آیا قبل از آدم و حوا انسانهای دیگری در زمین زندگی می کردند؟

تب‌های اولیه

197 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا قبل از آدم و حوا انسانهای دیگری در زمین زندگی می کردند؟

سلام در تفسیری خوندم که قبل از آدم و حوا انسانهایی در زمین زندگی میکردند
این نظریه درسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر چنین انسانهایی وجود داشتند چطور بوجود اومدند؟
اینجور که داستان آدم و حوا و سجده ملائکه به آنها به عنوان اشرف مخلوقات زیر سوال میره :Gig:

همکار محترم سایت این مطلب را در تفسیر سوره نور خوندم ولی در حال حاضر دسترسی به این تفسیر ندارم که ذکر منبع کنم، لطفا اجازه بدین جوابم رو بگیرم :Ghamgin:

باتشکر:Gol:

کارشناس بحث: مقداد


rozane;314128 نوشت:
سلام در تفسیری خوندم که قبل از آدم و حوا انسانهایی در زمین زندگی میکردند
این نظریه درسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر چنین انسانهایی وجود داشتند چطور بوجود اومدند؟
اینجور که داستان آدم و حوا و سجده ملائکه به آنها به عنوان اشرف مخلوقات زیر سوال میره :gig:

همکار محترم سایت این مطلب را در تفسیر سوره نور خوندم ولی در حال حاضر دسترسی به این تفسیر ندارم که ذکر منبع کنم، لطفا اجازه بدین جوابم رو بگیرم :ghamgin:

باتشکر:gol:

کارشناس بحث: مقداد

با عرض سلام و ادب خدمت شما دوست بزرگوار

از ظاهر آیات قرآن و روایات بر می آید كه، آدم و حوا علیهما السلام اولین انسان ها از نسل موجود بشر روی زمین بوده و نسل کنونی بشر به آن ها می رسد، و آیات متعددی از قرآن به این امر اشاره کرده است:

«یَأَیهُّا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكمُ مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنهْا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنهْمَا رِجَالًا كَثِیرًا وَ نِسَاءً؛[1] اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان كسى كه همه شما را از یك انسان آفرید و همسر او را (نیز) از جنس او خلق كرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت.»

«یا بَنِی آدَمَ لَا یفْتِنَنَّكُمُ الشَّیطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ ینْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیرِیهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ یرَاكُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ؛[2] ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد! چه اینکه او و همکارانش شما را می‌بینند از جایی که شما آنها را نمی‌بینید؛ (اما بدانید) ما شیاطین را اولیای کسانی قرار دادیم که ایمان نمی‌آورند!».

تعبیر انسان در این آیات نشان می دهد که همه نسل بشر امروز به آدم و حوا باز می گردد. و تكثیر نسل فرزندان آدم تنها از طریق او و همسرش صورت گرفته و موجود ثالثی در آن دخالت نداشته است.

البته این مطلب منافاتی با آن ندارد که قبل از حضرت آدم (ع) نیز انسان هایی خلق شده بودند. بنابر برخی از روایات، خداوند قبل از خلقت انسان، موجوداتی با شعور كه خدا را می‏پرستیده ‏اند، خلق نموده و پس از قیامت نیز موجوداتی را خواهد آفرید و خلقت خداوند منحصر به خلق انسان نیست. بنابر برخی از روایات دیگر، خداوند موجوداتی شبیه به انسان به نام « نسناس» را خلق كرده بود كه قبل از خلقت انسان از بین رفتند.[3]

در كتاب توحید، از امام صادق(ع) روایتی آورده كه در ضمن آن به راوی فرموده: شاید شما گمان می‏كنید كه خدای عزّ وجلّ غیر از شما هیچ بشر دیگری را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلكه هزار هزار آدم آفریده كه شما از نسل آخرین آنها هستید.[4]

مرحوم صدوق در كتاب خصال از امام باقر(ع) روایت كرده كه فرمود: خدای عز وجل از روزی كه زمین را آفریده، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض كرده است) كه هیچ یك از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده ‏اند و خدای تعالی همه آنها را از پوسته روی زمین آفرید و نسلی را بعد از نسل دیگر ایجاد كرد و برای هر یك، عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه ‏اش را از او منشعب ساخت...،[5]

در كتاب‌ شریف‌ بحار الانوار احادیثی‌ وجود دارد مبنی‌ بر این‌ كه‌ قبل‌ از حضرت‌ آدم‌ عوالم دیگری‌ وجود داشته‌ است‌ كه‌ در آن‌، آدم‌های‌ بسیاری‌ زندگی‌ می‌كردند و خدای‌ سبحان‌ را تسبیح‌ می‌گفتند.[6]

پی نوشتها:
[1]. نساء،آیه 1.
[2]. اعراف،آیه27.
[3]. بحارالانوار، ج 11، ص 103.
[4]. توحید، ج 1، ص 277.
[5]. خصال، ج 2، ص 652، ح 54.
[6]. رک: بحارالانوار؛ج‌ 54 از ص‌ 316، باب‌ العوالم.


با سلام
قابل ذکر است که این سوال قبلا در سایت عنوان شده
دوستان لطف کرده و قبل از ایجاد سوال در سایت جستجو کنند

http://www.askdin.com/thread10586.html

http://www.askdin.com/thread926.html

.

یکی از استادای ما میگفت:انسان هایی که قبل از حضرت آدم و حوا(ع) بودند از طریق سیر تکاملی به آن مرحله رسیده بودن(یعنی نظریه داروین) و حضرت آدم و حوا(ع) نخستین انسان هایی بودن که خداوند مستقیما و بدون نیاز به سیر تکاملی آفریده.
نظر شما در باره این دیدگاه چیه؟
پیشاپیش از پاسخگویندگان متشکرم:Gol:

خادم فاطمه;314725 نوشت:
یکی از استادای ما میگفت:انسان هایی که قبل از حضرت آدم و حوا(ع) بودند از طریق سیر تکاملی به آن مرحله رسیده بودن(یعنی نظریه داروین) و حضرت آدم و حوا(ع) نخستین انسان هایی بودن که خداوند مستقیما و بدون نیاز به سیر تکاملی آفریده.
نظر شما در باره این دیدگاه چیه؟
پیشاپیش از پاسخگویندگان متشکرم:gol:

با عرض سلام و ادب

اینکه خداوند حضرت آدم و حوا را مستقل از موجودات گذشته خلق کرده است،مطلبی است درست و موافق قرآن کریم.اما در رد نظریه داروین،مطالبی عرض می کنم،امیدوارم مفید واقع گردد:

1ـ نظریه چارلز داروین تنها یک فرضیه علمی است که بعضی از شواهد علمی آن را تأیید و بعضی دیگر نفی کرده اند و به تأیید و اثبات نهایی نرسیده است. امروزه دیرینه شناسان و جنین شناسان کاملاً با این دیدگاه (ترانسفورمیسم) مخالف هستند و شخصیتهای علمی سر شناس و معتبری مانند لویی آگاسر (جنین شناس) و ریچارد اوون (دیرین شناس) و چارلز ارسنت بیر و جرج بیوارت (جانور شناسان انگلیسی) از مخالفان سر سخت فرضیه (ترانسفورمیسم) هستند.

2ـ فرضیه داروین از ویژگی های یک فرضیه علمی محروم است چون یک فرضیه علمی از نظر منطقی نظریه ای کلی است که نظمی مکرّر و همیشگی را بیان می کند و ثانیاً بر وفق آن هم پیش بینی پدیده ا یی میسر است و هم تفسیر آن و ثالثاً نادرستی یک قانون علمی را می توان به تجربه دریافت (یعنی ابطال پذیر است) پس قضایای جزئی و واقعیت خارجی که مثلاً کره خورشید یک کره داغ است و هم چنین گزاره های تجربه نا پذیر از قانون و نظریه علمی خارج هستند و این فرضیه که بر انتخاب اصلح و طبیعی استوار است دارای چنین حالتی است.

3ـ اگر مسأله تبدل انواع، یک قانون کلی می باشد پس چرا برخی از جانداران به نوع دیگری بدل شدند. و برخی دیگر از همان جانداران در همان سرزمین به حال خود باقی ماندند پس چرا بعضی از میمونها به آدم تبدیل و بعضی به همان حالت باقی ماندند.

خادم فاطمه;314725 نوشت:
یکی از استادای ما میگفت:انسان هایی که قبل از حضرت آدم و حوا(ع) بودند از طریق سیر تکاملی به آن مرحله رسیده بودن(یعنی نظریه داروین) و حضرت آدم و حوا(ع) نخستین انسان هایی بودن که خداوند مستقیما و بدون نیاز به سیر تکاملی آفریده.
نظر شما در باره این دیدگاه چیه؟
پیشاپیش از پاسخگویندگان متشکرم:gol:

بسمه تعالی
نظریه چارلز داروین را اکثر دانشمندان رد کرده اند.قبل از خلقت ادم و حوا یعنی در عالم ذر،خداوند انوار ذوات مقدسه را خلق کرده بود.چون این مطلب مطلب سنگینی است لذا وارد بحث نمیشوم و به همین مقدار بسنده میکنم

rozane;314128 نوشت:
سلام در تفسیری خوندم که قبل از آدم و حوا انسانهایی در زمین زندگی میکردند این نظریه درسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگر چنین انسانهایی وجود داشتند چطور بوجود اومدند؟ اینجور که داستان آدم و حوا و سجده ملائکه به آنها به عنوان اشرف مخلوقات زیر سوال میره همکار محترم سایت این مطلب را در تفسیر سوره نور خوندم ولی در حال حاضر دسترسی به این تفسیر ندارم که ذکر منبع کنم، لطفا اجازه بدین جوابم رو بگیرم باتشکر

سلام
بله در روایاتی هست که قبل از آندو موجودات انسان نمایی بوده اند اما این با آیات قرآنی منافات ندارد چرا آیات قرآنی نسل فعلی انسان را از آدم و حوا می داند لذا برای جمع این دو مطلب باید گفت آن موجودات انسان نما از بین رفته اند و بشر فعلی از نسل آدم و حوا هستند
والله الموفق

مقداد;329045 نوشت:

1ـ نظریه چارلز داروین تنها یک فرضیه علمی است که بعضی از شواهد علمی آن را تأیید و بعضی دیگر نفی کرده اند و به تأیید و اثبات نهایی نرسیده است. امروزه دیرینه شناسان و جنین شناسان کاملاً با این دیدگاه (ترانسفورمیسم) مخالف هستند و شخصیتهای علمی سر شناس و معتبری مانند لویی آگاسر (جنین شناس) و ریچارد اوون (دیرین شناس) و چارلز ارسنت بیر و جرج بیوارت (جانور شناسان انگلیسی) از مخالفان سر سخت فرضیه (ترانسفورمیسم) هستند.

2ـ فرضیه داروین از ویژگی های یک فرضیه علمی محروم است چون یک فرضیه علمی از نظر منطقی نظریه ای کلی است که نظمی مکرّر و همیشگی را بیان می کند و ثانیاً بر وفق آن هم پیش بینی پدیده ا یی میسر است و هم تفسیر آن و ثالثاً نادرستی یک قانون علمی را می توان به تجربه دریافت (یعنی ابطال پذیر است) پس قضایای جزئی و واقعیت خارجی که مثلاً کره خورشید یک کره داغ است و هم چنین گزاره های تجربه نا پذیر از قانون و نظریه علمی خارج هستند و این فرضیه که بر انتخاب اصلح و طبیعی استوار است دارای چنین حالتی است.

3ـ اگر مسأله تبدل انواع، یک قانون کلی می باشد پس چرا برخی از جانداران به نوع دیگری بدل شدند. و برخی دیگر از همان جانداران در همان سرزمین به حال خود باقی ماندند پس چرا بعضی از میمونها به آدم تبدیل و بعضی به همان حالت باقی ماندند.

1. ترنسفورمیزم (Transformism) ارتباطی با تکامل داروین (Evolution by natural selection) نداره. اشتباه نکنید. ترنسفورمیزم دیدگاه تکامل قبل از دوران داروین بود و از نظر علمی کاملا باطل هست.

2. اولا: نظم مکرر و همیشگی در تکامل وجود دارد، ثانیا: پیش بینی آینده بر اساس تکامل کاملا امکان پذیر است، و ثالثا: نظریه داروین هم ابطال پذیر است، مثلا اگر از چند صد هزار فسیلی که تا به حال پیدا شده فقط یک فسیل در ترتیب اشتباه دیده می شد یا یک باکتری در آزمایشگاه ها رفتار متفاوتی موقع تولید مثل نشان می داد، یک ژن از چند صد میلیارد ژن موجود در DNA یک موجود چرخشی اشتباه داشت یا اطلاعاتی از اجداد خود نمی داد، کافی بود تا تکامل داروین به طور کامل نقض شود ولی تکامل از تمام این امتحانات سربلند بیرون آمده است.

3. هیچ جانداری ثابت نمانده است و همه همیشه در حال تکامل هستند. انسان ها هم از میمون تکامل نیافته اند بلکه ما و میمون های امروزی اجداد مشترک داریم.

خواهش می کنم قبل از تشویش اذهان و خدای نکرده دادن اطلاعات غلط و اشتباه به سایرین، کمی مطالعه کنید.

برای اطلاعاتون عرض کنم که نظریه داروین در تمام کتاب ها و مجامع علمی و حتی دانشگاه ها و مدارس کشور خودمون به عنوان واقعیت محض و انکار ناپذیر تدریس میشه و تقریبا تمام علم پزشکی امروز هم بر پایه صحت نظریه تکامل داروین بنا شده. امروز اطمینان از صحت تکامل از اطمینان از کروی بودن زمین یا چرخش به دور خورشید هم بیشتره.

اگه شما یا هر کس دیگه بطور علمی تونستید بگید تکامل داروین اشتباه بوده، جایزه نوبل برنده خواهید شد و در یک روز، تبدیل به بزرگ ترین شخصیت علمی جهان می شوید.

