چرا کوروش پیامبر نیست و ایران محمدی است؟

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا کوروش پیامبر نیست و ایران محمدی است؟

با سلام

دلم نیامد این را با کوروش دوستان تقسیم نکنم

این روزها بازگشت موقت میراث به یغما رفته ما ایرانیان توسط استعمار پیر که در دوران خفت‌بار رضا شاه به وقوع پیوسته بازتاب های مختلفی داشته است.
با توجه به برخی از فرازهای این منشور که مشهور است که کوروش آن را به عنوان مرامنامه حکومتی پس از فتح بابل ارائه کرده که بر خلاف روش متداول شاهان وفاتحان دنیا که تاراج و تجاوز و درندگی را از لوازم حکومت خود می دانند، دعوت به مدارا با مردان و زنان و لغو برده داری و ترویج مهرورزی می‌کند که از این برجستگی های منشور می توان به نمونه ای از بلند اندیشی ذاتی ایرانیان دست یافت.

ولی در این میان از گذشته نسبت به این میراث مکتوب سرزمین‌مان و شخصیت کوروش بزرگنمایی‌ها و موضع‌گیری‌های احساسی و بعضاً مغرضانه ای صورت گرفته است تا جایی که عده ای از محققان حوزه نیز احتمال ضعیف ذوالقرنین بودن وی را روایتی جدی دانسته اند و یا در دورانی که انگلیس به واسطه کودتای رضاخانی تسلط کامل بر تقدیرات فرهنگی کشور یافت، برای انزوای مکتب ناب اسلام محمدی صلي الله علیه وآله و به حاشیه راندن الگوهای جاودان آن، ایران را "کشور کوروش کبیر" دانستند و در مسیر ایران‌گرایی افراطی، عوامل لندن خاندان پهلوی را واداشتند تا به احیای اماکن مندرس ایران باستان روي بیاورند و منتهای این داستان نیز جشن‌های آنچنانی 2500 ساله و پیام پهلوی دوم در اواخر دوره اش بود که در کنار مقبره کوروش به وی گفت: "کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم".

[=Century Gothic]آنچه که از منابع محدود و ناقص تاریخی می توان به کوروش نسبت داد این است که وی جهانگیری منصف و مشهور به دادگری بوده است که با فتح بابل، موحدین پیرو موسی علیه السلام را که در بند دژخیمان آن بلاد بوده اند، رهانیده و در زمانش قلمرو فارس را گسترده که البته در نسبت دادن دادگری به وی نیز خدشه هایی است که در این مقال نمی گنجد.:Sham:
[=Century Gothic]ترجمه ای که از متن کتیبه کوروش در دسترس است، بسته به میزان تطابق آن با واقع، خود گواه روشنی است از منش و مکتب کوروش که اتفاقاً با استناد به همین ترجمه‌ی در دسترس ثابت می شود وی نه پیامبر بوده و نه در راستای حرکت انبیا پیش می رفته است.
اگرچه چنانچه که گفته شد فرازهایی از این منشور حاوی پیام های کریمانه و انسانی است که گواه بلنداندیشی نویسنده آن است ولی در فرازهایی از این منشور موضع گیری جناب کوروش نسبت به الاهه‌ها و پیکره‌های بت‌گون بابلیان و احترام و پرستش "مرداک" الاهه خورشیدی که بابلیان به عنوان بزرگ خدای دیگر پیکره ها می پرستیدند، نشان از نبود رسالتی الهی براي کوروش است.

به‌ويژه در این فراز که می گوید:
[=Century Gothic]«آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم مقدم مرا با شادمانی پذیرفتند.
در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم.
مردوک خدای بزرگ دل های مردم بابل را به سوی من گردانید،...، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.:Sham:
او بر من، کوروش که ستایشگر او هستم و بر کمبوجیه پسرم، و همچنین بر کَس و کار [و، ایل و تبار]، و همه سپاهیان من، برکت و مهربانی ارزانی داشت.:Sham:
ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان "مردوک"، همه شاهان بر اورنگ پادشاهی نشسته اند.
همه پادشاهان از دریای بالا تا دریای پائین [مدیترانه تا خلیج فارس؟]، همه مردم سرزمین های دوردست، از چهارگوشه جهان، همه پادشاهان "آموری" و همه چادرنشینان مرا خراج گذاردند و در بابل روی پاهایم افتادند [پاهایم را بوسیدند]. از...، تا آشور و شوش من شهرهای "آگاده"، اشنونا، زمبان، متورنو، دیر، سرزمین گوتیان و همچنین شهرهای آنسوی دجله که ویران شده بود ــ از نو ساختم . فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته شده بود، بگشایند.
همه خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم .

.

[=Century Gothic]همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به جایگاه‌های خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم .
همچنین پیکره خدایان سومر و اکد را که "نبونید"، بدون هراس از خدای بزرگ، به بابل آورده بود، به خشنودی مردوک "خدای بزرگ" و به شادی و خرمی به نیایشگاه های خودشان بازگرداندم. باشد که دل ها شاد گردد ...بشود که خدایانی که آنان را به جایگاه‌های نخستین‌شان بازگرداندم،...»

