جمع بندی عصمت حضرت فاطمه ی زهرا (س)
تبهای اولیه
سلام
عصمت انبیا و امامان معصوم با توجه به وظیفه ی راهنمایی و الگو بودن ایشان اثبات میشه ولی چه دلیلی برای عصمت حضرت فاطمه ی زهرا وجود داره ؟
سلامعصمت انبیا و امامان معصوم با توجه به وظیفه ی راهنمایی و الگو بودن ایشان اثبات میشه ولی چه دلیلی برای عصمت حضرت فاطمه ی زهرا وجود داره ؟
با سلام و عرض ادب
برداشت اول
نخست بايد توجه داشت که منظور از عصمتي که دربارهي انبيا و اوليا عليهمالسلام گفته ميشود، چيست؟
آيا معناي لغوي آن، يعني مصون و محفوظ بودن منظور است، که در مورد انبيا و اوصيا مصون بودن از مطلق خطاهاي مادي و معنوي قصد بشود، و يا فقط محفوظ و مصون بودن از خطاهاي معنوي منظور است.
به عبارت ديگر: آيا ايشان حتي در امور ظاهري که مربوط به جهات عالم طبيعت و زندگي روز مره غير مرتبط به مسائل معنوي و توحيدي و ديني هست، نيز عصمت دارند، و يا تنها در امور معنوي که منافي با استوار بودن باطني و فطري بر طريق توحيد و صراط مستقيم هست، عصمت دارند؟
آنچه از ظاهر آيات و روايات در اين باره استفاده ميشود، همان معناي دوم است،و دليلي بر اينکه نسبت به امور ظاهري هم از خطاها بايد عصمت داشته باشند، نداريم (هر چند اگر بخواهند، ميتوانند باذن الله نسبت به آن امور نيز آگاه شوند.)
زيرا ريشهي عصمت، اين بزرگواران، به عدم انحراف از فطرت بازگشت ميکند، آن فطرتي که قرآن شريف دربارهي آن ميفرمايد:
(فاقم وجهک للدين حنيفا، فطرت الله التي فطر الناس عليها، لا تبديل لخلقالله، ذلک الدين القيم، ولکن اکثر الناس لا يعلمون»؛[1]استوار و مستقيم روي (و تمام وجود) خود را به سوي دين کن، همان سرشت و فطرتي که خداوند مردم را بر آن آفريد، و در خلقت الهي تبديل و تغييري نيست. اين است دين قيم و استوار، ولي اکثر مردم (از اين حقيقت) آگاه نيستند.
در احاديث نيز «فطرت» را به «توحيد» و «اسلام» و «معرفت ربوبي» تفسير نمودهاند. [2]
به عبارت ديگر: ريشه خطا و گناه، غفلت از فطرت توحيدي است، و اين امر در انبيا و اوليا عليهمالسلام راه ندارد، زيرا ايشان در عين اينکه زندگي عادي ميان مردم را داشتهاند، از بدو تولد تا زمان رحلتشان، هرگز توجهي به عالم طبيعت نداشته، و در نتيجه هيچگونه حجابي ميان آنها و فطرتشان حائل نشده است، تا لحظهاي غفلت براي آنها حاصل شده باشد و يا خطايي از آنها سر زند، لذا از خطا که منشأش غفلت از توحيد است، محفوظ بودهاند.[3]
و «دين» نيز، که عبارت از يک سلسله دستورات خاصي است، بازگشت واساس آن- چنان که ظاهر آيهي مورد بحث نيز بر آن دلالت دارد- همان موافقت با فطرت توحيدي ميباشد.
و «دين قيم»، همان خود فطرت و استوار بودن بر فطرت توحيد و جدايي نگرفتن از آن است که انبيا و اوليا چنين هستند، چنانکه قرآن شريف دربارهي حضرت يحيي عليهالسلام ميفرمايد:
«و سلام عليه يوم ولد، و يوم يموت، و يوم يبعث حيا»؛[4] و سلام بر او روزي که متولد شد، و روزي که رحلت ميکند، و روزي که زنده، مبعوث و برانگيخته ميشود.
و نيز از زبان حضرت عيسي عليهالسلام دربارهي وي چنين ميفرمايد:
«والسلام علي يوم ولدت، و يوم اموت، و يوم ابعث حيا»؛[5] و سلام بر من روزي که به دنيا آمدم، و روزي که از دنيا رحلت ميکنم، و روزي که زنده، مبعوث و برانگيخته ميشوم.
و سلامهاي ديگري که دربارهي انبياي ديگر ذکر ميفرمايد، همگي به اين معنا اشاره دارد، زيرا «سلام الهي» به معناي امنيت مطلق و سلامتي و مصونيت از همه خطاهايي است که انسان را از فطرت توحيدي خود دور ميکند، و کسي که مخاطب سلام الهي قرار گيرد از همه پليديها به دور است.
به اين ترتيب: غير از انبيا و اوليا که از بدو تولد از عصمت الهي برخوردارند، ديگران نيز (که قبل از اين عالم چنانکه باز از آيات و روايات استفاده ميشود به فطرت توحيد آشنا بوده و هيچ حجابي ميان آنها و فطرتشان نبوده، ولي با آمدن به اين عالم، آن عصمت را از دست دادهاند) اگر با توجه به دستوراتي که شارع مقدس تشريع نموده، مجاهده کرده و حجابهاي غفلت ميان خود و فطرت توحيديشان را که نتيجهي گناه و توجه به عالم طبيعت است، پاک کرده و دوباره به فطرتشان بازگردند، و هيچ گونه حجابي ميان آنها و فطرتشان نماند، از همان لحظه معصوم به حساب ميآيند. چنانکه در ادعيه تمناي چنين معنايي را از خداوند نموده و عرض ميکنيم:
«و تعصمني من کل ما نهيتني عنه»؛[6] و مرا با عصمت خود، از تمام چيزهايي که نهي فرمودي حفظ کني.
و در جاي ديگر عرض ميکنيم:
«و اعصمني ان أخطيء»؛[7]مرا از خطا، معصوم و محفوظ بدار.
و يا عرض ميکنيم:
«و اعصمني فيما بقي من عمري»؛[8]و مرا در باقي مانده عمرم معصوم نما.
[=Calibri][1]. الروم: 30.
[=Calibri][2]. اصول کافي، ج 2، ص 12، باب «فطره الخلق علي التوحيد».
[=Calibri][3]. اميرالمومنين علي عليهالسلام خطاب به کميل- رضوان الله عليه- دربارهي آنها چنين ميفرمايد:«صحبوا الدنيا بابدان ارواحها معلقه بالمحل الاعلي»: (آنان با بدنهايي که ارواحشان به محل اعلي متّصل است، با دنيا (يا: در دنيا) مصاحبت و معاشرت کردند.) نهجالبلاغه، ص 497، از کلام 147.
و در جاي ديگر در وصف زهاد ميفرمايد: «کانوا قوماً من اهل الدنيا و ليسوا من اهلها، فکانوا فيها کمن ليس منها... تقلب ابدانهم بين ظهراني أهل الاخرة...»: آنان گروهي از اهل دنيايند، ولي اهل دنيا (و شيفته آن) نيستند، لذا در دنيا مثل کسي که از دنيا نباشد زندگي ميکنند... بدنهاي ايشان ميان اهل آخرت و در وسط جمع آنان است. نهجالبلاغه ص 352، از خطبه 230.
[=Calibri][4]. مريم: 15.
[=Calibri][5]. مريم: 33.
[=Calibri][6]. اقبال الأعمال، دعاي هنگام استهلال و روز اول محرم، ص 546.
[=Calibri][7]. اقبال الأعمال، ص 550.
[=Calibri][8]. اقبال الاعمال، دعاي روز بيست و سوم ماه مبارک رمضان، ص 216.
عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها
با توجه به آیۀ تطهیر و روایات وارده در مورد عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها ، پي خواهيم برد که وي قطعاً عصمتي را که انبيا و اوليا از آن برخوردار بودهاند، داشته است، زيرا فاطمه عليهاالسلام در اين احاديث، از جهت مقام و منزلت نورانيت و ولايت، همرديف با ايشان بلکه بالاتر بوده و همرديف با رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم و ائمهي اطهار (از نظر معنويت نه نبوت و وصايت که منصب الهي است) معرفي شده است. و اين بدان معناست که هيچ حجابي ميان او و فطرتش، در هيچ زماني حائل نشده تا خطايي و حتي غفلتي از او صادر شده باشد.
فاطمه عليهاالسلام، معصومهاي است که طينتش از اعلي عليين خلق شده. او طاهره و مطهرهاي است که به هيچ پليدي آلوده نشده است و تعبيرات ديگري که همه اشاره به اين است که فطرتش دست نخورده باقي مانده است.
خلاصه آنکه: اگر نه اين بود که ارادهي حق سبحانه بر اين قرار گرفته است که نبوت و وصايت منصب خاص مردان باشد، به حضرت زهرا عليهاالسلام نيز عطا ميشد.[1]
با سلام
امام صادق علیه السلام فرمودند : ما حجت خدا بر مردم و مادرمان فاطمه -سلام الله علیها-- حجت خدا بر ماست
حال که به فرمایش شما حجت بر مردم باید معصوم باشد حجت بر حجت که دیگر باید فراتر از این حرفها باشد
سلامعصمت انبیا و امامان معصوم با توجه به وظیفه ی راهنمایی و الگو بودن ایشان اثبات میشه ولی چه دلیلی برای عصمت حضرت فاطمه ی زهرا وجود داره ؟
برداشت دوم: فاطمه حجت خدا[1]
اگر خداوند متعال در ميان امت اسلامي چهارده نفر «حجت معصوم» آفريده، بدون ترديد فاطمهي زهرا عليهاالسلام جزو برترين آنان است و پس از رسولخدا و اميرالمومنين عليهالسلام سومين شخصيت جهان هستي به حساب ميآيد و حتي برتري مقام او بر تمام پيامبران پيشين و حضرات ائمه، غير از علي عليهالسلام ثابت است.
حضرت امام باقر عليهالسلام در عظمت و جلالت مادرش فاطمه عليهاالسلام ميفرمايند:«لقد کانت عليهاالسلام مفروضه الطاعة علي جميع من خلقاللَّه من الجن و الانس و الطير و الوحش و الانبيا و الملائکه»؛[2] اطاعت فاطمه عليهاالسلام بر تمام بندگان الهي حتي جن و انس، پرندگان و حيوانات، پيامبران و ملائکه واجب است.
