ܓ✿ بوی سیبܓ✿ اشعار و قطعات ادبی ویژه میلاد کریم اهل بیتܓ✿

تب‌های اولیه

89 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ܓ✿ بوی سیبܓ✿ اشعار و قطعات ادبی ویژه میلاد کریم اهل بیتܓ✿

روییدن گل زیبای مجتبوی در بوستان حُسن نبوی، سبط اکبر،

الگوی کامل و آیینه جمال که میلادش در نیمه رمضان، رویش

گلی در بوستان ماه خدا بود، بر همه مسلمانان جهان مبارک

باد.

سلام بر مجتبای آل محمد، فرزند برومند علی و زهرا که

گوهر دریای فضیلت بود. سلام بر آن آیینه حسن ازلی که

تولد فرخنده اش در آستانه شب های قدر، برکتی مضاعف بر

سفره افطار و سحر روزه داران است.

سلام بر او که دل های شیعیان، با نسیم روح نواز نام زیبایش

صفا می گیرد و یاد او همچون عطر بهشتی مشام جان ها را

می نوازد.


برخیز که ماه انجمن پیدا شد

سیمای امام مُمْتَحَن پیدا شد




در ماه خدا، تجلی حُسن ازل

در صورت و سیرت حَسَن پیدا شد




اين چه شور است عزيزان كه بهر انجمن است
شـاد و خـرم دل يـــاران و بـدور از مــحــن اسـت

هــر طـرف مـيـگـذرم بـانـگ طـرب مـيـشــنـــوم
زانـكـه مـيـلاد حـسـن نـور دل بـوالـحـسـن اسـت

دخـتــر خـتــم رســولان پـــســـري آورده اســـت
كـه جـمـالـش حـسـن و نـام نـكـويش حسن است

ســروي آزاد عــيـــان گـشـتـه كــه از خـرميـش
جـلـوه ي بـاغ بـهـشـت است و صفاي چمن است

شـهــر يـثـرب شـده فـرخـنـده ز مـيــلاد حــســن
وز تـجـلـي رخ او بـر مـه و خور طعنه زن است

تـهـنــيـت گــوي مــلائــك بــزمــيــن آمـــده انـد
كه فضا خوش نفس از مشگ و عبير ختن است

شـيــعــيــان شــاد و فـرحـنـاك ز مـولـود حسن
شادمان خاطـر سرگشته ي هر مرد و زن است

صـبــر ايــوب فــرامـوش شــد از خــاطــره هــا
ديـده ي خـلـق جـهـان خـيره به صبر حسن است

پـســر فــاطــمـه از مــهــر بــه يــاران نـظــري
ديـده هـا سـوي تـو اي دلـبـر شيرين سخن است

تـو «حـياـتي» چه غـم از وحشت محشـر داري
كـه حـسـن روز جـزا دافـــع رنـج و مـحـن اسـت


