گزيده سخنان امام حسن عسكرى عليه السلام

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
گزيده سخنان امام حسن عسكرى عليه السلام

[="DarkGreen"]1-پرهيز از جدال و شوخى

لاتمـار فيذهب بهائك و لا تمـازخ فيجترء عليك.(1)
جـدال مكـن كه ارزشت مـى رود و شـوخـى مكـن كه بـر تـو دليـر شـوند.
2ـ تواضع در نشستن

من رضى بدون الشرف من المجلس لم يزل الله و ملائكته يصلون عليه حتى يقوم(2)
هـر كه به پـاييـن نشستـن در مجلـس خشنـود بـاشـد پيـوسته خــــــــــدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد.
3ـ هلاكت در رياست و افشاگرى

دع مـن ذهب يمينا و شمالا, فـان الراعى يجمع غنمه جمعها باهون سعى و اياك و الاذاعه و طلب الـريـاسه فـانهمـا يـدعوان الى الهلكه.(3)
آن را كه به راست و چپ رود واگذار! به راستـى چـوپان گوسفندانش را به كمتر تلاشى گرد آورد.
مبادا اسرار را فاش كرده و سخن پراكنى كنى و در پى رياست باشى, زيرا اين دو آدمى را به هلاكت مى كشانند.
4ـ گناهى كه بخشوده نشود

مـن الذنـوب التى لا تغفر: ليتنى لا اواخذ الا بهدا. ثم قال: الاشراك فى الناس اخفـى مـن دبيب النمل علـى المسح الاسـود
فى الليله المظلمه.(4)
از جمله گناهانى كه آمرزيده نشـود اين است كه (آدمى) بگويد: اى كاش مرا به غير از ايـن گناه مواخذه نكنند. سپـس فرمود: شرك در ميان مردم از جنبـش مورچه بر روپوش سياه در شب تار نهانتر است.
5ـ نزديكتر به اسم اعظم

بسم الله الرحمـن الـرحيـم اقـرب الى اسـم الـله الاعظم مـن سواد العين الى بياضها.(5)
(بسم الله الرحمـن الـرحيـم) به اسـم اعظم خـدا,از سياهـى چشـم به سفيـدىاش نزديكتـر است.
6ـ دوستـى نيكـان و دشمنــى بـدان

حب الابرار للابرار ثواب للابرار,و حب الفجار للابرار فضيله للابرار و بغض الفجار
للابـرار زيـن للابـرار , و بغض الابـرار للفجـار خزى علـى الفجار.(6)
دوستـى نيكـان به نيكـان , ثـوابست بـراى نيكـان.
و دوستـى بـدان به نيكان , فضيلت است براى نيكان,
و دشمنى بدان با نيكان , زينت است بـراى نيكان,
و دشمنـى نيكـان بـا بـدان, رسـوايـى است بـراى بـدان.
7ـ سلام نشانه تواضع

مـن التـواضع السلام علـى كل مـن تمر به, و الجلـوس دون شـرف المجلس.(7)
از جمله تواضع و فروتنى سلام كردن بر هر كسى است كه بر او مى گذارى, و نشستن در پايين مجلس است.
8ـ خنده بيجا

من الجهل الضحك من غير عجب.(8)
خنده بيجا از نادانى است.
9ـ همسايه بد

مـن الفـواقـر التـى تقصـم الظهر جار ان راى حسنه اطفـاهــا و ان راى سيئه افشاها.(9)
از بلاهاى كــمـر شكــن , همــسايـه اى اسـت كـه اگــر كـردار خـوبى رابينـد نهانـش سـازد و اگـر كـردار بـدى را بينـد آشكـارش نمـايـد.
10ـ پندى گويا و جامع

