در چه مواردی غیبت کردن جایز است؟
تبهای اولیه
در چه مواردی غیبت کردن جایز است؟
غيبت کردن مظلوم از ظالم براي استيضاح او جايز است و اين مورد از مواردي است که خداوند اجازه غيبت و بدگويي را به انسان داده است.
غيبت درباره فردي که داراي عقيده غلط است به معناي مرزباني از افکار است و ايرادي ندارد همچنين مشورت کردن با هدف تحقيق و تجسس درباره شريک آينده زندگي، رفتن نزد قاضي جهت گواهي دادن براي اعاده حيثيت کسي و غيبت درباره کسي جهت رد ادعاي پوچ او از جمله مواردي است که غيبت کردن درباره آنها جايز است.
غيبت داراي دو شرط است؛ يکي مخفي و پنهان بودن از فرد غيبتشونده و دوم اينکه غيبت موجبات ناراحتي فرد را فراهم کند، خداوند در قرآن کريم ميفرمايد که غيبت نکنيد چراکه غيبت کردن از سوء ظن شروع ميشود سپس تجسس را در پي دارد و بعد از تجسس به عيب و ايراد پرداخته ميشود که در نهايت موجب غيبت ميشود.
گناه غيبت چرا گوشت مرده خوردن است؟ چون وقتي گوشت مرده کنده شود گوشت ديگري جاي آن را پر نميکند؛ آبروي مومن نيز در زمان غيبت مانند گوشت مرده است بنابراين آبرو رفته ديگر بازنميگردد و جاي تامل است که غيبت کردن همچون خوردن گوشت برادر مرده است چراکه مسلمانان با يکديگر برادر هستند.
درباره گناه غيبت کردن در کتاب تفسيرم دو دليل آوردهام زماني که انسان زنده است و اگر گوشتي از بدنش کنده شود جايش را گوشت ديگري ميگيرد يعني عمل غيبت اگر زمان حضور فرد صورت گيرد فرد از خود دفاع ميکند؛ گناه غيبت خيلي مهم است و موجب ميشود عبادتهاي غيبتکننده در پرونده غيبت شونده نوشته شود يا اگر عبادتي ندارد گناهان غيبت شونده به پرونده غيبت کننده منتقل شود.
حديثي از امام صادق(ع) : امام صادق (ع) فرمودهاند که «کعبه خيلي عزيز است ولي آبروي مومن از آن هم عزيزتر است.» بنابراين بايد از زبان خود به طور اساسي مراقبت کرد؛ اگر فرد غيبت کننده روزهدار باشد آثار و برکات روزهاش از بين ميرود و تا 40 روز هم نماز و روزهاش قبول نميشود و همچنين فرد ساکت شنونده غيبت نيز در گناه غيبتکننده و به همان ميزان شريک است.
چگونگي جبران کردن غيبت : فرد غيبت کننده بايد از خداوند بابت رفتار ناشايست خود طلب آمرزش کند و اگر مطالب غيبت موجب ناراحتي فرد غيبت شونده ميشود بهتر است براي او بيان نشود مگر جهت جبران آبروي رفته مومن غيبت شونده با او در ميان گذاشته شود.
شرايط جايز بودن «غيبت» از ديدگاه حجتالاسلاموالمسلمين قرائتی [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گروه فعاليتهای قرآنی: سلسله جلسات تفسيری حجتالاسلام قرائتی امروز 19 فروردين ماه نيز با حضور جمعی از دانشجويان، كارمندان و استادان دانشگاه تهران با بررسی گناه «غيبت» و شرايط جواز آن ادامه يافت.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا) حجتالاسلاموالمسلمين «محسن قرائتی» رئيس ستاد اقامه نماز كشور و مفسر قرآن امروز 19 فروردين ماه بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد دانشگاه تهران با بيان اين مطلب به بحث درباره غيبت پرداخت و اظهار كرد: غيبت كردن مظلوم از ظالم برای استيضاح او جايز است و اين مورد از مواردی است كه خداوند اجازه غيبت و بدگويی را به انسان داده است.
وی افزود: غيبت درباره فردی كه دارای عقيده غلط است به معنای مرزبانی از افكار است و ايرادی ندارد همچنين مشورت كردن با هدف تحقيق و تجسس درباره شريك آينده زندگی، رفتن نزد قاضی جهت گواهی دادن برای اعاده حيثيت كسی و غيبت درباره كسی جهت رد ادعای پوچ او از جمله مواردی است كه غيبت كردن درباره آنها جايز است.
وی اظهار كرد: غيبت دارای دو شرط است؛ يكی مخفی و پنهان بودن از فرد غيبتشونده و دوم اينكه غيبت موجبات ناراحتی فرد را فراهم كند، خداوند در قرآن كريم میفرمايد كه غيبت نكنيد چراكه غيبت كردن از سوء ظن شروع میشود سپس تجسس را در پی دارد و بعد از تجسس به عيب و ايراد پرداخته میشود كه در نهايت موجب غيبت میشود.
