::: نقد فیلم ها از منظر اعتقادات دینی ::: نقد سریال معمای شاه

تب‌های اولیه

750 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Tahoma"][="Black"]

مـهـدی;299749 نوشت:
ماد یک خانم چادری، خانمی است متدین، دیندار و با حیا نه ثریای نزول خور

این قسمتش اما مشکل داره.......
هر آدمی تحت هر شرایطی ممکنه که اشتباه کنه....... من نمیخوام اَلکی دفاع کنم!! اما ثریا هم اولش نمیدونست یعنی بهتر بگم، آگاهی کافی نداشت و تحت فشار های زیادی بودکه این کارو کرد...
حالا نزول نه، هزار و یک کار بد که هرکدوم از ما توی شرایط مختلف انجامش میدیم....

ثریا و ثریاها واقعیتن توی زندگی ما.............. چرا شما اینطوری موضع می گیرین وچرا اینطوری برخورد می کنین؟؟؟

[/]

مانلی جان! حالاکه این موضوع پیش اومد بد نیست بگم توی دانشگاه یکی از اساتیدمون خیلی این سریال رو نقد میکرد...به اون قسمتش دقت کرده بودین که وقتی سرهنگ از پله ها افتاد پایین چادر ثریا باعث شده بود و اگر چادر نداشت این اتفاق نمی افتاد...اکثر بچه های دانشگاه ما اینطوری برداشت کردند که چادر دست و پا گیره در صورتی که به هیچ وجه اینطور نیست...اما من با این حرفت کاملا موافقم که هرکسی ممکنه اشتباه کنه .

يا باب الحوائج

سلام حضور همگي
خوب تقريبا بيشتر از يه ماه فكر كنم شده كه دونگ يي تموم شده ولي به نظرم نقدش بايد جالب باشه.
من نظر خودمو ميگم:
از نظر دوبله و سانسور فيلم در ايران كه شنيدم خيلي خراب كاري شده و داستان فيلم يه جورايي تغيير كرده.
از نظر محتوا داستان هم به نظر من فيلمهاي كره اي اول و آخرشون همه مثل هم هست. هم يانگوم و هم جومونگ و هم اين دونگ يي!!!! هميشه يكي قهرمان ميشه و دوسه نفر عاشقش ميشن و دوسه نفر ديگه ميشن دشمن.
آخرش هم دشمنان شكست مي خورن!!!!! :khaneh:

بسم الله الرحمن الرحیم

ammarshia;299819 نوشت:
دوستان حاضرید فیلم افسانه دونگ یی رو نقد کنیم؟؟

سلام
::: نقد فیلم ها از منظر اعتقادات دینی :::
توجه کنید در این تاپیک فیلم ها از منظر اعتقادات دینی مورد بحث قرار میگیرند

یاعلی

چرا همه ساکتند؟!!!!!
"من مادر هستم " هنوز داره تو سینما ها اکران میشه....پس کجا رفته غیرت دینیمون؟
قبح همه چی رو شکستند... و اخرش مجبورت میکنند که دلت واسه یه دختر خراب بسوزه و بگی چرا باید حکمش اعدام باشه!!!
اکران یه همچین فیلمی چی رو برای ما به دنبال میاره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تاملي در تفاوت نشان دادن قبح رابطه دختر و پسر و عادي‌سازي آن/

چگونه سريال‌هاي تلويزيوني رابطه دختر و پسر را عادي مي‌كنند/ به همين راحتي با هم دوست شويد!

گروه فرهنگي: عادي سازي روابط دختر و پسر از نگراني ها و آفت هاي جدي برخي برنامه هاي اين روزهاي رسانه ملي است.
به گزارش رجانيوز، همين چند وقت پيش بود كه [=&quot]در يك آگهي بازرگاني كه مربوط به شيشه پاك كن ضد بخار بود رسماً دوستي دختر و پسر به خردسالان آموزش داده مي‌شد. دختر و پسري خردسال پشت دو پنجره بودند و مي‌خواستند براي هم پيام بفرستند. يك نفرشان روي بخارهاي پنجره خود منظورش را رسم مي‌كرد اما ديگري كه حتما مادرش از شيشه پاك كن ضد بخار استفاده كرده بود نمي‌توانست از اين روش استفاده كند[=&quot].
[=&quot]به گزارش رجانيوز، البته اين تبليغ سريع متوقف شد اما نشان داد به همين راحتي مي‌توان با تبليغ يك شيشه پاك كن، آموزش داد كه حتي در برف و كولاك هم مي‌توان از خانه خارج نشد اما ارتباط با دختر يا پسر همسايه را هم از دست نداد[=&quot]!
[=&quot]اگر از اين منظر به برخي سريال‌هاي همين چند ماه اخير و در حال پخش نگاه كنيم، همين عادي سازي روابط دختر و پسر را در آنها مي‌بينيم. عادي سازي چيزي فراتر از نشان دادن يك ناهنجاري اجتماعي است. مي‌توان برخي ناهنجاري‌ها يا بعضي گناهان را نشان داد(مي‌توان؟!) و آنها را به نقد كشيد و يا حتي با نمايش سرانجام آنها مخاطب را آگاه ساخت. اگرچه اين امر در مرحله اجرا نيازمند توجه به ظرافت‌ها مختلفي است اما حداقل در مقام نظر و روي كاغذ امكان‌پذير است[=&quot].
[=&quot]اما وقتي حرف از عادي سازي يك موضوع مي‌زنيم يعني اينكه آن موضوع جزئي جاري در فضاي قصه باشد، حال اينكه قصه چيست چندان فرقي نمي‌كند. مثلاً داشتن مبل اگرچه الان تا حدودي معمول است اما سالها پيش كه يك امر تجملي حساب مي‌شد هم جزئي از همه سريال‌هاي تلويزيوني بود. يعني چه داستان درباره يك كارمند ساده بود و چه درباره يك جراح متخصص، مبله بودن منزل چيزي طبيعي بود. اگرچه جنس مبلمان تغيير مي‌كرد اما در اصل روي مبل نشستن خدشه‌اي وارد نمي‌شد. استفاده از شال براي بانوان يا تراشيدن ريش توسط مجري‌هاي سيما نيز نمونه‌هاي ديگري هستند كه مي‌توان بعنوان مثال براي چگونگي عادي‌سازي در سيما به آنها اشاره كرد[=&quot].
[=&quot]بنابراين وقتي يك موضوع(گيرم ناخواسته) به اصل ثابت همه سريال‌ها تبديل مي‌شود، ديگر نوع نگاه نويسنده و كارگردان به آن چندان اهميت پيدا نمي‌كند. ارتباط راحت و دور از حيا و عفت دختر و پسر در سريال‌هاي تلويزيوني يكي از اين موارد است به گونه‌اي كه گويي جزئي از سبك زندگي مردم ايران است و آنها با هر اعتقادي و در هر جايگاهي كه باشند در برخورد با نامحرم خيلي راحت و باز هستند[=&quot].


[=&quot]«دختران حوا»، «ميلياردر»، «زمانه» و «يلدا» چهار سريالي هستند كه يا در حال پخش‌اند و يا اينكه مدت زمان زيادي از پخششان نمي‌گذرد. اين چهار سريال با تفاوت‌هاي فراواني كه در سبك، ژانر، محتوا و كيفيت دارند اما در نوع نشان دادن رابطه دختر و پسر با يكديگر مشتركند. درواقع همين اشتراك است كه باعث مي‌شود از عادي سازي حرف بزنيم[=&quot].


[=&quot]در دختران حوا، دختر بزهكار و پسرخاله‌اش؛ در ميلياردر، رابطه يكي از پسران رييس شركت با خانم جواني كه شوهرش را از دست داده؛ در زمانه، رابطه دختر و پسر نقش اصلي داستان؛ و در يلدا رابطه دخترعمه و پسردايي را در نظر بگيريد[=&quot].


[=&quot]در اين رابطه ها فرقي نمي‌كند شخصيت‌ها چه خصوصياتي دارند و از چه جايگاه اجتماعي يا اعتقادي برخوردارند؛ نوع برخورد دختري كه اهل كيف قاپي است با پسرخاله‌اش چندان تفاوتي با رابطه دختري چادري و مومن با پسردايي خيرخواه‌اش ندارد. در سريال يلدا اگرچه دخترعمه و پسردايي مخفيانه ازدواج نمي‌كنند اما صحبت كردن آنها با يكديگر و شوخي و خنده و نگاه‌هايشان به هم فرقي با دختر و پسر سريال زمانه ندارد[=&quot].


[=&quot]حالا اگر پاي سريال مسئله دار «راستش را بگو» را هم به ماجرا باز كنيم كه ديگر نور علي نور است. در آن سريال دو دختر چادري وجود دارند كه يكي در اعتقاداتش صادق است و حتي به شهادت(!) مي‌رسد و ديگري كلّاش و منفعت طلب است. اما هر دوي اينها در تعامل با پسرها مانند هم برخورد مي‌كنند[=&quot].


[=&quot]اينجاست كه فارغ از قصه و سوگيري فيلمنامه بايد از عادي‌بودن بي‌حيايي در روابط دختر و پسر، و محرم و نامحرم در سريال‌ها انتقاد كرد. گويي اين نوع رابطه و تعامل جزئي عادي و همگاني است، همانطور كه مثلاً همه شخصيت‌ها در برخورد با يكديگر سلام مي‌دهند و اين موضوع اصلا ربطي به نسبت آنها با هم، اعتقاد و جايگاه اجتماعي‌شان ندارد[=&quot].
[=&quot]حتما خواننده گرامي فارغ از اينكه موافق نظر نگارنده باشد يا نه، متوجه منظور او شده است و توضيح بيش از اين نياز نيست. اما در پايان بد نيست بخشي از فرمايشات مقام معظم رهبري در ديدار با مدیران صدا و سیما در سال 81 آورده شود[=&quot].
[=&quot]«مسألة ارتباط زن و مرد هم مسألة مهمّى است. بین زن و مرد یک حجاب گذاشته شده است: با هم حرف مى‌زنند، معامله مى‌کنند، دعوا مى‌کنند، دوستى مى‌کنند؛ اما با یک حجاب و حفاظ. این در اسلام هست و بایستى رعایت شود. ارتباط زن و مرد را در این مکالمات و محاورات بایستى رعایت کرد. گاهى ارتباط زن و مرد در بعضى از صحنه‌ها طورى نزدیک و خودمانى است که آدمى که پاى تلویزیون نشسته واقعاً خجالت مى‌کشد؛ ما که پیرمردیم، درعین‌حال خجالت مى‌کشیم! هر چه بتوانید، اینها را مراعات کنید. ظاهرسازى هم لازم نیست.»
تازه شايد منظور حضرت آقا در اين بيان، شخصيت‌هايي باشند كه لااقل در داستان با يكديگر محرم‌اند؛ حال ديگر ببينيد نظر ايشان درباره رابطه زن و مرد نامحرمي كه در داستان هم نامحرم هستند چگونه خواهد بود!
کد خبر:148084 -

بابا .
این فیلم ها حالا اگه یک چیزی یاد بگیری خوب ضرری ندارد بدیش این است هیچ چیزی نمی شود یا گرفت.
به قول حجه الاسلام و المسلمین ایزد خواه که می گفت : همین فیلم یانگوم از این فیلم ها بهتر است و فواید این فیلم رو می گوید .
نظر بنده هم همین است بعضی فیلم های کره ای صد شرف از این فیلم های ایرانی بهتر است .
همین فیلم مارمولک که میاد جامعه دینی رو به تمسخر می گیره یا فیلمی مانند کلاه پهلوی می سازند که ارزش دیدن ندارد به خدا قسم همین فیلم های ایرانی بدتر شهوت انسان رو بر می انگیزد تا فیلم های کشورهای دیگر .
فیلم فقط فیلم مختار نامه
از میلیون ها فیلمی که ساخته بودند بهتر بود

اینفوگرافیک/ سنجش حجاب و عفاف در فیلمهای جشنواره فجر/ مشاهده سایز اصلی


سینمایی نجیبانه عمل خواهد کرد که عفیفانه فیلم بسازد و در مراحل مختلف فیلم سازی اش به معنای واقعی کلمه حیا ورزی کند .حیاو عفاف منحصر به موضوع حجاب نیست بلکه ابعادی فراتر از آن داشته و عرصه هایی گفتاری و رفتاری به خود می پذیرد . بر این اساس در فرصت پیش روی حیا سنجی فیلم های سی امین جشنواره فیلم فجر بر اساس سنجش مولفه هایی چون پوشش زنان ، پوشش مردان ،کیفیت روابط با جنس مخالف ، نوع کلمات و شیوه لحن بازیگران،کمیت و کیفیت موضوعات مرتبط به حریم خصوصی افراد ،گریم بازیگران زن و مرد ،چگونگی مواجهه با ارزش های دینی و فرهنگی ،نحوه تعامل (گفتاری و رفتاری) با اعضای خانواده صورت گرفته است .

