"بیعت" در خم

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
"بیعت" در خم

آیا صحابه با علی پس از خطبه غدیریه پیامبر(ص) بیعت کردند؟
(لطفا از منابع صحیحین ذکر بفرمائید)

کارشناس بحث : صدرا

برچسب: 

با سلام و عرض ادب

البته اگر منظور شما از صحیحین کتاب صحیح بخاری و مسلم است، باید عرض شود در این دو کتاب بسیاری از مسلمات نیامده است، که البته روایات مناقب امام علی علیه السلام را ما در این تایپیک(http://www.askdin.com/thread8730.html) بیان نموده ایم.

اما آنچه مهم است بیان روایت با سند صحیح است، که در این حیطه این روایت در متون عامه به طور گسترده آمده است. مرحوم علامۀ امینی«رضوان الله تعالی علیه» در کتاب شریف «الغدیر»[1]ضمن بیان حدیث تهنیت ازطرق اهل سنت، 60 نفر از علمای عامه را ذکر می کنند که این حدیث را در کتب خود بیان نموده اند.
ایشان در این رابطه می نویسند[2]:
محمّد بن جرير طبرى در كتاب الولايه[3]، حديثى را به اسناد خود از زيد بن ارقم تخريج كرده است كه در آخرش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند:

«اى جماعت مردم! بگوئيد ما از جانب نفس خودمان، عهد و پيمان داديم و با زبان‏هاى خود ميثاق نهاديم و با دستهای خود مصافحه نمودیم به بيعت و پذيرش با تو اى پيامبر صلى الله عليه و آله كه: ولايت على علیه السلام را به اولادمان و به اهل عشيره مان برسانيم و ادای حق كنيم كه هيچگاه به جاى ولايت على علیه السلام ، بدل و عوضى نجوئيم و بر اين عهد استوار باشيم! و تو اى پروردگار، شاهد و گواه بر ما هستى! و كافى است كه خداوند شهيد حاضر و گواه باشد.
آنچه را كه من به شما گفتم، بگوئيد! و بر على علیه السلام به عنوان امير و پيشواى مؤمنين سلام كنيد و بگوئيد:سپاس و حمد، مختص خداوندى است كه ما را به امر ولايت هدايت كرد و اگر خداوند ما را هدايت نمى‏كرد، هيچگاه ما چنان نبوديم كه بتوانيم هدايت شويم.
خداوند از هر سر و صدائى خبر دارد و هر نفس خائنی را مى‏شناسد، پس هر كس كه اين عهد و ميثاق را بشكند، شكست بر نفس خودش وارد ساخته است و هر كس كه وفا كند به آنچه كه خداوند با او پيمان نهاده است، پس خداوند البته به او اجر و پاداش عظيمى عنايت مى‏كند.
بگوئيد، آنچه را كه خداوند را از شما راضى مى‏كند و اگر كفران نمائيد، پس خداوند از شما بى نياز است»!
زيد بن ارقم گويد: در اينجا مردم مبادرت مى‏كردند به گفتار«سَمِعْنَا وَ أطَعْنَا عَلَى اللَهِ وَ رَسُولهِ بِقُلُوبِنَا»: شنيديم و با جانهايمان امر خدا و رسولش را پذيرفتيم وگردن نهاديم.[4]

بيعت أبو بكر و عمر با امير المؤمنين عليه السّلام به ولايت
اولين كسانی كه با پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله مصافقه نمودند(دست دادند به عنوان بيعت و پذيرفتن پيمان) ابو بكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير و سپس باقى مهاجران و انصار بودند و سپس باقى مردم پيوسته بيعت مى‏كردند تا نماز ظهر و عصر را با هم در يك زمان به جاى آوردند و اين مصافقه و بيعت مردم به طول انجاميد، تا آنكه پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله نماز مغرب و عشاء را با هم در يك زمان به جای آوردند و تا ثلث از شب كه سپرى شد پيوسته به طور پى در پى بيعت و مصافقه صورت مى‏گرفت.

أحمد بن مُحمد طَبَرىّ شهير به خليلى در كتاب مناقب على بن أبى طالب كه در سنه 411 در قاهره تاليف شده است، از طريق شيخ خود محمّد بن ابى بكر بن عبد الرحمن اين روايت را آورده است و در آن روايت گويد: مردم براى بيعت نمودن با على علیه السلام بر يكديگر پيشى مى‏گرفتند و مى‏گفتند:«شنيديدم و با جانهايمان و دل هايمان و زبانهايمان و با تمام اعضاء و اجزاء بدنمان اطاعت كرديم و پذيرفتيم آنچه را كه خداوند و رسول او به ما امر كردند. سپس برای بیعت نمودن با رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام ازدحام نمودند...».

و مولوی«وَلِىُّ اللَهِ لَكْهَنُوى» در كتاب «مرآت المؤمنين» در ذكر حديث غدير گويد: عمر پس از اين با على علیه السلام ديدار كرد و گفت:«هَنِيئاً يَا ابْنَ أبِى طَالِبٍ. أصْبَحْتَ وَ أمْسَيْتَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ»:گوارا باشد أى پسر ابو طالب! صبح كردى و شب كردى، در حالى كه آقاى من و آقاى هر مرد مؤمن و هر زن مؤمنه أى هستى. «و كان يهنى أمير المؤمنين كل صحابى لاقاه»: و هر صحابى كه أمير المؤمنين را ديدار مى‏كرد، به او تبريك و تهنيت مى‏گفت.

و مورخ ابن خاوند شاه متوفى در 903 (در روضه الصفا در جزء دوم، از ج 1 ص 173) بعد از بيان داستان غدير گويد: سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله در خيمه اى مختص به خودش نشست و امر كرد تا امير المؤمنين على عليه السلام در خيمه ديگر بنشيند و امر كرد تا عموم مردم على علیه السلام را در خيمه خودش تهنيت گويند و چون مردان از تهنيّت گفتن فارغ شدند، پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله زنهاى خود را (امهات المؤمنين) را امر كرد تا اينكه به نزد على علیه السلام در خيمه او بروند و تهنيت گويند. آنها رفتند و تهنيت گفتند و از كسانى كه از صحابه كه على عليه السلام را تهنيت گفت، عمر بن خطاب بود كه مى‏گفت:«هَنِيئاً لَكَ يَا ابْن أبى طَالِبٍ أصْبَحْتَ مَوْلَاىَ وَ مَوْلَى جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤمِنَاتِ».

