مقام لیلة القدری فاطمه سلام الله علیها

تب‌های اولیه

43 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مقام لیلة القدری فاطمه سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و درود و رحمت بی کران الهی بر نور متجلی کل عالم یگانه گنج پنهان عالم هستی
حبیبه رب ذوالجلال حجت الله علی الحجج حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها
و سلام بر پدر و همسر و فرزندان بزرگوارش از ازل تا به ابد آنگونه که رب رحیم شایسته آن است

مطالبی که در ادامه خواهد آمد از کتاب مقام لیله القدری حضرت زهرا سلام الله علیها انتشارات لب المیزان مجموعه سخنرانی های استاد طاهر زاده می باشد در معرفت مقام نوری حضرت زهرا سلام الله علیها


[=&quot]بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم

[=Badr]﴿اَلّلهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ وَ اَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ بِفاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ‌الله﴾

[=Badr]﴿يا فاطِمَةَ‌الزَّهْراء، يا بِنْتَ مُحَمَّد، يا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُول، يا سَيِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا﴾

[=Badr]﴿اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكِ اِلَي اللهِ وَ قَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا﴾

[=Badr]﴿يا وَجيهَةً عِنْداللهِ اِشْفَعي لَنا عِنْدَالله﴾[=&quot]

[=Zar]سلام بر فاطمه[=Zar]، آن حقيقتي كه قبل از خلقتِ زميني‌اش، پروردگار او را بر كاري بس عظيم امتحان كرد و آن حقيقتِ نوريية غيبيه به خوبي نسبت به آن امتحان صابر بود و نشان داد از عهدة آن برخواهد آمد، و سلام بر فاطمه‌ زهرايي كه حقيقت نوريه‌اش شهرة آسمان غيب است و هركس به آن حقيقت نوري توسل جويد، به گوهر گرانمايه‌اي دست يافته است.


[=&quot]

چيزي كه در اين مقام به لطف خداوند مي‌خواهيم مورد توجّه قرار دهيم، مجموعه روايت‌هاي نوريه در مورد حضرت‌ فاطمه است، كه خبر از اسرار بزرگي در عالم خلقت مي‌دهد. اگر خداوند كمك كند و مقصد اين روايات تا حدّي براي ما مشخص شود، آن‌وقت توصية‌ ائمه معصومين[=&quot] [/]كه به ما مي‌فرمايند در سخنان و حقيقت ما تدبّر كنيد، تا حدّي عملي شده است. همچنان‌كه فرموده‌اند: براي شناختن ما و معارف ما بايد تفقّه نماييد، يعني از سطحي ديدن مسائل و سخنان ما، دوري گزينيد.
يكي از نمونه‌هاي قابل تفقّه، روايت‌هاي مربوط به حقيقت نوري حضرت فاطمه است كه اگر بر روي آن‌ها دقّت شود، معارف عظيم و عجيبي در امر الهيات، نصيب انسان مي‌شود. شما سعي بفرماييد بر روي اين چند روايتي كه بناست خدمتتان عرضه شود، با حوصله تدبّر كنيد تا إن‌شاء‌الله تفكري بالاتر از معرفت‌هاي مردم معمولي نصيبتان شود. اشكال جامعة بشري اين است كه از چيزهايي فرار مي‌كند كه بايد سخت به آن‌ها روي آورد، مواظب باشيد شما اين‌طور نباشيد.

[=Lotus]مقام فاطمه سلام الله عليها[=Lotus] تجرّدي فوق مجرّدات آسماني[=Lotus]

[=Zar]نذير صيرفي از امام صادقعليه السلام[=Zar] از پدران بزرگوارش[=Zar] نقل مي‌كند كه رسول‌ خدصلی الله عليه و آله[=Zar] فرمودند:
[=Zar]«خُلِقَ نُورُ فاطِمَةi قَبْلَ اَنْ يُخْلَقَ الْأَرْضُ وَ السَّماء، فَقالَ بَعْضُ النّاسِ: يا نَبِيَّ الله! فَلَيْستْ هِيَ اِنْسِيَّةٌ؟ قال: فاطِمَةُ حَوْراءُ ‌الْإِنْسِيَّةُ، قالُوا: يا نَبِيَّ اللهُ! وَ كَيْفَ هِيَ حَوْراءُ اِنْسِيَّة؟ قالَ: خَلَقَهَا اللهُ-عَزّ وَجَلّ- مِنْ نُورِهِ قَبْلَ اَنْ يَخْلُقَ آدَم، اِذْ كانَتِ الْاَرْواح .... قيلَ: يا نَبِيَّ الله! وَ اَيْنَ كانَتْ فاطِمَةُ؟ قالَ: كانَتْ في حُقَّةٍ تَحْتَ ساقِ الْعَرْش، قالُوا: يا نَبِيَّ اللهُ! فًَما كانَ طَعامُها؟ قالَ: اَلتَّسبيحُ وَ التَّقْديسُ وَ التَّهْليلُ وَ التَّحْميدُ[=Zar]»؛
[=Zar]معني حديث عبارت است از اين‌كه رسول خداf[=Zar] فرمودند: نور فاطمه[=Zar] پيش از خلقت زمين و آسمان آفريده شده است. بعضي از حاضران پرسيدند: مگر او بشر نيست؟ حضرت فرمودند: فاطمه[=Zar] حوريه‌اي بشرگونه است. حاضران سؤال كردند: چگونه؟ حضرت فرمودند: خداوند - عزّ و جلّ- پيش از آن‌كه آدم را بيافريند، او را از نور خود آفريد، آن هنگام كه ارواح بودند. سؤال كردند: فاطمه در آن هنگام كجا بود؟ فرمودند: در حُقّه و جايگاهي در زير ساقة عرش، و در جواب اين‌كه سؤال كردند: غذاي او چه بود؟ فرمودند: غذاي او «تسبيح» و «تقديس» و «تهليل، يعني لااله‌الاالله» و «حمد و ثناي الهي» بود.[=&quot]
[=Zar][=&quot]

[=Zar]«بحارالانوار»، ج43، ص4، روايت3
[=&quot][1][=Zar] [=Zar]- «بحارالانوار»، ج43، ص4، روايت3.

