اهل سنت پاسخ دهند؟؟؟؟

تب‌های اولیه

221 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام

ohfreedom;289490 نوشت:
عمر هرگز اذان را تغییر ندادند؛ بی خودی هم داستان سرایی نکنید، ریشه را بیابید، فعلا که اذان و نماز شما متفاوت است.
برای اثبات بدعتهای صورت گرفته توسط خلفا توصیه می کنم که کتاب النص و الاجتهاد علامه شرف الدین مطالعه شود.لینک دانلود:

http://www.askdin.com/thread4489.html

بخصوص درباره بدعت در اذان صبح حتما شماره 23 کتاب مطالعه شود.اگر اشکالی به مطالب کتاب بود جداگانه مطرح شود.

ohfreedom;289490 نوشت:
آیا نماز خواندن ما به پیامبر شبیه نیست یا شما؟ تفسیر عیاشی ج 2 ص 36 به وضوح می گوید: عباده بآيتين من كتابه (1) ان لا يكذبوا بما لا يعلمون أو يقولوا بما لا يعلمون، وقرأ: (بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه) وقال: (ألم يؤخذ عليهم ميثاق الكتاب ان لا يقولوا على الله الا الحق) (2) 99 - عن اسحق قال أبو عبد الله عليه السلام: خص الله الخلق في آيتين من كتاب الله، أن لا يقولوا على الله الا بعلم ولا يردوا الا بعلم، ألم يؤخذ عليهم ميثاق الكتاب ان لا يقولوا الا الحق، وقال: (بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه ولما يأتهم تأويله) (3). 100 - عن اسحق بن عمار (4) عن أبى عبد الله عليه السلام قال: قلت له: أيضع الرجل يده على ذراعه في الصلوة ؟ قال: لا بأس ان بنى اسرائيل كانوا إذا دخلوا في الصلوة دخلوا متماوتين (5) كأنهم موتى فأنزل الله على نبيه عليه السلام خذ ما آتيتك بقوة، فإذا دخلت الصلوة فادخل فيها بجلد وقوة، ثم ذكرها في طلب الرزق، فإذا طلبت
ohfreedom;289490 نوشت:
ترجمه: از عبو عبدالله به عمار نقل است که دست ها در نماز چگونه باشد؟ گفت: بهتر است مانند بنی اسرائیل چون مردگان در برابر خداوند (با دست باز) نباشیم!!!

کجای عبارت حدیث چنین معنایی می دهد که شما برداشت یا کپی کردید و بعنوان ترجمه ذکر کردید.
علاوه بر این ؛اگر فرضا برداشت شما صحیح باشد؛سند عیاشی منقطع است و با روایات صحیح متعددی نیز
در تعارض است که در این رابطه به کتاب "وسائل الشیعه" بَابُ عَدَمِ جَوَازِ التَّكْفِيرِ وَ هُوَ وَضْعُ إِحْدَى الْيَدَيْنِ عَلَى الْأُخْرَى فِي الصَّلَاةِ وَ عَدَمِ جَوَازِ الْفِعْلِ الْكَثِيرِ فِيهَا(وسائل الشيعة ؛ ج‏7 ؛ ص265)رجوع کنید.



سلام علیکم

رحمان;289539 نوشت:
کجای عبارت حدیث چنین معنایی می دهد که شما برداشت یا کپی کردید

همان " کپی کردید " صحیح است

قوم بنی اسرائیل دستشان را بر هم میگذاشتند و تماوت یعنی به خود تلقین میکردند با اینگونه ایستادن
که خضوع یعنی اینگونه ایستادن
خضوع در نماز یعنی چمباتمه زدن در نماز و در عین حال گردنکشی در برابر کتاب و عترت و سنت انبیاء با تمام قدرت

ضمنا کمی به سفارشهای قبل از این حدیث هم نگاهی بیاندازید
_____________________________________

تَماوَتَ الرجلُ إِذا أَظْهَر من نَفْسِه التَّخافُتَ والتَّضاعُفَ مِن العبادة والزهد والصوم
لسان العرب دار صادر - بيروت 2/90

فاتح;289564 نوشت:
قوم بنی اسرائیل دستشان را بر هم میگذاشتند

یه سرچ ساده بکن ببین بنی اسرائیل دست باز به نماز می ایستد یا دست بسته؟
اهل یهود در نماز دست باز و در دعا دستان را مشت کرده و روبروی سینه می گذارند.

رحمان;289539 نوشت:
کجای عبارت حدیث چنین معنایی می دهد که شما برداشت یا کپی کردید و بعنوان ترجمه ذکر کردید.
علاوه بر این ؛اگر فرضا برداشت شما صحیح باشد؛سند عیاشی منقطع است و با روایات صحیح متعددی نیز
در تعارض است که در این رابطه به کتاب "وسائل الشیعه" بَابُ عَدَمِ جَوَازِ التَّكْفِيرِ وَ هُوَ وَضْعُ إِحْدَى الْيَدَيْنِ عَلَى الْأُخْرَى فِي الصَّلَاةِ وَ عَدَمِ جَوَازِ الْفِعْلِ الْكَثِيرِ فِيهَا(وسائل الشيعة ؛ ج‏7 ؛ ص265)رجوع کنید.

اینکه کتب شما مغایرت دارند با هم مشکل شماست نه ما، ما که 2 تا صحیحین داریم و 4 تا سنن رابعه، تکلیفمون با بقیه معلومه...

شما مطالبی در دیگر تفسیرتان دارید که مغایرت دارد با تفسیر عایشی که از قدیمی ترین تفسیر های شماست.

خوب این مشکل شماست نه ما

عن جابربن سمره قال: سمعت النبی یکون اثناعشر امیراً فقال کلمه لم اسمعها
. فقال ابی انه قال: کلّهم من قریش

جابربن سمره گوید : از رسول خد ا شنیدم که فرمودند : در آینده دوازده امیر خواهد
بود و سپس کلمه اي اضافه کردند که نشنیدم. پس پدرم گفت که رسول خد ا در ادامه
فرمودند: همه ي ایشان از قریش اند.

صحیح بخاري، کتاب الاحکام، باب 52 ، حدیث 7222 ، صفحه 12

سوال من از علمای اهل سنت این است که این 12 امیر که اهل قریش نیز هستند از نظر شما چه کسانی هستند؟

علی مع الحق;289912 نوشت:
ن جابربن سمره قال: سمعت النبی یکون اثناعشر امیراً فقال کلمه لم اسمعها
. فقال ابی انه قال: کلّهم من قریش

جابربن سمره گوید : از رسول خد ا شنیدم که فرمودند : در آینده دوازده امیر خواهد
بود و سپس کلمه اي اضافه کردند که نشنیدم. پس پدرم گفت که رسول خد ا در ادامه
فرمودند: همه ي ایشان از قریش اند.

صحیح بخاري، کتاب الاحکام، باب 52 ، حدیث 7222 ، صفحه 12

سوال من از علمای اهل سنت این است که این 12 امیر که اهل قریش نیز هستند از نظر شما چه کسانی هستند؟

این حدیث در صحیحین و غیره با الفاظ و کلمات مختلفی روایت شده است:

- دوازده امیر خواهد بود که همه از قریش هستند[۱].

- تا دوازده خلیفه که همه از قریش هستند اسلام با قدرت خواهد بود[۲].
- این دین همواره با قدرت و محکم خواهد بود تا آن که دوازده خلیفه بیایند[۳].
- تا وقتی دوازده نفر خلافت کنند کار مردم پیش می‌رود[۴].

- این دین همواره بر پا خواهد بود تا آن که دوازده خلیفه بر شما حکمرانی می‌کنند و بر همه امت اتفاق دارند[۵].

1 - در حدیث بیان شده که دین در دوران خلافت آن‌ها با قدرت خواهد بود سپس این قدرت از بین می‌رود، پس چه زمانی دین با قدرت بوده؟ و چه زمانی دین خوار و ضعیف بوده است؟
۲- شیعه می‌گویند که دین هرگز در خلافت خلفای گذشته با قدرت نبوده بلکه ائمه آنها از ترس پنهان بوده‌اند و با تقیه رفتار می‌کرده‌اند. و بلکه می‌گویند که در دوران ابوبکر و عمر و عثمان فساد بوده است و از دیدگاه آنها حتی خود علی نتوانسته دین واقع را آشکار کند و او بر تقیه عمل می‌کرده است، پس نتوانست که قرآن واقع را بیرون بیاورد، و نتوانست از نماز تراویح جلوگیری کند، و همچنین نتوانست ازدواج موقت را رواج دهد.
۳- در حدیث بیان نشده که ائمه دوازده تا هستند بلکه حدیث خبر می‌دهد که دین در دوران حکومت این دوازده نفر با قدرت خواهد بود.
۴- امام منتظر (مهدی) تا قیامت حکومت می‌کند، پس چه زمانی قدرت هست و چه وقت ضعف است.
۵- پیامبر ص فرمود همه از قریش هستند و بعید به نظر می‌رسد که منظور او علی و فرزندانش بوده است، ولی اگر حتی می‌گفت آنها از فرزندان اسماعیل هستند شیعه ادعا می‌کردند که منظور ائمه آنهاست چون ائمه از اولاد اسماعیل بن ابراهیم می‌باشند.
۶- در صحیح مسلم آمده که در امت من دوازده منافق هست، بنابراین عدد اعتباری ندارد.
۷- قرآن در مورد پیامبران و رسات‌هایشان سخن گفته، اما اشاره‌ای به ائمه نکرده با اینکه از دیدگاه شیعه ائمه از پیامبران برتر و مهمتر هستند.
۸- چرا علی شورا را پذیرفت، و چرا حسن به نفع معاویه از خلافت دست کشید، و چرا همه ائمه‌اشان با خلفای بیعت کرده‌اند …. و حسین با معاویه بیعت کرد.

۹- شما می‌گویید در مورد خلافت علی نص آمده اما سخنان علی با این مخالف است چنان که در نهج‌البلاغه آمده که علی گفت:
- اگر وزیرتان باشم بهتر از آن است که امیرتان باشم، آیا شما را بعد از آن که مسلمان هستید به کفر فرمان می‌دهد[۶].
- وقتی علی خلافت را به عهده گرفت ادعا نکرد که نصّی دربارة خلافت او وجود دارد بلکه گفت خلافت را به او تحمیل کرده‌اند.
- شورا از آن مهاجرین و انصار است اگر همه بر کسی اتفاق کردند و او را امام نامیدند خداوند آن را پسندیده است[۷].
- البیاضی می‌گوید علی برای اصحاب نص خلافت را بیان نکرد (الصراط المستقیم).
۱۰- وقتی محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن (النفس الزکیه) قیام کرد امام صادق به فرزندانش موسی و عبدالله اجازه داد که به او ملحق شوند[۸].
۱۱- معقول نیست که با این همه روایاتی که شیعه دربارة ائمه روایت می‌کنند این همه روایات از بزرگان شیعه پنهان باشد، و شیعه بعد از وفات هر امامی دچار اختلاف شده‌اند که این قطعاً بر این دلالت می‌کند که این احادیث بعدها ساخته شده‌اند.
۱۲- ولایت ائمه از دیدگاه شیعه سری است، رضا می‌گوید ولایت خداست که آن را به طور سرّی به جبرئیل داده است، و جبرئیل آن را مخفیانه به محمد، و محمد آن را به صورت سرّی به علی، و علی به هر کس که خواسته داده است، و شما آن را آشکار و پخش می‌کنید. چه کسی حرفی را که شنیده پیش خود نگاه داشته است. نگا: الکافی.

۱۳- اوصاف دوازده تا و زمان آنها:
- آنها خلافت را به عهده می‌گیرند – اسلام در دوران آنها قدرتمند است – مردم بر آنها اتفاق دارند. از این صفات هیچ چیزی بر ائمه شیعه انطباق پیدا نمی‌کند جز تعداد، و عدد یک ادعاست، و حسن عسکری بدون فرزنده مرده است. و ائمه یازده تا می‌شوند.
اینها تقریباً مهم‌ترین دلایلی بودند که شیعه از آن استدلال می‌کنند که علی باید قبل از ابوبکر و عمر و عثمان به امامت و خلافت می‌رسید، و دلایل دیگری هست که من به آن نپرداختم زیرا بر آنچه می‌خواهند حداقل از دیدگاه من دلالت ندارند.

پاسخ به تیجانی در مورد این حدیث (۶۲) ودر صفحه ۱۹۷ می گوید[۹] (بعنوان مثال حدیث: (الخلفاء من بعدی اثنا عشر کلهم من قریش). وفی روایة: (کلهم من بنى هاشم).
(خلفاء بعد از من دوازده نفرند، همه آنها از قریش ودر روایتی همه آنها از بنی هاشم اند). این حدیث را بخاری، مسلم وهمه صحاح اهل سنت روایت کرده اند).
دروغ ودروغگویان را خداوند لعنت کند. این حدیث، حدیث معروفی است اما این لفظ آن نیست بلکه لفظ معروف آن عبارتست از:
(لایزال أمر الناس ماضیاً ما ولیهم اثناعشر رجلاً کلهم من قریش) . ( امرمردم همچنان ادامه دارد تا دوازده مرد که همگی از قریش اند حکومت نمایند[۱۰]).
الفاظ دیگری هم وجود دارد که ما این الفاظ را باذکر مصادرشان می آوریم.
(ان هذا الامر لا ینقضى حتی یمضى فیهم اثناعشر خلیفه کلهم من قریش)[۱۱].
(این دین به پایان نمیرسد تادر میان آنها دوازده خلیفه نیاید وهمه آنها از قریش اند).
(لایزال الاسلام عزیزا الی اثنی عشر خلیفه کلهم من قریش ) [۱۲].
(اسلام همچنان تا دوازده خلیفه که همه از قریش اند، عزیز است).
(لایزال الدین قائمأ حتى تقوم الساعة أو یکون علیکم اثناعشر خلیفة کلهم من قریش)[۱۳].
(دین همچنان پابر جاست تا قیامت برپا شود یابر شمادوازده خلیفه بیایند که همه شان از قریش است).
(لایزال هذا الدین عزیزاً منیعاً إلى اثنی عشر خلیفة کلهم من قریش)[۱۴].
(این دین همچنان غالب ومستحکم است تا دوازده خلیفه بیایند وهمه آنها از قریش اند).

خواننده گرامی! حتما شما دو مطلب را ملاحظه نمودید:
(۱) اختلاف لفظی که میان روایت مسلم ونقل تیجانی وجود دارد.
(۲) درهیچ یک از این روایات جمله (کلهم من بنی هاشم)[۱۵] وجود ندارد. واین جمله را تیجانی از جیبش بیرون آورده واز جمله دروغهای بی پایانش است.
اما مسئله اول یعنی لفظ حدیث، برهیچ خردمندی پوشیده نیست که لفظ حدیث، به دلائل زیر بر هدف تیجانی دلالت نمی کند:
(۱) الفاظ حدیث دلالت میکنند که این دوازده نفر، برمردم حکومت میکنند وامیر آنها میشوند واین مطلب در حدیث آشکار است.
(۲) از ائمه دوازه گانه شیعه فقط حضرت علی و حسن -رضی الله عنهما- حکومت کردند.
(۳) پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- در این حدیث می گوید: دین همچنان غالب، توانا واستوار باقی می ماند تا حکومت دوازده خلیفه بپایان رسد وبه اعتقاد شیعه، امام دوازدهم هنوز نیامده است با وجود اینکه امروز مسلمانان در ذلت وضعف بسر می برند تا جائیکه کفار برآنها مسلط شده وبه بدترین وجهی آنها را شکنجه میکنند و خداوند می داند که به پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- دروغ گفته نمیشود وپیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- هم دروغ نمیگوید.

اینجا این سؤال مطرح میگردد که پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- می فرماید: دوازده نفر حکومت میکنند وامور مسلمین را بدست میگیرند وتعداد ائمه شیعه هم دوازده نفر است آیا این تساوی عدد صرفاً یک مسئله اتفاقی است؟
در پاسخ باید گفت: خیر، این مسئله تصادفی واتفاقی نیست وشیعیان اولیه اعتقاد به امامت دوازده نفر نداشتند به همین خاطر هم به گروههای زیادی تقسیم شدند. گروهی از شیعه، تنها به امامت حضرت علی -رضی الله عنه- اعتقاد دارند وهمینجا توقف میکنند وآنها را سبئیه میگویند وگروهی امامت حضرت علی، حسن، حسین ومحمد بن علی را می پذیرند وتوقف میکنند واینها را کیسانیه میگویند وگروهی دیگر به امامت تا جعفر صادق اعتقاد دارند وتوقف می کنند وبالاخره گروهی به امامت مهدی منتظر اعتقاد دارند وآنها اثناعشری هستند. وگروههای دیگر واختلافات زیادی میان آنها وجود دارد، برای شناخت بیشتر به کتاب (فرق الشیعة) نوبختی، مراجعه کنید.
وشما ای خواننده گرامی! مشاهده میکنید که اعتقاد به دوازده امام خیلی دیر هنگام در میان تشیع پیدا شد واصلاً این فرقه اثنا عشری میان متقدمین شیعه وجود نداشت پس اینگونه احادیث، بعد از وفات رسول اکرم -صلی الله علیه وآله وسلم-، بلکه بعد از وفات بیشتر ائمه شیعه ساخته ووضع شده است.
در نتیجه برای خواننده گرامی آشکار گردید که شیعه این عدد را مساوی با آنچه در حدیث رسول خدا -صلی الله علیه وآله وسلم- آمده است، قرار دادند.
ودر پایان باید گفت: که در روایت صحیح آمده است که (کلهم من قریش)[۱۶]. وچنین نیست که پیامبر خدا -صلی الله علیه وآله وسلم-، عام تر را ذکر کند وهدفش، خاص تر باشد. این خلاف فصاحت وبلاغت است درحالیکه پیامبر صلوات الله وسلامه علیه، فصیح ترین وبلیغ ترین انسانها است.

