برای مرگم دعا کن...

تب‌های اولیه

38 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
برای مرگم دعا کن...

گاهي وقت ها از نربان بالا مي ري تا دست هاي خدا رو بگيري اما نمي دوني که خدا پايين وايساده و نردبان رو گرفته تا تو نيفتي...
خيلي وقتها مشکلاتي پيش مياد که راحت حل ميشن اما بعضي مشکلات حل نميشن... نه اينکه حل نشن نه... ولي سخت و دير حل ميشن...
گاهي وقتها که تو کوچه و خيابون رو در و ديوار اعلاميه اي مي بيني و يه نگاهي مي اندازي اگه مسن باشه ميگه خدابيامرزه اما اگه جوون باشه کمي بيشتر ناراحت ميشي... تو که يه رهگذري اينقدر ناراحت ميشي واي به حال خانواده اش!!!
واي به حال کسايي که دوسش داشتن...
حالا من يکي از اون واي به حال ها هستم...
54 روز پيش عزيزترين عزيزم رو از دست دادم... نميدونم باور مي کني يا نه ولي تا 40 روز هميشه روز وشب کارم گريه بود...
بعد چهلم هم داغون ترم... انگار همين امروز خبر نبودنش رو بهم دادن... خيلي حالم بده... هيچ چيز برام مهم نيست... هيچ کس آرومم نمي کنه...
کاش مي شد من هم کنار عزيزم باشم.. اما حيف و صد حيف که خدا خودکشي رو حرام کرده و مرگ من رو نمي رسونه...
نميدونم با اين حال و روز چه کنم؟
خودم هم از اين حالم خسته شدم...
نمي دونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
براي مرگم دعا کن....

این مصیبت را به تو و خانواده محترمت تسلیت مى گویم و براى همه شما آرزوى صبر وبردبارى دارم. مى دانم که غم بزرگى را تحمّل کرده اى و رنج فراوانى کشیده اى. ببین خواهرم! در همین لحظات سخت است که ما انسان ها امتحان مى شویم. قرآن کریم، الگوى زیبایى براى لحظه هاى دشوار زندگى پیش روى ما قرار داده و در آیه 155 و 156 سوره بقره چنین فرموده است: «قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى و کاهش در مال ها و جان ها و میوه ها آزمایش مى کنیم. و بشارت ده آن ها که هرگاه مصیبتى به ایشان مى رسد، مى گویند: ما از آنِ خداییم و به سوى او باز میگردیم.»
در این دو آیه به چند نکته مهم اشاره شده است:

1. همه ما امتحان خواهیم شد.

2. امتحان هر کس به گونه اى است.

3. تنها صابران سرافراز خواهند بود.

4.توجّه به خدا و معاد، به انسان آرامش مى دهد.

یک بار دیگر در سخن صابران دقّت کن. آن ها مى گویند: «اِنّا لِلّهِ واِنّا اِلَیهِ رجِعون» ; «ما از آنِ خداییم و به سوى او باز مى گردیم.» قرار نیست که ما انسان ها تا ابد در دنیا زندگى کنیم. دیر یا زود همه ما از این دنیا مى رویم و نزد خدا باز مى گردیم. پس چرا باید در مرگ عزیزان خود، صبر و بردبارى را از دست بدهیم.

بر دوستان رفته چه افسوس مى خوریم *** ما خود مگر قرار اقامت گزیده ایم

البته به طور طبیعى همه ما از مرگ دوستان و بستگانمان ناراحت مى شویم.

حضرت محمد(صلى الله علیه وآله وسلم)هم وقتى پسرش ابراهیم از دنیا رفت، ناراحت شد و گریه کرد.

یاران پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)که گریه حضرت را دیدند، تعجّب کردند.

شاید توقّع نداشتند که پیامبر صبور مقاوم، در مرگ فرزندش گریه کند.

به آن حضرت گفتند: «اى رسول خدا! گریه مى کنى حال آن که تو فرستاده خدایى؟!»

پیامبر در جواب فرمود: «دل مى سوزد و اشک جارى مى شود; ولى آنچه باعث خشم خدا گردد، نمى گویم.»
وقتي ميگي براي مرگم دعا كنيد باعث خشم و ناراحتي خداي مهربان ميشي چون اين خودش يك ناسپاسي است. بايد شاكر خدا باشي كه به شما فرصت زندگي داده تا بتوني خيلي كارها بكني.



خواهرم! تو هم حق دارى که به خاطر از دست دادن عزيزت ناراحت باشى;


امّا مبادا شیطان تو را افسرده و پژمرده و ناامید کند.

بدون كه با مرگ اون عزيز هنوز پرونده اش بسته نشده. شما اگر خيلي دوستش داري الان مي توني خيلي كارها براش بكني كه روحش شاد بشه. ما متاسفانه اون ور را نمي بينيم چه خبره. نميدوني يك كار كوچيك كه اينجا ميكني چند برابرش اونجا به عزيزت داده ميشه و خوشحالش ميكنه.
شما هم به جاي ناراحتي و آرزوي مرگ ، توكل به خدا كن. بگو خدا راضيم به رضاي تو. بعد سعي كن اگر مي توني براش قرآن بخوني يا صلوات فرستي يا خيرات بدي و از خداوند برايش طلب مغفرت كني.


به هر حال مرگ يك مرحل از زندگي همه ماست و از بدو تولد با ما متولد ميشه. حالا يكي زودتر يكي ديرتر.
فكر كن عزيزت به يك مسافرت رفته و اگر برنمي گرده شما يك روزي به ديدنش ميري.اما اون روزي كه خداوند مقدر كرده .
ما حق نداريم كه براي خودمان زمان مرگ تعيين كنيم. همه چيز ما به دست خداست. هر وقت كه اراده كنه ما رو پيش خودش ميبره.اگر قرار باشه بعد از رفتن هر عزيزي ما هم بميريم و بريم كه ديگه كسي توي دنيا باقي نمي ماند. خدا شما را دوست دارد. دلش مي خواهد بنده اش شاكر باشد و در راه طاعتش قدم بردارد و از فرصت هايش استفاده كند.