قرائتی يادآور شد: گناه غيبت چرا گوشت مرده خوردن است؟ چون وقتی گوشت مرده كنده شود گوشت ديگری جای آن را پر نمیكند؛ آبروی مومن نيز در زمان غيبت مانند گوشت مرده است بنابراين آبرو رفته ديگر بازنمیگردد و جای تامل است كه غيبت كردن همچون خوردن گوشت برادر مرده است چراكه مسلمانان با يكديگر برادر هستند.
وی تصريح كرد: درباره گناه غيبت كردن در كتاب تفسيرم دو دليل آوردهام زمانی كه انسان زنده است و اگر گوشتی از بدنش كنده شود جايش را گوشت ديگری میگيرد يعنی عمل غيبت اگر زمان حضور فرد صورت گيرد فرد از خود دفاع میكند؛ گناه غيبت خيلی مهم است و موجب میشود عبادتهای غيبتكننده در پرونده غيبت شونده نوشته شود يا اگر عبادتی ندارد گناهان غيبت شونده به پرونده غيبت كننده منتقل شود.
قرائتی با اشاره به حديثی از امام صادق(ع) گفت: امام صادق (ع) فرمودهاند كه «كعبه خيلی عزيز است ولی آبروی مومن از آن هم عزيزتر است.» بنابراين بايد از زبان خود به طور اساسی مراقبت كرد؛ اگر فرد غيبت كننده روزهدار باشد آثار و بركات روزهاش از بين میرود و تا 40 روز هم نماز و روزهاش قبول نمیشود و همچنين فرد ساكت شنونده غيبت نيز در گناه غيبتكننده و به همان ميزان شريك است.
وی درباره چگونگی جبران كردن غيبت يادآور شد: فرد غيبت كننده بايد از خداوند بابت رفتار ناشايست خود طلب آمرزش كند و اگر مطالب غيبت موجب ناراحتی فرد غيبت شونده میشود بهتر است برای او بيان نشود مگر جهت جبران آبروی رفته مومن غيبت شونده با او در ميان گذاشته شود.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم با قرائت حدیثی از امام صادق(ع) گفت: امام میفرماید اگر انسانی دروغ نگوید، به مردم ظلم نکند و از خلف وعده بپرهیزد میتوان او را عادل و شخصیتش را کامل دانست که چنین فردی غیبتش جایز نیست و حتی دوست شدن با او واجب است.
آیت الله مکارم تأکید کرد: در احادیت ما به مواردی اشاره شده است که اگر تنها به یکی از آنها توجه شود دنیا کاملا تغییر کرده و گلستان میشود. در این هنگام یکی از شاگردان از ایشان سئوال پرسید که آیا میتوان غیبت فردی را انجام داد که برخلاف این ویژگیها عمل میکند؟
آیت الله مکارم در پاسخ گفت: کسی که علنا دروغ میگوید، به وعدههای خود عمل نمیکند و به مردم ظلم روا میدارد متظاهر به فسق است، غیبت او جایز است.
منبع سایت تابناک
بسم الله الرحمن الرحیم
تظلم خواهی و نقل ظلم رفته به مظلوم غیبت مباح نام دارد ؟!!!!
وی تصريح كرد: درباره گناه غيبت كردن در كتاب تفسيرم دو دليل آوردهام زمانی كه انسان زنده است و اگر گوشتی از بدنش كنده شود جايش را گوشت ديگری میگيرد يعنی عمل غيبت اگر زمان حضور فرد صورت گيرد فرد از خود دفاع میكند؛ گناه غيبت خيلی مهم است و موجب میشود عبادتهای غيبتكننده در پرونده غيبت شونده نوشته شود يا اگر عبادتی ندارد گناهان غيبت شونده به پرونده غيبت كننده منتقل شود.
در این نسخه هم یبت در حضور فرد روا شد چون گوشت زنده بر میگردد.
خوب تاوان این گوشت کنده شده و فرضا باز پس گرفته شده را کی میدهد ؟
چون طرف بود پس عیبی ندارد شما بکن جاش پر میشود!!!! طرف از خودش دفاع خواهد کرد.
حال که ایشان آنقدر به زیست شماسی و ارتباطش با قرآن و دین علاقمندند باید بدانند گوشت کنده شده و بازسازی شده هیچگاه مانند اولش نمیشود.
یک روز زنی نزد عارف روشن ضمیری آمد و به او گفت من 5 سال پیش غیبت زنی را کردم الان چگونه میتوانم جبران نمایم مرد عارف به او گفت امروز یک مرغ بخر و تکه تکه کن به اندازه های یک کف دست و در بین راهی که داری می آئی اینجا در گذر راه بریز .