بعنوان مثال اگر اعلان کنیم که هر فرد عرب را صد دینار میدهیم وفردی مصری نزد ما بیاید، بگوئیم نه، هدف ما هر سوریه ای است، آیا وی مارا متهم به نادانی وناتوانی در گفتار نمیکند ونمیگوید پس چرا نمیگوئید هر سوریه ای را صد دینار می دهیم؟ واگر هدف پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- حضرت علی-رضی الله عنه- و فرزندانش می بود، می گفت: آنها علی وفرزندانش هستند وتازه اگر پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- میگفت: همه این خلفاء از بنی هاشم، هستند چنین سخنی هم بلیغ نبود زیرا فرزندان هاشم بسیارند وقریش از آنها بیشترند در حالیکه روایت در مورد قریش آمده است. و اگر تیجانی ودیگران به خاطر مناسبت عدد، به این حدیث استدلال میکنند، در مورد حدیثی که مسلم در صحیحش روایت کرده است که رسول اکرم -صلی الله علیه وآله وسلم- فرمود: در امت من دوازده نفر منافق است[۱۷]، چه تفسیری دارند؟

(۶۳) ودر صفحه ۲۷۴ می گوید: (بخاری در صحیح خود در کتاب (وصایا) ومسلم نیز در صحیح خود در کتاب (الوصیة) نقل کرده اند که در حضور عائشه ذکر شد که پیامبر، سفارش علی را کرده است واو را جانشین خود قرار داده است).
تیجانی حدیث را سانسور کرده وناقص آورده است (عامله الله بمایستحق). وکار تیجانی مانند کسی است که این آیه را می بینید سوره بقره آیه (۱۱۱) ﴿وَقَالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کَانَ هُوداً أَوْ نَصَارَى تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ﴾[۱۸]. آیه را قطع میکند ومیگوید: آیا در قرآن نیامده است که ﴿وَقَالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کَانَ هُوداً أَوْ نَصَارَى﴾. (فقط یهود ونصاری وارد بهشت میشوند) وآیه را تکمیل نمیکند وپاسخ خداوند را ذکر نمیکند.
اینجا، تیجانی تلاش نموده است تا با حدیث چنین برخوردی نماید او میگوید: در حضور عائشه ذکر شد که پیامبر، سفارش علی را کرده است. و حدیث را کامل نمیکند ماهم اکنون حدیث را بطور کامل می آوریم.
(عن الأسود بن یزید قال: ذکروا عند عائشه أن علیاً کان وصیاً فقالت: متى أوصی إلیه؟ قد کنت مسندته إلى صدری فدعا بالطست فلقد انخنث فى حجری وما شعرت أنه مات، فمتى أوصی إلیه؟) (از اسود بن یزید روایت شده که فرمودند: در حضور حضرت عائشه -رضی الله عنها- ذکر شد که حضرت علی-رضی الله عنه- وصی پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- است حضرت عائشه -رضى الله عنها- فرمودند: چه وقت به او وصیت نمود؟ من او را به سینه ام تکیه داده بودم که طشتی خواست ودر آغوشم متمایل وکج شد ومن احساس نکردم که او -صلی الله علیه وآله وسلم- در گذشت. پس چه وقت به او وصیت کرد؟ روایت بخاری ومسلم[۱۹].
از حدیث فهمیده می شود که عائشه صدیقه -رضى الله عنها- سخن کسی را گفت: پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- به حضرت علی رضی الله عنه وصیت کرده است، نپذیرفت.

(۶۴) ودر صفحه ۲۹۰ می گوید: (حضرت [۲۰] فرمود: (در مورد اهل بیت) (برآنان پیشی نگیرید که هلاک می شوید واز آنان تخلف نجوئید که هلاک می شوید وبه آنان یاد ندهید چرا که آنان از شما داناتر هستند).
این حدیث، دروغی است که بر رسول خدا -صلی الله علیه وآله وسلم- بسته شده است.
خواننده گرامی! همیشه بامن، سخن تیجانی را به خاطر داشته باش که گفت: (فقط به احادیث صحیحی که مورد اتفاق شیعه وسنی است، اعتماد می کنم وفقط به احادیث صحیح استدلال می کنم). تا میزان دروغ گویی و وعده خلافی هایش را بشناسی.
این حدیث را هیثمی در کتابش (مجمع الزوائد)[۲۱] آورده است ومیگوید: در اسنادش حکیم بن جبیر است.
امام احمد میگوید: حکیم بن جبیر، فردی ضعیف ومنکر الحدیث است، دار قطنی میگوید: متروک است. شعبه میگوید: اگر از حکیم بن جبیر حدیث نقل کنم، بیم دارم وارد آتش جهنم شوم. وجوزجانی میگوید: حکیم، فردی، کذاب است [۲۲].
----------------------------
منبع: تلفیقی از کتاب های زیر:
(۱): “دروغ گویان را بشناسید”، نوشته: شیخ عثمان خمیس، مترجم: جعفر تقی زاده
(۲): “نگرشی نو به تاریخ صدر اسلام”، نوشته: شیخ عثمان خمیس، مترجم: اسحاق دبیری
——————————-
پی نوشت:
[۱]: بخاری، کتاب الأحکام حدیث ۷۲۲۲ و مسلم، کتاب الإمارة حدیث ۱۸۲۱٫
[۲]: مسلم، کتاب الإمارة حدیث ۱۸۲۱٫
[۳]: منبع سابق.
[۴]: منبع سابق.
[۵]: ابو داود، کتاب المهدی حدیث ۴۲۷۹٫
[۶]: نهج البلاغة ص ۱۳۶٫
[۷]: نهج البلاغه ص ۳۶۷٫
[۸]: مقاتل الطالبیین ص ۲۴۴٫
[۹] شماره صفحه از کتاب عربی می باشدو درترجمه فارسی آن، نیافتم.
[۱۰] صحیح مسلم ـ کتاب الامارة شماره (۶).
[۱۱] صحیح مسلم ـ کتاب الامارة ـ شماره (۵).
[۱۲] صحیح مسلم کتاب الامارة شماره (۷).
[۱۳] صحیح مسلم کتاب الامارة شماره (۱۰).
[۱۴] صحیح مسلم کتاب الامارة شماره (۹).
[۱۵] همه آنها از بنی هاشم اند.
[۱۶] همه آنها از قریش اند.
[۱۷] -صحیح مسلم- کتاب صفات المنافقین- شماره ۱۰٫
[۱۸] ( گفتند: فقط یهود ونصاری وارد بهشت می شوند، این آرزوی آنها است، اگر در گفتار تان صادق هستید دلیل تان را بیاورید).
[۱۹] فتح الباری ـ کتاب الوصایا / باب الوصایا ـ شماره ۲۷۴۱ / صحیح مسلم ـ کتاب الوصیة شماره ۱۹٫
[۲۰] یعنی رسول خدا -صلی الله علیه وآله وسلم-. (مترجم)
[۲۱] مجمع الزوائد (۹/۶۳ ـ ۶۴).
[۲۲] حدیثی که راوی آن چنین فردی باشد از چه اعتباری برخوردار است که تیجانی به آن استدلال می کند.

استدلال شیعه به حدیث اثناعشر

این حدیث در صحیحین و غیره با الفاظ و كلمات مختلفی روایت شده است:

- دوازده امیر خواهد بود كه همه از قریش هستند[1].

- تا دوازده خلیفه كه همه از قریش هستند اسلام با قدرت خواهد بود[2].

- این دین همواره با قدرت و محكم خواهد بود تا آن كه دوازده خلیفه بیایند[3].

- تا وقتی دوازده نفر خلافت كنند كار مردم پیش می‌رود[4].

- این دین همواره بر پا خواهد بود تا آن كه دوازده خلیفه بر شما حكمرانی می‌كنند و بر همه امت اتفاق دارند[5].

و اینك دلایلی را ذكر می‌كنیم

1- در حدیث بیان شده كه دین در دوران خلافت آن‌ها با قدرت خواهد بود سپس این قدرت از بین می‌رود، پس چه زمانی دین با قدرت بوده؟ و چه زمانی دین خوار و ضعیف بوده است؟

2- شیعه می‌گویند كه دین هرگز در خلافت خلفای گذشته با قدرت نبوده بلكه ائمه آنها از ترس پنهان بوده‌اند و با تقیه رفتار می‌كرده‌اند. و بلكه می‌گویند كه در دوران ابوبكر و عمر و عثمان فساد بوده است و از دیدگاه آنها حتی خود علی نتوانسته دین واقع را آشكار كند و او بر تقیه عمل می‌كرده است، پس نتوانست كه قرآن واقع را بیرون بیاورد، و نتوانست از نماز تراویح جلوگیری كند، و همچنین نتوانست ازدواج موقت را رواج دهد.

3- در حدیث بیان نشده كه ائمه دوازده تا هستند بلكه حدیث خبر می‌دهد كه دین در دوران حكومت این دوازده نفر با قدرت خواهد بود.

4- امام منتظر (مهدی) تا قیامت حكومت می‌كند، پس چه زمانی قدرت هست و چه وقت ضعف است.

5- پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- فرمود همه از قریش هستند و بعید به نظر می‌رسد كه منظور او علی و فرزندانش بوده است، ولی اگر حتی می‌گفت آنها از فرزندان اسماعیل هستند شیعه ادعا می‌كردند كه منظور ائمه آنهاست چون ائمه از اولاد اسماعیل بن ابراهیم می‌باشند.

6- در صحیح مسلم آمده كه در امت من دوازده منافق هست، بنابراین عدد اعتباری ندارد.

7- قرآن در مورد پیامبران و رسات‌هایشان سخن گفته، اما اشاره‌ای به ائمه نكرده با اینكه از دیدگاه شیعه ائمه از پیامبران برتر و مهمتر هستند.

8- چرا علی شورا را پذیرفت، و چرا حسن به نفع معاویه از خلافت دست كشید، و چرا همه ائمه‌اشان با خلفای بیعت كرده‌اند .... و حسین با معاویه بیعت كرد.

9- شما می‌گویید در مورد خلافت علی نص آمده اما سخنان علی با این مخالف است چنان كه در نهج‌البلاغه آمده كه علی گفت:

- اگر وزیرتان باشم بهتر از آن است كه امیرتان باشم، آیا شما را بعد از آن كه مسلمان هستید به كفر فرمان می‌دهد[6].

- وقتی علی خلافت را به عهده گرفت ادعا نكرد كه نصّی دربارة خلافت او وجود دارد بلكه گفت خلافت را به او تحمیل كرده‌اند.

- شورا از آن مهاجرین و انصار است اگر همه بر كسی اتفاق كردند و او را امام نامیدند خداوند آن را پسندیده است[7].

- البیاضی می‌گوید: علی برای اصحاب نص خلافت را بیان نكرد (الصراط المستقیم).

10- وقتی محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن (النفس الزكیه) قیام كرد امام صادق به فرزندانش موسی و عبدالله اجازه داد كه به او ملحق شوند[8].

11- معقول نیست كه با این همه روایاتی كه شیعه دربارة ائمه روایت می‌كنند این همه روایات از بزرگان شیعه پنهان باشد، و شیعه بعد از وفات هر امامی دچار اختلاف شده‌اند كه این قطعاً بر این دلالت می‌كند كه این احادیث بعدها ساخته شده‌اند.

12- ولایت ائمه از دیدگاه شیعه سری است، رضا می‌گوید: ولایت خداست كه آن را به طور سرّی به جبرئیل داده است، و جبرئیل آن را مخفیانه به محمد، و محمد آن را به صورت سرّی به علی، و علی به هر كس كه خواسته داده است، و شما آن را آشكار و پخش می‌كنید. چه كسی حرفی را كه شنیده پیش خود نگاه داشته است. (نگا: الكافی).

13- اوصاف دوازده تا و زمان آنها:

- آنها خلافت را به عهده می‌گیرند – اسلام در دوران آنها قدرتمند است – مردم بر آنها اتفاق دارند. از این صفات هیچ چیزی بر ائمه شیعه انطباق پیدا نمی‌كند جز تعداد، و عدد یك ادعاست، و حسن عسكری بدون فرزنده مرده است. و ائمه یازده تا می‌شوند.

اینها تقریباً مهم‌ترین دلایلی بودند كه شیعه از آن استدلال می‌كنند كه علی باید قبل از ابوبكر و عمر و عثمان به امامت و خلافت می‌رسید، و دلایل دیگری هست كه من به آن نپرداختم زیرا بر آنچه می‌خواهند حداقل از دیدگاه من دلالت ندارند.

[1]- بخاری، كتاب الأحكام حدیث 7222 و مسلم، كتاب الإمارة حدیث 1821.

[2]- مسلم، كتاب الإمارة حدیث 1821.

[3]- منبع سابق.

[4]- منبع سابق.

[5]- ابو داود، كتاب المهدی حدیث 4279.

[6]- نهج البلاغة ص 136.

[7]- نهج البلاغه ص 367.

[8]- مقاتل الطالبیین ص 244.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر تمامی حقیقت جویان :

می خواستم که در ابتدا سخنان جناب ohliberty را نقد کنم , اما چون بحث تاپیک سوال از اهل سنت است , من هم چند سوالی را که در این سایت بدون جواب باقی مانده ( خودم شخصا پرسیده ام ) را مطرح می کنم , انشاء الله جواب های علمی و نه احساسی جنابان را بشنویم و بعد در مورد ارزش علمی آنها بحث کنیم ( حتی اگر تکرار مکررات باشد )

نقل قول:
نقل
نوشته اصلی توسط : ohfreedom

گفتید که پیامبر فرموده اینکار رو به عهده ی خود امت بذارند!
خوب سوال اینجاست:
چه کسی ابوبکر را انتخاب کرده؟
چه کسی عمر را انتخاب کرده؟

در سقیفه عمر به جمع حاضر ابوبکر را پیشنهاد کرد و جمع با ابوبکر بیعت نمود.
پس امت انتخاب کردند.

ابوبکر عمر را پیشنهاد کرد و سران قبول کردند و مردم بیعت کردند.

واقعا کمی مطالعه کنید و بعد بنویسید.

بسم الله الرحمن الرحیم

معذرت می خواهم که وارد بحث می شوم

فقط یک تذکر می دهم و بعد ....

جناب ohfreedom بازهم به جز داستان سرایی کار دیگری انجام نداده اید.

سند بیاورید تا بررسی کنیم.

اما در همین کلام بی دلیل و مدرک شما هم مطالبی وجود دارد :

نقل

در سقیفه عمر به جمع حاضر ابوبکر را پیشنهاد کرد و جمع با ابوبکر بیعت نمود.

ابوبکر عمر را پیشنهاد کرد و سران قبول کردند و مردم بیعت کردند.

بسیار خوب :

در اینجا سوالاتی مطرح می شود :

1 ) اگر طبق حرکت خلیفه اول که عمر را فرضا پیشنهاد داد و سران با او بیعت کردند بخواهیم بحث کنیم : چرا به جای پیامبر ، عمر ابوبکر را به اعضای سقیفه پیشنهاد داد ؟ مطابق سخن خودتان در بالا باید خود شخص جانشین را فرضا پیشنهاد دهد ، چرا عمر به جای پیامبر اینکار را کرد ؟

2) طبق روایات کاملا صحیح (( علی همراه حق است و حق همراه علی )). اگر کار سقیفه حق بوده چرا علی در آن نباید حضور داشته باشد ؟ ما می توانیم چنین نتیجه بگیریم که چون علی در آن مکان حضور نداشت پس رسمیت آنرا قبول نداشت ، لذا آن اجتماع چند نفره قلیل غیر حق است . مخصوصا که در خود صحیح مسلم آمده که علی بعد از شهادت حضرت زهرا با ابوبکر بیعت کرد و خطبه شقشقیه هم گواه و شاهدی قوی بر این ادعا است. این را چگونه پاسخ می دهید.

3 ) منظورتان از جمع در سقیفه کیایند ؟ آیا غیر از ابوبکر وعمر و ابوعبیده کسی دیگر از مهاجرین در سقیفه حضور داشتند ؟ چرا باید هیچ یک از اهل بیت پیامبر در سقیفه حضور نداشته باشند ؟

4 ) شما که همواره می گویید باید در مسئله خلافت به شوری اقتضا کرد ، به ما بگویید که در آن مکان چه شورایی صورت گرفت ؟

5 ) در صحیح مسلم آمده که جنگ و نزاعی خونین در سقیفه اتفاق افتاد ، با توجه به این مسئله آیا نمی توان گفت که تنها مسئله حاکم در سقیفه زور است و نه منطق و استدلال ؟ پیامبر کدام مسئله را با زور و جنگ و نزاع ، آنگونه که مسلم در مورد سقیفه نقل می کند به کرسی نشاند ؟ آیا عقل سالم امروز می پذیرد که با چنان درگیری حکمی درست انتخاب شود ؟

این چند سوالی است پیرامون آنچه که در بالا گفتید ، ضمن آنکه از شما می خواهیم سخنانتان را مستدل کنید ، به این سوالات نیز پاسخ درست بدهید .

مطلب آخر اینکه : آنگونه که شما داستان گفتید نبود ، نه ابوبکر با شوری تعیین شد و نه عمر ، در حقیقت همانطور که خودتان هم غیر مستقیم در بالا اشاره کردید :

ابوبکر را عمر تعیین کرد و عمر را ابوبکر.

