مشروح حدیث غدیر ( من كنت مولاه فهذا علی مولاه )

تب‌های اولیه

127 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مشروح حدیث غدیر ( من كنت مولاه فهذا علی مولاه )

[="blue"]رسول الله (ص) در اواخر سال دهم هجری که دوران غزوات سپری شده و اکثر قبایل عرب به اسلام گرائیده بودند عازم حج گردید. این تنها حج او بعد از هجرت به مدینه بود ـ فریضه حج در سال نهم هجری واجب گردید ـ از این رو آن را حَجة الاسلام و حَجة الوداع نامیدند. به علاوه چون به امر الهی ولایت علی (ع) را ابلاغ و در نتیجه دین را کامل و نعمت را تمام فرمود آن را حَجة الوداع و حَجة الکمال و حَجة التمام نيز گفته¬اند. در این سفر زوجات و اهل بیت پیامبر (ص) و شخصيتهاي برجسته مهاجرین و انصار و تعداد بسیاری از اهالی مدینه و حومه آن همراه بودند . رسول الله (ص) در مدینه به جامه احرام در آمد و روز پنجشنبه پنج روز مانده از ذی‏قعده بعد از نماز ظهر از شهر بیرون آمد و به ذوالحلیفه بیرون مدینه منتقل گردید. چون امر شده بود که هر کس بتواند باید که در این سفر همراه باشد با آن که بیماری حصبه (یا آبله) در منطقه مدینه شیوع داشت و عده‏ای بیمار بودند دهها هزار نفر همراه رسول الله(ص) عزیمت کردند. تعدادی نيز بین مدینه و مکه پيوستند مانند عشایر سر راه و آنان که همراه امیرالمؤمنین (ع) و ابوموسی اشعری از یمن باز می‏گشتند . از مدينه تا مکه ده روز و به قولی هشت روز طول کشید و رسول الله (ص) بعد از عبور از منزلگاههاي یلملم، سیاله، عرق الظبیه، روحاء، منصرف، متعشی، اثابه، عرج، سقیاء، ابواء، جحفه، قدید، غمیم، مر الظهران و سرف روز یکشنبه چهارم یا سه‏شنبه ششم ذیحجه وارد مکه گردید و مناسک حج را به شرحی که در کتب سیره مسطور است به جای آورد. (طبقات الکبیر، ابن سعد، 3/255؛ امتاع الاسماع، مقریزی، 4/510؛ الغدیر، امینی، 1/9؛ سیره ابن هشام، 2/601؛ السیرة الحلبیة، حلبی، 3/283؛ درر الفوائد، جزایری، 73)

[="sienna"]*خطبه غدیر: [/]

در راه بازگشت به مدینه (روز 18 ذیحجه سال دهم هجرت) وقتی رسول خدا)ص) به منزل غدیر خم رسید فرشته خدای بر او نازل گشت و این آیه را در شأن امیرالمؤمنین علی (ع) ابلاغ نمود: "یا ایّها الرسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ الیکَ مِن رَبِّکَ و اِن لَم تَفعَل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس..." (مائده، 67) یعنی:" ای پیامبر فرستاده، برسان آن چه فرو فرستاده شده است به تو از خدای تو اگر نرسانی چنان است که هیچ یک از پیغامهای خدا را نرسانیده باشی. خدا ترا از مردمان نگاه می‏دارد..."

رسول خدا برای اجرای امر الهی دستور داد حاجیانی را که از پیش رفته بودند و آنان که هنوز حرکت نکرده بودند توقف کنند سپس فرمود در محل غدیر خم، محوطه‏ای را که پنج درخت سمره (خارین) در اطراف آن بود از خس و خاشاک ستردند و روی درختها سایبان گستردند. روز پنجشنبه هجدهم ذی حجة رسول الله (ص)، نماز ظهر را پیشاپیش مسلمانان در آن محل بگزارد. آفتاب به قدری سوزنده بود که مردم قسمتی از ردای خود را زیر پا می‏افکندند و قسمتی را روی سر می‏کشیدند. بعد از نماز بر منبری از جهاز شتران که در وسط جمعیت آماده شده بود بالا رفت و خطبه مبسوطی در شرح وظائف مسلمانان و مناقب اهل بیت ایراد نمود.( متن کامل این خطبه را سپهر در ناسخ التواریخ (1/495) نقل کرده است.) در پایان خطبه، رسول الله (ص) بازوی علی را گرفته برافراشت به طوری که زیر بغل هر دو پیدا شد. آن گاه فرمود: ایها الناس مَن أولی الناس بالمؤمنین مِن انفسهم؟ ای مردم چه کسی از جان مردمان به ایشان از خودشان ، سزاوارتر است؟ همه گفتند : خدای و رسول او بهتر می‏دانند. پیغمبر فرمود: ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و انا أولی بهم من انفسهم، فمن کنت مولاه فعلیٌّ مولاه (یقولها ثلاث مرات و فی لفظ احمد اربع مرات) ثم قال: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و أحِبَّ مَن أحَبَّه و أبغِض مَن أبغَضَهُ و انصُر مَن نَصَرَهُ و اخذُل مَن خَذَلَهُ و أدِرِ الحقَّ مَعَهُ حیثُ دار. ألا فیبلغ الشاهدُ الغائبَ»
یعنی: "خداوند مولی و سرور من است و من مولی و سرور مؤمنانم و بر مؤمنان از جانشان سزاوارترم . هر که را من مولی و سرورم پس علی نیز مولی و سرور او است (این سخن را سه بار و به نقل امام احمد حنبل چهار بار تکرار فرمود) سپس گفت: خدایا طرفدار کسی باش که طرفدار علی باشد و خصم آن باش که با او بستیزد. دوست بدار هر که او را دوست دارد. و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد و یاری کن هر که او را یاری کند و خوار بدار هر که او را خوار بدارد و بگردان حق را با او هر جا که او می‏گردد به هوش باشید باید هر کس در اینجا حاضر است این سخن را به غایبان برساند. (اسباب النزول، واحدی، 150؛ فضائل الخمسة، فیروزآبادی، 1/388؛ تفسیر کشف الاسرار، میبدی، 3/181؛ و عموم تفاسیر شیعه مانند تفسیر ابوالفتوح و مجمع البیان، وافی، مجمع الزوائد، هیثمی، 9/156؛ ثمار القلوب، ثعالبی، 511)

به محض این که خطبه و ابلاغ رسول الله (ص) به پایان رسید هنوز مردم متفرق نشده بودند که این آیه نازل گشت: «... الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا ...» یعنی: امروز دین شما را برای شما به کمال رساندم و نعمت خود را بر شما به غايت رساندم و از این که اسلام دین شما است خشنود گشتم (مائده، 3) . پیامبر(ص) پس از نزول این آيه فرمود: «اللهُ اکبرُ علَی إکمال الدین و إتمام النعمة و رضی الربِّ برسالتی و الولایةِ لِعلیٍّ بَعدی» يعني:"بزرگتر است آن خدایی که دین را کامل و نعمت را تمام فرمود و از رسالت من و ولایت علی بعد از من خشنود است." سپس خيمه¬ي ویژه‏ای برافراشتند و به امر رسول الله (ص) مردان و زنان، از جمله زنان پیامبر(ص) در محضر او با علی بیعت کردند. بعد از این مراسم پيامبر(ص) با دست خود عمامه‏ای بر سر علی نهاد و دنباله آن را پشت سرش مرتب کرد. این تکریم را که در موارد استثنائی و هنگام انتصاب به إمارت انجام می‏شد «تتویج» یا تاجگذاری می‏گفتند. بعد از این مراسم، بزرگان صحابه براي تهنیت نزد علی آمدند. پيش از همه ابوبکر و عمر بودند که گفتند: «هنیئا لک (به قولی بخ بخ لک) یا ابن ابی طالب، اصحبت مولی کل مؤمن و مومنة» گوارا باد ترا ای پسر ابوطالب. بَه بَه که صبح و شام می‏کنی در حالی که مولای همه مردان و زنان با ایمان شده‏ای.(البدايةوالنهاية(تاليف ابن کثير دمشقي سني) ج‏7 ص348 و 349) آنان علي(ع) را در آن روز با لقب امير المومنين خطاب کردند.(الإرشاد ج1ص48 و الأمالي‏للمفيد ص18 و بشارةالمصطفى ص185 و التحصين‏لابن‏طاوس ص574 و تقريب‏المعارف ص142 و الصراط¬المستقيم ج2 ص53 و المناقب ص3 ج53 و اليقين ص 107 و 204 و 285 و 309 و 316 و 453 و إرشادالقلوب ج2 ص325) ابن عباس گفت: به خدا سوگند که اکنون پیمان تو بر گردن همه واجب گردید. بعدها علي(ع) همين موضوع را به رخ آنها مي کشيد که آيا شما نبوديد که در روز غدير چنين و چنان گفتيد؟! حال چه شده که شيوه اي ديگر در پيش گرفته ايد؟!(کتاب سليم بن قيس(قرن اول هجري) ج2 ص894 و 583)

حسان بن ثابت شاعر خاص رسول الله (ص) نیز قصیده‏ای در تهنیت مراسم غدیر از جایگاهی رفیع با صدای بلند انشاء نمود که مورد تحسین و استقبال آن حضرت واقع شد. شش بیت ذیل از آن قصیده است:
ینادیهم یومَ الغدیر نبیُّهم بِخمٍّ و اسمع بالنبی منادیا
فقال: «فمَن مولاکم و نبیکم؟ فقالوا: و لم یُبدوا هناک تعامیا
إلهُک مولانا و انتَ نبیُّنا و لم تَلقَ مِنّا فی الولایة عاصیا
فقال له: «قُم یا علیُّ فإنَّنی رضیتُکَ مِن بعدی إماماً و هادیا
فمن کنتُ مولاه فهذا ولیُّه فکُونوا لَهُ أتباعَ صِدقٍ موالیا
هناک دعا اللهمَّ والِ ولیَّهُ و کُن للذی عادی علیّاً معادیا

ترجمه شعر : پیامبر روز غدیر با صدای بلند ایشان را مخاطب ساخت ندای پیامبر را باید با گوش جان شنید گفت: مولی و پیامبر شما کیست؟ آنان ابهامی در سخن اظهار ننمودند و گفتند: خدایِ تو مولای ماست و تو پیامبر مایی و هیچ یک از ما را نسبت به خود نافرمان نخواهی دید پس بدو گفت: برخیز ای علی که من بعد از خود ترا براي هدايت و امامت پسندیدم. هر که را من مولی و سرورم این علی نیز ولیّ او است و همه باید پیرو راستین و دوستدار و طرفدار او باشید آنگاه دعا کرد و گفت: خدایا طرفدارِ یاران علی باش و هر کس با علی دشمنی کند تو دشمن او باش(منابع: فیض القدیر، 6/217؛ کنزالعمال، 8/60؛ الریاض النضرة، 2/170، 217؛ المسند، احمد بن حنبل، 4/281؛ ذخائر العقبی، طبری، 68؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، 8/290؛ اعیان الشیعه، 1/290 به بعد؛ الغدیر، 2/43 به روایت از مرزبانی و ابن مردویه اصفهانی و ابونعیم اصفهانی و جلال الدین سیوطی و هشت محدث دیگر سنی و بیست و شش محدث شیعی)

[="blue"][/][/]

[="darkgreen"]*دلایل اهمیت حدیث غدير :[/]
[="purple"]بعضی دلائل اهمیت حدیث غدیر به شرح ذیل است:

1) هیچ یک از احادیث نبوی در صحت و تواتر به پایه حدیث غدیر نمی‏رسد. سخنان رسول الله (ص) و بیعت مسلمانان با علی در بزرگترین اجتماع اسلامی که تا آن روز نظیر نداشت و در محضر بزرگان صحابه برگزار گردید. امیرالمؤمنین (ع) در دوران خلافت واقعه غدیر را مکررا در محاجّه با مخالفان در محضر مسلمانان یادآوری کرد و هر بار جمعی از صحابه که در غدیر حضور داشتند برخاستند و شهادت دادند.(المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری(سني)، 3/371؛ مسند، ابن حنبل(سني)، 1/118، 5/366؛ خصائص امیرالمؤمنین (ع)، نسائی(سني)، 93؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر شامی(سني)، 5/208)

2) حدیث غدیر بزرگترین حجت و مستند شیعه امامیه بر ولایت مطلقه علی (ع) است . به استناد همین حدیث است که خلافت را موهبتی الهی می‏دانند نه مقامی که مردم انتخاب کنند؛

3) به شهادت دو آیه از سوره مائده که گذشت تشکیل کنگره اسلامی غدیر بزرگترین و مهمترین و حساس‏ترین قسمت از وظائف رسالت پیامبر (ص) بود. به دستور او همه مسلمانان که توانایی سفر داشتند در حجة الوداع همراه شده بودند و معلوم بود برنامه مهمی در پیش است که باید در آن کنگره اجرا شود. زمان و مکان آن نیز بهترین و مناسبترین بود چون بعد از حج همه از جحفه می‏گذشتند و با اشاراتی که پیامبر فرموده بود برای بیشتر آنان آخرین فرصتی بود که سعادت دیدار رسول الله (ص) دست می‏داد. نزول وحی در آن محل و وصیت رسول الله (ص) در آخر خطبه که باید این پیام را حاضران به غایبان و نسلها به یکدیگر ابلاغ نمایند همه شاهد اهمیت فوق العاده حدیث غدیر است؛

4) اسناد حدیث غدیر نیز بر سایر احادیث نبوی برتری و امتیاز دارد. بیش از صد و ده تن از اصحاب پیغمبر و هشتاد و چهار تن از تابعین و سیصد و شصت تن از ثقات محدثین آن را روایت کرده‏اند (الغدیر، 1/14). راویان مشهور غدیر از صحابه: امیرالمؤمنین علی، فاطمه زهرا، حسن بن علی، حسین بن علی، عباس بن عبدالمطلب، عبدالله بن عباس، عایشه و ام سلمه همسران پیغمبر، اسماء بنت عمیس همسر ابوبکر و سپس علی، ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمن بن عوف (از عشرة مبشرة) ابوهریره، اسامة بن زید، ابی بن کعب، جابر بن عبدالله، ابوذر غفاری، سلمان فارسی، خالد بن الولید، عمار بن یاسر و عمر بن العاص... بودند. نام تمامی ایشان و نام تابعین و راویانی که حدیث غدیر را روایت کرده‏اند با شرح احوال و روایات ایشان در دو مجلد کتاب عبقات الانوار، تألیف میر حامد حسین لکنهویی نیشابوری در 1008 صفحه همراه با صد و پنجاه تن از محدثین و علمای مشهور که این حدیث را روایت کرده‏اند مسطور است. منهج اول و منهج دوم این اثر بی‏نظیر و مجلدات دوازده‏گانه منهج دوم که در شرح حدیث غدیر و یازده حدیث متواتر دیگر شیعه تألیف شده است اثر بی‏نظیری است که اهمیت حدیث غدیر را نشان می‏دهد (الذریعة الی تصانیف الشیعة، آقا بزرگ تهرانی، 15/214) ؛

5) علاوه بر علمای شیعی که از عهد شیخ صدوق و شیخ مفید و شیخ طوسی گرفته تا زمان حاضر کتب بسیار در اثبات صحت و تواتر سند و وضوح دلالت آن بر ولایت و خلافت علی تألیف کرده‏اند بسیاری از علمای اهل سنت نیز کتب و رسالات ویژه‏ای به مسأله ولایت و حدیث غدیر اختصاص داده‏اند که امینی در الغدیر از بیست و شش تن ایشان نام برده است (1/152) مشهورترین ایشان عبارتند از:

ابوجعفر محمد بن جریر طبری (م 310 ق) مفسر و مورخ مشهور سنّي که کتاب "الولایه فی طریق حدیث الغدیر" را در دو مجلد تألیف و طرق و الفاظ این حدیث را جمع آورده است.( ابن کثیر شامی، البدایة و النهایة، 5/208؛ ابوجعفر طوسی در الفهرست به نقل الغدیر، 1/153)

ابن عقده احمد بن سعید همدانی (م 333 ق) نيز کتاب الولایة فی طریق حدیث الغدیر را تألیف و حدیث غدیر را از صد و پنج طریق روایت کرده که ابن اثیر در الاصابة فی تمییز الصحابه و ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب از آن بسیار نقل کرده‏اند. در تهذیب التهذیب آمده است که ابن عقده حدیث غدیر را از هفتاد صحابی روایت کرده و آن را صحیح می‏داند.( تهذیب التهذیب(مؤلف: ابن حجر عسقلاني(سنّي)) ج7/337)

ابوبکر جغانی (م 355 ق) کتاب" مَن روی حدیثَ غدیر خم" را تألیف کرده. وی حدیث غدیر را از 125 طریق روایت کرده است.(مناقب، ابن شهر آشوب، 1/529) ابوطالب عبیدالله بن احمد انباری واسطی(متوفاي356هـ) کتاب "طریق حدیث الغدیر" را تألیف کرده.(رجال نجاشی، 368 به روایت الغدیر، 1/154)

ابوالفضل محمد بن عبدالله شیبانی (م 372 ق) کتاب مَن روی حدیث غدیر خم را تألیف کرده.(رجال نجاشی، 368 به روایت الغدیر، 1/154)؛

حافظ کنجی شافعي در کتاب کفایة الطالب (15) آورده است که علی بن عمر دارقطنی بغدادی (م 385 ق) حدیث غدیر را در جزوه‏ای جمع آورده است .

به روایت شیخ سلیمان حنفی در کتاب ینابیع المودة، امام الحرمین ابوالمعالی جوینی استاد غزالی گفته است: در بغداد بیست و هشتمین جلدِ کتابی را در دست صحافی دیدم که روایات حدیث غدیر را در لفظ من کنت مولاه فعلی مولاه جمع آورده و در انتهای آن نوشته شده بود: بقیه در جزء بیست و نهم خواهد آمد.

علوی الهدار الحداد در کتاب القول الفصل (1/445 به روایت الغدیر، 1/158) آورده است که حافظ ابوالعلاء عطار همدانی گفت: حدیث غدیر را به دویست و پنجاه طریق روایت می‏کنم.

[="red"]منبع : دايرة المعارف تشيع ج 6 مقاله استاد مشايخ فريدني[/]

[="magenta"]كلمات كليدي اين پست : [/]
روايت غدير خم حديث غدير خم حديث غدیر خم حدیث غدیر خم من كنت مولاه فعلي مولاه من كنت مولاه فعلی مولاه من كنت مولاه فهذا علي مولاه كن كنت مولاه فهذا علی مولاه من كنت وليه فهذا علي وليه من كنت مولاه فعلي وليه من كنت مولاه فهذا علی ولیه حديث متواتر حديث متواتر غدير خم عيد غدير تاريخچه غدير خم سني و شيعه سنی و شیعه اهل سنت و اهل تشيع اهل سنت و شيعه شیعه و اهل تسنن ايران اسلامي سيستان و بلوچستان البلوچي البلوشي البلوشی زاهدان سنيان سنیان سنی ها شیعیان شيعه ها تندروها افراطيها افراطي ها[/]

[="blue"][="red"]بررسي شبهات مربوط به حديث غدير [/]

[="magenta"]*ایرادات بر حدیث غدیر و پاسخ آنها:[/]

اغلب علمای اهل سنت مانند شیعیان در صحت حدیث غدیر تردید نمی‏کنند. نام چهل تن از ایشان را امینی در الغدیر با اقوال و شرح احوالشان ثبت کرده است.(الغدیر (1/294) ولی آنان به دلایلی که در کتب خود آورده و بیشتر آنها تقلیدی است این حدیث را برای اثبات ولایت و خلافت بلافصل کافی نمی‏دانند براي روشن شدن موارد اختلاف توضیحات ذیل نوشته می‏شود:
از قرن پنجم هجری که تعصبات و صف¬آرائی‏های مذهبی شدت یافت بعضی مانند ابن حزم اندلسی (م 438 ق) و بعد از او ابن تیمیه (م 622 ق) به دلیل آنکه حدیث غدیر در صحیح بخاری و صحیح مسلم نيامده و جز در مسند ابن حنبل در سایر صحاح نیامده ، آن را ضعیف شمردند. ملا سعد تفتازانی و قاضی عضد ایجی و ملا علی قوشچی و میر سید شریف جرجانی و نظایر ایشان نیز همین سخنان را تکرار و برای نظر خود شاهد آوردند که ابوداوود و ابوحاتم سجستانی نیز صحت این حدیث را مورد طعن قرار داده‏اند.

شیعیان در پاسخ ایشان می‏گویند:
اولا) احادیث صحیح به مندرجات دو کتاب بخاری و مسلم منحصر نیست. به همین سبب حاکم نیشابوری (م 405 ق) کتاب المستدرک علی الصحیحین را نوشته بود تا احادیث صحیحِ از قلم افتاده را در آن جمع کند و حدیث غدیر از آن جمله است؛

ثانیا) حدیث غدیر در صحیح ترمذی و سنن ابن ماجه و سنن دارقطنی و مسند ابن حنبل که هر چهار از منابع معتبر اهل سنت به شمار می‏رود مسطور است (فضائل الخمسه، 349) ؛

ثالثا) در طرق حدیث غدیر سی تن از اساتيدِ بخاری و مسلم (الغدیر، 1/320) مذکورند که اگر در اعتبار ایشان شکی باشد اعتبار احادیث بخاری و مسلم نیز زیر سؤال می‏رود؛

رابعا) حدیث غدیر را صد و ده تن از صحابه و هشتاد و چهار تن از تابعین و سیصد و ده محدث روایت کرده‏اند. چنین حدیث متواتری را چگونه مي¬توان ضعیف خواند؟!

خامسا) عبارت من کنت مولاه فعلی مولاه که در حدیث غدیر آمده در سایر احادیث صحیح نیز آمده است. مانند حدیث بریدة بن الحصیب و حدیث اعمش و حدیث ابن عباس (المستدرک علی الصحیحین، 3/110؛ فیض القدیر، 6/218؛ حلیة الاولیاء، 6/4 و 23؛ مسند، ابن حنبل، 5/358؛ کنز العمال، 6/152؛ ذخائر العقبی، 1، 86؛ مجمع الزوائد، 9/119) ؛ 2)

درباره دلالت حدیث غدیر بر امامت و پيشوايي علی(ع) :

درباره دلالت حدیث غدیر بر امامت و پيشوايي علی(ع) ، همه علمای شیعه اتفاق نظر و اجماع دارند. شواهد بسیار از کلام فحول شعراء و لغویین عرب که قولشان در عربیت حجت است ثابت می‏کند که مولی به معنی «اَولی به نفس» و ولیِّ واجب الاطاعة است و چنانکه گذشت ابوبکر و عمر ، علی را «مولی کل مؤمن و مؤمنة» خواندند که معلوم است به معنی ولی واجب الاطاعة است؛

در فرهنگهای عربی مولی به بیست و هفت معنی آمده است: پروردگار، انعام دهنده، انعام داده شده، آزاد کننده، آزاد شده، پسر، عمو، پسر عمو، خواهرزاده، شریک، بنده، مالک بنده، هم سوگند، یار، تابع، همسایه، مهمان، ولی، ناصر، داماد، عهده‏دار امر، سزاوارتر، خویشاوند، آقا، متولی، فقید و دوستدار . علمای اهل سنت مولی را در حدیث غدیر دوستدار و یاور معنی می‏کنند و می‏گویند مولی به معنی اَولی یا ولی نیست چون وزن مَفعَل در زبان عرب به معنی افعل یا فعیل نیامده است. بنابراین به این حدیث بر ولایت مطلقه و خلافت علی نمی‏شود استناد کرد . شیعیان این استدلال را نادرست می‏دانند و دلايل بسیار اقامه می‏کنند که مفعل به معنی افعل و فعیل هر دو آمده است (فضائل الخمسة، 1/391 به بعد؛ الغدیر، 1/344 به بعد) . به علاوه یاری کردن و دوست داشتن پیغمبر(ص) به حکم قرآن بر هر مسلمان واجب است. توصیه یاری کردن و محبت علی(ع) هم مسأله چنان مهمی نبود که به خاطر آن کنگره اسلامی تشکیل شود زيرا این امر در ده‏ها حدیث دیگر ابلاغ شده بود و تشریفات و بیعت کردن و تاج پوشی لازم نداشت؛

زيرا يکي از معاني ولاء ارتباط هم پيماني بين عرب و عجم است به همين خاطر معمولاً يک فرد عجمي به عربهاي هم پيمان خود مولی مي گفت و برعکس. اما اگر دو نفر هر دو عرب باشند و يکي به ديگري مولی بگويد اين ديگر به معناي هم پيماني نمي تواند باشداحمد بن حنبل و سایر ائمه حدیث آورده‏اند که چند تن از انصار از جمله ابو ایوب انصاری در رحبه (مکاني در کوفه) نزد علی آمدند و هنگام سخن گفتن او را مولی خطاب کردند. علی عمداً فرمود چرا به من مولی می‏گویید حال آنکه شما عرب هستيد و من مولای شما چگونه توانم بود؟ گفتند: ما در روز غدیر خم حضور داشتیم و شنیدیم که رسول الله ترا مولای ما خواند از این رو بر خود لازم می‏بینیم ترا مولی خطاب کنیم (الغدیر، 1/187 .( اين حدیث دلیل است بر آنکه معنی مولی در حدیث غدیر بالاتر از دوست و یاور و به معنی ولی امر است؛

همچنين در رسوم عرب اگر شخصي برده اي را مالک مي شد و سپس او را آزاد مي کرد مولاي آن برده خوانده مي شد.برخي از علمای اهل سنت گفته اند که حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» را رسول الله (ص) به اسامة بن زید فرمود. او ضمن گفتگو با علی گفت: مولای من رسول الله است. تو که مرا آزاد نکرده‏ای. پیغمبر به اسامه فرمود: هر که را من آزاد کننده‏ام علی آزاد کننده اوست. بعضی هم گویند مخاطب این حدیث در روز غدیر زید بن حارثه پدر اسامه بوده است. شیعیان این قول را به هر دو احتمال باطل می‏دانند زیرا اسامة بن زید آزاد کرده¬ي پیغمبر نبود بلکه پدرش زيد را رسول الله (ص) آزاد کرده بود و اسامه آزاد به دنیا آمده و هرگز برده نبوده. در مورد زید بن حارثه نیز این سخن صادق نیست چون او در جمادی الاولی سال هفتم در جنگ موته شهید شده بود و طبعا نمی‏توانست در روز غدیر حضور داشته باشد. مأمون عباسی با همین استدلال چهل تن از محدثین اهل سنت را مُجاب نمود (اعیان الشیعة، 1/363) ؛ 6)

ابن کثیر شامی در تاریخ دمشق (به روایت اعیان الشیعة) آورده است که اجتماع غدیر خم و حدیث غدیر در شأن علی بدان سبب بود که پس از بازگشت وی از فتح یمن چند تن از ناراضیان او را به خشونت و عدم رعایت عدالت در تقسیم غنایم متهم کردند، پيامبر(ص) برای اثبات بيگناهي علی و رفع شبهه ها، اجتماع غدیر را ترتیب داد و آن سخنان را در فضائل علی بیان نمود. علمای شیعی این قصه را نیز بي¬ارتباط با موضوع می‏دانند زیرا به اتفاق مورخین شکایت ناراضیان و پاسخ رسول الله در مکه در حضور حاجیان بود اما حدیث غدیر مربوط به روز هجدهم ذیحجه بعد از خروج از مکه و بعد از مناسک حج است و نبايد بين اين دو موضوع خلط نمود. در ايام حج موضوع جديد و نارضايتي جديدي پيش نيامده بود که لازم باشد رسول الله (ص) چنان کنگره عظیمی را برای پاسخگویی ترتیب دهد. ضمناً ناراضيان در بازگشت از يمن عده اي محدود و اندک بودند و پيامبر(ص) در مکه پاسخ آنها را داده بود و نياز نبود در روز هجدهم ذيحجه در جمع عمومي با آن تشريفات مسأله را مطرح کند.

