بررسی تاریخی معجزات پیامبر

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی تاریخی معجزات پیامبر


با درود.


بنده تقاضا دارم که به دو سوال در مورد معجزات پیامبر پاسخ بفرمایید:

1 - لطفا لیستی از کلیه معجزاتی که پیامبر اسلام داشته اند را مرقوم فرمایید.
2 - لطفا بفرمایید که هر کدام از این معجزات اولین بار در تاریخ در چه کتابی و در چه سالی نقل شده و سلسله ی نقل هر یک چگونه است.

با تشکر.
خردبین سبز اندیش.

سلام

با توجه به گستردگی، دقتو مفصل بودن سوال دو منبع را به شما معرفی می کنم :
دلائل النبوه تالیف بیهقی

مدینه المعاجز تالیف بحرانی

با سلام و تشکر

در پاسخ به سؤال اول شما باید عرض کنم که قرآن بزرگترین معجزه پیامبر اکرم (ص) است که از ابعاد مختلف مانند: آهنگ کلمات، نظم معانی، پیشگوئیها، مطالب علمی و... دارای اعجاز است.

اما قرآن تنها معجزه پیامبر اکرم (ص) نیست و پیامبر اکرم (ص) معجزات زیاد دیگری نیز داشته اند که در این مجال، اقسام آن معجزات را به صورت فهرست وار ذکر می کنیم:

1.معجزات آن حضرت در انشقاق (شکافتن) ماه، برگشت خورشید و سایه افکندن ابرها و ظاهر شدن شهاب ها و نزول مائده های آسمانی و معراج آسمانی.

2.معجزات آن حضرت در اطاعت زمینی ها(جمادات، نباتات) از ایشان و تکلم آن حضرت باآنها.

3.معجزات آن حضرت در انواع حیوانات و خبر دادن حیوانات به،برحق بودن پیامبر اکرم (ص) و کلام گوسفند مسموم.

4.معجزات آن حضرت در استجابت دعای ایشان، در زنده شدن مردگان و تکلم با آن ها و شفا دادن مریض ها.

5.معجزات آن حضرت در برکت اعضاء شریف آن حضرت و زیاد شدن طعام و نوشیدنی ها.

6.معجزات آن حضرت در برطرف کردن شر دشمنان.

7.معجزات آن حضرت در استیلاء بر جن و شیاطین و ایمان بعضی از اجنه.

8.معجزات آن حضرت در هواتف جن به نبوت آن حضرت.

9.معجزات آن حضرت در خبر دادن از غیب.

برای آگاهی دقیقتر از معجزات پیامبر اکرم (ص) ر.ک:

- به بحار الانوار جلد 17، از صفحه 159 تا آخر کتاب و جلد 18 از اول کتاب تا صفحه 146.

-کتابی «الف معجزة من معجزات الرسول(ص)» (هزار معجزه از معجزهای حضرت رسول) اثر آقای مصطفی مراد.

-کتابهای «موسوعة التاریخ الاسلامی» نوشته محمدهادی یوسفی غروی.

-کتاب «الصحیح من سیرة الرسول» نوشته جعفر مرتضی عاملی.

در خصوص سؤال دوم شما در این مجال، به همین اندازه بسنده می کنم، که برخی از مصادیق معجزاتی که در بالا مورد اشاره قرار گرفت، نظیر: شق القمر، معراج رسول، مباهله با اهل کتاب،کمک فرشتگان در جنگ بدر و اخبار غیبی آن حضرت در باره فتح مکه و پیروزی رومی‌ها بر فارس و .... اولین بار در خود قرآن، ذکر شده است. و حال چه سندی محکم تر و استوارتر از خود کلام الله مجید بر تأیید این حقیقت؟.

وانگهی در برابر شناخت حقیقت وجود پیامبر، خاتمیت، جامعیت و جهانی بودن شریعت او و دیگر مباحث نبوت خاصه و اینکه معجزه در جهت اثبات ادعا ضروری بوده و چه دلایل نقلی و عقلی می توان بر آن استوار کرد. بحث از این مطلب که معجزات نبی، اولین بار در چه کتابی ذکر شده است چه اهمیتی دارد؟ در حالیکه برخی از معجزات نبی خاتم (ص) به تأیید قرآن کریم، نیز رسیده است.
البته دلایل دیگری بر اثبات وجود معجزات دیگری برای پیامبر موجود است که بدلیل پرهیز از اطالۀ کلام، ذکر آنها را به وقت دیگری موکول می کنم.

موفق باشید ...

پی نوشت___________________________________

منبع: برگرفته از دانشنامۀ پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع)، حوزه نت، با کمی تغییر و حذف و اضافات.


با تشکر از پاسخگویی دوستان بزرگوار.:Gol:

من قسمتی از پاسخ سوال اول خودم را دریافت کردم. و لیست خودم را با معجزات زیر می آغازم (البته چون اعجاز قرآن جنبه روایی و نقلی ندارد، آنرا در لیست قرار نمیدهم):

صدیق;3375 نوشت:

1.معجزات آن حضرت در انشقاق (شکافتن) ماه، برگشت خورشید و سایه افکندن ابرها و ظاهر شدن شهاب ها و نزول مائده های آسمانی و معراج آسمانی.

2.معجزات آن حضرت در اطاعت زمینی ها(جمادات، نباتات) از ایشان و تکلم آن حضرت باآنها.

3.معجزات آن حضرت در انواع حیوانات و خبر دادن حیوانات به،برحق بودن پیامبر اکرم (ص) و کلام گوسفند مسموم.

4.معجزات آن حضرت در استجابت دعای ایشان، در زنده شدن مردگان و تکلم با آن ها و شفا دادن مریض ها.

5.معجزات آن حضرت در برکت اعضاء شریف آن حضرت و زیاد شدن طعام و نوشیدنی ها.

6.معجزات آن حضرت در برطرف کردن شر دشمنان.

7.معجزات آن حضرت در استیلاء بر جن و شیاطین و ایمان بعضی از اجنه.

8.معجزات آن حضرت در هواتف جن به نبوت آن حضرت.

9.معجزات آن حضرت در خبر دادن از غیب.

تقاضا دارم اگر پیامبر معجزات دیگری هم داشته اند لطف کرده و به لیست بیافزایید. من میخواهم تا حد امکان لیستم کامل باشد.

در خصوص سوال دوم نیز تقاضا دارم که مرا به کتابها حواله ندهید. چرا که بنده نمیتوانم صحت و سقم روایات کتب را شخصا تشخیص بدهم و نیز به همه کتب مربوطه هم دسترسی ندارم. لذا تقاضا دارم برای آنگونه از معجزات که در قرآن به آنها اشاره شده، آیات مربوطه را ذکر کرده و نیز بفرمایید که آیا علاوه بر شهادت قرآن بر آنها، در تواریخ و روایات نیز ثبت شده اند یا خیر. در مورد معجزاتی نیز که در قرآن بدانها اشاره نشده، تقاضا دارم که سلسله ی نقل آنها را مرقوم فرمایید.


[=arial]با تشکر.
خردبین سبز اندیش.

سلام همه اینها را که قبلا سوال شده و جواب آنرا هم دادیم . دوباره پرسی برای چیست ؟

[=Times New Roman]بسمه تعالی :Sham:
[=Times New Roman]بزرگواران پاسخهای مناسبی دادند که اگر واقعا در پی حقیقت باشید آن را یافتید .ولی برای من سوال است مثلا حال دانستید مثلا به جای 40 معجزه مثلا45 معجزه بود ثم ماذا؟:Cheshmak::Cheshmak:دانستن یک معجزه برای رسیدن به حقیقت کافی است.تهیه لیست؟؟؟:Cheshmak::Cheshmak::Cheshmak:

رسول;3448 نوشت:
سلام همه اینها را که قبلا سوال شده و جواب آنرا هم دادیم . دوباره پرسی برای چیست ؟

این سوالات در کجا جواب داده شده است؟ من جوابم را نیافتم.

زمزم;3450 نوشت:
بزرگواران پاسخهای مناسبی دادند که اگر واقعا در پی حقیقت باشید آن را یافتید

من پاسخ کاملی ندیدم. البته به سوال اول پاسخی داده شد و یک لیست اولیه هم ارائه گردید. اما منبع تاریخی و سلسله ی روایی آنها ذکر نشد. بنابراین هنوز جواب کامل به دو سوال من داده نشده است.

زمزم;3450 نوشت:
ولی برای من سوال است مثلا حال دانستید مثلا به جای 40 معجزه مثلا45 معجزه بود ثم ماذا؟دانستن یک معجزه برای رسیدن به حقیقت کافی است.تهیه لیست؟؟؟

من دو سوال علمی کردم تا معلوماتم را افزایش بدهم و بتوانم بر این اساس دیدگاه جامعی در مورد جنبه ی تاریخی معجزات پیامبر داشته باشم. اما اینکه شما این تقاضا را احیانا بی فایده میدانید و علم به یکی از معجزات را کافی میدانید، نظر شخصی شماست و سوالات مرا منحل نکرده و جوابی به سوالات نیست.
همچنین هدف این جستار تحقیق پیرامون حقانیت نبوت و ... نیست، بلکه موضوع آن تنها این است که سلسله ی نقل و شواهد تاریخی کلیه معجزات پیامبر بررسی بشوند؛ و لاغیر. لطفا سوالات مرا به هیچ چیز دیگر ربط ندهید.

با تشکر.
خردبین سبز اندیش.

با سلام به خرد بين گرامي
من سوالات كارشناس گرامي را ديدم و طرح اين گونه سوالات براي پاسخگويان و اساتيد اين سايت يك حق طبيعي و به عنوان مقدمه و فقه السئوال مناسب است .
پيشنهاد ميكنم به سوالات جواب بديد تا مراحل بعدي بحث را دنبال كنيم .

سلام جناب خرد بین ،در بخش معجزات(حوادث ) هنگام تولد پیامبر ،که آنهم بخشی از معجزات رسول الله محسوب می شود به این پرسش پاسخ داده شده است . البته سوال شما شمول بیشتری از معجزات را مد نظر دارد . لطفا سوالات خود را بفرمایید با کمال میل در خدمت حضرتعالی هستیم .

hakim;3512 نوشت:

من سوالات كارشناس گرامي را ديدم و طرح اين گونه سوالات براي پاسخگويان و اساتيد اين سايت يك حق طبيعي و به عنوان مقدمه و فقه السئوال مناسب است .
پيشنهاد ميكنم به سوالات جواب بديد تا مراحل بعدي بحث را دنبال كنيم .

من نفهمیدم. به کدام سوالات جواب بدهم؟ به سوالات جناب رسول و زمزم جواب دادم.
اگر سوالی باقی مانده که قبل از جوابگویی شما باید جواب بدهم، ذرک کنید.

رسول;3517 نوشت:
سلام جناب خرد بین ،در بخش معجزات(حوادث ) هنگام تولد پیامبر ،که آنهم بخشی از معجزات رسول الله محسوب می شود به این پرسش پاسخ داده شده است . البته سوال شما شمول بیشتری از معجزات را مد نظر دارد . لطفا سوالات خود را بفرمایید با کمال میل در خدمت حضرتعالی هستیم .

اگر بتوانید لطف کرده و معجزات مورد نظرتان را در همین تاپیک لیست کرده و سلسله ی نقل تاریخی و روایی هر یک را مرقوم فرمایید بسیار سپاسگذار میشوم.

