حق مرد بر زن در اسلام

تب‌های اولیه

103 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

نقل قول:

غیر از مواردی که فرمودید که به ضعف سند و اعتبار اذعان دارند

برخی نظریات جامعه علمای شیعه د

مقاله ی زیر تحلیلی است و بنا به تحلیلهایی که شده از علمای شیعه بسادگی نمیتوان مراسیل را ضعیف خواند خصوصا اینکه در کتب اربعه باشد

مثلا از اخباریون و دیگرا ن
این نظریه به محدثان محدود نشد و برخی از دانشمندان اصولی هم به این نظریه پیوستند. مولی احمد نراقی(م 1245) و فاضل تونی صاحب وافیه (م 1071)از این جمله اند. در وافیه چنین آمده است:«خبر واحد قابل عمل شرایطی دارد ازجمله این که خبر در کتب اربعه وارد شده و جمعی به آن عمل کرده باشند و مانع و معارض اقوایی در برابرش نباشد .چنین خبری معتبر است خواه مسند یا مرسل باشد؛ راویش ضعیف یا ثقه باشد».(تونی،166). پیش از این نظر محقق نائینی را در تایید این نظریه در مورد روایات کافی نقل کردیم و پس از این به همراهی برخی از بزرگترین شخصیت های اصولی متأخر شیعه با این رأی نیز اشاره خواهیم کرد. این نظریه از دو مقدمه تشکیل شده است.

http://www.sadrsite.com/tabid/201/Default.aspx

[=B Nazanin]این گرایش نقش اصول و مصنفات معتبر شیعه و اصحاب و مشایخ را نادیده نمی گیرد و اعتماد آنان را به کتب و مصنفات و راویان به دیده احترام می نگرد و همان را باعث اعتبار روات و راویان می شمارد.محقق همدانی از فقیهان برجسته اصولی می گوید:«ملاک و معیار جواز عمل به یک خبر در نظر ما این نیست که خبر صحیح اصطلاحی باشد بلکه ملاک وثاقت راوی و یا وثوق به صدور خبر است هر چند این وثوق بواسطه قرائن خارجی حاصل شود. اصلی ترین قرینه خارجی که می توان به آن اعتماد کرد وجود خبر در یکی از کتب اربعه یا اخذ خبر از یکی از اصول معتبر شیعه است البته به شرط این که آن خبر مورد اعتنای اصحاب و قدمای ما بوده و آنان از این خبر اعراض نکرده باشند.»وی می افزاید:«هیچ شبهه ای نیست که توثیق یک راوی با جمله ای مانند: «فلان ثقه» اعتباری بیشتر از این که گفته شود «فلان من مشایخ الاجازه» ندارد» وی موضع خود را چنین خلاصه می کند:«بر این اساس روش من این است که در مورد راویان نگاهی به رجال نمی کنم و همین که روایتی در لسان مشایخ متقدم که حال راویان را بدرستی بررسی کرده اند به صحت موصوف شده باشد برای اعتبارش در نظرم کافی است» (همدانی، 9/60)
[=B Nazanin]این دیدگاه بر خلاف گرایش اول عدم ذکر نام راوی را در کتاب های فهرست و رجال شیخ و نجاشی و کشی به هیچ وجه دلیل عدم اعتبار راوی نمی داند(بروجردی،نهایه3/231) و سعی می کند اعتبار راوی را از راههای دیگر و با کمک قرائن و شواهد دیگری اثبات کند. برخی از شواهد و اماراتی که این گرایش برای اعتبار بخشیدن به روایات کتب اربعه در عرض توثیق رجالی دال بر وثاقت راوی پذیرفته از این قرار است:
[=B Nazanin]عمل مشهور قدما به روایات کسانی (مانند سهل بن زیاد و محمد بن ریان) که در رجال تضعیف شده اند موجب صحت و جبران ضعف آن اخبار است و خبری که مورد اعراض مشهور اصحاب باشد در هر درجه ای از اعتبار سندی، فاقد حجیت است..(الحسینی،المنهج 82و 83).
[=B Nazanin]نقل اجلاء از یک راوی و نیز کثیر الروایه بودن وی در ابواب مختلف فقهی دو عامل اعتبار راوی است تا حدی که تضعیف رجالیین را هم بی اثر می سازد (بروجردی،نهایه التقریر1/378داماد صلات2/62)
[=B Nazanin]به مراسیل ابن ابی عمیر باید اعتمادکامل داشت(بروجردی، البدر269،- نهایه 3/65)
[=B Nazanin]مرسلات بزرگانی مانند علی بن اسباط و جمیل روایت را معتبر می سازد(بروجردی، نهایه3/187و 2/505)
[=B Nazanin]نقل روایت از سوی مشایخی مانند شیخ طوسی را که بر اخبار ائمه احاطه دارند حتی در صورت عدم ذکر روایت در کتب روایی برای اعتبار آن کافی است.زیرا معلوم است که آنها این روایت را از جوامع اولیه نقل کرده اند.
[=B Nazanin]فتوای مفید و طوسی بر طبق خبری مرسل را دلیل اعتبار آن می داند(همان، 1/236 و 3/179)
[=B Nazanin]اجازه اجلاء مانند فضل بن شاذان به کسی برای روایت کتابش را نشان وثاقت آن فرد می شمارد(همان، 2/270)
[=B Nazanin]تنها در صورت معارضه خبر مرسل با خبر مسند معتبر است که نمی توان به مرسل اعتماد کرد(همان)
[=B Nazanin]اگر راوی استاد فرد یا افراد برجسته ای مانند شیخ طوسی و مفید و صدوق باشد برای اعتبار او کافی است. بویژه اگر این افراد از او روایات زیادی نقل کرده باشند هیچ تردیدی در وثاقت وی باقی نمی ماند(همان 3/232)
[=B Nazanin]همین که مشایخ ثلاث(کلینی و صدوق و شیخ طوسی) روایتی را مشترکا نقل کنند نه تنها موجب اعتبار سند آن می شود بلکه آن را بر خبر معارض هم راجح می سازد.
[=B Nazanin]«نقل روایت توسط مشایخ به این معنی است که روایت از کتابهایی نقل شده که نسل به نسل توسط مشایخ اجازه قرائت شده است.»( بروجردی، البدر367)
[=B Nazanin]«اعتبار خبر با نقل در کتب مشایخ سه گانه ثابت می شود.»(حائری، 305)
[=B Nazanin]«نقل مشایخی چون نقل ابن ابی عمیر و صفوان و حماد عنه دال بر وثاقت راوی است و حداقل ظن قوی نسبت به آن ایجاد می کند»(همان، 706)
[=B Nazanin]
[=B Nazanin]بلکه هم خوانی و عدم تضاد متن منقول با سایر کتب و نظریات معروف نویسنده برای اعتبار آن متن کافی است. این تفاوت هم در گزارش های مربوط به اتفاقات و وقایع و هم در مورد گزارش انشاءات و فرامین صادر از مراجع معتبر که در زبان فقهی از آن به رابطه موالی و عبید تعبیر می شود صادق است. خلاصه این که برای احراز مقبولیت اخبارِ دور از دسترس که حصول اطمینان به صحت آنها صعب و دشوار است وثوق و اطمینان در حدی که احتمال کذب و خطا کاملا نادیده گرفته می شود لازم نمی باشد.
[=B Nazanin]
[=B Nazanin]
[=B Nazanin]بهرجال می بینیم که گرایش های شناخت حدیث زیاد است و طبق برخی از گرایشها بسیاری از مراسیل کتب اربعه قابل اعتمادند
[=B Nazanin]
[=B Nazanin]

نقل قول:

[=B Nazanin]که زنان هیچ حقی بر شوهرانشان ندارند در حالیکه آیات متعددی از قرآن تاکید بر تادیه حقوق زنان را دارد که در اوائل سوره مبارکه نساء به آن پرداخته است
[=B Nazanin]

[=B Nazanin]
[=B Nazanin]دقت کنید نگفتیم هیچ حقی یعنی کمتر از 1 به صد
[=B Nazanin]همچنین نگفتیم که هیچ حقی در هیچ زمینه ای بلکه حق زن نسبت به شوهر ! نه مثلا به دیگر مسائل زندگی
[=B Nazanin]
[=B Nazanin]
نقل قول:

[=B Nazanin]پیامبر با شناختی که مثلا از روحیه آن زن داشت چنین فرمایشی را کرده باشند و الا اگر خدای نکرده قائل به این مسئله باشیم که زنان در جامعه ما هیچ حقی ندارند آیا به نظر شما سنگ روی سنگ بند میشود ؟؟؟

[=B Nazanin]


[=B Nazanin]
[=B Nazanin]نسبت زن به مرد کمتر 1 به صد
[=B Nazanin]
[=B Nazanin]
نقل قول:

[=B Nazanin] این حدیث درست باشد پس تکلیف آن روایت معروفتر که پیامبر میفرماید نور چشم من سه چیز است نماز ، زن و عطر چه میشود که اگر بخواهیم این دو روایت را کنار هم بگذاریم در تناقض قرار میگیرند
[=B Nazanin]

[=B Nazanin]
[=B Nazanin]خب فکر نمیکنم ان روایت که زن نسبت حقش به مرد کمتر از 1 به 100 است با روایت فوق تناقضی داشته باشد
[=B Nazanin]بعلاوه امدن زن در کنار نماز هم طبیعی است یکی برای ارامش و ارضا روحی و دیگری برای ارضا شهوانی (= مورد اخیر در احادیث بسیار ذکر شده )
[=B Nazanin]
[=B Nazanin]در مورد حضرت استاد رضا از پستهایش معلومست که استاد کپی پیست و فحاشی و مطالب بیربطند

زن و مرد, داراى سرشتى يگانه

قرآن براى تمام انسان ها, چه زن و چه مرد, شخصيّت و فطرت مشتركى را قائل است و خميرمايه اوليّه آنها را در آفرينش يكسان مى داند.
(فأقم وجهك للذين حنيفاً فطرت الله الّتى فطر النّاس عليها…) روم / 30
به يكتاپرستى روى به دين آور. سرشتى است كه خدا همه مردم را بدان سرشت آفريده است.
در آثاراستاد مطهرى, فطرت يا سرشت (حالت خاص و نوع خاص از آفرينش) است, و به عبارت ديگر, گونه خاصى است از ساختار خلقى, سرشتى و سمت و سويى كه انسان در آغاز آفرينش خود و پيش از قرارگرفتن در شعاع تأثير عوامل تربيتى, تاريخى, اجتماعى و جغرافيايى دارد.6
در داستان پررمز و راز آفرينش آدم, زن و مرد هر دو با يك مقام در بهشت نخستين استقرار يافته و از نعمت هاى آن بهره مند بوده اند. در هبوط, توبه, مقام قرب, هم سخنى با خداوند, هم سنگرى در برابر شيطان, همگونى در خلافت الهى و… با يكديگر مشتركند.
اين همسانى زن و مرد در قصّه آدم و حوّا, ديدگاه قرآن را نسبت به زن آشكار مى سازد كه در آفرينش تفاوتى ميزان زن و مرد نيست.

ولى با كمال تأسّف آنچه در ديگر كتب آسمانى به عنوان وحى آسمانى باقى مانده ـ كه از ديدگاه ما تحريف شده و خلط يافته است ـ زن را مايه گمراهى و گناه معرفى كرده است, چنان كه در تورات مى خوانيم:
(و چون زن ديد كه آن درخت براى خوراك نيكو است و به نظر خوش نما و درختى دلپذير, دانش افزا, پس از ميوه اش گرفته بخورد, و به شوهر خود نيز داد و او خورد… خداوند خدا آدم را ندا در داد و گفت كجا هستي… آيا از آن درختى كه تو را قدغن كردم كه آن را نخورى خوردى. آدم گفت اين زنى كه قرين من ساختى وى از ميوه درخت به من داد و خوردم… به آدم گفت چون كه سخن زوجه ات را شنيدى و از آن درخت خوردى كه امر فرموده گفتم از آن نخورى پس به سبب تو زمين ملعون شد.)7
استاد مطهرى در نقد اين نگرش بدبينانه و تحقيرآميز مى نويسد:
(يكى ديگر از نظريات تحقيرآميزى كه در گذشته وجود داشته است و در ادبيات جهان آثار نامطلوبى بجا گذاشته است اين است كه زن عنصر گناه است, از وجود زن شرّ و وسوسه برمى خيزد, زن شيطان كوچك است, مى گويند در هر گناه و جنايتى كه مردان مرتكب شده اند زنى درآن دخالت داشته است, مى گويند مرد در ذات خود از گناه مبرّا است و اين زن است كه مرد را به گناه مى كشاند, مى گويند شيطان مستقيماً در وجود مرد راه نمى يابد و فقط از طريق زن است كه مردان را مى فريبد, شيطان, زن را وسوسه مى كند و زن, مرد را….)8
قرآن داستان آدم و حوّا را در موارد گوناگون بيان كرده, امّا هرگز سخن از شيطان بودن زن يا وسيله گناه بودن او به ميان نياورده است, بلكه معتقد است هريك از مرد و زن اگر گناهى مرتكب شوند, خود مسوٌول كردار خودشان شناخته شده اند.
(قرآن آنجا كه پاى وسوسه شيطانى را به ميان مى كشد, ضميرها را به شكل (تثنيه) مى آورد, مى گويد: (فوسوس لهما الشيطان), شيطان آن دو را وسوسه كرد. (فدلاّهما بغُرور), شيطان آن دو را به فريب راهنمايى كرد, (وقاسمهما انّى لكما من الناصحين), يعنى شيطان در برابر هر دو سوگند ياد كرد كه جز خيرآنها را نمى خواهد.)9
چنان كه ملاحظه مى شود, قرآن زن را از باورهاى رايج و بدبينانه آن زمان تبرئه كرد و او را از اينكه عنصر گناه و عامل انحراف مرد يا دست نشانده شيطان باشد مبرّا دانست.

دست يابى زن به كمالات معنوى, همانند مرد

ييكى ديگر از نظريات تحقيرآميز نسبت به زن در فرهنگ جاهلى و اديان تحريف شده, آن بود كه زن از جهت توانايى هاى معنوى و روحانى ضعيف است و نمى تواند به مراتب عالى معنوى راه يابد و به مقام قرب الهى برسد!
امّا در ديدگاه قرآن كريم تفاوتى ميان زن و مرد در امكان پيمودن راه هاى قرب الهى و كسب مقامات عاليه اخروى نيست, و در اين ميان جنسيت دخالت ندارد. چه زن و چه مرد, هريك كه خردمندانه و در فرصت حيات دنيايى به شايستگى عمل كند, در آخرت نيز پاداش هاى بزرگ و مقامات عالى را به دست مى آورد.
استاد شهيد در اين باره مى نويسد:
(قرآن در آيات فراوانى تصريح كرده است كه پاداش اخروى و قرب الهى به جنسيّت مربوط نيست, به ايمان و عمل مربوط است, خواه از طرف زن باشد و يا از طرف مرد. قرآن در كنار هر مرد بزرگ و قدّيسى از يك زن بزرگ و قدّيسه ياد مى كند, و از همسران آدم و ابراهيم و از مادران موسى و عيسى در نهايت تجليل. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانى ناشايست براى شوهران شان ذكر مى كند, از زن فرعون نيز به عنوان زن بزرگى كه گرفتار مرد پليدى بوده است غفلت نكرده است, گويى قرآن خواسته است درداستان ها توازن را حفظ كند و قهرمانان داستان ها را منحصر به مردان ننمايد.)10
در تاريخ قرآن و داستان هايى كه آيات الهى بيان مى دارند, مادر حضرت موسى و نيز مادر حضرت عيسى به مقامى مى رسند كه بدانها وحى مى شود و ملائكه با آنها سخن مى گويند. حضرت مريم به جايى مى رسد كه از غيب, مواهب الهى به او روزى مى رسد و بر خانِ معنويت و كمالات الهى مى نشيند.

زن و مرد, تكميل كننده يكديگر

از جمله ديدگاه هاى منفى كه در جوامع بشرى نسبت به زن مطرح بوده, اين است كه اساساً آفرينش زن طفيل وجود مرد است, زن آفريده شده است تا نيازهاى مرد را برآورده سازد و به همين نسبت ارزش گذارى و منزلت اجتماعى زن در مقايسه مرد, فرعى و حاشيه اى به حساب مى آيد!
امّا قرآن, هيچ يك از زن و مرد را فرع وجود ديگرى ندانسته است, بلكه هردو را در عرض هم و تكميل كننده يكديگر به شمار آورده است.
(هرگز نمى گويد زن براى مرد آفريده شده است, اسلام مى گويد هريك از زن و مرد براى يكديگر آفريده شده اند.)11
(… هنّ لباس لكم وأنتم لباس لهنّ…) بقره / 187
زنان زينت و پوشش مردان, و مردان نيز زينت و پوشش زنان هستند.

ييعنى زن و مرد يكديگر را از انحراف ها نگاه مى دارند, نارسايى هاى يكديگر را مى پوشانند و وسيله آسايش يكديگرند.
از اين رو هريك زينت ديگرى به شمار مى آيد. اين تعبير آيه نهايت ارتباط معنوى زن و مرد و نزديكى و مساوات آنها را روشن مى سازد. همـان تعبير كه درباره مردان آمده درباره زنان نيز بدون كم و كاست آمده است.

وجود زن, مايه آرامش مرد

از ديگر ديدگاه هاى منفى نسبت به زن اين است كه وجود زن را شرّى ناگزير دانسته اند, درحالى كه قرآن وجود زن را مايه آرامش مرد معرفى كرده است:
(ومن آياته أن خلق لكم من أنفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها) روم / 21
از آيات و نشانه هاى خداوند اين است كه همسرانى از جنس خود شما آفريد, تا در كنار آنها آرامش يابيد.

