مشکلات شما در زندگی؟

تب‌های اولیه

122 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مشکلات شما در زندگی؟

تا میای از مشکلاتت حرف بزنی میگن همه مشکل دارن

واقعا همه مشکل دارن؟؟؟:Gig:

مثلا مشکل شما تو زندگی چیه؟؟

[="Teal"]سلام!
اینجور که بوش میاد انگار هیچ کس مشکلی تو زندگیش نداره که این تاپیک خالی مونده!....
عجب...
میگم خودمونیم اون عکسی که گذاشتی اینقدر بی حوصله است که حال آدمو میگیره...
تاپیکات هم که همش از افسردگی حرف میزنه....
کلا موضوعات با عکست مطابقت داره..آورین ...

اما جدای از شوخی... بی مشکلی خودش مشکل بزرکی محسوب میشه میدونی چرا؟
جون آدم نمیتونه وضع کسانی رو که مشکل دارن درک کنه!
درنتیجه بی روح میشه و بقیه رو درک نمیکنه!

اما مشکل خود من ناشکری است! آدمیم که خدارو به خاطر نعمتهایی که بم داده خیلی کم شکر میکنم![/]

elaheh;253943 نوشت:
تا میای از مشکلاتت حرف بزنی میگن همه مشکل دارن واقعا همه مشکل دارن؟؟؟ مثلا مشکل شما تو زندگی چیه؟؟

اولا مشکلات مردم شخصیه
بله کسی نیست که مشکل نداشته باشه
اما من چند نمونشو که جامعه گرفتارش میگم
بی کاری کار کو
جی چی گفتی اصلا ما بی کار داریم؟؟؟
همه یه جورایی سر کارن
اعتیاد
عزیز برادر دوست عزیز دوا می خوام
فقر
اکثر گناها از همین فقره
و...
حالا خودت فکر کن مشکلات من وامثال من چیه

مشکل من وقتی جوان بودم توانستن و ندانستن بود و مشکل الان من دانستن و نتوانستن است!
**
اما مشکل جوانان ما قبل از بیکاری و اعتیاد و فقر، ترجیح نوع کار بر اصل کار است. آنها بیکاری را ترجیح می دهند بر کاری که با شؤوناتشان نسازد. منکر شؤونات نیستم ولی معتقدم آنها که دارای شؤونات هستند، بیکاری را برای خود بیشتر عار بدانند تا کاری که با شؤوناتشان نسازد.
باید بکاری حالا هرچی مشغول شد و در ضمن دنبال کار بهتر گشت و وقتی از آن کار بهتر اطمینان حاصل شد کار قبلی را رها نمود.

مشکلمو نوشتم ولی دوباره پاکش کردم
دلم گرفت...
این تایپیکو حذفش کنید لطفا!!!!:Ghamgin:

من تا 2 هفته پیش هیچ مشکلی نداشتم،واسه ازدواج میگم،حتی داشتیم کم کم آماده میشدیم بریم خواستگاری،اما.......
تو 3روز پشت سر هم 3تا از عزیزانم رو از دست دادم،2تا پدر بزرگم فوت کردن،حالا منی که تو اوج شور و نشاط بودم برای ازدواج حداقل باید 1سال حرفی از ازدواج نزنم!!!
دارم دق میکنم،2-3 سال صبر کردم،فشار روحی و روانی و جسمی رو تحمل کردم،پاک زندگی کردم،تا بهترین شرایط جور بشه و شد،اما این مصیبت های متوالی دیگه مهر سکوت به لبام زده.
نمیدونم بخدا چطور تحمل و صبر کنم،این دیگه چه امتحانی هست؟
فکرم کار نمیکنه،نمیدونم چطور تو اوج فشار یک سال تحمل کنم،واقعا نمیدونم:Ghamgin:
برای شادی روح عزیزانم صلوات بفرستید
واسه منم دعا کنید.
قدر عزیزانتونم بدونید:Gol:

مشکل من آدم نشدنمه جهاد بانفس سخت ترین کار زندگی در اوج جوانی
التماس دعاو صلوات به روح همه مومنین و مومنات

masoud_hm;268304 نوشت:
من تا 2 هفته پیش هیچ مشکلی نداشتم،واسه ازدواج میگم،حتی داشتیم کم کم آماده میشدیم بریم خواستگاری،اما.......
تو 3روز پشت سر هم 3تا از عزیزانم رو از دست دادم،2تا پدر بزرگم فوت کردن،حالا منی که تو اوج شور و نشاط بودم برای ازدواج حداقل باید 1سال حرفی از ازدواج نزنم!!!
دارم دق میکنم،2-3 سال صبر کردم،فشار روحی و روانی و جسمی رو تحمل کردم،پاک زندگی کردم،تا بهترین شرایط جور بشه و شد،اما این مصیبت های متوالی دیگه مهر سکوت به لبام زده.
نمیدونم بخدا چطور تحمل و صبر کنم،این دیگه چه امتحانی هست؟
فکرم کار نمیکنه،نمیدونم چطور تو اوج فشار یک سال تحمل کنم،واقعا نمیدونم:Ghamgin:
برای شادی روح عزیزانم صلوات بفرستید
واسه منم دعا کنید.
قدر عزیزانتونم بدونید:Gol:

