به نظر شما کار من لوس و بی معنی بود؟ شما جای من بودید ...

تب‌های اولیه

90 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
به نظر شما کار من لوس و بی معنی بود؟ شما جای من بودید ...

نزدیک طلوع آفتاب بود و نماز داشت قضا میشد.
نگران به همدیگه نگاه کردیم .

مگه تو این برهوت آبادی هست که بشه توش نماز خوند .

داخل اتوبوس هنوز تاریک بود.صدای ضعیف اهنگ هایده یا مهستی یا از این جور اهنگا از جلو میومد. اکثر مسافرا خواب بودن ولی ما هممون بیدار بودیم .

با همفکری بچه ها که یک چهارم اتوبوس رو تشکیل میدادیم ، از جام بلند شدم .

قلبم یه کم تند میزد. رک بگم از برخورد راننده میترسیدم ولی این اعتقاد من بود و به نطرم آدم باید برای عقیدش بجنگه . وگرنه زندگی معنی نداره .

با این اندیشه عمیق صدامو با دوتا سرفه صاف کردم و با صدای واضح و همراه با ادب و احترام گفتم:

ببخشید اقای راننده ، نماز صبح داره غذا میشه. لطف میکنین یه جایی همین کنارا بایستید تا ما نمازمونو بخونیم؟

راننده بر خلاف اکثر راننده ها که تو ذهن من و شما ادمهای درشت هیکل و سیبیلو هستن که بین دو تا دکمه پیرنشون در قسمت شکم همیشه بازه ،یه مرد 40 تا 50 ساله لاغر سیگاری بود. از تو آینه یه نگاهی چپ چپی به من کرد که قلبم افتاد تو معدم.

گفت یه ساعت دیگه میرسیم. همونجا نماز بخونین.
- اونوقت دیگه نماز قضا میشه .
- خب قضاشو بخونین.
از این جوابش یه کم عصبی شدم ولی سعی کردم خودمو خونسرد جلوه بدم .یهو یه فکری به نظرم رسید بدون فکر کردن به عواقبش بی اختیار گفتم:
- پس خیلی ممنون ما پیاده میشیم.

بچه ها که انتظار شنیدن چنین حرفیو از من نداشتن ، چشاشون گرد شد .
مسافرا از این گفتگو بیدار شدن .
یکی گفت : خانوم یه ساعت دیگه میرسیم تو همون ترمینال نماز خونه هست.
دومی گفت: ما عجله داریم. میخوایم زودتر برسیم .
سومی: شما که اهل نماز روزه ای نمیدونی اگه 40 تا مسافرو معطل خودت کنی این حق الناسه؟
چهارمی و پنجمی و.....
این بود بمباران فرهنگی و اعتقادی در مقابل اندیشه عمیق من (بهتر بگم ما ) که ترکش هم نصیب ما شد .

دوستم چادرمو کشید که یعنی بشین .

یعنی من باید بیخیال میشدم .
من که اگه یه روز نمازصبحم به خاطر خواب موندن قضا میشد غصه میخوردم، حالا باید با چشم باز طلوع افتابو میدیدم و هیچی نمیگفتم؟

یعنی همه اون اندیشه های عمیق و عقیده و مبارزه کردن همه کشک؟

نه
من ننشستم.
راننده که اون همه طرفدار رو دیده بود با یه نیشخندی بهم گفت :
خانوم بشین گازشو میگیرم تا زودتر برسیم .

من ننشستم .
وضو داشتم .
یه ربع دیگه نماز قضا میشد.
با صدای محکم تر گفتم : آقا من پیاده میشم .
این دفعه دیگه من فقط خودم بودم که میخواستم پیاده بشم .

پچ پچ مسافرا رو میشنیدم .
1. بابا یه دو رکعت که چیزی نیست . نگه دار نمازشو بخونه خب .
2. عجب کله شقیه . به خاطر خودش میخواد این همه ملتو معطل کنه .
3. اینا چقدر غدن . فکر میکنن الان 10 سال پیشه که هر چی دوست داشتن میگفتن و همون باید میشد .
4. 5. و...

راننده دید بیخیال بشو نیستم . زد رو ترمز .
یه دفعه به خودم اومدم :
هی خله اینجا وسط بیابونه .
اگه بذاره بره میخوای چیکار کنی؟ (قصد راننده دقیقا همین بود )
تا شهر 1 ساعت راهه .

یه کم دست و پام شل شد .
ولی اگه سرم میرفت از حرفم عقب نشینی نمیکردم .
چون حق با من بود.

با گامهای استوار و محکم رفتم پایین از روی نوری که از شرق میومد قبله رو حدودا پیدا کردم.
راننده هی گاز میداد.یعنی اینکه دارم میرم . بیا بالا . ولی بیخیال بیخیال بودم .
هر چی میخواست پیش بیاد بیاد
برام مهم نبود.
به شاگردش گفت که درو ببنده .
همین که رفت درو ببنده یکی از دوستام گفت آقا وایستا!!!!!!!!!
اونم پیاده شد .
دوستام همه پیاده شدن و همه شروع کردیم به نماز خوندن.
راننده همچنان میخواست بره که مسافرا نذاشتن .
یکی دو تا شونم اومدن پایین و نماز خوندن .
کلا 5 دقیقه هم طول نکشیده بود .
با افتخار در مقابل چشم غره های مسافران شاکی سوار شدیم و با شادی غیر قابل وصفی به تماشای طلوع افتاب نشستیم.

=====================================

این خاطره رو خیلی از بچه های اسک دین خوندن .
از یه جاهایی شنیدم که بعضی از بچه ها نظرشون خلاف چیزی بود که تو تاپیک بیان شد .
شنیدم که کارمو مسخره و تضییع حقوق دیگران دونستن و بچه بازی یه دختر با چندتا از دوستاش.
این خاطره مال 8 سال پیشه و من 18 یا 19 سالم بود . با اینکه الان شاید اون شور و نداشته باشم ولی هنوزم به حال و روز اون زمانم غبطه میخورم و افسوس که چرا الان دیگه اون قدرتو ندارم .

اکثر بچه های اسکدین منو میشناسن و میدونن که چه کله شقی هستم اما به نظر خودم کار درستی کردم . برام مهم نیست که دیگران در مورد کارم چه نظری دارن چون میدونم که کارم درست بوده ولی دلم میخواد اگه دیگران نظر مخالفی دارن بگن که بقیه هم بدونن (مطرح کردنش تو جلسات زیر زمینی فایده نداره) . شاید واقعا نظرشون دیگرانو قانع کنه .

به نظر شما این کار من برای یه دختر 18 19 ساله جلف بوده؟یا اشتباه؟

این مشکل مبتلا به همه ی ما هاست .
خوشبختانه من الان ماشین دارم و با اتوبوس سفر نمیکنم و اون سفر هم به اجبار بود .
و هر جا که اذان بشه می ایستیم و نمازمونو میخونیم . حالا چه برهوت باشه چه مسجد .

من در حالت عادی با وجود شبکاری و شیفتهای سخت اگه خواب بمونم و نماز صبحم قضا بشه ، تا خیلی وقتش عذاب وجدان دارم و ناراحتم .
و همیشه وقنی نماز صبحم قضا میشه به این فکر میکنم که روز قبلش چه گناهی کردم که مستحق چنین اتفاقی شدم .

نمیدونم چرا خیلی از ادمها از جلوی قضا شدن نماز صبحشون به این راحتی رد میشن .
خیلی از بچه های مذهبی رو دیدم که میگن : هر وقت از خواب بیدار شدیم نماز صبحمونو میخونیم .
این یعنی چی؟
من واقعا نمیفهمم .
اگه قرار بود که نماز صبح اینطوری خونده بشه که دیگه نمیگفتن فلان ساعت وقت نماز صبحه .

