تفاوت زن و مرد در قدرت تعقل

تب‌های اولیه

53 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفاوت زن و مرد در قدرت تعقل

[=&quot]چرا زنان در علوم استدلالي و مسائل خشك عقلاني به پاي مردها نمي رسند ولي در ادبيات و نقاشي و شعر و سياسي مسائلي با ذوق و احساسات مربوط است دست كمي از مردها ندارند؟[/]



[=&quot]پاسخ[/][=&quot]: [/]

[=&quot]یکی از تفاوت های غیر قابل انکار بین زن و مرد تفاوت از حیث قوای عقلانی و عاطفی است. مقصود از عقل، عقل نظری است چرا که در عقل عملی، نه تنها زنان ضعیف‏تر از مردان نمی‏باشند، بلکه گاهی بر آن ها غلبه می‏نمایند. عقل تئوریک و تحلیل‏گر و فرضیه‏باف و فلسفه‏پرداز و عقل سیاسی ـ اجتماعی در مردان، دامنه و قدرت بیش تر و گسترده‏تر دارد. عقل خشک ریاضی و تفکر محض نظری، در صنف مردان بیش از زنان فعال است، ولی عقل عملی که به کمال و صعود انسان ها مربوط است، در مورد مرد و زن مساوی است.[/]

[=&quot]اگرچه دنیای عقلی و دنیای شهودی و عاطفی زنان متفاوت است، ليکن این مسأله دخالتی در ارزشگذاری انسانی ندارد . عقل عملی که به کمال و صعود انسانی مربوط است، در مرد و زن مساوی است، قیاس و استقرا و حل معادلات ریاضی و چیدن صغرا و کبرا، یک فن است، نه یک ارزش انسانی.[/]

[=&quot] اينكه مرد در این جهت با نوع زن متفاوت است و کمیت چنین نیرویی درآن دو یکسان نيست، هرگز به معنی کسر شأن یکی و قدر قیمت دیگری نیست، به ویژه که در درک حیات و کمال معرفت الهی و رشد اخلاقی و اراده که همه به عقل عملی مربوط است، زن و مرد مساوی‏اند. درک برخی حقایق لطیف عاطفی و شهودی برای زنان آسان‏تر از مردان است و در این نوع ادراکات، زنان حتی قوی‏ترند.[/]

[=&quot]به هر حال یکی از تفاوت های بین زن و مرد در زمینه قوای عقلانی است که روان‏شناسان هم به این مسأله توجه داشته‏اند.[/]

[=&quot] یکی از تفاوت هایی که حضرت علی(ع)، در بیان حد عقلی بین زن و مرد به آن اشاره داشته‏اند ، بيان نواقص‏العقول بودن زنان است که حضرت در خطبه 80 نهج البلاغه به این مسأله توجه داشته‏اند . همان طور که گفتیم منظور از این نقص به معنای نقص ارزشی نیست، بلکه در عرصه مسایل خشک عقلانی و نظری زنان نسبت به مردان ضعیف‏تر هستند. ضعف و نقصان زنان در این مسأله به بالندگی و تکامل زنان در عرصه‏های ارزشی هیچ گونه آسیب جدی وارد نمی‏نماید.[/]

سلام
با توجه به جسمانیه الحدوث بودن نفس انسانی که معنایش برخواستن بعد مجرد انسان از متن جسم است : ( یوم تبدل الارض غیر الارض ) و با توجه به تفاوت اجمالی جسم زن و مرد در ارتقاء وجودی بعد معنوی این اختلاف محفوظ می ماند تا جایی که احکام عالم کثرت از آن برداشته شود که ظاهرا این امر فقط در مقام قلب قابل تحقق است چراکه مقام عقل در عین بساطت به نحوی تکثر را می پذیرد . لذا برای اکثری انسانها این تفاوتها باقی خواهد ماند .
موفق در پناه حق

با توجه به جسمانیه الحدوث بودن نفس انسانی که معنایش برخواستن بعد مجرد انسان از متن جسم است : ( یوم تبدل الارض غیر الارض ) و با توجه به تفاوت اجمالی جسم زن و مرد در ارتقاء وجودی بعد معنوی این اختلاف محفوظ می ماند تا جایی که احکام عالم کثرت از آن برداشته شود که ظاهرا این امر فقط در مقام قلب قابل تحقق است چراکه مقام عقل در عین بساطت به نحوی تکثر را می پذیرد . لذا برای اکثری انسانها این تفاوتها باقی خواهد ماند .
موفق در پناه حق

لطفا متن مورد نظر خود را به فارسی روان و سلیس ترجمه نمایید

zahra;73923 نوشت:
لطفا متن مورد نظر خود را به فارسی روان و سلیس ترجمه نمایید

سلام :Gol:
بعضی دوستان درخواست روان سازی نموده اند
نفس انسان ( یا همان روح البته کمی بین این دو فرق است روح شانی از شوون نفس انسان است ) در سیر صعودی از جسم آغاز می شود . به عبارت دیگر نفس انسانی در ابتدا جسم است همانطور که قرآن کریم آغاز خلقت انسان را از خاک و در بیان مراحل تکونش در جنین از خون بسته دانست . این جسم در رشد و ارتقاء وجودیش در مرحله ای خاص دارای بعد مجرد یا همان روح ( که در ابتدا یک وجود مجرد مثالی و برزخی است ) می گردد . این یعنی اینکه روح انسانی از ارتقاء وجودی جسمش تکون می یابد . قرآن هم می فرماید : ثم انشاناه خلقا آخر . در یک خلقت دیگر ( معنوی ) او را می آفرینیم .
همین برخاستن روح یا بعد معنوی انسان از متن جسمش باعث می شود او تمام خصوصیات جسم را در مرتبه بالاتری حائز باشد . و این است منشا تفاوتهای روحی و فکری و غیره شخصی .
زن و مرد بر همین پایه با هم اختلاف دارند .
این وجود برزخی مثال یا روح که الان ویژگیهای جسم زنانه و جسم مردانه را به نحوی دیگر داراست در ارتقاء وجودیش می تواند به مرتبه عقل نائل آید . مرتبه عقل مرتبه برداشته شدن کثرات مثالی است با این حال تکثراتی را می پذیرد که متناسب با مقام و مرتبه عقل است . همین کثرت پذیری کم باعث می شود حتی در این مقام هم زن و مرد یکسان نباشند .
تنها جایی که حکم کثرت بطور کلی برداشته می شود و بین زن و مرد تفاوتی نمی ماند مقام قلب است که در آن خبری از کثرات عقلی هم نیست و وجود محض است .
اما و اما
با کمال تاسف اکثری 99 درصد انسانها در حیات مادی خود به تجرد و کمال عقلی نمی رسند تا چه رسد به تجرد مافوق عقل که در آن اختلافات کلا برداشته می شود
لذا اختلاف زن و مرد در ادراکات و ویژگیها بر این مبناهای ذکر شده قابل فهم می شود .
اما به حسب ارتباط زن و مرد با یکدیگر مرد در زن تنزل می یابد و زن در خارج به نحو تولد فرزند لذا به جهت دوری از مقام کثرت مرد از کثرات دورتر و زن نزدیکتر است و این یک نشانه تکوینی در اختلاف نوع ادراکات مرد و زن برای ماست اگر نخواهیم متن واقع را انکار کنیم .
موفق در پناه حق
:Gol:

با او

عرض سلام و ادب ؛

عقل جنبه ای و کارکردی از نفس مجرد انسان است از این جهت گویند : النفس فی وحدتها کلّ القوا و این عقل گاهی به مسائل کلی و انتزاعی می پردازد که به آن عل نظری گویند و گاهی به مسائل محسوس تر و اجتماعی و .... می پردازد که به آن می گویند عقل عملی.
این عقل چه از بُعد نظری و چه از بُعد عملی میان زن و مرد مشترک است و هیچ تفاوتی ندارد. نفس انسان از جهت مجرد بودنش و بسیط بودنش نسبت به ماده ، میان زن و مرد مشترک است و اساس تفاوت از مرکب بودن و دارای اجزاء بودن ناشی می شود ، لذا نفس و روحی که مجرد و بسیط است ، چطور میان دو انسان متفاوت خواهد بود.
لذا تفاوت نفس میان انسان ها ، تفاوت ماهوی نیست ، بلکه تفاوت در شدت و ضعف است که این تفاوت هم ربطی به جنسیت و زن و مردی ندارد ، بلکه میان هر دو انسانی تفاوت نفس از جهت کمّی و شدت و ضعف هست.

*************

ابتدا نکته ای از بیانات آیت الله جوادی آملی را نقل می کنیم تا در پست های بعد به موضوع اصلی بپردازیم ؛

« شئون نظري و عملي انسان »

انسانيت انسان، دو جناح و دو شأنِ جدا از هم دارد و كمال انسان در پرتو كامل‏شدن جناح نظر، و جناح عمل است؛ بلكه عمل دل و قلب، هدف است و كار عقل نظر كه انديشه و تفكر است، ابزار است.
توضيح؛ روح چون مجرد است، هر يك از شئون عالي آن نيز مجردند؛ اما بين اينها حجابهاي نوري است و احياناً حجابهاي غيرنوري هم تنيده مي‏شود. آن قدر ميان شئون روح، حجاب است و به اندازه‏اي اين حجابها دقيق و رقيق‏اند كه پي بردن به اصل حجاب و دقت و رقّت آن، كار آساني نيست. در اينجا مَثَلي حسي بيان مي‏شود تا از آن به ممثّل عقلي برسيم؛ آنگاه با آيات قرآني، آن ممثّل را تبيين مي‏كنيم تا روشن گردد كه ميان شئون نفس، حجابهاي دقيق و رقيقي هست.

مردي حضور امام صادق‏صلوات الله عليه مشرّف شد و دليل توحيد عالم را پرسيد و آن حضرت به استعداد ظرفيت آن مرد از برهان نظم مدد گرفت؛ بدين صورت كه در دست كودكي تخم‏مرغ بود و امام صادق(عليه‌السلام) او را احضار و تخم‏مرغ را به سائل عطا كرد و فرمود: اين يك محفظه‏اي است كه دو دريا در اوست: درياي طلاي گداخته و درياي نقره گداخته و آب شده، اما چنان منظّم تعبيه شده است كه هيچ يك از اين دو دريا با ديگري ممزوج نمي‏شود؛ با آنكه هر دو مايع و روان هستند؛ نه جامد و آرام و نيز در محدوده‏اي تنگ به سر مي‏برند؛ اما بين آنها حجابي بسيار ظريف و رقيق است. اين حجاب ظاهراً نازك‏تر و رقيق‏تر و كم‏حجم‏تر و ضعيف‏تر از اين دو مايع است، اما ذات اقدس الهي چنان اين دو درياي بسته را منظم نگهداشته است كه هيچ‏يك به ديگري سرايت نمي‏كنند و آن پوشش نازك، مانع امتزاج آنها گرديده است(1).

اما ممثّل عقلي، آن است كه انسان شأني به نام «عقل نظر» دارد كه با آن مي‏انديشد و شأن ديگري به نام «عقل عمل» دارد كه با آن شأن مي‏پذيرد. آيات قرآني و روايات هم دو طايفه‏اند؛ زيرا آيات و روايات، مفسّر انسان‏اند و انسان هم داراي اين شئون است؛ ازاين‏رو آيات بايد اين شئون را به انسان تفهيم كنند.
بخش نظر، عهده‏دار بينش و انديشه و تفكر است و بخش عمل هم عهده‏دار پذيرش، كوشش، گرايش، جذبه و... است. هر كاري به عمل باز مي‏گردد و هر فكري به نظر رجوع مي‏كند و ميان اين دو شأن، حجابي بسيار دقيق است كه نمي‏گذارد بلافاصله نظر به عمل انجامد. درنورديدگان حجابهاي مادي و حجابهاي نوري كه در مناجات شعبانيه مي‏خوانند: «حتي تخرق أبصار القلوب حجب النور فتصل إلي معدن العظمة»(2)، نظر و عمل را به يك سطح رسانده‏اند و در نتيجه، عمل آنان عين قدرت و قدرت آنها عين علم است؛ در عين حال كه دو مفهوم‏اند، يك حقيقت دارند.

انسانهاي اوحدي، هم عليم و هم قديرند و علمشان با قدرت و قدرتشان با علم همراه است و كسي كه به اين مقام مي‏رسد، ديگر جداري ميان انديشه و كوشش او نيست؛ خواه زن باشد چون فاطمه زهراسلام الله عليها يا مرد باشد مانند علي بن ابي‏طالب(عليه‌السلام) و هر كسي به آن مقام والا راه نيافت، همواره ميان نظر و عمل او حجابي رقيق است و هرچه پايين‏تر آيد، اين فاصله بيشتر مي‏شود.


منبع : زن در آینه جلال و جمال / آیت الله جوادی آملی

ادامه دارد..............

با او

(بررسی محتوای روایت و اثبات مغالطه در آن و جعلی بودنش)

به جمله ی منسوب به حضرت علی(ع) در نهج البلاغه اشاره شد که در مورد خانم ها مثلا فرموده اند : النساء نواقص العقول.

بعد عده ای در جهت توجیه روایت برآمده و سه پاسخ داده اند:

1.عده ای گفته اند منظور از عقل در این خطبه ، عقل نظری است و نه عقل عملی.

2.عده ای گفته اند منظور زنان شرکت کننده در جنگ جمل خصوصا عایشه و اطرافیان اوست و کلیت به تمام زنان جهان ندارد.

3. عده ای هم با تمسک به بعضی آیات و کتب لغت ، نقص در این خطبه را به تفاوت معنی کرده اند و گفته اند نواقص العقول در اینجا به معنی متفاوت العقول است.

اما به یاری خدا در اینجا با دو شیوه ی علمی بررسی محتوایی و نقد سندی ثابت خواهیم کرد که این عبارت در نهج البلاغه ، از مولانا علی بن ابی طالب نیست و عبارتی جعلی و منسوب به حضرت است. در این پست محتوای خطبه را بررسی کرده و مغالطه ای آشکار و مخالف با کلام شیعی را از آن هویدا خواهیم کرد که امکان ندارد امام معصوم در کلامش دچار چنین مغالطه و خطایی شود.
و در پست بعد سند روایت را بررسی می کنیم.ان شا الله

*************************

قبل از طرح اشکال یک مقدمه ی کوتاه را عرض می کنم :

آیا غیر از این است که در اندیشه ی شیعه ملاک ایمان ، اطاعت از خداست.یعنی خود اعمالی که ما انجام می دهیم موضوعیت ندارند و هدف نیستند و تعیین کننده ی ایمان و ارزش هم نیستند.آنچه که به اعمال ما ارزش خوب و بد می دهد و موجب تاثیر در ایمان ما می شود اطاعت از امر خداوند است نه خود کار ما.

فلذا جایی که خدا امر به روزه گرفتن کند ، بر ما واجب است روزه بگیریم و اینجا ایمان در روزه گرفتن است.و جایی که خداوند امر به روزه نگرفتن کند در آنجا روزه گرفتن حرام است و ایمان ما در روزه نگرفتن است.
مثلا روزه گرفتن در ماه رمضان موجب ایمان است و از آن طرف روزه نگرفتن در عید قربان موجب ایمان است.پس ملاک ایمان اطاعت امری خداست.مقیّد بودن به شرع و دستورات اسلام است.
یا مثلا امر خداست که اگر روزه گرفتن در ماه رمضان برای بیمار ضرر دارد نباید بگیرد.اینجا چون امر برای این فرد روزه نگرفتن است ، نگرفتن روزه برای او عین ایمان است و اتفاقا خلاف شرع و امر خدا اگر روزه بگیرد موجب تزلزل در ایمان است.

فکر می کنم کاملا روشن باشد مطلب فوق که دلیلش چیست.چون به طور کلی دین و دستورات خداوند آمده و سیستم خلقت ایجاد شده برای رشد و تعالی ما.حال چه شده که خلقت و امر دین در خانم ها موجب نقص ایمان شده؟

حالا با این مقدمه عبارت را ببنید؛

معاشر الناس ان النساء نواقص الايمان، نواقص العقول، نواقص الحفوظ، فأما نقصانُ ايما نهِنَّ فَقُعُود هن عن الصلوة و الصيام فى ايام حيضهن، و اما نقصان عُقُولهن فَشَهادةُ امرأتين منهُنَّ كشهادة الرجل الواحد، و اما نقصان حُظُوظهن فمواريثهن على الانصاف من مواريثِ الرجال
فاتقوا شرار النساء و كونوا من خيارهن على حذر و لا تطيعوهن فى المعروف حتى لا يطمعن فى المنكر»

در عبارت موارد نقص زنان را اشاره کرده و بعد دلیلش را ذکر کرده. ببینید دلیل نقص ایمان خانم ها را چه گفته :

معاشر الناس ان النساء نواقص الايمان، نواقص العقول، نواقص الحفوظ، فأما نقصانُ ايما نهِنَّ فَقُعُود هن عن الصلوة و الصيام فى ايام حيضهن،

گفته چون به خاطر ایام حیض ، نماز و روزه شان ناقص می شود پس ایمانشان ناقص است.

حال با مقدمه ی فوق سوال اینجاست ، این نماز نخواندن و روزه نگرفتن در آن ایام که به امر خداست و به تبعیت از شرع دین انجام می شود این خود مایه ی ایمان است یا نقص ایمان؟؟؟

ملاک و هدف خود نماز و روزه است یا اطاعت امر خدا؟؟؟مگر خود نماز و روزه موضوعیت دارد که کم و کاست آن که طبق دستور دین انجام شود موجب نقص در ایمان گردد؟

مثل همان بیماری که روزه گرفتن برایش ضرر دارد و به امر خدا نباید در ماه رمضان روزه بگیرد و همین روزه نگرفتن او موجب ایمان اوست.

