๑۩۞۩๑در مدح مولایم علی[ع] ๑۩۞۩๑

تب‌های اولیه

219 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

هو یا امیر المومنین:

ای وجه رب العالمین هو یا امیر المومنین
ای قبله ی اهل یقین هو یا امیر المومنین

راه طلب پویم تو را در هر کجا جویم تو را
در هر نفس گویم چنین هو یا امیر المومنین

خیل ملائک لشکرت ،تاج ولایت بر سرت
مُلک حَقت زیر نگین هو یا امیر المومنین

تو جان پاک مصطفی وصف تو از قول خدا
آیات فرقان مبین هو یا امیر المومنین

اول تویی،آخر تویی، یاور تویی، ناصر تویی
بر اولین و آخرین هو یا امیر المومنین

از بهر خدمت روز و شب، اِستاده با عجز و ادب
بر درگهت روح الامین هو یا امیرالمومنین

سوی محبان کن نظر، محفوظشان دار از خطر
ای حب تو حصن حصین هو یا امیر المومنین

دارد صغیر بی نوا بر آستانت التجاء
مگذارش از محنت غمین هو یا امیر المومنین

صغیر اصفهانی

توی نجف یه خونه بود
که دیواراش کاهگلی بود
اسم صاحاب اون خونه
مولای مردا علی بود
نصف شبا بلند می شد
یه کیسه داشت که بر می داشت
خرما و نون و خوردنی
هر چی که داشت تو اون می ذاشت
راهی ی کوچه ها می شد
تا یتیمارو سیر کنه
تا سفره ی خالیشونو
پُر از نون و پنیر کنه
شب تا سحر پرسه می زد
پس کوچه های کوفه رو
تا پُرِ بارون بکنه
باغای بی شکوفه رو
عبادت علی مگه
می تونه غیر از این باشه
باید مثِ علی باشه
هر کی که اهل دین باشه
بعدِ علی کی می تونه
محرم رازِ من باشه
دردِ دلم رو گوش کنه
تا چاره سازِ من باشه
فردا اگه مهدی بیاد
دردا رو درمون می کنه
آسمون شهرمونو
ستاره بارون می کنه
چشاتو وا کن آقا جون
بالای خستمو ببین
منو نگا کن آقا جون
دل شکستمو ببین

از مرحوم محمد رضا آقاسی

ذکر مولایم علی

در نظر شاعر همه موجودات عالم یا علی می گویند

زلیلی من شنیدم یا علی گفت

به مجنون چون رسیدم یا علی گفت

که این وادی دارالجنون است

که هردیوانه دیدم یا علی گفت

نسیمی غنچه ای را باز می کرد

به گوش غنچه کم کم یا علی گفت

چمن با ریزش باران رحمت

دعایی کرد او هم یا علی گفت

یقین پروردگار آفرینش

به موجودات عالم یا علی گفت

خمیر خاک آدم را سرشتند

چو برمی خاست آدم یا علی گفت

مسیحا هم دم از اعجاز می زد

زبس بیچاره مریم یا علی گفت

علی را ضربتی کاری نمی شد

گمانم ابن ملجم یا علی گفت

مگر خیبر زجایش کنده می شد

یقین آنجا علی هم یاعلی گفت

یا مولا علی



از علی آموختم دریا دلی

روز و شب گوید دل من : یا علی

هر که با نام علی شد آشنا

بی گمان او می رود راه خدا

می شود از خویشتن آخر جدا

سر نهد بر آستان کبریا

از طلسم من رهاند جان خویش

ما شود بیند رخ جانان خویش




علی الله:
از صحبت اغیار گذشتیم علی الله
ما از همه جز یار گذشتیم علی الله

شد وعده ی دیدار من و یار شب تار
از خواب شب تار گذشتیم علی الله

خاکم به سر ار جز به وصالش بنهم سر
از جنت و از نار گذشتیم علی الله

از زهد ریایی که بود شیوه ی خامان
ما سوخته یک بار گذشتیم علی الله

در اهل زمانه دل بیدار ندیدیم
زین مردم بیمار گذشتیم علی الله

چشم طمع از مال جهان پاک ببستیم
از اندک و بسیار گذشتیم علی الله

از حرف ندیدیم به جز تیرگی دل
ناچار ز گفتار گذشتیم علی الله

حق راست انا الحق خساگر چو حلاج
از بیم سر دار گذشتیم علی الله

از: علامه حسن زاده ی آملی(مد ظله العالی

مُهرِ مِهر علی:

اگر به حکم تو باشند باد و آتش و آب
و یا به دست تو گردند سنگ و گل زر ناب

اگر مطیع تو گردند خلق روی زمین
وگر مسخر گردد تو را خور و مهتاب

اگر بنای معابد کنی هزاران بار
و یا به نام تو مسجد بنا شود صد باب

اگر به زهد نباشد تو را قدیم و ندیم
و یا ز کثت تقوی نباشدت خور و خواب

به هوش باش و شنو این سخن ز مردانی
بحق جمله رسولان بحق پنج کتاب

به سینه تو نباشد چو مُهرِ مِهر علی«ع»
نباشدت به دو دنیا نصیب غیر عذاب

از: مرحوم محمد علی مردانی

نور خورشید ولایت:
گوش کن این مدح ذات حیدر گردون وقار
گر تو هستی اهل معنا اهل علم و هوشیار
دم زنم از راه باطن بی ریا و مستعار
بنگر از دل تا ببینی روی ماهش آشکار
نور خورشید ولایت تاجدار هشت و چار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