[="Navy"]

وایسلی گوجا;329052 نوشت:
1. ترنسفورمیزم (transformism) ارتباطی با تکامل داروین (evolution by natural selection) نداره. اشتباه نکنید. ترنسفورمیزم دیدگاه تکامل قبل از دوران داروین بود و از نظر علمی کاملا باطل هست.

2. اولا: نظم مکرر و همیشگی در تکامل وجود دارد، ثانیا: پیش بینی آینده بر اساس تکامل کاملا امکان پذیر است، و ثالثا: نظریه داروین هم ابطال پذیر است، مثلا اگر از چند صد هزار فسیلی که تا به حال پیدا شده فقط یک فسیل در ترتیب اشتباه دیده می شد یا یک باکتری در آزمایشگاه ها رفتار متفاوتی موقع تولید مثل نشان می داد، یک ژن از چند صد میلیارد ژن موجود در dna یک موجود چرخشی اشتباه داشت یا اطلاعاتی از اجداد خود نمی داد، کافی بود تا تکامل داروین به طور کامل نقض شود ولی تکامل از تمام این امتحانات سربلند بیرون آمده است.

3. هیچ جانداری ثابت نمانده است و همه همیشه در حال تکامل هستند. انسان ها هم از میمون تکامل نیافته اند بلکه ما و میمون های امروزی اجداد مشترک داریم.

خواهش می کنم قبل از تشویش اذهان و خدای نکرده دادن اطلاعات غلط و اشتباه به سایرین، کمی مطالعه کنید.

برای اطلاعاتون عرض کنم که نظریه داروین در تمام کتاب ها و مجامع علمی و حتی دانشگاه ها و مدارس کشور خودمون به عنوان واقعیت محض و انکار ناپذیر تدریس میشه و تقریبا تمام علم پزشکی امروز هم بر پایه صحت نظریه تکامل داروین بنا شده. امروز اطمینان از صحت تکامل از اطمینان از کروی بودن زمین یا چرخش به دور خورشید هم بیشتره.

اگه شما یا هر کس دیگه بطور علمی تونستید بگید تکامل داروین اشتباه بوده، جایزه نوبل برنده خواهید شد و در یک روز، تبدیل به بزرگ ترین شخصیت علمی جهان می شوید.

منم وقتی این تاپیک رو خوندم شروع کردم به پاسخ دادن اما اومدن پستم رو بفرستم دیدم شما همه رو جواب دادی! ضد حال خوردم که اونهمه تایپ کردم!! اما چون شما بهتر توضیح دادید من دیگه پاسخم رو نمیفرستم و فقط چند نکته:
===============

دانشمندان این نظریه رو پذیرفته اند و اگر اختلافی باشه در جزئیات هست و نه در کلیات.
در مورد این افراد دانشمند باید بگم حتی اگر مخلف داروینیسم باشند مربوط به حداقل یک قرن پیش هستند و دیگه اینکه هیچ نام و نشانی از شخصی به نام چارلز ارنست بیر نیست و اطلاعات داده شده راجع به بقیه هم خیلی درست نیست
به عنوان مثال وقتی به ویکی پدیا مراجعه کردم راجع به آقای ریچارد اوون خوندم که:

نقل قول:
سر ریچارد اوون[="red"] (۲۰ ژوئیه ۱۸۰۴ – ۱۸ دسامبر ۱۸۹۲) [/]زیست‌شناس انگلیسی، کالبدشناس تطبیقی و دیرین‌شناس بود.

اوون به عنوان مبدع واژه دایناسور (به معنی خزنده ترسناک)، و همچنین نزاع‌های مشهورش با نظریه تکامل و انتخاب طبیعی چارلز داروین مشهور است. با فراگیر شدن نظریه داروین در مجامع علمی، اوون جایگاه خود را عوض کرده، و ضمن رد دکترین داروین،[="red"] پایه‌های نظریه را قبول کرد.[/][۱]


بقیه هم به همین شکل قبل از 1900 فوت کرده اند.
-------------------

مقداد;329045 نوشت:
3ـ اگر مسأله تبدل انواع، یک قانون کلی می باشد پس چرا برخی از جانداران به نوع دیگری بدل شدند. و برخی دیگر از همان جانداران در همان سرزمین به حال خود باقی ماندند پس چرا بعضی از میمونها به آدم تبدیل و بعضی به همان حالت باقی ماندند.

سوالی متداول.
چون شرایط محیطی برای اون دسته دیگر پیش نیومد و محیط زندگی اونها از هم دیگه جدا بوده. این جهش و شرایطه محیطه که جاندار رو وادار به تکامل میکنه.
از طرف دیگه چون تکامل در اثر جهش ژنتیکی به وجود میاد, ممکن این جهش در میمونهای شرق افریقا پیش بیاد(چون یه چیز تصادفیه) اما در میمونهای غرب این اتفاق نیوفته.

===============
با کمال احترام،این ایراداتی که گرفته میشه ناشی از نا آشنایی با این نظریه است.
برای امتحان، یکی از دوستان بیاد و این نظریه رو به زبان ساده و قابل فهم برای همه توضیح بده! اگر کسی هست![/]

[quote=

اگه شما یا هر کس دیگه بطور علمی تونستید بگید تکامل داروین اشتباه بوده، جایزه نوبل برنده خواهید شد و در یک روز، تبدیل به بزرگ ترین شخصیت علمی جهان می شوید.

دوست داشتم علمي ثابت کنم ولي چون جديدن ظالم ترين افراد دارن جايزه نوبل ميگيرن برا همين ميکشم کنار!!!!! ⊙﹏⊙
خوب اما يه سوال
ايا حضرت مسيح (ع) از نسل حضرت ادمه ؟

شهامت;329068 نوشت:

ايا حضرت مسيح (ع) از نسل حضرت ادمه ؟

حضرت آدم وجود خارجی نداشته دوست گرامی. ما انسان ها غیر ممکنه همگی از نسل یک زن و شوهر باشیم، این مسئله با قطعیت کامل بطور علمی توضیح داده شده.

وایسلی گوجا;329413 نوشت:
حضرت آدم وجود خارجی نداشته دوست گرامی. ما انسان ها غیر ممکنه همگی از نسل یک زن و شوهر باشیم، این مسئله با قطعیت کامل بطور علمی توضیح داده شده.

چرا دیگه بالاخره برمی گردیم به اولین جدی که جهش ژنی اون به گونه ای بود که شدیم ما. غیر ممکن نیست. دو حالت داریم:
1- مجموعه ای از اجداد ما در نسل بعدی جهش مشابه با ژن امروزی ما داشته اند.
2-فقط یکی از اجداد ما جهشی مطابق با ژن امروزی ما داشته

aminjet;329425 نوشت:
چرا دیگه بالاخره برمی گردیم به اولین جدی که جهش ژنی اون به گونه ای بود که شدیم ما. غیر ممکن نیست. دو حالت داریم:
1- مجموعه ای از اجداد ما در نسل بعدی جهش مشابه با ژن امروزی ما داشته اند.
2-فقط یکی از اجداد ما جهشی مطابق با ژن امروزی ما داشته

صحبت اینجاست که اگه ما همینطور به عقب برگردیم از همه مردم جهان، اصلا به یک زوج واحد نمی رسیم که همه ما از نسل فرزندانشان باشیم.

ما (و سایر مکانیزم های پیچیده زنده مثل گیاهان و حیوانات) حاصل یک جهش یکدفعه نیستیم، چنین چیزی اصلا ممکن نیست. صحبت تکامل میلیون ها سال هست که در هر نسل جهش های بسیار کوچکی شکل می گرفته برای همین لحظه ای نبوده که فرض کنیم قبل از اون "ما" نبود و بعد از اون شدیم "ما". همین الان هم ما و حیوانات و گیاه ها در حال تکامل هستیم و این جهش ها در ما وجود دارند. باید دیدگاه صحیح رو نسبت به تکامل داشت.

وایسلی گوجا;329427 نوشت:
صحبت اینجاست که اگه ما همینطور به عقب برگردیم از همه مردم جهان، اصلا به یک زوج واحد نمی رسیم که همه ما از نسل فرزندانشان باشیم. ما (و سایر مکانیزم های پیچیده زنده مثل گیاهان و حیوانات) حاصل یک جهش یکدفعه نیستیم، چنین چیزی اصلا ممکن نیست. صحبت تکامل میلیون ها سال هست که در هر نسل جهش های بسیار کوچکی شکل می گرفته برای همین لحظه ای نبوده که فرض کنیم قبل از اون "ما" نبود و بعد از اون شدیم "ما". همین الان هم ما و حیوانات و گیاه ها در حال تکامل هستیم و این جهش ها در ما وجود دارند. باید دیدگاه صحیح رو نسبت به تکامل داشت.

درسته.
ولی میشه گفت به هزار و یک دلیل و عوامل طبیعی، همه اجداد ما ازبین رفتن و نسل فعلی همه از یک پدر و مادرند. چیز غیر ممکنی نیست. نه این که همه مرده باشند و فقط دو نفر مونده باشن (مثل فیلما) و بعد تولید مثل کرده باشن . نه بلکه همه شاخه های این شجره نابود شده باشند به جز اونی که می رسه به آدم و حوا. یعنی اون قبیله ای زنده مونده باشه که به آدم و حوا میرسیده

aminjet;329430 نوشت:
درسته.
ولی میشه گفت به هزار و یک دلیل و عوامل طبیعی، همه اجداد ما ازبین رفتن و نسل فعلی همه از یک پدر و مادرند. چیز غیر ممکنی نیست. نه این که همه مرده باشند و فقط دو نفر مونده باشن (مثل فیلما) و بعد تولید مثل کرده باشن . نه بلکه همه شاخه های این شجره نابود شده باشند به جز اونی که می رسه به آدم و حوا. یعنی اون قبیله ای زنده مونده باشه که به آدم و حوا میرسیده

صحبت اصلا بحث تئوری و "ممکن بودن فرضی" نیست که اگه دو زوج رو بگذاریم و تولید مثل کنند و نسل باقی بمونه بالاخره به هفت میلیارد و بیشتر می رسه، همونطور که گفتید به طور فرضی غیر ممکن نیست ولی برای ما انسان های فعلی صحیح نیست. از نظر علمی با مطالعاتی که روی ژنتیک ما انسان ها کردیم به این نتیجه رسیدیم این هفت میلیارد ما انسان هایی که الان روی زمین هستیم به هیچ وجه نمی تونستیم یک پدر و مادر داشته باشیم و همگی فقط از نسل اون دو نفر باشیم.

دلیلش میزان تفاوت های جهش های ژنتیک در بدن ما انسان هاست که نشون می ده Population Bottleneck ما (یعنی همون اجداد مشترک در یک لحظه از زمان) در کمترین حالت حداقل حدود 10 هزار نفر بوده. درباره این تعداد فعلا شک هست و بعضی ها میگن 2 هزار و بعضی می گن حداقل 20 هزار ولی این فرضیه که که ما از نسل یک زوج باشیم کاملا رد شده است . درباره همین Population Bottleneck سرچ کنید تا یافته های علمی و نحوه تحقیق و رسیدن به این نتیجه رو پیدا کنید.

وایسلی گوجا;329431 نوشت:
صحبت اصلا بحث تئوری و "ممکن بودن فرضی" نیست که اگه دو زوج رو بگذاریم و تولید مثل کنند و نسل باقی بمونه بالاخره به هفت میلیارد و بیشتر می رسه، همونطور که گفتید به طور فرضی غیر ممکن نیست ولی برای ما انسان های فعلی صحیح نیست. از نظر علمی با مطالعاتی که روی ژنتیک ما انسان ها کردیم به این نتیجه رسیدیم این هفت میلیارد ما انسان هایی که الان روی زمین هستیم به هیچ وجه نمی تونستیم یک پدر و مادر داشته باشیم و همگی فقط از نسل اون دو نفر باشیم. دلیلش میزان تفاوت های جهش های ژنتیک در بدن ما انسان هاست که نشون می ده population bottleneck ما (یعنی همون اجداد مشترک در یک لحظه از زمان) در کمترین حالت حداقل حدود 10 هزار نفر بوده. درباره این تعداد فعلا شک هست و بعضی ها میگن 2 هزار و بعضی می گن حداقل 20 هزار ولی این فرضیه که که ما از نسل یک زوج باشیم کاملا رد شده است . درباره همین population bottleneck سرچ کنید تا یافته های علمی و نحوه تحقیق و رسیدن به این نتیجه رو پیدا کنید.

اوکی ممنون

این واژه بیشتر خودآمیزی یا ازدواج با نزدیکان رو وقتی جفت غریبه در دسترس نباشه مد نظر داره دیگه؟ یعنی اگه جمعیت در حدی کم بشه که جفت به اندازه کافی نباشه به ناچار جفتگیری با نزدیکان رخ می ده و ژن ها از تنوع میافتن. می خواین بگین تحقیق نشون داده که همچین گلوگاه جمعیتی برای انسان هیچگاه رخ نداده و اگر هم داده باشه هفت میلیارد سال زمان لازم بود که به این تنوع نژادی فعلی برسه؟

درسته؟

aminjet;329443 نوشت:
اوکی ممنون

این واژه بیشتر خودآمیزی یا ازدواج با نزدیکان رو وقتی جفت غریبه در دسترس نباشه مد نظر داره دیگه؟ یعنی اگه جمعیت در حدی کم بشه که جفت به اندازه کافی نباشه به ناچار جفتگیری با نزدیکان رخ می ده و ژن ها از تنوع میافتن. می خواین بگین تحقیق نشون داده که همچین گلوگاه جمعیتی برای انسان هیچگاه رخ نداده و اگر هم داده باشه هفت میلیارد سال زمان لازم بود که به این تنوع نژادی فعلی برسه؟

درسته؟

نه منظور لزوما نزدیکان نیست، منظور فقط تعداد کم هست و ربطی به کم شدن تنوع ژن ها در نزدیکان نداره.

