جمع بندی خدا میخواهد...خدا نمیخواهد!؟

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خدا میخواهد...خدا نمیخواهد!؟

سلام به همه دوستان تا جایی که گشتم پاسخ سوالم رو تو سایت پیدا نکردم با این وجود اگه تکراریه و قبلا پاسخ مناسبی بهش داده شده ممنون میشم که ادرسش رو قید کنید تا منم مطالعه کنم قران پر است از خدا میخواهد ها و خدا نمیخواهد های زیادی که من منظور از خواستن خدا را نمیفهمم... مثلا این ایه رو نگاه کنید: الم تر الی الذین یزکون انفسهم بل الله یزکی من یشا ولایظلمون فتیلا نسا49 این ایه رو که میخونم یه طوری میشم...حسرت میخورم به حال اونایی که خدا دربارشون خواسته... اگر من هنوز همون ادم بیخودی که بودم هستم با اینکه خواستم عوض بشم ولی وسطای راه برگشتم,معنیش اینه که خدا نخواست؟من که خواستم, در مسیر بودم..مگر نه اینکه هرکه را خدا هدایت کند کسی توان گمراه کردنش را ندارد؟کافیه او بخواد...چرا نمیخواد؟ خدا هرکه را بخواهد پاک میکند...نه هرکه را که انکس بخواهد...!انگار انگشت میگذارد روی ادم ها...دیدیم کسانی را که اهل کار های خلاف و ناجوری بودند اما یکهو عوض شدند...پس خدا خواست و اون فرد نباید تصور کنه که خودش باعث خوب شدن و عوض شدنش بوده... .البته که چنین افرادی از قبل پیش زمینه هایی داشتند ...مثل حر که قضیه اش رو هممون میدونیم اما توفیق داشتن همین پیش زمینه ها را هم خدا به ان فرد داده...غیر اینه؟ چرا خدا در مورد بعضی میخواهد و در مورد بعضی نه؟ کارشناس بحث : میقات

با سلام و درود

چند نکته در این زمینه عرض می شود:

1. خداوند از همان ابتدای آفرینش و خلقت انسان، در نهاد او فطرتی پاک و سالم قرار داده است: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها» (روم، 30)

از طرفی عقل به عنوان رسول باطن، و پیامبران الهی به عنوان رسول ظاهر، در همه حال انسان را به سوی هدایت راهنمایی می کنند.

بنابر این، زمینه هدایت برای همه انسانها فراهم بوده و هست و این گونه نیست که برخی امکان هدایت داشته و برخی از این امکان محروم باشند.

2. هیچ چیزی در این عالم بدون اراده الهی انجام نمی شود، لذا از این جهت می توان امور را به خداوند نسبت داد، ولی این معنایش این نیست که ما در افعال خود و در حیطه خود اختیاری نداریم.

در امور اختیاری انسان، اراده الهی به آن چیزی که ما در نهایت اختیار خواهیم کرد تعلق گرفته است، لذا در عین این که اراده الهی وجود داشته ما هم به اختیار خود آن را انجام داده ایم.

3. هميشه اعمال و كردار انسان، نتائج و ثمرات و بازتاب خاصى دارد. اگر انسان به دنبال عمل نيك باشد، نتيجه آن، روشن‏ بينى و توفيق و هدايت بيشتر است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» (انفال، 29)

و اگر انسان به انحراف برود، تاريكى و تيرگى قلبش را فرا مى‏ گیرد: «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ»؛ هنگامى كه از حق برگشتند خداوند دلهاى آنها را برگردانيد.(صف، 5)

از این رو اگر خدا به كسانى توفيق هدايت مى ‏دهد و يا از كسانى توفيق را سلب مى ‏كند نتيجه مستقيم اعمال خود آنها است.

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ»
اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! اگر (آيين) خدا را يارى كنيد، شما را يارى مى ‏كند و گامهايتان را استوار مى ‏دارد. (محمد، 7)

4. با توبه و بازگشت به درگاه الهی و نیز با انجام امور خیر و انفاق و صدقه دادن و ... می توان زمینه و قابلیت توفیق الهی را فراهم نمود.

دعا به درگاه الهی و همین دعا برای شمول توفیق الهی، و نیز توسل به اهلبیت علیهم السلام و دعای دیگران در حق انسان به ویژه دعای والدین، آثار زیادی دارد.

ممنون از پاسختون...ولی راستش هنوز جوابمو نگرفتم...یعنی این همون جوابیه که همیشه بهم دادند...
"ایا نمینگری بر کسانی که خود را باعث پاکی خود میدانند؟بلکه خداوند انها را پاک گردانید و خداوند قدر ذره ای ظلم نمیکند"
گفتید اگر کسی هدایت میشود به واسطه اعمال خودش است که ان اعمال را هم خداوند توفیق انجامشان را داده,دلیل اینکه توفیق داده هم باز انجام عمل خوب دیگری بوده...و همین طور تا اخر....اولین توفیق انجام کار نیکو چطور بدست امده؟جز این است که بدون علت و اسبابی توفیقش را از جانب خدا یافته است؟
ایا خداوند بی حساب به کسی چیزی نمیبخشد ؟(ایه اش یادم نیست!)
خداوند در این ایه به نظرم میخواهد دخالت فرد را در پاک و نیکو شدنش کمتر جلوه دهد و بگوید در واقع او نبود,من بودم که باعثش شدم...یعنی تاثیر من بیشتر بود...
نمیتوانم تصور کنم که منظور از خواستن های خدا همان افعال ما باشد که تحت اراده او انجام میشود...یعنی این نمیتواند تنها معنیش باشد...چیزی فراتر است و من دنبال ان هستم...نوعی نفوذ خاص از بالا به بشر
بدون سبب و اسباب...بدون پیش زمینه...و فقط از روی فضلش..و حالا چرا برخی شامل این عنایات بی حساب خداوند میشوند و برخی نه؟

فروتن;277815 نوشت:
ممنون از پاسختون...ولی راستش هنوز جوابمو نگرفتم...یعنی این همون جوابیه که همیشه بهم دادند...
"ایا نمینگری بر کسانی که خود را باعث پاکی خود میدانند؟بلکه خداوند انها را پاک گردانید و خداوند قدر ذره ای ظلم نمیکند"
گفتید اگر کسی هدایت میشود به واسطه اعمال خودش است که ان اعمال را هم خداوند توفیق انجامشان را داده,دلیل اینکه توفیق داده هم باز انجام عمل خوب دیگری بوده...و همین طور تا اخر....اولین توفیق انجام کار نیکو چطور بدست امده؟جز این است که بدون علت و اسبابی توفیقش را از جانب خدا یافته است؟
ایا خداوند بی حساب به کسی چیزی نمیبخشد ؟(ایه اش یادم نیست!)
خداوند در این ایه به نظرم میخواهد دخالت فرد را در پاک و نیکو شدنش کمتر جلوه دهد و بگوید در واقع او نبود,من بودم که باعثش شدم...یعنی تاثیر من بیشتر بود...
نمیتوانم تصور کنم که منظور از خواستن های خدا همان افعال ما باشد که تحت اراده او انجام میشود...یعنی این نمیتواند تنها معنیش باشد...چیزی فراتر است و من دنبال ان هستم...نوعی نفوذ خاص از بالا به بشر
بدون سبب و اسباب...بدون پیش زمینه...و فقط از روی فضلش..و حالا چرا برخی شامل این عنایات بی حساب خداوند میشوند و برخی نه؟

