جمع بندی به نظرتون میتونم از ایشون خواستگاری کنم ؟

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
به نظرتون میتونم از ایشون خواستگاری کنم ؟

[="Tahoma"][="Green"]لا حول و لا قوة الا بالله

سلام
این مشکل یکی از کاربران در تالار گفتمان دیگری هست که دوست داشتم نظر اساتید و دوستان رو هم بدونم

من یک جوان 24 ساله هستم پدرم به رحمت خدا رفته و با مادر و برادر کوچکم زندگی میکنم ، زمان دانشگاه دوستانم که میخواستند ازدواج کنند از من مشاوره میگرفتند و نظرم رو میپرسیدند که هنوز هم بعضاً این کار رو ادامه میدند
کم کم خبر به خانم ها هم رسید و خوشبختانه یا متاسفانه با اعتمادی که داشتند ویژگی خواستگارانشون رو میگفتند و نظر میخواستند (البته بنده از اول بهشون میگفتم که بهتر هست با خانوادشون مطرح کنند نه با پسری مثل من اما چون برخی از خواستگارانشون رو میشناختم شناختی که از اونها داشتم رو به همکلاسیانم میگفتم)
خدا رو شکر که هرگز خیانت هم نکردم ، بجز یک نفر به بقیه دوستان هم گفتم ازدواج کنند که خدا رو شکر طبق خبری که دارم خوشبخت هم هستن
یکی از این خانم ها خواستگاری داشتند که داشتن چنین همسری آرزوی خیلی از دخترها هست
ایشون معاون رئیس یکی از معروفترین بانکهای کشور هستند و پسر خوبی هم بودند و طبق ویژگیهایی که ازشون داده بودند بنده بهشون گفتم که با این ویژگیها بهتر هست که ازدواج کنند اما این کار رو نکردند و وقتی دلیلشون رو پرسیدم گفتند که آدم مغروری بودند و بخاطر غرور چنین خواستگاری رو رد کردند
بعد از اون موضوع چند خواستگار دیگر هم داشتند که ایشون با تلفن یا پیامک نظر بنده رو میپرسیدند و با ویژگیهایی که گفته بودند بنده هم تشویق به ازدواج میکردم اما ایشون با دلایل کاملاً منطقی ازدواج نکردند
در همان زمان دانشگاه هم ایشون اهل رفاقت و دوست داشتن (دوست هم جنس) نبودند و بخاطر همین هم پس از اتمام دانشگاه با کسی ارتباط نداشتند
چند روز قبل ایشون با بنده تماس گرفتند و گفتند که قصد ادامه تحصیل دارند و از بنده چند کتاب خواستند
روزی که برای دادن کتابها بعد از چند ماه ایشون رو دیدم احساس کردم نظرم نسبت به ایشون متفاوت هست ، احساسی که تا بحال نبود
نمیدانم احساسم رو به ایشون بگم یا خیر
مشکلات من این هست
1- من آذری هستم و ایشون کرد و تا جایی که میدانم اصلاً دوست ندارند با آذری ها ازدواج کنند
2- ایشون به احتمال خیلی زیاد باید با مادرم زندگی کنند ، اگر از اول هم نباشه بعد از ازدواج برادرم وظیفه من هست که از مادرم نگهداری کنم (یکی از خواستگارانشون رو به همین دلیل رد کردند)
3- از نظر اوضاع مالی خانواده ایشون وضع بدی ندارند اما من چون پدرم در قید حیات نیستند که پشتیبانم باشند نسبت به خانواده ایشون سطح پایین تری دارم که البته منطقی هم هست و با توجه به همین موضوع نسبتاً از نظر مالی تا حدودی تامین هستم
4- و از همه مهمتر ایشون 5 ماه از من بزرگتر هستند و در صحبتهاشون فهمیدم که همسرشون باید چند سالی از ایشون بزرگتر باشه
5- من تقریباً مذهبی ترین فرد فامیل هستم اما ایشون خیلی از افراد مذهبی خوششان نمیاد گرچه خواهر و دامادشون بسیار مذهبی هستند و خود ایشون هم محجبه هستند و کمی بیش از حداقل ها رو رعایت میکنند و مثل خانواده خودم هستند
6- من دنبال کار بهتری هستم اما ایشون کارمند بانک هستن که البته با کارمند بودنشون مشکلی ندارم
7- و اینکه میترسم با این کار ایشون فکر کنند که بهشون خیانت کردم و نظرشون نسبت به افراد مذهبی بد بشه که این مورد من رو عذاب میده
نمیدانم ازشون برای خواستگاری اجازه بگیرم یا نه
تمام مواردی که گفتم به زیان خودم هست بجز لطف خدا که همیشه با بنده بوده که فکر میکنم کفایت بکنه ، به نظرم حکمتی بوده که بعد از این همه مدت ایشان هنوز ازدواج نکرده اند
البته ایشون خیلی به من اعتماد دارند که این هم هدیه ای از طرف خدا برای بنده روسیاه هست
حدود دو هفته دیگر باز ایشون رو ملاقات خواهم کرد اما نمیدونم بهشون بگم یا منتظر بشم بعد از آزمونشون که حدود سه ماه بعد خواهد بود
اگر دوستان راهنمایی کنند ممنون میشوم