او آمده تا نور به شب ها بخشد
روح شرف و عشق به دنيا بخشد

او آمده تا باور وايمان و صفا
همراه دو صد عاطفه برما بخشد

او آمده از صلح و محبت بي شك
جاني ز ولا برتن تنها بخشد

آن سيد خوبان و بهشت آمده تا
برمهر و وفا ارزش و معنا بخشد

او آمده با نام حسن در حسنش
شوري به سرا پرده مولا بخشد

او رود زلالي ست كه درفصل عطش
جود و كرم خويش به دريا بخشد

از لطف ، كريم اهل بيت عصمت
ما را زكرم خدا به فردا بخشد

ميلاد امام مجتبي (ع) آمده است
شادي به حريم دل ما آمده است


تو گل مینویی و ریحانه باغ بهشت

از جلالت عرش را، زینت فزایی ای حسن

خو حَسن، طینت حسن، ظاهر حسن، باطن حسن

در حقیقت رحمت بی‏منتهایی ای حسن

قد حسن، قامت حسن، صورت حسن، سیرت حسن

حَبَّذا آینه ایزد نمایی ای حسن

>
یا حسن ای حسن خداوندگار
ای گل خوش رنگ و بوی کردگار

ای به زمین داده نشاط و سرور
وی به سما تاج و وقار و غرور

ای صلوات همه ی انبیاء
برتو نامت حسن مجتبی

ای متوسل شده ادم به تو
مدح خداوند دم ادم به تو

جنت از انفاس تو بستان شده
نار خلیل از تو گلستان شده

دلبری و دل خوش و یوسف کشی
لیلی و مجنون همه را می کشی

گل علی شبنم این گل توئی
در ارم فاطمه بلبل توئی

جان به فدای تو و لبخند تو
جام عسل کنج لب قند تو

خنده کن ای گلشن راز علی
ای لب تو مهر نماز علی

دگر ز نخل رسالت ، پديد شد ثمري
پديد شد ثمري ، از نکو ترين شجري

به مرتضي پسري دادبي نظير ، خداي
خوشا چنين پدري ، خرّما چنين پسري

از آن زمان که پديدار گشت باغ وجود
چو او نديد زمانه ، نهال باروري

زبطن فاطمه و صلب ابن عمّ رسول
پديد شد به جهان ، وه چه نازنين گهري

نمود مظهر ذات و صفات حق رخسار
خدا نهاد ز خود در زمانه خوش اثري

دميد صبح سعادت نماند اثر از شام
مسلّم است که هر شام را بود سحري

امير هر دو جهان را عيان شد اورنگي
براي تاج ولايت شد آشکار سري

به بوستان ولايت گرفت سروي جاي
به پيش شمس نبوّت پديد شد قمري

به ذيل دوستيش چنگ زن که در اين دور
ز تيغ حادثه بايد ز مهر او سپري

نگشت راز الوهيّتش عيان آري
در اين جهان که ندارد اساس معتبري

به روز حشر شود کبريائيش ظاهر
شود به نور خدائيش خيره هر بصري

به خوان فضل و کمالش ، چو دسترس نبود
نهاده ام به بر اهل شوق ، ماحضري

عبّاس فرات



سرشك ديده‏ ها مي ‏بارد امشب
محبت از شما مي ‏بارد امشب

ولايت ، مغفرت ، بركت ، عنايت
ز عرش كبريا مي ‏بارد امشب

شب وصل مناجاتي دلان شد
اجابت با دعا مي ‏بارد امشب

كرامت مي ‏نوازد سائلان را
سپهر هل اتي مي ‏بارد امشب

به شوق مجتبي در خلوت خود
ببين چشم خدا مي ‏بارد امشب

گشا چشم و صفاي ياسمن بين
خدا را مست ذكر يا حسن بين


دوش بر گوشم رسيد اين مژده از جان آفرينم

کايد از ره آن نگار دلنواز و نازنينم

گفتم اي مه از کدامين آسمان باشي؟ بگفتا

شمس ايوان ولايت، عُروَة الوثقاي دينم

من همان ماه تمامم، جلوه ي ماه صيامم

شاهد صلح و قيامم، وجه رب العالمينم


:roz::goleroz::roz::goleroz::roz:

ای نور قدیم کردگاری

ایتازه تر از گل بهاری


گل با همه حسن پیش رویت

خاری بود از جمال، عاری


زان دیدة مست نرگس آموخت

خود شیوة مستی و خماری


در شام فراق عاشقانرا

گیسوی تو رمز بی قراری


ماه رمضان ز روی ماهت

شد چشمة مهر کردگاری


نور تو صفای طور سیناست

کوی تو حریم دلسپاری


بر سینة خاک مدفن تست

رخشنده مدال افتخاری


ای نور زمین و آسمانها

ای آینة جمال باری


بر لوح زمان بخط زرین

گفتار تو مانده یادگاری


از نور تو ایچراغ دانش

تاریکی جهل شد فراری


عید است شها گدای خود را

از بارگهت مران بخواری


خاموش (حسان) که خودشه دین

داند ره و رسم بنده داری

:goleroz::roz::goleroz::roz::goleroz:

ماه ميهماني خدا به نيمه رسيده است؛ ماهي كه فرشتگان، دسته دسته بين زمين و آسمان در رفت و آمدند و هاله‌هاي نور اهل ايمان را بالا مي‌برند، و هوا عطرآگين بال آنهاست.

ناگهان، صداي هلهله‌اي به گوش مي‌رسد. صداي تسبيح؛ صداي شور و نشاط عرشيان. نوري متولد مي‌شود كه از عرش تا فرش را مي‌گسترد و جلوه حضور اين نور آسماني، در خاندان وحي رخ مي‌نمايد.

آري، امشت خانه علي(ع) و فاطمه(س) غرق در شادي تولد نخستين فرزند است. امشب تجلي حسن ازلي است كه در چهره دلگشاي چهارمين معصوم، حسن بن علي(ع) نمايان مي‌شود و با آمدنش، جان‌ها را صفايي ديگر مي‌بخشد.

مقدمش مبارك.

در جود و کرم دست خدا هست حسن

دست همه را وقت عطا بست حسن

نومید نگردد کسی از درگه او

زیرا که کریم اهل بیت است حسن


عشق حسن من به جهان ناز کنم

افطار خود با نام حسن باز کنم

صد شکر که درک شب قدر رمضان

با جشن ولادت آغازکنم



امام حسن مجتبي(ع)، امام حُسن و خوبي است؛ امام مهر و صفا و بخشندگي؛ امام عشق و جوان‌مردي؛ امام نصايح و اندرزها. اكنون به پاره‌اي از سخنان گهربار و همچون نور ايشان اشاره مي‌كنيم:

با مردم آن‌گونه نشست و برخاست كن كه دوست داري، با تو رفتار كنند

بخشش پيش از درخواست، بزرگ‌ترين بزرگواري‌هاست.

شوخي، بزرگي و ابهت را از ميان مي‌برد. شخص ساكت، از بزرگي و وقار
بيشتري بهره‌مند است.

سرآمد عقل، برخورد نيكو و شايسته با مردم است

گناه و اشتباه ديگران را به زودي سرزنش مكن و ميان او و اشتباهش راهي براي عذرخواهي قرار بده.

والاترين جايگاه نزد خداوند از آنِ كسي است كه به حقوق مردم آشنا باشد و در برآوردن آن بكوشد.