و من الله التوفیق

لطفا اهل سنت و یا وهابیت و یا هر کس دیگری بیایند و به این سخنان جواب بدهند , تحقیق در راستی و یا درستی آن هم بعد از جواب گویی جنابان.

و من الله التوفیق

ohfreedom;289490 نوشت:
سوال شما را با سوالی بسیار ساده تر جواب می دهیم، ریشه تشیع کجاست؟

ohfreedom;289490 نوشت:

ریشه ما که کاملا پیداست، از روزی که اسلام آمد، اهل سنت هم به وجود آمدند، تا کنون هم هستند، حال شما شیعیان اندیشه ی خود را از کدام زمان آوردید؟
سال 36 هجری؟
سال 8 هجری؟
سال 420 هجری؟

ویژگی های تشیع در عصر نبوی

تشیع از جریاناتی است که همزمان با ظهور اسلام و توسط پیامبر اکرم شکل گرفت
شواهد تاریخی و روائی چون حدیث یوم الدار ، منزلت و غدیر و ... صحت این مطلب را تایید می کند از همین روست که گروهی از اصحاب پیامبر همانند سلمان مقداد ابوذر و عمار یاسر در همان عصر رسالت به شیعه علی معروف بودند
جریان تشیع در عصر نبوی دارای ویژگی های بارزی چون تعبد و تسلیم در برابر نصوص وارد شده از پیامبر و زهد و پارسایی و ساده زیستی و همچنین شجاعت و جنگجویی در میدان های نبرد ایمان و اعتقاد راسخ و ... بود که در پرتو این ویژگی ها از دیگر جریانات باز شناخته میشد
از جریانات موجود در میان صحابه که بعنوان جریان اصلی در دیانت اسلام به شمار می آید جریان تشیع است . شواهد تاریخی و روایی پیدایش این جریان در عصر رسالت و همزمان با ظهور اسلام آشکارا به اثبات می رساند .
در واقع شخص رسول اکرم خود با دستان خویش بذر تشیع را کاشت و نیز خود آنحضرت بود که یاران امام علی علیه السلام را شیعه نامید از این رو بسیاری از صحابه در عصر پیامبر امام علی را ا ز دل و جان دوست داشتند و تصمیم داشتند بنابر سفارشات و دستورهای صریح پیامبر مبنی بر جانشینی امام علی پس از آن حضرت از علی علیه السلام پیروی نمایند این گروه از صحابه که در عصر رسالت به شیعه علی معروف بودند دارای ویژگی هایی بودند که آنان را از دیگر صحابه متمایز میساخت

شیعه در اصطلاح
شیعه در اصطلاح به کسی اطلاق می شود که به امامت منصوص و بلافصل علی علیه السلام و فرزندان وی پس از رسول خدا اعتقاد دارد .
این معنایی است که بسیاری از علمای شیعه و عده ایی از بزرگان اهل سنت هنگام تعریف شیعه به آن تصریح کرده اند
نوبختی در فرق الشیعه می نویسد شیعه همان گروه و جماعت علاقه مند به علی بن ابیطالب هستند که در زمان حیات پیامبر و پس از آ« به شیعه علی معروف بودند و بعنوان پیروان و معتقدان به امامت آن حضرت شناخته می شده اند که مقدار بن اسود ، سلمان فارسی ، ابوذر غفاری ، و عمار بن یاسر از این دسته اند اینان جزو اولین کسانی از امت پیامبر هستند که به این اسم شناخته شده اند (نوبختی 1355 ق ، ص 17 و 18 )
شیخ مفید علیه الرحمه در تعریف شیعه آورده است : شیعه به پیروان علی می گویند که به امامت و خلافت بلافصل او پس از رسول خدا اعتقاد دارند و تنها از آن حضرت پیروی می کنند و امامت را از دیگران که در مقام خلافت مقدم بر آن حضرت بوده اند نفی می نمایند
شهرستانی از علمای اهل سنت ، شیعه را اینگونه تعریف نموده است :
شیعه به کسانی گفته می شود که فقط علی را پیروی نموده و به امامت و خلافت بلافصل آن حضرت از طریق نص و وصیت پیامبر به صورت نص جلی و یا خفی معتقد باشند نیز معتقد باشند که امامت از اولاد آن حضرت بیرون نمی رود و چنانچه امامت به دست دیگران بیفتد بر اثر ظلم و ستمی که از جانب دیگران بر آنها رفته و یا بر اثر تقیه ایی است که بنا بر مصلحت از ناحیه خود آنان صورت گرفته است .
همه شیعیان به وجوب تعیین و تنصیص و عصمت ائمه معصومین از کبایر و صغایر و نیز به تولی و تبری قولا و فعلا اعتقاد دارند ،،، پایان کلام شهرستانی

اصطلاح شیعه در قرآن
واژه شیعه در قرآن چهار بار به کار رفته است . در یک مورد از این چهار مورد بدون اضافه به واژه دیگر و به همین معنای گروه به کار گرفته شده است " ثم لننزعن من کل شیعه ایهم اشد علی الرحمن عتیا "
در سه مورد دیگر به شکل مضاف و به عنوان " پیروان و یاران " به کار رفته است که در دو مورد آن بر پیروان حضرت موسی از قوم بنی اسرائیل شیعه اطلاق می شده است " و دخل المدینه علی حین غفله من اهلها فوجد فیها رجلین یقتتلان هذا من شیعته و هذا من عدوه .... " و در موردی دیگر شیعه بر حضرت ابراهیم اطلاق شده است از آن رو که آن جناب از جمله کسانی بود که در اصول دین و یا در تعهد و پایبندی به دین خدا و ایستادگی در برابر دروغگویان پیرو حضرت نوح بود " و ان من شیعته لابراهیم "

این بحث ادامه دارد

سید علی خان مدنی شیرازی در الدرجات الرفیعه شرح حال هفتاد نفر از صحابه ی رسول گرامی اسلام را به عنوان اصحاب شیعی می آورد که 25 نفر از بین هاشم و 45 نفر از غیر بنی هاشم هستند
وی افراد زیر را جزء اصحاب شیعی از بنی هاشم می شمارد ابو طالب بن عبد المطلب ، حمزه بن عبد المطلب ، عباس بن عبد المطلب ، فضل بن عباس ، عبد الله بن عباس ، عبید الله بن عباس ، قثم بن عباس ، عبد الرحمان بن عباس ، تمَام بن عباس ، جعفر بن ابیطالب ، عقیل بن ابیطالب ، ابوسفیان بن حرث بن عبد المطلب ، نوفل بن حرث بن عبد المطلب ، عبد الله بن زبیر بن عبد المطلب ، عبد الله بن جعفر بن ابی طالب ، عون بن جعفر بن ابیطالب ، محمد بن جعفر بن ابی طالب ، ربیعه بن حرث بن عبد المطلب ، طفیل بن حرث بن عبد المطلب ، مغیره بن نوفل بن حرث بن عبد المطلب ، عبد الله بن حرث بن نوفل ، عبد الله بن ابی سفیان بن حرث ، عباس بن عتبه بن ابی لهب ، عبد المطلب بن ربیه بن حرث ، جعفر بن ابی سفیان بن حرث

صحابه شیعی از غیر بنی هاشم عبارتند از :
عمر بن ابی سلمه ، مقداد بن اسود کندی ، ابوذر غفاری ، عمار بن یاسر ، حذیفه بن یمان ، خزیمه بن ثابت ، ابو ایوب انصاری ، ابو هیثم مالک بن تیهان ، ابی بن کعب ، سعد بن عباده خزرجی ، قیس بن سعد بن عباده ، سعد بن سعد بن عباده ، ابو قتاده انصاری ، عدی بن حاتم ، عباده بن صامت بن قیس ، بلال بن رباح حبشی ، ابو الحمیراء (خادم رسول خدا ) ابو رافع ، هاشم بن عبته بن ابی وقاص ، عثمان بن حنیف ، سهل بن حنیف ، حکیم بن جبله خالدی ، خالد بن سعید بن عاص ، ولید بن جابر بن ظلیم طائی ، سعد بن مالک بن سنان ، براء بن مالک انصاری ، ابن حصیب اسلمی ، کعب بن عمرو انصاری ، رفاعه بن رافع انصاری ، مالک بن ربیعه بن ولید ، عقبه بن عمرو بن تغلبه انصاری ، هند بن ابی هاله تمیمی ، جعده بن هبیره بن ابی وهب ، ابو عمره انصاری ، مسعود بن اوس بن احزم ، نضله بن عبید بن حرث ، ابو برزه الاسلمی ، مرداس بن مالک اسلمی ، مسور بن شداد فهری ، عبد الله بن بدیل خزاعی ، حجر بن عدی کندی ، عمرو بن حمق خزاعی ، اسامه بن زید بن حارثه ، ابو لیلی انصاری ، زید بن ارقم انصاری و براء بن عازب اوسی

افرادی را که سید علی خان مدنی بعنوان صحابه شیعی پیامبر معرفی کرده است در عصر پیامبر جزء شیعیان نخستین و از دوستداران علی علیه السلام بودند
در احادیث رسیده از پیامبر و گزارشهای تاریخی می توان دلایل و شواهد کافی بر تشیع آنان و نیز ارتباط و همبستگی آنها حول محور ولایت علوی در عصر نبوی به دست آورد


( سید علی خان مدنی شیرازی در الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه ضمن آوردن شرح حال صحابه شیعی دلایل و شواهد متعددی نیز بر تشیع هر یک از آنان اقامه می کند . برای اطلاع بیشتر به همان کتاب مراجعه نمائید )

این بحث ادامه دارد

ohfreedom;289490 نوشت:
سوال شما را با سوالی بسیار ساده تر جواب می دهیم، ریشه تشیع کجاست؟

ریشه تشیع از اول یعنی وانذر عشیرتک الاقربین است
رحیق مختوم;290028 نوشت:
ریشه ما که کاملا پیداست، از روزی که اسلام آمد، اهل سنت هم به وجود آمدند، تا کنون هم هستند، حال شما شیعیان اندیشه ی خود را از کدام زمان آوردید؟

ریشه اهل سنت از سقیفه است
ما اندیشه را از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم وقران
شما از عمر وابابکر وصحابه و
ohfreedom;289490 نوشت:
مثلا اذانی که شما می گویید شهادت به ولایت حضرت علی -رض- دارد! خوب آیا پیامبر -ص- و حضرت علی -ض- و حضرت حسن -رض- در زمان حکومتشان اینچنین اذان گفتند؟

شهادت ثالثه را کسی واجب نمی داند ولی شما الصلوه خیر من النوم را از کجا آورده اید ، مگر نه اینکه عمر آن را بدعت کرد
ohfreedom;289490 نوشت:
آیا نماز خواندن ما به پیامبر شبیه نیست یا شما؟

نماز شما تکتف دارد ولی نماز ما مثل نماز پیامبر صلی الله علیه اله وسلم است
ohfreedom;289490 نوشت:
این که دیگر کتب شماست، آیا خلاف آن می فرمائید؟

این یک حدیثی را نقل کرده
ohfreedom;289598 نوشت:
اینکه کتب شما مغایرت دارند با هم مشکل شماست نه ما، ما که 2 تا صحیحین داریم و 4 تا سنن رابعه، تکلیفمون با بقیه معلومه...

در همین چهار مذهب شما بعضی می گویند دست بگذار بعضی می گویند نگذار اگر کتابهای ما به هم کمی تفاوت دارد شما عملتان با هم تفاوت دارد
یک شیعه پیدا نمی کنی که دست بسته نماز بخوانی
ولی هزاران سنی دست باز نماز می خواندند

[="Tahoma"]ادامه از پست شماره 161

جریان های عمده شیعی
از ویژگی های برجسته شیعه امامی حضور دو جریان عمده در مسائل نظری شیعی می باشد جریان نخست جریان اهل حدیث ، اخباری یا حشوی است این جریان توانست اندیشه شیعی را از غیبت کبری تا قرن چهارم تقریبا به صورت یکپارچه در اختیار بگیرد و آن را رهبری کند چنانچه مرکزعلمی قم در آن روز بزرگترین ومهم ترین مجمع مذهبی شیعی بود ، به طور کامل در اختیار این مکتب قرار داشت و غالب فقهای قمی همگی از محدثان و مخالفان استدلال و اجتهاد تفکر عقلانی در جامعه شیعی بودند ضمن این که فقهای شیعی بسیاری در این دوره تا اواخر قرن چهارم جزء پیروان این مکتب بودند ، با این حال دیری نپائید که در سده چهارم هجری مکتب عقل گرایی کلامی شیعی در برابر مکتب قمیین قامت آراست و بدین سان با پیدائی مکتب کلامی امامی در بغداد که از کلام عقلانی جانبداری می کرد مکتب قم به افول گرائید .

البته در این عصر از فرق مختلف شیعه تنها نصیریه و زیدیه و اسماعیلیه و شیعه اثنی عشریه شهرت و اهمیت فراوانی داشتند و فرقه های دیگر شیعه پیش از این عصر منقرض شده بودند

رشد و گسترش تشیع
علی رغم همه مشکلات و فشارهایی که معمولا از طرف حکمرانان و فرقه های مذهبی بر جامعه شیعی وارد میشد شاهد رشد و گسترش تشیع در قرون پنجم ، ششم و هفتم هستیم و این خود یکی از نکات بسیار پر اهمیت و درس آموز است
به طور طبیعی این امر می تواند معلول عوامل مختلفی باشد که در جامعه اسلامی و شیعی آن زمان وجود داشته است ، یکی از این عوامل گرایش به اعتدال و به کارگیری سیاست تساهل و مدارا است .
شاید بتوان گفت گرایش به اعتدال برآمده از گرایش خردورزی ای بود که توسط شیخ مفید آغاز شد و توسط سید مرتضی و شیخ طوسی ادامه پیدا کرد بود .
در این میان شیح الطائفه طوسی از اهمیت فراوانی برخوردار است و شاید بتوان گفت گرایش به اعتدال تقریبا توسط شیخ الطائفه طوسی بنیانگذاری شد و توسط شاگردان ایشان در ایران و بغداد گسترش یافت .
از این گرایش در برخی نوشته هایش به جای مانده ازی این دوران به نام شیعه اصولی نیز تعبیر شده است و در مقابل آن تشیع حشوی و غالی و اخباری قرار دارد
شیخ طوسی در این زمینه زحمات بسیاری را متحمل گردید و سعی و تلاش فراوانی به خرج داد چه اینکه همین گرایش به اعتدال ایشان باعث شد عده ایی از دانشمندان اهل سنت همانند تاج الدین سبکی در کتاب طبقات الشیعه و سیوطی در کتاب طبقات المفسرین و کاتب السلبی در کتاب کشف الظنون شیخ را بعنوان یک عالم شافعی مطرح کنند
جریان تشیع اعتدالی با به کارگیری سیاست تسامح و مدارا توانسته است بر بسیاری از مشکلاتی که مانع رشد مکتب تشیع بود فائق آید و موجبات حفظ و گسترش مذهب امامیه اثنی عشری را فراهم آورد

این بحث ادامه دارد

اثبات وجود ابن سباء و رد بر قزوینی
قزوینی و شاگردانش در شبکه ولایت ودر سایت ولی عصر ادعا می کنند که ابن سباء خیال و وهمی بیش نیست واصلا در کتب شیعه یافت نمی شود بلکه وهابی ها برای یهودی جلوه دادن تشیع این حکایت را اختراع کرده اند

الان به این روایات را در کتب شیخشان صدوق آمده واثبات می کند که ابن سباء وجود خارجی داشته توجه کنید

الخصال للصدوق (381 هـ) صفحة628
http://www.yasoob.com/books/htm1/m012/09/no0999.html

إذا قام أحدكم بين يدي الله جل جلاله فليرفع يده حذاء صدره وإذا كان أحدكم بين يدي الله جل جلاله فليتحري بصدره وليقم صلبه ولا ينحني إذا فرغ أحدكم من الصلاة فليرفع يديه إلى السماء ولينصب في الدعاء فقال عبد الله بن سبا : يا أمير المؤمنين أليس الله في كل مكان ؟ قال : بلى قال : فلم يرفع العبد يديه إلى السماء ؟ قال : أما تقرأ " وفي السماء رزقكم وما توعدون " فمن أين يطلب الرزق إلا من موضعه وموضع الرزق وما وعد الله عز وجل السماء . لا ينفتل العبد من صلاته حتى يسأل الله الجنة ويستجير به من النار ويسأله أن يزوجه من الحور العين . إذا قام أحدكم إلى الصلاة فليصل صلاة مودع . لا يقطع الصلاة التبسم وتقطعها القهقهة . إذا خالط النوم القلب وجب الوضوء . إذا غلبتك عينك وأنت في الصلاة فاقطع الصلاة ونم فإنك لا تدري تدعو لك أو على نفسك لعلك أن تدعو على نفسك .

[=arial black]

[=arial black] من لا يحضره الفقيه للصدوق (381 هـ) الجزء1 صفحة325
http://www.al-shia.org/html/ara/books/li...htm#link55

[=arial black]
955 - وقال أمير المؤمنين ع : " إذا فرغ أحدكم من الصلاة فليرفع يديه إلى السماء ولينصب في الدعاء فقال ابن سبا : يا أمير المؤمنين أليس الله عز وجل بكل مكان ؟ قال : بلى قال : فلم يرفع يديه إلى السماء ؟ فقال : أو ما تقرا " وفي السماء رزقكم وما توعدون " فمن أين يطلب الرزق إلا من موضعه وموضع الرزق وما وعد الله عز وجل السماء " .