در پايان چند منبع مرتبط با موضوع غدیر و تشیع معرفي مي شود :

1. ترجمه المراجعات سيد عبدالحسين شرف الدين ( اين کتاب چند ترجمه دارد و شايد بهترين آنها ترجمه محمد جعفر امامي باشد با عنوان امامت و رهبري امام علي(ع) )
2. اهل بيت(ع) دکتر محمد تيجاني(تونسي)
3. سقيفه علامه سيد مرتضی عسکري تلفنهاي فروش : 8976198 و 2847035 و 6480026 و 7521836
4. فريب دکتر صالح الورداني(مصري)
5. شيعه در اسلام علامه سيد محمدحسين طباطبايي(ره)
6. اهل سنت واقعي دکتر محمد تيجاني(تونسي)
7. ويژگيهاي اميرالمومنين(ع) مؤلف:امام نَسائي(از علماي طراز اول اهل سنت و صاحب يکي از کتب ستّه) مترجم : دکتر فتح الله نجارزادگان
8. شیعه پاسخ می دهد حسینی نسب ¬درباره¬ی تشیع و تسنن
9. آیین وهابیت جعفر سبحانی (نگاهی به عقاید و عملکرد فرقه ی وهّابی)

برخي از منابع فوق و نيز برخي منابع جيبي عربي درباره اين موضوعات را از انتشارات مشعر واقع در ساختمان سازمان حج و زيارت طبقه همکف مي توانيد خريداري فرماييد.

بخش عمده اين مطالب برگرفته از مقاله آقاي مشايخ فريدني در دايرة المعارف تشيع ج 6 است.[/]
[="purple"]منبع: وب اسلام وبرادری[/]

[=Century Gothic]بسم الله الرحمن الرحيم

با سلام و تشکر از مدیر فرهنگی گرامی






[=Century Gothic]1 . محمد بن اسماعيل بخاري (متوفاي 256هـ)
[=Century Gothic] 2 . أبو عبد الرحمن سلمي (متوفاي 412هـ)
3 . أبو القاسم القشيري (متوفاي 465هـ)
4 . علي بن احمد واحدي (متوفاي 468هـ)
5 . محمد بن فتوح حميدي (متوفاي 488هـ)
6 . ابن عطيه اندلسي (متوفاي 546هـ)
7 . بيضاوي (متوفاي 685هـ)
8 . أبو عبد الله قرطبي (متوفاي 671هـ)
9. نسفي (متوفاي 710هـ)
10 . علاء الدين خازن (متوفاي 725هـ)
11 . سعد الدين تفتازاني (متوفاي791هـ)
12 . فيروز آبادي ، متوفاي 817هـ)
13 . ابن عادل حنبلي (متوفاي880هـ)
14 . جلال الدين محمد بن احمد المحلي (متوفاي 854هـ)
15 . محمد علي شوكاني (متوفاي 1250هـ)
نتيجه






[=Century Gothic]شاهد اول : مقارنه ولايت رسول خدا و ولايت امير مؤمنان عليه السلام
تفسير« النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم‏» از نگاه مفسران اهل سنت
شاهد دوم : نزول آيه بلاغ قبل از قضيه غدير
شاهد سوم : نزول آيه اكمال ، بعد از قضيه غدير
شاهد چهارم : تبريك و تهنيت مردم به امير مؤمنان عليه السلام
شاهد پنجم : استدلال امير مؤمنان به حديث غدير
شاهد ششم : استدلال فاطمه زهرا (س) به حديث غدير
شاهد هفتم : حديث ثقلين در سياق حديث غدير
شاهد هشتم : اهتمام خدا و رسول او (ص) به حديث غدير
شاهد نُهم : جمله «اللهم وال من والاه وعاد من عاداه»

[=Century Gothic]

[=Century Gothic]گروه پاسخ به شبهات ، مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)






[=Century Gothic]
نقد و بررسي




[=Century Gothic]1 . شمس الدين ذهبي (متوفاي748هـ)
شرح حال ذهبي
2 . ابن حجر عسقلاني (متوفاي 852 هـ )
شرح حال ابن حجر عسقلاني
3 . ابن حجر الهيثمي (متوفاي974هـ)
شرح حال ابن حجر هيثمي
4 . جلال الدين سيوطي (متوفاي 911هـ)
شرح حال سيوطي
5 . أبو حامد غزالي (متوفاي505هـ)
شرح حال أبو حامد غزالي
6 . ملا علي قاري (متوفاي1014هـ)
شرح حال ملا علي قاري
7 . علامه شمس الدين الجزري الشافعي (متوفاي833هـ)
شرح حال علامه جزري
8 . سبط بن جوزي (متوفاي 654هـ)
شرح حال ابن جوزي
9 . علامه اسماعيل بن محمد العجلوني الجراحي (متوفاي 1162هـ)
شرح حال العجلوني
10 . محمد بن اسماعيل صنعاني (متوفاي1182هـ)
شرح حال صنعاني
11 . محمد بن جعفر الكتاني (متوفاي1345هـ)
12 . محمد ناصر الباني (1332هـ . 1914م ؛ 1420هـ - 1999م)
شرح حال الباني
13 . شعيب الأرنؤوط (معاصر)




[=Century Gothic]1 . ترمذي از أبو طفيل
[=Century Gothic] [=Century Gothic]2 . ابن ماجه قزويني از سعد بن أبي وقاص
[=Century Gothic] 3 . ابن ماجه قزويني از براء بن عازب
4 . ابن حجر عسقلاني از امير مؤمنان عليه السلام
5 . احمد بن حنبل از رياح بن الحرث
6 . احمد بن حنبل از أبي طفيل
7 . احمد بن حنبل از سعيد بن وهب و زيد بن يسع
8 . نسائي از زيد بن أرقم
9 . نسائي از سعد بن أبي وقاص
10 . حاكم نيشابوري از زيد بن أرقم
11 . بزار از زيد بن يثيع
12 . بزار از سعد بن أبي وقاص
13 . ابن أبي عاصم از امير مؤمنان عليه السلام
14 . طبراني از زيد بن أرقم

[=Century Gothic]





[=Century Gothic]لينك فايل pdf:



[=Century Gothic]

[=Century Gothic]گروه پاسخ به شبهات ، مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

بسمه تعالی

مامنتظر غدیر سوم هستیم

چه شد که قامت رعنای غدیر خم ؛خمیده گشت وخاطره آنروز از خاطره ها .......روانه گشت

وچرا حادثه غدیربه فراموشی سپرده شده است ؟

در طول دوره زندگانی پیامبر اکرم ؛ دشمنان دین وتشنگان قدرت وصاحبان ثروت ،................................... در توطئه چینی ها وایجاد دسیسه ها وبرپائی فنته ها وخلق دشمنی ها ؛...........................

چه بصورت علنی وچه بصورت مخفیانه غالباً رسوا میشدند وشکست می خوردند ...............چرا؟


چون مستقیماً با وحی خدا رودر رو می شدند ودرگیر............
فرشته وحی خدا ؛ جبرئیل امین, تمامی برنامه ها ونقشه ها وتدارکات ستیزه جویانه انان را ؛ به پیامبراکرم خبرمی داد وانها را برملا ؛ افشاء وخنثی می نمود..................
بعبارتی .........
کفار چه زمانی که علناً وآشکارا با دین به مبارزه برمی خواستند ........................
وچه زمانی مخفیانه ودرپشت پرده با منافقین ویهود مشترکاً مثلث توطئه چینی ومخفی کاری را درست میکردند ودرصدد برندازی نظام اسلامی می شدند ، براحتی توسط دومانع ورادع بزرگ ومقتدر ؛ برخورد میکردند ومتوقف میشدند ..........
رادع ومانع اول :
= آیات قرانی ووحی اللهی بود,.............که چهره باطنی آنان را رسوا وافشاء وبه مسلمانان معرفی میکرد
=رادع ومانع دوم ؛ شمشیر ذو الفقاروبازوی سترگ شیرخدا حضرت علی مرتضی بود که چپ وراست آنان را در جنگهای نظیر بدر – أُحد – خیبر- حُنین – خندق و.و. و.سرکوب وقلع وقمع می کرد ...........
در نتیجه خیلی ازاین کفارمعاند وبرندازومنافقین دوچهره ویهود توطئه گر............
درمقابل این دو حربه بُرنده یعنی پیام خدا وشمشیر شیرخدا ؛ ناچاراً وازروی ترس ونه از روی ایمان ؛ لباس اسلام را برباطن کفر خویش پوشاندند ونقاب مهربانی وتقوا را برچهره کینه توز وانتقامگرخود...........زدند
ومنتظر ماندند تا مرکز ثقل وحی خدا ازدنیا برود وپیام افشا کننده چهره مزوارنه آنان وخنثی کننده توطئه شان ,قطع گردد ..................
ورسول الله از دنیا رفت وپیام وحی خدا از آسمان به طرف زمین قطع شد ............
اینجا مانع ورادع اول از پیش روی برندازان نظام اسلامی , کنار رفت
حال کارگزاران مثلث شوم ( کفار – منافقین – ویهود ) باخیالی راحتر
مجدداً وارد صحنه کارزار شدند اما با لباس اسلام وصحابه رسول الله ؛به جنگ مکتب وبراندازی نظام اسلامی
پرداختند ..............
در این کارزار مجدد ؛ رادع ومانع دوم مانده بود...........که باید نیز کنار رود
او همان بینش احمدی است که درشمشیرذو الفقار حیدری متجلی گشته است...................
همان نفس محمد وصاحب ولایت روز غدیر بود ......... او همان علی مرتضی بود
علی؛ همان نماد ولایت پیامبربر تمام مسلمین در روز غدیراست ...............
وغدیر یعنی همان مشهد وشاهد وگواه سه روزه حضور(120)هزار نفر بیعت کنان با علی بود ..........
وغدیرسرزمین تثبیت تداوم کلنگ زنی شکستن مثلث شوم وتوطئه گر؛ مثلث ( کفار – منافقین – ویهود )علیه تشیع است ..............وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ
دشمنان دین می دانستند که .............
علی را میتوان خانه نشین کرد ؛ حتی علی را میتوان شهید کرد
ولی غدیر؛ را چه کنند ؟...............
این یاد سرزمین انتقال ولایت از احمد به علی ؛ خاطره ادامه گلنگ زنی شکستن مثلث نامیمون کفر ونفاق ویهودیت راچه کنند ؟ ..................
غدیر باید از جان وفکر وروح واندیشه مسلمانان ؛ پاک ومحو وزدوده شود .......والا نمی توان
دین خدا را مسخ نمود ووارونه ساخت تا ازآن در بازگشت حاکمیت کفر خویش ؛ استفاده ابزاری نمود
الیوم یئس الذین کفروا من‏ دینکم فلا تخشوهم و اخشون
اینجاست که در طول پنجاه سال پس از رحلت پیامبراکرم , این کارگزاران مثلث شوم ؛...............
نزدیک بود حادثه الیوم اکملت لکم دینکم واتمت علیکم نعمتی را ..............
یعنی (تجلی ولایت احمد دروجود حیدر) , از صفحه تاریخ واز مخیله مسلمانان محو ونابود کنند که به حمد الله نتوانستند ................... ؟
چون بیعت غدیر دوم بر پا شد ...........اگرچه با جماعت اندک بود........
وکدام غدیر ............غدیرخونین محرم را
حادثه تجلی مجدد ولایت این بار به خون نشسته امام حسین علیه السلام در روز عاشوراء .................
بعبارتی ...........
غدیر به خون آغشته دوم ................ غدیراول را ........................دوباره زنده کرد ..............
وما شیعیان ؛ با احیاء وزنده نگهداشتن هل من ناصرینصرنی را ............
غدیر حسین راکه به خاطرتناسی وبه فراموشی سپردن غدیرعلی ؛............ ایجاد شد ..................
نخواهیم گذاشت غدیرتشیع را در مسلخ سنت الصحابه الشخین ؛ قربانی شود ...........زیرا چون
...... كل يوم عاشوراء وكل أرض كربلاء ..............
وما منتظرغدیر سوم هستیم
منتظر فردی که عمامه احمد بر سردارد وشمشیر ذو الفقار دردست ............
واو خواهد آمد وغدیر سوم را برپا خواهد نمود وتمام اضلاع مثلث نکبت بار( کفار؛ منافقین ویهود کینه توز) را برای همیشه از بین خواهد برد....................
وما منتظریم پس معترضیم تا او آید والسلام ............

حالا میشه بفرمایید شما از کجا فهمیدید معنای مولی یعنی جانشین ؟

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم
[=Arial Black]
[=Arial Black]السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
[=Arial Black]السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

عمربن علی;286015 نوشت:
حالا میشه بفرمایید شما از کجا فهمیدید معنای مولی یعنی جانشین ؟

منبع پست ها:http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3480


[=Arial Black]بعضي از علماي اهل سنّت كه «مولي» را در حديث غدير به معاني مورد نظر شيعه گرفته‌اند به شرح زيرند.
[=Arial Black]
[=Arial Black] ـ امام ابو حامد غزالي (505 هـ)
[=Arial Black]
[=Arial Black]وي همان‌گونه كه در شرح حال و شناخت شخصيت او مي‌آيد يكي از اعاظم و أكابر علماي اهل سنّت است كه اين گونه مي‌گويد:‌
[=Arial Black]
[=Arial Black]لكن أسفرت الحجة وجهها وأجمع الجماهير على متن الحديث من خطبته في يوم غدير خم باتفاق الجميع وهو يقول: من كنت مولاه فعلي مولاه. فقال عمر: بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولى كل مؤمن ومؤمنة. فهذا تسليم ورضى وتحكيم. ثم بعد هذا غلب الهوى لحب الرياسة وحمل عمود الخلافة وعقود البنود وخفقان الهوى في قعقعة الرايات واشتباك ازدحام الخيول وفتح الأمصار سقاهم كأس الهوى، فعادوا إلى الخلاف الأول فنبذوه وراء ظهورهم، واشتروا به ثمنا قليلا.
[=Arial Black]
[=Arial Black]لكن حجت روي خود را آشكار نمود و جمعيت مردم براي شنيدن متن خطبه حديثي كه در روز غدير خم كه مورد اتفاق همه مي‌باشد جمع گرديدند. [در آن خطبه] پيامبر(ص) مي‌فرمايد: «هركس من مولاي اويم علي(ع) مولاي اوست». همين جا بود كه عمر به علي(ع) گفت: يا ابا الحسن! تبريك، تبريك! از اين به بعد تو مولاي من و مولاي هر زن و مرد مؤمني گرديدي.
[=Arial Black]
[=Arial Black][=Arial Black]اين سخن عمر در حقيقت تسليم در برابر امر و رضايت و تحكيم آن بود. امّا بعد از آن بود كه هوي و هوس براي حبّ رياست بر او غلبه كرد و او عمود خلافت را به دوش گرفت. و قرار‌ها و پيمان‌ها در خفقان هوي و هوس و زد و خورد نيزه‌ها و ازدحام اسب‌ها و سپاهيان و لشكر كشي براي فتح كشور‌ها فراموش شد و آنها از شراب هوي و هوس سيراب گرديدند.
[=Arial Black]و به همين خاطر بود كه مردم به همان اختلافات روز اوّل بازگشتند و عهد و پيمان خود را پشت سر افكنده و آن را به قيمتي اندك فروختند.
[=Arial Black]
[=Arial Black]مجموعة رسائل الإمام الغزالي، كتاب سر العالمين ص483 ، طبعة مصححة منقحة، إبراهيم أمين محمد، المكتبة التوفيقية.
[=Arial Black]
[=Arial Black]سبط بن جوزي ضمن تأييد انتساب كتاب سرالعالمين به غزالي عين كلام او را آورده و سخن او را بدون هيچ‌گونه ردّي نقل كرده است:
[=Arial Black]
[=Arial Black]وذكر أبو حامد الغزالي في كتاب سر العالمين وكشف ما في الدارين ألفاظا تشبه هذا. فقال قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم لعلي يوم غدير خم: من كنت مولاه فعلي مولاه. فقال عمر بن الخطاب: بخ بخ يا أبا الحسن أصبحت مولاي ومولى كل مؤمن ومؤمنة. قال: وهذا تسليم ورضى وتحكيم، ثم بعد هذا غلب الهوى حبا للرياسة وعقد البنود وخفقان الرايات وازدحام الخيول في فتح الأمصار وأمر الخلافة ونهيها، فحملهم على الخلاف فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمنا قليلا فبئس ما يشترون.
[=Arial Black]
[=Arial Black]أبو حامد غزالي در كتاب سر العالمين وكشف ما في الدارين ألفاظي شبيه به اين مطالب را در كتاب خود آورده است. رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم روز غدير خم به علي گفت: «من كنت مولاه فعلي مولاه».
[=Arial Black]
[=Arial Black]اين سخن عمر در حقيقت تسليم در برابر امر و رضايت و تحكيم آن بود. امّا بعد از آن بود كه هوي و هوس براي حبّ رياست بر او غلبه كرد و او عمود خلافت را به دوش گرفت. و قرار‌ها و پيمان‌ها در خفقان هوي و هوس و زد و خورد نيزه‌ها و ازدحام اسب‌ها و سپاهيان و لشكر كشي براي فتح كشور‌ها فراموش شد و آنها از شراب هوي و هوس سيراب گرديدند.
[=Arial Black]و به همين خاطر بود كه مردم به همان اختلافات روز اوّل بازگشت نمودند و عهد و پيمان خود را به پشست سر خود افكندند و آن را به قيمتي اندك فروختند.
[=Arial Black]
[=Arial Black]تذكره خواص الإمامة، ص 62.
[=Arial Black]
[=Arial Black]ذهبي در حالي كه تحت تأثير شخصيت غزالي قرار گرفته چاره‌اي جز توجيه زير نديده،
[=Arial Black]
[=Arial Black] لذا بعد از ذكر مطلب فوق در كتاب خود اين چنين مي‌گويد:
[=Arial Black]
[=Arial Black]وما أدري ما عذره في هذا؟ والظاهر أنه رجع عنه، وتبع الحق، فإن الرجل من بحور العلم، والله أعلم.
[=Arial Black]نمي‌دانم غزالي براي اين سخن خود چه عذري خواهد داشت؟ ولي ظاهراً غزالي از اين نظر خود بازگشته و دوباره از حق پيروي كرده است. و به راستي كه او از دريا‌هاي علم است. والله اعلم.
[=Arial Black]
[=Arial Black]سير أعلام النبلاء، ذهبي، ج 19، ص 328.
[=Arial Black]شخصيت ابوحامد غزالى از ديدگاه علماي اهل سنّت

[=Arial Black]يافعي در شرح حال غزالي مي‌گويد:
[=Arial Black]
[=Arial Black] وفضائل الإمام حجة الاسلام أبي حامد الغزالي رضي الله عنه أكثر من أن تحصر، وأشهر من أن تشهر. وقد روينا من الشيخ الفقيه الإمام العارف بالله، رفيع المقام الذي اشتهرت كرامته العظيمة وترادفت وقال للشمس يوما قفي فوقفت حتى بلغ المنزل الذي يريد من مكان بعيد.
[=Arial Black]
[=Arial Black] فضائل إمام حجه الاسلام أبو حامد غزالي رضي الله عنه بيش از آن است كه در حدّ و حصر بگنجد و مشهورتر از آن است كه نياز به معرفي داشته باشد.
[=Arial Black]
[=Arial Black] و ما از اين شيخ فقيه إمام عارف بالله، كه به حدي رفيع المقام است كه كرامت عظيمه او هم پا و هم سنگ با خورشيد گشته تا جايي كه روزي به خورشيد گفت: در آسمان بمان و خورشيد هم در آسمان ماند تا او به سر منزل مقصود خود كه در مكاني دور دست قرار داشت رسيد.
[=Arial Black]
[=Arial Black] مرآة الجنان، حوادث سنة 505 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]سيوطي در باره شخصيت غزالي مي‌گويد:
[=Arial Black]
[=Arial Black]وعلى رأس الخامسة الإمام أبو حامد الغزالي، وذلك لتميزه بكثرة المصنفات البديعات، وغوصه في بحور العلم... حتى قال بعض العلماء الأكابر الجامعين بين العلم الظاهر والباطن: لو كان بعد النبي صلى الله عليه وآله وسلم نبي لكان الغزالي، وأنه يحصل ثبوت معجزاته ببعض مصنفاته.
[=Arial Black]
[=Arial Black]در رأس گروه پنجم إمام أبو حامد غزالي قرار دارد، واين به علّت تصنيفات نو و جديد او و غوص عميق او در درياهاي علم است...[=Arial Black] تا جايي كه بعضي از علماي بزرگ جامع بين علم ظاهر و باطن در باره او گفته‌اند:
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]اگر بعد از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم پيامبري مي‌بود هر‌آينه آن شخص غزالي مي‌بود،!!!!!! و معجزات او نيز با بعضي از مصنفاتش آشكار مي‌شد.!!!!!!!!!!!!
[=Arial Black]
[=Arial Black] التنبئه بمن يبعثه الله على رأس كل مائة، سيوطي، ص 12 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]زرقاني در باره شخصيت غزالي مي‌گويد:
[=Arial Black]
[=Arial Black]ذكر له الأسنوي في «المهمات» ترجمة حسنة منها: هو قطب الوجود والبركة الشاملة لكل موجود، وروح خلاصة أهل الإيمان، والطريق الموصل إلى رضا الرحمن، يتقرب به إلى الله تعالى كل صديق، ولا يبغضه إلا ملحد أو زنديق.
[=Arial Black]
[=Arial Black] مات بطوس سنة 505.
[=Arial Black]
[=Arial Black]أسنوي در كتاب «المهمات» ترجمه و شرح حال بسيار خوبي در باره غزالي آورده و اين گونه مي‌گويد: او قطب وجود و داراي بركتي است كه شامل هر موجودي مي‌شود، و او خلاصه روح أهل إيمان، و راه رسيدن به رضايت خداي رحمان است كه هر انسان صديقي مي‌تواند از طريق او به خداوند ‌تعالى برسد، و كسي جز ملحد يا زنديق به او بغض نمي‌ورزد.[=Arial Black]و او در سال 505 هـ . در طوس وفات كرده است.
[=Arial Black]
[=Arial Black] شرح المواهب اللدنيه، ج 1 ، ص 36 .
[=Arial Black]كتاب غزالي «سرالعالمين» است

[=Arial Black]در انتساب كتاب سر العالمين به غزالي هم جاي شك و ترديد نيست چرا كه:
[=Arial Black]
[=Arial Black]ذهبي در ميزان الاعتدال، ج 1، ص 500 و سير أعلام النبلاء، ج19، ص 328 و ص 403 و لسان الميزان، ج 2، ص 215 و
[=Arial Black] ابن جوزي در تذكره خواص الامّه، ص 62، و إسماعيل باشا بغدادى در ايضاح المكنون،ج 2، ص11 و ص 80 به اين مطلب تصريح كرده‌اند.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

عمربن علی;286015 نوشت:
حالا میشه بفرمایید شما از کجا فهمیدید معنای مولی یعنی جانشین ؟

2 . محمد بن طلحة شافعي (652هـ)

محمد بن طلحه شافعي از علماي بزرگ اهل سنّت در قرن هفتم هجري است كه تعريف شخصيت او در ذيل خواهد آمد وي‌ مي‌گويد:

فيكون معنى الحديث: من كنت أولى به أو ناصره أو وارثه أو عصبته أو حميمه أو صديقه فإن عليا منه كذلك، وهذا صريح في تخصيصه لعلي بهذه المنقبة العلية وجعله لغيره كنفسه ... بما لم يجعله لغيره. وليعلم: أن هذا الحديث هو من أسرار قوله تعالى ... فإنه أولى بالمؤمنين وناصر المؤمنين وسيد المؤمنين. وكل معنى أمكن إثباته مما دل عليه لفظ (المولى) لرسول الله فقد جعله لعلي عليه السلام. وهي مرتبة سامية ومنزلة شاهقة ودرجة علية ومكانة رفيعة خصه صلى الله عليه وسلم بها دون غيره، فلهذا صار ذلك اليوم يوم عيد وموسم سرور لأوليائه.