یه عقد ساده محضری که اشکال نداره؟داره؟

بزرگترا رو متقاعد کنید که با مرگ پیرها زندگی جوان ها رو عقب نندازن...البته جوری که فک نکنن خودخواهانه دارید حرف میزنید:Gol:

سلام رفیق همه مشکل دارن ولی مشکلات فرق میکنه
اما مشکلات من
۱:خدا=اصلا تا حالا نشده با این زندگی که خدا برام درست کرده کنار بیام هر روز باید سگ بشم و کفر کنم
۲:کار=این به اولی خیلی ربط داره چون اولی ادم بخواد ادم کارگری نمیکنه برای روزی ۲۴ تومن
3:پدر و مادر:این هم به اولی ربط داره شدید چرا باید یک نفر پدر و مادرش جوان و سالم باشن ولی نال من مریض و گدا
۴:ادمهای دور و برم که اصلا نمیشه روشون حساب کرد
۵:بدترین کشور بدترین شهر بدترین محله
۶:ازدواج:من اصلا با ازدواج مشکل ندارم اصلا هم تو فکرش نیستم فقط با این هوسهای نمیدونم چه کار کنم این رو هم بگم من کنترل خوبی رو حوسهام دارم
۷:اینده:تو این کشور مافیایی که همه چی دست پولدارهاست ادم از ایندش میترسه دیدید یهو قیمت ها مره بالا کسی هم نیست منترل کنه فقط شعار میدن
۸:سرمایه:تو دنیای که فاصله ها بالا رفته هر روز سرمایه ها بی ارزش میشه و فاطله تبقاتی بیشتر
9:تنهایی :گاهی اوقات تو محله و جاهایی دیگه دختر میبینم و میگم ای کاش منم مثل دیگران میتونستم تنها نباشم
این حس ازادی اینجا نمیارزه زندون بی دیوار سلول بی مرض
مشکلات زیاد انها فقط اونهایی بود که الان دارم غصه ها شو میخورم مشکلات خواهر طلاق گرفته و شانسهام هم موند البته اینرو هم بگم میخوای باور کن میخوای باور نکن اصل کار خودمم که حداقل تونستم یه جایی حرف بزنم

ای کاش این ازمایش دست پام نمی بست هم خدا رو داشتم هم خرما

البته این رو هم بگم هر چی تا حالا بهم شده حقم بوده دم خدا گرم چون خودم میدونم اگه به جایی میرسیدم به خدا بنگی نمیکردم من خیلی اشتباهات کردم که دیگه راه برگشتی نداره ولی منظورم از حرف بالا این بود که ای کاش ازمایشهایی که از من میشد طوری بود که از اون اول مسیر زندگیم عوض میشد و هم خدا رو داشتم هم خرما البته اشتباهات من این بود پدرم خیلی اذیت میکردم میگفتم چرا منو به دنیا اوردی همین موضوع اون رو به غصه خوردن انداخت و مریض شد و چند تا مشکلی که ه خاطرشون باید شکنجه بشم

سلام خدارو شکر من هیچ مشکلی ندارم
خداوند همیشه پشت و پناهم بوده و هست فقط یکم دغدغه فکری درس و کنکور دارم
ولی میدونم که اونم حل میشه به لطف خداوند:Gol:

majid811;268396 نوشت:

اقا مجید زندگی یک نعمته که خداوند به هرکس نمیده حالا این ماییم که بخوایم درستش کنیم یا نه:Gol:

*شیوا*;268420 نوشت:
سلام خدارو شکر من هیچ مشکلی ندارم
خداوند همیشه پشت و پناهم بوده و هست فقط یکم دغدغه فکری درس و کنکور دارم
ولی میدونم که اونم حل میشه به لطف خداوند:Gol:

سلام عزیزم

دنیا دار مشکلاته
منم تا قبل کنکورم مشکل خاصی نداشتمم اما انگار هرچی ادم بزرگتر میشه مشکلاتشم جدی تر و بزرگتر میشن...طوری که حتی باور نمیکنی...مشکلاتی که آدمو از خوشبینی به بدبینی تبدیل میکنه....حساست میکنه...بی اعصابت میکنه طوری که باور نمیکنی همین چند سال پیش خودتی.....

گاهی اعصابم اینقدر ضعیف میشه که حتی با یه بحث کوچولو یا نه شنیدن چیزیهایی که دوست ندارم سرم زود درد میگیره....