براي روشن شدن اين حديثِ كليدي، بايد نكاتي را عنايت داشته باشيد، معلوم است پيامبراكرم اين حديث را براي كساني فرموده‌اند كه اهل درك حقايق غيبي بوده‌اند، و اين نكته از سؤال كردن آن‌ها نيز مشخص است.
اين يك قاعده است كه تقدّم وجودي هر مخلوقي در خلقت، نشانة شدّت وجودي آن مخلوق است و خبر از آن مي‌دهد كه آن موجود درجة وجودي بالاتري دارد. از اين‌ رو وقتي حضرت مي‌فرمايند: نور فاطمه قبل از خلقتِ زمين و آسمان واقع شده است، متوجّه مي‌شويم كه اوّلاً: درجه وجودي آن حضرت از آسمان‌ها و زمين‌ بالاتر است. ثانياً: درجة حضور و تأثير و احاطة حضرت زهرا بر آسمان‌ها و زمين‌ روشن مي‌شود. چون موجودي كه درجة وجودي بالاتري دارد، مراتب پايين‌تر، در احاطه و تحت‌‌تأثير او هستند، چرا كه اين اوّليت و قبليّتِ در خلقت، اوّليت و قبليّت زماني نيست. ثالثاً: شدّت نورانيت فاطمه حتّي نسبت به ملائكه بيشتر است. چون آسمان‌ها يعني مقام ملائكه، و حضرت مي‌فرمايند: خلقت حضرت زهرا بر خلقت آسمان‌ها و زمين تقدّم داشته است و اين تقدّم را تقدّم بالشَّرف مي‌گويند.

[=Zar]همان‌طور كه گفتيم اين روايت خبر از شدّت درجة وجودي آن حضرت مي‌دهد و از آن‌جا كه هر چه درجة وجودي و تجرّد موجودي بيشتر باشد، شدت حضور او در عالم بيشتر است، نتيجه مي‌گيريم كه حضور حضرت زهراء[=Zar]در عالم شديدتر از حضور ملائكه است. به عنوان مثال؛ نفس انسان درجة وجودي و تجرّدش از جسم انسان بالاتر است و بر تمام جسم احاطه دارد و در جسم حضور همه جانبه دارد و همة اين‌ها به جهت تجرّد نفس است، حالا خداوند كه مجرّد مطلق است، حضور مطلق است و لذا از خود انسان در نزد انسان براي انسان حاضرتر است و قرآن هم در اين رابطه مي‌فرمايد:«اِنَّ اللهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمرءِ وَ قَلْبِهِ»[=Zar][=&quot]] يعني خداوند بين خود انسان و قلب اوست، و اين به معني نزديكي خدا است به انسان، حتّي نزديك‌تر از خود انسان به خودش. حالا در نظر بگيريد وقتي حضرت زهراi[=Zar] در چنين درجة وجودي هستند كه از همة ملائكه بالاترند، چه نحوه حضور و تأثير و احاطه‌اي بر آسمان‌ها و زمين دارند.
[=&quot][=Zar] [=Zar]- سوره انفال، آيه24.

هنگامي‌كه پيامبر خدا از چنين حقيقت قدسية غيبيه‌اي براي حضرت فاطمه خبر مي‌دهد، اگر دقّت كنيم، معارف فراواني به دست مي‌آوريم و به اين نتيجه مي‌رسيم كه اولاً؛ چنين انساني در عالم هست كه درجة وجودي او از زمين و آسمان بالاتر است. ثانياً؛ براي چه هدفي هست. بعد از اين كه مشخص شد او چه مقامي دارد و براي چه هدفي هست، به ما مي‌فرمايند كه رابطه‌تان را با اين وجود مقدس برقرار كنيد تا از انوار وجودي او بهره گيريد.