[=Century Gothic]می توان از این فراز ها علت خرسندی واستقبال مسئولین موزه لندن و سفیر انگلیس در تهران را از ترویج مفاد این منشور یافت، چرا که ترویج این سخنان نوعی ترویج پلورآلیسم دینی و تکثرگرایی و تأیید بت گرایی مدرن است.
چنانچه در رونمایی این کتیبه در مقابل سخنان دکتر احمدی نژاد که وي با استناد به فرازهای انسانی این منشور و ظلم ستیزی آن، وقتی اوج خوش سلیقگی و بلند طبعی ایرانیان را برگزیدن دین آسمانی اسلام محمدی دانست، سفیر و همراهانش چهره در هم کشیدند و رئیس موزه لندن در سخاننش در آن محفل گستاخانه ایران را "کشور کوروش کبیر" و کوروش را "شاه یهودیان" خواند.

[=Century Gothic]اوج خوشایند استعمارگران پیر از این پیام کوروش در این فراز نهفته است::Sham:
[=Century Gothic]«اینک که به یاری "مزدا" تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای چهارگوشه جهان را به سرگذاشته ام اعلام می‌کنم که تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد، دین و آيین و رسوم ملت هايی را که من پادشاه آن‌ها هستم، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من، دین و آيین و رسوم ملت هايی که من پادشاه آن‌ها هستم یا ملت های دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین كنند... من امروز اعلام می کنم که هر کسی آزاد است که هر دینی را که میل دارد بپرستد.»
[=Century Gothic]با توجه به اینکه مردم بابل به جز پیروان موسی علیه‌السلام همگی بت پرست بودند و بلاد دیگر نیز اغلب به فرقه های خرافی گرایش داشتند؛ اولاً از این مفاد نتیجه می گیریم که کوروش رسالتی الهی و در راستای مکتب پیامبران نداشته است و بلکه این نشان از زیرکی کوروش دارد که برای تسلط کم چالش بر مناطق تحت تصرفش و همراه کردن مردم آنجا با خود، آنان را در طریقت و مذهب خود آزاد می گذارد. ولی در مرام پیامبران مانند حضرت ابراهیم علیه السلام می بینیم که نه تنها ایشان خدایان دروغین بابل را گرامی نمی دارد بلکه با آنان در می افتد و تا پای سوختن و فنا شدن به مبارزه خود با تمام خدایان پیش می رود.

[=Century Gothic] در تاریخ پر نور پیدایش اسلام نیز وقتی امیرمؤمنان علیه السلام پس از فتح یمن از سوی پیامبر اعظم صلي الله علیه وآله، به آن دیار باستانی و متمدن گسیل داده می شود، هرگز به گرامی داشتن اديان و سنت های خرافی آنجا تشویق نمی شود بلکه در منشور ماندگار رسول الله که باید برای همه ما برخورداران از مکتب ناب اسلام سرمشق باشد می خوانیم که حضرت می فرمایند::Sham:
[=Century Gothic]«أمت امرالجاهلیة إلاّ ما سنّه الإسلام و أظهر امرالإسلام کلّه ، صغیره و کبیره .» (تحف العقول ص25 ) «تمام پدیده های جاهلی را بمیران مگر آنچه را که اسلام تأیید می کند، و تمام پدیده های اسلامی را از کوچک تا بزرگ آن را ظاهر کن و به نمایش بگذار.»
[=Century Gothic]در ثانی بزرگنمایی بخش هایی از منشور کوروش که برداشت انحرافی می توانند از آن داشته باشند از سوی دشمنان کهنه کار کشورمان نشان از امید آنان به منزوی شدن فرهنگ ناب محمدی دارد که در این قضاوت باز ره به باطل برده اند چرا اگر این تلاش ها کارساز بود تلاش بیش از 50 ساله خاندان پهلوی دردی از استعمارگران دوا می کرد و همانطور که رئیس جمهور به درستی مایه بزرگی و مباهات ملت و کشورمان را در گروی اسلام ناب محمدی دانستند، باید بدانند که ملت ایران با احترام به ادیان آسمانی با اعتقاد به اینکه یگانه دین زنده جهان، اسلام ناب است، مسیر پیشرفت خود را یافته و در این مسیر در پرتو هدایت علمای ربانی و ولی فقیه راه را گم نمی کند.
بزرگداشت میراث کهن‌مان چون منشور کوروش نیز فقط در راستای نشان دادن عقبه فرهنگی کشورمان است که به رُخ مدعیان بین‌المللی بکشد که در آن روزگاران که نیاکان و تبار غارنشین‌شان به تجاوز و غارت می اندیشیدند و کشورهای نوینی را بر پایه بربریت تأسیس می کردند و آن زمان که هنوز ملت ما در مکتب انسان ساز اسلام پرورش نیافته بود، جلوه‌هایی از انسانیت را اینگونه به نمایش می گذاشته است.