اوصيكـم بتقـوى الله و الورع فـى دينكم و الاجتهاد لله و صدق الحديث و اداء الامانه الـى مـن ائتمنكـم مـن بـر او فـاجـر و طـول السجـود و حسـن الجـوار .
فبهذا جاء محمـد(ص) صلـوا فـى عشائرهـم واشهدوا جنائـزهـم و عودوا مـرضاهـم و ادوا حقوقهم, فان الرجل منكـم اذا ورع فى دينه و صدق فى حديثه و ادى الامانه و حسـن خلقه مع النـاس قيل: هذا شيعى فيسـرنى ذلك.
اتقـوا الله و كونوا زينا و لا تكونا شينا, جروا الينا كل موده وادفعوا عنا كل قبيح , فانه ما قيل فينا من حسـن فنحـن اهله و ما قيل فينا مـن سـوء فما نحـن كذلك. لنا حق فى كتاب الله و قرابه من رسول الله و تطهير مـن الله لايدعيه احد غيرنا الا كذاب.
اكثروا ذكر الله و ذكر الموت و تلاوه القرآن و الصلاه على النبـى (ص) فان الصلاه على رسول الله عشر حسنات احفظوا ما وصيتكم به و استـودعكم الله و اقرء عليكـم السلام.(10)
شما را به تقـواى الهى و پارسايـى در دينتان و تلاش براى خدا وراستگويـى و امانتـدارى درباره كسـى كه شما را اميـن دانسته ـ نيكـوكار باشد يا بـدكارـ و طول سجود و حسـن همسايگى سفارش مى كنـم, محمد(ص) براى هميـن آمده است. در ميان جماعتهاى آنان نماز بخـوانيد و بـر سر جنازه آنها حاضر شـويـد و مريضانشان را عيادت كنيد, و حقوقشان را ادا نماييد زيرا هر يك از شما چون در دينـش پارسا و در سخنـش راستگـو و امانتدار و خـوش اخلاق بامردم باشد, گفته مى شـود : ايـن يك شيعه است, و ايـن كـارهـاست كه مـرا خـوشحـال مـى سـازد.
تقواى الهى داشته باشيد, مايه زينت باشيد نه زشتى, تمام دوستى خـود را به سوى ما بكشانيد و همه زشتـى را از ما بگردانيد, زيرا هر خـوبـى كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شـود ما نه آنيـم, در كتاب خدا براى ما حقـى و قرابتـى از پيامبر خداست و خـداونـد ما را پاك شمرده , احـدى جز ما مدعى ايـن مقام نيست, مگر آن كه دروغ مـى گـويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قـرآن را تلاوت نماييـد و زياد بر پيغمبـر (ص) سلام و تحيت بفـرستيـد. زيـرا صلـوات بـر پيـامبـر خــدا(ص) ده حسنه دارد.
آنچه را به شما گفتـم حفظ كنيـد و شمـا را به خدا مـى سپارم و سلام بر شمـا.
11ـ انديشه در كار خدا

ليست العباده كثـره الصيام و الصلـوه و انمـا العباده كثره التفكـر فى امر الله.(11)
عبـادت كــردن بـه زيـادى روزه و نـمـاز نيـست, بلكه ( حقيقت) عبادت, زياد در كار خدا انديشيدن است.
12ـ پليدى خشم

الغضب مفتاح كل شر.(12)
خشم و غضب كليد هر گونه شر و بدى است.
13ـ ويژگيهاى شيعيان

شيعتنـا الفئه النـاجيه والفـرقه الزاكيه صـاروا لنـا رادئا و صـونا و على الظلمه البا و عونا سيفجـر لهم ينابيع الحيـوان بعد لظى مجتمع النيـران امـام الـروضه.(13) پيـروان ما , گـروههاى نجات يابنـده و فـرقه هاى پاكـى هستنـد كه حافظان (آييـن) ماينـد, و ايشـان در مقـابل ستمكـاران , سپـر و كمك كـار ما (هستند).
به زودى چشمه هاى حيات ( منجى بشريت) بعـد از گدازه توده هاى آتـش! پيش از ظهور براى آنان خواهد جوشيد.
14ـ ناآرامى كينه توز