خب دوستان منتظر نظراتتون هستیم
پارسال کلی از این تاپیکها داشتیم که معمولاً با استقبال هم مواجه میشد ، خیلی وقته دیگه خبری از اون تاپیکها نیست
من نظرم رو به این دوستمون گفتم اما نظر من که کارشناسانه نیست بخاطر همین هم ازشون خواستم که با اجازه خودشون مشکلشون رو در این سایت مطرح کنم البته سعی میکنم راضیشون کنم که در سایت عضو بشند چون ایشون بهتر از مشکلشون خبر دارند
امیدوارم جناب حامی هم کمک کنند که حتماً این کار رو خواهند کرد[/][/]

با نام و یاد دوست






با سلام و تشکر از اعتمادتون

اجازه بدهید براتون مثالی بزنم. خشت مالها، کارخانه های آجر سازی و ریختگران قالب هایی دارند و مواد خام را در آن می ریزند قالب برای کارشون مهم است.
برای ازدواج ما نیاز به قالب داریم.
همتایی در ازدواج مهم است. مهم ترین اینها همتایی در باورها و جهان بینی، هتمایی در داشتن ارزش ها است.
شما در درجه اول باید قالب خودتان را آماده کنید یعنی شما الان دقیقا می دانید او چه همسری با چه ویژگی هایی به دردش می خورد
آیا بر اساس باورها، و سبک زندگی، شرایط خودتان معیارهای همسرتان را انتخاب کرده اید؟
اگر از نظر باور با هم اختلاف زیادی دارید خب مسلما همخوانی ندارید وقتی دو نفر همخوانی نداشته باشند مثل این است که ما یک قطعه موتور پیکان را به قطعه موتور 206 ببینیدم. ممکن است کار به نظر راه بیفتد ولی بعد از مدتی دو قطعه ، موتور و بقیه اجزا ماشین هم دچار مشکلاتی می شوند.
اگر ایشان با معیارهای شما همخوانی ندارند بهتر است از ایشان صرفه نظر کنید و به هیچ وجه باایشان اترباط نداشته باشید اجازه ندهید این جوانه احساسی که به ایشان دارید بدون واقع بینی رشد کند و شما از پسش برنیایید

اما اگر در کلیات با هم همخوانی دارید
یا نمی دانید سطح و عمق اشتراکات تان در باورها و اخلاق و شخصیت و...چقدر است، چون ذهن تان به ایشان فعال شده است پیشنهاد می کنم از ایشان خواستگاری کنید البته خواستگاری نه به معنی این که شما پسندیده اید و منتظر جواب ایشان هستید
بلکه به معنی این که بسم الله را بگویید با گفتگو، تحقیق و حتی مشاوره ازدواج بسنجید آیا شما می توانید در کنار هم زندگی موفقی داشته باشید یا خیر.
آیا اختلاف و تفاوت فرهنگی تا مشکل ساز است؟
آیا او واقعا (نه ادعایی) قدرت سازگاری بالا برای زندگی در کنار مادرتان را دارد یا از هفته دو و سوم بهانه های جور واجور می گیرید و نشاط و خود و شما و مادرتان را نیز می گیرید.
نکته مهم: اگر برای ایشان شخصیتی قابل اعتماد هستید مراقب باشید ایشان روی این ظاهر بدون سنجیدن همه زوایا تصمیم نگیرد. به اصطلاح روان شناسی ایشان گرفتار خطای هاله ای نشود؛ یعنی تعمیم ویژگی های مثبت به کل شخصیت شما بدون واقع بینی و در نظر گرفتن این که شما هم مثل بقیه انسان ها امتیازات و نقص هایی دارید. باید شرایط زندگی تان کاملا روشن شود و واقعیات برایشان گفته شود تا احساسی تصمیم نگیرد
این کار حتما با اشراف خانواده ها باشد.
به خصوص خانواده ایشان تا در تصمیم گیری کمک ایشان باشند.
حسن خواستگاری شما به این است که یک دله می شوید و بعدا نخواهید گفت اگر...اگر....
- شما خیانتی نکردید که نگران باشید شما تشویق به ازدواج کردید برساس نوشته های خودتان
موفق باشید

سلام.ببخشيد ميخوام نظربدهم...اما ظاهرا دوست شما خودشون كاملا پخته هستن..چون خيلي خوب تونستند تفاوت نظرهارو بين خودشون پيداكنند.

آره اختلافات بين اين دونفر كم نيست..اما اينكه به خاطر اين اختلافات خواستگاري نكنه صحيح نيست.

باتوجه به توضيحات جناب حامي خيلي خوب ميشه اگر به اون دختردرخواستش روبده اما نه بااين نيت كه كاملا موافقه..
درخواست بده واسه صحبت كردن ومقايسه كردن ويژگي هاي همديگر..
اين جوربهرحال تلاشش رو كرده واگرفوقش اون خانم جواب رد بده نبايد نگران اين باشه كه اون خانم ديگه واسه هميشه نسبت به مذهبي هابدبين بشه..

به دوستتون بگيد همون طور كه اين جا صادقانه صحبت كرد به اون خانم هم صادقانه تمام شرايط خودش روبگه..
وهرچي اين جانوشته به همين ترتيب هم به اون خانم بگه.اگراون خانم واقعا به دوست شمااعتماد داره نبايد مواردي مثل مامان اون آقا و 5ماه سن كمتر اون رو ازاين ازدواج منصرف كنه...