اینجا هم چون خانم ها بنا به امر خدا و دین در آن ایام روزه نمی گیرند و نماز نمی خوانند این خود ناشی از ایمان به خدا و امر خداست و اتفاقا موجب قوت ایمان است.

پس عبارت اساسا با تفکر شیعی و اسلامی مشکل دارد و حاوی مغالطه است.
و چون حکمت و بیان فاخر معصوم بری از این مغالطات و خطا هاست می توان فهمید که این عبارت جعلی است.این هم دلیلی دیگر علاوه بر ضعف سند و مشکل عبارت.و چون بخشی از یک عبارت یک تکه و به هم پیوسته حاوی مغالطه و اشکال عقلی باشد کل آن زیر سوال می رود.

فکر نمی کنم دیگر دلیلی مانده باشد برای دفاع از این عبارت.

ادامه ی مطالب...
(بررسی سند این روایت منصوب به حضرت علی)

اما طبق سیری که در بالا عرض کردیم ، اینک می رسیم به بررسی دوم و مساله ی دوم که همان بررسی سند این روایت است.پس سوال اساسی این پست این است که :

روایت منصوب به حضرت علی در نهج البلاغه ، از حیث سند چگونه است؟

برای توضیح این مساله از آنجا که ممکن است دوستانی که به تاپیک تشریف می آورند ، با علمدرایه الحدیث و علم رجال و بررسی سند روایت آشنایی نداشته باشند یک توضیح خیلی کوتاه عرض می کنم به قدری که کفاف تفهیم ادامه ی مطلب ما را بکند.
به طور کلی هر حدیث و روایت منقول از حضرات معصومین(ع) را در چهار دسته طبقه بندی می کنند.که البته خود این چهار دسته هم به طبقاتی تقسیم می شود.این چهار دسته اینگونه است ؛

1.صحیح : سند متصل + همه راوی ها امامیه ی ثقه
2.حسن: سند متصل + راویان امامیه باشندولی حد اقل یک نفر یا چند نفر از راویان ثقه نباشد
3.موثّق : سند متّصل + حد اقل یک یا چند نفر از راویان غیر امامیه ی ثقه باشند.
4.ضعیف : به این دسته که عمده اش را مرسل می گند ، هر نوع افتادگی در سند یا تضعیف راوی از حیث وثاقت.

توضیح : سند متصل یعنی تک تک افراد از کسی که ما از او می خوانیم تا امام معصوم ، مشخص باشد.فرد مجهول الهویه ای بین سلسله ی راویان نباشد و یا اینکه در خود سند جای نام یک یاچند نفر از راویان خالی نباشد.
منظور از امامیه هم شیعه ی 12 امامی است.و منظور از ثقه بودن معمولا عدالت و مورد اطمینان بودن و صادق بودن است.فلذا افرادی مثل زراره یا محمد بن مسلم ، امامیه ی ثقه هستند.و برای غیر امامیه ی ثقه هم مثلا می شه الفکونی را مثال زد و ... .که اینها در کتب رجالی بحث می شه.

به توضیحات فوق این را هم اضافه کنیم که ما یک سری سند قدیمی و اصلی داریم که تقریبا اکثر کتب روایی جدید از اینها نقل کرده اند.بعضیشون هم از دفترچه های حدیث راویانی بوده بنام اصول که احادیث و روایات 400 تاش مانده که معروف هستند به اصول اربعه معه.مثل اصول محمد بن یعقوب کلینی که اول غیبت کبری فوت کرده یا مثلا صدوق اول.
و از جمله این کتب اصلی همان کتب اربعه ی شیعه هست.

***********************

حالا با جستجو در منابع اصلی در مورد روایت مدّ نظر که در نهج البلاغه منصوب به حضرت علی نقل شده به اسناد ذیل بر می خوریم؛(منابع زیر تازه بعضیشون عین روایت منقول در نهج البلاغه نیست و فقط بخشیش شبیه اون روایت است.)

1.وسائل الشیعه/ج2/ص344-باب تحریم صلاه و صیام و نحوهما علی الحائض.بنده که سند متصلی در این نقل ندیدم.بنظر مرسل است.اگر سند متصلی در این نقل هست بفرمایید اشخاصش را بررسی کنیم.

2.بحار/ج30/ص7/تتمه ی کتاب فتن و محن که این خودش از کشف المحجه لثمره المهجه ی سیدبن طاووس نقل کرده و سید بن طاووس هم از محمد بن ابراهیم نقل کرده و محمد بن ابراهیم هم از رسائل علی بن ابراهیم.علی بن ابراهیم اگر اشتباه نکنیم یکی از اساتید کلینی بوده.فلذا خودش که به حضرت نمی رسیده.علاوه بر اون ما چیزی بنام رسائل علی بن ابراهیم نمی شناسیم.و مرسل است.

3.ارشاد القلوب/ج1/ص192 که این خودش از حذیفه بن الیمان عن رسول الله نقل کرده.ولی در خود کتاب نوشته که این حدیث مرفوع است و حذیفه همچین چیزی در مورد فرموده ی رسول خدا شنیده ولی سند و اشخاص مشخصی نداره که برسه به خود رسول خدا که از خود حضرت شنیده باشه.

4.خصائص الائمه/ص97 که این از نوفل البکالی نقل کرده تا حضرت علی که این خود از سید رضی نقل شده.مرسل.

5.غرر الحکم/باب نساء/4 که خودش گویا از نهج البلاغه نقل کرده.مرسل.

6.اختصاص/ص 176-بنده سند متصل ندیدم.به علاوه اشخاصش هم باید دقیق بررسی شود.

7.خصال ج 2/ص 378 - بنده سند متصل ندیدم.به علاوه اشخاصش هم باید دقیق بررسی شود.

8.کافی/ج5/ص 322 که این مشخصا (عن من ذکره ) داره یعنی افتادگی در سند.سند متصل نیست و قطعا مرسل است.

9.نهج ص 373-14 که این هم به بیان ماضی ضعیف است.

این اسنادی که برای این روایت منصوب به حضرت در نهج البلاغه مطرح است و هیچ کدام سند صحیحی ندارند.
دوستان مدافع صحت این روایت ،این منابع و منابع احتمالی دیگری که برای این روایت ممکن است باشد را بررسی کرده و اگر سند صحیحی پیدا کردند حتما ما را هم در جریان قرار بدهندتا بررسی کنیم.ممنونم.

***********************

بنده برای کسانی که از قوت سند این روایت دفاع می کنند منابعی هم برای پیگیری سند روایت معرفی می کنم ، اگر برای این روایت سند صحیحی پیدا کردند بفرمایند تا ما هم استفاده کنیم.و حتما ممنون خواهیم شد.

منابعی برای کمک به مدافعان سند روایت منصوب به حضرت علی در نهج البلاغه:

1.مستدرک نهج البلاغه - علامه محمودی
2.اسناد و مدارک نهج البلاغه - آقای دشتی(می شه جلد حدودا 11 مجموعه ی آشنایی با نهج البلاغه)

برای رجوع به کتبی که در ضعف سند این روایت بررسی هایی انجام داده اند هم می توانید رجوع کنید به :

1.زن از دیدگاه اسلام / مهدی نصیری/کتاب صبح(البته این را خودم ندیده ام ولی وصفش را شنیده ام)
2.آثار استاد علی اکبر غفاری صفت

***********************

اما یک بحث سومی هم هست و آن اینکه گیریم سند این روایت هم ضعیف باشد.مگر تنها مولفه ی صحت یک حدیث یا روایت و تنها فاکتور مورد بررسی در صحت حدیث و روایت سند آن و بررسی سند آن است؟

در جواب این سوال می گوییم که ؛ خیر.فاکتور های دیگری هم هست از جمله مطابقت با اصول عقلی-کلامی و هم مطابقت با آیات قرآن کریم و ... که چنان که در مباحث قبلی تاپیک هم اشاره ها و بحث هایی داشتیم که هیچ آیه ای از قرآن نمی یابیم در تایید مضمون این روایت.به علاوه نقص در ایمان خانم ها به خاطر ایام خاص ماهانه که نماز نمی خوانند و ... با عدل الهی سازگار نیست.چنان که در نقل پست قبل از آیت الله جوادی آملی رد چنین پنداشتی به اثبات رسید.

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین
زیاده عرضی نیست.
التماس دعا
طارق

سلام :Gol:
در برتری اجمالی جنس مرد بر زن جای هیچ بحثی نیست به دلیل قرآن که فرمود :
الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض
که این تفضیل را تفضیلی تکوینی الهی می شمرد و صدق کلام حق در خارج هم کاملا روشن است
لذا نیازی به توجیه کلام امیر مومنان نیست
حضرت حق فرموده اند
البته مفهومش این نیست که زن موجودی ناچیز است نه . بلکه زن هم بواسطه برخورداری از استعدادهای انسانی بسیار بسیار باعظمت است اما در قیاس با مرد نباید حقایق تکوینی را انکار کرد
شما ببینید 124 هزار پیامبر از مردان آمده و تنها تعدادی انگشت شمار از زنان به کمال مطلوب انسانی رسیده اند و این خود برهانی تکوینی است و برهانهای تکوینی روشن دیگر که نیاز به بیان ندارد
عقل به معنای بعد وحدت گرا و کلی نگر حقیقت انسانی در مرد فوق عقل زن است
حتی نیازی نیست جای دوری بروید . در مجالس سری به جمعهای زنانه و مردانه بزنید ببینید در کدام بحث کلی نگر و کدام جزئی نگر است . کدام میل به من دارد کدام میل به ما .
من متعجبم چطور این امور بر بعضی ها مشتبه می شود در حالیکه دهها نشانه در پیش روی ماست
موفق در پناه حق
:Gol:

با او

عرض سلام و ادب ؛

فرمودید:

که این تفضیل را تفضیلی تکوینی الهی می شمرد و صدق کلام حق در خارج هم کاملا روشن است

پاسخ:

اگر این قیومیت ، قیومیت تکوینی بود ، باید هر مردی در هر زمان و شرایطی بر هر زنی تفوق می بافت. در حالی که بارز ترین نمونه ها چه در معصومین و چه در غیر معصومین گواه روشنی علیه این مساله است ، چنان که نه تنها مرد های غیر معصوم ، که حتی مرد های معصوم پیامبر به جز رسول گرامی اسلام نه در تکوین و نه در تشریع به گرد وجود عصمة الله الکبری حضرت صدیقه ی کبری نمی رسند.
و در غیر معصومین هم ، وقتی وجود مردانی را با زنان غیر معصومی چون حضرت خدیجه ، حضرت زینب ، و حتی کسیانی خیلی پایین تر مثل بانو امین اصفهانی و حُسنیِه شاگرد امام صادق و فضّه ندیمه ی حضرت زهرا می سنجیم تکوینا هم آنها بالاتر اند.
و اساسا اگر این تکوین را به وجود بر گردانید که دیگر اصلا بحث تفاوت ماهوی مطرح نیست و اگر به نفس برگردانید که آنوقت با اثبات حرکت جوهری خود تکوین نفس هم لحظه به لحظه در تحول و تغییر صعودی یا نزولی است و ثابت نیست.

*******************************

فرمودید:

شما ببینید 124 هزار پیامبر از مردان آمده و تنها تعدادی انگشت شمار از زنان به کمال مطلوب انسانی رسیده اند و این خود برهانی تکوینی است و برهانهای تکوینی روشن دیگر که نیاز به بیان ندارد
عقل به معنای بعد وحدت گرا و کلی نگر حقیقت انسانی در مرد فوق عقل زن است

پاسخ :

میان دایره ی ولایت و امامت تفاوت است. ولایت آن حقیقت تکوینی درک حقایق چه کلی و چه جزئی است ، ولی امامت و پیامبری یک مسئولیت اجرائی است که بر گردن عده ای از صاحبان ولایت نهاده شده.
لذا به صرف تعداد افرادی که مسئولیت اجتماعی رهبری جامعه را به عهده گرفته اند ، نمی توان حکم به برتری تکوینی آنها داد. نهایا یک برتری اجتماعی و اعتباری خواهد بود که هیچ ملاک ارزش گذاری حقیقی نیست.

*******************************

فرمودید:

حتی نیازی نیست جای دوری بروید . در مجالس سری به جمعهای زنانه و مردانه بزنید ببینید در کدام بحث کلی نگر و کدام جزئی نگر است . کدام میل به من دارد کدام میل به ما .

پاسخ:

این استقراء ناقص شما هیچ دلیل موجهی برای اثبات مدعای شما نیست. چنان که در طول تاریخ در شرق و غرب خانم ها همیشه محبوس و محروم بوده اند مگر موارد و جاهای معدود ، این شرایط موجب شده تا استعدادهایشان آن طور که باید شکوفا نشود و در طول تاریخ هم ظهور همچون مردان را نداشته باشد.
چنان که در خیلی زمینه ها ، دیدیم که خانم ها پس از رشد اجتماعی و ورود به آن عرصه ها موفق تر هم بودهاند.

اتفاقا اگر بنا به استقراء ناقص است ، ما الان آقایانی داریم و می شناسیم که تصور مطالب عمیق فلسفی و کلی برایشان ممکن نیست ، تا چه رسد به تصدیقش.
ولی در همین دانشگاه رشته ی فلسفه ، استاد حکمت مشاء ما خانم دکتری است که انصافا اگر از اساتید فلسفه ی مرد دیگر بالاتر نباشد پایین تر هم نیست ، پا به پای آقایان تئوری پردازی ، تحلیل ، تدقیق و نتیجه گیری فلسفی می کند.
لذا این امور جنسیت محور نیست و اتفاقا من تعجب می کنم که چطور با وجود این همه مصداق ناقض کلام برتریت تکوینی مرد بر زن ، باز بر این ادعای موهوم پایدارید.

*******************************


و اما در مورد آیه ی :

الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض

پاسخ:

الحق پاسخ این مصادره به مطلوب بعضی دوستان از این آیه برای اثبات برتری تکوینی مرد نسبت به زن را آیت الله جوادی آملی به قوت تمام داده اند که جایی برای بیان ما نیست:

قيموميّت مرد بر زن

« شبهه ديگر، قيمومت و معناي آيه ﴿الرجال قوّامون علي النساء﴾(3) است. بايد دانست آنجا كه زن و مرد به عنوان دو صنف مطرح مي‏شود، هرگز مرد قَوّام و قيّم زن و نيز زن تحت قيمومت مرد نيست؛ بلكه قيمومت در مورد رابطه زن و شوهر است.
وانگهي، اين قوّام بودن نيز نشانه كمال و تقرّب به خدا نيست؛ چنان‏كه در وزارتخانه‏ها، مجامع و... افرادي به نام مدير، مسئول و كارگزار، قوّام ديگران‏اند، اما اين مديريت، فخر معنوي نيست؛ بلكه مسئوليتي اجرايي و تقسيم كار است و ممكن است مرئوس خالصانه‏تر از قيّم كار كند و ارزش كار او بيشتر و نزد خدا مقرّب‏تر باشد.
قوّام بودن مربوط به مديريت اجرايي است؛ زيرا قرآن مي‏فرمايد: ﴿الرّجالُ قوّامون علي النّساء بما فضّل الله بعضهم علي بعضٍ وبما أنفقوا من أموالهم﴾(1). توانايي مرد در مسائل اجتماعي و شمّ اقتصادي و تلاش او براي تحصيل مال و تأمين نيازهاي منزل و اداره زندگي بيشتر است و چون مرد مسئول تأمين هزينه زندگي است، سرپرستي داخل منزل هم با اوست و اين سرپرستي مزيتي و فضيلتي براي مرد نيست؛ بلكه كاري اجرايي و وظيفه است؛ يعني روح قيّوم و قوّام بودن، وظيفه‏مندي است؛ پس قرآن كريم نمي‏گويد كه زن در فرمان مرد است؛ بلكه مي‏فرمايد: مرد وظيفه سرپرستي زن و منزل را به عهده دارد.

اگر اين آيه به صورت تبيين وظيفه تلقي شود و نه اعطاي مزيت، آنگاه روشن مي‏شود كه جمله ﴿الرّجال قوّامون علي النساء﴾ به معناي «يا أيّها الرّجال كونوا قوّامين» است؛ يعني اي مردها! به امر خانواده قيام كنيد؛ همان‏طور كه در مسائل قضايي مي‏فرمايد: ﴿كونوا قوّامين بالقسط شهداء للَّهِ﴾(2). به ديگر سخن، تعبير ﴿الرّجال قوّامون علي النساء﴾ جمله‏اي خبري است، ولي روح آن انشاست؛ يعني اي مردها! قوّام منزل و سرپرست آن باشيد و كارها را در بيرون انجام دهيد و اداره زندگي را در منزل به عهده بگيريد؛ زيرا آسايش و آرامش زندگي مرد، در خانه است؛ چنان‏كه قرآن مي‏فرمايد: ﴿ومن اياته أن خلق لكم من أنفسكم أزواجاً لِتسكنوا إليها﴾(1) و تعبير روايي «ليأوي إليها» نيز تبيين همين تعبير قرآني است(2).

