جمع بندی با خدا میخوام معامله کنم!آیا خدا به عهدش وفا میکنه؟

تب‌های اولیه

62 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Tahoma"][="Navy"]

مؤمن;314108 نوشت:
با سلام خدمت استاد عزیز. آیا نمی توان گفت که خداوند در آیات زیر از سوره مبارکه طلاق وعده داده است راه نجاتی به افراد پرهیزگار نشان دهد و مشکل آنها را برطرف کند؟

سلام علیکم مقصود بنده وعده خاص بود.
یعنی مثلا خدا به کسی وعده نداده اگر خواستی با فلان شخص ازدواج کنی حتما او قسمتت می شود.

hadihama1360;314204 نوشت:
من دیگه بیخیال کمکهای خدا شدم چون اگر بدونم که هیچ وقت کمکم نمیکنه اونجوری فکرم راحت تر هستش تا الکی خودم رو دلخوش بکنم به کمکی که هیچ وقت نمیخواد بکنه

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد/آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می کرد.

و یا

یار در خانه و ما گِرد جهان می گردیم/آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم.[/]

به نظر من اگر یک کمی مشکلات کمتر بود یک انسان در صورتی که ازدواج میکرد بهتر هم میتونست با خدا ارتباط برقرار بکنه چون عشق زمینی خودش مقدمه عشق آسمونیه و بسیاری از مشکلات روحی و عاطفی انسان با ازدواج حل میشه بیخود نیست که میگن باهاش دین کامل میشه و این همه تاکید میکنند این امر ازدواج رو اما خوب من به خودم نگاه میکنم و الان 28 سالمه و واقعا میدونم اگر امکانات برایم فراهم بود و میتونستم ازدواج بکنم شاید الان خیلی از مشکلات روحی و اعتقادی و .. را نداشتم و روند زندگیم عوض میشد

[="Navy"]سلام
من تاپیک رو خوندم احساس کردم باید پست بزنم...
نمیدونم والا این به ذهنم رسیده بود معامله با خدا...
به یه مشکلی بر خوردم اما موضوع من با موضوع آغاز کننده فرق داره قضیه ازدواج نبود
شاید بگم 2هفته ای میشه به شدت حالم بد بود از ته ته ته دلم گفتم که خدا اگه این قضیه درست شه من بیشتر بیشتر اونی میشم که می خوای انسان واقعی...
حالا یه جرقه هایی از امید روشن شده...
ولی بگم اصلا امید وار نبودم بشه احساس میکنم تو این اصطلاحا معامله یا نذری که می کنی احتمال نشدن رو بیشتر بدی بهتره چون اگه نشه واقعا اذیت میشی
در آخر باز به این میرسیم هرچی خواست خداست همونه:yes:
[/]

با سلام

به همان اندازه که درک فهم از خدا داریم خدا خواهیم داشت

اگر کسی به شک و تردید نسبت به انجام کاری ، از خدا درخواست نماید

خداوند هم به اندازه توان خدای شخص خواسته او را برمی آورد

هرچقدر خدا را بیشتر درک کنیم خدای خداتری خواهیم داشت

امتخان کنید

Z A H R A;319140 نوشت:
احساس میکنم تو این اصطلاحا معامله یا نذری که می کنی احتمال نشدن رو بیشتر بدی بهتره چون اگه نشه واقعا اذیت میشی

بله موافقم. ان شاء الله که همیشه بشه. اما اگه نشه ممکنه حتی از دین و خدا و قرآن و نذر و همه چی بدت بیاد خدای نکرده.:Shekastan Del:

نقل قول:

بله موافقم. ان شاء الله که همیشه بشه. اما اگه نشه ممکنه حتی از دین و خدا و قرآن و نذر و همه چی بدت بیاد خدای نکرده.
کاملا من هم با نظر دوستان موافق هستم ...
بیشتر احتمال اینو بده که خدا بهت نمیده ....
چون من وقتی خدا به من نداد واقعا دلم شکست ...
خیلی وقتم هست دیگه دعا نمیکنم ....
بزار برات بگم اگر با تمام وجودت از خدا بخوای ولی اون بهت نده چه اتفاقی برات میوفته !!!

