"""""" مشکلات شما درباره ازدواج ؟"""""

تب‌های اولیه

201 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

من میخوام از دوستانی که میگن برای چی ازدواج کنیم این سوال رو بپرسم.
چرا باید اونایی که از ازدواج بدشون میاد ویا قصد ازدواج ندارن بایکی میرن دوستی میکنن وحتی بعضی موقع ها کارشون به گناه میکشه مگه توی این دوستی ها مهرو محبت و عاطفه نمیخواین ؟چرا فکرمیکنین بعد ازدواج دستتون از همه جا کوتاه میشه؟

وهاب 68;260379 نوشت:
من میخوام از دوستانی که میگن برای چی ازدواج کنیم این سوال رو بپرسم.
چرا باید اونایی که از ازدواج بدشون میاد ویا قصد ازدواج ندارن بایکی میرن دوستی میکنن وحتی بعضی موقع ها کارشون به گناه میکشه مگه توی این دوستی ها مهرو محبت و عاطفه نمیخواین ؟چرا فکرمیکنین بعد ازدواج دستتون از همه جا کوتاه میشه؟

چرا اسلام فقط فکر مسائل جنسیه؟مگه ازدواج فقط به این موضوع مربوط میشه؟

هدف1;260415 نوشت:
چرا اسلام فقط فکر مسائل جنسیه؟مگه ازدواج فقط به این موضوع مربوط میشه؟

یکم بیشتر تحقیق کنید بعدا نظر بدید لطفا

وهاب 68;260376 نوشت:
حتی من شنیدم که نصف دین ادمی ازدواج کردنه واگر کسی مجرد بمونه یعنی اینکه دینش کامل نیست

[="Navy"]فک میکنم اگه ازدواج به موقع باشه نصف دین مرد کامل میشه :ok:
اما واسه یه خانومی که منتظر میمونه یکی بیاد خواستگاریش نمیشه اینو گفت که! ممکن خواستگار اصن نیاد اون موقع باید بگیم این خانوم هم نصفه دین داره :Gig:[/]

عزرائیل;260093 نوشت:

سلام

آره منم نمی دونم... هدف از ازدواج چیه؟ یکی به منم بگه اگه خوب بود منم برم ازدواج کنم!!!!!


نه شما ازدواج نکن بیچاره میخواد زنده بمونه عزرائیلللل جان!
مشکلات ازدواج برای پسرا خانه ،مسکن ،پول،ووووو هستش. و از این همه پسر تنها ده درصدش شرایط ازدواج و دارن که خانواده ی اونها هم مث ندید بدیدا ( با عرض پوزش) کفر همه رو در میارن انگار میخوان برن خواستگاری انیشتین ! تازه بعد ازدواجم دست بردار نیستنپسره رو لوسش میکنن میبرنش اون بالا بالا ها مغرور میشه و هی به دختره گیر میدن که ال کرد بل کرد و خلاصه دخالت میکنن و زندگیشونو خراب میکنن...
مشکلات ازدواج دخترا هم همون خانواده ی ندید بدیده!



واسه چی ...
اگه بچه خوبی باشه
،زبان درازی نکنه، غیبت نکنه، دعوایی نباشه، پولم اگه زیاد نخواد صد سال عمر کنه کسی بهش کاری نداره که... در ضمن هیچ مردیم جون زنش و نمیگیره من دیدم!

.دیدم از نوع عادیش تازه. در ضمن همچین کسی نیست مگر اینکه تو خواب باشی.
خب خونه جدید مساوی خانوم جدید دیگه (این و همه می دونن!)
خیلی هم خوبه آخه زن جدیدم مساویه با زندگی جدید،ایمان جدید، بچه های جدید،شادیای جدید ...بعدم افسردگی کمترترتر میشه و بهشتم بزرگ ترترترتر... میشه!!
مردم اشتباه فکر میکنن

همین خوبه که مردا پول ندارن وگرنه ...همین بعضیان که دوتادوتا زن میگیرن بقیه تو حسرت یکیشم موندن.دیگه. زن زیاد مرض میاره.
الان که مثل قدیما نیستش که ...اکثرا سوادشون بالا رفته دیگه ازون دعواهای قبیله ای نشانی نیست ...همه با هم خوبن
تازه الان یه چیزی یادم افتاد
اکثر طلاق ها به خاطر تنها زندگی کردن توی خونه مجزاست!!
وقتی مرد خونه صبح تا شب میره سر کار، خانومه هم تو خونه تنهای تنهاست ... خب عادیه که فکری بشه دیگه!
شیطونم که نمی تونه ازدواج دو نفر و تحمل کنه میاد بلای جونشون میشه
اولم میاد سراغ کسی که عقلش کمتر هست و مجبورش میکنه طلاق بگیره و فلان!