فیلم فجر انقلاب یا فیلم فجر ضد انقلاب

:Gig:


بسم الله الرحمن الرحیم
نقد فیلم پست چی سه بار در نمی زند

این فیلم یکی از پر معنی ترین و پر محتوی ترین فیلمهای معنا گرا و نمادین تاریخ ایران است ، که به روایت بی طرفانه تاریخ سیاسی ، اجتماعی ایران ، در طی سه سلسله حکومتی اخیر ( قاجاریه ، پهلوی ، جمهوری اسلامی ) و چگونگی رابطه ملت با آن حکومتها می پردازد . و از آن جمله فیلمهایی است که از لحاظ غنای معنایی ، طی هر چنددهه فقط یک فیلم مانند آن ساخته می شود .
می دانیم هر فیلم معنا گرایِ نمادینی، یک صورت ظاهری دارد و حداقل یک یا چند صورت باطنی . صورت باطنی این فیلم چنان خود را در زیر صورت ظاهری پنهان ساخته که تنها از طریق مطالعه تاریخ ، تفکر ، تجزیه و تحلیل منتقدانه فیلم قابل کشف است . گاهی مشاهده می شودکه چند منتقد به طور جداگانه از ظاهر یک فیلم چند تفسیر مختلف ارائه می دهند در حالی که ممکن است هیچکدام از آنها مطابق با آن تفسیر واقعی ای که مد نظر سازندگان فیلم بوده نباشد . به هر حال ما نیز در اینجا در حد بضاعت فکر خود تفسیری از این فیلم ( فیلم پست چی سه بار در نمی زند ) ارائه می دهیم و قضاوت صحت یا سقم آنرا بر عهده شما خوانندگان گرامی می گذاریم . پس لطفاً یک سی دی از این فیلم تهیه فرموده و مطالعه این مقاله را با مشاهده ویدیوئی آن همزمان سازید تا میزان انطباق این تفسیر را بر اصل فیلم بهتر مورد ارزیابی قرار دهید . امیدوارم این مقاله بهانه ای شود تا فیلمسازان بعدی در ساختن فیلمهای معنا گرا از این فیلم الگو بگیرند و مردم هم با مطالعه آن از این پس با دیدی متفکرانه تر به این دسته از فیلمها می پردازیم ؛ همچنین امید دارم روزی برسد که ایران به بزرگترین قطب سازنده و صادر کننده فیلمهای معنا گرا در جهان تبدیل گردد . آنچه از ظاهر فیلم بر می آید ماجرای سه خانواده مجزا در یک ویلای بزرگ سه طبقه در یک شب طولانی ترسناک است . پس در اینجا ابتدائاً به شرح ظاهر فیلم در هر سه طبقه که ساکنان هر طبقه متعلق به یک زمان از تاریخ ایران بوده و ارتباط آنها با یکدیگر تقریباً قطع می باشد . در طبقه سوم خانه ای مجلل و اشرافی متعلق به یکی از عموزاده های عیاش احمد شاه قاجار به تصویر کشیده می شود که به خاطر فرار احمد شاه به اروپا و ظهور رضا خان قلدر موقعیت خود را در خطر می بیند و در صدد عظیمت به فرنگ برمی آید تا در مرحله بعد همسر پیر ، ندیمه جوان ، و پسر ندیمه اش را هم به دنبال خود بدانجا منتقل کند . ندیمه به دستور بانوی خانه سم در نوشیدنی جناب شازده می ریزد اما شازده متوجه می شود و آنرا نمی خورد . ندیمه به خاطر کرده خود به التماس می افتد و فرار می کند و شازده قجری با پرتاب شی او را نقش بر زمین می کند. سپس به سراغ دستور دهنده این سوء قصد ( همسر خودش ) می رود . و او را هم با شمشیر مضروب می کند . زنش هم در یک فرصت پیش آمده به ضرب یک خنجر کوچک شازده را به قتل می رساند . صندوقچه جواهرات و شمشیر ( که نماد قدرت و ثروت و ابزار حکومت هستند ) از دست شازده قجری می افتد .

و می بینیم در واپسین سکانسهای این طبقه تنها فرد زنده و سر حال همان کودک ( نماد رضا خان ) است که در حقیقت وارث تاج و تخت و ابزار حاکمیت برای ایجاد سلسله جدید می باشد .
اما ساکنان طبقه دوم ؛ فقط یک زوج جوان متعلق به دوره پهلوی هستند . اگر چه ابراهیم غیرت که یک لات قمه کش و از نوچه های شعبان بی مخ است و با گردن کلفتی مه وشی را برای خود تصاحب کرده اما ( مه وشی ) عاشق یک زندانی سیاسی در بند ساواک( نماد جبهه ملی- مذهبی ) می باشد و منتظر فرصتی است تا ضمن کش رفتن صندوقچه ابرام غیرت رضا و استفاده از آنها عاشق خود را از بند برهاند و با او ازدواج کند . ابرام غیرت تهدید می کند که در صورت دل نبریدن مه وشی ( نماد ملت معترض ) از آن جوان زندانی هم جوان را می کشد و هم به تنبیه شدید خود او مبادرت خواهد ورزید . و بالاخره هم به دلیل عدم تمکین همسر او ناچار به این کار می شود . و با پرت کردن مه وشی از پنجره درواقع به تنبیه عملی او دست می زند . و او را از دایره حکومت خود خارج می سازد .

بازیگران طبقه اول یا طبقه همکف هم تنها محمد رضا فروتن و باران کوثری به عنوان یک زوج پر چالش هستند . ماجرا از آنجا شروع می شود که محمدفروتن به بهانه انتقام گیری وتسویه یک حساب قدیمی با پدر زن، همسر خود را عادلانه پس بدهد . در این طبقه حوادث زیادی رخ می دهد که در آن چند بار فروتن را به طبقه اول این ساختمان ظاهراً متروکه می آورد و تلفنی پدر زن نامردش را تهدید می کند که برای نجات جان دخترش هر چه زودتر باید خود را برساند و تقاص اعمال زشت گذشته اش را در یک محاکمه بار هم باران متقابلاً جان همدیگر را نجات می دهند . بالاخره پدر زن که اینک دشمن هر دوی آنها است در سه شکل مختلف ظاهر می شود . سه نفری با قمه و اسلحه به جان آن دو می افتند و نهایتاً پس از یک درگیری خونبار و نفس گیر آن دو بر دشمنان سه گانه خود غالب می شوند . در حین این درگیری ها آن دو مشکلات درونی خود را حل کرده و به هم عادت می کنند و کم کم عاشق همدیگر می شوند . سپس سوار بر ماشین شده و از ویلا خارج می شوند . و رو به آینده ای روشن پیش می روند . اینها که گفته شد خلاصه ظاهر فیلم در این سه طبقه بود .

اکنون ابتدا به تشریح و تفسیر حوادثی که در طبقه سوم اتفاق می افتد همراه با شرح نمادهای به کار رفته در آن و دلایل احتمالی این نماد سازی ها می پردازیم . پس از آن می پردازیم به تفسیر دیالوگ ها و حوادث مهم و نمادهای طبقه دوم . در پایان هم همین کار را عیناً برای حوادث طبقه اول انجام خواهیم داد .
حال تفسیر ماجراهایی که در طبقه سوم حادث شد ؛ اما قبل از آن ابتداعاً چند شخصیت ، شی یا حادثه ای را که در این طبقه نمادهایی از چیزهای دیگر هستند را از نظر می گذرانیم ؛ ۱) علی نصیریان در نقش شازده قجری : نماد کلیت حکومت قاجار و گاه اکثر شاهان این سلسله مخصوصاً محمد علی شاه و احمد شاه ۲) رویا تیموریان در نقش همسر شازده قجری : نماد کلیت ملت عوام ایرانی و رعیت زجر کشیده ، و یا نماینده افکار عمومی مردم عصر قاجاریه ۳) لیلا زارع ، در نقش ندیمه یا کنیز جوان : نماد قسمتی از مردم ایران که در قیام فاتحان در سال ۱۲۸۵ نقش داشتند و در جای دیگری از فیلم نماد مردم نسل جدید در اواخر قاجار و اوایل پهلوی می طلاها : نماد ثروتهای ملی و مصالح این ملت رنج کشیده که بازیچه دست شاهان عیاش قاجار باشد باشد ۴) پارسا مشیری در نقش پسر بچه و فرزند ندیمه : گاه نماد تحصیلکردگان غربزده ، گاه نماد نمایندگان مجلس عصر مشروطه و در اواخر ماجرا نماد رژیم در شرف ظهور پهلوی است . ۵) صندوقچه طلاها: نمادثروتهای ملی ومصالح این ملت رنج کشیده که بازیچه دست شاهان عیاش قاجار شده بود . که البته صندوقچه طلا بعد ها در طبقه دوم به ابرام غیرت ( نماد پهلوی ) به ارث می رسد . ۶) شمشیر و کلاه خود شازده : نماد قدرت نظامی محدود و ضعیف قاجاریه است زیرا شمشیر دارای قدرت و کاربرد کمتری به نسبت اسلحه کمری می باشد . ۷) اما یک سوال تیله های شیشه ای که در حوادث هر سه طبقه بسیار تکرار می شود نماد چیست ؟ می دانیم که عبارت ( دزدیدن قاپ دیگران ) کنایه از دیگران را عاشق و دلباخته خویش ساختن است . قاپ یک قطعه استخوان مکعب مستطیل شکل کوچک در پاچه گوسفند است که در قدیم با آن بازی قاپان یا قمار می کردند . امروزه کودکان همین بازی را به جای قاپ با تیله شیشه ای انجام می دهند . پس در این فیلم تیله هایی را که می بینید همگی به معنای قاپ هستند . به عبارت دیگر هر کس که در این فیلم تیله بازی می کند در حقیقت دارد قاپ نظاره کنندگان خود را می دزدد و در واقع یکی از اساسهای این فیلم را قاپ دزدی و اینکه چه کسی قاپ ملت را بیشتر و بهتر می دزدد تشکیل می دهد.