یا علی دریاب این عاصی و رسوای جهان
یا علی رحمی نما بر این اسیر ناتوان
یا علی ساقی شو و جامی بده از خمر جان
یا علی لطفی نما بر این سیه روی این زمان
تا ز رنج و محنت ایام باشم پایدار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

یا علی من آرزوی وصل دارم ای شها
خسته گردیدم من از این گردش چرخ سما
یا بکش یا ده نجاتی ای خدیو منکلا
من دخیلم من دخیلم من دخیلم ای فتی
چاره ساز چاره ی بیچارگان ای شهریار
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

آخر ای مولای من چندی به درگاهت شدم
در طریقت از دل و جان پیرو راهت شدم
محو روی آن جمال پاک چون ماهت شدم
ذره ای گشتم ز خاک و زیر پاهایت شدم
کی کنی سوی گدایت یک نظر ای راز دار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

من غلامی از غلامان حقیر حیدرم
چاکری از چاکران حضرت پیغمبرم
خادمی از خادمان بی قرار مضظرم
در طریق شاه مردان اهل حق و باورم
جان من جانان من شاهنشه دل دل سوار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

از: مدرسی عالم



ای خوانده ترا خدا ولی ادرکنی

بر تو ز نبی نص جلی ادرکنی

دستم تهی و لطف تو بی پایان

یا حضرت مرتضی علی ادرکنی

درِ دنیا زدم دنیا علی بود

به عقبا سر زدم عقبا علی بود



در جنت زدم دیدم جوابم

نوای دلربای یا علی بود




کشتی بحر نجاتست علی

چشمه آب حیاتست علی

اصل خیر و برکاتست علی

معنی صوم و صلاتست علی

چه رفیع الدرجاتست علی

جمع اضداد صفاتست علی

ها علی بشر کیف بشر

ربه فیه تجلی و ظهر


ساقی کوثر:

مردی ز کننده ی در خیبر پرس
اسرار کرم ز خواجه ی قنبر پرس

گر طالب فیض حق صدقی حافظ
سرچشمه ی آن ز ساقی کوثر پرس

از: حافظ

[="darkgreen"]ز لیلایی شنیدم یا [="magenta"]علی [/]گفت -
به مجنونی رسیدم [="#ff00ff"]یا علی[/] گفت

مگر این وادی دارالجنون است -
که هر دیوانه دیدم [="#ff00ff"]یا علی [/]گفت

نسیمی غنچه ای را باز میکرد -
به گوش غنچه آندم [="#ff00ff"]یا علی [/]گفت

خمیر خاک آدم چون سرشته -
چو بر میخاست آدم [="#ff00ff"]یا علی [/]گفت

مسیحا هم دم از اعجاز میزد -
زبس بیچاره مریم [="#ff00ff"]یا علی [/]گفت

مگر خیبر زجایش کنده میشد -
یقین آنجا علی هم [="#ff00ff"]یا علی [/]گفت

[="#ff00ff"]علی [/]را ضربتی کاری نمیشد -
گمانم ابن ملجم [="magenta"]یا علی [/]گفت[/]

[="blue"]دلا باید که هردم [="purple"]یا علی [/]گفت -
نه هر دم بل دمادم [="purple"]یا علی [/]گفت

که در روز ازل قالوبلا را -
هر آنچه بود عالم [="#800080"]یا علی [/]گفت

محمد در شب معراج بشنید -
ندایی آمد آنهم [="#800080"]یا علی [/]گفت

پیمبر در عروج از آسمانها -
بقصد قرب اعظم [="#800080"]یا علی [/]گفت

به هنگام فرو رفتن به طوفان -
نبی الله اکرم [="#800080"]یا علی [/]گفت

به هنگام فکندن داخل نار -
خلیل الله اعظم [="#800080"]یا علی [/]گفت

عصا در دست موسی اژدها شد -
کلیم آنجا مسلم [="#800080"]یا علی[/] گفت

کجا مرده به آدم زنده میشد -
یقین عیسی بن مریم [="#800080"]یا علی [/]گفت

[="#800080"]علی [/]در خم به دوش آن پیمبر -
قدم بنهاد و آندم [="#800080"]یا علی [/]گفت[/]

[="darkgreen"]عمریست که دم به دم[="magenta"] عـلی [/]می گویم

در حال نشاط و غم[="#ff00ff"] عـــلی [/]می گویم

یک عمر [="#ff00ff"]عــــــــــلی [/]گفتم و انشاءلله

تا آخر عمر هم [="#ff00ff"]عـــــــــلی [/]می گویم[/]

[="darkgreen"]

دل افتد اگر در کمند[="purple"] علی[/]

ز زنجیر ذلت رها می شود

[="purple"] علی [/]گر به موسی نگاهی کند

به دستش عصا اژدها می شود

قد کوته اش را نبین ، قدر بین

قد سرو پیشش دوتا می شود

[="#800080"]علی [/]قامتش را به عباس داد

که قدقامت کربلا می شود[/]


عارفان دل به تولای علی باخته اند
عاشقان رخش به میدان ولی تاخته اند

سوخته در غم عشق علی و آل علی
همه سر در خم چوگان وی انداخته اند

رسته اند از دو جهان بی سر و پا می گردند
بهر دنیای دنی هیچ نپرداخته اند

همگی مست رخ یار و ز خود بی خبرند
واقف از سر نهان هستی خود باخته اند

همچو مشتاق همه بی سر و سامان شده اند
پرچم عشق علی را همه افراخته اند

قرآن بجز از وصف علي آيه ندارد

ايمان بجز از حبّ علي پايه ندارد

گفتم كه روم سايه ي لطفش بنشينم


گفتا كه علي نور بود سايه ندارد

[=Calibri]به جز از علي نباشد؛ به جهان گره‌گشايي
طلب مدد ازاو کن؛ چو رسد غم و بلايي