گستردگی ژن ها که در ما انسان ها پدید اومده بسیار بسیار بیشتر از اونه که بشه از دو نفر یا کلا تعداد کم اومده باشه و حداقل بیشتر از 10 هزار نفر مورد نیازه.

[="Tahoma"]

وایسلی گوجا;329052 نوشت:
1. ترنسفورمیزم (transformism) ارتباطی با تکامل داروین (evolution by natural selection) نداره. اشتباه نکنید. ترنسفورمیزم دیدگاه تکامل قبل از دوران داروین بود و از نظر علمی کاملا باطل هست.

2. اولا: نظم مکرر و همیشگی در تکامل وجود دارد، ثانیا: پیش بینی آینده بر اساس تکامل کاملا امکان پذیر است، و ثالثا: نظریه داروین هم ابطال پذیر است، مثلا اگر از چند صد هزار فسیلی که تا به حال پیدا شده فقط یک فسیل در ترتیب اشتباه دیده می شد یا یک باکتری در آزمایشگاه ها رفتار متفاوتی موقع تولید مثل نشان می داد، یک ژن از چند صد میلیارد ژن موجود در dna یک موجود چرخشی اشتباه داشت یا اطلاعاتی از اجداد خود نمی داد، کافی بود تا تکامل داروین به طور کامل نقض شود ولی تکامل از تمام این امتحانات سربلند بیرون آمده است.

3. هیچ جانداری ثابت نمانده است و همه همیشه در حال تکامل هستند. انسان ها هم از میمون تکامل نیافته اند بلکه ما و میمون های امروزی اجداد مشترک داریم.

خواهش می کنم قبل از تشویش اذهان و خدای نکرده دادن اطلاعات غلط و اشتباه به سایرین، کمی مطالعه کنید.

برای اطلاعاتون عرض کنم که نظریه داروین در تمام کتاب ها و مجامع علمی و حتی دانشگاه ها و مدارس کشور خودمون به عنوان واقعیت محض و انکار ناپذیر تدریس میشه و تقریبا تمام علم پزشکی امروز هم بر پایه صحت نظریه تکامل داروین بنا شده. امروز اطمینان از صحت تکامل از اطمینان از کروی بودن زمین یا چرخش به دور خورشید هم بیشتره.

اگه شما یا هر کس دیگه بطور علمی تونستید بگید تکامل داروین اشتباه بوده، جایزه نوبل برنده خواهید شد و در یک روز، تبدیل به بزرگ ترین شخصیت علمی جهان می شوید.

با سلام

قبل از هر چیز درباره اعطای جایزه نوبل از طرف شما به رد کنند نظریه تکامل،باید عرض کنم از آنجایی که در این سالهای اخیر ظالمان عالم این جایزه را دریافت کرده اند،هیچ انسان آزاد اندیشی خواهان دریافت این جایزه نیست.

اما مطالبی در چند پست عرض می کنم:

خلاصه ي فرضيه تكامل انواع.
فرضيه تكامل انواع داروين ، مدعي است كه همه موجودات زنده در يك روند تكاملي از موجودات قبل از خود منشعب شده اند. مثلا مدعي است که جدّ انسان و ميموني به نام شامپانزه ، يك نوع حيوان شبه انسان يا شبه ميمون بوده كه در دو شرايط متفاوت به دو صورت انسان و ميمون ، تكامل يافته است. در اين فرضيه، اصلي وجود دارد به نام اصل انتخاب اصلح ؛ که مي گويد : موجود زنده اي در طبيعت بقا خواهد داشت که نسبت به ديگر رقباي خود در زندگي ، سازگاري بهتري با محيط داشته باشد ؛ يعني در تنازع براي بقا آن موجود زنده اي كه سازگاري بيشتري با شرائط محيطي دارد باقي مي ماند و بقيه ي موجودات از بين مي روند ؛ مثلا گروهي از موجودات كه از برگ درختان تغذيه مي كردند وقتي با خشك سالي مواجه شدند بر سر تصاحب غذا با هم به رقابت پرداختند و در اين ميان آنهايي كه گردنشان كمي بلندتر از ديگران بود به خاطر دسترسي آنها به غذاي بيشتر ،باقي ماندند و نسل آنها در زمين گسترش يافت. باز در خشك سالي هاي بعدي از بين همين گروه گردن دراز آنها كه باز گردنشان درازتر از بقيه بود باقي ماندند ؛ و به همين ترتيب در عرض ميليونها سال و هزاران خشك سالي ، نسلي گردن دراز به نام زرّافه پديد آمد .بر اساس اصل انتخاب اصلح ، ادعاي فرضيه تكامل انواع اين است که موجودات زنده ي كاملتر در طي ساليان دراز ، از موجودات زنده ي پست تر و ناقص تر به وجود مي آيند. لذا هر چه در زمان به عقب برگرديم با موجودات زنده ي ساده تر و ابتدايي تري مواجه خواهيم شد ؛ و قاعدتاً اوّلين موجودات زنده ، موجوداتي تك سلولي خواهند بود . پس طبق اين فرضيه، موجودات زنده از تك سلولي شروع شده و در اثر تكامل ، رفته رفته پيشرفته تر و كاملتر شده اند؛ تا در آخرين مرحله ي اين سلسله، انسان به وجود آمده است.

ــ ارزش علمي فرضيه تكامل از ديدگاه فلسفه علم .
دانشمندان فلسفه ي علم ، كه ارزش نظريّات علمي را بررسي مي كنند ، معتقدند كه فرضيه تكاملِ انواع داروين ، به طور كلّي فاقد خصوصيّات يك فرضيّه ي علمي ـ تجربي است. چون از نظر فلسفه ي علم ، يك فرضيه ي علمي ـ تجربي ، بايد داراي سه ويژگي زير باشد:

الف) ويژگي آزمايش پذيري
ب) ويژگي پيش بيني كنندگي
ج) ويژگي ابطال پذيري .

خاصيت آزمايش پذيري يعني اينكه بايد بتوان با ترتيب دادن آزمايش و تكرار آن آزمايش به دفعات متعدد ، ‌صحّت فرضيه را تأييد كرد ؛ مثلا مي توان آب را بارها و بارها جوشاند و درجه جوش آن را اندازه گرفت ، و ملاحظه نمود که آيا آب خالص هميشه در صد درجه به جوش مي آيد يا نه؟ در حالي كه ادعاي فرضيه ي تكامل انواع داروين ، كه مي گويد موجودات زنده از همديگر منشعب مي شوند، قابل آزمايش نيست ؛ و ما هيچ گاه نمي توانيم پديده ي تكامل را در طبيعت يا در آزمايشگاه با حواسّمان ـ چه بدون وسائل و چه با وسائل ـ مشاهده كنيم. آنچه در دست دانشمندان ديرينه شناس است تنها يك سري فسيل است ؛ كه آن هم يقينا فسيل تمام موجودات گذشته نيست. چون اوّلا هر استخواني تبديل به فسيل نشده است ؛ چرا كه تبديل استخوان به فسيل در شرايط خاصّي رخ مي دهد. ثانيا دانشمندان نمي توانند تمام زمين را براي يافتن فسيلها كاوش كنند.

در فرضيه تكامل داروين ، از تشابه فسيلها به اين نتيجه مي رسند كه صاحبان اين فسيلها ، تكامل يافته از يكديگرند. در حالي كه اين كافي براي اثبات يك فرضيه نيست؛ و در واقع نوعي فرضيه سازي علمي تخيلي است. آنچه براي ما يقيني است اين است كه در گذشته موجوداتي زندگي مي كرده اند ؛ و برخي از آنها شبيه هم بوده اند ؛ ولي ما از هيچ راه علمي و تجربي نمي توانيم به دست آوريم كه حتما بعضي از اين موجودات مشابه ، از بعض ديگر مشتق شده اند. چون ما تنها خود فسيلها و تشابه آنها را مي بينيم نه تبديل شدن آنها به همديگر را ؛ و لازمه ي تشابه بين دو موجود ؛ ارتباط آنها باهم نيست. اگر لازمه ي تشابه دو موجود زنده ، ارتباط تکاملي آنها با همديگر بود ، در آن صورت مي توانستيم با يقين حکم کنيم که هر دو انسان شبيه به هم ، فرزندان دوقلوي يک پدر و مادرند. امّا روشن است که چنين حکمي عقلاني نيست. آيا با ديدن دو انسان بسيار شبيه به هم مي توان به طور قطع و يقين گفت كه آن دو ، فرزندان دوقلوي يك پدر و مادرند؟ بلي از نظر روانشناختي ما يقين مي كنيم كه اين دو نفر فرزندان دوقلو ي يك پدر و مادرند ؛ ولي از نظر منطقي چنين يقيني حاصل نمي شود. چون دو نفر كه شباهت بسيار زيادي به هم دارند ، ممكن است در عالم واقع ، هيچ رابطه ي فاميلي باهم نداشته باشند. لذا از شباهت فسيلها تنها مي توان حدس زد كه اين موجودات از همديگر مشتق شده اند ؛ و علم به دنبال يقين منطقي است نه حدس و گمان كه يقين روانشناختي است.

برخي افراد کم دقّت در مقابل اين سخن فيلسوفان علم جبهه گيري کرده و گفته اند: فرضيه تکامل آزمايش پذير است. مگر نمي بينيد که فسيل شناسها فسيل موجودات مشابه را با روش علمي پيدا کرده اند؟
به اينها بايد گفت: ادّعاي فرضيه تکامل ، وجود موجوداتي در گذشته يا وجود شباهت بين آنها نيست ، تا يافته شدن اين موجودات شبيه به هم ادّعاي آنها را اثبات کند. ادّعاي فرضيه تکامل اين است که موجودات پستتر به مرور زمان تبديل به موجودات کاملتر مي شوند. پس بايد اين تبديل را با آزمايش ثابت کنند. چون صرف شباهت ، تبديل را ثابت نمي کند. از کجا معلوم ؛ شايد موجودات به صورت دفعي به وجود آمده اند ، ولي به وجود آورنده ي آن موجودات ، آنها را شبيه به هم آفريده است.

ادامه دارد...

[="Tahoma"]خصوصيت دوم يك فرضيه ي تجربي ، خاصيّت پيش بيني كنندگي آن است ؛ يعني يك فرضيه ي علمي بايد بتواند با فرمولهاي خود و با در دست داشتن پارامترهاي موجود در زمان حال ،اتفاقات بعدي را پيش بيني كند. مثلا بر اساس قانون جاذبه عمومي نيوتن ، مي توان از مطالعه ي وضع فعلي خورشيد و زمين و ماه ، پيش بيني كرد كه در چه روزي و چه ساعتي و چه دقيقه و ثانيه اي كسوف رخ خواهد داد . ولي با فرضيه ي تكامل داروين نمي توان پيش بيني كرد كه مثلا صدميليون سال بعد موجودات زنده ي فعلي به چه صورتي درخواهند آمد. مثلا اين فرضيه نمي تواند به طور قطع پيش بيني کند که آيا گردن زرّافه در صد ميليون سال ديگر باز درازتر خواهد شد يا نه ؟ اگر فرضيه ي تكامل انواع ، يك قانون علمي بود بايد با بررسي وضع فعلي موجودات زنده مي توانست آينده ي آنها را پيش بيني كند ؛ همانطور که نظريه جاذبه عمومي نيوتن با بررسي وضع فعلي سيارات مي تواند موقعيت آنها را در زمان آينده پيش بيني نمايد.

خاصيت سوم يك فرضيه ي علمي ، خاصيت ابطال پذيري است ؛ يعني يك فرضيه ي علمي بايد بگويد كه در چه شريطي ابطال مي شود. مثلا نظريه ي جاذبه عمومي نيوتن مي گويد كه اگر ماده اي پيدا شود كه جذب مواد ديگر نشود و عدم جذب آن نيز ناشي از يك نيروي مزاحم نباشد در آن صورت قانون جاذبه عمومي از عموميت افتاده و نقض مي شود. يا نظريه نسبيّت خاصّ اينشتين مدّعي است كه اگر ذره اي مادّي يافت شود كه سرعت آن بالاتر از سرعت نور باشد در آن صورت ، نظريه نسبيّت خاصّ باطل مي شود. يعني از خصوصيّات نظريه ي علمي يكي هم اين است كه بتواند موارد نقض خود را بيان كند. اگر نظريه اي چنين نباشد آن نظريه توتولوژيك خواهد بود ؛ و فرضيه تكامل انواع داروين ، يك فرضيه توتولوژيك است ؛ يعني با هر فرضي سازگار است ؛ و نمي گويد که در چه شرايطي ابطال مي شود . مثلا زرّافه الآن گردن دراز است ؛ فرضيه تكامل مدّعي است كه شرايط ويژه اي باعث گردن دراز شدن زرّافه شده است. اگر گردن زرّافه كوتاه بود باز فرضيه تكامل مي گفت كه شرايط ويژه اي باعث كوتاهي گردن آن شده است. لذا اين فرضيه نمي گويد كه چرا موجودات ، چنين هستند كه مي بينيم ؛ بلكه مي گويد چون موجودات چنين هستند پس در گذشته چنان بوده اند ؛ آن هم با حدس و گمان مبتني بر يافته هاي فسيل شناسان ، نه بر اساس مشاهده ي واقعي و تجربه.
بنابر اين فرضيه تكامل انواع ، هنوز قطعيت علمي كه سهل است ،به حدّ يك نظريه علمي ـ تجربي هم نرسيده است. لذا اين فرضيه در بين دانشمندان غربي هم منتقدين زيادي دارد؛ لكن فرهنگ و سياست سكولار غربي بر آن است كه اين فرضيه را به عنوان يك نظريه علمي به خورد بشريت دهد. چرا كه اين فرضيه مي تواند پايه ي مناسبي براي چنان فرهنگ و سياستي باشد ؛ چون بنا به اصل انتخاب اصلح که در اين فرضيه وجود دارد ؛پيام آن در نظام سياسي اين است كه : « حق با قويتر است ؛ و بقا با آن كسي است كه قويتر باشد» يعني هر که اقتصاد قويتري دارد باقي مي ماند ؛ هر که بمب اتمي دارد باقي مي ماند و .... که اينها همان شعار كشورهاي غربي است. در حالي که ديديم شوروي سابق همه ي اينها را داشت ولي سرنگون شد ؛ امّا کشورهاي بسيار ضعيفتر از آن باقي ماندند. همچنين اين فرضيه در حقيقت مدرک علمي اومانيسم مي باشد که ريشه ي مکتبهاي فرهنگي ، اجتماعي و روانشناسي غربي است. انسان در اين مکاتب ، انساني است بريده از خدا و بريده از قداست و بريده از ملکوت ؛ و فرضيه تکامل بهترين وسيله است براي ترسيم چنين انساني. لذا غربي ها در حقيقت با اين فرضيه مي خواهند اباء و اجداد مکاتب خودشان را اثبات نمايند.

