آيا حكم ارتداد با آزادي عقيده سازگار است؟

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آيا حكم ارتداد با آزادي عقيده سازگار است؟

در اين بحث بايد به چند نكته توجه شود

1-اجراي حدود الهي بعد از اثبات در دادگاه صالحه صورت مي گيرد.
بديهي است اگر دادگاه صالحه بناشد يا قاضي آن مجتهد و عادل نباشد يا از طريق صحيح اثبات نشود مثلاً دو نفر عادل به ارتداد او نزد قاضي شهادت ندهند يا خودش نزد قاضي اقرار نكند، حد الهي بر او جاري نمي شود.

2-اجراي حدود الهي در نظام اسلامي اجرا مي شود، يعني در يك نظام ولايي كه تمام احكام و اجرائيات آن زير نظر امام يا فقيه عادل جامع الشرائط انجام شود.

به تعبير ديگر فقيه كه حاكم اسلامي است مبسوط اليد باشد، يعني بتواند حدود الهي را اجرا كند و طاغوت و ظالمي مزاحم او نباشد.

اجراي حدود در نظام طاغوتي (نظامي كه حاكم آن غير مشروع باشد يعني فقيه جامع الشرائط نباشد يا زير نظر او نباشد) طبيعتاً ممكن نخواهد بود.

3-بر اساس آية شريفة "لا اكراه في الدين" و بر اساس حكم عقل و عقيده، مطلبي را نمي شود با زور به كسي تزريق كنند.
هر كس بايد بر اساس مقدمات و پيش درآمدهاي صحيح، عقيده و جهانبيني صحيحي انتخاب كند.

پس آزادي عقيده به اين معنا كه هر انساني آزاد است عقيدة صحيحي را انتخاب كند امّا هر كس هر چه دلش خواست و از راه مقدمات غير عقلي و غير معتبر براي خود عقيده اي انتخاب كند، آزاد نيست و نزد عقل و وجدان معذور نمي باشد.

اگر خداوند در روز قيامت از او سؤال كند چرا اين عقيده را انتخاب كردي، حجّت و دليلي ندارد.
انسان از نظر عقلي آزاد نيست كه هر عقيده اي براي خود انتخاب نمايد، همان طور كه آزاد نيست هر غذايي را بخورد.
چه بسا غذا مسموم باشد و يا آزاد نيست هر دارويي را مصرف كند يا هر صدايي را بشنود

انسان آزاد مطلق نيست واین را به حکم عقل و وجدان درک میکندو هیچ انسانی ازآزادی مطلق سود نمی بردوهیچ کس خواهان آزادی مطلق نیست.

در هر صورت ازادي عقيده به معنايي كه گفته شد صحيح است، و اسلام مخالف آن نيست

4- آزادي عقيده حق همه است (به دليل اين كه عقيدة مطلبي است دروني و قلبي و اگر آن را بيان يا ابراز نكند چندان براي ديگران خطري ايجاد نمي كند و باعث انحراف و فساد نمي شود)

امّا آزادي بيان و قلم همچون ازادي عقيده نيست زيرا اگر سخني يا نوشته اي مطابق حقّ نباشد، چه بسا جامعه اي را به انحراف و فساد بكشاند يا چهره هايي را مشوّه كند يا باعث جنگ و نزاع شود. سخنراني ها و نوشته ها اگر درست و مطابق حق و واقعيت نباشد بايد از آن جلوگيري كرد.

با اين توضيحات اگر كسي بر اساس تشخيص صحيح و همراه با تحقيق، به اين نتيجه رسيد كه از اسلام بر گردد و به دين ديگري روي آورد

اگر اين كار بازتابي در جامعه نداشته باشد و بين خود و خدا اين كار صورت گيرد، مانعي ندارد و مصداق آزادي عقيده و "لا اكراه في الدين" است و كسي هم مزاحم او نيست
و حاكم اسلامي دخالتي در عقايد كسي ندارد و تجسس در عقايد افراد حرام است

اگر مرتد بخواهد در جامعة اسلامي، عقيدة خود را ابراز كند و عقايد خود را به اين و آن بگويد و عليه دين تبليغ بكند، جامعة اسلامي به او اين اجازه را نمي دهد.

وي بايد با عالمان ديني به مباحثه و مناظره بپردازد تا ديدگاه هاي اسلام برايش روشن شود اگر قانع نشد، بر مسلك خود باقي مي ماند و اگر قانع شد به اسلام بر مي گردد و توبه مي كند.

در صورت اول تا وقتي كه در جامعة اسلامي زندگي مي كند حق ندارد عقايد خود را ابراز كند چون عقايد مسلمانان تضعيف مي شود. اگر مي خواهد ابراز عقيده كند بايد به ميان همكيشان خود برود و در آن جا ابراز عقيده كند.