در کتب دیگر از صدوق

الاعتقادات في دين الإمامية للصدوق (381 هـ) صفحة100 باب 37 الاعتقاد في نفي الغلو والتفويض

وروي عن زرارة أنه قال قلت للصادق ع : ( إن رجلا من ولد عبد الله بن سبأ يقول بالتفويض . قال ع : (وما التفويض) ؟ قلت : يقول : إن الله عز وجل خلق محمدا صلى الله عليه وآله وسلم وعليا ع ثم فوض الأمر إليهما فخلقا ورزقا وأحييا وأماتا . فقال : ( كذب عدو الله إذا رجعت إليه فاقرأ عليه الآية التي في سورة الرعد (أم جعلوا لله شركاء خلقوا كخلقه فتشابه الخلق عليهم قل الله خالق كل شئ وهو الواحد القاهر). فانصرفت إلى رجل فأخبرته بما قال الصادق ع فكأنما ألقمته حجرا أو قال: فكأنما خرس

اين هم يه روایت ديگه که خيلی چيزا رو بهتر مشخص ميکنه

سعد بن عبد الله، قال: حدثني محمد بن خالد الطيالسي، عن عبد الرحمن بن أبي نجران، عن ابن سنان، قال، قال أبو عبد الله عليه السلام: انا أهل بيت صادقون، لا نخلو من كذاب يكذب علينا، فيسقط صدقنا بكذبه علينا عند الناس، كان رسول الله صلى الله عليه وآله أصدق البرية لهجة، وكان مسيلمة يكذب عليه. وكان أمير المؤمنين عليه السلام أصدق من برأ الله من بعد رسول الله صلى الله عليه وآله، وكان الذي يكذب عليه ويعمل في تكذيب صدقه بما يفتري عليه من الكذب عبد الله بن سبا لعنه الله، وكان أبو عبد الله الحسين بن علي عليه السلام قد ابتلي بالمختار ثم ذكر أبو عبد الله: الحارث الشامي وبنان، فقال، كانا يكذبان على علي ابن الحسين عليهما السلام. ثم ذكر المغيرة بن سعيد، وبزيعا، والسري، وأبا الخطاب، ومعمرا، وبشارا الاشعري، وحمزة الزبيدي، وصائد النهدي، فقال: لعنهم الله انا لا نخلو من كذاب يكذب علينا أو عاجز الرأي، كفانا الله مؤنة كل كذاب وأذاقهم الله حر الحديد.
اختيار معرفة الرجال - جزء 2
صفحة 593

بررسی سند:

رجال السند :
1- محمد بن خالد الطياليسي
قال السيد الشبيري الزنجاني
(يبقى الكلام عن وثاقة محمد بن خالد الطيالسي ويشهد لذلك أمور:
الأول: رواية محمد بن علي بن محبوب – وهو من أعيان الطائفة – عن الطيالسي كتبه وهو دليل على اعتماده عليه.
الثاني: وقوع الطيالسي في طريق أجلاء الثقات إلى كتب جماعة:
منهم: سيف بن عميرة.
منهم: محمد بن معروف.
وقد روى كتابهما محمد بن جعفر الرزاز – وهو من أجلاء مشايخ الإمامية الثقات – عن محمد بن خالد الطيالسي عنهما، وهو دليل على اعتماد الرزّاز على الطيالسي.
منهم: رزيق بن الزبير.
روى عبدالله بن جعفر الحميري عن محمّد بن خالد الطيالسي عنه.
وأيضًا قد روى حميد بن زياد – الذي وثقه الشيخ والنجاشي مع كونه واقفيًّا – أصولاً كثيرة عن محمد بن خالد الطيالسي.
الثالث: رواية جماعة من أجلاء الثقات عنه، فقد روى عن الطيالسي – مضافًا إلى من تقدم ذكره – سعد بن عبدالله وسلمة بن الخطاب – الذي هو ثقة على الأظهر – وابنه عبدالله بن محمد بن خالد الطيالسي وعلي بن إبراهيم وعلي بن سليمان الزراري ومحمد بن الحسن الصفار ومحمد بن الحسين – المتحد مع محمد بن الحسين بن أبي الخطّاب - ومعاوية بن حكيم.
فهذه الأمور من أقوى الأمارات على وثاقة محمد بن خالد الطيالسي ولم يرد فيه جرح حتى من ابن الغضائري الذي نقل عنه جرحه لكثير من الثقات خطأ، فلا ينبغي التأمل في وثاقة محمد بن خالد الطيالسي.)


2- عبد الرحمن بن أبي نجران

واسمه عمرو بن مسلم التميمي ، مولى ، كوفي ، أبو الفضل ، روى عن الرضا عليه السلام ، وروى أبوه أبو نجران عن الصادق عليه السلام ، وكان عبدالرحمن ثقة ثقة ، معتمداً على ما يرويه
نقد الرجال - الجزء الثالث - ص 41

3- ابن سنان

هو عبدالله بن سنان الثقة.
قال الخوئي : ثمّ إنّ ابن سنان وإن كان له روايات عن الصادق عليه السلام، إلاّ أنّ المراد به عبد اللّه بن سنان الذي يروي عنه ابن مسكان، وابن أبي نجران، وغيرهما، ولم يوجد رواية لمحمد بن سنان عن أبي عبد اللّه عليه السلام غير مارواه الشيخ باسناده، عن الحسن بن محبوب، عن محمد بن سنان، وبكير، عن أبي عبد اللّه عليه السلام. التهذيب: الجزء 10، باب القضايا في الديّات والقصاص، الحديث 651.
وهذه الرواية فيها تحريف لا محالة، قد نشأ من سهو القلم، أو من غلط النسّاخ، فإنّ الشيخ رواها باسناده، عن الحسن بن محبوب، عن عبد اللّه بن سنان، وابن بكير، عن أبي عبد اللّه عليه السلام، الباب المزبور من التهذيب، الحديث 659.
وكذلك رواها محمد بن يعقوب. الكافي: الجزء 7، باب أنّ من قتل مؤمناً على دينه فليست له توبة (3)، الحديث 2.
معجم رجال الحديث - جزء 19 - ترجمة محمد بن سنان بن طريف.

کشی در کتاب خویش میگوید:
وذكر بعض أهل العلم أن عبد الله بن سبأ كان يهوديا فأسلم ، ووالى عليا عليه السلام ، وكان يقول وهو على يهوديته في يوشع بن نون وصى موسى بالغلو، فقال في إسلامه بعد وفاة رسول الله صلى الله عليه وسلم في علي مثل ذلك ، وكان أول من أشهر القول بفرض إمامة علي ، وأظهر البراءة من أعدائه وكاشف مخالفيه ، وكفرهم ، ومن هنا قال من خالف الشيعة ، إن التشيع ، والرفض ، مأخوذ من اليهودية
ابن سبا اولین کسی بود که قول او مبنی بر واجب بودند امامت علی مشهور شد!واولین کسی بود که برائت خویش را از دشمنان و مخالفانش اعلام نمود و انان را کافرپنداشت!!!!
( "رجال الكشي " ص 101 ط مؤسسة الأعلمى بكربلاء العراق ).

شیخ کشی در رجالش ص108 پنج روایت از ائمه رحمهم الله روایت کرده است در خصوص وجود عبدالله بن سبأ .سه مورد را از نظر سندی بررسی می کنیم.
1- حدثني محمد بن قولويه القمي، قال حدثني سعد بن عبد الله بن أبي خلف القمي، قال حدثني محمد بن عثمان العبدي، عن يونس بن عبد الرحمن، عن عبد الله بن سنان، قال حدثني أبي، عن أبي جعفر (ع) أن عبد الله بن سبإ كان يدعي النبوة و يزعم أن أمير المؤمنين (ع) هو الله (تعالى‏ عن ذلك) فبلغ ذلك أمير المؤمنين (ع) فدعاه و سأله فأقر بذلك و قال نعم أنت هو و قد كان ألقي في روعي أنك أنت الله و أني نبي. فقال له أمير المؤمنين (ع) ويلك قد سخر منك الشيطان فارجع عن هذا ثكلتك أمك و تب! فأبى فحبسه و استتابه ثلاثة أيام فلم يتب فأحرقه بالنار و قال إن الشيطان استهواه فكان يأتيه و يلقي في روعة ذلك.
بررسی سند روایت اول:
محمد بن قولويه القمي:
ثقه و مورد اعتماد است و از اصحاب سعد می باشد. نجاشي گفته : من خيار أصحاب سعد
معجم رجال الحدیث 18/175 رقم ترجمه 11648 ،منتهی المقال فی احوال الرجال 6/167 رقم ترجمه2633
سعد بن عبد الله بن أبي خلف القمي:
جليل القدر، واسع الأخبار، كثير التصانيف، ثقة، شيخ هذه الطائفة و فقيهها و وجهها.
رجال العلامة-خلاصة الاقوال ص78 رقم ترجمه3
محمد بن عثمان العبدي:
از اصحاب امام صادق علیه السلام است.
معجم رجال الحدیث 22/259 رقم حدیث 14563
می گویم: این روای محمد بن عیسی العبیدی می باشد - ثقه - زیرا الکشی بیشتر این روایت را که نقل کرده است در سندش محمد بن عیسی عبیدی وجود دارد.
يونس بن عبد الرحمن:
عظیم المنزلة...مدائح یونس کثیرة ...وکانت له تصانیف کثیرة .
معجم رجال الحدیث 21/209 رقم ترجمه13863
عبد الله بن سنان:
کان کوفیا ثقة من اصحابنا جلیلا لا یطعن علیه فی شئ.
رجال العلامة-خلاصة الاقوال ص105 رقم ترجمه15
ابی = سنان بن ظریف :
از اصحاب باقر و صادق و کاظم علیهم السلام و روایتی در مدح او از ابو عبدالله علیه السلام نقل شده است.
نقد الرجال 2/375
شیخ محمد تقی مجلسی اول می گوید:
والد عبدالله بن سنان فی الحسن کالصحیح.
روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه 8/274
نتیجه اینکه روایت اول اسنادش حسن کالصحیح می باشد.
2- حدثني محمد بن قولويه، قال حدثني سعد بن عبد الله، قال حدثنا يعقوب بن يزيد و محمد بن عيسى، عن ابن أبي عمير، عن هشام بن سالم، قال سمعت أبا عبد الله (ع) يقول و هو يحدث أصحابه بحديث عبد الله بن سبإ و ما ادعى من الربوبية في أمير المؤمنين علي بن أبي طالب، فقال إنه لما ادعى ذلك فيه استتابه أمير المؤمنين (ع) فأبى أن يتوب فأحرقه بالنار.
بررسی سند روایت :
محمد بن قولويه و سعد بن عبد الله:
ترجمه این دورا قبلا بیان کردیم.
يعقوب بن يزيد الانباری:
نجاشی گفته :ثقه و صدوق است و شیخ گفته :کثیر الروایة ،ثقة و له کتاب
معجم رجال الحدیث 21/156 رقم ترجمه13778
محمد بن عيسى:
شهید ثانی او را توثیق کرده است و حدیثش را در صحیح آورده است .
منتهی المقال فی احوال الرجال 6/149 رقم ترجمه2812
شیخ نراقی شبهاتی که در مورد این راوی است را رد کرده و می گوید توثیقش قویتر است.(فالاقوی توثیقه).
شعب المقال فی درجات الرجال ص218 رقم ترجمه 138
محمد ابن أبي عمير:
در توثیق این راوی نزد شیعه و سنی شکی نیست .
جلیل القدر،عظیم المنزلة فینا وعند مخالفین...اجمعت الاصابة علی تصحیح ما یصح عنه و الاقرار له بفقه.
نقد الرجال 4/107 ،معجم رجال الحدیث 15/291 رقم ترجمه10043
هشام بن سالم :
نجاشی گفته: ثقة ثقة له کتاب و شیخ گفته :له اصل و ابن داود قول نجاشی را تکرار کرده است و عده ای کثیری او را توثیق کردند.برای ترجمه این راوی به معجم رجال الحدیث 20/324 رقم ترجمه13361 مراجعه کنید.
نتیجه اینکه اسناد روایت دوم صحیح است.
3- حدثني محمد بن قولويه، قال حدثني سعد بن عبد الله، قال حدثنا يعقوب بن يزيد و محمد بن عيسى، عن علي بن مهزيار، عن فضالة بن أيوب الأزدي، عن أبان بن عثمان، قال سمعت أبا عبد الله (ع) يقول لعن الله عبد الله بن سبإ إنه ادعى الربوبية في أمير المؤمنين (ع) و كان و الله أمير المؤمنين (ع) عبدا لله طائعا، الويل لمن كذب علينا و إن قوما يقولون فينا ما لا نقوله في أنفسنا، نبرأ إلى الله منهم نبرأ إلى الله منهم.
بررسی سند روایت :
محمد بن قولويه ، سعد بن عبد الله ، يعقوب بن يزيد و محمد بن عيسى همگی ثقه و مورد اعتماد هستند قبلا ترجمه آنها را بیان کردیم.
علي بن مهزيار:
شیخ نجاشی :کان ثقة فی روایته، لا یطعن علیه و صحیحا اعتقاده ،طوسی گفته:جلیل القدر واسع الروایة ثقة،صحیح.
منتهی المقال فی احوال الرجال 5/74 رقم ترجمه2120
فضالة بن أيوب الأزدي:
در خلاصة :کان ثقة فی حدیثه مستقیما فی دینه و همانند آن را نجاشی گفته است.در رجال شیخ: ثقة ،کشی گفته: بعضی از اصحاب ما گفتند که بر صحیح بودن حدیثش اتفاق شده است.خود شیخ حائری مازندرانی می گوید: (در مشکا: ابن ایوب الثقة)
منتهی المقال فی احوال الرجال 5/191 رقم ترجمه2276
أبان بن عثمان:
می گویم: در توثیق ابان اختلاف است اما صواب مقبول بودن روایتش است زیرا علمایی چون الکشی و حلی و صاحب معراج اهل الکمال و صدوق و بهائی و عبدالنبی جزائری و برخی دیگر او را توثیق کردند و شیح حائری مازندرانی اقوال آنها را آورده است .
منتهی المقال فی احوال الرجال 1/138 رقم ترجمه16
شیخ مجلسی اول، روایات ابان بن عثمان را ؛موثق کالصحیح می داند.
روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه 9/291
نتیجه اینکه روایت سوم موثق کالصحیح است.
جايگاه و منزلت شيخ محمد بن عمر الكشي نزد بزرگان شيعه:
11459- محمد بن عمر بن عبد العزيز:
قال النجاشي: محمد بن عمر بن عبد العزيز الكشي: كان ثقة، عينا. و روى عن الضعفاء كثيرا، و صحب العياشي و أخذ عنه، و تخرج عليه و في داره التي كانت مرتعا للشيعة و أهل العلم، له كتاب الرجال كثير العلم، و فيه أغلاط كثيرة. أخبرنا أحمد بن علي بن نوح، و غيره، عن جعفر بن محمد، عنه بكتابه». و قال الشيخ (615): «محمد بن عمر بن عبد العزيز الكشي، يكنى أبا عمرو: ثقة، بصير بالأخبار، و بالرجال، حسن الاعتقاد، له كتاب الرجال. أخبرنا به جماعة، عن أبي محمد التلعكبري، عن محمد بن عمر بن عبد العزيز أبي عمرو الكشي». و قال في رجاله، في باب من لم يرو عنهم ع (38): «محمد بن عمر بن عبد العزيز الكشي، يكنى أبا عمرو الكشي: صاحب كتاب الرجال، من غلمان العياشي، ثقة، بصير بالرجال و الأخبار، مستقيم المذهب». أقول: يظهر من رواية جعفر بن محمد (ابن قولويه)، عن الكشي كما ذكره النجاشي: أن الكشي في طبقة الكليني و أضرابه

معجم رجال الحديث 18 / 68
شيخ نجاشي ، كشي را ثقه و معتمد دانسته وليكن تصريح كرده كه از راويان ضعيف روايت مي كرده و ملازم و شاگرد عياشي بوده، داراي كتاب الرجال و بسيار عالم بوده و در آن( كتاب الرجال) اشتباهات زيادي است و شيخ طوسي ، نيز كشي را معتمد و او را آگاه به اخبار و رجال دانسته است و همچنين وي را حسن الاعتقاد مي دانسته . جناب خوئي نيز تصريح كرده كه كشي در طبقه ي كليني و امثال وي است.
از جمله علمای اهل تشیع که تصریح به وجود عبدالله بن سبأ دارند :
1- شیخ محمد تقی مجلسی اول (م 1070 هـ )؛ روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه 2/370 ،لوامع صاحبقرانی 4/150
2-شیخ محمد باقر مجلسی دوم(م 1110هـ )؛ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاخبار 16/281
3-شیخ عبدالله نورالدین جزائری (م 1173هـ )؛التحفة السنیة فی شرح النخبة المحسنیة ص239 پاورقی
4-شیخ طوسی ( م 460هـ )؛رجال الشیخ ص75 رقم ترجمه 80
5-شیخ ابن داود حلی(ت 707هـ )؛رجال ابن داود ص469 رقم ترجمه267
6- شیخ ابن مطهر حلی(م 726هـ )؛رجال العلامة-خلاصة الاقوال ص237 رقم ترجمه19
7- شیخ تفرشی (م 1044هـ )؛نقد الرجال 3/109 رقم ترجمه131
8- شیخ حائری مازندرانی(م 1216هـ )؛منتهی المقال فی احوال الرجال2/141 در ترجمه بزیع رقم440
9- شیخ میرزا حسین نوری(م 1320هـ )؛خاتمة المستدرک 4/143

