جمع بندی قلب المومن عرش الرحمن به چه معناست؟

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قلب المومن عرش الرحمن به چه معناست؟

سلام و عرض ادب

میشه لطفا در مورد این حدیث توضیح بفرمایید.

قلب المومن عرش الرحمن


و بفرمایید قلب مومن چه ویژگی هایی دارد؟

چطور قلبمونو فقط جایگاه خدا قرار بدیم ؟

چکار کنیم محبت غیر خدا به محبت خدا در قلبمون لطمه ای وارد نکنه؟

چطور میتونیم عاشق خدا باشیم؟

ممنونم از لطفتون

خداخیرتون بده

کارشناس بحث : اویس

رحمت بیکران الهی;266650 نوشت:
میشه لطفا در مورد این حدیث توضیح بفرمایید. قلب المومن عرش الرحمن

با عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه سروران گرانقدر و با ارائه تشکر فراوان از سرکار محترم جناب رحمت بیکران الهی بابت سوال بسیار خوبشان
در مورد معنای این حدیث شریف باید بگوییم در میان اسماء الله اسم شریف الرحمان این خصوصیت را دارد که جامع تمامی اسماء و صفات الهی است یعنی همه اسماء و صفات الهی در اسم شریف الرحمان مندرجند.
اینکه در حدیث شریف آمده است قلب مومن عرش الرحمان است یعنی قلب انسان مومن مانند اسم شریف الرحمن جامع تمامی اسماء و صفات الهی است؛ یعنی اگر در انسان کامل دقت کنیم و او را مورد توجه عمیق قرار دهیم، خواهیم دید که او تمامی اسماء و صفات الهی را در خود پیاده کرده است.
به عنوان مثال صفاتی پسندیده چون رحمت و شفقت و رافت و کرامت و رفاقت و اجابت و اعانت و هدایت و عدالت و قدرت و حکمت و عظمت و علم و حیات و جود و مجد و عفو و حسن و صدق و حلم همه و همه در مجموعه افعالش اعم از دیدن و شنیدن و خوردن و خوابیدن و راه رفتن و کار کردن و معاشرت و حتی عبادتش متجلی است و او در همه احوالاتش هم رحیم است و هم شفیق، هم کریم است و هم رفیق، هم مجیب است و هم معین، هم هادی است و هم عادل، هم حکیم است و هم عظیم، هم جواد است و هم مجید، هم عالم است و هم صادق، هم حلیم است و هم عطاکننده و و و
از این رو میگویند قلب مومن عرش الرحمن است یعنی در میان تمامی موجودات این قلب انسان مومن است که در عرش همه کائنات قرار دارد و میتواند مظهر تمامی اسماء الله قرار گیرد.

رحمت بیکران الهی;266650 نوشت:


چطور قلبمونو فقط جایگاه خدا قرار بدیم ؟
چکار کنیم محبت غیر خدا به محبت خدا در قلبمون لطمه ای وارد نکنه؟

چطور میتونیم عاشق خدا باشیم؟


سلام خدمت شما

من در جایی خوندم که انسان قبل اینکه عاشق خدا بشه باید اول عاشق نورش بشه (اهل بیت ع)

این عشق هم آسون بدست نمیاد باید سختی زیادی تحمل کرد و تا حدودی شبیه این بزرگواران هم شد
یک نقلی هم از امام زمان ع هست که گفتن: اگر جوانی یک هفته خودش را خوب حفظ کند ما خود به ملاقات او میرویم (یعنی ما اونو بیمه می کنیم )

برای عاشق شدن هم باید شناخت داشت برای شناختن هم نیاز به علم هست نیاز به تقوی هست و دستگیری از نیازمندان و صدقه ی زیاد دادن (خیلی زیاد)

کسی که عاشق خدا شد در ابتدا عاشق پیامبر و پنج تن آل ابا میشه یعنی به دفعات ایشان را در خواب و بیداری زیارت میکنه و یعد هم دیگر معصومین را !

اما در نهایت عشق مومن با رویت امام زمان ع در خواب (یا بیداری) کامل میشه!!

[spoiler]
مثلا
امام زمان ع را در باغی از درختانی که شاخه هایش برگ های بزرگی از پرهای زیبای طاووس هستند ملاقات میکند!
**********
این از نقلی بود که من از استادم شنیدم که خاطره ای از شهیدی بود که شب قبل شهادتش اینگونه امضای شهادتش را از امام زمان هدیه گرفت و به سعادت ابدی نائل شد!!!!!!!!!
[/spoiler]

[="arial black"][="navy"][="navy"]