اول از هرچیز،گرچه نیاز به آفرین و دست مریزاد من ندارید ولی آفرین بخاطر عقیده محکم و استوارتون که گاهی بهتر از بعضی مذهبی ها پای عقایدتون وای میستین:Kaf:
اما بعدش
خیلی خوبه که آدم اگاهی همه جانبه از احکام و دستورات خدا داشته باشه
سوالی که با خوندن شرایط شما تو ذهن من پیش اومد اینه که : آیا اینجا همون محل اضطراری نبود که مراجع اجازه دادن که در ماشین در حال حرکت نماز بخونید؟ اون هم طبق حکم زیر !
سؤال 9: حكم نماز خواندن در كشتی و هواپیما و اتومبیل به چه شكل می‌باشد؟
جواب: اگر وقت كافی برای خواندن نماز در حال استقرار نداشته باشید می‌توانید در كشتی و هواپیما و اتومبیل در حال حركت نماز بخوانید و جهت قبله در خواندن نماز رعایت نمایید و در اتومبیل می‌توانید به مقداری كه ممكن است برای ركوع و سجود خم شوید. (ر.ک توضیح المسائل دوازده مرجع, ج1, ص512, م880)
که در برخی رساله ها هم آمده که به جهت تنگی وقت یا جهت دیگری که ناچار باشد،اشکالی ندارد.
منظور اینکه آیا اون کاری که کردید،واقعا وظیفه شما تو اون لحظه بوده یا نه راه دیگه ای هم داشتید؟
پاسخ این سوال به عهده کارشناسان احکام:Gol:

یا صمد

الحق که این کاربر برتر شایسته ی شما بود :Gol:

ما رایت الا جمیلا........... آخر زیبایی.......این کارتون نه تنها لوس بازی نبود بلکه آخر مردونگی رو کردید.......

این داستان های واقعی از زندگی اشخاص خیلی تاثیر داره

ما هم یه بار تو قطار با این موضوع برخورد داشتیم........

داستان از این قرار که :

یکی از بچه ها از خواب بلند شده بود گفت بچه های بقیه ی کوپه ها رفتن نماز اما ما جا موندیم.......

من واقعا فکر می کردم داره شوخی می کنه ، از جام بلند شدم یه لبخند بهش زدم....آخه اصلا خوابم سنگین نیست

تا اینکه رفتم تو کوپه های دیگه برای تحقیق .گفتم شما واقعا نماز خوندید؟؟؟ گفتن : آره گفتم خداییش؟؟ گفتن آره.......:دل تو دلم نبود ( تقصیر مامور قطار بود اصلا نیومده بود بگه نماز ، اون موقع که قطار ایستاد فهمیدم اما فکر کردم به خاطر کارای قطار و این جور چیزاست که در طول مسیر چند بار نگه میدارن)

رفتم تو کوپه وضو گرفتم ، تقریبا 5 دقیقه بعد قطار تو ایستگاه نگه داشت ؛ برای پیاده شدن مسافرا ،هنوز به مقصد اصلی نرسیده بودیم.....

من یه چیزی پهن کردم کف کوپه نصفم بیرون بود نصفم تو شروع کردم با نماز خوندن و البته استرس داشتم که نکنه قطار حرکت کنه و نمازمون بهم بریزه

اما یکی دیگه از بچه ها کند پیش رفته بود و تازه وضو گرفته بود ، و به مسئلمون گفت من نماز نخوندم ، مسئولمون هم گفت زود باش برو پایین نمازتو بخون ،

بهش گفتم نه این کارو نکن ممکن هر لحظه قطار حرکت کنه ، گفت نخیر تقصیر خودشونه باید بیدار می کردن ....

خلاصه اون بنده خدا شروع کرد به نماز خوندن مامور های قطار هم که بیرون از قطار بودن ، گفتن ممکن جا بمونید. اون مسئول ما هم که رو پله ها بود

گفت : نخیر شما این پایین میمونید تا ایشون نمازشون تموم بشه.

اون مامور ها هم هاج و واج داشتن همدیگرو نگاه می کردن آخه اگر قطار می رفت اون دو تا مامور هم جا می موندن....

خلاصه اینکه اصرار بر چیزهای خوب نه تنها لوس بازی نیست بلکه شیرینی خاص خودش رو هم داره........

یا صمد

نقل قول:
منظور اینکه آیا اون کاری که کردید،واقعا وظیفه شما تو اون لحظه بوده یا نه راه دیگه ای هم داشتید؟

وظیه ی راننده بوده که نگه داره ، انگار گاهی اوقات یادمون میره اینجا کشور اسلامیه ......

ایران و ایرانی با اسلامش زنده هستن

به نام خدا.

ببخشید ، قبل اینکه جواب سوالتون رو بدم ازتون یه سوال داشتم. به نظرتون خدا از کار شما خوشحال شد یا ناراحت؟

با آرزوی سلامتی ، ستایشگر :Gol:

nakisa;235032 نوشت:
نزدیک طلوع آفتاب بود و نماز داشت قضا میشد.
نگران به همدیگه نگاه کردیم .

مگه تو این برهوت آبادی هست که بشه توش نماز خوند .

داخل اتوبوس هنوز تاریک بود.صدای ضعیف اهنگ هایده یا مهستی یا از این جور اهنگا از جلو میومد. اکثر مسافرا خواب بودن ولی ما هممون بیدار بودیم .

با همفکری بچه ها که یک چهارم اتوبوس رو تشکیل میدادیم ، از جام بلند شدم .

قلبم یه کم تند میزد. رک بگم از برخورد راننده میترسیدم ولی این اعتقاد من بود و به نطرم آدم باید برای عقیدش بجنگه . وگرنه زندگی معنی نداره .

با این اندیشه عمیق صدامو با دوتا سرفه صاف کردم و با صدای واضح و همراه با ادب و احترام گفتم:

ببخشید اقای راننده ، نماز صبح داره غذا میشه. لطف میکنین یه جایی همین کنارا بایستید تا ما نمازمونو بخونیم؟

راننده بر خلاف اکثر راننده ها که تو ذهن من و شما ادمهای درشت هیکل و سیبیلو هستن که بین دو تا دکمه پیرنشون در قسمت شکم همیشه بازه ،یه مرد 40 تا 50 ساله لاغر سیگاری بود. از تو آینه یه نگاهی چپ چپی به من کرد که قلبم افتاد تو معدم.

گفت یه ساعت دیگه میرسیم. همونجا نماز بخونین.
- اونوقت دیگه نماز قضا میشه .
- خب قضاشو بخونین.
از این جوابش یه کم عصبی شدم ولی سعی کردم خودمو خونسرد جلوه بدم .یهو یه فکری به نظرم رسید بدون فکر کردن به عواقبش بی اختیار گفتم:
- پس خیلی ممنون ما پیاده میشیم.

بچه ها که انتظار شنیدن چنین حرفیو از من نداشتن ، چشاشون گرد شد .
مسافرا از این گفتگو بیدار شدن .
یکی گفت : خانوم یه ساعت دیگه میرسیم تو همون ترمینال نماز خونه هست.
دومی گفت: ما عجله داریم. میخوایم زودتر برسیم .
سومی: شما که اهل نماز روزه ای نمیدونی اگه 40 تا مسافرو معطل خودت کنی این حق الناسه؟
چهارمی و پنجمی و.....
این بود بمباران فرهنگی و اعتقادی در مقابل اندیشه عمیق من (بهتر بگم ما ) که ترکش هم نصیب ما شد .

دوستم چادرمو کشید که یعنی بشین .

یعنی من باید بیخیال میشدم .
من که اگه یه روز نمازصبحم به خاطر خواب موندن قضا میشد غصه میخوردم، حالا باید با چشم باز طلوع افتابو میدیدم و هیچی نمیگفتم؟

یعنی همه اون اندیشه های عمیق و عقیده و مبارزه کردن همه کشک؟

نه
من ننشستم.
راننده که اون همه طرفدار رو دیده بود با یه نیشخندی بهم گفت :
خانوم بشین گازشو میگیرم تا زودتر برسیم .

من ننشستم .
وضو داشتم .
یه ربع دیگه نماز قضا میشد.
با صدای محکم تر گفتم : آقا من پیاده میشم .
این دفعه دیگه من فقط خودم بودم که میخواستم پیاده بشم .

پچ پچ مسافرا رو میشنیدم .
1. بابا یه دو رکعت که چیزی نیست . نگه دار نمازشو بخونه خب .
2. عجب کله شقیه . به خاطر خودش میخواد این همه ملتو معطل کنه .
3. اینا چقدر غدن . فکر میکنن الان 10 سال پیشه که هر چی دوست داشتن میگفتن و همون باید میشد .
4. 5. و...

راننده دید بیخیال بشو نیستم . زد رو ترمز .
یه دفعه به خودم اومدم :
هی خله اینجا وسط بیابونه .
اگه بذاره بره میخوای چیکار کنی؟ (قصد راننده دقیقا همین بود )
تا شهر 1 ساعت راهه .

یه کم دست و پام شل شد .
ولی اگه سرم میرفت از حرفم عقب نشینی نمیکردم .
چون حق با من بود.

