توهین در ادبیات دینی

تب‌های اولیه

50 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
توهین در ادبیات دینی

مدت کوتاهی که در اینجا هستم میبنیم که برخی مسلمین اینجانب را مورد لطف و کرم خود قرار داده و با انواع صفات خوب از من پذیرایی میکنند .

خواستم مشروعیت توهین را در ادبیات دینی با ارائه چند گزاره ارائه کنم

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا رَأَيْتُمْ أَهْلَ الرَّيْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِي فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَكْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِيهِمْ وَ الْوَقِيعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ كَيْلَا يَطْمَعُوا فِي الْفَسَادِ فِي الْإِسْلَامِ وَ يَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا يَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ يَكْتُبِ اللَّهُ لَكُمْ بِذَلِكَ الْحَسَنَاتِ وَ يَرْفَعْ لَكُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِي الْآخِرَة
«محمّد بن یحیی، از محمّد بن حسین، از احمد بن محمّد بن ابی نصر، از داوود بن سرحان از ابو عبدالله صادق روایت کرده است که گفت رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- فرمود: پس از من هنگامی که اهل شک و بدعت را دیدید بیزاری خود را از آنها آشکار کنید و دشنام بسیار بدان‌ ها دهید و دربارة آنان بدگویی کنید و به ایشان بهتان زنید تا نتوانند به فساد در اسلام طمع بندند و در نتیجه، مردم از آنان دوری گزینند و بدعت‌ های ایشان را نیاموزند (که اگر چنین کنید) خداوند برای شما در برابر این کار، نیکی ‌ها نویسد و درجات شما را در آخرت بالا برد

. کافی جلد 2 ص 375

سند این روایت از هرجهت صحیح و راویانش ثقه هستند و حدیث مسند است

اما از نهج البلاغه

بی جهت نیست اینان و کلا حاکمیت با هر اندیشه مخالفی چنین برخورد میکند :

امریکایی اسرائیلی انگلیسی استعماری کمونیستی بی دین بی خدا وهابی ملحد مشرک منافق

یعنی اول ترور شخصیتی مخالف و سپس .....

چکونه با مردم صحبت کنیم هرچند طبق دیدگاه شیعه مردم بسان گوسفند برای چوپانند و روهمرفته نفهمند

خطبه 36 و من خطبة له ع في تخويف أهل انهروان
و من خطبة له ع في تخويف أهل النهروان‏
فَأَنَا نَذِيرٌ لَكُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَى بِأَثْنَاءِ هَذَا النَّهَرِ وَ بِأَهْضَامِ هَذَا الْغَائِطِ عَلَى غَيْرِ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لَا سُلْطَانٍ مُبِينٍ مَعَكُمْ قَدْ طَوَّحَتْ بِكُمُ الدَّارُ وَ احْتَبَلَكُمُ الْمِقْدَارُ وَ قَدْ كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ هَذِهِ الْحُكُومَةِ فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَاءَ [الْمُخَالِفِينَ الْمُنَابِذِينَ حَتَّى صَرَفْتُ رَأْيِي إِلَى هَوَاكُمْ وَ أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِ سُفَهَاءُ الْأَحْلَامِ وَ لَمْ آتِ لَا أَبَا لَكُمْ بُجْراً وَ لَا أَرَدْتُ لَكُمْ ضُرّ»

ترجمه :« من شما را بیم می دهم از اینکه سپیده بدمد در حالتی که در میان این نهر و در بین این زمینهای پست و بلند افتاده باشید بدون انکه از جانب خدای خود حجت و برهانی اشکار (بر مخالفت و یاغی شدن با من) در دست داشته باشید. دنیا و مقدرات الهی شما را به دام خوی گرفتار و برای هلاکت به این سرزمینتان کشانید.
من که از اغاز کار این داوری را نیرنگ و فریب دانستم و شما را از پذیرفتن ان بازداشتم و ما مانند مخالفین پیمان شن ازامر من سرپیچی کردید و بهانه های بی سر و ته برایم اوردید.
تا انکه بدلخواهتان رفتار کردم، ای سبک مغزان که عقلتان اشفته است! ای عقب ماندگان بی سرپرست! من که شمارا به کار زشت دعوت نکردم و در پی زیان شمان نبودم پس چرا دیوانه دل و پریشان هستید ، ای بی پدران من که نخوایتم به شما زیانی وارد شود

على بن ابى طالب تا پاى قلعه‏هاى بنى قريظه آمد و خشمگين از نزد آنها باز گشت زيرا سخنان زشت و ناروائى نسبت برسول خدا صلى الله عليه و آله از ايشان شنيد. و در راه برسول خدا صلى الله عليه و آله برخورده بآنحضرت عرض كرد: يا رسول الله شماباين مردم خبيث نزديك نشويد. فرمود: چرا؟ مثل اينكه سخنان زشتى از ايشان شنيده‏اى؟ عرض كرد: آرى، فرمود: اگر مرا ببينند از آن سخنان خوددارى مى‏كنند، و چون رسول خدا صلى الله عليه و آله نزديك قلعه‏هاى آنها رسيد ايشان را مخاطب ساخته فرمود: «اى برادران بوزينه چگونه خداوند شما را خوار كرد و عذاب خود را بر شما نازل كرد»؟
در پاسخ آن حضرت گفتند: اى ابا القاسم تو كه مرد نادانى نبودى!
سیره ابن هشام مدخل جنگ بنی قریظه

و خدا نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــگهدار

ruya-r;232703 نوشت:
هرچند طبق دیدگاه شیعه مردم بسان گوسفند برای چوپانند و روهمرفته نفهمند

با سلام

وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ (اعراف/179)
و همانا بسيارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفريديم، (كه سرانجامشان به آنجا مى‏كشد، چرا كه) آنان دلهايى دارند كه با آن حقّ را درك نمى‏كنند و چشمانى دارند كه با آن نمى‏بينند و گوشهايى دارند كه با آن نمى‏شنوند، آنان همچون چهارپايان، بلكه گمراه‏ترند، آنان همان غافلانند.

در قرآن مجيد غافلان بيخبر به چهار پايان و حيوانات بى شعور ديگر تشبيه شده‏ اند ولى نكته تشبيه آنها به انعام (چهارپايان) شايد اين باشد كه آنها تنها به خواب و خور و شهوت جنسى مى ‏پردازند، درست همانند ملتهايى كه تحت شعارهاى فريبنده انسانى آخرين هدف عدالت اجتماعى و قوانين بشرى را رسيدن به آب و نان و يك زندگى مرفه مادى مى‏ پندارند. آن چنان كه امام على ع در نهج البلاغه مى‏فرمايد:

كالبهيمة المربوطه همها علفها او المرسلة شغلها تقممها
:" همانند حيوانات پروارى كه تنها به علف مى‏انديشند و يا حيوانات ديگرى كه در چراگاهها رها شده‏اند و از اين طرف و آن طرف خرده علفى بر مى‏گيرند" (نهج البلاغه نامه 45)

به تعبير ديگر گروهى مرفهند همچون گوسفندان پروارى، و گروهى نامرفه مانند گوسفندانى كه در بيابانها در بدر دنبال آب و علف مى‏گردند و هر دو گروه هدفشان جز شكم چيزى نيست‏

ruya-r;232699 نوشت:

مدت کوتاهی که در اینجا هستم میبنیم که برخی مسلمین اینجانب را مورد لطف و کرم خود قرار داده و با انواع صفات خوب از من پذیرایی میکنند .

با سلام

مدت کوتاهی است که به این سایت آمدید و علاوه بر توهین به اشخاص به مقدسات ما حمله ور شده اید و به خیال خود سخنی گفته اید علمی !!
هنوز یادمان نرفته که خطاب به استاد صدرا و بینای عزیز چگونه توهین کردید !:Sham:
زمانی است شخصی سوالی دارد و یا شبهه ای عنوان میکند سخن میگویم تا
رفع شبهه شود !!
اما زمانی کسانی با قصد و غرض برای ضربه زدن و توهین به مقدسات میایند و در سخنانشان نمایان است !!

ان وقت سفره پهن کردن و بفرمائید ی وجود ندارد !:Sham:

اما در این مورد لازم شد مطالبی را به عرض جنابتان برسانم تا متوجه باشید!!
یکی از بزرگان ما ابن عباس است که مناظرات او در تاریخ شیعیان معر
وف است :Kaf:

ابن عباس در مناظره روشهایی دارد که نیاز شد نگاهی به آنها بیاندازیم !! :Sham:
البته همه را ذکر نمیکنم قسمتهایی را ذکر میکنم که برای آگاهی شما نیاز است !

مناظره ي ابن عباس با معاويه
طرفداران معاويه که به عنوان قاسطين و ظالمين معروف هستند، همانند اجداد خود که از آزادشدگان به دست پيامبر در فتح مکه بود، مدت هاي طولاني با اسلام مبارزه کرد.
مبارزات آنها در مقابل اسلام ابتدا با شمشير بود و بعد از فتح مکه جريان تغيير کرد و در لباس اسلام صورت گرفت و معاويه فرزند ابوسفيان بيشترين ضربه ها را بر پيکره ي اسلام وارد کرد.
تا زماني که خلفاي ثلاثه حاکم بودند، معاويه و همراهان وي با استفاده از فرصت به دست آمده به فکر احياي حاکميت گذشته ي خود بودند و تعارضي با خلفاي ثلاثه نداشتند و در دوران عثمان، از فرصت به دست آمده بيشترين بهره را برد. بعد از کشته شدن عثمان شرايط طغيان و سرکشي براي امويان و طرفدارانشان بسيار آسان بود. آنان که تا ديروز از حمايت خليفه ي خدا و منتخب مردم، دم مي زد، بعد از انتخاب حضرت علي (ع) از وي دوري گزيدند و جنگ صفين را در مقابل حضرت به راه انداختند.
ابن عباس با معاويه نيز با روش هاي مختلف مناظره هايي داشته است، که در ذيل به آنها اشاره مي شود:

1. مقابله به مثل :Sham::Sham:

ابن عباس در برخي از مناظره هايش از روش هاي متعددي بهره برده است، از قبيل جواب حلي و نقضي و استفاده از آيات قرآن کريم.
اما در کنار روش هاي سابق، از روش ديگري نيز استفاده کرده و آن روش مقابله به مثل است.:Kaf:
مقابله به مثل در همه جا خوب نيست، ولي وقتي فردي با زبان تند و عدم رعايت ادب، سخني مي گويد، در اينجا بهترين روش براي برخورد، مقابله به مثل و ذکر پيشينه ي زشت و نامناسب اوست.:Hedye:
در يکي از اين مناظره ها معاويه به ابن عباس مي گويد:
شما مي خواهيد امامت را همانند نبوت به خود اختصاص دهيد، به خدا قسم هيچ گاه اين اتفاق نخواهد افتاد.
دليل شما براي تصدي خلافت، بر مردم مشتبه است.
شما مي گوييد ما اهل بيت پيامبر هستيم، پس چرا خلافت در دست غير ما باشد؟
اين موضوع شبهه داري است، [اين مسئله شبيه به حق است، نه خود حق].
همانا خلافت در بين افراد زنده ي قريش به رضايت عامه ي مردم و شورا مي چرخد، و ما نديديم کسي بگويد: اي کاش بني هاشم سرپرست و وليّ ما مي شدند، و اگر چنين مي شد براي ما در دنيا و آخرت خوب بود.
شما به ادعاي خودتان ديروز زاهد بوده و حکومت را کنار گذاشته بوديد، ولي امروز براي حکومت مي جنگيد.
اگر شما مالک اين حکومت مي شديد عذابي که از ناحيه ي شما بر مردم مي رسيد از عذاب باد که قوم عاد و صاعقه اي که برقوم ثمود رسيد، ويران کننده تر بود.
ابن عباس در جواب او گفت: اين که گفتي ما به نبوت احتجاج مي کنيم، به خدا قسم امر به همين صورت است، اگر ما به نبوت استحقاق نداشته باشيم به چه چيزي مي توانيم استحقاق داشته باشيم.
و اما قول تو که گفتي نبوت و خلافت با هم قابل جمع نيست، پس با کلام خداوند متعال چه مي کني که مي فرمايد: «أم يَحسُدُونَ النَّاسَ عَلي ما آتاهُمُ اللهُ مِن فضله فقد آتينا آلَ ابراهيمَ الکتابَ و الحکمه و آتينا هم ملکاً عظيما» (نساء: 54). (1)
کتاب همان نبوت است و حکمت، سنت است، و ملک، خلافت است، و ما آل ابراهيم هستيم و آن حکم در بين ما جاري است تا روز قيامت.
و اما اينکه گفتي دلايل ما نسبت به خلافت مشتبه است، اين چنين نيست، بلکه از خورشيد نوراني و ماه بر مردم روشن تر است. کتاب خدا همراه ماست.
ابن عباس تا اين بخش از روش هاي متعددي براي برخورد با معاويه استفاده مي کند، اما در ادامه روش مقابله به مثل و با زبان خود او با وي سخن مي گويد::Kaf::Kaf:
و مشکل تو با ما اين است که ما برادر و جد و دايي و عموي تو را کشتيم، پس بر ارواحي که در جهنم قرار گرفته اند گريه نکن ... :Sham::Sham:
و اما اينکه مردم ما را ترک کردند، اين مسئله هيچ ضرري براي ما ندارد، بلکه آنچه آنها از [ناحيه ي ترک ما از] آن محروم شدند بيشتر از آن چيزي است که ما از آن محروم شديم.
و اما دل گرمي تو به ملک زائل چيزي نيست؛ چون پيش از اين، فرعونيان پادشاه بودند و خداوند آنها را هلاک کرد ...
:Hedye:
و اما قول تو که اگر ما مالک مي شديم، از عذاب قوم هود و عاد شديدتر بوديم، درست نيست، چون خداوند متعال مي فرمايد: «وَ ما أرسلناک الا رحمه للعالمين» (2)
و ما از نزديک ترين اهل بيت پيامبر (ص) هستيم.
و اما ظاهر عذاب به سبب حکومت تو بر مسلمانان است و اين شدت بعد از تو از عذاب قوم عاد بيشتر خواهد بود، و بعد از آن خداوند متعال از ظالمان انتقام خواهد گرفت، و عاقبت از آن تقوا پيشگان است. (3)
چنانکه از اين مناظره به دست مي آيد، ابن عباس در جواب هايش ابتدا از روش هاي مختلف استفاده کرده، اما در ادامه به اصل و ريشه ي بني اميه اشاره مي کند، که روزي در مقابل اسلام قرار گرفتند و در جنگ، جد و دايي و عموي معاويه کشته شد، و جايگاه آنان را جهنم دانست. ابن عباس تا آخر اين گفت وگو به گونه اي سخن مي گويد، تا جواب کلمات تند معاويه را بدهد.

بيان پيشينه ي پست افراد :Kaf:
ابن عباس در برخي از گفت و گو هايش در کنار استفاده از روش هاي ديگر به پيشينه ي شرم آور طرف مقابل اشاره کرده است، :Sham:
به گونه اي که هيچ پاسخي در مقابل اين کلمات نداشته و به تهديد روي مي آورد.:Hedye:
تسلط و توانايي ابن عباس در اين مورد در مقابل حريفش به اندازه اي بوده که عمرو بن عاص درباره ي وي چنين مي گويد:
به خدا قسم - يا اميرالمومنين (معاويه) - ابن عباس رأس تمام شر هاست و پايان تمام خير هاست.:khaneh:
براي منع او بايد وي را ريشه کن نمود، پس به وي حمله کن، و فرصت را از او بگير، و به واسطه ي دور کردن وي از اقدام ديگري جلوگيري کن و ديگران را از اطراف وي دور گردان. (5)
بعد از صحبت هاي عمرو عاص ابن عباس گفت: اي پسر نابغه عقلت را از دست دادي و حلمت از بين رفته و شيطان به زبان تو سخن مي گويد.:Sham:
آيا به ياد مي آوري روز صفين را که چگونه جان سالم به در بردي ...
سپس مروان کلمات تهديدآميزي به ابن عباس گفت.
ابن عباس هم در جواب وي گفت: تو چنين سخناني را به من مي گويي اي
رانده شده ي پيامبر، :Sham:
و کسي که واسطه ي بين مردم و عثمان بودي، به خدا قسم اگر معاويه در پي خون عثمان بود، بايد اول و آخر آن را در تو مي يافت.
نظير اين سخنان بين وي و زياد و عبدالرحمن بن اُم حکم اتفاق افتاد و به همه با پاسخ قاطع جواب داد.
کلماتي که عبدالله بن عباس در بين افرادي، همچون معاويه،عمرو بن عاص، مغيرة بن شعبه و ... ابراز داشته و در حضور معاويه نيز چنين سخنان تندي را گفته، نشان از عدم خوف وي از آن هاست.:Sham:
او آنقدر جرأت داشته که به خود معاويه در حضور اين افراد در خصوص قاتل حضرت علي (ع) به معاويه مي گويد که اگر ابن ملجم رو در رو با حضرت قرار مي گرفت او را به وليد و عتبه و حنظله ملحق مي کرد.
همين کلمات باعث شد تا معاويه در حق وي بگويد:
«به خدا قسم اي ابن عباس ايام نمي گذرد مگر اينکه گرفتار شمشمير تيز و حکم نافذ و محکم خواهي شد [در اينجا ابن عباس را تهديد نمود].
به خدا قسم اگر هاشم غير تو را به دنيا نياورده بود، تعدادشان اندک نبود، و اگر خانواده ات کسي به غير از تو را نداشتند، خداوند تعدادشان را زياده کرده بود». بعد از اين، ابن عباس برخاست و رفت. (6)

1. بلکه به مردم - پيامبر (ص) - براي آن چه خدا به آنان از فزوني و دهش خويش ارزاني داشته - يعني رسالت - رشک مي برند. همانا ما به خاندان ابراهيم کتاب و حکمت داديم و ايشان را فرمانروايي بزرگ بخشيديم.
2. «و ما تو را نفرستاديم مگر رحمتي براي جهانيان». انبياء (21) آيه ي 107.
3. شيخ مفيد، الامالي، ص 15/ مجهول، اخبار الدوله العباسيه، ص 51-52/ اربلي، کشف الغمه، ج 2، ص 52-53/ مجلسي، بحار الانوار، ج 44، ص 117-118.
4. ابن عبد ربه، العقد الفريد، ج 4، ص 93/ احمدي ميانجي، مواقف الشيعه، ج 1، ص 181-182.
5. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 298/ اميني، الغدير، ج 2، ص 168/ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 42، ص 166.
6. ابن ابي الحديد، همان، ج 6، ص 298-303/ احمدي ميانجي، مواقف الشيعه، ج 1، ص 165/ علامه مجلسي، همان، ج 42، ص 166. «لله درک يا ابن عباس! ما تکشف الايام منک إلا عن سيف صقيل و رأي أصيل، و بالله لو لم يلد هاشم غيرک لما نقص عددهم، و لو لم يکن لاهلک سواک لکان الله قد کثرهم. ثم نهض، فقام ابن عباس و انصرف».

مناظره ي ابن عباس با عمر و بن عاص
امروزه شيعيان عمرو بن عاص را فردي شياد و فريب کار و حقه باز مي دانند، اما در دوران علي (ع) افراد معدودي بودند که از فريب کاري ها و حيله هاي وي آگاهي داشتند.
از اين افراد مي توان به ابن عباس اشاره نمود که هنگام مناظره با او به اين ويژگي اش توجه داشت.

. بيان انگيزه و هدف طرف مقابل
يکي ديگر از روش هاي ابن عباس در مناظره، قدرت شناخت انگيزه و هدف طرف مقابل و بيان آن است.
او که به اين وسيله از اهداف شوم و غير واقعي طرف مقابل پرده بر مي داشت و زمينه اي براي فريب کاري و اغفال عامه ي مردم باقي نمي گذاشت. :Hedye:

بر اساس همين روش در گفت و گويي که بين وي و عمرو بن عاص صورت گرفت، به عمر و بن عاص گفت: اهل عراق با علي بيعت کردند و علي بهترين آنها بود و اهل شام با معاويه بيعت کردند و اهل شام از معاويه بهتر بودند و من و تو مساوي نيستيم؛ من خداوند را در نظر داشتم و تو مصر را اراده نمودي و من به خوبي مي شناسم چيزي که مرا از تو دور کرده، و چيزي که تو را به معاويه نزديک کند نمي شناسم، اگر تو عمل شرّي انجام دهي من به تو سبقت نمي گيرم و اگر تو کار خيري انجام دهي، بر ما سبقت نمي گيري. (13)
ابن عباس در اين گفت و گو و گفت و گو هاي ديگرش به گرايش آنان اشاره کرده و اينکه افرادي همچون معاويه و ياورانش در ايمان خود دچار مشکل هستند، و اراده اي جز مال و منال دنيا و غيرخدا را ندارند.

