جمع بندی عزلت و دوری از گناه در جامعه امروز

تب‌های اولیه

123 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عزلت و دوری از گناه در جامعه امروز

با سلام.

از یکی از علمای اخلاق شنیدم کسی که می داند در جامعه به گناه می افتد نباید از منزل خارج شود و باید در عزلت با خدا راز و نیاز کرده و از خدا بخواهد که نیروی کافی برای مقابله با عوامل گناه را به او عطا فرماید و تا زمانی که از توانایی خود اطمینان پیدا نکرده نباید وارد جامعه شود.

همچنین در روایاتی از امام رضا (ع) نقل شده است که فرمودند:



زمانى بر مردم خواهد آمد كه در آن عافیت ده جزء است كه 9 جزء آن در كناره گیرى از مردم و یك جزء آن در خاموشى است.
در میان مردم بدون چشم و گوش باش يا اينكه همه روز خارج (از محيط مردم) زندگی كن. مردم چون شیرهایی هستند كه از شكار خود حمايت و نگهدارى می كنند. چنانچه يكى از اين دو كار را نكنى يا مردم را می گزی يا (توسط آنان) گزیده خواهی شد.


آیا کسی که می داند یا احتمال می دهد مقداری (هرچند کوچک) به گناه آلوده می شود نباید در جامعه یا محل کار حضور پیدا کند؟
آیا ثوابی که در ازای امرار معاش یا کمک به دیگران به دست می آورد جبران مافات را نخواهد کرد؟
آیا کسی که می ترسد دین خود را در جامعه از دست بدهد باید مثل اصحاب کهف یا برخی عرفا به اندک دارایی دنیا قناعت کرده و از مردم پرهیز کند؟
تا کجا مجازیم به جامعه و آلودگی های ناخواسته امروزی تن بدهیم؟
معیار تشخیص رضایت خداوند در انتخاب بین یکی از این دو (حضور اجتماعی یا عزلت) چیست؟
آیا احادیث فوق در زمان ما هم موضوعیت دارند؟
و اصولاً فرق آنها با رهبانیت مذموم در اسلام چیست؟

ممنون از حسن توجهو راهنمایی شما. :Gol:

کارشناس بحث: استاد

[="Tahoma"][="Navy"]سلام علیکم
بنا بر نظر دوست عزیز جناب مومن،این تاپیک جهت تبادل نظر با دوستان برقرار شده است.
دوستان گرامی و فرهیخته لطفا در این بحث مفید شرکت کنند.
[/]

با سلام و تشکر از جناب استاد

نکات ارزنده و بحث تمام دوستان (به ویژه اساتید و کارشناسان محترم) پیرامون سؤالات مطرح شده برای بنده غنیمت خواهد.:Gol:

[="darkgreen"]نميشه بشيني تو خونه كه گناه نكني...
اتفاقا آدما تو سختي ها ، مشكلات، فشارها و خودداري ها به تقوا مي رسن.
خيلي هنر نيست تو خونه صبح تا شب عبادت كني و مسلما پيش خدا مقام و مرتبه پيدا كني...
هنر اينه كه وسط گناه باشي، وسط آلودگي باشي و خودتو حفظ كني.... اين آدمهارو آبديده ميكنه...
[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
نمیشود برادر
ببینید به شما فرموده اند اگر خوف این را میدهید ( یعنی به احتمال زیاد میدانید ) که اگر وارد مجلسی شوید به گناه آلوده میشوید، نباید بروید اما اینکه بنده احتمال خیلی کمی میدهم که از خانه بیرون بروم ممکن است حرف زشتی بشنوم و ... دلیل بر عزلت نیست هرچند عزلت خوب است اما نه اینطور که از خانه بیرون نیاییم
و تکلیف دیگر این است که مومنین محیط های خراب را به محیط های نیکو تبدیل کنند ( در مرحله ی اول با امر به معروف و نهی از منکر ) نه اینکه در منزل بنشینند که مبادا غیبتی به گوشمان بخورد و فساد در جامعه بیداد کند.
ان شاء الله از صحبت های جناب استاد استفاده میکنیم

سلام و عرض ادب
این موضوع شده دغدغه این روزهای من...!
از یه طرف بیرون رفتن توی این فضای بد واقعا سخته به دلایلی که خودتونم میدونید...
از طرفی هم به قول جناب حامد هنر نمیکنیم که بشینیم تو خونه معلومه که گناه نمیکنیم!! وظایفمون چی میشه ؟ نمیشه که همه مذهبی ها خونه نشین بشن و رابطشونو با همه قطع کنن ...
واقعا تکلیف چیه؟؟

به نظر من بهتر اینه که آدم بشینه خونه و از جامعه پر از گناه و فساد فاصله بگیره و به فکر پاکی خودش باشه چونکه اون دنیا ما فقط مسئول پاکی یا ناپاکی خودمون هستیم نه یه عده لجوج فاسد گناهکار که میخوان ویروس گناه رو به هر طریقی به همه انتشار بدن.
البته این فقط نظر شخصی منه...

[="Tahoma"][="Indigo"]

hamedava;313600 نوشت:
نميشه بشيني تو خونه كه گناه نكني...
اتفاقا آدما تو سختي ها ، مشكلات، فشارها و خودداري ها به تقوا مي رسن.
خيلي هنر نيست تو خونه صبح تا شب عبادت كني و مسلما پيش خدا مقام و مرتبه پيدا كني...

هنر اينه كه وسط گناه باشي، وسط آلودگي باشي و خودتو حفظ كني.... اين آدمهارو آبديده ميكنه...

سلام خدمت دوستان
درسته که هنر اینه وسط گناه باشی و گناه نکنی،اما فرض این هست که نتوانی گناه نکنی،یا مثلاً به تجربه یافته باشی که 100% آلوده میشوی.
نظرتان در این مورد چیست؟

:Gol:[/]

مؤمن;311901 نوشت:
از یکی از علمای اخلاق شنیدم کسی که می داند در جامعه به گناه می افتد نباید از منزل خارج شود و باید در عزلت با خدا راز و نیاز کرده و از خدا بخواهد که نیروی کافی برای مقابله با عوامل گناه را به او عطا فرماید و تا زمانی که از توانایی خود اطمینان پیدا نکرده نباید وارد جامعه شود.

سلام
پس خدای متعال چرا در قرآن مومنین را به هجرت دعوت می کند و چرا فقهای بزرگوار می گویند کسی که در مملکت کفر نمی تواند به دینش عمل کند برود به مملکت اسلام . به هر حال همه جامعه که آلوده نیست همه شهرها که آلوده نیستند .
ما وظایفی داریم که باید بدان عمل کنیم و عمل به آنها جز از طریق حضور در جامعه ممکن نیست .
والله الموفق

داشنگاه رو چه کنیم؟ اونجا که مجبوریه، نمیشه سرتو بالا بگیری، دوستان به نظرتون تو این مورد چطور رفتار کنیم؟

[="Tahoma"][="Indigo"]

حامد;313690 نوشت:
سلام
پس خدای متعال چرا در قرآن مومنین را به هجرت دعوت می کند و چرا فقهای بزرگوار می گویند کسی که در مملکت کفر نمی تواند به دینش عمل کند برود به مملکت اسلام . به هر حال همه جامعه که آلوده نیست همه شهرها که آلوده نیستند .
ما وظایفی داریم که باید بدان عمل کنیم و عمل به آنها جز از طریق حضور در جامعه ممکن نیست .
والله الموفق

حق مطلب اینه
:Gol::Gol:[/]

الـــعبد;313607 نوشت:
ببینید به شما فرموده اند اگر خوف این را میدهید ( یعنی به احتمال زیاد میدانید ) که اگر وارد مجلسی شوید به گناه آلوده میشوید، نباید بروید

با سلام خدمت جناب العبد و همه دوستان بزرگوار.
اگر احتمال زیاد می دهیم یا مطمئن هستیم در محیطی آلوده می شویم (حتی به مقدار کم) نباید از آن محیط فاصله بگیریم؟ سؤال بنده بیشتر این شق قضیه بود نه در مورد احتمال غیرعقلایی یا کم اهمیت.
ممنون.:Gol:

hamedava;313600 نوشت:
نميشه بشيني تو خونه كه گناه نكني... اتفاقا آدما تو سختي ها ، مشكلات، فشارها و خودداري ها به تقوا مي رسن. خيلي هنر نيست تو خونه صبح تا شب عبادت كني و مسلما پيش خدا مقام و مرتبه پيدا كني... هنر اينه كه وسط گناه باشي، وسط آلودگي باشي و خودتو حفظ كني.... اين آدمهارو آبديده ميكنه...

با سلام و تشکر از حسن توجه شما دوست گرامی.
یعنی مثلاً اگه من می تونم تو انتخاب رشته یه دانشگاه تک جنسیتی یا دانشگاه های معمول دوجنسیتی رو انتخاب کنم گزینه دوم اولویت داره چون خودسازی من ارزش بیشتری داره؟
ممنون.:Gol:

حامد;313690 نوشت:
چرا فقهای بزرگوار می گویند کسی که در مملکت کفر نمی تواند به دینش عمل کند برود به مملکت اسلام . به هر حال همه جامعه که آلوده نیست همه شهرها که آلوده نیستند .

با سلام و تشکر از استاد عزیز جناب حامد که به طور فشرده به هر دو بعد بحث اشاره فرمودند.
بله حق با شماست. در تئوری همه ما این را می دانیم اما به شخصه کمتر دیده ام افرادی دغدغه چنین هجرتی در زندگی داشته باشند. یکی از علمای دین را می شناسم که پس از مدتها زندگی در تهران بخاطر تربیت بهتر دخترش رهسپار قم شده است چون اعتقاد دارد محیط تربیتی تهران ناسالم است. اما به اعتقاد بسیاری این کار لزومی ندارد و شاید نوعی وسواس غیرشرعی و غیرعقلانی نیز تلقی گردد. عده ای نیز نفس کار ایشان را تأیید می کنند اما اعتقاد دارند فضای قم امروزی با تهران تفاوت چندانی ندارد. البته بنده با نظر جنابعالی در این که همه جامعه آلوده نیست خیلی موافق نیستم (شاید چون حساسیتم بیشتر است یا از شهرهای مناسب برای زندگی دینی اطلاعی ندارم).
اما ابهامی که از فرمایش شما به ذهنم رسید این است: به دینش عمل کند دقیقاً یعنی چه؟ یعنی تمام واجبات را انجام دهد و از تمام محرمات پرهیز کند؟ تا چه حدی پرهیز کند به دینش عمل کرده است؟ آیا منظور این است که به حد ارتداد نرسد؟ آیا همین که مرتکب کبائر نمی شود کافی است؟ آیا اصرار بر گناه صغیره نداشتن ملاک است؟ مستحضرید که تدین و تخلق به اخلاق نیک طیفی دارد. کجای این طیف ملاک تشخیص و تصمیم ماست؟
حامد;313690 نوشت:
ما وظایفی داریم که باید بدان عمل کنیم و عمل به آنها جز از طریق حضور در جامعه ممکن نیست .