زن اینچنین کرد و فردای آن روز آمد
مرد عارف به او گفت اکنون برگرد و هرآنقدر که از مرغ یافتی بیاور
زن رفت و بعد از ساعتی برگشت به اندازه چند دانه پر و استخوان نیافته بود.
مرد عارف گفت این مرغی که مانند کلام در بین خلایق پخش کردی بعد از یک روز تنها توانستی اینقدرش را باز پس بگیری حال بعد از 5 سال انتظار داری سخنی که 5 سال در بین مردم انداختی جقدرش را باز پس بگیری؟
زن منقلب شد و بگریه افتاد مرد عارف گفت گریه ات را بند بیاور برو رضایت بگیر از آن زن و هرکسی که از این مطلب خبردار شده راز قصه را باز گو و این کریه را سر سجاده استغفار نزد خداوند ببر که اوست قاضی الحاجات و مجیب الدعواه
یاحق
سلام و عرض ادب...
روحانی ها معمولا" در سخنرانی هاشون افرادی رو مثال می زنن که مثلا" فلان عیب رو داره..
آیا این غیبت نیست
یا مثلا" بعضی ها داستان علی گندابی رو تعریف می کنن که آدم بدی بود بعدش خوب شد
آیا عیب این طرف رو نمی گن؟
یا خیلی داستان های دیگه
ممنون میشم راهنمایی کنید
یا علی
غيبت به این معنااست كه انسان پشت سر كسى كه عيب و عملش پوشيده است سخنى بگويد كه اگر به گوش او برسد ناراحت شود.
در حديثی از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه غيبت آن است كه درباره برادر مسلمانت چيزى بگويى كه خداوند آن را بر او مستور داشته است.
بنابراین ،غيبت اركانى دارد، نخست اين كه سخنى را پشت سر كسى بگويیم، و اگر در حضورش گفته شود، عنوان ديگرى به خود مى گيرد (عنوان ايذاء، يا هتك و مانند آن)
ديگر اين كه بايد از قبيل ذكر عيوب باشد، و آن هم عيب مستور و پنهان پس اگر آشكار باشد غيبت نيست، هر چند ممكن است به عناوين ديگرى حرام باشد.
و ديگر اين كه هنگامى كه غيبت شونده آن را بشنود غمگين و ناراحت شود.
گاه تصور مى شود كه غيبت تنها با زبان است در حالى كه حقيقت غيبت، اظهار عيوب پنهانى است كه اگر صاحبش بشنود ناراحت مى شود.
اين كار ممكن است به وسيله زبان انجام گيرد، يا از طريق قلم، و يا حتى اشارات دست و چشم و ابرو. گاه ممكن است در لباس جدى باشد و گاه در لباس جدى و طنز.
گاه غيبت با تعبيرات صريح انجام می گیرد وگاهی با تعبیرات کنایی.مثلًا هنگامى كه سخن از مؤمنى به ميان مى آيد مى گويیم بگذريم، در واقع همین واژه ی بگذریم نشان می دهد كه او مرتكب گناهان زشتى شده است.
يا اين كه مى گويیم: فلان كس داراى صفات بسيار خوبى است ولى ... سپس سكوت مى كنیم.همین گفتن ولی وسکوت کردن در ادامه ،نیز نوعی غیبت کنایی محسوب می شود چرا که ذهن شنونده را در رابطه با آن شخص دچار تردید وبد بینی کرده ایم.
غيبت از گناهانى است كه عوامل بى شمارى دارد، كه هر كدام به تنهايى مى تواند سرچشمه غيبت شود، از جمله:
1- حسد 2- خودخواهى و خود برتر بينى 3- غرور و نخوت 4- انحصارطلبى 5- كينه توزى 6- جاه طلبى 7- دنيا پرستى و علاقه به مال و مقام 8- رياكارى 9 - ايجاد سرگرمى ناسالم10- سوء ظن 11- انتقام جويى 12- تشفّى قلب و فرونشاندن غضب 13- سخريه و استهزاء و امور ديگرى از اين قبيل.
قدر مشترك همه اينها اين است كه انسان سعى مى كند با غيبت كردن شخصيت طرف و موقعيت اجتماعى او را درهم بشكند و او را در نظرها خوار و بى مقدار كند.
بنابراین دایره ی غيبت بسیار گسترده است .