1- روزای اول اصلا باورت نمیشه این همه دعا کردی ... این همه التماس کردی .... ولی خدا بهت نداده.
2- بعدش به سرت میزنه که خدا قادر مطلق هستش و میتونه کن فیکون کنه ...پس میتونه کاری کنه که طرفت برگرده.
3- دوباره شروع میکنی ... دوباره نماز ... دوباره دعا ... دوباره ... ولی بعد از مدتی میفهمی که باید واقع گرا باشی .
4- بعدش شروع میکنی به کارهایی مثله استخاره ... شاید برگرده ... شاید !!!
5- بعدش به خدا میگی حالا که تو این دنیا ندادی بهم ... تو اون دنیا بهم بدتش !!!
6- بعدش میبینی خدایی که تو این دنیا ندادش چه اعتباری بهش هست که تو اون دنیا بهت بده!!!
7- بعدش آدمهای اطرافت رو میبینی !!! میبینی آرزوهای تو خاطره های اوناست !!!با اینکه تو خیلی بهتر و مومن تر از اونا بودی ...
8 - بعدش از هر چی دین و خدا و نماز و روزه بدت میاد !!!
9- بعدش یه مدت میزنه به سرت ... اون چیزی که اینقدر بهش اعتماد داشتی برات بی ارزش میشه ...
10- افسردگی میاد سراغت .
11- لنگون لنگون زندگی میکنی ... زندگیت بی رنگ میشه ... همه جا رو سیاه سفید میبینی
12- ساعت ها برات وای میستن ... اینگار همش داری تو همون زمان سر میکنی .... گذر زمان رو متوجه نمیشی
13- هر چند وقت یک بار یه تلنگری بهت میخوره ... یه دعایی میکنی ... ولی دوباره یاد اون دوران میوفتی و به خودت لعنت میفرستی و میگی دیگه دعا نمیکنم ...
14- دیگه دعا نمیکنی ...
15- میری تو یه سایتی یه موضوعی میبینی با عنوان " با خدا میخوام معامله کنم آیا خدا به عهدش وفا میکنه " لبخندی میزنی ...
16 - میگی چی بنویسم براش ...
17 - تا همینجاشو میدونم ... اگر بقیش رو فهمیدم میام برات مینویسم :Nishkhand:

تفسیر (نمونه) این ایات را یه نگاهی بندازید نکات جالبی داره (اسرا 18- 21)(نیازی به توضیح اضافی من نیست)

مَنْ كَانَ یرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا«18»
آن کس که (تنها) زندگی زودگذر (دنیا) را می‌طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم -و به هر کس اراده کنیم- می‌دهیم؛ سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش می‌سوزد در حالی که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است.

وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْیهُمْ مَشْكُورًا«19»
و آن کس که سرای آخرت را بطلبد، و برای آن سعی و کوشش کند -در حالی که ایمان داشته باشد- سعی و تلاش او، (از سوی خدا) پاداش داده خواهد شد.

كُلًّا نُمِدُّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا«20»
هر یک از این دو گروه را از عطای پروردگارت، بهره و کمک می‌دهیم؛ و عطای پروردگارت هرگز (از کسی) منع نشده است.

انْظُرْ كَیفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِیلًا«21»
ببین چگونه بعضی را (در دنیا بخاطر تلاششان) بر بعضی دیگر برتری بخشیده‌ایم؛ درجات آخرت و برتریهایش، از این هم بیشتر است!