حق با شماست. بنده فکر می کنم اساس ابهام بنده و خیلی از دوستانی که مثلاً در مورد حضور اجتماعی زن یا گوشه نشینی وی صحبت می کنند ابهام در تشخیص همین وظایف است. فکر می کنم اگر آنها را مصداقی تر کنیم خیلی مفید باشد. مثلاً آیا کسی که در زمینه ای تخصصی از علم تجربی تبحر و استعدادی دارد (یک نخبه علمی در سطح جهانی را فرض کنید) آیا وظیفه دارد برای بسط و نشر علم خود هرجایی برود؟ حد این احساس وظیفه کجاست؟
ببخشید که طولانی شد. خواستم از حضور جنابعالی و سایر بزرگواران حداکثر استفاده را در این بحث ببرم.
ممنون.:Gol:

رضاهو;313658 نوشت:
درسته که هنر اینه وسط گناه باشی و گناه نکنی،اما فرض این هست که نتوانی گناه نکنی،یا مثلاً به تجربه یافته باشی که 100% آلوده میشوی. نظرتان در این مورد چیست؟

سلام بر شما جناب رضاهوی گرامی.
بله دقیقاً سؤال همین است. :Gol:

رضاهو;313658 نوشت:
[="tahoma"][="indigo"]

سلام خدمت دوستان
درسته که هنر اینه وسط گناه باشی و گناه نکنی،اما فرض این هست که نتوانی گناه نکنی،یا مثلاً به تجربه یافته باشی که 100% آلوده میشوی.
نظرتان در این مورد چیست؟

:gol:

[/][/]

[="darkgreen"]
رضاهو;313658 نوشت:

[="sienna"]نتونستن نداريم داداش... [/]انسان اگه بگه نميتونم اراده ندارم دست خودم نيست معلومه كه شيطان براون تسلط داره
كسي هم كه شيطان براون تسلط داشته باشه، قدرت اختياري كه خدا بهش داده رو داده دست شيطان...

انسان بايد خودش، تصميم بگسره... با زور و مشاوره و اتوصيه هاي الكي هم كار درست نميشه...
بازم ميگم [="black"]نتونستن نداريم[/]....[/]

بنده خدا1;313639 نوشت:
به نظر من بهتر اینه که آدم بشینه خونه و از جامعه پر از گناه و فساد فاصله بگیره و به فکر پاکی خودش باشه چونکه اون دنیا ما فقط مسئول پاکی یا ناپاکی خودمون هستیم نه یه عده لجوج فاسد گناهکار که میخوان ویروس گناه رو به هر طریقی به همه انتشار بدن.

سلام خدمت شما دوست گرامی.
بله برداشت بنده هم از احادیثی که از امام رضا (ع) در پست ابتدایی نقل شد همین مطلبی است که شما فرمودید.:Gol:

مؤمن;313781 نوشت:
اما به اعتقاد بسیاری این کار لزومی ندارد و شاید نوعی وسواس غیرشرعی و غیرعقلانی نیز تلقی گردد. عده ای نیز نفس کار ایشان را تأیید می کنند اما اعتقاد دارند فضای قم امروزی با تهران تفاوت چندانی ندارد. البته بنده با نظر جنابعالی در این که همه جامعه آلوده نیست خیلی موافق نیستم (شاید چون حساسیتم بیشتر است یا از شهرهای مناسب برای زندگی دینی اطلاعی ندارم).

سلام
هرکسی شرایط خودش را بهتر تشخیص می دهد و البته فضای قم و تهران خیلی متفاوت است اما شهرهای خوب ما منحصر در قم نیست . هنوز بسیاری از شهرستانها چهره مذهبی کاملا غالبی دارند

مؤمن;313781 نوشت:
اما ابهامی که از فرمایش شما به ذهنم رسید این است: به دینش عمل کند دقیقاً یعنی چه؟ یعنی تمام واجبات را انجام دهد و از تمام محرمات پرهیز کند؟ تا چه حدی پرهیز کند به دینش عمل کرده است؟ آیا منظور این است که به حد ارتداد نرسد؟ آیا همین که مرتکب کبائر نمی شود کافی است؟ آیا اصرار بر گناه صغیره نداشتن ملاک است؟ مستحضرید که تدین و تخلق به اخلاق نیک طیفی دارد. کجای این طیف ملاک تشخیص و تصمیم ماست؟

منظور فقها از عمل به دین انجام واجبات و ترک محرمات است که ضروری اند اما ممکن است کسی بخواهد به بالاتر از این هم ملتزم باشد خوب برود جای مناسبی که بتواند ملتزم باشد
مؤمن;313781 نوشت:
حق با شماست. بنده فکر می کنم اساس ابهام بنده و خیلی از دوستانی که مثلاً در مورد حضور اجتماعی زن یا گوشه نشینی وی صحبت می کنند ابهام در تشخیص همین وظایف است. فکر می کنم اگر آنها را مصداقی تر کنیم خیلی مفید باشد. مثلاً آیا کسی که در زمینه ای تخصصی از علم تجربی تبحر و استعدادی دارد (یک نخبه علمی در سطح جهانی را فرض کنید) آیا وظیفه دارد برای بسط و نشر علم خود هرجایی برود؟ حد این احساس وظیفه کجاست؟ ببخشید که طولانی شد. خواستم از حضور جنابعالی و سایر بزرگواران حداکثر استفاده را در این بحث ببرم.

برخی وظایف عام است و به هر حال باید به آنها عمل کرد . حدیث من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین همین معنا را بطور کلی می رساند . اما پرداختن به مصادیق شاید چندان درست نباشد چون هر مصداقی شرایطی دارد ضمن اینکه افراد به ابعاد دیگر مساله هم آگاه هستند اما ما چه بسا نتوانیم آنها را ببینیم مثل همین مثالی که شما زدید . شاید ما بگوییم چنین فردی باید به جامعه اسلامی ادای دین کند و بیاید شاگرد تربیت کند اما خودش می داند او فقط می تواند کار علمی در حد تحقیق و تالیف انجام دهد ، خوب این همه نوعی حضور است .
والله الموفق

مؤمن;313767 نوشت:

با سلام و تشکر از حسن توجه شما دوست گرامی.
یعنی مثلاً اگه من می تونم تو انتخاب رشته یه دانشگاه تک جنسیتی یا دانشگاه های معمول دوجنسیتی رو انتخاب کنم گزینه دوم اولویت داره چون خودسازی من ارزش بیشتری داره؟
ممنون.:gol:

[="navy"]
مؤمن;313767 نوشت:

با سلام

بنده عرض كردم خيلي هنر نيست....
و راه خودسازي هم فقط و فقط قرار گرفتن در رياضت نيست...

انسان تا حدي كه ميتونه خودش رو از فضاي آلوده دور ميكنه...
اما دوري از فضاي آلوده نبايد دليل بشه براي ترك واجبات...
مثلا نميشه بگي چون توي محل كار من فلان مشكلات هست، من سر كار نميرم ، عيب نداره كه زن و بچه ام از گرسنگي بميرن، در عوضش من در معرض گناه نبودم !

شرايط اجتماعي جامعه ما هم از بسياري از ابعاد خوب نيست، اين دليل نميشه كه آدم وظايف خودش رو ترك كنه واسه اينكه مثلا محيط آلوده است يا....

خلاصه مطلب اينكه انسان مامور به تكليف است، يعني بايد انجام داد.
حالا اگه كسي ميخواد از زير وظايفش به اين بهونه ها در بره ...

[/]

hamedava;313786 نوشت:
انسان اگه بگه نميتونم اراده ندارم دست خودم نيست معلومه كه شيطان براون تسلط داره

یعنی شما یقین دارید که در موقعیت آزمون حضرت یوسف قرار بگیرید سربلند بیرون می آیید؟ تا جایی کهبنده اطلاع دارم خود حضرت یوسف (ع) نیز این قدر به قدرت ارادشون مطمئن نبودند.
ممنون از شما.:Gol:

مؤمن;313788 نوشت:

سلام خدمت شما دوست گرامی.
بله برداشت بنده هم از احادیثی که از امام رضا (ع) در پست ابتدایی نقل شد همین مطلبی است که شما فرمودید.:gol:

مؤمن;313788 نوشت:

يخورده به خدا اعتماد داشتن بد نيست...

حامد;313789 نوشت:
کسی بخواهد به بالاتر از این هم ملتزم باشد خوب برود جای مناسبی که بتواند ملتزم باشد

یعنی انتخاب حد عزلت و دوری از جامعه کاملاً اختیاری است؟ مثلاً ممکن است بنده از باب التزام بیشتر به جایی هجرت کنم که آنجا امکان اشتغال مناسبی برای بنده وجود ندارد. آیا مجازم برای خودسازی و پالایش بیشتر این هجرت را انجام بدهم؟ (فرض کنیم وظیفه تأمین معاش خانواده ای بر دوش من نیست که با این هجرت مختل گردد).
تشکر از توجه شما.:Gol:

مؤمن;313792 نوشت:

یعنی شما یقین دارید که در موقعیت آزمون حضرت یوسف قرار بگیرید سربلند بیرون می آیید؟ تا جایی کهبنده اطلاع دارم خود حضرت یوسف (ع) نیز این قدر به قدرت ارادشون مطمئن نبودند.
ممنون از شما.:gol:

مؤمن;313792 نوشت:

نخير، ما گناه كار تر ازين حرفاييم عزيز...

اما انسان از بدو تولد تا مرگ وظايفي داره كه بايد انجام بده، حضرت يوسف اگه يخورده شك به دلش راه ميداد، برهان ربش را نميديد و به اون كار تن ميداد.
24 يوسف :

[="royalblue"]وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[/]

اتفاقا يوسف (ع) كه در اوج آلودگي بود، در اجتماع مصر حضور نداشت؟ مگر عزيز مصر نبود؟

البه آزمون و امتحان خداوند شامل حال همه مي شود ولي

[="darkgreen"]هر كه در اين بزم مقرب تر است، جام بلا بيشترش مي دهند[/]

hamedava;313790 نوشت:
انسان تا حدي كه ميتونه خودش رو از فضاي آلوده دور ميكنه

سؤال همینه. تا چه حدی؟ مثلاً شما اشاره فرمودید که:
hamedava;313790 نوشت:
من سر كار نميرم ، عيب نداره كه زن و بچه ام از گرسنگي بميرن، در عوضش من در معرض گناه نبودم

این حالت برای بنده هم واضح است. هرچند اگر سرنوشت فردی مثل کربلایی کاظم ساروقی را ببینید برای دوری از مال حرام ارباب ده کار و زندگی اش را رها کرد و به جای دورتری رفت. اما فرض کنیم حالتی که شما فرمودید نباشه. اگه کسی اهل و عیال نداشته باشه اون وقت رها کردن شغلش بخاطر اجتناب از حرام خوبه یا بد؟
hamedava;313793 نوشت:
يخورده به خدا اعتماد داشتن بد نيست...