و مورخ غياث الدين متوفى در سنه 942 در حبيب السير، (در جزء سوم، از ج 1، ص 144)گويد: و پس از آن امير المؤمنين علیه السلام به امر پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله در خيمه ديگرى مختص به خودش نشست، مردم براى ملاقات و زيارت او مى‏رفتند و او را تهنيت مى‏گفتند و در ميان آنها عمر بن خطاب بود كه گفت:بخٍّ بخٍّ يَا ابْنَ ابِيطَالِبٍ! أصْبَحْتَ مَوْلَاىَ وَ مَوْلَى كُلَّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ!»و سپس پيغمبر زنهاى خود را (امهات المؤمنين را) امر كرد تا بر على وارد شوند وتهنيت گويند.[5]

[1].الغدیر ، ج1، ص:274.

[2]. الغدیر ، ج1، ص:274.

[3].در رابطه با ابن جریر طبری و کتاب الولایه به این لینک مراجعه شود:http://hajj.ir/hadjwebui/library/wfviewbookpage.aspx?bookid=803.

[4].« معاشر الناس ؟ قولوا : أعطيناك على ذلك عهدا عن أنفسنا وميثاقا بألسنتنا وصفقة بأيدينا نؤديه إلى أولادنا و أهالينا لا نبغي بذلك بدلا وأنت شهيد علينا وكفى بالله شهيدا ، قولوا ما قلت لكم ، وسلموا على علي بإمرة المؤمنين ، وقولوا : الحمد لله الذي هدانا لهذا وما كنا لنهتدي لولا أن هدانا الله ، فإن الله يعلم كل صوت وخائنة كل نفس فمن نكث فإنما ينكث على نفسه ومن أوفى بما عاهد عليه الله فسيؤتيه أجرا عظيما ، قولوا ما يرضي الله عنكم فإن تكفروا فإن الله غني عنكم . قال زيد بن أرقم : فعند ذلك بادر الناس بقولهم : نعم سمعنا وأطعنا على أمر الله و رسوله بقلوبنا ، وكان أول من صافق النبي صلى الله عليه وآله وعليا : أبو بكر وعمر وعثمان وطلحة والزبير وباقي المهاجرين والأنصار وباقي الناس إلى أن صلى الظهرين في وقت واحد وامتد ذلك إلى أن صلى العشائين في وقت واحد وأوصلوا البيعة والمصافقة ثلثا . ورواه أحمد بن محمد الطبري الشهير بالخليلي في كتاب ( مناقب علي بن أبي طالب ) المؤلف سنة 411 بالقاهرة من طريق شيخه محمد بن أبي بكر بن عبد الرحمن وفيه : فتبادر الناس إلى بيعته وقالوا : سمعنا وأطعنا لما أمرنا الله ورسوله بقلوبنا وأنفسنا وألسنتنا وجميع جوارحنا ثم انكبوا على رسول الله وعلى علي بأيديهم ، وكان أول من صافق رسول الله أبو بكر وعمر وطلحة والزبير ثم باقي المهاجرين والناس على طبقاتهم ومقدار منازلهم إلى أن صليت الظهر والعصر في وقت واحد والمغرب والعشاء الآخرة في وقت واحد ، ولم يزالوا يتواصلون البيعة والمصافقة ثلثا ، ورسول الله كلما بايعه فوج بعد فوج يقول : الحمد لله الذي فضلنا على جميع العالمين ، وصارت المصافقة سنة ورسما واستعملها من ليس له حق فيها .

[5].الغدیر، ج1، ص270الی 272.

علامۀ امینی در قسمت دیگری از بررسی حدیث تهنیت می فرمایند:

روايات وارده در تهنيت شيخين: عمر و ابو بكر بسياراست، بزرگان حديث و تفسير تاريخ از اهل تسنن در كتب خود آورده‏اند و جماعت راويان و مورخان اين حديث به قدرى است كه نمى‏توان آن را سبك شمرد، بعضى به طور ارسال مسلم روايت كرده‏اند و بعضى با مسانيد صحيحه و رجال موثقى كه منتهى به صحابه اى همچون ابن عباس و براء بن عارب و ابو هريره و زيد بن ارقم مى‏شود.

ایشان سپس به ذکر این کتب می پردازند که به قسمتی از آن اشاره می شود:

از جمله پيشوايان حديث و تفسير که داستان مزبور را روايت کرده اند:
1) حافظ ابوبکر عبد الله بن محمد بن ابي شيبه متوفاي 235 در کتاب (المصنف) روایت را از براء بن عازب نقل می نماید.

2) امام و پيشواي حنبليان، احمد بن حنبل متوفاي 241 از عدي بن ثابت، از براء بن عازب روايت نموده.

3)حافظ ابوالعباس شيباني نسوي، متوفاي 303 ازابو هارون، از عدي بن ثابت، از براء روایت را نقل می نماید.

4)حافظ، ابويعلي موصلي متوفاي 307 اين جریان را در مسند خود از هدبه، از حماد تا پايان سند و متن مذکور در طريق شيباني روايت نموده است.

5) حافظ احمد بن عقده کوفي، متوفاي 333 در کتاب الولايه که آن اول کتاب است از استاد خود ابراهيم بن وليد بن حماد از يحيي بن يعلي از حرب بن صبيح از پسر خواهر حميد طويل، از ابن جدعان، از سعيد بن مسيب روايت نمودهکه گفت: بسعد بن ابي وقاص گفتم: من ميخواهم راجع بامري از تو سوال کنم ولي پرهيز ميکنم، گفت: آنچه ميخواهي سوال کن، همانا من عموي تو هستم، گفتم: سوال من از برپا ايستادن رسول خدا صلي الله عليه و آله است در ميان شما در روز غدير خم، گفت: بلي هنگام ظهر در ميان ما ايستاد و دست علي بن ابي طالب عليه السلام را گرفت و فرمود: من کنت مولاه، فعلي مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، سپس ابوبکر، و عمر گفتند: گرديدي اي پسر ابي طالب مولاي هر مرد و زن با ايمان.[1]

6) حافظ ابو عبد الله مرزباني بغدادي متوفاي 384 اين داستان را به اسنادش از ابي سعيد خدري در کتاب خود (سرقات الشعر) روايت نموده است.

