اندوه (انبیاء ، 87 و 88) و ذلت و خواری (نحل ، 27 و 28) و دیگر عذاب های دنیوی (اعراف ، 160 تا 162) چون عذاب (هود ،100 و 102) ، نابودی اقوام و جوامع و به ارث ماندن سرزمین و مساكن آنان برای دیگران (ابراهیم ، 45) ، خودكشی (بقره ، 51 تا 54) و فروپاشی جامعه (سبا ، 17 و 19) می شوند .
در روایتی از حضرت علی (ع) صریحاً از ظلم، به عنوان توشه نامناسب و بد، نام برده شده که آن نیز خود فرعی و شاخهای از بی تقوایی است و چنین می فرماید: می فرماید: « بئس الزاد الی المعاد ، العدوان علیالعباد؛ ظلم به بندگان خدا ، توشه بدی برای آخرت است
ظلم اجتماعی چیست ؟
ظلم و ستم اجتماعی به آن دسته از ظلم ها و تجاوز از حدود و قوانینی را گویند كه دارای تأثیر در سرنوشت جمعی همگان داشته باشد .
آزار و اذیت
از این روست كه در آیه 47 و نیز 150 سوره اعراف رواج ظلم و ستم در جامعه را دارای تأثیری مخرب بر زندگی و سرنوشت جمعی جامعه برمی شمارد و در آیه 94 سوره مؤمنون به شكل دعا و نیایش و در آیه 25 سوره انفال ظلم و ستم را به شكلی تحلیلی بیان می كنند كه آثار آن حتی كسانی را كه مخالف ظلم جمعی هستند را در بر می گیرد .
به عبارتی آثار ظلم اجتماعی و ظلم جمعی به فرد و جامعه تعدی می كند . افرادی كه در جامعه زندگی می كنند ، نمی توانند از ظلم اشخاص در امان باشند و اشخاص نیز نمی توانند خود را از ظلم جمعی جامعه در امان نگه دارند .
از مهم ترین آثار ی كه قرآن برای ظلم در حوزه عمل اجتماعی بیان می کند ، ایجاد و یا افزایش اختلاف و تفرقه است .
خداوند در آیه 213 سوره بقره و نیز آیه 19 آل عمران بیان می دارد كه چگونه تجاوز انسان در جامعه ، موجب شد تا اختلافات در میان امت ها پدیدار شود و همبستگی و همگرایی به واگرایی تبدیل شده و جامعه دچار فروپاشی و سستی می گردد .
در آیه 65 سوره زخرف و آیات 37 و 38 سوره مریم به مسئله احزاب اشاره می كند و می کند كه چگونه تقدم خواسته های گروهی بر خواسته های جمعی و اجتماعی جامعه ، موجب شده است تا این گروه ها و احزاب از قانون و مسیر عدالت بیرون رفته و جامعه را دچار چنددستگی نمایند .
خیانت در امانت های الهی و مردمی (احزاب ، 72) ، نابهنجاری و اعمال زشت و بد (نحل ،28 و 33 و 34) ، قتل بی گناهان (بقره ، 61 و آل عمران ، 112) از آثاری است که در قرآن به بیان و تفصیل پرداخته شده است .
خداوند در آیه 81 و 82 سوره انعام از مردم و جامعه می خواهد برای دست یابی به امنیت اجتماعی از هرگونه ظلم پرهیز كنند .
از مصادیق و بازتاب های ظلم به خویشتن، عجب، خوشگذرانی، خورشید پرستی و جهل و نادانی می باشند
هلاکت جامعه
قرآن در آیات 15 تا 20 سوره سبا و نیز 76 و 77 سوره زخرف و 45 و 131 سوره انعام و بسیاری از آیات دیگر به مسئله هلاكت جوامع در نتیجه ظلم آنان به خود و جامعه اشاره می كند و در آیات 15 تا 20 سوره سبا ظلم اكثریت افراد جامعه را زمینه ساز هلاكت و عذاب الهی بر می شمارد .
ریشه ظلم اجتماعی
آزار رسانی
ریشه و خاستگاه ظلم و ستم اجتماعی را می بایست در ظلم به خدا و خود جستجو کرد كه به شكل اجتماعی و رفتاری بروز و ظهور می كند .به عبارتی ظلم به نفس دارای بازتاب اجتماعی است و به شكل ظلم به دیگری نیز تجلی می یابد .
