هم خدا رو میخوام هم خرما(مشاوره رابطه عشقی) کمک کنید لطفا

تب‌های اولیه

89 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

خسته شدم.تا کی منتظر بمونم؟؟؟؟
پس میرم تا مشاور محترم جواب بدن...فقط خداکنه خیلی طول نکشه....
از همه ی دوستانم که لطف کردن و نظر دادن ممنونم.انشاءالله تصمیم درستی بگیرم.
اگه دستش کردم،میام و با خوشحالی بهتون میگم
انشاءالله
دعا یادتون نره
ممنونم

حتی اگر یک هفته هم طول کشید باز صبر کنید و اقدامی نکنید
پیشنهاد میکنم به جناب حامی پیام خصوصی بدید

باشه.همچنان ممنون از لطف شما
خیلی بزرگواری کردین
اجرتون با خدا....

[=Microsoft Sans Serif]سلام فاطمه ی عزیزم
[=Microsoft Sans Serif]راستیتش نظر دادن درباره ی این مباحث برای من که خیلی سخته ولی تا حد دانش و توانم سعیمو میکنم.:Gol:
[=Microsoft Sans Serif]به نظرم جدای از همه ی بحث هایی که شده بین دوستان، یک موردی هست که من شخصا خیلی بهش اعتقاد دارم. اینکه واقعا واقعا نمیشه شخصیت واقعی افرادو تو دنیای مجازی بشناسیم...میدونین...ممکنه بعضیا خیلی به ظاهر مذهبی و خوش اخلاق و خیر خواه باشن ولی ولی...اگر این مورد رو همیشه مد نظر داشته باشین و بدونین که همیشه پشت این نقابها چهره های دیگه ای خفته، هیچ وقت اون احساس دلبستگی براتون پیش نمیاد...حالا که پیش اومده هنوزم دیر نشده...و همینکه خودتونم به دنبال درست کردنش هستین، ان شالله خدا کمکتون میکنه منم براتون دعا میکنم اگه قابل باشم...ولی سعی کنین با تکیه بر همون موضوع اولی که گفتم، باوراتونو به شک و آخرشم به یک چیزی که هیچ وقت باورش نمیکنین تبدیل کنین...منظورم اینه که سعی کنین نسبت به اون آقای محترم دیگه اون بت زیبا رو نگه ندارید...سعی کنین به خودتون بقبولونید اینو که هرکسی اون چیزی که نشون میده نیست! مخصوصااااا تو دنیای مجازی!
[=Microsoft Sans Serif]ازکجا معلوم اون آقا نخواسته باشه با احساسات شما بازی کنه؟ شایدم نه و واقعا فرد مؤمنی باشه ولی شما که به فکر ازدواج با ایشون نیستید...پس چرا خودتونو اذیت کنین؟ ان شالله خدا کمکتون کنه خواهرم

راستی یه موردی که جا داره بگم اینه که اینقدر به ازدواج بی تفاوت نباشید و مسائل جزئی مثل ادامه تحصیل رو بهانه نکنید.
هر چی سن یه مجرد میره بالاتر بیشتر در معرض آزمایشات و انحرافات قرار میگیره
در ضمن مگه نمیشه متاهل بود و درس هم خوند؟
اونم در مورد خانوما که کار کردن بیرون منزل از وظتیفشون نیست و بیشتر وقت آزاد دارن

موارد زیادی رو دیدم که با بالا رفتن سنشون کم کم از عقایدشون فاصله گرفتن و خیلی حریم ها رو شکستن و چیزهایی که تا دیروز براشون تابو بود امروز به عادت تبدیل شده و..
پس از همه مجردای محترم میخوام که جدی تر به بحث ازدواج فکر کنن
تا هم جامعه سالمتر بشه و هم کمتر شاهد افسردگی ها و ناراحتی های عاطفی و..باشیم

نقل قول:
سلام فاطمه ی عزیزم
راستیتش نظر دادن درباره ی این مباحث برای من که خیلی سخته ولی تا حد دانش و توانم سعیمو میکنم.:gol:
به نظرم جدای از همه ی بحث هایی که شده بین دوستان، یک موردی هست که من شخصا خیلی بهش اعتقاد دارم. اینکه واقعا واقعا نمیشه شخصیت واقعی افرادو تو دنیای مجازی بشناسیم...میدونین...ممکنه بعضیا خیلی به ظاهر مذهبی و خوش اخلاق و خیر خواه باشن ولی ولی...اگر این مورد رو همیشه مد نظر داشته باشین و بدونین که همیشه پشت این نقابها چهره های دیگه ای خفته، هیچ وقت اون احساس دلبستگی براتون پیش نمیاد...حالا که پیش اومده هنوزم دیر نشده...و همینکه خودتونم به دنبال درست کردنش هستین، ان شالله خدا کمکتون میکنه منم براتون دعا میکنم اگه قابل باشم...ولی سعی کنین با تکیه بر همون موضوع اولی که گفتم، باوراتونو به شک و آخرشم به یک چیزی که هیچ وقت باورش نمیکنین تبدیل کنین...منظورم اینه که سعی کنین نسبت به اون آقای محترم دیگه اون بت زیبا رو نگه ندارید...سعی کنین به خودتون بقبولونید اینو که هرکسی اون چیزی که نشون میده نیست! مخصوصااااا تو دنیای مجازی!
ازکجا معلوم اون آقا نخواسته باشه با احساسات شما بازی کنه؟ شایدم نه و واقعا فرد مؤمنی باشه ولی شما که به فکر ازدواج با ایشون نیستید...پس چرا خودتونو اذیت کنین؟ ان شالله خدا کمکتون کنه خواهرم

سلام خواهر خوبم
ممنون از نظرتون
بله.حق با شماست
متاسفانه دنیای مجازی محل شناخت افراد نیست.خودم هم اینو میدونم.اما اتفاقیه که افتاده دیگه....
البته ایشون هم به نظر نمیاد که قصد گول زدن داشته باشن.از برخوردها مشخص بود.جزئیات رو برای طولانی نشدن نگفتم.اگه با جزئیات تعریف میکردم متوجه میشدید که چقدر سختی کشیدن تا این حسو به من بگم(یعنی بذارن من متوجه بشم.کجبور شدن که بگن.حالا بماند)
بله.دارم سعی میکنم درستش کنم.

ممنونم که دعا میکنید.واقعا نیاز دارم.شماها خیلی مهربونید
خیلی ممنونم
خیلی مهربونید....