اگرچه اين اطاعت، «اطاعت تشريعي» نيست، بلکه منظور از آن «اطاعت تکويني» است ولي تقدم او را بر انبياي ديگر نشان ميدهد. و لذا حضرت امام حسن عسکري عليهالسلام در اين باره ميفرمايد:«نحن حجهاللَّه و فاطمة حجة علينا»؛[3]ما حجت خدا و فاطمه عليهاالسلام حجت ما ميباشد.
و حضرت امام زمان - عجلاللَّه تعالي فرجه الشريف - در توقيع مبارکشان ميفرمايند:
«و في ابنه رسولاللَّه (ص) اسوة حسنه»؛[4] (فاطمه) دختر پيامبر خدا صلي اللَّه عليه و آله الگو و اسوه زيبا براي مردم است. اين احاديث سهگانه (به عنوان نمونه)، نشان ميدهد حضرت فاطمهي زهرا عليهاالسلام يکي از حجتهاي خداوندي است و جنبهي الگويي و رهبري دارد و حضرات ائمهاطهار عليهاالسلام او را بر خود مقدم، اعمال و رفتار وي را سرمشقشان قرار ميدادند... و پيامبر صلي اللَّه عليه و آله، نيز ميفرمايند: خداوند متعال علي، همسر و فرزندانش را حجت خود در ميان مردم قرار داده است. [5]
طبق روایاتى که از اهل سنت نقل شده است، عایشه و ام سلمه به صراحت اعلام داشتند که آیۀ تطهیر در شأن آنها نازل نشده است.[
بدران، عبدالقادر، تهذیب تاریخ دمشق، ج ۴، ص ۹۰۸؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۶؛ قندوزى، ینابیع المودة، ص ۲۴۹؛ ابن حجر عسقلانى، الصواعق المحرقه، ص ۱۴۱ و… اهل بیت در آیۀ تطهیر، ص ۲۸ – ۲۰؛ طباطبایی، المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۴ – ۳۱۶٫] البته ادله ی دیگر این نکته را به وضوح بیان می کنند که اهل بیت پیامبر (ص) در چهارده معصوم منحصر است.جابر گوید من در اتاق ام سلمه (همسر پیامبر) نزد رسول اللّه بودم که خداوند این آیه را نازل فرمود: «إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً؛ همانا خداوند میخواهد از شما اهل بیت پلیدی را بزداید و شما را پاکیزه و مطهّر گرداند.» در این هنگام رسول اللّه، حسن و حسین و فاطمه را فرا خواند جلوی خود نشاند، علی را فرا خواند و پشت سر خود نشاند و گفت: خداوند! اینان اهل بیت منند پلیدی را از آنان دور دار و آنان را پاکیزه گردان. ام سلمه که شاهد صحنه بود پرسید: ای رسول خدا! آیا من هم با آنانم؟ پیامبر پاسخ داد: تو به راه خیر هستی. جابر گوید من گفتم: ای پیامبر خدا! خداوند این خاندان پاکیزه و ذریّه مبارک را حرمت و اکرام کرد که پلیدی را از آنان دور ساخت. فرمود: ای جابر! زیرا آنان خاندان من و از گوشت و خون من هستند، برادرم علی بزرگ اوصیا، دو پسرم (حسن و حسین) بهترین نوادگانِ (پیامبران)، و دخترم فاطمه بزرگ بانوان است، و مهدی از ماست. جابر گوید پرسیدم: ای رسول خدا! مهدی کیست؟ امامان بعد از من از نسل حسین هستند. نُهمین آنان قائم است که سراسر زمین را از عدالت پر کند، و بر تأویل قرآن قتال کند چنان که من بر تنزیل آن قتال کردم.[
کفایة الأثر، ص 65-66][/]
سلامعصمت انبیا و امامان معصوم با توجه به وظیفه ی راهنمایی و الگو بودن ایشان اثبات میشه ولی چه دلیلی برای عصمت حضرت فاطمه ی زهرا وجود داره ؟
سلام :Gol:
عصمت منحصر در انبياء وامامان نيست وهر كسي كه اين قابليت را داشتعه باشد خداوند او را معصوم قرار مي دهد.چنانچه خداوند متعال درآيه42 سوره آل عمران تصريح مي كند كه حضرت مريم پاك از گناه بود واذ قالت الملائكه يا مريم انّ الله اصطفاك وطهرك واصطفاك علي نساء العالمين .
زماني كه فرشته ها به مريم گفتند:اي مريم همانا خداوند تورا برگزيد واز گناهان پاك كرد وتورا بر تمام زنان عالم برتري بخشيد.
براي عصمت حضرت زهراأ(س)دلائل متعددي وجود دارد:
1-آيه تطهير:كه دوستان به آن اشاره كردند.
2-اولويت: درحديثي امام صادق عليه السلام به نقل از فرشتگان مي فرمايد:فرشتگان ندا مي دهند مريم بهترين زن عصر خودبود اما فاطمه (س)بهترين زنان عصر خود وزنان زمان حضرت مريم وزنان كل عالم در اين دنيا وسراي آخرت است.(بحارالانوارج14ص206به نقل از علل الشرايع)
مگر مي شود مريمي كه مقامش پايين تر ازفاطمه(س)است معصوم باشد ولي حضرت زهرامعصوم از گناه نباشد.پس به طريق اولي آن حضرت معصوم مي باشد.
3-آيه مباهله:سوره آل عمران آيه61مفسران شيعه وسني قائلند به اينكه منظور از نسائنا در آيه شريفه حضرت زهرا(س)مي باشد.باتوجه به اينكه كساني كه رسول خدا همراه خود آورده بود معصوم بودندپس به قرينه حاليه مي توان فهميد كه حضرت زهرا نيز معصوم بوده است.
4- حديث ثقلين:درحديث ثقلين كه متواتر بين شيعه وسني است وهمه معتقدند يكي از مصاديق اهل بيت دراين حديث حضرت زهرا مي باشدودر اين حديث رسول خدا اهل بيت را دركنا رقرآن بعنوان دو يادگار خود معرفي مي كندوبه طور مطلق او به اطاعت آنها مي كند واين نشانگر عصمت اهل بيت است.
اني تارك فيكم الثقلين كتا ب الله وعترتي ما ان تمسكتم بهمالن تضلوا ابدا(صحيح مسلم باب فضائل علي بن ابي طالب حديث2408،عبقات الانوارج20ص24،مستدرك حاكم ج3ص110):Gol:
با سلام
1- در روایتی از یکی از امامان آمده که وقتی عمر و ابوبکر به خانه حضرت علی رفتند، به حضرت زهرا سلام کردند ولی وی جوابشان را نداد و از آن ها رو برگرداند.
عمر و ابوبکر اگرچه با حضرت علی اختلاف داشتند ولی مسلمان بوده اند. حال چطور این گناه حضرت زهرا را با عصمتش می توان در یک جا جمع کرد؟ این نشان می دهد حضرت زهرا معصوم نبوده.
2- سند روایت را لطفاً بررسی نمایید که درست است یا خیر. چون انجامش از عهده من خارج است.
و اما ایرادهایی که از نوشته های شما به ذهنم رسیدند:
نوشته بودید:
و حضرت امام زمان - عجلاللَّه تعالي فرجه الشريف - در توقيع مبارکشان ميفرمايند:
«و في ابنه رسولاللَّه (ص) اسوة حسنه»؛[4] (فاطمه) دختر پيامبر خدا صلي اللَّه عليه و آله الگو و اسوه زيبا براي مردم است.
حال چنانچه من طبق این الگو، پاسخ سلام کسی را ندهم درست است؟
نوشته بودید:
اگر دو ضمیر جمع به کار رفته است، پس این آیه شامل حال حضرت زهرا نمی شود چون ایشان زن هستند. اگر بگویید که چون حضرت زهرا هم در آن جمع حضور داشته است پس شامل حال او می شود، در پاسخ شما می خواهم بنویسم که طبق همین منطق، غیر از سه امام اول که در آن جمع حضور داشته اند، این آیه شامل حال امامان بعدی نمی شود چون آن ها در آن جمع حضور نداشته اند. اگر شامل حال فرزندان امام حسین و امام حسن هم می شود، پس باید شامل حال همه فرزندان امامان شود که می دانیم برخی از آن ها کذاب بوده اند!
نوشته بودید:
آن طور که فرمودید اراده خدا برای دور کردن رجس از اهل بیت، اراده تکوینی بوده. آن ها نیز با رسیدن به حالت شهود عقلی یا قلبی که در اثر اراده تکوینی خدا برایشان پدید آمده، دیگر دید و قلبشان آن قدر گسترش یافته که دیگر میلی به انجام گناه و زشتی ندارند. پس اهل بیت به خاطر عدم ارتکاب گناه هیچ هنری نکرده اند بلکه این یک توفیق اجباری بوده که نصیب آن ها شده است و خودداری انسان های معمولی از انجام گناه، ارزش بیشتری دارد. همه انسان ها معصوم و بی گناه به دنیا می آیند. حال چنانچه کسی بتواند این معصومیت را در بزرگسالی نیز حفظ کند، آیا این با ارزشتر از آن نیست که خدا کسی را شامل توفیق اجباری کند؟
مسئله دیگر این است که تا پیش از نزول این آیه به پیامبر، هیچ تضمینی وجود نداشته که اهل بیت ایشان مرتکب گناه نشده باشند و این آیه احتمالاً فقط می تواند آینده آن ها را مصون کند.
عمر و ابوبکر اگرچه با حضرت علی اختلاف داشتند ولی مسلمان بوده اند. حال چطور این گناه حضرت زهرا را با عصمتش می توان در یک جا جمع کرد؟
با عرض سلام
اتفاقا ایشان برای اینکه بعضی مسائل را روشن کند جواب سلام آن دو را ندادند....
مسلمان بوده اند.
ثابت کنید.......
قال رسول الله صلی الله علیه و اله: لا یقبل الله لصاحبِ بدعةٍ صوماً و لا صلوةً و لا صدقةً و لا حجّاً و لا عُمرةً و لا جهاداً و...یخرج من الاسلامِ کما تخرج الشعرة من العجین.
