کتاب آیین شوخی و قوانین خوشی: (آپلود مجموعه كتاب هاي اين تاپيك)

تب‌های اولیه

1238 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کتاب آیین شوخی و قوانین خوشی: (آپلود مجموعه كتاب هاي اين تاپيك)

با سلام
خدمت شما بزرگواران
مجموعه اي مفصل اي احكام شوخي و خوشي، احاديث آن و آيات آن با نام آيين شوخي و قوانين خوشي را قصد دارم در اين تاپيك در اختيارتان قرار دهم و
با توافقي كه با مسؤولان مركز شده اين مجموعه به شكل نرم افزار و پي دي اف در اختيارتان قرار مي گيريد
با تشكر از اهدا كنندگان اين مجموع.

آیین شوخی و قوانین خوشی
فهرست برخي مطالب
مقدمه
بخش اول: تعریف واژه ­ها
بخش دوم
: چراغ قرمزها و سبزها
بخش سوم:شوخی با نامحرم
بخش چهارم
.
.
.
.

بخش نهم: ورزش

بخش دهم: دوران نامزدی و جشن عروسی
بخش يازدهم: سيگار و مواد مخدر
بخش دوازدهم: جشن هاي مذهبي

بخش هفدهم: فرصت ها و رخصت ها

اين تاپيك حاصل كتاب هاي مفصل آيين شوخي و قوانين خوشي است
به طور كلي مجموعه آيين شوخي و قوانين خوشي شامل دو بخش است:

الف)غير احكام(آيات، روايات، لطيفه ها،پرسش و پاسخ و داستان و....)

ب) احكام شامل:

  1. شهوت جنسي
  2. ورزش و ورزشكاران
  3. شوخي، خنده و طنز
  4. ازدواج(دائم و موقت)
  5. مراسم جشن عروسي
  6. جشن هاي مذهبي و ملي
  7. موسيقي و غنا
  8. قمار و شرط
  9. مواد مخدر و مشروب
  10. بازيگري و فيلم
  11. فرصت و رخصت ها
  12. ساير موارد

شوخی؛ بازی فوتبال
میدان شوخی و بازی و تفریح اسلامی مثل میدان فوتبال است وسیع و بزرگ. مثل بازی فوتبال هم مرز و حدود و قواعدی داره. باید مراقب باشیم خطا نکنیم، اوت و کرنر نزنیم و تو افساید نروید .....
بله همین و بس همین چندتا حدود را بدانیم کافی است که از بازی و شوخی حال ببریم و لذت. خدا همین را می خواد بکن بکن های خدا (فرصت ها و فرجه ها) در جمع از نکن نکن هایش(امر و نهی ها) زیادتر است. در احکام شوخی چندتا نکن نکن مطرح شده و به ما گفته شده حالا بروید میدان بازی و شوخی حلال.



فهرست مطالب كتاب شوخ طبعی‌هاي طلبگي


کتابخانه

روان شناسی شادی
1. خنده حلال حكيمانه شعبه اسك دين(شکلات معنوی بدون عوارض)
2. اعياد خشك مذهبي؟ چرا؟(«مثلث شادي و نشاط در اعياد مذهبي»)
3. شوخ طبعي‌های طلبگی
4. دانلود: نرم افزار شوخ طبعي ها
5. نمودار: اعياداسلامي
6. نمودار:مؤلفه های خنده حلال حکیمانه
7. نمودار: ویژگی های تفریح سالم(زندگی شادمانه اسلامی)
8. نمودار: روش‌های شادی زا و غم‌زدا
9. اسلام و تفريح (مقاله)
10. غم و شادی در سیره معصومان(ع) برای گوشی همراه
11. امام علی و تفریحات سالم

http://www.askdin.com/thread25660.html#post313237
دانلود ماهنامه خانه خوبان http://farhangisite.ir/node/20

راز شادی امام حسین در قتلگاه | اصغر طاهر زاده | دانلود




[=utf-8]« وسواس» سمت خدا: حاج آقای فرحزاد ** به خودتون سخت نگیرید خدا برای شما راحتی را خواسته[/]
دانلود کتاب خانواده پویا http://farhangisite.ir/node/26



طرح جلد كتاب






[=B Mitra]«[=B Mitra]أَلا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللّهِ
[=B Mitra]لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ»[1]
[=B Mitra]آگاه باشيد که بر دوستان خدا بيمی نيست و غمگين نمی­شوند.
[=Verdana]Now surely the friends of Allah- they shall have no fear nor shall they grieve

[=B Rose]مقدمه

[=B Mitra]بی­شک زندگی گذرای دنیا، در امتداد زندگی ماندگار اخروی است که همراه با واقعیت[=Calibri][=Calibri]­[=B Mitra]های تلخ و شرین و حذر و مدهای شادی و غم است. شوخی کجای پیوستار زندگی­هدفمند قرار می­گیرید؟ آیا به واقع­بینی ما ضربه می­زند؟ از یک سو با حقایقی روبرو هستیم و از سویی نیاز به قایق نشاط در امواج غم دنیا داریم، چه کنیم؟ چگونه واقع بین و با نشاط باشیم و زندگی را برکام خود ودیگران شهد و شکرکنیم نه زهر و تلخ.
[=B Mitra]موقع تشییع جنازه بود، امام علی(ع) صدای خنده مردی را شنید، به او گفت: «گويى مرگ بر غير ما نوشته شده، و حق بر غير ما واجب گرديد».[=Calibri][2] پیامر[=Arial Unicode MS]ﷺ[=B Mitra] فرمود: «[=B Mitra]عاقل باید اوقات شبانه روزى خود را به چهار قسمت تقسيم كند: در ساعاتى به مناجات با خدايش بپردازد، و در زمانی اعمالش را محاسبه نمايد، در بخشی در آفریده­ها و نعمت­هايى را كه خداوند به او داده است، بیانديشد. در مابقی، نفسش را از حلال بهره­مند گرداند، كه اين ساعت چهارم يار و كمك آن سه ساعت ديگر است[=B Mitra]».[=Calibri][3]
[=B Mitra]شوخ­طبعی به معنی فراموش کردن حقایق جدی زندگی و پوچ­انگاری آن نیست، به منزله توقف در پمپ بنزین و یا تعویض روغن برای حرکتی با نشاط­تر و تجدید نیرو است. در واقع هر شوخی­ای و هرمقدار مزاح که ما را از حقیقت غافل کند، از نظر زندگی هدفمند مردود است. پیامبر[=Arial Unicode MS]ﷺ[=B Mitra] الگوی نیکو ما در رفتار و گفتار و پندار است فرمودند: [=B Mitra]من مزاح مي­كنم، ولي جز حق نمي­گويم[=B Mitra].[=B Mitra][4][=B Mitra] هدف ما نیز در این کتاب جدایی از این حقایق نیست. در جادة زندگی- بندگی، مسیر طلبه در شوخی گفتن و حتی شنید، رعایت اعتدال و شوخی حلال حکیمانه است. «زیادیِ شوخی» و «شوخی زیادی»، انحراف به چپ و عبور از چراغ قرمز بندگی است.


[=B Mitra]قرآن هدف خلقت ما را بندگی بیان کرده است؛ بنابراین در همه شئوون زندگی؛ گفتار، پندار و رفتارهای فردی، اجتماعی، معاشرتی، سیاسی، اقتصادی، تفریحی باید رضایت خدا، محور کارهای ما قرار گیرد.[=B Mitra] امام کاظم (ع) مى­فرمايند: تلاش كنيد كه زمانتان را چهار قسمت كنيد: 1[=B Mitra].[=B Mitra] بخشی براى مناجات با پروردگار، 2.ساعاتى براى امر معاش، 3 . قسمتی براى معاشرت با برادران راستگويى كه عيوبتان را به شما مى شناسانند و در باطن خالصانه دوست شمایند، 4. زمانی را نيز براى لذات حلال­تان در نظر بگیرید و به واسطه اين ساعت چهارم (لذات حلال) است كه قادر به انجام سه ساعت ديگر هستيد.[=Calibri][=Calibri][5]
[=B Mitra]همه این چهار قسمت براساس هدف خلقت، باید در مسیر عبادت و بندگی خدا باشد؛ بنابراین بندگی خدا دو گونه است بندگی خاص که به شکل نماز و روزه و..است و بندگی عام که در کار، معاشرت و تفریح است یعنی این سه هم­سوی با هدف کلی خلقت یعنی بندگی خدا باید باشد.

[=B Mitra]مراحل [=B Mitra]خودتربیتی[=B Mitra][=Adobe Arabic][6][=B Mitra] از دقیق ترین راه برای خودسازی و تقویت قدرت اراده و اجرایی کردن برنامه های زندگی است[=Adobe Arabic].[=B Mitra] این برنامه با دقیق ترین برنامه­هایی که روان شناسان برای [=B Mitra]کنترل خود [=B Mitra]و [=B Mitra]تقویت اراده [=B Mitra]داده اند همخوانی دارد[=B Mitra]و شامل مراحل زیر است[=Adobe Arabic]:

[=B Morvarid]1- مشارطه: [=B Mitra]از اول صبح با خود یا فرد محترم و مورد قبولی، عهد (کتبی یا شفاهی) می کند که کاری را انجام دهد یا ترک کند.

[=B Morvarid]2- مراقبه: [=B Mitra]در طول روز بر حسن اجرای شرط و پیمان خود مراقبت دارد.

[=B Morvarid]3- محاسبه: [=B Mitra]شب حساب و کتاب می کند که چقدر موفق بوده و چقدر در برنامه کاهلی داشته است

[=B Morvarid]4- معاتبه:[=B Mitra] اگر موفق بوده خود را تشویق کلامی و اگرناموفق بوده خود را تنبیه و سرزنش کلامی می کند

[=B Morvarid]5- معاقبه:[=B Mitra] مرحله ای شدیدتر از معاتبه و سرزنش است در رفتار خود را تشویق یا تنبیه ( انفاق، روزه، و..) می کند.[=Adobe Arabic][=Adobe Arabic][7]

[=B Mitra]به یاد داشته باشید:
[=B Mitra]- در جدول الگوی دینی مدیریت زمان براساس تقسیم ساعات به چهار قسمت و الگوی 5 مرحله ای خودسازی و برنامه هفته حرکت می­کنیم. در صورت موفق بودن به خود نمره مثبت(پاداش مانند خرید عطر برای خود یا تماس به دوست صمیمی و..) در صورت سستی و اهمالکاری به خود نمره منفی (جریمه مانند انفاق، شستن ظروف و..)بدهید.
[=B Mitra]آیت الله بروجردی عهد کرده بود اگر بی­جهت تندی کند و عصبانی شود یک سال روزه بگیرید و شهید رجایی عهد کرده بودند اگر نماز اول وقتش ترکش شود، فردای آن روز را روزه بگیرد.
[=B Mitra]در حدیث تقسیم شبانه روز به چهار قسمت به معنی چهار قسمت مساوی( 4 تا 6 ساعت) نیست.
[=B Mitra]- براساس روایات و توصیه­های پزشکان به 7-8 ساعت خواب در شبانه روز نیاز داریم و بهتر است شب زودتر بخوابیم تا سحر خیز، کامروا و بانشاط باشیم.
[=B Mitra]- برنامه مکتوب به دلیل عینی بودن و درگیر شدن بخش خاکستری مغز مفید تر از برنامه ذهنی است.
[=B Mitra]- براساس این چهار ساعت، هر فردی می­تواند در زندگی برای خود، برنامه فردی متعادل تنظیم کند. یعنی زمانی عبادت فردی کند، به کار شخصصی خود برسد، با دوستان خود باشد و در آخر و ورزش، تفریح مورد علاقه خود را بپردازد.
[=B Mitra]- در عبادات نباید مستحبات را بر خود تحمیل کرد چون این کار به اصل واجبات نیز ضرر می­زند و نشاط را می­گیرد ولی باید مراقب وسوسه­های شیطان هم باشیم تا با وسوسه، همیشه احساس بی­حالی نکنیم و از مستحبات در حد نشاط بی­بهره نشویم.[=Adobe Arabic][8]
[=B Mitra]- عبادت ده جز دارد، نه قسمت آن تلاش برای کسب رزق حلال است.[=B Mitra] علامه جعفری می­گوید اسلام آن قدر بع کار سفارش کرده است که می­توان گفت اسلام دین تلاش و کار است. ویکتور فرانکل نویسنده کتاب انسان در جستجوی معنا اعتقاد دارد که کار خلاقانه از مهم­ترین عوامل معنابخش به زندگی است.
[=B Mitra]- تفریح به موقع مانند روغن ماشین است؛ اگر بدون روغن با ماشین سفر برویم موتور آسیب می­بیند ما هم اگر به موقع استراحت و تفریح نکنیم آسیب می­بینیم. طلاب می­گویند: «[=B Mitra]هر که شود تعطیل او تحصیل، شود تحصیل او تعطیل[=B Mitra]
[=B Mitra]- احساس گناه در هنگام تفریح بموقع و متناسب به دلیل احساس عقب افتادن از کار یا احساس گناه از لذت بردن در حالی که مثلا مادر یا برادر در گرفتاری است، باوری سمّی است که باید از بین برود. بله به موقع برای آنها هم برنامه خاص خودشان را خواهید داشت.
[=B Mitra]- [=B Mitra]آیت­الله بهجت به زود خوابیدن و سحر خیزی سفارش می­کردند و می­گفتند باید قسمتی از برنامه شبانه روزی شما اختصاص به خانواده باشد روی همین اصل به شوخی به طلاب می­فرمودند: بعد از تلاش روزانه وقتی به خانه بر می­گردید کتاب­های تان را پشت در بگذارید(کنایه نکشیدن کار به امور خانواده و اهل عیال) ولی مراقب باشید دزدی کتاب­هایتان را نبرد.
[=B Mitra]- جدول زیر که حاصل جمع بندی مجموعه احادیث مرتبط به تقسیم زمان است را در اندازه بزرگ تر برای خود و اهل خانواده یا مدارس و...تهیه کنید و روزانه برنامه خود را بر آن بنویسید.[=B Mitra][=Times New Roman][9]

...........................................................................

[=B Mitra][=Calibri][1][=B Mitra]. یونس، 62. «خوف»: از ترس و اضطراب درونى از روي دادن، رويدادى ناگوار خبر مى‏دهند. با اين بيان خوف به مفهوم دلهره، ترس و احساس نا امنى‏است كه در برابر آن، آرامش خاطر و امنيّت است. «حزن»: به مفهوم اوج اندوه - در برابر شادمانى - است. اين واژه در اصل از ريشه «حزن» كه به معناى زمين سخت است، برگرفته شده است، رک: تفسیر مجمع البیان ذیل آیه 62 سوره یونس.
[=B Mitra][=Calibri][2][=B Mitra] . نهج­البلاغه، حکمت122.

[=Calibri][3][=B Mitra] . بحار، ج 74، ص 71. امام على عليه السلام : حضرت علی نیز می­فرماید: عنه عليه السلام: للمؤمنِ ثلاثُ ساعاتٍ: فساعَةٌ يُناجِي فيها رَبَّهُ، و ساعَةٌ يَرُمُّ مَعاشَهُ، و ساعَةٌ يُخَلِّي بينَ نفسِهِ و بينَ لَذَّتِها فيما يَحِلُّ و يَجمُلُ ؛ مؤمن اوقات خود را سه بخش مى كند : زمانى كه در آن با پروردگار خود به راز و نياز مى پردازد و زمانى كه به تحصيل معاش دست مى يازد و زمانى كه به لذّتهاى حلال و نيكو مى گذراند. نهج البلاغة، حكمت 390.

[=B Mitra][=Calibri][4][=B Mitra] .[=B Mitra] بحارالانوار، ج16، ص298.

[=B Mitra][=Calibri][5][=B Mitra] «اجْتَهِدُوا فِی أَنْ یَكُونَ زَمَانُكُمْ أَرْبَعَ سَاعَات»؛‏ 1. سَاعَه لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ :2. وَ سَاعَه لِأَمْرِ الْمَعَاشِ: 3. وَ سَاعَه لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَكُمْ عُیُوبَكُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَكُمْ فِی الْبَاطِنِ:4. وَ سَاعَه تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِكُمْ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ سَاعَات‏:تحف العقول، ص 409.[=B Mitra]بحارالأنوار،[=B Mitra]نیز رک: جلد 75،[=B Mitra]ص346.

[=B Mitra][=Calibri][6][=B Mitra] . مرابطه

[=B Mitra][=Calibri][7][=B Mitra] . مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 370، مسعود آذربایجانی، اخلاق اسلامی، ص223 و 224.

[=B Mitra][=Calibri][8][=B Mitra] . علی ـ علیه السّلام ـ می فرماید: «لا قُربَه بِالنَوافِلِ اِذا اَضرَّتْ بِالْفَرائِضِ» نوافل (مستحبات) اگر به واجبات ضرر برسانند موجب تقرب به درگاه خدای تعالی نخواهند بود. نهج البلاغه، حکمت 30.

[=Calibri][9] . ماهنامه فرهنگی اجتماعی و آموزشی قدر، محمدحسین قدیری، ش59، اسفند ماه سال 91.




[=B Jadid]هدیـۀپایانی

[=B Mitra]غم­زدایی با قرآن

[=B Mitra]امام رضا(علیه السلام):

[=B Mitra]هرگاه از چیزی هراسناک و بیمناک شدی،

[=B Mitra]100 آیه[=B Mitra] از هرکجای قرآن خواستی، بخوان و سه بار بگو:

[=B Mitra]اللهمّ إِدفَع البلاءَ؛ خ[=B Mitra]دایا این بلا را از من دور کن[=B Mitra].[=B Mitra][=Times New Roman][1]

ادامه دارد

[=B Mitra][=Calibri][1][=B Mitra] . عده الداعی به نقل از سید عباس کاشانی، مصابیح الجنان، ص 278.

[=B Shiraz]امام صّادِقِ ـ عَلَیْهِ السَّلامُ ـ :

[=B Shiraz]شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینَِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا و یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا.[=B Mitra][=Cambria][1]

[=B Shiraz]شیعیان ما از بقیه خمیرمایه اولیه آفریش ما آفریده شده اند ولایت ما در سرشت آنان عجین گشته است

[=B Shiraz]و آنان با خوشی ما خوشحال و با ناراحتی ما ناراحتند.

[=B Rose]اسلام دین شادی

یک چیز بگویم که دل افراد غیرمذهبی آب شود. اسلام دین نشاط و شادابی است با غم و حزن که سبب رکود شود مخالف است. اگر گریه و عزاداری بر شهدا به خصوص سالار شهیدان امام حسین ع - را جایز می­داند، به این دلیل است که در دل آن حرکت و پویایی است، نه افسردگی. امام صادق فرمودند: «در شادی ما شاد باشید و در حزن ما اندوهگین[2]». یعنی همین جا هم امام صادق -ع- ابتدا بحث شادی را مطرح کردند بعد حزن را. دایره عوامل و اسباب نشاط و تفریح و شوخی بی­نهایت است و فقط از بین آن‌ها قسم حرام را رد کرده است.
بوستان خنده و شوخی حلال، بسیار شادی­زا و بزرگ است شوخی پنج فاز دارد:

متعالی: شوخی حکیمانه که در آن نیت الهی وجود دارد، حقی گفته شود و باطلی رد شود و یا از مظلومی دفاع شود و ظالمی را تباه کند.
مفید:حلال است و برای کسب نشاط و با نیت الهی است.
مباح: دروغ گفتن به شوخی به گونه ای که دیگران بدانند شوخی است.
مکروه:خنثا است و حلال؛ نه حرام نه مستحب و نه مکروه.
و مبتذل:حرام است مثل شوخی برای مسخره کردن یا تحقیر و اذیت کردن یک فرد یا یک قوم. شوخی با نامحرم با ترس افتادن در گناه و به قصد لذت جنسی.

