سيد احمد الحسن فرستادهء امام مهدی (ع)

تب‌های اولیه

467 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

به به یعنی برو بچه های شبکه کلمه هم با احمد الحسن بیعت کردند؟ *** میگم سید مهدی انصاری چرا جواب انوشیروان رو نمیدی؛ خب راست میگه؛ ما از کجا بفهمیم احمدالحسن الان وجود خارجی داره؟ بابا شاید یکی بخواد واقعا ایمان بیاره ؛ اول باس مطمئن شه همچین شخصی هست یا نه؟ چه جوری مطمئن شیم سید؟ *** بعد سوال بعدیم اینه که احمد الحسن سوالامونو جواب میده؟

[="Tahoma"]

baghiatosalam;336510 نوشت:
سلام به شما جناب مقداد خدا قوت :gol:

جناب مقداد مطمئن باشید , حداقل من , اگر برام ثابت شود هر باطلی, خیلی راحت اگر اون عقیدم باشه , از عقیدم بر میگردم و من طرف سخنی هستم که , قرانی و حدیثی و عقلی و منطقی باشد.

توقیع سمری ره :

جناب مقداد , بله و فرمایش امام زمان ع هست و بنده آن را و هیچ روایتی که از ائمه به من میرسد نمیتوانم کنار بگذارم.

اگر چه مطالبی که الان می خوام بنویسم واسه خودم مهم نیست , یعنی من روایت رو قبول دارم , اما چون شما راجع به ضعیف بودن روایاتی که من دادم صحبت فرمودید , منم نکاتی رو در مورد این توقیع سمری ارائه می دهم :

1-درسند این روایت اشکال وجود دارد . و حتی اگر سند این روایت صحیح باشد باز هم نمیتواند موجب و دلیل یک اعتقاد استفاده شود مگر اینکه روایاتی بعنوانه پشتوانه همراه آن بیاید. که بتوان ازآن به یقین واعتقاد صدور انها رسید .

2-متن توقیع متشابه است ، و درک از روایت توسط علمای مختلف که به آن تمسک جسته اند متفاوت میباشد، وهرکدام یک درک خاصی ازاین روایت دارند .

3-این روایت مسوره نیست و این باعث میشود که در کلیت روایت اشکال وتشابه بوجود بآید.

.
.

با عرض سلام و ادب

برای اینکه مطالب طولانی نشود،در پست های جداگانه راجع به فرمایشات شما مطالبی عرض می کنم،امیدوارم دوستان عزیز هم از ایجاد پست های طولانی و خسته کننده خودداری کنند.

بررسی اعتبار توقیع سمری:

این توقیع را بسیاری از علماء در کتابهای روایی خود آورده اند: در کمال الدین(1), شیخ طوسی در الغیبه(2), شیخ طبرسی در اعلام الوری(3), سید بن طاووس در ربیع الشیعه(4), طبرسی در احتجاج(5), اربلی در کشف الغمه(6), مجلسی در بحارالانوار(7) و مرآة العقول(8), فیض کاشانی در نوادر الاخبار(9) و…(10).

دقت نظر در این توقیع،روشن خواهد کرد که این توقیع نه مرسل است و نه ضعیف، بلکه خبر واحدی است که حجیت آن در اصول ثابت شده و می شود به آن اعتماد کرد و بزرگان ما به آن، جامه عمل پوشانده اند.

شاید محدث نوری، نخستین فردی باشد که در سند توقیع، اشکال وارد ساخته و پنداشته، نقل کننده آن،شیخ طوسی است، از این روی آن را مرسل و ضعیف دانسته است.

آنچه مسلم است، توقیع مرسل نیست, زیرا شیخ صدوق, آن را به طور مستقیم از ابومحمد مُکَتِّب که از مشایخ وی بوده نقل می کند و ابومحمد نیز, در منزل سَمُری آن را استنساخ کرده است.

با توجه به این که وفات شیخ صدوق در سال 381 و فوت سمُری در سال 329 بوده, با یک واسطه آن را نقل کرده است، منتهی باید دید که ابومحمد کیست؟

قهپائی در پایان مجمع الرجال, فوائدی را یادآور می شود. در فائده دوم, از کتاب (ربیع الشیعه) سید بن طاووس, اسامی سفراء و نایبان چهارگانه امام عصر(عج) را نام می برد و در پایان, توقیع را از ابومحمد حسن بن احمد المکتب نقل می کند که حکایت از آن می کند که سید بن طاووس آن را پذیرفته است. قهپائی, در حاشیه آن می نویسد:

«الحسین بن ابراهیـم بـن احمد بن هشام المکتب, در مشیخه فقیه آمده است.(11)

با این بیان, این احتمال را مطرح می کند که امکان دارد, نام صحیح راوی توقیع, حسین بن ابراهیم بن احمد المکتب باشد و در نتیجه, وی از مشایخ صدوق و مورد اعتماد خواهد بود. با توجه به این نکته, درباره ابومحمد به تحقیق می پردازیم:

برخی با توجه به حاشیه قهپایی تصور کرده اند که حسین بن ابراهیم, جدّ ابومحمد المکتب است و نام راوی را ابومحمد حسن بن احمد بن الحسین بن ابراهیم(12)… دانسته اند که صحیح نیست, بلکه ایشان احتمال داده که حسن, همان حسین است که در مشیخه فقیه آمده است. در هنگام کتابت, امکان دارد حسین به حسن, تبدیل شده باشد.

پس از بررسی و مراجعه به کتابهای خصال, معانی الاخبار, عیون الاخبار, علل الشرایع, کمال الدین, امالی و مشیخه فقیه به این نتیجه رسیدیم که حسن و حسین, یک نفر است.

ادامه دارد...

[="Tahoma"]* شیخ صدوق در کمال الدین و تمام النعمه, در سه مورد به طور مستقیم از ابومحمد الحسین بن ابراهیم نقل می کند:

1. در توقیع مورد بحث.

2. حدیث پیش از توقیع.
حدیث کرد ما را ابومحمد حسین بن احمد مکتب. وی گفت: حدیث کرد ما را ابوعلی بن همام به این دعا و ذکر. شیخ عمری, قدس اللّه روحه, این دعا را املاء کرده و دستور داده در غیبت قائم خوانده شود: «اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرّفنی نفسک لم اعرف نبیّک…»(13)

با توجه به این حدیث, به خوبی روشن می شود که در توقیع, حسین تبدیل به حسن شده است.

شگفت این که در کتاب (غیبت) شیخ طوسی, حسن بن احمد, تبدیل به احمدبن حسن شده(14) و شاید همین, باعث شده که برخی در سند توقیع, تردید کنند, چون آنان توقیع را از غیبت شیخ نقل کرده اند.

3. در توقیعی که برای ابوالحسین محمدبن جعفر اسدی کوفی صادر شده است. در این جا، شیخ صدوق به جای مکتب، مؤدب نوشته است:

«حدیث کرد ما را محمدبن احمد شیبانی و علی بن احمدبن محمد دقاق و حسین بن ابراهیم بن احمدبن هشام مؤدب و علی بن عبدالله ورّاق, رضی اللّه عنهم…»(15)

در بیشتر روایاتی که شیخ صدوق، از حسین بن ابراهیم نقل می کند. نام این افراد وجود دارند و در مواردی، نام محمدبن احمدبن سنانی و احمدبن زیادبن جعفر همدانی آمده که گویا همه در ری و قم می زیسته اند.

ادامه دارد...

[="Tahoma"]* شیخ صدوق، در علل الشرایع در هشت مورد از حسین بن ابراهیم بن احمدبن هشام المؤدب نقل حدیث کرده و در دو مورد نسبت (الرازی)(16) را به دنبال اسم وی آورده است. معمولاً, چند نفری که ذکر شد, به جز محمدبن احمد شیبانی, در نقل حدیث با وی مشترک هستند و آنان از سه نفر نقل می کنند:

1. علی بن ابراهیم بن هاشم چهار مورد(17)

2. ابوالعباس احمدبن یحیی بن زکریا قطان, یک مورد(18)

3. محمدبن ابی عبدالله الاسدی الکوفی, سه مورد(19)

*در خصال, در نُه حدیث, به همان ترتیبی که ذکر شد, روایت می کند.

در یک مورد آمده:«حدیث کرد ما را علی بن ابراهیم در سال 307».(20)

در چند جا, با لقب (مکتب)(21)و در چند جای دیگر, با لقب (مؤدب) از او یاد شده است(22). در حاشیه, توضیح داده شده که هر دو نام, مربوطه به یک نفر است.

* در معانی الاخبار, در پنج مورد از وی, نقل حدیث می کند. در یک مورد, در چاپ موجود نام وی, الحسن بن ابراهیم بن احمدبن المؤدب آمده(23) و در یک مورد, کنیه او ابوعبدالله و جد پدرش به جای هشام, هاشم(24). سه مورد: هشام المکتب(25) و دو مورد: مؤدب(26).

آقای خوئی, به موردی که در آن حسن بن ابراهیم بن احمد بن المؤدب آمده اشاره دارد و وی را از مشایخ شیخ صدوق, در معانی الاخبار, معرفی می کند(27) و به تصحیح سند نمی پردازد. در شماره دیگر, ذیل حسن بن ابراهیم بن هاشم می نویسد:

«وی, از مشایخ صدوق است که شیخ نوری, قدس سرّه, در مستدرک نقل کرده, اما, ما, نام وی را در کتابهای صدوق ندیدیم».(28)

همان گونه که ذکر شد, در برخی احادیث معانی الاخبار, به جای هشام, هاشم آمده بود و همچنین در عیون اخبار الرضا.

این اختلاف نسخه ها, سبب شده که محدث نوری, حسن بن ابراهیم بن هاشم را از مشایخ صدوق بداند و در آن نسخه, احمد نیز افتاده است. همان گونه که در موردی محدث نوری, به جای مؤدب, مؤذن نقل کرده که قطعاً اشتباه است(29)

ادامه دارد....

[="Tahoma"]* شیخ صدوق, در عیون الاخبار, هفده حدیث از ابومحمد حسین بن ابراهیم بن احمدبن هشام المکتب همراه دیگر دوستانش نقل می کند. اینان, معمولاً, از علی بن ابراهیم, یا ابوالحسین محمدبن جعفر اسدی کوفی نقل کرده اند و تنها در یک مورد, از محمدبن یعقوب کلینی همراه با محمدبن موسی المتوکل و محمدبن محمدبن عصام کلینی و علی بن عبدالوراق و علی بن احمدبن محمدبن عمر الدقاق. در این مورد, نام وی, ابومحمد الحسن بن احمد المؤدب ذکر شده است(30)

از این موارد, یک مورد حسین بن ابراهیم بن احمدبن هاشم المکتب آمده(31) و در موارد دیگر هشام المکتب, یا هشام المؤدب(32) و در چند مورد, حسین بن ابراهیم بن احمد المؤدب(33) و در یک مورد, الحسین بن ابراهیم بن هشام المکتب(34). تمام این موارد, راوی یکی است.

* شیخ صدوق, در امالی, یازده مورد از وی حدیث نقل کرده, در سه مورد, حسین بن ابراهیم(35), در یک مورد به اضافه مؤدب(36), در یک مورد حسین بن ابراهیم بن احمد المؤدب(37) و در موارد دیگر, به اضافه احمد بن هشام المؤدب(38).

* در مشیخه فقیه, در طریق صدوق به محمد بن سنان(39) و محمدبن جعفر اسدی و محمدبن اسماعیل(40), حسین بن ابراهیم بن احمدبن هشام المکتب آمده است. در طریق به محمد بن قاسم بن فضیل و ریان بن صلت و ابی ثمامه(41) نیز, با عنوان حسین بن ابراهیم آمده و در معجم رجال الحدیث, وی, همان ابن هشام المکتب معرفی شده است(42). شیخ طوسی در تهذیب, در باب زیارت جامعه برای دیگر شهدا, از وی حدیث نقل کرده و به جای مکتب, کاتب آورده است: به نام الحسین بن ابراهیم بن احمد الکاتب(43).

ادامه دارد...

[="Tahoma"]با توجه به آنچه ذکر شد, می توان درباره راوی توقیع اظهار داشت: او, ابومحمد حسین بن ابراهیم بن احمدبن هشام المکتب المؤدب الرازی است.

مکتب, یعنی کسی که فن کتابت می آموزند و مؤدب, مربی قرآن(44).

وی, در ری, به همراه علی بن عبداللّه ورّاق و محمدبن احمد سنانی که مانند وی, مکتّب بوده و به چنین کاری, اشتغال داشته است(45)و دیگران, از مشایخ شیعه حدیث نقل می کرده و به کتابت می پرداختند. کسانی که ابومحمد از آنان حدیث نقل کرده عبارتند از:

1. ابوعلی محمدبن همام در بغداد.

2. محمدبن یعقوب کلینی.

3. ابوالحسین محمدبن جعفر الاسدی, در ری.

4. علی بن ابراهیم بن هاشم, در قم که در سال 307 از وی حدیث نقل کرده است.

5. احمدبن یحیی بن زکریا قطان.

ابومحمد (م. 312)(46) در ری از ملازمان ابوالحسین محمدبن جعفر اسدی و از سفرای مورد ستایش بوده است. ابومحمد, برای پی گیری مسائل و احتمالاً دیدار با حضرت حجت(عج) به بغداد سفر می کند و در آن جا نزد یکی از بزرگان شیعه, به نام: ابوعلی محمدبن همام (م:336) می رود و درباره دیدار با حضرت, با او به گفت وگو می پردازد. ابوعلی نیز, دعایی را که عمری, از نایبان چهارگانه, به وی آموخته, برای او ذکر می کند. در آن دعا, این مضمون آمده است:

«خدایا! از تو می خواهم ولی امرت را به من بنمایانی»(47)

وی, به دیدار سمری می رود و در یکی از این دیدارها, که شش روز پیش از فوت سمری بوده, توقیع شریف صادر می شود و از آن جا که ابومحمد, استاد خط بوده و علاقه مند به جمع آثار خاندان عصمت و طهارت, آن توقیع را استنساخ می کند و بعدها که به ری باز می گردد و برای شیخ صدوق باز می گوید. این توقیع, چون از متن اصلی استنساخ شده, اعتبار ویژه ای دارد. گوناگونی نسخه ها, پس از این, به وسیله کاتبان, در موارد اندکی پدیدار شده است.

