جمع بندی اولی الامر؟

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اولی الامر؟

به نام الله جل جلاله سلام چن وختیه آیه اطاعت(اولی الامر) ذهنمو مشغول کرده و علی رغم ایمانم نسبت به اهل بیت توسط آیه ولایت خواستم ضمن موشکافی معنی لفظی آیه شریفه نسبت اونو به ائمه اطهار مشخص فرمائید. باید عرض کنم من قسمت مربوط به این آیه شریفه را در کتاب آیات ولایت آیت الله مکارم خوندم ولی جواب یه سوالمو نگرفتم. سوال من این هستش که آیه فرموده ولی امر از شما(منکم) یعنی از جانب من نیست. و اینکه اگر با اونا اختلاف داشتید به کتاب و سنت رجوع کنید. مثلا: یزید ولی امر زمان مومنین بود اما چون امام حسین(ع) با او اختلاف داشت به قرآن وسنت رجوع کرده و اورا شایسته چنین مقامی ندانست. یا اینکه میتوان گفت ولی امر معصوم نیست چراکه 1 ازخود ماست 2 میتوان باآنها اختلاف داشت کارشناس بحث : میقات

سلام
آیات زیر تقریبا جواب سوال اول شما هستند :

وَلَقَدْ جَاءهُمْ رَسُولٌ مِّنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ وَهُمْ ظَالِمُونَ ﴿۱۱۳ سوره نحل)

لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ ﴿۱۲۸سوره توبه)

هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿۲سوره جمعه)

لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ ﴿۱۶۴سوره آل عمران)
..
..
فکر می کنم " منکم " در این آیه به معنی است .

نقل قول:

سلام

...آیه فرموده ولی امر از شما (منکم) یعنی از جانب من نیست.

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً»

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياى پيامبر] را! و هر گاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (كار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است. (نساء، 59)

با سلام و درود

"منکم" در باره اولی الامر = "منهم" در باره رسولان الهی که معصومند

"منکم" به این معنا نیست که آنها مانند خودتان معصوم نیستند یعنی نمی خواهد نفی عصمت کند بلکه مانند تعبیر "منهم" است که در آیات متععدی در باره رسولان الهی مطرح شده بدون این که از آنها نفی عصمت کرده باشد:

«هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِه‏»
و كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مى‏خواند. (جمعه، 2)

«رَبَّنا وَ ابْعَثْ فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُم‏ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ»
پروردگارا! در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان بخواند. (بقره، 129)

«فَأَرْسَلْنا فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُه‏»
و در ميان آنان رسولى از خودشان فرستاديم كه: خدا را بپرستيد جز او معبودى براى شما نيست. (مؤمنون، 32)

[="Tahoma"][="Black"]
یک "اطیعوا" برای رسول و اولی الامر = اثبات عصمت برای اولی الامر



آيه شريفه بين رسول و اولى الامر را جمع كرده، و براى هر دو يك اطاعت را ذكر نموده، با اين كه در مورد رسول حتى احتمال اين نيز نمى ‏رود كه امر به معصيت كند و يا گاهى در خصوص حكمى دچار اشتباه و غلط گردد، اگر در مورد اولى الامر اين احتمال برود به هيچ وجه نبايد براى جلوگيرى از اين احتمال قيدى نياورد.

لذا همين كه مى‏ بينيم در مورد اولی الامر نيز قيدى نياورده، چاره ‏اى جز اين نداريم كه بگوييم آيه شريفه از هر قيدى مطلق است.

و لازمه مطلق بودنش همين است كه بگوييم همان عصمتى كه در مورد رسول مسلم گرفته شد، در مورد اولى الامر نيز اعتبار شده باشد.


بنابر این: منظور از اولى الامر، آن افراد معينى هستند كه مانند رسول خدا (ص) داراى عصمتند. (ترجمه الميزان، ج ‏4، ص 623)

[/]

[="Tahoma"][="Black"]
تکرار "اطیعوا" برای خدا و رسول = اطاعت از رسول هم در وحی الهی و هم در دستورات خود رسول



اطاعت از رسول خدا (ص)، در حقيقت اطاعت از خدا نيز هست، چون تشريع كننده تنها خدا است، زيرا او است كه اطاعتش واجب است.

وجوب اطاعت رسول را هم منوط به اذن خدا دانسته، پس بر مردم واجب است كه رسول را در دو ناحيه اطاعت كنند:
يكى ناحيه احكامى كه به وسيله وحى بيان مى ‏كند
و ديگر احكامى كه خودش به عنوان نظريه و رأى صادر مى ‏نمايد

به همین جهت كلمه (اطیعوا) در آيه تكرار شده، چون اگر اطاعت خدا و رسول تنها در احكامى واجب مى ‏بود كه به وسيله وحى بيان شده، كافى بود یک "اطیعوا" بیاورد، ولى چنين نكرد، و كلمه (اطيعوا) را دو باره آورد، تا بفهماند اطاعت خدا يك نحوه اطاعت است و اطاعت رسول يك نحوه ديگر است. (ر.ک: همان، ج ‏4، ص 618)

[/]


نقل قول:

و اینکه اگر با اونا اختلاف داشتید به کتاب و سنت رجوع کنید.



چون تشریع مخصوص خدا و رسول است، ارجاع در اختلاف هم به حکم خدا و رسول است

از آن جا كه اولى الامر، اختيارى در تشريع شرايع و يا نسخ آن‏ ندارند، و تنها امتيازى كه با سايرين دارند اين است كه حكم خدا و رسول (يعنى كتاب و سنت) به آنان سپرده شده، لذا خداى تعالى در آيه مورد بحث كه سخن در رد حكم دارد، نام آنان را نبرد. (ترجمه الميزان، ج ‏4، ص 619)

به بیان دیگر:
نخستين مرجع حل اختلاف مردم در احكام و قوانين اسلامى، خدا و پيامبر (ص) است كه بر او وحى مى‏شود، و اگر امامان معصوم بيان حكم مى ‏كنند، آن نيز از خودشان نيست بلكه از كتاب اللَّه و يا علم و دانشى است كه از پيامبر (ص) به آنها رسيده است.

