شبهه : عرفان شیعی ریشه در عرفان هندی دارد

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شبهه : عرفان شیعی ریشه در عرفان هندی دارد

شبهه : عرفان شیعی ریشه در عرفان هندی دارد

سلام علیکم

گمنام عزیز سئوال خیلی کلی است ، لطفا وجه شبه را بفرمایید تا جواب مقتضی داده شود .
ولی اجمالا اینکه عرفان شیعی برگرفته از قرآن و عترت و تمسک به حدیث شریف ثقلین است عرفان شیعی ، عرفان حقیقی و راستین و منبعث از وحی و خداوند عالمیان است ، لکن عناوینی مثل عرفان هندی اینها من درآوردی و کاذب و ریشه انحرافی و باطل دارد ، اگر چه ممکن است در برخی از این به اصطلاح عرفان ها تعالیمی از انبیای گذشته هم دیده شود ولی اصل و ریشه اینها صحیح نیست .

و من الله التوفیق

باسمه تعالی
باسلام
شرق شناسان از اوایل سده نوزدهم میلادی ،درباره خاستگاه عرفان اسلامی به پژوهش پرداخته تند در پژوهش های اولیه ،خاستگاه تصوف اسلامی ،بیشتر در دیگر سنت ها همچون سنت های هندی ،مسیحی ،گنوسی ونو افلاطونی جستجو می شود ولی با پژوهش های دامنه دار بعدی پژوهشگرانی همچون لویی ماسینیون ،نیکلسون ،هانری کرین و پل نویا به اثبات رسید که خاستگاه اصیل عرفان اسلامی را جزدر بسته فرهنگ اسلامی نمی توان یافت
به گونه ای که امروزه دیگر سخن گفتن از خاستگاه تصوف اسلامی در سنت های بیگانه امری ناموجه وناپذیرفتنی است از سوی دیگر محققان مسلمانی چون مرتضی مطهری ،عبدالرحمن بدوی ،جلال الدین همایی عبدالحسین زرین کوب نیز بر نشات گرفتن تصوف اسلامی از آموزه های قرآنی وسنت نبوی تصریح دارند
براین ادعا که سنت عرفان اسلامی در قرآن سنت ریشه دارد شواهد متعددی می توان اقامه کرد
ادامه دارد........

باسمه تعالی
اما شواهد این ادعا:
اول:صراحت بیان مشایخ بزرگ عرفان مبنی براینکه هرآنچه از معارف به دست آورده اند در اثر پیروی از کتاب الهی وسنت نبوی بوده است
شیخ طائفه ،جنید بغدادی (م.297ق)گوید:این راه را کسی باید که کتاب خدای بر دست راست گرفته باشد و سنت مصطفی (ص)بردست چپ ودر روشنایی این دو شمع می رود تا نه در مغاک شبهت افتد ونه در ظلمت بدعت
سلمی از وی نقل می کند که گفت تمام راه ها (به سوی خدا)بر خلایق بسته است مگر آنکه گام در جای پای رسول نهند واز سنت وی پیروی کنند و طریق وی را ملازم باشند
نیز قشیری از همو نقل می کند که هر آن کس که قرآن را حفظ نکند و حدیث کتابت ننماید در این امر نباید از او پیروی کرد زیرا این علم ما مقید است به کتاب وسنت
شواهد فراوان دیگری از همین دست از دیگر مشایخ بزرگ عرفان می توان فراهم آورد.
ادامه دارد....

