جمع بندی دروغ چیست و دروغ گو کیست ؟

تب‌های اولیه

70 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دروغ چیست و دروغ گو کیست ؟

[="DarkGreen"]سلام . من لازم دونستم که این تاپیک با کمک اساتید محترم تشکیل بشه . چون هر کسی اگر بخواهد چیزی را ترک کند بهتر است نسبت به آن شناختی کامل داشته باشد .

دروغ چیست ؟ آیا هر حرف مقابل حقیقت ، دروغ است ؟ آیا دروغ فقط با زبان قابل اجراست یا اینکه با همه اعضای بدن هم می توان دروغ گفت ؟ آیا دروغ ، در همه جا همه زمان ، دروغ است ؟
دروغ گو کیست ؟ آیا هر کسی که در مقابل حق ایستاده و دروغ بگوید ، دروغ گو است ؟ آیا هر کسی که دروغ گو است ، گناهکار هم هست ؟[/]

[=impact]
با نام الله


[=impact]
کارشناس بحث: استاد سمیع

تولد دوباره;380602 نوشت:
سلام . من لازم دونستم که این تاپیک با کمک اساتید محترم تشکیل بشه . چون هر کسی اگر بخواهد چیزی را ترک کند بهتر است نسبت به آن شناختی کامل داشته باشد .

دروغ چیست ؟ آیا هر حرف مقابل حقیقت ، دروغ است ؟ آیا دروغ فقط با زبان قابل اجراست یا اینکه با همه اعضای بدن هم می توان دروغ گفت ؟ آیا دروغ ، در همه جا همه زمان ، دروغ است ؟
دروغ گو کیست ؟ آیا هر کسی که در مقابل حق ایستاده و دروغ بگوید ، دروغ گو است ؟ آیا هر کسی که دروغ گو است ، گناهکار هم هست ؟


باسمه تعالی
باسلام:
یکی از بیماری های مهمّ زبان که جامعه بزرگ بشر همیشه از آن آسیب دیده و رنج برده است،بیماری تباه کننده دروغ است.

دروغ از دو بعد اخلاقی و فقهی قابل بر رسی است ؛از این رو ،هم مورد توجه دانشمندان اخلاق قرار گرفته، و هم فقیهان به بحث از آن پرداخته اند ؛اما از

آن رو که محور اصلی این نوشتار مباحث اخلاقی است جنبه های اخلاقی این موضوع ،بیشتر بررسی می شود ؛هر چند در خلال آن از احکام فقهی و شرعی نیز سخن به میان خواهد آمد.

تعریف دروغ:

دروغ و واژه های معادل آن در زبان عربی،از قبیل «کذب»«افتراء» و «افک» به معنای خبر مخالف با واقع به کار می روند .
دروغ در اصطلاح دانشمندان اخلاق و فقیهان و نزد عرف نیز به همین معناست .

راستی و صدق نیز که نقطه مقابل دروغ است به خبر مطابق با واقع تعبیر شده است.

توجه به این نکته اهمیت دارد که«صدق و کذب» در اصل،صفات خبر هستند ،از همین رو ،گوینده خبر به اعتبار خبرهایش ،به صفت دروغگویی یا راستگویی متصف می شود.

آن گاه که فردی خبر می دهد ،چنان چه خبرش مطابق با واقع باشد ،صادق، واگر خبرش با واقع مخالف باشد ،کاذب و دروغگو خوانده می شود؛بنابراین ،راست و دروغ صفاتی هستند که اولا و بالذات به خبر مربوطند و ثانیا و بالعرض با توجه به خبر،به گوینده خبر نسبت داده می شوند.

اقسام دروغ
دانشمندان اخلاق و فقیهان با دید خاص دانش مربوط به خود،دروغ را به اقسامی تقسیم کرده اند .

فقیهان به ظاهر رفتار نظر داشته ،در تکاپو برای یافتن احکام رفتار گوناگون بشر هستند؛در حالی که دانشمندان اخلاق به باطن عمل نظر داشته و به زوایای درونی عمل پرداخته اند

اقسام دروغ از دید فقیهان:

پیش از بیان اقسام و انواع دروغ از دید دانشمندان اخلاق ،باید دانست که اسباب و وسایل انسان برای خبر دادن ،متفاوت است ؛از این رو دروغ ها نیز گوناگون می شود.

خارج کردن امواج و اصوات از دهان ،یگانه راه خبر دادن نیست ؛پس دروغ گفتن نیز فقط به لفظ و گفتاری که از دهان بیرون می آید محدود نمی شود ؛بلکه ممکن است به شیوه

های دیگری همانند اشاره کردن با سر و دست و چشم و یا نوشتن و نقش کردن مطالب غیر واقعی ،صورت پذیرد که بنابر نظر فقیهان هر سه مورد حرام است

[="DarkGreen"]ممنونم .

تا حدودی با دروغ و دروغ گو آشنایی پیدا کردم . آیا هر کسی که دروغ می گوید در نزد خدا دروغ گو است ؟ آیا هر دورغی ، صرفا دروغ است یا اینکه باید برای دروغ بودن شرایطی را داشته باشه ؟[/]

اقسام دروغ از دید دانشمندان اخلاق:

آنچه نزد فقیهان از آن بحث شده،دروغ های گفتاری ،اشاره ای، و نوشتاری است؛اما از نظر دانشمندان اخلاق دروغ بر شش قسم است:
1-دروغ در گفتار
2-دروغ در نیت
3-دروغ در عزم
4-دروغ در وفا به عزم
5-دروغ در اعمال
6-دروغ در مقامات دین که بحثی معرفتی و دینی است

[="DarkGreen"]

سمیع;382185 نوشت:
1-دروغ در گفتار
2-دروغ در نیت
3-دروغ در عزم
4-دروغ در وفا به عزم
5-دروغ در اعمال
6-دروغ در مقامات دین که بحثی معرفتی و دینی است

ببخشید . میشه یکی یک مثال از هر کدام از این دروغ ها بزنید . ممنون میشم . :Gol:

[/]

1-دروغ در گفتار:

در باره دروغ در گفتار همان گونه که پیش از این بیان شد باید گفت هر زمان انسان خبری مخالف با واقع را ابراز کند به دروغ در گفتار دچار شده است.

البته گاه انسان فقط در موقعیتی ویژه به دروغ روی می آورد و در مواقعی دیگر،مطابق واقع سخن می گوید و گاه خبر های مخالف واقع آن قدر از انسان به صورت گفتاری و

نوشتاری و عملی سر می زند که دروغگویی به شکل یک ویژگی و ملکه در او ظاهر می شود در این حالت فرد به خلق و خوی دروغگویی مبتلا شده است در این زمان دروغ گفتن و خبرهای خلاف واقع دادن رفتاری آسان می شود به گونه ای که شخص رفتار زشت خود را احساس نمی کند.

شخصی که به خوی دروغگویی مبتلا می شود ،قلم ،زبان و رفتارش گرد محور دروغ می چرخد اما افرادی که صفت دروغگویی هنوز در وجودشان ملکه نشده است بلکه فقط بر اثر اضطرار و موقعیتی خاص دروغ گفته اند،اگر چه ریشه این دروغ یکی از رذایل نفسانی است مایه ناراحتی در وجودشان شده و خوشبختانه هنوز به خوی دروغگویی دچار نشده اند.

البته در روایات هر دو صورت آن نکوهش شده است

حضرت علی علیه السلام فرموده اند:هیچ عادت و خلقی زشت تر از دروغ نیست[1]
و نیز فرمودند:
دروغ بدترین خوی هاست[2]
و در بیانی دیگر فرمودند :
دروغ از خلق و خوی های اسلامی نیست[3]

پی نوشت:
1-آمدی ،غرر الحکم ص220 حدیث4383
2-همان حدیث4373 و 4375
3-همان حدیث 4379

کسی که با دین پیوند معنوی و ادعای مسلمانی دارد هیچگاه به صفن زشت دروغگویی دچار نمی شود میان روح معنویت و خلق و خوی دروغگویی ناسازگاری وجود دارد

امام علی علیه السلام فرموده اند:
دروغ ایمان را دور می کند[1]

این روایت از دروغ به صورت رفتار سخن می گوید و لی در روایت پیشین خلق و خوی دروغگویی مدّ نظر است .

بنابراین عمل دروغ اگر چه با یکی از رذایل نفسانی ارتباط دارد آنگاه که به خوی و عادت طبیعی شخص تبدیل شود زشت ترین ویژگی در وجود او می شود و همین خصلت با بعد معنوی انسان ناسازگار است..

