جمع بندی خواهش از دیگران

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خواهش از دیگران

با سلام.

کسی که صدمه جسمی یا روحی را به جان می خرد اما نیاز خود را نزد بنده خدا نمی برد اشتباه می کند؟
آیا درخواست وام یا خواهش از دیگران همیشه ناپسند است؟

ممنون.

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: جناب استاد

مؤمن;358176 نوشت:
با سلام.

کسی که صدمه جسمی یا روحی را به جان می خرد اما نیاز خود را نزد بنده خدا نمی برد اشتباه می کند؟
آیا درخواست وام یا خواهش از دیگران همیشه ناپسند است؟

ممنون.

بسمه تعالی

[h=2]نكوهش درخواست از غير خدا
[/h]در حديثى قدسى كه امام صادق(عليه السلام) از برخى از كتاب‌هاى پيامبران پيشين نقل كرده‌اند، به تفصيل به اين حقيقت، پرداخته شده است:
انَّ اللهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى يَقُولُ: وَعِزَّتِي وَجَلاَلِي وَمَجْدِي وَارْتِفَاعِي عَلَى عَرْشِي لاََقْطِّعَنَّ أَمَلَ كُلِّ مُؤَمِّل ]مِنَ النَّاس ]غَيْرِي بِالْيَأْسِ وَلاََكْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْدَ النَّاسِ وَلاَُنَحِّيَنَّهُ مِنْ قُرْبِي وَلاَُبَعِّدَنَّهُ مِنْ فَضْلِي. أَيُؤَمِّلُ غَيْرِي فِي الشَّدَائِدِ وَالشَّدَائِدُ بِيَدِي؟ وَيَرْجُو غَيْرِي وَيَقْرَعُ بِالْفِكْرِ بَابَ غَيْرِي؟ وَبِيَدِي مَفَاتِيحُ الاَْبْوَابِ وَهِيَ مُغْلَقَةٌ وَبَابِي مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَانِي؛فَمَنْ ذَا الَّذِي أَمَّلَنِي لِنَوَائِبِهِ فَقَطَّعْتُهُ دُونَهَا؟ وَمَنْ ذَا الَّذِي رَجَانِي لِعَظِيمَة فَقَطَعْتُ رَجَاءَهُ مِنِّي؟ جَعَلْتُ آمَالَ عِبَادِي عِنْدِي مَحْفُوظَةً فَلَمْ يَرْضَوْا بِحِفْظِي، وَمَلاَْتُ سَمَاوَاتِي مِمَّنْ لاَ يَمَلُّ مِنْ تَسْبِيحِي وَأَمَرْتُهُمْ أَنْ لاَ يُغْلِقُوا الاَْبْوَابَ بَيْنِي وَبَيْنَ عِبَادِي فَلَمْ يَثِقُوا بِقَوْلِي. أَلَمْ يَعْلَمْ [أَن] مَنْ طَرَقَتْهُ نَائِبَةٌ مِنْ نَوَائِبِي أَنَّهُ لاَ يَمْلِكُ كَشْفَهَا أَحَدٌ غَيْرِي إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِي؛فَمَا لِي أَرَاهُ لاَهِياً عَنِّي أَعْطَيْتُهُ بِجُودِي مَا لَمْ يَسْأَلْنِي ثُمَّ انْتَزَعْتُهُ عَنْهُ فَلَمْ يَسْأَلْنِي رَدَّهُ وَسَأَلَ غَيْرِي. أَفَيَرَانِي أَبْدَأُ بِالْعَطَاءِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ ثُمَّ أُسْأَلُ فَلاَ أُجِيبُ سَائِلِي؟ أَبَخِيلٌ أَنَا فَيُبَخِّلُنِي عَبْدِي؟ أَوَلَيْسَ الْجُودُ وَالْكَرَمُ لِي؟ أَوَلَيْسَ الْعَفْوُ وَالرَّحْمَةُ بِيَدِي؟ أَوَلَيْسَ أَنَا مَحَلَّ الاْمَالِ؟ فَمَنْ يَقْطَعُهَا دُونِي؟ أَفَلاَ يَخْشَى الْمُؤَمِّلُونَ أَنْ يُؤَمِّلُوا غَيْرِي؟ فَلَوْ أَنَّ أَهْلَ سَمَاوَاتِي وَأَهْلَ أَرْضِي أَمَّلُوا جَمِيعاً ثُمَّ أَعْطَيْتُ كُلَّ وَاحِد مِنْهُمْ مِثْلَ مَا أَمَّلَ الْجَمِيعُ مَا انْتَقَصَ مِنْ مُلْكِي مِثْلُ عُضْوِ ذَرَّة، وَكَيْفَ يَنْقُصُ مُلْكٌ أَنَا قَيِّمُهُ؟! فَيَا بُؤْساً لِلْقَانِطِينَ مِنْ رَحْمَتِي! وَيَا بُؤْساً لِمَنْ عَصَانِي وَلَمْ يُرَاقِبْنِي!(اصول كافى، ج 2، باب 218، ص 66، ح7.)