نقل قول:
راستی یه موردی که جا داره بگم اینه که اینقدر به ازدواج بی تفاوت نباشید و مسائل جزئی مثل ادامه تحصیل رو بهانه نکنید.
هر چی سن یه مجرد میره بالاتر بیشتر در معرض آزمایشات و انحرافات قرار میگیره
در ضمن مگه نمیشه متاهل بود و درس هم خوند؟
اونم در مورد خانوما که کار کردن بیرون منزل از وظتیفشون نیست و بیشتر وقت آزاد دارن

موارد زیادی رو دیدم که با بالا رفتن سنشون کم کم از عقایدشون فاصله گرفتن و خیلی حریم ها رو شکستن و چیزهایی که تا دیروز براشون تابو بود امروز به عادت تبدیل شده و..
پس از همه مجردای محترم میخوام که جدی تر به بحث ازدواج فکر کنن
تا هم جامعه سالمتر بشه و هم کمتر شاهد افسردگی ها و ناراحتی های عاطفی و..باشیم

منو اینجوری نبینید ها!!!!امروز فقط از غصه هام گفتم.
خداروشکر ادم خیلی شادی هستم.خیلی شاد.بیشتر از اونی که تصورش رو میکنید.اگه نام کاربری واقعیم رو میگفتم میدیدید که کی هستم و اگه میشناختینم اصلا باور نمیکردید که اینقدر از غم و غصه و عشق و دلبستگی حرف بزنم

ازدواج هم واسم زوده چون واقعا وقتشو ندارم.....از بحث تاپیک دور میشیم اگه بخوام توضیح بدم

نام کاربریم هم تغییر کرد.خیلی خوشحال شدم.خداروشکر

**فاطمه**;225928 نوشت:
البته ایشون هم به نظر نمیاد که قصد گول زدن داشته باشن.از برخوردها مشخص بود.جزئیات رو برای طولانی نشدن نگفتم.اگه با جزئیات تعریف میکردم متوجه میشدید که چقدر سختی کشیدن تا این حسو به من بگم(یعنی بذارن من متوجه بشم.کجبور شدن که بگن.حالا بماند)

[=Microsoft Sans Serif]بله ولی خودتونم میگید به نظر نمیاد...عزیزم خیلی چیزها به نظر نمیاد...ازکجا معلوم که اون پیام ها فیلم نباشه؟ البته بحث اینکه ایشون ظاهر سازی میکنن یا نه به نظرم در شرایط الان شما خیلی مهم نیست...چون چه فرض بر این باشه چه فرض بر چیزی که شما میفرمایید، آخرش هم چون هدف ازدواج نیست پس یک نتیجه به دست میاد. ولی اگه سعی کنین طرز دیدتون نسبت به ایشون رو تغییر بدین، راحت تر میتونین فراموششون کنین. خدا کمکتون میکنه ان شالله :hamdel:

**فاطمه**;225811 نوشت:
این فکر نکردن منو زیر سوال نبرید خواهشا....
من خیلی تلاش کردم تا به روزای یه هفته پیشم رسیدم.هر روز درصد افکارم رو مینوشتم.حتی اگه یه لحظه به فکرش میفتادم.باورتون میشه؟؟؟!!!!اجازه نمیدادم به خودم که یه لحظه هم یادش بیاد تو ذهنم
در این مورد موفق بودم خدا رو شکر.اما وقتی دوباره اومدن،یادشون افتادم دیگه....چیکار کنم!!!دست خودم نبود

ببینید توی اخلاق وقتی دفع یه مشکل اخلاقی رو بررسی میکنن، مثالی میزنن، خیال شما مثل یک لیوان آب هست که مقداری خاک توی اون ریخته باشن، با گذشت زمان اون خاک ته نشین میشه و شما فکر میکنید که آب تمیز شده، در صورتی که خاک هنوز توی لیوانه! بنابراین با یک تکون دوباره، دیدن ایمیل، دیدن نام کاربری و به طور کلّی درگیر بودن با اون موضوع این لیوان رو تکون میده و دوباره فضای ذهنتون گل آلود میشه. شما روش درستی رو برای فراموشی ایشون انتخاب نکردید و فقط خیال میکنید که این مدّت ایشون رو توی ذهنتون نداشتید! داشتید و فقط ته لیوان، ته نشین شده بود و غافل بودین :ok: شما باید اون خاک رو از لیوان بیرون بریزید نه ته نشین

روش صحیح فراموش کردن رو کارشناس حامی گفته بود که چیکار کنن و چیکار نکنن، ولی من لینکش رو پیدا نکردم. :Ghamgin:

نقل قول:
ببینید توی اخلاق وقتی دفع یه مشکل اخلاقی رو بررسی میکنن، مثالی میزنن، خیال شما مثل یک لیوان آب هست که مقداری خاک توی اون ریخته باشن، با گذشت زمان اون خاک ته نشین میشه ولی نابود نمیشه. بنابراین با یک تکون دوباره، دیدن ایمیل، دیدن نام کاربری و به طور کلّی درگیر بودن با اون موضوع این لیوان رو تکون میده و دوباره فضای ذهنتون گل آلود میشه. شما روش درستی رو برای فراموشی ایشون انتخاب نکردید و فقط خیال میکنید که این مدّت ایشون رو توی ذهنتون نداشتید! داشتید و فقط ته لیوان، ته نشین شده بود و غافل بودین :ok: شما باید اون خاک رو از لیوان بیرون بریزید نه ته نشین

روش صحیح فراموش کردن رو کارشناس حامی گفته بود که چیکار کنن و چیکار نکنن، ولی من لینکش رو پیدا نکردم. :ghamgin:

مثالی که زدید خیلی جالب بود.اگه اینطور باشه که خیلی بده.آخه من خیلی زحمت کشیدم تا به اینجا برسم!!!