اسلام دو حكم الزامي را در كنار هم ذكر مي‏كند؛ از سويي به زن دستور تمكين به شوهر مي‏دهد و از طرف ديگر، به مرد دستور كارپردازي و سرپرستي زن را مي‏دهد و اين هر دو، بيان وظيفه و جريان امور خانواده است و هيچ يك، نه معيار فضيلت است و نه موجب نقص. »


منبع : زن در آینه ی جلال و جمال - آیت الله جوادی آملی

موفق و موید
طارق

سلام بر بقیةالله العظم ومنتظرانش

برادر بزرگوار آنچه از برتری مرد به زن در دین گفته شده همانا برتری جسمی و ولایت معنوی مرد نسبت به زن است .

جناب طارق مفصل بحث علمی در این زمینه را داشتند ولذا بنده وارد آن نمیشوم اما مستدلات این ادعا حاضرند . اگرافرادی از اقایان متبحر در علوم فلسفه- منطق - فقه - تفسیر قرآن - حدیث - عرفان _ علوم بلاغت - علوم تربیتی - علوم اجتماعی - حکمت - روانشناسی دینی - و فلسفه ی ادیان یارای مباحثه را دارند بسم الله ... در جلسات پرسش و پاسخ عملا" از عهده بر آمده ام وهمچنین بسیار ی دیگر از دوستان خانم هم از عهده بر آمده اند
در ضمن بنده یکی از چندین خانم وشاید کمترین آنها باشم که در این علوم شاید بیشتر از خیلی از آقایان وقت گذاشیم وکتبا" از علماء به نام ؛ اجازه ی تدریس داریم ودر دانشگاه هم مشغول به تدریس وهمزمان در حال کسب تعلیم هم هستیم . البته یاد آور شوم بنده به شخصه تا 24 سالگی هم بیسواد بودم و فقط 5 کلاس درس خواده بودم .تقریبا" همه ی ما خانمهای فعال در زمینه ی علوم انسانی هم خانواده هایی با تربیت اسلامی وانشاءالله موفق را اداره میکنیم

به هرحال دوستان نیز زیادند که از نظر عقلی ودرک از خیلی از آقایان پیشی گرفته اند . اکنون جولانگاه عقول عرصه ی رقابت است و خانمها ی زیادی این عرصه را در می نوردند . فقط متاسفانه یک ضعف در خانمها جلوه میکند ان هم ضعف اراده ی بعضی از ایشان در مقابل دستورات اختصاصی شرع مقدس برای قشر بانوان از قبیل اطاعت و رعایت حجاب و.... میباشد .

البته که بنده قصد اعلام برتری یک گروه انسانی بر دیگری را ندارم بلکه فقط میخواهم ذهن برخی آقایان معطوف به واقعیت مطلب باشد که انسان به واسطه ی انسانیت میتواند در هر دسته از انسانیت (زن یا مرد ) کمال را هدف خود قرار دهد و اصل هم پیدا کردن هدف واستقامت در این راه است که خداوند در وجود هر دو گروه قرار داده است
اگر 124 هزار پیامبر مرد بودند شاید یکی از دلایلش کم ظرفیتی سایر مردان بوده که به واسطه ی همان برتری های تکوینی که فرمودید این بار رسالت را بر خانمها گران میدیدند و طاقت نمیآوردند و یک خانم هم به دلیل ظرافت جسمانی و روحی از این بار سنگین دچار خسارتهایی میشد لذا خداوند این مسئولیت سنگین رسالت را به اهلش داد . البته رسالت که یک مسئولیت است با عقل که یک خصیصه ی انسانی است از زمین تا آسمان تفاوت دارد . مگر اینکه شما به ایات قران هم سلیقه ای اکتفا کنید . وگرنه جندین بار در قرآن امده که ما شما را از نفس واحده و از یک جنس افریدیم وجز در تقوا بر یکدیگر برتری ندارید .
رسول ( آقا)علاوه بر برخورداری از خرد توانایی جسمانی و توانایی برخورداری از موقعیت اجتماعی هم داشته .

اما در میان بانوان شما چطور میخواهید نقش مادران این رسولان و یا سرآمدها ی این خاندان(پیامبران) از زنانشان را در نظر نگیرید ؟ زینب(س) فاطمه (س) خدیجه(س) پیامبر و امامان بزرگوارمان جز افتخار بر عقول ایشان واعمال ایشان هم چیزی را گفته اند؟ زینب (س) عقیله ی بنی هاشم نام داشته وکسی نتوانست در مقابل استدلالهای منطقی او کلامی بگوید.
................................................................................. حق یارتان :roz:....................................................................................

با او

برای تکمیل بحث دو عنوان مهم دیگر را از بیان آیت الله جوادی آملی در اینجا نقل می کنیم ؛

1.اصالت روح و فرعيت بدن


2.فرعيت ذكورت و انوثت
(در عقل و قرآن کریم)


**********************

اصالت روح و فرعيت بدن

« حقيقت هر كسي را روح او تشكيل مي‏دهد و جسم او ابزاري بيش نيست كه گاهي مذكر است و زماني مؤنث. وقتي روح نه مذكر بود و نه مؤنث، قهراً بحث از تساوي زن و مرد يا تفاوت اين دو صنف در مسائل مربوط به حقيقت انسان رخت برمي‏بندد.
قرآن كريم حقيقت هر انساني را روح او دانسته و بدن را نه تمام حقيقت انسان و نه جزئي از حقيقت او بلكه آن را ابزار وي مي‏داند و اين منافات ندارد كه انسان در نشئه دنيا، برزخ و قيامت، بدني متناسب با همان نشئه و مرحله داشته باشد؛ زيرا همان‏طوري كه در دنيا بدن فرع است، نه اصل و نه جزو اصل، در برزخ و قيامت نيز چنين است.
درد و رنج يا لذت و نشاط را روح احساس مي‏كند؛ درد ناشي از صدمه دست را نيروي لامسه احساس مي‏كند؛ نه جرم دست و اين نيروي لمس، جزو شئون روح است كه با تخدير او دردي احساس نمي‏شود و هنگام غذاخوردن فك حركت مي‏كند و دندان مي‏جود، ولي نيروي ذائقه لذت مي‏برد كه از شئون روح است يا در نوشيدن آب گوارا جرعه جرعه كردن، كار فضاي دهن است، اما احساس رفع عطش، مربوط به روح است؛ پس بدن ابزاري براي لذت روح است كه روح آن را از جايي به جايي منتقل مي‏كند.

در جهنم نيز درد و رنج را روح مي‏برد. ذات اقدس الهي مي‏فرمايد: وقتي پوست اينها در جهنم سوخت و خاكستر شد، باز پوست و گوشت مي‏رويانيم تا آنها عذاب بچشند؛ نه پوست و گوشت آنان؛ ﴿كلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غيرها ليذوقوا العذاب﴾(1). چون عموماً نيروي لمس در همه جرم بدن و به ويژه در پوست مبسوط است و نيروي لمس به عهده پوست است، پوست تازه روييده مي‏شود تا اينها درد را بيشتر احساس كنند؛ ﴿ليذوقوا العذاب﴾؛ نه اينكه پوست درد بكشد.
بنابراين، انسان در همه نشئات بدن دارد، ولي اين بدنها فرع است؛ نه اصل يا جزو اصل انسان. قرآن كريم بدن را كه فرع است، به طبيعت و خاك و گل نسبت مي‏دهد؛ ﴿إنّي خالق بشراً من طين﴾(2) و روح را كه اصل است، به خداوند اسناد مي‏دهد؛ ﴿قل الرّوح من أمر ربّي﴾(3)، ﴿ونفخت فيه من روحي﴾(4).

منكران معاد مي‏گفتند كه انسان با مرگ نابود مي‏شود و حياتي پس از مرگ نيست؛ ﴿وقالوا ءَإذا ضللنا في الأرض أءنّا لفي خلق جديد﴾(5)، ولي ذات اقدس الهي در پاسخ به نبي اكرم‏عليه آلاف التحية والثناء فرمود: ﴿قل يتوفّاكم ملك الموت الّذي وكِّل بكم﴾(6)؛ به اينها بگو با مرگ در زمين گم نخواهيد شد و تمام حقيقت شما متوفّا مي‏شود؛ يعني توفي و وفات است؛ نه فوت. فرشته، مأمور توفّي است و اگر در مرگْ چيزي از انسان فروگذار شود، استيفاء و توفّي نخواهد بود؛ پس تمام حقيقت انسان، جان اوست كه قبض مي‏شود؛ گرچه بدن بپوسد. »

***********************************************

فرعيت ذكورت و انوثت

« قرآن كريم ارتباط ذكورت و انوثت را به طبيعت و ماده برمي‏گرداند: ﴿ألم يكُ نطفة من مني يُمني ٭ ثمّ كان علقة فخلق فسوّي ٭ فجعل منه الزّوجين الذّكر والاُنثي﴾(1). برپايه اين آيه از پدر و مادر، جز اِمْناء كاري ساخته نيست وخلقت، تنها از آنِ ذات اقدس الهي است و مذكر و مؤنث بودن جنين به ﴿مَني يُمْني﴾ برمي‏گردد؛ نه به ﴿نفخت فيه من روحي﴾(2). تفاوت در كيفيت تصويرگري است و تصوير ذكورت و انوثت، بعد از مرحله علقه بودن جنين طرح مي‏شود و پس از اتمام اين مرحله، نوبت به روح مي‏رسد و روح خواه براساسِ «الأرواح جنود مجنّدة»(3) و نظر عدّه‏اي كه قائل‏اند ارواح قبل از ابدان است، تفسير شود يا بر پايه اين تفكر كه روح مجرد، همزمان با كمال بدن حادث مي‏شود يا برمبناي سومي كه ديگران پذيرفته‏اند، در هر سه صورت، بعد از اينكه بدن، دوران مذكر و مؤنث را پشت سر گذاشت، روح پديد مي‏آيد.

ذات اقدس الهي، كار پدر و مادر را امناء و عمل خود را خلقت مي‏داند؛ ازاين‏رو به كار خود بها مي‏دهد و به آفرينش زن و مرد يك‏جا و يك‏نواخت سوگند ياد مي‏كند و اين خلقت را حرمت مي‏نهد؛ ﴿واللّيل إذا يغشي ٭ والنّهار إذا تجلّي ٭ وما خلق الذّكر والاُنثي﴾(1)؛ پس از سوگند به شب و روز، به آفرينش زن و مرد هم سوگند ياد مي‏كند. چون كلمه «ما» در ﴿وما خلق الذكر والاُنثي﴾ مصدري است، موضوعِ مورد سوگند، خلقت است؛ نه مخلوق؛ خداوند نه به زن و مرد بلكه به خلقت زن و مرد كه فعل اوست، سوگند مي‏خورد. »


موفق و موید
طارق

جناب حامد تفاوت وظایف و یا نوع وظایف دلیل بر برتری یا کمتری نیست
من گاه در شغلم به انسانهایی کمک میکنم که دست چپ و راست خود را هم تشخیص نمی دهند و یا خلافند..
من در یک بعد یعنی دانستن درمانشان از انها بالاتر هستم ولی هرگز به خود اجازه نمی دهم که خود را برتر بدانم
چرا که اگر من احساس برتری کنم این سوال بی پاسخ می ماند که اگر برترم و بالا چرا کار نجات ادم ناچیزی را به عهده من گذاشته اند؟ چرا در خدمت اولیا الله نیستم ؟

خوب شما مردان اگر تواناترید پس وظایف سنگینتر به عهده شماست که در خانه هم کپسول گاز را در قدیم مردها حمل میکردند!!!
ما ضعیفتریم کارمان هم سبکتر و وظیفه کمتر !!!
تفاوت وظایف تفاوت شان الهی ایجاد نمیکند............. برتری نمی اورد...................

شما از ان دسته از روحانیون هستید که به لحاظ مرد بودن دچار غرورید و احتمالا نه به دلیل حکمت خدا بلکه به دلیل غرور خدا را شاکرید>>.

ضمنا خواهشمندم در توضیحات خود طوری بحث کنید که لغات عربی و حوزوی نداشته باشد.که فهمش برای امثال منی که اصلا عربی نمی داند اسان باشد.

الان کار من شروع میشود و باید سر پستم باشم.....بهتر است طبق فرمایش علی (ع) در هنگام عصبانیت بیش از این ادامه ندهم............... تا بعد

zahra;74255 نوشت:
جناب حامد تفاوت وظایف و یا نوع وظایف دلیل بر برتری یا کمتری نیست
من گاه در شغلم به انسانهایی کمک میکنم که دست چپ و راست خود را هم تشخیص نمی دهند و یا خلافند..
من در یک بعد یعنی دانستن درمانشان از انها بالاتر هستم ولی هرگز به خود اجازه نمی دهم که خود را برتر بدانم
چرا که اگر من احساس برتری کنم این سوال بی پاسخ می ماند که اگر برترم و بالا چرا کار نجات ادم ناچیزی را به عهده من گذاشته اند؟ چرا در خدمت اولیا الله نیستم ؟

خوب شما مردان اگر تواناترید پس وظایف سنگینتر به عهده شماست که در خانه هم کپسول گاز را در قدیم مردها حمل میکردند!!!
ما ضعیفتریم کارمان هم سبکتر و وظیفه کمتر !!!
تفاوت وظایف تفاوت شان الهی ایجاد نمیکند............. برتری نمی اورد...................

شما از ان دسته از روحانیون هستید که به لحاظ مرد بودن دچار غرورید و احتمالا نه به دلیل حکمت خدا بلکه به دلیل غرور خدا را شاکرید>>.

ضمنا خواهشمندم در توضیحات خود طوری بحث کنید که لغات عربی و حوزوی نداشته باشد.که فهمش برای امثال منی که اصلا عربی نمی داند اسان باشد.

الان کار من شروع میشود و باید سر پستم باشم.....بهتر است طبق فرمایش علی (ع) در هنگام عصبانیت بیش از این ادامه ندهم............... تا بعد



سلام جناب دکتر:Gol:
ضمن عذرخواهی از محضر شما باید عرض کنم در مسائل علمی که کارش تحقیق واقع امر است ناچارا گاهی اخلاقیات کنار می رود . بنده قصد تحقیر کسی را ندارم . بنده در یک نگاه آلهی آموخته ام : و کل اسمائک کبیره ( تمام اسماء و نشانه های الهی بزرگند بی تفاوت ). این به لحاظ نگاه بلند توحیدی محض است . اما در نگاههای مادون حرفهای دیگری است : اللهم انی اسئلک باسمائک باکبرها( خدایا از اسمائت بزرگترینشان را می خواهم ) . این نگاه تکثیری است که مال حیات دنیوی ماست بی اساس هم نیست . ما از این نگاه به موضوع نگاه کرده ایم وگرنه در نگاه اول که اصلا کثرتی ندارد که بحث بزرگتر و کوچکتر بالاتر و پائینتر داشته باشد .
و اما شما موضوع زن و مرد را شخصی و جزئی کردید و رفتید سراغ من و اتفاقا همان ادعای حقیر را به اثبات رساندید که نگاه زن جزئی نگر است .
البته آنهایی که می آیند زیر دست شما و شما معالجه شان می کنید چه بسا اولیاء الله باشند که فرمود : اولیائی تحت قبائی لا یعرفهم غیری
اولیاء من زیر پوشش ستاریت منند و کسی غیر من آنها را نمی شناسد .
از این به بعد هرکس را که معالجه می فرمایید فکر کنید ولی خداست .
ثوابش را می برید .
و اما در بحث توانایی خانم دکتر ماشاء الله شما دکترید از ظاهربیمار به باطنش و بیماری اش پی می برید . چطور ظاهر نشان از باطن و حقیقت ندارد ؟
حضرت ثامن الحجج در روایتی شریف فرمود :
اولیاء الهی از حقایق این عالم ظاهر به حقایق عالم باطن پی بردند
شما نوع انسان را ببینید . چطور در مقام ظاهر جلوه کرده . چطور بر طبیعت غالب شده ؟ چه آثار و افعالی دارد ؟ کدام حیوان با او قابل مقایسه است ؟
این ظاهر از آن باطن خلیفه اللهی اش نشان ندارد ؟
بنده مَردم ولی در مسائل علمی که مرد بودن مفهوم ندارد . بله ممکن است لحن و بیان رنگی بگیرد ولی برهان که زن و مرد ندارد .
دیگر اینکه برتری جنس مرد بر زن چه ربطی به برتری من و شکر من دارد . جنس برتر است شاید من از بسیاری زنان پائینتر باشم .
قرآن کریم هم این برتری الهی را روشن بیان فرمود :
الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض
مردان برپادارنده غالب بر زنانند بواسطه آن که خدا بعضی را بر بعضی دیگر برتری داده است .
و اما در مقامات معنوی که خیالتان راحت باشد . شما کوشش کنید و خود را بالا بکشید بعد می بینید مراتب خالی از زنان و مردان است و چنان احساس غربت کنید که جز کلام رسول دل شما را خوش نکند که فرمود :
طوبی للغرباء
یاعلی مردخواهی باش یا زن راه باز و جاده دراز تا ابدیت راه داریم .
در بحث علمی عصبانیت خوب نیست . بخصوص که هم کیش و مذهبیم .
موفق در پناه حق :Gol:

سلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامی
تفاوتهای فیزیولوزیک که بخاطر نقص یک کروموزوم یعنی تبدیل شدن جفت کروموزوم xx به xy در مردان اتفاق می افتد
قابل کتمان نیست این نقص در وجود مردان باعث بیشتر شدن بیماری های ارثی وابسته به جنس در مردان میشود
سبب میشود که ارتباط بین دو نیمکره مغز در مردان کاهش یافته و سبب کمتر استفاده شدن مغز در طول زندگی مردان نسبت به زنان باشد چنانچه زمانی احتیاج به مغز بکر باشد مغز مردان ارجح تر است
بر جبران این نقیصه مردان باید آموزش بیشتری را در طی خردسالی و کودکی داشته باشند تا جبران عقب ماندگیهای عاطفی که از مشخصات بارز انسانی است را پیدا کنند
این نقیصه در روابط اجتماعی بسیار مردان را کندتر میکند زیرا زنان با استفاده بیشتر از دو نیمکره مغزشان در زمان صحبت کردن قادر به شنیدن و درک وتجزیه وتحلیل صحبت مخاطب سومی هستند که مردان به سختی میتوانند چنین مهارتی را پیدا کنند به همین خاطر مردان در یک زمان تنها قادرند یا صحبت کنند یا بشنوند
خوشبختانه این نقیصه مردان چنانچه آموزشهای لازم و تربیت و فرهنگ صحیح مهیا باشد مردان میتوانند آنرا جبران وبه پای زنان برسند
این نقیصه ها در جوامع بدوی زیاد به چشم نمی آمد ولی با پیشرفت جوامع انسانی چنانچه در تربیت مردان غفلت شود زنان در بدست آوردن مدیریت اجتماع در راس قرار میگیرند و مردان صدر نشینی خود را از دست میدهند
ولی جبران نقیصه ابتلا به بیماری های ژنتیکی وابسته به جنس در مردان به راحتی بالاتر بردن استاندارد های آموزشی آسان نیست
در جوامع بدوی چون احتمال جنگ و خونریزی و قتل و غارت بیشتر است و سلطه اقوام بر یکدیگر اغلب از طریق جنگهای رو در روست مردان شایستگی بیشتری دارند ولی در جنگهای آینده که فرم مدرنتری دارند دو جنس یا برابرند (چنانچه آموزشهای یکسان داشته باشند یا اینکه احتمال بیشتری دارد باز هم زنان پیشرو در جنگ باشند) یا زنان موفقتر.
به هر حال با پیشرفت انسانیت مردان خطر سقوط از ریاست را باید جدی بگیرند
و اگر بخواهیم در جهان آینده تبعیض جنسیتی مثل گذشته پیش نیاید نگرش نو به تربیت و آموزش را باید بسیار دقیق تر و ظریفتر جدی گرفت.
باقی هم دارد به شرط استقبال
فعلا کافی است
متشکرم

••ostad••;74075 نوشت:
اگر 124 هزار پیامبر مرد بودند شاید یکی از دلایلش کم ظرفیتی سایر مردان بوده که به واسطه ی همان برتری های تکوینی که فرمودید این بار رسالت را بر خانمها گران میدیدند و طاقت نمیآوردند و یک خانم هم به دلیل ظرافت جسمانی و روحی از این بار سنگین دچار خسارتهایی میشد لذا خداوند این مسئولیت سنگین رسالت را به اهلش داد . البته رسالت که یک مسئولیت است با عقل که یک خصیصه ی انسانی است از زمین تا آسمان تفاوت دارد

سلام به استاد مکرمه :Gol:
شما این استدلال بالا را ملاحظه بفرمایید . آیا در آن واقع نگری است یا تعهد به اثبات یک تفکر خاص .
خب اینکه خداوند به شما عنایت فرموده است کسب علم و دانش بفرمایید خیلی جای شکر دارد
اما بر کسی پوشیده نیست که عقل دانش نیست بلکه مدیر دانشهاست . کسب دانش هم به همین میزان معیار عقل نیست.
البته زنان بواسطه نگاه حیوانی به کل انسانها بیشتر متضرر شده اند و از کمالات خود بازمانده اند اما اگر شرایط مساوی و اقدام مساوی انجام شود معلوم می شود باز همان برتری محسوس موجود است .
و اما حقیر چه اصراری دارم این مبحث را دنبال می کنم ؟
به نظر بنده چه جای علی ع و فلانی در جامعه عوض شود چه جای زن و مرد . هردو خلاف قانون تکوینی الهی است و آسیبهای خود را به دنبال خواهد داشت .
بعضی زنان افتخار می کنند که در عرصه اجتماع به مراتبی رسیده اند . اما اگر این افتخار آرزوی همه زنان شود و همه به این عرصه بیایند آیا زن در جایگاه طبیعی و فطری خود است ؟
شاید بگویید نه همه نیایند ؟ سوال اینستکه اگر خوب است چرا بعضی خب بگو همه بیایند .
ما می خواهیم جایگاهها عوض نشود . آسیب عوض شدن جایگاه زن و مرد در جامعه که نتیجه تفکر فیمینستی است بساط عطوفت را از جامعه جمع می کند . به قول آیت الله جوادی آملی : بچه هایی که در کودکی در کودکستان بزرگ شدند وقتی والدینشان پیر و فرسوده شد آنها را به خانه سالمندان می فرستند .
نکنید . خواهر بحث عقل و برتری نه به این سادگی است که شما می فرمایید .
شما بروید کرامت انسانی را به آنها یادآور شوید که مشکل اینجاست نه سعی در توجیه چندآیه و روایتی که جایگاههای فطری الهی را به ما نشان می دهند .
من در باب آسیبهای حضور زن در جامعه یک مشکل دارم شما حل بفرمایید :
مگر نه اینستکه در نظام اقتصادی خانواده اسلامی مرد موظف به تامین نفقه است ؟ خوب این مرد می آید تا به واجب الهی اش عمل کند . می بیند در جایگاه او ( نه جایگاههای خاص زنان ) زنان کار می کنند . زنانی که اصالتا وظیفه الهی در این باب ندارند . بعد مرد بیکار می شود بعد معتاد می شود بعد خانواده اش از دادگاه نفقه می خواهد و بعد ....
این بی سر و سامان از ظلم است . دلخوش نباشید که امسال زنان بیشتر از مردان در دانشگاه قبول شدند . مفاسدش که آمد اعتراف خواهید کرد .
موفق در پناه حق:Gol:

حامد;74273 نوشت:
سلام به استاد مکرمه :Gol:
شما این استدلال بالا را ملاحظه بفرمایید . آیا در آن واقع نگری است یا تعهد به اثبات یک تفکر خاص .
خب اینکه خداوند به شما عنایت فرموده است کسب علم و دانش بفرمایید خیلی جای شکر دارد
اما بر کسی پوشیده نیست که عقل دانش نیست بلکه مدیر دانشهاست . کسب دانش هم به همین میزان معیار عقل نیست.
البته زنان بواسطه نگاه حیوانی به کل انسانها بیشتر متضرر شده اند و از کمالات خود بازمانده اند اما اگر شرایط مساوی و اقدام مساوی انجام شود معلوم می شود باز همان برتری محسوس موجود است .
و اما حقیر چه اصراری دارم این مبحث را دنبال می کنم ؟
به نظر بنده چه جای علی ع و فلانی در جامعه عوض شود چه جای زن و مرد . هردو خلاف قانون تکوینی الهی است و آسیبهای خود را به دنبال خواهد داشت .
بعضی زنان افتخار می کنند که در عرصه اجتماع به مراتبی رسیده اند . اما اگر این افتخار آرزوی همه زنان شود و همه به این عرصه بیایند آیا زن در جایگاه طبیعی و فطری خود است ؟
شاید بگویید نه همه نیایند ؟ سوال اینستکه اگر خوب است چرا بعضی خب بگو همه بیایند .
ما می خواهیم جایگاهها عوض نشود . آسیب عوض شدن جایگاه زن و مرد در جامعه که نتیجه تفکر فیمینستی است بساط عطوفت را از جامعه جمع می کند . به قول آیت الله جوادی آملی : بچه هایی که در کودکی در کودکستان بزرگ شدند وقتی والدینشان پیر و فرسوده شد آنها را به خانه سالمندان می فرستند .
نکنید . خواهر بحث عقل و برتری نه به این سادگی است که شما می فرمایید .
شما بروید کرامت انسانی را به آنها یادآور شوید که مشکل اینجاست نه سعی در توجیه چندآیه و روایتی که جایگاههای فطری الهی را به ما نشان می دهند .
من در باب آسیبهای حضور زن در جامعه یک مشکل دارم شما حل بفرمایید :
مگر نه اینستکه در نظام اقتصادی خانواده اسلامی مرد موظف به تامین نفقه است ؟ خوب این مرد می آید تا به واجب الهی اش عمل کند . می بیند در جایگاه او ( نه جایگاههای خاص زنان ) زنان کار می کنند . زنانی که اصالتا وظیفه الهی در این باب ندارند . بعد مرد بیکار می شود بعد معتاد می شود بعد خانواده اش از دادگاه نفقه می خواهد و بعد ....
این بی سر و سامان از ظلم است . دلخوش نباشید که امسال زنان بیشتر از مردان در دانشگاه قبول شدند . مفاسدش که آمد اعتراف خواهید کرد .
موفق در پناه حق:Gol:

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

از پاسخ شما متحیر شدم !!!
مگر ممکن است که شخصی مسلمان در باره ی نص صریح آیات قران اینطور قضاوت کند؟ در قران تنها ملاک برتری انسانها تقوا است .

جناب شما ازکجای مطالب بنده تصور کردید که من میگویم جایگاهها عوض شود اصلا" بنده معتقد به برابری جایگاه ها هم نیستم وعقیده دارم که هرکدام در نظام خلقت جایگاه ویژه ی خود را دارند . که موهبت الهی است . نه مثل شما که به مرد بودن!!! افتخار میکنید .از دید بنده انسان بودن ورسیدن به انسانیت شرط کمال است نه مرد یا زن بودن ! شما به جه سندی به بنده انگ فمینیستی میزنید ؟

مسلمان مراقب گفته های خود آنهم در محضر عام است .که اگر تهمت شود ؟؟؟؟؟ این از اولین مشخصه های رعایت تقوا وملاکی برای عقل مؤمن است . شما اصلا" مطلب را دلخواه تفسیر میکنی وفکر میکنی دیگران هم باید همینطور بنگرند کمی به مطالب بنده و مطالب جناب طارق هم با دید متفکرانه نگاه کنید .

شما عقل را مدیر دانشها میدانید؟!!!خیر جناب مدتها است که عقل ماده ی خام موجودیت انسان شناخته شده است و به تنهایی وبه دلیل مجرد عقل بودن خاصیتی ندارد .
بلکه هرگاه این عقل با اراده توأم شد ونتیجه داد و با اندیشه و اراده به اختیار رسید ماهیت وجودش اشکار میشود . که عقل خیر اندیش است یا عقل شر اندیش؟

عقل درجات دارد .

از عقل سقیه شروع میشود وبه عقل کل عالم بشریت ختم میشود

تمام مشکل شما در این است که از عقل تصور صحیحی ندارید .

و مثلا" چون یک نفر بتواند مسئله ای را حل کند ودیگری در همان مسئله عاجزبماند ملاک برتری اولی ثابت است !! !آن هم در یک قضیه ی واحد؟
خیر جناب عقل علاوه بر درجات مراتب هم دارد که این مراتب عقلی با تجربه سنجیده میشود .

وبعد: درد شما حضور زنان در جامعه است که جای مردان را میگیرند؟

بله من هم موافقم اما در جایی که ناروا باشد واین حق فقط برای سوءاستفاده از موقعیتهای مختلف زنان باشد (کمی دستمزد و سوءاستفاده های موقعیتی.....)

اما در جایی که یک خانم قادر است با حفظ موقعیت اجتماعی وشرعی خود جایگاهی بالاتر از آقایان پیرامون خود داشته باشد به چه حکمی باید در خانه بینشیند و به کسانی اجازه ی حضور در جایگاهی را بدهد که گاها" هنوز نمیتواند مسایل را چه شرعی وچه عرفی وچه علمی بهتر ازایشان تجزیه وتحلیل کنند؟

حکم شما در مورد فرزندان و خانواده ی ما غیر فقهی است .نگران نباشید قبلا" عرض کردم خدمتتان! زیرا پیش بینی میکردم که همین مطلب قدیمی را تکرار کنید ما گروهی که در علوم انسانی وحوزوی مشغول تدریس و تحت تعلیم هستیم الحمدالله فرزندان وخانواده ای مطابق با اصول دین وشرع را اداره میکنیم. وهای و هوی امثالهم برای خرد کردن امثالهن بی ثمر است .مثلا"از سه فرزند بنده دونفر استاد دانشگاه وحوزه هستند. ویکی هم قهرمان ملی که 8 بار کاپ اخلاق گرفته پس این در رد نگرش کلی مطالب شما میتواند سند باشد

راستی منظور شما ازاین مطلب که زنان به واسطه ی نگاه حیوانی به کل انسانها ,..... چیست؟

در ضمن بنده ازمفاهیمی که درباره ی مطالب بنده برداشت نموده ونوشیه اید شاکی شرعی هستم.

.................................................................................... حق یارتان :roz:.......................................................................................

حامد;74273 نوشت:
نکنید . خواهر بحث عقل و برتری نه به این سادگی است که شما می فرمایید . شما بروید کرامت انسانی را به آنها یادآور شوید که مشکل اینجاست نه سعی در توجیه چندآیه و روایتی که جایگاههای فطری الهی را به ما نشان می دهند . من در باب آسیبهای حضور زن در جامعه یک مشکل دارم شما حل بفرمایید : مگر نه اینستکه در نظام اقتصادی خانواده اسلامی مرد موظف به تامین نفقه است ؟ خوب این مرد می آید تا به واجب الهی اش عمل کند . می بیند در جایگاه او ( نه جایگاههای خاص زنان ) زنان کار می کنند . زنانی که اصالتا وظیفه الهی در این باب ندارند . بعد مرد بیکار می شود بعد معتاد می شود بعد خانواده اش از دادگاه نفقه می خواهد و بعد .... این بی سر و سامان از ظلم است . دلخوش نباشید که امسال زنان بیشتر از مردان در دانشگاه قبول شدند . مفاسدش که آمد اعتراف خواهید کرد .

سلام بر بقیةالله العظم ومنتظرانش

مشکل این جاست که شما بحث برتری ویا تساوی عقلی را با رفتارهای ناهنجار عرفی اجتماعی مقایسه میکنید .خیر از منظر بنده صرف ماده ی خام عقل و نحوه ی استفاده ازاین ماده ی خام است وگرنه اگر بخواهیم بحث را به حاشیه که شاید کمترین ارتباط با عقل را داشته باشد بکشیم این حضور بی پروای بانوان در اجتماع ثمره ی کم اقتداری آقایان است وچندان به عقل وبحث عقل در ابتدای مطلب ربطی پیدا نمیکند مگر این که برخی آقایان استقلال عقلی خود را مشروط نموده اند به خواسته های نقسانی بانوانشان و...... که مطلب دیگری است !

................................................................................................... حق یارتان :roz:.....................................................................................

با سلام به جناب استاد
لا تجادلوا فتفشلوا و تذهب ریحکم :Gol:
غرور از کلمات حضرتعالی می ریزد . این چند کلمه را صرفا برای ایضاح می نویسم :
1- تعریف عقل برای شما هرطور می خواهید تعریفش کنید
2- بنده گفتم افکار فیمینیستی پشت بعضی تفکرات مربوط به زنان است . نگفتم تفکر شما فیمینیستی است .
3- اون جمله که توضیحش رو خواستین : زنان بیش از مردان از نگاه حیوانی به بشر متضرر شده اند . واضحتر از این نمی شه گفت .
4- اگر توان شنیدن نقد ندارید از این سایت تشریف ببرید چون می ترسم فردا پلیس بفرستید درخانه مردم که چرا در مورد مطالب من اینطور نقد نوشتی
5- موفقیت شما به معنای توفیق همگانی نیست
6- زنان نه تنها مجازند بلکه بر اساس روایت پیامبر اکرم ص : طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه موظفند عالمه شوند اما نظام حضور زن در جامعه با مرد متفاوت است و جای تبیین این امر خالی مانده است
7- نمی توان برای زن بر اساس تعالیم دین وظایف داخل خانه و بر اساس خواسته های دلمان وظایف اجتماعی معین کنیم بعد به خودمان افتخار کنیم . مگر زن بدبخت چقدر توان دارد که هردو جا باشد .
8- روایات فاطمه زهرا س و پیامبر اکرم ص در مورد ایدالهای ارتباط با مردان را مطمئنا می دانید . اگر به طرفداری از تفکر خود از بیان آنها برای زنان چیزی نگویید به آنها خدمت نکرده اید
موفق در پناه حق
:Sham:

حامد;74318 نوشت:
با سلام به جناب استاد
لا تجادلوا فتفشلوا و تذهب ریحکم :Gol:
غرور از کلمات حضرتعالی می ریزد .
1- تعریف عقل برای شما هرطور می خواهید تعریفش کنید
2- بنده گفتم افکار فیمینیستی پشت بعضی تفکرات مربوط به زنان است . نگفتم تفکر شما فیمینیستی است .
3- اون جمله که توضیحش رو خواستین : زنان بیش از مردان از نگاه حیوانی به بشر متضرر شده اند . واضحتر از این نمی شه گفت .
4- اگر توان شنیدن نقد ندارید از این سایت تشریف ببرید چون می ترسم فردا پلیس بفرستید درخانه مردم که چرا در مورد مطالب من اینطور نقد نوشتی
5- موفقیت شما به معنای توفیق همگانی نیست
6- زنان نه تنها مجازند بلکه بر اساس روایت پیامبر اکرم ص : طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه موظفند عالمه شوند اما نظام حضور زن در جامعه با مرد متفاوت است و جای تبیین این امر خالی مانده است
7- نمی توان برای زن بر اساس تعالیم دین وظایف داخل خانه و بر اساس خواسته های دلمان وظایف اجتماعی معین کنیم بعد به خودمان افتخار کنیم . مگر زن بدبخت چقدر توان دارد که هردو جا باشد .
8- روایات فاطمه زهرا س و پیامبر اکرم ص در مورد ایدالهای ارتباط با مردان را مطمئنا می دانید . اگر به طرفداری از تفکر خود از بیان آنها برای زنان چیزی نگویید به آنها خدمت نکرده اید
موفق در پناه حق:Sham:

سلام بر بقیةالله العظم ومنتظرانش

اما در باره ی مطلب اولتان: اولا" غرور نیست و افتخار است در مقابل کسانی که ادعای کم ظرفیتی عقول زنان را دارند . ثانیا" دفت فرمایید اگر غرور بود من هم به خودم اجازه میدادم برای دیگران فتوا صادر کنم .اگر هم غرور است از تذکرتان ممنون برادری کردید .

