جمع بندی آیه 34 سوره نساء؛ حق تنبیه زن ؛ یا ترک او؟

تب‌های اولیه

57 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

من یه نکته برام مجهول ! کسی که مومن در شخصیتش استوار و ارامش روحی داره و هیچوقت کارش به زدن نمی رسه چون خودش رو با زنش بقول جوونا ست می کنه و در زندگی مشترک تمام جوانب رو در نظر می گیره تا به اختلاف نیانجامه .... این مورد هم استثناست و زنی که این خصوصیت رو داشته باشه مد نظر دونسته نه عام زنان رو .........

سلام منم با نظرشون موافق نيستم اگه مردي خوب باشه زنش صد در صد خوب خواهد شد ولي با دعوا كسي اصلاح نميشه ايه هم مربوط به خيانت هست نه موارد ديگه
حديثي از پيامبر داريم كه هرگاه زني خيانت كرد او را به ارامي بزنيد. چون به نفعشون نيست اين احاديث را مطرح نميكنند

البته زدن هم اون زدن مرسوم نیست که یه دونه بزنن هم آبش بشه هم نونش
و پخش شه رو دیوار
مثلا میگن با ساقه ریحان بزن
به قول رائفی پور نزدنش سنگین تره
انگار داری طرف رو قلقلک میدی

بنام .
باسلام ودرود.
ابتدا كه اصلا چه شوهري درايران جرات ميكند به زنش بگويد بالاي چشمت ابروست و اين آيه اگرهم به معناي كتك هم تعبيرشود البته درنهايت وفرض محال..بازهم ميشودگفت مربوط به زنان هرجامعه اي كه شود . يقين داشته باشيم كه مربوط به زنان ايراني نبوده ونيست ونخواهدشد.{البته خانمهاي غيرايراني ببخشيد.فقط محض تنوع داخلي بود}
و اما..فكرميكنم مشكل فقط در عدم درك معاني قرآني توسط ما انسانها باشد . يعني اينكه ما نميدانيم كه خداوند دانا وعالم درچه زماني و به چه دليل عقلي ومعنوي اين آيه را نازل كرده و معناي آن بواقع چه بوده يا چه خواهدبود. فقط حدس ميزنم .. خدايي كه مظهريا منشاء علم يا همه علوم حتي بسيارپيچيده و پيشرفته جهان است هيچگاه حاضرنبوده كه با يك آيه كه معنايش اين شود كه اي مردان . زنان خود را كتك بزنيد تاجاييكه پهلويشان هم بشكند يا ازدماغشان خون سرازيرشود يا آثاركبودي برتن نحيفشان تامدتها به يادگاربماند و .. خواسته باشد ازقدرت زور و بي منطقي خود استفاده كرده يا خود را ازچشم ودل موجودي كه مظهرومنشاء عواطف و احساسات و عشق ومهمتراينكه آفريده خودش بوده است بيرون كرده يا نزديك به نيمي ازجمعيت انساني را و درواقع همه انسانها را ازخود دور نموده يا بترساند. چون اين زن احتمالا.. پسري دارد كه عاشق اوست..شوهري دارد كه عاشق اوست.برادري دارد كه عاشق اوست.پدري دارد كه عاشق اوست..وآيا خداوند كه مظهرعلم ومنطق و حرف حساب است ميايد ازقدرت خود سوء استفاده كرده و بگويد هركس دوست داره يا نداره ..همينه ..نميخواهيد اون جهنم تشريف ببريد انجا.. ومن گمان دارم اگرخدا وخالق خود را بيشتروبهتربشناسيم . آنگاه همه چيزدستمان خواهد آمد كه اين آيات به چه معناي عالمانه اي بيان شده اند ..
باتقديروتشكر.