[=Zar]ملاحظه مي‌كنيد كه چون پيامبراكرم[=Zar] اين مطلب را فرمودند، اصحاب سؤال كردند: اي پيامبر! آيا او از جنس بشر نيست؟ چون اصحاب متوجّه بودند كه اگر موجودي فوق زمين و آسمان باشد، بايد در مرتبة ملائكه باشد، زيرا لازمة وجود بشر، وجود قبلي زمين و آسمان است، در حالي كه حضرت فرمودند: قبل از خلقت آسمان‌ها و زمين، نور فاطمهi[=Zar] خلق شده است. پيامبر[=Zar] هم در جواب نفرمودند شما اشتباه مي‌كنيد، بلكه سؤال آن‌ها را با طرح يك نكتة دقيق جواب دادند و فرمودند: «فاطِمَةُ حَوْراءُ ‌الْإِنْسِيَّةُ»[=Zar]؛ يعني فاطمه يك جنبة حورايي و بهشتي و يك جنبة انساني و زميني دارد. يك وقت شما در اثر عبادت و معارف الهي، جنبه‌اي از وجود خود را در حدّي متعالي مي‌كنيد كه پس از جدايي از بدن به سوي بهشت سير مي‌كنيد و در بهشت جاي مي‌گيريد، يعني مقام شما از ابتدا بهشت نبود، بلكه به كمك شريعت الهي، نَفْسِ خود را بهشتي كرديد، ولي طبق اين روايت، فاطمه[=Zar] وجهي دارد كه آن وجه از سنخ بهشت است و در عين داشتن آن وجه، در زمين زندگي مي‌كند و لذا همواره حالات اتّصال به بهشت در او هست، اين وجه را وجه حورايي حضرت زهراi[=&quot] [=Zar]مي‌گويند و انسان‌ها با دقّت در حركات و سكنات و سخنان فاطمه[=Zar] مي‌توانند با بهشت ارتباط پيدا كنند. او مثل مَلك است كه ظهور بشري و بروز انساني پيدا كرده است.

[=Zar]
[=Zar]ادامه دارد انشاالله

بسم الله الرحمن الرحيم
پس فاطمه وسعتش از آسمان تا زمين و از زمين تا آسمان است. پيامبر خدا
[=&quot] [/]خيلي عالي مخاطبان خود را روشن كردند و گفتند آري؛ او يك جنبة آسماني دارد كه اين جنبه تا زمين آمده است. وقتي ما متوجّه وجود چنين موجودي شديم، خواهيم فهميد كه همة ائمه‌ معصومين مقامشان همين مقام است، يعني آن‌ها انسان‌هايي‌اند همراه با تجلّي يك حقيقت غيبي. ائمه در وجه انساني خود همة اقتضائات زندگي زميني را دارند، منتها عظمت آن‌ها در اين است كه در عين زميني بودن، ارتباط خود را با حقيقت غيبي خود محفوظ داشته‌اند.

توجّه به وسعت مقام حضرت زهرا

اگر ما طالب ارتباط با حقايق عالم وجود هستيم، با اطاعت و محبّت به حضرت زهراو ائمه هدي[=&quot] [/]مي‌توانيم هدف خود را عملي كنيم، چون همان‌طور كه در سلسله بحث‌هاي حبّ اهل‌البيت عرض شد، محبّت، مصداق ملموس و قابل ارتباط مي‌خواهد و با محبّت به انسان‌هاي معصوم، علاوه بر آن‌كه براي خود مصداق پيدا كرده‌ايم – تا محبّت ما ذهني و خيالي نباشد- مصداق آن را انسان‌هاي معصوم قرار داده‌ايم تا محبّت خود را درست جهت داده باشيم.

فاطمه تجلّي يك آرمان متعالي

فاطمه‌ زهرايك آرمان خيالي و ذهني نيست كه از دسترس بشر دور باشد، بلكه تجلّي يك آرمان و هدف متعالي است كه به آرمان و هدف متعالي انسان‌ها متّصل است. به عنوان مثال به الفاظِ داراي معاني دقّت كنيد! شما وقتي اين الفاظ را از زبان يك انسان حكيم مي‌شنويد به معاني باطني آن‌ها منتقل مي‌شويد، و اگر اين الفاظ محسوس نبود، ارتباط با آن معاني كه در ذهن گوينده بود، براي شما مشكل مي‌شد. حضرت زهرامَثَلشان، مَثَل الفاظ داراي معاني است كه از يك جهت بشرند و همه مي‌توانند حركات و گفتار ايشان را ببينند و از يك جهت حامل حقايق غيبي‌اند و اگر كسي خواست مي‌تواند از طريق ايشان با حقايق عالم غيب ارتباط پيدا كند
حضرت زهرا نمونه‌اي از انسان‌هايي است كه در وجود آن‌ها حقايقِ فوق زمين و آسمان تجلّي كرده است و آن‌ها نمايش آن حقايق‌اند.



اصحاب حضرت در ادامه، سؤال خوبي را مطرح نمودند كه اي پيامبر خدا! چگونه او حوريه‌اي بشرگونه است؟ يعني او چه جايگاهي در مراتب هستي دارد و از چه خلق شده است؟ حضرت رسول‌الله فرمودند: [=&quot]«خَلَقَهَااللهُ- عَزّ وَجَلّ- مِنْ نُورِهِ قَبْلَ اَنْ يَخْلُقَ آدَم، اِذْ كانَتِ الْاَرْواح»؛[/] يعني خداوند او را از نور خود خلق كرد، قبل از آن‌كه آدم را خلق كند، آن هنگام ارواح بودند و هنوز زمين و آسمان به وجود نيامده بود

اين فراز از روايت سرّ بزرگي را گوشزد مي‌كند، چون اوّلاً؛ بحث خلقت نوري حضرت زهرا[=&quot] [/]را توسط حضرت حق متذكّر مي‌شود، ثانياً؛ تقدّم خلقت آن حضرت را نسبت به آدم ابوالبشر مطرح مي‌كند و عرض شد كه اين تقدّم، تقدّم بالشّرف است و حاكي از تقرّب بيشتر وجودي حضرت زهراء مي‌باشد

ما بايد اين نكته را از اساسي‌ترين نكات معارف خود بدانيم و متوجّه باشيم كه يك نوع خلقت در عالم تحقّق يافته، در حالي‌كه هنوز آدم ابوالبشربه عنوان اوّلين آدم، خلق نشده بود و متوجّه باشيم چگونه مي‌شود موجودي يك خلقت نوري داشته باشد و پس از مدّت‌ها خلقت زميني و جسماني پيدا كند. در صورت دقّت بر روي اين مسئله متوجّه مي‌شويم كه بعضي از انسان‌ها داراي ذات مقدس‌اند و حقيقت انسانيت انسان‌ها هستند، اگر نسبت به اين نكته حسّاس باشيد، در مباحث آينده اشاراتي به اين نكته مي‌شود و إن‌شاء‌الله دريچه‌اي از معارف از طريق اين احاديث نصيب ما خواهد شد.