از این رو است كه در آیه 231 سوره بقره ظلم و اذیت و آزار همسر را به عنوان ظلم به نفس قلمداد می كند و می فرماید : « كسانی كه با رجوع خویش به زن مطلقه می كوشند تا به وی آزار رسانده و اذیت كنند ، مصداق كسانی اند كه به خود ظلم روا داشته اند .»
خداوند در آیه 230 و 231 سوره بقره تجاوز از حدود وقوانین الهی و مرزها و خطوط قرمز را از جمله مصادیق ظلم به نفس برمی شمارد و ارتكاب جرم (توبه ، 66 و 70 - زخرف ، 74 تا 76) و ترک اطاعت خدا و پیامبر(ص) به عنوان حاكم دولت اسلامی (نساء ، 64) را از دیگر مصادیق ظلم به نفس برمی شمارد .
مصادیق ظلم به خویشتن
از مصادیق و بازتاب های ظلم به خویشتن ، عجب (كهف ، 34 و 35) ، خوشگذرانی (انبیاء، 13 و 14) ، خورشید پرستی (نمل ، 24 و 44) و جهل و نادانی (نساء ، 97 و 98) می باشند .[/]
سلام
نماز تکرار نیست چون مخاطبش تکراری نیست چه اینکه حق تعالی هر آن به نحوی برای بنده عارفش جلوه می کند لذا ستایش تکراری نیست چه اینکه اورا در لباسی نو دیده و ستایش کرده است
در مثل مانند این است که هر روز کسی را با لباسی نو و جدید ببینی و بگویی چه زیبا ! هرچند لفظ "چه زیبا" تکرار می شود ولی چون علت بیان آن لباس و جلوه ای نو است تکراری نیست
والله الموفق
اصل فلسفی و علمی برابری و برادری همه انسانها
در اسلام برابری عمومی همه افراد و حذف تمایزات نسبی و حسبی و نژادی
بصورت یک توصیه اخلاقی نیست
بلکه بصورت یک واقعیت عینی و علمی و قطعی بیان شده است
انهم توجه به فلسفه خلقت انسان است
انسانها همه از یک پدر و مادر مشترک امده اند و همه اعضای یک خانواده اند
بنابراین همه از نظر شرافت خانوادگی
و اصل و نصب مشترکند و کسی را بر کسی فضیلتی نیست
در مقام اهمیت علم و دانش
کسی از پیامبر پرسید :
اگر یک ساعت بیشتر تا مرگ من نمانده ان یک ساعت را چه کنم ؟
پیامبر فرمود برو ان را با مباحثه علمی بگذران
به نظر شما ایا مباحثه علمی ما تو کانون از عبادت بهتره ؟
اولین پیام وحی از طرف خدا بر انسان کلمه اقرا یعنی خواندن است
و خداوند در قران به قلم قسم خورده است انجه که می فرماید ن و القلم و ما یسطرون
سوگند به فلم و به انچه می نویسند
چرا خدا به قلم و به انچه نوشته می شود سوگند خورده است ؟
حتما حدیث معروفی که در تجلیل از مقام معلم بیان می شود رو شنیدید
حضرت علی می فرماید :هرکس کلمه ای به من اموخت مرا بنده خویش کرد
سوال اینجاست :مگر می شود انسان بنده انسان دیگر بشود ؟
پس معنی این حدیث چیست ؟منظور از بندگی اینجا چیست ؟
به نظر من این حدیث می خواد بگوید علم من انقدر زیاد است که کسی جز خدا پیدا نمی شود
که بتواند کلمه ای علم و دانش به من بیاموزد
می دانید تعدا د ایاتی که در قران محمد ص را سرزنش می کند و خطا و لغزش او را یاد می کند
بیشتر از ایاتی است که او را ستوده است
دکتر شریعتی ان را زیباترین فضیلت محمد و عاشقانه ترین سخن خدا می داند
ایا با این حدیث هم خوانی ندارد ؟
حسنات الابرار سیئات المقربین
خوبی های خوبان بدیهای نزدیکان است