در ادامه به اقسام دیگر دروغ خواهیم پرداخت

پی نوشت :
1-غرر الحکم ص 219 حدیث 4361

http://www.ghaemiyeh.com/dijital-library?sobi2Task=sobi2Details&sobi2Id=2569 کتاب گناهان زبان برگرفته ازسایت قائمیه اصفهان:خلاصه ای ازکتاب:برای شیطان کحل ولعوق وسعوت است.کحل یعنی سرمه چشم .لعوق یعنی اب دهان وسعوت یعنی بوئیدنی.پیامبربزرگ اسلام ص میفرمایند:شیطان هم سرمه چشم داردوهم اب دهان داردوهم بوئیدنی وعطری دارد که ان رامی بویدسرمه چشم اوکه پیش اوخیلی عزیزاست چرت است ،خوابش میبردونمازصبح اوازدستش میرود،اگرپای منبرهم میروندتاحداقل دراین نیم ساعت چیزی یادبگیرندان راهم میخوابندوبعدازخواب بیدارمیشوندمی بینندمنبرتمام شده وهیچ چیزهم گیرشان نیامده است.ولعاب دهان شیطان دروغ است.یعنی درغگولعاب دهان شیطان رادردهانش داردکه مرتب دروغ میگویدو.....
قسمت دیگری ازکتابکخداکندمامنافق نباشیم،پیامبرص میفرمایند،جهارخصلت درهرکس باشد اومنافق است .ومیفرماینداکریکی ازاین4خصلت هم داشته باشندخلاصه یکی ازعلایم نفاق درهست مگراینکه نفاق راازخوددورکند1.من اذا حدث کذب کسی که وقتی حرف میزنددروغ بسیاربگوید،انسان درغگومنافق است.2.واذاوعداخلف هنگامیکه وعده میدهدخلاف وعده کند،چک مردم راچرابرنمیگردانی،؟ازتودر قیامت سوال میشود،میخواهی بااین پولی که مال مردم است وسرماه بایدپس میدادی یک زدوبنداقتصادی داشته باشی؟اگربامال مردم جنسی بخری وسودکنی بعدبگویی 20روزدیگر،یک ماه دیگرچکش رابه اومیدهم ،یاتاریخش راعوض کنی این تصرف درمال غیروحرام است و....بعضی هامیخواهندسرامام زمان عج راهم کلاه بگذارند،یکی ازعلمای تهران میگفت،بعضی ازمردم وقتی میخواهندحج مشرف بشوند،می ایندتاوجوهات شرعی شان رابدهند،100هزارتومانش رادست گردان میکنندو900هزارت ان راچک میدهند،چک هایش هم برگشت میخورد!باحضرت ولی عصرهم!و....کلاکتاب جالبی بودهمراه باگناه های دیگرسعی کنین دانلودکنین

2-دروغ در نیت :

گاه انسان تصمیم می گیرد کار نیکویی از طاعات ،عبادات یا هر امر خیر دیگری انجام دهد؛اما نیت او بر انجام آن کار ،فقط خداوند تبارک و تعالی نیست ؛بلکه تصمیم او در خواسته های نفسانی و غیر خدایی ریشه دارد .

به عبارت دیگر ،در نیت و قصدش ،غیر از خداوند امر دیگری دخالت دارد که به این حالت «دروغ در نیت»گقته می شود .شایان ذکر است که بحث «ریا»در همین جهت و مرتبط با همین موضوع مطرح می شود.

در مقوله ریا نیز دخالت غیر خدا در نیت و قصد شخص،برای انجام کار خیر مورد توجه قرار می گیرد که این نطقه مقابل خلوص نیت است؛از این رو «ریا»از شاخه های «دروغ در نیت»به شمار می رود؛البته ریا داخل کردن انسانی دیگر در نیت و قصد عبادت است به این معنا که انسان عمل خویش را برای جلب توجه هم نوعش انجام دهد.
مانند آن کسی که برای کاهش وزن روزه بگیرد و گمان کند که هم عبادت کرده و هم به خواسته دیگرش دست یافته است ؛پس «دروغ در نیت»معنایی گسترده تر از ریا دارد.
وقتی انسان به حالتی مبتلا شد که در نیت و قصدش برای عمل خیر،خواهش های نفسانی را دخات داد،گرفتار «دروغ درنیت»شده است.(1

پی نوشت:
1-اخلاق الهی ،آفات زبان ،آیة الله مجتبی تهرانی،ص84

3-دروغ در تصمیم وعزم :

گاه انسان تصمیم می گیرد کار خیری از طاعات و عبادات را برای تقرب به پرودگار انجام دهد؛اما در همین تصمیم به دلیل وجود خللی ،سستی می کند ؛از ای ن رو صادق نیست ؛البته سرچشمه این تزلزل و تردید چیزی جز خواهش های نفسانی نیست.در این حالت او به «دروغ در جزم»دچار شده است.

پیش آمده ،با ادعای او در تصمیم گیری اش منافی بوده است ،از این رو او در تصمیم و عزمش صادق نیست .به هر اندازه که این سستی و تزلزل وجود دارد،به همان اندازه شخص دروغگوست .

همان گونه که در قسم پیشین ،نیت صادقانه نبود ،در این جا نیز عزم صادقانه نیست.(1)

پی نوشت:
1-اخلاق الهی ،آفات زبان ،آیة الله مجتبی تهرانی،ص86

[="DarkGreen"]

سمیع;382346 نوشت:
«دروغ در نیت»معنایی گسترده تر از ریا دارد.

سلام . پس می توان نتیجه گرفت که اگر دروغ در نیت را از بین ببرم ، می توانم از شر ریا هم نجات پیدا کنم ؟[/]

4- دروغ در وفا به عزم:

برخی از اعمال خیر باید در زمانی خاص و با حصول شرایطی وبژه انجام شود؛مثل رفتن به حج که از واجبات است و باید در زمانی مشخص و پس از تحقق شرایطی خاص مثل استطاعت انجام شود یا روزه واجب که از عبادت ها و زمان آن ماه رمضان است و همین طور ادای حقوق واجب الهی که پیدا شدن شرایط ،باید به جا آورده شود.

حال گاهی شخص،پیش از حصول شرایط ،بر انجام آن کار خیر مصمم شده،در تصمیم خویش،بسیار جدی و استوار است به این معنا که در نیت و عزمش دروغ راه ندارد ؛

ولی به محض حصول آن شرایط؛ مانند پدید آمدن استطاعت و فرا رسیدن زمان انجام تعهدات ،خواهش های نفسانی از هر سو به او هجوم می آورد و بر او غلبه می کند تا آن جا که بر تمام تصمیم ها و پیمان ها،پشت کرده آنها را زیر پا می گذارد در این حالت او به دروغ در وفا به عزم مبتلا شده است و در آن صادق نیست.(1)

پی نوشت:
1-اخلاق الهی ،آفات زبان ،آیة الله مجتبی تهرانی، ص86

5- دروغ درعمل:

کذب در عمل به این معنا است که انسان در ظاهر حالتی به خود بگیرد که گویای وجود صفتی در باطن او است؛ حال آنکه از چنان صفتی برخوردار نیست پس عدم هماهنگی حالت ظاهر با صفت باطنی را «کذب در عمل »می گویند

برای مثال صفت وقار و سکینه از ملکات زیبای درونی و از صفات بسیار نیکوی انسانی است حال چنانچه فردی بدون آنکه از این صفت برخوردار باشد نمای انسانی سنگین و باوقار را به خود بگیرد به دروغ در عمل گرفتار شده است زیرا رفتار او با آنچه در درونش یافت می شود هماهنگی ندارد.

نمونه دیگر انسانی است که در حال نماز به ظاهر چنان حالت خضوع و خشوعی به خود گرفته که گویا در عظمت پروردگار غرق است حال آنکه در باطن از خدا غافل است این نشانه ابتلایش به دروغ در عمل است

البته باید دقت داشت که بدون شک،دروغ در عمل با ریا که همان دروغ در نیت است تفاوت دارد

ریا هنگامی که انسان غیر خدا را در نیت عمل نیکویش شرکت دهد پدید می آید یعنی زمانی که برای نشان دادن رفتار نیکوی خود به دیگران آن عمل را انجام دهد حال آنکه دروغ در عمل فقط به سبب عدم هماهنگی میان عمل و درون حاصل می شود خواه هدف ،نشان دادن به دیگران باشد یا چنین انگیزه ای در میان نباشد.

چه بسا هنگامی که انسان تنها است نیز به صفتی تظاهر کند در باطن و ضمیر او وجود ندارد چنان نمازی با ظاهر خاضعانه می خواند که با باطنش هیچ گونه هماهنگی ندارد خضوع در عمل همیشه در رابطه ای مستقیم با خشوع درونی است از این رو چون اعمال او با باطنش مطابق نیست به دروغ در عمل مبتلا شده است

البته اگر در همین حال ، انگیزه نشان دادن عمل به دیگران را نیز داشته باشد به دروغ در نیت نیز دچار شده است.(1)

پی نوشت:
1-اخلاق الهی ،آفات زبان ،آیة الله مجتبی تهرانی، ص 86 و87

6- دروغ در مقامات دین و سلوک:
انسان درباره مراحل حرکت به سوی خدا و مراتب معنوی و مقامات دین از قبیل ایمان، تقوا، توکل، رضا ،تسلیم ،خوف و رجا ،چه بسا بر این تصور باشد که به این مقامات دست یافته است در حالی که این گونه نیست.

زیرا هریک از این مقامات پایه ها،حقیقت،پیامدها و سرانجامی دارد که دسترسی به آنها بسیار مشکل است اما برخی از افراد خود را در آن مقامات تصور می کنند مانند آنکه حقیقت مقام خوف در انسان وجود ندارد و لوازم و آثار آن در او دیده نمی شود اما او خود را خائف می پندارد بنابراین او نیز به دروغ مبتلا است.

مبدا و خاستگاه خوف و بیم در انسان همان ایمان است تا ایمان نباشد بیم و خوف نیز نخواهد بود همچنین حقیقت بیم و خوف نوعی درد درونی و روحی است که انسان را از درون می سوزاند

هنگامی که این حقیقت در درون انسان پدید آید پیامدهای آن بر روح و چه بسا بر پیکره ظاهری انسان نیز آشکار می شود

پریدگی رنگ و عوض شدن چهره و بر هم ریختگی سلسله افکار هنگام پدید آمدن خوف را می توان بخشی از این آثار دانست و سرانجام آن وارد شدن به مرحله عمل است لرزش اندام اولیا الله هنگام برپایی نماز و پریدگی رنگ چهره امام حسن علیه السلام هنگام وضو ساختن از آثار همین خوف و بیم است که سرانجام فرمان برداری و اطاعت و پرهیز از گناهان و تباهی ها را در پی دارد.