دایره وسیع شوخی
با توجه به اقسام شوخی دیدیم که دایره شوخی حلال خیلی وسیع است؛ از پنج قسم یک قسمت آن مرداب است که نباید نزدیک شویم. تصور کنید به مهمانی­ای رفته باشیم و میزبان برای ما غذا و خوراکی­های متنوع و متعددی آماده کرده­باشد و از ما بخواهد که به فلان ظرف دست نزنیم چرا که اگرچه ظاهری جذاب و خوش رنگ و بویی دل­انگیز و حتی مزه­ای خوش دارند ولی زهری کشنده دارند. ما یواشکی بخوریم. و در دل از او نارحت باشیم که چرا مانع خوشی ما شده­است در واقع وقتی ما از گناهی منع می­ شویم به جای تشکر از ائمه(ع) که خون و آسایش خود و خانواده خود را برای هدایت و شادکامی ما دادند فاصله می­ گیریم.

[=Calibri][1] . شجره طوبی، ج1، ص3.
[=B Mitra][=Calibri][2][=B Mitra] . خصال، ج2.

[=B Mitra][=B Mitra][=b rose]انواع شوخی و خنده

[=B Mitra]

[=B Mitra][=B Mitra]

[=B Mitra]اگر بخواهیم با اقسام شوخی شوخی کنیم و سر به سرش بگذاریم می گوییم شوخی اقسام مختلفی دارد با هم بخوانیم و بخندیدم و تأمل کنیم:

1. زورکی: از بی رغبتی و برای دلخوش کردن طرف مقابل است.

2. ریزکی: خنده و شوخی نُقلی و جمع و جور که به موقع بیان شود کوتاه و مختصر و به جاست. به شوخي افراد با سياست، كياست و زيرك هم گفته مي ­شود.
3. زیرکی: شوخی ای که فرد زیرک می­ کند و با آن خواسته خودش را مطرح می­کند.
4. زير زيركي: به ملاعبه و مداعبه كه از مستحبات آميزش است و رعايت نكردنش سبب سردي زن و نفرت او از رابطه مي­ شود گويند. اين هم نوعي از شوخي افراد باهوش و زيرك است.[1]
5. زوزكي: افرادي كه حال روز خوشي ندارند و يا سرما خورده­اند ولي خوشي در لحظاتي بر آنها غلبه مي­كند، اتفاقا ضدويروس است و آنتي بيوتيك قوي است، سيستم ايمني را هم قوي مي­كند.
6. فشارکی: خنده­ای است که برای کنترلش زحمت زیادی باید بکشیم آن هم معلوم نیست بتوانیم مهارش کنیم.
7. خرکی: خنده ای است که در پی شوخی خرکی ایجاد می­شود. شوخي برخي از دوربين مخفي ها بدون در نظر گرفتن بيماري قلبي عروقي و تيپ شخصيتي افراد از اين سنخ است. در تقسمی دیگر شوخی است که برای فریب دادن و خر کردن دیگران از آن استفاده می­شود.به همین دلیل هشدار داده اند: « اگه یه خر تو را بوس کنه، بهتره از اینه که یه بوس تو را خر.» از نظر روان­شناسي تبليغات، شوخي فروشندگان به خصوص خانم براي به دام انداختن مشتريان ساده دل، نوعي شوخي خركي است.
8. دروغکی: براي خنداندن لحظه­­اي ديگران به دروغ كه گناه بزرگ است پناه بردن. و اين وقتي است كه بر ما رضايت بندة خدا مهم تر از رضايت خدا باشد.
9. سُرخکی: شوخی­ای که فرد كمرو و يا با حيا با شنیدن یا گفتنش مانند لبو از شرم سرخ می­شود.
10.بمبکی: خنده و شوخی­ای که قابل کنترل نیست و مثل بمب منفجر می­شود. يا شوخي كه يك باره كل مجلس را به خنده وامي‌دارد.
11.شُلکی: این شوخی از افراد شل صادر می­شود.
12.سفتگی: شوخی­ای که از افراد جدی و باوقار ساطع می­شود.
13.الکی: شوخی­ای که از افراد الکی خوش بروز پیدا می­کند.
14.دلقکی: این نوع شوخي و خنده از افراد دلقک می­جوشد. افرادی که حرمت و ارزش والاي انساني خود را تخریب و لجن­مال می کنن تا دیگران بخندند.
15.پولکی: این نوع شوخی از افرادی ظاهر می­شود که پول می­گیرند تا دیگران را بخنداند و نیز از افرادی که پول می­گیرند، برای گرمی مجلس الکی بخندند.
16.بنگکی: خنده و شوخی ناآگاهانه، مخصوص افراد بنگی و حشیشی.
17.مستکی: شوخی و خنده بي­جهت افراد مست لایعقل.
18.عقلکی: شوخی فلسفی، افراد حکیم و عاقل.
19.گُلکی: این شوخي و خنده معصومانه ریشه در فطرت پاک نوزاد و بزرگان وارسته که مانند گل پاك­اند.
20.گِلكي: در اين قسم افراد شكايت و گله تلخ خود را در لعابي شيرين بيان مي­كنند.
21.پاچه خارکی: پاچه خاری به فرد امکان می­دهد که از مسیرهایی که گذر از آنها برای دیگران سخت و یا غیر ممکن است به راحتی عبور کرده و به مقصد خود برسد. خنده پاچه خارکی مخصوص پاچه خاران متملق و چاپلوس و بادمجان دور قاب چینان است.
22.پوفکی: از افراد چاق و لپ گنده است
23.ترسکی: گاهي از ترس مي‌خنديم و گاهي به ترس ديگري مي‌خنديم و گاهي چون از كسي مي‌ترسيم باید چون او می­خواهد برايش بخنديم.
24.یواشکی و دزدکی: جایی است که مکان و اجتماع و یا آداب و رسوم اجازه نمی­دهد ولی فرد یا افرادی بنای خنده و خوش بودن و شوخی دارند. برخي از ذوقي مسلكان اين را نوعي شوخي ريزكي و يا زير زيركي يا ريز زيركي مي­دانند.
25.جدّکی: شوخی­ای است که نم نمك تبدیل به جدی می­شود.گفته­اند شوخی شوخی جدی می شود. از این دوگونه می­شود برداشت کرد. برداشت رائج این است که شوخی شوخی کار به مشاجره و زد و خورد کشیده می­شود. برداشت دیگر این که گاهی با شوخی شوخی می­شود کارهای جدی کرد. مثلا فردی که از روی شوخی روزی یک صفحه شعر می خواند یا بادوستش عهد کرده روزی 10 صفحه کتاب بخواند ....بله اندک اندک جمع گردد وانگهی دریا شود.( و اين قسم دوم ،بدون شوخي، يكي از تكنيك­هاي روان­شناسي يادگيري و خلاقيت است).26.پیامکی:‌ شوخی است كه سوار امواج الکترونیک و با قايق گوشی همراه براي محبوب ارسال مي­شود.
27.چَتکی: ‌شوخی است که افراد با امواج الکترونیک و با قايق چت ديداري يا نوشتاري يا شنيداري يا تركيبي از اينها براي هم ارسال مي­كنند. به شوخی پیامکی و چتکی شوخی جِتکی هم می­گویم چون به سرعت جت به سوی طرف مقابل می­رود.
28.شوتکی: شوخی­ای که افراد پرت و شوت و بي­خبر از همه جا بروز پیدا می­کند شوخی بی مزه و بی موقع.
29.چشمکی: این نوع با لطافت و ظرافت و اشاره و غمزه همراه است. نوعي از شوخي زيركي و زير زيركي است.
30.پشمکی: خنده و شوخی لحاف دوز و پشمک فروش. و برخی گفته­اند نوعی از شوخی الکی است.
31.کشککی: خنده و شوخی کشک فروش- نیز نوعی از شوخی الکی و پشمکی.
32.شِکلکی: شوخی­هایی که با ادا و شکلک و گاهی میمون وار براي مسخره كردن ديگران رخ می نماید. از توفيقات اين افراد اين است كه خودشان نمي­توانند قيافه مسخرة خودشان را در آن وضع ببينند.
33.جفتکی: انواع مختلفي دارد، بايد ديد كجا و كي و چه كسي استفاده مي­كند. برخي اعتقاد دارند نوعي خنده و شوخی­ زير زيركي است. نیز شوخی­های مخصوص دو دوست صمیمی كه گفته اند« بينَ الاحبابِ تَسقُط الآدابُ»؛ بين دوستان، تكلفات و آداب دست پا گير برداشته مي­شود. نیز به نوعی شوخی خرکی گفته می­شود که افراد به هنگام شوخی به هم لگد و جفتک هم می­زنند.

34.سيخكي و زنبوركي: برخي از شوخي براي زخم زبان و نيش زدن به ديگران استفاده مي­كنند.
35.سُرفَکی: شوخی­ای که به قهقهه می انجامد و با سرفه‌های مکرر قاطی و پاطی می­شود. در برخي طوائف و قبائل به نوعي از شوخي زوزكي هم گفته اند.
36.شورکی: این قسم وقتی متولد می ­شود که شوخی از حد بگذرد و مزه شوخي از بين برود.

37. تركيبكي: گاهي خنده و شوخي­ تركيبي از شوخي­ هاي مختلف است مانند خنده و شوخي ريزكي با زيركي يا تركيب ريزكي با زير زيركي يا ريزكي زوركي زيركي و...است.[2]

[=B Mitra]..................................................
[=arial]
[1] . شوخی زبر لحاف که از مستحبات آمیزش است.
[2]محمدحسين قديري، شوخ طبعي هاي طلبگي، ص91

شوخی؛ بازی فوتبال
میدان شوخی اسلامی مثل میدان فوتبال است وسیع و بزرگ. مثل بازی فوتبال هم مرز و حدود و قواعدی داره. باید مراقب باشیم خطا نکنیم، اوت و کرنر نزنیم و تو افساید نروید .....
بله همین و بس همین چندتا حدود را بدانیم کافی است که از بازی و شوخی حال ببریم و لذت. خدا همین را می خواد بکن بکن های خدا (رخصت ها و فرصت ها) در جمع از نکن نکن هایش(امر و نهی ها) زیادتر است. در احکام شوخی چندتا نکن نکن مطرح شده و به ما گفته شده حالا بروید میدان بازی و شوخی حلال. یادمان نرود که در سبک زندگی و مدیریت اسلامی یک بخش مهم(بخش چهارم اختصاص به تفریح و استفاده از لذت های حلال دارد و این بخش برای پویایی ما مانند شارژ برای گوشی همراه یا بنزین برای ماشین است. نباشد کار لنگ می ماند.

[=B Mitra]نرم افزار شوخ­ طبعی­ ها و حکایات طلبگی

[=B Mitra]برای بیان شیوه ­های سالم شوخی، رد شبهات مختلف، از جمله این که دینداری با نشاط همخوانی ندارد و ... تصمیم گرفتم دربارة شوخ­طبعی­ها و حکایات طلبگی بنویسم که سبک آن بیان غیرمستقیم حقایق بود. شکر خدا موفق هم بود. استقبال حدود دویست و چهل­هزار بازدید کننده از موضوع «شوخ طبعی‌ها و حکایات طلبگی» در سایت «اسک دین دات کامِ[=Calibri][1]» و درخواست مکرر (تلفنی، نامه­ای و حضوری) برای ادامه دادن بحث، آن هم در مدت زمان کوتاه، حکایت از این دارد که مردم حقیقت­جو و خون گرم ما تمایل دارند از زندگی طلاب و روحانیون حتی از چگونگی شوخ طبعی­ ها و مزاح ­های آن‌ها، چیزهایی را که کمتر از زبان خودشان شنیده­اند، بخوانن؛ و با فرهنگ این گروه که پرچم­دار و مرزبانان باورها و ارزش­هایشان بیشتر آشنا شوند و زنگار شبهات و شایعات که دشمنان و مغرضان داخلی و خارجی القاء کرده‌اند را از ذهن بزدایند.
[=B Mitra]آنهایی که با طلاب در هر نقطه از کشور مجالست داشته­اند، اذعان دارند که طلاب نسبت به اصناف دیگر از آرامش و نشاط روحی بالایی برخوردارند. روحانیون حتی این نشاط را هم در رسالت تبلیغی خود می‌گنجانند. هنوز در حوزه تبلیغ، منبرهای سبک مرحوم کافی به رغم روی کار آمدن وسایل ارتباطی مدرن، جای خود را در بین مردم به ویژه نوجوانان و جوانان حفظ کرده است. این سخنرانان با مهارت و هنر اکتسابی و خدادادی خود، پیام‌های دینی را با مزاح و شوخی عجین می­ کنند و شهد سخنانشان را جرعه جرعه به کام مخاطبان مشتاق خود می‌ریزند.

[=B Mitra][=Calibri][1][=B Mitra] . مربوط به مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی. برای دانلود به انجمن نرم افزار رجوع کنید:www.askdin.com

[=B Mitra]شوخی­ وحشتناک
[=B Mitra]زندگی اگر در بستر جهان­ بینی توحیدی (عقل و شرع) نباشد پوچ است. علف های هرز پوچی و بدبینی و افسردگی در مرداب بی­هدفی و پوچ انگاری می­روید. امروزه باشگاه­های خنده زیادی در سراسر جهان برای رفع افسردگی و ایجاد نشاط تأسیس می­ کنند این مراکز اگر منهای جهان بینی توحیدی باشد از مواد مخدر مخرب­تر است.
[=B Mitra]بسیاری از بازی­گران طنز و کمدین­ ها باطنی ناآرام و آشفته دارند بسیاری از افرادی که احساس تنهایی شدید می­ کند، یا اضطرابی و وسواسی هستند با افراط در شوخی و جوک­ های جنسی تلاش می­ کنند، خود را آرام کنند. گویند مردی برای درمان افسردگی خود به متخصص اعصاب و روان(روان­پزشک) رجوع کرد. او در ضمن نوشتن دارو به مرد پیشنهاد کرد که برای رفع هیجان­های منفی افسردگی از سیرکی که تازه به شهر آمده دیدن کند. مرد لبخند تلخی زد و گفت: از بدبختی روزگار اون مردی که همه رو می­خندونه خودم هستم.
[=B Mitra]طنز و شوخ طبعی دینی، نقش بازی کردن، تخریب و تحقیر خود و دیگران، تظاهر و یک کار تصنّعی برای جلب افراد یا کسب نون نیست. «نون و دلقک»؛ شعری است که با آموزه­های دینی ما تناسب ندارد. عزت و آبروی انسان مؤمن از کعبه هم بالاتر است نه خود و نه دیگران حقی ندارند آن را تخریب کنند. لودگی با مقام انسان که جانشین خداوند است همنوایی ندارد. حضرت علی فرمودند قیمت شما بهشت است آن را به کمتر از آن نفروشید نیز فرمودند قیمت هرکسی به اندازه همت او است یا جایی دیگر فرموند ارزش هرکس به اندازه دانایی و توانایی او در مهارتی و تخصصی است که دارد؛ قِیمه کل المرء ما یُحسنهُ.[=Calibri][1]

[=B Mitra]به زمین خوردن دلقک
[=B Mitra]یا در آوردن شکلک/
[=B Mitra]واسه اینه که تو بخندی
[=B Mitra]/ مثل رسم شاه و تلخک
[=B Mitra]/ مثل رسم شاه و تلخک
[=B Mitra]/کفش های لنگه به لنگه/
[=B Mitra]میپوشه که هی بلنگه/
[=B Mitra]پای راستش میره جف پا/
[=B Mitra]تا پای چپش بلنگه
[=B Mitra]/تا پای چپش بلنگه /
[=B Mitra]واسه نونه واسه نونه
[=B Mitra]/تا به کارش تو بخندی
[=B Mitra]/که اگه این رو بدونی /
[=B Mitra]تو به دلقک نمی­خندی /
[=B Mitra]واسه نونه واسه نون
[=B Mitra]/تا به کارش تو بخندی/
[=B Mitra]کفش های لنگه به لنگه /
[=B Mitra]میپوشه که هی بلنگه /
[=B Mitra]میدونه که هر چی سنگه
[=B Mitra]/ همه پیش پای لنگه /
[=B Mitra]پشت این چهره خندون /
[=B Mitra]اون همیشه غصه داره /
[=B Mitra]این همه شکلک و بازی /
[=B Mitra]واسه نونه در میاره/
[=B Mitra]واسه نونه در میاره/
[=B Mitra]واسه نونه در میاره.

[=B Mitra]طنز و شوخی حلال از سنخ ابزار روان شناسی تبلیغ غربی برای رسیدن به اهداف مادی در تجارت و مدیریت نیست. شوخ طبعی مؤمن باید چون چشمه­ای گوارا و زلال از معدن فیاض باورهای دینی و جهان بینی توحیدیش بجوشد تا غم و نگرانی و افکارمزاحم را از روح خود و برادران دینیشان بزدایند. این شوخ­طبعی که مانند نمک آش مقدار مشخص دارد، اگر مزّین به نیت الهی نباشد، محکوم به خروج از جاده حق و سقوط در درة لودگی است و خطر آسیب زدن به پیام‌های تبلیغی و خود مبلغ را در پی­دارد.
[=B Mitra]سبک های شوخ طبعی
همه سبک هاي شوخ طبعي مشکل زدا و غم زدا را حل نمي کنند. برخی از سبک ها خود مشکل زا و غم زا هستند:
[=B Mitra]1- پر خاشگرانه (مسخره کردن ديگران )
2- خود شکنانه (دلقک بازي براي خنديدن ديگران )
این دو اوضاع را بدتر مي کنند
1- خودارزنده ساز (حفظ روحيه در مقابل مشکلات با نگاه شوخ طبعانه )
2- پيوند دهنده (شوخ طبعي به عنوان ابزار ارتباط و صميميت با ديگران )
این دو را بايد پرورش داد.

شادی مقدس
شب عاشورا یکی از اصحاب حضرت به نام «بریر بن خضیر» در حالی که عده­ای جلوی آن خیمه­ی تنظیف نشسته بودند و انتظار می کشیدند، دائم شوخی می­کرد. رفیقش به او گفت: امشب که شب شوخی نیست! گفت: دوستان من همه می­دانند که من در عمرم اهل شوخی نبوده­ام ولی امشب شب شوخی است، چون می­دانم فردا شهادت ما همان و بهشت رفتن و در آغوش حور العین رفتن ما همان. در جبهه جنگ عراق علیه ایران هم بسیجی­ها شوخ طبع بودند و آزادگان هم از شوخ طبعی­های در زندان تنگ و تاریک حکایت­ها می­کنند بس خواندنی.

[=B Mitra]در سیره عملی آیت­الله سید عبدالکریم کشمیری نوشته شده است. ایشان منزل يكى از رفقا مهمان بودند، صحبت‏هائى از بعضى مسائل و مدعيان ديدار امام زمان شد.[=B Mitra]در ضمن يك نفر كه با استاد رابطه داشت از تهران آمده بود؛ و براى رفع خستگى و كسالت استاد مطالبى گفت و استاد كمى خنديدند. وقتى از منزل بيرون آمدند، در راه عرض شد: فلانى صحبت‏هاى خنده‏دارى كرد كه مقدارى رفع خستگى شما بشود. فرمود: همه حرف‏هاى مختلف زده شد؛ اما دل بايد بخندد![=Calibri][1]

[=B Mitra]به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست [=Wingdings][=Wingdings]J[=B Mitra]***[=B Mitra]عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست

[=B Mitra]به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح[=B Mitra]***[=Wingdings][=Wingdings]J[=B Mitra]تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست

[=B Mitra]نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل[=Wingdings][=Wingdings]J[=B Mitra]***[=B Mitra]آنچه در سر سویدای بنی‌آدم ازوست

[=B Mitra]به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست [=B Mitra]***[=Wingdings][=Wingdings]J[=B Mitra]به ارادت ببرم درد که درمان هم ازوست

[=B Mitra]زخـم خونینم اگـر بـه نشود بـه باشد [=Wingdings][=Wingdings]J[=B Mitra]***[=B Mitra]خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست

[=B Mitra]غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد[=B Mitra]***[=Wingdings][=Wingdings]J[=B Mitra]ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست

[=B Mitra]پادشاهی و گـدایی بـر مـا یکسانست[=Wingdings][=Wingdings]J[=B Mitra]***[=B Mitra]که برین در همه را پشت عبادت خم ازوست

[=B Mitra]سعدیـا گـر بکند سیـل فنا خـانة دل[=B Mitra]***[=Wingdings][=Wingdings]J[=B Mitra]دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست

[=B Mitra]«شوخ طبعی متعادل» ابزاری کارآمد در [=B Mitra]تربیت نامریی [=B Mitra]است. در ضمن پیام­های تربیتی مستقیم و غیرمستقیم نقش آب دادن به گیاه معنویت خود و مردم برای رشد، حفظ نشاط و دوری از پژمردگی و کسب اجر الهی است.