نه اتفاقا سواداشون آبکیه. قدیما صبرو گذششت و اینا میگم زیاد بوده.
قدیم طلاق نبود چون خونه ی بابا نبود.
آدم مریض استثناست.

[="Navy"]بچه ها بچه ها زشته :solh:
افرین :Kaf:
واسه برگشتن ارامش به تاپیک یه صلوات بفرست [/]

[="Red"]

اللهم صل علی محمد وآل محمد
[/]

عجب دموکراسیه ها مگه وحی منزله که باید مرتبط باشه.
چرا حذفشون کردی من دلم میخواد بدونم چی بهم گفتن.

kocholo;260790 نوشت:
عجب دموکراسیه ها مگه وحی منزله که باید مرتبط باشه.
چرا حذفشون کردی من دلم میخواد بدونم چی بهم گفتن.

چی میخواستی بگیم این اقای محمد فکرمیکردند چون اسم من وهاب هستش یه وهابی هستم درحالی که نمیدونه وهاب اسم خداست به معنی بسیار بخشنده.خواهشا اینو پاک نکنید تا همه بفهمن اشتباه ازکی بوده

سلام دوستان

من اصلا یادم رفت یه مسئله رو بپرسم!
اونم اینکه خواستم بدونم

1- من که خونه ندارم عیبی داره برم تو خونه بابای خانومم زندگی کنم ...لااقل تا وقتی که دولت به ما خونه بده میگم!؟
2-مردم چی فکر میکنن...مسخره که نمی کنن؟
3-خود دختره چی فکر میکنه...مامان و باباش خوشحال میشن؟
4-داداشای خانومم چـــــــــی... ایراد که نمیگیرن ...اینکه چرا جدیدا جاشون هی داره تنگ تر و تنگ تر میشه یا غذاشونم هر روز از قبل کمتر و کمتر تر ؟!!

[spoiler]
میگم دعوا نشه یه وقت ...اگه خواستن منو بیرون کنن می تونم برم شکایت کنم و از حق خودم دفاع کنم...آخه وقتی سند ازدواج دارم دیگه میشم یکی از اعضای رسمی خانواده شون دیگه ...نمیشم؟؟!

[/spoiler]

[="Black"]سلام:Gol:

عزرائیل;260953 نوشت:
1- من که خونه ندارم عیبی داره برم تو خونه بابای خانومم زندگی کنم ...لااقل تا وقتی که دولت به ما خونه بده میگم!؟ 2-مردم چی فکر میکنن...مسخره که نمی کنن؟ 3-خود دختره چی فکر میکنه...مامان و باباش خوشحال میشن؟ 4-داداشای خانومم چـــــــــی... ایراد که نمیگیرن ...اینکه چرا جدیدا جاشون هی داره تنگ تر و تنگ تر میشه یا غذاشونم هر روز از قبل کمتر و کمتر تر ؟!!

عجـــب زمونه ای شده!

مردم هم دختر بدن هم جهاز بدن هم سیسمونی بدن هم غذا و..

خب مریض بودن دختر شوهر بدن؟؟؟

جسارتا نون خور اضافه میخواستن؟؟؟

درسته باید خانواده ی دو طرف کمک کنند تا عروس داماد رو پا خودشون وایسن ولی نه اینکه همرو خانواده دختر انجام بده!!!

یه بنده خدایی که قدیمی بود مال این دوره و زمونه نبود میگفت من که عارم میشه پدر خانمم یخچالی که من میخوام ازش استفاده کنم رو بگیره!!!

علی یارتان:Gol:
[/]

[="Tahoma"][="Green"]بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

po0neh;260958 نوشت:
سلام:gol:

عجـــب زمونه ای شده!

مردم هم دختر بدن هم جهاز بدن هم سیسمونی بدن هم غذا و..

خب مریض بودن دختر شوهر بدن؟؟؟

جسارتا نون خور اضافه میخواستن؟؟؟

درسته باید خانواده ی دو طرف کمک کنند تا عروس داماد رو پا خودشون وایسن ولی نه اینکه همرو خانواده دختر انجام بده!!!

یه بنده خدایی که قدیمی بود مال این دوره و زمونه نبود میگفت من که عارم میشه پدر خانمم یخچالی که من میخوام ازش استفاده کنم رو بگیره!!!