منظور از اختلاف و تنازع در جمله فوق نیز، اختلاف و تنازع در احكام و قوانین کلی دین و شریعت است كه تشريع آن با خدا و پيامبر است، نه در مسائل مربوط به جزئيات حكومت و رهبرى مسلمين، زيرا در اين مسائل مسلم است که بايد از اولوا الامر اطاعت كرد. (ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏3، ص 441 و 442)

[="Tahoma"][="Black"]

متطهرین;271992 نوشت:

مثلا: یزید ولی امر زمان مومنین بود اما چون امام حسین(ع) با او اختلاف داشت به قرآن وسنت رجوع کرده و اورا شایسته چنین مقامی ندانست. یا اینکه میتوان گفت ولی امر معصوم نیست چراکه 1 ازخود ماست 2 میتوان باآنها اختلاف داشت

بنا بر آیه شریفه، اولی الامر باید معصوم باشد لذا غیر معصوم، حق ولایت و رهبری بر مسلمانان را ندارد.

نکته دیگر این که، در هر حال، ولایت و رهبری ـ که از طرف خداوند عطا شده ـ با معصوم است، اعم از این که این حاکم نیز خود معصوم باشد و یا این که حاکم فردی غیر از معصوم باشد.

مطلب دیگر این که مخالفت حضرت سیدالشهدا علیه السلام با حاکم آن زمان، ارتباطی با این آیه شریفه ندارد.
[/]

عرض من چیز دیگریست. دوست عزیز نوشته ی شما کامل ومبری از اشکال اما من همه اینهارا در کتاب آیات ولایت خوانده ام. حرف من اینست چرا منکم فقط برای اولی الامر آمده؟ و دوم اینکه نزاع داشتن باکه میتواند باشد جز ولی امر:
بنظرمن آیه میفرماید اگر با اولی الامر نزاع داشتید به کتاب وسنت مراجعه کنید.
بازهم تشکراز وقتی که گذاشتید

متطهرین;272757 نوشت:

چرا منکم فقط برای اولی الامر آمده؟ و دوم اینکه نزاع داشتن باکه میتواند باشد جز ولی امر:
بنظرمن آیه میفرماید اگر با اولی الامر نزاع داشتید به کتاب وسنت مراجعه کنید.

با سلام و درود

1. در این آیه، رسول شناخته شده و معرفه است ولی اولی الامر اگر چه از نظر ادبی معرفه است ولی چون در حقیقت نکره است و افرادش مشخص نیست لذا پس از آن "منکم" به کار برده است. در آیاتی هم که رسول به صورت نکره آمده است بعد از آن "منهم" ذکر شده است، مانند:

«رَبَّنا وَ ابْعَثْ فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ» (بقره، 129)

«كَما أَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُم‏» (بقره، 151)

2. فرموده: «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ء» (نساء، 59)

«في‏ شَيْ‏ء» = در هر چیزی

لذا در هر چیزی که اختلاف پیدا کنند، اعم از این که این اختلاف بین خود مردم باشد و یا این که بین مردم و اولی الامر باشد، به خدا و پیامبر (کتاب و سنت) باید مراجعه شود.

با نام خدا
سلام و تشکر
نکره یعنی چه؟ ببخشید فقط تنوین نشان نکره است؟ راهنمایی بفرمائید
پس بنا بفرموده شما:

میقات;273046 نوشت:
و یا این که بین مردم و اولی الامر باشد
مگر میشود با اولی الامر معصوم اختلاف داشت؟

[="Tahoma"][="Black"]

متطهرین;273072 نوشت:
با نام خدا
سلام و تشکر
نکره یعنی چه؟ ببخشید فقط تنوین نشان نکره است؟ راهنمایی بفرمائید
پس بنا بفرموده شما:مگر میشود با اولی الامر معصوم اختلاف داشت؟

با سلام و درود

1. ببخشید. عبارت قبلی نیاز به توضیح داشت که اصلاح شد.

اولی الامر از نظر ادبی معرفه است چون اضافه شده است، ولی چون حقیقت آن مشخص نیست و در آیه معلوم نیست که آنها چه افرادی هستند، لذا نامشحص اند و به همین خاطر پس از آن تعبیر "منکم" آورده است مانند مواردی که رسول به صورت نکره و نامشخص آمده و بعد از آن تعبیر "منکم" یا "منهم" می آورد تا معلوم باشد از جنس خودتان است.

2. ممکن است کسی قائل به عصمت معصوم نباشد و با او مخالفت کند.

بالاخره اختلافها باید با مراجعه به قرآن و سنت، حل شود، اعم از این که این اختلاف واقعی باشد یا غیر واقعی.[/]

نتیجه:
بمعنای دیگر "آنها که به عصمت آن قائل نیستند به قرآن وسنت مراجعه کنند" تا به عصمت وحقانیت ایشان
پی ببرند. واینکه اولی الامر مشخصند. نتیجه کاملیست؟
عالی بود. خدا اجرتونو بده

با سلام خدمت دوستان عزیز
نکته مبهمی که در این آیه وجود دارد این است که
اولا: اگر مسلمانان با هم در امری تنازع کنند، مسلما تنازع آنها در امور ضروری دین نیست بلکه در متشابهات با هم اختلاف می کنند. و اگر در متشابهات با هم اختلاف کنند، امکان مراجعه به خداوند و رسول ص وجود ندارد زیرا اگر کسی بخواهد پس از وفات پیامبر ص به این آیه عمل کند نمیتواند. احادیث هم که با هم متعارضند و مطلب هم از متشابهات است. پس چگونه باید از نظر خداوند متعال با خبر شود؟

ثانیا: منظور از تنازع، تنازع با اولی الامر نیست. زیرا اگر قرار است با اولی الامر تنازع شود و بعد مراجعه به خدا و رسول شود، خوب از همان اول خداوند می فرمود فقط از من و رسولم پیروی کنید.
چرا فرمودید از اولی الامر هم پیروی کنید؟

[="Tahoma"][="Black"]

muhammad-aga;273181 نوشت:
با سلام خدمت دوستان عزیز
نکته مبهمی که در این آیه وجود دارد این است که
اولا: اگر مسلمانان با هم در امری تنازع کنند، مسلما تنازع آنها در امور ضروری دین نیست بلکه در متشابهات با هم اختلاف می کنند. و اگر در متشابهات با هم اختلاف کنند، امکان مراجعه به خداوند و رسول ص وجود ندارد زیرا اگر کسی بخواهد پس از وفات پیامبر ص به این آیه عمل کند نمیتواند. احادیث هم که با هم متعارضند و مطلب هم از متشابهات است. پس چگونه باید از نظر خداوند متعال با خبر شود؟

ثانیا: منظور از تنازع، تنازع با اولی الامر نیست. زیرا اگر قرار است با اولی الامر تنازع شود و بعد مراجعه به خدا و رسول شود، خوب از همان اول خداوند می فرمود فقط از من و رسولم پیروی کنید.
چرا فرمودید از اولی الامر هم پیروی کنید؟

با سلام و درود

1. «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ء» کلی است و می تواند هر تنازعی را در بر بگیرد. لذا دارد یک قاعده کلی می دهد.