اینک به شرح و تفسیر اکثر حوادث این طبقه می پردازیم : پسر بچه بازیگوش برای آنکه چشم و گوشش باز شود ابتدا به طبقه اول و بعد به طبقه دوم سرک می کشد و اطلاعاتی به دست آورده و بعد رقص کنان و سرخوش به طبقه سوم بر می گردد . این صحنه در اینجا نماد تحصیل کردگانی است که برای اولین بار در دوره قاجار به طور گسترده به فرنگ عزیمت کرده و بدانجا سرک کشیدند . و پس از آنکه چشم و گوششان به پیشرفتهای دنیای غرب باز شده سر خوش به کشور بازگشتند . کودک به محض ورود به خانه توسط مادرش که ندیمه شازده قجری می باشد مواخذه می شود .
و معنای این مواخذه این است که : چرا به فرنگ رفته ای و حال که رفته ای و چشم و گوشت باز شده اگر مانند روشنفکرها درصدد براندازی حکومت قاجار – که در اینجا شازده نماد آن است – برآیی شازده دودمانمان را به باد می دهد . پس باید مخفیانه مبارزه سیاسی کرد .
کودک همراه با مادر سینی به دستش وارد اندرونی می شوند و شازده را مشغول تمرین رزم با شمشیر می بینند ، اما مشق رزمی که بیشتر به قرتی بازی شبیه است تا به تمرین رزم طوری که هر چه ضربات شمشیرش را به آدمک پارچه ای می کوبد آنرا سوراخ هم نمی کند و به همین دلیل مورد طعن و تمسخر همسرش واقع می شود . رویا تیموریان که در اینجا نماد رعیت زجر کشیده عصر قجر است با طعنه ادامه می دهد : ﴿﴿ اما این ( رقص مسخره ) کجا و رقص زانوی ... جد بزرگ کجا ؟ ﴾﴾ در اینجا مقصود از جد بزرگ ، بنیانگذار سلسله قاجار آقا محمد خان می باشد و این اشاره ای است به قدرت و مدیریت بالای نظامی او سلسله قاجار واجد ۷ پادشاه بود که یکی از دیگری بدتر بودند . اما از حق که نگذریم آقا محمد خان علی رغم همه قساوتهایی که داشت دارای نبوغ و سیاست نظامی بالایی بود . و پس از سالها توانست فتوحات و سرزمینهای بسیاری به دست آورد و به ایران وحدت سیاسی بخشد و حکومت امن و امانی را برای وارثان خود بر جای گذارد . شازده هم در پاسخ همین موضوع را یادآور می شود و می گوید : ﴿﴿ نیمی از مخارج آبدارخانه همایونی از صدقه سر پیش کشهای همین جد بزرگ (آقا محمد خان ) تامین می شد ...﴾﴾ یعنی شاهان بعدی قاجار ( پس از آقا محمد خان ) نیمی از مخارج دربار خود را از طریق مالیاتهای پیش کش شده از خانهای سرزمینهایی که قبلاً توسط آقا محمد خان تصرف شده بود تامین می کردند .
رویا تیموریان می گوید : ﴿﴿ همیشه رعیت جانفشانی می کند و سر آخر یک ابن البختی سوار خر مراد می شود حالا هم که این آقا ( ی رضا خان شده )﴾﴾ برداشتی که از این جمله می توان کرد این است که ؛ در مجموع تحولاتی که منجر به سقوط قاجاریه شد خود رضا خان یا انگلیس تاثیر زیادی نداشتند بلکه ارتقاء سطح فکری خود مردم و نمایندگان مجلس و جانفشانی های انان باعث این امر شد اما سر آخر خوش شانسی به نام رضا خان سوار خر مراد شد و حکومت را به دست گرفت . سپس شازده در نطقی می گوید : ﴿﴿ در فتنه مشروطه اگر ( همین رعیت جانفشان ) بساط آزادی خواهی علم نمی کرد ( و به تظاهرات مکرر دست نمی زد ) نه طایفه قجر دچار واویلا می شد نه خود مردم مبتلای مذلت و خواری می شدند ﴾﴾ می دانیم که از اهم خواسته های مشروطه خواهان معترض یکی عزل صدر اعظم مستبد عین الدوله بود و دیگری به وجود آوردن مجلس شورای ملی برای اولین بار در ایران همین مردم جانفشان ، با درگیری ها ، مهاجرتها ، و تظاهراتهای شدید و مکرر بالاخره قاجاریه را در سال ۱۲۸۵ مجبور به پذیرش خواسته های خویش کردند . البته بر خلاف نظر احمقانه شازده در این فیلم موفقیت ملت در تحمیل مشروطه به حکومت قاجار نه تنها ابتلای به مذلت و خواری نبوده بلکه سندی افتخار آمیز در تاریخ این کشور بوده و خواهد بود . سپس شازده برای تببین اوضاع آن زمان این ضرب المثل را می گوید : ﴿﴿ دنیا به دست ناکسان ( از دید او مردم مشروطه خواه ) راضی شد ، گوساله ( یعنی عین الدوله ) بمرد و کره خر ( نمایندگان اولین دوره مجلس ) قاضی شد ﴾﴾ آگاهید که به موجب فرمان مشروطه عین الدوله عزل و مجلس شورای ملی تشکیل شد . این ضرب المثل را هنگامی می گویند که شخص سودمندی برود و شخص بی خیر و برکتی جانشین او شود . عین الدوله استبدادگر اگر چه برای مردم منفور و مضر بود اما برای شاه قاجار به مثابه گوساله ای پر خیر و برکت بود .
در حالی که نمایندگان مجلس برای مردم سودمند ولی برای شاهان قاجار همیشه موی دماغ و عامل کنترلی بودند . بنا بر این مخلص این ضرب المثل این است که : دنیا به دست مردمی که از لحاظ پایگاه اجتماعی کسی نیستند راضی شد ، عین الدوله سودمند برفت و به جای او مجلسی هایی که همچون قضات تعیین احکام کرده ؛ و دائماً در حال تعیین تکلیف هستند جایگزین شدند . رویا تیموریان می گوید : ﴿﴿ باز جای شکرش باقی است ( که در لحظه پایان حکومت قاجارها ) اقلش این امارت در حاشیه شهر ( منظور دور از ایران و خارج کشور ، یعنی در فرنگ ) از چشم مفتش باجی های رضا قلدر ( منظور مردمی است که اینک تحت حاکمیت رضا قلدر هستند ) پنهان ماند ، علاوه اون صندوقچه جواهرات﴾﴾ می دانیم که پس از انقراض قاجاریه به موجب قانون وقت امارتی در خارج از ایران و حقوقی ماهیانه ( در اینجا صندوقچه جواهرات ) برای امرار معاش شاه و شاهزادگان مستعفی قاجار اختصاص داده شد که البته مردم عامی از اختصاص آن مقدار هم کراهت داشتند . سپس چشم شازده به پسر بچه ( در اینجا نماد روشنفکران مخالف قاجار یا مجلسی ها ) که فال گوش پشت در ایستاده می افتد . و گویا او را مزاحم سلطه بی دغدغه خود بر آن دو زن می بیند پس خشمگین شده سنگ نان سنگکش را به سوی او پرتاب می کند و او را فراری می دهد . این صحنه نماد تمام سرک کشیدنها ، افشاگری ها ، و انتقادهای روشنفکران ، و روزنامه نگاران عصر قجر از نحوه حکومت داری شاهان متأخر قاجار است ، که در اکثر موارد با سرکوب حکومتی و بسته شدن روزنامه ها پاسخ داده می شد . در سکانس بعدی شازده تمامی اسناد ، مدارک ، فرامین مکتوب و احکام نوشتاری حکومت قاجار را ، که اینک دیگر با آمدن سلسله جدید پهلوی منسوخ گشته درون یک سینی به آتش می کشد ، و خاکستر آنرا از پنجره به بیرون پرت می کند در واقع شازده که در این صحنه نماد احمد شاه است ، به اجاق سلطنت قاجار فوت کرده و دست از همه چیز حکومت می شوید . و آنرا به رضاخان می سپارد . و بعد ادامه می دهد : ﴿﴿ فردا راهی فرنگ خواهیم شد ، در آنجا که مستقر شدیم با الباقی تبعیدی های قاجار برای بیرون کشیدن قدرت از چنگ رضا قلدر فکری می کنیم ﴾﴾ رویا تیموریان ( نماد ملت ) از این حرف خنده اش می گیرد و می گوید : ﴿﴿ آن وقت که احمد شاه ترسوی شما قدرتی داشت ،در مبارزه ، جا زد و فرار کرد چه رسد حالا قدرت این شاه نو امده بیش از پیش گشته و نفس کش هم نیست که به او بگوید خرت به چند ؟ ﴾﴾ سپس رویا تیموریان گذشته پر عیش شاهان قبلی قاجار و حقارت و پیسی امروز احمد شاه مخلوع را مجدداً یادآور می شود و می گوید : ﴿﴿ ...برای همچنین کساد بازاری ، چاره نداری جز اینکه قد مباجی شوی مرده را ( نماد ملت و رأیتی که به تازگی شاه قبلی اش برای همیشه به فرنگ رفته و بر نمی گردد ) بسپاری بدست آقا ( یعنی رضا خان ) ﴾﴾ شازده سپس به عنوان یکی از شاهزادگان قجری از انتخاب پشیمان کننده احمد شاه در انتصاب رضاخان به عنوان فرمانده ارتش در سال ۱۲۹۹ و سپس به عنوان نخست وزیر انتقاد می کند و می گوید :﴿﴿ شازده بزرگ ( احمد شاه ) را بگو که یه باجی مفتش ( یعنی تحقیق کننده عامی ) نفرستاد پرسوجو ، تا معلوم دار شه این اسدالله میرزای پیشکار ( یعنی رضاخانی که قرار بود پیشکار قاجار باشد ) چه نان هنزلی می خواد توی سفره ما بذاره ؟( که او را به نخست وزیری منصوب کرد ) ﴾﴾
در سکانس بعدی تصویر جای دیگری می رود که در آن هم کودک و هم رویا تیموریان در مقابل دیدگان کنیز تیله بازی می کنند با توجه به اینکه تیله بازی کردن ، نماد قاپ دزدی و مخ زنی کردن است ، نتیجه می گیریم که آن دو نفر با حرفهایشان مشغول مخ زنی ، و دزدیدن قاپ شخص نظاره کننده ( کنیز ) هستند . رویا تیموریان ( نماد رعیت ) در حین تیله بازی به باز کردن درد دلهای خود که از آخرین روز های لطفعلی خان زند تا اواخر حکومت احمد شاه همچنان بر دلش سنگینی می کند ، می پردازد .