شما هم غصه نخور. بدون به غير از شما خيلي ها در گوش و كنار دنيا مصيبت هاي بدتر از اين كشيده اند. پس اگر جاي حضرت زينب بودي چه ميكردي؟
حضرت آيا اومد گفت براي مرگم دعا كنيد؟ آيا گفت خدايا مرگم رو برسان؟
يا گفت مارايت الا جميلا. پس صبور باش. توكل به خدا كن و به زندگي عاديت برس. ان شاالله خداوند به زودي غم و اندوهت رو برطرف ميكنه و درهاي رحمتش رو به رويت باز ميكنه يا حق.

سلام دوست عزیز

بنده هم به نوبه خودم این مصیبت را به شما تسلیت میگم و به جای اینکه برای مرگ شما دعا کنم از خداوند برایت صبر و اجر می طلبم.

همه از خداییم و به سوی خدا می رویم
سرکار خانم سادات مطالب زیبایی بیان کردند.
راستش شاید اگر خدا هم به آن عزیزتان اجازه می دادند با شما ارتباط برقرار کند ایشان از شما نمی خواستند که برای مرگتان و رسیدن به ایشان دعا کنید ایشان حتما می خواستند برای ایشان زاد راه بفرستید و خودتان را هم به زاد معاد مجهز کنید و بهترین زاد خویشتنداری در مصیبت، معصیت، نعمت و اطاعت است(ان خیر الزاد التقوی).
توصیه می کنم
کتاب اسلام در کنار داغدیدگان را مطالعه بفرمایید احتمالا این کتاب در قسمت کتاب خانه سایت موجود باشد.
از خداوند برای عزیزتان رحمت و برای شما و بازماندگان اجر صبر مسئلت داریم

سلام
من هم به شما تسلیت میگم.
امیدوارم که صبور باشید و به آینده امیدوار. امام علی (َع) فرمودند: نا امیدی بزرگترین گناه است.
پس نسبت به زندگی خودتون نا امید نباشید

samirarad;36755 نوشت:
روز پيش عزيزترين عزيزم رو از دست دادم... نميدونم باور مي کني يا نه ولي تا 40 روز هميشه روز وشب کارم گريه بود... بعد چهلم هم داغون ترم... انگار همين امروز خبر نبودنش رو بهم دادن... خيلي حالم بده... هيچ چيز برام مهم نيست... هيچ کس آرومم نمي کنه... کاش مي شد من هم کنار عزيزم باشم.. اما حيف و صد حيف که خدا خودکشي رو حرام کرده و مرگ من رو نمي رسونه... نميدونم با اين حال و روز چه کنم؟ خودم هم از اين حالم خسته شدم... نمي دونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟ براي مرگم دعا کن....


با سلام

به اسك دين خوش امديد بزرگوار

از اين كه به اسك دين اعتماد كرديد و درد دلي با ان كرديد سپاسگذارم اينجا همه تو غم و غصه و شادي هاي هم شريك اند امروز روز غصه كسي فردا روز شاديش

ولي انچه كه بعد از گذشت همه اينها مي ماند نام و يادي از انسانهاست و خوبي ها افراد

نمي دانم ان كسي را كه از دست داديد چه نسبتي با شما داشته خواهر يا مادر يا برادر و يا همسر ويا فرزند

نمي دانم محبت بين شما تا چه اندازه بوده چقدر به هم عشق مي ورزيديد

ولي بزرگوار مي خواهم خاطره اي را برايتان ياد اوري كنم كه حتما شنيده ايد

اين خاطره ها بر مي گردد به هزار و چندين سال پيش وقتي كه فرزنداني كوچك به همراه مادر و پدرشان پدر بزرگي را از دست مي دهند كه همه چيزشان بود تكيه گاهشان بود
بعد از او بدخواهان عالم در صدد بلايي بودند كه بعد از پدر بزرگ بر سر اين خانواده بياورند و اوردند

مادر خانواده را كتك زدند برادرشان را سقط كردند و پدر خانواده را ترور شخصيت

ولي هيچ يك از اعضاء خانواده از اين كه چنين مصيبتي بر انها وارد شده است ناشكري نكردند خم به ابرو نياوردند

بچه ها مادرشان را از دست دادند شبانه شاهد دفن مادرشان بودند ارام گريه كردند و لي باز توكل كردند و صبر

حتما از محبت بين اين اعضاء خانواده باخبريد كه عشق هاي ما و شما به كرد انها هم نمي رسد

روزها گذشت و بچه ها بزرگ شدند نوبت امتحان ديگر

خواهر و برادرها اين بار پدر از دست دادند.... پدر، پدري كه بعد از شهادت ايشان بچه هاي عالم افتخار مي كرد كه فرزند او باشد

اين مصيبت براي فرزندان او چه مصيبتي بود خدا مي داند

ولي فرزندان باز صبر كردند

گريه كردند باز ارام و پدر را نيز شبانه دفن كردند

برادر بزرگتر مسموم مي شود و شهيد برادر و خواهر او را نيز دفن مي كنند گريه هم مي كنند ولي صبر دارند

نوبت برادر ديگر است
در يك روز گرم در نصف روز چندين برادر و فرزند و برادر زاده و دوست و اشناي خواهر را مي گشند و از همه مهمتر برادر را جلوي چشم خواهر سر مي برند