ابن حجر, وی را با عنوان حسین بن ابراهیم بن احمد المؤدب, در لسان المیزان نام می برد:

«از ابوالحسین محمدبن جعفر اسدی و دیگران روایت می کند. علی بن حکم, وی را از مشایخ شیعه, در قم دانسته است. کتاب خوبی در باب فرائض دارد. و ابوجعفر محمدبن علی بن بابویه از وی حدیث نقل کرده و او را بزرگ می شمرده است»(48)

با توجه به مطالب نقل شده، کسی نمی تواند توقیع را خبر مرسل یا ضعیف غیرقابل اعتماد بداند; زیرا راوی آن شیخ صدوق است که از مشایخ معتمد خود نقل می کند.

افزون بر این, تردید در توقیع، به معنای انکار یکی از معجزات حضرت حجت(عج) است، زیرا در این توقیع, خطاب به سمری بیان شده که: «تو, تا شش روز دیگر از دنیا می روی» و راوی گوید: روز ششم, وی از دنیا رفت. از این روی, شیخ حر عاملی در کتاب اثبات الهداة, این توقیع را در باب معجزات حضرت می آورد.(49)

پی نوشتها:
(1). کمال الدین وتمام النعمه، شیخ صدوق 516.

(2). کتاب الغیبة، شیخ طوسی 395.

(3). اعلام الوری، امین الاسلام طبرسی 417.

(4). مجمع الرجال، قهپائی، ج7،ص189.

(5). الاحتجاج، ابومنصور احمدبن علی بن ابی طالب طبرسی, تحقیق خرسانی ج 478/2, مؤسسة الاعلمی, بیروت.

(6). کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی, ج320/3, دارالکتاب الاسلامی.

(7). بحارالانوار، علامه مجلسی, ج361/51.

(8). مرآة العقول، علامه مجلسی, ج53/4, دارالکتب الاسلامیه.

(9). نوادر الاخبار، فیض کاشانی تحقیق مهدی انصاری قمی،ص 233, مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

(10). الخرایج والجرائح، قطب الدین راوندی, ج1128/3,ح46, موسسه الامام المهدی, قم; اثبات الهداة، شیخ حرّ عاملی, ج693/3, ح112; معجم احادیث الامام المهدی، ج317/4, 318, تحت اشراف کورانی.

(11). مجمع الرجال، قهپائی ج7ص190.

(12). مکیال المکارم، سید محمد تقی موسوی اصفهانی, ترجمه سید مهدی حائری قزوینی, ج2ص507. دفتر تحقیقات و انتشارات بدر.

(13). کمال الدین و تمام النعمة, شیخ صدوق512/.

(14). کتاب الغیبة, شیخ طوسی 242/, چاپ قدیم, مکتبة نینوی; اثبات الهداة,ج3ص 693, ح112, باب معجزات صاحب الزمان.

(15). کمال الدین و تمام النعمه،ص 520/.

(16). علل الشرایع, شیخ صدوق 69/, 403. دار احیاء التراث العربی, بیروت.

(17). (همان مدرک) 69/, 132, 240, 403.

(18). (همان مدرک) 175/.

(19). (همان مدرک) 68/, 131, 405 .

(20). (خصال), شیخ صدوق 451/, ح57, انتشارات اسلامی, قم.

(21). (همان مدرک) 314/, 330, 451, 543.

(22). (همان مدرک) / 451, 572, 603, 652, 650 .

(23). (همان مدرک) 345/.

(24). (همان مدرک)387/.

(25). (همان مدرک) 291/, 250, 387.

(26). (همان مدرک),345/, 285.

(27). (معجم رجال الحدیث), آقای خویی,ج4،ص 274, دارالزهراء, بیروت.

(28). (همان مدرک) 275/.

(29). (مستدرک الوسائل), محدث نوری,ج3ص 657, چاپ سنگی.

(30). (عیون اخبار الرضا) شیخ صدوق, تحقیق سید مهدی حسینی لاجوردی،ج2ص174.

(31). (همان مدرک) 230/.

(32). (همان مدرک), ج24/2, 174, 214, 230, 237, 242, 255, 259, 262, 263, 272; ج72/1, 88, 120, 141, 192, 277.

(33). (همان مدرک), ج141/1, ج24/2.

(34). (همان مدرک), ج259/2.

(35). (امالی), شیخ صدوق, ترجمه محمد باقر کمره ای 60/, 68, 123, کتابخانه اسلامیه و عربی / 58, 65, 107 .

(36) . (همان مدرک) / 38 .

(37) . (همان مدرک), / 243.

(38). (همان مدرک) 409/, 552, 583, 657, 670.

(39). (من لایحضره الفقیه), شیخ صدوق, تحقیق علی اکبر غفاری, ج4 / 422, دارالتعارف, بیروت; (مستدرک الوسائل), ج660/3, چاپ سنگی.

(40). (من لایحضره الفقیه), تحقیق علی اکبر غفاری،ج4ص 476; (مستدرک الوسائل),ج3ص 657.

(41) . (من لایحضره الفقیه) , ج4 / 91, 19, 132 .

(42). (معجم رجال الحدیث),ج5ص 173.

(43). (تهذیب الاحکام), شیخ طوسی،ج6ص ج95, ح2177, دارالتعارف, بیروت.

(44). (نهاد آموزش اسلامی) دکتر منیرالدین احمد, ترجمه محمد حسین ساکت 60/. آستان قدس; (اقرب الموارد),ج2ص ج104، کتابخانه آیة اللّه مرعشی, قم.

(45). (امالی), شیخ صدوق 15/.

(46). (کتاب الغیبة), شیخ طوسی417/.

(47). (کمال الدین و تمام النعمة) 512/.

(48). (لسان المیزان), ابن حجر,ج2ص 271, شماره 1121.

(49(. (اثبات الهداة),ج3ص 693.

[="Tahoma"]

baghiatosalam;336510 نوشت:
سلام به شما جناب مقداد خدا قوت :gol:

جناب مقداد مطمئن باشید , حداقل من , اگر برام ثابت شود هر باطلی, خیلی راحت اگر اون عقیدم باشه , از عقیدم بر میگردم و من طرف سخنی هستم که , قرانی و حدیثی و عقلی و منطقی باشد.

5- خبر واحد است و خبری است که از آن در شک وتردید استفاده می شود و در علم ویقین از ان استفاده نمی شود.خبر واحد را نمی توان برای اثبات عقاید به کار برد وبه آن عمل کرد . مگر به شرط وجود علم ویقین در آن خبر بلکه فقط در فقه به آن عمل می شود و از این مورد معلوم می شود که نفی مشاهده وروئیت امام (ع)بواسطه این روایت صحیح نیست بخاطر اینکه آن یک خبر ظنی وگمانی است که نمی تواند برای مسئله مهمی که در رابطه با امامت می باشد مورد استدلال قرار گیرد چون امامت یک امر عقائدی است که بواسطه یک خبر واحد ظنی وگمانی ثابت نمی شود .

.

با عرض سلام و ادب

جناب بقیة السلام!

شما چرا مسائل را با هم خلط می کنید.

ما با توجه به این توقیع که صحتش در جای خود به اثبات رسیده است،می گوییم کسی که در زمان غیبت کبری و قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده و ارتباط با امام زمان(عج) داشته باشد،دروغگو و کذاب است.

این موضوع چه ارتباطی با موضوع اصل امامت دارد که حقیقتاً از مهمترین مسائل است؟!!!!مگر ما خواستیم با این توقیع امامت را ثابت کنیم که شما می فرمایید نمی شود چنین کاری کرد؟؟!!!!!

علاوه بر این در اینکه خبر واحد در مسائل اعتقادی حجت هست یا خیر؟ خودش موضوعی اختلافی است.

سلام علیکم برادر مقداد
این آقایان در کل علم رجال را باطل می دانندو یکی از اساسی ترین راه برای فریب عوام همین بطلان علم رجال است و اگر ممکن است یک مطلب در همین باب برای حجت بودن این علم بذارید که این آقایان بدون دلیل نیان علم رجال رو باطل کنند.

در ضمن این شخص (احمداسماعیل) در یکی از کتابها ی که نوشته در را بطه با این توقیع صرف نظر از سند به دلالت آن اشکال وارد می کند واشکالی را که بر دلالت وارد می کند جهلش را برای اهل علم رساند ودر ان کتاب می گوید که لفظ(من ) در من ادعی المشاهده این را می رساند که قضیه ، یک قضیه ی جزئیه است و دلالت بر کلی بودن نمی کند

واین شخص بی سوادی خود را با گفتن این مطلب به تمام عالم نشان داد واین انسان نمی داند قضیه های کلیه فقط متکی به لفظ کل نیست وبه عبارت اخری او می گوید چون این قضیه لفظ کل را در بر ندارد نتیجه این می شود که قضیه جزئیه است و کلی بودن قضیه را منحصر در بودن لفظ کل می داند.!!!!

سید مهدی انصاری;336679 نوشت:
خودتون برید مراجعه به کتب رجالی و خودتون انصاف بدهید اگر اشخاصی که در فوق ذکر شده اند در ترجمه رجالی باشند، ما را نیز با خبر کنید، در غیر این صورت با شعور مردمی که به کتب دسترسی ندارند بازی نکنید، و شما حتی صفحه کتابی که اذعان دارید راوی ذکر شده "ثقه " است را ذکر نکردید، و این یعنی تدلیس و تزویر و بهتان بر اهل بیت علیهم صلوات ربی اجمعین، می باشد، برادر عزیز خودت به خودت انصاف می دادی قبل از اینکه روایت را مورد استدلال قرار می دادی کمی به روایت دقت می کردی، حالا با توجه به علم رجال، شما دلاس و کذاب "لعنت خدا بر کذابین" هستید.

آقای مهدی انصاری! حتماً فکر کردی خیلی زرنگی! به کسی که جوابها رو بهت داده بگو خیلی بی سوادی! انگار خوشت میاد چپ و راست آبروت بره! تقطیع و تحریف روایات و دروغ بستن به اهل بیت کم نبود الان میخواد بی سوادیتو به رخ همه بکشی؟!

میخوای یک بار دیگه آبروتو ببرم!؟

baghiatosalam;336510 نوشت:

5- خبر واحد است و خبری است که از آن در شک وتردید استفاده می شود و در علم ویقین از ان استفاده نمی شود.خبر واحد را نمی توان برای اثبات عقاید به کار برد وبه آن عمل کرد . مگر به شرط وجود علم ویقین در آن خبر بلکه فقط در فقه به آن عمل می شود و از این مورد معلوم می شود که نفی مشاهده وروئیت امام (ع)بواسطه این روایت صحیح نیست بخاطر اینکه آن یک خبر ظنی وگمانی است که نمی تواند برای مسئله مهمی که در رابطه با امامت می باشد مورد استدلال قرار گیرد چون امامت یک امر عقائدی است که بواسطه یک خبر واحد ظنی وگمانی ثابت نمی شود .
.

جناب بقیه السلام السلام علیکم >

واقعا شما این چیزها رو می دونید وبهشون عمل نمی کنید؟؟ واقعا تعجب آور است. شما می گید که خبر توقیع سمری واحد است وخبر واحد ظنی است وشک بر انگیز است.
واقعا خیلی جالبه شما نوقیع سمری را که خبر واحد است قبول نمی کنید اما وقتی نوبت برسه به حدیث وصیت رسول خدا در شب وفات میرسه شما هم خبر واحد و هم خبر مجاهیل رو قبول می کنید وتوسط یک خبر واحد وضعیف 12 امام رو اضافه کردید واقعا خیلی از شما متعجب هستم. بائکم تجر و بائنا لا تجر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

با سلام

سوالی از طرفداران احمد الحسن داشتم.در روایات بسیاری وارد شده که امام زمان(ع) تنها تا چهل روز مانده به قیامت زنده هستند و بعد از آن هرج و مرج می شود یا روایات بسیاری که می گویند بعد از دولت امام زمان(ع) دولتی نیست.این روایات که تعداد آنها هم کم نیست چگونه با سخنان شما سازگار است؟

سخن برخی علمای بزرگ شیعه را درباره این روایات ذکر می کنم:


قال الطبرسى في كتاب اعلام الورى في آخر الباب الرابع: قد جاءت الرواية الصحيفة انه ليس بعد دولة المهدى عليه السّلام دولة الا ما ورد من قيام ولده مقامه الا ما شاء اللّه و لم ترد على القطع و البت، و اكثر الروايات انه لن يمضى من الدنيا الا قبل القيمة بأربعين يوما يكون فيها الهرج، و علامة خروج الاموات و قيام الساعة و اللّه اعلم «انتهى».


«طبرسى» در كتاب «اعلام الورى» ميفرمايد: روايت صحيحى وارد شده كه بعد از دولت حضرت مهدى (ع) دولتى نيست مگر آنچه در بعض احاديث وارد شده كه:

فرزندانش به جايش مى‏نشيند، اما بطور قطع و يقين نفرموده‏اند .در بيشتر روايات هم نقل شده كه آن جناب چهل روز بآخر دنيا وفات كند، سپس هرج و مرج شود، و نشانه‏هاى زنده شدن مردگان و قيام قيامت پديد آيد.

....................................................



و قال المفيد فى الارشاد: ليس بعد دولة القائم لاحد دولة ثم ذكر مثل كلام الطبرسى.

مرحوم مفيد در «ارشاد» فرمايد: بعد از دولت حضرت قائم دولتى نيست، سپس نظير كلمات «طبرسى» را ذكر مى‏كند.
......................................................
قال صاحب كتاب صراط المستقيم و هو الشيخ زين الدين علي بن يونس العاملى ليس بعد المهدى عليه السّلام دولة واردة الا فى رواية شاذة من قيام أولاده من بعده، و هى ما روى عن ابن عباس من قول النبي صلّى اللّه عليه و آله لن تهلك امة انا أولها و عيسى بن مريم آخرها و المهدى في وسطها.