معناى حديث غدير اين است:

هر كس كه من بر او أولى و سزاوارتر و يا ناصر و وارث و يا پشتيبان و دوست صميمي او هستم علي هم براي او اين چنين است. و اين كلام صريح در تخصيص علي به اين منقبت بلند بوده و او را براي ديگران مانند خود قرار داده و اين خصوصيت را براي ديگري قائل نشده است .
از اين رو دانسته مي‌شود كه: اين حديث از أسرار سخن خداي تعالى است ... كه [مضمون آن] در آيه مباهله نيز آمده. پس به درستي كه علي از همه كس بر مؤمنين اولي و سزاوارتر است و ناصر مؤمنين و سيد آقاي مؤمنين است. و هر معنايى كه أمكان داشته باشد از لفظ «مولي» براي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم إثبات كنيم همان را براي علي مي‌توان ثابت نمود. و اين مرتبه‌اي بلند و والا و منزلتي دست نيافتني و درجه‌اي عالي و مكانتي رفيع است كه پيامبر آن را به علي و نه به ديگري اختصاص داده است.
و از اين روست كه روز غدير روز عيد و موسم سرور براي دوست‌داران علي [عليه السلام‌] گشته است.

مطالب السئول، ص 45-44


شخصيت محمد بن طلحه شافعي نزد علماي اهل سنّت

هو: أبو سالم محمّد بن طلحة بن محمّد القرشي العدوي الشافعي المتوفّى سنة 652، ووصفه بالعلّامة الأوحد، برع في المذهب واصوله وشارك في فنون.
أبو سالم محمّد بن طلحه بن محمّد قرشي عدوي شافعي متوفّاى سال 652هـ . كه به علّامه بي نظير در مذهب و اصول و داراي فنون و هنر‌هاي مختلف توصيف گشته است.


سير أعلام النبلاء، ج 23، ص293.

تاج الدين سُبْكي در باره او مي‌گويد:

تفقه وبرع في المذهب وسمع الحديث بنيسابور من المؤيد الطوسي وزينب الشعرية وحدث بحلب ودمشق. روى عنه الحافظ الدِّمياطي ومجدُ الدين بن العَديم. وكان من صدور الناس، وَلي الوزارة بدمشق يومين، وتركها، وخرج عمّا يملكه من ملبوس ومَمْلوك وغيره وتزَهَّد.

فقيه گرديد و در مذهب نوآوري كرد و در نيشابور از مؤيد طوسي و زينب شعريه حديث شنيد و در حلب و دمشق بزرگ شد. و از او حافظ دمياطي و مجدُ الدين بن عَديم روايت نقل نمو‌ده‌اند. و او از بزرگان بود، و دو روز به وزارت دمشق نائل شد و آن را ترك نمود، و تمام مايملك خود اعم از دارايي و پوشاك خود را ترك كرد و گوشه عزلت گزيد و به زهد و تقوا مشغول گرديد

طبقات الشافعية الكبرى، ج 8، ص63، الطبقه السادسه، فيمن توفي بين الستمائه والسبعمائه.

إسنوي در طبقات الشافعيه در باره او اين گونه مي‌گويد:

كان إماماً بارعاً في الفقه، والخلاف، عالماً بالأصلين رئيساً كبيراً معظّماً ترسل عن الملوك، وأقام بدمشق بالمدرسة الأمينية.

او إمامي نوآور در فقه و مسائل اختلافي است، و عالم به دو أصل و رئيس كبير و معظّم است كه از ملوك گريخت. و در دمشق در مدرسه أمينيه به تحصيل مشغول گرديد.

طبقات الشافعية،ص 418، ترجمة 1200، چاپ دار الفكر.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

عمربن علی;286015 نوشت:
حالا میشه بفرمایید شما از کجا فهمیدید معنای مولی یعنی جانشین ؟

سبط ابن الجوزي (654هـ)

ابن حجر در «الصواعق المحرقه» و سمهودي در «جواهر العقدين» اين مطلب را از كتاب او «تذكره خواص الأمه في معرفة الأئمه» نقل مي‌كنند:
... (العاشر) بمعنى الأولى قال الله تعالى: «فاليوم لا يؤخذ منكم فدية ولا من الذين كفروا مأواكم النار هي مولاكم» أي: أولى بكم ... والمراد من الحديث: الطاعة المخصوصة فتعين العاشر. ومعناه: من كنت أولى به من نفسه فعلي أولى به. وقد صرح بهذا المعنى الحافظ أبو الفرج يحيى ابن سعيد الثقفي الأصبهاني في كتابه المسمى بمرج البحرين، فإنه روى هذا الحديث بإسناده إلى مشايخه وقال فيه: فأخذ رسول الله بيد علي وقال: من كنت وليه وأولى به من نفسه فعلي وليه. فعلم أن جميع المعاني راجعة إلى الوجه العاشر. ودل عليه أيضا قوله عليه السلام: ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ وهذا نص صريح في إثبات إمامته وقبول طاعته.

... معناي دهم براي مولي به معنى أولى و سزاوارتر است. خداوند تعالى مي‌فرمايد: «فاليوم لا يؤخذ منكم فدية ولا من الذين كفروا مأواكم النار هي مولاكم» در اين جا نيز مولي به معني أولى و سزاوارتر به خود شماست.
پس مراد از حديث غدير: اطاعت مخصوصة [از علي عليه السلام‌] است پس [براي حديث غدير] معناي دهم متعين گرديد. و معناي آن اين است: كسي كه من براي او سزاوارترم از اين به بعد علي بر او سزاوارتر است.
و به همين معنى حافظ أبو الفرج يحيى ابن سعيد ثقفي أصبهاني در كتابش «مرج البحرين» تصريح نموده است. وي اين روايت را با إسنادش به مشايخ خود روايت كرده و گفته:
رسول الله دست علي راگرفت و فرمود: هر كس من ولي او بر او از خود او سزاوارترم از اين به بعد علي بر او سزاوارتر است.
پس دانسته شد كه تمام معاني كلمه «مولي»به معناي دهم بازگشت كرد.
و دليل بر اين مطلب نيز سخن خود رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم در ابتداي حديث غدير است كه فرمود: «ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟»
كه اين سخن نص صريح در إثبات إمامت علي و لزوم قبول اطاعت از او است.



سپس در ادامه سبط ابن جوزي اين اشعار را نيز كه در باره غدير و امامت اميرالمومنين نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم سروده شد را اضافه كرده است:

فقال حسان بن ثابت:
يناديهم يوم الغدير نبيهم * بخم فأسمع بالرسول مناديا
وقال فمن مولاكم ووليكم*فقالوا ولم يبدوا هناك التعاميا
إلهك مولانا وأنت ولينا * ومالك منا في الولاية عاصيا
فقال له قم يا علي فإنني* رضيتك من بعدي إماما وهاديا
فمن كنت مولاه فهذا وليه * فكونوا له أنصار صدق مواليا
هناك دعا اللهم وال وليه * وكن للذي عادى عليا معاديا
ويروى أن النبي صلى الله عليه وسلم لما سمعه ينشد هذه الأبيات قال له : يا حسان لا تزال مؤيدا بروح القدس ما نصرتنا أو نافحت عنا بلسانك .
روايت شده وقتي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم اين ابيات را از حسان شنيد به او فرمود: اي حسان مادامي كه با اشعارت ما را ياري مي‌كني و به ما نفع مي‌رساني همواره به واسطه روح القدس مؤيد باشي .

ونيز قيس بن سعد بن عباده أنصاري اين اشعار را نزد امير المؤمنين عليه السّلام در صفين سرود:
قلت لما بغى العدو علينا * حسبنا ربنا ونعم الوكيل
علي إمامنا وإمام * لسوانا به أتى التنزيل
يوم قال النبي من كنت مولاه * فهذا مولاه خطب جليل
إن ما قاله النبي على الأمة * حتم ما فيه قال وقيل
و نيز كميت اين اشعار را سرود:
نفى عن عينك الأرق الهجوعا * وهما يمترى عنه الدموعا
لدى الرحمن يشفع بالمثاني * فكان لنا أبو حسن شفيعا
ويوم الدوح دوح غدير خم * أبان له الولاية لو أطيعا
ولكن الرجال تبايعوها * فلم أر مثلها خطرا مبيعا

سپس اين جوزي در ادامه مي‌گويد براي ابيات كميت قصه عجيبي نقل شده و آن اين كه:

حدثنا بها شيخنا عمر بن صافي الموصلي رحمه الله تعالى. قال: أنشد بعضهم هذه الأبيات وبات مفكرا، فرأى عليا كرم الله وجهه في المنام فقال له: أعد علي أبيات الكميت، فأنشده إياها حتى بلغ إلى قوله (خطرا مبيعا) فأنشد علي بيتا آخر من قوله زيادة فيها:
فلم أر مثل ذاك اليوم يوما * ولم أر مثله حقا أضيعا
فانتبه الرجل مذعورا .
شيخ ما عمر بن صافي موصلي رحمه الله تعالى براي ما نقل كرد: شخصي اين اشعار را با خود سروده بود و شب با تفكر در اين ابيات به خواب رفته بود و در عالم خواب علي كرم الله وجهه را مشاهده كرده بود كه به او فرموده بود: أبيات كميت را برايم بخوان و او نيز اين اشعار را براي حضرت سروده بود تا اين كه به اين قسمت (خطرا مبيعا) رسيده بود. در اين حال [حضرت] علي [عليه السلام‌] بيت ديگري را به آن اضافه كرده بود و آن اين است:
فلم أر مثل ذاك اليوم يوما * ولم أر مثله حقا أضيعا
هرگز روزي مانند آن روز و نيز حقي مانند آن را كه ضايع شده باشد نديدم.
فانتبه الرجل مذعورا.
و با اين خواب وحشت زده از خواب برخاست.

و سيد حميري اين ابيات را سرود:


يا بائع الدين بدنياه * ليس بهذا أمر الله
من أين أبغضت عليا الرضا*وأحمد قد كان يرضاه
من الذي أحمد من بينهم * يوم غدير الخم ناداه
أقامه من بين أصحابه * وهم حواليه فسماه
هذا علي بن أبي طالب * مولى لمن قد كنت مولاه
فوال من والاه يا ذا العلا * وعاد من قد كان عاداه
تذكرة خواص الأمة، ص ، 34 -30.



شخصيت سبط ابن الجوزي نزد علماي اهل سنّت


ذهبي در باره او مي‌گويد:
الإمام الواعظ المؤرخ شمس الدين، أبو المظفر التركي، ثم البغدادي العوني، الحنفي سبط الإمام جمال الدين أبي الفَرَج ابن الجوزيّ؛ نزيل دمشق. ولد سنة إحدى وثمانين وخمسمائة، وسمع من جدّه، وكان إماماً فقيهاً واعظاً وحيداً في الوعظ علاّمة في التاريخ والسير وافر الحرمة ... صاحب قبولٍ تامّ .
إمام واعظ مؤرّخ، شمس الدين، أبو المظفر تركي، بغدادي عوني، حنفي نوه (سبط) إمام جمال الدين أبو الفَرَج بن جوزيّ ؛ ساكن دمشق كه در سال 581 هـ به دنيا آمد و إمام و فقيه و واعظ بي نظيري بود و در تاريخ و سِيَر، علامه بود و صاحب ارج و احترام ويژه و مورد قبول همه بود.
تاريخ الإسلام، حوادث وفيات (660 - 651) ص‏183، دار الكتاب العربي.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

عمربن علی;286015 نوشت:
حالا میشه بفرمایید شما از کجا فهمیدید معنای مولی یعنی جانشین ؟

محمد بن يوسف كنجي شافعي (658 هـ)

قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم لعلي: «لو كنت مستخلفا أحدا لم يكن أحدا حق منك» ... وهذا الحديث وإن دل على عدم الاستخلاف لكن حديث غدير خم دال على التولية وهي الاستخلاف. وهذا الحديث أعني حديث غدير خم ناسخ لأنه كان في آخر عمره صلى الله عليه وسلم.

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به علي [عليه السلام‌] فرمود: «اگركسي را به جاي خود برگزيدم از تو شايسته‌تر نديدم و اين حديث اگر چه بر خلافت دلالت نمي‌كند ولي حديث غدير خم دلالت برتوليت دارد كه همان استخلاف(به خلافت برگزيدن) مي‌باشد. و اين حديث يعني حديث غدير خم ناسخ هر خلافت ديگري است چون اين اتّفاق در آخر عمر آن حضرت روي داده است.

كفاية الطالب في مناقب أمير المؤمنين علي بن أبي طالب 166 - 167


شخصيت كنجي شافعي نزد علماي اهل سنّت

حاجي خليفه او را اين گونه معرفي كرده است:
الشيخ الحافظ.
كشف الظنون، ج 2 ، ص1497، دار إحياء التراث العربي.


عمر رضا كحاله در باره او اين گونه آورده:
محمد بن يوسف الكنجي (أبو عبد الله) فاضل. من آثاره: «البيان في أخبار صاحب الزمان» ، «كفاية الطالب في مناقب أمير المؤمنين علي بن أبي طالب»، وله شعر .
محمد بن يوسف كنجي (أبو عبد الله) شخص فاضلي است. از آثار او: البيان في أخبار صاحب الزمان و كفاية الطالب في مناقب أمير المؤمنين علي بن أبي طالب است، و براي او اشعاري است .
معجم المؤلفين، ج12، ص 134، دار إحياء التراث العربي.


قندوزي حنفي درباره اوگفته است:

الشيخ المحدّث الفقيه أبو عبد الله محمد بن يوسف بن محمد الكنجي الشافعي رحمه الله .
شيخ محدّث فقيه أبو عبد الله محمد بن يوسف بن محمد كنجي شافعي.
ينابيع الموده، ج 2، ص565، منشورات الشريف الرضي.

هزار بار گفتم سبط ابن جوزی شیعه است و ثابت هم کردم.اما انگار نه انگار.
عجب ادمایی پیدا میشن!!!!!

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

عمربن علی;286015 نوشت:
حالا میشه بفرمایید شما از کجا فهمیدید معنای مولی یعنی جانشین ؟

سعيد الدين فرغاني

... جعله النبي صلى الله عليه وسلم وصيه وقائما مقام نفسه بقوله : من كنت مولاه فعلي مولاه . وذلك كان يوم غدير خم على ما قاله كرم الله وجهه في جملة ...

... رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم [حضرت] علي [عليه السلام‌] را وصي خود و قائم مقام خود قرار داد و فرمود: «من كنت مولاه فعلي مولاه». واين واقعه در روز غدير خم بود ...

شرح تائية ابن فارض ر . ك . نفحات الأزهار، آيه الله سيد علي ميلاني، ج 9، ص 203.


شخصيت سعيد الدين فرغاني نزد علماي اهل سنّت


او كه داراي اشعاري از جمله قصيده تائيه معروف بوده، عبد الرحمن جامي شاعر در باره او گفته است:

أنه من أكمل أرباب العرفان وأكابر أصحاب الذوق والوجدان ، لم يضبط أحد مسائل الحقيقة بأحسن بيان مثله ...

او از كامل‌‌ترين افراد و از أرباب عرفان و از أكابر أصحاب ذوق و وجدان است، كسي بهتر از او مسائل حقيقت را ضبط نكرده است ....
نفحات الأنس، ص 559 .

محمود بن سليمان كفوي در شرح حال او آورده:

الشيخ الفاضل الرباني والمرشد الكامل الصمداني سعيد الدين الفرغاني ، هو من أعزة أصحاب الشيخ صدر الدين القونوي مريد الشيخ محي الدين العربي ، كان من أكمل أرباب العرفان وأفضل أصحاب الذوق والوجدان ، وكان جامعا للعلوم الشرعية والحقيقية ... وكان لسان عصره وبرهان دهره ودليل طريق الحق وسر الله بين الخلق ، بسط مسائل علم الحقيقة وضبط فنون أصول الطريقة في ديباج شرح القصيدة التائية الفارضية ...

شيخ فاضل رباني و مرشد كامل صمداني سعيد الدين فرغاني ، از أعزّه أصحاب شيخ صدر الدين قونوي مريد شيخ محي الدين عربي بوده است، و از أكمل أرباب عرفان و أفضل أصحاب ذوق و وجدان ، و جامع علوم شرعيه و حقيقيت بوده است ... و لسان عصر و برهان دهر و دليل طريق حق و سر الله بين الخلق بوده، كه مسائل علم حقيقت را بسط داده و فنون أصول طريقت را در ديباج شرح قصيدة تائية فارضية ضبط نموده است...
كتائب أعلام الأخيار ، مخطوط، ر.ك. نفحات الأزهار، آيه الله سيد علي ميلاني، ج 9، ص 205 .

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

عمربن علی;286015 نوشت:
حالا میشه بفرمایید شما از کجا فهمیدید معنای مولی یعنی جانشین ؟

تقي الدين مقريزي (840هـ)

مقريزي از شخصي به نام ابن زولاق مطلبي نقل مي‌كند و بدون ردّ آن اين گونه مي‌آورد:

وقال ابن زولاق: وفي يوم ثمانية عشر من ذي الحجة سنة 362 وهو يوم الغدير يجتمع خلق من أهل مصر والمغاربة ومن تبعهم للدعاء، لأنه يوم عيد، لأن رسول الله صلى الله عليه وسلم عهد إلى أمير المؤمنين علي بن أبي طالب فيه واستخلفه ..
.
ابن زولاق گفته است:
در روز هجده ذي الحجة سال 362 هـ كه اين روز غدير مي‌باشد جمعي از مردم أهل مصر و مغاربه و توابع آن براي دعاء دور يكديگر جمع مي‌شوند، چون اين روز، روز عيد است، به اين علّت كه رسول الله صلى الله عليه وسلم أمير المؤمنين علي بن أبي طالب را در اين روز به خلافت برگزيد...

المواعظ والاعتبار بذكر الخطط والآثار، ج 2 ، ص 220 .

شخصيت مقريزي نزد علماي اهل سنّت

جلال الدين سيوطي در شرح حال مقريزي اين‌گونه آورده:

المقريزي تقي الدين أحمد ابن علي بن عبد القادر بن محمد مؤرخ الديار المصرية . ولد سنة 769 واشتغل بالفنون وخالط الأكابر وولي حسبة القاهرة ، ونظم ونثر وألف كتبا كثيرة منها.... مات سنة 840 .

تقي الدين أحمد ابن علي بن عبد القادر بن محمد مقريزي تاريخ نويس سرزمين مصر است كه درسال 769 هـ متولد شد و به فنون مختلف اشتغال ورزيد و با أكابر و بزرگان همنشين گشت و امور حسبيه قاهره را به عهده گرفت، و به نظم و نثر و تأليف كتابهاي فراوان ... اهتمام ورزيد و در سال 840 وفات يافت.

شیعه میگوید : گنجی شافعی که از علمای بزرگ سنی است، گواهی داده است که خیلی از ادعاهای شیعه، برحق است.

جواب ما:
نام این مرد و کتابش «الطالب» را در کتب استدلالی شیعه بسیار می بینید. از آن دلیل می آورند که آنچه ما می گوییم، عقیدۀ اهل سنت است.
این مرد در سال 658 فوت کرده است؛ یعنی، همان سالهایی که خداوند متعال بر مسلمانان غضب کرده و بلای خانمان سوز مغول را بر آنها مسلط نموده بود، همان سالهایی که شیعیان میدان را خالی یافته و به مغول ها کمک می کردند تا شاید به کمک آنها انتقام حسین را از کودکان سنی بگیرند.

به هر حال، محمد بن احمد قمی که شیعه است، می گوید: او به مذهب شیعه تمایل یافته بود و به همین خاطر به دست مردم کشته شد. ولي با وجود این اعتراف در بحث ها یادشان میرود که او شیعه شده و او را بعنوان یک سنی شاهد میاورند!!
ابن کثیر در ضمن داستانهای طولانی که از ظلم مغول نوشته است، این را هم بیان کرده که شیخی رافضی ، دراز قد و خبیث با خشم عجیبی که به مسلمانان داشت با مغولان سازش کرد و جای اموال مسلمانان را به مغولان نشان می داد و بلاخره مردم او را به همراه گروهی دیگر از منافقان کشتند.
او نمیتوانست شافعی باشد؛ زیرا به اعتراف ابن طاووس شیعی، این آقای گنجی، محمد بن حسن عسکری را مهدی می دانست و باور داشت که او ظهور خواهد کرد. گویا ظلم مغول او را مایوس کرده بود و منتظر مهدی بود و شیعه ها بر این باورند که زمانی مهدی می آید که جهان از ظلم پر شود. شاید به همین دلیل، مغول را یاری می داد تا مهدی سریعتر و زود تر بیاید.
شیعه می گوید: او کتابی دارد به نام « البیان فی اخبار صاحب الزمان ». پس او شیعه بود اما نام شافعی را از او دور نمی کنند تا سنی ها را بفریبند. در حالی که شافعی ها پشت شیعه نماز نمی خوانند. و امام شافعی دربارۀ شیعه می گوید: ندیدم کسی آشکارتر از شیعه دروغ بگوید.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

عمربن علی;286015 نوشت:
حالا میشه بفرمایید شما از کجا فهمیدید معنای مولی یعنی جانشین ؟

شهاب الدين دولت آبادي

أن حديث الغدير يدل على خلافة أمير المؤمنين عليه السلام ونيابته عن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، وأنه يدل على وجوب إطاعة علي ولزوم اتباعه عليه السلام .
حديث غدير بر خلافت و نيابت أمير المؤمنين عليه السلام از جانب رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم و نيز بر وجوب إطاعت و تبعيت از او دلالت دارد.
من كتابه هدايه السعداء، مخطوط، ر. ك . نفحات الأزهار، آيه الله سيد علي ميلاني، ج 9، ص 211 .

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

عمربن علی;286015 نوشت:
حالا میشه بفرمایید شما از کجا فهمیدید معنای مولی یعنی جانشین ؟

مولوي محمد إسماعيل دهلوي برادرزاده دهلوي معروف كه كتاب عبقات در پاسخ به او آمده است.



مولوي محمد إسماعيل برادرزاده دهلوي معروف كه طرفداران و معتقدين زيادي در سرزمين هندوستان دارد در رساله‌اي كه آن را در بيان حقيقت إمامت نوشته، كلامي صريح در دلالت حديث غدير طيق اعتقاد اماميه دارد.
وي در اين كتاب اين گونه آورده است:

ومنها: ثبوت الرئاسة، أي فكما أن لأنبياء الله نوعا من الرئاسة الثابتة لهم بالنسبة إلى أممهم وهي الرئاسة التي تنسب تلك الأمة إلى رسولها والرسول إلى أمته، وبالنظر إليها يكون للرسول تصرف في كثير من أمورهم الدنيوية كما قال الله تعالى: «النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم» ويكون له أيضا ولاية في بعض الأمور الأخروية قال الله تعالى: «فكيف إذا جئنا من كل أمة بشهيد وجئنا بك على هؤلاء شهيدا» كذلك الإمام، فإنه يكون له مثل تلك الرئاسة على تلك الأمة في الدنيا والآخرة، فإن النبي صلى الله عليه وسلم قال: ألستم تعلمون أني أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ قالوا: بلى. فقال: اللهم من كنت مولاه فعلي مولاه.
از جمله اين امور (در معناي حديث غدير) ثبوت رياست است، يعني همان‌گونه كه أنبياء الهي نوعي از رياست را نسبت به امت خويش داشته و مي‌توانستند در امور دنيايي امت‌هاي خود دخالت كنند براي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم نيز چنين اختياري وجود دارد همان‌گونه كه در سخن خداوند تعالى آمده: « النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم» ونيز در أمور أخروي نيز بر امت خود ولايت دارند كه در قول خداوند آمده: «فكيف إذا جئنا من كل أمة بشهيد وجئنا بك على هؤلاء شهيدا»
همين‌طور براي إمام نيز همين اختيارات وجود دارد. يعني: همان رياست بر أمت در امور دنيا و آخرت وجود دارد، لذا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم [در روز غدير] فرمود: «ألستم تعلمون أني أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ قالوا: بلى. فقال: اللهم من كنت مولاه فعلي مولاه».


نزهه الخواطر، ج 7 ، ص61 - 56

[=arial][=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
[=arial][=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial][=arial black]السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
[=arial][=arial black]السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

[=arial][=arial black]مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

hagh;286112 نوشت:
هزار بار گفتم سبط ابن جوزی شیعه است و ثابت هم کردم.اما انگار نه انگار.
عجب ادمایی پیدا میشن!!!!!