بسم الله الرحمن الرحیم

فاطمه[=&quot]سلام الله علیها[/] و مقام قرب محض

حاضران با هوشياري تمام سؤال كردند: اي رسول خدا! در آن هنگام فاطمه كجا بود؟ حضرت فرمودند: [=&quot]«كانَتْ في حُقَّةٍ تَحْتَ ساقَ الْعَرْش»؛[/] يعني در آن حالت نوري، فاطمه[=&quot] [/][=&quot]سلام الله علیها[/] در حقّه و جايگاهي در زير ساقة عرش قرار داشت. از اين فراز متوجّه مي‌شويم كه تقدّم و رتبة حضرت در مقام قربِ محض است، چون مقام عرش، مقام تجلّي اسماء اعظم الهي است.

حالا اين حديث مي‌فرمايد: جايگاه حضرت‌زهراء[=&quot] [/][=&quot]سلام الله علیها[/] زير ساقة عرش بوده است، يعني آن حضرت در مقام نوري خود بي‌واسطه با اسماء اعظم الهي ارتباط دارند [=&quot]- هيچ‌كس اعم از نبي و يا وليّ با ذات حق نمي‌تواند ارتباط پيدا كند بلكه ارتباط با خدا به معني ارتباط با اسماء الهي است-[/] از طرفي فرموده‌اند عرش الهي مظهر چهار اسم «سبحان‌الله»، «الحمدلله»، «لااله‌الا الله» و «الله‌اكبر» است. پس فاطمه[=&quot] [/][=&quot]سلام الله علیها[/][=&quot] [/]در مقام ارتباط مستقيم و بي‌واسطه با اين چهار اسم الهي است و قبل از خلقت زميني، در چنين جايگاهي قرار داشته و حالا هم كه خلق شده، مظهر اين چهار اسم است

چون عظمت ذوات مقدس معصومين[=&quot] [/][=&quot]علیهم السلام[/] در اين است كه ارتباط خود را با حقيقت خود محفوظ داشته‌اند و حالا حضرت زهرا[=&quot] ا[/][=&quot] [/][=&quot]سلام الله علیها[/][=&quot] [/]در عين اين كه مخلوق است، مظهر اسماء اعظم الهي است- خود اسماء الهي مخلوق نيستند، بلكه اسماء، مظهر ذات الهي‌اند- و آن اسماء در وجود عيني حضرت صديق كبري[=&quot] [/][=&quot]سلام الله علیها[/] تجلّي كرده است. حال شما حساب كنيد فاطمه[=&quot] [/][=&quot]سلام الله علیها[/] چه بركتي است بر روي زمين.

قلب فاطمه[=&quot] [/][=&quot]سلام الله علیها[/] محل تجلي اسماء اعظم الهي

سؤال‌كننندگان [=&quot]-كه رحمت خدا بر آنان باد-[/] باز سؤال مي‌كنند: اي رسول خدا! غذايش چه بود؟ حضرت فرمودند: غذاي آن وجه نوري حضرت زهرا[=&quot] ا[/][=&quot] [/][=&quot]سلام الله علیها[/] عبارت بود از «تسبيح» و «تنزيه» و «تقديس» و «تهليل». اين فراز اسرار فوق‌‌العاده‌اي از معارف عالم اعلاء را در اختيار ما مي‌‌گذارد.

«تسبيح» يعني نظر به مقام سبحان الهي حضرت «الله» و چنانچه قلب محلّ تجلي اين اسم گشت، قلب از حضرت الله با جلوه سبحان الهي او برخوردار مي‌شود، و «تقديس» يعني نظر به مقام قدوسي حضرت «الله» و قلب از طريق انوار او با جلوة طهارت مطلق، از هر گونه محدوديت نفساني آزاد مي‌شود، و «تهليل» يعني مقام يگانگي و «لااله‌الاّالله»ي حضرت «الله» و نظر به مقام وحداني حق و با پذيرش تجلّي حضرت الله در حالت «تهليل» دل از هر گونه تعلّق به محدوديت‌ها آزاد مي‌گردد و با آزاد شدن از تعلّقات محدود با انوار الهي يگانه مي‌گردد، و «تحميد» يعني نظر به جمال و كمال حق و توجّه به همة خوبي‌هايي كه در حضرت الله به نحو جامعيت هست و از انوار وجودي آن وجودِ پرجمال و كمال بهره‌گرفتن، و هزاران نكتة ظريف در مقام «تسبيح و تقديس و تهليل و تحميد» هست كه در جاي خود بايد مورد بحث قرار داد.