:Gol::Gol::Gol:

چو به کار خويش ماني؛ در رحمت علي زن
به جز او به زخم دل‌ها؛ ننهد کسي دوايي

:Gol::Gol::Gol:

ز ولاي او بزن دم که رها شوي ز هرغم
سر کوي او مکان کن؛بنگر که در کجايي

:Gol::Gol::Gol:

بشناختم خدا را چو شناختم علي را
به خدا نبرده‌اي پي؛ اگر از علي جدايي

:Gol::Gol::Gol:

علي اي حقيقت حق؛ علي اي ولي مطلق
تو جمال کبريايي؛ توحقيقت خدايي

:Gol::Gol::Gol:

نظري ز لطف و رحمت؛ به من شکسته دلکن
تو که يار دردمندي؛ تو که يار بينوايي

:Gol::Gol::Gol:

همه عمر همچو "شهري" طلب مدد از اوکن
که به جز علي نباشد؛ به جهان گره‌گشايي

:Gol::Gol::Gol:

در پناه حرمت آمده ام
به امید کرمت آمده ام
بر در محترمت آمده ام
به بساط نعمتت امده ام
خسته از بار غمت آمده ام
شرح غم تا دهمت آمده ام
شب تاریک مرا روشن کن
سهل بر من خطر زادن کن

نصف شب بس که ز دل زاری کرد
از دل و دیده گهرباری کرد
کردگارش ز کرم یاری کرد
عوض قابله غمخواری کرد
حق از او خوب نگهداری کرد
مهربانی و پرستاری کرد
داد در خلوت کعبه راهش
شد حرم منزل و زایشگاهش

ادامه دارد

شب او یکسره با درد گذشت
با دل زار و رخ زرد گذشت
آن شب دل سیه سرد گذشت
شب بر آن درد کش فرد گذشت
بر سرش هر چه شب آورد گذشت
هر چه ان درد بر او کرد گذشت
تا که شب رفت و سحرگاه رسید
آن مه نو سفر از راه رسید

ز آسمان کوکب بختش پر زد
بر دل ظلمت شب آذر زد
چون هما بر سر کعبه پر زد
چتر نوری سر آن مادر زد
وه چه فال خوشی آن اختر زد
پیک اقبال رسید و در زد
قدمش گفت : مبارک بادا
بر سرش تاج تبارک بادا

ادامه دارد

ابن سینا:

علی (ع) نسبت به اصحاب، مانند معقول بود نسبت به محسوس.

تا صورت و پیوند جهان بود، علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود


شاهی که ولی بود و وصی بود، علی بود
سلطان سخا و کرم و جود، علی بود

هم آدم و هم شیث هم ایوب و هم ادریس
هم یوسف و هم یونس و هم هود، علی بود

هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم الیاس
هم صالح پیغمبر و داوود، علی بود

در ظلمت ظلمات به سرچشمه ی حیوان
هم مرشد و هم راهبر خضر، علی بود

داود که می ساخت زره با سر انگشت
استاد زره ساز به داود، علی بود

مسجود ملایک که شد آدم ز علی شد
در قبله محمد بد و مقصود، علی بود

آن عارف سجاد که خاک درش از قدر
بر کنگره ی عرش بیفزود، علی بود

هم اول هم آخر و هم ظاهر و باطن
هم عابد و هم معبد و معبود، علی بود

وجهی که بیان کرد خداوند در الحمد
آن وجه بیان کرد و بفرمود، علی بود

عیسی به وجود آمد و فی الحال سخن گفت
آن نطق و فصاحت که در او بود، علی بود

آن لحمک لحمی بشنو تا که بدانی
آن یار که او نفس نبی بود، علی بود

موسی و عصا و ید بیضا و نبوت
در مصر به فرعون که بنمود، علی بود

چندانکه در آفاق نظر کردم و دیدم
از روی یقین در همه موجود، علی بود

خاتم که در انگشت سلیمان نبی بود
آن نور خدایی که بر او بود، علی بود

آن شاه سرافراز که اندر شب معراج
با احمد مختار یکی
بود، علی بود

سر ّ دوجهان پرتوی انوار الهی
از عرش به فرش آمد و بنمود، علی بود

آنجا که جوی شرک نماید به حقیقت
آن عارف و آن عابد و معبود، علی بود

جبریل که آمد ز بر خالق بی چون
در پیش محمد
شد و مقصود، علی بود

آنجا که دویی شرک بود در ره توحید
میدان که یکی بود
که مسجود، علی بود

محمود نبودند مر آنها که ندیدند
کاندر ره
دین احمد و محمود، علی بود

آن معنی قرآن که خدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و
بستود، علی بود