7)حافظ علي بن عمر دار قطني بغدادي، متوفاي 285 حديث غدير را به اسناد خود روايت نموده و در آن مذکور است که: چون ابابکر و عمر جريان را شنيدند باو گفتند: گرديدي اي پسر ابي طالب مولاي هر مرد و زن با ايمان.
ابن حجر هیتمی مکی در کتاب «الصواعق المحرقه،ج1،ص110 ،ج2،ص522»[2] اين حديث را از او حکايت کرده.[3][4]

8) حافظ ابو عبد الله ابن بطه حنبلي متوفاي 387، اين داستان را باسنادش در کتاب خود«الابانه» از براء بن عازب بلفظ حافظ ابو العباس شيباني با اسقاط جمله (امسيت:گرديدي) روايت نموده.

9)قاضي ابوبکر باقلاني بغدادي، متوفاي 403 داستان مزبور را در کتاب خود« التمهيد في اصول الدين، ص 171» با دقت در سند حدیث را روايت نموده است.

10) حافظ ابو سعيد خرکوشي، نيشابوري متوفاي 407، اين حديث را در تاليف خود«شرف المصطفي» به اسنادش از براء بن عازب به لفظ احمد بن حنبل، وبه اسناد ديگری از ابي سعيد خدري روايت نموده و لفظ او چنين است: سپس رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: مرا تهنيت بگوئيد، مرا تهنيت بگوئيد. همانا خداوند مرا مخصوص فرمود به نبوت و اهل بيت مرا مخصوص فرمود به امامت، پس از اين جريان عمر بن خطاب اميرالمومنين عليه السلام را ملاقات نمود و گفت: خوشا بحال تو يا ابا الحسن، گرديدي مولاي من و مولاي هر مرد و زن با ايمان.[5]

:Gol:------------------------------------------------:Gol:

[1].قلت لسعد بن أبي وقاص : إني أريد أن أسألك عن شئ وإني أتقيك . قال : سل عما بدا لك فإنما أنا عمك . قال : قلت : مقام رسول الله صلى الله عليه وآله فيكم يوم غدير خم قال : نعم قام فينا بالظهيرة فأخذ بيد علي بن أبي طالب فقال : من كنت مولاه فعلي مولاه ، اللهم ؟ وال من والاه ، وعاد من عاداه . قال فقال أبو بكر وعمر : أمسيت يا بن أبي طالب ؟ مولى كل مؤمن ومؤمنة .

[2].الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، أبي العباس أحمد بن محمد بن محمد بن علي إبن حجر الهيتمي، مؤسسة الرسالة بيروت.

[3].من الحديث فإنهما لما سمعاه قالا له أمسيت يا ابن أبي طالب مولى كل مؤمن ومؤمنة أخرجه الدارقطني و أخرج أيضا أنه قيل لعمر إنك تصنع بعلي شيئا لا تصنعه بأحد من أصحاب النبي فقال إنه مولاي.

[4].وأخرج(الدراقطنی) أيضا أنه جاءه أعرابيان يختصمان فأذن لعلي في القضاء بينهما فقضى فقال أحدهما هذا يقضي بيننا فوثب إليه عمر وأخذ بتلبيه وقال ويحك ما تدري من هذا هذا مولاي ومولى كل مؤمن ومن لم يكن مولاه فليس بمؤمن.

[5].ثم قال النبي صلى الله عليه وسلم هنئوني هنئوني إن الله تعالى خصني بالنبوة وخص أهل بيتي بالإمامة فلقي عمر بن الخطاب أمير المؤمنين فقال : طوبى لك يا أبا الحسن أصبحت مولاي ومولى كل مؤمن ومؤمنة .

11) حافظ احمد بن مردويه اصفهاني، متوفاي 416 حديث مزبور را در تفسير خود از ابي سعيد خدري روايت کرده در آن مذکور است: سپس عمر بن خطاب علي را ملاقات نمود و گفت: گوارا باد تو را اي پسر ابي طالب، صبح و شام نمودي در حالي که مولاي من و مولاي هر مرد و زن با ايمان هستي.

12)ابو اسحق ثعلبي، متوفاي 427 در تفسير خود«الکشف و البيان»روايت نموده گويد: خبر داد ما را، ابو القاسم يعقوب بن احمد سري، از ابوبکر محمد بن عبد الله بن محمد، از ابي مسلم ابراهيم بن عبد الله کجي، از حجاج بن منهال از حماد (ابن سلمه)، از علي بن زيد، از عدي بن ثابت، از براء بن عازب که گفت چون با رسول خدا صلي الله عليه و آله در حجه الوداع در غدير خم فرود آمديم، ندای «الصلاة جامعة»[1] اعلام گردید و زير دو درخت براي رسول خدا صلي الله عليه و آله از خار و خاشاک رفته شد، سپس دست علي عليه السلام را گرفت و فرمود: آيا من اولي به مومنين از خودشان نيستم؟ گفتند: بلي. هستي. فرمود اين مولاي کسي است که من مولاي اويم. بار خدايا دوست دار دوستان او را و دشمن دار دشمنان او را. گفت: پس از اين جريان عمر او را ملاقات کرد و گفت: گوارا باد تو را اي پسر ابي طالب، گرديدي مولاي هر مرد و زن با ايمان.

13) حافظ، ابن سمان رازي، متوفاي 445 اين حديث را به اسناد خود از براء بن عازب به لفظ مذکور از احمد بن حنبل روايت نموده و روايت مزبور را محب الدين طبري در « الرياض النضره » جلد 2 ص 169 و شنقيطي در (حياه علي بن ابي- طالب عليه السلام) در ص 28 از او حکايت نموده اند.

14) حافظ ابوبکر بيهقي، متوفاي 458، حديث مزبور را بدون ذکر رجال سند از براء بن عازب به طوري که در (الفصول المهمه) ابن صباغ مالکي مکي مذکور است روايت نموده و چنانکه در (درر السمطين) جمال الدين زرندي حنفي مذکور است همين حديث را به سندي از ابي هريره روايت نموده و از طريق خوارزمي هم از براء و از ابي هريره روايت نموده است.

