این چه بهشتی است ؟

تب‌های اولیه

59 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

حامد;344800 نوشت:
پس ظاهر نماز است و مظهر حور و قصور و ظاهر ومظهر عینیت دارند

سلام

ایرادی که به این تعبیر(پاداش و جزا عین عمل است) وارد است این است که این نگاه منتج به این میشود که : ورای اعمال و ملکات نفسانی چیز دیگری وجود ندارد ، حتی شفاعت هم تجسمی از عقاید است نه چیز دیگر ، انسان است و نفس خود ولاغیر

این که نشد خدا عزیزم !

rahavard;345614 نوشت:
بنا به فرموده قرآن کریم هرچیزی نابود شدنی هست مگر چیزی که صورت الهی داشته باشد. جناب حامد آیات قرآن برای کسانی هدایتگر هست و به سرمنزل مقصودشان میرساند که به اون عمل کنند. خداوند در قرآن کریم میفرماید: انما یتقبل الله من المتقین. فقط خداوند از متقین قبول میکند مخاطب این کلام همه مسلمین و مومنین هستند که شما بهشون اشاره کردید .

سلام
کجای قرآن فرمود همه چیز فانی است ؟
قرآن فرمود : کل من علیها فان هر آنچه بر روی زمین است فانی است
تازه اگر این را خیلی بخواهیم تعمیم دهیم میشه همه عالم جسمانی و ربطی به عالم روحانی و معنوی ندارد در حالیکه اعمال انسان چه خوب چه بد به جهت مجرد بودنشان جاودانی اند
آیه دوم هم از قبول سخن می فرماید نه از دوام و زوال
لازم است که برای فهم آیات کلا خود را از ذهنیتهایی که در شما ایجاد شده جدا شوید تا پیام قرآن کریم را دقیق متوجه شوید

rahavard;345614 نوشت:
اعمالی که کوچکترین ناخالصی دارند نزد خداوند پذیرفته نیستند مگر اینکه انسان توبه کنه و اعمال شایسته انجام بده در اینصورت هست که خداوند وعده داده حتی سیئاتشان را هم به حسنات تبدیل میکند. در اینجا باز هم به این علت که عمل وجه الهی پیدا کرده باقی و زوال ناپذیر میشه

بنده که عرض کردم با این حساب سختی که شما میذارید اصلاباید بی خیال بهشت بشیم دیگه اصلا حرفی در دوام و زوال نمیشه زد چون بهشتی برای ما ساخته نشد که بسوزه
در مطالب حقیر بیشتر دقت بفرمایید ان شاء الله از آن سفره بهره ببرید

معلق;345814 نوشت:
ایرادی که به این تعبیر(پاداش و جزا عین عمل است) وارد است این است که این نگاه منتج به این میشود که : ورای اعمال و ملکات نفسانی چیز دیگری وجود ندارد ، حتی شفاعت هم تجسمی از عقاید است نه چیز دیگر ، انسان است و نفس خود ولاغیر این که نشد خدا عزیزم !

ایمان و عمل سبب ضروری برای ظهور شفاعت و پاداش های برتر است یعنی حتما باید ایمان و عملی باشد تا ظرف وجودی انسان شایسته تابش نور شفاعت و تجلی پاداشها بشود
نعوذ بالله خدا که نقص ندادن پاداش ندارد او که فرمود می دهیم باز هم می دهیم و لدینا مزید مشکل از ماست که در گرفتن ناقصیم
خود و خدایت را بهتر بشناس که هردو برتر از آرزوهای تواند
والله الموفق