بنام او..
باسلام و صلوات برمحمد{ص} و خاندان پاك ومعصوم او و با درودخدمت حضارگرامي.
در رابطه با كتك زدن زن يا آياتي كه برداشتهاي بد يا اشتباه ازآنها ميشود .. فكرميكنم مشكل فقط در عدم درك معاني قرآني توسط ما انسانها و خاصه ما مسلمانان باشد . يعني اينكه ما نميدانيم كه خداوند دانا و با منطق ومهربان كه هر كلامي را با معرفي مهرباني و بخشايشگري خودش آغازنموده .. درچه زماني و به چه دليل عقلاني يا معنوي اين آيه را نازل كرده و معناي آن بواقع چه بوده يا چه خواهدبود. فقط حدس ميزنم .. خدايي كه مظهريا منشاء علم يا همه علوم حتي بسيارپيچيده و پيشرفته جهان بوده واست .. هيچگاه حاضرنبوده كه با يك آيه كه معنايش اين شود كه اي مردان . زنان خود را كتك بزنيد حتي درهنگام شيردادن فرزندان نوزادتان و حتي تاجاييكه پهلويشان هم بشكند يا ازدماغشان خون هم سرازيرشود يا آثاركبودي برتن نحيفشان تامدتها به يادگاربماند و .. خواسته باشد ازقدرت زور و بي منطقي خود استفاده كرده يا خود را ازچشم ودل موجودي كه مظهرومنشاء وفاداري و عواطف و احساسات و عشق و مهمتراينكه آفريده خودش بوده است بيرون كرده يا نزديك به نيمي ازجمعيت انساني را و در حقيقت .. همه يا اكثريت انسانها را ازخود دور نموده يا بترساند. چون اين زن احتمالا.. پسري دارد كه عاشق اوست..شوهري دارد كه عاشق اوست.برادري دارد كه عاشق اوست.پدري دارد كه عاشق اوست..وآيا خداوند كه مظهرعلم ومنطق و حرف حساب است ميايد ازقدرت خود سوء استفاده كرده و بگويد هركس دوست دارد يا ندارد ..همينه ..نميخواهيد اون جهنم ..خلاف امر زورگويانه من عمل كنيد تا ببينيد نتيجه اش چه ميشود و.. ومن گمان دارم اگرخدا وخالق خود را بيشتروبهتربشناسيم . آنگاه همه چيزدستمان خواهد آمد كه اين آيات به چه معناي عالمانه اي بيان شده اند و يا چه معني منطقي و زيبايي در پس آنها نهان بوده واست و ..
ودرآخر بدنيست اين واقعيت را نيز اقرارنماييم كه اصلا چه شوهري درايران جرات ميكند به زنش بگويد بالاي چشمت ابروست و اين آيه اگر به معناي كتك زدن زن هم تعبيرشود البته درنهايت وفرض محال..بازهم ميشودگفت مربوط به زنان هرجامعه اي كه بشود . يقين داشته باشيم كه مربوط به زنان ايراني نبوده ونيست ونخواهدشد.والبته نه فقط ازروي ترس..كه از روي تمدن وشعور دوطرفه . چرا كه زن ايراني آنقدرشعوردارد كه بداند زبان او از هزاربارزدن هم بدتراست و مرد ايراني هم آنقدرشعوردارد كه بداند زدن يك انسان يا موجود ضعيف تر ازخود كه در حقيقت ..او را 9 ماه درشكم نگهداري كرده و ازجان خود بيشتر مراقب او بوده و او را بدنيا آورده و او راشيرداده زمانيكه همه ومنجمله حتي پدرمهربان وخسته از كار وتلاش روزانه درخواب بودند و .. او را همچون پدر.. با خون دل بزرگ كرده و .. و.. و چه كار زشت و ناپسند وحتي نابخشوده اي خواهد بود و همه مردان متمدن ايراني ميدانند كه تمام پيشرفت يك جامعه مترقي و پيشرفته به اين خواهدبود كه مردانش يقين نمايند كه بيش ازهشتاد درصد تربيت يك انسان درحقيقت بدست زن انجام ميگيرد و نه مرد..بنابراين حفظ سلامت جسمي و ذهني و روحي يك زن چه نوزاد يا بچه باشد چه نوجوان و چه جوان و چه ميانسال و چه پير ... باعث پيشرفت آن جامعه شده كه مراقبت از سلامتي زنان بگمانم از مهمترين علوم پيشرفته فرا ذهني هرجامعه پيشرفته اي ست كه عاشق پيشرفت و اقتدار علمي.فرهنگي باشند و ..
ودر آخر .. از بحث كتك زدن زنان مسلمان وشيعه در اسلام و مذهب متمدن شيعه و برخورد قهرآميز با زنان با نام بدحجاب كه بدون شك .. مسلمان وشيعه هم ميباشند .. به اين نتيجه متضاد هم ميرسيم كه بهشت را به بها دهند و نه به بهانه و اگر بهشت فقط از آن شيعيان يا مسلمانان است..پس كتك زدن يك زن مسلمان چرا و به چه دليل عقلاني؟ و ..
و اگرهاي بسيار ديگر.. و آيا بهتر آن نيست تا كه اينك ايمان بياوريم كه .. چشمها را بايد شست .. جورديگربايد ديد؟؟ بهتر از بودن يا نبودن است و ..؟؟
باتقديروتشكر.