خداوند تبارك و تعالى مى‌فرمايد: به عزت، جلال، بزرگوارى و رفعت و سيطره‌ام بر عرشم سوگند كه آرزو و اميد هر كس را كه به غير من اميد بست، قطع [و بدل] به نااميدى مى‌گردانم و در نزد مردم لباس خوارى و ذلت بر او مى‌پوشانم و او را از تقرب به خويش مى‌رانم و از فضل خود دور مى‌كنم. چه‌سان او در سختى‌ها و گرفتارى‌ها به غير من اميدوار و آرزومند است، در حالى كه سختى‌ها و گرفتارى‌ها در دست و اختيار من است و با فكر و انديشه خود درِ خانه جز مرا مى‌كوبد با اين كه كليدهاى همه درهاى بسته نزد من است و درِ خانه من به روى كسى كه مرا بخواند باز است.
كيست كه در سختى‌ها و گرفتارى‌هايش به من اميد بسته و من اميدش را قطع كرده باشم؟ كيست كه در كارهاى بزرگش به من اميدوار گشته و من اميدش را از خود بريده باشم؟ من آرزوهاى بندگانم را نزد خود محفوظ داشتم اما آنان به حفظ و نگهدارى من راضى نگشتند. آسمان‌ها را از كسانى (فرشتگان) كه از تسبيح و ستايش من خسته نمى‌شوند پر كردم و به آن‌ها دستور دادم هيچ‌گاه درهاى ميان من و بندگانم را نبندند، ولى آن‌ها به سخن (و وعده‌هاى من) اعتماد نكردند. مگر آن بنده نمى‌داند كه چون مصيبت و حادثه‌اى او را در هم كوبيد، كسى جز به اذن من نمى‌تواند آن را از او بردارد؟
پس چرا از من رويگردان است؟ من در پرتو جود و كرم خود آنچه را از من نخواسته بود به او دادم، سپس از او گرفتم، اما او از من نخواست كه آن (نعمت‌ها) را به او برگردانم و از غير من درخواست كرد. آيا او درباره من چنين مى‌انديشد كه پيش از خواستن به او عطا مى‌كنم، اما اگر از من بخواهد، به درخواست‌كننده پاسخ نمى‌گويم؟ مگر من بخيلم كه بنده‌ام مرا بخيل مى‌پندارد؟ مگر هر جود و كرمى از من نيست؟ مگر عفو و رحمت به دست من نيست؟ مگر من محلّ آرزوها نيستم؟ پس چه كسى جز من مى‌تواند آن آرزوها را قطع كند؟ آيا اميدواران نمى‌ترسند از اين كه به غير من اميد داشته باشند اگر همه اهل آسمان‌ها و زمينم به من اميد بندند و به هر يك از آن‌ها به اندازه آنچه ديگران آرزو كرده‌اند بدهم، به اندازه عضو مورچه‌اى از دارايى‌ام كاسته نگردد. چگونه كاسته شود از مُلكى كه من اختيار آن را دارم؟ پس بدا به حال كسى كه نافرمانى‌ام كند و از من پروا نداشته باشد!

بعد از توجه به روایت فوق لازم است که در ادامه و برای تکمیل بحث به امثال این روایت نیز توجه شود که:
امام صادق(ع) درباره نظام سبب و مسببی جهان آفرینش می فرماید:
ابی الله ان یجری الامور الا باسباب، فجعل لكل شیء سببا؛ خداوند ابا و پرهیز دارداز جریان امور، مگر از طریق اسباب آن ها، پس برای هر چیزی سببی قرار داده است. (میزان الحكمه، محمدی ری شهری، ج 5، ح 6618)
لذا می توان چنین گفت که آنچه ایراد دارد توجه به غیر خدا و مستقل شمردن و قادر دانستن غیر خدا می باشد.به هر حال ما در زندگی روزمره نیاز به درخواست هائی از دیگران داریم،اما هیچ درخواستی نباید با امید به غیر خدا همراه باشد.
به عنوان مثال یکی از آثار و کارکردهای امید نداشتن به غیر خدا اینست که فرد خود را در مقابل دیگران ذلیل نمی کند.

موفق باشید.

مؤمن;358176 نوشت:
با سلام.

کسی که صدمه جسمی یا روحی را به جان می خرد اما نیاز خود را نزد بنده خدا نمی برد اشتباه می کند؟
آیا درخواست وام یا خواهش از دیگران همیشه ناپسند است؟

ممنون.


سلام
هرگونه درخواستی که با نگاه استقلالی به طرف مقابل باشه اشتباه است اما میتوان با نگاه الهی ( سبب دانستن اشیاء) از هر وسیله مشروع و معقولی استفاده کرد هرچند با عدم درخواست از اسباب نازل می توان انتظار یاری از اسباب عالی را داشت . صبر و تلاش نیز از اسباب عالی است
والله الموفق

استاد;360097 نوشت:
كيست كه در سختى‌ها و گرفتارى‌هايش به من اميد بسته و من اميدش را قطع كرده باشم؟ كيست كه در كارهاى بزرگش به من اميدوار گشته و من اميدش را از خود بريده باشم؟

یکیش خود بنده هستم. خود خدا هم شاهد است.:ok:

استاد;360158 نوشت:
به عنوان مثال یکی از آثار و کارکردهای امید نداشتن به غیر خدا اینست که فرد خود را در مقابل دیگران ذلیل نمی کند.

حق با شماست. سؤال بنده این است که با توجه به این فرمایش امیرالمؤمنین که «الاسراف مذموم فی کل شیء الا فی افعال البر» آیا زیاده روی در این زمینه بد است یا پسندیده است؟ مثلاً کسی که کمک هیچ انسانی را قبول نمی کند و به نوعی احساس ذلت می کند که دیگران به او کمک کنند. یا این که مشقت و سختی را به جان می خرد اما از کسی خواهش نمی کند (مگر این که خود او داوطلبانه کمک کند).

ممنون.:Hedye:

مؤمن;360180 نوشت:
(مگر این که خود او داوطلبانه کمک کند).

همونطور که در احادیث اومده که به غیر از خدا چشمداشتی نداشته باشیم دقیقا این هم اومده که قبل از اینکه دیگران ازمون درخواستی بکنن خودمون داوطلبانه بهشون کمک کنیم. اگه همه سعی کنن اینا رعایت کنن خود به خود همه چیز درست میشه. البته مبنای کمک را برای خدا بذاریم که اگه طرف مقابل قدر نشناس بود بهمون بر نخوره.

الان احادیثش یادم نیست ولی تا جایی که میدونم در خواست از غیر مومنین که کلا نفی شده اما در خواست از مومنین ایرادی نداشت. (البته با در نظر گرفتن نکاتی که دوستان در بالا فرمودند)

مؤمن;358176 نوشت:
با سلام.

کسی که صدمه جسمی یا روحی را به جان می خرد اما نیاز خود را نزد بنده خدا نمی برد اشتباه می کند؟
آیا درخواست وام یا خواهش از دیگران همیشه ناپسند است؟

ممنون.

