╰✿╮ کلبه فیروزه اﮮ ஜ محفلی پر از عطر حضور اسک دینی ها

تب‌های اولیه

18145 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

به نام خدا.

سلام. با اجازه اساتید یه شعر زیبا رو میخواستم بنویسم در مورد عشق به ذات اقدس اله. این شعر رو افشین یداللهی سروده اند و علیرضا قربانی برای تیتراژ سریال "مدار صفر درجه" خونده اند.

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید
وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید
من ، عاشق چشمت شدم. نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن. دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو ، نه آتشی و نه گلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی



با تشکر ، ستایشگر :Gol:

ترسم آن خیره که بر شیعه ی او می خندد

در سر کار تشیع کند آخر جان را

ماه کنعانی من !مسند مصر آن تو شد

وقت آنست که بدرود کنی زندان را

داود ش;288031 نوشت:
به نام خدا با سلام با تشکر از عزیزان و زحمت کشانی که این سایت به این زیبایی رو با این حجم زیاد افتتاح کردند، من تازه واردم و از این که خیلی دیر به جمع شما پیوستم برای خودم متاسم ، و دوست دارم تا وقتی که خدا توفیق بندگی میده در خدمت شما عزیزان باشم. انشالله >

بسم الله
سلام
خوش آمديد.
موفق باشيد
يا حق و يا علي ع

به نام خدا

با سلام

شاید بدترین لحظات زندگی ما ، آرزوی انسان دیگری باشد

>

داود ش;288300 نوشت:
شاید بدترین لحظات زندگی ما ، آرزوی انسان دیگری باشد

بسم الله
سلام خيلي زيبا بود دوستان اگر اينگونه متن ها داريد بگذاريد
يا حق

[="Tahoma"][="Black"]

روزهای بی تو*.....

امروز هم گذشت...

یه روز دیگه از روزهای بی تو* بودن..

هنوز از این روزهای وحشتناک باقی مونده …

تنهای تنها میون این همه آدم سخته!...

دلم می گیره وقتی بهش فکر میکنم!

وقتی نگاه می کنم و تا فرسنگ ها کسی را پشت و پناهم نمی بینم

..

خسته شدم از این همه لبخند زورکی!! از این همه بهونه الکی

!!

ای کاش یه ذره، فقط یه ذره شهامت داشتم، اون وقت واسه پنهون کردن بغض تو گلوم سرفه نمی کردم و نمی گفتم مثل اینکه سرما خوردم

!!!.........

اون وقت دیگه بهونه اشکام رفتن پشه تو چشمم نبود!..

خسته ام از جواب دادن های دروغکی، از اینکه به دروغ بخندمو اعلام رضایت بکنم تا کسی نفهمه روزگارم عالیه برای سوختن، برای نابودی

...

من به اینا کاری ندارم! دلم واست تنگ شدددددده ...:Ghamgin:

[/]

برای مشاهده سایز اصلی بر روی تصویر کلیک کنید



يـــا رب ز جــمـال يــار،دوری تـــا كی؟
دور از رخ دلـــدار،صـبــــوری تـــا كی؟

گفتند در اين عشق ضروریست فراق
فــريـاد از ايـن سخن؛ضروری تـا كی؟

شیطان به حضور حضرت موسی آمد و گفت : آیا می خواهی به تو هزار و سه پند بیاموزم؟
موسی گفت : آنچه تو می دانی من بیشتر می دانم و نیازی به پند تو ندارم.
در همین حال جبرئیل وارد شد و گفت : ای موسی! خداوند می فرماید : هزار پند او فریب است اما سه پند او را بشنو.
موسی هم به شیطان گفت : سه پند از هزار و سه پندت را بگو.


شیطان گفت :


1- چنانچه در خاطرت انجام دادن کار نیکی را گذراندی برای انجام آن شتاب کن و گرنه تو را پشیمان می کنم .
2- اگر با زنان بیگانه و نامحرم نشستی غافل از من مباش که تو را به گمراهی وادار می کنم.
3- چون خشم و غضب بر تو مستولی شد جای خود را عوض کن و گرنه فتنه به پا می کنم.

