جمع بندی چند روش یا مکتب در اخلاق وجود دارد؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چند روش یا مکتب در اخلاق وجود دارد؟

ضمن عرض سلام
چند روش یا مکتب اخلاقی وجود دارد؟
این روشها یا مکتب ها در بحثهای نظری اخلاق است یا بحثهای عملی،یا هر دو؟
لطفا توضیح کافی بدهید-ممنون


کارشناس بحث : استاد

[="Tahoma"][="Navy"]

ذکر یونسیه;245811 نوشت:
ضمن عرض سلام
چند روش یا مکتب اخلاقی وجود دارد؟
این روشها یا مکتب ها در بحثهای نظری اخلاق است یا بحثهای عملی،یا هر دو؟
لطفا توضیح کافی بدهید-ممنون


کارشناس بحث : استاد


با سلام خدمت کاربر محترم و دیگر عزیزان
در بحثهای نظری می توان 4 دسته کلی را در مکاتب اخلاقی بیان و معرفی کرد:
1- اخلاق فلسفی
فلاسفه،حکمت را بر دو قسم نظری و عملی تقسیم و تفاوتشان را به دو گونه بیان کرده اند:
الف- حکمت نظری آگاهی از چیزهائی است که شایسته دانستن هستند،در حالی که حکمت عملی آگاهی از اموری است که سزاوار به کار بستن هستند.
ب- حکمت نظری علم به احوال موجوداتی است که وجودشان در اختیار آدمی نیست،حال آنکه حکمت عملی ،علم به احوال موجوداتی است که تحققشان در حیطه اختیار آدمی است و متعلق قدرت او قرار می گیرد که همان رفتارهای اختیاری جوانحی و جوارحی (قلبی و قالبی) است.
سپس فلاسفه،حکمت عملی را به سه بخش: اخلاق ،تدبیر منزل، سیاست مُدُن تقسیم کرده اند.
حکما بر آنند که خاستگاههای روحی و روحانی رفتارهای درست و نادرست دائمی یا اغلبی، هیئآت و ملکاتی هستند که در شاکله شخصیت فرد استقرار می یابند. از این ملکات با واژه «خُلق» یاد می شود که خود بر دو قسم اند:خلق نیک و خلق بد. نیز اولی را فضیلت و دومی را رذیلت نامیده اند.
نقطه عزیمت رویکرد فلسفی به باز شناسی،طبقه بندی و تحلیل فضایل و رذایل، در واقع به نگرش انسان شناختی آن باز می گردد. که در این مقام جای بحث در باب این مبانی انسان شناختی وجود ندارد.
البته در درون این رویکرد اخلاق فلسفی،رویکردهای جزئی تری نیز وجود دارد مانند: رویکرد جالینوسی - رویکرد افلاطونی - رویکرد فیثاغوری _هرمسی - رویکرد ارسطوئی.

ادامه دارد . . . .[/]

