جمع بندی آیا ولایت مطلقه با روح دموکراسی سازگار است؟

تب‌های اولیه

55 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا ولایت مطلقه با روح دموکراسی سازگار است؟

ولایت فقیه را میتوان با دموکراسی جمع زد و گفت که حکومت دموکراتیک صرفا نباید لیبرال باشد بلکه میتواند بر مبنای یک مکتب باشد یعنی اگر مردم خواستند حکومت اسلامی باشد و حکومت بر مبنای اسلام قرار گیرد. در حکومت اسلامی بر مبنای ولایت فقیه شخص ولی فقیه اعمال ولایتش محدود به اجرای قوانین اسلام است و البته باید شرایطی هم در نظر گرفت که اگر ولی فقیه خلاف احکام اسلامی که در حکومت اسلامی همان قوانین میباشند حکمی صادر کرد بتوان او را بازخواست یا عزل کرد.

اما تغییراتی که در بازنگری قانون اساسی در سال 68 انجام شد اصلا امکان توجیه کردن ندارد. مثلا تا قبل از اعمال تغییرات در قانون اساسی فقها میتوانستند با رای مستقیم مردم به عضویت مجلس خبرگان رهبری دربیایند اما بعد از بازنگری در قانون عملا کاندیداهای مجلس خبرگان رهبری باید از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند که نیمی از اعضای آن بطور مستقیم و نیمی دیگر بطور غیر مستقیم توسط ولی فقیه انتخاب میشوند. یعنی ارگانی که مسئولیت انتخاب و نظارت و عزل ولی فقیه را دارد اعضایش بطور غیر مستقیم باید توسط ولی فقیه تایید شوند و این خارج از دموکراسی هست.

موضوع دیگر اصل ولایت مطلقه فقیه هست که براساس آن دیگر ولی فقیه محدود به احکام شرعی نیست. یعنی در مواردی که مصلحت ایجاب کند و البته تعیین این مصلحت هم به عهده خود اوست وی میتواند برخلاف احکام شرعی که قانون را تشکیل میدهند حکم صادر کند:

hawzeh.net

"مقصود از «ولایت مطلقه فقیه» آن است که دایره اختیارات ولی فقیه محدود به احکام اولی و ثانوی و قوانین مدون نیست؛ بلکه هرگاه مصالح عالیه و الزامی جامعه اسلامی ایجاب کند که موقتا برنامه‏ای بر خلاف آنها انجام شود، ولی فقیه می‏تواند به آن کار اقدام نماید."

با این عمل ولی فقیه جایگاهی فراقانونی پیدا میکند در حالی که در یک حکومت دموکراتیک هیچ کس فراتر از قانون نیست.

یک مسئله دیگر این است که در ولایت فقیه در مواردی که نظر مردم خلاف نظر ولی فقیه هست ولی فقیه قادر به اعمال ولایت نیست:

"این نظریه نیز بر این مسأله مبتنی است که فعلیت و تحقق عملی حکومت فقیه به رأی مردم و پذیرش آنان بستگی دارد. اگر مردم نخواهند، فقیه قادر نیست اعمال ولایت کند."

ر.ک.: عبد الله جوادی آملی، ولایت فقیه (ولایت فقاهت و عدالت)، مرکز نشر اسراء، قم، چاپ اول، 1378، ص503.

اما در ولایت مطلقه فقیه ولی فقیه میتواند اگر مصلحت بداند که باز هم تعیین این مصلحت به عهده خود اوست خلاف نظر مردم حکم کند:

سوال 63

"تصميمات و اختيارات ولى فقيه در مواردى که مربوط به مصالح عمومى اسلام و مسلمين است، در صورت تعارض با اراده و اختيار آحاد مردم، بر اختيارات و تصميمات آحاد امّت مقدّم و حاکم است، و اين توضيح مختصرى درباره ولايت مطلقه است."

که این هم برخلاف روح دموکراسی هست.

براساس فقه شیعه فقط پیامبران و امامان معصومند و غیر از آنها هیچکس دیگری نمیتواند ادعای معصومیت کند. پس در حکومت اسلامی باید امکان نظارت و عزل تمامی مقامات وجود داشته باشد اما با وجود فیلترینگ شورای نگهبان بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری و اختیارات ولی فقیه که نه محدود به نظر مردم است نه محدود به نظر فقه در صورت لغزش ولی فقیه چگونه میتوان جلوی وی را گرفت؟

با سلام به شما دوست عزیز
در واقع حضرتعالی سه اشکال مطرح کردید:
1-چگونه ولی فقیه غیر معصوم حق خلاف شرع دستور دادن دارد؟
2- آیا ولایت مطلقه با روح دموکراسی سازگار است؟
3- رهبری با اعضای مجلس خبرگانی انتخاب می شود که آنها توسط شورای نگهبان انتخاب شده و شورای نگهبان توسط رهبر (ولی فقیه==>شورای نگهبان==>مجلس خبرگان=> ولی فقیه) این دور را چگونه پاسخ می دهید؟

پاسخ هرکدام مجالی خاص می طلبد، لذا پیشنهاد بنده این است که از مدیر اجرائی بخواهید پست شما را ویرایش کرده و به سه پست مجزا تبدیل نماید آنگاه یکی یکی آنها را بررسی و پاسخ دهیم، اگر موافقید بسم الله.


نقل قول:
در واقع حضرتعالی سه اشکال مطرح کردید:
1-چگونه ولی فقیه غیر معصوم حق خلاف شرع دستور دادن دارد؟
2- آیا ولایت مطلقه با روح دموکراسی سازگار است؟
3- رهبری با اعضای مجلس خبرگانی انتخاب می شود که آنها توسط شورای نگهبان انتخاب شده و شورای نگهبان توسط رهبر (ولی فقیه==>شورای نگهبان==>مجلس خبرگان=> ولی فقیه) این دور را چگونه پاسخ می دهید؟

پاسخ هرکدام مجالی خاص می طلبد، لذا پیشنهاد بنده این است که از مدیر اجرائی بخواهید پست شما را ویرایش کرده و به سه پست مجزا تبدیل نماید آنگاه یکی یکی آنها را بررسی و پاسخ دهیم


لطفا در این تاپیک به سوال زیر پاسخ دهید:


1- آیا ولایت مطلقه با روح دموکراسی سازگار است؟

سایر سوالها در تاپیکهای زیر مطرح شده است:

http://www.askdin.com/thread28204.html

http://www.askdin.com/thread28205.html

با تشکر


با نام و یاد دوست


[RIGHT]

[CENTER]






[/CENTER]


[/RIGHT]


با سلام به شما دوست عزیز

a1ireza;351637 نوشت:
آیا ولایت مطلقه با روح دموکراسی سازگار است؟

پاسخ به سؤال فوق را از دو زاویه قابل طرح است:
اول
در تعریف دموکراسی آمده است:

اصطلاح دموکراسی از دو کلمه یونانی Demos و kratia ترکیب شده است. Demos به معنی عوام (مردم) و Kratia به معنی تحکم و فرمانروایی است. جمع این دو کلمه به معنای مردم محوری و مردم حکومتی است.

قطعا آحاد مردم جامعه که نمی توانند حکومت کنند بلکه باید اداره مملکت را به شخص یا گروهی (رهبری فردی یا شورائی) بسپارند، و وقتی قانونی برای مدیر و حاکم مملکت نوشته شود و مردم په آن قانون رأی دهند، حق مردم حفظ شده است و با روح دموکراسی موجود در چنین جامعه ای تضادی نخواهد داشت، لذا اگر حاکم طبق قانون از قدرت مطلقه خویش استفاده کند دقیقا طبق خواست مردم عمل کرده است.

دوم
مردم مسلمان مسیری جز مسیر قرآن برای زندگی خود نمی شناسند، اگر این مردم طبق میل و اختیار خود، قانون الهی را به مسند قدرت و حکومت نشاندند، طبیعتا به تمامی اوامر و نواهی خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) گردن نهاده و در وادی امر و نهی آنها هیچ اختیاری برای خود قائل نیستند، خدای مهربان درباره حق مردم در محدوده امر و نهی دیی می فرماید:

وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً، هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند، به گمراهى آشكارى گرفتار شده است! (1)

در واقع، مسلمانان با رأی به حکومت الهی، اختیار خود را به غیر واگذار کرده و او از جانب آنها تصمیم می گیرد، پس ولایت مطلقه همان است که مردم خواستند و مورد تأیید قرآن است، این ولایت مطلقه هیچ حدی نداشته و شامل همه ابعاد زندگی مؤمنین می شود:

النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم‏، پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است‏(2)

خلاصه اینکه وقتی مردم چیزی را بخواهند و با میل بپذیرند، مثلا اموراتشان را به دیگری بسپارند، دیگر دیکتاتوری نیست و مخالف روح دموکراسی نخواهد بود.

موفق باشید.
ــــــــــــــ
1. احزاب/36.
2. احزاب/6.

صالح;354867 نوشت:
وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً، هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند، به گمراهى آشكارى گرفتار شده است! (2)

در واقع، مسلمانان با رأی به حکومت الهی، اختیار خود را به غیر واگذار کرده و او از جانب آنها تصمیم می گیرد، پس ولایت مطلقه همان است که مردم خواستند و مورد تأیید قرآن است، این ولایت مطلقه هیچ حدی نداشته و شامل همه ابعاد زندگی مؤمنین می شود:


استاد جوادی آملی در تفسیر آیه شریفه چنین میفرماید
وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَي اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ﴾ نه «لهما» ضمير تثنيه نياورد ضمير جمع آورد براي اينكه اين نكره‌هايي كه در سياق نفي است مفيد عموم است يعني هيچ مرد مسلمان هيچ زن مسلمان حق ندارد در برابر حكم خدا و در برابر حكم پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مختار باشد بگويد حالا پيامبر حكم كرده ما مختاريم مي‌خواهيم انجام بدهيم مي‌خواهيم انجام ندهيم بلكه بر اينها واجب است كه انجام بدهند.
تبيين لازم‌الاتّباع بودن «امرالله» و مشورتي بودن «امرالناس»
قضاي الهي دو قسم است يك قضاي تكويني است كه تخلّف‌پذير نيست ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ﴾[10] آن قضاي تكويني است كه «لا مردَّ له»[11] اما قضاي تشريعي اين قضاي تشريعي يك وقت مربوط به احكام فقهي است نظير نماز و روزه و امثال ذلك يك وقت مسائل سياسي و اجتماعي و اداره جامعه است در اين بخش از آيات كه فرمود: ﴿إِذَا قَضَي اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً﴾ كه مفرد آورد ظاهراً ناظر به اين است كه اگر به دستور خداي سبحان وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) كه ولايت او ثابت شده است ﴿النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ﴾[12] دستوري دادند هيچ كس حق ندارد بگويد من مختارم مي‌خواهم عمل بكنم مي‌خواهم عمل نكنم ﴿إِذَا قَضَي اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً﴾ اين امر را خداي سبحان فرمود لازم‌الاتّباع است اين امر جزء امرالله نيست امرالله همان احكام الهي است امرالله نظير صوم و صلات ديگر جا براي مشورت و امثال ذلك نيست
اما امرِ مردمي مسائل سياسي مسائل اجتماعي مسائل اقتصادي مسائل فرهنگي آن مسائل عمومي اينها جزء امرالناس است در سورهٴ مباركهٴ «شوري» فرمود احكام كه ديگر جا براي مشورت نيست احكام, امرالله است نه امرالناس اما وقتي مسائل مردمي شد كيفيت اداره كشور شد كيفيت اداره شهر شد مي‌شود امرالناس فرمود: ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَي بَيْنَهُمْ﴾[13] نه «امر الله شوري بينهم» احكام خدا با مشورت مردم حل نمي‌شود احكام خدا به دستور خدا حل مي‌شود اما كيفيت اداره شهر كدام خيابان يك طرفه بشود كدام خيابان دو طرفه بشود كشور به طرف صنعتي برود يا كشور به طرف كشاورزي برود اينها جزء امور مردم است كه با مشورت بايد حل كنند پس ما يك امرالله داريم كه اين با مشورت نيست يك امرالناس داريم كه اين با مشورت است مي‌شود ﴿أَمْرُهُمْ شُورَي بَيْنَهُمْ﴾.

و این با آنچه شما اظهار میکنید تفاوت کیفی دارد

نقل قول:
خلاصه اینکه وقتی مردم چیزی را بخواهند و با میل بپذیرند، مثلا اموراتشان را به دیگری بسپارند، دیگر دیکتاتوری نیست و مخالف روح دموکراسی نخواهد بود.

بحث سر وکالت نیست بحث سر ولایت هست. اینکه مردم اموراتشان را به دیگری بسپارند یعنی وکالت اما این مسخره است که کسی به فرد دیگری این حق را بدهد که به او دستور بدهد! هیچ وقت هیچ کس حاضر نیست چنین حقی را به کسی بدهد. من نمیگویم ولایت فقیه مسخره است چرا که در ولایت فقیه شخص ولی فقیه در صورتی که نظرش با نظر مردم در تعارض باشد نمیتواند اعمال ولایت کند اما در ولایت مطلقه فقیه اگر نظر مردم در تعارض با نظر ولی فقیه باشد باز هم ولی فقیه میتواند اعمال ولایت کند و این اصل کاملا مشخص است که با دموکراسی سازگار نیست.

استاد جوادی آملی در ادمه تفسیر آیه شریفه:
بر اساس اين تحليل معلوم مي‌شود ما ولايت فقيه نداريم ولايت فقه داريم ولايت حاكم نداريم ولايت قرآن و عترت داريم از اين بهتر چيست شخص بر مردم حكومت نمي‌كند دين بر مردم حكومت مي‌كند اگر دين بر مردم حكومت مي‌كند او حقّ نقض هم ندارد خب از اين لطيف‌تر چه چيزي مي‌خواهيم اين مي‌شود آزادي اين‌چنين نيست كه شخص در اسلام حكومت بكند اگر شخص حاكم بود خودش مي‌شد ما فوق قانون, ديگر خودش اگر حكم خودش را نقض بكند عيب ندارد اما وقتي به تعبير لطيف صاحب جواهر اطلاق حرمت رد, خود او را هم شامل مي‌شود معلوم مي‌شود ولايت فقاهت است نه ولايت فقيه

نقل قول:
بر اساس اين تحليل معلوم مي‌شود

ما ولايت فقيه نداريم ولايت فقه داريم

ولايت حاكم نداريم ولايت قرآن و عترت داريم از اين بهتر چيست شخص بر مردم حكومت نمي‌كند دين بر مردم حكومت مي‌كند اگر دين بر مردم حكومت مي‌كند او حقّ نقض هم ندارد خب از اين لطيف‌تر چه چيزي مي‌خواهيم اين مي‌شود آزادي اين‌چنين نيست كه شخص در اسلام حكومت بكند اگر شخص حاكم بود خودش مي‌شد ما فوق قانون, ديگر خودش اگر حكم خودش را نقض بكند عيب ندارد اما وقتي به تعبير لطيف صاحب جواهر اطلاق حرمت رد, خود او را هم شامل مي‌شود معلوم مي‌شود

ولايت فقاهت است نه ولايت فقيه

اینکه حکومت دین را با دموکراسی جمع زد یک حرکت نو هست که البته امکان پذیر هست یعنی میتوان ولایت فقیه را با دموکراسی جمع زد اما ولایت مطلقه فقیه دقیقا معنای ولایت شخص را میدهد یعنی ما فوق قانون قرار گرفتن. این محل بحث من هست.

a1ireza;354919 نوشت:
اینکه حکومت دین را با دموکراسی جمع زد یک حرکت نو هست که البته امکان پذیر هست یعنی میتوان ولایت فقیه را با دموکراسی جمع زد اما ولایت مطلقه فقیه دقیقا معنای ولایت شخص را میدهد یعنی ما فوق قانون قرار گرفتن. این محل بحث من هست.

طبق تفسیر فوق حکومت دینی با ولایت فقیه متفاوت است و ولایت فقیه با ولایت مطلقه فقیه هم تفاوتی ندارد

اساسا در جماعه امروزی بین ولایت فقیه و ولایت مطلقه فقیه تنها فرق لفظی است و نه فرق عملی!

فرض کنید ملت بخواهند مثلا با یک کشور رابطه داشته باشند یا شخصی مشخص رئیس جمهور باشد.

اما ولی فقیه به هر دلیلی نظر دیگری داشته باشد.

نتیجه چه می شود؟ در حرف می گوئیم میزان رای ملت است، آیا در عمل میزان همان رضایت ولی فقیه نیست؟؟؟

به یاد داریم سخن دو سال پیش رئیس مجلس را که می گفت اگر مجلس قانونی تصویب کند که مورد رضایت رهبری نباشد ما آن را پس می گیریم!!!

خوب حالا این میشه روح دموکراسی؟

a1ireza;354898 نوشت:
بحث سر وکالت نیست بحث سر ولایت هست. اینکه مردم اموراتشان را به دیگری بسپارند یعنی وکالت اما این مسخره است که کسی به فرد دیگری این حق را بدهد که به او دستور بدهد! هیچ وقت هیچ کس حاضر نیست چنین حقی را به کسی بدهد. من نمیگویم ولایت فقیه مسخره است چرا که در ولایت فقیه شخص ولی فقیه در صورتی که نظرش با نظر مردم در تعارض باشد نمیتواند اعمال ولایت کند اما در ولایت مطلقه فقیه اگر نظر مردم در تعارض با نظر ولی فقیه باشد باز هم ولی فقیه میتواند اعمال ولایت کند و این اصل کاملا مشخص است که با دموکراسی سازگار نیست.

من متوجه نمیشم که چرا ما باید حکومتمون رو با حکومت دموکراتیک بسنجیم و بعد ببینیم اگر مطابق با اون بود بگیم حکومت خوبی است اگر نه میشود حکومت بد!!!!
اگر به اسلام معتقدیم مهم تطابق حکومت با اسلام است نه با یک مکتب یا ایدئولوژی دیگه!اگر دموکراسی رو حکومت مردم بر مردم تعریف می کنیم به نظر من اصلا با کل اسلام نه تنها در بسیاری از موارد که در اصل و ریشه و فلسفه اش در تضاد است!اسلام حکومت رو حق خدا میداند و میگه خداوند این حق رو به افراد خاصی واگذار کرده تا به نیابت از او قوانینش رو روی زمین اجرا کنند چرا ما برای اجرای این قوانین اجازه ی مردم رو شرط میدونیم؟!
معلومه وقتی سعی کنیم حکومت مردم بر مردم رو با حکومت الله بر مردم مقایسه کنیم به ناسازگاری هم میرسیم!