من به خدا اعتماد دارم. به خودم اعتماد ندارم!
بعد صحبت از برداشت ما از روایت امام رضا (ع) بود که فرمودند:
مؤمن;311901 نوشت:
زمانى بر مردم خواهد آمد كه در آن عافیت ده جزء است كه 9 جزء آن در كناره گیرى از مردم و یك جزء آن در خاموشى است. در میان مردم بدون چشم و گوش باش يا اينكه همه روز خارج (از محيط مردم) زندگی كن. مردم چون شیرهایی هستند كه از شكار خود حمايت و نگهدارى می كنند. چنانچه يكى از اين دو كار را نكنى يا مردم را می گزی يا (توسط آنان) گزیده خواهی شد.

ممنون می شم جنابعالی و سایر دوستان برداشتتون از این احادیث رو بفرمایید.
با تشکر.:Gol:

مؤمن;313796 نوشت:
عنی انتخاب حد عزلت و دوری از جامعه کاملاً اختیاری است؟ مثلاً ممکن است بنده از باب التزام بیشتر به جایی هجرت کنم که آنجا امکان اشتغال مناسبی برای بنده وجود ندارد. آیا مجازم برای خودسازی و پالایش بیشتر این هجرت را انجام بدهم؟ (فرض کنیم وظیفه تأمین معاش خانواده ای بر دوش من نیست که با این هجرت مختل گردد). تشکر از توجه شما

سلام
ما که عزلت را رد کردیم و از هجرت گفتیم . هجرت ضروری وقتی است که مسلمان نتواند به وظایف ضروری دینی اش عمل کند در باقی تشخیص خود فرد معیار است در صورتیکه مانع یک وظیفه ضروری نباشد
والله الموفق

hamedava;313798 نوشت:
اتفاقا يوسف (ع) كه در اوج آلودگي بود، در اجتماع مصر حضور نداشت؟ مگر عزيز مصر نبود؟

شاید اگر ایشان وظیفه پیامبری و هدایت امت را نداشت ایشان هم مثل اصحاب کهف عزلت اختیار می کرد. این طور نیست؟ آیا گوشه زندان را بر بودن بین زنان محرک اشرافی ترجیح نداد؟

بنده كاملا با نظر شريف شما موافقم كه :
شاید اگر ایشان وظیفه پیامبری و هدایت امت را نداشت ایشان هم مثل اصحاب کهف عزلت اختیار می کرد.

اما :

در غيبت حضرت، و در جامعه كنوني ما، انسان مومن و وظيفه شناس، بايد بتواند امامش را ياري كند يا نه؟
يعني حضرت صاحب كه فقط براي كساني كه در كنج عزلت نشسته اند و به اصطلاح خودسازي كرده اند و انسانهاي خوبي شده اند كه ظهور نميكند؟
وقتي حضرت براي تمام عالم است، ما به عنوان شيعه وظيفه داريم كه قدمي در راه ظهورش برداشته باشيم، حالا دعاي فرج كارساز تر است يا حل مشكلات اجتماع؟ عزلت و ترك مردم بهتر است يا با مردم بودن ؟
مطمئنا اگر نيت ما خالص باشد؛ خداوند در آلوده ترين محيط ها دست انسان ئرا خواهد گرفت....

بقره 218 :
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أُوْلَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

لقمان به تنهانشينى عادت داشت . وقتى مولايش از كنارش مى گذشت به او مى گفت: اى لقمان! تو زياد تنها مى نشينى. اگر با مردم بنشينى برايت خوب است. لقمان مى گفت: «تنهايى زياد، انديشه را فهيم تر مى كند و انديشه زياد، راهنماى راه بهشت است» [1].

امام صادق (ع) مى فرمايد: به يكى از انبياء بنى اسرائيل وحى شد: اگر لقاء مرا در فرداى قيامت در حظيره قدس دوست دارى در دنيا تنها، غريب، غصه دار، و وحشت زده از مردم باش، همانند پرنده اى تنها كه در سرزمين بى آب و علفی پر مى زند و از سر درختان مى خورد و از آب چشمه ها مى آشامد و چون شب مى رسد به لانه تنهایى مى رود و از بودن با طيور مى پرهيزد، با پروردگارش انس مى گيرد و از طيور وحشت مى كند [2].

پيامبر (ص) فرمود: سه چيز باعث نجات است: نگهدارى زبان و گريه بر گناه و كمتر از خانه بيرون آمدن [3].

اميرالمؤمنين (ع) فرمود: اى مردم خوشا به حال كسى كه به خاطر حفظ خود از گناه و گناهكاران كمتر از خانه بيرون مى آيد و تكه نان خود را خورده و بر گناهش مى گريد و خود را در تمام امور خير به رنج و ناراحتى مى اندازد تا مردم در كنار او راحت بوده از مشكلاتشان برهند [4].

امام صادق (ع) از قول حضرت عیسی (ع) فرموده اند: پيامبر و جانشين پيامبرى نبود مگر اينكه در زمان (پیامبری) خود یا ابتدای آن یا اواخر آن عزلت اختیار کرد [5].

-------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
[1] تنبيه الخواطر، ج اول صفحه 251 و بحار الأنوار، جلد 13، صفحه 422.
[2] حسین انصاریان، عرفان اسلامی (شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)، جلد هفتم، باب بیست و چهارم: در فوائد عزلت، 1370 شمسی.
[3] همان. «قالَ النَّبيُّ (صلى الله عليه وآله): ثَلاثُ مُنْجِياتٌ: تَكُفُّ لِسانَكَ وَتَبْكي عَلى خَطيئَتِكَ وَتَلْزِمْ بَيْتِكَ».
[4] همان. «قالَ أميرُالمُؤمِنينَ (عليه السلام): أيُّهَا النّاسُ طُوبى لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ وَأكَلَ كَسْرَتَهُ وَبَكى عَلى خَطيئَتِهِ وَكانَ مِنْ نَفْسِهِ في تَعَب وَالنّاسُ مِنْهُ في راحَة».
[5] همان. «وَما مِنْ نَبيٍّ وَلا وَصِيٍّ إلاّ وَاخْتارَ الْعُزْلَةَ في زَمانِهِ إمّا فِي ابْتِدائِهِ وَإمّا في انْتِهائِهِ».

حامد;313801 نوشت:
ما که عزلت را رد کردیم و از هجرت گفتیم .

با سلام خدمت استاد عزیز جناب حامد.
آیا عزلتی که رد کردید همان عزلتی است که در روایات نقل شده آمده است؟
ممنون.:Gol:

با سلام خدمت دوست گرامی جناب حامدآوا.:Gol:

hamedava;313809 نوشت:
عزلت و ترك مردم بهتر است يا با مردم بودن ؟

بنده هم به دنبال پاسخ همین سؤال هستم. البته پاسخ آن به شرایط بستگی دارد و می خواهم این شرایط را دقیق تر بدانم. به نظر من پاسخ این سؤال بستگی دارد به اینکه آلوده می شویم یا نه. بستگی دارد به اینکه از ما چه خواسته اند. هدایت مردم به قیمت آلوده شدن خودمان را یا پرهیزگاری در بالاترین حد ممکن یا چیزی بین این دو.
hamedava;313809 نوشت:
مطمئنا اگر نيت ما خالص باشد؛ خداوند در آلوده ترين محيط ها دست انسان ئرا خواهد گرفت....

البته بنده متوجه فرمایش شما هستم. ولی برای اینکه ابعاد بحث برای خودم و امثال خودم روشن تر بشود می پرسم: آیا پزشکی که نیت او فقط درمان بیماران است آیا می تواند پیش از واکسیناسیون وارد منطقه آلوده به بیماری واگیر شود؟ آیا علم و نیت او برای ورود و اختلاط با بیماران آنجا کافی است؟ یا پیش شرط دیگری هم دارد؟
ممنون.

اگه دوستان و به ویژه کارشناسان عزیز در مورد روایات پست شماره 1 و شماره 28 نظری دارند ممنون می شوم بفرمایند برداشتشان از این روایات چیست؟

آیا در زمان ما کاربردی ندارند؟

آیا مخصوص افراد خاصی هستند؟ یعنی آیا همه ما نباید به چنین روایاتی اعتنا کنیم؟

[="Tahoma"][="Indigo"]سلام خدمت دوستان

مگر میشود انسانی به حقیقت الهی بشود،سپس بتواند در بین مردم دوام بیاورد؟ در تاریخ پیامبر خودمان(ص)،چقدر از تنهایی ها و شب نشینی های ایشان و یا عزلت ایشان در غار نقل شده است.
وجهی که به نظر میرسد برای جمع بین تمام مسایل مرتبت،آن است که محلّ سکنیِ
انسان،عزلت و تنهایی است،مگر در وقتی که امر واجبی در میان باشد.
آن چنان که بعضی از بزرگان میفرمایند آن است که برای عرفای الهی،که بسیار قوی شده اند،امری مستحب و یا مکروه نیست.بلکه بالعیان می یابند که آن فعل،یا باید انجام شود،و یا باید ترک شود.پس امر برای ایشان،دایر است بین "واجب" و "حرام".به عبارتی،همان فعل مستحب و مکروه بر ما،بر ایشان یا حرام است و یا واجب.چه آنکه ایشان از علم حصولی به در آمده و به شهود رسیده اند.و شهود،عین متن تحقّق است.

حال اگر بخواهیم همین مساله را در خودمان پیاده کنیم،امر واجب برای ولی الهی،برای ما یا واجب است یا مستحب.امر حرام برای ولی الهی،برای ما یا حرام است و یا مکروه.حال،اگر پیش فرض را بر عزلت بگذاریم،آنگاه که امری مستحب و یا واجب در میان باشد،و موجب مفسده و فعل حرام نباشد،ترجیح بر ترک عزلت است.و پس از پایان یافتن این امور،ترجیح،بازگشت به عزلت است.

به نظر میرسد تمام شقوق مطلب و همه ی جنبه های زندگی،اعم از کسب و کار،نیکی به والدین،صله رحم،تعلیم و تعلّم و... در این دسته بندی روشن شوند و عزلت نیز جایگاه خود را مطابق با احادیث و روایات،پیدا کند.
ادامه دارد...ان شاالله

[/]

[="Tahoma"][="Indigo"]در مورد سکوت نیز به نظر میرسد همین مطب جاریست.
به عبارتی،اصل بر سکوت است،مگر ضرورتی پیش آید.به عبارتی سختی واجب و یا مستحب پیش آید و یا برای ولی الهی،سخنی واجب پیش آید.

اگر این روش را پیش گیریم،سوال پیش نمی آید که:چطور باید سکوت کرد
بلکه مساله عوض میشود،و سوال پیش می آید که:چه زمان باید لب به سخن گشود.