جنابhagh کتاب عبدالله بن سبا ایه الله علامه عسکری را بخوانید همه این ادعاهای شما را رد کرده اند

شیخ سلیمان بن فهد العوده در پایان نامه ی خود به اسم "عبد الله بن سباء و اثره فی احداث الفتنه فی صدر الاسلام" به تمام ادعا های پوچ علامه عسکری پاسخ داده

hagh;290325 نوشت:
شیخ سلیمان بن فهد العوده در پایان نامه ی خود به اسم "عبد الله بن سباء و اثره فی احداث الفتنه فی صدر الاسلام" به تمام ادعا های پوچ علامه عسکری پاسخ داده

وقتی با تعصب به مسئله نگاه کنیم و اصلا کتاب علامه عسکری را ندیده جوابش را ببینیم باید هم فرمایشات ایشان را پوچ بنامیم
بنده هم حرفهای شیخ سلیمان بن فهد العوده پوچ می نامم ، این شد بحث علمی یا خالی کردن عقده
شما یکبار این کتاب را بخوان خواهی فهمید که حرف چه کسی پوچ است
در ضمن احادیثی که آورده ای این اشکال را دارد که ما مثل شما کتاب صحیح نداریم که هر چه نوشته درست باشد از نگاه شیعه فقط کتاب قران صحیح است وبقیه کتابها با نهایت احترام نیاز به بررسی دارد و ما حتی احادیث کافی را سندا و دلالتا بررسی می کنیم ، چنین نیستم که صم بکم هر چه در آن است صحیح بدانیم وبگوییم صحیح بخاری
اگر ما بگوییم شما در صحیح بخاری فلان حرف را زده اید شما نمی توانید آن را انکار کنید و رد کنید مگر اینکه درمانده شودید و بگویید شما کتابهای ما را دستکاری می کنید و اصل کتاب این را ندارد ، حالا من کجا می توانم ثابت کنم که دستکاری نکرده ام مثل ان بنده خدا که گفته بود وسط زمین کجاست گفته بود همین جا که من میخ طویله خرم را زده ام میگه نه بیا متر کن
بله ولی شما ولو اینکه حدیثی در کتابهای ما بیاورید ما می توانیم بررسی کنیم و رد کنیم

اقا این سنی ها هی کم میارن ولی هیچ جوابی ندارند

نماز بی ولایت اب بازیست

hagh;290303 نوشت:
کشی در کتاب خویش میگوید:
hagh;290303 نوشت:

وذكر بعض أهل العلم أن عبد الله بن سبأ كان يهوديا فأسلم ، ووالى عليا عليه السلام ، وكان يقول وهو على يهوديته في يوشع بن نون وصى موسى بالغلو، فقال في إسلامه بعد وفاة رسول الله صلى الله عليه وسلم في علي مثل ذلك ، وكان أول من أشهر القول بفرض إمامة علي ، وأظهر البراءة من أعدائه وكاشف مخالفيه ، وكفرهم ، ومن هنا قال من خالف الشيعة ، إن التشيع ، والرفض ، مأخوذ من اليهودية
ابن سبا اولین کسی بود که قول او مبنی بر واجب بودند امامت علی مشهور شد!واولین کسی بود که برائت خویش را از دشمنان و مخالفانش اعلام نمود و انان را کافرپنداشت!!!!
( "رجال الكشي " ص 101 ط مؤسسة الأعلمى بكربلاء العراق ).

جناب hagh باز انگار توی خواب تشریف دارید واقعا باید ازتون سوال کنیم اینقدر آب در هاون کوبیدید خسته نشدید ؟؟؟؟
واقعا باید از کاربران محترم انجمن گفتگوی دینی سوال کرد که چرا اهل سنت وقتی به جواب از سوالی می پردازند دست به اینهمه پراکنده گویی و دوختن ماست به دروازه می پردازند
شما در تایپیک

http://www.askdin.com/thread5322.html

وا رفتید و بسیار هم تلاش کردید که بتوانید احادیث امامت که از کتب به اصطلاح متقن و موثق خودتان را که آوردیم را رد کنید ولی همگان دیدند که چطور به اضمحلال رفتید تا اینکه تایپیک قفل شد ما در آنجا هزار و یک دلیل بر حقانیت تشیع از کتابهای موثق خودتان آوردیم ولی نتوانستید جوابی بدهید الان هم که باز یک تاییپک دیگری ایجاد شد با مغلطه و فرافکنیهای بیهوده اولا سعی در مخدوش کردن بحث و ثانیا مبادرت بر آرودن دلایل واهی میکنید
جناب حق مطاعن خلفای سه گانه تان آنقدر هست که اگر بخواهم برایتان تک تک آنها را ذکر کنم خودش کتابی خواهد شد و نگذارید از کتابهای موثق خودتان روایاتی در مذمت جناب عمر و ابابکر و عثمان برایتان بیاورم که اگر مجبور بشوم حتما این کار رو خواهم کرد
بنده در همین جا اعلام میکنم اگر اهل سنت متعصبی که عصبیت وهابی گونه خودشون رو از اذناب سلف ملعونشان به ارث برده اند و میخواهند در این جا به خورد بچه شیعه بدهند تمام مطاعن و لعن و نفرین هایی که حضرت علی علیه السلام در حق کسانیکه حدیث غدیر را منکر شدند و به نفرین علی گرفتار شدند را خواهم آورد آنوقت از رحیق مختوم گله مند نشوید که چرا تند میرود و پرخاشگری میکند
جناب حق به ایام سوگواری سیدا لشهداء امام حسین علیه الاف التیحه والثناء نزدیک میشویم بد نیست به فرازی از زیارت پر فیض عاشورا توجه فرمائید که ببینید عقیده شیعیان در باره خلفایتان چیست عقیده ایی که 1400سال شکل گرفته محال است با احادیث پراکنده گویی و فرافکنی شما اهل سنت متعصب از بین برود البته ما هم مانع نمی شویم تا میتوانید آب در هاونهایتان بکوبید خوشبحالتان که دلتان خوش به احادیثی است شاید از اصل باطل باشد

اللهم خص انت اول ظالم باللعن منی و ابدء به اولا ثم الثانی و الثالث و الرابع اللهم العن یزید خامسا تا اینکه در ادامه میفرماید و ال ابی سفیان و آل زیاد و آل مروان الی یوم القیامه
حتما میدانید که اولی و دومی و سومی چه کسانی هستند خلفای شما با صراحت در لسان ائمه معصومین ما ملعون شمرده شده اند
پریشب در بین نماز مغرب و عشا در مورد ولایت امیر المومنین صحبت میکردم وقتی از آقای عمر به لفظ جناب عمر نام بردم با اعتراض همگانی مامومینم مواجه شدم که چرا به این آقا جناب خطاب میکنید
عمق تنفر عامه شیعیان از دست خلفای تان را می بینید که حتی حاضر نیستند کلمه جناب را هم در موردشان به کار ببریم آنوقت شما بیائید خلافت آقا علی علیه السلام با منسوب به یک آدم مجهول الهویه بدانید با اینکه در همان تایپیک http://www.askdin.com/thread5322.html
هزار دلیل از کتابهای خودتان آورده ام ولی به هیچکدامشان کوچکترین اعتنایی نکردید میدانید برای چی نگاه نکردید؟؟؟؟ بخاطر اینکه جوابی نداشتید چون اگر می خواستید احادیث رو رد کنید درحقیقت به نقض کتب موثق خودتان قائل می شدید و اگر میخواستید رد نکنید که نتوانستید هم رد کنید خود دلیلی روشن بر حقانیت مذهب تشیع هست نتیجه آن میشود که دوست بزرگوارم جناب ohfreedom بعد از چندین ماه تلاش و کوشش از روی تمسخر سوال می کند که شیعه از کجا آمده که ما جوابش را در چندین تایپیک دادیم و این هم از حضرتعالی که با عصبانیت و عصبیت مذهبی بصورت جسته گریخته مبادرت به آوردن احادیث بی سر و ته میکنید واقعا باید از شما سوال کرد که چرا اهل سنت عمر و ابابکر اینقدر نسبت به امامت امیر المومنین حساسند که حتی حاضر نیستند هیچ جای دین اسم علی باشد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
در حالیکه پیامبر علی را نفس خود میخواند وصی خود میداند ولی بعد از خودش میداند و هزار و یک دلیل بی بدیل که شما هزار بار هم آنها را مطالعه کردید و جوابی نداشتید که بدهید و هر بار با زیرکی خاصی که البته بیشتر شبیه به دغل کاری هست یا به قول خودتان به جلد کتاب اشکال گرفتید یا به شماره حدیث گیر دادید و .... در حالیکه خودتان هم میدانید اینها همه بهانه ایی بود برای نداشتن یک موضوع و آن هم دلیل قانع کننده
وقتی دلیل بر رد خصم نباشد بمثابه الغریق یتشبث بکل حشیش شما هم وقتی دلیلی بر رد حرفهای علمای خودتان نداشته باشید نتیجه همین احادیث مردود و متروک خواهد شد و اینکه اصلا دلیلی بر امامت امیر المومنین نبود که مثلا فلان شخص اولین نفری باشد که بخواهد ولایت علی را قبول کند و انگار آنهمه جمعیت 120000 نفری در قدیر خم کور و کر شدند که بخواهیم آنهمه شاهدان عینی را رها کنیم و ولایت را از فلان شخص بپذیریم حقیقتا که باید به عقل و درایت شما آفرین گفت :khaneh:

[="Tahoma"]

hagh;290303 نوشت:
کشی در کتاب خویش میگوید:
وذكر بعض أهل العلم أن عبد الله بن سبأ كان يهوديا فأسلم ، ووالى عليا عليه السلام ، وكان يقول وهو على يهوديته في يوشع بن نون وصى موسى بالغلو، فقال في إسلامه بعد وفاة رسول الله صلى الله عليه وسلم في علي مثل ذلك ، وكان أول من أشهر القول بفرض إمامة علي ، وأظهر البراءة من أعدائه وكاشف مخالفيه ، وكفرهم ، ومن هنا قال من خالف الشيعة ، إن التشيع ، والرفض ، مأخوذ من اليهودية
ابن سبا اولین کسی بود که قول او مبنی بر واجب بودند امامت علی مشهور شد!واولین کسی بود که برائت خویش را از دشمنان و مخالفانش اعلام نمود و انان را کافرپنداشت!!!!
( "رجال الكشي " ص 101 ط مؤسسة الأعلمى بكربلاء العراق ).

جناب حق همچنانکه همیشه اهل سنت جناب عمر و ابابکر از دادن پاسخ طفره میروند و اگر جوابهای آغازین همین تایپیک را همچنانکه مطالعه کردید و دیدید همه آب در هاون می کوبیدند و بخاطر نداشتن جواب از سایت رفتند بد نیست سوالات دوستان شیعه را یکبار دیگر بروز رسانی کنیم و ببینیم آیا جوابی برای آن دارید یا نه هر چند که میدانیم این سوالات مانند دیگر موارد در تایپیک سوالات نفس گیر از اهل سنت و شرح حدیث غدیر بی پاسخ خواهد ماند
لطفا توجه فرمائید

1- آیا امامت باعث افتراق است یا خلافت؟

2- عمل به امامت منطبق برحدیث ثقلین است یا خلافت؟!!.

3- خلافت خلفا چه دلیلی از قرآن وسنت دارد؟آیا در قرآن آمده؟!

4- چه دلیل عقلی بر تبعیت از خلفا وجود دارد.؟چه صفت نیکو و پسندیده ای دارند؟!!!

5- آیا بحث ارتداد در منابع اهل سنت وجود ندارد؟ آیا بخاری آنرا نقل نمی کند؟ودر کتب شما موجود نیست؟!!

6- اگر امامت منشاء اختلاف بود و بعد از پیامبر «صلی الله علیه واله » اتفاق اافتاد، چگونه مؤسس آن به قول شما «عبدالله بن سبا» بعد از سال 36 آنرا تاسیس نمود؟!!یعنی فرقه قبل از مؤسس؟!!!

7-آیا بحث وصایت وخلافت را علمای شما نقل نکردند؟شاید آنها هم تحت تا ثیر این آقا واقع شدند؟

8- عمار ابوذر سلمان وحذیفه،مقدادو... شیعیان نخستین چگونه تحت تأثیر یک یهودی تازه مسلمان واقع شدند؟!!!!!!!!!!!!!!!شاید آنها هم مثل جناب خلیفه ثانی علاقه به یهود داشته اند و تورات می خوانده اند.؟؟؟؟

9- پیامبر در حق چه کسی«به قول شما چکسی» جز امام علی »علیه السلام» فرمود :که او بر حق است.خوب اگر علی بر حق است جبهه مخالف او هم بر حق است؟!

10- چرا حضرت صدیقه «سلام الله علیها» با ابوبکر بیعت نکرد . آیا او امام خود را نشناخت و نعوذ بالله به مرگ جاهلی از دنیا رفت یا امامت در علی علیه السلام بود وخلفا غاصب بودند؟

11-آگر خلافت ابوبکر به حق بو د چرا عمر آنر ناگهانی وفلتة می شمارد؟
12- بهتر است یک نگاهی به صحیح بخاری و مسلم بیندازید ببینید عقائد چه گروهی منطبق بر یهود است نمی دانم شاید بخاری استاد یهودی نداشته باشد؟و اسرائیلیات در آن وجود ندارد؟

این سوالاتی است که کارشناس محترم از شما اهل سنت در همین تایپیک فرمودند ولی دوستانتان نتوانستند جوابی بدهند

و همچنین این سوالات که همچنان بی پاسخ ماند


سوال شماره یک:ریشه اهل سنت از کجاست؟؟؟به عبارت دیگر اهل سنت از کجا آغاز شد؟؟؟؟

سوال شماره دو:خيلي از کارهاي شما به سنت پيامبر شباهت ندارد،شما اهل سنت پيامبريد يا خلفا؟

سوال شماره سه:اگر بدعت هاي واضح عمر مانند متعتين و تغيير در اذان را با اجتهاد حل مي کنيد ديگر جايي براي بدعت نمي ماند پس چرا عامه شيعه را متهم به بدعت گذاري مي کند؟!؟

سوال شماره چهار:معیار انتخاب جانشین بعد از پیامبر چه بود؟

سوال پنجم:به چه دلیل و با چه حقی ام المومنین! عایشه از دفن حسن بن علی(علیهما)،فرزند کوثر،سبط اکبر، اشبه الناس به پیامبر،سید جوانان بهشت،نزد پیامبر جلوگیری کرد؟

در این تایپیک همچنانکه از عنوانش پیداست شیعه سوال میکند اهل سنت جواب میدهد حضرات اهل سنت واقعی پیامبر جواب بدهند ( نه متعصبین سنت جناب عمر و ابابکر ) اگر نکته ایی لاینحل برایشان باقی ماند در تایپیک جداگانه مطرح فرمایند تا دوستان و کارشناسان به پاسخگویی بپردازند

موفق باشید

جناب hagh حتما اطلاع دارید که
در آمریکا به ساحت مقدس پیامبر السلام صلی الله علیه واله وسلم اهانت کردند و بدترین فیلمها را علیه ایشان ساختند
حتما اطلاع دارید که در در کشورهای اروپایی علیه پیامبر کاریکاتور های زشت ساختند
حتما اطلاع دارید که در غزه اسرائیل مسلمانان سنی مذهب را به خاک و خون می کشد و بچه هار را بی خانمان می کند
حتما اطلاع دارید که در میانمار مسلمانان سنی مذهب را گروه گروه آتش می زنند وامریکا حمایت می کند
و حتما اطلاع دارید که .......
حال سوال ما این است: چرا پادشاه عربستان در مقابل این همه اهانت و جنایت سکوت کرده و خفقان گرفته است و مدام بر طبل دشمنی با شیعه می کوبد
خوب شاید بگویید او شاه است و شاه عرق دینی ندارد ، علمای وهابی عربستان چی ؟ چرا یک بیانیه علیه این اهانت ها به پیامبرشان ندادند ؟ چرا حکومتشان را به خاطر این سکوت مذمت نکردند؟
و بدتر از همه چرا دست دوستی به دامن آنها دراز کرده اند و دائم با آنها مراوده دارند وبه عنوان دوستان اسرائیل و امریکا و انگلیس علیه شیعه متحد شده اند
تا بحال از خودتان پرسیده اید که مگر قران نمی گوید :
لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ في شَيْ ءٍ(ال عمران 28)نبايد مؤمنان ، كافران را به جاي مؤمنان به دوستي برگزينند پس هر، كه چنين كند او را با خدا رابطه اي نيست
تا بحال از خود پرسیده اید که چرا
(عربستان در تمام معادلات جهانی در جبهه اسرائیل وامریکا است ؟؟ برادران اهل سنت تفکر کنید)
در مناظره ای که به صورت پیام خصوصی با دوست عزیزتان آقای
ohfreedomداشتم وی وقتی از جواب باز حرف خنده داری زد که بنده حرف خنده دار وی را با جواب خودم در پست دیگر نقل می کنم

وی عاجزانه گفت:
در مورد امضایتان:
خواستید ضد اهل سنت حرف بزنید بر ضد شیعه تمام شد.
اسرائیل و آمریکا با تمام بدی هایشان، با تمام اشتباهاتشان، و...
اگر همه را صحیح بدانیم باز هم پیروان دین های الله و پیامبران الله هستند!
حال سوال من این است:
چین، ونزوئلا، کوبا و روسیه به عنوان 4 متحد عمده ایران (دوستان ایران) کدام جهت هستند؟
جز آن است که هر 4 کشور در دسته بندی های سیاسی جز کشور های کمونیست هستند؟
می دانید کمونیست ها چه اعتقادی دارند؟
به عنوان یک فوق لیسانس علوم سیاسی به شما می گویم که کمونیست ها به خدا اعتقادی ندارند!!!
حال خودت قضاوت کن بین ایران و عربستان کار کدام یک بد است و کار کدام یک بدتر؟
این را به عنوان یک نصیحت دوستانه بپذیر و امضا را ویرایش کن