این کفرنباشد، سخن کفر نه اینست
تا هست علی باشد و تا بود، علی بود

آن قلعه گشای که در قلعه ی خیبر
برکند به یک حمله
و بگشود، علی بود

آن شاه سرافراز که اندر ره اسلام
تا کار نشد راست نیاسود، علی بود

آن شیر دلاور که برای طمع نفس
بر خوان جهان پنجه نیالود، علی بود

هارون ولایت ز پس موسی عمران
بالله که علی بود
علی بود، علی بود

این یک دو سه بیتی که بگفتم به معما
حقا که مراد من ومقصود، علی بود

سر دو جهان جمله ز پیدا و ز پنهان
شمس الحق تبریز که بنمود، علی بود

منسوب به مولانا

زمشرق تا به مغرب گر امام است
اميرالمؤمنين حيدر تمام است

گرفته اين جهان زخمِ سنانش
گذشته زآن جهان وصف سه نانش

چو در سرّ عطا اخلاص او راست
سه نان را هفده آيه خاص او راست

سه قرصش چون دو قرص ماه و خورشيد
دو عالم را بخوان بنشاند جاويد

ترا گر تير باران بر دوامست
علي جنّة جنّة تمامست

پيمبر گفتش اي نور دو ديده
ز يک نوريم هر دو آفريده

چنان در شهر دانش باب آمد
که جَنّت را بحق بوّاب آمد

چنان مطلق شد اودر فقر وفاقه
که زرّ و نقره دادش سه طلاقه

اگرچه سيم و زر با حرمت آمد
ولي گوساله ي اين امّت آمد

کجا گوساله هرگز رنجه گردد
که با شيري چنين هم پنجه گردد

چنين نقلست کورا جوشني بود
که پشت و روي جوشن روشني بود

ازان چون روي بودش پشت جوشن
که بر بستش بدان اندام روشن

چنين گفت او که گر منبر نهندم
بدستوري حق داور دهندم

ميان خلق عالم جاودانه
کنم حکم از کتاب چارگانه

چو هرچ او گفت از بهر يقين گفت
زبان بگشاد روزي وچنين گفت

که لو کشف الغطا دادست دستم
خدا را تا نبينم کي پرستم

زهي چشم و زهي علم و زهي کار
زهي خورشيد علم و بحر زخّار

دم شير خدا ميرفت تا چين
ز علمش ناف آهو گشت مشکين

ازين گفتند مرد داد و دين شو
ز يثرب علم جستن را به چين شو

اسد کو ناف خانه ي آفتابست
ازان آهو دمش چون مشک نابست

خطا گفتم که ازمشک خطايست
که او هم نافه و شير خدايست

اگر علمش شدي بحري مصوّر
درو يک قطره بودي بحر اخضر

چو هيچش طاقت منّت نبودي
ز همّت گشت مزدور جهودي

کسي گفتش چرا کردي، بر آشفت
زبان بگشاد چون تيغ و چنين گفت:

لَنَقْلُ الصخر من قلل الجبال
اَحَبُّ اِلي مِن مِنَنِ الرجالِ

يقول الناس لي في الکسب عار
فقُلت العارُ في ذُلِّ السؤالِ

هميشه چار رکن عالم آباد
ز سعي دو خُسُر بود و دو داماد

عطار نيشابوري

شيخ مفيد رضوان الله تعالي عليه:


ولد بمكة في البيت الحرام يوم الجمعة الثالث عشر من رجب سنة ثلاثين من عام الفيل ، ولم يولد قبله ولا بعده مولود في بيت الله تعالى سواه إكراما من الله تعالى له بذلك وإجلالا لمحله في التعظيم .


حضرت امير المؤمنين علي بن ابى طالب عليه السّلام در روز جمعه سيزدهم ماه رجب پس از سى سال از عام الفيل در خانه خدا در شهر مكه به دنيا آمد ، نه پيش از وى كسى در خانه خدا به دنيا آمده و نه بعد از آن حضرت. تولد امير مؤمنان عليه السّلام در خانه خداوند فضيلت و شرافتى است كه پروردگار بزرگ براي بزرگداشت مقام و منزلتش به آن حضرت اختصاص داده است .


الشيخ المفيد ، أبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العكبري البغدادي (متوفاي413هـ) ، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد ، ج 1 ، ص 5 ، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث ، ناشر : دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت ، الطبعة : الثانية ، 1414هـ - 1993 م

نغمه ی مرغ سحر از یک سو
شادی رکن و حجر از یک سو

کعبه در رقص نگر از یک سو
بانگ تکبیر پسر از یک سو

مادرش کرده ببر از یک سو
نشر آن تازه خبر از یک سو

همه گفتند :علی آمده است
مظهر لم یزلی امده است

فاطمه بنت اسد شیری زاد
شیر غران جهانگیری زاد

دست بر قبضه ی شمشیری زاد
عقل کل صاحب تدبیری زاد

پور آورد ولی پیری زاد
بهر مردان خدا میری زاد

آری ان میر عرب است
شیر یزدان و خدای ادب است

ادامه دارد.......