هوالعالم

میگن
در حقیقت صاحب اصلی خداست ...
این امانت بهر روزی نزد ماست
یا
این امانت چند روزی نزد ماست

مادیات هم از خداست و برای ناس
قرض الحسنه ای که در اسلام ازش یاد شده حق هر انسان گرفتار بوده و هست .
یعنی مالی که به نیت سازندگی و خیرخواهی و بدون سو نیت و حرف نزول و اسارت و فخرفروشی جمع اوری شده
گاها باید این مال به نفر واقعی و مورد نظر خداوند برسه تا ثوابش بین افراد دست اندرکار تقسیم بشه ...

در غیر اینصورت خیر به خیرخواه واقعی میرسه و لاغیر ...
شر و عذابم نصیب کسی میشه که در تقسیم حتی یک ریال بیت المال کوتاهی یا خودخواهی و بی عدالتی کرده .

مال و اموال دنیوی یعنی مسئولیت و مسئولیت و مسئولیت
هر چه بیشتر سخت تر !

اینجا نمیگه از هر ادمی بگیر یا از هر نانی بخور
میگه از خدا بگیر و از سفره خدا سیر شو و به وقتش با خدا حساب کن .....

مؤمن;360180 نوشت:
حق با شماست. سؤال بنده این است که با توجه به این فرمایش امیرالمؤمنین که «الاسراف مذموم فی کل شیء الا فی افعال البر» آیا زیاده روی در این زمینه بد است یا پسندیده است؟ مثلاً کسی که کمک هیچ انسانی را قبول نمی کند و به نوعی احساس ذلت می کند که دیگران به او کمک کنند. یا این که مشقت و سختی را به جان می خرد اما از کسی خواهش نمی کند (مگر این که خود او داوطلبانه کمک کند).

سلام علیکم
اگر انسان کمک کسی را قبول نکند،فکر می کنید در مورد او چه فکری می کنند؟،باید روایات را با هم جمع کرد و تمام شئون را بررسی کرد،در همین باب روایاتی داریم به این مضمون که «
اتّقوا مواضع التّهم»، از گفتار و كردارى كه مظنّه تهمت باشد، احتراز كند(مصباح الشريعة-ترجمه عبد الرزاق گيلانى، ص: 252)
اگر انسان احسان و کمک دیگران را قبول نکند،رفتار او حمل بر غرور و تکبر می شود و طبق این روایت کار او صحیح نیست.
و یا این روایت نیز در همین باب قابل توجه است:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ دَخَلَ رَجُلَانِ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَأَلْقَى لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا وِسَادَةً فَقَعَدَ عَلَيْهَا أَحَدُهُمَا وَ أَبَى الْآخَرُ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع اقْعُدْ عَلَيْهَا فَإِنَّهُ لَا يَأْبَى الْكَرَامَةَ إِلَّا حِمَارٌ ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَتَاكُمْ كَرِيمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوه؛(کلینی کافی، ترجمه مصطفوی، ناشر كتاب فروشى علميه اسلامي‏ تهران‏،نوبت اول‏ ، ج‏4، ص 480) حضرت صادق(ع)فرمود: دو نفر مرد بر حضرت امير المؤمنين(ع) وارد شدند پس آن حضرت براى هر كدام از آنها توشكى انداخت، يكى از آن دو روى آن نشست و ديگرى خوددارى كرد، امير المؤمنين به او فرمود: بر آن بنشين. زيرا از پذيرفتن احترام خوددارى نكند جز الاغ، سپس فرمود: رسول خدا (ص) فرموده است: هر گاه بزرگوار قومى بر شما رسيد او را گرامى داريد.

استاد;361672 نوشت:
اگر انسان احسان و کمک دیگران را قبول نکند،رفتار او حمل بر غرور و تکبر می شود و طبق این روایت کار او صحیح نیست.

با سلام مجدد.

البته ممکن است افرادی نیز رفتار این شخص را حمل بر مناعت طبع و عزت نفس او کنند اما نکته ای که فرمودید به نظرم شایسته تأمل است و چه بسا نمود منفی این کار (تکبر و غرور) رایج تر باشد.

این طور که بنده از فرمایش جنابعالی متوجه شدم در اینجا صرف نیت درونی کافی نیست و انسان باید به عواقب رفتار خود توجه داشته باشد. ممکن است کسی در حال و هوای خودسازی و تزکیه نفس تصور کند با این زیاده روی از غیرخدا فاصله گرفته و اصطلاحاً به مناعت طبع رسیده است در حالی که دارد از جانب دیگری لطمه می خورد که مورد تأیید دین و اخلاق اسلامی نیست.

با تشکر.

:Hedye:

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

مؤمن;358176 نوشت:
کسی که صدمه جسمی یا روحی را به جان می خرد اما نیاز خود را نزد بنده خدا نمی برد اشتباه می کند؟
آیا درخواست وام یا خواهش از دیگران همیشه ناپسند است؟

به نظر حقیر اگر چند تا شرط به این مسئله اضافه کنیم، موضوع کمی تغییر می کند:

گاهی مسئله طوری است که نمی توانید اصلاً تشریحش کنید تا اینکه بخواهید از دیگران کمک بگیرید. یعنی وقتی خودت درگیر با یک مشکلی هستی گاهی اصلاً نمیدونی چی به چی است تا بری یکنفر را پیدا کنی که از او کمک بخواهی، تازه در چنین مواردی اصلاً نمیدونی کی رو باید پیدا کرد؟

گاهی روابط در حدی نیست که انسان درخواست کمک کند.

آیا واقعاً جامعه ما الان در نقطه ای است که اگر از کسی کمک خواستیم بعداً از ما درخواست بیجایی نکند؟ و یا هر کمکی بعداً تبعاتی دارد؟

یا اگر کسی خود را بشناسدکه نمی تواند پاسخگویی کمک و مهربانی دیگران باشد آیا می تواند از دیگران درخواست کمک کند؟

[SPOILER]و یا گاهی کمک دیگران مثل کمک خاله خرسه است، این دیگه تعبیرش شاید کمی بی ادبی باشه، اما واقعاً پیش میاد، آیا آدم نباید کمک دیگران را قبول نکند؟[/SPOILER]

سوای این حرفها، در روایات شنیدیم که حضرت صاحب امر(عج) به شخصی می گوید آیا هنوز به جایی نرسیدید که پول مورد نیازتان را از جیب همدیگر بردارید؟ طرف می گوید نه، حضرت می فرمایند که پس هنوز برای ظهور دیر است.
جامعه ما و یا حرکت ما به این سمت است؟
چطور به این سمت حرکت کنیم(اگر حرکت به این سمت درست است)؟

اشتباهی دیدید لطفاً تذکر بدید.