در اینکه حکم مرگ برای مرتد غیرانسانی است شکی نیست و هر انسانی که از حداقل عاطفه انسانی برخوردار باشد نمیتواند چنین فاجعه ای را بپذیرد . معنی عملی حکم مرگ برای مرتد اینست که ای کسی که در خانواده مسلمان به دنیا آمدی حق انتخاب دین و عقیده نداری یا اسلام یا مرگ! این توجیهات که باعث تفرقه در امت اسلام! میشود خیلی مضحک و غیرمنطقی است . معنی ندارد که انسان یک با رحق انتخاب داشته باشد. تازه در اسلام عملا همان یک بار انتخاب هم نیست کسی که در کودکی و حتی سن بلوغ دین انتخاب نمیکند و تحت تاثیر خانواده و محیط است در جوانی هم میگویند مسلمان زاده ای پس مسلمانی! یعنی دین ارثی و اجباری. تازه مثلا یک جوان 18 ساله هم به حدی از آگاهی و رشد نرسیده که بخواهد تحقیق گسترده ای کند و دینی را انتخاب کند. . مگر عرصه فکر و اندیشه را میتوان با اجبار و حبس و تهدید محدود کرد! اصلا واژه بی معنی امت اسلام و اینکه دینداری یا بی دین بودن افراد جامعه را با حکومت گره بزنیم از عجایب خود ساخته است تا دکانداران دین بتوانند به لطائف الحیل و با تحمیق انسانها و به دست گرفتن رگ خواب مذهب به حاکمیت تحمیلی خود ادامه دهند. اگر جز این است آیا ترس از این وجود دارد که مسلمانان دسته دسته از اسلام خارج شوند؟ اگر چنین است که اینها اساسا با تهدید به اسلام بر نمیگردند . چرا بقیه دنیا چنین ترسی ندارند؟ اصلا ایمانی که از سر ترس و اجبار باشد به چه درد میخورد؟! اگر کسی از نظر فکر و اندیشه به درجه ارتداد به دینی رسید که نمیشود با تهدید عقیده اش را عوض کرد و اگر بگوییم اعتقاد خود را علنی نکند باید گفت اعتقادی که علنی و عملی نشود که اعتقاد نیست و به درد نمیخورد . چرا مسیحیان امروز دنیا چنین واهمه ای ندارند چرا زرتشتیان امروز دنیا با جمعیتی فوق العاده اندک چنین احکام مضحکی ندارند. به قوانین گذشته و عصر سیاه و بی منطق قرون وسطی کاری ندارم. در دنیای امروز تنها دینی که از پیروان خود امت اجباری ساخته اسلام است. اگر یک مسیحی مسلمان شد آنرا در بوق و کرنا میکنید چرا فکر نمیکنید وی نسبت به دین سابق خود مرتد شده و واین برای وی و خانواده اش مشکل ساز است!!! ولی چرا یک مسلمان نباید این اختیار را داشته باشد که در هر لحظه از زندگی خود حق و اختیار انتخاب داشته باشد؟ نکند باید گفت که اسلام دین حق است و بقیه باطل! خب همین حرف را بقیه هم میتوانند بزنند و این عین انحصارطلبی است . اصلا دینداری یا بی دین بودن یا عوض کردن دین چیزی نیست که جایی ثبت شود و انسان بر اساس آن حقوق انسانی و شهروندی خود را بدست بیاورد یا از دست دهد.. دین صرفا یک اعتقاد قلبی و عقیده شخصی است که هر لحظه ممکن است تغییر کند و به حکومت و به هیچ کس ارتباطی ندارد. این که بگوییم انسان آزاد است ولی باید اسلام را انتخاب کند مثل اینست که بگوییم آزادی هر رنگی را انتخاب کنی به شرط آنکه مثلا آن رنگ مشکی باشد و این تناقض مضحک به شارلاتانی بیشتر شبیه است . حکم مرگ مرتد در دنیای امروز بی معنی است و موضوعیتی ندارد وصرفا باعث وهن اسلام و مسلمانان و بی منطق جلوه دادن آن میشود و با هزاران دلیل و آیه و لطائف الحیل نمیتوان آنرا توجیه کرد. در قران هم حکم دنیوی برای آن تعیین نشده و انسان عقلمدار باید فرزند زمانه خود باشد نه اینکه عقل و منطق را تعطیل کنیم و با روایت 1400 سال پیش زندگی کنیم. مطمئنا اکثریت مردم دنیا چنین احکام غیرمنطقی را نمیپذیرند و آن چه اصل است آزادی انتخاب عقیده است و عرصه اعتقاد هیچ قانون و نیروی قهریه ای را بر نمیتابد. دنیا به این سمت میرود و با عوض شدن نسلها چنین احکامی منسوح شده و فقط باعث تعجب و تحیر و تمسخر آیندگان میشود چه بخواهیم چه نخواهیم. به هر حال آزادی تفسیر ندارد . آزادی " آزادی است نه بازی با الفاظ و مصادره به مطلوب کردن واژها.

[="darkgreen"]

atila133f;225701 نوشت:

در اینکه حکم مرگ برای مرتد غیرانسانی است شکی نیست و هر انسانی که از حداقل عاطفه انسانی برخوردار باشد نمیتواند چنین فاجعه ای را بپذیرد .

سلام

کسی که کشتن یک انسان رو به خاطر جرم اجتماعی غیر انسانی بداند

یعنی انسان نیست

با عرض پوزش

یک قاتل اگر کشته نشه

می ره ادم می کشه

این از نظر همه پزیرفته است جز مخالفین!!

atila133f;225701 نوشت:
معنای عملی حکم مرگ برای مرتد اینست که ای کسی که در خانواده مسلمان به دنیا آمدی حق انتخاب دین و عقیده نداری یا اسلام یا مرگ! و این توجیهات خیلی مضحک و غیرمنطقی است و معنی ندارد که انسان یک بارحق انتخاب داشته باشد

آیا اینکه کسی در مورد چیزی که نمی دونه بحث کنه(یا فکر می کنه می دونه)
و به جای پرسش
به نقد بپردازه!!

خنده دار تر نیست؟

بهتره به تحقیق بپردازید

atila133f;225701 نوشت:
ازه در اسلام عملا همان یک بار انتخاب هم نیست کسی که در کودکی و حتی سن بلوغ دین انتخاب نمیکند و تحت تاثیر خانواده و محیط است در جوانی هم میگویند مسلمان زاده پس مسلمانی! یعنی دین ارثی و اجباری. تازه مثلا یک جوان 18 ساله هم به حدی از آگاهی و رشد نرسیده که بخواهد تحقیق گسترده ای کند. مگر عرصه فکر و اندیشه را میتوان به اجبار با حبس و تهدید عوض کرد! .ا

تحقیق کنید

و من جای شما باشم پستمو حذف می کنم!!

[/]

atila133f;225701 نوشت:
. مگر عرصه فکر و اندیشه را میتوان با اجبار و حبس و تهدید محدود کرد! اصلا واژه بی معنی امت اسلام و اینکه دینداری یا بی دین بودن افراد جامعه را با حکومت گره بزنیم از عجایب خود ساخته است تا دکانداران دین بتوانند به لطائف الحیل و با تحمیق انسانها و به دست گرفتن رگ خواب مذهب به حاکمیت تحمیلی خود ادامه دهند.

اون کس که بی اطلاعاز دین بحثی را به حکومت گره می زند و با بازی با واژه ها سعی در منطقی جلوه دادن متون می کند

بر خلاف اندیشه سخن می گوید لطفا اگر می دانید این حکم چیست پس بگویید

atila133f;225701 نوشت:
گر جز این است آیا ترس از این وجود دارد که مسلمانان دسته دسته از اسلام خارج شوند؟ اگر چنین است که اینها اساسا با تهدید به اسلام بر نمیگردند .

این ترس از کیست؟

مگر از مسلمین جز عقل و بزرگ منشی و ادب و منطق دیده اید؟

مگر ما به مقدسات توهین کرده ایم؟

چه کسانی اند که روزی را برای اتش زدن مقدسات و توهین به ان بر می گزینند؟

آری آزادی!!!