خدا هیچ عملی را از قبیل نماز روزه صدقه حج و...از بدعت گذار قبول نمی کند و او از اسلام خارج میشود... .
قال رسول الله صلی الله علیه و اله: اهل البدع شرالخلق و الخلیفة (کنزالعمال)
اهل بدعت بدترین مخلوقات و موجودات هستند.
1-عمر می گفت: آب را داخل شراب کنید و بخورید مانعی ندارد! همچنین آورده اند یک وقتی مردم شام از سرما و سنگینی آب و بدی محصول زمین نزد عمر شکایت بردند. عمر به آنها اجازه داد که شراب را بجوشانند وقتی دو ثلث آن کم شد یک سوم باقیمانده را بیاشامند!
[SPOILER]سنن بیهقی ج8 ص 300 و 301- سنن نسائی ج8 ص 329- کنز العمال هندی ج 3ص 109و 101- تیسیر الوصول ج2 ص 178- جامع مسانید ابوحنیفه ج2ص 191[/SPOILER]
2-ابن شهاب از عروة بن زبیر، از عبدالرحمان بن عبدالقاری نقل کرده که گفت: شبی از شبهای رمضان با عمربن خطاب به مسجد رفتیم، مردم متفرق بودند و هرکس برای خود نماز می خواند و بعضاً مردی با اقوام خود به نماز مشغول بود. عمر چون این بدید گفت: به عقیده من اگر اینها را با یک امام گرد آوریم بهتر است. و در پی این تصمیم ابیّبن کعب را به امامت گماشت.
شب دیگر به اتفاق به مسجد رفتیم و مردم به جماعت نماز می خواندند، عمر گفت: نعم البدعة هذه این بدعت خوبی است! البته نمازی که پس از خوابیدن بخوانند; یعنی آخر شب از اینکه اوّل شب اقامه شود بهتـر خـواهـد بـود.
[SPOILER]صحيح البخاري ك التراويح ج 2 / 252، موطأ مالك ج 1 / 114، الطرائف لابن طاوس ص 445 عن الجمع بين الصحيحين.[/SPOILER]
3-گوینده: حسبنا کتاب الله کافر است !
إِنَّ الَّذِینَ یَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِكَ سَبِیلًا أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً
یعنی: آنان كه به خدا و رسولان او كافر شوند و خواهند كه میان خدا و پیغمبرانش جدایى اندازند و گویند: ما به برخى (از انبیاء) ایمان آورده و به پارهاى ایمان نیاوریم و خواهند كه میان كفر و ایمان راهى اختیار كنند به حقیقت كافر اینهایند و ما براى كافران عذابى خوار كننده مهیا ساختهایم.
از این آیه شریفه فهمیده می شود که کسانی که قصد دارند تا بین خدا و رسول جدائی بیاندازند کافران حقیقی هستند. و نکته جالب اینجاست که قران تنها درباره این نوع کافران فرموده است که این ها کافران حقیقی هستند !
اما ببینیم چگونه عمر سعی کرد تا بین خدا و رسولش جدائی بیاندازد:
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله در لحظات آخر عمرشان فرمودند:
قلم و کاغذ بیاورید تا وصیتنامه ای برای شما بنویسم که بعد ازمن هرگز گمراه نشوید.
ولی عمر بن خطاب گفت: ان النبی غلبه الوجع و عندکم کتاب الله حسبنا کتاب الله !!! (این حدیث در اصح کتب اهل سنت موجود می باشد)
در قسمت اول جمله عمر توهین بسیار بزرگی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می کند. اینقدر این توهین بزرگ است که حقیر خجالت میکشم آن را ترجمه کنم. ولی بحث ما بر سر قسمت دوم جمله است که گفت: "کتاب خدا ما را بس است"
عمر با گفتن این جمله همان کاری را کرد که در ایه شریفه مذکور در مورد آن صحبت میکند. یعنی او با این جمله قصد بر این داشت تا بین کلام خدا (قران) و پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله جدائی بیافکند. و در واقع او چنین گفت که خدا یک چیز می گوید و پیامبر ص چیز دیگر. و در میان این دو ما باید به کلام خدا تمسک بجوئیم !
در حالیکه خود قران درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه واله می فرماید:
وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى.
یعنی: وهرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید! آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست.
4-امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند:
.................................................(ویرایش شد برای وحدت)
و حضرت امام زمان - عجلاللَّه تعالي فرجه الشريف - در توقيع مبارکشان ميفرمايند:
«و في ابنه رسولاللَّه (ص) اسوة حسنه»؛[4] (فاطمه) دختر پيامبر خدا صلي اللَّه عليه و آله الگو و اسوه زيبا براي مردم است.حال چنانچه من طبق این الگو، پاسخ سلام کسی را ندهم درست است؟
در کتاب صحیح بخاری نیز آمده است فاطمه (س) سیده زنان بهشت است
[SPOILER][/SPOILER]
اما در مورد آیه تطهیر:
سوال اینجاست:
1-در آيات ياد شده وقتي سخن از زنان پيامبر اکرم (ص) به ميان آمده ، ضمير جمع مؤنث به کار رفته مانند: من يات منکن - و من يقنت منکن - لستن - ان اتقيتن - تخضعن - وقرن - بيوتکن و .... ولي وقتي به آيه تطهير رسيده ضماير جمع مذکر به کار رفته مانند: ليذهب عنکم - ويطهرکم . اگر منظور زنان پیامبر است چرا از ضمیر جمع مذکر استفاده شده است؟؟؟
2- زنان پيامبر گرامي (ص) متعدد بودند و در خانه هاي مختلف زندگي مي کردند و لذا در آيه 32 جمله (وقرن في بيوتکن) آمده است و اگر چنان که آيه تطهير نيز شامل آن ها مي شد بايد جمله (اهل البيوت) مي آمدپس چرا (اهل البيت) آمده است؟؟؟
3-طبق روايت صحيح مسلم و غيره وقتي آيه تطهير نازل شد رسول اکرم (ص) حضرت علي و فاطمه و حسن و حسين را زير کساء قرار داد و آيه شريفه قرائت فرمود روايت صحيح مسلم: قَالَتْ عَائِشَةُ خَرَجَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم غَدَاةً وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْر أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا). صحيح مسلم: 7 /130 ح 6414. چرا نامی از جناب عایشه و دیگر زنان پیامبر در حدیث نیامده؟؟؟
4-در صحيح مسلم آمده که از زيد بن ارقم سؤال شد آيا به زنان پيامبر (ص) اهل بيت پيامبر گفته مي شود يا خير؟ پاسخ داد همسر يک مرد از اهل بيت آن به حساب نمي آيد زيرا چه بسا زني با مردي يک عمر زندگي مي کند ولي در آخر عمر طلاق گرفته و به خانه پدرش رفته و جزء اهل بيت پدر محسوب مي شود: إنّ زيد بن أرقم سئل عن المراد بأهل البيت هل هم النساء ؟ قال: لا / وأيم اللّه ، إنّ المرأة تكون مع الرجل العصر من الدهر ، ثمّ يطلّقها ، فترجع إلى أبيها وقومها. صحيح مسلم: ج 7 ص 123، (رقم 6381)، كتاب فضائل الصحابة، باب فضائل علي بن أبي طالب (ع).آیا شما این روایت را قبول دارید یا خیر؟ آیا زید در این حدیث اشتباه کرده و جناب مسلم کار لغوی کرده که این حدیث را ذکر کرده است؟؟؟
5-چرا هیچ کدام از زنان پیامبر ادعا نکرده اند که آیه تطهیر در حق آنان نازل شده است؟؟؟
6-اين آيه با كلمه «انما» كه از قوىترين ادات حصر به شمار مىرود، اذهاب رجس و پليدى را در اهل بيت عليهم السلام منحصر كرده است و از آن جائى كه الف و لام «الرجس» الف و لام جنس به حساب مىآيد، شامل هر نوع پليدى؛ چه ظاهرى و چه باطنى خواهد شد. به تعبير ديگر خداوند در اين آيه اراده كرده است كه هر نوع پليدى؛ چه باطنى و چه ظاهرى را تنها از اهل بيت عليهم السلام، بزدايد و تنها آنها را پاك و منزه سازد. حالا کسانیکه معتقدند زنان پیامبر از جمله عایشه جز این آیه اند ایا معتقدند اینان هیچ خطایی نکرده و کاملا پاکند؟
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ[/]
[/]
اگر دو ضمیر جمع به کار رفته است، پس این آیه شامل حال حضرت زهرا نمی شود چون ایشان زن هستند. اگر بگویید که چون حضرت زهرا هم در آن جمع حضور داشته است پس شامل حال او می شود، در پاسخ شما می خواهم بنویسم که طبق همین منطق، غیر از سه امام اول که در آن جمع حضور داشته اند، این آیه شامل حال امامان بعدی نمی شود چون آن ها در آن جمع حضور نداشته اند. اگر شامل حال فرزندان امام حسین و امام حسن هم می شود، پس باید شامل حال همه فرزندان امامان شود که می دانیم برخی از آن ها کذاب بوده اند!
[="arial black"][="darkgreen"]قاعده اي هست
در زبان عربي
به نام
تغليب
مذکر از نظر لفظي
غالب بر مونث هست
مثلا
وقتي ميفرمايد
يا ايها الذين امنو
هم مردان
هم زنان را
شامل ميشود
از باب
تغليب
اينجا هم
از باب تغليب هست
مثلا اگر
ماه و خورشيد را بفرمايد
شمسين ميگويند[/][/]
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ[/]
[/]در کتاب صحیح بخاری نیز آمده است فاطمه (س) سیده زنان بهشت است
[="arial black"][="darkgreen"]در این مورد باید عرض کنم در هر نما جمعه اهل سنت این حدیث رو می خونند و هر کس با این حدیث مخالفت کند از ارحمق هم بد تر است[/][/]
5-چرا هیچ کدام از زنان پیامبر ادعا نکرده اند که آیه تطهیر در حق آنان نازل شده است؟؟؟
[="arial black"][="darkgreen"]همان طور که دوست عزیز علی مع الحق فرمودند زنان پیامبر در هیچ جا چنین ادعایی نکردند
وحتی به جرات بگویم یک روایت ضعیف هم نیست در این باب[/][/]
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ[/]
3-گوینده: حسبنا کتاب الله کافر است !إِنَّ الَّذِینَ یَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِكَ سَبِیلًا أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً
یعنی: آنان كه به خدا و رسولان او كافر شوند و خواهند كه میان خدا و پیغمبرانش جدایى اندازند و گویند: ما به برخى (از انبیاء) ایمان آورده و به پارهاى ایمان نیاوریم و خواهند كه میان كفر و ایمان راهى اختیار كنند به حقیقت كافر اینهایند و ما براى كافران عذابى خوار كننده مهیا ساختهایم.