ببینید حرفی رو که میزنم مطمئنم بیشتر از 90 درصد میزارن به حساب تعصب و... ولی واقعا کمی در مورد حکومت دموکراتیک فکر کنید به خصوص حکومت دموکراتیکی که در غالب جمهوری ظهور کرده به قدری ایرادات عقلانی دارد چه در فلسفه اش و چه در عمل که به هیچ وجه قابل دفاع نیست.
اولا حکومت دموکراتیک بر این اساس بنا شده که ما خوب و بد رو نمیدونیم و همه چیز نسبی است پس همه چیز رو به رای میذاریم!!ولی ما خوب و بد رو نمیدونیم ؟برای ما همه چیز نسبی است؟!؟از طرف دیگه وقتی ما میگیم همه چیز نسبی است داریم یک جمله ی خود متناقض رو بیان میکنیم مثل کسی که میگه من همیشه دروغ میگم!خود این جمله که یک واقعیت مطلق است دارد توسط خود محتوای جمله که اطلاق رو از همه چیز نفی میکنه میگیره پس اساس این تفکر پارادکسیکال است!
دوم حکومت دموکراتیک دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت است درسته گفته میشه باید از حقوق اقلیت هم دفاع کرد و... ولی به هر حال در چنین حکومتی حرف عده ای که در اقلیتند اجرا نمیشه اصلا قابلیت اجرایی شدن ندارد!پس اگر حکومت دموکراتیک خوبه چون زور گویی بد است پس چرا خود این حکومت به اقلیت زور میگه؟!؟
سوم اصلا چه کسی گفته که هر گروهی که تعدادشون بیشتر است حرفشون درست تر است؟!؟!...
چهارم مگه در تعریف سکولاریسم ازادی نمیگیم هر کس هر کاری رو خواست انجام بده ولی تا جایی که به دیگران اسیب نزند خب طبق همین تعریف ما حق داشتن حکومت از نوع دموکراتیک اون هم جمهوریت مطلق رو نداریم چون عده ای که تصمیم غلط میگیرن باعث نابودی سرنوشت همه میشن و به همه اسیب میزنن حتی اقلیت پس حق گرفتن چنین تصمیمی رو ندارن یعنی نمیتونیم بگیم هر چه مردم خواستند ان رو اجرا کنیم!حتی گاهی این تصمیم گیری غلط باعث اسیب رساندن به ملت های دیگه هم میشه مثلا مردم المان طبق خود تعریف ازادی حق نداشتند انتخاب کنند که هیتلر بر انها حکومت کنه!اونها هم در کشتن 50ملیون ادمی که در جنگ جهانی دوم از بین رفتند نقش کمی نداشتند!
پنجم بزرگترین افتخار حکومت دموکراتیک در شکل جمهوری اینه که هر کس فقط یک حق رای دارد و در نتیجه با سواد و بی سواد به یک اندازه بر سرنوشت کشور تاثیر میگذارن این بزرگترین افتخار در واقع یک ضعف است!چرا سهم تاثیر گذاری کسی که از نظر سطح سواد سیاسی در سطح عالی است با کسی که کوچکترین بینش سیاسی ندارد روی سرنوشت ملت (دقت کنید این سرنوشت ملت است نه شخص!!!) به یک اندازه باشه؟!
ششم در این شکل حکومتی ان کسی حکومت رو به دست میگیرد که قدرت تبلیغاتی بیشتری دارد(جدای ا اینکه این خودش فرقی با حاکمیت ناشی از داشتن قدرت نظامی یا قدرت مالی ندارد و فقط شکل اون عوض شده) و این یعنی عملا گرفتن حق انتخاب از مردم چون وقتی اگاهی کافی به فردی ندی اون فرد جبرا انتخاب میکنه(هر چند که یک جبر پنهان است ولی وجود دارد)
هفتم ایرادی که خود شما هم مطرح کردی وجود دور!
این اشکال ناشی از بخش جمهوریت نظام است نه اسلامی!(هر ایرادی که در حکومت ما وجود دارد ناشی از همین بخشه) شما به هیچ عنوان در هیچ حکومتی از نوع جمهوری نمیتونید این دور رو بردارید گرچه در حکومت مات تمهیداتی برای اون قرار داده شده که اخر این پست عرض میکنم(در یک لینک) ولی عملا حذف اون ناممکنه. شما فرض کنید ما میخوایم یک حکومت دموکراتیک رو ایجاد کنیم از ابتدا شروع میکنیم قرار است عده ای کاندید شوند تا مردم اونها رو انتخاب کنند هیچ عقل سلیمی نمیگه این کاندید ها نباید دارای شرایط خاصی باشند مثلا در اکثر کشورها این طور موارد (حداقل!!) هست که ملیت اون کشور رو داشته باشه سطح سوادش فلان باشه سابقه ی خیانت نداشته باشه(و دقت کنید که همین تعریف خود خیانت چه قدر تاثیر گذار است!!) و موارد دیگه حالا چه کسی این شروط رو تعیین کنه؟قاعدتا اگر حکومت دموکراتیک محض است باید مردم اون رو تعیین کنن اما نمیشه تک تک اونها هر کدوم شرطی بذارن!پس میگم نمایندگان اونها این کار رو بکنند حالا شروط لازم برای صلاحیت انها رو چه کسی تعیین کنه؟نمایندگان دیگه؟! و.... همین طور این دور ادامه دارد!!!....

ووو........

یک نکته رو هم این اخر بگم که: جمهوریت ضعف اجتناب ناپذیر دوران غیبت است!مجبوریم!چون ولی معصوم نداریم!...
جمهوریتی عقلانی است و ایرادات گفته شده رو ندارد که فقط در اموری باشد که نفع و ضررشان یکسانه!نه در اصل و اساس!که این هم در زمان غیبت برای ما امکان پذیر نیست!

در ضمن یک مسئله رو بنده در ایرادات شما نمیفهمم شما وقتی تا اینجا میاید جلو که حکومت دینی در این غالب مشکلی ندارد و با حکومت فقیه مشکلی ندارید چه طور با ولایت مطلقه مشکل دارید؟!اینکه گفته شده فقیه اگر چیزی رو به مصلحت دید حق دارد به ان حکم کند حتی اگر ین بر خلاف رای ملت باشه این به ان معنی نیست که حکم فقیه بر خلاف اسلام است بلکه اون هم حکم خود اسلامه در واقع این ولایت مطلقه ریشه اش در همینه که در اسلام احکامی وجود دارند که متناسب با شرایط زمانه صادر میشن و این هم همونه!یعنی دستور ولی فقیه خارج از حکم اسلام نیست!بلکه شاخه ای از اونه!...

برای پاسخ به وجود دور در حکومت ما هم این لینک مناسبه:
http://asemanvelayat.blogfa.com/post-150.aspx

حلاج;354894 نوشت:
اما امرِ مردمي مسائل سياسي مسائل اجتماعي مسائل اقتصادي مسائل فرهنگي آن مسائل عمومي اينها جزء امرالناس است

نکته ظریفی که در اینجا وجود دارد این است که در جوامع دینی مسائل عمومی یا مردمی فرع بر مسائل مکتبی و الهی دیده می شود. به عبارت دیگر ممکن است بنده و شما فکر کنیم سؤال نمایندگانمان از رئیس جمهور در خصوص مسائل معیشتی جامعه مسأله ای عمومی و در زمره امرالناس است. صدا و سیما هم نظرسنجی می کند و قاطبه مردم را خواستار این مسأله می یاید. لذا ما و نمایندگان ما در مجلس و شورای نگهبان همه تأیید می کنند که از رئیس جمهور سؤال شود. اما ولی فقیه مطلقه این حکم را در ذیل مصالح کلی تری می بیند که از دید او خیلی هم با امرالله بی ارتباط نیستند. در نتیجه بر خلاف خواست عمومی این مسأله را وتو می کند.

پس اولاً امرالناس در ذیل امرالله قرار می گیرد و تشخیص آن هم به ولایت مطلقه فقیه واگذار شده است و ثانیاً اختیارات ولایت مطلقه تنها در زمینه احکام الهی نیست بلکه سایر مصالح ملی از قبیل امور سیاسی و اقتصادی و ... را نیز در بر می گیرد.

موفق باشید.:Gol:

a1ireza;355403 نوشت:
آیا واقعا جایگاه نظر مخالف در نظام جمهوری اسلامی همین است؟ شما اگر ایرادی در سخنان بنده میبینید نشان دهید. الان در آمریکا و اروپا کمونیست هایی وجود دارند که دشمن قسم خورده نظام های لیبرال دموکراتیکشان هستند آیا با آنها همینگونه برخورد میشود؟ به آنها میگویند چون شما مخالف هستید جایتان گوشه زندان است؟ .
نه!اصلا!!!کلی ازشون تشکر هم میکنند!!!!
دوست من سعی کنید خارج از فضایی که برای ذهنتون ساخته شده فکر کنید!بنده تو تاپیک دیگه(http://www.askdin.com/thread28024-2.html#post351333) از اختیارات ملکه ی انگلیس برای شما گفتم شما میگید این اختیارات رو داشته باشه استفاده هم نمیکنه!!!بنده دیگه جواب ندادم ولی....!بنده به شما میگم مجلس اعیان رو کلا ملکه تعیین میکنه میگم معاهدات مجلس باید به تعیید ملکه برسه و... شما میگید مکه از اختیاراتش استفاده نمیکنه!ملکه از اختیاراتش استفاده نکنه اصلا دولت نمیتونه به کارش ادامه بده!مجلس بدون بخشی از اعضاش چه طور به کارش ادامه بده؟؟!اون مواردی که برای شما هم گفته بودم فقط بخشی از اونها بود!
حالا این ربطی به این بحث ندارد ولی این رو به عنوان مثال گفتم که شیوه ی فکری رو توضیح بدم!

ببینید دوست گرامی.هر جایی هر سیستم حکومتیی که حاکم است برای حفظ بقای خودش با مخالفانش برخورد میکنه.این یک واکنش طبیعی است!اکسی که از خودش دفاع نکنه رو شما عاقل میدونی؟!!عاقلانه است یک جا حکومتی برای حفظ خودش تلاش نکنه؟!؟!پس نگید اونها این کار رو نمیکنن!...
موتاسفانه هر مشکلی که الان داریم از رسانه هایی است که حود 95 درصدشون توسط عده ی کمی مثل رابرت مرداک اداره میشه!
شما فکر کردید اونا زندانی سیاسی ندارند؟!یا بیشتر ا زندان مثلا تیری میسان نویسنده ی تبعید شده ی فرانسوی(از کشوری که توش به دنیا اومده به خاطر نوشتن یک کتاب بیرونش کردن!) فرانسه ای که به قول خودشون مهد ازادی است اینه!! یا....جابه ما گوانتانامو و ابوغریب و ... نمیبینیم بعد گله میکنیم که تو کشورای دیگه اوج ازادی است اینجا اوین! (یه تحقیق کوچیک و یه مقدار زبان دانستن خیلی راحت واقعیت رو بهتون نشون میده)ای کاش به جای اینکه اطلاعاتتون رو فقط از شبکه های تلویزیونی بگیرید یه کم خودتون.... (think out of book!!!!)

ببینید دوست من، من نمیخوام بگم اینجا همه چی گل و بلبله!!!البته که نه!خیلی وقتها قوانین اشکال دارند خیلی وقتها همین قوانین اشکالدار اصلا اجرا نمیشن!خیلی وقت ها پارتی و پول و.... به بعضی ها اجازه میدهد که مردم عادی رو زیر پاشون له کنن!همه اینا قبول!ولی دیگع این طوری هم نیست که اینجا جهنم باشه اونجا بهشت!!!هر جایی ایراداتی داره!ولی این طرز نگاهتون...

کاش هممون یاد بگیریم خاکستری نگاه کنیم!خوب و بد ادم ها رو با هم ببینیم!دیو و فرشته نبینیم!!! ادم ببینیم!!!!

نقل قول:
من متوجه نمیشم که چرا ما باید حکومتمون رو با حکومت دموکراتیک بسنجیم و بعد ببینیم اگر مطابق با اون بود بگیم حکومت خوبی است اگر نه میشود حکومت بد!!!!
اگر به اسلام معتقدیم مهم تطابق حکومت با اسلام است نه با یک مکتب یا ایدئولوژی دیگه!
اگر دموکراسی رو حکومت مردم بر مردم تعریف می کنیم به نظر من اصلا با کل اسلام نه تنها در بسیاری از موارد که در اصل و ریشه و فلسفه اش در تضاد است!اسلام حکومت رو حق خدا میداند و میگه خداوند این حق رو به افراد خاصی واگذار کرده تا به نیابت از او قوانینش رو روی زمین اجرا کنند چرا ما برای اجرای این قوانین اجازه ی مردم رو شرط میدونیم؟!
معلومه وقتی سعی کنیم حکومت مردم بر مردم رو با حکومت الله بر مردم مقایسه کنیم به ناسازگاری هم میرسیم!

ما میتوانیم معیارهای لیبرال را کنار بگذاریم چرا که جمهوری اسلامی از اول ادعا نداشته که نظامی لیبرال هست اما ادعا داشته که نظامی دموکراتیک هست پس باید معیارهای دموکراسی در مورد آن صدق کند.
اینگونه که شما از ناسازگاری سخن میگویید ظاهرا جمهوری اسلامی یک پارادوکس هست! اما هیچ یک از مسئولین جمهوری اسلامی تاکنون این ادعای شما را نکرده اند که نمیشود دموکراسی را با حکومت دین مخلوط کرد. مطمئن باشید اگر چنین حرفی رو جلوی هر مسئولی بزنید به شما انگ ضد انقلاب بودن را خواهد زد!

نقل قول:
حکومت دموکراتیک بر این اساس بنا شده که ما خوب و بد رو نمیدونیم و همه چیز نسبی است پس همه چیز رو به رای میذاریم!!ولی ما خوب و بد رو نمیدونیم ؟برای ما همه چیز نسبی است؟!؟از طرف دیگه وقتی ما میگیم همه چیز نسبی است داریم یک جمله ی خود متناقض رو بیان میکنیم مثل کسی که میگه من همیشه دروغ میگم!خود این جمله که یک واقعیت مطلق است دارد توسط خود محتوای جمله که اطلاق رو از همه چیز نفی میکنه میگیره پس اساس این تفکر پارادکسیکال است!

کجای این پارادوکس هست؟ هرکسی نظری داره راجع به اینکه چی خوب هست چی بد و این یک اصل جهانشمول هست و شما نمیتوانید آن را انکار کنید. نسبی گرایی هم بر اساس این اصل منطقی شکل میگیرد. برای اینکه معلوم شود اباما بهتر است یا رامنی راهی جز این وجود ندارد که مردم آمریکا در انتخابات شرکت کنند. شما راه بهتری سراغ دارید؟

نقل قول:
حکومت دموکراتیک دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت است درسته گفته میشه باید از حقوق اقلیت هم دفاع کرد و... ولی به هر حال در چنین حکومتی حرف عده ای که در اقلیتند اجرا نمیشه اصلا قابلیت اجرایی شدن ندارد!پس اگر حکومت دموکراتیک خوبه چون زور گویی بد است پس چرا خود این حکومت به اقلیت زور میگه؟!؟

اگر از این منظر نگاه کنیم که 45 درصد مردم آمریکا سیاست های جنگ طلبانه رامنی را دوست دارند و حالا که اباما شده رئیس جمهور و به سیاست های تند رامنی اعتقادی ندارد پس عملا نظر 45 درصد مردم آمریکا در سیاست خارجی آمریکا اعمال نمیشود اسمش دیکتاتوری هست بله از این منظر دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت هست. اما مثلا اگر خود امام زمان ظهور کند و فرض را بر این بگیریم که در زمان ظهور اکثر مردم مسلمان باشند و امام زمان بخواهد قوانین اسلامی را اجرا کند مطمئنا باورمندان به بقیه ادیان موافق اجرای قوانین اسلامی نخواهند بود پس باز هم بر اساس تعریف شما از دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت باز هم چنین دیکتاتوریی شکل میگیرد. پس همانطور که میبینید گریزی از این مسئله وجود ندارد و هر جالت حکومتی که شکل بگیرد باز هم چنین دیکتاتوریی وجود خواهد داشت.

نقل قول:
اصلا چه کسی گفته که هر گروهی که تعدادشون بیشتر است حرفشون درست تر است؟!؟!...

شاید اقلیت درست بگویند اما چیزی که مشخص است این است که دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت بهتر از دیکتاتوری اقلیت بر اکثریت هست.

نقل قول:
مگه در تعریف سکولاریسم ازادی نمیگیم هر کس هر کاری رو خواست انجام بده ولی تا جایی که به دیگران اسیب نزند خب طبق همین تعریف ما حق داشتن حکومت از نوع دموکراتیک اون هم جمهوریت مطلق رو نداریم چون عده ای که تصمیم غلط میگیرن باعث نابودی سرنوشت همه میشن و به همه اسیب میزنن حتی اقلیت پس حق گرفتن چنین تصمیمی رو ندارن یعنی نمیتونیم بگیم هر چه مردم خواستند ان رو اجرا کنیم!حتی گاهی این تصمیم گیری غلط باعث اسیب رساندن به ملت های دیگه هم میشه مثلا مردم المان طبق خود تعریف ازادی حق نداشتند انتخاب کنند که هیتلر بر انها حکومت کنه!اونها هم در کشتن 50ملیون ادمی که در جنگ جهانی دوم از بین رفتند نقش کمی نداشتند!

مردم آمریکا بوش را انتخاب کردند و بوش تصمیمات غلطی گرفت و آمریکا دچار بحران اقتصادی شد و به دلیل ابر قدرتی آمریکا و ارتباطش با اقتصاد جهانی اول اروپا و سپس بقیه نقاط جهان با درصد های متفاوتی از بحران اقتصادی آمریکا ضربه خوردند. این ایرادی هست که بر دموکراسی وارد هست اما حقیقت را نباید در نظر نگرفت و حقیقت این است که افرادی که از طریق دموکراسی به حکومت رسیدند کمتر به حال کشور و جامعه جهانی مضر بودند به نسبت کسانی که از طریق دیکتاتوری به حکومت رسیدند. در واقع باید گفت دموکراسی خالی از ایراد و اشکال نیست اما خیر الموجودین هست!

نقل قول:
بزرگترین افتخار حکومت دموکراتیک در شکل جمهوری اینه که هر کس فقط یک حق رای دارد و در نتیجه با سواد و بی سواد به یک اندازه بر سرنوشت کشور تاثیر میگذارن این بزرگترین افتخار در واقع یک ضعف است!چرا سهم تاثیر گذاری کسی که از نظر سطح سواد سیاسی در سطح عالی است با کسی که کوچکترین بینش سیاسی ندارد روی سرنوشت ملت (دقت کنید این سرنوشت ملت است نه شخص!!!) به یک اندازه باشه؟!

