ین تاپیک رو برای درد و دل، گفتگو و راز و نیاز دوستان با امام زمان ارواحنا له الفداه زدم. شاید! نه حتما آقا این نوشته ها رو میخونند...
سلام مولا جان [SPOILER]هزارتا درد و دل داشتم که بگم ولی...
نمیدانم چرا همه اش از ذهنم پرید
مولای خوبم ،همین در ذهنم است فعلا که بگویم بسیاااااااار دعا کن مولا جان
بسیاااااااااااار....
هم برای ظهور خودت آقا،و هم برای عاشقانت!
خیلی محتاج دعاهایت هستیم
خوب میدانی چه در دل دارم ،نیازی هم به نوشتن نیست پس به حق مادرت زهرا س کمکم کن تا.....:Ghamgin: یا مهدی ادرکنی[/SPOILER]
ای خدا مهدی فاطمه کی میاد؟ قلبم پاره پاره شد .
روایت هست که هیچ کس نمیمیرد مگر آن که علی بن ابی طالب علیه سلام رو هنگام مرگ میبینه خدایا چشمم رو به جمال آقام علی علیه السلام روشن کن.
ای خدا به بدبختی و بیچارگی ما رحم کن فقیریم ذلیلیم بدبختیم بیچاره ایم ضعیفیم گناه کاریم امام ما رو برسون.
خدایا دیگه تحمل این وضعیت رو ندارم به کی بگم جز تو کسی رو ندارم
یا صاحب الزمان
دارد زمان آمدنت دیر می شود
دارد جوان سینه زنت پیر میشود
یا صاحب الزمان تو را به پهلوی شکسته مادرت زهرا(س)
تو را به فرق شکافته جدت علی
تو را به رگ های بریده جدت حسین
تو را به دل شکسته عمه ات زینب
قسمت میدم هر چه سریع تر بیا تو رو خدا بیا بیا بیا ...
نمیدونم چه مذهبی دارین.
ولی تمامی شیعیان جهان بیش از 1400 سال هست که منتظر منتقم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین، حضرت بقیّة الله الاعظم ارواحنا فداه هستند.
اگه فقط روزي يك گناه از گناهانمون كم كنيم اونم به عشق امام زمانمون و با خود عهد كنيم ديگه دور و بر گناههاي حتي ظاهرا كوچك نريم ، شايد مرحمي باشه بر قلب زخم خورده ي مولامون
يا صاحب الزمان ادركني
اقا جون تا عنايت شما نباشه ، ما نمي تونيم عزممون را جزم كنيم . با اراده اي پولادين توي دهان شيطان بزنيم.
اقا جون برامون دعا كنيد حتي اگر دلتون از دستمون شكسته دعا كنيد قلبمون از عشق به خاندان پاك عترت آكنده بشه تا با همين عشق معجزه ي دوري از گناه را ببينيم.
آیا آن مرد به جایی رفته که بازگردد
این ما هستیم که حضور نداریم
مانیستیم وباید به سمت هست شدن برویم
آن مرد سالهاست که آمده است
آن مرد در انتظار313مرد دیگر است
بسم الله اگر مرد هستیم
آن مرد در انتظار313مرد دیگر است
بسم الله اگر مرد هستیم
اطلاعیه دانشگاه انتظار
دانشگاه انتظار بعد از 1300 سال همچنان دانشجو می پذیرد متاسفانه این دانشگاه هنوز 313 فارغ التحصیل هم نداشته است این دانشگاه در تمام شبانه روز از شما ازمون به عمل می آورد. مدارک لازم برای ثبت نام:
1.نماز اول وقت
2.ولایت مداری
3.دائم الوضو بودن
4.برگه تسویه حساب حق الناس
5.قلبی آکنده از یاد خدا به امید قبولی دراین دانشگاه
منبع: http://www.askdin.com/thread19104.html
گفت: بنویس، پسرکم: بابا آب داد. و من نوشتم: بابا آب داد. - آن مرد آمد. مدادم را تراشیدم و نوشتم: آن مرد آمد. آرام با خودش زمزمه کرد : آن مرد میآید... و من بی آنکه بپرسم باید بنویسم یا نه؟ مداد را با بر روی دفترم فشردم و با تمام وجود، نوشتم: آن مرد میآید... - آن مرد با اسب آمد. و نوشتم. باز آرام زمزمه کرد: آن مرد با اسب سفید خواهد آمد... اینبار هم بدون اجازه نوشتم: آن مرد با اسب سفید خاهد آمد... - آن مرد در باران آمد. زمزمه کرد: آن مرد در باران میآید... و باز هم نوشتم. - آن مرد از آسمان میآید... گفتم: مامان ! اینا تو کتاب نیست. -خیلی چیزا تو کتاب نیست، عزیزم... -مامان! آسمان با کدوم سه نوشته میشه؟ -با سه دندونه، پسرم. و نوشتم: آن مرد از آسمان میآید. - آن مرد با یک بغل یاس میآید. - مامان! یاس چه جوری نوشته میشه؟ چرخش اشک را در دایره مردمک چشمانش به وضوح میدیدم، بغض آلود گفت: مهم نیست عزیزم، هر جوری دوست داری بنویس. -مامان بغل رو بلد نیستم. -عیب نداره! همینطور که برای خودم تکرار میکردم و مداد رو کاغذ فشار میدادم، بی اختیار دلم برای مرد تنگ شد. در دلم برای آمدنش دعا کردم. آن مرد با یک بقل یاص میآید... هنوز هم نمیدانم چرا یاص را با مداد گلی نوشتم... -آن مرد مهربان است. دیگه نپرسیدم که مهربان با کدوم ه نوشته میشه؟ فقط با یک دنیا امید نوشتم: آن مرد محربان است. سیل اشک را میدیدم که چطور پشت سد پلکهایش، برای سرازیر شدن بی صبری میکرد. با صدایی لرزان گفت: آن مرد ما را دوست دارد. عجیب دلم هوای مرد را کرده بود، میخواستم بنویسم اما نمی توانستم، فقط با خودم تکرار میکردم: آن مرد ما را دوست دارد. آن مرد ما را...، آن مرد ما...، آن مرد... آنقدر که گفت: چیه عزیزم! بلد نیستی؟!! -چرا بلدم، خوب هم بلدم... مداد سیاه رو انداختم کنار و با مداد گلی، بزرگ نوشتم :
اون روز دیکته رو بیست نشدم ولی همیشه صبحها وقتی کولهپشتی به پشت، میرفتم مدرسه با خودم تکرار میکردم: آن مرد میآید. آن مرد از آسمان میآید. آن مرد مهربان است. آن مرد... اما، حالا بزرگ شدم و اونقدر باسواد که دیکته رو بیست بشم ولی دیگه...
همیشه نشسته ایم و پشت سر هم برایش «باید» بافته ایم. لیست بلند بالایی از «باید»ها ساخته ایم تا او بیاید و همه شان را به تنهایی بر دوش بکشد و تمام درد های جامعة بشری را به تنهایی مداوا کند و تمام انتظارات ما را برآورد.
هر وقت از دنیا خسته می شویم، هر وقت مشکلی آزارمان می دهد، فارغ از این که چقدر بزرگ یا به کجا مربوط باشد، آهی می کشیم و می گوییم: «آقا می اید و همه مشکلات را حل می کند.»، «آقا که آمد باید فلان شخص را فلان کند»، «آقا که آمد باید این کار را این طور درست کند» و هزاران جور جملة جورواجور دیگر.
هر چه فکر می کنم یادم نمی آید جایی به خودم گفته باشم«آقا از من چه انتظاری دارد؟»
خوب که فکر می کنم، می بینیم ما شده ایم درست لنگة بنی اسرائیلی هایی که به موسایشان گفتند: «ما همین جا نشسته ایم؛ تو با خدآیت برو و دشمنان را از ارض موعود بیرون کن؛ بعد ما می اییم و با آرامش در آن سرزمین زندگی می کنیم.»
انگار ما هم می خواهیم موسایمان را که می اید تا نجات مان دهد و از چنگال فرعون ها برهاند؛ تک و تنها، با خدایش به جنگ ها و سختی ها بفرستیم و منتظرش بمانیم تا با پیروزی برگردد و یک جهان پر از صلح و آرامش را دو دستی تقدیم مان کند.
ایا زمان آن نرسیده است که از خود بپرسیم «او از من چه انتظاری دارد؟» شاید اگر او را بشناسم، انتظاراتش هم برایم شناختنی شوند: * او منادی عدالت است؛ پس از من انتظار دارد، در سرزمین کوچک زندگی خودم، به هیچ کس ظلم نکنم؛ حتّی به خودم.
* او میراث دار رسالت آخرین پیامبر است. پیامبری که آمد تا دست بشر را در دست سعادت و پرواز بگذارد؛ پس از من انتظار دارد دستم را از دست سعادت بیرون نکشم و به او پشت نکنم و از مسیر رسالت دور نشوم.
* او امام قیام است؛ پس از من انتظار دارد آماده قیام باشم و گوش به زنگ حادثه. نه این که جمعه هایم را در تب و تاب دنیا در رختخواب فراموشی و بی خیالی به ظهر بسپارم و حتّی به نوای ندبه ای دلم را به صدای شیهة اسبی و چکاچک شمشیری وعده ندهم.