2- اخلاق عرفانی
از عرفان و تصوف تعاریف زیادی شده است:عبدالرزاق کاشانی تصوف را به تخلق به اخلاق الهی تعریف کرده است.
هدف این مکتب تربیت انسان کامل است. انسان کامل یا «کون جامع» که عصاره خلقت و جامع جمیع نشآت وجود و غایت آفرینش ماسواست،ویژگی هائی دارد که عبارتند از:
الف - شهود باطنی و درک حقیقت وحدت.
ب - گذار جان از عوالم ماده،مثال و عقل و بار یافتن به جوار قرب حق در نشأه لاهوت.
ج - مهرورزی انحصاری به خدای متعال.
د - تخلق به اخلاق الله و اتصاف به صفات حضرتش.
ه - خود گریزی و خود شکنی در حدّ تسلیم و فنای از ذات و صفات و افعال.
آدمی هنگامی که به دنیا می آید جز خوردن و خفتن چیزی نمی داند و نمی تواند. این بدان معناست که فقط پائین ترین تنزلات و ظاهری ترین لایه حقیقت نفس انسانی،یعنی نفس حیوانی در وی بالفعل،موثر و فعال است،ولی به مرور کودک رشد می کند و بالغ می شود و می آموزد و تدبیر می کند و می اندیشد،ساحت های دیگری از حقیقت جان او تجلی و فعلیت می یابد،هر چند اکثر مردم به فعلیت بخشیدن بیش از دو - سه مرتبه از مراتب نفس خود توفیق نمی یابند و در حدّ فعلیت نفس لوامه یا تا آستانه فعلیت نفس مطمئنه پیش می روند.
عرفا می گویند برای نیل به کمال حقیقی و سعادت نهائی باید به گوهر وجود خود که در باطنی ترین مراتب صقع نفس حضور دارد دست یافت و آن را شکوفا ساخت تا همه ظرفیت وجود آدمی به فعلیت برسد و این مهم تنها از رهگذر عبور از مراتب ظاهری و تربیت و پرورش لایه ها و مراتب باطنی وجود آدمی به دست می آید.
از این رو انسان برای تکامل جان خود باید دست به یک سفر بزند،اما نه در آفاق کیهانی که در عوالم انفسی هستی خویش،یعنی در این سفر،«سائر» با «مسیر» اتحاد دارد و مبداء و مقصد و منازل و مواقف نیز از مسافر بیرون نیست؛یعنی جملگی همان مراتب نفس سالکند.
اخلاق عرفانی بر خلاف دستگاههای دیگر ،اخلاق انسانی را در یک خط سیر برخوردار از مبداء و مقصد و منازل میان راهی مشخص ترسیم می کند که راه کمال جویی و سعادت مندیش جز با طی مسیر و حرکت مستدام ،به چنگ نمی آید و چنان چه از این زاویه به فضایل و رذائل بنگریم آنها را عناصری چند لایه می بینیم که در هر مرحله و طبقه از حرکت صعودی و عمودی سالک ،بخش گوهری تر و ناب تری از یک فضیلت رخ می نماید و در دسترس سالک قرار می گیرد.این همان ویژگی است که در مکاتب اخلاقی دیگر به چشم نمی آید.

ادامه دارد . . . . .

[="Tahoma"][="Navy"]3- اخلاق نقلی(مأثور)
عنوان اخلاق نقلی بر مجموعه ای از تألیفات و تصنیفات اطلاق می شود که عهده دار جمع آوری روایات اخلاقی و حداکثر دسته بندی آنها هستند،کتابهایی مانند(مشکاة الانوار طبرسی،غرر الحکم آمدی)به هر حال با اندکی مسامحه می توان گفت پیش فرض مورد اتفاق نویسندگان این آثار ،وابستگی اخلاق به وحی است.

ادامه دارد . . . .[/]

[="Tahoma"][="Navy"]4 -اخلاق تلفیقی
پاره ای از مولفان اخلاق اسلامی تلاش کرده اند از ظرفیت های ممتاز هر سه مکتب فلسفی،عرفانی و نقلی در آثار خود بهره گیرند و ترکیب و تلفیقی از قابلیت های این سه پدید آورند.

در باب مکاتب عملی هم توضیحاتی ارائه خواهد شد.
[/]