سلام
حیات دینی ومعنوی
یک رابطه متعالی با هستی است
همانطور که
زندگی غیر دینی
یک رابطه نازل و حداقلی با آن است
پس اینطور نیست که در حیات دینی و معنوی
یک امر اجتماعی بزرگ و یک امر فردی حقیر باشد
یا در نگاه دینی دریا بزرگ و قطره کوچک باشد
چون در این رابطه متعالی
کلیت هستی یک حقیقت یگانه شگرف عالی است
والله الموفق
سلام
در سفری که همین اخیر داشتم با خانمی کانادایی که دانشجوی دکترای زبان فارسی در کاندادا
بود برخوردی داشتم
جالب اینجاست که این خانم بشدت با حجاب بوذ با اینکه مسیحی بود و اعتقادی هم به حجاب نداشت
بهش گفتم شما لازم نیست اینقدر حجابت و محکم رعایت کنی الان خانمهای ایرانی
خیلی راحتند و زیاد حجاب رعایت نمی کنند
مری گفت :دیدم و می دونم ولی می خوام جلب توجه نکنم
پرسیدم تو کانادا چطوری هستین ؟
گفت اونجا با یک شلوارک بسیار کوتاه و یک تاب
ولی اونجا با اون لباس جلب توجه نمی کنم و عادی است
بعدا با خودم فکر کردم و دیدم واقعا مساله جلب توجه از مساله رعایت حجاب
خیلی مهمتره
سلام
در مباحث مختلف دیدم اکثرا کاربران حتی کارشناسان یکی از امتیازاتی را که برای حضرت فاطمه
قائل هستند و ان را معجزه الهی می دانند و ایشان را جدای از دیگر زنان در نظر می گیرند
مساله ماهانه نشدن حضرت را بیان می کنند
غاقل از اینکه هر زنی اگر شرایط زندگی حضرت را داشته باشد حتی کافر باشد ماهانه نمی شود
توجه کنید :
حضرت زمانی که هنوز نه ساله بوده و به بلوغ نرسیده ازدواج می کند و بعد در حدود هشت سال زندگی
مشترک صاحب پنج فرزند می شود
یعنی حضرت فاطمه یا حامله بوده یا بچه شیر می داده است
و این شرایطی است که تحت ان حتی زن کافر هم ماهانه نمی شود
خدایا ما را به عمیق نگری در همه مسائل هدایت کن
حضرت زمانی که هنوز نه ساله بوده و به بلوغ نرسیده ازدواج می کند و بعد در حدود هشت سال زندگی
مشترک صاحب پنج فرزند می شود
یعنی حضرت فاطمه یا حامله بوده یا بچه شیر می داده است
و این شرایطی است که تحت ان حتی زن کافر هم ماهانه نمی شودخدایا ما را به عمیق نگری در همه مسائل هدایت کن
سلام
پنج ضربدر نه می شود 45 که می شود کمتر از چهار سال . شیر دادن هم که ربطی به عادت ماهیانه ندارد
آنوقت چهارسال باقیمانده از هشت سال کم است برای اینکه مشخص شود ایشان عادت ماهیانه نداشته است ؟
حتما شوخی می فرمایید
ولی بنده هم هم رای بعضی بزرگانی هستم که می فرمایند :
عادت شدن جزء اموری طبیعی است و منافاتی با طهارت و عصمت ندارد
دلیل روشن دیگرش انستکه :
مگر خواب طهارت وضو را باطل نمی کند ؟
خوب همه معصومین می خوابیدند و وضویشان طبق شرع مقدس باطل می شد
آیا این با عصمت ایشان منافات دارد ؟
والله الموفق
خوب همه معصومین می خوابیدند و وضویشان طبق شرع مقدس باطل می شد
آیا این با عصمت ایشان منافات دارد ؟
بله با آیه تطهیر منافات دارد که معصوم حیض شود یا جنب شود
یا حدثی از او صادر شود.
بله با آیه تطهیر منافات دارد که معصوم حیض شود یا جنب شود
یا حدثی از او صادر شود.