در نامه 31 نهج البلاغه،امام علی(ع) به فرزندش چنین میفرماید:

آنچه با سكوت از دست مى ‏دهى آسانتر از آن است كه با سخن از دست برود، چرا كه نگهدارى آنچه در مشك است با محكم بستن دهانه آن امكان پذير است، و نگهدارى آنچه كه در دست دارى، پيش من بهتر است از آن كه چيزى از ديگران بخواهى

از سخنان بى ارزش و خنده آور بپرهيز، گر چه آن را از ديگرى نقل كرده باشى.[به نظر،ملاک سخن گفتن،ارزشمند بودن آن است.و آن چیز ارزش است که سودی اخروی دربر داشته باشد(قابل مبرهن کردن)]

و عبارت کلیدی که فرمودند:
و آنچه نمى‏دانى مگو، و آنچه بر تو لازم نيست بر زبان نياور [حقیر گوید این که فرمود "آنچه بر تو لازم نیست بر زبان نیاور" دلالت داردبر آنکه تا سخن گفتن بر تو واجب نگشت،سخنی به زبان نیاور]
یا حق:Gol:
[/]

رضاهو;314186 نوشت:
وجهی که به نظر میرسد برای جمع بین تمام مسایل مرتبت،آن است که محلّ سکنیِ انسان،عزلت و تنهایی است،مگر در وقتی که امر واجبی در میان باشد.

رضاهو;314186 نوشت:
حال،اگر پیش فرض را بر عزلت بگذاریم،آنگاه که امری مستحب و یا واجب در میان باشد،و موجب مفسده و فعل حرام نباشد،ترجیح بر ترک عزلت است.

با سلام و عرض ادب خدمت دوست گرامی جناب رضاهو:Gol:

از پاسخ ارزشمند شما تشکر می کنم. برداشت خود بنده هم از این روایات مطلبی بود که شما فرمودید. اما ابهامی که داشتم و دارم این است که معمولاً امور مستحب و واجب ما در جامعه امروزی با مفسده و حرام ممزوج اند و تفکیک آنها از یکدیگر اغلب ناممکن است و مشکل از همین جا آغاز می شود. یعنی فرمایش شما در تئوری به خوبی بیانگر مفهوم روایات بالاست اما در عمل از دید بنده موجب عسر و حرج خواهد شد. با بسیاری از افرادی که در این باره صحبت می کردم می گفتند اگر بخواهی در جامعه دچار هیچ مفسده ای نشوی یا باید عصمت داشته باشی یا تک و تنها در بیابان زندگی کنی. واقعیت این است که امروزه اگر انسان بخواهد مبنای زندگی خود را پرهیز از تمام محرمات قرار دهد بناچار باید عزلت و انزوا اختیار کند. زمان ما با سال های دوری که مردی کل روز را بی خبر از همه جا در زمین زراعی یا به همراه گله می گذراند و نه تلویزیون و نه رادیو و نه موبایل و نه اینترنت و نه جمعیت شلوغ و دنیای رنگارنگ اطراف او را احاطه نکرده بود متفاوت است. من هر چه وجدانم را قاضی قرار می دهم می بینم چه در تحصیل دانشگاه، چه در ارتباط دوستان و اقوام، چه در نگاه کردن تلویزیون، چه در ورزش و تفریح، چه در کسب و تجارت و ... اجتناب از حرام نشدنی است. توجیه بسیاری این است که تمام انحرافات امروزی از کنترل ما خارج شده است و نباید سخت گرفت.

به طور کلی بر اساس آموزه های وحیانی و روایی عزلت به معنای کناره گیری و دوری از گناه و گناهکار تعبیر شده است که لزوماً به معنای هجرت یا گوشه نشینی نیست. اما در برخی مقاطع زمانی و مکانی که احتمال انحراف برای انسان یقینی یا حداکثری است این کناره گیری به منزله گوشه نشینی و خلوت گزینی خواهد بود.

و من همچنان سرگردان و حیرانم و به قول شاعر چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم (البته اگر چیزی از آن باقی مانده باشد!).:Sham:

رضاهو;314186 نوشت:
برای عرفای الهی،که بسیار قوی شده اند،امری مستحب و یا مکروه نیست.بلکه بالعیان می یابند که آن فعل،یا باید انجام شود،و یا باید ترک شود.پس امر برای ایشان،دایر است بین "واجب" و "حرام".

طوبی لهم و حسن مآب. به حالشان غبطه می خورم. کاش ذره ای از این فرقان و یقین به ما هم می رسید.

به نام خدا
سلام

شهید مطهری توی کتاب انسان کامل بخوبی موضوع این تاپیک رو برسی میکنه و خواننده را با ابعاد مختلفی آشنا میکنه . پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش . این لینک رو هم ببینید لطفا : [="Blue"]کلیک کنید [/]

جناب سینا گرامی سعی کردن توی تاپیک زیر خلاصه کتاب انسان کامل اثر استاد مطهری رو برای خواننده تهیه کنن : [="Blue"]کلیک کنید[/]

[="Green"]خلاصه اینکه من از اسلام تعادل داشتن را تلقی کردم . [/]
برای دانستن نظر کارشناس محترم به ایشان اطلاع رسانی شده .
یا حق


نقل قول:
اما ابهامی که داشتم و دارم این است که معمولاً امور مستحب و واجب ما در جامعه امروزی با مفسده و حرام ممزوج اند و تفکیک آنها از یکدیگر اغلب ناممکن است و مشکل از همین جا آغاز می شود.


سلام خدمت دوستان گرامی ام،خصوصاً برادر محترم بنده،مؤمن عزیز:Gol:
در مورد امور مستحب،گاهی و یا اکثر اوقات با مفاسد و محرّمات ممزوج است.شما میخواهید به یک گدای خیابانی که واقعاً محتاج است کمک کنید،میدانید همین کمک ما،چه خیانتی به جامعه هست؟ اوّل کمک به کسی است که دارد خلاف قوانین عمل میکند،دوّم گداپروری است.و اگر کمک نکنیم،رها کردن مظلومی است که در جامعه ی امروز،نتوانسته گلیم خودش را از آب بیرون بکشید.مثل هزاران پیرمرد دست فروش...واقعاً ناراحت کننده است.
اما در مورد امور واجببه نظر میرسد تا حدودی این مساله حاکم نیست و جامعه تا حدودی بستر را برای انجام واجبات بدون مفسده مهیّا کرده.مگر مانند شرایطی که شما در پشت چراغ سبز راهنما،متوجه شوید که 2 دقیقه بیشتر برای خواندن نماز عصر فرصت ندارید که لاجرم باید قوانین را زیر پا بگذارید!

نقل قول:
با بسیاری از افرادی که در این باره صحبت می کردم می گفتند اگر بخواهی در جامعه دچار هیچ مفسده ای نشوی یا باید عصمت داشته باشی یا تک و تنها در بیابان زندگی کنی. واقعیت این است که امروزه اگر انسان بخواهد مبنای زندگی خود را پرهیز از تمام محرمات قرار دهد بناچار باید عزلت و انزوا اختیار کند.

اینکه میفرمایند باید عصمت داشته باشی،فرمایش صحیحی نیست.چرا که نقض اختیار است.نسبت عصمت با اختیار،به مشابه نسبتی است بین قضا و قدر با اختیار،که خود بحث مبسوطی در حکمت متعالیه دارد،و البته بحث بسیار سنگینی است.اما حاصل بحث آن است که این دو هیچ منافاتی با یکدیگر ندارند...فتدبّر
(گرچه این بحث در حکمت،با بحث در علم کلام بسیار متفاوت است.چه،علم کلام در مقام اثبات است و حکمت،در مقام ثبوت.و فرق اثبات و ثبوت،از فرش است تا به عرش)

نقل قول:
من هر چه وجدانم را قاضی قرار می دهم می بینم چه در تحصیل دانشگاه، چه در ارتباط دوستان و اقوام، چه در نگاه کردن تلویزیون، چه در ورزش و تفریح، چه در کسب و تجارت و ... اجتناب از حرام نشدنی است.
برای نمونه،بنده در دانشگاه تحصیل کرده ام و با اینکه اختلاط ها و بی حجابی ها و غیره بود،گرچه افسردگی و اندوه خاطر از این همه گناه و فحشا بسیار برای حقیر بسیار بود و مرا هرچه بیشتر از این محیط گریزان میکرد،اما مفسده ای از باب گناهان ظاهری به حمدالله نداشت.
در تجارت هم نمونه اش را دیده ام.خصوصاً در تجارت های آزاد،که گاهی پول های ملیاردی جابه حا میگردد،شخصی را در اقوام میشناسم.
تلویزیون هم به راحتی میتوان از برنامه های دارای مفسده خودداری کرد.ورزش هم پیاده روی مناسب و کمی ورزش صبحگاهی برای سلامت جسم و روح کافیست.دوستان و اقوام هم،قطع رابطه با دوستان گنه کار(مگر مفسده ای درکار نباشد و قصد نهی از منکر در میان باشد)که نه تنها حرمت شرعی ندارد،بلکه ممدوح نیز میباشد.اقوام هم شیوه ی حقیر رو پیش بگیرید و تا جای ممکن به اقوام گنه کار،به ارتباط تلفنی اکتفا بفرمایید.
نقل قول:
توجیه بسیاری این است که تمام انحرافات امروزی از کنترل ما خارج شده است و نباید سخت گرفت.

ایشان را با توجیهاتشان رها بفرمایید.این ها همه بهانه هاست.روزی بهانه ی معصوم نبودن،روزی بهانه ی تفریح نداشتن،روزی بهانه ی دشواری بیش از حد و...
مهم این است که بدانیم و بپذیریم خطا از ما بوده و میتوانستیم عملی بهتر انجام دهیم.گرچه بارها و بارها خطا پیش آید،اما باید تصمصم بگیریم که روزی میتوانیم.
شاید خیلی از انحرافات از دست ما خارج است،گناه جامعه را گرفته است و ما تنهای تنهاییم.امیال از یک سو،و تبلیغات سوء از سوی دیگر.اما...
اما فقط یک سوال اساسی..! آیا این وضعیّت ما را خدا نمیبیند؟
پاسخ این سوال،برای آرامشی قلبی که مقدّمه ی عمل به بهترین وجوه است،کافیست.آری،خدا میبیند.او میداند که شُدنیست،وگرنه آفرینش و بودن من در این لحظه،بیهوده و عبث میبود.چرا که شکستم مسلّم بوده و به عبارتی،بودنم در این لحظه جبراً هیچ کمالی را برایم به همراه نداشت.و این خلاف حکمت خدای متعال است.
مگر آنکه شرایط برای هجرت فراهم باشد و کوتاهی از ما باشد و یا دیگر امور.

نقل قول:
و من همچنان سرگردان و حیرانم و به قول شاعر چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم (البته اگر چیزی از آن باقی مانده باشد!).:Sham:
ان شاالله این حالت خوف را با ملکه ی رجامزیّن بفرمایید،آن میشود که باید شود:Gol:
vahid_barvarz;314305 نوشت:
به نام خدا
سلام

شهید مطهری توی کتاب انسان کامل بخوبی موضوع این تاپیک رو برسی میکنه و خواننده را با ابعاد مختلفی آشنا میکنه .