چه ننگ است که جانیان آزاد باشند و در دست خود بیرق حکومت آزادی سر دهند و بوی تعفن قتل هایشان
دنیا را بگیرد و با چهره روشن فکری
بخوهند بوی تعفن را بزدایند!!!

اما چه خوش است ندای اسلام که نه با قران خاموش می شود و نه با هتاکی

با سلام

atila133f;225701 نوشت:
در اینکه حکم مرگ برای مرتد غیرانسانی است شکی نیست

شما اول انسانيت را تعريف كنید، تا ببینیم انسانیت شما چگونه است.اگر مصداقی خارجی از الگوی خود را بیان بفرمائید هم ممنون می شویم.

ثانیا : آیا شما می دانید که حکم مرتد چگونه ثابت می شود؟ ویا مثلا در جامعه اسلامی ما چند نفر را به جرم ارتداد اعدام کرده اند؟

atila133f;225701 نوشت:
و اگر بگوییم اعتقاد خود را علنی نکند باید گفت اعتقادی که علنی و عملی نشود که اعتقاد نیست و به درد نمیخورد

کسی که مرتد کشته اگر اعتقاد خود را نشر ندهد کسی با او کاری ندارد در همین جامعه خودمان افرادی هستند که هیچ اعتقادی ندارند آیا کسی متعرض آنها می شود؟! بله اگر شخصی عالما از اسلام خارج شود و علیه اسلام سخن پراکنی کند واحکام و ضروریات دین را به تمسخر بکشد تبعات آنرا نیز باید قبول کند. البته یک سوال باقی است در جوامع غربی مسیحی آیا خط قرمزی برای اعتقادات وجود دارد یا خیر؟

atila133f;225701 نوشت:
چرا مسیحیان امروز دنیا چنین واهمه ای ندارند . اگر یک مسیحی مسلمان شد آنرا در بوق و کرنا میکنید چرا فکر نمیکنید وی نسبت به دین سابق خود مرتد شده و واین برای وی و خانواده اش مشکل ساز است!!!

خیلی عجیب است اگر آزادی دارند و واهمه ای هم ندارند چرا برای خانواده اشان مشکل ساز است؟

atila133f;225701 نوشت:
حکم مرگ مرتد در دنیای امروز بی معنی است و موضوعیتی ندارد وصرفا باعث وهن اسلام و مسلمانان و بی منطق جلوه دادن آن میشود و با هزاران دلیل و آیه و لطائف الحیل نمیتوان آنرا توجیه کرد. در قران هم حکم دنیوی برای آن تعیین نشده و انسان عقلمدار باید فرزند زمانه خود باشد نه اینکه عقل و منطق را تعطیل کنیم و با روایت 1400 سال پیش زندگی کنیم

حکم ارتداد برای همه زمانهاست، در قرآن اگر حکم دنیوی آن بیان نشده باشد حکم اخروی آن که حبط عمل است بیان شده است که البته باید طبق ملاک شما خیلی ضد بشری باشد زیرا اساس اعتقادات شما را انسان محوری تشکیل می دهد تا خدا محوری.
همچنین احکام اسلامی منطبق بر احکام عقلند منتهی برای کسانی که دارای عقلند. و اگر ملاک زمان باشد قرآن نیز برای هزار و چهارصد سال پیش است . البته مشکل شما اساس اسلام است نه اینکه شما قرآن را قبول داشته باشید و اعتراض به برخی احکام آن داشته باشید.

سرآغاز هستی نام خداست


سلام



طاها;2212 نوشت:
آيا حكم ارتداد با آزادي عقيده سازگار است؟




یکی از دوستان لطف کنند یک تعریف مستند از " ارتداد " ارائه بدند.



ارادتمند:Gol:

در حقیقت مرتد واقعی اصلا انسان نیست و از حیوانات هم پایین تر است. همان گونه که یک حیوان زخمی را باید کشت تا کمتر درد بکشد روح شخص مرتد زخمی و غیر قابل بازگشت است و باید او را از عذابش در این دنیا راحت کرد تا به آخرت رود و آنجا در جهنم تا ابد عذاب بکشد.

thinker;225903 نوشت:
در حقیقت مرتد واقعی اصلا انسان نیست و از حیوانات هم پایین تر است. همان گونه که یک حیوان زخمی را باید کشت تا کمتر درد بکشد روح شخص مرتد زخمی و غیر قابل بازگشت است و باید او را از عذابش در این دنیا راحت کرد تا به آخرت رود و آنجا در جهنم تا ابد عذاب بکشد.

واقعا بسیار عالی بود استفاده کردیم باید جایزه نوبل بشردوستی را به شما بدهند با این طرز تفکر عالی که میگه هر کسی که به این نتیجه برسه که اسلام رو قبول نداشته باشه باید کشته بشه بسیار عالی

saeedsaeedi;225981 نوشت:
واقعا بسیار عالی بود استفاده کردیم باید جایزه نوبل بشردوستی را به شما بدهند با این طرز تفکر عالی که میگه هر کسی که به این نتیجه برسه که اسلام رو قبول نداشته باشه باید کشته بشه بسیار عالی

بله اگه جایزه صلح نوبل اگر عادلانه داده می شد قطعا باید به کسی که با مرتد ها مبارزه می کند جایزه داد. این مرتد ها در زمین فساد می کنند و باعث می شوند صلح دنیا و جامعه اسلام به هم بریزد. کشتن این افراد در حقیقت به صلح انسان های زمین (و نه حیوان های انسان نما) کمک می کند.

طاها;2212 نوشت:
4- آزادي عقيده حق همه است (به دليل اين كه عقيدة مطلبي است دروني و قلبي و اگر آن را بيان يا ابراز نكند چندان براي ديگران خطري ايجاد نمي كند و باعث انحراف و فساد نمي شود) امّا آزادي بيان و قلم همچون ازادي عقيده نيست زيرا اگر سخني يا نوشته اي مطابق حقّ نباشد، چه بسا جامعه اي را به انحراف و فساد بكشاند يا چهره هايي را مشوّه كند يا باعث جنگ و نزاع شود. سخنراني ها و نوشته ها اگر درست و مطابق حق و واقعيت نباشد بايد از آن جلوگيري كرد.