و مثله روي عن أنس و هاتان تدلان علي دولة بعد دولته، و أكثر الروايات انه لا يمضى الا قبل القيمة بأربعين يوما و هو زمان الهرج؛ و علامة خروج الاموات للحساب:

على بن يونس عاملى در كتاب صراط المستقيم مى‏گويد: بعد از حضرت مهدى (ع) دولتى نيست فقط در روايت ضعيفى هست كه فرزندانش به جايش مى‏نشينند، اين روايت را ابن عباس نقل مى‏كند كه پيغمبر (ص) فرمود: امتى كه من اولش باشم، و عيسى بن مريم آخرش و مهدى وسطش هرگز هلاك نشود نظير اين حديث از «انس» هم نقل شده و بمقتضاى اين دو حديث بعد از دولت آن جناب باز هم دولتى هست، اما در بيشتر روايات است كه حضرت مهدى (ع) تا چهل روز پيش قيامت نميرد، و آن موقعى است كه هرج و مرج و نشانه‏هاى قيامت پيدا شود.
...................................................................

شیخ حر عاملی: اما حديث وفاة المهدى عليه السّلام قبل القيامة بأربعين يوما فقد ورد من طريق متعددة لا تحضرنى الآن، و الاحاديث فى انّ الارض لا تخلو من حجة كثيرة،و الادلة العقلية على ذلك قائمة، و أحاديث حصر الائمة فى الاثني عشر أيضا كثيرة جدا

:حديث وفات حضرت مهدى (ع) چهل روز قبل از قيامت، به سندهاى متعدد نقل شده- كه اكنون در دسترس من نيست- درباره خالى نماندن زمين از حجت هم حديث بسيار است، و ادله عقلى هم در كار هست، حديثهاى انحصار ائمه در دوازده نفر هم بسيار زياد است
.....................................
همچنین سخنان شما چگونه با روایات زیادی که درباره رجعت امام حسین(ع) و دیگر ائمه(ع) وارد شده است سازگار است؟یا روایات بسیاری که می گویند:امام حسین(ع) امام زمان(ع) را غسل می دهند؟

چرا داعیان و انصار گرامی از اثبات زنده بودن این مدعی عاجزند؟

نکند برای مرده ای این همه هیاهو می کنند! معمولا کسانی که ادعای یمانی بودن می کنند، بعد مدتی می میرند، احتمالا این مدعی هم مرده است!

مدرکی برای زنده بودن او دارید یا خیر؟

مقداد;336842 نوشت:

ما با توجه به این توقیع که صحتش در جای خود به اثبات رسیده است،می گوییم کسی که در زمان غیبت کبری و قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده و ارتباط با امام زمان(عج) داشته باشد،دروغگو و کذاب است.

سلام به شما جناب مقداد خدا قوت :Gol:

جناب مقداد من که اول و آخر نوشته ی قبلیم نوشتم این توقیع رو من قبول دارم با رنگ آبی و بولد هم نوشتم که دیگه نیاز نباشه اصلا شما بخواید راجعبه اش صحبت کنید و اثباتش کنید.
ایراد هایی که بالا گفتم واقعا به این توقیع وارد هست , اما اصلا واسه من فرقی نمیکنه , درواقع توقیع 100% درست و من قبولش دارم , اما گفتم من فقط به همین توقیع نمی تونم اتکا کنم و دلایلم هم گفتم و از برخی علما هم نظراتی گذاشتم.

و من توضیحاتی که دادم راجعبه ضعیفی و خبر واحد واسه این بود که شما روایاتی که من زدم رو ضعیف دونستید و من در اونجا هم علاوه بر این گفتم اگر 1% حداقل هم احتمال صحیح بودنش باشه ( روایاتی که شما ضعیف میدنیدشون), همین کافیه که ما باید هر لحظه منتظر این امر باشیم و همین کافیه که احتمال داره 100% اون روایت حقیقت داشته باشه.

و حال با روایات زیادی که وارد شده ( راجعبه شخص قبل از ظهور و یمانی و بعضا مهدیین ), این عجیب هست که شما فقط به همین توقیع توکل میکنید و روایات دیگر رو نادیده می گیرید حتی اگر 1% احتمال داشته باشه حقیقت داشته باشند و اتفاقا اصلا اینطور نیست و تناقضی در آنها دیده نمی شود.

مقداد;336842 نوشت:

این موضوع چه ارتباطی با موضوع اصل امامت دارد که حقیقتاً از مهمترین مسائل است؟!!!!مگر ما خواستیم با این توقیع امامت را ثابت کنیم که شما می فرمایید نمی شود چنین کاری کرد؟؟!!!!!

خوب جناب مقداد ما داریم راجعبه شخصیت یمانی و شخصیتی که قبل از امام زمان ع می آید جهت زمینه سازی ظهور صحبت میکنیم که اطاعتش واجب است و من گفتم در ارسال های قبل و طبق روایات زیاد , اون شخص از حجت های الهی است و اعتقادی است این قضیه و اون شخص در خاندان پیامبر ص امام نیز هست طبق روایاتی که گفتم.
فلذا گفتم نمیشود به این توقیع واسه موضوع عقائدی و امامت توکل کرد.

**مفضل بن عمر گوید : شنیدم امام صادق (ع) می فرمود : برای صاحب این امر دو غیبت است . یکی از آنها طولانی شود تا بعضی از آنها بگویند مرده است و بعضی گویند کشته شده است و بعضی دیگر بگویند رفته و بازگشتی ندارد . تا این که بر امرش جز عده ی اندکی از اصحابش باقی نمانند . از موضع و مکان ایشان اطلاعی ندارد ، چه از فرزندانش و چه دیگران ، [="Red"]مگر آن """" مولی """" که امر او را بر عهده می گیرد [/]. الغیبة الطوسی ص 161 . الغيبة النعماني ص 176 . منتخب الأنوار المضيئة ص 155 . بحار الأنوار ج 52 ص 152 . إثبات الهداة ج 3 ص 500 . منتخب الاثر ص 251

لطفا به صفحه 23 پست های 225 تا 228 نگاه کنید و هم 2 پست آخر من رو ادامه بفرمایید.

تشکر :Gol:

baghiatosalam;336883 نوشت:

**مفضل بن عمر گوید : شنیدم امام صادق (ع) می فرمود : برای صاحب این امر دو غیبت است . یکی از آنها طولانی شود تا بعضی از آنها بگویند مرده است و بعضی گویند کشته شده است و بعضی دیگر بگویند رفته و بازگشتی ندارد . تا این که بر امرش جز عده ی اندکی از اصحابش باقی نمانند . از موضع و مکان ایشان اطلاعی ندارد ، چه از فرزندانش و چه دیگران ، مگر آن """" مولی """" که امر او را بر عهده می گیرد . الغیبة الطوسی ص 161 . الغيبة النعماني ص 176 . منتخب الأنوار المضيئة ص 155 . بحار الأنوار ج 52 ص 152 . إثبات الهداة ج 3 ص 500 . منتخب الاثر ص 251

مگر آن """" مولی """" که امر او را بر عهده می گیرد ( الا المولی الذی یلی امره )

جناب بقیة السلام سلام. شما حتما زبان عربی بلد نیستید که این گونه این جمله ( الا المولی الذی یلی امره )رو ترجمه می کنید.
لطفا ببینید علماء چطوری این جمله رو ترجمه کردند:
(إلا المولى) أي: الشخص الذي يخدمه من أولياء الله تعالى.( المهدی فی السنه )
یعنی همان شخصی که حضرت مهدی رو خدمتگذاری می کند وحوائجش رو برطرف می کند.

چند اشکال از این حدیث بر مذهب احمد اسماعیل؟؟

1- کجای این حدیث گفته است که اگر این مولا ادعای رؤیت بکند تکذیبش نکنید؟؟؟

2-کجای این حدیث گفته این مولا خلیفه حضرت مهدی در زمان غیبت است؟؟

3- کجای این حدیث گفته که این مولی معصوم است؟؟؟

4-کجای این حدیث گفته این مولی فرزند امام است؟؟؟

4.5-کجای این حدیث گفته این مولا یمانی است؟؟؟

5-درآخر این مولا هرکه باشد به طور یقین می دانیم که احمد

اسماعیل نیست چرا که این مولا همیشه مکان حضرت

مهدی را می داند و همیشه با اوست و از آنجایی که میدانیم

احمد اسماعیل فقط سیزده سال پیش ادعاء کرده که امام

زمان را دیده است پس واضح می شود که این مولا احمد

اسماعیل ( اگر راستگوباشد) نیست.

سیدرضا هاشمی;336853 نوشت:

جناب بقیه السلام السلام علیکم >

واقعا شما این چیزها رو می دونید وبهشون عمل نمی کنید؟؟ واقعا تعجب آور است. شما می گید که خبر توقیع سمری واحد است وخبر واحد ظنی است وشک بر انگیز است.
واقعا خیلی جالبه شما نوقیع سمری را که خبر واحد است قبول نمی کنید اما وقتی نوبت برسه به حدیث وصیت رسول خدا در شب وفات میرسه شما هم خبر واحد و هم خبر مجاهیل رو قبول می کنید وتوسط یک خبر واحد وضعیف 12 امام رو اضافه کردید واقعا خیلی از شما متعجب هستم. بائکم تجر و بائنا لا تجر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام به شما دوست عزیز

ظاهرا شما توجه نفرمودید بنده به جناب مقداد در اول و آخر پستم چه عرض کردم...!!!

BaghiatoSalam;336853 نوشت:

اگر چه مطالبی که الان می خوام بنویسم واسه خودم مهم نیست , یعنی [="blue"]من روایت رو قبول دارم[/] , اما چون شما راجعبه ضعیف بودن روایاتی که من دادم صحبت فرمودید , منم نکاتی رو [="blue"]در مورد این توقیع سمری [/]ارائه می دهم ... .

[="blue"]و نتیجه اینکه : [/]به نظرم با توجه به مطالب گفته شده و هم اینکه روایات زیادی داریم که قبل از ظهور شخصی می آید و اطاعتش واجب است , بهتره [="blue"]صرفا [/]تکیه به این روایت نکنیم و همه ی روایات دیگر رو در این باره نادیده بگیریم.

[="Magenta"]و در آخر یاد آوری میکنم روایت سمری را با تمام توضیحاتی که دادم رد نمیکنم ولی فقط به همین تک روایت هم با تمام توضیحاتی که دادم , توکل نمی کنم.
[/]

[="Blue"]پس بهتره ما منتظر همان وزیر مهدی ع و کسی باشیم که باید از فرزندان حسین ع باشد و همان یمانی که اطاعتش واجب است و باید :
[/]

[="SeaGreen"]
1- وصیت رسول خدا
2-پرچم رسول خدا
3- سلاح رسول خدا

را داشته باشد باشیم.[/]

من هیچ حدیثی رو رد نمیکنم و بحثم هم همین هست بخاطر یک توقیع سمری با اینکه من قبولش دارم ولی از نظر شما خبر واحد است , چطور واسه همچین امر مهمی قبل از ظهور به اون کاملا توکل می کنید با اینکه من دلایل مختلفی واسه ردش گفتم و تناقضات و متن متشابه اش , ارائه دادم .
میبینیم که روایات زیاد و دقیقی داریم واسه قبل ظهور که به طور دقیق و وحشتناکی با هم مرتبط هستند و پازل گونه. و من واقعا از شما متعجب هستم چطور همه ی اونا رو با توقیع سمری رد میکنید.
[="Red"]و من منتظر ادامه پاسخ جناب مقداد می مونم.
[/]
[="Blue"]در رابطه با حدیث وصیت , اتفاقا رجالش مشکلی ندارد و میتونم ثابت کنم , و حتی از طریق قران , اما هرگز این کارو نمیکنم چون من اینجا بحث رجال با کسی ندارم و با همون حداقل 1% احتمال حقیقت داشتن حدیث کفایت می کند و پیش میرم و کسی هم توانایی و اصلا حق ندارد حدیث رو طبق گفته ی اهل بیت ردش کند حتی اگر خیلی عجیب باشد ,بر خلاف قران هم که اصلا نیست , ضمن اینکه روایت وصیت مقرون به قرائن است و این خیلی مهم است و من کلی حدیث پازل گونه در صفحه 23 زدم اونم فقط بخشی از روایات رو زدم.
[/]
واضح و روشن... :Gol:

موفق باشید:Gol:

بقیة السلام بفرماییدو لطفا رجالش رو ثابت کنید فقط قضیه ای رو که آقای نمازی نقل میکنند رو قبلا از رفیقاتون شنیدم پس تکرارش نکنید.

سیدرضا هاشمی;336901 نوشت:

مگر آن """" مولی """" که امر او را بر عهده می گیرد ( الا المولی الذی یلی امره )

جناب بقیة السلام سلام. شما حتما زبان عربی بلد نیستید که این گونه این جمله ( الا المولی الذی یلی امره )رو ترجمه می کنید.
لطفا ببینید علماء چطوری این جمله رو ترجمه کردند:
(إلا المولى) أي: الشخص الذي يخدمه من أولياء الله تعالى.( المهدی فی السنه )
یعنی همان شخصی که حضرت مهدی رو خدمتگذاری می کند وحوائجش رو برطرف می کند.

سلام به شما

[="red"]نمیدونم اینکه همه یا بیشتر دوستان مخالف با فونت بزرگ می نویسند معنیش چی میتونه باشه ؟ معنیش اینه که حرفتون صحیح و بر حق هست ؟؟؟؟؟
[/]
[="Red"]بنده زبان عربی بلد هستم اما ظاهرا شما تعطیل هستید.
[/]

میشه بفرمایید , این ترجمه ی خوشگل رو از کجای حدیث در آوردید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

((((((((((((((((
[="red"]الا المولی الذی یلی امره :
یعنی همان شخصی که حضرت مهدی رو خدمتگذاری می کند وحوائجش رو برطرف می کند. [/])))))))))))))))
:Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:

[="red"]از کجای حدیث همچین ترجمه ای کردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
[/]
100 بار گفتم برید صفحه 23 و پست های 225 تا 228 رو هزار بار بخونید , تا از دوباره سوال های خوشگل نپرسید.

