|❀❀|پاتوق اسک دین؛ به زودی با تغییر و تحول در پاتوق

تب‌های اولیه

11156 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

شقایق جان متشکرم..
ای بابا...ازدیروز تا حالا محجبه میام جلوکامپیوتر...داداشم مسخرم کرد...گفت:آخه خانم گرامی(البته بااین احترام نگفتا...دیگه میدونی داداشا چطوری حرف میزنن)مگه زده به سرمبارکتان؟آخر کو دوربین؟باچی قراره ببینن؟/
باورکن شقایق جان یکی ازکاربرای همین سایت گفتش که حتی اگر دوربین هم نداشته باشی میتونن ببینن؟
سرکاریه؟یا نه؟شاید جدیدا کشفش کردن؟
راستی شقایق جان خیلی خوب حرف میزنی درمورد خدا...به آدم آرامش وقوت قلب میده...هنوز بگو...:Gol:

هیچ ویچ.....:Labkhand:

خبردادن (فلان جا) نیرو میخواد کارشناسی هر رشته باشه...........منم دویدم رفتم پریدم به همان آدرسی که داده بودن..

آقای هی دستورالعمل میداد ومنم هی با خوشحالی هر چه تمام تر شرایط رو میپذیرفتم...
این همه حرف زد....منم این همه دنیاروخبر کردم دارم میرم سرکار....وهمه مونده بودن چطوری هنوز مدرکم مهر نزده دارن بهم کار میدن...

عجب؟دوستم میگفت:وای چقدر خدا دوستت داره....یادمه تو همیشه خوش شانس بودی...خوش به حالت!

هیچی دیگه....این همه تعریف دادومنم ازخودم تعریف دادم که ارتباط اجتماعی بسیاربسیار بالایی دارم!:khandidan:

و اسمم رو ردش کردن...بلند شدم که بیام...پرسیدم راستی من پول برایم مهم نیست!!!!!:Moteajeb!:فقط میخواستم بدونم حالا حقوقش چقدره؟؟؟

با تعجب گفت:چی؟ببخشید حقوقی نیست.....
_پس چیه؟

_مگرخبر ندارید؟فی سبیل الله هست....

اه خدااااااااااااای روزگااااااااااااااااااااار.....:hey:

قربون خدا برم اما شرمنده من پول لازم دارم...ای بابا...خبرنداشتم واسه فی سبیل الله هم باید مدرک بیاریم.

دوستان هرجا کارپیدا کردین منو خبرکنید..فقط لطفا حقوق داشته باشه..:geryeh:

[="Microsoft Sans Serif"][="Green"]

سبزينه ظهور;240946 نوشت:

قربون خدا برم اما شرمنده من پول لازم دارم...ای بابا...خبرنداشتم واسه فی سبیل الله هم باید مدرک بیاریم.

دوستان هرجا کارپیدا کردین منو خبرکنید..فقط لطفا حقوق داشته باشه..

:khaneh:

سلام

خداییش خاطرات شما خیلی بانمکه خاطره گویی شما زیاد

خواهر گرامی وقتی کارش فی سبیل اللهی باشه

یعنی کار فرما خدا است

وقتی کاری کارفرماش خدا باشه مطمئن باپ حقوقش خیلی خوبه خدا سخی و کریم و جواده!!!

بابا نترسید

شاید گره کار شما با همون کر باز شه!:Gig:[/]

نقل قول:
خواهر گرامی وقتی کارش فی سبیل اللهی باشه

یعنی کار فرما خدا است

اخه خودمون شبیهش رو ازقبل داشتیم....البته حق باشماست...من برم انتخابش کنم وبعدش نیت کنم که ان شاءالله یه کاردرست وحسابی گیرمون بیاد...

ان شاءالله همه بیکارها کار پیداکنن....

سبزينه ظهور;240941 نوشت:
بیپناه;240909 نوشت:
به خاطر همین عضو شدم

عرض سلام ودرود
و خوش آمد
خوب کاری کردید
انشاءالله بر دانش ومعارفتون افزوده بشه
الهی آمین
التماس دعای فرج

سبزينه ظهور;240941 نوشت:
داداشم مسخرم کرد

به نام خدا
با عرض سلام و تحیات
قاعدتا باید وب کم باشه
عین بنده خدائی که پول تو بانک نگذاشته بود
نذر می کرد ماشین برنده بشه
یه مزاح بود
اما به هر حال:
در هر سایتی عضو نشید
هر ایمیل ناشناخته رو باز نکنید
در مسنجر از هرکس هر فایلی رو قبول نکنید
جمع بندی اینااااا
میشه مطلوب شما
التماس دعای فرج

میدونم بایدارادمو قوی کنم اما چطوری؟

کبوتر حرم الزهرا;240838 نوشت:
[="microsoft sans serif"][="green"]

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
خوش امدید

خوشحال باش !!!

در امور خیر باید حس رقابتتو افزون کنی

تو امور معنوی به بالا دستات نگاه کن

و امور مادری به زیر دستات ببین چه می بینی؟!