[="Tahoma"][="Black"]

[/]

[="Arial"][="DarkOrchid"]

به نام خدا




فایل پیوست رو از دست ندین

التــــــماس دعــــــای شــــهـــادت:Gol::Nishkhand:[/]

یده بگشا و قدح عشق، بنوش

که مهدی اید و ، دنیا گلستان شود

[="Tahoma"][="Navy"]داخل که شدیم، دیدم بسیجی جوانی توی ستاد فرماندهی نشسته.
گفتم: بچه بلند شو برو بیرون. الان اینجا جلسه است.
یکی از کسانی که اونجا بود، سرش را به گوشم نزدیک کرد و گفت: این بچه، فرمانده‌ی گردان تخریبه!!
[/]

[="Tahoma"][="Navy"]سلام وهاب بازم برگشت امیدوارم کسی از من نرنجیده باشه[/]

[="Tahoma"][="Black"]

یا الله

میگن امروز روزه عشق به خواهره

خواهرای گلم روزتون مبارک

:hamdel::hamdel::hamdel:

[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

مهر آوا;289348 نوشت:
[="Tahoma"][="Black"]
یا الله

میگن امروز روزه عشق به خواهره

خواهرای گلم روزتون مبارک

:hamdel::hamdel::hamdel:

[/]

روزی مونده که به دخترا ربطی نداشته باشه؟؟؟طفلک پسرا:Ghamgin:[/]

[="Tahoma"][="Black"]

نقل قول:
سلام وهاب بازم برگشت امیدوارم کسی از من نرنجیده باشه

سلام...
خوش اومدین...
شاد شدیم...:Gol:
نقل قول:
روزی مونده که به دخترا ربطی نداشته باشه؟؟؟طفلک پسرا:Ghamgin:

خب الان این روز به پسرا هم ربط داره دیگه... چون پسرا هم باید امروز به خواهراشون تبریک بگن خب...:ok:
ربط از این بیشتر؟؟!!!:khaneh:
پس آقا پسرا: لطفا وقتو تلف نکنید و سریع به خواهراتون یه اس بدین و تبریک بگین...:Nishkhand:[/]


دوستان سلام
يه سوال هست كه ذهن منو مشغول كرده
اكر كسي بدونه كه يه سري كارا هست كه در طول زندكيه ماديش در كره زمين بايد انجام بده ، و سخت مشغوله شغلش شه و ديكه وقت نداشته باشه ( با توجه به اين كه بايد يه وديعه الهي رو به سرانجام برسونه -حس مسىوليت بزرك و سنكيني كه به عهدش هست)
و با ازدواج اونكار به سر انجام نميرسه و ازدواج جلوشو ميكيره تكليف جيه اون ادم كامل نيست ؟ اون ادم نميتونه به بهشت بره و مومن باشه؟
اصلا تكليف جيه؟

وهاب 68;289335 نوشت:
سلام وهاب بازم برگشت امیدوارم کسی از من نرنجیده باشه

بسم الله
سلام اقا خوشحال شديم برگشتي تاپيك جون گرفت
موفق باشي
يا حق و يا مهدي عج

capello;289535 نوشت:
اصلا تكليف جيه؟

بسم الله
سلام كاپلو عزيز با موبايل نوشتي ؟
خوب ازدواج نكنه مگر من الان قطع نخاع هستم ازدواج نميتونم بكنم چيم از زوجين كمتره
موفق باشي
يا حق و يا علي ع



حدود ۲۰ سالی بیشتر نداشت. شاید اگر بگویم دستمال سر ازنوع میکروسکوپی ها سرش می کرد، بیشتر به واقعیت شبیه است تا بگویم روسری می پوشید!!! از آن دخترهایی بود که به قول بعضی می گویند: آخرشه!!!

قبل ازماه رمضان بود. وقتی برای مشاوره به اتاق من آمد با روزهای قبل خیلی فرق می کرد. مقنعه سر کرده بود هرچند هنوز موهایش بیرون بود اما آن تیپ کجا، مقنعه امروزش کجا!!!؟؟؟ داشتم از تعجب شاخ در می آوردم !!!

بدون مقدمه و بدون اینکه من سوالی کنم شروع کرد: ” حاج آقا امروز اتفاقی خیلی عجیبی برام پیش اومده!!! “ هنوز از تعجب پوشش جدیدش بیرون نیامده بودم که من را متعجب تر کرد.