البته امیدوارم تو اینجور نشی و با مشکلاتت خوب دست و پنجه نرم کنی
یه چیزی که منو سر پا نگه میداره اینه که به قول اقای پناهیان
ما برای لقاالله به این دنیا اومدیم پس باید روحمون چنان وسعتی پیدا کنه که شایسته ملاقات خدا بشه این روح با مشکات دنیا وسیع میشه...بزرگ میشه...لایق میشه....پس انگار هرکی مشکلاتش زیادتر باشه خدا بیشت مشتاقشه...به علاوه اینکه اینجا دنیااست....مشکل ضمیمه اشه...هرکس به نحوی......به انددازه طاقتش
:ok:

نورعلی نور;268309 نوشت:
مشکل من آدم نشدنمه جهاد بانفس سخت ترین کار زندگی در اوج جوانی
التماس دعاو صلوات به روح همه مومنین و مومنات

آره بابا منم همچين مشكلي دارم كه هر روز داره بدتر ميشه جلوشم نميشه گرفت :khandidan:

elaheh;268470 نوشت:
سلام عزیزم

دنیا دار مشکلاته
منم تا قبل کنکورم مشکل خاصی نداشتمم اما انگار هرچی ادم بزرگتر میشه مشکلاتشم جدی تر و بزرگتر میشن...طوری که حتی باور نمیکنی...مشکلاتی که آدمو از خوشبینی به بدبینی تبدیل میکنه....حساست میکنه...بی اعصابت میکنه طوری که باور نمیکنی همین چند سال پیش خودتی.....

گاهی اعصابم اینقدر ضعیف میشه که حتی با یه بحث کوچولو یا نه شنیدن چیزیهایی که دوست ندارم سرم زود درد میگیره....

البته امیدوارم تو اینجور نشی و با مشکلاتت خوب دست و پنجه نرم کنی
یه چیزی که منو سر پا نگه میداره اینه که به قول اقای پناهیان
ما برای لقاالله به این دنیا اومدیم پس باید روحمون چنان وسعتی پیدا کنه که شایسته ملاقات خدا بشه این روح با مشکات دنیا وسیع میشه...بزرگ میشه...لایق میشه....پس انگار هرکی مشکلاتش زیادتر باشه خدا بیشت مشتاقشه...به علاوه اینکه اینجا دنیااست....مشکل ضمیمه اشه...هرکس به نحوی......به انددازه طاقتش
:ok:

راستش زمان اونقدر سریع میگذره که من نمیدونم چه اتفاقاتی تو زندگیم رخ میده ولی یه حس ارامشی دارم

مشکلات من بیشتر مشکلات روحی هستش.مثلا نمی تونم از آبروم برای خدا خرج کنم و مثلا امر به معروف و نهی از منکر کنم.

مشکل من اینه که به کسی برای رسیدن به عشقش کمک کردم الان به اصطلاح عشقش پشت سرم حرف دراورده که با شوهر من ارتباط داشتی و .....هزار تا دروغ دیگه....

اومدم ثواب کنم کباب شدم.....قضیه اونه

elaheh;253943 نوشت:
تا میای از مشکلاتت حرف بزنی میگن همه مشکل دارن

واقعا همه مشکل دارن؟؟؟:gig:

مثلا مشکل شما تو زندگی چیه؟؟


عدم کنترل آن /بی نظمی /بی برنامگی /تنهایی /

بقول استادمون
تو کل مشاوره های که داشته می گه هیچ نفری نبوده که مشکلش از تواناییش بزرگتر نباشه
البته توانایی تو اون لحظه و اون تفکر و اون موقعیت وگرنه اگر ادم بتونه از خارج از مشکل نگاه به مشکل کنه خیلی راحتتر می تونه حلش کنه
بنظر من عدم ارامش و استرس بالاترین مشکل ماست
خیلی اوقات اونچنان ارامش پیدا می کنم که مثل حالت خواب می شم اصلا نمی فهمم کی شب می شه کی روز می شه اونقدر خوبه که همش به یاد خدام
ولی استرس و مشغولی ذهن نمی ذاره به اون ارامش برسم مشکل من زمانی هست که ارامش درون نداشته باشم

خیلی از جوان ها این مشکل رو دارن ولی باید صبر کرد و دعا کرد.

*شیوا*;268502 نوشت:
راستش زمان اونقدر سریع میگذره که من نمیدونم چه اتفاقاتی تو زندگیم رخ میده ولی یه حس ارامشی دارم

حالا اول راهی بزار یکی بگزره میفهمی دنیا دست کیه بهترین دوران زندگی من دوران تحصیلم بود

[="Tahoma"][="Green"]بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
به نظر بنده خوب نیست آدم مشکلات زندگیش رو به خلق بگه یا جایی اونو بیان کنه.
مخصوصاً مشکلاتی که هیچ عبرتی برای دیگران نمیشه و فقط باعث ناراحتی میشه.
موفق باشید در پناه حق.
[/]

عــــلی;269835 نوشت:
مشکلاتی که هیچ عبرتی برای دیگران نمیشه و فقط باعث ناراحتی میشه.