2. پس از رسول، ولو خود ایشان حضور ندارد ولی روایات ایشان که موجود است. لذا تمسک به سنت (قول، عمل و تقریر) پیامبر مقدور است.

3. شیعیان از طریق اهلبیت علیهم السلام می توانند متشابهات قرآن را بفمهند و به سنت پیامبر نیز دسترسی داشته باشند.

4. این که بطور کلی نظام تحدیث و نقل روایت را زیر سؤال ببریم اصلا علمی و صحیح نیست. نظام تحدیث برای شناسایی احادیث معتبر از غیر آن، و نیز برای موارد تعارض و ...، ضوابط محکم و متقنی دارد که عالمان دین به همین طریق عمل کرده و به قول معصوم استناد می کنند.

5. ائمه معصومین جعل حکم تشریعی ندارند ولی جعل حکم ولایی که دارند، و ممکن است کسی در این موضوع شبهه داشته باشد و به اختلاف بکشد.

[/]

میقات;274376 نوشت:
. «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ء» کلی است و می تواند هر تنازعی را در بر بگیرد. لذا دارد یک قاعده کلی می دهد.

با سلام خدمت کارشناس محترم
اگر چه کلمه شیئ عام است و شامل هر اختلافی می شود، اما عقل این عموم را تخصیص می زند. مقصود خداوند متعال اختلاف در مواردی است که اختلاف در آنها ممکن است نه مواردی که ممکن نیست.
مثلا مسلمانان در قبله با هم اختلاف نمی کنند چون نص صریح قرآن است

میقات;274376 نوشت:
2. پس از رسول، ولو خود ایشان حضور ندارد ولی روایات ایشان که موجود است. لذا تمسک به سنت (قول، عمل و تقریر) پیامبر مقدور است.

اصلا بحث و دعوا روی همین است. احادیثی که از پیامبر نقل شده است مورد اختلاف است و حتی شرایط شناخت حدیث صحیح و ضعیف هم مورد اختلاف است. و اگر احادیث واضح بودند که اصلا در دستور و سنت پیامبر اختلاف پیش نمی آمد. البته درباره مباحثی مانند امامت به اندازه کافی حدیث متواتر از پیامبر داریم. اما فرض کنید در مسئله ای اختلاف پیش آمد که حدیث متواتر نداشتیم. اون موقع چطور به خدا و رسول ص رجوع کنیم.
میقات;274376 نوشت:
. شیعیان از طریق اهلبیت علیهم السلام می توانند متشابهات قرآن را بفمهند و به سنت پیامبر نیز دسترسی داشته باشند.

بحث در صورت تنازع بود و تنازع هم عام است. اگر شیعه و سنی با هم تنازع کردند آنوقت چه کنیم؟ سنت پیامبر را چگونه متوجه شویم. اگر بگویید دوباره به اولی الامر رجوع کنید که دور می شود. توضیح دور در ذیل آمده است.

میقات;274376 نوشت:
. ائمه معصومین جعل حکم تشریعی ندارند ولی جعل حکم ولایی که دارند، و ممکن است کسی در این موضوع شبهه داشته باشد و به اختلاف بکشد.

خوب فرض کنید شخصی با ائمه علیهم السلام در حکم ولایی نزاع کرد، به خدا و رسول مراجعه می کند، آیات قرآن که متشابه است، احادیث هم که مختلف است. اگر بگویید که از احادیث اهل بیت پیروی کند باز دور میشود. یعنی خدا می فرماید از اولی الامر پیروی کنید اگر اختلاف پیدا کردید از من پیروی کنید و اگر حرف من متشابه بود باز از اولی الامر پیروی کنید.

به نام خدای سبحان
سلام برکارشناسان که باز دگر بار مزاحمتون شدم. من شبهه آیه اولی الامر را مطرح کرده وامروز قانع شدم وباتشکر شدید از جناب میقات وپاسخ ها عالی بودند حال از شما تقاضا دارم مو شکافانه بدین بحث مهم رجوع نمایید:

حضرت آیت الله مکارم: چون انما حصر است پس دوستی معنا ندارد ومولا معنا دارد چون همه میتوانند دوست تو باشند!!!

جواب من: نکته همین است که خدای سبحان در دوستی ما نیز حکم و برنامه ریزی کرده است و دوستانمان را جز خود و رسول و مومنان نمازخوان و زکات ده نمیداند و ما برغیر این مجاز نیستیم که رفیق اتخاذ کنیم. ثانیا خود حضرت مکارم در بالای صفحه قرآن کریم درچندآیه شریفه قبل از این آیه شریفه ولی را نسبت به یهودونصارا رفیق معنا میکند وبعد درجلوتر میشود سرپرست!!!

(فعلا کاربه قسمت آخر آیه شریفه(درحال رکوع زکات میدهند) نداریم که بعدها مورد استدلال قرار میگیرد)
باتشکر

[="Tahoma"][="Black"]

متطهرین;274592 نوشت:
به نام خدای سبحان
سلام برکارشناسان که باز دگر بار مزاحمتون شدم. من شبهه آیه اولی الامر را مطرح کرده وامروز قانع شدم وباتشکر شدید از جناب میقات وپاسخ ها عالی بودند حال از شما تقاضا دارم مو شکافانه بدین بحث مهم رجوع نمایید:

حضرت آیت الله مکارم: چون انما حصر است پس دوستی معنا ندارد ومولا معنا دارد چون همه میتوانند دوست تو باشند!!!

جواب من: نکته همین است که خدای سبحان در دوستی ما نیز حکم و برنامه ریزی کرده است و دوستانمان را جز خود و رسول و مومنان نمازخوان و زکات ده نمیداند و ما برغیر این مجاز نیستیم که رفیق اتخاذ کنیم. ثانیا خود حضرت مکارم در بالای صفحه قرآن کریم درچندآیه شریفه قبل از این آیه شریفه ولی را نسبت به یهودونصارا رفیق معنا میکند وبعد درجلوتر میشود سرپرست!!!