در حديثى از امام صادق عليه السلام نقل شده است:
«اصْلُ الْغيْبَةِ تَتَنَوَّعُ بِعَشْرَةِ انْواعٍ؛ شِفاءِ غَيْظٍ وَ مُساعَدَةِ قَوْمٍ وَ تُهْمَةٍ، وَ تَصْدِيْقِ خَبَرٍ بِلاكَشْفِهِ، وَ سُوءِ ظَنٍّ وَ حَسَدٍ وَ سُخْرِيَّةٍ وَ تَعَجُّبٍ وَ تَبَرُّمٍ وَ تَزَيُّنٍ، فَانْ ارَدْتَ السَّلامَةَ فَاذْكُرِ الْخالِقَ لَا الَمخْلُوقَ فَيَصِيْرُ ذلِكَ مَكانَ الْغِيْبَةِ عِبْرَةً وَ مَكانَ الْاثْمِ ثَواباً؛
سرچشمه غيبت به ده نوع تقسيم مى شود، تشفّى قلب (فرونشاندن آتش غضب) و همگامى با ديگران (تعصّب گروهى) و تهمت زدن، و تصديق عجولانه خبرى كه صدق و كذب آن آشكار نشده، و سوء ظن و حسد و استهزاء، و اظهار تعجب و ابراز ناراحتى و خويشتن آرايى. و اگر مى خواهى سالم بمانى به ياد خالق باش نه به ياد مخلوق، اين سبب مى شود كه به جاى غيبت (از عيوب ديگران) عبرت بگيرى و به جاى گناه پاداش براى تو حاصل شود».
غيبت مهمترين سرمايه جامعه يعنى «سرمايه اعتماد» را از بين مى برد، زيرا همه ی ما داراى نقاط ضعفى هستیم كه سعى در كتمان آن داریم اگر آنها پوشيده باشند، اعتماد مردم نسبت به يكديگر باقى و بر قرار خواهد بود.
ولى كشف آنها بى اعتمادى ايجاد مى كند.علاوه بر این غيبت سرچشمه سوء ظن نسبت به دیگران است، زيرا هنگامى كه عيوب مخفى جمعى از افراد از طريق غيبت آشكار گردد، انسان نسبت به همه بدبين مى شود.
غيبت يكى از اسباب اشاعه فحشاء است چرا كه هنگامى كه گناهان مخفى افراد از طريق غيبت آشكار گردد، ديگران نيز تشويق به گناه مى شوند، و اصولًا قبح گناه از بين مى رود.غيبت، گنهكاران را در گناهشان جسور مى كند.
در حديثى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى خوانيم :
«يا مَعْشَرَ مَنْ آمَنَ بِلسانِهِ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِقَلْبِهِ لا تَغْتابُوا الْمُسْلِمينَ وَ لا تَتَبَّعُوا عَوْراتِهِمْ فَانَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَةَ اخِيْهِ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ يَفْضَحُهُ فِى جَوْفِ بَيْتِهِ؛
اى گروهى كه با زبان ايمان آورده ايد ولى با قلبتان ايمان نياورده ايد، غيبت مسلمانان نكنيد، و در صدد كشف عيوب آنها نباشيد، چرا كه هر كس در صدد كشف عيوب برادر مسلمانش باشد خداوند عيوب او را كشف مى كند، و هر كس خدا عيوبش را كشف كند حتى در درون خانه اش رسوا مى شود».
همان گونه كه غيبت كردن از گناهان بزرگ است، شركت در مجلس غيبت و گوش دادن به سخنان غيبت كننده نيز از گناهان بزرگ محسوب مى شود، چرا كه تمام مفاسد غيبت مربوط به همكارى دو طرف است، غيبت كننده و مستمع غيبت، اگر كسى حاضر نشود به غيبت گوش كند، علاوه بر اين كه گامى در طريق نهى از منكر برداشته شده ماهيت غيبت تحقق نمى يابد، نه عيوب كسى فاش مى شود نه آبروى انسانى مىريزد ونه هتك حرمت مى شود.
در روايات آمده است كه شنونده غيبت بايد به دفاع از برادران مسلمانش برخيزد.
در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم: «مَنْ اغْتِيْبَ عِنْدَهُ اخُوُهُ الْمُسْلِمُ فَاسْتَطاعَ نَصْرَهُ فَلَمْ يَنْصُرْهُ خَذَلَهُ اللَّهُ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ؛
كسى كه غيبت برادر مسلمانش نزد او شود، و توانايى بر يارى او داشته باشد و ياريش نكند، خداوند او را در دنيا و آخرت مخذول مى كند».
حضرت آیه الله مکارم شیرازی در کتاب اخلاق در قرآن در رابطه با مستثنیات غیبت اینگونه می فرمایند:(البته بنده مطالب را به طورخلاصه خدمت دوستان ارائه میدهم)
غيبت به عنوان اولى بى شك حرام و از گناهان كبيره است ولى عناوين ثانويه و عوارض حاصله ممكن است عنوان ذاتى را تحت الشّعاع قرار دهد، و در موارد خاصى غيبت مجاز يا واجب شود.