با سلا م دوست عز یز در رابطه با سوالی که فرموده بودید به چند نکته باید توجه بدهم البته شاید شما بگویید اینها ربطی به سوال من ندارد اما بنده برای اینکه در ادامه از ایجاد شبهه در ذهن خوانندگان پیشگیری نمایم لاجرم این مطالب را ذکر می نمایم که البته شما هم اگر در ذهن جوالتان این شبهات در اینده پیش امد از هم اکنون با بصیرت وارد موضوع شده باشید
1-معجزات زیادی به پیامبر در روایات و تاریخ منسوب است که البته تنها در قران به معجزه بودن قران تصریح شده و در تفسیر بعضی ایات مفسرین انها را اشاره به بعضی از معجزات پیامبر دانسته اند
2-در تایید معجرات پیامبر اسلام و دیگر پیامبران ما چاره ای جز رجوع به روایات و تاریخ نداریم و تنها معجزه از میان معجزات پیامبران که اکنون در معرض عینی ماست و درباره ان می توان داوری نمود قران است و این که بگوییم من فلان معجزه را نمی پذیرم چون یقین به سند ان ندارم موجه نیست چون در مورد وقایعی که در 1400 سال پیش اتفاق افتاده ما چاره ای جز رجوع و بررسی عرفی اسناد تاریخی نداریم هر چند عقلا قطع اور نباشند
3-شناخت پیامبران تنها منوط به معجزه نیست بلکه با بررسی زندگی و دستورات و.... می توانیم به الهی بودن انان علم پیدا کنیم
4- همانگونه که در مورد همه اشخاص محبوب و معنوی عده ای به جعل کرامات درباره انان دانسته یا نادانسته اقدام می نمایند درباره پیامبر اسلام هم مواردی از این معجزه سازی ها ممکن است وجود داشته باشد اما این دلیل نمی شود ما همه را رد نماییم چون در این صورت باید همه تاریخ و همه گزارشاتی که درباره گذشتگان است رد نماییم
5-اگر پیامبر اسلام تنها معجزه اش قران باشد برای اثبات الهی بودنش کفایت می نمایید چون اکنون نیز در دسترس ماست و قابل دفاع می باشد و از جهات مختلف دارای ایجاز می باشد
6-همانگونه که از این ایه قران بر می اید کسانی که به دنبال لجاجت می باشند با دیدن معجزه در مقابل چشمشان باز هم انکار می نمایند لذا توقع نداشته باشید ما بتوانیم کسی را که نمی خواهد ببیند روشنی ببخشیم
واذا ذکروا لا یذکرون – واذا راوا آیة یستسخرون – وقالوا ان هذا الا سحر مبین. "
قرآن در مقام مذمت ونکوهش کافران می گوید: «هنگامی که به آنها تذکر داده شود پذیرا نمی شوند و هنگامی که معجزه ای را ببینند مسخره می کنند و می گویند این تنها سحر آشکاری است» (صافات/ 13 تا 15)
7-ازهمه اینها گذشته چگونه ممکن است پیغمبر اکرم درکتاب آسمانی خود این همه معجزات حسی از پیامبران دیگر – مانند مساله «ید بیضاء» و «عصای موسی» و معجزات نه گانه ای که از او صادر شد (نمل -12) و یا معجزات متعددی که از حضرت مسیح مانند «احیای مردگان» و «شفای کور مادرزاد» و «بیماران غیرقابل علاج» و مانند آن و همچنین معجزات ابراهیم و صالح و یوسف و سلیمان و داود که همگی در قرآن آمده است – نقل کند و خودش هیچ گونه معجزه حسی نیاورد.
چگونه می تواند مردم را قانع کرده باشدکه همه انبیاء معجزات حسی داشتند و من ندارم ودر عین حال نبوت من برترین نبوتها و آیین من بهترین آیینها است.لذا اگر معجزه ای نداشت عاقلانه این بود که در معجزات دیگران تشکیک کند نه اینکه بر ان تاکید نماید
در اینجا بعضی از معجزات که قران به ان اشاره نموده نقل می نمایم :
- در ذیل آیه 95 سوره حجر انا کفیناک المستهزئین «ما شر استهزاء کنندگان را از تو دفع کردیم» آمده است که 6 گروه (یا کمتر) هر کدام به نوعی پیامبر اسلام را به باد استهزاء می گرفتند و هرگاه او به دعوت کردن مردم برمی خواست آنها با سخنان خویش تلاش می کردند مردم را از اطراف او پراکنده کنند. ولی خداوند هر یک از آنها را به بلایی مبتلا ساخت و چنان در خود فرو رفتند که پیامبر (ص) را فراموش کردند.

2- درآیه 11 سوره مائده می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید نعمتی را که خدا به شما بخشیده یاد کنید آن زمان که جمعی (از دشمنان) قصد داشتند دست خود را به سوی شما دراز کنند (و به شما ضربه زنند) اما خداوند دست آنها را کوتاه کرد».
یا ایها الذین آمنوا اذکروا نعمت الله علیکم اذ هم قوم ان یبسطوا الیکم ایدیهم فکف ایدیهم عنکم.
در بعضی از روایات آمده که این اشاره سربسته ناظر به توطئه «یهود بنی نضیر» است که توطئه برای کشتن پیامر اسلام چیده بودند. هنگامی که پیامبر (ص) با گروهی از یاران به سراغ آنها رفتند تا درباره قراردادی که نسبت به دیه مقتولین داشتند صحبت کنند آنها گفتند مانعی ندارد بنشینید و غذا میل کنید تا مقصود شما انجام گردد و در این حال قصد داشتند حمله غافلگیرانه کنند و پیامبر و یارانش را از بین ببرند خداوند پیامبر را آگاه فرمود و او هم یارانش را با خبر ساخت و با سرعت برگشتند « و این یکی از معجزات پیامبر بود» و کان ذلک احدی معجزاته

3- در ذیل آیه 45 سوره اسراء – واذا قرات القران جعلنا بینک و بین الذین لا یومنون بالاخرة حجابا مستورا: « و هنگامی که قرآن می خوانی میان تو آنها که ایمان به آخرت ندارند حجاب و پوششی نامرئی قرار می دهیم» که گاه بعضی از دشمنان در حالی که پیامبر مشغول تلاوت قرآن بود قصد جان او را می کردند و خداوند پیامبرش را با حجاب مرموزی از دید آنها پنهان
می داشت – در حدیثی که مرحوم طبرسی در احتجاج از علی (ع) نقل کرده چنین آمده است که خداوند محمد (ص) را با پنج حجاب از دیدگان کسانی که قصد قتل او را داشتند پنهان می داشت که به این پنج حجاب در آیات قرآن اشاره شده است. در یک جا (آیه 9 سوره یس) می فرماید: و جعلنا من بین ایدیهم سداً (ما ازپیش روی آنها سدی قرار دادیم) این حجاب اول است سپس می افزاید: و من خلفهم سداً (و از پشت سر آنها سدی قرار دادیم) واین حجاب دوم است و بعد می فرماید: فاغشیناهم فهم لا یبصرون (ما چشمان آنها را پوشاندیم و لذا چیزی را نمی بینند) این حجاب سوم است.

سپس (در آیه 45 سوره اسراء) می فرماید: وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً: این حجاب چهارم است.
سپس فرموده: انا جعلنا فی اعناقهم اغلالا فهی الی الاذقان فهم مقمحون « غلهایی که درگردن آنها است تا چانه ها ادامه دارد و سرهایشان را به بالا نگاهداشته است» و لذا چیزی را مشاهده نمی کنند (یس: Dirol و این حجاب پنجم است.
این حجابها خواه جنبه مادی داشته باشد خواه معنوی، هر چه بوده مانع از توطئه های مختلف بر ضد پیامبر گردیده است که خود نمونه ای از معجزات پیامبر است.

4- در آیه 137 بقره می خوانیم: فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم: «خداوند به زودی دفع شر آنها را ازشما می کند و او شنونده و دانا است» و از توطئه هایشان آگاه است.
تنها کسانی که با تاریخ اسلام آشنا هستند می توانند از عمق مفهوم این آیه آگاه شوند چرا که اعراب لجوج و متعصب جاهلی مخصوصا اشراف بت پرست مکه که با ظهور اسلام همه منافع نامشروعشان به خطر افتاده بوداز هیچ گونه توطئه ای برای نابود کردن اسلام و پیامبر فروگذار نکردند. در عین حال آیه فوق به صراحت به مسلمانان وعده می دهد که خداوند دفع شر آنها را می کند، نقشه هایشان نقش برآب و توطئه های آنها خنثی می گردد و این یک پیشگویی اعجازآمیز است.

5- در آیه 9 سوره احزاب اشاره به اعجازدیگری شده است که در جنگ احزاب واقع شد می فرماید: « ای کسانی که ایمان آورده اید نعمت خدا را بر خودتان به یاد آورید در آن هنگام که لشگرهای مهمی به سراغ شما آمدند (و تمام قبایل عرب برای تابودیتان دست به دست هم دادند) ولی ما باد و طوفان سختی بر آنها فرستادیم و لشکریانی که آنها را نمی دیدند ( و قدرت آنها را درهم شکستیم، پا به فرار گذاردند) و خداوند به آنچه انجام می دهید بینا است» (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيراً)

کسانی که داستان «جنگ احزاب» را در قرآن مجید و روایات و تواریخ مطالعه کنند به خوبی می دانند که در این میدان یک نابرابری شدید در میان مسلمین و دشمنان آنها وجود داشت و چنان مدینه رامحاصره کرده بودند که بر حسب ظاهر سقوط مدینه حتمی بود و کار به قدری بر مسلمانان مشکل شد که به تعبیر قرآن اذ زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر ... و زلزلوا زلزالا شدیدا: « چشمها از وحشت خیره شده بود و جانها به لب رسیده بود...و مسلمین سخت متزلزل بودند»