گفتم: ” مگه چی شده؟!!! “ درحالی که با انرژی زیاد می خواست حرف بزند گفت:‌ حاج آقا امروز وقتی سوار اتوبوس واحد شدم همین که خواستم برم و روی صندلی بنشینم یک دختر حدود ۲۴ ساله، محجبه، بامانتویی بسیار شیک، چادری اتو کشیده و بسیار مرتب با یک حجاب کامل و بسیار تمیز و شیک، نگاهی به من کرد و با لبخند محبت آمیزیش رو به من گفت: ” خانم خوب بیا کنار من بنشین. “

بدون هیچ حرفی رفتم کنارش بنشینم. هنوز درست و حسابی ننشسته بودم که مرا در لبخند محبت آمیزش غرق کرد و گفت : من دانشجوی دانشگاه اصفهان هستم شما چیکار می کنی؟ …


گرم صحبت شدیم انگار سالها بود که او را می شناختم!!! و سالها بود که دوستش داشتم!!! وسط صحبتهایش دیگر حرفهایش را نمی شنیدم فقط با اشتیاق نگاهش می کردم و پیش خودم می گفتم: خوشا به حال او!!! کاش من هم مثل او مذهبی و محجبه بودم!!! آنچنان با اشتیاق و حسرت از آن دختر چادری سخن می گفت که تصور می کردم آرزویی غیر از اینکه مثل او چادری شود ندارد!!!

حرف حاج آقا: شاید تا آخر عمر دیگر هیچ وقت او را نبیند اما امر به معروف رفتاری این خانم مومنه اثرش را آنچنان بر روان این دختر گذاشته بود که وقتی حرف می زد اشک در چشمانش جمع بود

اشک از اینکه چرا من اینگونه هستم و نتوانسته ام مثل او با حجاب، جذاب و مهربان باشم.
راستی شما چطوری امر به معروف و نهی از منکر می کنید؟

هر شب به حاجتی سر این روضه می رسم

شاید میان بزم عزا آتشم زنید

اشکی نشست بر سر دامان لحظه ها
آتش گرفت و سوخت غزلخوان لحظه ها

می سوخت آن خیام به غم مانده زمین
در های های دیده ویران لحظه ها

این زمین پر بلا را نام دشت کربلاست
ای دل بی درد آه آسمان سوزت کجاست


[SPOILER]سلام دوستان محرم هم نزديكه التماس دعا فراوان خيلي دوست دارم مثل قديم براي امام حسين ع زنجير بزنم[/SPOILER]

مـهـدی;289774 نوشت:
راستی شما چطوری امر به معروف و نهی از منکر می کنید؟

بسم الله
يا علي ع
سلام آقا مهدي الان كه همه بهونه ميگيرن ميگن باعث دردسر ميشه كه من قبول ندارم
موفق باشي
يا حق و يا علي ع

مـهـدی;289774 نوشت:

حدود ۲۰ سالی بیشتر نداشت. شاید اگر بگویم دستمال سر ازنوع میکروسکوپی ها سرش می کرد، بیشتر به واقعیت شبیه است تا بگویم روسری می پوشید!!! از آن دخترهایی بود که به قول بعضی می گویند: آخرشه!!!

قبل ازماه رمضان بود. وقتی برای مشاوره به اتاق من آمد با روزهای قبل خیلی فرق می کرد. مقنعه سر کرده بود هرچند هنوز موهایش بیرون بود اما آن تیپ کجا، مقنعه امروزش کجا!!!؟؟؟ داشتم از تعجب شاخ در می آوردم !!!

بدون مقدمه و بدون اینکه من سوالی کنم شروع کرد: ” حاج آقا امروز اتفاقی خیلی عجیبی برام پیش اومده!!! “ هنوز از تعجب پوشش جدیدش بیرون نیامده بودم که من را متعجب تر کرد.

گفتم: ” مگه چی شده؟!!! “ درحالی که با انرژی زیاد می خواست حرف بزند گفت:‌ حاج آقا امروز وقتی سوار اتوبوس واحد شدم همین که خواستم برم و روی صندلی بنشینم یک دختر حدود ۲۴ ساله، محجبه، بامانتویی بسیار شیک، چادری اتو کشیده و بسیار مرتب با یک حجاب کامل و بسیار تمیز و شیک، نگاهی به من کرد و با لبخند محبت آمیزیش رو به من گفت: ” خانم خوب بیا کنار من بنشین. “

بدون هیچ حرفی رفتم کنارش بنشینم. هنوز درست و حسابی ننشسته بودم که مرا در لبخند محبت آمیزش غرق کرد و گفت : من دانشجوی دانشگاه اصفهان هستم شما چیکار می کنی؟ …