و اين موضوع در مواردى است كه پاى مصلحت مهمترى در ميان است، كه حفظ آن مصلحت بر مفاسد عظيم غيبت غلبه مى كند.
یکی از جاهایی که غیبت مجاز است در مورد دادخواهى و رفع ظلم و گرفتن حق است، كه اگر شخص مظلوم افشاگرى نكند كسى به داد او نمى رسد، و حق او پايمال مى گردد.
در مورد نهى از منكر، يعنى در جايى كه اگر انسان افشاگرى نكند فرد يا افراد گنهكار دست از كارشان نمى كشند، در اينجا مصلحت امر به معروف و نهى از منكر بر مفسده غيبت غلبه مى كند، و مجاز بلكه واجب مى شود.
در مورد بدعت گذاران و توطئه گران و كسانى كه بر ضدّ مصالح مسلمين نقشه مى كشند، كه اگر كار آنها بر ملا شود، مردم به پا مى خيزند، و جلوگيرى كامل يا نسبى مى كنند، غيبت اين گونه اشخاص نيز جايز، بلكه واجب است.
در مورد مسلمانى كه جان يا مال يا ناموسش از سوى ديگرى در خطر قرار گرفته و او آگاه نيست، افشا كردن اين خطر نيز جايز بلكه گاهى واجب است.
در مورد مشورت يعنى در آنجا كه كسى مى خواهد مثلًا با ديگرى وصلت كند يا شركتى تشكيل دهد يا مسافرت نمايد و از انسان درباره شخص مورد نظرش سؤال مى كند، در اينجا نمى توان گفت: افشاى عيب طرف، گناه دارد بلكه امانت در مشورت ايجاب مى كند كه آنچه را مى داند و در مورد آن برنامه تأثير مى گذارد، افشا كند، و از اين كه ممكن است مصداقى از غيبت باشد ترسى به خود راه ندهد، چرا كه پرده پوشى در اين گونه موارد خيانت است، و خيانت در مشورت جايز نيست.
در مورد شهادت دادن در جايى كه از انسان تقاضاى شهادت كنند، نيز غيبت كردن جايز است، چرا كه مصلحت شهادت قوى تر است. همچنين در مورد اجراى حدود الهى كه اگر چند نفر ببينند (بى آن كه تجسّس خاصى كرده باشند) كه فلان شخص مشغول شرب خمر يا زنا است، و بيايند و نزد حاكم شرع شهادت دهند، تا در مورد آنها اجراى حد شود. و يا شهودى درباره امرى شهادت داده اند، ولى شهود در باطن، فاسق و گنهكارند، اما حاكم شرع در ظاهر با خبر نيست در اينجا نيز افشاگرى و يا به تعبير ديگر جرح شهود، جايز است. (البته تمام اينها در موردى است كه شهود به اندازه كافى براى اثبات مطلب حضور داشته باشند).
معمولًا همه علماى اخلاق و فقهاى بزرگوار، غيبت متجاهر به فسق يعنى كسى كه آشكارا مرتكب گناه مى شود را جزء مستثنيات شمرده اند، و تصريح مى كنند غيبت اين گونه اشخاص كه پرده هاى حيا را دريده و آشكارا در برابر چشم مردم مرتكب معصيت مى شوند، غيبت ندارند، و به رواياتى نيز در اين زمينه تمسّك جسته اند.
ولى چنين به نظر مى رسد كه اين گونه افراد به طور كلّى از موضوع غيبت خارجند نه اين كه از حكم آن استثنا شده باشند چرا كه در غيبت دو چيز شرط بود، اول مخفى بودن عيب كه اين افراد ندارند، و دوّم ناراحت شدن از ذكر آن، كه آن نيز در آنها نيست، زيرا اگر ناراحت بودند آشكارا مرتكب كار خلاف نمى شدند.
مى توان گفت: متجاهر به فسق بر دو گونه است: نخست آنها كه در يك عمل تجاهر دارند كه تنها در همان عمل غيبت آنها جايز است، و ديگر كسانى كه پرده حيا را دريده و جسورانه دست به هر گناهى مى زنند، اين گونه اشخاص در هيچ چيز احترامى ندارند و افشاگرى در مورد آنها لازم و ضرورى است تا افراد ناآگاه از خطرات آنها آگاه شوند.
[=Microsoft Sans Serif]دوستان علاقمند در رابطه با این موضوع می تونند به این تاپیک هم مراجعه کنند.