کوچک نمايي :Sham:

کوچک نمايي در جايي کارآيي دارد که فردي خود را بالاتر از ديگران مي داند يا ديگران را مرعوب خود مي پندارد.
ابن عباس از اين روش در برابر عمروعاص که خدعه هايش ضرب المثل است و از حاميان معاويه و دشمنان اميرمؤمنان (ع) بوده، بهره برده است.:Sham:
عمرو بن عاص در ايام حج نسبت به جايگاه ابن عباس در ميان مردم و توجه آنها به وي حسادت کرد و گفت:
ابن عباس تو را چه شده که وقتي ولايت مرا به مصر ديدي چشمانت از حدقه درآمد، و وقتي در بين مردم قرار گرفتي شروع به سخن چيني و بدگويي نمودي؟
منظور وي اين بود که در مقابل خودم ساکت و بر من حسادت مي ورزي، ولي در بين مردم بدگويي مي کني.
ابن عباس در جواب وي گفت::Kaf:
به سبب اينکه تو از اشخاص پست و فاجر هستي، و قريش از نيکوکاران و کريم هستند، درباره چيزي که نمي دانند سخن نمي گويند، هيچ حقي را مخفي نمي کنند، آنها صبور ترين افراد هستند و آشنا ترين افراد نزد مردم.
تو خود را به قريش نسبت مي دهي، حال آنکه از آنها نيستي.
مَثَل تو همانند کسي است که از دو پدر و مادر زاده باشد؛ نه در بني هاشم جايگاهي داري و نه در عبدشمس. تو گناه کاري هستي که اصل و نَسَبَت مشخص نيست.
معاويه تو را بر گردن مردم قرار داده است. (14)
همان گون که اين گزارش نشان مي دهد، ابن عباس در مقابل عمروعاص با کلمات تند و با بي احترامي کامل سخن گفت و وي را خرد و تحقير کرد و اصل و نسب عمرو عاص را زير سؤال برد، و مقام عمروعاص باعث نشد تا ابن عباس در پاسخ وي ملايمت نشان دهد. :Sham:

13. نصر بن مزاحم منقري، وقعه صفين، ص 413/ ابن قتيبه دينوري، الامامة و السياسة، ج 1، ص 132/ ص 325/ ابن أبي الحديد، همان، ج 8، ص 64/ بلاذري، انساب الاشراف، ص 308-309.
14. نويسنده نامعلوم، اخبار الدولة العباسية، ص 90/ علامه اميني، همان، ج 2، ص 138/ احمدي ميانجي، همان، ج 1، ص 185 به نقل از: ابن عبدربه، همان، ج 2، ص 136 و ج 4، ص 12.

بنابر آنچه گذشت، ابن عباس با برخي از افراد و گروه ها مناظره هايي داشته است.
اين مناظره ها با روش هاي مختلف صورت گرفته و توانايي هاي وي در مناظره ها و گفت وگو ها به اندازه اي بوده که طرف مقابل به توانايي هاي وي اعتراف کرده است. غالب اين مناظره ها در دفاع از حضرت علي (ع) و اهل بيت (ع) بوده است که با برخي با زيان تند، و با برخي با نرمي و با برخي از طريق استناد به قرآن کريم و با برخي ديگر از راه سنت يا پيشينه و روش هاي ديگر مناظره نموده است. بسياري از اين مناظره ها حاکي از اعتقاد وي به امامت منصوص اميرمؤمنان (ع) مي باشد. نکته يديگري که مي توان از اين مناظره ها به دست آورد، حضور تشيع بلافاصله بعد از زمان پيامبر (ص) مي باشد که اين نتيجه، مخالف با ادعاي دشمنان شيعه است که معتقدند شيعه هنگام رحلت پيامبر گرامي اسلام نبوده و بعد ها توسط ايرانيان به وجود آمده است.
بنابراين، اعتقاد ابن عباس به حضرت علي (ع) و حمايت هاي او از ايشان جاي شک و ترديدي ندارد، و تنها مسئله اي که ممکن است شخصيت وي را از ديدگاه شيعيان تضعيف نمايد، اتهام تصاحب بين المال کوفه توسط ابن عباس در زمان حضرت امير است که اين گزارش هم پذيرفته نمي شود، زيرا اولاً: بسياري از علماي شيعه وي را توثيق، و اين گزارش را رد نموده اند، ثانياً: حمايت هاي وي از حضرت آن قدر زياد است که به اين گزارش جزئي توجه نمي گردد، ثالثاً: بر فرض پذيرش کسي مدعي معصوم بودن ابن عباس نشده است. :Sham:

یا علی ع


ruya-r;232705 نوشت:
«اى برادران بوزينه چگونه خداوند شما را خوار كرد و عذاب خود را بر شما نازل كرد»؟

با سلام
اولا این عنوان تحقیر آمیز از طرف پیامبر به خاطر دشنام نبوده، بلکه ریشه تاریخی داشته که عده ای از بنی اسرائیل به بوزینه مسخ شدند. و پیامبر میخواست به یادشان بیاورد که شما از همان قومی هستید که به خاطر نافرمانی به بوزینه مسخ شدند.

همچنین در حدیث دیگری داریم روزی عایشه نزد پیامبر نشسته بود و عده ای از یهودی ها به دیدار پیامبر آمدند و عمدا به جای سلام می گفتند السام علیکم. عایشه عصبانی شد و گفت السام علیکم یا اخوان القردة و الخنازیر. ولی پیامبر او را از این کار نهی کرد.
حدیثی که شما گفتید چون در مورد جنگ های پیامبر با یهودی هاست احتمال چاخان بودنش زیاده. چون یهودی ها توی داستان ساختن برای مظلوم نمایی استادن.

ائمه نفرین ممکنه بکنند ولی توهین هرگز!
مگر مانند قرآن که مثال آورد سخن بگویند چون چشمی ورای چشم ما دارند و چهره باطنی و حقیقی آن کفار را می بینند! و ائمه با کفار با تکبر برخورد میکنند! و...

حتی عرفا مثل مولانا در اشعارش از خر برای افراد تن پرور استفاده کرده چون فقط به فکر خورد و خوراکند!

بوزینه که هیچ! زشت تر از بوزینه هم هستند و اگر چهره واقعی شون رو ببینند در جا می میرند از شدت ترس!

ruya-r;232699 نوشت:
إِذَا رَأَيْتُمْ أَهْلَ الرَّيْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِي فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَكْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِيهِمْ وَ الْوَقِيعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ

با سلام

چند عبارت این حدیث شایسته توضیح است.علامه مجلسی در شرح این روایت می نویسد:

المراد بسبهم‏ الإتيان بكلام يوجب الاستخفاف بهم‏:منظور از سب؛گفتن سخنیست که موجب استخفاف و زبونی آنان شود.


" و القول فيهم" أي قول الشر و الذم فيهم‏


الوقيعة: القتال‏ و غيبة الناس

و في الصحاح الوقيعة في الناس: الغيبة(چنانکه روایت شده: عن أبي عبد الله عليه السلام إذا ظاهر الفاسق بفسقه فلا حرمة له و لا غيبة)

و الظاهر أن المراد بالمباهتة إلزامهم بالحجج القاطعة و جعلهم متحيرين لا يحيرون جوابا كما قال تعالى:" فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ (رک:مرآة العقول، ج‏11، ص: 80):منظور از مباهته؛بهتان زدن نیست بلکه الزام آنان با دلایل محکم و متحیر و مبهوت کردن آنان مراد است.

ruya-r;232699 نوشت:
به ایشان بهتان زنید

فیض کاشانی نیز درباره معنای مباهته می نویسد:باهتوهم أي جادلوهم و اسكتوهم و أقطعوا الكلام عليهم‏(الوافي، ج‏1، ص: 245


بنابراین معنایی که در ترجمه ذکر کردید با این توضیحات قابل قبول نیست.


با سلام

ظاهرا این دوست تازه وارد ما جناب رویا هنوز در ظواهر وسطح سیر میکند ووارد عمق قضایا نشده ...

اگر پیامبر (ص) فرمود ای برادران بوزینه ، منظور یهودیان خطرناک و قاتلی بودند که بنص قرآن کریم به میمون مسخ شدند و هر لحظه در صدد ضربه به مسلمین و نابودی اسلام بودند و به رسول خدا فحش میدادند .

وهمه مواردیکه بنظر شما سب وشتم وتوهین است در مواضعی خاص وتوجیه دارند.

نقل قول:

سلام

ظاهرا این دوست تازه وارد ما جناب رویا هنوز در ظواهر وسطح سیر میکند ووارد عمق قضایا نشده ...

اگر پیامبر (ص) فرمود ای برادران بوزینه ، منظور یهودیان خطرناک و قاتلی بودند که بنص قرآن کریم به میمون مسخ شدند و هر لحظه در صدد ضربه به مسلمین و نابودی اسلام بودند و به رسول خدا فحش میدادند .

وهمه مواردیکه بنظر شما سب وشتم وتوهین است در مواضعی خاص وتوجیه دارند.

پیامبر گویا بیشتر ادم کشت حالا یهودیان بنی قریظه شدن قاتل

در همه ی غزوه خندق به اندازه ی انگشتان یک دست هم مسلمان کشته نشد نتنها در این که در غزوه احزاب هم همینقدر کشته نشد

با این وجود پیامبر 700-1200 یهودی را سر برید که چه شاید خیانتی هم کرده بودند و این خیانت حتی به کشته شدن چندین نفرهم نیانجامید و اصلا خبری از بخشش پیامبر رحمت هم نبود

حالا یهودیان شدند قاتل !! برای همین به انها گفتند بوزینه؟!!!

پیامبر رحمت!
عصما را بخاطر شعر کشتند و از این مزخرفات سرهم کردند که کشتیم حقش بود

ruya-r;232886 نوشت:
در همه ی غزوه خندق به اندازه ی انگشتان یک دست هم مسلمان کشته نشد نتنها در این که در غزوه احزاب هم همینقدر کشته نشد

اولا : خندق همان احزاب است کمی دقت کنید
ثانیا : مشرکین نتوانستند که نکشتند،اگر می توانستند می کشتند همان طور که سمیه ویاسر و..... به طر ز فجیعی به شهادت رساندند، انها در جنگ خندق به سوی مدینه آمده بودند تا به خیال خام خود که طومار مسلمانان را بپیچند ولی با خندقی مواجه شدند واز حرکت باز ایستادند وانانی هم که رد شدند به دست اسدالله الغالب علی بن ابی طالب از پای در آمدند


ruya-r;232886 نوشت:
با این وجود پیامبر 700-1200 یهودی را سر برید که چه شاید خیانتی هم کرده بودند و این خیانت حتی به کشته شدن چندین نفرهم نیانجامید و اصلا خبری از بخشش پیامبر رحمت هم نبود

1200نفر ؟؟!!!کمی آهسته تر ، از خود یهودیان هم تندتر می روید خودیهودیان 700نفر گفته اند اگر چه این تعداد نیز مبالغه است و بین 150 و دویست نفر از جنایتکاران اعدام وبقیه آزاد شدند ولی بهر حال اگر دنبال حقیقت درباره بنی قریظه هستید به این تاپیک مراجعه کنید
http://www.askdin.com/thread19513.html

ruya-r;232886 نوشت:
حالا یهودیان شدند قاتل !! برای همین به انها گفتند بوزینه؟!!!

اگر به تاپیک که اردسش را دادم مراجعه کنید خواهید دید که بله یهودیان قاتل بودند
یهودیان نه تنها در ان برهه تاریخی بلکه در طول تاریخ قاتل بوده اند

ruya-r;232886 نوشت:
پیامبر رحمت! عصما را بخاطر شعر کشتند و از این مزخرفات سرهم کردند که کشتیم حقش بود

شما دنبال جواب نیستی وگرنه درباره عصما جوابت داده شد ، رحمت به این معنا نیست که هر کس هر چه گفت آزاد باشد این رحمت شیطانی است، بلکه در طول تاریخ همه انسانهای خوب نیز برای احقاق حق الهی انسانها دیگر هر جا لازم شده جانیان را از پای درآوردند
ترحم بر پلنگ تیز دندان
ستمکاری بود بر گوسفندان

نقل قول:

با سلام

چند عبارت این حدیث شایسته توضیح است.علامه مجلسی در شرح این روایت می نویسد:

المراد بسبهم‏ الإتيان بكلام يوجب الاستخفاف بهم‏:منظور از سب؛گفتن سخنیست که موجب استخفاف و زبونی آنان شود.


" و القول فيهم" أي قول الشر و الذم فيهم‏


الوقيعة: القتال‏ و غيبة الناس

و في الصحاح الوقيعة في الناس: الغيبة(چنانکه روایت شده: عن أبي عبد الله عليه السلام إذا ظاهر الفاسق بفسقه فلا حرمة له و لا غيبة)

و الظاهر أن المراد بالمباهتة إلزامهم بالحجج القاطعة و جعلهم متحيرين لا يحيرون جوابا كما قال تعالى:" فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ (رک:مرآة العقول، ج‏11، ص: 80):منظور از مباهته؛بهتان زدن نیست بلکه الزام آنان با دلایل محکم و متحیر و مبهوت کردن آنان مراد است.


درود به شما دوست عزیز
در ترجمه هایی که از اصول کافی کرده اند چنین چیزی ندیدیم و اتفاقا نظر مجلسی هم اورده اند که جالب است

ترجمه مصطفوی که معروف است در اینترنت هم هست:

از حضرت صادق عليه السلام حديث شده است كه فرمود: رسول خدا (ص) فرموده است:
هر گاه پس از من اهل ريب و بدعت را ديديد بيزارى خود را از آنها آشكار كنيد، و بسيار بآنها دشنام دهيد،
و در باره آنها بد گوئيد، و آنها را با برهان و دليل خفه كنيد كه (نتوانند در دل مردم القاء شبهه كنند و) نتوانند بفساد در اسلام طمع كنند، و در نتيجه مردم از آنها دورى كنند و بدعتهاى آنها را ياد نگيرند، و خداوند در برابر اين كار براى شما حسنات بنويسد و درجات شما را در آخرت بالا برد.
شرح‏
- مجلسى (ره) گويد: گويا مقصود از اهل ريب آنهائى هستند كه در دين شك كنند. و مردم را با القاء شبهات بشبهه اندازند، و گفته شده: كه مقصود كسانى هستند كه پايه دين آنها بر گمان و اوهام فاسده بنا نهاده شده مانند علماى اهل خلاف؛ سپس كلام مصباح اللغة را در معناى بدعت ذكر كرده، و پس از آن فرمايد: بدعت در عرف شرع بآن چيزى گويند كه پس از رسول خدا (ص) پديدار گشته و در باره خصوص آن نصى نرسيده و داخل در تحت دستورات عمومى هم نباشد يا بطور خصوص يا عموم از آن نهى شده، و آنچه در عمومات (واجبه يا مستحبه) داخل است بدعت شامل آن نگردد مانند ساختن مدارس و امثالش كه داخل در عمومات (مستحبه) سكنا دادن بمؤمن و كمك كردن بآنها است، و مانند تأليف كتابهاى علمى كه داخل در كمك بعلوم شرعيه است، و مانند، (و پوشيدن يا دوختن) جامه‏ها و يا خوردن غذاهائى كه در زمان رسول خدا (ص) نبوده كه داخل در عمومات حليت (زينت و أكل) است و نهيى در باره آنها نرسيده، و آنچه داخل در اين گونه عمومات است تا بدان خصوصيتى ندهند بدعت نيست، و گر نه اگر بصورت خاصى انجام دهند كه دليل و نصى نداشته باشد بدعت گردد، مانند اينكه نماز بهترين موضوعست و در هر وقت و زمان انجام آن مستحب است اما اگر همين نماز را در وقت مخصوص و مكان مخصوص و ركعات مخصوصى بدون دليل و نصى بجا آورد بدعت گردد (مانند دستورى كه عمر براى جماعت خواندن نمازهاى نافله شبهاى ماه رمضان داد، و خود او هم گفت: خوب بدعتى است) و هم چنين ساير كارها، و اينكه اهل سنت بدعت را مانند احكام پنجگانه (واجب، مستحب، حرام، مكروه، مباح) پنج قسمت كرده‏اند براى تصحيح همان گفتار عمر است (كه در نماز شبهاى ماه رمضان گفت) و اين درست نيست زيرا بدعت اطلاق نشود جز بر آنچه محرم است چنانچه رسول خدا (ص) فرموده است: كه هر بدعتى گمراهى است، و هر گمراهى راهش بدوزخ است، و آنچه عمر كرد از بدعتهاى محرمه است زيرا پيغمبر (ص) از جماعت در نافله نهى فرموده بود، پس اين تقسيم، آنان را نفع نبخشد. سپس مرحوم مجلسى (قده) كلام شهيد (ره) را در اين باره نقل فرموده كه آنهم نظير كلامى است كه گذشت

ruya-r;233107 نوشت:
در ترجمه هایی که از اصول کافی کرده اند چنین چیزی ندیدیم و اتفاقا نظر مجلسی هم اورده اند که جالب است

با سلام
آقای مصطفوی تنها بخشی از کلام علامه مجلسی را ذکر کرده است.بنده قسمتهایی را که محل بحث بود از کتاب مرآه العقول علامه و نیز کتاب وافی فیض کاشانی نقل کردم.

با توضیحات این دو عالم حدیث شناس و شارح کتب معتبر حدیثی که در پست 11 ذکر گردید؛معنای عبارات حدیث محل بحث روشنتر می گردد.

ruya-r;232886 نوشت:
با این وجود پیامبر 700-1200 یهودی را سر برید که چه شاید خیانتی هم کرده بودند و این خیانت حتی به کشته شدن چندین نفرهم نیانجامید و اصلا خبری از بخشش پیامبر رحمت هم نبود حالا یهودیان شدند قاتل !! برای همین به انها گفتند بوزینه؟!!!


با سلام

قبلا گفتم کمی مطالعه کنید ، شما تورات یهودیان را بخوانید تا عمق قساوت وبیرحمی ایشان را ببینید مثلا غیر یهود نجس و شایسته قتل ...مثل سگ ... درصورت جنگ شهرهای ایشان را آتش بزنید وبسوزانید حتی بر کودک وزن ودرخت وحیوان ایشان رحم نکنید زیرا شهر نجس شده است !!!!

حال شما طرفداری چنین موجودات شروری را میکنید ؟!

خلاصه داستان :

بعد ازآنكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) به مدينه تشريف آورد و همين يهوديان را به اسلام دعوت كرد از پذيرفتن دعوتش ‍ سرباز زدند، ناگزير رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) با ايشان كه سه طايفه بودند بنام (بنى قينقاع )، (بنى النضير) و (بنى قريظه ) و در اطراف مدينه سكونت داشتند معاهده كرد و ليكن هر سه طايفه عهد خود را شكستند.

و اما بنى قريظه - اين قبيله در آغاز با اسلام در صلح و صفا بودند تا آنكه جنگ خندق روى داد، و حى بن اخطب سوار شده به مكه رفت و قريش را عليه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) تحريك كرد و طوائف عرب را برانگيخت ، از آن جمله به ميان بنى قريظه رفت ، و مرتب افراد را وسوسه و تحريك كرده پافشارى مى نمود، و با رئيسشان كعب بن اسد در اين باره صحبت كرد تا سرانجام آنها را راضى كرد كه نقض عهد كرده و با پيغمبر بجنگند بشرطى كه او نيز به ياريشان آمده و بقلعه شان درآيد و با ايشان كشته شود. حى بن اخطب قبول كرد و به قلعه درآمد، بنى قريظه عهد خود را شكسته و با كمك احزابى كه مدينه را محاصره كرده بودند براه افتادند، و شروع كردند به دشنام دادن رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) و شكاف ديگرى ايجاد كردن .

ابن جرير و ابن منذر از عكرمه روايت كرده كه در تفسير آيه : (يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود و النصارى اولياء بعضهم اولياء بعض )، گفته : اين آيه در باره بنى قريظه نازل شده كه نيرنگ كردند و عهدى را كه با رسول خدا

(صلى الله عليه و آله و سلم ) بسته بودند شكسته و نامهاى به مكه به ابى سفيان بن حرب نوشتند و مشركين مكه را دعوت كردند كه با لشگر به مدينه بيايند و در قلعه هاى آنان وارد شوند و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و صلم )، ( كه از ناحيه غيب جريان را فهميد ) ابى لبابة بن عبد المنذر را نزد آنان فرستاد كه بايد از قلعه هاى خود بيرون آيند، بعد از آنكه از ابا لبابه اطاعت نموده و از قلعه ها بيرون شدند ابالبابه به گلوى خود اشاره كرد ( ابولبابه از طائفه اوس بود و با يهوديان قرظى سابقه دوستى داشت و به همين جهت وقتى به پيشنهاد خود يهوديان و اجازه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و صلم ) به ميان قلعه رفت ، زنها و كودكان دورش را گرفتند و فرياد به گريه و شيون بلند كردند، ابو لبابه تحت تاءثير قرار گرفت و با علم به اينكه نبايد اسرار را به دشمن گفت اشاره به گلوى خود كرد كه همه شما كشته ميشويد و از قلعه بيرون آمد، در حالى كه از كردار خود پشيمان شده بود، يكسره به مدينه رفت و خود را به ستونى بست و گفت : خود را آزاد نمى كنم تا توبه ام قبول شود ) نظير اين خيانت را طلحه و زبير كردند و به نصارا و اهل شام نامه مى نوشتند عكرمه اضافه ميكند من شنيد هام كه اين خيانت تنها كار نامبردگان نبوده بلكه جمعى از اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و صلم ) از بيم فقر و فاقه با يهوديان بنى قريظه و بنى النضير مكاتبه سرى داشتند و اخبار رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را به آنان مى رساندند تا به اين وسيله بتوانند از يهوديان پول قرض بگيرند و سودهاى ديگرى ببرند ولى در اين آيه از آن كار نهى شدند.المیزان

بنابراین سزای خیانت و عهد شکنی همین است مگر در تورات غیر از این است که رسول الله (ص) بر اساس آن حکم کرد ؟

ruya-r;233233 نوشت:
ما هم میگوییم یهودیان خیانت کردند اما خیانت انها در مجموع در دوجنگ بزرگ باعث کشته شدن مسلمین بیش از انگشتان یک دست نشد ولی یهودیان بفرمان رسول700 تا 900تن کشته دادند

با سلام
اولا بر فرض که 700 نفر کشته شده باشند، اما این کار به خاطر خیانت بوده و همه یهودی ها در این خیانت شریک بوده اند.
چون دعوای خیابانی نبوده که به ازای هر نفر یک نفر کشته شود. اگر یهودی ها با مسلمانان سر مسائل مالی یا زمین دعوا میکردند و مثلا چند نفر از مسلمان ها رو به قتل میرساندند، حرف شما درست بود. اما گناه یهودیان خیانت است نه قتل.
حتی اگر در جنگ احزاب هیچکدام از مسلمانان کشته نمیشد بازهم انسان خیانتکار باید مجازات شود. چون قصد یهودیان خیانت بود و اگر موفق میشدند اقدام به نسل کشی و ریشه کن کردن مسلمانان میکردند.

muhammad-aga;233243 نوشت:
با سلام اولا بر فرض که 700 نفر کشته شده باشند، اما این کار به خاطر خیانت بوده و همه یهودی ها در این خیانت شریک بوده اند. چون دعوای خیابانی نبوده که به ازای هر نفر یک نفر کشته شود. اگر یهودی ها با مسلمانان سر مسائل مالی یا زمین دعوا میکردند و مثلا چند نفر از مسلمان ها رو به قتل میرساندند، حرف شما درست بود. اما گناه یهودیان خیانت است نه قتل. حتی اگر در جنگ احزاب هیچکدام از مسلمانان کشته نمیشد بازهم انسان خیانتکار باید مجازات شود. چون قصد یهودیان خیانت بود و اگر موفق میشدند اقدام به نسل کشی و ریشه کن کردن مسلمانان میکردند.