اقل الناس راحه الحقود.(14)
كينه توز ناآرام ترين مردمان است.
15ـ پارسا ترين مردم

اورع الناس من وقف عند الشبهه, اعبد الناس من اقام على الفرائض ازهد الناس مـن تـرك الحـرام , اشـد النـاس اجتهادا مـن تـرك الذبوب.(15)
پـارسـاتـريـن مـردم كسـى است كه در هنگـام شبهه تـوقف كنـد.
عابـدتـريـن مـردم كسـى است كه واجبـات را انجـام دهـد.
زاهـد تـريـن مـردم كسـى است كه حـرام را تـرك نمـايد.
كـوشنـده تـريـن مـردم كسـى است كه گنـاهـان را رهـا سازد.
16ـ وجود مومن

المـومـن بـركه علـى المـومـن و حجه علـى الكـافـر.(16)
مـومـن بـراى مـومـن, بـركت و بـر كـافـر ,اتمام حجت است.
17ـ محصول اعمال

انكـم فى آجال منقـوصه وايام معدوده و الموت ياتى بغبه, من يزرع خيرا يحصد غبطه و مـن يزرع شرا يحصـد ندامه, لكل زارع ما رزع لايسبق بطـىء بحظه, ولا يدرك حـريص ما لـم يقـدر له, مـن اعطـى خيـرا فالله اعطـاه, و مـن وقـى شـرا فالله وقاه.(17)
شما عمر كاهنده و روزهاى برشمرده اى داريد, و مرگ به ناگهان مىآيد, هر كس تخم خيرى بكارد به خوشى بدرود, و هر كس تخـم شرى بكارد به پشيمانى بدرود, هر كه هر چه بكارد همان براى اوست.كندكار را بهره از دست نرود و آزمنـد آنچه را مقـدرش نيست در نيابـد, هر كه به خيرى رسـد خدايش داده و هر كه از شـرى رهـد خـدايـش رهانده.
18ـ شناخت احمق و حكيم

قلب الاحمق فـى فمه و فـم الحكيـم فى قلبه.(18)
قلب احمق در دهـان او و دهـان حكيم در قلب اوست.
19ـ تلاش براى رزق

مقـدر لا يشغلك رزق مeمـون عن عمل مغروض.(19)
رزق و روزى ضمـانت شـده, تـو را از كـار واجب بـاز نـدارد.
20ـ عزت حقگرايى

مـا ترك الحق عزيز الا ذل , ولا اخذ به ذليل الا عز.(20)
هيچ عزيزى را رها نكند مگر آن كه ذليل گردد و هيچ ذليلى به حق نياويزد مگر آن كه عزيز شود.
21ـ دوست نادان

صديق الجاهل تعب.(21)
دوست نادان , مايه رنج است.
22ـ بهترين خصلت

خصلتـان ليـس فـوقهمـا شـىء :الايمـان بـالله و نفع الاخـوان.(22)
دو خصلت است كه بهتر و بالاتراز آنها چيزى نيست: ايمان به خدا و سود رساندن به برادران .
23ـ نتيجه جسارت بر پدر

جراه الـولـد علـى والـده فـى صغره تـدعوا الـى العقـوق فـى كبـره . (23)
جرات و دليرى فرزنـد بر پدرش در كـوچكى , سبب عاق و نارضايتى پدر در بزرگى مى شود.
24ـ بهتر از حيات و بدتر از مرگ

خيـر مـن الحياه ما اذا فقـدته ابغضـت الحياه و شر من الموت ما اذا نزل بك احببت الموت.(24)
بهتر از زندگى چيزى است كه چون از دستش دهى از زندگى بدت آيد,و بدتر از مرگ چيزى است كه چـون به سـرت آيـد مـرگ را دوست بـدارى.
25ـ وابستگى و خوارى

مـااقبح بـالمـومـن ان تكون له رغبه تذله.(25)
چه زشت است بـراى مـومـن , دلبستگـى به چيزى كه او را خـوار دارد.
26ـ نعمت بلا

ما من بليه الا ولله فيها نعمه تحيط بها.(26)
هيچ بلايـى نيست مگـرايـن كه در آن از طـرف خـدا نعمتى است.
27ـ اكرام بدون افراط