رحمت بیکران الهی;266650 نوشت:
بفرمایید قلب مومن چه ویژگی هایی دارد؟

مهمترین خصوصیتی که قلب مومن داشته و موجب محل و ظرف شدن تمامی اسماء حسنای الهی می گردد فصحت و انشراح و سعه و گنجایش بی منتهای آن است. قلب مومن عرش رحمان است زیرا فقط با یاد خداست که آرامش می پذیرد و در عالم هیچ چیز حتی بهشت برین با تمامی نعتهایش موجب سیرابی و اقنای او نمیگردد لذا زبان حالش دائما این است که «الهى‏ اگر بهشت‏ شيرين‏ است بهشت‏آفرين شيرين‏تر است».
دعاى سحر حضرت باقر علوم نبيين «ع» را فراموش نكن كه در آن بهاء و جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفى از حور و غلمان نيست‏.
چرا زاهد اندر هواى بهشت است
چرا بيخبر از بهشت آفرين است
به بيان شيرين و دلنشين خواجه طوسى در فصل ششم تذكره آغاز و انجام:
«كمال اهل يمين بهشت باشد، و كمال بهشت به سابقان. ان الجنّة أشوق إلى سلمان من سلمان الى الجنّة» -یعنی همانا شوق بهشت برای قدم نهادن سلمان در آن به مراتب بیشتر از شوق سلمان به بهشت است.-
قلب مومن عرش الرحمن است زیرا جز خدا در آن نیست و از حب دنیا سالم و ایمن است. قلب مومن عرش الرحمن است زیرا راهنمای حق، توبه کننده ی گناه وتسلیم حق و خاشع در برابر خداوند است.
حدیث سی ام از چهل حدیث حضرت امام خمینی(ره) در خصوص اقسام قلب، حیله های شیطان و فرق بین قلب مؤمن و قلب منافق است.
امام راحل عظیم الشأن در کتاب فوق استناد به روایتی از امام باقر علیه السلام می كند كه حضرت فرمود: همانا دل ها بر چهار قسم است. قلبی كه در آن دورویی (نفاق) و ایمان قرار دارد، قلبی كه وارونه می باشد، قلبی كه بر آن مُهر خورده و تاریك است و دلی كه نورانی و صاف می باشد.
راوی می گوید: از حضرت پرسیدم: منظور از «ازهر» كه در خصوص قلب مؤمن فرمودید چه می باشد؟ حضرت فرمود: «منظور قلبی است، كه در آن چراغی منور از ایمان قرار دارد. قلب تاریك، قلب منافق است، قلب نورانی قلب مؤمن است كه اگر چیزی به او عطا شود شكر گوید و اگر به رنجی مبتلا گردد صبر ورزد.
در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است كه برخی مردم از لحاظ فصاحت چنانند که در لام یا واوی خطا نمی كنند، ولی قلب آنها از شب تار، تاریك تر است. و برخی مردم از قلب خود با زبان خویش نمی توانند خبر بدهند، اما قلب آنها مثل چراغ نورانی است.
مؤمن بر طریق مستقیم حركت می كند و از مسیر فطرت -كه حق تعالی قلب او را با آن تخمیر كرده است- خارج نمی شود و هر چه از حقایق ایمانی و معارف الهی به او القا شود، خواهد پذیرفت. لذا در روایت آمده است كه قلب مؤمن مفتوح است، اما قلب منافق چون با تیرگی های مخالف فطرت آغشته شده است (مانند حب نفس، تعصبات جاهلی و اخلاق ناپسند) مسدود می باشد و حرف حق و حقیقت را پذیرا نیست و صفحه آن همچون صفحه ای سیاه وتاریك است كه نقشی نمی پذیرد.

[/][/][/]

[="Times New Roman"][="DeepSkyBlue"]

با سلام و احترام خدمت استادان بزرگوار برای این مطلب زیبا
استاد چند سوال:
اینکه مومن یعنی کی؟
چه خصوصیاتی دارد؟
چه چیزهایی واجب است انجام بده؟
وچه چه چیزهایی باعث عروج و درجه گرفتن آن میشود؟
چه چیزی باعث میشه قلبش عرش الرحمان شود؟
[/]

[="Arial Black"][="Blue"]

ashr;269889 نوشت:
با سلام و احترام خدمت استادان بزرگوار برای این مطلب زیبا
استاد چند سوال:
اینکه مومن یعنی کی؟
چه خصوصیاتی دارد؟
چه چیزهایی واجب است انجام بده؟