[=&quot][/][روايتى در باره توفيق الهى و توضيح مراد از آن‏]
كتاب معانى الاخبار به سند خود از عبد اللَّه بن فضل هاشمى از امام صادق (ع) روايت كرده كه گفت: به آن حضرت عرضه داشتم: (با در نظر داشتن اينكه علل و اسباب در كار ما مؤثرند) معناى اينكه خداى تعالى در يك جا (از قول شعيب حكايت كرده كه گفت:)،" وَ ما تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ" و در جايى ديگر خودش فرموده:
" إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ" «1» چيست؟ امام (ع) در جواب فرمود: وقتى بنده خدا آنچه كه خدا به وى امر كرده اطاعت كند عملش موافق امر خداى عز و جل است و بدين جهت آن عبد را موفق مى‏نامد (چون گفتيم كارش موافق امر خداى عز و جل است) و هر گاه بنده خدا بخواهد داخل پاره‏اى از گناهان شود و خداى تعالى بين او و آن گناه حايل گردد و در نتيجه بنده آن گناه را مرتكب نشود ترك گناهش به توفيق خداى تعالى صورت گرفته و هر زمان كه او را به حال خود بگذارد و بين او و معصيت حايل نشود و در نتيجه مرتكب گناه گردد در آن صورت خدا او را يارى نكرده و موفق ننموده است، (چون كارش موافق دستور خدا انجام نشده). «2»
حاصل بيان امام (ع) اين شد كه توفيق خداى تعالى و خذلان (توفيق ندادن و يارى نكردن) او از صفات فعلى خداى تعالى است نه از صفات ذاتش، پس توفيق، عبارت از اين است كه خداى تعالى اسباب را طورى رديف كند كه قهرا بنده را بسوى عمل صالح بكشاند و يا بعضى از مقدماتى كه در ارتكاب گناه لازم است براى او فراهم نكند در نتيجه بنده آن كار واجب را انجام دهد و اين كار حرام را ترك كند، و خذلان بر خلاف اين است.
پس بنا بر اين، متعلق توفيق، عبارت از آن اسباب است چون گفتيم توفيق عبارت است.
از ايجاد توافق بين آن اسباب، پس اسبابند كه متصف به توفيق مي ‏شوند و اگر انسان موفق را موفق مى‏ناميم در حقيقت توصيف به حال متعلق كرده ‏ايم.
و در تفسير الدر المنثور است كه ابو نعيم در كتاب" الحليله" از على روايت كرده كه گفت: به رسول خدا (ص) عرضه داشتم: مرا توصيه كن حضرت فرمود:
بگو:" پروردگارم اللَّه است و به دنبال آن استقامت بورز و به پاى گفته‏ ات بايست". عرضه داشتم:" پروردگارم اللَّه است و جز بوسيله او مرا توفيقى نيست، بر او توكل مي ‏كنم و بسوى او رجوع مي ‏نمايم". رسول خدا (ص) فرمود: گوارا باد تو را اين علم اى ابو الحسن، به راستى كه تو علم را نوشيده ‏اى آن هم چه نوشيدنى و تو علم را، همه ‏اش را يكباره فرا گرفته‏ اى و آن هم چه فرا گرفتنى.
*********************************
(1) اگر خدا ياريتان كند كسى نمي ‏تواند بر شما غالب آيد و اگر ياريتان نكند كيست كه بعد از او شما را يارى كند؟." سوره آل عمران، آيه 160"
(2) معانى الاخبار، باب معنى الهدى و الضلال، ص 20، ح 1، چاپ ايران.
(3) الدر المنثور، ج 3، ص 347.
____________________

[=&quot][/]ترجمه الميزان، ج‏10، ص: 564

فروتن;277815 نوشت:

ایا خداوند بی حساب به کسی چیزی نمیبخشد ؟(ایه اش یادم نیست!)

آيه ايي كه از خاطر حضرتعالي رفت اين آيه و در سه مورد ديگر در قرآن هست كه با الفاظي مشابه همين آيه هستند

وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ ...- (خداوند هر كه را بخواهد بي ‏حساب روزى ميدهد».
در معناى اين جمله از آيه اقوالى است.
1- خداوند آن قدر زياد مي ‏بخشد كه در اثر زيادى بحساب نميآيد.
2- خداوند در دنيا مردم را در برابر اعمالشان روزى نميدهد بنا بر اين ثروتمند بودن و وسعت رزق دليل بر منزلت و مقام شخص نزد خدا نيست و اگر بگوئيم كه مراد از اين «رزق» نعمت آخرت باشد در اين وجه بايد گفت: خداوند مؤمنان را باندازه اعمالشان پاداش نميدهد بلكه بمراتب بيش از استحقاق اعمال آنها است.
3- خداوند چيزى را كه بخشيد كسى از او سؤال و مواخذه نميكند و حساب نميخواهد و خود نيز انتظار پاداش و جبران ندارد.
4- خداوند آنچه عنايت ميكند بهر مقدار محدود باشد ولى از منبع فياض و سرچشمه بي ‏حساب فيض و لطف غير متناهى اوست و عطاى الهى نه از مقداريست محدود كه با آن عطا و بخشش كم شود مانند عطاى مخلوقات كه آنچه ميدهند از منبعى محدود است يعنى هر چه ثروتمند هم باشد و از ثروت فراوان خود بدهند ولى بهر حال ثروت و دارايى آنها محدود است ولى تنها خدا است كه قدرت و مكنت بي ‏حساب دارد.
5- خداوند به اهل بهشت آن قدر رزق و روزى ميدهد كه بحساب نميآيد و نامتناهى است و همه اين وجوه صحيح است.

