مقام حضرت زهرا از دیدگاه اهل سنت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مقام حضرت زهرا از دیدگاه اهل سنت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام!


مقام حضرت زهرا در کتب اهل سنت چه گونه آمده است؟؟؟؟
احادیثی مانند هر که بر فاطمه(س) غضب کند خدا به او غضب کرده یا فاطمه روح من بین دو پهلویم است و احادیث و روایاتی از این دست را دارند؟؟؟؟
ممنون...

کارشناس بحث :صدرا


باسلام و عرض ادب
با نگاهی به مجموع منابع عامه می بینیم : اکثر روایاتی که در منابع شیعی در باب فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها آمده، در کتب اهل سنت نیز با اسناد خودشان نقل شده است؛ هرچند که برخی از این روایات مورد نامهری برخی دیگر از علمای عامه شده است و به هر صورتی خواسته اند آنها را تضعیف نمایند.
در بررسی متون به این نتیجه می رسیم که از این منظر، در منابع روایی اهل سنت کسی بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله به برتری بانوی بزرگ اسلام نخواهد رسید.

اما از دید اعتقادی عوامانه(اعتقادی که مستند به هیچ دلیلی نیست) در میان رجال، برترین افراد بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ترتیب:«ابوبکر و عمر و عثمان وامام علی» اند.[1] اما در میان زنان آنچه می توان گفت این است که غالبا منزلت عایشه در میان اهل سنت اگر بالاتر از حضرت صدیقه نباشد کمتر نیز نخواهد بود؛ هرچند که چنین اعتقادی فاقد هر گونه ارزش گذاری است. البته اینگونه هم نیست که همۀ اهل سنت دارای چنین دیدگاهی بوده باشند.

در پست بعدی نمونه ای از روایات فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها در متون عامه بیان می شود.

------------------------------------------------------------

[1]. البته گروهی بی مهری را بدانجا رسانيده اند که میان امام علی علیه السلام و سایر صحابه فرقی قائل نشده اند،همچون بخاری.

بديهى است كه احاديث فراوانى در شناسايى شخصيّت حضرت فاطمه زهرا عليها السلام‏، و منزلت و شؤونات آن حضرت در پيشگاه خدا و رسولش‏ صلّى اللَّه عليه وآله‏ وجود دارد، تا جايى كه بزرگانى از شيعه و سنّى، به منظور جمع‏آورى آن‏ها، كتاب‏هاى جداگانه‏اى را سامان داده‏اند.ما در اینجا نمونه ای از روایات معتبر اهل سنت را با عناوین ذیل بررسی می کنیم:

الف) فاطمه علیها السلام سرور بانوان.
ب)فاطمه علیها السلام پارۀ تن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله.

ج) خشم و خشنودى فاطمه عليها السلام، خشم و خشنودى خداست‏.
د) راستگوترين فرد پس از پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه وآله‏.
ه) استقبال پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه وآله از فاطمه زهرا عليها السلام‏.
و)فاطمه علیها اسلام محبوبترین بانو.

----------------------------------

الف)فاطمه عليها السلام، سرور بانوان‏
در حديثى كه از پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه وآله‏ نقل شده است، که آنحضرت فرمودند:
«فاطمة سيّدة نساء أهل الجنّه»[1]؛فاطمه سرور بانوان بهشتيان است.
اين حديث با تعابير ديگرى نيز از آن حضرت‏ صلّى اللَّه عليه وآله‏ نقل شده است؛ مثلًا: در سخنى مى‏فرمايد:
«فاطمة سيّدة نساء هذه الأُمّه»[2]؛فاطمه سرور بانوان اين امّت است.
در تعبير ديگرى مى‏فرمايد:
«فاطمة سيّدة نساء المؤمنين»[3]؛فاطمه سرور بانوان مؤمن است.
در سخن ديگرى فرمودند:
«فاطمة سيّدة نساء العالمين»[4]؛فاطمه سرور بانوان جهانيان است.

---------------------------------

ب)فاطمه عليها السلام، پاره تن پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه وآله‏
در حديث ديگرى كه در منابع معتبر شيعه و سنّى آمده است، پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه وآله‏ مى‏فرمايد:
«فاطمة بضعة منّي من أغضبها أغضبني»؛[5]فاطمه، پاره تن من است؛ هر كس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است».

در تعبير ديگرى پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه وآله‏ فرمودند:
«فاطمة بضعة منّي يريبني ما أرابها و يؤذيني ما آذاها»[6]؛فاطمه، پاره تن من است؛ مرا آشفته مى‏كند، هر آن‏چه او را آشفته كند و مرا ناراحت مى‏سازد، هر چه كه او را ناراحت كند.

در صحيح‏ مُسلم آمده است كه پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه وآله‏ فرمود:
«إنّما فاطمة بضعة منّي يؤذيني ما آذاها»؛[7]به طور حتم، فاطمه، پاره تن من است؛ آن‏چه كه او را بيازارد، مرا مى‏آزارد.

احمد بن حنبل نیز در المسند نقل مى‏كند كه پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه وآله‏ فرمود:
«إنّما فاطمة بضعة منّي يؤذيني ما آذاها وينصبني ما أنصبها»؛[8]بى‏ترديد، فاطمه، پاره تن من است؛ آن‏چه كه او را بيازارد، مرا مى‏آزارد و آن‏چه كه او را اندوهگين سازد، مرا اندوهگين مى‏كند.

همين حديث را تِرمذى نيز در كتاب‏ صحيح‏ خود نقل كرده است[9]‏ . حاكم نيشابورى نيز پس از نقل اين حديث در المستدرك‏ مى‏گويد:اين حديث بر مبناى بُخارى و مُسلم، صحيح است.[10]

احمد بن حنبل در جاى ديگرى از كتاب‏ «مسند» اين گونه نقل مى‏كند كه پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه وآله‏ فرمود:«فاطمة بضعة منّي يقبضني ما يقبضها و يبسطني ما يبسطها»؛[11]فاطمه، پاره تن من است؛ آن‏چه كه او را اندوهگين كند، مرا اندوهگين مى‏كند و آن‏چه كه او را شاد كند، مرا شاد مى‏كند.همين تعبير در المستدرك‏ و ديگر منابع نيز آمده است و حاكم نيشابورى در ذيل آن مى‏گويد:اسناد آن، صحيح است.[12]

ادامه دارد.

:Gol:----------------------------------------------------------------:Gol:

[1].صحیح البخاری، باب مناقب المهاجرین و فضلهم، ج4،ص209.

[2].المستدرک، حاکم نیشابوری، ج4،ص47.ح6837.

[3].شرح احقاق الحق، ج10،ص103.

[4].مصنف ابن ابی شیبة،ج12،ص127.

[5]. صحيح البخارى،ج4،ص210، كتاب بدء الخلق، باب مناقب قرابة الرسول و منقبة فاطمه عليها السلام.

[6].سنن النسائی،ج5،ص97.

[7]. صحيح مُسلم:ج7،ص141،ح:6461 ، باب فضايل فاطمه عليها السلام.

[8].مسند احمد، ح:16168.«تعليق شعيب الأرنؤوط : إسناده صحيح على شرط الشيخين».

[9].سنن الترمذی، باب فضل فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله، ح:3869.« قال أبو عيسى هذا حديث حسن صحيح».

[=Calibri][10].المستدرک علی الصحیحین،ج3،ص173، ح:4751.« هذا حديث صحيح على شرط الشيخين و لم يخرجاه».

[11].المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ح:4747.
همچنین سیوطی در کتاب جامع الاحادیث این احادیث قریب به این معنا را آورده:
«8941 - إنما فاطمة بضعة منى فمن أغضبها أغضبنى (ابن أبى شيبة عن محمد بن على مرسلاً) أخرجه ابن أبى شيبة (6/388 ، رقم 32269) .

8942 - إنما فاطمة بضعة منى يؤذينى ما أذاها وينصبنى ما أنصبها (أحمد ، وابن منيع ، والترمذى - حسن صحيح - والطبرانى ، والحاكم ، والضياء عن عبد الله بن الزبير)،أخرجه أحمد (4/5 ، رقم 16168) ، والترمذى (5/698 ، رقم 3869) ، والطبرانى (22/405 ، رقم 1013) ، والحاكم (3/173 ، رقم 4751) .

8943 - إنما فاطمة شجنة منى يبسطنى ما يبسطها ويقبضنى ما يقبضها (الحاكم ، والطبرانى عن المسور)».

[=Calibri][12].المستدرک علی الصحیحین، ح4747.«هذا حديث صحيح الإسناد و لم يخرجاه ، تعليق الذهبي قي التلخيص : صحيح».

خشم و خشنودى فاطمه عليها السلام، خشم و خشنودى خداست‏

در حديث زيبايى، پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه وآله‏، دختر گرامى خود را اين گونه توصيف مى‏نمايد:
«إن الله يغضب لغضبك و يرضى لرضاك»؛[1]خداوند به خشم فاطمه، خشمگين و به خشنودى او، خشنود مى‏گردد.
اين حديث را در كتاب‏هاى: المستدرك‏، الإصابة‏ و تهذيب التهذيب‏ مى‏توانيد بيابيد. ابو نعیم اصفهانی روایت را اینگونه نقل نموده:« إن الله عز وجل ليغضب لغضبك ، ويرضى لرضاك ».[2]
متقی هندی نیز در كنز العمّال‏ روایت را اینگونه نقل نموده است:«إن الله عز وجل ليغضب لغضب فاطمة ويرضى لرضاها. الديلمي عن علي».[3]

راستگوترين فرد پس از پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه وآله‏

عايشه در مورد شخصيّت والاى حضرت فاطمه زهرا عليها السلام‏ لب به سخن گشوده و مى‏گويد:
«ما رأيت أحداً كان أصدق لهجة منها غير أبيها»؛هيچ شخصى را راستگوتر از فاطمه، جز پدرش نديدم».
حاكم نيشابورى اين روايت را در المستدرك‏ آورده است و در ذيل آن مى‏گويد: اين روايت بر مبناى بُخارى و مُسلم، صحيح است و ذهبى نيز بر صحّت آنرا طبق شرط مسلم تصریح می نماید ؛ همچنين اين حديث در كتاب‏هاى‏ الإستيعاب‏ و حلية الأولياء نيز آمده است.[4]

فاطمه علیهالسلام محبوب‏ترين بانو
طَبَرانى روايت مى‏كند و مى‏گويد: پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه وآله‏ به امام علی ‏عليه السلام‏ فرمود:«فاطمة أحبّ إليّ منك وأنت أعزّ عليّ منها»؛فاطمه نزد من محبوب‏تر از توست، و تو در نزد من، از او عزيزترى».
هيثمى نیز پس از آن كه اين روايت را در مجمع الزوائد نقل مى‏كند، مى‏گويد: رجال اين حديث، رجال صحيح اند.