از این آیه شریفه فهمیده می شود که کسانی که قصد دارند تا بین خدا و رسول جدائی بیاندازند کافران حقیقی هستند. و نکته جالب اینجاست که قران تنها درباره این نوع کافران فرموده است که این ها کافران حقیقی هستند !
اما ببینیم چگونه عمر سعی کرد تا بین خدا و رسولش جدائی بیاندازد:
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله در لحظات آخر عمرشان فرمودند:
قلم و کاغذ بیاورید تا وصیتنامه ای برای شما بنویسم که بعد ازمن هرگز گمراه نشوید.
ولی عمر بن خطاب گفت: ان النبی غلبه الوجع و عندکم کتاب الله حسبنا کتاب الله !!! (این حدیث در اصح کتب اهل سنت موجود می باشد)
در قسمت اول جمله عمر توهین بسیار بزرگی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می کند. اینقدر این توهین بزرگ است که حقیر خجالت میکشم آن را ترجمه کنم. ولی بحث ما بر سر قسمت دوم جمله است که گفت: "کتاب خدا ما را بس است"
عمر با گفتن این جمله همان کاری را کرد که در ایه شریفه مذکور در مورد آن صحبت میکند. یعنی او با این جمله قصد بر این داشت تا بین کلام خدا (قران) و پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله جدائی بیافکند. و در واقع او چنین گفت که خدا یک چیز می گوید و پیامبر ص چیز دیگر. و در میان این دو ما باید به کلام خدا تمسک بجوئیم !
[="Arial Black"][="DarkGreen"]( رزية يوم الخميس )
عدد الروايات : ( 7 )
صحيح البخاري - العلم - كتابة العلم - رقم الحديث : ( 111 )
- حدثنا : يحيى بن سليمان قال : ، حدثني : إبن وهب قال : أخبرني : يونس ، عن إبن شهاب ، عن عبيد الله بن عبد الله ، عن إبن عباس ، قال : لما إشتد بالنبي (ص) وجعه قال : إئتوني بكتاب أكتب لكم كتاباًً لا تضلوا بعده قال عمر : أن النبي (ص) غلبه الوجع وعندنا كتاب الله حسبنا فإختلفوا وكثر اللغط قال : قوموا عني ولا ينبغي عندي التنازع فخرج إبن عباس يقول : إن الرزية كل الرزية ما حال بين رسول الله (ص) وبين كتابه.
الرابط :
http://hadith.al-islam.com/Display/Display.asp?hnum=111&doc=0
--------------------------------------------------------------------------------
صحيح البخاري - الجهاد والسير - هل يستشفع إلى ... - رقم الحديث : ( 2825 )
- حدثنا : قبيصة ، حدثنا : إبن عيينة ، عن سليمان الأحول ، عن سعيد بن جبير ، عن إبن عباس (ر) أنه قال : يوم الخميس وما يوم الخميس ثم بكى حتى خضب دمعه الحصباء فقال : إشتد برسول الله (ص) وجعه يوم الخميس فقال : إئتوني بكتاب أكتب لكم كتاباًً لن تضلوا بعده أبدا فتنازعوا ولا ينبغي عند نبي تنازع فقالوا هجر رسول الله (ص) قال : دعوني فالذي أنا فيه خير مما تدعوني إليه وأوصى عند موته بثلاث أخرجوا المشركين من جزيرة العرب ، وأجيزوا الوفد بنحو ما كنت أجيزهم ونسيت الثالثة ، وقال يعقوب بن محمد سألت المغيرة بن عبد الرحمن ، عن جزيرة العرب فقال : مكة والمدينة واليمامة واليمن وقال يعقوب والعرج أول تهامة.
الرابط :
http://hadith.al-islam.com/Display/Display.asp?hnum=2825&doc=0
--------------------------------------------------------------------------------
صحيح البخاري - الجزية - إخراج اليهود من جزيرة العرب - رقم الحديث : ( 2932 )
- حدثنا : محمد ، حدثنا : إبن عيينة ، عن سليمان بن أبي مسلم الأحول سمع سعيد بن جبير سمع إبن عباس (ر) يقول : يوم الخميس وما يوم الخميس ثم بكى حتى بل دمعه الحصى قلت : يا أبا عباس ما يوم الخميس قال : إشتد برسول الله (ص) وجعه فقال : إئتوني بكتف أكتب لكم كتاباًً لا تضلوا بعده أبدا فتنازعوا ولا ينبغي عند نبي تنازع فقالوا : ما له أهجر إستفهموه فقال : ذروني فالذي أنا فيه خير مما تدعونني إليه فأمرهم بثلاث قال : أخرجوا المشركين من جزيرة العرب ، وأجيزوا الوفد بنحو ما كنت أجيزهم والثالثة خير أما إن سكت عنها وأما إن قالها فنسيتها قال سفيان : هذا من قول سليمان.
الرابط :
http://hadith.al-islam.com/Display/Display.asp?hnum=2932&doc=0
--------------------------------------------------------------------------------
صحيح البخاري - المغازي - مرض النبي (ص) - رقم الحديث : ( 4078 )
- حدثنا : قتيبة ، حدثنا : سفيان ، عن سليمان الأحول ، عن سعيد بن جبير قال : قال إبن عباس يوم الخميس وما يوم الخميس إشتد برسول الله (ص) وجعه فقال : إئتوني أكتب لكم كتاباًً لن تضلوا بعده أبدا فتنازعوا ولا ينبغي عند نبي تنازع فقالوا : ما شأنه أهجر إستفهموه فذهبوا يردون عليه ، فقال : دعوني فالذي أنا فيه خير مما تدعوني إليه وأوصاهم بثلاث قال : أخرجوا المشركين من جزيرة العرب وأجيزوا الوفد بنحو ما كنت أجيزهم وسكت عن الثالثة أو قال : فنسيتها.
الرابط :
http://hadith.al-islam.com/Display/Display.asp?hnum=4078&doc=0
--------------------------------------------------------------------------------
صحيح البخاري - المغازي - مرض النبي (ص) - رقم الحديث : ( 4079 )
- حدثنا : علي بن عبدالله ، حدثنا : عبدالرزاق ، أخبرنا : معمر ، عن الزهري ، عن عبيد الله بن عبدالله بن عتبة ، عن إبن عباس (ر) قال : : لما حضر رسول الله (ص) وفي البيت رجال فقال النبي (ص) : هلموا أكتب لكم كتاباًًً لا تضلوا بعده ، فقال بعضهم أن رسول الله (ص) قد غلبه الوجع وعندكم القرآن حسبنا كتاب الله ، فإختلف أهل البيت وإختصموا فمنهم من يقول : قربوا يكتب لكم كتاباًً لا تضلوا بعده ومنهم من يقول غير ذلك فلما أكثروا اللغو والإختلاف قال رسول الله (ص) : قوموا قال عبيد الله : فكان يقول إبن عباس إن الرزية كل الرزية ما حال بين رسول الله (ص) وبين أن يكتب لهم ذلك الكتاب لإختلافهم ولغطهم !.
الرابط:
http://hadith.al-islam.com/Display/Display.asp?hnum=4079&doc=0
--------------------------------------------------------------------------------
صحيح البخاري - المرضى - قول المريض قوموا عني - رقم الحديث : ( 5237 )
- حدثنا : إبراهيم بن موسى ، حدثنا : هشام ، عن معمر وحدثني : عبد الله بن محمد ، حدثنا : عبد الرزاق ، أخبرنا : معمر ، عن الزهري ، عن عبيد الله بن عبد الله ، عن إبن عباس (ر) قال : لما حضر رسول الله (ص) وفي البيت رجال فيهم عمر بن الخطاب قال النبي (ص) هلم أكتب لكم كتاباًً لا تضلوا بعده ، فقال عمر : أن النبي (ص) قد غلب عليه الوجع وعندكم القرآن حسبنا كتاب الله ، فإختلف أهل البيت فإختصموا منهم من يقول : قربوا يكتب لكم النبي (ص) كتاباًً لن تضلوا بعده ومنهم من يقول : ما قال عمر فلما أكثروا اللغو والإختلاف عند النبي (ص) قال رسول الله (ص) قوموا قال عبيد الله فكان إبن عباس يقول : إن الرزية كل الرزية ما حال بين رسول الله (ص) وبين أن يكتب لهم ذلك الكتاب من إختلافهم ولغطهم.
الرابط:
http://hadith.al-islam.com/Display/Display.asp?hnum=5237&doc=0
--------------------------------------------------------------------------------
صحيح البخاري - الإعتصام بالكتاب والسنة - كراهية الخلاف - رقم الحديث : ( 6818 )
- حدثنا : إبراهيم بن موسى ، أخبرنا : هشام ، عن معمر ، عن الزهري ، عن عبيد الله بن عبد الله ، عن إبن عباس ، قال : لما حضر النبي (ص) قال : وفي البيت رجال فيهم عمر بن الخطاب قال : هلم أكتب لكم كتاباًً لن تضلوا بعده ، قال عمر : أن النبي (ص) غلبه الوجع وعندكم القرآن فحسبنا كتاب الله وإختلف أهل البيت وإختصموا فمنهم من يقول : قربوا يكتب لكم رسول الله (ص) كتاباًً لن تضلوا بعده ومنهم من يقول : ما قال عمر فلما أكثروا اللغط والإختلاف عند النبي (ص) قال : قوموا عني قال عبيد الله فكان إبن عباس يقول : إن الرزية كل الرزية ما حال بين رسول الله (ص) وبين أن يكتب لهم ذلك الكتاب من إختلافهم ولغطهم.