با اين توضيحات اگر كسي بر اساس تشخيص صحيح و همراه با تحقيق، به اين نتيجه رسيد كه از اسلام بر گردد و به دين ديگري روي آورد اگر اين كار بازتابي در جامعه نداشته باشد و بين خود و خدا اين كار صورت گيرد، مانعي ندارد و مصداق آزادي عقيده و "لا اكراه في الدين" است و كسي هم مزاحم او نيست و حاكم اسلامي دخالتي در عقايد كسي ندارد و تجسس در عقايد افراد حرام است

thinker;225903 نوشت:
در حقیقت مرتد واقعی اصلا انسان نیست و از حیوانات هم پایین تر است. همان گونه که یک حیوان زخمی را باید کشت تا کمتر درد بکشد روح شخص مرتد زخمی و غیر قابل بازگشت است و باید او را از عذابش در این دنیا راحت کرد تا به آخرت رود و آنجا در جهنم تا ابد عذاب بکشد.

یک حیوان زخمی و یا حتی حیوانی که به بیماری ای مبتلا باشد قابل ترحم است و باید او را در صورت امکان درمان کرد .

ولی حیوان بیماری که بیماری اش را منتشر میکند و قصد بیماری یک جامعه را دارد عقل میگوید باید او را کشت.

یعنی شاهین نجفی یک حیوان بیمار است و نیاز است که برای حفظ سلامت جامعه از بین برود
و همچنین هرکسی که مانند اوست و به همین بیماری مبتلاست.


حال چه عقل شما شهادت به این موضوع بدهد چه ندهد کسی معطل عقل امثالکم نیست.

تو اسلام هرکی تو خانواده ی مسلمان به دنیا اومده باشه و نخواد اسلام رو قبول بکنه و دلیل این کارشو هم بخواد به دیگران بگه باید کشته شه؟چرا؟مگه انسان نباید ازادی بیان داشته باشه؟خصوصا" درمورد عقیدش؟
منظورتون اینه که اگه کسی مسیحی بوده و بخواد مسلمون شه از لحاظ اسلام مترد نیست و اگه خلاف مسیحیت بخواد چیزی بگه نباید کشته شه؟ولی اگه مسلمون بخواد خلاف اسلام بگه قضیش فرقه؟
این انصافه؟

هدف1;225999 نوشت:
تو اسلام هرکی تو خانواده ی مسلمان به دنیا اومده باشه و نخواد اسلام رو قبول بکنه و دلیل این کارشو هم بخواد به دیگران بگه باید کشته شه؟چرا؟مگه انسان نباید ازادی بیان داشته باشه؟خصوصا" درمورد عقیدش؟
منظورتون اینه که اگه کسی مسیحی بوده و بخواد مسلمون شه از لحاظ اسلام مترد نیست و اگه خلاف مسیحیت بخواد چیزی بگه نباید کشته شه؟ولی اگه مسلمون بخواد خلاف اسلام بگه قضیش فرقه؟
این انصافه؟

من فکر میکنم این عقاید باطل وارد اسلام شده و اسلام را یک عده تندرو مذهبی خراب کردندبه مانند همین افراد که کشتن را خیلی راحت میدونند اونم برای این که فردی از اسلام خوشش نمیاد و قبولش نداره البته به کسی هم نمیگه و کاری با اسلام نداره و بر علیه اون هم تبلیغ نمیکنه اینها میگن باز هم اون فرد رو باید اعدام بکنیم. به نظر شما با این طرز تفکر مردم از دین زده نمیشن؟ به نظر من که اونهایی هم که اعتقاد دارند اعتقادشون سست میشه. در واقع اسلام از روز اول هم با جنگ و خونریزی و به زور وارد ایران شد و البته با تجاوز به خاک ایران

هدف1;225999 نوشت:
تو اسلام هرکی تو خانواده ی مسلمان به دنیا اومده باشه و نخواد اسلام رو قبول بکنه و دلیل این کارشو هم بخواد به دیگران بگه باید کشته شه؟چرا؟مگه انسان نباید ازادی بیان داشته باشه؟خصوصا" درمورد عقیدش؟ منظورتون اینه که اگه کسی مسیحی بوده و بخواد مسلمون شه از لحاظ اسلام مترد نیست و اگه خلاف مسیحیت بخواد چیزی بگه نباید کشته شه؟ولی اگه مسلمون بخواد خلاف اسلام بگه قضیش فرقه؟ این انصافه؟

سلام

از کجا می دونید که توی دیگر ادیان این قانون نیست؟
تازه شما چند نفر رو می شناسید که در طی 1400 سال مرتد شده باشند و خونشون مباح؟

شرایطشو بخونید

وقتی یکی میاد یک دیوراو بدون اصول خراب کنه
جزا اش چیست؟
دیوار رو سرش خراب می شه

غیر اینه؟:Gol:

saeedsaeedi;226050 نوشت:
من فکر میکنم این عقاید باطل وارد اسلام شده و اسلام را یک عده تندرو مذهبی خراب کردندبه مانند همین افراد که کشتن را خیلی راحت میدونند اونم برای این که فردی از اسلام خوشش نمیاد و قبولش نداره البته به کسی هم نمیگه و کاری با اسلام نداره و بر علیه اون هم تبلیغ نمیکنه اینها میگن باز هم اون فرد رو باید اعدام بکنیم. به نظر شما با این طرز تفکر مردم از دین زده نمیشن؟ به نظر من که اونهایی هم که اعتقاد دارند اعتقادشون سست میشه. در واقع اسلام از روز اول هم با جنگ و خونریزی و به زور وارد ایران شد و البته با تجاوز به خاک ایران

سلام

دوست من

کفار خونشون مباحه(البته طبق حکم شرع که می تونید از اساتید جویا شوید چون همشون خیر)

و جنگ باهاشون اشکال نداره

وقتی یکی مسیحی می شه

میاد به طور علنی با عقیده یک مذهب می جنگه و صحبت می کنه

آیا معنی جنگ نمی ده؟ که می دونیم می ده

حال این فرد به شیوه علمی میاد صحبت می کنه

یکی هم میاد با شعر و دیگر ابزار توهین می کنه

آیا توهین به منزلیه یاری طلبی برای جنگ نیست؟

آیا کشتن مرتدی که این حالو داره و مسمومه خلاف عقل سلیم است؟:Gol:

saeedsaeedi;226050 نوشت:
همین افراد که کشتن را خیلی راحت میدونند اونم برای این که فردی از اسلام خوشش نمیاد و قبولش نداره البته به کسی هم نمیگه و کاری با اسلام نداره و بر علیه اون هم تبلیغ نمیکنه اینها میگن باز هم اون فرد رو باید اعدام بکنیم.