لینک رو هم که پیدا نکردید!!!حالا انشاءالله یکی بیاد و راه درستشو بگه
خیر سرم فکر میکردم راهم درسته.البته خیلی خیلی بهتر شدم ها.الان که برگشتن هم همون حس قدیم رو ندارم.خیلی بهتر شدم اما کامل از بین نرفت.شاید اگه این اتفاق دیرتر میفتاد واقعا دیگه هیچ حسی نداشتم
نمیدونم!!!!!!!!!
حالا انشاءالله قبل از شروع امتحانات راه درست رو پیدا میکنم

[="mediumturquoise"]يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ[/]

سلام به همهء دوستان

rq-170;225940 نوشت:
شما باید اون خاک رو از لیوان بیرون بریزید نه ته نشین

اگه امکانش هست راه کارش رو بگید

غارنشین;226077 نوشت:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ

سلام به همهء دوستان

اگه امکانش هست راه کارش رو بگید


خب دیگه به این راحتیا نیست که بتونی با کج کردن لیوان و خالی کردنش خاک رو بیرون کنی

شما فکر کن اب اون لیوان رو هم نیاز داری
و اگر بخوای با کج کردن خاک رو تخلیه کنی
آب هم باهاش تخلیه میشه
یعنی کلی درد و سختی باید کشید

البته الحمدلله
زیاد رابطه عمیقی نیست و هنوز اوایلشه

و مثلا شما فکر کن میشه یه لیوان دیگه در نظر گرفت و تا جایی که میشه اب سالم رو اینطوری ازش جدا کرد

یعنی محیط اگر عوض بشه و یه سری راهکار دیگه انشالله قابل حله

تو پست قبل هم گفتم
حدیث داریم گناه نکردن آسونتر از توبه کردنه!!!

با سلام حضور فاطمه.دوست گرامی راستش من هم کمی اطلاعات در زمینه عشق دارم وهم کمی تجربه! درضمن سنی هم ازم گذشته وبه قول معروف سرد وگرم چشیده هستم.
علی ع می فرمایند:کسی را که مفتون(عاشق) شده سرزنش نکنید.
نمی گم جسورانه وبی خیال پیش برید.اما این واکنشهای شما واین رابطه و...
خیلی طبیعی واقتضای جوانی است.کشش وجاذبه بین دو جنس مخالف به عنوان نه تنها یک واقعیت بلکه یک نیاز طبیعی مطرح است.می بینید که علی ع هم این مسئله را یک امر طبیعی تلقی می کنند.اما آیا هر امر طبیعی الزاما عاقلانه یا به صلاح ما هم هست؟واقعیت این است که شیفتگی یا عشق یا هر چیزی مشابه این یک حالت عاقلانه ومطابق منطق نیست.بلکه صرفا احساسی است واحساس خالص بدون هدایت عقل قطعا به خطا می رود.
مهمترین خصوصیت عشق این است که عقل را از کار می اندازد! بسته به شدت نیاز وشدت وابستگی.اینکه در حال حاضر شما به دنبال رهایی از این مسئله هستید نشان می دهد که عقلتان هنوز از میدان به در نرفته واین هم مطمئنا به مدد ایمان شماست که جای تبریک دارد.اما خطر هنوز رفع نشده.

جوادی;226082 نوشت:
با سلام حضور فاطمه.دوست گرامی راستش من هم کمی اطلاعات در زمینه عشق دارم وهم کمی تجربه! درضمن سنی هم ازم گذشته وبه قول معروف سرد وگرم چشیده هستم.
علی ع می فرمایند:کسی را که مفتون(عاشق) شده سرزنش نکنید.
نمی گم جسورانه وبی خیال پیش برید.اما این واکنشهای شما واین رابطه و...
خیلی طبیعی واقتضای جوانی است.کشش وجاذبه بین دو جنس مخالف به عنوان نه تنها یک واقعیت بلکه یک نیاز طبیعی مطرح است.می بینید که علی ع هم این مسئله را یک امر طبیعی تلقی می کنند.اما آیا هر امر طبیعی الزاما عاقلانه یا به صلاح ما هم هست؟واقعیت این است که شیفتگی یا عشق یا هر چیزی مشابه این یک حالت عاقلانه ومطابق منطق نیست.بلکه صرفا احساسی است واحساس خالص بدون هدایت عقل قطعا به خطا می رود.
مهمترین خصوصیت عشق این است که عقل را از کار می اندازد! بسته به شدت نیاز وشدت وابستگی.اینکه در حال حاضر شما به دنبال رهایی از این مسئله هستید نشان می دهد که عقلتان هنوز از میدان به در نرفته واین هم مطمئنا به مدد ایمان شماست که جای تبریک دارد.اما خطر هنوز رفع نشده.

با سلام خدمت دوست بزرگوار
اینم باید در نظر بگیریم که حضرت علی ع در برخوردشون با خانمهای جوان سلام نمیکردن تا خدای نکرده در جواب سلام دادن خانمها شیطون وارد کار نشه و...
خب بله اگر ما این مراقبت ها رو کردیم و باز اومد سراغمون باید بگیم نیاز و اقتضای جوونیمون بوده
مشکل اینجاست که ما خودمون با بی احتیاطی وارد خیلی مسائل و مشکلات میشیم

یا علی ع

متاسفانه عشق آنچنان لذت عجیبی دارد واین لذت معنوی وغیر مادی هم هست که به سادگی دست از سر انسان برنمی دارد.بخصوص اینکه خیلی هم در تاریخ و ادبیات و... براش تبلیغ می شه.بر خلاف قرآن که حتی نامی هم از آن نمیبره.
عشق واقعا یک بیماری است.چون انسان بهش مبتلا می شه وکلا از حالت عادی وزندگی روز مره جدا می شه.چرا خود شما هم از این عشق فرار می کنید؟ چون یک چیز غلط وغیر عقلانی در آن می بینید.در واقع این تمایل را به مصلحت وخیر خودتان نمی بینید.اما بیمار شده اید دیگر.نظرتان کاملا درست هم هست.واقعا اینگونه دلبستگی ها به قول دوستانمان که بسیار خوب گفته اند واقعا حتی اگر هم به ازدواج بینجامد عاقبت خوبی ندارد.حالا به دلایلش فعلا کاری نداریم.
حالا واقعا برای رهایی از این کشش طبیعی وبسیار لذت بخش که همه را علی رغم اعتقادات محکم(حتی انبیا واولیاء غیر معصوم وبزرگان و... )گرفتار می کند چه باید کرد؟در یک کلمه خیلی سخت است.اما ممکن.مثالش هم حضرت یوسف و جناب میر داماد و رجبعلی خیاط و....
خدا را شکر هنوز کار شما به ملا قات حضوری و.. نرسیده.وگرنه کار سخت تر می شد.