اين آيه جزء مجموعه آياتى است كه از آفرينش و نشانه هاى الهى سخن گفته و آيات توحيدى را ارائه مى دهند. در اين آيه زن را سبب آرامش معرفى مى كند و از پيوند ميان همسران (زن و مرد) كه جاذبه, كشش قلبى و روحانى سرمايه آن است سخن مى گويد و وجود زن به عنوان همسر و آرامش بخش و به عنوان موهبت بزرگ الهى مطرح مى شود.
برخى از پيروان اديان, تمايل جنسى را ذاتاً پليد و آميزش جنسى را موجب تباهى و سقوط دانسته اند و چه بسا علّت گسترش اعتقاد به پليدى ازدواج و آميزش جنسى درميان مسيحيان, برداشت برخى از دانشمندان مسيحيت از تجرّد حضرت مسيح(ع) بوده است. روحانيان و قدّيسان مسيحى شرط رسيدن به كمالات روحانى را آلوده نشدن به زن در تمام مدّت عمر مى دانسته اند. پاپ از ميان مجرّدهاى گريزان از زن برگزيده مى شده است و كليسا ازدواج را براى ساير مردها, از سر ضرورت و براى توليد و ادامه نسل اجازه داده, ولى پليدى ذاتى آن را باور داشته اند. غير از مسيحيان, اقوام ديگر نيز عقايد بدبينانه اى درباره زن و تمايل به او داشته اند.
استاد مطهرى در پرتو آيات قرآن و معارف دينى تصويرى زيبا و مطابق با آفرينش از پيوند زناشويى و ديدگاه دين در اين باره ارائه داده است:
(در اسلام كوچك ترين اشاره اى به پليدى علاقه جنسى و آثار ناشى از آن نشده است. اسلام مساعى خود را براى تنظيم اين علاقه به كار برده است…
از نظر اسلام, علاقه جنسى نه تنها با معنويّت و روحانيّت منافات ندارد, بلكه جزء خوى و خلق انبياء است. در حديثى مى خوانيم: (من اخلاق الانبياء حبّ النساء.)12

در اسلام برخلاف اين باورهاى منفى نسبت به زن, رهبانيّت, گوشه گيرى و انزوا رد شده است, و از مسلمانى كه نسبت به زن, بى علاقه, متنفر و گريزان باشد به شدّت
انتقاد شده است, چنان كه به نقل شهيد مطهرى در تاريخ اسلام مى خوانيم:
(يكى از اصحاب رسول اكرم به نام عثمان بن مظعون كار عبادت را به جايى رسانيد كه همه روزها روزه مى گرفت, و همه شب تا صبح به نماز مى پرداخت, همسر وى جريان را به اطلاع رسول اكرم رسانيد, رسول اكرم درحالى كه آثار خشم از چهره اش هويدا بود از جا حركت كرد و پيش عثمان بن مظعون رفت, و به او فرمود: اى عثمان, بدان كه خدا مرا براى رهبانيّت نفرستاده است; من شخصاً نماز مى خوانم و روزه مى گيرم و با همسر خود نيز آميزش مى كنم. هركس مى خواهد از دين من پيروى كند بايد سنّت مرا بپذيرد, ازدواج و آميزش زن و مرد با يكديگر جزء سنّت هاى من است.) 13

ب: تفاوت هاى طبيعى زن و مرد

استاد شهيد مطهرى پس از بحث در آفرينش انسان و جايگاه زن در آفرينش, به تفاوت هاى موجود در آفرينش و طبيعت زن و مرد مى پردازد.
به باور ايشان اين تفاوت ها باعث مى شود كه زن و مرد از جهت حقوق طبيعى و فطرى وضع ناهمگونى داشته باشند.
به نظر استاد شهيد, روابط حقوقى خانوادگيِ زن و مرد در ديدگاه قرآن ويژگى هايى دارد كه با فرهنگ جاهليِ پيش از اسلام و فرهنگ امروزى نيز متفاوت است.
ييعنى زن از آن جهت كه زن است و مرد نيز از آن جهت كه مرد است در جهاتى همانند نيستند, زيرا در آفرينش و طبيعت, يك نواخت نيستند.
از اين رو با تساوى كاملى كه در انسانيّت دارند و از ارزش يكسانى برخوردارند, از جهت مسائل حقوقى, وظايف, تكاليف, مجازات ها و… وضع مشابهى ندارند.
در عصر كنونى سعى مى شود, ميان زن و مرد از جهت وضع قوانين, مقررات, حقوق و وظايف, وضع يكسان و همانندى پديد آورند و تفاوت هاى طبيعى و غريزى زن و مرد را ناديده بگيرند.
استاد مطهرى, تساوى حقوق زن و مرد را حقيقتى مسلّم دانسته است, امّا تشابه و همانندى را نادرست و غيرممكن شمرده است, زيرا با توجّه به ساختار آفرينشى زن و مرد و ويژگى ها و نيازهاى جسمى و روحى آنان, حقوق مشابه, نه ممكن است و نه سزاوار, بلكه شايسته است كه زن حقوق متناسب با خود را به دست آورد, و در حدودى كه طبيعت زن و مرد تفاوت داشته و اقتضا مى كند حقوق آنان نيز تفاوت داشته باشد. اين سخن با عدالت و حقوق فطرى سازگار است و سعادت انسان با چنين منطقِ هماهنگ با آفرينش تأمين مى شود, زيرا زن و مرد با توانايى ها و نيازهاى متفاوتى كه از طبيعت گرفته اند در عرصه اجتماعى, خانواده و… ظاهر مى شوند, بنابراين با سندهايى كه قانون طبيعى و چگونگى آفرينش به زن و مرد داده, حقوق هريك مشخص مى شود.14
سرپيچى از اين قانونمندى سبب ظلم به زن يا مرد مى شود. با ناديده گرفتن تفاوت طبيعى و چشم بر واقعيّت بستن به حق انسانى تجاوز مى شود, اين سرپيچى ممكن است با شعارهاى فريبنده اى چون حقوق مشابه زن و مرد باشد.

ج. فلسفه تفاوت حقوق زن و مرد

شكّى نيست كه با نگاه ابتدايى در فقه اسلامى, برخى نابرابرى ها ميان حقوق زن و مرد ديده مى شود, ولى چنان كه يادآور شديم, بهتر است از آن به (تفاوت هاى حقوقى) تعبير كرد, زيرا هر تفاوتى ناگزير تبعيض و ستم نيست, چنان كه هر برابرى, همانندى و تساوى نيز به طور قطع عدالت و انصاف نمى باشد.

اكنون پرسش اين است كه اين تفاوت ها آيا ذاتى اسلام و از مسلّمات تغييرناپذير فقه اسلامى است, يا از عرضياتى است كه قابل تعديل و تغيير در چهارچوب هاى اجتهادى مى باشد؟

برخى كار خود را آسان كرده و به طور مطلق تمام اين گونه مسائل را از عرضيّات اسلام دانسته اند كه قابل تغييرند و مى توان به مقتضاى روز و شرايط حاكم بر جامعه آنها را تطبيق داد, آنها معتقدند كه:
(اين نابرابرى ها جزء عرضيّات اند و لذا بنا به تعريف مى توانستند غير از اين باشند. به طوركلّى تمام نظام حقوقى اسلام جزء عرضيّات اسلام است. نبايد (مقاصد شارع) را با (راه نيل به آن مقاصد) يكى دانست.)15

به باور اينان, پيامبران براى تغيير سطح معيشت مردم و يا تغيير معرفت شان قيام نكرده اند, بلكه كار مهم آنها آوردن معنى و محورى تازه براى زندگى بوده است نه نحوه تازه اى از زندگى. مردم زندگى خود را مى كنند و دين تغييرى در شيوه زندگى ندارد, بلكه آن را عطف به كانون معنايى تازه, يعنى (قربة الى الله) كرد.

احكام اجتماعى اسلام هم متّكى بر عرفيّات جامعه است.
درصد بالايى از احكام اسلامى (امضايى) است كه پيشتر در جامعه پيش از اسلام وجود داشته است و دين بر همان آدابى كه در جامعه عربى جارى بوده صحّه گذاشته و مشروع دانسته است. بنابراين دين, عرف هر عصرى را مى پذيرد و با تغييرات اندكى از جهت مقصد, شيوه اجرا و يا تعديل, سپر شرع را بر روى ايشان مى گستراند و آنها را معطوف به كانون معنوى دين مى كند.
از اين رو اظهار مى دارند كه چگونگى زيست و آداب و عرف اجتماعى زمان پيامبر(ص) يك شيوه زيست ممكن بوده است, كه پيامبر(ص) كمابيش آنها را امضا كرده است. دليلى وجود ندارد كه بگوييم آن نحوه زيست بهترين است و غيرقابل تغيير.
صاحبان اين گونه برداشت درخصوص نابرابرى هايى كه در حقوق زنان و مردان ديده مى شود مى گويند:
(اين نابرابرى ها جزء عرضيّات اسلامند و منبعث از شرايطى هستند كه پيامبر در دل آنها مبعوث شدند و به هيچ وجه جزء ارزش هاى مطلق و متعالى انسانى محسوب نمى شوند.)16
به باور ايشان, اين گونه عرضيّات مى توانند مشمول اجتهادات عصرى واقع شوند و جاى خود را به عرفيّات و آداب رايج بسپارند, امّا با حفظ مقاصد شارع و ارزش هاى متعالى اسلام.
البته ما در اين نوشتار چنين ادّعاى مطلقى را نمى توانيم داشته باشيم, زيرا منابع اسلامى تا اين پايه يارى نمى دهد, ولى يادآور مى شويم كه بسيارى از حقوق ويژه بانوان در فقه اسلامى آن چنان نيست كه در شرايط متغيّر و متفاوت, همچنان ثابت بماند و واقعيّت ها را ناديده انگارد و مجالى براى اجتهاد نداشته باشد.
استاد شهيد مطهرى درنظر داشته كه (راز تفاوت ها) ميان حقوق زنان و مردان را به ويژه از جهت تأثيرى كه عوامل تاريخى و اجتماعى و (مقتضيات زمان) در آنها داشته مورد بررسى قرار دهد كه متأسّفانه زمان به او فرصت چنين كارى را نمى دهد, امّا در ضمن برخى مطالب ايشان به فلسفه و حكمت برخى احكام و حقوق اشاره شده است. وى مى نويسد:
(در نظر داشتم تحت عنوان (راز تفاوت ها) در اطراف اينكه عوامل تاريخى و اجتماعى چه اندازه مى توانسته است در اين تفاوت ها موٌثّر باشد بحثى كنم, براى پرهيز از درازشدن دامنه مطلب از بحث مستقل در آن صرف نظر مى كنم.
در ضمن مباحث آينده كاملاً مطلب روشن خواهد شد.)17

مهريه در نظام حقوق قرآنى
حق مالكيّت زن
استقلال مالكيتى زن
زن, كانون مهر, نه ابزار تجارت
حضور زن در عرصه هاى اجتماعى و اقتصادى
تأمّلى در سهم زن از ارث
حجاب و عفاف زن
نگاهى به قوانين تربيتى و اصلاحى
اختيارات مرد در طلاق
داورى, وساطت و حكميّت خانوادگى
سوابق خدمت زن در خانواده
زن و اختيار طلاق
تعدّد زوجات و نابرابرى حقوق زن و مرد
http://www.iec-md.org/khanevadeh/hoqooq_zan_islam_motahhari_sharafi.html

دانلود کتاب

پى‏نوشت‏ها‏
1. مطهرى, مرتضى, نظام حقوق زن در اسلام, انتشارات صدرا, قم, 25.
2. همان, 111.
3. همان, 112.
4. همان, 115.
5. تورات, سفر پيدايش, باب 2, آيه 22 و 23 و نيز باب 19 آيه 19.
6. برگرفته از بحث هاى استاد شهيد در كتاب آشنايى با قرآن, 35/1 و فطرت, 19.
7. تورات, سفر پيدايش, باب 3.
8. مطهرى, مرتضى, نظام حقوق زن در اسلام, 116.
9. همان.
10. همان, 117.
11. همان, 119.
12. حرّ عاملى, وسائل الشيعه, 3/3; مطهرى, مرتضى, اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب, 14 - 15.
13. همان, 16.
14. براى آگاهى بيشتر بنگريد به: مسأله حجاب و نظام حقوق زن در اسلام صفحه 121 به بعد.
15. ماهنامه كيان, شماره 48, صفحه 6.
16. همان, 7.
17. مطهرى, مرتضى, نظام حقوق زن در اسلام, 190.

ruya-r;232624 نوشت:
اینهمه زن در اسلام چون در جاهلیت بودند همه بدکاره و فاسد بودند پس اینهمه صحابی همگی کره ی حروم بودن!!

با سلام مجدد
اولا من کجا گفتم که همه فاسد و بدکاره بودند. اما عصر جاهلیت عصر فساد بود. و چون جو غالب اینطور بود برای برخی از آنها که به این کار عادت کرده بودند شرایط دین جدید سخت بود.
ثانیا بر فرض که تعدادی از صحابه به خاطر اشتباهاتی که پدران و مادرانشون انجام دادند، حرام زاده باشند، خوب که چی؟ این چه ربطی به حقانیت دین اسلام داره؟
الان درصد بالایی از بچه هایی که توی اروپا متولد می شوند بدون ازدواج قانونی است. پس باید بگیم اکثریت کسانی که به کلیسا میرن حرام زاده اند. خوب باشند. مگه آدم حرام زاده باید بی دین باشه؟

به نظرم جواب آقا رضا جواب خوبی بود. خوب گیریم که حرف پیامبر صلی الله علیه و آله به مذاق یه زن خوش نیومده. خوب که چی؟
اصلا گیریم که این حدیث صحیح باشه. خوب که چی؟ پیامبر میفرماید طبق برنامه اسلام خداوند حق تصمیم گیری و برتری را به مرد داده است. و در احادیث دیگر هم حقوق زن بیان شده است. حالا گیریم که نسبت حق زن به مرد 1 به 200 باشه.
این قانون خداست و کسانی که به این قانون در کنار احادیث دیگری که درباره حقوق زن اومده عمل میکنند، زندگی خوبی خواهند داشت.
ما به این دینی که داریم افتخار می کنیم. از قوانین حقوق بشری که بوی گندش همه دنیا را گرفته و از همجنسبازی تا زنای با محارم رو به عنوان حق انسان معرفی میکنه حالمون به هم میخوره.

اینقدر هم دیگران رو به فحاشی متهم نکن. این کار خودش یه نوع فحاشیه.

ruya-r;232426 نوشت:
بله دوستان زن جنین حقیر است که اگر خدایی یگانه نبود مستحق سجده بر شوی خود میشد براستی اگر اسلام خدا نداشت باید زنان بر شوی خود سجده میکردند !

سليمان بن خالد گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: جماعتى نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آمده عرض كردند: اى پيامبر خدا ما مردمى را ديده‏ايم كه پاره‏اى بر پاره ديگرى سجده مى‏كنند، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: اگر من امركننده بودمكه كسى بديگرى سجده كند هر آينه امر مى‏كردم كه زن بشوهر خود سجده كن. همان کتاب همان باب


با سلام

رک:http://www.askdin.com/thread19019-4.html

قل یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون.....

muhammad-aga;232677 نوشت:
با سلام مجدد
. خوب گیریم که حرف پیامبر صلی الله علیه و آله به مذاق یه زن خوش نیومده. خوب که چی؟
اصلا گیریم که این حدیث صحیح باشه. خوب که چی؟ پیامبر میفرماید طبق برنامه اسلام خداوند حق تصمیم گیری و برتری را به مرد داده است. و در احادیث دیگر هم حقوق زن بیان شده است. حالا گیریم که نسبت حق زن به مرد 1 به 200 باشه.
این قانون خداست و کسانی که به این قانون در کنار احادیث دیگری که درباره حقوق زن اومده عمل میکنند، زندگی خوبی خواهند داشت.
ما به این دینی که داریم افتخار می کنیم. از قوانین حقوق بشری که بوی گندش همه دنیا را گرفته و از همجنسبازی تا زنای با محارم رو به عنوان حق انسان معرفی میکنه حالمون به هم میخوره.

اینقدر هم دیگران رو به فحاشی متهم نکن. این کار خودش یه نوع فحاشیه.

خوشگل!
ما هم همین و میگم که

این حدیث صحیح است صد در صد راویانش را هم بررسی کردیم هم ثقه است هم مسند

این حدیث نشان میدهد که از دید اسلام حق زن نسبت به شوهر کمتر از 1 به صد است

این حقوق چنان ظالمانه است که مورد پذیرش زنان در صدر اسلام هم واقع نمیشد چنانکه اعتراض یکی از انها در گزارشات برغم جو عالب حدیث نگاران که غلو و چاپلوسی بوده امده است

این حدیث و این حقوق نشان میدهد که زن امروز زن اگاه زن تحصیلکرده زیر بار قوانین عصر سنگی نخواهد رفت و ظلم را نخواهد پذیرفت

حالا شما بگوی 1 به دویست باشد! خب باشد ما چنینن چیزی را نمی پذیریم چراکه ظالمانه است

ruya-r;232872 نوشت:
خوشگل!
ما هم همینم میگم که
این حدیث صحیح است صد در صد راویانش را هم بررسی کردیم هم ثقه است هم مسند
این حدیث نشان میدهد که از دید اسلام حق زن نسبت به شوهر کمتر از 1 به صد است
این حقوق چنان ظالمانه است که مورد پذیرش زنان در صدر اسلام هم واقع نمیشد چنانکه اعتراض یکی از انها در گزارشات برغم جو عالب حدیث نگاران که غلو و چاپلوسی بوده امده است
این حدیث و این حقوق نشان میدهد که زن امروز زن اگاه زن تحصیلکرده زیر بار قوانین عصر سنگی نخواهد رفت و ظلم را نخواهد پذیرفت
حالا شما بگوی 1 به دویست باشد! خب باشد ما چنینن چیزی را نمی پذیریم چراکه ظالمانه است

خانم رویا متاسفانه اصلا به حرف ما توجه نمی کنید و عصبانی هم هستید بنده خدمتتان عرض کردم از کجا معلوم این حدیث فقط برای اون مورد خاص نبوده باشه شاید پیامبر با توجه به شناختی که از روحیه آن زن داشتند چنین فرمایشی را کردند
خانم رویا متاسفانه شما در بین هزاران حدیث و روایت و آیات نورانی قرآن که دلالت بر شان و منزلت زنان جامعه دارند را رها کردید و به این حدیث چسبیدید
همین پیامبری که شما از ایشون انتقاد می کنید و همچنین نواده گان طاهرینش فرمودند اگر زن در منزل شوهر کار میکند (رخت میشوره ، ظرف میشوره ، غذا درست میکنه و ... ) می تواند از شوهر مطالبه حقوق کند اگر به فرزندش شیر میدهد میتواند از شوهرش بابت این شیردهی پول بگیرد اگر ..... حق نفقه یکی از مسلمات دین ماست که مخصوص برای زنان هست
خانم رویا از شما خواهش میکنم قدری در مسائل دینی بیشتر مطالعه بفرمائید به شما توصیه کردم که آیات اول سوره نساء را مطالعه بفرمائید توجه نکردید

عدم برتری مردان بر زنان را میتوان از عمومات آیاتی که انسانها را به تقوا و ورع دعوت میکنند فهمید
خانم رویا برتریها بالنسبه هست تفاظلات اصلا و ابدا برای هدف تنزل مقامی زن نیست و اگر بخواهید برای هر یک از این موارد برایتان مثالهای متقن میاورم که خودتان اذعان بفرمائید که اسلام هیچ برتری ای را برای مردان قائل نشد متاسفانه دیدگاههای ما که زائیده افکار ناقص و کوتاه ماست باعث نگرشی این چنینی به مسئله زنان شده است
باز شما را به مطالعه بیشتر و درک عمیق آیات نورانی قرآن دعوت میکنم

وفقکم الله :Gol:

بحث خوبیه ادامه بدین لطفا

[=&quot]با سلام و تشکر از کارشناسان محترم که با چنین قدرت و ثباتی پاسخ علمی و منطقی به ruya-r[=&quot] دادند و ایشان همان حرف اول خود را می زند. با اچازه با زبان خودشان پاسخی می دهم .

[=&quot]من اونقدرا مثل ایشان اهل فن نیستم .. و با استناد به چملات و منابع خودشان ، اثبات می کنم که ایشان دروغ می گویند که فقط چنین چیزی را قبول نمی کنند :

ruya-r;232872 نوشت:
[=&quot]حالا شما بگوی 1 به دویست باشد! خب باشد ما چنینن چیزی را نمی پذیریم چراکه ظالمانه است

[=&quot]به نظر من شما کل دین اسلام را قبول ندارید و فقط برای ایچاد تشویش اذهان تشریف آورده اید اینچا...میگی نه ؟! این هم اثباتش:

[=&quot]در پیام اول آوردید :

ruya-r;232417 نوشت:
[=&quot]زن گفت: سوگند بآن كس كه تو را بحقّ و راستى به پيغمبرى برانگيخت هرگز گريبانم را بچنگ شوهرى نخواهم سپرد. (يعنى شوهر اختيار نخواهم كرد)

[=&quot]خوب پس شما این روایت را قبول دارید ، درسته ؟

[=&quot]پس قبول دارید که خداوند به حق و راستی محمد ص را به پیامبری برگزید؟ اگر قبول دارید که دیگر بحثی نیست کل مطلب را و کل دین را باید قبول داشته باشید و اگر قبول ندارید که ظاهراً هم قبول ندارید ، فکر نکنید که کشف بزرگی کرده اید چرا که به قول خودتان 1400 سال پیش هم انسانهائی بوده اند که با خود محمد ص چر و بحث می کرده اند و با وچود اینکه شهادت میدادند که ایشان از طرف خدا آمده باز حرفش را قبول نمی کردند .

[=&quot]و در واقع نه اینکه فقط این یه مورد را قبول نداشتند (و ندارید) بلکه کل دین را قبول نداشتند (و ندارید)

[=&quot]خداوند در قرآن میفرماید: " و ما ینطق عن الهوا " (پیامبر از روی هوا و حوس سخن نمیگوید)

[=&quot]در همان زمان زنهائی هم مثل خانم سمیه بودند (و الآن هم هستند) که برای کلام همان رسول حق چان می دادند( و می دهند)

[=&quot]ختم کلام :

[=Calibri]1- [=&quot]اگر حقانیت خدا ، پیامبر اکرم و اسلام را قبول دارید همان است که توسط علما ذکر شده و کارشناسان هم به عرضتان رساندند .حالا شما خودتان را دارید خسته می کنید که به دیگران بگوئید که چه ؟!

ruya-r;232418 نوشت:
[=&quot]بله دوستان میبنید زنان در 1400 سال پیش میدانستند که چقدر خوار و ذلیل خواهند بود اگر شوهر کنند و مجبور شوند قوانین اسلامی برانها اجرا گردد از اینرو این دخترک عاقل چنین زیرکانه به رسول خدا پاسخ میدهد !