با گامهای استوار و محکم رفتم پایین از روی نوری که از شرق میومد قبله رو حدودا پیدا کردم.
راننده هی گاز میداد.یعنی اینکه دارم میرم . بیا بالا . ولی بیخیال بیخیال بودم .
هر چی میخواست پیش بیاد بیاد
برام مهم نبود.
به شاگردش گفت که درو ببنده .
همین که رفت درو ببنده یکی از دوستام گفت آقا وایستا!!!!!!!!!
اونم پیاده شد .
دوستام همه پیاده شدن و همه شروع کردیم به نماز خوندن.
راننده همچنان میخواست بره که مسافرا نذاشتن .
یکی دو تا شونم اومدن پایین و نماز خوندن .
کلا 5 دقیقه هم طول نکشیده بود .
با افتخار در مقابل چشم غره های مسافران شاکی سوار شدیم و با شادی غیر قابل وصفی به تماشای طلوع افتاب نشستیم.

=====================================

این خاطره رو خیلی از بچه های اسک دین خوندن .
از یه جاهایی شنیدم که بعضی از بچه ها نظرشون خلاف چیزی بود که تو تاپیک بیان شد .
شنیدم که کارمو مسخره و تضییع حقوق دیگران دونستن و بچه بازی یه دختر با چندتا از دوستاش.
این خاطره مال 8 سال پیشه و من 18 یا 19 سالم بود . با اینکه الان شاید اون شور و نداشته باشم ولی هنوزم به حال و روز اون زمانم غبطه میخورم و افسوس که چرا الان دیگه اون قدرتو ندارم .

اکثر بچه های اسکدین منو میشناسن و میدونن که چه کله شقی هستم اما به نظر خودم کار درستی کردم . برام مهم نیست که دیگران در مورد کارم چه نظری دارن چون میدونم که کارم درست بوده ولی دلم میخواد اگه دیگران نظر مخالفی دارن بگن که بقیه هم بدونن (مطرح کردنش تو جلسات زیر زمینی فایده نداره) . شاید واقعا نظرشون دیگرانو قانع کنه .

به نظر شما این کار من برای یه دختر 18 19 ساله جلف بوده؟یا اشتباه؟


به نظرم كار خوب و امر به معروف به موقعي انجام داده ايد بايد اين مسئله را به طور گسترده به گوش مسئولين برسونيم كه به تمامي رانندگان ابلاغ كننده كه وقتي را هم براي اقامه نماز اول وقت در نظر بگيرند

ستايشگر;235049 نوشت:
به نظرتون خدا از کار شما خوشحال شد یا ناراحت؟

من به واجبش عمل کردم. چرا باید ناراحتش کنم؟

قضا شدن نماز گناهه

nakisa;235054 نوشت:
من به واجبش عمل کردم. چرا باید ناراحتش کنم؟

قضا شدن نماز گناهه

به نام خدا.

پس ، بی خیال بقیه.

بله. شما کار درست و بجایی کردید. شجاعت شما در اجرای فرامین الهی قابل تحسینه. نماز کم چیزی نیست که کسی بخواد بندازتش عقب.

با آرزوی سلامتی ، ستایشگر :Gol:

خانم نکیسا و تمامی دوستان سلام

چند نکته هست که باید خدمتتون عرض کنم (بنده خدایی نکرده در جایی نیستم که کار شمارو نقد کنم یا شخصیت شمارو)

1.کار شمارو تحصین میکنم (به دلیل پایداری در عقاید )

2.به نظرم اشتباه محض بود
چون تصویر دیگه ای از دین و دینداری برای اون ادما ساختین (منظورم اونا که در عقاید شل میزنن)

به این دلیل گفتم چون نمونشو زیاد دیدم ، یه بار که پرواز نشست (این اتفاقا زیاد پیش اومده) کپتن پرواز اومدن پایین و شروع کردن در کنار هواپیما نمازشون رو خوندن

اونجا بود که حرفها و حدیث ها شروع شد
یه نفر میگفت مگه نمیتونه بره نماز خونه ، چه ریکاریه ، حالا میذاشت لگ برگشتش بره نماز بخونه (اخه پرواز زمانی بر میگشت که واسه نماز یک ساعتی تا اذان بعدی وقت بود )
بعدی گفت دین و اینا گرفتن ، همینان که فلان و ....

خوب این تصویروخراب نمیکنه به نظرتون ؟؟؟؟؟؟

شاید شما مخالف نظره من باشید اما نظره من این بود ، شاید من بودم (واقعا نمیدونم ) که چکار میکردم

و اما سوم

درباره خودتونه
شما کله شقید؟!

به نظرتون درسته؟! ، من هر وقت شمارو در اسک دیدم انسانی با برخورد هستید (حالا دیگه کله شقم بهش اضاف شد)

شما که یه فرد دین دارید باید مراقب تر باشید نه؟

همینطوریش ماها زیره ذره بینیم ، جدا از این واسه خودتونه (واقعا افتخار نداره این خصلت)

شاد و سر بلند باشید :Gol:

سلام خانمnakisa
واقعا کارت درست بوده،بعضی وقتها پرفشاری و اسرار نیازه.:ok:

با سلام

اگر یک میلیون نفر مثل شما داشتیم دنیا گلستان میشد !

بارک الله ...

البته نمیخواستم بگم اما چه بگویم از دست این مسلمین ! در سفر زیارتی کربلا هم نماز صبح در حال قضا شدن بود اما از زوار کسی که برای اقامه نماز شهید شد ، صدایی برنخاست تا اینکه مثل شما .....

سعادت;235053 نوشت:
به نظرم كار خوب و امر به معروف به موقعي انجام داده ايد بايد اين مسئله را به طور گسترده به گوش مسئولين برسونيم كه به تمامي رانندگان ابلاغ كننده كه وقتي را هم براي اقامه نماز اول وقت در نظر بگيرند

100% با گفته ایشون موافقم

باید راه رو هموار کرد نه با راه بجنگید :Gol:

یا علی

سلام
شما بهترین کار ممکن رو کردین.
این اتفاق خیلی زیاد میافته. من بارها و بارها تو مسیر دانشگاهم، این اتفاق رو دیدم یا این که بچه ها می رفتن برای این صدای بلند موسیقی راننده بهش تذکر می دادن. حتی یه دفعه دیدم یه آقاهه برد هدفون لب تابش رو داد به راننده، کلی هم باهاش رفیق شد، بعدم نشست باهاش به چایی و تخمه خوردن، اونم ضبطش رو خاموش کرد داشت با آقاهه در مورد سفر کربلای خودش و خانوادش صحبت می کرد. تا صبح حرف زدن و البته اون 4 صندلی جلو بنده های خدا رو بی خواب شده بودن!:Cheshmak:(گرچه اگه اون آقاهه کار فرهنگی نمی کرد، اونا بازم به خاطر صدای موسیقی بی خواب می شدن)
فقط این قانون هست که راننده موظفه تو وقت نماز، یه نماز خونه بین راهی، نگه داره.فک کنم اگه به اولین پلیس راهی که رسیدین، می رفتین پایین و می گفتین این رانندهه نگه نداشته، یه درس درست و حسابی هم به راننده داده بودین.
به یه رانندهه وقتی می گفتیم، یه جایی نگه می داشت ولی وقتی بهش می گفتیم چرا تا نیایم بگیم نگه دار، نگه نمی داری. می گفت من می بینم همه خوابن، فک می کنم حتما نمی خوان نماز بخونن دیگه؟؟؟؟!!!!:Moteajeb!: با خودم گفتم احتمالا در منزل ایشون، هر کی بخواد نماز بخونه، کل شب رو باید شب زنده داری کنه که صداقتش در نماز خوندن ثابت بشه...
یه دفعه هم مثل موقعیت شما، چند دقیقه بیشتر تا قضا شدن نماز نمونده بود که من داشتم با خودم و دوستم که کنارم بود غر می زدم که نماز داره قضا می شه و اینا، داشتم با خودم کلنجار می رفتم که برم بگم یانه،هی به خودم امیدواری می دادم که الان دیگه نگه می داره که یه آقاهه جلوی من نشسته بود،ظاهراً بچه مثبت هم به نظر می رسید، اون فک کنم شنید، پاشد رفت گفت. رانندهه هم همون کنار جاده نگه داشت، خودش موکت هم پهن کرد و 4لیتری آبش رو برا وضو بقیه هم گذاشت.البته به نظرم یه کم ترسیده بود، شاید آقاهه چیزی بهش گفته بود. نمی دونم
ولی یک چیزی هم بگم همه لذت ببرن. یه دفعه داشتم با مامانم می اومدم از شهرستان،هنوز 20-30 دقیقه مونده بود به نماز صبح، یه پیرمرده اومده گفت دستشویی داره. رانندهه هم بنده خدا نگه داشت، پیرمرده رفت،10-15 دقیقه بعد اومد. رانندهه انقدر عصبانی شده بود، بهش غر می زد که الان راه بیافتم به نماز خونه بعدی نمیرسم، راه نیافتم هم مسافرا غر می زنن(راست میگفت بنده خدا، همین پیرمرده دیر اومد،مسافرا می گفتن برو جا بذارش) پیرمرده بنده خدا فکر کرده بود وقت نمازه، رفته بود نمازشم خونده بود. خلاصه رانندهه راه افتاد و سریع اومد، کل راه رو هم با خودش غر می زد که نماز این همه مسافر افتاده گردن من و نمی رسیم و از این حرفا...نزدیکای قضا شدن نماز خودشو رسوند مشهد.بعدم تا رسیدیم ترمینال نرفت محل اتوبوسها، اومد دم نمازخونه وایستاد، گفت برین نماز بخونین بعد میام صندوق های بغل ماشین رو باز می کنم. خودشم دوید بره نماز بخونه. بعد نماز من و مامانم رفتیم کلی ازش تشکر کردیم به خاطر این پایبندی اش به نماز. خیلی آدم حسابی بود رانندهه.اگه زنده اس خدا حفظش کنه. اگرم فوت کرده خدا بیامرزه اش.
خلاصه؛کار شما که خیلی درست بوده ولی باید یه فکر اساسی کرد. به قول یکی از بچه ها ناسلامتی اینجا مملکت اسلامیه...