ادامه دارد...

[="Tahoma"]اشکالات نقضي فرضيه تکامل داروين:

الف) گفته شد که مدعاي فرضيه تکامل در مورد موجودات بزرگ و پرسلولي مثل حشرات و پرندگان و... قابل آزمايش نيست ؛ چرا که اوّلاً به ادعاي اين فرضيه ، اين روند ، ميليونها سال طول کشيده است ؛ و ثانيا ميليونها عامل بر آن تاثير داشته اند که عملاً نمي توان همه را مشخص نمود . اما ادعاي اين فرضيه در دو مورد قابل آزمايش است ؛ اول: در مورد چگونگي تبديل مواد شيميايي ــ مثلا اسيدهاي آمينه ــ به موجودات زنده. دوم: در مورد چگونگي تبديل تک سلولي ها به موجودات پر سلولي .

ما در جهان امروز هم مواد شيميايي تشکيل دهنده ي موجودات زنده را در اختيار داريم ، هم تک سلولي ها را . همچنين مي دانيم که شرايط تبديل اين ترکيبات شيميايي به تک سلولي ها و شرايط تبديل تک سلولي ها به پر سلولي ها محدود و قابل مشابه سازي در آزمايشگاهند.
بنابراين ، اگر فرضيه ي تکامل داروين درست است ، پس بايد بتوان در اين دو مورد آن را در آزمايشگاه به اثبات رساند ؛ در حالي که هيچ دانشمندي تا به حال نتوانسته است يک تک سلولي كامل را از ترکيبات شيميايي بدست آورد ؛ يا نشان دهد که از ترکيب طبيعي چند تک سلولي يک چند سلولي درست مي شود. البته دقّت شود که برخي توانسته اند با ترکيب تک سلولي ها ، تک سلولي جديدي به وجود آورند ؛ لکن اينها با مهندسي ژنتيک است و هزاران فرسخ فاصله دارد با آنچه گفته شد.

ادامه دارد...

[="Tahoma"]ب) هم اکنون موجودات زنده اي در روي زمين زندگي مي کنند که در زمان دايناسورها و بلکه قبل از آنها نيز به همين شکل کنوني وجود داشته اند ؛ و فسيلهاي آنها که از زمان دايناسور ها به دست آمده است ، نشان مي دهد که در طي اين ميليونها سال هيچ تغييري نکرده اند. از جمله ي اين موجودات مي توان اشاره نمود به : ماهي خاوياري ، خرچنگ نعل اسبي ، نوعي از سرپايان به نام ناتيلوس ، پلاتيپوس ، اوپاسوم ، کروکوديل ، تواتارا ، اوکاپي ، لامپري ، کوالاکانت ، گينگو ، قلاب ماهي خون آشام ، کوسه ي مزي و ... .
فرضيه تکامل از توجيه اين امر که چرا اين موجودات در طي ميليونها سال تغيير نکرده اند ، عاجز است ؛ در حالي که در اين مدت شرائط زندگي اين موجودات تغييرات بسياري کرده است. برخي از اين موجودات حتّي قبل از دايناسورها نيز بر پهنه ي زمين بوده اند ولي استخوانهاي امروزي آنها عين فسليهاي اجداد خودشان است.

ادامه دارد...

[="Tahoma"]ج) فرضيه تکامل انواع، مدعي است که بنا به اصل تنازع بقا يا انتخاب اصلح ، همواره آن موجودي به حيات خود ادامه خواهد داد که از ديگر رقباي خود در حيات قويتر و با طبيعت سازگارتر است . يافته هاي فسيل شناسان ، نشان داده است که قبل از نسل انسان و ميمون (شامپانزه) نسلي مي زيسته است که از نظر مغزي کاملتر از ميمون ولي ناقصتر از انسان بوده است ؛ فرضيه تکامل مدعي است که برخي از اين موجودات در شرايط خاصي تبديل به ميمون شده اند و برخي ديگر در شرايط خاص ديگري تبديل به انسان شده اند؛ حال سوال اين است که چرا اين موجود انسان نما ، مغز متکامل خود را از دست داده و تبديل به ميمون شده است ؛ چگونه است که اين موجود با آن مغز کاملتر از مغز ميمون ،نتوانسته است به حيات خود ادامه دهد ولي ميموني که ناقصتر از او بوده توانسته است به حيات خود ادامه دهد. طبق اصل انتخاب اصلح همواره عامل مثبت مي ماند و عامل منفي از بين مي رود . آيا باهوش بودن براي حفظ حيات عامل منفي بود ؟ شکي نيست که هوش ، قويترين عامل بقا است .بنابر اين ، اصل تنازع بقا يا اصل انتخاب اصلح نمي تواند اصلي کلّي باشد.مشابه اين مثال در طبيعت به اندازه اي زياد است که خارج از حدّ شمارش است. براي مثال چگونه سگ پاکوتا يا سگ پشمالوي فانتزي ، که نه سرعت زيادي دارند ، نه قدرت زيادي و نه ديگر خصوصيات يک حيوان شکارچي را ، باقي مانده اند ولي بسياري از فاميلهاي آنها که شکارچيان قابلي بوده اند منقرض شده اند. فرضيه ي تکامل در جواب اين سوال مي گويد: حتماً اين موجوداتِ باقي مانده خصوصيات ويژه اي داشته اند که باعث بقاء آنها شده است. امّا قادر نيست بگويد که اين خصوصيات ويژه چيستند.

ادامه دارد...

[="Tahoma"]د) بين موجودات زنده تفاوت مغزي و هوشي چنداني ملاحظه نمي شود ؛ مثلا شامپانزه که بعد از دلفينها کاملترين مغز را بين حيوانات دارد ، تنها اندکي از يک نوع ميمون ديگر به نام اورانگوتان ، باهوشتر است ؛ اورانگوتان نيز تنها کمي از باهوشترين حيوان قبل از خود ــ در رتبه هوشي ــ باهوشتر است و ... . امّا بين انسان و شامپانزه ، فاصله هوشي ، به شدت زياد است ؛ ميمون اعداد کوچک(اعداد يک رقمي) را مي شناسد ؛ اما انسان ، دم از بي نهايتها مي زند . ميمونها براي ارتباط باهمديگر تنها چند علامت محدود دارند ؛ و زبان به معني واقعي کلمه در آنها وجود ندارد ؛ در حالي که انسانها با ميليونها واژه و با هزاران زبان و لهجه با همديگر سخن مي گويند. قدرت کشف و اختراع ميمونها نيز با انسان قابل مقايسه نيست . همچنين هنر و اخلاق و عقيده و آرمان و ... همگي اموري مختص انسانند. حال سوال اين است که اين فاصله عميق بين انسان و حيوان چگونه به وجود آمده است؟ فرضيه تکامل انواع داروين ، قادر به جواب گويي به اين سوال نيست. لذا برخي از انديشمندان ، انسان را از پديده ي تکامل استثناء کرده و گفته اند : فرضيه تکامل فقط شامل حيوانات مي شود ؛ و خلقت انسان از خلقت ديگر موجودات جداست. برخي نيز گفته اند مغز انسانهاي بدوي ناقصتر از انسان فعلي بوده است ؛ و به مغز ميمونها نزديکتر بوده است ؛ امّا يافته هاي فسيل شناسان نشان داده است که اندازه ي مغز انسانهاي غارنشين هفت هزار سال قبل با مغز انسانهاي فعلي تفاوتي نداشته است. همچنين جديدترين يافته ها نشان مي دهد که بين انسان فعلي و انسان نماهاي قبل از ما (انسان نئاندرتال) هيچ رابطه ژنتيکي وجود ندارد.

ه) در زمان اجداد زرّافه ها حيوانات زيادي بودند كه از برگ درختان تغذيه مي كردند پس چرا آنها در رقابت با زرّافه ها از بين نرفتند ؛ يا چرا آنها نيز گردن دراز نشدند؟
و) برخي از حيوانات ، باکره زا هستند ؛ يعني خودشان ، هم نر هستند هم ماده ؛ ولي اکثر حيوانات نر و ماده ي جدا از هم دارند ؛ چرا طبيعت که مي توانست روش باکره زايي را برگزيند آن را در اکثر حيوانها برنگزيد ؛ و چرا فقط در برخي برگزيد. در حالي که حيوانات باکره زا شانس بقاء بيشتري دارند.
و ...

تکامل فرضیه است نه ثابت شده.دوماً اصل ما قرآن و پیامبر است.بسیاری از مجتهدین اصرار بر این داشته اند که تکامل وجود نداشته.مثل این سوال که اول تخم به وجود اومد یا مرغ.معلومه مرغ چون اگه مرغ نباشه کی میخواد این وسط تخم بذاره؟پس خدا باید اول یک انسان می آفرید تا دیگران بوسیله آن به دنیا آیند و طبق تربیت والدین و اراده خود راهشان را برگزینند.

[="Navy"]نظرية انتخاب طبيعي داروين از تركيب چندين مفهوم تشكيل يافته است:

تغييرات تصادفي.

داروين شواهد فراواني بر وقوع و وراثت پذيري تغييرات كوچك و ظاهراً خود به خودي در ميان افراد يك نوع به دست آورده بود، و در باب منشاء و علل اين تغييرات فقط مي توانست متوسل به حدس بشود.

او اذعان داشت كه نظرية وي في نفسه آنها را تعليل وتبيين نمي كند؛ ولي مطلوب اصلي او اين بود كه اين تغييرات به وقوع بپيوندد منشاء آنها هر چه که ميخواهد باشد. در قرن
بيستم منشاء اين تغييرات باز ترکيبي و جهش هاي ژنتيكي دانسته شد.

"توضیحات خودم: در هر نسلی که متولد میشه میتونه جهش رخ بده. علت جهش هم اینه که وقتی دی ان ای داخل سلول میخاد خونده بشه و دوباره برای سلول بعدی نوشته بشه، گاهی اشتباهاتی رخ میده و دی ان ای جدید کمی با قبلی فرق میکنه. نتیجه اینکه اون موجودی که از این سلول به وجود میاد دقیقا مثل والدش نیست. این جهش ها میتونن مفید یا مضر باشن یا خنثی . هدفی ندارند. فقط رخ میدن.."

تنازع بقا.

بطور كلي تعداد موجودات زنده، از ميزان آنهايي كه ميتوانند به حد توليد يعني فرزندآوري برسند، بيشتراست. بعضي تغييرات امتياز نامحسوسي در رقابت و تنازع شديدي كه براي بقا در ميان افراد يك گونه موجود است ، به بار مي آورند.

بقاي انسب. (مناسب ترین)

افرادي كه از چنين امتيازي برخوردار باشند، بيشتر از حد ميانگين عمر مي كنند و زاد و ولد بيشتري دارند، و لذا سريعتر جمعيتشان افزايش مييابد. در دراز مدت، اين سير به « انتخاب طبيعي » اين تغييرات ميانجامد، و به موازات آن تغييرات نامطلوب تر كاهش مي يابند و سرانجام محو مي شوند، تا به آنجا كه تبديل تدريحي رخ ميدهد.[/]

[="Navy"]ارنست ماير زيست شناس برجسته دانشگاه هاروارد كه با فلسفه نيز آشنا بود نظرية داروين را متشكل از پنج واقعيت با
سه نتيجه گيري مي داند.

واقعيت او ل: همة گونه ها داراي چنان ظرفيت بالايي از باروري هستند كه اگر تمامي افرادي كه متولد ميشوند از
نظر زادآوري موفق باشند، اندازة جمعيتهاي چنين گونه هايي به طور انفجارآميز افزايش خواهد يافت.

واقعيت دوم: معمولاً بيشتر جمعيتها، به استثناي نوسانات فصلي، از نظر اندازه ثابت اند.

واقعيت سوم: منابع طبيعي محدودند.

نتيجه گيري اول: چون توليد افراد بيشتر از امكانات محيط است، مبارزه ا ي براي ماندگاري بين افراد يك جمعيت
ايجاد مي شود که در نتيجه آن فقط بخش اندكي از زاده ها در هر نسل باقي مي مانند. (تنازع بقا)

واقعيت چهارم: افراد يك جمعيت ويژگيهاي متفاوتي دارند،و شباهت بين دو فرد هيچ گاه يكسان نيست.

واقعيت پنجم: بيشتر اين تفاوتها توارث پذيرند. (تمام اين پنج واقعيت مشاهده پذيرند).

نتيجه گيري دوم: ادامه مبارزه براي ماندگاري تصادفي نيست، بلكه به سرشت موروثي افراد باقيمانده بستگي دارد.
افرادي که صفاتي موروثي آنها را با محيطشان بهتر هماهنگ مي سازد، نسبت به افرادي با برازندگي كمتر، احتمالاً زاده هاي
بيشتري را بر جاي مي گذارند.

نتيجه گيري سوم: اين توانايي نامتعادل افراد براي ماندگاري و زادوري سبب تغييرات تدريجي در جمعيتي مي شود كه در آن ويژگيهاي بهتر طي نسلها انباشته مي شوند

ماير معتقد است که داروين تنها زماني توانست از پنج واقعيت مذكور سه نتيجه ذکر شده را بگيرد كه در عقايد مسيحي او تغيير ايجاد شده بود.