الرابط :
http://hadith.al-islam.com/Display/Display.asp?hnum=6818&doc=0
[/]
سلام. تا جایی که من میدونم سلام یعنی درود. کسی که لایق درود فرستادن نیست می شه بهش سلام نکرد برای مثال به کافر نباید سلام کرد (تا جایی که من می دونم)
یه مورد دیگه هم مثال میزنم ولی نمیدونم راسته یا نه که یه نفر به پیامبر سلام کرده و پیامبر جوابشو ندادن چون جوون بیکاری بوده برا همین اصلاً لیاقت درود فرستادن رو نداشته.
بخاطر چنین مسائل ریزی نباید به امامان معصوم شک کرد حتی ممکنه یه جاهایی امام معصوم دستوری بده که خلاف نظر ما در مورد مسائل دینی باشه بعد دلیل نمیشه که بگیم امام از دین خارج شده. دشمنان اسلام بعضی جاها از همین روش به دین ضربه زدن مثل همون قضیه که قرآن ها رو بر سر نیزه کردن و مسلمان ها فریب خوردن و به فرمان امام معصوم عمل نکردن و چون در حضور امام معصوم به فرمان عقل خودشون عمل کردن اسلام ضربه خورد.
سلام
ابتدا این که بنده به زبان عربی مسلط نیستم و چنانچه حدیث و روایت و آیه ای قرار می دهید، لطفاً ترجمه اش را هم در کنارش بگذارید.
1- لطفاً سند روایتی که گذاشتم را بررسی کنید. این برای من خیلی مهم است که این روایت از کجا آمده.
2- پاسخ سلام ابوبکر چه می شود؟ ابوبکر هم کافر؟!!
3-این که حضرت زهرا و سه امام اول جزو اهل بیت بوده اند را می پذیرم، زیرا در آن محفل در نزد پیامبر حضور داشته اند. حال بفرمایید بر چه اساسی معصومیت را به 9 امام بعدی که در آن ماجرا حضور نداشته اند تعمیم می دهید؟
4-بر چه اساسی معصومیت فقط در همان 9 فرزند که بعداً آمدند خلاصه می شود؟ یعنی از کجا معلوم سایر فرزندان و نوادگان امام حسین هم معصوم نباشند؟ چه دلیلی برای این دارید که معصومیت را منحصر در همین ها می دانید؟ مثلاً چرا حضرت ابوالفضل را معصوم نمی دانید؟ چرا برادران سایر امامان را معصوم نمی دانید؟
5- من می گویم معصومیت سه امام اول و حضرت زهرا مربوط به پس از نزول این آیه می شود. زیرا تا پیش از نزول این آیه، هیچ تضمینی نبوده که ایشان گناهی نکرده باشند. بلکه نزول این آیه، صرفاً آینده آن ها را در بر می گیرد. آیا پاسخی برای رد این ادعا دارید؟
6- شبهه بعدی این است که حضرت علی اگر معصوم است پس چرا آن فردی که معتقد به خدایی حضرت علی بود را آتش زد؟ در حالی که پیامبر، مردم را از این کارها نهی می کرد. زنده زنده سوزاندن یک انسان عملی ظالمانه است.
سلام
اگر این پرسش ها را نوشته بودم و در صندوق پست هم انداخته بودم تا الان باید به گیرنده می رسید. چنانچه پاسخی ندارید، اعلام کنید تا من بی جهت اینجا انتظار نکشم.
5-چرا هیچ کدام از زنان پیامبر ادعا نکرده اند که آیه تطهیر در حق آنان نازل شده است؟؟؟ همان طور که دوست عزیز علی مع الحق فرمودند زنان پیامبر در هیچ جا چنین ادعایی نکردند وحتی به جرات بگویم یک روایت ضعیف هم نیست در این باب
با سلام.
بدلیل اینکه این آیه دلالت بر عصمت ندارد که کسی ادعا کند در وصف ایشان نازل شده. در واقع آیه در مقام تذکر است نه چیز دیگری. لذا چنین ادعایی مقامی را برای آن فرد به همراه نمی آورد.
و من الله توفیق
[="Black"]انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا كلمه انما در آيه انحصار خواست خدا را ميرساند ، و ميفهماند كه خدا خواسته كه رجس و پليدي را تنها از اهل بيت دور كند ، و به آنان عصمت دهد ، و كلمه اهل البيت چه اينكه صرفا براي اختصاص باشد ، تا غير از اهل خانه داخل در حكم نشوند ، و چه اينكه اين كلمه نوعي مدح باشد ، و چه اينكه نداء ، و به معناي اي اهل بيت بوده باشد ، علي اي حال دلالت دارد بر اينكه دور كردن رجس و پليدي از آنان ، و تطهيرشان ، مسالهاي است مختص به آنان ، و كساني كه مخاطب در كلمه عنكم - از شما هستند . بنابر اين در آيه شريفه در حقيقت دو قصر و انحصار بكار رفته ، يكي انحصار اراده و خواست خدا در بردن و دور كردن پليدي و تطهير اهل بيت ، دوم انحصار اين عصمت و دوري از پليدي در اهل بيت . حال بايد ديد اهل بيت چه كساني هستند ؟ بطور مسلم فقط زنان آن جناب اهل بيت او نيستند ، براي اينكه هيچگاه صحيح نيست ضمير مردان را به زنان ارجاع داد ، و به زنان گفت عنكم - از شما بلكه اگر فقط همسران اهل بيت بودند ، بايد ميفرمود : عنكن ، بنابر اين ، يا بايد گفت مخاطب همسران پيامبر و ديگران هستند همچنان كه بعضي ديگر گفتهاند : مراد از اهل البيت ، اهل بيت الحرام است ، كه در آيه ان اولياؤه الا المتقون آنان را متقي خوانده ، و بعضي ديگر گفتهاند : مراد اهل مسجد رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) است ، و بعضي گفتهاند : همه آن كساني است كه در عرف جزو خاندان آن جناب به شمار ميروند ، چه همسرانش ، و چه خويشاوندان و نزديكانش ، يعني آل عباس ، آل عقيل ، آل جعفر ، و آل علي ، و بعضي ديگر گفتهاند : مراد خود رسول خدا (ص) و همسران اوست ، و شايد آنچه به عكرمه و عروه نسبت دادهاند همين باشد ، چون آنها گفتهاند : مراد تنها و تنها همسران رسول خدا (ص) است .
تا اينكه مخاطب همچنانكه بعضي ديگر گفتهاند : غير از همسران آن جناب هستند و خطاب در عنكم - از شما متوجه اقرباي رسول خدا (ص) است ، يعني آل عباس ، آل علي ، آل عقيل ، و آل جعفر . و به هر حال ، مراد از بردن رجس و تطهير اهل بيت تنها همان تقواي ديني ، و اجتناب از نواهي ، و امتثال اوامر است ، و بنابر اين معناي آيه اين است كه خداي تعالي از اين تكاليف ديني كه متوجه شما كرده سودي نميبرد ، و نميخواهد سود ببرد ، بلكه ميخواهد شما را پاك كند ، و پليدي را از شما دور سازد ، و بنابر اين آيه شريفه در حد آيه ما يريد الله ليجعل عليكم من حرج و لكن يريد ليطهركم و ليتم نعمته عليكم ميباشد ، و اگر معنا اين باشد ، آن وقت آيه شريفه ، با هيچ يك از چند معنايي كه گذشت نميسازد ، چون اين معنا با اختصاص آيه به اهل بيت منافات دارد ، زيرا خدا اين گونه تطهير را براي عموم مسلمانان و مكلفين باحكام دين ميخواهد ، نه براي خصوص اهل بيت ، و حال آنكه گفتيم آيه شريفه دو انحصار را ميرساند ، كه انحصار دوم تطهير اهل بيت است .
و اگر بگويي مراد از بردن رجس ، و تطهير كردن ، همانا تقواي شديد و كامل است ، و معناي آيه اين است كه اين تشديدي كه در تكاليف متوجه شما كرديم ، و در برابر اجر دو چندان هم وعدهتان داديم ، براي اين نيست كه خود ما از آن سودي ببريم ، بلكه براي اين است كه ميخواهيم پليدي را دور نموده و تطهيرتان كنيم . و در اين معنا هم اختصاص رعايت شده ، و هم عموميت خطاب به همسران رسول خدا (ص) و به ديگران ، چيزي كه هست در اول ، خطاب را متوجه خصوص همسران آن جناب نمود ، و در آخر يعني در كلمه عنكم متوجه عموم. ليكن اين حرف هم صحيح نيست ، براي اينكه در آخر ، خطاب متوجه غير از ايشان شده ، و اگر بگويي خطاب متوجه همه است چه همسران و چه غير آنان ، ميگوييم : اين نيز باطل است ، براي اينكه غير از همسران شريك در تشديد تكليف نبودند ، و اجر دو چندان هم ندارند ، و معنا ندارد خداي تعالي بفرمايد : اگر به شما همسران رسول خدا (ص) تكاليف دشوارتري كرديم ، براي اين است كه خواستيم عموم مسلمانان و شما را پاك نموده و پليدي را از همه دور كنيم . خواهي گفت : چرا جايز نباشد كه خطاب متوجه همسران رسول خدا (ص) و خود رسول خدا (ص) باشد ، با اينكه تكليف خود رسول خدا(ص) هم مانند تكاليف همسرانش شديد است ؟ در پاسخ ميگوييم : نبايد همسران آن جناب را با خود آن جناب مقايسه كرد ، چون آن جناب مؤيد به داشتن عصمت خدايي است ، و اين موهبتي است كه با عمل و اكتساب به دست نميآيد ، تا بفرمايد تكليف تو را تشديد كرديم ، و اجرت را مضاعف نموديم ، تا پاكت كنيم ، چون معناي اين حرف اين است كه تشديد تكليف ، و دو چندان كردن اجر مقدمه و يا سبب است براي بدست آمدن عصمت ، و به همين جهت هيچ يك از مفسرين اين احتمال را ندادهاند كه خطاب متوجه رسول خدا (ص) و همسرانش باشد و بس. (تفسیر المیزان،علامه سید محمد حسین طباطبائی)
منبع:ویکی پدیا[/]
روايت مخصوص به عصمت حضرت زهرا سلام الله عليها
(قال رسول الله (ص) : ان الله - تبارك و تعالى - يغضب لغضب فاطمه و يرضى لرضاها «همانا خداوند - تبارك و تعالى - با غضب فاطمه غضبناك و با رضايت او خشنود مى شود».(1)
يكي از معتبر ترين رواياتي كه از طرف پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم وارد شده است و فريقين بر آن اتفاق نظر دارند همين روايت است كه مبتني بر عصمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها مي باشد
نكته درخور توجه در اين روايت آن است كه رضايت و نارضايتى فاطمه زهرا(عليها السلام) محور خشنودى و ناخشنودى خداوند خوانده شده است. و اين حقيقت، جز عصمت همه جانبه آن حضرت، تفسير ديگرى برنمى تابد.