اگر به عکس مردی که رویا تیموریان هنوز عاشق او مانده توجه کنید متوجه می شوید که کلاه نمدی ، لباس و شمای او بسیار شبیه به مردان عصر زندیه ، مخصوصاً شخص لطفعلی خان زند می باشد . بنا بر این آن عکس نماد لطفعلی خان و حکومت زندیه می باشد که ملت ایران عاشق حاکمیت نجیبانی چون آنان بود ، اما از بد روزگار ایران به دست رقیب خونریز ایشان آقا محمد خان قاجار افتاد . رویا تیموریان همین خاطره تلخ را از زبان ملت این چنین بیان می کند : ﴿﴿ بهار جوانی من که بود .... مرا از خانه و معلم سرخانه ای ( یعنی از حکومت لطفعلی خان زند ) که در کلامش درس علم می آموختم ( احتمالاً اشاره به عنایت ویژه زندیه به بحث علم و مخصوصاً اشاره به کتابخانه عظیم زندیه که بعدها توسط آقا محمد خان سوزانده شد ) جدام کردند و فرستادند به سرای شازده قجری ( آقا محمد خان ) که مرا برای پسر عیاش و لاقیدش ( شاهان بعدی قاجار ) تکه گرفت ﴾﴾ ﴿﴿ یعنی روزگار حکومت مرا از جوانمرد دلیری چون لطفعلی خان زند گرفت و به بی لیاقتان سفاکی چون قاجاریه سپرد . ﴾﴾ اگر تاریخ را مطالعه کرده باشید می دانید هنگامی که لطفعلی خان زند ( پادشاه رسمی کشور ) با سپاهی برای سرکوب یاغیان پایتخت را ترک نمود ، وزیر خائنش حاج ابراهیم کلانتر یهودی نژاد از درون پایتخت کودتا کرد ، خانواده و فرزند او را زندانی کرد . و بعد درگاه قلعه شیراز را نیز بر روی سپاهیان خسته لطفعلی خان که تازه از جنگ برگشته بودند بست . لطفعلی خان پس از مدتی انتظار دم درگاه برای تجدید قوا عازم بوشهر گردید . کلانتر که ابتدائاً می خواست خود به تنهایی حاکم کشور شود چند بار برای نابودی لطفعلی خان نیرو فرستاد . اما لطفعلی خان با سپاه اندک خود هم آنان و هم چند لشکر کشی دیگر آقا محمد خان را که جداگانه به او حمله ور می شدند شکست داد .
لیکن از درون سپاه خودی بدو خیانت شد و او بناچار به قلعه کرمان پناه برد . حاج ابراهیم کلانتر چون می بیند به تنهایی از عهده لطفعلی خان بر نمی آید با ارسال نامه ای از آقا محمد خان کمک و همکاری می خواهد . آقا محمد خان پس از چند ماه مقاومت کرمان را در هم می شکند و لطفعلی خان با انگشت شمار افرادی به بم پناهنده می شود . حاکم بم ( جهانگیر خان سیستانی ) هم به او خیانت کرد و او را دست بسته به آقا محمد خان تحویل می دهد . آقا محمد خان نیز ابتدا چشمانش را از حدقه در می آورد و او را به تهران می فرستد و پس از ۳ ماه دستور قتل شبانه اش را صادر می کند . از این رو رویا تیموریان می گوید : ﴿﴿ وقتی علنی شد زنگوله پا تابوت این دودمان اجاقش کور است ( احتمالاً یعنی وقتی علنی شد لطفعلی خان شاه رسمی کشور را وزیر خائنش حاج ابراهیم کلانتر یهودی نژاد به شهر راه نمی دهد . و خانواده و پسر خردسالش را زندانی کرده و گویا اجاقش را کور و ذریه اش را ابتر ساخته) و معلم سرخانه دیروز میرزا حبیب ( منظور همان لطفعلی خان محبوب ملت است ) که حالا هم مردم داغ آن غمخوار ملت را فراموش نکرده اند ، چشم به انتظار ( به امید گشوده شدن دروازه پایتخت توسط وزیر خائن ) نشست دم درگاه همین پیغام مهری شد برسند قتلش ﴾﴾ یعنی شنیده شدن همین پیغامها توسط آقا محمد خان قاجار باعث اتحاد او با کلانتر شده و پس از سه سال جنگهای پی در پی بالاخره منجر به دستگیری و قتل لطفعلی خان زند شد .

سپس رویا تیموریان لحظه به قتل رساندن لطفعلی خان زند به دستور آقا محمد خان قاجار در زندان تهران را اینچنین تعریف می کند : ﴿﴿ خواجه بی وجودی ( یعنی خواجه تاجدار یا آقا محمد خان قاجار ) خبر برد ، شازده ( میرزا خان قاجار استاندار تهران ) شبانه آدم فرستاد سم خورش کردند . لا علاج ملتی که با زندیه انس گرفته بود ماند و تنهایی و غمی که باید با آن می ساخت و می سوخت ﴾﴾ اما بعد خطاب به ندیمه می گوید :﴿﴿ امشب وقت قصاص ( حکومت قاجار ) است آنرا از دست مده ... ﴾﴾ در واقع رویا تیموریان این مقدمه سازی ها را کرد تا ندیمه یا قد مباجی را که در اینجا نماد فاتحان تهران در سال ۱۲۸۸ می باشد به کشتن و براندازی شازده ( در اینجا نماد محمد علی شاه ) ترغیب کند و سپس به او تاکید می کند که پس از سم خور کردن و سرنگونی شازده حتماً جواهرات گرانقیمتی که امیر چی های رضاخان ( یعنی امیران رضا خان یا انگلیسی ها ) هم به دنبال غارت آن هستند را با خود بیاورد . و با تقدیم آن به خود ملت فردای همه اقشار ایران را به گلستان تبدیل کن.
باید اعتراف کنم که من در تفسیر جمله زیر ناتوان بودم و نتوانستم هیچ توجیهی برای آن بیاورم ، جمله ای که در آن قدمباجی خطاب به رویا تیموریان می گوید : ﴿﴿ خانم جون قدمباجی تو خرابه های شترخونه چشم به این عهد سگ سارون ( یعنی عهد قاجار ) باز کرد ، جایی که زمستونهاش زمهریره ، و تابستونهاش جهنم . سر تب برفکی مادرم شش تا از خواهر برادرهام جلوی چشم من و بابام پرپر شدن!! ﴾﴾ بنا بر این در دستنویس این مقاله ابتدائاً نوشتم : ( باید معترف شوم مقصود فیلمساز از پرپر شدن ۶ تا از خواهر برادرهای قدمباجی سر تب برفکی مادرش از وارد کردن این مطالب در وبلاگ به طور اتفاقی مقصودش فهمیدم . زیرا در یک لحظه به ذهنم آمد که ۶ شهر یا ۶ قسمت از ایران در عصر قاجار جدا شده است و شاید این اشاره به همان است . بنا بر این این قسمت را در آخرین لحظات به مقاله افزودم که می شود گفت : مقصود قدمباجی ( نماد ملت قیام کننده ) از پر رپ شدن ۶ تا از خواهر برادرهایش ، در واقع همانان جدا شدن ۶ شهر یا ۶ ملتی است که طی عهدنامه های ننگین ترکمانچای ، گلستان ، پاریس ، آخال ، گلداسمیت ، از مادر خود ایران جداشدند . این ۶ ملت جدا شده که وسعتی معادل وسعت ایران امروز را دارند شامل ملتهای واقع در ۱) تفلیس ۲ ) ایروان ۳) ترکمنستان امروزی ۴) نیمی از افغانستان امروزی ۵) نیمی از پاکستان امروزی ۶) نیمی دیگر افغانستان به همراه نیمی از ازبکستان امروزی می باشد . که همگی در زمان قاجار مانند گلپرهای یک گل از ایران جدا شدند و از مادر خود دور افتادند . اما با وجود این اقرار می کنم که هنوز هم مقصود او را از جمله ﴿﴿ .... اما خانوم اقلش ۳۵ بهار و خزون با آقا هم نفس بودید ... ﴾﴾ را نفهمیده ام . در هر صورت بانو ندیمه را برای سوء قصد راهی می کند و شازده ندیمه را برای نازکش و بادکش و خدوم قرار دادن ، به خدمت خویش فرا می خواند که از لای درب باز هم متوجه فضولی کردن و سرک کشیدن کودک ( نماد نمایندگان مجلس در اوایل مشروطه ، که به رقیبی برای قدرت محمد علی شاه تبدیل شده اند ) می شود پس عصبانی شده و با پرت کردن سیبی به سوی او ، او را مضروب و متواری می کند . خوردن این گوی سرخ بر سر کودک نماد حادثه به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاد در سال ۱۲۸۷ می باشد . که به ویرانی مجلس و دستگیری نمایندگان مردم منجر گردید . در آن جمله ای که علی نصیریان خطاب به کودک می گوید : ﴿﴿ این پسر پدر ندارد ، و این پدر پسر ﴾﴾ مقصود او این است که : نمایندگان روشنفکر معترض مجلس فاقد اصالت شاهزادگی ( پدر ) هستند و قاجاریه مخصوصاً محمد علی شاه نیز فاقد پسر و جانشینی لایقی برای تداوم حکومت قاجار می باشد . سپس رویا تیموریان برای دلجویی از کودک گریان که سیب توی سرش خورده شعر پر معنایی را می خواند که از جمع آوری قوای مردمی در تمام نقاط کشور برای تسخیر پایتخت در سال ۱۲۸۸ به منظور احیای مجدد مجلس حکایت می کند و آن شعر این است :﴿﴿ الستون و ولستون بیا بریم کردستون ، بیا بریم لرستون ، بیا بریم خراسون ، بیا بریم خوزستون ، دنبال یار بگردیم ... ﴾﴾ یعنی برای سرنگونی قاجار از سراسر کشور دنبال یار بگردیم و برای رسیدن به هدف به هر دری بزنیم . رویا تیموریان در اینجا از کودک ( نماد مجلسی ها ) انتظار فرج ندارد و تنها ندیمه ( نماد فاتحان و نیروهای مردمی سراسر کشور ) را به کارزار علیه شازده قجری می فرستد .
هر چند کودک طاقت نیاورده و دست رویا تیموریان را رها کرده و برای پیوستن به صف مبارزه کنندگان بیدار شده شتاب می کند . در سکانس بعد شازده خطاب به قدمباجی ، برنامه ریزی های احمقانه قاجار را برای آتیه ایران ، اینچنین ذکر می کند : ﴿﴿ ... اون کره خرت را هم می فرستم یک پانسیون در لندن ، تا پس صباح آقا زاده تحویل گیریم ، مایه مباهات مادر ( ملت ایران ) بلکم عصای دست ما در سیاست و کیاست و ریاست ﴾﴾ یعنی قاجار تصمیم داشت قشر روشنفکر و تحصیل کرده آن زمان را با علوم و فرهنگ غرب آموزش دهد تا به آقازادگانی تشریفاتی و وابسته به حکومت قاجار و به خیال خودش مایه فخر ملت تبدیل شوند . ( در حالی که چنین کسانی مایه ننگ ملت می شوند نه مایه فخر) و همچنین عصای دست قاجار شوند در تداوم حکومت و سیاست و مادر ( ملت ) هم ساکت و ساکن خدمتگزار عیاشی های قاجار بماند . در آن صحنه ای که قدمباجی از خوردن مشربه شاهی ، به خاطر رو شدن دستش در سم خور کردن شازده ، سرباز می زند و بهانه آنرا غضب خدا از این عمل ذکر می کند احتمالاً اشاره به این اعتقاد قدیمی مردم ایران دارد که معتقد بودند : ( پادشاهی فقط از طرف خدا به شاهزادگان با اصالت اجدادی شاهی اعطا شده است و عوام برای دوری از غضب خدا نباید جانشین آنان گردند ) شاید به همین دلیل هم بود که علی رغم فتح تهران توسط فاتحان و فرار محمد علی شاه هرا تاکنون نفهمیده ام هر کس که آنرا فهمید برای ما نیز آنرا ارسال کند .) اما درست چند ساعت قبل هیچکدام از سران آنان داوطلب جلوس بر کرسی سلطنت نشدند و پس از یک جلسه حکومت را به پسر شاه فراری ( یعنی احمد شاه بچه سال ) تقدیم کردند . شازده ( در اینجا نماد محمد علی شاه ) از سوء قصد قدمباجی سخت عصبانی شده و از اینکه با باز شدن پای امنیتی های خارجی به این کشور شیوه تغییر یافتن حکومت در این کشور هم تغییر کرده ( تغییر حکومت نه با شمشیر بلکه با سیاست و تظاهرات ) برای خود متاسف می شود . و به قدمباجی می گوید : ﴿﴿ اون شوهر وافوری ات حق داشت که تو را ول کرد و گور به گور شد ﴾﴾ منظور او در اینجا از مرد وافوری خود حکومت قاجار است زیرا بعد ها ملت را رها کرده و حکومت آنرا به دست سلسله پهلوی سپرد و خود گور به گور شد . خاطر نشان می شویم که اکثر شاهان و شاهزادگان قاجار میگسار و ملنگ و وافوری بوده اند .
در این فیلم ابتر ماندن عمل فاتحان تهران (قدمباجی)درتغییرحکومت ،وقصاص قاجاریه ،وپراکنده شدن بعدی این نیروهارا،بافرار ومضروب شدن قدمباجی،به دست شازده ،به تصویر می کشد . و بعد رویا تیموریان در را می گشاید ، کودک را گریان بر بالین مادر غرق در خونش می بیند و از اقدام ناکامل آنان در ساقط کردن قاجار ناامید و عصبانی می شود و تصمیم می گیرد با خارج شدن از خانه شازده، خود را از زیر سیطره حکومت او خارج کند . اما شازده با پوشیدن زره و کلاه خود و گرفتن شمشیر آماده رزم شده و جلوی او را می گیرد و می گوید : ﴿﴿ دلم می خواست دوران ما به پایان نمی رسید و هنوز در دوران طفولیت حکومت قاجار باقی می ماندیم . و زمانه امنیت و آرامش آن دوران برای ما ثابت می ماند تا کنون برادرکشی ، پدر کشی و قیام شهرستانی ها علیه خوانین محلی در حکومت قاجار سابقه داشته اما قیام رعیت برای براندازی حکومت مرکزی خیر و تو می خواستی آنرا برای اولین در تاریخ ثبت کنی)) .
می دانیم که در آن زمان در بسیاری از کشورهای پیشرفته علاوه بر اینکه نمایندگان مجلس از طریق رأی عمومی انتخاب می شدند ، شخص اول اجرایی کشور، یعنی نخست وزیر یا رئیس جمهور هم توسط حزب غالب مجلس معرفی می شد ، که این همان جمهوریت کامل است. و مشروطه خواهان ایران هم خواهان همین بودند . اما به دلیل کار شکنی شاهان قاجار و پهلوی ، جمهوریت در این دو سلسله فقط به صورت نصفه و نیمه اجرا می شد ، بدین معنا که مجلس داشتند اما فاقد رئیس جمهور مردمی بودند . بنا بر این رویا تیموریان ( ملت ) هم نفرت شدید خود را از شازده، به دلیل جلوگیری او از اجرای جمهوریت کامل در آن زمان، اینچنین بیان می کند : ﴿﴿ ولله حلال خدا حرام نمی شد اگر ( جمهوریت کامل در این کشور اجرا می شد و پس از انجام انتخابات ) بانوی ناز ( یعنی ملت ) به دست تعزیه گران نیاز (یعنی غمخوار ملت یا نمایندگان مجلس ) می افتاد . ( و سپس از میان حزب غالب مجلسی ها هم ،یکنفر ( طفل ) به عنوان رئیس جمهور متولد می شد و این ملت خود ، هم زاینده رئیس جمهور و هم زاینده نمایندگان مجلس خویش می شد ) یعنی مادر شدن ﴾﴾ که مادر شدن در اینجا به معنای اجرای کامل جمهوریت می باشد زیرا حکومتی که با سیستم کامل اداره شود هرگز انقراض پیدا نمی کند و تا ابد جاودان می ماند اما عجوزه مرد خونریزی چون قاجار ملت را از همچون موهبتی محروم داشت . سپس رویا تیموریان قصد بیرون رفتن از درب خانه را می کند که شازده بر روی او شمشیر می کشد اما او به طعنه می گوید :﴿﴿ اگر مرا بکشید دستگیر شدنتان به دست اجامراوباش رضا قلدر به یک صبح تا پسین هم نمی کشد ﴾﴾ این صحنه اشاره به لحظه تغییر حکومت از قاجار به پهلوی دارد که در آن ملت ( رویا تیموریان ) تهدید می کند که احمد شاه که اینک در رقابت با رضا خان شاه کم آورده و دارد حکومت را از دست می دهد بخواهد برای انتقام گیری به ملت یا اموال ملی صدمه وارد کند یا چپاول کند ، توسط قانون جدید رضا قلدر ، دستگیر و زندانی خواهد شد . رویا تیموریان با حسرت می گوید : ﴿﴿ این بازی نامه ( یعنی حکومت قاجار ) نقطه پایانی می خواست که به قلم من ( ملت ) میسر نشد ﴾﴾ راست هم می گوید زیرا به دست رضاخان دیکتاتور مسلک میسر شد . البته نباید فراموش کنیم با توجه به شجاعتهای فراوانی که ملت در مشروطه ، قیام فاتحان و اعتراضات مختلف دیگر که از خود نشان داد و همچنین با توجه به سست عنصر بودن احمد شاه حتی اگر رضا خان هم قاجاریه را ساقط نمی کرد خود ملت پس از چند سال همین کار را می کرد و جمهوریت را چند دهه زودتر بر پا می ساخت . تیغی که شازده از پشت به رویا تیموریان در لحظه بیرون رفتن از درب می زند گویای معنای کنایی ( از پشت به کسی خنجر زدن ) است . که در ادبیات فارسی کنایه از به کسی خیانت کردن می باشد . و این صحنه نماد تمام خیانتهایی است که قاجار به ملت ایران روا داشت مخصوصاً در تقدیم حکومت به شاه مستبد دیگری به نام رضا خان .