بله این یک ضعف هست اما راهی برای حل این ضعف وجود ندارد. ما نمیتوانیم حق رای را مثلا فقط به سیاستمداران بدهیم چرا که در خیلی از موارد سیاستمداران بزرگ اشتباهات بزرگی هم مرتکب شده اند. شاید بگویید امکان اشتباه کردن در آنها کمتر از مردم عادی هست شاید این حرف درست باشد اما چگونه میتوان این سیاستمداران را انتخاب کرد؟ باز هم میبینید راهی جز رجوع به آرای عمومی وجود ندارد.

نقل قول:
در این شکل حکومتی ان کسی حکومت رو به دست میگیرد که قدرت تبلیغاتی بیشتری دارد(جدای ا اینکه این خودش فرقی با حاکمیت ناشی از داشتن قدرت نظامی یا قدرت مالی ندارد و فقط شکل اون عوض شده) و این یعنی عملا گرفتن حق انتخاب از مردم چون وقتی اگاهی کافی به فردی ندی اون فرد جبرا انتخاب میکنه(هر چند که یک جبر پنهان است ولی وجود دارد)

اباما با شعار تغییر به صحنه آمد اما آیا یک نامزد مستقل هم میتواند با شعار تغییر مثل اباما رای بیاورد؟ به کنار از وابستگی حزبی اباما اگر او میلیون ها دلار خرج تبلیغات نمیکرد مطمئنا نمیتوانست به این راحتی ها مک کین را شکست دهد. همه پول ندارند که در رسانه ها خود را مطرح کنند پس عملا از گردونه رقابت ها حذف میشوند. این هم یک ایراد دیگر بر دموکراسی هست اما کماکان دموکراسی با وجود خوردن چند گل هنوز پیروز هست چرا که دیکتاتوری 10 ها گل دیگر باید بزند تا بتواند دموکراسی را شکست دهد!

نقل قول:
ایرادی که خود شما هم مطرح کردی وجود دور!
این اشکال ناشی از بخش جمهوریت نظام است نه اسلامی!(هر ایرادی که در حکومت ما وجود دارد ناشی از همین بخشه) شما به هیچ عنوان در هیچ حکومتی از نوع جمهوری نمیتونید این دور رو بردارید گرچه در حکومت مات تمهیداتی برای اون قرار داده شده که اخر این پست عرض میکنم(در یک لینک) ولی عملا حذف اون ناممکنه. شما فرض کنید ما میخوایم یک حکومت دموکراتیک رو ایجاد کنیم از ابتدا شروع میکنیم قرار است عده ای کاندید شوند تا مردم اونها رو انتخاب کنند هیچ عقل سلیمی نمیگه این کاندید ها نباید دارای شرایط خاصی باشند مثلا در اکثر کشورها این طور موارد (حداقل!!) هست که ملیت اون کشور رو داشته باشه سطح سوادش فلان باشه سابقه ی خیانت نداشته باشه(و دقت کنید که همین تعریف خود خیانت چه قدر تاثیر گذار است!!) و موارد دیگه حالا چه کسی این شروط رو تعیین کنه؟قاعدتا اگر حکومت دموکراتیک محض است باید مردم اون رو تعیین کنن اما نمیشه تک تک اونها هر کدوم شرطی بذارن!پس میگم نمایندگان اونها این کار رو بکنند حالا شروط لازم برای صلاحیت انها رو چه کسی تعیین کنه؟نمایندگان دیگه؟! و.... همین طور این دور ادامه دارد!!!....

وجود دور در انتخابات ها در نظام های دموکراتیک را بعدا جداگانه بررسی خواهم کرد اما اگر به فرض دوری هم وجود داشته باشد باعث حاکمیت یک حزب سیاسی بر کشور نخواهد شد یعنی نتیجه آن وضعیت فعلی ما نیست.

نقل قول:
در ضمن یک مسئله رو بنده در ایرادات شما نمیفهمم شما وقتی تا اینجا میاید جلو که حکومت دینی در این غالب مشکلی ندارد و با حکومت فقیه مشکلی ندارید چه طور با ولایت مطلقه مشکل دارید؟!اینکه گفته شده فقیه اگر چیزی رو به مصلحت دید حق دارد به ان حکم کند حتی اگر ین بر خلاف رای ملت باشه این به ان معنی نیست که حکم فقیه بر خلاف اسلام است بلکه اون هم حکم خود اسلامه در واقع این ولایت مطلقه ریشه اش در همینه که در اسلام احکامی وجود دارند که متناسب با شرایط زمانه صادر میشن و این هم همونه!یعنی دستور ولی فقیه خارج از حکم اسلام نیست!بلکه شاخه ای از اونه!...

حکومت فقه مشکلی نداره اما حکومت ولی فقیه مشکل داره. در حکومت فقه شخص ولی فقیه نمیتواند خارج از قوانین فقه دستوری صادر کند اما در حکومت ولی فقیه (یعنی همان ولایت مطلقه فقیه) ولی فقیه میتواند خارج از دایره قوانین فقه و قوانین مدون دستور صادر کند و این یعنی یک عمل فراقانونی. ایراد دیگری هم که وارد است این است که در حکومت فقه ولی فقیه اگر نظرش با نظر مردم در تعارض باشد نمیتواند اعمال ولایت کند اما در حکومت ولی فقیه نظر مردم اهمیتی ندارد و این یعنی زیر پا گذاشتن دموکراسی.

نقل قول:
برای پاسخ به وجود دور در حکومت ما هم این لینک مناسبه:
http://asemanvelayat.blogfa.com/post-150.aspx

اینها را هم از لینکتان میگویم:

نقل قول:
وقتی امام خامنه ای به عنوان رهبری انقلاب انتخاب شدند در واقع توسط مجلس خبرگانی برگزیده شدند که نقشی در تایید یا عدم تایید صلاحیت افراد عضو در این شورا نداشتند چرا که پیش از آن رئیس جمهور بودند . و این موضوع در انتخاب هر رهبری برای بار اول صدق میکند.

مشکل انتخاب آیت الله خامنه ای نیست. مشکل نظارت بر ایشان هست که توسط نمایندگان مجالسی انجام شده که طبق اصول دموکراتیک انتخاب نشده اند.

نقل قول:
همانطور که پیشتر توضیح داده شد اساسا اطلاق واژه دور باطل به ساز و کار موجود در نظارت ها و تایید صلاحیت ها در قانون اساسی از بنیان غلط است ولی ذکر این نکته لازم است که عزیزان بدانند طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تایید صلاحیت مجلس خبرگان رهبری الزاما بر عهده شورای نگهبان نبوده و نیست . و مجلس خبرگان که شامل خبره ترین افراد این مملکت در انتخاب رهبری فقیه میباشد تنها مجلس و ارگانی است که خود تعیین میکند چه کسانی و چه گروهی - البته در زمان انتخابات مجلس خبرگان - بر صلاحیت یا عدم صلاحیت ایشان نظارت داشته باشد .
اینکه امروز شورای نگهبان این وظیفه را عهده دار است به دلیل مصوبه داخلی مجلس محترم خبرگان است چه انکه این مجلس میتواند مصوب کند که از فردا گروهی دیگر بر صلاحیت کاندیداهای انتخابات این مجلس نظارت داشته باشند

مشکل از همین نظارت شورای نگهبان است. در این نوع از نظارت حقوقدانان دخالتی ندارند چرا که بحث فقهی هست و فقها تصمیم گیرنده هستند فقهایی که همگی توسط رهبر انتخاب شده اند.

نقل قول:
هیچ عقل سلیمی نمیتواند بیاید و بگوید که سر رشته این دور باید از شاکله نظام خارج باشد چرا که در اینصورت آن نظام از هم خواهد پاشید .
اینکه مردم در انتخاب مسئولین به طور مستقیم یا غیر مستقیم نقش دارند لازمه یک حکومت مردمی و مبتنی بر خواست و اراده ملت است ولی پر واضح است که ملت نمیتواند در امر نظارت دقیق و تایید صلاحیت دقیق همه کاندیداها کارامد باشد (مثلا فرض بفرمایید در انتخابات مجلس و شوراها هزاران نفر خود را در سراسر کشور کاندیدا میکنند و بررسی صلاحیت این افراد برای سیستم های اطلاعاتی کشور هم امری دشوار و وقت گیر است چه رسد به مردم) و اساسا نظام مبتنی بر انتخابات و تقسیم وظایف برای این است که بسیاری از وظایف با اجازه مردم بر عهده مسئولین باشد و اینطور نیست که یک جامعه مردم سالار الزاما به معنای دخل و تصرف مردم در همه امور باشد .

بحث سر نظارت نیست. بحث سر این است که چه کسانی کار نظارت را انجام میدهند.

نقل قول:
اینکه آبشخور شبهات اینچنینی اغلب از سمت به اصطلاح روشنفکران غربی و پیاده نظام ایشان در داخل و خارج از کشور میباشد بر کسی پوشیده نیست اما باید این سوال را هم مطرح کرد که چرا این عزیزان تاملی در سیستم های نظارتی و انتخاباتی غربی ندارند؟ ایا بناست در ایران هر کاری که حتی در کشورهای لیبرال هم انجام نمیگیرد انجام شود تا حضرات آرام بگیرند ؟!!!

این مسئله را هم که گفتم بطور جداگانه بررسی خواهم کرد.

نقل قول:
دور هنگامي تحقق مي‌يافت که وزارت کشور ( در کشورهاي ديگر) مستقيماً نمايندگان مجلس يا رييس جمهور را تعيين مي‌کرد و يا شوراي نگهبان ( در ايران) مستقيماً خبرگان رهبري را تعيين مي‌نمود. در حالي که نه وزارت کشور در کشورهاي ديگر و نه شوراي نگهبان در ايران، رييس جمهور، نمايندگان مجلس و يا خبرگان رهبري را تعيين نمي‌کنند، بلکه فقط بر تأييد يا رد صلاحيت آنان نظارت مي‌کنند و يا خود رأساً صلاحيت آن‌ها را تأييد مي‌نمايند، و آن کس که در نهايت، آنان را انتخاب مي‌کند و بر مي‌گزيند مردم هستند. بنابراين، حلقه اين به اصلاح دور، باز است و عملاً دوري تحقق پيدا نمي‌کند که باطل باشد يا نباشد.

بله وجود مردم در این میان دور را باطل میکند اما این شامل هر دوری نمیشود.

با سلام به همه دوستان

در این جند روز گذشته به دلیل تمرکز بر جمع بندی یک تاپیک قدیمی، نتوانستم به این تاپیک سر بزنم، حال که آمدم دیدم عمده مباحث اینجا غیر مرتبط با عنوان سرنگار است، همان اول بحث، پیشنهاد دادم که مباحث تفکیک شوند
[SPOILER]با سلام به شما دوست عزیز
در واقع حضرتعالی سه اشکال مطرح کردید:
1-چگونه ولی فقیه غیر معصوم حق خلاف شرع دستور دادن دارد؟
2- آیا ولایت مطلقه با روح دموکراسی سازگار است؟
3- رهبری با اعضای مجلس خبرگانی انتخاب می شود که آنها توسط شورای نگهبان انتخاب شده و شورای نگهبان توسط رهبر (ولی فقیه==>شورای نگهبان==>مجلس خبرگان=> ولی فقیه) این دور را چگونه پاسخ می دهید؟

پاسخ هرکدام مجالی خاص می طلبد، لذا پیشنهاد بنده این است که از مدیر اجرائی بخواهید پست شما را ویرایش کرده و به سه پست مجزا تبدیل نماید آنگاه یکی یکی آنها را بررسی و پاسخ دهیم، اگر موافقید بسم الله.[/SPOILER] اما عده ای به دنبال حل تمامی شبهات مربوط به ولایت فقیه در یک تاپیک هستند و این شدنی نیست، چون مباحث ولایت فقیه (مصداقا- مفهوما- اثباتا- ثبوتا) گسترده است و خلط مبحث شده و سرانجام علمی و منطقی نخواهد داشت، لذا لطف کنید فقط درباره ربط میان ولایت مطلقه و دموکراسی مطلب بنویسید و بس.

در اینجا لازم است عذرخواهی داشته باشم نسبت به حذف پستهای دوستانی که توجه کافی به موضوع سرنگار نداشتند، مطالب مربوط به شبهه دور و خلاف شرع بودن احکام فقهی ولی فقیه را در تاپیکهای زیر دنبال نمائید.

http://www.askdin.com/thread28204.html#post356440
وجود دور در انتخاب رهبر

تکرار می کنم در اینجا فقط درباره سازگاری ولایت مطلقه با دموکراسی مطلب بنویسید و بس!!

موفق باشید.

اول از همه خدمت مدیران و کارشناسان عرض کنم که پست جناب hoorshid خارج از بحث نیست که اگر بود حذفش میکردید. پس پست بنده که در جواب به پست ایشون و در راستای مطالب مطرح شده در پست ایشان هست نمیتواند خارج از بحث باشد. بنده هم طرفداری از غرب نمیکنم بلکه نظرم این است که ما نباید به هر قیمتی از غرب انتقاد کنیم یعنی نباید به بهانه انتقاد از غرب اقدام به دروغگویی و وارونه نشان دادن حقایق بکنیم.

hoorshid;355736 نوشت:
دوست من سعی کنید خارج از فضایی که برای ذهنتون ساخته شده فکر کنید!بنده تو تاپیک دیگه(با وجود ولی فقیه، هدف از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری چیست؟) از اختیارات ملکه ی انگلیس برای شما گفتم شما میگید این اختیارات رو داشته باشه استفاده هم نمیکنه!!!بنده دیگه جواب ندادم ولی....!بنده به شما میگم مجلس اعیان رو کلا ملکه تعیین میکنه میگم معاهدات مجلس باید به تعیید ملکه برسه و... شما میگید مکه از اختیاراتش استفاده نمیکنه!ملکه از اختیاراتش استفاده نکنه اصلا دولت نمیتونه به کارش ادامه بده!مجلس بدون بخشی از اعضاش چه طور به کارش ادامه بده؟؟!اون مواردی که برای شما هم گفته بودم فقط بخشی از اونها بود!

ملکه بریتانیا اختیارات فراوانی دارد درست اما این به معنای آن نیست که ملکه که 2 زار سواد سیاسی و اقتصادی ندارد بدون مشورت با نخست وزیر کاری را انجام دهد که اگر اینطور بود بریتانیا الان یک کشور در حد زیمبابوه بود! بریتانیا قانون اساسی ندارد آیا الان بریتانیا کشور بی در و پیکریست؟ بریتانیا نظام حکومتیش سلطنت مطلقه هست آیا الان بریتانیا مثل کره شمالی اداره میشود؟ معاهدات مجلس باید به تایید ملکه برسد اما ملکه با مشورت نخست وزیر معاهدات را تایید میکند. یکی از اختیارات ملکه تعیین رئوس سیاست های دولت در هر سال هست اما ملکه با مشورت نخست وزیر این سیاست ها را تعیین میکند و این سیاست ها باید به تایید پارلمان بریتانیا برسد. شما میفرمایید تمام اعضای مجلس اعیان را ملکه تعیین میکند اما من از شما میپرسم مگر قدرت اصلی در بریتانیا دست مجلس اعیان است؟ الان مجلس عوام طرحی دارد که میخواهد بر مبنای آن اعضای مجلس اعیان را نصف کند و 80 درصد اعضای آن را انتخابی کند و مدت نمایندگی نمایندگان را 15 ساله و غیر قابل تمدید کند. پس فهمیدید که قدرت در عمل دست کیست؟

hoorshid;355736 نوشت:
ببینید دوست گرامی.هر جایی هر سیستم حکومتیی که حاکم است برای حفظ بقای خودش با مخالفانش برخورد میکنه.این یک واکنش طبیعی است!اکسی که از خودش دفاع نکنه رو شما عاقل میدونی؟!!عاقلانه است یک جا حکومتی برای حفظ خودش تلاش نکنه؟!؟!پس نگید اونها این کار رو نمیکنن!...

یک کسی که داره صرفا از شما انتقاد میکنه شما با او برخورد فیزیکی کنید یا او را زندانی کنید کجایش منطقی هست؟ در اروپا کمونیست ها که نه مخالف سیاست های دولت بلکه کلا مخالف نظام های حکومتیشان هستند حق برگذاری تظاهرات دارند و آنها را به صرف اینکه مخالف هستند سرکوب یا دستگیر نمیکنند حتما از نظر شما آنها احمق هستند چون به مخالفانشان اجازه ابراز وجود میدهند. نه عزیز من برخورد با مخالف به صرف مخالف بودن فقط از نقطه نظر دیکتاتوری قابل توجیه هست و در یک نظام دموکراتیک یک مخالف را به صرف مخالف بودنش دستگیر نمیکنند.

hoorshid;355736 نوشت:
موتاسفانه هر مشکلی که الان داریم از رسانه هایی است که حود 95 درصدشون توسط عده ی کمی مثل رابرت مرداک اداره میشه!
شما فکر کردید اونا زندانی سیاسی ندارند؟!یا بیشتر ا زندان مثلا تیری میسان نویسنده ی تبعید شده ی فرانسوی(از کشوری که توش به دنیا اومده به خاطر نوشتن یک کتاب بیرونش کردن!) فرانسه ای که به قول خودشون مهد ازادی است اینه!! یا....جابه ما گوانتانامو و ابوغریب و ... نمیبینیم بعد گله میکنیم که تو کشورای دیگه اوج ازادی است اینجا اوین! (یه تحقیق کوچیک و یه مقدار زبان دانستن خیلی راحت واقعیت رو بهتون نشون میده)ای کاش به جای اینکه اطلاعاتتون رو فقط از شبکه های تلویزیونی بگیرید یه کم خودتون.... (think out of book!!!!)

همین تیری میسان که شما فرمودید صفحه ویکیپدیای فارسی نداشت ولی در صفحه ویکیپدیای انگلیسی سخنی از تبعید ایشون زده نشده بود. شما حرف از گوانتانامو زدید که وجودش برخلاف حقوق بشر هست و شورای حقوق بشر سازمان ملل هم بارها به مقامات آمریکایی دستور داده که آن را تعطیل کنند اما آیا گوانتانامو جایگاهی برای مخالفان سیاسی هست؟ گوانتانامو در زمان بوش تاسیس شد اما هدف از تاسیس آن انتقال تروریست ها به داخل آن بوده است نه مخالفان سیاسی! خیلی از مخالفان سیاست های بوش چه در آن زمان چه در این زمان هنوز دارند فعالیت میکنند مثل مایکل مور و الکس جونز و غیره. مثلا eminem خواننده مطرح آمریکایی که مخالف بوش هست در جریان مبارزات انتخاباتی سال 2004 آمریکا آهنگی را به نام mosh خواند و در آن حتی به بوش فحاشی کرد اما او را دستگیر نکردند.