پرسش:
آیا طبق آیه 34 سوره نساء مردان حق زدن همسران ناشزه و نافرمانشان را دارند یا خیر؟


پاسخ:

جواز تنبیه بدنی زن ناشزه یک بحث فقهی است و هر کسی در این زمینه باید جویای نظر مرجع تقلیدش باشد، با توجه به تفاوت اجتهادهایی که ممکن است از آیه شریفه 34 نساء وجود داشته باشد.

اما در هر صورت آنچه از ظاهر آیه بر می آید و مشهور به این ظهور معتقد هستند این است که اسلام با شرائطی نسبت به تنبیه بدنی زن ناشزه را در حد بسیار خفیفی جایز می داند، اما کیفیت مسئله و پاسخ تفصیلی در گرو چند نکته است که باید به آنها توجه بفرمایید:

نکته اول
:
یکی از حکمت های اختلاف زن و مرد در خصوص حق ارتباط جنسی به تفاوت­های فیزیولوژی و همچنین روان آنها برمی گردد، زن و مرد اگرچه هر دو نیاز جنسی و عاطفی دارند اما تقدم و تأخر این نیازها در ایشان فرق می کند.
نیاز جنسی مرد مقدم بر نیاز عاطفی او، و نیاز عاطفی زن مقدم بر نیاز جنسی اوست(1) به همین خاطر زنان بر خلاف مردان، از کسی که نسبت به او محبت نداشته باشند لذتی نمی برند و آن را تجاوز به حساب می آورند، اما مرد می تواند حتی از زنی که هیچ حس محبتی نسبت به او ندارد لذت ببرد.

خالق زن و مرد با توجه به اگاهی از این تفاوت حقوق و وظائیف تعیین نموده است، لذا اسلام هرگاه می­خواهد به مردان در خصوص زنانشان سفارش کند عمدتا سفارش­های او عاطفی و اخلاقی است، اما وقتی می­خواهد به زنان در خصوص مردانشان سفارش کند، سفارش های او عمدتا جنسیتی است.

این نشان میدهد سنخ رابطه جنسی برای مرد و زن متفاوت است، سنخ نیاز جنسی در مرد بسیار متفاوت است، تهاجمی است، در گرو محبت نیست، این نیاز اگر ارضاء نشود هم با کج خُلقی خانواده را جهنم میکند، و هم در جامعه منشأ فساد و مانند آن میشود.
شما کمتر می بینید که زنی به مردی تجاوز کرده و او را به قتل رسانده باشد! اما احساس نیاز جنسی در مرد به قدری قوی است که برای ارضاء مرد را به تجاوز و قتل زن وامیدارد، در حالی که میداند حکم او اعدام است!

ما حتی همانطور که اخیرا اتفاق افتاد در حوادث می بینیم مردی که خودش چندتا بچه دارد به یک دختر خردسال تجاوز کرده و او را به قتل می رساند، آیا این رفتارها برای فهم قدرت این غریزه در درون مرد کفایت نمی کند؟

نکته دوم
:
آنچه که در ازدواج به عنوان حقوق متقابل در برابر هم قرار گرفته است صرفا حق رابطه جنسی مرد در برابر حق رابطه جنسی زن نیست! چون جنسیت در مرد از نیازهای جدی تر به شمار می رود بر خلاف زن که نیازهای عاطفی، آرامش، امنیت و مانند آن نیازهای جدی او به شمار رفته و نیاز رابطه جنسی بعد از ارضاء نیاز عاطفی است، وگرنه خود زن هم طالب آن نخواهد بود.

لذا در ازدواج در وهله اول تأمین جنسی مرد از وظائف زن است، اسلام حتی کار خانه را بر زن واجب نکرده است بلکه فقط تأمین نیاز جنسی مرد را از او خواسته است، از آن طرف تأمین تمام نیازهای عاطفی، اقتصادی و امنیتی زن را بر عهده مرد گذاشته است، طبیعتا همانطور که مرد حتی نمی تواند یک روز نیازهای زن در این خصوص را عقب بیندازد زن هم حق ندارد حتی یک روز نیاز جنسی مرد را غقب بیندازد.
اگر مردی حتی به خاطر فقر نتواند از پس مخارج همسرش را برآید اگر بخواهد زنش را نگه دارد دادگاه او را به تأمین نیازهای همسرش اجبار می کند، ولو برای یک روز! و هرگز فقر مرد را به عنوان توجیه نمیپذیرد.