امام علی علیه السلام می فرمایند:از دروغ بپر هیزید به درستی که هر امیدواری خواهان [پاداش الاهی] است و هر بیمناکی فراری از [عذاب الهی ](1)

چنانچه در دل انسان بیم و خوف باشد از گناهان پرهیز خواهد کرد انسان چه بسا در رجا که یکی دیگر از مقامات معنوی است نیز به دروغ مبتلا شود.

کسی که اهل رجا است هیچ گاه واجبش را ترک نمی کند و به دیگران دل نمی بندد اما به راحتی می توان شاهد بود که بیم از خدا و امیدواری به خدا در انسانها محکم و پابرجا نیست در حالی که بیم های مادی و بشری قوی و محکم در جای خود قرار دارندحضرت امام علی علیه السلام می فرماید:در چیزهای بزرگ به خدا امیدوار است اما در چیزهای کوچک به بندگان خدا امیدوار است(2)

این همان مرتبه دروغ در مقامات دین است که گریبان گیر شخص شده است.

پی نوشت:
1- کلینی، کافی، ص343،ح21
2- صبحی صالح؛نهج البلاغه، ص225، خطبه 160

ر.ک.اخلاق الهی ،آفات زبان ،آیة الله مجتبی تهرانی، ص88 و 89

[="DarkGreen"]

سمیع;382371 نوشت:
نمونه دیگر انسانی است که در حال نماز به ظاهر چنان حالت خضوع و خشوعی به خود گرفته که گویا در عظمت پروردگار غرق است حال آنکه در باطن از خدا غافل است این نشانه ابتلایش به دروغ در عمل است

سپاس . خب برای خواندن نمازی خاشعانه توسط فردی که نمازی بی روح می خواند ، مگر نباید در ابتدا در ظاهر اقدام به خواندن نمازی خاشعانه کند که با تکرار این امر در باطن آن شخص نیز تحقق یابد ؟[/]

تولد دوباره;382381 نوشت:

سپاس . خب برای خواندن نمازی خاشعانه توسط فردی که نمازی بی روح می خواند ، مگر نباید در ابتدا در ظاهر اقدام به خواندن نمازی خاشعانه کند که با تکرار این امر در باطن آن شخص نیز تحقق یابد ؟

باسمه تعالی
باسلام
روح نماز حضور قلب است وبرای پیدا کردن حضور قلب باید تا جایی که می تواند حتی برای یک لحظه این حضور قلب را پیدا کند تا به مرور در کل نماز این حالت برای او پیش آید و البته بین خضوع و خشوع فرق است خشوع مربوط به باطن انسان است و خضوع مربوط به ظاهر انسان .در عبارت بالا که از بیانات مرحوم آیت الله سید مجتبی تهرانی مطرح شد و ایشان خضوع و خشوع را با هم به کار برد، در واقع یک نوع مسامحه
د رتعبیراست و منظور ایشان همان حالت خضوع است که شخص به کار می برد در حالی که هیچ توجهی به نماز ندارد .

در عین حال برای خشوع و حضور قلب در نماز راه کارهایی از زبان مرحوم آیة الله العظمی بهجت(ره) مطرح شده است :
آقاى قدس یكى از شاگردان آیت الله بهجت نیز مى گوید:
روزى از آقا پرسیدم : آقا، چه كار بكنم در نمازم حضور قلب بیشتر داشته باشم؟
آقا ابتدا سر به پایین افكند سپس سرش را بلند كرد و فرمود: روغن چراغ كم است .
من به نظر خودم از این جمله این معنى را فهمیدم كه یعنى معرفت كم است و ایمان قلبى و باطنى ضعیف است ، و گرنه ممكن نیست با شناخت كافى ، قلب حاضر نباشد.

آیت الله محمّد حسن احمدى فقیه یزدى نیز مى گوید:
گاهى از آقا سؤال مى كردند: چه كنیم در نماز، حضور قلب داشته باشیم؟ و ایشان دستورالعملهایى مى فرمودند، یكى از آنها این بود كه مى فرمود:
وقتى وارد نماز مى شوید هنگام خواندن حمد و سوره به معناى آن توجه كنید تا ارتباط حفظ شود.

استاد خسروشاهى نیز مى گوید:
روزى از آیت الله بهجت سؤال شد: در هنگام نماز چگونه مى توانیم حضور قلب را در خودمان به وجود بیاوریم؟ فرمودند:
یكى از عوامل حضور قلب این است كه در تمام بیست و چهار ساعت باید حواسّ (باصره، سامعه و ...) خود را كنترل كنیم؛ زیرا براى تحصیل حضور قلب باید مقدماتى را فراهم كرد، باید در طول روز گوش، چشم و همچنین سایر اعضا و جوارح خود را كنترل كنیم و این یكى از عوامل تحصیل حضور قلب مى باشد.

در جاى دیگر شخص دیگرى از محضرشان مى پرسد: براى اینكه در انجام فرمان الهى مخصوصاً نماز با خشوع باشیم چه كنیم ؟
و ایشان در جواب مى فرماید:
در اوّل نماز، توسل حقیقى به امام زمان - عجل الله تعالى - فرجه كنید، و عمل را با تمامیّت مطلقه انجام بدهید.

همچنین شخص دیگر مى پرسد: براى حضور قلب در نماز و تمركز فكر چه باید كرد؟
و ایشان مرقوم مى فرماید:
بسمه تعالى ، در آنى كه متوجّه شدید، اختیاراً منصرف نشوید. [1]

پی نوشت:

[1]كتاب برگى از دفتر آفتاب (شرح حال شیخ ‌السالكین حضرت آیت اللّه العظمى بهجت )اثر : رضا باقى زاده پُلامى

از آنجا که محور اصلی این نوشتار، مباحث اخلاقی است ،توجه به برخی نکات اهمیت دادر که از جمله می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

الف)دروغگویی بدون شنونده:

همان طور که می دانیم دروغ به معنای دادن خبر مخالف با واقع است .حال چنان چه شخصی د رتنهایی و پنهانی و بدون داشتن مخاطب دروغ بگوید ،مرتکب عمل دروغ شده است ؛اما چون «خبر دادن»،قید حرمت دروغ است ،و در وضعیت موجود به دلیل نبودن شنوده ،هیچ اخباری وجود ندارد ،از دید فقیهان، عمل حرامی انجام نشده؛ولی از جهت اخلاقی رفتاری انجام گرفته که باعث تنزل روحیات والای انسانی می شود.

ببخشید . در قرآن و روایات گفته شده است که باید به حرف پدر و مادر در صورتی که خلاف شرع نباشد باید گوش کرد .

اگر پدر و مادر، من را به کاری امر کنند که هیچ چیز خلاف شرعی در آن نتوان پیدا کرد ، اما خلاف واقع باشد ، این دروغ است ؟

سپاس . ممنون از شما که اقسام دروغ را گفتید و توضیح دادید .

در روایتی نقل شده بود که فردی نزد پیامبر اکرم (ص) یا یکی از ائمه اطهار ( ببخشید درست به خاطر ندارم ) رفتند و به ایشان گفتند که برای خشنودی شما قصد دارم گناهی را ترک کنم و آن حضرت فرمودند :" دروغ نگو . " آن فرد قول داد که دیگر دروغ نگوید . از آن پس شخص هر گناهی که قصد انجام آن را داشت بررسی می کرد و اگر جایی از آن دروغ را میدید ، از انجام آن گناه منصرف میشد . و تمام گناهانش ترک شد.

با توضیحات شما متوجه شدم که دروغ به تمام گناهان دیگر متصل است . و آن فرد به همین خاطر تمام گناهانش را ترک کرد .

سه دروغ اول که معرفی کردید ، خیلی راحت انجام میشود اما ترکشان بسیار سخت و طاقت فرساست ، اما سه دروغ بعدی به این سه دروغ وابسته است . یعنی اگر سه دروغ اول ترک شوند ، به صورت ناخدآگاه سه دروغ دیگر ترک خواهند شد .
آیا راهی هست که راحتتر بتوان سه دروغ اول را ترک کرد ؟

ب)خبر دادن از امور غیر قطعی

یکی از مهم ترین مسائل این نوشتار ،به خبر دادن از امور مشکوک مربوط می شود .هرگاه انسان از چیزی که به آن آگاهی ندارد ،خبر می دهد،ازدید شرع و عقل مرتکب رفتاری نادرست شده است؛زیرا چنان چه خبر او با واقعیت مطابقت کند مشکلی پیش نمی آید ؛اما اگر با واقعیت مطابقت نکند ،مرتکب عملی حرام شده و مستحق مجازات است .