(فعلا کاربه قسمت آخر آیه شریفه(درحال رکوع زکات میدهند) نداریم که بعدها مورد استدلال قرار میگیرد)
باتشکر

«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»
سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده ‏اند همانها كه نماز را برپا مى ‏دارند، و در حال ركوع، زكات مى ‏دهند. (مائده، 55)


با سلام و درود

چند نکته در این زمینه عرض می شود:

1. ولايت به معنى دوستى و يارى كردن مخصوص كسانى نيست كه نماز مى ‏خوانند، و در حال ركوع زكات مى ‏دهند، بلكه يك حكم عمومى است كه همه مسلمانان را در بر مى ‏گيرد، همه مسلمين بايد يكديگر را دوست بدارند و يارى كنند حتى آنهايى كه زكات بر آنها واجب نيست، و اصولا چيزى ندارند كه زكات بدهند، تا چه رسد به اين كه بخواهند در حال ركوع زكاتى بپردازند، آنها هم بايد دوست و يار و ياور يكديگر باشند.

دیگر این که اين ولايت، در رديف ولايت خدا و ولايت پيامبر(ص) قرار گرفته و هر سه با يك جمله ادا شده است.

مگر دوستان ما فقط خدا و رسول و مؤمنانی هستند که در رکوع نماز زکات می دهند؟ یعنی غیر از این ها دوستی نداریم؟ و داشتن دوستی دیگر غیر مشروع است؟! البته روشن است که چنین نیست.

2. ماده "ولی" معانی متعددی دارد و قرار نیست در همه جا فقط به یک معنا بیاید. بله برای هر معنایی باید دلیل یا قرائنی وجود داشته باشد تا بر آن معنا حمل کنیم. لذا چون در آیه ای دیگر به معنای دوست گرفته شده دلیل بر این نیست که در آیات دیگر هم باید به همان معنا باشد.
[/]

muhammad-aga;274560 نوشت:
با سلام خدمت کارشناس محترم

muhammad-aga;274560 نوشت:

اگر چه کلمه شیئ عام است و شامل هر اختلافی می شود، اما عقل این عموم را تخصیص می زند. مقصود خداوند متعال اختلاف در مواردی است که اختلاف در آنها ممکن است نه مواردی که ممکن نیست.
مثلا مسلمانان در قبله با هم اختلاف نمی کنند چون نص صریح قرآن است

اصلا بحث و دعوا روی همین است. احادیثی که از پیامبر نقل شده است مورد اختلاف است و حتی شرایط شناخت حدیث صحیح و ضعیف هم مورد اختلاف است. و اگر احادیث واضح بودند که اصلا در دستور و سنت پیامبر اختلاف پیش نمی آمد. البته درباره مباحثی مانند امامت به اندازه کافی حدیث متواتر از پیامبر داریم. اما فرض کنید در مسئله ای اختلاف پیش آمد که حدیث متواتر نداشتیم. اون موقع چطور به خدا و رسول ص رجوع کنیم.

بحث در صورت تنازع بود و تنازع هم عام است. اگر شیعه و سنی با هم تنازع کردند آنوقت چه کنیم؟ سنت پیامبر را چگونه متوجه شویم. اگر بگویید دوباره به اولی الامر رجوع کنید که دور می شود. توضیح دور در ذیل آمده است.

خوب فرض کنید شخصی با ائمه علیهم السلام در حکم ولایی نزاع کرد، به خدا و رسول مراجعه می کند، آیات قرآن که متشابه است، احادیث هم که مختلف است. اگر بگویید که از احادیث اهل بیت پیروی کند باز دور میشود. یعنی خدا می فرماید از اولی الامر پیروی کنید اگر اختلاف پیدا کردید از من پیروی کنید و اگر حرف من متشابه بود باز از اولی الامر پیروی کنید.

با سلام و درود

1. قرار نیست تک تک موارد را بررسی کنیم تا ببینیم شامل چه می شود و یا نمی شود. منظور این است که مقید و محدود به مورد خاصی نیست. همین.

2. صرف وجود اختلاف در احادیث که دلیل بر بی اعتباری و تعطیلی باب حدیث و روایت نمی شود. در ثانی، از طریق اهلبیت ـ که به دستور خدا و توسط پیامبر تعیین شده اند ـ بهترین راه برای رسیدن به سنت پیامبر(ص) است.
ضمنا این صحبتها بعد از آن مرحله است که ثابت شده این روایت از معصوم صادر شده است، لذا کاملا با ضابطه و قانونمند است به گونه ای که برای عالمان این فن، اطمینان حاصل می کند. لذا منحصر به متواتر نمی شود.

3. در تنازع به قرآن و سنت پیامبر(ص) باید مراجعه نمود و با ادله متعدد دیگر ثابت شده است که اهلبیت علیهم السلام، معصومند، و نیز به اتفاق شیعه و سنی، ایشان مفسران حقیقی قرآن بوده و بیش از هر کسی به مراد الهی آگاه هستند.
حدیث ثقلین که به تواتر از شیعه و سنی نقل شده است، نقطه اشتراک آن بین شیعه و سنی، همین اثبات جایگاه مفسر قرآن بودن اهلبیت است.

4. قرار نیست که با معصوم اختلاف کنیم. اگر هم صحبت از اختلاف با معصوم مطرح شد به این معنا است که مثلا کسی از معصوم بپرسد این حکم و این قضاوت را از کجا می گویید؟ چرا چنین حکمی می دهید؟ و معصوم هم مستند آن را از قرآن و سنت می فرماید.

لذا این آیه شریفه می خواهد بفرماید هر اختلافی با مراجعه به قرآن و سنت حل می شود چرا که در مقام ثبوت، همه چیز در قرآن هست، و اگر اولی الامر هم چیزی بگوید از خودش نیست بلکه از قرآن و سنت است، اولی الامر فقط واسطه در شناخت است.

همین مطلب در روایت هم مورد اشاره قرار گرفته است: "مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا وَ فِيهِ كِتَابٌ أَوْ سُنَّةٌ"؛ هیچ چیزی نیست مگر این که حکم آن در کتاب یا سنت آمده است. (الكافي، ج ‏1، ص 59)

بنا بر این آیه می فرماید:
از خدا و رسول و اولی الامر اطاعت کنید و هر وقت مسأله ای بود که احتیاج به پاسخ داشت، در کتاب و سنت حکم آن آمده است.

جناب میقات سلام عرض میکنم و با توجه به این که کلی از شبهات من دراینجا توسط کارشناسانی مجرب چون شما رفع شده است بسیار دعایتان کرده ام. حال این شبهه بالا بسیار مرا اذیت میکند.

من "وهم راکعون" رو تایید میکنم که کسی جز امام علی نیست اما شما دقت بفرمایید حول آیه پیرامون دوستی و یاوری است نه ولایت صفحه117 دربالای صفحه آیه 51میفرماید دوستی باکفار نکنید ودر پایان صفحه آیه57 نیز همینطور حال مگر میشود یهو ولی بمعنای ولایت باشد؟ پیشاپیش ممنون از جواب شما.