همانطور که دوستان بزرگوار فرمودند مهمترین راه قطع کلیه روابط است.به هر عنوان وبا هر شکل.تبریک تولد حضرت فاطمه ! نیمه شعبان! سیزده رجب!
قطع صحبت از هر مقوله.اعتقادی /امام زمانی!/ اجتماعی/ علمی و.....
به قول دوستمان پاک کردن کلیه علائم وآثار فیزیکی این رابطه حتی قطع عضویت در آن سایت.در قدم اول.
خودتان هم تجربه فرمودید.قطع رابطه کم کم فیتیله را پایین می کشد.کم کم .
وفراموشی حاصل می شود ومشغول زندگی روزمره می شوید.
اما خاطرات لذت بخش گذشته هنوز قدرت دارد.اینجاست که قسمت سختتر آغاز می شود.این لذت را باید با لذتهای دیگر ترجیحا ازدواج صحیح جبران کرد.
رفع نیاز طبیعی بهترین راه است.اما اگر نشد که باید گفت متاسفانه نشد باید
مشغولیتی با جاذبه های عاطفی قوی پیدا کنید(البته شما که دختر هستید)
عشقهای معنوی ودینی و ... که خودتان بهتر از من بلدید.شرکت در مجالس مذهبی وتنها نماندن به مدت طولانی.یک توصیه که خودم تجربه کرده ام گوش نکردن به هر نوع موسیقی است! هر نوعی.موسیقی متاسفانه خیلی تحریک آمیز است.همچنین نخواندن داستانهای عاشقانه وندیدن فیلمهای رمانتیک و خلاصه هر چیزی که شما را به یاد آن جریان بیندازد.

با عرض پوزش از برادران گرامی صبر مردان در برابر مسائل جنسی کمتر از خانمهاست.یک مقداری از نظر اجتماعی آزادتر هم هستند.یا به دلیل طبیعتشان.به هر حال راه به دست آوردن جنس مخالف را بلدند.از نقطه ضعف او وارد می شوند.ممکن است اصلا دست خودشان هم نباشد.حیله ای است که طبیعت یادشان داده.
آنهم اصرار است.به طور غریزی می دانند که اصرار بالاخره نتیجه می دهد.این است که با دفعه اول فرار زن از میدان به در نمی روند.از در برانی از دیوار می آیند.از طریق مطالب عاشقانه نشد از طریق بحث مذهبی ! وارد می شوند.
از آنهم نشد تبریک عید می گویند.این اصرارها وابرامها نه تنها فشار روانی را (روی دل نازک زن )زیاد می کند بلکه دختر را شیفته تر می کند! ناز وعشوه از زن است ومنت کشی از مرد.این قانون طبیعت است!
اما دوست عزیز شما اگر با طبیعت مرد وزن آشنا باشید واگر از حیله های طبیعت خبر داشته باشید در این دامها نمی افتید.
باز به قول دوستان فکر کنید:اگر مردی واقعا زنی را بخواهد از این راهها وارد نمی شود.یعنی از اینتر نت وخیابان و دوستی دانشگاه و...زن نمی گیرد.
مرد واقعی شرم وحیا دارد.آینده دختر وآبروی او را در نظر می گیرد.صلاح خودش را هم بیشتر از او! دنبال اینطور دوستیها برای ازدواج نمی رود.تحقیق می کند مشاوره می کند وبهترین دختر را انتخاب می کند.آنهم دختری را که دیده باشد.چون ظاهر برایش خیلی مهم است(غالبا)
پس کسی که اینجوری دوست می شود قطعا یا قصد سودجویی دارد یا نادان وبچه است که در هر دو صورت شایسته ازدواج نیست وبدانید که اصلا دنبالش هم نیست!

خیلی سرتان را درد آوردم.خلاصه اینکه فریب این حیله ها را نخورید.خدا می فرماید:لا تتبعو خطوات الشیطان.این حیله ها همه از شیطان است.واقعا عجب حیله گر است که از راه دین وارد می شود.می داند دختران وپسرا ن دیندار به چه چیزهایی علاقمندند. از همان چیزها استفاده میکند.از استفاده ابزاری از امامان هم ابا ندارد! (بیایید درباره امام زمان بحث کنیم!) که تهش برسد به ...؟!!!
از مکر شیطان غافل نباشید.همه جا کمین نشسته.حتی در مجلس امام حسین!
مطمئن باشید مطمئن که خدا پاداش متقیان را هم در این دنیا وهم در آخرت چندین برابر می هد.داستان زندگی بزرگانی را که تقوی ورزیده اند بخوانید.
از خداوند صبر و البته همسر مناسب بخواهید که انشالله از این دوستیهای بی سر انجام رهایی یابید.با آرزوی موفقیت

جوادی;226122 نوشت:
با عرض پوزش از برادران گرامی صبر مردان در برابر مسائل جنسی کمتر از خانمهاست.یک مقداری از نظر اجتماعی آزادتر هم هستند.یا به دلیل طبیعتشان.به هر حال راه به دست آوردن جنس مخالف را بلدند.از نقطه ضعف او وارد می شوند.ممکن است اصلا دست خودشان هم نباشد.حیله ای است که طبیعت یادشان داده.
آنهم اصرار است.به طور غریزی می دانند که اصرار بالاخره نتیجه می دهد.این است که با دفعه اول فرار زن از میدان به در نمی روند.از در برانی از دیوار می آیند.از طریق مطالب عاشقانه نشد از طریق بحث مذهبی ! وارد می شوند.
از آنهم نشد تبریک عید می گویند.این اصرارها وابرامها نه تنها فشار روانی را (روی دل نازک زن )زیاد می کند بلکه دختر را شیفته تر می کند! ناز وعشوه از زن است ومنت کشی از مرد.این قانون طبیعت است!
اما دوست عزیز شما اگر با طبیعت مرد وزن آشنا باشید واگر از حیله های طبیعت خبر داشته باشید در این دامها نمی افتید.
باز به قول دوستان فکر کنید:اگر مردی واقعا زنی را بخواهد از این راهها وارد نمی شود.یعنی از اینتر نت وخیابان و دوستی دانشگاه و...زن نمی گیرد.
مرد واقعی شرم وحیا دارد.آینده دختر وآبروی او را در نظر می گیرد.صلاح خودش را هم بیشتر از او! دنبال اینطور دوستیها برای ازدواج نمی رود.تحقیق می کند مشاوره می کند وبهترین دختر را انتخاب می کند.آنهم دختری را که دیده باشد.چون ظاهر برایش خیلی مهم است(غالبا)
پس کسی که اینجوری دوست می شود قطعا یا قصد سودجویی دارد یا نادان وبچه است که در هر دو صورت شایسته ازدواج نیست وبدانید که اصلا دنبالش هم نیست!