سلام برادر
خیر منافات ندارد
وگرنه نباید وضوی حضرات باطل شود و دوباره وضو بگیرند یا نباید نیاز به غسل داشته باشند
در حالیکه اصلا نداریم حضرات وضو و غسل نداشته باشند بلکه خلاف آنرا داریم
بلکه معنای عصمت عصمت از گناهان است و حدث گناه نیست
والله الموفق
سلام
پنج ضربدر نه می شود 45 که می شود کمتر از چهار سال . شیر دادن هم که ربطی به عادت ماهیانه ندارد
آنوقت چهارسال باقیمانده از هشت سال کم است برای اینکه مشخص شود ایشان عادت ماهیانه نداشته است ؟
حتما شوخی می فرمایید
سلام
نه تنها شوخی نمی کنم که بسیار علمی حرف زده ام
شما از دکترهای متخصص زنان سوال بفرمایید در مدت شیر دهی زنان عادت ماهیانه نمی شوند
و حتما حضرت طبق توصیه قران فرزندانش را تا دوسال شیر می داده است
چهار ضربدر دو می شود هشت
هشت سال شیردهی با پنج سال حاملگی
دیگه وقتی باقی نمی مونه
با تشکر
گناهان کبیره از کتاب کیمیای سعادت
{غزالی} در کتاب کیمیای سعادت اورده که : گناهان کبیره هفده است
4 تا مربوط به قلب: 1.کفر 2.عزم اصرار بر گناه 3.یاس از رحمت خدا 4.ایمن بودن از مکر خدا
4 تا مربوط به زبان: 1.شهادت دروغ 2.نسبت ناروا به زنان پاکدامن ( قذف) 3.قسم دروغ 4.جادو کردن
3تا مربوط به شکم: 1.شرب خمر 2.خوردن مال یتیم 3.رباخواری
2 تا مربوط به فرج: 1.زنا 2.لواط
1 تا مربوط به پا 1.فرار از جهاد
1 تا تمام بدن 1.عاق والدین
نقل از کتاب کشکول ممتاز
شما از دکترهای متخصص زنان سوال بفرمایید در مدت شیر دهی زنان عادت ماهیانه نمی شوند هشت سال شیردهی با پنج سال حاملگینه تنها شوخی نمی کنم که بسیار علمی حرف زده ام
و حتما حضرت طبق توصیه قران فرزندانش را تا دوسال شیر می داده است
چهار ضربدر دو می شود هشت
دیگه وقتی باقی نمی مونه
با سلام.
بله شما موافقم.
همسر بنده لیسانس مامایی دارد. از ایشان سوال کردم. گفت در همه زنان اتفاق نمی افتد. ولی اگر هم اتفاق افتاد طبیعی است و مسئله خیلی عجیبی نیست.
عدم عادت ماهیانه در دوران شیردهی را می گویم.
ولی در مورد خون نفاس که دوست عزیز مطرح کردند حقیقتش اطلاع نداشت. نظرش این بود که بعد از هر ایمان حتما خون جاری می شود.
و من الله توفیق
سلامنه تنها شوخی نمی کنم که بسیار علمی حرف زده ام
شما از دکترهای متخصص زنان سوال بفرمایید در مدت شیر دهی زنان عادت ماهیانه نمی شوند
و حتما حضرت طبق توصیه قران فرزندانش را تا دوسال شیر می داده است
چهار ضربدر دو می شود هشتهشت سال شیردهی با پنج سال حاملگی
دیگه وقتی باقی نمی مونهبا تشکر
سلام
ظاهرا موضوع با تاییدی که برخی دوستان کردند باز یک امر عامی نیست و برای برخی زنان اتفاق می افتد
ولی در عین حال می تواند موید مطلب شما باشد
البته بنده با دلیل دیگری که بزرگان مطرح فرمودند این را رد کردم که مشاهده می فرمایید
والله الموفق
بسم رب الشهداء
شما از دکترهای متخصص زنان سوال بفرمایید در مدت شیر دهی زنان عادت ماهیانه نمی شوند
سلام خواهر بی نظیر
بنده از متخصصین زنان پرسیدم و حتی کتب مرجعشون رو هم دیدم.
قطع قاعدگی در دوران شیردهی برای همه مادران شیرده اتفاق نمی افتد و چه بسیار مادرانی که شش هفته حداکثر قطع قاعدگی دارند و بعد از آن در دوران شیردهی قرص "لاینسترنول"مصرف کرده تا بارداری حداقل تا شش ماهگی طفل شیرخوار صورت نگیرد!!