شد برون فاطمه از خانه ی عشق
مست و مخمور ز پیمانه عشق

شمع حق را شده پروانه ی عشق
می کند فخر به دردانه عشق


بردش جانب کاشانه ی عشق
بوسه بزن بر لب جانانه ی عشق

تا مگر غنچه ی لب باز کند
معجز عیسوی اغاز کند

چونکه دیدند زنان عربش
و آن مباهات و نشاط و طربش

خوش دویدند همه از عقبش
تا بپرسند ز حالات شبش

شب تنهایی و درد و تعبش
زاد چون این پسر نوش لبش

روی نیکوی علی را دیدند
بهر تبریک رخش بوسیدند


جشن فرخنده میلاد علی ست
دل ما خوش همه با یاد علی ست

کعبه زایشگه آباد علی ست
حرم حق دل آباد علی ست

خلق را چشم به امداد علی ست
دل ما شاد به ارشاد علی ست

چشم ما روشن از این مولود
بر همه عید علی مسعود است

مبدا خلق وجود علی است
هستی و بود ز بود علی است

هر چه بینیم نمود علی است
خلق محتاج به جود علی ست

مرغ حق گرم سرود علی ست
اسجدو رمز سجود علی ست

ظاهرا ادم اگر مسجود است
باطنا سجده بدین مولود است


کشتی بحر نجاتست علی
چشمه آب حیاتست علی

اصل خیر و برکاتست علی
معنی صوم و صلاتست علی

چه رفیع الدرجاتست علی
جمع اضداد صفاتست علی

ها علی بشر کیف بشر
ربه فیه تجلی و ظهر

چهارده قرن تمام ست علی
بر همه خلق امام ست علی

صاحب کوثر و جام ست علی
شره ی خاص و عوام ست علی

مهر بام و مه شام ست علی
من چه گویم که بنام ست علی

نام او نام خدای ازلی ست
اسم اعظم بخدا نام علی ست





یا علی خلق همه مست تواند
بوجود آمده از هست تواند

چشم ها دوخته بر دست تواند
تو بلندیو همه پست تواند

عاشقان واله و دل بست تواند
عارفان طالب پیوست تواند

ما چو پروانه تو شمع مائی
مایه ی گرمی جمع مائی

یا علی دست من و دامن تو
چشم دارم برخ روشن تو

خوشه چینم بسر خرمن تو
سرمه ام خاک سم توسن تو

حرم عشق بود مدفن تو
آرزوی دل من دیدن تو

ناامیدم مکن از درگاهت
نظری کن بفقیر راهت


سکان زمین و آسمان است؛ علی

سلطان همه جهانیان است؛ علی

گلواژه ی منشق از علی اعلاست

سر چشمه ی فیض بی كران است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:

آوازه ی او ز هفت اقلیم رسد

مشهور به هفت آسمان است؛ علی

سر سلسله خلیل عبادالرحمن

آن بنده ی سر به آستان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:

برتر ز علی؛ رب جلی خلق نكرد

آقای همه بهشتیان است؛ علی

از بعد نبی بر همه ی مخلوقات

از جانب دوست ارمغان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:

اول وصی پیمبر اعظم؛ اوست

بر دین رسول روح و جان است؛ علی

شاگرد محمد امین است؛ ولی

استاد همه پیمبران است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:

دستور تمام انبیا در دستش

حق را شب معراج لسان است؛ علی

هستند امامان مبین رهرو او

یعنی كه امیر كاروان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:

همتای امیر عشق؛ تنها زهرا ست

با دخت رسول همزبان است؛ علی

بر هر نبی و ولی؛ ولی الله است

مولای جمیع انس و جان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:

در نور محبتش پر از جاذبه است

محبوب قلوب شیعیان است؛ علی

بر غیب و شهود حاكم و سلطان است

آگاه ز راز كهكشان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:

پیدایش ارواح مکرم ز علی شد

آرایش اجسام مجسم زعلی شد

با قدرت حق خلقت عالم ز علی شد

مسجود ملایک که شد آدم ز علی شد

آدم چو یکی قبله و مسجود علی بود




تنها به كلام حق سخن داشت علي


وز جامه ي زهد پيرهن داشت علي


پرسند اگر نشاني خانه ي او

گويم كه به كوي دل وطن داشت علي




جنت یكی از صنایع دستانش

صنعتگر آفریدگان است؛ علی

ایمان و نماز و اصل اسلام؛ علی است

توحید و معاد عارفان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:

مفتاح علوم ایزدی در نزدش

دیباچه ی علم لا مكان است؛ علی

این است گواه لا مكان بودن او

یك شب به چهل مكان عیان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:


مولا و امام متقین كیست؟ علی است

حقا كه امیر مومنان است؛ علی

سلمان كه سبو از می منّا نوشید

او ظرف و در آن قطره چكان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:


میثم سر دار از علی می گوید

با لله می وصل عاشقان است؛ علی

قنبر كه غلامی علی منصب اوست

او سالك و پیر زاهدان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:

در مركز وحی كاتب وحی علی است

بر حامل وحی ترجمان است؛ علی

گنجینه ی مخفی معارف مولاست

آئینه ذات مستعان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:


تفسیر مبین فطره الله؛ علی است

عشقش به دل پیر و جوان است؛ علی

آیات مبین مدیحه اوصافش

هر سوره و آیه آرمان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:

قرآن بدون او به قرآن جعلی است

تا ناطق و منطق و بیان است؛ علی

دانید كه سرّ اسم اعظم در چیست

اكسیر به رمز كن مكان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:


در اولُ الاولین عیان كیست؟ علی است

در آخر الآخرین نهان است؛ علی

احسان قدیم و حكم فرمای ازل

مسجود همه فرشتگان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:

موسای قلندر از علی نیل گشود

بر كشتی نوح پشتوان است؛ علی

عیسا نه به خویش مرده را زنده كند

تجدید حیات مردگان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:

میزان و قسیم نار و جنت حیدر

آری به صراط میزبان است؛ علی

عنوان علی به چهره ها منقوش است

نامش به رخ موالیان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:

با این همه مظهر العجائب بشر است !

