درس هائی در باب معرفت نفس (مهم)

تب‌های اولیه

1929 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

صنعت عکاسی دوربینهای دیجیتال و آنالوگ، تصاویر ماهواره ای و تلوزیونی و شبکه های مخابراتی و تلفن و نیز آیینه و تصاویر انعکاس یافته بر روی آن، تا حد بسیاری می تواند ما را به فهم عالمی که از همه ویژگیهای ماده به غیر از جرم برخوردار است، یعنی عالم خیال که دارای تجرد برزخی است، رهنمون باشند.
لذا مؤلف سفرنامه ناصر الدين شاه به مشهد (ص 132) در کتابش، هنگامی که عکسی از جناب ملاهادی سبزواری گرفته شد و به ایشان نشان داده شد، نقل می کند و می گويد:
«آقا رضاى عكاسباشى كه حسب الأمر به انداختن عكس جناب حاجى ملاى هادى‏ (سبزواری) مأمور بود، انجام خدمت مرجوعه را نموده، به حضور مشرّف شده و شيشه عكس جناب معزّى اليه را كه بسيار ممتاز برداشته بود، از نظر انور مبارك گذرانيده، مورد تحسين و مرحمت شد و به خاك پاى همايون معروض داشت كه چون جناب حاجى تا كنون اسباب و آلات اين فنّ را نديده و انعكاس و انطباع هيكل اشيا را در صفحه خارج مشاهده ننمودند، از ملاحظه آن، كمال تحيّر را پيدا كرده، متفكر شدند و چون بر حقيقت آن فى الجمله بصير گشتند او را در استدلال علوم مناظر و مرايا اسبابى نيكو شمردند

[=arial black][=lotus]مطلبی که در اینجا ذکرش ضروری است این است که اصطلاح عالم خیال یا عالم مثال داراى دو مرتبه متصل و منفصل، يا مقید و مطلق است:
[=lotus]مثال منفصل: جهاني است كه قائم به [=lotus]خود بوده و از نفوس جزئيه متخيله بي نياز و مستقل مي‏باشد و در آن صورت همه حقايق جهان مادی متحقق است.
[=lotus]مثال متصل: جهاني [=lotus]است قائم به نفوس جزئيه و پيوسته در متخيله افراد آدمي ظهور مي‏كند[=lotus][=times new roman].
[=lotus]به تعبیر دیگر مثال متصل همان قوه متخيله حيوان و انسان است. یعنی هرگاه نفس انسان به مرتبه ادراك صورت های مثالی برسد در واقع با عالم مثال منفصل يا همان خيال مطلق ارتباط برقرار مى كند و دارای خيال متصل می شود.
[=lotus]لازم به ذکر است صورت های مثالی انسان همیشه مطابق با واقع نيست؛ به اين معنا كه صورت های موجود در خيال مقيد انسانی هميشه با صورت های موجود در مثال منفصل تطابق ندارد و اين ناشی از اسباب متعددی هم چون ضعف قوه متخيله يا تصرفات آن است.
[=lotus]انسان با زدودن موانع ادراك، مى تواند در آغاز به صورت مقطعى و سپس به طور مستمر با مثال مطلق ارتباط برقرار كند و همواره موجودات آن عالم را ادراك كند، چرا كه خيال های مقيد انسانی نسبت به مثال مطلق همچون جويبارهای كوچكی هستند كه به نهر بزرگی مى پيوندند.
[=lotus]حکمای اسلامی یکی از وجوه معانی آیه شریفه «مرج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لايبغيان» (الرحمن/19-20) را اشاره به عالم مثال منفصل دانسته اند که بین دو عالم ماده و قیامت کبری فاصله می شود و اصطلاحا عالم برزخ نام دارد و انسانها بعد از مرگ به آنجا منتقل مي‏شوند.

جامي در تعريف عالم مثال مي‏نويسد: عالم مثال يك عالم روحاني است نه از يك جوهر نوراني به لحاظ داشتن مقدار و نيز به دليل محسوس بودن، شبيه جوهر جسماني است و از طرف ديگر به دليل نورانيت، شبيه جوهر مجرّد عقلي است. عرفا با اين برزخ مرتبط هستند و هركسي به نسبت قوت و استعداد و صفاي باطن مي‏تواند احوال بندگان را مشاهده كند. وديگري برزخي است كه بعد از مردن انسانها به آنجا انتقال مي‏يابند و كمتر اتفاق مي‏افتد كه كسي با آنجا ارتباط برقرار كند.
قيصري در مقدمه خود بر شرح تائيّه ابن فارض مي‏گويد: با غيبت از عالم جسماني، نخستين روزنه غيبي كه به روي انسان گشوده مي‏شود همين دريچه عالم مثال است كه در اين عالم هر كسي به نسب قوت استعداد و صفاي باطن مي‏تواند احوال بندگان را مشاهده كند.
بعد مي‏گويد: آن برزخي كه انسان پس از مفارقت از بدن جسماني به آن وارد مي‏شود، همين عالم مثال است. منتها آن موطن از برزخ كه انسان پس از مرگ به آن وارد مي‏شود، غير از آن موطن برزخي است كه از آن موطن وارد دنيا شده است
بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب نيز بر اساس احاديث صحيح، در همين عالم مثالي است و در اين عالم است، نعمتهاي قبر و سؤال نكير و منكر در همان جا است. بحث و شنود چنانكه انبياء خبر داده‏اند.

سلام
منم تازه به این بحث پیوستم
مطالب برام خیلی سنگین بود،بااینکه ازابتدا خوندم اما وسطاش کاملا گیج شدم.
اما دنبال میکنم
ممنون از مطالب ارزشمندتون.

[="Arial Black"][="Blue"]با عرض سلام خدمت دوست گرامی m21142
حضور گرمتان را در این محفل انس ارج مینهیم و از خداوند برایتان توفیقات روزافزون مسالت داریم.

در این مطلب که سطح مطالبی که خدمت دوستان ارائه میشود کمی سنگین است هیچ شکی نیست و کاملا طبیعی است که برخی از مطالب را انگونه که شایسته است مورد درک واقع نگردد ما هم در کنار هم جمع شدیم تا با پرسش و پاسخ به معلومات خود بیفزاییم لذا هرجا که احساس کردید مطالب ارائه شده برایتان مفهوم نبوده است سوال کنید تا توضیحات بیشتری خدمتتان تقدیم گردد. امیدوارم در پیچ و خم روزگار از انچه صلاحتان در ان است هرگزدچار ناامیدی و دلسردی نگردید.
[/]

با سلام

نحوه وجود اشیا در پیرامون، نسبت به انسان چگونه است؟ آیا حقیقتاً اشیا وجود دارند و تصاویر آن ها در قوه خیال نقش بسته و ادراک صورت می گیرد؟ یا که نه اشیا در خارج از ما وجود ندارند و صرفاً در عالم خیال موجودند و این خیال، بین انسان ها به اشتراک گذاشته شده و به همین دلیل ما درک مشترکی از پیرامون داریم؟
یا کلا طور دیگه است؟

ممنون

[=Arial Black]

aminjet;328599 نوشت:
با سلام نحوه وجود اشیا در پیرامون، نسبت به انسان چگونه است؟ آیا حقیقتاً اشیا وجود دارند و تصاویر آن ها در قوه خیال نقش بسته و ادراک صورت می گیرد؟ یا که نه اشیا در خارج از ما وجود ندارند و صرفاً در عالم خیال موجودند و این خیال، بین انسان ها به اشتراک گذاشته شده و به همین دلیل ما درک مشترکی از پیرامون داریم؟ یا کلا طور دیگه است؟

[=Arial Black][=Lotus]با عرض سلام خدمت آقای aminjet
[=Lotus]همانطور که در پست 203 به عرض محضر رسید ادراکات خیالی ما بر دو قسم است. قسمی از آنها که مطابق با عالم خیال منفصل است واقعی بوده و می تواند با ادراکات خیالی بسیاری از انسانهای دیگر مشترک باشد اما قسم دیگر ادارکات خیالی ما صرفا از سر بازیگری و رهزنیهای قوه خیال بوده و هیچگونه مطابقتی هم با صور موجود در عالم مثال منفصل ندارد، این قسم از ادراکات خیالی ما منحصر به خودمان بوده و با دیگر افراد مشترک نمی باشد.