بنابراین ،عقل انسان،چنان چه یکی از دو احتمال خبر دادن را حرام بداند ،به حکم «لزوم دفع ضرر محتمل»آن را جایز نمی شمارد ؛به طور مثال اگر دو کاسه وجود داشته باشد که در یکی سمی مهلک ، ودر دیگری آب گوارا باشد ،اما انسان نداند کدام زهر و کدام آب گواراست ،به حکم عقل خویش،از هر دو پرهیز می کند .
در روایت از قول امام صادق علیه السلام آمده است که حضرت فرمودند:
زمانی که از کسی درباره چیزی که نمی داند پرسش شود باید بگوید نمی داند [1]

پی نوشت:
[1]-کافی ،ج1 ص 43،ح6

امور مشکوکی که انسان از آن ها خبر می دهد به دو گروه تقسیم می شود:
دسته اول:
قضایایی هستند که انسان حالت و موقعیت پیشین آن هارا می داند ،مانند اینکه شخصی به سفر رفته است و از دوستش می پرسند :آیا او باز گشته یا نه؟آن شخص می داند که او به سفر رفته ،ولی نمی داند که باز گشته یا نه؛با این حال ،پاسخ می دهد :نه

دسته دوم :
قضایایی هستند که انسان ا زموقعیت گذشته آن ها هم آگاهی ندارد ؛مانند آن شخص که از سفر رفتن دوستش آگاه نیست و فقط برای پاسخ دادن به پرسش ؛نظر خود ار می گوید .

در هر دو مورد ،جواب شخص ،غیر اخلاقی و غیر مجاز است.

برخی از فقیهان در این جا بسیار دقیق تر م ینگرند و معتقدند که انسان تا به راست بودن خبری یقین نیافته ،به بیان آن مجاز نیست ،و فقط آن هنگام که به راستی آن یقین کرد می تواند آن رابیان کند .
آن ها اعتقاد دارند که راست گفتن واجب است ؛البته این بدان معنا نیست که انسان موظف باشد هر مطلب راستی را بگوید ،بلکه اگر بخواهد چیزی بگوید ،باید را ست بگوید.

تولد دوباره;382394 نوشت:
سپاس . ممنون از شما که اقسام دروغ را گفتید و توضیح دادید .

در روایتی نقل شده بود که فردی نزد پیامبر اکرم (ص) یا یکی از ائمه اطهار ( ببخشید درست به خاطر ندارم ) رفتند و به ایشان گفتند که برای خشنودی شما قصد دارم گناهی را ترک کنم و آن حضرت فرمودند :" دروغ نگو . " آن فرد قول داد که دیگر دروغ نگوید . از آن پس شخص هر گناهی که قصد انجام آن را داشت بررسی می کرد و اگر جایی از آن دروغ را میدید ، از انجام آن گناه منصرف میشد . و تمام گناهانش ترک شد.

با توضیحات شما متوجه شدم که دروغ به تمام گناهان دیگر متصل است . و آن فرد به همین خاطر تمام گناهانش را ترک کرد .

سه دروغ اول که معرفی کردید ، خیلی راحت انجام میشود اما ترکشان بسیار سخت و طاقت فرساست ، اما سه دروغ بعدی به این سه دروغ وابسته است . یعنی اگر سه دروغ اول ترک شوند ، به صورت ناخدآگاه سه دروغ دیگر ترک خواهند شد .
آیا راهی هست که راحتتر بتوان سه دروغ اول را ترک کرد ؟

راه های درمان دروغ:
دانشمندان اخلاق برای درمان بیماری های اخلاقی انسان،دو راه «عملی»و«علمی»را سفارش می کنند :
در راه علمی،بر آگاهی های باز دارنده ،و در راه عملی،به رفتارهای برطرف کننده تاکید می ورزند.

انسان گاه به صورت موقت و اتفاقی به دروغ آلوده می شود که با یاد آوری زشتی آن ،به راحتی می تواند بر این رفتالر ناپسند چیره شود و آن را به صورت کامل کنار بگذارد ،ولی گاه دروغگویی به صورت ویژگی در او پدیدار می شود که در این صورت باید برای درمان خویش به طور دائم بکوشد و از هر دو راه «علمی»و«عملی»بهره گیرد.

راه علمی درمان دروغ:

آگاهی و توجه به پیامدهای نا خوشایند دروغ ،شیوه ای موثر در درمان این بیماری به شمار می رود
محرومیت از هدایت الهی،ناتوانی از چشیدن طعم ایمان،فرو افتادن در گرداب نفاقو کفر،مسخ شدن در روز قیامت،سقوط در آتش دوزخ،دوری زا جوانمردی و حیا،بی اعتمادی دیگران و ذلت و آثار شوم دیگر،همه و همه از پیامدهایی هستند که یاد آوری مداوم آن ها ،شخص مبتلا به دروغ را در درمان خویش یاری می کند.

غفلت از پیامدهای زشت و نا خوشایند رفتارهای زشت ،از مهم ترین عوامل گرفتاری انسان به آن هاست که با یاد آوری ، می توان آن رابر طرف کرد:

راه عملی درمان دروغ:

یکی از مهم ترین روش های عملی در درمان دروغ آن است که انسان قبل از اینکه کلمه ای را بر زبان بیاورد و یا فعلی را انجام دهد درباره نادرستی یا نادرستی آن بیندیشد و به آثار و عواقب آن توجه کند که این دروغ تا چه حد باعث تنزل روح او می شود و او را از تعالی و ترقی در امور معنوی باز می دارد.
دستور بر گفتار و سخن باید از خانه خرد صادر شود ،نه آنکه انسان ،کلام بدون اندیشه را بر زبان جاری سازد و و یا در سایر موارد دروغ مرتکب دروغ شود،و آن گاه از پیامدهای ناخوشایند آن افسوس بخورد .

دلا باید دهان را بسته داری /دلا باید تنت را خسته داری
که سالک را دهان بسته باید /تن خسته دل بشکسته باید[1]

شیوه دیگر در درمان عملی دروغ آن است که از معشرت با دوستان دروغگو بپر هیزد ؛چرا که بسیاری از زشت یها در اثر رفت و آمد و همنشینی با انسان های صالح پدید می آید و به عکس ،بسیاری از زیبایی های اخلاقی هم در همنشینی با خوبان و صالحان پدیدار می شود.[2]

پی نوشت:
[1]علامه حسن زاده آملی(حفظه الله تعالی)
[2]کتاب اخلاق الهی،ایة الله مجتبی تهرانی ،ص125-126

[="DarkGreen"]ببخشید . آیا در مواقع ضروری ، می توان دروغ گفت ؟ مثلا یک مسئله پیش آمده که اگر گفته بشه ، زندگی و آبروی چندین نفر به تباهی کشیده میشه و راهی جز گفتن دروغ نیست ؟[/]

موارد جواز دروغ:
آیا دروغ در هر زمان و با هر وضعیتی حرام است و از گناهان به شمار میرود یا در برخی موارد حرام نبوده ،مجاز است؟این بخش بخش از نوشتار ،به بحث از جایز بودن برخی اقسام دروغ اختصاص دارد.
البته گفتگو درباره این که چه دروغ هایی جایز است،یا گفتن چه دروغ در چه مواردی اشکال ندارد،بحثی است که هم فقیهان و هم دانشمندان اخلاق به آن توجه ویژه ای دارند واین موارد عبارتند از:
1-وجود ضرورت:

ناچاری و ضرورت،از موارد مهمی است که از دید فقیهان ،دروغ گفتنرا جایز می کند؛البته مجاز شدن رفتار ممنوع به سبب ضرورت ،فقط به دروغ اختصاص ندارد؛برای نمونه خوردن گوشت حیوان مرده که ذبح شرعی نشده باشد،در حال ضرورت ،یعنی به خاطر ترس از مردن و به علت شدت گرسنگی و نبودن هیچ خوردنی دیگر به مقدار لازم جایز شمرده شده است.

فقیهان می گویند :ضرورت ها امور ممنوع را مجاز می سازد.البته باید توجه داشت که اگر چه اضطرار ،دروغ را مجاز و حرمت آن را برطرف می کند ،به معنای تغییر حقیقت ناپسند دروغ نیست،بلکه«قبح عقلی»دروغ همچنان پابرجاست و برطرف نخواهد شد،اما آن جا که شرع و عقل ،انسان را به یکی از دو رفتار «ناپسند» و «ناپسند تر»ناگزیر ببیند،بر لزوم به جای آوردن رفتار «ناپسند»حکم می کند.
همچنین زمانی که انسان بین دو امر ممنوع یا بین انتخاب «بد»و «بدتر»قرار گیرد،شرع و عقل ،به انتخاب «بد»حکم می کنند و این بدان معنا نیست که«بد»خوب می شود،بلکه عقل انسان ،«بد»را همیشه«بد»می داند و از این رو به انجام آن حکم می کند که چاره مناسب تری جز انجام آن ندارد.

اما اگر راهی برای گریز از هر دو امر «ناپسند»و «ناپسند تر»یافت شود ،شرع و عقل ،به پیمودن آن راه ،و دوری از«ناپسند»و«ناپسند تر»حکم می کنند.

به همین دلیل ؛اگر چه دروغ گفتن از دید شرع برای دفع ضرر جایز است ،چنانچه راهی وجود داشته باشد که هم دفع ضرر کند و هم انسان را از دروغگویی باز دارد ،باید انجام گیرد و در این جاست که مساله«توریه»مطرح می شود.