روحانی ها معمولا" در سخنرانی هاشون افرادی رو مثال می زنن که مثلا" فلان عیب رو داره.. آیا این غیبت نیست یا مثلا" بعضی ها داستان علی گندابی رو تعریف می کنن که آدم بدی بود بعدش خوب شد آیا عیب این طرف رو نمی گن؟
با سلام و احترام و تبریک سال جدید
اگر کسی به نام و یا لقبی مشهور باشد هر چند آن لقب در اصل بیان کننده ی عیب و نقص اوست ولی با مرور زمان زشتی آن از بین رفته است و قصد تمسخر هم نباشد، و به گونه ای باشد که اگر کسی او را با آن نام یا لقب صدا بزند ناراحت نمی شود ، ذکر او با این نام و لقب مانعی نداشته و غیبت محسوب نمی شود .(1)
و به طور کلی نسبت به صفات ظاهره كه همه از آن آگاهی دارند اگر قصد هتك و تحقير نباشد و فرد بشنود،ناراحت نمی شود، اشكال ندارد.(2)
1.استفتا از دفتر مقام معظم رهبری در قم
2.پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری در احام برخی گناهان،غیبت به آدرس:
http://www.leader.ir/tree/index.php?catid=49
[="book antiqua"][="blue"]سلام
آیا زن و شوهر میتوانند درباره خانواده و دوستان خود برای یکدیگر صحبت کنند با فرض اینکه خیلی از این صحبتها مصداق غیبت است ولی هدف از این صحبتها تحقیر شخص یا مسخره کردن او نیست و صرفا آشنایی زن و شوهر با زندگی و گذشته خانواده و دوستان یکدیگر است؟
به طور کلی آیا صحبت کردن زن و شوهر درباره دیگران(که برای افراد دیگر غیبت حساب میشود)، اگر مفسده ای در آن نباشد(مثلا مطمئن باشیم که همسر نسبت به اعضای خانواده بدبین نمیشود و رفتارش با او عوض نمیشود) اشکال دارد؟[/][/]
گرچه غیبت از گناهان كبیره به شمار مىآید و در قرآن كریم و روایات به شدت از آن نهى شده است اما مواردى هست كه از این كلّیت استثناء شده و غیبت در آن گونه موارد حرام نیست و چون غیبت از گناهان كبیره و رفتاری بسیار زشت و نابهنجار محسوب مىشود باید موارد استثناء از اهمیت ویژهاى برخوردار باشد تا به لحاظ اهمیت بتواند در برابر مفسده غیبت مقابله كند و آن را تحت الشعاع قرار دهد.
از امام كاظم (علیه السلام) روایتى نقل شده است كه حدود غیبت را روشن مىفرماید:
«مَن ذَكرَ رَجُلا مِن خَلفِهِ بما هُو فِیه مِمّا عُرفه الناس لَم یَغتَبه و مَن ذَكره مِن خَلفِهِ بما هو فیه مِما لا یَعرفهُ الناس اَغتابهِ، و مَن ذَكره بِما لَیس فیه فَقد بُهته» (جامع السعادات، ج 2، ص 304.)
كسى كه دیگرى را در غیابش به عیبى كه مردم از آن باخبرند یاد كند، غیبت او را نكرده است و كسى كه دیگرى را در غیابش به عیبى یاد كند كه مردم از آن بىخبرند، غیبت او را كرده است و كسى كه او را به عیبى كه در او نیست یاد كند به او بهتان زده است.
1-دادخواهی
لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعا علیما (148/ نساء)
استثنایی که خداوند در این آیه فرموده –یعنی به کسی که ستم به او شده، اجازه داده که بدی های ستمگر را اظهار کند- به این معنی نیست که مظلوم اجازه دارد تمام بدی های ظالم را به هر نحو اعلام کند و به قول معروف هر چه از دهانش درآمده به او بگیود؛ بلکه به این معناست که کسی که به او ظلم شده، اجازه دارد در همان مورد خاص سکوت نکند و برای گرفتن حقش بدی و ظلم ظالم را با صدای بلند آشکار کند و صفات بد او را که با ظلمش ارتباط دارد، به زبان آورد.
بنابراین یکی از موارد جواز غیبت، دادخواهی و اعلام مظلومیت است.
امام صادق(علیه السلام): ستمگر و یاری دهنده او و کسی که به ستم او راضی باشد، هر سه در ستم شریکند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله): از دعای ستمدیده بترسید، گرچه کافر باشد، زیرا هیچ چیز مانع دعای مظلوم نمی شود.
امام علی(علیه السلام): کارگرترین تیرها، دعای ستمدیده است.