در باره ی مطالب دوم وسومتان : اگر بنده در اولین مطالعه با تعصب این مطلب را نگاه کردم اکنون با توضیحات شما رفع سوءتعبیر شد . از قضاوت عجولانه طلب عقو دارم .

در باره ی مطلب جهارم : بنده اصلا" به ذهنم خطور نمیکند جناب مدیر سایت مگر در موارد استثنایی به کسی بگوید به سایت نیا
آنوقت شما که خود را صاحبان خرد اجتماع میدانید چطور به خود اجازه میدهید که به بنده بگویید به سایت نیایم ؟ اگر دقت فرمایید بنده مسئول نقد مطالب هستم .وبه نظر خودم جز انجام وظیفه کاری نکردم و به جز مدیر محترم سایت شخص دیگری را واجد شرایط منع حضورم نمیدانم .

در مورد مطلب ششم: من که گفتم با این عقیده ی شما کاملا" موافقم وحضور بانوان در اجتماع و اعراض رفتار اجتماعی ایشان باید که تحت ضوابط اسلامی قرار گیرد . وباز هم میگویم که عرف شدن این رفتار اجتماعی برخی از بانوان بیشتر برعهده ی آقایان است که ولایت معنوی خود را در قبال ایشان فراموش کرده اند واقتدار امور را از دست داده اند.

در مورد مطلب هفتم : این یکی دیگر کمی غیر منطقی است زیرا اگر قرار باشد ضوابط حضور اجتماعی و ضوابط اقتدار و تدبیر منزل و رعایت شئون شرعی از عهده ی خانمی بر آید ومستند باشد دیگر این حرف فقط حرف زور است . زیرا چنین توانمندی را اگر انکار کنید آنوقت میتوان نام غرور وتعصب جنسیتی برآن گذاشت .
برادر به محل کار ما اگر سری بزنید خیل بانوان متفکر و متعصب به رعایت شرع مقدس و موفق در امر خانواده را می بینید و از این بدبینی عمومی که برخی از بانوان متاسفانه با رفتار های خود سبب شده اند خارج میشوید و همه را به یک چشم نظاره نمیکنید


................................................................................ حق یارتان :roz:...............................................................................................

••ostad••;74324 نوشت:
سلام بر بقیةالله العظم ومنتظرانش

هم غرور است از تذکرتان ممنون برادری کردید .
آنوقت شما که خود را صاحبان خرد اجتماع میدانید چطور به خود اجازه میدهید که به بنده بگویید به سایت نیایم ؟ اگر دقت فرمایید بنده مسئول نقد مطالب هستم .وبه نظر خودم جز انجام وظیفه کاری نکردم و به جز مدیر محترم سایت شخص دیگری را واجد شرایط منع حضورم نمیدانم .
در مورد مطلب هفتم : این یکی دیگر کمی غیر منطقی است زیرا اگر قرار باشد ضوابط حضور اجتماعی و ضوابط اقتدار و تدبیر منزل و رعایت شئون شرعی از عهده ی خانمی بر آید ومستند باشد دیگر این حرف فقط حرف زور است . زیرا چنین توانمندی را اگر انکار کنید آنوقت میتوان نام غرور وتعصب جنسیتی برآن گذاشت .
برادر به محل کار ما اگر سری بزنید خیل بانوان متفکر و متعصب به رعایت شرع مقدس و موفق در امر خانواده را می بینید و از این بدبینی عمومی که برخی از بانوان متاسفانه با رفتار های خود سبب شده اند خارج میشوید و همه را به یک چشم نظاره نمیکنید

سلام بر استاد:Gol:
و آفرین به ناصر ما
اگر خودتان میفرمایید غرور نیست انشاء الله نیست ولی باز نصیحتی از این حقیر سراپا تقصیر : فلا تزکوا انفسکم و هو اعلم بمن اتقی . خذ و لا تقل شئا لله البصیر الخبیر
دیگر اینکه بنده بیجا میکنم به یک عالمه شیعی بگویم تو این سایت نیا . اینهمه دشمن دور برمان است . اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبه ولینا و کثره عدونا و قله عددنا و شده الفتن بنا و تظاهر الزمان علینا . بنده از صحبتهای شما اینطور فهمیدم که نقد را دوست ندارید و ناراحت می شوید لذا گفتم اگر ناراحت می شوید اینجا نیایید . من خودم به زور پای این سایت مانده ام بس که حرف لاطائل شنیده ام
و مطلب دیگر اینکه اینطوری ترویج وظایف زن خود بخود فرهنگ می شود بعد زنان ما خود را موظف به حضور در دو میدان می بینند در حالیکه خدا و رسول چنین وظیفه ای بر عهده شان نگذاشت
بنده خوشوقت می شوم آنجا را ببینم الا اینکه راه ما دور است و در آن دیار غریبیم . بنده از هیچ جمعی مثل جمع فرزانگان خوشم نمی آید چه زن باشند چه مرد . ولی توجه بفرمایید که این نسخه همگانی نیست .
موفق در پناه حق :Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

حامد;74273 نوشت:
البته زنان بواسطه نگاه حیوانی به کل انسانها بیشتر متضرر شده اند و از کمالات خود بازمانده اند

جناب حامد. این کلام شما درست است ولی یک چیز را فراموش نکنید به ازای هر نگاه حیوانی زن یک نگاه حیوان طلب موجود است!!!
ضمنا شما در بیان و ادبیات و توضیحات خود لازم است بیش از ما دقت کنید چون شما یک طلبه اید و اگر حرف و کلام اشتباه بزنید در واقع ناخواسته کلام دین انگاشته شده و آسیبش نه متوجه خودتان بلکه متوجه دین میشود ...من جای شما بودم خود را طلبه معرفی نمی کردم.
خوشبختانه خطای ما متوجه خودمان است نه دین .........
استاد عزیز و جناب طارق به خوبی پاسخ شما را داده اند........

ضمنا در جایی اشاره به مجالس زنان و مردان که سخنان زنان ........... است کرده اید...بسیار متاسفم که در انجمن فرزانگان راه نداشته اید.......... که ما نه بازار شهر را بلدیم و نه قیمتهای طلا را می دانیم و نه هزاران حرف دیگر.............
اری ما جزئ نگریم چون دقیقیم..........

مطالعه کتاب « زندگانی صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله سیده زنان عالم » اثر ایت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب را به شما توصیه می کنم چون بسیار شما را خشنود خواهد کرد..............
تناقض یا مطالب دور از منطق امروزی در مطالب شما زیاد است و مجال ما کم
چه کسی منکر بزرگترین وظیفه زن که پرورش نسل است می باشد ؟؟؟ شما منکرتر از ما هستید..نه در بیان بلکه در ارایه راه

خدا شما و ما را به راه راست هدایت کند که با حلوا حلوا دهان شیرین نمی شود..........

ضمن تشکر از توضیحات جناب طارق باید بگویم ...زنان فهیم معافیت خود در ایام عادت ماهانه را لطف و مهربانی خداوند در حق خود می دانند خداوندی که این مورد را در انها رنج می نامد و رئوفانه از حق خود می گذرد..........ولی عده ای کج فهم آنرا نقطه ضعف ایمانی زن می دانند

عدل خدا ایجاب میکند که راه کمال را بر بنده نبندد! پس معافیت راه دیگری از کمال است نه بستن راه

zahra;74447 نوشت:
جناب حامد. این کلام شما درست است ولی یک چیز را فراموش نکنید به ازای هر نگاه حیوانی زن یک نگاه حیوان طلب موجود است!!!
ضمنا شما در بیان و ادبیات و توضیحات خود لازم است بیش از ما دقت کنید چون شما یک طلبه اید و اگر حرف و کلام اشتباه بزنید در واقع ناخواسته کلام دین انگاشته شده و آسیبش نه متوجه خودتان بلکه متوجه دین میشود ...من جای شما بودم خود را طلبه معرفی نمی کردم.
خوشبختانه خطای ما متوجه خودمان است نه دین .........
استاد عزیز و جناب طارق به خوبی پاسخ شما را داده اند........

ضمنا در جایی اشاره به مجالس زنان و مردان که سخنان زنان ........... است کرده اید...بسیار متاسفم که در انجمن فرزانگان راه نداشته اید.......... که ما نه بازار شهر را بلدیم و نه قیمتهای طلا را می دانیم و نه هزاران حرف دیگر.............
اری ما جزئ نگریم چون دقیقیم..........

مطالعه کتاب « زندگانی صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله سیده زنان عالم » اثر ایت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب را به شما توصیه می کنم چون بسیار شما را خشنود خواهد کرد..............
تناقض یا مطالب دور از منطق امروزی در مطالب شما زیاد است و مجال ما کم
چه کسی منکر بزرگترین وظیفه زن که پرورش نسل است می باشد ؟؟؟ شما منکرتر از ما هستید..نه در بیان بلکه در ارایه راه

خدا شما و ما را به راه راست هدایت کند که با حلوا حلوا دهان شیرین نمی شود..........

سلام به محضر جناب دکتر زهرا :Gol:
بنده دارم بحث علمی می کنم و شما گلایه شخصی می فرمایید
و اما نگاه حیوانی :
نگاه حیوانی به انسان اصلا مال دین و فرهنگ ما نیست بلکه ره آورد تفکر الحادی غرب و شرق است .
بنده مباحث را کلی مطرح می کنم شما زود شخصیش می فرمایید
دیگر اینکه کسی منکر جایگاه حساس زن در فرهنگ و دین و عقیده اسلامی نیست که امام فرمود : مرد از دامن زن به معراج می رود یعنی پاکی زن فرزند آسمان پیما تحویل می دهد .
اینها قبول روی چشم و سرمان . بنده بدون در نظر گرفتن مباحث اخلاقی قضیه بر اساس اسناد . مدارک عقلی و دینی جایگاه زن و مرد را بحث می کنم .
امیدوارم شما و سایر دوستان این را خوب متوجه باشند
موفق در پناه حق :Gol:

حامد;74492 نوشت:
بنده دارم بحث علمی می کنم

سلام وعرض ادب خدمت حامد گرامی
بزرگوار مطلب علمی تعریف و جایگاه خود را دارد
چون شما فقط از منظر دین بر این مسئله وارد میشوید
ادعای علمی بودن از مباحث شما سروران گرامی هم بسیار دور است
پیشنهاد من این است که بفرمایید بنده دارم بحث علوم دینی میکنم
متشکرم

متحیر;74503 نوشت:
سلام وعرض ادب خدمت حامد گرامی بزرگوار مطلب علمی تعریف و جایگاه خود را دارد چون شما فقط از منظر دین بر این مسئله وارد میشوید ادعای علمی بودن از مباحث شما سروران گرامی هم بسیار دور است پیشنهاد من این است که بفرمایید بنده دارم بحث علوم دینی میکنم متشکرم

سلام به جناب متحیر:Gol:
ظاهرا هنوز مساله علم و دین برای شما حل نشده است . می شود انشاء الله عجله نفرمایید
و اما الحمد لله شما که با سوادید به این دو تعبیر خودتان دقت کنید .
بحث علمی ، علوم دینی . علوم یعنی چه ؟ علوم جمع علم است پس ما بحث علمی می کنیم .
موفق در پناه حق:Gol:

سلام و عرض ادب بر جناب حامد گرامی
دوست گرامی حال که تفاوتی بین علم وعلوم دینی نیست
علت در معرض خطر بودن مردان نسبت به بیماریهای ارثی وابسته به جنس را توضیح دهید
و همینطور برتری مغزی زنان نسبت به مردان در استفاده گسترده تر از دو نیمکره مغزشان که گاها مردان قاصر از توانایی فهم چند مخاطب همزمان در مجالس عمومی، زنان را به شلوغی در مجالس متهم میکنند.
سایر برتری های فیزیولوژیک زنان نسبت به مردان بعد از توضیح علمی شما
متشکرم

متحیر;74538 نوشت:
سلام و عرض ادب بر جناب حامد گرامی
دوست گرامی حال که تفاوتی بین علم وعلوم دینی نیست
علت در معرض خطر بودن مردان نسبت به بیماریهای ارثی وابسته به جنس را توضیح دهید
و همینطور برتری مغزی زنان نسبت به مردان در استفاده گسترده تر از دو نیمکره مغزشان که گاها مردان قاصر از توانایی فهم چند مخاطب همزمان در مجالس عمومی، زنان را به شلوغی در مجالس متهم میکنند.
سایر برتری های فیزیولوژیک زنان نسبت به مردان بعد از توضیح علمی شما
متشکرم

جناب متحیر سلام :Gol:
از شما تعجب می کنم این چه مغالطه ای است که می فرمایید
اگر دونفر در یک موضوع بحث علمی کردند به معنای آنست که توانایی بحث در تمام موضوعات علمی را دارند . خب اگر اینطور است شما در موضوع فیزیک کوانتوم بحث بفرما . شما در اقسام تفاسیر بحث بفرما . شما در یک موضوع علم شیمی ....
اخوی من نمی دانم چرا شما اهل دقت نیستید
دقت بفرمایید آقاجانم
موفق در پناه حق
:Gol:

سلام وعرض ادب خدمت حامد گرامی
دوست عزیز
موضوع تاپیک تفاوت زن ومرد در قدرت تعقل است
شما با طرح دیدگاه خود از منظر دین ادعای عمومیت بحث را بر تمامی زوایای این تفاوت ها دارید
بنده در پست 14 توجه بزرگواران را به برتری های مغزی زنان جلب کردم و مدعی شدم نظر شما که از متون دینی بر می آید توجیه کننده برتری زنان در جوامع پیشرفته که اینشاء الله باب آن روز به روز بر بشریت بازتر می شود، نیست.
و اشاره کردم در گذشته که احتیاج به مهارتهای یدی در پیشرفت یک جامعه نقش موثر داشته مردان برتر از زنان نقش خود را ایفا میکردند آن هم به یمن برتر یهای فیزیولوژیک خود
فی الحال و در آینده که گشایشی در روابط انسانی و جوامع بشری پیش آمده برتری های مغزی در مدیریت اجتماع نقش بیشتری دارد که زنان این موهبت خدادادی را دارند ولی اگر نگرش جوامع در علوم تربیتی عوض نشود تبعیض جنسیتی به نفع زنان تغییر پیدا میکند
حال این نظر من مغالطه است یا اصرار شما بر ادامه بحث بر مبنای علوم دینی که کاربرد وراهبردش جهان شمول نیست
و چنانچه عنوان تاپیک اصلاح شود به تفاوت زن ومرد در قدرت تعقل از منظر دین بنده تمامی پستهای خود را حذف میکنم چون هیچ تخصص و دانشی از این لحاظ ندارم
متشکرم

متحیر;74560 نوشت:
سلام وعرض ادب خدمت حامد گرامی
دوست عزیز
موضوع تاپیک تفاوت زن ومرد در قدرت تعقل است
شما با طرح دیدگاه خود از منظر دین ادعای عمومیت بحث را بر تمامی زوایای این تفاوت ها دارید
بنده در پست 14 توجه بزرگواران را به برتری های مغزی زنان جلب کردم و مدعی شدم نظر شما که از متون دینی بر می آید توجیه کننده برتری زنان در جوامع پیشرفته که اینشاء الله باب آن روز به روز بر بشریت بازتر می شود، نیست.
و اشاره کردم در گذشته که احتیاج به مهارتهای یدی در پیشرفت یک جامعه نقش موثر داشته مردان برتر از زنان نقش خود را ایفا میکردند آن هم به یمن برتر یهای فیزیولوژیک خود
فی الحال و در آینده که گشایشی در روابط انسانی و جوامع بشری پیش آمده برتری های مغزی در مدیریت اجتماع نقش بیشتری دارد که زنان این موهبت خدادادی را دارند ولی اگر نگرش جوامع در علوم تربیتی عوض نشود تبعیض جنسیتی به نفع زنان تغییر پیدا میکند
حال این نظر من مغالطه است یا اصرار شما بر ادامه بحث بر مبنای علوم دینی که کاربرد وراهبردش جهان شمول نیست
و چنانچه عنوان تاپیک اصلاح شود به تفاوت زن ومرد در قدرت تعقل از منظر دین بنده تمامی پستهای خود را حذف میکنم چون هیچ تخصص و دانشی از این لحاظ ندارم
متشکرم

سلام برادر متحیر :Gol:
آقاجان شما مطلبتان را بیاورید بنده هم فرصت کردم می خوانم و استفاده می کنم
بحث مغالعه ربطی به موضوع مورد علاقه و تخصص شما ندارد بنده عرض کردم اینکه شما می فرمایید اگر بحث علمی است پس بیایید در مورد فلان .... بحث کنید این مغالطه است . مگر بنده متخصص همه علومم که در هر موضوعی اظهار نظر و بحث کنم ؟
و باز جای تعجب است که با وجود عدم تخصص در مباحث دینی کاربرد و راهبردش را جهانشمول نمی دانید .
اگر جهان منحصر در این موضوعاتی است که علم تجربی به آنها توجه کرده و چیزکی از آن دانسته شاید وگرنه تا جایی که ما می دانیم علم تجربی در مورد خیلی از مباحث دینی اعتراف به نمی دانم و گاهی اوقات متکبرانه ادعای نبودن می کند .
حالا بفرمایید از این تاپیک به بعد شما مباحثتان را مطرح بفرمایید همه استفاده کنند .
موفق در پناه حق :Gol:

سلام و درود:Gol:

بررسی (( تفاوت زن و مرد در قدرت تعقل ))

حقیر نمی توانم تفاوتی در قدرت تعقل زن و مرد تصور کنم!!!