آخر چرا متن جناب طاها را نمیخوانید ؟ خب این به چه معنی است که متن رو نمیخوانید طبق تصور خود تصمیم گیری میکنید ؟

یه خورده حوصله بخرج بدهید متن را بخوانید . من حتی متن رو ( بخش 4 ) رو جدا کرده ام حداقل آنرا بخوانید.

هدف1;225999 نوشت:
تو اسلام هرکی تو خانواده ی مسلمان به دنیا اومده باشه و نخواد اسلام رو قبول بکنه و دلیل این کارشو هم بخواد به دیگران بگه باید کشته شه؟چرا؟مگه انسان نباید ازادی بیان داشته باشه؟خصوصا" درمورد عقیدش؟
منظورتون اینه که اگه کسی مسیحی بوده و بخواد مسلمون شه از لحاظ اسلام مترد نیست و اگه خلاف مسیحیت بخواد چیزی بگه نباید کشته شه؟ولی اگه مسلمون بخواد خلاف اسلام بگه قضیش فرقه؟
این انصافه؟

دين اجبارى نيست‏
آية الكرسى در واقع مجموعه‏ اى از توحيد و صفات جمال و جلال خدا بود كه اساس دين را تشكيل می ‏دهد، و چون در تمام مراحل با دليل عقل قابل استدلال است و نيازى به اجبار و اكراه نيست، در اين آيه مى‏فرمايد:" در قبول دين هيچ اكراهى نيست (زيرا) راه درست از بيراهه آشكار شده است" (لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِ‏).
" رشد" از نظر لغت عبارت است از راه‏يابى و رسيدن به واقع، در برابر" غى" كه به معنى انحراف از حقيقت و دور شدن از واقع است.
از آنجا كه دين و مذهب با روح و فكر مردم سر و كار دارد و اساس و شالوده‏ اش بر ايمان و يقين استوار است خواه و ناخواه راهى جز منطق و استدلال نمی ‏تواند داشته باشد و جمله" لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ" در واقع اشاره ‏اى به همين است.
به علاوه همانگونه كه از شان نزول آيه استفاده می شود، بعضى از ناآگاهان از پيامبر اسلام ص می ‏خواستند كه او همچون حكام جبار با زور و فشار اقدام به تغيير عقيده مردم (هر چند در ظاهر) كند، آيه فوق صريحا به آنها پاسخ داد كه دين و آيين چيزى نيست كه با اكراه و اجبار تبليغ گردد، به خصوص اينكه در پرتو دلائل روشن و معجزات آشكار، راه حق از باطل آشكار شده و نيازى به اين امور نيست.
اين آيه پاسخ دندان شكنى است به آنها كه تصور می ‏كنند اسلام در بعضى از موارد جنبه تحميلى و اجبارى داشته و با زور و شمشير و قدرت نظامى پيش رفته است.
جايى كه اسلام اجازه نمی ‏دهد پدرى فرزند خويش را براى تغيير عقيده تحت فشار قرار دهد، تكليف ديگران روشن است، اگر چنين امرى مجاز بود، لازم بود اين اجازه، قبل از هر كس به پدر در باره فرزندش داده شود، در حالى كه چنين حقى به او داده نشده است.
و از اينجا روشن می ‏شود كه اين آيه تنها مربوط به اهل كتاب نيست آن چنان كه بعضى از مفسران پنداشته‏ اند، و همچنين حكم آيه هرگز منسوخ نشده است آن چنان كه بعضى ديگر گفته ‏اند بلكه حكمى است جاودانى و هماهنگ با منطق عقل.
____________________________________

تفسير نمونه، ج‏2، ص: 280

ادامه ...

هدف1;225999 نوشت:
تو اسلام هرکی تو خانواده ی مسلمان به دنیا اومده باشه و نخواد اسلام رو قبول بکنه و دلیل این کارشو هم بخواد به دیگران بگه باید کشته شه؟چرا؟مگه انسان نباید ازادی بیان داشته باشه؟خصوصا" درمورد عقیدش؟
منظورتون اینه که اگه کسی مسیحی بوده و بخواد مسلمون شه از لحاظ اسلام مترد نیست و اگه خلاف مسیحیت بخواد چیزی بگه نباید کشته شه؟ولی اگه مسلمون بخواد خلاف اسلام بگه قضیش فرقه؟
این انصافه؟

نكته: مذهب نمى‏تواند تحميلى باشد
اصولا اسلام و هر مذهب حق از دو جهت نمی ‏تواند جنبه تحميلى داشته باشد:
الف- بعد از آن همه دلائل روشن و استدلال منطقى و معجزات آشكار، نيازى به اين موضوع نيست، آنها متوسل به زور و تحميل می ‏شوند كه فاقد منطق باشند، نه اسلام با آن منطق روشن و استدلال هاى نيرومند.


ب- اصولا دين كه از يك سلسله اعتقادات قلبى ريشه و مايه می ‏گيرد ممكن نيست تحميلى باشد زور و شمشير و قدرت نظامى در اعمال و حركات جسمانى ما می ‏تواند اثر بگذارد نه در افكار و اعتقادات ما.


از آنچه گفته شد پاسخ تبليغات مسموم دشمنان اسلام از جمله كليسا روشن می ‏شود زيرا جمله‏ اى صريحتر از" لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ‏ " كه در متن قرآن آمده است در اين زمينه نمی ‏توان پيدا كرد.
البته آنها براى تحريف به مجاهدات و جنگهاى اسلامى متشبث می ‏شوند در حالى كه از بررسى جنگهاى اسلامى به خوبى آشكار می شود كه قسمتى از اين جنگها جنبه دفاعى داشته، و قسمت ديگرى كه جنبه جهاد ابتدايى داشته است براى كشورگشايى و اجبار افراد به آيين اسلام نبوده بلكه براى واژگون كردن نظامات غلط و ظالمانه و اجازه يافتن مردم براى مطالعه آزاد در باره مذهب و شيوه‏ هاى زندگى اجتماعى بوده است.
قابل توجه جنابsaeedsaeedi