سلام
دوست عزیز
اگر چه این عمل از منظر انسان امروز قبیح و باورش مشکل است
ولی در نگاه جنگها و برادر کشی های رایج در عربستان آن زمان عادی و حتی لازم بوده
ولی اشکال ما به این قضیه از سر ادعای شماست و الّا چنین کشتارهایی نه بی سابقه بوده و نه احتمال واقع شدن چنین فجایعی رفع شده است
ادعا میشود :اسلام دینی جهانی و جهان شمول است
چرا اسلام راضی به عملی شده است که از نگاه انسان مدرن امروز خشونت و نامردمی است
توجیه شما توجیهی از منظر انسان است که پذیرفته است هر قومی برای امنیت خود باید تصمیمات سخت اتخاذ کند که گاهاً ناخوشایند و ناپسند است ولی موضع قضاوت خود و مواضع طرفین را باید در نظر گرفت
ولی رفتار مقابل به مثل یا رفتار قوم و قبیله ای که خود را به منبعی فرادست مرتبط میدهد و اتفاقاً آمده تا خط پایانی بر شرارتهای انسانی باشد بعید است

یک فرضیه :
اینکه هیچ ادعای محکمه پسندی از دیدگاه انسانها مبنی بر خیانت یهود به مسلمانان وجود نداشته دقت کنید به خاطر وحی نه مدرک و یا بهانه واقعی خیانت یهودیان بر پیامبر اسلام آشکار میشود
قضیه را از این جهت هم نگاه کنید
قومی که پیمان صلح با شما دارد خبر میشود که تحت محاصره است به این بهانه که بر ما از طریق وحی مسجل شده که شما پیمان شکنی کردید حال یا مسلمان شوید و تسلیم یا برای قتال آماده شوید
شاید یکی از همین راه ها همان ضجه و زاری زنان به پای فرستاده مرگ بوده و یا فحش و ناسزا گفتن بر کسانی که به پشت دیوار قلعه آمده بودند
این فرضیات را آوردم تا آن اذهان جستجوگری که در واکاوی تاریخ همه گذشته ایران را به زیر سؤال میبرند همانطور که آنگونه آن فرضیات را سر هم میکنند ! به آنچه که بر بنی قریظه رفته هم بنگرند

ما در این جا نه بدنبال چرایی رفتار مسلمین بر یهودیان هستیم که این رفتار عادی هر کشورگشا و هر انسان دیگر است
بلکه سؤال این است که آیا این رفتار از جانب مدعیان وحی و حاملان رحمت الهی پذیرفته است؟

موفق باشید

بگذارید دوست مسلمان شیعی ما را جوابی کاملتر دهیم

جناب خیر البریه گفت که

پیامبر با یهودیان طبق تورات رفتار کرده است

گفتیم هیچ نشانی از اینکه پیامبر طبق تورات علیه یهود حکم داده باشد نیست نه در کتب سیره و نه در کتب حدیث

بلکه در کتب حدیثی فقهیی شما امده است که با ذمی باید طبق قانون اسلام رفتار کرد و

نه طبق قانون خودش

بخصوص اینکه طرف ذمی مسلمین باشند و نه دیگر ذمیان مثلا یهودی با یهودی یا مسحی با مسیحی

منابع شما چه میگویند :

من لا يحضره الفقيه-ترجمه غفاری در اینترنت هست ! قبلا ادرس داده ام :

محمد بن قيس گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: مسلمان بكشتن ذمّى يا زخم زدن باو قصاص نگردد، و ليكن از او براى ذمّى بهمان مقدار كه بر او زخم زده بحساب هشتصد درهم ديه او، ديه مى‏ستانند.
5249- ابو بصير گويد: از امام صادق عليه السّلام ديه يهودى و نصرانى و مجوسى را پرسيدم، فرمود: همه يكسانند، و هشتصد درهم ديه هر كدام است، عرضكردم قربانت گردم، اگر اينان بجرم فساد و تبهكارى در بلاد مسلمين، دستگير شوند، آيا حدّ بر آنها جارى خواهد شد؟ فرمود: البتّه در باره آنان احكام مسلمين اجرا مى‏شود.
من لا يحضره الفقيه- ج‏لد5، صفحه: 500

پس کشتار بنی قریظه نه طبق تورات که طبق احکام مسلمین بود!

متحیر;233250 نوشت:
سلام
دوست عزیز
اگر چه این عمل از منظر انسان امروز قبیح و باورش مشکل است
ولی در نگاه جنگها و برادر کشی های رایج در عربستان آن زمان عادی و حتی لازم بوده
ولی اشکال ما به این قضیه از سر ادعای شماست و الّا چنین کشتارهایی نه بی سابقه بوده و نه احتمال واقع شدن چنین فجایعی رفع شده است
ادعا میشود :اسلام دینی جهانی و جهان شمول است
چرا اسلام راضی به عملی شده است که از نگاه انسان مدرن امروز خشونت و نامردمی است
توجیه شما توجیهی از منظر انسان است که پذیرفته است هر قومی برای امنیت خود باید تصمیمات سخت اتخاذ کند که گاهاً ناخوشایند و ناپسند است ولی موضع قضاوت خود و مواضع طرفین را باید در نظر گرفت
ولی رفتار مقابل به مثل یا رفتار قوم و قبیله ای که خود را به منبعی فرادست مرتبط میدهد و اتفاقاً آمده تا خط پایانی بر شرارتهای انسانی باشد بعید است

با سلام
جناب متحیر شما مثل همیشه سردر گم در شناخت اسلام مانده اید!!
شما اول باید روشن کنید چه عقایدی دارید!
تا ببینیم از منظر اسلام عقاید شما پذیرفته است و یا نه!
ما قوانین اسلام را حق میدانیم !تمام
در مورد کشته شدن این لعنت الله ها هیچ جای شک و شبهه ای برای مسلمانان نیست !

اگر نه که یاوه گ
ویهای کفار و لائیک و یهودی پرست و فمینیسم و..........!!و......... زیاد است که پشیزی هم اعتبار ندارد
اگر قرار بود قوانین یه مشت کفار حاکم باشد و اهمیتی داشته باشد که دیگر پیامبر ص ظهور نمیکرد !
اصلا سخنی گفته اید بسیار مبتدی!
انسانی که شما میگوئید مدرن است را شما اولا برای ما تشریح کنید که این قوانین مدرنی که شما دم از ان میزنید را چه کسی ساخته ؟ نکند این حرامزاده هایی را میگوئید که در غرب بدنیا آمده اند !و در چهره هر کسی به دنبال پدر و یا مادر خود مگردند
این نوع مدرن بودن به درد همان غربیان میخورد !

مسلمین راستگوی نوشته اند :

غرض شما ، شبهه افکنی است

گوییم که دروغکویی شما نشان از حقانیت مکتبی است که دران تربیت شده اید مکتبی که طبق حدیث کافی به شما اجازه میدهد

به مخالفانتان

تهمت و دروغ ببندید و صدایش را خفه کنید

نقل قول:

شما اول باید روشن کنید چه عقایدی دارید!تا ببینیم از منظر اسلام عقاید شما پذیرفته است و یا نه!
ما قوانین اسلام را حق میدانیم !تمام
در مورد کشته شدن این لعنت الله ها هیچ جای شک و شبهه ای برای مسلمانان نیست !

اگر نه که یاوه گویهای کفار و لائیک و یهودی پرست و فمینیسم و..........!!و......... زیاد است که پشیزی هم اعتبار ندارد

اگر قرار بود قوانین یه مشت کفار حاکم باشد و اهمیتی داشته باشد که دیگر پیامبر ص ظهور نمیکرد !

حظ می برم از منطق مسلمین عزیز!
شما از اسلامی سخن میگویید که قبل از هرچیز دنبال تفتیش عقاید است!!؟ (اسلامی که پیامبرش میگفت نیامده ام درون فلبها را جستجو کنم)
نمی دانم پیامبر به سخن خود عمل کرد یانه ؟ اما میدانم که شماها عمل نکردید و بسیاری را به بهانه ی دانستن عقاید او زیر ....... از پا دراوردید

به شما چه که طرفتان چه عقیده ای دارد گیریم که مورد قبول اسلام هم نباشد که مگر امام علی تان نمیگوید :

نگاه نکن چه کسی سخن میگوید نگاه که که چه میگوید

سفسطه میکنید نقد گوینده بجای نقد سخن

وقتی کسی در قالب تنگی چون اسلامی که اینها برای خود ساخته اند سخن بگوید باید هم مرگ هزاران تن هیچ نیاید زجر و شکنج هزاران اسیر که به بردگی فروخته میشوند هیچ نیاید

ruya-r;233268 نوشت:

بلکه در کتب حدیثی فقهیی شما امده است که با ذمی باید طبق قانون اسلام رفتار کرد و

نه طبق قانون خودش

محمد بن قيس گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: مسلمان بكشتن ذمّى يا زخم زدن باو قصاص نگردد، و ليكن از او براى ذمّى بهمان مقدار كه بر او زخم زده بحساب هشتصد درهم ديه او، ديه مى‏ستانند. 5249- ابو بصير گويد: از امام صادق عليه السّلام ديه يهودى و نصرانى و مجوسى را پرسيدم، فرمود: همه يكسانند، و هشتصد درهم ديه هر كدام است، عرضكردم قربانت گردم، اگر اينان بجرم فساد و تبهكارى در بلاد مسلمين، دستگير شوند، آيا حدّ بر آنها جارى خواهد شد؟ فرمود: البتّه در باره آنان احكام مسلمين اجرا مى‏شود. من لا يحضره الفقيه- ج‏لد5، صفحه: 500

با سلام
بر فرض که باید احکام اسلامی بر فرد ذمی جاری شود، اما بنی قریظه با خیانتی که کردند از ذمه اسلام خارج شدند. پس اجرای حکم تورات در حق آنان ناعادلانه نیست. این حدیثی که شما ذکر کردید در مورد جرایمی است که سبب خروج آنها از ذمه حکومت اسلامی نشود. مانند قتل و دزدی و ...
اما خیانت سبب خروج از ذمه اسلام میشود.

متحیر;233250 نوشت:
اینکه هیچ ادعای محکمه پسندی از دیدگاه انسانها مبنی بر خیانت یهود به مسلمانان وجود نداشته دقت کنید به خاطر وحی نه مدرک و یا بهانه واقعی خیانت یهودیان بر پیامبر اسلام آشکار میشود قضیه را از این جهت هم نگاه کنید قومی که پیمان صلح با شما دارد خبر میشود که تحت محاصره است به این بهانه که بر ما از طریق وحی مسجل شده که شما پیمان شکنی کردید حال یا مسلمان شوید و تسلیم یا برای قتال آماده شوید


متحیر;233250 نوشت:
ادعا میشود :اسلام دینی جهانی و جهان شمول است چرا اسلام راضی به عملی شده است که از نگاه انسان مدرن امروز خشونت و نامردمی است

با سلام
بسیاری از اعمالی که در همه ادیان جهان ناپسند شمرده میشود برای انسان مدرن خوب و پسندیده است. مثلا همجنس بازی. بسیاری از کشور های جهان حقوق همجنس باز ها را به رسمیت میشناسند.
شاید تا پنجاه سال آینده در کشور های اسلامی هم همجنس باز ها توی مجلس نماینده داشته باشند.
خوب حالا چون همجنس بازی در نگاه انسان مدرن کار پسندیده ای است باید بگیم مجازات کردن چنین افرادی مخالف با حقانیت آن ادیان است. در حالی که همه ادیان این کار رو حرام میدونند.
انسان مدرن تحت تاثیر افکار شیطانی و رسانه است و هر روز ذائقه اش عوض میشود. دین که نمیتواند خودش را طبق ذائقه مردم تنظیم کند. دین برنامه ای به مردم معرفی می کند که اگر چه در ظاهر سخت است اما اگر کسی به آن عمل کند به سعادت دنیوی و اخروی میرسد.
متحیر;233250 نوشت:
اینکه هیچ ادعای محکمه پسندی از دیدگاه انسانها مبنی بر خیانت یهود به مسلمانان وجود نداشته دقت کنید به خاطر وحی نه مدرک و یا بهانه واقعی خیانت یهودیان بر پیامبر اسلام آشکار میشود قضیه را از این جهت هم نگاه کنید قومی که پیمان صلح با شما دارد خبر میشود که تحت محاصره است به این بهانه که بر ما از طریق وحی مسجل شده که شما پیمان شکنی کردید حال یا مسلمان شوید و تسلیم یا برای قتال آماده شوید

اگر قرار بود مسائل صدر اسلام همه اش در دادگاه ثابت شود، الان اثری از اسلام نبود. اگر خداوند بوسیله وحی پیامبر را از نقشه های کفار آگاه نمیکرد قبل از هجرت به مدینه کشته میشد.
پس وحی برای مسلمانان بهترین منبع خبر است. ثانیا اگر یهودی ها خیانت نکرده بودند خوب دلیلشان را ارائه میدادند و مخالفت می کردند نه اینکه درب های قلعه را ببندند و ناسزا بگویند. پس گویی خودشان هم قبول کرده بودند که خیانت کرده اند.
خلاصه اینکه خیانت از طرف یهودی با سابقه درخشانی که داشتند چیز عجیبی نیست که شما دلیلی غیر از وحی برای آن بخواهی.

نقل قول:

با سلام
بر فرض که باید احکام اسلامی بر فرد ذمی جاری شود، اما بنی قریظه با خیانتی که کردند از ذمه اسلام خارج شدند. پس اجرای حکم تورات در حق آنان ناعادلانه نیست. این حدیثی که شما ذکر کردید در مورد جرایمی است که سبب خروج آنها از ذمه حکومت اسلامی نشود. مانند قتل و دزدی و ...
اما خیانت سبب خروج از ذمه اسلام میشود.

برو بگو بزرگترت بیاد!
خوشگل! مغالطه نکن ! مطالعه کن ! بعد خوب فکر کن ! بعد بنویس
نه از خودت در بیار و بنویس
اگر قرار است ذمی با خلاف قانون اسلامی رفتار کردن از ذمی بودن خارج شود به این معنا که دیگر قوانین اسلامی برانها اجرا نشود که دیگر
نمیگویند
حکم زنای ذمی هرچند محصن نباشد مرگ است
نمیگویند
هر جرمی که انجام داد با قانون اسلامی باید برخورد کند

خیانت هم همین است

در ثانی
در هیجا و هیچ ماخذی نیامده است و حتی اشاره نشده است که پیامبر طبق تورات یهودیان حکم کرده است

اما گیریم که چنین و حرف شما درست

فتوای خودساخته ی شما درست : هرذمی که خیانت کند باید طبق تورات با ان رفتار کرد

گوییم درست میگویید

اما میدانیم

یهودیان بنی نضیر و بنی قینقاع هم خیانت کردند

اما ایا رفتاری که با انها شد در تورات امده بود؟!!!!!!!!!!!!!!!!!

نیامده بود و این نشان دیگری بر پوچی سخن شما

همچنین

امدیم و این خائنان یهودی نبودند زرتشتی بودند مسیحی بودند

باید طبق اوستا با انها رفتار کرد ؟!
طبق انچیل رفتار کرد ؟!!

برای همینه که میگم اول فکر کن بعد حرف بزن

ruya-r;233268 نوشت:
جناب خیر البریه گفت که پیامبر با یهودیان طبق تورات رفتار کرده است گفتیم هیچ نشانی از اینکه پیامبر طبق تورات علیه یهود حکم داده باشد نیست نه در کتب سیره و نه در کتب حدیث

با سلام

قبلا گفتم بیشتر مطالعه کنید و قاطع حکم نکنید !

اینهم رییس یهود بنی قریظه و اعتقاد به اجرای حکم تورات در مورد آنها :

وكان حيي بن أخطب دخل مع بني قريظة في
حصنهم حين رجعت قريش وغطفان، فلما أيقنوا أن رسول الله صلى الله عليه وآله غير
منصرف عنهم حتى يناجز (1)، قال كعب بن أسد: يا معشر اليهود قد نزل بكم من الامر ما
ترون، وإني عارض عليكم خلالا ثلاثا فخيروا (2) أيها شئتم، قالوا: ما هن ؟ قال:
نبايع هذا الرجل ونصدقه، فوالله لقد تبين لكم أنه نبي مرسل، و أنه الذي تجدونه في
كتابكم فتأمنوا على دمائكم وأموالكم ونسائكم، فقالوا: لا نفارق حكم التوراة أبدا،
ولا نستبدل به غيره، قال: فإذا أبيتم علي هذا فهلموا فلنقتل أبناءنا ونساءنا، ثم
نخرج إلى محمد رجالا مصلتين بالسيوف لم نترك وراءنا ثقلا يهمنا حتى يحكم الله بيننا

وبين محمد، فإن نهلك لم نترك وراءنا نسلا يهمنا ...
فلما أكثروا على رسول الله صلى الله عليه وآله قال لهم: أما ترضون أن يكون الحكم
فيهم إلى رجل منكم ؟ فقالوا: بلى، فمن هو ؟ قال: سعد بن معاذ، قالوا: قد رضينا

بحكمه،....
قال لهم سعد: يا معشر اليهود أرضيتم بحكمي فيكم ؟ قالوا: بلى قد رضينا بحكمك والله

قد رجونا نصفك ومعروفك وحسن نظرك، فأعاد عليهم القول، فقالوا: بلى يا باعمرو..
فقال: احكم فيهم يا سعد، فقد رضيت بحكمك فيهم، فقال: قد حكمت يا رسول
الله أن تقتل رجالهم، وتسبي نساءهم وذراريهم، وتقسم غنائمهم وأموالهم بين المهاجرين
والانصار، فقام رسول الله صلى الله عليه وآله فقال: حكمت (2) بحكم الله من فوق سبعة

أرقعة (3)، ثم انفجر جرح سعد بن معاذ فما زال ينزفه الدم حتى مضى (4) رحمه الله


همچنین در مورد سنگسار نمودن زانیان یهودی پیامبر بر طبق تورات حکم نمودند .


البته دوستان توجه کنند که شرایط خطرناک اسلام در مدینه وخیانت یهود و توطئه مشرکین برای انهدام اسلام باعث این جنگ خونین شد وگرنه پیامبر اسلام همان کسی است که آن زن یهودی که هر روزخاک بر سر پیامبر میریخت اما چند روزی نریخت ومریض شد پیامبر به عیادتش رفتند ...

همچنین در روز فتح مکه، پیامبر(ص) همه قریش و کسانی را که بارها با اسلام جنگیده بودند ودشمنان قسم خورده وی بودند بخشید، جز 10 نفر که فرمود آنها را هرجا پیدا کردند، بکشند «اگرچه ایشان در کعبه گریخته باشند یا دست در حلقه کعبه زبده باشند.»

آری پیامبری که دستور داده حتی حیوانیکه که جوان است وآماده ازدواج را نکشید تا کامروا شود ...

ویا درختان را مکنید و حیوانات را آتش نزنید وهنگام ذبح کارد تیز باشد تا حیوان زجر نکشد وجلوی حیوان دیگر حیوانی را ذبح مکنید و....

در کدامین دین اینقدر مهربانی سراغ دارید ؟! وما ارسلناک الا رحمه للعالمین

وصریح قرآن که دستور به صلح میدهد مگر اینکه دشمن خیانت وتجاوز کند :

وان جنحوا للسلم فاجنح لها ....


ruya-r;233312 نوشت:
یهودیان بنی نضیر و بنی قینقاع هم خیانت کردند اما ایا رفتاری که با انها شد در تورات امده بود؟!!!!!!!!!!!!!!!!! نیامده بود و این نشان دیگری بر پوچی سخن شما


با سلام
اگرچه پیامبر با بنی نضیر و بنی قینقاع ملایمت بیشتری نشان دادند. اما این حکم به خاطر این نبود که آنها استحقاق کشته شدن نداشتند. این نیز به دستور الهی بود تا مردم نگویند پیامبر مخالفین خود را سریع سرکوب می کند. پس پیامبر حتی اگر برای دو قبیله اول هم دستور قتل صادر میکرد، عادلانه بود. اما خواست با رافت با ایشان برخورد کند. اما در دفعه آخر آنها را به آنچه استحقاق داشتند رساند.
امان از قوم یهود. بیچاره پیامبرانشون چی کشیدند از دست اینا
این قوم عادت نداره تو صلح و آرامش زندگی کنه.