2. کمک گرفتن جهت امر به معروف و نهى از منكر
مورد دیگرى كه از موارد جواز غیبت شمرده شده امر به معروف و نهى از منكر است. به این معنا که هرگاه انسان منکری را از مسلمانی ببیند که بر انجام آن اصرار دارد و بداند که اگر غیبتش را بکند آن را ترک میکند. همچنین گاهى از اوقات انسان به تنهایى نمىتواند جلوى منكر را بگیرد و ناگزیر مىشود از دیگران كمك خواسته یا به مقامات ذى ربط (پلیس و دستگاه قضایى) اطلاع دهد تا به كمك آنها از كارهاى زشت جلوگیرى شود، بنابراین ناگزیر است شخص و محل منكر را معرفى نماید«و این باید در جایى باشد كه در رفع منكر کمک نموده و مطابق شرع باشد، نه در نزد ظالم بىباكى كه از حد شرع تجاوز كند یا در جایى كه فایدهاى بر آن مترتب نشود»[ معراج السعاده، ص475]
3. استفتاء
از موارد جواز غیبت استفتاء(پرسش) از حكم شرعى است، به این معنى كه انسان گاهى در مقام سۆال از حكم شرعى ناگزیر مىشود مورد مسأله را بیان كند و در این جا ممكن است نام فرد یا افرادى برده شود كه در این جریان دست داشتهاند و از ذكر نام خود ناراضى باشند. در این گونه موارد اگر مسأله مهم و حیاتى باشد اشكالى ندارد.
البته در این گونه موارد باید تا حد امكان به كنایه و اشاره بسنده كرد تا پاى شخص معیّنى به میان نیاید و در بازگو كردن جریان نیز به حداقل لازم اكتفا شود، مثلا بگوید نظر شما در باره كسى كه پدر یا برادر او بر وى ستم كرده است چیست؟ اما اگر راهى جز اظهار نباشد این گونه غیبتها گناهى ندارد[نقطههاى آغاز در اخلاق عملى ، ص204]
4. غیبت جهت هشدار
هشدار دادن و آگاه ساختن از خطرى كه مسلمانى را تهدید مىكند یكى دیگر از اسباب تجویز غیبت است، یعنى اگر انسان ببیند یكى از دوستانش با گروهى در ارتباط است كه به مصلحت او نیست باید وى را آگاه سازد. به طور مثال، با كسانى معاشرت مىكند كه اگر او را متوجه نكنند به تدریج در اثر رفت و آمد با آنان تحت تأثیر رفتار بد آنها قرار مىگیرد. در این صورت لازم است او را از عیوبشان آگاه سازد تا از روى بصیرت و آگاهى با آنها برخورد كند. رسول گرامى اسلام (صلّىاللّهعلیه وآله) فرمود:
« آیا از گفتن آنچه در باره فاجر و گناهكار مىدانید خوددارى مىكنید تا مردم او را نشناسند؟ عیوب وى را براى مردم بازگو كنید تا از او كنارهگیرى كنند و برحذر باشند[همان، ص205]
همچنین اگر انسان در غیاب كسی در نفی كمال او سخنی بر زبان آورد، ولی قصد تنقیص او را نداشته باشد، این عمل او غیبت شمرده نمیشود؛ همانند نفی مهارت یك پزشك یا ضعیف بودن قدرت علمی یك مجتهد كه در این حالتها غیبت جایز است.
5. لقب مشهور
اگر كسى به نام و یا لقبى مشهور باشد كه هر چند آن لقب در اصل بیان كننده عیب و نقص اوست ولى با مرور زمان قبح و زشتى آن از بین رفته است به گونهاى كه اگر كسى او را با آن نام یا لقب صدا بزند ناراحت نمىشود، ذكر او با آن نام و لقب مانعى ندارد، مثل اینكه در باره كسى كه كور است بگویند فلان نابینا آمد و یا آن نابینا چنین مطالبى را اظهار كرد و یا در باره كسى كه لنگ است بگویند فلان كس كه لنگ است چنین مطلبى را گفت و... در این گونه موارد اگر كسى آنان را با این صفت نام ببرد غیبت نیست، زیرا از شنیدن آن ناراحت نمىشوند و كسى هم كه آنها را صدا مىزند در مقام عیب جویى نیست، چنانكه در میان راویان حدیث كسانى بودهاند كه نقص عضو داشتهاند و در احادیث نیز با همان نقص عضو از آنها یاد شده است، مانند «ماعور»(یكچشم) و«اعمش» (كسى كه دیدگانش تار است)
اما هرگاه شخص راضی نباشد یا شناسانیدن او با عبارتى دیگر ممكن باشد، جایز نیست .[همان،ص207]
6.غیبت در مقام مشورت
مورد دیگرى كه غیبت كردن جایز است مقام مشورت است كه اگر كسى در امور مهم شخصى یا اجتماعى از قبیل ازدواج و معامله و عزل و نصب كارمندان و مسئولان با انسان مشورت كند در صورتى كه احتیاج به ذكر نقاط ضعف و عیوب وى باشد اظهار عیب اشكالى ندارد بلكه گاهى لازم نیز هست.