اگه بتونیم خدا را برای [="magenta"]خودش[/] بخواهیم نه برای [="magenta"]نعمت هاش[/] مثل معصومین و اولیا الله خیلی خوب میشه ولی اگرم نمی تونیم بهتره خدا را برای [="magenta"]داشته هامون[/] بخواهیم تا [="magenta"]نداشته هامون[/] اینجوری منصفانه تره!

با دید مثبت

FTMH_Mohammadi;319307 نوشت:
1- روزای اول اصلا باورت نمیشه این همه دعا کردی ... این همه التماس کردی .... ولی خدا بهت نداده.
[="Magenta"]تایید[/]
2- بعدش به سرت میزنه که خدا قادر مطلق هستش و میتونه کن فیکون کنه ...پس میتونه کاری کنه که طرفت برگرده.
[="Magenta"]تا حدودی تایید[/]
3- دوباره شروع میکنی ... دوباره نماز ... دوباره دعا ... دوباره ... ولی بعد از مدتی میفهمی که باید واقع گرا باشی .
[="Magenta"]تایید[/]
4- بعدش شروع میکنی به کارهایی مثله استخاره ... شاید برگرده ... شاید !!!
[="Magenta"]نه دیگهاستخاره و اینها مال قبلش بود با اعتماد به خدا که حکمتشا قبول داریم دو حالت وجود داره یا طرفت مصلحتشا نمی دونسته که تو داری چوب اشتباه اونا می خوری که به خدا مربوط نیست (نگو هست چون خدا قرار نیست برای تک تک بنده هاش معجزه کنه)یا مصلحت تو درش نبوده که باید راضی باشی به خواستش[/]
5- بعدش به خدا میگی حالا که تو این دنیا ندادی بهم ... تو اون دنیا بهم بدتش !!!
[="Magenta"]احتمالش هست (البته اگه تا الان نسبت بهش بی تفاوت نشده باشی)[/]
6- بعدش میبینی خدایی که تو این دنیا ندادش چه اعتباری بهش هست که تو اون دنیا بهت بده!!!
[="Magenta"]احتمال هر دو حالت وجود داره[/]
7- بعدش آدمهای اطرافت رو میبینی !!! میبینی آرزوهای تو خاطره های اوناست !!!با اینکه تو خیلی بهتر و مومن تر از اونا بودی ...
[="Magenta"]بعدش به خودت می گی حیف من که میخواستم با اون ازدواج کنم (گوله اعتماد به نفس:Cheshmak:) و می گردی دنبال یکی که قدرتا بدونه [/]
8 - بعدش از هر چی دین و خدا و نماز و روزه بدت میاد !!!
[="Magenta"]استغفرالله[/]
9- بعدش یه مدت میزنه به سرت ... اون چیزی که اینقدر بهش اعتماد داشتی برات بی ارزش میشه ...
[="Magenta"]به خودت میگی نکنه کاری کرده باشم خدا می خواد حالتا بگیره بعد میگی خدابزرگوار تر از اینه که بخواد حال بنده ناچیزی مثل تو را بگیره[/]
10- افسردگی میاد سراغت .
[="Magenta"]گاها برای اون دورانی که دوسش داشتی افسوس میخوری[/]
11- لنگون لنگون زندگی میکنی ... زندگیت بی رنگ میشه ... همه جا رو سیاه سفید میبینی
[="Magenta"]زندگیتا از سر می گیری[/]
12- ساعت ها برات وای میستن ... اینگار همش داری تو همون زمان سر میکنی .... گذر زمان رو متوجه نمیشی
[="Magenta"]ابدا[/]
13- هر چند وقت یک بار یه تلنگری بهت میخوره ... یه دعایی میکنی ... ولی دوباره یاد اون دوران میوفتی و به خودت لعنت میفرستی و میگی دیگه دعا نمیکنم ...
[="Magenta"]بازم دعا میکنی[/]
14- دیگه دعا نمیکنی ...
[="Magenta"]بازم دعا میکنی که خدا یه همسر خوب نصیبت بکنه[/]
15- میری تو یه سایتی یه موضوعی میبینی با عنوان " با خدا میخوام معامله کنم آیا خدا به عهدش وفا میکنه " لبخندی میزنی ...
[="Magenta"]تایید و یه پست با دید منفی میبینی[/]
16 - میگی چی بنویسم براش ...
[="Magenta"]تایید و اینا را می نویسی[/]
17 - تا همینجاشو میدونم ... اگر بقیش رو فهمیدم میام برات مینویسم