[="Tahoma"][="Black"]لا حول و لا قوة الا بالله

ماه بانو;235045 نوشت:

سوالی که با خوندن شرایط شما تو ذهن من پیش اومد اینه که : آیا اینجا همون محل اضطراری نبود که مراجع اجازه دادن که در ماشین در حال حرکت نماز بخونید؟ اون هم طبق حکم زیر !
سؤال 9: حكم نماز خواندن در كشتی و هواپیما و اتومبیل به چه شكل می‌باشد؟
جواب: اگر وقت كافی برای خواندن نماز در حال استقرار نداشته باشید می‌توانید در كشتی و هواپیما و اتومبیل در حال حركت نماز بخوانید

اين حكم براي زماني هست كه شما به هر دليلي نتونيد وسيله نقليه رو متوقف كنيد نه در اين شرايط
توقف براي نماز اجباري هست و كساني كه تخطي كنن جريمه ميشن

ستايشگر;235049 نوشت:

به نظرتون خدا از کار شما خوشحال شد یا ناراحت؟


نميدونم چرا اين حرف رو ميزنيد ، ايشون واجب خدا رو انجام دادن
اگر منظورتون حق الناس هست كه اولاً راننده ميتونه يه كم سريعتر حركت كنه و اون دقايق رو جبران كنه و ثانياً اين جزو وظايف راننده هست كه اتوبوس رو براي نماز نگه داره
اين راننده لطفي در قبال اين خانم نكردن بلكه وظيفشونو انجام دادن حتي اين خانم ميتونستن ازشون شكايت هم بكنن

چطور ميشه اگه يه بچه اي دستشويي داشته باشه نگه ميدارن ولي اگر وقت نماز بگذره نه ؟
خب اگه راس ميگن بذارن اون بچه هم داخل اتوبوس كارشو بكنه
[/]

كبوتر حرم;235078 نوشت:

نميدونم چرا اين حرف رو ميزنيد ، ايشون واجب خدا رو انجام دادن
اگر منظورتون حق الناس هست كه اولاً راننده ميتونه يه كم سريعتر حركت كنه و اون دقايق رو جبران كنه و ثانياً اين جزو وظايف راننده هست كه اتوبوس رو براي نماز نگه داره
اين راننده لطفي در قبال اين خانم نكردن بلكه وظيفشونو انجام دادن حتي اين خانم ميتونستن ازشون شكايت هم بكنن
چطور ميشه اگه يه بچه اي دستشويي داشته باشه نگه ميدارن ولي اگر وقت نماز بگذره نه ؟
خب اگه راس ميگن بذارن اون بچه هم داخل اتوبوس كارشو بكنه

به نام خدا.

گفتم ، تا یادآوری بکنم که اگر خدا رو خوشحال کرده باشیم ، هر کس دیگری ناراحت شده باشه یا هر کس دیگی ، هرجوری که راحته فکر بکنه ، مشکلی نیست.

مسئله اینه که چون دستشویی اون بچه اثرات قابل مشاعده و سریع داره اما نماز نخوندن یک میلیون نفر اثر سریع و قابل مشاعده ای نداره ، مردم امروزه که سرشون یکم شلوغه بیشتر به اون بچه اهمیت میدن.

با آرزوی سلامتی ، ستایشگر :Gol:

[="Tahoma"][="Black"]لا حول و لا قوة الا بالله

بچه هیئتی;235065 نوشت:

می گفت من می بینم همه خوابن، فک می کنم حتما نمی خوان نماز بخونن دیگه

يكي نبود بهشون بگه گيرم اينا همه خوابن خودت كه بيداري مگه مسلمون نيستي ؟ مسافرا نماز نخونن خودتم نميخوني ؟
ستايشگر;235081 نوشت:

مسئله اینه که چون دستشویی اون بچه اثرات قابل مشاعده و سریع داره اما نماز نخوندن یک میلیون نفر اثر سریع و قابل مشاعده ای نداره ، مردم امروزه که سرشون یکم شلوغه بیشتر به اون بچه اهمیت میدن.

احساس ميكنم شما ناراحت شديد
انقدر لحنم بد بود ؟
به هر حال ببخشيد اگر ناراحت شديد قصد چنين جسارتي رو نداشتم
تاثير نماز نخوندن خيلي سريعتر از كار اون بچه هست به شرطي كه خود انسان بخواد قبول كنه كه اين بلايي كه سرش مياد از كجا آب ميخوره
فكر ميكنيد چرا جامعه ما به اين سمت حركت كرده كه ايشون بايد با دعوا بخواد نماز بخونه ؟ اين همون تاثيري هست كه شما ميفرماييد قابل مشاهده نيست تاثيري كه نماز نخون ها روي نماز خون ها گذاشتن

ياد اين تاپيك افتادم كه بي ارتباط با اين داستان نيست
http://www.askdin.com/thread7834.html[/]

nakisa;235032 نوشت:
نزدیک طلوع آفتاب بود و نماز داشت قضا میشد.
نگران به همدیگه نگاه کردیم .

مگه تو این برهوت آبادی هست که بشه توش نماز خوند .

داخل اتوبوس هنوز تاریک بود.صدای ضعیف اهنگ هایده یا مهستی یا از این جور اهنگا از جلو میومد. اکثر مسافرا خواب بودن ولی ما هممون بیدار بودیم .

با همفکری بچه ها که یک چهارم اتوبوس رو تشکیل میدادیم ، از جام بلند شدم .

قلبم یه کم تند میزد. رک بگم از برخورد راننده میترسیدم ولی این اعتقاد من بود و به نطرم آدم باید برای عقیدش بجنگه . وگرنه زندگی معنی نداره .

با این اندیشه عمیق صدامو با دوتا سرفه صاف کردم و با صدای واضح و همراه با ادب و احترام گفتم:

ببخشید اقای راننده ، نماز صبح داره غذا میشه. لطف میکنین یه جایی همین کنارا بایستید تا ما نمازمونو بخونیم؟

راننده بر خلاف اکثر راننده ها که تو ذهن من و شما ادمهای درشت هیکل و سیبیلو هستن که بین دو تا دکمه پیرنشون در قسمت شکم همیشه بازه ،یه مرد 40 تا 50 ساله لاغر سیگاری بود. از تو آینه یه نگاهی چپ چپی به من کرد که قلبم افتاد تو معدم.

گفت یه ساعت دیگه میرسیم. همونجا نماز بخونین.
- اونوقت دیگه نماز قضا میشه .
- خب قضاشو بخونین.
از این جوابش یه کم عصبی شدم ولی سعی کردم خودمو خونسرد جلوه بدم .یهو یه فکری به نظرم رسید بدون فکر کردن به عواقبش بی اختیار گفتم:
- پس خیلی ممنون ما پیاده میشیم.