عزیز بزرگوار نوشتن مشکلات بزرگ لااقل باعث میشه آدمایی که قدر زندگی خوبشونو نمیدونن به فکر برن و قدر زندگیشونو بیشتر بدونن.

موافقم......لااقل به یه ادم نا امید میفهمونه که همه راحت نیستن و تو ناراحت همه مشکل دارن هرکی اندازه خودش

سلام به اسک دینی های بزرگوار:Gol:
همیشه سفارش شده که به زندگی دیگران نگاه کنید تا قدر نعمت هاتونو بدونید
از طرفی برای پیشرفت باید به زندگی آدمای موفق نگاه کرد انگیزه گرفت و به سمت پیشرفت خیز برداشت

حرفای مسافر زمان خیلی خوب بود و من به عینه تجربه کردم
[SPOILER]من نمیدونستم مهندسای برقم اینقدر منطقی ان:Gol:
معمولاً تاپیکاتون نظر خودمه:Cheshmak:[/SPOILER]

یکی از دوستان هم، خوب گفتن که: تا آدم سنش کمه مشکلی نداره:Kaf:
بعد کنکور تازه شروع میشه:Nishkhand:

اما نظر اینجانب:
من فکر میکنم همه به یه اندازه مشکل دارن
مثلاً شاید مشکلی که نرگس میگه نداشته باشم
اما مشکل دیگه ای داشته باشم که از نظر ایشون و در مقایسه با مشکل ایشون چیزی نیست
اما شرایط خانوادگی و شرایط روحی و توانایی های خودم و...
دست به دست هم میدن تا آسایش رو ازم بگیرن
و چه بسا من هم در حد ایشون اعصابم داغون بشه
آرامش از زندگیم بره

همه مشکل دارن
اما برنده کسیه که بتونه حداقل، مشکلاتشو دور بزنه
بهشون فکر نکنه
بی خیال باشه
حداقل اینجا که یه سایت دینی هستش و نقطه اشتراک بچه هایی که اینجا جمع شدن دین هستش، باید با همین مفاهیم دینی و توکل و توسل به خداوند بتونیم مشکلاتمون رو حل کنیم
یا اگه مشکل بزرگی داریم به این باور و ایمان برسیم که خدای بزرگ و مهربونی داریم که بهش الرحم الرحمین میگن:hamdel:
انشاالله

لیوان را زمین بگذار!!!!!

استادی در شروع کلاس درس، لیوانی پر از آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟
شاگردان جواب دادند نمی دانیم.
استاد گفت: من هم بدون وزن کردن نمی دانم دقیقاً وزنش چقدراست. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد.
استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟
یکی از شاگردان گفت : دست تان کم کم درد می گیرد.
حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
شاگرد دیگری جسارتاً گفت: دست تان بی حس می شود.عضلات به شدت تحت فشار قرار می گیرند و فلج می شوند. و مطمئناً کارتان به بیمارستان خواهد کشید! و همه شاگردان خندیدند.
استاد گفت: خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییر کرده است؟
شاگردان جواب دادند: نه
پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟ درعوض من چه باید بکنم؟
شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید.
استاد گفت: دقیقاً! مشکلات زندگی هم مثل همین است. اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید، اشکالی ندارد. اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد. اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود. فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است. اما مهم تر آن است که در پایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید. به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرید، هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هر مسئله و چالشی که برایتان پیش می آید، برآیید!

دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذاری. زندگی همین است...



درسی زیبا از ادیسون

ادیسون در سنین پیری پس از كشف لامپ، یكی از ثروتمندان آمریكا به شمار میرفت و درآمد سرشارش را تمام و كمال در آزمایشگاه مجهزش كه ساختمان بزرگی بود هزینه می كرد... این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن شكل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود.

در همین روزها بود كه نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا كاری از دست كسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموان فقط برای جلوگیری از گسترش آتش به سایر ساختمانها است! آنها تقاضا داشتند كه موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود...

پسر با خود اندیشید كه احتمالا پیرمرد با شنیدن این خبر سكته می كند و لذا از بیدار كردن او منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با کمال تعجب دید كه پیرمرد در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یك صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره می كند!!!

پسر تصمیم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او می اندیشید كه پدر در بدترین شرایط عمرش بسر می برد.

ناگهان پدر سرش را برگرداند و پسر را دید و با صدای بلند و سر شار از شادی گفت: پسر تو اینجایی؟ می بینی چقدر زیباست؟!! رنگ آمیزی شعله ها را می بینی؟!! حیرت آور است!!! من فكر می كنم كه آن شعله های بنفش به علت سوختن گوگرد در كنار فسفر به وجود آمده است! وای! خدای من، خیلی زیباست! كاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را می دید. كمتر كسی در طول عمرش امكان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت! نظر تو چیست پسرم؟!!