با سلام به همه دوستان

این تاپیک را با خواهش و تمنا باز کردیم تا جائی برای مباحث علمی باشد، از همه دوستان خصوصا جنابان hoorshid و alireza توقع داریم فقط درباره ربط میان ولایت مطلقه و دموکراسی مطلب بنویسید و بس.

اینکه در ایران آزادی وجود دارد یا خیر چه ربطی به تاپیک دارد؟ خب شاید مخالفین به هیچ حدی از حدود آزادی قانع نباشند، و شاید موافقین نیز برای مخالفین هیچ حدی از آزادی را نخواهند، این دو مقوله چه ربطی به تاپیک دارد؟

بر روی ولایت مطلقه و ربط آن به دموکراسی خوب متمرکز شوید آنگاه نظراتتان را بگوئید، البته اگر جویای حقید، نه اینکه جائی را یافته باشید برای ...!!!!

موفق باشید.

با سلامی مجدد به همه دوستان و علیرضای عزیز

نظرات مختلفی درباره ولایت مطلقه و تعارض آن با دموکراسی ارائه گشته است، مثلا:

a1ireza;354898 نوشت:
این مسخره است که کسی به فرد دیگری این حق را بدهد که به او دستور بدهد! هیچ وقت هیچ کس حاضر نیست چنین حقی را به کسی بدهد.

چرا مسخره باشد؟
اگر کسی ویزای ورود به کشوری را بگیرد یعنی با میل و اراده خود به مجریان قانون آن کشور اجازه داده به او دستور دهند، عمل به قانون یعنی همین، تاریخ صدر اسلام و نظر مؤمنین را نسبت به آموزه های دینی را چگونه یافتید؟

چند گزاره زیر را ملاحظه نمائید:

1- مردم مدینه توسط نمایندگان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با اسلام آشنا گشته و به اختیار خود مسلمان شدند و ولایت مطلقه پیامبرشان را پذیرفتند.

2- قرآن کریم بزرگترین سند حقانیت و مشروعیت نزد مسلمانان است، قرآن کریم حق پیامبر را نسبت به مؤمنین بالاتر از حق آنها نسبت به خودشان معرفی می کند(1) و این یعنی ولایت مطلقه داشتن بر جان و مال و هر‌آنچه مؤمنین دارند.

3- پیامبر خدا در حجة الوداع و هنگام امر به ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به مردم فرمودند: آیا من نسبت به شما سزاوارتر از خودتان نیستم؟ همگان گفتند:‌ بله یا رسول الله! و این یعنی پذیرش آگاهانه و از روی اختیار آزادی نسبت به ولایت مطلقه.

مردم آزادند کسی را اختیاردار خود نمایند و هر کس بخواهند به این آزادی اعتراض کند در واقع حق مردم و روح دموکراسی را درک نکرده است، ولایت مطلقه نزد مؤمنین یعنی پذیرش اراده شخصی که از جانب خدا مشروعیت امر و نهی دارد.

بله، اگر این ولایت پشتوانه و آزادی و اختیار مردم را همراه نداشته باشد در واقع مقبولیت اجتماعی نداشته و ضمانت اجرا ندارد، و به همین دلیل قانون اساسی ایران با محوریت ولایت مطلقه دو مرتبه بصورت مستقیم به رأی مردم گذاشته شد.

تمام نگرانی یهود و نصارا و همه کسانی که دل در گرو دین مبین اسلام ندارند همین است که چرا قرآن کریم و روش اهل بیت پیامبر محور قانون اساسی گشته و در جامعه از اقبال عمومی برخوردار است و هرچه دشمنی از ناحیه آنان بروز کرده و می کند به همین علت و است و بس.

گویا از دیدگاه دشمنان، آزادی وقتی بر قرار است که مردم به تفکر و فرهنگ آنان اقبال کنند اما اگر به ولایت مطلقه رسو الله گردن نهند دیکتاتوری خواهد بود.

موفق باشید.
ــــــــــــــــــ
1. النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم،‌ احزاب/6.
2. تفسیر نور الثقلین ج 4 ص 237 ذیل آیه 6 سوره احزاب.

پیامبر هم ولایت مطلقه نداشته است و ولایت ایشان در راستای احکام شرعی بوده یعنی ولایت فقه و هیچوقت پیامبر فراتر از احکام شرعی اعمال ولایت نکرده است اما ولایت مطلقه یعنی ولی فقیه فراتر از احکام شرعی هم میتواند اعمال ولایت کند.

صالح;357232 نوشت:
چرا مسخره باشد؟
اگر کسی ویزای ورود به کشوری را بگیرد یعنی با میل و اراده خود به مجریان قانون آن کشور اجازه داده به او دستور دهند، عمل به قانون یعنی همین، تاریخ صدر اسلام و نظر مؤمنین را نسبت به آموزه های دینی را چگونه یافتید؟

مسئولان آن کشور در راستای قانون میتوانند دستور بدهند نه فراتر از قانون. قیاستان مع الفارق است.

صالح;357232 نوشت:
بله، اگر این ولایت پشتوانه و آزادی و اختیار مردم را همراه نداشته باشد در واقع مقبولیت اجتماعی نداشته و ضمانت اجرا ندارد، و به همین دلیل قانون اساسی ایران با محوریت ولایت مطلقه دو مرتبه بصورت مستقیم به رأی مردم گذاشته شد.

ولایت مطلقه بعد از بازنگری در قانون اساسی در سال 68 وارد قانون اساسی شد و همان موقع به رای گذاشته شد یعنی یکبار نه دوبار. بعد به رای گذاشتن یک اصل فراقانونی منطقی نیست مثل این میماند که مردم رای بدهند و یک فرد را به عنوان پادشاه انتخاب کنند!

صالح;357232 نوشت:
گویا از دیدگاه دشمنان، آزادی وقتی بر قرار است که مردم به تفکر و فرهنگ آنان اقبال کنند اما اگر به ولایت مطلقه رسو الله گردن نهند دیکتاتوری خواهد بود.

اولا که گفتم پیامبر هم ولایت مطلقه نداشته است دوما وقتی میگوییم اگر نظر مردم با نظر ولی فقیه در تعارض باشد نظر ولی فقیه ملاک است این دیکتاتوری نیست؟

سلامی مجدد

a1ireza;357239 نوشت:
پیامبر هم ولایت مطلقه نداشته است و ولایت ایشان در راستای احکام شرعی بوده

از نظر مسلمین پیامبر خدا ولایت مطلقه داشته است، قرآن می گویند ولایت مطلقه دارد، هیچ قیدی ندارد.
قبلا آیات و روایاتش نوشتم(بیشتر دقت کنید)

در ابتدای این تاپیک شما صحبت از حکومت اسلامی کردید، پس فرض را بر قبول اسلام گرفتید، نظر قرآن این است که پیامبر ولایت مطلقه دارد، حال اگر می خواهید بحث برون دینی کنید تاپیکی دیگر باز نمائید، بنابراین طبق قرآن و سنت بحثی با شما نمانده است.

موفق باشید.

صالح;357240 نوشت:
از نظر مسلمین پیامبر خدا ولایت مطلقه داشته است، قرآن می گویند ولایت مطلقه دارد، هیچ قیدی ندارد.
قبلا آیات و روایاتش نوشتم(بیشتر دقت کنید)

صالح;357232 نوشت:
1- مردم مدینه توسط نمایندگان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با اسلام آشنا گشته و به اختیار خود مسلمان شدند و ولایت مطلقه پیامبرشان را پذیرفتند.

2- قرآن کریم بزرگترین سند حقانیت و مشروعیت نزد مسلمانان است، قرآن کریم حق پیامبر را نسبت به مؤمنین بالاتر از حق آنها نسبت به خودشان معرفی می کند(1) و این یعنی ولایت مطلقه داشتن بر جان و مال و هر‌آنچه مؤمنین دارند.

3- پیامبر خدا در حجة الوداع و هنگام امر به ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به مردم فرمودند: آیا من نسبت به شما سزاوارتر از خودتان نیستم؟ همگان گفتند:‌ بله یا رسول الله! و این یعنی پذیرش آگاهانه و از روی اختیار آزادی نسبت به ولایت مطلقه.

مردم قبل از اینکه ولایت پیامبر را قبول کنند اسلام را قبول کردند و ولایت پیامبر در راستای اسلام است و پیامبر خارج از اسلام اعمال ولایت نکرده پس این نوع ولایت مطلقه نبوده بلکه مشروط بوده مشروط به اسلام.

امام علی هم از سوی خدا به ولایت منصوب شده بود یعنی مشروعیت ولایتشان از سوی خدا بود اما ولایت ایشان تا قبل از مقبولیت مردم به فعلیت نرسید اما وقتی ما میگوییم ولایت مطلقه یعنی دیگر مقبولیت مردم اهمیتی ندارد یعنی این نوع ولایت را امام علی هم نداشتند.

شما اگر میخواهید نشان دهید که ولایت پیامبر و امام علی مطلقه بوده (یعنی مشروط نبوده) باید نشان دهید که پیامبر و امام علی بدون در نظر گرفتن مقبولیت مردم حکومت کرده اند و بدون در نظر گرفتن اسلام احکامی صادر کرده اند.

a1ireza;355775 نوشت:
ما میتوانیم معیارهای لیبرال را کنار بگذاریم چرا که جمهوری اسلامی از اول ادعا نداشته که نظامی لیبرال هست اما ادعا داشته که نظامی دموکراتیک هست پس باید معیارهای دموکراسی در مورد آن صدق کند.
اینگونه که شما از ناسازگاری سخن میگویید ظاهرا جمهوری اسلامی یک پارادوکس هست! اما هیچ یک از مسئولین جمهوری اسلامی تاکنون این ادعای شما را نکرده اند که نمیشود دموکراسی را با حکومت دین مخلوط کرد. مطمئن باشید اگر چنین حرفی رو جلوی هر مسئولی بزنید به شما انگ ضد انقلاب بودن را خواهد زد!
دوست عزیز عرض بنده کلا چیز دیگه ای هست در این مورد عرض کردم که:
hoorshid;355701 نوشت:
یک نکته رو هم این اخر بگم که: جمهوریت ضعف اجتناب ناپذیر دوران غیبت است!مجبوریم!چون ولی معصوم نداریم!...
جمهوریتی عقلانی است و ایرادات گفته شده رو ندارد که فقط در اموری باشد که نفع و ضررشان یکسانه!نه در اصل و اساس!که این هم در زمان غیبت برای ما امکان پذیر نیست!
من سخنرانی رو از امام هم دیدم که موقع نوشتن قانون اساسی و بحثهای اون موقع در مورد اختیارات قانونی ولی فقیه گفتن:البته اختیارات ولی فقیه خیلی بیشتر از این حرفهاست ولی اقایون.....
این یعنی بسته به ظرفیت مردم این اختیارات بیشتر میشه!دیگه امام که ضد انقلاب نبود بود؟!اینها حرف های بعضی مراجع دیگه هم هست . از تو جیبم که در نیاوردم!!!بعد هم بنده از شما یک سوال پرسیدم که با عقلت جواب بدی!گفتم اسلام میگه حکومت الله بر مردم دموکراسی میگه حکومت مردم بر مردم حالا انتظار دارید اینها کاملا با هم هماهنگ بشن؟!
a1ireza;355775 نوشت:
کجای این پارادوکس هست؟ هرکسی نظری داره راجع به اینکه چی خوب هست چی بد و این یک اصل جهانشمول هست و شما نمیتوانید آن را انکار کنید. نسبی گرایی هم بر اساس این اصل منطقی شکل میگیرد
توضیحاتم واضح بود یک مثال هم زدم مثل کسی که میگه من همیشه دروغ میگم!حرف این ادم دارای پارادکس کامل است وقتی شما بگی همه چی نسبی است این حرف هم خود متناقض است چون خود این جمله هم باید نسبی باشد طبق خودش!!پس خودش خودش رو نقض میکنه.
در این شکی نیست که افراد نظرات متفاوتی دارند مسئله اینه که همه ی این نظرات )بر طبق نسبی گرایی محض) نمتونه هم زمان درست باشه!عرض کردم ما وقتی از سیستم دموکراتیک استفاده میکنیم که درست و غلط رو ندانیم و از جمع میپرسیم چی خوبه چی بد اما کسی که به اسلام معتقد است قائدتا نظر اسلام رو مطلق درست میدونه و هر چه غیر اون رو مطلق غلط!در این صورت رای گیری یا برای پرسیدن این است که ایا قوانین اسلام درست هست یا نه و یا اینکه ایا قوانینش اجرا بشن یا نه که هیچ کدوم با عقیده ی یک فرد مسلمان جور در نمیاد و اصلا جای سوال کردن ندارد...
در مورد دور هم که چون تو تاپیک دیگه در حال بررسی است دیگه پاسخ نمیدم
اما بخش های دیگه پست شما و پاسخ هایی که دادین در مقایسه ی دیکتاتوری و دموکراسی بود که ربطی به حرف بنده نداشت.ایراداتی که از دموکراسی گرفتم به معنی تایید دیکتاتوری نبود.خواستم نشان بدم که این سیستم ایرادات زیادی دارد.
از طرفی دوست گرامی چرا فکر میکنید فقط همین وتا زمین وجود دارد که ما بخوایم توش بازی کنیم یعنی مجبوریم با دیکتاتوری داشته باشیم یا دموکراسی؟!
یک زمین سوم هست که ایرادات اون دو مورد قبل رو ندارد ولی موتاسفانه در زمان غیبت قابل اجرا نیست و ما تا اینجا (با توجه به ظرفیت مردم) سعی کردیم سیستم حکومتیمون رو به اون نزدیک کنیم!
از گفتن اینها خواستم نتیجه بگیرم که سوال شما از اول مشکل دارد!یعنی چون خود دموکراسی دارای اشکال است معیار مناسبی برای سنجش خوبی و بدی نیست که حالا ما بخوایم سیستم حکومتیمونو با اون مقایسه کنیم و بعد اگر به اون نزدیک بود و با اصولش منطبق بگیم خوب است و اگر نبود بگیم بد است!
ما اگر واقعا معتقد به اسلامیم باید سیستم حکومتیمون رو با اون بسنجیم معیار ما ونه نه دموکراسی!!

نقل قول:
نقل قول:
نقل قول:
اوباما با شعار تغییر به صحنه آمد اما آیا یک نامزد مستقل هم میتواند با شعار تغییر مثل اباما رای بیاورد؟ به کنار از وابستگی حزبی اباما اگر او میلیون ها دلار خرج تبلیغات نمیکرد مطمئنا نمیتوانست به این راحتی ها مک کین را شکست دهد.


مشکل شما اینه که ولایت فقیه رو تو اعماق ذهنتون با ریاست جمهوری مقایسه میکنید.

لیبرال ، دموکراسی و............................................کاملا مادی به مسائل نگاه میکنند و یک بعد را در نظر میگیرند و نظریه داده اند.

دین تمام ابعاد را در نظر گرفته نه یک بعد یا چند بعد؛

از نظر دین انسان بوسیله ؛ عقل انسان + دین = به سعادت میرسه.

حالا اینکه ایا ولی فقیه کنونی میتونه حاکم این حکومت اسلامی باشه یا نه باید به تاپیک های دیگه که ایجاد کردید مراجعه بفرمایید.

با سلام به شما دوست عزیز

a1ireza;357244 نوشت:
مردم قبل از اینکه ولایت پیامبر را قبول کنند اسلام را قبول کردند و ولایت پیامبر در راستای اسلام است و پیامبر خارج از اسلام اعمال ولایت نکرده پس این نوع ولایت مطلقه نبوده بلکه مشروط بوده مشروط به اسلام.

امام علی هم از سوی خدا به ولایت منصوب شده بود یعنی مشروعیت ولایتشان از سوی خدا بود اما ولایت ایشان تا قبل از مقبولیت مردم به فعلیت نرسید اما وقتی ما میگوییم ولایت مطلقه یعنی دیگر مقبولیت مردم اهمیتی ندارد یعنی این نوع ولایت را امام علی هم نداشتند.

شما اگر میخواهید نشان دهید که ولایت پیامبر و امام علی مطلقه بوده (یعنی مشروط نبوده) باید نشان دهید که پیامبر و امام علی بدون در نظر گرفتن مقبولیت مردم حکومت کرده اند و بدون در نظر گرفتن اسلام احکامی صادر کرده اند.


نکته ای از ابتدای تایک بارها عرض شد
[SPOILER]در واقع، مسلمانان با رأی به حکومت الهی، اختیار خود را به غیر واگذار کرده و او از جانب آنها تصمیم می گیرد، پس ولایت مطلقه همان است که مردم خواستند و مورد تأیید قرآن است، این ولایت مطلقه هیچ حدی نداشته و شامل همه ابعاد زندگی مؤمنین می شود:

النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم‏، پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است‏(2)

خلاصه اینکه وقتی مردم چیزی را بخواهند و با میل بپذیرند، مثلا اموراتشان را به دیگری بسپارند، دیگر دیکتاتوری نیست و مخالف روح دموکراسی نخواهد بود.
ـــــــــــــــــ
2- قرآن کریم بزرگترین سند حقانیت و مشروعیت نزد مسلمانان است، قرآن کریم حق پیامبر را نسبت به مؤمنین بالاتر از حق آنها نسبت به خودشان معرفی می کند(1) و این یعنی ولایت مطلقه داشتن بر جان و مال و هر‌آنچه مؤمنین دارند.
[/SPOILER]اما شما توجه نکردید، چرا؟
تمام اختیارات پیامبر و امام و فقیه همگی با دستور خداست، چه احکام اولیه و ثانویه و اهم و مهم و غیره پس در واقع اگر کسی قرآن را قبول یک ولایت بی حد و حصری را پذیرفته است که همگی سر منشأ وحیانی دارد.

بحث ولایت مطلقه و سازگاری آن با روح دموکراسی یک سلسله است و قابل تفکیک نخواهد بود، یا ولایت مطلقه هست یا نیست اگر هست برای همه سلسله هست و اگر نیست برای هیچ حلقه ای از این سلسله نیست.

ولایت پیامبر شامل همه اختیاراتی است که خود انسان نسبت به خودش دارد، که صد البته همه آن اسلامی است، چون خدای بزرگ این ولایت را جعل کرده است.

تا اینجا معلوم شد محدوده ولایت پیامبر برای حضرتعالی روشن نیست، طبعا این تاپیک فضای مناسبی برای آن نخواهد بود، پیشنهاد می شود تاپیک دیگری در این باره ایجاد نمائید.

اما این نکته ای که فرمودید:

a1ireza;357239 نوشت:
به رای گذاشتن یک اصل فراقانونی منطقی نیست مثل این میماند که مردم رای بدهند و یک فرد را به عنوان پادشاه انتخاب کنند!