لا تكرم الرجل بما يشق عليه.(27)
هيچ كـس را طـورى اكـرام مكـن كه بـر او سخت گذرد.
28ـ ارزش پند پنهان

مـن وعظ اخـاه سـرا فقـد زانه, و مـن وعظه علانيه فقـد شـانه.(28)
هر كه در نهان, برادر خود را پند دهد او را آراسته, و هر كه آشكارا برادرش را پند دهد او را كاسته .
29ـ تواضع و فروتنى

التواضع نعمه لايحسد عليها.(29)
تـواضع و فـروتنـى, نعمتـى است كه بـر آن حسـد نبـرنـد.
30ـ سختى تربيت نادان

ريـاضه الجـاهل و رد المعتـاد عن عادته كـالمعجز.(30)
پـرورش دادن نـادان و تـرك دادن معتـاد از عادتـش , مـاننـد معجزه است.
31ـ شادى بيجا

ليـس مـن الادب اظهار الفـرح عند المحزون.(31)
اظهار شـادى نزد غمـديـده, از بـى ادبـى است.
32ـ جمال ظاهر و باطن

حسـن الصـوره جمـال ظاهـر, و حسـن العقل جمـال البـاطـن (4)
صـورت نيكـو, زيبـايـى ظاهـرى است, و عقل نيكـو , زيبـايى بـاطنى است.
33ـ كليد تمام گناهان

جعلت الخبـائث فـى بيت و جعل مفتـاحه الكذب.(32)
تمـام پليـديها در خـانه اى قـرار داده شـده و كليـد آن دروغگـويى است.
34ـ چشم پوشى از لغزش و ياد آورى احسان

خيـر اخـوانك مـن نسـى ذنبك و ذكـر احسـانك اليه.(33)
بهتـريـن بـرادران تـو كسـى است كه خطـايت را نـاديـده گيرد و احســانت را يادآور شود.
35ـ مدح نالايق

مـن مـدح غيـر المستحق فقـد قـام مقـام المتهم.(34)
هـر كه نـالايقـى را ثنـا گـويـد, خـود در مـوضع اتهام قـرار گيـرد.
36ـ راه دوست يابى

مـن كـان الـورع سجيته, و الكـرم طبيعته, و الحلـم خلته كثـر صـديقه.(35)
كسـى كه پارسايـى خـوى او , و بخشنـدگـى طبيعت او, وبردبارى خصلت او باشـد دوستانش بسيار شوند.
37ـ انس با خدا

من آنس بالله استوحش من الناس.(36)
كسـى كه بـا خـدا مـانـوس بـاشـد, از مـردم گـريزان گــردد.
38ـ خرابى مناره ها و كاخها

اذا قـام القـائم امـر بهدم المنـائر و المقـاصيـر التى فى المسـاجـد.(37)
هنگامى كه قائم (ع) قيام كند دستور به خرابى مناره ها و كاخهاى مساجد دهد.
39ـ سير شبانه

ان الـوصـول الـى الله عزوجل سفـر لا يـدرك الا بـامتطاء الليل.(38)
وصـول به خـداونـد عزوجل , سفـرى است كه جز بـا عبـادت در شب حـاصل نگردد.
40ـ ادبى بسنده