سلام
بنده این کتاب بسیار ارزشمند رو مطالعه کرده ام،اما مدّت نسبتاً زیادی گذشته و نکته ای مرتبط به خاطر ندارم.اگر اشاره بفرمایید،بسیار لطف فرموده اید تا جرقّه ای هم در ذهن حقیر زده شود

یا حق

[="Tahoma"][="Indigo"]باید ببخشید که سخن به درازا کشید

از ویژگی های ایمان آن است که هیچ گاه،جیر،نمیتواند گناه را بر فرد تحمیل کند.دلیل آن است که:
باطن اعمال را نیّات ساخته اند و ما با نیّت های خود سنجیده میشویم.حتی اگر فردی با زور،در گلوی شما شراب بریزد،چون نیّت شما لذّت از آن شراب نیست و جبراً این کار را با شما کرده اند،چه بسا ثواب هم بر آن مترتّب باشد.
در هر شرایطی که گناهی را جامعه،بالاجبار بر شما تحمیل کند(و نه از روی میل و خواست شما) و موضوع کاملاً به صورت جبر باشد،همین که شما نیّتتان دوری از آن شرایط باشد،کفایت میکند.آیا میتوانیم مثالی بیاوریم بر خلاف این مساله؟ (که جبراً منکری بر ما تحمیل شده باشد،و ما نتوانیم برائت آن را در دل بگذرانیم و حد اقل در دل،از آن بیزاری بجوییم،اختیاراً)

اگر دوستان موردی به ذهن شریفشان میرسد،بفرمایند تا با مشورت،ان شاالله مساله را حلّ کنیم.
یا حق:Gol:
[/]

vahid_barvarz;314305 نوشت:
شهید مطهری توی کتاب انسان کامل بخوبی موضوع این تاپیک رو برسی میکنه و خواننده را با ابعاد مختلفی آشنا میکنه . پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش .

سلام و تشکر فراوان از شما جناب برورز که به این کتاب عالی ارجاع دادید. من پست های تاپیک معرفی شده رو به طور کامل مطالعه کردم و برای دقت بیشتر بخش هایی از کتاب اصلی رو هم خوندم.
همون طور که فرمودید عصاره بحث شهید مطهری در این کتاب اینه که انسان کامل انسانی متعادل و از هر جهت رشدیافته است. اما این کتاب پاسخ روشنی به سؤالات این تاپیک نمی ده.
توضیح این که تعادل در زندگی امری نسبی هست. یعنی:
1- نقطه تعادل لزوماً نقطه میانی نیست. یعنی ما نهایتاً یک ساعت نماز می خونیم اما ده ساعت برای امرار معاش کار می کنیم. در عین حال ممکنه تعادل همین باشه. پس تعیین نقطه تعادل اهمیت داره و گاهی باید مراقب باشیم که مثلاً آخر عمرمون مثل برخی حکما نگیم کاش زمان بیشتری به کتاب خدا اختصاص داده بودیم.
2- نقطه تعادل معمولاً با گذشت زمان تغییر می کنه. یعنی ممکنه تعادل زندگی ما در جوانی مستلزم برنامه ای باشه که با برنامه متعادل زندگی ما در پیری متفاوته و این هم شایسته بررسیه.
و نکته مهم تری که در کتاب شهید مطهری و بسیاری مقایسه ها مغفول باقی مونده یا کمتر بهش توجه شده:
3-
همون طور که برنامه متعادل غذایی برای فرد بیمار با فرد معمولی با ورزشکار حرفه ای با هم متفاوته نقطه تعادل زندگی ما هم لزوماً با نقطه تعادل اولیای الهی یکی نیست. پس مثلاً نمی تونیم بگیم برای الگوبرداری از امام موسی کاظم (ع) ما هم باید تعداد زیادی همسر و کنیز داشته باشیم تا زندگی ما مثل ایشون متعادل باشه چون تعریف تعادل در زندگی ایشون با زندگی ما فرق داره (به قول معروف: کار پاکان را قیاس از خود مگیر).
در نهایت این کتاب ارزشمند شهید مطهری به
حد یقف مزایای عزلت که در پست اول و پست های بعدی این تاپیک مطرح شد اشاره ای نمی کنه و بیشتر، مکاتب حدی و افراطی رو با روح کلی حاکم بر اسلام مقایسه می کنه.

سلام و عرض ادب خدمت شما رضاهوی گرامی.:Gol:

رضاهو;314428 نوشت:
در مورد امور مستحب،گاهی و یا اکثر اوقات با مفاسد و محرّمات ممزوج است.... اما در مورد امور واجببه نظر میرسد تا حدودی این مساله حاکم نیست و جامعه تا حدودی بستر را برای انجام واجبات بدون مفسده مهیّا کرده.

با احترام به نظر شما بنده موافق نیستم. در توزیع فساد و زشتی در جامعه فرقی بین واجب و مستحب وجود ندارد. به ویژه آنکه برخی مستحبات برای عده ای حالت واجب پیدا می کند.
رضاهو;314428 نوشت:
اینکه میفرمایند باید عصمت داشته باشی،فرمایش صحیحی نیست.چرا که نقض اختیار است.

منظور این افراد از عصمت چیزی که ناقض اختیار باشد نیست. بلکه منظور قدرتی است که بتوانی در عین آلودگی ها آلوده نشوی. این قدرت می تواند از جنس علم، ثروت مادی، تربیت بزرگمنشانه یا ... باشد.
رضاهو;314428 نوشت:
برای نمونه،بنده در دانشگاه تحصیل کرده ام و با اینکه اختلاط ها و بی حجابی ها و غیره بود،گرچه افسردگی و اندوه خاطر از این همه گناه و فحشا بسیار برای حقیر بسیار بود و مرا هرچه بیشتر از این محیط گریزان میکرد،اما مفسده ای از باب گناهان ظاهری به حمدالله نداشت.

خدا را شکر و خوشا به حال شما. با این اوصاف شما دوست بزرگوار از اولیای الهی هستید.
رضاهو;314428 نوشت:
تلویزیون هم به راحتی میتوان از برنامه های دارای مفسده خودداری کرد.

به نظر بنده همیشه به راحتی نمی توان. وقتی در میهمانی هستید و عمدتاً تلویزیون هم روشن است حداقل از صدای آن در امان نیستید.
رضاهو;314428 نوشت:
مگر آنکه شرایط برای هجرت فراهم باشد و کوتاهی از ما باشد و یا دیگر امور.

از این فرمایش شما برداشتم این است که شما نیز اعتقاد دارید برخی آلودگی ها اجتناب ناپذیرند و باید از آنها توبه کرد. اما نهایتاً در شرایطی که هجرت برای ما ممکن نیست گناهی متوجه ما که تلاش کرده ایم اما آلوده شده ایم نیست. برداشتم درست بود؟

رضاهو;314431 نوشت:
در هر شرایطی که گناهی را جامعه،بالاجبار بر شما تحمیل کند(و نه از روی میل و خواست شما) و موضوع کاملاً به صورت جبر باشد،همین که شما نیّتتان دوری از آن شرایط باشد،کفایت میکند.آیا میتوانیم مثالی بیاوریم بر خلاف این مساله؟ (که جبراً منکری بر ما تحمیل شده باشد،و ما نتوانیم برائت آن را در دل بگذرانیم و حد اقل در دل،از آن بیزاری بجوییم،اختیاراً)

بله موارد فراوانی یافت می شود. هر کسی به حکم وجدان در اولین گام های انحراف تا حدی از آن برائت می جوید. اما با تکرار آن (چه جبراً و چه اختیاراً) حالتی در انسان ایجاد می شود که خود به سمت گناه می رود. یعنی استحاله پیدا می کند.
مثال: فردی در اتوبوسی بین شهری در حال مسافرت است. راننده یا کمک راننده فیلم یا نوار مبتذلی گذاشته است. این فرد با ملایمت و خوش رویی نزد راننده رفته و به بهانه سردرد یا ... از او خواهش می کند آن نوار را خاموش کنند یا صدای آن را کم کنند. راننده فقط نگاه می کند و چیزی نمی گوید. چندی بعد نوبت به ترانه خواننده زنی می رسد که واقعاً برای این فرد جوان محرک است. کمک راننده صدای آن را زیادتر هم می کند! این جوان که تا کنون مشغول ذکر و توجه به خدا بوده است پس از دوسه ساعت به تدریج به حالات روحی نامناسبی گرایش پیدا می کند که مطابق روح موسیقی یا فیلم است. این حادثه علیرغم تلاش این جوان علاوه بر ناراحتی و اندوه فراوان در آن شب مقدمه مفاسدی در آینده می شود که ...
موفق و واقع بین باشید. :Gol:

[="Tahoma"][="Indigo"]

نقل قول:
سلام و عرض ادب خدمت شما رضاهوی گرامی.:Gol:

سلام بر برادر بزرگوارم مؤمن عزیز :Gol: که ما را نیز در این روزمرّگی ها به اندیشه در مسایل مهم زندگی و همچنین اطوار وجودی خودمان وا میدارید.اجرتان با خدا
نقل قول:

با احترام به نظر شما بنده موافق نیستم. در توزیع فساد و زشتی در جامعه فرقی بین واجب و مستحب وجود ندارد. به ویژه آنکه برخی مستحبات برای عده ای حالت واجب پیدا می کند.

به نظر مساله نسبی است.شاید نظر حقیر،برگرفته از وقایع و خاطرات گذشته برایم بوده که چنین پنداشته ام.به هر حال نظر شما را با برهان نمیتوانم ردّ کنم و مساله تجربی است

نقل قول:
منظور این افراد از عصمت چیزی که ناقض اختیار باشد نیست. بلکه منظور قدرتی است که بتوانی در عین آلودگی ها آلوده نشوی. این قدرت می تواند از جنس علم، ثروت مادی، تربیت بزرگمنشانه یا ... باشد.

چرا با طهارت و پایندی به شرع نتوان این قدرت را بدست آورد.عرض بنده در همین است که اگر برای مثال،من کوتاهی ای کردم و برای نمونه و فقط نمونه،خمس مالم را ندادم،زکات ندادم،و زمینه ی روحی را برای اشتیاق پیداکردن به گناهان دیگر،به واسطه ی شرایط جامعه پیدا کردم،مقصّر خودم هستم.
در مثالی که در پست آخر فرمودید،برای نمونه من اگر دیگر واجباتم را انجام دادم،محرّماتم را ترک کردم،چه بسا همچین گرایشی در وجودم پدیدار نگردد.این هم مساله ای نسبی است.همان دانشگاهی را که خدمتتان مثال زدم،انواع گناهان و مشتهیّات نفسانی در آن مشاهده میشد،اما افرادی بودند که هرچه این منکرات و مشتهیّات را میدیدند،بی اشتها تر میشدند.

نقل قول:
به نظر بنده همیشه به راحتی نمی توان. وقتی در میهمانی هستید و عمدتاً تلویزیون هم روشن است حداقل از صدای آن در امان نیستید.