_______________________________
ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 279

فروتن;277815 نوشت:

ایا خداوند بی حساب به کسی چیزی نمیبخشد ؟(ایه اش یادم نیست!)
خداوند در این ایه به نظرم میخواهد دخالت فرد را در پاک و نیکو شدنش کمتر جلوه دهد و بگوید در واقع او نبود,من بودم که باعثش شدم...یعنی تاثیر من بیشتر بود...
نمیتوانم تصور کنم که منظور از خواستن های خدا همان افعال ما باشد که تحت اراده او انجام میشود...یعنی این نمیتواند تنها معنیش باشد...چیزی فراتر است و من دنبال ان هستم...نوعی نفوذ خاص از بالا به بشر
بدون سبب و اسباب...بدون پیش زمینه...و فقط از روی فضلش..و حالا چرا برخی شامل این عنایات بی حساب خداوند میشوند و برخی نه؟

[معناى" وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ"]
توصيف رزق به صفت بي ‏حسابى، از اين بابت است كه رزق از ناحيه خداى تعالى بر طبق حال مرزوق صورت مي ‏گيرد، نه عوضى در آن هست و مرزوق نه طلبى از خدا دارد، و نه استحقاقى نسبت به رزق، آنچه مرزوقين دارند حاجت ذاتى و يا زبانى ايشان است، كه هم‏ ذاتشان ملك خدا است، و هم حاجت ذاتشان، و هم احتياجاتى كه به زبان درخواست مي ‏كنند، پس داده خدا در مقابل چيزى از بندگان قرار نمي گيرد، و به همين جهت حسابى در رزق او نيست.
بعضى احتمال داده‏اند اين بى‏حسابى راجع به اندازه‏ گيرى رزق باشد، و مي ‏خواهند بگويند:" رزق خدا نسبت به هر كس كه او بخواهد نامحدود است، ليكن اين معنا با آياتى كه صريحا رزق را مقدر مي ‏داند نمي ‏سازد، نظير آيه:" إِنَّا كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ"
(ما هر چيزى را با اندازه‏گيرى آفريديم) و آيه شريفه:" وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ، وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ، إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً"
(و هر كس از خدا پروا كند، خدا برايش راه نجاتى قرار داده، از راهى كه خودش پيش ‏بينى نكند روزيش مي ‏دهد، و هر كه بر خدا توكل كند او وى را كافى است، كه خدا به كار خود مي ‏رسد، و چگونه چنين نباشد با اينكه براى هر چيزى اندازه‏ گيرى دارد).
پس رزق هر چند از خداى تعالى عطيه‏ اى بدون عوض است، و ليكن در عين حال اندازه دارد، تا چه اندازه‏ اى را خواسته باشد.
از دو آيه مورد بحث چند نكته به دست آمد: اول اينكه ملك (به ضمه ميم) همه‏ اش از خدا است، هم چنان كه ملك (به كسره ميم) هم، همه ‏اش از خدا است.
دوم اينكه: آنچه خير در عالم هست به دست او، و از ناحيه او است.
و سوم اينكه رزق عطيه‏ اى است از ناحيه خدا بدون اينكه بنده استحقاق آن را داشته باشد، و رزق خدا عوض حقى باشد كه بنده بر او دارد.
چهارم اينكه ملك و عزت و هر خير اعتبارى از خيرات اجتماع از قبيل مال و جاه و قوت و شوكت و امثال اينها هر يك به نوبه خود رزقى است كه مرزوق از آن بهره ‏مند مي ‏شود.
______________________
ترجمه الميزان، ج‏3، ص: 221

منم با جوابها قانع نشدم. به نظر میاد واقعا خدا برای بعضی ها می خواد و برای بعضی نمی خواد. چرا کسی که به دنبال خداست بش نمی رسه و حتی کاملا از مسیر منحرف میشه؟! احتمالا خدا نخواسته، چرا؟ این که ما یک قدم به سمت خدا بریم خدا چندین قدم به طرف ما میاد، درسته؟ فکر نمی کنم. گاهی اوقات بهترین ها فقط برای یک گروه خاصه. خداوند عادله اما چرا کسی که به دنبالش بود منحرف شد؟؟؟ چرا رهاش کرد؟ چرا و چرا؟ گاهی می مونم که خدا کجای قصه آدم هاست، پیش زمینه هام برای یه عده خاصه، وقتی یکی توی یه خانواده مذهبی به دنیا میاد خب نمی گم صد در صد ولی خیلی فرق می کنه با کسی که در چنین جوی نبوده. شاید هم خدا از اول بین بنده هاش فرق گذاشت که بعضی خوب بشن بعضی بد.

یه سوال دیگه: خداوند در معصومیت پیامبر و امامان چقدر سهیمه؟ از اول( زمان تولد)قرار بوده، پیامبر، پیغمبر، خدا بشن؟

از توضیحاتتون ممنون ... خیلی تخصصی و خوب بود ...
اگه بخواهید یه جمع بندی کنید...نهایتا خداوند بدون حساب و پیش زمینه ای به بنده اش روزی میبخشد؟...روزی میتواند معنوی هم باشد...و این قسمت کردن روزی ها بر چه ملاکی است که برخی بیشتر میگیرند و برخی کمتر؟در امور معنوی عرض میکنم نه روزی خوراکی.

متشکرم

سلام..اگراجازه بديد...از رويكردهاي ديگه هم به موضوع نگاه كنيم:

جسم وروح مثل يك آدامس بزرگ كش امده به هم ارتباط دارند..در دوسرآدامس...هرلرزشي ازسمت يكي ديگري رو هم درگيرميكنه..

درارتباطات فيزيولو‍ژيك انسان فرد اميدوار وفردنااميد به ميزان نحوه تفكروشادابيشان مواد پاداش دهنده ياطردكننده درمغزشان ترشح ميشه كه تمام ارگانيزم هاي جسم وبعضي ازروح رو درگيرميكنه..
تمام اين مواد درمغزبه علت فعاليت مغناطيسي ضعيف مغزداراي بارميداني ميشه ودراطراف جسم اين ميدان به جريان درمياد...
همين ميدان مغناطيسي به اشياء واطراف منتقل ميشه..

و موج تاثيرگرفته اشياءهم توسط ميدان زمين به كهكشان راه پيدا ميكنه..

اين قوانين رو درعلوم زيستي فيزيك و ماورافيزيك بسيارمورد توجه قراردادند..


ازروي اين مسير ميفهميم يك گناه كوچك انسان ميتونه برتمام دنياومعادلات اون ازطريق اين مسيراثربذاره...
پس:
اعمال ما به راحتي ميتونند معادلات سرنوشت ما رو تغييردهند..وحتي نحوه رفتارديگران وقدرت جذب ودفع ديگران رو دراطراف ما تعيين كنند.
اين قانون بزرگ درهمه دنيارو خداوند قرارداده...

اما باهمه اينها دنيارو طوري طراحي كرده كه باگناهان انسان يك باره نابودنميشه..وآثارگناهان وامواج به صورت ضريفي فقط براطراف خودمان وسرنوشت خودمان بيشتراثرميكنه..


خداوند به نوع نيت وفكروهدف ما نگاه ميكنه وبعد تعيين ميكنه چه كسي كجا قرار بگيره..مسلما معادلات زندگي امامان وهدف والاي خودشان باعث شده كه خداوند انهاراشايسته تطهيربدونه..

