معیار عرفان اسلامی

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
معیار عرفان اسلامی

باسمه تعالی
با سلام:
هر علمی برای سنجش صحت وسقم گزاره های خود به معیارهای ویژه ای نیاز دارد برای مثال در علوم طبیعی تجربه واستقراودر علوم ادبی ساختارهای گویشی ودر علوم عقلی معیار سنجش استدلال های عقلی منطق است
عارفان اسلامی چندین ملاک را برای تبیین درستی ونادرستی مسائل معرفی کردند
1- معیار خاص :از جمله اموری که در عرفان به ویژه عرفان عملی وسیر وسلوک معنوی ضرورت دارد وجود استاد حاذق و واصل است عرفا از چنین انسان کاملی به میزان خاص تعبیر می کنند زیرا به افراد ویژه ای که تحت پرورش او هستند اختصاص دارد
2-معیار عام :در عرفان اسلامی افزون بر معیار خاص دو میزان سنجش عمومی تر نیز جایگاه ویژه ای دارند :
الف:عقل ،عقل سلیم ونیز عقل منور به نور قلب که از کدورت های ظلمانی وحسی به دور باشد خود حجت محکم و ملاک روشنی برصحت وسقم مباحث عرفان علمی وعملی به شمار می آید
ب:دین وشریعت:از منظر عارفان مهم ترین سنجه برای تشخیص درستی ونادرستی مباحث عرفانی چه مباحث نظری وفکری وچه اعمال عملی وسلوکی شریعت خاتم است زیرا در عرفان تکیه اساسی بر دریافت حقایق وکشف وشهود است وهر چه جان سالک پاک تر واز طهارت بیشتری برخوردار باشد آن شهود نیز زلال تر و واقع نمایی اش بیشتر است از طرفی در میان نفوس انسانها ،نفوس انبیاء ،طاهر ترین نفوس ودر رأس آنها پاک ترین جان که دارای طهارت کامل است نفس خاتم الانبیا (ص)است از همین روی کشف او کامل ترین کشف وشهود او در والاترین نقطه قرار دارد وبه همین جهت عرفا قرآن را کشف تام واتمّ محمدی (ص)می شمارند بی گمان در چنین فضایی همه مکاشفه ها ودر یافت های عرفانی می بایست با معیار قرآن و سنت نبوی وولایی سنجیده شود واز این رهگذر واردات رحمانی وملکی از خطورات و رهزنی های شیطانی ونفسانی جدا گردد وقوت ونقص مسائل محاسبه گردد
ر. ک. قیصری شرح فصوص الحکم ص 111
ر. ک. مبانی و فلسفه عرفان نظری

نور256;234128 نوشت:
باسمه تعالی
با سلام:
هر علمی برای سنجش صحت وسقم گزاره های خود به معیارهای ویژه ای نیاز دارد برای مثال در علوم طبیعی تجربه واستقراودر علوم ادبی ساختارهای گویشی ودر علوم عقلی معیار سنجش استدلال های عقلی منطق است
عارفان اسلامی چندین ملاک را برای تبیین درستی ونادرستی مسائل معرفی کردند
1- معیار خاص :از جمله اموری که در عرفان به ویژه عرفان عملی وسیر وسلوک معنوی ضرورت دارد وجود استاد حاذق و واصل است عرفا از چنین انسان کاملی به میزان خاص تعبیر می کنند زیرا به افراد ویژه ای که تحت پرورش او هستند اختصاص دارد
2-معیار عام :در عرفان اسلامی افزون بر معیار خاص دو میزان سنجش عمومی تر نیز جایگاه ویژه ای دارند :
الف:عقل ،عقل سلیم ونیز عقل منور به نور قلب که از کدورت های ظلمانی وحسی به دور باشد خود حجت محکم و ملاک روشنی برصحت وسقم مباحث عرفان علمی وعملی به شمار می آید
ب:دین وشریعت:از منظر عارفان مهم ترین سنجه برای تشخیص درستی ونادرستی مباحث عرفانی چه مباحث نظری وفکری وچه اعمال عملی وسلوکی شریعت خاتم است زیرا در عرفان تکیه اساسی بر دریافت حقایق وکشف وشهود است وهر چه جان سالک پاک تر واز طهارت بیشتری برخوردار باشد آن شهود نیز زلال تر و واقع نمایی اش بیشتر است از طرفی در میان نفوس انسانها ،نفوس انبیاء ،طاهر ترین نفوس ودر رأس آنها پاک ترین جان که دارای طهارت کامل است نفس خاتم الانبیا (ص)است از همین روی کشف او کامل ترین کشف وشهود او در والاترین نقطه قرار دارد وبه همین جهت عرفا قرآن را کشف تام واتمّ محمدی (ص)می شمارند بی گمان در چنین فضایی همه مکاشفه ها ودر یافت های عرفانی می بایست با معیار قرآن و سنت نبوی وولایی سنجیده شود واز این رهگذر واردات رحمانی وملکی از خطورات و رهزنی های شیطانی ونفسانی جدا گردد وقوت ونقص مسائل محاسبه گردد
ر. ک. قیصری شرح فصوص الحکم ص 111
ر. ک. مبانی و فلسفه عرفان نظری