کاری به این نداشته باش که چه کسی چی می گوید

به این دقت کن که هرکس چه می گوید

فته اش را بسنج و معیار حق را بشناسو گفته اش رو وزن کن

اگر به اندازه ذره ایی خیر داشت ان ذره را بگیر و ما بقی که برایت ضرر دارد را دور بریز

به دنبال حق باش و معیار ها رو بشناس

موفق می شوی

و اما در مورد رساله جای خوبی برای کسب علم نرفته ایی

چون رساله یک کتاب عملی است مثل یک دستورالعمله

برای فهمیدن یک علم مثلا فهمیدن تلوزیون چیست در مرحله اول به سراغ دستور العمل می ری؟

طبیعتا خیر

زیرا برای خرید و شناخت تلوزین درابتدا ساده ترین چیز ممکن را می فهمی درک می کنی می شناسی و بعد از انتخاب به سراغ ان می روی

و برای انکه بفهمی درست انتخاب کردی و اجزائ اش سالم است یا خیر
قطعات جانبی کاملی دارد یا خیر و چک کردن ان به سراغ رساله می روی

پس ابتدا تحقیق کن دین را بشناس اصول را بشناس و بعد همه چیز درست می شود

و اولین قدم در شناخت دین خدا شناسی است
خدا را چگونه در یافتی

سعی نکن در جواب این سوال به جواب علما بنگری

اول خودت جواب بده و نظر دین را نگو و نترس بهم بگو

نگو می دانم اگر نمی دانی باز بگو نمی دانم

چرا که جهل بسیط بهتر از جهل مرکب است

و علم قلیل برت از جهل است

پس یک موضوع باز کن و بپرس یا همینجا بگو:gol:

[/][/]

سلام ببخشید مزاحمتون شدم خواستم از شما کمک بخوام. همه تواین پاتوق میگن خوش آمدی خوب کاری کردی ایمانتو قوی کن اما یکی نمیگه چطوری؟شماهم پرسیدید ازدین میدونی منم گفتم من مثل یه بچه ابتداییم وهیچی نمیدونم حتی اصول وفروع دین هم یادم رفته خواستم اگه میشه کمکم کنید طوری که بفهمم

سلام ببخشید مزاحمتون شدم خواستم از شما کمک بخوام. همه تواین پاتوق میگن خوش آمدی خوب کاری کردی ایمانتو قوی کن اما یکی نمیگه چطوری؟شماهم پرسیدید ازدین میدونی منم گفتم من مثل یه بچه ابتداییم وهیچی نمیدونم حتی اصول وفروع دین هم یادم رفته خواستم اگه میشه کمکم کنید طوری که بفهمم:Ghamgin:

فکر کنم توی این پاتوق هر کی به فکرخودشه اصلا نمیخواد کمک کنه .شماهم مثل اونایی هستید که ادعا میکنند بلدن اما خیرشون به هیچ کسی نمیرسه حتی خودشون واقعا ناامیدم کردید فکر کردم تواین پاتوق هیچ کس تنها نیست اما اشتباه میکردم:Ghamgin:

[="Microsoft Sans Serif"][="Green"]

بیپناه;241024 نوشت:

سلام ببخشید مزاحمتون شدم خواستم از شما کمک بخوام. همه تواین پاتوق میگن خوش آمدی خوب کاری کردی ایمانتو قوی کن اما یکی نمیگه چطوری؟شماهم پرسیدید ازدین میدونی منم گفتم من مثل یه بچه ابتداییم وهیچی نمیدونم حتی اصول وفروع دین هم یادم رفته خواستم اگه میشه کمکم کنید طوری که بفهمم

بسم الله نور

سلام

به شما دوست گرامی گفتم که یه موضوع بزنید!!

اینجا موضوع مناسبی نیست:Gol:[/]

[="Tahoma"][="Black"]لا حول و لا قوة الا بالله

سلام
خدا رو شکر بالاخره وقت کردم پست بذارم
از صب تا حالا میخواستم پست بذارم ولی وقت نمیشد

بیپناه;240801 نوشت:
مرضیه هستم
لیسانس حقوق
منم از لحاظ دینی متوسط ام. یه جورایی از خودم متنفرام که تواین سن هیچی نمیدونم برعکس اطرافیانم .به خاطر همین عضو شدم تاشاید به معلوماتم اضافه شه.از شما میخواهم که منو کمک کنید.

سلام سرکار مرضیه
خیلی خوش آمدید امیدواریم شاهد حضور فعال شما در سایت باشیم
ولی بالاغیرتاً شما دیگه نرید انجمن نرم افزار :khaneh:
جسارتاً میشه اسمتونو عوض کنید ، البته قصد فضولی یا جسارت ندارم ولی وقتی خدا هست بیپناه یه خرده همچین یه جوری دیگه
راستی همچین میگید تو این سن و سال هرکی ندونه فکر میکنه راحت 80 رو رد کردید ، مادربزرگ این سایت 20 سالشون هست شما نسبت به اون حساب کنید چند سالتونه:Khandidan!:
بیپناه;241030 نوشت:
فکر کنم توی این پاتوق هر کی به فکرخودشه اصلا نمیخواد کمک کنه .شماهم مثل اونایی هستید که ادعا میکنند بلدن اما خیرشون به هیچ کسی نمیرسه حتی خودشون واقعا ناامیدم کردید فکر کردم تواین پاتوق هیچ کس تنها نیست اما اشتباه میکردم:Ghamgin:

اینجا یه اوچولو اشتباه شده
پاتوق جای پرسیدن سوال دینی نیست اینجا فقط سوالاتی از قبیل سلام چطوری ؟ چه خبر ؟ خوش گذشت ؟ و از این سوالات پرسیده میشه البته از اونجایی که گفتگوی دوطرفه قبلاً خیلی بیشتر و الآن کمتر ممنوع هست باید جم ببندید دیگه یعنی بگید سلام چطورید ؟ خوشتون گذشت و از این سوالا دیگه
برای پرسیدن سوال میتونید به انجمن ها مراجعه کنید بالای صفحات هم یه قسمتی داره به اسم جستجو که تاپیک موضوعی رو که میخوایید راجبش بدونید رو براتو معرفی میکنه[/]

سلام سلام سلام
من اومدم
نتم درست شده
به همه اونایی که تو این مدت عضو شدن خوش امد میگم و امیدوارم شاهد حضور فعالشون تو سایت باشیم انجمن نرم افزار یادتون نره:Narahat az:
چقدر کارشناس اضافه شده :Moteajeb!:
یه پورشه خردیدم زرد(نت 1مگ):khaneh:
کبوتر چطوری ؟ یه مدت ما نبودیم مشتری ها ما را فراری میدی؟ :Khandidan!:
اقا جهت ساخت یه نرم افزا خفن به همکاری شما محتاجیم
هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم:ok:
تخصص خاصی لازم نیست
پیام خصوصی بدید
با تشکر

[="Arial"][="DarkOrchid"]

به نام خدا...