با سلام به کارشناس محترم

ایا نیازی هست که در مورد موضوعات اخیر که بحث شده حتما اطلاعاتی داشته باشیم این بحثا بیشتر باعث سردرگمی نمیشه؟

[="Arial Black"][="Blue"]

sepid98;328844 نوشت:
با سلام به کارشناس محترم ایا نیازی هست که در مورد موضوعات اخیر که بحث شده حتما اطلاعاتی داشته باشیم این بحثا بیشتر باعث سردرگمی نمیشه؟

با سلام
سعی نویسنده همواره بر این بوده که به گونه های مطالب این سلسه دروس را به رشته تحریر آورد که نه تنها باعث سردرگمی خوانندگان گرامی نشده بلکه افقی عمیق تری را در فهم علوم و حقایق و معارف الهیه پیش روی سروران گرامی فراهم آورد و برای رسیدن به این مقصود از ابتدایی ترین مسائل که مورد فهم همگان است شروع به سخن نموده تا تصدیق و همراهی همه عزیزان را شاهد باشیم لذا هرجا که سوالی بود و یا در فهم مطالب دچار سختی شدید بفرمایید تا توضیحات بیشتری ارائه شود.[/]

اویس;327998 نوشت:
به تعبیر دیگر مثال متصل همان قوه متخيله حيوان و انسان است. یعنی هرگاه نفس انسان به مرتبه ادراك صورت های مثالی برسد در واقع با عالم مثال منفصل يا همان خيال مطلق ارتباط برقرار مى كند و دارای خيال متصل می شود.

با سلام
برداشت من از جمله فوق این بود که اگر ادراکات ما در مرتبه مثال منفصل باشد در حال خیال متصل هستیم و برعکس اگر ادراکات ما در مرتبه مثال متصل باشد دارای خیال منفصل هستیم؟

سوال دیگرم درباره واژه صورت است. منظور از صورت های مثالی چیست؟ علم به وجود غیر از خود در عالم مثال منفصل هم از طریق صورت ذهنی از آن ها و به طریق حصولی است یا از طریق مستقیم و حضور؟

اویس;328766 نوشت:
ا عرض سلام خدمت آقای aminjet
همانطور که در پست 203 به عرض محضر رسید ادراکات خیالی ما بر دو قسم است. قسمی از آنها که مطابق با عالم خیال منفصل است واقعی بوده و می تواند با ادراکات خیالی بسیاری از انسانهای دیگر مشترک باشد اما قسم دیگر ادارکات خیالی ما صرفا از سر بازیگری و رهزنیهای قوه خیال بوده و هیچگونه مطابقتی هم با صور موجود در عالم مثال منفصل ندارد، این قسم از ادراکات خیالی ما منحصر به خودمان بوده و با دیگر افراد مشترک نمی باشد.

باتشکر از پاسخ شما
سوال قبلی من درباره عالم جسمانی بود نه عالم مثال.

با تشکر.

[با سلام وتبریک سال نو خدمت استاد محترم وسایر عزیزان
خواهشمندم در خصوص پست های اخیر (203و204)توضیح بیشتری ارائه بفرمایید.
با تشکر

[ یعنی هرگاه نفس انسان به مرتبه ادراك صورت های مثالی برسد در واقع با عالم مثال منفصل يا همان خيال مطلق ارتباط برقرار مى كند و دارای خيال متصل می شود.

انسان با زدودن موانع ادراك، مى تواند در آغاز به صورت مقطعى و سپس به طور مستمر با مثال مطلق ارتباط برقرار كند و همواره موجودات آن عالم را ادراك كند، چرا كه خيال های مقيد انسانی نسبت به مثال مطلق همچون جويبارهای كوچكی هستند كه به نهر بزرگی مى پيوندند.]
.

با سلام لطفا در خصوص جمله های فوق بیشتر توضیح بفرمایید.
با تشکر فراوان

[=Arial Black]

aminjet;328881 نوشت:
برداشت من از جمله فوق این بود که اگر ادراکات ما در مرتبه مثال منفصل باشد در حال خیال متصل هستیم و برعکس اگر ادراکات ما در مرتبه مثال متصل باشد دارای خیال منفصل هستیم؟

[=Arial Black][=Lotus]با عرض سلام خدمت دوست گرامی aminjet
[=Lotus]متاسفانه باید بگویم برداشت حضرتعالی از آنچه گفته شد صحیح نیست. غرض از وجود عالم مثال منفصل، عالمی دیگر در بیرون از وجود ماست که از حیث آثار وجودی کامل تر از عالم دنیا و بعد از عالم دنیا قرار دارد. بدین صورت که در عالم مثال منفصل تمامی آنچه که در عالم دنیا وجود دارد موجود است با این تفاوت که در عالم مثال منفصل، ماده و جرم وجود ندارد بلکه تمامی اشکال و صور، بدون جرم و ماده در عالم مثال منفصل موجود می باشند و همین جرم نداشتن موجب می گردد که آثار وجودی عالم مثال منفصل قویتر و شدیدتر از موجودات دنیوی باشد و لذا میبینید که ترسی که در خواب مثلا از دیدن اشکال و صور گوناگون عارضتان می شود به مراتب شدیدتر از ترسی است که در بیداری از همان اشیا خواهید داشت.
[=Lotus]وقتی سخن از مطابقت یا عدم مطابقت صور خیالی ذهنی، که همان مثال متصل است، با صور مثال منفصل می شود، غرض این است که گاه صوری که در خیال ما موجود می شود دقیقا مطابق با همان صور موجود در عالم مثال منفصل بیرونی است و گاه نیز هیچ مطابقتی با آن صور مثالی بیرونی ندارد.
[=Lotus]اگر هیچ مطابقتی نداشت معلوم می شود این صور ذهنی ما از ناحیه بازیگریهای وهم و خیال است که خوابهایی اینچنینی را تعبیر به «اضغاث احلام» می کنیم و می گوییم این خوابها هیچ تعبیری ندارند و اگر مطابقت داشت این صور ذهنی حکایت از حقیقت خارجی داشته و خوابهایی از این دست تعبیر نیز خواهند داشت.

با سلام و تشکر خدمت استاد بزرگوار

اویس;329530 نوشت:
متاسفانه باید بگویم برداشت حضرتعالی از آنچه گفته شد صحیح نیست.

پس حکمت آن کلماتی که به رنگ قرمز در آوردم در جمله شما چه بود؟ خودتان فرمودید: "در واقع با عالم مثال منفصل يا همان خيال مطلق ارتباط برقرار مى كند و دارای خيال متصل می شود.