اگر اين كاروكنه يعني واقعا به درد اون آقا نميخوره....چون تفاوت نظر در جوابي هست كه اون خانم ميده.و منطقي بودنش رو نشان ميده كه چقدر اون آقا رو ميتونه باوجود مشكلاتش درك كنه.
ان شاءالله دوستتون بتونه كارش روخوب پيش ببره.

راستي به دوستتون بگيد كه حتما به اون خانم بگه كه تمام اون راهنمايي ها به عنوان صرقا يك راهنماي

معتمد بوده وهرگز بهش نظر نداشته تااينكه اين اواخر كه به خصوصيات اون خانم با توجه به حرفايي كه ميزد پي ميبره وباتوجه به اين شناخت؛علاقه دراون رشد كرده.

انشاءالله دوستتون موفق باشن:Gol:

لا حول و لا قوة الا بالله

خب خدا رو شکر بالاخره اینجا باز شد
جناب حامی از شما هم ممنون که با وجود مشغله زیادی که داشتید جواب دادید
سرکار سبزینه از شما هم ممنون ، ایشون عضو سایت شدند حتماً خودشون میبینند و جوابتون رو خواهند داد
ممنون میشم بقیه دوستان هم نظرشون رو بگند
شرایط ایشون دقیقاً مثل شرایط خودم هست با این تفاوت که مادر جان بنده فقط از دختر فامیل صحبت میکنند (تازه اگر صحبت کنند) :khaneh:
همچین هم میگه دختر فامیل انگار دخترای فامیل صف کشیدن ، ما در فامیل کلاً یک دختر تقریباً دم بخت داریم که اون هم 19 سالش هست ، مادر جان عزیز گیر داده اگر احیاناً خدای نکرده خواستی ازدواج کنی فقط همین
خب عزیز دل من تاج سر من ، من میخوام ازدواج کنم مهد کودک که نمیخوام بزنم :khaneh:
چند سال طول میکشه که من ایشون رو بزرگ کنم :Nishkhand:

سلام
با اینکه خیلی اوضاع فکری مرتبی ندارم ولی چون دعوت شدم نظرم و میگم .
جناب کبوتر حرم 7 مورد را اشاره کردید که به اختصار توضیح میدم
در مورد شماره 1 باید عرض کنم ازدواج اقوام گوناگون با هم تبعاتی داره که مهمترین مسئله اش تفاوت فرهنگ هاست . تاجایی که بنده اطلاع دارم مردای آذری از درجه غیرت به مراتب بالاتری نسبت به سایرآقایون برخوردارن برعکس این مسئله در خطه سرسبز شمال کشور کمرنگ تر از کل کشور حالا شما ازدواج پسر آذری با دختر شمالی رو درنظر بگیر! برای اینکه به مشکل نخورن هر دو باید کمی تعدیل رفتار داشته باشن
در مورد کرد ها باید به این نکته توجه داشته باشید که اون منطقه سنی زیاد داره اصلا این خانم شیعه هستن؟ مثلا بیجار منطقه ای که 90 درصد شیعه هستن ولی از اون طرف کرمانشاه یا اسلام آباد غرب سنی زیاد داره
در مورد شماره 2 خوب این و هرکسی قبول نمیکنه و شرایط سختی خواهد بود اول یه سوال بپرسم چرا این و فقط وظیفه خودتون میدونید و سهمی رو برای برادرتون درنظر نمیگیرید؟
آیا براتون امکان داره آپارتمانی تهیه کنید در دوطبقه مجزا مثلا طبقه اول مادرتون و طبقه دوم خودتون مستقر باشید؟ اگه بله که خوب این مسئله هم حل میشه و اما اگه خیر خوب کار خیلی سخت میشه
در مورد شماره 3 این برمیگرده به نگاه اون دختر و خانوادش به مادیات بعضی ها دوست دارن حتما با بالاتر از خودشون وصلت کنن تا احیانا محدودیت های خانه پدری رو جبرا کنن بعضی ها هم سطح و ترجیح میدن بعضی ها هم این مقوله براشون درجه اهمیت چندانی نداره
در مورد شماره 4 خوب بهترین حالت بزرگتر بودن آقاست به چند دلیل : اول اینکه خانم ها نسبت به آقایون زودتر به بلوغ فکری میرسن بنابراین ازدواج خانم بزرگ تر با آقای کوچکتر ممکنه باعث بشه خانم از آقا در زمینه فکری همیشه جلو تر باشه که این باعث سرخوردگی و کاهش اعتماد به نفس مرد میشه . دوم اینکه خانم ها به دلیل بارداری زودتر شکسته میشن اون وقت بعد از چند سال زندگی ممکنه خانم از نظر ظاهری ازآقا خیلی بیشتر نشون بده که این باعث مشکلاتی میشه و سوم از لحاظ زناشویی هست که توضیحش از حوصله این بحث خارجه البته گاهی که همه شرایط طرفین جور هست و خودشون میبینن که میتونن بااین قضیه کنار بیان میتونن ازدواج کنن
درمورد شماره 5 خیلی جدی باید فکر کنید ببینید من خودم و مثال میزنم من سال های سال حجاب معمولی داشتم به قول شما حداقل ها رو رعایت میکردم به عبارتی مانتو و روسری بودم اما رفتن به مجالس مذهبی نظیر دعای کمیل و ندبه و شرکت در نماز های جماعت و حضور در اجتماعات مذهبی برام خیلی مهم بود اما تا ظاهرم اون شکلی بود اغلب خواستگارای من حد اقل ها رو رعایت میکردن درحد نماز خوندن و روزه گرفتن! ته ته مومنشون میشد کسی که عاشورا تاسوعا واسه امام حسین خرج میداد اما ماهواره اگه بود اشکال نداشت مجلس بزن و برقص بود اشکال نداشت!! واقعا در حد همون حد اقل ها بودن چون ظاهر خودم همون حد اقل بود!
اما از وقتی چادری شدم قضیه کاملا عوض شد
بنابراین میخوام بگم این مورد از همه قبلی ها مهم تره و صرف ظاهر نمیشه قضاوت کرد .
شماره 6 شما از شرایط کاری ایشون از محیط کاری ایشون اطلاع دارید؟ این برمیگرده باز به همون تفاوت های فرهنگی قومیت ها ببینید ایشون کارمند هستن اونم کارمند یک مرکز معتبر بنابریان بعیده کارشون و راحت ازدست بدن خوب فکراتون و کنید اینجور نباشه بعد از عقد ببینید محیط کاری و شرایط کاری همسرتون و دوست ندارید ها
خواهر من مرداد 90 استخدام یک بانک خصوصی شد فروردین 91 استعفا داد!!!!! همه ابراز تعجب و ناراحتی میکردن که تو این شرایط که کار گیرنمیاد چرا اینقدر ساده از کار به این خوبی گذشتی؟!
اما محیط بانک جوری بود که تیپ شخصیتی ما نمیتونه بپذیره و قبول کنه خواهر من استعفا داد اومد بیرون چون واقعا دید از نظر اعتقادی داره دچار تضاد میشه
درمورد شماره 7 هم با جناب حامی موافقم ابدا به نظرم خیانت نیست
ببخشید پرچونگی کردم