بنده هم موافقم.پشنهادم برای از بین بردن اثرات مخرّب این برنامه ها در میهمانی ها،وضو گرفتن پس از این مسایل است.زیرا که گوش و خیال و چشم،از طهارت به در آمده اند و وضو،تطهری کننده ای است آزموده شده.
حتی بنده اگر جایی غذای شبهه ناک بخورم،بسیار مایل هستم پس از خوردن آن غذا وضو بگیرم.حتی اگر با وضو باشم.که وضو بر وضو نوری است بر نور

نقل قول:
از این فرمایش شما برداشتم این است که شما نیز اعتقاد دارید برخی آلودگی ها اجتناب ناپذیرند و باید از آنها توبه کرد. اما نهایتاً در شرایطی که هجرت برای ما ممکن نیست گناهی متوجه ما که تلاش کرده ایم اما آلوده شده ایم نیست. برداشتم درست بود؟

حقیقتش این است که نظر حقیر بر آن است که تا آلودگی چه باشد.شنیده ایم که در بعضی کشتارگاه های شهر،ذبح شرعی صورت نمیگیرد و گرچه عدم علم ما به این مساله باعث مصون ماندن ما از گناه و فعل حرام در مصرف آن گوشت است،اما اثری وضعی بر آن مترتّب است که برای دل تیرگی ای به همراه دارد که اتّفاقاً در تاپیکی این بحث را دنبال کردیم و به نظرم میرسد میشود تعمیمش داد.یعنی همان راهکارهایی که آنجا برای دفع اثرات وضعی مال شبهه ناک آمد،اینجا نیز موثّر است.مانند صدقه،استغفار،امور مستحبّ

اما در مورد اینکه آلودگی را حمل بر گناه کنیم،به همان دلیل که عرض کردم،که شرط صحت حمل نام گناه بر فعلی،به نظر حقیر نیّت نیز میباشد(البته در مرتبه ی وجودی خودمان،و نه برای عرفا و انباء که بحثی مستقل میطلبد)،به هیچ عنوان گناهان قابل تحمیل نخواهند بود.مگر مساله ای در میان باشد که این حقیر به آن توجّه نکرده باشم.
آن مساله و مثالی را هم که شما لطف فرمودید و تبیین کردید،منافاتی با عرض بنده ندارد.چرا که شما اثبات فرمودید که به نوعی زمینه سازی گناهان را در ما ایجاد میکند،و مثلاً اشتیاق ما را به گناه زیاد میکند و به عبارتی زمینه ی سلب توفیق را در ما پدید می آورند.وگرنه اگر توفیق ترک گناه به تمامه از ما سلب شود،این نیز جبر است و باز کلمه ی گناه بر آن فعل صدق نخواهد کرد.
نظرتان در این مورد چیست؟:Gol:

[/]

رضاهو;315520 نوشت:
چرا با طهارت و پایندی به شرع نتوان این قدرت را بدست آورد.عرض بنده در همین است که اگر برای مثال،من کوتاهی ای کردم و برای نمونه و فقط نمونه،خمس مالم را ندادم،زکات ندادم،و زمینه ی روحی را برای اشتیاق پیداکردن به گناهان دیگر،به واسطه ی شرایط جامعه پیدا کردم،مقصّر خودم هستم. در مثالی که در پست آخر فرمودید،برای نمونه من اگر دیگر واجباتم را انجام دادم،محرّماتم را ترک کردم،چه بسا همچین گرایشی در وجودم پدیدار نگردد.این هم مساله ای نسبی است.همان دانشگاهی را که خدمتتان مثال زدم،انواع گناهان و مشتهیّات نفسانی در آن مشاهده میشد،اما افرادی بودند که هرچه این منکرات و مشتهیّات را میدیدند،بی اشتها تر میشدند.

بله حقیر با کلیت بحث شما موافقم. به طور نظری با تزکیه و خودسازی و عمل به دستورات دین می توان به حدی از عصمت دست پیدا کرد. اما نکته ای که سؤال بنده به آن اشاره می کند این است: هر کسی می تواند با تمرین و ممارست به توانایی برداشتن وزنه های سنگین برسد. اما آیا همه مردم می توانند رضازاده بشوند که به جوانان بگوییم ببینید شما چه چیزی از ایشان کمتر دارید؟ طرف هیجان زده می شود و می رود زیر وزنه و گردنش می شکند! گاهی ما به نحوی آدرس می دهیم که خودش گمراه کننده است. بنده اعتقاد دارم مرز عصمتی که ما می توانیم به آن برسیم از عصمت امیرالمؤمنین (ع) که در کعبه متولد شده و ده ها ویژگی منحصربفرد دیگر دارد پایین تر است (یعنی بخشی از آن مقام با هیچ ممارستی به دست نمی آید).
از این گذشته و مهم تر این که عصمتی که در آینده می توانم با مجاهدت و هجرت از گناه به آن برسم نمی تواند ملاک عمل و تصمیم فعلی من باشد. شما به یک متخصص دارای مدرک دکتری تکالیف و اختیاراتی می دهید که به یک لیسانسه نمی دهید. اگر او را در جایگاه یک مدیر توانمند قرار دهید قطعاً فساد می کند.
همین مطلب در مورد پرهیز از مهالک گناه هم صادق است. طبق آمار تجربی شخصی اکثر قریب به اتفاق پسران در دانشگاه های دوجنسیتی کمابیش به نگاه حرام آلوده می شوند. در بین پسران معتقد احتمالاً افرادی هستند که اگر از خطر استحاله تدریجی خود آگاهی داشته باشند با نیت پرهیزگاری و اصلاح امور وارد دانشگاه می شوند و از خطرات احتمالی به خدا پناه می برند. بعد از مدتی رفت و آمد در کلاس ها و همایش ها و محاسبه نفس (اگر هنوز از استحاله تدریجی خود آگاهی داشته باشند) نزد وجدان خود به این نتیجه می رسند که تحصیل آنها با این قدرت روحی فعلی با گناهانی همراه خواهد بود که می توان با آنها مبارزه کرد اما (بر اساس تجربه ترم های قبلی) نمی توان آنها را حذف کرد. اغلب مرز اینکه نگاهشان اختیاری بوده یا نه مشخص نیست. اما یک چیز مشخص است: خود آنها تصمیم به تحصیل و ادامه تحصیل گرفته اند. پس اگر گناهی غیرعمدی هم باشد در مقدمات آن مختار بوده اند. موضع سؤال بنده در مورد عزلت چنین مواردی است که کاملاً شایعند. البته نمی دانم چرا تجربه بنده از دوستان مذهبی و مکتبی ام در دانشگاه با تجربه جنابعالی این قدر متفاوت است. واقعاً به دوستان شما (اگر به نومسلمانان سازگار با هالیوود و اقتصاد جهانی و ... تبدیل نشده اند) غبطه می خورم. امیدوارم اکنون سؤالم برای دوستانی که مانند شما بزرگوار تعمق می کنند روشن باشد.
از توجه شما بینهایت سپاسگزارم.:Gol:

با سلام خدمت همه ی دوستان
بحث پیش آمده داغ دل همه ی ما را در شرایط امروزی تازه کرد.

دو نکته هست که اهمیت داره:

1) هدف ما از دین داری چی هست؟ می تونیم دو دسته واضح برای مذهبی ها ایجاد کنیم قبلا تو یه تاپیک بیان کردم که یک دسته نماز می خونند و روزه می گیرند تا اونجا که توانشون باشه ترک معصیت می کنند و به اجتهاد شخصی عمل می کنند که خدا زیاد سخت نگرفته و برای مثال بیان می کنند چه کنیم وقتی تمامی زن ها بی حجاب هستند.... این دسته از خدا توقع یه بهشت با هوایی مناسب رو خواستارند ما هم از خدا رسیدن به خواستشون را خواستاریم..
یه گروه دیگه هستند که دین رو مراقبه می دونند و هدفشون طی طریقی هست که نبی دینشون رفته، اگر محمد مصطفی (ص) به معراج رفته من هم به معراج برم، که سرور فرمود نماز معراج مومن هست، اگر محمد مصطفی (ص) بهشت و جهنم رو دید من هم ببینم اگر محمد مصطفی (ص) دید و بیان کرد...
اگر محمد مصطفی (ص) خدا رو فهمید من هم خدا رو بفهمم که نمونه زید بن حارثه از جوان های هم زمان حضرت رسول کاملا مشهود هست...
وقتی دین داری فرد در جهت مراقبه باشه نگاه کردن به مغازه ها ایجاد تشویش هست، نگاه کردن به حتی هم جنس خودت نیز تشویش خاطر هست و .... پس اگر فردی دنبال این هدف باشه باید بهاش رو هم بپردازه ، آوارگی، ترک شغل، ترک معاشرت با خانواده، متهم شدن به افسردگی، عزلت و .... کمترین بهایی هست که پرادخت میشه

2) اما مطلب دوم در جواب دوستانی که گفته بودند باید در میدان گناه بود و گناه نکرد، توصیه این حقیر این هست که اولا هیچ وقت خودتون تست توانایی تقوا برای خودتون ایجاد نکنید ، اجازه بدید خدا این کار رو انجام بده اگر تست نکرد خود رو در موضع تست قرار ندهیم... در ثانی ما باید معیاری برای پیشرفت یا پسرفت معنوی داشته باشیم، فرض کنید من شغلی انتخاب کنم که تماما ارتباط با نامحرم در جامعه امروزی رو برای خودم ایجاد کنه هر روز هم به خودم بگم اگر در میدان گناه بودی و نکردی مردی ، هر روز به خودم بگم که خدا به کسی کمک می کنه که در معرض باشه و پایش نمی لغزه هر روز چشمم و زبانم در معرض گناه قرار بگیره و آلوده بشه و توقع کمک رسانی از جانب خدا رو هم داشته باشم این درست نیست.
پس خلاصه بحث هدف شما از دین داری چیست؟ چه معیاری برای پیشرفت در نظر گرفتید ؟
به احادیثی که مربوط به انجام وظایف دینی هست و حضور در اجتماع رو پر رنگ می کنه یا احادیثی از این دسته که خدا به کسانی که در معرض گناه هستند گناه نمی کنند لطف داره تکیه نکنید ببیند از لحاظ معنوی چه چیز های در دست شما قرار گرفته و صاحب چه مراتبی شدید...

البته من منکر اینکه می توان در جامعه امروزی طهارت داشت نیستم و هدفم از ارائه تاپیک قبل هم این نبود که بیان کنم برای دین داری در شرایط امروزی باید به کوه و دشت خالی از سکنه پناه برد همانطور که برادرم رضاهوی عزیز بیان فرمود می توان در دانشگاه بود و آلوده نشد بحث من بیشتر تاکید بر این موضوع بود که معیار عملکرد برای کسب مراتب معنوی در خود فرد چه چیز می باشد؟؟

از برادرم مومن می پرسم هدف شما از دین داری چیست؟
چه معیاری برای کنترل پیشرفت یا پسرفت خود در نظر گرفته اید؟
با تشکر

مؤمن;315543 نوشت:
اما نکته ای که سؤال بنده به آن اشاره می کند این است: هر کسی می تواند با تمرین و ممارست به توانایی برداشتن وزنه های سنگین برسد. اما آیا همه مردم می توانند رضازاده بشوند که به جوانان بگوییم ببینید شما چه چیزی از ایشان کمتر دارید؟

سلام بر برادر گرامی ام:Gol:
یک مطلب به ذهن حقیر در این باب رسید و آن این است که:خداوند،قطعاً وزنه ی جناب رضازاده را بر دوش یک مبتدی نمیگذارد.شما هیچ گاه،اگر در طهارت کوتاهی نکرده باشید،و یا برای کوتاهی هایتان توبه کرده باشید،با امتحانات اینچنینی روبرو نخواهید شد.این وعده ی الهی است.