اینکه اصلی را فراقانونی بخوانید یا خیر مطلب خوبی است اما به اکثریتی مربوط است که به آن رأی داده اند، این حق آنان است، شما نمی توانید با یک تعریف، حق مردم را سلب کنید.

ولایت مطلقه از قدیم (به قدمتی باندازه ادیان توحیدی) در دل مردم موحد ریشه داشته و حاضر بوده و هستند برای همه اوامر الهی جان و مال تقدیم کنند و هیچ فکر نمی کنند این دستور ولی الله آزادی آنها را محدود می کند یا خیر، سرسلسله مردمان خداجوی مردم شریف ایران هستند که در طول تاریخ نشان داده اند ولایت مطلقه الهی را با جان و دل پذیرفته اند.

موفق باشید.

hoorshid;357254 نوشت:
من سخنرانی رو از امام هم دیدم که موقع نوشتن قانون اساسی و بحثهای اون موقع در مورد اختیارات قانونی ولی فقیه گفتن:البته اختیارات ولی فقیه خیلی بیشتر از این حرفهاست ولی اقایون.....
این یعنی بسته به ظرفیت مردم این اختیارات بیشتر میشه!دیگه امام که ضد انقلاب نبود بود؟!اینها حرف های بعضی مراجع دیگه هم هست . از تو جیبم که در نیاوردم!!!بعد هم بنده از شما یک سوال پرسیدم که با عقلت جواب بدی!گفتم اسلام میگه حکومت الله بر مردم دموکراسی میگه حکومت مردم بر مردم حالا انتظار دارید اینها کاملا با هم هماهنگ بشن؟!

اختیارات ولی فقیه چه بیشتر از حد مصوب در قانون اساسی باشه چه کمتر به هر حال ملاک ما قانون اساسی هست و ولی فقیه نمیتونه با این استدلال که مثلا اختیارات من فراتر از اختیارات مصوب در قانون اساسی هست کاری قراقانونی انجام دهد. هرچند که با تصویب اصل ولایت مطلقه فقیه در بازنگری در قانون اساسی در سال 68 دیگر اختیاری باقی نمانده که به ولی فقیه تفویض شود و این حرف امام مربوط به سال 58 است.

بعد شما میفرمایید که نمیشود حکومت دین بر مردم را با حکومت مردم بر مردم جمع زد. بله از نقطه نظر لیبرال نمیتوان این کار را انجام داد اما وقتی ما حکومت دین بر مردم را به رای میگذاریم و مردم آن را میپذیرند به نوعی حکومت مردم بر مردم هم شکل گرفته است. قبلا هم به شما گفتم اینکه بگوییم دموکراسی را با حکومت دین نمیشود جمع زد زیر سوال بردن جمهوری اسلامی هست چرا که جمهوری اسلامی ادعا دارد که این دو را میتوان با هم جمع زد.

hoorshid;357254 نوشت:
عرض کردم ما وقتی از سیستم دموکراتیک استفاده میکنیم که درست و غلط رو ندانیم و از جمع میپرسیم چی خوبه چی بد اما کسی که به اسلام معتقد است قائدتا نظر اسلام رو مطلق درست میدونه و هر چه غیر اون رو مطلق غلط!در این صورت رای گیری یا برای پرسیدن این است که ایا قوانین اسلام درست هست یا نه و یا اینکه ایا قوانینش اجرا بشن یا نه که هیچ کدوم با عقیده ی یک فرد مسلمان جور در نمیاد و اصلا جای سوال کردن ندارد...

اینکه اسلام چیزی را که میگوید درست هست بحثی نیست اما آیا میتوان آن را به زور بر مردم تحمیل کرد؟ جمهوری اسلامی به رای گذاشته شد قانون اساسی به رای گذاشته شد آیا مثلا امام در آن زمان گفت چون اسلام بر حق است و قانون اساسی که بر مبنای اسلام نوشته شده بر حق است دیگر نظر مردم مهم نیست؟

hoorshid;357254 نوشت:
اما بخش های دیگه پست شما و پاسخ هایی که دادین در مقایسه ی دیکتاتوری و دموکراسی بود که ربطی به حرف بنده نداشت.ایراداتی که از دموکراسی گرفتم به معنی تایید دیکتاتوری نبود.خواستم نشان بدم که این سیستم ایرادات زیادی دارد.

هرچقدر هم که ایراد داشته باشد عرض کردم خیر الموجودین هست.

hoorshid;357254 نوشت:
ما اگر واقعا معتقد به اسلامیم باید سیستم حکومتیمون رو با اون بسنجیم معیار ما ونه نه دموکراسی!!

هم باید با معیار های اسلامی بسنجیم هم با معیارهای دموکراسی چون ادعای مردم سالاری دینی داریم نه استبداد دینی! ولایت مطلقه هم ایراد شرعی دارد هم ایراد دموکراتیک. ایراد شرعی دارد چون مشروط به شرع نیست. ایراد دموکراتیک دارد چون مشروط به نظر مردم نیست. وقتی ولی فقیه اختیاراتش نه مشروط به فقه هست نه مشروط به نظر مردم دیگر سخن گفتن از دموکراسی و اسلام چه معنایی پیدا میکند؟

a1ireza;357519 نوشت:
ایراد شرعی دارد چون مشروط به شرع نیست.
مشروط بشرع است و با انجام هر گناه صغیری یا کبیره خلع خواهد شد.
کتاب ولایت فقیه امام ره

صالح;357497 نوشت:
ولایت پیامبر شامل همه اختیاراتی است که خود انسان نسبت به خودش دارد، که صد البته همه آن اسلامی است، چون خدای بزرگ این ولایت را جعل کرده است.

پس مشروط است مطلق نیست.

صالح;357497 نوشت:
اینکه اصلی را فراقانونی بخوانید یا خیر مطلب خوبی است اما به اکثریتی مربوط است که به آن رأی داده اند، این حق آنان است، شما نمی توانید با یک تعریف، حق مردم را سلب کنید.

میزان رای ملت است اما چه از نقطه نظر دموکراتیک چه از نقطه نظر اسلامی همه چیز را نمیشود به رای گذاشت. از نقطه نظر دموکراتیک مثلا نمیتوان برای انتخاب یک دیکتاتور رای گیری کرد چرا که دیکتاتوری در اصل با دموکراسی در تعارض است. از نقطه نظر اسلامی نمیتوان ساخت مشروب فروشی را به رای گذاشت چرا که خوردن شراب در اصل با اسلام در تعارض است. پس صرفا با استناد به اینکه نظر اکثریت چیست نمیتوان هر چیزی را قانونی اعلام کرد.

antiuwamism;357521 نوشت:
مشروط بشرع است و با انجام هر گناه صغیری یا کبیره خلع خواهد شد.

دستوراتش چطور؟ مشروط به شرع هست؟

a1ireza;357537 نوشت:
دستوراتش چطور؟ مشروط به شرع هست؟
مثال میزنید؟

a1ireza;357239 نوشت:
وقتی میگوییم اگر نظر مردم با نظر ولی فقیه در تعارض باشد نظر ولی فقیه ملاک است این دیکتاتوری نیست؟

با سلام.

در نگاه کلی و بر طبق تعاریف واژگان سیاسی بله نوعی دیکتاتوری است که اصطلاح دقیق تر آن تئوکراسی است.

موفق باشید.:Hedye:

a1ireza;357524 نوشت:
میزان رای ملت است اما چه از نقطه نظر دموکراتیک چه از نقطه نظر اسلامی همه چیز را نمیشود به رای گذاشت.

فعلا که شده و بهترین دلیل چیزی وقوع آن است، زیرا ولایت مطلقه فقیه به رأی گذاشته شد و مردم به آن رأی داده اند، از دیدگاه مردمی که به آن رأی داده اند دیکتاتوری نیست،‌ نظر شما برای خودتان محترم اما مؤمنین نظر دیگری دارند.

a1ireza;357524 نوشت:
پس مشروط است مطلق نیست.

اینکه اسلامی باشد به معنای مشروط نیست بلکه به معنای ولایت الهی داشتن است، دقت کنید دوست عزیز نمی توان همیشه همه مطالب را در همه پستها تکرار کرد.

خدا چنین حقی به پیامبر داده و آیات و روایاتش ذکر شد و شما پاسخی ندادید.

بهتر نیست پیشنهاد بنده را بپذیرد و بحث را در اینجا تمام و ادامه را در تایکی درباره ولایت مطلقه پیامبر داشته باشیم؟

a1ireza;350608 نوشت:
براساس فقه شیعه فقط پیامبران و امامان معصومند و غیر از آنها هیچکس دیگری نمیتواند ادعای معصومیت کند. پس در حکومت اسلامی باید امکان نظارت و عزل تمامی مقامات وجود داشته باشد اما با وجود فیلترینگ شورای نگهبان بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری و اختیارات ولی فقیه که نه محدود به نظر مردم است نه محدود به نظر فقه در صورت لغزش ولی فقیه چگونه میتوان جلوی وی را گرفت؟

با سلام.

تنها راه جلوگیری از فساد هر غیرمعصومی ایجاد فضای باز سیاسی و اجتماعی در نقد و نظارت بر عملکرد اوست به نحوی که همه به معنای واقعی بتوانند به رفتار او انتقاد کنند. امیرالمؤمنین (ع) در عهدنامه خود به مالک اشتر نوشته اند: کراراً از پیامبر (ص) شنیدم که می فرمودند: «امت و جامعه ای که در آن نشود حق ضعیف را بدون لکنت زبان و ترس از اقویا و صاحبان قدرت مطالبه کرد هرگز به پاکی و سعادت نخواهد رسید.» [1]. همین نگرانی هایی که فرمودید در کنار بررسی منابع دینی موجب شده است که برخی فقها از ولایت مطلقه فقیه به عنوان نوعی بدعت در شریعت محمدی (ص) یاد کنند.

البته این شیوه حکومت داری سال ها پیش در کشور ما ظاهراً با اقبال اکثریت مواجه شده و با بازنگری قانون اساسی مدون شده است. طبیعتاً هر نقدی بر این قانون حاکمیتی و بعد مردمسالاری و مقبولیت فراگیر آن وجود داشته باشد منوط به همه پرسی دوباره است که ضرورت آن توسط برخی متفکرین مطرح شده است. هرچند این همه پرسی می تواند در صورت مثبت بودن آرا به قوام این ساختار قانونی و رفع شبهات کمک کند اما حاکمیت فعلی کشور آن را به صلاح مملکت نمی داند. به طور خلاصه ماهیت اختیارات ولایت مطلقه فقیه چنان که از قید مطلقه و تعاریف آن پیداست با مبانی دموکراسی و جمهوریت ناسازگار است. مگر این که جمهور مردم آن را بپذیرد که در این صورت تا زمان باقی بودن اجماع مردم این حکومت نزد آنها مقبولیت مردمی دارد.

موفق باشید.:Hedye:

پی نوشت:
[1] فانی سمعت رسول الله یقول فی غیر موطن/مرة لن تقدس امة لا یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع.

مؤمن;357610 نوشت:
در نگاه کلی و بر طبق تعاریف واژگان سیاسی بله نوعی دیکتاتوری است که اصطلاح دقیق تر آن تئوکراسی است.

تئوکراسی یعنی استبداد دینی یعنی هرچه دین رای داد همان اجرا شود. چنین حکومتی از نقطه نظر لیبرال ایراد دارد اما از نقطه نظر دینی ایرادی به آن وارد نیست. اما ولایت مطلقه فقیه یعنی ولی فقیه هم میتواند بر مبنای دین حکم دهد هم اگر مصلحت دانست خلاف دین. قسمت دوم دیگر تئوکراسی نیست دیکتاتوری شخص محور است.

صالح;357611 نوشت:
فعلا که شده و بهترین دلیل چیزی وقوع آن است، زیرا ولایت مطلقه فقیه به رأی گذاشته شد و مردم به آن رأی داده اند، از دیدگاه مردمی که به آن رأی داده اند دیکتاتوری نیست،‌ نظر شما برای خودتان محترم اما مؤمنین نظر دیگری دارند.

فعلا که شده! استدلال شما همین است؟ یعنی صرفا نظر مردم مهم است؟ مگر ما ادعا نداریم که نظاممان دموکراتیک هست؟ پس اصول دموکراسی چه میشود؟ ظاهرا شما به دموکراسی اعتقادی ندارید یا نمیدانید اصول آن چیست پس یک مثال دینی برایتان میزنم. اگر مردم رای دهند که مشروب فروشی ساخته شود آیا شما آن را قبول میکنید؟ میگویید چون نظر مردم هست پس باید اجرایی شود؟ نمیگویید در مواردی که دین در مورد آن نظر داده نمیتوان رای گیری کرد؟

صالح;357611 نوشت:
اینکه اسلامی باشد به معنای مشروط نیست بلکه به معنای ولایت الهی داشتن است، دقت کنید دوست عزیز نمی توان همیشه همه مطالب را در همه پستها تکرار کرد.

خدا چنین حقی به پیامبر داده و آیات و روایاتش ذکر شد و شما پاسخی ندادید.

بنده پاسخ دادم شما توجه نکردید. اگر این ولایت مطلقه هست و مشروط به اسلام نیست باید یک نمونه بیاورید که پیامبر گفته باشد که فلان دستور را بنا به مصلحت خلاف شرع دادم. حتی یک نمونه هم نمیتوانید پیدا کنید چون پیامبر هم ولایتش مطلقه نبوده.

مؤمن;357641 نوشت:
تنها راه جلوگیری از فساد هر غیرمعصومی ایجاد فضای باز سیاسی در نقد و نظارت بر عملکرد اوست. امیرالمؤمنین (ع) در عهدنامه خود به مالک اشتر نوشته اند: کراراً از پیامبر (ص) شنیدم که می فرمودند: «امت و جامعه ای که در آن نشود حق ضعیف را بدون لکنت زبان و ترس از اقویا و صاحبان قدرت مطالبه کرد هرگز به پاکی و سعادت نخواهد رسید.» [1]. همین نگرانی هایی که فرمودید در کنار بررسی منابع دینی موجب شده است که برخی فقها از ولایت مطلقه فقیه به عنوان نوعی بدعت در شریعت محمدی (ص) یاد کنند.

چیزی که عملا ما میبینیم این است که نقد ولی فقیه که غیر معصوم هست ممنوع هست و نظارت بر او هم توسط ارگانی صورت میگیرد که ایراد ساختاری دارد و اکثر اعضایش منصوب او هستند.

مؤمن;357641 نوشت:
البته این شیوه حکومت داری سال ها پیش در کشور ما پذیرفته شده و با بازنگری قانون اساسی مدون شده است. طبیعتاً هر نقدی بر این قانون حاکمیتی و بعد مردمسالاری و مقبولیت فراگیر آن وجود داشته باشد منوط به همه پرسی دوباره است که ضرورت آن توسط برخی متفکرین مطرح شده است. هرچند این همه پرسی می تواند در صورت مثبت بودن آرا به قوام این ساختار قانونی و رفع شبهات کمک کند اما حاکمیت فعلی کشور آن را به صلاح مملکت نمی داند. به طور خلاصه ماهیت اختیارات ولایت مطلقه فقیه چنان که از قید مطلقه و تعاریف آن پیداست با مبانی دموکراسی و جمهوریت ناسازگار است. مگر این که جمهور مردم آن را بپذیرد که در این صورت تا زمان باقی بودن اجماع مردم این حکومت نزد آنها مقبولیت مردمی دارد.

خودتان جواب خودتان را دادید. وقتی که یک چیزی در اصل با مبانی دموکراسی ناسازگار هست نمیتوان راجع به آن همه پرسی کرد مگر اینکه ادعا کنیم نظام ما مبتنی بر دموکراسی نیست که با نام جمهوری اسلامی در تناقض است. اگر ما ادعا میکنیم نظاممان دموکراسی دینی هست همانطور که چیزی را که با شرع در تعارض هست به رای نمیگذاریم نباید چیزی را که با دموکراسی در تعارض هست به رای بگذاریم.

در مورد این ادعا که برخی میگویند چون مردم به ولایت مطلقه فقیه رای داده اند پس صحیح است باید عرض کنم به کنار از اینکه بر این همه پرسی ایراد ساختاری وارد هست در فضایی که فقط نظر موافق گفته میشود و نظر مخالف ابراز نشده مردم نمیتوانند نظر صحیحی راجع به یک موضوع بدهند.

نکته دیگر اینکه اگر صرفا نظر مردم مهم است چرا در همه جای دنیا (من جمله ایران) کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری را تایید صلاحیت میکنند؟ اگر قرار است صرفا نظر مردم مهم باشد تایید صلاحیتی هم نباید در کار باشد تا عده ای کنار گذاشته شوند.

a1ireza;357701 نوشت:
تئوکراسی یعنی استبداد دینی یعنی هرچه دین رای داد همان اجرا شود. چنین حکومتی از نقطه نظر لیبرال ایراد دارد اما از نقطه نظر دینی ایرادی به آن وارد نیست. اما ولایت مطلقه فقیه یعنی ولی فقیه هم میتواند بر مبنای دین حکم دهد هم اگر مصلحت دانست خلاف دین. قسمت دوم دیگر تئوکراسی نیست دیکتاتوری شخص محور است.

تئوکراسی از نظر لغوی و نظری به معنای «حکومت خداوند» و تلویحاً به معنای حکومت دینی یا الهی یا مذهبی است. اما در اصطلاح ملموس به حکومتی گفته می شود که مرجع عالی روحانی در آن قدرت مطلق سیاسی و حکومتی را در دست دارد. از این منظر ولایت مطلقه فقیه یا هر مرجع مذهبی دیگری در ذیل تئوکراسی قرار می گیرد حتی اگر احکام صادره توسط مرجع عالی قدرت واقعاً فرمان خداوند نبوده و با دستورات وحی مطابقت نداشته باشد.
[=Times New Roman]
a1ireza;357701 نوشت:
خودتان جواب خودتان را دادید. وقتی که یک چیزی در اصل با مبانی دموکراسی ناسازگار هست نمیتوان راجع به آن همه پرسی کرد مگر اینکه ادعا کنیم نظام ما مبتنی بر دموکراسی نیست که با نام جمهوری اسلامی در تناقض است. اگر ما ادعا میکنیم نظاممان دموکراسی دینی هست همانطور که چیزی را که با شرع در تعارض هست به رای نمیگذاریم نباید چیزی را که با دموکراسی در تعارض هست به رای بگذاریم.

بله احتمالاً این همه پرسی نوعی نقض غرض در خود دارد.

مؤمن;357641 نوشت:

با سلام.

نقل قول:
تنها راه جلوگیری از فساد هر غیرمعصومی ایجاد فضای باز سیاسی و اجتماعی در نقد و نظارت بر عملکرد اوست به نحوی که همه به معنای واقعی بتوانند به رفتار او انتقاد کنند.