خواهر كوچك

گريه هم مي كند ولي خم به ابرو نمي اورد و صبر مي كند

از محبت بين اين خواهر و برادر و پدر و مادر و اعضاء خانواده باخبر نيستيم فقط مي دانيم كه به هم ديگر محبت داشتند

همه در زندگي خويش غم دارند و غصه

عزيز از دست مي دهند

ولي نبايد نا سپاسي كرد

تا يادم نرفته اين خانواده الگوي ابناء بشر اند

و به فرموده خدا بايد در تمام مراحل زندگي و مخصوصا در سختي ها به ايشان متوسل شويم

اين خانواده بزرگترين و دردناكترين مصيبت هاي عالم را كشيده اند ولي صبر كرده اند

و خدا فرموده اين خانواده را الگوي خويش قرار دهيد

متوسل به ايشان شويد

خب بزرگوار
به فرموده خدا متوسل به اين خانوده باش و درد دل با اين خانواده كن
ولي مايوس نباش

زندگي حق همه است و همه بايد در اين دنيا وظايف خود انجام دهيم و خداي خود را بنده باشيم

كه همه دير يا زود با مشكل و بي مشكل با دردسر و بي درسر در سختي و در رفاه ، امروز يا فردا

انا لله و انا اليه راجون

طاهای بزرگوار اسک دین تشکر از شما

لذت بردم از این بیان زیبای شما

به واقع خداوند با این خانواده حجت را بر ما تمام کرد ، این همه مصیبت را تحمل کردند و روز به روز بر ایمان و یقینشان افزوده شد.
من همیشه در سختیها و مصائب به این خانواده با کرامت متوسل میشم و عجیب احساس آرامش می کنم.

پسرم مدتی به دلیل بیماری در بیمارستان بود و هر روز مجبور بودیم از رگهای ظریف دستان کوچیکش خون بگیریم ؛ گاهی واقعا احساس عجز میکردم از این صحنه ؛ اما هر بار با خودم می گفتم خون پسر من از خون علی اصغر حسین که رنگین تر نیست.

گاهی هم این شعر آرومم می کرد:

هر که در این بزم مقربتر است
جام بلا بیشترش می دهند.

از همه تون ممنونم...
حرفاتون جز حقیقت چیزی نیست... پس باید قبولش کنم... قبول کنم که نامزد عزیزم دیگه کنارم نیست...
اما شما هم قبول کنید که من حقیر نمی تونم مثل حضرت زینب باشم... مثل خانواده علی(ع) باشم...
از همون روز های اول با اینکه سخت بود ولی همیشه قبل از نمازم 2 رکعت براش نماز می خونم و هر شب براش قران می خونم... من اهل نماز شب نبودم اما وقتی فهمیدم که همیشه نماز شب می خوند راهش رو -هرچند دست و پا شکسته- ادامه می دم...
از فضل و کرم خدا نا امید نیستم... به حکمت خدا شک ندارم...
فقط نمیدونم چرا باید زنده باشم؟؟ هیچ چیز برام جذاب نیست... حتی چیز هایی که قبلا دوست داشتم برام اصلا مهم نیست...
با اینکه 21 سالمه اما هیچ ذوق و شوق جوونی ندارم..........................................................

گاهی گذشت زمان بهترین درمان برای بدترین درد ها و داغ هاست.

غم خود را به دست زمان بسپارید.

فراموشش نمی کنید ، اما به مرور خداوند صبری برابر با مصیبتی که به شما داده بهتون عنایت خواهد کرد.

در این برهه از زمان باز هم مثل گذشته شاکر باشید و بردبار/

سلام دوست عزیز

از صمیم قلبم به شما تسلیت می گم و با شما همدردی می کنم

فقدان و از دست دادن خیلی سخته این حس شما رو واقعا درک می کنم اما بدونین که مرور زمان خیلی مسائل رو حل می کنه و نگاهتون به زندگی عوض می شه اینکه دیگه هیچی براتون شادی اور نیست علایق قبلی شما دیگه محو شده تا یک مدتی طبیعی هست
اما عزیز دل از خدا کمک بخواین و یک نگاه تازه در زندگی بجویین انوقت جذابیت هایی براتون ظهور پیدا می کنه که قبلا نچشیدین
دوست من نذارین حال شما به افسردگی بدل شه بلکه این شرایط کم کم باعث رشد شما و باز شدن دریچه های تازه در زندگی شما بشه
فقط دست از احساس تقصیر داشتن بردارین و بدونین که شادی وپویایی شما بیشتر چاره ساز هست

زندگی گاهی درس های سختی داره اتفاقاتی میافته که همیشه حس می کردین واسه بقیه است یا مال فیلم ها وقتی ادمی خودش رو ناگهان در گیر و دارش می بینه شوکه می شه! اما این جریان زندگی است تسلیم شدن و پذیرش واقعیت هست که ارامش رو با خودش به همراه خواهد اورد

بدونین که هر کسی در حد ظرفش تو این دنیا رنج خواهد دید و اینها هزینه رشد و آگاهی هستند "آنکه پندارد حال مردم دنیا خوش است برق را در خرمن مردم تماشا کرده است"
براتون ارزوی ارامش عمیق می کنم:Gol:

با عرض تسلیت. مصائب زندگی وسیله آزمایش اند باید از خدا راضی بود و از تقدیر الهی خشنود.

بابت مهربونی هاتون ممنون.
وقتی یاد حرفاش و کارهاش می افتم اتیش می گیرم...
وقتی به آینده فکر می کنم....
خیلی سخته
سخت...
سخت....
سخت....
اونقدر سخته که گاهی واقعا می مونم چیکار کنم؟ گذشته رو رها کنم؟؟؟ نمیشه... به آینده روشن فکر کنم؟ بازم نمیشه...
نمیدونم با حس بد چه طور کنار بیام....