پسر حیران و گیج جواب داد: پدر تمام زندگیت در آتش می سوزد و تو از زیبایی رنگ شعله ها صحبت می كنی؟!!!!!! چطور میتوانی؟! من تمام بدنم می لرزد و تو خونسرد نشسته ای؟!

پدر گفت: پسرم از دست من و تو كه كاری بر نمی آید. مامورین هم كه تمام تلاششان را می كنند. در این لحظه بهترین كار لذت بردن از منظره ایست كه دیگر تكرار نخواهد شد...! در مورد آزمایشگاه و باز سازی یا نو سازی آن فردا فكر می كنیم! الآن موقع این كار نیست! به شعله های زیبا نگاه كن كه دیگر چنین امكانی را نخواهی داشت!!

توماس آلوا ادیسون سال بعد مجددا در آزمایشگاه جدیدش مشغول كار بود و همان سال یكی از بزرگترین اختراع بشریت یعنی ضبط صدا را تقدیم جهانیان نمود.

آری او گرامافون را درست یك سال پس از آن واقعه اختراع کرد

mahdiya;270522 نوشت:
این متن هم جالبه به خوندنش می ارزه:cheshmak:
لیوان را زمین بگذار!!!!!

استادی در شروع کلاس درس، لیوانی پر از آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟
شاگردان جواب دادند نمی دانیم.
استاد گفت: من هم بدون وزن کردن نمی دانم دقیقاً وزنش چقدراست. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد.
استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟
یکی از شاگردان گفت : دست تان کم کم درد می گیرد.
حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
شاگرد دیگری جسارتاً گفت: دست تان بی حس می شود.عضلات به شدت تحت فشار قرار می گیرند و فلج می شوند. و مطمئناً کارتان به بیمارستان خواهد کشید! و همه شاگردان خندیدند.
استاد گفت: خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییر کرده است؟
شاگردان جواب دادند: نه
پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟ درعوض من چه باید بکنم؟
شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید.
استاد گفت: دقیقاً! مشکلات زندگی هم مثل همین است. اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید، اشکالی ندارد. اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد. اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود. فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است. اما مهم تر آن است که در پایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید. به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرید، هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هر مسئله و چالشی که برایتان پیش می آید، برآیید!

دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذاری. زندگی همین است...




آدم زنده، زندگي ميخواد ! ببخشید داستان مسخره ای بود مشکلات رو اگه این طور میشد حل کرد الان دنیا بهشت بود این رو بدونید بیخیال بودن هیچ دردی رو دوا نمیکنه غم مرگ برادر را برادر مرده ميداند !
آسوده كسي كه خر نداره --- از كاه و جوش خبر نداره !

سلام دوستان
این اولین ارسالمه!!!!!!!!:Mohabbat::paridan:

مشکل که زیاده
ولی اینو باید بدونیم که الماس تحت فشار الماس شده!!!!!:Sokhan:

خوب
مشکلات که خیلی خیلی خیلی زیادن
من یکی از مشکلاتم اینه که قدر نعمتای خدارو نمیدونم!!!!!!!!:Ghamgin:
دلیلش خیلی خوب میدونم چرا!!!
چون یا در زمان اینده هستم یا گذشته!!!:Gig:
هیچوقت در زمان حال نیستم که ببینم چی دارم چی ندارم الان باید چکار کنم که بهترین سودو برام داشته باشه و....
همیشه فکر آرزوهایی هستم که در آینده بهشون می رسم
خودمم از دست خودم خسته شدم
همیشه اگه منتظر یه چیزی باشم دیر بهش میرسم
حالا هم باید فقط صبر کنم!!!!!!!
دقیقا خداوند از نقطه ضعف ادم ، ادمو امتحان میکنه
ومنم الان سرجلسه امتحانم ، ولی بعضی وقتا شیطونه میاد و......
ولی مراقب امتحان ما خیلی خوبه که با خودکار قرمز .......
خدایا شکرت:Doaa:

یکیشم
دیگه همه شما میدونید مشکل جوونا چیه دیگه!!!:khandeh!::Ghamgin::Nishkhand::Moteajeb!:

mahdiya;270520 نوشت:

ا

یا اگه مشکل بزرگی داریم به این باور و ایمان برسیم که خدای بزرگ و مهربونی داریم که بهش الرحم الرحمین میگن:hamdel:
انشاالله

این موضوعیه که یادآوریش آرامش خاصی بهم داد:ok:

[="Black"]

mahdiya;270522 نوشت:
لیوان را زمین بگذار!!!!!