[="Navy"]سلام
به نظرم اگه یکی از اول از رابطه و راهنمایی های این آقا و خانوم خبر داشت مطمئنن این حدس رو میزد یه روز خود این آقا به فکر ازدواج با ایشون میوفته
طبیعت انسانه دیگه وقتی یکی رو زیاد میبینی بهش ناخواسته فک میکنی
الانم که دیگه فهمیدن
همونطور که جناب حامی فرمودند بهتره مطرح بشه برای آشنایی بیشتر.
از کجا معلوم شاید اون خانومم به این آقا فک میکنن و نمیتونن بگن...
آدما تو یه بازه زمانی یه نظرایی میدن ولی وقتی تو شرایطی قرار میگیرن این امکان هست که نظرشون عوض بشه شاید ایشونم الان تغییر عقیده داده و مشکلی واسه زندگی با مادر این آقا نداشته باشه

جناب کبوتر تاپیک بزنید واسه قضیه خوتون چون اینجا بخوام بگم دختر 19 ساله از نظر عقلی با شما هم خونی داره میترسم بگن بی ارتباط و حذف کنن:Gig: إإإإإإ گفتم که :Nishkhand:[/]

سلام
منم با نظر جناب حامی موافقم اما یه کم دچار دوگانگی شدم!!!!!!!!:moteajeb:
گفتن این آقا باید برن خواستگاری شونو مطرح کنن؟ درست.. ولی اینهمه اختلاف نظر و تفاوت چی پس؟؟

حامی;319542 نوشت:


اگر از نظر باور با هم اختلاف زیادی دارید خب مسلما همخوانی ندارید وقتی دو نفر همخوانی نداشته باشند مثل این است که ما یک قطعه موتور پیکان را به قطعه موتور 206 ببینیدم. ممکن است کار به نظر راه بیفتد ولی بعد از مدتی دو قطعه ، موتور و بقیه اجزا ماشین هم دچار مشکلاتی می شوند.
اگر ایشان با معیارهای شما همخوانی ندارند بهتر است از ایشان صرفه نظر کنید و به هیچ وجه باایشان اترباط نداشته باشید اجازه ندهید این جوانه احساسی که به ایشان دارید بدون واقع بینی رشد کند و شما از پسش برنیایید
اما اگر در کلیات با هم همخوانی دارید
یا نمی دانید سطح و عمق اشتراکات تان در باورها و اخلاق و شخصیت و...چقدر است، چون ذهن تان به ایشان فعال شده است پیشنهاد می کنم از ایشان خواستگاری کنید البته خواستگاری نه به معنی این که شما پسندیده اید و منتظر جواب ایشان هستید
بلکه به معنی این که بسم الله را بگویید با گفتگو، تحقیق و حتی مشاوره ازدواج بسنجید آیا شما می توانید در کنار هم زندگی موفقی داشته باشید یا خیر.