واضح است که خیال متصل را هم ارز مثال منفصل گرفته اید. پس چرا برداشت من صحیح نیست؟

اویس;329530 نوشت:
وقتی سخن از مطابقت یا عدم مطابقت صور خیالی ذهنی، که همان مثال متصل است، با صور مثال منفصل می شود، غرض این است که گاه صوری که در خیال ما موجود می شود دقیقا مطابق با همان صور موجود در عالم مثال منفصل بیرونی است و گاه نیز هیچ مطابقتی با آن صور مثالی بیرونی ندارد.

من اصلا بحثم راجع به خواب یا وقتی که به خیال پردازی مشغولیم نیست. بحثم دقیقا درباره اشیا پیرامون هست که آیا آن ها هم در خیال متصل موجودند یا نه؟ اگر مربوط به بحث نمی شود اصراری ندارم.

فقط این سوال من پاسخ داده نشد:

aminjet;328881 نوشت:
سوال دیگرم درباره واژه صورت است. منظور از صورت های مثالی چیست؟

با تشکر

[="Arial Black"][="Blue"]

aminjet;328881 نوشت:
سوال دیگرم درباره واژه صورت است. منظور از صورت های مثالی چیست؟ علم به وجود غیر از خود در عالم مثال منفصل هم از طریق صورت ذهنی از آن ها و به طریق حصولی است یا از طریق مستقیم و حضور؟

در پست قبل مراد از صورتهای مثالی را بیان نمودم
فقط باید بگوییم که علم به صور مثال منفصل بر اساس علم حضوری و اتصال نفس ناطقه انسانی به آن عالم می باشد.
[/]

aminjet;329531 نوشت:
من اصلا بحثم راجع به خواب یا وقتی که به خیال پردازی مشغولیم نیست. بحثم دقیقا درباره اشیا پیرامون هست که آیا آن ها هم در خیال متصل موجودند یا نه؟
aminjet;329531 نوشت:
پس حکمت آن کلماتی که به رنگ قرمز در آوردم در جمله شما چه بود؟ خودتان فرمودید: "در واقع با عالم مثال منفصل يا همان خيال مطلق ارتباط برقرار مى كند و دارای خيال متصل می شود. واضح است که خیال متصل را هم ارز مثال منفصل گرفته اید. پس چرا برداشت من صحیح نیست؟

سیدمنصور;329056 نوشت:
[با سلام وتبریک سال نو خدمت استاد محترم وسایر عزیزان خواهشمندم در خصوص پست های اخیر (203و204)توضیح بیشتری ارائه بفرمایید. با تشکر


از سوالات مکرر دوستان معلوم است که هنوز غرض از عالم مثال متصل و منفصل دانسته نشده است.
دوستان خوبم مراد از عالم مثال منفصل(جدا) عالمی بیرون از ذات خودمان همانند دنیای پیرامونمان است که همه آثار و خصوصیات عالم دنیا را دارا بوده و فرقش با عالم دنیا این است که فاقد جرم و ماده می باشد اما از رنگ و اندازه و بو و شکل و مزه و کیفیات دیگر صور دنیایی برخوردار است.
مثال متصل نیز همان صور موجود در قوه خیالمان می باشد که این صور خیالی گاه در بیداری وگاه در خواب به سراغمان می آیند. حال اگر این صور خیالی مطابق با ان صور بیرونی عالم مثال منفصل باشند از حقیقت و واقعیت برخوردار بوده و خوابهایی از این دست دارای تعبیر می باشند اما اگر مطابقتی بین این صور خیالی ما با آن صور عالم مثال منفصل نبوده باشد فاقد تعبیر می باشند.


اویس;262207 نوشت:
حالت دوم ترس شدید و مفرط است. اگر ترس بسیار شدیدی برای شخص ایجاد شود فاصله انسان به عالم وحدت کمتر می شود. چرا که ترس زیاد باعث می شود بسیاری از آنچه را که انسان در طی سالیانی با آنها خو و عادت کرده بود به یکبارگی از حالت عادی خود خارج شده و صورتی غیر از آنچه تا کنون داشت برایش جلوه گر سازد.

با عرض سلام و تشکر از شما
لطفاََ در مورد ترس بیشتر توضیح دهید.

[="Arial Black"][="Blue"]

یاس کبود علی;329584 نوشت:
با عرض سلام و تشکر از شما لطفاََ در مورد ترس بیشتر توضیح دهید.

بطور کلی هر چیزی که موجب قطع تعلق انسان از عادات و تعلقات و روزمرگیهای مادی و طبیعی او می شوند در ذات خود این قابلیت را دارند که انسان را به خروج از عالم کثرت و قرب به عالم وحدت و خداوند نزدیکتر سازند. از جمله این امور ترس مفرط و دلهره ای شدید است که ناگاه رسد بطوری که انسان برای ورود چنین ترسی از قبل برنامه ریزی نکرده باشد مثلا پای دیدن فیلم ترسناک یا تصویر وحشتناکی ننشسته باشد و آمادگی لازم را برای این امر پیدا نکرده باشد بلکه به صورت دفعی و ناگهانی دچار یک شک شدید شود.
مثلا چه بسا ممکن است در هنگام وقوع یک تصادف مهیبی از شدت ترس و وحشت برای یک لحظه پرده ها از جلوی چشم انسان کنار رفته و برای لحظه ای برخی از حقایق عوالم مافوق را مشاهده کند و یا در هنگام خواب با شنیدن صدای بلند و شدیدی برای لحظه ای حقایقی در خواب ببیند و یا بشنود.
[/]

ترس از چی باعث باز شدن چشم باطن میشه؟ و ما خودمون میتونیم این ترس رو در خودمون ایجاد کنیم؟

[="Arial Black"][="Blue"]

یاس کبود علی;329596 نوشت:
ترس از چی باعث باز شدن چشم باطن میشه؟ و ما خودمون میتونیم این ترس رو در خودمون ایجاد کنیم؟

ترس شدید از مردن و ترس از ناکامی و تعلقات دنیوی موجب خروج از عادت می شود و همچنان که در پست قبل به عرض محضر رساندم این ترس را خودمان برای خودمان نمیتوانیم ایجاد کنیم بلکه از خصوصیات این ترس، دفعی و ناگهانی بودن بدون برنامه ریزی قبلی می باشد.[/]

بسم سلام
باسلام .ان شاءالله روزهایی از سال جدید که سپری کردید،سرشار از توفیق و برکت و رشد و شکوفایی برای شما بزرگان، خصوصا استاد ارجمند جناب"اویس" بوده باشد و روزهای آتی نیکوتر و مملو از رایحه ظهور صاحب عصر و زمانمان باشد.
متاسفانه بنده کمی از بحث عقب ماندم .در پست های قبلی صحبت از عالم خیال بود، اما در پست 203 بیان تغییر کرد:
...اصطلاح عالم خیال یا عالم مثال دو داراى دو مرتبه متصل و منفصل، يا مطلق و مقيد است...
آیا عالم خیال همان عالم مثال است؟

لطف بفرمائید درباره این قسمت توضیح بیشتری دهید:
... هرگاه نفس انسان به مرتبه ادراك صورت های مثالی برسد در واقع با عالم مثال منفصل يا همان خيال مطلق ارتباط برقرار مى كند و دارای خيال متصل می شود.