در چنین شرایطی ناگهان نسیم رحمت الهی وزیدن گرفت و مبدل به طوفانی شد که همه چیز را دگرگون ساخت، خیمه و خرگاه و زندگی کفار را در هم ریخت، رعب و وحشت شدیدی در قلب آنها افکند و «امدادهای غیبی الهی» به یاری مسلمین شتافت و مشرکان بی آنکه با این همه زحمت کاری انجام داده باشند عقب نشینی کرده به مکه باز گشتند.
[=&quot] [/][=&quot]
در اینجا به تفصیل این دو معجزه نیز توجه نمایید
[/][=&quot]«[/][=&quot]اسراء» همان حركت شبانگاهى پيامبر(ص) از مسجد الحرام تا مسجد الاقصى است.ر.ك: تفسير موضوعى قرآن كريم، آيت اللَّه جوادى آملى، ج 8، ص 85-64[/][=&quot]. [/][=&quot]اين سفر در «يك شب»، در بيدارى و با همين پيكر مادى تحقّق يافت نه در شب‏ها و روزهاى طولانى يا در عالم خواب و با روح به تنهايى. آيات قرآنى و شواهد تاريخى بر وقوع اين سفر دلالت آشكار دارند. قرآن كريم مى‏فرمايد[/][=&quot]: «[/][=&quot]سبحان الذى أسرى بعبده ليلاً من المسجد ا لحرام الى المسجد الاقصى الذى باركنا حوله لنريه من آياتنا انه هو السميع البصير؛ اسرا(17): 1. ؛ منزه است آن [خدايى‏] كه بنده‏اش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى كه پيرامونش را بركت داده‏ايم، سير داد تا از نشان‏هاى خود به او بنمايانيم كه او همان شنواى بينا است[/][=&quot].»
[/][=&quot]اين رويداد به وسيله شيعه و اهل سنت نقل شده است و كتابهاى روايى و تاريخى، فراوان به آن پرداخته‏اند. البته جابه جايى در فضا و پيمودن مسافت‏هاى طولانى در زمان كوتاه، در زندگانى ديگر پيامبران نيز سابقه داشته است؛ چنان كه درباره حضرت سليمان(ع) مى‏خوانيم:«ولسليمان الريح غدوها شهر و رواحها شهرو و...؛. سبا(34): 12. و باد را براى سليمان [رام كرديم‏] صبحگاهان مسير يك ماه را مى‏پيمود و عصر گاهان مسير يك ماه را[/][=&quot].»
[/][=&quot]افزون بر اين، شواهد عينى و تجربى بسيار وجود دارد كه برخى از اولياى الاهى مسافت‏هاى طولانى را در زمانى كوتاه پيموده‏اند و به اصطلاح «طى الارض» داشتند. البته آنچه گفته شد، تنها درباره «اسراء» و حركت شبانگاهى پيامبر(ص) از مسجد الحرام به مسجد الاقصى است كه خود مقدمه «معراج» به شمار مى‏آيد. «معراج» از معجزات ويژه‏اى است كه اسرار و لطايف عميق‏تر دارد واز نشانه‏هاى برترى پيامبر اسلام(ص) و شرافت وى بر تمام جهانيان است[/][=&quot].
2. [/][=&quot]شق القمر [/][=&quot]
[/][=&quot]از ديگر معجزات برجسته پيامبر اسلام(ص) كه قرآن مجيد از آن خبر داده، «شق القمر» است. چنان كه مى‏خوانيم: «اقتربت الساعة و انشق القمر؛ قمر(54):1[/][=&quot]. [/][=&quot]؛قيامت بسيار نزديك شد و ماه شكافت[/][=&quot].»
[/][=&quot]انشقاق قمر، در پاسخ مشركانى صورت گرفت كه درخواست چنين كارى داشتند، تا به ارتباط پيامبر(ص) با علم و قدرت بى پايان خداوند پى برند. تفسير نمونه، ج 23، ص 9[/][=&quot].
[/][=&quot]ناگفته نماند، از آنجا كه حضرت محمد(ص) واپسين پيامبر است، دوران پس از وى [/][=&quot]«[/][=&quot]آخر الزمان» خوانده مى‏شود و بعثت او نشانه نزديك شدن قيامت است؛ زيرا، در مقايسه با عمر جهان هستى، زمان پس از پيامبر اسلام(ص) اندك مى‏نمايد[/][=&quot]. [/][=&quot]بهترين دليل بر وقوع اين حادثه در زمان پيامبر اسلام(ص) آيه بعد همين سوره است كه از سرسختى و تداوم انكار مشركان، با وجود رؤيت اين معجزه شگفت آور، پرده بر مى‏دارد: «و ان يروا آية يعرضوا و يقولوا سحر مستمر؛.قمر(54):2[/][=&quot]. [/][=&quot]؛و هرگاه نشانه‏اى ببينند، روى بگردانند و گويند سحرى هميشگى است[/][=&quot].»
[/][=&quot]البته چنين انشقاق‏هايى در زندگانى پيامبران گذشته نيز سابقه داشته و به صورت ضعيف‏تر جلوه گر شده است؛ چنان كه درباره حضرت موسى(ع) مى‏خوانيم[/][=&quot]: «[/][=&quot]فاضرب لهم طريقاً فى البحر يبساً؛ طه(20):77. ؛ و راهى خشك براى آنان باز كن.» در بخشى ديگر از داستان حضرت موسى(ع) مى‏خوانيم: ضربه عصاى موسايى سنگ را شكافت و دوازده چشمه آب جوشيد: «و قطعناهم اثنتى عشرة أسباطاً أمما و أوحينا الى موسى اذا ستسقاه قومه زن اضرب بعصاك الحجر فانبحست منه اثنتا عشرة عينا قد عليم كل أناس مشربهم...؛ اعراف(7):190. ؛و آنان را به دوازده عشيره كه هر يك امتى بودند، تقسيم كرديم و به موسى - وقتى قومش از او آب خواستند - وحى كرديم با عصايت بر آن تخته سنگ بزن. پس از آن دوازده چشمه جوشيد و هر گروهى آبخورى خود را شناخت[/][=&quot].»
3. [/][=&quot]گفت و شنود درختان [/][=&quot]
[/][=&quot]در نهج البلاغه آمده است: روزى پيامبر(ص) براى ايجاد انگيزه گرايش به اسلام در يكى از افراد قريش، در برابر ديدگان او درختى رامخاطب قرار داد[/][=&quot]. [/][=&quot]درخت از جاى خود حركت كرد و نزد پيامبر(ص) ايستاد و سپس به دستور پيامبر(ص) به جاى اوليه خود بازگشت.شرح نهج البلاغه، ابن ابى‏الحديد، ج [/][=&quot]13[/][=&quot]، ص‏214. در واقعه‏اى ديگر، درختى به رسالت پيامبر اسلام(ص) گواهى داد[/][=&quot]. [/][=&quot]الشفا بتعريف حقوق المصطفى، قاضى عياض، ج 1، ص 298 اين دو معجزه نيز مورد اتفاق علماى شيعه و اهل سنت است و در كتاب‏هاى متعدد آن‏ها به چشم مى‏خورد. البته گفت و گو و فرمانبرى جمادات، گياهان و حيوانات در زندگانى پيامبران گذشته نيز سابقه داشته است. چنان كه «هدهد» و ديگر حيوانات از حضرت سليمان فرمانبرى داشتند.نمل(27): 20. چهار پرنده كوبيده شده نيز به فراخوان حضرت ابراهيم(ع) پاسخ مثبت دادند و پرواز كنان به سوى او شتافتند:«قال فخذ أربعة من الطير فصرهن اليك ثم اجعل على كل جبل منهن جزءاً ثم ادعهن يأتينك سعياً؛ بقره(2):260. ؛[خداوند] فرمود: [اى ابراهيم‏] پس چهار پرنده برگيرد و آن‏ها را پيش خود ريزريزگردان، سپس بر هر كوهى پاره‏اى از آن‏ها قرار بده؛ آنگاه به سوى تو مى‏آيند[/][=&quot].»
[/][=&quot]آنچه گفته شد، نمونه‏هايى از توانمندى انسان‏هاى كامل است كه در پرتو بندگى خدا و اتصال به قدرت بى انتهاى پروردگار، در برابر ديدگاه مردمان جلوه‏گر شده است[/][=&quot].
[/][=&quot]ناگفته نماند، كتاب‏هاى تفسيرى، روايى و تاريخى، بيش از سه هزار مورد از معجزات و كرامات رسول اكرم(ص) را ثبت كرده‏اند. از پيامدهاى زيباى گفت و گو در اين زمينه، رسيدن به روشن بينى و توسعه فضاى فكرى، شكسته شدن حصارهاى مادى و راهيابى به درياى بى كران نورانيت معنوى است[/][=&quot].[/]

صدر;3731 نوشت:
با سلا م دوست عز یز در رابطه با سوالی که فرموده بودید به چند نکته باید توجه بدهم البته شاید شما بگویید اینها ربطی به سوال من ندارد اما بنده برای اینکه در ادامه از ایجاد شبهه در ذهن خوانندگان پیشگیری نمایم لاجرم این مطالب را ذکر می نمایم که البته شما هم اگر در ذهن جوالتان این شبهات در اینده پیش امد از هم اکنون با بصیرت وارد موضوع شده باشید

هر چند که برخی از مواردی که بیان کردید، بی ربط بود، ولی به برخی از آنها جواب میدهم.

صدر;3731 نوشت:
1-معجزات زیادی به پیامبر در روایات و تاریخ منسوب است که البته تنها در قران به معجزه بودن قران تصریح شده و در تفسیر بعضی ایات مفسرین انها را اشاره به بعضی از معجزات پیامبر دانسته اند

لطف کنید لیستی از همین معجزات زیادی که اشاره نمودید، ارائه کنید (البته تعدادی را دوستان ذکر کردند).

صدر;3731 نوشت:
2-در تایید معجرات پیامبر اسلام و دیگر پیامبران ما چاره ای جز رجوع به روایات و تاریخ نداریم و تنها معجزه از میان معجزات پیامبران که اکنون در معرض عینی ماست و درباره ان می توان داوری نمود قران است و این که بگوییم من فلان معجزه را نمی پذیرم چون یقین به سند ان ندارم موجه نیست چون در مورد وقایعی که در 1400 سال پیش اتفاق افتاده ما چاره ای جز رجوع و بررسی عرفی اسناد تاریخی نداریم هر چند عقلا قطع اور نباشند

پر واضح است که برای بررسی صحت ادعای وقوع یک واقعه در اعصار گذشته باید به مستندات تاریخی رجوع کرد. در مورد معجزات نیز باید به گزارشات تاریخی و حکم عقل و ... رجوع کرد که بنده هم میخواهم همین کار را بکنم.

صدر;3731 نوشت:
4- همانگونه که در مورد همه اشخاص محبوب و معنوی عده ای به جعل کرامات درباره انان دانسته یا نادانسته اقدام می نمایند درباره پیامبر اسلام هم مواردی از این معجزه سازی ها ممکن است وجود داشته باشد اما این دلیل نمی شود ما همه را رد نماییم چون در این صورت باید همه تاریخ و همه گزارشاتی که درباره گذشتگان است رد نماییم

اتفاقا به همین دلیل که فرمودید، باید همواره با شک و تردید و احتیاط فراوان در تمام روایات مربوط به انجام امور خارق العاده که معتقدان به یک دین و فرقه در مورد پیشوای خودشان نقل میکنند، نگریست.

صدر;3731 نوشت:
7-ازهمه اینها گذشته چگونه ممکن است پیغمبر اکرم درکتاب آسمانی خود این همه معجزات حسی از پیامبران دیگر – مانند مساله «ید بیضاء» و «عصای موسی» و معجزات نه گانه ای که از او صادر شد (نمل -12) و یا معجزات متعددی که از حضرت مسیح مانند «احیای مردگان» و «شفای کور مادرزاد» و «بیماران غیرقابل علاج» و مانند آن و همچنین معجزات ابراهیم و صالح و یوسف و سلیمان و داود که همگی در قرآن آمده است – نقل کند و خودش هیچ گونه معجزه حسی نیاورد.
چگونه می تواند مردم را قانع کرده باشدکه همه انبیاء معجزات حسی داشتند و من ندارم ودر عین حال نبوت من برترین نبوتها و آیین من بهترین آیینها است.لذا اگر معجزه ای نداشت عاقلانه این بود که در معجزات دیگران تشکیک کند نه اینکه بر ان تاکید نماید

این دلیل شما قابل قبول نیست. چرا که در قرآن موارد فراوانی وجود دارد که در آنها مشرکان از پیامبر تقاضای معجزه میکنند و میگویند که اگر تو پیامبر هستی، باید مانند پیامبران پیشین معجزه ای بیاوری، پیامبر نیز در جواب آنها بجای آنکه معجزه ای بیاورد، همواره طفره میرود و از آوردن معجزه سر باز میزند.
بعنوان نمونه در آیه 37 سوره انعام، از پیامبر خواسته میشود که معجزه ای بیاورد، اما پیامبر از اینکار طفره میرود.

آیه 37 سوره انعام: و قالوا لو لا نزل عليه آية من ربه قل ان الله قادر علي ان ينزل آية و لكن اكثرهم لا يعلمون
آیه 37 سوره انعام: و گفتند : چرا معجزه اي از پروردگارش بر او نازل نشده ؟ بگو : خدا قادراست كه معجزه اي فرو فرستد ولي بيشترينشان نمي دانند
همچنین آیه 7 سوره رعد: و يقول الذين كفروا لو لا انزل عليه آية من ربه انما انت منذر و لكل قوم هاد
آیه 7 سوره رعد: كافران مي گويند : چرا از جانب پروردگارش آيتي بر او نازل نمي شود ؟ جز اين نيست كه تو بيم دهنده اي هستي و هر قومي را رهبري است
آیه 118 سوره بقره: و قال الذين لا يعلمون لو لا يكلمنا الله او تاتينا آية كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم تشابهت قلوبهم قد بينا الآيات لقوم يوقنون
آیه 118 سوره بقره: نادانان گفتند : چرا خدا با ما سخن نمي گويد ؟ يا معجزه اي بر ما نمي آيد؟ پيشينيانشان نيز چنين سخناني مي گفتند دلهاشان همانند يكديگر است ما براي آنان كه به يقين رسيده اند ، آيات را بيان كرده ايم

این آیات بوضوح نشان میدهد که پیامبر هیچگونه معجزه ی حسی نداشته است و مشرکان هیچگونه معجزه ای از پیامبر ندیده اند و حتی خود پیامبر هم به این امر معترف است. بزرگترین گواه هم همین است که هیچگاه پیامبر در قرآن معجزه ای را به خود نسبت نداده است، بلکه چندین مرتبه گفته است که توان معجزه گری ندارد و خود را انسانی معمولی معرفی کرده که تنها وحی دریافت میکند. اما ما شاهدیم که مسلمانان معجزات فراوان و عجیب و غریبی را به پیامبر نسبت میدهند.