[=arial black]کجا ثابت کردی؟
[=arial black]یه تایپیک درست کن تا جوابت رو بدیم

[=arial black]از سایت وهابیت هم استفاده نکن

[=arial black]این نوشتار ها ی شما خیلی داد می زند،که از توجیهات بی مدرک وهابیت استفاده می کنید:

[=arial black]شیعه می گوید..............سنی می گوید.....شیعه می گوید .....جواب ما و....

[=arial black]بله بله این ترفند شما هست ، فقط قصد شبه پراکنی رو دارید ...عناد رو در پیش گرفتید..

[=arial black]حتما ذهبی و بقیه علمای شما هم شیعه اند!!!!

[=arial black]شمس الدين ذهبي در باره او مي‌گويد:

[=arial black]يوسف بن قُزْغْلي بن عبد الله . الإمام ، الواعظ ، المؤرخ شمس الدين ، أبو المظفر التركي ، ثم البغدادي العوني الحنفي . سِبْط الإمام جمال الدين أبي الفرج ابن الجوزي ؛ نزيل دمشق . وُلِد سنة إحدى وثمانين وخمسمائة ... وكان إماما ، فقيها ، واعظا ، وحيدا في الوعظ ، علاّمةً في التاريخ والسير ، وافر الحرمة ، محبباً إلى الناس ... ودرّس بالشبلية مدة ، وبالمدرسة البدرية التي قبالة الشبلية . وكان فاضلا عالما ، ظريفا ، منقطعا ، منكرا ، على أرباب الدول ما هم عليه من المنكرات ، متواضعا صاحب قبول تام .

[=arial black]يوسف بن قُزعلي حنفي ، پيشوا ، فقيه ،تاريخ دان و در سخنوري يگانه بود‌ ،

[=arial black]در دانش تاريخ و سرگذشتها‌ علامه و در نزد مردم بسيار قابل احترام و محبوب بود .

[=arial black]مدتي در شبليه و مدرسه بدريه تدريس مي‌كرد ، او فاضل ، دانشمند و نكته سنج بود و با دولتمرداني كه كارهاي ناپسندي مي‌كردند مخالفت مي‌كرد متواضع و فروتن بود و همگان او را قبول داشتند .

[=arial black]الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز ، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام ، ج 48 ، ص 183، تحقيق : د. عمر عبد السلام تدمرى ، ناشر : دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1407هـ - 1987م .

[=arial black]أبو محمد يافعي (متوفاي768هـ) در باره او مي‌نويسد :

[=arial black]العلامة الواعظ المورخ شمس الدين أبو المظفر يوسف التركي ثم البغدادي المعروف بابن الحوزي سبط الشيخ جمال الدين أبي الفرج ابن الجوزي أسمعه جده منه ومن جماعة وقدم دمشق سنة بضع وست مائة فوعظ بها وحصل له القبول العظيم للطف شمائله وعذوبة وعظه .

[=arial black]سخنور بود ودانش فراوان داشت و آگاه به سر گذشتها بود، در شهر دمشق مردم را موعظه مي كرد و چون چهره و سخنش جذاب بود ، مورد قبول و پذيرش عموم قرار گرفت ... .

[=arial black]اليافعي ، أبو محمد عبد الله بن أسعد بن علي بن سليمان ، مرآة الجنان وعبرة اليقظان ، ج 4 ، ص 136 ، ناشر : دار الكتاب الإسلامي - القاهرة - 1413هـ - 1993م .

[=arial black]قطب الدين اليونيني (متوفاي726هـ) در باره او مي‌نويسد :

[=arial black]وكان أوحد زمانه في الوعظ حسن الإيراد ترق لرؤيته القلوب وتذرف لسماع كلامه العيون وتفرد بهذا الفن وحصل له فيه القبول التام وفاق فيه من عاصره وكثيراً ممن تقدمه حتى أنه كان يتكلم في المجلس الكلمات اليسيرة المعدودة أو ينشد البيت الواحد من الشعر فيحصل لأهل المجلس من الخشوع والاضطراب والبكاء ما لا مزيد عليه فيقتصر على ذلك القدر اليسير وينزل فكانت مجالسه نزهة القلوب و الأبصار يحضرها الصلحاء والعلماء والملوك والأمراء والوزراء وغيرهم ولا يخلو المجلس من جماعة يتوبون ويرجعون إلى الله تعالى .

[=arial black]در وعظ و سخنراني در زمان خودش منحصر به فرد بود ، با ديدنش رقت قلب براي بيننده ايجاد مي‌شد و با شنيدن سخنش اشك‌ها جاري مي شد ، مورد قبول عموم بود ، گاهي در مجلسي كلماتي اندك و يا شعري مي خواند همه حاضران را به گريه مي انداخت . در مجلس وي همواره دانشمندان و اميران و وزيران و غير آنان حضور مي يافتند ، و هيچگاه نمي شد كه بدون توبه كسي از مجلسش خارج شود .

[=arial black]اليونيني ، قطب الدين أبو الفتح موسى بن محمد ، ذيل مرآة الزمان ، ج 1 ، ص 15 .

[=arial black]العكري الحنبلي (متوفاي1089هـ) در باره او مي‌نويسد :

[=arial black]سبط ابن الجوزي العلامة الواعظ المؤرخ شمس الدين أبو المظفر يوسف بن فرغلي التركي ثم البغدادي الهبيري الحنفي سبط الشيخ أبي الفرج بن الجوزي أسمعه جده منه ومن ابن كليب وجماعة وقدم دمشق سنة بضع وستمائة فوعظ بها وحصل له القبول العظيم للطف شمائله وعذوبة وعظه ... ولو لم يكن له إلا كتابه مرآة الزمان لكفاه شرفا .

[=arial black]العكري الحنبلي ، عبد الحي بن أحمد بن محمد ، شذرات الذهب في أخبار من ذهب ، ج 5 ، ص 266 ، تحقيق : عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط ، ناشر : دار بن كثير - دمشق ، الطبعة الأولي ، 1406هـ .
[=Arial Black]
[=Arial Black]منبع:valiasr-aj.com

سلام دوستان
اگه همه علمای اینا شیعه شدند علمای ما هم که شیعه هستند:Cheshmak: دیگه چه جای بحث هست با برداران اهل سنت عمر ؟؟؟؟
یا علی مرتضی

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
[=arial black]السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

[=arial black]مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

hagh;286117 نوشت:
شیعه میگوید : گنجی شافعی که از علمای بزرگ سنی است، گواهی داده است که خیلی از ادعاهای شیعه، برحق است.

جواب ما:
نام این مرد و کتابش «الطالب» را در کتب استدلالی شیعه بسیار می بینید. از آن دلیل می آورند که آنچه ما می گوییم، عقیدۀ اهل سنت است.
این مرد در سال 658 فوت کرده است؛ یعنی، همان سالهایی که خداوند متعال بر مسلمانان غضب کرده و بلای خانمان سوز مغول را بر آنها مسلط نموده بود، همان سالهایی که شیعیان میدان را خالی یافته و به مغول ها کمک می کردند تا شاید به کمک آنها انتقام حسین را از کودکان سنی بگیرند.

به هر حال، محمد بن احمد قمی که شیعه است، می گوید: او به مذهب شیعه تمایل یافته بود و به همین خاطر به دست مردم کشته شد. ولي با وجود این اعتراف در بحث ها یادشان میرود که او شیعه شده و او را بعنوان یک سنی شاهد میاورند!!
ابن کثیر در ضمن داستانهای طولانی که از ظلم مغول نوشته است، این را هم بیان کرده که شیخی رافضی ، دراز قد و خبیث با خشم عجیبی که به مسلمانان داشت با مغولان سازش کرد و جای اموال مسلمانان را به مغولان نشان می داد و بلاخره مردم او را به همراه گروهی دیگر از منافقان کشتند.
او نمیتوانست شافعی باشد؛ زیرا به اعتراف ابن طاووس شیعی، این آقای گنجی، محمد بن حسن عسکری را مهدی می دانست و باور داشت که او ظهور خواهد کرد. گویا ظلم مغول او را مایوس کرده بود و منتظر مهدی بود و شیعه ها بر این باورند که زمانی مهدی می آید که جهان از ظلم پر شود. شاید به همین دلیل، مغول را یاری می داد تا مهدی سریعتر و زود تر بیاید.
شیعه می گوید: او کتابی دارد به نام « البیان فی اخبار صاحب الزمان ». پس او شیعه بود اما نام شافعی را از او دور نمی کنند تا سنی ها را بفریبند. در حالی که شافعی ها پشت شیعه نماز نمی خوانند. و امام شافعی دربارۀ شیعه می گوید: ندیدم کسی آشکارتر از شیعه دروغ بگوید.

[=arial]باز هم شیعه می گوید...سنی می گوید...آوردید

[=arial]باز هم بدون مدرک صحبت کردید و حرف های بی اساس را آوردید

[=arial]گنجي شافعي (متوفاي 658هـ)

[=arial black]ابن خلكان در ترجمه او مي‌نويسد :

[=arial black]الفخر الكنجي محمد بن يوسف بن محمد بن الفخر الكنجي نزيل دمشق عني بالحديث وسمع ورحل وحصل كان إماما محدثا .

[=arial black]محمد بن يوسف گنجي ... ساكن دمشق بود ، به علم حديث اعتنا مي‌كرد ، براي يادگيري آن از ديگران مي‌شنيد ، وبراي دانش بيشتر مسافرت مي‌كرد ، او پيشوا و محدث بود .

[=arial black]الصفدي ، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ) ، الوافي بالوفيات ، ج 5 ، ص 148 ، تحقيق : أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى ، ناشر : دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م .

[=arial black]يونيني نيز او را اين گونه معرفي مي‌كند :

[=arial black]الفخر محمد بن يوسف الكنجي كان رجلاً فاضلاً أديباً وله نظم حسن .

[=arial black]محمد بن يوسف گنجي ، مردي دانشمند و اديب بود و شعرهاي زيبايي مي‌سرود .

[=arial black]اليونيني ، قطب الدين أبو الفتح موسى بن محمد(متوفاي726 هـ) ، ذيل مرآة الزمان ، ج 1 ، ص 148 .

[=arial black]حاجي خليفه ، او را «الشيخ الحافظ» معرفي مي‌كند :

[=arial black]كفاية الطالب في مناقب على بن أبى طالب للشيخ الحافظ أبى عبد الله محمد بن يوسف بن محمد الكنجى الشافعي .

[=arial black]كفاية الطالب در مناقب علي بن أبي طالب ، نوشته شيخ و حافظ (كسي كه بيش از صد هزار حديث حفظ است) أبو عبد الله محمد بن يوسف گنجي شافعي است .

[=arial black]حاجي خليفه ، مصطفى بن عبدالله القسطنطيني الرومي الحنفي (متوفاي1067هـ) ، كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون ، ج 2 ، ص 1497 ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت – 1413هـ - 1992م .
[=Arial Black]
[=Arial Black]منبع:valiasr-aj.com


دوستان با این برادران اهل سنت عمر با سند و دلیل و قرآن و منطق حرف نزنید که از زیرش در می رن
ببینید چی می بافند همون جور که خودشون می بافند جوابشون رو بدید:ok:.
تو این سایت مطالب راجع به بحث های این تیپی ازین براردان زیاد هست من که خسته شدم می خوام برم برا بزرگترین عید آماده شم.
جدیدا سند که بهشون نشون می دی می گن محال عقلیه همچنین اتفاقی افتاده باشه :khaneh:
از قرآن بهشون نشون می دی امت موسی هارون رو رها کرد چسبید به سامری
خدای موسی و هارون رو رها کرد چسبید به گوساله
می گن نه اون فرق می کرده...
هر چی براشون می گی کار امت محمد (ص) از کار امت موسی(ع) عجیب تر نبوده گوش نمی دن که ....
جان ما فدای هارون امت محمد علی امیر المومنین (ع)

جناب سید علی چرا روایات رو کامل نمی آوری؟رواینت کامل اینه:
مُحَمَّد بن يُوسُف بن مُحَمَّد بن الْفَخر الكنجي نزيل دمشق عني بِالْحَدِيثِ وَسمع ورحل
وَحصل كَانَ إِمَامًا مُحدثا لكنه كَانَ يمِيل إِلَى الرَّفْض جمع كتبا فِي التَّشَيُّع وداخل التتار فَانْتدبَ لَهُ من تأذى مِنْهُ فبقر جنبه بالجامع فِي سنة ثَمَان وَخمسين وست مائَة وَله شعر يدل على تشيعه وَهُوَ

دوستان عزیز
چرا همه دارید به هم توهین و فحش می دهید هم به شیعه می گویم اقای قزوینی : تو هین به مقدستان اهل سنت گناهی است که بخشیده نمی شود !!

هر کس که سخن او را نپذیرفتند
پیامبر : مجادله را رها کن هر چند حق با تو باشد
و بهشت رو برای این فرد ضامن شده است
دوستان عزیز هر کس که توهین کند در واقع مذهبش را مورد سوال برده است
پس مراعات هم کنید
کاری نکیند که دشمنان وحدت رو از بین ببرند
تنها کشوری است که هفته ی وحدت دارد

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست***** با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

مفتقر;286125 نوشت:
سلام دوستان
اگه همه علمای اینا شیعه شدند علمای ما هم که شیعه هستند:cheshmak: دیگه چه جای بحث هست با برداران اهل سنت عمر ؟؟؟؟
یا علی مرتضی

سلام علیکم جمیعا و سلام بر شما

واقعن ما از هرکه بیاریم می گن شیعه بوده

اگر اين جماعت فردا ابن تيميه را شيعه درست نكند هم شك نكن. علني علني دروغ مي گويند اگر بهش بگويي: مي گويد: من نگفتم.

مختصری از واقعه غدیر

ده سال از هجرت می گذشت که رسول مکرم اسلام عزم سفر حج نمود همگان را مطلع می سازد
گروه زیادی به مدینه آمدند که تا در مناسک حج با او بوده و از او پیروی کنند
حجه الوداع ، حجه الاسلام ، حجه البلاغ ، حجه الکمال ، حجه التمام نامهایی است که بر این تنها حج رسول خدا پس از هجرت نهادند
شنبه پنج یا شش شب از ماه ذی القعده باقی مانده ( پنج یا شش روز مانده به هلال ذی الحجه الحرام ) با پای پیاده و غسل و تدهین و تنها با لباس احرام از مدینه خارج می شود همسرانش را نیز سوار بر کجاوه با خود می برد
تمامی اهل بیت و مهاجرین و انصار و چه بسیار از قبائل عرب و دیگر اقشار مردم با او به راه می افتند ( طبقات ابن سعد 3/225 {2/257} الامتاع ، مقریزی 510 ، ارشاد الساری 6/429 {9/426}
شیوع بیماری آبله یا حصبه توفیق همراهی را از بسیاری سلب کرده بود با وجود این جمعیت به حدی بو ه شمار آن را جز خدا نمی داند عدد آن را نودهزار و بیشتر ذکر کرده اند
هنگامه حج بر این سیل جمعیت افزوده می شود اهالی مکه و نیز جماعتی از یمن که در معیت علی بن ابیطالب و ابو موسی آمده بودند به آنان می پیوندند (السیره الحلبیه 3/283 {3/257} السیره احمد زینی دحلان 3/3 {2/143} تاریخ الخلفاء ابن جوزی جزء چهارم تذکره خواص الامه ص 30 دائره المعارف فرید وجدی 3/542
مناسک حج را به پایان رسانده و با همان جمعیت انبوه راهی مدینه می شود
در میان راه منطقه ایی به نام جحفه قرار دارد که راههای مدینه ، مصر و عراق از آنجا منشعب گشته و برکه ایی به نام غدیر خم در نزدیکی آن واقع است
پنج شنبه هجدهم ذی الحجه الحرام زمانی که به این برکه میرسند جبرئیل امین آیه ایی از جانب پروردگار متعال بر او نازل می کند که : يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ (67)
اى پيغمبر محترم برسان آنچه كه بر تو نازل شده از پروردگارت و اگر بجا نياوردى پس تبليغ رسالت او را نكرده‏اى و خداوند تو را حفظ ميفرمايد از ناس محققا خدا هدايت نميكند قومى را كه كافر باشند.
فرمان می دهد که باید علی بن ابیطالب را به عنوان علم هدایت و پرچم دین برافراشته و باید اطاعت و ولایت او بر همگان ابلاغ گردد
رسول خدا دستور میفرماید آنها که به جلو رفته اند بازگشته و آنان که می رسند توقف نمایند
کنار هم قرار دادن پنج درخت بزرگ مغیلان جایگاه خوبی را فراهم آورده بود آنجا را تمیز کرده و جارو می کشند بدستور آن حضرت تا رسیدن تمام جمعیت کسی نمی بایست در آن جایگاه می نشست
روز تابستان بسیار گرمی بود مردها قستمی از عبایشان را به سر و قسمتی را از شدت حرارت زمین زیر پاهایشان گذاشته بودند و با انداختن جامه ایی بر روی یکی از درختان برای رسول خدا سایبانی ساخته بودند وقت نماز ظهر فرا میرسد پیامبر به سمت جایگاه رفته و با مردم نماز می گذارد
پس از نماز در میان مردم (مجمع الزوائد هیثمی 9/106) بر منبری از زین شتران ایستاده ( ثمار القلوب 51 {ص 636 شماره 1068} و با صدایی بلند خطبه اش را به گوش همگان میرساند و میفرماید
الحمد لله و نستعینه و نومن به و نتوکل علیه و نعوذ بالله من شرور انفسنا و من سیئات اعمالنا الذی لاهادی لمن اضل و لامضل لمن هدی و اشهد ان لااله الا الله و ان محمد عبده و رسوله
اما بعد یا ایها الناس قد نبانی اللطیف الخبیر ، انه لم یعمر نبی الا مثل نصف عمر الذی قبله و انی اوشک ان ادعی فاجیب انی مسئول انتم مسوولون فماذا انتم قائلون ؟؟
هر سپاس و ستایشی از آن خداوند است و از او یاری می جوئیم به او ایمان داشته و بر او توکل می کنیم از شر نفس و بدیهای اعمالمان و به او پناه می بریم آن که را خداوند گمراه نموده هدایتگری نیست و آن را که هدایت فرموده گمراه گری نباشد شهادت میدهم که معبودی جز خداوند نیست و محمد بنده و فرستاده اوست
ای مردم خداوند لطیف و خبیر به من خبر داده عمر هر پیامبری برابر نیمی از عمر پیامبر پیش از خود است ( این عبارت را در کتابهای روائی شیعه نیافتیم و معنای آن نیز روشن نیست)
و نزدیک است که من دعوت حق را اجابت نمایم . من مسئولیتی دارم و شما نیز به نوبه خود مسئولید
چه می گوئید ؟؟؟؟
و مردم می گویند شهادت می دهیم که ابلاغ دین نموده و نصیحتمان کردید و دراین راه تلاش وافر نمودی خداوند پاداش خیر به شما بدهد
می فرماید " الستم تشهدون ان لا اله الا الله و ان محمدا عبده و رسوله و ان جنه حق و ناره حق و ان الموت حق و ان الساعه آتیه لاریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور ؟؟؟
آیا شهادت نمیدهید که معبودی جز خداوند نیست و محمد بنده و رسول اوست بهشت و جهنم او حق است مرگ حق است و قیامت بدون تردید می آید و او مردگان را بر می انگیزاند
می گویند شهادت میدهیم
میفرماید اللهم اشهد " خدایا شاهد باش "
سپس میفرماید "ایها الناس الا تسمعون " ای مردم آیا نمی شنوید
می گویند میشنویم
میفرماید فانی فرط علی الحوض و انتم واردون علیّ الحوض و ان عرضه ما بین صنعاء و بصری فیه اقداح عدد النجوم من فضه فانظروا کیف تخلفونی فی الثقلین
من زودتر از شما به بهشت و نزد حوض کوثر می رسم و شما نیز در آینده در کنار همان حوض بر من وارد خواهید شد
حوضی که فاصله صنعاء و بصری دامنه دارد و جامهای نقره در آن به بی شماری ستارگان آسمان است مراقب باشید که پس از من با آن دو وجود گرانقدر چگونه رفتار خواهید داشت
کسی ندا بر می آورد ای رسول خدا این دو ثقل و دو وجود ارزشمند چیست ؟؟؟!!!
می فرماید الثقل الاکبر کتاب الله طرف بید الله عزوجل و طرف بایدیکم فتمسکوا به لاتضلوا و الاخر الاصغر عترتی و ان اللطیف الخبیر نبانی انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فسالت ذلک لهما ربی
ثقل اکبر کتاب خدا می باشد یک سر آن به دست خداوند عزوجل و سر دیگر آن بدست شماست آنرا محکم نگه داشته تا گمراه نشوید و ثقل اکبر عتر و اهل بیت من است و خداوند لطیف و خبیر به من خبر داده که آن دو تا هنگامه ورود بر من نزد حوض از هم جدا نخواهند شد و من نیز از پروردگارم خواستم که آن دو چنین باشند (هرگز از هم جدا نشوند)
فلا تقدموهما فتهلکوا و لاتقصّروا عنهما فتهلکوا : بر آن دو پیشی نگیرید که هلاک می شوید و از انها دست بر ندارید که باز هم هلاک می شوید
در این هنگام دست علی علیه افضل صلوات المصلین را گفته و تا آنجا بالا آورد که سپیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و مردم علی را می شناسند
می فرماید یا ایها الناس من اولی الناس بالمومنین من انفسهم ؟؟؟"ای مردم چه کسی بر مومنان از خودشان سزاوارتر است و اولیت دارد؟؟
می گویند خداوند و رسولش بهتر می دانند
میفرماید ان الله مولای و انا مولی المومنین و انا اولی بهم من انفسهم فمن کنت مولاه فعلی مولاه
" خداوند مولای من و من مولای مومنان هستم و بر ایشان از خودشان سزاوارترم پس هر که من مولای اویم علی هم مولای اوست
و این جمله را سه بار تکرار می فرماید " احمد بن حنبل می گوید که چهارمرتبه تکرار فرموده است
آنگاه می فرماید اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله وادر الحق معه حیث دار ، الا فلیبغ الشاهد العائب
بار خدایا هر که او را دوست و یاور بود دوست و یاورش باش و هر که با او دشمنی کند دشمنش بدار هر کس که از روی محبت او را بزرگ داشت و بر شکوه و شوکتش افزود تو نیز او را از روی محبت تعظیم و تجلیل کن و هر که از روی بغض او را خوار و حقیر کرد تو هم خوار و حقیرش بدار ، یاری ده هر که را که او را یاری دهد و هر کس او را بی یاور گذاشت یاریش مکن و حق را دائر مدار او قرار ده ، هان که باید این سخن را حاضر به غائب برساند .
هنوز جمعیت پراکنده نشده بود که امین وحی الهی این آیه را فرود آورد " الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی ...
اینجا بود که پیامبر فرمود الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمه و رضا الرب برسالتی و الولایه لعلی من بعدی
آنگاه مردم شروع به تبریک و تهنیت گویی به امیر المومنین می نمایند
ابوبکر و عمر زودتر از سایر صحابه به آن حضرت تبریک می گویند
و هر کدام می گوید بخّ بخّ یابن ابیطالب اصحبت و امسیت مولای و مولی کل مومن و مومنه زهی و آفرین بر تو ای پسر ابوطالب که برای همیشه مولای من و مولای هر مرد و زن مومنه شدی
یوم الغدیر استوضح الحق اهله " روز غدیر حق برای اهلش کاملا روشن گشت "
بضیحاء لا فیها حجاب و لا ستر " آنچنان که در آن حجاب و پرده ایی نباشد"
اقام رسول الله یدعوهم بها " رسول خدا او را به پا داشت و آنها را به آن (ولایت) دعوت کرد"
لیقربهم عرف و نیاهم نکر " تا شناختشان آنها را نزدیک کند و انکارشان آنها را دور سازد "
یمد بضبعیه و یعلم انه " بازوان او را کشید و اعلام کرد که او "
ولی و مولاکم و هل لکم خُبرُ؟ "سرپرست و مولای شماست پس آیا میدانید ؟؟ "
یروح و یغدو بالبیان لمعشر " صبح و شب برای توضیح و بیان کردن با آن گروه بود "
یروح بهم غمر و یغدو بهم غَمرُ " و انسان کریم و بزرگواری که با آنها صبح و شام میکرد "
فکان لهم جهر باثبات حقه " پس برای اثبات حق او بلند سخن گفتند "(در روز غدیر)
و کان لهم فی بزّهم حقه جَهرُ " و برای غارت حق او نیز بلند سخن گفتند " (در روز سقیفه)
اَ ثَمَّ جعلتم حظه حد مرهف " آیا در آنجا نصیب او را تیزی شمشیر قرار دادید ؟؟"
من البیض یوما حظ صاحبه القبر " در روزگاری که صاحب او در قبر آرمیده بود "
یکفی شقی وجَّهَته ذنوبه " با دو دست فرد بدبختی که گناهانش او را "
الی مرتع یرعی به الغی و الوزرُ " به چراگاهی سوق داد که در آن گمراهی و گناه چریده میشود "
این قصیده دارای 73 بیت است که در دیوان شاعر معروف ابوتمام طائی وجود دارد

نکات شاخص در خطبه غدیر

ذیلا نکاتی را که در یک نگاه به صورت عمومی خطبه ، در آن شاخص است اشاره می نماییم:
شاهد گرفتن حضرت ، خداوند را بر تبلیغ خود در موارد مختلف خطبه
شاهد گرفتن حضرت، مردم را بر تبلیغ خود در مواضع مختلف خطبه
استشهاد به آیات قرآن در بسیاری از مواضع خطبه
تاکید حضرت بر مسئله امامت دوازده امام علیهم السلام بعد از خود در چند مورد از خطبه
تاکید حضرت بر عدم تغییر حلال و حرام و تبیین آن توسط امامان در چند مورد
تفسیر بسیاری از آیات قرآن به اهل بیت علیهم السلام در مواضعی از خطبه
اشاره به منافقین و اقدامات گذشته و آینده آنان صریحا و تلویحا در چند مورد
نیمی از اول خطبه مربوط به اصل مطلب یعنی اعلان رسمی ولایت ائمه علیهم السلام است و پس از فراغت از مطلب اساسی و موضوع اصلی ، شروع به توضیحات درباره آن و نیز مطالب دیگری از قبیل نماز و زکات و حج فرموده اند که همه اینها در نیمه دوم خطبه است.