[=Century Gothic]برای ما کوروش بیش از این نیست و منشور آن نیز از چنان قوامی برخوردار نیست که برخی از دولت مردان درجه دو، جهانیان را به عمل آن ترغیب کنند که اگر کسی آموزه‌های قرآنی و روایی اسلام ناب چون نهج البلاغه را واگذارد و رسالت الهی خود را در نشر منشور بشری کوروش منحصر کند، "بوریابافی است که برده اندش به کارگاه حریر" و نشان از سخن ناشناسی وی دارد.
رئیس جمهور سابق و مدعی اصلاحات در سفر خود به سازمان ملل، خشتی هخامنشی را به عنوان نماد تمدن ایرانی تحفه برد که این نوع نگرش، گویای دید ماسونی آن جریان به تمدن ایران است ولی نگاه دولت دهم به گذشته این سرزمین نگرشی فرهنگی است که با رونمایی این کتیبه مشهود است؛ به شرط اینکه با همان منطقی که رئیس جمهور از آن سخن گفت، با آن برخورد شود و به حواشی آلوده نشود و بزرگ‌تر از آنچه که هست وانمود نشود.

[=Century Gothic]اگر معقول و علمی و بدون گرفتاری در احساسات و تعصبات در مقابل ترویج افسانه های دروغینی که با سرقت سرمایه‌های تاریخی ما ده‌ها قسمت مجموعه های دیدنی چون جومونگ را ارائه می دهند، به موضوعاتی چون کوروش پرداخته شود، می تواند توجیه داشته باشد ولی اگر مانند آنچه که "محمد نوری زاد" ساخت و در سیما با نام "چهل سرباز" نمایش داده شد، اسطوره های افسانه ای چون رستم را العیاذ بالله در کنار امیرمؤمنان و یاران امام حسین علیهما السلام قرار بدهند و شانه به شانه با آنان قیاس کنند، همان می شود که عاقبت فیلم‌ساز شد.
حال که سیما مبلغ سنگینی را که گفته می شود بیش از پروژه امام علی علیه السلام است، برای ساخت فیلم "کوروش کبیر" اختصاص داده، به جا است که ملاحظه این موارد را بکند تا گرفتار غلو و موازی سازی کنار الگوهای جاودان عصمت و طهارت نشود که این کفران و قدرناشناسیِ نعمت پیامبر اعظم و خاندانش برای هیچ‌کس عاقبت خوشی ندارد و علاوه بر این باید دید در اولویت بندی فرهنگی آیا پرداختن به شخصیت های بی نقص اسلامی که زندگانی شفافی از آنان در دسترس است، ارجح است یا پرداختن به شخصیتی که بسیاری از زوایای زندگی او بر ما پوشیده است؟!

حجت‌الاسلام مسعود شفیعی‌کیا

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=62117

رضا;198783 نوشت:
اولاً از این مفاد نتیجه می گیریم که کوروش رسالتی الهی و در راستای مکتب پیامبران نداشته است و بلکه این نشان از زیرکی کوروش دارد که برای تسلط کم چالش بر مناطق تحت تصرفش و همراه کردن مردم آنجا با خود، آنان را در طریقت و مذهب خود آزاد می گذارد.

سلام
تشكر ميكنم از مطالب شما و با اين بخش از حرفاتون كه نقل كردم 100 درصد موافقم
فقط يه چيزي ميخواستم بگم اونم اينكه فكر نميكنم كسي كوروش و پيامبر بدونه! .و يا دينشو الهي
از نظر من در حقيقت كوروش يكي از پادشاهان ايراني بوده كه به نسبت بقيه شاهان از عملكرد بهتري برخوردار بوده (نميگم 100 عالي به طور نسبي و در مقايسه با بقيه پادشاهان ) نه قابل مقايسه با رسول خداست و نه پيغمبره
ميخواستم بپرسم الان من به عنوان ايراني ( از جنبه ملي ميگم نه ديني ) اگه به منشور كوروش به عنوان ميراث تمدن كشورم نگاه كنم و نه اينكه اونو برابر با قرآن و نهج البلاغه بدونم از نظر شما اشكالي داره؟ و غلطه؟
نميدونم تونستم سوالمو درست بپرسم يا نه

گل مینا;198808 نوشت:
سلام
تشكر ميكنم از مطالب شما و با اين بخش از حرفاتون كه نقل كردم 100 درصد موافقم
فقط يه چيزي ميخواستم بگم اونم اينكه فكر نميكنم كسي كوروش و پيامبر بدونه! .و يا دينشو الهي
از نظر من در حقيقت كوروش يكي از پادشاهان ايراني بوده كه به نسبت بقيه شاهان از عملكرد بهتري برخوردار بوده (نميگم 100 عالي به طور نسبي و در مقايسه با بقيه پادشاهان ) نه قابل مقايسه با رسول خداست و نه پيغمبره
ميخواستم بپرسم الان من به عنوان ايراني ( از جنبه ملي ميگم نه ديني ) اگه به منشور كوروش به عنوان ميراث تمدن كشورم نگاه كنم و نه اينكه اونو برابر با قرآن و نهج البلاغه بدونم از نظر شما اشكالي داره؟ و غلطه؟
نميدونم تونستم سوالمو درست بپرسم يا نه