با سلام.

با توجه به سخنان شما، مثلا کمک خواستن از دکتر برای درمان بیماری چه حکمی داره؟

در پناه حق.

0123456;366449 نوشت:
با سلام.

با توجه به سخنان شما، مثلا کمک خواستن از دکتر برای درمان بیماری چه حکمی داره؟

در پناه حق.


سلام
اگر منظورتون حقیر بود، احتمالاً مفید باشد. اگه شرایط خاصی دارد به مرجع تقلید مراجعه نماید.

استاد;360158 نوشت:
بعد از توجه به روایت فوق لازم است که در ادامه و برای تکمیل بحث به امثال این روایت نیز توجه شود که:
امام صادق(ع) درباره نظام سبب و مسببی جهان آفرینش می فرماید: ابی الله ان یجری الامور الا باسباب، فجعل لكل شیء سببا؛ خداوند ابا و پرهیز دارداز جریان امور، مگر از طریق اسباب آن ها، پس برای هر چیزی سببی قرار داده است. (میزان الحكمه، محمدی ری شهری، ج 5، ح 6618)
لذا می توان چنین گفت که آنچه ایراد دارد توجه به غیر خدا و مستقل شمردن و قادر دانستن غیر خدا می باشد.به هر حال ما در زندگی روزمره نیاز به درخواست هائی از دیگران داریم،اما هیچ درخواستی نباید با امید به غیر خدا همراه باشد.
به عنوان مثال یکی از آثار و کارکردهای امید نداشتن به غیر خدا اینست که فرد خود را در مقابل دیگران ذلیل نمی کند.

ممکنه در مورد این داستان هم توضیح بدید لطفا تا مسئله بیشتر روشن بشه:
به گذشته پرمشقت خويش مي انديشيد، به يادش مي افتاد كه چه روزهاي تلخ و پر مرارتي را پشت سر گذاشته، روزهايي كه حتي قادر نبود قوت روزانه زن و كودكان معصومش را فراهم نمايد. با خود فكر مي كرد كه چگونه يك جمله كوتاه - فقط يك جمله - كه در سه نوبت پرده گوشش را نواخت، به روحش نيرو داد و مسير زندگانيش را عوض كرد، و او خانواده اش را ازفقر و نكبتي كه گرفتار آن بودند نجات داد.
او يكي از صحابه رسول اكرم بود. فقر و تنگدستي براو چيره شده بود. دريك روز كه حس كرد ديگر كارد به استخوانش رسيده، با مشورت و پيشنهادزنش تصميم گرفت برود، و وضع خود را براي رسول اكرم شرح دهد، و از آن حضرت استمداد مالي كند.با همين نيت رفت، ولي قبل از آنكه حاجت خود را بگويد اين جمله اززبان رسول اكرم به گوشش خورد: هركس از ما كمكي بخواهد ما به اوكمك مي كنيم، ولي اگر كسي بي نيازي بورزد و دست حاجت پيش مخلوقي درازنكند، خداوند او را بي نياز مي كند. آن روز چيزي نگفت، و به خانه خويش برگشت. باز با هيولاي مهيب فقر كه همچنان بر خانه اش سايه افكنده بود روبرو شد، ناچار روز ديگر به همان نيت به مجلس رسول اكرم حاضر شد، آن روز هم همان جمله را از رسول اكرم شنيد: هركس از ما كمكي بخواهد ما به او كمك مي كنيم، ولي اگر كسي بي نيازي بورزد خداوند او را بي نياز مي كند. اين دفعه نيز بدون اينكه حاجت خود را بگويد، به خانه خويش برگشت. و چون خود را همچنان در چنگال فقر ضعيف و بيچاره وناتوان مي ديد، براي سومين بار به همان نيت به مجلس رسول اكرم رفت،باز هم لبهاي رسول اكرم به حركت آمد، و با همان آهنگ - كه به دل قوت و به روح اطمينان مي بخشيد - همان جمله را تكرار كرد.
اين بار كه آن جمله را شنيد، اطمينان بيشتري در قلب خود احساس كرد.حس كرد كه كليد مشكل خويش را در همين جمله يافته است. وقتي كه خارج شد با قدمهاي مطمئنتري راه مي رفت. با خود فكر مي كرد كه ديگر هرگز به دنبال كمك و مساعدت بندگان نخواهم رفت. به خدا تكيه مي كنم و از نيروو استعدادي كه در وجود خودم به وديعت گذاشته شده استفاده مي كنم، واز اومي خواهم كه مرا در كاري كه پيش مي گيرم موفق گرداند و مرا بي نياز سازد.با خودش فكر كرد كه از من چه كاري ساخته است؟ به نظرش رسيد عجالةاين قدر از او ساخته هست كه برود به صحرا و هيزمي جمع كند و بياورد وبفروشد. رفت و تيشه اي عاريه كرد و به صحرا رفت، هيزمي جمع كرد وفروخت.
لذت حاصل دسترنج خويش را چشيد. روزهاي ديگر به اينكار ادامه داد، تا تدريجا توانست از همين پول براي خود تيشه و حيوان
و ساير لوازم كار را بخرد.

باز هم به كار خود ادامه داد تا صاحب سرمايه و غلاماني شد.روزي رسول اكرم به او رسيد و تبسم كنان فرمود: نگفتم، هركس از ماكمكي بخواهد ما به او كمك مي دهيم، ولي اگر بي نيازي بورزد خداوند او را بي نياز مي كند [1]
پاورقی:
. 1 اصول كافي، ج 2، صفحه 139 - باب القناعة. و سفينة البحار، ماده قنع.

منبع:http://moudeomam.com/talifate-shahid-motahari/dastane-rastan-jelde1/4568-mardi-ke-komak-khast.html

مؤمن;358176 نوشت:
با سلام.