نکته دیگر آنکه جواز دروغ تا زمان بقای اضطرار باقی است و به محض رفع ضرورت ،از بین می رود .
همچنین حکم جواز ،به اندازه برطرف کردن ضرورت است به این معنا که شخص با وجود ضرورت نمی تواند به هر میزان که خواست و توانست دروغ بگوید ،زیرا ضرورت ها جواز عبور برای پاگذاشتن به وادی فساد نیستند ،بنابراین به بهانه هر

ضرری نمی توان دروغ گفت .[1] مقصود از اضطرار در این جا، احتیاج شدید به ارتکاب دروغ برای جلو گیری از ضرر های بزرگی؛ همچون به خطر افتادن جان انسان یا سلامتی او و یا جلوگیری از تهاجم دشمن به سرزمین اسلام و به طور کلی تمام مواردی که اهمیتش از قبح دروغ بیشتر باشد.
پی نوشت:
[1]. اخلاق الهی،آیة الله مجتبی تهرانی،ص 98-100

دومین موردی که دروغ گفتن در آن،بازخواستی را در قیامت برای گوینده به دنبال نخواهد داشت و از موارد جواز دروغ به شمار می آید،مساله «اصلاح ذات البین»است هنگامی که دروغ باعث حل اختلاف و ایجاد صلح و آشتی بین دو مسلمان شود،از نظر شرعی جایز بودن و حرام نیست.

در این جا رابطه برادری اسلامی اقتضا می کند که انسان در برخورد با اختلا ف های مسلمانان بی تفاوت نباشد .در این جا سبب جواز دروغ ،صلاح جامعه اسلامی است
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله وسلم)به حضرت علی(علیه السلام)وصیت فرمود:

ان الله احب الکذب فی الصلاح و ابغض الصدق فی الفساد[1]
همانا خداوند دروغ به مصلحت و خیر ار دوست دارد و از راستی که فساد در پی داشته باشد ،متنفر است.
البته رعایت مقدار و میزان لازم برای ایجاد صلاح،ضرورت است و نباید از حد لازم تجاوز کرد ؛چرا که تجاوز از حد لازم،انسان را به خوی دروغگویی مبتلا می کند
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
المصلح لیس بکذاب

اصلاحگر سرشت دروغگویی ندارد[2]


آنچه از روایت پیشین می توان فهمید این است که انسان به بهانه اصلاح جامعه و ایجاد صلح و آشتی بین دو مسلمان ،مجاز به دروغگویی بیجا و بی اندازه نیست بلکه باید میزان لازم را رعایت کند

پی نوشت:
1-وسائل الشیعه،ج12،ص252،ح16229
2-کافی،ج2،ص210،ح 7

[="DarkGreen"]

سمیع;382888 نوشت:
به همین دلیل ؛اگر چه دروغ گفتن از دید شرع برای دفع ضرر جایز است ،چنانچه راهی وجود داشته باشد که هم دفع ضرر کند و هم انسان را از دروغگویی باز دارد ،باید انجام گیرد و در این جاست که مساله«توریه»مطرح می شود.

ببخشید . مساله توریه ، چیست ؟

سوال : آیا انسانی که به خودش قول می دهد و نمی تواند به قولش عمل کند ، در زمره دروغ گویان قرار میگیرد ؟ حتی اگر این قول به صورتی باشد که در عمل شخص ظهور نداشته باشد ؟[/]

تولد دوباره;382943 نوشت:

ببخشید . مساله توریه ، چیست ؟

سوال : آیا انسانی که به خودش قول می دهد و نمی تواند به قولش عمل کند ، در زمره دروغ گویان قرار میگیرد ؟ حتی اگر این قول به صورتی باشد که در عمل شخص ظهور نداشته باشد ؟


باسمه تعالی
با سلام:

[=&quot] توریه سخن دو پهلو گفتن است . کلامی که از آن دو معنا فهمیده شود،یکی معنای ظاهر و آشکار که ذهن شنونده به سرعت به آن منتقل می شود ،و دیگری معنای نهایی و ناپیدا که مقصود اصلی گوینده است و ذهن شنونده به آن منتقل نمی شود.


و در جایی که انسانن برای برطرف کردن زیان از خود یا مسلمانی،دیگر ناچار به توریه یا دروغ شود ،توریه بهتر و شایسته تر است و چنانچه می توانست توریه کند و نکرد و دروغ گفت ،رفتارش از دید فقیهان اشکال دارد.

سومین مورد از موارد سه گانه جواز دروغ مساله وعده دادن است.

وعده دادن انسان به آنچه نمی تواند وفا کند، یا در اصل دروغ نیست یا چنانچه دروغ باشد در حالت اضطرار حرام نیست.

برخی از فقیهان معتقدند که وعده دادن فقط تعهد و پیمان است و هیچ خبری درآن وجود ندارد بنابراین از آنجا که دروغ خبر مخالف با واقع است ای قبیل تعهدها ، دروغ به شمار نمی روند

اما چنانچه تعهد نوعی از خبر به شمار رود به این معنا که وعده کردن، خبر از انجام کاری در آینده تلقی شود که پیش از رسیدن زمان موعود ، به انجام آن تعهد شده است در این صورت استثنایی وجود نداشته ، اگر این وعده با واقع مخالف باشد دروغ و حرام است مگر آنکه ضرورتی در میان باشد.

چنانچه شخص وعده ای بدهد ولی از همان ابتدا خود را متعهد و ملتزم بر انجام آن نکند و فقط در موقعیت خاصی آن وعده را انچام دهد عمل و گفتارش دروغ شمرده نمیشود.

ر.ک. اخلاق الاهی ج4 ،ص 102 استاد آیت الله مجتبی تهرانی

با سلام و خسته نباشید.
خیلی بحث مفیدیه -تشکر
فقط با اجازه استاد برای اینکه کمی خستگی بچه ها در بره یه لطیفه معما گونه (شاید پارادوکس باشه) عرض می کنم.
امکان نداره کسی در دنیا بگه: " من دروغ گو هستم ".
اگر بگه منطقاً نمیتواند درست باشد.
نظر شما چیه؟:Gol:

[="DarkGreen"]

hamid40;383714 نوشت:
امکان نداره کسی در دنیا بگه: " من دروغ گو هستم ".
اگر بگه منطقاً نمیتواند درست باشد.
نظر شما چیه؟

بابرداشتی که میشه از بحث شما کرد ، اون فرد راستگو تلقی میشه . اما یه لحظه دقت کنید . اگر این شخص راستگو بگه من دروغ میگم ، آیا دروغ گو نیست ؟ خوب شخصی که راستگو هست و بگوید که من دروغ می گویم ، صرفا یک دروغ گو تلقی میشود و از نظر منطقی هم دروغ گو خوانده میشود .[/]

[="DarkGreen"]سلام . ببخشید استاد سمیع : در مورد مسئله توریه که فرمودید ، اگر در شرایطی ، بتوان توریه گفت اما بهتر باشد که دروغ گفته شود ، اینجا چگونه است ؟
اگر در شرایطی که توریه بهتر از دروغ است و شخصی که سخن می گوید توانایی توریه گفتن نداشته باشد اما اطرافیانش که توانایی توریه گفتن دارند هم دخالتی نکرده و توریه نگویند ، آیا مشکل دارد ؟ شنونده ای که صرفا فقط شنونده بحث بین دو نفر است و هیچ دخالتی ندارد اما از جریان بحث آگاهی کامل دارد و از راست و دروغ آنها نیز خبر دارد ، آیا گناه کرده ؟ در اینجا دخالت کردن در بحث آن دو نفر مجاز است ؟
[/]

دروغ همان چیزی است که دروغگو درصدد پنهان کردن آن است با آنکه واقعیت مثل خورشید می درخشد

و فقط دروغگو آبروی خودش را بیشتر می برد و ارزش خود را نزد مردم به صفر می رساند ...

قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: ان الصدق يهدي البر و ان البر يهدي الجنة و ان الرجل ليصدق حتي يكتب عند الله صديقا و ان الكذب يهدي الي الفجور و ان الفجور يهدي الي النار و ان الرجل ليكذب حتي يكتب عند الله كذابا. متفق عليه.

رسول اكرم صلي الله عليه و سلم ميفرمايند: راستگويي انسان را به سوي نيكي ميبرد و نيكي او را وارد بهشت ميكند فرد پيوسته راست ميگويد تا جايي كه در نزد خداوند صديق (بسيار راستگو) لقب ميگيرد و دروغ انسان را بسوي زشتي ميكشاند و گناه فرد را وارد جهنم ميكند، شخص پيوسته دروغ ميگويد تا اينكه در پيشگاه خدا كذاب (بسيار دروغگو) لقب ميگيرد.

پيامبر اكرم عليه الصلاة و السلام در حديث ديگري فرموده اند: آية المنافق ثلاث: اذا حدث كذب و اذا وعد خلف و اذا ائتمن خان. متفق عليه. يعني نشانه منافق سه چيز است: وقتي سخن ميگويد دروغ ميگويد، وقتي وعده دهد خلاف وعده مينمايد و وقتي امانتي به او دهد خيانت ميكند.
خداوند متعال نيز در مورد دروغ گويان چنين ميفرمايد: لعنت الله علي الكاذبين. (سوره آل عمران، آيه 61). يعني لعنت خدا بر دروغ گويان است.
و در آيه ديگر ميفرمايد: ان الله لا يهدي من هو مسرف كذاب. (سوره غافر آيه 28). يعني قطعا خداوند كسي را به راه نجات و رستگاري رهنمود نميسازد كه تجاوز گر و دروغ پرداز باشد.