ميانگين زمان بازگشت قاعدگي در زنان لاغراندام هفت هفته،در زنان طبيعی سه هفته و در زنان چاق یازده هفته پس از زايمان است.
سلام خواهر بی نظیر
بنده از متخصصین زنان پرسیدم و حتی کتب مرجعشون رو هم دیدم.
قطع قاعدگی در دوران شیردهی برای همه مادران شیرده اتفاق نمی افتد و چه بسیار مادرانی که شش هفته حداکثر قطع قاعدگی دارند و بعد از آن در دوران شیردهی قرص "لاینسترنول"مصرف کرده تا بارداری حداقل تا شش ماهگی طفل شیرخوار صورت نگیرد!!سلام بر شما
اگر سن کوتاه حضرت فاطمه را در نظر بگیریم که نه سال ان ایشان ازدواج کرده بودن
طبیعی است که احتمال اینکه ایشان در همان نه سالگی حامله شده باشند بسیار کم است
و احتمال دارد در یازده یا دوازده سالگی حامله شده باشند
پنج بارداری بمدت 45 ماه را در نظر بگیریم
و حداکثر همان شش ماه قطع قاعده گی را در دوران شیر دهی در نظر بگیریم
این هم می شود 30 ماه
کلا 75 ماه ایشون حامله یا در حال شیر دادن بوده اند ششو نیم سال به این صورت می گذرد
که با احتساب حاملگی اول ایشون در یازده یا دوازده سالگی
ایشان هرگز مثل زنان دیگر نمی توانسته و فرصت ان را نداشته که عادت ماهیانه را تجربه کندو ممکن است بمدت چند بار ایشان تجربه کرده باشد ولی چون غالب زندگی ایشان
در حالتی بوده است که یا حامله بوده یا بچه شیر می داده است تجربه عادات ماهیانه به حداقل ممکن می رسد
و هر زنی دیگر اگر در این شرایط باشد همین مساله برایش اتفاق می افتدبا تشکر از شما خواهر گرامی
مدیتیشن یعنی تمرکز فقط و فقط روی یک موضوع مثلا روی نور یک شمع یا تصویر ذهنی
یا صدای اب
در این حالت ذهن از غوغای بیرونی و افکار مزاحم رها می شود و این رهایی از افکار مزاحم
باعث استراحت ذهن و بدنبال ان راحتی و استراحت جسم می شود
کسانی که به طور مرتب مدیتیشن می کنند به اثرات سودمند ان در ارامش روح و روان اذعان دارند
اما با نگاهی دقیقتر به مساله نماز متوجه می شویم که نماز همان مدیتیشن می باشد
به شرطی که همانطور که اسلام گفته است خوانده شود
در نماز توصیه به تمرکز و حضور قلب می شود و این همان حالت مدیتیشن است
حالا فرض کنید روزی پنج بار ما مدیتیشن با تمرکز روی خدا انجام دهیم
ایا باعث ارامش روح و روان نمی شود ؟
اما با نگاهی دقیقتر به مساله نماز متوجه می شویم که نماز همان مدیتیشن می باشد
به شرطی که همانطور که اسلام گفته است خوانده شود
در نماز توصیه به تمرکز و حضور قلب می شود و این همان حالت مدیتیشن است
حالا فرض کنید روزی پنج بار ما مدیتیشن با تمرکز روی خدا انجام دهیم
ایا باعث ارامش روح و روان نمی شود ؟
سلام
نماز یگ گام بلند از مدیتیشن جلوتر است
دلیلش این است که در مدیتیشن به شما می گویند به خلوت برو و همه چیز را از ذهنت بیرون کن و تمرکز کن
اما برنامه اسلامی تمرکز اینه که شما در متن حرکت و ادای کلمات و الفاظ و در حضور جمع و اغلب در سر و صدا به تمرکز برسی
این بخاطر آنستکه در اسلام حقیقت هستی واحد کثیر است و نه فقط واحد
در نماز باید به معرفتی برسی که اشیاء متکثر و بلکه متحرک و پر غوفا تورا از توجه به متن و حقیقت ثابت و یگانه آنها غافل نکند
پس هم حقیقت در اسلام برتر است هم برنامه عبادی تمرکز بخشی به آن