اما در مورد اینکه پیامبر چگونه توانست بر تازیان مسلط شود و حکومت تشکیل داده و آیین خودش را منتشر کند، سوالی است که باید در تاریخ بدنبال جواب آن باشیم و هرگز به لحاظ منطقی نمیتوانیم بگوییم که چون پیامبر در دعوتش موفق بوده، پس حتما معجزاتی به ظهور رسانده است. این استدلال کاملا غلط است. موفقیت دعوت پیامبر عوامل فراوان اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و ... داشته است که باید در جای خودش مطرح بشود.

در مورد ادامه پستتان که شامل برخی معجزاتی است که ادعا میشود در قرآن به آنها اشاره شده، در پست دیگری پاسخ میدهم.

خردبین سبز اندیش.

صدر;3731 نوشت:
- در ذیل آیه 95 سوره حجر انا کفیناک المستهزئین «ما شر استهزاء کنندگان را از تو دفع کردیم» آمده است که 6 گروه (یا کمتر) هر کدام به نوعی پیامبر اسلام را به باد استهزاء می گرفتند و هرگاه او به دعوت کردن مردم برمی خواست آنها با سخنان خویش تلاش می کردند مردم را از اطراف او پراکنده کنند. ولی خداوند هر یک از آنها را به بلایی مبتلا ساخت و چنان در خود فرو رفتند که پیامبر (ص) را فراموش کردند.

منظورتان را متوجه نشدم که این آیه چه ارتباطی با معجزه داشت؟
لطفا وجه معجزه آسای اینکه شر استهزاء کنندگان دفع شده است، توضیح بدهید. چون من معجزه ای در اینکار نمیبینم.

صدر;3731 نوشت:
2- درآیه 11 سوره مائده می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید نعمتی را که خدا به شما بخشیده یاد کنید آن زمان که جمعی (از دشمنان) قصد داشتند دست خود را به سوی شما دراز کنند (و به شما ضربه زنند) اما خداوند دست آنها را کوتاه کرد».
یا ایها الذین آمنوا اذکروا نعمت الله علیکم اذ هم قوم ان یبسطوا الیکم ایدیهم فکف ایدیهم عنکم.
در بعضی از روایات آمده که این اشاره سربسته ناظر به توطئه «یهود بنی نضیر» است که توطئه برای کشتن پیامر اسلام چیده بودند. هنگامی که پیامبر (ص) با گروهی از یاران به سراغ آنها رفتند تا درباره قراردادی که نسبت به دیه مقتولین داشتند صحبت کنند آنها گفتند مانعی ندارد بنشینید و غذا میل کنید تا مقصود شما انجام گردد و در این حال قصد داشتند حمله غافلگیرانه کنند و پیامبر و یارانش را از بین ببرند خداوند پیامبر را آگاه فرمود و او هم یارانش را با خبر ساخت و با سرعت برگشتند « و این یکی از معجزات پیامبر بود» و کان ذلک احدی معجزاته

تقاضا دارم روایاتی را که در آنها این آیه را اشاره کننده به معجزه دانسته اند را ذکر کرده و سلسله ی نقل آنها را نیز بفرمایید که چگونه است و اولین بار در چه کتابی و چه سالی نقل شده اند.

صدر;3731 نوشت:

3- در ذیل آیه 45 سوره اسراء – واذا قرات القران جعلنا بینک و بین الذین لا یومنون بالاخرة حجابا مستورا: « و هنگامی که قرآن می خوانی میان تو آنها که ایمان به آخرت ندارند حجاب و پوششی نامرئی قرار می دهیم» که گاه بعضی از دشمنان در حالی که پیامبر مشغول تلاوت قرآن بود قصد جان او را می کردند و خداوند پیامبرش را با حجاب مرموزی از دید آنها پنهان
می داشت – در حدیثی که مرحوم طبرسی در احتجاج از علی (ع) نقل کرده چنین آمده است که خداوند محمد (ص) را با پنج حجاب از دیدگان کسانی که قصد قتل او را داشتند پنهان می داشت که به این پنج حجاب در آیات قرآن اشاره شده است. در یک جا (آیه 9 سوره یس) می فرماید: و جعلنا من بین ایدیهم سداً (ما ازپیش روی آنها سدی قرار دادیم) این حجاب اول است سپس می افزاید: و من خلفهم سداً (و از پشت سر آنها سدی قرار دادیم) واین حجاب دوم است و بعد می فرماید: فاغشیناهم فهم لا یبصرون (ما چشمان آنها را پوشاندیم و لذا چیزی را نمی بینند) این حجاب سوم است.

سپس (در آیه 45 سوره اسراء) می فرماید: وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً: این حجاب چهارم است.
سپس فرموده: انا جعلنا فی اعناقهم اغلالا فهی الی الاذقان فهم مقمحون « غلهایی که درگردن آنها است تا چانه ها ادامه دارد و سرهایشان را به بالا نگاهداشته است» و لذا چیزی را مشاهده نمی کنند (یس: Dirol و این حجاب پنجم است.
این حجابها خواه جنبه مادی داشته باشد خواه معنوی، هر چه بوده مانع از توطئه های مختلف بر ضد پیامبر گردیده است که خود نمونه ای از معجزات پیامبر است.

1 - تقاضا دارم که بفرمایید طبرسی حدیث مذکور را از چه کسی نقل کرده، سلسله ی نقل آن چگونه است و اول بار در چه کتابی و چه سالی نقل شده؟

2 - اگر واقعا پیامبر توسط پرده هایی محافظت میشد، چه نیازی داشت که مثلا در شب هجرت، از دست مشرکان متواری بشود؟

صدر;3731 نوشت:

4- در آیه 137 بقره می خوانیم: فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم: «خداوند به زودی دفع شر آنها را ازشما می کند و او شنونده و دانا است» و از توطئه هایشان آگاه است.
تنها کسانی که با تاریخ اسلام آشنا هستند می توانند از عمق مفهوم این آیه آگاه شوند چرا که اعراب لجوج و متعصب جاهلی مخصوصا اشراف بت پرست مکه که با ظهور اسلام همه منافع نامشروعشان به خطر افتاده بوداز هیچ گونه توطئه ای برای نابود کردن اسلام و پیامبر فروگذار نکردند. در عین حال آیه فوق به صراحت به مسلمانان وعده می دهد که خداوند دفع شر آنها را می کند، نقشه هایشان نقش برآب و توطئه های آنها خنثی می گردد و این یک پیشگویی اعجازآمیز است.

1 - اول اینکه در اینجا همچنانکه در تفاسیر موجود است، سخن در مورد یهودیان بنی نظیر و بنی قریظه است و ربطی به تاریخ اسلام ندارد. لطفا بفرمایید که با چه قرینه ای این بخش از آیه را به تاریخ اسلام و بت پرستان ربط میدهید؟ مسلما قرار نیست که برای تفسیر آیه ، هر آنچه را که به ذهنتان میرسد و کمی به معنای آیه همخوانی دارد، بعنوان تفسیر آیه بیان کنید.

2 - به فرض که مطابق فرمایش شما این آیه حاوی پیشگویی باشد، اینرا باید در حساب جوانب اعجاز قرآن گذاشت و اعجاز قرآن فعلا موضوع تاپیک نیست.

صدر;3731 نوشت:

5- در آیه 9 سوره احزاب اشاره به اعجازدیگری شده است که در جنگ احزاب واقع شد می فرماید: « ای کسانی که ایمان آورده اید نعمت خدا را بر خودتان به یاد آورید در آن هنگام که لشگرهای مهمی به سراغ شما آمدند (و تمام قبایل عرب برای تابودیتان دست به دست هم دادند) ولی ما باد و طوفان سختی بر آنها فرستادیم و لشکریانی که آنها را نمی دیدند ( و قدرت آنها را درهم شکستیم، پا به فرار گذاردند) و خداوند به آنچه انجام می دهید بینا است» (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيراً)

کسانی که داستان «جنگ احزاب» را در قرآن مجید و روایات و تواریخ مطالعه کنند به خوبی می دانند که در این میدان یک نابرابری شدید در میان مسلمین و دشمنان آنها وجود داشت و چنان مدینه رامحاصره کرده بودند که بر حسب ظاهر سقوط مدینه حتمی بود و کار به قدری بر مسلمانان مشکل شد که به تعبیر قرآن اذ زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر ... و زلزلوا زلزالا شدیدا: « چشمها از وحشت خیره شده بود و جانها به لب رسیده بود...و مسلمین سخت متزلزل بودند»

در چنین شرایطی ناگهان نسیم رحمت الهی وزیدن گرفت و مبدل به طوفانی شد که همه چیز را دگرگون ساخت، خیمه و خرگاه و زندگی کفار را در هم ریخت، رعب و وحشت شدیدی در قلب آنها افکند و «امدادهای غیبی الهی» به یاری مسلمین شتافت و مشرکان بی آنکه با این همه زحمت کاری انجام داده باشند عقب نشینی کرده به مکه باز گشتند.

در اینمورد هم مانند مورد اول، بنده جنبه ی اعجازی نمیبینم. لطفا توضیح بفرمایید که کجای این آیات اشاره به معجزه دارد؟
طوفان های شن ناگهانی در صحرای های خشک حجاز امری طبیعی است و هیچگونه امر غیر طبیعی در آن وجود ندارد. حتی خود آیه هم این طوفان و باد را معجزه نمیداند، بلکه خداوند این طوفان را به خودش نسبت میدهد. که این مورد هم چیز عجیبی نیست، چرا که قرآن بارها تمام پدیده های طبیعی را به خدا نسبت داده است. بنابراین خود آیه اشاره ای به اعجاز ندارد.
لطفا بفرمایید که شما به چه دلیلی این باد و طوفان را معجزه ی پیامبر میدانید؟

ضمنا بفرمایید که اگر خدا میخواست با معجزاتی پیامبر را در غزوات با مشرکان پیروز بکند، چرا اینکار را در دیگر غزوات نکرده تا پیامبر را کلا از لشکرکشی بی نیاز کند؟

صدر;3731 نوشت:

در اینجا به تفصیل این دو معجزه نیز توجه نمایید
«اسراء» همان حركت شبانگاهى پيامبر(ص) از مسجد الحرام تا مسجد الاقصى است.ر.ك: تفسير موضوعى قرآن كريم، آيت اللَّه جوادى آملى، ج 8، ص 85-64. اين سفر در «يك شب»، در بيدارى و با همين پيكر مادى تحقّق يافت نه در شب‏ها و روزهاى طولانى يا در عالم خواب و با روح به تنهايى. آيات قرآنى و شواهد تاريخى بر وقوع اين سفر دلالت آشكار دارند. قرآن كريم مى‏فرمايد: «سبحان الذى أسرى بعبده ليلاً من المسجد ا لحرام الى المسجد الاقصى الذى باركنا حوله لنريه من آياتنا انه هو السميع البصير؛ اسرا(17): 1. ؛ منزه است آن [خدايى‏] كه بنده‏اش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى كه پيرامونش را بركت داده‏ايم، سير داد تا از نشان‏هاى خود به او بنمايانيم كه او همان شنواى بينا است.»
اين رويداد به وسيله شيعه و اهل سنت نقل شده است و كتابهاى روايى و تاريخى، فراوان به آن پرداخته‏اند. البته جابه جايى در فضا و پيمودن مسافت‏هاى طولانى در زمان كوتاه، در زندگانى ديگر پيامبران نيز سابقه داشته است؛ چنان كه درباره حضرت سليمان(ع) مى‏خوانيم:«ولسليمان الريح غدوها شهر و رواحها شهرو و...؛. سبا(34): 12. و باد را براى سليمان [رام كرديم‏] صبحگاهان مسير يك ماه را مى‏پيمود و عصر گاهان مسير يك ماه را.»
افزون بر اين، شواهد عينى و تجربى بسيار وجود دارد كه برخى از اولياى الاهى مسافت‏هاى طولانى را در زمانى كوتاه پيموده‏اند و به اصطلاح «طى الارض» داشتند. البته آنچه گفته شد، تنها درباره «اسراء» و حركت شبانگاهى پيامبر(ص) از مسجد الحرام به مسجد الاقصى است كه خود مقدمه «معراج» به شمار مى‏آيد. «معراج» از معجزات ويژه‏اى است كه اسرار و لطايف عميق‏تر دارد واز نشانه‏هاى برترى پيامبر اسلام(ص) و شرافت وى بر تمام جهانيان است.