- شما خیانتی نکردید که نگران باشید شما تشویق به ازدواج کردید برساس نوشته های خودتان


سلام و تشکر از شما که میدانم مشغله زیادی داشتید
اعتقادات ایشان تقریباً نزدیک به خودم هست یعنی بنده هم از افراد به ظاهر مذهبی بسیار بدم می آید البته در نظر ایشان افراد مذهبی شبیه هم هستند و به اصطلاح تر و خشک با هم میسوزند
عرض کردم که بنده فعلاً به ایشان احساسی دارم که به دیگران نداشتم نه اینکه عاشق شده باشم و اطلاعاتم از ایشان در حد یک مشاور بود نه بیشتر و برای آشنا شدن بیشتر با خصوصیاتشان تصمیم به این امر گرفتم
بنده هم برای ازدواج شرایطی دارم که قطعاً ایشان باید آن ویژگیها را داشته باشند نه اینکه از نظر من ایرادی ندارد و منتظر پاسخ ایشان هستم

جمله آخرتان واقعاً امیدوارم کرد ، بزرگترین ناراحتی من این هست که دیدگاه ایشان در مورد افراد مذهبی بدتر بشه
در تمام موارد ایشان را تشویق به ازدواج کردم اما مثل اینکه قسمت نبود

سبزينه ظهور;319554 نوشت:
سلام.ببخشيد ميخوام نظربدهم...اما ظاهرا دوست شما خودشون كاملا پخته هستن..چون خيلي خوب تونستند تفاوت نظرهارو بين خودشون پيداكنند.

آره اختلافات بين اين دونفر كم نيست..اما اينكه به خاطر اين اختلافات خواستگاري نكنه صحيح نيست.

باتوجه به توضيحات جناب حامي خيلي خوب ميشه اگر به اون دختردرخواستش روبده اما نه بااين نيت كه كاملا موافقه..


ممنون از نظر شما خواهر خوبم
خب مدتی کار بنده همین بود که اختلافات و تفاوتهای دوستانم را برایشان پیدا کنم
ممنون از نظر شما ، قصد بنده هم همین هست که صرفاً در حد یک درخواست با ایشان صحبت کنم نه در حد خواستگاری

گل مینا;319623 نوشت:
سلام
با اینکه خیلی اوضاع فکری مرتبی ندارم ولی چون دعوت شدم نظرم و میگم .


سلام بر شما
بسیار بسیار ممنون که با توجه به شرایطتان درخواست کمک این حقیر را پذیرفتید
برای اینکه پیام طولانی نشود جسارتاً متن شما را حذف کردم
تقریباً من به تمام مشکلاتی که فرمودید اشراف دارم و هدفم از این تاپیک این بود که نظر دوستان خوبی چون شما را نیز بدانم
در مورد 1 باید عرض کنم که بنده چیزی که خدا میخواهد را میخواهم نه بیشتر از آن
بله متاسفانه برخی از آذریها کمی در این زمینه زیاده روی میکنند اما بنده فقط چیزی که خدا خواسته نه بیشتر
از شیعه یا سنی بودن ایشان اطلاعی ندارم اما اگر سنی باشند قطعاً این قضیه تمام خواهد شد
در مورد موضوع 2 خب من پسر بزرگتر هستم و این را وظیفه خودم میدانم که از مادرم مراقبت کنم گرچه برادرم هم وظایفی خواهد داشت اما مسئولیت اصلی با من هست
تهیه آپارتمان هم که در این شرایط داشتن یک آپارتمان نقلی هم سخت هست چه برسد به دو آپارتمان
در مورد موضوع 3 عرض کردم که ایشان اگر مادیات برایشان مهم بود معاون رئیس اون بانک رو رد نمیکردند
در مورد شماره 4 هم که زحمت کشیدید و فرمودید هم کاملً موافقم
در مورد شماره 5 ایشان محجبه چادری هستند که خیلی هم مراعات میکنند اما قطعاً نمیشود از روی ظاهر افراد به باطن آنها پی برد
هدف بنده هم همین هست که با اعتقادات ایشان بیشتر آشنا شوم
در مورد شماره 6 ایشان کارمند بانک هستند اما نه در شعبه بلکه در قسمت مدیریت اما قطعاً اگر تصمیم به ازدواج گرفتم تحقیقاتی صورت خواهد گرفت

z a h r a;319628 نوشت:
سلام
به نظرم اگه یکی از اول از رابطه و راهنمایی های این آقا و خانوم خبر داشت مطمئنن این حدس رو میزد یه روز خود این آقا به فکر ازدواج با ایشون میوفته
طبیعت انسانه دیگه وقتی یکی رو زیاد میبینی بهش ناخواسته فک میکنی
الانم که دیگه فهمیدن

سلام
از شما هم ممنون
خواهر بزرگوار ایشان تنها دختری نبودند که با بنده ارتباط داشتند ، خیلی های دیگر هم بودند که اتفاقاً موفق هم هستند
اتفاقاً دیروز یکی از همین خانم ها که الآن ازدواج هم کرده اند تماس گرفتند و احوالپرسی و تشکر کردند
در ثانی ما با هم خیلی ارتباط نداشتیم فقط چند باز که برای ایشان خواستگار آمد ویژگیهای خواستگارانشان رو گفتند و نظر بنده را هم خواستند
الآن هم اتفاقی نیفتاده ، من نظر ایشان را میپرسم یا قبول خواهند کرد که چه بهتر و یا قبول نخواهند کرد که قسمت نبوده و آسمان به زمین نرسیده
از نظر من ایشان دختر خوبی هستند و یک احساسی که عمیق هم نیست پیدا کردم ، همین
اگر شد خدا را شکر اگر هم نشد باز هم خدا را شکر