در علم اخلاق مكاتب فراوانی است كه بسیاری از آنها انحرافی است و به ضد اخلاق منتهی می شود، و شناخت آنها در پرتو هدایتهای قرآنی كار مشكلی نیست؛ قرآن می گوید:
وان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه ولاتتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبیله ذالكم وصاكم به لعلكم تتقون (سوره انعام، آیه 153)
آیه فوق كه بعد از ذكر بخش مهمی از عقائد و برنامه های عملی و اخلاقی اسلام در سوره انعام آمده، و مشتمل بر فرمانهای دهگانه اسلامی است، می گوید: «به آنها بگو این راه مستقیم من است، از آن پیروی كنید و از راههای مختلف (و انحرافی) پیروی مكنید كه شما را از راه حق دور می سازد؛ این چیزی است كه خداوند شما را به آن سفارش فرموده تا پرهیزگار شوید!»
مكتبهای اخلاقی همانند سایر روشهای فردی و اجتماعی از «جهان بینی» و دیدگاههای كلی درباره جهان آفرینش سرچشمه می گیرد و این دو، یك واحد كاملا به هم پیوسته و منسجم است.
آنها كه «جهان بینی» را از «ایدئولوژی» (و «هستها» را از «بایدها)» جدا می سازند و می گویند رابطه ای بین این دونیست زیرا جهان بینی و هستها از دلائل منطقی و تجربی سرچشمه می گیرد در حالی كه«بایدها» و «نبایدها» یك سلسله فرمانها و دستورها است، از یك نكته مهم غفلت كرده اند، و آن این كه: فرمانها و «بایدها» هنگامی حكیمانه است كه رابطه ای با«هستها» داشته باشد، وگرنه امور اعتباری بی محتوا و غیرقابل قبولی خواهد بود.
در اینجا مثالهای روشنی داریم كه این مطلب را كاملا باز می كند: هنگامی كه اسلام می گوید: «شراب نخورید!» و یا قوانین بین المللی می گوید: «مواد مخدر ممنوع است!» اینها فرمانهای الهی یا مردمی است كه بی شك از یك سلسله هستها سرچشمه گرفته؛ زیرا، واقعیت عینی چنین است كه شراب و مواد مخدر تاثیر بسیار مخربی بر روح و جسم انسان دارد به گونه ای كه هیچ بخشی از آن، از شر این مواد ویرانگر در امان نیست؛ این واقعیت، سبب آن «باید» یا «نباید» می شود.
این كه می گوئیم احكام الهی از مصالح و مفاسد سرچشمه می گیرد، درست اشاره به همین رابطه است، و این كه می گوئیم «كلما حكم به العقل حكم به الشرع؛ هر كاری را عقل حكم به خوبی یا بدی آن كند، شرع نیز مطابق آن فرمان می دهد!» نیز اشاره به وجود رابطه تنگاتنگ میان واقعیتها و احكام (بایدها و نبایدها) می باشد.
كوتاه سخن این كه، محال است یك حكم حكیمانه بی ارتباط با واقعیتهای موجود در زندگی بشر باشد؛ در غیر این صورت، حكم و قانون نیست بلكه گزافه گوئی و خرافه و قلدری است؛ و چون واقعیت یكی بیش نیست طبیعتا راه مستقیم و محكم و قانون صحیح هم بیش از یكی نمی تواند باشد و این مساله سبب می شود كه ما تمام تلاش و كوشش خود را برای پیدا كردن واقعیتها و احكام و قوانین نشات گرفته از آن به كار گیریم.
از آنچه در بالا گفته شد رابطه دیدگاههای كلی در مجموعه هستی و آفرینش انسان، با مسائل اخلاقی روشن می شود و منشا پیدایش مكتبهای مختلف اخلاقی نیز همین است.
اكنون با توجه به مطالب فوق به سراغ مكاتب اخلاقی می رویم:

1- اخلاق در مكتب خداپرستان
از این دیدگاه، آفریننده همه آثار خداست. ما از سوی او هستیم و به سوی او باز می گردیم و هدف آفرینش تكامل انسان در جنبه های معنوی است و پیشرفتهای مادی تا آنجا كه راه را برای وصول به تكامل معنوی هموار می سازد نیز هدف معنوی محسوب می شود.
تكامل معنوی را می شود بدینسان معنی كرد: «قرب به خداوند و پیمودن راهی كه انسان را به صفات كمال او نزدیك می سازد».
بنابراین معیار اخلاق از این دیدگاه تمام صفات افعالی است كه انسان را برای پیمودن این راه آماده می سازد و نظام ارزش گذاری در این مكتب نیز بر محور ارزشهای والای انسانی و كمال معنوی و قرب به خداست.