علی یارتان:gol:


بنده فکر نمیکنم ایشون چیز خاص و عجیبی گفته باشن یا سوال مورد داری کرده باشن که شما اینطوری پاسخش رو دادید.
اگر روزی رسون خداست که هممون خوب میدونیم خداست.چه اشکالی داره جوونا یکم اینطرف زندگی کنن یکم اونطرف تا وضعشون روبراه بشه؟
اگه روزی رسون پدر عروس یا پدر دوماد هست که حرف شما درسته.
یا علی.[/]

سلام

مردم هم دختر بدن هم جهاز بدن هم سیسمونی بدن هم غذا و..

دختر که من عمرا برم خواستگاری مگه اینکه خودشون ازم بخوان بچشون و خوش بخت کنم و الا من که خوشبختم که ...فقط چون ثواب داره میگم!

چهاز دیگه چیه این همه خرج واسه چی...واسه همین گفتم برم پیش اونا زندگی کنم که دیگه وسائل اضافی نخواد خب!!!!!

خرج عروسی هم دیگه نمی خواد توی این گرونی من اصلا راضی نیستم عروسی انچنانی گرفته بشه و ولخرجی های الکی بشه یه شام کافیه بعدم سریع بریم سر خونه زندگیمون!

خب مریض بودن دختر شوهر بدن؟؟؟

خب اگه می خواستن ندن چرا واسه دخترای تو خونه مونده تخم مرغ میشکونن دعا میگیرن ...تاپیک می زنند دوستان!!!
دختر باید سریع شوهر کنه والا توی خونه دعوا میشه ...به دلایل بخصوصی که من و شما نمی دونیم

جسارتا نون خور اضافه میخواستن؟؟؟
درسته باید خانواده ی دو طرف کمک کنند تا عروس داماد رو پا خودشون وایسن ولی نه اینکه همرو خانواده دختر انجام بده!!!

من نون مو از خونه بابام میارم ...تازه شم میرم کارم میکنم درامدم دارم خب...

جمعیتم اینطوری زیاد میشه همش میگیم می خندیم افسردگی هم دیگه نیست که هی قرص بخوریم!




یه بنده خدایی که قدیمی بود مال این دوره و زمونه نبود میگفت من که عارم میشه پدر خانمم یخچالی که من میخوام ازش استفاده کنم رو بگیره!!!

من که اصلا اینطوری که شما گفتین نیستم عیبی هم نمی بینم می خواد بیاد از توی یخچالمون چیزیم برداره یا برنداره من ناراحت نمیشم ...چون همش مثل یخچال خونه ما خالی خالیه ...(از دست من!!)

علی یارتان

آره علی یار منه یه اسب سفیدی بگیرم همتون انگشت به دهن بمونین
:Gol:

مشکلات ازدواج بستگی به سطح توقعات دو طرف داره همونطور که وقتی خونواده ای انتظار دارن اقای داماد همه شرایطش ok باشه خب اونا هم احتمالا یه جهیزیه درست حسابی میخوان و برعکس.

در هر صورت هر کسیکه اول خودشو بشناسه بعد با توجه به شناختش دنبال هم سطح خودش باشه و اینکه ملاک درست حسابی داشته باشه ازدواجش موفقه

موضوع تاپيك اين چيزا نبودا...

صلوات بفرستين...

یکی هم اینکه درمقابل خواسته های زنت نباید به هرچیزی بگی چشم اونوقت توقعاتش بالا میره و تو نمیتونی دیگه جلوشو بگیری.این همه مسکن مهر دادن تویی که خونه نداشتی چرا ثبت نام نکردی تا بری خونه خودت؟

عزرائیل;260991 نوشت:
به فرض من خودم و شناختم و میگیم توقعم زیادم نیست حالا دخترا قبول میکنن ازدواج کنن...نمی کنن که؟

وقتي خودت- روحياتت طرز فكرت هدفت از زندگي و علايقتو.... توان ماليتو شناختي اون وقت با توجه به اينها ملاكاتو مشخص كن بعد حداقل ميدوني چه جور دخترايي برات مناسبن اون موقع ميگردي و پيدا هم ميشه ايشالا:Cheshmak:

نقل قول:
وقتي خودت- روحياتت طرز فكرت هدفت از زندگيعلايقو.... توان ماليتو شناختي اون وقت بت توجه به اينها ملاكاتو مشخص كن بعد حداقل ميدوني چه جرو دخترايي برات مناسبن
سلام

فقط شما به عنوان یک خانوم به من بگین

از نداری اول زندگی (خونه_ماشین_امکانات آسایشی ) گله نمی کنید؟
از ایراد گرفتن دوستان و همسایه(به صد دلیل) دلسرد نمیشید؟
اگه همسرتان کار نداشته باشد تو خونه باهم دعوا نمی کنید؟ (یا لااقل کار ثابت نداشته باشه)