[="Arial Black"][="Navy"]سلام علیکم
بنده هم به دعوت جناب کبوتر حرم اومدم
گفتنی ها رو جناب حامی و دوستان گفتند .در مورد قومیت طرفین هم چون توی خوابگاه با هر دو گروه هم صحبت شدم و با فرهنگاشون تا حدودی آشنایی دارم فکر میکنم تفاوت ها اساسی باشه البته این تفاوت فرهنگ ها متونه بی تاثیر باشه به این شرط که طرفین و خانواده هاشون متدین باشند و توی زندگی جز خدا رو در نظر نگیرند .
در غیر اینصورت یک خانوم کرد و یک آقای آذری با شناختی که بنده دارم قطعا دچار مشکل میشن .

یه نکته هم به جناب کبوتر حرم
همه 19 ساله ها کودک نیستن بستگی داره به مهارت های زندگی که تا چه حد بلدن
گاهی اوقات یه دختر خانوم 18 19 ساله خیلی بهتر از یه خانوم 25 6 ساله بلده زندگی کنه .
در ضمن به مادرتون حق بدید چون شرایطش یه جوریه که هم دوست داره شما خوش بخت بشید و هم اینکه شما ازش دور نشید .
خب خیلی سخته
با این چیزایی هم که تو این دوره زمونه آدم میبینه اوضاع سخت تر هم میشه
امروز خیلی غصه خوردم وقتی احوال یه بنده خدایی رو شنیدم که دختر خوب و متین و محجبه ای بود اما هنوز دو هفته نشده عقد کرده که با آرایش غلیظ از خونه میره برون :Ghamgin:[/]

لا حول و لا قوة الا بالله

صبا313;319697 نوشت:
یه نکته هم به جناب کبوتر حرم
همه 19 ساله ها کودک نیستن بستگی داره به مهارت های زندگی که تا چه حد بلدن

مثل اینکه سوء تفاهم شد
قطعاً همینطور هست و بنده هم خدای نکرده قصد جسارت نداشتم
منظور من فامیل خودمون بود که واقعاً بچه هست
بازم اگر بی احترامی به کسی شد معذرت خواهی میکنم

[="Arial Black"][="Navy"]

كبوتر حرم;319734 نوشت:

منظور من فامیل خودمون بود که واقعاً بچه هست

منظور بنده هم همون فامیلتونه که ممکنه جزو اون دسته ای باشه که زندگی کردن رو بهتر از 24 25 ساله ها بلد باشه .[/]

من و او;319654 نوشت:
آن هم اتفاقی نیفتاده ، من نظر ایشان را میپرسم یا قبول خواهند کرد که چه بهتر و یا قبول نخواهند کرد که قسمت نبوده و آسمان به زمین نرسید

مبارکه:Gol:

با سلامممنون که دعوتم کردین.اگه من جای شما بودم به گزینه های بیشتری فک میکردم مقایسه میکردم و در صورت موافقت کل خانوادم یکی رو انتخاب میکردم..به نظر من 19 ساله خیلی خوبه چون هم مادرتون میشناستش و هم سنش بهتون میخوره تازه اصلن کوچیک هم نیست.موفق باشین

منتظر خبرهایه خوش هستیم جتاب

سلام و ادب
فرمودید:[=georgia]"من آذری هستم و ایشون کرد و تا جایی که میدانم اصلاً دوست ندارند با آذری ها ازدواج کنند"

اتفاقا در دانشگاه ما دوتا از دوستان هستند که آقا تبریزی و خانم مهابادی است. کارشناسی در یک دانشگاه بودند و بعد از اتمام درس با هم ازدواج کردند .آقای تبریزی ارشد قبول شدند و بعد خانومشون همون گرایش و همون دانشگاه ! سال بعد قبول شد....
وقتی می پرسیم کجا می خواهید زندگی کنید با لبخندی می گن: "همه جای ایران سرای مااست."
فعلا که خیلی با هم سازگاری دارند، می خواهید یه مشاوره ازشون بگیرید:ok:
نگاه به موضوع از زاویه ای دیگر::Gig:
بعد هم این خانوم که فرمودید کمی مشکوک می زنه !! شاید هم از اول دلش پیش شما بوده که اینهمه خواستگارای خوب رو رد می کنه دائم هم میاد سراغ شما!(ما که تا جایی که دختر مقید دیدیم و خودمون هم بودیم هیچ وقت برای مشاوره ازدواج پیش مرد مجرد!!نمی رفتیم!اصلا موضوعیت نداره!مگر این که ...)

besharat;321814 نوشت:
بعد هم این خانوم که فرمودید کمی مشکوک می زنه !! شاید هم از اول دلش پیش شما بوده که اینهمه خواستگارای خوب رو رد می کنه دائم هم میاد سراغ شما!(

:ok:

_adamas_;320745 نوشت:
با سلامممنون که دعوتم کردین.اگه من جای شما بودم به گزینه های بیشتری فک میکردم مقایسه میکردم و در صورت موافقت کل خانوادم یکی رو انتخاب میکردم..به نظر من 19 ساله خیلی خوبه چون هم مادرتون میشناستش و هم سنش بهتون میخوره تازه اصلن کوچیک هم نیست.موفق باشین