چنانچه ملاحظه كرديد جايگاه حضرت زهرا[=&quot] [/][=&quot]سلام الله علیها[/][=&quot] [/]در تحت عرش بود و عرش نيز مقام ظهور اسماء تسبيح و تحميد و تهليل و تكبير بود و غذاي جنبة نوري حضرت تسبيح و تحميد و تهليل و تكبير بود، پس مي‌‌توان نتيجه گرفت مقام نوري حضرت دائماً تحت تجلّيات اسماء اعظم الهي است و از آن طريق بقاء مي‌يابد و به بقاي تسبيحي و تحميدي و تهليلي و تقديسي خود ادامه مي‌دهد

بسم الله الرحمان الرحیم


[=Badr]﴿اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذي خَلَقَكِ قَبْلَ اَنْ يَخْلُقَكِ﴾

[=Badr]﴿فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرةً﴾
[=Badr][=&quot]

[=&quot][=Zar]


[=Lotus]معني تغذيه روحاني[=Lotus]

[=Zar]اين‌كه عرض شد اين فراز از حديث اسرار فوق‌العاده‌اي را در بردارد، به اين جهت است كه ما از طريق اين حديث، معني تغذيه روحاني را مي‌فهميم و متوجّه مي‌شويم ابعاد روحاني هر موجودي با تجلّيات حضرت ربّ تغذيه مي‌شود - اعم از حقايق نوراني مثل معصومين يا ملائكه يا انسان‌هاي اهل دل-[=Zar] آنچه براي مؤمنينِ كامل، در برزخ و قيامت پيش مي‌آيد، از همين سنخ است و آن‌هايي كه در دنيا جهت روح و قلب خود را به سوي اسماء الهي انداخته و از تجلّيات آن اسماءِ مقدس بهره برده‌اند، و در برزخ و قيامت به نحو كامل به آن دست مي‌يابند و شعف حقيقي اهل بهشت در همين نكته تغذية روحاني آن‌ها از اسماء الهي، نهفته است.

[=tahoma]رسول خدا[=&quot]صلی الله علیه و آله[/]خبر داد كه چگونه روح فاطمه[=&quot]علیها السلام[/] با تجلّيات اسماء الهي تغذيه مي‌شود و اين يكي از رازهاي وجودي انسان‌هاي‌ كامل است و در واقع راه حقيقي رسيدن به قرب الهي، از طريق اسماء الهي، راه آن‌هاست و وسعت انسان‌ها از طريق اطاعت و محبّت به اهل‌البيت پيامبر[=&quot]علیهم السلام[/]تا اين‌جاها ممكن است سير كند كه غذاي جانشان انوار اسماء الهيه باشد، اين‌ها توانسته‌اند با ذكرهاي ديني، جانشان را تغذيه كنند و زنده نگهدارند. آيا براي شما پيش نيامده است كه بعضاً با ذكر «لا‌اله‌الاّالله» جانتان تغذيه شود؟ تازه اين ذكر وقتي تأثير نوراني خود را متجلّي مي‌كند كه موانع نفساني ما در بين نباشد[/]

[=tahoma]فراموش نكنيد كه ما در آن دنيا فقط قلبيم، حال اگر اين قلب به فرهنگ و سيرة حضرت زهرا[=&quot]علیها السلام[/][=&quot] [/]نزديك نشود و از آن حضرت مدد نگيرد، چه سختي‌هايي خواهد كشيد. در آن شرايطي كه شرط حيات، تغذيه قلب با جلوات انوار اسماء الهي است، مؤمنين با ياد خدا و توجّه به اسماء الهي، زنده‌اند و نزد پروردگارشان تغذيه مي‌شوند. اگر إن‌شاء‌الله خواستيد در برزخ و قيامت توان توجّه به اسماء الهي را داشته باشيد و از تجلّي اسماء الهي برخوردار شويد، بايد در حين اقامة نماز، خود را در برزخ احساس كنيد و با گفتن اذكار نماز، عملاً اراده‌تان اين باشد كه با قلب خود تقاضاي تجلّي اسماء الهي را بر قلبتان داريد.[/]

[=tahoma]پيامبرخدا[=&quot]صلی الله علیه و آله[/]مي‌خواهند بفرمايند، حضرت‌زهرا[=&quot]علیها السلام[/][=&quot] [/]در مقامي فوق مقام جبرائيل و اسرافيل و ميكائيل و عزرائيل[=&quot]علیهم السلام[/]بسر مي‌برند، و در آن مقام حالت استقرار و بقاء‌اند و همواره در چنين حالتي به سر مي‌برند و حركات و سكناتشان متذكّر چنين مقامي است و شما مي‌توانيد از آن حضرت بهره انتقال به آن مقام را ببريد.[/]

[=tahoma]حضرت رسول‌اكرم[=&quot]صلی الله علیه و آله[/]مقام فاطمه[=&quot]علیها السلام[/] را به‌ عنوان يك نمونه مطرح مي‌فرمايند تا اوّلاً؛ بشريت متوجة حضرت زهرا[=&quot]علیها السلام[/] باشد و بفهمد او حامل چه حقايقي است، ثانياً؛ فكر و فرهنگي را براي بشريت معرفي كنند كه بشر بفهمد هستند انسان‌هايي كه وجودشان فوق وجود جسماني‌شان است[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
[=Zar]آري؛ به گفتة ملاصدرا[=&quot]«رحمة‌الله‌عليه»[=Zar] [=&quot]«النَّفْسُ جِسْمانِيَّة ‌ُالْحُدُوث وَ رُوحانِيَّةُ‌ الْبَقاء»[=Zar][=&quot][=Zar]يعني نفسِ هر انساني از طريق حدوث بدن و در بستر بدنِ او حادث مي‌شود و انسان‌ها قبل از بدن خود داراي يك شخصيت خاص و متعيّني نبوده‌‌اند،[=&quot]ولي در مورد اهل‌البيت[=&quot]علیهم السلام[=Zar]قضيه فرق مي‌كند و آن‌ها علاوه بر نفسي كه مثل ساير انسان‌ها [=&quot]«جِسْمانِيَّة‌ُ الْحُدُوث وَ رُوحانِيَّةُ‌ الْبَقاء»[=Zar] است يك مقام تمثّل نوري نيز دارند. چنانچه در حديث داريم كه [=&quot]«خَلَقَ‌ اللهُ مَحَمَّداً وَ عِتْرَتَهُ اَشْباحُ نُورٍ بَيْنَ يَدَيِ‌الله»، قُلْتُ: وَ مَا الْاَشْباحُ؟ قالَ: «ظِلُّ النُّور، اَبْدانٌ نُورانِيَّة، بَلْ اَرْواحٌ»[=Zar][=&quot][=Zar] يعني خداوند محمّد و عترتش را به صورت شبح‌هاي نوراني در برابرش خلق كرد.