یعنی تمام انسانها از همان کودکی با عالم مثال ارتباط برقرار می کنند و بعد خیال بافی می کنند؟

باتشکر
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم

اویس;329530 نوشت:
غرض از وجود عالم مثال منفصل، عالمی دیگر در بیرون از وجود ماست که از حیث آثار وجودی کامل تر از عالم دنیا و بعد از عالم دنیا قرار دارد. بدین صورت که در عالم مثال منفصل تمامی آنچه که در عالم دنیا وجود دارد موجود است با این تفاوت که در عالم مثال منفصل، ماده و جرم وجود ندارد بلکه تمامی اشکال و صور، بدون جرم و ماده در عالم مثال منفصل موجود می باشند و همین جرم نداشتن موجب می گردد که آثار وجودی عالم مثال منفصل قویتر و شدیدتر از موجودات دنیوی باشد و لذا میبینید که ترسی که در خواب مثلا از دیدن اشکال و صور گوناگون عارضتان می شود به مراتب شدیدتر از ترسی است که در بیداری از همان اشیا خواهید داشت.

سلام
در این رابطه اگر امکانش هست توضیح دهید منشاء وجودی عالم مثال چیست؟ به عنوان مثال ما در دنیا(عالم ماده) می دانیم منشاء حیات آب است و یا اینکه ،علت سبزی برگ درختان خورشیداست و اگر این عناصر اولیه نبودند چیزی نبود
ما عالم جسمانی را با وجود این عناصر می شناسیم ،سوال این است که عالم مثال آیا در امتداد همین دنیا و اجزای تشکیل دهنده آن به وجود می آید؟ یا خیر منشاء دیگری دارد
باتشکر

با سلام وعرض ادب
در خصوص هر قوا در انسان یک قسمت مادی در بدن وجود داشت که به کمک آن ادراک انجام می شد.قوه خیال به واسطه کدام قسمت از بدن فعالیت خود را انجام می دهد؟ اگر آن بخش از مغز آسیب ببیند انسان بدون قوه خیال چه قابلیت هایی را از دست داده است؟
با تشکر

[="arial black"][="blue"][="navy"]

besharat;330891 نوشت:
باسلام .ان شاءالله روزهایی از سال جدید که سپری کردید،سرشار از توفیق و برکت و رشد و شکوفایی برای شما بزرگان، خصوصا استاد ارجمند جناب"اویس" بوده باشد و روزهای آتی نیکوتر و مملو از رایحه ظهور صاحب عصر و زمانمان باشد.
متاسفانه بنده کمی از بحث عقب ماندم .در پست های قبلی صحبت از عالم خیال بود، اما در پست 203 بیان تغییر کرد: ...اصطلاح عالم خیال یا عالم مثال دو داراى دو مرتبه متصل و منفصل، يا مطلق و مقيد است...
آیا عالم خیال همان عالم مثال است؟

با عرض سلام و ادب خدمت سرکار محترم بشارت
من هم سال نو را خدمت جنابعالی تبریک عرض نموده و از خداوند متعال برای شما سالی سرشار از موفقیت در معنویت ارزومندم
همانطور که در پست 203 و 214 و 217 به عرض محضر رسید عالم مثال نام دیگر عالم خیال است و هیچ فرقی با عالم خیال ندارد منتهی همین عالم خیال که نام دیگرش عالم مثال است بر دو قسم است. قسمی از ان در وجود خودمان است یعنی همان قوه خیالی که بواسطه آن خاطرات را مرور می کنیم و یا خواب میبینیم و آینده را تصور میکنیم ووو قسمی دیگر ازعالم خیال یا مثال در بیرون ما وجود دارد که همانند عالم دنیا است و هیچ فرقی با عالم دنیا ندارد یعنی تمامی موجوداتی که در عالم دنیا وجود دارند در عالم خیال بیرونی که از ان تعبیر به خیال منفصل یا مثال منفصل می کنیم موجودند تنها فرقش با عالم دنیا این است که موجودات دنیوی ماده و جرم دارند ولی موجودات عالم خیال منفصل، ماده و جرم ندارند.[/][/][/]

[="Arial Black"][="Blue"]

besharat;330891 نوشت:
لطف بفرمائید درباره این قسمت توضیح بیشتری دهید:
... هرگاه نفس انسان به مرتبه ادراك صورت های مثالی برسد در واقع با عالم مثال منفصل يا همان خيال مطلق ارتباط برقرار مى كند و دارای خيال متصل می شود.
یعنی تمام انسانها از همان کودکی با عالم مثال ارتباط برقرار می کنند و بعد خیال بافی می کنند؟

فرمایشتان کاملا درست است حتی تمامی نوزادانی که در هنگام خوابیدن ناگهان لبخندی می زنند و حاکی از ان است که خواب می بینند، با عالم مثال منفصل که بیرون از ما است ارتباط برقرار کرده اند واساسا بدون ارتباط با این عالم نمی توان از خیالاتی که مطابق با موجودات خارجی است بهره مند شد. یعنی به مدد عالم خیال منفصل و ارتباط برقرار کردن ما با آن عالم است که می توانیم خاطرات گذشته خود را مرور کنیم و آینده را آنگونه که وقوع می یابد تصور کنیم و خواب ببینیم ووو[/]

[="Arial Black"][="Blue"]

معلق;331033 نوشت:
در این رابطه اگر امکانش هست توضیح دهید منشاء وجودی عالم مثال چیست؟ به عنوان مثال ما در دنیا(عالم ماده) می دانیم منشاء حیات آب است و یا اینکه ،علت سبزی برگ درختان خورشیداست و اگر این عناصر اولیه نبودند چیزی نبود ما عالم جسمانی را با وجود این عناصر می شناسیم ،سوال این است که عالم مثال آیا در امتداد همین دنیا و اجزای تشکیل دهنده آن به وجود می آید؟ یا خیر منشاء دیگری دارد

هر آنچه که منشا عالم دنیا است منشا عالم خیال منفصل نیز هست فقط باید به این نکته مهم توجه داشته باشید که عالم خیال در امتداد عالم دنیا نیست بلکه این عالم دنیا است که در امتداد عالم خیال است یعنی رتبه و شرافت عالم خیال منفصل، بیشتر از عالم دنیا بوده و مقدم بر آن است یعنی اول عالم خیال منفصل بوجود امده و سپس عالم دنیا محقق گشته است علت شرافت عالم خیال منفصل بر عالم دنیا این است که در عالم خیال، ماده و جرم که دلالت بر نقص و حجاب جسمانی می کند وجود ندارد.[/]

[="arial black"][="blue"]

سیدمنصور;331079 نوشت:
با سلام وعرض ادب
در خصوص هر قوا در انسان یک قسمت مادی در بدن وجود داشت که به کمک آن ادراک انجام می شد.قوه خیال به واسطه کدام قسمت از بدن فعالیت خود را انجام می دهد؟ اگر آن بخش از مغز آسیب ببیند انسان بدون قوه خیال چه قابلیت هایی را از دست داده است؟
با تشکر

سوال خوبی پرسیدید. همچنان که قبلا به عرض محضر رسید هر بخشی از مغز انسان آلت و وسیله ادراکی قوه خاصی می باشد. شکل مغز مخروطی است که بواسطه غشایی(پرده ای) بسیار لطیف و نازک در طول، از جلوی سر تا عقب آن که متصل به نخاع است دو نصف می شود. و در عرض نیز از قسمت راست مغز تا قسمت چپ آن به سه قسم تقسیم می گردد که هر یک از آن اقسام را بطن مغز می گویند.
هر بطنی از مغز سر مربوط به کار قوه ای خاص است بدین معنی که در آن قسمت مغز، بیشترین فعالیت برای قوه ای خاص صورت می گیرد و اصطلاحا در آن موضع مغز، سلطنت با قوه ای خاص است نه اینکه از آن موضع مغز، قوای دیگر استفاده ای نبرند. مثلا در جلوی بطن اول مغز سر که جایگاه ادراک حس مشترک است قوه متصرفه نیز در کار است اما سلطنت این موضع از مغز با قوه حس مشترک است.
همچنان که گفتیم جلوی بطن اول مغز سر که از همه بطون دیگر مغز سر وسیعتر است موضع ادراک قوه حس مشترک است و انتهای همان بطن اول مغز سر موضع ادراک قوه خیال است البته نه اینکه قوه خیال در این موضع جسمانی انجام میگیرد بلکه به این معنی که این بخش از مغز سر تاثیر فراوانی در خیالات ما دارد به نحوی که اگر ضربه ای به این بخش مغز سر وارد شود دیگر قادر به تخیّل کردن و خواب دیدن نخواهیم بود. [/][/]