انتخاب طبيعي همان موفقيت متفاوت در زادآوري است و سازش موجودات زنده با محيط زيست خود محصول نهايي آن
است. حتي اگر برتري برخي از تفاوتها نسبت به انواع ديگر اندك باشد، تفاوتهاي مطلوب كه پس از چند سال توسط انتخاب
طبيعي تداوم يافته اند در يك جمعيت انباشته مي شوند.

بنابراين، انتخاب طبيعي از طريق « برهم كنش » بين محيط و تفاوتهاي موروثي در يك جمعيت رخ مي دهد. تفاوتها به طور اتفاقي ايجاد مي شوند، ولي گزينش طبيعي رويدادي اتفاقي نيست.[/]

[="Navy"]اگر دو پست بالا رو دقیق بخونید چگونگی کارکرد این نظریه مشخص شده و ایرادات هم خودبخود پاسخ داده میشه.

اگر سایر دوستان به سه ایرادی که گرفته شده پاسخ ندادند،در حد توانم پاسخ خواهم داد.[/]

جناب مقداد من نمی دونم چرا با اینکه من به سوال شما پاسخ داده بودم، باز هم شروع کردید به کپی و پیست کردن مطالب گسترده درباره تکامل.

در ابتدا بگم تمام این مغالطات شما به خاطر بی اطلاعی درباره تکامل است. متاسفانه توضیحات شما کلکسیونی است از اطلاعات کاملا غلط و اشتباه که همگی ناشی از باورهای بسیار نادرست و اشتباه درباره تکامل هستند.

من خلاصه به چیزهایی که کپی و پیست کردید (و احتمالا خودتون هم آگاهانه قرار ندادید و شاید حتی نخونده باشید) پاسخ می دم. گرچه می دونم متاسفانه سواد پاسخگویی به این توضیحات من وجود نداره و باز هم شما با کلکسیونی از کپی و پیست های بی ربط و جدید به پاسخگویی خواهید پرداخت.

دوستانی که قصد دارید واقعیت رو پیدا کنید (نه اونهایی که قصد دارند همینطور دلیل تراشی کنند) ابتدا توضیحات B-neshan گرامی رو بخونید و بعد توضیحات من رو.

-------
جناب مقداد،

توضیحات شما در پست 19 درباره جایزه نوبل صحیح نیست به هر حال مثالی بود که من زدم از اینکه چقدر تکامل در جهان شناخته شده است و در صورت رد کردن اون شما تبدیل به بزرگ ترین دانشمند جهان خواهید شد. به علاوه توضیح تکامل که در این پست دادید دقیق نیست به خصوص اینکه خود به خود درباره تک سلوسی و ... فرض کردید که شاید تا 500 میلیون سال اول اصلا سلولی در کار نبود. نویسنده این مطلب کوچکترین اطلاعات درباره حیات بیولوژیکی رو نمی دونسته.

در پست 20 باز هم حرف اشتباه خودتون رو با کمال بی تفاوتی و بی توجهی به توضیحات من تکرار کردید. آزمایش پذیری در تکامل کاملا وجود داره و چون در موجودات بزرگ مثل حیوانات و حشرات نیاز به زمانی بسیار پیشتر از طول عمر انسان داره ما انسان ها قادر به انجامش نیستیم، ولی این رو در باکتری ها که طول عمر 20 دقیقه ای دارند بارها و بارها مشاهده کردیم و اثراتش رو در ژنتیک تمام موجودات زنده می بینیم.
دوما گفتید تنها یک سری فسیل در اختیار است که صحیح، ولی همه این فسیل ها با تکامل در تطابق 100 درصد هستند و حتی یک فسیل از این چند صد هزار فسیلی که تا امروز یافت شده در جهت اشتباه نبوده.
سوم فرمودید دانشمندان از روی تشابه فسیل ها درباره تکامل یافتن آنها نظر می دهند که اشتباه محض است. مکانیزم های بسیار بسیار پیچیده و تایید شده علمی وجود دارد برای تشخیص فسیل ها از همدیگه و اینکه کسی درباره دو قلو بودن دو موجود از هم نظر نمی دهد بلکه بحث درباره تشابه گونه هاست که شما (یا بهتر بگم نویسنده نادان اون مطلب که شما ازش کپی کردید) این قیاس مع الفارغ را کرد.

در پست 21 درباره قابلیت پیش بینی شدن صحبت کردید که من قبلا توضیح دادم تکامل قابل پیش بینی است ولی چون فاکتورهای رندوم در آن دخیل هست (مثل فیزیک کوانتوم)، کلیات قابل پیشبینی هستند و نه جزئیات. فرضا چشم در شرایط یکسان و چهار بار متفاوت در حیوانات متفاوت پدید آمده یا پستانداران آفریقا و آمریکا و آسیا کاملا مستقل از همدیگه تکامل پیدا کردند ولی مکانیزم های کاملا مشابهی رو تکامل پیدا کردند چون شرایط محیط یکسان بوده. در درجه دوم هم شما کاملا اشتباه تکامل رو متوجه شدید، یعنی مثلا گردن زرافه در صورتی که دراز شدن بیشتر گردنش موجب بشه بیشتر زنده بمونه و بهتر تولید مثل کنه، بله گردنش دراز میشه که لازمه اش قرار داشتن غذا در ارتفاعات بیشتر به نحوی است که دسترسی به آن غذاها موجب بیشتر زنده ماندن شود.
در ادامه درباره ابطال پذیری مطالبی رو کپی و پیست کردید که قبلا توضیح داده بودم و از تکرار مکرارات به گوشی که گوش نمی کند و کسی که خودش را به خواب زده است خودداری می کنم.

مقداد;329554 نوشت:
اشکالات نقضي فرضيه تکامل داروين:

الف) گفته شد که مدعاي فرضيه تکامل در مورد موجودات بزرگ و پرسلولي مثل حشرات و پرندگان و... قابل آزمايش نيست ؛ چرا که اوّلاً به ادعاي اين فرضيه ، اين روند ، ميليونها سال طول کشيده است ؛ و ثانيا ميليونها عامل بر آن تاثير داشته اند که عملاً نمي توان همه را مشخص نمود . اما ادعاي اين فرضيه در دو مورد قابل آزمايش است ؛ اول: در مورد چگونگي تبديل مواد شيميايي ــ مثلا اسيدهاي آمينه ــ به موجودات زنده. دوم: در مورد چگونگي تبديل تک سلولي ها به موجودات پر سلولي .

ما در جهان امروز هم مواد شيميايي تشکيل دهنده ي موجودات زنده را در اختيار داريم ، هم تک سلولي ها را . همچنين مي دانيم که شرايط تبديل اين ترکيبات شيميايي به تک سلولي ها و شرايط تبديل تک سلولي ها به پر سلولي ها محدود و قابل مشابه سازي در آزمايشگاهند.
بنابراين ، اگر فرضيه ي تکامل داروين درست است ، پس بايد بتوان در اين دو مورد آن را در آزمايشگاه به اثبات رساند ؛ در حالي که هيچ دانشمندي تا به حال نتوانسته است يک تک سلولي كامل را از ترکيبات شيميايي بدست آورد ؛ يا نشان دهد که از ترکيب طبيعي چند تک سلولي يک چند سلولي درست مي شود. البته دقّت شود که برخي توانسته اند با ترکيب تک سلولي ها ، تک سلولي جديدي به وجود آورند ؛ لکن اينها با مهندسي ژنتيک است و هزاران فرسخ فاصله دارد با آنچه گفته شد.

ادامه دارد...

کاملا اشتباه می کنید.

ما هنوز منشاء حیات رو به طور علمی حل و فصل نکردیم و تکامل هم ادعایی درباره منشاء حیات ندارد. تکامل درباره به وجود آمدن مکانیزم های پیچیده حیاتی از مکانیزم های ساده تر از طریق جهش های ژنی موقع تولید مثل و تاثیرات این ژن ها در زنده ماندن و تولید مثل کردن در شرایط سخت و خطرناک طبیعت است.

روزی خواهد رسید که منشاء حیات حل و فصل خواهد شد و در اون شرایط، بله، دانشمندان خواهند توانست حیات رو در آزمایشگاه ها ایجاد کنند و صد البته این هیچ ارتباطی به صحت یا عدم صحت تکامل نخواهد داشت همانطور که صحت نحوه تشکیل سیارات در آسمان (خاک ستاره ها) ارتباطی به نحوه ایجاد کیهان ندارد و حل و فصل کردن منشاء کیهان باعث تایید یا نقض اینکه سیارات چگونه از خاک ستارگان تشکیل می شوند ندارد.

خواهشمندم به جای کپی و پیست، مطالعه و آگاهی خودتون رو بالا ببرید.

مقداد;329555 نوشت:
ب) هم اکنون موجودات زنده اي در روي زمين زندگي مي کنند که در زمان دايناسورها و بلکه قبل از آنها نيز به همين شکل کنوني وجود داشته اند ؛ و فسيلهاي آنها که از زمان دايناسور ها به دست آمده است ، نشان مي دهد که در طي اين ميليونها سال هيچ تغييري نکرده اند. از جمله ي اين موجودات مي توان اشاره نمود به : ماهي خاوياري ، خرچنگ نعل اسبي ، نوعي از سرپايان به نام ناتيلوس ، پلاتيپوس ، اوپاسوم ، کروکوديل ، تواتارا ، اوکاپي ، لامپري ، کوالاکانت ، گينگو ، قلاب ماهي خون آشام ، کوسه ي مزي و ... .
فرضيه تکامل از توجيه اين امر که چرا اين موجودات در طي ميليونها سال تغيير نکرده اند ، عاجز است ؛ در حالي که در اين مدت شرائط زندگي اين موجودات تغييرات بسياري کرده است. برخي از اين موجودات حتّي قبل از دايناسورها نيز بر پهنه ي زمين بوده اند ولي استخوانهاي امروزي آنها عين فسليهاي اجداد خودشان است.

ادامه دارد...

کاملا غلط است. هیچ موجودی الان وجود ندارد که در زمان داییناسور ها به همین شکل بوده باشد. موجوداتی هستند که کمتر تکامل پیدا کردند چون در شرایطی که زندگی می کردند، جهش های ژنتیک موقع تولد کمک چندانی به بقا و قابلیت بیشتر تولید مثل آنها نمی کرده است.

مقداد;329556 نوشت:
ج) فرضيه تکامل انواع، مدعي است که بنا به اصل تنازع بقا يا انتخاب اصلح ، همواره آن موجودي به حيات خود ادامه خواهد داد که از ديگر رقباي خود در حيات قويتر و با طبيعت سازگارتر است . يافته هاي فسيل شناسان ، نشان داده است که قبل از نسل انسان و ميمون (شامپانزه) نسلي مي زيسته است که از نظر مغزي کاملتر از ميمون ولي ناقصتر از انسان بوده است ؛ فرضيه تکامل مدعي است که برخي از اين موجودات در شرايط خاصي تبديل به ميمون شده اند و برخي ديگر در شرايط خاص ديگري تبديل به انسان شده اند؛ حال سوال اين است که چرا اين موجود انسان نما ، مغز متکامل خود را از دست داده و تبديل به ميمون شده است ؛ چگونه است که اين موجود با آن مغز کاملتر از مغز ميمون ،نتوانسته است به حيات خود ادامه دهد ولي ميموني که ناقصتر از او بوده توانسته است به حيات خود ادامه دهد. طبق اصل انتخاب اصلح همواره عامل مثبت مي ماند و عامل منفي از بين مي رود . آيا باهوش بودن براي حفظ حيات عامل منفي بود ؟ شکي نيست که هوش ، قويترين عامل بقا است .بنابر اين ، اصل تنازع بقا يا اصل انتخاب اصلح نمي تواند اصلي کلّي باشد.مشابه اين مثال در طبيعت به اندازه اي زياد است که خارج از حدّ شمارش است. براي مثال چگونه سگ پاکوتا يا سگ پشمالوي فانتزي ، که نه سرعت زيادي دارند ، نه قدرت زيادي و نه ديگر خصوصيات يک حيوان شکارچي را ، باقي مانده اند ولي بسياري از فاميلهاي آنها که شکارچيان قابلي بوده اند منقرض شده اند. فرضيه ي تکامل در جواب اين سوال مي گويد: حتماً اين موجوداتِ باقي مانده خصوصيات ويژه اي داشته اند که باعث بقاء آنها شده است. امّا قادر نيست بگويد که اين خصوصيات ويژه چيستند.

ادامه دارد...

بسیاری از گونه ها در تکامل منقرض می شوند. آن موجودی که شما از آن نام می برید به طور کامل نسلش منقرض شده و میمون های امروزی از نسل آن نیستند. سوال شما درباره سگ ها هم بی معنی است چون این نژاد های مختلف، توانایی های مختلف داشتند، نیازهای مختلفی داشتند، و در محیط های مختلف زندگی می کردند. چرا نژاد داییناسور T-Rex منقرض شد ولی بسیاری داییناسورهای گوشتخوار همون دوران که بسیار ضعیف تر بودند زنده ماندند؟ چون T-Rex نیاز بسیار بیشتری به غذا داشت. چه بسا اون سگ های کوچک می تونستند از حیوانات کوچک تغذیه کنند ولی حیوانات درنده نیاز به یک گوزن در روز داشتند تا زنده باقی بمونند. این توضیحات همه نشان از نادانی و ناآگاهی درباره تکامل داره.