15)حافظ، ابوبکر، خطيب بغدادي متوفاي 463، روايت از او به دو سند صحيح از ابي هريره آمده است.

16)فقيه، ابو الحسن، ابن المغازلي، متوفاي 483 در کتاب «المناقب» گويد: خبر داد ما را ابوبکر احمد بن محمد بن طاوان از ابوالحسن احمد بن حسين بن سماک، از ابو محمد جعفر بن محمد بن نصير خلدي، از علي بن سعيد بن قتيبه رملي از ضمره... تا آخر سند و لفظ مذکور از طريق خطيب بغدادي .
و نيز نامبرده (ابن مغازلي) گويد: خبر داد ما را: ابوالحسن احمد بن مظفر عطار... از انس، در ضمن حديثي که گفت: سپس (رسول خدا صلي الله عليه و آله) دست او را (علي عليه السلام) گرفت و او را ببالاي منبر برد و فرمود: بار خدايا، اين از من است، و من از اويم، آگاه باشيد، همانا او از من بمنزله هارون است از موسي، آگاه باشيد هر کس من مولاي اويم، علي مولاي او است، گويد: پس از اين داستان علي با مسرت و شادماني برگشت و عمر ابن خطاب بدنبال او آمد و باو گفت: به به اي ابوالحسن، گرديدي مولاي من و مولاي هر مسلم.

17) حافظ، ابو عبد الله گنجي شافعي، متوفاي 658 در " کفايه الطالب " ص 16 گويد: خبر داد ما را حافظ يوسف بن خليل دمشقي در حلب، گفت: خبر داد ما را شريف ابو المعمر محمد بن حيدره حسيني کوفي در بغداد، و خبر داد ما را، ابو الغنائم محمد بن علي بن ميمون نرسي در کوفه، از ابو المثني دارم بن محمد بن زيد نهشلي بحديث از ابو حکيم محمد بن ابراهيم بن سري تميمي از ابو العباس احمد بن محمد بن سعيد همداني (مشهور به ابن عقده) از ابراهيم بن وليد بن حماد که او گفت پدرم بمن خبر داد باخبار از يحيي بن يعلي از حرب بن صبيح از پسر خواهر حميد طويل... تا آخر آنچه که از ابن عقده در ص 183 ذکر شد از متن و سند.

18) شمس الدين، ابو المظفر، سبط ابن جوزي حنفي، متوفاي 654 در تذکره خود در ص 18 از فضائل احمد بن حنبل حکايت نموده، باسنادش از براء بن عازب بلفظ و سندي که در ص 182 ذکر شد.

19)حافظ، ابو سعد سمعاني متوفاي 562 در کتاب خود (فضايل الصحابه) باسناد از براء بن عازب بلفظ احمد بن حنبل که در ص 182 ذکر شد، داستان تهنيت را ذکر نموده.

20) حجة الاسلام، ابو حامد غزالي، متوفاي 505 در تاليف خود (سر العالمين) ص 9 گويد: جماهير مسلمين اجماع دارند بر متن حديث از خطبه رسول خدا صلي الله عليه و آله در روز غدير خم باتفاق همگان که فرمود: من کنت مولاه فعلي مولاه، و سپس عمر گفت: به به براي تو اي ابوالحسن هر آينه بتحقيق گرديديمولاي من و مولاي هر مرد و زن مومن.

21) شمس الدین ذهبی در کتاب تاریخ الاسلام: عن عدي بن ثابت، عن البراء قال: كنا مع رسول الله صلى الله عليه وسلم تحت شجرتين، ونودي في الناس: الصلاة جامعة، ودعا رسول الله صلى الله عليه وسلم علياً فأخذ بيده، وأقامه عن يمينه، فقال: ألست أولى بكل مؤمن من نفسه قالوا: بلى، فقال: فإن هذا مولى من أنا مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه. فلقيه عمر بن الخطاب فقال: هنيئاً لك يا علي، أصبحت وأمسيت مولى كل مؤمن ومؤمنة. ورواه عبد الرزاق، عن معمر، عن علي بن زيد.[2]

موفق باشید.

:Gol:-------------------------------------:Gol:

[1]. «الصلاة جامعة» لفظی است که حکم ندا را داشته؛ یعنی برای جمع نمودن مردم در زمانی که وقت نماز فرا نرسیده بود اعلام می گردید و به واسطه آن مردم جمع می شدند. جریان غدیر نیز قبل از ظهر شرعی آغاز شده بود.

[2].تاریخ الاسلام، ج2، ص633، دار الکتاب العربی.

با تشکر از شما حال میشود خود وجود اصل بیعت در خم و در ادامه بیعت چند تن مهم از صحابه را با استناد به صحاح سته نقل کنید؟
(آیا در کتب صحاح سته اهل سنت چیزی بنابر بیعت با امام علی در خم آمده است؟)

با سلام و عرض ادب

قبل از پاسخ به سوال شما مقدمه ای عرض می شود:
منابع حدیثی اهل سنت را «صحاح» و «سنن» و «مسانید» و «جوامع» و «مصنفات» و «مستدرکات» تشکیل می دهد.
در این میان صحاح سته از اهمیت بیشتری برخوردار هستند که در میان این شش کتاب نیز، صحیح بخاری و سپس مسلم معتبر ترین منابع آنان را تشکیل می دهد.
آنچه در بين اهل سنّت به عنوان «صحاح» معروف اند ، بنابر مشهور شامل شش كتاب است که به دو گروه تقسيم مى‏شوند:
صحيحين‏ و سنن اربعه[1].

صحيحين عبارتند از: «صحيح بخارى»‏ و «صحيح مسلم».
سنن نيز به قرار زير هستند:

«سنن ترمذى‏»؛ تالیف:محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي.

«سنن نسائى»‏؛ تالیف: أحمد بن شعيب أبو عبد الرحمن النسائي.
«سنن ابی داود ‏»؛تالیف: أبو داود سليمان بن الأشعث السجستاني.
«سنن ابن ماجه قزوينى»‏؛تالیف:محمد بن يزيد أبو عبدالله القزويني.
ويا«موطأ مالك»‏؛ تالیف:مالك بن أنس.