با عرض سلام و ادب فراوان خدمت همه سروران گرانقدرم به خصوص جناب ashr بخاطر سوال بسیار بجایشان
جناب ashr اجازه دهید در پاسخ به سوالتان از خود چیزی نگفته و به ذکر روایتی حق مطلبتان را ادا نمایم.
در روایت است که جناب امير المؤمنين علی علیه السلام به مجلسی از مردم قريش گذر كردند، بر خلاف انتظار ديدند همه افرادش لباسهای فاخر و زیبا و سفيد بر تن دارند و رنگ و روى آنها با صفا است،بسیار مى‏خندند، و هر كس از کنار آنها مى‏گذرد او را انگشت نما مى‏سازند و او را مسخره مى‏كنند و وسيله تفريح خود می نمايند. سپس به مجلسی دیگر از اوس و خزرج (انصار مدينه) گذر كردند، ديدند مردمى هستند فرسوده تن، گردنِ آنها لاغر شده و رنگ آنها از رياضت زرد است و در سخن و گفتارِ خود با تواضع هستند.
على علیه السلام از اين دو انجمن در شگفت شد.
آن حضرت، خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم رسيد و گفت: پدر و مادرم بقربانت، من به انجمنى از آل فلان رسيدم، و حال آنها را شرح داد، و به انجمنى از اوس و خزرج رسيدم، و حال آنها را شرح داد، سپس عرض كرد: همه اينها هم در شمار مؤمنان هستند؟ يا رسول اللَّه! به من وصف مؤمن را خبر بده.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سر بزير افكندند و سپس سر برداشتند و فرمودند:
در مؤمن بيست خصلت است و اگر آنها در وى نباشند، ايمانش كامل نيست؛ به راستى اى على، از اخلاق مؤمنان است كه:
1-در نماز جماعت حاضرند 2- به پرداخت زكات شتابانند 3- به مستمندان خوراك دهند 4- دست مهر بر سر يتيم كشند 5- جامه‏هاى خود را پاكيزه دارند 6- كمر خود را محكم بندند 7- اگر خبرى گويند، دروغ نگويند 8- اگر وعده كنند تخلّف نكنند. 9- اگر امانتى گيرند، در آن خيانت نورزند 10- چون سخن كنند، راست گويند 11- در شب، چون راهبان، عبادت كنند 12- در روز، چون شيران دلير باشند 13- روزها روزه دارند 14- و شبها را به عبادت گذرانند 15- همسايه نيازارند 16- همسايه از آنها آزار نكشد (فرق ميان اين و پيشتر ظاهرا اين است كه مقصود از اوّل، تعدّى به حقوق همسايه است و مقصود از دوّم اينكه وضعى دارد مناسب با حال همسايه مؤمن خود و كارهايى را هم كه تعدّى به حقّ همسايه نيست ولى بسا مايه آزار او است، مرتكب نمى‏شود) 17- آنها كه آرام بر زمين راه مى‏روند 18- به خانه بيوه زنان سركشى كنند 19- دنباله جنازه مردگان بروند 20- خدا ما و شما را از متّقيان سازد (از اين جمله برآيد كه وصف بيستم مؤمن، همان تقوى است، فتدبّر).(1)
آنچه ذکر شد صفات مومنی است که نصیبش در آخرت، بهشت است اما نه مراتب عالی بهشت چرا که بهشت مراتبی دارد و به ازای آن برای مومن نیز مراتبی است که قلب عرش الرحمن مومن حاکی از راه یابی وی به مراتب عالی بهشت که همان بهشت لقای ذات حق است دارد که انشاالله در ادامه به توصیف آن نیز خواهیم پرداخت.
پینوشت:
1- اصول كافي، ج‏2، ص: 232
[/]

[="Arial Black"][="Blue"]

ashr;269889 نوشت:
با سلام و احترام خدمت استادان بزرگوار برای این مطلب زیبا
استاد چند سوال:
اینکه مومن یعنی کی؟
چه خصوصیاتی دارد؟
چه چیزهایی واجب است انجام بده؟
وچه چه چیزهایی باعث عروج و درجه گرفتن آن میشود؟
چه چیزی باعث میشه قلبش عرش الرحمان شود؟

با عرض سلام دوباره خدمت همه دوستان خوبم
اجازه دهید قبل از ذکر عالیترین صفات مومن که قلب او را عرش الرحمن ساخته و او را مستحق بهشت لقای حق مینماید، اندکی دیگر از صفات عمومی مومن که او را مستحق بهشت حور و غلمان می سازد سخن بگوئیم تا ببینیم مومن حقیقی چه امتیازی بر دیگر مومنان دارد و علاوه بر آنچه مومنان دارند چه حقیقتی در دل دارد که قلب او وسیعترین قلوب و عرش الرحمن الهی می شود.
در روایتی دیگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با تفصیل بیشتری صفات مومن حقیقی را برای حضرت امیر المومنین علی علیه السلام بازگو می نمایند.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند:
اى على از صفات مؤمن است که هميشه در حال فكر و اندیشه است و آشكارا به ذكر خداوند مشغول گردد و در اعمال خود خالص باشد.
علمش زياد و حلمش بسیار باشد، در منازعه با خوش زبانى برخورد كند و حسن بيان را از دست ندهد، با مراجعه‏كنندگان خوش رفتارى نمايد، دریادل باشد و از مراجعه‏كنندگان خسته نگردد و خود را برتر از ديگران نداند و خويشتن را كوچك بشمارد.
اگر مى‏خندد بايد از خنديدن بلند خوددارى كند و فقط تبسم نمايد، و اگر در جايى و اجتماعى شركت مى‏كند بايد قصدش ياد گرفتن باشد، غافلان را به ياد خداوند بياورد، و جاهلان را دانش بياموزد، اگر كسى او را آزار داد در صدد آزار او نباشد.
در صورتى كه مطلبى را نمى‏فهمد و يا به او مربوط نيست در آن شركت نكند، مصيبت ديدگان را سرزنش نکند، از احدى غيبت نكند، از محرمات دورى گزيند، در شبهات وارد نشود، به مردم سود برساند و بخشنده باشد، آزارش به‏
كسى نرسد، و از غريبان دلجوئى كند ويتيمان را پدرى نمايد.
ادامه دارد...
[/]