با سلام خدمت استاد اویس
اینکه میگیم عالم مثال از لحاظ مرتبه در مرتبه ی بالاتری از عالم ماده قرار داده تا همین طور برسه به عالم عقل کل این بحث وجود عالم هایی با خصوصیات مختلف که در ارتباط با یکدیگر هستند این رو چجور اثبات کردیم؟؟
یعنی چه دلایلی داریم که ساز و کار هستی به این شکل هست؟

یه سوال دیگه اینکه اگر دو نفر در مرتبه ی روحی باشند که بتونند ملائکه رو با خیال ببیند آیا هر دو یک ملک رو به یک شکل می بینند ؟
اگر به یک شکل نبینند این مطلب اثبات نمی شه که هیچ حقیقتی در بیرون به صورت مطلق وجود نداره ؟ چون به اندازه نفوس درک ها و شکل های مختلف از صورت دهی یک حقیقت مشترک وجود داره؟!

اویس;331411 نوشت:

با سلام خدمت استاد گرامی ودوستان عزیز
برای من قوه تخیل وقابلیت هایی که انسان به کمک این قوه بدست می اورد بخوبی روشن نیست. مثلا آیا یک نقاش به کمک قوه خیال نقاشی می کند ویا یک شاعر با این قوه شعر می سراید ویا یک آهنگ ساز و....
ایا استخراج اطلاعات از حافظه مثلا اطلاعات تصویری تخیل است یا خیر؟آیا تخیل ایجاد یک فرم جدید است که قبلا موجود نبوده است؟
آیا تخیل در اختراعات ونوآوری ها نقش دارد؟وتفاوت آن با تفکر در چیست؟
با سپاس فراوان

مفتقر;331521 نوشت:

یه سوال دیگه اینکه اگر دو نفر در مرتبه ی روحی باشند که بتونند ملائکه رو با خیال ببیند آیا هر دو یک ملک رو به یک شکل می بینند ؟
اگر به یک شکل نبینند این مطلب اثبات نمی شه که هیچ حقیقتی در بیرون به صورت مطلق وجود نداره ؟ چون به اندازه نفوس درک ها و شکل های مختلف از صورت دهی یک حقیقت مشترک وجود داره؟!

اویس;331411 نوشت:


همانطور که در پست 203 به عرض محضر رسید ادراکات خیالی ما بر دو قسم است. قسمی از آنها که مطابق با عالم خیال منفصل است واقعی بوده و می تواند با ادراکات خیالی بسیاری از انسانهای دیگر مشترک باشد اما قسم دیگر ادارکات خیالی ما صرفا از سر بازیگری و رهزنیهای قوه خیال بوده و هیچگونه مطابقتی هم با صور موجود در عالم مثال منفصل ندارد، این قسم از ادراکات خیالی ما منحصر به خودمان بوده و با دیگر افراد مشترک نمی باشد.

اللهم صلّ علی محمدوآل محمد وعجل فرجهم

سیدمنصور;332308 نوشت:

با سلام خدمت استاد گرامی ودوستان عزیز
برای من قوه تخیل وقابلیت هایی که انسان به کمک این قوه بدست می اورد بخوبی روشن نیست. مثلا آیا یک نقاش به کمک قوه خیال نقاشی می کند ویا یک شاعر با این قوه شعر می سراید ویا یک آهنگ ساز و....

اویس;331411 نوشت:

فعالیت قوه خیال به زمانی که انسان در خواب است اختصاص ندارد بلکه ما نمونه هاى متعددى از فعاليت قوه خيال در بيدارى داريم مثلا يك غزل زيبا يا يك قصيده بكر, از فعاليت قوه خيال پديد می آید به طور کلی به بركت قوه خيال است كه شاعران و نقاشان و خطاطان و دیگر هنرمندان تجسمی مى توانند آثارى بديع و شگفت انگيزی به وجود آورند. چه اینکه تمامی ادراکات بی اساس افراد دیوانه نیز از ناحیه بازیگریها و رهزنیهای قوه خیال است.

"اللهم عجّل لولیک الفرج"

مفتقر;331521 نوشت:
ینکه میگیم عالم مثال از لحاظ مرتبه در مرتبه ی بالاتری از عالم ماده قرار داده تا همین طور برسه به عالم عقل کل این بحث وجود عالم هایی با خصوصیات مختلف که در ارتباط با یکدیگر هستند این رو چجور اثبات کردیم؟؟ یعنی چه دلایلی داریم که ساز و کار هستی به این شکل هست؟

با سلام خدمت دوست خوبم جناب مفتقر و با تشکر فراوان از سرکار گرامی خانم بشارت بخاطر دقت در مطالب ارائه شده و پاسخگویی هنرمندانه
در مورد سوال دوست خوبم جناب مفتقر باید بگویم سوال حضرتعالی منجر به طرح مباحث دقیق و عمیق فلسفی می شود که نگرانی بنده ، عدم درک این مطالب از ناحیه خوانندگان گرامی است. راستش را بخواهید بنده حقیر در این تاپیک همواره سعی بر ان دارم که مطالب را به گونه ای طرح کنم که این سلسله دروس مورد استفاده همگان قرار گیرد که علی رقم همه این تلاشها باز هم با سردرگمی و ابهام متعددی از کاربران محترم مواجه می شوم که می گویند سطح مطالب ارائه شده سنگین است. لذا جهت رعایت حال عموم خوانندگان عزیز پرهیز از اثبات عقلی برخی مبانی فلسفی و طرح مطالب سنگین دارم.
در عین حال مطلبی را به اختصار در پاسخ حضرتعالی می گویم که البته خارج از مباحث کنونی ما در تشریح قوای انسانی است و آن اینکه:
در بینش فلسفی قاعده معروفی وجود دارم به نام قاعده «امکان اشرف» که از ابداعات شیخ اشراق است.
مفاد قاعده امكان اشرف این است که هرگاه ممكنی که نسبت به موجود دیگر در رتبه پایین تر است آفریده شود لزوما بایستی قبل از آن موجودی که در رتبه بالاتر است آفریده شده باشد تا علت ایجاد موجود پایین تر قرار گیرد. در اصطلاح فلسفی از موجود که در رتبه پایین تر است تعبیر به ممکن اخس و از موجودی که در رتبه بالاتر است تعبیر به ممکن اشرف می کنند.
طبق قاعده امکان اشرف، وجود ممكن اخس كاشف از وجود قبلى ممكن اشرف است زيرا در نظام وجود هر مرتبت مادونى ظل و سايه و شبحى از مرتبت ما فوق خود است و مرتبت اخس، ظل مرتبت اشرف است و بنا بر اين اگر ممكن اخس موجود باشد كه عالم دنیا است لازم است كه ممكن اشرف كه به ترتيب صعودى عالم مثال و عالم عقل است نیز موجود باشند.
به تعبیر ملاصدرا در اسفار (ج 7، ص 244) چنانچه عقل و نفس را در نظر بگيريم، عقل، اشرف از نفس و برتر از آن است. حال اگر وجود نفس، مسلّم باشد و به طريقى به آن دست يافته باشيم، به موجب برهان فوق، به وجود عقل كه امر ممكن و اشرف از نفس است، در رتبه‏اى مقدّم، علم خواهيم داشت.
حال اگر کسی بگوید كه چه اشکالی دارد که موجود پایین تر زودتر از موجود بالاتر و بلا واسطه از ذات حق متعال صادر شده‏ باشد، در جواب باید بگوییم در این صورت اشکالات متعدد دیگری بوجود می آید از جمله قاعده لزوم سنخيت ميان علت و معلول که توضیح در مورد آنها موجب سنگینی مطلب و خروج از موضوع بحث می شود.