برخى معتقدند ششمين كتاب از صحاح سته‏ سنن ابن ماجه‏ است و برخى كتاب‏ موطّأ مالك بن انس‏ را از صحاح سته به جاى‏ سنن ابن ماجه‏ مى‏شمارند.[2] امّا بنابر مشهور سنن ابن ماجه‏ جزء صحاح سته قرار مى‏گيرد.
البته جمعى ديگر از بزرگان حديث كتبى به عنوان «سنن» تأليف كرده‏اند كه‏ «سنن دارمى»‏ و «سنن دارقطنى‏» و «سنن بيهقى»‏ مشهورترين آنها مى‏باشند. همچنین برخی کتب دیگر عنوان صحیح دارند؛ هر چند به اعتبار صحاح سته نمی رسند همچون: «صحیح ابن حبان» و «صحیح ابن خزیمه».

آنچه در این میان دارای اهمیت است این که: تقسیم فوق به اعتبار کتاب است، نه به اعتبار روایت. به عبارت دیگر در بین اهل سنت بیش از 30کتاب به نام سنن وجود دارد، ولی از این تعداد چهار کتاب بر دیگر سنن مقدم شده اند، که علت تقدیم نیز درصد احادیث صحیح در این کتب نسبت به احادیث ضعیف آن است؛ لذا این امر به معنای عدم اعتنای به این کتب نخواهد بود؛ زیرا بسیاری از مسائل فقهی از همین کتب استخراج می شود.

همچنین باید توجه داشت که صاحبان این کتب(صحاح سته) تمامی روایات صحیح در ابواب مختلف را جمع آوری ننموده اند و چنین اعتقادی هم نداشته اند[3]؛ لذا چه بسیار روایاتی که در غیر این کتب مذکورند که از لحاظ سندی حکم صحیح بر آنان مترتب است.

نکته ی دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که بخاری و مسلم تا توانسته اند متذکر روایات مناقب امام علی علیه السلام نشده اند؛ و در مورد بخاری دیده می شود که آنچه را هم که آورده به صورت ناقص و تقطیع بوده است.

---------------------------------------------------------------

[1].تفاوتی که بین صحیحین و غیره است این است که اهل سنت تمامی روایات صحیحین را حمل بر صحت می نمایند؛ لذا روایات در این دو کتاب احتیاج به بررسی سندی ندارند، بخلاف سایر کتب که مورد بررسی سندی قرار می گیرند؛ لذا مشاهده می شود که اصحاب رجال حکم به موضوع (دروغ) بودن و یا ضعف (به مراتب مختلف) روایات متعددی از این کتب داده اند اما با این حال حکم مجموعی این کتب صحاح و یا سنن خواهد بود.

[2].ر. ك: جامع الاصول: 1/ 179- 180.

[3]. باید توجه داشت که در مورد مناقب و روایات اهل بیت علیهم السلام شرایط حاکم در عصر محدثین غیر قابل انکار است، شرایطی که اگر شخصی روایتی از مناقب حضرت را می آورد و یا منکر فضائل ساخته شده در شان معاویه علیه الهاویه می شد مورد طرد جامعه قرار می گرفت و در این راستا می بینیم که بنی امیه از فقها تعهد گرفته بودند که نامی از علی بن ابی طالب علیه السلام نیاورند، لذا حتی گاهی با تعبیر (رجل من المهاجرین) از حضرت یاد می کردند.

با توجه به این مقدمه عرض می شود:

مسلم بن حجاج قشيري نيشابوري(م:261هـ)، در صحیح خود که دومین کتاب معتبر حدیثی اهل سنت می باشد که به اعتقاد اهل سنت همه ی روایات این کتاب صحیح می باشد، در کتاب فضائل صحابه در بخش بیان روایاتی از فضائل حضرت امیر علیه السلام به نقل حدیث ثقلین می پردازد و به نقل از زید بن ارغم روایت می کند:

«قام رسول اللَّه‏ صلي الله عليه وآله وسلم يوماً فينا خطيباً بماء يدعي خمّاً بين مکة والمدينة، فحمد اللَّه واثني عليه ووعظ وذکّر ثمّ قال: امّا بعد، ألا يا أيّها الناس! فانّما أنا بشر يوشک ان يأتي رسول ربّي فأجيب وأنا تارک فيکم ثقلين: أوّلهما کتاب اللَّه فاستمسکوا به. فحثّ علي کتاب اللَّه ورغّب فيه ثمّ قال: واهل بيتي، اذکرکم اللَّه في اهل بيتي، اذکرکم اللَّه في اهل بيتي، اذکرکم اللَّه في اهل بيتي...»؛


روزي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم کنار برکه ي آبي به نام خمّ، كه بين مکه و مدينه قرار گرفته، ايستادند و براي جمعيّت خطبه‏ اي ايراد فرمودند، در آن خطبه بعد از حمد و ثناي الهي و موعظه و تذکّر فرمود: اي مردم! همانا من بشري هستم که نزديک است پيک الهي جان مرا گرفته و اجابت دعوت حقّ نمايم. من در ميان شما دو چيز گران‏بها مي ‏گذارم: اوّل آن‏ها کتاب خدا که در آن هدايت و نور است، کتاب خدا را گرفته و به آن تمسّک کنيد. پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم سفارش زيادي براي کتاب خدا فرمود و مردم را بر عمل به آن تشويق نمود. سپس فرمود: اهل‏ بيتم، شما را سفارش مي‏کنم در حقّ اهل ‏بيتم و اين جمله را سه‏ بار تکرار نمود...».

این حدیث همان حدیث غدیر است که مسلم فقرات پایانی آنرا ذکر ننموده است.

با اینکه حدیث غدیر در هیچکدام از کتب بخاری و ترمذی و ابی داود نیامده است؛ اما اصل حدیث را نسایی و ابن ماجه[1][2] با اسناد صحیح آورده اند.

نسایی در سنن الکبری، حدیث غدیر را با بیش از هشت نقل بیان داشته است.[3] که در انتهای یکی ازاین روایات آمده است[4]: ابی الطفیل می گوید:به زید بن ارغم گفتم آیا شنیدی از رسول خدا صلی الله علیه و آله آنچه را که در آن جایگاه بیان نمود؟( که: كأني قد دعيت فأجبت إني قد تركت فيكم الثقلين أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله وعترتي أهل بيتي فانظروا كيف تخلفوني فيهما فإنهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض ثم قال إن الله مولاي وأنا ولي كل مؤمن ثم أخذ بيد علي فقال من كنت وليه فهذا وليه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه) زید در پاسخ گفت: هیچ کس در آن جایگاه نبود مگر اینکه به چشم خود دید و به گوش خود شنید.