بچه ها که انتظار شنیدن چنین حرفیو از من نداشتن ، چشاشون گرد شد .
مسافرا از این گفتگو بیدار شدن .
یکی گفت : خانوم یه ساعت دیگه میرسیم تو همون ترمینال نماز خونه هست.
دومی گفت: ما عجله داریم. میخوایم زودتر برسیم .
سومی: شما که اهل نماز روزه ای نمیدونی اگه 40 تا مسافرو معطل خودت کنی این حق الناسه؟
چهارمی و پنجمی و.....
این بود بمباران فرهنگی و اعتقادی در مقابل اندیشه عمیق من (بهتر بگم ما ) که ترکش هم نصیب ما شد .

دوستم چادرمو کشید که یعنی بشین .

یعنی من باید بیخیال میشدم .
من که اگه یه روز نمازصبحم به خاطر خواب موندن قضا میشد غصه میخوردم، حالا باید با چشم باز طلوع افتابو میدیدم و هیچی نمیگفتم؟

یعنی همه اون اندیشه های عمیق و عقیده و مبارزه کردن همه کشک؟

نه
من ننشستم.
راننده که اون همه طرفدار رو دیده بود با یه نیشخندی بهم گفت :
خانوم بشین گازشو میگیرم تا زودتر برسیم .

من ننشستم .
وضو داشتم .
یه ربع دیگه نماز قضا میشد.
با صدای محکم تر گفتم : آقا من پیاده میشم .
این دفعه دیگه من فقط خودم بودم که میخواستم پیاده بشم .

پچ پچ مسافرا رو میشنیدم .
1. بابا یه دو رکعت که چیزی نیست . نگه دار نمازشو بخونه خب .
2. عجب کله شقیه . به خاطر خودش میخواد این همه ملتو معطل کنه .
3. اینا چقدر غدن . فکر میکنن الان 10 سال پیشه که هر چی دوست داشتن میگفتن و همون باید میشد .
4. 5. و...

راننده دید بیخیال بشو نیستم . زد رو ترمز .
یه دفعه به خودم اومدم :
هی خله اینجا وسط بیابونه .
اگه بذاره بره میخوای چیکار کنی؟ (قصد راننده دقیقا همین بود )
تا شهر 1 ساعت راهه .

یه کم دست و پام شل شد .
ولی اگه سرم میرفت از حرفم عقب نشینی نمیکردم .
چون حق با من بود.

با گامهای استوار و محکم رفتم پایین از روی نوری که از شرق میومد قبله رو حدودا پیدا کردم.
راننده هی گاز میداد.یعنی اینکه دارم میرم . بیا بالا . ولی بیخیال بیخیال بودم .
هر چی میخواست پیش بیاد بیاد
برام مهم نبود.
به شاگردش گفت که درو ببنده .
همین که رفت درو ببنده یکی از دوستام گفت آقا وایستا!!!!!!!!!
اونم پیاده شد .
دوستام همه پیاده شدن و همه شروع کردیم به نماز خوندن.
راننده همچنان میخواست بره که مسافرا نذاشتن .
یکی دو تا شونم اومدن پایین و نماز خوندن .
کلا 5 دقیقه هم طول نکشیده بود .
با افتخار در مقابل چشم غره های مسافران شاکی سوار شدیم و با شادی غیر قابل وصفی به تماشای طلوع افتاب نشستیم.

=====================================

این خاطره رو خیلی از بچه های اسک دین خوندن .
از یه جاهایی شنیدم که بعضی از بچه ها نظرشون خلاف چیزی بود که تو تاپیک بیان شد .
شنیدم که کارمو مسخره و تضییع حقوق دیگران دونستن و بچه بازی یه دختر با چندتا از دوستاش.
این خاطره مال 8 سال پیشه و من 18 یا 19 سالم بود . با اینکه الان شاید اون شور و نداشته باشم ولی هنوزم به حال و روز اون زمانم غبطه میخورم و افسوس که چرا الان دیگه اون قدرتو ندارم .

اکثر بچه های اسکدین منو میشناسن و میدونن که چه کله شقی هستم اما به نظر خودم کار درستی کردم . برام مهم نیست که دیگران در مورد کارم چه نظری دارن چون میدونم که کارم درست بوده ولی دلم میخواد اگه دیگران نظر مخالفی دارن بگن که بقیه هم بدونن (مطرح کردنش تو جلسات زیر زمینی فایده نداره) . شاید واقعا نظرشون دیگرانو قانع کنه .

به نظر شما این کار من برای یه دختر 18 19 ساله جلف بوده؟یا اشتباه؟


اتفاقا کارت درست بوده آفرین هم داره شما بهترین کار رو کردید و نشون دادید واقعا یه بچه شیعه هستید

وَ جَعَلَني‏ مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصاني‏ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا (31مريم)
و مرا هر كجا كه باشم وجود پربركتى ساخته، و تا زنده هستم به نماز و زكات سفارش كرده است

سلام چه جالب

خیلی موضوع پیش پا افتاده ایه اما از نظر اخلاق
واقعا یه نفر همچین چیزی براش پیش اومد باید چیکار کنه

اگه شما به وظیفه ات عمل کردین و گفتین که نگه داره اما ایشون اینکارو نکردن دیگه شما هیچ گناهی مرتکب نمیشین

اما اینکه لج کنین و غد بازی دراریم که یا ماشین نگه دار یا من خودمو از پنجره پرت میکنم بیرون

یا میمونم تو بیابون اصلا کار درست و در شان یه خانم نیست خدا بنده هاشو خیلی دوست داره

فقط نظرمو گفتم شاد باشید

سلام
یه سوال برام پیش اومد، شما که اینقد به نمازتون اهمیت میدادید تا قضا نشه چرا به صدای موسیقی اعتراض نکردید، در حالیکه اونم جزو محرمات هستش !!!

[="Tahoma"][="Green"]بنام خدا.
سلام.
کار قشنگی بود اما چندتا نکته رعایت نشد بنظرم.
اینکه سعی کنید سوار ماشینی بشید که راننده اش اهل نماز باشه و وقت نماز بایسته تا بعد از سوار شدن این مشکلات رو نداشته باشید.
منظورم اینه که اگر سفر طولانی دارید و میدونید که نمازتون قضا میشه به راننده بگید که وقت نماز باید جایی نگه داره تا مکانش وسط بیابون نباشه که هم کسانی که سجاده ندارن لباس هاشون خاکی نشه و هم اینکه اونایی که وسط راه وضو ندارند مجبور نشن تیمم کنن.از طرفی هم نیازی نیست که با راننده جر رو بحث کنید یا بگید آقا نگه دار من میخوام نماز بخونم.خوب منم باشم اعصابم بهم میریزه بعد از اونهمه خستگی رانندگی وسط شب اونم تا صبح!!! شایدم مسافر رو پرت کردم بیرون از پنجره(مزاح).خوب یکم با ملایمت اول به راننده بگید که نیاز هست در بین راه نماز بخونید آیا مسجدی در بین راه وجود داره؟اونوقت راننده نمیاد به یک دختر 19 ساله چپ چپ نگاه کنه!!!
بنظرم اگر یک روحانی بود همینکار رو میکرد اما کله شقی نمیکرد و نمیگفت وسط بیابون میخوام پیاده بشم(شما یه دختر 19 ساله اگه ماشین حرکت میکرد و اتفاقی میوفتاد!!!!!).همون خدایی که نماز رو واجب کرده واجب نکرده که حتماً برای خواندن نماز باید با یک نفر سروکله بزنید و چند نفر رو ناراحت کنید.
خدا رو هم که میشناسید و از رحمت بی کرانش باخبرید.اگه توی همون اتوبوس نماز میخوندید ازتون قبول میکرد خداوند سریع الرضاست مهم نیتتون هست.
برای خوندن نماز هم باید شرایط لازم باشه.و اگر نباشه نیاز نیست مثل نماز یومیه خونده بشه.منظورم اینه که برید آب بیارید و وضو بگیرید و حتماً ایستاده باشید.یا حتماً رو به قبله باشید.
منظورم از رو به قبله اینه که یه موقع انسان با هواپیما سفر میکنه اونوقت قبله زیر پاشه.اون موقع فکر کنم باید به رانده گفت من میخوام پیاده شم:khandeh!:.
خلاصه اینکه خداوند بخشنده و مهربان هست.نیاز نیست خودتون رو ناراحت کنید و شرایط رو هم در نظر بگیرید.
موفق و سربلند باشید در پناه حق.
[/]

قربون دهنت علی جون

من از اون جا که اهل شیرازم (شهره خسته ها):khandeh!: حال نداشتم تو پستای خودم تو ضیح بدم

خدارو شکر شما توضیحات کاملو دادی

اما برادر یه نکته

اقا فدات شم اینجا ایرانه ها نمیتونیم همچین چیزیرو رو انتخاب کنیم که

میشه اول کار باهاش حرف زد اما (امیدوارم ادم درستی باشه قبول کنه)

ما که با اوتوبوس یه بار تو عمرمون سفر کردیم :khandeh!: نمیدونم چطوره اما فکر نکنم خوب باشه

اگه دقت کرده باشید در عصر حاضر روحانیون نیز برای خودشون ماشین شخصی دارن، ما خانوما هم باید فکر ماشین شخصی باشیم تا مجبور نشیم با نامحرم دهن به دهن بشیم.