چون كه هركس قبل ازتولد، جلوه روحي او درجهاني برتر قرارميگيره وخداوند آينده اورو دراونجا مشاهده ميكنه(باتوجه به قوانين پيش گويي)

وازروي مشاهده نگاه برترهست كه ميداند كي شايستگي چه كاري رادارد..چون همه استعدادها درانسان يكسانه..حتي مقدارفعاليتهاي مغزونحوه عملكردكورتكسها..

همگي يكسانه..منتهي بعضي ها چراغ استعدادخودراروشن ميكنندوازنيروي هاي روحي بهتربهره مندميشن..

آيات قرآن در اين مورد ظاهرا داراي تناقضه..اما درحقيقت خداوند درهرآيه به پازل كوچكي ازاين قوانين
جهان اشاره كرده است..اگرپازل هاروكنارهم بچينيم به حقيقت اختيارانسان وكنترل آن توسط خداوندومنظوراز خواسته هاي خداوند خواهيم رسيد..كه خواست خدا مقابل اختياروانتخاب انسان نيست.


[="Tahoma"][="Black"]

فروتن;277815 نوشت:
ممنون از پاسختون...ولی راستش هنوز جوابمو نگرفتم...یعنی این همون جوابیه که همیشه بهم دادند...
"ایا نمینگری بر کسانی که خود را باعث پاکی خود میدانند؟بلکه خداوند انها را پاک گردانید و خداوند قدر ذره ای ظلم نمیکند"
گفتید اگر کسی هدایت میشود به واسطه اعمال خودش است که ان اعمال را هم خداوند توفیق انجامشان را داده,دلیل اینکه توفیق داده هم باز انجام عمل خوب دیگری بوده...و همین طور تا اخر....اولین توفیق انجام کار نیکو چطور بدست امده؟جز این است که بدون علت و اسبابی توفیقش را از جانب خدا یافته است؟
ایا خداوند بی حساب به کسی چیزی نمیبخشد ؟(ایه اش یادم نیست!)
خداوند در این ایه به نظرم میخواهد دخالت فرد را در پاک و نیکو شدنش کمتر جلوه دهد و بگوید در واقع او نبود,من بودم که باعثش شدم...یعنی تاثیر من بیشتر بود...
نمیتوانم تصور کنم که منظور از خواستن های خدا همان افعال ما باشد که تحت اراده او انجام میشود...یعنی این نمیتواند تنها معنیش باشد...چیزی فراتر است و من دنبال ان هستم...نوعی نفوذ خاص از بالا به بشر
بدون سبب و اسباب...بدون پیش زمینه...و فقط از روی فضلش..و حالا چرا برخی شامل این عنایات بی حساب خداوند میشوند و برخی نه؟

نقل قول:

خداوند بدون حساب و پیش زمینه ای به بنده اش روزی میبخشد؟...روزی میتواند معنوی هم باشد...و این قسمت کردن روزی ها بر چه ملاکی است که برخی بیشتر میگیرند و برخی کمتر؟

با سلام و درود

توفیق اولی یا همان داده های اولیه، فضلی محسوب نمی شود بلکه فقط قابلیت است و پس از آن است که استفاده خوب یا بد از آن قابلیت، دارای ثواب یا عقاب است.

لذا صرف این که کسی در شرائط بهتری قرار دارد و دیگری فاقد آن شرائط و امکانات است به معنای برتری یکی بر دیگری نیست.


مطلب دیگر این که متفاوت بودن انسانها در داشتن توفیقات اولیه، موقعی بی عدالتی محسوب می شود که از دارا و ندار، یک انتظار برود، در حالی که نظام حسابرسی خداوند چنین نیست بلکه هر کس را با امکانات و شرائط خودش حسابرسی می کند و از هر کس متناسب با امکانات و شرائطش انتظار دارد، و این عین عدالت است.

تفاوت، بی عدالتی نیست بلکه تبعیض بی عدالتی است.

[/]

[="Tahoma"][="Black"]

«وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ»

و خداوند، هر كس را بخواهد بدون حساب روزى مى‏دهد. (بقره، 212؛ نور، 38)



چند نکته:

1. خداوند به هر کس بخواهد بدون حساب رزق و روزی می دهد یعنی روزی دادن خداوند بر اساس استحقاق نیست؛ بلکه او بدون استحقاق داشتن بندگانش به آنها روزی می دهد. و به عبارتی بدون عوض به آنها رزق و روزی می دهد.

2. وقتی بدون استحقاق و بدون عوض است، عدالت معنا ندارد.

3. بله، عدالتش این است که به کسی که روزی بیشتر داده، از او هم مطالبه بیشتری دارد؛ و به کسی که رزق کمتری داده، از او نیز انتظار و مطالبه کمتری دارد.


[/]

[="Tahoma"][="Black"]«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً»

آيا نديدى كسانى را كه خودستايى مى‏كنند؟! (اين خودستاييها، بى‏ارزش است) بلكه خدا هر كس را بخواهد، ستايش مى‏كند و كمترين ستمى به آنها نخواهد شد. (نساء، 49)



شان نزول:

يهود و نصارى براى خود امتيازاتى قائل بودند و همانطور كه در آيات قرآن نقل شده گاهى مى‏ گفتند "ما فرزندان خدائيم". و گاهى مى‏ گفتند: "بهشت مخصوص ما است و غير از ما، در آن راهى ندارد" (آيه 18 سوره مائده و آيه 111 سوره بقره)

تا این که آيات فوق نازل شد و به اين پندارهاى باطل پاسخ گفت.



بیان تفسیری:

اين آيه به يكى از صفات نكوهيده و رذائل اخلاقی اشاره دارد و آن خودستايى و خويشتن را پاك نشان دادن و فضيلت براى خود ساختن است، آيه مى‏گويد تنها خداوند است كه از روى حكمت و مشيت بالغه بدون كم و زياد، افراد را طبق شايستگی هايى كه دارند، مدح و ستايش مى ‏كند.

در حقيقت این پیام را دارد که فضيلت چيزى است كه خداوند آن را فضيلت بداند نه آنچه خودستايان براى خود از روى خودخواهى قائل مى‏ شوند.

بنا بر این، خودستايى و خويشتن را بى ‏عيب دانستن و خود را برگزيده و ممتاز ديدن، مورد نكوهش قرآن است، چنان كه در آیه ای دیگر مى ‏فرمايد:
«فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‏»؛ از خود ستايش نكنيد، خداوند داناتر است كه متّقى كيست. (نجم، 32).