* او امام تکامل بشریت است؛ پس از من انتظار دارد در جادة تکامل و صعود راه بسپرم نه در بیراهة نقصان و نزول.
* او ساقی زلال ترین آب آفرینش است؛ پس از من انتظار دارد پیالة کوچکم را از گندابة هر بیغوله ای پر نکنم و به آلودگی هر فرهنگی در نیالایم.
* او امام حکمت و آگاهی و بصیرت است؛ پس از من انتظار دارد از چشمه های حکمت های آسمانی بنوشم و سرافراز آگاهی های متعالی باشم و هر گام زندگی ام را با بصیرتی شایستة پیروان او بردارم.
می دانم؛ همة این ها شوخی هستند. همة این ها از دست من بر می ایند. امّا نمی دانم چرا این حال و هوای بنی اسرائیلی این قدر به مزاق مان خوش می اید؟!
شاید حقّ مان است که ما هم مثل بنی اسرائیل، این همه سال در بیابان های دنیای مادّی سرگردان شده ایم و به سرزمین موعود، به مدینة فاضلة مهدوی راه مان نمی دهند!
نمی دانم تا کی در این حال و هوا می مانیم؛ اما می دانم تا خودمان نخواهیم و ندانیم که چه باید بخواهیم، تا دنیا دنیاست، بشر روی آرامش را نخواهد دید.
بسم رب النور
سوگواري هايمان ديگر ندارد بوي دوست
خوش نوايي هاي بر پاي پيمبر كو نكوست
غرق در درياي نفس وپير دنياييم وبس
خنده ها وگريه هامان بهر حلوايند وكس
واژه اخلاص مصداقش به ماضي ميرسد
هل اتي امر خيالي نقل غالي ميرسد
نهي عاصي، امر ناسي از سر نافهمي است!
ورنه فكر روشن اسلام غربي خاطي است؟!
باطلان امر ولي شان هر چه باشد روي چشم
بهر پابرجايي بطلان فدا دارند جسم
جبهه حق،شبهه هر دم نونواري ميكند
كرنش ووحدت ،ولا تاراج كاري ميكند
عصر اين دلدادگي ها بي بصر خسران نمود
شمسه والعصر ايمان را زصالح خو ستود
انتظار افضل من الكل عمل يعني جهاد....
.....از اينجا به بعد رو قبلآ توسايت نوشتم(yavari(
ايشان از ما انتظار ندارند البته. اما ما تا وقتي منتظر نباشيم نمي ايند يعني نميشود بيايند دست خودشان كه نيست ايشان هم خود غصه دارند امر، امر خداوند است.يعني بحث اين نيست كه بگوييم اقا بيا چون خودشان هم براي ظهورشان در حال دعا هستند.اما ما تا آماده نباشيم همين اش وهمين كاسه البته كاش اش بود زهر مار است
با سلام ای آقا ... شبتان مهتابی ... روز میلاد شما در پیش است ... عرض تبریک آقا ... و کمی بیتابی ... چشم عالم به دقایق نگران خواهد شد! ... کوچه ها منتظرند ... دشت ها حوصله ی سبزه ندارند دگر ... پس چرا دیر آقا ؟! ... ای نفس ها به فدای کف نعلین شما ! ... اندکی تند قدم بردارید...
:geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh:
می آید اگر....
تعداد افرادی که مثل اون کاربر دیدم و تاپیکشو خوندم زیاد شن:geryeh::geryeh::geryeh:
:geryeh::geryeh::geryeh:
و می آید اگر....
افرادی مثل من بیچاره از رو زمین برداشته شن:geryeh::geryeh::geryeh:
[="Tahoma"][="DarkSlateBlue"]تا جوانیم پیرمان کن آقا
مانند آن پیر سحر خیزی که از هر دو عالم طلبیدند او را
تا جوانیم پیرمان کن
مگذار روزگار پیرمان کند و ما هنوز در جهالت جوانی مان مانده باشیم[/]
يابن الحسن(عج)
صدها گله پيش يار بردن عشق است
با عشق تو چوب طعنه خوردن عشق است
اي يوسف فاطمه، فدايت عالم
يك بار تورا ديدن ومردن عشق است
سلامتي وتعجيل در فرجش صلوات
کاربر مهمان خوش آمدید
با سلام و احترام
غروب دلتنگ جمعه هست و نیامدی مهدی‌جان...
الان داشتم سخنرانی جناب رائفی‌پور رو در مورد شیعیان و دوران انتظار، غربت امام عصر ارواحنا له افداه و توطئه‌های دشمن...