بر مشام جان می رسد بوی حرم

دلم گرفته از این زمونه

الهی هیچ کس داغه حرمت نبینه...
قدم قدم می گم ای دل ای دل
امان امان ای دل

مرغ دلم هواتو کرده
هوای کربلاتو کرده

دلم می خواد که حاجتم رو بگیرم
سرو به روی تربت می زارم...
تموم لحظه ها رو می شمارم...


برای دیدن عکس در اندازه اصلی کلیک کنید

[/]

[="Arial"][="DarkOrchid"]سلام...

دکتر انوشه در مورد روابط دختران و پسران می گوید
خیلی خنده داره
دانلود کنید
http://www.islamupload.ir/user_uploads/iuemamreza25007f5e/dranooshe.mp3[/]

آدم بده ظاهر بين باشه..........نه؟

سلام دوستان ،بزرگواران ،اساتید
یادتونه اون قدیما مدام از همتون التماس دعا داشتم. الان اومدم بگم یه بار دیگه من کمترین دعا کنید. برام دعا کنید که خدا هدایتم بکنه.دستمو بگیره.محبت اباعبدالله الحسین علیه السلام توی دلم زیادتر کنه.هدایتم بکنه ببره پیش خودش.این دعا برای من که روسیاهم زیاده خواهیه. شماها که پیش خدا آبرو دارید برام دعا کنید...خواهش می کنم دعام کنید...

مـهـدی;241175 نوشت:
سلام سلام سلام
من اومدم
نتم درست شده
به همه اونایی که تو این مدت عضو شدن خوش امد میگم و امیدوارم شاهد حضور فعالشون تو سایت باشیم انجمن نرم افزار یادتون نره:narahat az:
چقدر کارشناس اضافه شده :moteajeb!:
یه پورشه خردیدم زرد(نت 1مگ):khaneh:
کبوتر چطوری ؟ یه مدت ما نبودیم مشتری ها ما را فراری میدی؟ :khandidan!:
اقا جهت ساخت یه نرم افزا خفن به همکاری شما محتاجیم
هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم:ok:
تخصص خاصی لازم نیست
پیام خصوصی بدید
با تشکر

سلام ممنون که راهنمایی کردید اخه من تازه عضو شدم وهیچی نمیدونم

سلام

منم عاشق ولایت هستم از اصفهان

چند ماهی هست که عضو اسک دین شدم ولی مدت طولانی هست که با اسک دین آشنا هستم.

دیگه اینکه خیلی خوشحالم که در جمع با صفای اسک دینی هاهستم

[="Microsoft Sans Serif"][="Green"]

عاشق ولایت;241357 نوشت:

دیگه اینکه خیلی خوشحالم که در جمع با صفای اسک دینی هاهستم

سلام

چه چیز بگم کل اسک دینه و صفایی که انجمن فرهنگی و نرم افزار داره

جالبه دو مدیر داره:Nishkhand:

هر دو شونم گل اند البته اسم یکیشون گل است:khandeh!:

یه همکار علمی داره بخش نرم افزار بین خودمون بمونه
[SPOILER]خیلی ماهه و ناز و دوست داشتنی درسته که یه چند صد سالی سن داره اما می بینی که هنوز جوون جوونه:Cheshmak:[/SPOILER][/]

مـهـدی;241175 نوشت:
یه پورشه خردیدم زرد(نت 1مگ)

سلام بزرگوار
از كجا اين پورشه را خريديد بگيد ما هم بخريم؟
نت 1 مگ:Moteajeb!:خوش به حالتون

[="Times New Roman"][="DeepSkyBlue"]

با سلام و احترام به تمام دوستان اسک دینی
در اینجا دوستان زیادی دارم ولی حیف که کسی نیست از ما سراغی بگیره !!:grye::geryeh::crying::hey:
توی اسک خیلی چیز ها یاد گرفتم ولی سعی کردم که بی وفایی رو یاد نگیرم توی این مدت...

متوجه شدین آدم اگه یه چند روز دیگه یه آزمایش قند خونی آهنی چربی چیزی داشته باشه از چند روز قبلش رژیم می گیره ورزش می کنه؟بعد آزمایش بر می گرده به حالت اولیه و بیخیال می شه؟
نمی دونم این دروغ گویی به خودمون چه ویژگیه که خیلی از ما داریم

[="Times New Roman"][="DeepSkyBlue"]


با حجاب از دره ي پست زمين بالا شوي، قطره باشي، دُر شوي، دريا شوي.
[/]

با سلام و درود
حالتون خوبه؟
کیفتون کوکه؟
چه خبراااااا
خوش می گذره؟
با هوای گرم چه کار می کنید
خدایا شکرت که روزه ماه مبارک رمضان تو گرما انداختی
دوست دارم عین اینکه گرماست و عرق آدم در میاد
گناهانم هم همینطور شر شر بریزه
خدایا من که بهایی ندارم و نداشتم
ولی اشرفیت آدم (که یکی اشون منم)
با گرمای تابستونت بها دار شدم
و شدیم
خاک پای همه بچه شیعه ها
خادم همه پاتوق نشینان
خواهران وبرادران دعاتون می کنم
دلتون شاد باشه
خادمتون رو هم دعا کنید
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعای فرج

سلام

آقایون محترم
نمی خوایین یه جایزه معنوی به همه محجبه ها بدین
تو این هوای گرم ، چند روز ماه رمضان

ها؟

بیاییم با هم نذر کنیم
به محض دیدن یه خواهر محجبه زیر نور مستقیم گرما
یا اونائی که هی خودشون رو باد می زنن