گرم صحبت شدیم انگار سالها بود که او را می شناختم!!! و سالها بود که دوستش داشتم!!! وسط صحبتهایش دیگر حرفهایش را نمی شنیدم فقط با اشتیاق نگاهش می کردم و پیش خودم می گفتم: خوشا به حال او!!! کاش من هم مثل او مذهبی و محجبه بودم!!! آنچنان با اشتیاق و حسرت از آن دختر چادری سخن می گفت که تصور می کردم آرزویی غیر از اینکه مثل او چادری شود ندارد!!!

حرف حاج آقا: شاید تا آخر عمر دیگر هیچ وقت او را نبیند اما امر به معروف رفتاری این خانم مومنه اثرش را آنچنان بر روان این دختر گذاشته بود که وقتی حرف می زد اشک در چشمانش جمع بود

اشک از اینکه چرا من اینگونه هستم و نتوانسته ام مثل او با حجاب، جذاب و مهربان باشم.
راستی شما چطوری امر به معروف و نهی از منکر می کنید؟


چقدر به دلم نشست . مرسي
منم خيلي خيلي دوست دارم اينجوري امر به معروف كنم اما گاهي چيزايي ميبينم كه واقعا پشيمون ميشم. مثلا چندي پيش خانمي خواست امر به معروف كنه خانمي رو، بنده خدا آبروش رفت خانم مانتويي راه افتاده بود دنبالش و هرچي كه دلش خواست نثار اون خانم كرد و ..
ديگه صبر و ظرفيت ها كم شده و آستانه تحمل آدما كم شده

سوگل;289950 نوشت:
چقدر به دلم نشست . مرسي
منم خيلي خيلي دوست دارم اينجوري امر به معروف كنم اما گاهي چيزايي ميبينم كه واقعا پشيمون ميشم. مثلا چندي پيش خانمي خواست امر به معروف كنه خانمي رو، بنده خدا آبروش رفت خانم مانتويي راه افتاده بود دنبالش و هرچي كه دلش خواست نثار اون خانم كرد و ..
ديگه صبر و ظرفيت ها كم شده و آستانه تحمل آدما كم شده

به نام خدا.

سلام.

آقا مهدی ، داداش ، میدونم جاش اینجا نیست ولی خودت شروع کردی دیگه!

1- حتما اون خانم رفته و مستقیما بهش گفته حجابت رو درست کن. خوب بزنی تو گوش کسی مسلما پس میزنه.

2- امر به معروف و نهی از منکر تلخه باید بهش عسل زد تا تلخیش کم بشه.

3- خیلی از معروف ها و منکر ها که برای ما بسیار بدیهیه و اثبات لازم نداره برای خیلی ها نه تنها بدیهی نیست که غیر عقلی هم هست. این ممکنه چون دید اونها با ما فرق میکنه. ممکنه اصلا خدا رو قبول نداشته باشه ، حالا بریم بهش بگیم مثلا حجابت رو رعایت کن که خدا میگه؟ باید از چیزهایی شروع کرد که خوب بودنش به هر عقلی ثابت شده است. مثلا دروغ و غیبت.

4- و به یاد داشته باشید که امر به معروف اثرش به مراتب از نهی از منکر بیشتره. بهتره به محجبه ها گل داد تا اینکه زد تو سر بی حجاب ها.

با تشکر ، ستایشگر :Gol:

داش حامد قشنك كفتي :Gol:

بجه ها اين عشقه منه :
ة

آنان کـﮧ مـﮯ خواهند "طوفان گناهان" غرق شان نکند

آنان کـﮧ از "امواج ناملایمات روزگار" خستـﮧ اند

و آنان کـﮧ دلـﮯ مـﮯ خواهند موّاج از مِهر پسر فاطمـﮧ (س)

بـﮧ گوش ...

"سریع ترین" و "وسیع ترین" کشتـﮯ عالم ، در راه است

هر کـﮧ هستـﮯ و هر چـﮧ هستـﮯ ... مهم نیست

کشتـﮯ 【ح س ی ن ابن علـﮯ】 میهمان مـﮯ پذیرد

هر کـﮧ دارد هوس عشق ♥ح س ی ن♥

بسم اللّـﮧ ...