و بنده با صلابت گفتم

اولا: قران به صراحت می گوید یهود و نصارا ولی درباره کومنیست و کوبا چیزی نگفته است ،
ثانیا : کوبا و روسیه و چین و به پیامبر اهانت نکرده اند ، سلمان رشدی را کمک نکرده اند، در کشورشان علیه پیامبر صلی الله علیه واله وسلم بدترین فیلمهارا نساخته اند ، قسمتی از جهان اسلام را تصرف نکرده اند ، قبله دوم مسلمین را خراب نمی کنند ، مسلمانان اهل سنت را خاک وخون نمی کشند ، عراق وافغانستان و ... اشغال نکرده اند، و ووووو
ای کاش جواب نمی دادی و می گفتی که ( پنج تن این یکی را راست می گویی و حمایت نمی کردی )
در امریکا به پیامبر اهانت شده ، عربستان و علمای ان ساکت شده اند ، هر کس از عربستان حمایت کند ، قطعا دشمن حضرت رسول الله است
اما تو که می گویی کارشناس سیاسی هستی اگر این مدرکت هم مثل دین شناسیت سطحی نباشد باید خوب بدانی که ، پس از فروپاشی شوروی ، جهان تک قطبی شد ، و تنها کشوری که با تمام امکانات در مقابل این نظام تک قطبی ایستاد ایران بود ، و کشورهای مثل کوبا و ونزوئلا و ... نیز چون در مقابل امریکا بودند و دنبال استقلال بودند به سوی ایران متمایل شدند ، روسیه وچین نیز که عضو دائم شورای امنیت هستند و نسبت به رقیبان خود در تنگنا و مضیقه هستند خود بخود در جهان دنبال پشوانه می گردند وخود بخود بسوی کشورهای مخالف آمریکا متمایل شده اند ، از سوی دیگر روسیه به دنبال به دست اوردن موقیعت شوروی گذشته است ، و به وسوی کشورهای مخالف امریکا متمایل شده است
به هر حال روسیه و چین به پیامبر ما یعنی حضرت رسول اهانت نکرده اند و اهانت کنندگان را حمایت نکرده اند
چرا به این دست و آن دست می زنی
چرا عربستان از عمل امریکا اعلام انزجار نکرد ؟
از خدا می خواهم هدایتت کند نور اهل بیت را دلت بتاباند
پایان جواب بنده

حال دوستان اهل سنت تفکر کنند که چرا
عربستان در جریان فلسطین در همان جبهه ای است که امریکا و اسرائیل هستند
عربستان در جریان لبنان درهمان جبهه ای است که امریکا و اسرائیل هستند
عربستان در جریان حزبهای عراق درهمان جبهه ای است که امریکا و اسرائیل هستند
عربستان در جریان سوریه درهمان جبهه ای است که امریکا و اسرائیل هستند
عربستان در جریان بحرین درهمان جبهه ای است که امریکا و اسرائیل هستند
عربستان در جریان مصر زمان انقلاب درهمان جبهه ای است که امریکا و اسرائیل هستند
عربستان در جریان تونس درهمان جبهه ای است که امریکا و اسرائیل هستند و حتی بن علی را در خود جای داد
ووووووو
لطفا کمی فکر کنید و وهابیت را بیشتر بشناسید و رابطه آن را با اسرائیل وامریکا جستجو کنید
این دولت و علمای درباریش حتی به حمایت از اهل سنت فکر نمی کنند بلکه به نوکری امریکا و اسرائیل فکر می کنند


جناب رحیق مختوم من کاری به سخنرانی های شما ندارم که گفتید جناب عمر ووووو
توی پست شماره 164 ثابت شد که عبد الله بن سبا افسانه نیست و در کتب شیعه آمده و دکتر قزوینی دروغ گفته.
توی پست شماره 165 حدیث بررسی سندی شد.اگه مشکلی داره بگید.
توی پست شماره 167 هم پنج روایت از ایمه اورده شد که عبد الله بن سبا وجو داشته.
پس ثابت شد موسس شیعه عبد الله بن سبا است

hagh;290498 نوشت:
جناب پنج تن بحث سیاسی نکن وگرنه یه چیزایی می نویسم که ........

سوال مذهبی است
ایه قران گذاشتم می گویم چرا شما بر خلاف نص صریح قران عمل می کنید ، عوض تعقل و تدبر تهدید می کنی
اینهم از تعصب است که دنبال حقیقت نیستید بلکه دنبال های و هوی هستید
یا علی
برکوبه باب جنت ار در بزنی
زان کوبه صدای یاعلی می آید

پنج تن;290500 نوشت:
سوال مذهبی است
ایه قران گذاشتم می گویم چرا شما بر خلاف نص صریح قران عمل می کنید ، عوض تعقل و تدبر تهدید می کنی
اینهم از تعصب است که دنبال حقیقت نیستید بلکه دنبال های و هوی هستید
یا علی
برکوبه باب جنت ار در بزنی
زان کوبه صدای یاعلی می آید

شما چرا بر خلاف آیه قرآن عمل می کنید.قرآن میگه در بیعت رضوان من از صحابه راضی هستم شما میگید نیست.قرآن میگه مردان پاک از ان زنان پاکند ولی شما میگید حضرت عایشه پاک نبوده وووو

hagh;290506 نوشت:
وخاتمه اینکه شیعه فرقه فرقه شده اند تاریخ شیعه مملو از اسماء فرق مختلف است همچون کیسانیه، و هوادارن مختار ثقفی، زیدیه، واقفیه، امامیه، اسماعیلیه، فطحیه، بوری ها وغیرهم که بسیارند) و هر کدام عقیده خاص خود را داشته وبرای ائمه مورد قبول خود خصوصیاتی قرار داده اند که با عقل سلیم وقرآن وسنت یکی نمی باشند وهر فرقه فرقه ای دیگر را تکفیر کرده اند.

بله از جواب اصلی سوال بنده نه شما بلکه هر اهل سنت می ماند چکار کند
بگذریم
اهل سنت نیز به فرقه های مذهبی وکلامی زیادی تقسیم شده اند
چهار مذهب فقهی که جنگهای بسیاری بین این فرق در قررون اولیه اتقاق افتاد
فرقه های مختلف کلامی مثل مرجئه خوارج، اشعری معتزله و ووووو
فرقه های مذهبی
و حتی همین فرقه های شیعه که ایشان نام برد به عبارتی از شیعه هستند وبه عبارت اخری از اهل سنت
مثلا وقتی بعضی از زیدیان عمر وابابکر را خلبفه پیامبر می دانند می شود جز اهل سنت
و جدیدا فرقه ضاله مضله وهابیت که از رابطه نامشروع اسرائیل و انگیس متولد شده اند و خودشان را نوکران این پدر و مادر نامشروع کرده اند

سلام سوره تحریم در باره عایشه چی می گه برادر سنی مون جواب بده

hagh;290506 نوشت:
کسی که خطا می کند چطور می تواند مردم را هدایت کند؟ پاسخ در ابتدا اثبات کردیم حتی انبیاء الله هم خطا ولغزش داشتند

پیامبران خطا نکرده اند ، چون اگر خطا بکنند از نظر عقلی مشکل دارد ، وقتی یک نفر خطا می کند ، پیرو او چگونه می تواند حرف او را حرف خدا بداند ،؛ چون ممکن است همان حرف که می گوید حرف خداست اشتباه کرده باشد ، پس نمی توان به حرف او اعتماد کرد مگر اینکه معصوم باشد
ایا تی که اورده ای گناه پیامبران نیست بلکه تر اولی است
حسنات الابرار سیئات المقربین
اما رستنگاه این تفکر که پیامبران هم اشتباه می کنند از انجاست که اهل سنت مخصوصا بنی امیه وقتی دیدند که خلفایشان خطا زیاد دارند و از علی علیه السلام خطایی سر نمی زند ، گفتند مگر خلفا معصوم هستند ، برای اینکه این حرف را به کرسی بنشانند گفتند ، اصلا پیامبران هم خطا می کنند تا چه رسد به ابابکر وعمر و معاویه و ..
دو نفر در ماشین اسهال گرفته بودند ، مسافت طولانی بود ، نمی توانستند مکرر به راننده بگویند ماشین را نگه دار ، مقداری نان روغنی فاسد داشتند به راننده تعارف کردند که او هم به مرضشان مبتلا شود ، هر جا او ایستاد آنها هم قضای حاجت کنند
کار شما هم شیبه این است ، می خواهید مرض خودتان را به دیگران هم تعمیم دهید تا نگویند چرا خلفای شما اینقدر مفتضح خطا بلکه گناه انجام داده اند

hagh;290511 نوشت:
شما چرا بر خلاف آیه قرآن عمل می کنید.قرآن میگه در بیعت رضوان من از صحابه راضی هستم شما میگید نیست.قرآن میگه مردان پاک از ان زنان پاکند ولی شما میگید حضرت عایشه پاک نبوده وووو

اولا : جواب سوال من را در راستای سوال بنده جواب بده نه اینکه به این طرف و ان طرف بزنی و فرار کنی
ثانیا : قران چک سفید به کسی نداده کسانی که هر کاری کردند ماجور باشد چون ابتدا خوب بوده اند، واصلا این با عدالت خداوند سازگار نیست
کسانی که الذین امنوا وهاجرو و جاهدوا
این کسانی که شما سنگش را سینه می زنید ، هاجروا بودند و در غار لاتحزن در ذمشان نازل شده ، (لاتحزن ترس مقبوح است در قران ، هر جادر قران لاتحزن است مقصود ترس مذموم است )
ما در امنوا وجاهدوا این اشخاص حرف داریم ، چون نه جزء امنو هستند و نه جزء جاهدوا

پنج تن;290515 نوشت:
پیامبران خطا نکرده اند ، چون اگر خطا بکنند از نظر عقلی مشکل دارد ، وقتی یک نفر خطا می کند ، پیرو او چگونه می تواند حرف او را حرف خدا بداند ،؛ چون ممکن است همان حرف که می گوید حرف خداست اشتباه کرده باشد ، پس نمی توان به حرف او اعتماد کرد مگر اینکه معصوم باشد
ایا تی که اورده ای گناه پیامبران نیست بلکه تر اولی است
حسنات الابرار سیئات المقربین
اما رستنگاه این تفکر که پیامبران هم اشتباه می کنند از انجاست که اهل سنت مخصوصا بنی امیه وقتی دیدند که خلفایشان خطا زیاد دارند و از علی علیه السلام خطایی سر نمی زند ، گفتند مگر خلفا معصوم هستند ، برای اینکه این حرف را به کرسی بنشانند گفتند ، اصلا پیامبران هم خطا می کنند تا چه رسد به ابابکر وعمر و معاویه و ..
دو نفر در ماشین اسهال گرفته بودند ، مسافت طولانی بود ، نمی توانستند مکرر به راننده بگویند ماشین را نگه دار ، مقداری نان روغنی فاسد داشتند به راننده تعارف کردند که او هم به مرضشان مبتلا شود ، هر جا او ایستاد آنها هم قضای حاجت کنند
کار شما هم شیبه این است ، می خواهید مرض خودتان را به دیگران هم تعمیم دهید تا نگویند چرا خلفای شما اینقدر مفتضح خطا بلکه گناه انجام داده اند

مثا اینکه ایات قران رو که نوشته بودم اصلا نخوندی!!

پنج تن;290516 نوشت:
اولا : جواب سوال من را در راستای سوال بنده جواب بده نه اینکه به این طرف و ان طرف بزنی و فرار کنی
ثانیا : قران چک سفید به کسی نداده کسانی که هر کاری کردند ماجور باشد چون ابتدا خوب بوده اند، واصلا این با عدالت خداوند سازگار نیست
کسانی که الذین امنوا وهاجرو و جاهدوا
این کسانی که شما سنگش را سینه می زنید ، هاجروا بودند و در غار لاتحزن در ذمشان نازل شده ، (لاتحزن ترس مقبوح است در قران ، هر جادر قران لاتحزن است مقصود ترس مذموم است )
ما در امنوا وجاهدوا این اشخاص حرف داریم ، چون نه جزء امنو هستند و نه جزء جاهدوا

در کجای قرآن به کفار و مشرکان و افراد ظالم و بد گفته لا تحزن.
اصلا قران میخونی؟

hagh;290511 نوشت:
.قرآن میگه مردان پاک از ان زنان پاکند ولی شما میگید حضرت عایشه پاک نبوده وووو

منظورت از مردان پاک برای زنان پاک چیست؟ یعنی انسان پاکی همسر پاک دارد
یعنی حضرت لوط و حضرت نوح زنانشان پاک بودند این که بر خلاف قران است
یعنی قران تناقض دارد ؟ نه تو قران را نهفمیده ای
انسان بد ممکن است زن خوب داشته باشد مثل فرعون و اسیه
انسان خوب ممکن است همسر بد داشته باشد مثل لوط و نوح وپیامبر و امام حسن وامام جواد علیهم السلام

hagh;290520 نوشت:
در کجای قرآن به کفار و مشرکان و افراد ظالم و بد گفته لا تحزن. اصلا قران میخونی؟

اولا : بله قران می خوانم وبه ان عمل می کنم
مثل اهل سقیفه نیستم که بلافاصله بعد از پیامبر به قران پشت کنم
ثانیا :ان اولیا الله لا خوف علیهم ولا یحزنون ، مگر ابوبکر جزاولیا الله بنود که می ترسید ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
وایات دیگر را نیز با کمی سرچ پیدا کن با کلمه حزن و مشتقاتش در قران بگرد
ضمنا سوال اصلی بنده بی جواب مانده

پنج تن;290528 نوشت:
منظورت از مردان پاک برای زنان پاک چیست؟ یعنی انسان پاکی همسر پاک دارد
یعنی حضرت لوط و حضرت نوح زنانشان پاک بودند این که بر خلاف قران است
یعنی قران تناقض دارد ؟ نه تو قران را نهفمیده ای
انسان بد ممکن است زن خوب داشته باشد مثل فرعون و اسیه
انسان خوب ممکن است همسر بد داشته باشد مثل لوط و نوح وپیامبر و امام حسن وامام جواد علیهم السلام

در دوران حضرت نوح و پیامبران قبلی که قرآن هنوز نازل نشده بود

hagh;290532 نوشت:
در دوران حضرت نوح و پیامبران قبلی که قرآن هنوز نازل نشده بود

اولا ایه به وضوح دارد یک حکم کلی رو بیان میکنه معنای ایه عام است.
و البته قران کتاب همه ی زمانها است نه یک زمان خاص
از طرف دیگه ایه میگوید که هم کف ها با هم ازدواج کنند!
شما اگر میخوای این ایه رو ایصال مطلوب کنی باید بگی عایشه هم کف پیامبر ص بوده!ایا کسی جرات گفتن چنین حرفی رو دارد؟!
پس یا باید بگی در قران تناقض هست یا اینکه تفسیر شما از ایه غلط است![spoiler]آیه «اُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یقُولُونَ؛ زنان و مردان پاک دامن از نسبت‌های ناروایی که به آنان داده می‌شود منزّه و پاک‌اند» دلیل بر آن است که منظور از خبیث و طیب، مردان و زنان آلوده و پاک است و آیه متصل به آیات «افک» است و در سیاق نیز با آن آیات مشترک می‌باشد
این آیه همانند آیه «اَلزَّانِی لا ینْکِحُ إِلاَّ زانیةً أوْ مُشْرِکَةً» می‌باشد، زیرا گروهی بودند که تصمیم گرفتند با زنان آلوده ازدواج کنند، خداوند آنان را از این کار نهی کرد، و این عمل را ناپسند شمرد
آیه 26 سوره «نور» بیانگر سنخیت و همگونی است، هر چند که با توجّه به موضوع بحث، همگونی در پاکی یا آلودگی جنسی را بیان می‌کند. از طرفی در طول تاریخ یا در محیط زندگی خود گاهی مواردی را می‌بینیم که با این قانون هماهنگ نیست، چنان که در قرآن آمده است همسران نوح و لوط زنان بدی بودند و به آنان خیانت کردند

یا همسر فرعون از زنان با ایمان و پاکدامن بود، همین مسئله در مورد همسران پیشوایان بزرگ اسلام مثل امام حسن(ع) نیز به وجود آمده است. بنابر این همان طوری که در تفسیر آیه آمد، منظور اصلی از خباثت، آلودگی به اعمال منافی عفت است و هیچ یک از همسران پیامبران و امامان، انحراف نداشتند و منظور از خباثت در داستان نوح و لوط، جاسوسی همسران به نفع کافران است، نه انحراف جنسی.[/spoiler]

hagh;290532 نوشت:
نقل نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : پنج تن منظورت از مردان پاک برای زنان پاک چیست؟ یعنی انسان پاکی همسر پاک دارد یعنی حضرت لوط و حضرت نوح زنانشان پاک بودند این که بر خلاف قران است یعنی قران تناقض دارد ؟ نه تو قران را نهفمیده ای انسان بد ممکن است زن خوب داشته باشد مثل فرعون و اسیه انسان خوب ممکن است همسر بد داشته باشد مثل لوط و نوح وپیامبر و امام حسن وامام جواد علیهم السلام در دوران حضرت نوح و پیامبران قبلی که قرآن هنوز نازل نشده بود

بحث نزول قران نیست ؟ شما می گویی ایه قران می گوید مردان پاک زنان پاک می گیرند ، ولی خلاف آن در قران آمده که مردان پاک ، زنان بد گرفتند
مسئله تشریع نیست که بگوییم در ادیان دیگر حلال بوده و الان حرام شده ، مسئله این است که شما می گویید به طور مطلق قران گفته مردمان پاک با زنان پاک ازدواج می کند
hagh;290535 نوشت:
البته از پیروان عبد الله بن سبا انتظاری بهتر از این نمیره که به امهات المومنین حضرت عایشه توهین نکنند.