جناب میقات شما صفحه مربوط به این آیه رو وارسی کنید اصلا ربطی بولایت ندارد اینجا دوستی معنا دارد که خداوند پس از نهی ما از دوستی با کفار ما را به به دوستی باچنین دوستانی امر میکند. خود صفحه مبرهن هست که منظور دوستی است. ماکه با یک آیه تفسیر نمیکنیم. دیدن آیات ماقبل وبعد لازم است اینطور نیست؟

درضمن اگر مقدور است ترجمه تفسیر علامه رو درباب این آیه ذکر کنید.

اجرتون با خدای سبحان

...waiting

[="Tahoma"][="Black"]

قدس شریف;275530 نوشت:

من "وهم راکعون" رو تایید میکنم که کسی جز امام علی نیست اما شما دقت بفرمایید حول آیه پیرامون دوستی و یاوری است نه ولایت صفحه117 دربالای صفحه آیه 51میفرماید دوستی باکفار نکنید ودر پایان صفحه آیه57 نیز همینطور حال مگر میشود یهو ولی بمعنای ولایت باشد؟ پیشاپیش ممنون از جواب شما.

جناب میقات شما صفحه مربوط به این آیه رو وارسی کنید اصلا ربطی بولایت ندارد اینجا دوستی معنا دارد که خداوند پس از نهی ما از دوستی با کفار ما را به به دوستی باچنین دوستانی امر میکند. خود صفحه مبرهن هست که منظور دوستی است. ماکه با یک آیه تفسیر نمیکنیم. دیدن آیات ماقبل وبعد لازم است اینطور نیست؟

درضمن اگر مقدور است ترجمه تفسیر علامه رو درباب این آیه ذکر کنید.

اجرتون با خدای سبحان

با سلام و درود

این گونه نیست که آیات یک سوره و یا حتی یک صفحه همه یک زمان نازل شده باشند، لذا نمی توان به وحدت سیاق و ... استناد کرد.

در این جا هم این گونه نیست این آیه ولایت با آیات دسته قبل یا بعد آن یکجا و با هم نازل شده باشد.

علامه طباطبایی در ذیل این آیه می گوید:
صرف اين كه فعلا اين آيات يكى پس از ديگرى قرار گرفته‏ اند دلالت بر وحدت سياق آنها ندارد، كما اين كه صرف وجود مناسبت بين آنها نيز دلالت ندارد بر اين كه آيات اين سوره همه به همين ترتيب فعلى نازل شده است.

آيات قبل و بعد اين آيه از جهت مضمون با هم متفاوت هستند، آيات قبل، غرضى را بيان مى ‏كنند و آيات بعد، غرض ديگرى را ايفا مى ‏نمايند با اين حال چگونه بين اين دو دسته آيات وحدت سياق هست؟! (ر.ک: ترجمه الميزان، ج‏6، ص 4 و 5)

مطلب دیگر، شما به آیات ابتدای و انتهای این صفحه استناد می کنید و می فرمایید ولیّ به معنای دوست است، اما به آخر همین آیه که قبول هم دارید بطور قطعی در مورد حضرت علی علیه السلام است توجه نکردید.

این آیه آنقدر مسلم در ولایت بوده که خلیفه دوم چهل بار در رکوع نماز صدقه داد تا مشمول این آیه شود. لذا برای همه روشن بوده که این آیه ولایت را می رسانده است.

توجه داشته باشید که روایات از طریق شیعه و سنی که به حد متواتر و یا مستفیض رسیده است همگی شأن نزول این آیه را حضرت علی علیه السلام می داند.

[/]

عالی بود. ممنون از درج سخن علامه(قدس سره) آیا میتوانید منابع معتبر اهل سنت درمورد این حرف بسیار قانع کننده خود نام برید:

میقات;276663 نوشت:
خلیفه دوم چهل بار در رکوع نماز صدقه داد تا مشمول این آیه شود

[="Tahoma"][="Black"]

قدس شریف;277013 نوشت:
عالی بود. ممنون از درج سخن علامه(قدس سره) آیا میتوانید منابع معتبر اهل سنت درمورد این حرف بسیار قانع کننده خود نام برید:

با سلام و درود

این روایت را در منابع اهل سنت ندیدم، ولی در تراث شیعه موجود است:

"فَرُوِيَ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَنَّهُ قَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ تَصَدَّقْتُ بِأَرْبَعِينَ خَاتَماً وَ أَنَا رَاكِعٌ لِيَنْزِلَ فِيَّ مَا نَزَلَ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَمَا نَزَل"‏
روایت شده از عمر بن خطاب که گفت: به خدا قسم! من چهل انگشتر را در حال رکوع صدقه دادم، تا چیزی که در باره علی بن ابی طالب نازل شد، در باره من هم نازل شود، امّا نازل نشد. (أمالي الصدوق، ص 124، ح 4؛ نورالثقلین، ج 1، ص 648؛ المناقب، ج 2، ص 209)


مطلب مهم این است که مفسران شیعه و سنی با نقل های مختلف، تنها کسی که آن زمان این آیه بطور خاص در شأن او نازل شد را علی بن ابیطالب علیه السلام می دانند. و این دلیل است بر این که این آیه همراه آیات دیگر نازل نشده و مستقل از آنها است لذا نمی توان به سیاق آیات قبل و بعد در باره معنای ولیّ استناد کرد.[/]


  • میقات;277255 نوشت:
    مفسران شیعه و سنی با نقل های مختلف، تنها کسی که آن زمان این آیه بطور خاص در شأن او نازل شد را علی بن ابیطالب علیه السلام می دانند.
الله اکبر براستی که علی خلیفه بر حق است. بازهم تشکر که کاملا ابهام رفع گشت. فقط کاش تفسیر کامل علامه بر این آیه شریفه را ارائه میکردید. اجرتان با خدای سبحان

[="Tahoma"][="Black"]

قدس شریف;277265 نوشت:

کاش تفسیر کامل علامه بر این آیه شریفه را ارائه میکردید.

علامه طباطبایی (ره) در ذیل این آیه به غیر از مباحث روایی، بر اساس ترجمه المیزان، تقریبا 15 صفحه بحث تفسیری دارند (جلد 6 و از صفحه 4 تا 20 )، که بسیار طولانی و مفصل است و در این جا مجال بیان آنها نیست. لذا اگر مطلب جزیی و خاصی مد نظرتان است من در خدمتتان هستم.