از آن طرف اگر مردی نیازهای همسرش را تأمین نکرد نمیتوان توصیه کرد که زن با مرد قهر کند یا او را کتک بزند! چون مرد مانند زن در گرو عاطفه نیست تا به خاطر قهر و کمبود محبت به مسیر درست بازگردد! و از آن طرف زن معمولا زورش به مرد نمیرسد و نیز رابطه جنسی بدون خواست قلبی مرد ممکن نیست بر خلاف زن که حتی با اجبار می توان با او رابطه داشت، بنابراین توصیه به کتک زدن مرد راهکار منطقی و شدنی ای نیست!

نکته سوم:

تنبیه بدنی بدون شک یکی از اقسام تنبیه است که می تواند به عنوان عنصری بازدارنده به شمار برود، و اختصاصی به زنان هم ندارد، بلکه مردان هم در صورت برخی لغزش ها تنبیه بدنی میشوند، اما اسلام این را به خاطر ضعف بدنی زنان نسبت به مردان، و همچنین مفاسدی که در پی خواهد داشت بر عهده ایشان نگذاشته است.
بنابراین باید پذیرفت که زن ناشزه دارد مرتکب ظلم در حق شوهرش می شود، اگرچه شاید در نظر او بزرگ نباشد اما در حقیقت ظلم بزرگی است و اگر قهر و نصیحت در او اثر نداشت مستحق تنبیه است.

نباید از این ابا داشته باشیم که بگوییم زنی که بی جهت حق شوهرش را ترک می کند مجرم است، منتهی جرم او چون یک جرم خصوصی و خانوادگی است تنبیه او هم در گام اول خصوصی و پنهانی و در درون خانواده است.

نکته چهارم:

باید توجه کنید که اسلام اگرچه حق مرد برای ارتباط جنسی را به رسمیت می شناسد اما هیچ وجوب یا حتی استحبابی در خصوص رابطه در جایی که زن راضی نیست وجود ندارد، بلکه از نظر اسلام بسیار مطلوب است که مرد در انتخاب زمان و شرایط ارتباط جنسی، حال همسرش را مراعات کرده و نظر او را دخالت دهد.

اسلام بدنبال این نیست که با این حقوق برای زن و مرد نسخه لازم الاجرا بپیچد، بلکه در وهله اول به دنبال این است که زن و شوهر آنچنان صمیمی باشد که بحث رابطه جنسی و تمکین، اجازه خروج از خانه و بحث نفقه و مهریه و مانند آن اصلا بین آنها مطرح نباشد، اسلام هرگز به دنبال اجرای چنین احکامی نیست، بلکه به دنبال آن است که زن وشوهر عشقانه یکدیگر را دوست بدارند و جانشان را برای یکدیگر فدا کنند!

این احکام در حقیقت خط قرمزی است که اسلام برای زن و شوهرهای ناسازگار تعیین کرده است، یعنی کف کار است، خط قرمزهای حداقلی است. و اگر واقعا محبتی در میان باشد مشکل با همان نصیحت و قهر حل می شود، لذا شاید به ندرت بتوان موردی یافت که کار به تنبیه همس رسیده باشد.

نکته پنجم:

این یک مسئله حقوقی است و مطلقا ناظر به ارزش گذاری و برتری مرد بر زن نیست، خود همین مرد هم اگر برخی لغزش ها را مرتکب شود تنبیه شده و شلاق خواهد خورد.
علاوه بر اینکه هرگز اسلام اجازه نمی دهد کسی زنش را از روی حس انتقام، یا کینه ونفرت، یا تشفی خاطر کتک بزند، تنبیه حقیقی تنبیهی برای توجه است، نه برای انتقام! بنابراین بعید است، و شاید به ندرت بتوان یافت زن و مردی که کارشان به تنبیه بدنی برسد،

نکته ششم:

قرآن کریم در جایی که زن بدون عذر و بهانه از تمکین خودداری می کند ابتدا توصیه به موعظه میکند، موعظه به معنای اینکه صرفا بنشیند و زنش را نصیحت کند نیست! بلکه یعنی از طریق گفتاری به دنبال حل مسئله باشد، علت امر را جویا شود، مشکلی اگر هست برطرف کند، اگر زن از نظر افسردگی یا طبع سرد دچار سرد مزاجی شده است آن را برطرف کند و اموری از این قبیل.