1 - در مورد معراج مهمترین ایرادی را که وجود دارد، این است که معراج، صرفا یک تجربه ی کاملا شخصی بوده است و هرگز نمیتوان آنرا به معنای خاص کلامی، معجزه دانست. چرا که معجزه الزاما باید توسط انسانهای دیگر قابل مشاهده باشد و بدان تحدی گردد. اما هیچ انسان دیگری همراه پیامبر نبوده است که معراج را همراه پیامبر تجربه نماید که بر صحت وقوع آن اذعان نماید و پیامبر بعدا بتواند بدان تحدی کند.

2 - از طرفی سفر معراج نمیتوانسته که جسمی بوده باشد، چرا که در این سفر گفته میشود که پیامبر تا عرش الهی بالا رفته و از آسمانهای هفتگانه دیدن نموده است، اما میدانیم که عرض الهی دارای بعد مادی نیست، لذا پیامبر هم نمیتوانسته که با جسم خودش به عرش الهی حاضر بشود.

3 - با توجه به آنچه که گفته شد، میتوان گفت که در بهترین حالت، باید بگوییم که معراج، یک تجربه ی روحانی (و نه جسمانی) و کاملا شخصی پیامبر است و دارای ویژگی های معجزه هم نیست که بتوانیم آنرا معجزه بدانیم.

صدر;3731 نوشت:

2. شق القمر
از ديگر معجزات برجسته پيامبر اسلام(ص) كه قرآن مجيد از آن خبر داده، «شق القمر» است. چنان كه مى‏خوانيم: «اقتربت الساعة و انشق القمر؛ قمر(54):1. ؛قيامت بسيار نزديك شد و ماه شكافت.»
انشقاق قمر، در پاسخ مشركانى صورت گرفت كه درخواست چنين كارى داشتند، تا به ارتباط پيامبر(ص) با علم و قدرت بى پايان خداوند پى برند. تفسير نمونه، ج 23، ص 9.
ناگفته نماند، از آنجا كه حضرت محمد(ص) واپسين پيامبر است، دوران پس از وى «آخر الزمان» خوانده مى‏شود و بعثت او نشانه نزديك شدن قيامت است؛ زيرا، در مقايسه با عمر جهان هستى، زمان پس از پيامبر اسلام(ص) اندك مى‏نمايد. بهترين دليل بر وقوع اين حادثه در زمان پيامبر اسلام(ص) آيه بعد همين سوره است كه از سرسختى و تداوم انكار مشركان، با وجود رؤيت اين معجزه شگفت آور، پرده بر مى‏دارد: «و ان يروا آية يعرضوا و يقولوا سحر مستمر؛.قمر(54):2. ؛و هرگاه نشانه‏اى ببينند، روى بگردانند و گويند سحرى هميشگى است.»
البته چنين انشقاق‏هايى در زندگانى پيامبران گذشته نيز سابقه داشته و به صورت ضعيف‏تر جلوه گر شده است؛ چنان كه درباره حضرت موسى(ع) مى‏خوانيم: «فاضرب لهم طريقاً فى البحر يبساً؛ طه(20):77. ؛ و راهى خشك براى آنان باز كن.» در بخشى ديگر از داستان حضرت موسى(ع) مى‏خوانيم: ضربه عصاى موسايى سنگ را شكافت و دوازده چشمه آب جوشيد: «و قطعناهم اثنتى عشرة أسباطاً أمما و أوحينا الى موسى اذا ستسقاه قومه زن اضرب بعصاك الحجر فانبحست منه اثنتا عشرة عينا قد عليم كل أناس مشربهم...؛ اعراف(7):190. ؛و آنان را به دوازده عشيره كه هر يك امتى بودند، تقسيم كرديم و به موسى - وقتى قومش از او آب خواستند - وحى كرديم با عصايت بر آن تخته سنگ بزن. پس از آن دوازده چشمه جوشيد و هر گروهى آبخورى خود را شناخت.»

1 - در ابتدا لطف کنید و بفرمایید که اولین بار در چه زمانی و چه کتابی به شق القمر اشاره شده است (البته بجز خود قرآن که آیه 1 سوره قمر محل مناقشه خواهد بود)؟

2 - فاعل آیه ی 1 سوره قمر، مجهول است، شما به چه قرینه ای میگویید که فاعل آن و دو نیمه کننده ی ماه، پیامبر است؟

3 - آیه به وضوح در مورد قیامت سخن میگوید، لطفا بفرمایید که شما به چه دلیل و قرینه ای میگویید که منظور از قیامت، همان دوران پیامبر اسلام است؟ آیا در جای دیگری از قرآن هم کلمه «ساعه» اشاره به زمان خود پیامبر دارد یا خیر؟

4 - آیات اولیه ی سوره ی قمر تماما در مورد رستاخیز و برخواستن مردگان از قبرها سخن میگوید.
آیات 1 تا 8 سوره قمر: قيامت نزديك شد و ماه دو پاره گرديد. (1) و اگر معجزه اي ببينند ، روي ، بگردانند و گويند : جادويي بزرگ است (2) و تكذيب مي كنند و از پي هواهاي خويش مي روند و هر كاري را هدفي است (3) و برايشان خبرهايي آمده است كه از گناهشان باز مي دارد (4) حكمتي است تمام ولي بيم دهندگان سودشان ندهند (5) پس در آن روز كه آن دعوت كننده ، آنان را به چيزي ناخوش فرا مي خواند، از ايشان رويگردان شو (6) نشان ذلت در چشمانشان آشكار است چون ملخهاي پراكنده از قبرها بيرون مي ، آيند (7) سرها را بالا گرفته به سوي آن دعوت كننده مي شتابند كافران مي گويند :اين روز دشواري است (8)

همچنانکه مشهود است، ابتدا در آیه 1، یکی از نشانه های نزدیک شدن قیامت را شکافته شدن ماه میداند که در پی آن، مردگان همچون ملخهایی از قبرها بر میخیزند. این آیات صراحتا در مورد رستاخیز و قیامت میباشند و هرگز نمیتوان آنها را به زمان پیامبر مربوط دانست. دلیل اینکه فعل آیه اول سوره هم مجهول است، دقیقا همین است که انشاق ماه، امری طبیعی است که به خودی خودش قبل از قیامت رخ میدهد و البته منکران با دیدن آن متحر شده و آنرا سحر و جادو میخوانند. همچنین فعل ماضی محقق الوقوع در آیه نخست هم اشاره به امری دارد که مسلما در آینده رخ خواهد داد.

صدر;3731 نوشت:
3. گفت و شنود درختان در نهج البلاغه آمده است: روزى پيامبر(ص) براى ايجاد انگيزه گرايش به اسلام در يكى از افراد قريش، در برابر ديدگان او درختى رامخاطب قرار داد. درخت از جاى خود حركت كرد و نزد پيامبر(ص) ايستاد و سپس به دستور پيامبر(ص) به جاى اوليه خود بازگشت.

1 - لطفا بفرمایید که آیا قبل از جمع آوری نهج البلاغه، این معجزه در کتاب دیگری هم نقل شده است یا خیر و اولین بار چه کسی و در چه سالی آنرا نقل نموده است؟

2 - اگر پیامبر چنین معجزه ی عجیبی داشته است، چرا در قرآن ذکری از آن نکرده و بلکه در قرآن چندین مرتبه از آوردن معجزه طفره رفته و گفته است که توان معجزه گری ندارد؟

صدر;3731 نوشت:
.شرح نهج البلاغه، ابن ابى‏الحديد، ج 13، ص‏214. در واقعه‏اى ديگر، درختى به رسالت پيامبر اسلام(ص) گواهى داد.

1 - مانند موارد گذشته، لطفا سلسله نقل این معجزه را مقوم فرموده و بگویید که اول بار در تاریخ چه کسی و در چه سالی بدان اشاره کرده است؟

2 - لطفا منظورتان را از عبارت "درختى به رسالت پيامبر اسلام(ص) گواهى داد" شفاف بیان کنید. چون این جمله برای من مفهوم نیست. آیا منظورتان این است که درخت سخن گفته است؟ چگونه درختی که دستگاه تکلم و حنجره و شعور و آگاهی ندارد، سخن گفته است و به رسالت یک انسان گواهی داده است؟ آیا عقل اینرا قبول میکند که از یک موجود فعلی سر بزند که اساسا توانایی انجام آنرا ندارد؟
مسلما شما هم تصدیق میکنید که درخت حتی به اذن خدا هم نمیتواند سخن بگوید، چون اساسا لوازم اینکار را ندارد!
اساسا بفرمایید درختی که فاقد شعور و آگاهی است، چگونه حقانیت رسالت پیامبر را تشخیص داده بود که بخواهد بصورت شفاهی بدان گواهی بدهد؟

خردبین سبز اندیش.

به نام خدا
سلام بر همه،

دوست عزیز "خردبین" فرمودند:
این آیات بوضوح نشان میدهد که پیامبر هیچگونه معجزه ی حسی نداشته است و مشرکان هیچگونه معجزه ای از پیامبر ندیده اند و حتی خود پیامبر هم به این امر معترف است. بزرگترین گواه هم همین است که هیچگاه پیامبر در قرآن معجزه ای را به خود نسبت نداده است، بلکه چندین مرتبه گفته است که توان معجزه گری ندارد و خود را انسانی معمولی معرفی کرده که تنها وحی دریافت میکند. اما ما شاهدیم که مسلمانان معجزات فراوان و عجیب و غریبی را به پیامبر نسبت میدهند.

اگر برهان شما عقلی است، عقل ناقص بنده به چنین چیزی حکم نمی کند که شما حکم فرمودید. از کجای این آیات متوجه می شوید که پیغمبر معجزه حسی نداشته اند. آیا در آیات گفته شده که ما معجزه ای برایتان نخواهیم آورد و یا گفته شده که نیازی به آن ها نیست؟ به نظر بنده چنین استدلالی که شما کرده اید کاملا مخدوش است.

همچنین شما می فرمایید پیامبر (ص) در قرآن معجزه ای به خود نسبت نداده است. لازم به ذکر است که قرآن فرستاده خداوند است و پیامبر هیچگاه از جانب خویش در قرآن سخن نگفته است.

در کجای این آیات بدین نتیجه رسیدید که پیامبر توان معجزه گری ندارد؟ بنده چنین مسئله ای ندیدم.
همچنین این جمله کاملا صحیح است که پیامبر نمی تواند معجزه کند. بله حتی او اختیار به وحی ندارد. تمام آن ها از جانب خداوند است و پیامبر یک انسان معمولی است. لذا با چنین سخنانی نتایج شما غیرقابل قبول است.