نذرشون کنیم
یه صلوات مخصوص حضرت زهرا سلام الله علیها

چطوره؟

اونائی که موافقا" دستا بالا:Cheshmak:

اللهم صل علی فاطمه ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

راوی سیره شهدا;241496 نوشت:
اونائی که موافقا" دستا بالا

با سلام و درود
من هم دست بالا
نکته خیلی خوبی اشاره کردی
یکی از خواهرا در یکی از انجمن ها دیدم نوشته بود
نقل قول:
من، وقتی چادر سر می کنم، اول کمی دستانم گرم می شود، بعد خودم گرمم می شود، بعد آرام آرام گُر می گیرم، می سوزم...
اما با این حال تمام این سوختن ها را به بها می دهم نه به بهانه ی گرما، اینکه چادر نپوشم و با یک شلوار جین تنگ و چسبان و مانتوی کوتاه در خیابان راه بروم و باز به بهانه ی آفتاب چند مدل کرم سفید کننده به اسم ضد آفتاب بزنم و توهم برم دارد که چون چادر ندارم این گرمای هوا عادی است، اصلا شلوار چسبان و چند مدل کرم در گرم شدن من اثری ندارد...

البته من یه طیف دیگه هم می گم
یادتون نره
روحانیون ملبس
واقعا لباس روحانیت آن هم در این هوای گرم ...
خدایا همه محبین امیرالمومنین علی علیه السلام رو غریق رحمت خودش کند
آمین

راوی سیره شهدا;241496 نوشت:
بیاییم با هم نذر کنیم به محض دیدن یه خواهر محجبه زیر نور مستقیم گرما یا اونائی که هی خودشون رو باد می زنن نذرشون کنیم یه صلوات مخصوص حضرت زهرا سلام الله علیها چطوره؟ اونائی که موافقا" دستا بالا

اللهم صل علی فاطمه ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک


[b]content[/b]
دانلود

[="Tahoma"][="Pink"][/]

راوی سیره شهدا;241496 نوشت:
سلام

آقایون محترم
نمی خوایین یه جایزه معنوی به همه محجبه ها بدین
تو این هوای گرم ، چند روز ماه رمضان

ها؟

بیاییم با هم نذر کنیم
به محض دیدن یه خواهر محجبه زیر نور مستقیم گرما
یا اونائی که هی خودشون رو باد می زنن

نذرشون کنیم
یه صلوات مخصوص حضرت زهرا سلام الله علیها

چطوره؟

اونائی که موافقا" دستا بالا:Cheshmak:

اللهم صل علی فاطمه ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

:Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf:
دسسسسسسسسست شما درد نکنه:Kaf:
بزرگواران اینجا که ما دیدنی نیستیم
ولی واسه ما هم صلوات بفرستین راه دوری نمیره
مرسی:Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf:

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

مـهـدی;241551 نوشت:
دانلود

خیلی زیباست
فقط نتونستم دانلودش کنم !

راوی سیره شهدا;241496 نوشت:
سلام

آقایون محترم
نمی خوایین یه جایزه معنوی به همه محجبه ها بدین
تو این هوای گرم ، چند روز ماه رمضان

ها؟

بیاییم با هم نذر کنیم
به محض دیدن یه خواهر محجبه زیر نور مستقیم گرما
یا اونائی که هی خودشون رو باد می زنن

نذرشون کنیم
یه صلوات مخصوص حضرت زهرا سلام الله علیها

چطوره؟

اونائی که موافقا" دستا بالا:cheshmak:

اللهم صل علی فاطمه ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

به نام خدا
سلام برادر

دست من هم بالا
پیشنهادت عالی بود
حق یارت باشه

بسم الله
سلام
نیمه شب همگی بخیر

اگه کسی بیداره میشه یه شعر مهدوی جدید و قشنگ بده بهم؟؟!!!!

عجله ای میخوام
اجرتون با آقا
مرسی

[="Tahoma"][="Magenta"]ساعت 1 و 20 دقیق ادینه ای غمگین

بگریید ای ثانیه ها که مهدی تنها است و ما شیعیان در خواب!!

بگریید که مهدی غریب لست و ما در خیال قریب

مولای ما در انتظار 300 و اندی یار است

کجاید حریان کربلا آخر الزمان

اللهم صل علی محمد و ال محمد:Gol:[/]

آرزوی پرواز;241688 نوشت:
خیلی زیباست فقط نتونستم دانلودش کنم !

با سلام وصباح الخیر
بفرمایید
از اینجا
http://www.askdin.com/thread20220.html
maedeh-r;241702 نوشت:
اگه کسی بیداره میشه یه شعر مهدوی جدید و قشنگ بده بهم؟؟!!!!

این شعر خیلی زیباست:
http://www.askdin.com/thread15446.html
التماس دعا

تولد مبارک:tavallod::tavallod::tavallod::birthday:


به نام علی اعلی

باز روز جمعه شد و چشمان منتظران بیش از هر روز منتظر است

« هذا یوم الجمعة و هو یومک المتوقع فیه ظهورک »

« امروز روز جمعه است ، روزی که امید ظهورت می رود در آن روز ...»


زیارت آقا در این روز یادمان نرود: زیارت امام زمان (ع) در روز جمعه>>>صوت+متن


به امید آن روز
التماس دعا
یا علی:Gol:






[="Arial"][="DarkOrchid"]

به نام خدا...

«ترکش بی سواد»


دکتر رو به مجروح کرد و برای تسکین درد او گفت: « پشت لباست نوشته ای ورود هرگونه تیر و ترکش ممنوع! پس چرا مجروح شده ای؟»
مجروح گفت: « دکترجان! شانس من از این بهتر نمی شود، ترکشی که به تور من خورده، بی سواد است. »:Graphic (18)::Black (10)::khaneh::shad:

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف[/]

[="Arial"][="DarkOrchid"]

maedeh-r;241661 نوشت:
:Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf:
دسسسسسسسسست شما درد نکنه:Kaf:
بزرگواران اینجا که ما دیدنی نیستیم
ولی واسه ما هم صلوات بفرستین راه دوری نمیره
مرسی:Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf:

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

دورود

ما امروز رفتیم حرم

یهو در رو باز کردن
نزدیک هزار تا خانم اومدن بیرون

خدا به داد برسه
تا فردا صبح هم اگه صلوات رو بگیم تموم بشو نیست
پس یکی گفتیم به نیت همه گلها...

بعدشم سرکار

قرار شد صلوات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گفته بشه...
:Narahat az:[/]

ثانیه ها داره میره رو به غروب ...وای بازم غروب جمعه ....باز تو نمیای ما دلمون میگیره تغصیر شما نیست آقا جون...تغصیر منه ببخش اگه سرباز خوبی نبودم مثل جمعه های قبل شرمنده ام.....

[="Arial"][="DarkOrchid"]

به نام خدا...

امام علی علیه السلام:

ألا فَمَن ثَبَتَ مِنهُم عَلَی دینِهِ وَ لَم یَقسُ قَلبُهُ لِطولِ أمَدِ غَیبَةِ إمامِهِ فَهو مَعی فی دَرَجَتی یَومَ القیامَة
بدانید آنان که در زمان غیبت حجت خدا در دین خود ثابت مانده و به خاطر طول مدت غیبت منکرش نشوند، روز قیامت با من هم درجه خواهند بود.

بحارالانوار ج51 ص109


امام كاظم عليه‏ السلام :
لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يُحاسِبْ نَفْسَهُ فى كُلِّ يَوْمٍ فَاِنْ عَمِلَ خَيْرا اسْتَزادَ اللّه‏َ مِنْهُ وَ حَمِدَ اللّه‏َ عَلَيْهِ وَ اِنْ عَمِلَ شَيْئا شَرّا اسْتَغْفَرَ اللّه‏َ وَ تابَ اِلَيْهِ؛
از ما نيست كسى كه هر روز اعمال خود را محاسبه نكند تا اگر نيكى كرده از خدا بخواهد بيشتر نيكى كند و خدا را بر آن سپاس گويد و اگر بدى كرده از خدا آمرزش بخواهد و توبه نمايد.
(الاختصاص، ص 26)


[/]


چندهفته ای بود حالوروزم مساعدنبودودستم کرخ میشد

دیگه این چندروز پشت سرهم کرخ میشدوچشمم تاربود

یچیزایی حدس زده بودم

امابه روی خودم نمی آوردم

هی میگفتم وا!مگه میشه؟ من؟

البته زمانیکه بیماری خواهرمم فهمیدیم خیلی ازین حرفازدیم اما

فهمیدم که حقیقت از کششه ذهنه مابهمون نزدیکتره



دیگه یه شب مامانوباباتسلیمم کردند وبا اصراربردندم دکترپیش

همونیکه بیماری خواهرموتشخیص داد



علائموکه دیدوباچکشش یکم دستاموآزمایش

کرد
پرسیدچندسالته؟

باصدای سردیکه تمام تلاششومیکردیه

امیدکذایی رامنتقل کنه ولبخنده خشکوسنگینیکه ازگریه هم

بدتربودواسه من دردمو بهم گفت بعدم ازم خواست دیگه بخودم

فشارنیارم زندگیمو روال منظم بدم کلاس ورزش برم به هیچوجه

اعصابمو خردنکنم شادباشموشادزندگی کنم وفلان روزبرم پیشش!

اون مدل حرف زدن نه تنهاآرومم نکردبلکه تکیه گاه سفتو سختیکه

ازخودم واسه خانوادم ساخته بودم و دریک آن فروشکست گریه

افتادم امابخاطرحالشون زودخودمو جمع کردم

توراه برگشت خیره شدم به آسمون عجیب تمیزوپرستاره ی اون شب

اومدم بگم خداچرامن؟

که جمله ی همیشگیه الهی راضیابه رضاک

توگوشم زنگ خوردگفتم کشتیبانم کشتیموبه این ساحل

نشوندی؟سخت بود امابایدسعی میکردم و بخودم فشارمیوردم تابگم

چندروزی به روی خودم نیاوردم به دوستامم نگفتم چون خودم باورم

نمیشد تا اینکه تصمیم گرفتم مهدی یاوران و واگذارکنم تابلکه یکم

فکرمشغولیم از بین بره آخه خیلی فکرم و مشغول کرده بود تاواسه

آقاسنگ تموم بذارم به واسته ی پیام خداحافظیی هم که دادم برای

چند تا دوستان دردودل کردم الحقم که واقعادوستاخوبی خدانصیبم

کرد


امامتاسفانه اونیکه تواون حالم انتظارداشتم تکیه گاه اشکام باشه

وآرومم کنه...

اشتباه میکردم

فقط بایددرخونه خدارومیزدم اماسختترازهمه این بودکه زبونم برای

دعانمیچرخید اصلا نتونستم خودمو دعاکنم شایدنتیجه ی استدلال

احمقانه ای بودکه فکرمیکردم سرنوشتم این بود و دیگه

نبایدازخدابخوام حکمتشو تغییر بده یشب بدجوردلم شکست وگریه

کردم فرداشم نای سره کار رفتنو حرف زدنو نداشتم فقط خوابیدم

بخاطر روحیم ناخواسته تمارض میکردم بعدازظهربود ازگرماکلافه

وبدخواب شده بودم

یدفعه صدای کلی کلاغ که قارقارای عجیب غریب

میکردندحرصمودرآورد

رفتم به حیاط تابزنمشونو ردشون کنم دیدم....