[=B Mitra]در پایان از شما خوانندة با کرامت درخواست می­کنیم انتقاد، پیشنهاد را برای ما ارسال کنید.

[=B Mitra]آری

[=B Mitra]زندگی صحنة یکتایی هنرمندی ماست.
[=B Mitra]هر کسی نغمة خود خواند و از صحنه رود.
[=B Mitra]صحنه پیوسته بجاست، خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد.

[=B Mitra]1391

.........................................
[=Calibri][1][=B Mitra]. برگرفته از سایت عرفان کشمیری دات آی آر. همایش­های خنده و خنده درمانی اگر منهای جهان بینی توحیدی باشد، مسکّن موقتی بیش نیستند. جهان بینی توحیدی به غم و غصه و رنج معنا می­دهد و کمک در حل مشکلات قابل حل می­کند ولی خنده بی تنهایی کنار زدن موقتی هیجان منفی است که دوباره در توفان زندگی باز می­گردد.

[=B Lotus]إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصلٌ وَ مَا هُوَ بِالهَْزْلِ[=Calibri][1]؛

[=B Lotus](قسم به آسمان و زمین که) قرآن سخن جدا کننده حق از باطل است

[=B Lotus]و سخن بیهوده و شوخی نیست.


[=B Rose]بخش اول: تعریف واژه ­ها

[=B Mitra]قبل از بیان شوخی­های طلبگی، لازم می­دانم واژه­های نزدیک به واژه شوخی را توضیحی مختصر بدهم. تا اولاً مشخص شود ما کدام در این کتاب منظورمان است و دیگر این که شوخی و خندة حلال از حرام مشخص شود.[=Calibri][2]

[=B Mitra]الف. هزل

[=B Mitra]هزل، به معناي بيهودگي و خلافِ ادب و اخلاق و جدّ آمده است. در هزل از لفظ معنای آن اراده نشود، نه معنای حقیقی و نه مجازی، و آن ضد جِدّ است.[=Calibri][3]

[=B Mitra]ب. هجو

[=B Mitra]در اصطلاح اديبان، نوعي شعر غنايي است كه بر پايه نقد گزنده و دردانگيز است و گاهي به سر حدِ دشنام گويي يا نيشخند مسخره آميز و دردآور نيز می‌انجامد و آن مقابل مدح است.[=Calibri][4] هجو در لغت، نزديك به هزل معنا شده­است[=Calibri][5] نكوهش ديگران، شمردن عیب‌های ديگري، دشنام دادن كسي با شعر، بدگفتن و... از معاني هجو ذكر شده‌اند.[=Calibri][6] هجو، نه هزل است و نه طنز؛ گرچه مناسبت آن با هزل بيشتر است. هجو با عشق، نفرت، كينه، بي­پروايي و حمله همراه است و در عين حال، عنصر خنده نيز در آن وجود دارد.

[=B Mitra]ج. كنايه

[=B Mitra]معنی کنایه در لغت عبارت است از: كنايه آن است كه چيزي را بگويي و غير آن را اراده كني.[=Calibri][7] پوشيده سخن گفتن چنانكه معناي آن صريح نباشد؛ تعريض، همچنين استعمال لفظ و اراده معني آن، به عنوان معاني ديگر كنايه مطرح شده‌ان[=Calibri][8] نقطه اشتراك ميان طنز و كنايه اين است كه در هر دو مورد صراحت مطلوب نيست و تعريض گونه بودن، اين دو را از هجو جدا كرده است. در طنز و كنايه، پيام به صورت غيرمستقيم به مخاطب القا می‌شود، اما كنايه با طنز تفاوت‌های اساسي دارد و نمی‌تواند هم رديف طنز قرار گيرد. كنايه يكي از ابزارهاي طنز است، نه واژه­اي هم رديف طنز. طنز اغلب با شوخي و مزاح همراه است، حال آنكه كنايه ملزم به اين مسئله نيست. با توجه به اين مطالب می‌توان چنين نتيجه گرفت كه طنزپرداز در مواردي كه بايد صراحت گويي را كنار بگذارد، از كنايه بهره می‌گیرد.

[=B Mitra]د. كمدي

[=B Mitra]كمدي به جهت آنكه به پاياني خوشايند می‌انجامد، از تراژدي متمايز می‌شود و به جهت آنكه از هرگونه حركات قهقهه­آور و سخنان بسيار مضحك بركنار است، از هزل و مسخرگي مشخص است.[=Calibri][9] طنز مانند كمدي مجبور نيست به پاياني خوشايند بينجامد و هدف آن بالاتر از هدف کمدی یعنی تفريح مخاطب است. لزوماً با تراژدي مخالف نيست. بنابراين، تشخيص كمدي از طنز بسيار ساده است. كمدي مي­تواند يكي از انواع طنز باشد.

[=B Mitra]هـ. شوخي و مطايبه

[=B Mitra]واژه هاي مطايبه، بذله­گویی، خوش طبعی، شوخ طبعی([=Calibri][=Calibri]humor[=B Mitra]) و مزاح با هم مترادف هستند به انواع شوخی و مطایبه در صفحه های قبل اشاره کردیم. به سه قسم از شوخی ناسالم توجه کنید.
[=Calibri][=Calibri]- [=B Mitra]شوخی بی­مزه؛ مزاحی که لطف نداشته باشد. مزاح سرد و خنک.
[=Calibri][=Calibri]- [=B Mitra]شوخی تلخ؛ مزاح درآمیخته به ناسزا.
[=Calibri][=Calibri]- [=B Mitra]شوخی زننده؛ مزاح تند و بی ادبانه که مخاطب را برنجاند.[=Calibri][=Calibri][10]
[=B Mitra]شوخی طلبگی به هر مزاح و شوخی­ای اطلاق نمی­شود. شوخی طلبگی ویژگی­ها، مؤلفه­ و حدودش، ریشه در عقل و شرع(مانند اخلاق­مداری و شرع مداری اعتدال، حق­گویی، اجتناب از خود و دیگر آزاری و... ) دارد. نمودار این مؤلفه­ها در آخر کتاب آمده است.

[=B Mitra]ح. طنز

[=B Mitra]در لغت طنز ([=Calibri][=Calibri]satire[=B Mitra])به معنی برکسی خندیدن، عیب کردن، سخن به رموز گفتن و طعنه و سخریه است. طنز همانند فنون ادبی طنز به نوع خاصی از آثار منظوم یا منثور ادبی گفته می‌شود که[=B Mitra]انتقاد غير مستقيم اجتماعي با چاشني خنده، به قصد تعليم و اصلاح طلبي صورت می­گیرد طنز با استفاده از بذله، بزرگ نمایی، ریزنمایی، وارونه­سازی، خشم و نقیضه، اشتباهات یا جنبه‌های نامطلوب رفتار بشری، فسادهای اجتماعی و سیاسی یا حتی تفکرات فلسفی را به شیوه‌ای خنده دار به چالش می‌کشد. طنز فاخرترین گونه[=Times New Roman]ٔ[=B Mitra] شوخ‌طبعی‌ست.[=Calibri][=Calibri][11]
[=B Mitra]ـ بازتاب‌های طنز، عمومي است، حال آن كه هجو شخص خاصي را در نظر می‌گیرد.[=Calibri][=Calibri][12]
[=B Mitra]ـ هدف هزل فقط خنداندن و هرزگي است، ولي هدف هجو، گزيدن و دريدن مخاطب است و هدف طنز تكامل مخاطب و تفهيم اوست.
[=B Mitra]ـ سرچشمه هزل، شوخ­طبعي انساني است؛ سرچشمه هجو، حس انتقام­جويي، عناد و طمع و سرچشمه طنز، طبع لطيف و روح صاف و فرزانه است.
[=B Mitra]ـ طنز غيرمستقيم زشتي­هاي اشتباهات فرد یا جامعه را برمی­شمردن و صراحتِ تعبيرهاي هجو را ندارد.
[=B Mitra]ـ ابزار هجو سخنان نيش دار و فحش و بد دهني است؛ ابزار هزل، تمسخر و دروغ و هرزگي و ابزار طنز نيز راستي و صداقت آميخته با كمدي است.[=Calibri][=Calibri][13]



[=B Mitra][=Calibri][1][=B Mitra] . طارق، 13و 14. از ترجمه تفسیر المیزان.

[=B Mitra][=Calibri][2][=B Mitra] . این قسمت برگرفته از کتاب نمایی از طنز دینی نوشته ولی الله عظیمی نشر مرکز پژوهش­های اسلامی صدا و سیما، ص 17-23 است.

[=B Mitra][=Calibri][3][=B Mitra] . لغت نامه دهخدا، ج 15، واژه هزل.

[=B Mitra][=Calibri][4][=B Mitra] . لغت نامه دهخدا، ج 15، واژه هزل.

[=B Mitra][=Calibri][5][=B Mitra] . على اصغر حلبى، مقدمه اى بر طنز و شوخ طبعى در ايران، تهران، مؤسسه پيك ترجمه و نشر، چ دوم، 1365، ص 35.

[=B Mitra][=Calibri][6][=B Mitra] . لغت نامه دهخدا، ج 15، واژه هجو.

[=B Mitra][=Calibri][7][=B Mitra] . لسان العرب، ج 12، ص 174.

[=B Mitra][=Calibri][8][=B Mitra] . فرهنگ معين، ج 3، ص 3083.

[=B Mitra][=Calibri][9][=B Mitra] . لغت نامه دهخدا، ج 12، واژه كمدى.

[=B Mitra][=Calibri][10][=B Mitra] . لغت نامه دهخدا

[=B Mitra][=Calibri][11][=B Mitra] . محمدرضا اصلانی، فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز انتشارات کاروان، ۱۳۸۵.

[=B Mitra][=Calibri][12][=B Mitra] . آرتو پلارد، طنز، ترجمه سعيد سعيدپور، تهران، نشر مركز، چ دوم، 1381، ص 7.

[=B Mitra][=Calibri][13][=B Mitra] . نك: سنجش و پژوهش، ش 13 و 14، مقالات «مقدمه اى بر طنز از ديدگاه عقل و نقل، »محدوده طنز در شرع و اخلاق، «هجو و تعاريف»؛ و نيز مقدمه اى بر طنز و شوخ طبعى در ايران، ص 35.

[=B Morvarid]تبین چند واژه دیگر

[=B Mitra]در اینجا تفاوت بین واژه های لهب، لعب، لغو، عبث و ورزش را بیان می کنیم و برای روشن شدن بیشتر دو استفتاء از آیت الله بهجت بیان می­کنیم:

[=B Morvarid]عبث:[=B Mitra]کاری که هدف عقلایی ندارد. مثل شکستن مهره های انگشتان، جویدن سبیل، چرخاندن تسبیح یا زنجیر دور انگشت.

[=B Morvarid]لغو:[=B Mitra]هرکاری که فایده­ای بر آن مترتب نیست.

[=B Morvarid]لهو:[=B Mitra]صرفاً سرگرم کننده­است اعم از این که نظم خاصی هم داشته باشد یا نه، هیچ فایده­ای ندارد و آدمی را از مهمات باز می­دارد و وقت او هم فوت می­شود.

[=B Morvarid]لعب:[=B Mitra]حرکت­ها هدف حقیقی و عقلایی ندارند، هر چند ممکن است نظمی داشته باشد و نتیجه و هدفی هم بر آن مترتب شود، اما هدف آن موهوم و خیالی و مستلزم فوت وقت است.
[=B Mitra]تفریح همسو با فرآیند رشد و تکامل، برای کسب انرژی و حرکت در مسیر هدف نهایی، کاری هدفمند و عاقلانه و عبادت است.[=Calibri][1]


[=B Morvarid]فرق ورزش با لهو و لعب

[=B Mitra]سؤال: لطفا تفاوت و مرز ورزش را با لهو و لعب بیان فرمایید.
[=B Mitra]پاسخ: هر چه مناسبت با مجالس اهل فسوق داشته باشد، مورد لهو حرام است و هر چه غیر از آن باشد حرام نیست؛ گر چه کار لغو و بیهوده مطلقاً مذموم است.[=Calibri][2]

[=B Morvarid]تماشاى مسابقات ورزشى

[=B Mitra]سؤال: تماشاى مسابقات ورزشى از تلویزیون و یا به صورت مستقیم، آیا مصداق لهو است؟
[=B Mitra]پاسخ: کار لغو و بیهوده است و اگر مشتمل بر مفسده باشد ـ مثل ریبه در دیدن نامحرم به صورت نیمه عریان ـ ، مصداق لهو حرام است.[=Calibri][3]
[=B Morvarid]جمع بندی:

[=B Mitra]با روشن شدن واژه های بالا ما بهتر می توانیم مرز شوخی، ورزش و طنز حلال با حرام را بشناسیم.

.........................................
[=B Mitra][=Calibri][1][=B Mitra] . محمدحسین قدیری، تهیه و ساخت آزمون هدف در زندگی با تکیه بر اسلام، ، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ص 81.
[=Calibri][2] . آیت الله بهجت، استفتائات، ج2، سؤال1949.
[=Calibri][3] . آیت الله بهجت، استفتائات، ج2، سؤال1950.

[=B Jadid]هدیة پایانی[=Webdings][=Webdings]ÿ

[=Calibri][=Calibri][=Calibri]- [=B Mitra]خنده نشانه رضایت از وضعیت موجود است.
[=Calibri][=Calibri][=Calibri]- [=B Mitra]خنده، کلسترول خون را کاهش می‌دهد.
[=Calibri]- [=B Mitra]خنده و تبسم صورت را زیبا می‌سازد.
[=Calibri]- [=B Mitra]شادی یک «حالت و جلوه هیجانی گذارا »است و «شادکامی صفتی پایدار» است. برخی شاد هستند فعلا ولی در کل زندگی ناشادکام هستند. برخی ناشاد هستند به دلائلی ولی در کل زندگی شادکام دارند و از زندگی راضی هستند. افراد مذهبی زیادی داریم که بیماراند، در فقر بسر می­برند و...ولی زندگی­شان معنا دارد در مقابل افرادی هم هستند که در پارتی ها و مجالس سکس و اکس و...شادند به ظاهر ولی در کل زندگی شان بی معنا است و در واقع عیاشی فراری ناشیانه از بی معنایی و پوچی و بی هدفی است
[=Calibri]- [=B Mitra]در روايت است كه بازى جز در سه چيز روانيست كه عبارتند از اسب دوانى، تيراندازى و سرگرمى و بازى با خانواده‏[1]
[=Calibri]- [=B Mitra]یه بچه آخوند زیرک و شیطون [=B Mitra]به باباش گفت بابا[=B Mitra]من اگر قرآن حفظ کنم آیه ای 200 تومان(نه ببخشید 500 تومان می دهید تورم را باید[=B Mitra]حساب کرد) به من می دهید؟ باباش که خوشش اومده بود با ذوق [=B Mitra]گفت: حتما. او هم رفت سوره الرحمن را حفظ کرد که آیه بایّ[=B Mitra]آلاء ربّکما تکذبان بیش از 30 بار تکرار می شود.[=B Mitra] مولی علی [=B Mitra]فرمودند: المؤمن کیّسُ الفَطِن مؤمن زیرک و باهوش است. بله درسته بچه مؤمن هم زیرک باهوش است.

[=Calibri]- [=B Mitra][برادران یوسف به پدرشان گفتند:] [=B Mitra]فردا او را با ما بفرست تا در چمن گردش و بازى كند [=B Mitra]و ما به خوبى نگهبان او خواهيم بود. [=B Mitra]أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛ [=B Mitra]يعقوب پيامبر در برابر استدلال فرزندان نسبت به نياز يوسف به گردش و تفريح هيچ پاسخى نداد، و عملا آن را پذيرفت، اين خود دليل بر اين است كه هيچ عقل سالم نمی‌تواند اين نياز فطرى و طبيعى را انكار كند. انسان مانند يك ماشين آهنى نيست كه هر چه بخواهند از آن كار بكشند، بلكه روح و روانى دارد كه همچون جسمش خسته می‌شود، همانگونه كه جسم نياز به استراحت و خواب دارد روح و روانش نياز به سرگرمى و تفريح سالم دارد. تجربه نيز نشان داده كه اگر انسان به كار يك نواخت ادامه دهد، بازده و راندمان كار او بر اثر كمبود نشاط تدريجا پائين می‌آید، و اما به عكس، پس از چند ساعت تفريح و سرگرمى سالم، آنچنان نشاط كار در او ايجاد می‌شود كه كميت و كيفيت كار هر دو فزونى پيدا مى­كند، و به همين دليل ساعاتى كه صرف تفريح و سرگرمى می‌شود كمك به ساعت كار است.[=Calibri][2]

[=B Mitra]- در روايات اسلامى به طرز جالبى به عنوان دستور بيان شده است، زندگى فرد باايمان در چهار بخش سه خلاصه می‌شود، قسمتى به معنويات می‌پردازد و با پروردگارش مناجات می‌کند، و قسمتى به فكر تامين و ترميم معاش است، و قسمتى را اختصاص به معاشرت سالم می­دهد و قسمت آخر مخصوص لذات و سرگرمی های حلال و تفریحات سالم و مشروع برای تجدید قوا و موفقیت در سه قسمت اول است. [=B Mitra]تفريح و سرگرمى همچون سرويس كردن و روغن كارى نمودن چرخ‌های يك ماشين است گرچه اين ماشين يك ساعت متوقف براى اين كار می‌شود، ولى بعدا قدرت و توان و نيروى جديدى پيدا می‌کند كه چند برابر آن را جبران خواهد كرد، به علاوه بر عمر ماشين خواهد افزود[=B Mitra]. اما مهم اين است كه سرگرمى و تفريح، سالم باشد و گرنه مشكلى را كه حل نمی‌کند بلكه بر مشكل­ها می‌افزاید، چه بسيار تفريحات ناسالمى كه روح و اعصاب انسان را چنان می‌کوبد كه قدرت كار و فعاليت را تا مدتى از او می‌گیرد و يا لااقل بازده كار او را به حداقل می‌رساند.[=B Mitra][=Calibri][3]
[=Calibri][=Calibri]- [=B Mitra]در اسلام تا آنجا به مساله تفريح سالم اهميت داده شده است كه يك سلسله مسابقات حتى با شرط بندى را اسلام اجازه داده و تاريخ می‌گوید كه قسمتى از اين مسابقات در حضور شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) و با داورى و نظارت او انجام می‌گرفت. حتى گاه شتر مخصوص خود را براى مسابقه سوارى در اختيار ياران می‌گذاشت.[=Calibri][4] [=B Mitra]در روايتى از امام صادق (عليه السلام) می‌خوانیم : هنگامى كه پيامبر از تبوك بر می‌گشت، ميان ياران خود مسابقه سوارى بر قرار ساخت، اسامه كه بر شتر معروف پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) بنام غضباء سوار بود از همه پيشى گرفت، مردم به خاطر اينكه شتر از آن پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) بود صدا زدند: شتر رسول الله پيشى گرفت، اما پيامبر صدا زد اسامه پيشى گرفت و برنده شد (اشاره به اينكه سوار كار مهم است نه مركب، و چه بسا مركب راهوارى كه بدست افراد ناشى بى فتد و كارى از آن ساخته نيست).[=Calibri][5]
[=Calibri][=Calibri]- [=B Mitra]همانگونه كه برادران يوسف از علاقه انسان مخصوصا نوجوان به گردش و تفريح براى رسيدن به هدفشان سوء استفاده كردند در دنياى امروز نيز دست‌های مرموز دشمنان حق و عدالت از مساءله ورزش و تفريح براى مسموم ساختن افكار نسل جوان سوء استفاده فراوان می‌کند، بايد به هوش بود كه ابر قدرت‌های گرگ صفت در لباس ورزش و تفريح، نقشه‌های شوم خود را ميان جوانان بنام ورزش و مسابقات منطقه‌ای يا جهانى پياده نكنند. فراموش نمی‌کنیم در عصر طاغوت هنگامى كه می‌خواستند نقشه‌های خاصى را پياده كنند و سرمایه‌ها و منابع مهم كشور را به بهاى ناچيز به بيگانگان بفروشند، يك سلسله مسابقات ورزشى طويل و عريض ترتيب می‌دادند و مردم را آنچنان به اين بازی‌ها سرگرم می‌ساختند كه نتوانند به مسائل اساسى كه در جامعه آن‌ها جريان دارد بپردازند.[=B Mitra][=Calibri][6]

..................................
[=Calibri][1] . مجمع البیان، ذیل آیه 12 سوره یوسف.