عن أبي عبد الله الصادق (عليه السلام) ، قال : إن لصاحب هذا الأمر غيبتين : إحداهما تطول حتى يقول بعضهم : مات، وبعضهم يقول : قتل، وبعضهم يقول : ذهب، فلا يبقى[="red"] على أمره [/]من أصحابه إلا نفر يسير ، لا يطلع على موضعه أحد من ولي ولا غيره ،[="red"] إلا المولى[/] الذي يلي [="red"]أمره[/]
امام صادق (ع) فرمود : برای صاحب این امر دو غیبت است . یکی از آنها طولانی شود تا بعضی از آنها بگویند مرده است و بعضی گویند کشته شده است و بعضی دیگر بگویند رفته و بازگشتی ندارد . تا این که جز عده ی کمی از اصحابش[="red"] بر امر او باقی نمانند .[/] از موضع و مکان ایشان اطلاعی ندارد چه از دوستانش و چه دیگران مگر آن [="red"]مولی که امر [/]او را بر عهده می گیرد.
الغيبة النعماني ص 176 ب 10 ح 5 . منتخب الاثر ص 251 - 252 ف 2 ب 26 ح 4

عن ابى جعفر محمد بن علي عليهما السلام أنه قال : يكون لصاحب هذا الامر غيبة في بعض هذه الشعاب - وأوما بيده إلى ناحية ذي طوى - حتى إذا كان قبل خروجه أتى المولى الذي كان معه حتى يلقى بعض أصحابه ، فيقول : كم أنتم ههنا ؟ فيقولون : نحو من أربعين رجلا ، فيقول : كيف أنتم لو رأيتم صاحبكم ؟ فيقولون : والله لو ناوى بنا الجبال لناويناها معه ، ثم يأتيهم من القابلة ويقول : أشيروا إلى رؤسائكم أو خياركم عشرة ، فيشيرون له إليهم ، فينطلق بهم حتى يلقوا صاحبهم ، ويعدهم الليلة التى تليها
امام باقر (ع) فرمود : برای صاحب این امر در بعضی از این دره ها - و با دستش به جانب سرزمین ذی طوی اشاره فرمود - غیبتی است . تا آن که [="red"]قبل از خروجش [/]آن [="Blue"]مولی [/]که همواره با ایشان همراه است می آید تا بعضی از اصحابش را ببیند . پس می گوید شما در اینجا چند نفر هستید ؟ می گویند : حدود چهل نفر . می گوید : چه خواهید کرد اگر صاحبتان را ببینید ؟ می گویند : به خدا سوگند اگر او بفرماید این کوهها را از جا برکنیم در رکابش خواهیم کند . سپس سال بعد نزد آنها می آید و می گوید : ده نفر از بزرگان و منتخبان خود را معرفی کنید . پس آنها ده نفر را به او معرفی می کنند . پس با ایشان روانه می گردد ، تا با صاحبشان ملاقات کنند . [="blue"]و به آنها وعده ی ملاقات در شب آینده را می دهد[/]
تفسیر العیاشی ج 2 ص 56 . الغيبة النعماني ص 182 . بحار الانوار ج 52 ص 341

پسر خوب دقت کن و الکی پشت سر هم پست ارسال نکن با فونت قشنگ و بزرگ و تفکر کن و پست های قبلی رو بخون.
هرکس پشت سر هم و سریع پست ارسال میکنه , معلومه چه جور آدمی هست و هدفش از این کارا چیه.

[="Red"]نتیجه ی عجله کردن میشه پست 411 که توجه نمیکنی به بحث و حتی نوشته های من و طرف مقابلم.[/]

اینکه در غیبت کبری عده ای با امام زمان ع در ارتباط هستند و اتفاقا کارهایی که حضرت به ایشان دستور میدهد انجام میدهند , امری بدیهی است که واقعا دیگه در موردش بحث کردن , وقت تلف کردن است.

[="blue"]لااقل حرف آقای بهجت ره رو گوش بده که یکی آمد بهشون گفت من با امام زمان ع ملاقات داشتم راجعبه ظهور پرسیدم گفتند پیرمرد تر از تو هم درک میکنند.
[/]

[="red"]صفحه 23 رو بخون و ببین اونی که باید اطاعت بشه باید از فرزندان حسین ع باشه.
[/]

اینقدر به نیت خیر خواهی(دفاع از دین خدا و شیعه و امام زمان ع) خراب نکن بحث رو بذار جلو بریم ببینیم به کجا می رسیم.

موفق باشی

سلام و عرض ادب

baghiatosalam;336972 نوشت:
عن أبي عبد الله الصادق (عليه السلام) ، قال : إن لصاحب هذا الأمر غيبتين : إحداهما تطول حتى يقول بعضهم : مات، وبعضهم يقول : قتل، وبعضهم يقول : ذهب، فلا يبقى على أمره من أصحابه إلا نفر يسير ، لا يطلع على موضعه أحد من ولي ولا غيره ، إلا المولى الذي يلي أمره
امام صادق (ع) فرمود : برای صاحب این امر دو غیبت است . یکی از آنها طولانی شود تا بعضی از آنها بگویند مرده است و بعضی گویند کشته شده است و بعضی دیگر بگویند رفته و بازگشتی ندارد . تا این که جز عده ی کمی از اصحابش بر امر او باقی نمانند . از موضع و مکان ایشان اطلاعی ندارد چه از دوستانش و چه دیگران مگر آن مولی که امر او را بر عهده می گیرد.
الغيبة النعماني ص 176 ب 10 ح 5 . منتخب الاثر ص 251 - 252 ف 2 ب 26 ح 4

خوب است که یک پله جلو آمدید و از تحریف و جعل روایات دست بر داشتید

گفته قبلی شما:

نقل قول:
عن المفضل بن العمر قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: إن لصاحب هذا الأمر غیبتین، إحداهما تطول حتى یقول بعضهم: مات، و یقول بعضهم: قتل، و یقول بعضهم: ذهب، حتى لا یبقى على أمره من أصحابه إلا نفر یسیر، لا یطلع على موضعه أحد من [="blue"]ولده[/] و لا غیره إلا المولى الذی یلي أمره
مفضل بن عمر گوید: شنیدم امام صادق (ع) می فرمود: برای صاحب این امر دو غیبت است . یكی از آنها طولانی شود تا بعضی از آنها بگویند مرده است و بعضی گویند كشته شده است و بعضی دیگر بگویند رفته و بازگشتی ندارد. از موضع و مكان ایشان اطلاعی ندارد، چه از فرزندانش و چه دیگران، مگر آن مولا كه امر او را بر عهده می گیرد . الغیبة الطوسی ص 161 . الغیبة النعمانی ص 176 . بحار الأنوار ج 52 ص 152 . إثبات الهداة ج 3 ص 500

که متاسفانه اصل روایت را تحریف کرده بودید

اما این بار دارید معنی روایت را تحریف میکنید

معنی صحیح به این صورت است:

هیچ کس حتی فرزندانش از محل او با خبر نیستند به جز غلام و خدمت كار حضرت كه كارهاي حضرت را به عهده دارد

baghiatosalam;336972 نوشت:
لااقل حرف آقای بهجت ره رو گوش بده که یکی آمد بهشون گفت من با امام زمان ع ملاقات داشتم راجعبه ظهور پرسیدم گفتند پیرمرد تر از تو هم درک میکنند.

دوست عزیز بی زحمت سند این گفته را بیارید
تا جایی که بنده میدانم دفتر ایت الله بهجت این گفته را تکذیب کرده لذا سند حرفتان را بیاورید

سیدرضا هاشمی;336907 نوشت:
بقیة السلام بفرماییدو لطفا رجالش رو ثابت کنید فقط قضیه ای رو که آقای نمازی نقل میکنند رو قبلا از رفیقاتون شنیدم پس تکرارش نکنید.

اینها حتی تعریف روایت واحد و متواتر را هم نمیدانند

در تاپیک قبلی جناب ansar سه روایت آورده بود و ادعا میکرد این 3 روایت متواترند!!!! و الحمد الله مفتضح شد و دیگه پیداش نیست

http://www.askdin.com/thread26538.html

رسول خدا (ص) در مورد بدعت گذاران در دین مانند کسانی که پیرو بیش از 12 امام هستند میفرماید:

الكافي : عن محمد بن يحيى عن محمد بن الحسين عن أحمد بن محمد بن أبي نصر عن داود بن سرحان عن أبي عبد الله ع قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله : إذا رأيتم أهل الريب والبدع من بعدي فأظهروا البراءة منهم وأكثروا من سبهم والقول فيهم والوقيعة وباهتوهم كيلا يطمعوا في الفساد في الاسلام ويحذرهم الناس ولا يتعلموا [ ن ] من بدعهم
يكتب الله لكم بذلك الحسنات ويرفع لكم به الدرجات في الآخرة

اهل شک و بدعت گزاران راديديدآشکاراازآنها دوري کنيد و فراوان به آنها ناسزا گفته ودرباره ايشان به تهمت و بدگويي سخن رانده و مبهوتشان کنيدتا به طمع فساد و تبهکاري دراسلام نباشند مردم را از آنها بترسانيد که چيزي از بدعتشان نياموزند که خداوند برايتان خوبي ها و حسنات مکتوب فرموده و بدين جهت درآخرت براي شما درجاتي بلند ورفيع مقرر فرمايد.

لازم به ذکر است که سند این روایت کاملا صحیح میباشد و تطابق کامل هم بر فرقه ضاله انصار دارد که سعی در ایجاد بدعت دارند

اسناد روايت
بحار الأنوار للمجلسي (1111 هـ) الجزء71 صفحة202
yasoob.com/books/htm1/m013/13/no1350.html
الحدائق الناضرة للمحقق البحراني (1186 هـ) الجزء18 صفحة164
yasoob.com/books/htm1/m001/02/no0240.html
(الكافي للكليني (329 هـ) الجزء2 صفحة375 باب مجالسة أهل المعاصي)
al-shia.org/html/ara/books/lib-hadis/al-kafi-2/13.htm#01
(وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي (1104 هـ) الجزء16 صفحة267)
yasoob.com/books/htm1/m012/10/no1054.html

کسانی که سعی در بدعت در دین دارند توجه داشته باشند که باید روایاتشان اولا بر خلاف بعضی روایاتی که اوردند تحریف نشده ثانیا با رجال صحیح و ثالثا متواتر باشد

در غیر این صورت مصداق حدیث فوق هستند

[="blue"]لذا برای اثبات خودتان تاپیکی بزنید و تواتر احادیث بیش از 12 امامی را ثابت کنید والا باید با شما طبق دستور رسول الله رفتار شود[/]

علی مع الحق;336981 نوشت:

سلام و عرض ادب

خوب است که یک پله جلو آمدید و از تحریف و جعل روایات دست بر داشتید

سلام به شما

[="red"]1- ما تحریف نمی کنیم و دیگر از توضیحات تکراری پرهیز می کنم.
[/]

علی مع الحق;336981 نوشت:

دوست عزیز[="red"] بی زحمت سند این گفته را بیارید[/]
تا جایی که بنده میدانم [="Red"]دفتر ایت الله بهجت این گفته را تکذیب کرده [/]لذا سند حرفتان را بیاورید

چشم عزیزم... .

[="Red"]اول
[/]

[="Blue"]اینکه آقای ناصری این موضوع رو از آقای بهجت نقل کردند و فایل صوتیش موجود است, پس اگر بخواید ردش کنید , باید بگید ایشون دروغی به این بزرگی گفته است.[/]

[="Red"]دوم
[/]

[="red"]اینم سند و سخن و فیلم تصویری و از زبان شخص آقای بهجت ره که فرمودند : شخصی آمده و گفته من با امام زمان ع ارتباط داشتم و غیره... .
[/]

[="red"]لینک دنلود فیلم از شبکه 1 سیما با صدای آقای بهجت ره: ( قدر این کلیپ های کم یاب رو بدونید)
[/]
روی لینک کلیک کرده و بعد در پایین صفحه روی Free Download کلیک و بعد در صفحه جدید کد رو وارد کنید و دکمه را بزنید.

http://www.uploadbaz.com/vbkyyit1zadl

علی مع الحق;336985 نوشت:
رسول خدا (ص) در مورد بدعت گذاران در دین مانند کسانی که پیرو بیش از 12 امام هستند میفرماید:

اهل شک و بدعت گزاران راديديدآشکاراازآنها دوري کنيد و فراوان به آنها ناسزا گفته ودرباره ايشان به تهمت و بدگويي سخن رانده و مبهوتشان کنيدتا به طمع فساد و تبهکاري دراسلام نباشند مردم را از آنها بترسانيد که چيزي از بدعتشان نياموزند که خداوند برايتان خوبي ها و حسنات مکتوب فرموده و بدين جهت درآخرت براي شما درجاتي بلند ورفيع مقرر فرمايد.

اتفاقا این لایق شماست که به ما می خواید نسبت بدید [="red"]و الا این روایات در کتب های روایی مختلف صد ها سال است که وجود دارد و ما بدعت جدیدی نگذاشته ایم[/] و این شما هستید که با جرعت , احادیث اهل بیت را بی اهمیت میکنید و تکذیب.

و بنده هم عرض کردم همین که 1% هم عقیده داریم ممکنه صحیح باشه واسه ما کافیه که ردش نکنیم و احتمال داره 100% حقیقت داشته باشه.

[="red"]روایت به شدت پازل گونه و مرتبط و صحیح هستند که مو لای درزشون نمیره.
[/]

[="Blue"]و نگاهی به تاریخ و زمان حضرت محمد ص و دیگر فرستاده ها بکنید.
قرار بود حضرت محمد ص کتاب ها و گفته های کتاب های قبلی را تایید کنند , اما ایشان گفتند که کتاب های قبلی تحریف شده .[/]

و حال ما برای ظهور داریم که [="Red"]مهدی ع با اسلام جدیدی می آیند , کتاب جدید و سنت جدید و امر جدیدی می آورند و از اسلام به جز اسمش و قران به جز درسش باقی نمانده [/],

[="Blue"] اما باز هم عبرت نمی گیریم و این روند تا ابدیت ادامه دارد.
[/]

موفق باشید :Gol:

سیدرضا هاشمی;336500 نوشت:
برادر خادم الیمانی شما کجا جواب دادید من یک روایت صریح می خوام یک روایت اگر بیارید من با احمد اسماعیل بیعت می کنم .یک روایت بیارید که یمانی از بصره ظهور می کند والله وبالله وتالله من اگر این روایت رو ببینم به احمد اسماعیل ایمان میارم.