باسمه تعالی
اما دومین شاهد این ادعا:
با بررسی دقیق وتحلیل واژه ها واصطلاح های به کار رفته در متن های عرفانی و گزارش های نقل شده از گفته های مشایخ عرفان می توان به شکل عینی با پی گیری تاریخی نشان داد که بسیاری از قاموس اصطلاح های صوفیه بر گرفته از کتاب وسنت و ناشی از تامل عرفانی در آنها بوده است این روشی است که پل نویا در آثار خویش در پیش گرفته است که از جهتی مرحله تازه ای در مطالعات عرفان اسلامی می باشد
اما سومین شاهد این ادعا:زمینه ها ونکته های عرفانی فراوان در قرآن وروایات و حضور آنها در جان هر مسلمانی به ویژه آشنایان با این میراث عظیم بهترین بستر رشد انگیزه های معنوی و باعث سر برآوردن گروه هایی از خواص گردید که وجهه همت آنها مسائلی همچون زهد ،عبادت ،کف نفس،مراقبت ،سیر الی الله و.....بود
ر.ک. مبانی اصول عرفان نظری ،
ر.ک مرتضی مطهری آشنایی با علوم اسلامی
ر.ک. قاسم غنی تاریخ تصوف در اسلام
ر.ک. نیکلسون عرفان عارفان مسلمان

باسمه تعالی
باسلام:
مطالب نور 256 کاملا مورد تایید می باشد

گمنام;2257 نوشت:
شبهه : عرفان شیعی ریشه در عرفان هندی دارد

چون برخی مباحثش ممکنه ظاهرا شباهتهایی داشته باشه دلیل بر اقتباس از مکتب دیگر نیست!

ادیان مختلف و پیامبران مختلف قبل پیامبر نازنین ما بودند! خوب حتما هندوها مطالبی را از پیامبران پیشین در مکتب خود وارد کرده اند و همانها ممکن است ظاهرا شباهتهایی با مکتب ما داشته باشد! ولی دلیل بر این نیست که عرفای ما از مرتاضان هندی، عرفان آموخته باشند!

عرفان اسلامی از بطن قرآن و اسلام گرفته شده نه از مکاتب دیگر! البته چون قبل اسلام ادیان دیگری بودند و این دین کاملتر از بقیه بود و ادیان قبلی ها را بدون تحریف هم در خود دارد حتما شباهتهایی با ادیان الهی خواهد داشت! اما دین هندوها جزو ادیان الهی هم نیست!

شباهت عرفان هندوان با صوفیان ناصافیی است که ذم شان بسیار گفته شده!

باسمه تعالی
علامه طباطبایی سه تفاوت اصلي بين عرفان اسلامي و عرفان مجوسي، مسيحي و هندي و ديگر مكاتب عرفاني قائل بودند:
1-اين مكاتب از جمله مكاتب هندي، حرف‌ها را صريح گفته و اين حرف‌ها وقتي دست عموم مردم افتاد تبديل به بت‌پرستي شد، در حالي كه در اسلام، توحيد در اشارات و زبان عرفي بيان گرديده كه همه بفهمند و البته خواص و اهل نظر نيز مراد خود را دريابند.
2- اين مكاتب ، رهباني و منفي هستند و عرفان اسلامي بر اتصال بر اجتماع تأكيد دارد و مي‌گويد توحيد را بايد در ساحت اجتماع بيابيم.
3- مكاتب عرفاني غير اسلامي، عمدتا بر مردان عارف تكيه دارند و عرفان‌ آنها بيشتر و در برخي مكاتب، صرفا مردانه است اما عرفان اسلامي، در رسيدن به حقايق عرفاني و معرفت حق، بين زن و مرد تفاوتي قائل نيست.(1
پی نوشت:
1-حجه‌الاسلام يدا.. يزدان‌پناه یکی از محققین حوزه در همايش بزرگداشت علامه طباطبايي که در مشهد بر گزار شده بود،