اویس;331383 نوشت:
قسمی دیگر ازعالم خیال یا مثال در بیرون ما وجود دارد که همانند عالم دنیا است و هیچ فرقی با عالم دنیا ندارد یعنی تمامی موجوداتی که در عالم دنیا وجود دارند در عالم خیال بیرونی که از ان تعبیر به خیال منفصل یا مثال منفصل می کنیم موجودند تنها فرقش با عالم دنیا این است که موجودات دنیوی ماده و جرم دارند ولی موجودات عالم خیال منفصل، ماده و جرم ندارند.

باسلام و تشكر

در رابطه با اين جمله ايي كه فرموديد سوالي دارم ممنون ميشوم اگر پاسخ دهيد.

مگر تجسم اعمال يك امر دروني وشخصي نيست ؟ پس چگونه عالم برزخ همانند دنيا (مشترك باهمه) بيرون از ما وجود دارد؟

معلق;333290 نوشت:
مگر تجسم اعمال يك امر دروني وشخصي نيست ؟ پس چگونه عالم برزخ همانند دنيا (مشترك باهمه) بيرون از ما وجود دارد؟

کاربر گرامی دو تا عالم داریم که به هم وابسته نیستند و ارتباطی با هم ندارند هر چند شما درک کنندشون با قوهی مخیلتون هستید...
یعنی شما با این قوه می تونید هم با عالم خیال درون خودتون ارتباط بر قرار کنید مرور تصاویر و خاطرات داشته باشید هم می تونید به عالم برزخ وارد شید که از شما بیرون هست...

قوهی خیال ابزاری برای اتصال به این دو عالم عظیم هست عالم درون خودتون و عالم مثال یا همون برزخ بیرون از خودتون...

[="Arial Black"][="Blue"]

معلق;333290 نوشت:
باسلام و تشكر در رابطه با اين جمله ايي كه فرموديد سوالي دارم ممنون ميشوم اگر پاسخ دهيد. مگر تجسم اعمال يك امر دروني وشخصي نيست ؟ پس چگونه عالم برزخ همانند دنيا (مشترك باهمه) بيرون از ما وجود دارد؟

با سلام و عرض ادب
تجسم اعمال هرگز یک امر درونی به این معنی که امری ذهنی بوده و در خارج صورت خارجی نداشته باشد نیست. تجسم اعمال اگر چه حاصل مجموعه اعمال ظاهری و باطنی شخص است اما این صورت در عالم خارج نیز نمایان شده و آنان که با عوالم مثال منفصل در ارتباطند می توانند صورت واقعی اعمال و رفتار دیگران را مشاهده کنند.[/]

اویس;334269 نوشت:
تجسم اعمال هرگز یک امر درونی به این معنی که امری ذهنی بوده و در خارج صورت خارجی نداشته باشد نیست. تجسم اعمال اگر چه حاصل مجموعه اعمال ظاهری و باطنی شخص است اما این صورت در عالم خارج نیز نمایان شده و آنان که با عوالم مثال منفصل در ارتباطند می توانند صورت واقعی اعمال و رفتار دیگران را مشاهده کنند.

ممنون
اگر خارج از موضوع بحث اين تاپيك نيست
لطفا بيان بفرماييد كه منظور از عالم خارج چيست؟ منظورتان عالم حس است؟ يا خارج از ذات
اساسا اين درون و بيرون يعني چي؟

اجازه دهید به مناسبت سوال دوست خوبم جناب معلق در مورد تجسم اعمال، توضیحات بیشتری را که بی ربط با موضوع سخنمان هم نیست، داشته باشیم.
تجسم اعمال که گاهی از آن تعبیر به تمثّل اعمال یا تجسّد اعمال می شود، به این معناست که اعمال انسانها در صحنه قیامت با شکل و قیافه خاص خود وارد می شوند و به عبارتی دیگر، اعمال ما ظاهری دارد و حقیقتی. ظاهر اعمال ما همان چیزی است که ما در دنیا می بینیم و زود از بین می رود؛ ولی باطن و حقیقت اعمال ما به صورت ویژه ای وارد صحرای محشر می شود.
به عبارت ديگر: پاداش‎ها و كيفرها، نعمت‎ها و نقمت‎ها، شادمانى و سرور، درد و شكنجه‎هاى اخروى، همه و همه همان حقايق اعمال دنيوى انسان‎ها است كه در حيات اخروى خود را نشان مى‎دهند.
ناگفته نماند که منظور از اعمال در این بحث، مختص به اعمال با اعضا و جوارح بدنی نیست؛ بلکه شامل اعتقادات، افکار، ملکات نفسانی و روحیات اخلاقی هم می‎شود.
لذا هر كردارى كه انسان انجام مى‎دهد، خواه خوب باشد و خواه بد، يك صورت دنيوى دارد كه ما آن را مشاهد مى‎كنيم، و يك صورت اخروى كه هم‎اكنون در دل و نهاد عمل نهفته است، و روز رستاخيز پس از تحولات و تطوراتى كه در آن رخ مى‎دهد، شكل كنونى و دنيوى خود را از دست داده و با واقعيت اخروى خود جلوه مى‎كند، و موجب لذات و شادمانى، و يا عامل آزار و اندوهى مى‎گردد.
بنابراين، اعمال نيك اين جهان در روزگار رستاخيز تغيير شكل داده و به صورت نعمت‎هاى بهشتى درخواهد آمد، چنان‎كه اعمال به صورت آتش و زنجير و انواع عذاب نمودار خواهند شد.

صورت حقيقى انسان بستگى به همان نيت‎ها، خصلت‎ها و ملكات نفسانى او دارد، و براين اساس، اگر چه انسان‎ها از نظر صورت ظاهرى يكسانند، ولى از نظر صورت باطنى يعنى خصلتها و ملكات، ‌انواع يا اصناف گوناگونى دارد.
حكيم سبزواری(ره) در اين‎باره مى‎گويد:
«انسان به اعتبار اخلاق و ملكاتش يا فرشته است، يا حيوان، يا درنده، و يا شيطان. بنابراين، اگر چه انسان از نظر صورت دنيوى يك نوع بيش نيست، ولى از نظر صورت اخروى چهار نوع خواهد بود؛ زيرا اگر شهوت و غضب بر او غلبه كند و كارهاى او پيوسته از اين دو غريزه صادر گردد، صورت اخروى او حيوان و درنده خواهد بود، و اگر اخلاق پسنديده در نفس او رسوخ كرده باشد، به صورتهاى زيباى بهشتى تمثل خواهد يافت.»
آیات و روایات فراوانی دلالت بر تجسم اعمال انسان می کنند. مثلا در قرآن کریم آمده است: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً».(2)
یعنی روزى كه هر انسانى هر كار نيكى كه انجام داده است، نزد خود حاضر مى‎يابد، و هر كار بدى را كه انجام داده است نيز حاضر و آماده مى‎يابد، و آرزو مى‎كند كه ميان او و آن عمل ناروا فاصله مكانى يا زمانى بسيارى وجود مى‎داشت (آل عمران/30)
و نیز آمده است: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ...»(4).
یعنی كسانى كه به خاطر به دست آوردن مالى اندك، آيات الهى را كتمان مى‎كنند، چيزى جز آتش در شكم خود جاى نمى‎دهند.
از این آیات کریمه به روشنی پیدا است که آدمی کتاب اعمال و رفتار و صحیفه اقوال و کردار خود در نشئه آخرت است. به تعبیر شریف استاد علامه حسن زاده آملی جهنمی را به جهنم نمی برند بلکه جهنمی خود جهنم می شود. در توحید مفضل نیز آمده است که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «إِنَّمَا هِيَ أَعْمَالُكُمْ تُرَدُّ إِلَيْكُم»(توحید مفضل،ص93)