حامد;345883 نوشت:
سلام
کجای قرآن فرمود همه چیز فانی است ؟


سلام
آیه 88
(سوره قصص)
کلشیء هالک الا وجهه

نسبت وجه خلقی و وجه الهی اشیاء از نظر قرآن

قرآن کریم در خصوص وجه خلقی و وجه الهی موجودات و نسبت این دو می فرماید: «کل شیء هالک إلا وجهه» این جمله قسمتی از آخرین آیه سوره قصص است؛ و تمام آیه چنین است: «و لا تدع مع الله إلـها ءاخر لا´ إلـه إلا هو کل شیء هالک إلا وجهه و له الحکم و إلیه ترجعون؛ و با خدا معبود دیگری مخوان. خدایی جز او نیست. جز ذات او همه چیز فانی است. فرمان از آن اوست و به سوی او بازگردانده می شوید.» و همانطور که ملاحظه میشود پنج فقره در این آیه آمده است. اول آنکه: با خداوند، خدای دیگر را مخوان! دوم: هیچ معبودی جز او نیست. سوم: هر چیزی هلاک شونده است مگر وجه او. چهارم: حکم و فرمان اختصاص به او دارد. پنجم: و بسوی او رجوع خواهید نمود. و در واقع پس از بیان تکلیف عدم جواز خواندن خدای دیگر را با خدا، چهار فقره دیگر در مقام تعلیل برای فقره اول است. پس انسان نباید جز خدا موجودی را بخواند و آن را با خدا شریک قرار دهد، چون غیر از خدا معبودی نیست، و چون هر چیز فانی و هالک است مگر وجه او، و چون حکم اختصاص به او دارد، و بالاخره چون بازگشت مردم بسوی اوست. و علاوه در عین حال فقره سوم که شاهد گفتار ماست، میتواند تعلیل برای فقره دوم نیز باشد. یعنی هیچ معبودی جز خدا نیست، به دلیل آنکه هر چیزی جز وجه او فانی و هالک است. بنابراین چون هر چیز غیر از وجه خدا فانی و هالک است، انسان نباید غیر از خدا را بخواند. چون وجه خدا، خود خداست و خواندن خدا به وجه خدا، خواندن خداست؛ و انسان باید موجود باقی را بخواند نه موجود هالک و فانی را. او همان خدائی است که غیر از او خدائی نیست، و حکم مختص به او، و رجوع نیز بسوی اوست.
آیا ضمیر مضاف الیه در وجهه مرجعش الله است یا شیء است؟ در صورت اول معنی چنین میشود: هر چیز فانی است جز وجه خدا؛ و در صورت دوم: هر چیز فانی است جز وجه آن شیء. و در هر دو صورت معنی صحیح است؛ چون وجه شیء در مقابل خود شیء که فانی است و آن باقی می ماند، همان وجهه باطن اشیاء و جنبه ربط آنها با خداست که در حقیقت همان وجه الله است
. ولی از نقطه نظر جناس عبارتی، چون در جمله سابق لا´ إلـه إلا هو آمده است و این هو مرجعش الله است لذا مناسب است که ضمیر وجهه نیز به همان الله باز گردد. و این آیه نمی فهماند که همه اشیاء هلاک میشوند و در آینده دستخوش فنا و بوار واقع میگردند مگر وجه خدا، بلکه دلالت دارد بر آنکه تمام موجودات فانی و هالک اند؛ فعلا فانی و هالک اند. چون هالک از مشتقات است و مشتقات در خصوص من تلبس بالمبدأ حقیقتند. و در سوای آن بالاخص در مضارع و استقبال استعمالش مجاز، و بدون نصب قرینه، عبارت را بر آن نمی توان حمل نمود. پس مهر بوار و بطلان و هلاکت به مفاد این کریمه فعلا بر تمام موجودات زده شده، و موجودات در عین هستی، نیست و باطلند.

وجه خلقی اشیاء پیوسته فانی و وجه الهی اشیاء پیوسته باقی است:

و بر همین مفاد است آیه مبارکه: «کل من علیها فان* و یبقی وجه ربک ذوالجلـل و الاءکرام؛ هر آن کس که بر روی زمین است فناپذیر است. و تنها ذات باشکوه و ارجمند پروردگارت باقی می ماند.» (الرحمن/ 26و27)
فان یعنی فعلا فانی هستند نه آنکه در زمان آینده لباس فنا در بر می کنند و وجه پروردگار باقی خواهد ماند. و از طرف دیگر داریم: «فأینما تولوا فثم وجه الله؛ هر جا روی خود را بگردانید و تماشا کنید، آنجا وجه خداست.» (بقره/ 115) پس وجه خدا همه جا هست، و تمام موجودات را وجه خدا فرا گرفته است. و به مفاد آن آیه که وجه خدا همیشه ثابت است، نتیجه چنین میشود که موجودات پیوسته ثابتند، در حالیکه صدر آیه میفرماید: هر شیئی هالک است.
و بالاخره چگونه میتوان گفت که تمام موجودات غیر از وجه خدا هالک و فانی هستند و در عین حال همه موجودات ثبات و بقاء دارند؟ حل این سؤال به همان نظری است که ذکر کردیم؛ و آن اینکه موجودات دارای دو وجهه هستند. تمام اشیائی که بتوان بر آن نام شیء نهاد و به آن چیز گفت، یک وجهه خلقی دارند و یک وجهه أمری. یعنی یک صورت و وجه استقلالی خلقی، و یک صورت و وجه اللهی. از نقطه نظر وجه خلقی تمام موجودات فانی و هالک و باطل هستند و از نقطه نظر وجه اللهی همه موجودات باقی هستند، و زوال و فناء و بوار أبدا عارض آنها نمی شود و سراغ آنها نمیرود. و این همان مطلبی است که در فلسفه إلهیه به اثبات رسیده است که وجود، ناقض و طارد عدم است. و چیزی که موجود شد و لباس هستی تن کرد، گر چه ممکن است شکل و صورتش بعدا تغییر کند و یا در زمان بعد معدوم گردد ولی آن موجود، به تمام آن خصوصیات حتی ملاحظه زمان و سائر مشخصات، بعد از وجود نمی تواند با همان شرائط و خواص معدوم شود. و به موجود نمی توان معدوم گفت؛ و به وجود نمی توان عدم گفت، زیرا مفهوم وجود و عدم دو مفهوم متناقض از مفاهیم بدیهیه اولیه هستند.
و این مطلبی را که قرآن کریم بیان میکند بسیار دقیق و شایان هرگونه تفکیر و تدقیق است که: موجودات و اشیاء با اینکه وحدت خود را حفظ می کنند، اصالت آنها بستگی به همان جنبه وجه اللهی دارد؛ و روی آن جنبه، همه موجودات، هستند و بوار و زوال عارض آنها نمیگردد. و روی جنبه خلقی تمام موجودات از بین رونده اند، بدون تردید و شک؛ درحالیکه هر موجود یک چیز است و به دو جزء و به دو قسمت منقسم نمیگردد که بگوئیم یک جزئش زائل و جزء دیگرش باقی است!
بنابراین، این فنائی که ما در موجودات حس می کنیم و آیات مبارکات قرآن برای پیدایش قیامت بیان میکند که شمس سیاه میشود، ستاره ها کدر میگردند، از آسمان میریزند و منتشر میشوند، زمین کشیده میشود، آسمان شکافته میشود، دریاها بصورت آب جوش در می آیند، و تمام اشیاء فانی و باطل و عاطل میگردند، و تمام این دستگاه از بین رونده و فانی شونده هستند؛ تمام اینها از نقطه نظر وجه خلقی است. یعنی شیئیت آنها که از نقطه نظر وجه خلقی، انسان به آنها نظر میکند، همه هالک و فانی اند؛ ولی از نقطه نظر وجه اللهی تمام موجودات حتی این آسمان و زمین و این کوهها و دریاها ثابتند چون وجه خدا از بین نمیرود. و این نتیجه بر اساس آیاتی است که بیان نمودیم که هیچ موجودی نیست مگر آنکه وجه خدا در او هست چون وجه خدا در هر موجودی هست؛ و در هر موجودی تا آن عنوان وجه الله، یعنی رابطه ملکوتی آن با خدا نباشد موجود نمی شود. موجودیت موجود بستگی به همان جنبه ملکوتی و وجه اللهی دارد. پس در تمام موجودات وجه الله هست؛ «فسبحـن الذی بیده ملکوت کل شیء و إلیه ترجعون؛ پس منزه است خدایی که مالکیت و حاکمیت هر چیزی به دست اوست و به سوی او بازگردانده می شوید.» (یس/83) و از آن نقطه نظر، فنا و بطلان ندارند.

منبع: معادشناسی 5، صفحه 56-51
http://www.tahoorkotob.com/page.php?pid=5514

حامد;345883 نوشت:

قرآن فرمود : کل من علیها فان هر آنچه بر روی زمین است فانی است
تازه اگر این را خیلی بخواهیم تعمیم دهیم میشه همه عالم جسمانی و ربطی به عالم روحانی و معنوی ندارد


چرا ربطی به عالم روحانی نداره؟
اگر بگوییم عالم روحانی هلاکت ندارد این فرمایش جنابعالی بدین معناست که موجودات این عالم همتای خداوند حی و قیومی فرض میشوند که هیچ نیازی به عالم معنا نداره بلکه خودپدید آورنده آن هست

حالااگر منظور عالم روحانی هم باشه باید چه سخنی میفرمود؟

حامد;345883 نوشت:
در حالیکه اعمال انسان چه خوب چه بد به جهت مجرد بودنشان جاودانی اند


آیا در این مجرد بودن هیچگونه وابستگی به پروردگارشان ندارند و مستقلا جاودانه اند؟

حامد;345883 نوشت:

بنده که عرض کردم با این حساب سختی که شما میذارید اصلاباید بی خیال بهشت بشیم دیگه اصلا حرفی در دوام و زوال نمیشه زد چون بهشتی برای ما ساخته نشد که بسوزه
در مطالب حقیر بیشتر دقت بفرمایید ان شاء الله از آن سفره بهره ببرید

والله الموفق


این حساب رو بنده نذاشتم بله بهشت رفتن به این سادگیها نیست که شما تصور کردید.