خودتان می گویید در سپاه عایشه کسانی فریب عبدالله بن سباء را خوردند ، ما شدیم پیروان عبدالله بن سباء، اگر عبدالله بن سبائی هم باشد کسانی پیروش هستند که فریبش را خوردند و بر جمل سوار شدند وعلیه امام زمان، ونفس پیامبر خروج کردند وانان کسانی نبودند جز عایشه وطلحه و زبیر و پیروانشان

پنج تن;290604 نوشت:
اگر چه عبدالله بن سبا وجود خارجی ندارد ولی باز هم پیرو عبدالله بن سبا باشیم بهتر است با پیرو گوساله سامری امت پیامبر صلی الله علیه واله سلم باشیم

تو که چیزی رو رد نکردی چطور میگی عبدالله بن سبایی وجود نداره!!!!

hagh;290497 نوشت:
جناب رحیق مختوم من کاری به سخنرانی های شما ندارم که گفتید جناب عمر ووووو توی پست شماره 164 ثابت شد که عبد الله بن سبا افسانه نیست و در کتب شیعه آمده و دکتر قزوینی دروغ گفته. توی پست شماره 165 حدیث بررسی سندی شد.اگه مشکلی داره بگید. توی پست شماره 167 هم پنج روایت از ایمه اورده شد که عبد الله بن سبا وجو داشته. پس ثابت شد موسس شیعه عبد الله بن سبا است

پنج تن;290332 نوشت:
در ضمن احادیثی که آورده ای این اشکال را دارد که ما مثل شما کتاب صحیح نداریم که هر چه نوشته درست باشد از نگاه شیعه فقط کتاب قران صحیح است وبقیه کتابها با نهایت احترام نیاز به بررسی دارد و ما حتی احادیث کافی را سندا و دلالتا بررسی می کنیم ، چنین نیستم که صم بکم هر چه در آن است صحیح بدانیم وبگوییم صحیح بخاری اگر ما بگوییم شما در صحیح بخاری فلان حرف را زده اید شما نمی توانید آن را انکار کنید و رد کنید مگر اینکه درمانده شودید و بگویید شما کتابهای ما را دستکاری می کنید و اصل کتاب این را ندارد ، حالا من کجا می توانم ثابت کنم که دستکاری نکرده ام مثل ان بنده خدا که گفته بود وسط زمین کجاست گفته بود همین جا که من میخ طویله خرم را زده ام میگه نه بیا متر کن بله ولی شما ولو اینکه حدیثی در کتابهای ما بیاورید ما می توانیم بررسی کنیم و رد کنیم

شما مثل اینکه فرمایشات دوستان را نخواندید،در داستان عبدالله بن سباء نه تنها از طرف علمای شیعه تردید شده بلکه بعضی از دوستان اهل سنت که منصفتر بودند نیز جعلی بودن این داستان را پذیرفته اند
او در قسمتی از سخنانش در مورد عبد الله بن سبأ می گوید:« به گمان من كسانی كه تا این حد موضوع عبد الله بن سبأ را بزرگ جلوه داده اند, بر خود و تاریخ اسراف شدیدی نموده اند. زیرا نخستین اشكالی كه با آن مواجه می شویم آن كه در مصادر مهمّ تاریخی و حدیثی ذكری از عبدالله بن سبأ نمی بینیم . در طبقات ابن سعد, أنساب الأشراف بلاذری و دیگر مصادر تاریخی یادی از او نشده است. فقط طبری از سیف بن عمر این قضیه را نقل كرده و دیگر مورخان نیز از او نقل كرده اند.»(1)
همو در آخر سخنانش می گوید: «به گمان قوی دشمنان شیعه در ایام بنی امیه و بنی عباس در امر عبد الله بن سبأ مبالغه كردند, تا از طرفی برای حوادثی كه در عصر عثمان اتفاق افتاد منشأیی خارج از اسلام و مسلمین بیابند, و از طرفی دیگر وجهه علی ـ علیه السّلام ـ و شیعیانش را خراب كنند و از این منظر برخی از عقاید و امور شیعه را به شخصی یهودی نسبت دهند كه به جهت ضربه زدن به مسلمین, اسلام انتخاب كرد . و چه بسیار است تهمت های ناروایی كه دشمنان شیعه بر علیه شیعه وارد كرده اند»(2)
درمورد احادیثی هم که از شیعه نقل کردید جواب جناب اقای پنج تن درست است ولی شما کاری به جواب دوستان ندارید
ضمنا سوال دوست عزیزمان پنج تن بی جواب مانده است و ما همه دوست داریم
1. الفتنه الکبری، ص۱۳۲.
2. همان ص 134

hagh;290325 نوشت:
شیخ سلیمان بن فهد العوده در پایان نامه ی خود به اسم "عبد الله بن سباء و اثره فی احداث الفتنه فی صدر الاسلام" به تمام ادعا های پوچ علامه عسکری پاسخ داده

خود اهل سنت جواب ایشان را داده اند
حسین بن فرحان مالكی در ردّ دكتر سلیمان عوده می گوید: «...او گمان كرده كه من وجود عبد الله بن سبأ را به طور مطلق انكار مینمایم؛ البته این چنین ادعایی ندارم, بلكه در مجله ریاض و مقالات سابق خود اشاره نمودم كه من در وجود عبدالله بن سبأ به طور مطلق توقف نموده ام, ولو به شدت موقعیت گسترده او را درفتنه ایام عثمان انكار می كنم».
اگر چه نظر حسین بن فرحان مالکی بر خلاف علامه عسکری است ولی ایشان نیز نقش عمده ای که اهل سنت نسبت به عبدالله بن سباء قائلند را رد نموده است

جناب عماد نقل کردن اقوال علما دردی رو دوا نمیکنه.من روایات رو بررسی سندی کردم پس حرف دیگری باقی نمیمونه

این فقط علامه عسکری نیست که وجود عبدالله بن سبا را رد می کند بلکه بسیاری از علمای فریقین شیعه وسنی وجود چنین شخصی را در تاریخ رد می کنند وبعضی دیگر نقشی که برای وی در تاریخ جعل کرده اند رد می کنند
1. محمد عبد الحیّ شعبان ( صدر الأسلام و الدوله الإسلامیه )؛
2. هشام جعیط ( جدلیّه الدین و السیاسه فی الإسلام المبكّر, ص 75)؛
3. أحمد لواسانی ( نظرات فی تاریخ الأدب , ص 318)؛
4. سید مرتضی العسكری ( عبد الله بن سبأ و أساطیر أخری )؛
5. ابراهیم محمود ( أئمه و سحره عن مسیلمه الكذّاب و عبد الله بن سبأ , ص 192)؛
6. دكتر عبد العزیر هلابی, ( عبد الله بن سبأ دراسه للروایات التاریخیخه) ص 71؛
7. نویسنده مصری أحمد عباس صالح ( الیمین و الیسار فی الإسلام ) ص 95؛
8. دكتر علی دردی ( وعاظ السلاطین) ص 274؛
9. دكتر شیبی ( الصله بین التصوف و التشیع ) ج1, ص 89.

جناب عماد من هرچی میگم شما حرف خودتونو میزنید.روایاتی رو که نوشتم بررسی کنید

حقيقت اين است كه انديشه شيعه، ريشه در سخنان رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دارد و تأكيد اين مكتب بر پيروي اهل بيت ـ عليهم السلام ـ از سرچشمه وحي سيراب مي گردد. نيازي نيست كه در اين جا احاديث معروف و متواتري چون ثقلين و سفينه را بازخواني كنيم, چرا كه نقل آن ها، نُقل مجالس و زينت بخش كتاب هاي روايي شيعه و سني است، و هيچ محققِّ منصفي را ياراي انكارشان نيست.


نكته درخور توجه اين است كه نه تنها فكر و انديشه شيعه، بلكه خود اين واژه پيشينه اي ديرينه دارد. به نقل نوبختي، مورخ و متكلم قرن سوم هجري، در زمان پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ، چهار نفر از اصحاب برجسته ايشان (مقداد، سلمان، ابوذر و عمار) شيعه علي خوانده مي شدند.(1) همچنين سيوطي (911-849 هـ.. ق) انديشمند بزرگ اهل سنّت، در تفسير آيه هفتم سوره بينه اولئك هم خير البريه به نقل از جابربن عبدالله چنين مي نگارد:
ما نزد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بوديم كه علي ـ عليه السلام ـ وارد گرديد. پيامبر (ايشان را مورد اشاره قرار داده) فرمود: قسم به آن كس كه جانم به دست اوست، اين شخص و شيعيانش از رستگارانِ روز قيامت اند.(2)



ابن حجر مكّي نيز در تفسير آيه مورد بحث، اين سخن را از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ گزارش مي كند:
(هو انت و شيعتك، تأتي انت و شيعتك يوم القيامة راضين مرضيين)(3) بهترين مردمان (كه در آيه شريفه مورد اشاره قرار گرفته) تو و شيعيانت هستيد، كه در حالي قدم به صحنه قيامت مي گذاريد كه از خدا خشنوديد و او نيز از شما خشنود است.



با اين همه، در سال هاي اخير، برخي از نويسندگان از روي ناآگاهي يا غرض ورزي، منشأ تشيع را در جاي ديگري جستجو كرده و يهودي تازه مسلماني به نام «عبدالله بن سبا» را بنيان گذار آن دانسته اند. به گفته ايشان، وي پس از شهادت علي ـ عليه السلام ـ ، كشته شدن ايشان را نپذيرفته و با ترويج افكار انحرافي خويش، مكتب تشيع را پايه ريزي نموده است.
خوشبختانه، انديشمندان شيعه اين داستان را از زواياي گوناگون مورد نقد قرار داده، آن را افسانه اي بيش ندانسته اند,(4) برخي از خاورشناسان و محققّان سنّي مذهب نيز بر بي پايگي آن تأكيد ورزيده اند.

«روايتگر داستان افسانه اي عبدالله بن سبا»

راوي اين داستان، شخصي است به نام سيف بن عمر كه به تصريح تذكره نويسان اهل سنت، شخصي دروغگو و غير قابل اعتماد بوده است.(5)
نه تنها اين افسانه، احاديث ديگري كه از اين راوي گزارش گرديده است، نيز سست پايه و بي مايه اند و چهره اي ناپسند از اسلام و مسلمين به تصوير مي كشند.(6)



توضيح اين كه: اكثر مورخين و نويسندگان، اين داستان را مستقيم، يا غير مستقيم از تاريخ طبري نقل كرده اند, طبري نيز آن را از سيف بن عمر تميمي كوفي روايت كرده است.



سيف بن عمر از قبيله اسد، و از معروف ترين افراد به كذب و دروغ سازي است. او در اثر خصوصياتي چون تعصب قبيله اي، روابطي كه با حاكمان و زورمندان آن روزگار داشت و كفري كه در دلش پنهان كرده بود، دروغ هاي بسياري را در كتاب هاي تاريخي و روايي اهل سنت وارد كرده است و عجيب اين است كه علماي اهل سنت، در عين حال كه او را فردي كذاب و غير قابل اعتماد و زنديق مي دانند، باز هم در كتاب هايشان روايات سراسر دروغي چون افسانه عبداللّه بن سبا را ذكر مي كنند.


البته چنان كه متذكر شديم، اين افسانه تنها دروغي نيست كه از سيف بن عمر در كتاب ها پراكنده شده است، بلكه او براي مخدوش جلوه دادن چهره، اسلام داستان هاي زيادي در رابطه با جنگ هاي اسلامي ساخته كه از بسياري از اين جنگ ها و قهرمان هاي آن، هيچ اثر و نشاني در تاريخ اسلام و روايات فريقين ـ جز از طريق سيف بن عمر ـ نيامده است. او در اين داستان ها از اسلام چهره اي خونريز، وحشي، زورگو و با قساوت ترسيم مي كند.



علاّمه عسگري در كتاب هاي «افسانه عبد اللّه بن سبا» و «يك صد وپنجاه صحابه ساختگي» ثابت كرده اند كه علاوه بر عبداللّه بن سبا يك صد و پنجاه نفر ديگر از قهرمان ها و همچنين بسياري از جنگ ها و روزهاي مهم در روايات سيف بن عمر، كاملاً خيالي بوده و هيچ اثري از آن ها در تاريخ نيست.

سيف بن عمر و عبدالله بن سبا از منظر علماي اهل سنّت

اكنون سيف بن عمر را از منظر علماي اهل سنت بررسي مي نماييم، ولي به جهت اختصار، تنها به فهرست علما و رجال اهل سنت كه سيف بن عمر را تضعيف كرده و او را متهم به كذب و زندقه نموده اند اشاره مي كنيم:(7)

1. يحيي بن معين (متوفي 233هـ.ق) درباره او مي گويد: حديث او ضعيف و سست است.
2. نسائي صاحب صحيح (متوفي 303هـ. ق) او را تضعيف كرده و مي گويد: حديثش را ترك كرده اند، نه مورد اعتماد است و نه امين و....
3. ابو داود (متوفاي 275 هـ . ق) مي گويد: حديث او بي ارزش است، او بسيار دروغگو است.
4. ابن ابي حاتم (متوفاي 327 هـ . ق) گفته : حديثش را ترك كرده اند.
5. ابن السكين (متوفاي 353هـ . ق) گفته: ضعيف است.
6. ابن حبان (متوفاي 354 هـ . ق) گفته: حديث هايي كه خود جعل مي كرده را از زبان شخص موثقي نقل مي كرده است . و نيز گويد: سيف متهم به زندقه است وگفته اند حديث جعل مي كرده است.
7. دار قطني (متوفاي 385 هـ . ق) گفته: ضعيف است، حديثش را ترك كرده اند .
8. حاكم (متوفاي 405هـ . ق) گفته: حديث اورا ترك كرده اند، متهم به زندقه است.
9. فيروز آبادي صاحب قاموس (متوفاي 817هـ .ق) گفته: او ضعيف است.
10. ابن حجر (متوفاي 852هـ .ق) گفته: او ضعيف است.
11. سيوطي (متوفاي 911هـ . ق) گفته: او بسيار ضعيف است.
12. صفي الدمع (متوفاي 923هـ .ق) گفته: او را ضعيف شمرده اند.

اما عبدالله بن سبا

دكتر طه حسين، نويسنده نابينا و سنّي مذهب مصري، ابن سبا را شخصيتي خيالي وساخته و پرداخته دشمنان كينه توز مي داند و همچنين مي افزايد كه اگر بر فرض، وجود حقيقي وي را بپذيريم، نمي توانيم او را منشأ چنان تحولاتي بدانيم(8).

انديشمندان ديگري نيز بر اسطوره اي بودن شخصيت عبدالله بن سبا تأكيد كرده و براي اثبات اين ادعا شواهد فراواني گردآوري نموده اند.(9)

به هر صورت اثبات وجود تاريخي چنين شخصي، اين نكته را كه وي بنيان گذار مكتب تشيع بوده به اثبات نمي رساند, زيرا او نه تنها بنيانگذار مكتب تشيع به شمار نمي رود، بلكه همواره مورد لعن و نفرين شيعيان بوده است. فرقه اي به نام «سبئيه» را پايه ريزي نموده كه به دليل آن كه حضرت علي ـ عليه السلام ـ را در جايگاه خداوندي مي نشانند، خارج از زمره مسلمانان اند. به گفته عبدالقاهر بغدادي (متوفاي 429 هـ. ق) علي ـ عليه السلام ـ در پي آن بود كه حكم الهي را در باره عبدالله بن سبا جاري سازد و به خاطر ارتداد به قتلش برساند، اما به منظور رعايت مصلحت جامعه اسلامي كه خود را براي نبرد با اهل شام آماده مي ساخت، از كشتن وي صرف نظر كرده به مدائن تبعيدش نمود.(10)


محمد ابوزهره، يكي ديگر از نويسندگان مشهور و معاصر اهل سنت بر سخنان بغدادي مهر تأييد نهاده مي افزايد: شيعيان، عبدالله بن سبا را از خود نمي دانند و حتي مسلمانش نمي خوانند، ما نيز با ايشان هم آواييم و جز اين سخني نمي گوييم.(11)


پاورقی:
1. الحسن بن موسي النوبختي، فِرَق الشيعه، النجف، المطبعة الحيدرية، 1355 ق، ص 18-17.
2. جلال الدين سيوطي، الدر المنشور، بيروت، محمد امين دمج، بي تا، ج 6، ص 379.
3. ابن حجر مکي، الصواعق المحرقه، القاهرة، مكتبة القاهرة، چاپ سوم، 1385 ق، ص 161. همچنين ر.ك: ابن الاثير، النهاية، قم، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، چاپ چهارم، 1367ش، ج4، ص 106.
4. براي نمونه: ر. ك: العسكري، مرتضي، عبدالله بن سبا، بيروت، دار الزهراء، چاپ پنچم، 1403 ق، ج 102. سبحاني، جعفر، بحوت في الملل و النحل، قم، لجنة ادارة الحوزه العلمية، 1372 ش، ج 6، ص 140-123.
5. ر.ك: ابن حجر العسقلاني، تهذيب التهذيب، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ دوم، 1413 ق، ج 2، ص 470 و محمد بن عثمان الذهبي، ميزان الاعتدال، بي جا، دارالفكر العربي، بي تا، ج 2، ص 445.
6. عبدالله بن سبا، پيشين.
7. براي تحقيق بيشتر در اين مورد به كتاب عسگري، افسانه عبداللّه بن سبا و يكصد و پنجاه صحابي ساختگي، مراجعه بفرماييد.
8. طه حسين، علي و فرزندانش، ترجمه محمد علي شيرازي، تهران، انتشارات گنجينه، چاپ پنچم، 1367 ش، ص 109.
9. براي آگاهي از دلايل اسطوره اي بودن شخصيت ابن سبا، ر.ك: عبدالله بن سبا، پيشين، ج 2-1.
10. البغدادي، عبدالقاهر، الفرق بين الفرق، بيروت، دارالمعرفة، چاپ دوم، 1417 ق، ص 29-28 و 214-213.
11. محمد ابوزهرة، تاريخ المذاهب الاسلامية، القاهرة، دارالفكر العربي، بي تا، ص 35.