سلام دوست گرامی. از اینکه شما را در اینجا میبینم خوشحالم. :Gol:
سوالات شما ارتباط مستقیمی به موضوع تاپیک ندارد. البته عرایض من هم در استناد به آیات قرآن نیز خارج از بحث بود. چون در این تاپیک فقط تلاش میشود که سلسله ی نقل روایات مربوط به معجزات بررسی بشود و اینکه ببینیم هرکدام اول بار در تاریخ، در چه سالی و توسط چه کسی نقل شده است.

alitadayon;6108 نوشت:

اگر برهان شما عقلی است، عقل ناقص بنده به چنین چیزی حکم نمی کند که شما حکم فرمودید. از کجای این آیات متوجه می شوید که پیغمبر معجزه حسی نداشته اند. آیا در آیات گفته شده که ما معجزه ای برایتان نخواهیم آورد و یا گفته شده که نیازی به آن ها نیست؟ به نظر بنده چنین استدلالی که شما کرده اید کاملا مخدوش است.

بنظر من معنای اینگونه آیات روشن است. مشرکان و اهل کتاب، در برابر ادعای رسالت پیامبر، از او معجزه ای تقاضا میکردند تا بدان وسیله صحت ادعای او را بیازمایند. خصوصا یهودیان که از طریق تعالیم دینی و تورات، با معجزات و اعمال خارق العاده پیشوایان دینی خودشان آشنا بودند، برای آنکه بطلان ادعای پیامبر را اثبات کنند، بارها و بارها از او میخواستند که معجزه ای بیاورد، اما پیامبر اسلام در جواب این درخواستها هیچ کاری نمیتوانست انجام بدهد، جز اینکه به انحاء مختلف از اینکار طفره برود. گاهی میگفت که معجزات در نزد خدا هستند و من از خود معجزی ندارم، گاهی میگفت که اگر معجزی بیاورم، باز هم شما ایمان نمی آورید، گاهی میگفت من بشری هستم مثل شما و ... .

مسلما شما هم قبول دارید که پیامبر اسلام در هیچ کجای قرآن هیچگونه معجزه ای را به خود منسوب نکرده است و هرگز ادعا نکرده است که توانایی معجزه گری داشته باشد (البته اگر خود قرآن را بعنوان معجزه مستثنی کنیم).

واقعیتی که میتوان آنرا از میان فضای سفید میان خطوط قرآن خواند، این است که از همین آیات میتوان نتیجه گرفت که پیامبر واقعا معجزه ای نداشته است. دلیل من هم این است که اگر واقعا پیامبر معجزه ای میداشت، در جواب افرادی که بارها و بارها از او تقاضای معجزه میکردند، اینقدر طفره نمیرفت و حداقل یکبار به معجزات قبلی خودش اشاره ی کوچکی میکرد. مثلا در جواب درخواست مشرکان برای معجزه، آنان را به فلان معجزه ای که در فلان روز انجام داده بود حواله میداد. این منطقی نیست که پیامبر اسلام در زمانی معجزه ای انجام داده باشد، و در زمانهای دیگری که او را متهم میکنند که معجزه ندارد و به او میگویند که اگر راست میگفت معجزه ای داشت، سکوت بکند و برای نشان دادن بطلان ادعای آنان به معجزات قبلی خودش اشاره بکند.

مثلا در آیه 37 سوره انعام، به پیامبر گفته میشود که "چرا معجزه اي از پروردگارش بر او {محمد} نازل نشده ؟". این سوال یک سوال مرکب است. یعنی پرسنده ی سوال به این واقعیت اشاره دارد که محمد معجزه ای نداشته است، و همین فقدان اعجاز را مورد سوال قرار داده است. خوب فرض کنیم که محمد واقعا معجزه ای انجام داده باشد، در اینحالت محمد باید در جواب پرسنده ی این سوال بدو میگفت که "سوال تو اشتباه است و من قبلا فلان معجزه را انجام داده ام و فلان افراد هم آنرا دیده اند". یعنی پیامبر باید پرسنده را از خطایش آگاه میکرد. اما ما شاهدیم که پیامبر (یا خدا!) در همین آیه به پرسشگر، اینگونه جواب میدهد که "بگو : خدا قادراست كه معجزه اي فرو فرستد ولي بيشترينشان نمي دانند". با این جواب کاملا روشن میشود که خود پیامبر هم پیشفرض پرسنده (مبنی بر اینکه وی معجزه ای نداشته) را قبول داشته است و صرفا با این جواب، توجیهی تراشیده است. بنظر من خود همین آیه بهترین گواه و سند تاریخی است که ادعای مرا اثبات میکند.

در آیه 7 سوره رعد نیز مشابه همین سوال مرکب مطرح میشود. آیه 7 میکوید "كافران مي گويند : چرا از جانب پروردگارش آيتي بر او نازل نمي شود ؟" پیامبر (یا خدا!) در جواب آنها مجددا با پذیرش اینکه واقعا آیت و معجزه ای از سوی خدا به او داده نشده است، در جواب میگوید که "جز اين نيست كه تو بيم دهنده اي هستي و هر قومي را رهبري است". باز هم مشهود است که پیامبر پیشفرض سوال مرکب منکران را قبول دارد و هرگز متعرض سخن آنها نمیشود و درصدد بر نمی آید که بگوید شما اشتباه میکنید و من قبلا معجزاتی داشته ام. این آیه هم سند دیگری است که مدعای مرا اثبات میکند.

البته ممکن است گفته شود که بدلیل آنکه خود مردم اطراف پیامبر شخصا شاهد اینگونه معجزات بوده اند، دیگر نیازی نبوده پیامبر مجددا ذکری از وقایعی را که خود مردم با چشم خود میبینند را در قرآن بیاورد. اما بطلان این جواب هم روشن است، چون مسئله ی معجزات مسئله کوچک و کم اهمیتی نیست که بگوییم پیامبر نیازی نمیدیده که در قرآن بدانها اشاره بکند (چرا که میدانیم یکی از راههای اثبات نبوت که امروزه هم بدان اسناد میشود، راه معجزه است و اگر در قرآن به معجزات پیامبر اشاره میشد، میتوانست سند تاریخی خوبی باشد و لااقل امروز امثال من اینگونه با قوت از خود قرآن برای اثبات بی معجزه بودن پیامبر استفاده نمیکردند). ضمن اینکه اگر چنین توجیهی صحیح باشد، آنگاه با آیاتی که در آنها از پیامبر در خواست معجزه میشود در تعارض قرار میگیرد. میگوییم که چگونه است پیامبر لزومی ندیده که به خود معجزات اشاره بکند، اما معجزه خواهی منکران را در قرآن بارها و بارها ذکر کرده و همواره نیز از اینکار طفره رفته؟

alitadayon;6108 نوشت:

همچنین شما می فرمایید پیامبر (ص) در قرآن معجزه ای به خود نسبت نداده است. لازم به ذکر است که قرآن فرستاده خداوند است و پیامبر هیچگاه از جانب خویش در قرآن سخن نگفته است.

اینکه فرمودید قرآن فرستاده ی خدا (سخن خدا) است، ادعایی است که باید آنرا اثبات کنید. اگر میتوانید مدعایتان را ثابت کنید، لطفا در تاپیکی دیگر بدین کار مبادرت بفرمایید. البته اینکه قرآن کلام خدا باشد یا نباشد، تاثیری در بحث فعلی ایجاد نمیکند.

alitadayon;6108 نوشت:

در کجای این آیات بدین نتیجه رسیدید که پیامبر توان معجزه گری ندارد؟ بنده چنین مسئله ای ندیدم.
همچنین این جمله کاملا صحیح است که پیامبر نمی تواند معجزه کند. بله حتی او اختیار به وحی ندارد. تمام آن ها از جانب خداوند است و پیامبر یک انسان معمولی است. لذا با چنین سخنانی نتایج شما غیرقابل قبول است.

پیشفرض این است که هیچ انسانی توانایی معجزه گری ندارد، مگر اینکه خلاف آن ثابت بشود. در مورد پیامبر اسلام هم پیشفرض ما این است که او نیز انسانی معمولی مانند من و شما بوده و هیچ توانایی مافوق بشری نداشته است. حتی خود وی هم بارها در قرآن صراحتا گفته است که او نیز بشری است مثل دیگران و نه غیب میداند و نه توانایی خاصی دارد. بنابراین در خود قرآن هیچ گواه و سندی وجود ندارد که فرض ما را (مبنی بر عدم توانایی پیامبر بر اعجاز) باطل بکند. بنابراین بنده این واقعیت را کافی میدانم که پیشفرض را اثبات شده بدانم (مگر اینکه دلیل دیگری آنرا نقض بکند).

البته تمام این مباحث همانطور که عرض کردم، خارج از بحث فعلی است و من فعلا کاری به این موضوعات و ادله ی بی معجزه بودن پیامبر ندارم.

همچنان منتظر پاسخ کارشناسان گرامی به سوالات قبلی هستم.
[=arial]خردبین سبز اندیش.

به نام خدا
سلام علیک،

دوست عزیزم "خردبین" :
در مورد مطالب قبلی که در حاشیه موضوع تاپیک بود بنده حرف تازه ای ندارم و بر همان مطالب معتقدم و دلیلی بر خلاف آن ها نیافتم.

اما در مورد مطلب اصلی تاپیک

در مورد عدم یافت آیات مربوط به معجزه حضرت ،اینگونه نیست که می فرمایید. در قرآن نیز آیاتی در مورد معجزات پیامبر نیز آمده است و به صراحت ذکر نموده است.

البته حتی در صورت نبود آیات معجزه در قرآن کسی نمی تواند منکر معجزات شود (به دلیل وجود روایات و حوادث منقول از طیف های گوناگون فکری و اعتقادی در صدر اسلام) مگر اینکه بگوید در قرآن آیاتی می باشد که مبین نبود معجزه حسی برای پیغمبر می باشد یا اینکه با استدلالی بر اساس قرآن کریم بتوان اثبات کرد که ایشان معجزه ای حسی ندارند در این حالت وجود معجزات را می توان مردود دانست که اگر چنین باشد تمامی روایات و تواریخ نادرست می باشند.
ولی همانطور که مشخص است علاوه بر اینکه آیاتی در مورد معجزه پیامبر (ص) ذکر شده است آیاتی در رد آن ها وجود ندارد.

برای نمونه همان سوره قمر / اوایل سوره
دوست عزیزم توضیحات شما در مورد آیات ایراد دارد.

در همان آیه اول دونیم شدن ماه را با فعل ماضی آورده است. یعنی این اتفاق روی داده است و اکنون خداوند آن را ذکر می کند. لذا در آیه بعد خداوند به منکران آن عتاب می کند و از تکذیب آن ها صحبت می کند و در ادامه این مسائل را تازه نمی داند و برای دیگر پیامبران نیز چنین انذارهایی را ذکر می کند.
و در ادامه خداوند نیز به پیامبر دستور انذار به این افراد می دهد و حوادث قیامت را بیان می کند.

خردبین;6157 نوشت:
سلام دوست گرامی.

واقعیتی که میتوان آنرا از میان فضای سفید میان خطوط قرآن خواند، این است که از همین آیات میتوان نتیجه گرفت که پیامبر واقعا معجزه ای نداشته است. دلیل من هم این است که اگر واقعا پیامبر معجزه ای میداشت، در جواب افرادی که بارها و بارها از او تقاضای معجزه میکردند، اینقدر طفره نمیرفت و حداقل یکبار به معجزات قبلی خودش اشاره ی کوچکی میکرد. مثلا در جواب درخواست مشرکان برای معجزه، آنان را به فلان معجزه ای که در فلان روز انجام داده بود حواله میداد. این منطقی نیست که پیامبر اسلام در زمانی معجزه ای انجام داده باشد، و در زمانهای دیگری که او را متهم میکنند که معجزه ندارد و به او میگویند که اگر راست میگفت معجزه ای داشت، سکوت بکند و برای نشان دادن بطلان ادعای آنان به معجزات قبلی خودش اشاره بکند.

خردبین;6157 نوشت:
همچنان منتظر پاسخ کارشناسان گرامی به سوالات قبلی هستم.
خردبین سبز اندیش.