رویا تیموریان که زخم خورده بر دیواری تکیه داده سینه ریز طلایی را به عنوان تحفه فرنگ به شازده می دهد این سینه ریز تحفه ، نماد آن مواجب و مقرری است که از جیب ملت گرسنه برای احمد شاه و خاندان فراری او ماهانه به اروپا فرستاده می شد . ملت بلافاصله پس از دادن تحفه مقرری بدو با کوبیدن خنجری مرگبار در سینه شازده ،به حکومت او در ایران پایان میدهد.که این صحنه درواقع،به تصویب ماده واحده ای توسط نمایندگان مردم درسال۱۳۰۴مبنی برعزل احمدشاه،ونصب ناچاری شاهی جدید، اشاره دارد . شازده تلوتلوخوران صندوقچه طلاها را برداشته و می خواهد با خود ببرد . اما کودک ( که در اینجا نماد رضا خان است ) و مادر زخم خورده اش، را سد راه خود می بیند . به همین خاطر کلاه خود و شمشیر ( نماد قدرت قاجاریه ) و صندوقچه پر از طلا ( نماد ثروت ) از دستش می افتد و سپس خودش نیز می میرد، و آن چیزها را برای کودک که اکنون تنها شخص زنده و قبراق این طبقه و نماد رضا خان قلدر است، به ارث می گذارد . و خود گور به گور می شود .
کاری از وزارت علوم و تحقیقات مجازی! تالار گفتگوی ANTi۶۶۶
نگارنده : شهرام جاویدنیا

[="Times New Roman"]سلام عليكم و رحمه الله

بقول استاد عباسي اساسا سينما گران ما آنتاگونيست ( ضد وضعيت) هستند ولي اين فيلم جنبه تخريبي بسياري از فيلمهاي مخرب و افتضاح ايراني بعد از انقلاب را ندارد.

در ادبيات نمايشي زن و مرد معاني متعددي را در بر ميگيرند كه از جمله آنها اين موردي است كه شما اشاره كرديد.

(البته خوشبختانه اين فيلم را نديده ام و وقت خود را تلف اين فيلم نكرده ام ولي ) بنا بر توضيحات شما

زن شازده ميتواند نماد حكومت باشد يا مام وطن كه حكومت زده است
و كلفت خانواده نيز حكايت و نمادي از دوره ارباب رعيتي (بعد از برده داري) را در بطن خود دارد
در عين حال
هر دو اينها بيانگر موقعيت اجتماعي زن در اين ادوار هستند . يعني يك تبليغات فمنيستي هم چاشني اين مطبخ است

در دوره قجر زن مانند مام وطن قرباني ديكتاتوري و خشونت است
در دوره رضاخاني و قلدر مآبي نيز به همچنين
ولي در (طبقه اول ) دوره معاصر هنرمند سعي دارد نمايش رهائي و اميد به رهائي را به تصوير بكشد.

اما ماجراي تيله ها در هر سه طبقه
تيله هاي معروف مظفرالدين شاه قاجار و جعبه تيله هايش بسيار در تاريخ و سينماي ايران مشهور است ( كليك كنيد)

ولي تفاوت تاريخ با سينماي ايران در اين است كه در يكي از فيلمهاي تاريخي و معروف دهه اول انقلاب ( كه الان نامش در خاطرم نيست) بشكلي نمادين ناصرالدين شاه جعبه تيله هايش را ه وليعهدش ميبخشد و او نيز چنين ميكند
در اين بدعت نمايشي
تيله ميتواند معني و نماد بازي يك ديكتاتور نالايق با حكومت يا سرنوشت مردم باشد لذا در هر سه طبقه شاهد آن هستيم.

نميدانم دادگاه سقراطي راه انداختم يا نه ولي در هر حال اگر دفاعي هست لازم است ذكر شود.

ياحق

با سلام:Gol:

با اجازه دوستان مي خواستم راجع به سريال پايتخت نظرم رو بگم.

با اينكه به اين سريال هم مثل تمام سريالها نقد هايي واردهست ولي انصافا به شخصه هر وقت اين سريال رو مي ديدم كيف مي كردم خصوصا پايتخت 1.

در سريال پايتخت بر خلاف خيلي از سريالهاي ديگه كه با آرايش آنچناني و بزك كردن زنانِ فيلم براي جذب مخاطب تلاش مي كردند، صاف و سادگي شخصيتهاي فيلم خيلي از مخاطبين رو پاي تلويزيون مي نشوند.

به نظرم آرايش شخصيتهاي زن فيلم خيلي ملايم و معمولي بود و طرز برخورد محرم و نامحرم هم تا حدودي رعايت مي شد.

البته كمي هم موسيقي هاي بين فيلم خيلي به جا و مناسب انتخاب نشده بود.
در كل به نظرم در حد خودش فيلم خوبي بود، با تشكر از عوامل ساخت فيلم. :Gol:

این فیلم که کلا مطربی بودی انواع و اقسام ترانه های رقص شمالی رو پخش کرد. واقعا صداو سیمای جمهوری اصلا اصلاوابدا اسلامی نیست. آهنگهایی که از تی وی پخش میشه واقعا وقیحانه معاند عقیده ی علوی ماست. باور کنید اگه از بچه های آکادمی دعوت کنن واسه شبکه سه بجای برنامه هفت ترانه سنگین تر خواهند بود. حالا ایناش بکنار جدا صداوسیمای کاملا ضد اسلامی ما نمیدانست که امسال فاطمیه است؟

niyaz;332574 نوشت:
با سلام:gol:

با اجازه دوستان مي خواستم راجع به سريال پايتخت نظرم رو بگم.

با اينكه به اين سريال هم مثل تمام سريالها نقد هايي واردهست ولي انصافا به شخصه هر وقت اين سريال رو مي ديدم كيف مي كردم خصوصا پايتخت 1.

در سريال پايتخت بر خلاف خيلي از سريالهاي ديگه كه با آرايش آنچناني و بزك كردن زنانِ فيلم براي جذب مخاطب تلاش مي كردند، صاف و سادگي شخصيتهاي فيلم خيلي از مخاطبين رو پاي تلويزيون مي نشوند.