حتماً گوش کنید خیلی قشنگه، ببینید چی دارن به سرمون میارن...
13 دقیقه
دانلود با حجم 3.02 مگابایت
سلام مولا جان
[SPOILER]هزارتا درد و دل داشتم که بگم ولی...
نمیدانم چرا همه اش از ذهنم پرید
مولای خوبم ،همین در ذهنم است فعلا که بگویم بسیاااااااار دعا کن مولا جان
بسیاااااااااااار....
هم برای ظهور خودت آقا،و هم برای عاشقانت!
خیلی محتاج دعاهایت هستیم
خوب میدانی چه در دل دارم ،نیازی هم به نوشتن نیست پس به حق مادرت زهرا س کمکم کن تا.....:Ghamgin:
یا مهدی ادرکنی[/SPOILER]
بسیار سپاسگذارم
میخوام یک مناجات با خدا بکنم نامحرم ها نخونن.
ای خدا مهدی فاطمه کی میاد؟ قلبم پاره پاره شد .
روایت هست که هیچ کس نمیمیرد مگر آن که علی بن ابی طالب علیه سلام رو هنگام مرگ میبینه خدایا چشمم رو به جمال آقام علی علیه السلام روشن کن.
ای خدا به بدبختی و بیچارگی ما رحم کن فقیریم ذلیلیم بدبختیم بیچاره ایم ضعیفیم گناه کاریم امام ما رو برسون.
خدایا دیگه تحمل این وضعیت رو ندارم به کی بگم جز تو کسی رو ندارم
یا صاحب الزمان
دارد زمان آمدنت دیر می شود
دارد جوان سینه زنت پیر میشود
یا صاحب الزمان تو را به پهلوی شکسته مادرت زهرا(س)
تو را به فرق شکافته جدت علی
تو را به رگ های بریده جدت حسین
تو را به دل شکسته عمه ات زینب
قسمت میدم هر چه سریع تر بیا تو رو خدا بیا بیا بیا ...
فانتظروا...
:Sham:
اللّهمّ إنّا نشکو إليک فقد نبينا و غيبه ولينا و شدّه الفتن بنا و تظاهر الزمان علينا...
امام رضا(علیه السلام) فرموده‌اند:
به خدا سوگند آنچه را انتظار مي‌بريد [ظهور قائم (عج)] به وقوع نخواهد پيوست
مگر آن که به سختي آزمايش شويد تا جايي که جز عده اندکي از شما [بر ايمان و عقيده خود] استوار نماند.
محمد بن ابراهيم، نعماني، الغيبه، ص 206.
نشانه‌های بحران در آخرالزمان
چه متن دلگیری...
فقط خواستم یه جمله بگم که اگرآقا اومدن اینجا ومتنتون روخوندند...از متن منم بگذرند..
پدرآسمانی خیلی وقته یاشمادوریدیامن...
تا این قلب بهانه گیروخسته دنبال رفتن به مسیر ناامیدی نشده کمکم کن...تا بتونم مسیرم رودرست بردارم...
با سلام و احترام
نمیدونم چه مذهبی دارین.
ولی تمامی شیعیان جهان بیش از 1400 سال هست که منتظر منتقم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین، حضرت بقیّة الله الاعظم ارواحنا فداه هستند.
دانلود فایل صوتی این فلش زیبا
✿❀✿ مجموعه نواها ، دکلمه ها و سرودهای مهدوی ✿❀ عصر یک جمعه ی دلگیر ...
به همراه متن صوتی
می آید از ره مردی سواره
بر مرکب عشق چون ماه پاره
او که یگانه در عالمین است
برق نگاهش همچون حسین است
عمامه بر سر همچون پیمبر
در بازوانش نیروی حیدر
می آید از ره بوی گل یاس
در چشم وابرو مانند عباس
آی مردم عالم آی مردم عالم
می آید از ره بوی گل یاس
در چشم وابرو مانند عباس
مهدی می آید هر روز و هرشب
با گریه گوید سالار زینب
سالار زینب سالار زینب
ما منتظر منتقم فاطمه(سلام الله علیها) هستیم
[="seagreen"]خدايا قلب مضطر فاطمه(س) را تسكين بده به حق مادرش فاطمه الزهرا(س ) :Sham:[/]
[="darkorchid"][="purple"]كشتي نساز اي نوح
طوفان نخواهد آمد
بر شوره زار دلها
باران نخواهد آمد
شايد خدا به شعرم
لبخند زند و ليكن
جايي كه سفره خاليست
مهمان نخواهد آمد
رفتی كلاس اول
ا ين جمله را عوض كن
آن مرد تا نيايد، باران نخواهد آمد![/][/]
السلام عليك يا بقيه الله في ارضه
اگه فقط روزي يك گناه از گناهانمون كم كنيم اونم به عشق امام زمانمون و با خود عهد كنيم ديگه دور و بر گناههاي حتي ظاهرا كوچك نريم ، شايد مرحمي باشه بر قلب زخم خورده ي مولامون
يا صاحب الزمان ادركني
اقا جون تا عنايت شما نباشه ، ما نمي تونيم عزممون را جزم كنيم . با اراده اي پولادين توي دهان شيطان بزنيم.