من از خدا خواستم که پلیدی های مرا بزداید
خدا گفت : نه
آنها برای این در تو نیستند که من آنها را بزدایم .بلکه آنها برای این در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی
من از خدا خواستم که بدنم را کامل سازد
خدا گفت : نه
روح تو کامل است . بدن تو موقتی است
من از خدا خواستم به من شکیبائی دهد
خدا گفت : نه
شکیبائی بر اثر سختی ها به دست می آید. شکیبائی دادنی نیست بلکه به دست آوردنی است
من از خدا خواستم تا به من خوشبختی دهد
خدا گفت : نه
من به تو برکت می دهم
خوشبختی به خودت بستگی دارد

من از خدا خواستم تا از درد ها
آزادم سازد

خدا گفت : نه
درد و رنج تو را از این جهان دور کرده و به من نزدیک تر می سازد
من از خدا خواستم تا روحم را رشد دهد
خدا گفت : نه
تو خودت باید رشد کنی ولی من تو را می پیرایم تا میوه دهی
من از خدا خواستم به من چیزهائی دهد تا از زندگی خوشم بیاید
خدا گفت : نه
من به تو زندگی می بخشم تا تو از همۀ آن چیزها لذت ببری
من از خدا خواستم تا به من کمک کند تا دیگران همان طور که او دوست دارد ، دوست داشته باشم
خدا گفت : ... سرانجام مطلب را گرفتی



[="red"]بابت مهربونی هاتون ممنون.
وقتی یاد حرفاش و کارهاش می افتم اتیش می گیرم...
وقتی به آینده فکر می کنم....
خیلی سخته
سخت...
سخت....
سخت....
اونقدر سخته که گاهی واقعا می مونم چیکار کنم؟ گذشته رو رها کنم؟؟؟ نمیشه... به آینده روشن فکر کنم؟ بازم نمیشه...
نمیدونم با حس بد چه طور کنار بیام....[/]

سمیرای گرامی

شما که نمی تونی آینده روببینی

شما فقط می تونی آینده رومتصور بشی یعنی تصویری از آینده رو در ذهنت تخمین بزنی و حدث بزنی که این اتفاق خواهد افتاد

ولی هم من و هم شما و هم همه مردم دنیا می دانند که این تنها یک تصور است و تا به الان هیچ کسی نتوانسته آینده اش را درست حدس بزند
یعنی مثلا توی این 50 میلیارد آدمی که تا به الان بدنیا آمده و مرده اند هیچ کس نتوانسته آینده را ببیند مگر اینکه خداوند نشانش داده باشد.

پس اول صبر کن ببین آینده این می شود که شما می فرمائید یا نه
خدا گر ز حکمت ببندد دری
به رحمت گشاید در دیگری

یاحق

از همه تون ممنون
دیشب رو تا صبح بیدار بودم و به همه چیز فکر می کردم(البته با گریه!!!) یاد روز های گذشته... امروزم... حرفای شما... به همشون فکر کردم... من همه حرفای شما بزرگواران را قبول دارم.. اما یه سوال خدا به آدما به اندازه ظرفیت شون درد و رنج میده. خیلی آیه قران داریم که مصداق شون همینه... خیلی چیزها رو ما بد تلقی می کنیم در حالی که خیر هستن و خیلی چیزها رو دوست داریم در حالی که شر هستن. و خیلی آیه ها و احادیث دیگه. اگه اینجوریه چرا خدا رنج میده باهاش صبر نمیده؟ با اینکه می دونم هرکه در دیر مقرب تر است بیشترش جام بلا میدهند
چرا آدمایی مثل من که اندازه سر سوزنی ایمان دارن کم صبر هستن؟
از دست دادن عزیزان همش امتحانه... تقدیر الهیه...
چرا نمی تونیم به اون درجه از ایمان برسیم که هرچی خدا گفت بگیم چشم؟
چرا همش از خدا طلبکاریم؟
چرا دوست داریم همه چیز رو یهو داشته باشیم؟
مگه خدا بهترین نیست؟
مگه دنیا نظام احسن نیست؟
مگه شر و بدی لازمه حیات مادی نیست؟
پس چرا ما آدما کم صبریم؟
چرا به همه چیز جزئی نگاه می کنیم؟
باور کنید خودم هم از این شرایط خسته شدم... قبل از این اتفاق همه مشکلات رو تحمل می کردم... اما حالا همه چیز برام سخته... سخته که توی قلب حقیرم که سراسر گناهه خدا رو داشته باشم... چه جوری قلبم باشه مال خدا؟
راستش دیگه نمی خوام کسی رو اینقدر دوست داشته باشم که با نبودنش به همه چیز شک کنم... می خوام فقط خدا رو داشته باشم...
چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