با سلام و عرض ادب :Gol:

حضرت زهرا سلام الله علیها:
من اصعد الی الله خالص عبادته اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحته؛
کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد.

بحار الانوار، ج 70، ص

عَنْهُ عَنْ يَحْيَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِى الْبِلَادِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِى حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ الصَّبْرُ وَ الرِّضَا عَنِ اللَّهِ رَأْسُ طَاعَةِ اللَّهِ وَ مَنْ صَبَرَ وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ فِيمَا قَضَى عَلَيْهِ فِيمَا أَحَبَّ أَوْ كَرِهَ لَمْ يَقْضِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِيمَا أَحَبَّ أَوْ كَرِهَ إِلَّا مَا هُوَ خَيْرٌ لَهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 99 رواية :3

على بن الحسين عليهما السلام فرمود: صبر و راضى بودن از خدا، سر اطاعت خداست ، و هر كه صبر كند و از خدا راضى باشد نسبت بآنچه درباره او حكم فرمايد، چه دوست داشته و يا ناخوش داشته باشد، خداى عزوجل در آنچه دوست يا ناخوش دارد، براى او حكم نكند، جز آنچه خير او باشد.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ فِيمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع يَا مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ فَإِنِّي إِنَّمَا أَبْتَلِيهِ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أُعَافِيهِ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَزْوِي عَنْهُ مَا هُوَ شَرٌّ لَهُ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَا يَصْلُحُ عَلَيْهِ عَبْدِى فَلْيَصْبِرْ عَلَى بَلَائِى وَ لْيَشْكُرْ نَعْمَائِى وَ لْيَرْضَ بِقَضَائِى أَكْتُبْهُ فِى الصِّدِّيقِينَ عِنْدِى إِذَا عَمِلَ بِرِضَائِى وَ أَطَاعَ أَمْرِى
اصول كافى ج : 3 ص : 102 رواية : 7

امام صادق (ع ) فرمود: در ضمن آنچه خداى عزّوجلّ به موسى بن عمران وحى كرد اين بود كه : اى موسى بن عمران ، مخلوقى كه نزدم دوست تر از بنده مؤمن باشد نيافريدم ، من او را مبتلى كنم بآنچه براى او خير است و عافيت دهم بآنچه برايش خير است . آنچه شر اوست از او بگردانم ، براى آنچه نزد او خير است ، و من بآنچه بنده ام را اصلاح كند داناترم ، پس بايد بر بلايم صبر كند و نعمتهايم را شكر نمايد و بقضائم راضى باشد، تا او را در زمره صديقين نزد خود نويسم ، زمانى كه برضاى من عمل كند و امرم را اطاعت نمايد.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ أَحَقُّ خَلْقِ اللَّهِ أَنْ يُسَلِّمَ لِمَا قَضَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ رَضِيَ بِالْقَضَاءِ أَتَى عَلَيْهِ الْقَضَاءُ وَ عَظَّمَ اللَّهُ أَجْرَهُ وَ مَنْ سَخِطَ الْقَضَاءَ مَضَى عَلَيْهِ الْقَضَاءُ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ أَجْرَهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 102 رواية : 9

امام باقر (ع ) فرمود: در ميان مخلوق خدا سزاوارترين كس بتسليم بودن قضاء خداى عزّوجلّ كسى است كه خداى عزّوجلّ را بشناسد و هر كه بقضاء راضى باشد، قضا بر او وارد شود و خدا اجر او را بزرگ فرمايد و هر كه قضا را ناخوش دارد، قضا بر او وارد شود و خدا اجرش را تباه سازد.

عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ بِأَيِّ شَيْءٍ يُعْلَمُ الْمُؤْمِنُ بِأَنَّهُ مُؤْمِنٌ قَالَ بِالتَّسْلِيمِ لِلَّهِ وَ الرِّضَا فِيمَا وَرَدَ عَلَيْهِ مِنْ سُرُورٍ أَوْ سَخَطٍ
اصول كافى ج : 3 ص : 103 رواية : 12

مردى گويد: بامام صادق (ع ) عرض كردم : بچه علامت دانسته مى شود كه شخص مؤمن است؟ فرمود: به تسليم خدا بودن ، و راضى بودن بآنچه برايش پيش مى آيد، از شادى و ناخرسندى .

امام صادق علیه السلام:

ما اَقبَحَ بِالمُومنِ اَن تَکونَ لَهُ رَغبةٌ تُذِلهُ؛
برای مومن چقدر زشت است که میل و رغبتی داشته باشد که او را به ذلت و خواری بکشاند.

کافی (ط-الاسلامیه) ، ج2،ص 320

به نظرم لازم است عبادتهای خودتان را خالصانه کنید و اصلاً به این موضوع فکر نکنید که به مرادتان می رسید یا خیر. چرا که اصلاً اهمیتی ندارد که به مرادتان برسید یا نرسید. اگر به خداوند اعتماد دارید پس باید در برابر آنچه به شما عطا می کند شکرگزار باشید و چون و چرا نکنید. البته حقیر به این مسئله واقفم که به خاطر حالت روحی حاکم بر شما چنین چیزی بیشتر شبیه به یک شعار است تا راهکار. ولی بنده موظفم حقیقت را بگویم، چه شما بپسندید و چه نپسندید.

ما صرفاً به خاطر اینکه وجود داریم مدیون خداوند هستیم و از او طلبی نداریم که بخواهیم بابت اجرای احکام الهی آن را وصول کنیم. چه به مرادتان برسید یا نرسید باز هم خدا خداست و شما کماکان موظفید در راه او سیر و سلوک کنید. و چه سلوک کنید یا نکنید باز هم خدا خداست و عمل شما تأثیری بر آن ذات اقدس ندارد. بلکه ما همه چیزمان را همواره مدیون آن ذات اقدس می باشیم.

در نتیجه به جای تمرکز بر مراد دلتان، بهتر است همین حالا به خاطر توفیق عبادت که نصیبتان شده است شکرگزاری کنید.