به نظرم آرايش شخصيتهاي زن فيلم خيلي ملايم و معمولي بود و طرز برخورد محرم و نامحرم هم تا حدودي رعايت مي شد.

البته كمي هم موسيقي هاي بين فيلم خيلي به جا و مناسب انتخاب نشده بود.
در كل به نظرم در حد خودش فيلم خوبي بود، با تشكر از عوامل ساخت فيلم. :gol:

سلام. به نظرم من هر قسمتش یک نکته اخلاقی داشت که در کنار فضای شاد سریال بسیار آموزنده بود.مردم ما نیاز به شادی دارند. ایام فاطمیه هم سر جای خودش هست و بهتره که افراط و تفریط نکنیم.

سلام
بنظرم فیلم خوبی بود
فیلم های دیگه مثلا نشون می دن که صبح شده مثلا ساعت 10 اقا یا خانم تازه از خواب بیدار شده
ولی این فیلم بخوبی نشون داد که چقدر باید به نماز اهمیت داد
حتی احترام به پدر و مادر رو خیلی خوب نشون داد
و قشنگ تر از همه رفتار زن و شوهر بود که نشون میداد که درسته جر و بحث هست ولی کوتاه اومدن ها تو دعواها خیلی قشنگ بود چون اگر هنر کوتاه اومدن رو نتونیم بهم یاد بدیم مطمعنا فردا مشکلات بزرگی تو زندگی بوجود میاد

سلام چی شد؟
شما ها از این فیلم خوشتون نمیومد؟
چرا؟

سلام
به نظر من کلا سریال مناسب و خوبی بود ،هم از منظر دینی و اخلاقی و هم از جنبه طنز چیزی کم نداشت .

قدس شریف;332608 نوشت:
باور کنید اگه از بچه های آکادمی دعوت کنن واسه شبکه سه بجای برنامه هفت ترانه سنگین تر خواهند بود.

یعنی شما قدس شریف برنامه های اکادمی را دنبال کردید! و به این نتیجه رسیدی که اونا سنگین ترن؟!!:Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:

تارک دنیا;332649 نوشت:
برنامه های اکادمی
گرامی اینجا جای این بحثا نیس ضمنا من تی وی خودمونو بنابر فتوای مرجع معظمم نگاه نمیکنم برم بشینم پای آکادمی؟ من از فیسبوک گاهگاهی اخبارش بدستم میرسه. ضمنا بازهم برین تاکید دارم که
قدس شریف;332608 نوشت:
اگه از بچه های آکادمی دعوت کنن واسه شبکه سه بجای برنامه هفت ترانه سنگین تر خواهند بود.
اقلا اونا در رسانه ای که مدعای دین نیست درحال فعالیتن نه که رسانه ما خلاف مدعای خودشو با ترانه هایی کاملا مبتذل زیر سوال میبره. الله اعلم

بنظرمنم فیلم خوبی بود
نماز،نماز جماعت، احترام به والدین، محرم و نامحرم، صبر و کنار اومدن با مشکلات، لقمه حلال و ... که واقعا تو فیلم های صداوسیما دیگه اثری ازشون نیست تو این سریال دیده میشد و البته انتقادی که بهش وارده آهنگهای زیاد و نامناسب فیلم بود. ما که موقع دیدن فیلم همش صداشو کم و زیاد میکردیم. البت به صداوسیما زنگ زدم و درکنار تعریف از فیلم از همین آهنگها انتقاد کردم.
ولی انصافا آدم از دیدن این فیلم دلش شاد میشد.

قدس شریف;332661 نوشت:
گرامی اینجا جای این بحثا نیس
بله میدانم اینجا جایش نیست، شما اسم این برنامه را پیش کشیدید .
قدس شریف;332661 نوشت:
ضمنا من تی وی خودمونو بنابر فتوای مرجع معظمم نگاه نمیکنم برم بشینم پای آکادمی؟

، تعجب هم همینجاست چون میشه به قصد تحلیل برنامه ای را از اینترنت خبر گرفت ولی تشخیص اینکه اونها سنگین تر هستند مستلزم پیگیری و مشاهده کامل برنامه هاست!!!!

قدس شریف;332661 نوشت:
من از فیسبوک گاهگاهی اخبارش بدستم میرسه

گفتید تلویزیون را نگاه نمیکنید!.. فیلترشکنتان از کدوم نوعه!؟:khandeh!:

تارک دنیا;332667 نوشت:
ولی تشخیص اینکه اونها سنگین تر هستند مستلزم پیگیری و مشاهده کامل برنامه هاست!!!!
حقیر دلیل سنگین تر بودن این برنامه رو قبلا عرض کردم که
قدس شریف;332661 نوشت:
اقلا اونا در رسانه ای که مدعای دین نیست درحال فعالیتن نه که رسانه ما خلاف مدعای خودشو با ترانه هایی کاملا مبتذل زیر سوال میبره. الله اعلم

[="Tahoma"][="Purple"]

سلام
بنظرم كلا فيلم خوبي بود...
همه مواردي هم كه دوستان گفتن رو قبول دارم...اما يه چيز از قلم افتاد...!!!!
اونم مسخره كردن بود... درسته كه فيلم شادي بود اما با مسخره كردن مردم يه استان اين شادي و خنده بوجود اومده...
من كه خيلي بهم بر خورد....
[/]

حرمت شکنی صدا و سیما ایران در ایام فاطمیه اول

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
اعتراض به عملکرد صدا و سیما ایران در ایام فاطمیه
جشن نوروز امسال متقارن بود با ایام حزن آل الله و حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف که متاسفانه شاهد زیر پا نهادن شان این ایام توسط نهاد دولتی صدا و سیما هستیم.
متاسفانه این نهاد با پخش برنامه های طنز همچون پایتخت،کلاه قرمزی و مسابقات و موسیقی های شاد و … حرمت این ایام را زیر پا نهاده،و با وقاحت تمام این کار خود را ادامه میدهد.
در زشتی این عمل هیچ عذری پذیرفته نیست، زیرا که حتی اگر روایت اول شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها صحیح نباشد این ایام ، ایام بستری بودن حضرت زهرا سلام الله علیها بوده و حضرت صاحب الامر در این مصیبت سبب خلقت،حضرت زهرا سلام الله علیها عزادار هستند پس شایسته هست که ارگان های وابسته به جمهوری اسلامی ایران نیز در این حزن و اندوه عظیم عزا دار بوده و دست از رنجاندن دل مومنین ،رهبری معظم و امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف بردارند.
از طرفی دیگر این بی حرمتی ها به پخش این برنامه ها در این زمان ختم نمی شود.بی حرمتی های زیاد صدا و سیما به ائمه و معصومین طی سال های اخیر شدت گرفته و به بهانه جذب حد اکثری و دفع حد اقلی، تسامح و تساهل را در پیش گرفته و سبب خوشحالی عدوالله را فراهم آورده است. این بی حرمتی ها (هرچند گاهاً بدون قصد و غرض)موجبات تمسخر برخی از مقدسات شده و اسم های شریفی چون نقی و تقی را به عنوان شخصیت های طنز انتخاب کرده که خود باعث وهن اسم شریف حضرت ائمه اطهار شده و قبح تمسخر این اسامی را شکسته است.
هر چند در این مدت تذکرات زیادی به مسئولین مرتبط داده شده است اما مسئولین هیچ گونه توجهی که نداشته اند هیچ بلکه در خلاف این خواستار ها قدم نهاده اند
ما امت حزب الله از جای جایِ ایران و اعضای فضای مجازی ، مصرانه از مسئولین خواستار پایان دهی به این هتک حرمت ها و بی حرمتی ها می باشیم.
قال الامام الصادق (ع)
شـیعتنا منّا یفرحون لفرحنا ویحزنون لحزننا
۱۲ فروردین ماه ۱۳۹۲ / جنبش سایبری گروه نصر
منبع : روح الامین (ذکر منبع در هنگام کپی برداری الزامیست)

نقل قول:
سلام
بنظرم كلا فيلم خوبي بود...
همه مواردي هم كه دوستان گفتن رو قبول دارم...اما يه چيز از قلم افتاد...!!!!
اونم مسخره كردن بود... درسته كه فيلم شادي بود اما با مسخره كردن مردم يه استان اين شادي و خنده بوجود اومده...
من كه خيلي بهم بر خورد....

سلام
نه بابا مسخره کجا بود اینقدر ما کیف می کردیم تا نصف شب می خندیدیم
شمالی ها همینطوری هستن دیگه
جالب بود

به نظر مياد پايتخت تازه گل سرسبد سريال هاي امسال بوده!
در اين سبد طلايي سريال اب پريا با دو كيلو سايه چشم خانمهاي بازيگر و كفش پاشنه ده سانتي و.... قابل توجه كودكان ايران زمين!!!! اگر زني با اين مشخصات ديديد همان پري هاي مهربان هستند نه بدحجابان مورد غضب الهي!!!
عكسhttp://www.patugh.ir/37562/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%A2%D8%A8-%D9%BE%D8%B1%DB%8C%D8%A7-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87-%D9%86%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B2-92.html

امشب هم كه اخرين قسمت بود خانمها خيلي زيبا اواز خوندند و اگر نگيم رقصيدند و خيلي خوش بين باشيم بالا پايين پريدند!!!!

خیلی فیلم ساده و روونی بود
همه ی مشکلات رو خیلی اسون میگرفتن
در هر شرایطی با هم خوش بودن
اما گاهی دیگه حرص ادمو در میووردن:Motehayer:
لهجشون هم خیلی باحال بود

نقل قول:
به نظر مياد پايتخت تازه گل سرسبد سريال هاي امسال بوده!
در اين سبد طلايي سريال اب پريا با دو كيلو سايه چشم خانمهاي بازيگر و كفش پاشنه ده سانتي و.... قابل توجه كودكان ايران زمين!!!! اگر زني با اين مشخصات ديديد همان پري هاي مهربان هستند نه بدحجابان مورد غضب الهي!!!
عكسhttp://www.patugh.ir/37562/%d8%b9%da...%d8%b2-92.html

امشب هم كه اخرين قسمت بود خانمها خيلي زيبا اواز خوندند و اگر نگيم رقصيدند و خيلي خوش بين باشيم بالا پايين پريدند!!!!
امضاء » شيعه ي ياس


من که این سریال رو ندیدم ولی فکر کنم از عکساش میشه حدس زد که چقد مسخره باشه

این سریال همه آدمهایش معمولی اند. معمولیه معمولی.
پنجعلی و نقی که یک کارگر معمولی است و حلال خور است. نکته ای که شاید تلویزیون خیلی کمتر از آنچه که باید بدان پرداخته است. فیلم آنقدر پیام خوردن لقمه حلال را خوب رسانده است که باید کارگردان‌ها و فیلمنامه نویس‌ها یاد بگیرند. خروسی را که روزی شان نیست نمی خورند حتی شده به بهانه رد شدن قطار و افتادن لوستر روی سفره، اما گربه ای که لب ایوان نشسته است تکه گوشتی را که روزی اش بوده می خورد. ظرف غذای کوچک گربه در لب ایوان سرجایش می ماند اما لوستر روی سفره می افتد.
پیرمرد خانه یاد داده است که بعد از هر جرعه ای آب بلند بگویید «سلام بر حسین» و مرد خانه قبل از اذان صبح بیدار است تا خود را برای نماز صبح محیا کند...
در پایتخت کارگرهای گنبد و گلدسته سازی فروردین قبل از کار وضو می گیرند و برایشان مهم است باوضو کارکنند. شاید ریش نداشته باشند اما نماز خوان هستند، حلال خورند، با خانواده خود مهربانند، وقتی از کارکردن به خانه بازمی گردندد خسته اند اما طوری رفتار می کنند که هم برای تربیت فرزندانشان به همان سبک هاب قدیمی و نه با استفاده از مهد کودک ها وقت می گذارند و هم به فکر همسرشان هستند. در پایتخت دکتر و مهندس بودن مهم نیست،آدم بودن و مرام ومعرفت داشتن مهم است.
چه اشکالی دارد مردم از تلویزیون یاد بگیرند که از پدران سالخورده خود نگهداری کنند
اینکه نام «لا اله الا الله» روی گنبد بنای امامزاده ای پیش ساخته از شمال تا جنوب کشور حرکت کند و با رفتارهای صمیمی و صادقانه و دوستانه به دل بیننده بنشیند اتفاق تازه ای است.
با کمی تغییر،
نقل از خبر نامه دانشجویان