بخل، سرآمد همه بدي‌ها و زشتي‌هاست و محبت و دوستي را از دل‌ها بيرون مي‌كند

ماهِ روزه بود و ماه‌پاره‌اي از وراي ابرها پديد شد

آفريدگار عشق و عقل نيز شادمان از آنچه آفريد شد

آسمانيان فراز آمدند، روزهاي رفته باز آمدند

دست‌ها به اهتزاز آمدند، خانه علي پر از اميد شد

مجتبي كه شيعه رسول بود، اولين وديعه بتول بود

از نهاد مرتضي حلول كرد بعد از آن مدينه رو سپيد شد

من على مدح حسن مى ‏گويم
با تو اى شيعه سخن مى ‏گويم

شب ميلاد حسن كوتاه است
آيت الكرسى شهر الله است

سوره‏ ى نصر حسن مى ‏گويد
هم، شه بدر، حسن مى ‏گويد

صورت ناز حسن قبله ‏ى من
سيرت سبز حسن كعبه ‏ى من

هيچ كس نيست به زيبايى او
گر چه كس نيست به تنهايى او

تا نفس هست به او مى ‏نازم
جان خود بر حسنم مى ‏بازم

هر كه ماه رمضان را ديده
سوى او نور حسن تابيده

هر كه احسان كند احسان شد
بر سر خان حسن مهمان شد

هر كه ماه رمضان ماند به تن
شد سر سفره‏ ى احسان حسن

هر كه كنه رمضان را فهميد
رخت احسان حسن را پوشيد

هر كسى آرزوى مردن كرد
رمضان رخت حسن بر تن كرد

گر حسن نيمه كن ماه نبود
هيچ كس بيمه كن راه نبود

گر حسن حاكم اين شهر نبود
هيچ كس قاسم اين دهر نبود

حسن آن لطف رحيم است رحيم
حسن آن رزق كريم است كريم

حسن آن قارى محزون آوا
آيه روضه نماند نجوا

روضه‏ ى قصه‏ى بنچاق فدك
روضه ‏ى سيلى و شلاق و كتك

روضه‏ هايى كه حسن مى ‏داند
فقط از بهر حسين مى ‏خواند

حال اينجا چه عجيب است سخن
مادرش گفته غريب است حسن

خورشيد حريم اهل بيت است حسن

مجموع شميم اهل بيت است حسن

امشب تو از و هر آنچه خواهى بطلب

زيرا که کريم اهل بيت است حسن

در جود و کرم، دست خدا هست‏حسن

دست همه را وقت عطا بست‏حسن

نوميد نگردد کسى از درگه او

زيرا که او کريم اهل بيت است حسن

[=Microsoft Sans Serif]

اگر يك تبسم، حسن مي شديم
مريد خصال حسن (ع) مي شديم

دل روشنش را ورق مي زديم
و با نور او هم سخن مي شديم

ز بوي كرامات او چون بهار
شكوفا و گل پيرهن مي شديم

به باغ جمالش، قدم مي زديم
شبي بلبل آن چمن مي شديم

براي پراكندن عطراو
جهانگرد، چون نسترن مي شديم

چو گيسوي عرفان، به دست حسن (ع)
شكن، درشكن، در شكن،مي شديم

براي تماشاي صبر خدا
به گرد حسن (ع)، انجمن مي شديم

ز اومي گرفتيم ، ما مشق نور
به تعليم او، شب شكن مي شديم

چو او، بر هوش بانگ "لا" مي زديم
"بلي" گوي عشق كهن مي شديم

حسن (ع)، فصل پيوند دل هاي ماست
بدون حسن (ع) ، " ما " و " من " مي شديم

نبوديم اگربسته مهر او
به مولا قسم ، ريشه كن مي شديم

حسن سيرتان وارث آدمند
چه خوب است ماهم ، حسن مي شديم

[=Microsoft Sans Serif]