[=Calibri][2] . ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ذیل آیه 12 سوره یوسف.

[=Calibri][3] . رک ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ذیل آیه 12 سوره یوسف. در این جا بین احادیث وارده از ائمه جمع کرده ایم برخی تشویق به تقسیم اوقات به دو قسمت بوده برخی به سه قسمت و برخی به چهار قسمت بوده.

[=Calibri][4] . ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ذیل آیه 12 سوره یوسف.

[=Calibri][5] . ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ذیل آیه 12 سوره یوسف.

[=Calibri][6] . ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ذیل آیه 12 سوره یوسف.

[=B Rose]بخش دوم: چراغ قرمزها و سبزها

[=B Lotus]امام علی(ع):انسان كامل كسى است كه

[=B Lotus]گفتار جدّى او بر شوخى‏هايش غالب باشد.[=Calibri][1]

[=B Lotus]اقسام شوخی

[=B Lotus]بوستان طنز و شوخی، بسیار بزرگ است. شوخی پنج قسم دارد: 1- متعالی، 2- مفید، 3- مباح، 4- مکروه و 5- مبتذل.
[=B Lotus]از سویی، نیز می­توان شوخی را سه قسم سفید و خاکستری و سیاه دانست. ما می­توانیم از نظر شرعی، به غیر از شوخی مبتذل از دیگر شوخی­های لذت ببریم، ولی افرادی که خواهان رشد معنوی و عرفانی هستند، به خواست خود، تنها از شوخی سفید (متعالی و مفید) استفاده می­کنند.
[=Calibri][=Calibri]1. [=B Lotus]متعالی: شوخی حلال حکیمانه که در آن نیت الهی وجود دارد، حقی گفته شود و باطلی رد شود و یا از مظلومی دفاع شود و ظالمی را تباه کند.
[=Calibri][=Calibri]2. [=B Lotus]حلال: برای کسب نشاط و با نیت الهی است.
[=Calibri][=Calibri]3. [=B Lotus]خنثی: نه حلال نه حرام.
[=Calibri][=Calibri]4. [=B Lotus]مکروه: دروغ گفتن به شوخی به گونه ای که دیگران بدانند شوخی است.
[=Calibri][=Calibri]5. [=B Lotus]حرام و مبتذل: شوخی برای تحقیر خود و یا دیگران،مسخره کردن اذیت کردن یک فرد یا یک قوم. شوخی با نامحرم با ترس افتادن در گناه و به قصد لذت جنسی.
[=B Lotus]خداوند تبارک و تعالی از اصل حکیمانه و روان شناختی جایگزینی استفاده می­کند؛ یعنی قبل از این که چیزی را از ما منع کند چیزی بهتر و بیشتر را جایگزین می کند. به حضرت آدم و حوا فرمود وارد این بهشت زیبا و پر درخت شوید و هر کدام خواستید بخورید، ولی نزدیک آن یک درخت نروید و از آن نخورید. براساس اصل جایگزینی خداوند رحمان راه بهره وری و بهره برداری از بخش وسیعی از نشاط، تفریح و در کل لذائذ (جنسی، شربی، شنیداری، گفتاری مانند شوخی، چشمی و خوردنی، و ...) را برای بشر فراهم کرده­است و قسمت محدودی را حرام اعلام کرده­است ما نباید جوری بیان کنیم یا تصور کنیم که خداوند با ما پدرکشتگی دارد و ما ازهمه چیز محروم کرده مگر چند چیز محدود را.
[=B Lotus]شوخی سیاه و خاکستری، به هیچ وجه و در هیچ مناسبتی (مانند عید الزهرا) از مؤمن، طلبه و اهل فضل و مؤمن انتظار نمی­رود. اگر یک شوخی­ خاکستری به عالم وارسته­ای نسبت داده می­شود. باید توجه داشت که
[=B Lotus]اولاً دشمن دانا ممکن است با ابزار قرار دادن دوست نادان، جوک یا شوخی سیاه و حرام را به عالمی وارسته نسبت ­دهد. واقعاً دلیل معتبرباید داشته باشیم تا قبول کنیم از او صادر شده است.
[=B Lotus]ثانیاً اگر چنین چیزی هم اثبات شود، باید در نظر بگیریم که آن‌ها هم معصوم نیستند، ممکن است جایی اشتباهی کرده­باشند ولی استفاده از شوخی سیاه یا خاکستری در زندگی ایشان تکراری نبوده است یکی دو شوخی سیاه یا خاکستری در طول یک عمر از یک انسان جائز الخطا زیاد نیست.
[=B Lotus]ثالثاً بزرگان، شوخی­ را متناسب با مجلس، ظرفیت افراد، جنسیت، خودی یا غریبه و دوست یا دشمن...بیان می­کردند. چرا کل زندگی زاهدانه و تهجدهای شبانه را به یاد نیاوریم؟ این ظلم به یک عالم است که از تألیفات و نوشته­ها و توصیه­هایش یک شوخی خاکستری را علم کنند و بدون در نظر گرفتن تعبد و تلاش علمی او، در این مجلس و آن مجلس آن را بیان کنند.
[=B Lotus]بیان کردن شوخی­های شرعی و سفید یک عالمی به شکل افراطی، ظلم به او و دین است. به عنوان مثال برخی در شوخی افراط می کنند و مثلاً می­گویند آیت­الله مرعشی شوخ بودند. چرا در ضمن بیان شوخ طبعی‌های ایشان از فعالیت های جدی، از عرفان ایشان، هفتاد سال نماز شب، دیدار با امام زمان (عج)، تأسیس کتابخانه­اش و... سخن نگوییم؛ و البته در جای خود بیان شوخی­های بزرگان ایرادی ندارد. سبک شوخ طبعی های ایشان به ما الگو می­دهد. ولی طوری سخن گفته شود که تصور شود، برخی از عالمان جز شوخی و خوش­گذرانی کار دیگری نداشته است چون این جفای به آنهاست. طلاب و مؤمنان در شوخ طبعی باید بهترین و سالم ترین و خداپسندانه ترین سبک را برگزینند چون نماد دینی هستند.[=Calibri][2] نباید کاری کنند تا بهانه به دست افراد مغرض دهند و آنها جلوۀ نمادینشان را خراب کنند و یا دوستان این برداشت را کنند، که طلاب رسالتی خاص و جدی ای ندارند.
[=B Lotus]امروز دشمن از شوخی برای تحریب افراد مؤمن و چهره های نمادین استفاده می کنند. [=B Lotus]کارِ خدایی است که به یک صنفی (روحانیون) با ابزار ماهواره، جوک و هزل و هجو، شعر، بلوتوث، فیلم داستان ساختگی و ...حمله شود؛ و باز دوام داشته باشد.
.........................................
[=B Mitra][=Calibri][1][=B Mitra] . ترجمه‏غررالحکم‏ودررالکلم ج 2، سید هاشم رسولى محلاتى، باب الهزل (شوخى)، ص 584؛ الكامل من غلب جدّه هزله؛
[=B Mitra][=Calibri][2][=B Mitra]. معنی ندارد روحانی یا طلبه وقت زیادی را در جمعی بنشیند و صرف گعده و شوخی کند. اگر این روزانه یا شبانه تکرار شود فاجعه است برای رسالت او. ممکن است افرادی در ظاهر دور او جمع شوند ولی وقت وقتش همان افراد هم به آنها اعتمادی ندارند و سراغ عالمان وراسته می­روند. آقای قرائتی می­گفتند آقای بهاءالدینی به من گفتند:« آقای قرائتی میمون هم می­تواند افراد زیادی را دور خود جمع کند، در کارت، اگر اخلاص نباشد بی فایده است.» برخی شوخی ناسالم را می خواهند ابزار جذب و تبلیغ دینی قرار دهند اینها راه را به خطا می روند باید ابزار هم مانند هدف مقدس باشد.

[=B Lotus][=B Rose]آقا جمال و طنز هدفمند[=B Lotus]


[=B Lotus]شوخی و طنز هم باید هدفمند باشد و جهت دار یکی از جهات تجدید نشاط برای عبادت، کار و معاشرت است و جهت بعدی آن، بیان مسائل تربیتی و آموزشی است و آسیب­زدایی است. از جمله افرادی که این دو را در خود جمع کرده بودند آقا جمال خوانساری است.

[=B Lotus]آقا جمال­الدین خوانساری پسر مرحوم شیخ محمد حسین خوانساری است. با وجود مراتب اجتهاد و مقام مرجعیت و عالم زهد و تقوی به قدری شوخ و مزاح بوده­اند که حکایات زیادی از آن دو فقیه نقل شده است. آقا حسین از دانشمندان علوم دینی و ادبی بود و از جمله شاگردانش میرداماد است.[=Times New Roman][1]
[=B Lotus]جمال الدین خوانساری[=Times New Roman][2] با وجود اجتهاد و علم و دانش بسیار، در شیرین زبانی و لطیفه گویی سرآمد مردم عصر خود به شمار می­آمد. در وصف ایشان نوشته­اند: به قدری شوخ و حاضر جواب بوده که در اصفهان که مردمش حاضر جواب­اند، کسی نتوانسته با او شوخی کند، جز آنکه مجاب شده باشد. او کتابی به اسم «کلثوم ننه» نوشت ولی هیچکس نمی‌دانست مؤلف آن کتاب کیست.
[=B Lotus]لغت نامه دکتر معین درباره کتاب کلثوم ننه چنین آمده است: کتابی است به فارسی و هزل و موضوع آن مقابله اختلافات فقها است و از جمله از رسوم و آداب اوباش و زنان بحث می‌کند. مؤلف فرض کرده است که این مراسم و آداب وحی شیطان است و بعید نیست که این کتاب هزل که تألیف آن را به آقا حسین خوانساری نسبت می­دهند از لطایف طبع پسرش آقا جمال الدین باشد.

[=B Lotus][=B Rose]خرافه­ زداییِ كلثوم ننه


[=B Lotus]رهبر معظم انقلاب در رابطه با کتاب کلثوم ننه به نوشته آقا جمال خوانساری می‌فرماید:

[=B Lotus]«مسئله دیگر، مبارزه‌ با خرافات است. در کنار ترویج و تبلیغ معارف اصیل دینى و اسلام ناب، باید با خرافات مبارزه کرد. کسانى دارند روزبه‌روز خرافات جدیدى را وارد جامعه‌ ما مى‌کنند. مبارزه با خرافات را باید جدى بگیرید. این روش علماى ما بوده. مرحوم آقا جمال خوانسارى، عالم معروف، مُحشىّ شرح لمعه [=Times New Roman]–[=B Lotus] که حاشیه‌هاى او را در حواشى شرح لمعه‌هاى قدیم دیده‌اید. نمى‌دانم حالا هم چاپ مى‌شود یا نه. پسر مرحوم آقا حسین خوانسارى (که پدر و پسر از علما و برجستگان تاریخ روحانیت شیعه‌اند) [=Times New Roman]–[=B Lotus] سیصد سال پیش براى اینکه خرافات را برملا کند، کتابى به نام» کلثوم ننه را نوشت، که الان هست. بنده چاپ‌هاى قدیمش را داشتم و اخیرا هم دیدم مجدداً چاپ شده است، که چاپ جدیدش را هم براى من آوردند.
[=B Lotus]ایشان با زبان طنز، معروف‌ترین خرافات زمان خودش را به زبان فتواى فقهاى زنان درآورده و مى‌گوید زنان پنج فقیه بزرگ دارند! یکى‌اش، کلثوم ننه است! یکى، دده بزم‌آراست! یکى، بى‌بى‌شاه زینب است! یکى، فلان است. آن وقت از قول این‌ها مثلا در باب محرم و نامحرم، در باب طهارت و نجاست و در باب انواع و اقسام چیزها، مطالبى را نقل مى‌کند. یعنى عالم دینى به این چیزها مى‌پردازد. ما خیال مى‌کنیم اگر با یک مطلبى که مورد عقیده‌ مردم است و خرافى و خلاف واقع است، مقاومت کردیم، بر خلاف شئون روحانى عمل کرده‌ایم؛ نه، شأن روحانى این است.»[=Calibri][3]

[=B Lotus]چند حکایت از زندگی او را با هم می­خوانیم:

[=Times New Roman][=B Rose]اول: گویند[=B Lotus] از طرف حکومت وقت، هر سال چهار هزار تومان به او به عنوان قضاوت داده می­شد تا گرفتاری­های قضائی مردم را رفع کند. وقتی یکی از اعیان درخدمت او حاضر شد و مسأله­ای پرسید، او جواب نگفت و گفت اکنون نمی­دانم. پس شخص دیگری آمد و سؤالی کرد و همان جواب را شنید تا چهار نفر که چهار مسأله پرسیدند و جواب «لا ادری» شنیدند. آن شخص از اعیان دولت گفت که شما سالی چهار هزار تومان می­گیرید که بدانید، و در این مجلس هر کس از شما پرسید، شما می­فرمائید که «نمی­دانم». آقا جمال فرمود: «من آن چهار هزار را برای آن چیزهایی که می­دانم می­گیرم، واگر برای آنچه نمی­دانم پول بگیرم، خزانه دولت وفا به آن نمی­کند...»
[=Times New Roman]2. [=B Lotus][=B Rose]شیخ بهایی می­نویسد که آقا جمال در دوران طلبگی عبارتی گفت که جای تانیث بود و به تذکیر اداء کرده بود. در این باب به او ایراد گرفتند. در پاسخ گفت: «الامرُ فی التذکیرِ و التانیثِ سهلةٌ[=Times New Roman][4]» پس لفظ «سهلة» را نیز مؤنث آورد.
[=Times New Roman]3. [=B Lotus][=B Rose]روزی ملا محسن فیض کاشانی عازم حج بود و از کاشان حرکت نمود و وارد اصفهان شد، و آقا حسین محقق خوانساری مهمان شد، پس آقا جمال به حضور او شتافت. ملامحسن مسأله­ای از او پرسید و آقا جمال از عهدة جواب آن برنیامد. ملامحسن دست روی دست زد وگفت: «حیف که در خانه آقا حسین بسته شد.» پس این سخن در آقا جمال تاثیر بسزا نمود و تصمیم بر تلاش و جدّ و جهد گرفت تا ملامحسن از مکه مراجعت کرد و دوباره به منزل آقا حسین وارد گردید و با آقا جمال صحبت داشت، دید که صاحب فضیلت شده­است و گفت: «این آقا جمال، غیر آن جمالی است که ما پارسال او را دیدیم.» و باز گویند زمانی برای آقا شام حاضر کردند، در حالی که او مشغول مطالعه بود، پس سفره را آنجا گذاشتند و آقا هیچ ملتفت نشد، تا آنکه یک بار اذان صبح بلندشد. او به اهل منزل گفت چرا شام را دیر آوردید، گفتند آن را اول شب آورده‌ایم و شماملتفت آن نگردیده اید. این حالت از همان حالاتی است که دارندگان آن دائما سر می‌دهند: «[=B Lotus]أینَ الملوکُ و أبناءُ الملوکِ مِن هذهِ اللذهِ[=B Lotus]؛ کی شاهان و شاهزادگان این لذت را درک می­کنند؟»
..................................................
[=B Mitra][=Calibri][1][=B Mitra]. [=Calibri][=B Mitra]http://www.aftab.ir

[=B Mitra][=Calibri][2][=B Mitra]. آقا جمال الدین خوانساری از بزرگترین علمای اواخر دوره صفویه و اوایل سلسله قاجاریه بود. جمال الدین خوانساری مشهور به آقا جمال پسر آقا حسین خوانساری از علما و محققان بزرگ است. وی نزد پدر و دایی خود محقق سبزواری، کسب علم و دانش کرده و با ملامیرزا شیروانی و ملا محمد باقر مجلسی معاصر بود. تالیفات بسیاری دارد وی در سال ۱۱۲۱ یا ۱۱۲۵ ق در ۲۶ رمضان درگذشت و در مقبره پدر خود که به امر شاه سلیمان صفوی در تخت پولاد اصفهان ساخته شده بود مدفون گردید.

[=B Mitra][=Calibri][3][=B Mitra] .[=B Mitra][=Calibri] http://etghannews.org/index.aspx?siteid=2&pageid=1411&newsview=2775

[=B Mitra][=Calibri][4][=B Mitra] . در مذکر و مؤنث آوردن کلمات امر آسان است (سخت نباید گرفت).

[=B Lotus][=B Rose]دو حکایت از کتاب کلثوم

[=B Lotus]اول: اقسام محرم و نامحرم

[=Times New Roman]•[=B Lotus] کسانی که نامحرمند: اول عمامه به سر اگر چه کوچک و کمتر از پانزده سال داشته باشد؛ ولی عمامه هر چه بزرگ‌تر باشد صاحب آن بیشتر نامحرم است! و طالبان علم، در هر لباسی باشند. دیگر، علما و پیش‌نمازان و خدام مساجد و روضه خوان و واعظ و تاجر و کسانی که به حج رفته باشند. دیگر، موذن؛ و واجب است این چند طایفه اگر محرم نسبی هم هستند مانند شوهر یا پسر خود و عمو یا پسر برادر و پسر خواهر و دایی و حتی شوهر خود!، زن از آن‌ها بگریزد! و اجتناب نماید واِلا گناه کرده.
[=Times New Roman]•[=B Lotus] اما آنانکه محرمند: یهودی براق فروش، سبزی فروش، زردک فروش، بزاز، پنبه عوض کن، طبیب، رمال، دعانویس، جادوگر، مطرب، نقاره­چی، سرناچی، عمله، کلاه به سر! گلوبند فروش، و دده بزم آرا فرماید: اگر یهودی براق فروش باشد و اتفاقاً او دعانویس هم باشد، به اندازه‌ایی محرم است که تا هم فیها خالدون! و اجتناب از او فعل حرام و جزء گناهان کبیره باشد بلکه این مرد اگر به خانه وارد شود باید احترامات او را به جا و حاجتش را برآورد‍.