والله الموفق
سلام بر شمااگر سن کوتاه حضرت فاطمه را در نظر بگیریم که نه سال ان ایشان ازدواج کرده بودن
طبیعی است که احتمال اینکه ایشان در همان نه سالگی حامله شده باشند بسیار کم است
و احتمال دارد در یازده یا دوازده سالگی حامله شده باشند
پنج بارداری بمدت 45 ماه را در نظر بگیریم
و حداکثر همان شش ماه قطع قاعده گی را در دوران شیر دهی در نظر بگیریم
این هم می شود 30 ماه
کلا 75 ماه ایشون حامله یا در حال شیر دادن بوده اند ششو نیم سال به این صورت می گذرد
که با احتساب حاملگی اول ایشون در یازده یا دوازده سالگی
ایشان هرگز مثل زنان دیگر نمی توانسته و فرصت ان را نداشته که عادت ماهیانه را تجربه کندو ممکن است بمدت چند بار ایشان تجربه کرده باشد ولی چون غالب زندگی ایشان
در حالتی بوده است که یا حامله بوده یا بچه شیر می داده است تجربه عادات ماهیانه به حداقل ممکن می رسد
و هر زنی دیگر اگر در این شرایط باشد همین مساله برایش اتفاق می افتدبا تشکر از شما خواهر گرامی
سلام
عصمت در گناه و خطاست وقاعدگی زن امری طبیعی است و نه گناه است و نه خطا که با عصمت فاطمه زهرا سلام الله علیها منافات داشته باشد
والله العالم
اما برنامه اسلامی تمرکز اینه که شما در متن حرکت و ادای کلمات و الفاظ و در حضور جمع و اغلب در سر و صدا به تمرکز برسی
سلام
البته انواعی از مدیتیشن همراه با تکرار اصواتی و انجام حرکاتی نیز هست
این بخاطر آنستکه در اسلام حقیقت هستی واحد کثیر است و نه فقط واحد
این جمله را اگه میشه بیشتر توضیح بدین ؟
سلام
عصمت در گناه و خطاست وقاعدگی زن امری طبیعی است و نه گناه است و نه خطا که با عصمت فاطمه زهرا سلام الله علیها منافات داشته باشد
والله العالم
سلام
اشتباه نکنید من در صدد نفی عصمت حضرت فاطمه نبودم
من در صدد این بودم کسانی که قاعدگی نشدن حضرت رو معجزه و دلیل برتری ایشان
می دانند بدانند که ایشان هم مانند هم زنان ساختمان بدنی مشابه دارند
و شرایط زندگی حضرت باعث شده که ایشان قاعده گی نداشته باشند
این جمله را اگه میشه بیشتر توضیح بدین ؟
سلام
یعنی حقیقت هستی با همه شوونش مد نظر عارف عابد است
از ذات تا تجلیات فعلی در عالم کثرت
لذا نباید یکی اورا از دیگری غافل کنه
لذا تمرکز کامل به اینه که در عین ابتلا به همه شوون اورا ببینی و با او باشی و با او .....
والله الموفق
معجزه و دلیل برتری ایشان
می دانند بدانند که ......
سلام
پس دلیل ندیدن خون نفاس چیست؟
باتشکر
[=times new roman] [=times new roman] [=times new roman]
خداوند در سوره "تین"(انجیر) به این میوه قسم خورده است و دانشمندان دینپژوه میگویند، احتمالاً علت آن است که انجیر، یکی از میوههای همه چیز تمام است و کلکسیونی از املاح و ویتامینها دارد؛لذا مورد توجه خاص قرآن قرار گرفته است.
اما این سوگند، ویژگی ظریف دیگری هم در بر دارد که موجب مسلمان شدن یک تیم تحقیقاتی ژاپنی شده است. قصه از اینجا شروع شد که یک گروه پژوهشی ژاپنی، در بین مواد خوراکی به دنبال منبع پروتئین خاصی بودند که به میزان کم، درمغز انسان و حیوانات تولید میشود. این پروتئین، *کاهش دهنده کلسترول خون و مسئول تقویت قلب و شجاعت انسان* است و بازتولیدش بعد از ۶۰ سالگی تعطیل میشود.