مقداد;329557 نوشت:
د) بين موجودات زنده تفاوت مغزي و هوشي چنداني ملاحظه نمي شود ؛ مثلا شامپانزه که بعد از دلفينها کاملترين مغز را بين حيوانات دارد ، تنها اندکي از يک نوع ميمون ديگر به نام اورانگوتان ، باهوشتر است ؛ اورانگوتان نيز تنها کمي از باهوشترين حيوان قبل از خود ــ در رتبه هوشي ــ باهوشتر است و ... . امّا بين انسان و شامپانزه ، فاصله هوشي ، به شدت زياد است ؛ ميمون اعداد کوچک(اعداد يک رقمي) را مي شناسد ؛ اما انسان ، دم از بي نهايتها مي زند . ميمونها براي ارتباط باهمديگر تنها چند علامت محدود دارند ؛ و زبان به معني واقعي کلمه در آنها وجود ندارد ؛ در حالي که انسانها با ميليونها واژه و با هزاران زبان و لهجه با همديگر سخن مي گويند. قدرت کشف و اختراع ميمونها نيز با انسان قابل مقايسه نيست . همچنين هنر و اخلاق و عقيده و آرمان و ... همگي اموري مختص انسانند. حال سوال اين است که اين فاصله عميق بين انسان و حيوان چگونه به وجود آمده است؟ فرضيه تکامل انواع داروين ، قادر به جواب گويي به اين سوال نيست. لذا برخي از انديشمندان ، انسان را از پديده ي تکامل استثناء کرده و گفته اند : فرضيه تکامل فقط شامل حيوانات مي شود ؛ و خلقت انسان از خلقت ديگر موجودات جداست. برخي نيز گفته اند مغز انسانهاي بدوي ناقصتر از انسان فعلي بوده است ؛ و به مغز ميمونها نزديکتر بوده است ؛ امّا يافته هاي فسيل شناسان نشان داده است که اندازه ي مغز انسانهاي غارنشين هفت هزار سال قبل با مغز انسانهاي فعلي تفاوتي نداشته است. همچنين جديدترين يافته ها نشان مي دهد که بين انسان فعلي و انسان نماهاي قبل از ما (انسان نئاندرتال) هيچ رابطه ژنتيکي وجود ندارد.

ه) در زمان اجداد زرّافه ها حيوانات زيادي بودند كه از برگ درختان تغذيه مي كردند پس چرا آنها در رقابت با زرّافه ها از بين نرفتند ؛ يا چرا آنها نيز گردن دراز نشدند؟
و) برخي از حيوانات ، باکره زا هستند ؛ يعني خودشان ، هم نر هستند هم ماده ؛ ولي اکثر حيوانات نر و ماده ي جدا از هم دارند ؛ چرا طبيعت که مي توانست روش باکره زايي را برگزيند آن را در اکثر حيوانها برنگزيد ؛ و چرا فقط در برخي برگزيد. در حالي که حيوانات باکره زا شانس بقاء بيشتري دارند.
و ...

کاملا غلط.

د) تکامل دقیقا قادر به پاسخگویی به این تفاوت هاست. دلیل بیشتر شدن هوش انسان این بوده که طی گذشت زمان، هوش بیشتر به طور بسیار جدی به بقای بیشتر کمک کرده.

ه) چون یا قدشان به اندازه زرافه بلند نبوده که با تغییری کوچک در ژنتیک فرقی به حالشان ایجاد کنه، یا اصلا اون غذا رو نمی خوردند، یا از راه های دیگه اونقدر غذا بود که دسترسی به اون برگ ها تاثیری در بیشتر زنده ماندن آنها نداشت.

و) چون تکامل، یک سیستم نابینا و بدون آینده نگری است. در همین چشم بسیار تصمیماتی در تکامل گرفته شد که بهبود های آینده رو بسیار سخت و دشوار کرد. شرایط محیط نشون می ده کدوم نوع تولید مثل بیشتر می تونسته مفید باشه، مثلا درسته که بعضی حیوانات بدون جفت قادر به تولید مثل هستند ولی لزوما این به معنی این نیست که این نوع تولید مثل در نهایت منجر به داشتن نسل بیشتر میشه، پیشنهاد می کنم درباره پیچیدگی های تولید مثل تک جنسی مطالعه کنید.

سلام و عرض ادب
همانطور که دیگر دوستان اشاره کردند
مطالبی که در رد فرگشت نقل میکنند آنچنان خام است که حوصله نگاشتن پاسخ هم از مخاطب خود میگیرد
تا بحال هیچ دلیل علمی و مدرک و شاهد آزمایشگاهی خلاف نظریه فرگشت ارائه نشده
برای پیگیری مطلب شما را به دو تاپیک ذیل دعوت میکنم:
شبهه 8: نظریه تکامل یا نظریه آفرینش آدم و حوا ؟
نظریه تکامل داروین(کارشناس: هشام)

موفق باشید

ظاهر آیات قرآن موید نظریه اصالت انواع است و بعضي از مفسران بزرگ نیز با استناد به آیات قرآن، نظریه تکامل انواع را در مورد نسل انسان صحیح نمی دانند؛ زیرا قرآن به صراحت نسل انسانی موجود را به حضرت آدم و همسرش حوا متصل می داند و آنان را نه تکامل یافته از موجودات قبلی، بلکه مخلوق مستقل خدا می شمارد که آنها را بدون سابقه قبلی آفریده است.(1)
البته آیات قرآن، نظریه تکامل انواع را در مورد انسان‏هاى قبل از این نسل بشر (مانند انسان‏هاى نئاندرتال) به طور کامل رد نمى‏کند. ممکن است آیات قرآن در مورد آفرینش انسان از خاک چنین تفسیر شود که خاک پس از طی مراحل تکاملی بعد از میلیون ها سال به صورت خلقت کامل انسان در آمده است، همان گونه که برخی از تفاسییر و نیز دانشمندان، آیات قرآن را با نظریه تکامل تطبیق داده اند.
بحث آفرینش انسان در قرآن کریم به صورت های مختلفی بیان شده است. برخی آیات بیان گر کیفیت و منشأ آفرینش حضرت آدم است.
دسته دوم در مورد آفرینش نوع انسانی بحث می کند.
دسته سوم آفرینش حضرت آدم و نسل او را به صورت جداگانه مورد بحث قرار داده است، اما در خصوص کیفیت خلقت حضرت آدم (ع) باید گفت: آیاتی که در مورد حضرت آدم بحث کرده است، دو گونه می باشد:
یک قسم به صراحت کیفیت خلقت حضرت آدم را توضیح داده است، مثل:
"انّ مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب" (2) همانا مثال عیسی نزد خدا همانند آدم است که او را از خاک خلق نمود.
در قسم دیگر، از سیاق آیات می­توان فهمید که منشأ آفرینش آدم چه بوده است. نظیر داستان شیطان (3) که به خدا می­گوید:
"أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طينا"(4)آیا به کسی که از خاک آفریدی، سجده کنم؟!"
و در جایی دیگر از قرآن، کیفیت و ماده اولیه آفرینش نخستین انسان را از سایر انسان ها به تفکیک بیان کرده:
"و بدأ خلق الانسان من طین ثمّ جعل نسله من سلالة من ماءٍ مهین"(5) سوره سجده آیات 7 و 8 انسان اولیه یا آدم را از "طین" ولی نسل او را از "ماء مهین" یا نطفه آفریده است.
اگر حضرت آدم نیز از نطفه بود، ‌یعنی از انسان تکامل نیافته ای مانند انسان های "نئاندرتال" یا میمون خلق شده بود، ذکر کردن نسل بعد از خود انسان، وجهی نداشت. پس کاملاً روشن است که آیه در مقام تفصیل است و بین خلق انسان اولیه و دیگر انسان ها تفاوت وجود دارد. (6) و به طور یقین از آیات گوناگون قرآن به دست می آید که حضرت آدم از نوعی خاک آفریده شده است.
در مجموع می توان گفت: تئوری خلقت دفعی حضرت آدم از خاک؛ بیشتر مورد تایید و توافق آیات و روایات است، اما کیفیت این تبدیل و تغییر و ماهییت آن برای ما روشن نیست و تعابیر آیات و روایات در خصوص خلقت ایشان متفاوت و مختلف و جمع بندی در خصوص آن ها قدری دشوار است.
در هر حال هیچ مانعی ندارد که قبل از نسل کنونی بشر که به حضرت آدم و حوا علیهما السلام منتهی می گردد، نسل هایی از موجوداتی شبیه انسان های کنونی هم وجود داشته اند که آثار به جای مانده از آن ها، هر از گاهی توسط باستان شناسان کشف و تایید می شود که نسل آن ها قبل از آغاز نسل کنونی بشر منقرض شده است.
برای تایید این ادعا روایاتی از امامام معصوم سلام الله علیهم اجمعین به دست ما رسیده است .
ابو حمزه ثمالی نقل می کند که شنیدم امام سجاد سلام الله علیه فرمود:
"أَ تَظُنُّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً سِوَاكُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ آدَمَ وَ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ"(7)بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏25، ص 26.
آیا گمان می کنی که خدای متعال غیر از شما خلقی نداشته؟ به خدا قسم که خدای متعال خلق کرده است هزار هزار آدم و هزار هزار عالم و به خدا قسم تو در آخر آن عوالم هستی(یعنی آخرین دوره و نسل آدم و عالم)

ادامه...

اما در مورد سوال شما توضیح کوتاه این است که دکتر ید الله سحابی در کتاب خلقت انسان تحقیقاتی را به لحاظ زیست شناسی و با بررسی تطبیقی روی دستگاه های تنفسی، گردش خون و سلسله اعصاب روی موجودات زنده به دست می آورد و سپس از جنین شناسی تطبیقی و مقایسه صفات و احوال جنین در انواع متفاوت جانوران و پس از آن با شواهدی از فسیل شناسی که مطالعه و بررسی از روی بقایا و اثر موجودات زنده در سنگ ها و طبقات زمین است به دو نتیجه مهم می رسد:
1. تکامل تدریجی موجودات زنده
2. پیوستگی و تکثیر انواع تدریجی
ایشان پس از تشریح این مراحل چه در فسیل شناسی چه در جنین شناسی و چه در زیست شناسی و بیان شواهد و مثال هایی درباره اصل تکامل و دو نتیجه مزبور به بررسی آیات قرآن در دو زمینه تکامل تدریجی و پیوستگی موجودات با یکدیگر می پردازد و آیات زیادی را شاهد مثال می آورد که در ذیل به دو مورد اشاره می شود.
او در بحث خلقت تدریجی و تکاملی انسان ابتد به آیه یازدهم سوره اعراف استشهاد می کند که خدای متعال فرمود:"وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدينَ" ما شما را آفريديم سپس صورت بندى كرديم بعد به فرشتگان گفتيم: براى آدم خضوع كنيد! آن ها همه سجده كردند جز ابليس كه از سجده كنندگان نبود. ایشان در ادامه به آیات 11 و 12 و 13 و 14 سوره مومنون استشهاد می کند که به اصل پیوستگی آفرینش اشاره دارد:"وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طينٍ ؛ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً في‏ قَرارٍ مَكينٍ؛ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ " و ما انسان را از عصاره‏اى از گِل آفريديم؛ سپس او را نطفه‏اى در قرارگاه مطمئن (رحم‏])قرار داديم؛ سپس نطفه را به صورت علقه (خون بسته)، و علقه را به صورت مضغه (چيزى شبيه گوشت جويده شده‏) و مضغه را بصورت استخوان هايى درآورديم و بر استخوان ها گوشت پوشانديم سپس آن را آفرينش تازه‏اى داديم پس بزرگ است خدايى كه بهترين آفرينندگان است!.
با توجه به مطالب بیان شده، دکتر سحابی با پذیرش اصل تکامل و پیوستگی و اتصال همه موجودات از یک طرف به نقد آرای کلیسا و از طرف دیگر به نقد برخی از نظریات که از اصل تکامل بهره گرفته اند مانند اصل تبدیل انواع داروین می پردازد.(8)
ایشان در جای دیگر از کتاب خلقت انسان باز روی این موضوع پافشاری کرده است که اصل تکامل، ارتباطی با نظریه داروین ندارد. داروین موضوع تنازع بقا را در انتخاب طبیعی و پیدایش گونه های تازه تکثیر و تغییر تدریجی آنها موثر می دانست، اما با مطالعه انتقادهایی که بعد از آن به عمل آمد قطعی نبودن آن نظریه واضح شد. چنان که خود داروین هم ناگزیر شد عوامل فرعی دیگر را هم در تغییر تدریجی انواع موثر بداند. ... نظریه داروین به فرض آنکه قطعی باشد فقط بیانی در علت تغییر تدریجی موجودات زنده است. اما چنین نظریه یی در ابتدای خلقت که در آن موقع تنوعی از موجودات نبوده است، صادق و قابل انطباق نیست.
علوم زیستی امروز ثابت می کنند به دلایل زمین شناسی هم تایید شده که موجودات زنده به تدریج تنوع یافته و نوع آنها تکثیر پیدا کرده است؛ پس موقعی بوده که حیات از یک جا شروع شده است و چگونگی پیدایش حیات از جسم بی جان و ماده غیر زنده با تمام کوشش های علمی که درباره آن شده، هنوز از مرحله فرض و نظریه خارج نشده و صورت قطعی به خود نگرفته است و نظریه داروین از نظر علمی انتقادهایی دارد و تئوری او شکل کلی و خالی از استثنا را نیافته است.(9)
خلاصه آنکه باز به قول دکتر سحابی؛ تقسیم بندی طبیعی موجودات که داروین از نظر اتصال نسلی آنها کرده است امروز قطعیت علمی ندارد و علتی را هم که او در تغییر تدریجی انواع موثر می دانسته کاملاً مورد تایید و اتفاق نیست. (10)
در این میان آیت اللّه مشکینی نیز آیات مربوط به خلقت را به پنج دسته تقسیم کرده است که بعضی از آنان با نظریه تکامل انواع مخالفت ندارند و ایشان می‏خواهد با این بیان بگوید که اولا زبان قرآن با علوم هماهنگ است و ثانیا نظریه تطور انواع با توحید ناسازگار نیست.
ایشان نوشته است در قرآن هرگز چیزی كه مخالف عقل و منطق و قطعیت علمی (از طریق مشاهده و تجربه) باشد، وجود ندارد و اگر موضوعی بدین روش و به طور قطع به اثبات رسید مسلماً قرآن، موافق آن است نه متضاد و مغایر آن، ولی اگر بر خلاف واقعیت موضوع گام برداشته باشیم، نهایت امر كه نادرست بودن نتیجه تحقیق و اشتباه بودن نظریه معلوم خواهد شد، به خطای خود در این گونه برداشت و استفاده از قرآن، نیز پی خواهیم برد (مانند هیئت قدیم و جدید در علم نجوم).(11)
پی نوشت ها:
1. طباطبایی محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی محمد باقر، قم، انتشارات جامعه مدرسین، سال 1374 ه ش، چاپ پنجم، ج4، ص227.
2. سوره آل عمران، آیه 59.
3. ر ک،سوره ص، آیه 76، سوره اعراف، آیه 12 و سوره حجر،آیات 26 و 28 و 33.
4. سوره اسراء، آیه‌61.
5. سوره سجده، آیات 7 و 8.
6. مصباح محمدتقی،معارف قرآن، قم، انتشارات موسسسه امام خمینی، ج 3 - 1، ص 237.
7. مجلسی محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، انتشارات دار الکتب الاسلامیه،چاپ مکرر، ج‏25، ص 26 .
8. ر ک، سحابی ید الله، خلقت انسان، تهران، انتشارات، شرکت سهامی انتشار، سال 1375 ه ش، چاپ سیزدهم، صص ۶ و ۷.
9. همان، ص ۱۸۸.
10. همان، ص ۱۸۸.
11. تکامل از دیدگاه قرآن، مشکینی علی، قم، انتشارات الهادی، سال 1386 ه ش، ص 25.