اقا جون برامون دعا كنيد حتي اگر دلتون از دستمون شكسته
دعا كنيد قلبمون از عشق به خاندان پاك عترت آكنده بشه تا با همين عشق معجزه ي دوري از گناه را ببينيم.
کارنامه‌ام
پر از تقلب و گناه
خط خطی سیاه
هیچ وقت درسخوان نبوده‌ام ولی
در شب تولدت
مثل کاج
توی طاق نصرت محله کار کرده‌ام
شاخه‌های خشک داربست را
بهار کرده‌ام
*
راستی دو روز قبل
سرزده به خانه‌ی دل امید - همکلاسی‌ام - سر زدی
ولی چرا
به خانه‌ی حقیر قلب من نیامدی؟
رد شدم، قبول
ولی به من بگو
کی به من اجازه‌ی عبور می‌دهی؟
راستی اگر ببینمت
به من هر چه خواستم می‌دهی؟
کارنامه‌ی مرا
دست راستم می‌دهی؟
نا امید نیستم ولی به خاطر خدا
از کنار نمره‌های زیر ده عبور کن!
ای عصاره گل محمدی!
فصل امتحان سخت ما ظهور کن !
بیا برای فرج روز و شب دعا كنیم
دل امام خویش را ز خود رضا كنیم
عزیز فاطمه :doa(8): مهدی :doa(3): دلش پر از خون است
بیا كه بهر خدا از خدا حیا كنیم
آقا سلام ....
بی مقدمه ....
نامه ای زیبا به امام زمان :doa(3):
(برای مشاهده تصویر در سایز اصلی بر روی آن کلیک کنید)
[="Red"]به نام خدا
[/]
تو که دست کسی را رد نکردی
بگو حالا که دلهامان شکسته ست
دلت می آید آیا بر نگردی؟[/]
آیا آن مرد به جایی رفته که بازگردد
این ما هستیم که حضور نداریم
مانیستیم وباید به سمت هست شدن برویم
آن مرد سالهاست که آمده است
آن مرد در انتظار313مرد دیگر است
بسم الله اگر مرد هستیم
دانشگاه انتظار بعد از 1300 سال همچنان دانشجو می پذیرد
متاسفانه این دانشگاه هنوز 313 فارغ التحصیل هم نداشته است این دانشگاه در تمام شبانه روز از شما ازمون به عمل می آورد.
مدارک لازم برای ثبت نام:
1.نماز اول وقت
2.ولایت مداری
3.دائم الوضو بودن
4.برگه تسویه حساب حق الناس
5.قلبی آکنده از یاد خدا
به امید قبولی دراین دانشگاه
منبع:
http://www.askdin.com/thread19104.html
من از تو ازهمه بیشتر ناراحتم......تونباشی فقط.....من می آیم.....زود...برو...
یوسف زهرا ، ببین از جرم ما حبس ابد گردیده است...!!!
*****************************************
اباز به انتظار تو جمعه غروب مي‌شود
اگر بيايي از سفر آه چه خوب مي‌شود
گفت: بنویس، پسرکم: بابا آب داد.
و من نوشتم: بابا آب داد.
- آن مرد آمد.
مدادم را تراشیدم و نوشتم: آن مرد آمد.
آرام با خودش زمزمه کرد : آن مرد میآید...
و من بی آنکه بپرسم باید بنویسم یا نه؟ مداد را با بر روی دفترم فشردم و با تمام وجود، نوشتم: آن مرد میآید...
- آن مرد با اسب آمد.
و نوشتم.
باز آرام زمزمه کرد: آن مرد با اسب سفید خواهد آمد...
اینبار هم بدون اجازه نوشتم: آن مرد با اسب سفید خاهد آمد...
- آن مرد در باران آمد.
زمزمه کرد: آن مرد در باران میآید...
و باز هم نوشتم.
- آن مرد از آسمان میآید...
گفتم: مامان ! اینا تو کتاب نیست.
-خیلی چیزا تو کتاب نیست، عزیزم...
-مامان! آسمان با کدوم سه نوشته میشه؟
-با سه دندونه، پسرم.