+ طوفانـﮯ بس عظیم در راه است

به نام خدا.

پروردگارا! نمیگویم که دستم را بگیر.
سال هاست که گرفته ای.
می گویم رهایم نکن.

با تشکر ، ستایشگر :Gol:


به دندانت کشم از خوش خیالی

ببین ای مشک این آشفته حالی

اگرچه دست هایم از تن افتاد

نمی خواهم بیایم دست خالی !

ابعاد فاجعه ای به نام «یک خانواده محترم» این روزها بدلیل عدم اکران آن، هنوز آشکار نگردیده است. فیلمی به سفارش فرانسه که در آن صراحتاً قرآن، جنگ تحمیلی و جمهوری اسلامی مورد هتک قرار می گیرند. تجاوز پسر 15 ساله به دختر خردسال، تجاوز جنسی در زندان اوین، روانی بودن زنان مذهبی، قرآن خواندن به دلیل قرص نخوردن، اجبار نظام برای جبهه رفتن نوجوانانی که از ترس به خود می لرزند و... تنها قسمتی از مفاهیم مستهجن این فیلم است. شدت تخریبگری این اثر ضعیف یه حدی است که فاطمعه معتمد آریا می گوید «هنگام تماشای آن داشتم تشنج می گرفتم». «یک خانواده محترم» تاکنون بدون مجوز، در 16 جشنواره خارجی (از جمله کن) شرکت نموده است. اما آیا این تنها فاجعه ای است که در دوران صدارت جناب شمقدری اتفاق افتاده است؟
جناب آقای شمقدری، آیا وزارت ارشاد در جریان تولید «یک خانواده محترم» بوده؟
ما در همان حد که مطلع باشیم در جریان تولیدات سیما فیلم، در همان حد بوده. در مرحله ای که این فیلم آمد در مرحله پروانه ساخت، رد شد.
خب ببینید، این الان یک فیلمی است که اسلام و ایران و امام و انقلاب و همه چیز را زیر سوال برده. من می خواهم بدانم در جمهوری اسلامی ساخت چنین فیلمی هزینه ای ندارد؟ کسی می تواند همه چیز را زیر سوال ببرد و به کارش ادامه دهد؟
هزینه ای ندارد یعنی چی؟
یعنی بتواند فیلم بعدی اش را راحت بسازد و مجوز بگیرد.
خب ما از آنها شکایت کردیم.



خب هزینه شما چه می شود؟ یعنی اگر قوه قضائیه شکایت را رد کند، شما باز به این فیلمساز مجوز می دهید؟
خب آن را باید ببینیم در آیین نامه هایمان چه می گوید.
همان؛ آیین نامه های تان چه می گوید؟
در آیین نامه های فعلی تصریح خاصی نیست، در آیین نامه های جدیدی که می خواهیم بنویسیم. این کار را سیما فیلم حمایت کرده و اعتماد کرده و ظاهراً اعتمادشان را پاسخ منفی گرفتند.
آقای شمقدری، می خواهم خیلی صریح بفرمایید که آقای بخشی و آقای آفریده اجازه ادامه فیلم سازی در نظام جمهوری اسلامی خواهند داشت یا نه؟
صریح یعنی چی؟
یعنی امکان دارد کسی به اسلام توهین کند، تجاوز به دختر خردسال را نشان دهد، نشان دهد در زندان های جمهوری اسلامی تجاوز جنسی صورت می گیرد و اجازه ادامه فعالیت داشته باشد؟
ما پیشاپیش نظر نمی دهیم.
فیلم را دیدید شما!
شما دارید درباره آینده می پرسید.
در دوران شما.
ما هر وقت آمد تصمیم می گیریم. هنوز که نیامده.
چطور می گویید نیامده؟! شما فیلم را دیدید، من هم دیدم.
نه، هر وقت عواملش آمدند برای ساخت فیلم بعدی.
خب الآن بفرمایید. من می خواهم بدانم موضع دولت آقای احمدی نژاد چیست؟
شما از یک قاضی هم که می خواهی سوال کنی، پرونده را بیست دور می خواند.
این فیلم ماه هاست ساخته شده، همه آن را دیدند...
ما نمی دانیم چه کسی مقصر است؟ این فیلم قطعاً مشکل دارد؛
مشکل اساسی دارد!