samirarad;37030 نوشت:
از همه تون ممنون
دیشب رو تا صبح بیدار بودم و به همه چیز فکر می کردم(البته با گریه!!!) یاد روز های گذشته... امروزم... حرفای شما... به همشون فکر کردم... من همه حرفای شما بزرگواران را قبول دارم.. اما یه سوال خدا به آدما به اندازه ظرفیت شون درد و رنج میده. خیلی آیه قران داریم که مصداق شون همینه... خیلی چیزها رو ما بد تلقی می کنیم در حالی که خیر هستن و خیلی چیزها رو دوست داریم در حالی که شر هستن. و خیلی آیه ها و احادیث دیگه. اگه اینجوریه چرا خدا رنج میده باهاش صبر نمیده؟ با اینکه می دونم هرکه در دیر مقرب تر است بیشترش جام بلا میدهند
چرا آدمایی مثل من که اندازه سر سوزنی ایمان دارن کم صبر هستن؟
از دست دادن عزیزان همش امتحانه... تقدیر الهیه...
چرا نمی تونیم به اون درجه از ایمان برسیم که هرچی خدا گفت بگیم چشم؟
چرا همش از خدا طلبکاریم؟
چرا دوست داریم همه چیز رو یهو داشته باشیم؟
مگه خدا بهترین نیست؟
مگه دنیا نظام احسن نیست؟
مگه شر و بدی لازمه حیات مادی نیست؟
پس چرا ما آدما کم صبریم؟
چرا به همه چیز جزئی نگاه می کنیم؟
باور کنید خودم هم از این شرایط خسته شدم... قبل از این اتفاق همه مشکلات رو تحمل می کردم... اما حالا همه چیز برام سخته... سخته که توی قلب حقیرم که سراسر گناهه خدا رو داشته باشم... چه جوری قلبم باشه مال خدا؟
راستش دیگه نمی خوام کسی رو اینقدر دوست داشته باشم که با نبودنش به همه چیز شک کنم... می خوام فقط خدا رو داشته باشم...
چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دوست داشتن جز اصلی ترین خصوصیت های انسانی است

اگر از دست بدیش انسان نیستی

سعی کن محکم باشی

میدونم سخته و خودمم جای شما بودم اما دو تا راه داری

صبور باشی و روی پاهات بایستی و کار نیکو در این دنیا دل خدا و اون عزیزت رو شاد کنی و موفق به دیدارش بری

و یا

مانند انسان های ضعیف و پلاسیده گوشه ای بشینی و فقط فقط مایع سرافکندگی اون عزیز باشی

کدامشو انتخاب می کنی؟

ممنون از راهنمایی تون.
سرشت آدما طوریه که از یک جا موندن بیزارن... پس راه اول رو انتخاب می کنم.
اماتنهایی خیلی خیلی خیلی اذیتم می کنه... با اینکه میدونم خدا هست اما بازم؟؟؟
بین 7 میلیارد آدم تنها بودن سخته..................................................

سلام عزیز دل

جواب سوالات سخته

اما صبر بدست امدنی هست از همون اول کاسه صبرمون بزرگ نیست وقتی درد میبینی میسوزی اما با همه دردش می پذیری و می گی خدایا شکرت بازم دوست دارم اونوقته که ساخته می شی و ظرفت بزرگتر
تحمل هیچ مشکلی همون اول اسان نیست اگر اسون بود که صبر بر اسانی معنا نداره !
عزیزم پله پله تا ملاقات خدا همین

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش** بر جفای خار هجران صبربلبل بایدش
ای دل اندربند زلفش از پریشانی منال **مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار** کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست** راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

samirarad;36755 نوشت:
گاهي وقت ها از نربان بالا مي ري تا دست هاي خدا رو بگيري اما نمي دوني که خدا پايين وايساده و نردبان رو گرفته تا تو نيفتي...
خيلي وقتها مشکلاتي پيش مياد که راحت حل ميشن اما بعضي مشکلات حل نميشن... نه اينکه حل نشن نه... ولي سخت و دير حل ميشن...
گاهي وقتها که تو کوچه و خيابون رو در و ديوار اعلاميه اي مي بيني و يه نگاهي مي اندازي اگه مسن باشه ميگه خدابيامرزه اما اگه جوون باشه کمي بيشتر ناراحت ميشي... تو که يه رهگذري اينقدر ناراحت ميشي واي به حال خانواده اش!!!
واي به حال کسايي که دوسش داشتن...
حالا من يکي از اون واي به حال ها هستم...
54 روز پيش عزيزترين عزيزم رو از دست دادم... نميدونم باور مي کني يا نه ولي تا 40 روز هميشه روز وشب کارم گريه بود...
بعد چهلم هم داغون ترم... انگار همين امروز خبر نبودنش رو بهم دادن... خيلي حالم بده... هيچ چيز برام مهم نيست... هيچ کس آرومم نمي کنه...
کاش مي شد من هم کنار عزيزم باشم.. اما حيف و صد حيف که خدا خودکشي رو حرام کرده و مرگ من رو نمي رسونه...
نميدونم با اين حال و روز چه کنم؟
خودم هم از اين حالم خسته شدم...
نمي دونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
براي مرگم دعا کن....

[="black"] این غم و غصه وفکر خودکشی بعد از مرگ عزیزترین افراد طبیعی است

فکر کنم برای اولین بار است که اینچنین غمگین میشین

بار اول خیلی سخته ولی بار های بعد کم کم از شدت غم کاسته می شه و به مرور زمانی میرسه

مرگ اطرافیان هیچ تاثیری رو آدم نداره و مثل یکی از وقایع عادی روزمره میشه

من که مرگ صدها انسان را به چشم خودم دیده ام و لحظه ی جان دادن در کنارشون بودم

الان هم دیگه مرزی بین مرگ وزندگی نمی شناسم

زندگی برای من مرگه و مرگ برای من هم زندگیه و اصلا مرگ و زندگی برام مفهوم جدایی از هم ندارند

بخاطر همین هم هست که از همه چیز می ترسم

[/]

غلامعلی نوری *;37069 نوشت:
زندگی برای من مرگه و مرگ برای من هم زندگیه و اصلا مرگ و زندگی برام مفهوم جدایی از هم ندارند بخاطر همین هم هست که از همه چیز می ترسم

:chakeretim:داش غلومي
ميبينم كه تو هم مثل من شدي مشاور و پا تو جفت كفش جناب حامي كردي ؟
ولي خداييش خودتم فهميدي چي گفتي؟ :Nishkhand:

چاكر داش غلامعلي و بر و بچ اسك دين دات كام :looti:

مرور زمان....
این از همه سخت تره... چشمات به ساعت باشه که شب میشه و کی صبح...
سخته..........................