[=&quot]

[=tahoma]راوي مي‌گويد: عرض كردم: اشباح چيست؟ حضرت فرمود: ساية نور، بدن‌هاي نوراني، بلكه ارواحِ نوراني هستند. پس طبق اين روايت شخص رسول خدا[=&quot]صلی الله علیه و آله[/]و عترت پاك آن حضرت همگي داراي حقيقت نوري بوده‌اند و حضرت شرح مي‌فرمايد كه آن اشباح نوري، سايه‌هاي نوري بودند، به معني بدن‌هاي نوراني، بدن‌هايي كه به يك اعتبار روح‌اند، چون در آن مقامْ جسم‌ها، جسم‌هايي است از جنس روح، نه جسم‌هايي از جنس ماده و جرم، بلكه سايه‌هايي كه نمايش جلوة اسماء الهي‌اند. مگر مي‌شود پيامبر و عترت مطهرش[=&quot]علیهم السلام[/][/]قبل از خلقت عالم در حقيقت غيبيه نباشند و باز بتوانند بر عالم تصرف كنند؟

[=Zar]چراكه هدف غايي بايد ابتدا در عالم غيب باشد تا عالم خلقت در عالم عين، به سوي آن حقيقت در عالم غيب سير كند، چون غايت مفقود، محال است،[=&quot] پس در واقع رسول خدا[=&quot]صلی الله علیه و آله[=Zar]از يك قاعده اساسي كه در عالم، تحقّق دارد خبر مي‌دهند كه جاي بحث آن اين‌جا نيست
[=&quot][1][=Zar] [=Zar]- براي بررسي بيشتر اين موضوع مي‌توانيد به بحث امام زمان(ع) قلب عالم هستي در كتاب مباني معرفتي مهدويت رجوع فرماييد.

[=Lotus]سابقة تاريخي نظر به حقايق عالَم غيب[=Lotus]

[=Zar]در مورد وجود حقايق غيبي، متفكران تاريخ بشر هر كدام به نوعي متوجه آن‌ها شده‌اند و از آن‌ها خبر داده‌اند. افلاطون در بحث اثبات وجود «مُثُل» سعي فراوان كرده تا از طريق عقل و استدلال متوجه نحوة وجود حقايق غيبي عالم بشود و در اين راه درحدخود موفقيت خوبي به دست آورده است. او مي‌گويد:
[=Zar]«كلياتي كه ما در فكر در مي‌يابيم، فاقد مرجع غيبي نيستند، و فكر بايد به كليات تعلق داشته باشد و اگر كليات واقعيت نداشته باشند، چگونه فكر به آن‌ها تعلق داشته باشد و از كليات با خبر شود؟ مُثُل؛ حقايق عيني يا كلياتي در عالم متعالي هستند كه در مقرّ آسماني خود جاي دارند»[=&quot][1]

[=&quot][1][=Zar] [=Zar]- براي بررسي كامل نظر افلاطون در مورد مُثُل مي‌توانيد به كتاب «تاريخ فلسفه غرب» اثر فردريك‌كاپلستون جلد 1 ص 229 ترجمه «سيدجلال‌الدين‌مجتبوي» رجوع فرماييد.

البته و صد البته حدّ فلسفه بيش از اين نيست كه بفهمد حقايقي در عالم بالا هست و اگر هم انسان بتواند با آن حقايق ارتباط پيدا كند به بصيرت و حكمت مي‌رسد، ولي به گفتة توماس‌آگوئيناس «آن‌چه آرزوي فيلسوفان بود، پيامبران عملي كردند».

[=tahoma]و به واقع آن بصيرت پيامبر[=&quot]صلی الله علیه و آله[/]است كه حقايق را جداجدا مي‌شناسد و از هر كدام خبر مي‌دهد و راه ارتباط با آن‌ها را به بشريت مي‌نماياند. از جمله آن حقايق كه پيامبر[=&quot]صلی الله علیه و آله[/]در آسمان اعلا مي‌بيند و از آن خبر مي‌دهد و به ما راه مي‌نماياند كه چگونه با آن مرتبط شويم، حقيقت نوري حضرت‌زهرا[=&quot]علیها السلام[/][=&quot] [/]است.[/]