[=B Lotus]دوم: اوقات وجوب ترک نماز

[=B Lotus]اول در شب‌های عروسی، دوم در حضور ساززن و نقاره‌چی، سوم وقتی که زن خویشان خود را در حمام ببیند لازم است که ترک نماز کند و حالات شوهر خویش را به خویشان گوید. چهارم روزی که به موعظه شنیدن رفته‌باشد. پنجم روزی که جامه نو پوشیده‌باشد و ترسد که خرد و ضایع شود، در این صورت خاله جان آقا ترددی دارد و گفته که ترک نماز مستحب است نه واجب و این قول خالی از قوه نیست. ششم روزی که زن، زینت عید کرده‌باشد یا به عروسی رفته یا زنی که شوهرش در سفر مانده‌باشد؛ و این قول اجماعی است و در چند جای دیگر هم وجوب ترک نماز را نوشته‌اند که چون سندش ضعیف بود و اختلاف داشت ایراد نشد.

[=B Jadid]هدیة پایانی

[=B Lotus]*امام صادق(ع): «القهقههُ مِن الشيطانِ؛ قهقهه زدن از شيطان است».[1]
[=B Mitra]*استنشاق گاز نيتروزاكسيد و اتر، و نيز استعمال نوشابه‌هاي الكلي و برخي مواد مخدر مي‌تواند منجر به ايجاد شعف و شادماني كاذب گردد و خنده‌هاي مكرري توليد كند. در دو مورد اخير، ايجاد خنده در نتيجه تأثيرات آزاد و سازنده‌اي است كه آن‌ها بر بازدارنده‌هاي مغزي مي‌گذارند و به اين ترتيب موانع عاطفي و عقلي خنده ‌را برطرف مي‌سازد. اما معمولاً پس از چنين خنده‌هايي برخلاف خنده‌هاي طبيعي احساسي از غمي سنگين و نگراني شديد وجود افراد را دربرمي‌گيرد.[=Calibri][2]
[=B Mitra]*[=B Mitra] خنده باعث افزایش اندرفین مغز می‌شود که نوعی مورفین طبیعی است و باعث احساس سرخوشی و شادی می‌شود.
[=B Lotus]*استهزاء و مسخره، معمولاً براي كوچك كردن و تحقير ديگران و يا به قول روان‌كاوي براي ارضاي تمايلات خصمانه سركوب شده، به كار مي‌رود.
[=B Lotus]*وقتی به دنیا می­آییم همه می­خندند ما گریه می­کنیم کاری کنیم وقتی از دنیا می­ریم همه گریه کنند ما بخندیم.
[=B Lotus]*در مقابل تقدیرخداوند مثل کودک یک ساله باشیم، وقتی او را به هوا اندازند، می‌خندد چــون ایمان دارد که او را خواهند رفت.
[=B Lotus]*یادم باشد براي کسي که قادر به کمک کردنش نيستم، دعا کنم
I should remember to pray for the ones I can’t help

[=B Lotus]*همیشه شوخی شوخی جنگ و دعوا نمی­شود. گاهی هم شوخی شوخی می­شود کارهای زیادی انجام داد. به عنوان نمونه، همین کتاب را به تدریج مطالبش را جمع آوری کردم. یکی از استادمان روزی می­گفت در زمانی‌های که وقت اضافه دارم مانند قبل از سفره انداختند، هنگام تأخیر هم بحث و در مطب و ...45 کتاب مطالعه کرده­ام.

[=B Lotus]*[=B Mitra]اميرالمؤمنين عليه السلام می­فرمايد:
[=B Mitra]«آه من قلّة الزاد و طول الطريق و بعد السفر»؛ واى از كمى توشه و دورى راه، ديگر ما چه بايد بگوييم؟

[=B Lotus]*[=B Mitra]در شوخی ادب را رعایت کنیم مولانا می­فرماید:
[=B Mitra]از خـــدا جــوییم توفیق «ادب»** بی­ادب محروم ماند از لطف رب
[=B Mitra]بی­ادب تنها نه خود را داشت بد** بلكه آتــش در همه آفـــاق زد

[=B Jadid]شوخی با مرده و
[=B Jadid]مكاشفه برزخى مرحوم نراقى‏

[=B Rose]روزهاى عيد فطر[=B Mitra] در كاشان رسم بود كه تمام مردم شهر به قبرستان، بر سر قبر اموات خود مى‏آمدند تا ثواب فاتحه خواندن، صدقه دادن و كار خير كردن را به عنوان عيدى و هديه به آنها برسانند. من خودم وقتى به قبرستان رفتم. در قبرستان، به قبر كهنه‏اى رسيدم كه صاحبش را نمى‏شناختم. همين طور كه بر سر قبر ايستاده بودم، [=B Rose]به صاحب قبر گفتم: روز عيد است، به ما عيدى بده.[=B Mitra] من اين را خطاب به صاحب قبر گفتم و بعد ردّ شدم. شب در عالم خواب، چهره نورانى مؤدب و باوقارى را ديدم. كه به من گفت: اگر عيدى مى‏خواهى، فردا بر سر قبرم بيا تا به تو بدهم.
[=B Mitra]من اين چهره را نمى‏شناختم و نديده بودم. چون احتمال داشت كه من هنوز به دنيا نيامده بودم، او مرده باشد. فرداى آن روز در قبرستان كسى نبود. روز دوم شوّال بود. سر آن قبر آمدم. پرده كنار رفت، ديدم نه شهرى هست و نه قبرستان و نه قبرى. صدايى به گوشم رسيد كه: وارد شو!
[=B Mitra]مرحوم نراقى مى‏فرمايد: ديدم كه پرده كنار رفت و باغ با عظمتى پديدار شد، صدايى از درون ساختمان آمد كه ملا احمد! داخل شو. من ديگر در ذهنم نبود كه در قبرستان كاشان هستم و گويا دنيا از من گرفته شده بود.
[=B Mitra]نمونه اين باغ و ساختمان را نديده بودم. به داخل رفتم. درها، ديوارها، طاق‏ها و اساس اين ساختمان را در دنيا نديده بودم. هيچ كجا مانند آن نبود. زيبايى اين باغ و ساختمان كامل بود.
[=B Rose]ما را روى تخت[=B Mitra] و كنار خود نشاند، گفت: آيا عيدى مى‏خواهى؟ هر چه مى‏خواهى بخور. اين هم عيدى تو. گفتم: از پيغمبران خدا هستى كه اينجا در كاشان شما را دفن كرده‏اند؟ گفت: نه، من پيغمبر نبودم. آخر ديدم اين باغ و كاخ به پاداش انبيا مى‏ماند. من سيد نيستم. گفتم: پس چه كسى هستى كه اين مزد را به تو داده‏اند؟ گفت: من اهل كاشان هستم. هفتاد و هشت سال عمر كردم، گفتم: شغل تو چه بود؟ گفت: قصابى.
[=B Mitra]گفتم: كسى كه با كارد و ساطور و گوشت خورد كردن سر كار داشته‏اى، به نظر نمى‏آيد كه اين باغ و كاخ را به تو بدهند، مگر چه كار كردى كه اين پاداش را به تو دادند؟ گفت: دو كار كه هرگز سخت نيست: اول، هر چه نماز واجب داشتم، اول وقت خواندم و درست هم خواندم، چون اول وقت، يعنى اهمّيت دادن به عبادت و نماز. اما كار دوم من اين بود كه پنجاه سال در اين شهر قصّاب بودم، همه نوع مشترى داشتم، با شعور، حاجى، تاجر، فقير، كارگر، اين‏ها مى‏آمدند [=B Rose]از من گوشت مى‏خريدند[=B Mitra]، من به احدى گوشت بد ندادم و بين مشتريان هيچ فرقى نگذاشتم.
[=B Mitra]حال كه مُردم و به اينجا- برزخ- آمدم، به من گفتند: به پاداش آن نمازهاى اول وقت و سلامت كسب، فعلاً اين ذرّه باغ را داشته باش، تا در قيامت به پاداش اصلى برسى. ملا احمد مى‏نويسد: من بعد از اتمام صحبت با آن قصاب، ناگهان ديدم كه بر سر قبر در قبرستان كاشان ايستاده‏ام و در قبر بسته است.[=Calibri][3]
...........................................................
[=B Mitra][=Calibri][1][=B Mitra] . محمد محمدی ری شهری، منتخب میزان الحکمه، 1165 نكوهش خنديدن زياد و قهقهه.

[=B Mitra][=Calibri][2][=B Mitra] .[=B Mitra] مجيد پزشكي، قدرت خنده (دلايل و گونه‌هاي مختلف خنده از ديدگاه علم روان‌شناسي)[=B Mitra][=Calibri] http://www.namaava.com/psy-smile.html

[=Calibri][3] . حسین انصاریان، حلال و حرام مالى، ص: 327

[=B Shiraz]ابا بصير گويد: به زني قرآن آموزش مي­دادم،

[=B Shiraz]با او مزاح و شوخي مختصری كردم. سپس نزد امام باقر(ع) رفتم.

[=B Shiraz]آن حضرت به من فرمود: به آن زن چه گفتي؟ (شرمگين شده) روي خود را پوشاندم. آن حضرت فرمود: به سوي او بازنگرد.[=Cambria][1]

[=B Rose]بخش سوم:شوخی با نامحرم



[=B Morvarid]شوخی با زن برادر

[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]در يك خانه چند برادر با خانوادة خود زندگى می‌کنند. گاهى به حسب اتّفاق برادر به زن برادر نگاه و گاهى هم شوخى می‌کند. با عادّى بودن اين جريان، حكم مسأله را بيان بفرماييد؟
[=B Lotus]آیت­الله[=B Mitra] بهجت: [=B Mitra]با نامحرم‌های ديگر فرق ندارد.[=Calibri][4]
[=B Lotus]آیت­الله[=B Mitra] فاضل لنکرانی: [=B Mitra]نگاه به زن نامحرم جايز نيست. اگرچه زن برادر باشد و در يك جا زندگى كنند و مزاح و شوخى توأم با قصد لذت جايز نيست.[=Calibri][5]

[=B Mitra]همان گونه که گفته اند بهشت را به بها می دهند نه به بهانه کرامتی را که بزرگان دین می دهند به بها ، ریاضت و جهاد با نفس می دهند نه به بهانه. قسمتی از خود تقوای حاج آقا رحیم ارباب را بخوانیم و بر همه بزرگان دین صلوات و سلام بفرستیم و از خدا بخواهیم توفیق بندگی به ما بدهد:

[=B Mitra]تقوای عجيب

[=B Mitra]

[=B Mitra]تقوای عجیب

[=B Mitra]حاج آقا رحیم ارباب در دو سه سال آخر عمردر حالي که بیش از ۱۰۰ سال از عمرشان می­گذشت نابینا شدند. [=B Mitra]وقتی از حاج آقا رحیم ارباب پرسیدند پس از این همه عمر آیا ادعایی هم دارید یا نه؟ ایشان فرمودند در مسایل علمی هیچ ادعایی ندارم اما در مسایل شخصی دو ادعا دارم. یکی آنکه به عمرم غیبت نگفتم و غیبت نشنیدم و دوم آنکه در طول عمرم چشمم به نامحرم نیفتاد. در احوال شخصی ایشان نقل است که فرموده بود: برادرم با همسرش چهل سال در منزل ما بودند، در این چهل سال یک بار هم همسر برادرم را ندیدم. [=B Mitra]

حفظ نگاه


حفظ نگاه

يك روزى آقايى آمد خدمت آقاى ارباب و گفت مى‏خواهم از آن منزلى كه فعلاً ساكن هستم بروم بيرون لكن مادرم اجازه نمى‏دهد و علّتش آن است كه در آن خانه برادرانم و همسرانشان ساكن هستند و چه بسا ممكن است چشمم به نامحرم بيفتد. ايشان فرمودند چشمتان به نامحرم نيفتد، من چهل سال اين وضع برايم بود و چشمم به نامحرم نيفتاد، شما هم چشمتان به نامحرم نيفتد سعى كنيد با مادرتان همراهى كنيد.(6)


................
[=Calibri][1] . كنت اقرا امراه كنت اعلّمها القرآن فمازحتها بشيء فقدّمت علي ابي جعفر (ع)فقال لي: ايّ شيئي قلت للمراه؟ (فغطّيت وجهي). فقال : لا تعودنّ اليها بحار، ج 46، ص 247 و 258 / وسائل ج 20، ص 198 .

[=Calibri][2][=B Mitra] . آیت­الله بهجت، استفتائات، احكام خوردنى­ها و آشاميدنى­ها، س 1392.

[=Calibri][3][=B Mitra] . آیت­الله بهجت، استفتائات، احكام ديات، س 1736.

[=B Mitra][=Calibri][4][=B Mitra] . آیت­الله بهجت، استفتائات، معاشرت با جنس مخالف، س 703.

[=B Mitra][=Calibri][5][=B Mitra] . آیت­الله فاضل لنکرانی، جامع المسائل، ج 1، احکام خانواده، سؤال 1721.

[=B Mitra][=Calibri][6][=B Mitra] . نقل از كتاب ارباب معرفت / حاج آقا رحیم ارباب در سال 1297 هجری قمری در روستای « چرمهین» اصفهان به دنیا آمد. ایشان در اصفهان نزد علمای بزرگی چون حاج میرزا بدیع درب امامی، سید محمد باقر درچه ای، آقا سید ابوالقاسم دهكردی، حكیم جهانگیر خان قشقایی و آخوند كاشی، كسب علم نموده و به مقام اجتهاد رسید. مراتب سیر و سلوك را نزد جهانگیرخان و آخوند كاشی فرا گرفت او شاگرد خاص آخوند كاشی بود. و مدت 20 سال متوالی در خدمت وی بود. و انواع علوم را از محضر او آموخت. ارادت وی به استادش چنان بود كه بعد از فوت استاد، هر هفته به زیارت قبر وی می رفت و هنگام فوت نیز وصیت نمود در مجاورت استادش دفن شود.حوزه درسش نیز مجمع فضلا و دانشمندان روزگار بود. شاگردان بسیاری را تربیت نمود. از جمله شاگردان او می توان به: استاد جلال الدین همایی، سید مصطفی بهشتی نژاد، ملا هاشم جنتی، شیخ محمد باقر صدیقین و بسیاری از بزرگان دیگر اشاره نمود. وی در فقه بسیار خوش سلیقه و دارای استقلال فكری بود. در ریاضیات، هیئت و نجوم به تصدیق اهل فن، استاد مسلم بود. بسیاری از خطبه های نهج البلاغه را از حفظ داشت و اشعار ابن ابی الحدید را در مناقب امیر المؤمنین علی علیه السلام مكرر می خواند و وی را می ستود.
وی به تاریخ ۱۸ ذی‌الحجه۱۳۹۶ هجری قمری برابر با ۱۹ آذر۱۳۵۵ خورشیدی و در روز عید غدیر درگذشت. قبر او در گورستان تخت فولاداصفهان حوالی تکیه ملک در گلستان شهدا می‌باشد.

شوخی با همکلاسی

سؤال: جوانانى كه در مدارس و دانشگاه­ها مشغول تحصيل هستند با دختران هم برخورد و ملاقات دارند و به حكم همكلاسى و همدرس بودن با آنان راجع به مسائل درس و غير آن گفتگو مى‏كنند كه گاهى بعضى از صحبت­ها با خنده و شوخى همراه است كه البته به قصد ريبة و لذت نيست آيا اين كار جايز است؟
آیت­الله خامنه ­ای:
اگر همراه با مراعات حجاب و بدون قصد ريبه و همراه با اطمينان به عدم وقوع در مفاسد باشد، اشكال ندارد، والاّ جايز نيست.[1]

معنای ريبه و تلذذ: منظور از «ريبه»، ترس افتادن به گناه و حرام است و منظور از «تلذذ» همان لذت جنسى است. اگر نگاه به ديگرى با يكى از اين دو مشخصه همراه باشد، از نظر شرع مقدس حرام مى‏گردد. گاهى انسان تنها به جهت لذّت بردن به زن نگاه مى‏كند؛ بى‏آنكه بترسد به گناه كشيده شود و گاهى نگاه از روى لذّت نيست؛ بلكه ترس آن است كه به دنبال آن گناهى انجام گيرد و مقدمه ارتكاب حرام گردد. اين دو نوع نگاه حرام است. گاهى ممكن است كه نگاه به زن توأم با دو عنوان ياد شده باشد؛ در اين صورت گناه آن شديدتر است.[2]

شوخی استاد خانم در کلاس
سؤال:
خنده و شوخى استاد خانم در كلاس درس دانشجويان دختر و پسر به منظور رفع كسالت و خستگى و تجديد روحيّه دانشجويان چه حكمى دارد؟
آیت­ الله مکارم شیرازی
: رعايت آداب عفّت در كلاس درس واجب است.[3]

.............................
[=B Mitra][=Calibri][1] [=B Mitra] . آیت­ الله خامنه­ ای، اجوبه الاستفتائات، تعليم و تعلّم و آداب آن، س 1330.
[=B Mitra][=Calibri][2]
[=B Mitra]. آيت اللّه مكارم، استفتاءات، ج‏1، س‏825؛ امام خمينى، آيت اللّه فاضل، آيت اللّه مكارم، آيت اللّه نورى، تعليقات على‏العروة (النكاح)، م‏27؛ آيت اللّه صافى، هداية العباد، ج‏2، (النكاح) م‏27؛ آيت اللّه سيستانى، منهاج‏ الصالحين ج‏2، (النكاح) م‏12. برگرفته از احكام نگاه و پوشش، سيد مجتبي حسيني،
[=B Mitra][=Calibri][3]
[=B Mitra] . آیت­ الله مکارم شیرازی، استفتائات، ج 1، احکام نکاح، سؤال 790 .

[=B Morvarid]شوخى با محارم

[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]آيا شوخى كردن با محارم خود جايز است؟
[=B Mitra]همه مراجع: [=B Mitra]اگر بدون قصد لذت جنسى و ترس افتادن به گناه باشد، اشكال ندارد.[=Calibri][1]

[=B Morvarid]شوخی با نامحرم

[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]شوخى كردن با نامحرم چه حكمى دارد؟
[=B Mitra]همه مراجع: [=B Mitra]اگر با قصد لذت (جنسی) باشد و يا بترسد به گناه بيفتد، جايز نيست.[=Calibri][2]
[=B Mitra]تبصره: آن چه بیان شد یک حکم کلی است و از این جهت فرقی [=B Mitra]بین انواع شوخی (شوخی از طریق چت و پیام کوتاه و...) و بین انواع نامحرم‌ها (هم[=B Mitra]کلاسی‌ها و غیر آن)، وجود ندارد یعنی؛ اگر شوخی با نامحرم، به قصد لذت باشد یا خوف [=B Mitra]فتنه و کشیده شدن به گناه وجود داشته باشد، از حکم حرمت برخوردار است اگر چه آن [=B Mitra]نامحرم هم کلاسی باشد و این شوخی هم از طریق پیام کوتاه، انجام شده باشد.

[=B Morvarid]شوخی با زن نامحرم

[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]اگر انسان با زن نامحرم شوخى كند يعنى حرفى بزند و او را بخنداند، چه حكمى خواهد داشت؟
[=B Mitra]آیت­الله بهجت: [=B Mitra]چون غالبا موجب وقوع در فتنه است، ترك شود.[=Calibri][3]

[=B Mitra][=Calibri][1][=B Mitra]. العروة الوثقى، ج‏2، (النكاح) م‏32. رک: احكام نگاه و پوشش، سيد مجتبي حسيني، ص 67.

[=B Mitra][=Calibri][2][=B Mitra] . العروة الوثقى، ج‏2، (النكاح) ، م‏31 و 39؛ فاضل، جامع‏المسائل، ج‏1، س‏1720 و خامنه‏اى، استفتاء، س 782. رک:رساله دانشجويي، سيد مجتبي حسيني، ص 229.

[=B Mitra][=Calibri][3][=B Mitra] . آیت­الله بهجت، استفتائات، معاشرت با جنس مخالف، س 704.