از طلعت مجتبى جهان روشن شد

وز عطر خوشش كون‏ و مكان گلشن شد

در چهره‏ ى او نور محمد پيدا

گوئى زدمش روح دگر بر تن شد

او آمده تا نور به شب ها بخشد
روح شرف و عشق به دنيا بخشد

او آمده تا باور وايمان و صفا
همراه دو صد عاطفه برما بخشد

او آمده از صلح و محبت بي شك
جاني ز ولا برتن تنها بخشد

آن سيد خوبان و بهشت آمده تا
برمهر و وفا ارزش و معنا بخشد

او آمده با نام حسن در حسنش
شوري به سرا پرده مولا بخشد

او رود زلالي ست كه درفصل عطش
جود و كرم خويش به دريا بخشد

از لطف ، كريم اهل بيت عصمت
ما را زكرم خدا به فردا بخشد

ميلاد امام مجتبي (ع) آمده است
شادي به حريم دل ما آمده است


سرشك ديده‏ها مي‏بارد امشب
محبت از شما مي‏بارد امشب

ولايت، مغفرت، بركت، عنايت
ز عرش كبريا مي‏بارد امشب

شب وصل مناجاتي دلان شد
اجابت با دعا مي‏بارد امشب

كرامت مي‏نوازد سائلان را
سپهر هل اتي مي‏بارد امشب

به شوق مجتبي در خلوت خود
ببين چشم خدا مي‏بارد امشب

گشا چشم و صفاي ياسمن بين
خدا را مست ذكر يا حسن بين

خوش آن‏عشقي كز اسراروجوداست
جهان بي عشق تاريك و كبود است

تولّي و تبرّي اصل دين است
ملازم بودنش سر صعود است

ولايت جلوه در ماه خدا كرد
به لبهاي محبان اين سرود است

قسم بر ذات شهراللّه اعظم
حسن سر منشاء احسان وجود است

قسم بر صبر و مظلومي و غربت
حسن نشناس بدتر از يهود است

حسن مصباح راه متقين است
كه مي‏گويد مذّل المؤمنين است؟

جهان او را به غربت مي‏شناسد
فلك او را به رأفت مي‏شناسد

هواي نفس در صلحش نبوده
خدا او را به عصمت مي‏شناسد

سگي كه لقمه از دستش گرفته
وجودش را به رحمت مي‏شناسد

علي كه اشجع كرّار باشد
گلش را بر شجاعت مي‏شناسد

فضاي كوچه سرد مدينه
بحق او را به غيرت مي‏شناسد

ملائك صبر او را دوست دارند
طواف قبر او را دوست دارند

دل اين ايزد نما را مي‏پرستد
گل اين عطر وفا را مي‏پرستد

به خالش روزها در سجده هستند
شب اين ماه ولا را مي‏پرستد

اگر شرك است اين دل را بسوزيد
كه عمري مجتبي را مي‏پرستد

به دشنامي كه شامي عبد او شد
دعا نه ناسزا را مي‏پرستد

اگر باشد عذاب حق به دستش
دلم جُرم و خطا را مي‏پرستد

كه مي‏گويد كه او وجه خدا نيست؟
پرستيدن سزاي مجتبي نيست؟

من عبدم آن نگار بي بدل را
برم آن نام احلي من عسل را

به ياد آورده‏ام روزي كه بشكست
به دستان الهي‏اش هُبَل را

به برق خنجر حيدر نشانش
ادب آموخت آشوب جمل را

بحق آموخت درس حق شناسي
به روز امتحان امّ الدَّغل را

براي بغض او، اُمّ المعاصي
چرا كافي نداند اين علل را

دلش را خانه الحاد مي‏كرد
از آن مولا به زشتي ياد مي‏كرد

به خصم ساغر و پيمانه لعنت
به گلچين گل ريحانه لعنت

به آن هيزم به دستاني كه از كين
زدند آتش در ميخانه لعنت

به صيّاد قسي القلب بي رحم
كه صيدش را كشد در لانه لعنت

به آن دستي كه ياس فاطمي را
كند مسموم در كاشانه لعنت

به جسم لانه گونش خنده مي‏زد
به آن لبخند دژخيمانه لعنت

الهي دلبر دور از وطن، كو؟
شب جشن حسن، ابن الحسن كو؟

آسمان به زمین آمد

حسن علیه السلام گل حسنِ یوسف باغ پیامبر است.
عکس این گلِ حسن یوسف در آینه را بانوان بهشت، تا ابد آه می کشند.

حُسن حسن، نیمه سیبی است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به فاطمه علیهاالسلام هدیه داد.

نگاه فاطمه به هر طرف رو کند، آفتاب به آن سور رو می کند؛ فاطمه علیهاالسلام ملکه آفتابگردان های دنیاست و حسن علیه السلام ، گلی که در سایه اش قد کشیده است.

امشب ستاره ها جشن ساده علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام را چراغانی می کنند.

امشب گلدان آغوش فاطمه، سرشار از عطر این گلِ آسمانی خواهد شد.

امشب بوی سیب، مدینه را بیهوش می کند؛ سیبی که عطرش، روزها و سال ها و قرن ها را در می نوردد، سیبی که عرشی است.
این جا خانه فاطمه است. این جا ملکوت عطر سیب است.

امشب کائنات در هوای سیب شناورند، حالا هر کس یک جرعه از این عطر آسمانی می خواهد؛ هرکس می خواهد کفش های نسیم را بپوشد و یک سبد سلام و صلوات با خودش بیاورد.

امشب شبِ نزول عطر سیب و بالِ فرشته است.
همه می دانند، قدر امشب کم از شب قدر نیست. امشب در خانه فاطمه علیهاالسلام کودکی به دنیا می آید؛

کودکی که آمدنش، آسمان را به زمین می آورد.

محمد سعیدی

تفسیر «یا جمیل»

زمان با تمام شتابی که داشت، گویی متوقّف شده بود و نبض هستی، با تمام هیجانش، جریان کُندی داشت!

خیل فرشتگان، با بال های پرندین، کوچه های بلورین آسمان را اذین می بستند و حضرت جبریل علیه السلام در انبوه رنگین کمان، بر آسمانِ «مدینه» بال گسترده بود.

در خانه امامت و رسالت، نور و ولایت و در خانه حضرت زهرا علیهاالسلام ، خورشیدی طلوع می کرد که تمام هستی، در انتظار پرتوافشانی اش بود؛ خورشید بی بدیلِ شرافت و نَسَب، کرامت و زهد، رحمت و مهر و شهادت و عشق.

میوه جلوه زار طوبی، آیینه تجلّی گاهِ پرتو ذات و تبلور عشق در عاطفه آباد ولایت! که اوّلین اختر آسمان فروز «تشیّع» است و کریم ترین نخلِ بوستانِ آل اللّه .

آغوش آسمانی جبریل علیه السلام قنداقه مولود را لمس می کند و انعکاس زیبایی اش بر آسمان تابیده می شود.

کیست این مولود؟ چه نام دارد؟

کسی برای نام گذاری، تعجیل نمی کند. نوبتِ سروش آسمانی است؛ لب به دعا می گشاید: یا مُحسنُ بِحَقِّ الْحَسن! آری! این تصویر، همان فَتَبارَکَ اللّه ُ اَحسَنُ الْخَالِقینْ است؛

تفسیر اللّه ُ جَمیلٌ و هُوَ یُحِبُ الجَمالْ!

بت پرستان، رخِ خورشید تو را گر بینند
بر قد و قامتِ زیبای تو، ایمان آرند

شمّه ای گر ز تو در عالم علوی برسد
قدسیان رقص برین گنبدِ گَردان، آرند

جان و دل، هر دو فدای شِکرستانِ تو باد
آب «کوثر» چو از آن چاه ز نخدان آرند!

نهایت شادمانی بر لب های حضرت زهرا علیهاالسلام نقش می بندد؛ این مولود، اولین میوه پیوند میان رسالت و امامت است.
اولین تبلور عشق و ایمان، طراوت و شور.

اَلْسلامُ عَلیکَ یَا اَبا مُحمّد یا حَسنَ بنَ عَلی، اَیُّها الْمُجْتبی!

با شادمانی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و علی علیه السلام ، زهرا علیهاالسلام و جمیع ملایک آستان کبرایی حضرت حق (جلّ جلاله) همراه می شویم و عاشقانه می گوییم:

مولاجان، ابا محمد، حسن بن علی علیه السلام ،

ولادتت مبارک!