که در این روایات هرچند نامی از بیعت نیامده است اما با ضمیمه روایات دیگر ابعاد دیگر این حادثه روشن خواهد شد.

علاوه بر نسایی و ابن ماجه، احمدبن حنبل در مسند خود که از منابع مهم روایی عامه است، روایات متعددی در باب حادثۀ غدیر آورده است[5] که در حدیث شمارۀ 18502، آمده است: ...عن البراء بن عازب قال : كنا مع رسول الله صلى الله عليه و سلم في سفر فنزلنا بغدير خم فنودي فينا الصلاة جامعة وكسح لرسول الله صلى الله عليه و سلم تحت شجرتين فصلى الظهر وأخذ بيد علي رضي الله تعالى عنه فقالألستم تعلمون انى أولى بالمؤمنين من أنفسهم قالوا بلى قال ألستم تعلمون انى أولى بكل مؤمن من نفسه قالوا بلى قال فأخذ بيد على فقال من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه قال فلقيه عمر بعد ذلك فقال هنيئا يا بن أبي طالب أصبحت وأمسيت مولى كل مؤمن ومؤمنة .

در پست شماره دو نیز آمد که بنابرنقل طبری(که خود از ائمه حدیث و فقه و تاریخ است) در کتاب «الولایة» اولین نفرات بیعت کننده، ابوبکر و عمرو عثمان و زبیر و سپس باقی صحابه بودند.

موفق باشید.

--------------------------------------------------------

[1].سنن ابن ماجه، حدیث شمارۀ: 116 - حدثنا علي بن محمد . حدثنا أبو الحسين . أخبرني حماد بن سلمة عن علي بن زيد بن جدعان عن عدي بن ثابت عن البراء بن عازب قال - أقبلنا مع رسول الله صلى الله عليه و سلم في حجته التي حج . فنزل في بعض الطريق . فأمر الصلاة جامعة . فأخذ بيد علي فقال ( ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم ؟ ) قالوا بلى . قال ( ألست أولى بكل مؤمن من نفسه ؟ ) قالوا بلى . قال ( فهذا ولي من أنا مولاه . اللهم وال من والاه . اللهم عاد من عاداه)في الزوائد إسناد ضعيف لضعف علي بن يزيد بن جدعان؛قال الشيخ الألباني : صحيح.

[2].سنن ابن ماجه، حدیث شمارۀ: 121 - «حدثنا علي بن محمد . حدثنا أبو معاوية . حدثنا موسى بن مسلم عن ابن سابط وهو عبد الرحمن عن سعد بن أبي وقاص : - قال قدم معاوية في بعض حجاته فدخل عليه سعد فذكروا عليا . فنال منه . فغضب سعد وقال تقول هذا لرجل سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول ( من كنت مولاه فعلي مولاه ) وسمعته يقول ( أنت مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبي بعدي ) وسمعته يقول ( لأعطين الرأية اليوم رجلا يحب الله ورسوله ) ؟ قال الشيخ الألباني : صحيح».

[=Calibri][3].سنن الکبری،احادیث شمارۀ: 8148،8464،8473، 8478، 8481،8483، 8484، 8542،دار الكتب العلمية – بيروت.

[=Calibri][4].سنن الکبری، حدیث شمارۀ:8148 - «أخبرنا محمد بن المثنى قال ثنا يحيى بن حماد قال ثنا أبو عوانة عن سليمان قال ثنا حبيب بن أبي ثابت عن أبي الطفيل عن زيد بن أرقم قال : لما رجع رسول الله صلى الله عليه و سلم عن حجة الوداع ونزل غدير خم أمر بدوحات فقممن ثم قال كأني قد دعيت فأجبت إني قد تركت فيكم الثقلين أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله وعترتي أهل بيتي فانظروا كيف تخلفوني فيهما فإنهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض ثم قال إن الله مولاي وأنا ولي كل مؤمن ثم أخذ بيد علي فقال من كنت وليه فهذا وليه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه فقلت لزيد سمعته من رسول الله صلى الله عليه و سلم قال ما كان في الدوحات رجل إلا رآه بعينه وسمع بأذنه».

[=Calibri][5].مسند احمد روایات شمارۀ:(641،670،950،961،964، 1310، 19298، 19321،23609).

سلام. ضمن تشکر از روشن کردن بحث صحیحین. عزیز برادر تاریخ طبری از کجا نقل کرده است؟ چند منبع قوی به بیعت در خم اشاره میکند؟ لطف کنید کنار کل منابعی که به بیعت درخم اشاره دارند احادیث صحیح شیعه رو هم درین باب بیاورید.

با سلام و عرض ادب
در مورد نقل طبری ما نگفتیم که وی حدیث غدیر را در تاریخ خود آورده؛ بلکه گفته شد که وی کتابی با عنوان «الولایة» دارد.(که در این کتاب وی طرق حدیث غدیر را نقل نموده).

طبری خود از ائمه است و روایات را خود تخریج نموده است، و در مورد این افراد گفته نمی شود که وی این حدیث را از کجا نقل نموده؛ زیرا کتب این افراد خود مرجع است(مثل اینکه بگوئید بخاری این روایت را از کجا نقل نموده، که این نوع از تحدیث که روایت کننده خود از راوی نشنیده است داخل در (وجادة) خواهد بود).

بلکه در مورد این افراد نگاه می شود به رجال روایتی که نقل نموده است، ولذا نقل این افراد مورد بررسی سندی واقع می شود.

در اینجا قسمتی از کتاب البدایة و النهایة ابن کثیر را می آوریم که وی چندین مرتبه در رابطه با غدیر از طبری نقل روایت می کند، آنچه که در این میان مهم است این است که کتاب الولایة طبری به رؤیت استاد ابن کثیر یعنی ذهبی رسیده است.[1]وخود ذهبی نیز ناقل حدیث تهنیت است ووی این حدیث را بدون خدشه می داند.
ان شاءالله روایات شیعه نیز خواهد آمد.
موفق باشید.

