ضرب و شتم اهل بیت (ع) توسط عمر در جلوی چشمان پیامبر(ص)+منابع اهل سنت

تب‌های اولیه

103 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام مجدد


جناب زیر زمین
این اقای خالد بن ولید (سیف الاسلام سابق ) بحث رو به انحراف کشیده به ما چه اون مطرح کرد من هم جواب دادم

هرچند بچه ها گفتند که چه اهدافی دارد


پس این خرده بر من نیست بلکه به خالد بگیرید که چرا در این پست با این موضوع مطالبی رو مطرح می کند و من هم مجبورم جواب بدهم به من چه ربطی دارد
من هر حرفی رو که زدم در جواب بود به تمامی سوال هایی که بچه ها می کردن +این که هیچ وقت در دفاع از اهل بیت (ع) من کوتاه نمی ام و مطرح می کنم حالا چه خوشتون بیاد و چه خوشتون نیاد و هرا نچه گفتم نواقصی هست که در کتب شما وجود دارد
الحمدالله کارشناس هم آمد و جوابتون رو داد

جواب کارشناس برنامه دروغ امثال شما رو روشن کرد یا نه؟؟؟؟؟!!!!!!!

آقای زیر زمین واقعن کذاب اصلی شما هستید نه استاد قزوینی

خجالت بکشید

چه جالب یه بار دیگه بخون؟!!!!!

جوابت رو گرفتی

کتاب مسند احمد بن حنبل به ندرت وارد مباحث رجالی شده و به هیچ وجه از عبارت «اسناده ضعیف» نکرده است،‌ متن مسند را در اینجا اینچنین ملاحظیه می کنید:

...وما كان من اليد واللسان فمن الشيطان حدثنا عبد الله حدثني أبي ثنا يزيد انا حماد...

یعنی آخرین کلمه روایت قبلی «الشیطان» است و روایت بعدی با کلمه «حدثنا» شروع شد،‌ پس هیچ اظهار نظر رجالی صورت نگرفته است، حال شما از کجا آوردید؟


!

ضمنا اگر کسی مانند دکتر حسینی قزوینی مطلبی را از کتابی نقل کرد که روایتش ضعیف بود، نمی توان او را دروغگو نامید بلکه تنها می توان ضعف روایت آن کتاب را بیان کرد، خصوصا اینکه شواهد دیگری از توثیق روایت فوق توسط محدثین مکتب پیروان خلفاء برای شما نقل شد محدثین مکتب پیروان خلفاء برای شما نقل شد


پس از منظر علماء رجالی صحیح است، گرچه طبق ادعای شما (که احتمالا اگر این ادعا را نیز کاوش کنم به کذب بودنش واقف شوم) عده ای آن را توثیق نکنند.

به نظر می رسد محبت شدید شما به عمر (که البته قابل درک است) مانع مباحثه علمی است.

موفق باشید

کتاب حاکم نیشابوری – مستدرک الصحیحین – جلد 3 – صفحه 119 و می گوید روایت صحیح است

اقای ذهبی در تلخیص خود می گوید سنده صالح

ابوداود طیالسی در مسندش صفحه 351

جناب ابن عبد البر از استوانه‌های علمی و رجالی اهل سنت در کتابالاستیعابجلد دوم صفحه 482 نقل می کند

هيثمي در مجمع الزوائد در جلد سوم صفحه 17 نقل می کند
اقای بیهقی در سنن کبری جلد چهارم صفحه 70 نقل می کند

.

اینم اصل روایت مسند احمدبن حنبل

2020

حَدَّثَنَا يَزِيدُ، أَخْبَرَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ زَيْدٍ، عَنْ يُوسُفَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ لَمَّا مَاتَ عُثْمَانُ بْنُ مَظْعُونٍ قَالَتْ امْرَأَةٌ هَنِيئًا لَكَ الْجَنَّةُ عُثْمَانَ بْنَ مَظْعُونٍ فَنَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَيْهَا نَظَرَ غَضْبَانَ فَقَالَ وَمَا يُدْرِيكِ قَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَارِسُكَ وَصَاحِبُكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَاللَّهِ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي فَأَشْفَقَ النَّاسُ عَلَى عُثْمَانَ فَلَمَّا مَاتَتْ زَيْنَبُ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْحَقِي بِسَلَفِنَا الصَّالِحِ الْخَيْرِ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ فَبَكَتْ النِّسَاءُ فَجَعَلَ عُمَرُ يَضْرِبُهُنَّ بِسَوْطِهِ فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِيَدِهِ وَقَالَ مَهْلًا يَا عُمَرُ ثُمَّ قَالَ ابْكِينَ وَإِيَّاكُنَّ وَنَعِيقَ الشَّيْطَانِ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ مَهْمَا كَانَ مِنْ الْعَيْنِ وَالْقَلْبِ فَمِنْ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَمِنْ الرَّحْمَةِ وَمَا كَانَ مِنْ الْيَدِ وَاللِّسَانِ فَمِنْ الشَّيْطَانِ‏

اینم روایت بعدی

2021

حَدَّثَنَا يَزِيدُ، أَخْبَرَنَا حَمَّادُ بْنُ زَيْدٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ دِينَارٍ، عَنْ طَاوُسٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ وَقَّتَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ ذَا الْحُلَيْفَةِ وَلِأَهْلِ الشَّامِ الْجُحْفَةَ وَلِأَهْلِ الْيَمَنِ يَلَمْلَمَ وَلِأَهْلِ نَجْدٍ قَرْنًا وَقَالَ هُنَّ وَقْتٌ لِأَهْلِهِنَّ وَلِمَنْ مَرَّ بِهِنَّ مِنْ غَيْرِ أَهْلِهِنَّ يُرِيدُ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ فَمَنْ كَانَ مَنْزِلُهُ مِنْ وَرَاءِ الْمِيقَاتِ فَإِهْلَالُهُ مِنْ حَيْثُ يُنْشِئُ وَكَذَلِكَ حَتَّى أَهْلُ مَكَّةَ إِهْلَالُهُمْ مِنْ حَيْثُ يُنْشِئُونَ‏

!!!!!!

اینم جواب دوم کارشناس به شما

کجا تو ضعف سند رو اثبات کردی

خیر اشتباه می کنید، در المکتبة الشامله نیز نبود،‌ ضعف سند را نیز اثبات نکردید،‌ حداکثر اینکه نظر دومی را مطرح ساختید، چراکه خوب می دانید حاکم حسکانی و هیتمی جزء‌ بزرگان از محدثین پیروان خلفاء هستند!

آقای زیر زمین

لطفا به این تایپیک رجوع کن و هر وقت جواب عماد رو دادی بیا این جا دومرتبه شبه افکنی کن

http://www.askdin.com/thread15844.html

سلام علیکم
خدمت همه دوستان حاضر در تاپیک بالاخص جناب سید علی بزرگوار
و همچنین برادران عزیز که با آیدی خالد بن ولید و زیر زمین خدمتشان هستیم
ضمنا از حضور استادم جناب کارشناس صالح پوزش می طلبم چون با حضور ایشان در این تاپیک جایی برای بنده نیست
اما جناب زیر زمین بنده قبلا هم شما را در تاپیکهای دیگر زیارت کردم که متاسفانه با توهین و شبهه افکنی شروع می کنید و نسبت به جواب طفره می روید
این روش مناسب بحث علمی نیست ، بحث علمی بدور از اهانت و علمی صرف باید باشد در گذشته بنده برای صحبت با شما تاپیکی ایجاد کردم به نام
http://www.askdin.com/thread15844-2.html
و سوالاتی از شما پرسیدم که شما در پست 7آن تاپیک این جواب را به بنده دادید

ZiRz@MiN;173836 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیکم و رحمة الله و برکاته بنده قبلا خطاب جناب عماد عرض کردم که علمی برای پاسخ گویی به سوالات شما ندارم. با تشکر

برادر گرامی این نمی شود که شما بپرسید و ما می پرسیم از جواب فرار کنید به هر حال بنده آمادگی دارم در تاپیک دیگری بحث علمی مودبانه و بدور از توهین با شما داشته باشم اگر موافق هستید اعلام بفرمایید تا در تاپیک دیگری خدمتتان برسم

صالح;242308 نوشت:

خیر اشتباه می کنید، در المکتبة الشامله نیز نبود،‌ ضعف سند را نیز اثبات نکردید،‌ حداکثر اینکه نظر دومی را مطرح ساختید، چراکه خوب می دانید حاکم حسکانی و هیتمی جزء‌ بزرگان از محدثین پیروان خلفاء هستند!

بنده ادعا نکردم صحیح است یا نیست،‌ خواستم اشتباه ادعای شما را تشریح کنم، شما نباید بی دلیل و فقط از روی تعصب مذهبی به یک پژوهشگر دینی (صرف نظر از اینکه با شما هم عقیده است یا خیر) نسبت کذب بدهید،‌ کذب همان است که شما ادعا کردید.

به نظر می رسد محبت شدید شما به عمر (که البته قابل درک است) شما را از مباحث علمی دور و به کذب مجبور ساخته است.

تنها برای رفع اتهام به ارائه تصویر از برنامه مکتبة الشاملة ارائه می نمایم.

اما عرض کردین بنده ثابت نکردم. اگر نوشته بنده را بدقت می خواندید می دیدید که:

نقل قول:
اما بریم بررسی کنیم ببینیم این بزرگان از کجا روایت رو نقل می کنند:

المستدرک:

أخبرنا أبو عبد الله محمد بن عبد الله الصفار ثنا أبو إسماعيل محمد بن إسماعيل ثنا حسان بن هلال ثنا حماد بن سلمة عن علي بن زيد عن يوسف بن مهران عن ابن عباس رضي الله عنهما قال : لما مات عثمان بن مظعون قالت امرأته هنيئا لك الجنة يا عثمان بن مظعون فنظر إليها رسول الله صلى الله عليه و سلم و قال : و ما يدريك ؟ قالت : يا رسول الله فارسك و صاحبك فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم : إني رسول الله و ما أدري ما يفعل بي فأشفق الناس على عثمان فلما ماتت زينب بنت رسول الله صلى الله عليه و سلم قال رسول الله صلى الله عليه و سلم : الحقوها بسلفنا الخير عثمان بن مظعون فبكت النساء فجعل عمر يضربهن بسوطه فأخذ رسول الله صلى الله عليه و سلم يده و قال : مهلا يا عمر

همونطور که میبیند این روایت دقیقا همون روایت هست و با همون سند که ضعفش رو اثبات کردیم.

هیثمی در کتاب غاية المقصد فى زوائد المسند این روایت را با همین سند می آورد:

حَدَّثَنَا يَزِيدُ، أَنْبَأَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ عَلِىِّ بْنِ زَيْدٍ، عَنْ يُوسُفَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا مَاتَ عُثْمَانُ بْنُ مَظْعُونٍ قَالَتِ امْرَأَةٌ: هَنِيئًا لَكَ الْجَنَّةُ عُثْمَانَ بْنَ مَظْعُونٍ، فَنَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِلَيْهَا نَظَرَ غَضْبَانَ، فَقَالَ: "وَمَا يُدْرِيكِ؟ قَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَارِسُكَ وَصَاحِبُكَ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم: "وَاللَّهِ إِنِّى رَسُولُ اللَّهِ وَمَا أَدْرِى مَا يُفْعَلُ بِى، فَأَشْفَقَ النَّاسُ عَلَى عُثْمَانَ، فَلَمَّا مَاتَتْ زَيْنَبُ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم: "الْحَقِى بِسَلَفِنَا [الصَّالِحِ] الْخَيْرِ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ. فَبَكَتِ النِّسَاءُ فَجَعَلَ عُمَرُ يَضْرِبُهُنَّ بِسَوْطِهِ، فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بِيَدِهِ، وَقَالَ: "مَهْلاً يَا عُمَرُ، ثُمَّ قَالَ: "ابْكِينَ وَإِيَّاكُنَّ وَنَعِيقَ الشَّيْطَانِ. ثُمَّ قَالَ: "إِنَّهُ مَهْمَا كَانَ مِنَ الْعَيْنِ وَالْقَلْبِ فَمِنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَمِنَ الرَّحْمَةِ، وَمَا كَانَ مِنَ الْيَدِ وَاللِّسَانِ فَمِنَ الشَّيْطَانِ.

در سنن کبری هم باز ما همین سند را می بینیم. در کل همه روایات وارده با این سند هستند که همگی ضعیف هستند.

أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرِ بْنِ فُورَكٍ، أنبأ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ فَارِسٍ الأَصْبَهَانِيُّ، ثنا أَبُو بِشْرٍ يُونُسُ بْنُ حَبِيبٍ، ثنا أَبُو دَاوُدَ الطَّيَالِسِيُّ، ثنا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ زَيْدٍ، عَنْ يُوسُفَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: " بَكَتِ النِّسَاءُ عَلَى رُقَيَّةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا فَجَعَلَ عُمَرُ يَنْهَاهُنَّ، فَقَالَ الَرَسُولُ اللَّهِ k: مَهْ يَا عُمَرُ،

یه لطف کنید و اگر بحثی رو شروع کردین همون رو تا آخر ادامه بدین بعد برید سراغ شبهات بعدی و گرنه خواننده تنها چیزی که میبیند جفنگ است.

در همه اسناد علی بن زید وجود دارد که همانگونه که قبلا هم عرض کردم مهری می شود بر تائید ضعف روایت.

بنده تعصبی ندارم تنها می گویم لطف کنید و اگر سخنی می گویید مستند باشد.

آقا عماد سر ودت درد نیار پسرم

آق سید علی شما هم لطف کن اگر می تونی علی بن زید رو توثیق کنی بیا جلو.

سبحان الله ببین کی به کی میگه شبهه افکن. از کی رد کردن شبهه میشه شبهه افکنی ؟؟

اقای زیر زمین
bina88جوابت رو یه بار داد

برو دوباره بخون

:Narahat az:

اینم ببین
جواب عماد رو بده
http://www.askdin.com/thread20249-4.html#post242462

چرا تو این پست (ضرب و شتم اهل بیت(ع) در مقابل چشم پیامبر(ص) توسط عمر )که دروغت باز هم مثل همیشه بر ملا شده غیبت نمی زنه

آخه روش تو این طوریه !!!!!!آمارت در امد

خیر اشتباه می کنید، ‌ ضعف سند را نیز اثبات نکردید،‌ حداکثر اینکه نظر دومی را مطرح ساختید، چراکه خوب می دانید حاکم حسکانی و هیتمی جزء‌ بزرگان از محدثین پیروان خلفاء هستند!

:Narahat az:

سید دو دقیه کپی و پیست نکن بشین خودت یه چیزی بنویس

گفتم اگه کسی می تونه روایت رو تصحیح کنه بسم الله وکسی میتونه علی بن زید رو توثیق کنه بیاد

من هم دارم هيمن كار رو مي كنم
دروغ هاتو آشکار می کنم

[=Times New Roman]این روایت را امام احمد بن حنبل در مسندش آورده و خودش توثیقش کرد
[=Times New Roman] یکی از امامان اربعه اهل سنت این روایت را در کتاب روائی اش که مورد توثیقش است نقل کرده
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]خود صالح هم جوابت رو داد
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]مثل این که شما باید یه بار دیگه جواب های ایشون رو بخونید
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]اگر روایتی ضعیف باشد ولی 4 مصدر آنرا روایت کرده باشند در دید علمای اهل سنت ( حتی خود ابن تیمیه ) آن روایت حسن و قابل استناد خواهد بود.

[=Times New Roman]سند هجوم به خانه وحی چند مصدر روائی دارد و چند نفر به طرق مختلف این مضمون را نقل کرده اند ؟

یعنی همه اینها دروغگویند و شما علم رجال بلدید بر عکس امام احمد و به همین خاطر راست گوئید ؟


[=Times New Roman]لینک 18 سند از اسناد هجوم به خانه وحي و شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها


[=Times New Roman]لینک اقرار ابوبكر به هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله عليها

همه كتب روايي یک سند دارند این رو تو صفحه پنج هم عرض کردم. همه اونها به علی بن زید ختم میشن.

واقعا نمی فهمید یا خودتون رو به نفهمی زدین ؟

صالح هم جواب شما رو داد
برو یک کم جواب صالح رو بخون بعد بیا این جا زرت و پرت کن

واقعن صالح یه حرفی زد منم بهش رسیدم
واقعن تو علاقه زیادی به عمر داری

اخه یکی بشینه از اول تا اخر این پست رو بخونه می فهمه که چی شده و چی گذشته
من فقط یک کلمه دارم
جواب ابلهان خاموشی است

قضاوت با خوانندگان

یک کم چشم بصیرت می خاد یک کم دل باز و روشن می خاد حقایق رو ببینیه

هرکی این پست رو بخونه می فهمه

همیشه هم تو پست ها غیبت می زنه

zirz@min;242527 نوشت:
گفتم اگه کسی می تونه روایت رو تصحیح کنه بسم الله وکسی میتونه علی بن زید رو توثیق کنه بیاد

[attach]14772[/attach]
در پاورقی دو که عکس کتاب مسند احمد است آورده که حدیث صحیح است

zirz@min;242644 نوشت:
واقعا نمی فهمید یا خودتون رو به نفهمی زدین ؟

لطفا توهین نکنید توهین زیبنده بحث علمی نیست

zirz@min;242644 نوشت:

واقعا نمی فهمید یا خودتون رو به نفهمی زدین ؟

آقا شما که می فهمی کمی برای بنده در مورد این آیات توضیح بده ببینم کی بوده که از میدان جنگ فرار کرده و پیامبر (ص) از پشت سر صدا می زد فرار نکن!

3 153 آنگاه که می گريختيد و به کس نمی نگريستيد و پيامبر شما را از پشت سرفرا می خواند پس به پاداش ، غمی بر غم شما افزود اکنون اندوه آنچه را که از دست داده ايد ، يا رنجی را که به شما رسيده است ، مخوريد خدا به هر کاری که می کنيد آگاه است
3 154 آنگاه ، پس از آن اندوه ، خدا به شما ايمنی ارزانی داشت ، چنان که ، گروهی را خواب آرام فرو گرفت اما گروهی ديگر که چون مردم عصر جاهلی به خدا گمانی باطل داشتند ، هنوز دستخوش اندوه خويش بودند و می گفتند : آياهرگز کار به دست ما خواهد افتاد ? بگو : همه کارها به دست خداست آنان در دل خود چيزی را پنهان می دارند که نمی خواهند برای تو آشکارش سازند می گويند : اگر ما را اختياری بود اينجا کشته نمی شديم بگو : اگر در خانه های خود هم می بوديد ، کسانی که کشته شدن بر آنها مقرر شده است از خانه به قتلگاهشان بيرون می رفتند خدا آنچه را که در سينه داريد می آزمايد و دلهايتان را پاک می گرداند و خدا به آنچه در دلهاست آگاه است
3 155 از ميان شما آنان که در روز مقابله آن دو گروه بگريختند ، به سبب پاره ای از اعمالشان شيطان آنها را به خطا افکنده بود اينک خداوند عفوشان کرد که او آمرزنده و بردبار است

sayedali;242749 نوشت:
صالح هم جواب شما رو داد
برو یک کم جواب صالح رو بخون بعد بیا این جا زرت و پرت کن

واقعن صالح یه حرفی زد منم بهش رسیدم
واقعن تو علاقه زیادی به عمر داری

اخه یکی بشینه از اول تا اخر این پست رو بخونه می فهمه که چی شده و چی گذشته
من فقط یک کلمه دارم
جواب ابلهان خاموشی است

قضاوت با خوانندگان

یک کم چشم بصیرت می خاد یک کم دل باز و روشن می خاد حقایق رو ببینیه

عماد;242832 نوشت:

لطفا توهین نکنید توهین زیبنده بحث علمی نیست

خوب این از این

بنده عرض کردم این روایات چه حاکم بیاره چه بیهقی چه هیثمی چه امام احمد به دلیل وجود علی بن زید ضعیف هست.

چه ربطی به حب عمر داشتن داره ؟

سبحان الله

من میگم اگر روایت صحیح هست خوب ثابت کنید و گرنه مجبورید به قبول حرف من

اگر بخواهیم بگیم که حاکم آدم کمی نبوده پس من میگم کلینی و طوسی و غیرهم آدم کمی نبودن هرچی تو کتابشون باشه قبول می کنید ؟

عماد جان من مشکلی با کتاب ندارم ببینید نمی دونم چطوری دیگه بگم علی بن زید مشکل داره. شما لطف کن توثیقش رو برامون بیار

ناصر یوسف نژاد;242848 نوشت:
آقا شما که می فهمی کمی برای بنده در مورد این آیات توضیح بده ببینم کی بوده که از میدان جنگ فرار کرده و پیامبر (ص) از پشت سر صدا می زد فرار نکن!

3 153 آنگاه که می گريختيد و به کس نمی نگريستيد و پيامبر شما را از پشت سرفرا می خواند پس به پاداش ، غمی بر غم شما افزود اکنون اندوه آنچه را که از دست داده ايد ، يا رنجی را که به شما رسيده است ، مخوريد خدا به هر کاری که می کنيد آگاه است
3 154 آنگاه ، پس از آن اندوه ، خدا به شما ايمنی ارزانی داشت ، چنان که ، گروهی را خواب آرام فرو گرفت اما گروهی ديگر که چون مردم عصر جاهلی به خدا گمانی باطل داشتند ، هنوز دستخوش اندوه خويش بودند و می گفتند : آياهرگز کار به دست ما خواهد افتاد ? بگو : همه کارها به دست خداست آنان در دل خود چيزی را پنهان می دارند که نمی خواهند برای تو آشکارش سازند می گويند : اگر ما را اختياری بود اينجا کشته نمی شديم بگو : اگر در خانه های خود هم می بوديد ، کسانی که کشته شدن بر آنها مقرر شده است از خانه به قتلگاهشان بيرون می رفتند خدا آنچه را که در سينه داريد می آزمايد و دلهايتان را پاک می گرداند و خدا به آنچه در دلهاست آگاه است
3 155 از ميان شما آنان که در روز مقابله آن دو گروه بگريختند ، به سبب پاره ای از اعمالشان شيطان آنها را به خطا افکنده بود اينک خداوند عفوشان کرد که او آمرزنده و بردبار است

برای من همین که خدا اونا رو عفو کرده بسه

دیگه کاری ندارم که کی بوده

به نظر حقیر دوست عزیزمان جناب و برادران دیگر همفکرشان قائل به یک اصل هستند که حاضرند تمام علما، فقها، کتب، امامان و حتی شخص رسول گرامی اسلام زیر سؤال بروند اما آن اصل خدشه دار نشود.

دیگر آن اصل که از دیدگاه این برادران نباید غلط بشود را خودتان می توانید حدس بزنید.

راستی چرا تو جواب ماجرای خواستگاری عمر از ام کلثوم را ندادی؟!

یعنی بنده باید کار و زندگی خودم را ول کنم و دنبال تو از این تاپیک به آن تاپیک بگردم تا تو را پیدا کنم ؟!

چرا فرار کردی آن روز و جواب ندادی عمری؟!

الان که پیدایت شده جواب بده

چرا عمر گفت به علی (ع) تهمت دزدی می زنم و دست و پایش را قطع می کنم؟!

جواب بده فرار نکن

ناصر یوسف نژاد;242902 نوشت:
باز هم فرار کردی که!

شما جماعت عمری این فرار کردن را از عمر یاد گرفته اید.

همانطور که او در میدان جنگ احد فرار می کرد و پیامبر (ص) از پشت سر فریاد می زد فرار نکن ! امروز هم شما فرار می کنی.

خاک بر سر ترسو.

شما از آن شيعه هاي آتشي هستي كه فكر مي كني ادله هايت اينقدر واضح است كه تمام سني ها بايد شيعه شوند.ا
برادر من، ما شيعيان مجتهد و كلي فقيه تر از شما داريم. سني ها هم عالم و فقيه كلي فقيه تر از ايشان دارند. اين فقيهان با هم الان مناظره بكنند هيچ كدام از دين خود دست بر نمي دارند. بعد شما مي خواهي با يك دو صفحه دليل كاملا درست بنظر خودت كه نوشتي ايشان تسليم شود و شيعه شود؟

zirz@min;242212 نوشت:
بنده می گویم علی بن زید ضعیف هست حالا هریک از دوستان می تواند وی را توثیق کند بسم الله آیا قبول کردین روایت ضعیف هست یا هنوز می خواهید بر سر لجاجت خود بمانید.
zirz@min;242849 نوشت:
عماد جان من مشکلی با کتاب ندارم ببینید نمی دونم چطوری دیگه بگم علی بن زید مشکل داره. شما لطف کن توثیقش رو برامون بیار


با سلام

دوستان لطف کنند از موضوع اصلی بحث خارج نشوند و موضوعات جدید را در جای دیگری مطرح کنند.

درباره این روایت (ضرب و شتم عمر)و هر روایت دیگر صرفا بررسی سندی کافی نیست یعنی نمی توان صرفا بر اساس سند حکم به صحت یا ضعف کرد. در کتب حدیثی روایات صحیح السندی وجود دارد که قطعا مخالف قرآن کریم و سنت قطعیه است و نیز روایات ضعیف السندی وجود دارد که بخاطر مویداتی همچون شهرت؛ عمل اصحاب؛روایات همسو ... مورد قبول قرار می گیرد.بنابراین حتی اگر ضعف روایتی اثبات شد الزاما دلیل بر نادرستی یا جعلی بودن روایت نیست.فتامل

اما درباره این روایت باید گفت:

اولا: علی بن زید از رجال صحیح بخاری و صحیح مسلم؛مسند احمد؛سنن ترمذی و... می باشد که نشاندهنده اعتماد آنان به اوست. ترمذی کرارا از علی بن زید نقل حدیث کرده است.وی در روایتی درباره نماز مسافر آورده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَنِيعٍ حَدَّثَنَا هُشَيْمٌ أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ زَيْدِ بْنِ جُدْعَانَ الْقُرَشِيُّ عَنْ أَبِي نَضْرَةَ قَالَ
سُئِلَ عِمْرَانُ بْنُ حُصَيْنٍ عَنْ صَلَاةِ الْمُسَافِرِ فَقَالَ حَجَجْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ
وَحَجَجْتُ مَعَ أَبِي بَكْرٍ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَمَعَ عُمَرَ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَمَعَ عُثْمَانَ سِتَّ سِنِينَ مِنْ خِلَافَتِهِ أَوْ ثَمَانِيَ ثَمَانِي فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ

ترمذی بعد از این روایت می نویسد:هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ(سنن الترمذي؛2/401)

(در حاشیه عرض کنم که این روایت صحیح به یکی از بدعتهای عثمان اشاره دارد که در چند سال آخر خلافت خود برخلاف سیره رسول الله(ص)عمل کرد و نماز را در سفر تمام خواند)

ثانیا:در تضعیف علی بن زید اختلاف نظر است و اتفاق نظری در این رابطه وجود ندارد. وی توسط برخی رجالیون و بزرگان حدیثی اهل سنت(همچون ترمذی؛ابن حبان؛عجلی و...)توثیق شده است.

عجلی و ابن حبان از رجالیون مطرح اهل سنت در کتاب "الثقات" از علی بن زید نام برده اند.

[=tahoma]عجلی در شماره 1298 نام او را در زمره ثقات آورده است اگرچه او را قوی نمی داند(که علت آنرا بعدا خواهم گفت و در هر حال منافاتی با ثقه بودنش ندارد). وی می نویسد:[=&quot]على بن زيد[/][=&quot] بن جدعان بصرى يكتب حديثه وليس بالقوي وكان يتشيع وقال مرة لا بأس به>[/][/](معرفة الثقات - العجلي؛(2/154

هیثمی نیز در کتاب"مجمع الزوائد ومنبع الفوائد به نقل از ابن حبان می نویسد :ذكره ابن حبان في الثقات (مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛
2/158)
[=tahoma][=&quot]يعقوب بن شيبة هم علی بن زید را ثقة صالح الحديث معرفی کرده است(رک:[/]تهذيب التهذيب ابن حجر؛22/323)[/]

ترمذی از مولفان صحاح سته وی را صدوق می داند.ذهبی و صفدی به این نظر اشاره کرده اند(رک:تذكرة الحفاظ ذهبی؛1/141-الوافي بالوفيات الصفدي؛(6/399




[=tahoma]خود ذهبی نیز که از بزرگان رجالی و حدیثی اهل سنت است او را توثیق کرده است و او را احد الحفاظ و صالح الحدیث می داند. وی در کتاب"ذكر أسماء من تكلم فيه وهو موثق" که درباره اشخاصی ست که درباره آنان اختلاف نظر وجود دارد در حالی که موثقند می نویسد:[=&quot]علي بن زيد بن جدعان :صويلح الحديث قال أحمد ويحيى ليس بشيء وقواه غيرهما "روى له البخاري في الأدب ومسلم مقروناً بثابت البناني>([/]1/140)[/]

هیثمی نیز ضمن اشاره به اختلاف نظرات؛وی را کرارا حسن الحدیث معرفی کرده است(رک:مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛7/619-7/622-8/7 و...)


هیثمی در برخی مواقع به ثقه بودن او تصریح کرده است:هو ثقة
سيئ الحفظ>(همان؛7/378 و 7/255 و 7/212 و 7/119)البته وی در برخی مواقع به ضعف علی بن زید نیز اشاره کرده و دلیل آنرا سوء حافظه علی بن زید می داند که البته منافاتی با ثقه بودنش ندارد:(همان؛5/116)


حاکم نیشابوری نیز روایت محل بحث را مطابق شرط بخاری و مسلم صحیح دانسته است و ذهبی نیز که کتاب حاکم را تلخیص کرده با او موافقت کرده است.

نکته مهمی که باید به آن توجه داشت علت تضعیف علی بن زید بن جدعان توسط برخی رجالیون اهل سنت است.ظاهرا برخی صرفا به این دلیل که وی شیعه و رافضی ست او را تضعیف کرده و روی خوش به او نشان نداده اند.

[=tahoma]ابن حجر به نقل از [=&quot]يزيد بن زريع که از معاصران علی بن زید است[/] می نویسد:[=&quot]ولم أحمل عنه لأنه كان رافضيا>(تهذیب التهذیب؛22/323). ابن عدی نیز به او نسبت غلو در تشیع داده است(همان)[/]
[/][=tahoma][=&quot]
برخی نیز صرفا بخاطر سوء حافظه به حدیثش احتجاج نمی کنند که البته منافاتی با ثقه بودنش ندارد.ابن حجر به نقل ا
ز [/]
[=&quot]ابن خزيمة می نویسد:>(همان) [/]
[/]

[=tahoma]ثالثا:روایت محل بحث شاهد و موید دارد.نسایی؛ابن ماجه(دو تن از مولفان صحاح سته)؛حاکم نیشابوری و... به نقل از ابوهریره می نویسند:
[=&quot]عَن أبي هُرَيْرَة رَضِيَ اللَّهُ عَنْه قَالَ مَاتَ ميت من آل رَسُول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم َ فَاجْتمع النِّسَاء يبْكين عَلَيْهِ فَقَامَ عمر ينهاهن ويطردهن فَقَالَ[/][=&quot] رَسُول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم َ دَعْهُنَّ يَا عمر فَإِن الْعين دامعة والفؤاد مصاب والعهد قريب >([/]
[/]تحفة المحتاج إلى أدلة المنهاج؛1/617).
این روایت را ابن حبان تصحیح کرده و حاکم نیشابوری نیز این روایت را مطابق شرط بخاری و مسلم صحیح می داند(همان)


رابعا:محتوا و مضمون این روایت کاملا با سیره و اخلاق عمر که در روایات متعددی به آنها اشاره شده است سازگاری دارد و خشونت عمر امر مشهوری ست که در کتب شیعه و سنی به آن اشاره شده است.امیرالمومنین علی (ع) در خطبه سوم نهج البلاغه درباره خشونت عمر می فرماید: (فصيّرها فى حوزة خشناء يغلظ كلمها و يخشن مسّها يكثر العثار فيها، و الاعتذار منها)



نمونه‏ هايى از خشونت اخلاقى در عصر خليفه دوّم

در حالات او مخصوصا در دوران خلافت، مطالب زيادى در كتب دانشمندان اهل سنّت- اعم از كتب حديث و تاريخ- نقل شده كه آنچه را در كلمات امام علی(ع) در فراز بالا آمده است دقيقا تأييد مى‏كند. اين موارد بسيار فراوان است كه به چند نمونه آن ذيلا اشاره مى‏شود:

1- مرحوم «علامه امينى» در جلد ششم «الغدير» از مدارك زيادى از كتب معروف اهل سنّت (مانند سنن دارمى، تاريخ ابن عساكر، تفسير ابن كثير، اتقان سيوطى، درّ المنثور، فتح البارى و كتب ديگر) داستانهاى تكان دهنده‏اى در باره مردى به نام «صبيغ العراقى» نقل مى‏كند. از تواريخ به خوبى استفاده مى‏شود كه او مردى بود جستجوگر و در باره آيات قرآن پيوسته سؤال مى‏كرد ولى «عمر» در برابر سؤالات او چنان خشونتى به خرج داد كه امروز براى همه ما شگفت‏آور است، از جمله اين كه كسى نزد «عمر» آمد و به او گفت ما مردى را يافتيم كه از تأويل مشكلات قرآن سؤال مى‏كند.
«عمر» گفت: خداوندا به من قدرت ده كه بر او دست بيابم! روزى «عمر»
نشسته بود، مردى وارد شد و عمامه‏اى بر سر داشت، رو به «عمر» كرده، گفت:
يا امير المؤمنين! منظور از: وَ الذَّارِياتِ ذَرْواً فَالْحامِلاتِ وِقْراً چيست؟ «عمر» گفت: حتما همان هستى كه من به دنبال او مى‏گشتم، برخاست و هر دو آستين را بالا زد و آن قدر به او شلاق زد كه عمامه از سرش افتاد و بعد به او گفت به خدا قسم اگر سرت را تراشيده مى‏ديدم گردنت را مى‏زدم! سپس دستور داد لباسى بر او بپوشانند و او را بر شتر سوار كنند و به شهر خود ببرند، سپس خطيبى برخيزد و اعلام كند كه «صبيغ» در جستجوى علم بر آمده و خطا كرده است، تا همه مردم از او فاصله بگيرند. او پيوسته بعد از اين داستان در ميان قومش حقير بود تا از دنيا رفت در حالى كه قبلا بزرگ قوم محسوب مى‏شد.

در روايتى ديگر از «نافع» نقل شده كه «صبيغ عراقى» پيوسته سؤالاتى در باره قرآن مى‏كرد هنگامى كه به «مصر» آمد «عمرو بن عاص» او را به سوى «عمر» فرستاد. «عمر» دستور داد شاخه‏هاى تازه از درخت بريدند و براى او آوردند و آن قدر بر پشت او زد كه مجروح شد سپس او را رها كرد. بعد از مدّتى كه خوب شد بار ديگر همان برنامه را در باره او اجرا نمود، سپس او را رها كرد تا بهبودى يابد، بار سوّم به سراغ او فرستاد تا همان برنامه را اجرا كند، «صبيغ» به عمر گفت: «اگر مى‏خواهى مرا به قتل برسانى به طرز خوبى به قتل برسان و زجركش نكن و اگر مى‏خواهى زخم تنم را درمان كنى، به خدا خوب شده است».

«عمر» به او اجازه داد كه به سرزمين خود برگردد و به «ابو موسى اشعرى» نوشت كه هيچ يك از مسلمانان با او مجالست نكند. اين امر بر «صبيغ» گران آمد «ابو موسى» به «عمر» نوشت كه او كاملا از حرفهاى خود توبه كرده و ديگر سؤالى در باره آيات قرآن نمى‏كند «عمر» اجازه داد كه مردم با او مجالست كنند.

در روايتى ديگر داستان «صبيغ» چنين آمده است (بعيد نيست او داستانهاى متعدّدى با عمر داشته است) كه: او وارد «مدينه» شد و پيوسته از متشابهات قرآن سؤال مى‏كرد. «عمر» به سراغ او فرستاد در حالى كه قبلا شاخه‏هايى از درخت خرما آماده ساخته بود. «عمر» از او پرسيد: تو كيستى؟ گفت: «من بنده خدا صبيغم». عمر يكى از آن شاخه‏ها را برداشت و بر سر او كوفت و گفت: «من بنده خدا عمرم» و آن قدر زد كه سرش خون‏آلود شد. «صبيغ» گفت: اى امير مؤمنان بس است آنچه در سر من بود از بين رفت (و ديگر سؤالى از متشابهات نمى‏كنم)! جالب توجّه اين كه در هيچ يك از روايات ندارد كه او سمپاشى در باره يكى از آيات قرآن كرده باشد، بلكه گاه سؤال از متشابهات و گاه از حروف قرآن و گاه از آياتى مثل «وَ الذَّارِياتِ ذَرْواً» مى‏نمود. اين جريان ظاهرا منحصر به «صبيغ» نبود.
«عبد الرحمن بن يزيد» نقل مى‏كند كه مردى از عمر در باره آيه «وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا» سؤال كرد. هنگامى كه مشاهده كرد مردم در اين باره صحبت مى‏كنند تازيانه را برداشت و به آنان حمله كرد.

2- در حديث ديگرى مى‏خوانيم مردى از او سؤال كرد و گفت منظور از آيه الْجَوارِ الْكُنَّسِ چيست؟ «عمر» با چوبدستى خود در عمامه او فرو كرد و به روى زمين انداخت و گفت آيا تو «حرورى» هستى (حرورى به كسانى گفته مى‏شد كه از اسلام خارج شده بودند!) سپس گفت: قسم به كسى كه جان «عمر» به دست اوست اگر تو را سر تراشيده مى‏يافتم آن قدر تو را مى‏زدم كه اين فكر از سرت بيرون برود! (به نظر مى‏رسد سر تراشيدن از شعار اين گروه از خوارج بوده
است كه ريشه ‏هاى آنها حتّى به دوران قبل از امير مؤمنان على (ع) باز مى‏گردد). آيا به راستى هر كسى سؤالى از قرآن كند بايد او را زير شلاق و چوب انداخت بى آن كه يك كلمه در پاسخ سؤال او گفته شود! و به فرض كه بعضى از افراد بى‏دين و منافق براى مشوّش ساختن افكار مردم سؤالاتى در باره قرآن مى‏كردند، وظيفه خليفه در برابر آنها اين بود كه با چوب و شلاق پاسخ بگويد يا نخست بايد از نظر علمى و منطقى توجيه شوند و اگر نپذيرفتند آنها را تنبيه كند؟
آيا اين به خاطر آن بوده كه خليفه پاسخ اين سؤالات را نمى‏دانسته و عصبانى مى‏شده، يا دليل ديگرى داشت و حتّى افراد مشكوك را مورد هتك و توهين قرار مى‏داده و عمامه آنها را به زمين مى‏افكنده است!

3- «ابن ابى الحديد» در شرح نهج البلاغه خود نقل مى‏كند كه گفته مى‏شد:
«درّة عمر اهيب من سيف الحجّاج، تازيانه عمر وحشتناكتر از شمشير حجاج بود!» سپس مى‏گويد: در حديث صحيح آمده كه زنانى نزد رسول خدا (ص) بودند و سر و صداى زيادى كردند، «عمر» آمد، همگى از ترس او فرار كردند، به آنها گفت اى دشمنان خويشتن! آيا از من مى‏ترسيد و از رسول خدا (ص) نمى‏ترسيد؟
گفتند: آرى «انت اغلظ و افظّ، تو خشن‏تر و درشتگوترى»!

4- در همان كتاب آمده است نخستين كسى را كه «عمر» با تازيانه زد، «امّ فروه» خواهر ابو بكر بود هنگامى كه ابو بكر از دنيا رفت، زنان بر او نوحه‏گرى مى‏كردند، خواهرش «ام فروه» نيز در ميان آنها بود، عمر كرارا آنها را نهى كرد، آنها باز تكرار كردند، «عمر» «امّ فروه» را از ميان آنها خارج ساخت و با تازيانه زد، همه زنان ترسيدند و متفرق شدند.(پيام امام اميرالمؤمنين عليه‏السلام،آیه الله مکارم شیرازی؛ ج‏1، ص: 350)

جناب زیر زمین چرا این مطالب دیگر رو نمی بینید:


کتاب حاکم نیشابوری – مستدرک الصحیحین – جلد 3 – صفحه 119 و می گوید روایت صحیح است

اقای ذهبی در تلخیص خود می گوید سنده صالح

ابوداود طیالسی در مسندش صفحه 351

جناب ابن عبد البر از استوانه‌های علمی و رجالی اهل سنت در کتاب الاستیعاب جلد دوم صفحه 482 نقل می کند

هيثمي در مجمع الزوائد در جلد سوم صفحه 17 نقل می کند
اقای بیهقی در سنن کبری جلد چهارم صفحه 70 نقل می کند


بعد این که

هیچگاه نمی توان کسی را به خاطر نقل روایت ضعیف دروغگو نامید شما باید عذر خواهی کنید،

باید از محضر استاد قزوینی و تمام شیعان عذر خواهی کنید

که اگر نکنید باید همه علمای حدیث را دروغگو خواند زیرا در کتب آنها روایت ضعیف نیز وجود دارد،


علماء روی زمین این چنین اند
حال شما در زیرزمین هستی بیا بیرون ببین بیرون چه خبره!!
زیاد اون تو نمون یک کم بحث ذهنتون رو باز کنید


یا این که بیاین یه مذهب جدید به نام زیرزمین احداث کیند




اگر قائل باشیم به اینکه همه علماء را دروغگو بنامیم یا او را کدام را انتخاب می کنیم؟

[=Arial Black]سلام و درود بر همه ولایت پذیران مولا علی علیه السلام

[=Arial Black]پاسخ موسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر(عج) به شبه وارد شده از جانب این جناب که اسمش در زیر امده است:

ZiRz@MiN

[=Garamond]با سلام

[=Garamond]دوست گرامي

[=Garamond]اولا:

[=Garamond]علي بن زبد جدعان، همانگونه كه تضعيفات دارد، داري توثيقات نيز مي باشد.

[=Garamond]ابو عيسي ترمذي گفته است: او صدوق است؛

[=Garamond]ابن حبان گفته است: او شيخ جليل است؛

[=Garamond]يعقوب بن شيبه سدوسي گفته است: ثقة صالح الحديث وإلى اللين ما هو.

[=Garamond]ثانياً:

[=Garamond]تضعيفات برخي ناشي از اين است كه او را به تشيع متهم كرده اند.

[=Garamond]ثالثاً:

[=Garamond]در نزد علماي اهل سنت، صحيح بخاري و مسلم صحيح ترين كتابها پس از قرآن كريم است، و حتي آنها تصريح دارند كه تمام متون اين دوكتاب، از نظر آنها مورد قبول است.

[=Garamond]حال با در نظرداشت اين نكته، علي بن زيد هم از روايان صحيحين است و كسي كه از رجال اين دو كتاب باشد، جازوه القنطره، يعني از پل جرح عبور كرده است و هر اندازه هم كه جرح داشته باشد، روايت او مورد قبول است.

[=Garamond]بنابراين، اگر شما روايت او را قبول نداريد، روايات صحيحين را نيز بايد بپذيريد.

[=Garamond]اما در مورد يوسف بن مهران:

[=Garamond]اين شخص از نظر علماي رجال اهل سنت، صدوق و حسن الحديث است.

[=Garamond]ابن حبان ايشان را در كتاب «الثقات» آورده است؛

[=Garamond]ابو زرعه رازي مي گويد: مكي ثقة؛

[=Garamond]محمد بن سعد كاتب مي گويد: ثقة قليل الحديث؛

[=Garamond]در كتاب «تقريب التهذيب» آمده: صدوق حسن الحديث

[=Garamond]و نكته مهم اين است كه اگر اين روايات را قبول نداريد گويا خود احمد بن حنبل را قبول نداريد كه گفته است: هر روايتي را كه خارج از اين كتاب من يافتيد بدانيد صحيح نيست همانگونه كه خود استاد در اين كليپ فرموده اند.

[=Garamond]در پايان ذكر اين نكته الزامي است كه روايات كتابهاي شما را كه ما قبول نداريم اگر خود شما هم قبول نداريد پس بياييد دست به كار شويد كتابهاي تان را از ابتدا تا انتها بسوزانيد كه سراسر آن توهين به حضرت پيامبر(ص)، و اصحاب حضرت پيامبر(ص) است و اين هم يگانه آروزي ما است.

[=Garamond]موفق باشيد

[=Garamond]گروه پاسخ به شبهات
[=Garamond]
[=Garamond]

[=Garamond]یه لینک دیگه هم می زارم تا بدونن صحیح ترین کتاب هاشون چه هست......

[=Garamond]اینم ببینید بعد بیاین نظر بدین

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=176

حالا جناب زیر زمین شما اون دروغ گو هستید


بایستی از استاد قزوینی عذر خواهی کنید


اگر مسلمان هستید

ديندار;242916 نوشت:
شما از آن شيعه هاي آتشي هستي كه فكر مي كني ادله هايت اينقدر واضح است كه تمام سني ها بايد شيعه شوند.ا
برادر من، ما شيعيان مجتهد و كلي فقيه تر از شما داريم. سني ها هم عالم و فقيه كلي فقيه تر از ايشان دارند. اين فقيهان با هم الان مناظره بكنند هيچ كدام از دين خود دست بر نمي دارند. بعد شما مي خواهي با يك دو صفحه دليل كاملا درست بنظر خودت كه نوشتي ايشان تسليم شود و شيعه شود؟

من نا امید از هدایت گمراهان توسط خداوند نیستم.

بنده ضامن نیستم، رسالتی هم ندارم، تنها بر حسب وظیفه، با سؤال از اعمال خلفای آنان، وجدان آنان را بیدار می کنم که بروند تحقیق کنند که پشت سر چه کسی نماز می خوانند.

خدا رو چه دیدی؟!
شاید دمِ گرمِ من در آهن سرد بعضی ها اثر کرد!



zirz@min;242527 نوشت:
[=&quot]گفتم اگه کسی می تونه روایت رو تصحیح کنه بسم الله وکسی میتونه علی بن زید رو توثیق کنه بیاد[/]
zirz@min;242849 نوشت:
[=&quot]عماد جان من مشکلی با کتاب ندارم ببینید نمی دونم چطوری دیگه بگم علی بن زید مشکل داره. شما لطف کن توثیقش رو برامون بیار[/]
[=&quot]

[/]

[=&quot]
[/]
علی بن زید بن جدعان (131هـ):
از روات صحیح مسلم و بقیه صحاح سته و بخارى در أدب المفرد.
طبق قواعد رجالى اهل سنت، هر کس که در صحیح بخارى و مسلم روایتى نقل کرده باشد، وثاقت و عدالتش قطعى است؛ چنانچه ابن حجر عسقلانى در فتح البارى مى‌نویسد:
وقد نقل بن دقیق العید عن بن المفضل وکان شیخ والده انه کان یقول فیمن خرج له فی الصحیحین هذا جاز القنطرة.
ابن دقیق العید از ابن مفضل که استاد پدرش بوده است نقل حدیث دارد که مى گفت: کسى که در طریق راویان بخارى باشد از پل عبور کرده است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 13، ص 457، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.
و ابن تیمیه حرّانى در باره صحیح بخارى و مسلم مى‌گوید:
ولکن جمهور متون الصحیحین متفق علیها بین أئمة الحدیث تلقوها بالقبول وأجمعوا علیها وهم یعلمون علما قطعیا أن النبى قالها.
محتواى صحیح بخارى و مسلم در بین پیشوایان حدیث پذیرفته شده و مورد قبول است، و همگان بر این مطلب اجماع دارند که به طور قطع و یقین احادیث موجود در این دو کتاب از رسول خدا است.
الحرانی، أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة أبو العباس (متوفای728هـ)، قاعدة جلیلة فی التوسل والوسیلة، ج 1، ص 87، ناشر: المکتب الإسلامی - بیروت تحقیق: زهیر الشاویش، 1390هـ – 1970م.

رسا;242981 نوشت:


با سلام

دوستان لطف کنند از موضوع اصلی بحث خارج نشوند و موضوعات جدید را در جای دیگری مطرح کنند.

درباره این روایت (ضرب و شتم عمر)و هر روایت دیگر صرفا بررسی سندی کافی نیست یعنی نمی توان صرفا بر اساس سند حکم به صحت یا ضعف کرد. در کتب حدیثی روایات صحیح السندی وجود دارد که قطعا مخالف قرآن کریم و سنت قطعیه است و نیز روایات ضعیف السندی وجود دارد که بخاطر مویداتی همچون شهرت؛ عمل اصحاب؛روایات همسو ... مورد قبول قرار می گیرد.بنابراین حتی اگر ضعف روایتی اثبات شد الزاما دلیل بر نادرستی یا جعلی بودن روایت نیست.فتامل

اما درباره این روایت باید گفت:

اولا: علی بن زید از رجال صحیح بخاری و صحیح مسلم؛مسند احمد؛سنن ترمذی و... می باشد که نشاندهنده اعتماد آنان به اوست. ترمذی کرارا از علی بن زید نقل حدیث کرده است.وی در روایتی درباره نماز مسافر آورده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَنِيعٍ حَدَّثَنَا هُشَيْمٌ أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ زَيْدِ بْنِ جُدْعَانَ الْقُرَشِيُّ عَنْ أَبِي نَضْرَةَ قَالَ
سُئِلَ عِمْرَانُ بْنُ حُصَيْنٍ عَنْ صَلَاةِ الْمُسَافِرِ فَقَالَ حَجَجْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ
وَحَجَجْتُ مَعَ أَبِي بَكْرٍ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَمَعَ عُمَرَ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَمَعَ عُثْمَانَ سِتَّ سِنِينَ مِنْ خِلَافَتِهِ أَوْ ثَمَانِيَ ثَمَانِي فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ

ترمذی بعد از این روایت می نویسد:هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ(سنن الترمذي؛2/401)

(در حاشیه عرض کنم که این روایت صحیح به یکی از بدعتهای عثمان اشاره دارد که در چند سال آخر خلافت خود برخلاف سیره رسول الله(ص)عمل کرد و نماز را در سفر تمام خواند)

ثانیا:در تضعیف علی بن زید اختلاف نظر است و اتفاق نظری در این رابطه وجود ندارد. وی توسط برخی رجالیون و بزرگان حدیثی اهل سنت(همچون ترمذی؛ابن حبان؛عجلی و...)توثیق شده است.

عجلی و ابن حبان از رجالیون مطرح اهل سنت در کتاب "الثقات" از علی بن زید نام برده اند.

[=tahoma]عجلی در شماره 1298 نام او را در زمره ثقات آورده است اگرچه او را قوی نمی داند(که علت آنرا بعدا خواهم گفت و در هر حال منافاتی با ثقه بودنش ندارد). وی می نویسد:[=&quot]على بن زيد[/][=&quot] بن جدعان بصرى يكتب حديثه وليس بالقوي وكان يتشيع وقال مرة لا بأس به>[/][/](معرفة الثقات - العجلي؛(2/154

هیثمی نیز در کتاب"مجمع الزوائد ومنبع الفوائد به نقل از ابن حبان می نویسد :ذكره ابن حبان في الثقات (مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛
2/158)
[=tahoma][=&quot]يعقوب بن شيبة هم علی بن زید را ثقة صالح الحديث معرفی کرده است(رک:[/]تهذيب التهذيب ابن حجر؛22/323)[/]

ترمذی از مولفان صحاح سته وی را صدوق می داند.ذهبی و صفدی به این نظر اشاره کرده اند(رک:تذكرة الحفاظ ذهبی؛1/141-الوافي بالوفيات الصفدي؛(6/399




[=tahoma]خود ذهبی نیز که از بزرگان رجالی و حدیثی اهل سنت است او را توثیق کرده است و او را احد الحفاظ و صالح الحدیث می داند. وی در کتاب"ذكر أسماء من تكلم فيه وهو موثق" که درباره اشخاصی ست که درباره آنان اختلاف نظر وجود دارد در حالی که موثقند می نویسد:[=&quot]علي بن زيد بن جدعان :صويلح الحديث قال أحمد ويحيى ليس بشيء وقواه غيرهما "روى له البخاري في الأدب ومسلم مقروناً بثابت البناني>([/]1/140)[/]

هیثمی نیز ضمن اشاره به اختلاف نظرات؛وی را کرارا حسن الحدیث معرفی کرده است(رک:مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛7/619-7/622-8/7 و...)


هیثمی در برخی مواقع به ثقه بودن او تصریح کرده است:هو ثقة
سيئ الحفظ>(همان؛7/378 و 7/255 و 7/212 و 7/119)البته وی در برخی مواقع به ضعف علی بن زید نیز اشاره کرده و دلیل آنرا سوء حافظه علی بن زید می داند که البته منافاتی با ثقه بودنش ندارد:(همان؛5/116)


حاکم نیشابوری نیز روایت محل بحث را مطابق شرط بخاری و مسلم صحیح دانسته است و ذهبی نیز که کتاب حاکم را تلخیص کرده با او موافقت کرده است.

نکته مهمی که باید به آن توجه داشت علت تضعیف علی بن زید بن جدعان توسط برخی رجالیون اهل سنت است.ظاهرا برخی صرفا به این دلیل که وی شیعه و رافضی ست او را تضعیف کرده و روی خوش به او نشان نداده اند.

[=tahoma]ابن حجر به نقل از [=&quot]يزيد بن زريع که از معاصران علی بن زید است[/] می نویسد:[=&quot]ولم أحمل عنه لأنه كان رافضيا>(تهذیب التهذیب؛22/323). ابن عدی نیز به او نسبت غلو در تشیع داده است(همان)[/]
[/][=tahoma][=&quot]
برخی نیز صرفا بخاطر سوء حافظه به حدیثش احتجاج نمی کنند که البته منافاتی با ثقه بودنش ندارد.ابن حجر به نقل ا
ز [/]
[=&quot]ابن خزيمة می نویسد:>(همان) [/]
[/]

[=tahoma]ثالثا:روایت محل بحث شاهد و موید دارد.نسایی؛ابن ماجه(دو تن از مولفان صحاح سته)؛حاکم نیشابوری و... به نقل از ابوهریره می نویسند:
[=&quot]عَن أبي هُرَيْرَة رَضِيَ اللَّهُ عَنْه قَالَ مَاتَ ميت من آل رَسُول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم َ فَاجْتمع النِّسَاء يبْكين عَلَيْهِ فَقَامَ عمر ينهاهن ويطردهن فَقَالَ[/][=&quot] رَسُول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم َ دَعْهُنَّ يَا عمر فَإِن الْعين دامعة والفؤاد مصاب والعهد قريب >([/]
[/]تحفة المحتاج إلى أدلة المنهاج؛1/617).
این روایت را ابن حبان تصحیح کرده و حاکم نیشابوری نیز این روایت را مطابق شرط بخاری و مسلم صحیح می داند(همان)


رابعا:محتوا و مضمون این روایت کاملا با سیره و اخلاق عمر که در روایات متعددی به آنها اشاره شده است سازگاری دارد و خشونت عمر امر مشهوری ست که در کتب شیعه و سنی به آن اشاره شده است.امیرالمومنین علی (ع) در خطبه سوم نهج البلاغه درباره خشونت عمر می فرماید: (فصيّرها فى حوزة خشناء يغلظ كلمها و يخشن مسّها يكثر العثار فيها، و الاعتذار منها)


لا حول و لا قوة الا باالله

متن زیر برگرفته از سیر اعلام النبلاء امام ذهبی جلد 9 صفحه 239 راوی 82 ام :

82 - عَلِيُّ بنُ زَيْدِ بنِ جُدْعَانَ التَّيْمِيُّ (4، م مَقْرُوْناً)
الإِمَامُ، العَالِمُ الكَبِيْرُ، أَبُو الحَسَنِ القُرَشِيُّ، التَّيْمِيُّ، البَصْرِيُّ، الأَعْمَى.
وُلِدَ - أَظُنُّ -: فِي دَوْلَةِ يَزِيْدَ.
وَحَدَّثَ عَنْ: أَنَسِ بنِ مَالِكٍ، وَسَعِيْدِ بنِ المُسَيِّبِ، وَأَبِي عُثْمَانَ النَّهْدِيِّ، وَعُرْوَةَ بنِ الزُّبَيْرِ، وَأَبِي قِلاَبَةَ، وَالحَسَنِ، وَالقَاسِمِ بنِ مُحَمَّدٍ، وَعِدَّةٍ.
حَدَّثَ عَنْهُ: شُعْبَةُ، وَسُفْيَانُ، وَحَمَّادُ بنُ سَلَمَةَ، وَعَبْدُ الوَارِثِ، وَحَمَّادُ بنُ زَيْدٍ، وَسُفْيَانُ بنُ عُيَيْنَةَ، وَإِسْمَاعِيْلُ بنُ عُلَيَّةَ، وَشَرِيْكٌ، وَعِدَّةٌ.
وُلِدَ أَعْمَى كَقَتَادَةَ، وَكَانَ مِنْ أَوْعِيَةِ العِلْمِ، عَلَى تَشَيُّعٍ قَلِيْلٍ فِيْهِ، وَسُوْءِ حَفِظٍ يَغُضُّهُ مِنْ دَرَجَةِ الإِتْقَانِ.
قَالَ أَبُو زُرْعَةَ، وَأَبُو حَاتِمٍ: لَيْسَ بِقَوِيٍّ.
وَقَالَ البُخَارِيُّ، وَغَيْرُهُ: لاَ يُحْتَجُّ بِهِ.
وَقَالَ ابْنُ خُزَيْمَةَ: لاَ أَحْتَجُّ بِهِ؛ لِسُوْءِ حِفْظِهِ.
وَقَالَ التِّرْمِذِيُّ: صَدُوْقٌ، وَكَانَ ابْنُ عُيَيْنَةَ يُلَيِّنُهُ.
وَقَالَ شُعْبَةُ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بنُ زَيْدٍ - وَكَانَ رَفَّاعاً -.
وَقَالَ مَرَّةً: حَدَّثَنَا قَبْلَ أَنْ يَخْتَلِطَ.
وَقَالَ حَمَّادُ بنُ زَيْدٍ: أَنْبَأَنَا عَلِيُّ بنُ زَيْدٍ وَكَانَ يَقْلِبُ الأَحَادِيْثَ.
وَقَالَ الفَلاَّسُ: كَانَ يَحْيَى بنُ سَعِيْدٍ يَتَّقِيْهِ.
وَقَالَ أَحْمَدُ بنُ حَنْبَلٍ: ضَعِيْفٌ.
وَرَوَى: عَبَّاسٌ، عَنْ يَحْيَى: لَيْسَ بِشَيْءٍ.
وَمَرَّةً قَالَ: هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنِ ابْنِ عَقِيْلٍ، وَعَاصِمِ بنِ عُبَيْدِ اللهِ.
وَرَوَى: عُثْمَانُ الدَّارِمِيُّ، عَنْ يَحْيَى: لَيْسَ بِذَاكَ القَوِيِّ.
وَقَالَ العِجْلِيُّ: كَانَ يَتَشَيَّعُ، لَيْسَ بِالقَوِيِّ.
وَقَالَ الفَسَوِيُّ: اخْتُلِطَ فِي كِبَرِهِ.
وَقَالَ الدَّارَقُطْنِيُّ: لاَ يَزَالُ عِنْدِي فِيْهِ لِيْنٌ.
قُلْتُ: قَدِ اسْتَوْفَيْتُ أَخْبَارَهُ فِي (المِيْزَانِ) وَغَيْرِهِ، وَلَهُ عَجَائِبُ وَمَنَاكِيْرُ، لَكِنَّهُ وَاسِعُ العِلْمِ.
قَالَ مَنْصُوْرُ بنُ زَاذَانَ: لَمَّا مَاتَ الحَسَنُ، قُلْنَا لِعَلِيِّ بنِ زَيْدٍ: اجْلِسْ مَكَانَهُ.
وَقَالَ الجُرَيْرِيُّ: أَصْبَحَ فُقَهَاءُ البَصْرَةِ عُمْيَاناً: قَتَادَةُ، وَابْنُ جُدْعَانَ، وَأَشْعَثُ الحُدَّانِيُّ.
مَاتَ عَلِيٌّ: سَنَةَ إِحْدَى وَثَلاَثِيْنَ وَمائَةٍ. (5/208)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عجلی در کتاب معرفة الثقات جلد 2 صفحه 154 :

1298 - على بن زيد بن جدعان بصرى يكتب حديثه وليس بالقوي وكان يتشيع وقال مرة لا بأس به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تميمي در کتاب الجرح والتعديل جلد 6 صفحه 186:

عبد الرحمن نا صالح بن احمد قال قال أبى على بن زيد بن جدعان ليس هو بالقوي روى عنه الناس نا عبد الرحمن قال قرئ على العباس بن محمد الدوري عن يحيى بن معين قال على بن زيد بن جدعان ليس بحجة نا عبد الرحمن قال سألت أبى عن على بن زيد فقال ليس بقوي يكتب حديثه ولا يحتج به وهو أحب الى من يزيد بن أبى زياد وكان ضريرا وكان يتشيع نا عبد الرحمن قال سألت أبا زرعة عن على بن زيد بن جدعان فقال ليس بقوي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در کتاب الضعفاء الكبير عقيلي جلد 6 صفحه 162:

حدثنا أبو معمر قال : كان ابن عيينة يضعف ابن عقيل وعاصم بن عبيد الله وعلي بن زيد بن جدعان

حدثنا حماد بن زيد قال : حدثنا علي بن زيد ، وكان يقلب الأحاديث

حدثنا معاوية بن صالح قال : سمعت يحيى يقول : علي بن زيد بن جدعان بصري ضعيف

سمعت البخاري قال : علي بن سالم عن علي بن زيد بصري لا يتابع على حديثه

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در الطبقات الكبرى جلد 7 صفحه 252:

علي بن زيد بن جدعان
من ولد عبد الله بن جدعان القرشي ثم التيمي، ولد علي بن زيد وهو أعمى، وكان كثير الحديث وفيه ضعف ولا يحتج به.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در کتاب الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة نوشته ذهبی جلد 2 صفحه 40 :

علي بن زيد بن جدعان التيمي البصري الضرير أحد الحفاظ وليس بالثبت سمع سعيد بن المسيب وجماعة وعنه شعبة وزائدة وابن علية وخلق قال الدارقطني لا يزال عندي فيه لين قال منصور بن زاذان لما مات الحسن قلنا لابن جدعان اجلس مجلسه مات 131 م 4

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جرجانی در کتاب الكامل في ضعفاء الرجال جلد 5 صفحه 195 از علی بن زید یاد می کند:

1351 - علي بن زيد بن جدعان القرشي مكي نزل البصرة حدثنا العباس بن محمد ثنا بن أبي مريم قال سمعت أبا سلمة المنقري يقول كان وهيب يضعف علي بن زيد ويقول من يكتب عن علي بن زيد قال فذكرت ذلك لحماد بن سلمة فقال ان علي بن زيد كان لا يتحاك به إلا الأشراف ...

معاوية عن يحيى قال علي بن زيد بن جدعان بصري ضعيف سمعت بن حماد سمعت البخاري يقول علي بن زيد بن جدعان القرشي الأعمى البصري أبو الحسن قال عبد الصمد عن شعبة كان علي رفاعا سمعت بن حماد يقول قال السعدي علي بن زيد بصري واهي الحديث ضعيف لا يحتج بحديثه حدثنا زكريا بن جعفر الرملي ثنا أيوب بن سليمان بن سافري قال سألت أحمد بن حنبل عن علي بن زيد فقال ليس بشيء حدثنا أحمد بن علي ثنا عبد الله بن الدورقي قال يحيى بن معين كان شعبة يحدث عن علي بن زيد عن يوسف بن ماهك وكان حماد بن سلمة يقول يوسف بن مهران حدثنا محمد بن علي ثنا عثمان بن سعيد سألت يحيى عن علي بن زيد بن جدعان قال ليس بذاك القوي
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ابن حبان البستي در کتاب مجروحین جلد2 صفحه 103:

كان شيخا جليلا وكان يهم في الأخبار ويخطء في الآثار حتى كثر ذلك في أخباره وتبين فيها المناكير التي يرويها عن المشاهير فاستحق ترك الاحتجاج به

___________________________________

ببینید هرچه تلاش کنید نمی تونید توثیق کنید چون ضعیف هست.

اما روایت امام مسلم:

وحدثنا هداب بن خالد الأزدي حدثنا حماد بن سلمة عن علي بن زيد و ثابت البناني عن أنس بن مالك
y أن رسول الله صلى الله عليه و سلم أفرد يوم أحد في سبعة من الأنصار ورجلين من قريش فلما رهقوه قال ( من يردهم عنا وله الجنة أو هو رفيقي في الجنة ؟ ) فتقدم رجل من الأنصار فقاتل حتى قتل ثم رهقوه أيضا فقال ( من يردهم عنا وله الجنة أو هو رفيقي في الجنة ؟ ) فتقدم رجل من الأنصار فقاتل حتى قتل فلم يزل كذلك حتى قتل السبعة فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم لصاحبيه ( ما أنصفنا أصحابنا )

الاسم : ثابت بن أسلم البنانى ، أبو محمد البصرى
الطبقة : 4 : طبقة تلى الوسطى من التابعين
الوفاة : 100 و بضع و عشرون هـ
روى له : خ م د ت س ق ( البخاري - مسلم - أبو داود - الترمذي - النسائي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : ثقة عابد
رتبته عند الذهبي : كان رأسا فى العلم و العمل

در اینجا هم در حدیث خللی ایجاد نشده. امام مسلم زمانی که از حماد روایت نقل می کند حماد روایت را از دو شخص شنیده علی بن زید و ثابت البنانی و امام مسلم برای رسم امانت داری نام علی بن زید را می آورد.
اگر حماد از علی بن زید به تنهایی نقل می کرد امام مسلم مطمئنا روایت را در کتاب درج نمی کرد.

عماد;243030 نوشت:
علی بن زید بن جدعان (131هـ):

از روات صحیح مسلم و بقیه صحاح سته و بخارى در أدب المفرد.
طبق قواعد رجالى اهل سنت، هر کس که در صحیح بخارى و مسلم روایتى نقل کرده باشد، وثاقت و عدالتش قطعى است؛ چنانچه ابن حجر عسقلانى در فتح البارى مى‌نویسد:
وقد نقل بن دقیق العید عن بن المفضل وکان شیخ والده انه کان یقول فیمن خرج له فی الصحیحین هذا جاز القنطرة.
ابن دقیق العید از ابن مفضل که استاد پدرش بوده است نقل حدیث دارد که مى گفت: کسى که در طریق راویان بخارى باشد از پل عبور کرده است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 13، ص 457، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.
و ابن تیمیه حرّانى در باره صحیح بخارى و مسلم مى‌گوید:
ولکن جمهور متون الصحیحین متفق علیها بین أئمة الحدیث تلقوها بالقبول وأجمعوا علیها وهم یعلمون علما قطعیا أن النبى قالها.
محتواى صحیح بخارى و مسلم در بین پیشوایان حدیث پذیرفته شده و مورد قبول است، و همگان بر این مطلب اجماع دارند که به طور قطع و یقین احادیث موجود در این دو کتاب از رسول خدا است.
الحرانی، أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة أبو العباس (متوفای728هـ)، قاعدة جلیلة فی التوسل والوسیلة، ج 1، ص 87، ناشر: المکتب الإسلامی - بیروت تحقیق: زهیر الشاویش، 1390هـ – 1970م.


نظر امام بخاری رو عرض کردم درباره روایت مسلم هم توضیح دادم خدممتون

با تشکر از همراهی شما بزرگوار

جناب ناصر یوسف نژاد عزیز

شما در طی کمتر از 40 دقیقه سه تاپیک گذاشتین و مدعی فرار بنده شدین.

ببینید بنده نگفتم عفو خداوند همیشگی است تنها می گویم چرا زمانی که الله رحمن این کسانی که فرار کرده اند را عفو کرده من و شما پرونده آن ها را بالا بیاوریم ؟

العیاذبالله ما که بالاتر از الله نیستیم.

با تشکر از الطاف شما

zirz@min;243073 نوشت:
جناب ناصر یوسف نژاد عزیز

شما در طی کمتر از 40 دقیقه سه تاپیک گذاشتین و مدعی فرار بنده شدین.

ببینید بنده نگفتم عفو خداوند همیشگی است تنها می گویم چرا زمانی که الله رحمن این کسانی که فرار کرده اند را عفو کرده من و شما پرونده آن ها را بالا بیاوریم ؟

العیاذبالله ما که بالاتر از الله نیستیم.

با تشکر از الطاف شما

لطف عالی متعالی

اول شما بفرمایید که چرا بالا نیاوریم؟!
مگر توضیح خواستن در باب آیات قرآن اشکال دارد؟!
اگر قرار بوده پرونده ی این افراد بالا نیاید، خداوند تبارک و تعالی چرا در یک وحی خصوصی به نبی اکرم (ص)، از ایشان نخواستند که خصوصی به این فراری اعلام عفو کند.
چرا خداوند آیه ای در مورد عفو این فرد در قرآن آورده که تا ابد ماندگار شود؟
چرا خداوند پرونده این فراری را تا ابد بالا قرار داده و پنهان نکرده؟

آیا به این خاطر نبوده که خداوند تبارک و تعالی می دانسته که این فرد در آینده هم خطا می کند؟ مثلا هنگامی که جواب رد از امیر المومنین علی (ع) می شوند، می گوید تهمت دزدی به علی (ع) می زنم تا دست و پایش را قطع کنم؟
شما که آگاه به امور اهل سنت هستید در این باره توضیح دهید تا شبهه برای ما شیعیان رفع شود.
خواهشا جواب بدهید، این بار دهم است که این سؤال را می پرسم.
اگر نمی دانید، بگویید جوابش را نمی دانم، اگر می دانید لطف کنید توضیح بدهید.

جناب زیرزمین در مورد اینکه چرا در 40 دقیقه 3 تا پست ارسال کردم، دلیلش این بود که نام کاربری شما را در پایین صفحه می دیدم که در همین تاپیک حضور دارید، می خواستم که تا فرار نکرده اید مجدداً ، جواب سؤالاتم را بگیرم که متأسفانه باز هم مثل سابق فرار کردید. شما سابقه تان خراب است، خودتان مقصرید، اگر جواب بدهید و فرار نکنید، ما تا شما را می بینیم مثل یک فراری با شما برخورد نمی کنیم.
شما بیا و خلاف این را ثابت کن. هرجا سؤال شد جواب بده و فرار نکن.


گر که دوزخ می روی مردانه رو

یا علی

zirz@min;243088 نوشت:
توضیح خواستن و توضیح دادن مشکلی نداره. اما اینکه بخواهیم به قصد سخره موضوعی رو هی یاد آوری کنیم خالی از اشکال نیست.

درباره توهین هم بنده یک باز تند صحبت کردم ولی در عوض هی از شما آقا سید شنیدم.

لا اله الاالله

آقایان

به زبان این آقا «جواب سؤال من را بدهید» چه می شود؟؟؟!!!

من نتوانستم حالی کنم به این آقا.

اگر کسی زبان ایشان را می فهمد به ایشان حالی کند که من از ایشان می خواهم آیات قرآن را برایم به حکم اینکه مسلمان است بشکافد و توضیح دهد.

این آقا نمی فهمد من چه می گویم!!!

در مورد توهین هم شما یکبار تند صحبت کردید، بنده شمرده اما بیشتر صحبت کردم!
این می شود همان دیگر!

sayedali;242997 نوشت:
[=Arial Black]سلام و درود بر همه ولایت پذیران مولا علی علیه السلام

[=Arial Black]پاسخ موسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر(عج) به شبه وارد شده از جانب این جناب که اسمش در زیر امده است:

ZiRz@MiN

[=Garamond]با سلام

[=Garamond]دوست گرامي

[=Garamond]اولا:

[=Garamond]علي بن زبد جدعان، همانگونه كه تضعيفات دارد، داري توثيقات نيز مي باشد.

[=Garamond]ابو عيسي ترمذي گفته است: او صدوق است؛

[=Garamond]ابن حبان گفته است: او شيخ جليل است؛

[=Garamond]يعقوب بن شيبه سدوسي گفته است: ثقة صالح الحديث وإلى اللين ما هو.

[=Garamond]ثانياً:

[=Garamond]تضعيفات برخي ناشي از اين است كه او را به تشيع متهم كرده اند.

[=Garamond]ثالثاً:

[=Garamond]در نزد علماي اهل سنت، صحيح بخاري و مسلم صحيح ترين كتابها پس از قرآن كريم است، و حتي آنها تصريح دارند كه تمام متون اين دوكتاب، از نظر آنها مورد قبول است.

[=Garamond]حال با در نظرداشت اين نكته، علي بن زيد هم از روايان صحيحين است و كسي كه از رجال اين دو كتاب باشد، جازوه القنطره، يعني از پل جرح عبور كرده است و هر اندازه هم كه جرح داشته باشد، روايت او مورد قبول است.

[=Garamond]بنابراين، اگر شما روايت او را قبول نداريد، روايات صحيحين را نيز بايد بپذيريد.

[=Garamond]اما در مورد يوسف بن مهران:

[=Garamond]اين شخص از نظر علماي رجال اهل سنت، صدوق و حسن الحديث است.

[=Garamond]ابن حبان ايشان را در كتاب «الثقات» آورده است؛

[=Garamond]ابو زرعه رازي مي گويد: مكي ثقة؛

[=Garamond]محمد بن سعد كاتب مي گويد: ثقة قليل الحديث؛

[=Garamond]در كتاب «تقريب التهذيب» آمده: صدوق حسن الحديث

[=Garamond]و نكته مهم اين است كه اگر اين روايات را قبول نداريد گويا خود احمد بن حنبل را قبول نداريد كه گفته است: هر روايتي را كه خارج از اين كتاب من يافتيد بدانيد صحيح نيست همانگونه كه خود استاد در اين كليپ فرموده اند.

[=Garamond]در پايان ذكر اين نكته الزامي است كه روايات كتابهاي شما را كه ما قبول نداريم اگر خود شما هم قبول نداريد پس بياييد دست به كار شويد كتابهاي تان را از ابتدا تا انتها بسوزانيد كه سراسر آن توهين به حضرت پيامبر(ص)، و اصحاب حضرت پيامبر(ص) است و اين هم يگانه آروزي ما است.

[=Garamond]موفق باشيد

[=Garamond]گروه پاسخ به شبهات

[=Garamond]یه لینک دیگه هم می زارم تا بدونن صحیح ترین کتاب هاشون چه هست......

[=Garamond]اینم ببینید بعد بیاین نظر بدین

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=176

[=Arial Black]آقای زیر زمین شما جوابتون رو گرفتید
[=Arial Black]من رفتم دنبال جواب شبه های که مطرح کردید

[=Arial Black]پس صحیح بخاری و مسلم رو هم اتش بزنید و دین جدیدی ایجاد کنید به نظر من دین جدید شما به نام خوتون بزارید

[=Arial Black]جواب داری بیا بده

[=Arial Black]خیلی جالبه
[=Arial Black]خندم می اد وقتی عالمی از علمای خودشون ضعف خودشون رو مطرح می کنه می گن که این اقا شیعه بوده

[=Arial Black]اخه خود ابن تیمه ملعون هم نظر شما رو نداره

[=Garamond]علي بن زيد هم از روايان صحيحين است و كسي كه از رجال اين دو كتاب باشد

[=Arial Black]یعنی کسی که راوی صحیح ترین کتب شما باشد....

[=Garamond]جازوه القنطره، يعني از پل جرح عبور كرده است و هر اندازه هم كه جرح داشته باشد، روايت او مورد قبول است.

[=Garamond]یعنی جایی برای تضعیف این اقا نیست(پس همه شبهات شما 0 هم ارزش نداره)

[=Garamond]شما مهم ترین ....صحیح ترین...با قداست ترین کتابتون رو صحیح بخاری و مسلم می دونید
[=Garamond]حتی تصمیم به تحقیق در این کتب رو بدعت اعلام می کنید

[=Garamond]حتی قداستش رو بالاتر از قران می دونید

[=Garamond]حالا چه طور راوی این کتب به اصطلاح صحیح رو می کوبونی!!!!اگه این طور ادامه بدی علمای اهل سنت فردا فتوا به کفرت می دن!!!!:Narahat az:

[=Garamond]و گفته شد که وقتی کسی راوی این کتب شماست

[=Garamond]از طرفی از دید شما هم این کتب صحیح ترین کتب شما هستن

[=Garamond]چه طور می ای خودت رو می کوبونی

[=Garamond]حالا هر جوابی بدی به نفع ماست

[=Garamond]تو علمای خودت رو درای می کوبی

[=Garamond]روايات كتابهاي شما را كه ما قبول نداريم اگر خود شما هم قبول نداريد پس بياييد دست به كار شويد كتابهاي تان را از ابتدا تا انتها بسوزانيد كه سراسر آن توهين به حضرت پيامبر(ص)، و اصحاب حضرت پيامبر(ص) است و اين هم يگانه آروزي ما است.

[=Garamond]بله
[=Garamond]ما هم قبول نداریم
[=Garamond]شما هم قبول ندارید
[=Garamond]پس بیاین این کتب خودتون رو منهدم کنید تا بشریت از دستشون راحت بشه
[=Garamond]کتبی که سرتاسر توهین به حضرت محمد مصطفی (ص) است

[=Garamond]و من نمونه هایی رو در صفحات قبلی نوشتم .....شما لطف کنید بخونید ....

دوستان دقت کنید

بحث ما سر این بود که علی بن زید ایا موثق هست یا نه

حالا ما جواب هم دادیم

جواب در پست بالا در نقل یه بار دیگه در پست قبلی خودم اوردم

sayedali;242997 نوشت:
سلام و درود بر همه ولایت پذیران مولا علی علیه السلام

پاسخ موسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر(عج) به شبه وارد شده از جانب این جناب که اسمش در زیر امده است:

zirz@min

با سلام

دوست گرامي

اولا:

علي بن زبد جدعان، همانگونه كه تضعيفات دارد، داري توثيقات نيز مي باشد.

ابو عيسي ترمذي گفته است: او صدوق است؛

ابن حبان گفته است: او شيخ جليل است؛

يعقوب بن شيبه سدوسي گفته است: ثقة صالح الحديث وإلى اللين ما هو.

ثانياً:

تضعيفات برخي ناشي از اين است كه او را به تشيع متهم كرده اند.

ثالثاً:

در نزد علماي اهل سنت، صحيح بخاري و مسلم صحيح ترين كتابها پس از قرآن كريم است، و حتي آنها تصريح دارند كه تمام متون اين دوكتاب، از نظر آنها مورد قبول است.

حال با در نظرداشت اين نكته، علي بن زيد هم از روايان صحيحين است و كسي كه از رجال اين دو كتاب باشد، جازوه القنطره، يعني از پل جرح عبور كرده است و هر اندازه هم كه جرح داشته باشد، روايت او مورد قبول است.

بنابراين، اگر شما روايت او را قبول نداريد، روايات صحيحين را نيز بايد بپذيريد.

اما در مورد يوسف بن مهران:

اين شخص از نظر علماي رجال اهل سنت، صدوق و حسن الحديث است.

ابن حبان ايشان را در كتاب «الثقات» آورده است؛

ابو زرعه رازي مي گويد: مكي ثقة؛

محمد بن سعد كاتب مي گويد: ثقة قليل الحديث؛

در كتاب «تقريب التهذيب» آمده: صدوق حسن الحديث

و نكته مهم اين است كه اگر اين روايات را قبول نداريد گويا خود احمد بن حنبل را قبول نداريد كه گفته است: هر روايتي را كه خارج از اين كتاب من يافتيد بدانيد صحيح نيست همانگونه كه خود استاد در اين كليپ فرموده اند.

در پايان ذكر اين نكته الزامي است كه روايات كتابهاي شما را كه ما قبول نداريم اگر خود شما هم قبول نداريد پس بياييد دست به كار شويد كتابهاي تان را از ابتدا تا انتها بسوزانيد كه سراسر آن توهين به حضرت پيامبر(ص)، و اصحاب حضرت پيامبر(ص) است و اين هم يگانه آروزي ما است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

یه لینک دیگه هم می زارم تا بدونن صحیح ترین کتاب هاشون چه هست......

اینم ببینید بعد بیاین نظر بدین

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=176

و خلاصه بگیم اگه تضعیفات دارد
توثیقات هم دارد
چرا که در صحیحیحین روایت از او نقل شده است

با سلام به همه دوستان
تا اینجا ثابت شد که بعضی از علمای اهل سنت زید بن علی جدعان را ضعیف می دانند وبعضی دیگر ثقه
ادامه بحث در این مورد نه تنها بجای نمی رسد بلکه باعث جدل می شود که طبق نظر شیعه وسنی حرام است
دوستان اگر در این بحث فرمایش دیگری تا تکرار مکررات نباشد دارند بفرمایند والا تاپیک را بسته و در تاپیکهای دیگر به بحث بپردازیم
از همه دوستان تقاضا دارم از ادبیات خارج از بحث علمی پرهیز کنند چرا که هدف اثبات حقیقت است واثبات حقیقت با توهین وناسزا به ثمر نمی نشیند
اگر سروری سخن جدیدی دارد بفرماید اگر نیست تاپیک بسته شود

آقا سید علی متاسفانه شما از علم روایت و رجال چیزی نمی دانید و جاهل به این علم هستین وگرنه هی نمی پرسیدین ابن عباس چیکار میکنه این وسط.

بخاری در ادب المفرد روایت نقل کرده نه صحیح خودش درباره روایت مسلم هم توضیح دادم. کسانی که اهل علم هستند توضیحات من رو درک می کنند و افراد جاهل به تمسخر میگیرن
و من برای شما واقعا متاسفم.

بنده توضیحات خودم رو بیان کردم ودگیر حرفی ندارم. اگر مدیریت صلاح میداند می تواند تاپیک را قفل کند.

با تشکر

سلام

منم کاری ندارم جز این که دوباره این لینک رو به بینندگان پیشنهاد بدم تا بخونند و اعتبار بخاری و مسلم و راویان انها مشخص شود

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=176

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=176

البته سید جان اگر لطف کنی و به سوالی که اینجا پرسیدم جواب بدی ممنون میشم.

نقل قول:
من رو کلمه مدلس فکر می کنم شما هم لطف کن و به بنده بگو تدلیس چی هست و چطور ثابت میشه شخصی تدلیس کرده.

[=Arial Black]:Kaf:
[=Arial Black]
[=Arial Black]این سوالی بود که اول من از جنابتان کردم.....شما بگید منم بدونم !!!!:Gig::ok::Kaf:
[=Arial Black]
[=Arial Black]بعد اگه بنا به برگشت سوال به خود ادم بود .....شمااگه فکر کرده باشید باید جوابتون رو می گرفتید ...کسی که می گه علماتون مدلسه لابد یه چیزی هست که می گه مدلس اند
[=Arial Black]
[=Arial Black]اصلا این مذهبتون رو زیر سوال می بره
!!!!

[=Arial Black]خود بخاری مدلس بوده
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]بعد اون سوالاتی رو که جواب ندادی رو اول جواب بده و دین دوستان رو مثل اقا ناصر...صالح وبینا88...رسا...عماد
[=Arial Black]جواب بده بعد بیا صحبت کن
[=Arial Black]
[=Arial Black]بعد این که یادت باشه اون مواردی که من از صحیح ترین کتابتون اوردم رو هم جواب بده ....بعد بگو حالا حاضری این کتب رو اصلاح کنی یا نه.....کتبی که سراسر پر از توهین به پیغمبر(ص) و همسرشون هست
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]این هارو چه کار می کنی!!!!!
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]استدلال بزرگان اهل سنت بر وثاقت راويان صحيح بخاري

. ابن جوزي حنبلي (متوفاي597هـ)ابو الفرج ابن جوزى در باره جهر و اخفات بسم الله در نماز بحث كرده و در پاسخ كسانى كه گفته‌اند ذكر جهر در صحيح نيامده مى‌گويد: رجال اين روايت از راويان صحيح است بنابراين بايد به صحت اين روايت حكم كرد:
وأما المسلك الثاني وقولهم ليس ذكر الجهر في الصحيح قلنا رجاله رجال الصحيح فيلزم أن يحكم بصحته.
مسلك و ديدگاه دوم اين است كه: بلند گفتن بسم الله در روايت صحيح نيامده است. در جواب مى‌گوييم: راويان اين روايت، از راويان بخارى هستند؛ پس لازم است كه حكم به صحت آن شود.
ابن الجوزي، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن الجوزي (متوفاي597هـ)،‌ التحقيق في أحاديث الخلاف،‌ ج1، ص354، تحقيق: مسعد عبد الحميد محمد السعدني،‌ دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت،‌ الطبعة: الأولى- 1415

2. عبد العظيم منذري (متوفاي656هـ)

منذرى روايتى را ذيل را نقل كرده:
3043 وعن عبد الله بن عمرو رضي الله عنهما قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم مَنَ ادَّعَى إلى غَيْرِ أبيه لم يَرَحْ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ وان رِيحَهَا لَيُوجَدُ من قَدْرِ سَبْعِينَ عَاماً أو مَسِيرَةِ سَبْعِينَ عَاماً.
در پايان مى‌نويسد اين روايت را احمد بن حنبل و ابن ماجه قزوينى با عبارت «وإن ريحها ليوجد من مسيرة خمسمائة عام» نقل كرده كه در سند آن «عبد الكريم عن مجاهد عن ابن عمر» آمده‌است. منذرى مى‌گويد: عبد الكريم در اين روايت ثقه است چون شيخان و غير آن دو به او احتجاج كرده‌اند لذا تضعيفات ديگران در مورد او قابل شنيدن نيست:
رواه أحمد وابن ماجه إلا أنه قال وإن ريحها ليوجد من مسيرة خمسمائة عام ورجالهما رجال الصحيح وعبد الكريم هو الجزري ثقة احتج به الشيخان وغيرهما ولا يلتفت إلى ما قيل فيه.
المنذري، أبو محمد عبد العظيم بن عبد القوي (متوفاى656هـ)، الترغيب والترهيب من الحديث الشريف، ج3، ص52، تحقيق: إبراهيم شمس الدين، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1417هـ

3. نووي شافعي (متوفاى676 هـ)

شريك بن عبد الله رواي صحيحين:
ابن جوزى حنبلى روايتى را كه شريك در آن قرار دارد مورد طعن قرار داده و اين شخص را تضعيف كرده‌است. نووى شافعى در جواب مى‌گويد: شريك از رجال صحيحين است همين مقدار براى ما در حجيت روايتش كافى است:
وتعرض ابن الجوزي لتضعيف بعض رواته عن أنس لم نذكرها نحن، وتعرض مما ذكرناه لرواية شريك وطعن فيه. وجواب ما قال أن شريكا من رجال الصحيحين، ويكفينا أن نحتج بمن احتج به البخاري ومسلم.
النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، المجموع، ج3، ص297، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، التكملة الثانية.

4. استدلال ابن تيميه (متوفاى 728 هـ)

تقدم راوي صحيحين:
ابن تيميه روايتى را كه حاكى از جمع نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء توسط رسول خدا صلى الله عليه وآله است: (جمع رسول الله بين الظهر والعصر والمغرب والعشاء بالمدينة من غير خوف ولا مطر ( قيل له فما أراد بذلك قال أراد أن لا يحرج أمته) از طريق حبيب بن ثابت و ابو الزبير با دو عبارت نقل كرده و بعد در مقام قضاوت خودش مى‌گويد:
قلت: تقديم رواية أبى الزبير على رواية حبيب بن أبى ثابت لاوجه له فإن حبيب بن أبى ثابت من رجال الصحيحين فهو أحق بالتقديم من أبى الزبير وأبو الزبير من أفراد مسلم.
مقدم كردن روايت ابو الزبير را بر روايت حبيب بن ابى‌ثابت دليلى ندارد؛ چرا كه حبيب بن ابو ثابت از راويان صحيحين است؛ پس او سزاوار تقدم بر ابو الزبير است و از ابو الزبير تنها مسلم روايت كرده‌است.
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج24، ص75، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.
از اينجا به دست مى‌آيد همانگونه كه علماى اهل سنت صحيح بخارى را بر صحيح مسلم ترجيح مى‌دهند روات بخارى را نيز بر راوايان مسلم مقدم مى‌دانند.

5. شمس الدين محمد حنبلي (متوفاى744هـ)،

وثاقت مغيرة بن عبد الرحمن:
ابو الفرج ابن جوزى كتابى دارد به نام «التحقيق» كه در آن روايات صحيح و ضعيف را آورده و دليل ضعف را بيان كرده‌است. در اين كتاب مغيرة بن عبد الرحمن را جرح كرده است. محمد بن احمد حنبلى مى‌گويد:
وقول المؤلف في مغيرة بن عبد الرحمن: أنه ضعيف مجروح وهم، فإنه ثقة من رجال الصحيحين وهو الحزامي لا المخزومي، وإن كانا يرويان عن موسى بن عقبة فيما قيل.
سخن مؤلف در باره مغيرة بن عبد الرحمن كه گفته او ضعيف است و مجروح، توهمى بيش نيست؛ چرا كه او ثقه و از رجال صحيحين است. وى همان مغيرة بن عبد الرحمن حزامى است نه مخزومى؛ گرچند هردو بنا بر آنچه گفته شده، از موسى بن عقبه روايت كرده‌اند.
الحنبلي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عبد الهادي (متوفاى744هـ)، تنقيح تحقيق أحاديث التعليق، ج1، ص136، تحقيق: أيمن صالح شعبان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1998م.

6. شمس الدين ذهبي (متوفاى 748 هـ)

وثاقت ابراهيم بن طهمان:
ابراهيم بن طهمان را ابن حزم به خاطر مرجئه بودنش تضعيف كرده‌است؛ اما چند تن از علماى اهل سنت كه سخنان شان را ذكر خواهيم كرد او را به خاطر اين كه راوى صحيحين است توثيق كرده‌اند. از جمله ذهبى در باره او مى‌نويسد:
إبراهيم بن طهمان ثقة متقن من رجال الصحيحين وكان مرجئا فهذا رجل عالم كبير القدر بخراسان أخطأ في مسألة فكان ماذا فأبمجرد الارجاء يضعف حديث الثقة ويهدر فقد كان من هو اكبر من إبراهيم مرجئا.
ابراهيم بن طهمان موثق و مورد اعتماد و از رجال صحيحين است. او مرجئه بود؛ پس اين مرد عالم گرانقدر در خراسان در مورد مسأله‌اى اشتباه كرد....
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، الرواة الثقات المتكلم فيهم بما لا يوجب ردهم، ج1، ص35، تحقيق: محمد إبراهيم الموصلي، دار النشر: دار البشائر الإسلامية - بيروت – لبنان، الطبعة: الأولى1412هـ - 1992م

7. عبد الله حنفي زيلعي (متوفاي762هـ)

توثيق عبد الله بن جعفر به خاطر وجود در صحيحين:
زيلعى روايتى را در مورد هبه از عبد الله ابن جعفر روايت كرده و تضعيف او را از قول ابن جوزى نيز نقل كرده‌است و در مقابل از صاحب تنقيح آورده است كه وى ابن جوزى را در اين تضعيف تخطئه كرده و تصريح نموده است كه عبد الله بن جعفر موثق است چرا كه از رجال صحيحين است:
الحديث الرابع قال عليه السلام إذا كانت الهبة لذي رحم محرم لم يرجع فيها قلت أخرجه الحاكم في المستدرك في البيوع والدارقطني ثم البيهقي في سننيهما عن عبد الله بن جعفر عن عبد الله بن المبارك عن حماد بن سلمة عن قتادة عن الحسن عن سمرة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم إذا كانت الهبة لذي رحم محرم لم يرجع فيها...
وقال بن الجوزي في التحقيق وعبد الله بن جعفر هذا ضعيف وخطأه صاحب التنقيح وقال بل هو ثقة من رجال الصحيحين والضعيف هو والد علي بن المديني.
الزيلعي، عبدالله بن يوسف ابومحمد الحنفي (متوفاى762هـ)، نصب الراية لأحاديث الهداية، ج4، ص126، تحقيق: محمد يوسف البنوري، ناشر: دار الحديث - مصر – 1357هـ.
عبد الله زيلعى در جاى ديگر دو روايت را نقل كرده و در مقام داورى گفته است:
ثم ان لحديث همام ترجيحات أحدها ان رجاله رجال الصحيح.
روايت همام به خاطر مرجحاتى ترجيح دارد يكى از مرجحات او اين است كه رجال او رجال صحيح بخارى است.
الزيلعي، عبدالله بن يوسف ابومحمد الحنفي (متوفاى762هـ)، نصب الراية لأحاديث الهداية، ج1، ص268، تحقيق: محمد يوسف البنوري، ناشر: دار الحديث - مصر – 1357هـ.

8. انصاري شافعي (متوفاي 804هـ)

وجود عمرو بن ابي عمرو و خالد بن مخلد در صحيحين:
انصارى شافعى روايتى را نقل كرده كه علماء در سند آن بر عمرو بن أبى عمرو وخالد بن مخلد اشكال گرفته‌اند. اما وى نظرش را در باره اين دو تن مى‌نويسد:
وقد أسلفنا أنهما من رجال الصحيحين (فجازا القنطرة)، وقد كان الحافظ أبو الحسن علي بن المفضل (المقدسي) يقول عمن أخرج له الشيخان أو أحدهما هذه العبارة في حقه.
ما قبلاً گفتيم كه اين دو تن از رجال صحيح است و از پل جرح عبور كرده‌اند. ابو الحسن مقدسى عبار «جاز القنطرة» را در حق كسانى مى‌گفت كه از آنها بخارى و مسلم روايت نقل كرده‌اند.
لأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن، (متوفاي 804هـ)البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير، ج4، ص660، تحقيق: مصطفي ابوالغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية، الطبعة: الاولى، 1425هـ-2004م.
وجود خثيم بن عراك در رجال صحيحين:
انصارى شافعى اقوال علماى رجال را در تضعيف ابراهيم بن خثيم آورده و به مناسبت از خود خثيم نيز سخن گفته‌است. از قول ازدى نقل كرده كه او منكر الحديث بوده‌است. اما خود انصارى از وى دفاع كرده‌ و در مورد او مى‌نويسد:
وفي إسناده إبراهيم بن خثيم بن عراك بن مالك... وأما خثيم والده: فقال الأزدي في حقه: منكر الحديث. قلت: لكنه من رجال (الصحيحين) فجاز القنطرة.
در سند روايت ابراهيم بن خثيم است... اما خثيم پدر ابراهيم است. ازدى گفته‌است: او منكر الحديث است. مى‌گويم: او از رجال صحيحين است و از پل جرح عبور كرده‌است.
الأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن، (متوفاي 804هـ)البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير، ج5، ص158، تحقيق: مصطفي ابوالغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية، الطبعة: الاولى، 1425هـ-2004م.

9. استدلال ابو الوفاء حلبي (متوفاي841هـ)

وثاقت داود بن الحصين:
ابو الوفاء دليل توثيق داود بن الحصين را روايت مؤلفان صحاح سته به ويژه بخارى و مسلم مى‌داند و مى‌نويسد:
داود بن الحصين ع أبو سليمان محدث مشهور تفرد بأشياء ذكر الذهبي في ميزانه كلام من تكلم فيه وقد صحح عليه فالعمل على توثيقه إذا كما شرطه هو في حاشية الميزان وكيف لا يكون ثقة وقد روى له الأئمة الستة فضلا عن الشيخين ومن روى له الشيخان فقد جاز القنطرة كما قاله علي بن الفضل المقدسي.
داود بن الحصين.... محدث مشهور است..... چگونه او موثق نباشد در حالى‌كه مولفان صحاح سته به ويژه شيخين از او روايت كرده‌اند و كسى‌كه شيخان از او روايت كرده از پل جرح، عبور كرده است؛‌ همانگونه كه على بن فضل مقدسى گفته است.
الحلبي الطرابلسي، إبراهيم بن محمد بن سبط ابن العجمي أبو الوفا (متوفاي841 هـ)، الكشف الحثيث عمن رمي بوضع الحديث، ج1، ص112، تحقيق: صبحي السامرائي، دار النشر: عالم الكتب, مكتبة النهضة العربية – بيروت، الطبعة: الأولى1407 - 1987

10. ابن حجر عسقلاني (متوفاى852هـ)

وثاقت ابراهيم بن طهمان:
توثيق ابراهيم بن طهمان را از قول ذهبى نقل كرديم. ابن حجر نيز او از اينكه رجال صحيحين است موثق مى‌داند و تصريح مى‌كند كه به تضعيفاتش توجه نمى‌شود:
وَالْمَرْفُوعُ رِوَايَةُ إبْرَاهِيمَ بن طَهْمَانَ عن بُدَيْلٍ وَإِبْرَاهِيمُ ثِقَةٌ من رِجَالِ الصَّحِيحَيْنِ فَلَا يُلْتَفَتُ إلَى تَضْعِيفِ أبي مُحَمَّدِ بن حَزْمٍ له.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تلخيص الحبير في أحاديث الرافعي الكبير، ج3، ص238، تحقيق: السيد عبدالله هاشم اليماني المدني، ناشر: - المدينة المنورة – 1384هـ – 1964م.
نجات دو روايت از تضعيف:
نسائى روايتى را با دو سند مرفوع و موقوف از ابو سعيد نقل كرده‌ و گفته است كه هردو طريق ضعيف است.
ابن حجر عسقلانى در باره آن مى‌گويد: چون راويان آن از راويان صحيحين است اين تضعيف معنايى ندارد:
وَهَؤُلَاءِ من رُوَاةِ الصَّحِيحَيْنِ فَلَا مَعْنَى لِحُكْمِهِ عليه بِالضَّعْفِ.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تلخيص الحبير في أحاديث الرافعي الكبير، ج1، ص102، تحقيق: السيد عبدالله هاشم اليماني المدني، ناشر: - المدينة المنورة – 1384هـ – 1964م.

11. شمس الدين سخاوي(متوفاى902هـ)

وثاقت ابراهيم بن سعد بن ابي وقاص:
سخاوى در كتاب «التحفة اللطيفة فى تاريخ المدينة الشريفة» براى اثبات وثاقت وى بر اين‌كه او از رجال صحيحين است استدلال كرده‌است:
48 إبراهيم بن سعد بن أبي وقاص الزهري المدني...
وقال العجلي مدني تابعي ثقة وهو من رجال التهذيب لكونه من رجال الصحيحين وغيرهما.
ابراهيم بن سعد... عجلى گفته: او اهل مدينه و تابعى و موثق.. است؛ چرا كه او از رجال صحيحيح و غير آن دو است.
السخاوي، شمس الدين محمد بن عبد الرحمن(متوفاى902هـ)، التحفة اللطيفة في تاريخ المدينة الشريفة، ج1، ص73، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ/ 1993م.

12. علي بن محمد كناني (متوفاي963هـ)

وجود عيسي طهمان در صحيحين:
در مورد اين شخص از قول ذهبى و ابن حجر عسقلانى وثاقتش را نقل كرديم على بن محمد كنانى نيز او را به خاطر اين‌كه از رجال صحيحين است روايتش را مورد تأييد قرار مى‌دهد و بهترين طريق مى‌داند:
وأجود طرق هذا الحديث طريق عيسى بن طهمان فإنه من رجال الصحيحين.
الكناني، علي بن محمد بن علي بن عراق أبو الحسن (متوفاي963 هـ)، تنزيه الشريعة المرفوعة عن الأخبار الشنيعة الموضوعة، ج1، ص263، تحقيق: عبد الوهاب عبد اللطيف , عبد الله محمد الصديق الغماري، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت،‌ الطبعة: الأولى1399 هـ،
مجهول نبودن حسن بن ذكوان به دليل وجود او در صحيح بخاري:
حسن بن ذكوان در سند روايتى قرار دارد و عجلى او را مجهول مى‌خواند؛‌ اما كناى نويسنده كتاب مى‌گويد: چون وى از رجال بخارى است از پل جرح عبور كرده‌است و از اين طريق از او جهل زدايى كرده‌است:
( 40 ) [ حديث ] إن أهل البيت ليقل طعامهم فتستنير بطونهم (عق) من حديث أبي هريرة ولا يصح فيه الحسن بن ذكوان، روى الأثرم عن أحمد إنه قال أحاديثه أباطيل وعن عبد الله بن المطلب العجلي مجهول.
(قلت): الحسن بن ذكوان جاز القنطرة فإنه من رجال البخاري.
الكناني، علي بن محمد بن علي بن عراق أبو الحسن (متوفاي963 هـ)، تنزيه الشريعة المرفوعة عن الأخبار الشنيعة الموضوعة، ج2، ص242، تحقيق: عبد الوهاب عبد اللطيف , عبد الله محمد الصديق الغماري، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت،‌ الطبعة: الأولى1399 هـ،

13. محمد بن علي شوكاني (متوفاى 1255هـ)

وثاقت ابراهيم بن طهمان:
چهارمين شخص از علماى اهل سنت شوكانى است كه در كتاب «نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقى الأخبار» بر وثاقت ابراهيم بن طهمان از اين‌كه وى در سلسله سند صحيحين واقع شده، استدلال كرده‌است:
وَالْمَرْفُوعُ من رِوَايَةِ إبْرَاهِيمَ بن طَهْمَانَ وهو ثِقَةٌ من رِجَالِ الصَّحِيحَيْنِ وقد ضَعَّفَهُ بن حَزْمٍ وَلا يُلْتَفَتُ إلَى ذلك فإن الدَّارَقُطْنِيّ قد جَزَمَ بِأَنَّ تَضْعِيفَ من ضَعَّفَهُ إنَّمَا هو من قِبَلِ الأرجاء
الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاى 1255هـ)، نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقي الأخبار، ج7، ص98، ناشر: دار الجيل، بيروت – 1973.
توثيق عبد الرزاق و معمر:
شوكانى در ذيل روايت ديگرى اين دو شخص را به خاطر اين‌كه راوى صحيح است توثيق كرده و اين گونه مى‌نويسد:
وَرِجَالُ إسْنَادِ هذا الحديث ثِقَاتٌ لِأَنَّهُ رَوَاهُ أبو دَاوُد عن مَخْلَدٍ بن خَالِدٍ شَيْخِ مُسْلِمٍ وَعَبَّاسٍ الْعَنْبَرِيِّ شَيْخِ الْبُخَارِيِّ تَعْلِيقًا وَمُسْلِمٍ قَالا حدثنا عبد الرَّزَّاقِ عن مَعْمَرٍ وَهُمَا من رِجَالِ الصَّحِيحَيْنِ.
الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاى 1255هـ)، نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقي الأخبار، ج7، ص375، ناشر: دار الجيل، بيروت – 1973.

14. نور الدين سندي (متوفاي1138هـ)

صحت روايت به دليل وجود راوي آن در صحيحين:
نورالدين سندى روايتى را نقل كرده كه برخى آن را جعلى دانسته است؛ اما وى اين سخن را رد كرده و مى‌گويد: اين روايت حسن صحيح است؛ چرا كه رجال سندش رجال صحيحين است؛ پس به سخن آنانى‌كه اين روايت را جعلى دانسته‌اند توجه نمى‌شود:
وقيل هذا الحديث موضوع ورد بأنه حسن صحيح ورجال سنده رجال الصحيحين فلا يلتفت إلى قول من حكم عليه بالوضع.
گفته شده اين روايت ساختگى است. اين سخن رد شده به اين كه روايت صحيح و راوايان سندش رجال صحيحين است؛‌ پس به سخن كسانى‌كه روايت را ساختگى مى‌داند توجه نمى‌شود.
السندي، نور الدين بن عبدالهادي أبو الحسن (متوفاي1138هـ)، حاشية السندي على النسائي، ج6، ص68، تحقيق: عبدالفتاح أبو غدة، دار النشر: مكتب المطبوعات الإسلامية – حلب،‌ الطبعة: الثانية1406 - 1986

15. شيخ تقي الدين ابن صلاح

اثبات حسن بودن روايت به دليل وجود راوي آن در صحيحين
ابن صلاح روايت: كل كلام لا يبدأ فيه بالحمد فهو أجذم» را به دليل اين‌كه راويانش در صحيحين وجود دارد، حسن مى‌داند و بر اين سخنش احتجاج مى‌كند.
سخن ابن صلاح را چند تن از علماى اهل سنت نقل كرده‌است. سبكى شافعى مى‌نويسد:
وقضى ابن الصلاح بأن الحديث حسن دون الصحيح وفوق الضعيف محتجا بأن رجاله رجال الصحيحين سوى قرة قال فإنه ممن انفرد مسلم عن البخاري بالتخريج له.
ابن صلاح داورى كرده‌است كه روايت حسن است پايين تر از صحيح و بالاتر از ضعيف. در اين داورى حجتش اين است كه رجال روايت رجال صحيحين است جز قره...
السبكي الشافعي، ابونصر تاج الدين عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي (متوفاى 771هـ)، طبقات الشافعية الكبرى، ج1، ص9، تحقيق: د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع، الطبعة: الثانية، 1413هـ.
انصارى شافعى نيز سخن او را نقل كرده است:
قال الشيخ تقي الدين بن الصلاح: رجال هذا الحديث رجال (الصحيحين) جميعًا سوى قرة؛ فإنه ممن انفرد مسلم عن البخاري بالتخريج له، ثم حكم على الحديث بالحُسن ولا يلتفت إلى تضعيف صاحب (الشامل) له حيث قال: رواه الوليد، عن الأوزاعي، عن قرة، عن الزهري، عن أبي سلمة، عن أبي هريرة، عن النبي (وهو ضعيف).
الأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن، البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير، ج7، ص529، تحقيق: مصطفي ابوالغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية، الطبعة: الاولى، 1425هـ-2004م.

16. عظيم آبادي (متوفاى1329هـ)

تصحيح روايت صالح ابي الخليل:
عظيم آبادى در كتاب «عون المعبود شرح سنن أبى داود»، روايت صالح ابى الخليل را به اين جهت تصحيح كرده كه رجالش از رجال صحيحين است و هيچگونه طعنى بر وى نيست:
قال بن خلدون خرج أبو داود عن أم سلمة من رواية صالح أبي الخليل عن صاحب أبي الخليل عن صاحب له عن أم سلمة ثم رواه أبو داود من رواية أبي الخليل عن عبد الله بن الحارث عن أم سلمة فتبين بذلك المبهم في الإسناد الأول ورجاله رجال الصحيحين لا مطعن فيهم ولا مغمز.
العظيم آبادي، محمد شمس الحق (متوفاى1329هـ)، عون المعبود شرح سنن أبي داوود، ج11، ص255، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الثانية، 1995م.

17. محمد انور شان كشميري:

كشميرى در كتاب «العرف الشذى شرح سنن الترمذي»، روايتى از ابن عمر نقل كرده و سپس مى‌گويد: سند روايت صحيح است؛‌ چرا كه فهد، شيخ طحاوى و موثق است على بن معبد هم از راويان صحيحين و راويان جامع الصغير است:
كما في معاني الآثار ص (198): أن ابن عمر صلى قبل الجمعة أربعاً لا يفصل بينهن بسلام، وسنده صحيح فإن فهداً شيخ الطحاوي ثقة، وعلي بن معبد تلميذ محمد بن حسن من رواة الصحيحين ورواة الجامع الصغير، وسائر الرواة ثقات.
الكشميري، محمد أنورشان ابن معظم شان (الوفاة: لا يوجد)، العرف الشذي شرح سنن الترمذي، ج1، ص411، تحقيق: الشيخ محمود شاكر، دار النشر: دار احياء التراث العربي - بيروت/لبنان،‌ الطبعة: الأولى1425هـ-2004م

[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]یعنی تو اقای زیر زمین بیشتر از این علما می فهمی!!!!!!!!!!!!!!!!
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]بارها گفتم دوباره هم می گم
[=Arial Black]بروه یه دین جدید بزن.......فتوا بده
[=Arial Black]
[=Arial Black]

راويان صحيحين از پل جرح عبور كرده‌ و عادل اند
تقى الدين ابن دقيق در كتاب «الاقتراح فى بيان الاصطلاح» از استاد پدرش ابو الحسن مقدسى سخنى نقل كرده‌است كه در باره رجال صحيح بخارى مى‌گويد:
راويان بخارى از پل و ايستگاه جرح عبور كرده‌اند؛‌ معناى سخن او اين است كه جرح علماى رجال در مورد رجال بخارى تأثيرى ندارد و بودن شخص از راوايان صحيح از هر توثيقى بالاتر است.
ابن دقيق بعد از نقل سخن استادش اعتقاد خودش را نيز در اين مورد بيان كرده‌است:
وكان شيخ شيوخنا الحافظ أبو الحسن المقدسي يقول في الرجل يخرج عنه في الصحيح هذا جاز القنطرة يعني بذلك أنه لا يلتفت إلى ما قيل فيه وهكذا يعتقد وبه نقول ولا نخرج عنه إلا ببيان شاف وحجة ظاهرة تزيد في غلبة الظن على المعنى الذي قدمناه من اتفاق الناس بعد الشيخين على تسمية كتابيهما بالصحيحين ومن لوازم ذلك تعديل رواتهما
استاد استادان ما حافظ ابو الحسن مقدسى در باره كسى‌كه بخارى از او روايت كرده مى‌گفت: او از پل (جرح)‌ عبور كرده‌است؛‌ مقصودش اين است كه به جرح او كه از زبان علماى رجال بيان شده توجهى نمى‌شود.
(نظر ابن دقيق اين است): ما نيز اين اعتقاد را داريم و اين سخن را مى‌گوييم. و تا زمانى‌كه بيان كافى و حجت روشن بر جرح شخص راوى صحيح كه بر گمان ما غلبه نكند، نداشته باشيم از اين اعتقاد بيرون نمى‌رويم؛ چرا كه مردم اتفاق دارند كه اين دو كتابش را صحيح نامگذارى كرده‌است. و از لوازم اين نامگذاى اين است كه راويان آنها عادل باشند.
ابن دقيق العيد، تقي الدين (متوفاي702 هـ)، الاقتراح في بيان الاصطلاح، ج1، ص55، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1406 – 1986
در جاى ديگر از كتابش اعتقاد مزى و ذهبى و غير آنان را نيز در اين باره نقل كرده‌است:
وها هنا فائدة جليلة وهو ما جرت به عادة كثير من المتأخرين في الرجل إذا روى له البخاري ومسلم وقد تكلم فيه أن يعتمدوه ويقولوا قد جاز القنطرة قال الشيخ وهكذا نعتقده وبه نقول وجرى على ذلك الحافظ أبو الحجاج المزي والذهبي وغيرهم مما يظهر من تصرفهم.
در اين جا فايده بزرگى نهفته است و آن اين كه: بسيارى از متأخرين اين چنين عادت كرده‌اند كه اگر بخارى و مسلم از شخصى روايتى نقل كرده باشد و ديگران به آن شخص اشكال كرده‌اند، اعتماد مى‌كنند و مى‌گويند: كه روايان اين دو كتاب از پل گذشته‌اند. شيخ گفته كه ما اين اعتقاد را داريم و حافظ ابوالحجاج مزى، ذهبى و ديگران نيز همين اعتقاد را داشته‌اند.
ابن دقيق العيد، تقي الدين (متوفاي702 هـ)، الاقتراح في بيان الاصطلاح، ج3، ص348، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1406 – 1986
ابن حجر مقدسى را به صورت روشن تر اين‌گونه معرفى كرده‌است:
وقد نقل بن دقيق العيد عن بن المفضل وكان شيخ والده انه كان يقول فيمن خرج له في الصحيحين هذا جاز القنطرة وقرر بن دقيق العيد ذلك بأن من اتفق الشيخان على التخريج لهم ثبتت عدالتهم بالاتفاق بطريق الاستلزام لاتفاق العلماء على تصحيح ما أخرجاه ومن لازمه عدالة رواته إلى ان تتبين العلة القادحة.
ابن دقيق العيد از ابن مفصل كه استاد پدرش بوده، نقل كره است كه او مى‌گفت: هر كس كه بخارى و مسلم از او روايت نقل كرده‌اند، از پل گذشته‌اند. ابن دقيق العيد تصريح كرده است كه اگر بخارى و مسلم هر دو از يك راوى نقل كرده باشند، عدالت آن‌ها به اتفاق علما ثابت مى‌شود؛ چرا كه تمام علما بر صحت روايات بخارى و مسلم اتفاق دارند، از لازمه اين سخن اين است كه تمام راويان اين دو كتاب نيز عادل باشند؛ تا اين كه دليلى بر ضعف آن راوى ثابت شود.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج13، ص457، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.
اين سخن مقدسى را ابن حجر عسقلانى، جمال الدين قاسمى و طاهر دمشقى نيز نقل كرده‌اند.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج1، ص384، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت – 1379هـ.
القاسمي، محمد جمال الدين (متوفاى1332هـ)، قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث، ج1، ص191، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1399هـ - 1979م.
الجزائري الدمشقي، طاهر بن صالح بن أحمد (متوفاى: 1338هـ)، توجيه النظر إلي أصول الأثر، ج1، ص246، تحقيق: عبد الفتاح ابوغدة، ناشر: مكتبة المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الأولى، 1416هـ ـ 1995م
ملا على قارى در كتاب «مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح»، علت عدم جرح روايان بخارى را اين‌گونه بيان كرده‌است:
وقد كان أبو الحسن المقدسي يقول فيمن خرج له أحدهما في الصحيح: هذا (جاز القنطرة) يعني لايلتفت لما قيل فيه لأنهما مقدمان على أئمة عصرهما ومن بعدهما في معرفة الصحيح والعل. فهو أصح الكتب بعد كتاب الله العزيز، ويؤيده ما نقل عن الحاكم أبي أحمد شيخ الحاكم أبي عبد الله النيسابوري أن البخاري إمام المحديثين، وكل من أتى بعده وصنف كتاباً في الحديث وأفرده ففي الحقيقة إنما أخذه عنه؛ فالفضل للمتقدم حتى أن مسلماً أتى بأحاديثه مفرقاً في كتابه، وتجلد غاية التجلد حيث لم يسندها إلى جنابه.
ابو الحسن مقدسى مى‌گفت: هر كسى كه بخارى و يا مسلم از او روايتى نقل كرده باشد، از پل گذشته است؛ يعنى اگر كسى به او اشكالى گرفته باشد، توجه نمى‌شود؛ زيرا بخارى و مسلم بر ائمه زمان خودشان و پس از آن‌ها در شناخت حديث و اشكالات آن مقدم هستند....
ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص63، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م.
ابو الحسن مقدسي كيست؟

سخن مقدسى در مورد راويان بخارى ذكر كه پس از او بسيارى از علماى اهل سنت اين اعتقاد را اظهار كرده‌اند و راويان صحيحين را مبراى از هرگونه جرح مى‌دانند.
اكنون لازم است كه مقدسى را از زبان خود علماى اهل سنت معرفى نماييم تا عمق سخن او براى خوانندگان گرامى روشن شود.
شمس الدين ذهبى او را با عناوين «شيخ، ‌امام، مفتى، حافظ كبير، متقن» معرفى كرده‌است:
علي بن المفضل ابن علي بن مفرج بن حاتم بن حسن بن جعفر الشيخ الإمام المفتي الحافظ الكبير المتقن شرف الدين أبو الحسن ابن القاضي الأنجب أبي المكارم المقدسي ثم الإسكندراني المالكي.
على بن مفضل بن على بن مفرج بن حاتم... استاد،‌ پيشوا،‌ اهل فتوا،‌ حافظ بزرك روايت،‌ مورد اعتماد شرف دين ابو الحسن...
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج22، ص66، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
صفدى در كتاب «الوافى بالوفيات»، عناوين «علامه،‌ امام، محدث» را بر آن اضافه كرده‌است:
علي بن المفضل بن علي بن أبي الغيث مفرج بن حاتم بن الحسن بن جعفر العلامة الحافظ شرف الدين أبو الحسن ابن القاضي الأنجب أبي المكارم اللخمي المقدسي الأصل الإسكندراني المالكي القاضي كان إماما محدثا له تصانيف مفيدة في الحديث وغيره وكان ورعا خيرا حسن الأخلاق كثير الإغضاء توفي سنة إحدى عشرة وست مائة
الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاى764هـ)، الوافي بالوفيات، ج22، ص136، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.
سيوطى در كتاب «طبقات الحفاظ»، در مورد او مى‌نويسد:
أبو الحسن علي بن المفضل بن علي بن مفرج بن حاتم بن حسن ابن جعفر الحافظ العلامة شرف الدين ابن القاضي أبي المكارم المقدسي ثم السكندري المالكي
ولد سنة أربع وأربعين وخمسمائة
... وكان من أئمة المذهب العارفين به ومن حفاظ الحديث مع ورع ودين وأخلاق رضية ومشاركة في الفضائل.
او الحسن بن على....
... و از پيشوايان عارف به مذهب و از حافظان روايت،‌ انسان با تقوا،‌ متدين،‌ داراى اخلاق پسنديده و فضائل بوده است.
السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، طبقات الحفاظ، ج1، ص492، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ.
همچه شخصى با اين اوصاف و تعريفات مى‌گويد: كه روايات صحيحين از پل جرح عبور كرده و كسى‌نمى‌تواند آن ها را تضعيف نمايد.

بچه ها

اینو بخونید

الازهر و ختم بخاري براي دفع وبا

جمال الدين قاسمى مى‌نويسد: در سالى كه در مصر وباء آمده بود علماء دانشگاه الازهر اين بليه نازل شده را با ختم بخارى دفع كردند:
بماذا دفع العلماء نازلة الوباء ؟
دفعوها يوم الأحد الماضي في الجامع الأزهر، بقراءة متن البخاري موزعاً كراريس على العلماء وكبار المرشحين للتدريس، في نحو ساعة، جرياً على عادتهم من إعداد هذا المتن أو السلاح الجبري، لكشف الخطوب، وتفريج الكروب، فهو يقوم عندهم في الحرب مقام المدفع والصرام والأسل، وفي الحريق مقام المضخة والماء، وفي الهيضة مقام الحيطة الصحيحة وعقاقير الأطباء، وفي البيوت مقام الخفراء والشرطة، وعلى كل حال، هو مستنزل الرحمات، ومستقر البركات...
علما مصيبت وبا را چگونه برطرف كردند ؟
اين مصيبت را در روز يكشنبه گذشته در دانشگاه الازهر، با خواندن صحيح بخارى بر طرف كردند؛ به اين صورت كه جزوات بخارى را بين علما و بزرگان منتخب براى تدريس تقسيم كردند؛ و در حدود يك ساعت بخارى را خواندند؛ مثل عادت هميشگى كه اين متن يا سلاح هميشگى را براى بر طرف شدن مشكلات و شدايد به كار مى‌بردند؛ ختم بخارى در زمان جنگ، مانند توپخانه و شمشير تيز است؛ و در آتش سوزى كار شلنگ آتش‌نشانى و آب را مى‌كند؛ و در هنگام شكستگى‌ها كار آتل و داروهاى گياهى طبيبان را مى كند؛ و در خانه‌ها كار پليس و نگهبان؛ و در هرحالى سبب نزول رحمت و جلب بركت مى شود.
القاسمي، محمد جمال الدين؛ (متوفاي 1332) قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث ج1، ص264 ناشر دار الكتب العلمية بيروت - 1399هـ - 1979م، الطبعة: الأولى
البته نويسنده سنى اين كتاب، بعد از ذكر اين مطالب تعجب خود را از اين سيره علماى اهل سنت بيان مى‌دارد !
نتيجه:

با توجه به كلمات و سخنان علماى اهل سنت، صحيح بخارى و مسلم برترين كتابها پس از قرآن كريم و تمام متون آنها مورد تأييد اهل سنت است






خوندید


حالا من یه سوال از اهل سنت دارم

وقتی چنین ختم هایی متداول بین اهل سنت هست.........................این کتابی رو که مملو از توهین به پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) هست رو ختم می کنند


آیا این توهینات رو نمی بینید!؟؟؟؟؟؟؟

ابن حجر: صحيح بخاري گره‌گشاي مشكلات است

ابن حجر عسقلانى در مقدمه فتح البارى از عده‌اى سخن گفته‌است كه صحيح مسلم را ترجيح داده‌اند؛ ولى در پايان مطلبى را در مورد صحيح بخارى نقل كرده كه با توجه به آن، صحيح بخارى مى‌تواند برترى خود را بر صحيح مسلم نشان دهد و در حقيقت بيانگر اعجاز اين كتاب است. او سه جهت برترى براى بخارى بيان مى كند كه عبارتند از:

1.

خواندن صحيح بخارى در مشكلات موجب گره گشايى است؛

2.

اگر صحيح بخارى در يك كشتى باشد، آن كشتى غرق نمى‌شود؛

3.

بخارى مستجاب الدعوة بود و براى خواننده صحيح بخارى دعا كرده‌است.
وإذا تقرر ذلك فليقابل هذا التفضيل بحهة أخرى من وجوه التفضيل غير ما يرجع إلى نفس الصحيح؛ وهي ما ذكره الإمام القدوة أبو محمد بن أبي جمرة في اختصاره للبخاري قال قال لي من لقيته من العارفين عمن لقي من السادة المقر لهم بالفضل أن صحيح البخاري ما قرئ في شدة الا فرجت ولا ركب به في مركب فغرق.
قال وكان مجاب الدعوة وقد دعا لقارئه رحمة الله تعالى.
وقتى كه اين مطالب مشخص شد، در مقابل فضائل صحيح مسلم، جهت ديگرى براى تفضيل صحيح بخارى وجود دارد،‌ كه جداى از جهت صحت است؛ و اين جهت همان است كه امام پيشوا ابو محمد بن ابى جمرة در مختصر بخارى نقل كرده است كه گفت:
يكى از عارفين از كسانى كه او را ديدم، به من خبر داد از يكى از بزرگانى كه اهل فضل است، كه صحيح بخارى در هيچ سختى خوانده نشد مگر آنكه برطرف شد و در هيچ كشتى قرار نگرفت كه آن كشتى غرق شود.
و گفت كه بخارى مستجاب الدعوة بوده است و براى خواننده اين كتاب دعا كرده است.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج1، ص13، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت – 1379هـ.

[=Arial Black]واقعن شما اهل سنت این کتب رو می خونید ...توهین هاییکه به حضرت محمدمصطفی (ص) که در این کتاب کردید نمی بینید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
[=Arial Black]
[=Arial Black]می خای دوباره یه لیست از نمونه ای از توهین ها ردیف کنم

دوستان به این لینک مراجعه کنید

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=176#_Toc324938869

zirz@min;243067 نوشت:
ببینید هرچه تلاش کنید نمی تونید توثیق کنید چون ضعیف هست.

با سلام
ظاهرا توجه نکردید که بنده گفتم:
رسا;242981 نوشت:
ثانیا:در تضعیف علی بن زید اختلاف نظر است و اتفاق نظری در این رابطه وجود ندارد. وی توسط برخی رجالیون و بزرگان حدیثی اهل سنت(همچون ترمذی؛ابن حبان؛عجلی و...)توثیق شده است.

ضمنا درباره نظر عجلی مرتکب اشتباه شدید:
رسا;242981 نوشت:
عجلی در شماره 1298 نام او را در زمره ثقات آورده است اگرچه او را قوی نمی داند(که علت آنرا بعدا خواهم گفت و در هر حال منافاتی با ثقه بودنش ندارد). وی می نویسد:(معرفة الثقات - العجلي؛(2/154

اما نکته مهمی که به آن اشاره کردم و گویا توجه نکردید این بود که:
رسا;242981 نوشت:
درباره این روایت (ضرب و شتم عمر)و هر روایت دیگر صرفا بررسی سندی کافی نیست یعنی نمی توان صرفا بر اساس سند حکم به صحت یا ضعف کرد. در کتب حدیثی روایات صحیح السندی وجود دارد که قطعا مخالف قرآن کریم و سنت قطعیه است و نیز روایات ضعیف السندی وجود دارد که بخاطر مویداتی همچون شهرت؛ عمل اصحاب؛روایات همسو ... مورد قبول قرار می گیرد.بنابراین حتی اگر ضعف روایتی اثبات شد الزاما دلیل بر نادرستی یا جعلی بودن روایت نیست.فتامل
لذا گفته شد:
رسا;242981 نوشت:
ثالثا:روایت محل بحث شاهد و موید دارد.نسایی؛ابن ماجه(دو تن از مولفان صحاح سته)؛حاکم نیشابوری و... به نقل از ابوهریره می نویسند: ينهاهن ويطردهن فَقَالَ رَسُول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم َ دَعْهُنَّ يَا عمر فَإِن الْعين دامعة والفؤاد مصاب والعهد قريب >(تحفة المحتاج إلى أدلة المنهاج؛1/617). این روایت را ابن حبان تصحیح کرده و حاکم نیشابوری نیز این روایت را مطابق شرط بخاری و مسلم صحیح می داند(همان)

و
رسا;242981 نوشت:
رابعا:محتوا و مضمون این روایت کاملا با سیره و اخلاق عمر که در روایات متعددی به آنها اشاره شده است سازگاری دارد و خشونت عمر امر مشهوری ست که در کتب شیعه و سنی به آن اشاره شده است.امیرالمومنین علی (ع) در خطبه سوم نهج البلاغه درباره خشونت عمر می فرماید: (فصيّرها فى حوزة خشناء يغلظ كلمها و يخشن مسّها يكثر العثار فيها، و الاعتذار منها)

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته


آخرین توضیحات خود را ارائه میدهم. متاسفانه افرادی چون سید علی فقط در فکر کپی و پیست هستند و اصلا برای نوشته های افراد احترام قائل نیستند.
سخن از آنجا شروع شد که جناب قزوینی به روایتی از مسند امام احمد حنبل استناد جستند و بیان کردند که عمر اهل بیت رسول الله را در حضور رسول الله کتک زده است. و این گفته را بدون توجه به سند روایت بیان فرمودند. بنده نیز روایت را مورد بررسی قرار دادم و متوجه شدم روایت دارای اشکال اساسی است چرا که سند روایت دارای ضعف می باشد.
روایت در مسند امام احمد حنبل بدین شکل آمده است:
حدثنا عبد الله حدثني أبي ثنا يزيد انا حماد بن سلمة عن على بن زيد عن يوسف بن مهران عن بن عباس قال لما مات عثمان بن مظعون قالت امرأة هنيئا لك الجنة عثمان بن مظعون فنظر رسول الله صلى الله عليه و سلم إليها نظر غضبان فقال وما يدريك قالت يا رسول الله فارسك وصاحبك فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم والله انى رسول الله وما أدري ما يفعل بي فأشفق الناس على عثمان فلما ماتت زينب ابنة رسول الله صلى الله عليه و سلم قال رسول الله صلى الله عليه و سلم الحقي بسلفنا الصالح الخير عثمان بن مظعون فبكت النساء فجعل عمر يضربهن بسوطه فأخذ رسول الله صلى الله عليه و سلم بيده وقال مهلا يا عمر ثم قال ابكين وإياكن ونعيق الشيطان ثم قال إنه مهما كان من العين والقلب فمن الله عز و جل ومن الرحمة وما كان من اليد واللسان فمن الشيطان

اما علت ضعف چیست ؟
در سند روایت همانگونه که مشخص شده شخصی به نام علی بن زید وجود دارد. نام کامل این شخص علی بن زید جدعان است. این شخص در بسیاری از کتب تضعیف شده و به احادیثی که از طریق این شخص به ما رسیده نمی توان اعتماد کرد. اما مصادری که ضعف این راوی را بیان کرده اند:
سیر اعلام النبلاء امام ذهبی جلد 9 صفحه 239 راوی 82 ام :

82 - عَلِيُّ بنُ زَيْدِ بنِ جُدْعَانَ التَّيْمِيُّ (4، م مَقْرُوْناً)
الإِمَامُ، العَالِمُ الكَبِيْرُ، أَبُو الحَسَنِ القُرَشِيُّ، التَّيْمِيُّ، البَصْرِيُّ، الأَعْمَى.
وُلِدَ - أَظُنُّ -: فِي دَوْلَةِ يَزِيْدَ.
وَحَدَّثَ عَنْ: أَنَسِ بنِ مَالِكٍ، وَسَعِيْدِ بنِ المُسَيِّبِ، وَأَبِي عُثْمَانَ النَّهْدِيِّ، وَعُرْوَةَ بنِ الزُّبَيْرِ، وَأَبِي قِلاَبَةَ، وَالحَسَنِ، وَالقَاسِمِ بنِ مُحَمَّدٍ، وَعِدَّةٍ.
حَدَّثَ عَنْهُ: شُعْبَةُ، وَسُفْيَانُ، وَحَمَّادُ بنُ سَلَمَةَ، وَعَبْدُ الوَارِثِ، وَحَمَّادُ بنُ زَيْدٍ، وَسُفْيَانُ بنُ عُيَيْنَةَ، وَإِسْمَاعِيْلُ بنُ عُلَيَّةَ، وَشَرِيْكٌ، وَعِدَّةٌ.
وُلِدَ أَعْمَى كَقَتَادَةَ، وَكَانَ مِنْ أَوْعِيَةِ العِلْمِ، عَلَى تَشَيُّعٍ قَلِيْلٍ فِيْهِ، وَسُوْءِ حَفِظٍ يَغُضُّهُ مِنْ دَرَجَةِ الإِتْقَانِ.
قَالَ أَبُو زُرْعَةَ، وَأَبُو حَاتِمٍ: لَيْسَ بِقَوِيٍّ.
وَقَالَ البُخَارِيُّ، وَغَيْرُهُ: لاَ يُحْتَجُّ بِهِ.
وَقَالَ ابْنُ خُزَيْمَةَ: لاَ أَحْتَجُّ بِهِ؛ لِسُوْءِ حِفْظِهِ.
وَقَالَ التِّرْمِذِيُّ: صَدُوْقٌ، وَكَانَ ابْنُ عُيَيْنَةَ يُلَيِّنُهُ.
وَقَالَ شُعْبَةُ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بنُ زَيْدٍ - وَكَانَ رَفَّاعاً -.
وَقَالَ مَرَّةً: حَدَّثَنَا قَبْلَ أَنْ يَخْتَلِطَ.
وَقَالَ حَمَّادُ بنُ زَيْدٍ: أَنْبَأَنَا عَلِيُّ بنُ زَيْدٍ وَكَانَ يَقْلِبُ الأَحَادِيْثَ.
وَقَالَ الفَلاَّسُ: كَانَ يَحْيَى بنُ سَعِيْدٍ يَتَّقِيْهِ.
وَقَالَ أَحْمَدُ بنُ حَنْبَلٍ: ضَعِيْفٌ.
وَرَوَى: عَبَّاسٌ، عَنْ يَحْيَى: لَيْسَ بِشَيْءٍ.
وَمَرَّةً قَالَ: هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنِ ابْنِ عَقِيْلٍ، وَعَاصِمِ بنِ عُبَيْدِ اللهِ.
وَرَوَى: عُثْمَانُ الدَّارِمِيُّ، عَنْ يَحْيَى: لَيْسَ بِذَاكَ القَوِيِّ.
وَقَالَ العِجْلِيُّ: كَانَ يَتَشَيَّعُ، لَيْسَ بِالقَوِيِّ.
وَقَالَ الفَسَوِيُّ: اخْتُلِطَ فِي كِبَرِهِ.
وَقَالَ الدَّارَقُطْنِيُّ: لاَ يَزَالُ عِنْدِي فِيْهِ لِيْنٌ.
قُلْتُ: قَدِ اسْتَوْفَيْتُ أَخْبَارَهُ فِي (المِيْزَانِ) وَغَيْرِهِ، وَلَهُ عَجَائِبُ وَمَنَاكِيْرُ، لَكِنَّهُ وَاسِعُ العِلْمِ.
قَالَ مَنْصُوْرُ بنُ زَاذَانَ: لَمَّا مَاتَ الحَسَنُ، قُلْنَا لِعَلِيِّ بنِ زَيْدٍ: اجْلِسْ مَكَانَهُ.
وَقَالَ الجُرَيْرِيُّ: أَصْبَحَ فُقَهَاءُ البَصْرَةِ عُمْيَاناً: قَتَادَةُ، وَابْنُ جُدْعَانَ، وَأَشْعَثُ الحُدَّانِيُّ.
مَاتَ عَلِيٌّ: سَنَةَ إِحْدَى وَثَلاَثِيْنَ وَمائَةٍ. (5/208)

ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــ

عجلی در کتاب معرفة الثقات جلد 2 صفحه 154 :

1298 - على بن زيد بن جدعان بصرى يكتب حديثه وليس بالقوي وكان يتشيع وقال مرة لا بأس به

ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــ

تميمي در کتاب الجرح والتعديل جلد 6 صفحه 186:

عبد الرحمن نا صالح بن احمد قال قال أبى على بن زيد بن جدعان ليس هو بالقوي روى عنه الناس نا عبد الرحمن قال قرئ على العباس بن محمد الدوري عن يحيى بن معين قال على بن زيد بن جدعان ليس بحجة نا عبد الرحمن قال سألت أبى عن على بن زيد فقال ليس بقوي يكتب حديثه ولا يحتج به وهو أحب الى من يزيد بن أبى زياد وكان ضريرا وكان يتشيع نا عبد الرحمن قال سألت أبا زرعة عن على بن زيد بن جدعان فقال ليس بقوي

ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــ

در کتاب الضعفاء الكبير عقيلي جلد 6 صفحه 162:

حدثنا أبو معمر قال : كان ابن عيينة يضعف ابن عقيل وعاصم بن عبيد الله وعلي بن زيد بن جدعان

حدثنا حماد بن زيد قال : حدثنا علي بن زيد ، وكان يقلب الأحاديث

حدثنا معاوية بن صالح قال : سمعت يحيى يقول : علي بن زيد بن جدعان بصري ضعيف

سمعت البخاري قال : علي بن سالم عن علي بن زيد بصري لا يتابع على حديثه

ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــ

در الطبقات الكبرى جلد 7 صفحه 252:

علي بن زيد بن جدعان
من ولد عبد الله بن جدعان القرشي ثم التيمي، ولد علي بن زيد وهو أعمى، وكان كثير الحديث وفيه ضعف ولا يحتج به.

ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــ

در کتاب الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة نوشته ذهبی جلد 2 صفحه 40 :

علي بن زيد بن جدعان التيمي البصري الضرير أحد الحفاظ وليس بالثبت سمع سعيد بن المسيب وجماعة وعنه شعبة وزائدة وابن علية وخلق قال الدارقطني لا يزال عندي فيه لين قال منصور بن زاذان لما مات الحسن قلنا لابن جدعان اجلس مجلسه مات 131 م 4

ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــ

جرجانی در کتاب الكامل في ضعفاء الرجال جلد 5 صفحه 195 از علی بن زید یاد می کند:

1351 - علي بن زيد بن جدعان القرشي مكي نزل البصرة حدثنا العباس بن محمد ثنا بن أبي مريم قال سمعت أبا سلمة المنقري يقول كان وهيب يضعف علي بن زيد ويقول من يكتب عن علي بن زيد قال فذكرت ذلك لحماد بن سلمة فقال ان علي بن زيد كان لا يتحاك به إلا الأشراف ...

معاوية عن يحيى قال علي بن زيد بن جدعان بصري ضعيف سمعت بن حماد سمعت البخاري يقول علي بن زيد بن جدعان القرشي الأعمى البصري أبو الحسن قال عبد الصمد عن شعبة كان علي رفاعا سمعت بن حماد يقول قال السعدي علي بن زيد بصري واهي الحديث ضعيف لا يحتج بحديثه حدثنا زكريا بن جعفر الرملي ثنا أيوب بن سليمان بن سافري قال سألت أحمد بن حنبل عن علي بن زيد فقال ليس بشيء حدثنا أحمد بن علي ثنا عبد الله بن الدورقي قال يحيى بن معين كان شعبة يحدث عن علي بن زيد عن يوسف بن ماهك وكان حماد بن سلمة يقول يوسف بن مهران حدثنا محمد بن علي ثنا عثمان بن سعيد سألت يحيى عن علي بن زيد بن جدعان قال ليس بذاك القوي
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــ

ابن حبان البستي در کتاب مجروحین جلد2 صفحه 103:

كان شيخا جليلا وكان يهم في الأخبار ويخطء في الآثار حتى كثر ذلك في أخباره وتبين فيها المناكير التي يرويها عن المشاهير فاستحق ترك الاحتجاج به

مصادر بالا از مهمترین مصادر رجالی اهل سنت هستند.
اما سوالی که ممکن است پیش بیاید این است: چرا مسلم نیشابوری در کتاب خود که صحیح ترین کتاب بعد از قرآن در نزد اهل سنت است به این راوی ضعیف استناد کرده و از وی روایت نقل کرده است؟
پاسخ را با نقل قولی از جناب رسا می دهم:

رسا;242981 نوشت:

خود ذهبی نیز که از بزرگان رجالی و حدیثی اهل سنت است او را توثیق کرده است و او را احد الحفاظ و صالح الحدیث می داند. وی در کتاب"ذكر أسماء من تكلم فيه وهو موثق" که درباره اشخاصی ست که درباره آنان اختلاف نظر وجود دارد در حالی که موثقند می نویسد:مسلم مقروناً بثابت البناني>(1/140)

درباره امام بخاری سخنی نمی زنم چرا که امام بخاری از این راوی در ادب المفرد نقل کرده نه در کتاب صحیح خودش و همانگونه که امام ذهبی در سیر اعلام نبلاء فرمودند امام بخاری قائل به ضعف علی بن زید بوده است.
اما روایت امام مسلم:
حدثنا هداب بن خالد الأزدي حدثنا حماد بن سلمة عن علي بن زيد و ثابت البناني عن أنس بن مالك
أن رسول الله صلى الله عليه و سلم أفرد يوم أحد في سبعة من الأنصار ورجلين من قريش فلما رهقوه قال ( من يردهم عنا وله الجنة أو هو رفيقي في الجنة ؟ ) فتقدم رجل من الأنصار فقاتل حتى قتل ثم رهقوه أيضا فقال ( من يردهم عنا وله الجنة أو هو رفيقي في الجنة ؟ ) فتقدم رجل من الأنصار فقاتل حتى قتل فلم يزل كذلك حتى قتل السبعة فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم لصاحبيه ( ما أنصفنا أصحابنا )

نوشته جناب رسا را دقت کنید که به نقل از امام ذهبی است:
"روى له البخاري في الأدب ومسلم مقروناً بثابت البناني
قبلا عرض کردم و باز هم می گویم امام مسلم از آنجا روایت را از حماد بن سلمة نقل میکند که حماد این روایت را همزمان از دو شخص یعنی علی بن زید و ثابت البنانی نقل می کند. از آنجا که ثابت البنانی از ثقات است لذا گفته حماد مورد اعتماد واقع می شود. این بدان معنا نیست که امام مسلم علی بن زید را ثقه بداند بلکه به خاطر ثقه بودن ثابت این روایت را نقل می کند.

بنده در این موضوع صحبت های پایانی خود را انجام دادم.
کسانی که اهل علم هستند سخنان مرا درک می کنند و آنان که مسیر جهالت را در پیش گرفته اند را سخره کننده خواهید دید.

زین پس در این تاپیک سخنی نخواهم راند.




zirz@min;243535 نوشت:
زین پس در این تاپیک سخنی نخواهم راند.

سلام عليكم جميعا

اينكه علم رجال نزد بعضی از رجالیون اهل سنت مساله ای سلیقه ایست و واضحترین آنها در مورد خود ذهبی وارد است که ایشان حتی اگر حدیثی صحیح السند باشد ولی قلبش رضایت ندهد آنرا رد خواهد کرد در آن شکی نیست.

مثلا همین علی بن زید در سلسله رواتی در سنن ترمذی قرار دارد و آلبانی این روایت را حسن میداند

3107 - حدثنا عبد بن حميد حدثنا الحجاج بن منهال حدثنا حماد بن سلمة عن علي بن زيد عن يوسف بن مهران عن ابن عباس : أن النبي صلى الله عليه و سلم قال لما أغرق الله فرعون قال آمنت أنه لا إله إلا الذي آمنت به بنو إسرائيل فقال جبريل يا محمد فلو رأيتني وأنا آخذ من حال البحر فأدسه في فيه مخافة أن تدركه الرحمة
قال أبو عيسى هذا حديث حسن
قال الشيخ الألباني : صحيح لغيره

( سنن ترمذی ج 5 ص 287 )

گفته میشود از یوسف بن مهران کسی بجز علی بن زید جدعان خبر نقل نکرده ( لذا نیازی به او نیست یا مجعول است و ..) که این سخن را بعنوان راهی برای گریختن از احادیث برمیگزینند

بطوریکه مثلا در مشیخه ابن بخاری روایاتی از این شخص نقل میشود به این شکل

ابن حزام - رضي الله عنه - قال : قلت - يا رسول الله - يأتيني الرجل يطلب مني البيع وليس عندي أفأشتريه له ؟ فقال له رسول الله [ ] : ' لا تبع ما ليس عندك ' [ هكذا ] قاله يوسف بن مهران . هذا حديث حسن ، رواه الأئمة في كتبهم من طرق منها الترمذي في ' البيوع ' ، عن الحسن بن علي الخلال ، وعبدة بن عبد الله وغير واحد ، عن عبد الصمد بن عبد الوارث ، عن یزیدبن..

ج 1 مشیخه ابن بخاری ص 592

یا در صفحه بعد همان کتاب أيوب بن أبي تميمة نیز از او روایت نقل میکند !!

و بعد رجالیون مبهوت متوجه میشوند که یوسف بن ماهک را اشتباها جای یوسف بن مهران در روایات ذکر کرده اند

1859 - سمعت أبي يقول أخطأ شعبة في حديث علي بن زيد عن يوسف بن مهران فقال يوسف بن ماهك وهو خطأ إنما هو بن مهران

( العلل ومعرفة الرجال - أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني ج 2 ص 159 )

با وجود تمام این دخل و ترفات عده ای علی بن زید جدعان تیمی را توثیق کرده اند و روایات این شخص همانطوریکه دوستان فرمودند در صحاح اهل سنت وجود دارد .

یاحق

zirz@min;243535 نوشت:

آخرین توضیحات خود را ارائه میدهم. متاسفانه افرادی چون سید علی فقط در فکر کپی و پیست هستند و اصلا برای نوشته های افراد احترام قائل نیستند.

خیلی جالبه
اهل سنتی که خودشان مدعی اند علم غیبی برای حضرت پیامبر(ص) نیست و خداوند به پیامبران(ع) علم غیب ندارد

حالا خود این اهل سنت برای خود علم غیب قائل اند و ما را محکوم می کنند که نوشته های انها را نمی خوانیم....جناب زیر زمین شما علم غیب دارید؟؟؟!!!!!

اخه یکی نیست بگه اگه نوشته هات رو نمی خواندیم جوابت رو از کجا می اوردیم؟؟؟؟؟؟؟؟




یادت نره بحث ما به صحیح بخاری و مسلم هم کشید و گفتم حاضری این کتب رو تصحیح کنید>؟؟؟
حالا که شما این قدر ذهنت باز هست و روشن فکر هستی حاضری کتبی که مملو از توهین های کذایی به حضرت محمد مصطفی (ص) هست رو منهدم کنی....گفتم ارزوی من هست که این کتب رو بری بسوزونی


بعد این که این ها در کتب شما امده
به ما چه

ما خیلی خوشحال می شیم این چنین توهینات که به حضرت محمد مصطفی (ص) هست رو اصلا نبینیم


اتفاقا در این موارد ما با اون دسته اهل سنت حق پذیر یک صدا هستیم

موضوع قفل شده است