سید علی اصغر موسوی

سفره دار مدینه


درب دل مى‏زنم به نام حسن
سائل تشنه‏ام به جام حسن


درب رحمت به روى دل وا شد
شد به كام دلم كلام حسن


مى‏رسانم به اهل صوم و صلاة
در بهار خدا، سلام حسن


در شب چارده نمایان بین
نه فلك جلوه تمام حسن


باز دلها شد نمك گیرش
این بود عادت مدام حسن


سفره دار مدینه را عشق است
بذل و جود و كرم مرام حسن


افتخار همین كه در خلقت
نام من ثبت شد غلام حسن


ذكر خیرش نه حرف امروزاست
از ازل شیعه شد به دام حسن


صلح او را قیام صبر بخوان
در سكوت و سكون قیام حسن






محمود ژولیده


باآمدنت جهان گلستان شده است
چشم و دل ما شكوفه باران شده است

اي صبح بهاري ازصفاي قدمت
اين باغ پراز لاله و ريحان شده است

تومظهر نوري در آفاق وجود
خورشيد ز روي تو درخشان شده است

خورشيد كه ديده كه به شب جلوه كند؟
جزمهر تو كاين گونه نمايان شده است


لطفی که آن امام علیه السلام کرد
از بعد خویش حفظ وجود امام کرد

در بدترین شرایط عصر اهتمام کرد
بابهترین وظیفه در این ره قیام کرد

از صلح خویش نهضت تف را اراده کرد
او نقشه طرح کرد و حسینش پیاده کرد

ای مظهر جمالو جلال خدا حسن
کز حق جدایی و نئی از حق جدا حسن

روح نبی توئی لک روحی فدا حسن
بعد از علی به کشتی دین ناخدا حسن

مستان عشق باده ز نام تو می زنند
در شهر حسن سکه به نام تو میزنند


سید رضا مؤید

«امام صلح»