2- اخلاق مادیگری
مادیها شعبی دارند شاخه های مادیگری هر كدام طبق مسلك خود اخلاق را تفسیر می كنند؛ آنها كه اصل را بر لذت و كام گرفتن از لذائذ مادی نهاده اند چیزی به نام اخلاق قبول ندارند و یا به تعبیر دیگر، اخلاق را در صفات و افعالی می دانند كه راه را برای وصول به لذت هموار سازد.
و آنها كه اصل را بر منافع شخصی و فردی نهاده اند و حتی جامعه بشری را تا آن اندازه محترم می شمرند كه در مسیر منافع شخصی آنها باشد (همان گونه كه در مكتبهای سرمایه داری غرب دیده می شود) اخلاق را به اموری تفسیر می كنند كه آنها را به منافع مادی و شخصی آنها برساند و همه چیز را در پای آن قربانی می كنند!
3- اخلاق از دیدگاه فلاسفه عقل محور
آن گروه از فلاسفه كه اصالت را برای عقل قائلند و می گویند غایت فلسفه این است كه در وجود انسان یك عالم عقلی بسازد همانند عالم عینی خارجی (صیروه الانسان عالما عقلیا مضاهیا للعالم العینی)، در مباحث اخلاقی - اخلاق را به صفات و اعمالی تفسیر می كنند كه به انسان كمك كند تا عقل بر وجود او حاكم باشد نه طبایع حیوانی و خواسته های نفسانی.

4- اخلاق در مكتب غیرگرایان!
گروه دیگر از فلاسفه كه بیشتر به جامعه می اندیشند و اصالت را برای جمع قائلند نه افراد، فعل اخلاقی را به افعالی تفسیر می كنند كه هدف غیر باشد؛ بنابراین، هر كاری كه نتیجه اش تنها به خود انسان برگردد غیر اخلاقی است و كارهائی كه هدفش دیگران باشد اخلاقی است.
5- اخلاق از دیدگاه وجدان گرایان
گروهی از فلاسفه كه اصالت را برای وجدان قائلند نه عقل، كه می توان از آنها به «وجدان گرا» تعبیر كرد و گاه به طرفداران « حسن و قبح عقلی» یاد می شوند كه در واقع منظور از آن، عقل عملی است نه عقل نظری، آنها مسائل اخلاقی را یك سلسله امور وجدانی می دانند نه عقلانی كه انسان بدون نیاز به منطق و استدلال آنها را درك می كند؛ مثلا، انسان عدالت را خوب می شمرد و ظلم را بد، ایثار و فداكاری و شجاعت را خوب می داند و خودپرستی و تجاوزگری و بخل را بد می بیند بی آن كه نیازی به استدلال عقلانی و تاثیر آنها در فرد و جامعه داشته باشد.
بنابراین، باید وجدان اخلاقی را زنده كرد و آنچه را موجب تضعیف وجدان می شوداز میان برداشت؛ سپس وجدان، قاضی خوبی برای تشخیص اخلاق خوب از بد خواهدبود.
طرفداران «حسن و قبح عقلی» گر چه دم از عقل می زنند ولی پیداست كه منظور آنها عقل وجدانی است و نه عقل استدلالی، آنها می گویند حسن احسان و قبح ظلم كه دو فعل اخلاقی می باشد بدون هیچ گونه نیاز به دلیل و برهان برای انسان سلیم النفس آشكار است، و به این ترتیب اصالت را برای وجدان قائلند.
ولی بسیاری از آنها انكار نمی كنند كه وجدان ممكن است درباره بعضی از امور ساكت باشد و ادراكی نداشته باشد، در اینجا باید دست به دامن شریعت و وحی شد تا امور اخلاقی را از غیر اخلاقی جدا سازد؛ بعلاوه اگر نسبت به آنچه عقل حاكم است تاییدی از سوی شرع باشد انسان با اطمینان بیشتری در راه آن گام می نهد.
نتیجه:
با توجه به اشاراتی كه به مهمترین مكاتب اخلاقی شد، امتیازات مكتب اخلاقی اسلام كاملا روشن است: «اساس این مكتب اخلاقی، ایمان به خداوندی است كه كمال مطلق و مطلق كمال است و فرمان او بر تمام جهان هستی جاری و ساری است و كمال انسانها در این است كه پرتوی از صفات جمال و جلال او را در خود منعكس كنند و به ذات پاكش نزدیك و نزدیكتر شوند.»
ولی این به آن معنا نیست كه صفات اخلاقی در بهبودی حال جامعه بشری و نجات انسانها از چنگا ل بدبختیها بی اثر است؛ بلكه در یك جهان بینی صحیح اسلامی عالم هستی یك واحد بهم پیوسته است، واجب الوجود قطب این دایره و ماسوای خدا همه به او وابسته و پیوسته و در عین حال با هم منسجم و در ارتباطند. بنابراین، هر چیزی كه سبب صلاح حال فرد باشد سبب صلاح حال جامعه، و هر چیز كه در صلاح جامعه مؤثر باشد در صلاح فرد نیز مؤثر است.
به تعبیر دیگر، ارزشهای اخلاقی تاثیر دوگانه دارد، هم فرد را می سازد، هم جامعه را. و آنها كه تصور می كنند همیشه مسائل اخلاقی چیزی است كه هدف در آن غیر باشد نه خویشتن، در اشتباه بزرگی هستند زیرا مصلحت این دو در واقع از هم جدا نیست و جدائی این دو از یكدیگر تنها در مقاطع محدود و كوتاه مدت است. [1]