سلام
دوست عزیز شما درست گفتید ولی یه طرفه بود
البته دلیلش میتونه این باشه که شما اقا هستید و جنس خودمون رو بیشتر میشناسید
ولی خب از جنس خانمها هم غافلید
خانمها خیلی خیلی مکار ترند!!
طبیعت زنانگیشون همینه

مرد هر زنی رو ببینه میوفته دنبالش و اصرار پشت اصرار؟
نه عزیزم
مرد دنبال دختری میره که چراغ سبز نشون داده
دنبال دختری میره که بدونه آخرش نتیجه داره
دنبال دختری میره که ببینه راه نفوذ داره

من تو همین اسک دین و اسک قران خانمهایی رو چند ساله میشناسم که در مجموع 10 کلمه باهاشون مکاتبه نداشتم
یعنی اصلا راه حرف اضافی رو بستن
یعنی بحث غیر ضروری حذف
حتی اگر بحث دینی باشه
بحث دینی متخصص خودش رو داره
نه اینکه ما بیایم و تو ایمیل و چت و پیام خصوصی سوال و جواب کنیم و آخرشم درد دل و...

خلاصه اینکه تو این ارتباطا هم خانم دنبال هدفه و هم آقا که غالبا هیچکدوم به هدفشون نمیرسن
ولی طبیعتا ضرری که زن میکنه بیشتره
والسلام

سلام
من واقعا حال فاطمه خانم رو درک میکنم چون متاسفانه من هم درست مثل فاطمه خانم درگیر همچین مساله ای هستم و خیل خیلی با خودم درگیرم ،جوابهای کاربر گرامی "جوادی " خیلی مفید بود
فقط خدا کمکمون کنه من که دارم دیوونه میشم ،بله میشه همه نشونه ها و علایم و محیط و همه چیز رو عوض کرد اما این فکر لعنتی رو باید چیکار کرد
باورتون میشه هربار که حتی به یکی از گفته هاش فکر میکنم دلم یهو میریزه انگار که از یه بلندی پرت شدم
دعا کنید خدا کمکمون کنه
از همه بدتر عذاب وجدان و درگیری بین عقل و احساس آدمو دیوونه میکنه

گل نیلوفر;226139 نوشت:
سلام
من واقعا حال فاطمه خانم رو درک میکنم چون متاسفانه من هم درست مثل فاطمه خانم درگیر همچین مساله ای هستم و خیل خیلی با خودم درگیرم ،جوابهای کاربر گرامی "جوادی " خیلی مفید بود
فقط خدا کمکمون کنه من که دارم دیوونه میشم ،بله میشه همه نشونه ها و علایم و محیط و همه چیز رو عوض کرد اما این فکر لعنتی رو باید چیکار کرد
باورتون میشه هربار که حتی به یکی از گفته هاش فکر میکنم دلم یهو میریزه انگار که از یه بلندی پرت شدم
دعا کنید خدا کمکمون کنه
از همه بدتر عذاب وجدان و درگیری بین عقل و احساس آدمو دیوونه میکنه

سلام
حرفتو كاملا قبول دارم منم زماني خودم درگير بودم اما ديدم فقط كار شيطون بوده حالا ديگه هر وقت كه فكرش توي ذهنم بياد سريع ميگم استغفرالله ربي و اتوب اليه چون يكي از شرايط توبه هست :ok:

نقل قول:
البته الحمدلله
زیاد رابطه عمیقی نیست و هنوز اوایلشه

و مثلا شما فکر کن میشه یه لیوان دیگه در نظر گرفت و تا جایی که میشه اب سالم رو اینطوری ازش جدا کرد

یعنی محیط اگر عوض بشه و یه سری راهکار دیگه انشالله قابل حله

بله.راهش همینه.انشاءالله که بتونم این راه رو تحمل کنم و به پایان برسونم

الان ایمیلمو چک کردم.7 تا ایمل جدید،امروز دادن.به جز دو سه تا که مذهبی بودن، بقیه اش داستان و ... بود.متاسفانه

فعلا که جواب نمیدم.منتظر میمونم تا راه حل نهایی رو بگید.که دقیقا چیکار کنم.چی بگم؟؟با چه جمله بندی.....
خدایا!!!!!!!میترسم.....

نقل قول:
اینکه در حال حاضر شما به دنبال رهایی از این مسئله هستید نشان می دهد که عقلتان هنوز از میدان به در نرفته واین هم مطمئنا به مدد ایمان شماست که جای تبریک دارد.اما خطر هنوز رفع نشده.

تو خانواده ای بزرگ شدم که بهم یاد دادن برای کوچیکترین تصمیم گیری ها هم باید با عقل و منطق جلو برم.
تا میخوام حرفی بزنم پدرم یاد اوری میکنن که ببین منطق چیه!خدارو شکر خدا دوتا فرشته رو جای پدر و مادرم گذاشته.

هرچی خوبی دارم از خواست خدا و بعد لطف پدر و مادرمه و هرچی بدی دارم از خود حقیرمه.
اینارو میگم تا بدونید که میخوام با عقلم جلو برم.اتفاقی که افتاده واقعا یک پیشامد بوده.
من به هیچ عنوان ادم دوستی با جنس مخالف نیستم.امکان نداره تن به این خفت بدم.رابطه ما در همین حده که عرض کردم که همیشه با احترام بوده و بیشتر بحث مذهبی میشد(خیر سرمون)

نقل قول:
خدا را شکر هنوز کار شما به ملا قات حضوری و.. نرسیده.وگرنه کار سخت تر می شد.

امکانش زیره صفر بود که حتی اگه ایشون میخواستن،بنده تن به این حقارت بدم.
البته قبلا هم گفتم،اینجوری که من از ایشون شنیدم و دیدم،از من هم مذهبی تر به نظر میان.
فقط اینکه یک بار در بین صحبتها،پرسیدن محل تحصیلم کجاست.که من حتی به این سوالشون هم جواب ندادم

نقل قول:
مهمترین راه قطع کلیه روابط است.به هر عنوان وبا هر شکل.تبریک تولد حضرت فاطمه ! نیمه شعبان! سیزده رجب!
قطع صحبت از هر مقوله.اعتقادی /امام زمانی!/ اجتماعی/ علمی و.....

میدونم باید ارتباط قطع بشه.واسه همین اینجام.فقط نمیدونم چطور بهش بگم.
بیشتر دوست دارم با قطع این ارتباط ایشون از فکر بنده بیان بیرون.دلم براشون میسوزه.برای خودم هم میسوزه...
خیر سرمون ادمای مذهبی اون سایت بودیم.همه از ما کمک میخواستن.حالا....(لعنت بر شیطون)

نقل قول:
ترجیحا ازدواج صحیح جبران کرد.