خداوند جز به اعمال صالح خشنود نمى گردد و هيچگاه به گناه و سرپيچى از فرمانش رضايت نمى دهد. اگر حضرت زهرا(عليها السلام) به گناه دست مى زد و يا حتّى فكر انجام آن را در سر مى پروراند، به چيزى خشنود گرديده بود كه خدا از آن خشنود نيست، در حالى كه در اين روايت، رضايت الهى پيوندى ناگسستنى با خشنودى فاطمه(عليها السلام) يافته است.
آلوسى - يكى از پرآوازه ترين مفسران اهل سنت - در تفسير آيه 43 سوره آل عمران، از يكسو حضرت مريم(عليها السلام) را معصوم از گناه شمرده، از تمامى پليدى هاى حسّى، معنوى و قلبى پاك مى داند و از سوى ديگر، ديدگاه كسانى را كه وى را سرور تمامى زنان جهان، از آغاز تا انجام مى شمارند، مورد نقادى قرار داده، با اقامه شواهد گوناگونى چنين نتيجه مى گيرد كه اين ويژگى شايسته فاطمه زهرا(عليها السلام) است.(2) پرواضح است كه جمع ميان اين دو سخن، جز با پذيرش عصمت حضرت زهرا(عليها السلام) سازگار نيست.
_____________________
1- كنز العمال، ج 12، ص 111.
المستدرك، ج 3، ص 167.
الصواعق المحرقه، ص 175.
مجمع الزوائد، ج 9، ص 203.
ذخاير العقبى، ص 39.
الاصابة، ج 4، ص 378.
اسدالغابة، ج 6، ص 224
ميزان الاعتدال، ج 3، ص 206.
2- روح المعانى، محمود الآلوسى (تهران: انتشارات جهان، بى تا)، ج 3، ص 138-137
چون اين معنا با اختصاص آيه به اهل بيت منافات دارد ، زيرا خدا اين گونه تطهير را براي عموم مسلمانان و مكلفين باحكام دين ميخواهد ، نه براي خصوص اهل بيت ، و حال آنكه گفتيم آيه شريفه دو انحصار را ميرساند ، كه انحصار دوم تطهير اهل بيت است .
پدری را تصور کنید که در جمع فرزندانش یکی از فرزندانش را مخاطب قرار داده و جملاتی را به او می گوید از قبیل نصیحت و ... .
حال این جملات اگر چه مخاظبش آن فرزند است ولی ممکن است مشمول سایر فرزندان بشود. البته ممکن هم هست که برخی از این جملات خاص آن فرزند بخصوص باشد.
در همین آیات قبل و بعد از آیه تطهیر و چه بسا جملات ابتدایی آیه تطهیر درست است که مخاطب همسران پیامبر است ولی مسایلی عنوان شده که خداوند از همه مسلمین انتطار دارد. لذا نباید آنها را مختص همسران دانست و بس.
نبايد همسران آن جناب را با خود آن جناب مقايسه كرد ، چون آن جناب مؤيد به داشتن عصمت خدايي است ، و اين موهبتي است كه با عمل و اكتساب به دست نميآيد ، تا بفرمايد تكليف تو را تشديد كرديم
جالب است!!!
از این آیه عصمت 5 تن را نتیجه می گیرند و در استدلال برای اثبات این عصمت از عصمت پیامبر استفاده می کنند.
و اما چند نکته :
1. عنکم ناظر به اهل بیت است که ترکیبی مذکر است. حال این ترکیب می تواند مشمول همسران پیامبر به تنهایی یا همراه با پیامبر بشود.
2. سوال اساسی تری که مطرح است این است که اگر این آیه خطاب به همسران پیامبر نیست پس در میان آیات همسران پیامبر چه می کند؟ خود علامه احتمال دادند یا توسط پیامبر این کار انجام شده که باید انگیزه پیامبر و دلیلش ذکر شود. یا توسط صحابه این کار انجام شده که اگر این را بپذیریم قابل به تحریف قرآن شده ایم. چه اینکه جابه جایی در آیات قرآن آن هم آیه ای که معنای به این مهمی را نتیجه می دهد می تواند از مصادیق مهم تحریف باشد.
3. چرا خداوند منطورش را به روشنی از مصداق اهل بیت در قرآن بیان نکرده است تا تکلیف مسلمانان روشن شود؟ آیا خداوند قصد داشته عده بسیاری از مسلمانان را با قرار دادن این آیه در میان آیات همسران پیامبر گمراه کند؟!!
[="black"]اولا که کمی اطلاعات در مورد زبان عربی داشتن واضح میکند که "انما " در ابتدای ایه انحصار را بیان میکند!(اگر بخواهیم استثنا یی در این مورد بدانیم باید برای ان دلیل داشته باشم!و الا انچه قبلا پا برجا بوده همچنان بر سر جای خود هست!)انما از یک نفی تشکیل شده و یک اثبات!یعنی این است و جز این نیست!
دوم عصمت پیامبر به طور مستقل از ایه ی مورد بحث (ایه تطهیر) و با براهین دیگه از جمله استدلال های عقلانی و البته ایات دیگه اثبات میشه!نه فقط با ایه تطهیر!
سوم ایه با توجه به ضمیر بیان شده به هیچ وجه نمیتواند مختص زنان پیامبر باشد (که شان نزول ایه هم همین را اثبات میکند چه در منابع معتبر اهل سنت و شیعه) .
و اینکه ایه بین ایات دیگه امده دو جواب دارد که من اون جوابی رو که بیشتر به نظرم معقول است بیان میکنم.
خداوند وعده داده که قران رو از تحریف حفظ کند اما این وعده ی الهی قاعدتا نباید از بندگان خدا نفی اختیار کند به علاوه که خداوند دوست دارد کارهایش را از طریق وسایل طبیعی انجام دهد و یکی از این وسایل هم همین شیوه ی پنهان کردن ایه در بین ایات دیگه است همان طور که از این شیوه در مورد ایه ی ولایت هم استفاده شده و ایه ی ولایت در بین ایات دیگه به خوبی پنهان شده!
چهارم اینکه در ایات قران از ائمه به صراحت اسم برده نشده هم دلیلش بارها در همین سایت گفته شده. یک دلیل همان است که در مورد سوم گفته شد. و البته اینکه اسم بردن از ائمه در قران سودی نداشت چون دلایل بای حق طلبان به انازه ی کافی هست در روایات پیامبر و کسانی که احکام مسلم قران رو مثل متعه یا حج عمره رو به راحتی انکار میکنند با وجود نام ائمه در قران هم به راحتی انکار میکردند یا ین نامها رو به دیگران نسبت میدادند.از طرف دیگه قرار نیست همه ی جزئیات در قران باشه....[/]
به نام خدا
سلام علیکم
سلام اگر این پرسش ها را نوشته بودم و در صندوق پست هم انداخته بودم تا الان باید به گیرنده می رسید. چنانچه پاسخی ندارید، اعلام کنید تا من بی جهت اینجا انتظار نکشم.
دوست گرامی ؛ موضوع به کارشناس مربوطه ارجاع شد ، تاپیک تا زمان پاسخگویی و جمع بندی ایشان بسته خواهد بود .
با تشکر از تمامی دوستانی که در بحث حضور داشتند.
سلام ابتدا این که بنده به زبان عربی مسلط نیستم و چنانچه حدیث و روایت و آیه ای قرار می دهید، لطفاً ترجمه اش را هم در کنارش بگذارید. 1- لطفاً سند روایتی که گذاشتم را بررسی کنید. این برای من خیلی مهم است که این روایت از کجا آمده. 2- پاسخ سلام ابوبکر چه می شود؟ ابوبکر هم کافر؟!! 3-این که حضرت زهرا و سه امام اول جزو اهل بیت بوده اند را می پذیرم، زیرا در آن محفل در نزد پیامبر حضور داشته اند. حال بفرمایید بر چه اساسی معصومیت را به 9 امام بعدی که در آن ماجرا حضور نداشته اند تعمیم می دهید؟ 4-بر چه اساسی معصومیت فقط در همان 9 فرزند که بعداً آمدند خلاصه می شود؟ یعنی از کجا معلوم سایر فرزندان و نوادگان امام حسین هم معصوم نباشند؟ چه دلیلی برای این دارید که معصومیت را منحصر در همین ها می دانید؟ مثلاً چرا حضرت ابوالفضل را معصوم نمی دانید؟ چرا برادران سایر امامان را معصوم نمی دانید؟ 5- من می گویم معصومیت سه امام اول و حضرت زهرا مربوط به پس از نزول این آیه می شود. زیرا تا پیش از نزول این آیه، هیچ تضمینی نبوده که ایشان گناهی نکرده باشند. بلکه نزول این آیه، صرفاً آینده آن ها را در بر می گیرد. آیا پاسخی برای رد این ادعا دارید؟ 6- شبهه بعدی این است که حضرت علی اگر معصوم است پس چرا آن فردی که معتقد به خدایی حضرت علی بود را آتش زد؟ در حالی که پیامبر، مردم را از این کارها نهی می کرد. زنده زنده سوزاندن یک انسان عملی ظالمانه است.
بنده در مورد عدم جواب سلام حضرت زهرا(سلام الله علیها) به آن دو ، بیشتر از دو روایت پیدا نکردم که یکی از آن ها در کتاب الامامه و السیاسه دینوری بود که نزد ما اعتباری ندارد و نمی تواند حجت بر علیه ما باشد و یک حدیث هم در علل الشرایع وجود دارد که روایتی طولانی است و در آن به این مطلب اشاره شده است .[1]
بنده به صورت کامل سند این حدیث را بررسی نکردم ولی در مورد یکی از راویان آیت الله خویی(ره) چنین می فرماید:
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى :أن الرجل مجهول، كما صرح به جمع: منهم صاحب المدارك[2]
در سایت اسلام کوئیست چنین آمده بود که حدیث از نظر سند درست نیست .