عزرائیل;261027 نوشت:
سلام

فقط شما به عنوان یک خانوم به من بگین

از نداری اول زندگی (خونه_ماشین_امکانات آسایشی ) گله نمی کنید؟
از ایراد گرفتن دوستان و همسایه(به صد دلیل) دلسرد نمیشید؟
اگه همسرتان کار نداشته باشد تو خونه باهم دعوا نمی کنید؟ (یا لااقل کار ثابت نداشته باشه)


منظور بدی ندارم ها ولی تو که فعلا هیچی نداری وشرایطت برای زندگی مهیا نیست چرا میخوای ازدواج کنی؟

نقل قول:
منظور بدی ندارم ها ولی تو که فعلا هیچی نداری وشرایطت برای زندگی مهیا نیست چرا میخوای ازدواج کنی؟
سلام

مجردی سوای همه خوبی هاش و آسایشی که برای آدم داره چند تا برآورد ناخوشایند هم داره

1-بیشتر وقتها آرامش نداری چون پیامبر گفتن کسی که تنها می خوابد شیطانی از جن در کنار اون می خوابد!! (که او را وادار به گناه می کند)

2-اگه خیلی هم دیگه دنبال خلاف و اینا نری و چشمت درویش باشه و اینا بازم احتمال احتلام وجود داره که امام صادق ع گفتن کسی که محتلم شد دینش ناقص می شود!

3-میگیم میریم سر کار_ادامه تحصیل _ورزش و ....اما بازم در نگاه مردم بی شخصیت نمود می کنیم (حق هم دارند چون عزب مساوی با گناه خودارضایی و این یعنی اینکه از چشم پیامبر افتاد!)

4-شخصیت و مردانگی انسلان در دوران مجردی مثل جوونه داخل بذر هست (که بعد ها می خواد بشکافه بیاد بیرون) اگه سر وقت کشت نشه پوک میشه و می پوسه

6-احتمال صیغه کردن در سنین بالا به دلیل اینکه دیگه نمیشه برای خودش شخصیتی قائل باشه چون به دلیل نگاه نامانوس مردم و منزوی شدن اون اراده لازم و برای سرپرستی یک خانواده نداره!
این مورد باعث کیشه اگه صاحب فرزندی بشه بچش زیاد از لحاظ ایمان قوی نیستش و بابا دردسرش میشه

بازم هست البته

خب منم گفتم هر كسي در سطح خودش من خيلي از دختراي خونه دارو ديدم كه چون خودشون شغل ندارن حتما نميگن همسرشون شغل ثابت داشته باشه توقعاتشون در سطح خودشونه
تو چيزاي ديگه هم همينطور.
والان زندگي هاي خيلي خوبي دارن

شما نبايد توقع داشته باشين يه دختر خانم كه از خيلي جهات شرايطش ok هست بياد با يه پسري كه اون شرايطو نداره ازدواج كنه البته خود پسر هم نبايد همچين پيشنهادي بده چون بعد اگه موافقت بشه ممكنه تو زندگي براش مشكل پيش بياد.
منم گفتم اول خودتونو بشناسيد بعد ملاك تعيين كنيد اينجوري هر شرايطي داشته باشين همسرتون گله نميكنه چون خودشم در سطح شما بوده و دركتون ميكنه.
اميدوارم اقا پسرها و دختر خانم ها تو انتخاب بيشتر روي دركو فهم وشخصيت طرف مقابل توجه كنن تا چيزاي كم اهميت تر

عزرائیل;261037 نوشت:
سلام

مجردی سوای همه خوبی هاش و آسایشی که برای آدم داره چند تا برآورد ناخوشایند هم داره

1-بیشتر وقتها آرامش نداری چون پیامبر گفتن کسی که تنها می خوابد شیطانی از جن در کنار اون می خوابد!! (که او را وادار به گناه می کند)

2-اگه خیلی هم دیگه دنبال خلاف و اینا نری و چشمت درویش باشه و اینا بازم احتمال احتلام وجود داره که امام صادق ع گفتن کسی که محتلم شد دینش ناقص می شود!

3-میگیم میریم سر کار_ادامه تحصیل _ورزش و ....اما بازم در نگاه مردم بی شخصیت نمود می کنیم (حق هم دارند چون عزب مساوی با گناه خودارضایی و این یعنی اینکه از چشم پیامبر افتاد!)