در انتها توجه شما را به روایتی مفصل تر جلب می کنم:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ عِبَاداً لَا يَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِينِهِمْ إِلَّا بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ الصِّحَّةِ فِى الْبَدَنِ فَأَبْلُوهُمْ بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ صِحَّةِ الْبَدَنِ فَيُصْلِحُ عَلَيْهِمْ أَمْرَ ينِهِمْ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ لَعِبَاداً لَا يَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِينِهِمْ إِلَّا بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ السُّقْمِ فِي أَبْدَانِهِمْ فَأَبْلُوهُمْ بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ السُّقْمِ فَيُصْلِحُ عَلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِهِمْ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَا يَصْلُحُ عَلَيْهِ أَمْرُ دِينِ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ لَمَنْ يَجْتَهِدُ فِي عِبَادَتِي فَيَقُومُ مِنْ رُقَادِهِ وَ لَذِيذِ وِسَادِهِ فَيَتَهَجَّدُ لِيَ اللَّيَالِيَ فَيُتْعِبُ نَفْسَهُ فِى عِبَادَتِى فَأَضْرِبُهُ بِالنُّعَاسِ اللَّيْلَةَ وَ اللَّيْلَتَيْنِ نَظَراً مِنِّى لَهُ وَ إِبْقَاءً عَلَيْهِ فَيَنَامُ حَتَّى يُصْبِحَ فَيَقُومُ وَ هُوَ مَاقِتٌ لِنَفْسِهِ زَارِئٌ عَلَيْهَا وَ لَوْ أُخَلِّى بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَا يُرِيدُ مِنْ عِبَادَتِى لَدَخَلَهُ الْعُجْبُ مِنْ ذَلِكَ فَيُصَيِّرُهُ الْعُجْبُ إِلَى الْفِتْنَةِ بِأَعْمَالِهِ فَيَأْتِيهِ مِنْ ذَلِكَ مَا فِيهِ هَلَاكُهُ لِعُجْبِهِ بِأَعْمَالِهِ وَ رِضَاهُ عَنْ نَفْسِهِ حَتَّى يَظُنَّ أَنَّهُ قَدْ فَاقَ الْعَابِدِينَ وَ جَازَ فِى عِبَادَتِهِ حَدَّ التَّقْصِيرِ فَيَتَبَاعَدُ مِنِّى عِنْدَ ذَلِكَ وَ هُوَ يَظُنُّ أَنَّهُ يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ فَلَا يَتَّكِلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا لِثَوَابِي فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَفْنَوْا أَعْمَارَهُمْ فِى عِبَادَتِى كَانُوا مُقَصِّرِينَ غَيْرَ بَالِغِينَ فِى عِبَادَتِهِمْ كُنْهَ عِبَادَتِى فِيمَا يَطْلُبُونَ عِنْدِى مِنْ كَرَامَتِى وَ النَّعِيمِ فِى جَنَّاتِى وَ رَفِيعِ دَرَجَاتِيَ الْعُلَى فِى جِوَارِى وَ لَكِنْ فَبِرَحْمَتِى فَلْيَثِقُوا وَ بِفَضْلِى فَلْيَفْرَحُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِى فَلْيَطْمَئِنُّوا فَإِنَّ رَحْمَتِى عِنْدَ ذَلِكَ تَدَارَكُهُمْ وَ مَنِّى يُبَلِّغُهُمْ رِضْوَانِى وَ مَغْفِرَتِى تُلْبِسُهُمْ عَفْوِى فَإِنِّى أَنَا اللَّهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ وَ بِذَلِكَ تَسَمَّيْتُ
اصول كافى ج : 3 ص : 100 رواية :4

رسول خدا (ص ) فرمود: خداى عزوجل فرمايد: برخى از بندگان مؤمنم كسانى باشند كه امر دينشان جز با ثروتمندى و وسعت و تندرستى اصلاح نشود، آنها را با ثروت و وسعت و تندرستى ميآزمايم تا امر دينشان اصلاح شود.
و برخى از بندگان مؤ منم كسانى باشند كه امر دينشان جز با فقر و تهيدستى و ناتندرستى اصلاح نشود، آنها را با فقر و تهديستى و ناتندرستى ميآزمايم تا امر دينشان اصلاح شود. من بآنچه امر دين بندگان مؤمنم را اصلاح كند داناترم .
و برخى از بندگانم كسى است كه در عبادتم كوشش كند و از خواب و بستر بالذات خود برخيزد و در شبها براى خاطر من نماز شب خواند و خود را در راه عبادتم بزحمت اندازد، من يك شب و دو شب او را بچرت اندازم ، براى نظر لطفى كه نسبت باو دارم و ميخواهم باقيش دارم ، پس او تا صبح ميخوابد، سپس برميخيزد و خود را مبغوض دارد و سرزنش ‍ ميكند (كه چرا امشب از عبادتم محروم شدم ) در صورتيكه اگر او را واگذارم تا هر چه خواهد عبادتم كند، از آنراه او را خود بينى فرا گيرد و همان خود بينى او را نسبت باعمالش فريفته سازد و حالتى باو دست دهد كه هلاك دينش در آن باشد، بجهت عجب باعمال و از خود راضى بودنش ، تا آنجا كه گمان كند بر همه عابدان برترى گرفته و در عبادت از حد تقصير در گذشته (در صورتيكه پيغمبران هم اعتراف بتقصير در عبادت ميكنند) آنهنگام از من دور شود و خودش ‍ گمان كند بمن نزديك است .
پس كسانيكه اعمالى بخاطر ثواب من انجام ميدهند، نبايد بآن اعمال تكيه كنند، زيرا اگر آنها هر چه كوشش كنند و خود را بزحمت افكنند و عمر خود را در راه عبادتم بسپرند، باز مقصر باشند و با عبادت خود بكنه و حقيقت عبادتم نرسند، نسبت بكرامت و نعمت بهشت و درجات عالى كه در جوارم طلب ميكنند، ولى تنها بايد برحتم اعتماد كنند و بفضلم شادمان باشند و با حسن ظن مطمئن باشند، در آن هنگام رحمتم دستگيرشان شود و رضوانم بآنها برسد و آمرزشم بر آنها لباس گذشت پوشد، همانا منم خداى رحمن و رحيم و بدان ناميده و منسوب شده ام ، (اسم رحمن و رحيم روى خود گذاشته ام).