سلام و عرض ادب خدمت ضرب المثل گرامی
دوست عزیز مطلبی که نقل کردید
به خاطر دو پهلو بودنش چندان کارساز نبود
ولی نکته ای اشاره کردید که اگر نیک بنگرید ریشه بعضی از مشکلات در آن مستور است:

ضرب المثل;329995 نوشت:
در قرآن هرگز چیزی كه مخالف عقل و منطق و قطعیت علمی (از طریق مشاهده و تجربه) باشد، وجود ندارد و اگر موضوعی بدین روش و به طور قطع به اثبات رسید مسلماً قرآن، موافق آن است نه متضاد و مغایر آن، ولی اگر بر خلاف واقعیت موضوع گام برداشته باشیم، نهایت امر كه نادرست بودن نتیجه تحقیق و اشتباه بودن نظریه معلوم خواهد شد، به خطای خود در این گونه برداشت و استفاده از قرآن، نیز پی خواهیم برد

این بدان معنی است که هیچگاه قادر به درک قطعی از نظرات علمی قرآن نیستیم و ادعای علمی بودن قرآن همواره دو پهلو و در پس پرده می ماند زیرا همیشه این بار علمی قرآن ،وبال پیشرفت های علمی بشر و بنیه علمی مفسران قرآن می ماند

نقل قول:

نقل قول:

به قول راسل:«اکثر انسانها ترجیح میدهند فرشتگانی سقوط کرده باشند تا کپی های(نخستین جد سرده انسانها و بوزینگان و گوریلها در نظریه فرگشت) تکامل یافته و به همین سبب هست که به دین بیشتر از علم علاقه مند هستند»

نقل قول:

«بزرگترین مشکل بشریت این است که گزاره های علمی که دارای بنیان منطقی هستند را میخواهند با خرافه های دینی تطبیق دهند و اگر مخالف با ان خرافه ها بودند آنها را رد میکنند ولی اگر زمانی اثباتهای آن مورد قبول همگان قرار گرفت سعی بر تطبیق دین با علم میکنند و من این پارادوکس را هیچگاه نتوانستم در خود حل کنم!
به قول شوپنهاور بزرگ: "هر اندیشه متحول کننده ای سه مرحله را طی میکند،
نخست مورد تمسخر قرار میگیرد، دوم به شدت با آن مخالفت میشود و سوم مورد قبول همه واقع میگردد"

اگر این افراد که برای چنین تطبیق های زیرکانه ای وقت صرف میکنند برای اثبات مقولات علمی میکردند ما اکنون هزاران سال تکامل بیشتر داشتیم! اما چه سود که تقدس محکمترین سد برای نشکستن است حتی اگر مطابق با واقع نباشد!»

"فردریش نیچه"



پیروز و موفق باشید

وایسلی گوجا;329413 نوشت:
حضرت آدم وجود خارجی نداشته دوست گرامی. ما انسان ها غیر ممکنه همگی از نسل یک زن و شوهر باشیم، این مسئله با قطعیت کامل بطور علمی توضیح داده شده.

سلام
اگر منظور قرآن کریم از آدم بعنوان اولین بشر ، سر سلسله یک گروه انسانی خاص باشد چطور ؟ باز هم ممکن نیست وجود خارجی داشته باشد ؟
والله الموفق

حامد;330032 نوشت:
سلام اگر منظور قرآن کریم از آدم بعنوان اولین بشر ، سر سلسله یک گروه انسانی خاص باشد چطور ؟ باز هم ممکن نیست وجود خارجی داشته باشد ؟ والله الموفق

من این رو در صفحات قبل عنوان کردم:

aminjet;329430 نوشت:
درسته. ولی میشه گفت به هزار و یک دلیل و عوامل طبیعی، همه اجداد ما ازبین رفتن و نسل فعلی همه از یک پدر و مادرند. چیز غیر ممکنی نیست. نه این که همه مرده باشند و فقط دو نفر مونده باشن (مثل فیلما) و بعد تولید مثل کرده باشن . نه بلکه همه شاخه های این شجره نابود شده باشند به جز اونی که می رسه به آدم و حوا. یعنی اون قبیله ای زنده مونده باشه که به آدم و حوا میرسیده

و ایشون پاسخ دادند:

وایسلی گوجا;329431 نوشت:
صحبت اصلا بحث تئوری و "ممکن بودن فرضی" نیست که اگه دو زوج رو بگذاریم و تولید مثل کنند و نسل باقی بمونه بالاخره به هفت میلیارد و بیشتر می رسه، همونطور که گفتید به طور فرضی غیر ممکن نیست ولی برای ما انسان های فعلی صحیح نیست. از نظر علمی با مطالعاتی که روی ژنتیک ما انسان ها کردیم به این نتیجه رسیدیم این هفت میلیارد ما انسان هایی که الان روی زمین هستیم به هیچ وجه نمی تونستیم یک پدر و مادر داشته باشیم و همگی فقط از نسل اون دو نفر باشیم.
دلیلش میزان تفاوت های جهش های ژنتیک در بدن ما انسان هاست که نشون می ده population bottleneck ما (یعنی همون اجداد مشترک در یک لحظه از زمان) در کمترین حالت حداقل حدود 10 هزار نفر بوده. درباره این تعداد فعلا شک هست و بعضی ها میگن 2 هزار و بعضی می گن حداقل 20 هزار ولی این فرضیه که که ما از نسل یک زوج باشیم کاملا رد شده است . درباره همین population bottleneck سرچ کنید تا یافته های علمی و نحوه تحقیق و رسیدن به این نتیجه رو پیدا کنید.

و من تفسیر کردم:

aminjet;329443 نوشت:
اوکی ممنون
این واژه بیشتر خودآمیزی یا ازدواج با نزدیکان رو وقتی جفت غریبه در دسترس نباشه مد نظر داره دیگه؟
یعنی اگه جمعیت در حدی کم بشه که جفت به اندازه کافی نباشه به ناچار جفتگیری با نزدیکان رخ می ده و ژن ها از تنوع میافتن. می خواین بگین تحقیق نشون داده که همچین گلوگاه جمعیتی برای انسان هیچگاه رخ نداده و اگر هم داده باشه هفت میلیارد سال زمان لازم بود که به این تنوع نژادی فعلی برسه؟

درسته؟


و پاسخ ایشون:

وایسلی گوجا;329518 نوشت:
نه منظور لزوما نزدیکان نیست، منظور فقط تعداد کم هست و ربطی به کم شدن تنوع ژن ها در نزدیکان نداره. گستردگی ژن ها که در ما انسان ها پدید اومده بسیار بسیار بیشتر از اونه که بشه از دو نفر یا کلا تعداد کم اومده باشه و حداقل بیشتر از 10 هزار نفر مورد نیازه.

در کل امکان این که فقط یک پدر و مادر شروع به تولید مثل کرده باشند و فرزندانشان با هم ازدواج کرده باشند رد می شود. ولی ممکن است همه بشر از نسل یک قبیله دو هزار نفری باشند که هشت هزار سال پیش همچین قبیله ای هم نبوده و افراد پراکنده بوده اند.

سلام و عرض ادب
در توضیح اینکه نسل بشر امروزی نمیتواند از یک پدر و مادر گسترده شده باشد آن هم در فاصله اندک چند هزار سال ،تنوع ژنتیکی؛ است که در میان جمعیت انسانی وجود دارد
این تنوع ژنتیکی حداقل حاصل چند صد هزار سال باید باشد نه 7 تا 10 هزار سال، بر اساس نقلیات دینی!

تنوع ژنتیکی در قورباغه آنقدر زیاد است که در خواهر برادرهای حاصل از لقاح یک جفت قورباغه به سختی میتوانید خواهر برادری از یک نسل قورباغه و از یک جفت والد بیابید که بتوانند به یکدیگر عضو اهدا کنند
این نشانگر میلیونها سال قدمت و گنجینه و تنوع زنتیکی قورباغه است
ولی در مورد انسان چنانچه نسل بشر از یک زوج پدر ومادر در همین چند هزار سال قبل باشد باید براحتی بتوان کاندید های بسیار زیادی برای پیوند اعضاء را بین ابناء بشر پیدا کرد ولی چندان راحت شما دهنده عضو پیدا نمیکنید
گرچه که نسبت به سایر حیوانات امکان پیوند عضو در انسان بسیار راحت تر است.
منظور این است که انسان های امروز میتوانند حاصل بقایای یک قوم و قبیله باشند ولی حاصل یک پدر و مادر خاص خیر
امیدوارم با این مثال تا حدی به روشن شدن بحث کمک کرده باشم
پیروز و موفق باشید

aminjet;330060 نوشت:
در کل امکان این که فقط یک پدر و مادر شروع به تولید مثل کرده باشند و فرزندانشان با هم ازدواج کرده باشند رد می شود. ولی ممکن است همه بشر از نسل یک قبیله دو هزار نفری باشند که هشت هزار سال پیش همچین قبیله ای هم نبوده و افراد پراکنده بوده اند.

سلام
منظور بنده این نیست
منظورم اینستکه مخاطب قرآن کریم آنجایی که می فرماید شما از فرزندان آدم ع هستید یگ گروه خاصی باشد که همگی به آدم و حوا منتهی می شوند و نه تمام افراد کنونی یا 1400 سال پیش بشر
امیدوارم منظور روشن باشه
مویداتی بر این فرضیه هم وجود دارد مثلا روایتی است که امام معصوم ع و پیروانش را انسان و غیر ایشان را نسناس می داند کانه انسان کسانی اند که از طینت آدم ع چیزی در آنها وجود دارد که موجب ایمانشان می شود
والله الموفق

سلام و عرض ادب

حامد;330091 نوشت:
سلام منظور بنده این نیست منظورم اینستکه مخاطب قرآن کریم آنجایی که می فرماید شما از فرزندان آدم ع هستید یگ گروه خاصی باشد که همگی به آدم و حوا منتهی می شوند و نه تمام افراد کنونی یا 1400 سال پیش بشر امیدوارم منظور روشن باشه مویداتی بر این فرضیه هم وجود دارد مثلا روایتی است که امام معصوم ع و پیروانش را انسان و غیر ایشان را نسناس می داند کانه انسان کسانی اند که از طینت آدم ع چیزی در آنها وجود دارد که موجب ایمانشان می شود والله الموفق

پس آیا منظور شما این است که مراد آدم و حوا در قرآن بیشتر تمثیل و استعاره است تا اینکه واقعاً دو انسان به نامهای آدم و حوا بر زمین هبوط کرده باشند
پیروز و موفق باشید

حامد;330091 نوشت:
سلام منظور بنده این نیست منظورم اینستکه مخاطب قرآن کریم آنجایی که می فرماید شما از فرزندان آدم ع هستید یگ گروه خاصی باشد که همگی به آدم و حوا منتهی می شوند و نه تمام افراد کنونی یا 1400 سال پیش بشر امیدوارم منظور روشن باشه مویداتی بر این فرضیه هم وجود دارد مثلا روایتی است که امام معصوم ع و پیروانش را انسان و غیر ایشان را نسناس می داند کانه انسان کسانی اند که از طینت آدم ع چیزی در آنها وجود دارد که موجب ایمانشان می شود والله الموفق

با سلام.
فکر کنم فقط در صورتی امکان پذیر باشد که آدم و حوا کاملا از لحاظ جسمی و زنتیکی مشابه یکی از دیگر "نسناس ها" خلق یا کپی برداری شده باشند. ضمناً یه مشکلی که پیش میاد اینه که فرزندانشون با کی ازدواج کردند اون وقت؟ 1400 سال پیش اینقدر ازدواج ها قاطی شده که دیگه نمیشد تشخیص داد کی از نسل کیه که روایات یا قرآن گفته باشه فلانی ها از نسل ادم هستند و بقیه نیستند.
مگر این که یه راز تو فامیل اونایی که از نسل آدم و حوا هستند سال ها حفظ شده باشه که با نسناس ها ازدواج نکنند. بعید می دونم.
به هر حال در حال حاضر همه انسان ها از لحاظ ژنتیکی شبیه هم هستند. فقط شاید بشه آیات رو به خلقت روح بشری تعبیر کرد که از یک مرحله به بعد در انسان جاری شده و مثلا این دو روح، واحد باشند و در مرتبه ادراک مادی کثیر شده باشند یا یه چیزیایی از این قبیل که من سوادشو ندارم.