برادر هاشمی آیا ایمان و عدم ایمان شما وابسته به محل ظهور ایشان است؟؟
آیا تمامی دلایل ایشان برای شما ثابت شده و فقط محل و آدرس ایشان برایتان ایجاد شبهه میکند که شما قسم جلاله یاد کردید که اگر این شبهه برطرف شود ایمان می اورید؟
و من جواب این شبهه شما را در پست 315 به لینک http://www.askdin.com/post335799-315.html
داده بودم و آیا این کلام معصوم تاثیری در شما نداشت؟ و پاسخی بر شبهه شما نبود؟
و من جواب اینکه چگونه یمانی(ع) از بصره است را در پست 387 به لینک http://www.askdin.com/post336516-387.html
داده ام چرا توجه نمیکنید؟

و دقت کنید حقانیت حجت خدا فقط با روایت اثبات نمیشود راههای تشخیص حجت خدا و تشخیص مدعی دروغین از مدعی صادق در قران مشخص است و روایات فقط راهی است برای تکمیل پازل و اطمینان بیشتر.

و توجه کنید که حقانیت ایشان برای اهل سنت و حتی مسیحیان و یهودیان نیز قابل احتجاج میباشد.

و شما فقط شبهه مطرح میکنید انهم شبهه های بسیار ضعیف ! و ما هم انتظاری جز این نداریم و این وضع را معصومین(ع) پیش بینی نموده اند
يظهر في شبهة ليستبين، فيعلو ذكره ويظهر أمره. البحار:52/3
در ميان شك و شبهه مردم ظهور ميكند تا اینکه نامش بلند میشود و امرش ظاهر و تنیین میشود.


[=arial]ظهوره كظهور رسول الله.
نعماني ب١١ج٩.

رسول خدا چگونه ظهور كرد؟
روزي نزديكانش را براي صرف غذائي ساده دعوت كرد و اعلام كرد كه از طرف خداوند مبعوث شده است!
و تمسخر و استهزاء و شك در سلامت عقل و مجنون شدنش شروع شد و بجنگ با حضرتش منتهي شد!
ظهور هم به همين سادگي و به اين شكل در هاله اي از شك و شبهه و سؤال خواهد بود: يظهر في شبهه!
بقدري معمولي و ساده كه براي خيليها قبول اينكه اين فرد قائم آل محمد(ص) است! مشكل خواهد بود.
[=arial]
الحمد لله رب العالمین

baghiatosalam;337005 نوشت:
اتفاقا این لایق شماست که به ما می خواید نسبت بدید و الا این روایات در کتب های روایی مختلف صد ها سال است که وجود دارد و ما بدعت جدیدی نگذاشته ایم و این شما هستید که با جرعت , احادیث اهل بیت را بی اهمیت میکنید و تکذیب.

جالب است احمد الحسن الدجالی بعد از 1400 سال امده و حرف از بیش از 12 امام میزند انوقت شما میگویید ما بدعت گذاریم!!!

پسرم میشه بفرمائید تعریف بدعت چی است؟!

baghiatosalam;337005 نوشت:
همین که 1% هم عقیده داریم ممکنه صحیح باشه واسه ما کافیه که ردش نکنیم و احتمال داره 100% حقیقت داشته باشه.

وای بر شما که عقایدتان را بر اساس یک درصد احتمال صحت ساخته اید

[="blue"]شما اگر بدعت گذار نیستید برای اثبات حرفتان تاپیکی ایجاد کنید با نام " اثبات تواتر احادیث 24 امامی" [/]
در عیر این صورت مردم را منحرف نکنید و بخاطر یک در صد احتمال آخرت خود و دیگران را به بازی نگیرید

baghiatosalam;336972 نوشت:
سلام به شما

نمیدونم اینکه همه یا بیشتر دوستان مخالف با فونت بزرگ می نویسند معنیش چی میتونه باشه ؟ معنیش اینه که حرفتون صحیح و بر حق هست ؟؟؟؟؟

بنده زبان عربی بلد هستم اما ظاهرا شما تعطیل هستید.

میشه بفرمایید , این ترجمه ی خوشگل رو از کجای حدیث در آوردید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

((((((((((((((((
الا المولی الذی یلی امره :
یعنی همان شخصی که حضرت مهدی رو خدمتگذاری می کند وحوائجش رو برطرف می کند. )))))))))))))))
:moteajeb!::moteajeb!::moteajeb!:

از کجای حدیث همچین ترجمه ای کردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

موفق باشی

والمَوْلى: المُعْتِق والمُعْتَق، جميعًا. (المنجد فی اللغه.)

معنای مولی : المعتِق: یعنی کسی که غلامی آزاد می کند

المعتَق : یعنی خود غلام.

پس نتیجه این است که کلمه مولی به معنای غلام استعمال می شود و از حدیث

(لا يطلع على موضعه أحد من ولي ولا غيره ،إلاالمولىالذي يليأمره ) این

معنا فهمیده میشود که معنا همان غلام است چرا که در اول حدیث امام صادق

فرموده اند نه اولیاء اللهی (من ولی)ونه غیر اولیاء( ولا غیره) را قصد کرده است.

البته واضحه که شما عربی بلد نیستید چرا که خود من زبانم عربی

است و می توانم تشخیص بدم چه کسی عرب است ویا عرب نیست.

اگه کلامم واضح نیست بگید توضیح می دهم

شما رو به خدا اینقدر از پازل پازل نکنید که بیشتر می فهمیم که روش شما

علمی نیست . مگه ما اینجا بازی بچه گانه دارم

( ان امرنا ابین من الشمس فی رابعة النهار )

[="Blue"]فرقه انصار اگر ضاله نیستند تاپیکی بزنند و تواتر اعتقاد 24 امامی را اثبات کنند[/]

BaghiatoSalam;337005 نوشت:
لینک دنلود فیلم از شبکه 1 سیما با صدای آقای بهجت ره: ( قدر این کلیپ های کم یاب رو بدونید)

روی لینک کلیک کرده و بعد در پایین صفحه روی Free Download کلیک و بعد در صفحه جدید کد رو وارد کنید و دکمه را بزنید.

http://www.uploadbaz.com/vbkyyit1zadl

الحق که بعضیها مصداق حدیث رسول الله هستند!

اولا در لینکی که اوردید چنین حرفی زده نشده و برعکس ایت الله بهجت دارند این گفته را رد میکنند

ثانیا گفته دفتر ایشان:

http://www.bahjat.ir/index.php/akhbar-2/shayeat/381-2011-09-07-04-21-23.html

بسمه تعالي
سؤال : از برخي از بزرگان نقل مي شود كه حضرت آية الله العظمي بهجت - رحمه الله - فرموده اند : ما تاکنون به جوانها مژده می دادیم که ظهور امام زمان علیه السلام را درک خواهند کرد اما اکنون به پیرها هم بشارت می دهیم که دوران ظهور را خواهند دید ؛ آيا اين مطلب به آية الله العظمي بهجت -رحمه الله - قابل استناد است يا خير ؟
پاسخ :
1. اتفاقا در اين باره از حضرت آية الله العظمي بهجت - رحمه الله - سئوال شد ، ايشان فرمودند : آقايي دم محراب مسجد نزد من آمد و به من گفت : به خدمت حضرت عليه السلام رسيدم و از ظهور پرسيدم آيا من ظهور را درك مي كنم . آنگاه مطالب ياد شده را آقا از اين شخص نقل كردند .
بنابراين خود حضرت آية الله العظمي بهجت - رحمه الله - مستقيما مطلب را نفرمودند بلكه از شخص ديگري نقل نمودند .
2. همچنين معظم له - رحمه الله - فرمودند :‌ اگر گفتن اين مطالب لازم بود من براي شاگردانم مي گفتم .
3. امكان دارد همانگونه كه آقا مكرر بيان مي فرمودند ، اين مطلب اشاره به ظهور شخصي داشته باشد و نه ظهور عمومي .
4. امكان دارد ، اينگونه اظهارات از باب « إنّهم يرونه بعيدا و نراه قريبا » باشد .

والله العالم - دفتر آية الله العظمي بهجت - رحمه الله -

[="Blue"]فرقه انصار اگر ضاله نیستند تاپیکی بزنند و تواتر اعتقاد 24 امامی را اثبات کنند[/]

خادم الیمانی(ع);337008 نوشت:
برادر هاشمی آیا ایمان و عدم ایمان شما وابسته به محل ظهور ایشان است؟؟
آیا تمامی دلایل ایشان برای شما ثابت شده و فقط محل و آدرس ایشان برایتان ایجاد شبهه میکند که شما قسم جلاله یاد کردید که اگر این شبهه برطرف شود ایمان می اورید؟
و من جواب این شبهه شما را در پست 315 به لینک http://www.askdin.com/post335799-315.html
داده بودم و آیا این کلام معصوم تاثیری در شما نداشت؟ و پاسخی بر شبهه شما نبود؟
و من جواب اینکه چگونه یمانی(ع) از بصره است را در پست 387 به لینک http://www.askdin.com/post336516-387.html
داده ام چرا توجه نمیکنید؟

و دقت کنید حقانیت حجت خدا فقط با روایت اثبات نمیشود راههای تشخیص حجت خدا و تشخیص مدعی دروغین از مدعی صادق در قران مشخص است و روایات فقط راهی است برای تکمیل پازل و اطمینان بیشتر.

و توجه کنید که حقانیت ایشان برای اهل سنت و حتی مسیحیان و یهودیان نیز قابل احتجاج میباشد.

و شما فقط شبهه مطرح میکنید انهم شبهه های بسیار ضعیف ! و ما هم انتظاری جز این نداریم و این وضع را معصومین(ع) پیش بینی نموده اند

يظهر في شبهة ليستبين، فيعلو ذكره ويظهر أمره. البحار:52/3
در ميان شك و شبهه مردم ظهور ميكند تا اینکه نامش بلند میشود و امرش ظاهر و تنیین میشود.




الحمد لله رب العالمین

برادر یمانی بازهم که شما جواب ندادید فقط بحث رو دور کردید.

نمی دونم شما عبدالعال سلیمه رو می شناسی یا نه؟؟ اما اونهم

نتونست بحثی رو که داری از اون وامثال اون نقل بکنی رو برای من ثابت کنه ومثل شما از این پله به اون پله می پرید و شماهم حذوالنعل بالنعل انجام می دی.

علی مع الحق;337013 نوشت:

فرقه انصار اگر ضاله نیستند تاپیکی بزنند و تواتر اعتقاد 24 امامی را اثبات کنند

احسنت برادر . برادر لازم نیست تواتر اونهارو اثبات کنند اونها فقط بذار

بیشتر از سه روایت بیارن بازهم کافیه . چون ما فقط سه روایت داریم

که اسم مهدیین رو آورده واین سه تا روایت هم سه تاشون ضعیف

اند ( روایت وصیت که اونرو علی بن سنان موصلی که سنی است

نقل می کند . واون دو روایت رو یک شخصی که واقفی است وبیشتر

از هفت امام رو قبول نداره به نام علی بن ابی حمزه بطائنی نقل

میکنه و امام رضا احادیث زیادی در رابطه با طعن در شخص گفته

اند.

اونها فقط این سه تا روایت رو دارند البته این سه تا روایت هم که

اسم مهدیین در اونها است بازهم هیچ دلالتی برامامت اونها نمی

کنه.

علی مع الحق;337013 نوشت:
فرقه انصار اگر ضاله نیستند تاپیکی بزنند و تواتر اعتقاد 24 امامی را اثبات کنند

چند بار گفته شود نگفتیم 24 امام گفتیم 12 امام و 12 مهدی
یکبار پست 387 لینک http://www.askdin.com/post336516-387.html
رابخوانید تا ببینید احادیث 12 مهدی متواتر معنایی و همگی موافق با وصیت رسول الله(ص) است.

الحمد لله رب العالمین

خادم الیمانی(ع);337019 نوشت:
چند بار گفته شود نگفتیم 24 امام گفتیم 12 امام و 12 مهدی

ظاهرا شما یا تازه به این فرقه مشرف شده اید و یا تقیه وار حرف میزنید! دوستانتان گفته شما را رد میکنند و در همین تاپیک هم بارها ادعای امام بودن احمد الحسن را مطرح کرده اند
دوست نازنینتان میگوید به مهدیین خلافت داده میشود و هر خلیفه ای امام است

فرقه انصار میگویند مهدیین امام و حجت خدا و قائم و واجب الطاعت هستند
اگر شما این ادعا را رد میکنید بنده با شما در این مورد حرفی ندارم و روی سخنم فرقه ضاله احمد الحسن است

خادم الیمانی(ع);337008 نوشت:


ظهوره كظهور رسول الله.
نعماني ب١١ج٩.