همچنین در حدیث شریفی از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلم آمده است که به قیس بن عاصم فرمود:
«يَا قَيْسُ إِنَّ مَعَ الدُّنْيَا آخِرَةً... وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لَكَ يَا قَيْسُ مِنْ قَرِينٍ يُدْفَنُ مَعَكَ وَ هُوَ حَيٌّ وَ تُدْفَنُ مَعَهُ وَ أَنْتَ مَيِّتٌ فَإِنْ كَانَ كَرِيماً أَكْرَمَكَ وَ إِنْ كَانَ لَئِيماً أَسْلَمَكَ ثُمَّ لَا يُحْشَرُ إِلَّا مَعَكَ وَ لَا تُبْعَثُ إِلَّا مَعَهُ وَ لَا تُسْأَلُ إِلَّا عَنْهُ فَلَا تَجْعَلْهُ إِلَّا صَالِحاً فَإِنَّهُ إِنْ صَلَحَ أَنِسْتَ بِهِ وَ إِنْ فَسَدَ لَا تَسْتَوْحِشُ إِلَّا مِنْهُ وَ هُوَ فِعْلُك‏».
یعنی اى قيس هر دنيائى آخرتى دارد... اى قيس تو به هم‏نشينى احتياج دارى كه بايد همراه تو دفن شود و تو هم همراه او دفن گردى، در حالى كه مرده باشى، اگر آن چيز كه با تو دفن مى‏گردد كريم باشد تو را گرامى مى‏دارد و اگر لئيم باشد تو را تسليم مى‏كند و بعد با خودت محشور مى‏گردد و با وى هم مبعوث مى‏شوى و از آن مورد بازخواست قرار مى‏گيرى. اكنون متوجه باش كه آن قرينت صالح و شايسته باشد تا بتوانى با آن انس بگيرى و اگر آن قرين فاسد باشد از وى فرار خواهى كرد و آن قرين عمل تو مى‏باشد.
این روایات به خوبی گویای حقیقت تجسم اعمال می باشند که این تجسم اعمال برای آنان که به واقعیت عالم مثال منفصل راه یافته اند در همین عالم دنیا هم محقق بوده و ایشان می توانند در همین دنیا صورت واقعی اعمال اشخاص را ببینند.

[="Arial Black"][="Blue"]

معلق;334273 نوشت:
ممنون اگر خارج از موضوع بحث اين تاپيك نيست لطفا بيان بفرماييد كه منظور از عالم خارج چيست؟ منظورتان عالم حس است؟ يا خارج از ذات اساسا اين درون و بيرون يعني چي؟

مراد از عالم خارج، عالم بیرون از ذهنیات و ذاتیات ادمی است منظورمان همین عالم حس و دنیای بیرون از وجود نفسانی ماست[/]

باسلام و عرض ادب
چند سوال:
1.آیا در روایات داریم که عالم غیب که در قرآن کریم فرموده اند که باید به آن ایمان داشته باشیم،همان عالم مثال است؟(یعنی همان خیال منفصل)
2.آیا می توانیم بگوییم ائمه کاملا باعالم خیال منفصل در ارتباط بودندو لذا خبر از گذشته و آینده می دادند؟
3.ارتباط باعالم خیال منفصل ،همان داشتن کرامت است؟
4. گاهی به دانشمندان کافری برمی خوریم و تعجب می کنیم که مثلا فلان جراح چرا متوجه قدرت خدا نیست،آیا می توانیم بگوییم که این افراد فقط در عالم خیال متصل سیر می کنند و کشف هایی هم که انجام می دهند تنها از برقراری ارتباط بین صورت های تجربی که دیده اند می باشد،اما باعالم خیال منفصل ارتباط برقرار نکرده اند .
5.ممکنه مرجعی برای عالم خیال متصل و منفصل معرفی بفرمائید تا در بحث ها بتوانیم از آنها استفاده کنیم؟
6. استاد پس چرا مطالب را ادامه نمی دهید؟!!:Ghamgin:(متاسفانه ما وارد بحث با اطرافیان شده ایم در حالیکه علم خودمان ناقص است!)

"والسلام علی من اتّبع الهدی"

besharat;338385 نوشت:
چند سوال: 1.آیا در روایات داریم که عالم غیب که در قرآن کریم فرموده اند که باید به آن ایمان داشته باشیم،همان عالم مثال است؟(یعنی همان خیال منفصل)

با عرض سلام محضر همه سروران گرامی خصوصا سرکار محترم بشارت
در روایات اسمی از عالم مثال یا خیال منفصل برده نشده است و این اسامی را حکما و فلاسفه الهی اختیار نموده اند اگرچه اصل وجود عالم مثال و مشخصات آن در آیات و روایات مورد تاکید قرار گرفته است. در زبان آیات و روایات عالم مثال به «عالم برزخ»، نام برده شده است به تعبیر دیگر عالم برزخ همان عالم مثال یا خیال منفصل در سیر صعودی انسان است.

[="Georgia"][="Blue"]

besharat;338385 نوشت:
.آیا می توانیم بگوییم ائمه کاملا باعالم خیال منفصل در ارتباط بودندو لذا خبر از گذشته و آینده می دادند؟ 3.ارتباط باعالم خیال منفصل ،همان داشتن کرامت است؟

نه تنها ائمه اطهار علیهم السلام بلکه بسیاری از علما و حکما و عرفای الهی نیز با عالم خیال منفصل و مافوق آن در ارتباطند اساسا چون عالم خیال منفصل یک مرتبه بالاتر از عالم محسوسات است برقراری ارتباط با آن عالم چندان هنر شایان توجهی نیست که بخواهیم در مقام توصیف مقامات انسان کامل و امام معصوم، ارتباط با آن عالم را به عنوان کمالات عالیه وی برشماریم، چراکه مادون مقام عصمت از گرویدگان به ریسمان محکم ولایت و طهارت نیز از این کمال برخوردارند.[/]

[="Georgia"][="Blue"]

besharat;338385 نوشت:
3.ارتباط باعالم خیال منفصل ،همان داشتن کرامت است؟

ارتباط با عالم خیال منفصل پایین ترین قسم از کمالات و کرامات انسانی است.[/]

besharat;338385 نوشت:
. گاهی به دانشمندان کافری برمی خوریم و تعجب می کنیم که مثلا فلان جراح چرا متوجه قدرت خدا نیست،آیا می توانیم بگوییم که این افراد فقط در عالم خیال متصل سیر می کنند و کشف هایی هم که انجام می دهند تنها از برقراری ارتباط بین صورت های تجربی که دیده اند می باشد،اما باعالم خیال منفصل ارتباط برقرار نکرده اند .

