جمع بندی تفاوت وحي با نبوغ

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفاوت وحي با نبوغ

تفاوتهاي بين وحي و نبوغ(پيشرفت فكري فرد) چه هستند؟


با نام و یاد دوست

4017;332599 نوشت:
تفاوتهاي بين وحي و نبوغ(پيشرفت فكري فرد) چه هستند؟

با سلام و درود

در تفاوت نبوغ و وحی می توان به مواردی اشاره نمود:

1. نوابغ از راه حواس خود با اشیاء تماس می گیرند و با نیروی حسابگر عقل خود بر روی فرآورده های ذهنی خود کار می کنند و به نتیجه می رسند ولی پیامبران الهی علاوه بر برخورداری از نیروی خرد و اندیشه و حسابگریهای ذهنی، به نیروی دیگری به نام وحی مجهزند و نوابغ از این نیرو بی بهره اند.

به بیان دیگر، نبوغ نوابغ مربوط به نیروی تفکر و اندیشه بشری است ولی ویژگی پیامبران مربوط به نیروی دیگری به نام وحی و اتصال به مبدأ هستی است.

2. فرد نابغه، حقایقی را درک می کنند که این نوع حقایق با عقل و دانش بشری قابل ادراک است، در حالی که مطالبی از طریق وحی وارد می شود، در دسترس عقل و دانش بشری نیست.

3. در دریافتهای بشری ـ ولو افراد نابغه ـ احتمال خطا می رود، ولی در دریافت وحی، احتمال خطا نیست.

4. پـیـامـبـران ـ برخلاف نوابغ ـ مردم را به سوی خویش و افکار خود فـرا نـخـوانـده، بـلکه همواره تاکید نموده ‌اند که ما از سوی پروردگار عالمیان مبعوث شده و پـیام او را می ‌رسانیم.

به بیان دیگر، در نظر غير پیامبران ـ ولو نوابغ ـ مركز و مقصد و اساس كوشش ها و كاوش ها نفس انسان يا نوع انسان است و لذا همه چيز بايد در استخدام و استفاده او باشد، اما براي پيامبران مركز و مقصد خداست و در سايه خداپرستي و اعتقاد و تدارك آخرت است كه جامعه بايد اصلاح و آباد شود.

5. پیامبران برای اثبات صدق ادعای خود نیز در موارد لازم به آوردن معجزات اقدام کرده ‌اند، معجزاتی که هیچ انسانی حتی اگر نابغه باشد توان انجام آن را ندارد.

4017;332599 نوشت:
تفاوتهاي بين وحي و نبوغ(پيشرفت فكري فرد) چه هستند؟

سلام
در مرتبه با هم تفاوت دارند یعنی یکی از جنس حقایق عالم قلب است و یکی از امور ذهنی
موفق باشید

با سلام و تشكر از دوستاني كه به سوال من پاسخ دادند

میقات;336758 نوشت:

با سلام و درود

در تفاوت نبوغ و وحی می توان به مواردی اشاره نمود:

1. نوابغ از راه حواس خود با اشیاء تماس می گیرند و با نیروی حسابگر عقل خود بر روی فرآورده های ذهنی خود کار می کنند و به نتیجه می رسند ولی پیامبران الهی علاوه بر برخورداری از نیروی خرد و اندیشه و حسابگریهای ذهنی، به نیروی دیگری به نام وحی مجهزند و نوابغ از این نیرو بی بهره اند.

به بیان دیگر، نبوغ نوابغ مربوط به نیروی تفکر و اندیشه بشری است ولی ویژگی پیامبران مربوط به نیروی دیگری به نام وحی و اتصال به مبدأ هستی است.

2. فرد نابغه، حقایقی را درک می کنند که این نوع حقایق با عقل و دانش بشری قابل ادراک است، در حالی که مطالبی از طریق وحی وارد می شود، در دسترس عقل و دانش بشری نیست.

3. در دریافتهای بشری ـ ولو افراد نابغه ـ احتمال خطا می رود، ولی در دریافت وحی، احتمال خطا نیست.

4. پـیـامـبـران ـ برخلاف نوابغ ـ مردم را به سوی خویش و افکار خود فـرا نـخـوانـده، بـلکه همواره تاکید نموده ‌اند که ما از سوی پروردگار عالمیان مبعوث شده و پـیام او را می ‌رسانیم.

به بیان دیگر، در نظر غير پیامبران ـ ولو نوابغ ـ مركز و مقصد و اساس كوشش ها و كاوش ها نفس انسان يا نوع انسان است و لذا همه چيز بايد در استخدام و استفاده او باشد، اما براي پيامبران مركز و مقصد خداست و در سايه خداپرستي و اعتقاد و تدارك آخرت است كه جامعه بايد اصلاح و آباد شود.