چند سئوال بسیار ساده در مورد غدیر از دوستان دارم.

سئوال اوم همواره شیعه ادعا دارد که حتما موضوع مهمی بوده که در آن گرما پیامبر -ص- اهل کاروان را جمع نمودند.

خوب با مراجعه به لینک زیر در میابیم که حادثه به اصطلاح غدیر در تاریخ 28 اسفند ماه و در هوای سرد زمستانی روی داده است.
http://www.iranchamber.com/calendar/converter/iranian_calendar_converter.php
شیعه چه جوابی برای این تناقض دارد؟

سئوال دوم هم بسیار ساده است.
چرا حضرت علی -رض- هرگز در عمر خود سالگرد مراسم غدیر را عید اعلام نکرد؟
چرا سیدنا حسن -رض- و سیدنا حسین -رض- هرگز سالگرد غدیر را عید نگرفتند؟

و سئوال بسیار مهم تر اینکه اصلا از چه زمانی سالگرد غدیر عید اعلام شد؟

سئوال سوم هم بسیار ساده است.
همه می گویند در بیابان خشک و بی آب و علف.
اگر یک سر به نرم افزار گوگل ارت بزنیم و منطقه غدیر رو جستجو کنیم می فهمیم که آنجا مکانی است سرسبز و دارای آب و زیبایی...
به عبارتی یک استراحت گاه عادی برای آن زمان.

خوب دوستان، برای این تناقض چه جوابی دارید؟


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست ****با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

ohfreedom;286551 نوشت:
چند سئوال بسیار ساده در مورد غدیر از دوستان دارم.

سئوال اوم همواره شیعه ادعا دارد که حتما موضوع مهمی بوده که در آن گرما پیامبر -ص- اهل کاروان را جمع نمودند.

خوب با مراجعه به لینک زیر در میابیم که حادثه به اصطلاح غدیر در تاریخ 28 اسفند ماه و در هوای سرد زمستانی روی داده است.
http://www.iranchamber.com/calendar/converter/iranian_calendar_converter.php
شیعه چه جوابی برای این تناقض دارد؟


در مورد گرماي هوا در آن زمان ، روايات اهل سنت چنين مي گويد ، جدا از روايات شيعه در روايات صحيحه اهل سنت آمده است:

يَوْمٍ ما أتى عَلَيْنَا يَوْمٌ كان أَشَدَّ حُرًّا منه

المعجم الكبير طبراني ج 5 ص 171 -
المستدرك على الصحيحين ج3 ص613

در بعضي از روايات نيز آمده است که در تابستان بود و هوا به حدي داغ بود که افراد نيمي از بالاپوش خود را بر روي زمين مي انداختند تا بتوانند خود را از گرماي زمين نيز حفظ کنند :

مناقب أمير المومنين لإبن مغازلي الشافعي المخطوط - شرح المقاصد في علم الكلام للتفتازاني ج2 ص290

[="arial black"][="red"]
sayedali;286562 نوشت:
در مورد گرماي هوا در آن زمان ، روايات اهل سنت چنين مي گويد ، جدا از روايات شيعه در روايات صحيحه اهل سنت آمده است:

اسناد ارائه شده توسط شما را بعد از پاسخی که دادید حتما بررسی می کنم.
اما شما که اهل سنت را دورغ گو می دانید.
خوب شما که راستگو هستید بگوئید.
طبق شهادت تاریخ غدیر در انتهای زمستان و در 28 اسفند بوده است.
چرا می گویید: حتما در آن بیابان داغ و هوای سوزان حتما پیامبر سخنی مهمتر از اینکه بگوید علی دوست و یاور من است داشته است!!![/]

[/]

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
[=arial black]السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

[=arial black]مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست ****با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

ohfreedom;286551 نوشت:
حادثه به اصطلاح غدیر

ohfreedom;286552 نوشت:
سئوال دوم هم بسیار ساده است.
چرا حضرت علی -رض- هرگز در عمر خود سالگرد مراسم غدیر را عید اعلام نکرد؟
چرا سیدنا حسن -رض- و سیدنا حسین -رض- هرگز سالگرد غدیر را عید نگرفتند؟

و سئوال بسیار مهم تر اینکه اصلا از چه زمانی سالگرد غدیر عید اعلام شد؟

[=Arial Black]سلام علیکم جمیعا

[=Arial Black]
[=Arial Black]دوست گرامی تبریک گفتن عمر را چه گونه توجیه می کنید؟

==================================================================


[=Arial Black]بعد از آن كه رسول خدا صلى الله عليه وآله امير مؤمنان عليه السلام را به عنوان خليفه و جانشين خود انتخاب و آن را بر همگان اعلام كرد، به مردم دستور داد كه يكى يكى با آن حضرت بيعت كرده و اين منصب جديد را تبريك بگويند.

[=Arial Black]طبق روايات صحيح السندى كه در كتاب‌هاى اهل سنت وجود دارد، خليفه دوم از كسانى است كه خود را به امير المؤمنين عليه السلام رساند و پس از بيعت با آن حضرت، منصب جديدش را تبريك گفت.

[=Arial Black]غزالي، دانشمند شهير قرن ششم در باره تبريك و تهنيت خليفه دوم و پيمانى كه در آن روز بست و فقط چند روز بعد آن را فراموش كرد، مى‌نويسد:

[=Arial Black]واجمع الجماهير على متن الحديث من خطبته في يوم عيد يزحم باتفاق الجميع وهو يقول: « من كنت مولاه فعلي مولاه » فقال عمر بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولى كل مولى فهذا تسليم ورضى وتحكيم ثم بعد هذا غلب الهوى تحب الرياسة وحمل عمود الخلافة وعقود النبوة وخفقان الهوى في قعقعة الرايات واشتباك ازدحام الخيول وفتح الأمصار وسقاهم كأس الهوى فعادوا إلى الخلاف الأول: فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا.

[=Arial Black]از خطبه‌هاى رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) خطبه غدير خم است كه همه مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند. رسول خدا فرمود: هر كس من مولا و سرپرست او هستم، على مولا و سرپرست او است. عمر پس از اين فرمايش رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به على (عليه السلام) اين گونه تبريك گفت:
[=Arial Black]«تبريك، تبريك، اى ابوالحسن، تو اكنون مولا و رهبر من و هر مولاى ديگرى هستي.»
[=Arial Black]اين سخن عمر حكايت از تسليم او در برابر فرمان پيامبر و امامت و رهبرى على (عليه السلام) و نشانه رضايتش از انتخاب على (عليه السلام) به رهبرى امت دارد؛ اما پس از گذشت آن روز‌ها، عمر تحت تأثير هواى نفس و علاقه به رياست و رهبرى خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مكان اصلى تغيير داد و با لشكر كشى‌ها، برافراشتن پرچم‌ها و گشودن سرزمين‌هاى ديگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلى هموار كرد و از مصاديق اين سخن شد: (فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا). پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهايى ناچيز به دست آوردند، و چه بد معامله ‏اى كردند.

[=Arial Black].الغزالي، أبو حامد محمد بن محمد، سر العالمين وكشف ما في الدارين، ج 1، ص 18، باب في ترتيب الخلافة والمملكة، تحقيق: محمد حسن محمد حسن إسماعيل وأحمد فريد المزيدي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ 2003م.

[=Arial Black]روايات بسيارى در كتاب‌هاى اهل سنت وجود دارد كه سخن غزالى را ثابت مى‌كند؛ اما به جهت اختصار به دو روايت همراه با تصحيح سند آن، بسنده مى‌كنيم:

[=Arial Black]روايت اول: روايت براء بن عازب

[=Arial Black]احمد بن حنبل و بسيارى از بزرگان اهل سنت داستان بيعت خليفه دوم را اين گونه نقل مى‌كنند:
[=Arial Black]حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عَفَّانُ ثنا حَمَّادُ بن سَلَمَةَ أنا عَلِىُّ بن زَيْدٍ عن عَدِىِّ بن ثَابِتٍ (وأبي هارون العبدي) عَنِ الْبَرَاءِ بن عَازِبٍ قال كنا مع رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم في سَفَرٍ فَنَزَلْنَا بِغَدِيرِ خُمٍّ فنودي فِينَا الصَّلاَةُ جَامِعَةٌ وَكُسِحَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم تَحْتَ شَجَرَتَيْنِ فَصَلَّى الظُّهْرَ وَأَخَذَ بِيَدِ علي رضي الله عنه فقال أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ انى أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ من أَنْفُسِهِمْ قالوا بَلَى قال أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ انى أَوْلَى بِكُلِّ مُؤْمِنٍ من نَفْسِهِ قالوا بَلَى قال فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِىٍّ فقال من كنت مَوْلاَهُ فعلي مَوْلاَهُ اللهم وَالِ من ولاه وَعَادِ من عَادَاهُ قال فَلَقِيَهُ عُمَرُ بَعْدَ ذلك فقال له هنياء يا بن أبي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَأَمْسَيْتَ مولى كل مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ.
[=Arial Black]براء بن عازب مى‌گويد: در حجة الوداع همراه رسول خدا بوديم، زير درخت‌ها را تميز كردند، فرمان اقامه نماز جماعت صادر شد، سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله دست على را گرفت وسمت راستش قرار داد و فرمود: آيا من نسبت به مؤمنان از جان آنان به خودشان برتر نيستم؟ گفتند: آري، فرمود: آيا همسران من مادران شما نيستند؟ گفتند: آري، فرمود: اين على رهبر است و من رهبر او هستم، خداوندا دوست بدار آنكه على را دوست بدارد و دشمن بدار دشمن او را، عمرگفت: مبارك باشد بر تو اى علي، تو اكنون مولا و رهبر من و تمام مؤمنان هستي.

[=Arial Black]الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 4، ص 281، ح18502، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛

[=Arial Black]همو: فضائل الصحابة لابن حنبل ج 2، ص 596، 1016 و ج 2، ص 610، ح1042، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م؛

[=Arial Black]إبن أبي شيبة الكوفي، ابوبكر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج 6، ص 372، ح32118، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.؛

[=Arial Black]الآجري، أبي بكر محمد بن الحسين (متوفاي360هـ، الشريعة، ج 4، ص 2051، تحقيق الدكتور عبد الله بن عمر بن سليمان الدميجي، ناشر: دار الوطن - الرياض / السعودية، الطبعة: الثانية، 1420 هـ - 1999 م.

[=Arial Black]الشجري الجرجاني، المرشد بالله يحيي بن الحسين بن إسماعيل الحسني (متوفاي499 هـ)، كتاب الأمالي وهي المعروفة بالأمالي الخميسية، ج 1، ص 190، تحقيق: محمد حسن اسماعيل، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001م؛

[=Arial Black]ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج 42، ص 221، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1995؛

[=Arial Black]الطبري، ابوجعفر محب الدين أحمد بن عبد الله بن محمد (متوفاي694هـ)، ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى، ج 1، ص 67، ناشر: دار الكتب المصرية – مصر؛

[=Arial Black]الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 3، ص 632، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛

[=Arial Black]ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 7، ص 350، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت؛

[=Arial Black]السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الحاوي للفتاوي في الفقه وعلوم التفسير والحديث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج 1، ص 78، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

[=Arial Black]ملاعلى هروى بعد از نقل و شرح اين روايت مى‌گويد:

[=Arial Black](رواه أحمد) أي في مسنده، وأقل مرتبته أن يكون حسنا فلا التفات لمن قدح في ثبوت هذا الحديث.
[=Arial Black]اين روايت را احمد در مسند خود نقل كرده است، كمترين درجه اين حديث اين است كه «حسن» باشد؛ پس سخن كسانى كه به اين روايت ايراد گرفته‌اند، ارزش توجه ندارد.

[=Arial Black]ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاي1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج 11، ص 78، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م.

[=Arial Black]بررسي سند روايت:
[=Arial Black]عفان بن مسلم بن عبد الله الباهلى (219هـ):

[=Arial Black]از روات صحيح بخاري، مسلم، أبو داود، الترمذي، النسائي، ابن ماجه.

[=Arial Black]حماد بن سلمة (167هـ):

[=Arial Black]از روات صحيح بخارى (تعليقا)، مسلم، أبو داود، الترمذي، النسائي، ابن ماجه.

[=Arial Black]علي بن زيد بن جدعان (131هـ):

[=Arial Black]از روات صحيح مسلم و بقيه صحاح سته و بخارى در أدب المفرد.

[=Arial Black]عن عدي بن ثابت (116هـ):

[=Arial Black]از روات بخاري، مسلم، أبو داود، الترمذي، النسائي، ابن ماجه.

[=Arial Black]أبي هارون العبدي (134هـ):

[=Arial Black]از روات بخاري، ترمذي، إبن ماجه.

[=Arial Black]طبق قواعد رجالى اهل سنت، هر كس كه در صحيح بخارى و مسلم روايتى نقل كرده باشد، وثاقت و عدالتش قطعى است؛ چنانچه ابن حجر عسقلانى در فتح البارى مى‌نويسد:
[=Arial Black]وقد نقل بن دقيق العيد عن بن المفضل وكان شيخ والده انه كان يقول فيمن خرج له في الصحيحين هذا جاز القنطرة.

[=Arial Black]ابن دقيق العيد از ابن مفضل كه استاد پدرش بوده است نقل حديث دارد كه مى گفت: كسى كه در طريق راويان بخارى باشد از پل عبور كرده است.

[=Arial Black]العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 13، ص 457، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

[=Arial Black]و ابن تيميه حرّانى در باره صحيح بخارى و مسلم مى‌گويد:

[=Arial Black]ولكن جمهور متون الصحيحين متفق عليها بين أئمة الحديث تلقوها بالقبول وأجمعوا عليها وهم يعلمون علما قطعيا أن النبى قالها.

[=Arial Black]محتواى صحيح بخارى و مسلم در بين پيشوايان حديث پذيرفته شده و مورد قبول است، و همگان بر اين مطلب اجماع دارند كه به طور قطع و يقين احاديث موجود در اين دو كتاب از رسول خدا است.

[=Arial Black]الحراني، أحمد بن عبد الحليم بن تيمية أبو العباس (متوفاي728هـ)، قاعدة جليلة في التوسل والوسيلة، ج 1، ص 87، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت تحقيق: زهير الشاويش، 1390هـ – 1970م.

[=Arial Black]تصحيح الباني:

[=Arial Black]سند حديث مورد بحث ما همان روايت ابن ماجه قزوينى (از حماد بن سلمه تا براء بن عازب) در باره غدير است كه محمد ناصر البانى در السلسلة الصحيحه، آن را تصحيح كرده است.
[=Arial Black]رك: ابن ماجه القزويني، محمد بن يزيد (متوفاي275 هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 43، ح116، باب فَضْلِ عَلِيِّ بن أبي طَالِبٍ رضي الله عنه، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.

[=Arial Black]الألباني، محمّد ناصر، صحيح ابن ماجة، ج 1، ص 26، ح113، طبق برنامه المكتبة‌ الشاملة.

[=Arial Black]در نتيجه ادعاى برخى از علماى سنى كه گفته‌اند:

[=Arial Black]وهذا ضعيف فقد نصوا أن على بن زيد وأبا هرون وموسى ضعفاء لايعتمد على روايتهم وفى السند أيضا أبو إسحق وهو شيعى مردود الرواية.

[=Arial Black]اين روايت ضعيف است، علما تصريح كرده‌آند كه على بن زيد و أبا هارون، ضعيف هستند و به روايات آن‌ها اعتماد نمى‌شود. همچنين در سند اين روايت ابواسحق وجود دارد كه او شيعى و روايتش مردود است.

[=Arial Black]الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 6، ص 194، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.

[=Arial Black]پايه و اساس ندارد؛ زيرا در غير اين صورت، بايد بسيارى از روايات بخارى و مسلم و بقيه صحاح سته اهل سنت را دور بريزيم.

[=Arial Black]تحريف روايت ابن ماجه و عبد الرزاق:

[=Arial Black]ابن كثير دمشقى سلفى اين روايت را اين گونه نقل مى‌كند:

[=Arial Black]وقال عبد الرزاق: أنا معمر عن علي بن زيد بن جدعان، عن عدي بن ثابت، عن البراء بن عازب قال: خرجنا مع رسول الله حتى نزلنا غدير خم بعث مناديا ينادي، فلما اجتمعا قال: " ألست أولى بكم من أنفسكم؟ قلنا: بلى يا رسول الله ! قال: ألست أولى بكم من أمهاتكم؟ قلنا: بلى يا رسول الله قال: ألست أولى بكم من آبائكم؟ قلنا: بلى يا رسول الله ! قال: ألست ألست ألست؟ قلنا: بلى يا رسول الله قال: من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه " فقال عمر بن الخطاب: هنيئا لك يا ابن أبي طالب أصبحت اليوم ولي كل مؤمن.
[=Arial Black]وكذا رواه ابن ماجة من حديث حماد بن سلمة عن علي بن زيد وأبي هارون العبدي عن عدي بن ثابت عن البراء به. وهكذا رواه موسى بن عثمان الحضرمي عن أبي إسحاق عن البراء به. وقد روي هذا الحديث عن سعد وطلحة بن عبيد الله وجابر بن عبد الله وله طرق عنه وأبي سعيد الخدري وحبشي بن جنادة وجرير بن عبد الله وعمر بن الخطاب وأبي هريرة.

[=Arial Black]براء بن عاذب مى‌گويد: به همراه رسول خدا خارج شديم تا اين كه به غدير خم رسيديم، آن حضرت كسى را فرستاد تا مردم را صدا بزند، وقتى مردم جمع شدند، آن حضرت فرمود: آيا من نسبت به مؤمنان از جان آنان به خودشان سزاوارتر نيستم؟ گفتند: آري، فرمود: آيا من از مادرانتان پيش شما سزاوارتر نيستم؟ گفتند: آرى اى پيامبر خدا، فرمود: آيا من از پدران شما در نزد شما سزاوارتر نيستم؟ گفتند: اين چنين است اى رسول خدا، فرمود: آيا نيستم؟ آيا نيستم؟ آيا نيستم؟ گفتند: بلى اى رسول خدا، سپس فرمود: هر كس من مولاى او هستم، پس اين على مولاى او است، خداوندا دوست بدار آنكه على را دوست بدارد و دشمن بدار دشمن او را.
[=Arial Black]پس عمرگفت: مبارك باشد بر تو اى علي، تو اكنون مولا و رهبر من و تمام مؤمنان هستي.
[=Arial Black]اين روايت را به همين صورت ابن ماجه از حماد بن سلمه از على بن زيد و أبى هارون عبدى از عدى بن ثابت از براء نقل كرده است. همچنين موسى بن عثمان خضرمى از أبى اسحاق از براء نقل كرده است.
[=Arial Black]و نيز اين حديث از سعد (بن أبى وقاص)، طلحة بن عبيد الله، جابر بن عبد الله كه چندين طريق دارد، و أبى سعيد خدري، حبشى بن جناده، جرير بن عبد الله، عمر بن خطاب و أبى هريره نقل شده است.

[=Arial Black]ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 7، ص 350، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.

[=Arial Black]جلال الدين سيوطى نيز اين روايت را از ابن ماجه با ادامه آن نقل كرده است:

[=Arial Black]وأخرج أحمد، وابن ماجه عن البراء بن عازب قال: (كنا مع رسول الله صلى الله عليه وسلّم في سفر فنزلنا بغدير خم فنودي فينا الصلاة جامعة فصلى الظهر وأخذ بيد علي فقال... فلقيه عمر بعد ذلك فقال له: (هنيئاً لك يا ابن أبي طالب أصبحت وأمسيت مولى كل مؤمن ومؤمنة).

[=Arial Black]السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الحاوي للفتاوي في الفقه وعلوم التفسير والحديث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج 1، ص 78، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

[=Arial Black]در حالى كه متأسفانه در نسخه‌هاى فعلى سنن ابن ماجه جمله « فَلَقِيَهُ عُمَرُ بَعْدَ ذلك فقال له هنياء يا بن أبي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَأَمْسَيْتَ مولى كل مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ[=Arial Black]» وجود ندارد و حذف شده است.

[=Arial Black]رك: ابن ماجه القزويني، محمد بن يزيد (متوفاي275 هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 43، ح116، باب فَضْلِ عَلِيِّ بن أبي طَالِبٍ رضي الله عنه، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.

[=Arial Black]ذهبى نيز بعد از نقل اين روايت مى‌گويد:

[=Arial Black]ورواه عبد الرزاق، عن معمر، عن علي بن زيد.

[=Arial Black]در حالى كه ما اين روايت را در مصنف عبد الرزاق نيز نيافتيم. البته امكان دارد كه عبد الرزاق آن را در كتاب ديگرى نقل كرده باشد كه به دست ابن كثير و ذهبى رسيده است.

[=Arial Black]روايت دوم: روايت ابوهريره

[=Arial Black]خطيب بغدادى در ترجمه حبشون بن موسى مى‌نويسد:

[=Arial Black]أنبأنا عبد الله بن علي بن محمد بن بشران أنبأنا علي بن عمر الحافظ حدثنا أبو نصر حبشون بن موسى بن أيوب الخلال حدثنا علي بن سعيد الرملي حدثنا ضمرة بن ربيعة القرشي عن بن شوذب عن مطر الوراق عن شهر بن حوشب عن أبي هريرة قال:
[=Arial Black]من صام يوم ثمان عشرة من ذي الحجة كتب له صيام ستين شهرا وهو يوم غدير خم لما أخذ النبي صلى الله عليه وسلم بيد علي بن أبي طالب فقال ألست ولي المؤمنين قالوا بلى يا رسول الله قال من كنت مولاه فعلي مولاه.
[=Arial Black]فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لك يا بن أبي طالب أصبحت مولاي ومولى كل مسلم فأنزل الله اليوم أكملت لكم دينكم.
[=Arial Black]اشتهر هذا الحديث من رواية حبشون وكان يقال إنه تفرد به وقد تابعه عليه أحمد بن عبد الله بن النيري فرواه عن علي بن سعيد أخبرنيه الأزهري حدثنا محمد بن عبد الله بن أخي ميمي حدثنا أحمد بن عبد الله بن أحمد بن العباس بن سالم بن مهران المعروف بابن النيري إملاء حدثنا علي بن سعيد الشامي حدثنا ضمرة بن ربيعة عن بن شوذب عن مطر عن شهر بن حوشب عن أبي هريرة قال من صام يوم ثمانية عشر من ذي الحجة وذكر مثل ما تقدم أو نحوه.
[=Arial Black]ومن صام يوم سبعة وعشرين من رجب كتب له صيام ستين شهرا وهو أول يوم نزل جبريل عليه السلام على محمد صلى الله عليه وسلم بالرسالة.

[=Arial Black]از ابوهريره نقل شده است كه گفت: كسى كه روز هجدهم ذى حجه را روزه بگيرد ثواب روزه شصت ماه براى وى نوشته مى‌شود، اين روز، روز غدير خم است، روزى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله دست على را گرفت و فرمود: آيا من رهبر مؤمنان نيستم؟ گفتند: چرا اى رسول خدا. فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است.
[=Arial Black]عمر گفت: تبريك، تبريك اى پسر ابوطالب، تو اكنون مولاى من و مولاى هر مسلماني، سپس اين آيه نازل شد: امروز دين شما را كامل كردم.
[=Arial Black]اين حديث به عنوان روايت حبشون مشهور شده است، گفته شده كه فقط او اين روايت را نقل كرده است؛ در حالى احمد بن عبد الله نيز از على سعيد... از أبى هريره نقل كرده است....

[=Arial Black]الخطيب البغدادي، أحمد بن علي أبو بكر (متوفاي 463هـ)، تاريخ بغداد، ج 8، ص 289، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.

[=Arial Black]همين روايت را الشجرى الجرجانى (متوفاي499 هـ) در كتاب الأمالى با همين سند در سه جاى از كتابش و ابن عساكر در تاريخ مدينه دمشق نقل كرده‌اند:

[=Arial Black]الشجري الجرجاني، المرشد بالله يحيى بن الحسين بن إسماعيل الحسني، كتاب الأمالي وهي المعروفة بالأمالي الخميسية، ج 1، ص 192، و ج1، ص 343، و ج2، ص102، تحقيق: محمد حسن اسماعيل، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001م؛

[=Arial Black]ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج 42، ص 233، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995.

[=Arial Black]بررسي سند روايت:

[=Arial Black]عبد الله بن علي بن محمد بن بشران:

[=Arial Black]وى استاد خطيب بغدادى و ثقه است؛ چنانچه ذهبى در باره او مى‌نويسد:

[=Arial Black]عبد الله بن عليّ بن محمد بن عبد الله بن بشران البغدادي الشاهد... قال الخطيب: كان سماعه صحيحاً. وتوفي في شوال.