جناب مومن باز تند رفتید
برادر برزگوار منظورتان از فساد هر غیر معصوم کیست ؟؟؟ اگر رهبری حاکم بر جامعه اسلامی منظورتان است بعید میدانم این حرف درباره ایشان معقول باشد چون علمای بنامی مانند حضرت آیه الله العظمی ارکی رحمه الله علیه حضرت علامه بهاءالدینی رضوان الله تعالی علیه و از علمای حی حضرت علامه ذوالفنون حسن زاده آملی حفظه الله و جمع کثیری از علمای دیگر که حتما خودتان از آن مطلعید بر امر ولایت و نظارت حضرت آقا صحه گذاشتند و حضرت علامه حسن زاده آملی حفظه الله در تعبیر بسیار زیبایی خطاب نسبت به آقا فرمودند " این بزرگ مرد ، این رهبر اصیل اسلامی حضرت آیت الله العمظم " و حتی عبارت مهمی را در شأن رهبر معظم انقلاب بیان فرمودند که بد نیست حضرتعالی هم مستفیض شوید
" رهبر عظیم الشان تان را دوست بدارید ، عالمی ، عادلی ، رهبری ، مومنی ، موحدی ، سیّاسی ، دلداری ، انسانی ربانی ، پاک ِ منزه ، کسی که دنیا شکارش نکرده ، من جایی سراغ ندارم که عرض کنم ، قدر این نعمت عظمی را که خدا به شما عطا فرموده ، قدر این رهبر ولی وفی الهی را بدانید

و نقل است حضرت علامه جلوی حضرت آقا دو زانو می نشستند و ایشان را " مولا " خطاب میکردند . حضرت آقا ناراحت شده و به ایشان می فرمایند این کار را نکنید ، علامه می فرمایند " اگر یک مکروه در شما سراغ داشتم این کار را نمیکردم " و یا در سفارشی به مردم میفرمودند " گوشتان به دهان رهبر باشد چون ایشان گوششان به دهان حجه بن الحسن (عج) است این جمله زمانی بیشتر معنا پیدا میکند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشریف درباره شاگردش علامه حسن زاده فرمودند : " حسن زاده را کسی نشناخت جز امام زمان (عج) راهی که حسن زاده در پیش دارد خاک آن توتیای چشم طباطبائی "
"

جناب مومن بزرگوار حتما آیه شریفه " ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک عنه مسئولا " را خواندید که تمام حواس ظاهری و باطنی (افکار و عقاید ما) بِاَجمَعِها در برابر خداوند متعال مسئول است و باید جوابگو باشد

نقل قول:
همین نگرانی هایی که فرمودید در کنار بررسی منابع دینی موجب شده است که برخی فقها از ولایت مطلقه فقیه به عنوان نوعی بدعت در شریعت محمدی (ص) یاد کنند.
شما فقیهی از آیت الله العظمی بروجردی بالاتر سراغ دارید که فقها را منصوب امامان معصوم میدانست و معتقد بودند آنان مأذون از طرف امام معصومند و حتی نصب ولی فقیه را در حضور معصوم بالفعل میدانست و حتی در برابر آیت الله شیخ مرتضی حائری یزدی که قائل به ولایت مطلقه فقیه نبود با صراحت و بدون هیچ ملاحظه ایی البته با لبخندی ملیح فرمودند " معلوم می شود این آقا هنوز ولایت فقیه درست برایش جا نیفتاده است " و سپس در ادامه فرمودند " ما فقیه را در قدرت و اختیارات تالی تلوِ امام معصوم میدانیم " و آیا به نظر شما حضرت آقای بروجردی با آن مقام علمی با عظمتی که داشتند بدعت گذار در دین بودند آیا شما در زمان معاصر از حضرت امام رحمه الله علیه فقیهی جامع الشرائط تر دیده اید که قائل به ولایت مطلقه فقیه بودند ؟؟؟

نقل قول:
البته این شیوه حکومت داری سال ها پیش در کشور ما ظاهراً با اقبال اکثریت مواجه شده و با بازنگری قانون اساسی مدون شده است. طبیعتاً هر نقدی بر این قانون حاکمیتی و بعد مردمسالاری و مقبولیت فراگیر آن وجود داشته باشد منوط به همه پرسی دوباره است که ضرورت آن توسط برخی متفکرین مطرح شده است.

بله فرمایش حضرتعالی را تایید می کنیم زمانی که مردم از حکومت استبدادی پهلوی و شاهان گذشته علیهم ما علیهم خسته و درمانده شده و بدنبال نور امیدی برای نجات خویش از آنهمه ظلمها و ... بودند که نمونه ی کوچکش قانون کاپیتولاسیون در ایران و قرار داد نگین کمپ دیوید در سطح جهانی برای مسلمانان چیده و تنیده بودند البته این مردم باید حکومتی مبتنی بر ولایت فقیه راقبول کنند تا نجات یابند

جناب مومن این یک اصل مسلّم است که تاریخ همیشه در حال تکرار است در زمان خلفای ثلاثه هم مردم زمان چنان به تنگ آمده بودند که بعد از سالیانی دراز مجبور شدند چنگ به دامان ولایت الهی بزنند به نظر شما ولایت حضرت امیر نجات دهنده مردم از منجلاب گرفتاری های بوجود آمده از زمان خلفای قبلی نبود و چنانچه در جای خودش بصورت مسلّم و قعطی اثبات شد که حکومت و ولایت فقیه نمونه بارز و قطعی و حتمی ولایت معصوم بر مردم است

و اما متفکرین :
جناب مومن کدام متفکر غیر مغرض بدون مرض بدنبال نقد حکومت دینی است آنهایی هم که ضرورت همه پرسی نظام ولائی را مسجل میدانند مطمئن باشید آبشخور آنان از همانجایی هست که سرچشمه آن بدست نظام استبدادی غرب یا استثماری شرق است و این همه پرسی بجز تعطیلی احکام اسلامی و جدایی دین از سیاست نخواهد انجامید یادم میاید در چندی قبل در همین انجمن مطلبی درباره مستر همفر جاسوس انگلیس در ممالک اسلامی می نوشتم به نقل از این آقا که می گفت سیاست اصولی انگلیس در کشورهای اسلامی مخصوصا ایران جدایی مردم از رهبران الهی شان است چون آنها به اهمیت ضرورت وجود رهبران الهی و سیاسی در نزد مردم پی بردند و برای از بین بردن دین و آئین مقدس اسلام سعی بلیغ مبنی بر جدایی مردم از سیاست دینی و علمای دینی دارند
عقل سلیم و نقل موثق ضرورت وجود حکومت ولایت فقیه را حتمی میداند

بد نیست حضرتعالی در سرگذشت آل بویه مطالعه ایی بفرمائید که نزدیک به هزار سال با حکومت دینی بر مردم حکومت می کردند
و بد نیست در احوالات شاهان صفوی مطالعه ایی بفرمائید که تا زمانی که زمام امور دینی مردم بدست علما بود حکومت آنان به قدرت و قوت خود باقی بود و اما زمانی که حکومت دست از علمای دین کشید و در نتیجه کثافتکاری های آنچنانی دربار شاهان را فراگرفت اقتدار حکومت سیاسی هم از بین رفت که برای خودش داستانی دارد

a1ireza;350608 نوشت:
آیا ولایت مطلقه با روح دموکراسی سازگار است؟

سلام
روح دموکراسی دخالت افراد جامعه در تعیین سرنوشت است لذا
این یک حق محسوب می شود حال اگر مجموعه افراد یک نحو دخل و تصرف در حق را بپذیرند نمی توان آنرا رد کرد چه اینکه حق آنهاست بلکه حتی می توانند تمامش را واگذار نمایند
در جمهوری اسلامی
مردم دخالت الهی را در حیات جمعی خود پذیرفته و خواسته اند حق خود را در تحت اراده الهی مطالبه کنند
والله الموفق

a1ireza;357519 نوشت:
اختیارات ولی فقیه چه بیشتر از حد مصوب در قانون اساسی باشه چه کمتر به هر حال ملاک ما قانون اساسی هست و ولی فقیه نمیتونه با این استدلال که مثلا اختیارات من فراتر از اختیارات مصوب در قانون اساسی هست کاری قراقانونی انجام دهد. هرچند که با تصویب اصل ولایت مطلقه فقیه در بازنگری در قانون اساسی در سال 68 دیگر اختیاری باقی نمانده که به ولی فقیه تفویض شود و این حرف امام مربوط به سال 58 است.
این بخش عرض بنده و نقل قول گفته شده از امام مربوط بود به عقیده ای که مورد نظر شیعه است نه انچه جاری است و قانون.گفتم این اختیارات در دین برای این شخص مجاز است.
a1ireza;357519 نوشت:
اینکه اسلام چیزی را که میگوید درست هست بحثی نیست اما آیا میتوان آن را به زور بر مردم تحمیل کرد؟ جمهوری اسلامی به رای گذاشته شد قانون اساسی به رای گذاشته شد آیا مثلا امام در آن زمان گفت چون اسلام بر حق است و قانون اساسی که بر مبنای اسلام نوشته شده بر حق است دیگر نظر مردم مهم نیست؟بعد شما میفرمایید که نمیشود حکومت دین بر مردم را با حکومت مردم بر مردم جمع زد. بله از نقطه نظر لیبرال نمیتوان این کار را انجام داد اما وقتی ما حکومت دین بر مردم را به رای میگذاریم و مردم آن را میپذیرند به نوعی حکومت مردم بر مردم هم شکل گرفته است. قبلا هم به شما گفتم اینکه بگوییم دموکراسی را با حکومت دین نمیشود جمع زد زیر سوال بردن جمهوری اسلامی هست چرا که جمهوری اسلامی ادعا دارد که این دو را میتوان با هم جمع زد.

اتفاقا این رو بنده باهاش مشکل دارم!به نظر من امام صرفا حکومت رو به رای گذاشت تا اقتار حکومت رو با نمایش پشتوانه مردمی نشان بدهد نه اینکه بیاد از مردم اجازه بگیره که ایا میگذارید و اجازه میدید من قوانین خدا رو که وضع کرده اجرا کنم؟!؟بعد مردم اجازه بدن!و اگر اجازه ندادند اجرا نکنه!امام میدونست مردم حامی این حکومتند و خواست این رو به دنیا اثبات کنه و در تاریخ ثبت.تا حکومت به پشتوانه ی حمایت مردمی محکمتر بشه.
یک جای دیگه هم عرض کردم مگه حق حاکمیت مال مردمه که بخوان اون رو به کسی بدن؟!؟قصه ی همون کسی است که تو ده راهش نمیدادن سراغ خانه کداخدا رو میگرفت!!کسی که به خاطر خواست مردم (به طور صرف!!) حکومت میکنه اصلا حق حاکمیت ندارد!!!...
اینها از تفکرات امام هم واضح است.شما کتاب ولایت فقیه امام رو بخون.دلایلی که اورده رو ببین.مثلا یکی از دلایل ضرورت نهی از منکر است در اسلام که یک نتیجه اش کربلا بود و این اهمیتش رو نشون میده خوب حالا ما تو دین داریم که اگر مردم خواستند و اجازه دادند نهی از منکر کنیم اگر اجازه ندادند دیگه نهی از منکر جز احکام اسلام نیست؟؟!!
عالمی که ببینید توان به اجرا در اوردن احکام اسلام رو دارد باید اجراش کنه
امام علی هم در یکی ا سخنانشون فرمودند :و اگر خداوند از عالمان پيمانى سخت نگرفته بود كه در برابر شكمبارگى ستمگر و گرسنگى ستمديده هيچ آرام و قرار نگيرند، بى تامل رشته ى حكومت را از دست مى گذاشتم و پايانش را چون آغازش مى انگاشتم، و چون گذشته، خود را به كنار مى كشيدم.خطبه ى 3
این وظیفه به عهده ی عالمان است اگر بتوانند ان را انجام دهند و شرایط اجرایی شدنش رو داشته باشند باید انجامش بدن!که از شرایط لازم برای به اجرا در اوردن اون و انجام وظیفه ای که خدا به عهده ی انها گذاشته رو امام جای دیگه توضیح میدن: (موقع هجوم مردم برای بیعت کردن با ایشان)
لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء الا یقاروا علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم، لالقیت حبلها علی غاربها"(اگر نبود حضور آن جمعیتی که حضور یافتند و حجت بر من تمام نمی شد که ایشان یاور من هستند و خداوند از عالمان عهد نگرفته بود که آرام نگیرند تا ستمگر از پای بیافتد و مظلوم حق اش ادا شود،افسار شتر خلافت را به کوهانش می انداختم
امام حضور مردم رو حجت و دلیلی میدونن به عنوان وجود ناصر و یاور .(نه اینکه حضور مردم حجت و دلیل باشد برای اجرای حکومت.یا چون مردم خواستند من میتونم عهده دار حکومت بشم!نه!میفرمایند چون مردم حضور دارند این نشان دهنده ی وجود یاور هست!پس دیگه من دلیلی برای انجام ندادن وظیفه ام ندارم!) ناصر و یاور برای چه؟برای انجام وظیفه ای که به عهدهشونه. این وظیفه چیه؟اجرای عدالت و مقابله با ظلم.در ادامه امام راه اجرای عدالت و مقبله با ظلم رو چی دونستن؟حکومتی که اون رو پذیرفتن.
یعنی حکومت به خاطر اجرای عدالت وظیفه ی حاکم است. این وظیفه رو هم خدا به دوششون گذاشته (نه مردم!!!) نقش مردم چیه؟ نصرت و یاری امام در اجرای این وظیفه. نه اینکه مردم صاحب اختیارن یا میتونن حقی رو به کسی بدن یا از کسی بگیرن!!!
حمایت مردم برای اجرای حکومت دینی لازم است چون دین اجازه کار هایی مثل حقه ها ی سیاسی رو نمیدهد نه انکه ما بیایم نیاز به حمایت مردم رو به نیاز به اجازه ی مردم تعبیر کنیم!!!!

a1ireza;357519 نوشت:
هرچقدر هم که ایراد داشته باشد عرض کردم خیر الموجودین هست.
انصاف بود اگر جواب بخشی رو میدید کلش رو اسپم بزنید!!!پاسخ این ایرادتون تو بخشی از حرفم بود که حذف کردین!!!عرض کردم:
hoorshid;357254 نوشت:
ایراداتی که از دموکراسی گرفتم به معنی تایید دیکتاتوری نبود.خواستم نشان بدم که این سیستم ایرادات زیادی دارد.
از طرفی دوست گرامی چرا فکر میکنید فقط همین دوتا زمین وجود دارد که ما بخوایم توش بازی کنیم یعنی مجبوریم با دیکتاتوری داشته باشیم یا دموکراسی؟!
یک زمین سوم هست که ایرادات اون دو مورد قبل رو ندارد ولی موتاسفانه در زمان غیبت قابل اجرا نیست و ما تا اینجا (با توجه به ظرفیت مردم) سعی کردیم سیستم حکومتیمون رو به اون نزدیک کنیم!

a1ireza;357519 نوشت:
هم باید با معیار های اسلامی بسنجیم هم با معیارهای دموکراسی چون ادعای مردم سالاری دینی داریم نه استبداد دینی! ولایت مطلقه هم ایراد شرعی دارد هم ایراد دموکراتیک. ایراد شرعی دارد چون مشروط به شرع نیست. ایراد دموکراتیک دارد چون مشروط به نظر مردم نیست. وقتی ولی فقیه اختیاراتش نه مشروط به فقه هست نه مشروط به نظر مردم دیگر سخن گفتن از دموکراسی و اسلام چه معنایی پیدا میکند؟
در مورد دموکرتیک بودنش توضیح دادم.شما هر چی دوس داری اسمشو بذار!بگو استبداد دینی!فرقی نمیکنه!(گرچه من متوجه نمیشم کسی که به این دین معتقد است چه طور این طور حرف میزنه؟!)
حق حاکمیت مال خداست اما دموکراسی این حق رو متعلق به مردم میدونه . هر کسی هم این وسط باید تکلیفشو مشخص کنه که بالاخره با کدوم موافقه!؟!شما حق حاکمیت رو در صورتی مال خدا میدونی که مردم این اجازه رو بدن!!!!یعنی اگر مردم خواستند حق حاکمیت رو به خدا بدهند بعد خدا بده به حجتش روی زمین!!!ولی اگر مردم اجاه ندادند و نخواستند خدا حق حاکمیت ندارد در نتیجه حجت خدا هم این حق رو ندارد!!!!!وقتی میگین استبداد دینی معنی غیر این دارد؟!؟!شما حکومت دینی رو در صورتی مجاز میدونید که مردم اون رو پذیرفته باشن یعنی اصالتا حق حاکمیت رو متعلق به مردم میدونید نه خدا!!... در صورتی که عرض بنده این بود که این برعکس است!
حق حاکمیت مال خداست اگر اون رو به مردم داد دموکراسی درست است اگر نداد غلط!حالا دموکراسی درسته یا غلط؟!؟!
دموکراسی وقتی این همه اشکال دارد (که بخشیشرو تو پستهای قبل عرض کردم) چرا باید معیار باشه؟!؟اصلا چرا دموکراسی درسته؟!به کدام پشتوانه؟!؟چرا باید معیار ما باشه؟!؟چون اگر بگی قبولش نداری بهت میگن عقب مونده و متعصب؟!؟!یا دلیل عقلی براش دارید؟؟!با اون همه ایراداتی که این تفکر دارد!!!
اما مشروع نبودنش رو شما از کجا اوردید من نمیدونم؟!ما فقیه رو به استناد حدیث منقول از امام زمان حجه امام عج میدونیم بر مردم پس وقتی حجه امام است یعنی به نمایندگی از امام کارهای ایشون رو تا حد توانش انجام میدهد و واضح است که وقتی مسئولیتی به کسی داده میشه انتظار میره اختیارات کافی هم به او داده بشه.پس نمیشه گفت امام عج فقها رو حجت خود بر مردم دانسته و به انها وظایف بسیاری رو داده اما اختیارات رو نداده.کسی که قرار است وظایف امام رو انجام بدهد باید اختیارت امام رو هم داشته باشه.

hoorshid;357883 نوشت:
اتفاقا این رو بنده باهاش مشکل دارم!به نظر من امام صرفا حکومت رو به رای گذاشت تا اقتار حکومت رو با نمایش پشتوانه مردمی نشان بدهد نه اینکه بیاد از مردم اجازه بگیره که ایا میگذارید و اجازه میدید من قوانین خدا رو که وضع کرده اجرا کنم؟!؟بعد مردم اجازه بدن!و اگر اجازه ندادند اجرا نکنه!امام میدونست مردم حامی این حکومتند و خواست این رو به دنیا اثبات کنه و در تاریخ ثبت.تا حکومت به پشتوانه ی حمایت مردمی محکمتر بشه.