:Gol:----------------------------------------------------:Gol:

[=Calibri][1].کتاب البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج5،ص232،داراحیاء التراث العربی:« وقال الحافظ أبو يعلى الموصلي والحسن بن سفيان: ثنا هدبة، ثنا حماد بن سلمة، عن علي بن زيد، وأبي هارون عن عدي بن ثابت عن البراء.قال: كنا مع رسول الله صلى الله عليه وسلم في حجة الوداع فلما أتينا على غدير خم كشح لرسول الله صلى الله عليه وسلم تحت شجرتين، ونودي في الناس الصلاة جامعة، ودعا رسول الله صلى الله عليه وسلم عليا وأخذ بيده فأقامه عن يمينه فقال: " ألست أولى بكل امرئ من نفسه ؟ قالوا: بلى ! قال: فإن هذا مولى من أنا مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه " فلقيه عمر بن الخطاب فقال: هنيئا لك أصبحت وأمسيت مولى كل مؤمن ومؤمنة.
ورواه ابن جرير عن أبي زرعة عن موسى بن إسماعيل، عن حماد بن سلمة، عن علي بن زيد وأبي هارون العبدي - وكلاهما ضعيف - عن عدي بن ثابت عن البراء بن عازب به.
وروى ابن جرير هذا الحديث من حديث موسى بن عثمان الحضرمي - وهو ضعيف جدا - عن أبي إسحاق السبيعي، عن البراء وزيد بن أرقم.فالله أعلم.
وقال الامام أحمد: حدثنا ابن نمير، ثنا عبد الملك، عن أبي عبد الرحيم الكندي، عن زاذان أبي عمر قال سمعت عليا بالرحبة وهو ينشد الناس من شهد رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم غدير خم، وهو يقول ما قال ؟ قال فقام اثنا عشر رجلا فشهدوا أنهم سمعوا من رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو يقول: " من كنت مولاه فعلي مولاه " تفرد به أحمد وأبو عبد الرحيم هذا لا يعرف.
وقال عبد الله بن الامام أحمد في مسند أبيه: حديث علي بن حكيم الاودي: أخبرنا شريك، عن أبي إسحاق، عن سعيد بن وهب، وعن زيد بن يثيغ، قال: نشد علي الناس في الرحبة من سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول يوم غدير خم ما قال إلا قام ؟ قال: فقام من قبل سعيد ستة ومن قبل زيد ستة فشهدوا أنهم سمعوا رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول لعلي يوم غدير خم " أليس الله أولى بالمؤمنين من أنفسهم ؟ قالوا: بلى ! قال: اللهم من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه " قال عبد الله وحدثني علي بن حكيم، أنا شريك، عن أبي إسحاق، عن عمرو ذي أمر، مثل حديث أبي إسحاق يعني عن سعيد وزيد وزاد فيه: " وانصر من نصرهواخذل من خذله " قال عبد الله وحدثنا علي ثنا شريك، عن الاعمش عن حبيب بن أبي ثابت، عن أبي الطفيل عن زيد بن أرقم عن النبي صلى الله عليه وسلم مثله.
وقال النسائي في كتاب " خصائص علي ": حدثنا الحسين بن حرب، ثنا الفضل بن موسى، عن الاعمش، عن أبي إسحاق عن سعيد بن وهب.
قال قال علي في الرحبة: أنشد بالله رجلا سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم غدير خم يقول: " إن الله ولي المؤمنين ومن كنت وليه فهذا وليه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه، وانصر من نصره " وكذلك رواه شعبة عن أبي إسحاق وهذا إسناد جيد.
ورواه النسائي أيضا من حديث إسرائيل عن أبي إسحاق عن عمرو ذي أمر.
قال نشد علي الناس بالرحبة فقام أناس فشهدوا أنهم سمعوا رسول الله يقول يوم غدير خم: " من كنت مولاه فإن عليا مولاه.اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه.وأحب من أحبه، وابغض من أبغضه وانصر من نصره " ورواه ابن جرير: عن أحمد بن منصور، عن عبد الرزاق، عن إسرائيل، عن أبي إسحاق، عن زيد بن وهب وعبد خير عن علي.
وقد رواه ابن جرير: عن أحمد بن منصور عن عبيد الله بن موسى - وهو شيعي ثقة - عن فطر بن خليفة عن أبي إسحاق، عن زيد بن وهب، وزيد بن يثيغ وعمرو ذي أمر: أن عليا أنشد الناس بالكوفة وذكر الحديث.
وقال عبد الله بن أحمد: حدثني عبيد الله بن عمر القواريري، ثنا يونس بن أرقم، ثنا يزيد بن أبي زياد، عن عبد الرحمن بن أبي ليلى شهدت عليا في الرحبة ينشد الناس فقال: أشهد الله من سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم غدير خم يقول " من كنت مولاه فعلي مولاه " لما قام فشهد.
قال عبد الرحمن: فقام اثنا عشر رجلا بدريا كأني أنظر إلى أحدهم فقالوا نشهد أنا سمعنا رسول الله يقول يوم غدير خم " ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم وأزواجي أمهاتهم، فقلنا: بلى يا رسول الله ! قال: من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه " إسناد ضعيف غريب.
وقال عبد الله بن أحمد: حدثنا أحمد بن عمير الوكيعي، ثنا زيد بن الحباب، ثنا الوليد بن عقبة بن ضرار القيسي، أنبأنا سماك، عن عبيد بن الوليد القيسي قال: دخلت على عبد الرحمن بن أبي ليلى،فحدثني أنه شهد عليا في الرحبة قال: أنشد بالله رجلا سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم وشهده يوم غدير خم إلا قام ولا يقوم إلا من قد رآه فقام اثنا عشر رجلا فقالوا: قد رأيناه وسمعناه حيث أخذ بيده يقول " اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه، وانصر من نصره، وأخذل من خذله " فقام إلا ثلاثة لم يقوموا فدعا عليهم فأصابتهم دعوته.
وروى أيضا عن عبد الاعلى بن عامر التغلبي وغيره عن عبد الرحمن بن أبي ليلى به.
وقال ابن جرير: ثنا أحمد بن منصور، ثنا أبو عامر العقدي وروى ابن أبي عاصم، عن سليمان الغلابي عن أبي عامر العقدي، ثنا كثير بن زيد، حدثني محمد بن عمر بن علي، عن أبيه عن علي: أن رسول الله حضر الشجرة بخم فذكر الحديث وفيه: من كنت مولاه فإن عليا مولاه.
وقد رواه بعضهم عن أبي عامر، عن كثير، عن محمد بن عمر بن علي عن علي منقطعا.
وقال إسماعيل بن عمرو البجلي وهو ضعيف عن مسعر عن طلحة بن مصرف، عن عميرة بن سعد: أنه شهد عليا على المنبر يناشد أصحاب رسول الله من سمع رسول الله يوم غدير خم فقام اثنا عشر رجلا منهم أبو هريرة وأبو سعيد وأنس بن مالك فشهدوا أنهم سمعوا رسول الله يقول: " من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه " وقد رواه عبيد الله بن موسى عن هاني بن أيوب وهو ثقة عن طلحة بن مصرف به.
وقال عبد الله بن أحمد: حدثني حجاج بن الشاعر، ثنا شبابة، ثنا نعيم بن حكيم، حدثني أبو مريم ورجل من جلساء علي عن علي.
أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال يوم غدير خم: " من كنت مولاه فعلي مولاه ".
قال: فزاد الناس بعد - وال من والاه، وعاد من عاداه.
روى أبو داود بهذا السند حديث المخرج.
وقال الامام أحمد: حدثنا حسين بن محمد وأبو نعيم المعني.
قالا: ثنا قطن عن أبي الطفيل.قال جمع علي الناس في الرحبة - يعني رحبة مسجد الكوفة - فقال: أنشد الله كل من سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول يوم غدير خم ما سمع لما قام فقام ناس كثير فشهدوا حين أخذ بيده فقال للناس: " أتعلمون أني أولى بالمؤمنين من أنفسهم ؟ قالوا: نعم ! يا رسول الله قال: من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه " قال فخرجت كأن في نفسي شيئا فلقيت زيد بن أرقم.
فقلت له إني سمعت عليا يقول:
كذا وكذا.
قال فما تنكر ؟ سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول ذلك له.
هكذا ذكره الامام أحمد في مسند زيد بن أرقم رضي الله عنه.
ورواه النسائي من حديث الاعمش، عن حبيب بن أبي ثابت، عن أبي الطفيل، عن زيد بن أرقم به وقد تقدم.
وأخرجه الترمذي: عن بندار، عن غندر، عن شعبة، عن سلمة بن كهيل سمعت أبا الطفيل يحدث عن أبي سريحة - أو زيد بن أرقم - شك شعبة.
أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: من كنت مولاه فعلي مولاه.
ورواه ابن جرير: عن أحمد بن حازم، عن أبي نعيم، عن كامل أبي العلاء، عن حبيب بن أبي ثابت عن يحيى بن جعدة، عن زيد بن أرقم.
وقال الامام أحمد: حدثنا عفان، ثنا أبو عوانة، عن المغيرة عن أبي عبيد، عن ميمون أبي عبد الله.
قال قال زيد بن أرقم وأنا أسمع: نزلنا مع رسول الله منزلا يقال له وادي خم فأمر بالصلاة فصلاها بهجير.
قال: فخطبنا وظل رسول الله بثوب على شجرة ستره من الشمس.
فقال: " ألستم تعلمون - أو ألستم تشهدون - أني أولى بكل مؤمن من نفسه ؟ قالوا: بلى ! قال: فمن كنت مولاه فإن عليا مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه ".
ثم رواه أحمد: عن غندر، عن شعبة، عن ميمون أبي عبد الله، عن زيد بن أرقم إلى قوله من كنت مولاه فعلي مولاه.
قال ميمون حدثني بعض القوم عن زيد أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: " اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه ".
وهذا إسناد جيد رجاله ثقات على شرط السنن وقد صحح الترمذي بهذا السند حديثا في الريث.