4-شخصیت و مردانگی انسلان در دوران مجردی مثل جوونه داخل بذر هست (که بعد ها می خواد بشکافه بیاد بیرون) اگه سر وقت کشت نشه پوک میشه و می پوسه

6-احتمال صیغه کردن در سنین بالا به دلیل اینکه دیگه نمیشه برای خودش شخصیتی قائل باشه چون به دلیل نگاه نامانوس مردم و منزوی شدن اون اراده لازم و برای سرپرستی یک خانواده نداره!
این مورد باعث کیشه اگه صاحب فرزندی بشه بچش زیاد از لحاظ ایمان قوی نیستش و بابا دردسرش میشه

بازم هست البته

همه اینا درست ولی ادم وقتی با کسی ازدواج میکنه وکاری هم نداره بعدا خودش پشیمون میشه و عذاب وجدان میگیره همسر ادم هم تا یه حدی صبر داره اگه از اون حد بگذره اختلافات پیش میاد.درضمن گیرم که کارنداشته باشی و خرجتو بابات بده ولی بعدش یه چیزایی هستن که برا اونا نمیتونی از بابات پول بگیری.من فکرمیکنم سن تو،تو مایه های 20 الی 22 باشه که پسرا تو این سن و سال بیشتر ازدواج به سرشون میزنه

به نظر من سن 20-22 براي ازدواج خوبه هر چند خيلي ممكنه سختي داشته باشه اما تو سنين كمتر ادما توقعشون كمتره و زندگي عاشقانه تر و قشنگتر و مثل بزرگتر ها همش به اينكه چي ندارن فكر نميكنن.
از اين مورد خيلي ديدم

برای پسرها تو سن 20 تا 22 ازدواج از همه چی مهمتره اصلا به چیز دیگه ای فکرنمیکنن ولی وقتی سن پسرها از 25 به بعد بگذره دیگه سراغ ازدواج نمیرن حتی وقتی خانواده هم بخوان براش زن بگیرن اون از ازدواج فرار میکنه

sepid98;261101 نوشت:
به نظر من سن 20-22 براي ازدواج خوبه هر چند خيلي ممكنه سختي داشته باشه اما تو سنين كمتر ادما توقعشون كمتره و زندگي عاشقانه تر و قشنگتر و مثل بزرگتر ها همش به اينكه چي ندارن فكر نميكنن.
از اين مورد خيلي ديدم

اره این سن خوبه ولی بیشتر بزرگترها تواین سن به بچشون میگن تو هنوز بچه ای زن میخوای چیکار اگرم خانواده پسره قبول کنن برن خواستگاری خانواده عروس به علت کم سن وسال بودن داماد یه بهانه ای میگیرن تا این وصلت سر نگیره

وهاب 68;261112 نوشت:

اره این سن خوبه ولی بیشتر بزرگترها تواین سن به بچشون میگن تو هنوز بچه ای زن میخوای چیکار اگرم خانواده پسره قبول کنن برن خواستگاری خانواده عروس به علت کم سن وسال بودن داماد یه بهانه ای میگیرن تا این وصلت سر نگیره


وهاب 68;261112 نوشت:

خب باید چیکار کنیم...

ahmadreza_s2007;261119 نوشت:
خب باید چیکار کنیم...

باید خودت رو بهشون نشون بدی ،نشون بدی که سن وسال مهم نیست مهم درک و فهم و شعور و طرز فکر ادمی هست که میتونه یکی رو خوشبخت کنه
باید نشون بدی که همون ادم قبلی نیستی وطرز فکرت عوض شده

وهاب 68;261126 نوشت:

باید خودت رو بهشون نشون بدی ،نشون بدی که سن وسال مهم نیست مهم درک و فهم و شعور و طرز فکر ادمی هست که میتونه یکی رو خوشبخت کنه


باید نشون بدی که همون ادم قبلی نیستی وطرز فکرت عوض شده

وهاب 68;261126 نوشت:


چطوری میتونم بهشون ثابت کنم... چیکار کنم ...

ahmadreza_s2007;261128 نوشت:

چطوری میتونم بهشون ثابت کنم... چیکار کنم ...

گفتم که باید طرز فکرت رو عوض کنی ومثل یه بزرگتر رفتارکنی باید از فکرا وکارهای بچگونه دست برداری .مثلا خانوادت هرچی بهت بگن بگی چشم ودنبال بهانه واین حرفها نباشی باید ثابت کنی که میتونی رو پای خودت وایسی

دختر که من عمرا برم خواستگاری مگه اینکه خودشون ازم بخوان بچشون و خوش بخت کنم و الا من که خوشبختم که ...فقط چون ثواب داره میگم!

چهاز دیگه چیه این همه خرج واسه چی...واسه همین گفتم برم پیش اونا زندگی کنم که دیگه وسائل اضافی نخواد خب!!!!!