اما ما نمی دانیم چه کسی مقصر است.
معلوم است چه کسی مقصر است!! کسی که فیلمنامه را نوشته، کسی که فیلم را تهیه کرده...
شما مطمئنید، من مطمئن نیستم!
یعنی امکان دارد چه کسی مقصر باشد به نظر شما؟
باید بررسی کنیم.
یک احنمال بگویید؛ یعنی به غیر از اینها چه کسی ممکن است مقصر باشد؟
من همچین پاسخ هایی نمی دهم.
آقای شمقدری! چه دلیلی دارد که 6 ماه از فاجعه «یک خانواده محترم» بگذرد و دولت آقای احمدی نژاد هیچ موضعی نگیرد؟
...
چرا موضع نمی گیرید آقای شمقدری؟ 6 ماه از این فاجعه گذشته.
...

راجع به فیلم «نامه های رئیس جمهور» توضیح نمی دهید؟

...

چطور می شود که یک فیلمساز آمریکایی اجازه می گیرد نامه های محرمانه مردم به رئیس جمهور را بخواند؟

شما کی هستی؟

من از 598 هستم. چطور می شود آقای شمقدری که نامه های محرمانه رئیس جمهور (و ایضاً تلفن های آنها به دفتر ریاست جمهوری) در اختیار یک تیم آمریکایی قرار گیرد؟

...

آقای شمقدری فیلم «پریناز»[1] چطور مجوز ساخت گرفت؟

...
آقای شمقدری ما سکوت درج خواهیم کرد و می گوییم آقای شمقدری جواب ندادند.

...


فیلمی که در آن احکام جنسی و زناشویی اسلام مورد حمله قرار گرفته و از زنا قبح زدایی می گردد. این فیلم حتی مجوز اکران محدود در جشنواره فیلم فجر را هم دریافت نکرد. اگرچه رسانه های سکولار، دلیل توقیف آن را «آرایش یکی از بازیگران» عنوان کردند.

[="Arial"][="DarkOrchid"]

به نام خدا...



ای کاش باطن مون هم مثل ظاهر شهرها
حسینی می شد...:Narahat az:

به جای اینکه فقط در ماه محرم ریش بگذاریم و بعدش چهار تیغه کنیم
من که می گم این یه جور بدعت هست

ای کاش یه خورده تحقیق کردنمون ، مطالعمون مثل آدمی زاد باشه...

:Ghamgin::Sham:

روحانی که روی منبر فقط از امام حسین بگه و آخرشم روضه
اصلا وقتتون رو تلف نکنین پای چنین منبری

روحانی در کنار این مسائل
یکم از شهدایی بگو که چگونه حسینی شدن ...
یه خورده سبک صحبت کن ، بچه محصل ، و همه قشر بفهمن چی می گی

یه سخنرانی می تونه یه آدم منحرف رو برگردونه
من خیلی ها رو دیدم...
و حتما شمام سراغ دارید...

مجلس امام حسین باید پس از پایانش درس یاد بگیریم
گریه و زاری و سینه زنی جای خود...

محرم و صفر نشانی است که راه گم نشه...
در کنارش باید کار کرد...
روحانیون مثل همیشه
سکان دار این مراسمات هستن...

من گفتم بازم می گم
هر کس روی منبرش
از شهدا نگه
فردای قیامت باید جوابگو باشه...
:Ghamgin:

(فایل پیوست تقدیم به شما از دستش ندین)



[/]

[="Tahoma"][="Navy"]محبت یعنی این...

[/]

[="black"] امام علی عليه‏السلام :[/]

[="magenta"]نَحنُ نُریدُ ألاّ نَموتَ حَتَّی نَتوبَ، وَ نَحنُ لانَتوبُ حَتَّی نَموتَ.[/]
[="seagreen"]قصد ما این است که نمیریم تا توبه کنیم، ولی توبه نمی کنیم تا اینکه می میریم[/]
[="black"](شرح ابن ابی الحدید ج 20 ص329)[/]

در این کویر بارش نم نم غنیمت است
یک قطره آب اگر برسد هم غنیمت است
در حسرت نگاه عطشناک تو هنوز ...
بغض شکسته ، سینه پر غم غنیمت است
هم آفتاب ِتشنه و هم خیمه های داغ
برگونه های سوخته شبنم غنیمت است
آبی برای رفع عطش نیست بعد از این
یک قطره اشکِ سرخ ِ محرم غنیمت است
از شش جهت به سینه تو زخم می زنند
اینجا که نیزه ها شده مرهم غنیمت است
وقتی که تیغ بر تن تو تشنه می شود
زیر زبان چشیدن خاتم غنیمت است
بر سینه ات نشست کسی ....ها...نفس ...نفس
وقتی که بازدم نرسد ...دَم غنیمت است
«مجلس تمام گشت و به آخر رسید کار»
حالا بیا که مجلس ماتم غنیمت است