ژاپنیها فهمیدند این ماده فقط در انجیر و زیتون موجود است و برای تأمین آن، باید انجیر و زیتون را به نسبت یک به هفت مصرف کرد.
بعد از ارائه این نتیجه یکی از قرآن پژوهان مصری نامهای به این تیم تحقیقاتی مینویسد و اعلام میکند که در کتاب مقدس مسلمانان، خداوند به انجیر و زیتون در کنار هم قسم خورده. نام انجیر فقط یک بار و نام زیتون نیز هفت بار در قرآن آمده است.
سلامپس دلیل ندیدن خون نفاس چیست؟
باتشکر
سلام
من چنین چیزی تاحالا نشنیدم
لطفا منبع سخنتون را بیارید ؟
سلاممن چنین چیزی تاحالا نشنیدم
لطفا منبع سخنتون را بیارید ؟
سلام
1- پيامبر ص:«فاطمه، بتول ناميده شده، زيرا از حيض و نفاس پاك شده است». (1)
2- پيامبر ص: «دخترم فاطمه، حوريه اى است كه حيض نمى بيند». (2)
3- شيخ صدوق به سند خود از عمر بن على(ع) از پدرش على(ع) روايت كرده كه از پيامبر پرسيدند: بتول يعنى چه؟ ما شنيده ايم كه گفته ايد: مريم و فاطمه بتول اند. فرمود: «بتول كسى است كه هرگز خون حيض نديده است. حيض بر دختران پيامبران مكروه است». (3)
4- قطان از سكرى، از جوهرى، از عباس بن بكار، از عبداللَّه بن مثنى از عمويش ثمامة بن عبداللَّه از انس بن مالك، از مادرش روايت كرده كه گفت: «فاطمه خون حيض و نفاس نديد». (4)
5- امام باقر(ع) از پدرانش: «فاطمه به چند جهت طاهره ناميده شده است. از جمله اينكه هرگز خون حيض و نفاس نديد».(5)
پي نوشت ها:
1. قندوزي، ينابيع الموده، نشر دار العلميه بي تا، ص 260.
2. علي متقي، كنزالعمال، نشر دار البعثه بيروت، 1411، ج 12، ص 109، ح 3426؛
3. صدوق، معانى الاخبار، نشر دار الكتب الاسلاميه تهران، ص 64، مجلسي، بحارالانوار، نشر دار الاحيا التراث العربي بيروت 1403 ق، ج 43، ص 15- 16؛ و ج 78، ص 112.
4. صدوق، امالى، نشر اسلامي قم 1378 ش، ص 154.
5. بحارالانوار، ج 43، ص 19.
سلام1- پيامبر ص:«فاطمه، بتول ناميده شده، زيرا از حيض و نفاس پاك شده است». (1)
2- پيامبر ص: «دخترم فاطمه، حوريه اى است كه حيض نمى بيند». (2)
3- شيخ صدوق به سند خود از عمر بن على(ع) از پدرش على(ع) روايت كرده كه از پيامبر پرسيدند: بتول يعنى چه؟ ما شنيده ايم كه گفته ايد: مريم و فاطمه بتول اند. فرمود: «بتول كسى است كه هرگز خون حيض نديده است. حيض بر دختران پيامبران مكروه است». (3)
4- قطان از سكرى، از جوهرى، از عباس بن بكار، از عبداللَّه بن مثنى از عمويش ثمامة بن عبداللَّه از انس بن مالك، از مادرش روايت كرده كه گفت: «فاطمه خون حيض و نفاس نديد». (4)
5- امام باقر(ع) از پدرانش: «فاطمه به چند جهت طاهره ناميده شده است. از جمله اينكه هرگز خون حيض و نفاس نديد».(5)
پي نوشت ها:
1. قندوزي، ينابيع الموده، نشر دار العلميه بي تا، ص 260.
2. علي متقي، كنزالعمال، نشر دار البعثه بيروت، 1411، ج 12، ص 109، ح 3426؛
3. صدوق، معانى الاخبار، نشر دار الكتب الاسلاميه تهران، ص 64، مجلسي، بحارالانوار، نشر دار الاحيا التراث العربي بيروت 1403 ق، ج 43، ص 15- 16؛ و ج 78، ص 112.