با تشکر فراوان
و به امید رستگاری
یا حق

پرسش :
از خدا خواستم اگه من را به دختری که دوست دارم برساند همانی می شوم که اون می خواهد البته مدتی می شود که دارم روی خودم کار می کنم، سخت است ولی چند قدمی توانستم جلو برم ، می خواستم بدانم اگه سر عهد و پیمانم بمانم، خدا هم به عهدش وفا می کند؟

پاسخ :
اصولا در جايي در خواست وفاي به عهد از طرف مقابل معنا پيدا مي كند كه خود فرد به عهد خود وفا كرده باشد. از شما سوال مي كنم آيا خودتان به عهد خود عمل كرده ايد؟
اگر خداوند در پاسخ به سوال شما بفرمايد تو كه از من انتظار وفاي به عهد داري، چه اندازه به عهد خودت وفا كرده اي ؟ آيا پاسخي داريد؟
آيا هماني هستيد كه خداوند خواسته؟

تا چه اندازه به اين آيه شريفه عمل كرده ايد؟ الَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ * وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ؛ (1) آيا من به شما سفارش و تأکيد نکردم که شيطان را پرستش نکنيد و آيا سفارش نکردم که من را پرستش کنيد و اين راهي است که شما را به مقصد مي‌رساند؟
بعد از اين و با لحاظ رحيميت خداوند، در پاسخ به اين سوال كه " اگر بر عهد و پیمانم بمانم، خدا هم به عهدش وفا می کند؟ كافي است در اين نكته تامل كنيد كه " چه کسي در وفاي به عهد راستگوتر از خداوند است؟ "
اما آيا وفاي به عهد خداوند به معناي آن است كه اجابت خداوند منطبق شود بر آن چه خواسته انسان است؟ نه اين گونه نيست.

اگر به اوصاف الهي توجه کنيم و به صفات پروردگار ايمان بياوريم و بدانيم خداوند رئوف و رحيم است، در مي‌يابيم که اگر خواسته‌هاي انسان بر آورده نمي‌شود و يا با تاخير برآورده مي شود، دليلش بخل نيست. خداوند با توجه به کمال و سعادت و مصلحت انسان خواسته‌هاي او را اجابت مي‌کند.
در دعاي افتتاح مي‌خوانيم: «اگر حاجتم را دير برآوردي، از سر ناداني بر تو عتاب کردم، در صورتي که تأخير در اجابت حاجتم برايم بهتر بوده است، زيرا تو به فرجام امور آگاهي». (2)
البته شيطان بيكار ننشسته و يکي از مواردي که وسوسه مي‌کند، تأخير اجابت دعا است. از اين راه انسان را مأيوس مي‌کند تا او به خدا بدبين شود. ائمه اطهار(ع) به اين نکته توجه داشته و همگان را از افتادن به دام بدبيني و سوء ظن به خدا برحذر داشته‌اند.