جناب خردبین

سلام:Gol:

البته مادامیکه شما بخواهی همه جزئیات دین را در خود قرآن جستجو کنی، نظیر بحث هایی که در نام ائمه اطهار (ع)، مسأله معرفی اسمی ولایت و جانشینی پیامبر (ص) و امثالهم، نتیجه ای بهتر از این نخواهی یافت که البته در همه این موارد پاسخ های متقن و استوار داده شده، لکن اسب عناد و لجاج و تعصب کورکورانه کی در برابر حقیقت متواضع و خاشع می شود.

وانگهی اگر قرار بود که به همه حوادث مربوط به رسالت پیامبر اشاره می شد بدلیل آنکه هر کدام در جای خود واجد اهمیت بودند باید می گفتیم: خداوند برای ما کتاب تاریخ فرستاده و این به غایت کج فهمی است که متأسفانه با لجاجت و عناد هم توأم شده از اینرو نتیجه ای جز این دست برداشت های غلط و عوامانه و شبهه آلود کردن اذهان در پی ندارد.

در ادامه بصورت مستند، انواع و اقسام معجزات پیامبر اکرم (ص) را تقدیم دوستداران معرفت و حقیقت می کنیم:

بـدان كـه از بـراي حـضـرت رسـول صـلي اللّه عـليه و آله و سلّم معجزاتي بوده كه از بـراي غـيـر آن حـضـرت از پـيـغـمـبـران ديـگـر نبوده و نظير معجزات جميع پيغمبران از آن حـضـرت بـه ظـهـور آمـده اسـت و ابـن شـهـر آشـوب نـقـل كـرده كـه چـهار هزار و چهارصد و چهل بوده معجزات آن حضرت ، كه سه هزار از آنها ذكر شده است .(1)


فـقـيـر گـويـد: كـه جـمـيـع اقوال و اطوار و اخلاق آن حضرت معجزه بود خصوص اِخبار آن حـضرت به غائبات چنانكه مي آيد انشاء اللّه تعالي اشاره به آن ، بعلاوه آن معجزاتي كـه قـبـل از ولادت آن حـضـرت و در حـيـن ولادت شـريـفـش ظـاهـر شـده چـنـانـچـه بـر اهل اطّلاع ظاهر و هويداست و اقوي و ابقي از همه معجزات آن حضرت ، قرآن مجيد است كه از اتيان به مثل آن تمامي فُصحا و بلغا عاجز گشتند و بر عجز خود گردن نهادند و هركس در مـقـابـل قـرآن كـلمـه اي چـنـد به هم پيوست مفتضح و رسوا گشت
.

مانند مُسَيْلمه كذّاب و اَسود عَنْسي و غيره . از كلمات مُسَيْلمه است كه در برابر سوره والذّاريات ، گفته :وَالزّارِعـاتِ زَرْعـا، فـَالْحـاصـِداتِ حـَصـدا، فـَالطّاحِناتِ طَحْنا، فَالْخابِزاتِ خُبْزا فَالا كِلاتِ اَكْلاً.


و در برابر سوره كوثر، گفته : اِنّا اَعْطَيْناك الْجاهِر فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَهاجِر اِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْكافِرُ.
و از كلمات اَسود است كه مقابل سوره بروج آورده : والسَّمآءِ ذاتِ الْبُرُوج والاَْرضِ ذات الْمُروُج وَالنِّسآءِ ذاتِ الْفروُج وَالخَيْلِ ذاتِ السُّرُوج وَ نَحْنُ عَلَيها نَمُوجُ بَيْنَ اللِّوي وَالْفَلُّوج.


و اين كلمات نيز از او است : يـا ضـَفْدَعُ بَيْنَ ضفْدَعَيْن نَقيّ نَقيّ كَم تَنقيّنَ لاَ الشّارِبُ تمنعَين وَلاَ الْمآء تَكْدُرينَ اَعْلاكِ في الْمآءِ وَ اَسْفَلُكِ في الطّينِ.


ايـن مـعـجـزه قـرآن مجيد است كه اين كلمات ناهموار را مُسيلمه و اَسود به هم ببندند و آن را وحـي مـُنـزل گـويـنـد و در مـقـابل جماعت كثير قرائت كنند؛ زيرا كه مُسيلمه و اَسود، عرب بودند و هيچ عرب چنين كلام ناستوده نمي گويد و اگر گويد قبح آن را بداند و بر كس نـخـوانـد و كـسـي كـه خـواهـد بـر مختصري از اعجاز قرآن مطّلع شود رجوع كند به باب چـهاردهم جلد دوم حياة القلوب علامه مجلسي (رضوان اللّه عليه)؛ زيرا كه اين مجال، گنجايش ذكر آن ندارد.


بالجمله، ما در ادامه بحث،به مواردی از معجزات آن حضرت اشاره می کنیم:


موفق باشید ...:Gol:




ادامه دارد ...:Gol:




پاورقی_____________________________________________
1. مناقب ابن شهر آشوب 1/189، تحقيق: دكتر بقاعي، بيروت.



ادامه مطلب ...:Gol:

سلام مجدد:Gol:

معجزات نوع اول

نـوع اوّل : مـعـجـزاتـي اسـت كـه مـتـعلّق است به اجرام سماويّه مانند شقّ قمر و ردّ شمس ‍ و تظليل غمام و نزول باران و نازل شدن مائده و طعامها و ميوه ها براي آن حضرت از آسمان و غير ذلك و ما در اينجا به ذكر چهار امر از آنها اكتفا مي كنيم:

شق القمر
اوّل: در شقّ قمر است: قـال اللّه تـعـالي (اِقـْتـَربـَتِ السّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ وَ اِنْ يَرَوا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرُّ)؛(1) يـعني نزديك شد قيامت و به دو نيم شد ماه و اگر ببينند آيتي و معجزه اي رو مي گردانند و مي گويند سِحْري است پيوسته .(2)


اكـثـر مـفـسـّران خـاصـّه و عـامـّه روايـت كـرده انـد كـه ايـن آيـات وقـتـي نـازل شـد كـه قريش در مكّه از آن حضرت معجزه طلب كردند حضرت اشاره به ماه فرمود، به قدرت حق تعالي به دو نيم شد و در بعضي روايات است كه آن در شب چهاردهم ذيحجة بود.(3)

ردّ الشمس
دوم : عـلمـاء خـاصـّه و عامّه به سندهاي بسيار از اسماء بنت عُمَيْس و غير او روايت كرده اند كـه روزي حـضـرت رسول صلي اللّه عليه و آله و سلّم حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام را پي كاري فرستاد و چون وقت نماز عصر شد و نماز عصر گزاردند حضرت امير عليه السّلام آمد و نماز عصر نكرده بود، حضرت رسول صلي اللّه عليه و آله و سلّم سر مبارك خـود را در دامـن آن حـضـرت گـزارد و خـوابـيـد و وحـي بـر آن حـضـرت نـازل شـد و سـر خـود را به جامه پيچيده و مشغول شنيدن وحي گرديد تا نزديك شد كه آفتاب فرو رود و چون وحي منقطع شد حضرت فرمود: يا علي! نماز كرده اي؟ گفت: نه يـا رسـول اللّه نـتـوانـسـتـم سـر مبارك ترا از دامن خود دور كنم. پس ‍ حضرت فرمود كه خـداوندا! علي مشغول طاعت تو و طاعت رسول تو بود پس ‍ آفتاب را براي او برگردان! اسماء گفت: واللّه! ديدم كه آفتاب برگشت و بلند شد و به جائي رسيد كه بر زمينها تـابـيـد و وقـت فـضـيـلت عـصـر بـرگـشـت و حـضـرت نـماز كرد و باز آفتاب فرو رفت.(4)

ريزش باران
سـوّم :ايـضـا خـاصـّه و عـامـّه روايـت كـرده انـد كـه چـون قـبـايـل عرب با يكديگر اتّفاق كردند در اذيّت آن حضرت، حضرت فرمود كه خداوندا، عذاب خود را سخت كن بر قبايل مُضَر و بر ايشان قحطي بفرست مانند قحطي زمان يوسف؛ پـس بـاران هفت سال بر ايشان نباريد و در مدينه نيز قحطي به هم رسيد، اعرابي به خـدمـت آن حـضـرت آمد و از جانب عرب استغاثه كرد كه درختان ما خشكيد و گياههاي ما منقطع گـرديـد و شـيـر در پـسـتـان حـيوانات و زنان ما نمانده و چهار پايان ما هلاك شدند؛ پس حضرت برمنبر آمد و حمد ثناي حق تعالي ادا نمود و دعاي باران خواند و در اثناي دعاي آن حـضـرت بـاران جـاري شـد و يـك هـفـتـه بـاريـد و چـنـدان بـاران آمـد كـه اهل مدينه به شكايت آمدند و گفتند: يا رسول اللّه! مي ترسيم غرق شويم و خانه هاي ما منهدم شود؛ پس حضرت اشاره فرمود به سوي آسمان و گفت: اَللّهـُمّ حـَوالَيـْنـا وَلا عـَلَيْنا، خداوندا، بر حوالي ما بباران و بر ما مباران. و به هر طـرف كـه اشاره مي فرمود ابر گشوده مي شد پس ابر از مدينه برطرف شد و بر دور مـديـنـه مـانـنـد اكليل حلقه شد و بر اطراف مانند سيلاب مي باريد و بر مدينه يك قطره نـمـي بـاريـد و يـك مـاه سيلاب در رودخانه ها جاري بود؛ پس حضرت فرمود: واللّه اگر ابوطالب زنده مي بود ديده اش روشن مي شد.بعضي از اصحاب عرض كردند: مگر اين شعر را از او به خاطر آورديد؟
شعر :


وَاَبْيَضُ يُسْتَسْقَي الْغَمامُ بِوَجْهِهِ ثِمالُ اليَتامي عِصمَةٌ لِلاَرامِلِ




آن حضرت فرمود: چنين باشد.(5)

تسبيح گفتن انگور
چـهـارم : بـه سـنـد مـعـتبر از امّ سلمه منقول است كه روزي فاطمه عليهاالسّلام آمد به نزد حـضـرت رسـول صـلي اللّه عـليـه و آله و سـلّم و امـام حسن و امام حسين را برداشته بود و حـريـره سـاخـتـه بـود و بـا خود آورده بود چون داخل شد حضرت فرمود كه پسر عمّت را بـراي مـن بطلب . چون اميرالمؤ منين عليه السّلام حاضر شد امام حسن را در دامن راست و امام حـسـين را در دامن چپ و علي و فاطمه را در پيش رو و پسِ سر خود نشانيد و عباي خيبري بر ايـشـان پـوشـانـيـد و سـه مـرتـبـه گـفـت: خـداونـدا! ايـنـهـا اهل بيت من اند؛ پس از ايشان دور گردان شكّ و گناه را و پاك گردان ايشان را پاك كردني. و مـن در مـيـان عـَتـَبـه در ايـسـتـاده بـودم، گـفـتـم: يـا رسـول اللّه! مـن از ايـشـانم؟ فرمود: كه بازگشت تو به خير است امّا از ايشان نيستي. پـس جـبـرئيـل آمـد و طـبـقـي از انـار و انـگـور بـهـشـت آورد چـون حـضـرت رسـول صـلي اللّه عـليـه و آله و سـلم انـار و انـگـور را در دست گرفت هر دو تسبيح خدا گـفتند و آن حضرت تناول نمود؛ پس به دست حسن و حسين داد و در دست ايشان سبحان اللّه گـفـتـنـد و ايـشـان تـنـاول نـمـودنـد؛ پس به دست علي عليه السّلام داد تسبيح گفتند و آن حـضـرت تـنـاول نـمـود؛ پـس شـخـصـي از صحابه داخل شد و خواست كه از انار و انگور بـخـورد. جـبـرئيـل گفت: نمي خورد از اين ميوه ها مگر پيغمبر يا وصيّ پيغمبر يا فرزند پيغمبر.(6)



ادامه دارد ...:Gol:


پاورقی______________________________________



1 . سوره قمر 54، آيه 1 ـ 2 .
2 . مناقب ابن شهر آشوب 1/163. تحقيق: بقاعي، بيروت.
3 . تفسير قمي 2/341، چاپ دارالكتاب، قم.
4 . مـنـاقب خوارزمي ص 306، حديث 301، چاپ انتشارات اسلامي. كشف اليقين. علاّمه حلّي ،ص 112، چاپ انتشارات وزارت ارشاد.
5 . خرائج راوندي 1/58؛ بحار الانوار 17/230 .
6 . خرائج راوندي 1/48؛ بحار الانوار 17/359 .