[="Arial Black"][="Blue"]چهره‏اش شادمان و روشن و بشاش باشد، حزن و اندوه خود را در دل نگهدارد، از فقر و نادارى خوش حال گردد، شيرين‏تر از شهد باشد، محكم‏تر از سنگ خارا باشد، رازى را فاش نكند، و پرده‏اى را ندرد، با آرامش حركت نمايد و آرام راه برود.
خداوند را زياد عبادت كند، وقارش نيكو باشد، با مردم به نرمى رفتار كند، همواره ساكت باشد، اگر كسى به او اسائه ادب كرد بردبارى از خود نشان دهد، و در برابر بدكاران شكيبائى داشته باشد، بزرگ را احترام بگذارد و به كوچك ترحم كند.
در امانت‏ها امين مردم باشد، از خيانت‏ها دورى كند، با تقوى و پرهيزكارى مانوس باشد، و با حياء هم بستگى پيدا كند، در كارها با احتياط باشد، و از لغزش‏ها دورى گزيند، اعمال و كردارش توأم با ادب باشد، و سخنانش مردم را به شگفت وادارد.
لغزش او كم باشد، و دنبال كارهاى ديگران نگردد و دنبال زندگى خصوصى مردم نباشد، با وقار زندگى كند، صبور و شكيبا باشد، از هر چه به او رسيده راضى گردد، و خداوند را در برابر آنچه به او داده سپاسگزارى كند، كم‏تر سخن گويد، زبانى راست‏گو داشته باشد و نيكو كارى كند.
خود را از زشتيها نگهدارد، بردبار باشد، دوست مهربان و همدمى با وفا براى دوستانش به حساب آيد، عفت داشته باشد، شرافت و پاكدامنى را مراعات كند، به كسى فحش ندهد دروغ نگويد، غيبت ننمايد، بد زبان نباشد، حسادت نكند، و بخل نورزد.
همواره خوشحال و روباز و شادمان و شاداب حركت مى‏كند، حيله‏گرى ندارد، و از عيب ديگران خود دارى مى‏كند و راز كسى را فاش نمى‏كند، هميشه در كارهاى بزرگ وارد مى‏گردد، و در اخلاق هم در مرتبه بالا قرار دارد، مورد لطف خداوند است، و از توفيقات او برخوردار مى‏باشد.
ادامه دارد...
[/]

[="Arial Black"][="Blue"]در عين نرمى و ملايمت نيرومند است، و با يقين دنبال كارها را مى‏گيرد، به دشمنان خود ستم نمى‏كند و به دوستانش ظلم روا نمى‏دارد، در سختيها صبور مى‏باشد، به كسى تعدى نمى‏كند، هر چه دلش بخواهد انجام نمى‏دهد، فقر، لباس و صبر، روپوش او مى‏باشد.
در آمد او كم ولى افراد تحت تكفل وى زياد مى‏باشند، زياد روزه دارد و شب مدت‏ها در حال قيام بسر مى‏برد، و خوابش اندك مى‏باشد، دلش پاك و دانشش پاك‏كننده است، هنگامى كه قدرت پيدا مى‏كند در مى‏گذرد، هر گاه وعده دهد وفا مى‏كند، از روى ميل روزه مى‏گيرد و براى خوف از خداوند نماز مى‏گذارد.
در كارهايش هميشه دقت مى‏كند و به خوبى انجام مى‏دهد، ميل اينكه كسى ناظر اعمال او مى‏باشد ندارد، ديدگانش هميشه پائين، دستش بخشنده و هيچ سائلى را رد نمى‏كند، و اگر كسى هم احسان نمود بخالت او را ندارد، همواره به برادران دينى كمك مى‏نمايد، و نيكو كارى را فراموش نمى‏كند.
سنجيده سخن مى‏گويد و زبان خود را از هر سخن نگه مى‏دارد، در بغض خود غرق نمى‏گردد و در محبت خود هلاك نمى‏شود، باطل را از دوست خود قبول نمى‏كند، و حق را از دشمن خود قبول دارد، دانش فرا مى‏گيرد براى اينكه بديگران ياد دهد، براى عمل كردن ياد مى‏گيرد.
كينه در دل ندارد، و بسيار سپاسگزارى مى‏كند، روز دنبال امور زندگى مى‏رود، و شب‏ها براى گناهان خود استغفار مى‏كند، اگر با اهل دنيا ارتباط برقرار مى‏كند از همه آنها زيرك‏تر و باهوش‏تر مى‏باشد و اگر با اهل آخرت همكارى مى‏كند از همه آنها تقوايش بيشتر است.
در كسب خود گرد شبهات نمى‏رود و اگر معامله‏اى كه در آن برايش شكى حاصل شود خوددارى مى‏كند، و در كارها دنبال كلاه شرعى نمى‏رود و براى فرار از حرام ظاهرى راه شرعى پيدا نمى‏كند، از لغزشهاى دوستان خود در مى‏گذرد، و مراعات رفاقت قديم را مى‏نمايد. (1)
پینوشت:
1- بحار الأنوار، ج‏64، ص: 310
[/]

رحمت بیکران الهی;266650 نوشت:

میشه لطفا در مورد این حدیث توضیح بفرمایید.