وای پاش داره قطع میشه

جوجه کلاغه افتاده بود بین شاخه هاونمیتونست پاشو آزاد کنه مدام

بال میزد تا خودشو نجات بده اون جوجه کلاغ واسه زندگیش

بیشترازمن ارزش قائل بود که اونطور پروبال میزدو من حتی زبونم

واسه دعانمیچرخید دیدم کلاغیکه همه میگند اینقدرکریه و کثیفه

واسه نجاته یه کف دست جوجشون همه جار و روسرش

گذاشت.......

شنیده بودم کلاغ و گربه وسگ فکرومیخونند

واسه نزدیک شدن

بهش اول توذهنم گفتم آروم باش اومدم نجاتت بدم

ودرست بود.......آروم شدتاپای نازکش و ازبین شاخه ها آزادکنم یکم

سرشونو ازش دادم واقعاچشماش قشنگ بود!!!!!

بعد پروازش دادم رفت رو درخت روبه روم و قارقاره بانمکشو شروع

کرد بقیم پراکنده شدند چنددقیقه ایستادم نگاش کردم و به تقلاهاش

فکر کردم

نه بازم زبونم نگشت دعاکنم دوباره برگشتم به تختم بالشوبادست

چپم کشیدم زیرسرم ولی اصلاتوجه نکردم چنددقیقه بعدش متوجه

تغییرشدم دستم حس داشت کلی تکان تکانش دادم نه!!!!! دیگه کرخ

نبود

ازخوشحالی پردرآوردم ازشبم چشمم خوب شد

زمان رفتنم پیش دکترم رسید

.....نه !!!!!!خانوم واقعا این علائموداشتی؟

مطمئنی الآن هیچی نیست؟

ببین بااین ضربه گزگزنمیکنه؟

جلورونگاه کن تا توچشمتوببینم

واقعا ؟

چیشد یدفعه؟

من ام اس نداشتم

تادستمو تکان میداد یاده جوجه کلاغ و قارقاراش افتادم....... یاده

آیه ای که میگفت پرنده هام خداروتسبیح میگند

اونجاهیچ پرانتزی واسه کلاغی که مادوسش نداریم بازنشد پس

شایداون دعام کردتاچنددقیقه قبل نجات دادنشم یادمه دستم کرخ

بود امابعد از قارقاراش نه دیگه پس مطمئننا اون دعام کرده

خوش بحالش که اینقدردلش وسط اون پرای سیاه،سفیده!

خوش بحالش که اینقدر نزدیک به خداست!!!!!

قراره پیش دو
تادکتردیگه واسه محکم کاری برم امادیگه دلم روشن شد

مطمئنم خوبه خوبم

خداروشکر

خداروشکر

سلام.

امروز اومدم پیش دوستم بهش میگم چی شده؟
میگه:هیچی بابا
میگم با خانواده مشکلی پیدا کردی؟
میگه:اون ک همیشه هست
میگم از من ناراحتی؟
میگه:نه بابا
میگم اه بگو مشکل کجاست؟
میگه...مشکل همه جاست!

من نمیدونم چی شده همه نا امیدن!!!!اه اعصابشون خورده اعصاب منم خورد میکنن!

[="Tahoma"][="Magenta"]

ru siah;242196 نوشت:

من نمیدونم چی شده همه نا امیدن!!!!اه اعصابشون خورده اعصاب منم خورد میکنن!

لا حول و لا قوه الا بلله العلی و العظیم

بسم الله نور السماوات و الارض

سلام

نا امید نباشند چکار کنند؟!

یه مرد یا جوون مجرد باید توی زمان های حسحس زندگی و اوج جوانی

صد جور سختی بکشه اونم زمانی که فشار جسمی هم بهش هست!!

حالا روحی هم اضافه کنید

قبل از هدف مندی همین طوریش نمی شد درست خونه خرید

حالا که همه چی گرون شده و مردم گرسنه تر خودتان حساب کنید!!

علما روحانیون بدانید دود این به چشمتان می رود!!

خیلی ها نظرشون داره بر میگرده و اعتمادشون بهتون کم شده!!!

نمی گم تا 30 یا سی نشه!!

راوی سیره شهدا;241941 نوشت:
دکتر رو به مجروح کرد و برای تسکین درد او گفت: « پشت لباست نوشته ای ورود هرگونه تیر و ترکش ممنوع! پس چرا مجروح شده ای؟»
مجروح گفت: « دکترجان! شانس من از این بهتر نمی شود، ترکشی که به تور من خورده، بی سواد است. »

:Gig:
[SPOILER]:khaneh:[/SPOILER]

guest;241862 نوشت:
تولد مبارک

تولد کیه؟[/]

شقایق کویر;242177 نوشت:


چندهفته ای بود حالوروزم مساعدنبودودستم کرخ میشد

دیگه این چندروز پشت سرهم کرخ میشدوچشمم تاربود

یچیزایی حدس زده بودم

امابه روی خودم نمی آوردم

هی میگفتم وا!مگه میشه؟ من؟

البته زمانیکه بیماری خواهرمم فهمیدیم خیلی ازین حرفازدیم اما

فهمیدم که حقیقت از کششه ذهنه مابهمون نزدیکتره



دیگه یه شب مامانوباباتسلیمم کردند وبا اصراربردندم دکترپیش

همونیکه بیماری خواهرموتشخیص داد



علائموکه دیدوباچکشش یکم دستاموآزمایش

کرد
پرسیدچندسالته؟

باصدای سردیکه تمام تلاششومیکردیه

امیدکذایی رامنتقل کنه ولبخنده خشکوسنگینیکه ازگریه هم

بدتربودواسه من دردمو بهم گفت بعدم ازم خواست دیگه بخودم

فشارنیارم زندگیمو روال منظم بدم کلاس ورزش برم به هیچوجه

اعصابمو خردنکنم شادباشموشادزندگی کنم وفلان روزبرم پیشش!