[=Arial Black]عبد الله بن علي... خطيب در باره او گفته: شنيده هاى او صحيح بود. در ماه شوال از دنيا رفت.

[=Arial Black]الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 29، ص 264، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛

[=Arial Black]البغدادي، أحمد بن علي ابوبكر الخطيب (متوفاي463هـ)، تاريخ بغداد، ج 10، ص 14، رقم: 5130، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت.
[=Arial Black]علي بن عمر الحافظ:

[=Arial Black]على بن عمر، همان دار قطنى معروف و صاحب سنن است كه در وثاقت او ترديدى نيست؛ چنانچه ذهبى در باره او مى‌گويد‌:

[=Arial Black]قال أبو بكر الخطيب كان الدارقطني فريد عصره وقريع دهره ونسيج وحده وامام وقته انتهى اليه علو الاثر والمعرفة بعلل الحديث واسماء الرجال مع الصدق والثقة وصحة الإعتقاد والاضطلاع من علوم سوى الحديث منها القراءات.

[=Arial Black]دار قطنى يگانه روزگار و پهلوان ميدان بود و مانندى نداشت اوپيشواى زمانش بود، دانش و معرفت اسباب شناسائى حديث و شناخت نامهاى راويان به او ختم مى شد، راستگو و مورد اعتماد و داراى اعتقادى صحيح بود و در ديگر علوم غير از حديث مانند دانش قراآت نيز قوى بود.

[=Arial Black]الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 16، ص 452، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

[=Arial Black]أبو نصر حبشون بن موسى بن أيوب الخلال:

[=Arial Black]ذهبى در باره او مى‌گويد:
[=Arial Black]حبشون بن موسى بن أيوب الشيخ أبو نصر البغدادي الخلال... وكان أحد الثقات.
[=Arial Black]حبشون بن موسي، يكى از افراد مورد اعتماد بود.

[=Arial Black]الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 15، ص 317، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

[=Arial Black]خطيب بغدادى در باره او مى‌گويد:

[=Arial Black]وكان ثقة يسكن باب البصرة.
[=Arial Black]حبشون مورد اعتماد بود و در باب البصره سكونت داشت.
[=Arial Black]البغدادي، أحمد بن علي ابوبكر الخطيب (متوفاي463هـ)، تاريخ بغداد، ج 8، ص 289، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت.

[=Arial Black]و بعد از نقل روايت إكمال نيز روايت ديگرى را نقل كرده و مى‌گويد:

[=Arial Black]الأزهري أنبأنا علي بن عمر الحافظ قال حبشون بن موسى بن أيوب الخلال صدوق....
[=Arial Black]على بن عمر الحافظ گفته است: حبشون بن موسى راستگو است.

[=Arial Black]تاريخ بغداد، ج 8، ص 4391.

[=Arial Black]علي بن سعيد الرملي:

[=Arial Black]ذهبى در باره او مى‌گويد:

[=Arial Black]علي بن أبي حملة شيخ ضمرة بن ربيعة ما علمت به بأسا ولا رأيت أحدا الآن تكلم فيه وهو صالح الأمر ولم يخرج له أحد من أصحاب الكتب الستة مع ثقته.
[=Arial Black]على بن ابى حمله بزرگ قبيله ضمره است، من در او ايرادى نمى بينم وكسى را هم نديده ام كه در باره او سخنى گفته باشد، او كارهايش خوب بود ولى با اين كه ثقه است صاحبان كتب سته از وى روايت نقل نكرده‌اند.
[=Arial Black]الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفاي 748 هـ) ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 5، ص 153 ـ 154، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1995م.
[=Arial Black]وإذا كان ثقة ولم يتكلم فيه أحد فكيف نذكره في الضعفاء.
[=Arial Black]على بن سعيد رملى ثقه است و كسى در باره وى سخنى نگفته است، پس چرا بايد نام وى را در رديف افراد ضعيف بياوريم؟.
[=Arial Black]العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) لسان الميزان، ج 4، ص 227، تحقيق: دائرة المعرف النظامية - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ – 1986م.

[=Arial Black]ضمرة بن ربيعة القرشي
[=Arial Black]ذهبى در باره او مى‌گويد:

[=Arial Black]ضمرة بن ربيعة. الإمام الحافظ القدوة محدث فلسطين أبو عبد الله الرملي...
[=Arial Black]روى عبد الله بن أحمد بن حنبل عن أبيه قال ضمرة رجل صالح صالح الحديث من الثقات المأمونين لم يكن بالشام رجل يشبهه هو أحب إلينا من بقية بقية كان لا يبالي عمن حدث وقال ابن معين والنسائي ثقة.
[=Arial Black]وقال أبو حاتم صالح قال آدم بن أبي إياس ما رأيت أحدا أعقل لما يخرج من رأسه من ضمرة
[=Arial Black]وقال ابن سعد كان ثقة مأمونا خيرا لم يكن هناك أفضل منه ثم قال مات في أول رمضان سنة اثنتين ومئتين .
[=Arial Black]وقال أبو سعيد بن يونس كان فقيههم في زمانه مات في رمضان سنة اثنتين ومئتين
[=Arial Black]ضمرة بن ربيعه، پيشوا، حافظ، رهبر و محدث فلسطين بود. عبد الله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل كرده كه گفت: ضمره، مرد پاك سرشت بود و در نقل حديث صالح بود، از افراد مورد وثوق و اعتماد بود، در شام مانند او نبود. او در نزد من محبوب‌تر از ديگرانى بود كه در نقل حديث دقت نمى‌كردند كه از چه كسانى نقل كنند. ابن معين و نسائى گفته‌اند: مورد اعتماد بود.
[=Arial Black]ابوحاتم گفته: درست كار بود، آدم بن إياس گفته: كسى را داناتر از او در آن چه از مغزش خارج مى‌شود (فكر و انديشه)، نديدم، ابن سعد گفته: مورد اعتماد و اطمينان و آدم خوبى بود، در اين جا شخصى بهتر از او نيست.
[=Arial Black]ابوسعيد بن يونس گفته: او فقيه اهل زمان خود بود...
[=Arial Black]الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 9، ص 106، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
[=Arial Black]عبد الله بن شوذب:
[=Arial Black]عبد الله بن شوذب. البلخي ثم البصري الإمام العالم أبو عبد الرحمن نزيل بيت المقدس... وثقه أحمد بن حنبل وغيره. قال أبو عمير بن النحاس حدثنا كثير بن الوليد قال كنت إذا رأيت ابن شوذب ذكرت الملائكة. قال أبو عامر العقدي سمعت الثوري يقول كان ابن شوذب عندنا ونحن نعده من ثقات مشايخنا وقال يحيى بن معين كان ثقة.
[=Arial Black]عبد الله بن شوذب، پيشوا و دانشمند بود، احمد بن حنبل و ديگران او را توثيق كرده‌اند. ابوعمير نحاس گفته: كثير بن وليد مى‌گفت: من هر وقت ابن شوذب را مى‌بينم به ياد ملائكه مى‌افتم. ابوعامر عقدى گفته‌: از ثورى شنيدم كه مى‌گفت: ابن شوذب پيش ما بود و ما او را جزء اساتيد مورد اعتماد مى‌شمرديم، يحيى بن معين گفته: او مورد اعتماد بود.
[=Arial Black]الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 7، ص 92، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
[=Arial Black]و ابن حجر عسقلانى مى‌گويد:
[=Arial Black]عبد الله بن شوذب الخراساني أبو عبد الرحمن سكن البصرة ثم الشام صدوق عابد من السابعة.
[=Arial Black]عبد الله بن شوذب خراسانى ساكن بصره بود سپس به شام رفت، انسانى راستگو و اهل عبادت و از طبقه هفتم از محدثين است.
[=Arial Black]العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ)، تقريب التهذيب، ج 1، ص 3386، رقم: 3387، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986 م.

[=Arial Black]مطر الوراق:
[=Arial Black]ذهبى در باره او مى‌گويد:

[=Arial Black]مطر الوراق. الإمام الزاهد الصادق أبو رجاء بن طهمان الخراساني نزيل البصرة مولى علباء بن أحمر اليشكري كان من العلماء العاملين وكان يكتب المصاحف ويتقن ذلك
[=Arial Black]مطر الوراق پيشواى زاهد راستگو، اصل او خراسانى است و ساكن بصره شد، وى از دانشمندان شايسته و از نويسندگان قرآن بود كه به درستى آن را انجام مى داد.
[=Arial Black]الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 5، ص 452، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ..

[=Arial Black]و در كتاب ديگرش مى‌گويد:
[=Arial Black]فمطر من رجال مسلم حسن الحديث.
[=Arial Black]مسلم در كتاب صحيحش از او نقل روايت دارد و از رجال اين كتاب است، و رواياتش نيكو است.
[=Arial Black]الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 6، ص 445، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1995م.

[=Arial Black]شهر بن حوشب:
[=Arial Black]شهر بن حوشب از روات صحيح مسلم است و در وثاقت وى ترديد نيست؛ چنانچه ذهبى در تاريخ الإسلام در باره او مى‌گويد:
[=Arial Black]قال حرب الكرماني: قلت لأحمد بن حنبل: شهر بن حوشب، فوثقه وقال: ما أحسن حديثه. وقال حنبل: سمعت أبا عبد الله يقول: شهر ليس به بأس. قال الترمذي: قال محمد يعني البخاري: شهر حسن الحديث، وقوى أمره.
[=Arial Black]شهر بن حوشب مشكلى ندارد، حديثش نيكو و كارش استوار بود.
[=Arial Black]الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 6، ص 387، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.

[=Arial Black]ترمذى در سنن خود بعد از نقل روايتى كه در سند آن شهر بن حوشب وجود دارد، مى‌نويسد:

[=Arial Black]وَسَأَلْتُ مُحَمَّدَ بن إسماعيل عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ فَوَثَّقَهُ وقال إنما يَتَكَلَّمُ فيه بن عَوْنٍ ثُمَّ رَوَى بن عَوْنٍ عن هِلَالِ بن أبي زَيْنَبَ عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ قال أبو عِيسَى هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ.
[=Arial Black]بخارى شهر بن حوشب را توثيق كرد و روايت وى را حسن وصحيح دانسته اند.
[=Arial Black]الترمذي السلمي، محمد بن عيسى أبو عيسى (متوفاي 279هـ)، سنن الترمذي، ج 4، ص 434،، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

[=Arial Black]عجلى در معرفة‌ الثقات مى‌نويسد:
[=Arial Black]شهر بن حوشب شامي تابعي ثقة.
[=Arial Black]شهر بن حوشب اهل شام و از تابعان و ثقه بود.

[=Arial Black]العجلي، أبي الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفاي 261هـ)، معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحديث ومن الضعفاء وذكر مذاهبهم وأخبارهم، ج 1، ص 461، رقم: 741، تحقيق: عبد العليم عبد العظيم البستوي، ناشر: مكتبة الدار - المدينة المنورة - السعودية، الطبعة: الأولى، 1405 – 1985م.
[=Arial Black]در نتيجه سند اين روايت نيز كاملا صحيح است و هيچ ايرادى در آن ديده نمى‌شود.

[=Arial Black]نتيجه:

[=Arial Black]تبريك گفتن مردم و به ويژه خليفه دوم ثابت مى‌كند كه منظور رسول خدا صلى الله عليه وآله از جمله «من كنت مولاه فعلي مولاه» ولايت و إمامت امير مؤمنان عليه السلام بوده نه صرف محبت و دوست داشتن ايشان؛ چرا كه اگر مقصود صرف دوست داشتن بود، نيازى به تبريك گفتن نداشت. ضمن اين كه خليفه دوم مى‌گويد كه «أصبحت مولاي ومولى كل مولى؛ تو از امروز مولاى ما شدي»
[=Arial Black]و در روايت ابن كثير دمشقى آمده بود: «اصبحت اليوم ولي كل مؤمن؛ تو از امروز سرپرست هر مؤمنى شدي»؛ در حالى كه دوست داشتن تمام مؤمنان از واجباتى است كه قبل از آن نازل شده و از مسلمات بود و اگر كلمه «ولي» را به معناى محبت و دوستى بگيريم اين معنا به ذهن تبادر خواهد كرد كه عمر مى‌گويد ما تا كنون با تو دوست نبوديم و تو از امروز با ما دوست شدي. آيا اهل سنت مى‌توانند اين مطلب را بپذيرند؟
[=Arial Black]در نتيجه چاره‌اي نيست جز اين كه حديث غدير به معناى «امامت و خلافت» گرفته شود.

[=Arial Black]منبع:
[=Arial Black]http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?id=7825&bank=question&startrec=1

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست ****با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

ohfreedom;286569 نوشت:

اسناد ارائه شده توسط شما را بعد از پاسخی که دادید حتما بررسی می کنم.
اما شما که اهل سنت را دورغ گو می دانید.
خوب شما که راستگو هستید بگوئید.
طبق شهادت تاریخ غدیر در انتهای زمستان و در 28 اسفند بوده است.

چرا می گویید: حتما در آن بیابان داغ و هوای سوزان حتما پیامبر سخنی مهمتر از اینکه بگوید علی دوست و یاور من است داشته است!!!


من به بهتان های شما جوابی نمی دم تا موضوع منحرف نشود

من جواب رو از کتب شما دادم

از مسلمات قطعی شما دادم


باز هم مثل همیشه از این طور جواب ها دادید

هرکسی که بخواهد فکر کند،می فهمد که قیاس کویر با جایی که کویری نیست کار درستی نمی باشد

فرضا شما راست بگید

آیا عربستان را با مرکز ایران مقایسه می کنید؟

آیا 1400سال قبل را با الان مقایسه می کنید؟

آیا گفته علمای اهل سنت مبنی بر گرم بودن بیش از حدهوا رو رد می کنید؟

لذا خواهشمندم با کمی انصاف و بدور از تعصب بحث رو دنبال نمایید


[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
[=arial black]السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

[=arial black]مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست ****با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

ohfreedom;286552 نوشت:
سئوال دوم هم بسیار ساده است.
چرا حضرت علی -رض- هرگز در عمر خود سالگرد مراسم غدیر را عید اعلام نکرد؟
چرا سیدنا حسن -رض- و سیدنا حسین -رض- هرگز سالگرد غدیر را عید نگرفتند؟

و سئوال بسیار مهم تر اینکه اصلا از چه زمانی سالگرد غدیر عید اعلام شد؟

[=Arial Black]امير مؤمنان عليه السلام و بقيه ائمه معصومنين عليهم السلام در موارد بسياري به حديث غدير احتجاج كرده‌اند كه ما بنا به درخواست جنابعالي به چند احتجاج از امير مؤمنان عليه السلام بسنده مي‌كنيم .
[=Arial Black]
[=Arial Black]1 . احمد بن حنبل در مسندش با سند صحيح نقل مي‌كند :
[=Arial Black]
[=Arial Black]حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ حَدَّثَنِى أَبِى حَدَّثَنَا حُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَأَبُو نُعَيْمٍ الْمَعْنَى قَالاَ حَدَّثَنَا فِطْرٌ عَنْ أَبِى الطُّفَيْلِ قَالَ جَمَعَ عَلِىٌّ النَّاسَ فِى الرَّحَبَةِ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ أَنْشُدُ اللَّهَ كُلَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- يَقُولُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ مَا سَمِعَ لَمَّا قَامَ . فَقَامَ ثَلاَثُونَ مِنَ النَّاسِ - وَقَالَ أَبُو نُعَيْمٍ فَقَامَ نَاسٌ كَثِيرٌ - فَشَهِدُوا حِينَ أَخَذَهُ بِيَدِهِ فَقَالَ لِلنَّاسِ « أَتَعْلَمُونَ أَنِّى أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ». قَالُوا نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ « مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا مَوْلاَهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ ». قَالَ فَخَرَجْتُ وَكَأَنَّ فِى نَفْسِى شَيْئاً فَلَقِيتُ زَيْدَ بْنَ أَرْقَمَ فَقُلْتُ لَهُ إِنِّى سَمِعْتُ عَلِيًّا يَقُولُ كَذَا وَكَذَا. قَالَ فَمَا تُنْكِرُ قَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- يَقُولُ ذَلِكَ لَهُ .
[=Arial Black]
[=Arial Black]مسند احمد ، ج 4 ، ص 370 ، ح 19823 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]حضرت على عليه السّلام مردم را در رحبه گرد آورد و فرمود : سوگند مى‏دهم هر مرد مسلمانى كه غدير خم را به خاطر دارد و سخنى را كه در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده است ، از جا برخيزد . سى تن از مردم براى اقامه شهادت بپا خاستند ـ ابو نعيم گفته است كه افراد بسيارى‏ شهادت دادند ـ و اعلام كردند آن هنگام كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دست امير المؤمنين على عليه السّلام را به دست مبارك خود گرفت خطاب به مردم فرمود :
[=Arial Black]
[=Arial Black]آيا مي‌دانيد كه من شايسته‌تر به مؤمنان از خود آنها مى‏باشم ؟ همگى فرمايش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را تصديق كردند . رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود :
[=Arial Black]هر كس من مولاي او هستم ،‌ اين [علي] مولاي او است ، پروردگارا ! دوست على را دوست بدار ، و دشمن على را دشمن بدار .
[=Arial Black]
[=Arial Black]ابو طفيل گفت : از ميان جمع در حالى بيرون رفتم كه در خودم احساس ناراحتى مى‏كردم ، و در بازگشت از اجتماع مردم ، به ديدار «زيد بن ارقم» رفتم و به او گفتم : از على چنين و چنان شنيدم و ناراحت شدم ! «زيد» گفت : آنچه را كه شنيدى انكار مكن ! به دليل آن كه، آنچه را كه استماع كرده‏اى من خود از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده‏ام !
[=Arial Black]
[=Arial Black]هيثمي بعد از نقل روايت مي‌گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]رواه أحمد ورجاله رجال الصحيح غير فطر بن خليفة وهو ثقة .
[=Arial Black]
[=Arial Black]مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، علي بن أبي بكر الهيثمي (متوفاي807 هـ ) ج 9 ، ص 104 ، ناشر : دار الريان للتراث/‏دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]اين روايت را احمد نقل كرده و راويان آن ، راويان صحيح بخاري هستند ؛ غير از فطر بن خليفه كه او نيز مورد اعتماد است .
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]2[=Arial Black] . احمد بن حنبل در مسندش مي‌نويسد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ حَدَّثَنِى أَبِى حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ أَبِى إِسْحَاقَ قَالَ سَمِعْتُ سَعِيدَ بْنَ وَهْبٍ قَالَ نَشَدَ عَلِىٌّ النَّاسَ فَقَامَ خَمْسَةٌ أَوْ سِتَّةٌ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِىِّ -صلى الله عليه وسلم- فَشَهِدُوا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ « مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاَهُ » .
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]مسند احمد ، ج 5 ، ص 366 ، ح 23808 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]سعيد بن وهب گويد : حضرت على عليه السّلام در رحبه ، حاضران را سوگند داد كه هر كس در روز غدير خم سخنى در حق من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده است از جا برخيزد . در اين هنگام پنج تن و يا شش تن برخاستند و گواهى دادند كه آنان در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در محل غدير شنيدند، خطاب به مردم فرمود:
[=Arial Black]هر كس من مولاي او هستم ، اين علي نيز مولاي اوست
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]هيثمي بعد از نقل روايت مي‌گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]رواه أحمد ورجاله رجال الصحيح .
[=Arial Black]
[=Arial Black]مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 104 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]3[=Arial Black] . ابوبكر بزار در بحر الذخار مي‌نويسد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُوسَى ، قَالَ : ثنا عُبَيْدُ اللهِ بْنُ مُوسَى ، عَنْ فِطْرِ بْنِ خَلِيفَةَ ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ ، عَنْ عَمْرٍو ذِي مَرَّ ، وَعَنْ سَعِيدِ بْنِ وَهْبٍ ، وَعَنْ زَيْدِ بْنِ يُثَيْعٍ ، قَالُوا : سَمِعْنا عَلِيًّا ، يَقُولُ : نَشَدْتُ اللَّهَ رَجُلا سَمِعَ رَسُولَ اللهِ صلى الله عليه وسلم ، يَقُولُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ لَمَّا قَامَ ، فَقَامَ إِلَيْهِ ثَلاثَةُ عَشَرَ رَجُلا ، فَشَهِدُوا أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلى الله عليه وسلم ، قَالَ : أَلَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ، قَالُوا : بَلَى يَا رَسُولَ اللهِ ، قَالَ : فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ ، فَقَالَ : مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا مَوْلاهُ ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ ، وَأَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ ، وَأَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ .
[=Arial Black]
[=Arial Black]البحر الزخار (مسند البزار) ، أبو بكر البزار (متوفاي292 هـ ) ج 3 ، ص 35 ، ح 786 ، ناشر : مؤسسة علوم القرآن , مكتبة العلوم والحكم - بيروت , المدينة - 1409 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محفوظ الرحمن زين الله .
[=Arial Black]
[=Arial Black]ابو اسحاق از عمرو بن ذى مرّ ، سعيد بن وهب و زيد بن يثيع نقل كرده است كه هر سه به اتفاق هم گفتند كه شنيديم حضرت على عليه السّلام سوگند مى‏داد كه هر كسى از شما از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در روز غدير خم آن چه را درباره من فرموده ، شنيده است ، شهادت خود را اعلام نمايد . سيزده تن از حاضران از جاي خود برخاستند و گواهى خود را اعلام داشتند كه از آن حضرت صلّى اللّه عليه و آله شنيديم ، فرمود :
[=Arial Black]آيا من از جان مؤمنان سزاوراتر از خود آنها نيستم ؟ مردم فرموده آن حضرت را تصديق كردند . در اين هنگام دست على عليه السّلام را گرفت و فرمود :
[=Arial Black] «من كنت مولاه فعلىّ مولاه اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه واحبّ من احبّه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله» .
[=Arial Black]
[=Arial Black]هيثمي بعد از نقل روايت مي‌گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]رواه البزار ورجاله رجال الصحيح غير فطر بن خليفة وهو ثقة .
[=Arial Black]
[=Arial Black]مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 105 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]اين روايت را بزار نقل كرده و تمام راويان آن ، راويان صحيح بخاري هستند ، غير از فطر بن خليفه كه او نيز قابل اعتماد است .
[=Arial Black]
[=Arial Black]4 . و در مسند احمد بن حنبل آمده است :
[=Arial Black]
[=Arial Black]حدثنا عبد اللَّهِ ثنا عَلِىُّ بن حَكِيمٍ الأودي أَنْبَأَنَا شَرِيكٌ عن أبي إِسْحَاقَ عن سَعِيدِ بن وَهْبٍ وَعَنْ زَيْدِ بن يُثَيْعٍ قَالاَ نَشَدَ عَلِىٌّ الناس في الرَّحَبَةِ من سمع رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول يوم غَدِيرِ خُمٍّ الا قام قال فَقَامَ من قِبَلِ سَعِيدٍ سِتَّةٌ وَمِنْ قِبَلِ زَيْدٍ سِتَّةٌ فَشَهِدُوا انهم سَمِعُوا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول لعلي رضي الله عنه يوم غَدِيرِ خُمٍّ أَلَيْسَ الله أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ قالوا بَلَى قال اللهم من كنت مَوْلاَهُ فعلي مَوْلاَهُ اللهم وَالِ من وَالاَهُ وَعَادِ من عَادَاهُ .
[=Arial Black]
[=Arial Black]مسند الإمام أحمد بن حنبل ، أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني (متوفاي241 هـ) ج 1 ، ص 118 ، ح950 ، ناشر : مؤسسة قرطبة – مصر .
[=Arial Black]
[=Arial Black]أبي اسحاق از سعيد بن وهب و از «زيد بن يثيع روايت كرده است كه هر دو تن گفتند : حضرت على عليه السّلام در رحبه ، حاضران را سوگند داد كه هر كس در روز غدير خم سخنى در حق من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده است از جا برخيزد . در اين هنگام شش تن از كنار سعيد بن وهب و شش تن از كنار زيد بن يسع برخاستند و گواهى دادند كه آنان در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در محل غدير شنيدند ، خطاب به مردم فرمود :
[=Arial Black]آيا خداوند از مؤمنان به خودشان سزاوارتر نيست ؟
[=Arial Black]حاضران گفتند :
[=Arial Black]آرى ! خدا بر همگى آنان اولويت دارد.
[=Arial Black]رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
[=Arial Black]بارخدايا هركه من مولاي او هستيم ، اين علي مولاي اوست ، بارخدايا دوست بدار كساني كه او را دوست دارند و دشمن باش با كسي كه با او دشمني ورزد .
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]الباني بعد از نقل اين روايت مي‌گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black] و أخرج عبد الله بن أحمد في " زوائده على المسند " ( 1 / 118 ) عن سعيد بن وهب و زيد بن يثيع قالا : نشد علي الناس في الرحبة : من سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول يوم غدير ( خم ) إلا قام ، فقام من قبل سعيد ستة ، و من قبل زيد ستة ، فشهدوا ... الحديث .
[=Arial Black]
[=Arial Black]و قد مضى في الحديث الرابع الطريق الثانية و الثالثة . و إسناده حسن ، و أخرجه البزار بنحوه و أتم منه .
[=Arial Black]
[=Arial Black]و للحديث طرق أخرى كثيرة جمع طائفة كبيرة منها الهيثمي في " المجمع " ( 9 / 103 - 108 ) و قد ذكرت و خرجت ما تيسر لي منها مما يقطع الواقف عليها بعد تحقيق الكلام على أسانيدها بصحة الحديث يقينا ، و إلا فهي كثيرة جدا ، و قد استوعبها ابن عقدة في كتاب مفرد ، قال الحافظ ابن حجر : منها صحاح و منها حسان . و جملة القول أن حديث الترجمة حديث صحيح بشطريه ، بل الأول منه متواتر عنه صلى الله عليه وسلم كما ظهر لمن تتبع أسانيده و طرقه ، و ما ذكرت منها كفاية .
[=Arial Black]
[=Arial Black]السلسلة الصحيحة ، ج 4 ، ص 249 ، طبق برنامه المكتبة الشاملة .
[=Arial Black]
[=Arial Black]عبد الله پسر احمد در آنچه بر مسند احمد افزوده است ، از سعيد بن وهب و زيد بن يثيع نقل كرده كه اين دو نفر گفته‌اند : علي در رحبه مردم را سوگند داد كه هر كس حديث غدير را از رسول خدا شنيده است از جا بر خيزد . بعد از شش نفر از كنار سعيد و شش نفر از كنار زيد شهادت دادند ... .
[=Arial Black]و در حديث چهارم ـ در طريق داشت دوّم و سوّم ـ نيز اين روايت گذشت . سند آن نيكو است و بزار نيز همانند آن را به شكل كامل‌تري نقل كرده است.
[=Arial Black]
[=Arial Black]و براي اين روايت سند‌هاي بسياري وجود دارد كه طايفه بزرگي از علما آن را نقل كرده‌اند ؛ از جمله هيثمي در مجمع الزوائد .
[=Arial Black]
[=Arial Black]من نيز تا اندازه‌اي كه در توانم بود اين روايات را بعد از تحقيق سند‌هاي آن ، آن‌هايي را كه سندش قطعي بوده نقل كردم وگر نه اين روايت طرق بسياري دارد . و ابن عقده نيز آن را در كتابي جدا‌گانه آورده است .
[=Arial Black]
[=Arial Black]ابن حجر عسقلاني در باره حديث غدير گفته : بعضي از روايات غدير صحيح و بعضي از آن حسن هستند . و خلاصه اين كه اين حديث با هر دو قسمتش [ من كنت مولاه ... اللهم وال من والاه] صحيح است ؛ بلكه قسمت اول آن به صورت متواتر از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم نقل شده ؛ چنانچه براي كساني كه در سند آن تحقيق كرده‌اند ، مطلب آشكاري است و من به اندازه كافي آن را ذكر كردم .
[=Arial Black]
[=Arial Black]5 . احمد بن حنبل در مسندش مي‌نويسد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ حَدَّثَنِى عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ الْقَوَارِيرِىُّ حَدَّثَنَا يُونُسُ بْنُ أَرْقَمَ حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ أَبِى زِيَادٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِى لَيْلَى قَالَ شَهِدْتُ عَلِيًّا فِى الرَّحَبَةِ يَنْشُدُ النَّاسَ أُنْشِدُ اللَّهَ مَنْ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- يَقُولُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ « مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاَهُ ». لَمَّا قَامَ فَشَهِدَ. قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ فَقَامَ اثْنَا عَشَرَ بَدْرِيًّا كَأَنِّى أَنْظُرُ إِلَى أَحَدِهِمْ فَقَالُوا نَشْهَدُ أَنَّا سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- يَقُولُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ « أَلَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجِى أُمَّهَاتُهُمْ ». فَقُلْنَا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ « فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاَهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ ».
[=Arial Black]
[=Arial Black]مسند احمد ، ج 1 ، ص 119 ، ح 973 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]الباني بعد از نقل روايت مي‌گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]السادسة : عن عبد الرحمن بن أبي ليلى قال : " شهدت عليا رضي الله عنه في الرحبة ينشد الناس .. " . فذكره مثله دون زيادة " و انصر ... " .
[=Arial Black]أخرجه عبد الله بن أحمد ( 1 / 119 ) من طريق يزيد بن أبي زياد و سماك بن عبيد بن الوليد العبسي عنه . قلت : و هو صحيح بمجموع الطريقين عنه ، و فيهما أن الذين قاموا اثنا عشر . زاد في الأولى : بدريا .
[=Arial Black]
[=Arial Black]السلسلة الصحيحة ، ج 4 ، ص 249 ، طبق برنامه المكتبة الشاملة .
[=Arial Black]
[=Arial Black]طريق ششم از عبد الرحمن بن أبي ليلي است كه گفت : در روز رحبه حاضر بودم كه علي عليه السلام مردم را سوگند مي‌داد ...
[=Arial Black]عبد الله ، پسر احمد بن حنبل اين روايت را از طريق يزيد بن زياد و سماك بن عبيد بن وليد عبسي نقل كرده است .
[=Arial Black]نظر من اين است كه اين روايت با در نظر گرفتن هر دو سند ، صحيح است . در هر دو روايت اين مطلب وجود دارد كه كساني كه شهادت دادند ، دوازده نفر بودند ؛ ولي در روايت اول اين مطلب اضافه شده است كه همه دوازده نفر بدري بوده‌اند .
[=Arial Black]
[=Arial Black]منبع:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3402