کسی که صدمه جسمی یا روحی را به جان می خرد اما نیاز خود را نزد بنده خدا نمی برد اشتباه می کند؟
آیا درخواست وام یا خواهش از دیگران همیشه ناپسند است؟


سلام
عالم عالم اسباب است اما لازم نیست انسان بخاطر تاکید بر خودکفایی خودش را به زحمتهای آنچنانی بیندازد و البته درست هم نیست برای هر نیازی خود را کوچک کند
والله الموفق

hoorshid;367419 نوشت:
ممکنه در مورد این داستان هم توضیح بدید لطفا تا مسئله بیشتر روشن بشه:
به گذشته پرمشقت خويش مي انديشيد، به يادش مي افتاد كه چه روزهاي تلخ و پر مرارتي را پشت سر گذاشته، روزهايي كه حتي قادر نبود قوت روزانه زن و كودكان معصومش را فراهم نمايد. با خود فكر مي كرد كه چگونه يك جمله كوتاه - فقط يك جمله - كه در سه نوبت پرده گوشش را نواخت، به روحش نيرو داد و مسير زندگانيش را عوض كرد، و او خانواده اش را ازفقر و نكبتي كه گرفتار آن بودند نجات داد.
او يكي از صحابه رسول اكرم بود. فقر و تنگدستي براو چيره شده بود. دريك روز كه حس كرد ديگر كارد به استخوانش رسيده، با مشورت و پيشنهادزنش تصميم گرفت برود، و وضع خود را براي رسول اكرم شرح دهد، و از آن حضرت استمداد مالي كند.با همين نيت رفت، ولي قبل از آنكه حاجت خود را بگويد اين جمله اززبان رسول اكرم به گوشش خورد: هركس از ما كمكي بخواهد ما به اوكمك مي كنيم، ولي اگر كسي بي نيازي بورزد و دست حاجت پيش مخلوقي درازنكند، خداوند او را بي نياز مي كند. آن روز چيزي نگفت، و به خانه خويش برگشت. باز با هيولاي مهيب فقر كه همچنان بر خانه اش سايه افكنده بود روبرو شد، ناچار روز ديگر به همان نيت به مجلس رسول اكرم حاضر شد، آن روز هم همان جمله را از رسول اكرم شنيد: هركس از ما كمكي بخواهد ما به او كمك مي كنيم، ولي اگر كسي بي نيازي بورزد خداوند او را بي نياز مي كند. اين دفعه نيز بدون اينكه حاجت خود را بگويد، به خانه خويش برگشت. و چون خود را همچنان در چنگال فقر ضعيف و بيچاره وناتوان مي ديد، براي سومين بار به همان نيت به مجلس رسول اكرم رفت،باز هم لبهاي رسول اكرم به حركت آمد، و با همان آهنگ - كه به دل قوت و به روح اطمينان مي بخشيد - همان جمله را تكرار كرد.
اين بار كه آن جمله را شنيد، اطمينان بيشتري در قلب خود احساس كرد.حس كرد كه كليد مشكل خويش را در همين جمله يافته است. وقتي كه خارج شد با قدمهاي مطمئنتري راه مي رفت. با خود فكر مي كرد كه ديگر هرگز به دنبال كمك و مساعدت بندگان نخواهم رفت. به خدا تكيه مي كنم و از نيروو استعدادي كه در وجود خودم به وديعت گذاشته شده استفاده مي كنم، واز اومي خواهم كه مرا در كاري كه پيش مي گيرم موفق گرداند و مرا بي نياز سازد.با خودش فكر كرد كه از من چه كاري ساخته است؟ به نظرش رسيد عجالةاين قدر از او ساخته هست كه برود به صحرا و هيزمي جمع كند و بياورد وبفروشد. رفت و تيشه اي عاريه كرد و به صحرا رفت، هيزمي جمع كرد وفروخت.
لذت حاصل دسترنج خويش را چشيد. روزهاي ديگر به اينكار ادامه داد، تا تدريجا توانست از همين پول براي خود تيشه و حيوان
و ساير لوازم كار را بخرد.

باز هم به كار خود ادامه داد تا صاحب سرمايه و غلاماني شد.روزي رسول اكرم به او رسيد و تبسم كنان فرمود: نگفتم، هركس از ماكمكي بخواهد ما به او كمك مي دهيم، ولي اگر بي نيازي بورزد خداوند او را بي نياز مي كند [1]
پاورقی:
. 1 اصول كافي، ج 2، صفحه 139 - باب القناعة. و سفينة البحار، ماده قنع.

منبع:http://moudeomam.com/talifate-shahid-motahari/dastane-rastan-jelde1/4568-mardi-ke-komak-khast.html

بسمه تعالی

چند نکته راجع به این داستان:
1-این فرد توانایی کار داشته است،البته شاید فکرش به هیزم جمع کردن نمی رسیده است.
2-کلام رسول خدا صل الله علیه و آله، روح توکل را در وی بیدار کرده است.
3-در پرتو توکل به خدا، فکر کاری تازه به ذهنش خطور کرده و شروع به آن نموده است.

همانطور که در پست های قبل عرض شد،نباید غیر خدا را مستقل دانست و باید ایمان داشت که مسبب الاسباب فقط خداوند متعال است.همچنین در مورد جاری شدن امور دنیایی از طریق اسباب مختلف توضیح داده شد.
به طور مثال هنگام بیماری باید به دکتر مراجعه کرد اما شفا را خداوند از طریق وی به بیمار می دهد.

0123456;366449 نوشت:
با توجه به سخنان شما، مثلا کمک خواستن از دکتر برای درمان بیماری چه حکمی داره؟

با سلام.

ما به پزشک حق الزحمه (حق ویزیت) پرداخت می کنیم. به کارگر روزمزد هم حق الزحمه پرداخت می کنیم. در این موارد انسان معمولاً احساس بدی پیدا نمی کنه. اما در بقیه موارد که آدم مابه ازایی پرداخت نمی کنه احساس ذلت پیش میاد.