نقل قول:
من فکر میکنم این عقاید باطل وارد اسلام شده و اسلام را یک عده تندرو مذهبی خراب کردندبه مانند همین افراد که کشتن را خیلی راحت میدونند اونم برای این که فردی از اسلام خوشش نمیاد و قبولش نداره البته به کسی هم نمیگه و کاری با اسلام نداره و بر علیه اون هم تبلیغ نمیکنه اینها میگن باز هم اون فرد رو باید اعدام بکنیم. به نظر شما با این طرز تفکر مردم از دین زده نمیشن؟ به نظر من که اونهایی هم که اعتقاد دارند اعتقادشون سست میشه. در واقع اسلام از روز اول هم با جنگ و خونریزی و به زور وارد ایران شد و البته با تجاوز به خاک ایران

شاهد گوياى اين سخن اين است كه در تاريخ اسلام كرارا ديده می ‏شود كه مسلمانان هنگامى كه شهرها را فتح می ‏كردند، پيروان مذاهب ديگر را همانند مسلمانها آزادى می ‏دادند.
و اگر ماليات مختصرى به نام" جزيه" از آنان دريافت می ‏شد به خاطر تامين امنيت و هزينه نيروهاى حافظ امنيت بود زيرا كه جان و مال و ناموس آنها در پناه اسلام محفوظ بود و حتى مراسم عبادى خويش را آزادانه انجام می ‏دادند.
تمام كسانى كه با تاريخ اسلام سرو كار دارند اين حقيقت را می دانند و حتى مسيحيانى كه در باره اسلام كتاب نوشته‏ اند به اين موضوع اعتراف كرده‏ اند.

مثلا در كتاب" تمدن اسلام و عرب" می خوانيم:" رفتار مسلمانان با جمعيتهاى ديگر به قدرى ملايم بود كه رؤساى مذهبى آنان اجازه داشتند براى خود مجالس مذهبى تشكيل دهند".
و در پاره‏ اى از تواريخ نقل شده: جمعى از مسيحيان كه براى گزارشها و تحقيقاتى خدمت پيامبر ص رسيده بودند مراسم نيايش مذهبى خود را آزادانه در مسجد پيامبر ص در مدينه انجام دادند.
______________________________

تفسير نمونه، ج‏2، ص:282 و 283

بنام خدا


سلام



اول یکی اصل حکم رو بیان کنید بعد بر سر درستی و نادرستی اون بحث کنید. ای بابا ...16 تا پست نوشتید و جواب دادید .اما اصل حکم رو و اینکه از کجا اومده رو هنوز مشخص نکردید.:Moteajeb!:




ارادتمند:Mohabbat:

علاقه مندان به این بحث اینجا را هم نگاه کنید
http://www.askdin.com/thread3094-8.html

در دنیای امروز حتی در باره قتل هم مجازات اعدام رو به منسوخ شدن است. آیا ما حتی از مغلولستان هم کمتریم که روزگاری مشهور به خونریزی بود و امروز مجازات اعدام را بطور کلی لغو کرده اند . چون فهمیده اند که هدف از مجازات باید اصلاح باشد نه انتقام گیری. قاتل اشتباه بزرگی کرده و قرار نیست حکومت و قانون و یا مردم هم اشتباه او را تکرار کنند . خون به خون شستن محال است. با اعدام قاتل نه مقتول زنده میشود و نه جبرانی در کار است فقط فضای خشونت و انتقام تشدید میشود . خانواده مقتول داغ ننگ اعدام کردن را بر دوش میکشند و خانواده قاتل اعدام شده هم تبدیل به موجوداتی پرخاشگر و انتقام جو میشوند. تازه این در باره اعدام قاتل است که با یک منطق ابتدایی و سبک سرانه میتوان آن را توجیه کرد. اصلا قتل با ارتداد قابل قیاس نیست. فضای فکر و اندیشه را حتی اگر مستلزم مبارزه فکری و یا توهین هم باشد نمیتوان با تهدید به اعدام کنترل کرد و دنیای امروز این را نمیپذیرد و هزاران آیه و حدیث برای یک امر کاملا غیر منطقی بیهوده است.

atila133f;226655 نوشت:
در دنیای امروز حتی در باره قتل هم مجازات اعدام رو به منسوخ شدن است. آیا ما حتی از مغلولستان هم کمتریم که روزگاری مشهور به خونریزی بود و امروز مجازات اعدام را بطور کلی لغو کرده اند . چون فهمیده اند که هدف از مجازات باید اصلاح باشد نه انتقام گیری. قاتل اشتباه بزرگی کرده و قرار نیست حکومت و قانون و یا مردم هم اشتباه او را تکرار کنند . خون به خون شستن محال است. با اعدام قاتل نه مقتول زنده میشود و نه جبرانی در کار است فقط فضای خشونت و انتقام تشدید میشود . خانواده مقتول داغ ننگ اعدام کردن را بر دوش میکشند و خانواده قاتل اعدام شده هم تبدیل به موجوداتی پرخاشگر و انتقام جو میشوند. تازه این در باره اعدام قاتل است که با یک منطق ابتدایی و سبک سرانه میتوان آن را توجیه کرد. اصلا قتل با ارتداد قابل قیاس نیست. فضای فکر و اندیشه را حتی اگر مستلزم مبارزه فکری و یا توهین هم باشد نمیتوان با تهدید به اعدام کنترل کرد و دنیای امروز این را نمیپذیرد و هزاران آیه و حدیث برای یک امر کاملا غیر منطقی بیهوده است.

زمانی که وجود یک فرد مثل یک ویروس در جامعه فساد را گسترش می دهد باید وی را کشت. به علاوه نگهداری شخصی که از دیدگاه خداوند لایق زندگی کردن نیست برای جامعه مسلمانان خرج مالی دارد ولی کشتن ایشان خرج های غذا و لباس و ... در آینده را برطرف خواهد کرد. کشتن درس عبرتی هم هست برای آیندگان. تحقیق کنید چرا خدا بر قوم های گناه کار عذاب نازل می کرد.

atila133f;226655 نوشت:
در دنیای امروز حتی در باره قتل هم مجازات اعدام رو به منسوخ شدن است. آیا ما حتی از مغلولستان هم کمتریم که روزگاری مشهور به خونریزی بود و امروز مجازات اعدام را بطور کلی لغو کرده اند . چون فهمیده اند که هدف از مجازات باید اصلاح باشد نه انتقام گیری. قاتل اشتباه بزرگی کرده و قرار نیست حکومت و قانون و یا مردم هم اشتباه او را تکرار کنند . خون به خون شستن محال است. با اعدام قاتل نه مقتول زنده میشود و نه جبرانی در کار است فقط فضای خشونت و انتقام تشدید میشود . خانواده مقتول داغ ننگ اعدام کردن را بر دوش میکشند و خانواده قاتل اعدام شده هم تبدیل به موجوداتی پرخاشگر و انتقام جو میشوند. تازه این در باره اعدام قاتل است که با یک منطق ابتدایی و سبک سرانه میتوان آن را توجیه کرد. اصلا قتل با ارتداد قابل قیاس نیست. فضای فکر و اندیشه را حتی اگر مستلزم مبارزه فکری و یا توهین هم باشد نمیتوان با تهدید به اعدام کنترل کرد و دنیای امروز این را نمیپذیرد و هزاران آیه و حدیث برای یک امر کاملا غیر منطقی بیهوده است.