دين اسلام اهميت فراواني به تربيت درست مسلمانها ميدهد كه بر پاكي قلب و زبان استوار باشد. رسول اكرم صلي الله عليه و سلم را قبل از پيامبري بخاطر صداقتش، صادق و امين لقب داده بودند زيرا در تمام مدت عمر دروغي از ايشان شنيده نشده بود.
خداوند متعال حضرت اسماعيل را بخاطر صداقت و راستگويي ستايش مينمايد آنجا كه ميگويد: و اذكر في الكتاب اسماعيل انه كان صادق الوعد و كان رسولا نبيا. يعني در كتاب آسماني از اسماعيل بگو آن كسي كه در وعده هايش راست بود و پيامبر والا مقامي بود. (سوره مريم آيه 54)

رسول اكرم صلي الله عليه و سلم يارانش را به راستگويي امر ميكنند. جعفر بن ابي طالب در مجلس نجاشي پادشاه حبشه ميگويد: پيامبر ما را به راستگويي و امانت داري امر ميكند. مسلمان راستگو و شجاع است و از كسي جز خدا نميترسد در حاليكه دروغگو ترسو است و از مردم هراس دارد و مؤمن هرگز دروغگو نميشود.

دروغ چيست؟

اينكه انسان واقعه اي را بيان كند كه اتفاق نيفتاده است يا چيزي را ادعا كند كه در او نيست. مثلاً بگويد: چنان كردم در حاليكه نكرده يا فلاني را ديدم در حالي كه وي را نديده و اين ويژگي و خصلت هاي منافقين است كه خداوند و رسول و مؤمنان از آن بيزار و متنفرند.

بخشي از اقسام و نمونه هاي دروغ

1ـ روزي پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم از خانه خارج شدند، كودكي را ديدند كه مشغول بازي است مادرش به او گفت: بيا تا چيزي به تو بدهم، پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم به زن گفتند: چه مي خواهي به او بدهي و زن گفت: خرما. پيامبر گفتند: اگر آنچه وعده دادي عمل نكني در نامه اعمالت يك دروغ ثبت ميشود. پيامبر اكرم وي را از دروغ گفتن حتي به كودك خردسال نيز باز داشتند. زيرا برخي از مادران كودكشان را صدا ميزنند و ميگويند: بيا تا چيزي براي تو بدهم. همين كه كودك ميآيد چيزي به او نميدهند. پس در نتيجه دروغگو ميشوند. همچنين اگر كسي به دوستش بگويد كه فردا چيزي براي تو خواهم داد و ندهد به او دروغ گفته است.
2ـ اينكه انسان به دروغ ادعا نمايد كه چيزي ازآنِ اوست مثلاً ادعا نمايد كه اين قلم يا كتاب كه در دست دوستش ميباشد از آنِ اوست. با اين ادعايش هم به دوستش دروغ گفته هم به خدايش.
3ـ داستانهایي را بگويد كه اتفاق نيفتاده است يا ادعا نمايد كه سرمايه اي دارد در حاليكه چنين نيست.
4ـ دروغ به پدر و مادر. بعضي از فرزندان به منزل ميآيند پدر و مادر از او ميپرسند كجا بودي؟ و او به دروغ ميگويد با دوستم بودم يا در كلاس بودم يا در راه معطل شدم و خداوند ميداند كه او مشغول بازي و سرگرمي بوده است. خداوند او را بخاطر اين دروغش محاسبه ميكند.
5ـ دروغ به معلم: وقتي دانش آموز تنبل است و تكاليف مدرسه را انجام نميدهد ميگويد: مريض بودم يا پدرم مريض بود و من كارهاي بيرون از منزل را انجام ميدادم يا دروغ ديگري از اين قبيل.
6ـ ادعا ميكند كه خوابي ديده در حاليكه چنين خوابي نديده است. كسي كه چنين ادعاي نابجايي كند در روز قيامت در حالي خدا را ملاقات ميكند كه خداوند بر او خشمناك است سپس او را وارد جهنم ميكند. رسول اكرم صلي الله عليه و سلم ميفرمايند: كسي كه خود را خواب نما كند يعني به دروغ ادعا نمايد كه خوابي ديده است در جهنم است.
7ـ شهادت دروغ. خداوند متعال ميفرمايد: واجتنبوا قول الزور. يعني از سخن و گواهي دروغ بپرهيزيد. (حج آيه 30) و نيز خداوند در اوصاف بندگان نيك ميفرمايد: والذين لا يشهدون الزور. يعني مؤمنان واقعي كساني اند كه شهادت دروغ نميدهند يعني مؤمنان از اين خصلت زشت به دورند. (فرقان آيه 72)
شهادت به دورغ اين است كه انسان به ناحق گواهي دهد. مردم از وي سؤال ميكنند كه آيا فلاني را ديدي كه دزدي ميكند يا قتلي را مرتكب ميشود، در پاسخ ميگويد بله در حالي كه نه او را ديده و نه شنيده است در اين نتيجه با اين شهادت دروغ وي، جان انسانی بی گناه به خطر می افتد. پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم گناه اين كار را بسيار سنگين شمرده اند.
8ـ به دروغ سوگند بخورد. سوگند دروغ از گناهان كبيره است. كسي كه به دروغ سوگند ياد كند وارد جهنم ميشود و چنين سوگندي را غموس يعني غوطه خوردن در آتش، گويند مانند اين است كه راه هفتاد ساله را بدون استراحت طي كند چه كسي تحمل چنين عذابي را دارد؟ بسياري از مردم عادت كرده اند كه بگويند: «ولله» به خدا قسم و ما به خوبي ميدانيم كه مسلمان جز براي كاري بسيار مهم سوگند نميخورد. و زياد سوگند خوردن دليل بر دروغگويي شخص محسوب ميشود و هرگز دليل راستگويي نيست. پس اي برادر و خواهر گرامي زبانتان را از اينكه به دروغ سوگند ياد كنید پاك بدار و بدان كه مسلمان نه در راستي و نه در دروغ، سوگند ياد نميكند.
9ـ يكي ديگر از اقسام دروغ اين است كه شخصي در توبه اش با خدا صادق نباشد. اگر مسلمان گناهي انجام دهد و از آن توبه كند بايد توبه اش صادقانه باشد و اگر توبه صادقانه نبود خيلي زود به آن گناه باز ميگردد و وارد جهنم ميشود.
10ـ و همچنين يكي ديگر از اقسام دروغ اين است كه سخنان شخص بر اساس شنيده ها باشد يعني هر چه را ميشنود تعريف كند. رسول خدا صلي الله عليه و سلم ميفرمايند: كَفَي بِالمَرْءِ كِذْبًا اَن يَحْدُثَ بِكُلِّ ما سَمِعَ. يعني براي دروغگويي شخص همين بس است كه هر چه را ميشنود بگويد. يعني انساني كه هر چه را ميشنود براي مردم نقل كند دروغگو است بلكه از بدترين دروغگويان است.
11ـ اينكه فرد مسلمان براي خنداندن مردم لطيفه ها و جك هاي دروغي تعريف كند كه پايه و اساس ندارد.

سرانجام دروغگو

رسول اكرم صلي اله عليه و سلم به ما خبر داده كه براي دروغگويي عذاب سختي در جهنم در نظر گرفته شده است. در شب معراج رسول اكرم صلي الله عليه و سلم فردي را مشهاده نموده كه ميله آهني در دست دارد كه با آتش سرخ شده است آن را در رخسار چپش ميگذارد و چنان از پشت آن را ميكشد كه از زير فك و رخسار راستش بيرون ميشود. مرتب اين كار را انجام ميدهد. رسول خدا پرسيد: او كيست؟ جبرئيل گفت: او دروغگو است كه تا روز قيامت اين چنين مجازات ميشود.

روزي امام بخاري رحمة الله عليه بخاطر شنيدن حديثي از احاديث، نزد فردي رفتند و ايشان آن فرد را ديدند كه دامنش را جمع كرده به دنبال اسبش ميرود و به اسب اشاره ميكند كه داخل دامنش جو يا كاه است. وقتي اسب برگشت آن مرد پيراهنش را رها كرد و در آن نه جو بود نه كاه. امام بخاري بعد از مشاهده اين صحنه فرمودند: كسي كه به حيواني دروغ بگويد به انسانها نيز دروغ ميگويد. و با سرعت آنجا را ترك كرده و رفتند. ابو امامه روايت كرده است كه رسول خدا صلي الله عليه و سلم فرمودند: اِنَّ الكِذْبَ بابٌ مِنْ ابوابِ النِّفاقِ. يعني: بي گمان دروغ دري است از درهاي نفاق. روايت شده كه حضرت ابوبكر صديق رضي الله عنه در حاليكه خطبه ميخواندند فرمودند: پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم پارسال در اين مكان ايستاده و گريه كرد و فرمود: اِيَّاكُم و الكِذْبَ فَاِنَّهُ مَع الفُجُورِ و هُما في النَّار. يعني: از دروغ گفتن بپرهيزيد، بي گمان آن همراه با فسق منبع فجور ميباشد و صاحبان هر دو در آتش دوزخ ميباشند.

شوخي و مزاح پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم صادقانه بود

بعضي از اوقات انسان فكر ميكند كه اگر دروغ نگويد ديگران نميخندند بنابراين سخني ميگويد كه اتفاق نيفتاده است ولي پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم به ما آموخته اند كه شوخي، مزاح و سرگرمي صادقانه و درست چگونه است. پيامبر فرموده اند: اِنِّي لَاَمْزَحُ و لا اَقُولُ الا حَقًّا. يعني من مزاح و شوخي ميكنم، اما جز حق چيز ديگري نميگويم. به طور مثال رسول خدا صلي الله عليه وسلم به پير زني گفتند: در چشم هاي تو سفيدي است.زن گمان كرد كه هدف پيامبر بيماري است گفت: اي رسول خدا چنين نيست؟ پيامبر فرمودند: آيا در چشم هاي همه ما سفيدي و سياهي نيست. سپس زن خنديد.
و همچنين پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم به شوخي به پير زني گفتند: پير زن ها وارد بهشت نمي شوند. پير زنم كه گمان كرد هرگز وارد بهشت نمي شود شروع به گريه نمود. پيامبر اكرم خنديدند و فرمودند: در حال پيري كسي داخل بهشت نمي شود. چون خداوند متعال جواني را دوباره به بهشتيان باز مي گرداند و بهشتيان همه جوان هستند. و...