4. صدوق، امالى، نشر اسلامي قم 1378 ش، ص 154.
5. بحارالانوار، ج 43، ص 19.
سلام
از نظر من این احادیث مغایر با علم و عقل سلیم و قران است و صحت ندارد
کدام مورد مورد نظر اسلام است و ارزش بیشتری دارد ؟
به احادیث زیر دقت کنید :
پیامبر اکرم – صلّی الله علیه و آله – فرمود: وای بر کسی که قرآن را در بین لبهای خود لقلقه کند و در آن تدبر و تفکر نکند.(1)
قال الامام علی – علیه السّلام – : الا لا خیر فی قراءة لا یدبّر فیها.
امام علی – علیه السّلام – فرمود: همانا در قرائتی که در آن تدبر و تفکر نشود، خیری نیست.(2)
امام حسن مجتبی – علیه السلام – فرمودند:
همانا در قرآن چراغ های روشنائی بخش و شفا بخش دردها و گرفتاری های درونی وجود دارد، پس کسی که (خود را) با قرآن جلی دهد چشمانش قوی و روشن می گرددو قلب و درون خویش را صفا خواهد داد، چون که تفکّر و اندیشه (در قرآن سبب) حیات قلبِ آگاه می باشد، همچنان که شخص روشن دل در تاریکی ها به وسیله نور چراغ حرکت می نماید و راه می رود.(3)
سلام
ابتدا به عرض کلیه خوانندگان محترم برسانم مطالب گفته شده در اینجا توسط من نظرات شخصی
بنده است
در رابطه با یوگا و سلام بر خورشید
کسانی که به ورزش یوگا اشنایی دارند حتما می دانند مجموعه حرکاتی در این ورزش انجام میشه
به اسم سلام بر خورشید
اگر دقت کنین شباهت زیادی بین اون حرکات و حرکات نماز ما مسلمونها وجود داره
در حالی که یوگا مربوط به چندین هزار سال پیش و زاده کشور هندوستان هست
با تفکر در این باره به نتایج جالبی خواهید رسید
با تشکر
شيخ صدوق به سند خود از عمر بن على(ع) از پدرش على(ع) روايت كرده كه از پيامبر پرسيدند: بتول يعنى چه؟ ما شنيده ايم كه گفته ايد: مريم و فاطمه بتول اند. فرمود: «بتول كسى است كه هرگز خون حيض نديده است. حيض بر دختران پيامبران مكروه است». (3)
سلام
بر اساس این حدیث سایر دختران نبی اکرم ص هم باید بتول باشند چون حکم شامل ایشان هم میشود اما چنین چیزی نشنیده ایم مگر اینکه مبنا را همین حدیث قرار دهیم
والله الموفق
سلام
بر اساس این حدیث سایر دختران نبی اکرم ص هم باید بتول باشند چون حکم شامل ایشان هم میشود اما چنین چیزی نشنیده ایم مگر اینکه مبنا را همین حدیث قرار دهیم
والله الموفق
سلام
این حدیث و من نقل نکردم
اما اگر این حدیث و صحیح بدونیم چند حالت پیش میاد
اول اینکه بتول بودن دیگه مساله خارق العاده و مزیتی برای حضرت فاطمه نیست
و دیگر اینکه ممکن است این مورد بتول بودن در خانواده پیامبر جنبه موروثی داشته و
ربطی به قداست انها ندارد
باتشکر
سلاماین حدیث و من نقل نکردم
اما اگر این حدیث و صحیح بدونیم چند حالت پیش میاداول اینکه بتول بودن دیگه مساله خارق العاده و مزیتی برای حضرت فاطمه نیست
و دیگر اینکه ممکن است این مورد بتول بودن در خانواده پیامبر جنبه موروثی داشته و
ربطی به قداست انها نداردباتشکر
سلام
اتفاقا بر عکس این برداشتها باید صورت گیرد
یعنی این ویژگی در سایر دختران نبی اکرم ص هم وجود دارد و این نشانه قداست ایشان هم هست
والله الموفق