حامد حجتی


[=B Lotus]

[=B Lotus]د[=B Lotus]یوار غصه بر سرم آوار شد حسین
تاریخ رنج فاطمه تکرار شد حسین
آییـنه صــداقت قلب تمام شهر
مجروح تازیانه زنــگار شد حسین










[=microsoft sans serif]

[=Microsoft Sans Serif]ت

[=Microsoft Sans Serif]مام فخرمن این است درتمامی عمر
[=Microsoft Sans Serif]که خوانده اند مراهم گدای ثارالل
[=Microsoft Sans Serif]ه






اصلا حسین جنس غمش فرق می‌کند
این راه عشق، پیچ و خمش فرق می‌کند
اینجا گدا همیشه طلبکار می‌شود
اینجا که آمدی کرمش فرق می‌کند
شاعر شدم برای سرودن برایشان
این خانواده محتشمش فرق می‌کند
صد مرده زنده می‌شود از ذکر یا حسین
عیســــای خانواده دمش فرق مــی‌کند
از نـــوع ویــــژگی دعـــا زیر قبـــــــه‌اش
معلوم می‌شود حرمش فرق می‌کند
تنها نه اینکه جنس غمش، جنس ماتمش
حتی سیاهی علمش فرق می‌کند
با پای نیزه روی زمیـــــن راه می‌رود
خورشید کاروان قدمش فرق می‌کند
من از "حسیـــــــــنُ منّی" پیغمبر خدا
فهمیده‌ام حسین همه‌اش فرق می‌کند

شما مشکی نمی پوشید؟؟؟

:Graphic (29):


⦁✤ طرح پروفایل عاشورایی محرم 91 ✤⦁. ویژه کاربران خوش ذوق

[b]content[/b]

سلام دوستان
اينجا خيلي بارون مياد، الان 2 روزه كه از خورشيد خانم خبري نيست تازه دارم نفس ميكشم تو اين هوا. خدا كنه هر روز بارون بياد بلكه يه ذره هوا تميز شه:parandeh:

"سبحان الله یا فارج اللهم و یا کاشف الغم فرج همی و یسر امری و ارحم ضعفی و قله حیلتی و ارزقنی من حیث لا احتسب یا رب العالمین"

حضرت محمد(ص) فرمودند:
هر کس مردم را از این دعا با خبر کند در گرفتاریش گشایش پیدا می کند


[=&quot]


Capello;290060 نوشت:
بجه ها اين عشقه منه :
ة

یعنی چی:Gig:

چراپست بالا هیچی نشون نمیده :Gig:

شیماسالاری;290642 نوشت:
یعنی چی:Gig:

axe havapeymaye jet fokker 100 bood ke bande doost daram senior Captain e oon sham

inam linkesh

http://www.myaviation.ir/details.aspx?id=4485

[="Tahoma"][="Navy"]ماها کجا واینا کجا...
به خدا رسمش نیست
IMAGE(<a href="http://ups.night-skin.com/up-91-02/بنی-آدم.jpg" rel="nofollow">http://ups.night-skin.com/up-91-02/بنی-آدم.jpg</a>)
[/]

دلمو گره میزنم به ضریح مشبکت...

خواهی خلاص شوی زدستم بگو بمیر
اما مدال نوکریت را زمن نگیر

من غیر نوکری تو درسی نخوانده ام
گویی زپیش من برو یعنی همان بمیر

گیرم که پای من برود از دیار تو
در زیر پای خود سر من کرده ای اسیر

من دیگر از کنار تو جایی نمی روم
شاید به یک اشاره بگویی چقدر دیر

ما هر چه بد شویم زکویت نمی رویم
از ما گناه آید و بخشودن از امیر

ما نذر کرده ایم فدای شما شویم
گر لحظه ای جمال تو ببینیم سیر سیر

من زروقی زکاه و تو دریای مرحمت
من نوکر سپاه و تو ارباب بی نظیر

موضوع قفل شده است