استادی در شروع کلاس درس، لیوانی پر از آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟
شاگردان جواب دادند نمی دانیم.
استاد گفت: من هم بدون وزن کردن نمی دانم دقیقاً وزنش چقدراست. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد.
استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟
یکی از شاگردان گفت : دست تان کم کم درد می گیرد.
حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
شاگرد دیگری جسارتاً گفت: دست تان بی حس می شود.عضلات به شدت تحت فشار قرار می گیرند و فلج می شوند. و مطمئناً کارتان به بیمارستان خواهد کشید! و همه شاگردان خندیدند.
استاد گفت: خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییر کرده است؟
شاگردان جواب دادند: نه
پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟ درعوض من چه باید بکنم؟
شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید.
استاد گفت: دقیقاً! مشکلات زندگی هم مثل همین است. اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید، اشکالی ندارد. اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد. اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود. فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است. اما مهم تر آن است که در پایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید. به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرید، هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هر مسئله و چالشی که برایتان پیش می آید، برآیید!

دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذاری. زندگی همین است...

این داستان داستانیه که خیلی از مشکلات زندگیه من رو حل کرده
ممنونم از یاد آوریش

عــــلی;269835 نوشت:
به نظر بنده خوب نیست آدم مشکلات زندگیش رو به خلق بگه یا جایی اونو بیان کنه.
مخصوصاً مشکلاتی که هیچ عبرتی برای دیگران نمیشه و فقط باعث ناراحتی میشه.

باهاتون موافق نیستم
نمونه بارزش خود من ، اونقدر داغون بودم که نمی دونستم چی کار کنم. حتی به مرز افسردگی رسیده بودم که این تاپیک کمکم کرد ، ممنونم از همه دوستان و ایجاد کننده تاپیک.

elaheh;253943 نوشت:
تا میای از مشکلاتت حرف بزنی میگن همه مشکل دارن

واقعا همه مشکل دارن؟؟؟

مثلا مشکل شما تو زندگی چیه؟؟

اما بزارین از مشکل یه دوست بگم.
فک کنین یه ادم سالم که هیچ مشکلی نداره (نه روانی نه جسمی و نه ...) بخاطر تربیت نادرست پدر مادرش چندین سال زیر بد ترین فشار های عصبی زندگی کنه. فکر کنید هر روز ، هر ساعت ، هر لحظه استرس داشته باشین ، به نظرتون یه همچین ادمی چقدر دوام میاره؟؟ تا حالا 15 سال دوام اورده
ادمی که نه از نظر مالی مشکلی داره نه پدر مادرش بد هستند و نه ... فقط بخاطر تربیت نادرست ، 15 سال توی فشار هایی باشه که هر انسانی شاید حد اکثر 1 ماه تحملش براشون دیوانه کننده باشه.

همیشه یه نفر هست که بیشتر از ماها مشکل داشته باشه[/]

رهـگذر;273087 نوشت:
منونم از همه دوستان و ایجاد کننده تاپیک.

خواهش میکنم:ok:

رهـگذر;273087 نوشت:
فقط بخاطر تربیت نادرست

یعنی چی؟

رهـگذر;273087 نوشت:
زیر بد ترین فشار های عصبی زندگی کنه.

کمی تا قسمتی تجربه اش کردم.....

[="Black"]

elaheh;273104 نوشت:
کمی تا قسمتی تجربه اش کردم.....

پس درک می کنید این ادم توی زنگیش چی کشیده. اون هم یه همچین زمان طولانی رو!

elaheh;273104 نوشت:
یعنی چی؟

اجازه بدین بازش نکنم اما اینو بدونید که تربیت نادرست پدر و مادر میتونه زندگی رو بهشت یا جهنم کنه برای فرزندان.[/]

رهـگذر;273107 نوشت:
جازه بدین بازش نکنم اما اینو بدونید که تربیت نادرست پدر و مادر میتونه زندگی رو بهشت یا جهنم کنه برای فرزندان.

:khobam:خواسته ها و توقعات قابل درکه ولی تربیت نادرست.....دیگه شخصیت خود فرد شده چطور اذیت میشه؟؟

رهـگذر;273107 نوشت:
س درک می کنید این ادم توی زنگیش چی کشیده. اون هم یه همچین زمان طولانی رو!

بله خیلی سخته.....کمش هم سخته....

این تایپیک به خودمم کمک زیادی میکنه...واقعا آدم وقتی میبینه دیگران چه مشکلاتی دارن از خودش دلخور میشه بابت ناشکری ها و غرهاییکه سر خدا زده....:Ghamgin:

ولی مشکل داشتن سخته.....سخت!!!

با سلام به دوستان
هرکه در این دهر مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند
هرچه در این دهر نشانت دهند ، گر نستانی به از آنت دهند
استاد بزرگواری میگفتند اگر همه مشکلات را یک جا حمع کنند و بگند حق انتخاب با شماست هرکس مشکل خودشو انتخاب میکنه چون شاید به نظر سخت بیاد اما لااقل توانایی حل مشکله خودمونا که داریم اما بدون مدیریت و برنامه ریزی کم کم مشکل ما یک بحران میشه و ذهن را بیمار میکنه
التماس دعا:ok:

خیلی از ما آدما بیشتر مشکلاتمون بخاطره وجود افراد مزاحم و البته نادانی هست که دور ما جمع شدن و لذت زندگی کردن رو از ما گرفتن؛ با حرفاشون، باوراشون، حرکاتشون و برخوردشون

مشکلات من هر قدر هم بزرگ باشن اشکالی نداره چون:
خدایی دارم که از همه مشکلات عالم بی نهایت بزرگتره.
یاحق!

آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق می گردد، ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است. زیرا او دیگران را خوشبخت تر از آنچه هستند تصور می کند.

در زندگی از تصور مصیبت های بیشماری رنج بردم که هرگز اتفاق نیفتادند .

صدای باران زیباترین ترانه خداست

که طنینش زندگی را برای ما تکرار می کند؛

نکند فقط به گل آلودگی کفشهایمان بیندیشیم . . .


با سلام
چند تا تناقض در پیامتون هست

رهـگذر;273087 نوشت:
فک کنین یه ادم سالم که هیچ مشکلی نداره (نه روانی نه جسمی و نه ...) بخاطر تربیت نادرست پدر مادرش چندین سال زیر بد ترین فشار های عصبی زندگی کنه.

چطور مشکل روانی نداره ولی داره زیر بدترین فشارهای عصبی زندگی میکنه؟!
رهـگذر;273087 نوشت:
آدمی که نه از نظر مالی مشکلی داره نه پدر مادرش بد هستند و نه ... فقط بخاطر تربیت نادرست ، 15 سال توی فشار هایی باشه که هر انسانی شاید حد اکثر 1 ماه تحملش براشون دیوانه کننده باشه.

چطور پدر و مادرش بد نیستند ولی تربیت نادرست دارند؟!
پس بدی چیست؟آیا منظور از بدی رفتار نادرست نیست؟

سلام
خوبه هر كي مشكلاتشو ميگه نوع برخودش هم بگه
خوب اونايي كه ميتوني بگي رو بگو
بالخره بحث رو رو زمين نذاريد!
اما مشكل من
مشكل من! حقيقتش تنبليه
كلي فرصتها رو از دست دادم فقط به خاطر تنبلي
نرفتم دنبالش فرصته پريد
يا اصلا متوجه نبودم كه مثلا الان فلان دانشگاه يا فلان پيشنهاد و... ميتونه مدخل خوبي براي يك اينده بهتر باشه
نوع برخوردم
والا همون تنبلي
چي بگم
حقيقتش ديگه مي خوام غرورمو بذارم كنار و به هر فرصتي بگم
بععععععععععععععععععلللللللللللللللللللللللللللللههههههههههههه

[="Black"]سلام به دوستان

elaheh;273117 نوشت:
خواسته ها و توقعات قابل درکه ولی تربیت نادرست.....دیگه شخصیت خود فرد شده چطور اذیت میشه؟؟

ببینید گاهی والدین با تربیت نادرست باعث میشن چیزی در شخصیت فرد شکل بگیره که اون رو در هر جایی و هر زمانی با استرس و اضطراب همراه کنه. چیزی شبیه ترس از اجتماع که باعث خیلی از مشکلات دیگه ای هم چون ، کم رویی و نبود اعتماد به نفس و ...
در ضمن هر چیزی که در شخصیت فرد شکل گرفته و نهادینه شده ، توجیه کننده این نیست که فرد از جانب اون خصلت دیگه مورد اذیت و ازار قرار نمی گیره.
یعنی این طور نگاه کنیم که استرس برای یک نفر یه امر عادی بشه ، اون وقت استرس دیگه معنایی نمیده. شاید بشه گفت با راه کار هایی مثل درماندگی اموخته شده از اثراتش فرار کنه ولی این که استرس یه امر عادی بشه فکر نمی کنم.[/]

[="Black"]سلام دوست گرامی

hamid40;273227 نوشت:
چند تا تناقض در پیامتون هست

حق با شماست

hamid40;273227 نوشت:
چطور مشکل روانی نداره ولی داره زیر بدترین فشارهای عصبی زندگی میکنه؟!

منظورم از مشکل روانی اینه که از نظر روانپزشک ها اون میتونسته یه ادم عادی باشه ولی بخاطر تربیت نادرست به این روز در اومده و هیچ گونه پیشنه ارثی و ... نداشته.

hamid40;273227 نوشت:
چطور پدر و مادرش بد نیستند ولی تربیت نادرست دارند؟!
پس بدی چیست؟آیا منظور از بدی رفتار نادرست نیست؟

منظور من از بدی اعتیاد و مشکلات روانی و ... بود
وگرنه این عامل بخاطر جهل و ندونستن مسائل تربیتی هست.
اگر جهل رو بدی بدونیم حق با شماست.[/]

s.a.j;273249 نوشت:
والا همون تنبلي چي بگم حقيقتش ديگه مي خوام غرورمو بذارم كنار و به هر فرصتي بگم بععععععععععععععععععلللللل لللللللللللللللللللللللهه ههههههههههه

اينجا 2 تا بحث هست.
مشكل شما تنبلي هست يا غرور؟؟!!