شما نمی تونستین زودتر بگید نگه داره نزدیک سوپر مارکتی رستورانی جایی که بقیه مسافرها هم وسط راه کمی راه برن و خستگی نشستن روی صندلی از تنشون در بیاد؟

مشخصه یک ساعت قبل از رسیدن موقع غروب همه خستن و می خوان زودتر برسن ولی مثلا 3-4 ساعت قبل از رسیدن وسط راه می شد ایستاد و قطعا همه حتی راننده هم استقبال می کردن.

guest;235201 نوشت:
اگه شما به وظیفه ات عمل کردین و گفتین که نگه داره اما ایشون اینکارو نکردن دیگه شما هیچ گناهی مرتکب نمیشین اما اینکه لج کنین و غد بازی دراریم که یا ماشین نگه دار یا من خودمو از پنجره پرت میکنم بیرون

من نمیخواستم از پنجره خودمو پرت کنم .
من نمیتونم به همین راحتی نمازمو قضا کنم . این داستان واسه من یکی خیلی مهمه که بیدار باشمو نمازمو قضا کنم.

در ضمن همونی که بهم گفته نباید نمازتو قضا کنی ،همونم تو بیابون مراقبم بوده و من ترسی نداشتم.
مرسی از نظرت عزیزم

laila;235203 نوشت:
سلام یه سوال برام پیش اومد، شما که اینقد به نمازتون اهمیت میدادید تا قضا نشه چرا به صدای موسیقی اعتراض نکردید، در حالیکه اونم جزو محرمات هستش !!!

سلام
عزیزم همونطور که تو متن گفتم یه صدای ضعیف بوده و ما هم وسطای اتوبوس بودیم و صداشو واضح نمیشنیدیم و خیلی مبهم بود .
در ضمن نهی از منکر جایی واجبه که تاثیری داشته باشه .
من که مطمئن بودم طرف میگه فقط واسه خودم زدم و گوش میدم و اینا ، من دیگه حرفی برای زدن نداشتم .
در ضمن مرجع تقلید من شنیدن صدای زن رو برای زن حرام نکرده

عــــلی;235221 نوشت:
اینکه سعی کنید سوار ماشینی بشید که راننده اش اهل نماز باشه و وقت نماز بایسته تا بعد از سوار شدن این مشکلات رو نداشته باشید.

شما مثل اینکه تا حالا سوار اتوبوس نشدین و نمیدونین که تو ایران ادم رانندشو انتخاب نمیکنه. در ضمن از بابل که نمیخواستم برم آمل که این ماشین نشد یه ماشین دیگه .

نقل قول:
منظورم اینه که اگر سفر طولانی دارید و میدونید که نمازتون قضا میشه به راننده بگید که وقت نماز باید جایی نگه داره تا مکانش وسط بیابون نباشه

از وقتی که اذان شد تا قضا شدنش هیچ مسجدی یا نماز خونه ای موجود نبود. البته دروغ نگم اولشو نمیدونم و ما هم اولین بار بود که اینطوری میرفتیم سفر و نمیدونستیم که تو مسیر نمازخونه نیست و فکر میکردیم طرف میایسته .

نقل قول:
همون خدایی که نماز رو واجب کرده واجب نکرده که حتماً برای خواندن نماز باید با یک نفر سروکله بزنید و چند نفر رو ناراحت کنید.

از شما تعجب کردم واقعا که این حرفو زدین .
سر و کله زدن با ملت گناه نیست ولی قضا شدن نماز گناهه

نقل قول:
بنظرم اگر یک روحانی بود همینکار رو میکرد اما کله شقی نمیکرد و نمیگفت وسط بیابون میخوام پیاده بشم(شما یه دختر 19 ساله اگه ماشین حرکت میکرد و اتفاقی میوفتاد!!!!!).

جواب این حرفتونو تو پست قبلی دادم . فقط یه جمله
گر نگهدار من او هست که خود میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد.

nakisa;235032 نوشت:
[=#008080]
این خاطره رو خیلی از بچه های اسک دین خوندن .

از یه جاهایی شنیدم که بعضی از بچه ها نظرشون خلاف چیزی بود که تو تاپیک بیان شد .
شنیدم که کارمو مسخره و تضییع حقوق دیگران دونستن و بچه بازی یه دختر با چندتا از دوستاش.
این خاطره مال 8 سال پیشه و من 18 یا 19 سالم بود . با اینکه الان شاید اون شور و نداشته باشم ولی هنوزم به حال و روز اون زمانم غبطه میخورم و افسوس که چرا الان دیگه اون قدرتو ندارم .

اکثر بچه های اسکدین منو میشناسن و میدونن که چه کله شقی هستم اما به نظر خودم کار درستی کردم . برام مهم نیست که دیگران در مورد کارم چه نظری دارن چون میدونم که کارم درست بوده ولی دلم میخواد اگه دیگران نظر مخالفی دارن بگن که بقیه هم بدونن (مطرح کردنش تو جلسات زیر زمینی فایده نداره) . شاید واقعا نظرشون دیگرانو قانع کنه .

به نظر شما این کار من برای یه دختر 18 19 ساله جلف بوده؟یا اشتباه؟

به نام خدا
سلام

کاربر nakisa گرامی قبلا در تایپیک اصلی این خاطره نظرم را نسبت به ستایش کار شما اعلام کردم . اینجا نیز نه تنها ستایش بلکه با تمام توان از کار پسندیده شما حمایت میکنم .
همچنین اگر دلتون بابت ناملایمتی های دیگران شکسته است پیشنهاد میکنم متن زیر که بر گرفته از دعای چهاردهم صحیفه سجادیه است را بخوانید .

خدايا اگر خير مرا در آن بدانى كه گرفتن حق من به تأخير افتد و انتقام از كسى كه بر من ستم كرده تا روز فصل خصومتها و محل اجتماع متخاصمين متروك ماند، پس بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا از جانب خود به نيت صادق و صبر دائم تأييد فرما و از خواهش بد و آزمندى اهل حرص پناه ده، و تصويرى از ثواب خود كه براى من ذخيره كرده‏اى، و از جزاء و عقاب خود كه براى دشمنم فراهم ساخته‏اى در دلم مصور ساز، و آن را وسيله خرسندى من به قضاى خود و اطمينانم به آنچه اختيار كرده‏اى، قرار ده. اى پروردگار جهانيان، دعاى مرا اجابت كن، زيرا تو صاحب فضل عظيم و بر هر چيز بى‏نهايت قادرى*.

متن کامل دعای چهاردهم صحیفه سجادیه

اللهم صل علی محمد و آل محمد

ده شلمرود;235231 نوشت:
شما نمی تونستین زودتر بگید نگه داره نزدیک سوپر مارکتی رستورانی جایی که بقیه مسافرها هم وسط راه کمی راه برن و خستگی نشستن روی صندلی از تنشون در بیاد؟ مشخصه یک ساعت قبل از رسیدن موقع غروب همه خستن و می خوان زودتر برسن ولی مثلا 3-4 ساعت قبل از رسیدن وسط راه می شد ایستاد و قطعا همه حتی راننده هم استقبال می کردن.