[=B Morvarid]شوخی دختر و پسر (متلک گویی)

[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]مستدعی است نظر مبارک را در موارد ذیل عنایت فرمایید:
[=B Mitra]۱ آیا قدم‌ زدن‌ دختر و پسری که هیچ نسبت سببی و نسبی با هم ندارند جایز است؟ و چه‌ حکمی‌ دارد؟
[=B Mitra]۲) پارک‌ رفتن‌ و سینما رفتن‌ دختر و پسر با شرط‌ مذکور چه‌ حکمی‌ دارد؟ و تا حد امکان‌ این‌ رفتار است‌؟
[=B Mitra]۳) درس‌ خواندن‌ دختر و پسر با شرط‌ مذکور چه‌ حکمی‌ دارد؟
[=B Mitra]۴) بوسیدن‌ و دست‌ به‌ دست‌ هم‌ دادن‌ دختر و پسر با شرط‌ مذکور چگونه‌ است‌؟
[=B Mitra]۵) حرف‌ زدن‌ و اختلاط‌ دختر و پسر با شرط‌ مذکور تا چه‌ حدّی‌ مجاز است‌ و چه‌ حکمی‌ دارد؟
[=B Mitra]۶) شوخی‌ کردن‌ و متلک‌ گفتن‌ دختر و پسر با شرط‌ مذکور چه‌ حکمی‌ دارد؟
[=B Mitra]۷) اگر رابطه‌ و دوستی‌های‌ دختر و پسر برای‌ علم‌ و مقدّمه‌ای‌ برای‌ ازدواج‌ باشد تا چه‌ حدّ مجاز است‌؟
[=B Mitra]۸) سلام‌ کردن‌ و لبخند زدن‌ دختر و پسر با شرط‌ مذکور چه‌ حکمی‌ دارد؟
[=B Mitra]۹) تنه‌ زدن‌ و کنار هم‌ نشستن‌ دختر و پسر با شرط‌ مذکور چه‌ حکمی‌ دارد؟
[=B Mitra]۱۰) در صورت‌ امکان‌ حدّ و مرز رابطه‌ و معاشرت‌ دختر و پسر با شرط‌ مذکور را توضیح‌ دهید.
[=B Mitra]آیت الله مظاهری[=B Mitra]: [=B Mitra]دوست‌ یابی‌ دختر و پسر که‌ در قرآن‌ با کلمه «اخدان» آمده‌ است‌ حرام‌ و گناه‌ آن‌ در قرآن،‌ بزرگ‌ است،‌ بنا بر این‌ کلیه فروض‌ بالا حرام‌ است‌ و گناه‌ آن‌ بزرگ‌ است.[=Calibri][=Calibri][1]

------------------------------
[=B Mitra][=Calibri][1][=B Mitra].مرکز خبر حوزه

حامی;309660 نوشت:
آیت الله مظاهری: دوست‌ یابی‌ دختر و پسر که‌ در قرآن‌ با کلمه «اخدان» آمده‌ است‌ حرام‌ و گناه‌ آن‌ در قرآن،‌ بزرگ‌ است،‌ بنا بر این‌ کلیه فروض‌ بالا حرام‌ است‌ و گناه‌ آن‌ بزرگ‌ است.[1]

[=B Mitra]تذکر: دوست گیری پنهانی از جنس مخالف( أخدان) در دو آیه
1- الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حِلٌّ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَن يَكْفُرْ بِالإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ[1]؛

امروز چيزهای پاکيزه بر شما حلال شده است طعام اهل کتاب بر شما حلال است و طعام شما نيز بر آنها حلال است و نيز زنان پارسای مؤمنه و زنان پارسای اهل کتاب، هر گاه مهرشان را بپردازيد، به طور زناشويی نه زناکاری و دوست گيری پنهانی از جنس مخالف، بر شما حلالند و هر کس که به اسلام کافر شود عملش ناچيز شود و در آخرت از زيانکاران خواهد بود.
[=Calibri][1] . مائده، 5.

2- وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ[1]؛

و آن كس از شما كه توان مالى ندارد تا با زن‏هاى آزاد مؤمن ازدواج نمايد پس، از بردگان ملكى از دختران جوان با ايمانتان به زنى بگيرد. و خداوند به ايمان شما داناتر است، همه از يكديگريد (همه به وسيله پيوند ايمانى اعضاء يك پيكريد) پس با آنها به اذن صاحبانشان ازدواج نماييد، و مهرهايشان را به طور پسنديده به آنان بپردازيد، در حالى كه آنان پاكدامن باشند نه اهل زنا و نه دوست‏گيران پنهانى از جنس مخالف. پس هر گاه اين زنان (كنيزان) ازدواج نمودند، اگر كار زشت (زنا) انجام دادند بر آنها نصف آن كيفرى است كه بر زنان آزاد است. اين (تجويز ازدواج با برده) براى كسى از شما است كه از مشقت (عزوبت) و ضرر (زنا) بترسد، و صبر كردن براى شما بهتر است، و خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است.

[=Calibri][1] . نساء، 25.

[=B Rose][=B Titr] دوست گیری پنهانی از جنس مخالف( أخدان) در دو آیه
[=B Titr]قرآن در دو جا (سوره مائده آیه 5 و سوره نساء آیه 25 )زنان و مردان را از داشتن روابط دوستانه با جنس مخالف برحذر داشته است و آن را مورد مذمت قرار داده است ولی هر دو جا خطاب به مردان است که نه با دختران دوست شوید و نه با دخترانی که دوست پسر دارند ازدواج کنید:
[=B Titr]اول: در آیه 5 سوره مائده نیز به مردان می­گوید: با زنان پاکدامن مسلمان ازدواج کنید و خود نیز پاکدامن باشید نه زناکار و نه آنکه زنان را در پنهانی دوست خود بگیرید.

[=B Titr]دوم: در آیه 25 سوره نساء به مردان می­گوید: با دخترانی که روابط دوستی مخفیانه­ای با دیگران داشته اند ازدواج نکنید.


[=B Morvarid]شوخی دروغی و خالی بندی

[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]امروزه از افراد زيادى دروغ مى­شنويم، و هنگامى كه نهى از منكر مى­كنيم مى­گويند: «شوخى كرديم!» يا مى­گويند: «دروغ مصلحتى است!» لطفاً بفرماييد دروغى كه به شوخى باشد چه حكمى دارد؟ و دروغ مصلحتى چيست؟
[=B Mitra]آیت­الله مکارم شیرازی: [=B Mitra]در صورتى كه مخاطب بفهمد قصد جدّى ندارد و شوخى می كند دروغ محسوب نمى­شود و دروغ مصلحتى آن است كه دروغ، مصلحت مهم‌تری از راست گفتن داشته باشد؛ مانند دروغ گفتن براى اصلاح ذات البين.[=Calibri][1]
[=B Mitra]اصلاح ذات بین: آشتی دادن دو نفر یا دو گروه
[=B Mitra]نکته: در اصلاح ذات بین به دلیل مصلحت موضوع عوض می شود و چون دفع مفسده می کند اشکال ندارد. همان گونه که وقتی شراب به سرکه تبدیل می شود حلال می شود چون موضوع(شراب) تغییر کرد. پس در واقع می توان گفت دروغ همیشه بد است مگر این که موضوع عوض شود چون دروغ مفسده خیز است ولی برای اصلاح ذات بین مصلحت خیز است.
[=B Mitra]

[=B Mitra][=Calibri][1][=B Mitra] . آیت­الله مکارم شیرازی، استفتائات، ج 3، احکام بیع، سؤال 490.

[=B Mitra]تأثیر پینوکیوی

[=B Mitra]

[=B Mitra]

  • زمانی به شوخی می­گفتند اگه دروغ بگوی دماغت دراز میشه! ولی تحقیقات و کشفیات علمی ثابت کرده که اگر دروغ بگوید دماغتان داغ می­شود. این یک کشف علمی است و به هیچ وجه شوخی نیست، چون متخصصان دانشگاه گرانادا در یک مطالعه جدید ادعا کرده‌اند که افزایش اضطراب پس از دروغ گفتن باعث افزایش دمای نوک بینی می‌شود. این متخصصان می‌گویند با استفاده از دوربین‌های تصویربرداری حرارتی از طریق بررسی چند داوطلب، موفق به کشف این پدیده شده‌اند. به نوشته روزنامه دیلی‌میل، این متخصصان پدیده تازه کشف شده را «تأثیر پینوکیوی» نامیده‌اند. این متخصصان در تصاویر حاصل از دوربین‌های حرارتی مشاهده کرده‌اند که تغییرات خلقی موجب افزایش یا کاهش دمای نوک بینی و نیز عضلات اطراف گوشه داخلی چشم‌ها می‌شود.[1]
  • البته بدون دوربین هم تا حدود زیادی می­شود فهمید چه کسی دروغ می­گوید. دروغ بر خلاف طبیعت و فطرت ما است. اگر دروغ بگوییم طبیعت و فیزیولوژیک ما واکنش نشان می­دهد به همین دلیل برخی کمی لکنت می­گیرد، یا صورت قرمز می­شود و یا فرد حرکات اضافه مانند خاراندن سر را انجام می­دهد. زنان و مادران در خواندن زبان بدن از مردان قوی­تر هستند، بنابراین در بیشتر موارد دروغ شوهران و فرزندان لو می رود.
  • شکی نیست که هر چه افراد از فطرتشان فاصله بگیرند این واکنش ها کمتر می­شد. روحانی مشاوری می­گفت: در زنان قم یک فردی پشتش به من بود من را نمی­دید داشت به زندانی دیگر فحش و ناسزا و سخنان رکیک می­گفت. زدم روی کتفش گفتم. زشته عفت کلام داشته باشید. زندانی برگشت و خیلی ریلکس انکار کرد و گفت: چی؟ ببخشید به نظرم اشتباه شنیده اید؟
  • امام على عليه السلام : ما أَضمَرَ أَحَدٌ شَيئاً إِلاّ ظَهَرَ فى فَلَتاتِ لِسانِهِ وَصَفَحاتِ وَجهِهِ؛ هيچ كس چيزى را در دل پنهان نداشت، جز اين كه در لغزش هاى زبان و خطوط چهره او آشكار شد.[2]
  • لطیفه
  • می گویند دروغگو کم حافظه است اسن حرف خیلی دقیق است. بنابراین در کنار دروغگویی کلاس های تقویت حافظه ضروری است.
  • دروغ مثل بهمن است از یک توده بسیار کوچک شروع می شود و بعد به بهمن ویرانگر تبدیل می شود، بنابراین تنها تخم مرغ دزد شتر دزد نمی شود همه عادات زشت از کوچک شروع می شود. بر همین اساس می گویند سیگار دروازه اعتیاد است.

    the cigarette is gate of addiction

  • پدر: آره پسرم دروغ کار بديه پسرم ما اندازه تو بوديم دروغ نمي­گفتيم.
پسر: خب بابا جون ميشه بگي دقيقاً دروغگويي رو از چه سني شروع کرديد.

(دو صد گفته چو نيم کردار نيست.)

[=B Mitra]..........................................

[=B Mitra][=Calibri][1][=B Mitra] . ماهنامه فرهنگی، اجتماعی و آموزشی ویژه خانواده سازمان اوقاف و امورخیریه، ش 57، دی ماه 1391، ص39.

[=B Mitra][=Calibri][2][=B Mitra] . نهج البلاغه، حكمت 26.

عیب گویی همسر با شوخی

سؤال: آيا شوهر می­تواند در مقابل ديگران، عيوب زنش را بگويد و او را تحقير كند، اگرچه به شوخى باشد؟1) در صورتى كه زن ناراحت شود؟2) در صورتى كه زن ناراحت نشود؟
آیت­الله بهجت: ايذاى مؤمن و مؤمنه جايز نيست.[1]
آیت­الله مکارم شیرازی:الف: جايز نيست. ب:پاسخ: بهتر ترك است.[2] در صورتى كه زن ناراحت مى‏شود جايز نيست و اگر ناراحت نمى‏شود بهتر است ترك شود.[3]
آیت­الله تبريزى: غيبت كردن مؤمن و نيز تحقير مؤمن و كارى كه موجب اذيت او مى‏شود جايز نيست.[4]

عیب­گویی شوهر با شوخی

سؤال: آيا زن مى‏تواند در مقابل ديگران عيوب شوهرش را بگويد و يا او را تحقير كند؟ اعم از اينكه شوهر حضور داشته باشد يا نه و اعم از ينكه شوخى باشد يا جدى؟
آیت­الله تبريزى: غيبت كردن مؤمن و نيز كارى كه موجب اذيت او مى‏شود، جايز نيست.[5]
تذکر: جایز نیست = حرام است
در نتيجه: بنابر اين دو فتوا، زن و شوهر نمى‏توانند يكديگر را تحقير نمايند به طور مثال مرد نمى‏تواند با به رخ كشيدن زنان ديگر، زن خود را تحقير كند و يا اجازه ندارد در مقابل ديگران كارى كند و يا حرفى بزند كه زنش تحقير شود. همچنين زن اجازه ندارد عيوب مرد را نزد زن­هاى ديگر به گونه‏اى بيان كند كه يا غيبت شود و يا موجب تحقير شوهر گردد. بنابراين، ايراد گرفتن از يكديگر در مقابل ديگران، بى­اعتنايى كردن به يكديگر، ترجيح بدون دليل ديگران به گونه‏اى كه موجب تحقير همسر گردد و مواردى نظير این‌ها، جايز نيست و زن و شوهر بايد به شدت از اين گونه امور خوددارى نمايند.
...................................

[1] . آیت­الله بهجت، استفتائات، ج4، احكام متفرقه ازدواج.

[2] . آیت­الله مکارم شیرازی، استفتائات، ج 1، احکام نکاح، سؤال 862 .

[3] . سيد مسعود معصومى، احكام روابط زن و شوهر ، س63.

[4] . سيد مسعود معصومى، احكام روابط زن و شوهر ، س63.

[5] . سيد مسعود معصومى، احكام روابط زن و شوهر ، س64.

[=B Jadid]هدیه پایانی

[]

  • [=B Mitra]همان طور که آفتاب جان تازه به گیاهان می­دهد، سرخوشی و نشاط نیز روح تازه‌ای در کالبد بشر می­دمد.[=Calibri][1]
  • [=B Mitra]کسی که نمی‌توانند فرصت کافی برای تفریح بیابند، دیر یا زود ناگزیرند وقت خود را صرف معالجه کنند.[=Calibri][2]
  • [=B Mitra]زندگی کوتاه‌تر از آن است که شما بخواهید وقت خود را صرف تشویش و نگرانی کنید[=Calibri][=Calibri][3]
  • [=B Mitra]همان طور که آتش فشان گدازه­هایش را بیرون می­ریزد، ما هم با شوخی و خنده استرس ها و کینه ها و غم ها را از وجودتان بیرون می­کنیم.
  • [=B Mitra]اخم اخم میاره و شوخ طبعی شوخ طبعی
  • [=B Mitra]لبخند تو را زیبا می­کند.[=Calibri][=Calibri]Smiling makes you beautiful [/]

    [=B Mitra]روزى مرحوم حاج آقا رحيم ارباب مشغول تدريس بودند كه در هنگام درس و بحث ايشان، زنى كه تكدى مى‏كرد وارد محيط درسى گرديد و درخواست چيزى مى‏نمود و در اين مورد نيز سماجت مى‏كرد، ايشان فرمودند، حال مشغول درس هستم برويد بعداً بياييد. زن دست‏بردار نبود و اين باعث گرديد آيت‏اللّه ارباب تغيير نمايند كه خروس بى‏محل شنيده بوديم ولى مرغ بى‏محل نشنيده بوديم. ايشان پس از لحظاتى به­خاطر اين كه اين مطلب را گفته بودند متأثر و ناراحت شدند و استغفار کردند و برخاسته رفتند تجديد وضو کردند[=Calibri][=Calibri].

    [=Calibri][=Symbol]· [=B Mitra]لطیفه: بعد از دیدن فیلم حضرت یوسف، [=B Mitra]می گفت اگر بوتیفار این طوری خودش را کچل نمی کرد زلیخا دل به یوسف نمی بست.
    [=B Mitra]

    [=B Mitra][=B Mitra]آراستگي مرد
    [=B Mitra]تجارب مشاوره‌اي و آموزه‌هاي ديني مي‌گويند: مرداني كه به آراستگي خود توجهی نمی‌کنند و لباس و بدن‌شان بوي بد مي‌دهد، سر عفت زنان‌شان در خطر است، امام رضا-ع- فرمودند: زنان بني‌اسرائيل به بي‌عفتي كشيده شدند، چون مردان‌شان به آراستگي و نظافت خود رسيدگي نمي‌كردند. بسياري گمان مي‌كنند فقط زن بايد آراسته باشد. امام موسي بن جعفر(ع) موهاي‌شان را رنگ و خضاب مي‌كردند، از ایشان علت را پرسيدند، فرمودند: تو دوست داري همسرت ژوليده باشد؟
    [=B Mitra]
    [=B Mitra]لباس داخل خانه
    [=B Mitra]مردان بايد در داخل خانه هم لباس مناسب بپوشند. لباسي كه سبب نشاط همسر و فرزند شود و به عفت همسرشان كمك كند. جویا شدن نظر همسر در این مورد بسیار پسندید‌ه‌است. اگر چه مناسب نيست، مرد در جامعه هر لباسي را بپوشد و لازم است برای حفظ عفت اجتماعي، حجاب خود را داشته باشد، ولي براي همسرش مي‌تواند از مدل‌ها و رنگ‌هاي لذت‌بخش و مسرت‌بخش که متناسب با شأن مرد است، استفاده كند. بسياري از زنان و دختران از مردان و پدران‌شان به دليل پوشيدن و پیژامه‌ها و زيرپوش‌هاي رنگ‌باخته عهد قاجار و مندرس شكايت دارند.هم‌چنين بوي بد دهان و سيگار نيز سبب آزار زنان مي‌شود كه بسياري مردان متوجه نيستند كه فضاي دهان يكي از كانون‌هاي مؤثر در ایجاد مهر و عشق در روابط زناشويي است و اشتراكي است و حق‌آلوده كردنش را ندارند. البته خانم‌ها هم باید به بهداشت دهان خود توجه داشته باشند.
    [=B Mitra]
    [=B Mitra]آراستگی موهاي پيامبر(ص)
    [=B Mitra]پيامبر دستور دادند که به بهداشت موي خود رسيدگي كنيد. اگر براي‌تان دشوار است كوتاه كنيد. ايشان وقتی موهايشان را بلند می‌گذاشتند آنها را چرب مي‌كردند و پارچه‌اي بر دوش خود مي‌انداختند تا لباس‌هايشان چرب نشود.
    [=B Mitra]
    [=B Mitra]لباس قرمز امام حسين(ع)
    [=B Mitra]شخصي كه به ملاقات امام حسين [=Times New Roman]–[=B Mitra]ع- رفته بود، ديد، امام حسين لباس قرمز پوشيده با تعجب گفت شما هم از اين كارها مي‌كنيد؟ امام فرمودند در خانه براي همسرم مي‌پوشم. عده‌اي مهمان ايشان شده بودند اشتباهي وارد اتاقي شدند كه تزيين شده بود امام آنها را به اتاق خود كه ساده بود راهنمايي كردند و گفتند ما مهر زنان مان را مي‌دهيم تا با آن هر گونه كه خواستند اتاق‌شان را تزيين (نه تجمل‌گرايي اشرافي) كنند.
    [=B Mitra]
    [=B Mitra]حجاب مردان
    [=B Mitra]بسیاری از مردان گمان مي‌كنند كه حجاب فقط مخصوص زنان است. در هر حالي كه اگر لباس، عطر و آرايش مرد محرك شهوت زنان غير از همسرش شوند، اشكال شرعي دارد.

    [=B Mitra]
    [=B Mitra]

    [=Calibri][=Symbol]· [=B Mitra]لطیفه: می گفت دشمنان را ساده نگیرید آنها نه تنها برای نسل[=B Mitra]ما بلکه برای اجداد نوه های ما هم برنامه ریخته اند.