[=&quot]دوستان شما اینچا نیستند بلکه پای ماهواره دارند از اساتید بزرگوار کسب علم ، فیض و وظیفه مینمایند.

[=Calibri]2- [=&quot]اگر هم حقانیت خدا ، پیامبر اکرم و اسلام را قبول ندارید که دیگر اینهمه بحث ندارد تا آخرالزمان هم قبول نخواهید داشت "صم بکم عمی فهم لا .............."

[=&quot]"اگر تقوی پیشه کنید خدا راه حق را به شما می نمایاند"

ruya-r;232872 نوشت:
این حقوق چنان ظالمانه است که مورد پذیرش زنان در صدر اسلام هم واقع نمیشد چنانکه اعتراض یکی از انها در گزارشات برغم جو عالب حدیث نگاران که غلو و چاپلوسی بوده امده است این حدیث و این حقوق نشان میدهد که زن امروز زن اگاه زن تحصیلکرده زیر بار قوانین عصر سنگی نخواهد رفت و ظلم را نخواهد پذیرفت حالا شما بگوی 1 به دویست باشد! خب باشد ما چنینن چیزی را نمی پذیریم چراکه ظالمانه است

با سلام مجدد
اعتراض یک نفر زنی که تازه از محیط عصر جاهلیت جدا شده نمیتونه علامتی برای ظالمانه بودن حقوق زن در اسلام باشه. اگر اینطوره پس حرمت شراب هم باید حکم ظالمانه باشه. چون حتی تا بعد از نزول آیه حرمت شراب برخی حاضر نبودند شراب رو کنار بگذارند.
ثانیا همانطور که گفتم ما احادیث بسیاری درباره حقوق زن داریم. کسی که به این احادیث عمل کنه زندگی خوبی خواهد داشت.

سلام چرا فكر ميكنيد ايشان دين را قبول نميكنند منم اولين بار كه اين حديث خواندم از شدت ناراحتي ديگه دوست نداشتم سمت هيچ كتاب مذهبي بروم و الان كه حدود 5 سال از ان موضوع ميگذره هنوز فكرم مشغول و ناراحت هست چقد بده قضاوتتون واقعا ظالمانه است درضمن كسي هم ان موقع به حد من در دين تعصب نداشت تا اينكه كم كم تعصب از بين رفت حالا نميگم الان ناراضيم ولي تعصب قبل ندارم و اين برخورد درستي نيست با كسي كه فقط 1 سوال پرسيده و منتظر جواب معقول و منطقي هست

در مورد اين حديث پيامبر كه اگر سجده بركسي غير از خدا واجب بود دستور ميدادم زن بر شوهرش سجده كند حرف منطقي نيست
در سوره ممتحنه هم هست كه وقتي زنها براي پيمان نزد پيامبر امدند اخرين عهد اين بود كه در امر معروف با پيامبر مخالفت نكنند خوب پيامبر كه حرفي جز رضايت خدا نميزده فقط تاكيد بر اين است كه پيروي تنها از امور معروف جايز است در هر زماني... خوب اگه مردي هم حرف معروف بزنه ميپذيريم در غير اينصورت خير اگر زني هم مثل حضرت اسيه تحمل كنه اجري برابر شهيد داره

در اصول كافي امده زن و مردي كه يكديگر را بيازارند اعمالشان مورد قبول نيست و نميشه گفت كه زن از صد تا يكي هم حق نداره
هنگامي كه يكي از اصحاب پيامبر شهيد شد مادرش گفت خدايا مرا با پسرم در بهشت محشور كن و....پيامبر پاسخ داد كسي چون سعد فشار قبر ندارد بدليل درشت خويي با خانواده
اينكه پيامبر فرمودند زن حق نداره بي اجازه از مال همسرش استفاده كنه خوب مرد هم حق نداره بي رضايت همسرش از مال و درامد شخصي او استفاده كنه ولي چون در ان زمان زنها درامدي نداشتند به اين نكته اشاره نشده
در كتاب مطهري امده كه پيامبر به يكي از اصحابش كه همسري شايسته داشته ولي قصد طلاق او نموده فرمود طلاق اين زن از گناهان بزرگ است

حق مرد بر زن چنین است

امام صادق عليه السّلام از اجداد خود روايت كرده كه: زنى از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم سؤال كرد و گفت: شوهر من به من دستور داده، از خانه خارج نشوم و حتى نزد قوم و خويش و نزد ديگران نروم تا او از مسافرت برگردد، و اكنون پدرم در بازار است، آيا مى‏توانم نزد پدرم بروم؟
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: در خانه بمان و اطاعت شوهر كن، زن هم در خانه ماند و اطاعت شوهر را كرد، اما پدر او از دنيا رفت! آنگاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم براى زن پيام فرستاد:
خداوند به خاطر اطاعت تو از شوهر، پدر تو را مورد آمرزش قرار داده است

راوندی 269

حق مرد بر زن در اسلام

423- امام صادق عليه السّلام از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم روايت نموده:
ريسندگى شغل خوبى است براى زن مؤمن .
- از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم روايت شده: زنان را در بالا خانه‏ها سكونت ندهيد، به آنان نوشتن نياموزيد، بلكه به آنان ريسندگى و سوره «نور» را بياموزيد.

425- در روايت آمده: از على عليه السّلام در باره زمينى كه ادرار و نجاست بر آن ريخته مى‏شود سؤال شد، فرمود: خورشيد آن را (در صورت زايل شدن عين نجاست) پاك مى‏كن

کتاب راوندی ص 284

در ادرس زیر هم گفتند سند کل کتاب صحیح است
http://www.askdin.com/thread19925.html#post233322

حق دارد زن !؟!!!!!!!!!!!!!
حق ندارد ختی نوشتن بیاموزد

حق مرد بر زن

اموختن زن با کتک

مثلا بافتنی را با کتک باید به زن یاد داد :

125- در روايت آمده: زنان را براى آموختن كارهاى نيك مورد تنبيه قرار دهيد.

راوندی ص 193
حدیث هم سنددارد سندش درست است (طبق گفته ی علما)

نقل قول:

استاد مطهرى, تساوى حقوق زن و مرد را حقيقتى مسلّم دانسته است, امّا تشابه و همانندى را نادرست و غيرممكن شمرده است, زيرا با توجّه به ساختار آفرينشى زن و مرد و ويژگى ها و نيازهاى جسمى و روحى آنان, حقوق مشابه, نه ممكن است و نه سزاوار, بلكه شايسته است كه زن حقوق متناسب با خود را به دست آورد, و در حدودى كه طبيعت زن و مرد تفاوت داشته و اقتضا مى كند حقوق آنان نيز تفاوت داشته باشد. اين سخن با عدالت و حقوق فطرى سازگار است و سعادت انسان با چنين منطقِ هماهنگ با آفرينش تأمين مى شود, زيرا زن و مرد با توانايى ها و نيازهاى متفاوتى كه از طبيعت گرفته اند در عرصه اجتماعى, خانواده و… ظاهر مى شوند, بنابراين با سندهايى كه قانون طبيعى و چگونگى آفرينش به زن و مرد داده, حقوق هريك مشخص مى شود.14
سرپيچى از اين قانونمندى سبب ظلم به زن يا مرد مى شود.
با ناديده گرفتن تفاوت طبيعى و چشم بر واقعيّت بستن به حق انسانى تجاوز مى شود, اين سرپيچى ممكن است با شعارهاى فريبنده اى چون حقوق مشابه زن و مرد باشد.

بنابراین شاید از دیدگاه حضرت استاد مطهری
یاد ندادن نوشتن ، در طبقه دوم خانه دخترک یا زنکی را نبردن از جمله موارد ی است که در سرشت مرد هست و در سرشت زن نیست
یعنی که مرد از انرو که افرینشش طور دیگری است باید نوشتن بیاموزد خانه ی بالایی برود به زن اذن دخول و خروج از خانه بدهد حتی در غیابش و براو چون برده فرمان برد اما زن چون سرشت متفاوتی دارد باید ریسندگی یاد بگیرد انهم با تنبیه و سوره ی نور بیاموزد انهم با تنبیه و نوشتن نیاموزد چون افرینش دیگر دارد!!

و همچنین موارد زیر نیز ناشی از افرینش دیگر زن است :

امام علی علیه اسلام:
سوگند فرزند بدون رضايت پدر و سوگند زن بى‏اجازه شوهرش صحيح نيست. تحف العقول ص101

امام صادق علیه اسلام:
و سوگند يا نذر فرزند بدون اجازه پدر ، و برده بى‏اذن صاحبش، و زن بدون اجازه شوهرش واقع نشود، و نذر در گناه منعقد نخواهد شد، و سوگند به قطع رحم باطل است. تحف العقول 360
بله زن در نزد شوهر بمثابه برده نزد صاحب و ارباب است!!

از وصایای امام علی به امام حسن
مبادا با زنان مشورت كنى، كه زنان در آن امور سست رأيند، و در تصميم‏گيرى در آن ناتوان، و آنان را در حجاب دار تا دور از نامحرمان باشند، زيرا سختگيرى در حجاب براى تو و آنان بهتر است، و بيرون رفتنشان (از منزل) بدتر از وارد كردن اشخاص غير مطمئنّ بر آنان نيست، و اگر توانى چنان كن كه جز تو را نشناسند، و كارى كه خارج از توانائى زن است به دستش مسپار، تحف العقول، ص 81
یعنی چونان بر زن سخت گیر در مورد حجاب رفتار با مردان دیگر ! که جز تو ، مرد دیگری را نشناسد!!!
عجب اسلامی داریم ها؟!!

و همان حضرت فرمود :
قَالَ ع إِنَّ لِأَهْلِ الدِّينِ عَلَامَاتٍ يُعْرَفُونَ بِهَا صِدْقَ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ وَ وَفَاءً بِالْعَهْدِ وَ صِلَةً لِلْأَرْحَامِ وَ رَحْمَةً لِلضُّعَفَاءِ وَ قِلَّةَ مُؤَاتَاةٍ لِلنِّسَاءِ وَ بَذْلَ الْمَعْرُوفِ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ سَعَةَ الْحِلْمِ وَ اتِّبَاعَ الْعِلْمِ وَ مَا يُقَرِّبُ مِنَ اللَّهِ زُلْفَى فَ طُوبى‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب.‏تحف العقول 212
افراد ديندار را علائمى است كه بدانها شناخته شوند: راستگوئى، پرداخت امانت، وفاى بعهد، صله رحم، مهرورزى به ناتوانان، و كمى موافقت با زنانشان، و نيكوكارى، و خوشرفتارى، و بردبارى بسيار، و پيروى از علم و آنچه مايه تقرّب به خدا است، پس ايشان راست زندگانى خوش و بازگشت نيكو

زنان نفهمند وقتی نوشتن نیاموزند خانه ی بالایی نروند جز شوهرش کسی دیگر را نشناسند ، بنظرتان چیزی میفهمند تنها کالایی هستند....

روی همرفته زن خوب و بدش شر است :
امام صادق: وَ اتَّقِ شِرَارَ النِّسَاءِ وَ كُنْ مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ وَ إِنْ أَمَرْنَكُمْ بِالْمَعْرُوفِ فَخَالِفُوهُنَّ حَتَّى لَا يَطْمَعْنَ مِنْكُمْ فِي الْمُنْكَر. ص368
بپرهيز از زنان شرور، و از خوبانشان نيز برحذر باش! و اگر شما را بكار خوبى امر كردند فرمان مبريد تا به كار زشت و ناهنجار به شما طمع نكنن

از نشانه های دیگر نقص عقل زنان در اسلام دیگر سندی قرانی است که شهادت زن نصف مرد است

هرچند مسلمین سعی بر توجیه ان دارند اما احادیث بیشماری همین معنای لفوی قران را میرساند
یکی از توجیه مسلمین اینست که میگویند اری زنان در امور خودشان خود شاهدند
اما احادیث نشان میدهد در امور خودشان شاهدند چون مردان نمیتوانند دران امور باشند مثل قابله

این موضوع در حدیثی از امامرضا امده است که فردی از حضرتش سئولاتی پرسید و حضزت پاسخ نوشت یکی از سئوالها دربارهی ایه ی شهادت زن است :
یحیی بن اکثم سئوال کرد :
7-و اين مسأله كه شهادت زن بتنهائى روا و جايز است، با اينكه خداوند فرموده: وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ: «دو مرد عادل از خودتان را گواه گيريد- طلاق: 2

خضرت رضا : و امّا شهادت آن زن كه بتنهائى جايز مى‏باشد «قابله» است، البتّه اگر به او رضايت دهند، كه در غير اين صورت كمتر از دو زن كفايت نمى‏كند، و در اينجا بضرورت دو زن بجاى يك مرد مى‏باشند، زيرا در اين مورد بخصوص ممكن نيست كه مرد كار زن را انجام دهد، بنا بر اين اگر تنها يك زن بود، شهادت و گواهى او همراه با سوگند پذيرفته مى‏شود . تحف العقول 453

البته همه ی انچه گذشت و از حقوق نداشته ی زن بود همانطور که استاد مطهری گفته اند بخاطر

نحوه افرینش زن است

از اینرو تشابه حقوق نیست تساوی حقوق است!! چراکه افرینش زن چنین حکم میکند!!

ruya-r;233329 نوشت:
حق مرد بر زن
اموختن زن با کتک
مثلا بافتنی را با کتک باید به زن یاد داد :
125- در روايت آمده: زنان را براى آموختن كارهاى نيك مورد تنبيه قرار دهيد.
راوندی ص 193
حدیث هم سنددارد سندش درست است (طبق گفته ی علما)

خانم شما هم که همش بر میگردی سر خونه اول، امدی بحث منطقی کنی یا حرف های خودت رو تکرار کنی.

خب بنده خدا حق داره یه سری حدیثا بدجور در مورد زن ها گفته شده که البته به عمقش بری میبینی مطلبش یه چیز دیگه بوده

ruya-r;233327 نوشت:
ه آنان نوشتن نياموزيد


قال النبي «ص»: طلب‏ العلم‏ فريضة على كلّ مسلم و مسلمة.

پيامبراکرم «ص»: طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.


مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏7 ؛ ص329



مصباح الشريعة، ص: 13
مجموعة ورام، ج‏2، ص: 176
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏1، ص: 177
ruya-r;232629 نوشت:
یعنی شیعیان ندارند که زنان بیشتر در جهنمن!! البته حدیث زیاد است من برای نمونه یکی رو میگم من لایحضره الفقیه ترجمه جلد 5 ص 84 4517- و نيز آن حضرت (رسول خدا) عليه و آله السّلام فرمود: نجات يافتگان از مردان اندك باشند و از زنان اندكتر و اندكتر. شرح: «در كافى در ذيل خبر آمده كه از آن حضرت پرسيدند: چرا زنان اندكترند فرمود: چون هنگام غضب نمى‏توانند خوددارى كنند».




عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَكْثَرُ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْمُسْتَضْعَفِينَ ‏النِّسَاءُ- عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ضَعْفَهُنَّ فَرَحِمَهُن‏

من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص: 468


سلام
گفتم بعد از بوقی یکی آمد در باره حقوق مردها حرف بزنه , دیدم بازهم انجمن فمینستی راه انداختین.

سلام دوستان عزیز
روزی کسی شیطان را در خواب دید. برعکس تصور همه بسیار زیبا بود از او پرسید تو که این قدر زیبایی چرا در فیلم ها و نقاشی ها تو را زشت می کشند؟ گفت چه کنم قلم دست دشمن است!
نقل ماست و احادیثی که در طول تاریخ با قلم بعضی مردان نوشته شده.
این زشتی ها از وجود راویان حدیث است نه از گویندگان حدیث.
اسلام چه بود و چه شد!!!

سرکار خانم ruya-r گویا به دنبال تضعیف زنان اند.حال دو حال دارد:
1.یا در اسلام میخواهند زن را ضعیف جلوه دهند
2.یا در حقیقت و واقعیت خارجی میخواهند ضعف را اثبات و به صنع خدا خدشه وارد کنند

در صورت اول،جوابشون در موضوعات و کتب عقلی داده شده است
میتوانند مراجعه کنند

در صورت دوم،که ایشان به دنبال اثبات ضعف عقلانی و همه جانه ی زن در خارج و
در واقع باشند،خودشان هم از این قاعده مستثنا نبوده و عقلشان برای رسیدن
به ظاهر و باطن واقع،کافی نمیباشد و به نوعی سفسطه می انجامد.

a_rezahu;235158 نوشت:
سرکار خانم ruya-r گویا به دنبال تضعیف زنان اند.حال دو حال دارد:
1.یا در اسلام میخواهند زن را ضعیف جلوه دهند
2.یا در حقیقت و واقعیت خارجی میخواهند ضعف را اثبات و به صنع خدا خدشه وارد کنند

در صورت اول،جوابشون در موضوعات و کتب عقلی داده شده است
میتوانند مراجعه کنند

در صورت دوم،که ایشان به دنبال اثبات ضعف عقلانی و همه جانه ی زن در خارج و
در واقع باشند،خودشان هم از این قاعده مستثنا نبوده و عقلشان برای رسیدن
به ظاهر و باطن واقع،کافی نمیباشد و به نوعی سفسطه می انجامد.

با سلام
دوست گرامی آنچه از سخنان این بظاهر خانم مشخص است این است که
اینطور افراد بیسواد و کافرو ناصبی برای سخن علمی به این سایت نمی آیند !
اینها از پس مانده های تاریخی یهود لعنت الله که دست به هر جعلی و تحریفی به نفع خود زده اند تغذیه میکنند

نقل قول:

قال النبي «ص»: طلب‏ العلم‏ فريضة على كلّ مسلم و مسلمة.

پيامبراکرم «ص»: طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.

مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏7 ؛ ص329

مصباح الشريعة، ص: 13
مجموعة ورام، ج‏2، ص: 176
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏1، ص: 177

دوست عزیز جناب رسا

وقتی ما حدیثی می اوریم که مورد طبع مسلمین نیست حتی اگر در کتب اربعه باشد میگویند سند بیاور سندش چه شد ضعیف است یا نه؟!

اما خود شما همینطوری حدیث نقل میکنید

حدیثی که من نقل کردم

به این مضمون:

از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم روايت شده: زنان را در بالا خانه‏ها سكونت ندهيد، به آنان نوشتن نياموزيد، بلكه به آنان ريسندگى و سوره «نور» را بياموزيد.

کتاب راوندی ص 284

سندش در کتاب راوندی امده و طبق گفته جناب مجید کارشناس حدیث این سایت سند این حدیث و این کتاب صحیح
مسند
و راویانش ثقه

هستند
http://www.askdin.com/thread19925.html#post233322

حالا اگر سندش صحیح است یعنی این حدیث از معصوم صادر شده ، نه؟!

اگر چنین است

دو حالت پیش می اید

1- یکی اینکه حدیث

طلب علم برهز زن و مردی واجب اشتباهه یعنی سندش ضعیفه یا سند نداره

2- دو دیگر اینکه

حدیث

طلب علم بر هر زن و مردی واجبه

درسته

که اگر درست باشد

دو حالت دیگر پیش می اید

الف > این حدیث بطور کلی بیان شده و منظور از علم برای زنان مشخص نشده است علم زنان مثلا بافتنی و ریسندگی است و سوره ی نور اموختن

ب > این حدیث درست است و منظورش از علم برای زنان همه ی علوم است از جمله نوشتن و بالای خانه رفتن
که در اینصورت با حدیث فوق کتاب نوادر راوندی که سندی صحیح دارد در

تناقض است

اینهارا گفتم که لااقل برای مسلمین این موضوع را روشن کنید که کدامیک را بپذیرند

حدیث راوندی که سند درست دارد

یا حدیث دیگر را

و اگر حدیث راوندی اشتباه است تکلیف سندش چه میشود ؟ و نیز دیگر احادیثش؟!