الحمد لله رب العالمین


حیف که عربی را بلد نیستید والا به شما می گفتم که کاف تشبیه

در کلمه (کظهوره ) به تشبیه مشبه به مشبه به در یک خصلت آن

می باشد و کاف همانند کلمه مثل نیست چرا که در کلمه مثل تشابه

همه جانبه است .تامل

سیدرضا هاشمی;337017 نوشت:
احسنت برادر . برادر لازم نیست تواتر اونهارو اثبات کنند اونها فقط بذار بیشتر از سه روایت بیارن بازهم کافیه . چون ما فقط سه روایت داریم که اسم مهدیین رو آورده واین سه تا روایت هم سه تاشون ضعیف اند

كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ

این ایه وجود وصیت رسول الله(ص) در شب وفاتشان را اثبات میکند

و روایات زیر یکی از مهمترین راههای تشخیص صاحب امر را وصیت و سلاح و پرچم رسول الله(ص) معرفی میکنند:
امام باقر (ع) فرمود: «اگر هر چيزي براي شما ايجاد اشكال يا شبهه كند، وصيت و پرچم و سلاح رسول الله (ص) جاي هيچ گونه شبهه و اشكال برايتان باقي نمي‌گذارد. بر حذر باشيد از كساني كه خود را به دروغ به آل محمد نسبت مي‌دهند. كه همانا براي آل محمد و علي (ع) يك پرچم است و براي ديگران پرچم‌ها. پس در جاي خودت ثابت باش و ابداً از هيچ‌كس تبعيت نكن تا مردي را از فرزندان حسين (ع) ببيني كه با او وصيت رسول خدا و پرچم او و سلاح او باشد.» تفسير العياشي ج1 ص64، بحار الأنوار ج52 ص222، الزام الناصب ج۲ ص96

امام صادق ع فرمود «ده چيز از نشانه‌ها و صفات امام است: عصمت، نص، اين كه او داناترين مردم (نسبت به كتاب‌هاي آسماني و شريعت) باشد، و با تقواترين آنها و عالم‌ترين آنها به كتاب خدا باشد و اين كه صاحب وصـــيت آشــــكار باشد و ...» بحارالانوار ج25 ص140
وصيت طبق اين روايت بايد ظاهر و آشكار باشد يعني همه با آن آشنايي داشته باشند و در كتب موجود باشد، يعني اگر كسي وصيت پيامبر (ص) را از جيب خود بيرون مي‌آورد، ممكن بود براي مومنين ايجاد شبهه نمايد!
امام صادق (ع) در حديثي فرمود: «.... پس با او بين ركن و مقام بيعت مي‌كنند و همراه او وصــــــيت رسول الله(ص) است كه فرزند بعد از فرزند به ارث نهاده است.» غيبه النعماني ص282، بحار الانوار ج52 ص237 تا 239
از امام صادق (ع) سؤال شد: صاحب اين امر با چه چيزي شناخته مي‌شود؟ فرمودند: «با آرامش و وقار و علم و وصـيت.» بصائر الدرجات ص509
امام صادق (ع) فرمود: «صاحب اين امر با سه خصوصيت شناخته مي‌شود كه در هيچ كس جز او نيست. او نزديك‌ترين مردم به كسي كه قبل از او است مي‌باشد و او وصيش است. با او سلاح رسول الله (ص) است. با او وصــيت رسول الله (ص) مي‌باشد.» بصائر الدرجات ص202، الكافي ج1 ص379

از امام صادق (ع) سوال شد: حجت ما در مدعيان دروغين براي صاحب اين امر چيست؟ فرمود: «سه نشانه است كه در هيچ مردي جز او جمع نمي‌شود، آن كه او نزديك‌ترين مردم به كسي كه قبل از او است مي‌باشد، در نزد او سلاح رسول خدا (ص) است، و او صاحب وصـيتي است كه آشكار است.» الخصال ج1 ص117، بحارالانوار ج25 ص138، الكافي ج1 ص284

امام صادق (ع) فرمودند: «آيا ديديد كه وصيت كننده از ما به هركس كه خودش بخواهد وصيت كند؟ نه به خدا سوگند، در صورتي كه وصيت عـهدي از خداوند و رسولش (ص) است به مردي بعد از مرد ديگر تا اين كه امر به صاحبش برسد.» (الكافي ج1 ص307)
امام صادق (ع) در كلامي طولاني فرمود: «... اي كسي كه ما را به وصـيت اختصاص نمودي (وصيت را مخصوص ما كردي) و علم گذشته و آينده را به ما دادي و دل‌هاي بعضي از مردم را متوجه ما نمودي و ما را وارث پيامبران قرار دادي...» بصائر الدرجات ص129
پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «يهود هفتاد و يك فرقه شد، كه هفتاد فرقه‌اش جهنّمي و تنها يك فرقه اهل بهشت است، و آن همان فرقه‌اي است كه از وصيت موسي عليه السّلام پيروي كردند. و نصاري هفتاد و دو فرقه شدند، هفتاد و يك فرقه اهل دوزخ و تنها يك فرقه‌ي ايشان أهل بهشت شدند، و آن همان گروهند كه از وصيت عيسي عليه السّلام پيروي كردند. و اين امّت نيز هفتاد و سه فرقه خواهند شد، كه هفتاد و دوتاي آنها در آتشند و تنها يك فرقه اهل بهشتند، و آن فرقه‌اي است كه از وصيت من پيروي خواهند كرد!» كتاب سليم بن قيس الهلالي ص433

و وصیت امر 12 امام و 12 مهدی را تبیین میکند و به معرفی آنها با نامشان میپردازد.

و تمامی احادیث متواتر که ائمه 12 گانه را معرفی میکند ولی انرا حصر نمیکند ، صحت متن وصیت را تصدیق میکند یعنی به وصیت تواتر معنایی میدهد.

و تمامی احادیث مرتبط با مهدیین ، به وصیت و نص وصیت به وجود مهدیین تواتر معنایی میدهد.

انشا الله که روشن شد !

الحمد لله رب العالمین

با سلام...

امین.ز;336848 نوشت:
آقای مهدی انصاری! حتماً فکر کردی خیلی زرنگی! به کسی که جوابها رو بهت داده بگو خیلی بی سوادی! انگار خوشت میاد چپ و راست آبروت بره! تقطیع و تحریف روایات و دروغ بستن به اهل بیت کم نبود الان میخواد بی سوادیتو به رخ همه بکشی؟!

میخوای یک بار دیگه آبروتو ببرم!؟

برادر عزیز و بزرگوار چرا از آبرو ریزی می ترسی؟ شما دروغ گفتی و بنده دروغت رو آشکار کردم، به شما گفتم که روایت رو کامل بیار نیاوردی، بعد اومدی رجالش رو با زور و بهتان ثقه کردی، و بنده با مراجعه به کتب این ابرو ریزیت رو بیان کردم، و لینک کتب رجالی هم دادم در آن تاپیک

با سلام

سیدرضا هاشمی;336846 نوشت:
سلام علیکم برادر مقداد
این آقایان در کل علم رجال را باطل می دانندو یکی از اساسی ترین راه برای فریب عوام همین بطلان علم رجال است و اگر ممکن است یک مطلب در همین باب برای حجت بودن این علم بذارید که این آقایان بدون دلیل نیان علم رجال رو باطل کنند.

در ضمن این شخص (احمداسماعیل) در یکی از کتابها ی که نوشته در را بطه با این توقیع صرف نظر از سند به دلالت آن اشکال وارد می کند واشکالی را که بر دلالت وارد می کند جهلش را برای اهل علم رساند ودر ان کتاب می گوید که لفظ(من ) در من ادعی المشاهده این را می رساند که قضیه ، یک قضیه ی جزئیه است و دلالت بر کلی بودن نمی کند

واین شخص بی سوادی خود را با گفتن این مطلب به تمام عالم نشان داد واین انسان نمی داند قضیه های کلیه فقط متکی به لفظ کل نیست وبه عبارت اخری او می گوید چون این قضیه لفظ کل را در بر ندارد نتیجه این می شود که قضیه جزئیه است و کلی بودن قضیه را منحصر در بودن لفظ کل می داند.!!!!

لطفا کتاب ذکر شده رو هم اسمش رو به ما اعلام کن که مربوط به امام احمد الحسن ع می شه؟

السلام علیکم...

سیدرضا هاشمی;336790 نوشت:
کل روایت را که نگاه بکنیم شما حتی یک روایت که دلالت بر خروج یمانی از بصره باشد را نیاوردید؟؟؟؟ جواب خیلی خوبی نوشتی والحمدلله چشمام خیلی قویه ومی بینه که چطور کپی پیست میکنی!!! آقای انصاری ( (( کپی پیست )))

برادر بنده در جواب شما اول روایت شما رو با دلیل نقض کردم یعنی هیچ روایتی موجود نیست که بگوید یمانی از یمن است، و فقط روایتهای چاپ جدید دارای این کلمه می باشند، پس لطفا از جواب دادن فرار نکنید برادر

سیدرضا هاشمی;337025 نوشت:

در ضمن برادر عزیز کسی از انصار نگفته که یمانی از بصره خروج می کند، بلکه ایشون زادگاهش در بصره است، و روایتهای خروج دلالت بر مشرق دارند، و این را هم قبلا در پاسخ اثبات کردم.

علی مع الحق;337022 نوشت:
ظاهرا شما یا تازه به این فرقه مشرف شده اید و یا تقیه وار حرف میزنید! دوستانتان گفته شما را رد میکنند و در همین تاپیک هم بارها ادعای امام بودن احمد الحسن را مطرح کرده اند دوست نازنینتان میگوید به مهدیین خلافت داده میشود و هر خلیفه ای امام است

مهدیین(ع) بعد از 12 امام(ع) ، وارث علم و صفات رسول الله(ص) میباشند ، و خلیفه الله و حجت الله بر مردم میباشند.
الحمد لله رب العالمین

سیدرضا هاشمی;337025 نوشت:
حیف که عربی را بلد نیستید والا به شما می گفتم که کاف تشبیه در کلمه (کظهوره ) به تشبیه مشبه به مشبه به در یک خصلت آن می باشد و کاف همانند کلمه مثل نیست چرا که در کلمه مثل تشابه همه جانبه است .تامل

منصفان قضاوت کنند ! چه کسی سعی در انحراف بحث دارد؟
ما انصار، از روزی که دعوت حق را شنیدیم و به ان لبیک گفتیم تکبر و منیت و غرور(غرور غیر از اعتماد بنفس است) خود را شکستیم و آبروی خود را تسلیم حق کردیم ، و بموقعش جان و مال خود را نیز تقدیم خواهیم کرد انشا الله

اگر ادعایی میکنیم و مطلبی عرضه میکنیم برای رضای خداست و نه برای ارضای نفس و ادعای منیت.
گفت من تیغ از پی حق میزنم____ بنده حقم نه مامور تنم !
( مثنوی مولوی- مبارزه علی(ع) با عمربن عبدود)

الحمد لله رب العالمین

برای چندمین بار می پرسم

چرا داعیان و انصار گرامی از اثبات زنده بودن این مدعی عاجزند؟

نکند برای مرده ای این همه هیاهو می کنند! معمولا کسانی که ادعای یمانی بودن می کنند، بعد مدتی می میرند، احتمالا این مدعی هم مرده است!

مدرکی برای زنده بودن او دارید یا خیر؟

anoushiravan;337054 نوشت:
برای چندمین بار می پرسم

چرا داعیان و انصار گرامی از اثبات زنده بودن این مدعی عاجزند؟

نکند برای مرده ای این همه هیاهو می کنند! معمولا کسانی که ادعای یمانی بودن می کنند، بعد مدتی می میرند، احتمالا این مدعی هم مرده است!

مدرکی برای زنده بودن او دارید یا خیر؟

سلام به شما

صبر صبر صبر صبر صبر

بنده دارم پاسخ پست های قدیمی رو میدم.

و پاسخ شما هم نیز میدهم اما صبر ندارید و هی پشت سره هم یک مطلب را میگذارید و هی نتیجه گیری میکنید. ای بابا.

فعلا اینجواب رو بگیرید تا بد اگر شد بیشتر صحبت کنیم :

از آنجایی که از طریق وصیت و علم و پرچم جناب احمد الحسن داریم اثبات میکنیم که از حجت های الهی و یمانی هستند , پس ایشون تا بعد از ظهور زنده هستند.

دوست عزیز دوستان هنوز روی شخصیت یمانی موعود مشکل دارند که معصوم است یا نیست و هم اینکه اصلا میشه کسی فرزند امام زمان ع باشه و یا از طرف ایشون فرستاده بشه .

اگر نظر ما رو میخواید بله زنده هست طبق وصیت و علمشون و پرچم که ایشون ارائه دادند.
مدرک از این بالا تر ؟

وسلام...

همیشه یک باز زدید پستی رو میبینیم.

صبر کنید و قبلا هم عرض کردم.

من باید با دقت مطالب رو بخونم و پاسخ بدم.

در حال حاضر دارم پاسخ یکی از کاربران رو میدم .

موفق باشید...

BaghiatoSalam;337064 نوشت:
سلام به شما

صبر صبر صبر صبر صبر

بنده دارم پاسخ پست های قدیمی رو میدم.

و پاسخ شما هم نیز میدهم اما صبر ندارید و هی پشت سره هم یک مطلب را میگذارید و هی نتیجه گیری میکنید. ای بابا.

فعلا اینجواب رو بگیرید تا بد اگر شد بیشتر صحبت کنیم :

از آنجایی که از طریق وصیت و علم و پرچم جناب احمد الحسن داریم اثبات میکنیم که از حجت های الهی و یمانی هستند , پس ایشون تا بعد از ظهور زنده هستند.

دوست عزیز دوستان هنوز روی شخصیت یمانی موعود مشکل دارند که معصوم است یا نیست و هم اینکه اصلا میشه کسی فرزند امام زمان ع باشه و یا از طرف ایشون فرستاده بشه .

اگر نظر ما رو میخواید بله زنده هست طبق وصیت و علمشون و پرچم که ایشون ارائه دادند.
مدرک از این بالا تر ؟

وسلام...

همیشه یک باز زدید پستی رو میبینیم.

صبر کنید و قبلا هم عرض کردم.

من باید با دقت مطالب رو بخونم و پاسخ بدم.

در حال حاضر دارم پاسخ یکی از کاربران رو میدم .

موفق باشید...

به داستان سرایی میگین مدرک؟

ویدئویی دال بر زنده بودن این فرد نشان دهید اگر راست می گویید، وگرنه باید بپذیریم مانند سایر کسانی که کذاب بودند، مرده است

چرا داعیان و انصار گرامی از اثبات زنده بودن این مدعی عاجزند؟

نکند برای مرده ای این همه هیاهو می کنند!