در مرحله دوم قرآن کریم میفرماید در بستر از آنها رو بگردانید! خیلی جالب است قرآن نمی فرماید بسترتان را عوض کنید، بلکه می فرماید:«وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِع‏» (2) این یعنی در همان بستر از آنها رو بگردانید، نه اینکه بسترتان را عوض کنید(3)

اگر این دو راه فایده ای نداشت در مرحله سوم قرآن کریم می فرماید: «وَ اضْرِبُوهُن‏»؛ آنها را بزنید(4)
یعنی نمی توان همان ابتدا زن ناشزه را تنبیه کرد، بلکه باید با او صحبت کرد، این نصیحت کردن خیلی معنای گسترده ای دارد، حتی مشاوره را هم شامل میشود، یعنی اگر زنی نیاز به مشاوره دارد او را به مشاوره و گفتار درمانی و مانند آن راهنمایی کند. جواز تنبیه فقط در جایی است که راه های دیگر به بن بست قطعی خورده باشند.

نکته هفتم:

این جواز تنبیه بعد از نصیحت و قهر در جایی است که عذری در کار نباشد، وگرنه زن اگر بیمار است، دچار سردمزاجی است، یا به افسردی مبتلاست، یا مشکل قابل توجهی مانند آن دارد هرگز اسلام اجازه بداخلاقی با او هم نمی دهد چه برسد اجازه تنبیه بدنی! قطعا تنبیه زنی که برای عدم تمکین عذر موجهی دارد حرام است، و مصداق ظلم به شمار می رود.

نکته هشتم:

بعد از تمام نکاتی که گذشت تازه اصل سخن در این است که منظور از زدن چیست؟ آیا منظور تنبیه بدنی است؟! جدایی است؟ در این نظرات مختلفی وجود دارد.
اما بر فرض که تنبیه بدنی باشد طبق روایات این زدن، هرگز نباید حتی منجر به کبودی شود، بلکه باید زدنی رقیق و نرم با چیزی شبیه چوب مسواک باشد، همانطور که امام رضا(علیه السلام) می فرمایند:
«الضَّرْبُ بِالسِّوَاكِ وَ شِبْهِهِ ضَرْباً رَفِيقا»؛ زدنی نرم با مسواک و مانند آن(5)

روشن است که کسی با چوب مسواک آن هم به گونه ­ای که حتی کبود نشود دردش نمی گیرد، بنابراین این «ضرب» در حقیقت نوعی اعلان تنفر است، نه تنبیه بدنی! یعنی بیشتر از آنکه درد بدنی مدّ نظر اسلام باشد، درد عاطفی ناشی از آن مدّ نظر اسلام است.
چرا که همانطور که گذشت فعلیت یافتن قوه جنسی زن در گرو تحریک عاطفی است، وگرنه هرگز نمیشود با تنبیه بدنی زن را وادار به رابطه جنسی کرد، همانطور که خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
«أَيَضْرِبُ أَحَدُكُمُ الْمَرْأَةَ ثُمَّ يَظَلُّ مُعَانِقَهَا»؛ آیا احدی از شما همسرش را کتک می زند و شب او را در آغوش می گیرد؟!(6)

پس باید حقیقت ماجرا را چیزی غیر از تنبیه بدنی دانست؛ شاید مراد رها کردن و ترک او باشد، یعنی زنی که با نصیحت و قهر به راه نیاید دیگر به راه نخواهد آمد و باید او را رها نمود، و این ضرب پایانی به معنای قطع ارتباط بوده و آخرین تلنگر برای بازگشت زن به زندگی!

پی نوشت ها:
1. حسین لطف آبادی، روان شناسی رشد،(2) نوجوانی، جوانی و بزرگسالی، تهران، سمت، چاپ چهارم، 1381ش، ص95.
2. نساء:34/4.
3. الفرقان فی تفسیر القرآن، انتشارات فرهنگ اسلامى‏، قم، چاپ دوم، 1365ش، ج7، ص50.
4. نساء:34/4.
5. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج101، ص58.
6. الکافی، ج5، ص509.

موضوع قفل شده است