سلام
یک نکته جالب در این فیلم زنده کردن مفهمو حکمت و واقعی بودن آن در دنیا هست جیزی که مردم این زمانه چندان اعتقادی به آن ندارن

من خیلی خوشم می اومد که نقی دائم می گفت
:آقا حکمت و می بینی تو...ما از اون سر دنیا بلند بشیم،بیام اینجا پنچر بشیم، آواره این سگه بشیم ، بعدم نظاره کتک خور خدا بشیم ،آخرسر هم مهمون رضا بشیم

خیلی جالب بود
[spoiler]ولی تیکه های محلی که مینداخت من از خنده روده بر می شدم با ابنکه شمالی نبود ولی خیلی خوب می گفت!!
شما متوجه نمیشین[/spoiler]

خیلی خوب بود که نماز خوندن رو نشون میداد چون کمتر سریالی اینقد واضح نشون میداد
معمولا تو سریالا زورشون میاد نشون بدن میان سایه ی طرفو نشون میدن
یا مثلا ارسطو یکی از صفات خوب خودشو نماز خون بودن معرفی میکرد

[="Tahoma"][="Purple"]سلااااممم...

سزیال قوی و خوبی بود...

setsoko;332677 نوشت:
سلام بنظرم كلا فيلم خوبي بود... همه مواردي هم كه دوستان گفتن رو قبول دارم...اما يه چيز از قلم افتاد...!!!! اونم مسخره كردن بود... درسته كه فيلم شادي بود اما با مسخره كردن مردم يه استان اين شادي و خنده بوجود اومده... من كه خيلي بهم بر خورد....

تا حدودی با این حرف موافقم!!:ok:
شادی ملت به قیمت مسخره کردن یه عده دیگه؟؟؟

عزرائیل;332685 نوشت:
سلام نه بابا مسخره کجا بود اینقدر ما کیف می کردیم تا نصف شب می خندیدیم شمالی ها همینطوری هستن دیگه جالب بود

بلههههههههههههه؟؟؟؟ کی گفته شمالی ها اینطوری هستن دوست من؟؟؟؟ :Moteajeb!:
میشه وقتی حرفی می زنید جمع نبندید؟؟؟؟[/]

[="Tahoma"][="SeaGreen"]

maneli;332786 نوشت:
سلااااممم...

سزیال قوی و خوبی بود...

تا حدودی با این حرف موافقم!!:ok:
شادی ملت به قیمت مسخره کردن یه عده دیگه؟؟؟

بلههههههههههههه؟؟؟؟ کی گفته شمالی ها اینطوری هستن دوست من؟؟؟؟ :moteajeb!:
میشه وقتی حرفی می زنید جمع نبندید؟؟؟؟

سلام دوست من
البته من عذرخواهم دارم نظر میدم چون پایتخت 2 رو کامل ندیدم متاسفانه اما اون قسمتایی که دیدم اصلاً به چیزی مث مسخره کردن لهجه و ... برنخوردم؛ میشه بیشتر توضیح بدین؟

اتفاقاً جالبه من شیفته ی شخصیت ساده ی شمالی ها شدم. شیفته ی تقیداتشون. شیفته ی خونواده دوستی شون و ...
به نظرم سریال قشنگی بود. البته پایتخت 1 رو بیشتر دیدم و خیلی برام جالب بود؛ پایتخت 2 هم پیام های قشنگی داشت که برام جالب شد: اینکه نقی بخاطر پدرش روی زمین کشیده شد؛ اینکه خانوم نقی اجازه ی قضاوت نابجا به همسرش نمیداد؛ اینکه در مواجهه با مشکلات همراه هم بودن؛ نه سوهان روح هم!

درکل، به نظرم در حد خودش تونست نشون بده که در هرشرایطی و با هرفرهنگی، یک خانواده ی با شعور ایرانی میتونه سبک زندگی شو حتی در یه حد کم، اسلامی کنه.[/]

سلام

نقل قول:
بلههههههههههههه؟؟؟؟ کی گفته شمالی ها اینطوری هستن دوست من؟؟؟؟
میشه وقتی حرفی می زنید جمع نبندید؟؟؟؟

بابا من منظورم ساده بودن و خوش لهجه بودن بود وگرنه اصلا مسخره نمی کرد که!
تازشم خیلی چیزایی رو که بایستی می گفت نمی گفت و الا خیلی خیلی فیلمش قشنگ تر می شد
حتی ایرانی های کشور های دیگه هم من شنیدم تلفن میزدن که فامیلاشون سی دی این سریال و براشون پست کنن!
----------------------
یه نکته دیگه اینکه خودندن مدح رو من برای اولین بار در تلوزیون شنیدم که از ترانه های مذهبی ما شمالی هاست (البته روستایی ها مخصوصا) که خیلی قشنگ بود معمولا مدخ رو در عروسی ها و مراسمات بدرقه زوار می خونن

مثلا می گفت
اگر بباره بر سر من شمشیر به مانند وارش (بارون)
هرگز دست بر نمی دارم ز دین مسلمانی
این خیلی توی غیرت آدم تاثیر داره مخصوصا اگر توی دوره جنگ و جهاد باشه !

سلام
به نظر من هم بيشتر به خانواده هاي ايراني نزديك بود تا بقيه ي سريال ها
خيلي چيزهاي قشنگ ياد ميداد
دستشون درد نكنه:Gol:

سلام بر همه

به نظرم، و به شکل مختصر:

اگر سریال مذکور را به شکل نسبی و در مقایسه با بسیاری از سریال های دیگر صدا و سیما بسنجیم، نکات مثبت خوبی در آن دیده می شد؛

اما وقتی مطلق خود سریال را ارزیابی کنیم، نقاط منفی ای داشت که نمی توان به راحتی از آن چشم پوشید و سریال را "خوب" ارزیابی نمود.

- دروغ گفتن (این گناه کبیره) بسیار و عادی کردن و قبح زدایی از آن توسط اعضای خانواده
بعضی وقت ها که در کاری گیر می افتادند، دروغ می گفتند.

- ارتباط غیر مناسب محرم و نامحرم، اختلاط در سفر و ارتباطات کلامی و .....

و .....

نقل قول:
خیلی خوب بود که نماز خوندن رو نشون میداد چون کمتر سریالی اینقد واضح نشون میداد
سلام درسته
یکی از نقاط خیلی خوبش همین نماز خوندن بود...حالا اونم واسه چی گذاشتن؟
برای اینکه بگن کسی که نماز می خونه و به خدا محل میزاره (هرچند خدا نیاز نداره) ولی همین احترام گذاشتن باعث توفیقاتی میشه...مثلا:

اونا رفتن نماز خونه نماز بخونن و مثل اصحاب کهف (بلا تشبیه) خوابشون برد
بیدار که شدن تازه فهمیدن نه تنها توی یک عصر دیگه نیستن! بلکه همونجا و توی همون دوره گیر افتادن و برای همین هی خودشونو به در و دیوار می کوبیدن که ای خدا ما که داشتیم نماز می خوندیم ما رو چرا زندونی کردی تو باید اون آدمای تارک الصلاتی که اون بیرون ول میگردن و تنبیه میکردی ، چرا حال مارو میگیری!!؟؟؟

اما خدا کارش و بلد هست اونا که نمی دونستن خدا چیکار می خواست بکنه که!
توی سرما جای گرم و نرم موندن، هیچی...گوشت و کباب با خیار شور سینه مرغ با تخم مرغ با شیش لیگم خوردنبازم میگیم هیچی...اسمشون تو تموم کشور اعلام شد و مسابقه دادن و برنده هم شدن و جایزه گرفتن دیگه این که دیگه آخرین کیفش بود که!!
یعنی
جایزه درست و حسابی به این میگن (یعنی کسی که با خدا باشه خدا هم با اونه، هرچند شاید اولش اینطور به نظر بیاد که داره بنده ش و اذیت میکنه اما در واقع داره باهاش بازی میکنه که بهش جایزه بده...!!:Gol:)

[SPOILER]
من خودم می دونین،شاید ده بار،شما نترسین بگین صد بار تا حالا
قضیه اینطوری برام پیش اومده که خدا داشت منو اذیت میکرد تا جایزه بده...!
مثلا آخریش همین چند روز پیش قبل عید بود که یه شرکت نرم افزاری بهم زنگ زد گفت آقای فلانی شما برنده 110 هزار تومن جایزه :Hedye: قرعه کشی شرکت ما شدید (راست میگم باور کنین!)...زود بگو می خوای یا نمی خوای؟می خوای یا نمی خوای؟!!
من که خیلی تعجب کرده بودم (چون فقط یه دونه بسته اموزشی قبلا ازشون خریده بودم ) اما چون هول شده بودم اومدم تعارف کنم که بگم حالا باشه خب بعدا حساب مبکنیم!! اما
در نهایت ساده لوحی گفتم نه نه!!!!:khaneh::Khandidan!::khandeh!::Kaf::khaneh:
اونم قطع کرد و خدافظ!
[/SPOILER]

من خودم بچه شمالم:ok:
خلقیاتشون واقعا شبیه ماهاست:khaneh: یهو بهم می پریند...سمج بودن...گویششون...
سریال فوق العاده زیبایی بود.یک قسمتشم از دست ندادم.
واقعا دستشون درد نکنه.خیلی زحمت کشیدن برای ساخت این فیلم

[="Tahoma"][="Purple"]

عزرائیل;332809 نوشت:
بابا من منظورم ساده بودن و خوش لهجه بودن بود وگرنه اصلا مسخره نمی کرد که!

چرا داشت لهجه ی مازنی ها رو مسخره می کرد!! هر چند نمیشه از بازی خوب و کم نقص اقای تنابنده (نقی!) چشم پوشی کرد (انصافا نقشو خوب درآوردن!.. ) اما خب داشت مسخره می کرد!..

در صورتی این کارشون رو میشه ندید گرفت که در مورد استان های دیگه و لهجه و رسوماتشون هم سریال یا فیلم ساخته بشه!... (ما که ندیدیم!! تا یادمه هرجا میخوان ملتو بخندونن یا یکی با لهجه ی مازنی میذارن، یا یکی با ویژگی های عزیزان اصفهانی! ... )

اونوقته که دیگه به بقیه برنمی خوره...