________________
(ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏3، ص 413؛ تفسير نور، ج ‏2، ص 302)

[/]

ميشداغ;277868 نوشت:
منم با جوابها قانع نشدم. به نظر میاد واقعا خدا برای بعضی ها می خواد و برای بعضی نمی خواد. چرا کسی که به دنبال خداست بش نمی رسه و حتی کاملا از مسیر منحرف میشه؟! احتمالا خدا نخواسته، چرا؟ این که ما یک قدم به سمت خدا بریم خدا چندین قدم به طرف ما میاد، درسته؟ فکر نمی کنم. گاهی اوقات بهترین ها فقط برای یک گروه خاصه. خداوند عادله اما چرا کسی که به دنبالش بود منحرف شد؟؟؟ چرا رهاش کرد؟ چرا و چرا؟ گاهی می مونم که خدا کجای قصه آدم هاست، پیش زمینه هام برای یه عده خاصه، وقتی یکی توی یه خانواده مذهبی به دنیا میاد خب نمی گم صد در صد ولی خیلی فرق می کنه با کسی که در چنین جوی نبوده. شاید هم خدا از اول بین بنده هاش فرق گذاشت که بعضی خوب بشن بعضی بد.

با سلام و درود

چطور ممکن است کسی با ابزار عقل و وحی، راه صحیح را شناسایی کند و در این راه مراقبت های لازم را داشته باشد ولی با این حال منحرف شود و به بی راهه برود؟!

قطعا یک جای کار ایرادی داشته است. یا راه را درست تشخیص نداده و یا در عمل صحیح عمل نکرده است.

افزون بر قطع به صادق بودن خداوند و پیامبرش، باید گفت این راه که تازه راه نیست بلکه بسیاری از افراد مؤمن و با ایمان از همین راه رفته اند و مراتب کمال را طی کرده اند. و ما هم افراد زیادی را یا دیده ایم و یا حکایت آنها را خوانده و شنیده ایم.

اما در مورد تفاوت امکانات و شرائط و خانواده و ...، همان طور که در پستهای قبلی هم عرض شد، تفاوت وقتی بی عدالتی است که از همه به یک اندازه انتظار برود و پاداش و عقاب داده شود، در حالی که نظام حسابرسی خداوند چنین نیست.

خداوند از هر کس با توجه به امکانات و شرائطش انتظار دارد. بطور حتم کسی که امکانات بیشتری دارد، انتظار بیشتری هم از او هست، در حالی که از دیگری که این امکانات را ندارد چنین انتطاری نیست.

آن چه مد نظر شما است تبعیض است یعنی در عین این که از همه یک انتظار مساوی داریم، به یکی امکانات بیشتری داده و به دیگری نداده باشیم. بله این تبعیض و بی عدالتی است و پذیرفتنی هم نیست، ولی اگر از هر کسی با توجه به شرائط و امکاناتش انتظار داشته باشیم، این تفاوت است و بی عدالتی نیست.

[="Tahoma"][="Black"]

ميشداغ;277870 نوشت:
یه سوال دیگه: خداوند در معصومیت پیامبر و امامان چقدر سهیمه؟ از اول( زمان تولد)قرار بوده، پیامبر، پیغمبر، خدا بشن؟

معصومین(ع) قابلیت های ویژه ای را به اختیار خود و به تربیت مربیان الهی خود كسب می كنند، كه به دنبال آن استحقاق آن را می یابند كه به مقام عصمت نائل شوند.

عصمت علاوه بر داشتن ظرفیت و قابلیت خاص، نیاز به تربیت صحیح و الهی نیز دارد.

عصمت و مصونیت معصومین در برابر گناه، از مقام معرفت و علم و تقوای آنها سرچشمه می ‏گیرد، چرا كه آنان از چنان علم روشن و یقین واضحی برخوردارند كه حقیقت اعمال و چهره دیگر عالم، و همچنین كارهای نیك و شر را می‏ بینند. از این رو نه تنها به گناه نزدیك نمی ‏شوند، بلكه به ذهن خویش نیز ارتكاب آن را خطور نمی ‏دهند.

انسانی كه به یقین می داند مایعی سمّ است، چگونه می توان تصور خوردن آن را از او داشت؟ واضح و روشن است كه چنین پرهیز و اجتنابی كه از روی معرفت و آگاهی نسبت به گناه است، جبری نیست، و به هیچ وجه با اختیار و آزادی انسان منافات ندارد.

مطلب دیگر این که مراتبی از عصمت برای همگان قابل وصول است. مراتبی از آن هم به عنایت الهی تنها برای بعضی از بندگان ثابت است.

آیت الله جوادی آملی در این باره می فرماید:

خداوند به همه ما استعداد كسب عدالت داده و راه آن را هم نشان ما داده است، عدالت مراتبی دارد. از ضعیف ترین مرحله عدالت كه همان انجام واجبات و ترك محرمات است تا نزدیك مقام عصمت، مراتب بسیاری وجود دارد.

از مرز عدالت كه بگذریم ـ البته عادل ممكن است سهواً خلاف كند ولی معصوم سهواً هم خلاف نمی كند ـ به ملكه عصمت می رسیم.

اگر كسی در راستای كسب عدالت تمرین كرد، كم كم به مرز عصمت نزدیك می شود، یعنی اگر قبلاً هم معصوم نبود از این به بعد می تواند معصوم باشد، كه البته عصمت نیز درجات فراوانی دارد.

معصوم شدن مخصوص كسی نیست ... ولی ذات اقدس اله مقامات كلیدی مثل نبوت و امامت و خلافت را به افراد خاص می دهد، یعنی به كسی كه می داند با این كه می تواند بلغزد تا آخر عمر نمی لغزد... . (ر.ك. به توصیه ها، پرسش ها و پاسخ ها در محضر آیت الله جوادی آملی)[/]

خیلی عالی بود...فکر میکنم جواب رو گرفتم...

ممنونم...
التماس دعا

فروتن;277671 نوشت:
چرا خدا در مورد بعضی میخواهد و در مورد بعضی نه؟

سلام :Gol:
هرچند گفتن این سخن نوعی جبرگرایی به نظر بیاید اما حقیقت امر آنستکه خدای متعال به همه خواستها ظاهری و باطنی ما و آنچه که بر مبنای این خواستها بر ما می گذرد علم دارد .
این خواستن و نخواستن در مقام علم ذاتی الهی نیست بلکه در مرتبه علم فعلی است و چون علم فعلی به علم ذاتی راجع است پس آن چیزی محقق می شود که در کتاب وجودی هر کسی در علم ذاتی خدا نوشته شده است .
جالب اینکه بعضی از اهل اشارت ضمیر یشاء را به فرد بر می گردانند یعنی هدایت می کند هرکس که می خواهد ( چیزی را ، بسوی خواسته خود او ) الا اینکه ما از همه خواسته های خود خبر نداریم و این از غرایب وجود انسانی است .
اما حقیقت آنستکه در نزد خدا خواسته های از ما مشهود است که خود از آن خبر نداریم و آن برآیند همه خواسته ها و اقتضائاتی است که شرایط فعلی ما می طلبد ( و آتاکم من کل ما سالتموه و از جمله هرآنچه خواستید به شما عطا فرمود ) . اما ما تنها از بخشی از این خواستها و اقتضائات باخبریم لذا می بینیم که گاهی واقع می شود آنچه که ما در ذهنمان خواسته ایم و گاهی واقع نمی شود .
بلکه نحو حضور انسان در مجموعه ای بیشمار ازپدبده ها اقتضائاتی دارد که پیچیده ترین کامپیوترهای جهان هم نمی توانند آنرا محاسبه کنند .
لذا می بینیم که معصومین علیهم السلام هم بطور قطع از آینده خبر نمی دادند و با ان شاالله از وقایع آینده خبر می دادند چرا که در نزد علم خدا اموری مشهود است که در نزد علم ائمه هم مشهود نیست .
تنها چیزی که برای ما نوعی بشارت است آنستکه انسان بسان اسم اعظم الهی قابلیت ایجاد تغییرر را دارد پس فراتر از هرنوع پیش بینی قرار می گیرد . این هم ارمغان آن ذاتی است که به ذات الهی مرتبط است و ما از آن بی خبریم . پس تا می توانیم در تغیییر وضع بد خود کوشا باشیم .
والله الموفق