[/]

شبهه کاملا مرتفع گشت. من فقط نمیدانم چگونه ازشما تشکر کنم. اجرتان با خدای سبحان

جمع بندی

پرسش:
آیه اطاعت (اولی الامر) و نسبت آن با معصومین و اهلبیت چگونه است؟

پاسخ:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً»
اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياى پيامبر] را! و هر گاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (كار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است.(1)

با سلام و درود
نکاتی چند در مورد این آیه شریفه:
1. عصمت اولی الامر
آيه شريفه بين رسول و اولى الامر را جمع كرده، و براى هر دو يك اطاعت را ذكر نموده، با اين كه در مورد رسول حتى احتمال اين نيز نمى ‏رود كه امر به معصيت كند و يا گاهى در خصوص حكمى دچار اشتباه و غلط گردد، اگر در مورد اولى الامر اين احتمال برود به هيچ وجه نبايد براى جلوگيرى از اين احتمال قيدى نياورد.
لذا همين كه مى‏ بينيم در مورد اولی الامر نيز قيدى نياورده، چاره ‏اى جز اين نداريم كه بگوييم آيه شريفه از هر قيدى مطلق است.
و لازمه مطلق بودنش همين است كه بگوييم همان عصمتى كه در مورد رسول مسلم گرفته شد، در مورد اولى الامر نيز اعتبار شده باشد.
بنابر این: منظور از اولى الامر، آن افراد معينى هستند كه مانند رسول خدا (ص) داراى عصمتند.(2)
2. اطاعت از رسول(ص)
تکرار "اطیعوا" برای خدا و رسول = اطاعت از رسول هم در وحی الهی و هم در دستورات خود رسول.
اطاعت از رسول خدا (ص)، در حقيقت اطاعت از خدا نيز هست، چون تشريع كننده تنها خدا است، زيرا او است كه اطاعتش واجب است.
وجوب اطاعت رسول را هم منوط به اذن خدا دانسته، پس بر مردم واجب است كه رسول را در دو ناحيه اطاعت كنند:
يكى ناحيه احكامى كه به وسيله وحى بيان مى ‏كند
و ديگر احكامى كه خودش به عنوان نظريه و رأى صادر مى ‏نمايد
به همین جهت كلمه (اطیعوا) در آيه تكرار شده، چون اگر اطاعت خدا و رسول تنها در احكامى واجب مى ‏بود كه به وسيله وحى بيان شده، كافى بود یک "اطیعوا" بیاورد، ولى چنين نكرد، و كلمه (اطيعوا) را دو باره آورد، تا بفهماند اطاعت خدا يك نحوه اطاعت است و اطاعت رسول يك نحوه ديگر است.(3)
3. ارجاع به خدا و رسول(ص)
چون تشریع مخصوص خدا و رسول است، ارجاع در اختلاف هم به حکم خدا و رسول است.
از آن جا كه اولى الامر، اختيارى در تشريع شرايع و يا نسخ آن‏ ندارند، و تنها امتيازى كه با سايرين دارند اين است كه حكم خدا و رسول (يعنى كتاب و سنت) به آنان سپرده شده، لذا خداى تعالى در آيه مورد بحث كه سخن در رد حكم دارد، نام آنان را نبرد.(4)
به بیان دیگر: نخستين مرجع حل اختلاف مردم در احكام و قوانين اسلامى، خدا و پيامبر (ص) است كه بر او وحى مى‏شود، و اگر امامان معصوم بيان حكم مى ‏كنند، آن نيز از خودشان نيست بلكه از كتاب اللَّه و يا علم و دانشى است كه از پيامبر (ص) به آنها رسيده است.
منظور از اختلاف و تنازع در جمله فوق نیز، اختلاف و تنازع در احكام و قوانین کلی دین و شریعت است كه تشريع آن با خدا و پيامبر است، نه در مسائل مربوط به جزئيات حكومت و رهبرى مسلمين، زيرا در اين مسائل مسلم است که بايد از اولوا الامر اطاعت كرد.(5)

اگر سوال شود که:
آیه که فرموده ولی امر از شما (منکم) یعنی از جانب من نیست؟
در پاسخ میگوئیم:
1. "منکم" به این معنا نیست که آنها مانند خودتان معصوم نیستند یعنی نمی خواهد نفی عصمت کند بلکه مانند تعبیر "منهم" است که در آیات متعدی در باره رسولان الهی مطرح شده بدون این که از آنها نفی عصمت کرده باشد:
*«هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِه‏»؛ و كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مى‏خواند.(6)
*«رَبَّنا وَ ابْعَثْ فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُم‏ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ»؛ پروردگارا! در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان بخواند.(7)
*«فَأَرْسَلْنا فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُه‏»؛ و در ميان آنان رسولى از خودشان فرستاديم كه: خدا را بپرستيد جز او معبودى براى شما نيست.(8)

اگر سوال شودکه :
اگر با اولی الامر اختلاف داشتید به کتاب و سنت رجوع کنید، مثلا: یزید ولی امر زمان مومنین بود اما چون امام حسین(ع) با او اختلاف داشت به قرآن و سنت رجوع کرده و او را شایسته چنین مقامی ندانست.
یا این که می توان گفت ولی امر معصوم نیست چرا که از خود ما است، و دیگر این که می توان با او اختلاف داشت.
در پاسخ میگوئیم:
بنا بر آیه شریفه، اولی الامر باید معصوم باشد لذا غیر معصوم، حق ولایت و رهبری بر مسلمانان را ندارد.
نکته دیگر این که، در هر حال، ولایت و رهبری ـ که از طرف خداوند عطا شده ـ با معصوم است، اعم از این که حاکم نیز خود معصوم باشد و یا این که حاکم فردی غیر از معصوم باشد.
مطلب دیگر این که مخالفت حضرت سیدالشهدا علیه السلام با حاکم آن زمان، ارتباطی با این آیه شریفه ندارد.

اگر سوال شود:
چرا "منکم" فقط برای اولی الامر آمده؟
در پاسخ میگوئیم:
اولی الامر از نظر ادبی معرفه است چون اضافه شده است، ولی چون حقیقت آن مشخص نیست و در آیه معلوم نیست که آنها چه افرادی هستند، لذا نامشحص اند و به همین خاطر پس از آن تعبیر "منکم" آورده است مانند مواردی که رسول به صورت نکره و نامشخص آمده و بعد از آن تعبیر "منکم" یا "منهم" می آورد تا معلوم باشد از جنس خودتان است.
«رَبَّنا وَ ابْعَثْ فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ»(9)
«كَما أَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُم‏»(10)

اگر سوال شود
نزاع داشتن با که می تواند باشد جز ولی امر؟ بنظر من آیه می فرماید اگر با اولی الامر نزاع داشتید به کتاب و سنت مراجعه کنید.
درپاسخ میگوئیم:
فرموده: «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ء»(11)
«في‏ شَيْ‏ء» = در هر چیزی
لذا در هر چیزی که اختلاف پیدا کنند، اعم از این که این اختلاف بین خود مردم باشد و یا این که بین مردم و اولی الامر باشد، که باید به خدا و پیامبر (کتاب و سنت) مراجعه شود.