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . اخلاق در قرآن جلد اول صفحه 61.
آيت الله مكارم شيرازي - اخلاق در قرآن، ج 1، ص 61

پرسش:
چند روش یا مکتب اخلاقی وجود دارد؟
این روشها یا مکتب ها در بحثهای نظری اخلاق است یا بحثهای عملی،یا هر دو؟

پاسخ:
با سلام خدمت کاربر محترم و دیگر عزیزان

در بحثهای نظری می توان 4 دسته کلی را در مکاتب اخلاقی بیان و معرفی کرد:
1-
اخلاق فلسفی
فلاسفه،حکمت را بر دو قسم نظری و عملی تقسیم و تفاوتشان را به دو گونه بیان کرده اند:
الف- حکمت نظری آگاهی از چیزهائی است که شایسته دانستن هستند،در حالی که حکمت عملی آگاهی از اموری است که سزاوار به کار بستن هستند.
ب- حکمت نظری علم به احوال موجوداتی است که وجودشان در اختیار آدمی نیست،حال آنکه حکمت عملی ،علم به احوال موجوداتی است که تحققشان در حیطه اختیار آدمی است و متعلق قدرت او قرار می گیرد که همان رفتارهای اختیاری جوانحی و جوارحی (قلبی و قالبی) است.

سپس فلاسفه،حکمت عملی را به سه بخش: اخلاق ،تدبیر منزل، سیاست مُدُن تقسیم کرده اند.
حکما بر آنند که خاستگاههای روحی و روحانی رفتارهای درست و نادرست دائمی یا اغلبی، هیئآت و ملکاتی هستند که در شاکله شخصیت فرد استقرار می یابند. از این ملکات با واژه «خُلق» یاد می شود که خود بر دو قسم اند:خلق نیک و خلق بد. نیز اولی را فضیلت و دومی را رذیلت نامیده اند.

نقطه عزیمت رویکرد فلسفی به باز شناسی،طبقه بندی و تحلیل فضایل و رذایل، در واقع به نگرش انسان شناختی آن باز می گردد. که در این مقام جای بحث در باب این مبانی انسان شناختی وجود ندارد.
البته در درون این رویکرد اخلاق فلسفی،رویکردهای جزئی تری نیز وجود دارد مانند: رویکرد جالینوسی - رویکرد افلاطونی - رویکرد فیثاغوری _هرمسی - رویکرد ارسطوئی.