در ابتدای روایت هم در مورد حضرت زهرا(سلام الله علیها) مطالبی نقل شده است که نیاز به تامل بیشتری دارد.
اما نکته بسیار مهمی را باید دقت کرد و آن اینکه در مسائل اعتقادی حتی اگر بر فرض خبری بود که اشاره به عدم عصمت حضرت زهرا(سلام الله علیها) داشت و در حالی که در برابر آن ادله قطعیه بر عصمت حضرت زهرا(سلام الله علیها) وجود دارد ،خبر واحد اینچنینی نمی تواند در برابر آن اعتبار داشته باشد.
ما بقی سوالات شما هم خارج از موضوع این تاپیک بود .لطفا فقط در همین مورد بحث بفرمایید.
[1] علل الشرائع، ج1، ص: 185، نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على ، ناشر: كتاب فروشى داورى ، مكان چاپ: قم ، سال چاپ: 1385 ش / 1966 م ، نوبت چاپ: اول
[="arial black"][="darkgreen"] سلام در مورد عصمت صدیقه طاهر باید بگویم که :
معمولا
مذکر
4 حالت دارد
لفظا و معنا مذکر باشد
مانند زيد
لفظا مذکر و معنا مونث
مانند زينب
لفظش مذکر ولي در معنا مونث هست
و بر عکس
لفظا مونث
و معنا مذکر
مانند طلحه
که لفظ
علامات تانيث دارد
ولي
در باطن و معنا
مذکر هست
و لفظا و معنا مومنث
مانند فاطمه
که علامت تانيث هم دارد
کلمه اهل
مذکر هست
البته بعضي از کلمات هستند
که
فقط در لفظ مذکر يا مونث هستند
مانند شمس
که مذکر هست
يا مثلا
نفس که
مونث هست
قاعده اي هست
در زبان عربي
به نام
تغليب
مذکر از نظر لفظي
غالب بر مونث هست
مثلا
وقتي ميفرمايد
يا ايها الذين امنو
هم مردان
هم زنان را
شامل ميشود
از باب
تغليب
اينجا هم
از باب تغليب هست
مثلا اگر
ماه و خورشيد را بفرمايد
شمسين ميگويند
مثلا اگر از 100 نفر 5 نفر زن باشد از لفظ مذکر استفاده می شود[/][/]
اما نکته بسیار مهمی را باید دقت کرد و آن اینکه در مسائل اعتقادی حتی اگر بر فرض خبری بود که اشاره به عدم عصمت حضرت زهرا(سلام الله علیها) داشت و در حالی که در برابر آن ادله قطعیه بر عصمت حضرت زهرا(سلام الله علیها) وجود دارد ،خبر واحد اینچنینی نمی تواند در برابر آن اعتبار داشته باشد.
با سلام. لطفا این ادله قطعیه را ذکر بفرمایید.
إن الله يغضب لغضبک و يرضي لرضاک.
غضب و رضايت تو، غضب و رضايت خداوند است.
المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص154
اينها نشان از مقام عصمت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ميدهد. اين تعابير نسبت به کدام شخصيت و صحابه آمده است؟ نسبت به کداميک از زنان و فرزندان رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است؟! اين حديث نشان ميدهد که هر نوع اذيت و آزار و رنجش حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به هر بهانهاي و تحت هر عنواني، حرام است و با غضب و آزار خداوند برابر است.
كساني كه ادعا دارند حضرت معصوم نيست دلايل خود را مستدل و مستند بيان كنند كه:
چرا معصوم نيست؟
تا با هم مناظره كنيم
بنده این شهادت را در اذان و اقامه یکبار بعد از شهادت بر امیر المومنین میخوانم
اشهد ان فاطمه بنت رسول الله عصمت اله الکبری حجت اله علی الحجج
اگر هم کسی معترض است روز قیامت خودم پاسخ گو هستم
کسی نگران نشود
إن الله يغضب لغضبک و يرضي لرضاک. غضب و رضايت تو، غضب و رضايت خداوند است. المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص154 اينها نشان از مقام عصمت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ميدهد. اين تعابير نسبت به کدام شخصيت و صحابه آمده است؟ نسبت به کداميک از زنان و فرزندان رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است؟! اين حديث نشان ميدهد که هر نوع اذيت و آزار و رنجش حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به هر بهانهاي و تحت هر عنواني، حرام است و با غضب و آزار خداوند برابر است.
به لحاظ عقلی و منطقی هیچ تلازمی بین خشنودی و ناراحتی و ارتکاب گناه وجود ندارد و عصمت ایشان اثبات نمی شود. لطفا ادله عقلی بر عصمت ایشان بیاورید. نقلی هم باشد می پذیریم.
كساني كه ادعا دارند حضرت معصوم نيست دلايل خود را مستدل و مستند بيان كنند كه: چرا معصوم نيست؟ تا با هم مناظره كنيم
با سلام.
دلیل بر عدم عصمت ایشان همان است که ایشان بشر هستند. شما دلیل بر عصمت ایشان بیاورید.
به لحاظ عقلی و منطقی هیچ تلازمی بین خشنودی و ناراحتی و ارتکاب گناه وجود ندارد و عصمت ایشان اثبات نمی شود. لطفا ادله عقلی بر عصمت ایشان بیاورید. نقلی هم باشد می پذیریم.
دوست عزیز آیا امکان دارد شخصی از امر نابجایی خوشنود شود و الله هم به خاطر خوشنودی او خوشنود شود؟
یا کسی به ناحق بر کسی غضبناک شود و الله نیز به واسطه غضب آن فرد غضبناک شود ؟؟
لطفا به همان عقلی که میفرمائید رجوع کنید.
دوست عزیز آیا امکان دارد شخصی از امر نابجایی خوشنود شود و الله هم به خاطر خوشنودی او خوشنود شود؟ یا کسی به ناحق بر کسی غضبناک شود و الله نیز به واسطه غضب آن فرد غضبناک شود ؟؟ لطفا به همان عقلی که میفرمائید رجوع کنید.
با سلام و تشکر از پاسخگویی شما.
آیا نمی شود شخصی مرتکب خطایی شود و بلافاصله ناراحت و پشیمان شود و توبه کند و خداوند هم از ناراحتی او ناراحت شود و از توبه او خشنود؟ به همان عقلم رجوع کردم. این حدیث عصمت مطلق را نتیجه نمی دهد.
با سلام و تشکر از پاسخگویی شما.
آیا نمی شود شخصی مرتکب خطایی شود و بلافاصله ناراحت و پشیمان شود و توبه کند و خداوند هم از ناراحتی او ناراحت شود و از توبه او خشنود؟ به همان عقلم رجوع کردم. این حدیث عصمت مطلق را نتیجه نمی دهد.
علیکم السلام
اولا در حدیث آمده غضب و نه ناراحتی و پشیمانی!
در ثانی توجه داشته باشید که این حدیث ناظر به زمان محدودی نیست
میگوید خداوند از تمام خوشنودی های ایشان خوشنود و از تمام غضب های ایشان غضب ناک میشود
اگر شخصی شیرینی گناه را حس کند و از آن حتی برای لحظه ای خشنود شود ، آیا ممکن است خدا نیز از این خشنودی او خشنود شود؟؟
راستی شما از آیه تطهیر چه برداشت میکنید در حالی که خود ائمه از آن معصومیت برداشت کردند؟!
به لحاظ عقلی و منطقی هیچ تلازمی بین خشنودی و ناراحتی و ارتکاب گناه وجود ندارد و عصمت ایشان اثبات نمی شود. لطفا ادله عقلی بر عصمت ایشان بیاورید.
لطفا شما دليل عقلي خود مبني بر نداشتن عصمت حضرت را بياوريد؟
كه چرا حضرت نمي تواند معصوم باشد؟
لطفا شما دليل عقلي خود مبني بر نداشتن عصمت حضرت را بياوريد؟ كه چرا حضرت نمي تواند معصوم باشد؟
با سلام.
در تاپیک معصومیت انبیا 35 صفحه با کارشناسان سایت بحث و تبادل نظر شد. البته جناب شعیب مدتی است که به آن تاپیک سر نزدند. ولی اگر مایل به بحث هستید می توانید ابتدا لزوم عصمت انبیا را در آن تاپیک به اثبات برسانید بعد برای حضرت فاطمه زهرا بدلیل اینکه ایشان نبی و البته حاکم شرع و امام نیستند اثباتی ما فوق آن را ارایه دهید. در آن تاپیک دلیل اینکه چرا اصلا انبیا نمی توانند عصمت مطلق داشته باشند مطرح شده. بدیهی است خواندن تمام صفحات تاپیک از تکراری شدن بحث جلوگیری می کند.
http://www.askdin.com/thread23133-33.html
و من الله توفیق
ا سلام. دلیل بر عدم عصمت ایشان همان است که ایشان بشر هستند. شما دلیل بر عصمت ایشان بیاورید.
عليكم سلام
صغرا و كبراي جديد و جالبي بود پس بنابراين پيغمبر نمي تواند داراي عصمت باشند و مبرا از خطا، گناه و اشتباه نيستند چون ايشان فرمودند:
إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ من هم مثل شما بشرى هستم (كهف/110)
بيشتر دقت بفرماييد جناب شریعت عقلانی، حداقل براي اسمي كه خودتان به عنوان نام كاربري انتخاب كرده ايد احترام بگذاريد
جناب شريعت عقلاني سوال من از شما اين است آيا شما مسلمانيد؟ يا مقلد به اديان يا آيين هاي ديگر هستيد؟
راستی شما از آیه تطهیر چه برداشت میکنید در حالی که خود ائمه از آن معصومیت برداشت کردند؟!
در مورد آیه تطهیر مطالبی را در صفحه 3 ذکر کردم. البته جواب کاربر گرامی بهزاد 1985 هم به طور کامل داده نشده است.
در مورد حدیث مذکور هم باید گفت که باید ببینیم که این حدیث در چه مقامی و در چه جایی و به چه منظور گفته شده است. آیا قصد پیامبر این بوده که عصمت حضرت زهرا را بیان کند. اگر چنین می خواسته چرا صراحتا بیان نفرموده است.