عاقبت صداقت و راستي

در زمان گذشته نوجواني براي كسب علم و دانش راه سفر را در پيش گرفت. مادرش به او گفته بود: فرزندم هرگز دروغ نگو، زيرا نجات در راستي است گرچه انسان با راست گفتن به هلاكت برسد. مادر صد دينار و يا به روايتي چهل دينار به فرزندش داده بود. نوجوان راه سفر را در پيش گرفت و به بيابان رسيد در راه تعدادي دزد به او برخوردند. به او گفتند: آيا همراهت پول هست گفت: آري صد دينار همراهم ميباشد. دزدها از كار او در شگفت شدند و تعجب نمودند. زيرا مردم وقتي دزدها را ميبينند پولشان را پنهان ميكنند و ميگويند پولي با ما نيست. سارقين خنديدند و گفتند: ما را مسخره ميكني.
آن نوجوان صادق گفت: نخنديد، اين مقدار پول همراه من هست، دزدها او را پيش رئيسشان بردند. رئيس دزدان به او گفت: چرا دروغ ميگويي و ادعا مي كني كه با تو صد دينار است.
نوجوان گفت: به شما دروغ نگفتم. و اين هم پولي كه همراه من است و صد دينار را بيرون نمود. رئيس دزدان گفت: فرزندم چرا دروغ نميگويي؟ در جواب گفت: ماردم مرا به راستگويي دستور داده است من هرگز دروغ نميگويم تا نافرماني مادرم را نكره باشم. مرد شروع به گريه نمود و گفت: تو ميترسي اگر دروغ بگويي مادرت ناراحت شود و من از اينكه خدا را ناراحت كنم نميترسم.
فرزندم درس مهمي به من دادي، سپس توبه كرد و دست از دزدي برداشت و ساير دزدان نيز با او توبه نمودند. و جوان و مالش را رها كردند. آري اين چنين در راستگويي نجات است.

مجارات دروغگو و پاداش راستگو

خشم خداوند متعال بر دروغگو است. او را وارد آتش ميكند و نامش در نزد خدا به عنوان دروغگو ثبت ميشود. مشهور به دروغگويي ميشود و در نتيجه مردم از او فاصله ميگيرند و سخنان وي پيش آنان اعتباري ندارد حتي مردم اگر حرفهاي او درست هم باشد باور نمي كنند. از منافقين و فاجرين (بدكاران) به حساب ميآيد.

پاداش راستگو

1ـ خداوند متعال او را دوست ميدارد و در نزد خداوند لقب صديق به خود ميگيرد و او را وارد بهشت ميكند.
2ـ به راستگويي مشهور ميگردد، مردم او را دوست ميدارند چنانچه رسول خدا صلي الله عليه و سلم را دوست ميداشتند.
3ـ از مؤمنان راستگو به شمار ميآيد.
4ـ خداوند متعال به سبب راستي و صداقتش او را از هر بدي نجات ميدهد.

نكته هاي پند آميز

1ـ راستگو دوست و دروغگو دشمن خداست.
2ـ راستگو از مومنان است و دروغگو از منافقين.
3ـ سخن حق را بگو گرچه تلخ باشد.
4ـ راستگو با راستين نجات ميابد و دروغگو با دروغش هلاك ميشود.
5ـ از نامهاي رسول گرامي «صادق» است.
6ـ مسلمان جز راست نميگويد و مؤمن دروغگو نميشود، روزي شخصي از حضرت لقمان عليه السلام پرسيدند: شما چگونه اين مقام و رتبه بلند را حاصل نموديد؟ فرمودند: با راستگويي، امانت داري و پرهيز از لغويات (لهب و لعب). رسول خدا صلي الله عليه و سلم فرمودند: شما ضمانت شش چيز را به من دهيد من ضامن بهشت شما خواهم شد: 1ـ هميشه راستگو باشيد. 2ـ حتي الامكان بر وعده و قول خود عمل كنيد.3ـ به امانت خيانت نكنيد. 4ـ شرمگاه خود را بر نامحرمان بپوشانید. 5ـ نگاههاي خود را پائين بگيريد. 6ـ با دست ها از ظلم جلو گيري كنيد.
فرمودند: راستگويي زينت اولياي كرام و دروغ نشانه بدبختيها ميباشد.
پس چه خوب است كه بنا به فرموده پيامبر اسلام محمد مصطفي صلي الله عليه و سلم من كان يؤمن بالله و اليوم الآخر فليقل خيرا او ليصمت. يعني كسي كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد بايد سخن نيك بگويد و يا سكوت اختيار كرده و خاموش باشد، در گفتارمان تفكر كنيم تا خداي نكرده دروغي از ما سر نزند و يا اينكه ساكت و خاموش بنشينيم.

بزرگان مي فرمايند خاموشي هفت خاصيت دارد:
1ـ زينتي است بي پيرايه
2ـ هيبتي است بي سلطنت
3ـ عبادتي است بي محنت
4ـ حصاري است بي ديوار
5ـ بي نيازي است بي عذر
6ـ فراغي است از كرام كاتبين
7ـ پوششي است براي عيبها

مآخذ: سفارشات رسول اكرم صلي الله عليه و سلم جلد اول ـ مختصر احياء علوم الدين ـ نور الجواهر در اقوال الكبائر ـ غافلان را آگاه سازيم
كباير (گناهان كبيره)

با اجازه.بازهم پیامهای بازرگانی!

تولد دوباره;383842 نوشت:
بابرداشتی که میشه از بحث شما کرد ، اون فرد راستگو تلقی میشه . اما یه لحظه دقت کنید . اگر این شخص راستگو بگه من دروغ میگم ، آیا دروغ گو نیست ؟ خوب شخصی که راستگو هست و بگوید که من دروغ می گویم ، صرفا یک دروغ گو تلقی میشود و از نظر منطقی هم دروغ گو خوانده میشود .

با سلام و عرض ادب
اگر طبق گفته شما دروغگو باشه، پس این جمله اش هم که "من دروغگو هستم" دروغه .پس ایشون راستگوست!:Kaf:
حالا واقعاً راستگوست؟:Moshtagh::Rose:

یکی از اقسام دروغ ،سوگند دروغ است به این معنا که :

گاهی انسان از دروغ بودن گفتار خود آگاهی کامل دارد و برای آن، خدا را نیز گواه می آورد که مرتکب سوگند دروغ، که گناهی بزرگ می باشد شده است.

حضرت عیسی بن مریم علیه السلام فرمود: از بزرگترین گناهان نزد خداوند آن است که بنده ای بگوید خدا می داند در آن چه خدا نمی داند[1]

یعنی خدا را بر مطلب دروغ خود شاهد بگیرد.

انسان گاهی دروغ می گوید و با زبان خبری، خدا را گواه می آورد که این عمل از گناهان بزرگ و بسیار زشت است و گاهی این گواه آوردن جنبه انشایی می یابد که به صورت سوگند دروغ ظهور می کند که این هم از گناهان بزرگ به شمار می رود

امام صادق علیه السلام می فرماید: کسی که بگوید خدا می داند ولی خداوند خلاف آن را می داند عرش الاهی به سبب عظمت خداوند به لرزه در می آید[2]

در روایتی دیگر آمده است: اگر بنده بگوید خدا می داند و دروغ بگوید؛ خداوند می فرماید: آیا تو کسی را غیر از من نیافتی تا به او دروغ ببندی؟[3]

پی نوشت:
[1]. بحاراالانوار، ج69، ص258
[2].کافی، ج7، ص437
[3].همان،ح2

در این جا سوگند از سنخ امور انشایی است، نه اخباری
هنگامی که شخص سوگند می خورد، در حقیقت تاکید را برای یک جمله خبری انشا می کند

بنابراین سوگند به خودی خود به راست و دروغ متصف نمی شود بلکه به اعتبار خبری که سوگند آن را تاکید می کند به راست یا دروغ متصف می شود به این معنا که اگر سوگند برای تاکید خبری راست باشد آن سوگند به تبع خبرش به صدق و راستی متصف می شود و اگر آن خبر دروغ باشد سوگند خورده شده نیز قسم دروغ می شود

اقسام سوگند در علم فقه:

1- سوگند عقد یا یمین عقد: آن گاه که انسان متعهد می شود عملی را در آینده انجام دهد یا آن را ترک کند سپس برای تاکید تهعدش قسم یاد می کنداگر شرایط وفای به عهد فراهم آید قسم منعقد شده و سرپیچی از آن حرام است و کفاره را واجب می کند

2- سوگند منا شدة یا یمین مناشدة: هنگامی که انسان کاری را از دیگری می خواهد و برای تاکید بر انجام آن، شخص را قسم می دهد در این حالت چنانچه شخصی به آن درخواست عمل نکند حرامی انجام نداده است؛ زیرا ملتزم به آن عمل نیست و کفاره نیز بر او واجب نمی شود

3- سوگند تاکید یا یمین تاکید: این شکل از قسم که مورد گفت و گوی این نوشتار و مورد نظر دانشمندان اخلاق است آن است که انسان از وقوع چیزی خبر دهد، و برای تاکیدش بر خبرش قسم بخورد؛ البته تفاوتی ندارد که خبر او وقوع در زمان گذشته، حال یا آینده باشد به هر صورت در این حالت قسم به راست و دروغ متصف می شود