2-
اخلاق عرفانی
از عرفان و تصوف تعاریف زیادی شده است:عبدالرزاق کاشانی تصوف را به تخلق به اخلاق الهی تعریف کرده است.
هدف این مکتب تربیت انسان کامل است. انسان کامل یا «کون جامع» که عصاره خلقت و جامع جمیع نشآت وجود و غایت آفرینش ماسواست،ویژگی هائی دارد که عبارتند از:
الف - شهود باطنی و درک حقیقت وحدت.
ب - گذار جان از عوالم ماده،مثال و عقل و بار یافتن به جوار قرب حق در نشأه لاهوت.
ج - مهرورزی انحصاری به خدای متعال.
د - تخلق به اخلاق الله و اتصاف به صفات حضرتش.
ه - خود گریزی و خود شکنی در حدّ تسلیم و فنای از ذات و صفات و افعال.

آدمی هنگامی که به دنیا می آید جز خوردن و خفتن چیزی نمی داند و نمی تواند. این بدان معناست که فقط پائین ترین تنزلات و ظاهری ترین لایه حقیقت نفس انسانی،یعنی نفس حیوانی در وی بالفعل،موثر و فعال است،ولی به مرور کودک رشد می کند و بالغ می شود و می آموزد و تدبیر می کند و می اندیشد،ساحت های دیگری از حقیقت جان او تجلی و فعلیت می یابد،هر چند اکثر مردم به فعلیت بخشیدن بیش از دو - سه مرتبه از مراتب نفس خود توفیق نمی یابند و در حدّ فعلیت نفس لوامه یا تا آستانه فعلیت نفس مطمئنه پیش می روند.

عرفا می گویند برای نیل به کمال حقیقی و سعادت نهائی باید به گوهر وجود خود که در باطنی ترین مراتب صقع نفس حضور دارد دست یافت و آن را شکوفا ساخت تا همه ظرفیت وجود آدمی به فعلیت برسد و این مهم تنها از رهگذر عبور از مراتب ظاهری و تربیت و پرورش لایه ها و مراتب باطنی وجود آدمی به دست می آید.
از این رو انسان برای تکامل جان خود باید دست به یک سفر بزند،اما نه در آفاق کیهانی که در عوالم انفسی هستی خویش،یعنی در این سفر،«سائر» با «مسیر» اتحاد دارد و مبداء و مقصد و منازل و مواقف نیز از مسافر بیرون نیست؛یعنی جملگی همان مراتب نفس سالکند.

اخلاق عرفانی بر خلاف دستگاههای دیگر ،اخلاق انسانی را در یک خط سیر برخوردار از مبداء و مقصد و منازل میان راهی مشخص ترسیم می کند که راه کمال جویی و سعادت مندیش جز با طی مسیر و حرکت مستدام ،به چنگ نمی آید و چنان چه از این زاویه به فضایل و رذائل بنگریم آنها را عناصری چند لایه می بینیم که در هر مرحله و طبقه از حرکت صعودی و عمودی سالک ،بخش گوهری تر و ناب تری از یک فضیلت رخ می نماید و در دسترس سالک قرار می گیرد.این همان ویژگی است که در مکاتب اخلاقی دیگر به چشم نمی آید.

3-
اخلاق نقلی(مأثور)
عنوان اخلاق نقلی بر مجموعه ای از تألیفات و تصنیفات اطلاق می شود که عهده دار جمع آوری روایات اخلاقی و حداکثر دسته بندی آنها هستند،کتابهایی مانند(مشکاة الانوار طبرسی،غرر الحکم آمدی)به هر حال با اندکی مسامحه می توان گفت پیش فرض مورد اتفاق نویسندگان این آثار ،وابستگی اخلاق به وحی است.

-اخلاق تلفیقی
پاره ای از مولفان اخلاق اسلامی تلاش کرده اند از ظرفیت های ممتاز هر سه مکتب فلسفی،عرفانی و نقلی در آثار خود بهره گیرند و ترکیب و تلفیقی از قابلیت های این سه پدید آورند.

موضوع قفل شده است