قلب المومن عرش الرحمن

[=B Nazanin]دقت در تفاوت معنایی عرش با کرسی و تفاوتی که مشرکین برای معنی رحمان با الله قائل بودند ما را متوجه معنای دقیق تر این حقیقت می کند که قلب مؤمن عرش خداوند است.
[=B Nazanin]با دقت در مستندات قرآنی و حدیثی که در باب عرش رسیده است و الان فرصت بازخوانی این مستندات را ندارم، عرش مرکز اجرایی جهان است و کرسی محل علم جهان. عرش خداوند بر آب نهاده شده و آب اصل زندگی و جریان آن است. عرش خداوند در امیر المؤمنین (علیه­السلام) تجلی پیدا کرده و ایشان مسؤول رتق و فتق امور جهان است و پیامبر اعظم (صلی­الله­علیه­وآله­وسلم) جلوه کرسی خداوند است. که فرمود انا مدینة العلم و علی بابها. (باز می گویم بررسی مستندات این مطالب فعلا از حوصله من و بحث خارج است)
[=B Nazanin]رحمان به این معناست که همه نعمتهای مادی منتسب به خداوند است. این انتساب نقطه مقابل شرک است. مشرکین اختیار مدیریت جهان را تفویض شده از ناحیه خداوند به پدیده های برتر جهان مثل باد و آتش و دریا و غیره می دانستند و بتهایی را ساخته و منسوب به آن نیروها می کردند و برای بهبود وضعیت مادی خود، به بتها و در واقع به همین نیروهای برتر پناه می بردند.
[=B Nazanin]پیامبر اسلام آمد و به آنها گفت که الله [=Times New Roman]–[=B Nazanin] که همه شما آن را قبول دارید که خالق جهان است[=Times New Roman]–[=B Nazanin] همان رحمان است. و بعد در قرآن بارها بجای «الله»، «الرحمن» بکار گرفته شد.
[=B Nazanin]با این دو مقدمه معنی حدیث فوق ظاهرا این باشد که قلب مؤمن و قبض و بسط هایی که در آن محقق می شود، در مدیریت جهان دخالت مستقیم دارد. در رأس مؤمنین امام زمان (علیه­السلام) قرار دارند که قلبشان، محل مدیریت جهان است. و بعد دیگر مؤمنین طبق تفاضل مراتبشان.
[=B Nazanin]این که مؤمن دعایش مستجاب است به همین معناست. این که مؤمنین به میزانی ولایت تسخیری دارند و کراماتی از آنها بروز می کند به همین معناست.
[=B Nazanin]گشوده شدن باب این بحث، ابواب بسیاری از معرفت را بروی انسان می گشاید.

رحمت بیکران الهی;266650 نوشت:

و بفرمایید قلب مومن چه ویژگی هایی دارد؟

[=B Nazanin]ویژگی قلب مؤمن این است که جز خداوند در آن قرار ندارد لذا:
[=B Nazanin]:Gol:جز از او نمی ترسد. [=B Nazanin]و از غیر او هم اگر بترسد برای حفظ جانش هست. جانی که او دستور حفظش را داده و لذا وقتی قرار است جانش را ایثار کند دیگر ترسی نداشته و همه وجودش را شجاعت در بر می گیرد.
[=B Nazanin][=B Nazanin]:Gol:جز برای او تلاش نمی کند.[=B Nazanin] برای بدست آوردن مال و علم و آبرو و مقام و قدرت جسمانی و هر آنچه از این قبیل هم که تلاش می کند بخاطر این است که خداوند او را به رشد مال و تحصیل علم و حفظ آبرو و کسب مقام برای رفع حوائج مردم و پیدا نمودن قدرت جسمانی بیشتر برای انجام بهتر اوامر خداوند، امر نموده است. لذا هر جا که تزاحمی بین امور فوق بوجود بیاید باز این ملاکهایی موجود در فرامین خداوند است که تعیین می کند کدام امر ترجیح دارد.
[=B Nazanin][=B Nazanin]:Gol:جز او را بزرگ ندانسته و تعظیم نمی کند.[=B Nazanin] همه عظمت های غیر او تجلی و سایه عظمت اوست. و بر این اساس تعظیمی که مؤمن برای غیر خداوند دارد دقیقا به همین خاطر است. همه این تعظیم ها بر اساس شخصیت حقوقی انسانها است نه شخصیت حقیقی اشان. والدین مورد تعظیم هستند چون عنوانشان، نشان مهربانی خداوند است. انبیاء و ائمه علیهم السلام مورد تعظیم هستند زیرا آنها بیش از دیگر مردم پی به عظمت خداوند برده اند.
[=B Nazanin][=B Nazanin]:Gol:جز سخن او را حکمت نمی شمارد. [=B Nazanin]تنها خداوند است که عالم به همه چیز است. غیر او باید با شنیدن و تجربه و تفکر به میزانی از علم برسد. مگر حضرات معصومین علیهم السلام که خداوند آنها را به همه علومی که نزدش هست آگاه نموده است جز علومی غیبی خاص خودش مثل اجل مسمّی.
[=B Nazanin]حکمت، حرف آخر در هر علمی است. حکمت داده شدنی است و خداوند به هرکس آن را بدهد خیری کثیر به او عنایت نموده است. (مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً بقره: 269)
[=B Nazanin][=B Nazanin]:Gol:جز محبت او را در قلبش جای نمی دهد.[=B Nazanin] غیر خداوند را دوست دارد در صورتی جلوه ای از یعضی از اسماء او باشند. والدین جلوه ای از خالقت خداوند هستند. معلمین جلوه «علَّم الاسماء» هستند. والیان بر حق، جلوه حاکمیت خداوند می باشند. طبیعت، کاردستی خداوند است. و ...
[=B Nazanin][=B Nazanin]:Gol:جز او را مؤثِّر در وجود نمی داند.[=B Nazanin] همه اسباب مادی و معنوی تنها ابزاری برای آزمون توحید است. لامپ وقتی روشن می شود که خداوند بخواهد. منتها خداوند فرموده تو باید کلید را بزنی اگر من خواستم روشن می شود و الا هیچ. تو باید غذا بخوری اگر من خواستم سیر می شوی و الا هیچ. لذا بعضی اوقات خداوند اراده اش تعلق می گیرد که بدون آن که بنده، اسباب را فراهم کند، اموری پدید آید تا انسانها با نظام علِّی و علمی که بر مبنای آن شکل گرفته است، محجوب از خداوند نشوند.
[=B Nazanin][=B Nazanin]:Gol:خلاصه همه آنچه غیر خداست در قلب مؤمن رنگ خدایی دارد. و چه رنگی زیباتر از رنگ خدایی. (صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ (بقره: 138)