و نوشتم: آن مرد از آسمان میآید.
- آن مرد با یک بغل یاس میآید.
- مامان! یاس چه جوری نوشته میشه؟
چرخش اشک را در دایره مردمک چشمانش به وضوح میدیدم، بغض آلود گفت: مهم نیست عزیزم، هر جوری دوست داری بنویس.
-مامان بغل رو بلد نیستم.
-عیب نداره!
همینطور که برای خودم تکرار میکردم و مداد رو کاغذ فشار میدادم، بی اختیار دلم برای مرد تنگ شد. در دلم برای آمدنش دعا کردم.
آن مرد با یک بقل یاص میآید...
هنوز هم نمیدانم چرا یاص را با مداد گلی نوشتم...
-آن مرد مهربان است.
دیگه نپرسیدم که مهربان با کدوم ه نوشته میشه؟ فقط با یک دنیا امید نوشتم: آن مرد محربان است.
سیل اشک را میدیدم که چطور پشت سد پلکهایش، برای سرازیر شدن بی صبری میکرد. با صدایی لرزان گفت: آن مرد ما را دوست دارد.
عجیب دلم هوای مرد را کرده بود، میخواستم بنویسم اما نمی توانستم، فقط با خودم تکرار میکردم: آن مرد ما را دوست دارد. آن مرد ما را...، آن مرد ما...، آن مرد...
آنقدر که گفت: چیه عزیزم! بلد نیستی؟!!
-چرا بلدم، خوب هم بلدم...
مداد سیاه رو انداختم کنار و با مداد گلی، بزرگ نوشتم :
اون روز دیکته رو بیست نشدم ولی همیشه صبحها وقتی کولهپشتی به پشت، میرفتم مدرسه با خودم تکرار میکردم: آن مرد میآید. آن مرد از آسمان میآید. آن مرد مهربان است. آن مرد...
اما، حالا بزرگ شدم و اونقدر باسواد که دیکته رو بیست بشم ولی دیگه...
دیگر شده ام دچار وسواس, بیا
بد جور به عصر جمعه حساس, بیا
گفتی به عموی خود ارادت داری
این بار قسم به دست عباس, بیا
تعجیل در فرجش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم:Gol:
می آیم.. سوی زیبایی ها..
[spoiler]
از پی خنده اش،عسل های سفیدی می ریزد
وبرف ها زمین نالان را نوازش می کنند..
کم کمک ازبوته خار،گلی میآید شاد..
آسمان هنوز می خندد
وپرنده هادرآن می رقصند..
آفتاب
با ربع نگاهی
آرام زر خود را هدیه می دهد
هم چنان می آیم،تا کرانه ها خون سرخی شوند..
زیبا می شوند....
رقص ماه روی آب گل آلود ساحل..
دنباله شهاب ماهرخ درآب..
می آید درچشم..
آغلان پنهانند...صدای قورباغه ها می آید درگوش...
برکه هامیخوابند...جلبک هاسربزتر....
دشت هاپی هم میدوند...
آسمان عروسی می گیرد..
چلچراغ ستاره ها می آید کنارقلعه ماه..
ازمیان کوچه هایش
می روم بالا..
تا دروازه بهشت می آیم درپرواز..
اماوقتی...
تورا میبینم...
زیبایی های خدا را فقط درتو میبینم...
ای بهشت آرزوهای من...
پدرآسمانم..
منجی عالم(عج)
[/spoiler]
همیشه نشسته ایم و پشت سر هم برایش «باید» بافته ایم. لیست بلند بالایی از «باید»ها ساخته ایم تا او بیاید و همه شان را به تنهایی بر دوش بکشد و تمام درد های جامعة بشری را به تنهایی مداوا کند و تمام انتظارات ما را برآورد.
هر وقت از دنیا خسته می شویم، هر وقت مشکلی آزارمان می دهد، فارغ از این که چقدر بزرگ یا به کجا مربوط باشد، آهی می کشیم و می گوییم: «آقا می اید و همه مشکلات را حل می کند.»، «آقا که آمد باید فلان شخص را فلان کند»، «آقا که آمد باید این کار را این طور درست کند» و هزاران جور جملة جورواجور دیگر.
هر چه فکر می کنم یادم نمی آید جایی به خودم گفته باشم«آقا از من چه انتظاری دارد؟»
خوب که فکر می کنم، می بینیم ما شده ایم درست لنگة بنی اسرائیلی هایی که به موسایشان گفتند: «ما همین جا نشسته ایم؛ تو با خدآیت برو و دشمنان را از ارض موعود بیرون کن؛ بعد ما می اییم و با آرامش در آن سرزمین زندگی می کنیم.»