با سلام

واقدی و ابن هشام و طبری نوشته اند که پیامبر بدون تحقیق خبر خيانت را نپذیرفت بگزارش واقدی پیامبر ابتدا پسر عمه خود ""زبیر بن عوام"" و سپس "سعد بن معاذ" و "سعد بن عباده " و اسید بن حضیر را برای پزوهش بسوی بنی قریظه فرستاد . انتخاب این افراد بسیار هوشمندانه بود . بویژه که "سعد بن معاذ" ریس قبیله اوس بود و از روزگار قبل از اسلام با یهودیان بنی قریظه هم پیمان بود ، این سه تن به سوی قلع های بنی قریظه رفتند و از انان در باره پیمانی که با پیامبر داشتند سوال کردند . کعب بن اسد رییس بنی قریظه، با کمال بی شرمی اعلام نمود که پیمان پیامبر اسلام را یکطرفه نقص کرده است.
واقدی در اینباره مینویسد « کعب گفت : من ان پیمان را چنان قطع کردم که این بند را پاره نمودم و ان بند ، بند کفشش بود!» مغازی ج 1ص458
سپس به سعد بن معاذ و پیامبر دشنام داد. مغازی همان + ابن هشام ج 2 ص222 + طبری ج2ص572
قران بحران را چنین وصف میکند : « هنگامی را بیاد ارید که دشمنان از بالا ( مشرکان) و پایین ( یهودیان بنی قریظه) بسوی شما امدند و زمانی که دیده هاخیره گشت و دلها به گلوگاهها رسید و به خدا گمانهای گوناگون بردید . در انجا مومنان به ازمایش افتادید و به سختی تکان داده شدند » احزاب 10 و 11


تازه درصورت صحت خبر و عدم تحریف یهود ، پیامبر رحمت (ص) مثل خود آنان نیز بیرحمی نکرد زیرا در تورات آمده که در جنگ وخیانت ... به هیچکس حتی اطفال و زنان وگیاهان وحیوانات نیز رحم نکنید وبا قساوت هرچه تمامتر قتل عام ونابود وخاکستر کنید :

صموئيل الاول ١٥:‏٣ فَالآنَ اذْهَبْ وَاضْرِبْ عَمَالِيقَ، وَحَرِّمُوا كُلَّ مَا لَهُ وَلاَ تَعْفُ عَنْهُمْ بَلِ ‍اقْتُلْ رَجُلاً وَامْرَأَةً، طِفْلاً وَرَضِيعًا، بَقَرًا وَغَنَمًا، جَمَلاً وَحِمَارًا".

العدد ٣١:‏١٧ فَالآنَ ‍اقْتُلُوا كُلَّ ذَكَرٍ مِنَ الأَطْفَالِ. وَكُلَّ امْرَأَةٍ عَرَفَتْ رَجُلاً بِمُضَاجَعَةِ ذَكَرٍ اقْتُلُوهَا.

http://www.porsemanequran.com/node/22987

mitra-r;233564 نوشت:
اما متنی که شما اورده اید نمیدانم شما مارا هالو فرض کرده اید یا خودتان درست متوجه متن نشده اید در هرصورت بنده ترجمه ی متن شما را می اورم که نشانی واضح از این باشد که هیچ سندی براینکه پیامبر براساس تورات حکم کرده است وجود ندارد

با سلام

دوست ظاهر بین ، کمی تامل ودقت کن ! هنگامیکه کل ماجرا تحلیل نمیکنید نتیجه اش همین است ، یهودیان با مسلمین پیمان صلح بسته بودند و اگر بعد از پیمان شکنی برروی حکم تورات اصراری نداشتند و مسلمان شده بودند آیا ایشان کشته میشدند؟

شاید هم خودشان طبق آیین یهود دست به خودکشی و کشتن زن و فرزندانشان زده باشند همچنانکه در تورات واعتراف خودشان آمده است ؟

دریغ از کمی تفکر !

نقل قول:

با سلام

دوست ظاهر بین ، کمی تامل ودقت کن ! هنگامیکه کل ماجرا تحلیل نمیکنید نتیجه اش همین است ، یهودیان با مسلمین پیمان صلح بسته بودند و اگر بعد از پیمان شکنی بروری حکم تورات اصراری نداشتند و مسلمان شده بودند آیا ایشان کشته میشدند؟

شاید هم خودشان طبق آیین یهود دست به خودکشی و کشتن زن و فرزندانشان زده باشند همچنانکه در تورات واعتراف خودشان آمده است ؟

دریغ از کمی تفکر !

دوست عمیق بین!!
همچنان با اعتماد بنفس مینویسد! (سفسطه فرار به جلو و اتهام )

مسلمین با یهودیان قرارداد صلح داشتند !
یهودیان بعد از خیانت نه برروی حکم تورات که بر دینشان پافشاری داشتند چنانکه گویند مادینمان را تغییر نمیدهیم !
پافشاری انها بر دینشان و حتی بر حکم تورات انهم در رایزنی خصوصی انها دلیلی براین نیست که پیامبر به حکم تورات رفتار کرده باشد

انها اگر میفهمیدند کشته خواهند شد هرگز تسلیم نمیشدند

این موضوع در کتب تاریخی امده - که شما نخواندی- که برای انها حفظ جانشان اهمیت داشت :
آنها ناچار جنگ با ما را رها كرده، و از ادامه آن خوددارى كردند و به پيامبر (ص) پيشنهاد مذاكره دادند، و گفتند: صحبت مى‏داريم. و پيامبر پذيرفتند.بنى قريظه نبّاش بن قيس را براى مذاكره از حصار فرو فرستادند. او ساعتى با پيامبر (ص) گفتگو كرد و ضمن آن گفت: ما به همان ترتيب كه بنى نضير تسليم شدند، تسليم مى‏شويم. اموال و اسلحه ما از شما باشد، و خونهاى ما محفوظ بماند و ما همراه زنان و كودكان از شهر شما مى‏رويم، و از اموال ما به اندازه بار شترى غير از اسلحه، از آن خودمان باشد.
پيامبر (ص) اين را نپذيرفت. گفتند: ما همان بار شتر را هم نمى‏خواهيم، اجازه بدهيد كه خون ما محفوظ بماند، و زن و بچه ما را هم به خودمان واگذاريد. پيامبر فرمود: به هيچ وجه موافقت نمى‏كنم، مگر اينكه تسليم فرمان من شويد.
مغازی 379

میبنید اگر مطالعه کنید بروشنی در می یابید که یهودیان در پی زنده نگه داشتن خود بودند وقتی چنین شد کعب بن اسد گفت سه پیشنها د دارم

1- مسلمان شویم ، امّا یهودیان گفتند ما هرگز از تورات و آيين يهودى خود دست بردار نيستيم مغازی 379+این هشام 2/253
2- زن و فرندمان را بکشیم و به مسلمین حمله کنیم ، یهودیان گفتند چگونه اینهارا بکشیم زندگی بدون انها معنایی ندارد .مغازی 380+ابن هشام همان
3-شب شنبه است امشب حمله کنیم، یهودان گفتند شنفه خودرا خراب نمیکنیم. مغازی همان+ابن هشام همان

منابع تصریخ دارند که مسلمین انهازا سر بریدند راویان جنگ بنی قریظه تنها از فرزندان قرظی نیستند کسانی چون ابن عباس هم از جمله راویانند همچنین اینکه انها خود را کشته اند و یا اینکه انها زن و فرزند خودرا کشتند سخن کزافی بیش نیست چراکه منابع شما تصریح دارند که مسلمین اموال انها را به غتیمت گرفتند زنان و کودکان را گروه گروه به بردگی فروختند و اسب و سلاح خریدند کنیزکی چون ریحانه همسر نبی مکرم اسلام از جمله همین زنان است که دراین غزوه به بردگی گرفته شد که بگمان گزاف شما توسط یهودیان کشته شدند!

بعلاوه در هیچ جای تورات به یهودیان امر نمیکند که هرگاه در تنگناه افتادید زن و فرزند خودرا بکشید و خودراهم بکشید

بهرحال 700تا 900مرد و نوجوان یهودی در دست مسلمین اسیر شدند. زنان یهودیان نیز چنین می اندیشیدند :
[indent]گويند، زنان بنى قريظه هنگامى كه به خانه رمله دختر حارث و خانه اسامه منتقل شدند،مى‏گفتند، شايد محمد بر مردان ما منت گذارد، و آنها را آزاد كند و يا فديه از ايشان بپذيرد. و چون فهميدند كه مردهايشان را كشته‏اند، فرياد كشيدند و گريبانهاى خود را دريدند، و موهاى خود را آشفته كردند، و در مرگ مردان خود بر چهره خود مى‏زدند، و سر و صداى ايشان مدينه را پر كرده بود. گويند: زبير بن باطا گفت: آرام بگيريد! مگر شما نخستين گروه زنان يهود هستيد كه از آغاز دنيا تاكنون اسير شده‏ايد. اين اسارت از بنى اسرائيل برداشته نمى‏شود، تا اينكه ما و شما به يك ديگر برسيم اگر در مردان شما خيرى مى‏بود براى شما فديه مى‏دادند، پس بر آيين يهود پاى بند بمانيد كه بر آن آيين زندگى مى‏كنيم و بر همان آيين مى‏ميريم.مغازی 392

[/indent]بله زنان یهودی فکر میکردند پیامبر طبق قرانش با اسرا رفتار میکند ! قران چه میگوید :
[indent]در اين هنگام [از دشمن اسير بگيريد و] آنان را محكم ببنديد، [پس از اسير گرفتن‏] يا بر آنان منت نهيد [و آزادشان كنيد]، يا از آنان [در برابر آزاد كردنشان‏] فديه و عوض بگيريد تا آنجا كه جنگ بارهاى سنگينش را بر زمين نهد.محمد4
و گویند در اسلام اسیر کشی حرام است!!

[/indent]از اینرو گفتند محمد با فدیه انهارا ازاد میکنند اما چه خیال خامی داشتتد

در ایین یهود هم چنین بوده است گویا :
و اگر آنان در حال اسارت نزد شما آيند، براى آزاد شدنشان فديه مى‏دهيد، در صورتى كه آواره كردنشان بر شما حرام بود. آيا به بخشى از كتاب [آسمانى‏] ايمان مى‏آوريد و به بخشى ديگر كفر مى‏ورزيد؟ [حرام بودن جنگ و آواره كردن را مردود مى‏شماريد، و وجوب آزاد كردن هم‏كيشان را از اسارت قبول مى‏كنيد!]بقره85

حالا ما باید بگوییم : دریغ از کمی تفکر ، مطالعه و منطق!

mitra-r;234301 نوشت:
مسلمین با یهودیان قرارداد صلح داشتند ! یهودیان بعد از خیانت نه برروی حکم تورات که بر دینشان پافشاری داشتند چنانکه گویند مادینمان را تغییر نمیدهیم ! پافشاری انها بر دینشان و حتی بر حکم تورات انهم در رایزنی خصوصی انها دلیلی براین نیست که پیامبر به حکم تورات رفتار کرده باشد

با سلام خدمت شما، کارشناسان محترم و دوستان عزیز
به نظرم شما فیلم پلیسی زیاد نگاه میکنی؟ میشینی برای خودت کتاب مغازی رو میخونی از توش اون چیزی رو که دوست داری استنباط میکنی؟ جناب کارآگاه این فیلم سینمایی نیست که برای خودت ببافی.

یهودی ها بر دینشون پافشاری میکردند؟ :khaneh: لا بد به خاطر دینشون هم با کفار مکه همکاری میکردند؟

شاید گمان کنید که یهودی ها به خاطر علاقه به دین خودشون با پیامبر دشمنی می کردند، تا جایی که حاضر نبودند در کنار موحدان مسلمان در صلح و آرامش زندگی کنند اما حاضر بودند با اعراب جاهلی بت پرست همکاری کنند. واقعا شرم داره که اسم خودشون رو موحد میزارن.
ص 379 مغازی
وقتی دیدند که کار از کار گذشته،
کعب بن اسد به هم کیشان خود گفت: ای بنی قریظه به خدا شما میدانید که محمد فرستاده خداست و هیچ چیز غیر از رشک و حسد ما نسبت به اعراب مانع ایمان آوردن ما نشد، آنهم به این بهانه که چرا این پیامبر از بنی اسرائیل نیست!!!!!

این هم از دین یهود که فقط به خاطر نژاد پرستیش حاضر نیست در برابر حق تسلیم بشه. اونقدر نژاد پرستند که سر و صدای خواصشون هم در اومده.

mitra-r;234301 نوشت:
انها اگر میفهمیدند کشته خواهند شد هرگز تسلیم نمیشدند

گمون نمیکنم یهودی باشی، چون یهودی ها هم بلد نیستن به این خوبی ببافن.
بنی قریظه حتی قبل از خیانت هم میدانستند که در صورتی که خیانت بکنند حکمشان اعدام است، به خاطر همین راضی به خیانت کردن نبودند چون در کنار مسلمانان زندگی آرامی داشتند.
وقتی حی به کعب اصرار میکرد که معاهده خود را با پیامبر به هم زند، کعب حتی قبل از خیانت هم میدانست که اگر خیانت کند راهی برای زنده ماندن ندارد. و به احتمال زیاد این نشان از مذاکرات و معاهدات آن زمان داشته است. و یا با توجه به سابقه درخشانی که داشتند و با توجه به خیانت در این موقعیت حساس جنگ خندق خودشون میدونستن چه اتفاقی قراره براشون بیافته.
کعب به او گفت: من درکمال کراهت کاری که میخواهی عهده دار میشوم و میترسم محمد کشته نشود و قریش به سرزمین خود برگردد وتو هم به خانه خود برگردی و من در گود باقی بمانم و با همراهانم کشته خواهیم شد.مغازی ص 342
مگر کشتن اسیر حرام نیست. خوب کعب میتوانست بگوید اگر اتفاقی افتاد من مثل یهودی های قبلی خودم رو تسلیم میکنم. اما میدونست که خیانت در این موقعیت حساس مساوی با مرگ است.
..............................................
شاید تصور کنید که حکم اعدام برای یهودیان فقط به خاطر پاره کردن عهدنامه شان بوده و آنها هیچ قصد سوئی به مسلمان ها نداشتند. اما وقتی کتاب مغازی رو بخونید اگر مثل mitra-r نباشید میتوانید به روحیات اخلاقی قوم یهود پی ببرید.
یهود بنی قریظه به جای حمله به مردها، به زن ها و بچه ها حمله میکردند. به طوری که مسلمانانان در جبهه جنگ خندق مشغول جنگ با کفار مدینه بودند، غافل از اینکه کفار واقعی داخل شهر هستند. لااقل عرب جاهلی بین خودشون یه جوانمردی داشتند.
ص 347 رو بخونید: برخی از مجاهدان از پیامبراجازه گرفتند تا به خانه هایشان بروند و از زن و بچه هایشان دفاع کنند. حتی یکی از یهودی ها به حصار یک از مسلمانان تعرض کنه که جناب عیال، با چوب زد تو سر یهودی.

اگر به زن و بچه هر قومی در غیاب شوهرش اینطوری حمله کنند، نمیدونم شما چه حکمی در موردش میدید؟
اینا هستند اونایی که شما میخوای ازشون دفاع کنی؟ استعداد خوبی در تخریب چهره اسلام داری. اما به قول آقای رضا زدی به کاه دون. تخریب اسلام با دفاع از یهود:khaneh: اگر از یه قوم دیگه دفاع میکردی خیلی تعجب نمی کردیم.
..............................................
میترا جان به نظر من بهتره یه تاپیک درباره توهین در قوم یهود بنویسی، فکر کنم اون موقع سایت اسک دین کلا فیلتر بشه.
آنگاه کعب و دیگر یهودیان نسبت به پیامبر و مسلمانان زشت ترین دشنان ها را دادند و به سعد بن عباده چندان ناسزا دادند که او را خشمگین کردند.
نباش بن قیس (یکی از سران یهود) به سعد بن عباده گفت: فلان مادرت را باید دندان بگیری.
این ها تازه سران یهود بودن که اینطوری فحش میدادن. خدا رحم کنه به مردم عادیشون.
تازه در روز محاصره بنی قریظه یهودیان به پیامبر و همسرانش ناسزا می گفتند خدا میدونه چه فحش هایی می دادند. (این هم از قوم برگزیده)

جناب اقا یا خانم رویا یا میترا یا هر کس دیگر
سلام علیکم
بنده پستهای شما را حذف کردم نه از این باب که جواب نداشتم بلکه از این باب بود که شما چهارچوب اخلاقی بحث را مراعات نمی کردید
بحث علمی باید زبان و ادبیاتش هم علمی باشد و از اهانت دور باشد بر فرض که شما پیامبر صلی الله علیه واله وسلم را قبول ندارید بیش از یک میلیارد انسان مسلمان ایشان را قبول دارند ایا دنیای متمدنی که می گوید سگ حقوق دارد به شما نیاموخته که این یک میلیارد مسلمان حقوق اولیه شان این است که به مقدساتشان اهانت نشود و اگر نقدی است علمی محترمانه و به دنبال جواب باشد
شما هدفتان اهانت شبهه افکنی و .. است که این سایت به شما چنین اجازه ای را نمی دهد تنها اگر نقدی یا شبهه ای دارید محترمانه و با ادبیات علمی بیان نماییدتا کارشناسان و کاربران گرامی با شما به بحث بنشینند

نقل قول:

بنی قریظه حتی قبل از خیانت کردن هم میدانستند که در صورتی که خیانت بکنند حکمشان اعدام است، به خاطر همین راضی به خیانت کردن نبودند چون در کنار مسلمانان زندگی آرامی داشتند.
وقتی حی به کعب اصرار میکرد که معاهده خود را با پیامبر به هم زند، کعب حتی قبل از خیانت هم میدانست که اگر خیانت کند راهی برای زنده ماندن ندارد. و به احتمال زیاد این نشان از مذاکرات و معاهدات آن زمان داشته است. و یا با توجه به سابقه درخشانی که داشتند و با توجه به خیانت در این موقعیت حساس جنگ خندق خودشون میدونستن چه اتفاقی قراره براشون بیافته.

کعب به او گفت: من درکمال کراهت کاری که میخواهی عهده دار میشوم و میترسم محمد کشته نشود و قریش به سرزمین خود برگردد وتو هم به خانه خود برگردی و من در گود باقی بمانم و با همراهانم کشته خواهیم شد.مغازی ص 342

این چیزی که اورده اید ربطی به گفته ی من ندارد

من گفتم : اگر انها میدانستند کشته میشوند تسلیم حکم پیامبر نمیشدند

اضافه میکنم اگر انها میدانستند کشته شده و زن و فرزندشان به بردگی میبرند به بازارهای -شام؟- و میفروشند هرکز تسلیم نمیشدند

این گفته من مربوط به زمانی است که پیامبر قلعه یهودیان را محاصره کرده بود و جهودان در حصر بودند و درواقع میخواستند از حصر نجات یابند

اما اینکه انها قبل از خیانت هم به کشته شدن فکر کرده بودند امری واضح و بدیهی است

چراکه جنگ دو روی دو سوی دارد یک سویش پیروزی و کشتن و عارت کردن است و سوی دیگرش نیز شکست خوردن و کشته شدن و برده شدن زنان و فرزندان است

بدیهی است که بزرگان یهود به این موضوع که اگر اعراب شکست بخورند ؟ چه وضعیتی برای انان پیش می اید؟ این امری بدیهی است نیازی به گفتن ندارد

انچه بنده گفتم اینبود که یهود همانطور که کعب پیشنهاد کرده بود سه راه داشتند که اگر میدانستند حالشان با مردانه جنگیدند و شبیخون زدن شبانه و طولانی کردن محاصره فرقی نمیکند

به سادگی خود را به کشتن نمیدادند و راضی به بردگی ناموسشان نمیشدند

انها به لطف و کرم پیامبر و سابقه اش در رفتار با یهودان بنی نضیر و بنی قینقاع و نیز رفتار پیامبر با اسرا نظر داشتند

از اینرو هرگز فکر نمی کردند که جنین جکمی بگیرند

نقل قول:

یهود بنی قریظه به جای حمله به مردها، به زن ها و بچه ها حمله میکردند. به طوری که مسلمانانان در جبهه جنگ خندق مشغول جنگ با کفار مدینه بودند، غافل از اینکه کفار واقعی داخل شهر هستند. لااقل عرب جاهلی بین خودشون یه جوانمردی داشتند.
ص 347 رو بخونید: برخی از مجاهدان از پیامبراجازه گرفتند تا به خانه هایشان بروند و از زن و بچه هایشان دفاع کنند. حتی یکی از یهودی ها به حصار یک از مسلمانان تعرض کنه که جناب عیال، با چوب زد تو سر یهودی.