[="arial black"][="sandybrown"]ببین بزرگوار زیاد روی خودت فشار نیار و حاشیه هم نرو
من که از شما سئوال نکردم اما شما پریدید وسط و فرافکنی کردید...
من 3 تا سئوال ساده پرسیدم از [="red"]علمای شیعه[/]...
شما اگر مرد عمل هستی لطفا جواب سوالات را بده نه به موارد دیگر استناد کن.
اینها چیزی را حل نمی کند چون از نظر ما مولی (مولا) به معنی جانشین نیست.
پس بهتره یا به سئوالات من جواب بدهید یا چون گذشته تایپک ببندید و حذف کنید و فرافکنی کنید[/]
[/]

ohfreedom;286551 نوشت:
چند سئوال بسیار ساده در مورد غدیر از دوستان دارم.

سئوال اوم همواره شیعه ادعا دارد که حتما موضوع مهمی بوده که در آن گرما پیامبر -ص- اهل کاروان را جمع نمودند.

خوب با مراجعه به لینک زیر در میابیم که حادثه به اصطلاح غدیر در تاریخ 28 اسفند ماه و در هوای سرد زمستانی روی داده است.
http://www.iranchamber.com/calendar/..._converter.php
شیعه چه جوابی برای این تناقض دارد؟

ohfreedom;286552 نوشت:
سئوال دوم هم بسیار ساده است.
چرا حضرت علی -رض- هرگز در عمر خود سالگرد مراسم غدیر را عید اعلام نکرد؟
چرا سیدنا حسن -رض- و سیدنا حسین -رض- هرگز سالگرد غدیر را عید نگرفتند؟

و سئوال بسیار مهم تر اینکه اصلا از چه زمانی سالگرد غدیر عید اعلام شد؟


ohfreedom;286554 نوشت:
سئوال سوم هم بسیار ساده است.
همه می گویند در بیابان خشک و بی آب و علف.
اگر یک سر به نرم افزار گوگل ارت بزنیم و منطقه غدیر رو جستجو کنیم می فهمیم که آنجا مکانی است سرسبز و دارای آب و زیبایی...
به عبارتی یک استراحت گاه عادی برای آن زمان.

خوب دوستان، برای این تناقض چه جوابی دارید؟

جواب سوال اولتان
http://www.iranchamber.com/calendar/..._converter.php

این لینکتان فیلتر است
و طبق مرجع بنده استفاده از فیلتر شکن حرام است
و از سایت های فیلتر نیاور

اگر یک سر به نرم افزار گوگل ارت بزنیم و منطقه غدیر رو جستجو کنیم می فهمیم که آنجا مکانی است سرسبز و دارای آب و زیبایی...

این متنان دوست عزیز
ممکن نیست که به سرزمین سر سبز تبدیل شود ؟؟
پس اگر این طور است پس یعنی باید در دنیا همه ی مناظر مطلق باشد احتمال تغییر ندارد ؟؟

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)

السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست ****با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

ohfreedom;286584 نوشت:
ببین بزرگوار زیاد روی خودت فشار نیار و حاشیه هم نرو

من که از شما سئوال نکردم اما شما پریدید وسط و فرافکنی کردید...
من 3 تا سئوال ساده پرسیدم از علمای شیعه...
شما اگر مرد عمل هستی لطفا جواب سوالات را بده نه به موارد دیگر استناد کن.
اینها چیزی را حل نمی کند چون از نظر ما مولی (مولا) به معنی جانشین نیست.

پس بهتره یا به سئوالات من جواب بدهید یا چون گذشته تایپک ببندید و حذف کنید و فرافکنی کنید

معلوم هست روی چه کسی فشار آمده است ،فکر نکنم شبه ای مانده باشد

اولا علمای ما بیکار نیستند با آدمی مثل شما صحبت کنند...علمای ما و شیعیان با عقلا بحث می کنند

صرف پاسخ در این پست هم به این دلیل بود که بچه شیعه ها بیان بخونن

دوما ما که فرافکنی ای نکردیم
سوما سه سوال شما جواب داده شد
میگید گرم نبوده
از منابع شما اوردیم که خودتون می گید

می گید عید

می گم که خود ائمه(ع) به حدیث غدیر استناد داشته اند ..

میگم تبریک خلیفه دوم را چه می کنید؟

سوای از همه این ها
شما دارید قیاس می کنید

اولین کسی که قیاس کرد ابلیس بود...گفت از اتشم او از خاک

1400سال قبل کجا
الان کجا

عربستان کجا
ایران کجا

در مورد معنای مولا هم در صفحه 1و2 آوردیم که برخی از علمای اهل سنت نیز معنا را مثل شیعه می دانند

ammarshia;286587 نوشت:
اگر یک سر به نرم افزار گوگل ارت بزنیم و منطقه غدیر رو جستجو کنیم می فهمیم که آنجا مکانی است سرسبز و دارای آب و زیبایی...

این متنان دوست عزیز
ممکن نیست که به سرزمین سر سبز تبدیل شود ؟؟
پس اگر این طور است پس یعنی باید در دنیا همه ی مناظر مطلق باشد احتمال تغییر ندارد ؟؟

در منابع ذکر شده است: در کنار جوی آبی توقف کردند...
برادر من، مگر می تواند آب در وسط شن و ماسه باشد؟
محل غدیر در حدود 64 کیلو متری مکه است و مکانی سرسبز می باشد...
انشالله مشرف بشید مکه و اونجا هم بروید...

ammarshia;286586 نوشت:
جواب سوال اولتان
http://www.iranchamber.com/calendar/..._converter.php

این لینکتان فیلتر است
و طبق مرجع بنده استفاده از فیلتر شکن حرام است
و از سایت های فیلتر نیاور

قربون مرجع شما بشم که هرجا معلوماتتان را زیاد می کند آن را حرام می کنند...
خوب چون مرجع بزرگوار استفاده از این سایت را برای شما حرام کرده من عکس این سایت رو میزارم تا پی ببرید در تبدیل تاریخ روز 18 ذیحجه سال 10 ق در چه تاریخی از هجری شمسی است...

خوب حالا که معلوم شد 28 اسفند ماه است و طبیعتا در این تاریخ هوا سرد است، لطفا تناقض خود را توجیه کنید

ohfreedom;286584 نوشت:
ببین بزرگوار زیاد روی خودت فشار نیار و حاشیه هم نرو
من که از شما سئوال نکردم اما شما پریدید وسط و فرافکنی کردید...
من 3 تا سئوال ساده پرسیدم از علمای شیعه...
شما اگر مرد عمل هستی لطفا جواب سوالات را بده نه به موارد دیگر استناد کن.
اینها چیزی را حل نمی کند چون از نظر ما مولی (مولا) به معنی جانشین نیست.
پس بهتره یا به سئوالات من جواب بدهید یا چون گذشته تایپک ببندید و حذف کنید و فرافکنی کنید

نقل
  نوشته اصلی توسط : Ohfreedom

چند سئوال بسیار ساده در مورد غدیر از دوستان دارم.

سئوال اوم همواره شیعه ادعا دارد که حتما موضوع مهمی بوده که در آن گرما پیامبر -ص- اهل کاروان را جمع نمودند.

خوب با مراجعه به لینک زیر در میابیم که حادثه به اصطلاح غدیر در تاریخ 28 اسفند ماه و در هوای سرد زمستانی روی داده است.
http://www.iranchamber.com/calendar/..._converter.php
شیعه چه جوابی برای این تناقض دارد؟

نقل
  نوشته اصلی توسط : Ohfreedom

سئوال دوم هم بسیار ساده است.
چرا حضرت علی -رض- هرگز در عمر خود سالگرد مراسم غدیر را عید اعلام نکرد؟
چرا سیدنا حسن -رض- و سیدنا حسین -رض- هرگز سالگرد غدیر را عید نگرفتند؟

و سئوال بسیار مهم تر اینکه اصلا از چه زمانی سالگرد غدیر عید اعلام شد؟

نقل
  نوشته اصلی توسط : Ohfreedom

سئوال سوم هم بسیار ساده است.
همه می گویند در بیابان خشک و بی آب و علف.
اگر یک سر به نرم افزار گوگل ارت بزنیم و منطقه غدیر رو جستجو کنیم می فهمیم که آنجا مکانی است سرسبز و دارای آب و زیبایی...
به عبارتی یک استراحت گاه عادی برای آن زمان.

خوب دوستان، برای این تناقض چه جوابی دارید؟

فرافکنی نکن و جواب صریح بده...
3 تا سئوال روشن دارم....
در مورد سوال اول چرا شیعه می گوید هوای گرم؟ بابا اصلا اهل سنت دروغ گو (من آن منابع را بعد از جواب نهایی شما بررسی می کنم تا دیگر بحثی نماند)

سئوال دوم: چرا حضرت علی-رض- و حسن -رض- و حسین -رض- هیچگاه در سالروز غدیر عید نگرفتند و جشن بر پا نکردند؟ در حالی که عید قربان را جشن می گیرند و اصلا اولین بار کی در غدیر جشن گرفته شده؟

سوال سوم هم: در احادیث آماده در کنار آب فرود آمدند و استراحت کردند، مستندات تاریخی هم ثابت کرده غدیر در بیابان نیست و مکانی سبزه... پس چرا شیعه می گوید بیابان بی آب و علف؟؟؟

آقا نترسید اینها سواله!!!

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)

السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست ****با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

ohfreedom;286594 نوشت:
در منابع ذکر شده است: در کنار جوی آبی توقف کردند...
برادر من، مگر می تواند آب در وسط شن و ماسه باشد؟
محل غدیر در حدود 64 کیلو متری مکه است و مکانی سرسبز می باشد...
انشالله مشرف بشید مکه و اونجا هم بروید...

قربون مرجع شما بشم که هرجا معلوماتتان را زیاد می کند آن را حرام می کنند...
خوب چون مرجع بزرگوار استفاده از این سایت را برای شما حرام کرده من عکس این سایت رو میزارم تا پی ببرید در تبدیل تاریخ روز 18 ذیحجه سال 10 ق در چه تاریخی از هجری شمسی است...

خوب حالا که معلوم شد 28 اسفند ماه است و طبیعتا در این تاریخ هوا سرد است، لطفا تناقض خود را توجیه کنید

دوستان این سنی دارد مغلطه می کند

قصد شبه پراکنی دارند نه بحث علمی

.قیاس می کند که قیاس کارشیطان است ..جوابش رو از منابع خودش دادیم اما باز لج خود را ادامه می دهد :

sayedali;286562 نوشت:

در مورد گرماي هوا در آن زمان ، روايات اهل سنت چنين مي گويد ، جدا از روايات شيعه در روايات صحيحه اهل سنت آمده است:

يَوْمٍ ما أتى عَلَيْنَا يَوْمٌ كان أَشَدَّ حُرًّا منه

المعجم الكبير طبراني ج 5 ص 171 -
المستدرك على الصحيحين ج3 ص613

در بعضي از روايات نيز آمده است که در تابستان بود و هوا به حدي داغ بود که افراد نيمي از بالاپوش خود را بر روي زمين مي انداختند تا بتوانند خود را از گرماي زمين نيز حفظ کنند :

مناقب أمير المومنين لإبن مغازلي الشافعي المخطوط - شرح المقاصد في علم الكلام للتفتازاني ج2 ص290

اما نسبت به این جملات:

ohfreedom;286594 نوشت:
در منابع ذکر شده است: در کنار جوی آبی توقف کردند...
برادر من، مگر می تواند آب در وسط شن و ماسه باشد؟
محل غدیر در حدود 64 کیلو متری مکه است و مکانی سرسبز می باشد...
انشالله مشرف بشید مکه و اونجا هم بروید...

قربون مرجع شما بشم که هرجا معلوماتتان را زیاد می کند آن را حرام می کنند...

اولا طبق کدام منابع ذکر شده؟

حرف بی مدرک ارزشی ندارد

دوما اگر بزارند حتما ما می رویم به غدیر خم...مثل این که نمی دانید رفتن به آنجا را اجازه نمی دهند؟

سوما

قربون مرجع خودتان بروید که شما را سواد یاد داد که شما توسل را توصل

و مطمئن را مطمعن می نویسید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

قربان مرجع خود بروید هرچه باعث علم اموزی شما می شود را حرام اعلام می کند

و تصمیم به تحقیق در صحیح بخاری

صرف تصمیم به تحقیق در صحیح بخاری را بدعت و حرام می نامد

[="arial black"][="darkred"]اولا در مذهب ما قیاس باطل نیست و در مذهب شما باطل است.
دوما من هم قیاس نکردم؛ گفتم بررسی علمی نشان می دهد غدیر در 28 اسفند اتفاق افتاده...
[="red"]شما پیرو خط شیطان شدید و گرمای هوا را با مطالب کتب ما مقایسه کردید...
[/]
در ضمن پاسخ دندان شکن گرمای هوا را می دهم، شما جواب دهید و جاده خاکی نروید...
لزره به تن شما افتاده؟؟؟[/]
[/]

نقل
نوشته اصلی توسط : Ohfreedom

چند سئوال بسیار ساده در مورد غدیر از دوستان دارم.

سئوال اوم همواره شیعه ادعا دارد که حتما موضوع مهمی بوده که در آن گرما پیامبر -ص- اهل کاروان را جمع نمودند.

خوب با مراجعه به لینک زیر در میابیم که حادثه به اصطلاح غدیر در تاریخ 28 اسفند ماه و در هوای سرد زمستانی روی داده است.
http://www.iranchamber.com/calendar/..._converter.php
شیعه چه جوابی برای این تناقض دارد؟

نقل
نوشته اصلی توسط : Ohfreedom

سئوال دوم هم بسیار ساده است.
چرا حضرت علی -رض- هرگز در عمر خود سالگرد مراسم غدیر را عید اعلام نکرد؟
چرا سیدنا حسن -رض- و سیدنا حسین -رض- هرگز سالگرد غدیر را عید نگرفتند؟

و سئوال بسیار مهم تر اینکه اصلا از چه زمانی سالگرد غدیر عید اعلام شد؟

نقل
نوشته اصلی توسط : Ohfreedom

سئوال سوم هم بسیار ساده است.
همه می گویند در بیابان خشک و بی آب و علف.
اگر یک سر به نرم افزار گوگل ارت بزنیم و منطقه غدیر رو جستجو کنیم می فهمیم که آنجا مکانی است سرسبز و دارای آب و زیبایی...
به عبارتی یک استراحت گاه عادی برای آن زمان.

خوب دوستان، برای این تناقض چه جوابی دارید؟

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)

[=arial black]السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

[=arial black]مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست ****با غصب منبر نبوی خلیفه نیست
[=Arial Black]
[=Arial Black]دوستان شیعه ضمن عرض تبریک:
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]علی رغم پاسخ کامل از جانب ما و ارائه سند از منابع اهل سنت مبنی بر گرمای سوزان---استناد ائمه(ع) به حدیث غدیر---تبریک عمر (بخ بخ )به امام علی علیه السلام:
[=Arial Black]
[=Arial Black]

[=Arial Black]اولين جشن غدير در همان بيابان غدير انجام شد که سيل تبريک و تهنيت به پيشگاه پيامبر و اميرالمؤمنين صلوات اللَّه عليهما و آلهما جاري شد و مراسم پر شور و غيرقابل تکراري در آن بيابان پياده شد.
[=Arial Black]بعد از آن، بيست و پنج سال غدير پشت درِ خانه ي آتش زده ي علي و فاطمه عليهماالسلام گريست،
[=Arial Black]

[=Arial Black]

[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black] تا روزي که صاحب غدير قدرت را به دست گرفت و اولين جشن غدير با حضور او در کوفه انجام شد.
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black] روز جمعه مصادف با عيد غدير بود و اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه ي نماز بيانات مفصلي در عظمت غدير بيان کردند، و سپس همه ي مردم به اتفاق حضرت براي مراسم اطعام مخصوص غدير به منزل امام حسن مجتبي عليه السلام رفتند.


[=Arial Black]بعد از آن، شرايط اجتماعي زمينه اي براي جشن مفصل غدير فراهم نکرد تا روزي که حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام در خراسان عده اي از خواص اصحاب خود را براي افطار روزه ي عيد غدير دعوت نمود، و به منازل آنان هدايا و عيدي فرستاد و برايشان درباره ي فضايل روز غدير سخنان مفصلي بيان فرمود.
[=Arial Black]در زمان آل بويه در ايران و عراق و در حکومت فاطميان در شام و مصر و يمن جشنهاي غدير به طور مفصل گرفته مي شد و اهميت خاصي براي آن قائل بودند.[=Arial Black][2][=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black] از زمان صفويه تا زمان ما همه ساله مراسم غدير با شور خاصي برگزار مي شود و در ايران، عراق، لبنان، پاکستان و هند جشن هاي مفصلي به اين مناسبت برگزار مي گردد.


[=Arial Black]اکنون ساليان متمادي است که بزرگان علما و مقامات بلند پايه و قشرهاي مختلف مردم در روز غدير پيامهاي تبريک براي يکديگر مي فرستند و آن را گرامي مي دارند. جشنهاي غدير نيز از شهرهاي بزرگ گرفته تا دور افتاده ترين روستاها برگزار مي شود
[=Arial Black][=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black][=Arial Black]
[=Arial Black]و حتي در همه ي کشورهاي جهان، هر جا که چند نفر شيعه کنار هم باشند، از روز غدير بدون جشن نمي گذرند.


[=Arial Black]در سال 1410 هجري بمناسبت چهاردهمين قرن غدير، کنفرانس باشکوهي در شهر لندن برگزار شد که چند روز ادامه داشت و گزارش آن به چاپ رسيد، و بار ديگر عظمت غدير در حد جهاني به نمايش گذاشته شد.

[=Arial Black]اکنون سالروز غدير را جشن مي گيريم و نام بلند غدير را گوشواره ي خورشيد مي کنيم و به آن افتخار مي نماييم و لبخند پيروزي غدير بر سقيفه را به تماشا مي نشينيم.

[=Arial Black]در مراسم جشنهاي غدير، گذشته از سخنراني و مداحي درباره ي آن، حفظ خطابه ي پيامبر صلي اللَّه عليه و آله در غدير و اعطاي جوايز به حفظ کنندگان آن سالياني است که مرسوم شده و نتايج مثبتي داشته است.

[=Arial Black]در خاتمه پيشنهاد مي شود:
[=Arial Black]در مجالسي که هر ساله به مناسبت عيد غدير برپا مي شود «خطبه ي غدير» و شرح مفصل واقعه ي غدير براي عموم بيان شود تا به اين شکل، وظيفه ي تبليغ اين مهم را که پيامبر صلي اللَّه عليه و آله دستور داده اند ايفا کرده باشيم، و با صاحبان ولايت مطلقه ي الهيه، پيامبر و اميرالمؤمنين و فاطمه ي زهرا و ائمّه ي معصومين صلوات اللَّه عليهم اجمعين تجديدِ عهد و پيمان نموده باشيم.
[=Arial Black]
[=Arial Black]

[=Arial Black]


[=Arial Black]
[=1]

  • [=Arial Black]عوالم: ج 3:15 ص 208 و 221 و 222.
  • [=Arial Black]به کتاب «عيدالغدير في عهد الفاطميين» مراجعه شود. [/][=Arial Black]
  • اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
    بسم الله الرحمن الرحیم

    السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)

    السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

    مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست ****با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

    ohfreedom;286603 نوشت:
    اولا در مذهب ما قیاس باطل نیست و در مذهب شما باطل است.

    دوما من هم قیاس نکردم؛ گفتم بررسی علمی نشان می دهد غدیر در 28 اسفند اتفاق افتاده...
    شما پیرو خط شیطان شدید و گرمای هوا را با مطالب کتب ما مقایسه کردید...

    در ضمن پاسخ دندان شکن گرمای هوا را می دهم، شما جواب دهید و جاده خاکی نروید...
    لزره به تن شما افتاده؟؟؟

    اولا جواب سوالات شما به استناد به منابع شما(مسلمات قطعی شما) جواب داده شده است و ما هیچ جاده خاکی نرفیتم و لرزه هم نداریم!!!!!(علم غیب داری؟)

    حتما طرفای شما زلزله می اد یا موبایلتون تو جیبتون زنگ می خوره یا خوتون لرزه دارید؟

    دوما این کار ما قیاس نیست

    استناد هست به مسلمات قطعی شما

    کار شما قیاس است که ایران و عربستان رو باهم مقایسه می کنید
    1400سال قبل را با الان مقایسه می کنید

    اصلا کاری نداریم به این موارد

    اشاره کردیم به منابع اهل سنت که خود علمای شما می گویند هوای گرم و سوزان و...