نقل قول:

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَكْثَرُ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْمُسْتَضْعَفِينَ ‏النِّسَاءُ- عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ضَعْفَهُنَّ فَرَحِمَهُن‏

[=2 arabic style][=2 arabic style]من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص: 468


یعنی اینکه احادیث کتاب من لایحضره الفیقه با کتاب کافی که هردو هم از کتب اربعه هستند

گاهی متناقض است!

البته جالب است دیگر ایشان ترجمه را نیاوردند

ترجمه کتاب من لایحضر الفیقه که توسط روحانیون هم شده چنین است : خداوند بر ضعف اندیشه و کوتاه فکری انان اگاه است از این جهت برایشان رحم اورده است

اخی ، زن !
جه موجودیه چه موجود ترحم برانگیز بدبختیه!

mitra-r;235273 نوشت:
وقتی ما حدیثی می اوریم که مورد طبع مسلمین نیست حتی اگر در کتب اربعه باشد میگویند سند بیاور سندش چه شد ضعیف است یا نه؟! اما خود شما همینطوری حدیث نقل میکنید

با سلام
همینطوری نقل نکردیم بلکه آدرس دادیم.بنده خواستم به شما بفهمانم که در این موضوعات روایات متعارض نیز هستند و کار امثال شما که بصورت گزینشی احادیثی را کپی می کنند صحیح نیست.ترجیح یا رفع تعارض نیز در حد معلومات شما نیست و در این رابطه(رفع تعارض احادیث)قواعد متعددی را باید در نظر گرفت. کلام بعدی شما موید سخن بنده است که این کار در حد معلومات شما نیست:
mitra-r;235273 نوشت:
حالا اگر سندش صحیح است یعنی این حدیث از معصوم صادر شده ، نه؟!
صحیح بودن سند حدیث به معنای صدور آن از معصوم نیست بلکه سند می تواند صحیح باشد اما در واقع از معصوم(ع) صادر نشده باشد چرا که روات ولو آنکه موثق باشند اما معصوم از خطا نیستند:

لعدم کون الرواه معصومین عن الخطا و السهو و النسیان و لو کانوا فی العظمه و الجلاله و الایمان فی اسنی المقام>(تلخیص مقباس الهدایه مامقانی ص269)
در این رابطه اگر خواستید روایت صحیح السندی برای شما مثال می زنم که هم کلینی و هم شیخ صدوق نقل کرده اند اما همانطور که شیخ طوسی تذکر داده است ضعیف و مخالف قرآن است(رک:الاستبصار 4/287)
mitra-r;235273 نوشت:
یعنی اینکه احادیث کتاب من لایحضره الفیقه با کتاب کافی که هردو هم از کتب اربعه هستند گاهی متناقض است!
بله ممکن است اینکه چیز عجیبی نیست.
mitra-r;235273 نوشت:
البته جالب است دیگر ایشان ترجمه را نیاوردند ترجمه کتاب من لایحضر الفیقه که توسط روحانیون هم شده چنین است : خداوند بر ضعف اندیشه و کوتاه فکری انان اگاه است از این جهت برایشان رحم اورده است
کجای کار ما جالب است؟عبارات مشکلی در حدیث نبود.ترجمه ای هم که شما ذکر کردید ناقص است چرا که اولا:قسمت اصلی حدیث که اکثر اهل بهشت را زنان می دانست ذکر نکردید ثانیا:در حدیث از کوته فکری و ضعف اندیشه ؛سخن به میان نیامده.کوته فکری ترجمه کدام عبارت حدیث است؟




اما روایت دیگر:
رَوَى الْفُضَيْلُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لَهُ شَيْ‏ءٌ يَقُولُهُ النَّاسُ إِنَّ أَكْثَرَ أَهْلِ النَّارِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ النِّسَاءُ قَالَ وَ أَنَّى ذَلِكَ وَ قَدْ يَتَزَوَّجُ‏ الرَّجُلُ‏ فِي الْآخِرَةِ أَلْفاً مِنْ نِسَاءِ الدُّنْيَا فِي قَصْرٍ مِنْ دُرَّةٍ وَاحِدَةٍ.(من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص: 468)

علامه محمد تقی مجلسی پس از این روایت می نویسد:

«و روى الفضيل» في القوي كالصحيح‏>(روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، ج‏8، ص: 515)

در این حدیث وارد شده است که هر مرد بهشتی دارای هزار زن دنیایی استکه نشان دهنده تعداد بیشتر زنان در بهشت است.
البته در این رابطه روایات متعارضی نیز وجود دارد که اهل فن می توانند از آنها رفع تعارض کنند.

اما آنچه قابل ذکر است این است که تعداد زیاد زنان در دوزخ نشاندهنده برتر بودن مرد و کمتر بودن شان زن نیست:

النساء : 124 وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً

النحل : 97 مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ

غافر : 40 مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ









نقل قول:

با سلام
همینطوری نقل نکردیم بلکه آدرس دادیم.بنده خواستم به شما بفهمانم که در این موضوعات روایات متعارض نیز هستند و کار امثال شما که بصورت گزینشی احادیثی را کپی می کنند صحیح نیست

همینطوری نقل کردن با ادرس دادن فرقی ندارد!!

باید سند بیاورید و انرا بررسی سندی کنید!!

ما هم ادرس دادیم و هم بررسی سندی کردیم

افزون براینکه درهمان قسمت نوادر من لایحضر الفقیه احادیث ضد زن زیادست

من هم میتوانم انهارا نقل کنم

و بگویم ادرس دادیم !!!!

اما نقل نکردم

چراکه اکثرا سند ضعیف دارند

نقل قول:

ترجیح یا رفع تعارض نیز در حد معلومات شما نیست و در این رابطه(رفع تعارض احادیث)قواعد متعددی را باید در نظر گرفت. کلام بعدی شما موید سخن بنده است که این کار در حد معلومات شما نیست:

به قول رهبر معظم انقلاب که سفارش دینی میکند که برخیها از جمله برخی اخوندها فراموش کرده اند :

خود بزرگتر بینی ممنوع

گمان نمیکنم شما نیز درک درستی از رفع تعارض دو حدیث داشته باشید ! البته اینکار بیشتر در تخصص اخباریون است که بیشتر درصدد جمع احادیث متعارض هستند که اینکار در بین اصولیون نیز رواج یافته بود بهرحال بیشتر مواقع احادیث متغارض را جمغ نمیکنند بلکه یکی را برتری داده و دیگری را کنار مینهند بنا به روایاتی که از معصومین رسیده و در علم حدیث روایاتی و راه هایی برای " مرجحات حدیث" یا برتری دادن هریک از احادیث متعارض اورده اند
که یک راه همان عرضه حدیث ها بر قران و سنت متواتره است!
راههای دیگری نیز هست که خود معصومین دراینباره روایاتی دارند

مثلا :
مرحوم علامه مرفوعا نقل کرده از زراره بن اعین که نقل کرده و گفت : به امام باقر عرض کردم فدایت گردم ، گاهی از ناحیه شما دو حدیث یا دو خبر بما میرسد که با یکدیگر در تعارضند
کدامیک را بپذیریم
؟
فرمود
ای زراره هرکدام که در میان شما و یارانت شهرت دارد انرا بگیر و انکه شاذ و نادر است رها کن
گفتم ای سرورم اگر هردو مشهور بودند
گفت
انکه بنزد خودت غادل تر و موثق تر است قبول کن
گفتم
بسا هردو حدیث از روایان عدل و ثقه روایت نقل شده اند
گفت
انیک را که موافق مذهب عامه باشد رها کن
و انرا که مخالف مذهب انهاست بپذیر
گفتم اگر هردو موافق یاهردو مخالف باشند
کفت در اینصورت انیک که موافق با احتیاط است بگیر و اندیگری بر خلاف است رها کن .....

در اخر هم امام میگوید تو خودت مخیری !
بحار الانوار جلد 2 ص 245
متن عربی :
رَوَى الْعَلَّامَةُ قُدِّسَتْ نَفْسُهُ مَرْفُوعاً إِلَى زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَأَلْتُ الْبَاقِرَ ع فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَأْتِي عَنْكُمُ الْخَبَرَانِ أَوِ الْحَدِيثَانِ الْمُتَعَارِضَانِ فَبِأَيِّهِمَا آخُذُ فَقَالَ ع يَا زُرَارَةُ خُذْ بِمَا اشْتَهَرَ بَيْنَ أَصْحَابِكَ وَ دَعِ الشَّاذَّ النَّادِرَ فَقُلْتُ يَاسَيِّدِي إِنَّهُمَا مَعاً مَشْهُورَانِ مَرْوِيَّانِ مَأْثُورَانِ عَنْكُمْ فَقَالَ ع خُذْ بِقَوْلِ أَعْدَلِهِمَا عِنْدَكَ وَ أَوْثَقِهِمَا فِي نَفْسِكَ فَقُلْتُ إِنَّهُمَا مَعاً عَدْلَانِ مَرْضِيَّانِ مُوَثَّقَانِ- فَقَالَ انْظُرْ مَا وَافَقَ مِنْهُمَا مَذْهَبَ الْعَامَّةِ فَاتْرُكْهُ وَ خُذْ بِمَا خَالَفَهُمْ قُلْتُ رُبَّمَا كَانَا مُوَافِقَيْنِ لَهُمْ أَوْ مُخَالِفَيْنِ فَكَيْفَ أَصْنَعُ فَقَالَ إِذَنْ فَخُذْ بِمَا فِيهِ الْحَائِطَةُ لِدِينِكَ وَ اتْرُكْ مَا خَالَفَ الِاحْتِيَاطَ فَقُلْتُ إِنَّهُمَا مَعاً مُوَافِقَانِ لِلِاحْتِيَاطِ أَوْ مُخَالِفَانِ لَهُ فَكَيْفَ أَصْنَعُ فَقَالَ ع إِذَنْ فَتَخَيَّرْ أَحَدَهُمَا فَتَأْخُذُ بِهِ وَ تَدَعُ الْآخَر

انچه ایشان اورده اند دررابطه چیزهایی است که گفتیم :

صحیح بودن سند حدیث به معنای صدور آن از معصوم نیست بلکه سند می تواند صحیح باشد اما در واقع از معصوم(ع) صادر نشده باشد چرا که روات ولو آنکه موثق باشند اما معصوم از خطا نیستند:
لعدم کون الرواه معصومین عن الخطا و السهو و النسیان و لو کانوا فی العظمه و الجلاله و الایمان فی اسنی المقام>(تلخیص مقباس الهدایه مامقانی ص269)
در این رابطه اگر خواستید روایت صحیح السندی برای شما مثال می زنم که هم کلینی و هم شیخ صدوق نقل کرده اند اما همانطور که شیخ طوسی تذکر داده است ضعیف و مخالف قرآن است(رک:الاستبصار 4/287)

اما حدیث نوشتن نیاموزید بالای خانه نبرید

با قران تعارض ندارد اگر داشت که لااقل علامه مجلسی انرا در حلیه المتقین نمی اورد (مثلا)

اما حدیث پیروی دانش و دانش پژوهی برای مسلمین در میان سنی ها هم نقل شده

و خلاصه اینکه جناب رسا

به ما موارد زیر را مشخص نکردند و پاسخ ندادند :

نقل قول:

به این مضمون:

از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم روايت شده: زنان را در بالا خانه‏ها سكونت ندهيد، به آنان نوشتن نياموزيد، بلكه به آنان ريسندگى و سوره «نور» را بياموزيد.

کتاب راوندی ص 284

سندش در کتاب راوندی امده و طبق گفته جناب مجید کارشناس حدیث این سایت سند این حدیث و این کتاب صحیح
مسند
و راویانش ثقه

هستند
http://www.askdin.com/thread19925.html#post233322

حالا اگر سندش صحیح است یعنی این حدیث از معصوم صادر شده ، نه؟!

اگر چنین است

دو حالت پیش می اید

1- یکی اینکه حدیث

طلب علم برهز زن و مردی واجب اشتباهه یعنی سندش ضعیفه یا سند نداره

2- دو دیگر اینکه

حدیث

طلب علم بر هر زن و مردی واجبه

درسته

که اگر درست باشد

دو حالت دیگر پیش می اید

الف > این حدیث بطور کلی بیان شده و منظور از علم برای زنان مشخص نشده است علم زنان مثلا بافتنی و ریسندگی است و سوره ی نور اموختن

ب > این حدیث درست است و منظورش از علم برای زنان همه ی علوم است از جمله نوشتن و بالای خانه رفتن
که در اینصورت با حدیث فوق کتاب نوادر راوندی که سندی صحیح دارد در

تناقض است

کدامیک از موارد فوق است دقیقا و سندا و با دلایل متقن روشن کنند طبق موازینی که معصومین گفته اند و ما یک مورد را از بحا از این موازین اوردیم

پاسخ دهید

1- ایا سند روایت دانش پژوهی برهر زن و مرد مسلمان صحیح است یا خیر ؟! با بررسی سندی

2- اگر صحیح است

مشخص کنید که ایا این روایت با روایت زن را نوشتن نیاموزید یا بالای خانه نبرید (چون دلش هوای بیرون رفتن میکند) وسوره ی نور بیاموزید ، در تعارض است ؟

چراکه اگر دلیلی قطعی نیارید گوییم که این حدیث کلی است و معنایش شامل نوشتن نمیشود علوم دیگر چون بافتنی و ریسندگی و انهایی که منع نشده است را منظور دارد
3- اگر ثابت کردید در تعارض است
یا ایندو حدیث را باهم جمع کنید

و یا یکی از انهارا کنار نهید (این مورد را درست به ما نشان دهید )

اینها را میگویم که مسلمین اگاه تر شوند و در دفعات بعد اگر کسی چون من امد راحتتر جوابش را بدهند یعنی موضوع برای همه روشن شود

نقل قول:

کجای کار ما جالب است؟عبارات مشکلی در حدیث نبود.ترجمه ای هم که شما ذکر کردید ناقص است چرا که اولا:قسمت اصلی حدیث که اکثر اهل بهشت را زنان می دانست ذکر نکردید ثانیا:در حدیث از کوته فکری و ضعف اندیشه ؛سخن به میان نیامده.کوته فکری ترجمه کدام عبارت حدیث است؟

نمی دانم ! اینرا باید از ان روحانیی پرسید که این کتاب را ترجمه کرده!! اقای غفاری! ادرس اینترنتی ترجمه فارسی هم از این کتاب گذاشتم!
در نظر روحانیت معزز گویا چنین بوده شاید ؟!! ضعفهن = ضعف جسمی فکری همه چی!!

همچنین این روایت که میگوید زنان اکثر اهل بهشتند چون ضعیفند و خدابه انها رحم میکند

سندش صحیح نیست بلکه موثق است

موثق یعنی که یک یا تعدادی از راویانش امامی نباشند مثلا سنی باشند واقفی باشند فطحی باشند و البته راوی نیز مورد قبول باشد

مثلا عمار بن موسی یک فطحی است

اما اگر

روایت کافی مربوط به اینکه اکثر جهنمیان زنانند

سندی صحیح داشته باشد

بنا به گفته ی معصوم که بالاتر اوردیم

خود به خود حدیث فوق را باید کنار نهیم

چراکه روای حدیث کافی عادلتر و موثق تر خواهد بود

mitra-r;235491 نوشت:
همینطوری نقل کردن با ادرس دادن فرقی ندارد!!

باید سند بیاورید و انرا بررسی سندی کنید!!

ما هم ادرس دادیم و هم بررسی سندی کردیم

افزون براینکه درهمان قسمت نوادر من لایحضر الفقیه احادیث ضد زن زیادست

من هم میتوانم انهارا نقل کنم

و بگویم ادرس دادیم !!!!

اما نقل نکردم

چراکه اکثرا سند ضعیف دارند

به قول رهبر معظم انقلاب که سفارش دینی میکند که برخیها از جمله برخی اخوندها فراموش کرده اند :

خود بزرگتر بینی ممنوع

گمان نمیکنم شما نیز درک درستی از رفع تعارض دو حدیث داشته باشید ! البته اینکار بیشتر در تخصص اخباریون است که بیشتر درصدد جمع احادیث متعارض هستند که اینکار در بین اصولیون نیز رواج یافته بود بهرحال بیشتر مواقع احادیث متغارض را جمغ نمیکنند بلکه یکی را برتری داده و دیگری را کنار مینهند بنا به روایاتی که از معصومین رسیده و در علم حدیث روایاتی و راه هایی برای " مرجحات حدیث" یا برتری دادن هریک از احادیث متعارض اورده اند
که یک راه همان عرضه حدیث ها بر قران و سنت متواتره است!
راههای دیگری نیز هست که خود معصومین دراینباره روایاتی دارند

مثلا :
مرحوم علامه مرفوعا نقل کرده از زراره بن اعین که نقل کرده و گفت : به امام باقر عرض کردم فدایت گردم ، گاهی از ناحیه شما دو حدیث یا دو خبر بما میرسد که با یکدیگر در تعارضند
کدامیک را بپذیریم
؟
فرمود
ای زراره هرکدام که در میان شما و یارانت شهرت دارد انرا بگیر و انکه شاذ و نادر است رها کن
گفتم ای سرورم اگر هردو مشهور بودند
گفت
انکه بنزد خودت غادل تر و موثق تر است قبول کن
گفتم
بسا هردو حدیث از روایان عدل و ثقه روایت نقل شده اند
گفت
انیک را که موافق مذهب عامه باشد رها کن
و انرا که مخالف مذهب انهاست بپذیر
گفتم اگر هردو موافق یاهردو مخالف باشند
کفت در اینصورت انیک که موافق با احتیاط است بگیر و اندیگری بر خلاف است رها کن .....

در اخر هم امام میگوید تو خودت مخیری !
بحار الانوار جلد 2 ص 245
متن عربی :
رَوَى الْعَلَّامَةُ قُدِّسَتْ نَفْسُهُ مَرْفُوعاً إِلَى زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَأَلْتُ الْبَاقِرَ ع فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَأْتِي عَنْكُمُ الْخَبَرَانِ أَوِ الْحَدِيثَانِ الْمُتَعَارِضَانِ فَبِأَيِّهِمَا آخُذُ فَقَالَ ع يَا زُرَارَةُ خُذْ بِمَا اشْتَهَرَ بَيْنَ أَصْحَابِكَ وَ دَعِ الشَّاذَّ النَّادِرَ فَقُلْتُ يَاسَيِّدِي إِنَّهُمَا مَعاً مَشْهُورَانِ مَرْوِيَّانِ مَأْثُورَانِ عَنْكُمْ فَقَالَ ع خُذْ بِقَوْلِ أَعْدَلِهِمَا عِنْدَكَ وَ أَوْثَقِهِمَا فِي نَفْسِكَ فَقُلْتُ إِنَّهُمَا مَعاً عَدْلَانِ مَرْضِيَّانِ مُوَثَّقَانِ- فَقَالَ انْظُرْ مَا وَافَقَ مِنْهُمَا مَذْهَبَ الْعَامَّةِ فَاتْرُكْهُ وَ خُذْ بِمَا خَالَفَهُمْ قُلْتُ رُبَّمَا كَانَا مُوَافِقَيْنِ لَهُمْ أَوْ مُخَالِفَيْنِ فَكَيْفَ أَصْنَعُ فَقَالَ إِذَنْ فَخُذْ بِمَا فِيهِ الْحَائِطَةُ لِدِينِكَ وَ اتْرُكْ مَا خَالَفَ الِاحْتِيَاطَ فَقُلْتُ إِنَّهُمَا مَعاً مُوَافِقَانِ لِلِاحْتِيَاطِ أَوْ مُخَالِفَانِ لَهُ فَكَيْفَ أَصْنَعُ فَقَالَ ع إِذَنْ فَتَخَيَّرْ أَحَدَهُمَا فَتَأْخُذُ بِهِ وَ تَدَعُ الْآخَر

انچه ایشان اورده اند دررابطه چیزهایی است که گفتیم :

صحیح بودن سند حدیث به معنای صدور آن از معصوم نیست بلکه سند می تواند صحیح باشد اما در واقع از معصوم(ع) صادر نشده باشد چرا که روات ولو آنکه موثق باشند اما معصوم از خطا نیستند:
لعدم کون الرواه معصومین عن الخطا و السهو و النسیان و لو کانوا فی العظمه و الجلاله و الایمان فی اسنی المقام>(تلخیص مقباس الهدایه مامقانی ص269)
در این رابطه اگر خواستید روایت صحیح السندی برای شما مثال می زنم که هم کلینی و هم شیخ صدوق نقل کرده اند اما همانطور که شیخ طوسی تذکر داده است ضعیف و مخالف قرآن است(رک:الاستبصار 4/287)

اما حدیث نوشتن نیاموزید بالای خانه نبرید

با قران تعارض ندارد اگر داشت که لااقل علامه مجلسی انرا در حلیه المتقین نمی اورد (مثلا)

اما حدیث پیروی دانش و دانش پژوهی برای مسلمین در میان سنی ها هم نقل شده

و خلاصه اینکه جناب رسا

به ما موارد زیر را مشخص نکردند و پاسخ ندادند :

کدامیک از موارد فوق است دقیقا و سندا و با دلایل متقن روشن کنند طبق موازینی که معصومین گفته اند و ما یک مورد را از بحا از این موازین اوردیم

پاسخ دهید

1- ایا سند روایت دانش پژوهی برهر زن و مرد مسلمان صحیح است یا خیر ؟! با بررسی سندی

2- اگر صحیح است

مشخص کنید که ایا این روایت با روایت زن را نوشتن نیاموزید یا بالای خانه نبرید (چون دلش هوای بیرون رفتن میکند) وسوره ی نور بیاموزید ، در تعارض است ؟

چراکه اگر دلیلی قطعی نیارید گوییم که این حدیث کلی است و معنایش شامل نوشتن نمیشود علوم دیگر چون بافتنی و ریسندگی و انهایی که منع نشده است را منظور دارد
3- اگر ثابت کردید در تعارض است
یا ایندو حدیث را باهم جمع کنید

و یا یکی از انهارا کنار نهید (این مورد را درست به ما نشان دهید )

اینها را میگویم که مسلمین اگاه تر شوند و در دفعات بعد اگر کسی چون من امد راحتتر جوابش را بدهند یعنی موضوع برای همه روشن شود

نمی دانم ! اینرا باید از ان روحانیی پرسید که این کتاب را ترجمه کرده!! اقای غفاری! ادرس اینترنتی ترجمه فارسی هم از این کتاب گذاشتم!
در نظر روحانیت معزز گویا چنین بوده شاید ؟!! ضعفهن = ضعف جسمی فکری همه چی!!