عرض می کنم چرا!!!!!!!!!!!!!!!

ادامه دارد.......

سلام و درود:Gol:

وقتتون بخیر:Gol:
بحث جالبی است ولی حقیر دیر متوجه شدم یعنی دیر خبر دادند:Cheshmak:

حقیر قصد داشتم عرایضی داشته باشم در این مورد که متوجه شدم برادر بزرگوار جناب طارق حق مطلب را ادا کرده اند:Gol:

«عاقلـان را یک اشارت بس بوَِِد» ( :Cheshmak:)

خوب اینم اشارت:Cheshmak:

طارق;74079 نوشت:

[=arial]حقيقت هر كسي را روح او تشكيل مي‏دهد و جسم او ابزاري بيش نيست كه گاهي مذكر است و زماني مؤنث. وقتي روح نه مذكر بود و نه مؤنث، قهراً بحث از تساوي زن و مرد يا تفاوت اين دو صنف در مسائل مربوط به حقيقت انسان رخت برمي‏بندد.

روح دو جنس ( زن و مرد) خدایی است در روح خدایی نقص را جستجو نکنید:Labkhand: :Labkhand:

در روح خدایی تفاوتی را جستجو نکنید.:Labkhand: :Labkhand:

اگر تفاوتی است در بعد مادی و جسمانی است و همانطور که در سوره ی نساء اشاره شده این تفاوت ها برای حفظ و بقاء بشر در این کره ی خاکی است.

تمام 124 هزار پیامبر مردی که فرمودید بهشت را زیر پای مادرانشان (خانم ها ) جستجو می کردند . که بدان رسیدند. شما هم جای دیگر جستجو نکنید که نمی یابید :Labkhand: :Labkhand:

خدایا زیر پای مادرانمان را از ما دریغ نفرما همانطور که از 124 هزار پیامبرت بدون رضایت مادرانشان دریغ می کردی:Doaa:

عجز از شکر ، بهترین شکر است . (آیت الله مکارم شیرازی )

خدا یا ما از شکر نعمت مادرانمان عاجزیم ، خدایا ما را در ادای حقی که برگردنمان دارند یاری کن :Gol:

شاد باشید:Gol:

یا علی

سلام
فقط میگم کاملا با قضاوت موافقم:Gol:

به صورت خلاصه زن در هر دو نیمکره ی مغزش بخش مربوط به کنترل عواطف رو داراست و اینکه احساسات آنی داره و بلافاصله عکس العمل نشان میدهد همین تشدید عواطف باعث شده که گفته بشه زنها ناقص العقل هستند
در صورتی که مردها هم ناقص العواطف هستند و فقط در نیمکره ی چپ مغزشون بخش مربوط به کنترل عواطف دارند برای همین طول میکشه تا به نیمکره ی دیگر منتقل بشه برای همینه که وقتی یک مرد صبح خیلی برخورد خوبی داره ولی وقتی سره کارش هست و زن به او زنگ میزنه ممکنه برخورد تندی بکنه و وقتی برمیگرده بعد از نیم ساعت یا یک ساعت به حالت عادی برمیگرده

در کل هیچ کدوم از دو جنس بر دیگری برتری ندارند و برای تکمیل هم خلق شدند برای همینه که خدا انقدر به ازدواج توصیه کرده
تمام این ویژگیها برای زندگی نیازه

سلام

حامد;74049 نوشت:
در برتری اجمالی جنس مرد بر زن جای هیچ بحثی نیست به دلیل قرآن که فرمود : الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض که این تفضیل را تفضیلی تکوینی الهی می شمرد و صدق کلام حق در خارج هم کاملا روشن است لذا نیازی به توجیه کلام امیر مومنان نیست حضرت حق فرموده اند

جناب حامد چرا مطلق گویی میکنید!؟شما خیلی بهتر از بنده میدنید که در مورد تفسیر این ایه بین مفسران اختلاف نظر زیاد است!
درست نیست نظر چند تن از اونها رو به عنوان معنای مطلق ایه بیان کنید!کلام معصوم که نیست!!!.
این لینک میتونه برای نشان دادن این اختلاف نظر ها مفید باشه:http://www.hawzah.net/FA/articleview.html?ArticleID=66000

حامد;74049 نوشت:
البته مفهومش این نیست که زن موجودی ناچیز است نه . بلکه زن هم بواسطه برخورداری از استعدادهای انسانی بسیار بسیار باعظمت است اما در قیاس با مرد نباید حقایق تکوینی را انکار کرد
حامد;74049 نوشت:
شما ببینید 124 هزار پیامبر از مردان آمده و تنها تعدادی انگشت شمار از زنان به کمال مطلوب انسانی رسیده اند و این خود برهانی تکوینی است و برهانهای تکوینی روشن دیگر که نیاز به بیان ندارد
بهتر نیست نگاه جامع تر و منصفانه تری نسبت به این مسئله داشته باشیم!؟!!
اینکه بین انبیا هیچ یک زن نبودند به دلیل برتری مردان است از نظر شما؟؟!!
به نقل از استاد جوادی املی عرض میکنم:این دلیلش مخالفت اسلام در دادن مسئولیتهای اجرایی به زنان است!
و دلیلش هم بسیار واضح است!چون جنسیت زنان میتونه مشکل افرین باشه!نه به خاطر ضغف که به خاطر سواستفاده هایی که ممکنه بشه!و مسیر الهی به مسیر دیگه منحرف بشه!
مثلا این مسئله که هیچ یک از انبیا کوچکترین مشکل ظاهری نداشتند و زیبا ترین افراد حتی از لحاظ ظاهر در عصر خود بودند دلیلش چیست؟چون نبیاید کوچکترین کراهتی حتی از لحاظ ظاهر برای اطرافیان داشته باشن!و یا مسائل دیگه که فکر میکنم به قدری واضح است نیازی به توضیح نیست!
[SPOILER]
اميدوار;71078 نوشت:
چرا زنان در علوم استدلالي و مسائل خشك عقلاني به پاي مردها نمي رسند ولي در ادبيات و نقاشي و شعر و سياسي مسائلي با ذوق و احساسات مربوط است دست كمي از مردها ندارند؟
در مورد استعدادهای مردان میفرمایید که مردان به طور مطلق برترند در مورد استعداد های زنان میفرمایید دست کمی از مردان ندارند!!!!!؟؟؟؟

[/SPOILER]

hoorshid;278752 نوشت:
اینکه بین انبیا هیچ یک زن نبودند به دلیل برتری مردان است از نظر شما؟؟!!


سلام

در اخبار آمده که بعد از اینکه جناب حوا بتحریک ابلیس ، شوهرش را از درخت ممنوعه خوراند خدای متعال همه زنان را دچار حیض وحاملگی نمود ، مکافات این گناه .

واین امر سبب ان شد که از زنان پیامبری نشود .

نقل قول:
در اخبار آمده که بعد از اینکه جناب حوا بتحریک ابلیس ، شوهرش را از درخت ممنوعه خوراند خدای متعال همه زنان را دچار حیض وحاملگی نمود ، مکافات این گناه .

یا الله
کدام اخبار؟
لطفا سند بیارید من میخوام بیشتر در این رابطه بدونم

اميدوار;71078 نوشت:
همان طور که گفتیم منظور از این نقص به معنای نقص ارزشی نیست

پس حتما نقص ایمان هم نقص ارزشی نیست.پس میشود منظور خود را از ارزش بیان کنید؟چه چیزی در نظر شما ارزش است؟عقل (آن چیزی که با آن خدا عبادت میشود) و ایمان(ملاک برتری افراد)ارزش نیست!!!
اگر این خطبه را دقیق بخوانید چیزی جز مذمت زنان ندارد!

حامد;74049 نوشت:
که این تفضیل را تفضیلی تکوینی الهی می شمرد

این برداشت شخصی شماست!اصلا در این آیه معلوم نیست چه کسی را بر چه کسی برتری داده!
حامد;74049 نوشت:
صدق کلام حق در خارج هم کاملا روشن است

برای شما کاملا روشن است.
حامد;74049 نوشت:
124 هزار پیامبر از مردان آمده

این به این دلیل مسوولیت مردان و مساله مستوری و حجاب زنان است.حضرت مریم ظاهرا به حضرت زکریا درس میدهند.مقام حضرت خضر(که معلوم نیست اصلا پیامبر بوده یا نه)از حضرت موسی(پیامبر اولوالعزم) بالاتر است.علما امتی افضل من انبیا بنی اسراییل.فقط بدلیل تاخر زمانی پیامبر نشدند.زنان هم به دلیل زن بودن پیامبر نشدند.
حامد;74049 نوشت:
تنها تعدادی انگشت شمار از زنان به کمال مطلوب انسانی رسیده اند

از کجا میدانید؟هرکه را عاشق شدند و سوختند مهر کردند و دهانش دوختند! اگر بین عرفای مشهور نگاه کنید همه عالم دین بودند.آیا زنان میتوانند(و اصلا در قدیم بهشان اجازه میدادند)مثل مردها تمام وقت خود را صرف مطالعه کنند؟بعضی از علما خانواده خود را هم فدای درسهایشان میکردند.اما زن باید برای بچه و شوهر زیاد وقت بگذارد.
حامد;74049 نوشت:
در مجالس سری به جمعهای زنانه و مردانه بزنید

آن زنهای قدیم بودند که چون همیشه در خانه بودند و سواد کافی نداشتند ذهنشان بسته بود!
حامد;74049 نوشت:
کدام میل به من دارد کدام میل به ما .

دلیل میل مردان به من خودخواهی آنهاست.مردها معمولا نفسانیت بیشتری دارند تا جاییکه انا ربکم الاعلی میگویند.زنها بیشتر به دیگران فکر میکنند.به بچه ها و خانواده و دوستان!مردها هنگام خوشی کاملا زن خود را فراموش میکنند.اما زنها اگر مثلا غذای خوشمزه ای بدون شوهر بخورند همش به فکر او هستند!
••ostad••;74075 نوشت:
همانا برتری جسمی و ولایت معنوی مرد نسبت به زن است .

منظور شما از ولایت معنوی جیست؟کجای دین از این یاد شده؟!!

حامد;74269 نوشت:
اولیاء من زیر پوشش ستاریت منند و کسی غیر من آنها را نمی شناسد .

اما شما ادعا کردید اولیا خدا را میشناسید.چون گفتید زنان کمتر به مقامات بالای معنوی رسیده اند!
حامد;74269 نوشت:
البته آنهایی که می آیند زیر دست شما و شما معالجه شان می کنید چه بسا اولیاء الله باشند

دقیقا ایشان میخواستند بگویند اگر قرار باشد مثل شما استدلال کنند باید از بیماران خود برتر باشند!
حامد;74273 نوشت:
مگر نه اینستکه در نظام اقتصادی خانواده اسلامی مرد موظف به تامین نفقه است ؟ خوب این مرد می آید تا به واجب الهی اش عمل کند . می بیند در جایگاه او ( نه جایگاههای خاص زنان ) زنان کار می کنند . زنانی که اصالتا وظیفه الهی در این باب ندارند . بعد مرد بیکار می شود بعد معتاد می شود بعد خانواده اش از دادگاه نفقه می خواهد و بعد .... این بی سر و سامان از ظلم است . دلخوش نباشید که امسال زنان بیشتر از مردان در دانشگاه قبول شدند . مفاسدش که آمد اعتراف خواهید کرد .

یک وقت میگویید زنان نمیتوانند،یک وقت میگویید زنان نباید!در اینجا شما اعتراف کردید توانایی زنان بیشتر است!چرا وقتی یک مرد دنبال کار میگردد باید ببیند زن جای آن را پر کرده؟غیر از این است که زن از او تواناتر است؟الآن بحث اینکه زنان باید درس بخوانند یا نه نیست.(من هم موفقم که خانواده در اولویت است).اینجا بحث از توانایی زنان است!

حامد;74492 نوشت:
نگاه حیوانی به انسان اصلا مال دین و فرهنگ ما نیست بلکه ره آورد تفکر الحادی غرب و شرق است .

اگر شما به ادبیات کهن ما نگاه کنید این نگاه را در بعضی آثار میبینید:جامی،ملاصدرا و ملاهادی سبزواری و...همه تقصیرات را گردن شرق و غرب نیندازیم!

لطفا بین عقل و ضریب هوشی تفاوت قایل شویم.اگر عقل را در ضریب هوشی میدانید رتبه های برتر کنکور،دانشجوهای دانشگاه شریف و دانش آموزان مدارس تیزهوشان باید عاقلترین افراد باشند.اگرضریب هوشی عامل مهمی در ایمان افراد باشد باید این جوامع باهوشها عموما مومنتر باشند.
اگر ضریب هوشی اثری در تصمیم گیری داشته باشد باید افراد باهوش در زندگی تصمیمات بهتری بگیرند و عاقلانه تر زندگی کنند.کلا باید بیشتر از دیگران بفهمند.
اگر دلیل رییس شدن کسی را عقل(ضریب هوشی)او میدانید بیایید در هر جمعی و هرجایی یک تست ضریب هوشی بگیریم و هرکس باهوشتر بود رییس شود.
این را هم بدانید که بسیاری از نوابغ هوش اجتماعی ضعیفی داشته اند.

tors;278859 نوشت:
سلام در اخبار آمده که بعد از اینکه جناب حوا بتحریک ابلیس ، شوهرش را از درخت ممنوعه خوراند خدای متعال همه زنان را دچار حیض وحاملگی نمود ، مکافات این گناه . واین امر سبب ان شد که از زنان پیامبری نشود .

دوست عزیز خواهش میکنم وقتی حرفی رو میشنوید در مورد اون تحقیق بفرمایید بعد بیانش کنید!
عهد عتیق رو مطالعه بفرمایید!اینها عین چیزهاییست که در این کتاب امده
اگر اشتباه نکنم سفر پیدایش باید باشه!(میدانید که عهد عتیق مجموعه کتب مقدس یهودیان است!)
اینها در کدام منبع معتبر اسلامی ذکر شده؟!
در ایات قران هر جا که بحث ان گناه اول است گفته شده:هما!ضمیر مثنی!!
ایات رو دقیق مطالعه بفرمایید!به ضمایر دقت کنید!
پاسخ این بخش به قدری واضح است که نیاز نیست حتی تفاسیر رو بخوانید!اوایل سوره بقره است!!!

مهر آوا;278862 نوشت:
یا الله کدام اخبار؟ لطفا سند بیارید من میخوام بیشتر در این رابطه بدونم

hoorshid;278936 نوشت:
اینها در کدام منبع معتبر اسلامی ذکر شده؟!

سلام

سندش در عهد عتیق ودر کتب شیعه وسنی آمده:

اول تيموتاؤس

2-14 : آدم فريب نخورد بلكه حوا گناه كرد وكفاره اش زاييدن وي باشد .

آدم خلق شد و حوّا، آدم فریفته نشد، بلکه زن فریفته شد و از حد تجاوز نمود.» (پولس

از کتب شیعه :
وفي الرواية المرويّة في تفسير البرهان سورة الحجر في خلقة آدم وحوّاء وعصيانهما قال تعالى لحوّاء: لم أجعل منكنّ حاكماً، ولا أبعث منكنّ نبيّاً ـ الخبر.

المولى سعيد المزيدى في تحفة الاخوان: عن أبي بصير، عن الصادق (عليه السلام)، في خبر طويل في خلقة آدم وحواء، ودخولهما الجنة وخروجهما منها، إلى أن قال: " قال ابن عباس: فنوديت يا حواء ومن الذي صرف عنك الخيرات التي كنت فيها، والزينة التي كنت عليها ؟ قالت حواء: إلهي وسيدي ذلك خطيئتي، وقد خدعني ابليس بغروره وأغواني،

وأقسم لي بحقك وعزتك أنه لمن الناصحين لي، وما ظننت أن عبدا يحلف بك كاذبا، قال: الان أخرجي أبدا فقد جعلتك ناقصة العقل والدين والميراث والشهادة والذكر، ومعوجة الخلقة شاخصة البصر، وجعلتك أسيره أيام حياتك، وأحرمنك أفضل الاشياء: الجمعة والجماعة والسلام والتحية، وقضيت عليك بالطمث وهو الدم وجهة الحبل والطلق والولادة، فلا تلدين حتى تذوقين طعم الموت، فأنت أكثر حزنا، وأكسر قلبا وأكثر دمعة، وجعلت دائمة الاحزان، ولم أجعل منكن حاكما، ولا أبعث منكن نبيا " الخبر.