یا اینكه خداوند جهان است؛ علی

افتاده بیا كه دستگیر تو؛ علی است

بر بازوی ناتوان توان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:


بر سائل خود زكات بخشد به ركوع

با قاتل خویش مهربان است؛ علی

نیروی ولایتش محك بر همگان

بر جمع خلایق امتحان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:


در روز نبرد تك سوار عرب است

در عرصه صبر قهرمان است؛ علی

خیبر شكن و صف شكن و بت شكن است

هنگام مصاف پهلوان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:


هر ضربه كه می زند به شیطان رجیم

تضمین بهشت جاودان است؛ علی

لشگر عددی نبود در حرب علی

تشنه به قتال كافران است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:


در معركه چشم فتنه را كور كند

شمشیر به فرق دشمنان است؛ علی

با خنده مظلوم علی خشنود است

ویران گر ظلم پیشه گان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:



با اشك یتیم دیده اش بارانی

با قوْتِ فقیر شادمان است؛ علی

قانع به نمك و قرص نانی باشد

با اینكه نعیم آب و نان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:

آن زاهد شب كه شیر روزش خوانند

سالار همه دلاوران است؛ علی

آری سه طلاقه كرد دنیایی را

الحق كه امام زاهدان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:

هر ذائقه با ولای او شیرین است

عطر گل و طعم زعفران است؛ علی

او را نشناخت جز خدا و احمد

از بس كه لطیف و دلستان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:

آن میر مهیمنی كه ما را در حشر

از دوزخیان نگاهبان است؛ علي

روزی كه كسی به داد امت نرسد

آن كس كه به فكر دوستان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:


امضای شفاعت است با مهر علی

در حشر جواز مومنان است؛ علی

آرامش شیعیان عالم مهدی است

آرامش صاحب الزمان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:

از عدل علی كه می توان گفت سخن

جایی كه شهید هر زمان است؛ علی

:Gol::Gol::Gol:


[="Blue"]
روزی که خدا گل خلایق بسـرشـت

بالای در بهشـت این نکـته نوشـت:

"بی مـهـر [="Red"]عـلـی [/]ورود اکـیـدا مـمـنوع

با حب [="Magenta"]علی [/]بیا که باز است بهشت"[/]

علیٌ حُبُه جُنَة / قَسیمُ النار ِ وَالجَنَة

وصیُ المصطفی حَقا / إمامُ الاِنس ِ وَالجِنَة




حب علی بن ابیطالب(ع) سپری [در برابر آتش] است، او تقسیم کننده ی بهشت و
جهنم، وصی به حق حضرت محمد مصطفی(ص)، و امام انس و جن است.

[=verdana, arial, helvetica, sans-serif]در خلوت غیب پرده دار است علی
محرم به حریم کردگار ست علی
مانندعلی نیافت تشریف وجود
از صنع خدای شاهکار ست علی

[/]



ای قوم علی گوی علی را بشناسید
مرآت لم یزلی را بشناسید

در چهر علی مهر خدا کرده تجلی
در آینه آن مهر جلی را بشناسید

هرگز نرسد حد امامت بولایت
یا دوست بگویید و ولی را بشناسید

در راه ولا تیغ بلا راست بلی گوی
پیمانه گسار ازلی را بشناسید

بر خیز و صلائی بزن از مدحت مولا
که ای قوم علی گو ی علی را بشناسید




نه مراست قدرت آنکه دم زنم از جلال تو یا علی


نه مرا زبان که بیان کنم صفت کمال تو یا علی


شده مات عقل موحدین همه در جمال تو یا علی


چو نیافت غیر تو آگهی ز بیان حال تو یا علی

نبرد به وصف تو ره کسی مگر از مقال تو یا علی



حکم از کلام خالق اکبر کند علی


تیغ ستیزه جوئی اختر کند علی


فرمان برجعت شه خاور کند علی


آفاق را ز نور منور کند علی


بی جبرئیل کار پیمبر کند علی


هـر كـه چـون شـاه نـجـف راهـنـمائي دارد
از شــرف بــر ســر خـود فـر هـمائي دارد

ز صـفـا هـر كـه زنـد بـوسـه بـدرگـاه علي
در گـلـسـتــان جـنـان سـيـر و صفائي دارد

هـر كـه از پـاي كـسـي خار غم آرد بيرون
بـه گـلـسـتـان جـهـان نـشـو و نـمائي دارد

آنـكـه تـسليم زر و زور نشد همچو حسين
فــر آزادگــــي و مـــجــد عـــلائــــــي دارد

آنكه بگذشت ز جان در ره ايمان و شرف
نــزد حـق روز جـزا قــدر و بـهـائــي دارد

آنكـه در مـوعـظــه و گـفـتـه او بـود عـمل
هـسـت ثـابـت قـدم و عـهـد و وفــائـي دارد

آنـكـه فـرمان بـري از نفس بدانديش نكرد
در بــر خـالـق خـود نـيــك جــزائـــي دارد

بـوالـهـوس را نـتـوان عـاشق صادق ناميد
گـرچـه از عـشـق بـلب بانگ رسـائي دارد

آنـكـه خـود را بفروشد به زر و سيم جهان
گـرچـه شـهــزاده بــود طـبـع گــدائـي دارد

مــرد قـانـع بــه سـر سـفــره دونــان نــرود
تا كه از صبر و رضا برگ و نـوائي دارد

بــه چـه امـيـد رود سـوي گـلـسـتـان بهشت
آنـكـه سـر تـا قـدم نـقـص و خـطـائي دارد

كـي «حـيـاتــي» كـنـد از خـلـق تـمـناي مدد
تـا كـه چـون شـاه نــجـف راهنمائـي دارد