همچنین این روایت که میگوید زنان اکثر اهل بهشتند چون ضعیفند و خدابه انها رحم میکند

سندش صحیح نیست بلکه موثق است

موثق یعنی که یک یا تعدادی از راویانش امامی نباشند مثلا سنی باشند واقفی باشند فطحی باشند و البته راوی نیز مورد قبول باشد

مثلا عمار بن موسی یک فطحی است

اما اگر

روایت کافی مربوط به اینکه اکثر جهنمیان زنانند

سندی صحیح داشته باشد

بنا به گفته ی معصوم که بالاتر اوردیم

خود به خود حدیث فوق را باید کنار نهیم

چراکه روای حدیث کافی عادلتر و موثق تر خواهد بود

با سلام

تکرار مکررات ! قبلا مفصل بحث شده است :

https://sites.google.com/site/hojjah/nagde.hadis.zip

mitra-r;235491 نوشت:
نمی دانم ! اینرا باید از ان روحانیی پرسید که این کتاب را ترجمه کرده!! اقای غفاری! ادرس اینترنتی ترجمه فارسی هم از این کتاب گذاشتم! در نظر روحانیت معزز گویا چنین بوده شاید ؟!! ضعفهن = ضعف جسمی فکری همه چی!!

با سلام
با توجه به مطالبی که از شما در دو تاپیک دیگر و این تاپیک دیدم، این است که شما در حقیقت به دنبال رسیدن به حقیقت نیستید. شما موضوع خاصی را در ذهن خود پرورش داده اید و تصمیم گرفته اید به هر نحو شده برای آن موضوع از میان کلمات مسلمانان شاهد پیدا کنید.
مثلا درباره رفتار پیامبر با یهودیان، میخواستید ثابت کنید به یهودیان ظلم شده است. هر کجا به نفع خودتان بود از سیره این هشام آدرس میدادید و هر کجا به نفع خودتان بود از مغازی. در حالی که در برخی موارد یک مطلب را در دو تاریخ به دو گونه نگاشته بودند، پس به طور قطعی نمیتوانستید درباره موضوع قضاوت کنید. اما چون شما سناریو (و نه حقیقت) را از پیش در ذهن خود نوشته اید و تصمیم دارید به ذهن مخاطب القا کنید، به خاطر همین تنها به دنبال نکاتی میگردید که برداشت شما از اسلام را تایید کند. خلاصه اینکه، بحث کردن با کسی که سناریو را از پیش نوشته است فایده ای ندارد. ما گمان می کردیم شما انسان آزاد اندیشی هستید که احادیث موافق و مخالف طبع خود را در کنار هم به مخاطب برسانید و دیگران را در رسیدن به حقیقت یاری کنید.

همین جمله ای که در بالا نوشته اید نشانه این است که به دنبال حقیقت نیستید. شما ترجمه یک مترجم را چون با سناریوی شما مطابق است، دستاویز قرار داده اید و حاضر نیستید درباره ترجمه این حدیث به طور علمی دلیل بیاورید.
همچنین درباره احادیث نوادر راوندی، به خاطر توجیه حرف های خود، مرتبا به حرف کارشناس مجید استدلال می کنید که ایشان گفته همه احادیث نوادر صحیح است. اما خودتان حاضر نیستید به طور علمی این کتاب را بررسی کنید چون به نفع شما نیست.
هر چند من این تاپیک را به خاطر جواب به گفته های شما ننوشتم، به دلایلی که در بالا عرض کردم. این مطالب به یادگار بماند برای وجدان های بیدار که در آینده از این تاپیک دین خواهد کرد.
کتاب نوادر که اکثر احادیث آن از کتاب الجعفریات (الاشعثیات) گرفته شده است، مجموعه ای از احادیث است که از طریق اهل سنت و شیعه نقل شده است. به همین برخی از احادیثی که در این کتاب آمده عینا در کتب اهل سنت با اسناد دیگر ذکر شده است و حتی اهل سنت نیز این احادیث را قبول ندارند.
و یا برخی احادیثی که در کتب اربعه آمده است اما با توجه به راویان حدیث و مشابهت زیاد این حدیث با احادیث کتب اهل سنت، میتوان نتیجه گرفته که به احتمال زیاد این حدیث از منابع اهل سنت وارد شیعه شده است، که حتی خود اهل سنت نیز این احادیث را قبول ندارند.
به عنوان مثال حدیثی که درباره زنان ذکر کردید: لا تنزلوهن الغرف و لا تعلموهن الکتابة ( زنان را در بالا خانه جای ندهید و به آنان نوشتن نیاموزید) این کتاب اگر چه در کتاب من لا یحضره الفقیه از طریق سگونی وارد شده است، اما عینا همین حدیث در کتب اهل سنت آمده و تقریبا همه حدیث شناسان اهل سنت آن را باطل دانسته اند.

عون المعبود عظیم آبادی: و فی سنده محمد بن ابراهیم الشامی، منکر الحدیث
……………………………………………………..
اخرجه البیهقی فی شعب الایمان عن الحاکم من هذا الطریق و فیه عبد الوهاب بن ضحاک
..............
الموضوعات ابن جوزی:
هذا الحدیث لا یصح و قد ذکره ابو عبد الله الحاکم النیسابوری فی صحیحه و العجب کیف خفی علیه امره
...............
مجمع الزوائد هیثمی
رواه الطبرانی فی الاوسط و فیه محمد بن ابراهیم الشامی قال الدارقطنی: کذاب
......................
نیل الاوطار شوکانی:
فی سنده محمد بن براهیم الشامی
......................
همچنین علمای شیعه نیز سند این حدیث را غیر معتبر دانسته اند
استفتائات السید السیستانی:
سنده غیر معتبر و لعل هذه اوامر تخص الوضع الاجتماعی فی ذلک الزمان و المکان و الحدیث متصل الی الرسول صلی الله علیه و آله و ما کان المجتمع آنذاک بحاجة الی تعلم الکتابة و تعمیمه حتی للنسا و لعله کان موجبا لبعض المفاسد و
........................................
پس از دیدن این اسناد و تشابه حدیث با منابع اهل سنت، لا اقل میتوانید احتمال دهید که این حدیث از منابع اهل سنت نقل شده است. اما چون این حدیث برای سناریوی شما (تخریب شخصیت زن در اسلام) قابل استفاده است، حاضر نیستید به این احتمالات توجه کنید . این مشت نمونه ای از خروارها استدلالات مغرضانه شماست.

من به دوستانی که نوشته های شما را مطالعه می کنم توصیه می کنم درباره مطالبی که می نویسید نحقیق کنند، چرا که من خودم این را تجربه کردم و بعد از این که مطالب شما را درباره بنی قریظه مطالعه کردم، شخصا به منابع تاریخی مراجعه کردم و دیدم که چگونه مغرضانه از متون دینی استفاده می کنید.

این نوشتم تا بماند یادگار .....من نمانم این بماند ماندگار

mitra-r;235491 نوشت:
باید سند بیاورید و انرا بررسی سندی کنید!!

با سلام
شما ادعا کردید که روایت مورد استناد شما در کتاب راوندی صحیح است:
mitra-r;235273 نوشت:
سندش در کتاب راوندی امده و طبق گفته جناب مجید کارشناس حدیث این سایت سند این حدیث و این کتاب صحیح مسند و راویانش ثقه هستند

ما فقط ادعا کردیم که:
رسا;235340 نوشت:
بنده خواستم به شما بفهمانم که در این موضوعات روایات متعارض نیز هستند و کار امثال شما که بصورت گزینشی احادیثی را کپی می کنند صحیح نیست.ترجیح یا رفع تعارض نیز در حد معلومات شما نیست
بنابراین شما لطف کنید با توجه به کتب رجالی ثقه بودن راویان این حدیث در کتاب راوندی را اثبات کنید تا بعد درباره تعارض صحبت کنیم
mitra-r;235491 نوشت:
بهرحال بیشتر مواقع احادیث متغارض را جمغ نمیکنند
سند این ادعا کجاست؟پس کتاب استبصار شیخ طوسی برای چی نوشته شد؟
mitra-r;235491 نوشت:
بلکه یکی را برتری داده و دیگری را کنار مینهند
پس این قاعده چی میشه:الجمع مهما امکن اولی من الطرح.این قاعده با ادعای شما نمی سازد.
mitra-r;235491 نوشت:
که یک راه همان عرضه حدیث ها بر قران و سنت متواتره است!
مساله مهم همین جاست که شما در پست های قبلی از آن غافل شدید.آیا حدیثی که به علم آموزی توصیه یا امر می کند با قرآن سازگارتر است یا روایتی که منع می کند:هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون
mitra-r;235491 نوشت:
اما حدیث نوشتن نیاموزید بالای خانه نبرید با قران تعارض ندارد اگر داشت که لااقل علامه مجلسی انرا در حلیه المتقین نمی اورد (مثلا)
چه ادعای عجیبی!!!خب من هم (البته بر اساس مبنای شما)می گویم اگر حدیث طلب العلم فریضه...با قرآن تعارض داشت شیخ صدوق ذکر نمی کرد.این که نشد دلیل.بنده مستند عرض کردم که روایتی در کتاب کافی و شیخ صدوق(که از لحاظ ارزش بسیار بالاتر و معتبرتر از کتاب حلیه المتقین هستند) هست مخالف قرآن که شیخ طوسی در استبصار تذکر داده آنوقت شما چنین ادعایی می کنید.

علاوه بر این در طول تاریخ ما محدثات(زنان محدث) و عالمه های زیادی داشتیم که حتی جزو صحابیات(زنان صحابه) هستند و حتی دختران برخی ائمه(ع) و حتی خواهر خود علامه مجلسی.

در این رابطه حتی کتاب نوشته شده است:کتاب محدثات شیعه

جالب است که بدانید علاّمه مجلسی حدیثی درباره معراج پیامبر نقل کرده که راویان آن همه دختران امام بودند که یکی از آنها نیز حضرت سکینه دختر امام حسین ع بوده است.

استاد شهید مطهری نیز درباره آموزش زنان می فرمایند: «خداوند فکر و استعداد درس خواندن را و میل و شوق به آن را همان طور که در مرد قرار داده در زن هم قرار داده و منع او چیزی جزجلوی استعداد خدا دادی را گرفتن نیست ».

برای اطلاع بیشتر رک:مقاله علم آموزی زن از دیدگاه اسلام:http://www.hawzah.net
/fa/MagArt.html?MagazineArticleID=27771&MagazineNumberID=4231

نقل قول:

بنابراین شما لطف کنید با توجه به کتب رجالی ثقه بودن راویان این حدیث در کتاب راوندی را اثبات کنید تا بعد درباره تعارض صحبت کنیم

من نمیدانم ! چکاره باشیم؟!

این سایت کارشناس حدیث دارد و ایشان فرموده و نوشته اند :

النوادرلراوندی
نوشته سيد جليل، ابو الرضا، ضياء الدين، فضل الله بن على بن عبيد الله حسينى راوندى، از علماى نام آور و از مشايخ بزرگ شيعه در قرن ششم هجرى.
موضوع
روايات اخلاقى، مواعظ و مستحبات.
مؤلف در اين كتاب مجموعه رواياتى كه از طريق ائمه عليهم السلام از حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده را آورده است.
اين روايات شامل موضوعات گوناگونى است مانند صدقه، حسن خلق، جهاد، صفات حسنه، امر به معروف و نهى از منكر و بسيارى از مستحبات شرعى.
انگيزه نگارش
سيد فضل الله راوندى از علماى بزرگ اخلاق در دوران خود بود است.
وى در آن زمان در مدرسه مجديه كاشان جلسات موعظه و درس اخلاق داشته كه بسيار مورد توجه عموم و علماى آن شهر قرار گرفته بود.
وى اين كتاب را براى نشر سخنان موعظه آميز و حكمت آموز حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله نگاشته است، تا ديگران با خواندن آن با معارف عميق و دستورات اخلاقى و روايات اهل بيت عصمت و طهارت بهتر آشنا گردند.
شيوه نگارش
راوندى در آغاز اين كتاب سند خود را به روايات كتاب كه يك سند بيشتر نيست مى‏آورد، سپس با اشاره به آن سند متن روايات را نقل مى‏كند.
وى با اين شيوه خواننده را از خواندن اسناد طولانى و تكرارى آسوده ساخته، بدون آنكه از اعتبار و استناد آن روايات چيزى كاسته و يا آنها را به روايات مرسله مبدل سازد.
كتاب حاضر داراى حجم كمى است و در 56 صفحه منتشر گشته است.
سند كتاب
راوندى روايات كتاب را با اين سند روايت مى‏كند:
ابو المحاسن عبد الواحد بن اسماعيل بن احمد رويانى، از ابو عبد الله محمد بن حسن تميمى بكرى حاجى، از ابو محمد سهل بن احمد ديباجى، از ابو على محمد بن محمد بن اشعث كوفى، از موسى بن اسماعيل بن موسى بن جعفر عليهما السلام، از اسماعيل بن موسى بن جعفر عليهما السلام و او نيز از پدر بزرگوارش موسى بن جعفر عليهما السلام.
امام هفتم نيز از پدرانش نقل نموده و آنان از حضرت رسول خدا صلوات الله و سلامه عليه نقل كرده‏اند.
بررسى سند
اين سند سندى مشهور است و همان سند كتاب الأشعثيات يا الجعفريات مى‏باشد.
كتاب الأشعثيات شامل هزار روايت از پيامبر و پانصد روايت از ديگر معصومين است كه محمد بن اشعث از طرق ديگر به آنها اضافه كرده است.
اين كتاب و روايات آن در ميان علماى شيعه و سنى مورد قبول بوده و سند آن نيز معتبر است و از طرق گوناگونى نقل شده است.
با توجه به اينكه اين روايات همه از طريق محمد بن اشعث روايت شده به آن كتاب الأشعثيات مى‏گويند و با توجه به اينكه اين روايات همه از طريق امام جعفر صادق عليه السلام روايت شده به آن كتاب الجعفريات مى‏گويند.
سيد فضل الله راوندى بيشتر روايات كتاب نوادر را از همين طريق و با سه واسطه از محمد بن اشعث نقل كرده است.
در حقيقت روايات اين كتاب، بجز بخش كوچكى از آخر آن، گلچينى از روايات اخلاقى كتاب اشعثيات است.
علامه مجلسى نيز اين مطلب را تأييد نموده و مى‏گويد:« أخبارُهُ مَأخوذَةٌ مِن الجَعفَريَّاتِ إلاَّ قَليلٌ مِن آخِرِه»، روايات كتاب نوادر راوندى همه از كتاب جعفريات گرفته شده بجز بخش كوچكى از آخر آن.
ارزش و اعتبار
با توجه به آنچه بيان شد كه نوادر تقريبا به عنوان گلچين اشعثيات است، با بررسى اعتبار اشعثيات، ارزش واعتبار نوادر نيز روشن مى‏گردد.
كتاب اشعثيات يا جعفريات از كتابهاى قديمى و معتبر شيعه است. اصحاب و علماى شيعه نيز بسيار بر روايات آن استناد و اعتماد كرده‏اند.
اين كتاب از اصول اوليه شيعه به شمار مى‏آيد و علماى بزرگ شيعه در طول تاريخ در اجازات روايى روايت آن را نيز به يكديگر اجازه داده‏اند.
اين كتاب در طول هزار سال پيوسته مورد توجه علما و بزرگان شيعه و سنى قرار گرفته و از ارزش و اعتبار خاصى برخوردار بوده است.
به امید روزی که ما بدون تعصب به مسائل بنگریم و زود قضاوت نکنیم که بد جایگاهی در انتظار ماست.
پست شمار ه 9

درست است غلط است راست است دروغ است مال خودتان است
اینرا برای ما روشن کنید

با کدام اواز شما برقصیم ؟!! به سخن کدامیک از شما گوش دهیم ؟!!

افا ممد یا ممد اقا
هم نوشته :

نقل قول:

به عنوان مثال حدیثی که درباره زنان ذکر کردید: لا تنزلوهن الغرف و لا تعلموهن الکتابة ( زنان را در بالا خانه جای ندهید و به آنان نوشتن نیاموزید) این کتاب اگر چه در کتاب من لا یحضره الفقیه از طریق سگونی وارد شده است، اما عینا همین حدیث در کتب اهل سنت آمده و تقریبا همه حدیث شناسان اهل سنت آن را باطل دانسته اند.

عون المعبود عظیم آبادی: و فی سنده محمد بن ابراهیم الشامی، منکر الحدیث
…………………………………………�� �………..
اخرجه البیهقی فی شعب الایمان عن الحاکم من هذا الطریق و فیه عبد الوهاب بن ضحاک
..............
الموضوعات ابن جوزی:
هذا الحدیث لا یصح و قد ذکره ابو عبد الله الحاکم النیسابوری فی صحیحه و العجب کیف خفی علیه امره
...............
مجمع الزوائد هیثمی
رواه الطبرانی فی الاوسط و فیه محمد بن ابراهیم الشامی قال الدارقطنی: کذاب
......................
نیل الاوطار شوکانی:
فی سنده محمد بن براهیم الشامی
......................
همچنین علمای شیعه نیز سند این حدیث را غیر معتبر دانسته اند
استفتائات السید السیستانی:
سنده غیر معتبر و لعل هذه اوامر تخص الوضع الاجتماعی فی ذلک الزمان و المکان و الحدیث متصل الی الرسول صلی الله علیه و آله و ما کان المجتمع آنذاک بحاجة الی تعلم الکتابة و تعمیمه حتی للنسا و لعله کان موجبا لبعض المفاسد و
........................................
پس از دیدن این اسناد و تشابه حدیث با منابع اهل سنت، لا اقل میتوانید احتمال دهید که این حدیث از منابع اهل سنت نقل شده است. اما چون این حدیث برای سناریوی شما (تخریب شخصیت زن در اسلام) قابل استفاده است، حاضر نیستید به این احتمالات توجه کنید . این مشت نمونه ای از خروارها استدلالات مغرضانه شماست.