رحمت بیکران الهی;266650 نوشت:

چطور قلبمونو فقط جایگاه خدا قرار بدیم ؟

چکار کنیم محبت غیر خدا به محبت خدا در قلبمون لطمه ای وارد نکنه؟

چطور میتونیم عاشق خدا باشیم؟

[=B Nazanin]:Gol:مدام در موضوع توحید تفکر کنیم. و قبل از اعتقاد قلبی به نتیجه تفکرات خود، آنها را با علماء در میان بگذاریم.
[=B Nazanin][=B Nazanin]:Gol:از مخالفت اوامر خداوند که توسط عقل و شرع به آن اطلاع پیدا میکنیم پرهیز کنیم. و از مجالست با معصیت کاران دوری ورزیم!
[=B Nazanin][=B Nazanin]:Gol:بارها و بارها از خداوند بخواهیم که ما را در مسیر خودش قرار دهد. دعاهای خود را با صلوات بر پیامبر و آل او همراه کنیم. در این صلوات تفکر کنیم که آنها چه نقش بی بدیلی در جهان هستی دارند.
[=B Nazanin][=B Nazanin]:Gol:قبل از خواب حتی از قبض و بسط های قلبمان هم حساب بکشیم!
[=B Nazanin][=B Nazanin]:Gol:به ظواهر شرع به شدت پایبند باشیم. در همین راستا به مستحباتی که ترکشان مکروه است مثل نوافل پایبند باشیم.
[=B Nazanin]وقتی این حداقل ها را رعایت کردیم خداوند حکیمی را سر راه ما قرار خواهد داد تا در سیر الی الله سلوک خود را آغاز کنیم.

عشق فقط مال خدا باشد

باید بفمهی تنها کسی برای جز سود خودش دوستت داره فقط خداست

باید برای خدا خیلی بیشتر از بنده هاش اهمیت قایل بشوی

و یاد خدا بر یاد بندهاش ترجیح بدی

فقط خداااااااااااااااااااااااا

[=Georgia] سوال:
لطفا در مورد حدیث «قلب المومن عرش الرحمن» توضیح بفرمایید.


پاسخ:
در مورد معنای این حدیث شریف باید بگوییم در میان اسماء الله اسم شریف الرحمان این خصوصیت را دارد که جامع تمامی اسماء و صفات الهی است یعنی همه اسماء و صفات الهی در اسم شریف الرحمان مندرجند.
اینکه در حدیث شریف آمده است قلب مومن عرش الرحمان است یعنی قلب انسان مومن مانند اسم شریف الرحمن جامع تمامی اسماء و صفات الهی است؛ یعنی اگر در انسان کامل دقت کنیم و او را مورد توجه عمیق قرار دهیم، خواهیم دید که او تمامی اسماء و صفات الهی را در خود پیاده کرده است.

به عنوان مثال صفاتی پسندیده چون رحمت و شفقت و رافت و کرامت و رفاقت و اجابت و اعانت و هدایت و عدالت و قدرت و حکمت و عظمت و علم و حیات و جود و مجد و عفو و حسن و صدق و حلم همه و همه در مجموعه افعالش اعم از دیدن و شنیدن و خوردن و خوابیدن و راه رفتن و کار کردن و معاشرت و حتی عبادتش متجلی است و او در همه احوالاتش هم رحیم است و هم شفیق، هم کریم است و هم رفیق، هم مجیب است و هم معین، هم هادی است و هم عادل، هم حکیم است و هم عظیم، هم جواد است و هم مجید، هم عالم است و هم صادق، هم حلیم است و هم عطاکننده و...
از این رو می گویند قلب مومن عرش الرحمن است یعنی در میان تمامی موجودات این قلب انسان مومن است که در عرش همه کائنات قرار دارد و میتواند مظهر تمامی اسماء الله قرار گیرد.