این که بخواد به خدا برسه و نشده رو من دیدم. به نظر میاد خداوند هم یک سری قانون داره و طبق اونا عمل می کنه.


من می دونم خداوند نمی تونه عادل نباشه اما کنار هم قرار دادن بعضی مسائل آدم رو گیج می کنه.

[="Tahoma"][="Black"]

ميشداغ;278351 نوشت:

این که بخواد به خدا برسه و نشده رو من دیدم. به نظر میاد خداوند هم یک سری قانون داره و طبق اونا عمل می کنه.

من می دونم خداوند نمی تونه عادل نباشه اما کنار هم قرار دادن بعضی مسائل آدم رو گیج می کنه.

با سلام و درود

چند نکته:

1. بله، خواستن تنها فقط ملاک نیست بلکه در کنار آن عمل صالح و ثبات قدم هم لازم است.

«إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ»؛ اگر (آيين) خدا را يارى كنيد، شما را يارى مى‏كند و گامهايتان را استوار مى‏ دارد. (محمد، )

«وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»؛ و آنها كه در راه ما (با خلوص نيّت) جهاد كنند، قطعاً به راه‏هاى خود، هدايتشان خواهيم كرد. (عنکبوت، 69)

لذا شخص تا موقعی که در مسیر باشد و یا در صورت انحراف، دو باره برگردد، همیشه می ماند در آن مسیر. مگر این که زیاد در راه انحرافی فرو رفته باشد و یا در اثر تکرار خطاها و جبران نکردن آنها با توبه، راه برگشت را سخت و یا اصلا راه را بر خود بسته باشد.


2. راه رسیدن به خدا دور نیست.
خدایی که از رگ گردن به ما نزدیکتر است: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»؛ و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم! (ق، 16)

خدایی که اگر او را بخوانیم سریعا جواب می دهد: « وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعان‏»؛ و هنگامى كه بندگان من، از تو در باره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم! دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مى‏خواند، پاسخ مى‏گويم! (بقره، 186)


3. این که خداوند قانون و سنت هایی دارد صحیح است ولی سنت های الهی در مورد کسی اجرا می شود که از حد گذشته باشد و دیگر قابل هدایت نباشد ـ کسی که هم از قابلیت ها و فرصت هایش استفاده نکرده و هم در مسیر گناه زیاده روی کرده ـ چنین شخصی سنت الهی در موردش اجرا می شود.


4. دین یک مجموعه به هم پیوسته است و دیندار کسی است که همه این مسائل را رعایت کند یعنی این گونه نباشد که یک جنبه را بگیرد و جنبه دیگر را رعایت نکند و انتظار داشته باشد که به نتیجه برسد.

خداوند در مورد کسانی که یک جنبه دین را می گیرند و جنبه دیگر را رها می کنند می فرماید:
«أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْض‏ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذاب‏»
آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مى‏ آوريد، و به بعضى كافر مى ‏شويد؟! براى كسى از شما كه اين عمل (تبعيض در ميان احكام و قوانين الهى) را انجام دهد، جز رسوايى در اين جهان، چيزى نخواهد بود، و روز رستاخيز به شديدترين عذابها گرفتار مى‏ شوند. (بقره، 85)
[/]

جمع بندی

پرسش:
قرآن پر است از خدا می خواهد و خدا نمی خواهد های زیادی که من منظور از خواستن خدا را نمی فهمم.
مگر نه اینکه هر که را خدا هدایت کند کسی توان گمراه کردنش را ندارد؟
چرا خدا در مورد بعضی می خواهد و در مورد بعضی نه؟

پاسخ:
ابتدا در مورد قسمت اول مطالبتان و آیه شریفه:
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً»؛ آيا نديدى كسانى را كه خودستايى مى‏كنند؟! (اين خودستاييها، بى‏ارزش است) بلكه خدا هر كس را بخواهد، ستايش مى‏كند و كمترين ستمى به آنها نخواهد شد.(1)
شان نزول:
يهود و نصارى براى خود امتيازاتى قائل بودند و همانطور كه در آيات قرآن نقل شده گاهى مى‏ گفتند "ما فرزندان خدائيم". و گاهى مى‏ گفتند: "بهشت مخصوص ما است و غير از ما، در آن راهى ندارد".(2)
تا این که آيات فوق نازل شد و به اين پندارهاى باطل پاسخ گفت.
بیان تفسیری:
اين آيه به يكى از صفات نكوهيده و رذائل اخلاقی اشاره دارد و آن خودستايى و خويشتن را پاك نشان دادن و فضيلت براى خود ساختن است، آيه مى‏گويد تنها خداوند است كه از روى حكمت و مشيت بالغه بدون كم و زياد، افراد را طبق شايستگی هايى كه دارند، مدح و ستايش مى ‏كند.
در حقيقت این پیام را دارد که فضيلت چيزى است كه خداوند آن را فضيلت بداند نه آنچه خودستايان براى خود از روى خودخواهى قائل مى‏ شوند.
بنا بر این، خودستايى و خويشتن را بى ‏عيب دانستن و خود را برگزيده و ممتاز ديدن، مورد نكوهش قرآن است، چنان كه در آیه ای دیگر مى ‏فرمايد:
«فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‏»؛ از خود ستايش نكنيد، خداوند داناتر است كه متّقى كيست.(3).(4)
اما در رابطه با قسمت دوم مطالبتان، چند نکته عرض می شود:
1. خداوند از همان ابتدای آفرینش و خلقت انسان، در نهاد او فطرتی پاک و سالم قرار داده است: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»(5)
از طرفی عقل به عنوان رسول باطن، و پیامبران الهی به عنوان رسول ظاهر، در همه حال انسان را به سوی هدایت راهنمایی می کنند.
بنابر این، زمینه هدایت برای همه انسانها فراهم بوده و هست و این گونه نیست که برخی امکان هدایت داشته و برخی از این امکان محروم باشند.
2. هیچ چیزی در این عالم بدون اراده الهی انجام نمی شود، لذا از این جهت می توان امور را به خداوند نسبت داد، ولی این معنایش این نیست که ما در افعال خود و در حیطه خود اختیاری نداریم.
در امور اختیاری انسان، اراده الهی به آن چیزی که ما در نهایت اختیار خواهیم کرد تعلق گرفته است، لذا در عین این که اراده الهی وجود داشته ما هم به اختیار خود آن را انجام داده ایم.
3. هميشه اعمال و كردار انسان، نتائج و ثمرات و بازتاب خاصى دارد. اگر انسان به دنبال عمل نيك باشد، نتيجه آن، روشن‏ بينى و توفيق و هدايت بيشتر است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»(6)
و اگر انسان به انحراف برود، تاريكى و تيرگى قلبش را فرا مى‏ گیرد: «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ»؛ هنگامى كه از حق برگشتند خداوند دلهاى آنها را برگردانيد.(7)
از این رو اگر خدا به كسانى توفيق هدايت مى ‏دهد و يا از كسانى توفيق را سلب مى ‏كند نتيجه مستقيم اعمال خود آنها است.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ»؛ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! اگر (آيين) خدا را يارى كنيد، شما را يارى مى ‏كند و گامهايتان را استوار مى ‏دارد.(8)
4. با توبه و بازگشت به درگاه الهی و نیز با انجام امور خیر و انفاق و صدقه دادن و ... می توان زمینه و قابلیت توفیق الهی را فراهم نمود.
دعا به درگاه الهی و همین دعا برای شمول توفیق الهی، و نیز توسل به اهلبیت علیهم السلام و دعای دیگران در حق انسان به ویژه دعای والدین، آثار زیادی دارد.