[=tahoma]بسم الله الرحمن الرحيم
يا فاطمه يا حجت الله علی الحجج روحی فداک

نور فاطمه

[=&quot]علیها السلام[/] همان بهشت است

[/]
در حديث ديگر داريم كه رسول خدا[=&quot]صلی الله علیه و آله[/]فرمودند:
«هنگامي كه خداوند بهشت را خلق نمود، آن را از «نور وَجه خود» آفريد، سپس آن نور را گرفت و بيفشاند «[=&quot]فَأَصابَني ثُلْثُ النّور، وَ اَصابَ فاطِمَةَ ثُلْثُ النّور، وَ اَصابَ عَلِيّاً وَ اَهْلِ بَيْتِهِ ثُلْثُ النّور، فَمَنْ اَصابَهُ مِنْ ذلِكَ النّور اهْتَدي اِلي وِلايَةِ آلِ مُحَمَّد وَ مَنْ لَمْ يَصِبْهُ مِنْ ذلِكَ النّور ضَلَّ عَنْ وِلايَةِ آلِ مُحَمَّد[/]

[=tahoma]يعني چون خداوند آن نوري را كه نور وجه الهي بود بيفشاند، ثلث آن به من و ثلث آن به فاطمه و ثلث آن به علي و اهل بيتش رسيد، پس به هركس-[=&quot] از طريق پيامبر و فاطمه و علي و اهل بيتش[/][=&quot] علیهم السلام[/][=&quot][/] آن نور برسد، به ولايت محمّد و آل‌محمّد عليهم السلام هدايت شود و به هر كس آن نور نرسد از ولايت آل محمّد عليهم السلام گمراه شود و بهره نگيرد[/]

با توجّه به اين روايت و با توجّه به اين‌كه ظهور بهشت از تجليّات اسماء و صفات جمالي حق است و اين‌كه مي‌فرمايند: همان نور را گرفت و افشاند و به ذوات مقدسة اهل‌البيت رسيد، معلوم مي‌شود انوار مقدسه اين‌ها نيز به تمام معني بهشتي و از همان تجلّيات است

[=tahoma]اسماء الهي كه در بهشت تجلّي مي‌كنند، اسماء رحماني است، حالا همان اسماء رحماني به صورت ذوات مقدسه اهل‌البيت[=&quot]علیهم السلام[/]تجلّي نموده است و عجيب است كه نور فاطمه[=&quot]علیها السلام[/] يكي از اين سه قسم است و روايت [=&quot]«فاطِمَةُ بِضْعَةُ مِنّي»[/] با توجّه به اين حديث معني خاصّي مي‌دهد و مي‌رساند كه نور فاطمه[=&quot]علیها السلام[/] پاره‌اي از همان نور است كه نور محمّدي[=&quot]صلی الله علیه و آله[/]است و مي‌رساند كه اگر اسلام را به صورت جامع مي‌خواهيد بايد از نور فاطمه و پدر فاطمه و شوهر فاطمه و اولاد فاطمه به صورت جمعي بهره‌مند شويد[/]

[=tahoma]يعني پاره‌اي از نبوّت محمّدي صلی الله عليه و اله، فاطمه[=&quot]علیها السلام[/] است و پاره‌اي از آن نيز امامت است و اگر بهشت جامع و كامل مي‌خواهيد بايد از پرتو اين سه نور بهره گيريد. بعضاً بزرگان را ملاحظه كرده‌ايد كه چگونه تلاش مي‌كنند تا از نور فاطمه[=&quot]علیها السلام[/] خود را محروم نكنند و بحمدالله موفق شده‌‌اند[/]

[=tahoma]با توجّه به اين روايات كه عرض شد، مطمئن باشيد اگر وارد عالَم فاطمي شديد، ديگر آن شخص قبلي نيستيد و از طريق آن حضرت دريچه‌هايي خاص از لطف الهي و بصيرت ربّاني به سوي شما باز مي‌شود كه آن را در هيچ مسير ديگري نخواهيد يافت. آيت‌الله‌بهاء‌الديني[=&quot] [/]فرموده بودند: «مادرمان فاطمه[=&quot]علیها السلام[/] فوق‌العاده است» همان ‌طور كه با اتّصال به نور پيامبرخدا[=&quot]صلی الله علیه و آله[/]يا نور ولايت ائمه[=&quot]علیهم السلام[/]وارد عالَم خاصّي از معنويت مي‌شويد[/]

[=Zar]و عملاً به ابعادي از بهشت متّصل مي‌گرديد، بايد نسبت به اتّصال به نور فاطمه[=&quot]علیها السلام[=Zar] نيز تلاش نمود. تدبّر در كلمات و حركات آن حضرت و همراهي با حزن خاصّي كه داشتند[=&quot] موجب ارتباط با حضرت يعني ارتباط با ثلث وجه الهي و اتّصال به اصل بهشت است. به عنوان نمونه، نَفْسِ غم فاطمه[=&quot]علیها السلام[=Zar] در مورد حذف حاكميت علي[=&quot]علیه السلام[=Zar] و خطبة عالمانة آن حضرت در مسجد مدينه، چه بصيرت‌ها و هدايت‌ها براي انسان ايجاد مي نمايد و چه زيبا سير تاريخ را تحليل مي‌كند و در اين تحليل معني حاكميت جور، به خوبي روشن مي‌شود.