سوال:
قلب مومن چه ویژگی هایی دارد؟
پاسخ:
مهمترین خصوصیتی که قلب مومن داشته و موجب محل و ظرف شدن تمامی اسماء حسنای الهی می گردد فصحت و انشراح و سعه و گنجایش بی منتهای آن است. قلب مومن عرش رحمان است زیرا فقط با یاد خداست که آرامش می پذیرد و در عالم هیچ چیز حتی بهشت برین با تمامی نعتهایش موجب سیرابی و اقناع او نمیگردد لذا زبان حالش دائما این است که «الهى‏ اگر بهشت‏ شيرين‏ است بهشت ‏آفرين شيرين‏تر است»
دعاى سحر حضرت اما باقر (علیه السلام) را فراموش نكن كه در آن بهاء و جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفى از حور و غلمان نيست‏.

به بيان شيرين و دلنشين خواجه طوسى در فصل ششم تذكره آغاز و انجام:
«كمال اهل يمين بهشت باشد، و كمال بهشت به سابقان. ان الجنّة أشوق إلى سلمان من سلمان الى الجنّة» -یعنی همانا شوق بهشت برای قدم نهادن سلمان در آن به مراتب بیشتر از شوق سلمان به بهشت است.
قلب مومن عرش الرحمن است زیرا جز خدا در آن نیست و از حب دنیا سالم و ایمن است. قلب مومن عرش الرحمن است زیرا راهنمای حق، توبه کننده ی گناه وتسلیم حق و خاشع در برابر خداوند است.

حدیث سی ام از چهل حدیث حضرت امام خمینی(ره) در خصوص اقسام قلب، حیله های شیطان و فرق بین قلب مؤمن و قلب منافق است.
امام راحل عظیم الشأن در کتاب فوق استناد به روایتی از امام باقر (علیه السلام) می كند كه حضرت فرمود: همانا دل ها بر چهار قسم است. قلبی كه در آن دورویی (نفاق) و ایمان قرار دارد، قلبی كه وارونه می باشد، قلبی كه بر آن مُهر خورده و تاریك است و دلی كه نورانی و صاف می باشد.

راوی می گوید: از حضرت پرسیدم: منظور از «ازهر» كه در خصوص قلب مؤمن فرمودید چه می باشد؟ حضرت فرمود: «منظور قلبی است، كه در آن چراغی منور از ایمان قرار دارد. قلب تاریك، قلب منافق است، قلب نورانی قلب مؤمن است كه اگر چیزی به او عطا شود شكر گوید و اگر به رنجی مبتلا گردد صبر ورزد.
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) آمده است كه برخی مردم از لحاظ فصاحت چنانند که در لام یا واوی خطا نمی كنند، ولی قلب آنها از شب تار، تاریك تر است. و برخی مردم از قلب خود با زبان خویش نمی توانند خبر بدهند، اما قلب آنها مثل چراغ نورانی است.

مؤمن بر طریق مستقیم حركت می كند و از مسیر فطرت -كه حق تعالی قلب او را با آن تخمیر كرده است- خارج نمی شود و هر چه از حقایق ایمانی و معارف الهی به او القا شود، خواهد پذیرفت. لذا در روایت آمده است كه قلب مؤمن مفتوح است، اما قلب منافق چون با تیرگی های مخالف فطرت آغشته شده است (مانند حب نفس، تعصبات جاهلی و اخلاق ناپسند) مسدود می باشد و حرف حق و حقیقت را پذیرا نیست و صفحه آن همچون صفحه ای سیاه وتاریك است كه نقشی نمی پذیرد.

[=Georgia]سوال:
خصوصیات مومن حقیقی چیست؟


پاسخ:
اجازه دهید در پاسخ به سوالتان با ذکر روایتی حق مطلب را ادا نمایم.
در روایتی دیگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صفات مومن حقیقی را برای حضرت امیر المومنین علی (علیه السلام) بازگو می نمایند.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:
اى على از صفات مؤمن است که هميشه در حال فكر و اندیشه است و آشكارا به ذكر خداوند مشغول گردد و در اعمال خود خالص باشد.
علمش زياد و حلمش بسیار باشد، در منازعه با خوش زبانى برخورد كند و حسن بيان را از دست ندهد، با مراجعه‏ كنندگان خوش رفتارى نمايد، دریادل باشد و از مراجعه‏ كنندگان خسته نگردد و خود را برتر از ديگران نداند و خويشتن را كوچك بشمارد.