5. پیامبران برای اثبات صدق ادعای خود نیز در موارد لازم به آوردن معجزات اقدام کرده ‌اند، معجزاتی که هیچ انسانی حتی اگر نابغه باشد توان انجام آن را ندارد.


کسی که این سوال را می کند و این حرف را می زند مانند سروش
می گوید تمام کارها و سخنان پیامبر با نبوغ قابل جمع است نابغه ای که هیچ نابغه ای به نبوغ آن نرسیده
1.این سخن شما بنابر این پیش فرض است که وحی به معناییی خلاف نبوغ است اما می توان وحی را به معنای نبوغ گرفت
2.نابغه بودن نابغه به تفاوت فهم با با بقیه بشر است اما شما می گویید بشر کلا می تواند به آن دست یابد ما می گوییم در مورد پیامبر هم احتمالش در آینده هست
3.این با پیش فرض عصمت انبیا است که قابل اثبات منطقی نیست و می توان با حجیت کلام آنها به راحتی مشکل را حل کرد
4.همه نابغه ها که شبیه هم نیستند بعضی مانند پیامبر این چنین و برخی ها نه در ثانی مگر شما همه نابغه ها را دیده اید که چنین نکرده اند؟؟
5.خب بحث سر همینه که معجزه پیامبر اسلام قرانه که با نبوغ قابل جمعه
اما بقیه معجزات بحث دیگری دارد که آن را هم می شود تبیین کرد

[="Tahoma"][="Black"]

velayat;338920 نوشت:
کسی که این سوال را می کند و این حرف را می زند مانند سروش
می گوید تمام کارها و سخنان پیامبر با نبوغ قابل جمع است نابغه ای که هیچ نابغه ای به نبوغ آن نرسیده
1.این سخن شما بنابر این پیش فرض است که وحی به معناییی خلاف نبوغ است اما می توان وحی را به معنای نبوغ گرفت
2.نابغه بودن نابغه به تفاوت فهم با با بقیه بشر است اما شما می گویید بشر کلا می تواند به آن دست یابد ما می گوییم در مورد پیامبر هم احتمالش در آینده هست
3.این با پیش فرض عصمت انبیا است که قابل اثبات منطقی نیست و می توان با حجیت کلام آنها به راحتی مشکل را حل کرد
4.همه نابغه ها که شبیه هم نیستند بعضی مانند پیامبر این چنین و برخی ها نه در ثانی مگر شما همه نابغه ها را دیده اید که چنین نکرده اند؟؟
5.خب بحث سر همینه که معجزه پیامبر اسلام قرانه که با نبوغ قابل جمعه
اما بقیه معجزات بحث دیگری دارد که آن را هم می شود تبیین کرد

با سلام و درود

ماهیت وحی با ماهیت نبوغ، تفاوت اساسی دارد لذا کسی این دو را یکی نمی داند.

اصلا نبوغ، دانش تصوری و مربوط به عالم ماده و دنیا است، در حالی که وحی، دانش شهودی و مربوط به ماورای عالم ماده است.

این که کسی مدعی شود ماهیت شناخت وحیانی مثل ماهیت شناخت از ناحیه نبوغ است، بی اساس و مردود است. فکر نمی کنم آقای سروش هم چنین ادعایی کرده باشد.

اما مواردی که مطرح کرده اید:

1. خیر، همان طور که عرض کردم وحی با نبوغ، از نظر ماهیتی متفاوت هستند لذا نمی توان آن دو را یکی گرفت.

با نبوغ که نمی توان با غیب مرتبط بود و به ملکوت عالم پی برد. هیج نابغه ای هم مدعی این نمی شود که به خاطر نبوغم از غیب و ملکوت خبر دارم. اصلا با نبوغ که نمی توان به غیب و ماوراء طبیعت رسید.


2. خیر، نبوغ تفاوت ماهیتی با بقیه انسانها ندارد بلکه سرعت و قدرت حدس بیشتری دارد، و الا از نظر ماهیت، فرقی بین نبوغ و مراتب استعداد نیست.

مطلب دیگر این که اگر چه ممکن است یک نابغه به دروغ خودش را پیامبر معرفی کند و ما نتوانیم خلافش را ثابت کنیم، ولی نمی توانیم بگوییم که پیامبران نابغه بوده اند.


3. ماهیت وحی، شهود است و شهود که خطا بردار نیست. لذا اصلا ماهیت وحی خطا بردار نیست و امکان خطا ندارد.

اما در مورد عصمت پیامبران باید گفت همه عالمان اسلامی قائلند که پیامبران در تلقی (دریافت) وحی و در ابلاغ آن، معصوم هستند.

و اگر اختلافی در زمینه عصمت است در بخش های دیگر زندگی آنها است.