من از ازل به مهر علی خو گرفته ام
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]درس خداشناسی ونیرو گرفته ام

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ار مرشد طریقت خود شاه لافتی
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خوی محبت از کرم او گرفته ام

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در پرتو هدایت و نور ولایتش
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]با دست وی زدامن یاهو گرفته ام

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تفسیر و شرح آیة والشمس والضحی
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من از جمال یار نکو رو گرفته ام

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نازم برشتةکه میان من و علیست
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به به عجب طریقة نیکو گرفته ام

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مشق صفا و صدق و محبت به جز علی
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اندر جهان من از که و از کو گرفته ام

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من بوی عطر گلشن توحید را ازل
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از روی عطر این گل خوشبو گرفته ام

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]با کشتی شکسته ز گرداب یا علی
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در ساحل نجات تو پهلو گرفته ام

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ایدست حق بگیر زدستم کاروان
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وامانده ام بسوی درت رو گرفته ام

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]شاهان نیازمند در تو من گدا
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از دامن شهنشه دلجو گرفته ام

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]واهب بهوش باش علی کان رحمت است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من حل مشکلات خود از او گرفته ام

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تا بر لب خویش نام حیدر داریم
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کی بیم ز دشمن ستمگر داریم

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از مهر علی و یازده فرزندش
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ما، گِردِ دیار خویش سنگر داریم


[="DarkGreen"]بندگی کن، تا که سلطانت کنند تن رها کن، تا همه جانت کنند

خوی حیوانی، سزاوار تو نیست ترک این خو کن، که انسانت کنند

چون نداری درد، درمان هم مخواه درد پیدا کن، که درمانت کنند

بنده شیطانی و داری، امید که ستایش، همچو یزدانت کنند

سوی حق نارفته، چون داری طمع؟ همسر موسی بن عمرانت کنند؟

از چه شهوت، قدم بیرون گذار تا عزیز مصر و کنعانت کنند

بگذر از فرزند و جان و مال خویش تا خلیل الله دورانت کنند

سر بنه در کف، برو در کوی دوست تا چو اسماعیل، قربانت کنند

جسم لاهوتی اگر داری، بیا تا به بزم قرب، مهمانت کنند

[="Red"]چون علی(ع) در عالم مردانگی فرد شو، تا شاه مردانت کنند [/]

همچو سلمان، در مسلمانی بکوش ای مسلمان! تاکه سلمانت کنند

تا توانی، در گلستان جهان خار شو، تا گل به دامانت کنند

همچو خاک افتادگی کن، پیش از آن که به زیر خاک پنهانت کنند

سید عباس حسینی جوهری

[/]

ما سوا ومحور مینا علسیت
شهسوار تاج کرمنا علیست

معنی والشمس نور روی اوست
معنی والیل مشکین موی اوست

دین حق با نام او کامل شده
هل اتی در شأن او نازل شده

چون خدا ایجاد غرب و شرق کرد
قبل از ان نور علی را خلق کرد

عشق با نام علی اغاز شد
با علی درهای رحمت باز شد

این حدیث دل بود تصنیف نیست
شیعه در محشر بلا تکلیف نیست

شیعه پایش در مسیر اولیاست
شیعه مولایش علی المرتضاست

هر کسی را اسم اعظم داده اند
بر لبش نام علی بنهاده اند

او به بیت الله رکن قائمه است
تاج احمد افتخار فاطمه است

عشق بر حجاج احرام ولاست
کعبه ی کعبه علی المرتضاست

نوح گر در بحر از طوفان برست
مرتضی بگرفت سکان را بدست

هست او هستی به عیسی داده است
او عصا بر دست موسی داده است

اوست هدهد را غزل خوان کرده است
او سلیمان را سلیمان کرده است

او به ابراهیم احسان کرده است
اوست اتش را گلستان کرده است

آن ملاحت که به یوسف داده اند
جان یوسف از علی بستانده اند

عشق او از دل تجلا می کند
یا علی گفتن گره وا می کند

تا علی سر رشته دار کار هاست
مکتب شیعه پر از عمار هاست

یا علی گفتن رموز انبیاست
یا علی گفتن شعار مصطفاست

یا علی گفتن مرام فاطمه است
مزد هر شیعه سلام فاطمه است

پیش او افتاده مرحب از نفس
بت شکستن کار حیدر هست وبس

پس سخن بی پرده گفتن بهتر است
چرخ تحت اقتدار حیدر است

تا علی فرمانده دهر است دهر
شیعه با ضد علی قهر است قهر

او نه تنها در زمین نام آور است
نام او در اسمانها حیدر است

سعی کن محشور گردی با علی
پس بگو (خوشزاد) یا هو یا علی

آنکه او فرمانروای محشر است
حیدر است و حیدر است وحیدر است

سید حسن خوشزاد

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دل سر نکشد دمی ز پیمان علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]جانم شود ای کاش به قربان علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خواهی که به ملک دل شوی حکم روا

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مانند قلم باش به فرمان علی

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]غلامرضا قدسی(مشهدی)