امشب کتاب حسن خدا باز می شود
چشم عزیز فاطمه، تا باز می شود

حسن ازل، تجلی زیباتری کند
تا پرده از جمال خدا باز می شود


آیات قدرت از همه سو جلوه می کند
درهای رحمت از همه جا باز می شود

نخلی ز نخل های امامت کتد قیام
رازی ز رازهای بقا باز می شود

تا دیدگان نور دل و دیده بتول
بر چهره رسول خدا باز می شود

فریاد می زنند زشادی، فرشتگان
کامشب در بهشت وفا باز می شود

امد حسَن که حُسن خدا را نمونه است
این در به آن مقام عُلا باز می شود

ریحانه رسول خدا، کز شمیم آن
گلهای عشق و صبر و رضا باز می شود

زیباترین شکوفه نخل مقاومت
در بوستان مهر و وفا باز می شود

چشم علیّ و فاطمه بیند چو ان جمال
لبهایشان به حمد و ثنا باز میشود

اینست آنکه از اثر حُسن رای او
بس پرده ا ز روی ریا باز می شود

هر عقده از معاویه در کار دین فتد
ار رای او به صلح و صفا باز می شود

از شعله های داغ دل آن امام صلح
راه قیام کرببلا باز می شود

ای یادگار ماه خدا کز فروغ تو
راز کمال ماه خدا باز می شود

تو بهترین کریمی و در عالم وجود
هر عقده ای به دست شما باز می شود

قدر تو ناشناخته ماند ای جمال صبر
وین راز بسته روز جزا باز می شود

امشب اگر عنایت خاصت به ما رسد
درهای فیض بر رخ ما باز می شود

من زنده ام به بوی تو و، از نگاه تو
گل از گل وجود مرا باز می شود

بر صفحه گناه موید قلم بکش
روزی که مهر نامه ما باز می شود


سیّد رضی موید


امشب علی و فاطمه لبخند میزنند

پیوسته بوسه بر رخ فرزند می زنند

این سبط مصطفی است به دامان دخترش

این زاده علی است فرا دست همسرش

این روح فاطمه است که بگرفته در برش

این طفل مجتبی است در آغوش مادرش

این حاصل تلاقی دو بهر رحمت است

در یم ولایت و دریای عصمت است

سید رضا مؤید


او آمده تا نور به شب ها بخشد
روح شرف و عشق به دنيا بخشد

او آمده تا باور وايمان و صفا
همراه دو صد عاطفه برما بخشد

او آمده از صلح و محبت بي شك
جاني ز ولا برتن تنها بخشد

آن سيد خوبان و بهشت آمده تا
برمهر و وفا ارزش و معنا بخشد

او آمده با نام حسن در حسنش
شوري به سرا پرده مولا بخشد

او رود زلالي ست كه درفصل عطش
جود و كرم خويش به دريا بخشد

از لطف ، كريم اهل بيت عصمت
ما را زكرم خدا به فردا بخشد

ميلاد امام مجتبي (ع) آمده است
شادي به حريم دل ما آمده است



حسن یعنی کسی که نوری از زهرا به تن دارد
جهان، عشق رسول الله و او عشق حسن دارد

کرامت می‌کنی هر مستمندی بر درت آید
که صاحب‌خانه مانند تو باشد، در زدن دارد

بیا دست کرم از آستین بالا بزن آقا!
شکر از ظرف شیرین دهانت ریختن دارد

تو فرزند علی هستی که از بخشندگی دائم
عبای نازنینت وصله مولا به تن دارد

شب میلاد تو هر شاخه گل را که بو کردم
به جان مادر تو یاس‌ها بوی حسن دارد

شب قدر رمضان گرچه بسی پر قدر است
دارد این ماه ولیکن سحری بهتر از این

چونکه در نیمه این مه پسری زاد بتول
کس نزاده است و نزاید پسری بهتر از این

رمضان! ‌ای که دهی مژده میلاد حسن!
به خدا نیست به عالم خبری بهتر از این

مجتبی لؤلؤ تاج «مَرَج البحرین» است
نیست در رشته خلقت گهری بهتر از این

رست پیغمبر از آن تهمت ابتر بودن
نیست بر رشته طوبا ثمری بهتر از این

بگذر آهسته‌تر ‌ای ماه حسن!‌ای رمضان
عمر ما را نبود چون گذری بهتر از این

گرچه مشمول عنایات تو بوده است «حسان»
یا حسن کن به محبان نظری بهتر از این

صفا تویسرکانی

قطعه ادبی/ مژده میلاد

ماه میهمانی خدا به نیمه رسیده است؛ ماهی که فرشتگان، دسته دسته بین زمین و آسمان در رفت و آمدند و هاله‌های نور اهل ایمان را بالا می‌برند، و هوا عطرآگین بال آنهاست.

ناگهان، صدای هلهله‌ای به گوش می‌رسد. صدای تسبیح؛ صدای شور و نشاط عرشیان. نوری متولد می‌شود که از عرش تا فرش ر می‌گسترد و جلوه حضور این نور آسمانی، در خاندان وحی رخ می‌نماید.

آری، امشت خانه علی(ع) و فاطمه(س) غرق در شادی تولد نخستین فرزند است. امشب تجلی حسن ازلی است که در چهره دلگشای چهارمین معصوم، حسن بن علی(ع) نمایان می‌شود و با آمدنش، جان‌ها را صفایی دیگر می‌بخشد.

مقدمش مبارک.

مژده ای دل نور چشم مرتضی آمد خوش‌آمد

شام میلاد امام مجبتی آمد خوش آمد

غم مخور ای دل که در ماه دعا و استجابت

بهر تأثیر دعا، روح دعا آمد خوش آمد


نرگس کاملی

سلام ای حُسن عالمتاب، ‌ای روح سحر سیما
سلام ای آیه مظلوم، ای غم، سوره زیبا

سلام ای دومین خورشید، ای روشن‌ترین امید
بتاب ای عصمت روشن، بتاب ای عصمت زیبا

سلام ای جان شیدایی، تو ای روح اهورایی
طلوع بی‌غروب حُسن، در آیینه دنیا

سلام ای آسمان صبر، ای قاف شکیبایی
سلام ای قبله خوبی، سلام ای کعبه دل‌ها

سلام ای صبح توفانی، تو ای لبخند بارانی
شکوفا شد ز صبر تو، گل اعجاز عاشورا

حسن، سنگ صبور عشق، امام غم، غرور عشق
دل حسرت نصیبم را اجابت می‌کنی آیا؟

مرا سیراب کن مولا، ز دریای کراماتت
اجابت کن مرا امشب، تو را لب تشنه‌ام مولا

رعنا اسماعیلی

آیینه از فرط تجلی شکست

دفتر ایجاد چو روز ازل

رفت به توشیح حقِ لم یَزل

در کف قدرت، قلم نور داشت

دیده به دیباچه منشور داشت

نام تو را دیده و ممهور کرد

مُهر تو را زینت منشور کرد

پرتو ادارک تو هر سو که تافت

عقل سراسیمه بدان سو شتافت

متصل از جذبه تو کاف و نون

منفصل از نهی تو، عقل و جنون

عشق چون از غیب پدیدار شد

حُسن به حسن تو گرفتار شد

حُسن شد از باده عشقت ز دست

دست ورا حُسن تو از پشت بست

حُسن سه حرف است و در این حرف نیست

جز سه رقم باده در این ظرف نیست

مستی مُلک و ملکوت از تو باد

باده به جام جبروت از تو باد

حُسن تو در این سه جهان ساقی است

در کف او، جام هوالباقی است

تا به کف حُسن تو این جام هست

هر سه جهان است از این باده مست

(محمدعلی مجاهدی)


گویند که گرد مَه، ‌زمین می‌گردد

دور فلک و عرش برین می‌گردد

خورشید، جمال مجتبی را دیده است

حیران شده است و این چنین می‌گردد


(سید مهدی حسینی)

آمده نوگل ولا

روح و روان مصطفي

نور دو چشم مرتضي

فروغ چشم من رسد

زينت انجمن رسد

حسن رسد، حسن رسد

شاه جوانان جهان/ امام جمله انس و جان

قدم گذارد به جهان

ز مقدم او، زمين چو گلشن

بگو به زهرا، چشم تو روشن




ماهِ روزه بود و ماه‌پاره‌ای از ورای ابرها پدید شد

آفریدگار عشق و عقل نیز شادمان از آنچه آفرید شد

آسمانیان فراز آمدند، روزهای رفته باز آمدند

دست‌ها به اهتزاز آمدند، خانه علی پر از امید شد

مجتبی که شیعه رسول بود، اولین ودیعه بتول بود

از نهاد مرتضی حلول کرد بعد از آن مدینه رو سپید شد



(عبدالحمید رحمانیان)

گویند که گرد مَه، ‌زمین می‌گردد

دور فلک و عرش برین می‌گردد

خورشید، جمال مجتبی را دیده است

حیران شده است و این چنین می‌گردد


(سید مهدی حسینی)