تنها همین یک یورش از 10 یهودی در هنگام جنگ خندق گزارش شده است . چنین پیداست که 10 یهودی نمیتوانستند کار خاصی انجام دهند و نیز نمیدانستند که پشت حصارها زنانند اگر انها برای هجوم به زنان حمله کرده بودند با ضربه ی چماق شیرزنی به یکی از انها بعقب نمی نشستند و دست از کار خود بردارند بخصوص اینکه پس از ضربه خوردن دانسته بودند که پشت حصارها زنان و کودکانند و زنان حفاظی از مردان ندارند

همچنین ده یهودی نمیتوانستند با سپاه مسلمین به جنگ پردازند از اینرو ظن قوی اینست که انها بیشتر برای عملیات شناسایی بیرون جسته بودند

نقل قول:

جناب اقا یا خانم رویا یا میترا یا هر کس دیگر
سلام علیکم
بنده پستهای شما را حذف کردم نه از این باب که جواب نداشتم بلکه از این باب بود که شما چهارچوب اخلاقی بحث را مراعات نمی کردید
بحث علمی باید زبان و ادبیاتش هم علمی باشد و از اهانت دور باشد بر فرض که شما پیامبر صلی الله علیه واله وسلم را قبول ندارید بیش از یک میلیارد انسان مسلمان ایشان را قبول دارند ایا دنیای متمدنی که می گوید سگ حقوق دارد به شما نیاموخته که این یک میلیارد مسلمان حقوق اولیه شان این است که به مقدساتشان اهانت نشود و اگر نقدی است علمی محترمانه و به دنبال جواب باشد
شما هدفتان اهانت شبهه افکنی و .. است که این سایت به شما چنین اجازه ای را نمی دهد تنها اگر نقدی یا شبهه ای دارید محترمانه و با ادبیات علمی بیان نماییدتا کارشناسان و کاربران گرامی با شما به بحث بنشینند

جناب عماد!
کاش کمی انصاف داشتید ! لااقل صادق می بودید و مردانه سخن میگفتید

در تایپیک بنی قریظه ، 95درصد مطالبی که بنده ارسال کردم و حذف کردید عینا در کتب تاریخی مسلمین امده بود
بنده نقل کردم

هیچ اظهارنظری نکرده بودم
تا چه رسد که توهین کرده باشم (یک نمونه توهین را نام ببرید)
و شما حذف کردید

همچنین دراین تایپیک وقتی بنده به شما پاسخ دادم شما انرا حذف کردید

هدف من شبهه افکنی نیست هدف من پاسخ شماست که تا چه حد میتواند قانع کننده باشد بنده توهین نکرده و نمیکنم و این افترا است

اما من هم به شما و پاسختان ، پاسخ میدهم و این حقی است اخلاقی که باید از جانب شما رعایت شود که نشد و نمیشود

بنده پیامبر را قبول دارم به بسیاری از سخنان او اندیشده ام به بسیاری از کارهایش افرین گفته ام از عقلش ستایشها سروده ام از مهربانی و خلق و خویش در اغلب شرایط به وجه امده ام گاه از گذشتش شگفت زده شده ام
اما
ترور عصما و
داستان بنی قریظه
را درک نمیکنم و منطقش را در نمی یابم

درک نمیکنم چگونه او راضی به کشتن زنکی بخاطر سرودن شعری شد

درک نمیکنم چگونه و با چه دلی با چه جیگری با چه قلبی

حاضر شد

پیشروی او
400یا 700 تا 900 یهودی را گردن زنند

حال انکه طبق برخی روایات نوجوانان نیز گردن زده شدند و حاظر شد زنان و کودکان به بردگی برند

این جریان در منطق من با روحیه ی مستبدین سازگار است نه

از پیامبر رحمت!
(شاید چنین رویدادهایی در سیره ی او باعث شد که بعدها قتل عام اسرا در اسلام وجود داشته باشد اولین قتل عام بزرگ اسرا و مشابه با بنی قریظه - قتل عام یاران اسیر مختار بدست زبیریان بود قتل عام اسرای افغانستان و سوریه در سده ی گذشته بفتوای و عاملین وهابیت که اسرا مرتد و کشته شده و زنان و فرزندان فروخته شده و حلال دانسته شدند ، ترورهای بیشمار بدست سلفی ها در تاریخ اسلام و هم اکنون اغلب بدست وهابیت با استناد به سیره ی نبوی)

هرچند در کتب عهد عتیق رفتارهایی تقریبا مشابه در قتل عام از پیامبران بنی اسرائیل سراغ داریم

نیز باید بگویم
نخیر بنده امده بودم چند مساله را مطرح کنم کمی بحث کنم و بروم (چند بار هم خدافظی را پست کردم) شرایط پیش امده مجبورم کرد که از انچه دراینجا برسرم امده بگویم و بیشتر بنویسم!

mitra-r;234440 نوشت:
این گفته من مربوط به زمانی است که پیامبر قلعه یهودیان را محاصره کرده بود و جهودان در حصر بودند و درواقع میخواستند از حصر نجات یابند اما اینکه انها قبل از خیانت هم به کشته شدن فکر کرده بودند امری واضح و بدیهی است چراکه جنگ دو روی دو سوی دارد یک سویش پیروزی و کشتن و عارت کردن است و سوی دیگرش نیز شکست خوردن و کشته شدن و برده شدن زنان و فرزندان است

با سلام
جنگ کجا بود عزیز من؟
یهودی ها به قول شما با مسلمان ها جنگ رسمی شروع نکردند، خوب کعب میتونست بگه اگر مسلمون ها پیروز شدند، فوقش ما هم مثل دو قبیله قبلی از منطقمون کوچ میکنیم. چرا گفت کشته میشیم. چون به عمق خیانتی که میخواستند انجام بدهند واقف بود. یا چون میدونست بعد از دو بار خیانت معلوم نیست پیامبر ببخشه. به خاطر همین تقریبا اطمینان داشت که کشته میشن.
mitra-r;234440 نوشت:
انچه بنده گفتم اینبود که یهود همانطور که کعب پیشنهاد کرده بود سه راه داشتند که اگر میدانستند حالشان با مردانه جنگیدند و شبیخون زدن شبانه و طولانی کردن محاصره فرقی نمیکند به سادگی خود را به کشتن نمیدادند و راضی به بردگی ناموسشان نمیشدند انها به لطف و کرم پیامبر و سابقه اش در رفتار با یهودان بنی نضیر و بنی قینقاع و نیز رفتار پیامبر با اسرا نظر داشتند از اینرو هرگز فکر نمی کردند که جنین جکمی بگیرند

نه اتفاقا برعکس، چون میدونستند پیامبر معلوم نیست در دفعه سوم هم از خیانت قوم یهود بگذره، به خاطر همین به حکم پیامبر تسلیم نشدند. و خدا هم اونها رو دست سعد گرفتار کرد.
mitra-r;234440 نوشت:
تنها همین یک یورش از 10 یهودی در هنگام جنگ خندق گزارش شده است . چنین پیداست که 10 یهودی نمیتوانستند کار خاصی انجام دهند و نیز نمیدانستند که پشت حصارها زنانند اگر انها برای هجوم به زنان حمله کرده بودند با ضربه ی چماق شیرزنی به یکی از انها بعقب نمی نشستند و دست از کار خود بردارند بخصوص اینکه پس از ضربه خوردن دانسته بودند که پشت حصارها زنان و کودکانند و زنان حفاظی از مردان ندارند همچنین ده یهودی نمیتوانستند با سپاه مسلمین به جنگ پردازند از اینرو ظن قوی اینست که انها بیشتر برای عملیات شناسایی بیرون جسته بودند

مطمئنی فقط همین یه شبیه خون بود؟
باز هم توی ذهن خودت داستان پلیسی درست کردی.
شما که مغازی رو از بر بودی. لااقل یه بار دیگه مراجعه کن ببین چی پیدا میکنی.

وضعیت طوری بود که اصحاب به اندازه مشرکین از حمله ناگهانی بنی قریظه میترسیدند. پیامبر به عده ای از مجاهدان اجازه داد برن توی خونشون تا مبادا کسی به خونشون حمله کنه.
اگر پیامبر بوسیله مراقبین خود خبر پیدا نمیکرد اونها تصمیم به شبیخون داشتند.مغازی ص 345

این که دیگه از همش جالب تره، حتی وقتی یکی از دیده بان های مسلمان به نام جبیر بن خوات که مراقب شبیخون بنی قریظه یود، شب هنگام به خواب رفت. و وقتی بیدار شد دید روی دوش یک نفر یهودی است و او را به محله خود حمل میکنند. وقتی او را به محله خود بردند یکی از یهودی به او گفت: گاوت گوساله چاقی زاییده.
وی از غفلت اونها استفاده کرد و در حینی که آنها مشغول صحبت بودند خنجر یکی از یهودی ها را ربود و وی را کشت و گریخت. ص 346

نباش بن قیس همراه ده نفر از شجاعان یهود برای شبیخون بیرون امد، چون نزدیک بقیع رسیدند با عده از مسلمانان روبرو شدند و پس از ساعتی درگیری و تیراندازی مجبور به عقب نشینی شدند. مغازی ص 346

من توی دو صفحه مغازی این همه مطلب پیدا کردم، شما که مغازی رو حفظی بیشتر تلاش کن. در یافتن حقیقت موفق باشی.

mitra-r;234445 نوشت:
هیچ اظهارنظری نکرده بودم تا چه رسد که توهین کرده باشم (یک نمونه توهین را نام ببرید)

برادر یا خواهر شما جابجا هم اظهار نظر کرده اید و هم توهین نمونه های آن را برایتان می آورم
نمونه های آن
ruya-r;233074 نوشت:
میبنیم که حضرات ایت الله برای خودشان و پیروان چشم وگوش بسته سخنهای واهی میزنند

اگر این توهین نیست پس چیست
حضرت بحق ایه الله که البته شما به مسخره ایشان را یاد کرده اید یا دلایل عقلی نظر مغازی را رد کرده اند وکسانی نیز با عقل آن را پذیرفته اند حال این عبارت شما توهین نیست شاید در لغت نامه معنای توهین عوض شده که ما نمی دانیم
جناب : در زمان گذشته نقل تاریخ بوده ولی الان تحلیل تاریخ است بنا نیست هر چه مغازی و ... گفته اند ما بپذیریم آنان انسان بوده اند و جایز الخطا ما نوشته های آنان را با قران و سنت متواتر اهل بیت وعقل تطبیق می دهیم و اگر تناقض داشت نمی پذیریم حال می خواهد مغازی باشد می خواهد ابن اسحاق باشد می خواهد طبری باشد یا هر کس دیگری
مگر کتاب مغازی آیه قران است که ما هر چه گفته بپذیریم حتی شما نیز هر چه گفته نمی پذیرید فقط اینجا برای شبهه پراکنی شما بدردتان خورده است

ruya-r;233074 نوشت:
ایا به حکم محمد راضی شویم ابولبابه از تصمیمی وحشیانه در اردوی مسلمین در حق یهودیان خبر میدهد و میگوید حکم همه ی شما مرگ است!

گفته اید عینا مطالب مغازی را آورده اید و هیج دخل و صرفی در آن نکرده اید
اولا : ایا در مغازی واژه وحشیانه است
ثانیا : آیا این اهانت به پیامبر صلی الله واله وسلم و یک میلیارد ونیم مسلمان نیست.
ثالثا : بر فرض واقعیت قضیه چون به نظر شما درست نیست پس باید وحشیانه باشد
رابعا: شما محترمانه سوال بپرس محترمانه جواب بگیر حال ممکن است قانع شوی یا نه اهانت چه معنا دارد

ruya-r;233081 نوشت:
همینطور که گفته اند پیامبر میخواست یک زهر چشمی از تمامی یهودیان بگیرد درواقع گناه یهودیان بنی قینقاع و بنی نضیر و ایندگان و مشرکینی که در غزوه احزاب فرار کرده بودند را یکسره از دل بنی قریظه بیرون کشد و چنین هم کرد دستش که به عربهای بادیه و جنگجویان احزاب نرسید شاید گفته یهودیان که هستند انهارا قتل عام کنیم تا عبرت سایرین شود

این تحلیل شما است یا عین عبارت مغازی ، چرا دروغ می گویید که هیچ مطلبی از خودتان نیست و همه عین عبارت مغازی است؟ در مغازی آمده که پیامبر می خواست زهر چشم بگیرد
بنی قینقاع وبنی نضیر که از اطراف مدینه رفته بودند به قول شما بنی قریظه هم که قتل عام شده بودند پس یهودیانی که درسال هفتم در ماجرای خیبر به پیامبر پیوستند چه کسانی بودند؟ قبلا هم عرض کردم و ادرس دادم شما که همه تاریخ را قبول دارید چرا جواب آن را نمی دهید و فقط مطالب شبهه افکنی خود را تکرار می کنید
لطفا جواب دهید اگر حرف شما درست است چرا بعد از حادثه بنی قریظه باز یهودیانی در مدینه بودند از جواب فرار نکنید؟

ruya-r;233088 نوشت:
در کتاب مغازی و سیره ابن اسحاق خبری از تعداد اسرا نیست اما اگر هم انها بواقع 900تن بوده اند خیلی عجیب نیست چراکه مسلمین با تقوا نواجوانان را هم میکشتند نواجوان 12-15 ساله!!

این مسلمین با تقوا گفتن شما تمسخر نیست : این عبارت در مغازی است ؟ بر فرض که مغزی نوشته شده باشد مورد قبول ما نیست به دلایلی که بارها عرض شده و شما نمی خواهید بخوانید تا چه رسد قبول کنید
ruya-r;233197 نوشت:
فکرکنم تا اینجا بس باشد و سندی بر دروغگویی رضا کپی

رضا ، دروغ : این صلوات ودعا است یا توهین ، پس اگر ما هم به شما دروغگو و...گفتیم ناراحت نشوید چون معنای توهین در لغت نامه شما تغییر کرده است

ruya-r;233213 نوشت:
انها نتوانستند مسلمان بکشند وگرنه میکشتند اما پیامبر توانست و کشت و عفو و بخششی نشان نداد درحالی که میتوانست یهودیان را از مدینه یا شبه جزیره اخراج کند یا حتی تنها سران اصلی انهارا بکشد انچنانکه با خیبریان چنین کرد و خلاصه با سیاست مکر دوباره انهارا بست ! اما پیامبر چنین نکرد همه ی مردان را کشت حتی نوجوانان و اسیران هم به بردگی فروخت

سیاست مکر ؟ این تعبیر توهین نیست
به بردگی فروخت ؟ به کدام مدرک
نوجوانان را کشت؟ چرا جوابها را نخوانده ای

ruya-r;233213 نوشت:
پیش از این درباره ی عمل بازدارنده و کشتن عصما دیدیم که زنکی بخاطر شعر گفتنش مصداق عمل بازدارنده شد و کشته شد! هرجانی میتواند ادم بکشد و بگوید عمل بازدارنده یاد یکی از حاکمان جبار چین میافتم که کودکان و نوجونان شهری که ویران کرده بود را دید و دستور داد بکشید تا در بزرگی رویای انتقام در سر نداشته باشند !

یاد حاکمان جبار چین ؟ این توهین به پیامبر نیست ؟ این جمله ها در مغازی آمده؟

ruya-r;233215 نوشت:
خنده دار است پستهای من که همگی نقل مستقیم از کتب مسلمین بود با دروغ افکنی مسلمین حذف شد

نقل مستقیم بود ولی با اضافه توهینها و بدون توجه به جوابها
عرض کردم کتب مسلمین فقط وفقط قران است که هر چه دارد ما قبول می کنیم بقیه باید با قران وعقل وسنت متواتر سنجیده شود و همچنین باید از نظر سندی و.... بررسی شود

ruya-r;233215 نوشت:
غرض ورزی : اکر اینست در کتب مسلمین امده

بله در کتب مسلمین آمده ولی کم نبودند دشمنان اسلام که چون نمی توانستند با قران بجنگند تا توانستند در دیگر کتب دخل وتصرف کردند حال نه همه آنها را کنار می گذاریم ونه همه را قبول می کنیم بلکه بررسی می کنیم ولی شما مبنایتان جز این است مطالعه می کنید آنچه سلف شما با عناد ودشمنی وارد کتابهای ما کرده بر سر ما می کوبید

ruya-r;233215 نوشت:
میگویند شبهه افکنی که باز در کتب مسلمین امده نه ملحدین در ثانی اگر شبهه است

جواب داده شد همه محتویات تابهای مسلمین آمده مورد قبول ما نیست بلکه باید بررسی شود

ruya-r;233215 نوشت:
شما باید حواب بدی که پول میگری شبهات را جواب بدی نه حذف کنی

دینمان به ما گفته به شبهات کسی که برایش شبهه شده است و دنبال جواب است ، جواب دهیم نه کسی که به جوابها اعتنا ندارد و فقط حرف خود را می زند

ruya-r;233217 نوشت:
حتی طبق قرانشان هم عمل نمی کنند که میگوید " مسلمین کسانی اند که بهر سخنی کوش میدهند و سپس بهترینش را پیروی میکنند"

تمسخرو اهانت

ruya-r;233321 نوشت:
منخارج از متن نقل شده بدان افزودم اری ارزش این حرفهارا ندارد تا باشد از این کشتن ها

اهانت و تمسخر

ruya-r;233321 نوشت:
هیچ جای دنیا کسی(اگر قانونی باشد را بخاطر سرودن شعر نمیکشند این خلاف عدالت خلاف همه حقوق انسانی و بشری است که کسی به جرم نکرده بکشند !

از کدام حقوق انسانی و بشری می گویید ، حقوق بشری که حاضر است به یک میلیارد ونیم مسلمان و مقدسات آن اهانت کند آنهم به خاطر جعلیات سلف خودش که برای مبارزه با این دین وارد کتابهای آن دین کرده .
به جرم نکرده کسی را نکشته اند هم آن افراد از بنی قریظه که کشته شدند وهم عصما جرم کرده بودند ، اینکه جزای جرمشان قتل بود یا نه تشخیصش با شما نیست که بعد از 1400سال با خواندن انچه معاندین اسلام بر اسلام بسته اند قضاوت کنید، شاعر آن زمان حکم صداو سیما را داشته و در تحریک افراد علیه یکدیگر نقش به سزایی داشته است
عصما نیز چنین کرده بوده و دشمان را بر علیه اسلام شورانده بوده .
بر فرض که همان شعر را گفته باشد ، دونفر می جنگند یک نفر حریف نیست ، کسی می آید وی را سرزنش می کند و می گوید خاک برسرت که از این ها شکست خوردی ، آبروی ما را بردی ، کاش از اول نبودی ، وی را تحریک می کند وی می رود 10نفر را می کشد ، حال این شخص تحریک کننده مجرم است که با هنر شاعریش دیگران را شورانده و تعدادی را به کشتن داده
مگر اینکه بگویید که حقوق بشر اسرائیلی آمریکایی این اجازه را به ما نمی دهد

ruya-r;233321 نوشت:
در سیره ی امام علی تان

این نحوه نوشتن اهانت نیست ، آیا اگر غرض نداشتید نمی گفتید درسیره امام شما علی بن ابی طالب ، لحن گفتن اهانت است

ruya-r;233321 نوشت:
انگاه علی پسر ابی طالب لشکر فرستاد تا انگروه را بیاورند انهم

اگر غرض نداشتید چنین نمی نوشتید

ruya-r;233321 نوشت:
ان علی خواست که تنها کسانی را بیاورند که مرتکب قتل شده اند و دیگرانشان ازادند

آن علی !!!!!!، انتظار نداریم شما بگویید امام علی علیه السلام ولی اگر منصف بودید و قصد اهانت نداشتید می گفتید امام اولتان علی بن ابی طالب

ruya-r;233321 نوشت:
عصما طبق شعرش تنها برخی سران قبایل را سرزنش میکرد !

سرزنش تحریک کننده است و باعث قتل می شود چه بسا که چنین شده باشد
mitra-r;233582 نوشت:
حقوق بشر قبلا این مغیار ها را مغین کرده است که دیگر شما چنین سخنان ساده ای نزنید (بیش از حد خنده دار است)

حقوق بشر اسرائیلی یا امریکایی ؟ مشخص کنید

mitra-r;233582 نوشت:
بله شما میتوانید و راحت توجیه میکنید که این کشتارها برای خدا بوده عمل بازدارنده بوده تا باشد از این کشتارها در راه خدا برای اعمال بازدارنده!

فکر نمی کنم این جمله که سبز شده عین عبارت مغازی باشد علاوه بر انکه اهانت هم است

mitra-r;233582 نوشت:
میدانید اگر حواب شما درست میبود مدیران این سایت متن مغازی را حذف نمی کردند من را محروم نمیکردند

متن مغازی اگر با اشکال محترمانه و منتظر پاسخ بودن بود هیچگاه حذف نمی شد ولی متاسفانه چنین نبود

mitra-r;233582 نوشت:
طبق شعر عصما و متن مغازی عصما هیچکس را بشورش دعوت نمیکرد

سرزنش خودش نوعی دعوت به شورش است
mitra-r;233582 نوشت:
اقای رسول جعفریان که اخوند هم هست

اهانت نکرده اید

mitra-r;233582 نوشت:
تعجب میکنم شما امر به معروف دارید و برای ان مراحل قائلید اما این زنک را بدون هیچ ارشادی کشتید

ارشاد شده بود ، همه آیاتی که تا آن زمان نازل شده بود ارشاد این زن وهمه مشرکین بود ، بعد از انجام جرم و تحریک دشمنان با سرزنش طرف مقابل دیگر ارشاد وامر به معروف معنا ندارد نکند منتظر بودید در جنگ بدر ابوجهل نیز امربه معروف ارشاد شود
mitra-r;233582 نوشت:
ترور بهرصورت بدست هرکس و ناکسی محکوم است

این نظر شما است ، اگر کسی به کسی زور بگوید ومظلوم دستش به جایی بند نباشد و مجبور به کشتن مثل مردم فلسطین ، اینجا دیگر بد نیست ، این نظر شما به درد همان حقوق بشر نویسانی می خورد که کامیون کامیون مردم را می کشند ، مردمی که دستشان به جایی بند نیست ملکلت آنان را اشغال می کنند و بعد فرهنگ می کنند که ترور بد است وبعضی نادانان نیز مقهور این فرهنگ می شوند،تا حتی مظلوم این حربه را هم نداشته باشد ، ترور بداست ولی در امثال مردم فلسطین که راهی جز این برای رسیدن به حقشان ندارند بد نیست، ترور شخصی مثل سلمان رشدی که به یک میلیارد مسلمان ومقدسات ان اهانت می کند و بعد زیر پرچم حقوق بشر نوسان زندگی راحتی برایش تضمین می شود بد نیست ولو اینکه آن حقوق بشر نویشان فرهنگ کرده باشند امثال شما مقهور آن شده باشید،
mitra-r;233582 نوشت:
همه ی انسانها حق دارند حتی اگر مجرم باشند از خود دفاع کنند . ماده 10 ،

بله ، نه در میدان جنگ ، شبه جنگی که مثل سلما و سلمان رشدی و شاهین و....
mitra-r;233582 نوشت:
همچنین فرقی نمیکند که یک عصما باشد 500 اسیر یهودی باشد 700یا هزار اسیر یهودی بوده باشد یا 6000اسیر از یاران مختار باشند (طبق ...؟) یا 2500000 تن باشد که امریکا کشته است

بله کشتن به ناحق بد است طبق شرع و عقل و حقوق بشری که مظلومان نیز در نوشتن آن نقش داشته باشند اما کشتن افراد مستحق مرگ بسیار خوب است ، چاقو زدن به مردم بد است اما پزشک برای عمل بیمار چاره ای جز آن ندارد
mitra-r;233582 نوشت:
جراکه همه اش اگر بیگناه و با حقوق اولیه انسانی که فوقا گذشت مخالف باشد(یعنی عدم رعایت حق دفاع ، محاکمه قانونی، مجازات در خور جرم -نه برای شعر=مرگ) همه ی این اعمال جنایت علیه بشریت است از هرکس که باشد بقول قرانی که بدان باور دارید

این اهانت نیست؟ !!!!!!!!!!!!!!!!