[=Century Gothic]با سلام
بگذارید این را یکبار دیگر توضیح دهم چون بعضی از وقتها سوء برداشتهای میشود !
بنده بشخصه مشکلی با اینکه به میراث و تمدن کشور نگاه کرد مشکلی ندارم و بسیار هم استقبال میکنم
[=Century Gothic] و[=Century Gothic]کرده ام !چه کسی است که در هنر ایرانیان شک کند !
اما سوال اینجاست آیا این نگاه نباید درست باشد؟نباید شناخته شود ؟
آیا من ایرانی نباید بدانم به شاهان گذشته ام افتخار کنم و یا به اسلامی که مرا از بند این حقارتها نجات داد !
این یک مطلب و مطلب دیگری که بسیار درد آور است و شاید خیلها دقت لازم را نکرده باشند اسلام ستیزی است که اکثرا با توسل به این میراث میخواهند به ۲۵۰۰ سال پیش برگرداند و با افسانه پردازی در مورد این شاهان و شبهه پراکنی در مورد اسلام میخواهد به گذشته برگرداند !
اما باید متوجه باشند که این راه بسته است !
اگر دین زرتشتیگری چیزی در چنته داشت از بین نمیرفت !
بنده به شجاعت و تدبر مردم ایران ایمان دارم اینکه بگویم این مردم به زور شمشیر مسلمان شده اند دور از انصاف است !:Sham:
میدانم برای شما دیدن خیلی از همین سایتهای که تبلیغ میراث ایران را میکنند ( اسلام ستیز) مقدور نمیباشد اما اگر میتوانستید مشاهده کنید می دیدد که در تمامی این سایتها افتخار به میراث نیست !!
و متاسفانه تعصبهای بیجا و نا حق و انصاف نداشتن و تحقیق نادرست آنها, راهی برای ضربه زدن به افکار عمومی و توهین به پیامبر ص و دین اسلام چیزی
[=Century Gothic]دیگری [=Century Gothic] نیست !
حالا شما فکر میکنید چرا در این سایتها که از این میراث ها سخن گفته میشود ولی اسلام ستیزی هم صورت میگیرد ؟
سالها قبل شاید منهم مثل بعضی از دوستان افتخاراتی هر چند ناچیز در مورد این شاهان داشتم اما بعد از یک سری تحقیقات جامع دیدم خدایا چقدر با این تمدن بیگانه ام و چقدر برادرانم در ان زمان برای ساخت همین میراث ها کشته شدند !برادر،تو اربابت را به سادگی میشناختی و درد شلاقی راکه میخوردی،به سادگی احساس میکردی،و میدانستی که برده ای و چرا برده ای وکی برده شدی و چه کسی برده ات کرد و چه ظلمهای که به آنها نشد و تاریخ هم خاموش ماند
یا علی ع

گل مینا;198808 نوشت:
از نظر من در حقيقت كوروش يكي از پادشاهان ايراني بوده كه به نسبت بقيه شاهان از عملكرد بهتري برخوردار بوده (نميگم 100 عالي به طور نسبي و در مقايسه با بقيه پادشاهان )

سلام

این غلطه

بهترین پادشاه پدر شما بودند:Gol:

گل مینا;198808 نوشت:
بپرسم الان من به عنوان ايراني ( از جنبه ملي ميگم نه ديني ) اگه به منشور كوروش به عنوان ميراث تمدن كشورم نگاه كنم

افتخار چیز خوبی است و به تمدن افتخار کردن اما اگر بدون پشتوانه الهی باشه سم و مضر است

به چیزی ادمی باید افتخار کند که به درد اینده و مخصوصا آخرتش بخورد

آیا این افتخار بدرد شما می خورد؟

گل مینا;198808 نوشت:
و غلطه؟ نميدونم تونستم سوالمو درست بپرسم يا نه

در مورد منشور کورش هم بگم که برای من سوال است این قسمت گم شده چیست؟

البته برای کوروش نظریات مختلف از جمله ذوالقرنین بودن هست

که می گویند پیامبر است

که اختلاف است که می توانید با جست و جو در انجمن به ان پی ببرید

:Gol:

رضا;198836 نوشت:
بنده بشخصه مشکلی با اینکه به میراث و تمدن کشور نگاه کرد مشکلی ندارم و بسیار هم استقبال میکنم وکرده ام !چه کسی است که در هنر ایرانیان شک کند ! اما سوال اینجاست آیا این نگاه نباید درست باشد؟نباید شناخته شود ؟ آیا من ایرانی نباید بدانم به شاهان گذشته ام افتخار کنم و یا به اسلامی که مرا از بند این حقارتها نجات داد !