عليكم سلام صغرا و كبراي جديد و جالبي بود پس بنابراين پيغمبر نمي تواند داراي عصمت باشند و مبرا از خطا، گناه و اشتباه نيستند چون ايشان فرمودند: إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ من هم مثل شما بشرى هستم (كهف/110)
بله درست متوجه شدید اعتقاد بنده بر این است.
جناب شريعت عقلاني سوال من از شما اين است آيا شما مسلمانيد؟ يا مقلد به اديان يا آيين هاي ديگر هستيد؟
با این که ربطی به موضوع بحث ندارد ولی پاسخ می گویم. مسلمانم و شیعه مولای متقیان علی (ع).
با این که ربطی به موضوع بحث ندارد ولی پاسخ می گویم. مسلمانم و شیعه مولای متقیان علی (ع).
ربط كه داره چون اول بايد موضع مشخص بشه موضع كه مشخص شد منابع مشخصه، منابع كه مشخص شد آنوقت از روي منابع صحبت مي كنيم
بنده هم سني هستم
بله درست متوجه شدید اعتقاد بنده بر این است.
پس بنابراين از نظر شما قرآن هم معصوم نيست درسته؟
ربط كه داره چون اول بايد موضع مشخص بشه موضع كه مشخص شد منابع مشخصه، منابع كه مشخص شد آنوقت از روي منابع صحبت مي كنيم بنده هم سني هستم
در مورد باورهای اعتقادی تنها منبع بنده عقل است که مورد قبول تمام ادیان و فرق است.
پس بنابراين از نظر شما قرآن هم معصوم نيست درسته؟
این مورد منوط به این می شود که قرآن را ناشی از اراده پیامبر بدانید یا خداوند؟ اگر قرآن را ناشی از اراده مستقیم و بلاواسطه الهی بدانید که نفس پیامبر در آن هیچ نقشی ندارد پس عصمت قرآن نتیجه می شود. ولی اگر ناشی از اراده پیامبر بدانید عصمت آن زیر اثبات نمی شود. پیش فرض این تاپیک این است که به حقانیت قرآن و از جانب خدا بودن آن اعتقاد داشته باشیم. لذا بر اساس این پیش فرض قرآن مصون از خطاست.
به عبارتی انبیا در گستره ابلاغ وحی و بیان شریعت معصومند و در عمل به آن مانند سایر انسان ها.
سوالی مطرح می کنم از معتقدین به عصمت که از آیه (وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً )استفاده می کنند!
اولا این آیه تطهیر تشریعی را بیان می کند یا تکوینی؟(با دلیل)
اگر تکوینی است آیا با اختیار انسان سازگار است؟(با دلیل)
در مورد حدیث مذکور هم باید گفت که باید ببینیم که این حدیث در چه مقامی و در چه جایی و به چه منظور گفته شده است. آیا قصد پیامبر این بوده که عصمت حضرت زهرا را بیان کند. اگر چنین می خواسته چرا صراحتا بیان نفرموده است.
شما ابتدا اصل قضیه عصمت از این حدیث را رد کردید و بعد با یک سوال ساده از موضع خود برگشتید و حالا دارید حدیث را توجیح میکنید . آخر این چه جور شریعت عقلانی است؟
چرا صراحتا بیان نفرموده است.
به همان دلیلی که الله نام علی (ع) را در قرآن صراحتا بیان نفرموده است.
شیعه بودید دیگه؟!
در مورد آیه تطهیر
احتجاجات طبرسى، چاپ نجف، ج 1، ص 122- 123:
اميرالمؤمنين على عليهالسلام پس از سخنرانى و خطبه فاطمه عليهاالسلام در مسجد، به مسجد رفت و از جملهى سخنانش خطاب به ابوبكر فرمود:
يا ابابكر! بگو ببينم قرآن خواندهاى؟
ابوبكر: بلى خواندهام.
على عليهالسلام: بگو ببينم آيهى تطهير: «انما يريداللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا، (1)در حق ما نازل شده، يا در حق ديگران؟
ابوبكر: در حق شما نازل شده.
على عليهالسلام: اگر كسى شهادت دهد كه فاطمه عليهاالسلام كار بدى انجام داده چه مىكنى؟ آيا شهادت او را مىپذيرى يا نه؟
ابوبكر: بلى، مىپذيرم و براى فاطمه عليهاالسلام مانند ديگران حد جارى مىكنم.
على عليهالسلام: در اين صورت در پيشگاه خدا كافر مىشوى.
ابوبكر: چرا؟
على عليهالسلام: زيرا در اين فرض، تو شهادت خدا را كه به پاكى فاطمه عليهاالسلام گواهى داده قبول نكرده و گواهى مردم را گرفتهاى، همان طورى كه شهادت خدا و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را در اين مورد ناديده گرفته و فدك را از فاطمه عليهاالسلام به يغما بردهاى؟
ابوبكر! مگر فدك در دست فاطمه عليهاالسلام نبود؟ چرا و چگونه چيزى كه در دست او است، از او بينه و شاهد مىخواهى؟
مردم چون اين مناظره و سخنان على و ابوبكر را مىشنيدند، بر روى يكديگر نگاه كرده و گفتند: «صدق واللَّه على بن ابىطالب؛ سوگند به خدا كه حق با على عليهالسلام است.
قابل توجه است، كه اميرالمؤمنين از آيهى تطهير بر عصمت فاطمه عليهاالسلام استدلال نموده و مهاجرين و انصار نيز آن را پذيرفته و مورد تأييد قرار دادهاند.
سوالی مطرح می کنم از معتقدین به عصمت که از آیه (وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً )استفاده می کنند!
اولا این آیه تطهیر تشریعی را بیان می کند یا تکوینی؟(با دلیل)
اگر تکوینی است آیا با اختیار انسان سازگار است؟(با دلیل)
بدون ترديد مراد از اراده در اين آيه اراده تكوينى است نه اراده تشريعى؛ زيرا خداوند آيه را با كلمه «انما» كه يكى از قوىترين ادات حصر است آغاز و «اذهاب رجس» را منحصر به پنج تن آل عبا كرده است. اگر مراد اراده تشريعى باشد، حصر آن به اهل بيت لغو خواهد بود؛ چرا كه اراده تشريعى شامل تمامى افراد بشر مىشود و اختصاص به اهل بيت ندارد؛ چنانچه خداوند كريم در آيه وضو مىفرمايد:
مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ. مائده / 6.
خدا نمىخواهد بر شما تنگ بگيرد، ليكن مىخواهد شما را پاك، و نعمتش را بر شما تمام گرداند، باشد كه سپاس [او] بداريد.
واضح است كه مراد از اراده در اين آيه، تشريعى و در باره همه مؤمنين است و اختصاص به افراد معين وخاصى ندارد؛ اما اراده در آيه تطهير به «اهل البيت» با كلمه «انما» حصر شده است؛ پس قطعاً اراده در آيه تطهير تكوينى است. وقتى اراده تكوينى شد، عصمت اهل البيت ثابت و بقيه افراد بشر؛ از جمله همسران رسول خدا، بنى هاشم و... از دايره آن خارج خواهند شد.
نكته ديگر اين كه اگر اراده در اين آيه اراده تشريعى باشد، هيچ فضيلتى را براى اهل بيت ثابت نمىكند؛ چرا كه اراده تشريعى طهارت براى همه مؤمنان وجود دارد؛ در حالى كه در طول تاريخ بحث بر سر اين بوده است كه اين فضيلت اختصاصى اهل كساء است يا شامل زنان پيامبر هم مىشود.
اگر تکوینی است آیا با اختیار انسان سازگار است؟(با دلیل)
اراده تكويني الهي، گاه كه به موجودات مختار مربوط ميشود، ميتواند مسبوق به حسن اختيار يا سوء اختيار آنها بوده باشد. بر اين اساس، اراده الهي بر اذهاب رجس و تطهير اهلبيت نيز در صورت حمل بر اراده تكويني، ميتواند از همين باب باشد; يعني مسبوق به حسن اختيار آنان و كسب مكارم و شايستگيهاي روحي باشد، كه مقام عصمت و طهارت، در واقع، پاداش و عنايتي ويژه، در پي آن خواهد بود.
افزون بر اين، درباره عنايتها و الطاف خاص الهي، مانند هدايت، عزت، و طهارت ـ نه در افعال سلبي و منفي، نظير ضلالت، ذلت و هلاكت ـ نكته ديگري هم درخور توجه است كه اين امور ميتوانند ابتدايي ـ نه پاداشي ـ و براي رسالتها و مسئوليتهاي خاص الهي باشد.
توضيح آنكه، هر چند عناوين سلبي و منفي، در صورت انتساب به فعلالهي، لزوماً جزايي و مسبوق به سوء اختيار انسانها هستند، اما اوصافمثبت، در صورت انتساب به خداوند ميتوانند ابتدايي باشند و بر اين اساس،هر چند «جعل رجس و پليدي» از سوي خدا همواره مسبوق به سوء رفتاربرخي افراد است: (...كَذلِكَ يَجْعَلُ اللّهَ الرِّجْسَ عَلَي الَّذِينَ لايُـؤْمِنُونَ)،[16] امااذهاب و دور ساختن رجس از سوي خدا ميتواند ابتدايي و به عنايت خاصالهي و غرض حكيمانه ويژهاي است. حال در صورتي كه در آيه تطهير، ارادهالهي، تكويني و مربوط به منزلت خاص اهلبيت در نظر گرفته شود، ميتواند چنين تفسير شود كه خداوند خواسته است كه اهلبيت، داراي جايگاه ويژه و مشمول عنايتي خاص باشند كه بر اساس آن، مسئوليتهاي خطير آنان به نحو احسن به انجام رسد، بدون آنكه در انجام آنها، جبر و اكراهي باشد، بلكه آنان با تكيه بر اين جايگاه ويژه، سعي مضاعف در حفظ منزلت خويش داشته، به اداي تكليف شرعي خود مبادرت ميورزند.
از اين رو، در اين ديدگاه، مقام عصمت، كاملا با ضرورت دعا و مناجات و گريه و تضرع و استغفار، در سيره آنان نيز سازگار خواهد بود و به بيان ديگر، از ايشان رفع تكليف نخواهد كرد.
اولا این آیه تطهیر تشریعی را بیان می کند یا تکوینی؟(با دلیل)
شما اول تبيين كنيد منظورتان از تكويني و تشريعي چيست؟