با سلام

بحث با بعضی افراد بیهوده است ، حال اگر همه مورخین هم بیایند و حقیقت ماجرا را بگویند ایشان قبول نمیکند .

میگوید مسلمین یهود را کشتند اما نمیبیند که یهود هدف خطرناکتری و کشتار بزرگتری در سر داشتند همچنانکه سابقه یهود در کشتار ایرانیان حتی در تورات هم ثبت است نشان از دشمنی وبی رحمی عجیب یهود دارد .


حتی خود یهودیان با اینکه دیدند در محاصره مسلمین قرار دارند حاضر نشدند اسلام بیاورند تا پیامبر (ص) خیانت و شرارت گذشته آنها را ببخشد بلکه با اصرار بر حکم تورات ، حکمیت سعد را قبول نمودند و بقول خودشان سر بر سرعقیده فداکردند !

سرانجام همین یهود با مسموم کردن پیامبر (ص) ایشان را شهید نمودند .

نقل قول:

با سلام
جنگ کجا بود عزیز من؟
یهودی ها به قول شما با مسلمان ها جنگ رسمی شروع نکردند، خوب کعب میتونست بگه اگر مسلمون ها پیروز شدند، فوقش ما هم مثل دو قبیله قبلی از منطقمون کوچ میکنیم. چرا گفت کشته میشیم. چون به عمق خیانتی که میخواستند انجام بدهند واقف بود. یا چون میدونست بعد از دو بار خیانت معلوم نیست پیامبر ببخشه. به خاطر همین تقریبا اطمینان داشت که کشته میشن.

نه نگاه کنید
کعب و حیی بن اخطب دارن درباره پیمان شکنی ، بسیار قبل از اغاز هر شورش یا جنگی گفتگو میکنند

در این گفتگو کعب که بزرگ یهود میگوید امدیم و پیمانی هم شکستیم اگر در جنگ شکست خوردیم عربها میروند سی خودشون اما ما که یهود مدینه هستیم کجا برویم در چنگال مسلمین گیر خواهیم کرد
جواب نیز در همینجا است که چرا گفته است کشته میشویم چرا که انها انتظار وقوع جنگ داشتند یعنی اینکه لشکر کفار علنا در میدان جنگ با مسلمین نبرد کنند اما عملا نبردی پیش نیامد خندق جلوی عربها را گرفت و تنها تنی چند توانستند از خندق بگذرند و کشته شوند و سپس بادی امد و بساط عربهای بادیه و جنگجویان احزاب را برچید و برد . بادی که تعبیر معجزه از ان شده است!

بنابراین اینجا بحث بر سر وقوع جنگ است جنگی که عربها و یهودیان قرظی درمیدان نبرد از ان شکست بخورند

همچنین اگر پیمان نامه ای بین مسلمین و یهودیان بنی قریظه بوده مفادش همانست که با بنی قینقاع و بنی نضیر بوده است اما رفتار با بنی قریظه متفاوت بوده است هرچند سخت میتوان باور کرد قرار داد جزای خیانت را مرگ دانسته باشد انهم مرگ دسته جمعی و بردگی زنان و فرزندان! چراکه هیچ اشاره ای در کتب سیره براین نیست که استناد به مفاد پیماننامه در کشتار یهودیان شود ! مثلا مسلمین یا پیامبر یا سعد بگوید طبق پیمان نامه جزای شما مرگ است!

نقل قول:

نه اتفاقا برعکس، چون میدونستند پیامبر معلوم نیست در دفعه سوم هم از خیانت قوم یهود بگذره، به خاطر همین به حکم پیامبر تسلیم نشدند. و خدا هم اونها رو دست سعد گرفتار کرد.

پیش تر نشان داده بودم که طرح کشتار بنی قریظه پیش از هرگونه مذاکراتی ریخته شده بود.

افراد مسلمان تا آخر شب همگى خود را از مدينه برسول خدا صلى الله عليه و آله رساندند و محاصره بنى قريظه شروع شد و بيست و پنج روز محاصره ايشان بطول انجاميد تا بالاخره بتنگ آمده ناچار بتسليم شدند.سیره این اسحاق 2/174

(پس از 25 روز بنی قریظه کسی را بنزد رسول برای مذاکره میفرستند و از او میخواهند ابولبابه را برای مذاکرات صلح با یهودیان بفرستند . ابولبابه که فردی صادق بود از طرحی محرمانه در اردوی مسلمین خبر میدهد و درجواب یهودیان میگوید حکم همه ی شما مرگ است)

بنى قريظه كه خود را ناچار بتسليم ديدند كسى را بنزد رسول خدا صلى الله عليه و آله فرستاده از او خواستند كه ابو لبابه را نزدشان بفرستد تا با او درباره كار خود مشورت كنند، حضرت ابو لبابه را بنزد ايشان فرستاد، و چون ابو لبابه وارد قلعه ايشان شد زنان و كودكان دورش را گرفته بگريه و زارى پرداختند.
ابو لبابه دلش بحال آنها سوخت و چون بنى قريظه از او پرسيدند: آيا ما بحكم محمّد راضى شويم و گردن نهيم؟ او در حاليكه بحلق خود اشاره ميكرد و بدين وسيله بآنها فهماند كه كشته خواهيد شد. گفت: آرى.سیره ابن هشام 2/175

ت و زمانیکه یهودیان پیشنهاد میکردند جانشان محفوظ بماند پیامبر مخالفت میکرد :
آنها ناچار جنگ با ما را رها كرده، و از ادامه آن خوددارى كردند و به پيامبر (ص) پيشنهاد مذاكره دادند، و گفتند: صحبت مى‏داريم. و پيامبر پذيرفتند.بنى قريظه نبّاش بن قيس را براى مذاكره از حصار فرو فرستادند. او ساعتى با پيامبر (ص) گفتگو كرد و ضمن آن گفت: ما به همان ترتيب كه بنى نضير تسليم شدند، تسليم مى‏شويم. اموال و اسلحه ما از شما باشد، و خونهاى ما محفوظ بماند و ما همراه زنان و كودكان از شهر شما مى‏رويم، و از اموال ما به اندازه بار شترى غير از اسلحه، از آن خودمان باشد.
پيامبر (ص) اين را نپذيرفت. گفتند: ما همان بار شتر را هم نمى‏خواهيم، اجازه بدهيد كه خون ما محفوظ بماند، و زن و بچه ما را هم به خودمان واگذاريد. پيامبر فرمود: به هيچ وجه موافقت نمى‏كنم، مگر اينكه تسليم فرمان من شويد.مغازی375

دراینجا پیامبر به جانگریزی یهودیان راضی نمیشود (اهداف دیگر دارد) و تصریح میکند که باید تسلیم فرمان من شوید نه کس دیگر !

اما چرا و چگونه سعد بن معاذ برای حکمیت انتخاب شد :

هنگامى كه بنى قريظة تسليم شدند قبيله اوس بنزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده گفتند: يا رسول الله اينها در مقابل خزرج هم پيمانان ما بوده‏اند، و همانطور كه درباره يهود بنى قينقاع بخاطر خزرج ارفاق كردى درباره اينان نيز بخاطر ما ارفاق كن.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: حاضريد يك نفر از قبيله اوس درباره ايشان حكم كند؟ گفتند: آرى، فرمود: سعد بن معاذ درباره ايشان حكم كند و هر چه او حكم داد ما همانطور رفتار ميكنيم آنها پذيرفتند و بدنبال سعد كه در خيمه «رفيدة» جاى داشت رفتند. ابن هشام 2/177

بنابراین سعد نیز به پیشنهاد پیامبر انتخاب شد انهم زمانی که یهودیان تسلیم شده بودند تسلیم چه کسی؟!!
تسلیم پیامبر!
و پیامبر برای رضای قبیله ی اوس لطف کردند و سعد را حکم قرار دادند (احتمالا با سفارشات قبلی درباره ی چگونگی حکمی که باید صادر کند ، اینر ا میگویم از جهت قرائنی که بالاتر ذکر شد) از اینرو وقتی سعد حکم کرد پیامبر گفت فرمان خدا را گفتی!!

نقل قول:

مطمئنی فقط همین یه شبیه خون بود؟
باز هم توی ذهن خودت داستان پلیسی درست کردی.
شما که مغازی رو از بر بودی. لااقل یه بار دیگه مراجعه کن ببین چی پیدا میکنی.

وضعیت طوری بود که اصحاب به اندازه مشرکین از حمله ناگهانی بنی قریظه میترسیدند. پیامبر به عده ای از مجاهدان اجازه داد برن توی خونشون تا مبادا کسی به خونشون حمله کنه.
اگر پیامبر بوسیله مراقبین خود خبر پیدا نمیکرد اونها تصمیم به شبیخون داشتند.مغازی ص 345

این که دیگه از همش جالب تره، حتی وقتی یکی از دیده بان های مسلمان به نام جبیر بن خوات که مراقب شبیخون بنی قریظه یود، شب هنگام به خواب رفت. و وقتی بیدار شد دید روی دوش یک نفر یهودی است و او را به محله خود حمل میکنند. وقتی او را به محله خود بردند یکی از یهودی به او گفت: گاوت گوساله چاقی زاییده.
وی از غفلت اونها استفاده کرد و در حینی که آنها مشغول صحبت بودند خنجر یکی از یهودی ها را ربود و وی را کشت و گریخت. ص 346

نباش بن قیس همراه ده نفر از شجاعان یهود برای شبیخون بیرون امد، چون نزدیک بقیع رسیدند با عده از مسلمانان روبرو شدند و پس از ساعتی درگیری و تیراندازی مجبور به عقب نشینی شدند. مغازی ص 346

من توی دو صفحه مغازی این همه مطلب پیدا کردم، شما که مغازی رو حفظی بیشتر تلاش کن. در یافتن حقیقت موفق باشی.

این دو روایت که راویان متفاوتی هم دارد زیر همنقل شده اند و هردو نیز به رقم 10 نفر اشاره و هردو به فرار اشاره دارند . شاید همگی به یک رویداد اشاره داشته باشند با اینهمه مضمون دو روایت متفاوت است و اختمالا جداست و منظور من از یک شبیخون این روایتی است که ذکر کردید وگرنه ان دیگری شبیخون نبوده که من به اشتباه گفته بودم

نقل قول:
نقل قول:

اگر این توهین نیست پس چیست
حضرت بحق ایه الله که البته شما به مسخره ایشان را یاد کرده اید یا دلایل عقلی نظر مغازی را رد کرده اند وکسانی نیز با عقل آن را پذیرفته اند حال این عبارت شما توهین نیست شاید در لغت نامه معنای توهین عوض شده که ما نمی دانیم
جناب : در زمان گذشته نقل تاریخ بوده ولی الان تحلیل تاریخ است بنا نیست هر چه مغازی و ... گفته اند ما بپذیریم آنان انسان بوده اند و جایز الخطا ما نوشته های آنان را با قران و سنت متواتر اهل بیت وعقل تطبیق می دهیم و اگر تناقض داشت نمی پذیریم حال می خواهد مغازی باشد می خواهد ابن اسحاق باشد می خواهد طبری باشد یا هر کس دیگری
مگر کتاب مغازی آیه قران است که ما هر چه گفته بپذیریم حتی شما نیز هر چه گفته نمی پذیرید فقط اینجا برای شبهه پراکنی شما بدردتان خورده است

اولندش که سخن من توهین نیست
دومند اگر توهین است که شما این پست را حذف نکردید!! پستهایی را حذف کردید که مطلقا توهین نداشت
سومند
عجب چیزهایی فرموده ایدد
سخن ایت الله بحق نیز طبق گفته ی کتب سیره باید باشد و گرنه ایشان از کجا این تحلیل را اوردند ؟!! هرچه دلشان خواست گفتند و شد سند؟!!
ما هم نگفتیم مغازی و ابن هشام قران است نخیر دو ماخذ دست اول شناخت سیره ی پیامبر است که حضرات نیز وقتی کتب سیره مینویسند بدان استناد میجویند
از اینرو در نقد ایشان که ما اوردیم به این کتب دست اول استناد شد
چهارمند
در پست قبل نشان دادیم که این سخن که یهودیان به حکم پیامبر راضی نشدند اشتباه است!!

نقل قول:

گفته اید عینا مطالب مغازی را آورده اید و هیج دخل و صرفی در آن نکرده اید
اولا : ایا در مغازی واژه وحشیانه است
ثانیا : آیا این اهانت به پیامبر صلی الله واله وسلم و یک میلیارد ونیم مسلمان نیست.
ثالثا : بر فرض واقعیت قضیه چون به نظر شما درست نیست پس باید وحشیانه باشد
رابعا: شما محترمانه سوال بپرس محترمانه جواب بگیر حال ممکن است قانع شوی یا نه اهانت چه معنا دارد

دوست گل با انصاف با مرامم !!

این گفته را که شما حذف کردید بنده خودم درون پرانتز نوشتم

فوقا هم گفتم که 95 درصد مطالب که شما حذف کردید عینا تاریخ بود بدون اظهار نظر

یعنی 5درصدش که مشخص بود و من درون پرانتز اورده بودم یا تحلیلی بران داشتم از من بود و اینها جدای متن اصلی مشخص بودند

نقل قول:

این تحلیل شما است یا عین عبارت مغازی ، چرا دروغ می گویید که هیچ مطلبی از خودتان نیست و همه عین عبارت مغازی است؟ در مغازی آمده که پیامبر می خواست زهر چشم بگیرد
بنی قینقاع وبنی نضیر که از اطراف مدینه رفته بودند به قول شما بنی قریظه هم که قتل عام شده بودند پس یهودیانی که درسال هفتم در ماجرای خیبر به پیامبر پیوستند چه کسانی بودند؟ قبلا هم عرض کردم و ادرس دادم شما که همه تاریخ را قبول دارید چرا جواب آن را نمی دهید و فقط مطالب شبهه افکنی خود را تکرار می کنید
لطفا جواب دهید اگر حرف شما درست است چرا بعد از حادثه بنی قریظه باز یهودیانی در مدینه بودند از جواب فرار نکنید؟

این تحلیل من است و در متن ان پست هم مشخص است که اینها را من گفته ام و بعد از نقل مغازی نوشته ام

خود شما هم موارد مشابهی اورده اید :

نقل قول:

ثالثا: اگر پیامبر بنی قریظه را با این حجم خیانت می بخشید دشمنان دیگر جري می شدند ومی گفتند اقدامي عليه اسلام کنیم مشکلی ندارد،اگر پیروز شدیم که شدیم اگر پیروز نشدیم هم کشته نمی شویم و مورد عفو قرار می گیریم
ترحم بر پلنگ تیز دندان ستم کاری بود بر گوسفندان


این راشما در پست 9 گفتید و
منهم گفتم :
پیامبر میخواست یک زهر چشمی از تمامی یهودیان بگیرد درواقع گناه یهودیان بنی قینقاع و بنی نضیر و ایندگان و مشرکینی که در غزوه احزاب فرار کرده بودند را یکسره از دل بنی قریظه بیرون کشد و چنین هم کرد دستش که به عربهای بادیه و جنگجویان احزاب نرسید شاید گفته یهودیان که هستند انهارا قتل عام کنیم تا عبرت سایرین شود

که البته باید به اول ان اضافه کرد : ""شاید""

موارد پررنک شده همگی یک منظور و مقصود دارند

نقل قول:

این مسلمین با تقوا گفتن شما تمسخر نیست : این عبارت در مغازی است ؟ بر فرض که مغزی نوشته شده باشد مورد قبول ما نیست به دلایلی که بارها عرض شده و شما نمی خواهید بخوانید تا چه رسد قبول کنید

با تقوا نوشتن هرگز توهین نیست
مگر تقوا معنایی جز حضور و وجود خدا را درهمه ی کارها در نظر گرفتن است
و مسلمین هم در ان کشتار این حضور را برای خود متجلی میدنید که فرمان خدای را اجرا میکنند

دلایلی ندیدم که شما نشان دهید نوجوانان کشته نشدند بعلاوه شما نقد مارا حذف کردید

پس شما این پسن بنده را فقط بدلیل

نوشتن

مسلمین با تقوا

حذف کردید

نه اینکه روایتی نقل شد که تصریح داشت مسلمین نوجوانان تازه بلوغ رسیده را میکشتند!

نقل قول:

رضا ، دروغ : این صلوات ودعا است یا توهین ، پس اگر ما هم به شما دروغگو و...گفتیم ناراحت نشوید چون معنای توهین در لغت نامه شما تغییر کرده است


پس از اینکه بنده پستهایم را ارسال کردم و دران چند پست اولی 95درصد مطالب عینا از کتب سیره بود

کاربری

بنام

رضا

برای نخستین بار اتهام دروغزنی کپیکاری زد و نوشت :
با سلام
باز دوباره که در منابع به کادون زدید !:Khandidan!:
[=Book Antiqua]از آنجا که شما هیچ شناختی به اسلام ندار[=Book Antiqua]ی
[=Book Antiqua]د:Sham:
و همینطور ق
[=Book Antiqua]و[=Book Antiqua]م یهود را نمیشناسید لازم برای دوستان اهل علم سخنانی را عنوان کنیم و بد به دروغ پردازیهای شما در این مورد بپردازیم[=Book Antiqua]

پست 12

و نیز توهین کرد و اتهام زد و نوشت :
با سلام
خب باز که رفتید از وصله پینهای آرش بخدا ی کافر کپی کردی آنهم بدون دقت !!:khaneh:
و درهم سخنانی !! که هیچ سند درستی برای ان ندارید!
شما هنوز نمیدانید برای تحقیق در مورد تاریخ سراغ چه کسانی بروید !
اما سخن را کلی میگویم و نگاهی میکنیم به این یهودیان لعنت الله !
که چرا باید نسل آنها از روی کره خاکی پاک شود
:Kaf:

بنده ضمن عرض گفته ی فوق

مطالب عربی را از کتب سیره نقل کردم تا نشان دهم که هیچ کپی از هیچ شخصی نیست از کتب سیره است

و در اخرش هم نوشتم سندی
بر
دروغگویی رضا

جناب عماد باانصاف

اشتباه گفتم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!

این توهینات و تهمتهارو از مدیراتون نمیبنی

از من تازه وارد میبنی؟!!! که تازه در پاسخ بوده!!

بهرحال شما همه ی انهارا حذف کردی

با این بهانه ها!!

نقل قول:

سیاست مکر ؟ این تعبیر توهین نیست
به بردگی فروخت ؟ به کدام مدرک
نوجوانان را کشت؟ چرا جوابها را نخوانده ای

اول اینکه درست بخوانید

با سیاست، مکر دوباره انهارا بست!

دوم اینکه
سندش را اوردیم ندیدی؟!
باز می اوریم :

کشتن نوجوانان :
بنى قريظه را تا هنگام غروب سرخى روز مى‏كشتند، و سپس لاشه‏ها را خندقها انداخته و رويش خاك ريختند. در مورد پسران نوجوان كه در بلوغ ايشان شك مى‏كردند، زير شكمش را نگاه مى‏كردند، اگر موى رسته بود كشته مى‏شد، و اگر موى نرسته بود، جزو زنان و بچه‏هاى اسير شمرده مى‏شد.مغازی 391

مدرگ
فروختن زنان و کودکان به بردگی :
مغازی 396 :
محمد بن عبد الله بن مالك ساعدى، از قول پدر بزرگ خود برايم نقل كرد كه گفته است:
من هنگامى كه زنان اسير بنى قريظه را مى‏فروختند، به حضور پيامبر (ص) رسيدم، ابو الشّحم يهودى آمد و دو زن يهودى را كه هر يك سه پسر بچه و دخترانى داشتند، به يكصد و پنجاه دينار خريد. او به آنها مى‏گفت: مگر شما بر دين يهود نيستيد؟ و آنها در حالى كه مى‏گريستند، مى‏گفتند: ما از دين قوم خود (يهود) دست بردار نيستيم تا بر آن آيين بميريم.
ابن ابى سبره، از يعقوب بن زيد بن طلحه، از قول پدر او نقل مى‏كرد كه گفت: پيامبر (ص)، گروهى را براى فروش به نجد فرستادند، و گروهى را همراه سعد بن عباده به شام فرستادند، تا آنها را بفروشد، و با پول آن اسلحه و اسب بخرد.
و گفته شده است كه پيامبر (ص) همه را به عثمان بن عفان، و عبد الرحمن بن عوف فروختند، و آن دو آنها را بين خود قسمت كردند.
عثمان مال فراوانى پرداخت، و هر اسيرى را كه براى او مى‏آوردند بيشتر از ميزان تعيين شده، بهاى او را پرداخت مى‏كرد. پيرزنان ثروتى هم داشتند، ولى جوانها چيزى نداشتند، به اين جهت بود كه عثمان سود سرشارى برد. عبد الرحمن در مورد تقسيم اسيران قرعه كشى كرده بود و پيرزنان در سهم عثمان قرار گرفتند. و گفته شده است: اسيران را به دو قسمت تقسيم كردند، پيران را يك طرف و جوانان را طرف ديگر قرار دادند. عبد الرحمن، عثمان را مختار كرد كه هر قسمت را كه مى‏خواهد انتخاب كند، و او پيرزنان را برگزيد.عبد الحميد بن جعفر، از پدرش نقل كرد: مجموعه اسيران از زن و بچه هزار نفر بودند.