خرج عروسی هم دیگه نمی خواد توی این گرونی من اصلا راضی نیستم عروسی انچنانی گرفته بشه و ولخرجی های الکی بشه یه شام کافیه بعدم سریع بریم سر خونه زندگیمون!

شما هنوز معنی زندگی مشترک و نفهمیدی. تجربه نشون داده معمولا کسایی که قبل ازدواج این همه ادعا دارن بعد ازدواج مطیع زنشون میشن.(من به یکی قول دادم نوع حرف زدنم و خوب کنم هرجا بد بود بهم کمک کنین).

خب اگه می خواستن ندن چرا واسه دخترای تو خونه مونده تخم مرغ میشکونن دعا میگیرن ...تاپیک می زنند دوستان!!!
دختر باید سریع شوهر کنه والا توی خونه دعوا میشه ...به دلایل بخصوصی که من و شما نمی دونیم


نه همچین دختری رو شما حاضری بگیریش.
من نون مو از خونه بابام میارم ...تازه شم میرم کارم میکنم درامدم دارم خب...

جمعیتم اینطوری زیاد میشه همش میگیم می خندیم افسردگی هم دیگه نیست که هی قرص بخوریم!

جمعیت زیاد اعصاب خوردکنی و دعوا هم زیاد داره ها.
بیچاره زن آینده ی شما.معمولا عزرائیل جمعیت و کاهش میده ولی شما برعکسش میخواین بکنین!
من که اصلا اینطوری که شما گفتین نیستم عیبی هم نمی بینم می خواد بیاد از توی یخچالمون چیزیم برداره یا برنداره من ناراحت نمیشم ...چون همش مثل یخچال خونه ما خالی خالیه ...(از دست من!!)

آره علی یار منه یه اسب سفیدی بگیرم همتون انگشت به دهن بمونین

:Gol:

ایشالا ما که بخیل نیستسم ک.

ahmadreza_s2007;261119 نوشت:
خب باید چیکار کنیم...[/q

بايد اول دليل مخالفتشونو بفهمي؟
بعد دنبال راه حل باشي

اگه واقعا دلايل ازدواج رو براشون توضيح بدي و بعد چيزايي كه داري كه ميتونه منجر به زندگي موفق و شاد بشه و شرايط سخت ازدواج در سن بالاترو براشون بگي كمكت ميكنن:Mohabbat:
شما كه نميخواي تو اين سن با يه دختر بزرگتر از خودتون ازدواج كنين.دخترايي كه سنشون برا شما مناسبه اكثرا كم توقعند

بايد اول دليل مخالفتشونو بفهمي؟
بعد دنبال راه حل باشي

sepid98;261140 نوشت:

[="Magenta"]
میگن هنوز زوده... فعلا ارشد بگیر ... کار باید پیدا کنی ... سربازی .... از این جور چیزا حداقل میشه 6 سال دیگه

نمیشه بجای 6-7 سال دیگه الان ازدواج کنیم چند سال توی عقد باشیم بعد بریم سر خونه زندگی خودمون مگه حتما همه روز اول باید همه چی داشته باشن...

میترسم کسی که بهش علاقه دارم ازدواج کنه... :Ghamgin:

راستش هر وقت خواستم یه جوری حرف ازدواج رو بیارم وسط یه جوری باهام برخورد شده که مجبور شدم سکوت کنم...[/]

sepid98;261145 نوشت:
اگه واقعا دلايل ازدواج رو براشون توضيح بدي و بعد چيزايي كه داري كه ميتونه منجر به زندگي موفق و شاد بشه و شرايط سخت ازدواج در سن بالاترو براشون بگي كمكت ميكنن:mohabbat:
شما كه نميخواي تو اين سن با يه دختر بزرگتر از خودتون ازدواج كنين.دخترايي كه سنشون برا شما مناسبه اكثرا كم توقعند

sepid98;261145 نوشت:

[="magenta"]مشکل همینه دیگه... اصلا اجازه صحبت به این چیزارو نمیدن میگن فعلا زوده تا ده سال دیگه وقت زیاده...