اگر پرسش که:
مگر می شود با اولی الامر معصوم اختلاف داشت؟
در پاسخ میگوئیم:
ممکن است کسی قائل به عصمت معصوم نباشد و با او مخالفت کند.
بالاخره اختلافها باید با مراجعه به قرآن و سنت، حل شود، اعم از این که این اختلاف واقعی باشد یا غیر واقعی.

اگر سوال شود:
اولا: اگر مسلمانان با هم در امری تنازع کنند، مسلما تنازع آنها در امور ضروری دین نیست بلکه در متشابهات با هم اختلاف می کنند. و اگر در متشابهات با هم اختلاف کنند، امکان مراجعه به خداوند و رسول (ص) وجود ندارد زیرا اگر کسی بخواهد پس از وفات پیامبر (ص) به این آیه عمل کند نمی تواند. حادیث هم که با هم متعارضند و مطلب هم از متشابهات است. پس چگونه باید از نظر خداوند متعال با خبر شود؟
ثانیا: منظور از تنازع، تنازع با اولی الامر نیست. زیرا اگر قرار است با اولی الامر تنازع شود و بعد مراجعه به خدا و رسول شود، خوب از همان اول خداوند می فرمود فقط از من و رسولم پیروی کنید.
در پاسخ میگوئیم:
چند نکته در این زمینه عرض می شود:
1. «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ء» کلی است و می تواند هر تنازعی را در بر بگیرد. لذا دارد یک قاعده کلی می دهد.
2. پس از رسول، ولو خود ایشان حضور ندارد ولی روایات ایشان که موجود است. لذا تمسک به سنت (قول، عمل و تقریر) پیامبر مقدور است.
3. شیعیان از طریق اهلبیت علیهم السلام می توانند متشابهات قرآن را بفمهند و به سنت پیامبر نیز دسترسی داشته باشند.
4. این که بطور کلی نظام تحدیث و نقل روایت را زیر سؤال ببریم اصلا علمی و صحیح نیست. نظام تحدیث برای شناسایی احادیث معتبر از غیر آن، و نیز برای موارد تعارض و ...، ضوابط محکم و متقنی دارد که عالمان دین به همین طریق عمل کرده و به قول معصوم استناد می کنند.
5. ائمه معصومین جعل حکم تشریعی ندارند ولی جعل حکم ولایی که دارند، و ممکن است کسی در این موضوع شبهه داشته باشد و به اختلاف بکشد.

اگر سوال شودکه:
در آیه ولایت، آیت الله مکارم می گویند: چون "انما" حصر است پس دوستی معنا ندارد و مولا معنا دارد، چون همه می توانند دوست توب اشند!
جواب من: نکته همین است که خدای سبحان در دوستی ما نیز حکم و برنامه ریزی کرده است و دوستانمان را جز خود و رسول و مومنان نمازخوان و زکات دهن می داند و ما بر غیر این مجاز نیستیم که رفیق اتخاذ کنیم. ثانیا خود حضرت مکارم در بالای صفحه قرآن کریم در چند آیه شریفه قبل از این آیه شریفه ولیّ را نسبت به یهود و نصارا رفیق معنا می کند و بعد در جلوتر می شود سرپرست!
در پاسخ میگوئیم:
چند نکته:
1. ولايت به معنى دوستى و يارى كردن مخصوص كسانى نيست كه نماز مى ‏خوانند، و در حال ركوع زكات مى ‏دهند، بلكه يك حكم عمومى است كه همه مسلمانان را در بر مى ‏گيرد، همه مسلمين بايد يكديگر را دوست بدارند و يارى كنند حتى آنهايى كه زكات بر آنها واجب نيست، و اصولا چيزى ندارند كه زكات بدهند، تا چه رسد به اين كه بخواهند در حال ركوع زكاتى بپردازند، آنها هم بايد دوست و يار و ياور يكديگر باشند.
دیگر این که اين ولايت، در رديف ولايت خدا و ولايت پيامبر(ص) قرار گرفته و هر سه با يك جمله ادا شده است.
مگر دوستان ما فقط خدا و رسول و مؤمنانی هستند که در رکوع نماز زکات می دهند؟ یعنی غیر از این ها دوستی نداریم؟ و داشتن دوستی دیگر غیر مشروع است؟! البته روشن است که چنین نیست.
2. ماده "ولی" معانی متعددی دارد و قرار نیست در همه جا فقط به یک معنا بیاید. بله برای هر معنایی باید دلیل یا قرائنی وجود داشته باشد تا بر آن معنا حمل کنیم. لذا چون در آیه ای دیگر به معنای دوست گرفته شده دلیل بر این نیست که در آیات دیگر هم باید به همان معنا باشد.

اگر سوال شود:
احادیثی که از پیامبر نقل شده است مورد اختلاف است و حتی شرایط شناخت حدیث صحیح و ضعیف هم مورد اختلاف است.
در پاسخ میگوئیم
صرف وجود اختلاف در احادیث که دلیل بر بی اعتباری و تعطیلی باب حدیث و روایت نمی شود.
در ثانی، از طریق اهلبیت ـ که به دستور خدا و توسط پیامبر تعیین شده اند ـ بهترین راه برای رسیدن به سنت پیامبر(ص) است.
ضمنا این صحبتها بعد از آن مرحله است که ثابت شده این روایت از معصوم صادر شده است، لذا کاملا با ضابطه و قانونمند است به گونه ای که برای عالمان این فن، اطمینان حاصل می کند. لذا منحصر به متواتر نمی شود.

اگر سوال شود:
تنازع عام است. اگر شیعه و سنی با هم تنازع کردند آن وقت چه کنیم؟ سنت پیامبر را چگونه متوجه شویم. اگر بگویید دوباره به اولی الامر رجوع کنید که دور می شود.
توضیح دور: فرض کنید شخصی با ائمه علیهم السلام در حکم ولایی نزاع کرد، به خدا و رسول مراجعه می کند، آیات قرآن که متشابه است، احادیث هم که مختلف است. اگر بگویید که از احادیث اهل بیت پیروی کند باز دور می شود. یعنی خدا می فرماید از اولی الامر پیروی کنید اگر اختلاف پیدا کردید از من پیروی کنید و اگر حرف من متشابه بود باز از اولی الامر پیروی کنید.