سلمان14;366433 نوشت:
آیا واقعاً جامعه ما الان در نقطه ای است که اگر از کسی کمک خواستیم بعداً از ما درخواست بیجایی نکند؟ و یا هر کمکی بعداً تبعاتی دارد؟

با سلام و تشکر از شما دوست گرامی.

مطالب شما توجه بنده را به نکته دیگری نیز جلب کرد: این که گذشته از نفس خواهش و موضوع نیاز، کسی که از او درخواست می کنیم نیز اهمیت دارد.

روایات زیر به نظرم به همین نکته اشاره دارند [1]:

امام حسین (ع): حاجت خود را جز نزد سه کس مبر: دیندار، یا جوانمرد، یا بزرگزاده. زیرا دیندار براى حفظ دین خود نیازت را برآورد و جوانمرد از مردانگى خود شرم مى کند و بزرگزاده مى داند که تو با رو انداختن به او آبرویت را فروختى و با برآوردن نیازت آبروى تو را حفظ مى کند.

امام صادق (ع): اگر دست خود را تا آرنج در دهان اژدها کنى بهتر است از این که دست نیاز به سوى تازه به دوران رسیده اى دراز کنى!

امام علی (ع): گفتم: بارخدایا مرا محتاج هیچ یک از بندگانت مکن. پیامبر خدا (ص) فرمود: اى على این گونه مگو زیرا هیچ کس نیست که به مردم نیاز نداشته باشد. عرض کردم: اى رسول خدا پس چه بگویم؟ فرمود: بگو: خدایا مرا به بندگان بدت محتاج مکن. عرض کردم: اى پیامبر خدا بندگان بد او کیستند؟ فرمود: کسانى که چون چیزى بدهند منت گذارند و هرگاه ندهند سرزنش و نکوهش کنند.

موفق باشید.:Gol:

==========================
منبع: [1] میزان الحکمة، جلد سوم.

با سلام.

روایت زیر اگرچه مستقیماً به سؤال تاپیک ارتباط ندارد اما به نظرم از آن روایاتی است که برای امثال بنده تأمل برانگیزند:

امام باقر (ع): کسی که از کمک به برادر مسلمان خود و برآوردن حاجت او دریغ ‌کند خداوند او را گرفتار کمک به کسی می کند که به سبب آن کمک گناهکار شود و مزدی هم نبرد.

اللهم وفقنا لما تحب و ترضی:Hedye:

بسم الله الرحمن الرحیم
با سالم و خداقوت

مؤمن;368484 نوشت:
ما به پزشک حق الزحمه (حق ویزیت) پرداخت می کنیم. به کارگر روزمزد هم حق الزحمه پرداخت می کنیم. در این موارد انسان معمولاً احساس بدی پیدا نمی کنه. اما در بقیه موارد که آدم مابه ازایی پرداخت نمی کنه احساس ذلت پیش میاد.

به نظر حقیر همان پزشک و کارگر هم اگر نایاب شوند، درخواست ما احساس ذلت ایجاد می کند.

درخواست زمانی درخواست است که آدم به آن نیاز دارد

خب اگر نیاز برآورده نشود چه میشود؟
حالا انسان با کسی که نیاز او را برآورده می سازد چه برخوردی دارد؟

طبیعی است که انسان خودش را ذلیل می بیند، اگر ذلیل نمیبود خب نیازمند نمی شد.
یا زمانی که به هیچ کس اطمینانی نیست، وقتی درخواست کنم، چه تضمینی هست بعداً همان خص نیاید و به رخم بکشد: «یادت است، تو همانی که آنروز ....»

ولی شاید اگر از منظر تکلیف به این مسئله نگاه کرد، ذلتی پیش نیاید.
یعنی اگر حقیر احساس تکلیفی کردم (و توانستم تکلیف را ادا کنم)

میروم درخواست میکنم، حالا او چه پاسخ بدهد یا ندهد احساس ذلتی نیست، چون تکلیف بوده است.
البته در این دیدگاه تکلیف گرا، انسان تشکر از مخلوق را تشکر از خدا میداند، لذا تواضع هم از دست نحواهد رفت.

سلمان14;368622 نوشت:
ولی شاید اگر از منظر تکلیف به این مسئله نگاه کرد، ذلتی پیش نیاید.
یعنی اگر حقیر احساس تکلیفی کردم (و توانستم تکلیف را ادا کنم)

میروم درخواست میکنم، حالا او چه پاسخ بدهد یا ندهد احساس ذلتی نیست، چون تکلیف بوده است.
البته در این دیدگاه تکلیف گرا، انسان تشکر از مخلوق را تشکر از خدا میداند، لذا تواضع هم از دست نحواهد رفت.


شاید دید «مبدأنگر» بجای «تکلیف گرا» مناسب تر باشد. ما در مواردی نمی دانیم که آیا بر ما تکلیف است که از کسی درخواستی کنیم یا نه. اما اگر او را مؤثر اصلی ندانیم در اصل از او درخواست نکرده ایم، بلکه از مبدأ بی نیاز هستی درخواست کرده ایم. چرا که آن شخص هم اگر بخواهد درخواست ما را برآورده کند محتاج منبع دیگری است. پس خودش اصالتی ندارد بلکه جزو سلسله اسباب است. اما در مورد تشکر از مخلوق بله تکلیف داریم که تشکر کنیم.

ممنون از شما.:Hedye:

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

مؤمن;368930 نوشت:
شاید دید «مبدأنگر» بجای «تکلیف گرا» مناسب تر باشد.

به نظر حقیر
در دید «مبدأنگر» اگر کسی بهت بگه: «مگه تو همونی نیستی که اون روز ....» تا ابد و دهر دیگه نه از اون و نه از کس دیگری درخواست نخواهی کرد.
حالا چه او را موثر بدانی و چه ندانی.
به هر حال موجبات از بین رفتن عزت نفس خود را پدید آورده ایم.

اما در دید «تکلیف گرا» باز هم می تونی درخواست کنی.

مؤمن;368930 نوشت:
ما در مواردی نمی دانیم که آیا بر ما تکلیف است که از کسی درخواستی کنیم یا نه.