به نام او

سلام برادران اهل سنت خوب هستيد ؟خوش هستيد ؟

اينجا برادران اهل سنت جواب ميدهند يا نه؟

ما هم بپرسيم!

چرا با عبدالله بن سبا مثل دیگران برخورد نشد؟

چرا خلیفه با كشتن او ریشه این فتنه ها را نخشكاند؟



آیا خشونت و سختگیری او فقط مخصوص نیكان از امت محمد (صلّی الله علیه وآله) بود كه هر چه می خواست بر سر آنان آورد؟ 3
حقیقت دیگری كه پژوهشگران معاصر پرده از آن برداشته اند، این است كه شواهد و قراین نشان می دهد كه عبدالله بن سبا از چهره ها و قهرمان های ساخته و پرداخته قصّه گویان و افسانه سرایان است، تا وسیله سرگرمی حرمسراها و ناز پروردگان باشد، و گرنه روی زمین وجود خارجی نداشته اند. دكتر طه حسین در كتاب «الفتنة الكبری» به این نكته رسیده است.

.**.
تشیع در عصر پیامبر اكرم (صلّی الله علیه وآله) آشكار شد و پیروان علی (علیه السلام) را شیعه می گفتند و در زمان پیامبر (صلّی الله علیه وآله) و پس از او وجود داشتند.
علي يارتون

در پست 165 و 167روایات بررسی سندی شده و صحیح هستند.جناب رحمان لا اقل یک بار پست های من رو بخونید بعد بنویسید.اینکه شما سیف بن عمر را بررسی کنید ربطی به جواب من ندارد.چون روایاتی که نوشته ام اسمی از سیف بن عمر نیست.
در ضمن فقط کپی کردن هم فایده نداره.
راجع به این زمینه از طه حسین به عنوان یک عالم سنی که وجود ابن سبا یهودی را وهم میداند یاد میکنند تا وجود ابن سبا را کتمان کنند. اکنون شرح حال طه حسین رو در لینک زیر بخوانید تا ببینید چه کسی را به عنوان عالم سنی معرفی می کنند:
http://www.ansarsunna.com/vb/showthread.php?t=915

خط شكن خاكي;290816 نوشت:
به نام او

سلام برادران اهل سنت خوب هستيد ؟خوش هستيد ؟

اينجا برادران اهل سنت جواب ميدهند يا نه؟

ما هم بپرسيم!

چرا با عبدالله بن سبا مثل دیگران برخورد نشد؟

چرا خلیفه با كشتن او ریشه این فتنه ها را نخشكاند؟



آیا خشونت و سختگیری او فقط مخصوص نیكان از امت محمد (صلّی الله علیه وآله) بود كه هر چه می خواست بر سر آنان آورد؟ 3
حقیقت دیگری كه پژوهشگران معاصر پرده از آن برداشته اند، این است كه شواهد و قراین نشان می دهد كه عبدالله بن سبا از چهره ها و قهرمان های ساخته و پرداخته قصّه گویان و افسانه سرایان است، تا وسیله سرگرمی حرمسراها و ناز پروردگان باشد، و گرنه روی زمین وجود خارجی نداشته اند. دكتر طه حسین در كتاب «الفتنة الكبری» به این نكته رسیده است.

.**.
تشیع در عصر پیامبر اكرم (صلّی الله علیه وآله) آشكار شد و پیروان علی (علیه السلام) را شیعه می گفتند و در زمان پیامبر (صلّی الله علیه وآله) و پس از او وجود داشتند.
علي يارتون


شيخ‌نوبختي‌ كه‌ از بزرگترين‌ و معتبرترين‌ علماي‌ شيعه‌ است‌ در كتاب‌ فرق الشيعه‌ ص45- 44 متذكر شده‌است‌. وي‌ مي‌نويسد كه‌ اساس‌ ناسزاگويي‌ به‌ اصحاب‌ پيامبر (ص‌) را عبدالله بن‌ سباء بدعت‌ نمود. وي‌ يهودي‌ الاصل‌بوده‌ كه‌ به‌ تظاهر به‌ اسلام‌ اقدام‌ به‌ توطئه‌ عليه‌ اصحاب‌ مي‌كرد.نوبختي‌ مي‌نويسد: ابن‌ سباء از كساني‌ بود كه‌ بدگويي‌ ابوبكر و عمر و عثمان‌ و ساير اصحاب‌ را مي‌كرد و از آنها برائت‌ مي‌نمود و مي‌گفت‌ علي‌ او را به‌ اين‌ كار مأمور كرده‌ است‌.حضرت‌ علي‌ او را دستگير و مؤاخذه‌ نمود. وي‌ اعتراف‌ كرد كه‌ قصد او ايجاد تفرقه‌ و جدائي‌ ميان‌ مسلمين‌ بوده‌ است‌. آنگاه‌ حضرت‌ علي‌ (رض‌) فرمان‌ به‌ كشتن‌ او داد. مردم‌ فرياد برآوردند: يا اميرالمؤمنين‌، آيا كسي‌ را مي‌كشي‌ كه‌ ادعاي‌دوستي‌ ترا دارد؟نوبختي‌ اضافه‌ مي‌كند: اين‌ شخص‌ آن‌ هنگام‌ كه‌ رسماً يهودي‌ بود مي‌گفت‌ كه‌ يوشع‌ وصي‌ و جانشين‌موسي‌ (ع‌) است‌ و وقتي‌ كه‌ به‌ ظاهر مسلمان‌ شد، مي‌گفت‌ علي‌ وصي‌ و جانشين‌ پيامبر (ص‌) است‌. وي‌ اولين‌ فردي‌بود كه‌ جانشيني‌ آنحضرت‌ را عنوان‌ نمود.

علامه عسگری فرموده اندکه روایات موید وجود عبدالله بن سبا در تمام کتب به پیروی از طبری تنها از طریق سیف بن عمر نقل شده (خبر واحد است )! من
نمی دانم این آقایان به این امر نا آگاهند و جهل دارند یا اینکه عامدانه کذب می بافند؟!
در جواب شما باید بگویم که اولا سیف در نقل روایات نبوی صل الله علیه و سلم مورد وثوق نبوده اما در
نقل حوادث تاریخی ضعیف نیست.و مشخص است که علت پذیرفته نشدن روایات نبوی(ص) وی این
است که از روایات رسول الله صل الله علیه و سلم شرع و عقاید و احکام و حلال و حرام اسلام گرفته می
شود اما این حساسیت در نقل حوادث تاریخی نیست و علت اینکه روایات او از پیامبر(ص) پذیرفته نیست
متهم بودن او به شیعه بودن است همچنانکه روایاتی در تهمت و توهین به صحابه نقل می کند.پس روایت عبدالله بن سبا از زبان او اقراری به ضرر مذهبش بوده .لذا ائمه حدیث گرچه احادیث منقول وی از رسول الله صل الله علیه و سلم را ضعیف دانسته اند اما جمهور
روایات تاریخی اش را می پذیرند(مگر آنچه در توهین و تهمت به اصحاب رضی الله عنهم نقل کرده که به
جهت تعارض با نصوح ثابت قرآنی و سنت رد می شود) لذا گر چه ذهبی در مورد احادیث وی فرموده
( ضعفه ابن معين و غيره) (الذهبي ،مجمد بن احمد بن عثمان، الكاشف في معرفة من له
رواية في
الكتب الستة، تحقيق عزت علي عيد عطيه وزميله، 1972م، نشر دار الكتب الحديثة، القاهرة،
ج
1،ص416)اما در مورد اخبار تاریخی اش آورده : ( كان سيف إخباريا عارفا )( الذهبي،محمد بن

احمد بن عثمان، ميزان الاعتدال، تحقيق محمد علي البجاوي، 1963م، دار أحياء الكتب
العربية،ط
1،القاهرة،ج2، ص255.)و ابن حجر هم در مورد سيف بن عمر فرموده ( ضعيف في الحديث
عمدة في التاريخ )(ابن حجر العسقلاني، احمد بن علي، تقريب التهذيب،تحقيق عبد الوهاب
عبد
اللطيف،1975م،ط2،نشر دار المعرفة،بيروت،،ج1،ص344) .جالب اینجاست که بسیازی
از علمای شیعه که در رد ابن سبا نوشته اند تنها نصف قول ابن حجر را می آورند یعنی(ضعیف فی
الحدیث) و ادامه ی کلامش را حذف کرده اند یعنی(عمده فی التاریخ)و این جنایتی بزرگ و اکتمان حق
است و حاکی از بی انصافی.حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که اخبار تاریخی سیف هم مورد قبول نباشد
این خبر واحد نیست و از زبان بسیاری از راویان دیگر هم نقل شده که در این اسناد نام سیف بن عمر
نیست پس چگونه علامه عسگری ادعا می کند که تنها از طریق سیف
روایت شده؟آیا این از جهل است یا دروغ؟ برای نمونه تعدای روایت غیر از طریق سیف بن عمر می آورم:

۱- جاء في ( طوق الحمامة ) ليحيى بن حمزة الزبيدي عن

سويد بن غفلة أبو أمينة الجعفي الكوفي

المتوفى عام (80هـ/699م) أنه دخل على علي-رضي الله عنه- في إمارته، فقال: إني مررت

بنفر يذكرون أبا بكر و عمر بسوء، ويروون أنك تضمر لهما مثل ذلك، منهم عبد الله بن سبأ،

فقال علي: مالي ولهذا الخبيث الأسود، ثم قال : معاذ الله أن أضمر لهما إلا الحسن الجميل،
ثم

أرسل إلى ابن سبأ فسيره إلى المدائن، ونهض إلى المنبر، حتى اجتمع الناس أثنى عليهما
خيرا،

ثم قال : إذا بلغني عن أحد أنه يفضلني عليهما جلدته حد المفتري (الهي ظهير، إحسان،
السنة

والشيعة، نشر إدارة ترجمة السنة- الهور، پاكستان- ص 8، نقلا عن طوق الحمامة ليحيى بن

حمزة الزبيدي).


۲- أخرج ابن عساكر عن زيد بن وهب الجهني أبو سليمان الكوفي المتوفى عام (

90هـ/709م) قال: (قال علي بن أبي طالب: مالي ولهذا الخبيث الأسود-يعني عبد الله بن

سبأ- و كان يقع في أبي بكر و عمر)(ابن عساكر، مختصر تاريخ دمشق، م 12،در نسخه ی

خطی ۱۶۷ ودر چاپ نو222).

۳- روى ابن سعد في طبقاته عن إبراهيم بن يزيد النخعي أبو عمران الكوفي الفقيه الثقة

المتوفى عام (96هـ/714م) إن رجلا كان يأتيه فيتعلم منه، فيسمع قوما يذكرون أمر علي

وعثمان، فقال: أن أتعلم من هذا الرجل؟ و أرى الناس مختلفين في أمر علي و عثمان فسأل

إبراهيم النخعي عن ذلك فقال: ما أنا بسبئي ولا مرجئي( ابن سعد، أبو عبد الله محمد بن
سعد

الزهري، الطبقات الكبرى، ج 6، ص 192، طبعة دار صادر، بيروت) .

۴- اخرج ابن عساكر في تاريخ دمشق عن الشعبي عمر بن شراحيل الحميري

اليمني(من رواة الأنساب والأخبار الثقات )المتوفى عام (103هـ/721م) قال:

( أول من كذب عبد الله بن سبأ ).

۵- اخرج ابن عساكر كذلك عن ابو الطفيل عامر بن وائلة الليثي الصحابي المعمر

(قال فيه الحافظ الذهبي : وبه ختم الصحابة في الدنيا)

المتوفى عام (110هـ/728م) قال : ( رأيت المسيب بن نجية أتى به ملبيه-يعني ابن

السوداء- و علي على المنبر، فقال علي: ما شأنه؟ فقال: يكذب على الله ورسوله)

( ابن عساكر، مختصر تاريخ دمشق، م 12، ص 221.) .

۶ – نقل الإمام الطبري إن قتادة بن دعامة السدوسي من ثقاتالتابعين وحفاظهم

المتوفى عام (117هـ/735م) كان إذا قرأ قوله تعالى: ( فأما الذين في قلوبهم زيغ الآية)

قال: (إن لم يكونوا الحرورية و السبئية فلا أدري) ( الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير، جامع

البيان في تفسير القران، وبهامشه تفسير غرائب القران للنسيابوري، نشر دار الجيل، بيروت،

ج3، ص 119) .

۷- ذكر ابن عساكر عن حُجيّة بن عدي الكندي أبو الزعراء الكوفي

، روى عن علي وجابر وهو من الطبقة الثالثة أنه رأى علياً على المنبر ، وهو يقول :

من يعذرني من هذا الحميت الأسود الذي يكذب على الله ورسوله يعني ابن السوداء

۸- نقل ابن عساكر عن أبو الجلاس الكوفي ، روى عنعلي بن أبي طالب ،

من الطبقة الثالثة قال : « سمعت علياً يقول لعبد الله بن سبأ : ويلك ! والله ما أفضي

إليّ بشيء كتمته أحداً من الناس ، ولقد سمعته يقول : إن بين يدي الساعة ثلاثين

كذاباً وإنك لأحدهم

۹- روى يعقوب بن سفيان الفسوي في كتابه « المعرفة والتاريخ »عن سالم بن

عبد الله بن عمر بن الخطاب القرشي العدوي المدني المتوفى عام

(۱۰۶ه/۷۲۱م)، كان أحد فقهاء التابعين ، ثبتاً فاضلاً ، قال : « قال أبو

الوليد : سألنيسالم بن عبد الله بن عمر : ممن أنت ؟ فقلت : من أهل الكوفة ،

فقال : بئس القوم بين سبأي وحروري »

۱۰- نقل الإمام الطبري عن أبو مخنف لوط بن يحيى الأزدي المتوفى عام

(۱۵۷ه/۷۷۳م)في « تاريخه » رواية يصف فيها أشراف أهل الكوفة لخصومهم من

أصحاب المختار بالسبئية

گیریم که اخبار و روایات سیف بن عمر و ابو مخنف قابل قبول نباشد

(چون مورد طعن محدثین در نقل احادیث هستند اما در اخبار سیف ضعیف

نیست) اما ۹ طریق دیگر چی؟ نگاهی دوباره به اسناد فوق بیندازید و

ببینید که آیا تنها از طریق سیف بن عمر روایت شده ؟اگر نا آگاه بودید یا

العیاذ بالله دروغ می گفتید انصاف حکم می کند اعتراف کنید که اشتباه

می کردید.ببینید چه راویان موثقی موید وجود عبدالله بن سبا

هستند:ابراهیم نخعی فقیه مورد اعتماد و مشهور و عامر بن وائله

صحابی عادل که به قول ذهبی آخرین صحابی رسول الله (ص) بود که

از دنیا رفت و قتاده بن عدامه از تابعین نامدار و مورد اطمینان و همچنین

سالم بن عبدالله بن عمر بن خطاب(رضی الله عنهم)که از فقهای بزرگ

تابعین و متقی و مورد وثوق است.آیا راویان مقبول تر از اینها

می خواهید؟

در پایان متذکر می شوم که علمای مورخ و محدث اهل سنت به وجود

عبدالله بن سبا تصریح کرده اند و محدثین هم احادیث آن را ثابت دانسته

اند مثلا( «بخارى» و «ترمذى» و «أبوداود» و ابن حجر روایات سوزاندن

ابن سبا را نقل کرده اند (صحيح البخاري- كتاب استتابة المرتدين. فصل

المرتد والمرتدة/ فتح الباري 12/267ح6922و التاج الجامع للأصول فى

أحاديث الرسول، ج‏3، ص‏78). و یا مثلا ابن کثیردر البدایة والنهایة 7/204 در مورد

حدیث "ابن سبا با نام عايشه نامه نوشت" می‌گوید سند این روایت صحیح است و یا الحافظ
ابن حجر

نوشته:"أخبار عبد الله بن سبأ شهيرة في التواريخ ، وليس له رواية والحمد لله " ابن

حجر : لسان الميزان ، ج3 ، ص290و

شيخ سلمان العوده مي‌گويد كه اين إسنادها(روایات ابن سبا خصوصا از زبان زید بن

وهب) را براي شيخ علامه محدث ناصرالدين آلباني- جزاه الله خيرا- فرستادم تا آنها را

بررسي كند. او آنها را بين صحيح، حسن و صحيح لغيره قرار داد. برگرفته از كتاب

(عبدالله بن سبأ و آثرُهُ في احداث الفتنه في صدر الاسلام ) ص 98.)

موضوع قفل شده است