با سلام خدمت شما و تشکر از پیامتان
بنده فعلاً قصد ازدواج ندارم اما چون ایشان دختر خوبی هستند و علاقه ای هم به ایشان دارم تصمیم به این کار گرفتم
اگر به هر دلیلی ایشان جواب منفی دهند فعلاً موردی برای ازدواج ندارم
این مورد هم از اقوام جناب کبوتر حرم هستند نه من
بسیار تشکر از راهنماییتان

رز قرمز;321805 نوشت:
منتظر خبرهایه خوش هستیم جتاب

انشاالله
besharat;321814 نوشت:

[=13]بعد [=13]هم این خانوم که فرمودید کمی مشکوک می زنه !! شاید هم از اول دلش پیش شما بوده که اینهمه خ[=13]واستگارای خوب رو رد می کنه دائم هم میاد سراغ شما!(ما که تا جایی که دختر مقید دیدیم و خودمون هم بودیم هیچ وقت برای مشاوره ازدواج پیش مرد مجرد!!نمی رفتیم!اصلا موضوعیت نداره!مگر این که
[/

سپاسگزار از پیامتان
حالا از نظر شما این خوب هست یا بد ؟
ایشان به یکی از خواستگارانشان نظر مثبتی داشتند اما وقتی فهمیدند با دختران دیگری هم ارتباط دوستی دارند جواب منفی دادند و اینطور نیست که خواستگارانشان را بی دلیل رد کرده باشند

جمع بندی

پرسش

[=georgia]لا حول و لا قوة الا بالله

[=georgia]سلام
این مشکل یکی از کاربران در تالار گفتمان دیگری هست که دوست داشتم نظر اساتید و دوستان رو هم بدونم

[=georgia]من یک جوان 24 ساله هستم پدرم به رحمت خدا رفته و با مادر و برادر کوچکم زندگی میکنم ، زمان دانشگاه دوستانم که میخواستند ازدواج کنند از من مشاوره میگرفتند و نظرم رو میپرسیدند که هنوز هم بعضاً این کار رو ادامه میدند
[=georgia]کم کم خبر به خانم ها هم رسید و خوشبختانه یا متاسفانه با اعتمادی که داشتند ویژگی خواستگارانشون رو میگفتند و نظر میخواستند (البته بنده از اول بهشون میگفتم که بهتر هست با خانوادشون مطرح کنند نه با پسری مثل من اما چون برخی از خواستگارانشون رو میشناختم شناختی که از اونها داشتم رو به همکلاسیانم میگفتم)
[=georgia]خدا رو شکر که هرگز خیانت هم نکردم ، بجز یک نفر به بقیه دوستان هم گفتم ازدواج کنند که خدا رو شکر طبق خبری که دارم خوشبخت هم هستن
[=georgia]یکی از این خانم ها خواستگاری داشتند که داشتن چنین همسری آرزوی خیلی از دخترها هست
[=georgia]ایشون معاون رئیس یکی از معروفترین بانکهای کشور هستند و پسر خوبی هم بودند و طبق ویژگیهایی که ازشون داده بودند بنده بهشون گفتم که با این ویژگیها بهتر هست که ازدواج کنند اما این کار رو نکردند و وقتی دلیلشون رو پرسیدم گفتند که آدم مغروری بودند و بخاطر غرور چنین خواستگاری رو رد کردند
[=georgia]بعد از اون موضوع چند خواستگار دیگر هم داشتند که ایشون با تلفن یا پیامک نظر بنده رو میپرسیدند و با ویژگیهایی که گفته بودند بنده هم تشویق به ازدواج میکردم اما ایشون با دلایل کاملاً منطقی ازدواج نکردند
[=georgia]در همان زمان دانشگاه هم ایشون اهل رفاقت و دوست داشتن (دوست هم جنس) نبودند و بخاطر همین هم پس از اتمام دانشگاه با کسی ارتباط نداشتند
[=georgia]چند روز قبل ایشون با بنده تماس گرفتند و گفتند که قصد ادامه تحصیل دارند و از بنده چند کتاب خواستند
[=georgia]روزی که برای دادن کتابها بعد از چند ماه ایشون رو دیدم احساس کردم نظرم نسبت به ایشون متفاوت هست ، احساسی که تا بحال نبود
[=georgia]نمیدانم احساسم رو به ایشون بگم یا خیر
[=georgia]مشکلات من این هست
[=georgia]1- من آذری هستم و ایشون کرد و تا جایی که میدانم اصلاً دوست ندارند با آذری ها ازدواج کنند
[=georgia]2- ایشون به احتمال خیلی زیاد باید با مادرم زندگی کنند ، اگر از اول هم نباشه بعد از ازدواج برادرم وظیفه من هست که از مادرم نگهداری کنم (یکی از خواستگارانشون رو به همین دلیل رد کردند)
[=georgia]3- از نظر اوضاع مالی خانواده ایشون وضع بدی ندارند اما من چون پدرم در قید حیات نیستند که پشتیبانم باشند نسبت به خانواده ایشون سطح پایین تری دارم که البته منطقی هم هست و با توجه به همین موضوع نسبتاً از نظر مالی تا حدودی تامین هستم
[=georgia]4- و از همه مهمتر ایشون 5 ماه از من بزرگتر هستند و در صحبتهاشون فهمیدم که همسرشون باید چند سالی از ایشون بزرگتر باشه
[=georgia]5- من تقریباً مذهبی ترین فرد فامیل هستم اما ایشون خیلی از افراد مذهبی خوششان نمیاد گرچه خواهر و دامادشون بسیار مذهبی هستند و خود ایشون هم محجبه هستند و کمی بیش از حداقل ها رو رعایت میکنند و مثل خانواده خودم هستند
[=georgia]6- من دنبال کار بهتری هستم اما ایشون کارمند بانک هستن که البته با کارمند بودنشون مشکلی ندارم
[=georgia]7- و اینکه میترسم با این کار ایشون فکر کنند که بهشون خیانت کردم و نظرشون نسبت به افراد مذهبی بد بشه که این مورد من رو عذاب میده
[=georgia]نمیدانم ازشون برای خواستگاری اجازه بگیرم یا نه
[=georgia]تمام مواردی که گفتم به زیان خودم هست بجز لطف خدا که همیشه با بنده بوده که فکر میکنم کفایت بکنه ، به نظرم حکمتی بوده که بعد از این همه مدت ایشان هنوز ازدواج نکرده اند
[=georgia]البته ایشون خیلی به من اعتماد دارند که این هم هدیه ای از طرف خدا برای بنده روسیاه هست
[=georgia]حدود دو هفته دیگر باز ایشون رو ملاقات خواهم کرد اما نمیدونم بهشون بگم یا منتظر بشم بعد از آزمونشون که حدود سه ماه بعد خواهد بود
[=georgia]اگر دوستان راهنمایی کنند ممنون میشوم