آمد عروس حجله خورشید در شهود
در کوچه‌ای نشست که سر منزل تو بود

امشب صدای سبز تو جاری است در فضا
پا در رکاب آمدنت مانده صبح زود

دستِ نسیم، پنجره‌ها را گشود و رفت
در خانه‌ای که چشم خدا دیده می‌گشود

ما پرده نگاه به یک سو زدیم باز
ماندیم مات خنده آیینه ودود

این چشم‌های کیست که در من ترانه ریخت؟
از مشرق کجاست که با من غزل سرود؟

از آن همه شکوه که در باغ حسن توست
یک ساغر نگاه عنان از دلم ربود

ای بر بلند سبز شرافت نهاده پا
چون ذره‌ای به کوی تو سر می‌برم فرود

از بس به روی صخره صبر ایستاده‌ای
گیتی تو را به صبر «حسن» تا ابد ستود

وقتی که ذوق فرصت بدرود را گرفت
بر قامت صبور تو صد آسمان درود



(غلام‌رضا شکوهی)

آیینه از فرط تجلی شکست

دفتر ایجاد چو روز ازل

رفت به توشیح حقِ لم یَزل

در کف قدرت، قلم نور داشت

دیده به دیباچه منشور داشت

نام تو را دیده و ممهور کرد

مُهر تو را زینت منشور کرد

پرتو ادارک تو هر سو که تافت

عقل سراسیمه بدان سو شتافت

متصل از جذبه تو کاف و نون

منفصل از نهی تو، عقل و جنون

عشق چون از غیب پدیدار شد

حُسن به حسن تو گرفتار شد

حُسن شد از باده عشقت ز دست

دست ورا حُسن تو از پشت بست

حُسن سه حرف است و در این حرف نیست

جز سه رقم باده در این ظرف نیست

مستی مُلک و ملکوت از تو باد

باده به جام جبروت از تو باد

حُسن تو در این سه جهان ساقی است

در کف او، جام هوالباقی است

تا به کف حُسن تو این جام هست

هر سه جهان است از این باده مست

(محمدعلی مجاهدی)


ماهِ روزه بود و ماه‌پاره‌ای از ورای ابرها پدید شد

آفریدگار عشق و عقل نیز شادمان از آنچه آفرید شد

آسمانیان فراز آمدند، روزهای رفته باز آمدند

دست‌ها به اهتزاز آمدند، خانه علی پر از امید شد

مجتبی که شیعه رسول بود، اولین ودیعه بتول بود

از نهاد مرتضی حلول کرد بعد از آن مدینه رو سپید شد



اى غنچه‏ ى زهرا نظرى كن به دلم

كز عشق رخت سرشته شد آب و گلم

اى تو گل زيباى على و زهرا

گل گفته ز حُسْن روى ماهت خجلم



مادر تو دخت پیمبر بود
آیه­ای از سوره کوثر بود

پرده نشین حرم کبریا
فاطمه آن زهرة زهرای ما

عاشق کل حضرت سلطان عشق
خون خدا شاه شهیدان عشق

باز تو زیک گوهر و یک مادر است
ظل خدائی تواش بر سر است

آینه­ی ذات محمد نما
حسن خدائی حسن مجتبی

نام حسن روی حسن خو حسن
نور خدا چارمی پنجتن

آیة تطهیر به شأن شماست
حکم شما امراوللامر ماست

سینه سینای شما طور وحی
نور شما شاخه­ای از نور وحی

در رمضان ماه نشاط و سرور
ماه دعا ماه خدا ماه نور

نورفشان شد ز دوسو آسمان
در دو افق تافت دو خورشید جان


آسمان به زمین آمد

حسن علیه السلام گل حسنِ یوسف باغ پیامبر است.

عکس این گلِ حسن یوسف در آینه را بانوان بهشت،
تا ابد آه می کشند.

حُسن حسن، نیمه سیبی است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به فاطمه علیهاالسلام هدیه داد.

نگاه فاطمه به هر طرف رو کند، آفتاب به آن سور رو می کند؛ فاطمه علیهاالسلام ملکه آفتابگردان های دنیاست و حسن علیه السلام ، گلی که در سایه اش قد کشیده است.

امشب ستاره ها جشن ساده علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام را چراغانی می کنند.

امشب گلدان آغوش فاطمه، سرشار از عطر این گلِ آسمانی
خواهد شد.

امشب بوی سیب، مدینه را بیهوش می کند؛

سیبی که عطرش، روزها و سال ها و قرن ها را در می نوردد، سیبی که عرشی است.

این جا خانه فاطمه است. این جا ملکوت عطر سیب است.

امشب کائنات در هوای سیب شناورند، حالا هر کس یک جرعه از این عطر آسمانی می خواهد؛

هرکس می خواهد کفش های نسیم را بپوشد و یک سبد سلام و صلوات با خودش بیاورد.

امشب شبِ نزول عطر سیب و بالِ فرشته است.

همه می دانند، قدر امشب کم از شب قدر نیست.

امشب در خانه فاطمه علیهاالسلام کودکی به دنیا می آید؛
کودکی که آمدنش، آسمان را به زمین می آورد.


محمد سعیدی

مژده میلاد



ماه میهمانی خدا به نیمه رسیده است؛ ماهی که فرشتگان، دسته دسته بین زمین و آسمان در رفت و آمدند و هاله‌های نور اهل ایمان را بالا می‌برند، و هوا عطرآگین بال آنهاست.

ناگهان، صدای هلهله‌ای به گوش می‌رسد. صدای تسبیح؛ صدای شور و نشاط عرشیان. نوری متولد می‌شود که از عرش تا فرش ر می‌گسترد و جلوه حضور این نور آسمانی، در خاندان وحی رخ می‌نماید.

آری، امشت خانه علی(ع) و فاطمه(س) غرق در شادی تولد نخستین فرزند است.

امشب تجلی حسن ازلی است که در چهره دلگشای چهارمین معصوم، حسن بن علی(ع) نمایان می‌شود و با آمدنش، جان‌ها را صفایی دیگر می‌بخشد.