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
بزرگوار اولا" این مصیبت را خدمت شما تسلیت میگویم وبرای عزیز از دست رفته تان ارزوی رحمت ومغفرت دارم
بزرگوار تنها راه شما دراین است که از نثار عشقتان به عزیزتان دریغ نفرمایید .
اکنون که او در کنار شما نیست تنها راه نثار این عشق این است که
برایش هدیه بفرستید . در حد توانتان هرگاه به یادش میافتید بسته به بزاعت خود از نثار صلوات تا تلاوت قران کریم تا رعایت موازین شرع تا خواندن نماز تا دادن خیرات و.... نثار روحش دریغ نکنید .
و مطمئن باشید این از هر انچه که شما فکر کنید برای او و برای خود شما سودمند تر است .
بنده تجربه اش کرده ام و نتیجه هم گرفتم .

خداوند صبری شایسته برشما عنایت فرماید .

....................................................... حق یارتان :roz:......................................................................

سلام بر سمیرای گرامی و سپاس از استاد عزیز که یادآوری بجائی کردند.
عذر می خوام
بنده هم به نوبه خودم به شما و خانواده بزرگوارتان برای از دست دادن این عزیز تسلیت عرض می کنم
از خداوند کریم برای شما صبر جمیل تمنا دارم.

راز عشق الهی سخت است .
هر عشقی درد با خود دارد حال تا کسی بخواهد بجز خدا کسی را عاشق نگردد چه منتها باید کشید.
هرچند
که یارم چو قدح بدست گیرد غمهای جهان شکست گیرد.

همانطورکه فرمودید آنچیز که نپاید دلبستگی را نشاید.
تنها خداوند باقی است و می ماند و او بهترین است.
اوست که می ماند و آن خوبانند که با او خواهند ماند انشاالله تعالی

این بنده خدا مشخص است که انسان نیکی بوده که شما اینچنین عزادارید
طبق نص صریح قرآن او نزد خداوند است تنها از جلو چشم ما برداشته شده همین.

نمی دانم چرا یاد فوت پیامبر و غم حضرت زهرا سلام الله علیها افتادم
یاحق

از راهنکایی هاتون ممنون. با ناراحتی من او هم ناراحت میشود پس بهتره با نماز و قران و روزه به یادش باشم نه فقط گریه... هر چند خیلی دلم براش تنگ میشه و تنهایی رو باید تحمل کنم....

samirarad;37030 نوشت:
از همه تون ممنون
دیشب رو تا صبح بیدار بودم و به همه چیز فکر می کردم(البته با گریه!!!) یاد روز های گذشته... امروزم... حرفای شما... به همشون فکر کردم... من همه حرفای شما بزرگواران را قبول دارم.. اما یه سوال خدا به آدما به اندازه ظرفیت شون درد و رنج میده. خیلی آیه قران داریم که مصداق شون همینه... خیلی چیزها رو ما بد تلقی می کنیم در حالی که خیر هستن و خیلی چیزها رو دوست داریم در حالی که شر هستن. و خیلی آیه ها و احادیث دیگه. اگه اینجوریه چرا خدا رنج میده باهاش صبر نمیده؟ با اینکه می دونم هرکه در دیر مقرب تر است بیشترش جام بلا میدهند
چرا آدمایی مثل من که اندازه سر سوزنی ایمان دارن کم صبر هستن؟
از دست دادن عزیزان همش امتحانه... تقدیر الهیه...
چرا نمی تونیم به اون درجه از ایمان برسیم که هرچی خدا گفت بگیم چشم؟
چرا همش از خدا طلبکاریم؟
چرا دوست داریم همه چیز رو یهو داشته باشیم؟
مگه خدا بهترین نیست؟
مگه دنیا نظام احسن نیست؟
مگه شر و بدی لازمه حیات مادی نیست؟
پس چرا ما آدما کم صبریم؟
چرا به همه چیز جزئی نگاه می کنیم؟
باور کنید خودم هم از این شرایط خسته شدم... قبل از این اتفاق همه مشکلات رو تحمل می کردم... اما حالا همه چیز برام سخته... سخته که توی قلب حقیرم که سراسر گناهه خدا رو داشته باشم... چه جوری قلبم باشه مال خدا؟
راستش دیگه نمی خوام کسی رو اینقدر دوست داشته باشم که با نبودنش به همه چیز شک کنم... می خوام فقط خدا رو داشته باشم...
چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دوستان میشه جواب این سوال ها هم بدین؟؟؟ ممنون

سلام

دوست خوبم سمیرا

خواهشی داشتم ؛ اگر ممکن است عنوان تاپیک را تغییر بدهید.

کلمات تاثیر عجیبی بر روحیه و زندگی ما دارند.

ممنون میشم عنایتی بفرمائید.

صدای آشنا;37325 نوشت:
سلام

دوست خوبم سمیرا

خواهشی داشتم ؛ اگر ممکن است عنوان تاپیک را تغییر بدهید.

کلمات تاثیر عجیبی بر روحیه و زندگی ما دارند.

ممنون میشم عنایتی بفرمائید.

نه خیر

عوض نکن

قرار نیست اگر کسی ذهنیت خودش رو بگه ما هم تحت تاثیر اون قرار

بگیریم

نفس چقدر ضعیف باید باشد که به این سادگی روحیه خود را ببازد

بجای اینکه از تاریکی بترسی در دلت شمع اطمینان به خدا را روش کن

[="red"]الا بذکر الله تطمئن القلوب [/]

بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
یکی تیشه بگیرید........