انگار ما هم می خواهیم موسایمان را که می اید تا نجات مان دهد و از چنگال فرعون ها برهاند؛ تک و تنها، با خدایش به جنگ ها و سختی ها بفرستیم و منتظرش بمانیم تا با پیروزی برگردد و یک جهان پر از صلح و آرامش را دو دستی تقدیم مان کند.
ایا زمان آن نرسیده است که از خود بپرسیم «او از من چه انتظاری دارد؟»
شاید اگر او را بشناسم، انتظاراتش هم برایم شناختنی شوند:
* او منادی عدالت است؛ پس از من انتظار دارد، در سرزمین کوچک زندگی خودم، به هیچ کس ظلم نکنم؛ حتّی به خودم.
* او میراث دار رسالت آخرین پیامبر است. پیامبری که آمد تا دست بشر را در دست سعادت و پرواز بگذارد؛ پس از من انتظار دارد دستم را از دست سعادت بیرون نکشم و به او پشت نکنم و از مسیر رسالت دور نشوم.
* او امام قیام است؛ پس از من انتظار دارد آماده قیام باشم و گوش به زنگ حادثه. نه این که جمعه هایم را در تب و تاب دنیا در رختخواب فراموشی و بی خیالی به ظهر بسپارم و حتّی به نوای ندبه ای دلم را به صدای شیهة اسبی و چکاچک شمشیری وعده ندهم.
* او امام تکامل بشریت است؛ پس از من انتظار دارد در جادة تکامل و صعود راه بسپرم نه در بیراهة نقصان و نزول.
* او ساقی زلال ترین آب آفرینش است؛ پس از من انتظار دارد پیالة کوچکم را از گندابة هر بیغوله ای پر نکنم و به آلودگی هر فرهنگی در نیالایم.
* او امام حکمت و آگاهی و بصیرت است؛ پس از من انتظار دارد از چشمه های حکمت های آسمانی بنوشم و سرافراز آگاهی های متعالی باشم و هر گام زندگی ام را با بصیرتی شایستة پیروان او بردارم.
می دانم؛ همة این ها شوخی هستند. همة این ها از دست من بر می ایند. امّا نمی دانم چرا این حال و هوای بنی اسرائیلی این قدر به مزاق مان خوش می اید؟!
شاید حقّ مان است که ما هم مثل بنی اسرائیل، این همه سال در بیابان های دنیای مادّی سرگردان شده ایم و به سرزمین موعود، به مدینة فاضلة مهدوی راه مان نمی دهند!
نمی دانم تا کی در این حال و هوا می مانیم؛ اما می دانم تا خودمان نخواهیم و ندانیم که چه باید بخواهیم، تا دنیا دنیاست، بشر روی آرامش را نخواهد دید.
منبع: ماهنامه دیدارآشنا شماره 116نويسنده : نظیفه سادات مؤذّن
بسم رب النور
سوگواري هايمان ديگر ندارد بوي دوست
خوش نوايي هاي بر پاي پيمبر كو نكوست
غرق در درياي نفس وپير دنياييم وبس
خنده ها وگريه هامان بهر حلوايند وكس
واژه اخلاص مصداقش به ماضي ميرسد
هل اتي امر خيالي نقل غالي ميرسد
نهي عاصي، امر ناسي از سر نافهمي است!
ورنه فكر روشن اسلام غربي خاطي است؟!
باطلان امر ولي شان هر چه باشد روي چشم
بهر پابرجايي بطلان فدا دارند جسم
جبهه حق،شبهه هر دم نونواري ميكند
كرنش ووحدت ،ولا تاراج كاري ميكند
عصر اين دلدادگي ها بي بصر خسران نمود
شمسه والعصر ايمان را زصالح خو ستود
انتظار افضل من الكل عمل يعني جهاد....
.....از اينجا به بعد رو قبلآ توسايت نوشتم(yavari(
ايشان از ما انتظار ندارند البته. اما ما تا وقتي منتظر نباشيم نمي ايند يعني نميشود بيايند دست خودشان كه نيست ايشان هم خود غصه دارند امر، امر خداوند است.يعني بحث اين نيست كه بگوييم اقا بيا چون خودشان هم براي ظهورشان در حال دعا هستند.اما ما تا آماده نباشيم همين اش وهمين كاسه البته كاش اش بود زهر مار است
تبریک این شب عزیز
واین مرد خواهد آمد
می اید
حتما
شبتان مهتابی ...
روز میلاد شما در پیش است ...
عرض تبریک آقا ...
و کمی بیتابی ...
چشم عالم به دقایق نگران خواهد شد! ...
کوچه ها منتظرند ...