منظورتان را نمیفهمم. یعنی اگر مردم بجای 98 درصد رای به جمهوری اسلامی مثلا 20 درصد رای میدادن آیت الله خمینی به زور خودش رو به مردم تحمیل میکرد؟ این دیگه کجاش جمهوری اسلامیه؟ اون واژه جمهوری پس برای چیه؟

hoorshid;357883 نوشت:
یک جای دیگه هم عرض کردم مگه حق حاکمیت مال مردمه که بخوان اون رو به کسی بدن؟!؟قصه ی همون کسی است که تو ده راهش نمیدادن سراغ خانه کداخدا رو میگرفت!!کسی که به خاطر خواست مردم (به طور صرف!!) حکومت میکنه اصلا حق حاکمیت ندارد!!!...

حق حاکمیت در حکومت دینی مال مردم نیست اما مقبولیت مردم هم شرطه. اگر مقبولیت مردم وجود نداشته باشه حکومت دینی دیگه اسمش جمهوری اسلامی نیست دیکتاتوری اسلامی هست. همین دیکتاتوری هم باعث خواهد شد به مرور زمان همان دین هم اجرا نشود بلکه تفسیر حکام از دین اجرا شود که شاید اصلا سنخیتی هم با دین نداشته باشد. اگر قرار بر این باشد که حکومت استبداد دینی باشد فقط در صورتی میتوان از اجرای دین مطمئن شد که راس حکومت معصوم قرار داشته باشه که ما به آن دسترسی نداریم.

hoorshid;357883 نوشت:
امام حضور مردم رو حجت و دلیلی میدونن به عنوان وجود ناصر و یاور .(نه اینکه حضور مردم حجت و دلیل باشد برای اجرای حکومت.یا چون مردم خواستند من میتونم عهده دار حکومت بشم!نه!میفرمایند چون مردم حضور دارند این نشان دهنده ی وجود یاور هست!پس دیگه من دلیلی برای انجام ندادن وظیفه ام ندارم!) ناصر و یاور برای چه؟برای انجام وظیفه ای که به عهدهشونه. این وظیفه چیه؟اجرای عدالت و مقابله با ظلم.در ادامه امام راه اجرای عدالت و مقبله با ظلم رو چی دونستن؟حکومتی که اون رو پذیرفتن.

همانطور که خودتون گفتید ائمه هم دیکتاتور مآبانه عمل نکردند. بنده هم نگفتم مشروعیت حکومت ائمه و همچنین ولی فقیه از رای مردم هست بلکه مقبولیت آن از سوی مردم هست و بدون مقبولیت مردم نمیتوان حکومت تشکیل داد مگر با زور و استبداد و سرکوب که چنین چیزهایی مورد تایید اسلام نیست.

hoorshid;357883 نوشت:
حمایت مردم برای اجرای حکومت دینی لازم است چون دین اجازه کار هایی مثل حقه ها ی سیاسی رو نمیدهد نه انکه ما بیایم نیاز به حمایت مردم رو به نیاز به اجازه ی مردم تعبیر کنیم!!!!

خب نظر بنده هم همین است! به هر حال نیاز به حمایت مردم وجود دارد.

hoorshid;357887 نوشت:
انصاف بود اگر جواب بخشی رو میدید کلش رو اسپم بزنید!!!پاسخ این ایرادتون تو بخشی از حرفم بود که حذف کردین!!!عرض کردم:

خب شما فرمودید حکومت بهتری هم وجود دارد نسبت به دموکراسی و دیکتاتوری آن هم حکومت امام معصوم هست و در زمان غیبت قابل اجرا نیست. خب الان چه زمانی هست؟ خب در حکومت امام معصوم ما نیاز به نهاد هایی نداریم که حاکم را کنترل کنند اما در زمان فعلی ولی ما که معصوم نیست پس باید چنین نهادهایی وجود داشته باشند و برای تشکیل چنین نهادهایی مجبوریم به آرای عمومی رجوع کنیم پس مجبوریم دموکراسی را قبول کنیم. شما راه حل بهتری سراغ دارید؟

hoorshid;357887 نوشت:
حق حاکمیت مال خداست اما دموکراسی این حق رو متعلق به مردم میدونه . هر کسی هم این وسط باید تکلیفشو مشخص کنه که بالاخره با کدوم موافقه!؟!شما حق حاکمیت رو در صورتی مال خدا میدونی که مردم این اجازه رو بدن!!!!یعنی اگر مردم خواستند حق حاکمیت رو به خدا بدهند بعد خدا بده به حجتش روی زمین!!!ولی اگر مردم اجاه ندادند و نخواستند خدا حق حاکمیت ندارد در نتیجه حجت خدا هم این حق رو ندارد!!!!!وقتی میگین استبداد دینی معنی غیر این دارد؟!؟!شما حکومت دینی رو در صورتی مجاز میدونید که مردم اون رو پذیرفته باشن یعنی اصالتا حق حاکمیت رو متعلق به مردم میدونید نه خدا!!... در صورتی که عرض بنده این بود که این برعکس است!

شما ظاهرا کاتولیک تر از پاپ هستید! آیت الله خمینی که خود بنیانگذار جمهوری اسلامی بودند جمهوری اسلامی را به رای گذاشتند شما میگویید نباید این کار را میکردند؟ خب اگر مردم به جمهوری اسلامی رای نمیدادند جمهوری اسلامی شکل نمیگرفت. اگر چنین شرایطی پیش می آمد آیت الله خمینی چطور میتوانستند بر مبنای چیزی بر مردم حکومت کنند که مردم با آن مخالف هستند؟ عزیز امام علی همانطور که خودتان گفتید هم با نظر مثبت مردم حکومت کردند چرا که نیاز به حمایت مردم داشتند. زمان ایشان امکان همه پرسی نبود اما الان که این امکان هست آیت الله خمینی اقدام به همه پرسی کردند. اما ظاهرا شما این همه پرسی را تزیینی میدانید و فکر میکنید اگر مردم به جمهوری اسلامی رای نمیدادند باز هم آیت الله خمینی به حکومت میرسیدند. بله اگر مردم هم رای نمیدادند حکومت حق ایشان بود همانطور که حکومت بعد پیامبر حق امام علی بود اما در هر صورت تا مقبولیت مردم وجود نداشته باشد نمیتوان حکومت را مستقر کرد مگر با زور و استبداد و سرکوب که چنین چیزهایی مورد تایید اسلام نیست.

hoorshid;357887 نوشت:
حق حاکمیت مال خداست اگر اون رو به مردم داد دموکراسی درست است اگر نداد غلط!حالا دموکراسی درسته یا غلط؟!؟!
دموکراسی وقتی این همه اشکال دارد (که بخشیشرو تو پستهای قبل عرض کردم) چرا باید معیار باشه؟!؟اصلا چرا دموکراسی درسته؟!به کدام پشتوانه؟!؟چرا باید معیار ما باشه؟!؟چون اگر بگی قبولش نداری بهت میگن عقب مونده و متعصب؟!؟!یا دلیل عقلی براش دارید؟؟!با اون همه ایراداتی که این تفکر دارد!!!

شما مستقیم به بنده جواب بدهید که آیا به مقبولیت مردم در استقرار حکومت اعتقاد دارید یا نه؟ اگر دارید که نظرتان با بنده یکی هست اگر نه باید خدمتتان عرض کنم که نظر آیت الله خمینی هم این نبوده.

hoorshid;357887 نوشت:
اما مشروع نبودنش رو شما از کجا اوردید من نمیدونم؟!ما فقیه رو به استناد حدیث منقول از امام زمان حجه امام عج میدونیم بر مردم پس وقتی حجه امام است یعنی به نمایندگی از امام کارهای ایشون رو تا حد توانش انجام میدهد و واضح است که وقتی مسئولیتی به کسی داده میشه انتظار میره اختیارات کافی هم به او داده بشه.پس نمیشه گفت امام عج فقها رو حجت خود بر مردم دانسته و به انها وظایف بسیاری رو داده اما اختیارات رو نداده.کسی که قرار است وظایف امام رو انجام بدهد باید اختیارت امام رو هم داشته باشه.

بنده نگفتم مشروع گفتم مشروط. دین اختیارات کافی به حاکم داده تا بتواند حکومت کند نیازی به این نیست که فراتر از دین حقی برای حاکم قائل شد.

منظورم اینه که با توجه به دلایلی که عرض کرم تو پست قبل حکومت دینی نیاز به حمایت مردم دارد نه اجازه ی مردم پس اگر عالمی (با توجه به اینکه ایجاد حکومت بر او واجب است طبق سخن امام علی علیه السلام) بتواند حکومت دینی اجاد کند حتی اگر اکثریت ملت با او موافق نبودند ولی حمایت از وی فقط تا حدی بود که بتواند این کار را انجام دهد باید انجام دهد.
جمهوری بودن در یک سیستم اسلامی به معنی ان است که این سیستم به پشتوانه ی حمایت مردم کار میکند . نه اینکه مردم تصمیم گیرنده اند.در حکومت دینی باید رای دین اجرا شود نه رای مردم!مگر در اموری که از نظر دین نه نهی شده نه امر!در غیر این صورت نمیشود به چنین سیستمی گفت حکومت دینی.به همین خاطر رای فقیه بر رای احاد مردم مقدم است چون رای فقیه رای دین است (شاید به خطا برود و گاهی درست تشخیص ندهد اما ما به اعتبار احادیث منقول موظفیم رای دین رو از او بپرسیم پس اگر خطایی هم کرد دیگر اشکالی بر ما وارد نیست)
در مورد امام علی علیه السلام هم من اون همه توضیح نوشتم که نشان بدم چرا امام منتظر حمایت مردم بودند!!که نشان بدم امام اگر حکومت تشکیل نداد در او 23 سال به خاطر عدم توانایی بود که ناشی از نداشتن ناصر بود و با امدم مردم امام متوجه شدند که این توانایی را دارند. نه اینکه چون مردم حامی او نبودند چپنین حقی نداشت!
چیزی که شما میگویید به این معنی است که چون مردم از ایشان حمایت نکردند ایشان حق حکومت ناشتند!!بنده خواستم با توضیح اثبات کنم این طور نیست.حالا شما اسمش رو هر چه دوست دارید بذارید.دیکتاتوری دینی یا هر چیز دیگه....!
امام ع در خطبه 217 می فرماید:
من هر چه کمک خواستم برای اقامه حقم ، جز اهل بیتم کسی اعلام وفاداری با من نکرد. دیدم که اگر اهل بیتم را هم در برابر شمشیر دیگران قرار دهم به صلاح نیست.
در جایی آمده که حضرت اشاره کردند به 30 گوسفندی که مشغول چرا بودند و فرمودند : قسم به خدا اگر من به اندازه این گله نیرو داشتم قیام می کردم.
وقتی 360 نفر با امیرالمومنین (ع) بیعت کردند حضرت فرمود:فردا در فلان مکان با سر تراشیده حاضر شوید .
جز 5 نفر که عبارت بودند از: ابوذر - حذیفه - مقداد - عمار و سلمان کسی حاضر نشد.
همچنین در روایات متعدد دیگری از منابع شیعی و سنی آمده که حضرت فرمودند:قسم به کسیکه محمد(ص) را به رسالت مبعوث کرد اگر می یافتم 40 تن که با من بیعت می کردند ، در راه خدا جهاد می کردم.
یا در جایی دیگر می فرماید: اگر به اندازه اصحاب بدر یا اصحاب طالوت یار داشتم قطعا قیام می کردم.
خب 40 مرد جنگی یا 313 نفر ادم یا 30 نفر یار داشتن نشانه ی مقبولیت است؟!؟البته که نه!اما نشان هنده ی توان امام برای اثرگذاری است یا توان ایشان در ایجاد حکومت.

رحیق مختوم;357860 نوشت:
برادر برزگوار منظورتان از فساد هر غیر معصوم کیست ؟؟؟ اگر رهبری حاکم بر جامعه اسلامی منظورتان است بعید میدانم این حرف درباره ایشان معقول باشد چون علمای بنامی مانند ...

با سلام و احترام خدمت شما کارشناس گرامی

منظور دقیقاً هر غیرمعصومی است. بنده مصداقی تعیین نکردم و اصلاً اینجا بحث در مورد مصادیق نیست. عرض بنده اشاره به یک اصل عقلی و کلی بود. جسارتاً به نظرم بهتر است وارد مصادیق فساد حاکم نشویم چون هم از موضوع تاپیک انحراف پیدا می کنیم و هم فضای سایت مکدر می شود.

رحیق مختوم;357860 نوشت:
جناب مومن بزرگوار حتما آیه شریفه " ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک عنه مسئولا " را خواندید که تمام حواس ظاهری و باطنی (افکار و عقاید ما) بِاَجمَعِها در برابر خداوند متعال مسئول است و باید جوابگو باشد

از همین منظر است که تلاش می کنم کسی غیر از معصومین را هم ردیف امام معصوم قرار ندهم تا روز قیامت بتوانم حداقل در این زمینه کمی روسفید باشم. امیدوارم خدا همه ما را از شر شیطان و تعصبات جاهلانه حفظ کند.

رحیق مختوم;357860 نوشت:
معلوم می شود این آقا هنوز ولایت فقیه درست برایش جا نیفتاده است

نظر هر شخصی برای خودش معتبر است اما این شیوه مناسبی برای استدلال نیست چون هر کسی با نظر ما مخالف بود می توانیم بگوییم معلوم می شود نظر ما هنوز برایش جا نیفتاده است. برادر گرامی. کسانی که ولایت مطلقه را بدعت می دانند یا این که آن را بهترین شیوه حکومت دینی نمی دانند همه بی سواد نیستند (حتی اگر نظرشان غالب نباشد). از شما که اهل علمید استدعا می کنم هم کیشان خود را بخاطر یک مسأله اختلافی بسادگی تکفیر نکنید. بنده هم تعصبی بر روی افکارم ندارم. بحث ما علمی و عقلی است که شرط آن پرهیز از تعصب است.

رحیق مختوم;357860 نوشت:
چنانچه در جای خودش بصورت مسلّم و قعطی اثبات شد که حکومت و ولایت فقیه نمونه بارز و قطعی و حتمی ولایت معصوم بر مردم است

با احترام به فرمایشات جنابعالی و تشکر از زحمات شما به سهم خودم، بنده چه در این تاپیک و چه در تاپیک های قبلی اثبات مسلم و قطعی برای ولایت مطلقه در نقل قول های حضرتعالی ندیدم. البته اگر برای بقیه دوستان کافی و قانع کننده بوده خدا را شکر می کنم.

رحیق مختوم;357860 نوشت:
جناب مومن کدام متفکر غیر مغرض بدون مرض بدنبال نقد حکومت دینی است

افراد زیادی هستند که نمونه هایی از آنان را می توانید در کاربران محترم همین سایت مشاهده بفرمایید. و نکته پایانی یادآوری این نکته است که بحث در اینجا در خصوص نفس حکومت دینی یا ولایت فقیه نیست. بلکه در مورد ولایت مطلقه است.

موفق باشید.:Hedye:

hoorshid;358352 نوشت:
خب 40 مرد جنگی یا 313 نفر ادم یا 30 نفر یار داشتن نشانه ی مقبولیت است؟!؟البته که نه!اما نشان هنده ی توان امام برای اثرگذاری است یا توان ایشان در ایجاد حکومت.

منظور امام معصوم از گفتن این تعداد یار و یاور این است که بگویند انقدر در مظلومیت قرار دارند که همین تعداد هم یار و یاور ندارند وگرنه چگونه مثلا امام علی میتواند علیه مثلا عمر شورش کند و حکومت را در دست بگیرد در حالی که فقط 40 نفر یار و یاور دارد؟ آیا امام حسین با 72 تن یار و یاورشان توانستند یزید را شکست بدهند؟ پس هدف قیام امام حسین چیز دیگری بوده. پس برای اینکه حکومت دینی بخواهد تشکیل شود نیاز به مقبولیت وجود دارد شما که خودتان را پیرو آیت الله خمینی میدانید باید بدانید که آیت الله خمینی هم نظرش همین بوده و نیامدند با دیکتاتوری خود را به مردم تحمیل کنند. اگر استبداد دینی صحیح باشد فقط در مورد معصومین صحیح است که هرگز مرتکب گناه و اشتباه نمیشوند اما در مورد غیر معصوم نمیتواند صحیح باشد چرا که هرگز نمیتوان تضمین داد که ولی فقیه هیچ وقت مرتکب گناه و اشتباه نمیشود.

a1ireza;358386 نوشت:
منظور امام معصوم از گفتن این تعداد یار و یاور این است که بگویند انقدر در مظلومیت قرار دارند که همین تعداد هم یار و یاور ندارند وگرنه چگونه مثلا امام علی میتواند علیه مثلا عمر شورش کند و حکومت را در دست بگیرد در حالی که فقط 40 نفر یار و یاور دارد؟ آیا امام حسین با 72 تن یار و یاورشان توانستند یزید را شکست بدهند؟ پس هدف قیام امام حسین چیز دیگری بوده. پس برای اینکه حکومت دینی بخواهد تشکیل شود نیاز به مقبولیت وجود دارد شما که خودتان را پیرو آیت الله خمینی میدانید باید بدانید که آیت الله خمینی هم نظرش همین بوده و نیامدند با دیکتاتوری خود را به مردم تحمیل کنند. اگر استبداد دینی صحیح باشد فقط در مورد معصومین صحیح است که هرگز مرتکب گناه و اشتباه نمیشوند اما در مورد غیر معصوم نمیتواند صحیح باشد چرا که هرگز نمیتوان تضمین داد که ولی فقیه هیچ وقت مرتکب گناه و اشتباه نمیشود.