با سلام و عرض ادب
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى‏ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى‏ بِالْأُنْثى‏ فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْ‏ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ ذلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى‏ بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ؛ وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (179-بقره).[1]

1- خداوند پس از بيان قانون قصاص در آيه 178 سوره بقره، مى‏فرمايد:«اگر قصاص نكنيد، و جانى را مورد عفو و بخشش قرار دهيد، بهتر است».
يعنى قصاص واجب نيست، بلكه مستحب هم نمى‏باشد؛ امّا براى جلوگيرى از جنايت جنايتكاران و تكرار موارد مشابه، اين حق به اولياء مقتول داده شده، و آنها مجاز به اين كار هستند؛ ولى قصاص نه واجب است و نه مستحب. (دقّت فرماييد)

2- در آيه 179 همان سوره، فلسفه قصاص را ادامه زندگى و حيات، و حمايت از زندگى زندگان بيان فرموده است، نه كينه و عداوت و انتقامجويى. اگر بر قاتل شرورى كه جان و مال و ناموس مردم در نظر او هيچ ارزش و احترامى ندارد، ترحّم شود، و رحمت اسلامى او را فرا گيرد، و او با سوء استفاده از اين رحمت و رأفت، روز به روز به جنايات گسترده‏ترى دست بزند، آيا اين كار ترحّم بر پلنگ تيز دندان و خيانت در حقّ گوسفندان نمى‏باشد! برخورد با اراذل و اوباش جامعه، كه هيچ راه ديگرى براى جلوگيرى از شرّ آنها جز قصاص باقى نمانده، خشونت نمى‏باشد. بلكه مصداق روشن رحمت است، تا ديگران بتوانند با آرامش به زندگى خويش ادامه دهند. [2]

اگر انگشت دست بيمارى فاسد گردد، و طبيب حاذق و دلسوز تمام سعى خويش را براى درمان و بهبودى آن به كار گيرد، و موفّق بر اين كار نگردد، و چاره‏اى جز قطع آن براى حفظ ساير انگشتان و جلوگيرى از سرايت بيمارى به قسمتهاى ديگر بدن نداشته باشد، و آن را قطع كند، آيا چنين طبيبى خشونت طلب است! آيا مقتضاى رحمت و عطوفت اين است كه اين عضو فاسد به حيات خود ادامه دهد و بتدريج ساير اعضاى بدن را نيز فاسد كند، و حتّى پيام‏آور مرگ براى تمام اعضاى كشور تن باشد! آيا هيچ عقل و منطقى اين نوع تفكّر را مى‏پسندد!

نتيجه اين كه، قصاص نوعى درمان است و براى جلوگيرى از سرايت فساد به ساير اعضاى جامعه، و حفظ امنيّت و ايمنى ديگر اعضا، ضرورى و لازم است. و با اين تحليل، قانون قصاص نه تنها خشونت محسوب نمى‏شود، بلكه با توجّه به مصلحت كلّ جامعه، شعبه‏اى از رحمت و رأفت الهى محسوب مى‏گردد.

تصوّر نمى‏كنيم هيچ انسان عاقلى- هر چند تابع دين مقدّس اسلام نباشد- معتقد باشد كه افراد شرور و قاتل و كسانى كه با قتل و غارت، امنيّت جامعه را به خطر مى‏اندازند، و به هيچ كس رحم نمى‏كنند، و پايبند به هيچ اصلى از اصول دينى و انسانى نيستند، در جامعه آزادانه رفت و آمد كنند و مرتكب هر جنايتى شوند؛ بلكه تمام عقلاى دنيا قصاص را به عنوان آخرين درمان اين اعضاء فاسد اجتماعى مى‏پذيرند، و از آن استقبال مى‏كنند.[3]

جالب است كه صداى اعتراض مدّعيان رأفت و رحمت، و مناديان حقوق بشر، به هنگام اجراى قصاص اين انسانهاى جنايتكار سراسر جهان را پر مى‏كند؛ امّا زمانى كه دوستان جنايتكار آنها در فلسطين، افغانستان، جنوب لبنان، عراق، سوریه و ديگر نقاط دنيا هولناكترين جنايات را مرتكب مى‏شوند، هيچ صداى اعتراضى از آنها بلند نمى‏شود ، گويا همه آنها كر و كور و خواب هستند!

----------------------------------------------------------------
[=Calibri][1]. اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! حكم قصاص در مورد كشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر كسى از سوى برادر (دينى) خود، چيزى به او بخشيده شود، (و حكم قصاص او، تبديل به خونبها گردد،) بايد از راه پسنديده پيروى كند. (و صاحب خون، حال پرداخت كننده ديه را در نظر بگيرد.) و او [قاتل‏] نيز، به نيكى ديه را (به ولى مقتول) بپردازد (و در آن، مسامحه نكند.) اين، تخفيف و رحمتى است از ناحيه پروردگار شما! و كسى كه بعد از آن، تجاوز كند، عذاب دردناكى خواهد داشت.و براى شما در قصاص، حيات و زندگى است، اى صاحبان خِرد! شايد شما تقوا پيشه كنيد.