كفاك ادبا تجنبك ما تكره من غيرك.(39)
در مقام ادب براى تـو همين بس كه آنچه براى ديگران نمى پسندى, خود را از آن مى شود.
[/]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[="Magenta"]پى نوشت ها:
1 ـ تحف العقول,ص 486.
2 ـ همان,ص 486.
3 ـ همان,ص 487.
4 ـ تحف العقول , ص 487.
5 ـ همان,ص 487.
6 همان,ص 487.
7 تحف العقول,ص 487.
8 همان,ص 487.
9 همان,ص 487.
10 تحف العقول,ص 487و 488
11 تحف العقـول ,ص 488. ايـن حديث از امـام رضا (ع) هـم نقل شـده است.
12 همان,ص 488.
13 الزام الناصب,ص 189.
14 تحف العقول, ص 488.
15 تحف العقول ,ص 489.
16 همان,ص 489.
17 پيشين,ص 489.
18 تحف العقول,ص 489.
19 همان,ص 489.
20 پيشين, ص 489
21 همان,ص 489.
22 تحف العقول,ص 489.
23 همـان,ص 489 .
24 ـ همـان,ص 489 .
25 ـ همــان,ص 489.
26 تحف العقول,ص 489.
27 همان,ص 489.
28 ـ همان,ص 489.
29 ـ پيشين,ص 489.
30 ـ همان,ص 489.
31 ـ تحف العقول,ص 489.
32 ـ بحارالانوار,ج 78,ص 377.
33 ـ پيشين,ج 78 ص 379.
34 ـ همان,ج 78,ص 378.
35 ـ مسند الامام العسكرى,ص 289.
36 ـ همان,ص 287.
37 ـ غيبت شيخ طوسى,ص 133.
38 ـ مسند الامام العسكرى ,ص 290.
39 ـ همان,ص 288[/]

قالَ الاِْمامُ الْعَسْكَرى(عليه السلام):


1- پرهيز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ.»:
جدال مكن كه ارزشت مىرود و شوخى مكن كه بر تو دلير شوند.

2- تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ.»:
هر كه به پايين نشستن در مجلس خشنود باشد، پيوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد.

3- هلاكت در رياست و افشاگرى
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمينًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ يَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِيّاكَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّياسَةِ، فَإِنَّهُما يَدْعُوانِ إِلَى الْهَلَكَةِ.»:
آن كه را به راست و چپ رود واگذار! به راستى چوپان، گوسفندانش را به كمتر تلاشى گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش كرده و سخن پراكنى كنى و در پىرياست باشى، زيرا اين دو، آدمى را به هلاكت مىكشانند.

4- گناهى كه بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَيْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراكُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبيبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
از جمله گنـاهانى كـه آمرزيده نشود ايـن است كه [آدمى ] بگويد: اى كاش مرا به غير از اين گناه مؤاخذه نكنند. سپس فرمود: شرك در ميان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سياه در شب تار نهانتر است.

5- نزديكتر به اسم اعظم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَيْنِ إِلى بَياضِها.»:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» به اسم اعظم خدا، از سياهى چشم به سفيدىاش نزديكتر است.

6- دوستى نيكان و دشمنى بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضيلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ زَيْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْىٌ عَلَى الْفُجّارِ.»:
دوستى نيكان به نيكان، ثوابست براى نيكان. و دوستى بدان به نيكان، فضيلت است براى نيكان. و دشمنى بدان با نيكان، زينت است براى نيكان. و دشمنى نيكان با بدان، رسوايى است براى بدان.

7- سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»:
از جمله تواضع و فروتنى، سلام كردن بر هر كسى است كه بر او مىگذرى، و نشستن در پايين مجلس است.

8- خنده بيجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْكُ مِنْ غَيْرِ عَجَب.»:
خنده بيجا از نادانى است.

9- همسايه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَيِّئَةً أَفْشاها.»:
از بلاهاى كمرشكن، همسايه اى است كه اگر كردار خوبى را بيند نهانش سازد و اگر كردار بدى را بيند آشكارش نمايد.

10- پندى گويا و جامع
«أُوصيكُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ الْوَرَعِ فى دينِكُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلى الله عليه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرَعَ فى دينِهِ وَ صَدَقَ فى حَديثِهِ وَ أَدَّى الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قيلَ: هذا شيعِىٌ فَيَسُرُّنى ذلِكَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا زَيْنًا وَ لا تَكُونُوا شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا كُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبيح، فَإِنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ كَذلِكَ.»:
لَناحَقٌّ فى كِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهيرٌ مِنَ اللّهِ لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ غَيْرُنا إِلاّ كَذّابٌ. أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله عليه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمْ السَّلامَ.»:
شما را به تقواى الهى و پارسايى در دينتان و تلاش براى خدا و راستگويى و امانتدارى درباره كسى كه شما را امين دانسته ـ نيكوكار باشد يا بدكار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگى سفارش مىكنم. محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)براى همين آمده است. در ميان جماعت هاى آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت كنيد. و حقوقشان را ادا نماييد، زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مىشود: اين يك شيعه است، و اين كارهاست كه مرا خوشحال مىسازد. تقواى الهى داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بكشانيد و همه زشتى را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبى كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم. در كتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پيامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده، احدى جز ما مدّعى اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ مىگويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت نماييد و زياد بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا صلوات بر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا مىسپارم، و سلام بر شما.