ایت الله هم میگوید اسرا 700 یا 900 بودند!!!

اما ایشان میگوید جوابها را نخواندی!!

نمیدانم کدام جوابهارا میگوید !!

اما بعداز حذف کردن پستهای من امده و جوابهایی داده است که هرگز جواب نیستند مثلا نوشته است :

[INDENT]اگر همه یهودیان از مدینه یا اخراج شده باشند ویا کشته شده باشند باید یهودی در مدینه نباشد درحالیکه از حضور یهودیان در مدینه بعداز بنی قریظه سخن رفته است [=&quot]واقدی گزارش کرده‌ که ۱۰ یهودی مدینه‌ در مسیر خیبر به مسلمین پیوستند (در حالی که خیبر پس از جنگ احزاب بود)
پس شما اگر خواهان حق هستید به پستهای قبلی بنده مراجعه بفرمایید
پست 15

[/INDENT]همینچا جوابش را میدهیم امیدواریم حذف نشود

ایشان گویا نمیداند که یهودیان شبه جزیره و حتی مدینه تنها یهودیان بنی قریظه قینقاع و نضیر نیستند نمیداند گویا که یهودیان دیگری نیز در
مدینه بوده اند
مثلا اگر کتب سیره را میخواند میدید که نام قبایل یهود در توافق نامه میان مسلمین و یهودیان امده :

يهود بنى عوف با مؤمنان مانند يك ملت و امت هستند، (با اين تفاوت) كه يهود پيرو دين خود و مسلمانان هم تابع دين خود باشند، و در اين حكم تفاوتى ميان خودشان و بندگانشان نيست مگر آن كس كه ستم كند و مرتكب جرم و گناهى شود
كه در اين صورت خود و خانواده‏اش را بهلاكت خواهد انداخت.
يهود بنى النجار و بنى حارث و بنى ساعدة و بنى جشم و بنى اوس و بنى ثعلبة همه مانند يهود بنى عوف در حكم يك امتند مگر آن كس كه ظلم كند و يا مرتكب جرم و گناهى شود كه در اين صورت خود و خاندانش را بهلاكت انداخته.
طائفة جفنة نيز كه تيره‏اى از ثعلبة هستند در حكم آنها هستند.
يهود بنى شطيبة نيز مانند يهود بنى عوفند و با آنها بنيكى رفتار شود و همانا نيكى غير از بدى است. سیره ابن هشام 1/336

خالا دیدند که یهود دیگر نیست در میدنه!! عجب دلیل متقنی !!

نقل قول:

یاد حاکمان جبار چین ؟ این توهین به پیامبر نیست ؟ این جمله ها در مغازی آمده؟

این موضوع را من در اخرین پستم و خطاب به کاربری بنام bina88 گفتم

این گفته ی فوق بعد از این بود که حضرت عالی پستهای بنده را با خیال راحت و بهانه های واهی حذف کردید
اما ایشان نوشته است که

ترور عصما عملی بازدارنده است

گفتم این چه بازدارندگی است هرکسی میتواند مخالفینش را ترور کند و بگوید عمل بازدارنده کرده
و بعد گفته ی فوق را اوردم

نقل قول:

نقل مستقیم بود ولی با اضافه توهینها و بدون توجه به جوابها

توهین نبود

کدام جوابها؟!!!!!!!!!!!!!!

نقل قول:
بله در کتب مسلمین آمده ولی کم نبودند دشمنان اسلام که چون نمی توانستند با قران بجنگند تا توانستند در دیگر کتب دخل وتصرف کردند حال نه همه آنها را کنار می گذاریم ونه همه را قبول می کنیم بلکه بررسی می کنیم ولی شما مبنایتان جز این است مطالعه می کنید آنچه سلف شما با عناد ودشمنی وارد کتابهای ما کرده بر سر ما می کوبید


بضرر شما است

مورد قبول شما نیست و گرنه ما دلیلی عقلی نقلی ندیدیم

اینکه بگویید ابن حجر عسقلانی گفته
گوییم صدها عالم دینی دیگر هم عصر و هم پس و پیش او نیز این داستان را تایید کرده اند
از عالمان سنی چون ذهبی گرفته تا سلفی چون ابن کثیر از شیعی چون طبرسی و مجلسی گرفته تا شیخ عباس قمی و خجت الاسلام رسول جعفریان و ایت الله سبحانی درکتاب تاریخی که در حوزه تدریس میشود و غیره و غیره

نقل قول:

تمسخرو اهانت

هرچند تمسخر نیست و اهانت نیز هم

اما این پست از اخرین پستهای من بوده و پس از حذف پستهای اولیه من ارسال شد پستهای اولیه من بیش ار 95درصد مطالبش عینا نقل از کتب سیره بوده

نقل قول:

اهانت و تمسخر



هرچند تمسیخر نیست و اهانت نیز هم

باید گفت که اولا
این موضع پس از حذف پستهای اصلی من ارسال شده است و جوابیه است به کاربر bina88
دومند
جوابیه به این کاربر ربطی به بنی قریظه ندارد مربوط به ادامه بخث من با او در تایپیک ترور در اسلام است :
http://www.askdin.com/thread19818.html

نقل قول:

از کدام حقوق انسانی و بشری می گویید ، حقوق بشری که حاضر است به یک میلیارد ونیم مسلمان و مقدسات آن اهانت کند آنهم به خاطر جعلیات سلف خودش که برای مبارزه با این دین وارد کتابهای آن دین کرده .
به جرم نکرده کسی را نکشته اند هم آن افراد از بنی قریظه که کشته شدند وهم عصما جرم کرده بودند ، اینکه جزای جرمشان قتل بود یا نه تشخیصش با شما نیست که بعد از 1400سال با خواندن انچه معاندین اسلام بر اسلام بسته اند قضاوت کنید، شاعر آن زمان حکم صداو سیما را داشته و در تحریک افراد علیه یکدیگر نقش به سزایی داشته است
عصما نیز چنین کرده بوده و دشمان را بر علیه اسلام شورانده بوده .
بر فرض که همان شعر را گفته باشد ، دونفر می جنگند یک نفر حریف نیست ، کسی می آید وی را سرزنش می کند و می گوید خاک برسرت که از این ها شکست خوردی ، آبروی ما را بردی ، کاش از اول نبودی ، وی را تحریک می کند وی می رود 10نفر را می کشد ، حال این شخص تحریک کننده مجرم است که با هنر شاعریش دیگران را شورانده و تعدادی را به کشتن داده
مگر اینکه بگویید که حقوق بشر اسرائیلی آمریکایی این اجازه را به ما نمی دهد

همه ی انچیزی که شما گفتید
مصداق
بارز

مجازات قبل از ارتکاب جرم است

حتی اگر شعر جرم بود
مجازات غیرمتناسب با جرم است سرودن شعر =مرگ

هنوز که کسی بخاطر شعری نشوریده بود و کشته نشده بود که بخاطر شعری که مضمونش سرزنش روسای قومی است را بکشند

انهم مادر فرزندانی از جمله شیر خواره ای!!

نقل قول:

این نحوه نوشتن اهانت نیست ، آیا اگر غرض نداشتید نمی گفتید درسیره امام شما علی بن ابی طالب ، لحن گفتن اهانت است


بگمانم این ایراد بنی اسرائیلی باشد
جون قبل
و توجیهاتی برای مشروع دانستن عمل حذف و محروم کردن

اشکالی ندارد

نقل قول:

آن علی !!!!!!، انتظار نداریم شما بگویید امام علی علیه السلام ولی اگر منصف بودید و قصد اهانت نداشتید می گفتید امام اولتان علی بن ابی طالب


در برخی کتب چاپ جمهوری اسلامی چنین لجنی هست و

مثلا برخی کتب شریعتی!!
ان فاطمه
ان علی

نقل قول:

حقوق بشر اسرائیلی یا امریکایی ؟ مشخص کنید


حقوق بشر ، انسانی!

همچنین همه انچیزی که شما ر در بالا و در زیر اورده اید از پست اخر من هست و پاسخ به کاربر بینا88

او کفت اینکه کشتن عصما جرم است یا بنی قریظه
باید در دانشگاه جرم شناسی مورد بررسی قرار گیرد (مضمون)

کفتیم قرار گرفته و ان بیانیه حقوق بشر است که موارد حقوق انسانی را معین کرده

نقل قول:

فکر نمی کنم این جمله که سبز شده عین عبارت مغازی باشد علاوه بر انکه اهانت هم ا

کاربر بینا 88
گفت
این (کشتار) عمل بازدارنده است-مضمون-
رضا
گفت
در راه خداست

و من ان گفته را نوشتم

اینها همگی در پست اخر من است زمانیست که پست های من حذف شده بود و این دلیلی برای حذف پستهای اولیه من توسط شما نیست

نقل قول:

این نظر شما است ، اگر کسی به کسی زور بگوید ومظلوم دستش به جایی بند نباشد و مجبور به کشتن مثل مردم فلسطین ، اینجا دیگر بد نیست ، این نظر شما به درد همان حقوق بشر نویسانی می خورد که کامیون کامیون مردم را می کشند ، مردمی که دستشان به جایی بند نیست ملکلت آنان را اشغال می کنند و بعد فرهنگ می کنند که ترور بد است وبعضی نادانان نیز مقهور این فرهنگ می شوند،تا حتی مظلوم این حربه را هم نداشته باشد ، ترور بداست ولی در امثال مردم فلسطین که راهی جز این برای رسیدن به حقشان ندارند بد نیست، ترور شخصی مثل سلمان رشدی که به یک میلیارد مسلمان ومقدسات ان اهانت می کند و بعد زیر پرچم حقوق بشر نوسان زندگی راحتی برایش تضمین می شود بد نیست ولو اینکه آن حقوق بشر نویشان فرهنگ کرده باشند امثال شما مقهور آن شده باشید،

مثال بارز زورگویی
میتواند این
باشد
که
عصما با شعرش خیلی ظلم کرد

و مسلمین دستشان جایی بند نبود!!!

نیز عصما در شعرش توهین نبود

پس قیاس نشدنی با سلمان رشدی هم نیست!!

mitra-r;234931 نوشت:
اولندش که سخن من توهین نیست
دومند اگر توهین است که شما این پست را حذف نکردید!! پستهایی را حذف کردید که مطلقا توهین نداشت
سومند
عجب چیزهایی فرموده ایدد
سخن ایت الله بحق نیز طبق گفته ی کتب سیره باید باشد و گرنه ایشان از کجا این تحلیل را اوردند ؟!! هرچه دلشان خواست گفتند و شد سند؟!!
ما هم نگفتیم مغازی و ابن هشام قران است نخیر دو ماخذ دست اول شناخت سیره ی پیامبر است که حضرات نیز وقتی کتب سیره مینویسند بدان استناد میجویند
از اینرو در نقد ایشان که ما اوردیم به این کتب دست اول استناد شد
چهارمند
در پست قبل نشان دادیم که این سخن که یهودیان به حکم پیامبر راضی نشدند اشتباه است!!

دوست گل با انصاف با مرامم !!

این گفته را که شما حذف کردید بنده خودم درون پرانتز نوشتم

فوقا هم گفتم که 95 درصد مطالب که شما حذف کردید عینا تاریخ بود بدون اظهار نظر

یعنی 5درصدش که مشخص بود و من درون پرانتز اورده بودم یا تحلیلی بران داشتم از من بود و اینها جدای متن اصلی مشخص بودند

این تحلیل من است و در متن ان پست هم مشخص است که اینها را من گفته ام و بعد از نقل مغازی نوشته ام

خود شما هم موارد مشابهی اورده اید :

این راشما در پست 9 گفتید و
منهم گفتم :
پیامبر میخواست یک زهر چشمی از تمامی یهودیان بگیرد درواقع گناه یهودیان بنی قینقاع و بنی نضیر و ایندگان و مشرکینی که در غزوه احزاب فرار کرده بودند را یکسره از دل بنی قریظه بیرون کشد و چنین هم کرد دستش که به عربهای بادیه و جنگجویان احزاب نرسید شاید گفته یهودیان که هستند انهارا قتل عام کنیم تا عبرت سایرین شود

که البته باید به اول ان اضافه کرد : ""شاید""

موارد پررنک شده همگی یک منظور و مقصود دارند

با تقوا نوشتن هرگز توهین نیست
مگر تقوا معنایی جز حضور و وجود خدا را درهمه ی کارها در نظر گرفتن است
و مسلمین هم در ان کشتار این حضور را برای خود متجلی میدنید که فرمان خدای را اجرا میکنند

دلایلی ندیدم که شما نشان دهید نوجوانان کشته نشدند بعلاوه شما نقد مارا حذف کردید

پس شما این پسن بنده را فقط بدلیل

نوشتن

مسلمین با تقوا

حذف کردید

نه اینکه روایتی نقل شد که تصریح داشت مسلمین نوجوانان تازه بلوغ رسیده را میکشتند!

پس از اینکه بنده پستهایم را ارسال کردم و دران چند پست اولی 95درصد مطالب عینا از کتب سیره بود

کاربری

بنام

رضا

برای نخستین بار اتهام دروغزنی کپیکاری زد و نوشت :
با سلام
باز دوباره که در منابع به کادون زدید !:Khandidan!:
[=Book Antiqua]از آنجا که شما هیچ شناختی به اسلام ندار[=Book Antiqua]ی
[=Book Antiqua]د:Sham:
و همینطور ق
[=Book Antiqua]و[=Book Antiqua]م یهود را نمیشناسید لازم برای دوستان اهل علم سخنانی را عنوان کنیم و بد به دروغ پردازیهای شما در این مورد بپردازیم[=Book Antiqua]

پست 12

و نیز توهین کرد و اتهام زد و نوشت :
با سلام
خب باز که رفتید از وصله پینهای آرش بخدا ی کافر کپی کردی آنهم بدون دقت !!:khaneh:
و درهم سخنانی !! که هیچ سند درستی برای ان ندارید!
شما هنوز نمیدانید برای تحقیق در مورد تاریخ سراغ چه کسانی بروید !
اما سخن را کلی میگویم و نگاهی میکنیم به این یهودیان لعنت الله !
که چرا باید نسل آنها از روی کره خاکی پاک شود
:Kaf:

بنده ضمن عرض گفته ی فوق

مطالب عربی را از کتب سیره نقل کردم تا نشان دهم که هیچ کپی از هیچ شخصی نیست از کتب سیره است

و در اخرش هم نوشتم سندی
بر
دروغگویی رضا

جناب عماد باانصاف

اشتباه گفتم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!

این توهینات و تهمتهارو از مدیراتون نمیبنی

از من تازه وارد میبنی؟!!! که تازه در پاسخ بوده!!

بهرحال شما همه ی انهارا حذف کردی

با این بهانه ها!!

اول اینکه درست بخوانید

با سیاست، مکر دوباره انهارا بست!

دوم اینکه
سندش را اوردیم ندیدی؟!
باز می اوریم :

کشتن نوجوانان :
بنى قريظه را تا هنگام غروب سرخى روز مى‏كشتند، و سپس لاشه‏ها را خندقها انداخته و رويش خاك ريختند. در مورد پسران نوجوان كه در بلوغ ايشان شك مى‏كردند، زير شكمش را نگاه مى‏كردند، اگر موى رسته بود كشته مى‏شد، و اگر موى نرسته بود، جزو زنان و بچه‏هاى اسير شمرده مى‏شد.مغازی 391

مدرگ
فروختن زنان و کودکان به بردگی :
مغازی 396 :
محمد بن عبد الله بن مالك ساعدى، از قول پدر بزرگ خود برايم نقل كرد كه گفته است:
من هنگامى كه زنان اسير بنى قريظه را مى‏فروختند، به حضور پيامبر (ص) رسيدم، ابو الشّحم يهودى آمد و دو زن يهودى را كه هر يك سه پسر بچه و دخترانى داشتند، به يكصد و پنجاه دينار خريد. او به آنها مى‏گفت: مگر شما بر دين يهود نيستيد؟ و آنها در حالى كه مى‏گريستند، مى‏گفتند: ما از دين قوم خود (يهود) دست بردار نيستيم تا بر آن آيين بميريم.
ابن ابى سبره، از يعقوب بن زيد بن طلحه، از قول پدر او نقل مى‏كرد كه گفت: پيامبر (ص)، گروهى را براى فروش به نجد فرستادند، و گروهى را همراه سعد بن عباده به شام فرستادند، تا آنها را بفروشد، و با پول آن اسلحه و اسب بخرد.
و گفته شده است كه پيامبر (ص) همه را به عثمان بن عفان، و عبد الرحمن بن عوف فروختند، و آن دو آنها را بين خود قسمت كردند.
عثمان مال فراوانى پرداخت، و هر اسيرى را كه براى او مى‏آوردند بيشتر از ميزان تعيين شده، بهاى او را پرداخت مى‏كرد. پيرزنان ثروتى هم داشتند، ولى جوانها چيزى نداشتند، به اين جهت بود كه عثمان سود سرشارى برد. عبد الرحمن در مورد تقسيم اسيران قرعه كشى كرده بود و پيرزنان در سهم عثمان قرار گرفتند. و گفته شده است: اسيران را به دو قسمت تقسيم كردند، پيران را يك طرف و جوانان را طرف ديگر قرار دادند. عبد الرحمن، عثمان را مختار كرد كه هر قسمت را كه مى‏خواهد انتخاب كند، و او پيرزنان را برگزيد.عبد الحميد بن جعفر، از پدرش نقل كرد: مجموعه اسيران از زن و بچه هزار نفر بودند.

ایت الله هم میگوید اسرا 700 یا 900 بودند!!!

اما ایشان میگوید جوابها را نخواندی!!

نمیدانم کدام جوابهارا میگوید !!

اما بعداز حذف کردن پستهای من امده و جوابهایی داده است که هرگز جواب نیستند مثلا نوشته است : [INDENT]اگر همه یهودیان از مدینه یا اخراج شده باشند ویا کشته شده باشند باید یهودی در مدینه نباشد درحالیکه از حضور یهودیان در مدینه بعداز بنی قریظه سخن رفته است [=&quot]واقدی گزارش کرده‌ که ۱۰ یهودی مدینه‌ در مسیر خیبر به مسلمین پیوستند (در حالی که خیبر پس از جنگ احزاب بود)
پس شما اگر خواهان حق هستید به پستهای قبلی بنده مراجعه بفرمایید
پست 15

[/INDENT]همینچا جوابش را میدهیم امیدواریم حذف نشود

ایشان گویا نمیداند که یهودیان شبه جزیره و حتی مدینه تنها یهودیان بنی قریظه قینقاع و نضیر نیستند نمیداند گویا که یهودیان دیگری نیز در
مدینه بوده اند
مثلا اگر کتب سیره را میخواند میدید که نام قبایل یهود در توافق نامه میان مسلمین و یهودیان امده : يهود بنى عوف با مؤمنان مانند يك ملت و امت هستند، (با اين تفاوت) كه يهود پيرو دين خود و مسلمانان هم تابع دين خود باشند، و در اين حكم تفاوتى ميان خودشان و بندگانشان نيست مگر آن كس كه ستم كند و مرتكب جرم و گناهى شود
كه در اين صورت خود و خانواده‏اش را بهلاكت خواهد انداخت.
يهود بنى النجار و بنى حارث و بنى ساعدة و بنى جشم و بنى اوس و بنى ثعلبة همه مانند يهود بنى عوف در حكم يك امتند مگر آن كس كه ظلم كند و يا مرتكب جرم و گناهى شود كه در اين صورت خود و خاندانش را بهلاكت انداخته.
طائفة جفنة نيز كه تيره‏اى از ثعلبة هستند در حكم آنها هستند.
يهود بنى شطيبة نيز مانند يهود بنى عوفند و با آنها بنيكى رفتار شود و همانا نيكى غير از بدى است. سیره ابن هشام 1/336

خالا دیدند که یهود دیگر نیست در میدنه!! عجب دلیل متقنی !!
این موضوع را من در اخرین پستم و خطاب به کاربری بنام bina88 گفتم

این گفته ی فوق بعد از این بود که حضرت عالی پستهای بنده را با خیال راحت و بهانه های واهی حذف کردید
اما ایشان نوشته است که

ترور عصما عملی بازدارنده است

گفتم این چه بازدارندگی است هرکسی میتواند مخالفینش را ترور کند و بگوید عمل بازدارنده کرده
و بعد گفته ی فوق را اوردم

توهین نبود

کدام جوابها؟!!!!!!!!!!!!!!

بضرر شما است

مورد قبول شما نیست و گرنه ما دلیلی عقلی نقلی ندیدیم

اینکه بگویید ابن حجر عسقلانی گفته
گوییم صدها عالم دینی دیگر هم عصر و هم پس و پیش او نیز این داستان را تایید کرده اند
از عالمان سنی چون ذهبی گرفته تا سلفی چون ابن کثیر از شیعی چون طبرسی و مجلسی گرفته تا شیخ عباس قمی و خجت الاسلام رسول جعفریان و ایت الله سبحانی درکتاب تاریخی که در حوزه تدریس میشود و غیره و غیره

هرچند تمسخر نیست و اهانت نیز هم

اما این پست از اخرین پستهای من بوده و پس از حذف پستهای اولیه من ارسال شد پستهای اولیه من بیش ار 95درصد مطالبش عینا نقل از کتب سیره بوده

هرچند تمسیخر نیست و اهانت نیز هم

باید گفت که اولا
این موضع پس از حذف پستهای اصلی من ارسال شده است و جوابیه است به کاربر bina88
دومند
جوابیه به این کاربر ربطی به بنی قریظه ندارد مربوط به ادامه بخث من با او در تایپیک ترور در اسلام است :
http://www.askdin.com/thread19818.html

همه ی انچیزی که شما گفتید
مصداق
بارز

مجازات قبل از ارتکاب جرم است

حتی اگر شعر جرم بود
مجازات غیرمتناسب با جرم است سرودن شعر =مرگ

هنوز که کسی بخاطر شعری نشوریده بود و کشته نشده بود که بخاطر شعری که مضمونش سرزنش روسای قومی است را بکشند

انهم مادر فرزندانی از جمله شیر خواره ای!!