باسمه تعالی
باسلام
در بیان عارفان می توان سه میزان برای علم عرفان به دست آورد
1-میزان عام یا شریعت
2-میزان خاص مبتنی بر تجربه های استاد و پیر سلوک ،این دو میزان مورد تحقق همه محققان عرفان است
3- عقل که تنها در منابع متاخر عرفانی آمده است
برای روشن شدن چگونگی میزان قرارگرفتن این سه در مکاشفه های عرفانی توضیحی در مورد هر کدام ارائه می دهیم

سمیع;241283 نوشت:
باسمه تعالی
باسلام
در بیان عارفان می توان سه میزان برای علم عرفان به دست آورد
1-میزان عام یا شریعت
2-میزان خاص مبتنی بر تجربه های استاد و پیر سلوک ،این دو میزان مورد تحقق همه محققان عرفان است
3- عقل که تنها در منابع متاخر عرفانی آمده است
برای روشن شدن چگونگی میزان قرارگرفتن این سه در مکاشفه های عرفانی توضیحی در مورد هر کدام ارائه می دهیم

شریعت یا میزان عام:
عارفان در طول تاریخ همواره بر این مسئله تاکید داشته اند که مشاهده های عرفانی برای هر کسی که رخ بدهد و در هر مرتبه ای که باشد اگر مطابق با شریعت نباشد کاذب است و قابل اعتماد نمی باشد بنابراین شهودهای عرفانی همواره باید از ناسازگاری با حقایق دینی به دور باشد تا بتوان به عنوان حقایق بر آنها تکیه کرد
و شریعت را بدین سبب میزان عام نامیده اند که برای همه اشخاص ودر تمام حالت ها و شرائط معیار تلقی می شود
چنانچه جناب قیصری در شرح فصوص الحکم که یکی از کتاب های عرفانی می باشد وقتی صحبت از میزان می کند می فرماید:
منها :ما هو میزان عام و هو القرآن والحدیث المنبیءکل منهما علی الکشف التام المحمدی (1)
از جمله این میزان ها میزان عام است که همان قرآن و حدیث است که از کشف تام محمدی خبر می دهد
در نتیجه هیچ گونه تعارضی نباید میان معارف شریعت و حقایق مشهود عارف وجود داشته باشد
پی نوشت:
1- شرح فصوص قیصری تصحیح اشتیانی ص100-101