مدرکی برای زنده بودن او دارید یا خیر؟

خادم الیمانی(ع);337034 نوشت:
مهدیین(ع) بعد از 12 امام(ع) ، وارث علم و صفات رسول الله(ص) میباشند ، و خلیفه الله و حجت الله بر مردم میباشند.
الحمد لله رب العالمین

آیا شیعه عاقلی وجود دارد که شخصی را خلیفه الله و حجت الله بداند اما امام نداند؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر شما شیعه عاقل هستید دلیل بیاورید

در ضمن سخن رسول الله در باره شما یادتان بماند:

إذا رأيتم أهل الريب والبدع من بعدي فأظهروا البراءة منهم وأكثروا من سبهم والقول فيهم والوقيعة وباهتوهم كيلا يطمعوا في الفساد في الاسلام ويحذرهم الناس ولا يتعلموا [ ن ] من بدعهم

خادم الیمانی(ع);337034 نوشت:
بعد از 12 امام(ع)

خودتان میگویید بعد از امام (ع) آیا امام دوازدهم (عج) فوت کرده که مهدی اول آمده؟؟؟

خادم الیمانی(ع);337042 نوشت:
الحمد لله رب العالمین

...غیر المغضوب علیهم و لا الضالین

[="Tahoma"]

baghiatosalam;337005 نوشت:
سلام به شما

1- ما تحریف نمی کنیم و دیگر از توضیحات تکراری پرهیز می کنم.

چشم عزیزم... .

اول

اینکه آقای ناصری این موضوع رو از آقای بهجت نقل کردند و فایل صوتیش موجود است, پس اگر بخواید ردش کنید , باید بگید ایشون دروغی به این بزرگی گفته است.

دوم

اینم سند و سخن و فیلم تصویری و از زبان شخص آقای بهجت ره که فرمودند : شخصی آمده و گفته من با امام زمان ع ارتباط داشتم و غیره... .

موفق باشید :gol:

با عرض سلام و ادب

اتفاقاً شما به نکته اصلی این موضوع نقل شده از آقای بهجت - رحمة الله علیه - اشاره کرده اید،هر چند خیلی ها به این تکته توجه ندارند،و آن اینکه همانگونه که شما هم بیان فرموده اید: حضرت آیت الله بهجت،فقط نقل قول کرده اند از کسی که چنین مطالبی را بیان کرده بود.در این مطلب هیچ مطلبی دال بر تأیید یا رد این ادعا وجود ندارد.بنابراین هیچ اشکالی متوجه آیت اله بهجت و آیت الله ناصری که نقل قول آیت الله بهجت را نقل کرده است وجود ندارد.

[="blue"]سوال چهارم از احمد الحسن:[/]

این دجالی که مدعی است حجت خداست و وصی امام دوازدهم میگوید و غسل حضرت مهدی (عج) نعوذ بلله بر عهده این دجال است به این سوال پاسخ دهد:

شيخ حسن بن سليمان در كتاب «منتخب البصائر» از بهاء الدين سيد على بن عبد الحميد حسينى باسناد خود از احمد بن عقبه از پدرش روايت ميكند كه از حضرت صادق عليه السّلام پرسيدند: آيا رجعت‏ صحيح است؟ فرمود: آرى. گفتند: نخستين كسى كه مى‏آيد كيست؟ فرمود: حسين‏ عليه السّلام است كه بعد از قائم عليه السّلام مى‏آيد و او کسی است که غسل و کفن و دفن او را بر عهده دارد
به این آدرس مراجعه شود: مختصر بصائر الدرجات،ص:48

حال غسل مهدی (عج) بر عهده امام حسین (ع) است یا این دجال یا مهدی اول یا یمانی؟؟؟؟؟؟!!!

[="Tahoma"]

سیدرضا هاشمی;336846 نوشت:
سلام علیکم برادر مقداد
این آقایان در کل علم رجال را باطل می دانندو یکی از اساسی ترین راه برای فریب عوام همین بطلان علم رجال است و اگر ممکن است یک مطلب در همین باب برای حجت بودن این علم بذارید که این آقایان بدون دلیل نیان علم رجال رو باطل کنند.

با عرض سلام و ادب

هر چند بحث از حجیت و ضرورت علم رجال خود موضوع مستقلی است و باید بطور مستقل در تاپیکی جداگانه مورد بحث قرار بگیرد،با اینحال جهتامتثال امر جناب هاشمی بزرگوار،مطالبی در رابطه با ضرورت علم رجال بیان می کنیم:

ابتدا مناسب است تعریفی از علم رجال ارائه دهیم:

علم رجال علمى است كه درباره ويژگى‏ هاى راويان حديث و صفات و شرايطى كه موجب پذيرش يا عدم پذيرش احاديث آنها مى‏ شود بحث مى‏ كند؛ به عبارت ديگر علم رجال علمى است كه حالات و اوصاف راويان حديث را از آن جهت كه در جواز و عدم جواز پذيرش خبر آنان مؤثر است مورد بررسى قرار مى‏ دهد.[1]

با توجه به این مهم که حدیث ، دوّمین منبع دین شناسی است و نقش به سزایی در تمام معارف اسلامی ایفا می نماید جایی برای انکار نیاز به علم رجال باقی نمی ماند . حال می توان گفت : " انکار نیاز به علم رجال از سوی بعضی ، جای بسی شگفتی دارد.

ادله ضرورت علم رجال:

1. استنباط احكام الهى به علم رجال بستگى دارد و در صورت عدم وجود علم رجال نمى‏توان احكام را استنباط كرد؛ زيرا يكى از مهم‏ترين راه‏هاى استنباط احكام الهى، رجوع به احاديث معصومان عليهم ‏السلام است و هنگامى مى‏ توان به اين احاديث اطمينان كرد كه راويان آن را به درستى مورد شناسايى قرار داد؛ چراكه نمى‏ توان به ‏قول غير ثقه اطمينان حاصل كرد، چنان‏كه خداوند نيز مى‏ فرمايد: «انّ الظن لايغنى من‏الحق شيئاً»[2] و «ءَاللّه‏ اذن لكم ام على اللّه‏ تفترون».[3]

2. وجود افرادى كه حديث جعل مى‏ كرده ‏اند[4] و احاديثى كه به‏ دروغ به‏ معصومان عليهم ‏السلام نسبت داده ‏شده ‏است، وجود علم‏ رجال را براى تميز احاديث صحيح از احاديث جعلى ضرورى ساخته است.[5]

3. گاهى ممكن است راوى حديث از عامه باشد و امام معصوم عليهم ‏السلام بنابر تقيه مطلبى را بيان داشته باشد، از اين رو بايد روات را مورد شناسايى قرار داد.

4. ظاهر كتاب خدا يكى از ادله و راه‏ هاى به دست آوردن احكام الهى است و احاديث و سخنان معصومان در بيشتر موارد براى آيات الهى نقشى توضيحى دارند زيرا قرآن در مقام بيان تمام احكام از حيث كمى و كيفى نيست؛ پس به ناچار بايد به احاديث معصومان عليهم ‏السلام توجه نمود و پذيرش اين احاديث بستگى به شناخت احوال راويان آن دارد.

5. همه مسلمانان اعم از شيعه و سنى معتقدند كه بايد راوى را شناخت تا بتوان به احاديث او عمل كرد؛ به عنوان نمونه مى‏ توان به كلام عسقلانى اشاره كرد كه مى ‏گويد: اسراييليات و بسيارى از فضايل و مناقب صحابه به ويژه شيخين و معاويه قابل اعتماد نيست. او حتى بعضى از كتبى را كه قابل اعتماد نيست فهرست مى‏ كند.[6]

خلاصه كلام آن‏كه مى‏ توان گفت حديث بر دو نوع است؛ صحيح و غير صحيح؛[7] و تنها حديثى براى عمل مكلف قابل اعتنا و استدلال مى‏ تواند باشد كه صحيح باشد و شناخت حديث صحيح با شناخت راوى آن رابطه مستقيم دارد.[8]

بنابراین ضورت و اهمیت علم رجال جای خدشه ندارد و انکار آن واقعاً عجیب است.

پی نوشتها:

[1]. كليات علم رجال، جعفر سبحانى، ترجمه مسلم قل‏پور گيلانى و على‏ اكبر روحى، ص 17.

[2]. سوره يونس، آيه 36.

[3]. سوره يونس، آيه 59.

[4]. البيان، ص 37. اين كتاب نمونه‏اى از احاديث جعلى را بيان كرده است.

[5]. براى آگاهى بيشتر به موارد تدليس، ر، ك: رجال كشى، ص 195 ـ 257. همچنين افراد كاذبى مانند ابى الخطاب وجود دارد كه امام عليه‏ السلام او را لعن كرده است و نيز به عنوان نمونه احاديث جعلى مى‏ توان به حديث «حب ابى‏بكر و عمر ايمان و بغضهما كفر»، اشاره كرد. براى اطلاع بيشتر ر، ك: به بحار، ج 47، ص 354.

[6]. لسان الميزان، عسقلانى، ج 1، ص 13.

[7]. اصطلاح صحيح نزد متأخرين و متقدمين متفاوت است.

[8]. قرائن يك خبر صحيح يعنى: موافق دلالت عقلى و مقتضاى آن باشد؛ موافق نص قرآن باشد؛ مطابق با عقايد حقه شيعه اثنى عشرى باشد و يا در اصول معتبره تكرار شده باشد.

[="blue"]5-احمد الحسن پاسخ دهد[/]

کسانی که میگویند در هیچ روایتی نیامده فقط 12 امام وجود دارد نظرشان در مورد حدیث زیر چیست؟؟؟

إسماعيل بن علي نقل می کند:« دخلت على العسكري في المرض الذي مات فيه ، فقال لخادمه : ادخل البيت فإنك ترى صبيا ساجدا فائتني به ، فدخلت فوجدته ساجدا رافعا سبابته إلى السماء فسلمت فأوجز في صلاته ، فقلت : سيدي يأمرك بالخروج ، فجاءت أمه فأخرجته إليه ، فقال :أبشر أنت صاحب الزمان المهدي ، حجة الله في أرضه ، وأنت وصيي ، وأنت م ح م د وعد آباءه إلى علي عليهم السلام ثم قال :[="blue"] أنت خاتم الأئمة الطاهرين[/]»

.الصراط المستقیم، العاملی، ج2،233.

سید مهدی انصاری;337030 نوشت:
لطفا کتاب ذکر شده رو هم اسمش رو به ما اعلام کن که مربوط به امام احمد الحسن ع می شه؟

سلام برادر خدا شما را خیر دهد ،
خطبه نصیحتی به طلاب حوزه های علمیه ولی جناب هاشمی باز از روش تقطیع استفاده کرده تا صفتی را که شایسته خودش است به یمانی(ع) نسبت داده باشد.

نقل مختصر از کتاب نصیحتی به طلاب حوزه های علمیه:

نقل قول:

و اي کسی که در مورد قضیه امام مهدی (عج)کتاب می نویسی ، آیا متشابه سخنانشان را به محکم ان بر گردانده ای؟

وحالا می پرسم : آیا روایت توقیع علی بن محمد سمری از محکمات است یا از متشابهات ؟
اگر بگوئی ازمحکمات است ومعنی اش روشن است، می گویم: عده زیادی از علماء معانی مختلفی را
از آن فهمیده اند که از جمله آنان سید مصطفی کاظمی (ره) و سید محمد صادق صدر(ره) و...می باشند ، و این دلالت بر آن دارد که معنایش برای ایشان واضح و روشن نیست و در این مطلب شکی نیست ؛ پس نتیجه معنایش محکم نیست بلكه متشابه است . حال آیا ممکن است که
این روایت را اشتباه فهمیده باشی ؟؟.............

از جهتی دیگر،آیا نمی دانی که روایت های محکمی که معنایشان روشن است وجود دارد که دلالت دارد بر وجود سفیری قبل از قیام إمام (عج)، و آن روایات فراوان هستند و این یک نمونه ازآنهاست:
امام باقر(ع):"برای صاحْب این أمر غیبتی است در بعضی از
این مناطق ( و با دستانش إشاره کرد به منطقه ذى طوی ) تا این که قبل از خروجش آن بنده
ای كه همراهش است می آید تا این که بعضی از اصحاب را ملاقات می کند سپس می گوید :
شما چند نفرید؟ می گویند: ما تقریباً چهل نفریم ، او می گوید اگر صاحْبتان را ببینید چگونه
خواهید بود ؟ می گویند: به خدا قسم اگربخواهد كوهى را ازبین ببریم ازبین مى بریم و سپس آن بنده فردا می آید و می گوید: ده نفر از بهترین هایتان را معرفی کنید ، پس إشاره می کند به آنها ،و آنها را می برد تا اینکه صاحْبشان را ملاقات می کنند و او انها را برای شب بعد آماده می
سازد"

و در داستان جزیره خضراء که موثقینی از علمای شیعه در آثار شان آنرا نقل کرده اند، که از
جمله آنها :میرزا نوری در نجم ثاقب ج 2ص 172
و....

و از جمله آنها سید مهدی بحر العلوم دارای کرامات و مقامات است که در کتاب فوائد رجالیه
ج 7 ص 7 بیانی را در مورد روایت علی بن محمد سمری از امام مهدی (عج) نقل می کند که این
است متن آن : "گفتم ای مولایم، از بزرگانمان روایت شده از صاحْب الأمر (عج)که فرموده
هنگامی که أمر شد به غیبت کبری اگر کسی پس ازآن بگوید مرا دیده است دروغ است
چطور است که در بین شما کسانی هستند که او(عج) را می بینند
؟ گفت : گفته است
راست گفتی ، امام مهدی آن سخن را فرمود ولی آن در زمانی بود که حْضرت ،
دشمنان زیادی از أهل بیتش و دیگران و از فراعنه بنی عباس داشت و اوضاع بسیار خطرناک
بود تا جای که بسیارى از شیعه همدیگر را ازگفتگو درباره ی ایشان (عج) منع می کردند ولی
الآن و در این زمان مدّت غیبت طولانی شده است و دشمنان از یافتن آن حْضرت(عج) ناأمید
گشته اند و کشورمان از آنها و از ظلم وستم ایشان دور است و به برکتش کسی از دشمنان نمیتواند به ما دسترسی داشته باشد
"

و اگر اين كلام برايت كافی نيست از باب(آنها را ملزم كنيد به آنچه كه خود آنها به آن ملزم هستند)
می گويم: قبول قانون و قاعده ی عقلی که در منطق و أصول مورد قبول همه است این است که
قضیه مهمله به قوه جزئیه باقی می ماند و قضیه موجود در روایت سمری
(هر کس که پیش از صیحه و سفیانی ادعای مشاهده امام مهدی را بکند دروغ گو و افترا کننده است)
قضیه مهمله است پس به قوه جزئیه باقی می ماند یعنی این گونه می شود :

(بعضی از کسانی که
ادعای مشاهده را پیش از صیحه وسفیانی داشته باشند دروغ گو و افترا زننده اند)
وهیچ قرینه خارجی که دلالت بركلی بودن آن بکند وجود ندارد ، بلکه قرینه خارجی بر جزئیه بودن آن وجود
دارد و آن قرینه ، روایت هایی است که دلالت می کند براین که امام مهدی (عج)شخصی که
نماینده اش است را در زمان قبل از قیام به سوی مردم می فرستد و از جمله آن احادیث ، روایت
گذشته و روایت یمانی و ... است که زیاد می باشند .