متحیر;330097 نوشت:
پس آیا منظور شما این است که مراد آدم و حوا در قرآن بیشتر تمثیل و استعاره است تا اینکه واقعاً دو انسان به نامهای آدم و حوا بر زمین هبوط کرده اند پیروز و موفق باشید

با سلام.
خیر جناب متحیر.
منظورشان این است که از جمعیت چند میلیاردی امروزی بشر فقط چند صد میلیون انسان هستند باقی نسناس. و همین چند صد میلیون از نسل آدم و حوا هستند و مخاطب اصلی قرآن که با توجه به مطالب جناب aminjet دور از واقع به نظر می رسد.
و من الله توفیق

متحیر;330097 نوشت:
پس آیا منظور شما این است که مراد آدم و حوا در قرآن بیشتر تمثیل و استعاره است تا اینکه واقعاً دو انسان به نامهای آدم و حوا بر زمین هبوط کرده باشند پیروز و موفق باشید

سلام
خیر تمثیل نیست بلکه این دو ، پدر و مادر نسلی اند که قرآن آنها را مورد خطاب قرار داده است و اینها نه تمام بشر امروزی بلکه گروهی از آنها هستند

aminjet;330098 نوشت:
با سلام. فکر کنم فقط در صورتی امکان پذیر باشد که آدم و حوا کاملا از لحاظ جسمی و زنتیکی مشابه یکی از دیگر "نسناس ها" خلق یا کپی برداری شده باشند. ضمناً یه مشکلی که پیش میاد اینه که فرزندانشون با کی ازدواج کردند اون وقت؟ 1400 سال پیش اینقدر ازدواج ها قاطی شده که دیگه نمیشد تشخیص داد کی از نسل کیه که روایات یا قرآن گفته باشه فلانی ها از نسل ادم هستند و بقیه نیستند. مگر این که یه راز تو فامیل اونایی که از نسل آدم و حوا هستند سال ها حفظ شده باشه که با نسناس ها ازدواج نکنند. بعید می دونم. به هر حال در حال حاضر همه انسان ها از لحاظ ژنتیکی شبیه هم هستند. فقط شاید بشه آیات رو به خلقت روح بشری تعبیر کرد که از یک مرحله به بعد در انسان جاری شده و مثلا این دو روح، واحد باشند و در مرتبه ادراک مادی کثیر شده باشند یا یه چیزیایی از این قبیل که من سوادشو ندارم.

اشکالات شما به اصل فرضیه نیست بلکه به نتایج و حواشی آن است اما خودتان می بینید که این امکانپذیر است یعنی خطاب قرآن کریم می تواند به گروه خاصی از انسانها باشد که مصداق بارزش پیامبر ص و خاندان او هستند
و اما اشکالات مطرح شد در تاپیکهای جداگانه ای مورد بحث و بررسی قرار گرفته است که می توانید مراجعه فرمایید
والله الموفق

سلام
اگر در مورد انبیاء عظام تحقیقی انجام دهیم می بینیم که آنها جزء شجره بزرگی هستند که به ریشه آدم و حوا ختم می شوند و این شجره همان شجره ای است که .....
لذا اینکه بیان قرآن به گروه خاصی بازگردد که به آدم و حوا منتهی می شوند دور از واقعیت نیست البته آدم ع هم می تواند به نوعی به اصل شجره پیشین مرتبط و متصل باشد
والله الموفق

با سلام مجدد
این طرز تلقی شما از آفرینش انسان
آیا بر عام بودن دین اشکال وارد نمی آورد؟
و اینکه سایرین به بهانه یک سنخ نبودن خود با آن نسل اصیل در تبعیت از دین شانه خالی کنند
و اشاره به «امة واحدة » ابتر نیست
و یا اشاره به «انا بشراً مثلکم» هنوز جاری و ساری است
یا صحتی بر ادعای یهودیان مبنی بر اینکه آنها قوم برگزیده هستند؛ نمی باشد.

پیروز و موفق باشید

متحیر;330021 نوشت:
سلام و عرض ادب خدمت ضرب المثل گرامی
دوست عزیز مطلبی که نقل کردید
به خاطر دو پهلو بودنش چندان کارساز نبود
ولی نکته ای اشاره کردید که اگر نیک بنگرید ریشه بعضی از مشکلات در آن مستور است:

این بدان معنی است که هیچگاه قادر به درک قطعی از نظرات علمی قرآن نیستیم و ادعای علمی بودن قرآن همواره دو پهلو و در پس پرده می ماند زیرا همیشه این بار علمی قرآن ،وبال پیشرفت های علمی بشر و بنیه علمی مفسران قرآن می ماند

پیروز و موفق باشید

سلام خدمت متحیر گرامی
همانطور که گفتید پست پیشین من نقل قول بود که به نظرم مناسب ترین پاسخ به سؤال تاپیک است.
اما راجع به مطلبی که نقل قول گرفتید گفتنی است که این موضوع ناشی از ایمان مسلمین به خلل ناپذیر بودن
قرآن است و از آنجایی که آیات قرآن تفسیر پذیرند پس قابلیت انطباق با علوم جدید را دارند هرچند امکان
تناقض آشکار یافته های علمی و باورهای دینی وجود دارد همانگونه که در قرون وسطی رخ داد.

اما با توضیحاتی که در کتاب دکتر سحابی و آیت اله مشکینی آمده است میشود نظر قرآن در مورد خللقت انسان را با نگاه فرگشتی همسو کرد.
اصولا نظریه فرگشت منافی یا مؤید دین نیست و بر اساس تحقیقی که توسط مؤسسه گالوپ انجام شده حدود 40 درصد مردم عادی
و دانشمندان امریکایی معتقدند فرگشت به اراده خداوند بوده است.
http://en.wikipedia.org/wiki/Objections_to_evolution#Atheism

این زیرکی دین داران نیست که میخواهند علم و دین را منطبق کنند بلکه اصولا علم و دین دو حوزه متفاوت معرفت هستند که روش و مبانی خاص
خود را دارند و هیچ گاه تضاد مبنایی پیدا نمیکنند و از این روست که پس از گذشت قرنها از شکست ظاهری دین از علم در غرب چراغ
کلیساها همچنان روشن است.

وایسلی گوجا;329052 نوشت:
1. ترنسفورمیزم (transformism) ارتباطی با تکامل داروین (evolution by natural selection) نداره. اشتباه نکنید. ترنسفورمیزم دیدگاه تکامل قبل از دوران داروین بود و از نظر علمی کاملا باطل هست.

2. اولا: نظم مکرر و همیشگی در تکامل وجود دارد، ثانیا: پیش بینی آینده بر اساس تکامل کاملا امکان پذیر است، و ثالثا: نظریه داروین هم ابطال پذیر است، مثلا اگر از چند صد هزار فسیلی که تا به حال پیدا شده فقط یک فسیل در ترتیب اشتباه دیده می شد یا یک باکتری در آزمایشگاه ها رفتار متفاوتی موقع تولید مثل نشان می داد، یک ژن از چند صد میلیارد ژن موجود در dna یک موجود چرخشی اشتباه داشت یا اطلاعاتی از اجداد خود نمی داد، کافی بود تا تکامل داروین به طور کامل نقض شود ولی تکامل از تمام این امتحانات سربلند بیرون آمده است.

3. هیچ جانداری ثابت نمانده است و همه همیشه در حال تکامل هستند. انسان ها هم از میمون تکامل نیافته اند بلکه ما و میمون های امروزی اجداد مشترک داریم.

خواهش می کنم قبل از تشویش اذهان و خدای نکرده دادن اطلاعات غلط و اشتباه به سایرین، کمی مطالعه کنید.

برای اطلاعاتون عرض کنم که نظریه داروین در تمام کتاب ها و مجامع علمی و حتی دانشگاه ها و مدارس کشور خودمون به عنوان واقعیت محض و انکار ناپذیر تدریس میشه و تقریبا تمام علم پزشکی امروز هم بر پایه صحت نظریه تکامل داروین بنا شده. امروز اطمینان از صحت تکامل از اطمینان از کروی بودن زمین یا چرخش به دور خورشید هم بیشتره.

اگه شما یا هر کس دیگه بطور علمی تونستید بگید تکامل داروین اشتباه بوده، جایزه نوبل برنده خواهید شد و در یک روز، تبدیل به بزرگ ترین شخصیت علمی جهان می شوید.

اگر یک میمون انسان زایید من تکامل را باور میکنم. با این برو جایزه نوبل بگیر

بــــراق;330260 نوشت:
اگر یک میمون انسان زایید من تکامل را باور میکنم. با این برو جایزه نوبل بگیر

نمیدونم به چه زبونی باید برای بعضی ها توضیح داد :Gig: شما باور نکن تکامل رو، اوکی؟ :khandeh!:

ضرب المثل;330180 نوشت:
سلام خدمت متحیر گرامی
همانطور که گفتید پست پیشین من نقل قول بود که به نظرم مناسب ترین پاسخ به سؤال تاپیک است.
اما راجع به مطلبی که نقل قول گرفتید گفتنی است که این موضوع ناشی از ایمان مسلمین به خلل ناپذیر بودن
قرآن است و از آنجایی که آیات قرآن تفسیر پذیرند پس قابلیت انطباق با علوم جدید را دارند هرچند امکان
تناقض آشکار یافته های علمی و باورهای دینی وجود دارد همانگونه که در قرون وسطی رخ داد.

اما با توضیحاتی که در کتاب دکتر سحابی و آیت اله مشکینی آمده است میشود نظر قرآن در مورد خللقت انسان را با نگاه فرگشتی همسو کرد.
اصولا نظریه فرگشت منافی یا مؤید دین نیست و بر اساس تحقیقی که توسط مؤسسه گالوپ انجام شده حدود 40 درصد مردم عادی
و دانشمندان امریکایی معتقدند فرگشت به اراده خداوند بوده است.
http://en.wikipedia.org/wiki/objections_to_evolution#atheism

این زیرکی دین داران نیست که میخواهند علم و دین را منطبق کنند بلکه اصولا علم و دین دو حوزه متفاوت معرفت هستند که روش و مبانی خاص
خود را دارند و هیچ گاه تضاد مبنایی پیدا نمیکنند و از این روست که پس از گذشت قرنها از شکست ظاهری دین از علم در غرب چراغ
کلیساها همچنان روشن است.

بوی ماله کشی می ده، اینکه تا جایی که زورمون می رسه بر ضد یک چیز صحبت کنیم و وقتی در بحث و استدلال باختیم، بگیم بله ما هم منطبق با تکامل هستیم. دقیقا همون شکلی که کلیسا با تکامل برخورد کرد.

یادتون باشه چراغ کلیسا در خود کلیسا روشن است و نوری از اون به سایر مسائل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی نمی رسه.

بــــراق;330260 نوشت:
اگر یک میمون انسان زایید من تکامل را باور میکنم. با این برو جایزه نوبل بگیر

وایسلی گوجا;330291 نوشت:
نمیدونم به چه زبونی باید برای بعضی ها توضیح داد شما باور نکن تکامل رو، اوکی؟

[="times new roman"]یادتان نرود هنوز این دانشمندان شما نتوانسته اند از رحم هیچگونه میمونی جهت کلون سازی استفاده کنند ! براستی چرا مگر انها مادران ما نبوده اند پس وابستگی ما چگونه میتواند بوده باشد ؟[/]

متحیر;330117 نوشت:
با سلام مجدد این طرز تلقی شما از آفرینش انسان آیا بر عام بودن دین اشکال وارد نمی آورد؟ و اینکه سایرین به بهانه یک سنخ نبودن خود با آن نسل اصیل در تبعیت از دین شانه خالی کنند و اشاره به «امة واحدة » ابتر نیست و یا اشاره به «انا بشراً مثلکم» هنوز جاری و ساری است یا صحتی بر ادعای یهودیان مبنی بر اینکه آنها قوم برگزیده هستند؛ نمی باشد.

سلام
باید دید پیام دین چیست ؟ آیا پیام دین این است که مختص به این گروه است ؟ یا اینکه خطاب خاص به این گروه در موضوعات دیگری مانند به دوش کشیدن امر سنگین ابلاغ رسالتهای الهی و امثال آن است ؟
بنده با طرح این فرضیه خواستم ثابت کنم یافته های علمی امروز نمی تواند نافی وجود آدم و حوا باشد
والله الموفق

وایسلی گوجا;330292 نوشت:
بوی ماله کشی می ده، اینکه تا جایی که زورمون می رسه بر ضد یک چیز صحبت کنیم و وقتی در بحث و استدلال باختیم، بگیم بله ما هم منطبق با تکامل هستیم. دقیقا همون شکلی که کلیسا با تکامل برخورد کرد.

دینداران میتوانند از داستان هبوط برداشت استعاری کنند.
فرگشت یا هرنظریه علمی دیگری دین را نفی نمیکند و
امروز هم بیشتر کسانی که فرگشت را قبول دارند
دیندار هستند.
در ضمن شواهدی که آیت اله مشکینی در تأیید نظریه
فرگشت از قرآن جمع آوری کرده در هیچیک از کتب دینی
دیگر وجود ندارد و این هم نکته ای است.
من میگویم حضرت آدم اولین موجودی بوده که توانایی ذهنی
و فکری لازم برای برقراری ارتباط با خداوند را داشته است
و این کار را کرده است. منظوز از بنی آدم هم بشری است
که از طریق آدم و دیگر پیامبران هدایت شده اند و مانند فرزندان
آنها هستند. این تعبیر هم از پیامبر اسلام است:
انا و علی ابوا هذه الامه: من و علی پدران امتیم.

نقل قول:
یادتون باشه چراغ کلیسا در خود کلیسا روشن است و نوری از اون به سایر مسائل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی نمی رسه.
چراغ دین در قلب دینداران روشن است و آنها هم بخش مهمی از عاملان سیاست، اقتصاد و... هستند.

به قبل از حضرت آدم و حوا و بعد از همه ما انسان بوده و خواهد بود
با توجه به حدیثی که خوانده ام مطلب فوق را نوشتم

موضوع قفل شده است