سلام و ممنون از پاسخ شما
خوب منم منظورم همون تمدن و میراث گذشته است و هرگز نگفتم که ما به شخص پادشاهان از جمله کوروش افتخار کنیم
من نظرم اینه ایران قبل از اسلام هم بوده وجود داشته ، تمدن داشته ، پدران ما و آبا و اجداد ما سال ها اینجا زندگی کردن
تاریخ تمدن ایران باستان از خیلی از کشورهایی که الان دم از تمدن میزنن بیشتره
من اصلا این حرف و قبول ندارم که ایرانی ها به زور شمشیر مسلمان شدن این اصلا برای من قابل قبول نیست تا جایی هم که من مطالعه داشتم همه بر این حکایت داشته ان که ایرانی ها با کمال میل اسلام آوردن و نه به زور علتش هم این بوده که ایرانی ها از گذشته یکتا پرست بودن
به نظر من نباید همه گذشته رو پاک کرد باید درست معرفی کرد که همین کوروش که منشور حقوق بشر داشته هم قطعا توی سلسله به اون بزرگی جنگ و خونریزی هم داشته
باید اونا رو گفت تا قدر اسلام و دونست
به نظر من نباید خط بطلان روی همه گذشته این سرزمین کشید

گل مینا;198965 نوشت:
سلام و ممنون از پاسخ شما
خوب منم منظورم همون تمدن و میراث گذشته است و هرگز نگفتم که ما به شخص پادشاهان از جمله کوروش افتخار کنیم
من نظرم اینه ایران قبل از اسلام هم بوده وجود داشته ، تمدن داشته ، پدران ما و آبا و اجداد ما سال ها اینجا زندگی کردن
تاریخ تمدن ایران باستان از خیلی از کشورهایی که الان دم از تمدن میزنن بیشتره
من اصلا این حرف و قبول ندارم که ایرانی ها به زور شمشیر مسلمان شدن این اصلا برای من قابل قبول نیست تا جایی هم که من مطالعه داشتم همه بر این حکایت داشته ان که ایرانی ها با کمال میل اسلام آوردن و نه به زور علتش هم این بوده که ایرانی ها از گذشته یکتا پرست بودن
به نظر من نباید همه گذشته رو پاک کرد باید درست معرفی کرد که همین کوروش که منشور حقوق بشر داشته هم قطعا توی سلسله به اون بزرگی جنگ و خونریزی هم داشته
باید اونا رو گفت تا قدر اسلام و دونست
به نظر من نباید خط بطلان روی همه گذشته این سرزمین کشید

[=Century Gothic]با سلام
دوست گرامی ما که عنوان کرده ایم که با تمدن داشتن مشکلی نداریم !مگر کسی کتمان کرده ؟یا میتواند کتمان کند !
سخن ما کشف حقایق است !
ما یک افتخار به اثا ر باستانی داریم که از لحاظ هنری بسیار ارزش مند است هرچند در اینکه چقدر ظلم واقع شد تا چنین کاخهایی در تاریخ بنا شود جای تامل دارد !
و یک افتخار معنوی داریم که متاسفانه در تاریخ ایران خیلی از شاهان بیشتر باعث شرم ساری هستند تا افتخار!!
شما کافی در تاریخ پادشاهان یه چرخی بزنید از برادر کشیها گرفته تا پدر کشیها تا حرم سراها و خیانتها و...!و....!
اینها افتخار یک ملت نیست و نخواهد بود !
[=Century Gothic]

مثل این مورد

[=Century Gothic]سیری در اسناد هخامنشی و یافته ای دیگر ...
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]ترجمه کتیبه بیستون و دیگر اسناد هخامنشی را که با دقت بخوانیم اینقدر نکات جالب دارد که تمامی نخواهد داشت .کافیست در اسناد هخامنشیان دقیقی شویم و بدون ذهنیت ، بررسی کنیم ...
[=Century Gothic]در گل نبشته بابلی کوروش( ترجمه عبدالمجید ارفعی) می خوانیم :
[=Century Gothic]17. او (= مردوک) بی هیچ کارزاری وی (= کورش)را به شهر خویش، بابل، فرا برد.(مردوک) بابل را از هر بدبختی برهانید (و)نبونئید را - پادشاهی که وی (= مردوک) را پرستش نمی کرد به دست او (= کورش) سپرد...
[=Century Gothic]دقت کنید در طول این بیانیه سیاسی کوروش نبونید (نبونئید) شخصیتی منفور و مغضوب است هم از سوی خدای مجهول (ارفعی:"مردوک") و هم از سوی مردم بابل ...
[=Century Gothic] کوروش : همه ی مردم بابل،‌ همگی (مردم) سومر و اکد،(همه ی) شاهزادگان و فرمانروایان به وی (= کورش) نماز بردند و بر دو پای او بوسه دادند (و) از پادشاهی اش شادمان گردیده، چهره ها درخشان کردند.
...
23. با شادی و شادمانی در کاخ شهریاری خویش، اورنگ سروری خویش بنهادم، مردوک، سرور بزرگ، مهر دل گشاده ام را که د[وستدار ] بابل است به خواست خود به [ خویشتن گروانید ](پس) هر روز پیوسته در پرستش او کوشیدم...