راستش مهر یه نفر تو دلمه ... خیلی میترسم که ازدواج کنه... واسه همین به این درو اون در میزنم... [/]

خب شما سعي كنيد با يكي از افراد خونواده كه بيشتر باهاش صميمي هستين صحبت كنيد

خب شما نگيد عقد و بعد از مثلا 6 سال عروسي بگيريد خب مسلما پدرو مادرا با اين موضوع مشكل دارن
شما ميدونيد دختر خانم مورد علاقتون چقد حاضره برا شرو زندگي با شما سختي بكشه يا اينكه از بعضي توقعات بگذره طوري كه شما بتونيد خواسته هاشو براورده كنيد؟

ahmadreza_s2007;261147 نوشت:
میگن هنوز زوده... فعلا ارشد بگیر ... کار باید پیدا کنی ... سربازی .... از این جور چیزا حداقل میشه 6 سال دیگه نمیشه بجای 6-7 سال دیگه الان ازدواج کنیم چند سال توی عقد باشیم بعد بریم سر خونه زندگی خودمون مگه حتما همه روز اول باید همه چی داشته باشن...

جوابي كه شما برا اين حرفاشون دارين چيه؟

نه اینو که بهشون نگفتم که الان عقد شش سال دیگه عروسی ، نظر خودمه که یکی دو سال دیگه عقد دو سه سال بعدش عروسی... بجای اینکه 6 سال دیگه ازدواج کرد

بله حاضرن برای شروع زندگی هر سختی بکشن ... تا چه حدش توی زندگی معلوم میشه خودمم همینطور ، فقط میخوایم بهم برسیم... حاضریم از خیلی چیزا بگذریم

برنامم اینه که واسه ارشد خوب بخونم قبول که شدم جدی با خانواده صحبت کنم...

چون فعلا با شرایطم قبول نمیکنن ... ارشد قبول بشم یکم کوتاه شاید بیان...

ahmadreza_s2007;261157 نوشت:
بله حاضرن برای شروع زندگی هر سختی بکشن ... تا چه حدش توی زندگی معلوم میشه خودمم همینطور ، فقط میخوایم بهم برسیم... حاضریم از خیلی چیزا بگذریم

خب پس خيلي خوب شد اينارو خونواده ميدونن؟

ahmadreza_s2007;261159 نوشت:
رنامم اینه که واسه ارشد خوب بخونم قبول که شدم جدی با خانواده صحبت کنم... چون فعلا با شرایطم قبول نمیکنن ... ارشد قبول بشم یکم کوتاه شاید بیان...

اينايي كه گفتين چقد طول ميكشه؟

sepid98;261164 نوشت:
اينايي كه گفتين چقد طول ميكشه؟

sepid98;261163 نوشت:

نه اینارو خانواده نمیدونن ... خانوادشون هم جوریه که یه بار پرسیده بود گفته بودن حالا اگه پسر خوبی باشه خودمون هم کمکتون میکنیم اگر دانشجو هم باشه اشکال نداره با هم درس بخونین چند سال تو عقد باشین بعد خودتون تصمیم بگیریم... خانواده فهمیده ای هستن

sepid98;261164 نوشت:

الان سال سه هستم دو سه سال دیگه فکر کنم

ahmadreza_s2007;261165 نوشت:
نه اینارو خانواده نمیدونن ... خانوادشون هم جوریه که یه بار پرسیده بود گفته بودن حالا اگه پسر خوبی باشه خودمون هم کمکتون میکنیم اگر دانشجو هم باشه اشکال نداره با هم درس بخونین چند سال تو عقد باشین بعد خودتون تصمیم بگیریم... خانواده فهمیده ای هستن

الان سال سه هستم دو سه سال دیگه فکر کنم

بنظر من بهتره درستو تموم کنی بعد به فکر ازدواج باشی چون اگه الان ازدواج کنی دیگه نه تو ونه اون میتونین درس بخونین چون دیگه فکروذهنی برا درس نمیمونه

درضمن اگه اون واقعا دوستت داشته باشه نترس با کسی ازدواج نمیکنه اگرم بکنه بدون زیاد دلش پیش تو نبود.

وهاب 68;261169 نوشت:

بنظر من بهتره درستو تموم کنی بعد به فکر ازدواج باشی چون اگه الان ازدواج کنی دیگه نه تو ونه اون میتونین درس بخونین چون دیگه فکروذهنی برا درس نمیمونه


وهاب 68;261169 نوشت:

آره فکر کنم باید همینکارو کنم بخونم برا ارشد بعدش اقدام کنم

چاره ای دیگه ای ندارم...

ممکنه اگه خواستگارای خوبی داشته باشه پدر مادرش... :Ghamgin:

وهاب 68;261170 نوشت:
درضمن اگه اون واقعا دوستت داشته باشه نترس با کسی ازدواج نمیکنه اگرم بکنه بدون زیاد دلش پیش تو نبود.

وهاب 68;261170 نوشت:

آره... ایشالا که همینطوره

فعلا که فقط باید بسپارم دست خدا

ahmadreza_s2007;261174 نوشت:
آره فکر کنم باید همینکارو کنم بخونم برا ارشد بعدش اقدام کنم

چاره ای دیگه ای ندارم...