چرا در چنین مواردی توقف نکنیم، اگر درست نبود چه؟

شاید درست این است که هر دو را با هم داشت!

ولی جالب این است که «خواهش از دیگران» برایمان مهم است
اما توجه به دیگران برایمان مهم نیست

در کل به این فکر کردم که همه ی ما(خودم و چون خودم رو میگم ، توهینی به اساتید نباشد)علاقه شدیدی به شکستن دیگران داریم!!!!
فکر می کنیم غرور بد است!!!!!
و گرنه چرا نباید به جای درخواست از دیگران، کمک به دیگران را مد نظر قرار بدیم.ولی مسلماً غرور در برابر خداست که بد است.
اما حتی خدا هم شیطان را به خاطر غرور به جهنم نمی اندازد
طوری که قرآن نقل کرده، به خاطر غرور
ابتدا از او سوال کرد: «چرا مغروری؟»
جوابی که داد معقول نبود.
به خاطر غرور و غرور نادرست، او را بیرون کرد.
در ادامه شیطان تهدید به این کرد که انسان را به خطا می اندازد
اینجا بود که خدا وعده جهنم به او داد.

ببینید، ما یهو میریم ته خط
میگیم طرف اگر غرور داشت، بد است، باید برود جهنم
خدا هم(نعودبا...) اینطوری نیست که ما هستیم!
با تشکر
لطفاً اشتباهی دیدید تذکر بدید.

سلمان14;368946 نوشت:
در دید «مبدأنگر» اگر کسی بهت بگه: «مگه تو همونی نیستی که اون روز ....» تا ابد و دهر دیگه نه از اون و نه از کس دیگری درخواست نخواهی کرد.
حالا چه او را موثر بدانی و چه ندانی.
به هر حال موجبات از بین رفتن عزت نفس خود را پدید آورده ایم.

اما در دید «تکلیف گرا» باز هم می تونی درخواست کنی.

سلمان14;368946 نوشت:
شاید درست این است که هر دو را با هم داشت!

با سلام.

در این که در برخی موارد تکلیف داریم از کسی چیزی بخواهیم شکی نیست. اما به نظرم در اغلب موارد اینگونه نیست.
اکثر درخواست ها از روی نیازی است که مباح است (اگر حرام باشد که از بحث ما خارج است). در موارد مباح نمی توان گفت آیا تکلیف داریم که درخواست کنیم یا نکنیم.

اما در مورد مثال شما اگر بار اول با نیت درخواست از خدا پیش رفته بودیم جای نگرانی نیست. به او می گوییم من تو را یکی از اسباب الهی دیدم و از تو هم ممنونم. اما این خواسته خلاف تو را در ازای لطفی که به من داشتی انجام نمی دهم. چون در اصل تو نبودی که حاجت مرا دادی. در عین حال از تو ممنونم (عزت نفس ما در این صورت خدشه دار نمی شود).

اما برای دفعات بعد، با توجه به مطالب پست شماره 18 اخلاقاً و عقلاً بهتر است از این فرد درخواستی نکنیم تا به قول شما عزت ما خدشه دار نشود. مگر در مواردی که واجب شرعی باشد.

تشکر از شما.:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

مؤمن;369208 نوشت:
به او می گوییم من تو را یکی از اسباب الهی دیدم و از تو هم ممنونم. اما این خواسته خلاف تو را در ازای لطفی که به من داشتی انجام نمی دهم. چون در اصل تو نبودی که حاجت مرا دادی. در عین حال از تو ممنونم (عزت نفس ما در این صورت خدشه دار نمی شود).

شما خودت تا الان به کسی اینطور جواب دادی؟
این حرف به نظرتان قابل گفتن هست؟

سلمان14;369252 نوشت:
شما خودت تا الان به کسی اینطور جواب دادی؟
این حرف به نظرتان قابل گفتن هست؟

بله. خودم و حتی یکی از همکارانم وقتی حس می کنیم طرف مقابل دارد با هدف بده و بستان کار ما را راه می اندازد متذکر می شویم که ما نمی توانیم کار تو را جبران کنیم و توقع جبران نداشته باش. اگر دوست داری کار ما را بطور قانونی راه بینداز (بخصوص اگر ببینیم که دارد کلی منت می گذارد که بله کار خیلی سختی است و ...).

به طور خلاصه بله تجربه داشته ام. با این رفتار بعد از مدتی شناخته می شوید که فلانی اهل این کارها نیست. یا بهانه می آورند و کارتان را انجام نمی دهند (که خیلی خوب است) یا کار شما را بدون هیچ چشمداشتی (و مثلاً برای رضای خدا) انجام می دهند (که باز هم خیلی خوب است)!

موفق باشید.:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

مؤمن;369426 نوشت:
با هدف بده و بستان کار ما را راه می اندازد متذکر می شویم که ما نمی توانیم کار تو را جبران کنیم و توقع جبران نداشته باش.

مسئله ای که حقیر از اون صحبت کردم، اینطوری نبود
درثانی بده بستان که بد نیست
پزشک و کاروگر هم بده بستان دارند، ندارد؟

سلمان14;368946 نوشت:
در دید «مبدأنگر» اگر کسی بهت بگه: «مگه تو همونی نیستی که اون روز ....» تا ابد و دهر دیگه نه از اون و نه از کس دیگری درخواست نخواهی کرد

حقیر گفتیم، آدم شأن خودش را در چنین شرایطی پایین می آورد.
و گرنه شاید کسی حاضر به کمک به شما یا حقیر نباشد
و یا در قبال کمکش انتظار کمکی یا پولی داشته باشد
شاید اینکار در نزد خدا گناه باشد، که کسی از انسان درخواست کمک کرد به او جواب ندهد
ولی این صحبت شما به معنی اعمال زور در کمک خواستن است
این دیگه یه طوریه، نیست؟

و اگر منظورتون پارتی بازی و .... است
شما باید یه جایگاهی داشته باشی که چنین حرفی بزنی
به قول خودمونی نفست از جای گرم در میاد.

سلمان14;369252 نوشت:
شما خودت تا الان به کسی اینطور جواب دادی؟
این حرف به نظرتان قابل گفتن هست؟

بله پیش آمده و همین مضمون را گفتم.