تمامی مکاشافات صورت دار انسان محصول عالم خیال متصل وی و گاه محصول عالم خیال منفصل است. اگر مکاشفاتی که برای انسان رخ می دهد صادق باشد نشان از ان است که انسان به درستی با عالم خیال منفصل ارتباط برقرار کرده است اما اگر مکاشفات صادق نباشند معلوم است انسان فراتر از قوه خیال متصل خود گامی برنداشته و آنچه که دیده یا شنیده است محصول افکار و تصورات و اوهام و خیالات باطل خویش است.

[="Georgia"][="Blue"]

besharat;338385 نوشت:
.ممکنه مرجعی برای عالم خیال متصل و منفصل معرفی بفرمائید تا در بحث ها بتوانیم از آنها استفاده کنیم؟

منابعی که برای توضیح و تفصیل بیشتر عالم خیال متصل و منفصل موجود است عمدتا تخصصی و به اصطلاح فن بوده و دریافت معانی کامل آن بدون استاد و کلاس درس مقدور نمی باشد. در عین حال کتاب دروس معرفت نفس استاد علامه حسن زاده آملی و رساله مثل و مثال ایشان برای دریافت معانی فوق می تواند برای شما مفید باشد.[/]

اجازه دهید به مناسبت سوالات بسیار دقیق و محققانه سرکار محترم بشارت مطالبی را با نگاهی به جلد دوم کتاب معاد شناسی جناب محمد حسین حسینی طهرانی (ص168) در توضیح بیشتر عرائضم تقدیم محضرتان نمایم.
در پستهای قبل اشاره کردم و گفتم مراد از عالم مثال منفصل در سیر صعودی انسان همان عالم برزخ در اصطلاح آیات و روایات است. در قرآن کریم آمده است:
«حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ.»(المومنون/100-99)
یعنی تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرا رسد، مى ‏گويد: «پروردگار من! مرا بازگردانيد شايد در آنچه ترك كردم(و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مى ‏گويند:) چنين نيست! اين سخنى است كه او به زبان مى ‏گويد (و اگر بازگردد، كارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند.
بر اساس اصول مسلم شریعت الهی ما، وقتی انسان از اين دنيا مي رود، به عالم ديگرى به نام «عالم برزخ» وارد مي شود و در آنجا هست تا هنگامی كه در صور دميده شود و مردم از قبرها بيرون آيند، در آن وقت از برزخ خارج و به عالم قيامت وارد مي شوند.

[="Georgia"][="Blue"][=georgia][=&quot]«برزخ» به معناى فاصله است، فاصله بين دو خشكى يا دو آب يا دو چيز ديگر را «برزخ» گويند. و چون عالَمى كه انسان پس از مردن در آنجا بسر مي برد، فاصله اي است بين عالم دنيا و قيامت، آنرا عالم برزخ گويند.[/][/]
[=georgia][=&quot]بين اين عالَم كه عالم جسم و جسمانيّات است و بين عالم اسماء و صفات الهى، دو عالم است: يكى عالم مثال و ديگرى عالم نفس.[/][/]
[=georgia][=&quot]عالم مثال را عالم برزخ، و عالم نفس را عالم قيامت نيز گويند. و انسان تا از اين دو عالم نگذرد به مقام اسماء و صفات الهيّه نخواهد رسيد؛ كما اينكه انسان تا از عالم برزخ نگذرد به عالم قيامت نمى‏رسد.[/][/]
[=georgia][=&quot]و انسان به مقام اسماء و صفات كلّيّه الهيّه راه پیدا نمی کند مگر آنكه از نفس و قيامت عبور كند. و مراد از قيامت در اينجا «قيامت كبرى» است؛ چون دو قيامت داريم: يكى قيامت صغرى، و آن عبارت است از مردن و وارد در عالم برزخ شدن؛ و بر همين اصل رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود: مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِيَامَتُه «هر كس بميرد قيامت او بر پا شده است.»[/][/]
[=georgia][=&quot]ديگرى قيامت كبرى، و آن عبارت است از خروج از عالم برزخ و مثال و داخل شدن در عالم نفس و قيامت. وقتي كه مردم از عالم قبر خارج و بسوى عالم ظهورات نفس كلّيّه رهسپار مي گردند، قيامت كبراى آنان بر پا شده است.[/][/]
[/]

[="Georgia"][="Blue"][=georgia][=&quot]عالم مادّه داراى هيولى و طبع و جسم و جسمانيّات است و عالم نفس، تجرّد مطلق از مادّه و آثار مادّه است؛ ولى عالم برزخ فاصله بين اين دو عالم است؛ يعنى مادّه نيست ولى آثار مادّه از «كَيف» و «كَمّ» و «أيْن» و غيرها را دارد.[/][/]
[=georgia][=&quot]مادّه، جوهري است كه قبول شکل مي كند و صورت جسميّه بر او عارض مي گردد، و آثار جسم نيز در او پيدا مي شود؛ و بواسطه قبول تشكّل و تجسّم، آن أعراض انفعاليّه‏اى كه در جسم پيدا مي شود در مادّه نيز پيدا مي شود، و مثل همين مادّه‏اى كه در اين عالم هست و به صور مختلفه درآمده و مردم مى‏بينند، چون خاك و سنگ و آب و درخت و بدن انسان و بدن حيوان و أمثالها در مى‏آيد.[/][/]
[=georgia][=&quot]موجودى كه در عالم برزخ است مادّه ندارد؛ امّا شكل و صورت و حدّ و كمّ و كيف و أعراض فعليّه را دارد؛ يعنى داراى اندازه و حدود است، داراى رنگ و بوست.[/][/]
[=georgia][=&quot]صورت مردمان برزخى رنگ و حدّ دارد، و در آنجا خوشحالى و مسرّت و غضب و نگرانى هست، در آنجا نور هست. بنابراين، موجودات برزخيّه داراى صورت جسميّه هستند ولى هيولى و مادّه ندارند.[/][/]
[/]

[="Georgia"][="Blue"][=georgia][=&quot]و از طرفى عالم برزخ را «عالم خيال» نيز مي گويند؛ خيال يعنى عالمى كه در آنجا صورت محض است و هيچ مادّه نيست، گرچه صورى كه در آنجا موجود است به مراتب از موجوداتى كه در عالم مادّه است قوى تر و عظيم تر، حركتش سريع تر، حزن و اندوه و يا مسرّت و لذّتش افزون تر است؛ چون مادّه، حجابی برای شدت اين خصوصيّات است، و عالم برزخ چون از مادّه خالی است، لذا اين معانى در آنجا به نحو وفور است؛ و آنجا عالم خيال است، یعنی خيال منفصل.[/][/]
[=georgia][=&quot]چون عالم خيال متّصل قواى متخيّله انسان است كه با بدن خاكى او همجوار و قرين است؛ و خيال منفصل همان قواست در وقتيكه از بدن مفارقت نموده و به عالم صورت محض پيوسته است؛ بنابراين تمام موجودات عالم برزخ را «خيال منفصل» گويند.[/][/]
[=georgia][=&quot]همچنانكه عالم برزخ را مثال نيز گويند: «مثال منفصل»؛ چون مثال متّصل همان برزخى است كه در انسان خاكى، بين بدن و طبع او، و بين عالم نفس او موجود است و آن مجموعه قواى ذهنيّه اوست. و چون انسان از دنيا برود عالم ذهنش به عالم مثال كلّى مى‏پيوندد، لذا اين را مثال متّصل و آنرا مثال منفصل گويند و تمام عالم برزخ، مثال منفصل است.[/][/]
[/]