اگر مى‏خندد بايد از خنديدن بلند خوددارى كند و فقط تبسم نمايد، و اگر در جايى و اجتماعى شركت مى‏كند بايد قصدش ياد گرفتن باشد، غافلان را به ياد خداوند بياورد، و جاهلان را دانش بياموزد، اگر كسى او را آزار داد در صدد آزار او نباشد.
در صورتى كه مطلبى را نمى‏فهمد و يا به او مربوط نيست در آن شركت نكند، مصيبت ديدگان را سرزنش نکند، از احدى غيبت نكند، از محرمات دورى گزيند، در شبهات وارد نشود، به مردم سود برساند و بخشنده باشد، آزارش به‏
كسى نرسد، و از غريبان دلجوئى كند ويتيمان را پدرى نمايد.
چهره‏اش شادمان و روشن و بشاش باشد، حزن و اندوه خود را در دل نگهدارد، از فقر و نادارى خوش حال گردد، شيرين‏تر از شهد باشد، محكم‏تر از سنگ خارا باشد، رازى را فاش نكند، و پرده‏اى را ندرد، با آرامش حركت نمايد و آرام راه برود.
خداوند را زياد عبادت كند، وقارش نيكو باشد، با مردم به نرمى رفتار كند، همواره ساكت باشد، اگر كسى به او اسائه ادب كرد بردبارى از خود نشان دهد، و در برابر بدكاران شكيبائى داشته باشد، بزرگ را احترام بگذارد و به كوچك ترحم كند.
در امانت‏ها امين مردم باشد، از خيانت‏ها دورى كند، با تقوى و پرهيزكارى مانوس باشد، و با حياء هم بستگى پيدا كند، در كارها با احتياط باشد، و از لغزش‏ها دورى گزيند، اعمال و كردارش توأم با ادب باشد، و سخنانش مردم را به شگفت وادارد.
لغزش او كم باشد، و دنبال كارهاى ديگران نگردد و دنبال زندگى خصوصى مردم نباشد، با وقار زندگى كند، صبور و شكيبا باشد، از هر چه به او رسيده راضى گردد، و خداوند را در برابر آنچه به او داده سپاسگزارى كند، كم‏تر سخن گويد، زبانى راست‏گو داشته باشد و نيكو كارى كند.
خود را از زشتيها نگهدارد، بردبار باشد، دوست مهربان و همدمى با وفا براى دوستانش به حساب آيد، عفت داشته باشد، شرافت و پاكدامنى را مراعات كند، به كسى فحش ندهد دروغ نگويد، غيبت ننمايد، بد زبان نباشد، حسادت نكند، و بخل نورزد.
همواره خوشحال و روباز و شادمان و شاداب حركت مى‏كند، حيله ‏گرى ندارد، و از عيب ديگران خود دارى مى‏كند و راز كسى را فاش نمى‏كند، هميشه در كارهاى بزرگ وارد مى‏گردد، و در اخلاق هم در مرتبه بالا قرار دارد، مورد لطف خداوند است، و از توفيقات او برخوردار مى‏باشد.
در عين نرمى و ملايمت نيرومند است، و با يقين دنبال كارها را مى‏گيرد، به دشمنان خود ستم نمى‏كند و به دوستانش ظلم روا نمى‏دارد، در سختيها صبور مى‏باشد، به كسى تعدى نمى‏كند، هر چه دلش بخواهد انجام نمى‏دهد، فقر، لباس و صبر، روپوش او مى‏باشد.
در آمد او كم ولى افراد تحت تكفل وى زياد مى‏باشند، زياد روزه دارد و شب مدت‏ها در حال قيام بسر مى‏برد، و خوابش اندك مى‏باشد، دلش پاك و دانشش پاك‏ كننده است، هنگامى كه قدرت پيدا مى‏كند در مى‏گذرد، هر گاه وعده دهد وفا مى‏كند، از روى ميل روزه مى‏گيرد و براى خوف از خداوند نماز مى‏گذارد.
در كارهايش هميشه دقت مى‏كند و به خوبى انجام مى‏دهد، ميل اينكه كسى ناظر اعمال او مى‏باشد ندارد، ديدگانش هميشه پائين، دستش بخشنده و هيچ سائلى را رد نمى‏كند، و اگر كسى هم احسان نمود بخالت او را ندارد، همواره به برادران دينى كمك مى‏نمايد، و نيكو كارى را فراموش نمى‏كند.

سنجيده سخن مى‏گويد و زبان خود را از هر سخن نگه مى‏دارد، در بغض خود غرق نمى‏گردد و در محبت خود هلاك نمى‏شود، باطل را از دوست خود قبول نمى‏كند، و حق را از دشمن خود قبول دارد، دانش فرا مى‏گيرد براى اينكه بديگران ياد دهد، براى عمل كردن ياد مى‏گيرد.
كينه در دل ندارد، و بسيار سپاسگزارى مى‏كند، روز دنبال امور زندگى مى‏رود، و شب‏ها براى گناهان خود استغفار مى‏كند، اگر با اهل دنيا ارتباط برقرار مى‏كند از همه آنها زيرك‏تر و باهوش‏تر مى‏باشد و اگر با اهل آخرت همكارى مى‏كند از همه آنها تقوايش بيشتر است.
در كسب خود گرد شبهات نمى‏رود و اگر معامله ‏اى كه در آن برايش شكى حاصل شود خوددارى مى‏كند، و در كارها دنبال كلاه شرعى نمى‏رود و براى فرار از حرام ظاهرى راه شرعى پيدا نمى‏كند، از لغزش هاى دوستان خود در مى‏گذرد، و مراعات رفاقت قديم را مى‏نمايد. (1)

پینوشت:
1- بحار الأنوار، ج‏64، ص: 310

موضوع قفل شده است