[=&quot]


[=&quot]تقریبا تمام پیامها را خوندم به نظرم 2 نوع پدیده را دوستان به عنوان مشکل نام برده اند


[=&quot]گروه اول : مسائلی مانند قبولی در کنکور خریدن خانه , ازدواج , کنترل نفس و.....


[=&quot]گروه دوم : مسائلی مانند ورشکست شدن , بلایای طبیعی مانند زلزله و... ,از دست دادن عزیزان ,شکست در عشق و.....


[=&quot]گروه اول مسائلی هستند که خود انسان برای رشد خود و به اختیار خود انهارا انتخاب می کند و به نظرم عنوان "مشکل" بر آنها گذشتن صحیح نیست .یعنی اگرچه در نفس پدیده اثری نداره ولی از نظر روانی و اجتماعی نباید به اون "مشکل"بگیم. یک مثال : ممکن است شما یک روز جمعه تا 10 صبح بخوابید و دوست شما ساعت 4 صبح برای کوهنوردی به کوه رفته باشه بعد از ظهر او را میبینی که خسته و کوفته داره میاد پائین . آیا میشه گفت که ایشون اون روز مشکل داشته و شما نداشتید؟ این به طرز فکر افراد بستگی داره و همچنین است کنکور و ....


[=&quot]گروه دوم مسائلی هستند که غیر اختیاری بوده و برای آزمایش انسان در این دنیا نصیب او می شود که لازم است در برخورد با انها مهارتهائی کسب شود تا انسان از انها سربلند بیرون بیاید.


[=&quot]اینکه در این تاپیک هر کسی بخواهد فقط مشکلاتش را بیان کند زیاد لطفی ندارد و پیشنهاد میکنم برای هر یک از مشکلات (گروه دوم مسایل) یا بدست اوردن موفقیتها و ارتقای انسان (گروه اول مسایل ) هرکسی تجربه شخصیش رو بیان کنه تا مورد استفاده دیگران قرار بگیره.:Gol:

elaheh;253943 نوشت:
تا میای از مشکلاتت حرف بزنی میگن همه مشکل دارن واقعا همه مشکل دارن؟؟؟ مثلا مشکل شما تو زندگی چیه؟؟

دل بی غم در این دنیا نباشد اگر باشد بنی آدم نباشد.
حقیقت این است که در زندگی هر کسی بالا و پایین زیاد است و گاهی روزگار بر وفق مراد است و گاهی خیر.
به نظر من اگر روزی دنیا بر وفق مراد باشد باز نمیتوان (یا نباید) بدون دقدقه و با خیالی آسوده سر بر بالین گذاشت . چرا که هستند افرادی که در خانواده , فامیل یا همسایگان که مشکل دارند و برای انها هم که شده نباید خود را بدون درد و غم بدانیم و باید در غم و گرفتاری آنها شریک باشیم.
بن آدم اعضای یکدیگرند...............تو کز مهنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی.:Gol:

من هیچ مشکلی تو زندگیم ندارم که به اسمشو گذاشت مشکل الحمدلله
انشالله مشکل وستان هم حل بشه

من میتونم با قاطعیت بگم که 80% مشکلات انسانها تقصیر و به خواست خودشونه و 20% تقدیر و سرنوشت.
به اطرافیان و مشکلاتشون بنگرید؛
یا بخاطره بی عقلی و نادانی
یا تنبلی و خونسردی و بی خیالی
یا سست اراده و بی هدف و بی مسولیتی
یا عدم اعتماد بنفس و بی عرضه گی
یا تو خیال و توهم بودن
یا بادی به هر جهت زندگی کردن
یا توقع بی جا و خود را دست بالا گرفتن
یا............
هر کس به شکلی تو زندگی مشکل داره که واقعا خودش باعثش شده. یکی معتاد شده، یکی تو انتخاب شریک زندگیش دقت نکرده
یکی رو خودش و اخلاقیاتش کار نکرده و مشکلات اخلاقی اجتماعی داره. بالاخره همه ما مقصریم و باید خودمون رو خودمون زوم کنیم و در پی حل مشکلاتمون، ابتدا از درون خود بعد به بیرون باشیم.
مشکلات باید باشن که انسانها به کمال و رشد برسن وگرنه همه مثل ماهی مرده میشیم ساکن و خاموش. پس انقدر به خودتون سخت نگیرید و خدارو بخاطره این همه نعمت شکر کنید.

زندگي از سه جزء تشكيل شده است:آنچه بوده ، آنچه هست و آنچه خواهد بود.بيائيد تا از گذشته براي حال استفاده كنيم و در حال چنان زندگي كنيم كه زندگي آينده بهتر باشد. شكل دادن به زندگي وظيفه خودمان است . به صورتي كه آنرا بسازيم ، اين بازسازي مايه زيبايي و يا مايه شرمساري ما مي شود.

موضوع قفل شده است