متاسفانه ازدواج برام مقدور نیست.شرایطشو ندارم.خیلی شدید درگیر درسام هستم که موفقیتم خیلی هم برام مهمه.
در ضمن دوست دارم اول از چنین فکرایی بیام بیرون بعد ازدواج کنم.
دوست دارم همه ی عشقم واسه همسرم باشه.اینجوری بهشون خیانت میشه....
پس این راه فعلا ممکن نیست

نقل قول:
عشقهای معنوی ودینی و ... که خودتان بهتر از من بلدید.شرکت در مجالس مذهبی وتنها نماندن به مدت طولانی.یک توصیه که خودم تجربه کرده ام گوش نکردن به هر نوع موسیقی است! هر نوعی.موسیقی متاسفانه خیلی تحریک آمیز است.همچنین نخواندن داستانهای عاشقانه وندیدن فیلمهای رمانتیک و خلاصه هر چیزی که شما را به یاد آن جریان بیندازد.


توو این چند ماهی که گفته بودم ارتباط باید قطع بشه،که خیلی هم بهم فشار اومده بود،شدیدا رفته بود به شمت خدا و آقا امام زمان(عج)
قبلا هم بودم اما در اون دوران واقعا تفاوت داشت.

در مورد آهنگ:
هرچند روحیه مذهبی داشتم و دارم اما به شدت به موسیقی علاقه داشتم.روزی 5 الی 6 ساعت گوش میکردم.حتی وقتی در حال درس خوندن بودم.
حالا ببینید بعد از رفتن رفتن ایشون چیکار کردم:
به هیچ عنوان در طول روز آهنگی گوش نمیکردم.چون میدونستم تا شروع بشه به فکر ایشون میفتم.دیگه گوش نکردم.عادی که سالها داشتم رو کنار گذاشتم.کسی باور نمیکرد که "من!!!!!!" دیگه اهنگی گوش نکنم و هنوز که هنوزه،همه روز به جای اهنگ مداحی گوش میکنم.در حال مداحی هم دیگه اصلا به ایشون فکر نمیکنم.(میره تو فاز عرفانی)

وقتی میگم خیلی تلاش کردم تا فراموششون کنم،اینجاست.واقعا زحمت کشیدم.از بزرگترین تفریحهام زدم که موسیقی بوده....


از رمان هم که بدم میاد.همش محتوای عشقی داره و بی مفهوم.تلویزیون هم اصلا نگاه نمیکنم.با این فیلمهای عشقی و....

اگه وقت کتاب خوندن داشته باشم،معمولا کتابهای علمی میخونم.یا اطلاعات عمومی و از این قبیل

از این لحاظ ها خودم رو کنترل میکنم.خداروشکر

نقل قول:
اگر مردی واقعا زنی را بخواهد از این راهها وارد نمی شود.یعنی از اینتر نت وخیابان و دوستی دانشگاه و...زن نمی گیرد.
مرد واقعی شرم وحیا دارد.آینده دختر وآبروی او را در نظر می گیرد.صلاح خودش را هم بیشتر از او! دنبال اینطور دوستیها برای ازدواج نمی رود.تحقیق می کند مشاوره می کند وبهترین دختر را انتخاب می کند.آنهم دختری را که دیده باشد.چون ظاهر برایش خیلی مهم است(غالبا)
پس کسی که اینجوری دوست می شود قطعا یا قصد سودجویی دارد یا نادان وبچه است که در هر دو صورت شایسته ازدواج نیست وبدانید که اصلا دنبالش هم نیست!

من هم نمیگم که ایشون قصد ازدواج داره.مطمئنا نه خانواده من راضی به چنین وصلت و انتخاب بچه گانه ای میشن و نه خانواده اونا(طبق اندک تعریفی که خودشون کردن)
فقط موندم با این نتیجه گیری های واضح پس چرا ایمیل میدن!!!!!
نظر خودم اینه:
ایشون با این روحیه مذهبی که دارن بعیده که بخوان ارتباط دوستی داشته باشن.مخصوصا اینکه ذکر کرده بودن که در این امور شدیدا حساسن.
پس تنها دلیل اینکه ایمیل دادن رو ادامه میدن اینکه دچار حس وابستگی شدن.همین حسی که بنده دارم.اینکه با وجود اینکه میدونیم کارمون اشتباست اما نمیتونیم دست برداریم.
مطمئنا ایشون هم دلشون میخواست که بتونن فراموش کنن اما نمیدونن چطور......اینجاست که باز دلم میسوزه برا خودمون

سلام

با تشکر از نظرات و راهنمایی های مفید و ارزشمند کاربران گرامی

به جهت پاسخ‌گویی و جمع بندی نهایی بحث توسط کارشناسان، فعلا تاپیک قفل می‌شود.

موفق باشید

به نام خدا
سلامی دوباره
ممنون از سرکار آذربانو که تاپیک رو باز کردن

حالا مینویسم چیشد که تجربه منو هم اضافه کنید به اون هزاران نفر و قاب کنید به دیوار خونتون
فقط فرقم اینه که واسه من از همه تجربه ها تازه تره.گرم گرم.از تنور درومده.......
انشاءالله هیچکی این داغو نبینه....الهی آمین

دوستان لطفا وسط این توضیحاتم پست ندید تا کاملا تعریف کنم چیشده.که اگه یکی خواست بخونه و عبرت بگیره زیاد دنبال مطالب نگرده.ممنون

یه روزی اینارو برام نوشت.اون زمان خودمو بی تفاوت نشون دادم.چون نه من ادمی بودم که اجازه بدم کسی مستقیم این حرفارو بهم بزنه و نه ایشون ادمی بودن که اینطور از غرورشون بزنن و بگن.برای همین با بی تفاوتی رد شدم.....

حالا اونا چی بودن:


نمیخواستم خورشیدو ازت بگیرم
نمیخواستم اسمونت ابری باشه
نمیخواستم که چشات بارونی و سرد
سهم تو غصه باشه بی صبری باشه

آخه ..
دل خوشی من به گل افشونی لبخند تو بوده
خودم آشنای پاییزمو اما،واسه خاطر تو از بهار سرودم

نازنین من اگه تاریکم غمی نیست
تو به فردا ها به روشنی بیندیش
همه ی دلخوشیا ارزونی تو
به بهاری خوب و دیدنی بیندیش

تازه طبق حرفای قبلشون(روزی که حرفاشون رو زدن و من گفتم دیگه نباید ایمیل و پیام بدیم) از درس و دانشگاه و ... زدن
یه روزی گفتن به امید دیدن ایمیل من ،ایمیلشون رو باز میکنن
گفتن به جای اینکه وارد وبلاگ مهدوی خودشون که میشن صلوات بفرستن،منتظر دیدن نظر منم میشن
گفتن همیشه به اون سایت سر میزدن تا شاید من بهشون پیام داده بودم

وقتی اینارو شنیدم کلی گریه کردم که چقدر ناخواسته گناه کردم.برای همین گفتم که دیگه تموم(بماند که بعدش خودم درگیر شدم)

نتیجه:

دیشب ایمیل دادم و گفتم طبق وابستگی که قبلا پیش اومد درست نیست که این ایمیل دادن ها ادامه پیدا کنه.چون ممکنه دوباره ذهن درگیر بشه. و همچنین اگه بعد از ازدواجم همسرم صفحه ایمیلمو ببینن،پره از ایمیلهای شخصی ناشناس.که مطمئنا ازین موضوع ناراحت میشن.پس بهتره که همین تعداد اندک ایمیل هم رد و بدل نشه

(البته یکم بیشتر توضیح دادم اما کلیات همین بود)

در پست بعد میگم چه جواب عجیبی دادن...