فقط یک بحث میماند که کم و بیش مرتبط است و به نظر حقیر بحثی است توحیدی-کلامی و بر مبنای شریف وحدت وجود که آیا با توجّه به آیه ی شریفه ی لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا و اصل رصین لا موثر فی الوجود الّا الله در حکمت متعالیه،آیا خود عَبد،با وجود عدم طهارت و توبه،قدرت بر آن را دارد که خود را در تکلیفی فوق وُسع خود قرار دهد یا خیر(که محلّ بحث ما نیست،اما بسی جای تأمّل دارد)

مؤمن;315543 نوشت:
اما (بر اساس تجربه ترم های قبلی) نمی توان آنها را حذف کرد. اغلب مرز اینکه نگاهشان اختیاری بوده یا نه مشخص نیست. اما یک چیز مشخص است: خود آنها تصمیم به تحصیل و ادامه تحصیل گرفته اند.

مساله همینجاست.یعنی آن نقطه بحرانی که به نظر حقیر میتواند ما را به جواب برساند،اینجاست.
1.آیا میتوان اثرات نامطلوب را که حاصل نگاه های غیر اختیاری و یا سهوی است را در جهتی مورد بهره برداری مثبت در سیر الی الله قرار داد،به طوری که اثرات نامطلوب،تبدیل به اثرات مطلوب گردند؟
2.آیا اگر فرد،با عقل و تدبیر محیطی فاسد را انتخاب کرده باشد،گرچه در انتخاب اشتباه کرده باشد،ولی مقصّر نباشد(زیرا که تلاش شایسته را در راه انتخاب عقلانی و وحیانی کرده است)،ممکن است در معرض اثرات سوء قرار گیرد؟
البته بحث توبه این میان باقی میماند که بر فرض،عبد در گذشته کوتاهی هایی در فراگیری آموزه های وحیانی و عقلانی داشته است.توبه،اثرات آن ها را از بین برده،و ملاک،تصمیم عقلانی وی پس از توبه خواهد بود[نظر کلامی حقیر است و بسا اشتباه باشد]

3.و اگر قرار گرفت و لاجرم به گناهانی افتاد(که بر فرض مقصّر هم نبوده،زیرا مجبول بوده؛مجبول=ساخته شده در طبیعت و طبیعی . سرشته . نهاده . جبلی . مفطور. مطبوع[فرهنگ دهخدا]) آیا مورد عذاب و عقاب واقع میشود؟

مؤمن;315543 نوشت:
موضع سؤال بنده در مورد عزلت چنین مواردی است که کاملاً شایعند. البته نمی دانم چرا تجربه بنده از دوستان مذهبی و مکتبی ام در دانشگاه با تجربه جنابعالی این قدر متفاوت است. واقعاً به دوستان شما (اگر به نومسلمانان سازگار با هالیوود و اقتصاد جهانی و ... تبدیل نشده اند) غبطه می خورم.

موضع سوالتان بسیار دقیق است و بنده را حقیقتاً به فکر فرو برد.اوّل از همه باید عرض کنم که سوال شما،سوال بنده نیز هست،و هدف بنده از سوال و پاسخ با دوست عزیزم،قانع کردن نیست.بلکه رسیدن به پاسخی برای خود حقیر است.
اما چون در وادی عمل،این مشکلات را با این اعتقادات کمی مرتفع کرده بودم،این ها را عرضه کردم شاید راهگشای این مباحثه باشد

اما حقیقتاً بنده بعضی افراد را میشناسم که مبتلا به نومسلمانی سازگار با هالیوود و اقتصاد جهانی نشده اند،و اتّفاقا از متن دانشگاه هم بیرون آمده اند و مشغول کسب و کار نیز میباشند.نکته ای که بنده در ایشان یافتم(زیرا باعث حیرت خودم نیز بوده)،مطالعات مداوم ایشان و اهتمام ایشان به اندازه ی فرصت روزانه یشان به علوم دینی و عقلی(اعّم از کلام و حکمت) و نقلی بوده.که البته عمل به علمشان،ایشان را بدین سرمنزل امن رسانده است.
حقیقتاً خوشا به حالشان

:Gol:

بابت طولانی شدن نوشته هم عذرخواه هستم
یا حقّ

رضاهو;315520 نوشت:
حقیقتش این است که نظر حقیر بر آن است که تا آلودگی چه باشد.شنیده ایم که در بعضی کشتارگاه های شهر،ذبح شرعی صورت نمیگیرد و گرچه عدم علم ما به این مساله باعث مصون ماندن ما از گناه و فعل حرام در مصرف آن گوشت است،اما اثری وضعی بر آن مترتّب است که برای دل تیرگی ای به همراه دارد که اتّفاقاً در تاپیکی این بحث را دنبال کردیم و به نظرم میرسد میشود تعمیمش داد.یعنی همان راهکارهایی که آنجا برای دفع اثرات وضعی مال شبهه ناک آمد،اینجا نیز موثّر است.مانند صدقه،استغفار،امور مستحبّ

البته حقیر اطلاعات معرفتی و عرفانی شما را ندارم. اما فکر نمی کنم آثار وضعی گناه را بتوان به این سادگی از روح انسان پاک کرد. در روایات دیده بودم که هر گناه لکه ای بر روح آدمی بر جا می گذارد که براحتی و شاید هیچ گاه از بین نمی رود ...
یا اینکه از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده است که اجتناب از گناه بهتر از کسب حسنات است [1]. احتمال می دهم ضرورت و فوائد عزلت از همین مفاهیم نشأت گرفته باشد. یعنی شاید تغییر رژیم غذایی برای پرهیز از غذای شبهه ناک خیلی بهتر از وضو و مستحبات بعد از تناول آن باشد. نمی دانم ...
رضاهو;315520 نوشت:
اما در مورد اینکه آلودگی را حمل بر گناه کنیم،به همان دلیل که عرض کردم،که شرط صحت حمل نام گناه بر فعلی،به نظر حقیر نیّت نیز میباشد(البته در مرتبه ی وجودی خودمان،و نه برای عرفا و انباء که بحثی مستقل میطلبد)،به هیچ عنوان گناهان قابل تحمیل نخواهند بود.مگر مساله ای در میان باشد که این حقیر به آن توجّه نکرده باشم.

برداشتی که از دیدگاه شما و مطالب مشابه دارم این است که نیت در این مطالب به دگمه ای دوحالته شبیه است که می توان آن را بر روی خوب یا بد تنظیم کرد و مرتکب عملی شد که اگر بر روی خوب باشد انسان گناهی مرتکب نشده و اگر روی بد باشد گناه کرده است! اما آیا در واقعیت این گونه است؟ از دید بنده (که البته ممکن است اشتباه باشد) نیت و هر انگیزه و صفت درونی یک طیف است. یعنی مشابه عقربه ای است که از صفر (بد) تا صد (خوب) تغییر می کند. اگر کسی نیت صد دارد و مرتکب عمل خلافی شده است (مثل همان مثالی که در مورد نوشاندن شراب فرمودید) هیچ گناهی مرتکب نشده است (هرچند به عقیده بنده آثار وضعی خواهد داشت چرا که در مجموع مسکر بودن شراب مؤمن و کافر نمی شناسد). اما فردی که با نیت پنجاه گناه می کند چطور؟ عمداً گناهی مرتکب شده است؟ یا تماماً مجبور بوده است؟ به نظر حقیر هیچ کدام (چیزی مابین این دو). اما اگر این اجبار در اثر انتخاب نادرست قبلی وی بر طبق هوا و هوس او باشد در جبر محیط نیز تا حدی مقصر است و بر قبح گناهش افزوده می شود که اینجا اهمیت عزلت از محیط آلوده مطرح می گردد.
مثالی که بنده از تأثیر موسیقی حرام زدم نمونه ای بود که نیت فرد را در طول زمان از صد به کمتر و کمتر می رساند و اصلاً راه نفوذ شیطان همین است. منظور بنده از استحاله همین بود که می تواند گناه بر فرد تحمیل شود (حتی اگر خود او نداند که زمانی راه را برای این نفوذ یا تحمیل باز کرده است). در اینجا فرد هم مقصر هست و هم نیست (مسأله سیاه و سفید نیست). سؤال بنده در مورد لزوم عزلت به این مسأله نیز اشاره داشته است.

[1] غرر الحکم، صفحه 185، حدیث 3514

با سلام مجدد خدمت دوست فرهیخته ام جناب رضاهو:Gol:

رضاهو;315520 نوشت:
آن مساله و مثالی را هم که شما لطف فرمودید و تبیین کردید،منافاتی با عرض بنده ندارد.چرا که شما اثبات فرمودید که به نوعی زمینه سازی گناهان را در ما ایجاد میکند،و مثلاً اشتیاق ما را به گناه زیاد میکند و به عبارتی زمینه ی سلب توفیق را در ما پدید می آورند.وگرنه اگر توفیق ترک گناه به تمامه از ما سلب شود،این نیز جبر است و باز کلمه ی گناه بر آن فعل صدق نخواهد کرد. نظرتان در این مورد چیست؟

با شما موافقم که اگر توفیق ترک گناه کاملاً از انسان سلب گردد نوعی جبر محیط است. اما اینکه گناه بر آن فعل صدق نکند برای بنده محل تأمل است زیرا به نحوی در شروع مقدمات این استحاله مختار بوده است.
در کسب فیض از یکی از فضلاء معاصر سؤال مشابهی پرسیدم که برای ایشان جالب بود: اینکه ما در روانشناسی ویژگی داریم که آستانه تحریک ما با ارتکاب گناهان تغییر می کند. از سوی دیگر برخی گناهان به تحریک انسان وابسته اند (مثلاً نگاه به مواضع مستثنی در زنان غربی اگر موجب تحریک نشود جایز است و اگر موجب تحریک باشد نگاه عمدی به همان مواضع نیز جایز نیست). از ایشان پرسیدم اگر شخصی بواسطه حضور در چنین جوامعی یا تماشای فیلم های خارجی در ابتدا نگاه به زنان بی حجاب نامسلمان برایش محرک باشد اما به مرور زمان (با نگاه های حرام یا تساهل و تسامح عرفی) برایش عادی شود آیا نگاه های بعدی که برایش محرک نیستند گناه محسوب می شوند؟ ایشان پاسخ دادند قاعدتاً نه. اما باید برای گناه های اولیه که موجب عادی شدن این مطلب شده اند استغفار کند!
اما بنده مطمئن نیستم. حس می کنم گاهی ما جرقه ای را با اختیار ایجاد می کنیم که شعله های ناشی از آن دامنگیر خود ما می شود و ممکن است نتوانیم آنها را خاموش کنیم. در این صورت ظاهراً نمی توانیم بگوییم من فقط یک جرقه زدم و هدفم آتش سوزی نبود!
سؤال اصلی بنده کشف همین موضوع است که تا کجا باید به چنین خطراتی وارد شد؟
اگر کسی می داند در دانشگاه مختلط به گناه می افتد می تواند به تحصیل در آن دانشگاه ادامه دهد؟
اگر کسی می داند در کلاس زبان انگلیسی در حال دگردیسی فرهنگی است می تواند ادامه بدهد؟
اگر رفت و آمد از طریق اتومبیل های شخصی با شنیدن بدترین ترانه ها و دریده شدن پرده های حیا همراه است باید به لقمه نانی اکتفا کند یا دائماً استغفار کرده و برای روز بعد به خدا توکل کند؟
اگر کسی مجبور است برای حفظ شغل خود که با هزار زحمت به دست آورده مطلب ناحقی از تجاوز به بیت المال را تأیید و امضا کند (که کم هم نیست) باید شغل خود را رها کند یا نزد خدا معذور است؟
اگر کسی نمی تواند آرایشگاهی بدون نوار مبتذل در شهر خود پیدا کند چطور؟!
و ...