[=georgia]پاسخ

با سلام و تشکر از اعتمادتون

اجازه بدهید براتون مثالی بزنم. خشت مالها، کارخانه های آجر سازی و ریختگران قالب هایی دارند و مواد خام را در آن می ریزند قالب برای کارشون مهم است.
برای ازدواج ما نیاز به قالب داریم.
همتایی در ازدواج مهم است. مهم ترین اینها همتایی در باورها و جهان بینی، هتمایی در داشتن ارزش ها است.
شما در درجه اول باید قالب خودتان را آماده کنید یعنی شما الان دقیقا می دانید او چه همسری با چه ویژگی هایی به دردش می خورد
آیا بر اساس باورها، و سبک زندگی، شرایط خودتان معیارهای همسرتان را انتخاب کرده اید؟
اگر از نظر باور با هم اختلاف زیادی دارید خب مسلما همخوانی ندارید وقتی دو نفر همخوانی نداشته باشند مثل این است که ما یک قطعه موتور پیکان را به قطعه موتور 206 ببینیدم. ممکن است کار به نظر راه بیفتد ولی بعد از مدتی دو قطعه ، موتور و بقیه اجزا ماشین هم دچار مشکلاتی می شوند.
اگر ایشان با معیارهای شما همخوانی ندارند بهتر است از ایشان صرفه نظر کنید و به هیچ وجه باایشان اترباط نداشته باشید اجازه ندهید این جوانه احساسی که به ایشان دارید بدون واقع بینی رشد کند و شما از پسش برنیایید

اما اگر در کلیات با هم همخوانی دارید
یا نمی دانید سطح و عمق اشتراکات تان در باورها و اخلاق و شخصیت و...چقدر است، چون ذهن تان به ایشان فعال شده است پیشنهاد می کنم از ایشان خواستگاری کنید البته خواستگاری نه به معنی این که شما پسندیده اید و منتظر جواب ایشان هستید
بلکه به معنی این که بسم الله را بگویید با گفتگو، تحقیق و حتی مشاوره ازدواج بسنجید آیا شما می توانید در کنار هم زندگی موفقی داشته باشید یا خیر.
آیا اختلاف و تفاوت فرهنگی تا مشکل ساز است؟
آیا او واقعا (نه ادعایی) قدرت سازگاری بالا برای زندگی در کنار مادرتان را دارد یا از هفته دو و سوم بهانه های جور واجور می گیرید و نشاط و خود و شما و مادرتان را نیز می گیرید.
نکته مهم: اگر برای ایشان شخصیتی قابل اعتماد هستید مراقب باشید ایشان روی این ظاهر بدون سنجیدن همه زوایا تصمیم نگیرد. به اصطلاح روان شناسی ایشان گرفتار خطای هاله ای نشود؛ یعنی تعمیم ویژگی های مثبت به کل شخصیت شما بدون واقع بینی و در نظر گرفتن این که شما هم مثل بقیه انسان ها امتیازات و نقص هایی دارید. باید شرایط زندگی تان کاملا روشن شود و واقعیات برایشان گفته شود تا احساسی تصمیم نگیرد
این کار حتما با اشراف خانواده ها باشد.
به خصوص خانواده ایشان تا در تصمیم گیری کمک ایشان باشند.
حسن خواستگاری شما به این است که یک دله می شوید و بعدا نخواهید گفت اگر...اگر....
- شما خیانتی نکردید که نگران باشید شما تشویق به ازدواج کردید برساس نوشته های خودتان
موفق باشید

[="Tahoma"][="DarkGreen"]


جمع بندي بالا
مورد تأييد است
[/]

موضوع قفل شده است