و جواب ایشون:

البته بنده چیزی در مورد علاقه و وابستگی گذشته نمی دونم

این جملات از طرف بنده کاملاً غریبه هستن و چیزی سر در نمیارم
چیزی که از متنتون بر میاد اینه که

ظاهراً شما به خاطره نمی دونم چه موضوعی و چه دلیلی به بنده وابسته شده بودید و علاقه مند

و دوست ندارید که دوباره پیش بیاد
و من این موضوع رو اصلاً نمی دونستم وگرنه امکان نداشت ادامه بدم
ببخشید که باعث آزار روحی شما شدم و خودم هم خبر نداشتم

به هرحال چشم دیگه بهتون ایمیل نمیدم که بعداً به مشکل نخورید

خدا وکیلی الان نباید چشاشو از کاسه در بیارم؟؟؟؟؟نه!خدایی نباید در بیارم؟؟؟؟؟:vamonde:

**فاطمه**;227183 نوشت:
و جواب ایشون:

البته بنده چیزی در مورد علاقه و وابستگی گذشته نمی دونم

این جملات از طرف بنده کاملاً غریبه هستن و چیزی سر در نمیارم
چیزی که از متنتون بر میاد اینه که

ظاهراً شما به خاطره نمی دونم چه موضوعی و چه دلیلی به بنده وابسته شده بودید و علاقه مند

و دوست ندارید که دوباره پیش بیاد
و من این موضوع رو اصلاً نمی دونستم وگرنه امکان نداشت ادامه بدم
ببخشید که باعث آزار روحی شما شدم و خودم هم خبر نداشتم

به هرحال چشم دیگه بهتون ایمیل نمیدم که بعداً به مشکل نخورید

خدا وکیلی الان نباید چشاشو از کاسه در بیارم؟؟؟؟؟نه!خدایی نباید در بیارم؟؟؟؟؟:vamonde:

به نام خدا.

نه. باید از موقعیت استفاده کرد. به هر دلیلی طرف میگه بیخیال شدم. شما هم بگو :"آره همینطوره که تو میگی. تو فقط ایمیل نده." حالا اگه دفعه دیگه ایمیل داد راه مسالمت آمیزش رو بگذارید کنار و یکی رو بفرستید که محکم بزنه پس کله اش.

با آرزوی سلامتی ، ستایشگر :Gol:

آخه جالب اینجاست که نصف غصه هام واسه اون بود.دلم میسوخت که ذهنش درگیره و میخواستم درستش کنم.نه اینکه خودم درگیر نباشم.اما فکر میکردم وضع ایشون وخیم تره...
منو باش برای اینکه خجالت نکشه تمام مدت از فعل جمع استفاده کردم.که فکر نکنه دارم میگم اون وابسته شد
حالا آقا میگه ببخشید که وابسته شدین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
جل الخالق.....
واقعا دلم میخواد نوشته هاشو کپی کنم و بگم پس اینا چی بودن!!!
تازه ترم قبل اصلا دانشگاه نرفتن.(فکر کنییییییییییییییید!!!!!تا چه حد بود!!!!)
حالا جواب منو چی میده!!!!!
چرا؟؟؟!!!!!!
واقعا چرا؟؟؟؟

نقل قول:
ظاهراً شما به خاطره نمی دونم چه موضوعی و چه دلیلی به بنده وابسته شده بودید و علاقه مند

:ghash::ghash::ghash::ghash::ghash::ghash::ghash::ghash::ghash:
از عتماد به نفسی که داره خندم میگیره:ghash:

**فاطمه**;227198 نوشت:
آخه جالب اینجاست که نصف غصه هام واسه اون بود.دلم میسوخت که ذهنش درگیره و میخواستم درستش کنم.نه اینکه خودم درگیر نباشم.اما فکر میکردم وضع ایشون وخیم تره...
منو باش برای اینکه خجالت نکشه تمام مدت از فعل جمع استفاده کردم.که فکر نکنه دارم میگم اون وابسته شد
حالا آقا میگه ببخشید که وابسته شدین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
جل الخالق.....
واقعا دلم میخواد نوشته هاشو کپی کنم و بگم پس اینا چی بودن!!!
تازه ترم قبل اصلا دانشگاه نرفتن.(فکر کنییییییییییییییید!!!!!تا چه حد بود!!!!)
حالا جواب منو چی میده!!!!!
چرا؟؟؟!!!!!!
واقعا چرا؟؟؟؟

به نام خدا.

بیخیال آبجی. :khandeh!:
فراموش کن. کلا دیگه هیچوقت یادش هم نکن. ببخشید که یکم رک میگم ، ولی شما موضعت رو مشخص کن. میخوای فراموش کنی یا نه؟ اگه میخوای فراموش کنی که "فراموش کن" دیگه هیچ جا نگو این داستان رو. به یاد خودت نیار. ایمیل هاش رو نخونده پاک کن (البته اگر ایمیل داد بازم همون راه حل پس گردنی خوب جواب میده :ok:) به زندگیت برس بابا. همه اشتباه میکنن ولی ماندن در اشتباه هستش که آدم رو بیچاره میکنه.

یک چیز دیگه هم هست. شما فکر میکنی یکبار یک پسری این کار رو کرده دیگه کسی اینکار رو نمیکنه؟ من ممکنه گرگ بعدی باشم. شما چه جوری به من اعتماد کردی و کل اینها رو اینجا میگی و روحت رو با من مخلوط میکنی؟ ( این کاری که ما دقیقا تو اجتماع ها میکنیم ، آدم ها تو اجتماع روحشون رو با هم مخلوط میکنن تا به تعالی برسند و البته بعضی گرگ ها هم میان تا از روح بقیه تغذیه کنند ). شما این مشکلات رو باید به طور خاص با همجنس های خودت ( خانم ها) مطرح کنی.(البته من هم نباید تو مشکلات غیر همجنس خودم دخالت کنم :ok:).