دوست من
بنده دارم سعی میکنم از منطق استفاده کنم و با شما صحبت کنم شما مدام میگویید فلان فرد هم نظرش این نبوده!!!
چه طور چنین ادعایی میکنید؟
شما کجای صحبت های امام دیدی مشروعیت رو مشروط بر مقبولیت بدانند؟!؟!!!؟(با توجه به اینکه برای کسی که معتقد به اسلام است تنها ملاک و معیار برای جواز یا عدم جواز به یک کار همین اسلام است.) تاکیید امام بر اهمیت مقبولیت برای تحقق حکومت به پشتوانه ی مردم یک بحث است و اینکه ما ایجاد حکومت مشروع رو مشروط بر وجود مقبولیت بدونیم یک بحث!!!به تفاوتش دقت کنید!
یعنی کجای دین و شرع گفته حاکم در صورتی حق حکومت دارد شرعا که مقبولیت داشته باشد و اگر شرایطی که در پست قبل گفتم یعنی:
hoorshid;358352 نوشت:
منظورم اینه که با توجه به دلایلی که عرض کرم تو پست قبل حکومت دینی نیاز به حمایت مردم دارد نه اجازه ی مردم پس اگر عالمی (با توجه به اینکه ایجاد حکومت بر او واجب است طبق سخن امام علی علیه السلام) بتواند حکومت دینی اجاد کند حتی اگر اکثریت ملت با او موافق نبودند ولی حمایت از وی فقط تا حدی بود که بتواند این کار را انجام دهد باید انجام دهد.
وی حق حکومت ندارد!!
این حرفتون همان چیزی است که تو پست های قبل گفتم
شما حق حاکمیت رو اصالتا برای مرم میدونید و میگید اگر مردم اجاه دادند و خواستند این حق حاکمیت به خدا میرسد و خا هم میتونه اون رو به اولیا خودش بده!!!....
حرفهای شما به همین معنی است!شما بدون اینکه جواب اشکالات مطرح شده رو بدید (تو پستهای قبل مثل:و دلایلی که تو پستهای قبل عرض کردم فقط اشکال جدید مطرح میکنیدا ....
در مورد تحلیلتون :
امام صریحا میفرمایند این تعداد یار داشتم قیام میکردم شما میگید منظور امام این نبوده میخواستند بگویند حتی همین تعداد یار رو هم نداشتم؟!؟
در مورد امام حسین علیه السلام اولا هم قیام ایشون با 72 نفر شروع نشد و اصلا قرار بر این هم نبود!امام با دیدن هزاران نامه از طرف کوفیان سخنانی مشابه سخنان امام علی علیه السلام رو موقع هجوم مردم برای بیعت که تو پست های قبل عرض کردم رو بیان کردند و به طرف کوفه حرکت کردند.
امام در جای دیگری فرموند برای امر به معروف و نهی ا منکر قیام کردم . و این صراحتا معنای قصد ایشان برای ایجاد حکومت رو میرساند.(در واقع بنا بر همین بود که ایشان این کار را انجام دهند ولی به خاطر عهد شکنی یارانشان نتوانستند.)

a1ireza;358386 نوشت:
اگر استبداد دینی صحیح باشد فقط در مورد معصومین صحیح است که هرگز مرتکب گناه و اشتباه نمیشوند اما در مورد غیر معصوم نمیتواند صحیح باشد چرا که هرگز نمیتوان تضمین داد که ولی فقیه هیچ وقت مرتکب گناه و اشتباه نمیشود.

با اینکه لغتی که به کار میبرید اصلا مناسب نیست ولی....
چه فرقی دارد؟!؟!همان شرایطی که وجوب ایجاد حکومت دینی رو برای معصوم ایجاد میکنه در مورد غیر معصوم در زمان غیبت هم صادق است!خدا وقتی قوانینی رو میگذارد یعنی امر به اجرای اون میکنه و اجرای قوانین اسلام بدون داشتن حکومت ممکن نیست و این وظیفه رو به عهده ی امام معصوم گذاشته و امام هم در زمان غیبت اون رو به عهده ی فقها گذاشته...!وقتی امام معصوم با وجود اینکه میدونه فقیه معصوم نیست و امکان خطا در فهم و عملش هست به شما دستور میدهد برای گرفتن دستورات دین به او مراجعه کنید شما که دیگه نمیتونید از این حرف امام معصوم ایراد بگیرید!!!....

جناب hoorshid سخنان شما به گونه ای هست که بنده خیال میکنم از نظر شما اگر 90 درصد مردم مخالف جمهوری اسلامی باشند ولی فقیه میتواند آن 10 درصد موافق را مسلح کند و 90 درصد را خفه! نظر شما چنین است؟ اگر چنین است که بنده دیگر با شما بحثی ندارم اما اگر چنین نیست چرا مقبولیت مردم را قبول نمیکنید؟ آیا شما در طول تاریخ حکومتی را سراغ دارید که بدون مقبولیت مردم حکومت کرده باشد آن هم بدون سرکوب مخالفین؟ پس وقتی شما مقبولیت مردم برایتان مهم نیست پس سرکوب مردم برای حفظ حکومت را هم جایز میدانید!

a1ireza;358691 نوشت:
جناب hoorshid سخنان شما به گونه ای هست که بنده خیال میکنم از نظر شما اگر 90 درصد مردم مخالف جمهوری اسلامی باشند ولی فقیه میتواند آن 10 درصد موافق را مسلح کند و 90 درصد را خفه! نظر شما چنین است؟ اگر چنین است که بنده دیگر با شما بحثی ندارم اما اگر چنین نیست چرا مقبولیت مردم را قبول نمیکنید؟ آیا شما در طول تاریخ حکومتی را سراغ دارید که بدون مقبولیت مردم حکومت کرده باشد آن هم بدون سرکوب مخالفین؟ پس وقتی شما مقبولیت مردم برایتان مهم نیست پس سرکوب مردم برای حفظ حکومت را هم جایز میدانید!

سلام
میخواستم بهاین بحث دیگه ادامه ندم ولی فکر کردم شاید باز کردن منظورم کمک کنه
ببینید دوست گرامی برای چنین بحث هایی لازم است ادم قبل از شروع یاد بگیره بیطرفانه نسبت به مصادیق و اگاهانه و محکم نسبت به مبانی نگاه کنه تا بتواند درست مصادیق و مبانی رو تطبیق بدهد
شما به اسلام اعتقاد دارید. بنده از شما پرسیدم ایا از نظر دینی که بهش معتقدید مشروعیت مشروط به مقبولیت هست یا نه؟
پاسخ به این سول سخت نیست.یا بله یا خیر!بنده نظرم رو با دلایلی که به ذهنم میرسید عرض کردم.ولی شما به جای جواب فقط پیش زمینه های ساخته شده در ذهنتون رو تکرار میکنید. پیش زمینه هایی که بنده سعی کردم اوایل بحث در مورد اونها توضیح بدم و نشان بدم که انقدرهام بی عیب و مقدس(!!!!) نیستند...!(که تا یه جاهایی هم با هم جلو امدیم ولی وقتی خواستم از اون نتایج برای بحث اصلی استفاده کنم شما شروع به موضع گیری کردید و چیزاهایی رو هم که پذیرفته بودید رو...)

ببینید دوست گرامی چند مسئله هست:
یکی این که با توجه به دلایل عقلانی و روایی هر عالمی وظیفه ی اجرای احکام دین رو دارد و باید برای انجام این وظیفه نهایت تلاشش رو بکنه ولی وقتی به خاطر عدم وجود امکانات این توانایی رو نداشت وظیفه از او ساقط میشود.
دوم اینکه چون اسلام اجازه ی کارهایی مثل حقه های سیاسی رو نمیدهد یکی از مهمترین این امکانات برای انجام این وظیفه حمایت مردم است تا به این وسیله عالم بتواند به وظیفه خود عمل کند همین.و باید از هر امکانات مجازی برای انجام این وظیفه استفاده کنه و مردم یکی از این امکانات اند
(یعنی برای حفظ یا ایجاد حکومت دینی و اجرای احکام دین هر کاری رو که دین اجازه ی انجام اون رو داده به دستور همین دین باید انجام داد حتی اینکه نگاه کنی و ببینی ناموست جلو چهل مرد جنگی ایستاده ، سیلی میخوره ، پهلویش مشکند .....)

منظور بنده از این بحثها این بود که جایگاه مردم مشخص شود و ما تکلیفمان رو روشن کنیم که برایمان تمکین به رای مردم مهم است یا دین. مردم نقش حامی رو دارند برای اجرای احکام الهی نه نقش حاکم!!!(یعنی اسلام صراحتا با دموکراسیِ مطلق مخالف است!!!!که دلایل اون رو هم واضح بارها تکرار کردم و توضیح دادم.دموکراسی تا حدی مورد تایید اسلام است که حیطه ی تصمیمات مردم در حدود احکام دین باشد. و بس! شما میتونید بنا بر بنیان دموکراسی به تصمیمات هر جمع و جامعه ای احترام بگذارید؟میتوانید بگویید مردم حق دارند هر کاری خواستند بکنند و هر تصمیمی بگیرند؟!؟!در مورد ایرادات عقلانی چنین تفکری قبلا توضح دادم و شما هم موافقت کردید ولی جدا از این ایرادات مثلا میتوانید به مردم زمان حضرت علی علیه السلام و تصمیمی که گرفتند احترام بگذارید؟!میتوانید بگویید حق داشتند این کار رو بکنند!!؟؟!؟میتوانید نهایت تلاش بانوی دو عالم رو برای مقابله با این مردم نا مشروع و نا حق بدانید؟!؟!میتوانید بگویید ایشان چون بر خلاف اصول دموکراسی عمل کردند کارشون اشتباه بود؟!!!علی علیه السلام تا پای کشته شدن همسر و فرزندش برای مقابله با این مردم پیش رفت و در نهایت برای حفظ اسلام سکوت کرد.نه برای احترام به رای جمع!!! که اگر این طور بود کشته شدن حضرت فاطمه بی معناست.و خودش هم در هنگام بیعت در خطبه شقشقیه اینهارو توضیح داد که بخشهایی از اون رو تو پستهای قبل عرض کردم)

در نهایت اینکه
فقیه به حکم دین حق و وظیفه ی تشکیل حکومت دارد در زمان غیبت
و چون وظایف امام در موارد حکومتی در زمان غیبت به عهده ی اوست پس باید اختیارت متناسب با این وظایف رو داشته باشد
و به همین دلیل دارای ولایت مطلقه است (ولایت مطلقه نه به این معنا که دستوری بدهد بر خلاف حکم اسلام و حرام را بر خلاف نظر اسلام حلال کند و یا بلعکس بلکه به این معنا که حرام و حلال را با توجه به علمی که نسبت به اسلام دارد تعیین میکند یعنی میگوید فلان چیز (بر اساس همین اسلام) حلال است فلان چیز حرام و چون در اسلام موارد بسیاری بوده در امور اجتماعی که نص صریح در مورد حلال یا حرام بودن انها نداشتیم ولی پیامبر چنین حکمی دادند مثل تخریب مسجد منافقین یعنی چنین احکام و امکاناتی در اسلام پیش بینی شده ...

hoorshid;359826 نوشت:

فقیه به حکم دین حق و وظیفه ی تشکیل حکومت دارد در زمان غیبت
و چون وظایف امام در موارد حکومتی در زمان غیبت به عهده ی اوست پس باید اختیارت متناسب با این وظایف رو داشته باشد
و به همین دلیل دارای ولایت مطلقه است (ولایت مطلقه نه به این معنا که دستوری بدهد بر خلاف حکم اسلام و حرام را بر خلاف نظر اسلام حلال کند و یا بلعکس بلکه به این معنا که حرام و حلال را با توجه به علمی که نسبت به اسلام دارد تعیین میکند یعنی میگوید فلان چیز (بر اساس همین اسلام) حلال است فلان چیز حرام و چون در اسلام موارد بسیاری بوده در امور اجتماعی که نص سریح در مورد حلال یا حرام بودن انها نداشتیم ولی پیامبر چنین حکمی دادند مثل تخریب مسجد منافقین یعنی چنین احکام و امکاناتی در اسلام پیش بینی شده ...

سلام

برای این جمله ای که شما فرمودید ولی فقیه بودن کفایت می کند (همانطوری که دوستان توضیح دادند، چه در این تاپیک و چه در تاپیکهای مشابه)، اون چیزی که محل اشکال است ولایت مطلقه فقیه است که بازهم دوستان دلایل مشکل داشتن اون رو ذکر کردند (چه در این تاپیک و چه در تاپیکهای مشابه)، که بنده از ذکر مجدد اونها خودداری می کنم.

با تشکر

مصطفی ف;360039 نوشت:
برای این جمله ای که شما فرمودید ولی فقیه بودن کفایت می کند (همانطوری که دوستان توضیح دادند، چه در این تاپیک و چه در تاپیکهای مشابه)، اون چیزی که محل اشکال است ولایت مطلقه فقیه است که بازهم دوستان دلایل مشکل داشتن اون رو ذکر کردند (چه در این تاپیک و چه در تاپیکهای مشابه)، که بنده از ذکر مجدد اونها خودداری می کنم.

اگر این مطلبی که توضیح دادم مختصر مورد قبول است پس دوستان منظور از ولایت مطلقه رو نفهمیدن که با اون مخالفن چون به همین معناست که عرض کرم یعنی وقتی میگوییم فقیه ولایت مطلقه دارد یعنی حق صدور احکامی که نص صریح برای انها نیامده مشابه مثالی که عرض کردم رو با توجه به اونچه از اصول و فرع دین میداند را دارد...و این به ان معناست که محدوده ی احکام دین در حد رساله ی مراجع خلاصه نمیشود و علاوه بر انها هم فقیه میتواند احکامی رو صادر کند متناسب با زمان که عین حکم دین محسوب میشوند (چون ما باید طبق دستور امام حکم دین رو از فقها بگیریم در زمان غیبت) . حتی اگر نصی برای انها نباشد... اینها حرام کردنِ حلال یا حلال کردنِ حرام نیست!!!که بگوییم خارج از چهارچوب دین است بلکه تعیینِ حلال و حرام متناسب با شرایط زمان و بر پایه ی اصول و حفظ مصالح اسلام و جامعه ی اسلامی است.

hoorshid;360247 نوشت:
اگر این مطلبی که توضیح دادم مختصر مورد قبول است پس دوستان منظور از ولایت مطلقه رو نفهمیدن که با اون مخالفن چون به همین معناست که عرض کرم یعنی وقتی میگوییم فقیه ولایت مطلقه دارد یعنی حق صدور احکامی که نص صریح برای انها نیامده مشابه مثالی که عرض کردم رو با توجه به اونچه از اصول و فرع دین میداند را دارد...و این به ان معناست که محدوده ی احکام دین در حد رساله ی مراجع خلاصه نمیشود و علاوه بر انها هم فقیه میتواند احکامی رو صادر کند متناسب با زمان که عین حکم دین محسوب میشوند (چون ما باید طبق دستور امام حکم دین رو از فقها بگیریم در زمان غیبت) . حتی اگر نصی برای انها نباشد... اینها حرام کردنِ حلال یا حلال کردنِ حرام نیست!!!که بگوییم خارج از چهارچوب دین است بلکه تعیینِ حلال و حرام متناسب با شرایط زمان و بر پایه ی اصول و حفظ مصالح اسلام و جامعه ی اسلامی است.


سلام

من فقط یه سوال ساده از شما می پرسم :

آیا شما احتمال می دهید که یک بارهم شده ولی فقیه ( محض رضای خدا !!!!!! ) یک دستوری بدهد که اشتباه باشد ؟ یک جا مصلحتی تعیین کند برای اسلام که خطا رفته باشد ؟

عبدالرسول;360255 نوشت:
آیا شما احتمال می دهید که یک بارهم شده ولی فقیه ( محض رضای خدا !!!!!! ) یک دستوری بدهد که اشتباه باشد ؟ یک جا مصلحتی تعیین کند برای اسلام که خطا رفته باشد ؟

البته که احتمال میدم!
معصوم که نیست!
ممکنه خطا کنه!!!کسی هم ادعای عصمت نکرده!!!
ولی دوتا نکته:
اولا تشخیص این اشتباه از عهده ی من و شما خارج است چون کسی که دیگری رو نقد میکنه یا باید هم سطح اون باشه یا بالاتر که امثال من و شما اینطور نیستیم!فقهای دیگه باید تشخیص بدن که میشه مجلس خبرگان که کار نظارت بر عهده ی انهاست
دوم اگر هم اشتباه بکند و ما هم به خاطر تبعیت از اون اشتباه کنیم باز اشکالی به ما وراد نیست چون به دستور امام معصوم عمل کردیم و در زمان غیبت برای فهم حکم دین به همان کسی رجوع کردیم که خودشان دستور دادن!
مگه امام زمان عج نمیدونستن فقیه معصوم نیست که دستور دادن حکم دین رو در زمان غیبت از انها بپرسیم و حالا ماها اینو فهمیدیم!؟!؟!... المتقدم لکم مارق
و المتاخر عنکم زاهق و اللازم لکم لاحق!!!!
خودشون گفتن در زمان غیبت انها حجت من بر شما هستن!معنی حجت رو که میدونید ان شا الله؟!؟!
از طرفی هیچ کدوم از فقها ادعا نمیکنن حکمشون بی برو برگرد حکم دین است بلکه اون چیزی رو که فهمیدن میگن!ولی هر عاقلی میدونه حکومت مقتدر و پایدار بیشتر از یک حاکم نمیتونه داشته باشه پس برای حفظ حکومت دینی که واجب است (چون اجرای احکام حکومتی اسلام مثل باقی احکامش واجب است)در مسائل حکومتی از یک نفر که از بین خودشان انتخاب شده تبعیت میکنن...

hoorshid;360257 نوشت:
اولا تشخیص این اشتباه از عهده ی من و شما خارج است چون کسی که دیگری رو نقد میکنه یا باید هم سطح اون باشه یا بالاتر که امثال من و شما اینطور نیستیم!فقهای دیگه باید تشخیص بدن که میشه مجلس خبرگان که کار نظارت بر عهده ی انهاست

من هم ادعا نکردم که میتونم اشتباه ایشان رو همیشه تشخیص بدم . ولیکن اینکه فقها رو به مجلس خبرگان محدود میکنید اولا ناصحیح است و ثانیا اکثر اعضای خبرگان منصوب ایشان هستند ، در حقیقت با فیلترینگی که برای ورود به خبرگان هست ، اعضای آن کنترل می شوند .

وبعد هم در طول این 24 سال چطور شده که حتی یک بار هم خبرگان گزارشی بیرون نداده ؟ نقدی صورت نگرفته و سوالی از رهبر در مورد کارش نشده ؟

hoorshid;360257 نوشت:
دوم اگر هم اشتباه بکند و ما هم به خاطر تبعیت از اون اشتباه کنیم باز اشکالی به ما وراد نیست چون به دستور امام معصوم عمل کردیم و در زمان غیبت برای فهم حکم دین به همان کسی رجوع کردیم که خودشان دستور دادن!

خب ، چه عالی ! اولا شما به کسان رجوع می کنید ونه یک کس ، حدیث گروه فقها را می گوید ، نه یک فقیه خاص .

شما بحث رو عوض نکن ، من فقط می خواستم که این اعتراف رو از شما بگیرم :

hoorshid;360257 نوشت:
البته که احتمال میدم!
معصوم که نیست!
ممکنه خطا کنه!!!کسی هم ادعای عصمت نکرده!!!

حالا که احتمال خطا هست چطور شما اعتماد می کنید و تعیین مصلحت اسلام رو به طور کامل به دست ( تنها یک فرد ) میدین که احتمال اشتباه و خطا در اون وجود داره ؟

موضوع قفل شده است