وقال الامام أحمد: ثنا يحيى بن آدم، ثنا حنش بن الحارث بن لقيط الاشجعي، عن رباح بن الحارث قال: جاء رهط إلى علي بالرحبة، فقالوا: السلام عليك يا مولانا.
قال: كيف أكون مولاكم وأنتم قوم عرب.
قالوا: سمعنا رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم غدير خم يقول: من كنت مولاه فهذا مولاه.
قال رباح: فلما مضوا تبعتهم فسألت من هؤلاء ؟ قالوا: نفر من الانصار منهم أبو أيوب الانصاري.
وقال الامام أحمد: ثنا حنش، عن رباح بن الحارث.
قال: رأيت قوما من الانصار قدموا على علي في الرحبة فقال: من القوم ؟ فقالوا: مواليك يا أمير المؤمنين فذكر معناه هذا لفظ وهو من أفراده.
وقال ابن جرير: ثنا أحمد بن عثمان أبو الجوزاء، ثنا محمد بن خالد بن عثمة، ثنا موسى بن يعقوب الزمعي وهو صدوق حدثني مهاجر بن مسمار عن عائشة بنت سعد سمعت أباها يقول: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول:
يوم الجحفة وأخذ بيد علي فخطب.
ثم قال: " أيها الناس إني وليكم قالوا: صدقت ! فرفع يد علي فقال هذا وليي والمؤدي عني وإن الله موالي من والاه، ومعادي من عاداه ".

قال شيخنا الذهبي: وهذا حديث حسن غريب.
ثم رواه ابن جرير: من حديث يعقوب بن جعفر بن أبي كبير، عن مهاجر بن مسمار فذكر الحديث وأنه عليه السلام وقف حتى لحقه من بعده وأمر برد من كان تقدم فخطبهم الحديث.
وقال أبو جعفر بن جرير الطبري في الجزء الاول من كتاب غدير خم - قال شيخنا أبو عبد الله الذهبي: وجدته في نسخة مكتوبة عن ابن جرير - حدثنا محمود بن عوف الطائي، ثنا عبيد الله بن موسى، أنبأنا إسماعيل بن كشيط، عن جميل بن عمارة، عن سالم بن عبد الله بن عمر.
موضوع قفل شده است