علت افسردگی بیشتر زنان نسبت به مردان هم بصراحت در این حدیث آمده است .

در کتب سنی :

قال أحمد بن منيع : حدَّثنا عباد بن العوام ، ثنا سفيان بن حسين ، عن يعلى بن مسلم ، عن سعيد بن جبير ، عن ابن عباس رضي الله عنهما قال : قال الله تبارك وتعالى لآدم : يا آدم ما حملك على أن أكلت من الشجرة التي نهيتك عنها . قال : فاعتل آدم ، فقال : يا رب زينته لي حواء ، قال : فإني عاقبتها بأن لا تحملها إلا كرهًا ، ولا تضعها إلا كرهًا ، ودميتها في كل شهر مرتين . قال : فرنّت حواء عند ذلك ، فقيل لها : عليك الرنّة وعلى بناتك .

هذا موقوف صحيح الإسناد

( المطالب العالية 59/1 )

نقل قول:
در ایات قران هر جا که بحث ان گناه اول است گفته شده:هما!ضمیر مثنی!!

نقل قول:

ایات رو دقیق مطالعه بفرمایید!به ضمایر دقت کنید!


قبلا در همین سایت جواب دادند که :

چون جوابی داده نشد مطالب را جمع کنیم ؛ موضوع از آنجا شروع شد که گفتیم همه مسائل در قرآن کریم نیامده اما بعضی گفتند همه مسائل در قرآن آمده با ریز جزئیاتش . گفتیم کجای قرآن گفته که اول آدم فریب شیطان را خورد یا حوا گفتند در قرآن گفته که هردو فریب خوردند و هر دو از درخت خوردند !

گفتیم اگر هر دو فریب خوردند چرا حضرت آدم مخاطب وبرگزیده و مورد توبه خداوند واقع شده گفتند که چون حوا تابع ادم بود ونیازی به ذکر حوا نبود (البته تا اینجا برتری مرد بر زن را قبول کردند) .

قبلا گفتیم مگر برای خدا سخت بود که یک الف به ته : فتاب : بگذارد وبشود :فتابا : وغائله ختم شود . دیگر جوابی داده نشد.مثل اهبطوا و اهبطا .

البته که هیچ جوابی هم نتوانند بدهند زیرا که در همه آیات مربوط به ادم و حوا بصراحت اسم از زوجه اش وضمائر همگی بصورت تثنیه است اما نوبت به قبول توبه میرسد ناگهان ضمیر به مفرد برمیگردد !!!!!

حتی در آیه : قالا ربنا ظلمنا انفسنا : نیز دو نفر گفتند خدایا ما بر خود ظلم کردیم اما خداوند فرمود : فتلقی ادم من ربه کلمات فتاب علیه : ویا در سوره طه هم همینطور که همه ضمایر مثنی است اما نوبت به ادم میرسد فرمود : فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى {طه/121} ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى {طه/122} قَالَ اهْبِطَامِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى {طه/123}

در ایه قبل وبعد ضمایر تثنیه است اما در وسط بصورت مفرد : اجْتَبَاهُ ...فتاب !

بنابراین دلیل تابعیت در این مورد ناقص است واگر در همه آیات ذکری از حوا نشده بود وضمایر هم مفرد بود آنگاه میپذیرفتیم اما چه کنیم که خدای سبحان چنین نگاشته است.

دلیل دیگری که در مورد نیاز به اخبار در تفسیر قرآن میتوان ذکر کرد مثلا در همین آیات خدای متعال فرموده که ادم وحوا از درخت خوردند سوال اینجاست اگر قرآن کتاب هدایت است چرا بصراحت وروشنی نمیگوید که از چه درختی خوردند وچه کسی اول خورد تا ما هم بدانیم و گمراه نشویم

؟؟؟؟

همچنین چرا خدای متعال در قرآن کلماتی را که حضرت ادم بدانها توبه کرد مشخص نمیکند تا ما هم بدانیم وتوبه کنیم ؟ مگر قرآن کتاب هدایت نیست ؟ همچنین کلماتی که حضرت ابراهیم (ع) را بوسیله انها امتحان کرد ؟ و......


یا الله

tors گرامی

بنده اسم شما رو زیر این صفحه ندیدم

پس بفرمایید مطالعه کنید

http://www.askdin.com/thread7662.html


در ضمن بحث رو از موضوع اصلی تایپیک خارج نکنید. برای صحبت در این مورد لطفا به تایپیک مورد نظر برید

همانطور که در قرآن آمده آدم و حوا هر دو از میوه منهیه خوردن و باید 100 درصد عذاب میشدند که خود را با برگها پوشاندن و دعای عفو آدم پذیرفته شد و همراه شیطان به زمین نازل شدن . از آدم و حوا 4 فرزند زاده شد که دو پسر به نام هابیل و قابیل بودن . قابیل طمع کرد و برای مدیریت مادی دنیا هابیل رو ترور کرد (به کشتی منافقین پیوست). هیچ جای قرآن نیامده عقل مرد از زن بیشتره . فقط بخاطر وضایف مرد برتری به مرد داده شده . شورای مرد بر زن بهتر است امام علی (ع) فرمود رای زن سست است . پس از نظر عقل و هوش این از آن داناتر نیست . مساوی اند . و الله اعلم .

جناب tors سلام عليكم ورحمه الله


بقول معروف بار خود ميبري و زحمت ما ميداري
برادر من از كي تا حالا كتب عهد عتيق براي ما شد سند ؟؟؟ اون اگه سند بود براي پيروان خودش سنديت داشت نه براي ما مسلمانان كه حتي كشيشان خودشان هم كتب خودشان را به ديده تحريف نگاه ميكنند
و اما به مسائلي كه از كتب شيعي آورديد
اولا به هيچ وجه هيچ حديثي تا سلسله سندش متقن و محكم نباشد مورد قبول نخواهد بود بنا بر اين روايتي كه از امام صادق عليه السلام آورديد تا سلسله اسناد روائيش مشخص و مورد دقت واقع نشود نميشود به آن استناد كرد و فعلا تا مشخص نشدن وثاقت راويانش هم خود روايت و هم نتايج بدون توجه به حكمتي كه حضرتعالي از آن گرفته ايد مردود است الا اذا اثبت بالدليل اليقيني
نقل قول:

گفتیم اگر هر دو فریب خوردند چرا حضرت آدم مخاطب وبرگزیده و مورد توبه خداوند واقع شده گفتند که چون حوا تابع ادم بود ونیازی به ذکر حوا نبود (البته تا اینجا برتری مرد بر زن را قبول کردند) .


قبلا گفتیم مگر برای خدا سخت بود که یک الف به ته : فتاب : بگذارد وبشود :فتابا : وغائله ختم شود . دیگر جوابی داده نشد.مثل اهبطوا و اهبطا .

البته که هیچ جوابی هم نتوانند بدهند زیرا که در همه آیات مربوط به ادم و حوا بصراحت اسم از زوجه اش وضمائر همگی بصورت تثنیه است اما نوبت به قبول توبه میرسد ناگهان ضمیر به مفرد برمیگردد !!!!!

حتی در آیه : قالا ربنا ظلمنا انفسنا : نیز دو نفر گفتند خدایا ما بر خود ظلم کردیم اما خداوند فرمود : فتلقی ادم من ربه کلمات فتاب علیه : ویا در سوره طه هم همینطور که همه ضمایر مثنی است اما نوبت به ادم میرسد فرمود : فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى {طه/121} ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى {طه/122} قَالَ اهْبِطَامِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى {طه/123}

در ایه قبل وبعد ضمایر تثنیه است اما در وسط بصورت مفرد : اجْتَبَاهُ ...فتاب !


باز هم كه به اشتباه رفتيد جناب
در كجاي ادبيات عرب و صنايع ادبي بعد از خطاب مفرد ضمير تثنيه مي آورند كه اينجا دومش باشد ؟؟؟؟
اجتباه مفرد هست و خطابش شخص حضرت آدم مي باشد آيا به نظر شما اگر در يك جمله بلافاصله از مفرد به تثنيه ميرفت از نظر بلاغت و فصاحت دچار اختلال نمي شد علاوه بر اينكه به دليل كلمه اجتباه كه معني برگزيدن ميدهد برگزيدن براي پيامبري است كه فقط شامل حضرت آدم ميشد نه حوا بنا بر اين و بخاطر اهميت موضوع اجتبا و پيامبري حضرت آدم خداوند متعال در پي آن ضمير تاب را مفرد بيان كرد كه يعني چون ما حضرت آدم را بعنوان پيامبر انتخاب كرديم پس توبه او را قبول كرديم كه بالتبع حضرت حوا نيز همراه همسرش توبه كرد به دليل اينكه انسان خانواده اش را از خودش ميداند همچنانكه از آيه ي ِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُم‏ اين مسئله مشخص ميشود ضمن اينكه اين آيه در مقام دفاع از عصمت حضرت آدم بر آمده كه از پيامبران الهي است تا اين شائبه ايجاد نشود كه مگر ميشود پيامبر هم دچار اشتباه شود ؟؟
باز جاي شكرش باقيست كه حضرتعالي نگفتيد چون اينجا اسمي از حضرت حوا بيان نشد پس توبه اش هم قبول نشد

نقل قول:
دلیل دیگری که در مورد نیاز به اخبار در تفسیر قرآن میتوان ذکر کرد مثلا در همین آیات خدای متعال فرموده که ادم وحوا از درخت خوردند سوال اینجاست اگر قرآن کتاب هدایت است چرا بصراحت وروشنی نمیگوید که از چه درختی خوردند وچه کسی اول خورد تا ما هم بدانیم و گمراه نشویم

[CENTER]؟؟؟؟


در اين كه قرآن كتاب هدايت است شكي نيست و اين حرفهاي نابخرادنه چيزي را نه عوض ميكند و نه از هدايتگري قرآن چيزي كم ميكند و جالب اينجاست كه حضرتعالي در هدايتگري قرآن مشكوكيد ولي از طرفي از گمراهي خودتان حرف مي زنيد حضرتعالي اول عدم هدايت گري قرآن را ثابت بفرمائيد تا ما گمراه نشدن شما را از نگفتن اسم فلان درخت يا بوته يا هر چيز ديگري برايتان بگوئيم
نقل قول:
همچنین چرا خدای متعال در قرآن کلماتی را که حضرت ادم بدانها توبه کرد مشخص نمیکند تا ما هم بدانیم وتوبه کنیم ؟ مگر قرآن کتاب هدایت نیست ؟ همچنین کلماتی که حضرت ابراهیم (ع) را بوسیله انها امتحان کرد ؟ و......

اين كلمات چه بوده؟
1- حسن و قتاده و عكرمه و سعيد بن جبير ميگويند اين كلمات همان: «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا» (خدايا ما به خويشتن ستم كرديم) بود كه در آن، اعتراف به گناه و اظهار پشيمانى نموده‏ اند.
2- مجاهد مي ‏گويد: اين كلمات: «اللَّهُمَّ لا الهَ الّا أنْتَ سُبْحانَكَ وَ بِحَمْدِكَ ربِ انّىْ ظَلَمْتُ نَفْسِى فَتُبْ عَلَىَّ انَّكَ انْتَ اْلتَوّابُ الرَّحِيْم» (خدايا جز تو خدايى نيست من بخود ستم كردم توبه‏ ام را بپذير كه تو، پذيرنده توبه‏ ها و مهربانى) بوده است. و از امام محمّد باقر عليه السلام همين قول روايت شده است.
3- بعضى گفته‏ اند: «سُبْحانَ اْللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا الهَ الّا اْللَّهُ وَ اللَّهُ اكْبَر» كلماتى است كه آدم گفت.
4- از ائمه اهل بيت نقل شده است كه آدم بر عرش، اسمهايى بزرگ و گرامى ديد وقتى از آنها پرسيد به او خطاب رسيد اينها اسمهاى بزرگترين و با منزلت ‏ترين مخلوقات خداست و اين اسمها: «محمد، على، فاطمه، حسن و حسين» بود كه آدم در پذيرش توبه و بالا رفتن مقامش بدانان توسل جست.
فَتابَ عَلَيْهِ ... خدا توبه آدم را پذيرفت و يا او را توفيق توبه داد و به او كلماتى آموخت تا آنها را بگويد و توبه ‏اش پذيرفته شود.

__________________________________
ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏1، ص: 141


[/CENTER]

[=Garamond]با او
[=Garamond]سلام و ادب؛

[=Garamond]به جهت کمبود وقت، نتوانستم نوشته های جدید این تاپیک را بخوانم، ولی به نظرم رسیدچکیده ای از مطالب مفصل صفحه ی اول تاپیک را در اینجا به صورت خلاصه قرار دهم. گرچه دوستان با رجوع به صفحه ی اول، می توانند مطالب مفصل را هم مطالعه کنند. إن شا الله
[=Garamond]___________________________________________________________________

[=Garamond]آيت‎الله جوادي آملي در نگاهي بسيار دقيق وجامع به‎جايگاه وجودي وحقوقي بانوان پرداختند كه در كتابي با عنوان «زن در آيينه جلال و جمال» منتشر شده است. ايشان در نسبت جايگاه وجودي مرد و زن چهار احتمال را مطرح مي‎كنند كه به اين قرار است:

[=Garamond]1- خلقت زن و مرد از دو گوهر مستقل و دو مبدأ قابلي جداگانه است؛
[=Garamond]2- خلقت زن و مرد، هر دو از يك گوهر بوده و هيچ امتيازي ميان آن‎ها از جهت گوهر وجودي نيست؛
[=Garamond]3- مرد بالأصاله از گوهري خاص خلق شده و زن از از زوايد وجود مرد، متفرع بر آن خلق شده است؛
[=Garamond]4- زن بالأصاله از گوهري خاص خلق شده و مرد از از زوايد وجود زن، متفرع بر آن خلق شده است.

[=Garamond]سپس در مقام داوري، حالت دوم را صحيح دانسته و مي‎فرمايند:

[=Garamond]«احتمال اول، جايگاهي در تفسير و شواهد قرآني و مانند آن ندارد و احتمال چهارم نيز فاقد هرگونه شواهد قرآني و روايي است؛ ولي احتمال دوم از ظواهر آيات ناظر به اصل آفرينش استنباط مي‎شود و برخي از احاديث نيز آن را تأييد مي‎نمايد. احتمال سوم نيز نه‎تنها از ظواهر آيات راجع به خلقت استظهار نمي‎شود، بلكه بعضي احاديث نيز آن را نادرست مي‎داند.» (زن در آيينه جلال و جمال، ص40و41)

[=Garamond]و پس از طرح مباحث و نكات دقيق علمي، در مورد جايگاه وجودي بانوان دراسلام اين‎گونه نتيجه‎گيري مي‎نمايند:

[=Garamond]«زن و مرد از يك گوهراند و همه زنان و مردان، مبدأ قابلي واحد دارند و مبدأ فاعلي همه آن‎ها نيز خداي يگانه و يكتاست. هيچ مزيتي مرد به زن در اصل آفرينش ندارد و رواياتي كه عهده‎دار اثبات اين مزيت‎اند، يا از لحاظ سند نارسايند يا دلالت آن‎ها ناتمام است و اگر فرضا از هر دو جهت تام باشند، چون مسأله مورد بحث امر تعبدي محض نيست، نمي‎توان آنرا نظير مسايل فقهي صرف با يك دليل ظني غيرقطعي ثابت كرد، مگر در حد مظنه و گمان كه در مسايل علمي سودمند نيست.» (زن در آيينه جلال و جمال، ص44)

[=Garamond]در جايي ديگر، ايشان ابعاد وجودي بانوان را به دو دسته تقسيم كرده‎اند:

[=Garamond]1- احكام و اوصافي كه به اصل زن بودن او برمي‎گردد كه هيچ‎گونه تغييري طي قرون و اعصار در آن‎ها رخ نمي‎دهد؛
[=Garamond]2- احكام و اوصافي كه به كيفيت تربيت و نحوه محيط پرورش زن مربوط مي‎شود كه اگر در پرتو تعليم صحيح و تربيت وزين پرورش يابند و چون مردان بينديشند و تدبر داشته باشند، تمايزي از اين جهت با مرد‎ها ندارند و اگر گاهي تفاوت يافت شود، همانند تمايزي است كه در خود مرد‎ها نيز مشهود است.»

[=Garamond]و ذيل اين دسته‎بندي، برخلاف نظر رایج، در قوي‎تر بودن قوه عقل در مرد‎‎ها ترديدي مطرح مي‎كنند و مي‎گويند چنين تفاوتي شايد ثابت شود، (گرچه) اثبات اين مطلب، كار آساني نيست. (زن در آيينه جلال و جمال، ص228) و البته به طرح اين پرسش مي‎پردازند كه عقل شئون مختلفي دارد و بايد ديد منظوركدام شأن عقل است.