از آنجا که قسم امری انشایی است و به خودی خود به راست و دروغ متصف نیست، بلکه به اعتبار خبری که به آن مربوط می شود به راست و دروغ اتصاف می یابد اگر خبر دروغ باشد، قسم نیز دروغ و حرام است

اگر دقت شود که در کلیه موار جوازدروغ، مانند مواقع اضطرار، قسم دروغ نیز جایز است؛ البته چنانچه بتوان فقط با دروغ گفتن، اضطرار را برطرف کرد و به قسم دروغ نیازی نباشد، نباید قسم خورد اما اگر برای رفع اضطرار، به قسم دروغ نیز نیاز باشد این عمل حرام نخواهد بود
امام صادق علیه السلام فرمودند: برای نجات برادرت از کشته شدن، قسم دروغ بخور[1]
پی نوشت:
[1].وسائل الشیعه، ج23، ص225

آنجا که اضطرار وجود ندارد قسم دروغ گناهی بسیار بزرگ به شمار می رود چنانکه برخی روایات از آن به مبارزه با خدا تعبیر کرده اند.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: کسی که قسم بخورد و بداند دروغ است، به حقیقت با خدا جنگیده است[1]

حضرت به شخصی به نام سُدیر فرمود: ای سدیر کسی به دروغ به خدا قسم بخورد کافر است.

البته کفر بر دونوع است:1- کفر اعتقادی، 2- کفر عملی

کفر اعتقادی آن است که انسان منکر خدا؛ پیامبر و معاد باشد و کفر عملی ان است که انسان بی پروا عمل حرامی را انجام دهد البته اگر کفر عملی ادامه یابد چه بسا به کفر اعتقادی بینجامد
قسم دروغ از نوع کفر عملی به شمار می رود چنانکه درباره ترک کننده نماز نیز از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است: کسی که نمازش را از روی عمد ترک کند، کافر است

نکته دیگر آن که سوگند دروغ فقط در مسائل مادی و دنیایی نیست بلکه گاه انسان برای مسائل آخرتی نیز سوگند دروغ می خورد مانند زمانی که تصور می کند ترویج و تبلیغ دین از هر راهی جایز است، بنابراین به گمان اندوختن توشه برای آخرت خویش، دروغی می گوید آن گاه بر آن قسم می خورد که البته این دروغ و سوگند حرام است و عاقبتی جز آتش دوزخ برای او به بار نخواهد آورد

سوگندهای دروغ بیش تر در موارد دنیایی و مادی مثل پایمال کردن حقوق اشخاص برای کسب مال و مقام و غیر اداء می شود

پی نوشت:
[1].کافی، ج7، ص435

امام صادق علیه السلام می فرمایند: سوگند بر دو نوع است: نوعی که عقوبتش ورود در آتش دوزخ است، آن که انسان به ستم بر ضد فرد مسلمان، از جهت مالی یا حقّ ( غیر مالی ) او سوگند خورد، این سوگند دروغ است که مایه آتش است و هیچ کفاره ای در دنیا ندارد [1]

در جای دیگر درباره سوگند دروغی که موجب آتش می شود می فرماید: این که فرد بر ضد حق شخص مسلمان یا بازداشت مال او سوگند دروغ خورد [2]

در سوره آل عمران نیز آمده است:
إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُوْلَئِكَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
همانا کسانی که پیمان خدا و سوگندهای خود را به بهای اندک بفروشند ایشان را در سرای آخرت بهره ای نیست و خداوند با آن ها سخن نمی گوید و نظر رحمت به آنها نمی افکند و ایشان را پاک نمی کند و برایشان عذابی دردناک است[3]

در سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: سه گروه هستند که خداوند با ایشان سخن نمی گوید: ...........3- کسی که با قسم دروغ ارزش جنسش را بالا ببرد[4]

پی نوشت:
[1]. وسائل الشیعه، ج23، ص215
[2]. کافی، ج7، ص438
[3].آل عمران، آیه77
[4].وسائل الشیعه، ج9، ص454

بنابراین افرادی که سوگند دروغ می خورند در دو بعد دنیایی و آخرتی زیان می کنند و همان گونه که نصیبی از معنویت و نعمت های آخرتی ندارند و مورد آمرزش خداوند قرار نمی گیرند در مسائل دنیایی نیز آسیب هایی را متحمل می شوند.

امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که قسم دروغ می خورد تا چهل شب نتیجه شر آن را خواهد دید [1]

در روایات دیگر نیز آمده است: که قسم دروغ موجب مقطوع النسل شدن و فقر می شود[2]

اگر سوگند راست باشد در این حالت چنانچه خبری که سوگند بر آن خورده شده است موضوع مهمی را بیان کند مثل خبر از واقعیتی که نزد قاضی در دادگاه بیان می شود سوگند بی اشکال خواهد بود ولی اگر این قسم راست برای امور کوچک و بی ارزش باشد مکروه است.

پی نوشت:
[1]. کافی،ج7، ص436
[2]. ثواب الاعمال، ص226 و227

[="DarkGreen"]

hamid40;384605 نوشت:
این جمله اش هم که "من دروغگو هستم" دروغه .پس ایشون راستگوست!

خوب اگر همین جمله " من دروغگو هستم " ، یک دروغه ، پس راست نیست . و کسی که حرف راست نزنه ، صرفا راستگو نیست !!![/]

[="DarkGreen"]سلام . آیا دروغ گفتن به کافر هم گناه است ؟ منظورم اینه که کسی که فقط برای دنیا زندگی می کنه و اسلام را هم قبول نداره ، اگر به او از طرف مسلمان ، دروغ گفته بشه ، گناه است ؟[/]

در ادامه بحث سوگند دروغ باید عرض کنم:

در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام آمده است: روزی حواریون به دور حضرت عیسی علیه السلام گرد آمدند و عرض کردند ای استاد خوبی ما را راهنمایی کن حضرت فرمودند: حضرت موسی (ع) پیامبر خدا، به شما دستور دادسوگند دروغ به خدا نخورید و من دستور می دهم بهخدا قسم نخورید چه دروغ و چه راست[1]

علی بن مهزیار نقل می کند مردی به امام صادق علیه السلام نامه ای نوشت که فلان جریان از شما نقل شده و شما چنین چیزی فرمودید حضرت در پاسخ نوشت: به خدا سوگند؛ چنین نیست من هیچ خوش ندارم به خدا قسم بخورم به هر چه شکل باشد، اما ناراحت شدم، زیرا به من چیزی را نسبت می دهند که نگفته ام[2]

در بعد اخلاقی سوگند راست نیز ناپسند است و کراهت دارد چرا که سزاوار نیست خداوند برای مسائل کوچک و پیش پا افتاده دنیا، شاهد گرفته شود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: کسی که به خداوند به سبب بزرگی و جبروت او سوگند نخورد، خداوند بهتر از آن چیزی که از دست می دهد نصیبش می کند[3]

بنابراین انگیزه و هدف، پدید آمدن این بینش در انسان است که مقام پروردگار را بسیار بزرگتر از آن ببیند که بخواهد برای مسائل ناچیز و کوچک دنیایی به او قسم بخورد

پی نوشت:
[1].کاغی، ج5، ص542
[2].وسائل الشیعه، ج23، ص197، ح29353
[3]. کافی، ج7، ص434

گواهی دروغ: گواهی دروغ، امری جدا از دروغ نیست؛ چرا که انسان در گواهی دروغ و شهادت دروغ نیز بر خلاف واقع خبر می دهد، از همین رو اسلام بر پرهیز از آن بسیار تاکید کرده، آن را عملی حرام می شمرد. شهادت دروغ، تضییع مال یا جان یا آبروی انسان را در پی دارد.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است:همانا گواهی دروغ برابر شرک به خدا است [1]

انسان مشرک، در پرستش بت از هوای نفس خود پیروی می کند و در شهادت دروغ نیز گرفتار هوای نفسش می شود و آن را می پرستد اگر بندگان خدا به دو دسته بت پرستان و خداپرستان تقسیم شوند آنان که شهادت دروغ می دهند از آنجا که بت نفسشان را می پرستند در زمره بت پرستان قرار می گیرند.

خداوند متعال در وصف بندگان حقیقی خویش می فرماید: بندگان خداوند آنانی هستند که شهادت دروغ نمی دهند[2]

با توجه به روایت و آیه پیشین مشخص می شود که گواهی دهندگان دروغ از جمع بندگان حقیقی خدا خارج بوده در ردیف بت پرستان قرار می گیرند؛ البته باید توجه داشت که این مساله از دیدگاه فقهی بررسی نمی شود بلکه بحث از دیدگاه اخلاقی مورد توجه و دقت است.

چنانکه در حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اشاره شد که مثل بت پرستان هستند و و این به آن معناست که آن دسته از مسائل فقهی مربوط به مشرکان مانند نجس بودن و نفی ظاهری اسلام در اینجا مطرح نبوده و برای شهادت دهندگان به دروغ ثابت نیست.

شهادت دروغ پیش از آنکه زیانی بر دیگران وارد سازد و حقوقی را از انسان های دیگر ضایع کند به خود شخص زیان می رساند؛ زیرا انسان با این عمل از وادی توحید به وادی شرک کشانده می شود.

پی نوشت:
[1].مستدرک الوسائل، ج17، ص416
[2].فرقان، 72

موضوع قفل شده است