دشت ها حوصله ی سبزه ندارند دگر ...
پس چرا دیر آقا ؟! ...
ای نفس ها به فدای کف نعلین شما ! ...
اندکی تند قدم بردارید...
ﻫﺮﺳﺤﺮ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻳﺎﺭ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ
ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻳﺎﺭ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
ﮔﺮﻳﻪ ﺑﺮ ﺩﺭﺩ ﻓﺮﺍﻕ ﺗﻮ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﺧﻮﻧﺠﮕﺮ ﺍﺯ ﻏﻤﺖ ﺍﻱ ﻳﺎﺭ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺁﻧﻨﺪ ﺍﺳﻴﺮﺕ ﻧﺸﻮﻧﺪ
ﻣﻦ ﺑﺮﺁﻧﻢ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
ﺗﻮ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻱ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ
ﺭﺍﺳﺘﻲ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
ﭼﻬﺎﺭﺩﻩ ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮ ﺷﺪ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ
ﻋﺎﺷﻖ ﺭﻭﻱ ﺗﻮ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
ﺍﺑﺮﻭﻳﺖ ﺗﻴﻎ ﻣﺼﺮٌﻱ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺟﺎﻥ ﻣﻴﻄﻠﺒﺪ
ﺑﻪ ﻃﻠﺒﮑﺎﺭ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻧﺎﻡ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺑﻨﻮﻳﺴﻨﺪ ﻫﻤﻴﻦ
ﺳﺮ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺧﺮﻳﺪﺍﺭ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﻫﺮﺻﺒﺢ ﻭ ﻏﺮﻭﺑﻲ ﺁﻗﺎ
ﻓﮑﺮ ﺑﻴﻦ ﺩﺭ ﻭﺩﻳﻮﺍﺭ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
اینقدر اگر اگر کردیم آقا نیامد
بگوئیم حتما می آید...
انشاءالله
واقعا قابل توصیف نیست!!!
همه گویند به امید ظهورش صلوات ... کاش این جمعه بگویند به تبریک حضورش صلوات!
الهم عجل لولیک الفرج
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
می آید اگر....
تعداد افرادی که مثل اون کاربر دیدم و تاپیکشو خوندم زیاد شن:geryeh::geryeh::geryeh:
:geryeh::geryeh::geryeh:
و می آید اگر....
افرادی مثل من بیچاره از رو زمین برداشته شن:geryeh::geryeh::geryeh:
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج بحق امه فاطمه (س)
از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن
اگه قبول بفرماین
ﺗﺎ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﻢ ﻣﻦ ﭘﺎﯼ ﮐﺎﺭﻡ ﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ
ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺍﻡ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺷﻮﻡ ﻓﺪﺍﯾﯽ
ﮔﺮ ﺭﻭﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﺎﯾﯽ ﺟﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﭙﺎﺭﻡ ﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ
[="black"]ای کاش که از منتظران ظهورت باشم تا از بهترین افراد باشم[/]
ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻫﻮﺱ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺟﺎ ﮐﻪ ﭘﺎ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽ
ﮐﻤﯽ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﺴﺖ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ
ﮐﻪ ﺍﺳﺐ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ ﺳﻮﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽ ؟
[="Tahoma"]به نام خدا
عرض سلام و درود فراوان خدمت شما دوستان و یک سلام ویژه به پیشگاه حضرت بقیة الله اعظم(ع)
""چی میشه که بشنوم صدای پای خروشت؟!...
به سر عمامه ی احمد(ص)،ابای علی(ع) به دوشت...""
آخ آخ! تصور کن قد و قامت آقامون رو تو همچین شکل و شمایلی ببینیم!
خدایا...
فرج مولایم را برسان
بر جمال دلربای مهدی زهرا(س) صلوات
بسم رب المهدی
ياابن الحسن باتمام ذرات وجودم منتظرت هستم
[="Tahoma"][="DarkSlateBlue"]تا جوانیم پیرمان کن آقا
مانند آن پیر سحر خیزی که از هر دو عالم طلبیدند او را
تا جوانیم پیرمان کن
مگذار روزگار پیرمان کند و ما هنوز در جهالت جوانی مان مانده باشیم[/]
يابن الحسن(عج)
صدها گله پيش يار بردن عشق است
با عشق تو چوب طعنه خوردن عشق است
اي يوسف فاطمه، فدايت عالم
يك بار تورا ديدن ومردن عشق است
سلامتي وتعجيل در فرجش صلوات
یا صاحب الزمان عج ادرکنا ولاتهلکنا
[/]
گر چه سیه روی شدم غلام تو هستم
خواجه مگر بنده ی سیاه ندارد؟!