برای این که مطلب ، بیشتر روشن شود ، خصوصاً برای آنهایی كه از علم منطق و أصول اطلاع
ندارند،می گویم :هر قضیه ای ( جمله ای ) یا مسوره است ویا مهمله ؛ وقضیه مسوره یا كلی است یا
جزئی ، پس اگر بگویی: همه کسانی که ادعای مشاهده امام مهدی می کنند... دورغ گو هستند

این قضیه كلی می شود برای اینکه جمله را با لفظ (همه یا کل) شروع کردی و اگر گفتی : "بعضى از آنهایی که ادعای مشاهده می کنند .. دورغ گو هستند . "
این قضیه جزئی است برای اینکه جمله را با لفظ "بعضی" شروع کردی ولی أگر قضیه را مهمل گذاشتی و کلی یا جزئی بودنش را مشخص نکردی، آن قضیه( جمله) به قوه جزئیه باقی می ماند و افاده کلیت نمی کند
، مگر اینکه قرینه ای خارجی وجود داشته باشد که دلالت بر کلی بودن آن بکند ، پس اگر این قرینه
وجود نداشته باشد و برعکس ، قرینه ای بر جزئی بودن آن موجود باشد این قضیه ، قضیه جزئیه به
حساب می آید ، و قضیه فوق (روایت سمری )حد اکثر یک قضیه مهمله است و قرینه ای بر
كلیت آن وجود ندارد ، بلکه قرائنی که دلالت برجزئیت آن بکند وجود دارد .
وآن قرائن : روایت های ائمه است . پس روشن می شود که قضیه مورد نظر (روایت سمری)
قضیه جزئیه است ، و براین أساس ، روایت سمری به هیچ وجه دلالت برانقطاع سفارت نمی کند . و
سپاس خدای یگانه را .
وچگونه محکم به متشابه برگردانده می شود ؟!!در حالی که باید متشابه به محکم برگردانده
شود..................

توضیح اینکه مسئله مسوره و مهمله در منطق ریاضی نیز وجود دارد و آن سور عمومی(هرچه باشد) و سور وجودی(وجود دارد) است.

الحمد لله رب العالمین

مقداد;337090 نوشت:

با عرض سلام و ادب

هر چند بحث از حجیت و ضرورت علم رجال خود موضوع مستقلی است و باید بطور مستقل در تاپیکی جداگانه مورد بحث قرار بگیرد،با اینحال جهتامتثال امر جناب هاشمی بزرگوار،مطالبی در رابطه با ضرورت علم رجال بیان می کنیم:

ابتدا مناسب است تعریفی از علم رجال ارائه دهیم:

علم رجال علمى است كه درباره ويژگى‏ هاى راويان حديث و صفات و شرايطى كه موجب پذيرش يا عدم پذيرش احاديث آنها مى‏ شود بحث مى‏ كند؛ به عبارت ديگر علم رجال علمى است كه حالات و اوصاف راويان حديث را از آن جهت كه در جواز و عدم جواز پذيرش خبر آنان مؤثر است مورد بررسى قرار مى‏ دهد.[1]

با توجه به این مهم که حدیث ، دوّمین منبع دین شناسی است و نقش به سزایی در تمام معارف اسلامی ایفا می نماید جایی برای انکار نیاز به علم رجال باقی نمی ماند . حال می توان گفت : " انکار نیاز به علم رجال از سوی بعضی ، جای بسی شگفتی دارد.

ادله ضرورت علم رجال:

1. استنباط احكام الهى به علم رجال بستگى دارد و در صورت عدم وجود علم رجال نمى‏توان احكام را استنباط كرد؛ زيرا يكى از مهم‏ترين راه‏هاى استنباط احكام الهى، رجوع به احاديث معصومان عليهم ‏السلام است و هنگامى مى‏ توان به اين احاديث اطمينان كرد كه راويان آن را به درستى مورد شناسايى قرار داد؛ چراكه نمى‏ توان به ‏قول غير ثقه اطمينان حاصل كرد، چنان‏كه خداوند نيز مى‏ فرمايد: «انّ الظن لايغنى من‏الحق شيئاً»[2] و «ءَاللّه‏ اذن لكم ام على اللّه‏ تفترون».[3]

2. وجود افرادى كه حديث جعل مى‏ كرده ‏اند[4] و احاديثى كه به‏ دروغ به‏ معصومان عليهم ‏السلام نسبت داده ‏شده ‏است، وجود علم‏ رجال را براى تميز احاديث صحيح از احاديث جعلى ضرورى ساخته است.[5]

3. گاهى ممكن است راوى حديث از عامه باشد و امام معصوم عليهم ‏السلام بنابر تقيه مطلبى را بيان داشته باشد، از اين رو بايد روات را مورد شناسايى قرار داد.

4. ظاهر كتاب خدا يكى از ادله و راه‏ هاى به دست آوردن احكام الهى است و احاديث و سخنان معصومان در بيشتر موارد براى آيات الهى نقشى توضيحى دارند زيرا قرآن در مقام بيان تمام احكام از حيث كمى و كيفى نيست؛ پس به ناچار بايد به احاديث معصومان عليهم ‏السلام توجه نمود و پذيرش اين احاديث بستگى به شناخت احوال راويان آن دارد.

5. همه مسلمانان اعم از شيعه و سنى معتقدند كه بايد راوى را شناخت تا بتوان به احاديث او عمل كرد؛ به عنوان نمونه مى‏ توان به كلام عسقلانى اشاره كرد كه مى ‏گويد: اسراييليات و بسيارى از فضايل و مناقب صحابه به ويژه شيخين و معاويه قابل اعتماد نيست. او حتى بعضى از كتبى را كه قابل اعتماد نيست فهرست مى‏ كند.[6]

خلاصه كلام آن‏كه مى‏ توان گفت حديث بر دو نوع است؛ صحيح و غير صحيح؛[7] و تنها حديثى براى عمل مكلف قابل اعتنا و استدلال مى‏ تواند باشد كه صحيح باشد و شناخت حديث صحيح با شناخت راوى آن رابطه مستقيم دارد.[8]

بنابراین ضورت و اهمیت علم رجال جای خدشه ندارد و انکار آن واقعاً عجیب است.

پی نوشتها:

[1]. كليات علم رجال، جعفر سبحانى، ترجمه مسلم قل‏پور گيلانى و على‏ اكبر روحى، ص 17.

[2]. سوره يونس، آيه 36.

[3]. سوره يونس، آيه 59.

[4]. البيان، ص 37. اين كتاب نمونه‏اى از احاديث جعلى را بيان كرده است.

[5]. براى آگاهى بيشتر به موارد تدليس، ر، ك: رجال كشى، ص 195 ـ 257. همچنين افراد كاذبى مانند ابى الخطاب وجود دارد كه امام عليه‏ السلام او را لعن كرده است و نيز به عنوان نمونه احاديث جعلى مى‏ توان به حديث «حب ابى‏بكر و عمر ايمان و بغضهما كفر»، اشاره كرد. براى اطلاع بيشتر ر، ك: به بحار، ج 47، ص 354.

[6]. لسان الميزان، عسقلانى، ج 1، ص 13.

[7]. اصطلاح صحيح نزد متأخرين و متقدمين متفاوت است.

[8]. قرائن يك خبر صحيح يعنى: موافق دلالت عقلى و مقتضاى آن باشد؛ موافق نص قرآن باشد؛ مطابق با عقايد حقه شيعه اثنى عشرى باشد و يا در اصول معتبره تكرار شده باشد.

با سلام...

برادر عزیز بعد از مقدمه ای که گفتید، و نوشتید "ادله ضرورت علم رجال" فکر کردم ادله معصومین باشند، لذا نداستیم که از ثقلین دلیل نیاوردید، سبحان الله، در کتب مختلف مسلمانان تصریح شده که رسول خدا ص فرمود: انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی..." حالا موضوع شما "ادله ضرورت علم رجال" غیر از این دو ثقل می باشد، آیا شگفت انگیز نیست؟

بله در مورد آیه ای که فرمودید " «انّ الظن لايغنى من‏الحق شيئاً» اگر یک روای در کتابی ثقه باشد و در کتابی دیگر خلاف آن باشد، نباید به ظن و گمان متمسک شد؟ و اگر شدید شامل حال آیه می شوید.

و اما در مورد آیه دوم «ءَاللّه‏ اذن لكم ام على اللّه‏ تفترون» آیا خداوند به شما اجازه داد یا بر خدا بهتان می گویید؟ اگر در بعضی جاها بر ظن متمسک می شوید، قطعا تناقض علم رجال را در خود حس می کنید، و در نتیجه، این آیه شامل حال شما می شود، که طبق ادله ای که دادید، که نه از قرآن هستند و نه از سنت شریف رسول خدا و عترت پاک، بر خدا و رسول خدا و اهل بیت دروغ بسته شده است، که هیچ گونه دلیل شرعی برای این علم موجود نیست.

و اگر بگویید: که شما انصار روایتهای ابی هریره رو باید قبول کنید!!!! می گوییم: روایتی که مطابق قرآن و سنت شریف و از زبان معصوم نقل شده باشد، آن را قبول می کنیم. و روایتی که مخالف هر دو یا یکی از ثقلین باشد، مورد قبول ما نمی باشد.

و الحمد لله رب العالمین

با سلام...

علی مع الحق;336983 نوشت:
اینها حتی تعریف روایت واحد و متواتر را هم نمیدانند

در تاپیک قبلی جناب ansar سه روایت آورده بود و ادعا میکرد این 3 روایت متواترند!!!! و الحمد الله مفتضح شد و دیگه پیداش نیست

http://www.askdin.com/thread26538.html

برادر عزیز، شما ظاهرا، متوجه نشدید که ایشون آخرین پستش رو ارسال کرد، و بعد از اون، اون صفحه قفل شد، و بعد از قفل شدن مجددا برای شما باز شده، و دوباره قفل گردید، به تصاویر زیر خوب دقت کنید.
تصویر نمایش می دهد که اخرین پست توسط انصار ارسال گردید.

و اما عکس زیر نشان می دهد که بعد از قفل شدن مجددا آن را باز کرده، و بعد از ارسال پاسخ برادر کریم، مجددا قفل گردید.

و الحمد لله رب العالمین

علی مع الحق;337083 نوشت:
آیا شیعه عاقلی وجود دارد که شخصی را خلیفه الله و حجت الله بداند اما امام نداند؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بله! بسیاری از پیامبران خلیفه الله و حجت برخلق بودند ولی امام نبودند. امامت مقام عظیمی است که به ابراهیم خلیل الله بعد از نبوت و بعد از امتحانات سنگین داده شد:
وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ

علی مع الحق;337083 نوشت:
در ضمن سخن رسول الله در باره شما یادتان بماند: إذا رأيتم أهل الريب والبدع من بعدي فأظهروا البراءة منهم وأكثروا من سبهم والقول فيهم والوقيعة وباهتوهم كيلا يطمعوا في الفساد في الاسلام ويحذرهم الناس ولا يتعلموا [ ن ] من بدعهم

برادر عزیز آیا محتوی وصیت رسول الله(ص)، و احادیث معصومین(ع) در مورد مهدیین(ع)، و در تایید وصیت، شده است بدعت؟

نقل قول:

خودتان میگویید بعد از امام (ع) آیا امام دوازدهم (عج) فوت کرده که مهدی اول آمده؟؟؟

جوابش قبلا بارها داده شده است ولی شما مرتبا ادعاهای خود را تکرار میکنید. در پست 387
http://www.askdin.com/post336516-387.html
توضیح داده ام ولی خلاصه میگویم: یمانی(ع) از طریق وصیت با مهدی اول تطبیق داده میشود و مهدی اول طبق نص صریح وصیت اولین مومنان( به پدرش امام مهدی(ع)) میباشد یعنی اولین 313 نفر و از طرفی یمانی از علائم حتمیه ظهور امام مهدی(عج) است و قبل از ظهور حضرت صاحب الزمان(عج) حاضر است و دعوت و قیامی دارد. روشن شد؟

نقل قول:

حال غسل مهدی (عج) بر عهده امام حسین (ع) است یا این دجال یا مهدی اول یا یمانی؟؟؟؟؟؟!!
در پست 387
http://www.askdin.com/post336516-387.html
توضیح داده ام.که امام حسین برای غسل دادن مهدی دوازدهم رجعت خواهند فرمود و رجعت امری عظیم و نشانه قیامت است.

نقل قول:

إسماعيل بن علي نقل می کند:« دخلت على العسكري في المرض الذي مات فيه ، فقال لخادمه : ادخل البيت فإنك ترى صبيا ساجدا فائتني به ، فدخلت فوجدته ساجدا رافعا سبابته إلى السماء فسلمت فأوجز في صلاته ، فقلت : سيدي يأمرك بالخروج ، فجاءت أمه فأخرجته إليه ، فقال :أبشر أنت صاحب الزمان المهدي ، حجة الله في أرضه ، وأنت وصيي ، وأنت م ح م د وعد آباءه إلى علي عليهم السلام ثم قال : أنت خاتم الأئمة الطاهرين»

حدیث کاملا صحیح است و تایید کننده محتوی وصیت رسول الله(ص)، امام م ح م د بن الحسن العسگری خاتم 12 امام میباشند. و خلافت را به اولین مهدیین یعنی احمد یعنی یمانی(ع) میسپارند.

الحمد لله رب العالمین

موضوع قفل شده است