[=Calibri][2].علاوه بر دو نكته مذكور، خداوند متعال اين حكم را خطاب به« اولى الالباب» بيان مى‏كند؛ يعنى، مسأله قصاص يك مسأله احساساتى و انتقامجويى نيست، بلكه قانونى است كه با تكيه بر عقل و درايت وضع شده، و يك حكم عقلانى و منطقى است. و صاحبان عقلهاى سالم با انديشه و تفكّر تصديق خواهند كرد كه اين قانون منشأ حيات اجتماعى و امنيّت جامعه خواهد بود. تعبير به« لعلّكم تتقون» در پايان اين آيه شريفه نيز تأكيد ديگرى بر مدّعاى ماست؛ زيرا معناى جمله مذكور اين است كه هدف از قصاص حفظ و حراست و نگهدارى جامعه از آلودگيها و شرارتها و كينه توزى‏هاست. بنابراين، بند بند آيه قصاص نكته‏هاى جالب و پيامهاى صلح و زندگى و محبّت دارد، و به روشنى شهادت مى‏دهد كه قصاص مصداقى از مصاديق خشونت نيست.
توجّه به اين نكته نيز جالب است كه در سراسر قرآن مجيد چهار بار كلمه« قصاص» تكرار شده است، در حالى كه كلمه« رحمت» هفتاد و نه بار، و كلمه« رحمان» صدو شصت مرتبه، و كلمه« رحيم» صد و نود و هشت مرتبه، تكرار شده است! و اينها همه دلالت روشنى دارد كه قصاص يك استثناء است، و اصل بر رحمت و رأفت و عطوفت اسلامى است.

[=Calibri][3]. آيين رحمت،آیت الله مکارم شیرازی، ص: 54.

با سلام و عرض ادب

نکاتی در بارۀ ارتداد بیان می شود که توجه به آنها لازم است:

1- پذیرش دین اسلام در آغاز ورود به آن، و فراگیری آموزه های آن و عمل به آنها پس از ورود به آن، مبتنی بر تحقیق و تفکر است.

2- تردید، پرسش، وسوسه داشتن و به دنبال رفع تردید و پاسخ سؤال بودن، از لوازم انکار ناپذیر دستگاه فکر آدمی است و تردید و پرسش، تا هنگامی که طلیعه و معبری برای رسیدن به علم و یقین باشد، پدیده ای مبارک و فرخنده است.

3- شک، تردید، ابهام و سؤال در آموزه های دینی ارتداد محسوب نمی شود؛ لذا کسانی که شاک در دین باشند و یادر اثر تبلیغات سوء و تحریک دیگران منکر دین شوند از این حکم مستثنی هستند. حضرت آیت الله فاضل لنکرانی (رحمه الله) در پاسخ استفتائی فرموده اند: جوانانی که تازه به سن بلوغ می رسند و نسبت به اسلام عنوان شاک را پیدا می کنند نمی توان حکم مرتد را بر آنها جاری نمود، بلکه باید به آنها مهلت داد.
بنابراین ارتداد انکار عالمانۀ اصول دین یا ضروریات و بدیهیات دینی است به گونه ای که انکار آن بدیهیات ملازم با انکار اصول دین بوده باشد و فرد منکر به این ملازمه هم علم داشته باشد.

4- چنانچه انکار فردی ، به دلیل وجود ابهام و سؤال در اصول یا ضروریات دینی باشد، این فرد مرتد محسوب نمی شود و شبهه علمی او مانع اجری حد مرتد بر اوست.راه مقابله با چنین فردی مباحثه علمی است و نه برخورد عملی.

5- حکم ارتداد منافی با آزادی اندیشه نیست. چنانچه فرد محققی با انگیزۀ کشف حقیقت و با استفاده از روش های منطقی و در حد توان خود به تحقیق بپردازد، ولو آنکه در رسیدن به حقیقت قاصر باشد-نه مقصر- در نزد خداوند معذور است؛ و بلکه ماجور است.

6- حکم ارتداد با آزادی بیان نیز در تنافی نیست.فرد مرتد می تواند بدون اعلام ارتداد خود ، به بیان سؤالات و ادلۀ خود در مجامع علمی بپردازد و از اندیشمندان پاسخ در خور مطالبه نماید. بنابراین ارتداد باطنی تا مادامی که اظهار نشده است موضوع برای وجوب قتل نخواهد بود.

7- هیچ مکتب و مذهبی و لو در مکاتیب بشری و غیر الهی مانند لیبرالیسم، به آزدی مطلق معتقد نیست و برای برخورداری از آن قیود و شرایطی قائل است. لیبرالها مرز آزادی هر فردی را، رعایت حقوق سایر شهروندان و مصالح اجتماعی می دانند.

8- رعایت حقوق خداوند بر بندگان، مصالح جامعۀ اسلامی و حقوق شهروندان مسلمان، سه ضلعی است که آزادی هر فردی محدود به آنها است.

9- با دقت در شرایط ارتداد این نتیجه به دست می آید که مرتد کسی است که در عین آگاهی به حقایق و حقانیّت اسلام، عنودانه و لجوجانه به مخالفت به آن بر می خیزد و به طرزی غیر منطقی با هویت جامعۀ اسلامی و زیر ساخت های فکری آن در می افتد.
حکم ارتداد برای پیشگیری از تخریب هویت جامعۀ اسلامی و صیانت عقاید دینی مردم از رهزنان بدخواه کج اندیش تشریع شده است. مراجعه به پروندۀ مرتدان در طول تاریخ ، مؤید همین نظریه است.

10- مرجع تشخیص ارتداد و مجری حکم مرتد، در جامعه اسلامی، مجتهد جامع الشرایط «حاکم اسلامی»است و هر فرد مسلمانی نمی تواند مرجع تشخیص و مجری حکم ارتداد باشد. همچنین در مقام اثبات حکم ارتداد نباید جای هیچ شک و شبهه ای برای حاکم باشد و الا با وجود شبهه حکم ارتداد نیز منتفی خواهد بود.

11- فردی که به معصومین (علیهم السلام) اهانت کرده باشد واهانت او امری مسلم و آشکار بوده باشد(در صورتی که شبهه ای نباشد) بر اساس روایات و بنا بر اجماع فقها، مشمول قاعده ساب النبی(صلی الله علیه و آله) و الائمة(علیهم السلام) می شود، لذا جایز القتل است که در این فرض بر اساس روایات کشتن او هم متوقف به اذن حاکم شرع نخواهد بود. هرچند در این قبیل موارد باید به گونه ای عمل شود که باعث مفسده بزرگتری نباشد.

12- دلیل اصلی که مبیّن حد مرتد و ساب النبی(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) است علاوه بر ظواهر برخی آیات، روایات معصومین و اجماع طائفه می باشد.

موفق باشید.

موضوع قفل شده است