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]از نماز بردن بر یک شخص و بوسیدن دو پای او که بگذریم .اینجا نیز کوروش می گوید که مردم بابل وبا او رفتاری نیکو داشته اند و از حضورش خرسند شدند .طبیعتا مردم بابل از شاهشان(نبونید) ناراضی بودند که به سمت کوروش رفته اند .
[=Century Gothic] [=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic] حال کتیبه بیستون نوشته داریوش هخامنشی را مرور کنیم :
[=Century Gothic]ترجمه کتیبه بیستون - غیاث آبادی :
[=Century Gothic]بند ۱۶ ۷۲-۸۱ داریوش شاه گوید: ... مردی بابلی به نام «نَـدیـتَـبَـئـیـرَه»پسر «اَئـیـنَـه ایرَه» در بابل شورش کرد. او مردم را چنین می‌فریفت که من «نَـبوکُـدرَچَـرَه» (نَبوکَـد‌نَصَـر/ بخت‌النصر) پسر «نَـبونَـئـیتَـه» (نَبونید) هستم. سپس همة مردم بابل به سوی او رفتند.بابل نافرمان شد و او پادشاهی را در بابل به دست گرفت.[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]نکته جالب ماجرا اینجاست که همان مردم بابل که گویا بعلت بدرفتاری نبونید به سمت کوروش رفته اند(براساس بیانیه کوروش) اینجا علیه داریوش به سمت فرزند نبونید می روند و علیه داریوش قیام می کنند ...این موضوع اهمیتی ندارد که داریوش او را دروغگو خطاب کرده اینجا مهم اینست که اگر نبونید فردی با توصیفات کوروش بوده است ، پس چرا فرزندش (یا دیگری)خود را به او منسوب کرده است تا همه ی مردم بابل به سمت او گرایش پیدا کنند ؟!
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]بند ۱۴ ۷۶-۸۳ داریوش شاه گوید: هنگامی که من در پارس و ماد بودم؛ بابلیان دوباره بر من شوریدند. مردی ارمنی به نام «اَرخَـه» پسر «هَـلـدیتَـه» در سرزمینی به نام «دوبالَـه» در بابل شورش کرد. در آنجا چنین به مردم دروغ می‌گفت که من «نَـبوکُـدرَچَـرَه» (نَبوکَـد‌نَصَـر/ بخت‌النصر) پسر «نَـبونَـئیتَـه» (نَبونید) هستم.آنگاه بابلیان بر من نافرمان شدند و به سوی آن اَرخَـه رفتند.او بابل را گرفت. او شاه بابل شد.
[=Century Gothic]
بابل پس از فتح وتوسط داریوش و کشتن فرزند نبونید محبوب و سرکوب مردم بابل توسط داریوش بار دیگر و پس از سرکوب ملتهای دیگر شورش می کند .اینبار نیز فردی دیگر خود را به نبونید منسوب کرده است .باز هم داریوش اعتراف می کند که " مردم بابل" به سمت فرزند نبونید رفتند .

[=Century Gothic]اما حقیقت چیست ؟!
[=Century Gothic]به نظر در این بین داریوش سخنش به واقعیت نزدیک تر است .یعنی چندین بار شورش مردمی در بابل را خود داریوش توصیف و تایید می کند و محبوب بودن منسوبین به نبونید در بابل را خود او تایید می کند .

بنابر این دو حالت می ماند :
1- کوروش با بیانیه اش قصد فریب افکار را داشته و نبونید هرگز در بابل منفور نبوده است ...
2- هخامنشیان در طول حکومتشان چنان رفتاری با بابلیان کرده اند که آنها ناچار آن شاه منفور را و فرزندش را به این شاه (داریوش ) ترجیح دادند .

http://shahaab.blogfa.com/post-71.aspx

خوب من راستش پارسال که منشور یه مدت اومد ایران رفتم و از نزدیک دیدم و متنشو خوندم یه سری هم مقالات و توضیحات راجبش از موزه گرفتم و مطالعه کردم ولی واقیت اینه که از این جهت بهش فکر نکرده بودم
از طرفی تا جایی که من مطالعه داشتم داریوش در سلسله هخامنشیان خدماتی داشته مثلا مهم ترین کار داریوش ساختن راه و جاده بوده در زمان داریوش بوده که خیلی از جاده ها و مسیر های کنونی ایجاد شد
در رابطه به دو فرضیه مطرح شده از طرف شما من به نظرم دومی باید قوی تر باشه البته باتوجه به دانسته هام میگم
حالا یه سوال
کوروش و داریوش پادشاه ، خوب این درست ولی چرا دارید با پیغمبر مقایسشون میکنید؟
راستش من تا اینجا تاپیک ها رو دنبال کردم سخنی از کاربری ندیدم که بگن کوروش پیامبره که شما دارید ثابت میکنید که نیست چون به نظر من اینکه کوروش پیامبر نیست مثل روز روشنه راستش من دلیل این بحث و نمیفهمم اینه که گیج شدم البته شرمنده ها:Gig:

mkk1369;198969 نوشت:
لطف می کنید اسناد ایم نوشته را قرار دهید و ایا ترجمه دقیق و معتبری دارد؟ اگر لطف کنید قسمتی که از بین رفته را دقیق مشخص کنید ممنون می شوم