در پاسخ میگوئیم:
در تنازع به قرآن و سنت پیامبر(ص) باید مراجعه نمود و با ادله متعدد دیگر ثابت شده است که اهلبیت علیهم السلام، معصومند، و نیز به اتفاق شیعه و سنی، ایشان مفسران حقیقی قرآن بوده و بیش از هر کسی به مراد الهی آگاه هستند.
حدیث ثقلین که به تواتر از شیعه و سنی نقل شده است، نقطه اشتراک آن بین شیعه و سنی، همین اثبات جایگاه مفسر قرآن بودن اهلبیت است.
در ثانی، قرار نیست که با معصوم اختلاف کنیم. اگر هم صحبت از اختلاف با معصوم مطرح شد به این معنا است که مثلا کسی از معصوم بپرسد این حکم و این قضاوت را از کجا می گویید؟ چرا چنین حکمی می دهید؟ و معصوم هم مستند آن را از قرآن و سنت می فرماید.
لذا این آیه شریفه می خواهد بفرماید هر اختلافی با مراجعه به قرآن و سنت حل می شود چرا که در مقام ثبوت، همه چیز در قرآن هست، و اگر اولی الامر هم چیزی بگوید از خودش نیست بلکه از قرآن و سنت است، اولی الامر فقط واسطه در شناخت است.
همین مطلب در روایت هم مورد اشاره قرار گرفته است: "مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا وَ فِيهِ كِتَابٌ أَوْ سُنَّةٌ"؛ هیچ چیزی نیست مگر این که حکم آن در کتاب یا سنت آمده است.(12)
بنا بر این آیه می فرماید: از خدا و رسول و اولی الامر اطاعت کنید و هر وقت مسأله ای بود که احتیاج به پاسخ داشت، در کتاب و سنت حکم آن آمده است.

اگر سوال شود:
"و هم راکعون" رو تایید می کنم که کسی جز امام علی نیست اما شما دقت بفرمایید حول آیه پیرامون دوستی و یاوری است نه ولایت. در بالای همین صفحه قرآن، آمده دوستی با کفار نکنید، و در پایان صفحه نیز همین طور؛ حال مگر می شود یکمرتبه این وسط، ولیّ به معنای ولایت باشد؟ شما صفحه مربوط به این آیه رو وارسی کنید اصلا ربطی به ولایت ندارد.
اینجا دوستی معنا دارد که خداوند پس از نهی ما از دوستی با کفار ما را به به دوستی با چنین دوستانی امر می کند. ما که با یک آیه تفسیر نمی کنیم. دیدن آیات ماقبل و بعد لازم است این طور نیست؟
در ضمن اگر مقدور است ترجمه تفسیر علامه رو در باب این آیه ذکر کنید.

در پاسخ میگوئیم:
این گونه نیست که آیات یک سوره و یا حتی یک صفحه همه یک زمان نازل شده باشند، لذا نمی توان به وحدت سیاق و ... استناد کرد.
در این جا هم این گونه نیست این آیه ولایت با آیات دسته قبل یا بعد آن یکجا و با هم نازل شده باشد.
علامه طباطبایی در ذیل این آیه می گوید:
صرف اين كه فعلا اين آيات يكى پس از ديگرى قرار گرفته‏ اند دلالت بروحدت سياق آنها ندارد، كما اين كه صرف وجود مناسبت بين آنها نيز دلالت ندارد بر اين كه آيات اين سوره همه به همين ترتيب فعلى نازل شده است.
آيات قبل و بعد اين آيه از جهت مضمون با هم متفاوت هستند، آيات قبل، غرضى را بيان مى ‏كنند و آيات بعد، غرض ديگرى را ايفا مى ‏نمايند با اين حال چگونه بين اين دو دسته آيات وحدت سياق هست؟!(13)
مطلب دیگر، شما به آیات ابتدای و انتهای این صفحه استناد می کنید و می فرمایید ولیّ به معنای دوست است، اما به آخر همین آیه که قبول هم دارید بطور قطعی در مورد حضرت علی علیه السلام است توجه نکردید.
این آیه آنقدر مسلم در ولایت بوده که خلیفه دوم چهل بار در رکوع نماز صدقه داد تا مشمول این آیه شود. لذا برای همه روشن بوده که این آیه ولایت را می رسانده است.
توجه داشته باشید که روایات از طریق شیعه و سنی که به حد متواتر و یا مستفیض رسیده است همگی شأن نزول این آیه را حضرت علی علیه السلام می داند.

اگر سوال شود
یا می توانید منابع معتبر اهل سنت در مورد این حرف (خلیفه دوم چهل بار در رکوع نماز صدقه داد تا مشمول این آیه شود) را نام ببرید؟
در پاسخ میگوئیم:
این روایت را در منابع اهل سنت ندیدم، ولی در تراث شیعه موجود است:
"فَرُوِيَ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَنَّهُ قَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ تَصَدَّقْتُ بِأَرْبَعِينَ خَاتَماً وَ أَنَا رَاكِعٌ لِيَنْزِلَ فِيَّ مَا نَزَلَ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَمَا نَزَل"‏
روایت شده از عمر بن خطاب که گفت: به خدا قسم! من چهل انگشتر را در حال رکوع صدقه دادم، تا چیزی که در باره علی بن ابی طالب نازل شد، در باره من هم نازل شود، امّا نازل نشد.(14)
مطلب مهم این است که مفسران شیعه و سنی با نقل های مختلف، تنها کسی که آن زمان این آیه بطور خاص در شأن او نازل شد را علی بن ابیطالب علیه السلام می دانند. و این دلیل است بر این که این آیه همراه آیات دیگر نازل نشده و مستقل از آنها است لذا نمی توان به سیاق آیات قبل و بعد در باره معنای ولیّ استناد کرد.

 

پی نوشت ها:
(1) نساء، 59.
(2) ترجمه الميزان، ج ‏4، ص 623.
(3) ر.ک: همان، ج ‏4، ص 618.
(4) ترجمه الميزان، ج ‏4، ص 619.
(5) ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏3، ص 441 و 442.
(6) جمعه، 2.
(7) بقره، 129.
(8) مؤمنون، 32.
(9) بقره، 129.
(10)بقره، 151.
(11) نساء، 59.
(12) الكافي، ج ‏1، ص 59.
(13)ر.ک: ترجمه الميزان، ج‏6، ص 4 و 5.
(14)أمالي الصدوق، ص 124، ح 4؛ نورالثقلین، ج 1، ص 648؛ المناقب، ج 2، ص 209.

 

موضوع قفل شده است