ادامه مطلب ...:Gol:

معجزات نوع دوم

نوع دوم : معجزاتي است كه از آن حضرت در جمادات و نباتات ظاهر شده مانند سلام كردن سـنـگ و درخـت بـر آن حـضـرت (1) و حـركـت كـردن درخـت بـه امـر آن حـضـرت (2) و تـسـبـيـح سـنـگـريـزه در دسـت آن حـضـرت (3) و حـنـيـن جذع (4) و شـمـشـيـر شـدن چـوب بـراي عـُكـّاشـه در بـَدْر(5) و براي عـبـداللّه بـن جـَحـْش در اُحـُد(6) و شـمـشـيـر شـدن بـرگ نـخـل بـراي ابـودُجـانـه بـه مـعـجزه آن حضرت (7) و فرو رفتن دستهاي اسب سـُراقـه بـر زمـيـن در وقـتـي كـه بـه دنـبـال آن حـضـرت رفـت در اوّل هجرت (8) و غير ذلك و ما در اينجا اكتفا مي كنيم به ذكر چند امر:


درخت حَنّانه
اوّل : خـاصـّه و عـامـّه بـه سـنـدهـاي بـسـيـار روايـت كـرده انـد كـه چـون حـضـرت رسـول صـلي اللّه عـليـه و آله و سـلّم بـه مـدينه هجرت نمود و مسجد را بنا كرد در جانب مـسجد درخت خرمائي خشك كهنه بود و هرگاه كه حضرت خطبه مي خواند بر آن درخت تكيه مي فرمود پس مردي آمد و گفت : يا رسول اللّه ، رخصت ده كه براي تو منبري بسازم كه در وقـت خـطـبـه بـر آن قـرارگـيـري و چون مرخص شد براي حضرت منبري ساخت كه سه پـايـه داشـت و حـضـرت بـر پـايـه سـوّم مـي نـشـسـت ، اوّل مـرتـبـه كه آن حضرت بر منبر برآمد آن درخت به ناله آمد، مانند ناله اي كه ناقه در مـفارقت فرزند خود كند؛ پس حضرت از منبر به زير آمد و درخت را در برگرفت تا ساكن شد؛ پس ‍ حضرت فرمود: اگر من آن را در بر نمي گرفتم تا قيامت ناله مي كرد و آن را حـَنـّانه مي گفتند و بود تا آنكه بني اميّه مسجد را خراب كردند و از نو بنا كردند و آن درخـت را بـريـدنـد(
9) و در روايـت ديـگـر مـنـقـول اسـت كـه حـضـرت فـرمـود كـه آن درخـت را كـنـدنـد و در زيـر مـنـبـر دفـن كردند.(10)


درخت متحرّك
دوم : در نـهـج البـلاغـه و غـيـر آن، از حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـّلام مـنـقـول اسـت كه فرمود من با حضرت رسول صلي اللّه عليه و آله و سلّم بودم روزي كه اشـراف قـريـش ‍ بـه خدمت آن حضرت آمدند و گفتند: يا محمّد، تو دعوي بزرگي مي كني كـه پـدران و خـويـشـان تـو نـكـرده انـد و مـا از تـو امـري سـؤ ال مـي كـنـيـم اگـر اجـابـت مـا مـي نـمـائي مـي دانـيـم كـه تـو پـيـغـمـبـري و رسـول و اگـر نـكـنـي مـي دانـيـم كـه سـاحـر و دروغـگـوئي.

حـضـرت فـرمـود كـه سـؤال شـمـا چـيـسـت؟ گفتند: بخواني از براي ما اين درخت را كه تا كنده شود از ريشه خود و بيايد در پيش تو بايستد، حضرت فرمود كه خدا بر همه چيز قادر است، اگر بكند شما ايمان خواهيد آورد؟ گفتند: بلي، فرمود كه من مي نمايم به شما آنچه طلبيديد و مي دانم كه ايمان نخواهيد آورد و در ميان شما جمعي هستند كه كشته خواهند شد در جنگ بدر و در چاه بدر خواهند افتاد و جمعي هستند كه لشكرها برخواهند انگيخت و به جنگ من خواهند آورد؛ پس فـرمـود: اي درخـت! اگـر ايـمـان بـه خـدا و روز قـيـامـت داري و مـي دانـي كـه مـن رسـول خدايم پس كنده شو با ريشه هاي خود تا بايستي در پيش من به اذن خدا.

پس به حـقّ آن خـداونـدي كـه او را بـه حـقّ فرستاد كه آن درخت با ريشه ها كنده شد از زمين و به جـانـب آن حضرت روانه شد با صوتي شديد و صدائي مانند صداي بالهاي مرغان، تا نـزد آن حـضـرت ايـسـتاد و سايه بر سر مبارك آن حضرت انداخت و شاخ بلند خود را بر سـر آن حـضـرت گشودوشاخ ديگر بر سرمن گشود و من در جانب راست آن حضرت ايستاده بودم چون اين معجزه نمايان را ديدند از روي علوّ و تكبّر گفتند: امر كن او را كه برگردد و بـه دو نـيـم شـود و نـصـفـش بيايد و نصفش در جاي خود بماند. حضرت آن را امر كرد و بـرگـشـت و نـصـفـش جـدا شـد و بـا صـداي عـظيم به نهايت سرعت دويد تا به نزديك آن حـضـرت رسـيـد.

گـفـتـنـد: بـفـرمـا كـه ايـن نـصـف بـرگـردد و بـا نـصـف ديـگـر مـتـّصل گردد. حضرت فرمود و چنان شد كه خواسته بودند؛ پس من گفتم : لا اِلهَ اِلا اللّهُ! اوّل كـسـي كه به تو ايمان مي آورد منم و اوّل كس كه اقرار مي كند كه آنچه درخت كرد از بـراي تـصـديـق پـيغمبري و تعظيم تو كرد منم ؛ پس همه آن كافران گفتند: بلكه ما مي گـوئيـم كـه تـو سـاحـر و كـذّابـي و جـادوهـاي عـجـيـب داري و تـرا تصديق نمي كند مگر مثل اين كه در پهلوي تو ايستاده است .(11)


موفق باشید ...:Gol:

ادامه دارد ...:Gol:




پاورقی__________________________________________________
1. امالي شيخ طوسي ص 341، حديث 692، مجلس 12 .
2. خرائج 1/155
3. مناقب ابن شهر آشوب 1/126 .

4. همان ماءخذ .
5. همان ماءخذ 1/160 .
6. همان ماءخذ 1/161
7. همان ماءخذ 1/161
8. خرائج راوندي 1/23 .
9. خرائج 1/165 ـ 166؛ بحار الانوار 17/365 .
10. قصص الانبياء راوندي ص 311، حديث 417، چاپ الهادي ، قم .
11. نهج البلاغه ترجمه شهيدي ص 223، خطبه 192 .




ادامه مطلب پیشین ...:Gol:

با سلام مجدد:Gol:

در ادامه، بخش دوم از قسم دوم معجزات پیامبر اکرم (ص) را تقدیم حضور کاربران عزیز می کنیم:

شباهت درخت متحرك با جريان ابرهه
فـقـيـر گـويد: كه صاحب ناسخ نگاشته كه اين معجزه كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السـّلام از حـضـرت رسـول صـلي اللّه عـليـه و آله و سـلّم در تـحـريـك درخـت نقل فرموده با قصّه ابرهه و ظهور ابابيل مشابهتي دارد؛ زيرا كه علي عليه السّلام خود را وصيّ پيغمبر صلي اللّه عليه و آله و سلّم و امام مفترض الطّاعة مي شمرد و خود را صـادق و مـصـدّق مي دانست در مسجد كوفه بر فراز منبر وقتي كه بيست هزار كس در پاي مـنـبـر او گـوش بـر فـرمـان او داشـتـنـد نـتـوانـد بـود كـه بـر رسـول خـدا صـلي اللّه عـليـه و آله و سـلّم دروغ بـندد و بگويد پيغمبر درخت را پيش خود خـوانـد و درخـت فـرمـانـبـردار شـد ؛ چـه ايـن هنگام كه علي عليه السّلام اين روايت مي كرد جـماعتي حاضر بودند كه با علي عليه السّلام هنگام تحريك درخت حاضر بودند و خطبه امـيـرالمـؤ منين عليه السّلام را كس نتواند تحريف كرد ؛ چه هيچ كس را اين فصاحت و بلاغت نـبوده و بر زيادت از صدر اسلام تا كنون خُطَب آن حضرت در نزد عُلما مضبوط و محفوظ است . انتهي .(
1)


درخت هميشه سبز
راونـدي از حـضـرت صـادق عـليـه السـّلام روايـت كـرده اسـت كـه چـون حـضـرت رسول صلي اللّه عليه و آله و سلّم به سوي جِعرانه (نام موضعي است ) برگشت در جـنـگ حـُنين و قسمت كرد غنايم را در ميان صحابه ، صحابه از پي آن حضرت مي رفتند و سـؤ ال مـي كردند و حضرت به ايشان عطا مي فرمود تا اينكه ملجاء كردند آن حضرت را كه به سوي درختي رفت و به درخت پشت خود را چسبانيد و باز هجوم آوردند و آن حضرت را آزار مـي كـردند تا آنكه پشت مباركش مجروح شد و ردايش بر درخت بند شد پس از پيش درخت به سوي ديگر رفت و فرمود كه رداي مرا بدهيد واللّه كه اگر به عدد درختهاي مكّه و يـمـن گـوسـفـنـد داشـتـه بـاشـم هـمـه را در مـيـان شـما قسمت خواهم كرد و مرا ترسنده و بـخـيـل نـخـواهـيـد يـافـت . پـس در ماه ذيقعده از جعرانه بيرون رفت و از بركت پشت مبارك هـرگـز آن درخـت را خـشـك نـديـدنـد و پـيـوسـتـه تـر و تـازه بـود در هـمـه فصل كه گويا هميشه آب بر آن مي پاشيدند.(
2)


تازيانه نوراني
ابـن شـهـر آشـوب روايـت كـرده كـه قـريـش طـُفـَيـْل بـن عـَمـْرو را گـفـتـنـد كـه چـون در مـسـجـدالحـرام داخـل شـوي پـنبه در گوشهاي خود پر كن كه قرآن خواندن محمّد صلي اللّه عليه و آله و سـلّم را نـشـنوي مبادا ترا فريب دهد؛ چون داخل مسجد شد هر چند پنبه در گوش خود بيشتر فـرو مـي بـرد صداي آن حضرت را بيشتر مي شنيد پس به اين معجزه مسلمان شد و گفت : يـا رسـول اللّه ! مـن در مـيـان قوم خود سركرده و مطاع ايشانم ، اگر به من علامتي بدهي ايـشـان را بـه اسلام دعوت مي كنم . حضرت فرمود: خداوندا، او را علامتي كرامت كن ؛ چون بـه قـوم خـود بـرگـشـت از سـر تـازيـانـه او نـوري مـانـنـد قنديل ساطع بود.(3)


ادامه دارد ...:Gol:





پاورقی__________________________________________________



1. نـاسـخ التـواريـخ جـزء پنجم ، جلد دوم ، ص 115، چاپ مطبوعات ديني ، قم .



2. خرائج راوندي 1/98 .



3. مناقب ابن شهر آشوب 1/159 ـ 160 .




موضوع قفل شده است