از الف اول امام از بعد پيغمبر علي است
آمر امر الهي شاه دين‌پرور علي است

ب برادر با نبي بيرق فراز دين حق
بحر احسان باب لطف بي‌حد و بي‌مر علي است

ت تبارك تاج و طاها تخت و نصراله سپاه
تيغ‌آور خسرو مستغني از لشگر علي است

ث ثري مقدم ثريا متكا ثابت قدم
ثاني احمد به ذات كبريا مظهر علي است

ج جاه و قدرش ار خواهي به نزد ذوالجلال
جل شانه جز نبي از جمله بالاتر علي است

ح حدوثش با قدم مقرون حديثش حرف حق
حاكم حكم اللهي حيه در حيدر علي است

خ خداوند ظفر خيبر گشا مرحب شكار
خسرو ملك ولايت خلق را رهبر علي است

د داماد نبي دست خدا داراي دين
داعي ايجاد موجودات از داور علي است

ذ ذاتش ذوالجلال و ذالمنن وز ذوالفقار
ذلت افزا بر عدوي ملحد ابتر علي است

ر رفيع‌القدر و والا رتبه روح افزا سخن
رهنماي خلق عالم ساقي كوثر علي است

ز زبر دست و زكي و زاهد و زهد آفرين
زيب بخش مسجد و زينت ده منبر علي است

س سعيد و سيد و سرور سلوني انتساب
سر لا رطب و لا يا بس سر و سرور علي است

ش شفيع المذنبين شير خدا شاه نجف
شمع ايوان هدايت شافع محشر علي است

ص صديق و صبور و صالح و صاحب كرم
صبح صادق از درون شب پديدآور علي است

ض ضرغام شجاعت پيشه‌ي روشن ضمير
ضاربي كز ضربش المضروب لايخبر علي است

ط طبيب طبع‌دان مطلوب ارباب طلب
طاق نه كاخ مطبق طرح را لنگر علي است

ظ ظهير ملك و ملت ظاهر و باطن امام
ظل ممدود خداي خالق اكبر علي است

ع عين‌الله و علي جاه و علام الغيوب
عالم علم علي الاشيا ز خشك و تر علي است

غ غران شير يزدان غيرت الله المبين
غالب اندر غزوه‌ها بر خصم بد گوهر علي است

ف فصيح و فاضل و فخر عرب مير عجم
فارس ميدان مردي فاتح خيبر علي است

ق قلب عالم امكان قسيم خلد و نار
قاضي روز قيامت خواجه‌ي قنبر علي است

ك كنز علم ماكان و علوم مايكون
كاشف سر و علن از اكبر و اصغر علي است

ل لطفش شامل احوال كل ما خلق
لازم التعظيم شاه معدلت گستر علي است

م ممدوح صحف موصوف تورات و زبور
مصحف وز انجيل را مصداق و المصدر علي است

ن نظام نه فلك از نام نيكش وز جمال
نور بخش مهر و ماه و انجم و اختر علي است

و واجب منزلت ممكن نما والا گهر
واقف از ماوقع و از ما وقع يك سر علي است

هـ هوالهادي المضلين في الصراط المستقيم
هر چه بهتر خوانمش صد بار از آن بهتر علي است

ي يدالله فوق ايديهم يكي از مدح او
يك سر از يا تا الف هر حرف را مضمر علي است

آدم و نوح سليمان و خليل بي‌خلل
موسي با اقتدار و عيسي با فر علي است

جان علي جانان علي ظاهر علي باطن علي
مي علي مينا علي ساقي علي ساغر علي است

گويي ار مدح علي ديگر چه غم داري صغير
ياور خلق جهاني گر ترا ياور علي است



«محمد حسين صغير اصفهاني»



شكر نعمت كنم از لطف خداي تو علي
چون مرا داده سعادت به ولاي تو علي

تا ز مادر متولد شدم اي راحت جان
جان من گشت مصفّا به صفاي تو علي

شير مادر به تولاي تو مي نوشيدم
اي همه هستي من باد فداي تو علي

من كه هستم كه زبان بازبه مدح تو كنم؟
چون بودكَون ومكان نغمه سراي تو علي




مظهر كل عجائب به نبي يار علـيـست

ولـــي خـالــق بـخــشـنــده دادار عـلـيـسـت

آنـكـه مـيـگـفـت سلوئي به فراز منـبر

باب عـلم نـبي و كاشـف اسـرار عـلـيســت

آنـكـه بر دوش رسول مدني پـاي نهاد

كرد بتها ز حـرم جـمله نگـونسار عـليسـت

آنـكه در بسـتر پـيــغـمبر اسـلام بخفت

حافظ جان وي از فـرقه خونخوار عليـست

آنـكه گـرد مـحـن از چهره ايتـام زدود

هـمــدم مــردم درمــانـــده افـگـار عليـست

آنـكه بشكافت بگهواره ز هم اژدر را

شـيـر مـيـدان يـلـي حـيـدر كـرار عـليـسـت

آنكه در خانه حق شد متـولـد ز شرف

خـانـه زاد احــد و محـرم اسـرار عـليست

آنكه در خم غـدير آمـده بـر خـلق امير

مـظـهـر لـطـف خـداونـد جـهاندار عليست

آنكه با قاتل خود لطف و مدارا فرمود

ابــن عـم نـبـي و مـظـهـر دادار عـلـيسـت

آن يدالله كه دا كرد سر از پيكر عمرو

صـاحـب تـيـغ دو سـر آيـت قهـار عليست

كـي تـوانـم بـمـديحش سخني ساز كنم

فـوق اوهـام عـلي بـرتـر افـكـار عـليست

رو «حـيـاتي» بدر خانه سلطان نجف

كه بـه خـيـل ضعـفا يار و مددكار عليست


[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]فرشته در کفن چون دید ما را
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به عشق مرتضی بوسید ما را

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نویدی آمد از میخانه غیب

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]که چشم حیدر آمرزید ما را
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]