اقای نوری در اینجا منظور تاثیر کلام های ایشون روی خودشون(سمیرا خانم) طی هر بار مراجعه و خواندن و دیدن ازاین دریچه روحی و فکری هست و این از لحاظ علمی ثابت شده است!و شما هم قطعا با علم اشنا
تشکر

silence;37439 نوشت:
اقای نوری در اینجا منظور تاثیر کلام های ایشون روی خودشون(سمیرا خانم) طی هر بار مراجعه و خواندن و دیدن ازاین دریچه روحی و فکری هست و این از لحاظ علمی ثابت شده است!و شما هم قطعا با علم اشنا
تشکر

صدای آشنا;37325 نوشت:
سلام

دوست خوبم سمیرا

خواهشی داشتم ؛ اگر ممکن است عنوان تاپیک را تغییر بدهید.

کلمات تاثیر عجیبی[="Red"] بر روحیه و زندگی ما [/]دارند.

ممنون میشم عنایتی بفرمائید.


:Gig::Gig::Gig:

در عجبم!!!!!!!! برای مثال :برداشت شما از این جمله چیست؟؟
"دوست خوبم اینقدر از کلمات و جملاتی که بار منفی دارند استفاده نکن می دانی که چقدر کلمات بر زندگی ما تا ثیر دارند."
اما برداشت بنده: بیان یک قانون طبیعی:تاثیر کلام بر روان در زندگی و اینجا منظور از ما یعنی انسان نوعی هست

ثانیا کلام من قطعا بر دیگران هم موثر هست بسته به نوع کلام من نوعی و شخص مقابل گاهی .که این هم از لحاظ علمی ثابت شده است و گرنه ادمیان هیچ گاه دچار تکامل و تغییر نمی شدند
تشکر

silence;37454 نوشت:
در عجبم!!!!!!!! برای مثال :برداشت شما از این جمله چیست؟؟
"دوست خوبم اینقدر از کلمات و جملاتی که بار منفی دارند استفاده نکن می دانی که چقدر کلمات بر زندگی ما تا ثیر دارند."
اما برداشت بنده: بیان یک قانون طبیعی:تاثیر کلام بر روان در زندگی و اینجا منظور از ما یعنی انسان نوعی هست

ثانیا کلام من قطعا بر دیگران هم موثر هست بسته به نوع کلام من نوعی و شخص مقابل گاهی .که این هم از لحاظ علمی ثابت شده است و گرنه ادمیان هیچ گاه دچار تکامل و تغییر نمی شدند
تشکر

[="red"]منم از متعجبین [/]

ببین یک اصطلاح علمی در روانپزشکی و روانشناسی بنام غرقه سازی وجود دارد که باید از آن روش استفاده کرد

هرچه کسی رااز پدیده ای که از آن می ترسد دلداری دهیم ترس او بیشتر می شود بنابراین

باید برای محو ترس او از روش غرقه سازی استفاده کرد که کاملا اثبات شده و علمی است

[="blue"] اما متاسفانه می بینم که اصلا برای آغازگر از طرق بقیه انجام نشده است !
بلکه فقط تلاش می کنند او را دلداری دهند !!![/]

silence;37439 نوشت:
اقای نوری در اینجا منظور تاثیر کلام های ایشون روی خودشون(سمیرا خانم) طی هر بار مراجعه و خواندن و دیدن ازاین دریچه روحی و فکری هست و این از لحاظ علمی ثابت شده است!و شما هم قطعا با علم اشنا
تشکر

سلام

تشکر از عنایتتون به جمله بنده

منظور من از تاثیر کلمات در واقع تلقینی هست که هر بار با دیدن این جمله به ذهن سمیرا خانم وارد می شود.
تمرین کنید: یک روز که سرحالید با خود تکرار کنید امروز خیلی حالم بده ، ببینید اونروز حال خوشی برای شما می مونه ؟!
اینکه از بدیهیات است ، چرا که تجربه زندگی تک تک ماها نشون داده که اگر منفی فکر کنیم منفی هم جذب می کنیم و اگر به نیکی ها و زیبائیها بیندیشیم هر آنچه زیبایی و خیر است به سوی خود جذب می کنیم.
اگر مایلید باز هم در این زمینه توضیح خواهم داد.

غلامعلی نوری *;37437 نوشت:
نه خیر

عوض نکن

قرار نیست اگر کسی ذهنیت خودش رو بگه ما هم تحت تاثیر اون قرار

بگیریم

نفس چقدر ضعیف باید باشد که به این سادگی روحیه خود را ببازد

بجای اینکه از تاریکی بترسی در دلت شمع اطمینان به خدا را روش کن
:Sham:
الا بذکر الله تطمئن القلوب

بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
یکی تیشه بگیرید........

بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
یکی تیشه بگیرید........
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
ببخشیدا ولی گمان کنم قلب شما تیره و تاره !

چه روحیه میدی دست درد نکنه !!!

:jangjoo:بدون شرح !!!!!

محمد 110;37526 نوشت:
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
یکی تیشه بگیرید........
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
ببخشیدا ولی گمان کنم قلب شما تیره و تاره !

چه روحیه میدی دست درد نکنه !!!

:jangjoo:بدون شرح !!!!!

آفرین درست گفتی قلبی که در سینه صاحبش با شه و زنده باشه تیر وتاره

اما اگر قلبی که از سینه در آمده دیگه مرده نیس و در معرض نور قرار گرفتن همان و مردن همان

آفرین از این حرف درستت

صدای آشنا;37325 نوشت:
سلام

دوست خوبم سمیرا

خواهشی داشتم ؛ اگر ممکن است عنوان تاپیک را تغییر بدهید.

کلمات تاثیر عجیبی بر روحیه و زندگی ما دارند.

ممنون میشم عنایتی بفرمائید.

ممنون از لطف تون امانباید از واقعیت فرارکرد!!! بین این همه جوون که آرزوهای رنگارنگ دارن آرزوی من هم اینه....