ایشان باز گویا مثل اسلاف و اخلاف و همفکرانش خواب طرح و سناریو توطئه میبیند همان توهم توطئه

اما اقایان برای ما مشخص کنند حرف چه کسی را گوش دهیم

سند نوادر راوندی درست هست یا نیست؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

یک حرف قطعی بزنید ما بدانیم به چکسی گوش دهیم !! همچنین برای مخاطبینتون

چقدر باید تناقض گویی بشه!!

نقل قول:

چه ادعای عجیبی!!!خب من هم (البته بر اساس مبنای شما)می گویم اگر حدیث طلب العلم فریضه...با قرآن تعارض داشت شیخ صدوق ذکر نمی کرد.این که نشد دلیل

درست است این ادعای درستی نبود ولی من باب مثال عرض کردم نه استدلال ، منظور اینکه اینجور احادیث در میان علما مشهور بوده و راه و رسم زندگی را بدان تعریف میکردند چنان که علامه مجلسی در حلیه المتقین انرا زندگی معصومین الگو دانسته برای مسلمین هم عصرش

نقل قول:

بنده مستند عرض کردم که روایتی در کتاب کافی و شیخ صدوق(که از لحاظ ارزش بسیار بالاتر و معتبرتر از کتاب حلیه المتقین هستند) هست مخالف قرآن که شیخ طوسی در استبصار تذکر داده آنوقت شما چنین ادعایی می کنید.

علاوه بر این در طول تاریخ ما محدثات(زنان محدث) و عالمه های زیادی داشتیم که حتی جزو صحابیات(زنان صحابه) هستند و حتی دختران برخی ائمه(ع) و حتی خواهر خود علامه مجلسی.

در این رابطه حتی کتاب نوشته شده است:کتاب محدثات شیعه
جالب است که بدانید علاّمه مجلسی حدیثی درباره معراج پیامبر نقل کرده که راویان آن همه دختران امام بودند که یکی از آنها نیز حضرت سکینه دختر امام حسین ع بوده است.

این موضوع با نوشتن نیاموزید چندان تعارض ندارد چونکه نقل حدیث میتواند بصورت گفتار صورت پذیرد

ما دنبال سخن درست و واحد هستیم

نقل قول:

مساله مهم همین جاست که شما در پست های قبلی از آن غافل شدید.آیا حدیثی که به علم آموزی توصیه یا امر می کند با قرآن سازگارتر است یا روایتی که منع می کند:هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون

خب ایا میتوان بدین راحتی گفت هر دانایی؟!!

مثلا علم قضاوت نیز یکنوع دانایی است دیگر ؟!! اما عموما طبق فتاوی علمای شیعه منع است برای زن
ایا باید بگوییم این فتـــــــــــــــــــــــــــــــــوا بر خلاف قران است

حکومتداری نیز چنین است
بسیاری از موارد را شرع شما از دانستنش منع کرده است مثلا علمی که در راه فساد کاربرد داشته باشد
شرع هم شاید نوشتن را برای زنان خوب ندانسته و انرا منع کرده (بررسی سند راوندی باشما )

منظور اینکه این استدلال شما درست نیست

در باقی موارد هم سخنتان درست و منطقی است هرچند باید اضافه کرد در میان علما گرایشات بررسی حدیث متفاوت بوده است !

بنابراین به سئوالات پیشین ما یکجیز اضاف شد

سند کتاب راوندی درست است یانه ؟!!!!!!!!!!!!

اما اینکه در کتاب بلاذری امده زنانی درس میخواندند و مینوشتند بفرمان رسول خدا! این موضوع نه سند دارد نه ملاگ است برای امر دینی خصوصا شیعی نه میتوان از ان حکم دینی صادر کرد نه در کتب حدیثی و فقهی امده!
اما اینکه
مسلماتی دانشمند بوده اند هم دلیل نیست چون سیره و سنت و سخن و فرمان معصوم است که باید مورد توجه قرار گیرد نه سیره و سنت و سخن مسلمین و مسلمات

اینرا ما میخواهیم شما مشخص کنید وگرنه برای ما روشن است که هرچقدر از اسلام اولیه دورتر شویم به خرافات نزدیکتر میشویم به احادیث جعلی تعصبی غیرتی اخوندی نزدیکتر میشویم نوشتن نیاموزید بالای غرفه نبرید سوار اسب نکنید نمیدانم زنک را در پرده نگهدارید که کسی انرا نبیند و نشناسد زن کج است راستش کنی میشکند زن گل است باید انرا بویید (از او کام گرفت) نه رئیش امور ! بازنان مشورت نکنید پیامبر مشورت میکرد و برعکسش عمل میکرد و هزار و هزار حدیث دیگر که در کتب حدیثی در تحقیر و عقب ماندگی و کهتری زنان امده
اینها را ما قبول نداریم پشیزی هم برای ما نمی ارزد و گوییم هرچقدر از اسلام نخستین دورتر شویم به انها و این دستجات حدیث بیشتر برمیخوریم به احادیث خرافه ای تر اما برخی اوقات این احادیث سند درست دارند که دراینجا شما باید

به ما پاسخ دهید

حق مرد بر زن در اسلام
[مكارم الأخلاق‏] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع‏
عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَال‏
يَا عَلِيُّ لَيْسَ عَلَى النِّسَاءِ جُمُعَةٌ وَ لَا جَمَاعَةٌ وَ لَا إِقَامَةٌ- وَ لَا عِيَادَةُ مَرِيضٍ وَ لَا اتِّبَاعُ جَنَازَةٍ- وَ لَا هَرْوَلَةٌ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- وَ لَا اسْتِلَامُ الْحَجَرِ وَ لَا حَلْقٌ- وَ لَا تَوَلِّي الْقَضَاءِ وَ لَا أَنْ تُسْتَشَارَ- وَ لَا تَذْبَحَ إِلَّا عِنْدَ الضَّرُورَةِ- وَ لَا تَجْهَرَ بِالتَّلْبِيَةِ وَ لَا تُقِيمَ عِنْدَ قَبْرٍ- وَ لَا تَسْمَعَ الْخُطْبَةَ وَ لَا تَتَوَلَّى التَّزْوِيجَ- وَ لَا تَخْرُجَ مِنْ بَيْتِ زَوْجِهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ- فَإِنْ خَرَجَتْ بِغَيْرِ إِذْنِهِ لَعَنَهَا اللَّهُ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ- وَ لَا تُعْطِيَ مِنْ بَيْتِ‏زَوْجِهَا شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِهِ- وَ لَا تَبِيتَ وَ زَوْجُهَا عَلَيْهَا سَاخِطٌ وَ إِنْ كَانَ ظَالِماً لَهَا-
بحار الانوار جلد 74/ص 54
بله
میفرماید صاحب مکارم اخلاق روایت کرد از جعفربن محمد از پدرش از پدرش از علی پسر ابی طالب ع از نبی اکرم ص که گفت:
ای علی
برزنان نیست
نماز جمعه و
جماعت و اقامه
و عیادت مریض
و تشییع جنازه
و هروله بین صفا و مروه
و دستکشیدن روی حجر الاسود و سرتراشیدن
و نیز نیست عهدداری مقام قضاوت و رایزنی
و نیست سربریدن حیوان بجز ضرورت
و نیزلبیک بلند گفتن و نیز زیارت قبر رفتن و نیز مجلس سخنرانی وخطبه رفتن و نیز بعهده گرفتن کار ازدواج و نیز خارج رفتن از خانه بجز اذن شوهر که اگر رفت لعنت خدا و جبریل و میکاییل میکنند و نیز بدون اجازه شوهر چیزی (دقت شود) چیزی برداشتن و و حق ندارد یک شب بگذرد و شوهرش از زنش ناراضی باشد حتی اگر براو ظلم کند شوهرش!!

اینست حقوق زن مسلمان ! اینست معنای چگونه زن مسلمان بودن ! که اگر چنین بودی که گذشت و شوهرت نیز برتو ظلم کرد نباید حتی ناراضی شوی! خدای دوم است دیگر اگر خدا نبود باید بر شوهر سجده میکردیم!


[الأمالي للصدوق‏] عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيِّ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْأَبْهَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَكَرِيَّا الْجَوْهَرِيِّ الْغَلَابِيِّ عَنْ شُعَيْبِ بْنِ وَاقِدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ نَهَى رَسُولُ اللَّه‏
و اما بعد وَ نَهَى أَنْ تَخْرُجَ الْمَرْأَةُ مِنْ بَيْتِهَا بِغَيْرِ إِذْنِ زَوْجِهَا- فَإِنْ خَرَجَتْ لَعَنَهَا كُلُّ مَلَكٍ فِي السَّمَاءِ- وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ تَمُرُّ عَلَيْهِ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ- حَتَّى تَرْجِعَ إِلَى بَيْتِهَا- وَ نَهَى أَنْ تَتَزَيَّنَ الْمَرْأَةُ لِغَيْرِ زَوْجِهَا- فَإِنْ فَعَلَتْ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُحْرِقَهُ بِالنَّارِ وَ نَهَى أَنْ تَتَكَلَّمَ الْمَرْأَةُ عِنْدَ غَيْرِ زَوْجِهَا وَ غَيْرِ ذِي مَحْرَمٍ مِنْهَا- أَكْثَرَ مِنْ خَمْسِ كَلِمَاتٍ مِمَّا لَا بُدَّ لَهَا مِنْهُ-
بحار جلد 73 ص 239


روایت کرد شیخ صدوق در امالی از حمزه از عبدالعزیز از محد زکریا از شعیب از حسین بن زید از امام صادق از پدرش و جدش از امیرالمومنین که گفت رسول الله ص
(برخی مارد تکراری است که غیر تکراری را میگوییم) و پیامبر اکرم نهی کرد زن را که حرف بزند تلکم کند غیر از شوهرش و محارمش بیش از 5 کلمه انهم (یعنی 5 کلمه هم) فقط در ضرورت !


بله زن نباید بیش از 5 کلمه با غیرمحرم حرف بزند انهم فقط در موقع ضروری

اینست حقوق زن و ان کمتر از صد حقی که نسبت به مرد کمتر دارد (حدیث که گفتیم دراغاز تایپیک) بیجهت نبوده که زنان عصر حجر نیز انرا نمیپذیرفتند

امتیاز مردان بر زنان در اسلام
، [علل الشرائع‏] لي، [الأمالي للصدوق‏] مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَسَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ فَكَانَ فِيمَا سَأَلَهُ أَخْبِرْنِي مَا فَضْلُ الرِّجَالِ عَلَى‏النِّسَاءِ قَالَ النَّبِيُّ ص كَفَضْلِ السَّمَاءِ عَلَى الْأَرْضِ أَوْ كَفَضْلِ الْمَاءِ عَلَى الْأَرْضِ فَبِالْمَاءِ تَحْيَا الْأَرْضُ وَ بِالرِّجَالِ تَحْيَا النِّسَاءُ لَوْ لَا الرِّجَالُ مَا خُلِقَ النِّسَاءُ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ....
بحار الانوار جلد100ص240
از علل شرایع و امالی صدوق از .........................علی ع گفت امد روزی یک یهودی نزد رسول خدا ص سدوالکرد ...
ایا فضلی برای مردان بر زنان هست یا چه امتیاز مرد بر زن دارد و گفت رسول خدا همان امتیازی که اب بر خاک دارد -مرد برزن دارد- چه اینکه اب خاک را زنده کند و اگر مرد نبود زن افریده نمیشد چنانکه الله عزوجل گفت مردان سرپرست و قوام زنانند چون خدا بعضی را برتری داده!

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص النِّسَاءُ عَوْرَةٌ احْبِسُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ وَ اسْتَعِينُوا عَلَيْهِنَّ بِالْعُرْي! رواندی 36
زنان عورتند حبس کنید انهارا در خانه ها و لوازم زندگی نیز برایشان فراهم کنید
‏[أَمَالِي الشَّيْخِ‏]، جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ جَدِّهِ مُوسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ وَ عَمَّيْهِ إِبْرَاهِيمَ وَ الْحَسَنِ ابْنَيِ الْحَسَنِ عَنْ أُمِّهِمْ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهَا عَنْ جَدِّهَا عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ النِّسَاءُ عِيٌّ وَ عَوْرَاتٌ فَدَاوُوا عِيَّهُنَّ بِالسُّكُوتِ وَ عَوْرَاتِهِنَّ بِالْبُيُوتِ
بحارالانوار جلد100ص251
از امالی طوسی .......که پیامبر گفت : زنان بد زبانند و عورت پس بدزبانی را با سکوت و عورت بودنشان را در درون خانه نگه داشتن درمان کنید!

خیلی از احادیث ضد زن را نقل نکردیم در بحار جمعشان جمعند نگاه کنزدبه جلد 100 ص220تا 253

در الدرالمنثور هم حال و هوای زنان صدر اسلام امده :
أخرج البيهقي عن اسماء بنت يزيد الأنصارية انها أتت النبي صلى الله عليه و سلم و هو بين أصحابه فقالت بابى أنت و أمي انى وافدة النساء إليك و اعلم نفسي لك الفداء انه ما من امرأة كائنة في شرق و لا غرب سمعت بمخرجى هذا الا و هي على مثل رأيى ان الله بعثك بالحق إلى الرجال و النساء فآمنا بك و بإلهك الذي أرسلك و انا معشر النساء محصورات مقصورات قواعد بيوتكم و مقضي شهواتكم و حاملات أولادكم و انكم معاشر الرجال فضلتم علينا بالجمعة و الجماعات و عيادة المرضى و شهود الجنائز و الحج بعد الحج و أفضل من ذلك الجهاد في سبيل الله و ان الرجل منكم إذا خرج حاجا أو معتمرا أو مرابطا حفظنا لكم أموالكم و غزلنا لكم أثوابكم و ربينا لكم أموالكم فما نشارككم في الأجر يا رسول الله فالتفت النبي صلى الله عليه و سلم إلى أصحابه بوجهه كله ثم قال هل سمعتم مقالة امرأة قط أحسن من مساءلتها في أمر دينها من هذه فقالوا يا رسول الله ما ظننا ان امرأة تهتدى إلى مثل هذا فالتفت النبي صلى الله عليه و سلم اليها ثم قال لها انصرفي أيتها المرأة و اعلمي من خلفك من النساء ان حسن تبعل إحداكن لزوجها و طلبها مرضاته و اتباعها موافقته يعدل ذلك كله فأدبرت المرأة و هي تهلل و تكبر استبشارا

امد اسما دختر یزید انصاریه نزدی نبی ص و در حالی که او بین اصحاب نشته بود گفت پدر و مادر فدایت، من نماینده ی زنانم بنزد شما ، و اینرا بدان که هرزن در شرق ئ غرب عالم که بداند ن بدین منظور امده ام که مرا قبول کنی به نمایندکی، گفته ی من اینست ککه ما زنان بتو و خدایت ایمان داریم
ما گروه زنان
در چهاردیواری خانه محصوریم
و از درب خانه بیرون نمیرویم
و پیوسته با انجام نیازهای شما مردان از ارضای امور شهوانی گرفته
تا
بارداری فرزندانتان و شیر دادن به اننها و امور دیگر خانه مشغولیم ولی
بازهم از فضایل شما مردان ! بی بهره ایم!
همچون نماز جمعه و جماعت و عیادت مریض و تشییع جنازه و حج مستحبی و ازهمه مهمتر جهاد

محرومیم

و چون یکی از شما مردان به حج یا عمره یا جهاد میرود ماییم که اموالتارا نگهبانی میکنیم و

لباس و پوشاکتان را اماده و فرزندانتان را تربیت ممیکنیم

(پرانتز از من است : نگاه کنید این زن است یا نوکر؟)

ایا نباید در اجر و ثواب با شما شریک باشیم

رسول چون شنید گفت ایا صحابه کسی بهتر از این سوال شنیده است

(پرانتز از من است : صجابه که همه مرد بودند جوابی جالب و استثمارگرانه دادند)
صحابه گفتند

ما فکر نمیکنیم تا کنون زنی اینچنین به وظایف دینی خود توجه داشته

پس رسول به اسما گفت
ای زن
برگرد و بدیگر زنان بگو که انجام وظایف شوهرداری یکی از شا و جلب رضایت همسر و توافق او در شان زندگی ارزشش به اندازه تمام انچیزی است که گفتی

پس اسما هم برخاست و از شادی تکبیر گفت

!!!

چیزی نمیگوییم دیگر

mitra-r;235787 نوشت:
اینها را ما قبول نداریم پشیزی هم برای ما نمی ارزد و گوییم هرچقدر از اسلام نخستین دورتر شویم به انها و این دستجات حدیث بیشتر برمیخوریم به احادیث خرافه ای تر اما برخی اوقات این احادیث سند درست دارند که دراینجا شما باید به ما پاسخ دهید


با سلام

قبول داشتن یا نداشتن شما پشیزی نمی ارزد ! حق روشن است و حقیقت نزدیک .

اما شما که دم از تحقیر زن در اسلام میزنی کدام دین و ملاک را قبول داری ؟ آیا از اسلام دینی کاملتر حقوق زنان را احقاق و ایفاد نموده است ؟ زنانی که قبل از اسلام و هنوز در ملل مختلف بسان یک حیوان مورد معامله واقع میشدند ومیشوند و هر مردی میتوانست صدها زن را در نکاح و استثمار قرار دهد اما اسلام آنرا به 4 زن محدود ومشروط به عدالت نمود و ....

کدام مکتب توانسته کمال وسعادت زن را توضیح و او را به سر منزل سعادت برساند .

بله با توجه به خلقت متفاوت زن ومرد ، وظایف هریک نیز متفاوت است واین امر را خالق حکیم بهتر از هرکس میدانسته و در آیات وروایات روشن نموده است.

نقل قول:

سلام

حق روشن است و حقیقت نزدیک .

حق روشن نیست داریم روشنش میکنیم و حقیقت را نزدیک

نقل قول:

بله با توجه به خلقت متفاوت زن ومرد ، وظایف هریک نیز متفاوت است واین امر را خالق حکیم بهتر از هرکس میدانسته و در آیات وروایات روشن نموده است.

داریم همین وظایف زن را میگوییم

این سخن که زن افرینشش فرق دارد پس حقوقش هم فرق باید داشته باشد یک مغالطه است مغالطه ای مشهور

که همانا استنتاج بایدها از هست ها است

چیزی که هست هرگز نتیجه نیدهد که باید باشد

اینکه فقیر ، خنگ ، ضریب هوشی پایین ، قشر پایین در جامعه هست اینکه کسی معلول هست اینکه کسی شرایط نرمال را ندارد هرگز نتیجه بدست نمی اید که حقوق انها پایین تر از دیگران باید باشد

بگوییم فلانی سیاه است رنگ پوستش تیره است افرینش دیگر دارد حقوقش هم باید متفاوت باشد این یک مغالطه ی فاشیستی است

گیریم که افرینش زن دیگرگون باشد اما
ایا این افرینش سبب میشود که
1- نوشتن نیاموزد 2- بالای خانه نرود3- چیزهای خوب مثل بافتنی را با کتک بیاموزد 4- در خانه محصور باشد 5- با غیرمحارمش بیش از پنج کلمه تکلم نکند 6- قاضی نشود 7- حاکم نشود 8- شهادتش نصف باشد 9- بی اذن شویش از خانه بیرون نرود10 - ظلم شویش را تحمل کند 11-بی اذن شویش چیزی در خانه را برندارد 12- بسیاری از کارها را بصرف زن بودنش نکند و.................
اینها همه مغالطه است مغالطه ای که ناشی از تفکر ایدولوژیک و( دگماتیسم) قالب اندیشی نیز هست

mitra-r;235787 نوشت:
من نمیدانم ! چکاره باشیم؟!