سلام
در رابطه با نوشته هایی که جناب رضا از منشور کوروش نوشتن تا جایی که من یادمه ترجمه اش درسته و من هم همین مطالب و توی خود موزه خوندم و چون کتابی هم گرفتم بعدا چندین بار متن منشور و خوندم تاجایی که یادمه همین بود اما راجب قسمت هایی که از بین رفته راستش تاجایی که من یادمه اون ها رو حدسی و با توجه به نوشته های قبلی و بعدی ترجمه کرده بودن که به نظر خیلی قابل اعماد نیست البته من متن کتیبه داریوش و متاسفانه نخوندم و در اون مورد اطلاعی ندارم

گل مینا;198968 نوشت:

حالا یه سوال
کوروش و داریوش پادشاه ، خوب این درست ولی چرا دارید با پیغمبر مقایسشون میکنید؟

راستش من تا اینجا تاپیک ها رو دنبال کردم سخنی از کاربری ندیدم که بگن کوروش پیامبره که شما دارید ثابت میکنید که نیست چون به نظر من اینکه کوروش پیامبر نیست مثل روز روشنه راستش من دلیل این بحث و نمیفهمم اینه که گیج شدم البته شرمنده ها:gig:

با سلام
دوست گرامی ما نه کوروش و نه داریوش ها را لایق مقایسه با پیامبر نمیدانیم !!
این را باید از کسانی بپرسید که این مقایسه را انجام داده اند !!
مثل دکتر مسعود انصاري اسلام ستیز
برای ما پیامبری کوروش ثابت نشده که بتوانیم مقایسه ای داشته باشیم
پس شما خبر ندار
ید در اینترنت یه چرخی بزنید و ادعاهای بیخود خیلیها در مورد کوروش را ببینید

خوب حالا من یه مطلبی بگم
راستش پارسال که ما رفتیم منشور و از نزدیک دیدم کارشناسی که توضیح میداد گفت منظور از مردوک که توی متن منشور اومده خداست
در حقیقت توضیحات اون و مقالات و بروشورهایی که دراختیار ما گذاشتن و همه حکایت از یکتاپرستی کوروش داشت یعنی به ما اینجوری گفتن
حالا سوال من اینه ممکنه که واقعا منظور از مردوک ، خدا باشه؟ ( یعنی یه درصد هم چنین چیزی امکان نداره؟ )

گل مینا;198982 نوشت:
خوب حالا من یه مطلبی بگم
راستش پارسال که ما رفتیم منشور و از نزدیک دیدم کارشناسی که توضیح میداد گفت منظور از مردوک که توی متن منشور اومده خداست
در حقیقت توضیحات اون و مقالات و بروشورهایی که دراختیار ما گذاشتن و همه حکایت از یکتاپرستی کوروش داشت یعنی به ما اینجوری گفتن
حالا سوال من اینه ممکنه که واقعا منظور از مردوک ، خدا باشه؟ ( یعنی یه درصد هم چنین چیزی امکان نداره؟ )

[=century gothic]با سلام
بله درست گفته اند مردوک خداست اما کدام خدا ؟؟


Marduk

[=century gothic]
مردوك خداى بزرگ و با عظمت مردم بابل محسوب مى شد و او را خداى خدايان مى خواندند.
حتى كورش كبير چون بر كشور بابل دست يافت در برابر مردوك تعظيم نمود و براى او احترام فراوان از خود نشان داد.


[=century gothic]چگونه مردوك خداى خدايان شد؟
در رابطه با مردوك كه از چه راهى به مقام خدائى خدايان دست يافت گفته اند: در ابتداى آفرينش ((تيامات )) الهه اقيانوس طغيان و سركشى كرد و خدايان رابه وحشت انداخت .

[=century gothic] آنها آنو را كانديد نمودند تا تيامات را هلاك كند، اما آنو در برابر تيامات نتوانست از خود قدرتى نشان دهد و از معركه روى برگردانيد.
[=century gothic] در اين موقع بود كه مردوك مرد ميدان مبارزه با تيامات شد و قد برافراشت و بر تيامات پيروز شد و خدايان را نجات داد.

[=century gothic] وى براى دريا حدودى معين نمود وانسان را از خاك رس خلق كرد تا بنده باشد و خدايان را نگهدارى نمايد.
[=century gothic] آنو فرمانواى خدايان استعفا كرد و مقام او به مردوك رسيد و مردوك شهريار خدايان شد و الواح قضا و قدر را كه در دست انليل بود، بدست گرفت . بپاس اين پيروزى كه نصيب مردوك شده بود، هر سال در بابل در موقع تجديد سال عيد گرفته مى شد و آن عيد را ((دوازك )) مى گفتند كه گويا اين عيد منشاء عيد نوروز ايرانيان قديم است . ((اِآ)) پدر مردوك نام خودش را بفرزندش داد و مردوك صاحب دانش ‍ پدر شد. و به اين ترتيب همه مناصب خدايان تثليث بمردوك انتقال يافت . (1)
اقوام آشور در حالى كه خدايان ديگر را متحد مى شمردند. داراى يك خداى اصلى بودند.