[=tahoma]حضرت زهرا[=&quot]علیها السلام[/] در خطبة مشهور خود در مسجد مدينه رازهاي بزرگ تاريخ آيندة بشر را روشن مي‌نمايند. قصد ما در اين بحث، توجّه بيشتر به حقيقت نوري فاطمه[=&quot]علیها السلام[/] است، لذا اجازه دهيد فعلاً به وجوه ديگر نپردازيم و سعي بفرماييد نسبت به حقيقت نوري آن حضرت حسّاس شويد تا إن‌شاء‌الله بركات خاص آن نصيب شما بشود.[/]
[=tahoma]اين ارتباط يك ارتباط خاصّي است و آداب خاصّ خود را دارد. درست است كه وجود مقدس پيامبرخدا[=&quot]صلی الله علیه و آله[/]و ائمه هدي[=&quot]علیهم السلام[/]سراسر راز است، ولي حقيقت وجود مقدس فاطمه[=&quot]علیها السلام[/] راز پوشيده به راز است و اين است كه بسياري از شيعيان، محمّدي و علوي و حسيني شده‌اند ولي هنوز فاطمي نشده‌اند[/]

[=tahoma]فهميدن و توجّه به اين نكته كه امامت يك حقيقت است و در هر زماني، امام معصومي در صحنه است، اعتقاد ذي‌قيمتي است و بحمدالله شيعه مفتخر به چنين شعوري است، ولي توجّه به حقيقت نوري زهراي اطهر[=&quot]علیها السلام[/] آن‌چنان قيمتي است كه آن را به راحتي در اختيار همه شيعيان قرار نداده‌اند، بايد روحانيتِ خاصي در انسان حاصل شود تا آمادة فيض چنين اعتقادي گردد، شايد از طريق آشنا شدن با رواياتِ بيشتر در اين مورد و تدبّر در آن‌ها، موضوع آرام‌آرام برايمان حل شود.[/]

مقام فاطمه علیها السلام در غامض علم الهي


[=Zar]روايت داريم كه امام عسكريعلیه السلام[=Zar]به نقل از پدران بزرگوارشان مي‌فرمايند كه رسول الله[=&quot]صلی الله علیه و آله[=Zar]فرمودند:
[=Zar]«هنگامي كه آدم و حوّا داخل بهشت فردوس اعلي شدند، چشمشان به خانمي افتاد كه بر بساطي از بساط‌هاي بهشت نشسته و بر سرش تاجي از نور، و در دو گوشش دو گوشواره از نور است، و از نور جمالش بهشت‌ها نوراني است، آدم پرسيد: محبوبم جبرائيل! اين خانمي كه بهشت‌ها از نور جمالش برافروخته و نوراني است، كيست؟ جبرائيل گفت: او فاطمه، دختر محمّد، پيامبري از فرزندان تو است كه در آخر‌الزمان مي‌آيد. سپس آدم پرسيد: اين تاجي كه بر سرش هست، چيست؟ عرض كرد: شوهرش علي‌بن‌ابي‌طالب است، پرسيد: دو گوشواره‌اي كه بر دو گوشش آويخته شده چيست؟ عرض كرد: دو فرزندش حسن و حسين هستند. سپس آدم فرمود: محبوبم جبرائيل! [=&quot]«أَخُلِقُوا قَبْلي»[=Zar]؛ آيا ايشان قبل از من خلق شده‌اند؟ عرض كرد: «[=&quot]هُمْ مَوْجُودُونَ في غامِضِ عِلْمِ اللهِ قَبْلَ اَنْ تُخْلَقَ بِأَرْبَعَةِ آلافِ سَنَةٍ»[=Badr][=&quot][1][=Zar] يعني آن‌ها چهارهزارسال، پيش از آفرينش تو، در فشردة علم الهي موجود بوده‌اند.[=&quot][1][=Zar]- «بحارالانوار»، ج43، ص52.

در روايت فوق مي‌فرمايد:«هنگامي كه آدم و حوّا داخل بهشت فردوسِ اعلي شدند»؛ اين بهشت غير از آن بهشتي است كه در آن آدم و حوّا به شجرة ممنوعه نزديك شدند، چون اوّلاً؛ روايت، تعبير «فردوس ‌اعلي» دارد، در حالي كه آن بهشتِ داراي شجره ممنوعه، بهشت برزخ نزولي است و آن را تعبير به فردوس اعلي نمي‌كنند. ثانياً؛ بايد بين مشاهده‌ شوند و مشاهده‌كننده سنخيت باشد، پس چگونه ممكن است آدم و حوّايِ بهشت برزخي در بهشتِ فردوسِ اعلي، وجود نوري متمثّل فاطمه[=&quot]علیها السلام[/][=&quot] [/]را مشاهده كنند، به خصوص كه در ادامة روايت از مقام حضرت زهرا[=&quot]علیها السلام[/][=&quot] [/]با هزار مرتبة وجودي بالاتر از مقام آدم و حوّا خبر مي‌دهد كه بحث آن خواهد آمد.

روايت مي‌فرمايد: از نور جمال فاطمه[=&quot]علیها السلام[/][=&quot] [/]بهشت‌ها نوراني بود. پس اگر كسي به نور فاطمه[=&quot]علیها السلام[/][=&quot] [/]نزديك شود، بهشت‌ها برايش نوراني مي‌شود. شما در مسير بندگي خود بهشت‌ها مي‌سازيد، بهشتِ توكّل، بهشتِ روزه، بهشتِ صبر، ... حالا اگر خواستيد روزه و توكّل و صبر و عباداتتان در اين دنيا نوراني شود و در آن دنيا بهشتِ روزه و توكّل و صبرتان نوراني گردد، بايد با معرفت و محبّت به حضرت زهرا[=&quot]علیها السلام[/][=&quot] [/]به اين اعمال بپردازيد.
موضوع قفل شده است