11- انديشه در كار خدا
«لَيْسَتِ الْعِبادَةُ كَثْرَةَ الصِّيامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فى أَمْرِ اللّهِ.»:
عبادت كردن به زيادى روزه و نماز نيست، بلكه [حقيقتِ] عبادت، زياد در كار خدا انديشيدن است.

12- پليدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ.»:
خشم و غضب، كليد هر گونه شرّ و بدى است.

13- ويژگى هاى شيعيان
«شيعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاكِيَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ لَهُمْ يَنابيعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّيرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:
پيروان ما، گروه هاى نجات يابنده و فرقه هاى پاكى هستند كه حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمككار ما [هستند]. به زودى چشمه هاى حيات [منجىِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاى آتش! پيش از ظهور براى آنان خواهد جوشيد.

14- ناآرامى كينه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»:
كينه توز ، ناآرامترينِ مردمان است.

15- پارساترين مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَكَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ.»:
پارساترين مردم كسى است كه در هنگام شبهه توقّف كند. عابدترين مردم كسى است كه واجبات را انجام دهد. زاهدترين مردم كسى است كه حرام را ترك نمايد. كوشننده ترين مردم كسى است كه گناهان را رها سازد.

16- وجود مؤمن
«أَلْمُؤْمِنُ بَرَكَةٌ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَى الْكافِرِ.»:
مؤمن براى مؤمن ،بركت و بر كافر، اتمام حجّت است.


17- محصول اعمال
«إِنَّكُمْ فى آجال مَنْقُوصَة وَ أَيّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ يَأْتى بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرًا يَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرًّا يَحْصِدُ نِدامَةً، لِكُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا يُسْبَقُ بَطىءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا يُدْرِكُ حَريصٌ ما لَمْ يُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ خَيْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»:
شما عمر كاهنده و روزهاى برشمرده اى داريد، و مرگ به ناگهان مىآيد، هر كس تخم خيرى بكارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر كس تخم شرّى بكارد به پشيمانى بِدْرَوَد. هر كه هر چه بكارد همان براى اوست. كُندكار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نيست در نيابد، هر كه به خيرى رسد خدايش داده، و هر كه از شرّى رهد خدايش رهانده.

18- شناخت احمق و حكيم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَكيمِ فى قَلْبِهِ.»:
قلب احمق در دهان او و دهان حكيم در قلب اوست.

19- تلاش براى رزق مقدّر
«لا يَشْغَلْكَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»:
رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از كار واجب باز ندارد.

20- عزّتِ حقگرايى
«ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ.»:
هيچ عزيزى حقّ را رها نكند، مگر آن كه ذليل گردد و هيچ ذليلى به حقّ نياويزد، مگر آن كه عزيز شود.

21- دوست نادان
«صَديقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ.»:
دوست نادان، مايه رنج است.

22- بهترين خصلت
«خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاِْيمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»:
دو خصلت است كه بهتر و بالاتر از آنها چيزى نيست:ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.

23- نتيجه جسارت بر پدر
«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فى صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَى الْعُقُوقِ فى كِبَرِهِ.»:
جرأت و دليرى فرزند بر پدرش در كوچكى، سبب عاقّ و نارضايتى پدر در بزرگى مىشود.

24- بهتر از حيات و بدتر از مرگ
«خَيْرٌ مِنَ الْحَياةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَياةَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِكَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»:
بهتر از زندگى چيزى است كه چون از دستش دهى، از زندگى بدت آيد، و بدتر از مرگ چيزى است كه چون به سرت آيد مرگ را دوست بدارى.