    توصیفاتش رو از زبان خود علمایتان بشنوید

    هنوز فرافکنی می کنید و جواب نمی دهید...

    اولا که به اعتقاد شما کتب اهل سنت سندیت ندارد، در ضمن بنده سندش را می آورم که اهل سنت این را نگفته اند.
    اما به وقتش...
    شما لطفا 3 سئوال من را جواب بدهید.

    استناد می کنید به کتابی که سال 1376 تازه نوشته شده است؟
    خجالت نمی کشید؟؟؟
    هنوز منتظر جواب هستم...
    جواب قانع کننده، این جواب شما فقط برای یک سوال من بود، آن هم عید گرفتن غدیر که اعتراف کردید بجز امام رضا -رض- دیگر عیدی نبوده تا زمان صفویان...

    تازه آن هم به کتابی استناد کردید که فقط 15 سال است نوشته شده است...
    باز هم با استناد به همین کتاب یعنی عید شما یک بدعت و نو آوری است...

    نقل
    نوشته اصلی توسط : Ohfreedom

    چند سئوال بسیار ساده در مورد غدیر از دوستان دارم.

    سئوال اوم همواره شیعه ادعا دارد که حتما موضوع مهمی بوده که در آن گرما پیامبر -ص- اهل کاروان را جمع نمودند.

    خوب با مراجعه به لینک زیر در میابیم که حادثه به اصطلاح غدیر در تاریخ 28 اسفند ماه و در هوای سرد زمستانی روی داده است.
    http://www.iranchamber.com/calendar/..._converter.php
    شیعه چه جوابی برای این تناقض دارد؟

    نقل
    نوشته اصلی توسط : Ohfreedom

    سئوال دوم هم بسیار ساده است.
    چرا حضرت علی -رض- هرگز در عمر خود سالگرد مراسم غدیر را عید اعلام نکرد؟
    چرا سیدنا حسن -رض- و سیدنا حسین -رض- هرگز سالگرد غدیر را عید نگرفتند؟

    و سئوال بسیار مهم تر اینکه اصلا از چه زمانی سالگرد غدیر عید اعلام شد؟

    نقل
    نوشته اصلی توسط : Ohfreedom

    سئوال سوم هم بسیار ساده است.
    همه می گویند در بیابان خشک و بی آب و علف.
    اگر یک سر به نرم افزار گوگل ارت بزنیم و منطقه غدیر رو جستجو کنیم می فهمیم که آنجا مکانی است سرسبز و دارای آب و زیبایی...
    به عبارتی یک استراحت گاه عادی برای آن زمان.

    خوب دوستان، برای این تناقض چه جوابی دارید؟

    [="Arial Black"][="Red"]دوستان این بزرگوار به این کتاب استناد می کند...
    قضاوت با شما[/]

    [="arial black"][="red"]در ضمن این منبعی که در مورد گرمای غدیر به اون استناد می کنید.
    چشم مبارک رو باز کنید.
    در انتها نوشته:

    ما بین معقوفتین ساقط من الاصول[/]

    [/]

    [=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
    [=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

    [=arial black]السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)

    [=arial black]السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

    [=arial black]مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست ****با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

    ohfreedom;286618 نوشت:
    هنوز فرافکنی می کنید و جواب نمی دهید...

    اولا که به اعتقاد شما کتب اهل سنت سندیت ندارد، در ضمن بنده سندش را می آورم که اهل سنت این را نگفته اند.
    اما به وقتش...
    شما لطفا 3 سئوال من را جواب بدهید.

    استناد می کنید به کتابی که سال 1376 تازه نوشته شده است؟
    خجالت نمی کشید؟؟؟
    هنوز منتظر جواب هستم...
    جواب قانع کننده، این جواب شما فقط برای یک سوال من بود، آن هم عید گرفتن غدیر که اعتراف کردید بجز امام رضا -رض- دیگر عیدی نبوده تا زمان صفویان...

    تازه آن هم به کتابی استناد کردید که فقط 15 سال است نوشته شده است...
    باز هم با استناد به همین کتاب یعنی عید شما یک بدعت و نو آوری است...

    [=arial black]من نوشتم دوستان شیعه توجه کنند:(عیدی من بود به شیعیان) تا کور شود هر انکه نتواند بیند

    [=arial black]دوما :

    [=arial black]طبق متن ما :

    [=arial black]اولین بار این جشن در خود منطقه مبارک غدیر گرفته شد

    [=arial black]بعد هم توسط امیر مومنان(ع) در کوفه

    [=arial black]حالا اگر سند تاریخی ارائه دادیم که این موارد رو اثبات می کند چه؟

    [=arial black]جالبه همش ما باید ثابت کنیم که بار ها ثابت کردیم و بار ها گفته ایم

    [=arial black]مثلا اثبات کنیم که در همون منطقه شعر سرودند !!!!خلفای شما بیعت کرده اند....(البته عقل سلیم با بین مطالب همین چند لحظه پیش توسط من می فهمد که خود عمر وقتی می گوید بخ بخ یعنی چه ) یعنی در همان جا در همان مکان(یوم غدیر و مکان غدیر) عید بوده و جشن بر پا شده است.

    [=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
    [=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

    [=arial black]يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ
    [=arial black][=times new roman]سوره مائده/آيه67
    [=arial black]آنچه که مأمور بودي حضرت علي (عليه السلام) را در يک مجمع عمومي به عنوان خليفه و جانشين معرفي کني، معرفي کن و اگر معرفي نکني، رسالت تو ناتمام است.
    [=arial black]لذا مي‌بينيم که در يک مجمع بزرگ و بي‌نظير آن روز ـ که ابن حجر هيثمي مي‌گويد حدأقل 90 هزار نفر تخمين زده شده و حدأکثر 124 هزار نفر بودند ـ در 3 شبانه روز در برابر گرماي سوزان، نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مردم را نگه داشته و مي‌گويد که من در آينده‌اي نزديک، نداي پروردگار را لبيک خواهم گفت و نزد او خواهم رفت و در ميان مردم، حضرت علي (عليه السلام) را تاج‌گذاري کرد و مردم بيعت کردند و پيشاپيش مردم، ابوبکر و عمر به حضرت علي (عليه السلام) تبريک گفتند:
    [=arial black]بخ بخ لك يا بن أبي طالب! أصبحت مولاي و مولى كل مؤمن و مؤمنة.

    [=arial black]علامه اميني (ره) از 62 کتاب از کتاب‌هاي اهل سنت، اين مطلب را آورده است. بر فرض که 50 کتاب، غير معتبر و ضعيف هستند، ولي 12 کتاب معتبر هستند.
    [=arial black]اين، اولين سفري بود که نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) تمام همسران خودش را به سفر برد؛ ولي در ساير سفرها، عايشه مي‌گويد که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بين همسران خود، قرعه مي‌انداخت.
    [=arial black]در روز سوم، در يک خيمه‌اي، يک ظرف آب بود که حضرت علي (عليه السلام) دست خود را داخل آب قرار داده بود و زنان پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ساير زنان، دست خود را به عنوان بيعت، داخل آب کردند. آيا از اين واضح‌تر و روشن‌تر؟!

    [=arial black]آنچه در زير مي‌آيد پنجاه نام و يا صفت براي روز غدير است که از روايات برگرفته‌ شده است:

    [=arial black]1 ـ بزرگترين عيد خدا؛ «عيدالله الاکبر» (1)

    [=arial black]2 ـ روز گشايش؛ «يوم وقوع الفرج» (2)

    [=arial black]3 ـ روز خشنودي پروردگار؛ «يوم مرضاة الرحمن» (3)

    [=arial black]4 ـ روز زبوني شيطان؛ «يوم مرغمة الشيطان» (4)

    [=arial black]5 ـ روز مشعل فروزان دين؛ «يوم منار الدين» (5)

    [=arial black]6 ـ روز بپا خاستن؛ «يوم القيام» (6)

    [=arial black]7 ـ روز شادماني؛ «يوم السرور» (7)

    [=arial black]8 ـ روز لبخند؛ «يوم التبسم» (8)

    [=arial black]9 ـ روز راهنمايي؛ «يوم الارشاد» (9)

    [=arial black]10 ـ روز بلندي گرفتن منزلت شايستگان؛ «يوم رفع الدرج» (10)

    [=arial black]11 ـ روز روشن شدن دلايل خدا؛ «يوم وضوح الحجج» (11)

    [=arial black]12 ـ روز آزمايش بندگان؛ «يوم محنة العباد» (12)

    [=arial black]13 ـ روز راندن شيطان؛ «يوم دحر الشيطان» (13)

    [=arial black]14 ـ روز آشکار کردن حقيقت؛ «يوم الايضاح» (14)

    [=arial black]15 ـ روز بيان کردن حقايق ايمان؛ «يوم البيان عن حقايق الايمان» (15)

    [=arial black]16 ـ روز ولايت؛ «يوم الولاية» (16)

    [=arial black]17 ـ روز کرامت؛ «يوم الکرامة» (17)

    [=arial black]18 ـ روز کمال دين؛ «يوم کمال الدين» (18)

    [=arial black]19 ـ روز جداسازي حق از باطل؛ «يوم الفصل» (19)

    [=arial black]20 ـ روز برهان؛ «يوم البرهان» (20)

    [=arial black]21 ـ روز منصوب شدن اميرمؤمنان؛ «يوم نصب اميرالمؤمنين(ع)» (21)

    [=arial black]22 ـ روز گواهي و گواهان؛ «يوم الشاهد و المشهود» (22)

    [=arial black]23 ـ روز پيمان؛ «يوم العهد المعهود» (23)

    [=arial black]24 ـ روز ميثاق؛ «يوم الميثاق المأخوذ» (24)

    [=arial black]25 ـ روز آراستن؛ «يوم الزينة» (25)

    [=arial black]26 ـ روز قبولي اعمال شيعيان؛ «يوم قبول اعمال الشيعة» (26)

    [=arial black]27 ـ روز رهنموني به رهنمايان؛ «يوم الدليل علي الرواد» (27)

    [=arial black]28 ـ روز امن و امان؛ «يوم الامن المأمون» (28)

    [=arial black]29 ـ روز آشکار کردن امور پنهان؛ «يوم ابلاء السرائر» (29)

    [=arial black]30 ـ عيد اهل بيت(ع)؛ «عيد اهل البيت(ع)» (30)

    [=arial black]31 ـ عيد شيعيان؛ «عيد الشيعة» (31)

    [=arial black]32 ـ روز عبادت؛ «يوم العبادة» (32)

    [=arial black]33 ـ روز اتمام نعمت؛ «يوم تمام النعمة» (33)

    [=arial black]34 ـ روز اظهار گوهر مصون؛ «يوم اظهار المصون من المکنون» (34)

    [=arial black]35 ـ روز بر ملا کردن مقاصد پوشيده؛ «يوم ابلاء خفايا الصدور» (35)

    [=arial black]36 ـ روز تصريح برگزيدگان؛ «يوم النصوص علي اهل الخصوص» (36)

    [=arial black]37 ـ روز محمد(ص) و آل محمد(ص)؛ «يوم محمد(ص) وآل محمد(ص)» (37)

    [=arial black]38 ـ روز نماز؛ «يوم الصلاة» (38)

    [=arial black]39 ـ روز شکرگزاري؛ «يوم الشکر» (39)

    [=arial black]40 ـ روز دوح (درختان پر شاخ و برگ)؛ «يوم الدوح» (40)

    [=arial black]41 ـ روز غدير؛ «يوم الغدير» (41)

    [=arial black]42 ـ روز روزه‌ داري؛ «يوم الصيام» (42)

    [=arial black]43 ـ روز اطعام؛ «يوم اطعام الطعام» (43)

    [=arial black]44 ـ روز جشن؛ «يوم العيد» (44)

    [=arial black]45 ـ روز عالم بالا؛ «يوم الملأ الاعلي» (45)

    [=arial black]46 ـ روز کامل کردن دين؛ «يوم اکمال الدين» (46)

    [=arial black]47 ـ روز شادابي؛ «يوم الفرح» (47)

    [=arial black]48 ـ روز به صراحت سخن گشودن از مقام ناب؛ «يوم الافصاح عن المقام الصراح» (48)

    [=arial black]49 ـ روز افشاي پيوند ميان کفر و نفاق؛ «يوم تبيان العقود عن النفاق و الجحود» (49)

    [=arial black]50 ـ روز گردهمايي و تعهد حاضران؛ «يوم الجمع المسؤول» (50)

    [=arial black]پي‌نوشت‌ها:
    [=arial black]1ـ امام رضا(ع) مي‌فرمايد: و هوعيد الله الاکبر (عيد غدير، برترين عيد خداوند است)، الغدير، ج 1، ص 286.

    [=arial black]2ـ قال علي (ع): هذا يوم فيه وقع الفرج، مصباح المتهجد، ص‌ 700.

    [=arial black]3ـ قال الصادق(ع): و فيه مرضاة الرحمن (در اين روز، رضايت خداوند نهفته است)، بحارالانوار، ج 98، ص 323.

    [=arial black]4ـ قال الرضا(ع): انه يوم مرغمة الشيطان، بحارالانوار، ج 98، ص 323.

    [=arial black]5ـ قال الصادق(ع): يوم منارالدين أشرف منهما (روز مشعل فروزان دين، از دو عيد فطر و قربان گرامي‌تر است.

    [=arial black]6ـ قال الصادق(ع): ذلک يوم القيام (روزغدير، روز بپاخاستن است) بحارالانوار، ج 98، ص323.

    [=arial black]7ـ قال الصادق(ع): انه يوم السرور، الغدير، ج 1، ص 286.

    [=arial black]8ـ قال الرضا(ع): و هو يوم التبسم ،المراقبات، ص257.

    [=arial black]9ـ قال علي(ع): هذا يوم الارشاد ، مصباح المتهجد، ص 700.

    [=arial black]10ـ قال علي(ع): هذا يوم فيه ... رفعت الدرج (اين روزي است که منزلت شايستگان در آن، بلندي گرفت) مصباح المتهجد، ص 700.

    [=arial black]11ـ قال علي(ع): هذا يوم ... فيه ... وضحت الحجج (اين روزي است که دلايل خداوند در آن، روشن گشت).

    [=arial black]12ـ قال علي(ع): هذا يوم محنة العباد، مصباح المتهجد، ص 700.

    [=arial black]13ـ قال علي(ع): و هو ... يوم دحرالشيطان، مصباح المتهجد، ص 700.

    [=arial black]14ـ قال علي(ع): و هو يوم الايضاح (روزغدير، روزآشکار کردن حقيقت است) مصباح المتهجد، ص700.

    [=arial black]15ـ قال علي(ع): و هو ... يوم البيان عن حقايق الايمان، مصباح المتهجد، ص 700.

    [=arial black]16ـ امام رضا(ع) در حديثي مفصل، روزغدير را روزعرضه ولايت به انسانها و مخلوقات معرفي مي‌کند، المراقبات، ص 257.

    [=arial black]17ـ امام صادق(ع): در هنگام ملاقات با برادر ايماني خود بگو: الحمدالله الذي اکرمنا بهذا اليوم (حمد خداوند را که ما را در اين روز کرامت داد) المرقبات، ص 257.

    [=arial black]18ـ قال علي(ع) و هو ... يوم کمال الدين، مصباح المتهجد، ص 700.

    [=arial black]19ـ قال علي(ع): هذا يوم الفصل الذي کنتم توعدون، مصباح المتهجد، ص 700.

    [=arial black]20ـ قال علي(ع): و هو ... يوم البرهان، مصباح المتهجد، ص 700.

    [=arial black]21ـ قال الصادق(ع): اليوم الذي نصب منه رسول الله اميرالمؤمنين(ع)، الغدير، ج 1، ص 285.

    [=arial black]22ـ قال علي(ع): وهو... يوم الشاهد و المشهود، مصباح المتهجد، ص700. امام صادق(ع): نام غدير در زمين روز به گواهي گرفته شدگان (جمع مشهود) است. بحارالانوار، ج 98، ص 231.

    [=arial black]23ـ قال علي(ع): و هو... يوم العهد المعهود، مصباح المتهجد، ص 700 .

    [=arial black]24ـ امام صادق(ع): نام غدير در زمين، روز ميثاق گرفته شده است، بحارالانوار، ج 98، ص 321.

    [=arial black]25ـ امام رضا(ع): روزغدير، روز زينت است، المراقبات، ص 257.

    [=arial black]26ـ قال الرضا(ع): يوم تقبل اعمال الشيعة، المراقبات، ص 257.

    [=arial black]27ـ قال علي(ع): هذا ... يوم الدليل علي الرواد (اين، روز رهنموني به رهنمايان است) مصباح المتهجد، ص 700.

    [=arial black]28ـ قال علي(ع): هذا يوم الامن المأمون، مصباح‌المتهجد، ص 700.

    [=arial black]29ـ قال علي(ع): هذا يوم ابلاء السرائر، مصباح المتهجد، ص 700.

    [=arial black]30ـ قال الصادق(ع): جعله عيدا لنا، بحارالانوار، ج 98، ص 300.

    [=arial black]31ـ قال الصادق(ع): جعله عيدا ... لموالينا و شيعتنا، بحارالانوار، ج 98، ص 300.

    [=arial black]32ـ امام صادق(ع): روزغدير، روزعبادت است. الغدير، ج 1 ، ص 285.

    [=arial black]33ـ قال الصادق(ع): انه اليوم الذي... تمت فيه النعمة، الغدير، ج 1، ص 285.

    [=arial black]34ـ قال علي(ع): هذا يوم اظهارالمصون من المکنون، مصباح المجتهد، ص 700.

    [=arial black]35ـ قال علي(ع): هذا يوم ابدي خفايا الصدور و مضمرات الامور، مصباح المتهجد، ص 367ـ قال علي(ع): هذا يوم النصوص علي اهل الخصوص (اين، روز تصريح برگزيدگان است) همان.

    [=arial black]37ـ قال الصادق(ع):هواليوم الذي جعله لمحمد(ص) و آله(ع) ، المراقبات، ص 257.

    [=arial black]38ـ امام صادق(ع): روزغدير، روز نماز است. الغدير، ج 1 ص 285.

    [=arial black]39ـ امام صادق(ع): روزغدير، روز شکرگزاري است. الغدير، ج 1، ص 285.

    [=arial black]40ـ قال علي(ع): و انزل علي نبيه في يوم الدرج ما بين له عن ارادته في خلصائه (و خداوند در روز دوم، اراده خويش را در حق بندگان خاص و گزيدگان خود اظهار داشت) مصباح المتهجد، ص 700. مقصود ازدرج ، درختان پر شاخ و برگي است که در سرزمين غدير وجود داشت و حضرت در سايه آنها قرار گرفت و ولايت اميرمؤمنان(ع) را ابلاغ فرمود.

    [=arial black]41ـ اين نام، معروفترين نام غدير است که از مکان واقعه گرفته شده است.

    [=arial black]42ـ قال الصادق(ع): ذلک يوم صيام (روز غدير، روز روزه ‌داري است) بحارالانوار، ج 98، ص 323.

    [=arial black]43ـ امام صادق(ع): روز غدير، روز اطعام است. بحارالانوار، ج 98، ص 323.

    [=arial black]44ـ قال الصادق(ع): انه يوم عيد، بحارالانوار، ج 98، ص 298.

    [=arial black]45ـ قال علي(ع): هذا يوم الملأ الاعلي ... (اين روز عالم بالا است...) مصباح المتهجد، ص 700.

    [=arial black]46ـ قال الرضا(ع): هو اليوم الذي اکمل الله فيه الدين، المراقبات، ص 257.

    [=arial black]47ـ قال الصادق(ع): انه يوم فرح، الغدير، ج 1، ص 286.

    [=arial black]48ـ قال علي(ع): و هو ... يوم الايضاح عن المقام الصراح (روزغدير، روز به صراحت سخن گفتن از مقام ناب است) مصباح المتهجد، ص 700.

    [=arial black]49ـ قال علي(ع): و هو يوم تبيان العقود عن النفاق و الجحود (غدير، روز باز کردن گره پيوند ميان کفر و نفاق است) مصباح المتهجد، ص 700.

    [=arial black]50ـ امام صادق(ع): نام غدير در زمين، روز بازخواست شدگان است. بحارالانوار، ج 98، ص 320.

    [=arial black]حالا باز هم شبه ای هست؟!!!!!

    [=arial black]این 50تا منبع

    [=arial black]50تا منبع

    [=arial black]ببینم شما باز هم حرفی برای گفتن دارید؟
    [=Arial Black]
    [=Arial Black]
    [=Arial Black]
    [=Arial Black]منبع:
    http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=notepad&id=6

    مطمعن باش تمام اسناد شما را بررسی می کنم؛ مشروط به اینکه به سوالات من جواب بدید
    من اول پرسیدم؛ پس تا جواب نگیرم جوابی نمی دهم

    پس بهتر است 3 سوال من را جواب دهید

    ohfreedom;286603 نوشت:

    [=arial black]



    چند سئوال بسیار ساده در مورد غدیر از دوستان دارم.

    سئوال اوم همواره شیعه ادعا دارد که حتما موضوع مهمی بوده که در آن گرما پیامبر -ص- اهل کاروان را جمع نمودند.

    خوب با مراجعه به لینک زیر در میابیم که حادثه به اصطلاح غدیر در تاریخ 28 اسفند ماه و در هوای سرد زمستانی روی داده است.
    http://www.iranchamber.com/calendar/..._converter.php
    شیعه چه جوابی برای این تناقض دارد؟

    با سلام و عرض ادب
    دوستان گرامی انجمن را محل دشمنی نسبت به یکدیگر قرار ندهید، بحث و تبادل نظر برای شکوفا شدن ذهن و تبیین حقایق امری مطلوب است اما باید بر طبق دستور قران که:ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَن؛ حرکت نمود.
    لذا به دوستان محترم تذکر داده می شود که هنگام صحبت مراعات حریم گفتگو را بنمایند و الا طبق مقررات سایت با آنها برخورد خواهد شد.
    اما در رابطه با گرمای غدیر این بحث قبلا در سایت مطرح شده است دوستان مراجعه فرمایند واگر سخنی زائد بر آن بود را بیان نمایند:
    http://www.askdin.com/thread8464-5.html

    موفق باشید.

    روات حدیث غدیر
    در اینجا قصد دارم به راویان و شعرایی که درباره واقعه غدیر روایاتی که از آنان نقل گردیده است را برای تنویر اذهان بیاورم
    ناگفته نماند علامه امینی رضوان الله تعالی علیه در کتاب الغدیر بیش از 110 تن از صحابه را که حدیث غدیر را روایت نموده اند آورده است
    البته به اقتضای شرکت کنندگان مراسم غدیر تعداد این راویان چندین برابر است زیرا اصحابی که این حدیث را شنیده و ضبط کرده اند بیشت از صد هزار نفر بودند
    ما در این مسئله از باب اختصار به ذکر 25 مورد از موارد را ذکر میکنیم



    1- ابوهریره دوسی 78 سال عمر کرد متوفای (57-59 ) " تهذیب الکمال {20/484 شماره 4089} تهذیب التهذیب 7/337 {7/269} مناقب خوارزمی 130 {ص 156 ح 184}الدر المنثور 2/259 {3/19} تاریخ مدینه دمشق {12/234} تاریخ الخلفاء 114 {ص 158} کنز العمال 6/154 {11/609 ح 32950 و 13/157 ح 36486} "
    2- اسماء بنت عمیس خثعمیه که ابن عقده در کتاب الولایه از او به سندی که آوره روایت کرده است " کتاب الولایه 152 "
    3- ام سلمه همسر پیامبر " جواهر العقدین {روقه 174} ینابیع الموده 40 {1/38 باب 4}
    4- ام هانی دختر ابوطالب " جواهر العقدین {روقه 174} ینابیع الموده 40 {1/38 باب 4}
    5- ابو حمزه انس بن مالک انصاری خزرجی خادم پیامبر متوفای 93 " المعارف 291 {ص 580} مقتل الامام حسین خوارزمی {1/48} تاریخ الخلفاء 114 ص 158 کنز العمال 6/154 و 403 {11/609 ح 32950 و 13/157 ح 36486} "
    6- جابر بن عبدالله انصاری متوفای 73 ، 74 و 78 " الاستیعاب ابن عبد البر 2/473 {قسم سوم 1099 شماره 1855} کنز العمال 6/398 {13/137 ح 36430 و 36433
    7- حسان ابن ثابت
    8- ابوذر جندب ابن جناده غفاری متوفای 31 هجری " فرائد السمطین باب 58 {1/315 ح 250} مقتل الامام الحسین خطیب خوارزمی 1/48
    9- امام حسن مجتبی علیه السلام که ابن عقده در کتاب الولایه حدیث امام مجتبی را با اسنادی که آورده و نیز جعابی در النخب روایت کرده اند خوارزمی هم ایشان را از راویان حیدث غدیر شمرده است و ذهبی در کتاب الغدیر ح 121 و صالحانی و شهاب الدین ایجی در توضیح الدلائل /ق 197/ب وی را از صحابه ایی که حدیث غدیر از آنها نقل شده برشمردند
    10- سید الشهداء امام حسین علیه السلام سبط رسول خدا " مقتل الحسین خوارزمی {1/48} "

    ادامه دارد

    موضوع قفل شده است