اون مدل حرف زدن نه تنهاآرومم نکردبلکه تکیه گاه سفتو سختیکه

ازخودم واسه خانوادم ساخته بودم و دریک آن فروشکست گریه

افتادم امابخاطرحالشون زودخودمو جمع کردم

توراه برگشت خیره شدم به آسمون عجیب تمیزوپرستاره ی اون شب

اومدم بگم خداچرامن؟

که جمله ی همیشگیه الهی راضیابه رضاک

توگوشم زنگ خوردگفتم کشتیبانم کشتیموبه این ساحل

نشوندی؟سخت بود امابایدسعی میکردم و بخودم فشارمیوردم تابگم

چندروزی به روی خودم نیاوردم به دوستامم نگفتم چون خودم باورم

نمیشد تا اینکه تصمیم گرفتم مهدی یاوران و واگذارکنم تابلکه یکم

فکرمشغولیم از بین بره آخه خیلی فکرم و مشغول کرده بود تاواسه

آقاسنگ تموم بذارم به واسته ی پیام خداحافظیی هم که دادم برای

چند تا دوستان دردودل کردم الحقم که واقعادوستاخوبی خدانصیبم

کرد


امامتاسفانه اونیکه تواون حالم انتظارداشتم تکیه گاه اشکام باشه

وآرومم کنه...

اشتباه میکردم

فقط بایددرخونه خدارومیزدم اماسختترازهمه این بودکه زبونم برای

دعانمیچرخید اصلا نتونستم خودمو دعاکنم شایدنتیجه ی استدلال

احمقانه ای بودکه فکرمیکردم سرنوشتم این بود و دیگه

نبایدازخدابخوام حکمتشو تغییر بده یشب بدجوردلم شکست وگریه

کردم فرداشم نای سره کار رفتنو حرف زدنو نداشتم فقط خوابیدم

بخاطر روحیم ناخواسته تمارض میکردم بعدازظهربود ازگرماکلافه

وبدخواب شده بودم

یدفعه صدای کلی کلاغ که قارقارای عجیب غریب

میکردندحرصمودرآورد

رفتم به حیاط تابزنمشونو ردشون کنم دیدم....

وای پاش داره قطع میشه

جوجه کلاغه افتاده بود بین شاخه هاونمیتونست پاشو آزاد کنه مدام

بال میزد تا خودشو نجات بده اون جوجه کلاغ واسه زندگیش

بیشترازمن ارزش قائل بود که اونطور پروبال میزدو من حتی زبونم

واسه دعانمیچرخید دیدم کلاغیکه همه میگند اینقدرکریه و کثیفه

واسه نجاته یه کف دست جوجشون همه جار و روسرش

گذاشت.......

شنیده بودم کلاغ و گربه وسگ فکرومیخونند

واسه نزدیک شدن

بهش اول توذهنم گفتم آروم باش اومدم نجاتت بدم

ودرست بود.......آروم شدتاپای نازکش و ازبین شاخه ها آزادکنم یکم

سرشونو ازش دادم واقعاچشماش قشنگ بود!!!!!

بعد پروازش دادم رفت رو درخت روبه روم و قارقاره بانمکشو شروع

کرد بقیم پراکنده شدند چنددقیقه ایستادم نگاش کردم و به تقلاهاش

فکر کردم

نه بازم زبونم نگشت دعاکنم دوباره برگشتم به تختم بالشوبادست

چپم کشیدم زیرسرم ولی اصلاتوجه نکردم چنددقیقه بعدش متوجه

تغییرشدم دستم حس داشت کلی تکان تکانش دادم نه!!!!! دیگه کرخ

نبود

ازخوشحالی پردرآوردم ازشبم چشمم خوب شد

زمان رفتنم پیش دکترم رسید

.....نه !!!!!!خانوم واقعا این علائموداشتی؟

مطمئنی الآن هیچی نیست؟

ببین بااین ضربه گزگزنمیکنه؟

جلورونگاه کن تا توچشمتوببینم

واقعا ؟

چیشد یدفعه؟

من ام اس نداشتم

تادستمو تکان میداد یاده جوجه کلاغ و قارقاراش افتادم....... یاده

آیه ای که میگفت پرنده هام خداروتسبیح میگند

اونجاهیچ پرانتزی واسه کلاغی که مادوسش نداریم بازنشد پس

شایداون دعام کردتاچنددقیقه قبل نجات دادنشم یادمه دستم کرخ

بود امابعد از قارقاراش نه دیگه پس مطمئننا اون دعام کرده

خوش بحالش که اینقدردلش وسط اون پرای سیاه،سفیده!

خوش بحالش که اینقدر نزدیک به خداست!!!!!

قراره پیش دو
تادکتردیگه واسه محکم کاری برم امادیگه دلم روشن شد

مطمئنم خوبه خوبم

خداروشکر

خداروشکر


دوستان سلام
شقایق جان سلام
واقعا نمیدونم اینطور موقع ها میشه غیر از سجده شکر جور دیگه ای خدا رو شکر کرد یا نه .
هر وقت میشنوم یه مریضی شفا گرفته دلم مخواد بال در بیارم .
بالاخره ماه شعبان و اعیادشو دعاهاش بی نتیجه نبوده .
شما عیدیتونو گرفتید .