شما فکرکنم متنو نخوندین .
1. طرف اصلا قصد نداشت وایسته . دیر و زودش مهم نبود.اون میخواس برسه به قصد.
2. نماز هم نماز صبح بود نه غروب

سلام
در مورد صحیح بودن کارتون شک نکنید چرا که بنا به قوانین ،تمامی رانندگان اتوبوسهای بین شهری موظفند برای ادای نماز در مکان و زمانی مناسب توقف کنند:
شركت هاي مسافربري موظفند رانندگان تحت پوشش را مكلف نمايند تا در حين سفر در مكان و زمان مناسب براي اداي فريضه نماز و هم چنين استراحت و صرف غذا توقف نمايند هم چنين از پخش نوارهاي صوتي و تصويري غير مجاز جداً اجتناب نمايند .
برگرفته از قوانین یکی از شرکت های مسافرتی.
علاوه بر این چون شما برای ادای فریضه واجبی اقدام کردیده اید که برای ادای آن چاره ای جز توقف اتوبوس نیست، توقف اتوبوس هیچگونه حق الناسی به عهده شما نمی آورد حتی اگر همه مسافرین اتوبوس ناراضی باشند.

nakisa;235239 نوشت:
در ضمن مرجع تقلید من شنیدن صدای زن رو برای زن حرام نکرده

سلام
جاااااااااااان؟!:Moteajeb!:
خوب صدای زن و برای زن حرام نکرده ,بدون این آهنگهای همراهش باشه خواهر من! فک کنم.:Gig:
ولی گذشته از این کارتون به نظرم خیلی درست نبوده. چون اصلا نماز خوندن یه خانوم بین یه عالمه مسافر (نامحرم)که همه هم الان دارن نگاش می کنن اونم چپ چپ فک نمی کنم صحیح بوده باشه. البته باید کارشناسا جواب بدن.:ok:
به نظر من می تونستید برای اینکه هم با راننده جروبحث نکنید و تو این شرایط نماز نخونید صبر میکردید فوقش قضای نماز رو به جا می آوردید بهتر بود.:ok:
نماز قضا رو واسه همین موقع ها گذاشتن.:Nishkhand:
[SPOILER]الانه که منو از سایت بندازن بیرون با این نظر کارشناسانه م:kharej:[/SPOILER]
یاعلی

سیده رقیه;235250 نوشت:
ولی گذشته از این کارتون به نظرم خیلی درست نبوده. چون اصلا نماز خوندن یه خانوم بین یه عالمه مسافر که همه هم الان دارن نگاش می کنن اونم چپ چپ فک نمی کنم صحیح بوده باشه. البته باید کارشناسا جواب بدن. به نظر من می تونستید برای اینکه هم با راننده جروبحث نکنید و تو این شرایط نماز نخونید صبر میکردید فوقش قضای نماز رو به جا می آوردید بهتر بود. نماز قضا رو واسه همین موقع ها گذاشتن

دستت درد نکنه واقعا عجب راه حلی .
در ضمن من فقط تنها نبودم که .
دوستام همشون نماز خوندن . چند نفر دیگه هم اومدن .
من شاید در مورد فرایض دینیم زیاد حساس نباشم ولی رو این یکی بد جوری حساسم

خلبان کوچولو;235060 نوشت:
2.به نظرم اشتباه محض بود چون تصویر دیگه ای از دین و دینداری برای اون ادما ساختین (منظورم اونا که در عقاید شل میزنن)

یعنی به نظر شما به خاطر تصور مردم باید نمازم قضا میشد؟

بعد فردا پس فردا همین ادمهای باری به هر جهتی که شما تا یه بحثی پیش میاد ،ازش حرف میزنین میگن :
فلان روز تو فلان اتوبوس چندتا دختر چادری و مذهبی بودن که نماز صبحشون قضا شد. و عین خیالشون هم نبود

اگه بخوای به حرف مردم زندگی کنی که باید قید اخرتو بزنی برادر

[="Blue"]

nakisa;235251 نوشت:
دوستام همشون نماز خوندن . چند نفر دیگه هم اومدن .
من شاید در مورد فرایض دینیم زیاد حساس نباشم ولی رو این یکی بد جوری حساسم

خواهر من مام سر نمازمون حساسیم خدای نکرده تارک الصلوه نیستیم یا سبک شمارنده ی نماز. ولی دهن به دهن گذاشتن با نامحرم و نماز خوندن وسط بیابون جلوی چشم نامحرم فک نکنم اصلا درست باشه.
بعدشم شما که انقدر حساسی از اول به فکر باید بودی(از اذان) نه نزدیک طلوع که مجبور بشی اینجوری زورکی ماشین نگه داری.
من به عنوان یه خانوم کارتون رو قبول ندارم.امیدوارم دلخور نشید. منم شهر دیگه درس خوندم و همیشه تو جاده در حال رفت و امدم.من تو این چند ساله ندیدم اتوبوسی برا نماز صبح نگه نداره. احتمالا نگه داشته شما خواب بودی.:Cheshmak:
من از این تعجب میکنم چرا بعضیا دارن پیاز داغ زیاد میکنن چون اصلا کار خیلی مهمی هم نبوده.:Nishkhand:
چند سالم از روش گذشته درست یا نادرست خیلی بحث کردن نمی خواد.
یا علی[/]

به نام خدا.

یعنی چی؟ نماز قضا رو کی گفته گذاشتند برای این مواقع؟ نماز قضا برای وقتی نیست که آدم بیدار باشه و وقت نماز بگذره.

با تشکر ، ستایشگر :Gol:

[="Tahoma"][="Green"]بنام خدا.
سلام.

nakisa;235244 نوشت:
از شما تعجب کردم واقعا که این حرفو زدین . سر و کله زدن با ملت گناه نیست ولی قضا شدن نماز گناهه

بنده نگفتم وایستین نمازتون قضا بشه.اگر مجدداً پست منو بخونید متوجه منظورم بهتر میشید.
شما یک مرد نیستید.خداوند مهربونه وضو هم که داشتید.خوب میتونستید نمازتون رو بخونید حالا یا روی صندلی یا توی اتوبوس.
ولی اینکاروتون عواقبی نداشته پس صحیح بوده.ولی خوب ایراداتشم توی پستم گفتم.کار شما ایراد نداشته نوع عملش میتونسته بهتر باشه.
امر واجب بوده.به نظرم سعی کنید همیشه یک مرد همراهتون باشه که اون با راننده وارد مباحثه بشه(البته این مورد رو گفتم برای خانم های آینده)
من سوار اتوبوس و قطار و همه نوعش شدم و از این مشکلات نداشتیم خدارو شکر راننده هاش خوب بودن.ولی اگر یه وقتی نتونم کاری کنم نمازمو میخونم بدون اینکه کسی متوجه بشه چون کسی که میخوام باهاش حرف بزنم خداست و هم اینه که اون متوجه نمازم بشه.
به راننده هم میگم برای اینکه امر به معروفی کرده باشم.ولی خوب باهاش درگیر نمیشم.
اینکه اکثر دوستان مخالفت های کوچیکی میکنن به خاطر کارتون نیست بلکه به خاطر خانم بودن شماست.
وگرنه اگه یه مرد بود تشویقش میکردم حتی بزنه راننده رو له و لورده کنه بعدش بره راحت نمازشم بخونه بقیه راهم اگه خواست پیاده بره:khandeh!:.

nakisa;235244 نوشت:
جواب این حرفتونو تو پست قبلی دادم . فقط یه جمله گر نگهدار من او هست که خود میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد.

بله...خداوند نگهدار همه بنده های عاقلش هست.[/]

[="blue"]

ستايشگر;235260 نوشت:
یعنی چی؟ نماز قضا رو کی گفته گذاشتند برای این مواقع؟ نماز قضا برای وقتی نیست که آدم بیدار باشه و وقت نماز بگذره.

سلام
جناب ستایشگر
شاید منظورمو نتونستم درست برسونم. متاسفانه ماها سر یه چیزایی انقد از کوره درمیریم که دیگه به هیچی دیگه فک نمی کنیم.
شما شرایط رو در نظر نمیگیری؟ این کار برای یه مرد خیلی هم خوبه . اگه یکی از برادران سایت همچین چیزی می نوشت من خودم سفت و سخت طرفداریشون و میکردم.
الانم منظورم این نیست نماز نخونید بزارید قضا بشه!
به نظر من برای یه خانوم درست نبوده تو اون شرایط حتما نماز بخونه. حالا شما آقایی شاید درکش براتون مشکل باشه!
بازم میگم خیلی نباید بحث کرد.
یا علی[/]

سیده رقیه;235259 نوشت:
بعدشم شما که انقدر حساسی از اول به فکر باید بودی(از اذان) نه نزدیک طلوع که مجبور بشی اینجوری زورکی ماشین نگه داری. من به عنوان یه خانوم کارتون رو قبول ندارم.امیدوارم دلخور نشید. منم شهر دیگه درس خوندم و همیشه تو جاده در حال رفت و امدم.من تو این چند ساله ندیدم اتوبوسی برا نماز صبح نگه نداره. احتمالا نگه داشته شما خواب بودی

نه من دلخور نمیشم عزیزم . تو نظر خودتو گفتی .
در ضمن جای دیگه ای هم گفتم که یارو اصلا نمیخواست بایسته . وگرنه میایستاد . ما هم صبر کردیم دیدیم که نایستاد ، اونوقت اعتراض کردیم .