25- وابستگى و خوارى
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»:
چه زشت است براى مؤمن، دلبستگى به چيزى كه او را خوار دارد.

26- نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فيها نِعْمَةٌ تُحيطُ بِها.»:
هيچ بلايى نيست، مگر اين كه در آن از طرف خدا نعمتى است.

27- اكرام بدون افراط
«لا تُكْرِمِ الرَّجُلَ بِما يَشُقُّ عَلَيْهِ.»:
هيچ كس را طورى اكرام مكن كه بر او سخت گذرد.

28- ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.»:
هر كه در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر كه آشكارا برادرش را پند دهد او را كاسته.

29- تواضع و فروتنى
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا يُحْسَدُ عَلَيْها.»:
تواضع و فروتنى، نعمتى است كه بر آن حسد نبرند.

30- سختى تربيت نادان
«رِياضَةُ الْجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَنْ عادَتِهِ كَالْمُعْجِزِ.»:
پرورش دادن نادان و ترك دادن معتاد از عادتش، مانند معجزه است.

31- شادى بيجا
«لَيْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»:
اظهار شادى نزد غمديده، از بىادبى است.

32- جمال ظاهر و باطن
«حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالُ ظاهر، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالُ باطِن.»:
صورت نيكو، زيبايى ظاهرى است،و عقل نيكو، زيبايى باطنى است.

33- كليد تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْكَذِبَ.»:
تمام پليدى ها در خانه اى قرار داده شده و كليد آن دروغگويى است.

34- چشم پوشى از لغزش و يادآورى احسان
«خَيْرُ إِخْوانِكَ مَنْ نَسِىَ ذَنْبَكَ وَ ذَكَرَ إِحْسانَكَ إِلَيْهِ.»:
بهترين برادران تو كسى است كه خطايت را ناديده گيرد و احسانت را يادآور شود.

35- مدح نالايق
«مَنْ مَدَحَ غَيْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.»:
هر كه نالايقى را ثنا گويد، خود در موضعِ اتّهام قرار گيرد.

36- راه دوست يابى
«مَنْ كانَ الْورَعُ سَجِيَّتَهُ، وَ الْكَرَمُ طَبيعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ كَثُرَ صَديقُهُ.»:
كسى كه پارسايى خوى او، و بخشندگى طبيعت او، و بردبارى خصلت او باشد دوستانش بسيار شوند.

37- انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:
كسى كه با خدا مأنوس باشد، از مردم گريزان گردد.

38- خرابى مناره ها و كاخ ها
«إِذا قامَ الْقائِمُ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَنائِرِ وَ الْمَقاصيرِ الَّتى فِى الْمَساجِدِ.»:
هنگامى كه قائم(عليه السلام) قيام كند، دستور به خرابى مناره ها و كاخ هاى مساجد دهد.

39- نماز شب، سير شبانه
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا يُدْرَكُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّيْلِ.»:
وصول به خداوند عزّوجلّ، سفرى است كه جز با عبادت در شب حاصل نگردد.

40- ادبى بسنده
«كَفاكَ أَدَبًا تَجَنُّبُكَ ما تَكْرَهُ مِنْ غَيْرِكَ.»:
در مقام ادب براى تو همين بس كه آنچه براى ديگران نمىپسندى، خود، از آن دورى كنى.

بسم الله الرحمن الرحیم

امام حسن عسکری علیه السلام می‌فرماید:

• مؤمن برای مؤمن برکت و بر کافر حجت است.

• هیچ عزیزی حق را ترک نکرد جز آن که خوار شد و هیچ دلیلی پای بند حق نگشت مگر آن که عزت یافت.

• از ادب و اخلاق، همین تو را بس که آن چه را از دیگران نمی پسندی خود انجام ندهی.

• کم زیان ترین دشمن کسی است که دشمنی خود را آشکار می کند.

• پیوستن به آن که به او امیدواری، بهتر از بودن با کسی است که از شر و بدی او ایمن نیستی.