------------------------------------------------

[1]. المستدرک علی الصحیحین، ج3،ص167،ح4730؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر العسقلانی، ج12،ص392، من اسمها فاطمة؛الاصابة،ابن حجر العسقلانی، ج8،ص266؛ ینابیع المودة،القندوزی، ج2،ص59.

[2].معرفة الصحابة، ابو نعیم الاصبهانی، ج22، ص206، ح:6704.

[3].کنز العمال، المتقی الهندی، ح:34237.

[4].المستدرک علی الصحیحین، ج3،ص175،ح:4756؛ حلیة الاولیاء، ابونعیم الاصبهانی، ج2،ص41؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج4،ص1896.

نگاهى به گفتارهاى علماى اهل سنّت‏

اين احاديث از مصادر مهمّ اهل سنّت و با اسنادى كه نزد آن‏ها صحيح است، گزينش شد؛ البتّه در دلالت آن‏ها نيز هيچ گونه مناقشه‏اى راه ندارد.
با توجه به این روایات بزرگانی از محدّثانِ حافظ و علماى اهل سنّت معتقدند كه حضرت زهرا عليها السلام‏ از خليفه اول و دوم، برتر است.
حتّى برخى از آن‏ها با استدلال به دلالت اين احاديث، به ويژه حديثى كه از پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه وآله‏ نقل شده است كه حضرتش فرمود: «فاطمة بضعة منّي»، فاطمه‏ عليها السلام‏ را از همه خلفاى چهارگانه نيز برتر شمرده‏اند و دليل آن‏ها، فقط همين احاديثى است كه بيان كرديم.

«مناوی» در كتاب‏ فيض القدير و در شرح حديث‏ «فاطمة بضعة منّي» مطلبى را از «سُهيلى»- از بزرگان علماى حافظ اهل‏ سنّت‏ كه سيره ابن هُشام و كتاب‏هاى ديگرى را شرح كرده است- مى‏آورَد و مى‏گويد:
«استدلّ به السهيليّ على‏ أنّ من سبّها كفر، لأنّه يغضبه وأنّها أفضل من الشيخين»؛سُهيلى، طبق اين روايت، بر كفر كسى كه به فاطمه دشنام دهد، استدلال مى‏كند. و مى‏گويد: هر كس او را دشنام دهد، رسول خدا صلّى اللَّه عليه وآله‏ را به خشم آورده است و فاطمه‏ عليها السلام‏ برتر از ابوبكر و عمر است.
پس آزار فاطمه‏ عليها السلام‏ نيز موجب كفر است، چون بى‏ترديد، آزار فاطمه‏ عليها السلام‏، رسول خدا صلّى اللَّه عليه وآله‏ را به خشم مى‏آورَد.

مَنّاوى در ادامه مى‏گويد:

«قال ابن حجر: وفيه- أي‏في هذا الحديث- تحريم أذى‏ من يتأذّى‏ المصطفى‏ بأذيّته، فكلّ من وقع منه في حقّ فاطمة شي‏ء فتأذّت به فالنبيّ‏ (صلّى اللَّه عليه وآله) يتأذّى‏ به بشهادة هذا الخبر، ولا شي‏ء أعظم من إدخال الأذى‏ عليها في ولدها، ولهذا عرف بالاستقراء معاجلة من تعاطى‏ بالعقوبة بالدنيا ولعذاب الآخرة أشد»؛ابن حجر گويد: در اين حديث، تحريم آزار كسى است كه با آزار او، رسول خدا صلّى اللَّه عليه وآله‏ مورد آزار قرار مى‏گيرد. بنا بر اين، هر كوتاهى و آزارى كه در حقّ فاطمه‏ عليها السلام‏ واقع شود و او را آزار دهد، به گواهى اين حديث، رسول خدا صلّى اللَّه عليه وآله‏ را مورد آزار قرار داده است و چيزى فاطمه‏ عليها السلام‏ را بيش از آن نمى‏آزارد كه فرزندانش را بيازارند. به همين دليل، با استقراء به دست مى‏آيد: كسى كه چنين كند، به زودى در دنيا كيفر خود را خواهد ديد و البتّه عذاب جهان آخرت شديدتر خواهد بود.

از اين رو، اين حديث، حكم به حرمت آزار فاطمه‏ عليها السلام‏ مى‏نمايد، چرا كه او، پاره تن رسول خدا صلّى اللَّه عليه وآله‏ است؛ بلكه- آن سان كه گذشت- آزار او، موجب كفرورزى است.

سپس مَنّاوى مى‏افزايد:
«قال السُبكي: الّذي نختاره وندين اللَّه به أنّ فاطمة أفضل من خديجة ثمّ عائشه. قال شهاب الدين ابن حجر: ولوضوح ما قاله السُبكي تبعه عليه المحقّقون ...وذكر العَلَم العراقي: إنّ فاطمة وأخاها إبراهيم أفضل من الخلفاء الأربعة باتّفاق»؛[1] سُبكى گويد: آن‏چه ما اختيار مى‏كنيم و در برابر خداوند، آن را بر گردن مى‏گيريم، اين است كه فاطمه‏ عليها السلام‏ برتر از خديجه و عايشه است.
شهاب الدين ابن حجر گويد: به دليل روشنى سخنِ سُبكى، محقّقان و پژوهشگرانِ پس از او، در اين نظر از او پيروى كرده‏اند.
علم الدين عراقى گويد: فاطمه و برادرش ابراهيم- به اتّفاق علما- از خلفاى چهارگانه برتراند».

بنا بر اين، بين ما و اهل سنّت در اين كه فاطمه‏ عليها السلام‏ از ابوبكر و عمر برتر است و آزار او موجب دخول در آتش است، هيچ اختلافى مشاهده نمى‏شود. [2]

با این حال جای سوال است که چگونه برخی از اهل سنت دیگران را بر آن حضرت مقدم می دارند؟

[=Calibri][1] . فيض القدير فى شرح الجامع الصغير،عبدالرؤوف المناوی، ج4،ص555، دارالکتب العلمیة.

[=Calibri][2] .برای مطالعه بیشتر به کتاب:مظلومیت برترین بانو، آیت الله سید علی میلانی مراجعه نمائید.

برادر گرامی من
فاطمه زهرا (س ع) و عایشه -رض- هر دو روی سر ما جای دارند و هرکس را که دیدی به آنها بی احترامی کرده شک نکن که از کفار است

ohfreedom;283681 نوشت:
برادر گرامی من
فاطمه زهرا (س ع) و عایشه -رض- هر دو روی سر ما جای دارند و هرکس را که دیدی به آنها بی احترامی کرده شک نکن که از کفار است

سلام
درموردخانم محترم دوم فعلابحثی ندارم اگرچه درذهنمان این سوال وجودداردکه چرااوکه درسرشماجادارد،باخلیفه چهارم(درنظرشما)وخلیفه بلافصل رسول خداوامام المتقین(درواقع و درقول رسول الله)جنگید؟نمیشودکه هردوطرف جنگ درسرشماجاداشته باشدوآنوقت درحالی که دچارتناقض آشکارید،مارامتهم به تناقض گویی و..کنید.
امادرموردسیده زنان عالم حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها آیامیتوانیدبفرماییدچراقبرشان مخفی است وچراشبانه مخفیانه بدون اطلاع ابوبکروعمروبسیاری ازصحابه دفن شدند؟آیاخانم به کسی غضبناک بودوازکسی قهربود؟وچرا؟

ودربالاان شاالله مطالعه فرمودید،درروایات صحیح ویاحسن خودتان (والبته اضافه بفرماییدبه آن روایات متقن وبدون اندکی شک وشبهه شیعه را)که غضب سیده بانوان عالم ،فاطمه زهرا(س)مساوی یابفرماییدموجب غضب الله ورسول اوست.

رعد;283693 نوشت:
درموردخانم محترم دوم فعلابحثی ندارم اگرچه درذهنمان این سوال وجودداردکه چرااوکه درسرشماجادارد،باخلیفه چهارم(درنظرشما)وخلیفه بلافصل رسول خداوامام المتقین(درواقع و درقول رسول الله)جنگید؟نمیشودکه هردوطرف جنگ درسرشماجاداشته باشدوآنوقت درحالی که دچارتناقض آشکارید،مارامتهم به تناقض گویی و..کنید.

تایپکی ایجاد کنید در مورد جنگ جمل تا در آنجا بررسی کنیم که داستان اصلی چه بوده و آیا اصلا صحت آن به مانند روایت شیعه هست یا خبر؟؟؟

رعد;283693 نوشت:
امادرموردسیده زنان عالم حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها آیامیتوانیدبفرماییدچراقبر شان مخفی است وچراشبانه مخفیانه بدون اطلاع ابوبکروعمروبسیاری ازصحابه دفن شدند؟آیاخانم به کسی غضبناک بودوازکسی قهربود؟وچرا؟

و اما یادتان رفته که همسر ابوبکر صدیق پیکر مبارک ایشان را غسل داده؟؟؟
به قول شما بدون اطلاع بسیاری از صحابه...
خوب با ابوبکر و عمر مشکل داشت (به روایت شما)
چرا بدون اطلاع دیگر صحابه دفن شدند؟
حتما مشکل چیز دیگری بوده...
به نظر شما ابوبکر و عمر جرات داشتند به پیکر پاک حضرت فاطمه توهین کنند و به اعقاد شما چسد دختر رسول الله را از قبر خارج کنند؟
شاید مردم هم فقط تماشا می کردند؟؟؟ بدون واکنش؟؟؟
حالا بگوئید پس چرا به خانه ایشان حمله کردند؟؟؟
بروید و اسنادتان را بررسی کنید...
حمله کردند و کشتند و بعد داماد حضرت علی شدند؟؟؟

ohfreedom;283729 نوشت:

یادتان رفته که همسر ابوبکر صدیق پیکر مبارک ایشان را غسل داده؟؟؟
به قول شما بدون اطلاع بسیاری از صحابه...
خوب با ابوبکر و عمر مشکل داشت (به روایت شما)
چرا بدون اطلاع دیگر صحابه دفن شدند؟
حتما مشکل چیز دیگری بوده...
به نظر شما ابوبکر و عمر جرات داشتند به پیکر پاک حضرت فاطمه توهین کنند و به اعقاد شما چسد دختر رسول الله را از قبر خارج کنند؟
شاید مردم هم فقط تماشا می کردند؟؟؟ بدون واکنش؟؟؟
حالا بگوئید پس چرا به خانه ایشان حمله کردند؟؟؟
بروید و اسنادتان را بررسی کنید...
حمله کردند و کشتند و بعد داماد حضرت علی شدند؟؟؟

برادر عزیز حتما می دانید که در مباحث علمی بدون سند حرف زدن اگرچه بسیار راحت است اما هیچ ارزشی ندارد

ohfreedom;283729 نوشت:

به قول شما بدون اطلاع بسیاری از صحابه...
خوب با ابوبکر و عمر مشکل داشت (به روایت شما)
چرا بدون اطلاع دیگر صحابه دفن شدند؟
حتما مشکل چیز دیگری بوده...

اگر می خواهید قضیه خشم و غضب حضرت زهرا س از شیخین و برخی صحابه دیگر که در حمله به بیت آن حضرت شرکت داشتند را کتمان نمایید ، بهترین راه برای این کار ، حذف اخبار مرتبط با این قضیه در صحیح بخاری و سایر کتب معتبرتان است

اسناد زیادی در منابع معتبر شیعه و سنی موجود است که ثابت می کنند در ماجرای فرمان خلیفه اول مبنی بر هجوم به بیت حضرت زهرا س توسط خلیفه دوم و برخی صحابه دیگر ، که منجر به آزار و اذیت فراوان حضرت زهرا س و امیر المومنین ع و حسنین ع شد ، حضرت زهرا س از ابوبکر خشمگین و غضبناک شده و تا اخر عمر نیز از ایشان ناراضی بودند و با همین حالت هم از دنیا رفتند .

نکته 1 : قبل از بررسی اسناد به یاد داشته باشید که به دلیل وجود چاپها و نسخه های مختلف و متعدد از هر کتاب احتمال اینکه آدرسهای ارجاعی کمی تغییر کرده باشند وجود دارد و این امر یک امر کاملا طبیعی است که در هر ارجاعی پدید می آید . پس در هر مراجعه لازم است صفحات قبل و بعد از ادرس مذکور نیز بررسی شوند .

نکته 2 : در مراجعه به برخی کتب گاهی پس از بررسی صفحات ماقبل و مابعد ادرس نیز مطلب مورد نظر یافت نمی شود و این مساله به دلیل حذف ان مطلب از چاپهای جدید است که شما با مراجعه به نسخ قدیمی تر ان مطلب را خواهید یافت .

سند شماره 1 :

فاطمه بر ابوبکر خشمگین شد و با او قطع رابطه کرد که این قطع رابطه و دوری وی تا وفاتش ادامه یافت .1

سند شماره 2 :

در ماجرای غصب فدک ، فاطمه با ابوبکر قطع رابطه کرد ، پس با او سخن نگفت تا از دنیا رفت .2

سند شماره 3 :

( در ماجرای اختلافات مالی و برخورد با واکنش ناعادلانه خلیفه در جریان غصب فدک ) فاطمه بر ابوبکر خشمگین شد لذا با او قطع رابطه کرد و با او سخن نگفت تا از دنیا رفت ..... 3

( جهت اشنایی با منابعی که این اسناد را نقل نموده اند به کتالهای جوامع حدیثی اهل سنت تالیف دکتر مجید عارف - منابع تاریخ اسلام تالیف رسول جعفریان - علم التاریخ و مناهج المورخین تالیف صائب عبد الحمید رجوع نمایید ) در پاورقی نیز اسناد دیگری بیان شده است

منابع :

1- صحیح بخاری حدیث 2862 و مسند احمد بن حنبل ح 25
2- صحیح بخاری ح 6230 و تاریخ مدینه 1/197
3- صحیح بخاری ح 3913 و صحیح مسلم ح 3304
برخی دیگر از اسناد در این زمینه عبارتند از جامع الاصول ابن اثیر 10/386 و تاریخ اسلام ذهبی ص21 و مشکل الاثار طحاوی 1/47و48 و سنن بیهقی 6/300 و صحیح ابن حبان 11/152و153

ذکر اسنادی که استمرار غضب حضرت زهرا س را بر خلفا بعد از جریان غصب فدک و هجوم به بیت ان حضرت تا اخر عمر نشان می دهند :

وصیت حضرت زهرا س به خاکسپاری شبانه و مخفی نگه داشتن مزار وی به روشنی بیانگر خشم پایدار ان حضرت بر خلفا و هواداران ایشان است

سند شماره 1 :

چون فاطمه س از دنیا رفت ، علی وی را شبانه دفن نمود و به ابوبکر خبر نداد و خودش بر جنازه او نماز گزارد 1

سند شماره 2 :

همانا علی ، فاطمه را شبانه به خاک سپرد و ابوبکر و عمر از مرگ وی آگاه نشدند .2

سند شماره 3 :

فاطمه س وصیت نمود که شبانه دفن شود و حضرت علی ع وی را طبق وصیت فاطمه این چنین به خاک سپرد .3

سند شماره 4 :

ابن ابی الحدید که خود از مدافعان سر سخت خلفاست در ارزیابی این نقلها می نویسد :
انچه از نظر من صحیح است این است که فاطمه س از دنیا رفت در حالی که بر ابوبکر و عمر خشمگین بود و وصیت نمود که ان دو بر جنازه اش نماز نخوانند . روایات مستفیضه که در حد تواتر است دلالت می کنند که ایشان وصیت نمود که او را شبانه دفن کنند . برای ان که ان دو نفر ( ابوبکر و عمر ) بر او نماز نخوانند و بر این وصیت تاکید کرده و بر انجام ان پیمان گرفت .

از امام صادق ع پرسیدند چرا ان حضرت را شبانه دفن کرده و در روز به خاک نسپردند ؟
امام ع فرمود : برای اینکه ان دو عرب جاهلی بر جنازه اش نماز نخوانند .5
حال این فرمایش امام صادق ع را در کنار حدیث نبوی مشهوری که در پست اول بدان اشاره کردیم( یعنی هر کس امام زمان و عصر خود را نشناسد به
مرگ جاهلیت مرده است ) قرار دهید . سپس خود نتیجه گیری کنید که چه کسی به مرگ جاهلیت مرده است ؟
اری خلفا هرگز امام واقعی عصر خود را نشناختند لذا مصداق واقعی این حدیث شدند که در کلام امام صادق نیز بدان اشاره شده است .

منابع :
1- صحیح بخاری ح 3913 و صحیح مسلم ح 3304
2- انساب الاشراف بلاذری 1/405
3- تهذیب الاسماء و اللغات نووی 2/352
4- شرح نهج البلاغه 6/50
5- علل الشرایع صدوق ص 185

سوال :
چرا اهل سنت تلاش می کنند تا این مساله را کتمان یا توجیه نمایند و به هیچ وجه حاضر به پذیرش ان نیستند ؟

جواب :
اهمیت این مبحث از ان جهت است که اگر چنین مطلبی ( خشم حضرت زهرا س از ابوبکر ) ثابت شود ، به ضمیمه روایاتی که از پیامبر اکرم ص در شان فاطمه س نقل شده
( مثل : فاطمه پاره تن من است ، هر کس او را بیازارد مرا آزرده است و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است ،
و نیز خداوند از خشم و غضب فاطمه به خشم می اید و از خشنودی او خشنود می شود ،
و نیز فاطمه سرور زنان اهل بهشت و سرور زنان هر دو جهان است
و نیز ملعون است ، ملعون هر کس فاطمه را بیازارد ، حقش را غصب کند و .... )

چند امر مهم روشن می گردد :

1- کسی که فاطمه س را غضبناک کند ، خدا را غضبناک نموده و مصداق لعنت خدا در دنیا و اخرت است و عذاب الهی نیز در انتظار اوست ( همانگونه که ایه 27 سوره احزاب بدین امر تصریح دارد )

2- بطلان مکتب خلفا ( اگر ثابت شود که فاطمه از خلفا غضبناک بوده و به دنبال ان خدا نیز از ایشان غضبناک بوده ، پس به راحتی می توان بطلان مکتب خلفا را ثابت نمود چرا که ممکن نیست خدای تعالی ( طبق ایه 27 احزاب ) از کسی غضبناک و خشمگین شود ، به او وعده عذاب دهد ، او را در دنیا و اخرت لعنت کند ولی در عین حال به جانشینی او به جای پیامبرش و مکتبی که اورده راضی باشد چرا که غضب و رضایت دو امر متضاد هستند و اصلا با هم قابل جمع نیستند .

3- اگر کسی به درجه ای رسیده که سید زنان بهشتی است و خداوند از رضایت او راضی شده و از خشم او خشمگین می شود ، پس مطمئنا باید اعمال و رفتار او مطابق با خواسته خدا و پیامبرش باشد و گرنه ممکن نیست ، خشم و خشنودی کسی با خشم و خشنودی خداوند مساوی باشد ولی خدای متعال از برخی اعمال وی ناراضی باشد . حال می گوییم یکی از اعمال حضرت زهرا س این بود که هرگز تا پایان عمر با ابوبکر بیعت نکرد ، با این وجود ایا می توان گفت با این همه تاکیدات پیامبر مبنی بر اینکه هر کس امام زمانش را نشناسد ( و با او بیعت نکند ) به مرگ جاهلیت مرده ، حضرت زهرا س بدون بیعت با امام خود از دنیا رفت ؟ و اگر نمی توان چنین ادعایی کرد ، لذ ا ثابت می شود که امام وی همان امیر المومنین ع بود که بارها و بارها رسول خدا صدر روز انذار و غدیر و ... وی را به امامت بعد از خود معرفی نموده بود و حضرت زهرا س نیز او را شناخت و با او بیعت نمود . و اگر اینگونه باشد ، طبق روایاتی که در ابتدا ذکر کردیم ، میتوان گفت خدا هم از این عمل فاطمه راضی بود و از خلافت ابوبکر ناراضی . چرا که بارها گفته ایم که
ان الله یغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها
فاطمه ابه اینکه امیر المومنین ع امام او باشد راضی شد و از اینکه ابوبکر جای او را بگیرد ناراحت شده و به خشم امد و به همین دلیل بود که هرگز با وی بیعت نکرد ، و وصیت کرد که شبانه بر وی نماز خوانند ، شبانه تشییعش کنند و شبانه به خاکش سپارند و از محل دفنش کسی را اگاه ننمایند . و خدا هم به رضایت او راضی شده و از خشم او خشمگین شد .

به نقل از انجمن ذی طوی

ohfreedom;283681 نوشت:
برادر گرامی من فاطمه زهرا (س ع) و عایشه -رض- هر دو روی سر ما جای دارند و هرکس را که دیدی به آنها بی احترامی کرده شک نکن که از کفار است

ابن تیمیه ملعون می گوید در حضرت زهرا (سلام الله علیها) ـ نستجير باللّه ـ شعبه اى از نفاق وجود داشت . رجوع شود
ایا قبول داری که او کافر است
در منابع شما آمده که ابوبکر گفت کاش به خانه حضرت زهرا حمله نکرده بودم
ایا حمله به خانه حضرت زهرا جسارت نیست؟ و اگر هست تکلیف ایمان اولین مومنتان چه می شود
به منهاج السنه ، ج ۴ ، ص ۲۴۵.

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا ابا صالح المهدی(عج)

[=arial black]یا فاتح خیبر مددی کن

ohfreedom;283681 نوشت:
برادر گرامی من
فاطمه زهرا (س ع) و عایشه -رض- هر دو روی سر ما جای دارند و هرکس را که دیدی به آنها بی احترامی کرده شک نکن که از کفار است

[=Arial Black]خوب دوستان این آقای به ظاهر محترم اقرار کرد هرکس به حضرت زهرا(س) بی احترامی کند شک نکنید از کفار است

[=Arial Black]پس به زبون خودش ابن تیمه را از کفار خطاب کرد

[=Arial Black]ابن تیمه ای که برای ایشون پدر معنوی حساب می شود

[=Arial Black]خیلی درد دارد تا این مباحث رو نقل کنم اما چه کنم که برای اثبات کفر این جماعت بناچار:

[=Arial Black]همون طوری که کاربر پنج تن که از ولایت پذیران مولا علی(ع) هستند اشاره کردند:
[=Arial Black]

پنج تن;283777 نوشت:
ابن تیمیه ملعون می گوید در حضرت زهرا (سلام الله علیها) ـ نستجير باللّه ـ شعبه اى از نفاق وجود داشت . رجوع شود
ایا قبول داری که او کافر است
در منابع شما آمده که ابوبکر گفت کاش به خانه حضرت زهرا حمله نکرده بودم
ایا حمله به خانه حضرت زهرا جسارت نیست؟ و اگر هست تکلیف ایمان اولین مومنتان چه می شود
به منهاج السنه ، ج ۴ ، ص ۲۴۵.

[=Arial Black]به متن زیر هم دقت کنید:
[=Arial Black]
[=Arial Black]استاد حسن سقّاف از دانشمندان معاصر اردنى در كتاب خود «التنبّيه والردّ على معتقد قِدَم العالم والحدّ» مى نويسد :

[=Arial Black]ابن تيميّة يحتجّ كثير من الناس بكلامه ، ويسمّيه بعضهم «شيخ الاسلام» ، وهو ناصبيّ، عدوّ لعليّ(عليه السلام)، واتّهم فاطمة(عليها السلام) بأنّ فيها شعبة من النفاق.

[=Arial Black]التنبيه والردّ ، ص 7 .

[=Arial Black]برخى از مردم به كلام ابن تيميّه استدلال مي‌كنند و به او شيخ الاسلام مى گويند

[=Arial Black](یعنی دقیقا مثل همین ohfreedomکه ازابن تیمه حمایت می کند)

[=Arial Black]؛ با اين كه وى ناصبى و دشمن امير المؤمنين (عليه السلام) است ، و به ساحت حضرت صدّيقه طاهره(س) جسارت كرده و مى گويد:

[=Arial Black]در او ـ نستجير باللّه ـ شعبه اى از نفاق وجود داشت .

[=Arial Black]رجوع شود به منهاج السنة ، ج 4 ، ص 245.

[=Arial Black]در حالي كه به اتفاق شيعه و سني ، پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم ، حضرت زهرا(س) را «سيدة نساء العالمين » معرفي كرده است .

[=Arial Black]بخاري مي‌نويسند كه

[=Arial Black]پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم خطاب به حضرت صديقه طاهره(س) فرمود :

[=Arial Black]اما ترضين ان تكوني سيدة نساء أهل الجنة أو نساء المؤمنين .

[=Arial Black]صحيح البخاري - البخاري - ج 4 - ص 183

[=Arial Black]آيا اين تو را خوشنود نمي کند که سرور زنان اهل بهشت يا سرور زنان مومنين باشي ؟
[=Arial Black]و در جاي ديگر مي‌نويسد كه پيامبر(ص) فرمود :

[=Arial Black]وقال النبي صلى الله عليه وسلم فاطمة سيدة نساء أهل الجنة .

[=Arial Black]صحيح البخاري - البخاري - ج 4 - ص 219 .

[=Arial Black]و رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرموده اند : فاطمه سرور زنان اهل بهشت است .

[=Arial Black]آيا امكان دارد كه سيده زنان مؤمنان ، منافق باشد ؟ ! نعوذ بالله

[=Arial Black]ابن تيميه نه تنها به حضرت زهرا سلام الله عليها اهانت كرده ؛ بلكه در بسياري از موارد فضائل آن حضرت را كه مورد اتفاق شيعه و سني است ، انكار نموده است .

[=Arial Black]وي در منهاج السنة مي‌نويسد :

[=Arial Black]وأما قوله : ورووا جميعا أن النبي صلى الله عليه وسلم قال : يا فاطمة، إن الله يغضب لغضبك ويرضى لرضاك . فهذا كذب منه ، ما رووا هذا عن النبي صلى الله عليه وسلم ، ولا يعرف هذا في شئ من كتب الحديث المعروفة ، ولا له إسناد معروف عن النبي صلى الله عليه وسلم، لا صحيح ولا حسن .

[=Arial Black]منهاج السنة 4 / 248 .

[=Arial Black]اما اين كه وي (علامه حلي) گفته است :
[=Arial Black]تمامي محدثان نقل كرده‌اند كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم فرمود :
[=Arial Black]"اي فاطمه ! خداوند عزّ و جلّ براى خشم فاطمه غضب مى‏كند و به رضايتش خشنود مى‏گردد " دروغ است و از پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم نقل نكرده‌اند و نمي‌شناسم كتابي از كتاب‌هاي معروف حديثي كه آن را آورده باشد ، سند معروفي از پيامبر(ص) ندارد ، نه سند صحيح و نه سند حسن .

[=Arial Black]در حالي كه عده‌ي بسياري از علماي اهل سنت اين روايت را با سند صحيح نقل كرده‌اند ؛ از جمله حاكم نيشابوري در مسندش مي‌نويسد :

[=Arial Black]عن على رضى اللّه عنه قال:
[=Arial Black]قال رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله وسلم لفاطمة: «إنّ اللّه يغضب لغضبك، ويرضى لرضاك.

[=Arial Black]علي عليه السلام نقل كرده است كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم خطاب به حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود : به درستي كه خداوند عزّ و جلّ براى خشم فاطمه غضب مى‏كند و به رضايتش خشنود مى‏گردد .

[=Arial Black]حاكم نيشابوري بعد از نقل حديث مي‌گويد :

[=Arial Black]هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه .
[=Arial Black]المستدرك ، ج3 ،‌ ص153 .

[=Arial Black]اين حديث طبق شرائط بخاري و مسلم صحيح است ؛ ولي آن‌ها نقل نكرده‌اند .

[=Arial Black]هيثمي نيز بعد از نقل حديث مي‌گويد :

[=Arial Black]وإسناده حسن .
[=Arial Black]مجمع الزوائد ، ج9 ، ص 203 .

[=Arial Black]و نيز بسياري از بزرگان اهل سنت اين روايت را در كتاب‌هاي خودشان نقل كرده‌اند از جمله :

[=Arial Black]الآحاد والمثاني الضحاك: 363/5،
[=Arial Black]المعجم الكبير للطبراني: 108/1، 401/22،
[=Arial Black]أسد الغابة :522/5،
[=Arial Black]ذيل تاريخ بغداد: 140/2، 141/2
[=Arial Black]، تهذيب الكمال: 35 / 250،
[=Arial Black]ترجمة فاطمة عليها السلام، ميزان الاعتدال :492/2،
[=Arial Black]الإصابة: 265/8،
[=Arial Black]تهذيب التهذيب: 392/12، (441/12)،
[=Arial Black]تاريخ مدينة دمشق : 156/3،
[=Arial Black]الخصائص الكبرى للسيوطي: 2 / 265،
[=Arial Black]سبل الهدى والرشاد للصالحي الشامي: 11/ 44،
[=Arial Black]الذرية الطاهرة النبوية للدولابي: 119،
[=Arial Black]نظم درر السمطين للزرندي الحنفي: 178، كنز العمال 12 / 111 رقم 34238 .

[=Arial Black]حال ببينيد كه چه كسي دروغ‌گو است ؟ آيا ابن تيمه اين كتاب‌ها را نخوانده است ، يا به خاطر بغض و كينه‌اي كه نسبت به فاطمه زهرا سلام الله عليها داشته‌ است ، سعي در انكار فضائل حضرت زهرا سلام الله دارد ؟!

پنج تن;283777 نوشت:
ابن تیمیه ملعون می گوید در حضرت زهرا (سلام الله علیها) ـ نستجير باللّه ـ شعبه اى از نفاق وجود داشت . رجوع شود
ایا قبول داری که او کافر است
در منابع شما آمده که ابوبکر گفت کاش به خانه حضرت زهرا حمله نکرده بودم
ایا حمله به خانه حضرت زهرا جسارت نیست؟ و اگر هست تکلیف ایمان اولین مومنتان چه می شود
به منهاج السنه ، ج ۴ ، ص ۲۴۵.

در رابطه با بیوگرافی و برخی نظریات ابن تیمیه به لینک زیر مراجعه فرمائید

http://www.askdin.com/thread5338.html#post283796

ثقلین;283759 نوشت:

1- صحیح بخاری حدیث 2862 و مسند احمد بن حنبل ح 25
2- صحیح بخاری ح 6230 و تاریخ مدینه 1/197
3- صحیح بخاری ح 3913 و صحیح مسلم ح 3304

برادر من لطفا عین متن صحیح بخاری را بیاورید.
من در احادیث فوق حرف شما را پیدا نکردم.
حال اگر به قول شما در چاپ های مختلف جای احادیث فرق کرده است پس لطفا متن عربی حدیث را بیاورید تا اگر وجود دارد آن را بررسی کنیم

ثقلین;283760 نوشت:
منابع :
1- صحیح بخاری ح 3913 و صحیح مسلم ح 3304

لطفا در این مورد هم چنین بفرمائید که از پیش گفتیم

ثقلین;283764 نوشت:
سوال :
چرا اهل سنت تلاش می کنند تا این مساله را کتمان یا توجیه نمایند و به هیچ وجه حاضر به پذیرش ان نیستند ؟

جواب :
اهمیت این مبحث از ان جهت است که اگر چنین مطلبی ( خشم حضرت زهرا س از ابوبکر ) ثابت شود ، به ضمیمه روایاتی که از پیامبر اکرم ص در شان فاطمه س نقل شده
( مثل : فاطمه پاره تن من است ، هر کس او را بیازارد مرا آزرده است و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است ،
و نیز خداوند از خشم و غضب فاطمه به خشم می اید و از خشنودی او خشنود می شود ،
و نیز فاطمه سرور زنان اهل بهشت و سرور زنان هر دو جهان است
و نیز ملعون است ، ملعون هر کس فاطمه را بیازارد ، حقش را غصب کند و .... )

چند امر مهم روشن می گردد :

1- کسی که فاطمه س را غضبناک کند ، خدا را غضبناک نموده و مصداق لعنت خدا در دنیا و اخرت است و عذاب الهی نیز در انتظار اوست ( همانگونه که ایه 27 سوره احزاب بدین امر تصریح دارد )

2- بطلان مکتب خلفا ( اگر ثابت شود که فاطمه از خلفا غضبناک بوده و به دنبال ان خدا نیز از ایشان غضبناک بوده ، پس به راحتی می توان بطلان مکتب خلفا را ثابت نمود چرا که ممکن نیست خدای تعالی ( طبق ایه 27 احزاب ) از کسی غضبناک و خشمگین شود ، به او وعده عذاب دهد ، او را در دنیا و اخرت لعنت کند ولی در عین حال به جانشینی او به جای پیامبرش و مکتبی که اورده راضی باشد چرا که غضب و رضایت دو امر متضاد هستند و اصلا با هم قابل جمع نیستند .

3- اگر کسی به درجه ای رسیده که سید زنان بهشتی است و خداوند از رضایت او راضی شده و از خشم او خشمگین می شود ، پس مطمئنا باید اعمال و رفتار او مطابق با خواسته خدا و پیامبرش باشد و گرنه ممکن نیست ، خشم و خشنودی کسی با خشم و خشنودی خداوند مساوی باشد ولی خدای متعال از برخی اعمال وی ناراضی باشد . حال می گوییم یکی از اعمال حضرت زهرا س این بود که هرگز تا پایان عمر با ابوبکر بیعت نکرد ، با این وجود ایا می توان گفت با این همه تاکیدات پیامبر مبنی بر اینکه هر کس امام زمانش را نشناسد ( و با او بیعت نکند ) به مرگ جاهلیت مرده ، حضرت زهرا س بدون بیعت با امام خود از دنیا رفت ؟ و اگر نمی توان چنین ادعایی کرد ، لذ ا ثابت می شود که امام وی همان امیر المومنین ع بود که بارها و بارها رسول خدا صدر روز انذار و غدیر و ... وی را به امامت بعد از خود معرفی نموده بود و حضرت زهرا س نیز او را شناخت و با او بیعت نمود . و اگر اینگونه باشد ، طبق روایاتی که در ابتدا ذکر کردیم ، میتوان گفت خدا هم از این عمل فاطمه راضی بود و از خلافت ابوبکر ناراضی . چرا که بارها گفته ایم که
ان الله یغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها
فاطمه ابه اینکه امیر المومنین ع امام او باشد راضی شد و از اینکه ابوبکر جای او را بگیرد ناراحت شده و به خشم امد و به همین دلیل بود که هرگز با وی بیعت نکرد ، و وصیت کرد که شبانه بر وی نماز خوانند ، شبانه تشییعش کنند و شبانه به خاکش سپارند و از محل دفنش کسی را اگاه ننمایند . و خدا هم به رضایت او راضی شده و از خشم او خشمگین شد .

به نقل از انجمن ذی طوی

«فوجدت فاطمة على أبي بكر في ذلك ، فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت ............»
الراوي: عائشة المحدث: البخاري - المصدر: صحيح البخاري - الصفحة أو الرقم: 4240‏
خلاصة الدرجة: "صحيح"
-------------------------------------------------
قبل از جواب بهتره نگاهي به متن حديث بزنيم(البته ترجمه اش)‏
حضرت عايشه مي فرمايد: حضرت فاطمه رضي الله عنها، دختر گرامي رسول اكرم صلي الله عليه وسلم نزد ابوبكر قاصد فرستاد و ميراث رسول الله صلي الله عليه وسلم را از وي جويا شد. مطالبه حضرت فاطمه رضي الله عنه مربوط مي شد به اموال "فيء" كه در مدينه بدست رسول الله صلي الله عليه وسلم افتاده بود و زمين فدك و آنچه از خمس خيبر باقي مانده بود. حضرت ابوبكر رضي الله عنه در جواب فرمود: همانا رسول الله صلي الله عليه وسلم فرموده است: (لانورث ما تركناه صدقه‎]‎1‎[‎‏ ما پيامبران براي كسي ميراث نمي گذاريم آنچه كه از ما بماند، صدقه است. فرمود: اولاد و اهل بيت رسول الله صلي الله عليه وسلم از اين اموال براي نفقه خود هزينه كنند. و من به خدا سوگند اندكي در صدقه رسول الله صلي الله عليه وسلم تغيير ايجاد نمي كنم همانطور كه رسول الله صلي الله عليه وسلم در اين اموال عمل كرد، من نيز به همان منوال عمل خواهم كرد. بدين ترتيب حضرت ابوبكر رضي الله عنه انكار كرد از اينكه چيزي از آن اموال به فاطمه رضي الله عنه بدهد. حضرت فاطمه در اين باره از حضرت ابوبكر رضي الله عنه ناخشنود گرديد، صحبت و حرف زدن را با وي تا دم وفات ترك كرد. .......‏‎]‎2‎] ‎
اهل تشيع با استناد به اين حديث و با پشتيباني حديث "فاطمه بضعه مني فمن أبغضها أبغضني" فاطمه پاره تن من است هر کس او را غضبناک کند گويا من را غضبناک کرده.‏‎‎3 ]‎]ميخواهند حضرت صديق رضي الله عنه را مجرم جلوه دهند.
شيعه ميگويد: ابوبکربا خشمگين کردن فاطمه پدر فاطمه صلي الله عليه را ناراحت کرده و چون باعث خشم محمد(ص) شد پس خدا را هم به خشم آورده است!!
بر هيچ کسي پوشيده نيست که اين روايت (فاطمه پاره تن ...) شان بياني دارد و آن هم خواستگاري حضرت علي رضي الله عنه از دختر ابي جهل است..که امام بخاري و کتب شيعه نيز آن را نقل کرده اند ..

‏"إبن‏بابويه قمى از امام صادق روايت مى‏كند كه فرمود ....: فرد بدبختى نزد فاطمه دختر رسول خدا (صلي الله عليه و سلم) آمد و به او گفت: آيا نشنيده‏اى كه على دختر أبى‏جهل را خواستگارى كرده است؟! فاطمه گفت: آيا راست مى‏گويى؟! گفت: راست مى‏گويم و سه بار تكرار كرد. پس غيرت در وجود فاطمه به جوش آمد! و اين بدين خاطر است كه خداوند غيرت را در زنان، و جهاد را بر مردان واجب و فرض نموده است... امام صادق مى‏گويد: پس غم و غصّه در فاطمه به خاطر شنيدن اين موضوع، شدّت يافت و تا شب در گوشه‏اى نشست و در فكر فرو رفت. همان شب، حسن را در آغوش راستش و حسين را در آغوش چپش حمل كرد و دست چپ ام‏كلثوم را با دست راستش گرفت، سپس به حجره پدرش رفت كه على نيز وارد شد و اصلاً به او نگاه نكرد، و لذا غم و غصّه‏اش بيشتر شد، على نمى‏دانست كه چرا او ناراحت است. شرم كرد كه او را به بيرون از منزل پدرش بخواند، پس به مسجد رفت تا نماز بخواند و سپس از شن و ماسه‏هاى مسجد جمع كرد و بر آن تكيه داد. زمانى كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فاطمه را اندوهگين و غمناك ديد، لباسش را پوشيد و به مسجد رفت و در ركوع و سجود خدا را خواند تا غم و غصّه فاطمه را از او بزدايد. زمانى كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) خواست از نزد فاطمه خارج شود، ديد چهره او كاملاً دگرگون شده و نفس‏هاى بلندى مى‏كشد، لذا خواب بر چشمانش گوارا نشد و هيچ قرارى نيافت و به او فرمود: برخيز اى دخترم! پس بلند شد. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) حسن را در آغوش گرفت و فاطمه، دست حسين و ام‏كلثوم را گرفت و به طرف على رفتند در حالى كه دراز كشيده بود. پس پيامبر (صلي الله عليه و سلم) پايش را بر پاى علي (رضي الله عنه) زد و با خشم به او گفت: بلند شو اى أباتراب! چقدر آرام و راحتى در حاليكه او را رنجور و ناراحت كرده‏اى! برو أبوبكر و عمر و طلحه را از خانه‏شان صدا كن و نزدم بياور! على خارج شد و آنها را نزد پيامبر (صلي الله عليه و سلم) احضار كرد، پس پيامبر در حضور آنها به على فرمود: اى على! آيا نمى‏دانى كه فاطمه پاره تن من است و من نيز از اويم؟! پس هركس او را بيازارد، مرا آزرده ساخته و هركس مرا اذيّت كند، خدا را آزرده است، و هركس او را بعد از مرگم بيازارد، انگار مرا در زمان حياتم آزرده است، و هركس او را در زمان حياتم بيازارد، گواينكه مرا بعد از وفاتم آزرده است!".‏‎[‎4‎]‎‏
طبق اين روايت و استدلال شيعيان بايد حضرت علي رضي الله عنه را نيز (نعوذ بالله) مجرم شناخت چون ايشان ،فاطمه را و هم پدر فاطمه را به خشم آورد!!! پس در نتيجه خدا را خشمگين کرده است!!
---------------------------------------------------------------------‏
اما اين قسمت از حديث که فاطمه تا آخر عمر با ابوبکر صديق رضي الله عنه صحبت نکرد...
جواب اين است که منظور از سخن گفتن اين است که در مورد فدک سخني نگفت نه اينکه به کل با او قهر کرد.. چون:
اولا: [="red"]قهر کردن مسلمان از مسلمان بيش از سه روز جايز نيست و فاطمه رضي الله عنها کسي نبود که اين موضوع را نداند.[/]
دوما: امام بيهقي از طريق شعبي روايت كرده است كه حضرت ابوبكر رضي الله عنه به عيادت حضرت فاطمه رضي الله عنها رفت و حضرت علي خطاب به فاطمهفرمود:(هذا ابوبكر يستاذن عليك) اين ابوبكر رضي الله عنه است، مي خواهد تو را عيادت كند. قالت:(اتحب ان آذن له) فاطمه گفت: تو دوست داري او مرا عيادت كند؟ حضرت علي رضي الله عنه گفت: آري. فاطمه او را اجازه داد. حضرت ابوبكر رضي الله عنه نزد فاطمه رفت و از او دلجويي كرد و حضرت فاطمه رضي الله عنها نيز از حضرت ابوبكر رضي الله عنه اعلام رضايت كرد. [5]
از اين روايت اينگونه استفاده ميشود که ابوبکر صديق و سيدة النساء با همديگر صحبت کردند و اينکه تا آخر عمر با ابوبکر صحبت نکرد به آن معنيست که ايشان در مورد فدک صحبتي نکردند.
چون حضرت ابوبکر صديق رضي الله عنه فاطمه را راضي کرده بود و اين از روايت شيعه به خوبي مشخص است ..
إبن‏ميثم بحرانى و دنبلى آورده‏اند: "أبوبكر به فاطمه گفت: همانا آنچه را كه براى پدرت است، براى توست. رسول خدا (صلي الله عليه و سلم) از فدك، مايحتاج شما را برمى‏داشت و مابقى را در راه خدا تقسيم مى‏كرد، و شايسته است كه تو نيز همين كار را بكنى كه او كرد.. پس فاطمه به آن راضى شد و به أبوبكر عهد داد كه همين كار را بكند".‏‎[6]
يا در روايتى ديگر آورده‏اند: "پس أبوبكر بعد از آن نزد فاطمه رفت و براى عمر نيز وساطت كرد، پس فاطمه راضى شد".[7]‎‏

‏ --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
حواشي:
1 ‎‏- اين حديث ( لا نورث ما ترکناه) را شيعيان نيز نقل کرده اند.. اصول كافى، كلينى، ج‏1، ص‏34، كتاب فضل العلم، باب ثواب العالم المتعلم. و خميني در مورد اين حديث ميگويد: (الحديث صحيح) و حتي ابو علي بن ابراهيم (ابراهيم بن هاشم) فهو من كبار الثقات نقل الحديث/ الحكومه الإسلاميه للإمام الخميني ص (93).‏
2 ‎‏- صحيح البخاري ـ كتاب المغازي ـ باب غزوه خيبر (3997). مسلم كتاب الجهاد و السير (1759)..‏
3 ‎‏- صحيح بخاري كتاب النكاح. باب ذب الرجل عن ابنته في الغيره و الانصاف (4932).
4‏ - علل الشرايع، إبن‏بابويه، ص‏186-185، چاپ نجف - همين روايت را شيخ مجلسى نيز در كتابش جلاءالعيون آورده است. ‏
5 ‎‏- الفتح ج6 ص 333. اين حديث هر چند كه مرسل است اما اسناد و نسبتش به شعبي صحيح است. و با اين حديث، اشكال داير بر ادامه هجران فاطمه با حضرت ابوبكر زائل مي گردد. سيوطي، مرسلات شعبي را صحيح قرار داده است. عجلي مي گويد: مرسلات شعبي حكم حديث صحيح را دارند، زيرا او مرسل نمي كند مگر حديثي را كه صحيح باشد.
مسند فاطمه زهرا تاليف جلال الدين سيوطي تحقيق فواز احمد زمرلي ص (69). ‏
6‏ - شرح نهج‏البلاغة، إبن‏ميثم بحرانى، ج‏5، ص‏107،چاپ تهران - الدرةالنجفيّة، شرح دنبلى، ص‏332-331، چاپ تهران. ‏
7‏ - شرح نهج‏البلاغة، إبن‏أبى‏الحديد، ج‏1، ص‏57، چاپ بيروت - شرح إبن‏ميثم، ج‏5، ص‏507 - شرح دنبلى، ص‏331 - حق اليقين، مجلسى، ص‏180، چاپ تهران. ‏

پنج تن;283777 نوشت:
ابن تیمیه ملعون می گوید در حضرت زهرا (سلام الله علیها) ـ نستجير باللّه ـ شعبه اى از نفاق وجود داشت . رجوع شود
ایا قبول داری که او کافر است
در منابع شما آمده که ابوبکر گفت کاش به خانه حضرت زهرا حمله نکرده بودم
ایا حمله به خانه حضرت زهرا جسارت نیست؟ و اگر هست تکلیف ایمان اولین مومنتان چه می شود
به منهاج السنه ، ج ۴ ، ص ۲۴۵.

مطمعنی؟؟؟
به نظر شما توی منبع مذکور در مورد داستان طلب فدک صحبت شده یا پشیمانی ابوبکر؟

رعد;283693 نوشت:
سلام
درموردخانم محترم دوم فعلابحثی ندارم اگرچه درذهنمان این سوال وجودداردکه چرااوکه درسرشماجادارد،باخلیفه چهارم(درنظرشما)وخلیفه بلافصل رسول خداوامام المتقین(درواقع و درقول رسول الله)جنگید؟نمیشودکه هردوطرف جنگ درسرشماجاداشته باشدوآنوقت درحالی که دچارتناقض آشکارید،مارامتهم به تناقض گویی و..کنید.
امادرموردسیده زنان عالم حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها آیامیتوانیدبفرماییدچراقبرشان مخفی است وچراشبانه مخفیانه بدون اطلاع ابوبکروعمروبسیاری ازصحابه دفن شدند؟آیاخانم به کسی غضبناک بودوازکسی قهربود؟وچرا؟

ودربالاان شاالله مطالعه فرمودید،درروایات صحیح ویاحسن خودتان (والبته اضافه بفرماییدبه آن روایات متقن وبدون اندکی شک وشبهه شیعه را)که غضب سیده بانوان عالم ،فاطمه زهرا(س)مساوی یابفرماییدموجب غضب الله ورسول اوست.

ohfreedom;283729 نوشت:
تایپکی ایجاد کنید در مورد جنگ جمل تا در آنجا بررسی کنیم که داستان اصلی چه بوده و آیا اصلا صحت آن به مانند روایت شیعه هست یا خبر؟؟؟

و اما یادتان رفته که همسر ابوبکر صدیق پیکر مبارک ایشان را غسل داده؟؟؟
...
حمله کردند و کشتند و بعد داماد حضرت علی شدند؟؟؟

ohmygod!

طوری میفرمایید انگار خبردارید که ابوبکر اسماء(درودخدابراوباد)رابه کمک فرستاده بود!!!
این که معلوم است که اسماء قبل ازابوبکر خانم برادر امیرالمومنین(ع)،جعفربن ابی طالب (س)بوده است وارادت دیرینه ای به خاندان اهل بیت داشته است.
واتفاقا سوال برشماتنگ ترمیشودکه چرااسماءبه ابوبکرخبرندادآیاشناخت خاصی ازابوبکرداشت که چنین نکرد؟نکندمیخواهیدبگوییدخبردادولی ابوبکرخوابش می آمدواعتنانکرد؟!
امادرموردجنگ جمل صحت آن به مانندروایت شیعه باشدیااهل تسنن،دراینجافرقی نداردچون کیفیت هرچه باشداصل جنگ که بوده.
یانکندمیخواهیدبگوییدعلی(ع)وآن خانم محترم(عایشه)باهم دریک جبهه باطلحه وزبیرجنگ میکردند!!!!
امتدرمورددامادی همین بس که:
هيثمي از علماي بزرگ اهل سنت نوشته اشت: در برابر اعتراض عقيل به اين ازدواج ، علي (ع) خطاب به عباس فرمود:
درة عمر أحرجته الي ماتري
خشونت عمر باعث اين كاري كه مي بيني گرديد.
مجمع الزوائد ج 4 ص 272، معجم كبير ج 3ص45.

ohfreedom;283820 نوشت:
مطمعنی؟؟؟
به نظر شما توی منبع مذکور در مورد داستان طلب فدک صحبت شده یا پشیمانی ابوبکر؟

نمیدانم ایشان مطمئنندیانه؟ولی بنده مطمئنم .
ابن تیمیه میگویدابوبکراندکی قبل ازموتش گفت:«لیتنی کنت ترکت بیت فاطمه لم اکبسه»
(لغتنامه المنجد:کبس القوم داره ای:هجمواعلیهافجاة یعنی قوم ناگهان به خانه هجوم بردند)
(معجم الوسیط:کبس دارفلان ای هجم علیه)
البته ملعون یک توجیه ابن تیمیه ای! برای این گفته ابوبکرداردکه:انه کبس البیت لینظرهل فیه شیءمن مال الله الذی یقسمه وان یعطیه لمستحقه؟!!! واااااااای:ghati:
یعنی میگه:هجوم برد که ببیند آیا جیزی ازاموال خدا آنجاهست تاتقسیم کندوآن رابه مستحق بدهد؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ohfreedom;283816 نوشت:
نقل قول:
«فوجدت فاطمة على أبي بكر في ذلك ، فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت ............»
الراوي: عائشة المحدث: البخاري - المصدر: صحيح البخاري - الصفحة أو الرقم: 4240‏
خلاصة الدرجة: "صحيح"
-------------------------------------------------
قبل از جواب بهتره نگاهي به متن حديث بزنيم(البته ترجمه اش)‏
حضرت عايشه مي فرمايد: حضرت فاطمه رضي الله عنها، دختر گرامي رسول اكرم صلي الله عليه وسلم نزد ابوبكر قاصد فرستاد و ميراث رسول الله صلي الله عليه وسلم را از وي جويا شد. مطالبه حضرت فاطمه رضي الله عنه مربوط مي شد به اموال "فيء" كه در مدينه بدست رسول الله صلي الله عليه وسلم افتاده بود و زمين فدك و آنچه از خمس خيبر باقي مانده بود. حضرت ابوبكر رضي الله عنه در جواب فرمود: همانا رسول الله صلي الله عليه وسلم فرموده است: (لانورث ما تركناه صدقه‎]‎1‎[‎‏ ما پيامبران براي كسي ميراث نمي گذاريم آنچه كه از ما بماند، صدقه است. فرمود: اولاد و اهل بيت رسول الله صلي الله عليه وسلم از اين اموال براي نفقه خود هزينه كنند. و من به خدا سوگند اندكي در صدقه رسول الله صلي الله عليه وسلم تغيير ايجاد نمي كنم همانطور كه رسول الله صلي الله عليه وسلم در اين اموال عمل كرد، من نيز به همان منوال عمل خواهم كرد. بدين ترتيب حضرت ابوبكر رضي الله عنه انكار كرد از اينكه چيزي از آن اموال به فاطمه رضي الله عنه بدهد. حضرت فاطمه در اين باره از حضرت ابوبكر رضي الله عنه ناخشنود گرديد، صحبت و حرف زدن را با وي تا دم وفات ترك كرد. .......‏‎]‎2‎] ‎
اهل تشيع با استناد به اين حديث و با پشتيباني حديث "فاطمه بضعه مني فمن أبغضها أبغضني" فاطمه پاره تن من است هر کس او را غضبناک کند گويا من را غضبناک کرده.‏‎‎3 ]‎]ميخواهند حضرت صديق رضي الله عنه را مجرم جلوه دهند.
شيعه ميگويد: ابوبکربا خشمگين کردن فاطمه پدر فاطمه صلي الله عليه را ناراحت کرده و چون باعث خشم محمد(ص) شد پس خدا را هم به خشم آورده است!!
بر هيچ کسي پوشيده نيست که اين روايت (فاطمه پاره تن ...) شان بياني دارد و آن هم خواستگاري حضرت علي رضي الله عنه از دختر ابي جهل است..که امام بخاري و کتب شيعه نيز آن را نقل کرده اند ..

‏"إبن‏بابويه قمى از امام صادق روايت مى‏كند كه فرمود ....: فرد بدبختى نزد فاطمه دختر رسول خدا (صلي الله عليه و سلم) آمد و به او گفت: آيا نشنيده‏اى كه على دختر أبى‏جهل را خواستگارى كرده است؟! فاطمه گفت: آيا راست مى‏گويى؟! گفت: راست مى‏گويم و سه بار تكرار كرد. پس غيرت در وجود فاطمه به جوش آمد! و اين بدين خاطر است كه خداوند غيرت را در زنان، و جهاد را بر مردان واجب و فرض نموده است... امام صادق مى‏گويد: پس غم و غصّه در فاطمه به خاطر شنيدن اين موضوع، شدّت يافت و تا شب در گوشه‏اى نشست و در فكر فرو رفت. همان شب، حسن را در آغوش راستش و حسين را در آغوش چپش حمل كرد و دست چپ ام‏كلثوم را با دست راستش گرفت، سپس به حجره پدرش رفت كه على نيز وارد شد و اصلاً به او نگاه نكرد، و لذا غم و غصّه‏اش بيشتر شد، على نمى‏دانست كه چرا او ناراحت است. شرم كرد كه او را به بيرون از منزل پدرش بخواند، پس به مسجد رفت تا نماز بخواند و سپس از شن و ماسه‏هاى مسجد جمع كرد و بر آن تكيه داد. زمانى كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فاطمه را اندوهگين و غمناك ديد، لباسش را پوشيد و به مسجد رفت و در ركوع و سجود خدا را خواند تا غم و غصّه فاطمه را از او بزدايد. زمانى كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) خواست از نزد فاطمه خارج شود، ديد چهره او كاملاً دگرگون شده و نفس‏هاى بلندى مى‏كشد، لذا خواب بر چشمانش گوارا نشد و هيچ قرارى نيافت و به او فرمود: برخيز اى دخترم! پس بلند شد. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) حسن را در آغوش گرفت و فاطمه، دست حسين و ام‏كلثوم را گرفت و به طرف على رفتند در حالى كه دراز كشيده بود. پس پيامبر (صلي الله عليه و سلم) پايش را بر پاى علي (رضي الله عنه) زد و با خشم به او گفت: بلند شو اى أباتراب! چقدر آرام و راحتى در حاليكه او را رنجور و ناراحت كرده‏اى! برو أبوبكر و عمر و طلحه را از خانه‏شان صدا كن و نزدم بياور! على خارج شد و آنها را نزد پيامبر (صلي الله عليه و سلم) احضار كرد، پس پيامبر در حضور آنها به على فرمود: اى على! آيا نمى‏دانى كه فاطمه پاره تن من است و من نيز از اويم؟! پس هركس او را بيازارد، مرا آزرده ساخته و هركس مرا اذيّت كند، خدا را آزرده است، و هركس او را بعد از مرگم بيازارد، انگار مرا در زمان حياتم آزرده است، و هركس او را در زمان حياتم بيازارد، گواينكه مرا بعد از وفاتم آزرده است!".‏‎[‎4‎]‎‏
طبق اين روايت و استدلال شيعيان بايد حضرت علي رضي الله عنه را نيز (نعوذ بالله) مجرم شناخت چون ايشان ،فاطمه را و هم پدر فاطمه را به خشم آورد!!! پس در نتيجه خدا را خشمگين کرده است!!
---------------------------------------------------------------------‏
اما اين قسمت از حديث که فاطمه تا آخر عمر با ابوبکر صديق رضي الله عنه صحبت نکرد...
جواب اين است که منظور از سخن گفتن اين است که در مورد فدک سخني نگفت نه اينکه به کل با او قهر کرد.. چون:
اولا: قهر کردن مسلمان از مسلمان بيش از سه روز جايز نيست و فاطمه رضي الله عنها کسي نبود که اين موضوع را نداند.
دوما: امام بيهقي از طريق شعبي روايت كرده است كه حضرت ابوبكر رضي الله عنه به عيادت حضرت فاطمه رضي الله عنها رفت و حضرت علي خطاب به فاطمهفرمود:(هذا ابوبكر يستاذن عليك) اين ابوبكر رضي الله عنه است، مي خواهد تو را عيادت كند. قالت:(اتحب ان آذن له) فاطمه گفت: تو دوست داري او مرا عيادت كند؟ حضرت علي رضي الله عنه گفت: آري. فاطمه او را اجازه داد. حضرت ابوبكر رضي الله عنه نزد فاطمه رفت و از او دلجويي كرد و حضرت فاطمه رضي الله عنها نيز از حضرت ابوبكر رضي الله عنه اعلام رضايت كرد. [5]
از اين روايت اينگونه استفاده ميشود که ابوبکر صديق و سيدة النساء با همديگر صحبت کردند و اينکه تا آخر عمر با ابوبکر صحبت نکرد به آن معنيست که ايشان در مورد فدک صحبتي نکردند.
چون حضرت ابوبکر صديق رضي الله عنه فاطمه را راضي کرده بود و اين از روايت شيعه به خوبي مشخص است ..
إبن‏ميثم بحرانى و دنبلى آورده‏اند: "أبوبكر به فاطمه گفت: همانا آنچه را كه براى پدرت است، براى توست. رسول خدا (صلي الله عليه و سلم) از فدك، مايحتاج شما را برمى‏داشت و مابقى را در راه خدا تقسيم مى‏كرد، و شايسته است كه تو نيز همين كار را بكنى كه او كرد.. پس فاطمه به آن راضى شد و به أبوبكر عهد داد كه همين كار را بكند".‏‎[6]
يا در روايتى ديگر آورده‏اند: "پس أبوبكر بعد از آن نزد فاطمه رفت و براى عمر نيز وساطت كرد، پس فاطمه راضى شد".[7]‎‏

‏ --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

حواشي:
1 ‎‏- اين حديث ( لا نورث ما ترکناه) را شيعيان نيز نقل کرده اند.. اصول كافى، كلينى، ج‏1، ص‏34، كتاب فضل العلم، باب ثواب العالم المتعلم. و خميني در مورد اين حديث ميگويد: (الحديث صحيح) و حتي ابو علي بن ابراهيم (ابراهيم بن هاشم) فهو من كبار الثقات نقل الحديث/ الحكومه الإسلاميه للإمام الخميني ص (93).‏
2 ‎‏- صحيح البخاري ـ كتاب المغازي ـ باب غزوه خيبر (3997). مسلم كتاب الجهاد و السير (1759)..‏
3 ‎‏- صحيح بخاري كتاب النكاح. باب ذب الرجل عن ابنته في الغيره و الانصاف (4932).
4‏ - علل الشرايع، إبن‏بابويه، ص‏186-185، چاپ نجف - همين روايت را شيخ مجلسى نيز در كتابش جلاءالعيون آورده است. ‏
5 ‎‏- الفتح ج6 ص 333. اين حديث هر چند كه مرسل است اما اسناد و نسبتش به شعبي صحيح است. و با اين حديث، اشكال داير بر ادامه هجران فاطمه با حضرت ابوبكر زائل مي گردد. سيوطي، مرسلات شعبي را صحيح قرار داده است. عجلي مي گويد: مرسلات شعبي حكم حديث صحيح را دارند، زيرا او مرسل نمي كند مگر حديثي را كه صحيح باشد.
مسند فاطمه زهرا تاليف جلال الدين سيوطي تحقيق فواز احمد زمرلي ص (69). ‏
6‏ - شرح نهج‏البلاغة، إبن‏ميثم بحرانى، ج‏5، ص‏107،چاپ تهران - الدرةالنجفيّة، شرح دنبلى، ص‏332-331، چاپ تهران. ‏
7‏ - شرح نهج‏البلاغة، إبن‏أبى‏الحديد، ج‏1، ص‏57، چاپ بيروت - شرح إبن‏ميثم، ج‏5، ص‏507 - شرح دنبلى، ص‏331 - حق اليقين، مجلسى، ص‏180، چاپ تهران.

گمان نمیکنم بر ساده لوحان امت اسلامی تا چه رسد به بزرگان امت هدفهایی که از اینگونه کتابهایی که دروغها را آراسته اند انتظار میرود مخفی بماند پس امت عربی که جلودار شرق هستند چه نیازی به ترجمه این گونه کتابها که خالی از ادب دین ادب علم ادب پاکی ادب عفت ادب صدق و امانت و ادب حق و حقیقت است دارند ؟؟؟!!!!!!!!
چگونه امت اسلامی به این کتابها نیاز دارد در حالی که کتاب مقدس عربی را دارد کتابی که لاریب فیه هدی للمتقین
چگونه محتاج است در حالی که حامل سنت نبوی است و در برابرش کتاب نهج البلاغه امام امیر المومنین کتابی که فیلسوفان دنیا آنرا پائینتر از کلام خالق و بالاتر از کلام بشری میدانند
ای شرقی های مسلمان بیائید تا از استاد فلسطین محمد عادل زعیتر که فرد بسیار شروری است و در ترجمه کتاب حیات محمد که پر از گمراهی است بد گفته و بد عمل کرده است بپرسیم این چه جنایت بزرگی است که بر امت عربی روا داشته و در مقدمه اش چنین نوشته است
شکی نیست که شرق شناسان بر حقیقتهایی که در سیره رسول اعظم بوده است جنایت کرده اند و این جنایت آنها سبب شده که نویسندگان عر از برگرداندن کتابهای آنها به عربی با همان مطالبی که در بردارند کناره بگیرند و به هر حال خالی گذاشتن لغت عرب از این مطالب نقص در حرکت علمی ما شمرده میشود
چگونه خالی گذاشتن لغت عرب از جنایان دست جاهلیت که بر حقیتها جنایت کرده است نقص در حرکت علمی ما پیرامون کتاب و سنت میچرخد شمرده می شود ؟؟
و کتاب و سنت ملاک دانش هر دانشمندی و مقصد و منظور هر فیلسوف شرقی و غربی است و این خود نویسنده کتاب است که در مقدمه اش می نویسد
با اهمیت ترین منابع برای تبیین حیات محمد قرآن و کتابهای حدیث و سیره است و قرآن با اینکه منحصرترین این منابع است اما صحیحترین آنها می باشد

ای کاش او در کناره گیری نویسندگان عرب از برگرداندن نوشته های دست گمراهی به عربی از آنها پیروی می کرد و قلمش را از انتشار کلمات فاسد در جامعه اسلامی بدون اینکه تعلیقی بر آن بیفزاید و به خواننده گوشزد کند که این سخنان فاسد و باطل است حفظ میکرد در حالیکه خود میگوید
خواننده گمان نکند که من با نویسنده در همه عقائدش همراه و همفکر هستم زیرا به نظر من بسیاری از آنها دور از حقیقت است
ای مادرش به عزایش بنشیند که به چه بهای اندک یا گزافی شرافت و بزرگی امت و ارجمندی دین و ویژگی و بزرگی قوم و قداست کتاب و سنتش را فروخته است و در مقدمه نوشته است
نگارنده با اینکه حسن نیت دارد آرا و نظراتش خالی از لغزش نیست
ای کاش من و قومم میدانستیم ما چه نیازی به حسن نیت کسی که مسیح عیسی بن مریم را خدا میداند و او را تنها فرزند خدا قرار میدهد داریم ؟؟؟
آری وی خوش داشته است به اهل بیت پاک پیامبر با گفته های بی ارزش و دروغ و نگارش تاریخی دروغین که کرامت پیامبر اقدس و آبروی عترت او را از بین ببرد زخم زبان بزند سخنانی که با روح خبیث اموی تناسب دارد و آل خدا را در دید جامعه کوچک جلوه دهد و آوازه آنها را با نسبتهایی از قببیل بد اخلاقی بد معاشرتی مدارا نکردن که قانون طبیعت و شرافت انسانی آنها را تحمل نمیکند و بد و زشت میسازد وی می نویسد
فاطمه ترشروی بود و در زیبایی پائینتر از رقیه و در ذکاوت پائینتر از زینب بود و وقتی پدرش از پس پرده با او خبر داد فاطمه نمیدانست که علی بن ابیطالب اسم او را برده است و از او خواستگاری کرده است فاطمه علی را حقیر و زشت و بدبخت می شمرد با اینکه بسیار شجاع بود و با این حال علی نسبت به فاطمه رغبتی بیشتر از رغبت فاطمه نسبت به علی نداشت .....
اما دنباله روان این نوع جعلیات
من نویسنده کتاب را مذکور را ملامت نمیکنم با اینکه سخنی دروغ و باطلی نوشته است زیرا گروهی از غیر مسلمنان هستند که بسییار بر اسلام خشمگین هستند و چنین کسانی سست و لغزنده بود و از وی امید خیر و خوبی نمیرود و کتابش از تمام عیب ونقصش پرده بر میدارد و تمام عتاب و سرزنش بر مترجم است که خود را مسلمان شرقی و عرب میداند و بر اینها جنایت می کند بله خشکسالی شدید به چراگاه بد میکشاند و همه امور در خوبی و بدی با هم شکل میگیرد و هر چیزی به سوی همجنس خود میرود
همه این سخنان ساختگی و نسبتهای دروغینی که در کتاب است چیزی جز کلمات جلف و سبک نیست که تاریخ صحیح و آنچه مورد اتفاق نظر امت اسلامی است و انچه پیامبر اقدی به ان خبر داده ناسازگار است
از دروغ پردازیهای وی درباره فاطمه با سخن پدرش مناسبت دارد که فرمود فاطمه حورا الانسیه کلما اشتقت الجنه قبلتها
یا فرمود ابنتی فاطمه حوراء آدمیه
و یا سخن مادر انس بن مالک مناسبت دارد که کانت فاطمه کالقمر لیله البدر او الشمس کفر غماما اذا اخرج من السحاب بیضاء مشربه حمره لها شعر اسود من اشد الناس برسول الله شبها و الله کما قال الشاعر
بیضاء تسحب من قیام شعرها
و تغیب فیه و هو جثل اسحم
فکانها فیه نهار مشرق
وکانه لیل علیها مظلم
و لقب آن حضرت زهرا که همگان بر آن اتفاق نظر دارند به روشنی پرده از حقیقت بر میدارد کانت فاطمه تحدث فی بطن امها و لما وقعت حین وقعت علی الارض ساجده رافعه اصبعها یاسخن عایشه با مطالب یاد شده مناسبتی دارد که میگوید ما رایت احدا اشبه سمتا و دلا و هدیا و حدیثا برسول الله فی قیامه و قعوده من فاطمه و کانت اذا دخلت علی رسول الله قام الیها فقبلها و رحب و اخذ بیدها و اجلسها فی مجلسه
و آیا سخنان ناهنجار وی درباره امام علی صلوات الله علیه وزیبا نبودن او و اینکه فاطمه او را حقیر و زشت میشمرد و ترشرو بودن او با آنجه درباره صورت زیبای او روایت شده سازگار است ؟؟؟ کان حسن الوجه کانه قمر لیله البدر و کان عنقه ابریق فضه ضحوک السن فان تبسم فعن مثل اللئو لو المنظوم و این سخن کجا و سخن ابو الاسود کجا که میگوید
اذا استقبلت وجه ابی تراب
رایت البدر حال الناظرینا
آری
احسدوا الفتی اذ لم نیالوا فضله
فالناس اعداء له و خصوم
کضرائر الحسناء قلن لوجهها
حسدا و بغضا انه لدمیم
و توی خوانند آیا وجدانت تو را به سستی و تردیدی که این مرد به علی زخم زبان زد و نسبت داد خبر مید هد و راضی میشود و علی ان کسی است که متهورانه و بی باکانه در کارهای هولناک وارد میشد و در جنگها و غزوات افراد دشمن را با شمشیر از وسط و پهلو دو نیم میکرد و جلو میرفت و او بود که د رهر پیش آمدناگواری و اندوهگینی اندو را از چهره رسول خدا از زمانی که به دین حنیف دعوت کرد تا وقتی که در رخت خواب آن حضرت خوابید و خود را فدای او کرد و در مدینه ساکن شد می زدود
آیا علی همان تنها مجاهدی نبود که آیه اجعلتم سقایه الحاج و عماره المسجد الحرام کمن آمن بالله و بالیوم الاخر و جاهد فی سبیل الله و آیه و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات االله و الله رئوف بالعباد در باره او نازل شده است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پس چه زمانی علی از رویاروی با مردان در دفاع از پیامبر اقدس رویگردان شد تا بتوان سستی یا تردیدی در کاری را به او نسبت داد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آری سخن باطل و هرز حد و مرز ندارد
و آیا درباره امیر المومنین چنین رفتار بد و ناشایستی باهمسر پاکش تصور میشود ؟؟؟؟ در حالیکه پیامبر فرمود اشبهت خلقی و خلقی و انت من شجرتی التی انا معها
و چگونه پیامبر او را بافضیلترین فرد امت خود و بزرگترین آنها از لحاظ بردباری و نیکوترین آنها از لحاظ خلق و خو میدانست و می فرمود علی خیر امتی اعلمهم علما و افضلهم حلما
و به فاطمه فرمود انی زوجتک اقدم امتی اسلاما و اکثرهم علما و اعظمهم حلما
و فرمود زوجتک اقدمهم اسلاما و احسنهم خلقا
همه اینها را پیامبر فرمود درحالیکه رفتار وی با همسرش در برابر چشم و گوش اوست !! دروغ پردازان دروغ میگویند در حالیکه علی همانگونه است که پیامبر صادق امین خبر داد
و آیا درک و شعور خواننده گرامی می پذیرد که احادیث سراسر کذب و افتراء مشت زدن علی بر دهان فاطمه پاره تن مصطفی را که این مرد نامسلمان که خدا دهانش را پر از آتش کند به آن حضرت نسبت داد د رحالی که علی همان کسی است که پا جای پای پیامبر گذاشت و در گوشش این سخن پیامبر به فاطمه پر است که فرمود ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاها و درحالیکه دست فاطمه را گرفته بود به همگان فرمود من عرف هذه عرفها و من لم یعرفها فهی بضعه منی هی قلبی و روحی التی بین جنبی فمن آذها فقد آذانی
_________________________________
پی نوشت :

الصواعق المحرقه 96

تاریخ خطیب بغدادی 5/87

نزهه المجالس 2/222

سیره الملا ج 5/ق 2/211 ذخائر العقبی 45 و نزهه المجالس 2/222

اسعاف الراغبین 172 به نقل از نسائی

حافظ ابن حیان/ صحیح خودش 15/403 و همچنین ذخائر العقبی /40 و سنن ترمذی 5/657

کتاب صفین 262 و الاستیعاب 2/469 القسم الثالث /1123 شماره 1855

الریاض الناظره 2/155

نزهه المجالس 2/204

تذکره البسیط 104 ص 181

طبری خطیب دولابی {الذریه الطاهره /93 شماره 83 }

کنز العمال 6/153 و 392 و 398

مسند احمد 5/26 {5/662 ح 19796 }

صحیح بخاری {5/2004 ح 4932 }

صحیح مسلم {5/53 ح 93 کتاب فضائل الصحابه

صحیح ترمذی {5/655 ح 3867 }

مقتل خوارزمی 1/52

کفایه الطالب 219

نور الابصار 45 ص 96

با سلام و عرض ادب
عنوان تایپیک جایگاه ومقام حضرت زهرا سلام الله علیها از دیدگاه اهل سنت است، اما متاسفانه دوستان به چیزی که توجه ندارند عناوین موضوعات است؛ و نتیجه این عملکرد این می شود که در مدت کوتاهی پستهای متعددی خارج از موضوع طرح می شود که چنین رویه ای، ثمرۀ مشخصی نیز نخواهدداشت.

در خصوص این تایپیک هر یک از عزیزان که در این موضوع سخن بیشتری از مطالب پستهای ابتدایی دارند پیام بدهند تا امکان گذاشتن پست برایشان فراهم شود.
موفق باشید.

موضوع قفل شده است