4. این مورد بیان تفاوت اصلی نبوده بلکه غالبا این گونه است لذا بله می توان نابغه ای باشد که این گونه نباشد.


5. ماهیت معجزه پیامبر(ص) ـ در مقام ثبوت ـ که ارتباط با خدا است با نبوغ نیست و هیچ کس نگفته که ارتباط با خداوند با نبوغ است.

[/]

با عرض سلام خدمت برادران و خواهرن محترم
با اجازه برادر بزرگوار میقات بنده هم نکاتی را عرض کنم

تفاوت نبوغ با وحی ، ابعاد( بعد مادی و بعد ماورا مادی) آنهاست
نبوغ منشا مادی دارد به عبارت دیگر ناشی از فعالیت ایده آل سلولهای مغزی ، سرعت انتقال پیامهای الکترو شیمیایی بین نرونها(سلولهای عصبی) و مغز ، و ارتباط بهینه دو نیمکره مغز است.

ولی وحی منشا غیر مادی و ما ورا طبیعی دارد و ارتباط و درک مستقیم روح است از عالم غیب(غیر مادی).
البته این ارتباط همیشه الهی و ملکوتی نیست و میتواند منفی و شیطانی هم باشد و این حقیقتی است
که در قران کریم آمده است:

وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ ۗ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ ۖ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ

وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ

اما وحی الهی ،نیز مراتب و درجات و انواع مختلفی دارد:
و مطابق قران وحی مختص انبیا و حجج الهی هم نمیباشد، بلکه حتی حیواناتی مثل زنبور عسل را نیز شامل میشود:

وَأَوْحَىٰ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ

یکی از راههای وحی رویای صادقه است و خدا به فرعون مصر وحی كرد از طریق رؤیایی كه یوسف (ع) با تعبیر آن اقتصاد دولت را بنا نهاد:
وَ قَال الْمَلكُ ِإنِّی َأرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سمَانٍ یأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عجَافٌ وَسَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْر وَأُخَرَ یاِبسَاتٍ یا َأیهَا الْمَلأُ أْفتُوِنی فی رُؤْیای ِإن ُ كنْتُمْ للرُّؤْیا تَعْبُرُون

و خدا به محمد (ص) رؤیایی وحی فرمود كه نشان می‌داد پس از او بر اهل بیتش چه می‌رود و بنی‌امیه بر امت مسلط می‌شوند:
وَ إذْ ُقْلنَا َلكَ ِإنَّ رَبَّكَ َأحَاط ِبالنَّاس وَ مَا جَعَلنَا الرُّؤْیا الَّتی َأرَینَاكَ ِإلَّا فتْنَة للنَّاس وَ الشَّجَرَة الْمَلْعُونَة في الْقرْآن وَ نُخَوِّفُهُمْ َفمَا یزِیدُهُمْ ِإلَّا طُغْیانًا كَبِیرًا

علی (ع) خطاب به معاویه فرمود: و این سخن خدا در مورد شما نازل شد: (وَ مَا جَعَلنَا الرُّؤْیا الَّتی ارَینَاكَ ِإلَّا فتْنَة للنَّاس وَالشَّجَرَة الْمَلْعُونَة في الْقرْآن)،(و رؤیایی كه نشانت دادیم نبود مگر آزمایشی برای مردم و نبود مگر درختی لعنت شده در قران) و آن هنگامی بود كه رسول الله (ص) دوازده امام از ائمه گمراهی را دید كه بر منبرش نشستند و مردم را به پیشینیان باز می‌گرداندند، دو مرد از قریش و ده نفر از بنی امیه. اولین ده نفر دوست تو عثمان است كه به دنبال خون اویی و تو و فرزندت و هفت نفر از فرزندان حكم ابن ابی عاص كه اولین آنان مروان است كه رسول الله (ص) حكم و همه فرزندانش را آنگاه كه پشت درب خانه پیامبر از زنان ایشان استراق سمع می‌كرد، لعن نمود و تبعید كرد )

رسول الله(ص)به رؤیا به شدت توجه داشت و اهمیت می‌داد تا آنجا كه هر روز پس از نماز صبح به اصحابش توجه می‌كرد و می‌پرسید (هل من مبشّرات هل من رؤیا)(آیا بشارتی بر شما نرسید؟ آیا رؤیایی ندیدید؟)(. (الكافی: ج 8 ص 90، بحار الأنوار: ج 68 ص 177)
و وقتی كسی از اصحابش رؤیایی نمی‌دید می‌فرمود: هم اكنون جبرئیل نزد من بود كه می‌گفت چگونه ما به سوی آنان برویم و به آنان رؤیا نشان دهیم؟ و به سمت ناخن های آنان اشاره نمود...(كنایه از اینكه آنان مستحق دیدن بشارت نبودند)

از امام صادق (ع): اما رؤیایی كه پس از دو سوم شب و در هنگام نزول ملائكه و پیش از سحر روی دهد، اختلافی در آن نیست ان شاء الله (الكافی: ج 8 ص 91 ح 62)

و یا هنگامی که خدا به مادر موسی(ع)
وحی کرد:

إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ أُمِّكَ مَا يُوحَىٰ

وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ أُمِّ مُوسَىٰ
أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ

و این وحی یا از طریق الهام یا القا به قلب بوده و یا از طریق رویای صادقه.

إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ
وحی خدا به ملائکه برای یاری مومنان
والقای ترس به قلوب کافران از طرف خداوند

و اما مرتبه ممتاز وحی، که بصورت مستمر میباشد (موردی نمیباشد) وحی به پیامبران الهی میباشد، که عالیترین مصداق آن وحی به رسول الله(ص) میباشد.

كَذَٰلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ

وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآيَةٍ قَالُوا لَوْلَا اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ مِن رَّبِّي هَٰذَا بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ

آیات وحی در مورد رسول الله(ص) فراوان است ، و قران معجزه زنده رسول الله(ص) تا روز قیامت است که منشا ان عالیترین مرتبه وحی الهی است که از میان تمامی انبیا و حجج الهی فقط رسول الله(ص) شایسته آن شد.

الحمد لله رب العالمین


جمع بندی

پرسش:
تفاوتهاي بين وحي و نبوغ (پيشرفت فكري فرد) چه هستند؟

پاسخ:
در تفاوت نبوغ و وحی می توان به مواردی اشاره نمود:
1. نوابغ از راه حواس خود با اشیاء تماس می گیرند و با نیروی حسابگر عقل خود بر روی فرآورده های ذهنی خود کار می کنند و به نتیجه می رسند ولی پیامبران الهی علاوه بر برخورداری از نیروی خرد و اندیشه و حسابگریهای ذهنی، به نیروی دیگری به نام وحی مجهزند و نوابغ از این نیرو بی بهره اند.
به بیان دیگر، نبوغ نوابغ مربوط به نیروی تفکر و اندیشه بشری است ولی فوق العادگی پیامبران مربوط به نیروی دیگری به نام وحی و اتصال به مبدأ هستی است.
2. فرد نابغه، حقایقی را درک می کنند که این نوع حقایق با عقل و دانش بشری قابل ادراک است، در حالی که مطالبی از طریق وحی وارد می شود، در دسترس عقل و دانش بشری نیست.
3. در دریافتهای بشری ـ ولو افراد نابغه ـ احتمال خطا می رود، ولی در دریافت وحی، احتمال خطا نیست.
4. پیامبران ـ برخلاف نوابغ ـ مردم را به سوی خویش و افکار خود فرا نخوانده، بـلکه همواره تاکید نموده ‌اند که ما از سوی پروردگار عالمیان مبعوث شده و پـیام او را می ‌رسانیم.
به بیان دیگر، در نظر غير پیامبران ـ ولو نوابغ ـ مركز و مقصد و اساس كوشش ها و كاوش ها نفس انسان يا نوع انسان است و لذا همه چيز بايد در استخدام و استفاده او باشد، اما براي پيامبران مركز و مقصد خداست و در سايه خداپرستي و اعتقاد و تدارك آخرت است كه جامعه بايد اصلاح و آباد شود.
5. پیامبران برای اثبات صدق ادعای خود نیز در موارد لازم به آوردن معجزات اقدام کرده ‌اند، معجزاتی که هیچ انسانی حتی اگر نابغه باشد توان انجام آن را ندارد.

ماهیت وحی با ماهیت نبوغ، تفاوت اساسی دارد لذا کسی این دو را یکی نمی داند.
اصلا نبوغ، دانش تصوری و مربوط به عالم ماده و دنیا است، در حالی که وحی، دانش شهودی و مربوط به ماورای عالم ماده است.
این که کسی مدعی شود ماهیت شناخت وحیانی مثل ماهیت شناخت از ناحیه نبوغ است، بی اساس و مردود است. فکر نمی کنم آقای سروش هم چنین ادعایی کرده باشد.
اما در مورد این که گفته میشود، می توان وحی را به معنای نبوغ گرفت باید گفت: خیر، وحی با نبوغ، از نظر ماهیتی متفاوت هستند لذا نمی توان آن دو را یکی گرفت.
با نبوغ که نمی توان با غیب مرتبط بود و به ملکوت عالم پی برد. هیج نابغه ای هم مدعی این نمی شود که به خاطر نبوغم از غیب و ملکوت خبر دارم. اصلا با نبوغ که نمی توان به غیب و ماوراء طبیعت رسید.

موضوع قفل شده است