[=Garamond]اما ايشان در بخش بررسي‎‎هاي حقوقي، نكته‎اي بديع را طبق ترديد فوق درباره تفاوت قوه عقل ميان زن و مرد مطرح مي‎كنند و آن اين‎كه چون عاطفي بودن و ضعف عقلاني در بعضي جنبه‎‎ها در خانم‎ها، از دسته دوم ابعاد وجودي ايشان است كه در فوق ذكر شد و نه دسته اول، لذا با كسب علم و ممارست‎‎هاي لازم، قابل‎تكميل و قوت است و لذا اين امر به‎عنوان مانعي براي تصدي اموري مانند قضاوت و مرجعيت برطرف مي‎شود. عين عبارت ايشان در اين باب چنين است:

[=Garamond]«جنبه عاطفي بودن زن، ذاتا مانع تعديل قواي عقلي و فكري او نيست و تمام بحث در صورتي است كه زن چون مرد از اعتدال عقل نظري برخوردار باشد و جنبه خردورزي و فرزانگي معتبر در قضا و مرجعيت، مقهور عاطفه و احساس نگردد؛ زيرا گاهي خردورزي برخي از مردان (نيز)، مقهور بعضي از شئون نفساني آنان مي‎شود و جنبه فرزانگي آن‎ها تحت پوشش ديگر جنبه‎‎هاي نفساني قرار مي‎گيرد؛ كه در اين‎حال، چنين مرداني نيز واجد شرايط قضا يا مرجعيت نيستند. ممكن است لزوم ارتياض و تمرين زنان براي تعديل عواطف، بيشتر از مردان باشد، ليكن اگر در پرتو تمرين، شرايط مساوي پديد آيد، دليلي بر محروميت زنان از سِمَت‎‎هاي يادشده وجود ندارد.» (زن در آيينه جلال و جمال، ص304و305)

[=Garamond]برای دانلود کتاب «زن در آینه ی جلال و جمال» نوشته ی آیت الله جوادی آملی، به لینک زیر رجوع کنید؛

[=Garamond]ضمنا بنده در تاپیک های مختلفی به این مسئله پرداخته ام از جمله این تاپیک؛ ([=Garamond]http://www.askdin.com/post106928-41.html[=Garamond]که به طور خلاصه دو نکته از آن را نقل می کنم از جمله در مورد برخی اخبار نادر در مورد ضعف عقل خانم ها و میزان اعتبار سندی آن ها؛

اولا هیچ دلیل عقلی (که صورت و ماده ی استدلال قطعی و صحیح باشد.) یا دلیل نقلی قطعی که دالّ بر ضعف عقل خانم ها نسبت به آقایان باشد (عقل به هر معنایی) ، وجود ندارد. فقط تعدادی از نوادر اخبار ضعیف السند هست که به چنین مضامینی اشاره دارد که یکی از معروف ترین هایش همان عبارت «النساء نواقص العقول و.....» است که در نهج البلاغه آمده که بنده در اینجا(نقد محتوایی) و اینجا(نقد سند) مفصل ثابت کرده ام که این عبارت هم از نظر محتوا دارای مغالطه بوده و خلاف کلام شیعی است و هم از نظر سند ، اسنادش را بررسی کرده و ضعفش را آشکار ساخته ام.و بعد از رد این اخبار جعلی ، می ماند بررسی ها و استقراء های شخصی که اعتباری ندارد.

ثانیا کسانی که اشاره به ارزش استقراء در علوم تجربی می کنند ، لازم به تذکر است که اولا این موضوعی که در موردش صحبت می کنیم ، موضوع علم تجربی نیست ، بلکه موضوع علوم انسانی است. ثانیا آن استقرائی که در علوم تجربی اعتبار دارد ، استقراء ناقص که در این بحث استفاده شده نیست ، بلکه استقرائی است که منجر به کشف یک رابطه ی علّی شود که در علوم تجربی در آزمایشگاه ها و میان اعداد و ارقام حاصل می شود نه در استقراء های شخصی در حیطه های علوم انسانی.

پیوسته متعادل و متعالی
یاحق



رحیق مختوم;279071 نوشت:
بقول معروف بار خود ميبري و زحمت ما ميداري برادر من از كي تا حالا كتب عهد عتيق براي ما شد سند ؟؟؟ اون اگه سند بود براي پيروان خودش سنديت داشت نه براي ما مسلمانان كه حتي كشيشان خودشان هم كتب خودشان را به ديده تحريف نگاه ميكنند


با سلام خدمت رحیق مختوم گرامی

ماهم طبق قرآن کریم که بعضی آیات عهدین را تصدیق کرد عمل میکنیم : {وَمُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ ...

{وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ ...


رحیق مختوم;279071 نوشت:
اولا به هيچ وجه هيچ حديثي تا سلسله سندش متقن و محكم نباشد مورد قبول نخواهد بود بنا بر اين روايتي كه از امام صادق عليه السلام آورديد تا سلسله اسناد روائيش مشخص و مورد دقت واقع نشود نميشود به آن استناد كرد و فعلا تا مشخص نشدن وثاقت راويانش هم خود روايت و هم نتايج بدون توجه به حكمتي كه حضرتعالي از آن گرفته ايد مردود است الا اذا اثبت بالدليل اليقيني



شما اسناد صحیح ومحکم را هم قبول نمیکیند چون سلیقه ای عمل میکنید ؟ میخواهید سند صحیح از نظر مبانی رجال شیعی بیاورم ؟


رحیق مختوم;279071 نوشت:
در كجاي ادبيات عرب و صنايع ادبي بعد از خطاب مفرد ضمير تثنيه مي آورند كه اينجا دومش باشد ؟؟؟؟


ظاهرا دقت نکردید ! اگر در همین آیات دقت کنید بعد از خطاب مفرد ضمیر تثنیه بکار رفته :

[=DecoType Naskh Special]فَوَسْوَسَ[=DecoType Naskh Special] إِلَيْهِ [=DecoType Naskh Special]الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آَدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى (120) [=DecoType Naskh Special]فَأَكَلَا [=DecoType Naskh Special]مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآَتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى [=DecoType Naskh Special]آَدَمُ[=DecoType Naskh Special] رَبَّهُ فَغَوَى
[=DecoType Naskh Special]
[=DecoType Naskh Special]همچنین :
[=DecoType Naskh Special]

[=DecoType Naskh Special]فَتَلَقَّى آَدَمُ[=DecoType Naskh Special] مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ [=DecoType Naskh Special]فَتَابَ عَلَيْهِ[=DecoType Naskh Special] إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (37) قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا ...
[=DecoType Naskh Special]
[=DecoType Naskh Special]
[=DecoType Naskh Special]
[=DecoType Naskh Special]
رحیق مختوم;279071 نوشت:
در اين كه قرآن كتاب هدايت است شكي نيست و اين حرفهاي نابخرادنه چيزي را نه عوض ميكند و نه از هدايتگري قرآن چيزي كم ميكند و جالب اينجاست كه حضرتعالي در هدايتگري قرآن مشكوكيد ولي از طرفي از گمراهي خودتان حرف مي زنيد حضرتعالي اول عدم هدايت گري قرآن را ثابت بفرمائيد تا ما گمراه نشدن شما را از نگفتن اسم فلان درخت يا بوته يا هر چيز ديگري برايتان بگوئيم

[=DecoType Naskh Special]
[=DecoType Naskh Special]متوجه نیستید که جواب جناب hoorshid را دادم که گفتند ضمایر مثنی دلیل بر گمراهی دونفر است و ما هم گفتیم کجای قرآن گفته که اولین نفر چه کسی از درخت ممنوعه خورد ، آدم و یا حوا ؟
[=DecoType Naskh Special]
[=DecoType Naskh Special]
[=DecoType Naskh Special]همانطور که شما در تفسیر آیات : قتلقی آدم من ربه کلمات ... مجبور به رجوع به اخبار شدید چرا در تفسیر این آیه اخبار را قبول نمیکنید؟!

سلام
بنده فقط عرض می کنم باید به سمبلیک بودن برخی از بیانات دینی و قرآنی توجه داشت و از جمله این بیانات نحوه خلقت آدم و حوا ع است که امام ره هم به سمبلیک بودن آن در جایی اشاره فرموده اند .
والله الوفق

با سلام و درود بر جناب tors

نقل قول:
ماهم طبق قرآن کریم که بعضی آیات عهدین را تصدیق کرد عمل میکنیم : {وَمُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ ...
{وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ ...
با سلام خدمت حضرتعالي
حقيقتا تعجب آور است كه قبول كنيم منظور قرآن كتب عهديني باشد كه الان در دست مسيحيان و يهوديان است و هيچ عقل سليمي هم اين آيات را تطابق بر كتابهايي كه پر است از اراجيف نمي پذيرد و حضرتعالي هم نميخواهيد به خودتان بقبولانيد كه كتب عهدين فعلي دچار تحريف شده است و شايد هم شما به انجيل و تورات اصلي دسترسي داشته باشيد
نقل قول:
شما اسناد صحیح ومحکم را هم قبول نمیکیند چون سلیقه ای عمل میکنید
روايتي كه معارض قرآن باشد حتي اگر در كتب اربعه هم باشد مردود است
نقل قول:
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آَدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى (120) فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآَتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آَدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى
همچنین :
فَتَلَقَّى آَدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (37) قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا
كمي دقت بفرمائيد متوجه منظور ما خواهيد شد بنده منطورم از مفرد و تثنيه در يك آيه بوده نه در آيات بعدي در حاليكه در علت بيان حكم گفتيم خداوند بخاطر اهميت موضوع پيامبري حضرت آدم و رفع شبهه انجام معصيت در پيامبرش مخصوصا حضرت آدم را خطاب قرار داد و الا به قول شما يك الف بر سر فتاب در مي آمد هيچ جاي عالم خراب نميشد
قلنا اهبطوا آيه بعدي است و موضوعش با آيه قبلي كلا متفاوت است
نقل قول:
متوجه نیستید که جواب جناب hoorshid را دادم که گفتند ضمایر مثنی دلیل بر گمراهی دونفر است و ما هم گفتیم کجای قرآن گفته که اولین نفر چه کسی از درخت ممنوعه خورد ، آدم و یا حوا ؟
همانطور که شما در تفسیر آیات : قتلقی آدم من ربه کلمات ... مجبور به رجوع به اخبار شدید چرا در تفسیر این آیه اخبار را قبول نمیکنید؟
تاكيد ميكنم اخبار نبايد معارض قرآني داشته باشد و الا فضربوه علي الجدار در جهان بيني توحيدي تنها چيزي كه ملاك برتري انسانهاست تقوا هست و بس اينكه چه كسي اول گول خورد و دوم گول خورد هيچ نه به درد دنياي ما ميخورد و نه به درد آخرتمان
متاسفانه اخيرا بعضي افراد بي خرد بجاي بحث و مناظره در مباحث عميق به همين مسائل پيش پا افتاده مي پردازند و از اين طريق ميخواهند برتري حضرت آدم بر همسرش حوا و در نتيجه برتري مرد بر زن را ثابت كنند در حاليكه قرآن كه منشور اصلي و متقن زندگي ما مسلمانان است در اين مسئله ملاك برتري انسانها را ابدا جنسيت بيان نمي كند
جناب tors آيات نوراني قرآن كريم مملو است از آياتي كه انسانها را چه مرد و چه زن در كنار همديگر و تالي تلو قرار ميدهد مخصوصا آيات انفسي ولي مستمسك شما براي نشان دادن برتري مرد بر زن فقط به چند تا ضمير هست كه آنهم مطمئنا از ادبيات عرب و فصاحت و بلاغت مطلع بوديد حمل بر برتري نمي كرديد
جناب tors اكثريت رواياتي كه در مذمت و نزول مقام زنان آمده است معارض آيات قرآن است پس به ريسمان محكم الهي چنگ بزنيد و نواعق شيطاني را از خودتون دور كنيد كه خداوند متعال فرموده ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم
التماس دعا




رحیق مختوم;279137 نوشت:
حقيقتا تعجب آور است كه قبول كنيم منظور قرآن كتب عهديني باشد كه الان در دست مسيحيان و يهوديان است و هيچ عقل سليمي هم اين آيات را تطابق بر كتابهايي كه پر است از اراجيف نمي پذيرد و حضرتعالي هم نميخواهيد به خودتان بقبولانيد كه كتب عهدين فعلي دچار تحريف شده است و شايد هم شما به انجيل و تورات اصلي دسترسي داشته باشيد


سلام علیکم

ما هم نگفتیم که همه تورات درست است ، هیچکس هم نمیتواند بگوید همه تورات فعلی از نزد خدا نیست ! آنچه که موافق قرآن و اهل بیت علیهم السلام است مقبول است.


رحیق مختوم;279137 نوشت:
روايتي كه معارض قرآن باشد حتي اگر در كتب اربعه هم باشد مردود است


نه تنها تعارضی ندارد بلکه مویداتی هم دارد : الرجال قوامون علی النساء ...

وخلق منها زوجها که خلقت اول آدم و خلقت حوا از آدم را بیان میکند .البته علم کامل خداوند نسبت به همه چیز جواب کسانیست که میگویند ابتدا ادم چرکنویس حوا شد !

...وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ... ان کیدکن عظیم ...

رحیق مختوم;279137 نوشت:
كمي دقت بفرمائيد متوجه منظور ما خواهيد شد بنده منطورم از مفرد و تثنيه در يك آيه بوده نه در آيات بعدي در حاليكه در علت بيان حكم گفتيم خداوند بخاطر اهميت موضوع پيامبري حضرت آدم و رفع شبهه انجام معصيت در پيامبرش مخصوصا حضرت آدم را خطاب قرار داد و الا به قول شما يك الف بر سر فتاب در مي آمد هيچ جاي عالم خراب نميشد


نمیدانم چرا بیان رسا و شفاف قرآن مجید را قبول نمیکنید ؟ مگر برای خدا سخت بود که همه ضمایر را مثنی بیاورد تا این شبهات پیش نیاید ؟!

مگر خدا نمیتوانست پیامبر و امام زنی مبعوث کند تا غائله بخوابد ؟!

نقل قول:

تاكيد ميكنم اخبار نبايد معارض قرآني داشته باشد و الا فضربوه علي الجدار در جهان بيني توحيدي تنها چيزي كه ملاك برتري انسانهاست تقوا هست و بس اينكه چه كسي اول گول خورد و دوم گول خورد هيچ نه به درد دنياي ما ميخورد و نه به درد آخرتمان
متاسفانه اخيرا بعضي افراد بي خرد بجاي بحث و مناظره در مباحث عميق به همين مسائل پيش پا افتاده مي پردازند و از اين طريق ميخواهند برتري حضرت آدم بر همسرش حوا و در نتيجه برتري مرد بر زن را ثابت كنند در حاليكه قرآن كه منشور اصلي و متقن زندگي ما مسلمانان است در اين مسئله ملاك برتري انسانها را ابدا جنسيت بيان نمي كند
جناب tors آيات نوراني قرآن كريم مملو است از آياتي كه انسانها را چه مرد و چه زن در كنار همديگر و تالي تلو قرار ميدهد مخصوصا آيات انفسي ولي مستمسك شما براي نشان دادن برتري مرد بر زن فقط به چند تا ضمير هست كه آنهم مطمئنا از ادبيات عرب و فصاحت و بلاغت مطلع بوديد حمل بر برتري نمي كرديد
جناب tors اكثريت رواياتي كه در مذمت و نزول مقام زنان آمده است معارض آيات قرآن است پس به ريسمان محكم الهي چنگ بزنيد و نواعق شيطاني را از خودتون دور كنيد كه خداوند متعال فرموده ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم
التماس دعا

ما هم موافقیم که ملاک تقوا است اما این موضوع فارغ از بحث ماست زیرا که بحث بر سر عدم کمال زنان نیست بلکه کمی زنان کامل مورد بحث است ودعوایی هم با سخن حق نداریم .

tors;279143 نوشت:

سلام علیکم
ما هم نگفتیم که همه تورات درست است ، هیچکس هم نمیتواند بگوید همه تورات فعلی از نزد خدا نیست ! آنچه که موافق قرآن و اهل بیت علیهم السلام است مقبول است.
نه تنها تعارضی ندارد بلکه مویداتی هم دارد : الرجال قوامون علی النساء ...
وخلق منها زوجها که خلقت اول آدم و خلقت حوا از آدم را بیان میکند .البته علم کامل خداوند نسبت به همه چیز جواب کسانیست که میگویند ابتدا ادم چرکنویس حوا شد !
...وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ... ان کیدکن عظیم ...
نمیدانم چرا بیان رسا و شفاف قرآن مجید را قبول نمیکنید ؟ مگر برای خدا سخت بود که همه ضمایر را مثنی بیاورد تا این شبهات پیش نیاید ؟!
مگر خدا نمیتوانست پیامبر و امام زنی مبعوث کند تا غائله بخوابد ؟!
ما هم موافقیم که ملاک تقوا است اما این موضوع فارغ از بحث ماست زیرا که بحث بر سر عدم کمال زنان نیست بلکه کمی زنان کامل مورد بحث است ودعوایی هم با سخن حق نداریم .

جناب tors سلام عليكم و رحمه الله
باز هم به شما توصيه مي كنم بدون مطالعه پيش قضاوت نفرمائيد از مجموع سخنانتان بر ميايد كه بدون هيچگونه مطالعه و دقتي در آيات قرآن و روايات متقن و موثق در مباحث شركت ميكنيد بارها و بارها در همين انجمن اين موارد بحث شده است و آوردن دلايل تكرار مكرارات است ضمن اينكه پنبه تمام اين تخيلات نفساني و توهمات شيطاني خيلي وقتها پيش زده شد انشاالله در قسمتهاي جستجوي سايت تفحص بيشتري بفرمائيد تا به تمام جوابهايي كه اساتيد گرانقدر در اين موارد مرحمت فرمودند برسيد
ايدكم الله في الدارين
موضوع قفل شده است