بگذریم. به عنوان آخرین حرفم تو این تاپیک ( انشاالله ) میگم که : "فراموش کن و بگذر و تکرار نکن و نماز بخون"

با آرزوی سلامتی ، ستایشگر :Gol:

نقل قول:
یک چیز دیگه هم هست. شما فکر میکنی یکبار یک پسری این کار رو کرده دیگه کسی اینکار رو نمیکنه؟ من ممکنه گرگ بعدی باشم. شما چه جوری به من اعتماد کردی و کل اینها رو اینجا میگی و روحت رو با من مخلوط میکنی؟

اوا خاک بر سرم
مگه شما آقایید؟؟!!!!
شرمنده.فکر کردم خانومید
کی خواست روح مخلوط کنه؟؟!!!!:Moteajeb!:دارم تجربیات رو میگم که بقیه عبرت بگیرن
فراموش کردم برادر
دارم برای آخرین لحظات یاد میکنم و میخندم.بعد دیگه هیچی
حقش همونه که اصلا ازش یادی نشه.پودر....در هوا....:khaneh:

تازه روحم هم مخلوط نمیشه.چون از فردا پس فردا دیگه با این نام نمیام.مواظب مخلوط نشدن روح اصلیم هم هستم

در مورد پس گردنی هم::
خیلی کمه.جرئت داره یه ایمیل خالی بفرسته!!!!!!!!!!میدم دمار از روزگارش در بیارن:Narahat az:

با سلام و احترام

البته من چندین بار خدمت‌تون عرض کردم با هر کسی مشورت نکنید و کمی صبر کنید تا جناب حامی تشریف بیارند و در مورد مدیریت این ارتباط درست راهنمایی تون کنند، ولی شما عجله کردین و خیلی زود کار رو تموم کردین. (امروز جناب حامی تشریف آوردند.)

مسلماً اگر اون آقا کمی هم وابسته بودند، با این پیام شما وابستگی‌شون رو انکار می‌کنند و قضیه رو به نفع خودشون تمام می‌کنند.
به هر حال اگر هنوز هم سوال و مشاوره‌ای داشتید کارشناسان انجمن مشاوره در خدمت‌تون هستند.

فکر می‌کنم تعریف این داستان تا اینجا جهت عبرت گرفتن کاربران کافی باشه.

به جهت نظارت و پاسخ‌گویی نهایی تاپیک توسط کارشناسان فعلا تاپیک قفل میشه.

موفق باشید.

سلام
ممنونم از همه کاربران و همکاران گرامی که بحث را مطالعه کردند و در بحث شرکت کردند ولی دلخورم از کاربران محترمی که با وجود مشاور در سایت کار تخصصی مشورت را به عهده می گیرند و پرسشگر را ارجاع به مشاوران سایت نمی دهند.

مدتی قبل یکی از داستان های واقعی من را که در سایت نوشته بودم در بوته نقد چند کارشناس دینی قرار گرفت. برخی اشکال کردند که بهتر بود شما نمی گفتید این پسر و دختر در امام زاده با هم قرار گذاشتند چون این توهین به افراد مذهبی است.
در پاسخ گفتم: چرا فکر می کنیم مرگ برای همسایه است. مگر فرد مذهبی نمی تواند در لغزشگاهی قرار بگیرد شاید این نگفتن ها سبب شده که بیشتر ضربه بخوریم.
گاهی یک شکسته بند لازم است برای جا انداختن استخوان ها فشاری به پای مصدوم بیاورد و داد او را در آورد اگر این کار را نکند پای او جا نمی افتد. حالا ما بترسیم که این فشار ممکن است سبب رنجیده خاطر مصدوم شود آیا به او کمک کرده ایم یا او را محرم؟
راستی یادتون هست داستان امام زاده در کدام داستان اتفاق افتاده بود؟
نرم افزار نیش و نوش های بنده پر بود از این هشدارها
داستان حضرت یوسف برای مشرکین مکه که نیست برای متدینان است که

آن جایی که عقاب پر بریزد
از پشه لاغری چه خیزد

حضرت یوسف با عصمتی که داره اگر لطف خدا شامل حالش نبود گیر می افتاد چه رسد به ما انسان های معمولی.
درختی که اکنون گرفتست پای

به نیروی شخصی برآید ز جای

و گر همچنان روزگاری هلی

به گردونش از بیخ بر نگسلی

سر چشمه شاید گرفتن به بیل

چو پر شد نشاید گذشتن به پیل


بله

دانی که چه گفت زال با رستم گُرد

دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد

دیدیم بسی که آب سرچشمه خرد

چون بیشتر آمد شتر و بار ببرد

ما وقتی شکست می خوریم که اژدهای نفس را مارمولک در نظر می گیریم.

نفس اژدرهاست کی او مرده است
از غم بی آلتی افسرده است


البته ما روی کلام فقط شما پرسشگر گرامی نیستید همه باید احتیاط کنیم که اگر برخوریم زمین به این راحتی بلند نمی شویم.
هستند افرادی که هنوز بار وابستگی سابق را در زندگی زناشویی خود به دوش می کشند و هر روز خسته و کوفتگی دارند و به بهانه های ناهشیار به همسر خود گیر می دهند و رضایت از زندگی آنها پایین است.
ارتباط در فضای مجازی وحشت ناک است درست مانند مردابی است که به تدریج فرد را در کام خود می کشد وقتی به خود می آییم که کار از کار گذشته است.
اینها نصیحت و موعظه نیست. تجارب تلخی است که روزانه در این سایت ها شاهد بوده ام.
وقتی که احتمال ازدواج در فضای مجازی نیست یا کم است نباید ریسک کرد.

- مراقب باشیم، کم کم از جاده ارتباط نلغزیم و در مرداب رابطه فرو نرویم.
- مراقب باشیم، همان گونه که یک سیگاری یک پوک یک پوک و یک نخ یک نخ معتاد به سیگار می شود ما هم یک ایمیل یک ایمیل به دروازه اعتیاد و وابستگی به همدیگر کشیده می شویم.
چاره چیه؟
اگر کسی خواستگار است از راه رسمی وارد شود و تمام(توضیح ندارد همین و بس بخواهیم توضیح بدهیم همان داستان اعتیاد به سیگار پیش میاد)

....................................


موضوع قفل شده است