در ضمن فکر کنم بهتره این تاپیک رو حذف کنم چون دوستان دارن به مسایل حاشیه ای می پردازن که اصلا مربوط نیست.
به خاطر راهنمایی همه تون ممنون....

این منم تنهای تنهای تنهاکه باید تنها بمانم.....

samirarad;37653 نوشت:
ممنون از لطف تون امانباید از واقعیت فرارکرد!!! بین این همه جوون که آرزوهای رنگارنگ دارن آرزوی من هم اینه....

در ضمن فکر کنم بهتره این تاپیک رو حذف کنم چون دوستان دارن به مسایل حاشیه ای می پردازن که اصلا مربوط نیست.
به خاطر راهنمایی همه تون ممنون....

این منم تنهای تنهای تنهاکه باید تنها بمانم.....


به دلیل به حاشیه رفتن بحث تاپیک مدتی قفل شد ؛ اما به درخواست سرکار سمیرا تاپیک را باز می کنم تا به نتیجه ای برسیم.

از دوست عزیز جنای صدای آشنا ممنون که دوباره قفلها رو باز کردن.:Kaf:
چند بار مطالب رو خوندم. دوست های عزیز با اینکه تاپیک قفل بود ولی باز هم از طریق ارسال پیام ها منو مورد لطف قرار دادن و راهنمایی کردن که از همه شون سپاسگزارم.

می خوام نتیجه گیری کنم لطفا اگه جایی غلط بود دوستان کمک کنن.
آدما یه روزی که خودشون هم نمی دونن به دنیا میان. وقتی بچه هستن خدا خدا می کنن که بزرگ بشن و وقتی که بزرگ شدن...
روزها میگذره... پایین...بالا...پایین تر...بالاتر مسیر زندگی رو میگذرونن.. گاهی لبریز عشق و گاهی متنفر...
گاهی می سازن و گاهی خراب می کنن....
اما بین این همه آدمی که اومدن و رفتن فقط اونایی ماندگارن که بالا و بالاتر باشن... همیشه عاشق باشن... همیشه خوب باشن که همیشه خوب بودن خیلی سخته...
من از امروز تصمیم گرفتم تا از زیر آوار بیام بیرون... خیلی سخته... چون کسی دوروبرم نیست... با هر تکان خوردن خاک و سنگ های بیش تری روسرم ریخته می شه... با هر فریاد کمک خاک بیشتری تو حلقم میره...
اما گذشته از همه اینها من خدایی دارم که یکی از اسمهاش ناجی... یکیش رحمن... یکیش غفور... یکیش کریم... یکیش... خدای من یه اسم نداره... هر خوبی بی عیبی مال خداست... پس فقط خدا رو صدا میزنم که کمک کنه... شاید خودش مستقیم نیاد ولی یه سپاه بزرگی داره که با یه اشاره به یکی شون منو می بره به اوج...
و خوشحالم که میان سپاه خدا هستم یعنی تو اسک دین:Gol:

samirarad;38515 نوشت:
از دوست عزیز جنای صدای آشنا ممنون که دوباره قفلها رو باز کردن.:Kaf:
چند بار مطالب رو خوندم. دوست های عزیز با اینکه تاپیک قفل بود ولی باز هم از طریق ارسال پیام ها منو مورد لطف قرار دادن و راهنمایی کردن که از همه شون سپاسگزارم.

می خوام نتیجه گیری کنم لطفا اگه جایی غلط بود دوستان کمک کنن.
آدما یه روزی که خودشون هم نمی دونن به دنیا میان. وقتی بچه هستن خدا خدا می کنن که بزرگ بشن و وقتی که بزرگ شدن...
روزها میگذره... پایین...بالا...پایین تر...بالاتر مسیر زندگی رو میگذرونن.. گاهی لبریز عشق و گاهی متنفر...
گاهی می سازن و گاهی خراب می کنن....
اما بین این همه آدمی که اومدن و رفتن فقط اونایی ماندگارن که بالا و بالاتر باشن... همیشه عاشق باشن... همیشه خوب باشن که همیشه خوب بودن خیلی سخته...
من از امروز تصمیم گرفتم تا از زیر آوار بیام بیرون... خیلی سخته... چون کسی دوروبرم نیست... با هر تکان خوردن خاک و سنگ های بیش تری روسرم ریخته می شه... با هر فریاد کمک خاک بیشتری تو حلقم میره...
اما گذشته از همه اینها من خدایی دارم که یکی از اسمهاش ناجی... یکیش رحمن... یکیش غفور... یکیش کریم... یکیش... خدای من یه اسم نداره... هر خوبی بی عیبی مال خداست... پس فقط خدا رو صدا میزنم که کمک کنه... شاید خودش مستقیم نیاد ولی یه سپاه بزرگی داره که با یه اشاره به یکی شون منو می بره به اوج...
و خوشحالم که میان سپاه خدا هستم یعنی تو اسک دین:Gol:

سلام :Bye:

دوست عزیز samirarad

بسیار خوشحال شدم این تصمیم گرفتی ..

تصمیمات....دریچه های زندگی ما را به روی شادی یا غم ..سعادت یا تنگدستی

..مصاحبت یا تنهای ...عمری طولانی با مرگ زود رس می گشایند ..

بسیار خرسندم که با این ناهنجای که در زندگیتات رخ داد به صورت منطقی و صححیح مقابله کردید

از شما میخواهم امروز تصمیمی بگیرید که کیفیت زندگیتان را تغییر دهد ..دوست من این

تصمیمات ماست .. که سرنوشت زندگی مارا تغییر میدهد .
[=Arial Black]
[=Arial Black]

[=Franklin Gothic Medium]***ایام به کام ***[=Arial Black]:tavallod:
...................................

موضوع قفل شده است