گمنام;2257 نوشت:
شبهه : عرفان شیعی ریشه در عرفان هندی دارد

سلام
عرفان عبارتست از شناخت حقایق هستی با شهود باطنی
این شناختها تجربیات معنوی اند که در اصول مانند یکدیگر می باشند . اما تفاوتهایی هم وجود دارد که بیان می شود :
1- منبع معرفتی : گاهی وحیانی و گاهی محصول تجربیات شخصی اهل طریق است و گاهی هردو
2- طریقه وصول : گاهی مبتنی بر شرع آسمانی و گاهی مبتنی بر دستورات عملی اهل راه است
3- گستره : گاهی با ذوق تمام حقایق اینسویی برای ذوق جامع آنسویی است و گاهی با ذوق بعدی از ابعاد اینسویی
4- عمق : گاهی به مرتبه مقام خیال می رسد و گاهی به مرتبه مقام عقل و فوق آن نائل می شود
حال با تعیین طریقه عرفان شیعی تفاوتش با سایرین مشخص می شود :
عرفان شیعی به لحاظ منبع وحیانی تجربی است که وحی اجمال و تجربیات اهل طریق از اسلام تفصیل آنرا بیان می کند طریقه وصول التزام به دستورات شرع مقدس گستره با ذوق جامع حقایق و عمقش تا فوق مقام عقل امتداد دارد .
والله الموفق

باسمه تعالی
با سلام:
میان عرفان اسلامی و عرفان هندی تفاوت های عمده ای وجود دارد:
1-موضوع خدا و بقای نفس و زندگی اخروی به صورتی که در عرفان اسلامی مورد تاکید است در بیشتر مکاتب هندی مورد تاکید نیست

2- بودایی فقط تربیت اخلاقی نفس و تسویه باطن را منظور دارد و بس. اما عرفان اسلامی تهذیب نفس را در نتیجه وصول به معرفت و عشق خدا به دست می آورد.
به عبارت دیگر سیر بودایی هر چه هست در مرحله خویشتن سازی است در حالی که عارف مسلمان خود را در راه معرفت بی خود می سازد و به اصطلاح باقی بالله می شود

3-هدف ریاضت در عرفان هندی رهایی از بدبختی و نکبت های زندگی است ،چه زندگی دنیوی سراپا شوم و منشا بدبختی و رنج است در حالی که در عرفان اسلامی زندگی بدبختی نیست بلکه عارف به خاطر تامین سعادت نهایی و کمال بالای خویش زحمت می کشد وگرنه زندگی به خودی خود رنج و بدبختی نیست و حتی عرفای بزرگ از لذلیذ زندگی بهره می گیرند

4- در تعالیم هندی فنا هدف نهایی و آخرین منزل مقصود است.در حالی که در عرفان اسلامی فنا پایه ای است برای بقای برتر یعنی بقای بالله.
سرانجام سلوک عرفانی هند در صورتی که قرین توفیق و مثمر ثمر بوده باشد یک حالت عدمی و منفی است در حالی که سرانجام سلوک عرفان اسلامی کمال وجودی است که یک حقیقت عینی و ثبوتی می باشد. به این معنا که مطلوب بودایی این است که از درد زندگی نجات یابد ولی عارف مطلوبش بیشنر از این است و با فنا در خدا می خواهد به بقا بالله برسد.

5- در عرفان اسلامی عشق و عواطف یک عنصر اساسی است و یک عارف اسلامی غرق در عشق و احساس و عواطف بوده و با عین القضات هم نوا است که :

در عالم پیر هر کجا برنایی است /عاشق بادا که عشق خوش سودایی است
در صورتی که در تعالیم هندی پا برسر اخلاقیات و عشق و عواطف نهاده و در صدد انهدام کامل وجود روانی و ذهنی و نابودی محض جمله عواطف و احساساتند.
پی نوشت:
ر. ک. عرفان نظری ،دکتر سید یحیی یثربی

نور256;234943 نوشت:
شیخ طائفه ،جنید بغدادی (م.297ق)گوید:این راه را کسی باید که کتاب خدای بر دست راست گرفته باشد و سنت مصطفی (ص)بردست چپ

صوفی سنی مذهبی چون جنید نه کتاب خدا را در دست دارد و نه سنت مصطفی را!

ضمنا این چه منطق علمی است که به صرف ادعای یک نحله در حقانیت خودش استناد شود؟؟؟!!!

موضوع قفل شده است