امیرمومنان علی (علیه السّلام) فرمود:
«المستشار موتمن»؛ كسى كه مورد مشورت قرار مىگیرد باید امین باشد و در مشورت خیانت نكند.
بنابراین، لازم است انسان آنچه مىداند به كسى كه با او مشورت مىكند بگوید تا از روى آگاهى و بصیرت كار خود را انجام دهد و اگر حقیقت را نگوید خیانت در مشورت كرده است.
7.غیبت بدعتگذار
اگر كسى مىبیند شخصى گمراه است و مردم را هم گمراه مىكند و مىخواهد بدعتى در دین خدا ایجاد كند، مىتواند از او بدگویى كند تا مردم فریبش را نخورند و در دامش نیفتند.
در اینجا گذشته از اینكه غیبت او گناه ندارد خداى متعال در نامه عمل وى ثواب نیز مىنویسد، چنان كه امام صادق(علیه السّلام) فرمود:
رسولخدا(صلّىاللّهعلیهوآلهوسلم) فرمود: «هرگاه پس از من اهل ریب[كسانى كه در دین القاى شبهه مىكنند] و بدعت را دیدید، بیزارى خود را از آنان آشكار نمایید و به آنها سخت دشنام دهید و دربارهشان بدگویى كنید تا به فساد در اسلام طمع نكنند و مردم از آنها دورى نمایند و بدعتهاى آنان را یاد نگیرند، خداوند در برابر این كار براى شما ثواب مىنویسد و درجاتتان را در آخرت بالا مىبرد» [مستدرک سفینه البحار،ج1،ص303]
8.غیبت متجاهر به فسق
غیبت افرادی که آشکارا فسق و گناه میکنند نیز از موارد حرمت غیبت استثنا شده است.
از امام باقر(علیه السّلام)روایت شده است كه فرمود:
سه نفرند كه احترام ندارند:
1. كسى كه داراى هوسهاى بدعت آمیز است، 2. زمامدار ستمگر، 3. كسى كه آشكارا معصیت مىكند.[ وسائل الشیعه، ج 12، ص 289، ح 16327]
9.غیبت شخص یا گروه نامشخص
غیبت در صورتی که از فرد نامشخصی باشد و نام و نشانی از او برده نشود، اشکالی ندارد. مثل این که بگوید: امروز گرفتار نادانى شدم یا فاسقى چنینگفت و چنین كرد و امثال اینها، به شرطى كه آن شخص بر شنونده معلوم نباشد.
و هرگاه از یک نفر که مردّد بین چند نفر مشخص است غیبت کند حرام است. مثل این که بگوید: یکی از پسران فلانی این عیب را دارد.
مثل این که بگوید: یک نفر اصفهانی یا شیرازی چنین و چنان بود و نیز جایز است اگر بگویدک بعضی از اصفهانیها یا شیرازیها فلان عیب را دارند. ولی اگر بگوید: همه اصفهانیها فلان عیب را دارند، شکی در حرمت آن نیست بلکه ظاهر این است که در این صورت غیبت تمام اهل آن شهر را کرده است.[ گناهان کبیره شهید دستغیب ،ج2،ص280]
10. كسى كه خود را منسوب به دیگرى نماید و منسوب به او نباشد جایز است ردّ نسبت او را كردن؛ زیرا مصلحت حفظ انساب و خانوادهها مقدم بر مفسده هتک مُدّعی است.
11. اظهار عیب عالم یا حاكم شرعى كه صلاحیت فتوى و حكم نداشته و متصدى آن شود، تا بدین صورت از افتاء و حكم دادن او جلوگیری شده[معراج السعاده، ص476]، مردم سراغ افراد شایسته و اهل این کار بروند، مثلا بیعدالتی یا اخذ رشوه قاضی یا مسئولی را بیان کند. مشروط بر این که قصد هدایت و راهنمایی مردم را داشته باشد نه این که از روی حسادت یا کینه باشد.
12. غیبت كفار و كسانى كه مخالف مذهب شیعه اثنىعشریاند، كه در این صورت نیز اقوى جواز غیبت آنهاست[همان]
حجت الاسلام سید احمد فاطمی نقل میکند:
در اوایل طلبگی ام، روزی مرحوم علامه به حجره ام تشریف آوردند و فرمودند: به ظاهر در این جا غیبت شده است!!!!!
گفتم: بله؛ پیش از آمدن شما، چند نفر که درسشان از من بالاتر بود، این جا بودند و غیبت کسی را کردند.
علامه فرمودند:باید می گفتی از این جا بروند، این حجره دیگر برای درس خواندن مناسب نیست؛ اتاق خود را عوض کن!!!! توصیه میکنم که کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب رو بخونید
اللهم عجل لولیک الفرج
به امید ظهورش 3 صلوات