اگر سوال شود:
طبق بیان شما اگر کسی هدایت می شود به واسطه اعمال خودش است که آن اعمال راهم خداوند توفیق انجامشان را داده، دلیل این که توفیق داده هم باز انجام عمل خوب دیگری بوده ... و همین طور تا اخر ... .
اولین توفیق انجام کار نیکو چطور به دست آمده؟ جز این است که بدون علت و اسبابی توفیقش را از جانب خدا یافته است؟

در پاسخ میگوئیم:
توفیق اولی یا همان داده های اولیه، فضلی محسوب نمی شود بلکه فقط قابلیت است و پس از آن است که استفاده خوب یا بد از آن قابلیت، دارای ثواب یا عقاب است.
لذا صرف این که کسی در شرائط بهتری قرار دارد و دیگری فاقد آن شرائط و امکانات است به معنای برتری یکی بر دیگری نیست.
مطلب دیگر این که متفاوت بودن انسانها در داشتن توفیقات اولیه، موقعی بی عدالتی محسوب می شود که از دارا و ندار، یک انتظار برود، در حالی که نظام حسابرسی خداوند چنین نیست بلکه هر کس را با امکانات و شرائط خودش حسابرسی می کند و از هر کس متناسب با امکانات و شرائطش انتظار دارد، و این عین عدالت است.
تفاوت، بی عدالتی نیست بلکه تبعیض بی عدالتی است.

اگر سوال شود:
آیا خداوند بی حساب به کسی چیزی نمی بخشد؟
خداوند در این آیه به نظرممی خواهد دخالت فرد را در پاک و نیکو شدنش کمتر جلوه دهد و بگوید در واقع او نبود، من بودم که باعثش شدم، یعنی تاثیر من بیشتر بود.
نمی توانم تصور کنم که منظور ازخواستن های خدا همان افعال ما باشد که تحت اراده او انجام می شود، یعنی این نمی تواند تنها معنی آن باشد. چیزی فراتر است نوعی نفوذ خاص از بالا به بشر، بدون سبب و اسباب، بدون پیش زمینه و فقط از روی فضلش.
و حالا چرا برخی شامل این عنایات بی حساب خداوند می شوند و برخی نه؟

در پاسخ میگوئیم:
«وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ»؛ و خداوند، هر كس را بخواهد بدون حساب روزى مى‏دهد.(9)
چند نکته:
1. خداوند به هر کس بخواهد بدون حساب رزق و روزی می دهد یعنی روزی دادن خداوند بر اساس استحقاق نیست؛ بلکه او بدون استحقاق داشتن بندگانش به آنها روزی می دهد. و به عبارتی بدون عوض به آنها رزق و روزی می دهد.
2. وقتی بدون استحقاق و بدون عوض است، عدالت معنا ندارد.
3. بله، عدالتش این است که به کسی که روزی بیشتر داده، از او هم مطالبه بیشتری دارد؛ و به کسی که رزق کمتری داده، از او نیز انتظار و مطالبه کمتری دارد.

اگر سوال شود:
به نظر واقعا خدا برای بعضی ها می خواهد و برای بعضی نمی خواهد. چرا کسی که به دنبال خداست به او نمی رسد و حتی کاملا از مسیر منحرف می شود؟ احتمالا خدا نخواسته، چرا؟
این که ما یک قدم به سمت خدا بریم خدا چندین قدم به طرف ما می آید، درست است؟ فکر نمی کنم.
گاهی اوقات بهترین ها فقط برای یک گروه خاصه. خداوند عادل است اما چرا کسی که به دنبالش بود منحرف شد؟ چرا رهایش کرد؟ چرا؟
چرا یکی در خانواده مذهبی به دنیا می آید و شرائط برای او فراهم تر است ولی دیگری در خانواده ای دیگر با تفاوتهای زیاد. شاید خدا از اول بین بنده های خود، فرق گذاشته است که بعضی خوب بشوند و بعضی بد.

در پاسخ میگوئیم:
چطور ممکن است کسی با ابزار عقل و وحی، راه صحیح را شناسایی کند و در این راه مراقبت های لازم را داشته باشد ولی با این حال منحرف شود و به بی راهه برود؟!
قطعا یک جای کار ایرادی داشته است. یا راه را درست تشخیص نداده و یا در عمل صحیح عمل نکرده است.
افزون بر قطع به صادق بودن خداوند و پیامبرش، باید گفت این راه که تازه راه نیست بلکه بسیاری از افراد مؤمن و با ایمان از همین راه رفته اند و مراتب کمال را طی کرده اند. و ما هم افراد زیادی را یا دیده ایم و یا حکایت آنها را خوانده و شنیده ایم.
اما در مورد تفاوت امکانات و شرائط و خانواده و ...، همان طور که در پستهای قبلی هم عرض شد، تفاوت وقتی بی عدالتی است که از همه به یک اندازه انتظار برود و پاداش و عقاب داده شود، در حالی که نظام حسابرسی خداوند چنین نیست.
خداوند از هر کس با توجه به امکانات و شرائطش انتظار دارد. بطور حتم کسی که امکانات بیشتری دارد، انتظار بیشتری هم از او هست، در حالی که از دیگری که این امکانات را ندارد چنین انتطاری نیست.
آن چه مد نظر شما است تبعیض است یعنی در عین این که از همه یک انتظار مساوی داریم، به یکی امکانات بیشتری داده و به دیگری نداده باشیم. بله این تبعیض و بی عدالتی است و پذیرفتنی هم نیست، ولی اگر از هر کسی با توجه به شرائط و امکاناتش انتظار داشته باشیم، این تفاوت است و بی عدالتی نیست.