مؤمن;315626 نوشت:
فکر نمی کنم آثار وضعی گناه را بتوان به این سادگی از روح انسان پاک کرد. در روایات دیده بودم که هر گناه لکه ای بر روح آدمی بر جا می گذارد که براحتی و شاید هیچ گاه از بین نمی رود ... یا اینکه از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده است که اجتناب از گناه بهتر از کسب حسنات است [1]. احتمال می دهم ضرورت و فوائد عزلت از همین مفاهیم نشأت گرفته باشد. یعنی شاید تغییر رژیم غذایی برای پرهیز از غذای شبهه ناک خیلی بهتر از وضو و مستحبات بعد از تناول آن باشد. نمی دانم ...

همانطور که احادیثی که لطف فرمودید و آوردید،اشاره به گناهان دارد که هم آثار تکلیفی و هم آثار وضعی بر آن ها مترتّب میگردد.عرض بنده در موارد شبهه ناک بود که از جهت مشابهت با بحثمان در موارد غیر اختیاری که آثار سوئی در روح و روان ما دارند و به قول فرمایش شما انسان را به سوی تمایل به گناهان سوق نقل کردم.
و در بحث مذکور که با استاد اویس عزیز داشتیم،حالتی بود که فرد بین غذای شبهه ناک و ایذای پدر و مادر مخیّر بود.بدین فرض که مادر،غذای شبهه ناکی را به فرزندش میدهد که اگر فرزند مصرف کند،احتمال زیاد مال حرام مصرف کرده است(البته یقین به حرمت نیست) و اگر قبول نکند،باعث آزار مادر شده و فعل حرامی مرتکب شده.در آن بین از کارشناس فقه نیز دعوت شد و حکم شرعی را نیز بیان فرمودند.
البته در آن مثال،ترجیح آن بود که هیچ کدام پیش نیاید.اما فرض ما جبر بر یکی از آن دو بود(که البته مساله ی مشابه برای خود حقیر در واقع امر نیز پیش آمده بود)
خوب چاره ای جز رفع آثار در آن شرایط نیست و اعمال حسنه راهکارهای مناسبی خواهند بود.

مؤمن;315626 نوشت:
برداشتی که از دیدگاه شما و مطالب مشابه دارم این است که نیت در این مطالب به دگمه ای دوحالته شبیه است که می توان آن را بر روی خوب یا بد تنظیم کرد و مرتکب عملی شد که اگر بر روی خوب باشد انسان گناهی مرتکب نشده و اگر روی بد باشد گناه کرده است! اما آیا در واقعیت این گونه است؟ از دید بنده (که البته ممکن است اشتباه باشد) نیت و هر انگیزه و صفت درونی یک طیف است

بنده نیز مانند شما به ذومراتب بودن امور معتقد هستم.فقط برای تبیین آنچه در ذهن بود،لاجرم به نفی و اثبات در بحث اکتفا کردم.و البته مراتب محفوظ است و کلام همان است.حتی برای خود عزلت نیز مراتبی محفوظ است و قطعاً از نظر بنده و شما امر دایر بین صفر و یک نخواهد بود.
باز هم بابت روشن نبودن کلامم در مشابهت با فرمایش شما عذرخواهی میکنم.

البته نظر حقیر،در ردّ عزلت نبوده و نیست.بلکه همانطور که در گذشته عرض شد،نظر حقیر آن است که حالت پیش فرض برای انسان باید عزلت باشد.بحث بنده بر سر مواردی است که چاره ای در ترک عزلت نیست.
بنده خود تا ضرورت ایجاب نکند،سعی میکنم در جامعه حاضر نشوم،مگر امر خیر و مهمّی در میان باشد که ترجیح بر ترک عزلت باشد.

صمت و جوع و سَهَر و عُزلت و ذکرِ به دوام // ناتمامان جهان را کند این پنج تمام
[صمت=سکوت،جوع=گرسنگی،سهر(و نه سحر)=بیداری و نخوابیدن]

یا حق:Gol:

با سلام و احترام خدمت دوست گرامی جناب مفتقر عزیز و تشکر از کمک معنوی ایشان برای روشن شدن ابهامات مطرح شده.

مفتقر;315557 نوشت:
از برادرم مومن می پرسم هدف شما از دین داری چیست؟ چه معیاری برای کنترل پیشرفت یا پسرفت خود در نظر گرفته اید؟

هدف بنده از دینداری کسب رضایت پروردگار و سیر مسیر تکامل است. اما شاید معیار روشنی برای کنترل پیشرفت یا پسرفت در این مسیر ندارم. مثلاً ممکن است فردی قبلاً ائمه (ع) را در خواب می دیده و اکنون نمی بیند و احساس می کند جایی اشتباه کرده است. یا فردی با بیمار شدن خود احساس می کند شاید انحراف و لغزشی پیدا کرده است. اما بنده هیچ یک از اینها را معیار درستی نمی دانم. معیار اصلی بنده تطابق سبک زندگیم با اوامر و نواهی خداوند است. اما در تشخیص مصادیق و مواضع مشکل جدی دارم. وقتی اساس زندگی را کسب آخرت و مخالفت با هوای نفس قرار می دهم به نظرم می رسد که بسیاری از عادتهای ما (حتی در عرف مؤمنین) مانع پیشرفت معنوی است. اما وقتی می خواهم جهاد و هجرت کنم می ترسم از آن طرف بام بیفتم. وقتی معیارم را انجام واجبات و ترک محرمات و توقف نزد شبهات قرار می دهم به لزوم عزلت بیشتر از جامعه امروزی اعتقاد بیشتری پیدا می کنم چرا که معاشرت با مردم و اشتغال به امور دنیا با هوای نفس تناسب بیشتری دارد تا فاصله گرفتن از زینت دنیا. پس اگر بخواهم بین دو امر مشتبه یکی را انتخاب کنم باید بر اساس احادیث آن را که با هوای نفسم مخالفت بیشتری دارد برگزینم (که اینجا عزلت است). اما از طرفی می شنوم که مثلاً عده ای ترک تحصیل در دانشگاه را نه شهامت ترک دنیا برای آخرت بلکه ترس بیجا از گناهان صغیره و ترک خدمت خلق می دانند. موضوع بنده در این تاپیک همین معیار تشخیص پیشرفت و تشخیص موضع عزلت توصیه شده در روایات است که امیدوارم با کمک دوستانی چون شما و کارشناسان بزرگوار به معرفت بیشتری در این زمینه دست یابم.:Gol:

سلام بر برادر گرامی و عزیزم:Gol:
حقیقتاً سوالاتتان مدقّقانه است و البته به نظرم به حقّ.چرا که نتیجه گیری حاصل از این بحث ها،میتواند به یقینمان بر کاری که انجام میدهیم بیافزاید.در جامعه ای که از کوچه تا خانواده،سرکوفت عزلت و دست کشیدن از خدمت خلق را بر جگرمان میکوبند،پادرزهری باید نوشید تا درد جگر آرام گیرد و راهی که به حقّ باریک است و تاریک است به هر صورت طیّ شود.خداوند یاریمان کند،ان شاالله

مؤمن;315631 نوشت:
اگر کسی می داند در دانشگاه مختلط به گناه می افتد می تواند به تحصیل در آن دانشگاه ادامه دهد؟ اگر کسی می داند در کلاس زبان انگلیسی در حال دگردیسی فرهنگی است می تواند ادامه بدهد؟ اگر رفت و آمد از طریق اتومبیل های شخصی با شنیدن بدترین ترانه ها و دریده شدن پرده های حیا همراه است باید به لقمه نانی اکتفا کند یا دائماً استغفار کرده و برای روز بعد به خدا توکل کند؟ اگر کسی مجبور است برای حفظ شغل خود که با هزار زحمت به دست آورده مطلب ناحقی از تجاوز به بیت المال را تأیید و امضا کند (که کم هم نیست) باید شغل خود را رها کند یا نزد خدا معذور است؟ اگر کسی نمی تواند آرایشگاهی بدون نوار مبتذل در شهر خود پیدا کند چطور؟!

مثال هایی که فرمودید کمی با سوال قبلی تان تفاوت داشت.و تفاوتش در این است که در بسیاری از این موارد،حکم شرعی نهی مطلق است.و در این موارد وظیفه ی من و شما راحت تر است.گرچه به قول شما شاید وظیفه،ترک شغلی باشد که برایش بسیار زحمت کشیده ایم،امّا حقیقتاً اگر دلبستگی و تعلّق به دنیا نباشد،ترکش آنچنان دشواری نخواهد داشت.
حتماً شنیده اید و بنده هم این فرمایش بزرگان رو تکرار میکنم تا ان شاالله قلب هایمان نورانی شود:
آنچه مذموم است،دنیا داشتن نیست..بلکه تعلّق به دنیا داشتن است.

آن مطلب اساسی که باعث انحراف بعضی میشود همین است که اسلام و دین و تقوا و حتّی سیر و سلوک،مخالف با دنیا داری نیست.بلکه مخالف با تعلّق به دنیاست.انسان کامل کسی نیست که نداشتن را بر داشتن ترجیح دهد.بلکه آن است که نسبت به داشتن و نداشتن،حالت بی تفاوتی داشته باشد،و حتّی به نداشتن نیز تعلّقی نداشته باشد.زیرا که این تعلّق هم از جنس تعلّق به دنیاست.

در این موارد اخیر که ذکر فرمودید،میتوانید به راحتی حکم شرعی را استفتا کنید.اما آنچه بنده از کلمات گذشته ی شما یافتم،مساله پیچیده تر از این امور است که بنده را هم بسیار به فکر واداشته است.
البته به نظر میرسد دقّت عملیِ بیش از حد در این امور،ممکن است باعث وسواسِ عملی،و نتیجتاً بازماندن از امور ضروری و مفید شود.نظرم این است که در کنار این مباحثه ها و استفاده از نظرات یکدیگر و دوستان و کارشناسان،به حکم شرعی این مسایل و پاسخ مرجع بزرگوارتان در حدود فقه مقدّس قناعت کنید تا موجب آزرده شدن خاطرتان نشود،تا ان شاالله کم کم همه ی جوانب مساله برایمان روشن شود و با خیال راحت تری در کنار یکدیگر اهتمام به این دستاوردهای اخلاقی،که حقیقتاً خود،سیر و سلوکند،داشته باشیم
یا حق:Gol:

موضوع قفل شده است