• آن که شخص ناسزاوار و ناشایسته را بستاید خود را متهم کرده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند :

* کینه توز ، ناآرامترینِ مردمان است.

* هركه زياد بخوابد ، خواب‏هاى پريشان بيند.

* الکافی - به نقل از محمّد بن يحيى : زيان آنها براى شيعيان ناتوان (و آسيب‏پذير) ما بيشتر از زيان سپاه يزيد براى حسين بن على عليهماالسلام و ياران اوست ؛ زيرا آنها جان و مال ايشان را گرفتند و اين علماى بدكردار ... در دل شيعيان ناتوان ما شكّ و شبهه مى‏اندازند و گمراهشان مى‏كنند .

* كمال الدين- به نقل از نسيم ، بانوى خدمتگزار امام عسكرى عليه‏السلام: يك شب پس از ميلاد صاحب الزمان عليه‏السلام ، هنگامى كه در حضور وى (امام زمان) رسيدم و نزد او عطسه‏اى كردم ، به من فرمود : «خدايت رحمت كناد!» .
از اين دعا ، شادمان شدم . پس به من فرمود : «آيا به تو درباره عطسه ، مژده‏اى ندهم؟» .
گفتم : چرا ، سرورم .
فرمود : «آن [به معناى] در امان بودن از مرگ تا سه روز است» .

رضا;24786 نوشت:

17- محصول اعمال
«إِنَّكُمْ فى آجال مَنْقُوصَة وَ أَيّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ يَأْتى بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرًا يَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرًّا يَحْصِدُ نِدامَةً، لِكُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا يُسْبَقُ بَطىءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا يُدْرِكُ حَريصٌ ما لَمْ يُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ خَيْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»:
شما عمر كاهنده و روزهاى برشمرده اى داريد، و مرگ به ناگهان مىآيد، هر كس تخم خيرى بكارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر كس تخم شرّى بكارد به پشيمانى بِدْرَوَد. هر كه هر چه بكارد همان براى اوست. كُندكار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نيست در نيابد، هر كه به خيرى رسد خدايش داده، و هر كه از شرّى رهد خدايش رهانده.

18- شناخت احمق و حكيم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَكيمِ فى قَلْبِهِ.»:
قلب احمق در دهان او و دهان حكيم در قلب اوست.

19- تلاش براى رزق مقدّر
«لا يَشْغَلْكَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»:
رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از كار واجب باز ندارد.

20- عزّتِ حقگرايى
«ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ.»:
هيچ عزيزى حقّ را رها نكند، مگر آن كه ذليل گردد و هيچ ذليلى به حقّ نياويزد، مگر آن كه عزيز شود.

.

سلام بر جناب رضا البته که تاکید خوبه ولی پست قبلی همین 40حدیث بود

[="arial"]امام حسن عسگری(ع) می فرماید:
[="blue"]قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري - عليه السلام - : أعْرَفُ النّاسِ بِحُقُوقِ إخْوانِهِ، وَأشَدُّهُمْ قَضاءً لَها، أعْظَمُهُمْ عِنْدَاللهِ شَأناً.[/]

هركس حقوق هم نوعان خود را بشناسد و رعايت كند و مشكلات و نيازمندي هاي آن ها را برطرف نمايد، در پيشگاه خداوند داراي عظمت و موقعيّتي خاصّي خواهد بود.
________________________________
«احتجاج طبرسي، ج 2، ص 517، ح 340»

[/]

[="arial"][="blue"]قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري - عليه السلام - : مَنْ كانَ الْوَرَعُ سَجّيَتَهُ، وَالْكَرَمُ طَبيعَتَهُ، وَالْحِلْمُ خُلَّتَهُ، كَثُرَ صديقُهُ وَالثَّناءُ عَلَيْهِ.
[/]
هركس ورع و احتياط در روش زندگيش، بزرگواري و سخاوت عادت برنامه اش و صبر و بردباري برنامه اش باشد; دوستانش زياد و تعريف كنندگانش بسيار خواهند بود.
__________________
«أعلام الدّين، ص 314»
[/]