مشاعره عرفاني

تب‌های اولیه

1521 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن ... منم که دیده نیالودم به بد دیدن

[="Tahoma"][="Black"]

نگاهم کن که من رو به سقوطم

نه این من نیست، منی که روبه روتم...
[/]

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند:Gol:

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد*********جز غم که هزار آفرین بر غم باد

[="Tahoma"][="Black"]

در خرابات مغان نور خدا می بینم
کین عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم
[/]

من هر چه دیده ام ز دل ودیده دیده ام***********گاهی زدل بود گله گاهی زدیده ام

[="Tahoma"][="Black"]

ما را به دعا كاش فراموش نسازند
رندان سحر خيز كه صاحب نفسانند..
[/]

در محفل دوستان به جز یاد تو نیست **********آزاده نباشد آنکه آزاد تو نیست

تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر م‍ژه چون سيل روانه

[="Tahoma"][="SeaGreen"]هر نفس آواز عشق می رسد از چپ و راست
ما به فلک می رویم عزم تماشا که راست؟
[/]

ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند

در سر کار خرابات کنند ایمان را

آتش از برق نگاهت ریختی بر جان من*******خواستی تا در میان شعله ها آبم کنی

یاران چو غریبانه ، رفتند از این خانه

هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

هر چیز که بشکند زبها افتد ولیک *******دل را بها و قدر بود تا شکسته است

تا توانی دلی بدست اور

دل شکستن هنر نمیباشد

[="Teal"]درديست درد عشق که هيچش طبيب نيست :hamdel: گر دردمند عشق بنالد غريب نيست
داننــد عـــاقلان که مجانين عشــــــــــق را :hamdel: پرواي قول ناصح و پند اديب نيست[/]

[="PaleTurquoise"]سعدی[/]

:goleroz:

تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
اینقدر دانم که از شعر تر ش خون می چکید شمیم

مارا که به خدمتت رسیدن سخت است
دیدن همه را تو را ندیدن سخت است
باز غم تو به جان کشیدن آسان
از دشمن تو طعنه شنیدن سخت است

تا جرعه ای از جام الستت ندهند
آگاهی از این بلند و پستت ندهند

در خلوت من نگاه سبزت جاریست
این قسمت بی تو بودنم اجباریست

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

[=&quot]من از اشکی که می ریزد ز چشم یار می ترسم [/]
[=&quot]ازآن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم[/]

[=&quot]همه ماندیم درجهلی شبیه عهد دقیانوس[/]


[=&quot] [/][=&quot]من از خوابیدن منجی درون غار می ترسم[/][=&quot][/]

ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشـــتن
سایه دولت همه ارزانی نو دولتان
من سری آسوده خواهم زیر بال خویشتن

نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهیی
در اگر باز نگردد نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی

یاد باد آنکه به خلوتگه وصلت شب و روز
دل سرا پرده صد راز نهان بود مرا


الهی سوز عشقت بیشتر کن
دل ریشم ز دردت ریشتر کن
ازین غم گر دمی فارغ نشینم
به جانم صدهزاران نیشتر کن

[="Tahoma"][="SeaGreen"]نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
[/]

تو همیشه هستی اما این منم که از تو دورم
من که بی خورشید چشمات،مثه ماه سوت و کورم
نمیخوام وقتی تو هستی آدم آدمکا شم
چرا عادتم تو باشی،میخوام عاشق تو باشم
تازه فهمیدم به جز تو حرف هیشکی خوندنی نیست
آدما میان و میرن،هیشکی جز تو موندنی نیست
منو از خودم رها کن،تا دوباره جون بگیرم
خسته م از این عقل خسته،من میخوام جنون بگیرم

[="Tahoma"][="Black"]

مرا عشق سیه چشمان، ز سر بیرون نخواهد شد
قضای اسمان این است، و دیگر گون نخواهد شد..
[/]

دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه

امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام...

[="Tahoma"][="Black"]

منو درگیر خودت کن، تا جهانم زیرو رو شه
تا سکوت هر شبه من، با هجومت روبرو شه...
[/]

هر طرف از جناب دوست میرسدم اشارتی

سوی جمال خویشتن میدهدم بشارتی

[="Tahoma"][="SeaGreen"]یار بی پرده از در و دیوار
در تجلی است یا اولی الابصار
[/]

روزی تو خواهی امد ، از کوچه های باران

تا از دلم بشوئی غمهای روزگاران

نوح من ! خاصیت عشق است امواج بلند
كشتی ات را بشكن و بنشین به طوفان دلم

كی بهارت می وزد بر گیسوان حسرتم
كی نگاهت می شود ای خوب مهمان دلم ؟

مرا با خویش خواهد برد غم آهسته آهسته
شب شیطانی و نفس ستم آهسته آهسته

تو ای آیینه در آیینه در آیینه نورانی
شبی بگذار بر چشمم قدم آهسته آهسته

هر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیک و بد


هم تو بگو به لطف خود بی‌تو به سر نمی‌شود

دوش وقت سحر از قصه نجاتم دادند
ون در آن ظلمت شب آب حياتم دادند

دست ها رو به سماء
گوشه چشم عزیزم گریان
منعکس از دل کوه
یک صدا زمزمه وار
یارب آن منتقم آل عبا را برسان

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی

یافت پس از صد نگه مطلب مخصوص خویش
دیده که جوینده بود عشوه ی ممتاز را
تیز نگاهی به بزم پرده برافکند و کرد
پرده در محتشم نرگش غماز را

[="Tahoma"][="SeaGreen"]آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند؟
[/]


[=&quot]دلم لبریز خواهشها ،[/]
[=&quot]سراسر محو بارشها
درونم قرص کمرنگی،ز نور موج تابش ها
درون ناله ی خامش،بسان شعله می سوزم
نمیدانم چه می گویم ،ز شور چنگ رامشها[/]

...

ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی

تا راهرو نباشی کی راهبر شوی...


یا رب تو کریمی و کریمی کرم است
عاصی ز چه رو برون ز باغ ارم است
با گریه اگر ببخشی ام نیست هنر
با معصیتم اگر ببخشی کرم است

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت دهند آدمی

[="Tahoma"][="SeaGreen"]یاد باد آنکه سر کوی تو ام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
[/]

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد / پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد

درکوی عشق شوکت شاهی نمی خرند

اقرار بندگی کن واظهار چاکری


:hamdel:

[="RoyalBlue"]یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است
[/]
:hamdel: