رهایی از وابستگی ( صد هزاران دام و دانه است ای خدا××ما چو مرغان حریص بینوا)
تبهای اولیه
السلام علیک یا امام هادی (ع):Gol:
سلام
من چیزی به اسم بیماری عشق شنیدم این همون وابستگی عاطفی شدید میشه، میشه در مورد این هم توضیح بدید. ممنونم
سلام
در وابستگی فرد خویشتنداری خود را از دست می دهد. فردیت خود را گم می کند و هستی و نیستی خود را در فرد مقابل و رسیدن به او تفسیر می کند. و در واقع ته ته آن علاقه شدید خلاهای شخصیتی و روانی خود فرد است او را چسبنده می کند.
در بسیاری از موارد اگر فرد به خواسته خودخواهانه خود نرسد نفرت و انتقام رو می شود.
من از این تعبیر به «عشق اسفنجی» می کنم که همه چیز را برای خود می خواهد بر خلاف «عشق خورشیدی» که می بخشد و منبع فیض دهی است
وابستگی های عاطفی شدید= عشق بی ترمز = اعتیاد= افسردگی = عزلت و حسرت = جنون = خودکشی
و این همان عشق مقدسی هست که بعضی فیلم ها و موسیقی ها برای جوونا تبلیغش را میکنند.
با تشکر از کارشناس محترم بابت این موضوع بسیار ارزشمند.
همیشه در مواجهه با این عشق ها یاد دو شعر از مولوی می افتم :
اینم شعر دوم :
[="blue"]
میدود بر خاک پران مرغوش
ابلهی صیاد آن سایه شود
میدود چندان که بیمایه شود
بیخبر کان عکس آن مرغ هواست
بیخبر که اصل آن سایه کجاست
تیر اندازد به سوی سایه او
ترکشش خالی شود از جست و جو
ترکش عمرش تهی شد عمر رفت
از دویدن در شکار سایه تفت
سایهٔ یزدان چو باشد دایهاش
وا رهاند از خیال و سایهاش
سایهٔ یزدان بود بندهٔ خدا
مرده او زین عالم و زندهٔ خدا
دامن او گیر زوتر بیگمان
تا رهی در دامن آخر زمان
شعر دوم راجع به ابلهی هستش که تمام سرمایه ها و عمر خودش رو صرف شکار سایه ی یک پرنده میکنه و از اصل که همون پرنده هست رو از دست میده.
معشوق مجازی (زمینی) که عمر و جوانی و انرژی عاطفی و بسیاری از سرمایه های دیگه ی مارو تلف میکنه همون سایه ی پرنده یا بعبارتی سایه و جلوه ی کوچکی از معشوق حقیقی یعنی خداوند هستش و خود پرنده همون خدا و معشوق حقیقی در این قصه ی مولوی هستش.
شخصى مىگوید: از [="seagreen"]امام صادق(ع)[/] از معناى عشق سؤال کردم، ایشان فرمودند فرمود:
[="royalblue"]
سلام
من چیزی به اسم بیماری عشق شنیدم این همون وابستگی عاطفی شدید میشه، میشه در مورد این هم توضیح بدید. ممنونم
سلام
بیماری به معنای عارضه ای غیر طبیعی است. حال اگر ما طبیعت عشق را عشق به خدا و هر آنچه که ما را به خدا میرساند بدانیم، میشود گفت عشق بیمار، عشقی است که انسان را از خدا غافل کرده و مانع رسیده به خداست.
بنابراین اگر ما عاشق انسانی میشویم به حدی که حاضریم جان خود را برای او بدهیم اگر این عشق ابزاری باشد برای عشق به خدا، عشق ما سالم است؛ اما اگر خلاف این باشد یا حتی خنثی هم باشد، این عشق، عشق بیمار است و باید از آن اجتناب کرد.
پیروز و سربلند