یه نکته ی بد دیگه هم که به نظرم بدترین نکتهی سریال بوده، حیوان آزاری بود!!... آهوی بیچاره رو کردن تو گونی و درشون بستن که یه قسمت از سریال شون در بیاد ؟؟ :Ghamgin:[/]

[="Tahoma"][="Purple"]

فرزانه!!;332795 نوشت:
چون پایتخت 2 رو کامل ندیدم متاسفانه اما اون قسمتایی که دیدم اصلاً به چیزی مث مسخره کردن لهجه و ... برنخوردم؛ میشه بیشتر توضیح بدین؟
اتفاقاً جالبه من شیفته ی شخصیت ساده ی شمالی ها شدم. شیفته ی تقیداتشون. شیفته ی خونواده دوستی شون و ...
پایتخت 2 هم پیام های قشنگی داشت که برام جالب شد:...........

در مورد مطلب اول که گفتم مسخره کردن و ... باید خودتون سریال رو میدین تا متوجه منظورم میشدین، آخه لهجه رو نمیشه تو تایپ کردن نشون داد...

و درمورد پیام های خوب سریال هم : بله حق با شماست.. همینطوره که میگید.. بخصوص در مورد احترام گذاشتن به پدر و مادر بزرگ، میتونم بگم واقعا خیلی ها تو شمال هنوزم که هنوزه این مسائل رو رعایت میکنن..[/]

سلام به نظر من این باعث افتخار یک گویش محلیه که کارگردانها را متوجه خودش کرده.این که شما میگید مسخره کردن اصلا این طور نیست خیلی از فیلمهای طنز در تهران با لهجه همونجا ساخته میشه چرا برا اونها ایرادی نمیگیرید پس اگه هر جایی بخاد اینطوری ایراد بگیرند باید فاتحه فیلم طنز را خوند وفقط فیلمهای غمناک که توش همش مرده کشی میکنند را تماشا کنیم بابا خسته شدیم .به نظر من فیلم پایتخت محشر بود

[="Teal"]

maneli;332971 نوشت:
یه نکته ی بد دیگه هم که به نظرم بدترین نکتهی سریال بوده، حیوان آزاری بود!!...

جوجه جوجه!
جوجه هارو لای ساندویچ بیشتر آزار دادن تا اون آهو!
من رو جوجه خیلی حساسم و داشت اشکم در میومد[/]

حقیقتا نه مسخره ای توش بود نه چیزی
اینقدر تو فیلم ها جنوبی ها رو بد نشون می دن تیکه کلامشون همش واسه مسخره کردن
یا اینقدر ساده نشون می دن انگار همشون همین طورن
اینقدر بد نمایش دادن که من هر چی هم بگم باز دردی رو دوا نمی کنه
تا الانم یبار هم نشده که بگن مسخره شدیم
نمی دونم شاید من اشتباه می کنم

سلام
از حیوان آزاری سحن به میان امد یه چیزی من یادم افتاد که گفتم بد نباشه بگم
حتما شنیدین که از بزرگان نقل است که حتی برای صخبت کردن، اسبان خودتان را معطل نکنید چون حساب داره!

جدای نقدهایی که دوستان داشتن من به این قضیه در این سریال نمره بیست میدم !...حالا چرا؟

در یکی از قسمتها در جنوب نقی می گفت اگه چندتا دلفین پرورش بدیم و برای مردم نمایش بدن در آمد اقتصادی زیادی داره ، اولش گفت شبانه روز اونا رو بدو بدو بدیم می دونین چقدر تماشاچی جمع می کنن؟!

اما در ادامه وقتی داشت درامد یه ماه اون رو حساب می کرد گفت دو روزم به این حیوونا رحم کنی دم بزنن خستگی در کنن میشه 28 روز!!! (البته من خیلی خندم گرفت...حیوون خدا رو 28 روز کار بزنی بعدم ثواب کنی دو روزم آدم بهشون رحم کنه !:Kaf::khandeh!::ok::Nishkhand::khaneh:)

اما چرا اون اینو گفت»
[SPOILER]شما نمی دونین که نمی دونین که...ما که توی روستا های شمال زندگی می کنیم ملت به حیوونا اینطوری رحم نمی کنند که!
مثلا وقتی بارون میزنه و تموم جاده های صحرایی رو تا کمر آب می گیره شما فکر می کنین چوپانا یونجه و خوراک می دن به گوسفندا و میزارن تو طویله بمونن حموم زنونه درست کنن!!...اصلا از این خبرا نیست!

حیوون بیچاره رو تو بارون می برن صحرا اونم از توی جاده هایی که تا کمر آب و گل پر پر هست بعدم خیوون بیچاره و هی رم میدن و زور میکنن که الا و بلا باید از توی این مرداب رد بشی!
خب حیون معصوم دیگه طفلی مجبوری میره توش سُمش پر گل میشه، میشه قد سم شتر! بیست کیلو میشه! طبعا خیلی براش سخت میشه دیگه ظلمه دیگه تازه جلو ترا سر می خورن می زنن به همدیگه دعوا میشه، اعصابشون خورد میزنن به سیم آخر کفری میشن میرن تو زمینای مردم که این دیگه یک بلیه ای عظیم هست واسه خودش...چون هیچ رقمه دیگه نمیشه حالیشون کرد!!:ok::Nishkhand::khaneh:)

شاید شما بگین دارم اغراق میکنم ولی باور کنین عده ای (هر چند معدود این ظلم رو در حق حیوونا انجام میدن!برای همین شیر حیووناشون همش ترش هست دیگه اعصاب حیوون بهم میریزه روح داره ناراحت میشه دیگه !
[/SPOILER]

من از پايتخت دو فقط دو قسمتشو ديدم . بايد به عوامل اين سريال تبريك گفت . در ايام عيد بيشتر سريالها خالي از ياد خدا ميشه اگرم سريالي مذهبي درست كنند طنز نيست اما اين سريال هم زيبا بود هم با ايجاد لحظات شاد ياد خداوندو زنده كرد.
حالا بحث نقد و انتقاده ....
اختلاط با توجه به اينكه چندتا از شخصيتها مجرد بودند اصلا درست نبود به هر حال همين سريال ها باعث طبيعي شدن اين مسائل در واقعيت ميشه!

نكته بعدي كه خيلي مهم بود بد حرف زدن هما با شوهرش بود. با شوهرش عين نوكر يا اينكه طلبكاره صحبت ميكرد. من واقعا تعجب كردم .در مجموعه هاي ايراني مردها هميشه عنوان زن ذليلو يدك ميكشند. دقت كرديد كه ديگه پدر سالاري ساخته نميشه؟! البته پدر سالاري مطلق خوب نيست ! اما اگر اسلامي بخوايم فكر كنيم مرد بايد جايگاهش بيشتر ازين حفظ بشه!

اهميت دادن به نماز صبح هم واقعا قابل تقدير بود.و اينكه اون معتاده از كنار اذان ساده نگذشت ...همه اينها نكات ظريفيه كه خيلي اهميت داره.

[="Tahoma"][="Green"]

asad;333063 نوشت:
جوجه جوجه!
جوجه هارو لای ساندویچ بیشتر آزار دادن تا اون آهو!
من رو جوجه خیلی حساسم و داشت اشکم در میومد

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام

این سریال در این سری ارتقا مذهبی داشت خوب بود که توی فیلم و سریال های غیر ماه رمضون ما کمه

(شایدم باشه و من نددیم مثلا بازیگراش نماز بخونند!)

در مورد این صحنه شما مطمئنید جوجه رو باش اینکار رو کردند؟

یا ترفند سینمایی است؟[/]

بسم الله...
دوباره سلام

نقل قول:
سلام
نه بابا مسخره کجا بود اینقدر ما کیف می کردیم تا نصف شب می خندیدیم
شمالی ها همینطوری هستن دیگه
جالب بود
منم گفتم نكات اخلاقي زيادي داشت، بعد مدتها فيلم خوبي بود برا صداوسيماي ما...
اما... منم مث شما شماليم،نديدم همه ي مردم اينطوري حرف بزنن...ارسطو ديگه شورشو درآورده بود...الان كل ايران شماليا رو با اين وي‍ژگ‍‍ي ميشناسن(لهجه رو ميگم) تا بفهمن شمالي هستي مث نقي و ارسطو ميحرفن...خب كه چي؟؟!!!
يادمه پايتخت 1، بيشترين نقد از تهرونيا بود...دليلشم اين بود كه سيروس مقدم تو اون سريالش تهرونيا رو دغل كار و دودره باز و ناتو نمايش داده بود... حالا واقعا همه ي تهرونيا اينطورين؟؟؟!!!!
(ايني كه ميگمو تو يه برنامه تلوزيوني شنيدم).

نقل قول:
خیلی خوب بود که نماز خوندن رو نشون میداد چون کمتر سریالی اینقد واضح نشون میداد
معمولا تو سریالا زورشون میاد نشون بدن میان سایه ی طرفو نشون میدن
یا مثلا ارسطو یکی از صفات خوب خودشو نماز خون بودن معرفی میکرد
آقاي مقدم تو يكي از مصاحبه هاشون (تو تلويزيون) گفته بودن:
دوس دارم تو همهي فيلمهام يه صحنه از نماز خوندن باشه تا اون حال معنوي كه ميخوام به مخاطب القا شه...اگر تو فيلماي ديگشونم دقت كنين از اين صحنه ها بوده( تا ثريا،نرگس،زيرهشت و...)

والا خودمم اين فيلمو ديدم ، دروغ چرا خوشمم اومده اما بعضي قسمتا نظرم هموني بود كه بالا گفتم...


سلام دوست عزیز

در ضمن من خودم جدا از موسیقی های فیلم این را فیلم خوب و جدیدی می دونم
چون بر عکس تمام فیلم های صداوسیما
1- در آن حجاب بهتر از بقیه فیلم رعایت شده بود
2- عشق و عاشقی موضوع اصلی آن نیست و حتی قسمت هایی که این مسئله در آنها داخل است به دور از کلیشه هایی است که هر روز می بینیم

با سلامممممم
به نظر من هم فیلم خیلی خوب بود
حالا علاوه بر پیام های مشهودی که تو فیلم نشون میداد مثل همون نماز خوندن خیلی از مطالب رو هم غیر مستقیم اشاره میکرد مثل اینکه نقی تو قضیه ی نجات آهو هی میگفت قسمت بوده واقعا همینطوره خدا بعضی وقتا ی سری مسائل رو انقد جفت و جور میکنه که تو هرجور فکر میکنی آخرش به این نتیجه میرسی که
یکی اون بالا هست که داره همه چیز رو مدیریت میکنه

ما هم اصالتا شمالی هستیم به نظر من هم مسخره کردنی در کار نبود واقعا چقدر قشنگ اون صفا و صمیمیت شمالی ها رو به تصویر کشیدند
و یه نکته ای که ازین یلم برای من خیلی آموزنده بود این بود که چقد مشکلات رو راحت میگرفتن برخلاف خیلی از خونواده های امروزی که کوچیکترین اتفاق همه رو عصبی و پرخاشگر میکنه و به جای راه حل به دنبال مقصر میگردن اما تو این فیلم چ پایتخت یک و چه پایتخت دو حتی گیر کردن ماشین وسط آب باعث نمیشد که سیزده به درشون رو خراب کنن(پایتخت یک)
واقعا عالی بود...

ارغوان تاریکی;333945 نوشت:
ما هم اصالتا شمالی هستیم به نظر من هم مسخره کردنی در کار نبود واقعا چقدر قشنگ اون صفا و صمیمیت شمالی ها رو به تصویر کشیدند

کاملا موافقم:ok: همه ی شمالی ها همینطورن:ok:

به نظر منم نکته ی فاجعه باری نداشت

نظرتون درباره سریال مادرانه چیه؟؟؟؟؟
البته فکر میکنم پایان سریال نقش مهمی داشته باشه برای قضاوت کردنش!!!

ولی خوب تا الان نظری دارید؟