ممکنه اگه خواستگارای خوبی داشته باشه پدر مادرش... :ghamgin:

الان اون زمان نیست که پدر مادر دختر به زور واردار کنن با کسی ازدواج کنه

وهاب 68;261176 نوشت:

الان اون زمان نیست که پدر مادر دختر به زور واردار کنن با کسی ازدواج کنه


وهاب 68;261176 نوشت:

:ok:

:Gol:

سلام دوستان .
اینا دلایل مالی منه که ترس از ازدواجمو توجیه می کنه :
1-مهریه های بالا
2- خرج زندگی بالا
3- سرویس طلا
4- جشن عقد
5- جشن عروسی
6- خرید خونه یا هزینه رهن خونه
7- خرید لباس
8- هزینه آرایشگاه
9- هزینه های جلسه خواستگاری
10-افزایش نرخ دلار و درهم
11- هر چیزی که لازمه دست توی جیب خودم بکنم .
.
.
اینا هم دلایل منه که از ازدواج نترسم و با صلابت به راهم ادامه بدم :
1-ارضای نیاز عاطفی ام
2-ارضای نیاز جنسی ام
3-نیاز به استقلال
4-رسیدن به کمال
5-کامل شدن شخصیتم و .... .

کلی هم دلایل دینی دارم که منو در این راه تشویق می کنه .
.
.
ولی نمی دونم چرا هنوز هم می ترسم .
با اینکه این همه دلایل هم دینی دارم ،ولی هنوزم میترسم ، شاید ایمانم کم باشه .
شاید کسایی مثه فامیلامونو دیدم که توی جشن عروسیشون بالای 20 تومن خرج کردن ولی من حتی پول یه عقد ساده رو هم ندارم .

شاید هم دارم به بابام نگاه می کنم که نه حمایت معنوی می کنه و نه مالی . با اینکه این همه قران می خونه(خودشو خیلی آدم با خدایی توی جامعه جا زده ) ولی نتونسته بفهمه پسر مجردش چه نیازهایی داره و همین موضوع توجیه ایی برام شده که کلاً از این پدر نه حمایت معنوی ای بخوام و نه حمایت مالی .
.
به خودم که نگاه می کنم می بینم که بالای 5 سال در کارهای مرتبط با رشته ام سابقه کار داشتم ، ولی موجودی حسابمو که نگاه می کنم صفره ، شاید بگین که ولخرجی و یا به بلوغ اقتصادی نرسیدی ، ولی حقیقت اینه که من حتی یه ریال هم از بابام نگرفتم ، سه چهار ساله . اصلا تا حالا توی عمرم پول تو جیبی نگرفتم . نمی دونم .
.
.
با خودم میگم چیکار کنم ، نمی شه که ازدواج کرد با این پول ، همش راههای زیر میاد تو فکرم(می دونم افکار زیر شیطانی هست ولی دست خودم نیست) :

1- یه راه میگه ، بی خیالش . میام ارشدمو تموم می کنم ، یکی دو تا مقاله ISI هم می زنم تنگش ، فرار مغزها می کنم و می رم اونور ، نیازی نه به دلسوزی بابا و مامانم دارم و نه نیازی به پول بابام و نه به یه دختر که لطف کنه و با شرایط من کنار بیاد و آخرش هم سرکوفت بزنه . همونجا دکترامو میگیرم و همونجا زندگیمو می کنم ، جیبم که پرپول شد ، یه فکری به حال خودم می کنم .

2- راه دوم میگه که ، معیارهاتو فیکس کن ، دور ازدواج رو هم یه خط قرمز گنده بکش ، تا خونه و ماشین نگرفتی اصلاً فکرشو نکن . این وسط اگه احساس نیازی کردی دوست دختر رو برای چی خلق کردن ؟ برو مثه بقیه آدما باهاشون دوست شو ، وابسته شو ، وابسته کن ، دل بکن و پولاتو جمع کن ! ( خدایا می دونم که چقدر احمقانه هست این فکر ، حتی اگه بمیرم هم این کار رو نمی کنم ، ولی فکریه که میاد توی ذهنم)

3-راه سوم میگه که ، برو ازدواج موقت کن ، بعد یادم میاد که خودم بقیه رو در این راه سرزنش کردم و نذاشتم که وارد این مقوله بشن پس یه جوال دوز به خودم میزنم .
.
.
می دونم که اگه از لحاظ دینی بخوایم موضوع رو بررسی کنیم همه حق رو به من میدن ، ولی مگه پدر دختر ، هم حق رو به من میده ؟

موضوع قفل شده است