با سلام

مشکل اصلی شما همچنانکه قبلا گفتم نقل گزینشی روایات بدون ذکر روایات معارض و عدم توانایی در جمع میان روایات متعارض است.اینکه گفتم:

رسا;235656 نوشت:
بنابراین شما لطف کنید با توجه به کتب رجالی ثقه بودن راویان این حدیث در کتاب راوندی را اثبات کنید تا بعد درباره تعارض صحبت کنیم
نشان دهنده همین مطلب است .فراموش نکنید که گفتم:
رسا;235340 نوشت:
بنده خواستم به شما بفهمانم که در این موضوعات روایات متعارض نیز هستند و کار امثال شما که بصورت گزینشی احادیثی را کپی می کنند صحیح نیست.ترجیح یا رفع تعارض نیز در حد معلومات شما نیست و در این رابطه(رفع تعارض احادیث)قواعد متعددی را باید در نظر گرفت.

این که نشد هنر که در هر موضوعی روایاتی که مطابق میل ماست انتخاب و از اینترنت کپی پیست کنیم و بگوییم این اسلام است.

شما ظاهرا به حرفهای ما توجه ندارید یا نمی خواهید توجه کنید و بپذیرید که صحیح بودن سند روایت به معنای صحت و قبول متن روایت نیست چنانکه گفتم:

رسا;235340 نوشت:
صحیح بودن سند حدیث به معنای صدور آن از معصوم نیست بلکه سند می تواند صحیح باشد اما در واقع از معصوم(ع) صادر نشده باشد چرا که روات ولو آنکه موثق باشند اما معصوم از خطا نیستند: (تلخیص مقباس الهدایه مامقانی ص269) در این رابطه اگر خواستید روایت صحیح السندی برای شما مثال می زنم که هم کلینی و هم شیخ صدوق نقل کرده اند اما همانطور که شیخ طوسی تذکر داده است ضعیف و مخالف قرآن است(رک:الاستبصار 4/287)

بنابراین اگر فرضا سند راوندی صحیح باشد به معنای صحیح بودن متن و محتوایش نیست.البته این بیان در صورتیست که نتوان محتوای حدیث راوندی را با روایات معارض جمع کرد و الا منعی برای پذیرش هر دو دسته روایات نیست.
mitra-r;235787 نوشت:
درست است غلط است راست است دروغ است مال خودتان است اینرا برای ما روشن کنید با کدام اواز شما برقصیم ؟!! به سخن کدامیک از شما گوش دهیم ؟!!
اگر شما گوش شنوا دارید پس به سخن اسلام شناسان(همچون شهید مطهری) گوش دهید که با دلیلی عقلی به امثال شما می گویند:
رسا;235656 نوشت:
استاد شهید مطهری نیز درباره آموزش زنان می فرمایند: «خداوند فکر و استعداد درس خواندن را و میل و شوق به آن را همان طور که در مرد قرار داده در زن هم قرار داده و منع او چیزی جزجلوی استعداد خدا دادی را گرفتن نیست ».

mitra-r;235787 نوشت:
این موضوع با نوشتن نیاموزید چندان تعارض ندارد چونکه نقل حدیث میتواند بصورت گفتار صورت پذیرد
شما ظاهرا معنای محدثات را نمی دانید.محدث صرفا به معنای راوی حدیث نیست و نوشتن یکی از خصوصیات اوست(رک:قواعد التحدیث ص77-تدریب الراوی ص4)
mitra-r;235787 نوشت:
اما اینکه در کتاب بلاذری امده زنانی درس میخواندند و مینوشتند بفرمان رسول خدا! این موضوع نه سند دارد نه ملاگ است برای امر دینی خصوصا شیعی نه میتوان از ان حکم دینی صادر کرد نه در کتب حدیثی و فقهی امده! اما اینکه مسلماتی دانشمند بوده اند هم دلیل نیست چون سیره و سنت و سخن و فرمان معصوم است که باید مورد توجه قرار گیرد نه سیره و سنت و سخن مسلمین و مسلمات
نقل بلاذری و نقلهای دیگر مویدی است بر حدیث طلب العلم فریضه...و موافق با دلیل عقلی پیش گفته و نیز مطابق با ظواهر قرآن.بار دیگر دقیقتر و منصفانه تر مقاله ذیل را مطالعه کنید:
مقاله علم آموزی زن از دیدگاه اسلام:http://www.hawzah.net
/fa/MagArt.html?MagazineArticleID=27771&MagazineNumber ID=4231

mitra-r;235787 نوشت:
اینرا ما میخواهیم شما مشخص کنید وگرنه برای ما روشن است که هرچقدر از اسلام اولیه دورتر شویم به خرافات نزدیکتر میشویم به احادیث جعلی تعصبی غیرتی اخوندی نزدیکتر میشویم نوشتن نیاموزید بالای غرفه نبرید سوار اسب نکنید نمیدانم زنک را در پرده نگهدارید که کسی انرا نبیند و نشناسد زن کج است راستش کنی میشکند زن گل است باید انرا بویید (از او کام گرفت) نه رئیش امور ! بازنان مشورت نکنید پیامبر مشورت میکرد و برعکسش عمل میکرد و هزار و هزار حدیث دیگر که در کتب حدیثی در تحقیر و عقب ماندگی و کهتری زنان امده
گفته شد که:

النساء : 124 وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً

النحل : 97 مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ

غافر : 40 مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ

mitra-r;235936 نوشت:
این سخن که زن افرینشش فرق دارد پس حقوقش هم فرق باید داشته باشد یک مغالطه است مغالطه ای مشهور که همانا استنتاج بایدها از هست ها است چیزی که هست هرگز نتیجه نیدهد که باید باشد اینکه فقیر ، خنگ ، ضریب هوشی پایین ، قشر پایین در جامعه هست اینکه کسی معلول هست اینکه کسی شرایط نرمال را ندارد هرگز نتیجه بدست نمی اید که حقوق انها پایین تر از دیگران باید باشد


با سلام

ببخشید زن آفرینشش مثل مرد است چون هم ریش دارد هم حیض نمیشود وهم نمیزاید و هم قویتر از مرد است .....!!!!!!!!!

شما ابتدا مبنا و تعریف حقوق را بیان کن تا ببینیم چگونه مرد و زن دارای حقوق مشابه میشوند !؟

با سلام
بحث اونقدر مفصل و فنی شده که منه بی سواد صریحاً یه چیزی رو متوجه نشدم و از طرفداران این نظریه که اسلام زن را تحقیر کرده خواهش میکنم که برای من روشن کنند دقیقاً منظورشان کدام یک از گزینه های زیر است:
1- اسلام (خدا ، پیامبر اکرم و امامان ع) بین مرد و زن عادلانه برخورد کرده (طبق سندی که ارائه میکنید ) و به مرد و زن کرامت انسانی داده ولی برخی افراد احادیثی جعل کرده اند که در آن زن حقیرشده و مثل نوکر است و ما فقط با این احادیث مشکل داریم.
2- اسلام (خدا ، پیامبر اکرم و امامان ع) بین مرد و زن عادلانه برخورد نکرده (طبق سندهایی که ارائه کردیم )
و از نظر ما دین ظالمانه ای است (یعنی خدا ، پیامبر اکرم و امامان ظالمند) "نعوذبالله".
3- خدا ظالم نیست ولی دین اسلام را پیامبر ص و امامان از خودشان درآورده اند "نعوذبالله" و مشکل ما فقط با اسلام است.
4-خدا ، اسلام ،پیامبر و امامان همگی بر حقند ولی برخی از احکام آن مثل حق مرد بر زن را خوب بیان نکرده اند و از نظر ما در این خصوص ظلم کرده اند و آنچه ما میگوئیم بهتر است ولی بقیه احکام آن بهتر از هر دین دیگر است.
5- حالات دیگر...(لطفاً دقیقاً توضیح دهید)
با تشکر

می بینم که پاسخی نمی بینم؟؟؟!!!!!!!!
"این المخالفیون فی هذالسایت ؟"

خیر البریه;236009 نوشت:
ببخشید زن آفرینشش مثل مرد است چون هم ریش دارد هم حیض نمیشود وهم نمیزاید و هم قویتر از مرد است .....!!!!!!!!! شما ابتدا مبنا و تعریف حقوق را بیان کن تا ببینیم چگونه مرد و زن دارای حقوق مشابه میشوند !؟

ببخشید ولی من اصلا نمیفهمم شما چرا انقد احساسی در این موارد برخورد میکنید!!؟دلیل نمیشه در بحث از کسی ناراحتین این طور پاسخ بدین هر چیزی سر جای خودش!!
شما رسما دارین میگن مردها از زنان برترند(که این تو پست های دیگه شما که در باره همن موضوع ها بوده هم به وضوح دیده میشه!) حالا برتری هیچی(که اون رو هم تکوینی میدونید انگار)!غیر مودبانه هم صحبت میکنین!!

hamid40;236013 نوشت:
بحث اونقدر مفصل و فنی شده که منه بی سواد صریحاً یه چیزی رو متوجه نشدم و از طرفداران این نظریه که اسلام زن را تحقیر کرده خواهش میکنم که برای من روشن کنند دقیقاً منظورشان کدام یک از گزینه های زیر است: 1- اسلام (خدا ، پیامبر اکرم و امامان ع) بین مرد و زن عادلانه برخورد کرده (طبق سندی که ارائه میکنید ) و به مرد و زن کرامت انسانی داده ولی برخی افراد احادیثی جعل کرده اند که در آن زن حقیرشده و مثل نوکر است و ما فقط با این احادیث مشکل داریم. 2- اسلام (خدا ، پیامبر اکرم و امامان ع) بین مرد و زن عادلانه برخورد نکرده (طبق سندهایی که ارائه کردیم ) و از نظر ما دین ظالمانه ای است (یعنی خدا ، پیامبر اکرم و امامان ظالمند) "نعوذبالله". 3- خدا ظالم نیست ولی دین اسلام را پیامبر ص و امامان از خودشان درآورده اند "نعوذبالله" و مشکل ما فقط با اسلام است. 4-خدا ، اسلام ،پیامبر و امامان همگی بر حقند ولی برخی از احکام آن مثل حق مرد بر زن را خوب بیان نکرده اند و از نظر ما در این خصوص ظلم کرده اند و آنچه ما میگوئیم بهتر است ولی بقیه احکام آن بهتر از هر دین دیگر است. 5- حالات دیگر...(لطفاً دقیقاً توضیح دهید)

این مورد بحث نیست!مسئله اینه که همه ما به اسلام اعتقاد اریم!به عدالت خداوند هم اعتقاد داریم!!اما واقعا برای من سوال شده!نمیفهمم احادیث پیامبر و حرف هایی که از شهید مطهری نقل کردین چه طور با هم جمع میشن!؟

جای پاسخ متعصبانه با ارامش توضیح بدین!!شما نه اعتبار احادیثو رد میکنین رو نه محتوای به ظاهر متناقض اون رو روشن(و محترمانه!!!)توضیح میدین!!مسئله رو کم کنیه یا می خوایم به یه جایی برسیم بالاخره!!؟؟

hoorshid;243723 نوشت:
ببخشید ولی من اصلا نمیفهمم شما چرا انقد احساسی در این موارد برخورد میکنید!!؟دلیل نمیشه در بحث از کسی ناراحتین این طور پاسخ بدین هر چیزی سر جای خودش!!
hamid40;237960 نوشت:
می بینم که پاسخی نمی بینم؟؟؟!!!!!!!! "این المخالفیون فی هذالسایت ؟"


با سلام

بارها گفتیم و دقت نکردید ، گفتیم که ابتدا تحقیق وبررسی بعد اظهار نظر ! جواب همه سوالات شما بطور کامل ودقیق وجامع در لینک زیر که قبلا مکرر داده شده است آمده پس ابتدا چند ماهی وقت بگذارید وهمه مطالب را دقیق بخوانید اگر جواب نگرفتید ما در خدمتیم ، منطقی باشید که احساسات سراب است واز این به بعد از جواب دادن به سوالات بیهوده و غیر مستدل معذورم :



نقل قول:

با سلام

مشکل اصلی شما همچنانکه قبلا گفتم نقل گزینشی روایات بدون ذکر روایات معارض و عدم توانایی در جمع میان روایات متعارض است.اینکه گفتم

نخست اینکه شما بما روایاتی که فکر میکنید معارض است را نشان دهید و نشان دهید که بواقع معارضند سپس از توانایی شگرف خویش استفاده کرده روایت معارض را جمع کنید!!
تا ببینیم توانایی حضرت عالی را!
طبق یک گرایش حدیثی و پیرو برخی توصیات امامان شیعه جمع احادیث را
طبق حدیثی که گفته شد با گقته ی معصوم معارض بنظر میاید

بنابراین شما که مدعی نقل گزینشی هستید لطف کید

1- احادیث معارض احادیثی که ما ذکر کردیم بیاورید
2- تعارض انهارا مشخص کنید مشخص کنید از چه جهت تعارض دارند
3- توانایی خود را بروز داده به جمع تعارض ها بپردازید !

نقل قول:

نقل بلاذری و نقلهای دیگر مویدی است بر حدیث طلب العلم فریضه...و موافق با دلیل عقلی پیش گفته و نیز مطابق با ظواهر قرآن.بار دیگر دقیقتر و منصفانه تر مقاله ذیل را مطالعه کنید:
مقاله علم آموزی زن از دیدگاه اسلام:http://www.hawzah.net
/fa/MagArt.html?MagazineArticleID=27771&MagazineNumber ID=4231


نقل بلاذری به دلایل زیر قابل استناد برای شما نیست

1- بلاذری سنی است
2- نقل بلاذری در کتب دیگر فقهی روایی نیامده در کتب دیگر تاریخی هم نیامده (ندیدم؟ دیده اید نشان دهید)
3- نقل بلاذری در کتب فقهی شیعه نیامده(ندیدم؟ دیده اید نشان دهید)
4- نقل بلاذری بدون سند است سند ندارد مرسل است
5- کتب فقهی و حدیثی شما در حدیثی صحیح میگوید نوشتن نیاموزید که مسلم انچه مورد استناد باید باشد کتب فقهی است نه کتب تاریخی که هردروغی ممکن است دران باشد

اما دیگر نقل هایی که گفتید در ادرس زیر امده :

http://www.hawzah.net/fa/MagArt.html?MagazineArticleID=27771&MagazineNumberID=4231

درادرس فوق هم بجز بلاذری هیچ نقلی نیست که تصریح برنوشتن کند

نقل قول:

شما ظاهرا معنای محدثات را نمی دانید.محدث صرفا به معنای راوی حدیث نیست و نوشتن یکی از خصوصیات اوست(رک:قواعد التحدیث ص77-تدریب الراوی ص4)

درباره زنان صدر اسلام نشانی قابل اتکا نیست که محدث بودن جنبه ی نوشتن را هم در حدیث دربر میگرفته است با توجه به اینکه اصولا تا 150 سال بعد از اسلام حدیث نویسی ملغی بوده است بنابراین اخباری که درباره ی زنان صحابه تابعین و تابعین تابعین هست صرف برجنبه نقل حدیث میتوان تکیه کرد و نه نوشتن

نقل قول:

گفته شد که:

النساء : 124 وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً

النحل : 97 مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ

غافر : 40 مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ

موارد ی که گفته شد با پاداش اخروی ربطی ندارد

ما درباره حقوق زن در این دنیا سخن میگوییم

بار دیگر از ایشان که توانا در جمع معارضین ! تقاضا داریم معارض اجادیث زیر را بیاورد و انهارا جمع کند :

نقل قول:

[=arial]حق مرد بر زن در اسلام
[=arial][مكارم الأخلاق‏] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع‏
[=arial]عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَال‏
[=arial]يَا عَلِيُّ لَيْسَ عَلَى النِّسَاءِ جُمُعَةٌ وَ لَا جَمَاعَةٌ وَ لَا إِقَامَةٌ- وَ لَا عِيَادَةُ مَرِيضٍ وَ لَا اتِّبَاعُ جَنَازَةٍ- وَ لَا هَرْوَلَةٌ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- وَ لَا اسْتِلَامُ الْحَجَرِ وَ لَا حَلْقٌ- وَ لَا تَوَلِّي الْقَضَاءِ وَ لَا أَنْ تُسْتَشَارَ- وَ لَا تَذْبَحَ إِلَّا عِنْدَ الضَّرُورَةِ- وَ لَا تَجْهَرَ بِالتَّلْبِيَةِ وَ لَا تُقِيمَ عِنْدَ قَبْرٍ- وَ لَا تَسْمَعَ الْخُطْبَةَ وَ لَا تَتَوَلَّى التَّزْوِيجَ- وَ لَا تَخْرُجَ مِنْ بَيْتِ زَوْجِهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ- فَإِنْ خَرَجَتْ بِغَيْرِ إِذْنِهِ لَعَنَهَا اللَّهُ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ- وَ لَا تُعْطِيَ مِنْ بَيْتِ‏زَوْجِهَا شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِهِ- وَ لَا تَبِيتَ وَ زَوْجُهَا عَلَيْهَا سَاخِطٌ وَ إِنْ كَانَ ظَالِماً لَهَا-
[=arial]بحار الانوار جلد 74/ص 54
[=arial]بله
[=arial]میفرماید صاحب مکارم اخلاق روایت کرد از جعفربن محمد از پدرش از پدرش از علی پسر ابی طالب ع از نبی اکرم ص که گفت:
[=arial]ای علی
[=arial]برزنان نیست
[=arial]نماز جمعه و
[=arial]جماعت و اقامه
[=arial]و عیادت مریض
[=arial]و تشییع جنازه
[=arial]و هروله بین صفا و مروه
[=arial]و دستکشیدن روی حجر الاسود و سرتراشیدن
[=arial]و نیز نیست عهدداری مقام قضاوت و رایزنی
[=arial]و نیست سربریدن حیوان بجز ضرورت
[=arial]و نیزلبیک بلند گفتن و نیز زیارت قبر رفتن و نیز مجلس سخنرانی وخطبه رفتن و نیز بعهده گرفتن کار ازدواج و نیز خارج رفتن از خانه بجز اذن شوهر که اگر رفت لعنت خدا و جبریل و میکاییل میکنند و نیز بدون اجازه شوهر چیزی (دقت شود) چیزی برداشتن و و حق ندارد یک شب بگذرد و شوهرش از زنش ناراضی باشد حتی اگر براو ظلم کند شوهرش!!

[=arial]اینست حقوق زن مسلمان ! اینست معنای چگونه زن مسلمان بودن ! که اگر چنین بودی که گذشت و شوهرت نیز برتو ظلم کرد نباید حتی ناراضی شوی! خدای دوم است دیگر اگر خدا نبود باید بر شوهر سجده میکردیم!

[=arial][الأمالي للصدوق‏] عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيِّ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْأَبْهَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَكَرِيَّا الْجَوْهَرِيِّ الْغَلَابِيِّ عَنْ شُعَيْبِ بْنِ وَاقِدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ نَهَى رَسُولُ اللَّه‏
[=arial]و اما بعد [=arial]وَ نَهَى أَنْ تَخْرُجَ الْمَرْأَةُ مِنْ بَيْتِهَا بِغَيْرِ إِذْنِ زَوْجِهَا- فَإِنْ خَرَجَتْ لَعَنَهَا كُلُّ مَلَكٍ فِي السَّمَاءِ- وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ تَمُرُّ عَلَيْهِ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ- حَتَّى تَرْجِعَ إِلَى بَيْتِهَا- وَ نَهَى أَنْ تَتَزَيَّنَ الْمَرْأَةُ لِغَيْرِ زَوْجِهَا- فَإِنْ فَعَلَتْ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُحْرِقَهُ بِالنَّارِ وَ نَهَى أَنْ تَتَكَلَّمَ الْمَرْأَةُ عِنْدَ غَيْرِ زَوْجِهَا وَ غَيْرِ ذِي مَحْرَمٍ مِنْهَا- أَكْثَرَ مِنْ خَمْسِ كَلِمَاتٍ مِمَّا لَا بُدَّ لَهَا مِنْهُ-
[=arial]بحار جلد 73 ص 239

[=arial]روایت کرد شیخ صدوق در امالی از حمزه از عبدالعزیز از محد زکریا از شعیب از حسین بن زید از امام صادق از پدرش و جدش از امیرالمومنین که گفت رسول الله ص
[=arial](برخی مارد تکراری است که غیر تکراری را میگوییم) و پیامبر اکرم نهی کرد زن را که حرف بزند تلکم کند غیر از شوهرش و محارمش بیش از 5 کلمه انهم (یعنی 5 کلمه هم) فقط در ضرورت !