بگمانم این ایراد بنی اسرائیلی باشد
جون قبل
و توجیهاتی برای مشروع دانستن عمل حذف و محروم کردن

اشکالی ندارد

در برخی کتب چاپ جمهوری اسلامی چنین لجنی هست و

مثلا برخی کتب شریعتی!!
ان فاطمه
ان علی

حقوق بشر ، انسانی!

همچنین همه انچیزی که شما ر در بالا و در زیر اورده اید از پست اخر من هست و پاسخ به کاربر بینا88

او کفت اینکه کشتن عصما جرم است یا بنی قریظه
باید در دانشگاه جرم شناسی مورد بررسی قرار گیرد (مضمون)

کفتیم قرار گرفته و ان بیانیه حقوق بشر است که موارد حقوق انسانی را معین کرده

کاربر بینا 88
گفت
این (کشتار) عمل بازدارنده است-مضمون-
رضا
گفت
در راه خداست

و من ان گفته را نوشتم

اینها همگی در پست اخر من است زمانیست که پست های من حذف شده بود و این دلیلی برای حذف پستهای اولیه من توسط شما نیست

مثال بارز زورگویی
میتواند این
باشد
که
عصما با شعرش خیلی ظلم کرد

و مسلمین دستشان جایی بند نبود!!!

نیز عصما در شعرش توهین نبود

پس قیاس نشدنی با سلمان رشدی هم نیست!!


با سلام
مثل اینکه این توهمات شما تمامی ندارد !!
اینها اتهام نیست عین واقعیات است !
قبلا هم ذکر کردیم شما کپی از سایتهای کرده اید که اسم آنها به زندیقیون معروف است
در ضمن شما برای پاسخ سوالات به این سایت نیامده اید !
بلکه بیشتر رول یک ناصبی را بازی میکنید
تا سخن گفتن با علم !؟
اگر نه جواب شما کاملا علمی داده شده !
هیچ کس بر حکمی که خداوند در مورد یهود بوسیله پیامبر ص و علی ع اجرا کرد شکی ندارد جز ناصبیان و کفار!:Sham:

یا علی ع

نقل قول:

بله در کتب مسلمین آمده ولی کم نبودند دشمنان اسلام که چون نمی توانستند با قران بجنگند تا توانستند در دیگر کتب دخل وتصرف کردند حال نه همه آنها را کنار می گذاریم ونه همه را قبول می کنیم بلکه بررسی می کنیم ولی شما مبنایتان جز این است مطالعه می کنید آنچه سلف شما با عناد ودشمنی وارد کتابهای ما کرده بر سر ما می کوبید

برخی از دشمنان اسلام که این داستان را تایید کرده اند

شرفی در کتاب پیاماور رحمت ص 142
چاپ اول 1385
2-پیامبری وجهاد
جلالدین فارسی
ص 478
چاپ 1362
3-
تاریخ پیامبر اسلام
محمد ابراهیم ایتی
چاپ 1378
ص408
4-
تاریخ تحقیق اسلامی

حسین علی عربی
3/249

5-
شيخ محمد قوام وشنوه‏اى، حياة النبي و سيرته، اسوه - قم، چاپ دوم، 1424.
جلد2/216
6-حیات محمد
محمد حسن الهیکل
ص 216

7-
محمد ابو زهره، خاتم النبيين صلى الله عليه و آله و سلم، دار الفكر العربي - قاهره، 1425 ق.
چلد 2/702

8-
حسين صابرى، خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله و سلم، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى - مشهد، چاپ سوم، 1380 ش.
جلد 2/677
ایشان در جایی دردفاع از طرح کستار اورده :

سه: مناسب است ماجراى ابو لبابه و داستان او را كه حاكى از قدرت وجدان و ضمير اوست يادآور شويم.
پس از آن كه وى به ميان بنى قريظه رفت، آنان از او پرسيدند كه آيا به حكم رسول خدا (ص) تن در دهند، او در پاسخ آنان به گلوى خود اشاره كرد بدان معنى كه فرجام كار آنان كشته شدن خواهد بود. وى هنوز سخن خود را به پايان نبرد كه نفس لوّامه در درون او بيدار شد و دريافت كه به رسول خدا (ص) خيانت كرده است، چرا كه از ماجرايى پرده برداشته كه رسول اكرم (ص) اجازه آن را نداده و وى چنان حقى نداشته است. وى به اين سبب مستقيما بى‏آن كه نزد رسول خدا (ص) برگردد به مسجد رفت و خود را به يكى از ستونهاى مسجد بست و گفت: «اين مكان را ترك نمى‏گويم تا خداوند آنچه را كرده‏ام بر من ببخشايد».2 /677

وجدان را دقت کنید !!
9-

دفت کنید !!!
ایت الله جعفر سبحانی
آيت الله جعفر سبحانى، فروغ ابديت تجزيه و تحليل كاملى از زندگى پيامبر اكرم(ص)، بوستان كتاب - قم، چاپ بيست و يكم، 1385 ش.

در صفحه 641

فکر کنم نام ایت الله سبحانی در اینجا کفایت کند دوستان را

که بیجهت

این داستان
و این گشتار را دروغ دروغگویان در قالب اسلام نگویند و نخوانند و به مخاطبین خود راست بگویند

ما از کتبی نام اوردیم که عموما در جمهوری اسلامی چاپ شده است !! و از کتب علمای سنی و شیعه در گذشته ذگری نکردیم که انها نیز به گستردگی و

با افتخار کامل

به داستان بنی قریظه و کشتار اشاره کرده اند

نقل قول:

قبلا هم ذکر کردیم شما کپی از سایتهای کرده اید که اسم آنها به زندیقیون معروف است

از بسیاری از گمانها بپرهیزید که بسیاری گمانها گناه است! حجرات12

پس ای مسلمان نامسلمان

بنده برای شما متن عربی اوردم !
بازهم میگویید کپی از سایت زندیقیون است

ادرس بدهید ببنیم کدام سایتی متن عربی هم اورده !

با سلام

إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ

این یکی از آیات محکم و روشن الهی است که بدون هیچ ابهامی اخلاق رسول الله(ص) را به ما معرفی می کند.

براى عظمت اخلاق رسول الله(ص)همين بس كه پروردگار جهانيان از او به عظمت ياد كرده است، و چگونه چنين نبوده باشد در صورتى كه خدا او را ادب آموخت تا آن جا كه فرمود- صلّى اللَّه عليه و آله-: «خدا مرا ادب كرد و نيكو به تأديب من پرداخت». امام صادق- عليه السلام- گفت: «خداى عزّ و جلّ پيامبرش را ادب كرد و نيكو ادب كرد، پس ادب او را به حدّ كمال رسانيد، گفت وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيم‏(نور الثقلين، ج 5، ص 389)

نقلهای تاریخی و حتی هر حدیثی- و لو در معتبرترین کتاب حدیثی فریقین باشد- اگر با این آیه و آیات مشابه در تعارض باشد مردود است و قابل اعتنا نیست مگر آنکه بتوان بنحوی آن نقل و حدیث را تاویل کرد که مخالف با آیه شریفه نباشد.

چه رسد به اینکه این نقلها در کتب دست دوم یا سوم یافت شود.

قابل ذکر است که واقدی حتی از ناحیه برخی رجالیون مطرح سنی تضعیف شده و متهم به جعل گردیده است.

ابن عدی نوشته است که متون اخبار واقدی غیر مضبوط بوده و سستی آنها آشکار است.
احمد بن حنبل او را کذّاب و متقلب در حدیث دانسته ، ابن معین

[=tahoma][=&quot](متوفی233ه. ق) از افراد شاخص رجالی اهل سنت[/][/] گفته است که او ثقه نمی باشد ، بخاری و أبوحاتم احادیثش را متروک ، دارقطنی او را ضعیف دانسته اند(میزان الاعتدال ج3 ش 8457).

نوری در شرح «المهذب»درکتاب الغسل آورده است که : واقدی به اتفاق علماء ضعیف است.(تهذیب التهذیب ج7 ش 6427)

اگر چه برخی نیز او را ستوده اند اما فکر نمی کنم در طول تاریخ کسی گفته باشد که تمام نقلهای او صحیح و غیر قابل خدشه است.

به هر حال آنچه مطابق با قرآن کریم است صحیح و غیر آن؛ نادرست است و لو آنکه هزاران نفر نقل کرده باشند

mitra-r;234945 نوشت:
از بسیاری از گمانها بپرهیزید که بسیاری گمانها گناه است! حجرات12

پس ای مسلمان نامسلمان

بنده برای شما متن عربی اوردم !
بازهم میگویید کپی از سایت زندیقیون است

ادرس بدهید ببنیم کدام سایتی متن عربی هم اورده !

با سلام
آدم حسابی تمامی گفتارهای شما در سایتهای این لعنت الله آمده نیاز نیست که بنده اینجا بگذارم
شما مسلمان نیستی و چیزی از حکم خداونددر مورد یهود لعنت الله نمیدانی پس قلم فرسایی نکن و با امیالهای شیطانی خود شاد باش
بنده جواب شما را مستند داده ام همینطور اساتید عزیز !
اما شما ناصبی هستی !:Sham:
و اگر هزاران سخن علمی هم اینجا گفته شود شما دست از فتنه بر نمیدارد
کسی که نه به قرآن اعتقادی دارد و نه پیامبر ص میشناسد چاره ای جز هم نشینی با شیطان ندارد

رسا;234947 نوشت:
با سلام

إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ

این یکی از آیات محکم و روشن الهی است که بدون هیچ ابهامی اخلاق رسول الله(ص) را به ما معرفی می کند.

براى عظمت اخلاق رسول الله(ص)همين بس كه پروردگار جهانيان از او به عظمت ياد كرده است، و چگونه چنين نبوده باشد در صورتى كه خدا او را ادب آموخت تا آن جا كه فرمود- صلّى اللَّه عليه و آله-: «خدا مرا ادب كرد و نيكو به تأديب من پرداخت». امام صادق- عليه السلام- گفت: «خداى عزّ و جلّ پيامبرش را ادب كرد و نيكو ادب كرد، پس ادب او را به حدّ كمال رسانيد، گفت وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيم‏(نور الثقلين، ج 5، ص 389)

نقلهای تاریخی و حتی هر حدیثی- و لو در معتبرترین کتاب حدیثی فریقین باشد- اگر با این آیه و آیات مشابه در تعارض باشد مردود است و قابل اعتنا نیست مگر آنکه بتوان بنحوی آن نقل و حدیث را تاویل کرد که مخالف با آیه شریفه نباشد.

چه رسد به اینکه این نقلها در کتب دست دوم یا سوم یافت شود.

قابل ذکر است که واقدی حتی از ناحیه برخی رجالیون مطرح سنی تضعیف شده و متهم به جعل گردیده است.

ابن عدی نوشته است که متون اخبار واقدی غیر مضبوط بوده و سستی آنها آشکار است.

احمد بن حنبل او را کذّاب و متقلب در حدیث دانسته ، ابن معین

[=tahoma][=&quot](متوفی233ه. ق) از افراد شاخص رجالی اهل سنت[/][/] گفته است که او ثقه نمی باشد ، بخاری و أبوحاتم احادیثش را متروک ، دارقطنی او را ضعیف دانسته اند(میزان الاعتدال ج3 ش 8457).

نوری در شرح «المهذب»درکتاب الغسل آورده است که : واقدی به اتفاق علماء ضعیف است.(تهذیب التهذیب ج7 ش 6427)

اگر چه برخی نیز او را ستوده اند اما فکر نمی کنم در طول تاریخ کسی گفته باشد که تمام نقلهای او صحیح و غیر قابل خدشه است.

به هر حال آنچه مطابق با قرآن کریم است صحیح و غیر آن؛ نادرست است و لو آنکه هزاران نفر نقل کرده باشند

یک طرفه به قاضی نروید

اول اینکه دیدیم یکی از بزرگترین محدثین و متکلمین شیعه ی معاصر ایت لله سبحانی مطالب مغازی را تا حد کشتن اسرا و اسیر کردن زن و فرزند و کلیات داستان پذیرفته و نقل کرده اند

اما درباره ثقه بودن یا ضعیف بودن واقدی

باید به دوسوی داستان نگریست

نقل قول است انچه ذیلا می اید

،هوروتس و ولهوزن پنداشته‏اند كه واقدى نسبت به ابن اسحاق بى اعتنايى و كم توجهى كرده است و مطالبى را بدون اينكه به او استناد دهد،از او گرفته است. هوروتس در اين مورد مى‏گويد:اينكه در مغازى واقدى مى‏بينيم بدون ذكر اسناد، مطالبى را به صورت گفته‏اند آورده است، دليل بر ستم واقدى به ابن اسحاق است.
هوروتس در اين مورد، پندار واهى دارد و بايد توجه مى‏كرد كه اين طريقه كه مطالب همه رجال سند را در موقع اخبار جمع كنند منحصر به واقدى نيست.اتفاقا،در اين مورد از ابراهيم حربى پرسيده‏اند كه چرا احمد بن حنبل از واقدى خوشش نمى‏آمد؟ مى‏گويد:به اين جهت بود كه اسناد را جمع مى‏كرد ولى فقط يك متن را مى‏آورد.ابراهيم حربى در صدد دفاع از واقدى مى‏گويد:«اين براى واقدى عيبى نيست، چه زهرى و ابن اسحاق هم همين كار را كرده‏اند.»
بسيارى از قدماى محدثان،واقدى را در نقل احاديث ضعيف مى‏دانند.چنانكه بخارى،رازى،نسائى و دارقطنى گفته‏اند:«واقدى از لحاظ حديث متروك است.»ولى بايد توجه داشت كه همه ناقدان حديث چنين نبوده‏اند.گروهى هم او را به بالاتر از حد معمول ثقات رسانده و وصف كرده‏اند.مثلا حافظ دراوردى،او را چنين وصف مى‏كند كه:«واقدى در حديث،امير مؤمنان است»يزيد بن هارون هم مى‏گويد:«واقدى ثقه است».ابو عبيد قاسم بن سلام و ابو بكر صغانى و مصعب زبيرى و مجاهد بن- موسى و مسيب و ابراهيم حربى هم واقدى را ثقه مى‏دانند.
با اينكه بيشتر علما منكر مقام واقدى در حديث هستند،بدون ترديد او يكى از پيشوايان سيره و مغازى است.ابن نديم مى‏گويد:«واقدى در مغازى و سيره و فتوح و شناخت موارد اختلاف مردم در حديث و فقه و احكام و اخبار براستى عالم است». ابن سعد هم او را چنين توصيف كرده است. ابراهيم حربى مى‏گويد:«واقدى امين ترين مردم براى اهل اسلام است.» و در تاريخ بغداد هم به اقوالى برمى‏خوريم كه نشان دهنده عظمت مقام واقدى در علم مغازى و سيره است.
براى هر كس كه مطالب واقدى را بخواند،بخوبى روشن مى‏شود كه علت اهميت واقدى ميان نويسندگان مغازى و سيره در اين است كه مطالب تاريخى را با روش مخصوص علمى و فنى بررسى كرده است.در آثار واقدى بخوبى مشاهده مى‏شود كه او بيشتر از ديگران براى نقل مطالب تاريخى به روش منطقى تلاش كرده است.روش او تقريبا ثابت است و دگرگون نمى‏شود.مثلا او هنگام ذكر هر يك از جنگها،نخست فهرست مفصلى از رجال را كه خبر را از ايشان نقل كرده است بيان مى‏كند،آنگاه تاريخ دقيق هر يك از جنگها را ذكر مى‏كند.غالبا اطلاعات سودمند جغرافيايى از لحاظ منطقه جنگ عرضه مى‏دارد.جنگهايى را كه پيامبر(ص)شخصا در آن شركت داشته‏اند برمى‏شمرد و اسامى اشخاصى را كه پيامبر(ص)در هر جنگ به جانشينى خود در مدينه تعيين فرموده است،نقل مى‏كند.گاه شعار مسلمانان را در آن جنگ ثبت كرده است.وانگهى روش و اسلوب او در بيان تمام غزوات تقريبا يكسان است.يعنى اسم جنگ و تاريخ و فرمانده آن و در موارد لزوم نام كسى كه در مدينه جانشين بوده است و توضيحات جغرافيايى لازم را-كه البته خود واقدى هم در مقدمه كتاب اشاره به اين مطالب كرده است-ذكر مى‏كند.اگر در مورد جنگى آياتى از قرآن نازل شده باشد،در صورتيكه تعداد آيات زياد باشد،فصلى جداگانه براى ذكر آيات و تفسير آنها گشوده است،كه معمولا در پايان فصل مربوط به آن جنگ آمده است.در جنگهاى مهم واقدى اسامى اشخاصى را كه در آن جنگ شركت داشته‏اند و اسامى كسانى كه به شهادت رسيده‏اند و كشته شدگان دشمن را نقل مى‏كند و اين وحدت روش كافيست كه واقدى را مورخى زيرك و داراى سبك مخصوص بدانيم.اطلاعات جغرافيايى را با كوشش و تلاش و مسافرت به منطقه،به منظور كسب معلومات صحيح به دست آورده است و اين هم نمونه‏اى ديگر از اهميتى است كه در سيره نويسى براى واقدى قايل شديم.در اين مورد كه مناطق جغرافيايى وقايع روشن باشد،شاگرد و كاتب واقدى،محمد بن سعد هم از او پيروى كرده و گاه از استاد خود هم گوى سبقت را ربوده است.

اما گیریم که چنین

مطالب ابن اسحاق را چه کنیم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!

نقل قول:

با سلام
آدم حسابی تمامی گفتارهای شما در سایتهای این لعنت الله آمده نیاز نیست که بنده اینجا بگذارم
شما مسلمان نیستی و چیزی از حکم خداونددر مورد یهود لعنت الله نمیدانی پس قلم فرسایی نکن و با امیالهای شیطانی خود شاد باش
بنده جواب شما را مستند داده ام همینطور اساتید عزیز !
اما شما ناصبی هستی !:sham:
و اگر هزاران سخن علمی هم اینجا گفته شود شما دست از فتنه بر نمیدارد
کسی که نه به قرآن اعتقادی دارد و نه پیامبر ص میشناسد چاره ای جز هم نشینی با شیطان ندارد

اول اینکه متن عربی نیامده
دو دیگر اینکه
گیریم که متن فارسی هم امده باشد
واضح است که ان هم نقل از کتب سیره است

من هم از سیره نقل کرده ام همراه با گزارش عربی

از توهین شما
سپاسگزارم
در ادبیات دینی شیعه ناصبی حکم مرگ است!

ظاهرا شما به سخنان ما توجه نمی کنید یا چون جوابی ندارید بیراهه می روید. بنده گفتم:

رسا;234947 نوشت:
با سلام إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ این یکی از آیات محکم و روشن الهی است که بدون هیچ ابهامی اخلاق رسول الله(ص) را به ما معرفی می کند. براى عظمت اخلاق رسول الله(ص)همين بس كه پروردگار جهانيان از او به عظمت ياد كرده است، و چگونه چنين نبوده باشد در صورتى كه خدا او را ادب آموخت تا آن جا كه فرمود- صلّى اللَّه عليه و آله-: «خدا مرا ادب كرد و نيكو به تأديب من پرداخت». امام صادق- عليه السلام- گفت: «خداى عزّ و جلّ پيامبرش را ادب كرد و نيكو ادب كرد، پس ادب او را به حدّ كمال رسانيد، گفت وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيم‏(نور الثقلين، ج 5، ص 389) نقلهای تاریخی و حتی هر حدیثی- و لو در معتبرترین کتاب حدیثی فریقین باشد- اگر با این آیه و آیات مشابه در تعارض باشد مردود است و قابل اعتنا نیست مگر آنکه بتوان بنحوی آن نقل و حدیث را تاویل کرد که مخالف با آیه شریفه نباشد.

ظاهرا شما نقدی به این مطالب نداشتید و الا...
mitra-r;234954 نوشت:
اما درباره ثقه بودن یا ضعیف بودن واقدی باید به دوسوی داستان نگریست
باز توجه نکردید که بنده گفتم برخی نه همه:
رسا;234947 نوشت:
قابل ذکر است که واقدی حتی از ناحیه برخی رجالیون مطرح سنی تضعیف شده و متهم به جعل گردیده است.
رسا;234947 نوشت:
اگر چه برخی نیز او را ستوده اند اما فکر نمی کنم در طول تاریخ کسی گفته باشد که تمام نقلهای او صحیح و غیر قابل خدشه است.
همینکه برخی رجالیون بزرگ او را تضعیف کرده اند هشداری ست به ما که هر چیزی که نقل کرده را بدون بررسی نپذیریم
mitra-r;234954 نوشت:
اما گیریم که چنین مطالب ابن اسحاق را چه کنیم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!
بار دیگر توجه نکردید که گفته شد:
رسا;234947 نوشت:
به هر حال آنچه مطابق با قرآن کریم است صحیح و غیر آن؛ نادرست است و لو آنکه هزاران نفر نقل کرده باشند

موضوع قفل شده است