مقدمش مبارک.


نرگس کاملی



عجبا کار مسیحا کند این بوی نسیم
بارالها، زکجا می رسد این لطف عمیم

عطر گیسوی پیمبر بود این بویْ مگر
یا که از باغ بهشت آید و جنات نعیم

یا رب این معجزه ها از اثر مقدم کیست
که چنین باد صبا زنده کند عظم رمیم

مگر از راه رسد شاه جوانان بهشت
کاورد بوی بهشت از همه سو پیک نسیم

خاکیان غرق سرورند، چو آید به زمین
گوشواری که مزیّن شد از او عرش عظیم

تا که نور «حسن» از منزل «زهرا» سر زد
طور ثانی شده آن خانه به موسای کلیم

میزبان گشته خدا و، پی اتمام کرم
شد به ماه رمضان جلوه گر آن نور قدیم

برتر از معجز شق قمر این جا بنگر
کامد آن شمس ضحی، ماه خدا گشت دونیم

خال رخسار «حسن» نقطه «بسم اللّه» است
خلق نیکوش بود معنی «رحمان» و «رحیم»

بحر حلم و کرمش را نبود پایانی
چون که او مظهر اسماء «حلیم» است و «کریم»

نار نمرود اگر سرد شد از یمن خلیل
به خدا مهر «حسن» سرد کند نار جحیم


[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] سلام ای حُسن عالمتاب، ‌ای روح سحر سیما
[=Microsoft Sans Serif] سلام ای آیه مظلوم، ای غم، سوره زیبا
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] سلام ای دومین خورشید، ای روشن‌ترین امید
[=Microsoft Sans Serif] بتاب ای عصمت روشن، بتاب ای عصمت زیبا
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] سلام ای جان شیدایی، تو ای روح اهورایی
[=Microsoft Sans Serif] طلوع بی‌غروب حُسن، در آیینه دنیا
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] سلام ای آسمان صبر، ای قاف شکیبایی
[=Microsoft Sans Serif] سلام ای قبله خوبی، سلام ای کعبه دل‌ها
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] سلام ای صبح توفانی، تو ای لبخند بارانی
[=Microsoft Sans Serif] شکوفا شد ز صبر تو، گل اعجاز عاشورا
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] حسن، سنگ صبور عشق، امام غم، غرور عشق
[=Microsoft Sans Serif] دل حسرت نصیبم را اجابت می‌کنی آیا؟
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] مرا سیراب کن مولا، ز دریای کراماتت
[=Microsoft Sans Serif] اجابت کن مرا امشب، تو را لب تشنه‌ام مولا
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]


[=Microsoft Sans Serif]
ماه ميهماني خدا به نيمه رسيده است؛

ماهي كه فرشتگان، دسته دسته بين زمين و آسمان در رفت و آمدند و هاله‌هاي نور اهل ايمان را بالا مي‌برند، و هوا عطرآگين بال آنهاست.


[=Microsoft Sans Serif]
ناگهان، صداي هلهله‌اي
[=Microsoft Sans Serif] [=Microsoft Sans Serif] به گوش مي‌رسد.

صداي تسبيح؛ صداي شور و نشاط عرشيان.

نوري متولد مي‌شود كه از عرش تا فرش را مي‌گسترد و جلوه حضور اين نور آسماني، در خاندان وحي رخ مي‌نمايد.

آري، امشت خانه علي(ع) و فاطمه(س) غرق در شادي تولد
نخستين فرزند است.

امشب تجلي حسن ازلي است كه در چهره دلگشاي چهارمين معصوم، حسن بن علي(ع) نمايان مي‌شود و با آمدنش، جان‌ها را صفايي ديگر مي‌بخشد.

[=Microsoft Sans Serif]


[=Microsoft Sans Serif]
مقدمش مبارك
[=Microsoft Sans Serif] [=Microsoft Sans Serif].


[=microsoft sans serif]
ماهِ روزه بود و ماه پاره ای از ورای ابرها پدید شد

آفریدگار عشق و عقل نیز شادمان از آنچه آفرید شد

آسمانیان فراز آمدند، روزهای رفته باز آمدند

دست ها به اهتزاز آمدند، خانه علی پر از امید شد

مجتبی که شیعه رسول بود، اولین ودیعه بتول بود

از نهاد مرتضی حلول کرد بعد از آن مدینه رو سپید شد

کریم آل طه آمد به دنیا

روشن شده دیده ی ام ابیها

ای گل زیبای من یا مجتبی
اوج تمنای من یا مجتبی

گر تو برانی مرا یا مجتبی

وای من و وای من


من به جهان ندارم غیر تو مولا
یا حن مجتبی ای گل زهرا

جانم حسن جانم حسن جانم حسن جان


مهر بتان ورزیده ام اما تو چیز دیگری
زیبا فراوان دیده ام اما تو چیز دیگری

تا حالا از هیچکس به اندازه امام مجتبی کادو نگرفتم.

کادوهای بزرگا. نه از این خورده ریزا.
شاید باورتون نشه .
حتی به خاطر شیرینی پخش کردن تو جشن تولدشم بهم کادو دادن.
در مقابل امام مجتبی خیلی پر رویی مکنم.
نیست که آقام کریمن ، منم از هر راهی واسه کادو گرفتن استفاده میکنم.

یه بارم واسه جفت کردن کفشای مهمونای جشن تولدش عیدی گرفتم.

اینقدر مزه داره که نگو.
من عاشق کادو گرفتنم . اونم از دست کی؟ یه آقای کریم و بزرگ و مهربون.

حالا میگم براتون ....