مثلا اعمال مورد قبول هم ممکنه با اعمالی مثل حق الناس از انسان گرفته بشه و به صاحب حق داده بشه و این باز هم زوال عمل به حساب نمیاد فقط به کس دیگری که حقش هست داده میشه

بله قبول دارم که اکثریت انسانها بغیر از مشرکین بالاخره از آتش نجات پیدا میکنند اونم نه بخاطر اعمال خودشون بخاطر رحمی که خداوند نسبت به بندگانش داره

اما لازمه یاداوری بشه که بهشت درجاتی داره و فرق است بین بهشت متقین و بهشت دیگر افراد

پاسخ شما در بطن سوالتون هست:

این بهشت همان بهشت وعده داده شده است، مثل الجنه التی وعد المتقون یعنی این بهشت آخرتی هست که اکلها دائم وظلها دائم و آن یکی بهشت برزخی

حامد;343689 نوشت:
سلام:gol:
از تعابیر قرآن نوعی دوام و همیشگی بودن درباره بهشت و نعمتهای آن برداشت می شود
[سوره الرعد (13): آيه 35]
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَى الْكافِرِينَ النَّارُ (35)
ترجمه:
35- بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده است نهرهاى آب از زير درختانش جارى است، ميوه ‏هاى آن هميشگى و سايه‏ هايش دائمى است، اين سرانجام كسانى است كه پرهيزگارى پيشه كردند و سرانجام كافران، آتش است

اما در برخی روایات آمده که انسان با اعمالش در بهشت درختانی می کارد به شرط این که به آتش اعمال ناشایست آنرا از بین نبرد
سوال این است که با وجود دوام نعم بهشتی این چه بهشتی است که درختانش قابل سوختن هستند ؟
والله الموفق

ابدی یعنی تا بی نهایت ، نه اینکه از بی نهایت !
از زمان تولد تا مرگتون هر کاری کنید در بهشت شما تاثیر گذاره ( گذشته از باقیات الصالحات و تبصره های دیگه ) . اما بعد از اینکه فوت شدید تا ابد که همون تا بی نهایت باشه دسترنج دنیاتونو میخورید !
در واقع باید این سوالو میپرسیدید که آیا برای هر یک از ما در حال حاضر بهشتی موجوده ؟ که با اعمال بد اونو از بین ببریم ؟

rahavard;346323 نوشت:
نسبت وجه خلقی و وجه الهی اشیاء از نظر قرآن قرآن کریم در خصوص وجه خلقی و وجه الهی موجودات و نسبت این دو می فرماید: «کل شیء هالک إلا وجهه» این جمله قسمتی از آخرین آیه سوره قصص است؛ و تمام آیه چنین است: «و لا تدع مع الله إلـها ءاخر لا´ إلـه إلا هو کل شیء هالک إلا وجهه و له الحکم و إلیه ترجعون؛ و با خدا معبود دیگری مخوان. خدایی جز او نیست.

سلام
این خود دلیلی است بر بقاء نه فنا چه اینکه هرچیزی از جهت مظهریت خدای متعال وجه الله است که اورا نشان می دهد پس این عالم هم که همه آیات اوست و او را نشان می دهد وجه باقی اوست

rahavard;346325 نوشت:
اگر بگوییم عالم روحانی هلاکت ندارد این فرمایش جنابعالی بدین معناست که موجودات این عالم همتای خداوند حی و قیومی فرض میشوند که هیچ نیازی به عالم معنا نداره بلکه خودپدید آورنده آن هست حالااگر منظور عالم روحانی هم باشه باید چه سخنی میفرمود؟

بقای یک موجود ازلا و ابدا اورا تبدیل به خدا نمی کند بلکه استقلال ذاتی است که ویژگی اساسی خدای متعال است لذا در پرتو ایجاد خدای متعال موجودی می تواند ازلی و ابدی باشد
rahavard;346325 نوشت:
آیا در این مجرد بودن هیچگونه وابستگی به پروردگارشان ندارند و مستقلا جاودانه اند؟

هیچ چیزی در عالم مستقل از خدای متعال نیست بلکه مخلوق اوست در همه شوونش و در همه لحظات بودنش
rahavard;346326 نوشت:
اما لازمه یاداوری بشه که بهشت درجاتی داره و فرق است بین بهشت متقین و بهشت دیگر افراد

این یک بحث جدیده
rahavard;346359 نوشت:
این بهشت همان بهشت وعده داده شده است، مثل الجنه التی وعد المتقون یعنی این بهشت آخرتی هست که اکلها دائم وظلها دائم و آن یکی بهشت برزخی

از کجای آیات مربوطه این تفاوت آشکار می شود
الماسی;346544 نوشت:
از زمان تولد تا مرگتون هر کاری کنید در بهشت شما تاثیر گذاره ( گذشته از باقیات الصالحات و تبصره های دیگه ) . اما بعد از اینکه فوت شدید تا ابد که همون تا بی نهایت باشه دسترنج دنیاتونو میخورید !

مطلب کلی خوبیه اگر مبانیش رو تقریر بفرمایید
والله الموفق