اميرمؤمنان(ع) مي‌فرمايد: «دير اجابت نمودن خدا، ‌تو را نااميد نکند که بخشش، ‌بسته به مقدار درخواست است. چه بسا در اجابت دعاي تو تأخير رخ دهد تا درخواست تو طولاني‌تر گردد و بخشش خدا کامل‌تر شود. چه بسا چيزي را خواسته‌اي و تو را نداده و بهتر از آن را در دنيا يا آن دنيا داده و يا بهتر آن بوده که آن را از تو باز دارد. چه بسا چيزي را طلب نمودي که اگر به تو مي‌داد، ‌تباهي دين و دنياي خود را در آن مي‌ديدي». (3)
در بسياري از موارد عدم استجابت دعاهاي ما به خاطر وجود موانعي است که از آنها بي خبريم و گمان مي کنيم که همه عوامل و زمينه‌هاي استجابت را فراهم کرده ايم.
شخصي خدمت امام صادق(ع) عرض کرد:
دو آيه در قرآن است که تأويل و معناي آن را نمي‏دانم. يکي «ادعوني استجب لکم» است، که هر چه دعا مي‏کنيم، اجابت نمي‏شود.
حضرت فرمود: « سر عدم اجابت دعايتان را به شما مي‏گويم. اگر خدا را در آن چه دستور فرموده اطاعت کني و آن گاه او را بخواني، دعايت را اجابت مي‏کند، ولي با (دستورهاي) او مخالفت کرده، نافرماني‏ اش مي‏کني. او نيز اجابت نمي‏کند. با اين حال، اگر خدا را از راهش بخواني - اگر چه گناهکار باشي - خدا دعايت را مستجاب مي ‏کند». (4)

گاهي دعا به اجابت مي‌رسد، اما مقدمات تحقق آن فراهم نيست و يا مصالحي اقتضا مي‌کند انجام آن به تأخير بيفتد. در روايت آمده است که ميان دعاي حضرت موسي(ع) تا غرق شدن فرعون، چهل سال طول کشيد!». (5)
نكته آخر :
دعا، مطلوبيت ذاتي دارد. فلسفه دعا تنها بر آوردن حوائج به ويژه خواسته‌هاي دنيوي نيست، بلکه دعا و مناجات با خدا، ‌صرف نظر از اجابت يا عدم اجابت، موضوعيت دارد و به اصطلاح طلب مهم‌تر از مطلوب است. (6)
به دعا کردن امر شده‌ايم و بايد به اين وظيفه عمل کنيم و نتيجه را به خداوند واگذار نماييم.

خلاصه سخن :
برادر ارجمند؛‌
توصيه ما به شما اين است به جاي اين كه دغدغه‌تان وصال معشوقه دنيايي باشد به دنبال وصال معشوق واقعي برويد كه وصال به محبوب در دنيا را در صورتي كه صلاح شما باشد و مقدمات آن فراهم كنيد به شما عنايت خواهد كرد.

پي‌نوشت‌ها:
1. يس (36) آيه 60 .
2. قمي،‌ شيخ عباس، مفاتيح الجنان،‌ تعاوني ناشران،‌ دعاي افتتاح
3. نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، انتشارات فقيه ، تهران، نامه 31.
4. علامه مجلسي، بحارالانوار، مؤسسةالوفاء بيروت، ج 93، ص 145.
5. شيخ كلينى، الکافي، دارالکتب الاسلاميه،‏ ج 2، ص 489.
6. مصباح يزدي، بر درگاه دوست، انتشارات موسسه آموزش پژوهشي امام خميني، ص 56.

موضوع قفل شده است