سمیع;241290 نوشت:
شریعت یا میزان عام:
عارفان در طول تاریخ همواره بر این مسئله تاکید داشته اند که مشاهده های عرفانی برای هر کسی که رخ بدهد و در هر مرتبه ای که باشد اگر مطابق با شریعت نباشد کاذب است و قابل اعتماد نمی باشد بنابراین شهودهای عرفانی همواره باید از ناسازگاری با حقایق دینی به دور باشد تا بتوان به عنوان حقایق بر آنها تکیه کرد
و شریعت را بدین سبب میزان عام نامیده اند که برای همه اشخاص ودر تمام حالت ها و شرائط معیار تلقی می شود
چنانچه جناب قیصری در شرح فصوص الحکم که یکی از کتاب های عرفانی می باشد وقتی صحبت از میزان می کند می فرماید:
منها :ما هو میزان عام و هو القرآن والحدیث المنبیءکل منهما علی الکشف التام المحمدی (1)
از جمله این میزان ها میزان عام است که همان قرآن و حدیث است که از کشف تام محمدی خبر می دهد
در نتیجه هیچ گونه تعارضی نباید میان معارف شریعت و حقایق مشهود عارف وجود داشته باشد
پی نوشت:
1- شرح فصوص قیصری تصحیح اشتیانی ص100-101

استاد سلوک یا میزان خاص:

به کوی عشق منه بی دلیل ره قدم
که گم شد آنکه در این ره به رهبری نرسید(1)
در آثار عرفانی براین نکته تاکید می شود که پیمودن طریق دشوار سلوک بدون راهنمایی پیر راه پی آمدهای وخیمی برای سالک دارد اصولا پیمودن این راه بدون استاد در فضای عرفان امری ناپسند وگاهی خطرناک وکم نتیجه تلقی می شود
گذرت بر ظلمات است بجو خضر رهی
که در این مرحله بسیار بود گمراهی(2)
یکی از کارکردهای استاد ،راهنمایی سالک درباره ویژگی شهودات وتشخیص القائات شیطانی از شهودها والقائات رحمانی است استاد که منازل سلوکی را پیش تر زیر نظر استادی دیگر پیموده است با پیچ وخم های راه آشنا ست ومی تواند سالک را در یافتن علت رخداد برخی شهودها یا تجربه کردن برخی حالت ها یاری دهد

پیر راه بنا برتجربه های نیرومند خود وقدرت نفوذ در دل سالک می داند در هر مرحله ای چه حالی وچه شهودی درست است البته باید خاطر نشان ساخت آنچه استاد در اختیار شاگرد قرار می دهد نیز برگرفته از شریعت است وبی ارتباط با آن نیست ومنها ما هو خاصٌّ وهو ما یتعلقُ بحال کلّ منهم الفائز علیه من الاسم الحاکم والصفة الغالبةعلیه(3)
(یکی از آن میزان ها ،میزان خاص است که به حال هر کدام از سالکان مربوط است وسالک از طریق اسم حاکم بر او و صفتی که بر وی غالب است بدان حال دست می یابد)

جایگاه استاد در رفع امراض معنوی همانند جایگاه پزشک در درمان بیماری های جسمانی است او نیاز مندی ها وویژگی های روحانی شاگرد را می شناسد وبا توجه به احاطه ای که به پی آمد ذکرها و اعمال ومراقبات عرفانی مختلف دارد با توجه به وقت ،استعداد،وویژگی های وی دستورهای لازم را به وی تجویز می کند از همین رواز برخی عارفان نقل شده است که اگر سالک نیمی از عمر خوش را در طلب استادی کامل مکمل سپری کند چیزی از دست نداده است
ر.ک.مبانی واصول عرفان نظری

پی نوشت:
1- حافظ
2- حافظ
3-قیصری شرح فصوص الحکم تصحیح آشتیانی ص 101

سمیع;241292 نوشت:

استاد سلوک یا میزان خاص:

به کوی عشق منه بی دلیل ره قدم
که گم شد آنکه در این ره به رهبری نرسید(1)
در آثار عرفانی براین نکته تاکید می شود که پیمودن طریق دشوار سلوک بدون راهنمایی پیر راه پی آمدهای وخیمی برای سالک دارد اصولا پیمودن این راه بدون استاد در فضای عرفان امری ناپسند وگاهی خطرناک وکم نتیجه تلقی می شود
گذرت بر ظلمات است بجو خضر رهی
که در این مرحله بسیار بود گمراهی(2)
یکی از کارکردهای استاد ،راهنمایی سالک درباره ویژگی شهودات وتشخیص القائات شیطانی از شهودها والقائات رحمانی است استاد که منازل سلوکی را پیش تر زیر نظر استادی دیگر پیموده است با پیچ وخم های راه آشنا ست ومی تواند سالک را در یافتن علت رخداد برخی شهودها یا تجربه کردن برخی حالت ها یاری دهد

پیر راه بنا برتجربه های نیرومند خود وقدرت نفوذ در دل سالک می داند در هر مرحله ای چه حالی وچه شهودی درست است البته باید خاطر نشان ساخت آنچه استاد در اختیار شاگرد قرار می دهد نیز برگرفته از شریعت است وبی ارتباط با آن نیست ومنها ما هو خاصٌّ وهو ما یتعلقُ بحال کلّ منهم الفائز علیه من الاسم الحاکم والصفة الغالبةعلیه(3)
(یکی از آن میزان ها ،میزان خاص است که به حال هر کدام از سالکان مربوط است وسالک از طریق اسم حاکم بر او و صفتی که بر وی غالب است بدان حال دست می یابد)

جایگاه استاد در رفع امراض معنوی همانند جایگاه پزشک در درمان بیماری های جسمانی است او نیاز مندی ها وویژگی های روحانی شاگرد را می شناسد وبا توجه به احاطه ای که به پی آمد ذکرها و اعمال ومراقبات عرفانی مختلف دارد با توجه به وقت ،استعداد،وویژگی های وی دستورهای لازم را به وی تجویز می کند از همین رواز برخی عارفان نقل شده است که اگر سالک نیمی از عمر خوش را در طلب استادی کامل مکمل سپری کند چیزی از دست نداده است
ر.ک.مبانی واصول عرفان نظری

پی نوشت:
1- حافظ
2- حافظ
3-قیصری شرح فصوص الحکم تصحیح آشتیانی ص 101

عقل میزان سوم:
افزوده شدن میزان عقل هم زمان با حرکتی بود که عرفان اسلامی در دوران بلوغ خود پس از ابن عربی در تعامل با عقل آغاز کرد البته عقلی که به عقل منور به نور قلب که از تیرگی های جسمانی به دور باشد لذا اشخاصی کتاب هایی رانوشتند و مطالب عرفانی را برهانی کردند مانند مرحوم بو علی سینا
در اواخر کتاب اشارات و مرحوم صائن الدین ترکه در تمهید القواعد و جناب ابن فناری در مصباح الانس و مرحوم ملا صدرا در اسفار
پس عقل نه تنها معارض با عرفان و شهود قلبی نیست بلکه در شرایط خاص یکی از میزان هایی است که می تواند در تمایز نهادن میان شهودهای کاذب و صادق سودمند باشد

سمیع;241290 نوشت:
شریعت یا میزان عام:
عارفان در طول تاریخ همواره بر این مسئله تاکید داشته اند که مشاهده های عرفانی برای هر کسی که رخ بدهد و در هر مرتبه ای که باشد اگر مطابق با شریعت نباشد کاذب است و قابل اعتماد نمی باشد بنابراین شهودهای عرفانی همواره باید از ناسازگاری با حقایق دینی به دور باشد تا بتوان به عنوان حقایق بر آنها تکیه کرد
و شریعت را بدین سبب میزان عام نامیده اند که برای همه اشخاص ودر تمام حالت ها و شرائط معیار تلقی می شود
چنانچه جناب قیصری در شرح فصوص الحکم که یکی از کتاب های عرفانی می باشد وقتی صحبت از میزان می کند می فرماید:
منها :ما هو میزان عام و هو القرآن والحدیث المنبیءکل منهما علی الکشف التام المحمدی (1)
از جمله این میزان ها میزان عام است که همان قرآن و حدیث است که از کشف تام محمدی خبر می دهد
در نتیجه هیچ گونه تعارضی نباید میان معارف شریعت و حقایق مشهود عارف وجود داشته باشد
پی نوشت:
1- شرح فصوص قیصری تصحیح اشتیانی ص100-101

لطفا بیشتر توضیح دهید
یعنی مکاشفه یا رویای صادقه را باید مثلا با روایت تطبیق داد؟چطور؟ما می توانیم خودمان اینکار را بکنیم؟حالات روحی را چطور باید تطبیق داد و فهمید که الهی است یا شیطانی؟

سمیع;241292 نوشت:
استاد سلوک یا میزان خاص:

به کوی عشق منه بی دلیل ره قدم
که گم شد آنکه در این ره به رهبری نرسید(1)
در آثار عرفانی براین نکته تاکید می شود که پیمودن طریق دشوار سلوک بدون راهنمایی پیر راه پی آمدهای وخیمی برای سالک دارد اصولا پیمودن این راه بدون استاد در فضای عرفان امری ناپسند وگاهی خطرناک وکم نتیجه تلقی می شود
گذرت بر ظلمات است بجو خضر رهی
که در این مرحله بسیار بود گمراهی(2)
یکی از کارکردهای استاد ،راهنمایی سالک درباره ویژگی شهودات وتشخیص القائات شیطانی از شهودها والقائات رحمانی است استاد که منازل سلوکی را پیش تر زیر نظر استادی دیگر پیموده است با پیچ وخم های راه آشنا ست ومی تواند سالک را در یافتن علت رخداد برخی شهودها یا تجربه کردن برخی حالت ها یاری دهد

پیر راه بنا برتجربه های نیرومند خود وقدرت نفوذ در دل سالک می داند در هر مرحله ای چه حالی وچه شهودی درست است البته باید خاطر نشان ساخت آنچه استاد در اختیار شاگرد قرار می دهد نیز برگرفته از شریعت است وبی ارتباط با آن نیست ومنها ما هو خاصٌّ وهو ما یتعلقُ بحال کلّ منهم الفائز علیه من الاسم الحاکم والصفة الغالبةعلیه(3)
(یکی از آن میزان ها ،میزان خاص است که به حال هر کدام از سالکان مربوط است وسالک از طریق اسم حاکم بر او و صفتی که بر وی غالب است بدان حال دست می یابد)

جایگاه استاد در رفع امراض معنوی همانند جایگاه پزشک در درمان بیماری های جسمانی است او نیاز مندی ها وویژگی های روحانی شاگرد را می شناسد وبا توجه به احاطه ای که به پی آمد ذکرها و اعمال ومراقبات عرفانی مختلف دارد با توجه به وقت ،استعداد،وویژگی های وی دستورهای لازم را به وی تجویز می کند از همین رواز برخی عارفان نقل شده است که اگر سالک نیمی از عمر خوش را در طلب استادی کامل مکمل سپری کند چیزی از دست نداده است
ر.ک.مبانی واصول عرفان نظری

پی نوشت:
1- حافظ
2- حافظ
3-قیصری شرح فصوص الحکم تصحیح آشتیانی ص 101


استاد در منابع عرفانی نشانه هائی برای این استاد ذکر شده که بشود او را شناخت؟ در روایات چطور؟ به هر مدعی که نمی شود اعتماد کرد،درست است؟

سمیع;241295 نوشت:
عقل میزان سوم:
افزوده شدن میزان عقل هم زمان با حرکتی بود که عرفان اسلامی در دوران بلوغ خود پس از ابن عربی در تعامل با عقل آغاز کرد البته عقلی که به عقل منور به نور قلب که از تیرگی های جسمانی به دور باشد لذا اشخاصی کتاب هایی رانوشتند و مطالب عرفانی را برهانی کردند مانند مرحوم بو علی سینا
در اواخر کتاب اشارات و مرحوم صائن الدین ترکه در تمهید القواعد و جناب ابن فناری در مصباح الانس و مرحوم ملا صدرا در اسفار
پس عقل نه تنها معارض با عرفان و شهود قلبی است بلکه در شرایط خاص یکی از میزان هایی است که می تواند در تمایز نهادن میان شهودهای کاذب و صادق سودمند باشد

چطور عقل منور به نور قلب می شود؟
چرا درک عقول اینقدر متفاوت است؟مگر عقل مرکب است که بعضی ،برخی مطالب را می فهمند و بعضی،برخی دیگر را؟
لطفا توضیح کامل بدهید.ممنون

ذکر یونسیه;245801 نوشت:
لطفا بیشتر توضیح دهید
یعنی مکاشفه یا رویای صادقه را باید مثلا با روایت تطبیق داد؟چطور؟ما می توانیم خودمان اینکار را بکنیم؟حالات روحی را چطور باید تطبیق داد و فهمید که الهی اس ت یا شیطانی؟

باسمه تعالی
باسلام:
هر ندایی که ترا بالا کشید/آن ندایی دان که از بالا رسید
هر ندایی که ترا حرص آورد /بانگ گرگی دان که او مردم درد(1)
اصل مکاشفه داشتن مهم نیست بلکه مهم این است که آن مکاشه با شریعت یا براهین عقلی معارض نباشد که در صورت مخالفت باید انها را تمثلات شیطانی دانست وکنار گذاشت مثلا:
سالکی(2)در اثنای سلوکش شنید که به او می گویند:ما تکلیف را از تو برداشتیم)آن سالک
عارف آگاه فهمید که این القاء سبوحی ورحمانی نیست بلکه وساوس خناس ووسوسه شیطانی است لذا در جوابش گفت (ای عدو الله من بنده خدایم واینجا دار تکلیف است چگونه تکلیف از من برداشته شده است
البته در بعضی از موارد به این وضوحی شاید نباشد که باید انسان در مسیر سیر وسلوک تمثلات ومکاشفه های خو.د رابا استاد کامل ومکمل وخضر راه خودمطرح بنماید تا شیطانی بودن یا رحمانی بودن آن مکاشفه مشخص شود
پی نوشت
1- مولوی
2-(در کتاب چشم برزخی از آقای گلی زواره امده آن شخص محی الدین عربی بوده ومطلب را در فتوحات آورده است

استاد دو سوال دیگر را هم پاسخ دهید ممنون می شوم،چون در این پست اخیر هم لزوم پی روی از یک استاد بیشتر مشخص شد.

ذکر یونسیه;245805 نوشت:
چطور عقل منور به نور قلب می شود؟
چرا درک عقول اینقدر متفاوت است؟مگر عقل مرکب است که بعضی ،برخی مطالب را می فهمند و بعضی،برخی دیگر را؟
لطفا توضیح کامل بدهید.ممنون

باسمه تعالی
باسلام:
عارفان در ورای تمامی قوای ادراکی انسان مانند قوای حسی وخیالی وعقل،قوه قلبی را قرار می دهند که اشرف واکمل قواست
انان معتقدند وقتی قلب ،حقایق را با قوای ادراکی خود وبه طریق کشفی دریافت کرد ، نور خود را بر تمام قوای مادون می افکند وآنها را منور می سازد که در این حال عقل به برکت نور افاضه شده از قلب می تواند حقایقی را دریابد که به طور مستقل از دریافتن آنها ناتوان بود
این بیان همانند بیان فیلسوفان در نسبت قوای ادراکی حسی وعقل است که حس به تنهایی از ادراک بسیاری از امور ناتوان است ودر ادراک آن امور نیازمند به عقل است.
مثلا حس نمی تواند علیت را ادراک کند وتنها با عقل است که این مقولات برای انسان فهم می شود لذا همان طوریکه در این مورد می توان گفت حواس انسان عقلانی می شوند در مورد بحث نیز می توان گفت عقل وخیال وحس تحت تاثیر قدرت ادراک قلب به عقل،خیال وحس قلبی تبدیل می شوند وبه نور آن منور می گردند(1)
لذا اگر اولیا الهی بعضی صداها را می شنوند که مردم عادی نمی شنوند از همین باب است چون حسشان منور به نور قلب شد ه است وهمین طور در سایر قوا