شقایق کویر;242177 نوشت:


چندهفته ای بود حالوروزم مساعدنبودودستم کرخ میشد

دیگه این چندروز پشت سرهم کرخ میشدوچشمم تاربود

یچیزایی حدس زده بودم

امابه روی خودم نمی آوردم

هی میگفتم وا!مگه میشه؟ من؟

البته زمانیکه بیماری خواهرمم فهمیدیم خیلی ازین حرفازدیم اما

فهمیدم که حقیقت از کششه ذهنه مابهمون نزدیکتره



دیگه یه شب مامانوباباتسلیمم کردند وبا اصراربردندم دکترپیش

همونیکه بیماری خواهرموتشخیص داد



علائموکه دیدوباچکشش یکم دستاموآزمایش

کرد
پرسیدچندسالته؟

باصدای سردیکه تمام تلاششومیکردیه

امیدکذایی رامنتقل کنه ولبخنده خشکوسنگینیکه ازگریه هم

بدتربودواسه من دردمو بهم گفت بعدم ازم خواست دیگه بخودم

فشارنیارم زندگیمو روال منظم بدم کلاس ورزش برم به هیچوجه

اعصابمو خردنکنم شادباشموشادزندگی کنم وفلان روزبرم پیشش!

اون مدل حرف زدن نه تنهاآرومم نکردبلکه تکیه گاه سفتو سختیکه

ازخودم واسه خانوادم ساخته بودم و دریک آن فروشکست گریه

افتادم امابخاطرحالشون زودخودمو جمع کردم

توراه برگشت خیره شدم به آسمون عجیب تمیزوپرستاره ی اون شب

اومدم بگم خداچرامن؟

که جمله ی همیشگیه الهی راضیابه رضاک

توگوشم زنگ خوردگفتم کشتیبانم کشتیموبه این ساحل

نشوندی؟سخت بود امابایدسعی میکردم و بخودم فشارمیوردم تابگم

چندروزی به روی خودم نیاوردم به دوستامم نگفتم چون خودم باورم

نمیشد تا اینکه تصمیم گرفتم مهدی یاوران و واگذارکنم تابلکه یکم

فکرمشغولیم از بین بره آخه خیلی فکرم و مشغول کرده بود تاواسه

آقاسنگ تموم بذارم به واسته ی پیام خداحافظیی هم که دادم برای

چند تا دوستان دردودل کردم الحقم که واقعادوستاخوبی خدانصیبم

کرد


امامتاسفانه اونیکه تواون حالم انتظارداشتم تکیه گاه اشکام باشه

وآرومم کنه...

اشتباه میکردم

فقط بایددرخونه خدارومیزدم اماسختترازهمه این بودکه زبونم برای

دعانمیچرخید اصلا نتونستم خودمو دعاکنم شایدنتیجه ی استدلال

احمقانه ای بودکه فکرمیکردم سرنوشتم این بود و دیگه

نبایدازخدابخوام حکمتشو تغییر بده یشب بدجوردلم شکست وگریه

کردم فرداشم نای سره کار رفتنو حرف زدنو نداشتم فقط خوابیدم

بخاطر روحیم ناخواسته تمارض میکردم بعدازظهربود ازگرماکلافه

وبدخواب شده بودم

یدفعه صدای کلی کلاغ که قارقارای عجیب غریب

میکردندحرصمودرآورد

رفتم به حیاط تابزنمشونو ردشون کنم دیدم....

وای پاش داره قطع میشه

جوجه کلاغه افتاده بود بین شاخه هاونمیتونست پاشو آزاد کنه مدام

بال میزد تا خودشو نجات بده اون جوجه کلاغ واسه زندگیش

بیشترازمن ارزش قائل بود که اونطور پروبال میزدو من حتی زبونم

واسه دعانمیچرخید دیدم کلاغیکه همه میگند اینقدرکریه و کثیفه

واسه نجاته یه کف دست جوجشون همه جار و روسرش

گذاشت.......

شنیده بودم کلاغ و گربه وسگ فکرومیخونند

واسه نزدیک شدن

بهش اول توذهنم گفتم آروم باش اومدم نجاتت بدم

ودرست بود.......آروم شدتاپای نازکش و ازبین شاخه ها آزادکنم یکم

سرشونو ازش دادم واقعاچشماش قشنگ بود!!!!!

بعد پروازش دادم رفت رو درخت روبه روم و قارقاره بانمکشو شروع

کرد بقیم پراکنده شدند چنددقیقه ایستادم نگاش کردم و به تقلاهاش

فکر کردم

نه بازم زبونم نگشت دعاکنم دوباره برگشتم به تختم بالشوبادست

چپم کشیدم زیرسرم ولی اصلاتوجه نکردم چنددقیقه بعدش متوجه

تغییرشدم دستم حس داشت کلی تکان تکانش دادم نه!!!!! دیگه کرخ

نبود

ازخوشحالی پردرآوردم ازشبم چشمم خوب شد

زمان رفتنم پیش دکترم رسید

.....نه !!!!!!خانوم واقعا این علائموداشتی؟

مطمئنی الآن هیچی نیست؟

ببین بااین ضربه گزگزنمیکنه؟

جلورونگاه کن تا توچشمتوببینم

واقعا ؟

چیشد یدفعه؟

من ام اس نداشتم

تادستمو تکان میداد یاده جوجه کلاغ و قارقاراش افتادم....... یاده

آیه ای که میگفت پرنده هام خداروتسبیح میگند

اونجاهیچ پرانتزی واسه کلاغی که مادوسش نداریم بازنشد پس

شایداون دعام کردتاچنددقیقه قبل نجات دادنشم یادمه دستم کرخ

بود امابعد از قارقاراش نه دیگه پس مطمئننا اون دعام کرده

خوش بحالش که اینقدردلش وسط اون پرای سیاه،سفیده!

خوش بحالش که اینقدر نزدیک به خداست!!!!!

قراره پیش دو
تادکتردیگه واسه محکم کاری برم امادیگه دلم روشن شد

مطمئنم خوبه خوبم

خداروشکر

خداروشکر



سلام خیلی قشنگه وقتی میشنوی بیماری شفاپیداکرده بیاین برای همه بیماران دعاکنیم مخصوصااونایی که بابزرگواری دم برنمیدارن ازدرداشون تادیگران ناراحت نشن!

:Gol:

موضوع قفل شده است