[=century gothic] اين خدا كه آشور نام داشت ، مقام و عنوانى برابر با خداى بابليان مردوك داشت . آشوريان وظيفه دينى داشتند كه كشورگشائى نمايند و مردم را به اطاعت خداى آشور درآورند. و هر چه بيشتر در تعذيب اسيران و شكنجه شكست خوردگان موفق مى شدند. خود را ثواب كارتر و در نزد آشور خداى خود عزيزتر گمان مى كردند. (2)
[=century gothic]

[=century gothic]تكاليف دينى و وظيفه مذهبى مردم بابل و آشور
در تكاليف دينى و وظائف مذهبى از اعصار كهن و انسان بدوى ماقبل تاريخ و آدميان عصر تاريخ يك سلسله دستورات و فرامين بعنوان دستور عملى وجود داشته كه مردم آن ازمنه را وادار به انجام آن دستورات مى كرده است . مردم بابل و آشور و نينوا نيز از اين قانون مستثنى نبوده اند.
بابليان و آشوريان سياستشان بر پايه حكومت روحانيان استوار و برقرار بود. قدرت از خدا يا خدايان سرچشمه مى گرفت و پادشاه نماينده خدا در زمين بود و وظيفه اش نگاهدارى از خدايان بود.

[=century gothic]در باور و اعتقاد مردم اين سرزمين اين بود كه خدايان موجوداتى توانا و جاويدان و داراى صفات بشرى و ساكن آسمانها و دور از دست آدميان ولى محتاج بعبادت و خدمت و ميزبانى مردم زمين هستند.
[=century gothic]و هدف خدايان از آفريدن آدميان هم همين بود. براى هر شهرى خدائى بود كه آن خدا با زن و فرزندش در آن جا سكونت داشت و مردم شهر او را بعنوان خداى شهر خود به رسميت مى شناختند
[=century gothic]. زيرا اگر آن خدا در آن شهر اقامت نمى داشت اثرى از آن شهر و مردمش باقى نمى ماند. نماينده خدا در زمين پادشاه بود كه تكليفش ساختن معبد و قربانى نمودن و كشورگشائى و بدست آوردن غنايم جهت تزيين معابد بود. جنگ ميان دو شهر جنگ ميان دو خدا تلقى مى گرديد و سربازان پيروز، خداى شهر مغلوب را با خود مى بردند و مدتى او را در اسارت نگاه مى داشتند.
[=century gothic] چنانكه خدائى از خدايان بابل در حدود يكهزار سال در كشور عيلام يا خوزستان اسير بود.
[=century gothic] سرانجام آن خداى زندانى گناه بندگان را عفو كرد و قواى كلده بر عيلام پيروز شدند و خداى خود را به بابل بازگردانيدند. يكى از تكاليف واجبه بر آدميان قربانى انسان در پيشگاه الهى براى جلب رضايت او بود. گر چه گاهى هم بجاى آدميان گوسفندى را قربانى مى كردند.
ماسون اورسل مى نويسد كه قربانى كار اساسى آئين است . حيوان قربانى ، بدل و قائم مقام مؤ من است كه خدا آن حيوان را بجاى انسان مى خورد.

[=century gothic] در يكى از اشعار مذهبى آمده است كه بره جانشين و فديه آدمى است ؛ وى (آدمى ) بره اى را بجاى جان خود بخشيده است و سر بره را بجاى سر خود تقديم به پيشگاه خداى خود كرده است .
يكى ديگر از تكاليف دينى بابليان و كلا آدميان و ديگر اقوام آن اعصار ساختن معابد بود. زيرا خدايان هم به خانه و معبد محتاج بودند. پس شاه يا يكى از روحانيان خوابى مى ديد و به ساختن معبدى ماءمور مى شد.

[=century gothic]زن دادن مردم به خدايان خود !:Sham:
و نيز يكى ديگر از تكاليف مردم آن اعصار اين بود كه خدايان خود را زن بدهند. غالبا اين زنان از فرزندان و دختران پادشاهان بودند.
مانند دختر سارگون پادشاه پرقدرت و نيرومند آشور كه او را به حباله نكاح يكى از خدايان درآوردند و آن دختر زيبا را در حجله ويژه اى بر محلى بسيار بلند خواباندند و بر اين باور بودند كه شب هنگام خدا به ملاقات همسر خود مى آيد.
نبونيد از طرف خداى شهر ((اور)) (اين شهر زادگاه حضرت ابراهيم (عليه السلام ) است ) ماءمور شد كه زنى براى خداى شهر ((اور)) فراهم نمايد. اين پادشاه در يكى از كتيبه هاى بدست آمده اينگونه مى گويد:
ابتداء در رابطه با دختران خاندان سلطنتى استخاره كردم بد آمد. بار دوم از خداى پرسيدم اگر يكى از دختران خودم را تقديم بدارم چگونه است ؟ در پاسخ آثار مساعد پديدار شد و جواب مثبت داده شد. پس دوشيزه را تقديم كردم و در بالاترين برج معروف ((زيگورات )) حجله آماده شد. (3)

[=century gothic]پی نوشته ها :
[=century gothic]1 ) تاريخ مختصر اديان بزرگ – ص 233-230 خلاصه شده .
2 ) تاريخ مختصر اديان بزرگ ص 235.
3 ) تاريخ مختصر اديان ص 252 و 253.

موضوع قفل شده است