اگر سوال شود:
خداوند در معصومیت پیامبر و امامان چه قدر سهیم است؟ از اول ( زمان تولد) قرار بوده، پیامبر، پیغمبر، خدا بشود؟

در پاسخ میگوئیم:
معصومین(ع) قابلیت های ویژه ای را به اختیار خود و به تربیت مربیان الهی خود كسب می كنند، كه به دنبال آن استحقاق آن را می یابند كه به مقام عصمت نائل شوند.
عصمت علاوه بر داشتن ظرفیت و قابلیت خاص، نیاز به تربیت صحیح و الهی نیز دارد.
عصمت و مصونیت معصومین در برابر گناه، از مقام معرفت و علم و تقوای آنها سرچشمه می ‏گیرد، چرا كه آنان از چنان علم روشن و یقین واضحی برخوردارند كه حقیقت اعمال و چهره دیگر عالم، و همچنین كارهای نیك و شر را می‏ بینند. از این رو نه تنها به گناه نزدیك نمی ‏شوند، بلكه به ذهن خویش نیز ارتكاب آن را خطور نمی ‏دهند.
انسانی كه به یقین می داند مایعی سمّ است، چگونه می توان تصور خوردن آن را از او داشت؟ واضح و روشن است كه چنین پرهیز و اجتنابی كه از روی معرفت و آگاهی نسبت به گناه است، جبری نیست، و به هیچ وجه با اختیار و آزادی انسان منافات ندارد.
مطلب دیگر این که مراتبی از عصمت برای همگان قابل وصول است. مراتبی از آن هم به عنایت الهی تنها برای بعضی از بندگان ثابت است.
آیت الله جوادی آملی در این باره می فرماید:
خداوند به همه ما استعداد كسب عدالت داده و راه آن را هم نشان ما داده است، عدالت مراتبی دارد. از ضعیف ترین مرحله عدالت كه همان انجام واجبات و ترك محرمات است تا نزدیك مقام عصمت، مراتب بسیاری وجود دارد.
از مرز عدالت كه بگذریم ـ البته عادل ممكن است سهواً خلاف كند ولی معصوم سهواً هم خلاف نمی كند ـ به ملكه عصمت می رسیم.
اگر كسی در راستای كسب عدالت تمرین كرد، كم كم به مرز عصمت نزدیك می شود، یعنی اگر قبلاً هم معصوم نبود از این به بعد می تواند معصوم باشد، كه البته عصمت نیز درجات فراوانی دارد.
معصوم شدن مخصوص كسی نیست ... ولی ذات اقدس اله مقامات كلیدی مثل نبوت و امامت و خلافت را به افراد خاص می دهد، یعنی به كسی كه می داند با این كه می تواند بلغزد تا آخر عمر نمی لغزد... .(10)

اگر سوال شود:
دیده ام کسی خواسته به خدا برسد و نشده. به نظر می آید خداوند هم یک سری قانون دارد و طبق آنها عمل می کند.
من می دانم خداوند نمی تواند عادل نباشد اما کنار هم قرار دادن بعضی مسائل، گیج کننده است.

در پاسخ میگوئیم:
چند نکته در این زمینه عرض می شود:
1. بله، خواستن تنها فقط ملاک نیست بلکه در کنار آن عمل صالح و ثبات قدم هم لازم است.
«إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ»؛ اگر (آيين) خدا را يارى كنيد، شما را يارى مى‏كند و گامهايتان را استوار مى‏ دارد.(11)
«وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»؛ و آنها كه در راه ما (با خلوص نيّت) جهاد كنند، قطعاً به راه‏هاى خود، هدايتشان خواهيم كرد.(12)
لذا شخص تا موقعی که در مسیر باشد و یا در صورت انحراف، دو باره برگردد، همیشه می ماند در آن مسیر. مگر این که زیاد در راه انحرافی فرو رفته باشد و یا در اثر تکرار خطاها و جبران نکردن آنها با توبه، راه برگشت را سخت و یا اصلا راه را بر خود بسته باشد.
2. راه رسیدن به خدا دور نیست.
خدایی که از رگ گردن به ما نزدیکتر است: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»؛ و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم!(13)
خدایی که اگر او را بخوانیم سریعا جواب می دهد: «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعان‏»؛ و هنگامى كه بندگان من، از تو در باره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم! دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مى‏خواند، پاسخ مى‏گويم!(14)
3. این که خداوند قانون و سنت هایی دارد صحیح است ولی سنت های الهی در مورد کسی اجرا می شود که از حد گذشته باشد و دیگر قابل هدایت نباشد ـ کسی که هم از قابلیت ها و فرصت هایش استفاده نکرده و هم در مسیر گناه زیاده روی کرده ـ چنین شخصی سنت الهی در موردش اجرا می شود.
4. دین یک مجموعه به هم پیوسته است و دیندار کسی است که همه این مسائل را رعایت کند یعنی این گونه نباشد که یک جنبه را بگیرد و جنبه دیگر را رعایت نکند و انتظار داشته باشد که به نتیجه برسد.
خداوند در مورد کسانی که یک جنبه دین را می گیرند و جنبه دیگر را رها می کنند می فرماید:
«أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْض‏فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذاب‏»
آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مى‏ آوريد، و به بعضى كافر مى ‏شويد؟! براى كسى از شما كه اين عمل (تبعيض در ميان احكام و قوانين الهى) را انجام دهد، جز رسوايى در اين جهان، چيزى نخواهد بود، و روز رستاخيز به شديدترين عذابها گرفتار مى‏ شوند.(15)

 

پی نوشت ها:
(1) نساء، 49.
(2) آيه 18 سوره مائده و آيه 111 سوره بقره.
(3) نجم، 32.
(4) ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏3، ص 413؛ تفسير نور، ج ‏2، ص 302.
(5) روم، 30.
(6) انفال، 29.
(7) صف، 5.
(8) محمد، 7.
(9) بقره، 212؛ نور، 38.
(10) ر.ك. به توصیه ها، پرسش ها و پاسخ ها در محضر آیت الله جوادی آملی.
(11) محمد، 7.
(12) عنکبوت، 69.
(13) ق، 16.
(14) بقره، 186.
(15) بقره، 85.

 

موضوع قفل شده است