    [=Calibri][=Symbol]· [=B Mitra]عریضه نوشتن به امام زمان (عج) نوعی توسل است و سبب تسکین و رفع التهاب های درونی و برون ریزی افکار نگران کننده می شود.یا صاحب الزمان(عج) !

    [=B Mitra]تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد

    [=B Mitra]حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

    [=B Mitra]اصل این است که شاد باشیم مگر...
    [=B Mitra]اسلام با توجه به نيازهاى اساسى انسان، شادى، نشاط را تحسين و تأييد كرده است. قرآن كه يكى از بهترين و مستحكم‏ترين منابع اسلام به شمار مى‏رود، زندگى با نشاط و شادى را نعمت و رحمت خدا تلقى فرموده، زندگى هميشه توأم با گريه و زارى و ناله را خلاف رحمت و نعمت خداوند دانسته است. گواه اين مطلب آيه قرآن است كه مى‏فرمايد: [=B Mitra]«فليَضحَكُوا قليلاً و ليَبكُوا كثيراً[=B Mitra]»[=Times New Roman][4]؛ «بايد كم بخندند و زياد بگريند». شأن نزول اين آيه، اين بود كه پيغمبر خدا(ص) دستور صادر كرده بودند كه بايد تمام نيروهاى قابل براى شركت در مبارزه عليه كفار و مشركين كه به سرزمين اسلام هجوم آورده بودند، بسيج شوند. عده‏اى با بهانه‏هاى مختلف از شركت در اين لشكر كشى خود دارى كرده بودند و از فرمان خدا و پيغمبر(ص) تخلف كرده بودند؛ خداوند در قرآن به آن‌ها وعده عذاب مى‏دهد که از نشاط، شادی و خنده محروم خواهند شد و به دنبال آن مى‏فرمايد: [اين گروه نافرمان‏] از اين پس كم بخندند و زياد بگريند».

    [=B Rose]يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ[=B Mitra][=Times New Roman][5][=B Rose]؛

    [=B Mitra]او (خدا)چشم‏هاى خيانتكار (يا خيانت چشم‏ها را مانند نگاه در موارد ممنوعه) و آنچه را كه سينه‏ها پنهان مى‏كنند (از كفر و افكار حرام و صفات رذيله) مى‏داند.

    [=Times New Roman]He knows the stealthy looks and that which the breasts conceal

    ----------------------------------------

    []

  • [=B Mitra][=Calibri][1][=B Mitra] .راز موفقیت در بازار کار، اصغر کیهان نیا، ص267.
  • [=B Mitra][=Calibri][2][=B Mitra] . راز موفقیت در بازار کار، اصغر کیهان نیا، ص266.
  • [=B Mitra][=Calibri][3][=B Mitra] راز موفقیت در بازار کار، اصغر کیهان نیا، ص267.
  • [=B Mitra][=Calibri][4][=B Mitra] توبه (9)، 82.
  • [=B Mitra][=Calibri][5][=B Mitra] .غافر، 19. [/]
  • [=b mitra]اصل بر شاد بودن و با نشاط بودن است کسی باید گریه از روی ندامت، حسرت و...کند که ...

    [=B Mitra]فَرِحَ [=B Mitra]الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلاَفَ رَسُولِ اللّهِ
    [=B Mitra] وَكَرِهُواْ أَن يُجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ
    [=B Mitra]وَقَالُواْ لاَ تَنفِرُواْ فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَّوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ
    [=B Mitra] [=B Mitra]فَلْيَضْحَكُواْ قَلِيلاً وَلْيَبْكُواْ كَثِيرًا جَزَاء بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ [=Calibri][1]
    [=B Mitra]آنان که در خانه نشسته اند و از همراهی با رسول خدا تخلف ورزيده اند، خوشحالند
    [=B Mitra] جهاد با مال و جان خويش را ، در راه خدا ، ناخوش شمردند و گفتند :
    [=B Mitra] در هوای گرم به جنگ نرويد اگر می فهمند
    [=B Mitra] بگو : گرمای آتش جهنم بيشتر است.
    [=B Mitra] به سزای اعمالی که انجام داده اند بايد که اندک بخندند و فراوان بگريند

    [=Calibri]Those who were left behind were glad on account of their sitting behind Allah's Apostle and they were averse from striving Allah's way with their property and their persons, and said: Do not go forth in the heat. Say: The fire of hell is much severe in heat. Would that they understood (it[=B Mitra](.[=Calibri]Therefore they shall laugh little and weep much as a recompense for what they earned.

    [=Calibri][1] .توبه (9)، 82 و81.

    [=B Mitra]مرام لوتی گری
    [=B Mitra]«مردي اهل و عيال خود را سوار كشتي كرد. كشتي در چنگ امواج گير كرد و شكست. از آن كشتي تنها همسر آن مرد نجات پيدا كرد. زن بر تخته پاره‌اي از كشتي نشست. امواج او را به جزيره‌‌اي برد. در آن جزيره راهزني زندگي مي‌كرد كه همة كارهاي ناشايست را مرتكب شده بود. راهزن يك دفعه با زن مواجهه شد نگاهي به او كرد و گفت: آدمي زاده هستي يا پري؟آدمي زاده‌ام. شعله‌هاي شهوت در دل مرد زبانه‌كشيد مرد خواست عطش ميل خود را با كام از او بنشاند، زن بر خود لرزيد. راهزن كه حالت روحي او را ديد گفت: چرا به خود مي‌لرزي؟ اشاره به آسمان كرد و گفت:از خدا مي‌ترسم، تاكنون چنين كاري نكرده‌اي؟ گفت: به عزّت خدا سوگند، خير، راهزن گفت: با اين كه هرگز اين كار را نكرده‌اي و من با زور از تو مي‌خواهم،اين چنين از خدا مي‌ترسي، به خدا قسم كه من سزاوارترم بدين ترس و هراس، پس پشيمان شد و توبه كرد و به خانه‌اش روانه گرديد. در راه با راهبي هم مسير شد. گرمي آفتاب آنها را اذيت مي‌كرد. راهب به آن جوان گفت: دعا كن تا خدا بر سر ما سايه اندازد تا آفتاب ما را نسوزاند، راهزن گفت: پرونده‌ام سياه است و حيا مي‌كنم از خدا چيزي بخواهم. راهب گفت: ‌پس دعا مي‌كنم تو آمين بگو. راهب شروع كرد به دعا و جوان آمين گفت. در آن حال ابري بر آنها سايه انداخت و زير ساية ابر مقداري با هم راه رفتند تا راهشان جدا شد و راهب ديد آن ابرها از آن به بعد تنها بر سر آن جوان حركت مي‌كند، با حيرت پيش جوان بازگشت و پرسيد تو چه كار كرده‌اي؟!، جوان داستان را شرح داد و راهب گفت: توبة تو مستجاب شده و به همين دليل دعايت هم قبول شده است. بعد از اين مواظب باش گوهر توبه‌ات را نشكني.»[=B Mitra][=Calibri][1]

    [=Calibri][1] . مجلسي، بحار الانوار، موسسه الوفاء، 1403 ق،ج 14، ص 507،روايت از امام سجاد(ع).

    [=B Rose]چند داستان مشاوره ای عبرت آموز

    [=B Jadid]1- لبخند دردسر ساز

    [=B Mitra]خانمی می گفت: با دوست شوهرم رفت و آمد خانوادگی داشتیم مورد اعتماد شوهرم بود و من هم بر همین اساس ایشان را به خاطر قیافه مذهبی­اش و دوستی با شوهرم قابل اعتماد می­دانستم. روزی زنگ منزل به صدا در آمد. دوست شوهرم بود. بعد از سلام و تعارف های متداول به ایشان گفتم که شوهرم منزل نیست و سفر چند روزه ای رفته اند. ایشان خداحافظی کرد و رفت.

    [=B Mitra]باور کردنی نبود فردای آن روز ایشان باز آمدند دم منزل. اما با یک جعبه شیرینی و چند شاخه گل. [=B Mitra]با گرمی به ایشان سلام و تعارف کردم. لبخندی زد و گفت ببینم تعارف نمی­کنید بیاییم داخل. [=B Mitra]با تعجب گفتم دا داخل؟! [=B Mitra]ولی دیروز خدمت تون گفتم که شوهرم مسافرت هستند.
    [=B Mitra]خندید و گفت: راستش می دونم ولی چه کنم دیگه نتونستم این دلم را راضی کنم که نیایم. دیروز لبخند و خنده هات کار دست دلم داده و اسیرم کرده.
    [=B Mitra]بعد گفت: با اجازه دیدم داره میاد داخل. خواستم در را ببندم که در را هل داد که بیایید مجبور شدم جیغ و داد کنم که همسایه ها یکی یکی آمدند و ایشان فرار کرد.
    [=B Mitra]بعد از اون روز به شوهرم داستان را گفتم. [=B Mitra]نزدیک بود خون به پا شود ولی الان کلا رابطه مان را با او قطع کرده ایم. [=B Mitra]اما یک سؤال همیشه برای من باقی ماند این که چگونه یک مرد مثل شوهرم این قدر خام باید باشد و بدون آزمایش و امتحان غریبه ای را دوست خود می گیرید و او را به حریم خصوصی خود می­آورد.

    [=B Mitra]سؤال: اشکال کار کجا بود؟
    [=B Mitra]غیرت شوهر؟
    [=B Mitra]دوست گزینی ناموفق؟
    [=B Mitra]حیای و عفت این زن؟
    [=B Mitra]رعایت نکردن مرز و حریم محرم نامحرمی در روابط قبلی خانوادگی؟
    [=B Mitra]شهوتی بودن مردان و عاطفی بودن زن؟
    [=B Mitra]ترکیب برخی موارد بالا؟

    2-حیات خلوت

    ................
    منتظر باشید بر می گردم اگه عمری بود اگه نبود هم دعام کنید
    یا حق

    حامی;310310 نوشت:
    خانمی می گفت: با دوست شوهرم رفت و آمد خانوادگی داشتیم مورد اعتماد شوهرم بود و من هم روی همین اساس ایشان را به خاطر قیافه مذهبی­اش و دوستی با شوهرم قابل اعتماد می­دانستم. روزی زنگ منزل به صدا در آمد. دوست شوهرم بود. بعد از سلام و تعارف های متداول به ایشان گفتم که شوهرم منزل نیست و سفر چند روزه ای رفته اند. ایشان خداحافظی کرد و رفت. باور کردنی نبود فردای آن روز ایشان باز آمدند دم منزل. اما با یک جعبه شیرینی و چند شاخه گل. با گرمی به ایشان سلام و تعارف کردم. لبخندی زد و گفت ببینم تعارف نمی­کنید بیاییم داخل. با تعجب گفتم دا داخل؟! ولی دیروز خدمت تون گفتم که شوهرم مسافرت هستند. خندید و گفت: راستش می دونم ولی چه کنم دیگه نتونستم این دلم را راضی کنم که نیایم. دیروز لبخند و خنده هات کار دست دلم داده و اسیرم کرده. بعد گفت: با اجازه دیدم داره میاد داخل. خواستم در را ببندم که در را هل داد که بیایید مجبور شدم جیغ و داد کنم که همسایه ها یکی یکی آمدند و ایشان فرار کرد. بعد از اون روز به شوهرم داستان را گفتم. نزدیک بود خون به پا شود ولی الان کلا رابطه مان را با او قطع کرده ایم. اما یک سؤال همیشه برای من باقی ماند این که چگونه یک مرد مثل شوهرم این قدر خام باید باشد و بدون آزمایش و امتحان غریبه ای را دوست خود می گیرید و او را به حریم خصوصی خود می­آورد. سؤال: اشکال کار کجا بود؟ غیرت شوهر؟ دوست گزینی ناموفق؟ حیای و عفت این زن؟ رعایت نکردن مرز و حریم محرم نامحرمی در روابط قبلی خانوادگی؟ شهوتی بودن مردان و عاطفی بودن زن؟ ترکیب برخی موارد بالا؟

    جناب حامی میدونم سوالم به این تاپیک نامربوطه ولی چند وقت بود میخواستم بپرسمش نمیدونستم چه جوری و با چه تاپیکی!!!
    ولی حس کردم یه ذره به این داستان مربوطه!(بیشتر به خاطر تیتر داستان)

    من دانشجوام و خب خودتون خوب میدونید وضع دانشگاه ها چه جوریه!من سعی میکنم رفتارم مناسب باشه ولی جو بچه ها خیلی با هم صمیمیه!(میدونم این کلا خوب نیست!)بعضی اوقات این رفتارها زیادی خودمانی میشه!!!و اینم میدونم که رفتار من (به عنوان دختر که یک طرف قضیه ام) میتونه خیلی موثر باشه که جلو این چیزارو بگیرم و خودم هم سعی میکنم مراقب باشم ولی دوتا مسئله هست:
    اول اینکه گاهی برام تشخیص اینکه مرز درست این رفتارها کجاست مشکل میشه(مثلا همین داستان!من فکر میکنم اگه رفتار خانم مناسبتر بود شاید این مشکل پیش نمی امد)ولی خیلی وقتها برای خانمها تشخیص اینکه این رفتارشون چه تاثیری دارد(در لحظه!!) سخت است (یه جورایی یادمون میره طرف مقابل مرد است و نه زن!!و نگاهش خیلییییی فرق دارد) خواستم لطف کنید هم به عنوان یک مشاور هم روحانی (و هم یک مرد!!)یه کم در این مورد توضیح بدین و یه ملاک هایی بدین که تشخیص اینها راحت تر باشه!(مثلا شوخی هایی که تو جمع دانشجویی پیش میاد و....هم تاثیر دارد؟!یا مثلا حرفهای درسی که ردوبدل میشه یا....!؟(تشخیص اینا تو لحظه خیلی مهمه!نه اینکه اثر مخربشو بذاره بعد تازه.....!چون برای من تاثیری ندارد نمیدونم اینو در مورد طرف مقابل درست تشخیص میدم یا نه)

    [spoiler]

    حامی;309651 نوشت:
    معنای ريبه و تلذذ: منظور از «ريبه»، ترس افتادن به گناه و حرام است و منظور از «تلذذ» همان لذت جنسى است. اگر نگاه به ديگرى با يكى از اين دو مشخصه همراه باشد، از نظر شرع مقدس حرام مى‏گردد. گاهى انسان تنها به جهت لذّت بردن به زن نگاه مى‏كند؛ بى‏آنكه بترسد به گناه كشيده شود و گاهى نگاه از روى لذّت نيست؛ بلكه ترس آن است كه به دنبال آن گناهى انجام گيرد و مقدمه ارتكاب حرام گردد. اين دو نوع نگاه حرام است. گاهى ممكن است كه نگاه به زن توأم با دو عنوان ياد شده باشد؛ در اين صورت گناه آن شديدتر است
    مثلا تشخیص این برای خانم ها در مورد اقایون (!!!) چه جوریه؟!(منظورم اینه که هر کس در مورد خودش اینو راحت تشخیص میده اما چه طور میشه فهمید طرف مقابل الان چه جور نگاهی دارد)راستی شرمنده اگر بحثو منحرف کردم![/spoiler]دوم!(دومو اگه تو جواب اولی حل نشد میگم!)

    سلام
    ممنون از سؤال تان
    توجه به دو نکته می تونه کمک کننده باشه
    1- توجه به هشدارها و اخطارهای شرعی.
    2- توجه به تفاوت های روان شناختی

    مؤمنان بال و پر هم در عروج عرفانی هستند به تعبیر قرآن معاون هم در خودکنترلی و تقوا هستند( تعاونوا علی البر و التقوی). بنابراین باید خلوت نداشته باشند از شوخی ها نامناسب پرهیز کنند. بهتر است در گروه های علمی دختران با افرادی هم گروه شوند که خود اهل مراعات هستند
    مؤمن مانند زن بار دار است هر کاری نمی کند، هر غذایی نمی خورد و حسابی مراقب حمل(ایمانش) است که آسیب نبیند).
    آقای قرائتی می گفتند: روزی رفتم اتاق یکی از مدیر کل ها( مدیر کُل بخوانید نه مدیر کَل):Nishkhand:
    دیدم یک خانمی که حجاب خوبی نداشت با او در یک اتاق کاری بودند. به او گفتم این خانم همسرتونه؟
    گفت: نه
    گفتم: خواهرتونه؟
    گفت: خیر
    گفتم از محارم شماست؟
    گفت: نخیر.
    گفت چرا می پرسید؟
    گفتم: تعجب می کنم شما با یک نامحرم در یک اتاق خلوت چگونه همکارید؟
    گفت: من به خودم مطمئن هستم.
    گفتم: ماشاالله آفرین احسنت بر شما مقام شما از حضرت علی - ع - که معصوم است هم بالاتر است گفت چطور مگه؟!
    گفتم: حضرت علی 20-30 سال از پیامبر جوان تر بود. ایشان به زنان جوان سلام نمی کرد می فرمودند می ترسم از صدایشان خوشم بیاید و مرتکب گناه شوم.
    -----
    درجه سنج و سنسور
    وقتی با ماشین داشتم می رفتم آقا پلیسه اشاره کرد بزن کنار با تعجب به کمر بندم نگاه کردم بسته بودم به عقربه ماشین نگاه کردم روی 100 بود وقتی از ماشین پیاده شدم گفت: شما بیش از 120 تا دارید می روید گفتم: ولی عقربه اصلا 120 را نشان نداده. گفت باید یک جریمه دیگه هم بشوید چون نقص فنی هم دارید.
    وقتی رفتم ماشین را چک کنم گفتند سنسور ماشین خراب شده به همین خاطر کیلومتر را درست نشان نمی دهد.
    ما باید سنسور ایمان داشته باشیم در برخورد با نامحرم و چک کنیم خراب نشود گاهی ادغام شدن در بین افرادی که مقید نیستند و یاد حتی صرف مجالست سبب می شود «المجالسه مؤثره»، سنسور خراب شود و ما متوجه نشویم داریم از حدود خارج می شویم.
    برای حفظ سنسور ایمان چه کارهایی انجام دهیم:
    - ذکر دائم
    - تفکر مستمر در آیات و نشانه های خدا.
    - معاشرت با افراد معنوی و اساتید اخلاق و انس با کتب و آثار ایشان
    - توبه فوری از خطا.
    - اجتناب از افراد بی قید
    - استغفار
    - زیارت اهل قبور و مزار ائمه و امام زاده ها( از دور و نزدیک) بعد منزل نبود در سفر روحانی
    - محاسبه نفس از روی جدول مکتوب( نمونه اش اول بحث گذشت)
    تشویق خود در مواقعی که خوب عمل می کنیم و تنبیه اگر خطا کردیم.
    - جلوی ضرر را گرفتن از هرجا باشد سوداست. برخی می گویند از ما گذشته نه خدا فرمود باز آ باز آ هر آنچ هستی باز آ / گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ این درگه ما درگه نومیدی نیست / صد بار اگز توبه شکستی باز آ.

    تفاوت های روان شناختی زن و مرد
    مرد جنسی گراست و زن عاطفه گرا.
    زن دامنه هیجانی متنوع دارد و زودتر تحت تأثیر احساس و هیجان قرار می گیرد. بنابراین ممکن است در روابط با نامحرم بر اساس همین امر هیجان مثبت به مردی که سر شوخی را باز کرده قرار بگیرید.
    شوخی طبعی یک حالت و نمود عاطفی است به همین دلیل زنان از مردان شوخ طبع خوششان می آید و..
    اما تفسیر مردان از این در اغلب موارد با زنان فرق دارد یعنی مرد برداشت جنسی از این حساس مثبت زن در برابر شوخی ها دارند و...
    و....