سلمان14;369499 نوشت:
درثانی بده بستان که بد نیست
پزشک و کاروگر هم بده بستان دارند، ندارد؟

موضوع صحبت ما انتظارات بیجا بود نه هر انتظاری. موردی که شما فرمودید را اینجا استثنا کردیم:
مؤمن;368484 نوشت:
ما به پزشک حق الزحمه (حق ویزیت) پرداخت می کنیم. به کارگر روزمزد هم حق الزحمه پرداخت می کنیم. در این موارد انسان معمولاً احساس بدی پیدا نمی کنه. اما در بقیه موارد که آدم مابه ازایی پرداخت نمی کنه احساس ذلت پیش میاد.

سلمان14;369499 نوشت:
حقیر گفتیم، آدم شأن خودش را در چنین شرایطی پایین می آورد.
و گرنه شاید کسی حاضر به کمک به شما یا حقیر نباشد
و یا در قبال کمکش انتظار کمکی یا پولی داشته باشد
شاید اینکار در نزد خدا گناه باشد، که کسی از انسان درخواست کمک کرد به او جواب ندهد
ولی این صحبت شما به معنی اعمال زور در کمک خواستن است
این دیگه یه طوریه، نیست؟

نمی دانم منظور شما را درست متوجه شدم یا نه. اما منظور حقیر تلقین بی نیازی از خلق خدا بود. پاسخی که عرض شد هم از موضع تواضع بود نه طلبکاری از مردم. تشکر می کنیم. اما بخاطر کمک دیگران کار خلاف انجام نمی دهیم. اگر حس بی نیازی باشد معمولاً از رد درخواست نامشروع طرف مقابل احساس کسر شأن نمی کنیم (هرچند طبیعتاً ناراحت می شویم).

سلمان14;369499 نوشت:
و اگر منظورتون پارتی بازی و .... است
شما باید یه جایگاهی داشته باشی که چنین حرفی بزنی
به قول خودمونی نفست از جای گرم در میاد.

بنده متأسفانه نه پیش خدا جایگاهی دارم نه پیش خلق خدا. البته زیاد پیش نیامده که با کسی این طور برخورد کنم چون زیاد از دیگران درخواست نمی کنم. بخصوص اگر از لحن طرف مقابل برداشت کنم که توقع نابجایی دارد از خیر درخواستم می گذرم. البته شما حالتی حدی را بیان فرمودید که همیشه اینگونه نیست.

موفق باشید.

بسمه تعالی

پست جمع بندی:

سئوال:
کسی که صدمه جسمی یا روحی را به جان می خرد اما نیاز خود را نزد بنده خدا نمی برد اشتباه می کند؟
آیا درخواست وام یا خواهش از دیگران همیشه ناپسند است؟

جواب:

در حديثى قدسى كه امام صادق(عليه السلام) از برخى از كتاب‌هاى پيامبران پيشين نقل كرده‌اند؛

خداوند سوگند یاد می کند هر کسی بغیر از خداوند امید داشته باشد ، ناامید می گردانم، نزد مردم لباس خواری میپوشانم ،و او را از تقرب و فضل خویش دور میسازم. چه سان که شخصی بغیر خداوند امید دارد در حالی که کلید تمام مشکلات نزد من می باشد.
كيست كه در سختى‌ها و گرفتارى‌هايش به من اميد بسته و من اميدش را قطع كرده باشم؟ولى آن‌ها به سخن (و وعده‌هاى من) اعتماد نكردند.
پس چرا از من رويگردان است؟ آيا او درباره من چنين مى‌انديشد كه پيش از خواستن به او عطا مى‌كنم، اما اگر از من بخواهد، به درخواست‌كننده پاسخ نمى‌گويم؟ مگر من بخيلم كه بنده‌ام مرا بخيل مى‌پندارد؟پس بدا به حال كسى كه نافرمانى‌ام كند و از من پروا نداشته باشد!

امام صادق(ع) درباره نظام سبب و مسببی جهان آفرینش می فرماید:
خداوند ابا و پرهیز دارداز جریان امور، مگر از طریق اسباب آن ها، پس برای هر چیزی سببی قرار داده است. (میزان الحكمه، محمدی ری شهری، ج 5، ح 6618)

با توجه حدیث قدسی و حدیث مذکور: یکی از آثار و کارکردهای امید نداشتن به غیر خدا اینست که فرد خود را در مقابل دیگران ذلیل نمی کند.

سئوال: که با توجه به این فرمایش امیرالمؤمنین که «الاسراف مذموم فی کل شیء الا فی افعال البر» آیا زیاده روی در این زمینه بد است یا پسندیده است؟


اگر انسان کمک کسی را قبول نکند،فکر می کنید در مورد او چه فکری می کنند؟ از گفتار و كردارى كه مظنّه تهمت باشد، احتراز كند(مصباح الشريعة-ترجمه عبد الرزاق گيلانى، ص: 252)
اگر انسان احسان و کمک دیگران را قبول نکند،رفتار او حمل بر غرور و تکبر می شود.
صادق(ع)فرمود: دو نفر مرد بر حضرت امير المؤمنين(ع) وارد شدند پس آن حضرت براى هر كدام از آنها توشكى انداخت، يكى از آن دو روى آن نشست و ديگرى خوددارى كرد، امير المؤمنين به او فرمود: بر آن بنشين. زيرا از پذيرفتن احترام خوددارى نكند جز الاغ، سپس فرمود: رسول خدا (ص) فرموده است: هر گاه بزرگوار قومى بر شما رسيد او را گرامى داريد.

نکات داستان پست 14:

1-این فرد توانایی کار داشته است،البته شاید فکرش به هیزم جمع کردن نمی رسیده است.
2-کلام رسول خدا صل الله علیه و آله، روح توکل را در وی بیدار کرده است.
3-در پرتو توکل به خدا، فکر کاری تازه به ذهنش خطور کرده و شروع به آن نموده است.
به طور مثال هنگام بیماری باید به دکتر مراجعه کرد اما شفا را خداوند از طریق وی به بیمار می دهد.

موضوع قفل شده است