نطق آب ونطق خاک ونطق گل /هست محسوس حواس اهل دل
فلسفی کان منکر حنانه است / از حواس اولیا بیگانه است(2

پس ما عقل مرکب نداریم بلکه عقل منور داریم که همان عقل است منتها منور به نور قلب شده است و اوج گرفته است
پی نوشت:
1-قیصری،شرح فصوص ص347 ومبانی واصول عرفان نظری سید یدالله یزدانپناه
2-مولوی

ذکر یونسیه;245802 نوشت:
استاد در منابع عرفانی نشانه هائی برای این استاد ذکر شده که بشود او را شناخت؟ در روایات چطور؟ به هر مدعی که نمی شود اعتماد کرد،درست است؟

باسمه تعالی
باسلام:
بله همان طوریکه فرمودید به هر مدعی نمی شود اعتماد کرد بلکه استاد راه باید شرایط خاصی را دارا باشد من جمله:
1-جامعیت داشتن:استاد درعرفان عملی با توجه به پیچیدگی مسیر باید تا حد امکان جامعیت علمی وعملی داشته باشد یعنی از فقاهت واجتهاد در اصول و فروع دین وشریعت محمدی (صلی الله علیه وآله وسلم)برخور دار باشد به عبارت دیگر اسلام شناس،د ین شناس ومتخصص در ساحت آموزهها ،گزارهها،بینش ها و گرایشهای دینی باشد
اهل فقه ،فلسفه،حکمت،عرفان،تعقل ،تعبد، سیاست،خلوت وجلوت باشد تا سالک را یک سویه واهل کناره گیری وگوشه نشینی تربیت نکند بلکه در متن جامعه باشد وعارف باشد مانند ،سید محمد سعید حیوبی (ره) که از شاگردان عرفانی آخوند ملا حسنقلی همدانی(ره) بود ودر عراق با استعمار پیر انگلیس مبارزه نمود ورهبری نود هزار مسلمان را در بصره به عهده داشت(1) ویا مانند پیر جماران حضرت امام(ره) ادامه دارد......
پی نوشت:1-تذکره المتقین ص22

باسمه تعالی
باسلام:
2- رسیدن به مقام فناء فی الله وتوحید :یعنی اسفار اربعه را طی کرده باشد تا بتواند از خلق دستگیری نماید به تعبیر مرحوم سید هاشن حداد (ره)از شاگردان اخلاقی استاد کامل ومکمل مرحوم سید علی قاضی طبا طبائی(ره) استاد باید دارای مفام توحید باشد(1)
3-صاحب نظر بودن وولایت باطنی داشتن:استاد خود باید در اثر سوختن وگداختن به مرحله ای رسیده باشد که صاحب نفس طیبه وزکیه باشد تا گوهر وجود شاگرد سلو کی اش را بدل به حقیقت نماید پس پیر راه باید گوهر شناس وصاحب نفس باشد به قول حافظ:
دوستان عیب من بی دل حیران مکنید/گوهری دارم وصاحب نظری می جویم
وپیری که کار آزموده وراه آشنا باشد وچون طبیبی حاذق ودلسوز عمل نماید با دم مسیحایی خود مرده دلان را زنده می کند(2)
وباز به تعبیر حافظ:
خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق/دریا دلی بجوی،دلیری،سر آمدی
پی نوشت:
1-سید محمد حسین حسینی تهرانی،الله شناسی ص486
2-برای اطلاع بیشتر،ر.ک استاد وراهنما در عرفان فصلنامه پژوهشی پزوهشنامه اخلاق سال دوم ش 6 زمستان 1388(محمد جواد رودگر

موضوع قفل شده است