    2-حیات خلوت
    برای گذراندن زندگی مجبور شدم کار کنم. مشکلات اقتصادی سیلی شده بود که من را به ناچار به سمت شرکت ها برای کار می کشاند و پدر و مادرم ناچار این شرایط را پذیرفتند. یافتن کار در شهر بزرگ ما خیلی سخت بود دیگه خسته شده بود از سر و کله زدن و اصرار کردن نزد مسئولان و مدیران.
    تا بالاخره یک شرکت با کارم موافقت کرد. با این که گفته بودم مرز میان مرد و زن در محیط کاری برایم مهم است و با این شرط کار را قبول می کنم ولی آنها از من خواستند که در حیات پشت شرکت و انبار کار کنم؛ محیطی مردانه.
    ابتدا مخالفت کردم خانمی که از حجاب و ظاهرش به نظر می رسید مذهبی است مسئول من شده بود او گفت: دغدغه به جایی دارید ولی من از بین همه نیروهای خانم شما را که مقیدترید انتخاب کردم. می دونم از پس این کار بر می آیید یک خانم اگر نخواهد با مردی راحت باشد هیچ کس نمی تواند او را مجبور کند و من راضی شدم.
    کارم را در قسمت لیفتراک ها شروع کردم.
    بعد از مدتی متوجه شدم من و مردی که از نظر سنی حکم پدرم را داشت تنها هستیم باز هم خیالم راحت تر شد.
    من بار ها را آماده می کردم و با ایما و اشاره به راننده لیفتراک اشاره می کردم که بارهای را جابه جا کند.
    او مرد شوخی بود و البته مقید.
    اما عادت داشت هنگام کار شوخی کند.
    گاهی هم خود کار جوری می شد که ما مثلا با پاره شدن نوار پلاستکی مخصوص بسته بندی کالا، خنده مان می گرفت. گاهی به خاطر سر و صدای لیفتراک مجبور بودم یک حرف را چند بار با صدای بلند تکرار کنم و همین ها گاه به گاه سبب خنده ما می شد.
    گاهی روزهای تعطیل او را نمی دیدم دل هوای شوخی هایش را می کرد البته خودم را سفت و با وقار نشان می دادم ولی مگر شوخی های او می گذاشت من موفق شوم و گاهی خنده بر من غلبه می کرد. روزهای کاری مستمر و چند ساعته ما در یک محیط خلوت سبب انس ما به همدیگر شده بود. تا جایی که من بدون الزامات درونی قبلی با او راحت شده بودم.
    گاهی که خسته می شدیم برای او چایی می آوردم ..
    بله من به او وابسته شده بودم گاهی خصوصی ترین مسائل زندگی ام را برایش تعریف می کردم و درد دل.شب ها خیال آن مرد یک لحظه از من جدا نمی شد. روزی هنگام استراحت حرفی را که مدت ها در دلم بود را منّ ومنّ کنان برایش گفتم: من به او پیشنهاد ازدواج را دادم و او هر چه بهانه می آورد من با دلیلی جلوی او را سد می کردم و حاضر نبودم از خواسته ای که آن را مشروع هم می دانستم کوتاه بیاییم تنها ایراد کار این بود که من التماس می کردم و او به دلیل مشکلات احتمالی این ازدواج انکار.

    ولادت باسعادت پيامبررحمت، حضرت محمد (ص)

    و ميلاد امام جعفرصادق عليه السلام

    برشما مبارک باد

    3- آموزش رانندگی
    خیلی وقت بود که به همسرم می گفتم می خواهم رانندگی یاد بگیرم و او همیشه می گفت صبر کن ببنیم چه کار میشه کرد. تا این که یه روز گفت: راستش من وقت ندارم همراه تو بیاییم و خوشم نمیاد مربی تو مرد باشد. یکی از دوستان قدیمی من که فرد سالمی است مربی بود با او گفت و گو می کنم در صورتی که او بپذیرد من حرفی ندارم.
    یه روز به اتفاق شوهرم به آموزشگاه رفتیم و وقت آموزش را با مربی تنظیم کردیم. یکی دو روز اول همه چیز به خوبی پیش می رفت خیلی خسته کنند بود ولی او شوخی می کرد و با شوخی آموزش می داد می گفت این کار سبب می شود احساس بدی از آموزش نداشته باشم و خسته نشوم.
    برخی مواقع هنگام دنده عوض کردن کمکم می داد ولی بدون رعایت مرز محرم نامحرمی دستش را روی دستم می گذاشت. و من از شرم به تدریج دستم را از زیر دستش کنار می کشیدم...

    ابتدا گمان می کردم کار او عمدی نیست ولی به از قرائن و رفتار، شوخی ها و تکه هایش فهمیدم که ریگی به کفش دارد. خیلی ناراحت بودم احساس خوبی نسبت به او نداشتم و نمی خواستم حتی یک ثانیه هم زیر نظر او تمرین ببینم مانده ام از این که چه طور شوهرم متوجه نشده بود که این گه آدم آب زیر کاهی است.
    بعد از این همه اصرار به شوهرم برای گرفتن گواهی نامه نمی توانستم بهونه بیاورم و کلاس را تعطیل کنم.
    از سویی هم می ترسیدم از رفتار جلف این مرد به شوهرم حرفی بزنم.
    ناچار کلاس های دو ساعتی را ادامه دادم ولی او هر بار من را به جای خلوتی می برد و از آموزشگاه دور می کرد تا زمان بیشتری با هم باشیم شوخی های لفظی او زیادتر شده بود و گاهی هم شوخی بدنی می کرد. هر چه اخم و تخم می کردم فایده نداشت و من که فکر می کردم در برابر نامحرم چون سنگ بودم با مزه ها و شوخی های او چون موم نرم شده بود. گاهی هم من سر به سرش می گذاشتم
    راستش همه اینها این قدر نرم و یواش یواش اتفاق افتاد که من خودم باورم نمی شود که این همه از مسیر دور شده باشم.
    به حکم انسان بودن من هم به او انس گرفته بودم و او قسمتی از وقتم را پر کرده بود وقتی که شوهرم به دلیل مشغله نمی توانست به من اختصاص بدهد.

    همه چیز به خوبی می گذشت.
    راستش هنوز فکر نمی کردم شوخی های او جنبه جنسی داشته باشد تا این که چند بار از من درخواست های نامربوط کرد من کاملا گیج شده بودم تا حالا اگر با او گرم می گرفتم می گذاشتم پای این که دوست شوهرم است اما از این به بعد هیچ توجیهی برای درخواستش نداشتم.
    او که خبر داشت شوهرم چه موقع سر کار می رود روزی به بهانه ای آمد دم منزل و در را که باز کردم اصرار و تمنا می کرد که اجازه بدهم بیایید داخل. با مخالفت من اصرارش زیادتر شد و بعد با فشار دادن درب خواست وارد منزل شود من که حسابی ترسیده بودم داد و فریاد زدم و از همسایه ها خواستم به کمکم بیایند.
    چند روزی برای باز پرسی من و شوهر و او نزد پلیس حاضر می شدیم من همه چیز را از سیر تا پیاز برای شوهرم صادقانه تعریف کردم ولی او همه چیز به انکار کرد و من را متهم کرد.
    الان سه ماهی است که شوهرم افسرده شده است او می گوید من را تنها بگذار می خواهم برای ادامه زندگی خلوت داشته باشم و تصمیم عاقلانه ای بگیریم الان منطقا می خواهم به تو حق بدهم ولی قلبم نمی تواند تو را برای زندگی مشترک بپذیرد.

    حامی;311633 نوشت:
    شوخی طبعی یک حالت و نمود عاطفی است به همین دلیل زنان از مردان شوخ طبع خوششان می آید و.. اما تفسیر مردان از این در اغلب موارد با زنان فرق دارد یعنی مرد برداشت جنسی از این حساس مثبت زن در برابر شوخی ها دارند و...

    سلام و عرض ادب
    من هم عذر میخوام که بین پست های شما پست میزنم.
    یک سؤالی برام پیش اومد. واقعا همیشه همین طوره؟ الان شما این جریاناتی که نقل فرمودید ، در بدترین حالت بود. اما گاهی واقعا طرف مقابل بدون قصد خاصی شوخی میکنه.
    البته باز هم این مسئله ، مجوز همراه شدن با او رو نمیده. اما تا چه حد میشه شوخی ها رو به حساب اخلاق و عادات طرف مقابل گذاشت؟

    با سلام خدمت همه شما بزرگوران که بحث را دنبال می کنید
    و تشکر از افرادی که با پیام خصوصی ما را از انتقادات و پیشنهادات خوب شان بهره مند کردند.
    البته داستان ها در بدترین حالت هم نبود
    بیشتر افراد مقید هم بودند که به تدریج در مرداب شوخی با نامحرم گیر کرده بودند.
    در واقع شوخی با نامحرم خیلی لذت بخش است. بعید می دونم کسی بتونه این را انکار کنه مگر این که فاز معنوی او آن قدر بالا باشد که واقعا گناه را سهم مهلک ببیند و عارف باشد و عاشق خدا. به خاطر لذت بخش بودن گناه است که خدا نزد فرشتگانش مباهات می کند به جوانی که در اوج و شور شهوات و تمایلات نفسانی برای خدا از گناه چشم پوشی کرده است.
    تمثیل:
    شوخ طبعی با نامحرم مانند نوعی مربای و شرب است که برای کشتن مگس به کار می رود. مگس که عاشق شیرینی است لب ظرف می نشیند و به تدریج می خورد و به دلیل سم آن شربت از بین می رود یا به تدریج هنگام خوردن جلو می رود و پاها و بالهایش به آن شربت می چسبد.
    شوخی با نامحرم هر مدلی که باشد( عادت، اخلاق، نوع شخصیت و...) اگر
    به قصد جنسی که سطوح مختلفی دارد
    و ترس افتادن در گناه باشد،
    حرام است.

    هر چه زمان ارتباط کاری، علمی، گفتگوی عادی و... دو نامحرم بیشتر باشد شوخی می تواند
    به تدریج و آهسته و ملایم و نامحسوس از حالت عادی و حلال به مرز حرام نزدیک تر شود.

    نکته : در همین سایت برخی از افراد در مشاوره ها به من می گویند که فکر نمی کردیم به اینجا برسیم ابتدا شوخی های ما از چیزهایی جزیی در غالب پیام و ارسال شکلک ها بود ولی الان خودمان احساس گناه می کنیم چون می دانیم که این نوع شوخی ها مورد رضای امام زمان که ناظر کارمان است، نیست. برخی هم می گویند فکر نمی کردیم مثلا فلان کاربر این قدر کم ظرفیت باشد یک بار شوخی کردیم دیگه ول کن نیست و همیشه می خواد سر به سرم بگذارد. و...
    بنابراین پیشگیری از درمان واقعاً راحت تر است.

    بله ایمان ما از ایمان امیرالمؤمنین( سالار مؤمنان) قوی تر که نیست او به زنان جوان سلام نمی کرد تا مبادا از صدای او خوشش بیاید.

    توش خودمون را کشته و....
    امروزه به دلیل محدود شدن روابط خانوادگی با اقوام مردم شناسی ما ضعیف شده است. افرادی که با اقوام خود مانند دایی، خاله، عمو و...ارتباط دارند وقتی معاشرت می کنند با افرادی چون داماد و عروس آنها و خانواده آنها نیز آشنا می شوند. این روابط سهم زیادی در افزایش مهارت ارتباط اجتماعی دارد. افرادی که اهل سفر و معاشرت هستند برای قضاوت در مورد افراد به چند نمونه رفتار یا ظاهر فرد اکتفا نمی کنند و برعکس افرادی که اهل معاشرت نیستند گرفتار برداشت های نادرست از رفتار و ظاهر دیگران می شوند. متأسفانه برخی از جوانان به دلیل فقر ارتباط اجتماعی و پایین بودن سواد مردم شناسی در گزینش همسر خود گرفتار برداشت های سطحی و ذهنی خود می شوند.
    به عنوان نمونه افراد زیادی هستند که به دلیل شوخ بودن یا خوش تیپ بودن مجری تلویزیون عاشق او شده اند و در عالم خیال خود را در کنار او و او را در خانه خود می بینند.
    این در حالی است که اصلا نمی توان به ظاهر و رفتار در محل کار اکتفا کرد برخی از کودکان می گویند خوش به حال فرزندان فلان مجری برنامه کودکان، چقدر خوش اخلاق و خندان است در حالی که فرزند او می گفت: برعکس، بابام برخلاف چهره خندان در رسانه در منزل کاملا تندخو و اخمو است.
    به عبارتی برخی مصداق این ضرب المثل هستند: توش خودمون را کشته و بیرونش مردم را.
    بنابراین لازم است در انتخاب دوست یا همسر تحقیق جدی تر کرد او را در محیط کار، منزل، ارتباط با همسایه ها و....سنجید

    سلام
    خب ادامه نمی دهید؟

    [=B Rose][=B Rose][=B Rose][=B Shiraz]راه لذت از درون دان نز برون ********* [=B Rose][=B Rose][=B Shiraz]ابلهى دان جستن از قصر و حصون[=B Rose]
    [=B Rose][=B Shiraz]آن يكى در كنج زندان مست و شاد ********* [=B Shiraz]و آن دگر در باغ ترش و بى مراد[=B Rose]

    [=B Shiraz]مولوی


    [=B Rose][=B Rose][=B Rose]

    [=B Rose]بخش چهارم

    [=B Rose]شوخی های جنسی و خوشی های زناشویی

    [=B Rose][=B Morvarid]شوخی با جنس مخالف بدون قصد جنسی

    [=B Rose][=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]من با دختري دوستم می‌توانم فقط براي گفتن و خنديدن او را عقد کنم يعني نه براي قصد جنسي فقط براي اينکه بتوانم با او راحت بگويم و بخندم؟[=B Rose]
    [=B Mitra]پاسخ: [=B Mitra]با اذن پدر يا جدّ پدري اشکال ندارد.[=Calibri][1]

    [=B Rose]

    [=B Mitra][=Calibri][1][=B Mitra] . آیت­الله سیستانی، استفتائات، ازدواج موقت.

    [=B Mitra]
    [=B Morvarid]سخن‏هاى شهوت ‏انگيز هنگام نزديكى[=B Morvarid]

    [=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]سخن‏هاى تحريك كننده مثل جوك‏هاى شهوت‏ انگيز يا سخن درباره زن و مرد غريبه و يا به كار بردن الفاظ ركيك در چنين اوقاتى چه حكمى دارد؟
    [=B Mitra]آیت­الله بهجت[=B Mitra]: [=B Mitra]اگر استعمال اين الفاظ اصالتاً و به خودى خود حرام است، در چنين اوقاتى نيز حكم آن تغيير نمی‌کند و در روايت است كه با شهوت ديگرى سراغ زوجه خود نرويد.[=Calibri][1]

    [=B Mitra][=Calibri][1][=B Mitra] . آیت­الله بهجت، استفتائات، ج1، احکام مقاربت، س 232.

    [=Noor_Titr][=Noor_Titr][=Noor_Lotus][=Noor_Titr][=Noor_Lotus][=Noor_Titr][=Noor_Titr][=Noor_Lotus][=Noor_NazliBold][=Noor_Titr][=Noor_Lotus][=Noor_Titr][=Noor_Lotus][=Noor_Titr][=Noor_Lotus][=Noor_NazliBold][=Noor_Titr][=Noor_Lotus][=Noor_Titr][=Noor_Lotus][=Noor_NazliBold][=Noor_Titr][=Noor_Lotus][=Noor_Titr][=Noor_Lotus][=Noor_Titr][=Noor_Titr][=Noor_Lotus][=Noor_NazliBold][=Noor_Titr][=Noor_Lotus][=Noor_Titr][=Noor_Lotus][=Noor_NazliBold][=Noor_Titr][=Noor_Lotus][=Noor_Titr]
    [=Noor_Titr]
    [=Noor_Titr][=B Morvarid]نقش فیلم‌های مستهجن در روابط همسران

    [=B Mitra]در بحث تجویز تماشای فیلم‌های جنسی[=B Mitra]یا سخن‏هاى تحريك كننده مثل جوك‏هاى شهوت‏ انگيز يا سخن درباره زن و مرد غريبه برای زوجینی که یکی از همسران یا هر دو به سردمزاجی و بی میلی جنسی مبتلا هستند دیدگاه­های متفاوتی وجود دارد. این امر ممکن است در برخی موارد خاص در کوتاه مدت موجب تحریک جنسی شود اما در درازمدت به عللی که به آن اشاره می شود به از هم گسیختگی روابط زناشویی می‌انجامد:
    [=B Mitra]کاهش اعتماد به نفس:[=B Mitra]تماشای فیلم‌های جنسی با توجه به رفتارهای اغراق آمیز بازیگران کم کم باعث می‌شود زوجین درباره طبیعی بودن عملکرد جنسی خود دچار تردید شوند و خود را بسیار ضعیف‌تر از آنچه هستند، بپندارند و از روابط زناشویی بیش از گذشته فاصله بگیرند.
    [=B Mitra]جذابیت‌های منفی وکاذب:[=B Mitra]جذابیت‌های اغراق آمیز و تصنعی چنین فیلم‌هایی گاهی باعث می‌شود جذابیت‌های همسر، کمرنگ شده و با تشدید بی میلی جنسی همسر، میزان فعالیت جنسی زوجین از مقدار فعلی نیز کمتر شود.
    [=B Mitra]روند تقلید:[=B Mitra]برخی رفتارهای بازیگران این فیلم‌ها با وجود جذابیت‌های بصری، گاه بسیار دردناک و آسیب زننده است و زوجین ناآگاه که سعی در تقلید از آن دارند، موجب بی رغبتی همسر به روابط زناشویی می­شود.
    [=B Mitra]ایجاد وابستگی:[=B Mitra]هرچند در ابتدای امر ( به توصیه افراد نا آگاه ) زوجین به قصد بهبود روابط به تماشای چنین فیلم‌‌هایی می‌نشینند اما در ادامه، یکی از زوجین یا هر دو متوجه می‌شوند که اگر در گذشته وقتی را برای در کنار هم بودن صرف می‌کردند اکنون همه یا بخشی از آن وقت را برای دیدن انواع و اقسام فیلم‌های مستهجن پر می‌کنند و به این ترتیب، فیلم‌هایی که قرار بود باعث نزدیکی بیشتر زوجین به یکدیگر شود اکنون عاملی برای فاصله بیشتر آنها از یکدیگر شده است. زندگی خود را با اطلاعات نادرست و انحرافی در زمینه مسائل جنسی به تباهی نکشید.[=Noor_Titr][=Noor_Titr][=Calibri][1]
    .......................................
    [=Calibri][1] . [=B Mitra]سایت آشنای محبوب

    [=B Morvarid]شوخی جنسی(دو دوست)

    [=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]اگر دو جوان مكلف با هم دوست باشند شوخى و بازى كنند و از آن‌ها منى خارج شود، اين مسئله چه حكمى دارد؟
    [=B Mitra]آیت­الله تبریزی: [=B Mitra]بسمه تعالى اين عمل حرام و موجب تعزير به هر دو است، واللّه العالم.[=Calibri][1]
    ....................................................................
    [=B Mitra][=Calibri][1][=B Mitra] .آیت­الله تبریزی، استفتائات، نکاح، نگاه كردن، سئوال 1604.

    راستی تاپیک شوخی طبعی های طلبگی و نرم افزار آن را نیز ببینید
    http://www.askdin.com/thread3422.html
    http://www.askdin.com/thread10710.html

    [=&quot]شوخی جنسی(زن و شوهر )

    [=&quot]سؤال: [=&quot]اگر خانمى با همسر خود در ماه مبارك رمضان شوخى و مزاح كند بعداً ترشّحى در خود ببيند، وظيفه چيست؟

    [=&quot]آیت­الله فاضل لنکرانی[=&quot]:[=&quot] ترشح مزبور اگر منى باشد و زن بداند كه با اين عمل منى خارج می‌شود روزه را باطل مى­كند.[=&quot][1]

    [=&quot][=&quot][1][=&quot] . آیت­الله فاضل لنکرانی، جامع المسائل، ج 1، روزه و اعتکاف، سؤال 561.

    موضوع قفل شده است