تازه خواب هم نبودیم . اگه خواب بودیم رانندهه میگفت که من وایستادم .

عــــلی;235263 نوشت:
اینکه اکثر دوستان مخالفت های کوچیکی میکنن به خاطر کارتون نیست بلکه به خاطر خانم بودن شماست. وگرنه اگه یه مرد بود تشویقش میکردم حتی بزنه راننده رو له و لورده کنه بعدش بره راحت نمازشم بخونه بقیه راهم اگه خواست پیاده بره.

ببخشیدا احکام که زن و مرد نداره . در ضمن همیشه نمیشه تو ماشین نماز خوند . نشسته یا ایستاده یا پشت و رو به قبله . شما نظر خودتونو میگین در صورتی که احکام اینو نمیگن .

نقل قول:
برگرفته از قوانین یکی از شرکت های مسافرتی.
علاوه بر این چون شما برای ادای فریضه واجبی اقدام کردیده اید که برای ادای آن چاره ای جز توقف اتوبوس نیست، توقف اتوبوس هیچگونه حق الناسی به عهده شما نمی آورد حتی اگر همه مسافرین اتوبوس ناراضی باشند.

نقل قول:
بله...خداوند نگهدار همه بنده های عاقلش هست.

این هم از جملات قصار کاربر علی
خدا نگهدار همه آفریده هاش هست . عاقل و دیوانه نداره .
در ضمن توهینتونو نادیده میگیرم .


نقل قول:
وگرنه اگه یه مرد بود تشویقش میکردم حتی بزنه راننده رو له و لورده کنه بعدش بره راحت نمازشم بخونه بقیه راهم اگه خواست پیاده بره

بله
روحیه مرد سالار جنابعالی بر همه واضح و مبرهنه

سیده رقیه;235264 نوشت:
شما شرایط رو در نظر نمیگیری؟ این کار برای یه مرد خیلی هم خوبه . اگه یکی از برادران سایت همچین چیزی می نوشت من خودم سفت و سخت طرفداریشون و میکردم. الانم منظورم این نیست نماز نخونید بزارید قضا بشه!

رقیه جان ! میشه واسه من توضیح بدی فرق من با یه مرد تو این قسمت ماجرا چیه که شما طرفداری آقایونو میکنین ولی من نه؟

سیده رقیه;235264 نوشت:
شما شرایط رو در نظر نمیگیری؟ این کار برای یه مرد خیلی هم خوبه . اگه یکی از برادران سایت همچین چیزی می نوشت من خودم سفت و سخت طرفداریشون و میکردم. الانم منظورم این نیست نماز نخونید بزارید قضا بشه!

رقیه جان ! میشه واسه من توضیح بدی فرق من با یه مرد تو این قسمت ماجرا چیه که شما طرفداری آقایونو میکنین ولی من نه؟

nakisa;235269 نوشت:
رقیه جان ! میشه واسه من توضیح بدی فرق من با یه مرد تو این قسمت ماجرا چیه که شما طرفداری آقایونو میکنین ولی من نه؟

نکیسا جان برای اینکه دین ما اسلام یه فرق هایی بین زن و مرد گذاشته. درست به خاطر همون فرق ها :Narahat az::ok:

فکر نمیکنم این فرقها دلیلی باشه برای قضا شدن نماز زن
میشه اون فرقهایی که میگی باعث میشه یه زن تو شرایطی که من توش گیر افتاده بودم ، نمازشو قضا کنه چیه؟

[SPOILER] راستی تو فکر نقشه خونه من هستی؟ یادت نرفته که؟ :Cheshmak:[/SPOILER]

قمقمه;235048 نوشت:
یا صمد

وظیه ی راننده بوده که نگه داره ، انگار گاهی اوقات یادمون میره اینجا کشور اسلامیه ......

نقل قول:
ایران و ایرانی با اسلامش زنده هستن

:Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::khaneh:

:hamdel::hamdel::Gol::hamdel::Gol::Gol:

[="Blue"]

nakisa;235272 نوشت:
فکر نمیکنم این فرقها دلیلی باشه برای قضا شدن نماز زن
میشه اون فرقهایی که میگی باعث میشه یه زن تو شرایطی که من توش گیر افتاده بودم ، نمازشو قضا کنه چیه؟

نمی دونم چی بگم.
این حرفم اصلا به این معنی نیست که خدای نکرده بی احترامی کرده باشم جوابتونو ندم ,نه! ولی دقیقا نمی دونم چیو باید دلیل بیارم چون هر چی میگیم شما حرف حرف خودته!
[SPOILER]از زیر گوش دادن به موسیقی غیرمجازم که دررفتی! می تونستی اونم بگی به راننده با این شرایط.[/SPOILER]
میترسم چیزی بگم باز مجبور بشم نقل قول بزنم.بیخیال !
ولی تو احکام دین ما حتی تو حضور زن تو جامعه یه فرق هایی هست با مرد.نماز خوندن زن هم پیش نامحرم باز شرایطی داره که باید کارشناسا جواب بدن!
[SPOILER]نمیدونم چرا کسی پیداش نیست. حالا اگه میپرسیدم اقا من زیر چادر مشکی روسری رنگی بپوشم بمبارانم کرده بودن!:Narahat az:[/SPOILER]
منم تو این شرایط بودم. ولی خدارو شکر پیش نیومده زوری این کارو انجام بدم.(دم راننده های خودمون گرم:Kaf:)
[SPOILER]آره بابا هستم.بزا هفته بعد این پایان نامه رو دفاع کنم خلاص شم.:Cheshmak:[/SPOILER]
یا علی

[/]

[="Tahoma"][="Green"]بنام خدا.
سلام.

nakisa;235267 نوشت:
این هم از جملات قصار کاربر علی خدا نگهدار همه آفریده هاش هست . عاقل و دیوانه نداره . در ضمن توهینتونو نادیده میگیرم .

بله خداوند نگهدار هست.
شما خودتو از پشت بوم بنداز پایین ببینم خدا کمکت میکنه یا نه.
بنده توهین نکردم.شما جواب منو توی دو جمله گفتی منم جوابتون رو توی یه جمله گفتم.
شما برداشتتون مشکل داشته خواهر.
خداوند نماز رو واجب کرده.
اما به نظرتون چرا نماز مسافر رو شکسته کرده؟به خاطر سختی هاش بوده درسته؟
حالا به نظر شما نمازتونو نمیتونستید توی اتوبوس بخونید؟
بازم تکرار میکنم که بنده کار شما رو توجیح و انکار نمیکنم اما میتونست بهتر باشه.اگر قرار باشه همه خواهرا این کارو انجام بدن.فردای روز همه خواهرا با نامحرم وارد مباحثه و جدل میشن و فقط به خاطر انجام واجبات و نکردن گناه وارد گناه دیگری میشوند .
یا علی.[/]

سلام و عرض ادب

کار نکیسا خانم بیشتر غد بازی بود !

که میخواست بگه من اینکار کردم ! که چی بشه ! که ده نفر بیان تشکر کنن!

بقول بهرام این ادعا تهش میخوره به بن بست مردم میرن مسجد تا کفش بدزدن !

شما که مذهبی هستید چرا اسم خواننده اونور آبی رو میدونید اونم خواننده زن !

Esa yEk Shomali Jav giir Bayeeee
Yachi Baniveshteh Hame Dare gene avarin
hEnish She ja Sar Harsh Kheda Chi gene!

madanchi11;235279 نوشت:

Esa yEk Shomali Jav giir Bayeeee
Yachi Baniveshteh Hame Dare gene avarin
hEnish She ja Sar Harsh Kheda Chi gene!

:Gig::Gig::Moteajeb!:
[SPOILER]نکیسا جان بدو بدو جمع کن خارجیام به مخالفین پیوستن![/SPOILER]

سیده رقیه;235281 نوشت:
نکیسا جان بدو بدو جمع کن خارجیام به مخالفین پیوستن!

مخالف نماز خوندن نیستم!
مخالف افراطی بودنم !

کار نکیسا جان خیلی هم درست و خوب بود،اون سوال و ابهامی رو هم که در پست قبلیم نوشتم،برطرف شد و یقین پیدا کردم که کار سرکار نکیسا هیچ مخالفتی با احکام و اخلاق و هرچیز دیگه ای که دوستان بهش گیر دادن،نداره
:Gol:

موضوع قفل شده است