[=arial]بله زن نباید بیش از 5 کلمه با غیرمحرم حرف بزند انهم فقط در موقع ضروری

[=arial]اینست حقوق زن و ان کمتر از صد حقی که نسبت به مرد کمتر دارد (حدیث که گفتیم دراغاز تایپیک) بیجهت نبوده که زنان عصر حجر نیز انرا نمیپذیرفتند

[=arial]امتیاز مردان بر زنان در اسلام
[=arial]، [علل الشرائع‏] لي، [الأمالي للصدوق‏] مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَسَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ فَكَانَ فِيمَا سَأَلَهُ أَخْبِرْنِي مَا فَضْلُ الرِّجَالِ عَلَى‏النِّسَاءِ قَالَ النَّبِيُّ ص كَفَضْلِ السَّمَاءِ عَلَى الْأَرْضِ أَوْ كَفَضْلِ الْمَاءِ عَلَى الْأَرْضِ فَبِالْمَاءِ تَحْيَا الْأَرْضُ وَ بِالرِّجَالِ تَحْيَا النِّسَاءُ لَوْ لَا الرِّجَالُ مَا خُلِقَ النِّسَاءُ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ....
[=arial]بحار الانوار جلد100ص240
[=arial]از علل شرایع و امالی صدوق از .........................علی ع گفت امد روزی یک یهودی نزد رسول خدا ص سدوالکرد ...
[=arial]ایا فضلی برای مردان بر زنان هست یا چه امتیاز مرد بر زن دارد و گفت رسول خدا همان امتیازی که اب بر خاک دارد -مرد برزن دارد- چه اینکه اب خاک را زنده کند و اگر مرد نبود زن افریده نمیشد چنانکه الله عزوجل گفت مردان سرپرست و قوام زنانند چون خدا بعضی را برتری داده!

[=arial]وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص النِّسَاءُ عَوْرَةٌ احْبِسُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ وَ اسْتَعِينُوا عَلَيْهِنَّ بِالْعُرْي! رواندی 36
[=arial]زنان عورتند حبس کنید انهارا در خانه ها و لوازم زندگی نیز برایشان فراهم کنید
[=arial]‏[أَمَالِي الشَّيْخِ‏]، جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ جَدِّهِ مُوسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ وَ عَمَّيْهِ إِبْرَاهِيمَ وَ الْحَسَنِ ابْنَيِ الْحَسَنِ عَنْ أُمِّهِمْ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهَا عَنْ جَدِّهَا عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ النِّسَاءُ عِيٌّ وَ عَوْرَاتٌ فَدَاوُوا عِيَّهُنَّ بِالسُّكُوتِ وَ عَوْرَاتِهِنَّ بِالْبُيُوتِ
[=arial]بحارالانوار جلد100ص251
[=arial]از امالی طوسی .......که پیامبر گفت : زنان بد زبانند و عورت پس بدزبانی را با سکوت و عورت بودنشان را در درون خانه نگه داشتن درمان کنید!

[=arial]خیلی از احادیث ضد زن را نقل نکردیم در بحار جمعشان جمعند نگاه کنزدبه جلد 100 ص220تا 253

در الدرالمنثور هم حال و هوای زنان صدر اسلام امده :
أخرج البيهقي عن اسماء بنت يزيد الأنصارية انها أتت النبي صلى الله عليه و سلم و هو بين أصحابه فقالت بابى أنت و أمي انى وافدة النساء إليك و اعلم نفسي لك الفداء انه ما من امرأة كائنة في شرق و لا غرب سمعت بمخرجى هذا الا و هي على مثل رأيى ان الله بعثك بالحق إلى الرجال و النساء فآمنا بك و بإلهك الذي أرسلك و انا معشر النساء محصورات مقصورات قواعد بيوتكم و مقضي شهواتكم و حاملات أولادكم و انكم معاشر الرجال فضلتم علينا بالجمعة و الجماعات و عيادة المرضى و شهود الجنائز و الحج بعد الحج و أفضل من ذلك الجهاد في سبيل الله و ان الرجل منكم إذا خرج حاجا أو معتمرا أو مرابطا حفظنا لكم أموالكم و غزلنا لكم أثوابكم و ربينا لكم أموالكم فما نشارككم في الأجر يا رسول الله فالتفت النبي صلى الله عليه و سلم إلى أصحابه بوجهه كله ثم قال هل سمعتم مقالة امرأة قط أحسن من مساءلتها في أمر دينها من هذه فقالوا يا رسول الله ما ظننا ان امرأة تهتدى إلى مثل هذا فالتفت النبي صلى الله عليه و سلم اليها ثم قال لها انصرفي أيتها المرأة و اعلمي من خلفك من النساء ان حسن تبعل إحداكن لزوجها و طلبها مرضاته و اتباعها موافقته يعدل ذلك كله فأدبرت المرأة و هي تهلل و تكبر استبشارا

امد اسما دختر یزید انصاریه نزدی نبی ص و در حالی که او بین اصحاب نشته بود گفت پدر و مادر فدایت، من نماینده ی زنانم بنزد شما ، و اینرا بدان که هرزن در شرق ئ غرب عالم که بداند ن بدین منظور امده ام که مرا قبول کنی به نمایندکی، گفته ی من اینست ککه ما زنان بتو و خدایت ایمان داریم
ما گروه زنان
در چهاردیواری خانه محصوریم
و از درب خانه بیرون نمیرویم
و پیوسته با انجام نیازهای شما مردان از ارضای امور شهوانی گرفته
تا
بارداری فرزندانتان و شیر دادن به اننها و امور دیگر خانه مشغولیم ولی
بازهم از فضایل شما مردان ! بی بهره ایم!
همچون نماز جمعه و جماعت و عیادت مریض و تشییع جنازه و حج مستحبی و ازهمه مهمتر جهاد

محرومیم

و چون یکی از شما مردان به حج یا عمره یا جهاد میرود ماییم که اموالتارا نگهبانی میکنیم و

لباس و پوشاکتان را اماده و فرزندانتان را تربیت ممیکنیم

(پرانتز از من است : نگاه کنید این زن است یا نوکر؟)

ایا نباید در اجر و ثواب با شما شریک باشیم

رسول چون شنید گفت ایا صحابه کسی بهتر از این سوال شنیده است

(پرانتز از من است : صجابه که همه مرد بودند جوابی جالب و استثمارگرانه دادند)
صحابه گفتند

ما فکر نمیکنیم تا کنون زنی اینچنین به وظایف دینی خود توجه داشته

پس رسول به اسما گفت
ای زن
برگرد و بدیگر زنان بگو که انجام وظایف شوهرداری یکی از شا و جلب رضایت همسر و توافق او در شان زندگی ارزشش به اندازه تمام انچیزی است که گفتی

پس اسما هم برخاست و از شادی تکبیر گفت

این احادیث بسیاری با سند صحیح هستند تا انجا که بسیاری از قسمتهای ان هم اکنون در رساله های مراجع تقلید همینک قابل مشاهده است

مثلا جایز نبودن قاضی بودن و رایزن بودن زن (نگاه کنید مثلا فتوای ایت الله سیستانی ، بهجت و...)
اذن شوهر برای بیرون رفتن زن (تقریبا تمام مراجع سرشناس)
زن را در خانه نگه دارید و غیره
اینکه زن بیش از 5 کلمه حرف نزند
مثلا تا همین 60 سال پیش زنان اجازه بیرون امدن نداشتند اینکه میبنید امروز ه گاها بر حقوق زن تاکید میکنند نه اینست که از اول چنین بوده

شرایط زمانه اجازه نمیدهد که مثل قبل عمل شود اگر رسانه ها نبودند تلویزون و احبار نبود جامعه را میکردند همان جامعه ی صفوی که زنان همگی در گنج خانه بودند

باری با در نظر گرفتن همین احادیث و همین حقوق زن است که حدیث زیر نیز بیشتر معنا می یابد :

نقل قول:

محمّد بن مسلم گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: زنى به نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول اللَّه حقّ مرد بر زوجه‏اش چيست؟ فرمود: آنكه او را فرمان ببرد و از نافرمانيش بپرهيزد و از مال شوهر (بدون رضاى او) چيزى بفقير ندهد، و نيز بدون اجازه او روزه مستحبّى نگيرد، و او را از كاميابى مانع نشود هر چند بر جهاز شترى سوار باشد، و از خانه‏اش بدون رخصت وى خارج نشود كه اگر بدون اجازه از منزل بيرون رفت فرشتگان آسمان و فرشتگان زمين و فرشتگان غضب و رحمت همگى او را لعنت كنند تا بخانه‏اش باز گردد، زن عرض كرد :
اى پيامبر خدا حقّ چه كسى بر مرد افزونتر است؟ فرمود: پدر و مادرش، پرسيد:
چه كسى حقّش بر زن بيشتر است؟ فرمود: شوهرش، زن عرضكرد: همان مقدار كه من‏بر شوهر حقّ دارم شوهر نيز بر من همان حقّ دارد؟ رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: نه تو از هر صد حقّى كه شوهر بر تو دارد يكى نخواهى داشت، زن گفت: سوگند بآن كس كه تو را بحقّ و راستى به پيغمبرى برانگيخت هرگز گريبانم را بچنگ شوهرى نخواهم سپرد. (يعنى شوهر اختيار نخواهم كرد)
ترجمه کتاب مزبور جلد 5 صفحه 85

mitra-r;249599 نوشت:
[=&quot]نخست اینکه شما بما روایاتی که فکر میکنید معارض است را نشان دهید و نشان دهید که بواقع معارضند سپس از توانایی شگرف خویش استفاده کرده روایت معارض را جمع کنید!! [=&quot]تا ببینیم توانایی حضرت عالی را! [=&quot]طبق یک گرایش حدیثی و پیرو برخی توصیات امامان شیعه جمع احادیث را طبق حدیثی که گفته شد با گقته ی معصوم معارض بنظر میاید بنابراین شما که مدعی نقل گزینشی هستید لطف کید 1- [=&quot]احادیث معارض احادیثی که ما ذکر کردیم بیاورید 2- [=&quot]تعارض انهارا مشخص کنید مشخص کنید از چه جهت تعارض دارند 3- [=&quot]توانایی خود را بروز داده به جمع تعارض ها بپردازید !

با سلام
توجه داشته باشید که بحث ما درباره آموختن نوشتن به زنان است.
آیا روایت ذیل که قبلا ذکر کردم در تعارض با روایت مورد ادعای شما نیست؟فراموش کردید که گفته شد:
رسا;234991 نوشت:
قال النبي «ص»: طلب‏ العلم‏ فريضة على كلّ مسلم و مسلمة. پيامبراکرم «ص»: طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است. مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏7 ؛ ص329 مصباح الشريعة، ص: 13 مجموعة ورام، ج‏2، ص: 176 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏1، ص: 177



بلاذری با سندروایت می کند که هنگام ظهور اسلام در مکه تنها هفده نفر با سواد بودند. وی پس از شمردن اسامی آن ها، از یک زن قرشی نام برده که در دوره جاهلیت مقارن ظهور اسلام خواندن و نوشتن می دانست. نام او «شفا» و دختر عبدالله بن عبد شمس بود. این زن مسلمان شده بود. و از مهاجران اولیه و از زنان فاضله به شمار می رود (الاصابه، کتاب النساءات، ص 619 و تهذیب التهذیب، ج 12، ص 428 و طبقات ابن سعد، ج 8، ص 196) .

بلاذری می گوید:

این زن همان است که به دستور پیامبرصلی الله علیه وآله به حفصه همسر پیامبر کتابت آموخت (فتوح البلدان بلاذری، صص 459-458، طبع مصر) .این مطلب در کتب دیگر هم آمده است که در ادامه ذکر خواهد شد.

بلاذری آنگاه چند زن از زنان مسلمان را نام می برد که در دوره اسلام، هم می خواندند و هم می نوشتند و یا تنها می خواندند. او نام «حفصه » دختر عمر، «ام کلثوم » دختر عقبة بن ابی معیط «عایشه » دختر سعد، «کریمه » دختر مقداد و بالاتر از همه «شفا» دختر عبدالله بن عدویه رامی نگارد. شفا به حفصه درس می داد و پیامبر از او خواست تا به حفصه پس از زناشویی با پیامبرهمچنان درس بدهد. پس حفصه، خواندن و نوشتن می دانسته است و نام او را جزء دارندگان مصاحف ضبط کرده اند(تاریخ قرآن، دکتر رامیار، ص 385)


اما تعارض با دلیل عقلی:

رسا;235656 نوشت:
استاد شهید مطهری نیز درباره آموزش زنان می فرمایند: «خداوند فکر و استعداد درس خواندن را و میل و شوق به آن را همان طور که در مرد قرار داده در زن هم قرار داده و منع او چیزی جزجلوی استعداد خدا دادی را گرفتن نیست ».
اما درباره ادعاهای جالب شما:
mitra-r;249599 نوشت:
نقل بلاذری به دلایل زیر قابل استناد برای شما نیست 1- بلاذری سنی است 2- نقل بلاذری در کتب دیگر فقهی روایی نیامده در کتب دیگر تاریخی هم نیامده (ندیدم؟ دیده اید نشان دهید) 3- نقل بلاذری در کتب فقهی شیعه نیامده(ندیدم؟ دیده اید نشان دهید) 4- نقل بلاذری بدون سند است سند ندارد مرسل است 5- کتب فقهی و حدیثی شما در حدیثی صحیح میگوید نوشتن نیاموزید که مسلم انچه مورد استناد باید باشد کتب فقهی است نه کتب تاریخی که هردروغی ممکن است دران باشد
این سخنان شما نشاندهنده این است که دنبال حقیقت نیستید و به هر قینتی شده میخواهید سخن خود را اثبات کنید بهمین خاطرست که از ابتدا بصورت گزینشی برخی روایات را نقل کردید.موید ما بر این سخن؛ لینک ذیل است که جنابعالی چگونه از واقدی و برخی تاریخ نویسان دفاع می کنید چون سخنانی مطابق میلتان را در آنها یافتید:http://www.askdin.com/thread19934-5.html

این یک بام و دو هوای شما چطور توجیه می شود؟

اولا: سنی بودن یک مورخ دلیل بر نادرست بودن نقل او نیست خصوصا که سخنی مخالف عقیده شیعه یا مخالف قرآن بیان نکرده است.جالب است که خود شما از کتب اهل سنت در جایی که مطابق میلتان است نقل می کنید بعنوان مثال از کتاب الدر المنثور سیوطی حدیث نقل کردید:

mitra-r;235841 نوشت:
در الدرالمنثور هم حال و هوای زنان صدر اسلام امده :


ثانیا:نقل بلاذری در دیگر کتب نیز آمده است.
در کتاب الاصابه ابن حجر آمده است: این روایت در کتاب حاکم نیشابوری نیز با سند صحیح ذکر شده و ذهبی نیز آنرا تایید کرده است.ایضا در کنزالعمال هم آمده( أخرجه الحاكم في المستدرك 4/ 414. و قال صحيح الإسناد و لم يخرجاه و وافقه الذهبي و أورده المتقي الهندي في كنز العمال حديث رقم 28368، 34381)

ثالثا:چه کسی گفته که حتما باید روایت در کتاب فقهی باشد تا مورد قبول باشد؟اصولا جای چنین روایاتی که از یک رویداد تاریخی سخن می گوید یا درباره شرح حال برخی صحابیات است؛مگر جایش در کتب فقهی ست؟

رابعا:از کی کتاب نوادر راوندی جزو کتب فقهی شده؟

خامسا:آنچه بنده در پستهای قبلی از بلاذری نقل کردم بعنوان موید بود نه دلیل مستقل:

رسا;235992 نوشت:
نقل بلاذری و نقلهای دیگر مویدی است بر حدیث طلب العلم فریضه...و موافق با دلیل عقلی پیش گفته و نیز مطابق با ظواهر قرآن.بار دیگر دقیقتر و منصفانه تر مقاله ذیل را مطالعه کنید:


mitra-r;249599 نوشت:
درادرس فوق هم بجز بلاذری هیچ نقلی نیست که تصریح برنوشتن کند

هست اما شما نادیده گرفتید.غیر از آنچه در بالا ذکر شد درباره علیه دختر امام سجاد علیه السلام ارباب رجال درباره می گویند; این بانوی فاضله دارای کتابی بوده است که ابوجعفر محمدبن عبدالله بن قاسم با طریق خود از زرارة بن اعین و زراره از علیه بنت علی بن الحسین علیه السلام این کتاب را روایت کرده است.(رجال نجاشی، جامع الرواة اردبیلی، ج 1، ص 611)بنابر آنچه ذکر گردید این ادعای شما هم صحیح نیست که گفته اید:
mitra-r;249599 نوشت:
درباره زنان صدر اسلام نشانی قابل اتکا نیست که محدث بودن جنبه ی نوشتن را هم در حدیث دربر میگرفته است با توجه به اینکه اصولا تا 150 سال بعد از اسلام حدیث نویسی ملغی بوده است بنابراین اخباری که درباره ی زنان صحابه تابعین و تابعین تابعین هست صرف برجنبه نقل حدیث میتوان تکیه کرد و نه نوشتن

mitra-r;249599 نوشت:
موارد ی که گفته شد با پاداش اخروی ربطی ندارد ما درباره حقوق زن در این دنیا سخن میگوییم
بار دیگر آیات مربوطه را بخوانید و ببینید آیا با پاداش اخروی ارتباط دارد یا خیر؟شما دارید با ذکر برخی روایات آنهم بطور گزینشی و بدون در نظر گرفتن روایات معارض از شخصیت پایین و حقیر زن سخن می گویید ما هم آیاتی ذکر کردیم که نشاندهنده این است که از بعد ارزشی و عنداللهی؛ خداوند تفاوتی میان زن و مرد نگذاشته است.
باز تکرار می کنم :
رسا;235340 نوشت:
صحیح بودن سند حدیث به معنای صدور آن از معصوم نیست بلکه سند می تواند صحیح باشد اما در واقع از معصوم(ع) صادر نشده باشد چرا که روات ولو آنکه موثق باشند اما معصوم از خطا نیستند: (تلخیص مقباس الهدایه مامقانی ص269) در این رابطه اگر خواستید روایت صحیح السندی برای شما مثال می زنم که هم کلینی و هم شیخ صدوق نقل کرده اند اما همانطور که شیخ طوسی تذکر داده است ضعیف و مخالف قرآن است(رک:الاستبصار 4/287)
رسا;235982 نوشت:
بنابراین اگر فرضا سند راوندی صحیح باشد به معنای صحیح بودن متن و محتوایش نیست.البته این بیان در صورتیست که نتوان محتوای حدیث راوندی را با روایات معارض جمع کرد و الا منعی برای پذیرش هر دو دسته روایات نیست.

نکته مهم درباره حدیث محل بحث این است که اعراض علما از این حدیث می تواند قرینه باشد بر عدم حجیت حدیث منع کتابت زنان.گاهی تمامي راويان داراي شرايط لازمند ولي قرايني مانند روي گرداندن علما و عمل نكردن به آن حديث توسط ايشان وجود دارد كه دلالت مي كند اشكالي در اين حديث است و گرنه آن را كنار نمي گذاشتند.و واضح است که علما و فقها از کدام روایت تبیعت می کنند.
mitra-r;249599 نوشت:
بار دیگر از ایشان که توانا در جمع معارضین ! تقاضا داریم معارض اجادیث زیر را بیاورد و انهارا جمع کند
بنده ادعا نکردم که در این رابطه توانا هستم.قبلا گفتم که چرا وارد بحث شدم.
جناب میترا؛قبلا هم گفتم بحث ما درباره آموختن کتابت بود مابقی مسائل را جداگانه در تاپیک دیگر مطرح بفرمایید کارشناسان دیگر پاسخگوی شما خواهند بود.

کاربران عزیز می توانند درباره کتابت و علم آموزی زن از دیدگاه اسلام به لینک ذیل هم سر بزنند:

http://www.hawzah.net/fa/MagArt.html?MagazineArticleID=27771&MagazineNumberID=4231
موضوع قفل شده است